Tag Archives: روابط بین الملل

03ژانویه/21

از سازش و تسلیم تا مقاومت

مقدمه:

یکی از سئوالاتی که در طول سال‌های پس از پیروزی انقلاب ‌اسلامی دائماً از سوی برخی از مغرضان و یا بعضاً جاهلان بی‌غرض تکرار شده این است که چرا جمهوری‌اسلامی برای رفع مشکلات خویش با نظام سلطه بین‌الملل و به‌طور مشخص با دولت آمریکا مماشات نمی‌کند؟ از دیدگاه طراحان این سئوال، استکبارستیزی نظام جمهوری‌اسلامی و دشمنی با آمریکا موجب وضع بد اقتصادی ایران است و اگر ما دست از استکبارستیزی برداریم مشکلاتمان برطرف خواهند شد. گاهی نیز به‌غلط استدلال می‌شود که ایران در دوره پهلوی به دلیل عدم ‌ستیز رژیم با استکبار و آمریکا از وضع معیشتی و رفاه اقتصادی مناسبی برخوردار بود و انقلاب‌اسلامی موجب دشمنی استکبار با جمهوری اسلامی و در نتیجه افزایش مشکلات اقتصادی ایران شده است.

در این یادداشت تلاش داریم تا ضمن بررسی اجمالی ادعای فوق بر اساس اسناد و شواهد موجود، پاسخ این سئوال را که ریشه اختلافات ایران و آمریکا چیست و اینکه آیا مذاکره و سازش راه حل مشکلات خواهد بود یا خیر، به مخاطب عرضه کنیم.

 

۱٫وضعیت ایران در زمانی که متحد آمریکا در منطقه بود

شایعه رفاه اقتصادی مردم ایران در عصر پهلوی ادعای مضحکی است که مدام از سوی طرفداران رژیم پهلوی تکرار می‌شود، به‌نحوی که در ذهن برخی افراد بی‌اطلاع به صورت یک واقعیت مسلم تاریخی درآمده است. به‌جرئت می‌توان ادعا کرد در طول تاریخ ایران هیچ حکومتی به اندازه حکومت پهلوی، وابسته به بیگانگان و تسلیم محض در برابر قدرت‌های خارجی نبوده است. رژیم شاه نه تنها هیچ تنشی با قدرت‌های جهانی و آمریکا نداشت، بلکه کاملاً تحت امر آنان بود تا جایی‌که رژیم شاه حتی دستور نحوه مقابله با مردم و سرکوب مخالفانش را هم از رؤسای آمریکا و انگلیس می‌گرفت.

یکی از نزدیکان اسدالله علم و از شاهدان سرکوب قیام ۱۵خرداد ۴۲ در گفتگویی با مصطفی الموتی در لندن به این نکته اشاره می‌کند که: «علت اصلی شدت‌ عمل اسدالله علم در سرکوبی قیام ۱۵خرداد، حمایت قابل ‌ملاحظه‌ای بود که هر دو کشور انگلیس و آمریکا از اقدام وی به ‌عمل آورده بودند. وی خود شاهد بوده که ساعاتی قبل از آغاز عملیات، اسدالله علم، نخست‌وزیر تماس‌های متعددی با سفارتخانه‌ها و نمایندگی‌های سیاسی دو کشور انگلیس و آمریکا برقرار کرد و نظر آن کشورها را درباره چگونگی برخورد با تظاهرکنندگان و مخالفان رژیم پهلوی جویا شد و پس از تأیید عملیات از سوی آن کشورها، اسدالله علم در به خون کشیدن مخالفان رژیم تردیدی به خود راه نداد.»(۱)

شاه کاملاً در خدمت غرب به‌ویژه دولت آمریکا بود؛ اما این موضوع نه‌تنها باعث حل مشکلات ایران نشد، بلکه مشکلات کشور را در ابعاد مختلفی افزایش داد. از ضعف‌ها و مشکلات گسترده سیاسی، فرهنگی و نظامی رژیم که بگذریم، سازش رژیم با غرب موجب تنگناهای شدید اقتصادی و فقر و بی‌عدالتی در ایران شد.

مروری هرچند اجمالی به منابع متعدد آن دوره به‌خوبی وضعیت اقتصادی رژیم را آشکار می‌سازد. در سال‌هایی که به‌غلط برخی از رفاه و ارزانی در آن سال‌ها سخن می‌گویند، مطبوعات وقت کشور مطالب فراوانی در مورد گرانی شدید و ناتوانی غالب مردم در تأمین حداقل مایحتاج عمومی منتشر کرده بودند.(۲) کاهش قدرت خرید مردم در سال‌های پایانی عمر رژیم به‌حدی رسیده بود که شاه و همسرش در آخرین پیام تلویزیونی که به مناسبت حلول سال ۱۳۵۶شمسی و پس از گذشت چند ماه از آغاز قیام‌های مردمی پخش شد، به‌ناچار به فشار ناشی از مشکل گرانی به مردم اعتراف کردند.

برخی از شاهدان عینی در مراسم جشن‌های ۲۵۰۰ساله در شیراز روایت می‌کنند در حالی که رژیم با هزینه‌های گزاف در حال برگزاری این جشن‌های پرزرق و برق بود، «در مسیر اصفهان به شیراز و به‌خصوص در نزدیکی تخت جمشید، مردم در جاده‌ها و خیابان‌ها از مسافران به گدایی تکه نانی مشغول بودند.»(۳) اردشیر زاهدی، وزیر خارجه دولت هویدا، در توصیف اوضاع بد اقتصادی مردم در اواخر دهه اول حکومت محمدرضا، می‌گوید: «در سال۱۳۲۹، وضع اقتصادی و کشاورزی ایران خراب بود. در آذربایجان مردم از بی‌نانی و قحطی در عذاب بودند. هر روز صبح که ما از خواب بیدار می‌شدیم، می‌دیدیم که چند نفر از گرسنگی مرده‌اند. در شمال ایران، اغلب بچه‌ها، شکم‌های بزرگ و رنگ پریده داشتند…»(۴)

این وضعیت در دهه دوم حکومت پهلوی هم ادامه یافت تا جایی‌که فریدون هویدا می‌نویسد: «به‌رغم برکناری زاهدی، اوضاع اقتصادی کشور روز به روز بدتر می‌شد. گرچه که بعد از سقوط مصدق، بهره‌برداری از نفت ایران را کنسرسیومی متشکل از کمپانی‌های غربی به عهده گرفت و درآمد ایران هم از بابت فروش نفت (به صورت دریافت %۵۰ سود)، به‌مراتب بیشتر از گذشته شد؛ ولی به خاطر فساد گسترده و عدم کارایی در امور کشور، تمام درآمد نفتی به هدر می‌رفت و یک بار دیگر، ایران در معرض تهدید و ورشکستگی قرار گرفته بود.»(۵)

لازم به یادآوری است که این همه در حالی است که تولید روزانه نفت ایران از روزی ۶۳۵ هزار بشکه در سال ۱۳۲۸ به روزی ۶ میلیون بشکه در سال ۱۳۵۲ رسیده بود و میزان درآمد حاصل از فروش نفت ایران از روزی هزار دلار در سال ۱۳۴۷ به روزی ۲۰هزار و ۷۰۰ دلار در سال ۱۳۵۵ با جمعیتی حدود ۳۰ میلیون نفر رسید. اما درآمدهای کلان این دولت وابسته به غرب هرگز صرف ارتقای رفاه عمومی و معیشتی مردم نشد. در سال ۱۳۵۲ گرچه تولید روزانه نفت ایران به روزی ۶ میلیون بشکه رسید، اما تا سال ۱۳۵۵ سوخت مصرفی واحدهای مسکونی بیش از ۳۹ درصد از جمعیت روستایی کشور هیزم و سوخت حیوانی بود. در این سال تنها ۷۵ درصد از جمعیت شهری و ۲۲ درصد از جمعیت روستایی به نفت دسترسی داشتند و در مجموع مصرف روزانه نفت در کشور کمتر از ۱۰ درصد و صادرات آن بیش از ۹۰ درصد بود.

حکومت وابسته به غرب در ایران به چیزی جز حفظ منافع و اجرای دستورات قدرت‌های غربی به‌ویژه آمریکا نمی‌اندیشید. اصلاحات ارضی یا به اصطلاح «انقلاب سفید» شاه که به دستور آمریکا در ایران انجام شد ساختار اقتصادی کشور را از هم پاشید و ایران را که پیش از این در زمینه محصولات کشاورزی به خودکفایی نسبی رسیده بود به یک مصرف‌کننده محصولات وارداتی تبدیل کرد. افزایش درآمدهای نفتی رژیم صرف تقویت کمپانی‌های تسلیحاتی آمریکا و خرید تسلیحات از آن کشور شد. خرید تسلیحات از ۱۱۳میلیون دلار در سال ۱۳۴۸- با افزایش ۳۷برابری- به ۴۲۱۳ میلیون دلار در سال ۱۳۵۵ رسید. در همین‌حال ۳۵ درصد از جمعیت کشور (در سال ۱۳۵۱) دچار سوءتغذیه شدید بودند. بودجه بخش بهداشت و درمان و عمران شهری در بودجه سالانه به‌طور قابل‌توجهی کاهش یافت تا تسلیحات بیشتری از کشورهای غربی خریداری شود. تا سال ۱۳۵۵ فقط ۱۴درصد از روستاهای کشور دارای برق بودند و… .(۶)

 

۲٫عقب‌ماندگی و نارضایتی بیشتر، نتیجه سازش پهلوی با آمریکا

رژیم پهلوی هیچ مشکلی با قدرت‌های جهانی نداشت و مجری محض دستورات آنها به‌ویژه دولت آمریکا بود. اما سازش آن رژیم، نه گرهی از مشکلات ایران گشود و نه ایران را به کشوری توسعه‌یافته تبدیل کرد، بلکه فقط به نارضایتی بیشتر دامن زد. منشی امور بین‌الملل فرح پهلوی وضعیت ایران را در سال‌های پایانی دهه ۵۰، این گونه توصیف می‌کند: «هجوم روستاییان باعث گسترش حلبی‌آبادهای متعدد در حاشیه شهرها شد و انبوه کارگرانی که در این مناطق فاقد کلیه امکانات سکنی گزیدند به‌قدری ناراحت و بی‌تاب بودند که وقتی جرقه انقلاب زده شد، همه به انقلاب پیوستند.»(۷)

در خاطرات سولیوان و پارسونز، سفیر آمریکا و انگلیس در تهران نیز از نارضایتی مردم ایران به دلیل تورم افسارگسیخته در سال‌های منتهی به انقلاب ۵۷ مطالب متعددی به نگارش درآمده است.(۸)

 

۳٫خصومت اصلی آمریکا با جمهوری‌اسلامی

واقعیت این است که دشمنی اصلی آمریکا با استقلال جمهوری‌اسلامی ایران است و کاخ ‌سفید به چیزی جز براندازی نظام جمهوری‌اسلامی و به‌قدرت رسیدن رژیمی کاملاً وابسته و تحت ‌امر در ایران نمی‌اندیشد. تاریخ انقلاب ثابت می‌کند در کاخ سفید هر دولتی چه جمهوری‌خواه و چه دموکرات سر کار باشند، همین سیاست خصمانه را نسبت به نظام جمهوری اسلامی ایران دنبال خواهند کرد، زیرا جمهوری‌ اسلامی با سلطه ظالمانه آمریکا در منطقه و جهان مخالف است و انقلاب ‌اسلامی یک نظام مردم‌سالار مبتنی بر ارزش‌های دینی را جایگزین یک رژیم خودکامه پادشاهی و غرب‌گرا کرده است.

گناه نابخشودنی جمهوری‌ اسلامی از نگاه آمریکا این است که استقلال، منافع ملی و مصالح اسلامی را بر وابستگی به بیگانگان و تأمین منافع قدرت‌های غربی در ایران ترجیح داد. مشکل اساسی آمریکا با ایران در مخالفت جمهوری‌ اسلامی با رهبری ظالمانه آمریکا در منطقه و جهان است، لذا رهبر معظم انقلاب همواره در مورد دشمنی عمیق آمریکا با ملت ایران و لزوم عدم اعتماد مسئولان به آمریکا هشدار داده‌اند:

«شصت ‌سال است که از ۲۸مرداد ۳۲ تا امروز در هر موردی که با آمریکایی‌ها مسئولین این کشور اعتماد کردند، ضربه خوردند. یک روزی مصدق به آمریکایی‌ها اعتماد و به آنها تکیه و آنها را دوست خود فرض کرد، ماجرای ۲۸ مرداد پیش آمد که محل کودتا در اختیار آمریکایی‌ها قرار گرفت و عامل کودتا با چمدان پر پول آمد تهران و بین اراذل و اوباش پول قسمت کرد که کودتا را راه بیندازد؛ … بعد هم حکومت ظالمانه پهلوی را سال‌های متمادی بر این کشور مسلط کردند، ساواک تشکیل دادند، مبارزان را به زنجیر کشیدند، شکنجه کردند؛… بعد از انقلاب هم در برهه‌ای مسئولین کشور روی خوش‌بینی‌های خود به اینها اعتماد کردند، از آن‌ طرف، دولت آمریکا، ایران را در محور شرارت قرار داد!»

شیرین هانتر از اساتید و فعالان سیاسی آمریکا در مقاله‌ای ضمن تصدیق دیدگاه رهبر معظم انقلاب، بر خصومت ریشه‌ای آمریکا با ایران – فارغ از هر دولتی که در کاخ سفید بر سر کار باشد – تأکید می‌ورزد:

«سیاست دشمنی آمریکا در قبال جمهوری‌ اسلامی ایران از ابتدای پیروزی انقلاب تا کنون به‌طرز قابل‌ توجهی پایدار مانده است، زیرا عوامل اصلی این سیاست که مربوط به ماهیت جمهوری‌اسلامی است تغییری نکرده است. پس هر رئیس‌جمهوری هم در آمریکا سر کار بیاید، نباید به بهبودی روابط ایران و آمریکا امید بست. پس منتظر ماندن تا پایان دوره ریاست‌جمهوری ترامپ به امید به دست آوردن یک توافق بهتر، فقط رنج ایران و مردمش را طولانی خواهد کرد. ترامپ به طرز قابل پیش‌بینی، موضع خصمانه‌ای در برابر ایران اتخاذ کرده است، اما هر کسی بعد از او بیاید، احتمالاً ایران توافق بهتری با او امضا نخواهد کرد.»

 

سخن‌پایانی:

وقایع تاریخی یکی دو قرن اخیر به‌ویژه در چند دهه گذشته ثابت کرده که نگاه غرب و در رأس آنها آمریکا به کشورهای اسلامی از جمله ایران پیوسته خصمانه، طمع‌ورزانه و برخلاف منافع ملی و فرهنگ اسلامی شکل گرفته است. کافی است نگاهی به رابطه کنونی آمریکا با دولت‌های عربی حاشیه خلیج ‌فارس بیندازیم تا مطمئن شویم که غربی‌ها و در رأس آنها دولت آمریکا این کشورها را فقط برای به اصطلاح «دوشیدن» بیشتر می‌خواهند. آنها مخالف به قدرت رسیدن یک دولت مستقل و ملی در کشورهای اسلامی هستند، زیرا منافع غرب فقط با وجود حاکمان وابسته و رژیم‌های سازشکار تأمین می‌شود. مشکل اصلی آمریکا با ایران نیز سازش‌ناپذیری جمهوری‌اسلامی است و از این‌رو ساده‌اندیشی است اگر تصور کنیم با مذاکره و سازش می‌توان از دشمنی آمریکا علیه ملت مسلمان ایران کاست.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. مصطفی الموتی، ایران در عصر پهلوی، ج۱۱، ص۴۵۶٫
  2. ر.ک: روزنامه کیهان، شماره ۵۳۲۹، ۲۳ فروردین ۱۳۴۰؛ هفته‌نامه تهران مصور، شماره۱۱۴، چهارم اسفند ۱۳۵۰٫
  3. علی کشتگر، عضو ارشد فدائیان خلق در گفتگو با ایران اینترنشنال.
  4. اردشیر زاهدی، رازهای ناگفته، به‌کوشش پری اباصلتی و هوشنگ میرهاشم، تهران، به‌آفرین، ۱۳۸۱، ص۳۴٫
  5. فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه ح. ا.مهران، تهران، اطلاعات، ۱۳۶۵، صص۱۳۴-۱۳۳٫
  6. ر.ک: محمدرضا سوداگر، رشد روابط سرمایه‌داری در ایران، تهران، شعله اندیشه، ۱۳۶۹، ص۳۶۶؛ حسن دادگر، اقتصاد ایران قبل و بعد از انقلاب ‌اسلامی، تهران، کانون اندیشه جوان، ۱۳۸۵، ص۱۴۷٫
  7. مینو صمیمی، پشت پرده تخت ‌طاووس، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، اطلاعات، ۱۳۶۸، صص۱۶۸-۱۶۷٫

۸٫٫ ویلیام سولیوان، آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، تهران، علم، ۱۳۷۵، ص۳۲۲٫