Monthly Archives: ژوئن 2019

30ژوئن/19

ولایت‌پذیران طاغوت

تقی‌زاده‌های جدید

ولایت‌پذیران طاغوت

حسن ابراهیم‌زاده

با گذشت چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی به نظر می‌رسد برخی از سیاستمداران و مدعیان روشنفکری هنوز به عمق نگاه امام راحل به غرب و تمدن آن نرسیده‌اند و گمان می‌کنند ایستادگی و رویارویی ایشان و به دنبال آن رهبری معظم‌ انقلاب در برابر غرب، ایستادگی و رویارویی دو رهبر سیاسی و مذهبی با یک نظام سیاسی، دولت و دولتمردان معاند و متخاصمی است که در جغرافیای سیاسی، حضور انقلاب و نظام اسلامی را به عنوان یک نظام مستقل برنمی‌تابند و اگر نظام اسلامی با آنان از در گفتگو و مذاکره وارد شود و بازی بُرد ـ بُرد را در عرصه دیپلماسی دنبال کند، همه چیز برای ایران اسلامی منطقه و عرصه بین‌الملل با خیر و خوشی تمام می‌شود.

این نگاه سطحی به غرب از منظر محاسبه‌گری‌ای صورت می‌گیرد که متأسفانه امروز در نگاه برخی از یاران گذشته امام راحل و رهبری دیده می‌شود و در چهل سال اخیر بارها در قالب برخی از مواضع و رفتارهای افراد و احزاب، خود را نشان داده و حتی آنان را به بزک کردن غرب و پنهان ساختن ماهیت اصلی آن واداشته و گاه به تقابل با انقلاب اسلامی انجامیده است.

در مقابل این نگاه و موضع سطحی و منفعلانه و بعضاً آگاهانه و عامدانه برخی از افراد و جریان‌ها، نگاه یاران راستین امام و رهبری و مردمی را می‌بینیم که امام خمینی به صراحت از آنها با تعبیر چراغ راه روشنفکران یاد کردند. نگاهی که عمق و افق نگاه امام و رهبری را به خوبی درک کرده است و به غرب نه به مثابه یک قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی متخاصم با انقلاب اسلامی ایران، بلکه به چشم تجلی و ظهور طاغوت در عصر حاضر و دنباله جریان باطل در برابر جریان حق می‌نگرد که موجودیت هر یک از آنان در گرو نیستی دیگر است.

این جبهه که تقابل غرب با انقلاب اسلامی را تقابل جریان «معروف محور» در برابر جریان «منکر محور» می‌بیند، می‌داند که این دو جریان حتی در جزئی‌ترین پدیده‌ها هم هرگز با هم به توافق نمی‌رسند، چه رسد به اینکه سخن از برد ـ برد به میان آورند.

گرچه گاهی در بیانات و رهنمودهای امام و رهبری سخن از استفاده و بهره‌گیری از علم و فناوری غرب به میان می‌آید، اما با نگاهی هرچند گذرا به بیانات این دو بزرگ، هرگز سخنی در تأیید جهان و جهان‌بینی غرب یا راهبردهای آنان در برخورد با انسان و جهان نمی‌توان یافت، بلکه همواره شاهد نقد و مذمت تمدن غرب از سوی این دو رهبر اسلامی بوده‌ایم، زیرا در بینش توحیدی امام و رهبری، غرب استمرار حرکت «ظلمت»  در برابر حرکت «نور» در بستر تاریخ  بشر است و هر کسی که در مقابل بینش و سبک زندگی و… آنان سر فرود آورد، در واقع «طاغوت» را پذیرفته است. به همین دلیل تعریف امام راحل از غرب چیزی فراتر از قدرت، دولت و یا تمدنی است که برتری‌های سیاسی و اقتصادی و نظامی دارد. تعریف امام از غرب تعریف از طاغوت است. ایشان در تعریف طاغوت می‌فرمایند:

«کار طاغوت چیست؟ « یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّور»  از نور، از نور مطلق، از هدایت، از استقلال، از ملیت، از اسلامیت، اینها را بیرون می‌کند و وارد می‌کند در ظلمت‌ها»(۱)

امام پس از این تعریف، مظهر طاغوت در عصر کنونی را غرب معرفی می‌کنند و آن را اولیاء غرب‌گرایان می‌خوانند:

«اینهایی که توجهشان به غرب است، توجهشان به اجانب است، قبله‌شان غرب است، رو به غرب توجه دارند، اینها در ظلمات فرو رفته‌اند، اولیایشان هم طاغوت است.»(۲)

رهبر معظم انقلاب هم باطن غرب را باطنی ضد معنویت و دشمن معنویت، شهوت‌آلودِ گناه‌آلودِ هویت‌زدا برمی‌شمارند که از ویژگی‌های طاغوت و برنامه‌های اولیاء طاغوت است:

«فرهنگ غربی فقط هواپیما و وسائل آسایش زندگی و وسائل سرعت و سهولت نیست. اینها ظواهر فرهنگ غربی است که تعیین کننده نیستند. باطن فرهنگ غربی عبارت است از همان سبک زندگی مادی شهوت‌آلودِ گناه‌آلودِ هویت‌زدا و ضد معنویت و دشمن معنویت.»(۳)

رهبری معظم انقلاب با بیان این نکته که، «یکی از خصوصیات فرهنگ غربی عادی‌سازی گناه است.» باطن حرکت غرب را آشکارتر وغرب را در بلوک‌بندی‌های سیاسی و اقتصادی و نظامی رایج، فراتر از یک قدرت می‌خوانند و با این تعریف، قطب طاغوت در سیر حرکت تاریخی را بر مبنای دو جریان ظلمت و نور تحلیل می‌کنند.

همین نگاه ژرفِ جریانی به غرب است که امام راحل را بر آن می‌دارد که غرب را پرورشگاه انسان درنده بخواند:

آیا این پیشرفتها رو به تمدن دارد می‌رود، یا رو به توحش دارد می‌رود؟ من تعبیرم این است که امریکا و سایر این دول غربی و شرقی اینها ترقیاتی کرده‌اند به این معنا که انسانها را دارند حیوان درنده بار می‌آورند، تمام این کارها که کرده‌اند برای درندگی است، ملت‌شان را نمی‌گویم؛ دولتها را می‌گویم

«تمدن نیست، بلکه غرب دارد رو به توحش می‌رود. ما باورمان آمده است که همه چیزها در غرب است. خیر. آن چیزی که در غرب است تربیت حیوان درنده است. حیوان درنده دارند درست می‌کنند.»(۴)

و باز همین نگاه عمیق جریانی است که رهبری انقلاب را بر آن می‌دارد که فرهیختگان و اندیشوران جامعه اسلامی را از نزدیک شدن به چهارچوب‌های ذهنی غرب برحذر دارند:

«باید ذهنمان را از حرف‌های کلیشه‌ای فرآورده غربی‌ها به‌کلی خالی کنیم.»(۵)

متأسفانه در مقابل این نگاه جریانی به غرب، برخی از افراد و احزاب و حتی کسانی که سنگ امام و خط امام را به سینه می‌زنند، حتی به برتری علم و فناوری غرب نیز بسنده نمی‌کنند و همگان را به باطن و فرهنگ غرب به عنوان جهان‌بینی برتر در عصر کنونی و تنها راه خروج بشر از چالش‌های امروز فرا می‌خوانند و عملاً در صف مقابل نگاه امام قرار می‌گیرند. در این میان رئیس دولت اصلاحات از تمدن طاغوتی غرب با صراحت چنین تعریف و تمجید می‌کند:

«امروز به جرئت می‌توان گفت در زندگی قومی که عزم تعالی و پویایی کرده است، هیچ تحول کارسازی پدید نخواهد آمد مگر آنکه از متن تمدن غرب بگذرد و شرط دگرگونی اساسی آشنایی با تمدن غرب و لمس روح آن یعنی تجدد است. کسانی که با این روح آشنا نیستند، هرگز به پدید آوردن دگرگونی سودمندی در زندگی خود توانا نیستند.  شرط تحول اساسی، گذر از تمدن غربی و مراد از آن آشنایی با مبانی تفکر و تمدن جدید است که در پس مظاهر آن نهفته است و سوگمندانه اقوامی نظیر ما هنوز از آن محروم هستیم.»(۶)

امام خمینی که در تبیین جریان‌ها و برخورد با گروه‌ها و دستجات سیاسی و فرهنگی به‌ندرت به ذکر مصادیق و افراد شاخص آنان می‌پردازند، برای شفاف‌تر کردن و عینی‌تر ساختن فرهنگ طاغوتی غرب به سراغ مصادیق می‌روند و از سید حسن تقی‌زاده به عنوان نماد غرب‌گرایان این چنین یاد می‌کنند:

«امثال تقی‌زاده که یک وقتی در ایران قدرت داشته‌اند، گفته بود که ما باید سر تا پایمان انگلیسی و فرنگی شود و باید این ‌طور باشیم تا آدم بشویم. آدم بودن را به کلاه و کفش و لباس و بزک و امثال ذلک می‌دانستند.»(۷)

رهبر معظم انقلاب اسلامی به تأسی از امام خمینی در نقد حرکت غربگرایان در داخل از نماد فرهنگ ظلمانی غرب این‌گونه یاد می‌کنند:

«… کسانی که امروز در داخل پیوسته به دنبال پمپاژ سبک زندگی غربی، روش‌های غربی و لفاف غربی در ادبیات، دانشگاه‌ها و مدارس هستند، در واقع تقی‌زاده‌های جدیدند.»(۸)

سیدحسن تقی‌زاده که در عصر مشروطیت با جمله مشهور خود که، «من اولین کسی بودم که نارنجک تسلیم شدن در برابر غرب را پرتاب کردم.» و با بهره‌گیری از  سمت‌هایش در داخل و خارج کشور، نقشی محوری را در شتاب غرب‌گرایی، چه در مجلس شورای ملی و روزنامه‌های زنجیره‌ای آن زمان و چه در تأسیس احزاب غرب‌گرا داشت و قراردادهای ننگینی را به نفع غرب به سامان رساند، از دیرباز به نماد غرب‌گرایان تبدیل شده است، به‌گونه‌ای که رهبری انقلاب مدافعان قرارداد ننگین فرهنگی یا سند ۲۰۳۰ را با تفکر پوسیده او پیوند می‌زنند و می‌فرمایند، «مدافعان و حامیان سند ۲۰۳۰ نیز در واقع ادامه دهنده تفکر تقی‌زاده هستند.»(۹)

امام خمینی در دهه نخست انقلاب نگرانی خود را با این جمله از غرب‌گرایان و تقی‌زاده‌های جدید اعلام کردند و فرمودند، «تا این غرب‌زده‌هایی که همه جا موجودند از این مملکت نروند و یا اصلاح نشوند، شما به استقلال نخواهید رسید. اینها نمی‌گذارند.»(۱۰)

امروز رهبر معظم انقلاب در آغاز دهه پنجم انقلاب، مطمئن از بصیرت مردم و رویش‌های انقلابی که حاصل مجاهدت‌ها و فرمایشات روشنگرانه امام راحل و مجاهدت‌های شهدا و مردم و رهبری‌های پیامبرگونه خلف صالح اوست، به صراحت اعلام می‌دارند:

«مردم انقلابی و جوانان مؤمن نخواهند گذاشت حرف تقی‌زاده‌های جدید به کرسی بنشیند.»(۱۱)

شعارهای ملی‌گرایانه غرب‌گرایان، یعنی کسانی که برای خوشایند اولیای طاغوتی‌شان تقیّدات دینی را کنار نهادند، در پس عملکردهای نادرست و منفعلانه‌شان در نزد مردم رنگ باخته است، امروز تیر ائتلاف تقی‌زاده‌های معمم حوزه و تقی‌زاده‌های فُکلی روشنفکرنما برای تئوریزه کردن غرب‌گرایی به سنگ خورده است.

امروز نسل جوانی از حوزویان و دانشگاهیان با روحیه‌ای انقلابی عزم خود را جزم کرده‌اند تا بنای تمدن ایرانی اسلامی را که امام و شهدا بنیان نهادند و رهبری و ولایت‌مداران، پایه‌های آن را تا سقف بالا کشیدند به پایان برسانند. اینک ولایت‌پذیران طاغوت در امتحانی دیگر، مهر مردودی دیگری بر کارنامه خود زدند. آنان در داخل و خارج نه چیزی را به نفع جبهه موحدان تغییر دادند و نه تغییری در بینش منفعلانه خود ایجاد کردند. گویی بار دیگر شناسنامه‌ای که زنده‌یاد جلال آل‌احمد برای آنان نوشت در انظار عمومی به نمایش گذاشته شد؛ آنجا که او تقی‌زاده دوران خود و این زمان را چنین خواند:

«آدم غرب‌زده‌ای که عضوی از اعضا و دستگاه رهبری مملکت است پا در هواست. ذره گردی است معلق در فضا یا درست همچون خاشاکی روی آب. از عمق اجتماع و فرهنگ و سنت رابطه‌ها بریده است. رابطه قدمت وتجدد نیست. خط فاصلی میان کهنه و نو نیست. چیزی است بی‌رابطه با گذشته و بی‌هیچ درکی از آینده. نقطه‌ای که در یک خط نیست، بلکه یک نقطه فرضی است روی صفحه‌ای و یا حتی در فضا. عین همان ذره معلق. لابد می‌پرسید پس چگونه به رهبری قوم رسیده است؟ می‌گوییم به جبر ماشین، به تقدیر سیاستی که چاره‌ای جز متابعت از سیاست‌های بزرگ ندارد. در این سوی عالم و به‌خصوص در ممالک نفت‌خیز رسم بر این است که هر که سبک‌تر است روی آب می‌آید.»(۱۲)

 

 

پاورقی:

۱- صحیفه نور، ج ۹، ص ۶۱٫

۲- همان، ص ۵۹٫

۳- بیانات رهبری معظم انقلاب در دیدار با جوانان خراسان شمالی، ۲۳/۷/۱۳۹۱٫

۴- صحیفه نور، ج ۷، ص ۸۳٫

۵- بیانات معظم‌له در دیدار با بانوان برگزیده کشور در تاریخ ۳۰/۱/۱۳۹۳٫

۶- روزنامه سلام، ۳۰/۲/۱۳۷۵٫

۷- صحیفه نور، ج ۱۶، ص ۶۴٫

۸- بیانات رهبری معظم انقلاب در صحن مقدس امام رضا(ع) در مشهد مقدس در تاریخ ۱/۱/۹۸٫

۹- همان.

۱۰- صحیفه نور، ج ۱۰، ص ۷۵٫

۱۱- بیانات رهبری معظم انقلاب در صحن مقدس امام رضا(ع) در مشهد مقدس، ۱/۱/۹۸٫

۱۲- غربزدگی، جلال آل‌احمد، ص ۱۴۱٫

 

30ژوئن/19

اشراف حضرت آقا بر حوزه های مختلف ساحت فرهنگ و هنر «بی‌نظیر» است

 

«نگاهی به رویکرد و اندیشه‌های فرهنگی رهبر معظم انقلاب»

در گفت و شنود «پاسدار اسلام» با دکتر مجید شاه‌حسینی

اشراف حضرت آقا بر حوزه های مختلف ساحت فرهنگ و هنر «بی‌نظیر» است

درآمد:

مقوله هنر همواره مورد بحث و با چالش‌های جدی مواجه بوده است، به‌گونه‌ای که اکثر علما و متدینین به دلیل خطرات و لغزشگاه‌هایی که در این راه وجود دارد، از ابتدا عطایش را به لقایش بخشیده و گریبان خود را از پرسش و پاسخ در این باره خلاص کرده‌اند.

اما هنر، مخصوصاً سینما و موسیقی واقعیت‌های جدی روزگار ما هستند و چنانچه مراجع، علما و صاحبنظران دینی در باره آنها نیندیشند و تعریف درستی از سینمای دینی و بالاخص اسلامی ندهند، عملاً جامعه را در دامان جریانات و تفکراتی انحرافی خواهند انداخت که انتهای این مسیر هم معلوم است.

دکتر مجید شاه حسینی که از صاحبنظران شاخص و ممتاز در عرصه فرهنگ و هنر است و سال‌ها در این حوزه تجربه و سابقه مطالعه و پژوهش و تدریس دارد، در گفتگو با «پاسدار اسلام» به تحلیل رویکرد و نقطه نظرات رهبر معظم انقلاب در مقوله فرهنگ و هنر و میزان احاطه معظم‌له در این عرصه پرداخته و نکات بدیع و قابل توجهی را مطرح ساخته است.

*با تشکر از فرصتی که در اختیار مجله «پاسدار اسلام» قرار دادید؛ همانطور که مستحضرید بخش قابل توجهی از مسائل و رویکردهایی که رهبر انقلاب همیشه برآن تاکید داشته و دارند را مسایل فرهنگی تشکیل می‌دهد. در این مجال قصد داریم برداشت و تحلیل جنابعالی به عنوان یکی از صاحبنظران خبره در حوزه فرهنگ و هنر را درباره ابعاد فرهنگی شخصیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و عمق نقطه نظرات معظم‌له در مقوله فرهنگ و هنر، بشنویم.

 

بسم‌اللّه الرحمنِ‌الرَّحیم. مقام معظم رهبری از جمیع جهات در مقوله فرهنگ، هنر و رسانه منحصر به فرد هستند. این را بنده به عنوان یک کارشناس فرهنگی-رسانه‌ای عرض می‌کنم و تعارفی در کار نیست. ایشان اولین مرجعی نیستند که به ساحت‌های هنر، فرهنگ و رسانه ورود می‌کنند. قبل از این نیز مراجع و علمایی داشته‌ایم که مثلاً شعر می‌سرودند و یا حتی ترجمه و تفسیر قرآن را به شعر سروده‌اند یا ورودی به مقوله رسانه و روزنامه و نشریه داشتند. اما نکته‌ای که در مورد مقام معظم رهبری شگفت‌انگیز و منحصربه‌فرد و قابل استناد است و بنده می‌توانم به عنوان یک کارشناس این عرصه روی آن تأکید کنم، عمق ورود و میزان احاطه ایشان به ساحت فرهنگ، هنر و رسانه است. این احاطه موجب می‌شود که ایشان در این سه مقوله بیاناتی را داشته باشند که ما در کلام هیچ‌یک از پیشینیان شاهد نبوده‌ایم.

فرض بفرمائید مقوله روشنفکری که پدیده رایج اجتماعی است و پای آن از اواسط دوران قاجار به سرزمین ما باز ‌شد. به نظر می‌رسد حلقه‌های آغازین روشنفکری در ایران، لژهای ماسونی بوده‌اند که تعریف جریان روشنفکر کافه‌ای را وارد ایران ‌کردند. از همان سفر اول ناصرالدین شاه به فرنگ و خصوصاً فرانسه، این مفهوم با ماسون‌های وطنی وارد کشور ‌شد وشروع به تولید محتوا ‌کرد. این جریان روزنامه داشت، وارد جریان ترجمه ‌شد و به‌شدت در بدنه اجتماعی از میان نخبگان یارگیری ‌کرد. اگر هم مدل مترقی‌ای به نام امیرکبیر در آن دوره ظهور کرد، آن مدل بومی و درون‌زا و متعهد را از بین ‌برد تا مدل فرنگی و مستفرنگ آن را در کشور جا ‌بیاندازد. این جریان تا پایان عصر قاجار و عصر پهلوی هم در عرصه فرهنگ تاخت.

روشنفکری بیمار وطنی چند صفت عوامانه دارد. یکی مقابله کورکورانه با سنت و دین و تدین و جامعه است. این تیپ روشنفکر بی‌آنکه بداند چرا، فکر می‌کند که باید با تمام سنن اجتماعی بجنگد و با همه اعتقادات مردم از در ستیز دربیاید. مرحوم جلال آل ‌احمد هم در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» روی این نکته تأکید دارد.

به دلیل این پیشینه، معمولاً علمای معاصر شیعه از جریان روشنفکری تبری جسته‌ و مطلقِ روشنفکری را نفی کرده‌اند. جالب است که حتی استادان مسلمان دانشگاهی هم به همین شیوه و سیره تأسی کرده‌اند و متفکرین معاصری را داریم که کل جریان روشنفکری را مطرود می‌دانند، چون معتقدند که خاستگاه ناپاک و نجسی دارد و بنابراین بهتر است کلاً قید آن را بزنیم و عطایش را به لقایش ببخشیم. من فقط یک نفر را دیده‌ام و آن یک نفر حضرت آقا هستند که ضمن اینکه جریان روشنفکری بیمارگونه و غرب‌زده را به‌شدت نقد می‌کنند، به مدلی از روشنفکری دینی قائلند.

ایشان در بیاناتشان که در کتاب «دغدغه‌های فرهنگی» هم آمده، ذیل عنوان جریان روشنفکری بیمار، مدل سالم روشنفکری را هم بیان می‌کنند. ما به چه کسی می‌گوئیم روشنفکر بیمار؟ اگر جریان روشنفکری کلاً بد است که دیگر سالم و بیمار ندارد. همین که می‌گوئیم بیمار، یعنی که مدل سالمی هم وجود دارد. ایشان مدل روشنفکری سالم را این‌گونه توصیف می‌کنند: «روشنفکر کسی است که با اندیشه‌ای که می‌کوشد آزاد باشد، در محیط اجتماعی زندگی می‌کند. روشن‌بین و آگاه است. به مسائلی آشناست که توده مردم و عامه مردم به‌طور طبیعی از آنها آگاه نیستند. هر اسمی که روی این جمع می‌گذارید، بگذارید. روشنفکر در جائی ایستاده است که جریان‌ها را می‌بیند و می‌تواند آنها را بشناسد.»

ایشان می افزایند: «مردم به‌طور طبیعی از دانستن آنچه او می‌داند ناتوانند، مگر او بگوید و او بخواهد. روشنفکر باید مایه‌ای از روشنی را در جامعه ایجاد کند. باید پیامبر نور و روشنائی باشد.»

بنابراین ایشان معتقدند که جریان روشنفکری هم مثبت وجود دارد: «روشنفکر باید نقاط ابهام را بزداید. مغزهای مرده و مغزهای بی‌خبر و ساده‌اندیشی را که جز از طریق چشم نمی‌توانند پیرامون خود را بشناسند، بفهمد و توجیه کند. فرهنگ‌ساز، معلم و مرشد مردم باشد. روشنفکر باید در میان مردم باشد و…»

و توضیح می‌دهند که، «بهترین و متعهدترین روشنفکر کسی است که سخنش را با عملش همراه می‌کند و اگر به میان مردم آمد، روشنگری را با عمل به کاری که منتظر بوده که بر روشنگری او مترتب بشود، همراه می‌کند. این متعهدترین روشنفکران است.»

خب برای دستیابی به چنین برداشتی، شما باید تا عمق جریان روشنفکری را مطالعه کرده باشید. این جریان از انقلاب کبیر فرانسه و از لژهای ماسونی آن کشور و با شعار روشنفکرانی چون ژان ‌ژاک ‌روسو که خودش انقلاب را ندید، ولی آرای او مادر انقلاب شدند، آغاز می‌شود. تا کسی همه آن آرا را مطالعه نکرده و سیر روشنفکری را از انقلاب کبیر فرانسه تا امروز زندگی نکرده و این قدر دقیق نخوانده باشد، هرگز جرئت نمی‌کند با این لحن صحبت کند. روشنفکری پدیده‌ای است که مثل شطرنج، خیلی‌ها آن را حرام اعلام کرده‌اند. ولی امام راحلی پیدا می‌شود و افتراقی می‌گذارد و می‌گوید شطرنج اگر با این شرایط انجام شود و قمار نباشد، حرام نیست. با این فتوا به برخی از متفکرین حوزه برخورد. آنها می‌گفتند مطلقش را ترک کنید برود پی کارش. چرا باید خود را در گیر چنین مشکلی کنیم؟ ما به مقام و منزلت علمی کسانی که در طول تاریخ شطرنج را حرام دانسته‌اند، هیچ خدشه‌ای وارد نمی‌کنیم. امام راحل تاریخ را به‌گونه‌ای زیست کرده و به سبکی از فقاهت توأم با بصیرت نسبت به شرایط زمانی و مکانی رسیده‌اند که می‌توانند فتوائی متفاوت با علمای عظام قبلی صادر کنند. این فضیلت و جایگاه برجسته امام را می‌رساند، نه اینکه خدای نکرده در قبلی‌ها خللی وجود داشته است.

در اینجا هم وقتی مقام معظم رهبری روشنفکری را این‌ طور دقیق و نورانی و مبتنی بر اصول صحیح دینی توصیف می‌کنند، شاید تنها کسی باشند که این جسارت را دارند. به عبارت دیگر دانش آن را دارند که از روشنفکری دینی، روشنفکری انقلابی و روشنفکری قرین تعهد صحبت کنند. از این تعریف، عمق دانش ایشان را درمی‌یابیم و اینکه ایشان روشنفکری را تجربه و زندگی کرده، با روشنفکرها بوده، بد و خوبشان را دیده، با بعضی از آنها هم ‌حبس بوده و با روشنفکر توده‌ای چپ هم‌سلول بوده و بحث‌ها داشته‌اند و حالا این جریان را کاملاً می‌شناسند و می‌گویند این مدل روشنفکری مطلوب ما نیست. این برخورد احاطه زیادی می‌خواهد.

مثال دیگری از ساحت هنر و موسیقی می‌زنم. روشنفکری از ساحت اندیشه‌ورزی است. تقریباً اکثریت قریب به اتفاق مراجع و آیات عظام قدیمی ما ـ که همگی مقامشان متعالی است و خدا به همه آنها اجر بدهد ـ  مطلقِ موسیقی را حرام دانسته‌اند و یا موارد مجاز آن به‌قدری قلیل بوده که عطایش را به لقایش بخشیده‌اند. مراجع بزرگواری را داشته‌ایم که گفته‌اند هر نوع موسیقی‌ای حرام است، حتی نی چوپان. مراجعی را هم داشته‌ایم که گفته‌اند مصادیق مجاز و حرام دارد، ولی به‌قدری قلیل و سخت و دیریاب هستند که بهتر است عطایش را به لقایش ببخشید و به سراغش نروید.

فقط یک نفر از مراجع عظام فعلی، یعنی مقام معظم رهبری هستند که در دروس خارج فقه‌شان به موسیقی ورود می‌کنند وآرای ایشان در این زمینه در بصورت کتاب مجزایی در شرف چاپ است.  تنوع نظر ایشان به مقوله موسیقی و ترسیم موسیقی مطلوب در یک نظام دینی و فضای اسلامی را ببینید. این مطالبه ایشان از سر دانش است. وقتی شما مقوله‌ای را خیلی نشناسید، به خاطر تهدیدهای احتمالی، کلا آن را توصیه نمی‌کنید و می‌گوئید به این سمت نروید، چون خطرناک است. نقشه آن منطقه و موضوع را نمی‌شناسید‌ لذا پرهیز عمومی می‌دهید که نروید تا ایمانتان محفوظ بماند.

 

*مانند میدان مینی که حضور در آن با ریسک و خطر همراه است.

بله، بنابراین حضور پیدا نکنید. ولی وقتی تخریب‌چی و بلد این میدان بودید و خطرات و انواع مین‌ها و خواص میدان مین را شناختید و دانستید که در یک جاهائی برای جبهه شما فوایدی هم دارد، حالا دیگر مهندس میدان مین هستید. من نمی‌خواهم موسیقی را به میدان مین تشبیه کنم، چون شاید قیاس مع‌الفارق باشد و موسیقی تا این حد هم مرگبار نیست. اما می‌خواهم بگویم که دانش لازم است تا شما از زهرمار و زهر رتیل داروی شفابخش استخراج و گرفتگی بعد از سکته و خونریزی‌های شبکیه چشم را با آن درمان کنید. علی‌القاعده انسان عاقل از زهرمار و زهر رتیل پرهیز می‌کند و فقط کسی به سمتش می‌رود که فوق تخصص این رشته را دارد.

پس ما باید از این ورودهای دقیق و خاص مقام معظم رهبری به مصادیق خاص هنر، متوجه احاطه ایشان به موضوع و عمق دانش معظم‌له در این موضوع بشویم که قبل از ایشان کسی اینچنین به آن ورود  نکرده است. این نکته بسیار مهمی است.

در ساحت فرهنگ نیز ایشان نظرات خاصی دارند که باز بسیار دقیق و درست هستند. جالب است که مطلق فرهنگ را کسانی برتراویده از آداب مدنیت و زیست انسان غربی یعنی مدل culture در فرانسه یا در مدل انگلیسی و امریکائی می‌دانند و معتقدند که فرهنگ یک ‌جور آداب زیست متمدنانه انسان شهرنشینِ بعد از رنسانس است. اما تعریف معظم‌له از فرهنگ ابداً این نیست. ایشان فرهنگ را کاملاً برتراویده از باورهای الهی و توحیدی می‌دانند و اینکه از ایمان است که فرهنگ مؤمنانه پدید می‌آید و از فرهنگ مؤمنانه، تمدن اسلامی به وجود می‌آید و اینها مقدمه و به‌نوعی پیش‌نیاز یکدیگرند. یعنی باید ایمانی باشد که از آن ایمان فرهنگ انسان مؤمن و فرهنگ مؤمنانه زیستن که پیش‌نیاز تمدن اسلامی است، پدید بیاید.

این مطالبه دقیق و نظام‌مند را من صرفاً در کلام ایشان دیده‌ام. شما باید به هر سه ساحت فرهنگ، ایمان و تمدن احاطه داشته باشید تا این سیر را ببینید. معمولاً علمای بزرگوار قبلی عمدتاً روی ایمان متمرکز می‌شدند و قلیلی که از نوادر و نوابغ دوران ما بوده‌اند ـ مثل شهید بزرگوار مطهری ـ  به سمت فرهنگ و اجتماع هم می‌آمدند.

مقام معظم رهبری به سمت تمدن اسلامی می‌روند و مطالبه‌ای را برای آینده مطرح می‌کنند. آرمانشهری که حالا ما جرئت می‌کنیم که از آن صحبت کنیم. این سطح از مطالبه، نشان می‌دهد که منظر فرهنگ از نگاه ایشان چقدر متعالی است و ایشان مقوله فرهنگ را چقدر عمیق می‌بینند. فرهنگ زینت‌المجالس و فقط اسم یک وزارتخانه نیست! اینطور نیست که فقط بگوئیم وزانت علمی و حسی و معنوی فرهنگ چیز خوبی است. ما پادشاهانی را داشته‌ایم که در مجالس بزمشان شعر هم خوانده می‌شده است. تصور آن حاکم از شعر، زینت‌المجالس بودن است. همانطور که در آن مجالس، موسیقی طربناک یا شرابی هم بوده، شعری هم بود.

این نگاه یونانی به شعر است. دیونیزوس (Dionysus) هم مظهر شعر است، هم مظهر شراب و شیدائی و هم مظهر تئاتر است. این نازل دیدن شعر است. اما کسی که هنر و فرهنگ را زینت‌المجالس نمی‌داند و ابزار تمدن‌سازی می‌داند، متوجه این نکته هست که یکی از گام‌های ناگزیر میان ما و تمدن نوین اسلامی -که از مطالبات جدی ایشان است- این است که باید هنر اسلامی و فرهنگ اسلامی را فراچنگ آوریم و از این معبر به آن سمت برویم. همین مطالبه نشان می‌دهد که ایشان این مسیر را پیموده‌اند.

ایشان در چند نوبت به تاریخ و زیستن در تاریخ اشاره کرده‌اند. یکی از مزیت‌های خاص و منحصر به فرد حضرت آقا احاطه بر تاریخ است که فقط محدود به تاریخ صدر اسلام هم نمی‌شود. ایشان قبل از انقلاب ترجمه کتابی درباه امام حسن مجتبی(ع) را در کارنامه خود دارند. برخی از خطبه‌های نمازجمعه و سخنرانی‌هائی که در دوره رهبری ایراد فرموده‌اند و بحث عوام و خواصی که در دهه ۷۰ درباره عاشورا مطرح ‌کردند، نشان می‌دهد که ایشان کاملاً به تاریخ صدر اسلام احاطه دارند. بسیاری از علمای دیگر هم درباره تاریخ صدراسلام کتاب دارند که برخی با رویکرد مقتل و برخی با رویکرد تحلیل اجتماعی و سیاسی آن دوره است، اما من مرجع تقلید معاصری را نمی‌شناسم که بر تاریخ معاصر مثل ایشان احاطه داشته باشد.

عبارتی در کتاب «دغدغه‌های فرهنگی» هست که مضمونش این است که ایشان میفرمایند: من تاریخ معاصر غرب را بارها خوانده‌ام. ایشان خیلی دقیق صحبت می‌کنند. تو گوئی که میخواهند بگویند: من خیلی خوب تاریخ غرب را می‌شناسم و غصه می‌خورم وقتی می‌بینم جوانان ما تاریخ انقلاب‌های قبلی را نخوانده‌اند و هیچ احاطه‌ای بر آنها ندارند و نمی‌دانند که آن انقلاب‌ها چقدر همراه خونریزی و دور از انسانیت و ظالمانه بوده‌اند تا قدر انقلاب اسلامی خود را بدانند.

همین یک جمله ایشان و مطالبه‌شان باعث شد که ما برنامه «دوران» را بسازیم، چون دیدیم که ایشان غصه می‌خورند و می‌گویند من آن‌قدر این تاریخ را خوانده‌ام که انگار آن را زیسته‌ام. در واقع ایشان به سیره جد بزرگوارشان تأسی کرده‌اند و اتفاقاً این یک صفت امیرالمؤمنینی است که می‌فرمایند: «در احوال اقوام پیشین چنان نظر کرده‌ام که تو گوئی آن دوران را زیسته‌ام و صالح و طالح آنان را تشخیص می‌دهم.» وقتی امام معصوم(ع) این گونه می‌فرمایند، یعنی ما هم باید تاریخ را بشناسیم و نایب امام معصوم(ع) هم باید احاطه بسیار جدی به تاریخ داشته باشد، تو گوئی تاریخ را زیسته و فراز و فرودهای آن را تجربه کرده و در تجربه زیستی اقوام سلف شریک شده است. چنین آدمی اساساً جور دیگری زندگی می‌کند و افق آینده‌اش چیز دیگری است، چون این گذشته است که به ما می‌گوید به آینده چگونه نگاه کنیم.

این خصوصیت در ایشان منحصر به فرد است. این که نه فقط تاریخ صدر اسلام که تاریخ غرب را هم اینقدر دقیق می‌شناسند. تاریخ رنسانس و عصر روشنگری، فیلسوفان دوران معاصر یا عصرروشنگری، تاریخ انقلاب‌ها و  هنر و فرهنگ معاصر را هم دقیقا می‌شناسند. این میزان احاطه و دقت به ایشان جامعیتی را می‌بخشد که می‌توانند این ‌طور محکم با غرب صحبت کنند و با لحنی بسیار جدی به نیروهای انقلاب و جبهه خودی نهیب بزنند که در این عرصه‌ها کم کار کرده‌اید و باید بروید کار کنید.

کم نبوده‌اند علمائی که برای کارهای خیلی نازل و ساده فرهنگی-هنری پیروان خود دعای خیر می‌کردند. کتاب‌های مذهبی قبل از انقلاب را ببینید. نسل من کتاب‌های «حاجی نایبی» را یادشان می‌آید. در پاساژ حاج‌نایب و پاساژ گلشن در خیابان جمهوری، کتاب‌های مذهبی متوسط و ضعیفی فروخته می‌شدند. البته همه کتاب‌ها هم نازل نبودند. بنده قدر مشترکشان را عرض می‌کنم. کتاب‌های قطع جیبی کاهی بودند درباره موضوعاتی چون منع قمار و شرابخواری و پاسخ به پرسش‌های دینی جوانان و… شاید هم برای آن دوره کارهای خوبی بودند. علی‌الاطلاق آن موقع خیلی کارها انجام و به بزرگان عرضه می‌شدند. بزرگان هم در مقدمه این کتاب‌ها چه تجلیل‌هائی که از قلم مؤلف نمی‌کردند و اینکه چه کار فاخری است و چه وزانتی دارد و چه طراوتی به عرصه دین بخشیده است و قس علیهذا. بر بخش عمده‌ای از این کارهای متوسط و نازل، مقدمه‌ای از بزرگان را می‌توانید مشاهده کنید. فلانی مثلاً درباره مثلث برمودا و امام زمان(عج) کتاب نوشته و فلان بزرگ هم مقدمه‌ای بر آن نگاشته است که نشان می‌دهد حوزه دانشی وی در آن مقوله چقدر محدود بوده و چه بسا اصلاً ورودی به آن حوزه نداشته است. یا کسی پوستری را با تصویر یک شتر و یک نخل و یک شمشیر طراحی می‌کرد و برخی ساده‌لوحانه نظر می‌دادند که با این پوستر در ظهور تعجیل شده است! یا یک سرود ساده درباره نیمه شعبان باعث می‌شد که برخی از علما حسابی ابراز شعف کنند!

هنوز هم غایت تصور بعضی‌ها از تولی و تبری در عصر حاضر مشابه همان کارهای ۵۰ سال قبل است و  تصورشان از گرافیک، سرود، هنر، فرهنگ همان مقولاتی است که نیم قرن پیش بوده. اما سطح مطالبات رهبر معظم انقلاب بسیار جدی است. یعنی در سطح بالایی از هنرمند مطالبه می کنند و  وقتی کارهای وزین هنری پیش ایشان می‌رود، چنان نقد می کنند که کاملاً مشخص است در عرصه فرهنگ خیلی چشم و دل سیر هستند و مصادیق زیادی را دیده‌اند؛ لذا هر اثر نازل و ضعیفی از ایشان دلبری نمی‌کند. این صفت مهمی است، والا هنرمندان در مرحله نازله‌ای متوقف می‌مانند و مطمئن هستند که با یک اثر یا فیلم ساده دینی، دعای یک مرجع پشتشان است. در چنین وضعیتی دیگر چرا برای یک کار عظیم و فاخر تلاش کنند و تازه نقد هم بشوند! این مطالبه‌گر بودن در عرصه هنر موجب رشد آثار هنری می‌شود و مسلما این مطالبه‌گری جز به مدد آگاهی و دانش گسترده و عمیق ممکن نیست.

من چندبار توفیق تشرف به حضور ایشان را داشته و از احاطه ایشان به ادبیات غرب متعجب شده‌ام. خیلی‌ها تاریخ غرب را خوانده‌اند. مثلاً شهید بزرگوار مطهری احاطه کامل به تاریخ غرب داشتند. این را شاگرد ایشان آقای دکتر حداد عادل برای ما نقل می‌کرد که یک روز به منزل استاد رفتم. ایشان کتابخانه کوچکی داشتند و خانواده‌شان مرا راهنمائی کردند که آنجا منتظر بمانم تا استاد تشریف بیاورند. من نگاهی به کتاب‌های استاد انداختم و تاریخ تمدن ویل دورانت را دیدم. یک جلدش را بیرون کشیدم و دیدم ایشان کامل خوانده و حاشیه زده‌اند. این نشان می‌دهد که ما علمائی داشته‌ایم که بر تاریخ هم احاطه داشتند و البته از نوابغ عصر خودشان بودند، ولی آیا به ادبیات هم احاطه داشته‌اند؟ آیا رمان‌های مفصل غربی را هم خوانده‌ بودند؟ مثلاً «سه تفنگدار» الکساندر دوما را خوانده‌ بودند؟ رمان‌های خیلی مفصل غربی که حوصله هنرمند جماعت هم نمی‌کشد که مثلاً چهارجلد زندگی «کلیم سامگین» اثر ماکسیم گورکی را بخواند. اما حضرت آقا به عنوان یک عالم دینی از دوره طلبگی تا امروز که رهبر و مرجع هستند، این همه آثار ادبی و شعری را خوانده‌اند. همین احاطه ایشان موجب می‌شود که شعرا و نویسندگان با نوعی اضطراب و خشوع خدمت ایشان مشرف ‌شوند. مواقعی که با شعرا و نویسندگان خدمت ایشان رفته‌ایم، عموماً نوعی استرس را در چهره دوستان دیده‌ام، چون می‌دانند اگر مورد پرسش واقع بشوند، احتمالاً در پاسخ فرو بمانند. و این به خاطر اینست که رهبری یک گام جلوتر از شعرا، نویسندگان، ادبا و معاریف عرصه هنر هستند.

حجم کتاب‌های معاصر و جدید و تازه وارد بازار شده‌ای که رهبری مطالعه کرده‌اند از متخصصین این رشته‌ها نوعاً بیشتر است. من نمی‌دانم ۲۴ ساعت ایشان چقدر موسّع است که می‌رسند این ‌طور روزآمد و به قول امروزی‌ها آپ تو دیت باشند.

ادبیات، دروغ و قصه نیست. ادبیات منعکس کننده تاریخ واقعی یک قوم است. وقتی ادبیات فرانسه قرن ۱۸ را می‌خوانیم، در واقع با فرانسه واقعی آن دوران آشنا می‌شویم. فرانسه به کجا می‌گویند؟ نظام ارزشی، الگوی زیستی، مردم فرانسه چه بوده و چه دیدند که از آرمان‌خواهی انقلاب کبیر دوباره به ارتجاع امپراتوری ناپلئون باز‌گشتند؟ چرا؟ چه تجربه زیستی‌ای داشتند؟ چرا این آرمان‌خواهی هر چند وقت یک بار سربر می‌دارد و دوباره به زیر خاکستر می‌رود. چرا فرانسوی‌ها در داخل سرزمین خودشان آزادی‌خواه و در بیرون از مرزهایشان دیکتاتورند؟ اگر می‌خواهیم فرانسه را بشناسیم، باید ادبیات آن را بخوانیم، نه فقط تاریخش را.

در عصر معاصر، دیپلمات‌های ما چقدر ادبیات می‌خوانند؟ دیپلماسی یک علم محترم و خیلی جدی است که آداب رفتار بین‌المللی را یاد می‌دهد، اما آیا خلقیات ملت‌ها را هم می‌آموزد؟ آیا می‌گوید فرانسوی، به چه کسی می‌گویند؟ انگلیسی کیست؟ این را فقط از ادبیات هر قوم می‌توان فهمید و نه از تاریخ آنها. با ادبیات است که می‌توان دریافت که ظرف زمانی و مکانی زیست یک ملت چه بوده است. به این ترتیب است که می‌توان  به تاریخ واقعی یک دست یافت و حالا به عنوان یک رهبر دینی می‌دانید که تکلیفتان با این کشور و با مردمش چیست.

باید ادبیات روسیه را خوانده باشید تا مردمش را بشناسید تا در وقت ضرورت بتوانید برای آنها  پیغام دهید که ما می‌توانیم در یک اوپک گازی -که پیشنهادش از جانب خود رهبری بود-  با شما شراکت داشته باشیم. اینکه اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی از یک دشمن انقلاب اسلامی و حامی جدی صدام عفلقی به یک متحد جدی و استراتژیک ایران در منظقه تبدیل شود، نشان می‌دهد که ایشان آن قوم و ملت را با تمام نقاط ضعف و قوتی که در فرهنگش دارد می‌شناسند.

 

*درست برخلاف برخی آدم‌های مدعی که هنوز هم تحلیلشان از روسیه فعلی، اتحاد جماهیر شوروی سابق است.

بله، دقیقاً و در نشریاتشان هم به‌کرات می‌بینیم که هنوز کودکانه اعتراض می‌کنند که چرا با شوروی که دشمن ما بود، همکاری‌های مشترک داریم و به عنوان انتقاد می‌گویند شما که امریکا را می‌گوئید آن‌ طور است، مگر امام نگفتند نه شرقی، نه غربی؟ اینها هنوز نمی‌دانند تفسیر امام از شرق و غرب چیست؟ و اصلاً برایشان قابل فهم نیست که مواضع پوتین چقدر با مواضع پادگورنی فرق می‌کند.

بله و چقدر هم مهم است که ما بدانیم آقای پوتین هم تا وقتی که طبق این موازین رفتار می‌کند، مورد اعتماد ماست. همین پوتین اگر روزی رفتار دیگری کرد، دیگر متحد ما نیست، ولی وقتی رفتارش این‌گونه است، شما اصولی دارید و طبق اصولتان رفتارهایش را می‌سنجید. پیامبر اکرم(ص) در دوران قبل از اعلام رسالتشان در عصر جاهلیت در پیمان «حلف الفضول» با کفار آن دوران هم‌پیمان می‌شوند که اگر تاجر غریبی به مکه آمد و در حق او ظلم شد، ما جوانمردان مکه ـ که مَنِ پیامبر یکی از شما هستم ـ پای آن مظلوم می‌ایستیم.

یعنی شما می‌توانید با آدم‌هائی که حتی کافر هستند بر سر دفاع از حق، هم‌پیمان شوید، « تَعالَوا إِلى کَلِمَهٍ سَواءٍ بَینَنا وَبَینَکُم»(آل عمران/۶۴) قرآن این نکته را درباره اهل کتاب می‌گوید. بنابراین اگر ما این حرف‌ها را می‌زنیم به خاطر این است که تاریخ و تاریخ صدر اسلام را نشناخته‌ایم.

آیا ما به سمت پوتین رفته‌ایم یا پوتین به سمت ما آمده است؟ اگر منافع ما دارد تأمین می‌شود، ایرادی ندارد.

ما باید ادبیات روسیه را خوانده باشیم تا یک روس را با همه نقاط قوت و ضعف تاریخی‌اش بشناسیم. از نقاط ضعف او برحذر باشیم و از نقاط قوت او استفاده استراتژیک و راهبردی بکنیم و چون اکثراً اینها را نمی‌دانند، کل آن را قلم می‌گیرند و می‌گویند روسیه همانی بود که نصف سرزمین ما را در دوره قاجار بلعید! حالا چه رفاقتی می‌تواند بین ما باشد؟ بله، برای چون توئی که بر این تاریخ احاطه نداری هیچ چیز!

در اول بحث مثال‌هائی زدم که ما وقتی به مقوله‌ای ورود نداریم، عطایش را به لقایش می‌بخشیم. اما اگر من به این ساحت ورود دارم، هم تاریخ روسیه را خوانده‌ام و می‌شناسم، هم ادبیاتش را خوانده‌ام و لاجرم نظام ارزشی مردمش را و شیوه زندگی روسی را می‌شناسم، می‌توانم در راستای مصالح اعتقادی و منافع ملی و مشترکات با آنها تعامل کنم و البته مراقب نقاط ضعفشان هم باشم. این به خاطر همان احاطه‌ای است که عرض کردم. بنابراین دو سطح ورود وجود دارند. و سطح اول این است که شما از همه چیز پرهیز کنید.

 

*یک جور ساده‌انگاری و خلاص کردن خود از مسئله است، چون علم یا حوصله تحلیل نداریم

بله، و لذا قیدش را می‌زنیم.

 

*با تشکر از تحلیل کامل و جامعی که راجع به دقایق رویکرد فرهنگی رهبر انقلاب داشتید، میخواهیم سراغ حوزه سینما برویم.  مشخصاً برداشت و تحلیلتان از رویکرد و عمق نگاه ایشان نسبت به سینما  چیست؟

 

با وجود آنکه ایشان از سر تواضع فرموده‌اند که من متخصص سینما نیستم، ولی به ادبیات ورود دارم، بنظر من اتفاقاً ایشان به مقوله سینما هم ورود جدی دارند. چون مادر سینما، ادبیات است. هیچ کشوری بدون ادبیات صاحب سینما نشده است. یکی از خلل‌های جدی سینمای کشور ما این است که ما ادبیات نمایشی ماقبل سینما نداریم. یعنی رمان جدی نداریم. مطالبه جدی مقام رهبری از نویسندگان کشور این است که به قصه کوتاه بسنده نکنند و رمان بنویسند. رمان یعنی تجربهء زیسته یک قوم. این قوم، چهل سال بعد از انقلاب را چگونه زیست؟ این رمان می‌خواهد. وقتی کسی که در این چهل سال زیست کرده، آن را به یک تجربه تاریخی تبدیل و در چند جلد رمان نوشت، قابل استناد و اقتباس و فیلم شدن می‌شود و ما چون این را نداریم، طبعاً سینمای آن را هم نداریم.

وقتی شما به ادبیات احاطه داشتید، می توانید متخصص سینما هم ‌شوید، چون همان طور که عرض کردم ادبیات، مادر سینماست. در کشور ما چون اصحاب سینما این تخصص را ندارند، عمدتاً فیلمنامه‌هایشان مؤلف است! اما چه کسی میتواند فیلمنامه مؤلف بنویسد؟ طرف در انجمن سینمای جوان فلان شهرستان است، آن وقت فیلمنامه مؤلف می‌نویسد! یک جوان کم سن و سال مگر چقدر جهان را می‌شناسد؟ مگر عالم درونش چقدر بزرگ است که همه فیلمنامه‌هایش را از مافی‌الضمیرش ارائه بدهد؟ کسی فیلمنامه مؤلف می‌نویسد که مثلاً در حد آلفرد هیچکاک سنی دارد و چند دهه زیسته و اروپا و امریکا را دیده و حالا می تواند فیلمنامه مؤلف بنویسد. حالا اینکه ما چقدر ما با آن فیلمنامه موافق یا مخالف باشیم، بحث دیگری است. تازه بسیاری از فیلمنامه‌های هیچکاک هم اقتباسی هستند و همه آنها هم مؤلف نیستند.

کشوری که ادبیات قوی ندارد، اصحاب سینما به خاطر اینکه دسترسی به اقتباس درست و هنر اقتباسی ندارند، سینمایشان به اصطلاح سینمای مؤلف می‌شود و هر کسی می‌گوید من سینمای خودم را دارم!  نتیجه‌اش می‌شود فیلم‌های کافی‌شاپی و آپارتمانی و سینمای مبتذلی که طرف‌ در آن، زندگی خود را و آنچه را که در اطراف محدودش می‌بیند با همه شذوذاتی که در زندگی خودش هست، روی پرده سینما بازنمائی می‌کند. اما مقام معظم رهبری که ادبیات را می‌شناسند، اتفاقاً سینما را بهتر از بسیاری از سینماگران می‌شناسند، گرچه از سر تواضع می‌فرمایند که من کارشناس عرصه سینما نیستم.

مطالبات ایشان از سینما نشان می‌دهد که ایشان با این مقوله کاملا آشنا هستند. الان جماعت غربزده‌ای در سینمای ما هستند که می‌گویند سینما با دین جمع‌پذیر نیست. من نمی‌خواهم حکم کلی بدهم. ممکن است بزرگوارانی در عرصه روشنفکری دینی دهه ۶۰ که از شاگردان مرحوم فردید بودند هم چنین نظری داشته باشند، ولی منظور من آنها نیستند.

 

*همان احتیاطی که درباره موسیقی داشتند.

بله، می‌گویند چون ریشه تمدنی سینما در غرب بوده، برای ما آورده‌ای ندارد. اما مطالبات مقام معظم رهبری در این زمینه بسیار جدی است و می‌فرمایند که ما باید از این اسب، ‌سواری بگیریم. تا سوارکار که باشد؟ در واقع مشکل ما سوارکار است. اگر سوارکار هستید باید بتوانید از این اسب ‌سواری بگیرید.

مطالبه ایشان یعنی سینمای اسلامی. نمی‌گویند “سینمای دینی”، بلکه می‌گویند”سینمای اسلامی”. در حالی که در کشور ما هستند کسانی که یک پله قبل‌تر یعنی سینمای دینی را هم محال می‌دانند و می‌گویند: گشتیم، نبود، نگرد، نیست!

ایشان با دانش و احاطه‌ عجیبی می‌توانند از سینمای اسلامی سخن بگویند و می‌دانند که سینما ظرفیت بروز و عرضه مصادیق اسلامی و دینی را دارد. توصیفاتی که درباره فیلم‌های مرحوم فرج‌الله سلحشور و فیلم‌های استاد شهریار بحرانی، از جمله مریم مقدس و ملک سلیمان داشته‌اند، نشان می‌دهد که ایشان دقیقاً این مطالبه را دارند و می‌دانند که این امر شدنی است. اما کسانی، حتی از مسئولین به عمد این نکته را درک نکرده‌ و از اول انقلاب به جای «سینمای دینی» گفته‌اند «سینمای معناگرا». کدام معنا؟ معطوف به کدام باطن؟ سینمای بودائی و سینمای هندوها هم معناگرا هستند. سینمای شمن‌ها هم معناگراست و به‌نوعی در همه آنها تأویل و دلالت از ظاهر به باطن وجود دارد، ولی کدام باطن؟ کدام معنا؟!

 

*با توجه به تعاریفی که اشاره فرمودید، آیا تصور نمی‌کنید که ابداع چنین واژه‌هائی در واقع نوعی فرار به جلو از سوی آن مسئولین بوده تا به‌نوعی سینمای اسلامی را دور بزنند، ولی چون جرئتش را نداشتند یا روی‌شان نمی‌شده یا موقعیت‌شان اقتضا نمی‌کرده به این شیوه متوسل شده‌اند؟ ضمناً می‌خواستند تلویحاً به مخالفین این سینما هم پیام بدهند که ما با شما هستیم.

این را در سخنرانی‌های مستقلی به‌طور مفصل گفته‌ام و نمی‌خواهم تکرار کنم. من معتقدم که سینمای دینی را در گهواره کشتند. با وقوع انقلاب اسلامی دنیا منتظر بود ببیند که هنر اسلامی و به تبع آن سینمای دینی ما چیست و چه پیامی دارد. همه انقلاب‌های دیگر هم این کار را کرده‌اند و در همان دهه اول انقلاب‌هایشان، شاهکارهایی را مبتنی بر ایدئولوژی باطلشان خلق کرده‌اند و اصلاً هم نترسیدند که به آنها بگویند شعارزده هستند. آن آثار همین امروز هم در جبهه باطل و در کلاس‌های سینمائی به عنوان شاهکار تدریس می‌شوند. چطور شد که وقتی انقلابی مبتنی بر حق و حقیقت و با مشرب اسلامی پدید آمد، در همان ابتدا سینمای دینی را در گهواره کشتند و گفتند: چنین چیزی نمی‌شود و اصلاً سینما و دین جمع‌پذیر نیستند. اما سینمای معناگرا یا سینمای روحانی داریم!

کدام معنا؟ کدام روحانی؟ مسیحیت و سایر مکاتب هم روحانیت دارد. اینها می‌گویند همه چیز می‌توانید بگوئید الا سینمای دینی! بعد می‌بینید که مقام معظم رهبری در مطالباتشان از “سینمای اسلامی” می‌گویند، یعنی یک پله بالاتر از دینی. این نشان می‌دهد که حضرت آقا خیلی جلوتر از روشنفکرنمایان و هنرمندان ضعیف ما و مدیرانی که بلد نیستند این مسیر را چگونه طی کنند، این مسیر را پیموده‌اند.

رهبری “سینمای اسلامی” را مطالبه می‌کنند ولی هنوز بسیاری می‌گویند: “سینمای معناگرا” و هنوز هر نوع معنویتی را معادل دین و هر متافیزیکی را تجربه شهودی و عرفانی می‌دانند.

 

*که بسیاری از آنها خرافات و مبتذل و ضد مفاهیم دینی است.

بله، ابتذال است، ولی اینها از آنها تلقی عرفان و شهود دارند و همه آنها را ذیل سینمای معنا گرا تعریف میکنند.  دقت مطالبات رهبر انقلاب نشان می‌دهد که فرمانده این جبهه، چقدر میدان را می‌شناسد و چقدر این مطالبات جدی است. من توفیق داشته‌ام که همراه ایشان فیلم سینمائی ببینم و دقت نظر ایشان را دیده‌ام. مثلاً فیلم ملک سلیمان را چون بالاخره دستی در تولیدش داشتم و چقدر هم به خاطر آن به ما حمله شد! یکی از عمده دلایل حمله به فارابی این بود که چرا ملک سلیمان(ع) ساختید؟ چرا راه آبی ابریشم ساختید؟ چرا کودک و فرشته ساختید؟ بگذریم…

بعد از اینکه مسئولیت ما در این فیلم تمام شد، قرار بود فیلم در تابستان ۸۹ اکران شود. قبل از اکران مقام معظم رهبری ‌خواستند فیلم را ببینند. ایشان معمولاً فیلم‌ها را می‌بینند. گفتند همان کسانی که در تولید این فیلم دخیل بوده‌اند بیایند، نه مسئولین فعلی. لذا ما توفیق پیدا کردیم و رفتیم و در محضر ایشان فیلم را تماشا کردیم. تعابیری را که به کار بردند و التفات‌هائی را که فرمودند، تکرار نمی‌کنم، چون خودم را نازل‌تر از این تعابیر می‌دانم. ایشان خیلی به تیم سازنده التفات کردند و فرمودند کار خوبی بود. فیلم را که دیدند، چنان دقیق نظراتشان را ابراز کردند که ما فهمیدیم سر و کارمان با یک کارشناس خبره سینماست. اولاً فرمودند من در این فیلم نکاتی را دیدم که قبلاً نخوانده بودم و اتفاقاً تأویل فیلم درست است. آنجا که خداوند جسدی را بر تخت سلیمان(ع) انداخت، شما تأویل آن را درست گفتید. یعنی یک ملک بی‌روح که به جسد تبدیل می‌شود. چرا این اتفاق می‌افتد و چاره‌اش چیست؟ همیشه تعریف ایشان در کنار مطالبه است که چرا نگفتید و ای کاش می‌گفتید که چرا سلیمان(ع) از خدا ملک خواست؟ چرا یک نبی بزرگوار بی‌طمع به دنیا باید بگوید، «رَبِّ اغفِر لِی وَهَب لِی مُلْکًا لَّا یَنبَغِی لِأَحَدٍ مِّن بَعدِی إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّاب»(ص/۳۵). ملکی به من بده که بعد از من به کس دیگری نمی‌دهی که تو بخشنده و وهاب هستی. چرا سلیمان(ع) ملک خواست. نعوذ بالله دنیاطلب بود یا این ملک را مقدمه و کارگاهی عملی برای بحث ظهور در آینده می‌خواست که بگوید جامعه آرمانی مهدوی، جامعه‌ای است که من در دوره خودم مدل مینی‌مالیزه و کوچک آن را ایجاد کرده‌ام که همه قوای طبیعت تحت امر ولی‌الله الاعظم(عج) هستند و برای چنین روزی آماده باشید.

البته اینها زیاده‌گوئی‌های بنده است و سئوال ایشان این بود که چرا نگفتید که سلیمان از خدا چرا ملک خواست؟ کارگردان محترم توضیح دادند که در فیلم  هنوز ملک سلیمان(ع) محقق نشده و در این قسمت سلیمان(ع) معارضین جدی دارد و قسمت ملکه سبا و سایر موضوعات را قرار است بسازیم. حضرت آقا فرمودند: پس قسمت‌های دوم و سوم هم دارد؟ حتماً ساخته شود.

بسیار متأسفم که می‌بینم مدیران بعدی به این «حتماً ساخته شود» و مطالبه ایشان اعتنا نکردند و این یکی از مطالبات بر زمین مانده رهبری است. شاید به خاطر این است که مدیران فرهنگی ترجیح می‌دهند با همین جریان رایج سینما همساز و دمساز بشوند و فیلم‌های شهری و آپارتمانی و کافی‌شاپی بسازند و سراغ فیلم قرآنی و دینی نروند.

من به مطالبه ایشان کار دارم و اینکه سطح مطالبه رهبر انقلاب همیشه از کار ما بالاتر است و انگیزه‌ای می‌شود که ما را به سمت افق مطلوب بکشد. ایشان هیچ وقت ما را به ماندن در اکنون نگه نمی‌دارند.

یادم هست یک وقتی همراه شعرا خدمت ایشان رفته بودیم و شاعر محترمی کتاب اشعارش را برد و به ایشان تقدیم کرد. شاعر جوانی بود و مشهور هم نبود. مقام معظم رهبری کتاب را ورق زدند و فرمودند اینها که جدید نیستند. من قبلاً همه اینها را خوانده بودم. یعنی اشعار آن شاعر جوان را خوانده بودند و یادشان بود. آن شاعر گفت که در این چاپ جدید سه غزل افزوده‌ام. ایشان فرمودند پس من آن سه غزل را می‌خوانم.

احاطه ایشان را ببینید! این همه شاعر جوان و این همه کتاب شعر. حالا در یک تشرفی شاعر جوانی کتاب شعرش را تقدیم کرده، آقا می‌گویند من اینها را خوانده بودم. دوست فرزانه و خردمندی کتابی را درباره فرهنگ و تاریخ هنر خدمت ایشان داد. فرمودند من کتاب را خوانده‌ام. چیزی بر آن افزوده‌اید؟ گفته شد بله، صد صفحه افزوده شده. گفتند می‌خوانم. یا حضورشان در نمایشگاه کتاب را ببینید. در غرفه‌های مختلف می‌گردند و کاری هم ندارند به اینکه این انتشارات حزب‌اللهی است یا نیست یا سکولار است. بر همه حیطه‌ها اشراف دارند. می‌روند و سئوالاتی را می‌پرسند که حاکی از آن است که اشراف کامل دارند. این ویژگی است که به انسان جرئت و جسارت مطالبه می‌دهد. یعنی به جای اینکه بر عکس عمل کنند و بگویند من چون نمی‌شناسم و نقشه این میدان مین را نمی‌دانم، پس احتیاط کنید و به سمتش نروید، می‌خواهند که از همه ظرفیت‌ها در جهت بیان مفاهیم اسلامی بهره برده شود و این از ویژگی‌های خاص ایشان است.

امیدوارم خداوند نعمت وجود ایشان را بر ما مستدام بدارد و ما بتوانیم به الگوی عملی ایشان تأسی کنیم.

 

*در حوزه تئاتر یا سایر حوزه ها هم اگر مطلبی هست لطفا بیان بفرمائید.

تا آنجا که من توفیق تشرف داشته‌ام، ایشان احاطه کافی به مقوله‌های دیگر هنر، از جمله تئاتر هم دارند. هم در سخنرانی‌های ایشان خوانده‌ام و هم در یکی از معدود ملاقات‌هائی که با ایشان داشتم، به کار تئاتری مرحوم فرج‌الله سلحشور به نام ایوب پیامبر(ص) اشاره کردند که ایشان بیننده آن تئاتر بوده‌اند. توصیف می‌کنند که ما از طریق قرآن با زندگی آن نبی‌مکرم و رنج‌هائی که در ابلاغ رسالت کشیدند و آزمون سختی که خداوند از ایشان گرفت که به صبر ایوب مشهور ‌شد آشنا بودیم، اما این اثر نمایشی آقای سلحشور، وجه دیگری از ایوب(ع) را برای من معرفی کرد و موجب شد که ما تصور بالاتری پیدا کنیم. این ضمن اینکه تکریم یک هنرمند است، نشان می‌دهد که ایشان مدیوم تئاتر را خیلی خوب می‌شناسد و می‌دانند که با تئاتر می‌توان گنج‌های نهفته را آشکار کرد. شاید خود مرحوم آقای سلحشور -که خدا ان‌شاءالله به ایشان بابت خدماتی که به عرصه هنر دینی کرد و شجاعتی که ورزید و تهمت‌هائی که به جان خرید، منزلت اخروی متعالی عطا کند- نمی‌دانست چه کار مهمی کرده است. به عنوان یک سالک، تئاتر کار کرده و زندگی ایوب نبی(ع) را خوانده و در یک شور هنرمندانه، بصیرت خود را از این منظر ارائه کرده بود، ولی حالا یک کارشناس و داوری که با تئاتر آشناست، دارد به او نمره می‌دهد و می‌گوید این کاری که تو کردی، وجه پنهان شخصیت ایوب(ع) را آشکار کرد.

من توفیق تماشای این تئاتر را از نزدیک نداشته‌ام، ولی گویا در آغاز نمایش، مدتی ملائکه در مناجات با رب‌العالمین، از کرامات ایوب(ع) می‌گویند و برای ایشان دعا می‌کنند و نشان می دهد منزلت این نبی کجاست و خداوند ایشان را درگیر چه آزمون‌هائی می‌کند. ما معمولاً آزمون های سخت ایوب نبی(ع) را کسالت و بیماری می‌دانیم و شأن آن نبی برای ما آشکار نمی‌شود که خداوند از چه موجود عزیزی چه آزمون‌هائی سختی گرفت. تئاتر می‌تواند این را به ما بگوید. مقام معظم رهبری در قالب تعریفی که از آن تئاتر می‌کنند می‌گویند تئاتر این وجه را دارد. این وجه پنهان از حقیقت را می‌گوید که ایوب(ع) که بود و خدا در چه جاهائی از او آزمون گرفت.

در مورد آثار دیگر هم ایشان نظرات تخصصی داشتند که نشان می‌دهد در عرصه تئاتر هم کارشناس هستند. در زمینه شعر که قطعاً ایشان کارشناس هستند. نشست سالانه ایشان با شعرا را دیده‌ایم و ایرادهای دقیقی که در ظرائف شعری می‌گیرند.

آنچه که من از ایشان به عنوان یک منتقد عرصه هنر دینی آموخته‌ام این است که نقد ایشان محتوامحور است. ایشان نقد فرمالیستی نمی‌کنند، ضمن اینکه به‌شدت به فرم احاطه دارند، اما اصالت را همیشه به محتوا می‌دهند.

 

*یعنی فرم را ابزار تعالی محتوا می‌دانند.

دقیقاً برخلاف دوستان فرمالیست‌ بچه مسلمانی که معتقدند از دل فرم است که محتوا می‌جوشد. که البته این ‌طور نیست و اتفاقاً محتوای فاخر است که فرم خود را ایجاد می‌کند.

بنابراین به اعتقاد بنده ایشان در نقد هم صاحب‌نظر و صاحب سبک هستند و این سبک را اعلام می‌کنند و صاحب‌نظری خود را هم آشکار می‌کنند و آموزش می‌دهند که نقد صحیح، نقد محتوامحور است. اول متاعی به نام محتوا ـ اعم از مثبت یا منفی ـ داشته باش تا من بتوانم تو را نقد محتوائی کنم؛ بعد راجع به فرم تو هم حرف می‌زنیم، در حالی که دوستان فرمالیست ما می‌گویند اول فرم. آن هم فرمی که من قبولش داشته باشم، محتوا خیلی مهم نیست. اگر فرم داری همه چیز داری، اگر نداری محتوا هم بی‌فایده است!

هر میزان از احاطه ایشان به مقولات مختلف را به بعد ولائی یا به خانواده خوب و فرهنگی‌ای که ایشان در آن رشد کرده‌اند یا به ژن ایشان منتسب بدانیم و بگوئیم که ایشان نابغه آفریده شده‌اند، هیچ‌کدام نافی تلاشی که کرده‌اند نیست و نشان می‌دهد که اصل آن تلاش و مطالعه سنگین و نظام‌مند و هدفمند است که ایشان را به یک منظومه فکری رسانده است. بدون تعارف بگویم منظومه فکری چیزی است که بسیاری از مدعیان فرهنگ، هنر و رسانه بعد از ۸۰ سال هم به آن نمی‌رسند. یعنی بسیاری از اهالی فرهنگ و رسانه، گزیده‌گوهائی هستند که تکه‌هائی را از یک چیزهائی بلدند و به حسب ضرورت به این نکته‌ها استناد می‌کنند که خیلی وقت‌ها با هم متنافر هستند و این افراد بسته به شرایط زمانی و مکانی به اینها استناد می‌کنند و هرگز از این تکه‌های پراکنده ذهن و روح آنها، یک منظومه واحد برداشت نمی‌شود. مثلاً شعر و کلام را هر بار جور دیگری بیان می‌کنند. مثلاً ناصرخسرو قبادیانی می‌گوید: «بسوزند چوب درختان بی‌بر/ سزا خود همین است مر بی‌بری را» سعدی علیه‌الرحمه می‌فرماید: «به سرو گفت کسی میوه‌ای نمی‌آری؟/ جواب داد که آزدگان تهی‌دستند». اگر فرض کنیم که هر دو شعر را یک شاعر سروده باشد که این‌ طور نیست، ذهن بسیاری از روشنفکران ما به این شکل و مجموعه‌ای از اضداد است و بستگی دارد که در چه شرایطی قرار بگیرند. اگر احساس کنند که در جمع مثلاً مریدان آوینی هستند، آوینی را شبه روشنفکر فرمالیست معرفی می‌کنند و مستنداتی از آن جنس می‌آورند. اگر حس کنند در جمع حزب‌اللهی‌ها هستند، می‌گویند که او خیلی هم اصولگرا بود. اصلاً معلوم نیست در ذهنشان چه خبر است. مثل آئینه بازتاب‌دهنده چیزی هستند که در مقابلشان قرار دارد و حرفهایشان همیشه مشتری‌پسند است.

در حیطه فرهنگ خیلی‌ها متأسفانه ابن‌الوقت هستند و منظومه فکری ندارند و بیشتر،‌ روابط عمومی‌چی‌های خبره و زبده‌ای هستند که جبّه تئوریسینی پوشیده‌اند. اینها یاد گرفته‌اند که دائماً مصاحبه کنند، حرف بزنند و نظریه‌های مختلفی بدهند و اگر نظرات آنها در چند مصاحبه را به خود آنها عرضه کنید، حس می‌کنید که هیچ نظم و نسق فکری‌ای ندارند. روزی در این جناح، روزی در آن جناح، روزی در این صف، روزی در آن صف. منظومه فکری اینها چیست؟ هیچ! ابن‌الوقت هستند. هر جا بار بخورد، همان جا بار می‌برند و برایشان فرق نمی‌کند چه چیزی را ببرند. کم داریم انسان آشنا با فرهنگ، هنر، رسانه‌ای که منظومه فکری دارد که اگر کلام او را از جمیع جهات بشنوید و در کنار هم قرار بدهید، ببینید که همه آن ذیل یک منظومه جمع می‌گردد. نسبت‌هایش با هم مشخص هستند، حرکات وضعی و انتقالی فکرشان در یک نظم دقیق اتفاق می‌افتند و این منظومه می‌تواند هم در قالب و هم در محتوا از خودش دفاع کند.

این صفت مشخصه‌ای است که من ندیده‌ام کسی در باره ویژگی‌های مقام معظم رهبری بگوید و احساس وظیفه می‌کنم که عرض کنم. این دستاورد کمی نیست و یک کیمیاست که انسان از فرط احاطه بر مقولات مختلف و مطالعات میان‌رشته‌ای که دغدغه جهان امروز است به سطحی از احاطه و دانائی برسد که بتواند در یک منظومه فکری واحد، همه اینها را جانمائی کند و جایگاه هریک از این معارف در منظومه فکری وی مشخص و با نظام ارزشی و اعتقادی وی در پیوند مستقیم باشد. می‌گویم تا هنرمندان ما بدانند که چه چیزهائی را ندارند. ابن الوقتی عادت برخی از مدیران فرهنگی و هنرمندان شده. در لحظه زیستن و در لحظه ابراز نظر کردن و حس لحظه‌ای خود را کتاب کردن و در بازار ریختن. حافظ به این دلیل حافظ شد که ۴۰، ۵۰ سال روی اشعارش کار  کرد و پختگی پیری را در همه اشعار جوانی‌اش لحاظ کرد تا شد دیوان حافظ. من تعجب می‌کنم از هنرمندان مدعی مسلمانی که احساسات لحظه‌ای‌ خود را برون‌فکنی می‌کنند و حس الانشان با دو سال بعدشان فرق دارد و بعد هم ادعا می‌کنند که جرئت ابراز خودمان را داریم. ابراز خود را هر کسی بلد است. آیا شما منظومه و سپهر فکری  و آورده‌ای برای مخاطبت داری؟

من فکر می‌کنم مقام معظم رهبری از این جهت هم مثال‌زدنی هستند که در عین احاطه به ساحت فرهنگ و هنر و رسانه، در کنار ایمان و اعتقاد و تقوای مثال‌زدنی که در ایشان هست‌، همواره روی قرآن تأکید می‌کنند و بسیاری از مدلهای مادی را قرآنی میفهمند و توصیف می کنند.  ایشان به مسئولین کشور می‌گویند: از تهدیدات بیگانگان نگران هستید؟ نترسید،تقوا بورزید. «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوا وَّالَّذِینَ هُم مُّحْسِنُون»(نحل/۱۲۸) مگر شما یاری و معیت خدا را نمی‌خواهید؟ تقوا بورزید. کجای دانشکده‌های آموزش دیپلماسی ما چنین چیزی را می‌آموزند که اگر دست برتر و معیت خدا و توفیق مادی می‌خواهید تقوا بورزید. این یک استراتژی مبتنی بر قرآن است، « إِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین»(شعرا/۶۲).

در دوره‌ای که می‌بینیم بسیاری از مسئولین منفعل و ناامیدند، ایشان از همه امیدوارترند، چون فرمول‌های الهی را در عالم شناخته‌اند و مثلاً می‌گویند این آیه شامل حال الان جامعه است و الان این‌ طور باید دید. ایشان در بیم‌ها، امید می‌بیند که چیز عجیبی است. به نظرم این به یک مجموعه پیچیده فکری برمی‌گردد که وجهی از آن هنر، فرهنگ و رسانه است. این منظومه بسیار خواستنی است. اگر هنرمندان ما یک الگوی خوب می‌خواهند سوای مصادیقی که برشمردیم، یعنی احاطه بر تاریخ، ادبیات، مردم‌شناسی، مصادیق هنر و مطالعه فراوان و نظام‌مند، باید تلاش کنند به یک منظومه فکری منسجم برسند. آن موقع است که می‌توانند بگویند که یک هویت قابل استناد و ماندگار در عرصه هنر، فرهنگ و رسانه شده‌اند. این الگوئی است که خداوند به ما عرضه داشته، ان‌شاءالله که قدرش را بدانیم.

 

*که در واقع می‌شود دین‌باور و دین‌محوری و… یعنی وقتی که یک منظومه ذهنی شکل گرفته منسجم در یک نگاه وجود دارد و مبنای آن هم دین محوری است، بقیه را با این میزان می‌کند.

حتی بگذارید بگویم ولایت محوری و معصوم‌محوری. امیرالمؤمنین(ع) مقتدای همه ما و معنای اتّم یک انسان کامل چگونه بودند؟ به عنوان یک الگو، ایشان هم یک منظومه توحید و یکتاپرستی و منظومه کامل ولایت تامه هستند، هم شاعرند و شعر می‌سرایند. اشعار ایشان و مضامین آنها و قوت ساختار و قوت محتوا را ببینید. ایشان خطیب و بلیغ هستند. خطبه‌هائی در نهج‌البلاغه نیستند، اما از آثار ماندگارند. خطبه هدفیه، خطبه منقوط که اصلاً در آن حرف نقطه‌دار نیست. آن هم زمانی که حضرت از میدان جنگ می‌آیند و اینها را در مسجد می‌خوانند. جمعی است از فصحا و بلغای عرب و  از جنگ  می‌آیند و می‌پرسند بحث چیست؟ می‌گویند بحث این است که آیا به عربی می‌توان شعری سرود و کلامی گفت که در آن الف یا نقطه نباشد؟ ایشان فی‌المجلس و به مناسبت بحث خطبه‌ای می‌خوانند که در آن الف یا نقطه نیست. واقعاً عجیب است. انسان باید چقدر بر کلام و ادبیات احاطه داشته باشد که بتواند چنین متنی را بگوید، آن هم دقیق و صواب و توحیدی! و یا فصاحت و بلاغت خطبه‌های نهج‌البلاغه با نظم و سجع و کمالی به‌غایت و در عین حال مشحون از تمام مفاهیم توحیدی و دقیق و آموزشی. بعد هم سلوک امیرالمؤمنین(ع) و شخصیت ایشان در میدان های رزم، تربیت، عبادت…

و در حوزه حکمرانی و عدالت‌ورزی. تمام اینها نشان می‌دهد که اگر الگوی کسی امیرالمؤمنین(ع) باشد، در مدل غیرمعصوم و بشری می‌تواند برکات فراوانی ببرد و به منظومه فکری توحیدی، الهی و ولائی برسد. ما قطعاً نمی‌توانیم معصوم(ع) باشیم، ولی حتماً باید معصوم(ع) را مقتدای خود بدانیم و در حدی که توان داریم به آنان تشبّه بجوئیم.

وقتی که آفتاب ولایت می‌تابد، باید آفتابگردان باشیم و صورتمان به سمت آن آفتاب بچرخد و به اندازه خود از این نور بهره ببریم. کسی که بهره ببرد به کمال می‌رسد.

 

*در پایان بحث اگر نکته‌ای باقی مانده بفرمائید.

ان‌شاءالله ما که به برکات ولی‌فقیه عادت کرده‌ایم، از این قالب عادت‌ها بیرون بیائیم و از بیرون نگاه کنیم و ببینیم که این امتیازات در هر انسانی نیست و اگر به عنایت حق و سلوک سخت و دشوار خود آن فرد حاصل شده، قدر آن بزرگوار را بدانیم. من تعجب می‌کنم که منظر بعضی‌ها به ایشان صرفاً سیاسی است و از این منظر یا منافع شخصی، با ایشان موافق یا مخالفند.

*نازل‌ترین نگاه ممکن…

بله. ما خودمان را معیار گرفته‌ایم، در حالی که معیار، حق است و خود ایشان هم معیار خود را حق می‌دانند و این که منِ مسلمان باید خودم را متناسب با حق تنظیم کنم. تواضع ایشان را ببینیم که در جلسه درس با یک طلبه نق‌زن، تندی بجائی می‌کنند، ولی در عین حال که برخوردشان غلط نبوده، از آن فرد عذرخواهی می‌کنند و این عذرخواهی از رسانه پخش هم می‌شود.

به واژگان دقیق ایشان نگاه کنید. ما قیدها را خیلی راحت به کار می‌بریم و می‌گوئیم من “همه” کتاب‌ها را خوانده‌ام یا”همه”… ولی ایشان می‌گویند من سعی کرده‌ام اکثر کتاب‌ها را در زمینه این موضوع مطالعه کنم. چقدر این گفتار دقیق است. ایشان ترمینولوژی و واژه‌سازی خاص خود را دارند. اصرار بر سلیس و دور از واژگان فرنگی سخن گفتن، اصرار بر ادبیات و واژگان‌سازی‌های درست مثل “مردم‌سالاری دینی” و همچنین استفاده به قاعده از ظرفیت‌های زبان فارسی مزیت‌هائی هستند که اگر حتی یکی از آنها در فردی باشد، ما به او می‌گوئیم عالم. و حالا خداوند توفیق داده و این همه صفات در آدمی جمع شده و ما به این کمال خو گرفته و فکر کرده‌ایم این موضوع خیلی راحت و شدنی است.

این توانائی ضمن اینکه یک سلوک سخت از دوران کودکی تا کنون را نیاز دارد، عنایت خاصه حضرت رب را می‌طلبد، چون این همه امتیاز در هر کسی محقق نمی‌شود. امیدواریم این وجه شخصیت ایشان هم برای ما آموزنده باشد. متأسفانه در دوره‌ای به سر می‌بریم که حتی گفتن این مطالب و پرداختن به آنها هم از نظر جریان روشنفکری وطنی جرم است؛ اما ما با شجاعت تمام در مقابل آنها این مطالب را بیان می‌کنیم و به عنوان کارشناسان عرصه هنر، فرهنگ و رسانه زبان به تحسین کسی می‌گشائیم که این صفات را در معنای اتّم در خود جمع کرده است.

*خداوند بر توفیقات جنابعالی بیفزاید. مجدداً از فرصتی که در اختیار مجله«پاسدار اسلام» قرار دادید بسیار سپاسگزاریم.

 

 

30ژوئن/19

اختصاص سه‌درصد از تولید ناخالص ملی به علم و پژوهش از مطالبات رهبـری بـود

«پیشرفت‌های علمی کشور طی سی سال اخیر در گفتگو با دکتر رضا روستـا آزاد»

 

اختصاص سهدرصد از تولید ناخالص ملی به علم و پژوهش از مطالبات رهبـری بـود

 اشاره: بدون شک یکی از شخصیت‌هایی که بیشترین توجه را به رشد علمی کشور داشته و مسئولین را در زمینه بهبود شاخص‌های علمی مورد سؤال قرار داده است، مقام معظم رهبری هستند. از دید ایشان، اگر ملتی بخواهد به استقلال برسد و از وابستگی‌های سیاسی و اقتصادی خلاص شود، راهی جز پیشرفت علمی برای آن ملت وجود ندارد، ایشان همچنین عامل قدرتمند بودن کشورها را پیشرفت‌های علمی آنان معرفی می‌کنند. بر همین اساس با آقای دکتر رضا روستا آزاد، رئیس اسبق دانشگاه صنعتی شریف و عضو هیئت علمی دانشگاه مذکور درباره پیشرفت علمی در عصر رهبریِ معظم‌له گفتگو کردیم که در ادامه می‌خوانید.

*پیشرفت‌ها و دستاوردهای علمی و دانشگاهی در دوران رهبری آیت‌الله خامنه‌ای در دو بخش کمی و کیفی چگونه بوده‌اند؟

ببینید در رابطه با پیشرفت‌های علمی با توجه به اینکه منابع اختصاص داده شده به این قسمت کم بود، کار دشواری را در پیش داشتیم، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از همان ابتدا گفتند باید سه در صد از تولید ناخالص ملی را به علم و پژوهش اختصاص دهیم. البته این سخن عملی نشد و دولت‌هایی که سرکار بودند، به این امر اهتمام نورزیدند اما همان تأکید مکرر رهبری باعث شد که به این موضوع توجه بیشتری صورت بگیرد و عملاً می‌توان گفت با تأکیدات معنوی و تلاش و جهاد قشر دانشگاهی، به رغم کمبودهای مالی توانستیم به دستاوردهای خوبی دست یابیم. هم از نظر انتشار مقاله و هم تحقق دستاوردهای علمی، پیشرفت‌های قابل توجهی داشته و به اینجا رسیدیم که دیگر غربی‌ها خودشان ارزیابی کردند، متوسط رشد ایران خیره‌کننده بوده و یازده برابر متوسط جهانی است و حتی نتانیاهو اظهار نگرانی کرد که اگر این طور باشد، ایران از اسرائیل جلوتر خواهد رفت. ما در حال حاضر چیزی حدود۳۰ هزار مقاله و تعداد زیادی شرکت‌های دانش بنیان داریم که آن هم از ابتکارات حضرت آقا بود که پیشنهاد معاونت علمی را دادند تا علم در قالب فناوری و شرکت‌ها محقق شود، بنابراین پیشرفت‌ها هم از نظر علمی و انتشار مقالات و هم از نظر تحقق دستاوردها و به خصوص شرکت‌های دانش‌بنیان چشمگیر بوده و این دستاوردها در قالب مقالات و فناوری شرکت‌ها؛ توسعه و ارتقاء قابل‌توجهی داشته است.

*شاخص‌هایی مانند تعداد دانشجو، تعداد فارغ‌التحصیل، نسبت استاد به دانشجو و تعداد مراکز علمی و پژوهشی فعال در این دوره چگونه تغییر کرده‌اند؟

شما می‌دانید که اوایل انقلاب و بعد در دوران جنگ شاید حدود ۳۰۰ هزار دانشجو داشتیم، در حال حاضر ۳ میلیون شده است. حتی دوره‌های ارشد و دکتری نداشتیم و اکنون سالانه حدود ۲۰۰ هزار نفر دانشجوی ارشد و دکتری در کنکور پذیرش و جذب می‌شوند. از نظر استاد به دانشجو هم نسبتاً چیزی حدود ۲۰ به یک است، هنوز فاصله زیادی داریم ولی خب در طول این مدت ارتقاء قابل توجهی پیدا کردند و این شاخص هم شاید از حدود ۴۰ به یک به حدود ۲۵ تا ۳۰ به طور متوسط رسیده است. البته ایده آل ۲۰ به یک است، ولی خیلی نزدیکتر شدیم و از نظر شرکت‌های دانش‌بنیان آن‌طور که آمارش را از معاونت علمی دریافت کردم، نزدیک به ۵ تا ۶ هزار شرکت دانش‌بنیان هستند که دنبال تبدیل علم به عمل‌اند نظیر دیجی کالا، اسنپ، تپسی و بسیاری از فرآورده‌های دانش‌بنیان شرکتی و عملی را شما مشاهده می‌کنید.

*در دوران ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای، رابطه ایشان با محیط‌های علمی و محافل دانشگاهی چگونه بود؟

ایشان روابط‌شان از همان ابتدا با محیط و محافل علمی و دانشگاهی خوب بود. حتی به یاد دارم آن موقع که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رئیس‌جمهور بود با همه گرفتاری‌هایش آنقدر به این موضوع اهمیت می‌دادند که هفته‌ای یک روز، بعد از نماز ظهر و عصر می‌نشستند و سؤالات دانشجویان دانشگاه تهران و سایر دانشگاه‌ها را جواب می‌دادند. بعد هم که رهبر شدند، باز هم مرتب در ماه رمضان با اساتید و دانشجویان جلسه گذاشته و صحبت‌ها را گوش می‌دادند. در حال حاضر هم همین‌طور است و تعاملات‌شان با بخش دانشگاه در این مدت ۳۰ سال بسیار خوب بوده است. طبیعتاً این‌گونه دیدارها و تبادلات علمی بی‌اثر نیست و دانشجویان و استادان متدین در قالب بسیج اساتید و حتی سایر تشکل‌ها این پشتوانه معنوی را می‌بینند. اخیراً دیدم که چیزی حدود ۱۰۰ نفر از پرسنل پژوهشکده شهید رضایی دانشگاه شریف که دستاوردهای علمی خوبی داشته‌اند با رهبری خصوصی دیدار کرده و از دستاوردهایشان گفته‌اند و رهبری حمایت کرده‌اند. در حوزه‌هایی که دولتی است، حمایت‌های رهبری بیشتر معنوی است، اما در حوزه‌های نظامی که ایشان اجرایی هم می‌توانند وارد بشوند، واقعاً حمایت‌ها و پشتیبانی‌هایی که کردند به تولید بسیاری از محصولات دانش‌بنیان منجر شده که در حال حاضر در نیروی‌های رزمی و نظامی ما قابل استفاده است. با توجه به وقت فشرده رهبری، باز هم نسبت به مسائل علمی و دنبال کردن آن اهتمام دارند. پژوهشکده سیاست‌گذاری دانشگاه شریف، مطالعاتی انجام داده و جزوه‌ای در قالب اف‌ای‌تی‌اف درآورده بودند و حتی دکتر طبیبیان وزیر اسبق اقتصاد و دارایی و رهبر انقلاب سطحی از تحلیل و قوت علمی که در جوانان پژوهشکده سیاستگذاری حاکم است را مورد تشویق قرار دادند و از دستاوردهایشان استفاده کردند. اینکه رهبری و وزیر مربوطه از دستاوردهای این جوانان استفاده کند، تحسین‌برانگیز است لذا از این نوع مثال‌ها فراوان است.

*در شرایط فعلی، شاید رهبر معظم انقلاب تنها شخصیتی از مسئولان کشور باشند که مرتباً با استادان، دانشجویان، نخبگان و پژوهشگران دیدار دارند و با آن‌ها در ارتباطند. با توجه به سابقه مسئولیت‌های شما در ارتباط با نخبگان و به ویژه دانشگاه صنعتی شریف، زاویه نگاه ایشان به نخبگی و تعریف ایشان به مقوله نخبگی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ایشان واقعاً به نسل جوان اعتقاد دارند و در بین جوانان به جوانان نخبه باور و اعتقاد دارند و راه برون‌رفت از مسائل کشور را توجه به همین نخبگی و خبرگی و راه‌حل‌های ارائه شده از سوی آنان می‌دانند. تأسیس بنیاد نخبگان به خاطر تأکید ایشان بود که در کنار معاونت علمی، جوانان نخبه شناسایی شده و مورد حمایت قرار بگیرند. ممکن است بعضی‌ها این مسئله را شعاری بدانند، اما بنده معتقدم هم شعار و هم شعور در فعالیت‌هایشان هست و در تعاملات عملی از این بحث نخبگان و خبرگان استفاده می‌شود البته برخی فقط  شعار می‌دهند و وقتی فرصتی دست می‌دهد و از یک نخبه یا خبره انتقاد می‌شود، سریع عصبانی شده و از کوره به در می‌روند ولی رهبر انقلاب خیلی متواضعانه گوش می‌دهند حتی انتقاداتی که نسبت به خودشان صورت می‌گیرد را با کمال میل گوش می‌دهند و سعی می‌کنند در عملکرد آینده‌شان اصلاح و استفاده کنند.

*برخی شاخص‌های رسمی نخبگی مانند تعداد مقالات در کنفرانس‌های خارجی، شاید عملاً گره‌ای از مشکلات کشور ما حل نکند. نگاه مقام معظم رهبری به این موضوع چگونه است؟

ببینید مقوله علم و فناوری مقوله ساده‌ای نیست. ظریف است و باید با رعایت یکسری نکات به آن توجه کرد. اولاً فقط در کنفرانس‌ها نیست بلکه در مجلات خارجی هم هست و ثانیاً بده و بستان است. شما همان‌طور که یک کار با ارزش علمی را در یک مجله خارجی انجام می‌دهید، خب از مقالات  خارجی هم استفاده می‌کنید و این امر متقابل است. منتها مسئله اینجاست که وقتی شما سطح علمی خودتان را تراز دنیا نگه می‌دارید باید توجه داشته باشید که صنعت، علم و تکنولوژی شما در بحث عملی یک خط عقب‌تر است، بنابراین فقط اگر در مرز دانش حرکت کنید، کشور را از نظر علمی در مرز دانش دنیا و بخش علمی و پژوهشی نگه می‌دارید، اما بخش علمی ـ ترویجی هم باید مهم باشد. وزارت علوم از گذشته این دو بخش را از هم تمیز داده و در بخش علمی ترویجی هم در واقع اقدامات و حرکت‌هایی صورت گرفته که علم را  به زبان ساده و مؤثر برای نیروها و مدیران و کارشناسان‌مان در دسترس قرار دهیم، بنابراین هم انتشار مقالات مرز دانش در مجلات بین‌المللی خوب است و هم مقالات ترویجی منبعث از آن در مجلات و یا انتشارات داخلی. تا آنجایی که من می‌دانم نگاه رهبر انقلاب نیز چنین است فقط تأکید کرده‌اند که صرفاً خودتان را در مرز دانش و انتشار در مجلات خارجی محدود نکنید بلکه نیازهای داخل کشور که شاید یک خط از مرز دانش عقب‌تر است را هم در قالب ترویج علم پیگیری کنید. به عنوان مثال شهیدان احمدی روشن و تهرانی مقدم می‌توانستند درباره موشک‌های جدید و پیشران‌های جدید مقاله علمی پژوهشی بدهند، ولی در بخش علمی ترویجی آمدند در حوزه هسته‌ای و نظامی و هوافضا آن کارهای علمی را که یک خط عقب‌تر است را داخل پیاده کردند و همین ترویج علم در بخش عملی هست که به ایران اقتدار موشکی داده و کسی جرئت تعرض ندارد. در مورد مسئله آب، نساجی و حوزه دریانوردی و رویال، سلول‌های بنیادین و حوزه نانو و سلامت نیز به همین ترتیب است. یعنی هم علمی پژوهشی برای مرز دانش دنیا و هم علمی ترویجی برای استفاده در داخل اهمیت دارد.

از سوی دیگر باید بر این نکته تأکید کنم که رهبری بارها بر این امر تأکید کرده‌اند که شکل‌گیری زنجیره‌ تجاری‌سازی تولید علم و تولید ثروت ملی از نکات برجسته حرکت علمی کشور است. اگر زنجیره‌ تولید دانش تبدیل دانش به فناوری، تولید محصول و در نهایت تجاری‌سازی علم تکمیل شود، مسیر تولید علم به تولید ثروت ملی کشور و پاسخگویی به نیازهای ملت منتهی خواهد شد.

*تأکید مقام معظم رهبری همواره بر این بوده که علم، قدرت‌آفرین است و بارها تأکید کرده‌اند که «العلم سلطان». با توجه به این موضوع، کدام شاخه‌های علمی و کدام زمینه‌های پیشرفت اعم از نانوتکنولوژی، علوم هسته‌ای، سلول‌های بنیادی، هوافضا و زیست فناوری بیشتر مورد تأکید ایشان بوده است؟

ایشان تا آنجایی که می‌دانم همه این حوزه‌ها را پشتیبانی می‌کنند. منتها در بعضی از حوزه‌ها نیروهای علمی فعال‌ترند و در بعضی حوزه‌ها کمتر است، باتوجه به اینکه ایشان علاوه بر مسائل ارشادی در حوزه نظامی، مستقیماً مسئولیت دارند، طبیعی است که حوزه‌های هوافضا و موشکی بیشتر مورد تأکید ایشان بوده و بیشتر هم رشد کرده اما در حوزه‌های سلول‌های بنیادی هم حمایت صورت گرفته و شاهد دستاوردهای خوب آن بوده‌ایم. در حوزه نانو و هسته‌ای نیز به همین ترتیب است، ولی ایشان چون در حوزه نظامی هم مسئولیت هدایت و هم مسئولیت اجرایی دارند، به نظر می‌آید که دستاوردها قوی‌تر است. ضمن اینکه رهبری تأکید کرده‌اند که علم قدرت‌آفرین است. «العلم السطان» که در نهج‌البلاغه تأکید شده حاکی از آن است که علم تسلط و قدرت می‌آورد. شما به وسیله علم است که موشک دارید و در حوزه پزشکی فعالیت‌هایتان به نتیجه می‌رسد و در نهایت می‌توانید خیلی از بیماری‌ها را درمان کنید و حتی از این جهت دارای دیپلماسی قدرت هستید و حتی خارجی‌ها شما را می‌پذیرند و بیماران درمان می‌شوند و از طریق علم است که ماهواره می‌فرستید و تحرکات نظامی و غیرنظامی که علیه شما می‌شود را می‌بینید و متناسب با آن عکس‌العمل به موقع نشان می‌دهید و حتی می‌توانید به وسیله نانو و بایو محصولات مورد نیاز خود را تولید کنید و به اجنبی نیاز نداشته باشید تا اجنبی بخواهد از طریق این نیاز، شما را تحت فشار و سلطه خود قرار دهد.

*در مورد اتصال دانشگاه و صنعت، نگاه رهبری چگونه بوده است؟ آیا رهنمودی در این حوزه از ایشان سراغ دارید؟

ببینید مسئله علم و صنعت، مسئله علم و عمل است و ایشان تأکید دارند که علم باید با عمل و البته فرهنگ و تذهیب هماهنگ باشد. من با رهبری به طور شخصی تعاملاتی داشته‌ام و ایشان همواره بر مباحث علمی و پژوهشی و علمی و ترویجی و حمایت از مغز متفکر داخلی تأکید می‌کردند و صلابت علمی برای ایشان خیلی مهم بوده و هست.

*نگاه رهبری به حوزه علوم پایه چگونه است؟ در این حوزه چه رهنمودهایی از ایشان به خاطر دارید؟

رهبری هم در مورد علوم پایه و هم علوم انسانی نگاه ویژه‌ای داشتند، اما در وهله اول قدرت نرم یک تمدن از علوم انسانی بدست می‌آید. تأثیر آن را ما می‌بینیم. اگر ما در حوزه اقتصاد حرفی برای گفتن نداشته باشیم، طبیعی است که نمی‌توانیم جامعه را به درستی مدیریت کنیم. اما تأکید ایشان در وهله اول علوم انسانی است و بعد از آن علوم پایه است که پایه‌های قدرت علمی آنجاست، در فیزیک، شیمی، زمین‌شناسی و زیست‌شناسی و بعد از آن کاربرد این علوم در عمل که فناوری است، لذا شاخ و برگ همه این علوم در علوم انسانی نهفته است. ما می‌توانیم بگوییم علوم انسانی مثل ریشه درخت و علوم پایه مثل تنه و علوم فنی و مهندسی و کاربردی هم مثل شاخه‌ها و برگ‌های حوزه علوم و فناوری هستند که رهبری همه بخش‌ها اعم از ریشه و ساقه و برگ را مورد تاکید قرار داده‌اند.

*رهبر معظم انقلاب، به چه میزان شخصاً پیشرفت‌های شاخص علمی و صنعتی کشور را دنبال می‌کنند و تا چه میزان، خودشان در جریان این امور هستند؟

سخنرانی ایشان و دیدارهای مکررشان نشان می‌دهد که ایشان شخصاً در بحث علم و تسلط به واسطه علم خیلی جدی هستند و توجه ایشان به علم و دستاوردهای آن در حوزه دفاعی و نظامی که شخصاً مسئولیت اجرایی‌اش را برعهده دارند، بسیار زیاد است. در واقع این امر نشان می‌دهد که ایشان مسائل را به طور کامل رصد می‌کند. صحبت‌های ایشان داده‌های صحیح و به روز و دقیقی است که حکایت از آن دارد که ایشان و تیم‌شان به طور مشخص و دقیق مسائل علمی را دنبال کرده و نکات ریز و پراهمیتی را در نوشته‌ها و سخنرانی‌هایشان مشاهده می‌کنیم.

*اگر خاطره و یا ناگفته جالبی در ارتباط با اهتمام مقام معظم رهبری به حوزه علم و فناوری سراغ دارید بفرمایید.

فکر می‌کنم همه مسائل را اشاره کردم. از توجه رهبری به دیپلماسی علمی و اختصاص ۳ درصد از تولید ناخالص ملی به حوزه علم تا بحث نخبگان و خبرگان و اهمیت آنها در رابطه با توسعه علمی و توسعه مدیریت کشور که تک به تک برای حضرت آقا مهم بوده و هست.

 

30ژوئن/19

مفهوم‌سازی رهبر معظم انقلاب در حوزه فرهنگی واقعیتی ریشه‌دار است

اشاره: فرهنگ پویای هر جامعه‌ای مستلزم داشتن صبغه‌ای عمیق و ماندگار و همچنین تداوم و استمرار در جهت دستیابی به اهدافی است که در بطن آن جامعه قرار دارد. در نظامات مختلف دنیا براساس رویکردهای فرهنگی، شاکله‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی رشد و نمو می‌کنند و بر این مبنا ساختارهای هویتی جوامع شکل می‌گیرند. در جهان غرب این فرهنگ همواره برمبنای تعارض و سلطه بنا نهاده شده و به همین خاطر در مقابل فرهنگ رحمانی اسلام دچار چالش‌های دشوار و سختی است. دین حنیف اسلام از همان ابتدای پایه‌گذاری، مبنا را بر انسانیت و شناخت حقوق انسانی بنا نهاده و با درک نیازهای بشری تلاش داشته تا با تبیین فرهنگی غنی خود بشر را از ظلالت‌ها و گمراهی‌ها نجات بخشد.
انقلاب اسلامی ایران نیز پایه و اساس خود را از اسلام عزیز برگرفته در طول چهار دهه از حیات خود به دنبال تبیین این مشی آرمانی و انسانی برای تکریم جایگاه انسان و رسیدن او به بالاترین مقام قرب الهی است و بدون استفاده از ابزارهای جهان مادی امروز که با جنگ و تعارض و خونریزی همراه است تلاش دارد تا تمدن اسلامی را به جهانیان معرفی نماید. بی‌شک در این مسیر امام راحل عظیم‌الشأن نقش بی‌بدیلی در پایه‌گذاری این مسیر داشته و با حرکت انقلابی خود مسیر تاریخ را در تبیین تمدن اسلامی همواره کردند. در ادامه راه و مسیر انقلاب اسلامی، نقش هدایت‌گر و پرورشی مقام معظم رهبری برکسی پوشیده نیست و ایشان در طی سی سال زعامت عالمانه و حکیمانه خود تلاش کرده‌اند تا با تبیین فرهنگ اسلامی و با بهره‌مندی از حلم و حکمت فضای جامعه اسلامی ایران را به سمت و سوی ایجاد تمدن اسلامی رهنمون سازند.
شاید سخن گفتن از اقدامات ارزشمند و ماندگار معظم‌له در این مسیر در این فرصت کوتاه محال باشد اما تلاش شد تا با استفاده از نظرات یکی از دانشمندان برجسته حوزه فرهنگ و آموزش کشور هرچند کوتاه به حوزه فرهنگ و نوآوری‌های مقام معظم رهبری در این مقوله بپردازیم تا ان‌شالله در تاریخ معاصر انقلاب اسلامی این نقش بی‌بدیل ماندگار شود. آنچه در ادامه می‌خوانید گپ و گفت ما با حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر علی ذوعلم رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی کشور در این زمینه است.

 *در ابتدا به نقش فرهنگی رهبر معظم انقلاب اسلامی در طول سه دهه زعامت ایشان اشاره بفرمایید. 

قطعاً یکی از مهم‌ترین مولفه‌های مقام معظم رهبری در طول این سه دهه گذشته، دقت و تاکید ایشان به مقوله فرهنگ بوده است که شاید در کمتر رهبری از رهبران جهانی بشود دید. البته این ناشی از دو نکته اساسی است. نکته اول اینکه اساساً جوهره رهبری ولایی یک نوع رویکرد فرهنگی و تربیتی را در نحوه مدیریت اقتضا و ایجاب می‌کند و نکته دوم شاکله رهبری معظم‌له است که ازقبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران یک شاکله فرهنگی و فکری و در تلاش‌ها و فعالیت‌های ایشان متبلور بوده است.

این موضوع فرصتی خوبی را برای کشور فراهم کرده که اولاً یک سبک رهبری متفاوت با سبک‌های رهبری رایج در دنیا ارایه شود. در سبک رهبری حضرت امام(ره) هم این تفاوت را مشاهده می‌کنیم. این تشابه به خاطر برخورداری این دو بزرگوار از سرچشمه فکری نظری مشترک است و اندیشه فرهنگی‌ای را ارایه می‌دهد که فراتر از جایگاه سیاسی رهبری سیاسی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان یک اندیشمند فرهنگی و فرهنگ‌شناس است.

*نقش رهبر معظم انقلاب اسلامی را در مفهوم‌پردازی‌های فرهنگی و معرفی مفاهیم جدید فرهنگی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من بحث در این حوزه را به چند بخش تقسیم می‌کنم. نکته اول مفهوم پردازی در مباحث ایشان است. معظم‌له در بعضی از مباحث فرهنگی حقیقتاً به مفهوم پردازی‌هایی پرداخته‌اند که در نوع خودش تازگی دارد و راهگشاست. شاید نخستین مفهوم فرهنگی‌ای که در دوره زعامت ایشان برجسته شد بحث تهاجم فرهنگی بود که یک واقعیت ریشه‌دار است. در تعامل جهان سلطه‌گر غرب با کشورهایی نظیر ما، ایشان با بیان این مفهوم هشدار دادند و این موضوع را تبیین کردند. در ادامه همین مفهوم‌سازی به شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی اشاره داشتند که در ادبیات دو سه دهه قبل کشور بسیار مورد توجه قرار گرفت و در باره آن بحث شد. نفس این مفهوم‌پردازی بسیار هشدار دهنده بود و حساسیت‌های زیادی را در مجموعه‌های فرهنگی و دغدغه‌مند ایجاد کرد و در عین حال نوعی حزم و احتیاط را هم درجبهه مقابل به وجود آورد که اگر این مفهوم مطرح نشده و این هشدار داده نمی‌شد معلوم نبود حساسیت فرهنگی و نگاه ما به بحث فرهنگی جامعه چگونه می‌بود. یا تعبیر قرارگاه فرهنگی که ایشان برای شورای‌عالی انقلاب فرهنگی به کار بردند، نشان‌دهنده این است که در زمینه تدابیر فرهنگی نیازمند طراحی‌های عمیق، پخته و هوشمندانه‌ای هستیم تا از طریق آنها بتوانیم تقابل مؤثر و ماندگاری با جبهه مقابل داشته باشیم. با برخوردهای کلیشه‌ای و مقطعی و احساسیِ صرف نمی‌توان در عرصه فرهنگ تأثیرگذار بود. این نکته در نوع مواجهه رهبر معظم انقلاب با مسایل فرهنگی کاملاً مشهود است. مفهوم‌پردازی دیگر ایشان بحث آزاداندیشی و برگزاری کرسی‌های آزاد‌اندیشی و ترویج گفتگوهای فرهنگی است. انتظار مخاطبان از جایگاه رهبری دینی معمولاً تاکید روی این موضوع نیست. به اعتقاد من این نکته نشان‌دهنده وجه ممیزه اسلام ناب و قرائت‌های نادرست از اسلام است که به‌خصوص در جهان امروز به آن مبتلا هستیم. دیکتاتوری مذهبی و دینی و نوعی نگاه سیطره‌جویانه دینی در نگاه برخی از کسانی که خود را منتسب به اسلام می‌کنند، بزرگ‌ترین ضربه را به نگاه دینی معاصر می‌زند. در برخی از زمینه‌ها هم  کاملاً مشخص است که برای منحرف ساختن مخاطبان، به‌ویژه اندیشمندان و جوانان از مقوله دین طراحی شده‌اند؛ لذا از نظر ایشان، تغییر در نگرش‌ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. البته به دلیل اهمیت این موضوع گاهی هم ایشان با عتاب و خطاب به دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه تاکید می‌کنند که چرا به این مقوله مهم نمی‌پردازند و چرا به تشکیل کرسی‌های آزاد اندیشی توجه نمی‌شود.

*یکی از موضوعات مورد توجه رهبر معظم انقلاب، موضوع تفکر محوری‌است. در این زمینه نقش تبیینی ایشان را چگونه می‌بینید؟

این تفکر بسیار ارزشمند است و البته از مبانی نظری عمیقی هم در اندیشه اسلامی ما برخوردار است. در همان دهه اول زعامت، ایشان در جمعی این بحث را مطرح کردند که به نظر می‌رسد حاکمیت دینی قبل از اینکه مسئولیتی در مورد بحث دینداری و ایمان مخاطبان داشته باشد، باید به تفکر و پرورش اندیشه فکری آنان بپردازد، زیرا ایمان مبتنی بر تفکر و عقلانیت است که ارزشمند است و باید شکل بگیرد.

این نگاه رهبر انقلاب حقیقتاً مانع از بسیاری از تندروی‌ها و تلقی‌های نادرست در جامعه ما شده است. باوجود اینکه در جامعه ما به هرحال نگاه‌ها و گرایش‌های مختلفی وجود دارد و ممکن است برخی نحله‌ها با نوعی بدفهمی از نگرش انقلابی به دنبال حرکت‌های نادرستی باشند، این نگاه رهبر معظم انقلاب آن را مدیریت کرده و توانسته به شکلی نرم و بدون ایجاد تنش و یا ایجاد شکاف، ضمن حفظ وحدت کلی و کلان جامعه، جهت‌گیری درست را آموزش بدهد و القا کند.

فراتر از اینها نوع مواجهه ایشان با مسائل فرهنگی و اهمیت دادن به ابزارها و مقوله‌های فرهنگی نظیر سینما، تئاتر، شعر و حتی به موسیقی و تعریف و تبیین موسیقی فاخر و حلال و مشروع است که در واقع دنباله دیدگاه حضرت امام(ره) است که در زمان خود بسیار غریب و بعیدی می‌نمود. رویکرد نظام جمهوری اسلامی ایران با این مقوله نشان می‌دهد که همان دیدگاه فرهنگی عمیق حضرت امام استمرار پیدا کرده و این نوع مواجهه با هنر و فرهنگ یکی از مهم‌ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی است.

*نحوه رفتار رهبر معظم انقلاب با اصحاب رسانه در طول این سی سال چگونه بوده است؟
سیره مواجهه ایشان با اصحاب فرهنگ و هنر و صاحبان اندیشه بسیار ارزشمند است. ایشان با اینکه بعضاً مبانی نظری مخاطبان را قبول نداشتند، اما در عین حال نوع مواجهه ایشان تکریم‌آمیز و توام با احترام و حرمت برای اهل قلم و فرهنگ و هنر است.

*رویکرد فرهنگی رهبری انقلاب در طول این سی سال در چه مسیری حرکت داشته است؟

رویکرد ایشان نوعاً فرهنگی و فرهنگ‌ساز است. سال‌ها پیش بنده در اثری که در مورد تجربه کارآمدی رهبری ولایی منتشر شد این نکته را عرض کردم که نوع رهبری ولایی رهبری حُکمی و یا حکومتی نیست، بلکه نوعی رهبری حِکمی است با پشتوانه حکمت‌آمیز و دانایی محور و فرهنگ‌مدار که تلاش دارد دائماً سطح اندیشه مخاطبان را رشد بدهد و با یک نوع پرورش فرهنگی و تربیتی جامعه را با مسیر درست همراه و همسو کند‌.  ما با این نوع ادبیات هرگز در نظام جمهوری اسلامی مواجه نبوده‌ایم؛ یعنی حکم نبوده فلان کار انجام شود، بلکه همیشه به جای رویکرد حکومتی و برخورد سخت و تحکمی با رویکرد تبیین بوده است. البته گاهی هم نیاز است بخش‌هایی از حاکمیت در اجرای قانون قاطعیت به خرج بدهند، اما مسیر کلی حرکت جامعه با یک نگاه فرهنگ‌مدار دنبال شده است. حتی در مولفه‌هایی که ایشان درباره پیشرفت ایرانی اسلامی هم مطرح کرده‌اند اولین مولفه را فکر بیان می‌کنند و بعد مولفه علم و معنویت مطرح می‌شود. همین نگاه عمیقاً فرهنگی ایشان به جامعه بسیار ارزشمند و برخاسته از نگاه درست اسلام ناب است و یک معرفت فقیهانه، حکیمانه، هوشمندانه و فکورانه نسبت به اسلام و برای ما واقعاً الگوست و واقعاً باید روی آن کار علمی انجام شود. اگر سبک و دیدگاه‌های فرهنگی ایشان به شکلی درست‌تر و عمیق‌تر تبیین شوند و نظریه فرهنگی انقلاب اسلامی از دل آن استخراج شود، قطعاً می‌تواند برای دستگاه‌های ما سرمشق باشد.

*در مورد تدابیر رهبر معظم انقلاب اسلامی در مواجهه با مشکلات فرهنگی جامعه چه نظری دارید؟

متاسفانه هنوز ما در دستگاه‌های فرهنگی ما با  نوعی کم‌فهمی و فهم توام با نقص و آسیب نسبت به مقوله فرهنگ مواجه هستیم و بسیاری از برنامه‌ریزی‌ها و تدابیر فرهنگی ما ناشی از همین کسر فهم فرهنگی درست است. با تمام کاستی‌هایی که در مدیریت‌ها و برنامه‌ریزی‌ها وجود داشته، معذلک تلقی بنده این است که همین نگاه عمیقاً فرهنگی رهبر معظم انقلاب و مواجهه فرهنگی ایشان با جامعه، دانشجویان، اساتید، حوزه‌های علمیه، مدیران، سیاستمداران احزاب و گروه‌های مختلف جامعه، رشد فرهنگی عمیقی را در جامعه شکل داده است. در جامعه با وجود برخی ظواهر و نشانه‌های ناپسند، فهم و رشدی فرهنگی شکل گرفته و همین مانع پیروزی دشمن در جنگ فرهنگی شده است. اینکه ایشان فرموده‌اند در زمانی در مصاف فرهنگی با دشمن بودیم و در آن پیروز شدیم نشان می‌دهد که باوجود هیمنه قوی دشمنان، شکست نخورده‌ایم و دشمن نتوانسته ما را شکست دهد.
*جایگاه مقوله فرهنگ در دهه پنجم انقلاب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به نظر من در دهه پنجم پیروزی انقلاب با رویش‌های عمیق و ریشه‌دار فرهنگی روبه‌رو خواهیم بود. رویش‌هایی که ریشه‌های خود را در دهه سوم و چهارم ایجاد کرده و بذرهایی که امام(ره) در پیش از انقلاب و دهه اول انقلاب افشاندند و باغبانی و نگهداری که در دهه دوم انقلاب تا کنون توسط رهبر معظم انقلاب انجام شده، ما را به سمت رشد فرهنگی عمیقی سوق خواهد داد. امروز در عرصه فرهنگ سیاسی و اقتصادی جامعه، با تفاوت در مراتب، شاهد چنین رشدی هستیم. به‌خصوص در سطح جهان اسلام اگر به فراتر از مرزهای خود نگاه کنیم می‌بینیم که گفتمان فرهنگی و انقلابی و سیاسی در بیان رهبر انقلاب، اقشار فهیم و مجاهد مسلمان را به خود جذب و جلب کرده است.

آنچه امروز در سوریه مشاهده می‌کنیم، نوعی انقلاب فرهنگی است. در یمن همین ‌طور. در فلسطین و عراق و لبنان هم به همین صورت. حتی در افغانستان و هند و پاکستان و خاور دور این حرکت‌ها ثمربخش بوده‌اند. رهبر معظم انقلاب فرمودند که ما در ساخت و پیشبرد تمدن نوین اسلامی از زور استفاده نخواهیم کرد. این نکته بسیار مهمی است. برخلاف غرب سرمایه‌داری سلطه‌گر که در طول چهار سده گذشته با تفاوت در شیوه‌ها و قالب‌ها همواره از خفقان و فشار و زور و جنگ برای توسعه تمدن مادی خود استفاده کرده است،  اینکه ما به عنوان جبهه مسلمان انقلابی و پیرو اسلام ناب محمدی(ص) هرگز از زور استفاده نخواهیم کرد قطعاً موضع‌گیری مهمی در پیشبرد تمدن اسلامی مبتنی بر فطرت انسان‌ها، فکر و اندیشه است. اگر این تبیین اتفاق بیفتد و ما در عمل هم بتوانیم این فرهنگ عمیق دینی را در نظام مقدس جمهوری اسلامی به عرصه‌های مختلف تسری بدهیم، مهم‌ترین دستاورد چهار دهه انقلاب خواهد بود.

رهبر انقلاب ما یک رهبر فرهنگی، فکور، یاددهنده و یادگیرنده هستند. این یاددهندگی و یادگیرندگی به عنوان یک رویکرد تعاملی دوسویه در ایشان وجود دارد و مدیران و مسئولان باید بیشتر از این رویکرد برخوردار باشند. شاید یکی از مهم‌ترین کاستی‌های ما در حوزه مدیریت سیاسی و اقتصادی کشور همین رویکرد فرهنگ‌مدار در این دو عرصه باشد که هنوز چنانچه باید و شاید در آن ورود نکرده‌ایم. بعضی از مسئولان ما خود را عقل مطلق می‌پندارند و از یادگیرندگی خودداری می‌کنند و بیشتر در قالب دستور و حکم عمل می‌کنند. البته این مشکل این در تمام دولت‌های گذشته هم وجود داشته است.

امیدوارم از نگاه عمیق فرهنگی مقام معظم رهبری و سرمایه  بزرگی که منشأ اثر در خودسازی فرهنگی و ارتقای معنوی جامعه است به‌درستی استفاده شود تا مسیر روشن و نورانی‌ای را که از ابتدای انقلاب وجود داشته تحکیم و تثبیت کنیم و فرهنگ ما به گونه‌ای نهادینه‌سازی شود که  کشور در همه ابعاد به یک الگوی گسترش و توسعه تمدن اسلامی تبدیل شود.

30ژوئن/19

جایگاه نگاه تمدنیِ رهبر معظم انقلاب به اسلام در این تاریخ

ابتدا باید از خود این سئوال را بپرسیم که به‌راستی راز وسعت مطالعات رهبر انقلاب از دوره‌ نوجوانی تا این زمان در چیست و چرا ایشان تلاش می‌کنند از هر آنچه در این تاریخ واقع می‌شود، آگاهی خاصی داشته باشند؟ به‌خصوص که سخت در تلاش بوده‌اند بدانند در جهان امروز و بالاخص در غرب چه می‌گذرد. ایشان در یکی از دیدارهای خود می‌فرمایند:

«من در دوران جوانی زیاد مطالعه می‌کردم، غیر از کتاب‌های درسی خودمان، کتاب تاریخ، کتاب ادبیات، کتاب شعر و قصه و رمان می‌خواندم.»

راستی چرا؟ در ایشان چه احساسی شعله‌ور بوده که تلاش می‌کردند علاوه بر قرآن و نهج‌البلاغه و صحیفه‌ سجادیه، به شاهنامه نیز بپردازند؟ در مورد شاهنامه می‌فرمایند: «شاهنامه خیلی پر مغز است. هرکس نگاه کند خواهد دید اینجا حکمت اسلامی مطرح است.» در مورد رمان می‌فرمایند: «رمان در مجموع از همه‌ هنرها جامع‌تر است.»(۱) در مورد رمان «بینوایان» از ویکتورهوگو می‌فرمایند: «بنده بینوایان را بارها خوانده‌ام. به نظر من «بینوایان» اوج کار هنری در محدوده‌ بشری است. من می‌گویم «بینوایان» یک معجزه است در عالم رمان‌نویسی.» در مورد رمان «دُن آرام» از شولوخف می‌فرمایند: «دُن آرام» یکی از بهترین رمان‌های دنیاست. از رمان «جنگ و صلح» تولستوی سخن می‌گویند و از رمان «پطر کبیر» و «دل سنگ» و کتاب‌های میشل زواکو و رومن‌رولان و کتاب‌های مربوط به زندگی مهاتماگاندی و ده‌ها نویسنده‌ رمان‌های غربی طوری سخن می‌گویند که نه‌تنها آن رمان‌ها را خوانده‌اند، بلکه جایگاه تاریخی و تأثیری را که آن رمان‌ها بر روح و روانِ جامعه‌ غربی دارد دنبال می‌کنند.

از یک سو چون صاحب‌نظری دقیق از مکتب صدرایی تمجید و بر مطالعه تاریخ اسلام و تاریخ ایران و جریان چپ و تاریخ مشروطه و تاریخ شوروی و آمریکا و انقلاب‌های آفریقا تأکید فراوان می‌کنند و از سوی دیگر از تقریظ‌های ایشان بر زندگی‌نامه‌ شهدا می‌فهمیم که دقیقاً آن شخصیت‌ها را هم دنبال و به قول خودشان از عظمت شخصیت سرداران شهید حیرت می‌کنند.

راستی چرا؟ آیا این نحوه تلاش برای حضور در تاریخی که در آن به‌سر می‌برند، حکایت از آن ندارد که متوجه شده‌اند باید در مواجهه با تمدن غربی، اسلام را به‌نحوی به میان آورد که از یک طرف روح تمدنی داشته باشد و از سوی دیگر از آموزه‌ها و رهنمودهای قدسی و معنوی بهره‌مند باشد؟ اینجاست که باید گفت آیا نباید در مقابل کسانی‌که مدعی هستند روح اسلامی و اساساً روح دیانت هیچ‌ نسبتی با «تمدن» که موضوع مدرنی است؛ ندارد و آن را امری پارادوکسیکال می‌دانند، از تمدن نوین اسلامی شدیداً دفاع کرد؟

توجه به این نکته را لازم می‌دانم که مسئولیت ما در قبال طرح تمدن نوین اسلامی از طرف مقام معظم رهبری دو چیزند: یکی در دلایل امکان تمدن نوین اسلامی و دیگر، خصوصیات و محتوای تمدن اسلامی که برای اجتناب از اطاله کلام تنها به شرح قسمت اول یعنی دلایل امکان تحقق تمدن اسلامی می‌پردازیم:

۱- با توجه به اینکه متفکران غربی معتقدند که دوران حضور فرا روایت‌ها تمام شده(۲) و در غرب هیچ فراروایتی میداندار نیست، لذا وجود تکثر در افکار، جنبه‌ همگانی و عالمگیر بودن غرب را به حاشیه برده و امکان تجدیدنظر در تداوم ادامه‌ تمدن تمامیت‌خواه غرب را مطرح ساخته است و در نتیجه می‌توان به آینده‌ای دیگر که در آن احتمال ادامه‌ تمدن غربی نیست، اندیشید و این اولین دلیل بر لزوم اندیشیدن به تحقق تمدن اسلامی در این تاریخ است.

۲- بسیاری از اندیشمندان بر این باورند که در بستر تکثر افکار، غرب‌شناسی ملت‌های اصیل برای درک جایگاه خود تا حد زیادی میسر شده و در نتیجه ایران اسلامی و هند و چین امکان آن را یافته‌اند تا در دوران سیطره‌ تمدن غربی از «ما» سخن بگویند.

۳- آن «ما»یی که در بستر تکثر افکار برای ملت‌های اصیل مطرح شده، می‌تواند تلقی دیگری از «جهانی‌فکرکردن» را به میان آورد که نه جهان گذشته‌ آن ملت‌ها و نه جهان کنونی غربی است. با توجه به این امر بدیهی است که باید به تمدن نوین اسلامی فکر کرد.

۴- همان‌طور که ما در نهضت مشروطه در مواجهه با جهان مدرن، متوجه‌ حضوری خاص در تاریخ خود شدیم و برای اداره‌ کشور به نظام پارلمانی فکر کردیم(۳)، امروز هم می‌توانیم در مواجهه با جهان مدرن، در بستر انقلاب اسلامی، جهانی را تجربه کنیم که بی‌بهره از جهان غرب نیست، ولی جهان نوینی است که نه تماماً خود دیروز و گذشته ماست، نه خود غربی است.

۵- کسانی که امکان پیدایش تمدن اسلامی را بی‌معنا می‌دانند، بعضاً خود را نزدیک به آقای دکتر رضا داوری جلوه می‌دهند، در حالی‌که ایشان در آخرین نوشته‌های خود در اسفندماه سال ۹۷ در مقاله‌ «ایران و مسائل و مشکلات» در باره تمدن نوین اسلامی می‌گوید:

«… در این میان سخن خوب دیگری هم به میان آمده است و آن سخن «تمدن نوین اسلامی» است. برای ساختن این تمدن قاعدتاً باید دین و مدرنیته را با هم جمع کرد و با اندیشیدن به طرح آینده، لااقل به یاد تجدد آورد که دارد با افق‌های باز خداحافظی می‌کند؛ ولی توجه داشته باشیم که بنای نظام الهی و قدسی جز با رسوخ در توحید و آزادی از تعلقات دنیای جدید و کسب ملکات فاضله و مکارم اخلاق، در عین آشنایی نزدیک با جهان جدید و آزادی از آن ـ که نمی‌دانیم چگونه ممکن است ـ متصوّر نیست. زندگی کردن میان دو جهان، مشکل بزرگ ما و معمای تاریخ معاصر است، ولی متأسفانه ما کمتر صبر داریم و نمی‌دانیم و نمی‌خواهیم بدانیم که راه تاریخ را باید با دردِ تفکر و جسارت در عمل گشود و پیمود. ما امروز به هر جا بخواهیم برویم باید از همین‌ جا که ایستاده‌ایم آغاز کنیم…»: http://rezadavari.ir

ملاحظه می‌کنید که آقای دکتر داوری در سخنان فوق، هرگز امکان تحقق تمدن اسلامی را نفی نکرده‌اند، بلکه هشدار داده‌اند که نباید مسئله را ساده و سهل‌ بپنداریم.

۶- ما معتقدیم در مورد تحقق تمدن نوین اسلامی، باید رفت و برگشتی صورت بگیرد و آموزه‌های دینی و فلسفه‌ اسلامی مجدداً فهمیده شوند و این جز با شناخت غرب ممکن نیست. افق این غرب‌شناسی برای بازگشت به وطن و نوعی خودشناسی در تاریخ جدید است تا از داشته‌های خود متناسب با تاریخی که در آن به سر می‌بریم بهره‌مند شویم.  از این طریق است که با استمداد از قرآن و روایات و فلسفه‌ اسلامی از انزوای تحمیلیِ توسط فرهنگ سکولاریته آزاد می‌شویم و رجوعی ماورای رجوعِ فعلی به آن‌ها خواهیم داشت شد؛ در حالی که فعلاً متون دینی و فلسفی ما در حدّ موضوعات درسی تقلیل داده شده و دین و فلسفه به صورت حضوری تاریخی و تمدنی وارد زندگی و جامعه‌ ما نشده‌اند.

۷- در مواجهه‌ با تمدن غرب است که می‌توانیم متوجه‌ داشته‌های خود و امکان حضور در این تاریخ بر مبنای فرهنگ خودی از قبیل حضور دموکراسی در شِمای مردم‌سالاری دینی و یا درک آزادی در عین حفظ فرهنگ دینی بشویم. شیوه‌ای که در عین مواجهه با تمدن غرب با نوعی بازگشت به خویشتن همراه است.

۸- ما در مسیر حضور تاریخی امروزینِ خود در شرایطی قرار داریم که دیگر نگران نیستیم تا سیل جهانگیر فرهنگ غربی ما را با خود ببرد، بلکه در شرایطی هستیم که می‌توانیم دنیای مدنی خود را شکل دهیم که آن دنیا، نه دنیای غرب است و نه دنیای گذشته‌ ما. از این طریق می‌توان گفت به کمک سرمایه‌های وحیانی و فلسفی خود، به نحوی در دنیای جدید سهیم خواهیم شد تا آثار افول دوران عالمگیر بودن غرب را به‌خوبی نشان دهیم. انقلاب اسلامی می‌تواند در چنین فضایی نقش مؤثر خود را به‌خوبی ایفا کند و رهبر معظم انقلاب متوجه‌ چنین امری بوده‌اند که طرح تمدن نوین اسلامی را به میان آورده‌اند.

۹- البته حضور تاریخی انقلاب اسلامی در این دوران هیچ ربطی به جریان‌های سیاسی مشهور به «اصول‌گرایی» و «اصلاح‌طلبی» ندارد، زیرا نه جریان به اصطلاح «اصلاح‌طلبی» توانسته وارد تاریخی شود که با انقلاب اسلامی ظهور کرد و متأسفانه هنوز در تاریخ غرب با تمام نقص‌هایی که  به آن دچار است، به‌سر می‌برد و نه به اصطلاح «اصول‌گرایی» متوجه این نکته ظریف شده که تنها در مواجهه با غرب است که می‌توان در آن حاضر شد. اصول‌گرایان سنتی هنوز مشغول سیر در گذشته‌ای هستند که سال‌هاست که گذشته است.

۱۰- روژه‌گاردوی در سخنرانی خود در سال ۱۳۵۶ در تهران متذکر ‌شد: «این درست نیست که بگوییم باید سلطه‌ تمدن غربی را برانداخت تا خود به خود جا برای تمدن‌های دیگر باز شود. هویت فرهنگی، بازگشت به عقب نیست. هویت فرهنگی یعنی شروع حرکت یک تمدن از همان ‌جایی که با ورود تمدن غربی مسدود شده است، آن‌ هم با جذب تمام‌ دستاوردهای فرهنگ دیگر.» (کتاب «با دیگری»، دکتر اصغر مصلح، ص ۴۷۲)

۱۱- طلوع افق جدید می‌تواند از مرکز بحران  باشد؛ اما درک درست بحران و تلاش برای گشایش افق

آینده امر مهمی است. از آن جهت که تمدن غربی آنچه را که می‌توانسته انجام داده، ولی هر ‌چه را که

می‌خواسته، به‌دست نیاورده، دچار نارضایتی همراه با حرص و آز شده است؛ لذا تمدنی دیگر که قطعاً تمدن

غربی نخواهد بود، در این برهه از تاریخ راه خود را گشوده است.

 

۱۲- این روشن است که آینده نسبتی با وجود آدمی دارد و در هر صورت از افق وجود آدمی طلوع می‌کند. بدین لحاظ پرسش از آینده با پرسش از وضع آدمی و درکی که از خویش دارد، پیوند می‌خورد و درک بشر امروز از خود در هر جا که هست، درکی است تمدنی و مربوط به کشور و قاره‌ خاصی نیست. بدین لحاظ است که موضوع «تمدن نوین اسلامی» مطرح می‌شود و اگر نسبت به این موضوع غفلت شود، بشری که از یک سو از تمدن غرب سرخورده و از سوی دیگر نمی‌تواند روحیه‌ تمدنی خود را زیر پا بگذارد، عملا به تمدن دیگری روی خواهد آورد و از برکات تمدنی مبتنی بر آموزه‌های اسلامی که می‌تواند مددرسان بشر باشد، محروم خواهد شد. عامل این محرومیت را باید کسانی بدانیم که مدعی هستند امکان تحقق تمدن دینی محال است.

۱۳- نکته مهم در تاریخ معاصر، جستجوی راه‌های همگرایی است که فراتر از یک فرهنگ هستند.  این همگرایی و تعامل، نیاز بشر امروز است. آقای دکتر داوری اردکانی در پیام خود به همایش «فلسفه، دین و علم در زیست جهان اسلامی» در شهر وین، سخنانی را در زمینه نسبت فلسفه‌ اسلامی با فلسفه‌ یونانی با ما در میان می‌گذارند که می‌توانیم در امروز تاریخ خود ‌و در نسبت بین تمدنی که بناست تحت عنوان «تمدن نوین اسلامی» با تمدن غربی پدیدآید؛ در باره آن فکر کنیم. ایشان می‌فرمایند:

«اسلاف ما در ایران نیز وقتی به فلسفه‌ یونانی توجه کردند و آن را فراگرفتند، در عین اینکه جوهر آن را حفظ کردند مبادی و مسائلش را با درک جهان خود دریافتند و تفسیر کردند. فلسفه‌ اسلامی از تلاقی میان دو روح و دو فرهنگ که تفاوت ذاتی با یکدیگر داشتند، به‌وجود آمد. در فلسفه‌ اسلامی این دو روح به یکدیگر نزدیک شدند و امکان هم‌سخنی پیدا کردند.  چنا‌که می‌دانید مابعدالطبیعه یونانی در بیرون از اروپا، تنها در جهان ایرانی‌اسلامی مورد توجه قرار گرفت و با این توجه، فلسفه‌ای قوام پیدا کرد که در تاریخ هزار ساله‌اش در عین تعلق به تعالیم استادان یونانی، طرحی دیگر در انداخته است. استادان فلسفه‌ اسلامی مسائل و مبادی فلسفی خود را می شناسند. بدیهی است که فیلسوفان اسلامی، فلسفه را از یونانیان آموختند، اما در مرحله‌ آموزش متوقف نشدند و به علم آموختنی اکتفا نکردند، بلکه با تنفس در هوای جهان خود و در هم‌سخنی با استادان یونانی تفکر کردند و به فلسفه‌ای که با فرهنگ ایرانی  اسلامی تناسب داشت رسیدند. فیلسوفان جهان اسلام مسائل فلسفه یونانی را با نظر به مبادی تازه تفسیر کردند و فلسفه‌ای را بنا نهادند که مثل هر صورت دیگری از فلسفه، در نظر صاحبانش فلسفه مطلق و جهانی بود. فلسفه‌ موسوم به فلسفه‌ اسلامی با دستکاری در آراء افلاطون و ارسطو و نوافلاطونیان پدید نیامده است، بلکه اولین تلاقی بزرگ و مهم میان دو فرهنگ و فلسفه‌ای است که با روحِ جهانِ ایرانی‌‌اسلامی پیوند دارد… فلسفه‌ دوره‌ اسلامی از آغاز، استعداد آن را داشته است که به دین نزدیک شود و با این استعداد و تمایل بوده است که در جمع انحاء تفکر دینی با فلسفه سعی و اهتمام کرده است. فیلسوفان جهان اسلام فلسفه‌ یونانی را با نظر به افقی که با اسلام گشوده شد، تفسیر کردند و البته در این تفسیر به حکمت نیاکان خود در ایران قبل از اسلام نیز بی‌اعتنا نبودند.»

۱۴- بشر با تمدن مدرن راه خود را گم کرد و نیاز دارد تا به اقلیم معرفت برگردد. انقلاب اسلامی از جهت تاریخی در این موقف ایستاده است که نقش خود را در فضایی که ادیان ابراهیمی به بشر عرضه کرده‌اند، ایفا کند، زیرا با گریز خدایان توسط تمدن مدرن، اشباح فرمانروایی می‌کنند و هر روز سیطره‌ وهم و توهّم بر زندگی بشریت احاطه بیشتری پیدا می‌کند. بنابراین شناخت زمان، ما را بر آن می‌دارد که در باره این موقعیت فکر کنیم و همان‌ طور که حضرت صادق«ع» می‌فرمایند: «وَ عَلَى العَاقِلِ أَن یَکُونَ بَصِیراً بِزَمَانِهِ، مُقبِلاً عَلَى شَأْنِهِ، حَافِظاً لِلِسَانِه: بر انسان عاقل است که نسبت به زمانه‌ خود بصیر و عاقل باشد و مطابق شأنی که نسبت به زمانه‌ خود دارد، با مسائل روبه‌رو شود و مطابق آن زمانه سخن بگوید.»؛ امروز اگر کسی از تحقق انقلاب اسلامی در شِمای تمدن نوین اسلامی سخن نگوید، عملاً از زمانه خویش آگاهی کامل ندارد.

۱۵- و سخن آخر اینکه: با انکار امکان حضور تمدنی برای سایر ملت‌های اصیل در این تاریخ و در مواجهه با تمدن غربی، عملاً بستر را برای حضور هرچه بیشتر روح تمامیت‌خواه تمدن غرب که در کنار خود هیچ فکر و اندیشه‌ای را به رسمیت نمی‌شناسد، فراهم می‌کنیم که با زمان‌شناسی یک انسان عاقل و متفکر همخوانی ندارد.

رهبر معظم انقلاب بر این نکته واقفند که بشریت امروز به تمدنی نوین می‌اندیشد و اگر تمدنی را قادر به پاسخ‌گوئی به همه‌ ابعاد زندگی اوست در مقابلش قرار ندهیم، به وظیفه‌ خود عمل نکرده‌ایم. آیا وظیفه‌ ما نیست که در این تاریخ و در نگاه خود به آموزه‌های دینی از وجوه تمدنی و تمدن‌سازی اسلام غفلت نکنیم؟

 

 

  1. به بیانات ایشان با گروه «ادبیات جنگ» در تاریخ ۲۵/۷/۷۲ نظر شود.
  2. رجوع شود به نظریه لیوتار؛ و فرارسیدن عصر پایان فرا روایت.
  3. البته عنصر روشنفکری غرب‌زده مانع شد تا در مواجهه با غرب با داشته‌های خود وارد جهان جدید شویم و خواست از فرق سر تا نوک پا خود را دربست به غرب بسپاریم.

 

 

30ژوئن/19

۱۳ نمـا از سیمای زعیم انقلاب

بسمه‌تعالی

۱۳ نمـا از سیمای زعیم انقلاب

منتخبی از دیدگاه‌های علمای برجسته در گفتگو با پاسدار اسلام

در آمد:

در طول نزدیک به چهار دهه فعالیت رسانه‌ای، ماهنامه پاسدار اسلام، بر حراست از آرمان‌های امام خمینی و نهضت اسلامی باشکوه مردم مومن و انقلابی ایران پای فشرد. در دوره زعامت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای نیز با همان نگاه و عزم، بر تثبیت، ترویج و حمایت از ولایت فقیه و رهبری بی مانند ایشان تلاش نمود و این رویکرد در تمامی شماره‌های نشریه به عنوان نقطه ثقل سرلوحه فعالیت بود؛ مصاحبه‌های انجام گرفته به عنوان محوری‌ترین بخش مجله یکی آثار ماندگار این مقطع است که این مهم را دنبال کرد و نقش اثر بخش خود را در جامعه ما و جهان اسلام به خوبی ایفا نمود.

در آستانه ورود به دهه چهارم زعامت مقام معظم رهبری، مرور منتخبی از مصاحبه‌های مهم انجام شده شایسته است تا در «سی‌امین سال انتخاب» سکاندار انقلاب، بر این انتخاب ببالیم، شکوه و عزت کشور را که در پرتو این انتخاب شکل گرفت، ارج نهیم، به پاس این لطف حضرت ایزد، سجده شکر بر سجده بساییم و برای نیل به قله‌های تمدن اسلامی و حکومت جهانی مهدوی، طول عمر و حیات با برکت را برای رهبر فرزانه خود طلب کنیم.

اول. انتخاب سرنوشت‌ساز

پس از درگذشت غم‌بار امام خمینی، مجلس خبرگان رهبری در جلسه‌ای فوق‌العاده، انتخابی سرنوشت‌ساز را بر ملت فهیم ایران رقم زد و در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، آیت‌الله سیدعلی حسینی خامنه‌ای را به عنوان رهبر انقلاب اسلامی برگزیدند. کمتر از دو ماه بعد نیز، پس از همه‌پرسی بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، خبرگان رهبری مجدداً تشکیل جلسه داد و با ۶۰ رأی از ۶۴ عضو حاضر، به رهبری معظم‌له صحه گذارد. این انتخاب یاس دشمن و شعف و خرسندی ملت ایران را در پی داشت و مراجع بزرگی همچون آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی و آیت‌الله‌العظمی اراکی و علمای برجسته پیشگام حمایت شدند؛ آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی می‌فرماید:

«هنگامی که ایشان برای رهبری انتخاب شدند، من از کسانی بودم که واقعاً این انتخاب را انتخاب بجایی دیدم و حمایت کردم و همیشه وظیفه خودم می‌دانم که از ایشان حمایت کنم.(شماره ۴۲۰-۴۲۱)

این انتخاب، پیشینه و مقدماتی داشت که بیان آیت‌الله ابراهیم امینی عضو موثر هیئت رئیسه خبرگان رهبری در این باره خواندنی است؛ ایشان از چگونگی مطرح شدن نام آیت‌الله خامنه‌ای اینگونه یاد می‌کند:

«اسم آقای خامنه‌ای به عنوان عنصر صالح و مجتهد برای تصدی این امر اساساً قبل از اعلام نظر امام به میان آمد. وقتی بحث رهبری شورایی پیش آمد، آقای خامنه‌ای جزو چند نفر مجتهدی بود که اعضای خبرگان برای حضور در شورا مدنظر داشتند. نظر امام در باره ایشان در مرحله بعد و وقتی مطرح شد که رهبری شورایی از سوی اکثریت رد شد و بحث به این سو آمد که حالا که بنا بر رهبری فردی است چه کسی را انتخاب کنیم؟ علاوه بر همه اینها همان‌طور که عرض کردم، مسئله هم، ابتدا از طرف آقای هاشمی مطرح نشد و چند نفر از نمایندگان از طرقی از دیدگاه امام در باره رهبری آیت‌الله خامنه‌ای اطلاع یافته بودند و از آقای هاشمی خواستند که تفصیل ماجرا را بیان کند. اینجا بود که آقای هاشمی ماجرا را نقل کرد. ایشان هم از قبل، برنامه‌ی از پیش تعیین شده‌ای برای سوق دادن جلسه به سمت و سویی خاص را نداشت و نمی‌خواست دست نمایندگان را در انتخاب ببندد. آیت‌الله خامنه‌ای در یک فرآیند طبیعی و در خلال مباحث نمایندگان مطرح و به رهبری انتخاب شدند».

نظر امام خمینی در باره رهبری آیت‌الله خامنه‌ای، از درایت و دوراندیشی معمار بزرگ انقلاب حکایت می‌کرد که بیان آن در جلسه مجلس خبرگان، نگاه‌های پراکنده را متمرکز کرد تا این امانت به یگانه گزینه شایسته رهبری سپرده شود؛ آیت‌الله امینی درباره شیوه بیان نظر امام نسبت به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای اینگونه اظهار داشت:

«یکی از خبرگان ایشان را پیشنهاد داد. بعد هم مرحوم آقای هاشمی گفت که پیشنهاد خود ما هم آقای خامنه‌ای است و برای تأیید حرفش، قول امام در باره ایشان را نقل کرد و گفت: زمانی که مسئله آقای منتظری داغ شده بود، همراه با رؤسای قوا و نخست‌وزیر و حاج احمد آقا خدمت امام بودیم و خدمت ایشان عرض کردم که اگر آقای منتظری را عزل کنید، ما در انتخاب رهبری دچار مشکل می‌شویم. امام رهبری شورایی را نمی‌پسندیدند. ما هم معتقد بودیم که در حال حاضر فردی را نداریم که از هر نظری برای قبول این مسئولیت بزرگ مناسب باشد. امام خیلی قاطع فرمودند: چطور ندارید؟ همین آقای خامنه‌ای! ما تصور کردیم که این حرف را برای اقناع ما زده‌اند و قرار گذاشتیم که مطلب به جایی درز نکند که البته کرد. خود آقای خامنه‌ای هم اصرار داشتند که موضوع در جایی مطرح نشود. من به‌رغم اینکه قانع شده بودم، یک بار دیگر به شکل خصوصی خدمت امام رفتم و روی این موضوع پافشاری کردم. امام باز فرمودند: وقتی کسی مثل آقای خامنه‌ای را دارید، مشکلتان چیست؟ چرا تردید می‌کنید؟. دیروز هم از حاج احمد آقا شنیدم که وقتی آقای خامنه‌ای به کره رفته بودند، تلویزیون ایشان را با آقای کیم‌ایل‌سونگ نشان داد. من گفتم: آقای خامنه‌ای خوب جا افتاده و واقعاً آبرویی برای نظام هستند. امام فرمودند: ایشان برای رهبری هم فرد شایسته‌ای است. به این ترتیب آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان بهترین مصداق واجد شرایط رهبری در آن زمان مشخص شدند و موضوع به رأی گذاشته شد.

آیت‌الله امینی بر این نکته نیز تاکید داشت که خود آقای خامنه‌ای گفته بودند این مسئله را جایی نقل نکنید. آقای هاشمی وقتی این خاطره را نقل کرد که دیگر شرعاً احساس کرد که باید برخی ملاحظات را کنار بگذارد و از آنچه که خبر دارد، سایر اعضای خبرگان را هم مطلع کند. ثانیاً شاید بشود از این جنبه هم به مسئله هم نگاه کرد که در آغاز جلسه، سعی براین بود که خبرگان نخست خودشان و در خلال مباحث به نتیجه برسند که البته رسیدند. آقای هاشمی، نظر امام در باره آیت‌الله خامنه‌ای را وقتی مطرح کرد که از سوی برخی از نمایندگان، مسئله رهبری ایشان به شکل تلویحی مطرح شده بود و از آقای هاشمی خواستند که در این باره بیشتر توضیح بدهد.(شماره ۴۲۹-۴۳۰)

افزون بر شایستگی‌های متعدد، جایگاه ممتاز علمی و اجتهاد، از محوری‌ترین شاخصه‌های انتخاب رهبری بود؛ آیت‌الله مومن قمی معتقد بود رهبر انقلاب «قطعاً و بلاخدشه، مجتهد مطلق و درفقه واصول و رجال بسیار متبحر است». ایشان افزود:

«بنده خودم نسبت به آقای خامنه‌ای این نظر را داشتم که فردی است از جنبه علمی شایسته‌ و خوش‌فکر که استنباط‌های قوی و در عین‌حال به روز از مسائل فقهی دارد. این مسئله علاوه بر شهادت‌هایی بود که دوستان ما قبلاً در باره فضل ومقام علمی ایشان داده بودند. بااین همه، من به لحاظ ارتباطی که بعد از پیروزی انقلاب ـ به تناسب مسئولیت‌هایی که هر دو در نظام پیدا کردیم ـ با ایشان داشتم، بیشتر به فضل و مقام علمی ایشان پی بردم و نهایتاً به دلیل همین سابقه بود که پس از رحلت حضرت امام، به رهبری ایشان رای دادم. هر چه زمان می‌گذشت، درجه شایستگی ایشان بیشتر بر ما روشن می‌شد».( شماره ۳۸۷-۳۸۸)

آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی نیز از این انتخاب سرنوشت‌ساز چنین یاد می کند: «خودش حاضر نشد به خودش رأی بدهد، ولی ما رأی دادیم و بعد هم دیدیم خیلی رأی مثبت و خوبی شد. و له‌الحمد… به مرور هم فهمیدم که انتخابمان بسیار خوب بوده است. امام هم به ایشان نظر مثبتی داشت و یک مقدار هم با بیان امام بود که ما در آن مجلس به این فکر افتادیم. ایشان به کره شمالی رفته بود و امام در تلویزیون ایشان را دیده و گفته بود به درد رهبری می‌خورد. این جمله امام، ما را تکان داد، ولی باز آن‌قدر در ما عمیق نبود، اما بعد دیدیم بسیار انتخاب خوبی بود و ارادتمان چند برابر شد».(شماره ۳۷۲)

این انتخاب در نگاه دو عارف فرزانه نیز خواندنی است:

آیت‌الله کاظم صدیقـی می‌گوید: «یکی از دوستانمان آقای فرحناک برایم نقل کرد، صحبت قائم‌مقامی [آقای منتظری] که شد، آیت‌الله بهاء‌الدینی گفت: نه! من این‌جور نمی‌بینم. کسی که ما دلخوش به او هستیم، آسید علی آقا است. آن‌وقت اصلاً کسی خوابش را هم نمی‌دید، اصلاً آن فضا، فضایی بود که کسی نمی‌توانست مقابل قائم‌مقامی چیزی بگوید.

یکی از رفقایمان -که ایشان هم مثل من گاهی برای آقای بهجت روضه می‌خواند و آقا هم تشویقش می‌کرد- گفت در جلسه‌ای که خدمت آقای بهجت بودیم، یکی دو نفر آمدند خدمت آقای بهجت، یک چیزی را سؤال کردند که به نظر می‌رسید سؤالشان طوری بود که گویا تعریضی به آقا دارند. آقای بهجت با ناراحتی زیاد و نگاه تند و با عصبانیت گفتند: شما بهتر از ایشان سراغ دارید؟ من که بهتر از ایشان سراغ ندارم».( شماره ۳۶۷)

 

دوم. امامت امت

آیت‌الله العظمی حاج شیخ حسین مظاهری به موفقیت تصدی جایگاه ولایت فقیه از سوی رهبری معظم اشاره کرده، فرمود: «پروردگار عالم ولایت فقیه را در عصر ما به دست حضرت امام زنده کرد و بعد از ایشان هم مقام معظّم رهبری جایگاه و نقش ولایت فقیه را خوب و عالی ایفا کرده‌اند. همۀ ما باید برای مقام معظّم رهبری دعا کنیم. همه باید سلامت و دوام عمر و تأییدات ایشان را از خداوند بخواهیم. انسان می‌بیند که الحمدلله خدا ولایت فقیه را به خوب کسی سپرده است»(شماره ۴۱۳-۴۱۴).

آیت‌الله مهدوی کنی جایگاه رهبری را از منظر ولایت و امامت امت به تصویر کشید  و تاکید نمود: « اعمال ولایت مسئله مهمی است. و این خصوصیت مهمی است که ایشان دارا بودند، در پاسداری جایگاه امامت و ولایت ثابت‌قدم بودند». ایشان افزود: «خبرگان این جایگاه را به حسب ظاهر به آقا واگذار کردند و در حقیقت کشف کردند، ولی نگهداری این جایگاه، از امتیازات آقاست. هر کسی قدرت این کار را ندارد… آقا در حفظ این جایگاه مسامحه نکردند، زیرا مسامحه در این کار مساوی است با از بین بردن نظام. امام فرموده‌اند: حفظ نظام از اوجب واجبات است… من معتقدم این صلابت در رهبری از خصوصیات ایشان است. بعد از امام، مِن حیث ‌المجموع، چه از نظر اجتهادی که توأم با رهبری است -و نه اجتهاد مطلق- و چه از نظر اداره کشور در بحران‌های مختلف، ما مثل ایشان سراغ نداریم. خداوند ایشان را تا ۱۲۰ سال نگه دارد. من خودم این‌جور باور دارم و از روی عقیده‌ حرف می‌زنم، نه از روی مصلحت‌اندیشی. چه در زمانی که بنا شد ایشان رئیس‌جمهور باشند و بنده نخست‌وزیر، چه بعد از رحلت امام که ایشان رهبر شدند، در این ۲۰ و چند سال، من واقعاً به عقیده خودم عمل کرده‌ و روی عقیده‌ام ایستاده‌ام و در تمام این نوساناتی که واقع شد و با تمام مشکلاتی که بود، اعتقادم این بود که رهبری ایشان منحصر به فرد است و ایشان خوب می‌توانند مملکت را اداره کنند و باید ایشان را تأیید کرد، لذا در همه این بحران‌ها و بالا و پایین رفتن‌ها و با همه نوسانات، اعتقاد من این بوده است که باید ایشان را تأیید کرد. اصلح ایشان است و ما صالحش را هم پیدا نکردیم چه رسد به اصلح».

آیت‌الله مهدوی کنی به جایگاه ولی فقیه به عنوان نایب امام زمان(ع) اشاره کرده و چنین بیان داشت: «من معتقدم ایشان هم از نظر مدیریت و هم از نظر تقوا در جایگاه رفیعی است، چون ما به عنوان نایب امام زمان(عج) درباره رهبر بحث می‌کنیم. ما آقای خامنه‌ای را به معنای عام و آنچه که در دنیا مرسوم است، رهبر نمی‌دانیم، بلکه می‌گوییم ایشان نائب امام زمان(عج) است و نوعی تقدس برای این جایگاه قائلیم. من در ایشان تقوا و عدالت و مردمداری و زهد را می‌بینم. ایشان تمام خصوصیاتی را که یک فقیه نایب امام زمان(عج) باید داشته باشد، دارند»(شماره ۳۶۰).

سوم. مرجعیت شیعه

با درگذشت آیت الله العظمی اراکی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در آذر ۱۳۷۳ بیانیه‌ای صادر کرد و آیت‌الله العظمی خامنه‌ای را از کسانی دانست که واجد شرایط‌ مرجعیت‌ بوده و تقلید از وی جایز است‌. آیت‌الله سید جعفر کریمی عضو برجسته جامعه مدرسین و یکی از چهره‌های موثر در معرفی و تثبیت مرجعیت رهبر معظم انقلاب، چنین بیان می‌داشت:  «بنده با توجه به شناختی که نسبت به آقای خامنه‌ای پیدا کرده بودم… دیدم بینی و بین ربّی، استعداد فوق‌العاده‌ای که در ایشان هست، در حافظه، در بُعد نظر، در توجه به متون آیات و روایات و آنچه که باید از آیات و روایات استفاده شود و در فهم کلمات فقها، ایشان مافوق اقران خود هستند. لذا بعد از آقای اراکی ایشان را به عنوان مرجع تقلید معرفی کردم. بینی و بین ربّی این جور تشخیص دادم و الان هم به این معتقدم. دیدم همه لوازم مرجعیت در ایشان هست. حالا مرجع فرض بفرمایید یکی دو خط و نیم خوانده، یکی یک خط خوانده، ولی اصل لوازم مرجعیت موجود است. ما ایشان را معرفی کردیم. با پیشگامی من در این راه، آقای خاتم هم موافقت کرد که ایشان را معرفی کند و آقایان راستی، بنی‌فضل و مؤمن هم این کار را کردند. الحمدلله مرجعیت ایشان تثبیت شد و بعد از فوت آقای اراکی خلائی باقی نماند»(شماره ۳۷۵-۳۷۶)

آیت‌الله شیخ محمد یزدی نیز ضمن اشاره به تصمیم جامعه مدرسین، بر این نکته تاکید داشت که«بیننا و بین‌الله، ایشان اگر بالاتر از آقایانی که الان هستند نباشند، کمتر هم نیستند و ایشان مرجع‌ هستند. شعار “هم مرجعی و هم رهبری” هم از آنجا به وجود آمد. آیت‌الله یزدی در تبیین «اعلمیت» نیز چنین بیان داشت: «آیا اعلمیت فقط در مسائل مبتلا به روزه، حج، جهاد و… فتواست یا اعلمیت در امامت، رهبری و مطلق “ما یحتاج الیه مسلمین” هم هست؟ من با این مبنا، هیچ‌کس را اعلم از ایشان نمی‌بینم. به خودشان هم گفته‌ام. داخل پرانتز یک مطایبه‌ای را هم نقل کنم که یک روز ایشان به من گفتند خواهش می‌کنم از من حمایت نکنید. گفتم یعنی چه؟ گفتند چون به من وابسته‌اید، نمی‌خواهد از من حمایت کنید. با شوخی عرض کردم: چشم! دیگر از این به بعد حمایت نمی‌کنم! اما هر جا مناسبتی پیش می‌آمد، این بحث‌ها را بدون بردن نام ایشان مطرح می‌کردم و واقعاً اطاعت کردم»(شماره ۳۸۷-۳۸۸).

آیت‌الله‌العظمی سیدمحمود هاشمی شاهرودی «هوشمندی» را شرط اصلی اجتهاد دانسته، در توصیف قدرت علمی رهبر انقلاب چنین بیان داشت: «عمده قدرت اجتهاد است که خداوند متعال در حد خوب به ایشان داده است اشراف فقهی و شمّ فقاهتی بالائی که باید در یک فقیه و مجتهد باشد، الحمدلله در ایشان هست. ایشان زیاد کار می‌کند و مقدار زیادی جهاد و قصاص و کل مکاسب محرمه را درس داده است. اهل تتبع هستند  و از نظر دقت فقهی از کسانی که الان هستند، اگر جلوتر نباشند کمتر نیستند»(شماره ۴۰۵-۴۰۶).

آیت‌الله حاج آقا مرتضی تهرانی معتقد بود: «در این جامعیتی که خدا این بزرگوار را رشد داده است، هیچ در بین علمای شیعه واسلام نداریم»، ایشان بر این باور بود: «در مراجع قطعاً چنین فردی با این جامعیت نداریم. یعنی وقتی به سراغ مسائل سیاسی می‌روند و مطالعه و جمع‌آوری و مقایسه می‌کنند، یک نفر غیر از ایشان نیست. در مسائل فقهی که وارد می‌شوند و جواب می‌دهند، کاملاً پیداست که سراپا اخلاص و تقواست. آن‌‌قدر احتیاط می‌کنند که یک سر سوزن بر خلاف تقوا و احتیاط حرکت نکرده باشند. این را من تا الان لمس کرده‌ام و معتقدم دیگران به این صورت به ایشان نگاه نمی‌کنند».(شماره ۴۰۷-۴۰۸).

آیت‌الله العظمی مکارم شیرای تاکید داشت «ایشان را از نظر علمی، فقهی و از نظر اطلاعات مختلف هم صلاحیت دارند»(شماره ۴۲۰-۴۲۱).

آیت‌الله‌العظمی علوی گرگانی نیز معتقد بود: «الحمدلله شخصیت‌های فاضل وپخته‌ای که لیاقت این مطلب را دارند، بر فقاهت و منزلت علمی ایشان نظر داده‌اند. لازم نیست ما حرف بزنیم. ان‌شاءالله روز به روز به عظمت و بزرگواری ایشان افزوده شود. الحمدلله».( شماره ۳۹۱-۳۹۲)

آیت‌‌الله شیخ غلامرضا رضوانی‌خمینی، رهبر انقلاب را بسیار «خوش‌فکر و برخودار از توان علمی و فقهی خوب و قوی» توصیف کرد(شماره ۳۷۳). آیت‌الله مهدوی کنی نیز چنین اظهار داشت: «در جایگاه مرجعیت توأم با رهبری. این جایگاه خاصی بود که اختصاص به ایشان داشت. آقایان دیگر حتی ادعای این را هم نداشتند»(شماره ۳۶۰).

آیت الله واعظ زاده خراسانی، رهبر انقلاب را «یک مجتهد روشنفکر و روشن‌بین» می‌دانست که «مسائل دنیای جدید را بیش از هر کسی واقف است و می‌تواند آنها را حل کند. برخی از آقایان علما واقعاً به مسائل زمان اشراف و آگاهی ندارند، اما ایشان کاملاً مسلط است.این ویژگی در امام هم وجود داشت، به همین دلیل ایشان از لحاظ روشنفکری در صدور فتوا از بسیاری از علما پیش‌تر و در واقع آمیزه‌ای از اجتهاد حوزوی و روشن‌بینی سیاسی و اجتماعی است».(شماره ۳۸۹-۳۹۰)

چهارم. برکت و نعمت الهی

آیت‌الله العظمی سیدمحمود هاشمی شاهرودی وجود رهبری را یک «برکت» شمرده، چنین بیان داشت: «ایشان انصافاً ذخیره الهی است. این امتیازات کمتر در اشخاص جمع می‌شود، لذا همه باید قدر و قیمت این نعمت را بدانند. کجای دنیا چنین نعمتی دارند؟ مثل نعمت وجود خود امام. کجا آن نعمت را داشتند؟ خدا نکند شیطان از مسیر گله‌مندی‌ها وارد و سبب کفران نعمت اصلی شود».(شماره ۴۰۵-۴۰۶)

آیت‌الله شیخ مسلم ملکوتی نیز بر «نعمت الهی» بودن رهبری تاکید داشت و گفت: «من آقای خامنه‌ای را نعمت می‌دانم. مردم هم باید این را بدانند. شما خودتان می‌دانید، من هم می‌دانم که اگر آقای خامنه‌ای نبود و کس دیگری بود، وضع ما این‌طور نبود. ایشان یک نعمت الهی است. ما باید قدرش را بدانیم».(شماره ۳۶۷)

پنجم. استمرار خط امام

نقشه راه ما همان اصول امام بزرگوارما است؛ آیت‌الله خامنه‌ای ضمن بیان این راهبرد، این مهم را در ارائه روشن خط امام بیان داشتند که «اسم امام و یاد امام به تنهائی کافی نیست، امام با اصولش، با مبانی‌اش، با نقشه راهش برای ملت ایران یک موجود جاودانه است»؛ این راهبرد در تمام تصمیمات و موضع‌گیری‌های رهبر انقلاب جاری است.

آیت‌الله مهدوی کنی معتقد بود: «به تصدیق دوست و دشمن و حتی کسانی که مخالف هم هستند، در این بیست و چند سال کسی بهتر از ایشان نمی‌توانسته خط امام را دنبال کند».(شماره ۳۶۰)

آیت الله ابراهیم امینی نیز بر این نکته صجه گذاشت و گفت: «ایشان که قطعاً تمام تلاش و جدیت‌های لازم را کرده‌اند و در بهترین وجه ممکن تفکر و خط امام را به درستی و جامع تبیین کرده‌اند و در مقام عمل برای اجرا و پیگیری راه امام و تحقق آرمان‌های امام در بالاترین حد ممکن و بطور خستگی ناپذیر تلاش کرده‌اند. هرچند در بسیاری از امور بخاطر کوتاهی دیگران در انجام وظایف‌شان، مطالبات و رهنمودهای ایشان تحقق نیافته و به همین دلیل ایشان از وضعیت بعضی از امور راضی نیستند. ایشان می‌گویند و تاکید هم می‌کنند، اما در عمل می‌بینیم که بعضی از کارها انجام نمی‌شوند. ایشان کمبودها و نواقص را می‌بینند، طبعاً در برخی از موارد نگران هم هستند. با این همه قطعاً ایشان در همه کارها بر اساس تکلیف عمل کرده‌اند، دراین جنبه هیچ تردیدی نیست».(شماره ۴۲۹-۴۳۰)

آیت‌‌الله شیخ غلامرضا رضوانی‌خمینی نیز بر این باور بود: «همان‌طور که ما امام را تشخیص دادیم، ایشان را هم همین‌جور تشخیص داده‌ایم ایشان به همان روش امام پایبند است. بقیه مدعیانی که سنگ این چیزها را به سینه می‌زنند، در عمل پایبند نیستند، اما ایشان پایبند است. وقتی می‌گویم ایشان متد امام را قبول دارد، یعنی از نظر تفکر و عمل در زهد و ساده‌زیستی و شجاعت و تدبیر و همه چیز مثل امام عمل می‌کند».(شماره ۳۷۳).

آیت‌الله شیخ مسلم ملکوتی به جلوه‌ای دیگر از استمرار خط امام اشاره کرد و گفت: «آقای خامنه‌ای اصلاً خودش را در مقابل امام هیچی نمی‌بیند. آیت‌الله خامنه‌ای دارد اثبات می‌کند که راه امام را زنده نگاه داشته است».(شماره ۳۶۷)

آیت‌الله مومن قمی بخشی از عشق خود با مقام معظم رهبری را همانندی رفتار ایشان با امام مانند «رفتار در اجرای حکم‌ الهی» دانست و افزود: «مقام معظم رهبری مانند حضرت امام به مسائل شرعی خیلی تأکید دارند».(شماره ۴۳۵-۴۳۶)

آیت‌الله سیدهاشم رسولی‌محلاتی عضو برجسته دفتر حضرت امام، مقام معظم رهبری را به معنی کامل کلمه دست‌پرورده امام دانسته، چنین بیان داشت: «هم گفتار و هم رفتار آقا کاملاً نشان می‌دهد که ایشان دقیقاً همان راه امام را ادامه می‌دهند. مبادی اعتقادی و نگرش و دریافت ایشان از اسلام ناب دقیقاً منطبق با امام «رضوان‌الله علیه» است و همین اشتراک در خاستگاه اعتقادی است که گفتار و رفتار مواضع این دو بزرگوار را همسو و همگون کرده است. ما که از نزدیک شاهد سبک زندگی شخصی حضرت امام از قبیل ساده‌زیستی، زهد، ورع و وارستگی از تعلقات دنیوی و… بوده‌ایم، هیچ کس را مثل مقام معظم رهبری، نزدیک‌تر به امام سراغ نداریم. در عرصه رهبری انقلاب هم که دوست و دشمن گواهی می‌دهند که از جهت ایستادگی در راه اسلام ناب و اجرای احکام الهی، محبت عمیق به مردم بالاخص خانواده شهدا و ایثارگران و همچنین صلابت، شجاعت و قاطعیت در برابر مستکبران و دشمنان اسلام، هیچ فاصله‌ای را بین امام و آقا نمی‌توان پیدا کرد».(شماره۳۷۱)

آیت‌الله سیداحمد خاتمی نیز با اشاره به زنده و تحول آفرین بودن بینش امام در باره مسائل فقهی و مسائل جهانی، بر این مهم صحه گذارد که «بحمدالله مقام معظم رهبری هم عیناً همین راه را دنبال می‌کنند».(شماره ۳۶۳).

ششم. دشمن شناسی

توصیه مستمر رهبر انقلاب به مسئولین کشور، درست شناختن دشمن و فریب نخوردن از خدعه‌های دشمن است ؛ آنکه «دشمن ازطرق مختلف وارد می‌شود، گاهی دندان نشان می‌دهد، گاهی مشت نشان می‌دهد و گاهی هم لبخند نشان می‌دهد، همه اینها به یک معناست؛ قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفی صدورهم اکبر».

آیت‌الله حاج آقا مرتضی تهرانی، دشمن شناسی را امتیاز برجسته سکاندار انقلاب دانسته، افزود: «آن مقداری که شریعت، برای تبعیت از شخص شرط دانسته است، خدا بیش از آن به این بزرگوار عطا کرده است. فقه، اصول و سایر علومی که به آن ارتباط و بستگی دارد. آگاهی‌های جنبی‌ای که خدای متعال به ایشان داده است، بنده گمان ندارم که تا کنون کسی این مقدار آگاهی‌های ریز داشته باشد، به‌خصوص در دشمن‌شناسی. خدا به این بزرگوار این نعمت – شناخت دشمن– را عطا کرده است. کسانی که خیال می‌کنند ایشان دارد تند می‌رود اشتباه می‌کنند. خدا این شناخت را به ایشان عطا کرده است و دارد جلوی پای خودش و جلوی پای ملت، چاه‌ها و چاله‌ها را می‌بیند».(شماره ۴۰۷-۴۰۸).

آیت‌الله سید جعفر کریمی نیز بر این امر تاکید داشت؛ با این بیان: «در دل مقام معظم رهبری در مقابله با امریکا و علیه امریکا حرف زدن سر سوزنی خوف راه پیدا نمی‌کند».(شماره ۳۷۵-۳۷۶)

آیت‌الله شیخ محمدعلی گرامی قمی با ذکر این سخن که: «این چیزی که ما می‌بینیم ایشان طابق النعل بالنعل عمل کرده‌اند، درست مثل اینکه کفش امام را به پا کرده و پا جای پای امام گذاشته‌اند»، به استکبار ستیزی رهبر انقلاب اشاره دارد که «در موضوع مقابله با امریکا دقیقاً همان راه امام را ادامه داده‌اند».(شماره ۳۹۳-۳۹۴).

حجت‌الاسلام و المسلمین استاد شیخ عزیزالله عطاردی معتقد بود: «کشور ما که الآن با این همه دشمنی و معاند و مخالف در داخل و خارج روی موج زندگی می‌کند، دارد الحمدلله با مدیریت آیت‌الله خامنه‌ای اداره می‌شود و این چیزی است که همه به آن معتقدند منتهی ابعاد معنوی آدم‌های سیاسی همیشه در حجاب می‌مانند».(شماره ۳۶۹).

هفتم. عبور از مشکلات و فتنه‌ها

آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی از تصمیمات راه گشایی رهبر انقلاب در مشکلات جاری چنین یاد نمود: «ایشان را فرد اصلحی برای مسئله رهبری می‌دانم. تجربه هم نشان داده که در مشکلات و بزنگاه‌ها تصمیمات ایشان راه‌گشاست و علاقه ایشان به انقلاب و حفظ مظاهر اسلامی واقعاً مهم است. بعضی‌ها انقلابی هستند، ولی می‌گویند مظاهر اسلامی را فدای انقلاب کنیم، نه، ایشان هم انقلاب را حفظ می‌کنند هم مسائل اسلامی را، هم به مسائل حوزوی اهمیت می‌دهند. من وظیفه خودم می‌دانم که از ایشان حمایت و پشتیبانی کنم و تا به حال هم عملاً  این‌را نشان داده‌ام. من عرض کردم فردی را اصلح از ایشان برای این جایگاه نمی‌بینم و بنابراین، لازم است همه برای حفظ اسلام و انقلاب و کشور، ایشان را تأیید کنند. تجربه هم نشان داده که واقعاً ایشان مرد میدان هستند».(شماره ۴۲۰-۴۲۱).

آیت‌الله العظمی علوی گرگانی از نقش رهبری در عبور از آسیب‌ها و مشکلات جاری کشور را با این جمله توصیف نمود: «بینی و بین‌الله با مشکلاتی که الان مملکت با آنها دست به گریبان است که بعضی از آنها از دوران مرحوم امام هم دشوارترند، با درایت رهبری کرده‌اند. الان درست مثل این است که گلوگاه ما را گرفته‌اند. بنده که از رهبری و درایت ایشان بسیار خشنود هستم».(شماره ۳۹۱-۳۹۲)

آیت‌‌الله شیخ غلامرضا رضوانی‌خمینی با اشاره به دشواری شرایط انقلاب چنین بیان داشت: «مشکلاتی که ایشان دارند، امام نداشتند. مشکلات ایشان کمرشکن است. کسانی که آن زمان ولو به ظاهر طرفدار امام بودند، یک کاسه بودند و جرئت نمی‌کردند مخالفت کنند، اما بعد از امام عده‌ای جرئت کارشکنی پیدا کردند. هرجا هم تیغشان ببرد، می‌زنند، اما الحمدلله تا حالا کاری از پیش نبرده‌اند. البته خدا هم کمک می‌کند. غائله سبز کم غائله‌ای نبود. بیست میلیون دلار فقط آمریکا خرج کرد».(شماره ۳۷۳).

حکیم متاله آیت‌الله حاج شیخ یحیی انصاری‌ شیرازی نیز به تدبیر رهبری در مقابله به «فتنه سبز» یاد کرد و گفت: «در فتنه ۸۸ نقش آیت‌الله خامنه‌ای، بدون تعصب، انصافاً نقش بسیار خوبی بود».(شماره ۳۴۷)

آیت‌الله شیخ مسلم ملکوتی هم چنین بیان داشت: «در فتنه ۸۸ حقیقت مطلب این است که دشمنان اسلام خیلی سرمایه‌گذاری کردند و شرایط بسیار سختی را به وجود آوردند. اما خدا حفظ کرد و نقش ولایت فقیه و رهبری به خوبی ثابت شد».(شماره ۳۶۷).

آیت‌الله سید جعفر کریمی نیز تاکید داشت که «ما بحمدالله در بحران‌هایی که پیش آمد، به فضل الهی و درایت ایشان، سربلند بیرون آمدیم».(شماره ۳۷۵-۳۷۶)

آیت‌الله حاج شیخ علی‌اصغر معصومی شاهرودی معتقد بود: «اگر درایت و استواری آقا نبود، کشور ما امروز سرنوشتی بدتر از سایر کشورهای خاورمیانه داشت».(شماره ۳۸۱-۳۸۲).

هشتم. رمز کامیابی‌ها

میهن اسلامی در دوره سی سال رهبری آیت‌الله خامنه‌ای کامیابی‌ها و کاستی‌های متعددی داشته است؛ آیت‌الله ابراهیم امینی رمز کامیابی‌ها و موفقیت‌های انقلاب را پیروی از رهبر معظم دانسته و گفت: «رهبری همواره بر رفع مشکلات تاکید و برای آن تلاش کرده‌اند. در هر مورد که مسئولین ذیربط، دستورات ایشان را با جدیت اجرا کرده‌اند نظام جمهوری اسلامی به موفقیت‌های بزرگی دست یافته است و به تعبیر دیگر هرکجا پیروزی و موفقیت بزرگی رخ داده است همانجاست که پیروی ازمقام ولایت بعمل آمده است».(شماره ۴۲۹-۴۳۰)

آیت‌الله شیخ نصرالله شاه‌آبادی نیز بر اهمیت تاسی به زعیم انقلاب اشاره داشت:«اگر این سید اولاد پیغمبر(ص)، مقام معظم رهبری را رها کنیم واقعاً بیچاره‌ایم. به همه گفته‌ام تنها کاری که می‌توانید بکنید این است که جمعیت پشتوانه این سید را زیاد کنید. واقعاً معتقدم ایشان غریب واقع شده است. خود امام هم با آن قدرتش غریب بود، چه رسد به این بزرگوار. واقعاً اگر امیدی هم هست فقط به ایشان است. باید یک قدرت اسلامی داشته باشیم. من می‌گویم آقای خامنه‌ای«حفظه‌الله»، یک مرکز قدرت اسلام. از مراجع دیگر ما که حرفشان به جائی نمی‌رسد. آن کسی که حرفش به جائی می‌رسد ایشان است. باید جمعیت را به سمت ایشان سوق داد که وقتی کلامی را می‌گوید در مملکت حرکت ایجاد کند. اعتقادم بینی و بین‌الله این است که بر ما واجب است پشتیبانی از مقام معظم رهبری. باید ملت متوجه ایشان باشد، یعنی مردم اگر به دین علاقه دارند، باید بدانند فقط ایشان به درد می‌خورد».(شماره ۳۸۹-۳۹۰)

این سخن آیت‌الله العظمی علوی گرگانی هم برای بزرگان و بخصوص مسئولین الهام بخش است که: «واقعاً نظر مقام معظم رهبری را ملاک می‌گیرم، چون ایشان حقیقتاً اشراف تمام معنا به این مسائل دارد و سخنی بی‌جهت از دهان مبارکشان بیرون نمی‌آید. به همه مسئولین هم سفارش می‌کنم در این‌گونه مسائل واقعاً خط رهبری را دنبال کنند».(شماره ۳۹۱-۳۹۲)

نهم. مدیریت شایسته کشور

آیت‌‌الله شیخ غلامرضا رضوانی‌خمینی به امتیاز مدیریت رهبر انقلاب اشاره نمود: «ایشان بسیار خوب انقلاب و نظام را رهبری کرده است. البته کمک خدا و امام زمان(عج) است».(شماره ۳۷۳).

آیت‌الله العظمی علوی گرگانی نیز بر همین نکته صحه گذاشت :«انصافاً نباید از حق گذشت که سیاست کاملی داشتند و توانستند مملکت را رهبری کنند. اگر کسی غیر از این بگوید به نظرم کم لطفی کرده است».(شماره ۳۹۱-۳۹۲)

آیت‌الله حاج شیخ یحیی انصاری‌ شیرازی، رهبر انقلاب را «مؤید به تأییدات الهی» می‌دانست. (شماره ۳۴۷) آیت‌الله حاج آقا مرتضی تهرانی به جامعیت شخصیت سیاسی و مدیریتی آیت‌الله خامنه‌ای اشاره کرد: «ایشان در مقطعی که خودشان مستقیماً این مسئولیت الهی را به عهده داشتند، کارهای بزرگی انجام دادند، آن ‌قدر بزرگ که نمی‌شود حجم آن را تعیین کرد. اگر خدای متعال این بزرگوار را در این سمت قرار نداده بود، هیچ‌‌یک از علما تا سال‌های طولانی هم این همت و اراده را نداشت که آنچه را من خیال هم نمی‌کردم که در عمرم آن ابعاد معنوی، الهی، شرعی و انسانی را ببینم شاهد باشیم.آثاری که به عنوان برکات الهیه از آقا به جا مانده، خیلی بیش از زمان امام خمینی است. نه اینکه امام نمی‌توانستند. خدای متعال از آن بزرگوار آنچه خواسته ایشان عمل کرده، از این بزرگوار هم آنچه خواسته دارند عمل می‌کنند. ما الان زیر آسمان، نداریم انسانی را که مثل آقا در مسائل سیاسی به صورت ریز، این مطالعات و این نظرات تصدیقی اعم از اثباتی و نفی‌ را داشته باشد. این مقدار توفیق را که خدای متعال به ایشان داده به خاطر این است که شایستگی‌اش را داشته است. هر کسی که دلش بخواهد که به این نمی‌رسد».(شماره ۴۰۷-۴۰۸).

آیت‌الله علیرضا اعرافی رئیس حوزه‌های علمیه کشور، از «نگاه راهبردی و کلان توام با نگاه عینی و جزئی» رهبر انقلاب یاد کرد و گفت: «حضرت آقا ضمن اینکه آن نگاه راهبردی کلان جامع امام را ملتزمند و دائم هم آن را بازسازی و بازآفرینی می‌کنند، با صحنه‌های ریزتر و جزئی‌تر مهم و عینی، درگیری عملی بیشتری  داشته‌اند و تولیدات ذهنی ایشان در این زمینه‌ها واقعاً درخور تحسین و تقدیر است. ایشان با مسائل عینی‌تری درگیر شدند و مرور زمان یک چیزهایی را ملموس‌تر کرد و آسیب‌های جدیدی پیدا شدند که در آن زمان نبود. این است که مواضع ایشان ناظر به عملیات عینی‌تر و واقعیت‌های ملموس‌تر و متوجه آسیب‌هایی هستندکه جدیداً پیدا شده‌اند. به همین خاطر راهبردهای ایشان یک ذخیره بزرگ برای هدایت جامعه، نهادهای علمی و به‌طور خاص حوزه هستند».(شماره۴۳۹-۴۴۰)

دهم. زعامت مسلمین

آیت‌الله شیخ ابراهیم امینی به نقش ولی امر مسلمین در مدیریت خیزش‌های اسلامی در جهان یاد کرد: «در طول این مدت در ارتباطاتی که با آیت‌الله خامنه‌ای داشتیم و در موقعیت‌های مختلف، فرد بهتری را نیافتیم و هر چه هم‌زمان می‌گذرد، می‌بینیم ایشان با موضع‌گیری‌ها و رفتارش، به‌خصوص در شرایط خطیر فعلی، بهترین فرد برای این منصب بوده وهست. تاکید می‌کنم که بعد از سی‌سال، می‌بینیم که هنوزهم بهترین فردی که بتواند جامعه اسلامی را در دنیا اداره کند و در صدور انقلاب هم توفیق کامل داشته باشد، ایشان است و کاملاً از این موضوع مطمئن هستیم. الان آیت‌الله خامنه‌ای در جهان جا افتاده است و نهضت‌های اسلامی را در جهان اداره می‌کند. گاهی که خدمت ایشان می‌رسم، عرض می‌کنم این کار را بسیار خوب انجام می‌دهید».(شماره ۴۲۹-۴۳۰)

آیت‌الله محمدعلی گرامی قمی بر جایگاه جهانی آیت‌الله خامنه‌ای صحه گذاشت و گفت «به ایشان گفتم نه ‌تنها امید این ملت به شماست که شما امید بعضی از ملل دیگر هم هستید. نهضت‌های آزادی‌بخش در کشورهای دیگر نظرشان به ایران و شخص رهبری است».(شماره ۳۹۳-۳۹۴).

سردار مقاومت حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحسن نصرالله، نیز به نقش فرا کشوری رهبر انقلاب اشاره داشت: «در شکل ظاهرى قضیه از طرف مجلس خبرگان رهبرى انتخاب شدند ولى به اعتقاد بنده و همه برادران و خواهران ما در لبنان این شکل ظاهرى قضیه است و الا انتخاب حضرت آیت‌الله العظمى خامنه‌اى براى رهبرى و ولایت یک امر الهى بود, خدا ایشان را انتخاب کرد. مجلس خبرگان یک وسیله بود و یک شکل قانونى پیدا کرد و از آن لحظه که این انتخاب اعلام شد, اصلاً در همه دل‌هاى مومنین و مومنات و شیعیان لبنان نشست و موجب اطمینان و آرامش شد و آن نگرانى و تلخى که از رحلت امام به وجود آمد تسکین شد یعنى مومنین در لبنان هم به خاطر اعتقاد و ایمان به ولایت مطلقه فقیه که حضرت امام فرمودند و مقام معظم رهبرى که در این جایگاه هستند و هم به شخص ایشان عشق و محبت و ایمان و اعتقاد دارند و آقا فقط نقش رهبرى براى جمهورى اسلامى و ملت ایران ادا نمى‌کنند بلکه براى کل مسلمین و مخصوصاً شیعیان دنیا».(شماره ۱۹۷)

 

 

یازدهم. فضیلت‌های اخلاقی

آیت‌الله محمدعلی گرامی قمی در توصیف گوشه‌ای از ویژگی‌های اخلاقی رهبر انقلاب چنین بیان داشت: «خصوصیاتی را که در ایشان هست در حال حاضر با هیچ‌کس دیگری نمی‌توانیم مقایسه کنیم. ما با ایشان همدوره بوده‌ایم و کاملاً با ویژگی‌های ایشان آشنا هستیم. ایشان شرح صدر خوبی دارد که جزو مهم‌ترین خصوصیت‌های رهبری و مدیریت است».(شماره ۳۹۳-۳۹۴)

آیت‌الله حاج آقا مرتضی تهرانی به «بلندهمتی» رهبر انقلاب اشاره کرده، چنین گفت: «آن‌‌قدر این روح پاکیزه و لطیف و بزرگ است که وقتی ایشان این تعبیر را شنید، از آن موقع تدریجاً خودش را برای فعلیت این منزلت آماده کرد و از این حرکت اختصاصی و استثنایی هم هیچ غفلت نورزید. خصیصه دیگر ایشان این بود که نسبت به والدین تأدب، تواضع، فروتنی و اطاعت بسیار زیادی داشتند. خیلی زیاد که از عرفیت خارج است، به‌خصوص نسبت به پدر بزرگوارشان. عجیب بود. آنها هم حتماً اثر وضعی دارد و پیدا بود که حق تعالی تعبیر همان خواب را برای ایشان تقدیر کرده است و باید منتظر باشیم که خدا ایشان را به آن منزلت برساند. آنچه که بنده در این عرایضم به عنوان محور دارم، مسئله اخلاص است. ایشان مرتب دارد زحمت می‌کشد که این اخلاص را بیشتر، پررنگ‌تر، لطیف‌تر و حساس‌تر کند»(شماره ۴۰۷-۴۰۸).

آیت‌الله شیخ محمد یزدی رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، رهبر انقلاب را فوق‌العاده مهربان، رئوف و اجتماعی توصیف کرد».(شماره ۳۸۷-۳۸۸)

آیت‌الله شیخ مسلم ملکوتی نیز رهبر معظم انقلاب را از حیث مواظبت و عبادت و دعا ممتاز دانسته، چنین گفت: «من تا به حال از آقای خامنه‌ای یک عیبی ندیده‌ام. یک آدم مخلص، پاک به تمام معنا. نعمتی است که خدا داده و باید قدرش را بدانیم».(شماره ۳۶۷)

آیت‌الله حائری شیرازی ضمن اشاره به بعد معنوی آیت‌الله خامنه‌ای، چنین بیان داشت: «وقتی نماز می‌خواند نمازش با حضور قلب بود. من معنای نماز با حضور قلب را می‌فهمم که می‌گویم. حضور قلب فقط این نیست که انسان معنایش را بداند. حضور قلب اگر نباشد جلوی انسان بند قرار می‌گیرد و انسان نمی‌تواند وارد حالت تذکر بشود. اگر حق‌الناس به گردن انسان باشد، این بند برداشته نمی‌شود و نمی‌توان وارد شد. انسان باید خیلی مواظب باشد که کلامش موجب آزردگی مؤمنی نشده باشد، حقی از کسی ضایع نکرده باشد و وقتی می‌خواهد بیاید سر نماز، این بند را از جلویش بردارند. آقای خامنه‌ای وقتی الله‌اکبر می‌گفت، احساس می‌کردی بندی جلویش نبود. داخل نماز بود. این چیزی بودکه من از ایشان دیدم».(شماره ۳۸۹)

آیت‌الله مهدوی کنی «روحیه گذشت» را بزرگواری رهبر انقلاب دانسته، چنین اظهار داشت: «اگر انسان به کسانی که مخالفت می‌کنند و حتی فحش می‌دهند، برود و سلام کند، بزرگواری است و من اینها را در آقا می‌بینم». (شماره ۳۶۰)

آیت‌الله حاج شیخ علی‌اصغر معصومی شاهرودی با یاد از «جذبه مهربانی» رهبر معظم انقلاب، افزود: «اخلاص، توکل و معنویتی که همواره مرا به ایشان جذب کرده است، این که ذره‌ای خودخواهی و منیّت در وجود این بزرگوار نیست و هر کاری که می‌کند برای خداست، مهر، محبت و تواضع، ادب، مردمداری، قدردانی از زحمات دیگران، احترام و محبت به همه به‌خصوص دوستان و یاران، مدیریت، تلاش، برنامه‌ریزی مدبرانه و… اینها واقعاً اعتقاد من هستند و در روز قیامت هم خواهم گفت. اخلاص و همتی که ایشان دارد، خدایی است و از سوی خداوند استعانت می‌شود. اگر کسی این همه تحمل، صبر و هوشمندی را نمی‌بیند یا می‌بیند و انکار می‌کند، عاری از انصاف است. مردم باید قدر بدانند و شما رسانه‌ها هم باید این نکات را بیان کنید. خود حضرت آقا تمایلی ندارند که برخی از این نکات نقل شوند، ولی مردم باید بدانند از چه نعمتی برخوردارند تا آرامش خاطر بیشتری بیابند».(شماره ۳۸۱-۳۸۲).

دوازدهم.ساده زیستی

«ایشان نه دنبال مال است، نه به دنبال اعمال قدرت به معنای غلط آن، نه خانواده‌شان را می‌خواهند وارد این مسائل و از این جایگاه سوء استفاده کنند…و این چیزی است که برای همه معلوم است و حتی دشمن هم می‌داند و به آن معترف است»؛ این بیان آیت‌الله مهدوی کنی در وصف زندگی رهبر انقلاب بود.(شماره ۳۶۰)

همین توصیف را نیز آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی داشت: «من این را می‌دانم که ایشان هنوز دارد مانند گذشته و همیشه، ساده زندگی می‌کند. این‌طور نیست که حالا که به جایی رسیده، برای خود زندگی مفصلی را تشکیل داده باشد. به پسرانش هم گفته اگر خواستید در اقتصاد وارد شوید، نام خامنه‌ای را از روی خود بردارید. همه فرزندانش انسان‌های سالمی هستند. ایشان پیروز است، چون دارد با قناعت و ساده زندگی می‌کند». (شماره ۳۷۲)

آیت‌الله واعظ‌زاده خراسانی ساده‌زیستی ایشان را نکته بسیار چشمگیر و برجسته‌ای می‌دانست و گفت: «ایشان زندگی ساده‌ای دارند و تنها اسباب مورد علاقه ایشان کتاب است و کتابخانه مفصلی هم دارند. بسیار مقید هستند که فرزندانشان در امور دخالت نکنند تا از این موقعیت سوءاستفاده نشود. ایشان زی‌طلبگی را همچنان حفظ کرده است».(شماره ۳۸۹-۳۹۰)

آیت‌الله شیخ محمد مومن قمی این سخن را از رهبری معظم نقل کرد: «من هیچ چیز از دولت نمی‏گیرم، من تمام خرج‏هایی که دارم پول‏هایی است که در اختیار ولی‌امر است».(شماره ۴۳۵-۴۳۶)

آیت‌الله سیداحمد خاتمی در توصیف نوع زندگی جاری رهبر انقلاب گفت: «زندگی خود آقا از هدایا می‌گذرد. آقا از سهم امام یک ریال مصرف نمی‌کنند، از بودجه‌های دولتی هم استفاده نمی‌کنند. مثل امام زندگیشان از طریق هدایایی می‌گذرد که نذر می‌کنند. مواردی را خود من شاهد بودم که کسی نذر کرده بود که اگر مشکلم حل شود، این مبلغ را تقدیم آقا میکنم و حل شده بود. بنده واسطه بودم که این مبلغ را به مقام معظم رهبری تقدیم کنم. زندگیشان اینچنین می‌‌گذرد و واقعاً گاهی وق‌ ها مقروض می‌شوند و قرض می‌کنند تا هدیه دیگری برسد. مقام معظم رهبری در ساده‌زیستی حتی پیش دشمنان ضرب‌المثل هستند. حتی آنهایی که آقا را قبول ندارند، سخت بر این باورند که در بین روحانیون کشور، اگر بخواهند کسی را به عنوان ضرب‌المثل برای ساده‌زیستی و احتیاط در بیت‌المال مثال بزنند،آقا هستند».(شماره ۳۶۳)

سیزدهم. آینده انقلاب

این فراز را با فرمایش آیت‌الله‌العظمی مظاهری پی می‌گیریم: «امیدوارم ان‌شاءالله سایۀ ایشان بر سر این نظام مقدّس پایدار باشد و روزی را شاهد باشیم که با ظهور حضرت ولی‌عصر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشّریف» نظام عدل الهی، جهانی شود و زمان ظهور و پس از آن، رجعت و حکومت اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» فرا برسد».(شماره ۴۱۳ -۴۱۴).

آرزوی آیت‌الله مومن قمی آن بود که شعار «تا انقلاب مهدی خمینی را نگه‌دار» در مورد آیت‌الله‌ خامنه‌ای مصداق پیدا کند تا نهضت را به دست حضرت ولیعصر(ع) بسپرد.(شماره ۴۳۵-۴۳۶)

آیت‌الله ابراهیم امینی با بیان این دغدغه که «نگرانم بعد از ایشان قرار است چه کسی امور را اداره کند؟ بالاخره ما هم بشرهستیم و مثل هر انسان دیگری گاهی نگران می‌شویم» به در میان گذاشتن این نگرانی با رهبر معظم انقلاب اشاره نمود و گفت: «من بارها خودم این را به‌طور خصوصی به رهبری گفته‌ام که: برای طول عمر و دوام توفیقات شما دعا می‌کنم. از خدا می‌خواهم تا زمان ظهور حضرت مهدی(عج) شما را زنده نگه دارد، همان‌‌طور که در زمان امام هم همین دعا رامی‌کردیم ولی باید مراقب حریان طبیعی زندگی بشر هم بود. ایشان معمولاً در جواب این عرض بنده می‌فرمایند: “خدا می‌خواهد این نظام باقی بماند و طبعاً همین نظام درمواقع لزوم نیازهای خود را برآورده می‌کند، همان‌طور که بعد از امام این‌طور شد”.(شماره ۴۲۹-۴۳۰)

نوشتار را با این دعای مرحوم آیت‌الله حاج آقا مرتضی تهرانی پایان می‌بریم: «ان‌شاءالله خدای متعال ۱۲۰ سال و هر چه بیشتر به این بزرگوار عمر با برکت عطا بفرماید. هر چقدر خدا به ایشان عمر طولانی عطا فرماید، باز عرض می‌کنیم که خدایا! کم است. یا ما را ببر یا جامعه را خالی از ایشان نبینیم».(شماره ۴۰۷-۴۰۸).

 

 

30ژوئن/19

حرفی است از هزاران

بسم الله الرحمن الرحیم

سرمقـاله

حرفی است از هزاران

«…با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر می‌کنم و…»

آیا اوصاف آرام، مطمئن، شاد و امیدوار در فراز پایانی وصیت نامه امام خمینی (قدس سره) می‌تواند از وجهی ناظر به آینده انقلاب و نظام اسلامی باشد؟

جملات قبل و بعد سطر فوق درباره مردم «امت» و رهبری آینده «امامت» که دو رکن اساسی بقاء، اقتدار و گسترش نظام و انقلاب اسلامی است، نگاه امام به آینده را ترسیم می‌کند. حضرت امام در آخرین فراز از وصیت‌نامه و در ادامه این فراز می‌فرماید: «…و از ملت امیدوارم که…. با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمتگزار در سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند.»

حضرت امام در حالی که خود را در جایگاه امامت جامعه، خدمتگزار می‌نامد برای بعد از خود، وجود خدمتگزار بالا و والاتر را نوید می‌دهد.

هرچند حضرت امام بر آن بود که موضوع رهبری بعد از خود را در ساختار و مجرای قانون نهادینه کند اما به طور غیر رسمی و در موارد و مناسبت‌های متعدد از اینکه نظر خویش را در ارتباط با شایستگی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برای رهبری آینده ابراز کند دریغ نداشت.

حضرت امام علاوه بر نشانه‌گیری‌های مصداقی, به شاخص‌های مهم برای احراز شرایط رهبری هم تاکید داشت:

«یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه‏‌ها هم باشد ولى نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به‏‌طور کلى در زمینه اجتماعى و سیاسى فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم‌گیرى باشد، این فرد در مسائل اجتماعى و حکومتى مجتهد نیست و نمى‏تواند زمام جامعه را به دست گیرد.»(صحیفه امام، ج۲۱، ص ۱۷۹)

سرانجام تقدیر و لطف الهی برای صیانت از دستاورد خون صدها هزار شهید با نفی آنچه که بندگان خدا از سال‌هاپیش برای رهبری بعد از امام تدبیر کرده بودند، تجلی یافت و در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸  گزینه‌ای را که امانت تاریخی اسلام ناب را به شایستگی به سمت سرمنزل مقصود راهبری کند در جایگاه جانشینی امام راحل تثبیت فرمود و بدین‌سان امامت و رهبری انقلاب اسلامی بر عهده حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خامنه‌ای قرار گرفت.

مجتهد جامع‌الشرایطی که گذشت سه دهه از زعامتش، نشان داد ویژگی‌های فوق‌العاده و شخصیت جامع‌الاطراف او، با هیچ یک از زعمای دینی و با هیچ‌یک از سران کشورهای جهان قابل مقایسه نیست. ناخدای باخدایی که در ۳۰ سال گذشته، کشتی انقلاب و نظام اسلامی را از سخت‌ترین طوفان‌ها و پیچیده‌ترین دسیسه‌ها و فتنه‌های داخلی و خارجی عبور داده و با ادامه راه و خط امام خمینی، _که منبعث از آیات بینات قرآن است_ قدرت آمریکا و استکبار جهانی را به چالش و سراشیبی افول کشانیده و با تقویت قدرت اسلام ناب و انقلاب اسلامی، محور مقاومت را تا آن سوی مرزها و فراتر از قاره‌ها گسترش داده است. پیروزی اراده جمهوری اسلامی بر عِده و عُده ابرقدرت‌های جهانی در جنگ ۳۳ روزه لبنان، جنگ سوریه، انهدام داعش در عراق و سوریه و… شاهدی بر این مدعاست که حتی دشمنان نیز یارای انکار آنرا ندارند.

در سطح داخلی نیز علاوه بر امنیت کم‌نظیر ایران، آن‌هم در ناامن‌ترین منطقه جهان، در سایه هدایت‌ها، سیاست‌گذاری‌ها و پیگیری‌های معظم‌له برای پیشرفت همه جانبه کشور و نیل به سوی تمدن بزرگ اسلامی، برگ‌های زرین و افتخارات بی‌نظیری به ثبت رسیده و در بسیاری از عرصه‌های علمی و تکنولوژیکی از جمله در حوزه هوا-فضا، چرخه سوخت هسته‌ای، فناوری نانو، سلول‌های بنیادی، تولید تجیهزات دفاعی و موشکی و… جمهوری اسلامی به جایگاه برجسته جهانی دست یافته است.

البته این نکته نیز قابل توجه و تامل است که در عرصه‌هایی مانند اقتصاد و فرهنگ که دستگاه‌های اجرایی و نهادها و سازمان‌های ذیربط در قبال تاکیدات و رهنمودهای معظم‌له کوتاهی و قصور و تقصیر داشته‌اند،​ کشور با مشکلات جدی مواجه شده است.

اما علاوه بر شهادت علمای بزرگ و مجتهدان خبره درباره مراتب تقوی، زهد، فقاهت و مرجعیت حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای، امروز جامعیت و اشراف رهبر معظم انقلاب(مدظله) در عرصه‌های گوناگون علوم دینی، سیره معصومین(ع) و تاریخ اسلام، ایران و جهان، مدیریت کلان و مسائل سیاسی و بین‌المللی، همچنین حوزه فرهنگ و ادبیات و هنر در کنار ساده‌زیستی و پرهیز از مظاهر دنیا و  مردمداری از ویژگی‌هایی است که به اذعان دوست و دشمن، ایشان را از سایر رهبران دینی و سیاسی در جهان متمایز کرده است.

اینجانب در طول چند دهه اخیر، بارها توفیق حضور در برخی از جلسات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اقشار مختلف از جمله هنرمندان، کارگردانان و اهالی سینما و تلویزیون، نویسندگان و رمان نویسان، جوانان، اساتید دانشگاه و نخبگان و فرهنگیان را داشته‌ام  و از نزدیک شاهد بوده‌ام که بیانات ایشان در این جلسات، چگونه مخاطبان را _ که احیاناً خود را در قله رشته خود می‌دانند_ در برابر گستره و عمق اطلاعات معظم‌له حیرت‌زده و خاضع می‌کند.

نمونه برجسته دیگر، اطلاعات گسترده و اشراف ایشان در امور نظامی و صنایع دفاعی است و این نکته را بارها در اذعان فرماندهان نیروی‌های زمینی، هوایی و دریایی ارتش و سپاه دریافت کرده‌ام؛ از جمله بارها از شهید طهرانی مقدم شنیدم که به تعبیر خودش، حضرت آقا را استاد و راهنمای مجتهد خود در پیشرفت‌های فوق‌العاده موشکی کشور توصیف می‌کرد.

اینک در آغاز چهارمین دهه بهرمندی از نعمت رهبری امام خامنه‌ای، گوشه‌هایی از برخی ویژگی‌های شخصیت ذوابعاد ایشان را از دریچه نظرات تنی چند از کارشناسان و همچنین گزیده‌‌هایی از مصاحبه‌های «پاسدار اسلام» در سالیان گذشته با علما در خصوص معظم‌له را تقدیم یاران “پاسدار اسلام” می‌کنیم و خاضعانه می‌گوییم:

این شرح بی‌نهایت کز زلف یار گفتند         حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد

مدیر مسئول