Tag Archives: جعفر سبحانی

29دسامبر/21

اسراف، کفران نعمت

اشاره

جهان سراسر سرشار از نعمت‌های الهی و انسان متنعم از این مائده است تا در مسیر بندگی و کمال قدم نهد و سر تعظیم بر آستان ربوبی فرود آورد و به رستگاری نائل آید. یکی از موانع صعود انسان و از جمله آسیب‌های رفتاری او در حیاتش، رذیله‌ای اخلاقی و عملی تباه کننده خوبی‌ها به نام «اسراف» است.

قرآن کریم میان سپاسگزاری و فزونی نعمت، رابطه‌ای ناگسستنی قائل است و در مقابل برای کافران وعده‌ عذاب شدید را داده است(۱) و یادآور می‌شود که: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ؛(۲) خداوند اعلام کرد که اگر سپاسگزار باشید، بر نعمت شما مى‌افزایم و اگر کفران نعمت کنید عذاب من شدید است.»

سپاس در برابر نعمت‌هاى خداوند، به معنى تشویق و تقدیر از خدا نیست؛ زیرا تشویق که ملازم با انفعال روحى در طرف است، در ساحت خدا متصور نیست و بنده خدا کمتر از آن است که از خدا تقدیر کند. بندگان خدا با سپاس خود، لیاقت و شایستگى‌شان را نسبت به نعمتى که خدا به آنان عنایت کرده، ثابت مى‌کنند. افراد لایق و شایسته، پیوسته مستحق دوام فیض خواهند بود و بر عکس، افراد نالایق و ناشایست حتى نعمتى هم که در کف دارند براى آنان اضافى است تا چه رسد به فزونى آن.(۳) اسراف از خصوصیات بارز این افراد است و اینان مهم‌ترین نعمت خداوند، یعنی گوهر عمر و سرمایه حیات را بر باد می‌دهند.

 

  1. چیستی اسراف

قرآن از اسراف در آیات متعدد، ۲۱ مرتبه یاد کرده و راغب معنای آن را با توجه به این آیات به «تجاوز از حدود رفتاری انسان، حتی در انفاق» تفسیر کرده است.(۴) به تعبیر روشن‌تر اسراف به معنای تجاوز از حدّ و خروج از حلال به حرام نیز معنا پیدا می‌کند.(۵)

نیم نگاهی به آیات یاد شده نشان می‌دهد که اسراف گناهی است که با زیاده‌روی در زندگی همراه(۶) و از مصادیق آن، تجاوز از حدود و حقوق الهی(۷) و خصوصیت بارز آن ضعف در ایمان(۸) است.

 

  1. اقسام اسراف در قرآن

مصادیق اسراف در آیات را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد:

۱٫خوردن و آشامیدن؛(۹)

  1. انفاق؛(۱۰)
  2. اجرای قصاص؛(۱۱)
  3. از بین بردن دشمنان اسلام؛(۱۲)
  4. نفس؛(۱۳)

از میان موارد یاد شده، اسراف در «خوردن و آشامیدن»، «انفاق» و «نفس» بیشتر در میان جامعه ظهور و بروز دارد و شایسته است مورد توجه قرار گیرد.

 

۱٫۲٫ اسراف در خوردن و آشامیدن

خداوند در سوره اعراف می‌فرماید: «یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لاتُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ‌»(۱۴)

کلام وحی در ابتدای آیه، انسان را به بهره‌مندی از زینت و تنعم دعوت می‌کند و با آیه دیگر: «قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْط»(۱۵) میزان را قسط (حدّ وسط) در این امور قرار می‌دهد. اما آنچه بیانگر معیار در خوردن و آشامیدن است، انحراف از سلامتی و تعادل مزاج است.(۱۶)

میانه‌روى در غذا و خوراک، لباس و پوشاک و سایر امور نظیر تفریح و ورزش، علاقه و مهر به افراد، خدمت به جامعه و مردم، مجاهدت‌هاى روحى و نفسانى، کوشش‌هاى علمى و فکرى در همۀ حالات زندگى فردى و اجتماعى مورد ستایش وتشویق اسلام و هر نوع انحرافی از خط میانه، هرچند از نظر کمیت کوچک باشد، تحت عنوان واژه اسراف، مورد نکوهش قرآن و اسلام است.(۱۷)

 

۲٫۲٫ اسراف در انفاق

تفکر در آفرینش گواه این مطلب است که اصل بخشش در تمام عالم طبیعت حکمفرماست. به چند نمونه توجه کنید!

آفتاب، پیوسته نورافشانی می‌کند و درختان، میلیون‌ها تُن از مواد غذایی زمین را به صورت میوه، غلات و چوب و… را به موجودات هدیه می‌کنند و باران که محصول تبخیر آب دریاست، بر تمام زمین جاری می‌شود و در دل زمین فرو می‌رود.(۱۸) و هزاران موجود زنده دیگر در جهان طبیعت نیز تداوم‌بخش حیات دیگرانند.

از این رو، انفاق نیروهاى اضافى یک سنت همگانى و قانون طبیعى است و انسان که خود جزئى از این طبیعت و جهان آفرینش است، نمى‌تواند از این قانون مستثنی باشد. او نیز باید از روش طبیعت پیروى کند و در این راه گام بردارد. کسانى که دست ‌و دلِ ‌بازى ندارند و از انفاق به دیگران و کمک به همنوعان خوددارى مى‌کنند، از خاک هم پست‌ترند.(۱۹) توصیف این دو دسته انسان در کلام امام هشتم(ع) شنیدنی است که مى‌فرماید:

«السخىّ قریب من اللّه، قریب من الجنّه، قریب من الناس، و البخیل بعید من اللّه، بعید من الجنّه، بعید من الناس؛(۲۰) افراد سخاوتمند به خدا و بهشت و مردم، نزدیک و افراد بخیل و ممسک از خدا و بهشت و از مردم دورند.»

 

۱٫۲٫۲٫ میانه‌روی در انفاق

بزرگ‌ترین انفاق‌کننده جهان، قلب انسان است. کار او پخش خون به تمام اعضاى بدن و سیراب کردن تمام سلول‌هاست، ولى با این همه، پیوسته مقدارى خون به اندازۀ نیاز خود نگاه مى‌دارد و مقدار اضافى را به سراسر بدن پخش مى‌کند و اگر در این راه، بیش از حد انفاق کند، از ادارۀ بدن باز مى‌ماند.(۲۱)

یکی از اصول عالی اخلاقی اسلام، انفاق در حدّ امکان و همراه با میانه‌روی است. خداوند در سوره اسراء می‌فرماید: «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلى عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً؛(۲۲) دست خود را به گردنت مبند و آن را به‌طور کامل هم باز مکن، مبادا ملامت شده و حسرت زده برجاى خود بنشینى.»

افرادى که دست خود را به گردن خویش می‌بندند، قدرت انفاق ندارند و کسانى هم که دست خود را کامل می‌گشایند، چیزى برای‌شان باقى نمى‌ماند و مورد ملامت دیگران واقع و به اموالى که به دیگران بخشیده‌اند، به‌شدت نیازمند می‌شوند و به‌ناچار با حسرت به آن خواهند نگریست.(۲۳)

مبند از سر امساک دست بر گردن

که خصلتی است نکوهیده پیش اهل نهی

مکن به جانب اسراف نیز چندان میل

که هرچه هست به یک‌دم کنی ز دست رها

پس اختیار وسط راست در جمیع امور

بــدان دلـیـل کـه «خَـیـرُ الـاُمـور اوسَـطِـهـا»

 

۲٫۲٫۲٫ تمثیل امام صادق(ع) در میانه‌روی

امام صادق(ع) هر سه موضوع (امساک و اسراف و اعتدال) را به شیوۀ تمثیلی مجسم کرده است. امام در هنگام قرائت این آیه در برابر یکى از یارانش قرار گرفته بود. ایشان خم شد و مشتى از ریگ‌هاى زمین را برداشت و مشت خود را محکم گرفت، به‌طورى که دانه‌اى از آن به زمین نریخت و فرمود: «هذا الاقتتار الّذی ذکر اللّه فی کتابه: این همان تقتیرى است که خداوند در قرآن خود بیان کرده است.» سپس مشت دیگری برداشت و دست خود را باز کرد و همه را به زمین ریخت و فرمود: «هذا الإسراف؛ این همان اسراف است.» سپس مشت دیگرى برداشت و قسمتى را ریخت و قسمتى را در دست نگاه داشت و فرمود: «و هذا القوام» این همان میانه‌روى است که روش عادلانه است و خداوند از آن به لفظ «قواما» یاد کرده است.(۲۴)

 

۳٫۲٫  اسراف در نفس

یکی دیگر از مصادیق اسراف، گناه کردن و به تباهی کشاندن هستی خویش است که در قرآن اسراف در نفس نامیده می‌شود.(۲۵) خداوند در سوره زمر می‌فرماید: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ: «بگو به بندگان من که دربارۀ خویش زیاده‌روى کرده‌اند، از رحمت خدا نومید نشوید، خداوند تمام گناهان را مى‌بخشد؛ اوست رحیم و آمرزنده.»

مؤمنان در مواجهه با گناه، بزرگوارانه از کنار آن عبور می کنند و خود را آلوده نمی‌کنند.(۲۶) اما برخی از افراد با این‌که با سرمایه خدادادی به دنیا قدم نهاده‌اند، در منطق قرآن اهل خسران هستند.(۲۷) ملاک زیان‌کارى این افراد همین است که از استعدادهاى سرشار و مواهب الهى بهره‌اى جز لذت چند روزه نمى‌برند و براى زندگى در جهان دیگر در اندیشۀ توشه‌اى نیستند و گاهى قرآن آنها را به این عنوان معرفى مى‌کند: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالاً اَلَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً؛(۲۸) آیا شما را به زیان‌کارترین افراد از نظر کار و کوشش آگاه سازم‌؟ آنان کسانى هستند که کار و کوشش آنها در این جهان، بى‌نتیجه و تلف شده است و تصور مى‌کنند که کار نیک و تجارت پرسودى را انجام مى‌دهند.»

هر عملى که در سراى آخرت بازدهی داشته باشد، عملى خوب و نیکوست، ولى قرآن هر عملى را که فاقد بازدهى اخروى باشد، «ضَلَّ سَعیَهُم» می‌داند. گوش فرا دادن به سخنان لهو و بیهوده و یا اشتغال به کارهاى لغو، از جمله اعمالى هستند که هرگز بازدهى ندارند و جز اتلاف سرمایۀ گرانبهاى عمر، نتیجۀ دیگرى عاید انسان نمى‌شود.(۲۹)

 

۱٫۳٫۲٫ مهم‌ترین زمینه اسراف در نفس، دوری از خداوند

امروز بشر در فضاى روح خود خلأ وحشتناکى را احساس مى‌کند، خلائى که با هیچ چیزى پر نمى‌شود و به روح او ثبات و سکون نمى‌بخشد و بسان مرغى از شاخه‌اى به شاخه‌اى مى‌پرد و از لذتى به لذت دیگر پناه مى‌برد و هیچ کدام، عطش او را برطرف نمى‌کنند. در گذشته این خلأ از طریق معنویات و توجه به خدا و تعالیم الهى که بهراستى حیات‌بخش و ثبات‌آفرینند، پر مى‌شد. انسان از دو رکعت نماز، از احیاى شب، از کمک به بینوایان و… چنان کامیاب مى‌شد که دیگر وقتى براى کارهاى لغو و بیهوده نداشت و پیوسته مى‌کوشید در خود، روح اطاعت از خدا و پرهیز از گناه و خدمت به اجتماع را بیافریند و از همۀ این کارها لذت عجیبى مى‌برد؛ اما امروز بر اثر دورى از معنویت و تعالیم پیامبران براى گذراندن وقت به داستان‌هاى دروغین و سرگذشت‌هاى بى‌اساس که زاییدۀ خیال نویسنده‌هاى حرفه‌اى است پناه مى‌برد و سرمایۀ عمر را در جاهایی صرف می‌کند که اصلا بازده ندارند. بگذریم از برخى بازی‌ها که دشمن جان انسانند و روح وحشیگرى و درّندگى را در او زنده مى‌کنند. به‌راستى بزرگ‌ترین خسران، صرف سرمایۀ گرانبهاى عمر در این مراحل زندگى است.(۳۰) چه نیکو سروده است شاعر:

دامن کشان به مقصد پیرى روانه‌ایم

هر دم خدنگ و تیر بلا را نشانه‌ایم

جاى بسى فسوس که در وادى گناه

در خـواب غـفـلـتـیـم و پشیمان چرا نه‌ایم

طـبـل رحـیـل کـوفـت دلـا کاروان عمر

ما همچنان به فکر خور و خواب و خانه‌ایم

امـروز زنـده‌ایـم در ایـن جـمـع لـاجـرم

فـردا بـه پـیش پیر و جوان چون فسانه‌ایم

 

 نتیجه‌گیری:

اسراف به معنای خروج از حدّ و خروج از حلال الهی به حرام است. اسراف از خصوصیات زیانکاران است و در قرآن به اقسامی از آن اشاره شده است. اسراف در خوردن و آشامیدن، انفاق و اسراف در نفس و اهل معصیت شدن از شایع ترین موارد اسراف در زندگی امروزه هستند. راه نجات انسان از این رذیله، بندگی و تمسک به تعالیم انسان‌ساز اسلام و پناه بردن به خداوند از وسوسه‌های شیاطین جن و انس است تا بتوان در مسیر سعادت گام برداشت و قله فلاح را فتح کرد.

 

پی‌نوشت:

۱- منشور جاوید، ج۱۳، ص۲۸۹٫

۲- ابراهیم: ۷٫

۳- منشور جاوید، ج۱۳، ص۲۹۰٫

۴- راغب اصفهانی، مفردات، ص ۴۰۷٫

۵- منیه الطالبین، ج۱۱، ص ۱۲۱٫

۶-  «… رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِی أَمْرِنا…»؛ آل عمران: ۱۴۷٫

۷- انعام: ۱۴۱؛ اعراف: ۳۱-۳۲ و ۸۱٫

۸- طه: ۱۲۷٫

۹- اعراف: ۳۱٫

۱۰- فرقان: ۶۷؛ اسراء:۲۹؛ انعام: ۱۴۱٫

۱۱- اسراء: ۳۳٫

۱۲- بقره: ۱۹۰٫

۱۳- زمر: ۵۳٫

۱۴- اعراف: ۳۱٫

۱۵- اعراف: ۲۹٫

۱۶- الطاف الرحمن، ج۳، ص ۳۲۴٫

۱۷- منشور جاوید، ج۱۳، ص۲۲۷٫

۱۸- الطاف الرحمن، ج۳، ص ۳۲۶؛ سیمای انسان کامل، ص۲۸۰٫

۱۹- همان، ص ۲۸۱٫

۲۰- سفینه البحار، ج ۱، مادۀ «سخى».

۲۱- سیمای انسان کامل، ص ۲۸۲٫

۲۲- اسراء: ۲۹.

۲۳- الطاف الرحمن، ج۳، ص۳۲۷؛ سیمای انسان کامل در قرآن،ص ۲۸۳.

۲۴- تفسیر برهان، ج ۳، ص ۱۷۳.

۲۵- زمر: ۵۳٫

۲۶- فرقان: ۷۲٫

۲۷- عصر: ۲٫

۲۸- کهف: ۱۰۳ و ۱۰۴.

۲۹- سیمای انسان کامل در قرآن، ص۳۴۲.

۳۰- همان، ۳۴۲.

30آگوست/21

فداکاری در راه هدف، گواه ایمان راسخ

اشاره:

ایمان به معبود و آفریدگار جهان، همچون شجره‌ای طیبه در جان انسان مومن تجلی می‌یابد. مهم‌ترین آثار و برکات این شجره طیبه در حیات دنیایی، عزمی راسخ و قلبی استوار به وعده الهی است که او را به جهاد با مال و جان در راه خدا دعوت می‌کند و به مجاهدان و فداکاران این راه، مدال زینت بندگی و لباس «صادقون» می‌پوشاند.

سرآغاز سخن

خداوند در سوره‌های مختلف قرآن کریم برای مومنان اوصافی را بیان کرده است. در سوره توبه ویژگی‌هایی همچون «عابد»، «حامد»، «تائب»، «ساجد»، «آمر به معروف و ناهی از منکر»، «حافظ حدود الله»  و یا در سوره مومنون سایر خصوصیات شخصیتی نظیر «خشوع در نماز»، «پرداخت کننده زکات»، «عفیف و پاکدامن»، «اجتناب کننده از لغو» را برای مومنان برشمرده است. با دقت در این آیات می‌توان دریافت که سرچشمه این جایگاه و منزلت، ایمانی استوار و راسخ است که این چنین آثار سازنده‌ای را به دنبال دارد. خداوند در سوره حجرات به یکی دیگر از این آثار اشاره کرده و می‌فرماید:

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أُولئِکَ هُمُ الصّادِقُونَ‌:  افراد باایمان کسانى هستند که به خدا و پیامبر او ایمان ‌آورند و تردیدى به خود راه ندهند؛ در راه خدا با مال و جان خود جهاد کنند. آنان راستگویانند.»

در این آیه، خداوند از چهره مؤمن واقعی پرده بر می‌دارد و به آنها مدال بندگی شایسته و صادق در عقیده و عمل اهدا می‌کند.

 

  1. مؤمنان صادق

قرآن کریم در این آیه برای شناخت مؤمنان به بیان چند خصوصیت اشاره کرده تا کسانی که از این ویژگی‌ها دور هستند، خود را مؤمن صادق ندانند و ننامند. خصوصیات چهارگانه مؤمن صادق عبارتند از:

  1. ایمان به خداوند
  2. ایمان به رسول خدا (ص)
  3. تردید ناپذیری در ایمان (ایمان راسخ)
  4. جهاد با مال و جان در راه خداوند

خداوند کسانی را که این مراحل و مراتب را در وجودش پرورش داده، «صادقون» می‌نامد.  اما چه ارتباطی در این مراتب هست که مؤمن با زینت‌بخشی جان خود به آنها به مقام «صادقون» نائل می‌آید؟ ارتباط میان این مراحل را می‌توان این چنین دریافت که ایمان به چیزی از علم به مقتضای آن جدا نیست. همچون کسی که یقین به سمّ و مهلک بودن آن دارد، پس حتماً از آن اجتناب می‌کند. بنابراین اگر کسی در ایمانش به خداوند و پیامبر(ص) صادق باشد، اهل جهاد با مال و جان در راه خداست و در غیر این صورت، صادق نامیدن او خطاست.

 

  1. جانبازى و فداکارى محکم ترین دلیل ایمان

خداوند از میان اعمال صالح به جهاد با مال و جان اشاره کرده که محکم‌ترین دلیل بر صدق ایمان و اخلاص مجاهد است. کسی که حاضر است برای اهداف اسلام جانفشانی کند، به هدفش ایمان دارد و از هرگونه تریدی در آن به دور است.

امام صادق (ع) در حقیقت ایمان و عمل متناسب با آن می فرماید:

«الإیمان إقرار وعمل، والإسلام إقرار بلا عمل:  ایمان با اقرار به زبان و همراهی عمل با آن است. و اما اسلام در اقرار به زبان، بدون عمل نیز محقق می‌شود.»

آنجا که ایمان و اراده در صحنۀ‌ عمل رخ نمایی می‌کند، دیگر جای نفاق نیست و تنها اهل صدق و صفا ثابت‌قدم می‌مانند. چه بسیار منافقان که در تاریخ اسلام اهل نماز و روزه بودند، اما هنگامی که نوبت به جان فشانی و بذل مال ‌رسید، دیگر خبری از حضور آنها در میدان عمل نبود.

سید‌الشهدا (ع) در مواجه با چنین مردمی به هنگام ورود به کربلا فرمودند:

«الناس عبید الدنیا، والدین لعق على ألسنتهم، یحوطونه ما درّت معائشهم، فإذا مُحِّصوا بالبلاء قلّ الدیّانون:  مردم بردگان دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنان است. تا روزى که محور، منافع آنان باشد بر گرد آن مى‌چرخند؛ پس آنگاه که به آزمایش گرفتار آمدند، دینداران اندکند.»

از آنجا که اعمال و رفتار هر فردى زاده طرز تفکر و عقیده اوست، شخص با ایمان همواره با جان و مال و شئون دیگر خود در راه هدف، کوشش و فداکارى مى‌کند.

 

  1. محبت و علاقه ایمانی، سرچشمه فداکاری

اعتقاد و ایمان به چیزی، آن چنان امواج دریای محبت و علاقه انسان را خروشان و بی‌قرار می‌کند که گاه بی‌اختیار به آن عشق می‌ورزد. ناگفته پیداست که عشق، یک احساس باطنى و درونى است که وجودش با تحرک و جنبش درآمیخته است. هرگز استدلال و منطق، قدرت و تحرکى را که این «احساس» در درون انسان به وجود مى‌آورد و طوفان و هیجانی که این عاطفۀ انسانى در محیط زندگى تولید مى‌کند، نمی‌تواند ایجاد کند.

گاه مى‌شود که ده‌ها منطق و برهان در برابر احساس درونى به زانو درمى‌آیند و شکست می‌خورند، ولى هنگامى که همان «احساس» با احساس تندتر و شدیدترى روبه‌رو شود، بى‌اختیار اثر خود را از دست می‌دهد و انسان تسلیم احساس قوى‌تر مى‌شود. مثلاً گاهى با هیچ منطق و برهانى از افرادى که علاقۀ زیادی به مال و ثروت دارند، نمى‌توان یک ریال هم گرفت، ولى هنگامى که فرزندشان دچار بیمارى مى‌شود، غریزه علاقه به کودک بر حس علاقه به مال، پیروز مى‌شود و احیاناً نیمى از زندگى خود را در راه بهبود فرزند بیمارشان صرف مى‌کنند.

اگر در طول تاریخ مردان فداکارى را مى‌یابیم که در راه پیشبرد اهداف خود، سر از پا نشناخته و دیوانه‌وار همۀ شئون خود را فداى هدف کردند، به این دلیل است که آنان از صمیم دل به هدف خود ایمان داشتند و ایمان ‌چنان علاقه و شوری را در روان آنان به وجود آورد که بدون محاسبه، همه چیز را فداى هدفشان کردند و بدون اختیار به ‌سوى هدف کشیده ‌شدند.

 

  1. فداکاری در راه آرمان‌های معنوی، گرانمایه‌تر از مادیات

خردمندان، ارزش پیروزی و موفقیت در اهداف و آرمان‌های معنوی را بیش از تن و جان و مقامات مادی می‌دانند. این پیروزی از آنِ کسانی است که در راه هدف، از زندگی و موقعیت‌های موهوم مادی می‌گذرند تا به اهداف خود جامه عمل بپوشانند. اگر هدف انسان، ارتقا به مناصب و مقامات مادی باشد، فداکاری و دست از زندگی شستن و پشت پا زدن به موقعیت‌های اجتماعی، کار جنون‌آمیزی است. ما اگر چنان به هدف عشق می‌ورزد که آن را بیش از تن و زندگی مادی خود می‌خواهد، در این صورت فداکاری و از دست دادن جان و مال، اولاد و خانواده و اقوام و اعتبار مادی، رمز موفقیت خواهد بود.

کسانی که با عینک مادی‌گری به زندگی می‌نگرند و همه‌ چیز را برای ماده و مادیات می‌خواهند، نمی‌توانند فداکاری پیامبران و پیشوایان الهی و رادمردان بزرگ و سیاستمداران دلسوز و دارندگان آرمان‌های معنوی و مکتب‌های فلسفی روحی روانی را درست تفسیر کنند. اما کسی که ارزش و هدف و آرمان خود را بالاتر از ماده و مادیات می‌داند، آرامش و لذت خود را در تحقق آرمان خود می‌بیند و با چهرۀ باز و علاقه فراوان، جان خود را به خطر می‌اندازد.

 

  1. نمونه‌هایی از مجاهدان راستین در تاریخ اسلام

تاریخ اسلام، صحنه درخشش مجاهدانی است که با اقتدا به پیامبر اسلام(ص) در راه اعتلای ایمان و قرآن و اسلام از جان و مال خود مضایقه نکردند.

به گواه قرآن کریم، پیامبر خدا(ص) به همراه اهل بیت(ع) به مباهله با مسیحیان نجرانی رفت و نیز کلام وحی از شبی می‌گوید که تروریست‌های قریش خواستند پیامبر(ص) را در خوابگاهشان به قتل برسانند و امیر مومنان(ع) با روحی آرام در رختخواب پیامبر(ص) آرامید تا پیامبر(ص) زنده بمانند، ولو ایشان کشته شود. تاریخ اسلام شاهد است که «سعد ربیع»، از یاران فداکار پیامبر اسلام«ص» با دلى لبریز از ایمان و اخلاص در جنگ احد با دوازده زخم در حال احتضار روى زمین افتاد. پیامبر«ص» شخصى را مأمور کردند که از حال وى تحقیق کند و از او خبر صحیحى بیاورد. زید بن ثابت او را در میان کشتگان میدان اُحد یافت و از حال او پرسید. او در پاسخ زید گفت: «به پیامبر(ص) بگو از زندگى «سعد» جز اندکی باقى نمانده است. اى پیامبر خدا! خدا به تو بهترین پاداشی را که سزاوار یک پیامبر است بدهد.» و نیز افزود: «سلام مرا به یاران پیامبر«ص» برسان و بگو هرگاه به پیامبر«ص» آسیبى برسد و شما زنده بمانید، در پیشگاه خداوند معذور نخواهید بود.»

سالار شهیدان و سرور آزادمردان با خون خود و یاران با وفایش سرزمین کربلا را رنگین کردند تا آوای توحید همچنان در گوش جهانیان طنین‌انداز باشد. اینها همه و همه از روی عشق و علاقه به هدف بود.

این نمونه‌ها بیانگر آنند که فرد باایمان، ‌چنان غرق در جلال و جمال محبوب و هدف خود مى‌شود که در پاى آن جان مى‌سپارد و همه چیز را فراموش مى‌کند.

 

  1. مجاهدان عصر آزادی

از نیمه قرن بیستم به بعد، عصر آزادى ملل استثمارزدۀ جهان آغاز شده است. ملت‌هایى که سالیان دراز در زنجیرهاى استعمار بودند، براثر بیدارى و هوشیارى، خود را از بندها رهانیدند و به جهان آزاد راه یافتند، ولى موفقیت از آنِ ملت‌هایى بوده است که از روى ایمان، گام در این راه نهاده و با خودگذشتگى همه‌جانبه، دولت‌های استعمارى را به زانو درآورده‌اند. فداکاری‌هاى ملت آزادۀ الجزایر و کشورهاى آفریقایى و… نمونه بارزى براى این موضوع است.

بزرگ‌ترین خطر براى امپریالیسم بین‌المللى ملت‌هاى رشید و باایمانی هستند که با تکیه بر ایمان و اهداف معنوى، به ‌پا خاسته‌اند و حتى با تیر و سنگ هم که شده، استعمارگران را از خاک خود بیرون مى‌رانند و تا جان بر لب دارند از پا نمى‌نشینند و سرانجام، پیروزى با آنهاست.

امروز انقلاب اسلامى ایران و رویکرد مردم به خدا و آیین او موج عظیمى را در منطقه پدید آورده است. این روح بیدارى و گرایش به نظام الهى، روند قهرى و طبیعى خود را طى خواهد کرد و قیام  اسلامى دیر یا زود همه ‌جا را در مى‌نوردد، و با یک خیزش، کاخ‌نشینان را به خاک مذلت مى‌نشاند و زمین را ارزانى صالحان مى‌کند: «وَ لَقَد کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ‌».

نتیجه‌گیری

مؤمنان صادق و راستین به خداوند و پیامبر اسلام(ص) از ایمان راسخ برخوردارند و همین بینش، ایشان را به عشق و محبت و جهاد در راه هدف با جان و مال رهنمون است.