Tag Archives: شهید

30آگوست/21

فداکاری در راه هدف، گواه ایمان راسخ

اشاره:

ایمان به معبود و آفریدگار جهان، همچون شجره‌ای طیبه در جان انسان مومن تجلی می‌یابد. مهم‌ترین آثار و برکات این شجره طیبه در حیات دنیایی، عزمی راسخ و قلبی استوار به وعده الهی است که او را به جهاد با مال و جان در راه خدا دعوت می‌کند و به مجاهدان و فداکاران این راه، مدال زینت بندگی و لباس «صادقون» می‌پوشاند.

سرآغاز سخن

خداوند در سوره‌های مختلف قرآن کریم برای مومنان اوصافی را بیان کرده است. در سوره توبه ویژگی‌هایی همچون «عابد»، «حامد»، «تائب»، «ساجد»، «آمر به معروف و ناهی از منکر»، «حافظ حدود الله»  و یا در سوره مومنون سایر خصوصیات شخصیتی نظیر «خشوع در نماز»، «پرداخت کننده زکات»، «عفیف و پاکدامن»، «اجتناب کننده از لغو» را برای مومنان برشمرده است. با دقت در این آیات می‌توان دریافت که سرچشمه این جایگاه و منزلت، ایمانی استوار و راسخ است که این چنین آثار سازنده‌ای را به دنبال دارد. خداوند در سوره حجرات به یکی دیگر از این آثار اشاره کرده و می‌فرماید:

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أُولئِکَ هُمُ الصّادِقُونَ‌:  افراد باایمان کسانى هستند که به خدا و پیامبر او ایمان ‌آورند و تردیدى به خود راه ندهند؛ در راه خدا با مال و جان خود جهاد کنند. آنان راستگویانند.»

در این آیه، خداوند از چهره مؤمن واقعی پرده بر می‌دارد و به آنها مدال بندگی شایسته و صادق در عقیده و عمل اهدا می‌کند.

 

  1. مؤمنان صادق

قرآن کریم در این آیه برای شناخت مؤمنان به بیان چند خصوصیت اشاره کرده تا کسانی که از این ویژگی‌ها دور هستند، خود را مؤمن صادق ندانند و ننامند. خصوصیات چهارگانه مؤمن صادق عبارتند از:

  1. ایمان به خداوند
  2. ایمان به رسول خدا (ص)
  3. تردید ناپذیری در ایمان (ایمان راسخ)
  4. جهاد با مال و جان در راه خداوند

خداوند کسانی را که این مراحل و مراتب را در وجودش پرورش داده، «صادقون» می‌نامد.  اما چه ارتباطی در این مراتب هست که مؤمن با زینت‌بخشی جان خود به آنها به مقام «صادقون» نائل می‌آید؟ ارتباط میان این مراحل را می‌توان این چنین دریافت که ایمان به چیزی از علم به مقتضای آن جدا نیست. همچون کسی که یقین به سمّ و مهلک بودن آن دارد، پس حتماً از آن اجتناب می‌کند. بنابراین اگر کسی در ایمانش به خداوند و پیامبر(ص) صادق باشد، اهل جهاد با مال و جان در راه خداست و در غیر این صورت، صادق نامیدن او خطاست.

 

  1. جانبازى و فداکارى محکم ترین دلیل ایمان

خداوند از میان اعمال صالح به جهاد با مال و جان اشاره کرده که محکم‌ترین دلیل بر صدق ایمان و اخلاص مجاهد است. کسی که حاضر است برای اهداف اسلام جانفشانی کند، به هدفش ایمان دارد و از هرگونه تریدی در آن به دور است.

امام صادق (ع) در حقیقت ایمان و عمل متناسب با آن می فرماید:

«الإیمان إقرار وعمل، والإسلام إقرار بلا عمل:  ایمان با اقرار به زبان و همراهی عمل با آن است. و اما اسلام در اقرار به زبان، بدون عمل نیز محقق می‌شود.»

آنجا که ایمان و اراده در صحنۀ‌ عمل رخ نمایی می‌کند، دیگر جای نفاق نیست و تنها اهل صدق و صفا ثابت‌قدم می‌مانند. چه بسیار منافقان که در تاریخ اسلام اهل نماز و روزه بودند، اما هنگامی که نوبت به جان فشانی و بذل مال ‌رسید، دیگر خبری از حضور آنها در میدان عمل نبود.

سید‌الشهدا (ع) در مواجه با چنین مردمی به هنگام ورود به کربلا فرمودند:

«الناس عبید الدنیا، والدین لعق على ألسنتهم، یحوطونه ما درّت معائشهم، فإذا مُحِّصوا بالبلاء قلّ الدیّانون:  مردم بردگان دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنان است. تا روزى که محور، منافع آنان باشد بر گرد آن مى‌چرخند؛ پس آنگاه که به آزمایش گرفتار آمدند، دینداران اندکند.»

از آنجا که اعمال و رفتار هر فردى زاده طرز تفکر و عقیده اوست، شخص با ایمان همواره با جان و مال و شئون دیگر خود در راه هدف، کوشش و فداکارى مى‌کند.

 

  1. محبت و علاقه ایمانی، سرچشمه فداکاری

اعتقاد و ایمان به چیزی، آن چنان امواج دریای محبت و علاقه انسان را خروشان و بی‌قرار می‌کند که گاه بی‌اختیار به آن عشق می‌ورزد. ناگفته پیداست که عشق، یک احساس باطنى و درونى است که وجودش با تحرک و جنبش درآمیخته است. هرگز استدلال و منطق، قدرت و تحرکى را که این «احساس» در درون انسان به وجود مى‌آورد و طوفان و هیجانی که این عاطفۀ انسانى در محیط زندگى تولید مى‌کند، نمی‌تواند ایجاد کند.

گاه مى‌شود که ده‌ها منطق و برهان در برابر احساس درونى به زانو درمى‌آیند و شکست می‌خورند، ولى هنگامى که همان «احساس» با احساس تندتر و شدیدترى روبه‌رو شود، بى‌اختیار اثر خود را از دست می‌دهد و انسان تسلیم احساس قوى‌تر مى‌شود. مثلاً گاهى با هیچ منطق و برهانى از افرادى که علاقۀ زیادی به مال و ثروت دارند، نمى‌توان یک ریال هم گرفت، ولى هنگامى که فرزندشان دچار بیمارى مى‌شود، غریزه علاقه به کودک بر حس علاقه به مال، پیروز مى‌شود و احیاناً نیمى از زندگى خود را در راه بهبود فرزند بیمارشان صرف مى‌کنند.

اگر در طول تاریخ مردان فداکارى را مى‌یابیم که در راه پیشبرد اهداف خود، سر از پا نشناخته و دیوانه‌وار همۀ شئون خود را فداى هدف کردند، به این دلیل است که آنان از صمیم دل به هدف خود ایمان داشتند و ایمان ‌چنان علاقه و شوری را در روان آنان به وجود آورد که بدون محاسبه، همه چیز را فداى هدفشان کردند و بدون اختیار به ‌سوى هدف کشیده ‌شدند.

 

  1. فداکاری در راه آرمان‌های معنوی، گرانمایه‌تر از مادیات

خردمندان، ارزش پیروزی و موفقیت در اهداف و آرمان‌های معنوی را بیش از تن و جان و مقامات مادی می‌دانند. این پیروزی از آنِ کسانی است که در راه هدف، از زندگی و موقعیت‌های موهوم مادی می‌گذرند تا به اهداف خود جامه عمل بپوشانند. اگر هدف انسان، ارتقا به مناصب و مقامات مادی باشد، فداکاری و دست از زندگی شستن و پشت پا زدن به موقعیت‌های اجتماعی، کار جنون‌آمیزی است. ما اگر چنان به هدف عشق می‌ورزد که آن را بیش از تن و زندگی مادی خود می‌خواهد، در این صورت فداکاری و از دست دادن جان و مال، اولاد و خانواده و اقوام و اعتبار مادی، رمز موفقیت خواهد بود.

کسانی که با عینک مادی‌گری به زندگی می‌نگرند و همه‌ چیز را برای ماده و مادیات می‌خواهند، نمی‌توانند فداکاری پیامبران و پیشوایان الهی و رادمردان بزرگ و سیاستمداران دلسوز و دارندگان آرمان‌های معنوی و مکتب‌های فلسفی روحی روانی را درست تفسیر کنند. اما کسی که ارزش و هدف و آرمان خود را بالاتر از ماده و مادیات می‌داند، آرامش و لذت خود را در تحقق آرمان خود می‌بیند و با چهرۀ باز و علاقه فراوان، جان خود را به خطر می‌اندازد.

 

  1. نمونه‌هایی از مجاهدان راستین در تاریخ اسلام

تاریخ اسلام، صحنه درخشش مجاهدانی است که با اقتدا به پیامبر اسلام(ص) در راه اعتلای ایمان و قرآن و اسلام از جان و مال خود مضایقه نکردند.

به گواه قرآن کریم، پیامبر خدا(ص) به همراه اهل بیت(ع) به مباهله با مسیحیان نجرانی رفت و نیز کلام وحی از شبی می‌گوید که تروریست‌های قریش خواستند پیامبر(ص) را در خوابگاهشان به قتل برسانند و امیر مومنان(ع) با روحی آرام در رختخواب پیامبر(ص) آرامید تا پیامبر(ص) زنده بمانند، ولو ایشان کشته شود. تاریخ اسلام شاهد است که «سعد ربیع»، از یاران فداکار پیامبر اسلام«ص» با دلى لبریز از ایمان و اخلاص در جنگ احد با دوازده زخم در حال احتضار روى زمین افتاد. پیامبر«ص» شخصى را مأمور کردند که از حال وى تحقیق کند و از او خبر صحیحى بیاورد. زید بن ثابت او را در میان کشتگان میدان اُحد یافت و از حال او پرسید. او در پاسخ زید گفت: «به پیامبر(ص) بگو از زندگى «سعد» جز اندکی باقى نمانده است. اى پیامبر خدا! خدا به تو بهترین پاداشی را که سزاوار یک پیامبر است بدهد.» و نیز افزود: «سلام مرا به یاران پیامبر«ص» برسان و بگو هرگاه به پیامبر«ص» آسیبى برسد و شما زنده بمانید، در پیشگاه خداوند معذور نخواهید بود.»

سالار شهیدان و سرور آزادمردان با خون خود و یاران با وفایش سرزمین کربلا را رنگین کردند تا آوای توحید همچنان در گوش جهانیان طنین‌انداز باشد. اینها همه و همه از روی عشق و علاقه به هدف بود.

این نمونه‌ها بیانگر آنند که فرد باایمان، ‌چنان غرق در جلال و جمال محبوب و هدف خود مى‌شود که در پاى آن جان مى‌سپارد و همه چیز را فراموش مى‌کند.

 

  1. مجاهدان عصر آزادی

از نیمه قرن بیستم به بعد، عصر آزادى ملل استثمارزدۀ جهان آغاز شده است. ملت‌هایى که سالیان دراز در زنجیرهاى استعمار بودند، براثر بیدارى و هوشیارى، خود را از بندها رهانیدند و به جهان آزاد راه یافتند، ولى موفقیت از آنِ ملت‌هایى بوده است که از روى ایمان، گام در این راه نهاده و با خودگذشتگى همه‌جانبه، دولت‌های استعمارى را به زانو درآورده‌اند. فداکاری‌هاى ملت آزادۀ الجزایر و کشورهاى آفریقایى و… نمونه بارزى براى این موضوع است.

بزرگ‌ترین خطر براى امپریالیسم بین‌المللى ملت‌هاى رشید و باایمانی هستند که با تکیه بر ایمان و اهداف معنوى، به ‌پا خاسته‌اند و حتى با تیر و سنگ هم که شده، استعمارگران را از خاک خود بیرون مى‌رانند و تا جان بر لب دارند از پا نمى‌نشینند و سرانجام، پیروزى با آنهاست.

امروز انقلاب اسلامى ایران و رویکرد مردم به خدا و آیین او موج عظیمى را در منطقه پدید آورده است. این روح بیدارى و گرایش به نظام الهى، روند قهرى و طبیعى خود را طى خواهد کرد و قیام  اسلامى دیر یا زود همه ‌جا را در مى‌نوردد، و با یک خیزش، کاخ‌نشینان را به خاک مذلت مى‌نشاند و زمین را ارزانى صالحان مى‌کند: «وَ لَقَد کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ‌».

نتیجه‌گیری

مؤمنان صادق و راستین به خداوند و پیامبر اسلام(ص) از ایمان راسخ برخوردارند و همین بینش، ایشان را به عشق و محبت و جهاد در راه هدف با جان و مال رهنمون است.

30آوریل/21

از شهادت فرمانده لشکر امام حسین(ع) تا عملیات‌های پیروزمندانه کربلای ۸ و نصر ۱۱

مقدمه:

۸ اسفند ۱۳۶۵ حاج حسین خرازی فرمانده لشکر امام حسین(ع) در جریان عملیات کربلای ۵ بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید.

۲۶ اسفند ماه همین سال سید مهدی هاشمی و دو تن از همدستانش در یک برنامه تلویزیونی چگونگی به قتل رساندن یک پدر و دو فرزندش و مخفی کردن صدها قبضه اسلحه را تشریح کردند.

۱۸ فروردین ماه ۱۳۶۶ عملیات کربلای ۸ با رمز مبارک یا صاحب‌ الزمان‌«عج‌» و با هدف‌ تحکیم‌ مواضع‌ به دست‌ آمده‌ در عملیات‌ «کربلای ۵» انجام شد.

پس از مرور چکیده‌ای از رویدادهای این دو ماه به تفصیل به این رویدادها می‌پردازیم.

 

 

خرازی فرمانده لشکر امام حسین(ع) به شهادت رسید

در ۸  اسفند ۱۳۶۵ حاج حسین خرازی، فرمانده لشکر امام حسین در جریان عملیات کربلای پنج بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید.

شهید حسین خرازی به سال ۱۳۳۶ هـ .ش، در یکی از محله‌های مستضعف‌نشین اصفهان به نام کوی کلم به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۵ پس از اخذ دیپلم طبیعی به سربازی اعزام شد. در مشهد ضمن گذراندن دوران سربازی، فعالانه   در مجامع مذهبی به تحصیل علوم قرآنی مبادرت ورزید. طولی نکشید که او را به همراه عده‌ای دیگر بالاجبار به عملیات سرکوبگرانه ظفار (عمان) فرستادند. شهید خرازی از این کار فوق‌العاده ناراحت بود و با آگاهی و شعور بالای خود، نماز را در آن سفر تمام می‌خواند. وقتی دوستانش علت را سئوال کردند در جواب گفت: این سفر، سفر معصیت است و باید نماز را کامل خواند.

شهید خرازی در عملیات شکست حصر آبادان، فرماندهی جبهه دارخوین را به عهده داشت و در عملیات فتح‌المبین دشمن را در جاده عین‌خوش با همان تدبیر فرماندهی‌اش حدود ۱۵ کیلومتر دور زد و یگان او در عملیات بیت‌المقدس جزو اولین لشکرهایی بود که از رود کارون عبور کرد و به جاده اهواز- خرمشهر رسید و در آزادسازی خرمشهر نیز سهم به‌سزایی داشت.

از آن پس در عملیات‌های مختلفی چون رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر ۴ و خیبر در سمت فرماندهی لشکر امام حسین(ع)، به همراه رزمندگان دلاور آن لشکر، رشادت‌های بسیاری از خود نشان داد.

حاج حسین خرازی سرانجام در روز ۸ اسفند ۱۳۶۵ در جریان عملیات کربلای ۵ – عملیاتی که خود فرماندهی آن را برعهده داشت – به شهادت رسید و پیکرش پس از تشییعی باشکوه، در «تخت فولاد» گلستان شهدای اصفهان آرام گرفت.

 

 

اعترافات تلویزیونی «مهدی هاشمی» به قتل یک پدر و فرزندانش!

در ۲۶ اسفند ۱۳۶۵ سید مهدی هاشمی و دو تن از همدستانش در یک برنامه تلویزیونی چگونگی به قتل رساندن یک پدر و دو فرزندش و مخفی کردن صدها قبضه اسلحه را تشریح کردند.

بر اساس گزارش «روزنامه جمهوری اسلامی» در شماره ۲۷ اسفند ماه ۱۳۶۵ «مهدی هاشمی و دو تن از وابستگان به گروه منحرف و جنایتکار وی دیشب در یک برنامه تلویزیونی به جنایت دیگری از پرونده کثیف و ضد انسانی خود اعتراف کردند.»

در این مصاحبه مهدی هاشمی به اتفاق رضا مرادی و محمد کاظم‌زاده به سه فقره آدم‌ربایی و قتل در بعد از انقلاب اعتراف کردند. در این مصاحبه تلویزیونی مهدی هاشمی به عنوان مسئول این جریان منحرف به ربودن و به قتل رساندن سه نفر در اوایل سال ۱۳۶۴ در جاده قهدریجان به نجف‌آباد اعتراف کرد.

 

 

دستگیری مظفر بقایی به جرم ارتباط با سازمان‌های جاسوسی بیگانه

روز نخست فروردین ۱۳۶۶ دکتر مظفر بقایی به جرم ارتباط با سازمان‌های جاسوسی بیگانه و توطئه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران در کرمان دستگیر شد.

بقایی در فضای سیاسی بعد از شهریور ۱۳۲۰ وارد فعالیت‌های سیاسی شد و به فعالیت در احزاب اتحاد ملی و کار پرداخت. سپس وارد حزب دموکرات ایران به رهبری قوام‌السلطنه شد و توانست در این حزب رشد کند، به‌طوری که در سال ۱۳۲۶ عضو هیئت سرّی تصفیه و دبیر حزب بود.

بقایی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی سعی کرد با انتشار اعلامیه‌ها و راه انداختن تظاهرات وارد صحنه سیاست شود، اما مورد توجه مردم قرار نگرفت. بقایی در ۲۱ تیر ۱۳۵۹ دستگیر شد و مدتی را در زندان گذراند. وی در ۲۷ دی ماه ۱۳۶۴ به آمریکا سفر کرد، ولی بعد از بازگشت در اول فروردین ۱۳۶۶ در کرمان به دلیل ارتباط با سازمان‌های جاسوسی بیگانه و توطئه علیه جمهوری اسلامی ایران دستگیر شد و در ۲۶ آبان ۱۳۶۶ بر اثر بیماری در بیمارستان مهر تهران درگذشت.(۱)

 

از کربلای ۸ تا نصر۱

در ۱۸ فروردین ماه ۱۳۶۶ عملیات کربلای ۸ در منطقه شرق بصره آغاز شد.

عملیات «کربلای ۸» با رمز مبارک یا صاحب‌ الزمان‌«عج‌» و با هدف‌ انهدام‌ نیروهای‌ دشمن‌ و تحکیم‌ مواضع‌ به دست‌ آمده‌ در عملیات‌ «کربلای ۵» به‌ مدت‌ پنج‌ روز در منطقه‌ عملیاتی شرق‌ بصره‌ توسط رزمندگان‌ اسلام‌ در نیروی‌ زمینی سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی انجام شد و طی آن ۶۰ دستگاه‌ تانک‌ و نفربر و ده‌ها دستگاه‌ خودرو از تجهیزات‌ دشمن‌ منهدم‌ شد. تعداد کشته‌های دشمن طی این عملیات ۵۰۰۰ نفر و تعداد اسرا ۲۰۰ نفر و غنایم‌، ده‌ها دستگاه‌ تانک‌ و نفربر و تعداد زیادی‌ انواع‌ خودرو از دشمن‌ گزارش‌ شده‌ است‌.

تلاقی زمان‌ عملیات‌ کربلای ‌۸ با برگزاری‌ مراسم‌ چهل‌ و هشتمین‌ سالگرد تشکیل‌ حزب‌ بعث‌ موجب‌ شد که‌ عراق‌ بلافاصله‌ به‌ منظور تحت‌الشعاع‌ قرار دادن‌ بازتاب‌ این‌ عملیات‌ به‌ تأسیسات‌ نفتی جزیره‌ «سیری»‌ که‌ یکی از مبادی‌ صادرات‌ نفت‌ ایران‌ بود، حمله‌ کند‌ خسارات‌ قابل‌ ملاحظه‌ای‌ را به‌ آن‌ وارد آورد. همزمان با «عملیات نامنظم فتح ۵» در منطقه سلیمانیه عراق، عملیات دیگری با نام «عملیات نصر ۱» در ۲۵ فروردین ۶۶ در منطقه عملیاتی غرب بانه «هزار قلّه» – در داخل خاک عراق آغاز شد. در این عملیات تعداد ۵۰۰ نفر از نیروهای دشمن کشته و یا زخمی شدند و ۹۰ نفر نیز به اسارت در آمدند.

 

استاد محمدتقی شریعتی درگذشت

در ۳۱ فروردین ۱۳۶۶ استاد محمدتقی شریعتی در سن ۸۰ سالگی درگذشت. محمدتقی شریعتی تحصیلات ابتدایی خود را در زمینه ادبیات و منطق نزد پدر و عمویش در مزینان آموخت. پس از آن برای ادامه تحصیلات در سال ۱۳۰۶ یا ۱۳۰۷شمسی به مدرسه فاضل‌خان در مشهد نزد دو برادر بزرگترش «شیخ قربانعلی و میرزا محمد» که در آن مدرسه مشغول به تحصیل بودند، رفت.

از تألیفات «محمدتقی شریعتی» می‌توان به کتب «آغاز وحی»، «اصول عقاید و اخلاق شریعتی»، «امامت در نهج‌البلاغه»، «تفسیر نوین» و… اشاره کرد.

این استاد فرهیخته در سن هشتاد سالگی در ۳۱ فروردین ۱۳۶۶ دار فانی را وداع گفت و در حرم امام رضا(ع) در مشهد به خاک سپرده شد.

 

پی‌نوشت‌ها

  1. حسین آبادیان، زندگی‌نامه سیاسی دکتر مظفر بقایی (تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۸۶)
17فوریه/21

شلیک به حقوق بشر و حقوق بین‌الملل

الف. نقض مسلم حقوق بشر و حقوق بین‌الملل در دو فاجعه ترور

عملیات ترور شهید سلیمانی و همراهانش و عملیات ترور شهید فخری‌زاده از منظر حقوق بشر و حقوق بین‌الملل وجوه اشتراک و افتراق فراوانی دارند. از جمله اشتراکات این دو حادثه بزرگ اقدام غیرمشروع و غیرقانونی جنایایتکاران بین‌المللی است که از منظر حقوق بشر و حقوق بین‌الملل مردود و محکوم است. دو اقدامی که نقض مسلم قواعد حقوق بشر و حقوق بین‌الملل در آنها صورت گرفته است. در این دو رویداد بزرگ شخصیت‌های برجسته و ممتازی به شهادت رسیدند که مایه افتخار انسان و انسانیت بودند. انسان‌هایی که در جهت صلح و امنیت پایدار منطقه و جهان تلاش می‌کردند و در خط مقدم مبارزه با  استکبار و سلطه‌جویی تباهی و سیاهی و نیز اعتلا و اقتدار ایران اسلامی و جریان مقاومت و بازدارندگی دفاعی و امنیتی در منطقه بودند.

یکی از وجوه افتراق این دو فاجعه این است که در فاجعه اول، آمریکا مرتکب تروریسم دولتی شد و رئیس‌جمهور این کشور با صدور اعلامیه‌ای مسئولیت آن عملیات را بر عهده گرفت، ولی تا کنون هیچ دولت یا گروهی رسماً مسئولیت فاجعه دوم را به عهده نگرفته است. هر چند  قرائن حاکی از آنند که رژیم صهیونیستی با کمک عوامل داخلی‌اش این اقدام ددمنشانه را انجام داده است. حادثه اول در کشور عراق رخ داد و از این حیث بعد بین‌المللی به خود گرفت و حادثه دوم در ایران. در اقدام اول آمریکایی‌ها با استفاده از پهباد، هلی‌کوپتر و سایر امکانات نظامی مبادرت به آن اقدام تروریستی کردند. در حادثه دوم با استفاده از فناوری‌های نوین و هدایت از راه دور این جنایت را انجام دادند که هر یک از این دو فاجعه ابعاد حقوقی متعددی دارند که به بررسی آنها می‌پردازیم.

اقدام آمریکا در به شهادت رساندن سردار اسلام حاج قاسم سلیمانی و همراهان ایشان یک عمل متخلفانه بین‌المللی و مغایر با حقوق بین‌الملل و حقوق  بشر است. مهم‌ترین سند قابل استناد در مورد این اقدام، کنوانسیون جلوگیری و مجازات جرائم علیه اشخاص مورد حمایت بین‌المللی، از جمله ماموران دیپلماتیک است که در سال ۱۹۷۳ در نیویورک به تصویب رسید. این کنوانسیون هرگونه ارتکاب جرم علیه اشخاصی را که از منظر بین‌المللی مورد حمایت هستند ممنوع و مردود می‌داند و بر مجازات آمران و عاملان آن تاکید می‌کند.

در این سفر شهید سلیمانی به‌عنوان یک مقام عالی و نماینده ایران و میهمان رسمی دولت عراق، حامل پیام رسمی ایران برای دولت  عراق بود و به صورت رسمی و با گذرنامه سیاسی وارد بغداد شده بود. نکته قابل توجه سند مهم حقوق بین‌المللی در این کنوانسون است که توسط ایران و عراق و آمریکا امضا شده است. دولت آمریکا با این اقدام، در واقع مفاد این کنوانسیون را نقض کرد و تعهد خود برای اجرای این سند مهم را نادیده گرفت. لذا بر اساس طرح مسئولیت بین‌المللی دولت‌ها که در سال ۲۰۰۱  به تصویب کمیسیون حقوق بین‌الملل سازمان ملل رسید، مسئولیت دارد و باید پاسخگو باشد. از این جهت این کنوانسیون می‌تواند طرح دعوای ایران و عراق را در نهادها و محاکم داخلی و بین‌المللی دنبال کند.

به اعتراف دولت آمریکا داعش توسط این کشور و به منظور مقابله با جریان مقاومت اسلامی در منطقه ایجاد شد و نیز به اذعان همه جهانیان سردار سپهبد سلیمانی، قهرمان مبارزه با داعش، النصره و سایر گروه‌های تروریستی در منطقه و جهان بود. اگر ایشان و یارانش نبودند، حکومت وحشی داعش در منطقه و جهان گسترش پیدا می‌کرد و میلیون‌ها انسان قربانی آن می‌شدند. تنها نیرویی که در جهان توانست در مقابل داعش بایستد و به حکومت نامشروع آن خاتمه دهد، سپهبد سلیمانی و نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودند. در این اقدام تروریستی، آمریکا جنایتکارانه‌ترین عملیاتش را در مورد شهید سلیمانی و ابومهدی المهندس و همراهانشان انجام داد؛ قهرمان مبارزه با تروریسم در منطقه و جهان را به شهادت رساند و میلیون‌ها انسان در منطقه و جهان را داغدار کرد.

از این‌رو این اقدام از منظر حقوق بین‌الملل و حقوق بشر مستوجب مجازات است و باید آمران و عاملان آن تحت تعقیب قرار بگیرند و بعد از محاکمه به سزای اعمالشان برسند.

جامعه بین‌المللی با آگاهی از خطرهای تروریسم، اقدامات متعددی را در مقابله با تروریسم انجام داده است. نتیجه این اقدامات، تصویب قطعنامه‌ها و معاهدات ضدتروریسم در مورد ابعاد مختلف تروریسم بین‌الملل می‌باشد که یکی از مهم‌ترین موارد در این زمینه «کنوانسیون بین‌المللی مقابله با بمب‌گذاری تروریستی» است که ۱۶۴ کشور آن را امضا کرده‌اند. براساس بند ۲ این کنوانسیون هرکسی، به هر طریقی اقدام به وارد کردن، جای‌گذاری و منفجر کردن مواد منفجره در یک محل عمومی، ساختمان دولتی و ایستگاه‌های سیستم حمل‌ونقل عمومی کند که منجر به تخریب، زخمی شدن یا مرگ کسی شود، مرتکب عمل تروریستی شده است. بر این اساس بدیهی است که ترور دانشمندان ایرانی عملیات تروریستی به حساب می‌آید. در عملیات ترور دانشمندان هسته‌ای ایران از «مواد منفجره» که به «کشتن» افراد منجر شده در «مکان‌های عمومی» استفاده شده است.

متاسفانه ما کماکان در سطح دنیا شاهد اقدامات تروریستی اعم از تروریسم دولتی، تروریسم سازمان‌یافته و تروریسم گروه‌ها و افراد با انگیزه‌های مختلف هستیم. متاسفانه حقوق بین‌الملل نتوانسته در این مورد به سازوکار مشخصی دست پیدا کند و با کشورها و گروه‌های تروریستی برخورد بازدارنده داشته باشد.

 

ب.ترور شهید سلیمانی و همراه‌هان او؛ ‌نقض اصول پذیرفته شده بین‌المللی

بی‌تردید در جایی که نقض یک اصل از اصول بنیادین و قطعی حقوق بین‌الملل و حقوق بشر برای محکومیت آمریکا در این اقدام کافی است، اقدام به شهادت این بزرگواران از مصادیق قطعی نقض مجموعه‌ای از اصول پذیرفته شده به شرح ذیل است:

۱٫نقض اصل حق حیات

حق حیات یکی از حقوق بنیادین بشر است که در ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر بر آن تاکید شده است. از این‌رو، سلب حیات یا کشتار فراقانونی، نقض موازین حقوق بین‌الملل بشر تلقی می‌شود. طبق این ماده نمی‌توان بدون حکم قانونی یا خارج از چهارچوب حقوقی حق حیات افراد را سلب کرد. در ماده ۶ میثاق بین‌المللی حقوق سیاسی و مدنی ۱۹۶۶ نیز به مسئله ممنوعیت سلب حیات تاکید شده است. بنابراین تروری که در مورد شهید سلیمانی و همراهان ایشان اتفاق افتاد، نقض فاحش این ماده است.

البته امریکا در ارتکاب ترورهای هدفمند، به‌ویژه در افغانستان و رژیم اشغالگر قدس در اراضی اشغالی و لبنان سابقه طولانی دارند و این عمل غیرقانونی را بارها تکرار کرده‌اند؛ اما با کمال تاسف مجامع حقوقی بین‌المللی همواره سکوت کرده‌اند. برای نمونه می‌توان به ترور عماد مغنیه، شیخ احمد یاسین و عبدالعزیز رنتیسی که توسط هواپیمای بدون سرنشین انجام شد، اشاره کرد.

 

۲٫نقض اصل عدم تجاوز

با توجه به قطعنامه تعریف تجاوز ( قطعنامه ۳۳۱۴) که در سال ۱۹۷۴ به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید، از منظر حقوق بین‌الملل باید بین مقررات ناظر بر زمان جنگ و صلح تفکیک قائل شویم. حقوق قابل اعمال در زمان جنگ، حقوق اقدامات مخاصمانه مسلحانه است و با حقوق زمان صلح فرق دارد. سئوال حقوقی این است که مگر بین ایران و آمریکا به‌طور رسمی جنگی اعلام شده بود که کاربرد پهپاد به عنوان سلاح برای نبرد مجاز باشد؟ قطعاً پاسخ منفی است.

۳٫نقض اصل عدم توسل به زور

در بند چهارم این ماده از منشور، اصل «منع توسل به زور» مورد تاکید قرار گرفته است. همچنین طبق قانون منع توسل به زور، هیچ کشوری در تعامل با کشور دیگر حق توسل به زور ندارد. براساس این قانون، دفاع مستثنی است و دفاع مشروع زمانی موضوعیت پیدا می‌کند که پیش از آن حمله نظامی اتفاق افتاده باشد.  استفاده از سلاح‌های سنگین علیه مقام رسمی یک کشور در خاک کشور دیگر در حالی که کشور میزبان از حضور آنها مطلع بوده، مصداق توسل به زور است. ممنوعیت توسل به زور در حقوق بین‌الملل یک قاعده آمره است و منشور ملل متحد به آن تصریح کرده است. لذا این عمل آمریکا مغایر با منشور ملل متحد و نقض قاعده آمره منع توسل به زور است

شورای امنیت سازمان ملل متحد، به عنوان رکن صالح برای اقدامات جمعی، پس از احراز ضرورت مداخله بشردوستانه، به دلایلی چون محرز شدن تهدید علیه صلح و امنیت بین‌الملل و یا نقض‌های شدید و گسترده حقوق بشر، بر مبنای مواد ۴۱ و ۴۲ منشور ملل متحد تشخیص می‌دهد که ضمن احترام به حاکمیت داخلی دولت‌ها و با رعایت موازین حقوق بشر دوستانه و البته اصول تناسب و ضرورت، قطعنامه‌ای را برای انجام عملیات ذیل فصل هفتم خود صادر کند.

منشور ملل متحد با تقویت مشی معاهده لوکارنو و نیز پیمان بریان ـ کلوگ مبنی بر منع مطلق توسل به زور، سه استثنا را در این زمینه به رسمیت می‌شناسد:

۱. اقدام نظامی بر اساس نظام امنیت جمعی (ماده ۴۳)

۲. دفاع مشروع (ماده ۵۱)

۳. رضایت بر تهدید و کاربرد زور در قلمرو دولت

بنابراین حمله نیروهای آمریکایی در چهارچوب هیچ‌یک از استثنائات ذکر شده قرار نمی‌گیرد. اقدام اخیر آمریکا آشکارا در تضاد با دو اصل منشور یعنی منع توسل به زور و نیز اصل احترام به حاکمیت دولت‌هاست.

  1. نقض اصل منع جنایت

اقدام به ترور مقام رسمی یک کشور در طی سفری رسمی به کشور دیگر توسط یک نیروی ثالث با توجه به ماده ۸ مکرر اساسنامه دیوان بین‌الملل کیفری، یک جنایت بین‌المللی است. ترور یک مقام رسمی ایرانی تعدی به حاکمیت ایران و با توجه به ماده‌ای که به آن اشاره شد و نیز قطعنامه ۳۳۱۴ مجمع عمومی ملل متحد مصداق جنایت و تجاوز و یک جنایت بین‌المللی است.

۵٫نقض اصل احترام به حاکمیت دولت‌ها

اقدام آمریکا نقض مصرح اصول متعدد منشور ملل متحد است، چون در ماده ۲ منشور ملل متحد، موضوع احترام به تمامیت ارضی و استقلال سیاسی و حاکمیت کشورها مطرح شده، دولت آمریکا با نیروی نظامی خود علیه مقام رسمی یک کشور در کشور دیگر اقدام به ترور کرد که نقض حاکمیت آن کشور و کشور میزبان او محسوب می‌شود. شایان ذکر است که حمله مسلحانه به مسئولین و دولتمردان یک کشور، اعم از نظامی و غیرنظامی،  حمله به حاکمیت آن کشور تلقی می‌شود. لذا ادعای آمریکا در زمینه «اقدام پیشگیرانه» به هیچ‌وجه مسموع نیست، زیرا شرایط اقدام پیشگیرانه وجود نداشته است.

۶٫نقض اصل مصونیت کشورها

مقامات، اشخاص و اموال دولت‌ها در خاک دولت‌های دیگر مصونیت دارند. سردار سلیمانی عضو نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران و از ارکان دولت ایران محسوب می‌شد و مهمان دولت عراق بود. بنابراین این عملیات تروریستی ضمن نقض اصول مصونیت دولت‌ها و ارکان آن، حمله به حاکمیت کشور دیگر هم محسوب می‌شود.

۷٫نقض اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها

در بند هفتم این ماده نیز به موضوع عدم مداخله در امور داخلی کشورها توجه شده است. آمریکا در این اقدام در امور داخلی عراق مداخله کرده و این اقدام بدون اطلاع رضایت و مجوز دولت عراق بوده است.

۸٫نقض تعهد قراردادی

این اقدام ددمنشانه آمریکا، همچنین نقض موافقت‌نامه امنیتی سال ۲۰۰۸ میان آمریکا و عراق است. در بند ۲ ماده ۴ این موافقت نامه تصریح شده که هرگونه عملیات نظامی آمریکایی‌ها در عراق باید با کمیته هماهنگی عملیات نظامی صورت گیرد و در آنجا تصمیم‌گیری شود. طبق بند ۳ ماده ۳ این توافقنامه حضور آمریکایی‌ها در عراق باید مطابق قوانین، عرف‌ و سنت‌ها و حقوق بین‌الملل قابل اعمال باشد. همچنین در بند  سوم ماده ۲۷ موافقت‌نامه قید شده است که قلمرو عراق نباید برای حمله به سایر کشورها مورد استفاده قرار گیرد.

۹٫نقض تعهد به مبارزه با تروریسم

عمل آمریکا مصداق تروریسم بین‌المللی است. آمریکا خشونت علیه مقامات رسمی را به صورت غیرقانونی و برای ایجاد وحشت به کار برد. این عمل عنصر مادی تروریسم بین‌المللی است که منتهی به قتل افراد شده و برای دولت آمریکا و ترامپ مسئولیت بین‌المللی و فردی مفروض است.

 

۱۰نقض اصل منع قتل هدفمند

از نظر حقوق بین‌الملل بشردوستانه، کشتار هدفمند فاقد مشروعیت قانونی و در زمان صلح به طریق اولی ممنوع است. از آنجا که بین ایران و آمریکا وضعیت مخاصمه برقرارنبوده و به‌طور رسمی جنگی اعلام نشده بود، ترور نقض مسلم حقوق بین‌الملل بشردوستانه محسوب می‌شود.

۱۱٫نقض اصل منع قتل فراقضایی

علاوه بر این، قتل فراقضایی و فراقانونی نیز مشروعت ندارد. کالامارد، گزارشگر ویژه قتل‌های فرا قانونی شورای حقوق بشر سازمان ملل بلافاصله بعد از این اقدام آمریکا آن را محکوم کرد. برخی از مقامات آمریکا نیز ترامپ را از این حیث که برای این اقدام مجوزی قانونی از کنگره نداشته است سرزنش کردند و اقدام او را از منظر حقوق داخلی آمریکا غیرقانونی دانستند.

 

ج.ترور شهید دکتر فخری‌زاده

حدود کمتر از یک سال بعد از ترور سپهبد سلیمانی و همراهانش، تروریست‌های خبیث وابسته به استکبار جهانی و رژیم پلید صهیونیستی، دکتر محسن فخری‌زاده، یکی از چهره‌های برجسته ودانشمند هسته‌ای کشورمان را نیز به شهادت رساندند. دانشمند ارزنده‌ای که عمر پربرکت خود را در راه اعتلای علمی  کشور و در مسیر ارتقای توان دفاعی و هسته‌ای میهن اسلامی صرف کرد. نطفه رژیم جعلی صهیونیستی با اشغال، کشتار، تجاوز و ترور بسته شده است و این رژیم غیرقانونی بیش از هفتاد سال است که به این اقدامات ادامه می‌دهد.

کیفر ندیدن و اعطای مصونیت غیرمشروع شورای امنیت و قدرت‌های برزگ به رژیم جعلی صهیونیستی منجر به ادامه این اقدامات در سطح جهان شده است. این رژیم فهرست بلند بالایی از جرایم بین‌المللی را از کشتار و تجاوز و ترور در کارنامه دارد و در مناطق تحت اشغال، هر روز مرتکب فجیع‌ترین  اقدامات ضد انسانی می‌شود و همچنان از حمایت نظام سلطه و نهادهای بین‌المللی برخوردار است.

بی تردید این ترور، نقض آشکار حقوق بشر و حقوق بین‌الملل، مخالف منشور ملل متحد و دیگراسناد اصول و قواعد پذیرفته شده بین‌المللی به‌شمار می‌رود.

حق حیات یکی از حقوق بنیادین بشر است و نفی سلب حق حیات یک قاعده آمره است که در این حادثه نقض شده است. در ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق و در ماده ۶ میثاق حقوق مدنی سیاسی ۱۹۶۶ نیز روی این نکته تاکید شده است. بنابراین ترور هدفمندی که در مورد شهید فخری زاده اتفاق افتاد، نقض فاحش این دو ماده است.

بر اساس بند اول از ماده یک کنوانسیون ۱۹۳۷ ژنو، اقدامات کیفری علیه یک دولت با هدف ایجاد وحشت در اشخاص و گروه‌های خاص یا در سطح جامعه، تروریسم است. طبیعتاً تروریسم با هر اقدامی دو هدف دارد.  هدف اول گرفتن جان انسان‌های مشخصی است و هدف دوم که مهم‌تر است، هدف قرار دادن امنیت افراد و جامعه، یعنی نشانه گرفتن امنیت سیاسی، روانی و حتی اقتصادی یک جامعه است.

نام این شهید عزیز بارها توسط مقامات رژیم اشغالگر قدس برده شده بود و دو نخست‌وزیر این رژیم جعلی سال‌های سال، از طریق جوخه‌های کشتار موساد وسایر گروه‌ها به دنبال ترور او بودند و به عهده نگرفتن مسئولیت اقدام این جنایت توسط آنها ناشی از ترس و وحشت آنهاست.

به نظر نگارنده در ترور شهید فخری زاده متهم اصلی آمریکاست. چون سیاست این کشور حمایت تام و تمام از اقدامات رژیم صهیونیستی است. رژیم اشغالگر و کودک‌کش صهیونیستی که ذاتش با تروریسم  تکوین پیدا کرده است، زبون‌تر از آن است که بدون چراغ سبز و کمک‌های آمریکا و اذناب منطقه‌ای‌اش دست به این اقدام بزند. این فاجعه حاصل همکاری محور غربی ـ عبری ـ عربی است. سفر نتانیاهو به عربستان و دیدار با پمپئو و محمد بن سلمان موید این مطلب است.

البته به احتمال زیاد موساد این ترور را توسط عوامل داخلی، یعنی عناصری از منافقین، گروه‌های تجزیه‌طلب و گروه‌های معارض و مخالف جمهوری اسلامی که در داخل کشور فعال هستند، با آمریت رژیم صهیونیستی انجام داده‌ است، لذا ما باید اقدامات تلافی‌جویانه‌ای را انجام دهیم و انتقام هم باید کوبنده، شدید، پشیمان کننده و بازدارنده باشد.

آنچه می‌دانیم این است‌که تاکنون ده‌ها سند مهم بین‌المللی در مورد ممنوعیت تروریسم تصویب شده‌اند، ولی متاسفانه در نهادهای بین‌المللی اراده‌ای جدی برای اجرای عملی این اسناد وجود ندارد؛ ساز و کارهای بازدارنده،  کارایی لازم را ندارند و ضمانت‌های اجرائی این اسناد در سیطره سیاست و قدرت و ثروت گرفتارند.

بر اساس اعتراف کارشناسان امنیتی دنیا این رژیم صهیونیستی تا کنون ۲۷۰۰ عملیات تروریستی را در سراسرجهان  انجام داده است.اما با این وجود علی رغم تعداد زیاد قطعنامه‌های  صادر شده علیه صهیونیست‌ها ، این رژیم به هیچ‌یک از این آنها اعتنایی نکرده است.

در واقع ما در دنیا با رژیمی طرف هستیم که به هیچ یک از حقوق بین‌الملل پایبند نیست. شورای امنیت سازمان ملل هم که خود را متکفل حفظ صلح و امنیت بین‌المللی می‌داند،  از مقابله با رژیم صهیونیستی ناتوان است. در حقیقت می‌توان گفت که رژیم صهیونیستی بخشی از قدرت و حاکمیت ایالات متحده را تشکیل می‌دهد.

طرح دعوی در نهادهای بین‌المللی باید با تمام ظرفیت از سوی دستگاه‌های مسئول کشور دنبال شود؛ اما سوابق و عملکرد این نهادها نشان می‌دهد که با توجه به نفوذ غربی‌ها وصهیونیست‌ها در این محافل، امید چندانی به احقاق حق ما وجود ندارد.

در این شرایط باید ضمن توجه به نفوذی‌ها و جاسوسان در حوزه امنیت و اطلاعات کشور، به‌ویژه در شهادت دکتر فخری زاده که در جای خود بسیار حایز اهمیت است، تعقیب داخلی و بین‌المللی جدی آمران و مجریان این دو جنایت از سوی نهادهای مسئول نظام و نیز انتقام سخت از مجریان و طراحان این فاجعه که اینک به یک مطالبه جدی مردمی تبدیل شده است، دنبال شود.

در مجموع هر دو فاجعه از منظرحقوق بین‌الملل و حقوق بشر و اسناد پذیرفته شده در تعاملات و روابط بین‌الملل مردود و محکوم و غیرقابل پذیرش و غیرمشروع وغیرقانونی هستند و آمران و عاملان آن باید تحت تعقیب قرار بگیرند و محاکمه و مجازات شوند. حق انتقام سخت نیز برای ایران و برای مردم منطقه و مردم آزادیخواه جهان محفوظ است. البته طرح دعوای کیفری و مدنی در پرونده شهادت سپهبد سلیمانی و ابومهدی المهندس و همراهانشان درمحاکم داخلی و نهادها و محاکم بین‌المللی نیز برای دولت‌های ایران و عراق قابلیت پذیرش دارد.

29جولای/20

در جست‌وجوی عشق گمشده

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«مِنَ الْمُؤمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا: از مؤمنان عده‌ای صادقانه بر عهدی که با خدا بسته بودند، وفا کردند. عده‌ای با شهادت خود آن عهد را وفا کردند و عده‌ای همچنان در انتظارند بدون آنکه آن عهد و پیمان را تغییر داده باشند.» (احزاب/۲۳)

در کنار شهدا بودن «بهترین بودن»ها را برای انسان محقق می‌کند. اولیای الهی، از خودبینی‌ها رهایند و فانی در خدا. انسان‌های ظالم و فاسد چون از خدا که «بودن محض است» فاصله گرفته‌اند، «نبودنِ محض‌اند». خدا کند که از «نبودن» انسان‌های ظالم فاصله بگیریم و به «بودنِ» اولیای الهی نزدیک شویم.

انسان در محضر شهدا است که «بودن» را احساس می‌کند، بودنی به‌تمامی؛ احوالی که هرگز با الفاظ قابل توصیف نیست. چه سرّی است در کنار شهدا، به‌خصوص در محضر شهید حاج قاسم سلیمانی بودن که گوئی انسان خود را در مرکز هستی احساس می‌کند. درهای آسمان به سوی زائر شهدا باز می‌شوند و ما آمده‌ایم تا این گشایش‌ را تجربه کنیم.

شنیدن بشارت شهدا

قرآن می‌فرماید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ * فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ* یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَهٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنینَ* الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ الَّذینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ.»(آل عمران/۱۶۹ تا ۱۷۲»

شهدا از حیاتی سرشار از رزق خاص برخوردارند، «فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ»؛ از آنچه به آنها داده می‌شود خوشحالند. مسلّماً شهدا چیزی بالاتر از بهشت‌ و «عزّت اسلام» را طلب کرده بودند که طبق این آیه‌ به آنها داده‌اند. آیه، «وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ» اشاره به کسانی است که هنوز به شهدا نپیوسته‌اند و چون قدم در این راه بگذارند، «أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِم وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» نگران آینده و کذشته خود نیستند.

افق آینده را چنان برای شهدا گشودند که آنها مشاهده کردند که چگونه حق بر باطل پیروز خواهد شد. من از این آیه، چنین استنباط می‌کنم که آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. شهید حاج قاسم سلیمانی به ما می‌گوید هرگز نگران نباشید. باید با نگاه شهدا به آینده بنگریم و صدای بشارت آنها را بشنویم. حال که قدم در راه انقلاب گذاشته‌ایم، جای نگرانی نیست. حتی کوتاهی‌های گذشته ما هم جبران می‌شود، «فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ».

رهبر معظم انقلاب مکرر می‌فرمایند: «شما جوانان قطعاً پیروزیِ انقلاب بر دشمن را خواهید دید.»؛ «وَ أَنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنینَ»؛ خداوند نمی‌گذارد اجر این جوانان انقلابی از بین برود. آنها مگر نمی‌خواستند اسلام پیروز شود و عزّت اسلام محفوظ بماند؟ قرآن می‌فرماید ما نمی‌گذاریم اجری که می‌خواستند ضایع شود. برای تحلیل درست وضعیت امروزمان، این نکته‌ مهمی است.

حضرت حق، رحمت مطلق است و همه‌ مؤمنین، سعه‌ رحمت حضرت حق را می‌شناسند. آیا می‌شود شرایطِ رحمت باشد و رحمت تجلی نکند؟ جز این است که این ملت ذیل ولیّ الهی به اسم حضرت امام خمینی می‌خواستند مسلمان باشند؟ حال آیا می‌شود در دل این سختی‌ها و فشارها و تحریم‌ها و تجاوزها، رحمت خدا ظاهر نشود، در حالی‌که رحمت او وسیع است؟!  اینکه حضرت امام و رهبر معظم انقلاب دائماً بر روی واژه‌ «قطعاً» نسبت به پیروزی ما بر دشمن تأکید دارند، همه به جهت همین قاعده قرآنی است.

زمینه‌ سعه‌ رحمت الهی فراهم است، «أَنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنین». خدا اجر مؤمنین را نمی‌گذارد ضایع شود، «الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ» کسانی که دعوت خدا و رسول«ص» را اجابت کردند، برای آنهایی که نیکی کردند و تقوا پیشه نمودند، اجر عظیمی است، «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ»(آل‌عمران/۱۷۳) وقتی مردم به آنها گفتند انبوهی از افراد برای جنگ با شما گرد آمده‌اند، پس بترسید! آنها نه‌تنها نترسیدند؛ بلکه ایمانشان افزون شد و گفتند خدا ما را بس است و او بهترین وکیل برای ماست. «ناس»، در آیه‌ فوق یعنی رسانه‌های دنیا که مأمور القای ترسند تا مؤمنین کوتاه بیایند؛ به شهدا اصرار داشتند واقع‌بین باشید، در حالی‌ که به گفته‌ رهبر معظم انقلاب واقع‌بینی این است که ما قدرت خودمان را بشناسیم، «فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ»(آل‌عمران/۱۷۳)

جائی برای ترس نیست، زیرا وقتی ایمان به معنای واقعی‌اش در یک طرف قرار بگیرد و کفر در مقابل ایمان مردم بایستد، حتماً پیروزی با جبهه‌ ایمان است، هرچند تعداد مؤمنین قلیل باشد. آنان می‌دانند خدا به صحنه می‌آید و آن کاری را که تا حال به دنبال انجام آن بود، یعنی هَدْم کفر و استکبار را انجام می‌دهم.

احساس بودنِ متعالی

در کنار مضجع شریف شهدا، احساسِ وجود، احساس بقا، احساسِ «خالِدینَ فیها»بودن را می‌توان یافت؛  بقا و حضوری که تمام کثرت‌ها در آن رنگ می‌بازند و حقیقت از طریق این شهدا همه‌ عالم را فرا می‌گیرد. عده‌ای در دریای عشق، زندگی را شناختند و بدون گرفتارشدن در زندگی‌های عرفی، به زندگیِ خود معنای دیگری بخشیدند؛ «طرح‌اندازانه» به میدان آمدند و عالم را از آنِ خود کردند؛ بر خلاف جبهه‌ استکبار که در توهُّمش می‌خواهد عالم را از آن خود کند. شهدا با حضور در جبهه حق، عالم را از آن خود کرده‌اند. مستکبران ناراحتند که ایران در منطقه فعّال است؛ در حالی‌ که حضور ما در منطقه در راستای به خودآوردن مردم منطقه است و نه چون استکبار دست به غارت‌ ثروت و فرهنگ ملت‌ها زدن. اینک مردم منطقه‌ به خود آمده‌اند. وقتی ملتی با فرهنگ ایثار و شهادت به صحنه آمد، مسلط بر سرنوشت خود می‌شود. به فرمایش مقام معظم رهبری، «شما فشار را از روی مردم بردارید و ببینید که چگونه همه به حاکمیت حق رجوع می‌کنند.»

با نگاهی به راه شهدا، آیا طرحی برای معنا بخشیدن به زندگی‌ پیدا کرده‌ایم؟ آیا ندای، «أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ» را می‌شنویم؟(هود/۸۱) گشودگیِ صبحگاهان دور نیست، همچنان که قیامت نزدیک است، «وَالْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ»(انفطار/۱۹). در قیامت، امر تنها از آنِ خداست و انسان هیچ اختیاری ندارد. پیامبر(ص)می‌فرمایند، «الآن قیامتی قائم». قیامتی که به یک معنا در دوردست‌هاست، برای حضرت نزدیک است. این نشان می‌دهد که اگر انسان برای معنابخشی به زندگیِ خود طرح داشته باشد، اساساً همه‌ آنچه که در دوردست‌هاست، نزدیک می‌شود. شهدا در هویتی که انسان زندگی‌اش را در دل این طرح‌اندازی معنا می‌کند، نشان دادند که چقدر خوب می‌شود به آنچه که به ظاهر دور است، نزدیک شد.

شهدا مانند رهبرشان، امام،  با هر چه که می‌خواست آنان را به افراد ذلیل و منفعلی تبدیل کند، سرِ ستیز داشتند. شهدا همواره در پی معنای زندگی بودند.  آنان با انتخابی شورانگیز و عاشقانه و در نهایتِ صفا و سادگی، زندگی را معنا کردند و توانستند باب شهادت را در مقابل خود بگشاید. شهدا تحقیر نشدند، زیرا کربلا را که راهی است به سوی رحمت الهی در مقابل خود ‌دیدند.

ما نیز باید از خود بپرسیم که باید کجا باشیم و چگونه بودنی را بودنِ خود بدانیم. من با بعضی از شهدا مرتبط بودم و گاهی خلوتی با هم داشتیم و صحبت می‌کردیم. احساس می‌کردم مسئله‌ آناننانآ چگونه بودن بود. هر یک از ما باید بدانیم که چه نوع بودنی، بودنِ حقیقی ماست.  انسان وقتی به بودنِ خود نظر می­کند، از بسیاری از دغدغه‌ها و احساس محرومیت‌ها آزاد می‌شود و تعجب خواهد کرد چرا محرومیت‌های دنیایی را محرومیت می‌دانست.

شهدا سمینار آفتاب‌شناسی نگذاشتند، بلکه به سوی آفتاب رفتند. فرق است بین آفتاب‌شناسی و به سوی آفتاب‌ رفتن. ما به زیارت شهدا می‌رویم تا به سوی آفتابِ زمانه آمده باشیم و حالات و احوالات خدای شهدا را احساس کنیم.

انقلاب اسلامی نشان داد که می‌شود در همین دنیا آسمانی شد. در روایت داریم که  عبادات انسان بدون ولایت امیرالمؤمنین(ع) یعنی بدون نظر به آینه انوار الهی، ثمری ندارد و اگر انسان محبّتِ آن حضرت را نداشته باشد، اگر هزار سال هم نماز بخواند و روزه‌ بگیرد، هیچ بهره‌ای از عباداتش نمی‌برد.(۲) اگر در این تاریخ هم متوجه‌ حضور انوار حضرت حق از طریق انقلاب اسلامی نباشیم، هیچ بهره‌ای از معنای زندگی در این تاریخ نصیب ما نمی‌شود. خدا با هر مرحله از مراحل انقلاب به‌نحوی به ظهور آمد؛ مثل به ظهورآمدن انواع انوارش با شهادت حاج قاسم سلیمانی. برای همین باید خدا را دائماً در جلوات و تجلیاتش ملاقات کرد. خدای فکری و انتزاعی که محدود در باورهاست، کافی نیست.  خدای انقلاب اسلامی، خدای شهید حاج قاسم سلیمانی است. انوار الهی در شخصیت آن مرد الهی به جلوه در آمده بود.

عاقل‌بازی چیز بدی نیست، اما چیز کمی است و انسان همچنان در معنابخشی به خود، سرگردان می‌ماند. در زمان اندکی که به عنوان یک نیروی فرهنگی به جبهه رفتم، روبه‌روی قسمت فرهنگی که کنار محل تدارکات بود، ایستاده بودم. یکی از نیروهای خط با جثه‌ نسبتاً بزرگی آمده بود تا برای نیروهای خطِ اول یخ ببرد. مرا شناخت، جلو آمد و در بغل گرفت و گفت، «شما مرا جبهه‌ا‌ی کردی.» پرسیدم «چطور؟» گفت، «با این شعر: عاقل به کنار جوی پی پل می‌گشت/ دیوانه‌ی پابرهنه از جوی گذشت. با این شعر دیوانه شدم و آمدم جبهه.» عاقل‌بازی‌ کارمان را به اینجا کشیده که در این دایره سرگردان هستیم. اکنون آمده‌ایم به زیارت شهدا تا عشقِ گمشده را بازیابیم و وقتی درهای محبت و عشق گشوده شدند، باید مواظب باشیم عقل مانع این عشق نشود؛ همان عشقی که «جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود.»

یارانِ سالار شهیدان، ققنوس‌وار از جیفه‌ دنیا فاصله گرفتند و به جای آنکه مرگ به سراغ آنها بیاید، ماورای مرگ حاضر شدند تا در کنار آنهایی نباشند که قصد بلعیدن همگان را دارند و در حالِ بلعیدن یکدیگرند. شهدا، عشق را جز در آتش و خون جست‌وجو نکردند تا معلوم شود که ما در فقدان عشق چگونه باید بمانیم و دِق نکنیم؟ شهدا عشق را در آتش و خون یافتند. به اعتقاد من اگر مرحوم قاضی طباطبایی، آن قهرمان عشق در زمان خود، در زمانی که شهید چمران در صحنه بود در قید حیات بود، در عشق‌بازی، همان چمران می‌شد. جست‌وجوی عشق در آتش و خون داستان‌ها دارد.

در عرفان بحثی داریم به نام «فنای ذات». فنای فعل داریم که هر فعلی را از خدا باید دانست. توحید صفاتی نیز یعنی هر صفت و کمالی را مربوط به خدا ببینیم و با نظر به معنای ذکر «الحمدللّه» متوجه این نوع توحید ‌شویم. اما توحید ذاتی چیز دیگری است، یعنی هر «بودنی» با تمام لوازم آن، «بودن» خداست و انسان در این مقام از توحید، هیچ بودنی را به خود منتسب نمی‌کند، بلکه نحوه‌ای از «بودن» خدا  و فانی در اراده‌ الهی می‌شود. شهید جزی به اراده‌ الهیه به میان می‌آید و بدون آنکه به خود و به سوختن خود فکر کند، آن حماسه را می‌آفریند و ما در جبهه‌های دفاع مقدس چنین صحنه‌هایی که حکایت از توحید ذاتی و فنای رزمندگان در محضر حضرت حق باشد، فراوان داشتیم. حضرت امام پس از عملیات فتح المبین پیامی دادند، «چله‌نشینان، شب زنده داران بگویند چگونه این شهدا ره صد ساله را یک‌شبه طی کردند؟»

شهدا عشق را در آتش و خون پیدا کردند. عشق جانانه آمد و «هرکه را می‌خواست جان بخشید و رفت» ما در کنار این جان‌های آکنده از عشق چه کنیم؟ شهدا عشق را در «سخن»، «سکوت» و «خاموشی» خود متجلی کردند و جز به عشق نیندیشیدند. بودنِ خونین آنها افسانه‌ عشق بود. آنان به دنیا که شایعه‌ای دروغین بیش نیست، پشت کردند تا ما در میان حاکمانِ پرستنده‌ جاه و مال، به مدد عشق در تمنّای جاه و مال نباشیم. ای کاش آدمیان می‌دانستند بهای جاه و مقام، تباهی جان است.  فرو گذاردن عشق و به دنبال جاه و مقام و شهرت رفتن یعنی جان خود را تباه کردن.

ما عشق را از شهدا آموختیم تا از نسل دزدان و دغل‌بازان نباشیم و در راه آرمان عدالت که اکنون در نیمه‌ راه آن هستیم؛ مأیوس نشویم. هم‌تراز رانت‌خواران‌ شدن، افق ما نیست، زیرا به‌زودی بندگانِ جاه و مال در آتش خود خواهند سوخت، زیرا همواره پس از سوختن جوانمردان، نوبت ناجوانمردان می‌رسد و فرجام صدام حسین، فرجام همه‌ خودپرستان است که افقی جز جاه و مال نمی‌شناسند. آینده از آنِ آرمان حاج قاسم‌هاست، یعنی نابودی استکبار.

اگر حقی آمد، باطل حتماً می‌رود. این یک قاعده لایتغیر است. ما به دنبال عشقی هستیم که گم کرده‌ایم و شهدا بشارت‌دهنده‌ آنند. دشمنان سعی می‌کنند با تاریک‌کردن فضای جامعه، جوانان را از نظردوختن به افق‌های روشن باز دارند، اما این تلاش، تلاش و جهد بیچارگانی است که از نور توحید محرومند و به‌زودی غرامت جهل خود را خواهند داد. ما دربه‌در در فقدان عشق، سرگردانِ این دیار شده‌ایم. فقط امیدواریم شربتی را که خداوند به ناامیدان عشق می‌دهد، به ما نیز بنوشاند.

آمده‌ایم تا در زیر سایه‌ حضرت حق در این دیار بگردیم تا ببینیم شور عشق را در کجا باید پیدا کنیم. شربتی که حضرت حق به صورت پنهانی به نومیدان می‌دهد تا راهِ برون‌شدن از افسردگی و ملالت را بیابند و از سوزِ فقدان عشق تسلی پیدا کنند.

خداوندا! پروردگارا! به حقیقت این پاکبازانِ دیار عشق، به حقیقت عشق جانانه‌ شهید حاج قاسم سلیمانی، ما را در راهی که راهِ «جانبازی» و «عشق» و «وفاداری» است؛ «وارد» و «ثابت قدم» و «امیدوار» بگردان.

آمین یارب العالمین.

والسلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته

 

پی‌نوشت:

  1. رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «شهدا مایه‌ رونق حیات معنوی‌اند در کشور. حیات معنوی یعنی روحیه، یعنی احساس هویت، یعنی هدفداری، یعنی به سمت آرمان‌ها حرکت‌کردن و عدم توقّف. این کار شهداست. این را هم قرآن به ما یاد می‌دهد. شهدا تا هستند، با تن خودشان دفاع می‌کنند و وقتی می‌روند، با جان خودشان «وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»(آل‌عمران/۱۷۰) ببینید این استبشار، مال بعد از رفتن است. تا هستند، جانشان و تنشان‌ و حرکت مادّی‌شان در خدمت اسلام و در خدمت جامعه‌ اسلامی است، وقتی می‌روند، معنویتشان. صدای‌شان تازه بعد از رفتن بلند می‌شود. نطق شهدا بعد از شهیدشدن باز می‌شود، با مردم حرف می‌زنند، «بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ» با ما می‌گویند. ما باید گوشمان سنگین نباشد تا بشنویم این صدا را… مهم این است که ما بشنویم این صدا را. و خدای متعال در این صدا هم اثر گذاشته است. واقعاً اثر گذاشته. جوری شده است که وقتی از شهیدی یک چیزی، حرف دقیق و متینی نقل می‌شود، بر دل‌ها اثر می‌گذارد و دل‌ها را منقلب می‌کند. ما گوشمان سنگین است و این پیام‌ها را درست نمی‌شنویم. اگر این پیام‌ها را به ما بشنوانند، دیگر این گرایش به شرق و به غرب و به دشمن و به کفر و الحاد و مانند اینها‌ از بین ما رخت بر خواهند بست. اگر این پیام را بشنویم، روحیه‌ها قوی و حرکت جدّی‌ خواهد شد.(بیانات مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در تاریخ ۱۴/ ۸ / ۹۷)
  2. تفسیرجنابادی، ج۴، ص۲۲۸