نبرد خونين بين حزب الله و امل در لبنان

مسائل پشت
پرده در نبرد خونين بين حزب الله و امل در لبنان

حجة
الاسلام سيد حسن نصر الله يکي از رهبران بلند پايه لبنان

نظر به
حوادث دردناک و ناگواري که بر شيعيان لبنان مي گذرد، و ضرورت روشن شدن بعضي از
ابهامات نسبت به حقيقت آنچه بر مسلمانان جهان، در اين روزها، گذشته و مي گذرد،
مجله پاسدار اسلام اين افتخار را به اين جانب داد که در اين باره مقاله اي بنگارم.
من نيز اين خواسته را با کمال خوشوقتي و خلوص پذيرفتم و اين دعوت را لبيک گفتم و
آن را فرصيتي براي خود و امثال خود از آنان که در قلب گيرودارهاي دردناک لبنان بسر
مي برند، مي دانم که صداي مظلوميت آن ديار را به ملت عزيز و سربلند ايران اسلامي
برسانم و از آنها ياري بجويم و صبر بر مشکلات را درخواست نمايم.

چندمين
ماه است که لبنان شاهد حوادث اسفبار و نبردي خونين در گوشه و کنار روستاها و منطقه
هاي شيعه نشين مي باشد. اين حادثه هاي دردناک، تيترهاي روزنامه هاي محلي و بين
المللي را فرا گرفت و تحليل گران و سياستمداران اهميت فوق العاده اي به آن دادند
گو اينکه از نظر دوستان و دشمنان نيز خيلي مهم تلقي شد، زيرا آينده اسلام و تشيّع
را در لبنان، وابسته به اين حوادث دانسته و نتايج سياسي و اجتماعي و رواني اين
رويدادها را مؤثر در روند اوضاع سياسي در لبنان و در منطقه بطور کلي مي دانند.

اين فتنه
کور، دلهاي مؤمنين و مجاهدين راه خدا را در جهان بدرد آورد و آنان را به پرستش
واداشت که: حقيقت آنچه در آنجا مي گذرد چيست؟ و نتايجش چه مي باشد؟ مسائل شيعيان و
در نتيجه مسلمانان در اين نبرد به کجا مي انجامد؟ آيا آنچه مي گذرد، براستي همان
جنگ ميان برادران است؟! يا اينکه نقشه اي است خطرناک که مستکبرين بين المللي آن را
طرح نموده و اجرايش را بدست عوامل محلي و شيعيان سرسپرده، سپرده اند؟ آيا آنچه مي
گذرد پيکاري است براي بدست آوردن قدرت در ميان دو گروه از شيعيان؟ يا اينکه نبردي
است که اسلام را به عنوان يک خط و يک برنامه زندگي و سياسي و پيروي حقيقي از رهبري
مذهبي در بر مي گيرد؟

سؤالهاي
فراواني است که هر مسلماني براي خود مطرح مي سازد و از برادران خود مي پرسد تا به
حق و حقيقت دست يابد. و براي اينکه خوب و بد از يکديگر مشخص و شناخته شوند و
مظلوم، ظالم نگردد و ظالم، مظلوم شناخته نشود و براي اينکه هر مسلماني، مسئوليتهاي
تاريخي خود را در برابر آنچه در لبنان مي گذرد، بشناسد، لازم است حقايق را بي
پرده، بازگو نمائيم هرچند بعضي را خوش نيايد، ولي ما بايد حق را در زمان فتنه
بگوئيم گرچه حق تلخ است و بر ما است که از حق دفاع کنيم، هرچند پيامدهاي ناگواري
داشته باشد.

نبردي که
در لبنان، ميان جنبش امل و حزب الله برقرار است، نبردي است بين دو جريان فکري و
سياسي، که هريک از اين دو جريان داراي گذشته اي سياسي و حضوري نظامي و پشتوانه اي
مردمي در ميان شيعيان لبنان است. اين نبرد، عنوان ها و شعارهاي گوناگون دارد و
ظاهري سياسي و تبليغاتي دارد که پشت آن، انگيزه ها و اهداف حقيقي، پنهان است. و
اين بحث تلاشي است صادقانه در ترسيم سيمائي روشن از حقيقت اين نبرد و آينده و
ابعاد آن، که آن را در دسترس خوانندگان قرار مي دهيم و هرگز خواستار آن نيستيم که
اين مطالب را به عنوان حقيقت هاي محض تلقي کنند بلکه استدعاي ما اين است که مورد
بررسي و تحليل از سوي افراد با اخلاص و متعهد قرار بگيرد زيرا انگيزه، رسيدن به حق
و جلب رضايت حق تعالي است و نه تعصب نسبت به گروه يا فرقه خاصي.

اشاره اي
تاريخي

دوران
يورش اسرائيل به لبنان در سال 1982، دوراني حساس و سرنوشت ساز در تاريخ تشيع و
تاريخ نهضت اسلامي در لبنان از نظر انگيزه سياسي، شعارها، خط مشي، نبرد مسلحانه و
پيروي و تبعيت، مي باشد. در سال 1982، نيروهاي صهيونيستي، قسمت گسترده اي را از
سرزمين لبنان اشغال کرد و پايتخت (بيروت) را به محاصره درآورد و پس از جنگي خونين،
به آن وارد شد تمام نيروها و احزاب و جنبشها در برابر قدرت نظامي اسرائيل سقوط کرد
و ناتوان شد و پوچي شعارها ظاهر شده و شعار دهنده ها از ميدان عقب نشيني کردند و
تسليم و شکست در سرزمين لبنان براي همگان متعيّن گشت. آنجا بود که اسرائيل، مي
خوسات از جنگ خود، استفاده اي سياسي بنمايد و لذا پس از بيرون راندن سازمانهاي
فلسطيني از بيروت، در نظر داشت که لبنان را وابسته به خويش بنمايد، از اين رو تلاش
نمود براي به قدرت رسيدن بشير جميل و در نتيجه فالانژها و قبضه کردن تمام قدرتها
در لبنان، تا اينکه اين کشور بکلي در قبضه اسرائيل قرار بگيرد و سرنوشت مسلمانان
در دست دست نشاندگان صهيونيسم باشد و اراده اي از خود نداشته باشند.

در آن
ايام، زمزمه گروه نجات مطرح بود که اين گروه نجات چيزي جز يک پل سياسي براي رسيدن
بشير جميل به حکومت بر دريائي از خون مسلمانان نبود. گروه نجات از نماينده هاي
طوايف مختلف تشکيل و به سرپرستي آمريکائي- اسرائيلي برپا شد. از نبيه بري درخواست
شد که به عنوان رئيس جنبش امل در اين گروه حاضر شود. مسلمانان پيرو خط اصيل اسلامي
که در جنبش امل بودند، نسبت به شرکت کردند نبيه بري در گروه نجات مخالفت کردند و
شرکت او را خيانتي بزرگ دانستند ولي او اصرار ورزيد و شرکت کرد. و از اينجا بود که
جدائي آغاز شد.

نبيه بري
در سال 1982 ثابت کرد که تسليم اسرائيل است و خودش را در برابر اسرائيل به ذلت
کشيد. و بدينسان جنبش امل- که ما نيز در آن وقت عضو آن بوديم- در برابر هجوم
اسرائيل با جديّت مقاومتي نکرد و گفتني است که سلاح هاي زيادي در منازل افرادشان و
يا در دفترهاي جنبش در جنوب به طور علني و براي چندين ماه در پرتو اشغال اسرائيل
وجود داشت و با اين حال رئيس جنبش مي رود تا در جلساتي که اسرائيل برگزار کننده آن
است، سياست خود را دنبال نمايد، شرکت کند، و اين هم کفايتش نمي کند بلکه مبادرت مي
ورزد به بيرون راندن و اخراج رهبران متدين و اعضاي متعهد و مؤمني که در چارچو جنبش
امل فعاليت مي کردند.

افراد
متعهد به خوبي دريافتند که «امل» با آن چارچوب و برنامه اي که مؤسسش امام موسي صدر
براي آن برنامه ريزي کرده بود سقوط کرد و رهبري آن مصمم است که راه انحرافي خود را
همچنان بپيمايد و گامهايي بردارد که بکلي دور از اسلام و شرع مقدس است. اين جريان
در حالي رخ داد که نيروهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي براي همکاري با مسلمانان و
ياري دادن آنان در برابر يورش اسرائيل به لبنان رسيدند.

و عمليات
مقاومت اسلامي آغاز شد، و حزب الله لبنان در گير و دار شريفترين و مردانه ترين
کارزار به عنوان يک جريان اصيل اسلامي که متعهد به رهبري امام خميني و مؤمن به
ولايت فقيه و متعهد به رهبري امام خميني و مؤمن به ولايت فقيه و معتقد به خط مشي
رهبر انقلاب بود، تشکيل يافت. حزب الله کم کم پيشرفت نموده و گسترده شد و اعوان و
انصار و سپاهيان زيادي پيدا کرد و در ميان مردم نيز پايگاه عميقي يافت تا جائي که
به شکل يک خطر عمده و بزرگ براي امريکا و اسرائيل و مستکبرين در لبنان و کل منطقه
درآمد و تمام برنامه هاي استعماري آنان را تهديد مي کرد.

حزب الله
لبنان شعارهايي انقلابي و روشن سرداد و در عمل، شعارهاي خود را به اثبات رساند و
شهداي بزرگواري را در اين ميان تقديم اسلام کرد و ايثارها و از خودگذشتگي هاي
فراواني نشان داد و دشمنان اسلام را به ذلت و خاکساري و هلاکت کشاند. و در برابر
چنين عمليات شجاعانه اي، آمريکا و فرانسه و اسرائيل راهي جز عقب نشيني و شکست و
فرار از سرزميني که نزديک بود در اثر فعاليتهاي مخلصانه مجاهدين راه خدا، زير
پايشان منفجر شود، نداشتند.

اينجا بود
که آمريکا و اسرائيل و عواملشان، توانستند دشمن اصلي را در لبنان شناسايي کنند.
همان دشمني که هرگز معامله نمي کند، سازش ندارد، به رسميت نمي شناسد و از پاي نمي
نشيند و عاشق شهادت است و به پيروي از امام امت فرياد مي زند و اسلام ناب محمدي را
متعهد است. و با مروري گذرا بر اعترافات 
مسئولين آمريکائي و اسرائيلي درباره حزب الله لبنان، کافي است که دو طرف
تناقض در نبرد حقيقي آشکار گردد؛ چرا که در نظر آنها، حزب الله لبنان قسمتي از
انقلاب اسلامي است و در خط مقدم از جبهه نبرد عليه آمريکا و اسرائيل مي جنگد.

حزب الله
لبنان شمشير از غلاف کشيده شده اي است که هماره دستهاي مستکبرين را در لبنان قطع
مي کند. آري! حزب الله لبنان خطري است جدّي عليه هر برنامه سياسي آمريکايي و
تهديدي است دائمي براي امنيت و وجود اسرائيل- فرزند غير شرعي آمريکا- در منطقه.
حزب الله لبنان، فرياد انقلاب اسلامي است در لبنان که انعکاسش در فلسطين اشغالي و
ساير مناطق جهان عرب به گوش مي رسد، زيرا قيامي که در فلسطين اشغالي برپا شد،
معنويتهاي خود را از انقلاب اسلامي ايران و از جهاد مقاومت اسلامي لبنان و قهرماني
فرزندانش فرا گرفته است، و بدين سخن، فرزندان قيام فلسطين و رهبرانشان در
مناسبتهاي گوناگون اعتراف کردند و همچنين رهبران رژيم صهيونيستي نيز اعلام کردند
زيرا مسئوليت بزرگ برانگيختن مردم را در سرزمينهاي اشغالي برعهده حزب الله لبنان
گذاردند.

خونهاي
پاک شهداي حزب الله و فريادهاي مجاهدان، روحيه معنويت را در مسلمانان فلسطين و
منطقه بالا برد و سخنان امام امت را که مي فرمود: «اگر ملت براي خدا قيام کند و در
برابر طاغوت مقاومت نمايد، حتما پيروز خواهد بود»، در عمل اثبات کرد. و اينچنين
است که ارتباط روحي و معنوي و مبارزه اي ميان فرزندان مقاومت اسلامي در لبنان و
فرزندان جنبش اسلامي در فلسطين اشغالي همچنان عميق تر و ريشته دارتر مي شود تا
آنجا که از همديگر نيرو و قدرت مي گيرند و سرنوشتشان با هم گره خورده است که اگر
نقشه اي عليه حزب الله طرح ريزي شود، بي گمان عليه قيام فلسطين نيز طرح ريزي شده و
بالعکس.

و لذا
طبيعي است که دشمنان اسلام دست به دست هم داده و عليه حزب الله دست بکار شوند قبل
از آنکه رشد و نمو بيشتري پيدا کند و گسترده تر گردد. و اين حزب الله لبنان که
دنيا را پر از جهاد و مقاومت و فداکاري کرده است و با قدرت هرچه تمام تر وارد صحنه
کارزار شده بيش از پنج سال از عمرش نمي گذرد، پس اگر مجال بيشتري براي فعاليت و
قيام و مبارزه پيدا کند، بي گمان به صورت يک قدرت انقلابي بزرگ در مي آيد که در
آينده هرگز نمي توان آن را از بين برد.

نقشه
استکبار خيلي روشن است. بايد به هر قيمت و به هر وسيله اي که شده است، حزب الله
لبنان را از بين برد. پس بايد دنبال يک مُجري گشت که اين نقشه خائنانه را خوب اجرا
نمايد. دشمنان تجربه هاي زيادي کردند و بدين نتيجه رسيدند که هيچ حزب و جنبش و
گروهي، خارج از محدوده شيعيان نمي تواند در برابر حزب الله مقاومت کند، بلکه چنين
نبردهائي بدون شک به قدرتمندي بيشتر حزب الله مي انجامد. و هرگز هيچ نيروي نظامي
نيز نمي تواند اين امر مهم را به عهده گيرد. و لذا در آخر الأمر، نظرشان بر اين
قرار گرفت که نبرد از درون خانه باشد و برادري، برادرش را بکشد و بگذار فتنه اي
کور برپا شود که پيران را فرسوده، جوانان را پژمرده و مؤمنين را رنج کش نمايد تا
مرگشان فرا رسد.

و کيست جز
جنبش امل که بتواند جنگي طولاني و شديد با حزب الله بنمايد، و براي کارزارش،
شعارهايي زيبا انتخاب نمايد؟ و کيست جز نبيه بري که قدرت بر خلق شعارهايي ظريف و
به ظاهر جالب داشته باشد و جنگي تمام عيار به راه اندازد؟

آري! با
صراحت و روشني، آنچه امروز در ميان شيعيان لبنان مي گذرد، نقشه اي آمريکائي
اسرائيلي است که با همکاري و همياري رژيم هاي مرتجع عرب، عليه حزب الله ترتيب
يافته و نبيه برّي با استفاده از تشکيلات و اعضاي جنبش امل آن را به اجرا در مي
آورد در حالي که خود پشت شعارهايي دروغين و منافقانه و پشت سر عددي چند از علماي
رسمي! و وعاظ السّلاطين که با داشتن نزاع هاي شخصي، مشغول تصفيه حساب هستند، مخفي
و نهان گشته است.

اين است
حقيقت جنگي که عليه حزب الله در جريان است. و از سويي ديگر، نبيه بري و برخي از
وعاظ السلاطين انگيزه هاي مستقيم ديگري دارند که مانند چنين فتنه اي را برپا کنند،
برخي از اين انگيزه ها برمي گردد به مسائل سلطه گري و نفوذ برخي برمي گردد به نقطه
نظرهاي سياسي ايشان که با او اختلاف داريم:

اولا- در
مورد موضعگيري هاي سياسي در منطقه و اختلاف هايي که با او داريم:

1-اختلاف
درمورد ادامه مقاومت و فعاليت عليه اسرائيل يا توافقهاي امنيتي با اسرائيل بگونه
اي که امنيت مرزهاي شماليش را- به اصطلاح- حفظ کند. جنبش امل و مجلس شيعي لبنان،
موافقت خود را با قطعنامه 425 شوراي امنيت که حق اسرائيل را در امنيت و حفظ مرزهاي
شماليش را اعتراف کرده و او را به رسميت مي شناسد، اعلام کرده اند، درصورتي که
جمهوري اسلامي علنا اين قطعنامه را رد مي کند و حزب الله نيز آن را رد مي نمايد و
اصرار مي ورزد بر ضرورت نبرد تا نابودي کامل اسرائيل همانگونه که امام خميني حفظه
الله امر فرمود. و در رابطه با قبول يا در قطعنامه 425 نزاع ها و مخالفت هاي سياسي
و تبليغاتي شديدي ميان دو جريان پديد آمد، جريان مخالف که متمثل است در حزب الله و
علامه سيد افضل الله و رهبر جنبش توحيد شيخ سعيد شعبان و هيئتهايي از علما مانند
هيئت علماي جبل عامل و تجمّع علماي مسلمين و تجمع علماي بقاع و برخي ديگر از
برادران اهل سنت و جريان ديگر، جريان موافق قطعنامه 425 است که متمثل است در جنبش
امل و مجلس شيعي به رهبري شيخ شمس الدين و برخي از شخصيتهاي رسمي شيعه که طرفدار
رژيم لبنان هستند.

2-تصميم
گيري در مورد نيروهاي بين المللي پاسدار صلح در جنوب

در حالي که
حزب الله نسبت به نقش آنان مشکوک است و آنها را به عنوان پشتيبانان امنيت اسرائيل
متّهم مي سازد و آنها را به عنوان جاسوسان اسرائيلي که براي تأمين منافع اسرائيل و
بستن راه بر مجاهدين مسلمان معرفي مي کند، جنبش امل و مجلس شيعي، اين نيروها را
تاييد کرده و از نظر سياسي و نظامي، آنها را حمايت مي کنند و وجودشان را ضمانتي
براي اجراي قطعنامه 425- که مورد اختلاف دو جريان است- مي دانند.

3-موضعگيري
نسبت به مارونيهاي سياسي از حزب فالانژ و نيروهاي لبناني و يارانشان

امام موسي
صدر حتي مذاکره با اين افراد را رد مي کرد زيرا اينها با اسرائيل همچنان همکاري مي
کردند. ولي جنبش امل و مجلس شيعي به رياست شمس الدين، مذاکره را حتي با شرايط
موجود، بلامانع مي دانند و گاهي هم در چارچوب حکومت واحد، با آنها مشارکت مي
کردند. ولي نگرشي که حزب الله به اين افراد دارد، همان نگرشي است که نسبت به
اسرائيل دارد و اينها را اسرائيليان داخلي مي داند و کارزار با آنها را واجب و
ضروري مي داند و بدينسان، با هر نوع مذاکره اي با آنها قويا مخالف است چه رسد به
اينکه در پي ريزي حکومت يا نظام موجود، با آنها همکاري داشته باشد.

4-نقطه
نظر نسبت به جنگ هاي داخلي

جنبش امل
وارد جنگهاي طولاني و بي هدف با گروه هاي مختلفي درلبنان شد که برخي از برادران
اهل سنت و برخي از درزي ها بودند و طولاني ترين جنگ را با فلسطينيان مقيم در لبنان
بود. در حالي که حزب الله هريک از اين چنين جنگ هايي را رد مي کند زيرا نتيجه اي
جز خدمت به دشمن اصلي در پي ندارد. بويژه جنگ با فلسطينيان داخلي که به مسلمانان
عموماً و به شيعيان خصوصا چه ضررها و زيانهاي جبران ناپذيري وارد ساخت و جز رسوائي
و خونريزي و هزاران کشته و مجروح- بدون هدف- چيزي نداشت و با اين حال نبيه بري و
يا سر عرفات با هم آشتي کردند، گويا چيزي رخ نداده است!

و اما حزب
الله در نتيجه مخالفت کردن با جنگ فلسطينيان مورد بسياري از تهمتهاي ناروا واقع
شد. براي تذکر خوب است موضع جمهوري اسلامي را نسبت به اين جنگ يادآور شويم که چه
تلاشها و کوششهاي فراواني براي متوقف شدن آن دشت و موضع گيري شجاعانه حضرت آية
الله العظمي منتظري براي همگان روشن است که اين جنگ خانمانسوز را جداً بي اساس و
بي هدف خواند و از جوانان شيعه خواست تا نسبت به رهبريهايشان که به چنين معرکه اي
دستور مي دادند، مخالفت ورزند و بي گمان حضرت آية الله العظمي منتظري متعرّض اذيت
و آزار تبليغاتي شديدي از سوي جنبش امل شد زيرا صريحا موضع خود را اعلام فرموده
بود.

5-موضعگيري
نسبت به توطئه ها و نقشه هاي آمريکا

جنبش امل
همواره حاضر بوده است و در هر برنامه سياسي شرکت جويد هرچند، طراح آن آمريکا باشد
مادام که در آن برخي از منافع سياسي موقت يا رسيدن به بعضي از منصب ها در رژيم
پوسيده لبنان باشد. و همچنين حاضر است که با هر برنامه آمريکائي يا استکباري،
همزيستي مسالمت آميز داشته باشد در صورتي که يک قطعه از پنير لبناني- همانگونه که
مي گويند- به او اهدا کند! ولي حزب الله بکلي با اين نظام موجود و رژيم کنوني
مخالف است و معتقد به ضرورت براندازي و جايگزيني نظامي ديگر با انتخاب آزادانه
مردم مي باشد و جايگزين را نظام اسلامي معرفي مي کند. و هر برنامه آمريکا را براي
لبنان رو مي نمايد چرا که اين برنامه هاي سياسي چيزي جز تأمين منافع آمريکا و ضربه
زدن به مسلمين در پي ندارد.

6-موضعگيري
نسبت به سرسپردگان و جاسوسان

حزب الله
مخالف است با اينکه مناطق مسلمان نشين، مرکز تاخت و تاز سرسپردگان و جاسوسهاي
اسرائيلي باشد و معتقد به ضرورت طرد و بيرون راندن آنان و يا محاکمه شان مي باشد
درحالي که جنبش امل پيوسته از آنان پشتيباني و دفاع کرده و بدتر اينکه برخي از
آنها را وارد تشکيلات خود نموده است تا آنجا که بسياري از کارهاي کليدي و رهبري
موجود درون امل را افرادي بر عهده دارند که معروف به دست نشاندگي و ارتباط مستقمي
با دستگاه هاي جاسوسي اجانب بويژه اسرائيل مي باشند.

نفوذ و
سلطه گري

انگيزه
اصلي حزب الله، نبرد با اسرائيل و تبليغ از مکتب اسلام و دعوت مردم به اسلام ناب
محمدي (ص) است. و لذا هرگز و در هيچ روزي از روزها به اين انديشه نبوده است که
نفوذ و سلطه اي در منطقه اي از مناطق داشته باشد و هيچ وقت تلاشي نکرده که در رژيم
سياسي لبنان، منصبي را به دست آورد و همه اين مسائل را به جنبش امل واگذار نمود!
ولي جنبش امل اصرار دارد بر اينکه اداره امور شيعيان را بر عهده گيرد و صاحب رأي
نهايي در تمام زمينه ها باشد! و از حزب الله سخن هراسان است زيرا وجودش را متزلزل
مي سازد و به مرور ايام پايگاه مردمي حزب الله همچنان بيشتر مي شود و بي گمان نفوذ
و سلطه دنيوي آن را زير سؤال مي برد و اين هرگز براي رهبري جنبش امل و خصوصا نبيه
بري قابل تحمل نيست.

ثانيا:
موضعگيري نسبت به مسئله رهبري و ولايت فقيه

حزب الله
مؤمن به ولايت فقيه و رهبري امت توسط ولايت فقيه است و معتقد است که امام خميني
رهبر شرعي تمام مسلمانان جهان است و در اين راستا هيچ فرقي بين کشور و کشوري ديگر
با ملت و ملتي ديگر نيست. و بدينسان حزب الله لبنان پيروي کامل و بي قيد و شرط از
امام و رهنمودهاي معظم له دارد و او را تنها مصداق رهبريت و مرجعيت مي داند و هر
صيغه رهبري ديگري را براي لبنان يا غير لبنان نمي پذيرد. و حزب الله لبنان معتقد
است که جمهوري اسلامي ايران همان کشور حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه است و محور
مسلمانان جهان مي باشد و دفاع از آن، مقدس ترين مقدسات است و دعوت به سوي آن از
واجبات بزرگ است. و حزب الله معتقد است که دوري از جمهوري اسلامي ايران، دوري از
اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام است. و همانا شايعه پراکني عليه آن، خيانت است
و جنگ سياسي و تبليغاتي با آن، جنگ با خدا و رسول است.

ولي جنبش
امل و مجلس شيعي، مشکل شيعيان لبنان را جدا از ايران اسلامي مي دانند و رهبري خود
را تنها در امل و چارچوب مجلس شيعي مي دانند 
اين مجلس را مرجع شيعيان لبنان به حساب مي آورند و عملا قدرت امام را در
رهبري مسلمانان لبنان انکار مي کنند و بهانه شان در اين زمينه بُعد جغرافيايي است.
و همچنين قدرت و توان جمهوري اسلامي ايران را نيز رد مي کنند. و متأسفانه دست به
يک حمله سياسي و تبليغاتي شديد عليه جمهوري اسلامي و کادر رهبري آن در ميان مردم
لبنان به صورت آشکار و بي پرده زده اند. و چندين بار اعتراف کردند که ماهين
چنگشان، جنگ عليه جمهوري اسلامي است نه عليه حزب الله، و اين در وقتي بود که جمهوري
اسلامي درهاي خود را براي تمام مسلمانان گشوده بود. و حقيقت اين است که مشکل، مشکل
آنها است نه مشکل جمهوري اسلامي، آنها هستند که از آن دوري مي جويند هرچند که
جمهوري اسلامي به آنها نزديکتر مي شود و بالهاي خود را براي دربرگرفتن آنها مي
گشايد و آنها هستند که با آن مي جنگند هرچند آن نسبت به آنها و تمام مسلمانان
خيرخواه است. ولي در اين ميان مي بينيم که حزب الله خود را به جمهوري اسلامي نزديک
کرده و به آن پيوسته و خود را اصلا جزئي از آن و عضوي از اعضاي آن مي داند.

اينها
گوشه هايي از اختلاف هاي موجود بود. و با اين حال ما معتقديم که اين اختلاف نظرهاي
انديشه اي و سياسي، مجوّزي براي کسي نيست که عليه ديگري قيام مسلّحانه کند، و تنها
اجازه مي دهد که اين اختلافهاي سياسي و فکري براي ايجاد راه هاي بحث و مناقشه تا
رسيدن به نقطه نظرهاي مشترک وجود داشته باشد تا شايد تلاشها در اين روند به نتيجه
خوبي در آينده برسد.

ولي جنبش
امل به يورشهاي مسلحانه دست يازيد و تجاوزهايش از حد و مرز فزونتر رفت تا اينکه
نهادهاي جمهوري اسلامي و نمايندگيهايش را نيز در برگرفت. اسلحه مبارزين را مصادره
و بسياري از آنان را دستگير و زنداني کرد، راه را بر عمليات مقاومت عليه اسرائيل
بست. از برگزاري مراسم شهدا و مناسبتهاي مذهبي جلوگيري کرد. نشريات و اعلاميه هاي
مسلمانان را سوزاند. با علماي دين به جنگ برخاست و آنها را ظالمانه از خانه و
کاشانه شان بيرون راند و بسياري از مبارزين متعهد را به قتل رساند. اينها در طي اين
پنج سال گذشته رخ داد؛ و حزب الله هرگز مايل نبود عکس العمل از خود نشان بدهد تا
اينکه سال گذشته رسيد. اکنون براي جنبش امل منجّز شده بود که جنگي گسترده در جنوب
لبنان بر پا سازد و حزب الله ناچار مقداري از خود دفاع کرد و با اين حال براي
محافظت بر دماء مسلمين و نگهداري از سرزمينهاي اسلامي، خود را بطور کلّي از ميدان
جنگ کنار کشيد ولي جنبش امل نبرد خود را همچنان ادامه داد و حزب الله را از جنوب
اخراج کرد و صدها تن را دستگير نمود و سلاح ها را مصادره کرد و حرمت برادران و
خواهران مؤمن را مراعات ننمود و علما را مورد تعدّي و ظلم قرار داد و ده ها تن از
آنان را از خانه هايشان بيرون کرد مانند علامه مجاهد سيد عبدالمحسن فضل الله و شيخ
عفيف نابلسي و بسياري ديگر. مع ذلک حزب الله سعي در مصالحه داشت که امل احساس غرور
و قدرت کرد و متاسفانه تمام تلاشهاي صلح را ناديده گرفت و جنگ ضاحيه جنوبي را بر
پا کرد که حزب الله ناچار با قدرت وارد عمل شد براي اينکه اين بار تمام وجودش را
در معرض تهديد جدي مي ديد و توطئه بزرگ مانند آفتاب، براي همگان روشن شد.

اقدام هاي
صلح آميزي از سوي جمهوري اسلامي محقق گشت ولي تا کنون نتيجه چنداني نداده است و
هرچندي يکبار نبردها و تيراندازي هايي پراکنده در مناطق شيعه نشين رخ مي دهد و همه
اينها براي تضعيف حزب الله است که آن را از جنگ جدّي با اسرائيل باز دارند.

با کمال
صراحت اعلام مي کنيم که اکنون وجود حزب الله لبنان به عنوان يک نيروي اصلي اسلامي
در لبنان و منطقه، در معرض جنگ خانمانسوزي قرار گرفته است که جنبش امل آن را
فروخته و با پوشش مجلس شيعي و با همکاري نيروهاي زيادي خود را مي پوشاند.

پس اي
عزيزان و اي مسلمانان جهان و اي شيعيان و اي طرفداران مکتب در تمام نهضتهاي
اسلامي؛ آنچه امروز در لبنان مي گذرد، آنچنان که تبليغات اجانب آن را تبليغ مي
کنند، جنگي براي بدست آوردن يک خيابان يا زير سلطه قرار دادن يک قريه و روستا
نيست، جنگي بر سر چند شعار نيست، جنگي بين دو گروه نيست بلکه جنگي توطئه انگيز است
که تنها يک طرف آن را مي خواهد و آن جنبش امل به رياست نبيه بري است، او اين جنگ را
برانگيخته تا به اربابان استکباري خويش، خدمت کند و حزب الله اين مسئله را رد مي
کند و اصرار بر حلّ مسالمت آميز ميان شيعيان دارد. ولي حق پنهان است و خبو بد نزد
بسياري از افراد، يکسان است.

ما اکنون
فرياد تمام مبارزين شرافتمندي که خواستند با اسرائيل بجنگند، و از آنها بزور
خواسته شد که در داخل خود بجنگند، به شما ابلاغ مي کنيم و ناله هاي تمام اطفال و
يتيمان شهدا و استغاثه بانوان مؤمنه را به شما مي رسانيم. من اينجا صداي جبهه هاي
مقاومت اسلامي را که در جبل صافي و لويزه در جنوب لبنان در محاصره قرار گرفته اند
به شما مي رسانم و ناله هاي جانگداز مظلومين در ضاحيه جنوبي را به شما ابلاغ مي
کنم.

اي
مسلمانان و اي علماي اسلام و اي تمام مبارزين و جهادگران! حق را بشناسيد و از آن
دفاع کنيد. سخن حق را بازگو نمائيد و با تمام توان براي نابودي فتنه و توقف
خونريزي قيام نمائيد و اگر گروهي را ديديد که اصرار بر ظلم و ستم و عدوان دارد،
مظلوم را ياري رسانيد و با ظالم ستيز نمائيد.

آنچه
امروز در لبنان و در ميان شيعيان مي گذرد بسيار خطرناک است و مسئوليت علما و
مسلمانان جهان را زياد مي کند. و من اين مطلب را ننوشتم جز براي اينکه گوشه اي از
حقيقت را روشن نمايم و پرتوي بر حوادث موجود بيافکنم تا شايد که دين خود و
برادرانم را ادا کرده باشم، باشد که اين فريادها به گوشها برسد، شايد مخلصين و
خداخواهان براي خدا- به صورت فردي و يا گروهي- قيام کنند و مسئوليتهاي تاريخي خود
را در اين دوران بسيار سخت و دشوار از نبرد اسلام عليه کفر تحمّل نمايند. والحمد
لله رب العالمين