اسرائيل خنجر استکبار جهاني در قلب جهان اسلام

اسرائيل خنجر
استکبار جهاني در قلب جهان اسلام

حجة الاسلام
سيد علي اکبر محتشمي

بسم الله
الرحمن الرحيم

«سبحان الذي
أسري بعبده ليلا من المسجد الحرام الأقصي الذي بارکنا حوله…»

(آيه سوره
اسراء)

* تاريخچه:

فلسطين با
مساحت بيست و هفت هزار و بيست و چهار کيلومتر مربع در خاور نزديک با همسايگاني چون
لبنان و سوريه در شمال، اردن در شرق، درياي مديترانه در غرب و مصر در جنوب بسر
برده ورود اردن نيز از آن مي‌گذرد و به درياي ميت مي‌ريزد و مجموعا اين منطقه
سرزمين حاصلخيزي را تشکيل مي‌دهد.[1]

در سال 638
ميلادي پس از حدود شش سال از وفات رسول اکرم(ص) و در زمان خلافت عمر تقريبا ـ
اوائل سال 17 هجري ـ بدست ارتش اسلام فتح شد و در سال هزار و نود و نه ميلادي يعني
با گذشت 461 سال، در جنگهاي صليبي بدست صليبي‌ها سقوط کرد.[2]

نود سال
فلسطين در دست صليبي‌ها بود و آنها بر اين سرزمين حکومت ميکردند. در سال 1187 ارتش
مسلمين به فرماندهي«صلاح الدين ايوبي» توانست بار ديگر فلسطين را به دامان اسلام
بازگرداند. خلاصه اين اشغال و آزادي بدين شرح است:

در نوامبر
سال 1905‌«پاپ اروبن» در شهر کلرمون سخنراني آتشيني ايراد کرد و مسيحيان را تحريک
به گرفتن بيت المقدس نمود و بمنظور بيرون آوردن آنجا از دست مسلمين نمود و تبليغات
شديد مذهبي و عوامل مختلف ديگر از قبيل اميد به فتح و کشورگشائي و کسب ثروت سرشار
موجب شد که عده زيادي از مردم اروپا، دعوت پيشوايان خود را اجابت موده بطوري که در
سال 1907م (476هجري) قريب/ 150000 نفر عازم فلسطين شده و پس از عبور از قسطنطنيه،
شهرهاي مسير راه خود را تصرف کردند و دو سال بعد به فلسطين رسيدند و با محاصره و
شکست قواي مصر، بيت المقدس را اشغال و هزاران نفر از ساکنان شهر را به قتل رساندند
و حکومتي به رياست«گودوفرو» بوجود آوردند(1909م). او در مدت يکسال حکومت خود
قسمتهاي ديگر فلسطين را اشغال نمود و پس از مرگش برادر او«بودوئن» به فرمانروائي
رسيده و مسجد اقصي را مقر حکومت نمود و عکا، بيروت و صيدا را متصرف شد و چون
فلسطين از طرف اعراب مسلمان مصر، حلب و شام محاصره شده بود، دائما با حکمرانان
مسلمان عرب در جنگ بود و سرانجام در جنگ بزرگي که با امير حلب و مصول (اتابک زنگي)
نمود، لشکريان صليبي بسختي شکست خوردند(1144م) و پس از اتابک پسرش محمود با صليبي‌ها
وارد جنگ شده و شهرهائي را پس گرفته و دمشق را نيز آزاد کرد و خليفه فاطمي(العاضد
بالله) نيز با کمک محمود مانع توسعه‌طلبي صليبي‌ها گرديد.

در سال 1169
جنگ ديگري بين صليبيون و لشکريان صلاح الدين ايوبي برادرزاده اسد الدين شيرکوه از
سرداران محمود زنگي در گرفت و آنان شکست خورده و بندر عقبه را تخليه کردند و اين
سلسله زد و خوردها تا سال 1187م(566 هجري) که منجر به محاصره بيت المقدس و تسليم
اين شهر شد ادامه يافت، اما از دست رفتن قدس اروپائيان را نگران ساخته و زمينه را
براي شروع سومين دوره جنگهاي صليبي آماده نمود لشکر سه پادشاه انگليس(ريچارد)،
آلمان(فردريک بار بروس) و فرانسه(فيليپ اگوست) در شهر عکا به هم پيوستند، دو سال اين
شهر را محاصره نموده(1191- 1189) تا بدست آنها افتاد و با سقوط عکا قرارداد صلحي
بين صليبيون و صلاح الدين منعقد شد تا بيت المقدس در دست مسلمانان باقي مانده و
انجام زيارات براي مسيحيان آزاد بود و ضمنا ساحل درياي مديترانه از عکا تا يافا در
اشغال صليبيون و بقيه ساحل که مرز جنوبي آن عسقلان بود در تصرف صلاح الدين بماند.

در سال 1193
با مرگ صلاح الدين و تقسيم سرزمين بين جانشينان او اروپائيان از اين تفرقه استفاده
کرده و چند شهر فلسطين را اشغال نمودند و پس از مذاکراتي مقرر شد که بيت المقدس در
تصرف عيسيوان باشد ولي اماکن مقدسه تحت نظر مسلمانان باقي بماند ولي سرانجام«صالح
ايوب» پادشاه مصر با استفاده از کمک خوارزميان مسلماناني که از برابر لشکريان
چنگيز مغول متواري شده و به آن حدود رفته بودند بار ديگر با صليبيون وارد جنگ شده
و قدس و غزه و دمشق را آزاد کرد.

فلسطين از سال
1516 تا 1917 يعني حدود چهارصد سال در دست مسلمانان و توسط حکومت عثماني اداره مي‌شد.
شهر قدس پايتخت فلسطين براي مسلمانان و مسيحيان و يهوديان مقدس و بسيار با اهميت
است زيرا آثار اديان اسلامي و مسيحي و يهودي در اين شهر وجود داشته و اين سرزمين
براي اسلام ـ چه قبل از فتح آن بمدت مسلمانان و در زمان رسول اکرم(ص) و چه بعد از
انکه اين سرزمين مجددا بدست مسلمانان فتح شد ـ از اهميت خاصي برخوردار است و اصولا
فلسطين بعنوان يک منطقه استراتژيک براي مسلمانان و اسلام قلمداد ميشود زيرا: أولا
ـ بيت المقدس اولين قبله‌گاه مسلمين است و ثانياً ـ خداوند با معراج پيامبر
اکرم(ص) و با اسراء و سير دادن رسول اکرم(ص) از مسجد الحرام به مسجد اقصي و از
آنجا به معراج رفتن رسول اکرم، ارتباط تنگاتنگ اين دو قبله‌گاه و دو سرزمين وحي و
نبوت را مشخص فرموده و اهميت فلسطين بخوبي از آيه اول سوره اسراء روشن مي‌شود.

نبرد بين
کنعانيون و عبرانيون بر سر فلسطين

از دوران
قديم يعني حدود 2500 سال قبل از ميلاد(3120 سال قبل از هجرت) چند قبيله عربي در
منطقه فلسطين زندگي مي کرده‌اند که بنام کنعانيون شناخته مي‌شدند ولي بعلت جنگهاي
داخلي بين مصر و سوريه و اختلافات بين قبايل کنعانيون، سرانجام اين قبيله منقرض
و«عبرانيون» در اين منطقه مسلط شدند.

حدود 1800
سال قبل از ميلاد حضرت ابراهيم(ع) از شهر«اور» عراق به ارض کنعان(فلسطين) مهاجرت
نمود و در آنجا«اسحق» متولد شد و از او «يعقوب» بدنيا آمد و بنام«اسرائيل» ناميده
شد و چون يهود انتساب خود را به حضرت يعقوب مي‌دهند بني‌اسرائيل ناميده شده‌اند
چندي بعد، يوسف پس يعقوب را برادرنش در مصر بعنوان غلامي فروختند ولي او در آنجا
مريداني پيدا کرد و قدرتي بدست آورد سپس يعقوب به مصر مهاجرت نموده و بتدريج زياد
شدند ولي در اثر فشار را مسس دوم(فرعون معروف) به بني‌اسرائيل، حضرت موسي(ع)
يهوديان را از مصر به طرف ارض کنعان حرکت داد(1290 قبل از ميلاد) ولي بعلت ناآرامي
سرزمين فلسطين، بني‌اسرائيل از ادامه مهاجرت منصرف و مدت چهل سال در بيابانها
سرگردان بودند و پس از فوت حضرت موسي، بني‌اسرائيل به رهبري يوشع از نهر اردن
گذشتند و وارد فلسطين شده و ساليان دراز با طوايف کنعناني در شعب آن در جنگ بودند
و حدود 1000 سال قبل از ميلاد حضرت داود رهبري بني اسرائيل را بعهده گرفته و چهل
سال سلطنت نموده و اورشليم(قدس) را تصرفکرد. اين شهر در حدود 3600 سال قبل از
ميلاد بوسيله پيوسيون که شاخه‌اي از اعراب کنعاني بودند ساخته شد و بنام«اورسالم»
ناميده شده بود و پس از وفات حضرت داود، حضرت سليمان سلطان عبرانيون شد(935 قبل از
ميلاد) وي ناوگاني ايجاد نمود و در کنار مديترانه بندر بزرگي ساخت و تجارت کشورش
را رونق بخشيد. اما در دوران زمامداري«رجعام» فرزند سليمان ميان عبرانيون اختلاف
درگرفت و کشور داود به دو قسمت بنام«اسرائيل» و «يهودا» تقسيم شد و اين دو متدها
با هم جنگيدند و آشورهيا هر دو را مقهور نموده و جزيه دريافت کردند. و
سرانجام«سرجون دوم» مملکت اسرائيل را برانداخت(921 قبل از ميلاد) ولي کشور يهودا
سالياني چند وجود داشت.

و در سال 597
قبل از ميلاد«بخت النصر» کلداني به فلسطين حمله کرد و اورشليم(قدس) را متصرف و
حاکم يهودا را با عده کثيري دستگير و به بال فرستاد و در سال 586 قبل از ميلاد
بعلت مرد فرماندار اورشليم مجددا به فلسطين حمله نموده و شهر قدس و هيکل سليمان را
ويران نمودند و از آن پس فلسطين در زمره يکي از ايالات بابل بشمار مي‌رفت و پس از
آنکه بابل بشمار مي‌رفت و پس از آنکه بابل مغلوب ارتش پارس شد بني‌اسرائيل در
برابر کورش ابراز انقياد وحاضر به پرداخت جزيه شدند، و در اين زمان تجديد بناي
هيکل سليمان صورت پذيرفت و پس از شکست ارتش ايران توسط اسکندر مقدوني پادشاه
يونان، او سوريه را متصرف و عازم فلسطين شد و از اين پس فلسطين تابع يونان شد و
بدنبال مرگ اسکندر و تقسيم کشور ين جانشينانش مصريان به فلسطين آمدند و آنجا را
متصرف شدند(312 قبل از ميلاد) و در مخاصمات بين مصر و يونان زماني تحت سلطه مصر و
زماني تحت سلطه يونان بودند تا آنکه«پومپي» سردار روم پس از تسخير سوريه به بيت
المقدس حمله و آنرا تصرف و يهوديان را وادار به پرداخت جزيه نمود ولي در دوران
«نرون» قيصر روم يهوديان شورش نموده و لذا در سال 70 قبل از ميلاد مجددا ارتش روم
اورشليم را تصرف نمود و در اين دوران يهوديان مورد آزار و اذيت قرار گرفته و از
فلسطين خارج شدند و در مصر، عراق، سوريه، يمن و اروپا متفرق گرديده و  از آن پس موجوديت سياسي آنان خاتمه يافت.

تاريخچه
استعمار

نقطه تاريک و
وحشتناک راجع به فلسطين از سال 1917 آغاز ميشود يعني از هنگام انعقاد نطفه توطئه‌هاي
استعمارگرانه غرب و شرق. جنگ جهاني اول و سقوط حکومت عثماني و اعلام«وعد بالفور»
که وزير خارجه وقت انگلستان بود و در آن «وعد» وزير خارجه انگلستان قول برقراري
حکومت صهيونيستي را به يهوديان صهيونيست دنيا داد و در اين راستا سيل مهاجرت
يهوديان به طرف فلسطين آغاز گرديد[3]
و با توجه به اينکه فلسطين ابعاد گوناگوني دارد و مسائل مختلفي از نظر سياسي
اجتماعي فرهنگي و سرزميني راجع به فلسطين مطرح است.

ما ابتدا يک
ارزيابي و يا بررسي از نظرات مختلفي که نسبت به فلسطين و مردم فلسطين و نوع حکومتي
که بايد در فلسطين باشد را انجام مي دهيم و مطرح مي‌کنيم و بدنبال آن راجع به
موضوع قيام و حرکت کنوني که مستمرا بيش از يکسال در فلسطين آغاز شده ر مورد بررسي
و ارزيابي قرار ميدهيم. در اينجا ما نظر اسلام را راجع به فلسطين و قدس شريف
داريم، نظيه جهان استکبار غرب را داريم، نظريه جهان عرب و سران کشورهاي عربي را
داريم، همچنين فکر و انديشه‌سران کشورهاي اسلامي که غير عرب هستند را داريم و
نهايتاً نظريه جمهوري اسلامي ايران را در مورد فلسطين خواهيم داشت.

ديدگاههاي
گوناگون نسبت به فلسطين:

اما ديدگاه
اسلام نسبت به فلسطين. همانطوريکه از مقدمه مقداري روشن ميشود و خداوند در سوره
اسراء مي‌فرمايد: «سبحان الذي أسري…» يعني ارتباط مستقيم بين مسجد الحرام و مسجد
الأقصي است  اينکه اين دو از نظر اسلام
جايگاه واحدي را دارند و اين دو سرزمين براي اسلام از اهميت استراتژيک برخوردار
است؛ همانگونه که اسلام براي مسجد الحرام احترام قائل است و اهميت مي‌دهد براي
مسجد أقصي هم همان اهميت را قائل است و اينجا پايگاه جهان اسلام است همانگونه که
مسجد الحرام پايگاه جهان اسلام است و همانگونه که مسجد الحرام منزه و پاک بايد
باقي بماند و مرکز قيام و جهش کليه مسلمين و آزاديخواهان مسلمان است، فلسطين و قدس
شريف نيز از همين ويژگي برخوردار است. همانگونه که مکه و مسجد الحرام بايد از لوث
وجود کفار و مشرکين و منافقين پاک  منزه
باشد، بر مسلمانان است که اين مرکز را ـ که مرکز الوهيت و مهبط وحي ميباشد ـ با
همان خصوصيات و ويژگيهائي که خداوند متعال و اسلام و پيامبر اکرم(ص) خواسته، حفظ و
نگهداري کنند و لذا اين ديدگاه اسلام است بطور مختصر راجع به فلسطين و قدس شريف.

اما جهان
استکباري شرق و غرب، ديدگاهشان نسبت به فلسطين اين است که فلسطين تنها جاي پاي
مناسب و بدون خطي است براي تسلط بر جهان اسلام و توجه باينکه غرب و شرق و
استعمارگران بزرگترين ضربات را در جهان سوم توسط مسلمين خورده‌اند؛ عليرغم اينکه
حکام مسلمين حکام ناصالحي بودند ولي در اثر آن ويژگيهائي که در مسلمانان و در مکتب
اسلام وجود دارد هرگاه که مسلمانان برميگردند به اصول و معيارها و ارزشهاي اسلامي
و پاي‌بند مي‌شوند، نسبت به آن آرمانهاي بلند اسلامي خطري جدي و نابود کننده را
براي استعمارگران و کفار و مشرکين و دشمنان اسلام ايجاد مي‌کنند. لذا اين کشورهاي
استعماري و استکباري پيوسته در فکر اين بوده و هستند که رايه را براي ضربه زدن و
ايجاد شکاف و تشتت و افتراق و فتنه و در نهايت نابودي اسلامي و مسلمين داشتهب اشند
و تنها جائي که نوک تيز پيکان حمله‌شان را متوجه آن مي‌بينند، فلسطين است که در
قلب جهان اسلام جاي گرفته و بصورت مرکز و محور و چهار راه جهان اسلام قلمداد ميشود
و لذا چنين جاي پائي براي دشمن به عنوان منطقه استراتژيک وجود دارد و بهترين قومي
که ميتواند نقش استعمارگران را در نابودي جهان اسلام و اسلامب ازي بکند، صهيونيست‌ها
هستند که کينه ديرينه نسبت به اسلا از آغاز شروع اسلام تاکنون دارند بر اين اساس
سياست شرق و غرب، تسلط صهيونيست‌ها بر فلسطين به عنوان عامل تحقق اهداف استعماري
آنها در جهان اسلام اعم از کشورهاي عربي و غير عربي ميباشند.

و اما نظر
سران کشورهاي جهان عرب نسبت به فلسطين: سران کشورهاي عربي فلسطين را براي خودشان
بعنوان يک منطقه و يا يک سرزمين دردسرخيز احساس مي‌کنند که بايد به هر نحو که شده
است از شر اين سرزمين، خود را خلاص کنند.

اولاً ـ پايه‌هاي
حکومت خودشان را لرزان مي‌بينند و اين نيازمند به حمايت ابرقدرتها و بخصوص غرب و
آمريکا است. براين اساس لازم مي‌بينند که حتما رضايت استعمارگران را جلب کنند و
براين اساس يکي از راههاي جلب رضايت اربابان خودشان اين است که در رابطه با مسئله
فلسطين کوتاه بيايند و آنچه را که سياست آمريکا است در رابطه با فلسطين اجرا کنند
و مجري خواستهاي غرب باشند.

ثانيا ـ وجود
فلسطين و سازمانهاي مسلح فلسطيني باعث ميشود که بصورت روزنانه، بودجه و هزينه‌هاي
مبارزاتي اينها را پرداخت کنند و اين بار اقتصادي را هم به دوش بکشند؛ پس براي رها
شدن از بار سياسي و بار اقتصادي فلسطين، سعي‌شان بر اين است که مسئله فلسطين بهر
صورت طبق نظر غرب و آمريکا و شرق و شوروي حل و فصل بشود تا ديگر مشکلي نسبت به
مسئله فلسطين براي آنها وجود نداشته باشد.

و اما سياست
سران کشورهاي اسلامي غير عرب نسبت به فلسطين را بايد اولا بگوئيم: کشورهائي که
وابسته به غرب و يا شرق هستند طبيعي است که از سياستهاي شرق و غرب پيروي مي‌کنند و
يک گروهي از کشورهاي اسلامي هم در يک بي‌تفاوتي فوق العاده‌اي بس مي‌برند و براي
آنها هيچ فرقي نمي‌کند که فلسطين در دست صهيونيست باشد يا اينکه دست مردم فلسطين،
مستقل باشد يا وابسته؛ اين کشور بهر صورتي اداره بشود براي آنها تفاوتي نمي‌کند،
شناسائي اسرائيل براي آنها يک امر عادي و معمولي است، و بر اين أساس، استکبار جهان
هيچ وحشتي در رابطه با فلسطين از سوي کشورهاي اسلامي ندارد.

اما سياست
اعلام شده جمهوري اسلام، مسئوليت در بازگرداندن فلسطين به دامن اسلام و مسلمين
است، بدين معني که جمهوري اسلامي ايران از حيث رهبري انقلاب، معتقد است که اسرائيل
به عنوان يک غده سرطاني در قلب جهان اسلام قرار دارد و اسرائيل بايد نابود بشود و
ريشه‌هاي اسرائيل از فلسطين قطع و کنده شود و از بين برود و اين کشور بصورت يک
کشور اسلامي بدست مردم مسلمان فلسطين اداره بشود و در اين رابطه اعلام موضع در
مقاطع مختلف تاريخ انقلاب اسلامي از سوي امام بزرگوار ـ روحي له الفداء ـ صورت
گرفته چه قبل از پيروزي و چه بعد از پيروزي انقلاب و حتي اولين کشوري که بعد از به
رسميت شناختن اسرائيل از سوي مصر رابطه‌اش را با مصر قطع کرد، جمهوري اسلامي ايران
بود، آن هم بدستور شخص حضرت امام و لذا طبيعي است که موضع جمهوري اسلامي عليه
اسرائيل بسيار روشن و مشخص بيان شد.

وکلا مطالب
عنوان شده فوق فهرستي از سياست‌ها و مواضع کشورهاي مختلف جهان نسبت به فلسطين و
سرزمين فلسطين و حکومتي که بايد در فلسطين تشکيل شود و وضعيت موجود فلسطين بود.

تاريخچه
مبارزات مردم فلسطين:

در اينجا
فهرست‌وار تاريخچه‌اي از وضعيت مبارزاتي مردم فلسطين در سالهاي گذشته و بخصوص قبل
از پيروزي انقلاب اسلامي تا حال حاضر مطرح و يادآور ميشود که در گذشته مبارزات و
اصولا حرکتها در فلسطين اشغالي بصورت شهري بوده و در شهرها و در ميان دانشگاهها و
دانشجويان مبارزه شکل مي‌گرفته و مسلمانان و مسيحيان، طرفداران«ساف» و روشنفکران
در اين مبارزات نقش داشتند و چون حالت اسلامي در اين حرکتها وجود نداشته، مطبوعات
جهان عرب و غرب به تبليغات گسترده‌اي درباره اين مبارزات دست مي‌زدند و بيشتر سعي
ميکردند که چهره مبارزات را يک چهره ملي و حتي چپي در اذهان قلمداد کنند که در صدر
اين حرکتها و بعنوان رهبري اين حرکتها مي‌تواند«عرفات و جرج حبش و نايف حواتمه و
احمد جبريل» و ديگران را اسم ببريم.

اما احرکت
اخير آنگونه نيست که در گذشته بوده بلکه از داخل مساجد و محافل اسلامي سرچشمه مي‌گرفته
و در داخل اردوگاههاي فلسطيني و در داخل سرزمينهاي اشغالي، اين مبارزات به عنوان
يک حرکت مردمي و حرکتي که از سوي مستضعفين و پا برهنه‌ها است آغاز و به رهبري
علماء و روحانيون هدايت مي‌گردد.

در گذشته
وقتي اسرائيل افراد مبارز را که دستگير شده بودند آزاد ميکرد، چون آن انگيزه‌هاي
اسلامي در آنها وجود نداشت، بلافاصله پس از آزادي فرار را برقرار ترجيح مي‌دادند و
از داخل اسرائيل به خارج سفر مي‌کردند و به عنوان يک قهرمان در کشورهاي عربي و در
ميان فلسطينيان مطرح مي‌شدند و به نان و نواي خوبي هم ميرسيدند!! اينها خيلي بندرت
در داخل فلسطين باقي مي‌ماندند و آنها هم که باقي مي‌ماندند کساني بودند که قدرت
خارج شدن را نداشتند يا از اهميتي برخوردار نبودند ولي اکنون که حرکتي که حرکت
اسلامي است و نه حرکت براي زندگي در رفاه و آسايش و لذا مي‌بينيم که مبارزين جهاد
اسلامي وقتي از زندانها آزاد مي‌شوند و يا اينکه موفق مي‌شوند از زندان علي رغم
تمام آن تمهيداتي که اسرائيل انديشيده فرار کنند باز بعد از چند روز مبارزات و
عمليات مسلحانه‌شان را تا سر حد شهادت آغاز مي‌کنند. و نمون‌اش جريانات اخير
فلسطين است که ميبايست مفصلا توضيح داده بشود.

چگونگي دور
جديد مبارزات مردم فلسطين:

اولين
عملياتي را که گروههاي اسلامي انجام دادند و عمليات رسمي ميباشد عمليات«حائط
المبکا» نام گذاري شده که جهاد اسلامي در اواخر سال(1986) با حمله‌اي به نيروهاي
صهيونيستي در کنار ديوار ندبه و ديوار گريه يهوديان انجام داده بود که در اين
حادثه بيش از هشتاد نفر از سران صهيوينست کشته و زخمي شدند. و در اين جريان سه نفر
بنامهاي«احمد حسن مهنا»، «جمال صالح ابوربه» و «مصباح حسن السوري» دستگير شدند و
اينها در دادگاههاي اسرائيل فرياد زدند: «زنده باد مقاومت اسلامي، زنده باد خميني»
و آقايان جمال صالح و مصباح حسن السوري، اين دو نفر کساني هستند که حافظ قرآن هم
ميباشند.

حال بايد
ببنيمي که اين جهاد اسلامي چگونه بوجود آمده و شکل يافته است؟

جهاد اسلامي
يک تشکيلات و گروهي است انشعابي از گروه «اخوان المسلمين» که در داخل سرزمينهاي
اسلامي بنام«جماعت اسلامي» فعاليت مي‌کنند و بيتشرين فعاليتهاي جماعت اسلامي و
اخوان المسلمين جنبه تبليغاتي و تبليغات اسلامي دارد. اينها هنگامي که در زندان
بودند، رهبران جهاد اسلامي بشدت تحت تأثير امام خمين و انقلاب اسلامي ايران قرار گرفته
بودند و لذا اين نوع حرکتها را کافي نمي‌دانستند و معتقد بودند حرکت بايد همانند
حرکت انقلاب اسلامي باشد و اختلاف نظر با رهبران ديگر اخوان المسلمين پيدا کردند و
در داخل زندان منشعب شدند که رهبري گروه انشعابي را آقاي«دکتر فتحي» و آقاي«احمد
حسن مهنا» به عهده داشتند بدنبال اين دو نفر، شخصيت‌هاي ديگري هم با جهاد اسلامي
همکاري کردند و به آن پيوستند که رهبي روحاني و معنوي جهاد اسلامي را«شيخ عبد
العزيز عوده» امام جمعه شهر غزه بعهده دارد. و از سوي ديگر در داخل سرزمينهاي
اشغالي گرايشات اسلامي بيشتر در مناطقي از يافا که پايتخت رژيم اشغالگر قدس در تل
آويس است ميباشد. زيرا تل آويو يک بخشي از سرزمين يافا ميباشد که در اين منطقه اين
شهر را ساخته‌اند و همچنين«جنين وحيفا و ناصره» بويژه در روستاهاي«کفر و طيبه و
کفر قاسم و عرعره» و برخي ديگر از روستاهاي اين منطقه چشمگير است.

اين گرايشات
اسلامي و حرکت اسلامي رفته رفته به نقاط ديگر سرايت کرده از جمله«جبل قرنه، الجليل
و جليل اعلا» استمرار و ادامه پيدا کرده است. البته عدم وجود يک رهبري مشخص باعث
شده است که شخصيت‌هاي اسلامي ـ بخصوص جوانان مسلمان ـ در شيوه عمل يک سري
اشتباهاتي را داشته باشند که رژيم صهيونيستي از اين نقاط ضعف استفاده کرده و
ضرباتي را به اين حرکتهاي اسلامي وارد آورده است، گرچه از طرف رژيم‌هاي مصر و اردن
هم حرکتهاي اسلامي وارد آورده است، گرچه از طرف رژيم‌هاي مصر و اردن هم حرکتهائي
صورت گرفته که به قيام اسلامي«و انتفاضه» ضرباتي وارد کرده است وي بهر حال نفس
تشکيل جهاد اسلامي براي رژيم صهيونيستي بسيار شکننده بوده و وحشت و رعب فراواني را
داشته و نخست وزير اسرائيل اسحاق شامير در يک صحبتش گفته است که: «گروه جهاد
اسلامي خطرناکترين شبکه‌اي بوده که در فلسطين کار مي‌کرده و بوجود آمده است».

ناگفته نماند
که اين شبکه در بعد سياسي نظامي کار مي‌کند و جهاد اسلامي هيچ فردي را قبول نمي‌کند
مگر اينکه معتقد به مبارزه مسلحانه براي ريشه کن نمودن اسرائيل باشد و بايد اين
اعتقاد را در عمل ثابت کند.

گرايشات
اسلامي در فلسطين دو شکل است: يک شکل صوفي‌گري اسلامي است و يک شکل هم عملي و
مبارزاتي که در مناطق مختلف اين گرايشات فرق مي‌کند. مساجد و مراکز مذهبي در کرانه
غربي روداردن با مناطق ديگر فلسطين فرق مي‌کند زيرا اين مساجد در کرانه غربي رو
داردن زير نظر اوقاف اردن در طول ساليان دراز کار مي‌کرده و طبيع ياست مساجدي که
مديريتش با اوقاف اردن باشد، در خدمت شاه حسين و خانواده سلطنتي است و چون آنها
دين را از سياست جدا مي‌دانند لذا جوانان در اين منطقه فاقد يک رشد سياسي اسلامي
هستند بر خلاف ساير مناطق که جوانها خيلي علاقه‌مند به مساجد و مبارزات اسلامي
هستند. و در کرانه غربي بيشتر جوانها از مساجد گريزان هستند البته در اردن و کرانه
غربي رو داردن«حزب التحرير الاسلامي» و «اخوان المسلمين» فعاليت دارند و رژيم اردن
فعاليت حزم التحرير را در اردن و کرانه غربي ممنوع کرده ولي اخوان المسمين آزادند!
اخوان المسلمين در اين مناطق پايگاه چنداني ندارند زيرا ملک حسين در زمان
محبوبيت«ناصر» در اثر اينکه تضاد با جمال عبد الناصر داشت به اخواني‌ها اجازه
فعاليت داد و اين حرکت ملک حسين باعث شد که اخوان المسلمين در داخل جوامع ومحافل
مبارز، منفور واقع شود. بعد از سال 1967 و شکست جمال عبدالناصر و اشغال کرانه غربي
رو داردن و غزه و بيت المقدس توسط اسرائيل، مردم در داخل سرزمينهاي فلسطين نسبت به
تفکرات قومي گرائي ناصر بدبين شدند و تا حدودي بطرف اسلام روي آوردند. از سال 1973
تا پيروزي انقلاب اسلامي در فوريه 1979 ميلادي در اثر فقدان يک رهبري انقلابي
مذهبي در داخل سرزمينهاي فلسطين، مسلمانان فلسطيني بصورت حيران و سرگردان بودند و
احيانا مرتکب اشتباهاتي هم مي‌شدند و باعث مي‌شد که مردم نسبت به آرمانهاي اسلامي
کم کم اميدشان را از دست بدهند. و از طرفي ديگر حزب التحرير و اخوان المسلمين با
يکديگر اختلافات شديدي داشتند که باعث شد آن حالت اسلامي در ميان مردم کرانه غربي
بشدت تضعيف شود ولي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي گرايش نسل جوان به اسلام و تفکرات
انقلابي اسلامي افزايش پيدا کرد بخصوص بعد از حمله نيروهاي اسرائيل به لبنان در
ژوئن 1982(خرداد 1361) با شکست«ساف» در اين روياروئي و عدم تحقق آرمانهاي ملت
فلسطين و در کنار اين شکست، اوج‌گيري مقاومت اسلامي و حزب الله لبنان باعث شد که
اهالي کرانه غربي و مناطق مختلف سرزمينهاي اشغالي فلسطين بسرعت به اسلام روي
بياورند. لازم بتذکر است که شهر قدس با توجه به ويژگيهائي که دارد و فعاليتي که
اسرائيل و غرب در آن کرده‌اند از ساير شهرهاي فلسطين، غربزده‌تر است، اضافه بر
اينکه جمعيت‌هاي اين شهر را مسيحيان و يهوديان و مسلمانان تشکيل مي‌دهند و طبيعي
است که فرهنگ يهوديان و مسيحيان از نظر بي‌بند و باري و تأثيرپذيري از غرب باعث مي‌شود
که اين گرايشات در اين شهر بيش از ساير مناطق بچشم بخورد ولي مسلمانان با اوج‌گيري
مبارزات لبنان طبيعتا کم کم روي به اسلام آوردند و حرکتهاي اسلامي هم در شهر بيت
المقدس همسان با ساير مناطق اوج گرفت.

ادامه دارد

 



[1]– فلسطين منطقه‌اي است که از
شمال به لبنان و از جنوب به شبه جزيره سينا و از مشرق به روداردن و سوريه و از
مغرب به درياي مديترانه محدود ميباشد، مساحت اين منطقه 27024 کيلومتر مربع است که
حدود هفتصد کيلومتر آنرا درياچه«طبريه» و «حوله» و نيز قمستي از«بحر الميت» تشکيل
مي‌دهد.