گفته ها و نوشته ها

گفته ها و نوشته ها

حماقت فرعون

گويند: ابليس وقتي
نزديك فرعون آمد و وي خوشه اي انگور در دست داشت و تناول مي كرد. ابليس گفت: هيچ
كس تواند كه اين خوشه انگور تازه را خوشه مرواريد خوشاب ساختن؟ فرعون گفت: نه.
ابليس به لطايف سحر، آن خوشه انگور را خوشه مرواريد خوشاب ساخت. فرعون تعجب كرد و
گفت: عجب استاد مردي هستي! ابليس سيلي بر گردن او زد و گفت: مرا با اين استادي به
بندگي قبول نكردند، تو با اين حماقت، دعوي خدائي چگونه مي كني؟!

 

جمعيت دنيا و عايدات
آنان

با بررسي جمعيت قاره
ها و كشورهاي بزرگ به اين نتيجه مي رسيم:

آفريقا 3/8 درصد تمام
جمعيت دنيا را دارد. آمريكاي شمالي 9% ـ آمريكاي جنوبي 3/4% ـ آسيا 53%ـ اروپا
6/16% ـ شوروي 1/8% ـ‌اقيانوسيه 5/0%.

اكنون ببينيم عايدات
هر قسمت از قسمت هاي دنيا به چه مقدار است؟ اگر تمام عايدات دنيا را صد بگيريم، هر
قسمتي از قرار ذيل است:

آفريقا 6/2% ـ‌
آمريكاي شمالي 6/43%ـ آمريكاي جنوبي 5/3% ـ آسيا5/10% ـ اروپا 3/27% ـ شوروي 11%.

و در اين صورت اگر
بخواهيم عايدات هر يك نفر از مردم  آمريكا
را به ميزان متوسط حساب كنيم، تقريبا 20 برابر عايدات مردم آمريكاي جنوبي و 40
برابر عايدات مردم آسيا و دو برابر عايدات مردم اروپا و چهار برابر مردم شوروي و
دو برابر مردم اقيانوسيه است. بي خود نيست كه اين بيچاره ها، چشم به عايدات مردم
دنيا دوخته اند و هنوز «هل من مزيد» مي گويند!!

 

حكم داروغه

دهقاني، ظرف عسلي را
به شهر مي آورد كه بفروشد. دروازه بان براي گرفتن عوارض، جلو را گرفته هر ظرف را
باز كرده كه ببيند چيست؟ و چون بي اندازه او را معطل كرد و سر ظرف باز بود، مگس
هاي زيادي از اطراف آمده بر روي عسل نشسته و در آنجا گير افتادند و لذا عسل ها
آلوده شده و از صورت فروش افتاد. دهقان بيچاره نزد داروغه رفت و از دروازه بان شكايت
كرد. داروغه گفت: دروازه بان مقصر نيست. مگس ها تقصير دارند! من حكمي مي نويسم و
امضا مي كنم كه تو هر جا مگسي ديدي، آزادي او را به قتل برساني! دهقان گفت:
بنويسيد، قبول دارم!

داروغه نوشت و آن را
امضا كرد و حكم امضا شده را به دست دهقان داد. از قضا مگسي روي صورت داروغه نشست،
آن مرد كشيده محكمي به صورت داروغه زد و مگس را كشت. داروغه تا خواست اعتراض كند،
فورا حكم خودش را جلو چشمش گرفت و از در خارج شد.

 

نشانه هاي خردمند

رسول خدا (ص)فرمود:

خداي عزوجل به چيزي
كه نيكوتر از عقل باشد، پرستش نشده است و مومن خردمند نگردد مگر آن كه ده خصلت در
او گرد آيد:

1 و 2 ـ‌ به خير او
اميدواري باشد، و از شر او ايمني.

3 و 4ـ خوبي ديگران
را بسيار شمارد و خوبي فراوان خود را اندك بيند.

5ـ در تمام عمر خويش
از دانش جوئي و طلب علم خسته نگردد.

6ـ از مراجعه
نيازمندان و محتاجان به نزد خود، سنگين دل نشود.

7 و 8ـ خواري را از
سربلندي و تنگدستي را از ثروتمندي بيشتر دوست بدارد.

9ـ بهره اش از دنيا
همان خوراك روزانه باشد.

10ـ‌ و اما دهم، چه
دهمي؟! كسي را نبيند مگر آن كه با خود گويد: او از من بهتر و پرهيزكارتر است، كه
مردم، دو قسم بيشتر نيستند: مردمي كه واقعا از او بهتر و پرهيزكارترند و گروهي كه
از او بدتر و پست ترند، پس چون كسي را بيند كه از او بهتر و پرهيزكارتر است، براي
او فروتني و تواضع كند تا مگر به مقام او برسد و چون كسي را كه بدتر و پست تر از
اوست، ملاقات كند گويد: نيكي و خير اين شخص، پنهان و پوشيده است و بدي اش در عيان
و ظاهر، شايد فرجام كارش خير باشد، پس چون چنين كرد، بزرگواري اش والاتر شود و بر
اهل زمان خود، سرور گردد.

 

مطالبي درباره نور

1ـ‌ نور در خط مستقيم
حركت مي كند ولي چون وزن دارد، تحت تاثير جاذبه كرات، خم مي شود.

2ـ نور در هر ثانيه سيصد
هزار كيلومتر راه را طي مي كند.

3ـ نور در مواردي
شبيه امواج الكتريكي ـ مغناطيسي عمل مي كند و در مواردي هم شبيه ذره اي به نام
«فوتون».

4ـ نور پس از برخورد
با اشياء تا حدودي منعكس شده بر مي گردد.

5ـ نور اگر از واسطه
اي نظير هوا به واسطه اي غليظ تر يا رقيق تر وارد شود، مي شكند و به يك طرف خم مي
شود.

6ـ درخشش هر جسمي به
ميزان مجذور فاصله اش از منبع نور كاهش مي يابد.

7ـ نور مي تواند از
نورهاي ديگر عبور كند بدون آن كه تحت تاثير يكديگر قرار گيرند.

8ـ رنگ اشياء بستگي
به آن دارد كه چه نوري را از خود منعكس كنند.

9ـ نور سفيد خورشيد
تركيبي از رنگ هاي قوس قزح مي باشد. تمام رنگ هاي دنيا را مي توان از تركيب سه رنگ
اصلي، سبز، آبي و قرمز به دست آورد.

10ـ نور، مادر انرژي
ها است، بينش انسان، رشد گياهان و زيبايي جهان به نور وابسته است.

 

تخم نيكوئي بايد كاشت

چو نيست اميد عمرم از
شام به چاشت

باري همه تخم نيكوئي
بايد كاشت

چون عالم را به كس
نخواهند گذاشت

باري دل دوستان نگه
بايد داشت

«نظامي گنجوي»

 

بهلول و فقيه دروغين

روزي بهلول را بر درس
يكي از به ظاهر عالمان گذر افتاد. او در درس خود مي گفت: من بر سه چيز ايراد دارم
كه خلاف عقل است:

اول ـ‌ آن كه مي
گويند شيطان به آتش معذب خواهد شد و حال آن كه ماده شيطان از آتش است! دوم آن كه
گويند: خداوند را نمي توان ديد، اين چگونه ممكن است كه شيئي وجود داشته باشد و
ديده نشود! سوم آنكه مي گويند خالق همه چيز خدا است و همه چيز از جانب او است، با
وجود اين، بنده مختار است، و اين خلاف عقل است.

چون سخن به اينجا
رسيد، بهلول كلوخي از زمين برداشت و محكم به سوي او پرتاب كرد. كلوخ پيشانيش را
شكست و خون جاري شد. شاگردان، بهلول را گرفته نزد خليفه بردند. خليفه با عتاب بدو
گفتند: چرا سر آن عالم را شكستي و به او تعدي نمودي؟ بهلول گفت:‌من نشكسته ام!
خليفه امر نمود، عالم دروغين را حاضر كردند، او با پيشاني بسته وارد شد. بهلول رو
به او نموده و گفت: از من چه تعدي به تو شده است؟ او گفت: كدام تعدي از اين بيش كه
سر من شكستي و تمام شب به سبب دردسر، آرام و قرار براي من نبود.

بهلول گفت: كو درد؟!
عالم گفت: درد ديده نمي شود! بهلول گفت:‌پس درد وجود ندارد. دروغ مي گوئي، چه تو
مي گفتي كه ممكن نيست شيئي موجود باشد و ديده نشود. ديگر آن كه كلوخ ممكن نيست به
تو صدمه بزند چه تو از خاكي و كلوخ نيز از خاك! هم چنان كه آتش، آتش را نسوزاند،
خاك هم در خاك اثر ننمايد. ديگر آن كه من نبودم كه زدم! عالم گفت: پس كه بود؟
بهلول گفت: همان خدائي كه همه كارها را از او مي داني و بنده را نيز مجبور مطلق.
خليفه جواب او را بپسنديد و آن عالم دروغين شرمنده از آن مجلس برفت.

 

رسواي زمانه

چو دنيا كشتزار آن
جهانست          بكار اين تخم كاكنون وقت
آن است

زمين و آب داري دانه
در پاش          بكن دهقاني و اين كار را
باش

نكو كن كشت خويش از
وعده من    اگر بد افتدت در عهده من

اگر بيرون شوي ناكشته
دانه          تو خواهي بود رسواي زمانه

«عطار نيشابوري»

 

زتن بيرون شو!

اي دل چو فراق يار
ديدي خون شو

واي ديده به اختيار
من بيرون شو

اي جان، تو عزيز
ترانه اي از يارم

بي يار نخواهمت، زتن
بيرون شو

«سنائي»

 

مهمان دو روزه را گرامي
داريد

اي دلشدگان رخت به
بستان آريد

چون ژاله سرشك خويش
بر گل باريد

روزي دو سه گل پيش
شما مهمان است

مهمان دو روزه را
گرامي داريد

«اوحدي كرماني»

 

من دست تهي مي روم…

دارد زخدا خواهش جنات
نعيم            

زاهد به ثواب و من به
اميد عظيم

من دست تهي مي روم او
تحفه به دست      

تازين دو كدام خوش
كند طبع كريم

«محتشم كاشاني»

 

فرق غذاي پخته و غذاي
خام

دكتر گيلود هاورز
بزرگترين متخصص تغذيه در جهان مي گويد:

بيش از يك قرن قبل،
«ويرخووِ» دانشمند نسج شناس معروف آلماني، كشف بزرگي كرد كه آن كشف اهميت بي
انتهائي براي همه ما دارد. «وير خوو» كرارا ملاحظه كرده بود، وقتي بيماران او فقط
غذاهاي پخته را مي خورند، پديده شگفتي در آنها به وجود مي آيد و آن عبارت است از
تورم خفيف مجاري هاضمه و زياد شدن گلبولهاي سفيد بود، و لذا اين طور به نظر او
رسيد كه غذاهاي پخته در بدن تاثير م يكند و بدن سعي مي كند مقاومت كرده و از خود
دفاع نمايد ولي چيز خارق العاده اين بود كه وقتي همان بيماران، غذاهاي خام و تازه
را مي خوردند هيچ گونه تورم روده اي و افزايش گلبولهاي سفيد در خون آنها پيدا نمي
شد.

آن وقت دكتر هاوزر
اضافه مي كند: من نمي خواهم بگويم فقط از غذاهاي خام استفاده كنيد ولي اصرار مي
كنم كه غذاهاي خود را با سالا و سبزي يا ميوه شروع و ختم كنيد و شام خود را منحصرا
با غذاهاي خام به پايان برسانيد و آن وقت نتايج عالي و گرانبهائي به دست خواهيد
آورد… من اين موضوع سري را با شما فاش كردم كه يك ميليون دلار براي شما و
خانواده شما ارزش دارد.

 

مورچگان استثمارگر

گويا استثمار و ظلم و
تعدي منحصر به انسان ها نيست. يكي از حيوان شناسان مشهور آمريكا به نام «شتايرل»
كه با همكاران خود پنج ماه تمام در خاك پاناما به تحقيق و مطالعه پيرامون گروهي از
مورچگان پرداخت، به اينت نتيجه رسيد كه چهل درصد آنها به جديت مشغول كار و زحمت
كشيدن بودند و قسمت عمده كارها را انجام مي دادند در حالي كه بيست درصد آنها، گاهي
بر سر تفريح، كاري را انجام مي دادند و چهل درصد مابقي، بي خيال مشغول مفتخواري
بودند و مانند اعيان اشراف شمال شهري خودمان، از عرق جبين ديگران زنده بودند!!

 

بي روي تو…

بي روي تو يك لحظه
نمي شايد زيست

زيرا كه مرا بي تو
نمي بايد زيست

جاني كه همه جهان بدو
مي نازند

بيزارم ازو چو بي تو
مي بايد زيست

«عطار نيشابوري»