آیه اللّه جوادى آملى
تهیه و تدوین: حجهالاسلام و المسلمین محمد رضا مصطفى پور
مقدمه
انسان موجودى اجتماعى است که گاه از او به عنوان جانورى که در جامعه زیست مىکند و با این زیست استعدادهاى خود را شکوفا مىسازد و با شکوفا ساختن خود به کمال مىرسد، آدمى براى شکوفا ساختن استعدادهاى خود در ظرف جامعه نیاز به راهنما دارد تا در پرتو راهنمایى او استعدادهاى خود را به طور هماهنگ پرورش دهد یعنى هم بُعد فردى او رشد کند و هم بُعدِ اجتماعى او، هم بُعد عاطفى او رشد کند و هم بعد عقلانى او، هم بعد مادى او رشد کند و هم بعد معنوى او، هم بعد دنیوى خود را پرورش دهد هم بعد اخروى خود را و… و اگر انسان تنها یکى از ابعاد وجودى و استعدادهاى خود را رشد ندهد تعادل او محفوظ نمىنماند در نتیجه دچار نقص و نارسایى خواهد شد و این راهنمایى باید توسط کسى انجام شود که انسان را بشناسد و به نیازها و استعدادهاى او آگاهى داشته باشد تا برنامه مناسب با او و استعدادهاى او ارائه دهد و این راهنما کسى غیر از انسان آفرین نمىتواند باشد و آن برنامه چیزى جز آموزههاى دینى که به صورت وحى در اختیار او قرار مىگیرد نیست. از این رو دین الهى که برنامه هدایت انسان به سوى تکامل است هماهنگ با فطرت وى معرّفى شده است، در این تعلیم است که خداى سبحان انسانها را به کار و تلاش فرا مىخواند و از او مىخواهد با انواع فعالیتها از قبیل کشاورزى، بازرگانى و تولید نیازهاى انسان به کسب مال بپردازد که آن مال خیر است۱ تا با این اموال زندگى عزّت مندانه داشته باشد و در عین حال سفارش مىکند اموال را در اختیار کسانى قرار ندهند که چگونه مصرف کردن آن را نمىدانند و با سفاهت و بى خردى مصرف کردن، آن را تباه مىسازند زیرا مال قوام بخش جامعه انسانى است۲ اما در عین حال در تعالیم خود ما را به این برنامه توجّه مىدهد که با کسب مال دچار غرور و خودخواهى و تکبر نشوید بلکه بدانید که این اموال به این عنوان از سوى خداى سبحان در اختیار شما قرار گرفته است که شما به عنوان خلیفه خدا در آن تصرف کنید۳ از این رو باید از آن در جهت رفع نیاز دیگران نیز استفاده کنید و از آن در جهت حمایت نیازمندان بهره بردارى نمائید.
از این رو در قرآن از مؤمنان خواسته است با اموالشان در راه خدا جهاد کنند چنان چه با جان خود جهاد مىکنند و همچنین این اموال را در راه خدا انفاق کنند و با این انفاق نیازهاى نیازمندان را برطرف کنند.
قرآن خطاب به مؤمنان فرمود: “یا ایّها الّذین آمنوا انفقوا ممّا رزقناکم من قبل ان یأتى یوم لابیع فیه و لاخلّه ولاشفاعه والکافرون هم الظالمون؛۴ اى کسانى که ایمان آوردهاید، از آن چه به شما روزى دادیم، انفاق کنید، پیش از آن که روزى فرا رسد که در آن نه داد و ستدى هست تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را براى خود خریدارى کنید، و نه دوستى(و رفاقتهاى مادى سودى دارد) و نه شفاعت (زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود) و کافران خود ستمگرند(هم به خودشان و هم به دیگران ستم مىکنند).”
در این آیه از مؤمنان خواسته است تا آن چه خدا به آنها روزى داده است در راه خدا انفاق کنند و چون برخى از مغروران به مال و جاه دچار توّهم شده و آخرت را بر فرض قبول همسان دنیا مىپندارند و خودشان را چون در دنیا در ناز و نعمت مىبینند، مىپندارند که در عالم آخرت نیز متنعّم خواهند بود.
در این آیه به آنها توجّه مىدهد در آن عالم، عوامل و اسباب اعتبارى و قراردادى نقشى ایفا نمىکند.
ممکن است انسان در دنیا نیاز خود را با عمل خود برطرف نماید و اگر توان کار ندارد ولى خویشاوندان او نیازهایش را برطرف مىکنند، و یا دوستى مشکل او را حل مىکند هرچند با او پیوند خویشى ندارد و گاهى با درخواستى از بزرگى براى بخشش و گذشت میانجى گرى مىطلبد. اما در عالم قیامت این نظام برچیده مىشود، نه اسباب و علل کارگشاست تا انسان بتواند با عمل و کشت و کار خود در آنجا نیازش را برطرف کند و نه قراردادهاى اجتماعى و نه دوستى با افراد و نه مىتوان به انتظار افراد میانجى نشست تا شفاعت کنند. بلکه در دنیا باید به فکر آخرت بوده و از راه انفاق آن چه که خدا روزى مىدهد زمینه نجات خود را فراهم کند.
انفاق به اندازهاى مهم است که اگر کسى خود را از آن فضیلت محروم کند دچار کفر عملى مىشود یعنى در برابر خدا ناسپاسى کرده و در نتیجه هم به خود ظلم کرده است و هم به دیگران.
با توجه به این که انفاق از برنامههاى اساسى مؤمنان در قرآن کریم است این کتاب مقدّس براى آن چه انفاق مىشود و انفاق کننده شرائطى ذکر مىکند که این شرائط و ویژگىها به کیفیت و احیاناً به کمّیت آن مربوط مىشود. در انفاق ارکانى چون مال و انفاق کننده و مورد انفاق و عمل انفاق سخن به میان مىآید بنابراین مالى که انفاق کننده به دیگران مىدهد چه ویژگىهایى دارد و انفاق کننده چه ویژگى دارد و عمل انفاق چه خصوصیاتى دارد و به چه کسانى مىتوان انفاق کرد.
اوصاف حقیقى و اعتبارى مال
مال از ارکان انفاق و داراى اوصاف حقیقى و اعتبارى است. وصف اعتبارى مال برگرفته از ارتباط آن با مالک است از جهت ارتباط مال با مالک، این مال باید تصرف در آن حلال باشد و حرام نباشد، ولى اوصافى چون خوب و بد بودن، طیّب و خبیث بودن، مرغوب و نامرغوب بودن از اوصاف حقیقى مال است از این رو قرآن کریم فرمود: “یا ایّها الّذین آمنوا انفقوا من طیّبات ماکسبتم و ممّا اخرجنا لکم من الأرض ولاتیّممواالخبیث منه تنفقون ولستم بآخذیه الّا ان تغمضوا فیه و اعلموا انّ اللّه غنىٌ حمید؛۵ اى کسانى که ایمان آوردهاید از قسمت پاکیزه اموالى که به دست آوردهاید و از آن چه از زمین خارج ساختهایم انفاق کنید و براى انفاق به سراغ قسمتهاى ناپاک نروید در حالى که خود شما حاضر نیستید آنها را بپذیرد مگر از روى اغماض و کراهت و بدانید که خداى سبحان بى نیاز و شایسته ستایش است.”
این آیه به مؤمنان مىگوید از مال مرغوب انفاق کنید خواه انفاق واجب باشد یا انفاق مستحب. اموال مرغوبى که انسان کسب مىکند ممکن است از راه تجارت بدست آمده باشد و ممکن است از راه کشاورزى و دامدارى یا استخراج از معدن باشد.
سرّ انفاق از مال مرغوب
راز این که باید از مال مرغوب و پاکیزه انفاق کرد عبارت است از:
۱- به لحاظ این که صدقه و انفاق نوعى هدیه است و هدیه با دادن مال بد سازگار نیست.
۲- انفاق از مال نامرغوب با هدف انفاق سازگار نیست زیرا هدف انفاق بر اساس آموزه قرآن تقرّب به خدا و کسب رضاى الهى۶ و تثبیت نفس۷ و درمان بیمارى بخل۸ و درمان فقر عمومى بدون آزردن عواطف افراد است و این اهداف تنها با انفاق مال خوب و پاکیزه بدست مىآید.
۳- حفظ کرامت گیرنده انفاق، کسى که انفاق مىکند باید کرامت گیرنده را حفظ کند و حفظ کرامت گیرنده به این است که از مال مرغوب انفاق کند در غیر این صورت به روحیّه او آسیب رسانده است.
ملاک تشخیص مال نامرغوب
ملاک سنجش مال نامرغوب از مرغوب چیست؟ آیا ملاک مادى دارد یا ملاک معنوى؟ با توجه به این که وسیله سنجش هر چیزى مناسب امور معنوى با نفسانیّات و وجدانیّات است از باب مثال در باب انفاق مىگویند: “شما خودتان را معیار قرار دهید و بنگرید که آیا خودتان به این مال رغبت مىکنید، آن را به دیگران بدهید زیرا حقیقت شما و دیگران یکى است. آن چه که براى شما ناگوار است براى دیگران نیز ناگوار و ناخوشایند است و هرچه را براى خود نمىپسندید به دیگران هم ندهید. چنان چه فرمود: “ولاتیمموا الخبیث منه تنفقون ولستم بآخذیه الّا ان تغمضوا فیه؛ براى انفاق به سراغ اموال ناپاک و نامرغوب نروید در حالى که خود شما حاضر نیستید آن را جز از راه کراهت بپذیرید.”
این جمله هم ملاک تشخیص مال خبیث را ارائه مىکند و هم به انسانها درس تهذیب نفس مىدهد.
ویژگىهاى عمل انفاق
عمل انفاق مانند دیگر اعمال انسانى و دینى شرایطى دارد که انفاق کننده باید به آن توجه کند، یعنى این عمل باید مخلصانه باشد و پس از عمل نیز نباید منّت برگیرنده انفاق را در پى داشته باشد. قرآن کریم فرمود: “مثل الّذین ینفقون اموالهم فى سبیل اللّه کمثل حبّه انبتت سبع سنابل فى کلّ سنبله مأه حبّه واللّه یضاعف لمن یشاء و اللّه واسع علیم؛۹ کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یکصد دانه باشد و خداوند آن را براى هر کس بخواهد دو یا چند برابر مىکند و خدا وسیع و داناست.”
در این آیه به شرط اول انفاق یعنى فى سبیل اللّه و با اخلاص بودن اشاره مىکند و آثار معنوى مترتب بر انفاق را متوقّف بر وجود این شرط مىداند و مىفرماید: “انفاقى ثمر دارد که فى سبیل اللّه باشد و این عمل خالصانه مانند پاشیدن بذر بر زمین مستعد و آماده است که نتیجه هر دانه آن هفتصد دانه خواهد بود. و در واقع این دانه پرثمر خواهد بود.
راز تشبیه انفاق به دانه پرثمر
قرآن حکیم که براى تعلیم و تزکیه نازل شده، اهتمامى به پرورش انسانهاى کامل و یا متکامل دارد از این رو تنها به طرح مسائل و ارائه راهکارها بسنده نمىکند، بلکه ضمن حفظ عنصر اصلى مطلب مورد نظر، راهیان و واصلان را نیز از نظر دور نمىدارد در آیه مورد بحث خداى متعال مثل مؤمنان انفاق کننده را به حبّه و دانهاى که هفتصد برابر یا بیشتر ثمره مىدهد تشبیه نموده است زیرا غرض تربیت انفاق کننده است نه فقط تعلیم انفاق.
منّت بر گیرنده انفاق و آزار او، عامل تباهى انفاق
در آموزههاى قرآن انفاقىارزشمند و پرثمر است که پس از انفاق نیز علاوه بر اخلاص حین عمل، منّت و آزار گیرنده انفاق را به دنبال نداشته باشد، قرآن کریم در این رابطه فرمود: “الّذین ینفقون اموالهم فى سبیل اللّه ثم لایتبعون ما انفقوا منّاً ولااذى لهم اجرهم عند ربّهم ولاخوف علیهم و لا هم یحزنون،قول معروف و مغفره خیر من صدقه یتبعها اذى و اللّه غنىٌّ حلیم؛۱۰ کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند سپس به دنبال انفاقى که کردهاند منّت نمىگذارند و آزارى نمىرسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان است و نه ترسى دارند و نه غمگین مىشوند، گفتار پسندیده در برابر نیازمندان و عفو و گذشت از آنها، از بخششى که آزارى به دنبال آن باشد بهتر است و خداوند بى نیاز و بردبار است.”
از قرآن استفاده مىشود: اولاً انفاقى ارزشمند است و اجر و پاداش الهى را به دنبال دارد که براى رضاى خدا باشد. و ثانیاً به لحاظ این که عمل صالح در صورتى نتیجه بخش است که با همان خلوص باقى بماند و حفظ خلوص عمل بر عهده عامل است مىتواند آن را حفظ کند و مىتواند آن را تباه سازد چنان که اگر انسان پس از توحید به شرک روى آورد این شرک باعث تباهى و بىاثر شدن اعمال گذشته مىشود.
توضیح آن که برخى از گناهان در عین بزرگ بودن قلمرو و تأثیر آنها محدود است مانند ریاء سمعه یعنى انجام دادن اعمال بقصد نشان دادن به دیگران یا براى این که به گوش دیگران برسد که فلان شخص عملى را انجام داده است حضور یا وسمعه در متن عمل سبب بطلان آن عمل است ولى حدوث آن ما بعد از عمل مایه بطلان عمل نخواهد شد اما برخى اعمال هستند که هرچند بعد از عمل واقع شود مایه بطلان عمل خواهد بود مانند منّت گذاشتن و اذیّت کردن که حدوث آنها بعد از عمل هرچند دراز مدت باشد باعث بطلان عمل مىشود و این اثر گذاردن مهم به خاطر آن است که اهانت به انسان مورد احترام و تضییع شخصیت حقوقى او، از اهمیت برخوردار است.
منّت گذاشتن نسبت به انفاق گیرنده به معناى به رخ کشیدن نعمت است خواه فرد باشد و خواه جامعه و اذیّت و آزار رساندن نیز چنین است.
راز ناسازگارى انفاق با منّت و آزار رساندن
انفاق به جهت طاعت بودن محبوب خداوند و از نظر بخل زدایى محمود و به لحاظ سودمندى آن براى مستحق، معروف و مطلوب است ولى منّت گذاشتن و اذیّت کردن اگر با انگیزه برترى جویى و تحقیر دیگران صورت گیرد مبغوض خداست و اگر به لحاظ بزرگ شمردن عمل و به رخ کشیدن آن است سبب پدید آمدن رذایلى مانند عجب و غرور خواهد بود و اگر منّت و آزار سبب آزار انفاق گیرنده و برهم زننده آرامش باشد نامطلوب خواهد بود.
پس انفاق به عنوان حسنه محبوب خدا و پسندیده و معروف است ولى منّت و اذیّت کردن به عنوان سیّئه مبغوض خدا و ناپسند و از رذایل خواهد بود از این رو با هم ناسازگارند.
جایگاه قول معروف و مغفرت از سوى انفاق کننده
قول معروف از سوى انفاق کننده در جایى است که نیازمند در درخواست خود ادب را رعایت کرده و طرف مقابل را نرنجاند ولى مغفرت در موردى است که نیازمند با اصرار یا گفتار و کردار ناپسندش انفاق کننده را برنجاند و او با بردبارى از بدرفتارى این نیازمند جسور چشم پوشى کند،پس آن که قصد انفاق ندارد، شایسته است با سخن و کردار پسندیدهنیازمند را بازگرداند و در صورت رنجیدن از او با گذشتبرخوردکندوازدادن صدقهاى که همراهش نیازمند را مىآزارد پرهیز کند.
بر اساس آیه مورد بحث آدمى نه تنها باید از منّت گذاشتن و آزردن نیازمند پرهیز کند بلکه باید مصلحت از دست رفته صدقه را با مصلحت برترى که در قول معروف و مغفرت هست جبران کند زیرا معروف و مغفرت از مصادیق انفاق معنوى و مصرف آبرو و گذشتن از حق است.
ناگفته نماند قول معروف و حسن گفتار از اصول کلى حسن معاشرت با دیگران است یعنى باید نسبت به همه انسانها خوشگفتار بود و اگر در درون نظام اسلامى برخورد و بد رفتارى میان مسلمانان رخ دهد، اصل کلى آن است که دو طرف باید کوشش کنند تا بدى و دشمنى را از بین ببرند.
آزار همتاى با ریا
انسان مؤمن همانطور که در حال انفاق باید اخلاص داشته باشد و از منّت گذاشتن و رنجاندن افرادى که به آنها انفاق مىکند پرهیز کند بلکه بعد از عمل نیز نباید خدمتى که نسبت به کسى انجام داده بر او منّت بگذارد و او را برنجاند در این صورت عمل او را بى اثر مىسازد و مراد از بى اثر شدن، زوال و از بین رفتن اجر و مزد و برکات اعمال صالح است از این رو قرآن کریم فرمود: “یا ایّها الّذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الأذى کالّذى ینفق ماله رئاء النّاس و لایؤمن باللّه و الیوم الآخر فمثله مثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلداً لایقدرون على شىء ممّا کسبوا واللّه لایهدى القوم الکافرین؛۱۱ اى کسانى که ایمان آوردهاید، بخششهاى خود را با منّت و آزار باطل نسازید، همانند کسى که مال خود را براى نشاندادن به مردم انفاق مىکند و به خدا و روز جزا و روز قیامت ایمان نمىآورد کار او همچون قطعه سنگى است که بر آن خاک باشد(و بذرهایى بر آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد و آن را صاف و خالى از خاک و بذر رها کند آنها از کارى که انجام دادهاند چیزى به دست نمىآورند و خدا جمعیت کافران را هدایت نمىکند.”
بر اساس این آیه خدشه دار کردن حیثیت نیازمند و آزار او در حدّ ریا است و ریا، شرک به خدا است، ریا، شرکى رقیق و خفى است و اذیّت مستمند که فشار روحى را بر فشار مالى او مىافزاید داراى پیامدهاى بدتر و در حد ریا است.
ریا تنها به معناى انجام دادن علنى عمل یا نشان دادن آن به دیگران نیست بلکه تظاهر به اخلاص در عمل با هدف جلب نظر مردم و کسب شهرت است زیرا نوع نگاه ریا کار به نظام هستى نادرست است به جاى آن که خدا را تنها مؤثّر مستقل در امور بداند، نظر مردم را داراى اثر استقلالى مىپندارد و به جاى آن که فقط از خدا بترسد خوف از مردم او را وادار به عمل مىکند.
ریاکار به جاى واقع بینى و خدا محورى، ظاهر بین و مردم محور است و خداگرایى با مردم گرایى با هم جمع نمىشود.
قلمرو تحقق منّت و اذیّت و ریا
منّت و اذیّت و ریا در صورتى تحقق پیدا مىکند که انسان حسن فعلى داشته باشد یعنى کار خوب و شایسته انجام دهد و مشکل در حسن فاعلى باشد یعنى انجام دهنده فاعل کار خوب و صالح را با انگیزه منّت و اذیّت و ریا انجام دهد. اما اگر انسان اصلاً کارى انجام ندهد و یا کار زیان بار انجام دهد از باب این که کار زیان بار انجام داده مشکل پیدا مىکند، نه از جهت آزار رساندن به دیگر و یا تظاهر کردن به کار و به عبارت دیگر: این که انسان کار صالح را با انگیزه منّت گذاشتن یا آزار رساندن و یا ریا و تظاهر انجام دهد مصداق آیه است. از این رو در تعالیم اسلامى تأکید شده است انفاق باید احترامآمیز باشد.
ائمه اطهار(ع) هنگام تصدّق و انفاق گاهى کالاى مورد انفاق را و زمانى نیز دست خود را مىبوسیدند و مىبوئیدند، امام صادق(ع) به معلى ابن خنیس فرمودند: “و کان ابى اذا تصدّق بشىء وضعه فى ید السائل ثم ارتد منه فقبله و شمّه ثم ردّه فى ید السائل؛۱۲ پدر من هرگاه صدقه مىداد اوّل آن را در دست سائل قرار مىداد و سپس آن را مىگرفت و آن مىبوسید و مىبوئید سپس آن را به سائل بر مىگرداند.”
آنان معتقد بودند انفاق وظیفهاى است که باید همراه با احترام و ادب صورت گیرد…
اگر بینش کسى این باشد که اصل در انفاق، انفاق تادّبى و احترامآمیز است نه دلسوزى تحقیرآمیز، با فقیران کریمانه رفتار مىکند سرّ آن که اهل بیت دست خود را مىبوئیدند و مىبوسیدند آن است که آنها مسکین را فرستاده خدا مىدانستند.۱۳ و فرد و جامعه فقیر فرستاده خدا و رساننده پیام اوست که به فرمان خدا به ما انفاق کنید، پس باید انفاق احترامآمیز باشد و چون انفاق پیش از رسیدن به دست فقیر به دست خدا مىرسد آن دست را باید بوسید و آن مال نیز متبرّک مىشود.
آثار و برکات انفاق
انفاق داراى آثار و برکاتى است که توجه به آن براى انفاق کننده لازم است، آن برکات عبارتند از:
الف: پاکسازى انسان و پیرایش مال
اعطاء زکات خواه واجب، خواه مستحب و زکات فطر، براى پاک ساختن انفاق کننده و مال اوست. از این رو خداى سبحان به پیامبراکرم(ص) مىفرماید: “از مؤمنان صدقه اموالشان را بگیر تا آنان را پاک کند: “خذ من اموالهم صدقه تطهرهم”۱۴ یعنى صدقه دادن انفاق کننده را پاکیزه مىکند بنابراین نپرداختن حق اللّه یا حق النّاس سبب آلودگى روحى انسان مىشود و پرداخت آن روح را پاک مىکند.
ب: پرورش روح
زکات هم مایه تطهیر انسان است و هم زمینه ساز رشد و نموّ اوست “الذى ماله یتزکى؛۱۵ آن که مالش را انفاق کند تا روحش پرورش یابد.”
ج: انفاق تنها راه درمان مال دوستى
خداى سبحان از هر راه ممکن، بیمارى خطرناک مال دوستى را به بشر مىشناساند و با موعظه یا برهان و یا جدال احسن و گاهى از راه تهدید یا تشویق انسان را به اصلاح و درمان آن فرا مىخواند گاه مىفرماید: “وانفقوا فى سبیل اللّه ولاتلقوا بایدیکم الى التهلکه؛۱۶ در راه خدا انفاق کنید و با دستان خود، خود را به هلاکت نیندازید”. بر اساس این، اگر کسى مال خود را در راه خدا انفاق نکند، در راه باطل مصرف خواهد کرد حتى خود امساک و خوددارى از انفاق کار باطلى است و گناه به شمار مىرود و گاهى هشدار مىدهد اموال و اولاد، شما را از یاد خدا باز ندارد “یا ایّها الّذین آمنوا لاتلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله؛۱۷ اى کسانى که ایمان آوردهاید اموال و فرزندان شما را از یاد خدا باز ندارد.”
گاه مىفرماید براى درمان بیمارى مال دوستى که مانع هر چیز و زمینه ساز نفاق است، انفاق کنید “وانفقوا من مارزقناکم من قبل ان یأتى احدکم الموت فیقول ربّ لولااخّرتنى الى اجل قریب فاصدّق واکن من الصالحین؛۱۸ از آن چه به شما روزى دادهایم انفاق کنید پیش از آن که مرگ یکى از شما فرا رسد و بگوید: پروردگارا چرا مرگ مرا مدّت کمى به تأخیر نینداختى تا در راه خدا صدقه دهم و از صالحان باشم.”
انسان نباید مانند قارون بیندیشد که اموال را خودش فراهم آورده، در حالى که اموال را خدا به او روزى داده است.
نتیجه گیرى
یکى از برنامههاى مؤمنان حمایت از نیازمندان است که یکى از جلوههاى آن انفاق کردن است که این عمل باید با شرائط و آداب ویژه خود انجام شود، انفاقى ارزشمند است که اولاً از مال پاکیزه باشد و ثانیاً با اخلاص و در راه خدا باشد و ثالثاً همراه با آن یا پس از انجام عمل منّت گذاشتن و اذیّت کردن نسبت به گیرنده انفاق رخ ندهد در غیر این صورت عمل باطل و بىاثر مىشود و پاداشى را بهره انفاق کننده نمىکند. عمل انفاق آثارى براى فرد و جامعه دارد آثار فردى آن تزکیه نفس و پاکسازى انسان و پرورش روح او و مبارزه با روحیه مال دوستى است و آثار اجتماعى آن پرکردن خلأ اجتماعى و رفع نیاز، نیازمندان و حمایت از آنهاست.
پىنوشتها:
- سوره بقره، آیه ۱۸۰٫
- سوره نساء، آیه ۵٫
- سوره حدید، آیه ۷٫
- سوره بقره، آیه ۲۵۴٫
- همان، آیه ۲۶۷٫
- همان،آیه ۲۶۵٫
- همان.
- سوره نساء، آیه ۱۲۸٫
- سوره بقره، آیه ۲۶۱٫
- همان، آیات ۲۶۲ – ۲۶۳٫
- همان، آیه ۲۶۴٫
- اصول کافى، ج ۴، ص ۸ و ۹٫
- نهج البلاغه، حکمت ۳۰۲٫
- سوره توبه، آیه ۱۰۳٫
- سوره لیل، آیه ۱۸٫
- سوره بقره، آیه ۱۹۵٫
- سوره منافقون،آیه ۹٫
- همان، آیه ۱۰٫