پرتوي از زندگاني امام جواد و امام هادي عليهما السلام

پرتوي از
زندگاني

امام جواد و
امام هادي عليهما السلام

نهم بهمن ماه
امسال مصادف است با دوم ماه رجب که در اين روز بقولي ولادت با سعادت امام هادي
سلام الله عليه رخ داده و روز دهم بهمن ماه يعني سوم ماه رجب نيز روز وفات ان حضرت
است هفدهم بهمن ماه مصادف با 10رجب روز ولادت با سعادت امام جواد عليه السلام است.

در دعاي هر روز
ماه رجب مي خوانيم« اللهم اني اسألک بالمولودين في رجب محمد بن علي الثاني و ابنه
علي بن محمد المنتجب….» خداوندا از تو درخواست مي کنم به حق دو مولود ماه رجب،
امام محمد بن علي دوم (امام جواد) و فرزندش امام علي بن محمد برگزيده ….

از اين فراز
دعا بر مي ايد که ولادت هر دو امام در اين ماه خجسته است ما ضمن تبريک و تهنيت اين
دو ولادت فرخنده به عموم شيعيان جهان بويژه ملت عزيز ايران که افتخار پيروزي و
متابعت از اين پيشوايان بزرگ و امامان معصوم را دارند به گوشه اي از زندگاني ان دو
حضرت اشاره مي کنيم:

زندگي امام
جواد عليه السلام:

ولادت ان حضرت
در روز جمعه دهم ماه رجب از سال 195 هجري در مدينه بود و بقولي در نيمه ماه رمضان
به دنيا امده است.

وفات ان حضرت
در اخر ذي قعده و يا 6 ذي حجه از سال 220 در بغداد اتفاق افتاده که بدينسان عمر
مبارکش بيست و پنج سال بيشتر نبوده است و برخي گفته اند : 25 سال و سه ماه و 22
روز در جهان زيسته است.

مادش ام ولد که
مادرش که امام رضا عليه السلام او را خيزران ناميد و نام اصليش سبيکه از اهالي
نوبه در افريقا بوده است .

مدت خلافت و جانشيني
ان حضرت از        پدرش و امامت او هفده سال
بوده  است.

نام مبارکش
محمد کنيه اش ابوجعفر و يا ابوعي است لقبهايش مختار مرتضي ،‌متوکل متقي زکي تقي
متجب قانع جواد و عالم .

همسر ان حضرت
ام الفضل دختر مامون است که جريان ازدواج بدين شرح است.

ريان بن شبيب
گويد: چون مامون خواست دخترش ام الفضل را به ازدواج امام محمد جواد سلام الله عليه
در اورد بني عباس اگاه شده و از اين تصميم سخت ترسيدند که نکند کار حضرت به انجا
بکشد که کار پدرش امام رضا عليه السلام کشيد ومنصب ولايتعهدي به او منتقل گردد از
اين رو گرد هم امدندو نزد مامون رفته او را از عواقب اين امر برحذر داشتند.

مامون به انها
گفت من اگر محمد بن علي «ع» را براي دامادي خويش برگزيدم، بواسطه برتري او در علم
ودانش است بر تمام دانشمندان زمان هر چندخردسال است.

انها در پاسخ
گفتند: هر چند او تورا شيفته خود کرده ولي بهر حال او کودکي است که علم فضلش اندک
است، پس بگذار او بزرگتر شود واز علم ودانش بيشتري برخوردار گردد انگاه هر کاري
خواستي انجام بده.

مامون گفت :
واي بحال شما من به او اگاه تر از شمايم اين جوان از خانداني است که علمشان از
خداست و از او الهام مي گيرند ،‌پيوسته پدرانش در علم دين و ادب از همه مردم بي
نياز بودند وديگران نيازمند انان  و خوب
است شما خودتان او را ازمايش کنيد تا راستي گفتار من بر شما  اشکار گردد.

گفتند پس اجازه
بده ما دانشمندي را دعوت کنيم که در حضور تو از اومسائل فقهي و احکام را بپرسد پس
اگر او پاسخ صحيح و درستي داد ما هيچ اعتراضي نداريم واگر از پاسخ دادن ناتوان
ماند انگاه روشن مي شود که سخن ما در اين باره از روي مصلحت بيني بوده است مامون
به انان  اجازه داد.

با هم بحث و
گفتگو کردند و رايشان بر اين قرار گرفت که از يحيي بن اکثم قاضي بخواهند تامسئله
دشواري را از امام بپرسند که اونتواند پاسخ بگويد و براي اين کار وعده اموال و
نويدهاي فراواني به او دادند. مامون روزي را تعيين کرد که همه جمع شوند و يحيي بن
اکثم نيز حاضر شد. مامون دستور داد براي حضرت جواد عليه السلام تشکي پهن کنند و دو
بالش روي ان بگذارند ان حضرت که بيش ازنه سال و چند ماه از عمر مبارکش نگذشته بود
به مجلس وارد شد و در جايگاه خود قرار گرفت مامون نيز در کنار حضرت نشسته بود.
يحيي بن اکثم وارد شد و روبه روي امام نشست و پس از اذن گرفتن از حضرت پرسيد
قربانت گردم درباره شخصي که درحال احرام شکاري بکشد چه مي فرمائيد؟

حضرت فرمود:«
ايا در حل کشته است يا در حرم؟ عالم به مسئله و حکم بوده است يا جاهل؟ از روي عمد
کشته است يا به خطا؟ ان شخص ازاد بوده است يا بنده ؟کوچک بوده است يا بزرگ نخستين
بار بوده  که چنين کاري مي کرده يا قبلا
نيز انجام داده است ان شکار از پرندگان بوده يا غير ان از شکارهاي کوچک بوده
يابزرگ ان مرد اصرار بر ان کار داشته يا پشيمان است در شب اين شکار را کشته يا در
روز در حال احرام عمره بوده يا احرام حج کدام يک از اين اقسام بوده است (زيرا هر
يک حکمي جدا گانه دارد).

يحيي بن اکثم
سرگردان و بهت زده شد و ناتواني و عجز در چهره اش پديدار گشت و زبانش به لکنت
افتاد به حدي که تمام حاضرين در مجلس ناتوانيش را درک کردند.

انگاه مامون
گفت خداي را بر اين نعمت سپاس مي گويم که انچه فکر مي کردم همان طور شد سپس رو به
خويشاوندان خود کرده گفت ايا دانستيد انچه را نمي پذيرفتيد و درهمان مجلس صيغه عقد
دخترش را با حضرت جاري و ازدواج امام انجام شد.

اري هر چند
مامون علم به مقام ومنزلت امام داشت ولي دخترش را نه براي خدا به ازدواج ان حضرت
در اورد بلکه از شدت ترس و خوف  او بود که
مي خواست جاسوسي حتي در خانه حضرت داشته باشد و تمام رفت و امدها و نشست و برخاست
هاي او را کنترل کند و بديسان با ارامش خاطر به حکومت غاصبانه اش ادامه داده و
احتمال هر نوع انقلاب و دگرگوني به نفع امام را از بين ببرد.

زندگي امام
هادي عليه السلام

امام علي بن
محمد بن هادي سلام الله عليه در قريه اي به نام بصريا در نزديکي مدينه منوره در
سال 212 يا 214 هجري به دينا امد. در روز ولادت حضرت اختلاف است برخي گفته اند دوم
رجب بوده است و برخي پنجم رجب و عدهاي 15 ذي حجه نقل کرده اند به هرحال بيشتر
مورخين ولادتش را در ماه رجب نقل کرده بدون اينکه روزش را تعيين نمايند.

در روز وفات
حضرت نيز اختلاف کرده اند،‌برخي سوم ماه رجب و برخي 25يا 27 جمادي الثاني نقل کرده
اند. سال وفات ان حضرت 254 هجري و در سامرا (سر من راي )‌رخ داده است.

مادرش ام ولد و
نامش سمانه است حضرت مدت شش سال و پنج ماه با پدر زيست و سي و سه سال تقريبا
امامتش به طول انجاميد متوکل ان حضرت را بوسيله يحيي بن هرثمه از مدينه از مدينه
به سامرا امد و حضرت مدت ده سال و چند ماه در سامرا ماند تا ازدنيا رفت.

نام مبارکش علي
کنيه اش ابوالحسن القابش نجيب مرتضي هادي نقي عالم فقيه امين موتمن طيب متوکل . و
به او  ابوالحسن الثالث و الفقيه العسکري
نيز مي گويند صاحب کشف الغمه گويند : هرچند يکي از مشهورترين القابش متوکل است ولي
حضرت به  اصحابش دستور داده بود که اورا به
اين نام نخوانند زيرا در ان زمان نام خليفه (غاصب) بوده است.

و اما سبب امدن
حضرت از مدينه به سامرا اين بود که عبدالله بن محمد از سوي خليفه متصدي کار جنگ و
خواندن نماز در شهر مدينه بودو پيش متوکل از حضرت هادي عليه السلام سعايت و بدگويي
کرد امام نامه اي به متوکل نوشت و جريان اذيت ها و ازارهاي عبدالله بن محمد و
دروغگوئي و سعايتش را به او ياد اور شد .

متوکل که از
وجود امام در انجا بسيارهراسناک شده و احتمال انقلاب عليه خود را مي داد وبراي
اينکه از هر نظر امام را زير نظر بگيرد و از نزديک مترصد اوضاع واحوالش باشد ضمن
نوشتن پاسخي به نامه امام او را به امدن به سامرا دعوت کرد متن نامه متوکلبه حضرت
از اين قرار است :

اما بعد همانا
اميرالمومنين قدر و منزلت تو را مي شناسد و خويشاوندي تو را منظور دارد و  حقت را لازم مي شمرد و براي بهبودي وضع تو و
خانواده ات هر چه لازم باشد فراهم مي سازد و وسائل عزت و ارامش شما را اماده مي
کند و منظورش از اين ا حسان رضايت خدا و اداي حق واجب شما است.

و همانا امير
المومنين دستور داد عبدالله بن محمد را از توليت و تصدي جنگ و نماز در مدينه بر
کنار کنند زيرا همانگونه که ياد اور شده بوديد حق شما را نشناخته و قدر و مقامتان
را سبک شمرده و تو را متهم به تهمتي کرده که امير المومنين مي داند دامنت به اين
تهمت الوده نيست و خليفه مي داند که تو راست مي گوئي و خود را براي اين کاري که
بدان متهم گشته اي (يعني خلافت ) اماده نکرده و چنين ارزوئي نداري ضمنا امير
المومنين مشتاق زيارت شما است و دوست دارد تجديد عهدي باشما بکند اگر مايل به
زيارت و ماندن در نزد او تا هز زمان که بخواهي هستي خود و خانواده و  اطرافيانت را بردار و با کمال ارامش و  اسودگي خاطر به سوي ماحرکت فرما…. و ما يحيي
بن هرثمه پيشکار مخصوص خود را مي فرستيم که براي انجام فرمان شما در خدمتتان
باشد….

چون نامه به
حضرت هادي سلام الله عليه رسيد، حضرت اماده حرکت به سوي سامرا شد و يحيي بن هرثمه
نيز با او رهسپار شده تا به سامرا رسيدند و چون حضرت به  انجا رسيد متوکل يک روز خود را از او پنهان کرد
وامام را در کاروانسرائي که معروف به کاروانسراي گداها بود فرود اورد و پس از
گذشتن يک روز تمام دستور داد خانه مختصري براي ان حضرت تخليه کرده و او را
بدانجا  منتقل نمودند. و اينچنين طبق وعده
هايش از حضرت پذيرايي کرد.

صالح بن سعيد
مي گويد: روزي که حضرت هادي سلام الله عليه به سامرا وارد شد من خدمتش رسيده به او
عرض کردم قربانت گردم اينان درهمه جا مي خواهند نور شما را خاموش کنند واز قدر و
منزلت شما بکاهند تا جائي که شما را در اين کاروانسراي کثيف و بدنام (کاروانسراي
گدايان) جا داده اند؟ حضرت فرمود: اي پسر سعيد تو نيز چنين فکر مي کني؟ سپس با دست
اشاره کرد ناگه باغهائي با طراوت و نهرهائي روان و درختهائي سبزو خرم ديدم پس چشم
من از ان منظره خيره و شگفتم بسيار شد انگاه فرمود اي پسر سعيد ماهر کجا باشيم اين
نعمتها براي ما مهيا است ما در کاروانسراي گداها نيستيم(شايد حضرت اشاره کرده است
به اينکه اگر بخواهد ان کاروانسرا را مبدل به بهشتي برين مي کند و براي خدا صبر و
تحمل مي کند و چون برا ي خدا است و رضايت او مد نظر است فرق نمي کند که انسان در
بوستاني با طراوت باشد يا در منزلي محقر)

ضمن عرض تبريک
و تهنيت بمناسبت ولادت اين امام مفترض الطاعه در دوم ماه رجب به عموم شيعيان جهان
بويژه ملت عزيز ايران بمناسبت وفات ان حضرت در سوم همين ماه به همگان تسليت عرض مي
کنيم که در روايت معصوم سلام الله عليه امده است :« شيعتنا خلقوا من خالص طينتناف
يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا»  شيعيان ما
از گل نابمان افريده شده اند و لذا در شادي ما شاد و خرم اند و در عزاي ما غمگين و
محزون اند.