امروز اگر از مردم کشور سئوال کنید که بزرگترین موهبتی که انقلاب اسلامی برای زندگی شما داشته چه بوده است، اگر در صدد باشند که پاسخ مثبت بدهند، از عزت و استقلال، توانمندیهای نظامی و معنویتی سخن خواهند گفت که در دوران ستمشاهی پایمال شده بود. عدهای که شاید تعدادشان کم هم نباشد احتمالاً در پاسخ دادن تردید میکنند و شاید این تردید در ذهن آنها وجود داشته باشد که از کدام موهبت سخن میگویید؟ از دلار ۲۵ هزارتومانی یا از مرغ ۳۰ هزار تومانی، از کمبود مواد اولیه دام و طیور یا از خاموشی ناشی از نرساندن گاز به نیروگاههای برق؟ از تعطیل شدن بنگاههای اقتصادی در نتیجه کرونا یا از تحریمهای همهجانبهای که کشور را در مضیقه قرار داده است؟ این گونه مشکلات، همواره مسائل روزمره مردم بوده و حافظه کوتاهمدت آنها را پر کردهاند. حافظه کوتاهمدت، یعنی جایی که برای تولید تحلیلهای آنی و فوری به آنجا مراجعه میشود و معمولاً اتفاقات روزانه، رسانهها، احساسات و عواطف و افکار غیرزمانبر تولید میکنند، در دسترسترین حافظه است.
اما بارها برای خود من پیش آمده است که پس از شنیدن یک دور کامل از این مسائل از طرف مقابل که حدود نیمساعت یا کمی بیشتر به طول میانجامد، فرد مقابل حافظه کوتاهمدت خود را کنار میگذارد. در اینجاست که میتوان در عمق افکار او وارد شد و خاطرات و اتفاقات دیگری را مرور کرد. در این لایه از افکار میتوان به نقاطی دست یافت که به فرد کمک میکند از این موهبتها سخن بگوید. در اینجاست که ردپای حاج قاسم، شهید حججی و شهدای دفاع مقدس و یا نسبتی که مردم با امام راحل در ابتدای انقلاب برقرار کردهاند و یا سبک زندگی و نظامفکری رهبر معظم انقلاب پیدا میشود. با مرور بیشتر این مسائل، مخاطب آرامتر میشود و همدلیهایش را نمایان میسازد. این مطالب را برای معرفی فنون مقابله با شبهات ننگاشتم، بلکه مرادم اشاره به مطلبی فنی در موارد باورمندی مردم نسبت به نقاط ضعف و قوت جمهوری اسلامی در حوزه اقتصادی است. مسئلهای که ما را مجاب میکند که حداقل هر سال یک بار و در دوران دهه پرفروغ فجر آن را بازخوانی کنیم. در این روایت تلاش من این است که دو نکته را یادآور شوم:
۱٫حافظه کوتاهمدت مردم، مملو از نابسامانیهای اقتصادی است که در زندگی روزمره با آنها مواجه هستند. انقلاب اسلامی در زمینه سامان دادن به این موارد چندان موفق عمل نکرده است، یا اگر هم اتفاقات مثبتی در واقعیت زندگی اقتصادی روزمره مردم رخ دادهاند، در مرحله تبدیل به باور با مصیبتهای جدی مواجه بودهاند. بنابراین نرمافزار تبدیل خدمت اقتصادی در جمهوری اسلامی به باورهای در دسترس، یا تولید نشده است و یا عملکرد مناسبی ندارد. برعکس این اتفاق در دنیای سرمایهداری رخ داده است. نظام سرمایهداری توانسته است بهرغم همۀ سختیهایی که برای زندگی مردم ایجاد و آنها را در نظام مزدبگیری، اجیر خود کرده است، این باور را منتقل کند که پیشرفت، رفاه و سربلندی فقط در سایۀ اجرای احکام این نظام نهفته است.
جالب است که انسان دنیای بازار میتواند از ۴ صبح تا ۱۰ شب کار کند تا «فقط» زنده بماند و درعینحال خود را مرفه، آسوده و پیشرفته بداند. بدیهی است که در اینجا منظورم از انسان بازار، همان انسان معمولی است که در دنیای سرمایهداری میزید، نه بیلگیتس و زاکربرگ و جابز و… که صدم درصدی از جمعیت این دنیا را تشکیل میدهند و درعینحال دهها درصد از سرمایهها را از آن خود کردهاند.
۲. انقلاب اسلامی در مقدرات عمیق و ساختاری مردم آثار قابلتأملی دارد. تغییر کلان رویکرد نگاه به انسان، گشودن عالم غیب و شهادت و مسیر کمال اخروی برای اجتماع ایرانی، بازیابی تمدنی که در نتیجۀ تحقیر مردم توسط کشورهای اروپایی و روشنفکرنماها در دهههای متعدد به فراموشی سپرده شده بود و ایجاد روزنۀ امید در بازگشت تمدن بزرگ ایرانی اسلامی و زمینهسازی برای امر ظهور از جمله این ویژگیهاست؛ اما در همین مقدرات کلان و اینکه این آمال، چگونه رفاهی را برای مردم رقم میزنند و مردم را چگونه در اکتساب معیشت همراهی میکنند در مقدرات رفاهی و اقتصادی کشور بهگونه صحیحی تنظیم نشدهاند. لذا زمانی هم که به حافظۀ بلندمدت جامعه رجوع میکنیم، باز نمیتوانیم آمال و آرزوهای مثبتی را در حوزۀ اقتصاد رهگیری کنیم؛ مگر آنکه بگوییم مسیری را که سرمایهداری پیشرفت میداند، ما نیز حتی گاهی با سرعتی بالاتر طی کردهایم و اگر رژیم ستمشاهی بر کشور حاکم بود، هرگز به همین سطح از پیشرفت هم نمیرسیدیم که درست هم هست و در کتابی مفصل این را اثبات کردهایم.(۱)
البته منظور نگارنده این نیست که انقلاب اسلامی، هیچ ایدۀ عظیمی را در اقتصاد رقم نزده است. انقلاب اسلامی در شعارهای اساسی خود، نهضت مستضعفان و پابرهنگان عالم است، یک تار موی کوخ نشینان را با کاخ نشینان عوض نمیکند و بهدنبال استقلال و آزادی مستضعفان است. آنچه در کمیته امداد و جهاد سازندگی و حرکتهای جهادی مردم در داخل کشور و نحوۀ تعامل کشور با مردمان جبهه مقاومت اعم از عراق و سوریه و لبنان و افغانستان و یمن رویداده است، خود گواه این ماجراست. اما ایده عظیم انقلاب اسلامی و این کنشهای مبارک، هیچگاه رویکرد غالب و باورسازی برای مردم نشده است. بلکه باور مردم حاصل کنشهای اقتصادی دولتهایی است که همواره بر مبنای نئولیبرالیسم بهدنبال پیشبرد اهداف اقتصادی کشور بودهاند. کنشهایی که ناکارآمدی آنها همواره به انقلاب اسلامی نسبت داده شده است و اگر هم اتفاقاً کارآمد هم بودهاند، بهدلیل تباین اساسی با نگرش انقلابی نتوانستهاند خود را به نظام جمهوری اسلامی الصاق کنند. اما آیا همین مردم پذیرفتهاند که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را میتوان از نتایج عملکرد اقتصادی آن جدا کرد؟ پاسخ واضح است. بهرغم تلاشهای صورت گرفته، عموم مردم کنشهای اقتصادی ۴۲ سال اخیر را از انقلاب اسلامی جدا نمیدانند. بلکه سنجههای اساسی بسیاری از آنان در ارزیابی عملکردها، مسائل اقتصادیای است که زندگی را برای آنان دشوار کرده است. به عبارت دیگر، تلاشهای فراوان، نتوانسته است مردم را مجاب کند که از انقلاب اسلامی، اقتصادی غیر از این اقتصاد بهوجود خواهد آمد.
راهحل چیست؟
انقلاب اسلامی چارهای جز کارآمدی در اقتصاد ندارد. نمیتوان منتظر بود تا مردم حساب ناکارآمدیهای پدید آمده در طول این دوران، یا ناکارآمدیهای بهارث رسیده از دوران طاغوت را از حساب ارزشهای انقلابی جدا کنند و اگر چنین انتظاری از مردم داشته باشیم، تنها در پی آن هستیم که از مسئولیتهایی که در میثاق ملی، یعنی قانون اساسی بر گردن حاکمیت نهادهایم، طفره برویم. مردم باور نخواهند کرد «اقتصاد انقلاب» را…
دو دهه است که تمرکز رهبر انقلاب بر رفع نابسامانیهای اقتصادی است. باید دید در این فرایند حل مسئله کدام سویه از نگرشهای اقتصادی درصدد مقابله و کدام سویه درصدد همراهی با این دیدگاهها هستند. تقویت سویههایی که میتوانند بر تبدیل نظریه اقتصاد مقاومتی به نظریهای کارآمد، ملموس و قابل ادراک تنها راه مقابل روی جمهوری اسلامی در وضعیت فعلی اقتصاد کشور است.
پینوشت:
۱٫رجوع کنید به کتاب «پیشرفتهایم» نوشته حمیدرضا مقصودی و علی سعیدی، معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی