Tag Archives: مدیریت

17فوریه/21

جمهوری اسلامی و فقدان رهبران میانی

از جمله مسائلی که نظام و انقلاب اسلامی در دو دهه اخیر با آن روبرو بوده و هنوز راه‌حلی برای آن یافت نشده، مشکل نبود رهبران میانی در جمهوری اسلامی است. مقصود از رهبران میانی در چهارچوب انقلاب اسلامی، آن دسته از شخصیت‌های انقلابی‌اند که توان برقراری ارتباط فکری و معنوی میان امت و امام جامعه را دارند و به واسطه قابلیت‌ها و توانایی‌های معنوی، علمی و مدیریتی در عرصه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی الگوهای ملموس و راهبران در دسترس مخاطبان‌اند. رهبران میانی ممکن است در سطح محلی یا ملی به تربیت و راهنمایی مخاطبان خود مشغول باشند، اما در هرحال، مروج اندیشه‌های انقلاب اسلامی‌اند و تدابیر و دیدگاه‌ها و منویات رهبری انقلاب را برای مخاطبان خود تبیین و مصداق‌یابی میکنند و پل ارتباطی جامعه و رهبری انقلاب محسوب می‌شوند.

 

الف. نقش رهبران میانی در پیروزی و سال‌های اولیه  انقلاب

وجود چنین چهره‌هایی در سال‌های نهضت حضرت امام و در مقطع کوتاه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از جمله علل موفقیت حضرت امام در راهبری نهضت و انقلاب اسلامی در سخت‌ترین لحظات شکل‌گیری و تولد به شمار می‌آید و تصور موفقیت نهضت حضرت امام و انقلاب اسلامی بدون این رهبران میانی ممکن نیست. چهره‌هایی مانند شهیدان ارجمند مدنی، دستغیب، صدوقی، هاشمی‌نژاد، قاضی طباطبایی، اشرفی‌اصفهانی، شهید سعیدی و…«رضوان‌الله علیهم اجمعین» از جمله رهبران میانی انقلاب اسلامی در سطح محلی‌اند که هر یک در هدایت مردم به سمت و سوی نهضت حضرت امام و تربیت نیروهای انقلابی و مؤمن برای پیشبرد نهضت و انقلاب اسلامی، در بسیج امکانات و نیروها در منطقه و محیط پیرامونی خود نقش بی‌بدیلی داشتند.

شهید مدنی چهره پیشروی نهضت امام در سال‌های مبارزه با رژیم پهلوی در همدان و خرم‌آباد بودند و علاوه بر تربیت و تهذیب دینی و اخلاقی مردم و بهویژه نسل جوان، افکار و اندیشه‌های انقلابی حضرت امام را به مخاطبان خود منتقل میکردند و عملاً پرچمدار نهضت اسلامی و محور مبارزات انقلابی در مناطق یاد شده به شمار می‌آمدند. تسلط معنوی و تشخص اجتماعی ایشان در شهرهای مذکور، باعث وحدت نیروهای انقلابی حول محور ایشان بود و همین امر از بروز تفرقه و درگیری‌های داخلی در میان نیروهای انقلابی جلوگیری می‌کرد و در عین حال جامعیت علمی و ارتباط صمیمانه و پدرانه ایشان با مخاطبان و خصوصاً جوانان انقلابی باعث می‌شد تا به عنوان مرجع تبیین و تفسیر رهنمودها و دیدگاه‌های حضرت امام در منطقه و در میان مخاطبان خود ایفای نقش و از این طریق از تشتت و پراکندگی و حیرت نیروهای انقلابی در مواقع بحرانی و خطیر جلوگیری کنند و در عوض توان منسجم مخاطبان و پرورش یافتگان خود را در خدمت انقلاب اسلامی قرار دهند و در یک کلام، بازوی هماهنگ و قدرتمند حضرت امام در منطقه تحت پوشش خود باشند.

وجود خصلت‌های معنوی و زیست دینی در این شهید بزرگوار موجب اعتماد عمیق نیروهای انقلابی به ایشان شده بود و همین نکته مانع از بروز خودسری، رفتارهای ناپخته و مسئله‌ساز و برداشت‌های غلط از بیانات و پیام‌های امام در میان نیروهای جوان انقلابی در حوزه نفوذ این شهید والامقام می‌شد. ایشان در ایام پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز نقشی محوری در رهبری و هدایت نیروهای انقلابی در استان همدان و ساماندهی امور در این نقطه از کشور را بر عهده داشتند و با مدیریت پدرانه و مشفقانه خود به هماهنگی نیروهای انقلابی میپرداختند و در مواقعی مانند انتخابات‌ها و تعیین مسئولان (که رقابت نیروها و افراد به صورت خواسته یا ناخواسته منشأ بروز مشکلات و درگیری‌ها می‌شود) از بر هم خوردن وحدت نیروهای انقلابی جلوگیری میکردند و این نیروها را در خط مورد نظر امام امت قرار می‌دادند. همین توصیفات را می‌توان عیناً برای شهدای عالیقدر: دستغیب (شیراز)، صدوقی (یزد)، قاضی طباطبایی (تبریز)، هاشمی‌نژاد (مشهد)، اشرفی اصفهانی (کرمانشاه) و… به کار برد.  پذیرش قلبی ولایت فقیه و تبعیت تکلیف محور این چهره‌ها از حضرت امام در عمل بسط ید لازم را برای بنیانگزار انقلاب اسلامی ایجاد کرده بود و ایشان به مدد و پشتگرمی چنین چهره‌هایی، نهضت و انقلاب اسلامی را بهنحو احسن هدایت و رهبری کردند.

علاوه بر این نمونه‌ها، در اواخر نهضت اسلامی علیه حکومت پهلوی و ماه‌های اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تعدادی دیگر از شاگردان و شخصیت‌های روحانی در گستره‌ای ملی بروز و ظهور پیدا کردند و به عنوان رهبران میانی انقلاب اسلامی در عرصه کشوری به هدایت مبارزات و هماهنگی میان نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی مشغول شدند. چهره‌هایی مانند شهیدان بهشتی، باهنر، آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله طالقانی، آیت‌الله ربانی‌شیرازی و… در جایگاه رهبران میانی انقلاب اسلامی نقشی بی‌بدیل در تبدیل نهضت اسلامی حضرت امام  به انقلابی گسترده و فراگیر در سطح ایران داشتند و مجری دیدگاه‌ها و منویات حضرت امام در مسیر انقلاب بودند.

 

در ایام پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم حضور این شخصیت‌ها در کنار حضرت امام و تلاش خالصانه آنها در حفاظت از انقلاب نوپای ملت مسلمان ایران در برابر انواع و اقسام دشمنی‌ها و موانع خارجی و داخلی، باعث شد تا امت وفادار به امام در گوشه گوشه ایران، این چهره‌ها را بهمثابه یاران و بازوان و مشاوران حضرت امام بپذیرند و در مواقع حساس با گرد آمدن حول آنها و استفاده از دیدگاه‌ها و نظریاتشان، خود را در مسیر انقلاب حفظ کنند و توان و نیروی خود را در جهت تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی به کار گیرند.

به عنوان مثال، شهید بهشتی در دو سال پس از پیروزی انقلاب، هم محوری برای تجمع نیروهای انقلابی و خط امامی در کشور بودند و هم فرماندهی میدانی این نیروها در نبرد سیاسی و تبلیغی با لیبرال‌ها و منافقین و سایر مجموعه‌های انحرافی را بر عهده داشتند و در عرصه‌هایی که حضرت امام به دلایل مختلف امکان موضع‌گیری علنی و صریح را نداشتند، با مواضع صریح و قاطعانه خود تکلیف نیروهای مؤمن به انقلاب در جای جای ایران را مشخص می‌کردند. و این نبود مگر به واسطه توان معنوی و قدرت علمی و روح بزرگ و نیت خالص ایشان. شهید بهشتی امین امام بودند و به همین علت هم توانستند اعتماد امت امام را جلب کنند و محبوب قلوب هزاران انسان پاکبا‌خته و انقلابی شوند. انسان‌هایی که بسیاری از آنان لیاقت «عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون» را پیدا کردند و در ملکوت اعلا با شهید بهشتی همنشین‌ شدند.

همین نکات درباره شخصیت‌هایی مانند شهید باهنر و… نیز صادق است. وجود این نیروهای عالم، متقی و پرتلاش در اطراف امام، موجب شد تا ایشان با اقتدار بالا و دستی باز، انقلاب و جمهوری اسلامی را رهبری کنند و به سلامت از میان خطرات و مهلکه‌های پی در پی ایجاد شده توسط دشمنان خارجی و معاندین داخلی، عبور دهند.

 

ب.ایجاد خلاء در رهبری میانی نظام اسلامی از اوائل دهه ۶۰ و تشدید آن در حال حاضر

با کمال تأسف باید به این نکته اذعان کرد که پس از شهادت اکثر رهبران میانی انقلاب و نظام اسلامی به دست گروه‌های تروریستی منافقین و فرقان و…، خلاء به وجود آمده، ترمیم نیافت و در نتیجه از سال ۱۳۶۱ به بعد نظام و جامعه اسلامی فقدان این چهره‌های بی‌بدیل را بهخوبی احساس کرد. اما از آنجا که مقطع زمانی سال‌های ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۵ دوران تثبیت انقلاب و نظام اسلامی و کاهش اختلافات و فتنه‌انگیزی‌های داخلی بود، این فقدان چندان به چشم نیامد و گرمای وجود حضرت امام، سیراب کننده عطش معنوی و سیاسی و فکری نیروهای وفادار به انقلاب و نظام اسلامی بود.

پس از سال ۱۳۶۵ تا مقطع رحلت حضرت امام، فقدان رهبران میانی و پیامدهای آن خود را بهتدریج آشکار کرد تا آنجا که در ماجرای «قائم مقام رهبری» و حواشی مربوط به آن (فتنه مهدی هاشمی و…) این خلاء بهوضوح آشکار شد و سنگینی هدایت جامعه در این بحران خطیر، کاملاً بر دوش حضرت امام افتاد. در همین مقطع زمانی حوادث دیگری نیز رخ دادند که عوارض ناشی از فقدان رهبران میانی را بیشتر آشکار کردند. بروز اختلافات متعدد میان برخی نیروهای انقلاب و مسئولان وقت نظام، باعث بروز شکاف‌هایی در میان این نیروها شد که به واسطه نبود رهبران میانی که در چنین مواقعی به ترمیم این شکاف‌ها و رفع کدورت‌ها می‌پرداختند؛ به صف‌آرایی‌های تندی در انتخابات مجلس سوم و انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز منجر شد. این اختلافات در میان مسئولان و چهره‌های سیاسی باقی نماند و امتداد آن به جامعه و نیروهای انقلاب و حتی رزمندگان و جبهه‌ها نیز کشیده شد؛ آن هم در حالی که دفاع مقدس در حساس‌ترین مقطع خود قرار داشت و فشار استکبار جهانی برای عدم موفقیت جمهوری اسلامی ایران در جنگ به حداکثر شدت خود رسیده بود.

پس از رحلت حضرت امام و آغاز رهبری آیت‌الله خامنه‌ای، فقدان رهبران میانی در کشور به صورت حادتری نمایان شد و با گذشت زمان ابعاد آن توسعه پیدا کرد. در واقع در طول ۳۰ سال گذشته، خلف صالح امام بدون برخورداری از یاری و مساعدت  رهبران میانی، خود بهتنهایی بار هدایت و رهبری امت را بر دوش کشیده و در بسیاری از مقاطع و بحران‌ها علاوه بر امامت امت، آن هم در گستره‌ای بین‌المللی، در نقش رهبری میانی نیز ظاهر شده و به حل اختلافات میان نیروهای انقلاب و مسئولان و ارائه طریق در مباحث و موضوعات جزئی نیز پرداختهاند. آیا شأن رهبر انقلاب است که در موضوعاتی مانند بی‌توجهی رسانه ملی به مقوله کتاب و کتابخوانی یا گرانی کالاهایی مانند گوجه و پوشک یا بی‌توجهی دولت به وضعیت معیشتی نخبگان علمی و… ورود کنند؟ به بیان دیگر اگر چهره‌هایی بار این موارد را بر دوش می‌کشیدند، آیا نیازی به ورود و توجه رهبر انقلاب به چنین مسائلی احساس می‌شد؟

برای فهم بهتر مسئله می‌توان از یک مثال واقعی بهره گرفت: سید حسن نصرالله به عنوان یکی از معدود رهبران میانی فعال در ۳۰ سال اخیر، چنان به هدایت و رهبری عاشقان و حامیان انقلاب اسلامی در لبنان و فلسطین و… پرداخته و چنان بهخوبی نقش واسط میان امام امت و پیروان ایشان در لبنان و برخی دیگر از نقاط جهان عرب را ایفا کرده که در عمل خیال رهبر معظم انقلاب را از جزئیات امور آسوده ساخته تا جایی که ایشان صرفاً در امور کلان و راهبردی مقاومت اسلامی، ورود  کردهاند، مگر در موارد خاص و بر حسب صلاحدید خود یا بر اساس درخواست سید مقاومت و یا متولیان امر، نیازی به ورود در موضوعات محدودتر و جزئیتر ندیده‌اند.

فقدان رهبران میانی در جمهوری اسلامی ایران در طول سه دهه گذشته باعث شده تا ارتباط فکری میان امت و امام جامعه به شکل مطلوب برقرار نشود و رهبران میانی، بهویژه در مقاطع خطیر و بحرانی، از ظن خود به تبیین و تحلیل مواضع و دیدگاه‌های رهبر انقلاب بپردازند و نیروهای انقلابی جامعه در عمل با انبوهی از دیدگاه‌ها و عملکردهای متناقض و عموماً غلط و یا ناقصی که همگی ادعای پیروی از رهبری را دارند و بر صحت موضع خود و بطلان دیدگاه‌های سایرین اصرار میورزند، مواجه شوند.

این تشتت در بسیاری از اوقات باعث شده تا نیروهای انقلابی دچار درگیری‌ها و اختلافات فرساینده و مزمنی شوند و به جای هم‌افزایی و هماهنگی، به جان یکدیگر بیفتند و به جای مقابله با دشمن، فکر و ذهن خود را معطوف به حذف نیروهای خودی کنند. این تنش‌ها و اختلافات در مواقعی مانند انتخابات به اوج خود میرسند و صف نیروهای ولایی و  انقلابی دچار انشقاق و چندپارگی می‌شود. به عنوان نمونه درگیری‌های جدی و تأسف بار میان حامیان فهرست جامعه روحانیت مبارز و حامیان جبهه پایداری در انتخابات مجلس نهم در تهران و برخی دیگر از استان‌ها و یا حضور چند نامزد انقلابی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ که نتیجه آن شکست جبهه انقلاب در برابر نامزد جناح اصلاحات بود.

طبیعی است که برنده اصلی این وضعیت دشمنان داخلی و خارجی نظام و انقلاب بودند و خواهند بود. شاید ندای «این عمار» رهبر انقلاب در کوران حوادث سال ۸۸ ناظر به همین معضل، یعنی فقدان رهبران میانی بوده است؛ زیرا این فقدان به علت سرگشتگی و تشتت و حیرت نیروهای انقلاب و بروز درگیری و تنش میان افراد این جبهه، نه تنها توان و نیروی جبهه انقلاب را دچار فرسایش می‌کند، بلکه امکان تحقق منویات رهبری در جامعه را هم کاهش می‌دهد؛ چون در غیبت رهبران میانی، امام جامعه باید علاوه بر انجام وظایف رهبری امت، عهده‌دار تبیین و ارائه مصداق و نمونه هم برای رهنمودهای خود باشند و حتی در جلسات پرسش و پاسخ با مدیران کشور و مجریان امور هم حاضر شوند و در عین حال سرپرستی معنوی و فکری نیروهای انقلابی در کشور را نیز به عهده بگیرند و همین امر، یعنی انجام وظایف رهبران میانی علاوه بر انجام وظایف ذاتی رهبری، حجم کار و مسئولیت‌های رهبری را بیش از پیش افزایش میدهد و ضمن اضافه کردن توقعات از رهبر انقلاب، بر فشارهای وارده بر ایشان را نیز بهنحو فزاینده‌ای بیشتر می‌کند.

از سوی دیگر نبود رهبران میانی، عرصه را برای تاخت و تاز فرصت‌طلبان و جویندگان شهرت و جاه مهیا میکند، زیرا نسل جوان انقلابی در جستجوی شخصیت‌های معنوی، اهل تهذیب و در عین حال انقلابی و شارح نظرات و دیدگاه‌های رهبری انقلاب، به دام چنین افرادی میافتند و هنگامی از خبط و خطای خود مطلع می‌شوند که فرصت‌ها از دست رفتهاند و توان آنها صرف ارضای جاه‌طلبی و شهرت‌پرستی شیادان و مدعیان توخالی و  منحرف سیاسی و اعتقادی شده است. در حالی که این نیروها حق دارند از علم و دیانت و اخلاق و  سیاست‌ورزی چهره‌هایی مانند شهید دستغیب و شهید بهشتی بهره ببرند و توان خود را هماهنگ با رهبری انقلاب صرف تحقق منویات و برنامه‌های مورد نظر ولایت فقیه کنند؛ فرصتی که در غیاب رهبران میانی از آنها گرفته شده است. بیشک درمان این درد بیش از هر جایگاه دیگر در دستان حوزه‌های علمیه است؛ زیرا نسل اصیل رهبران میانی انقلاب در حوزه‌های علمیه تربیت و پرورش یافته بودند.

10اکتبر/20

درآمد:

بیش از ۴۰ سال از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران می‌گذرد. در این سال‌ها شاهد فراز و فرودها و حوادث تلخ و شیرین زیادی بوده‌ایم. پیشرفت‌های چشمگیر همراه با پسرفت‌ها در عرصه‌های مختلف این نظام، چالش مدیریتی را به معضلی جدی برای نظام تبدیل کرده است تا آنجا که در برخی از مقاطع به دلیل اشغال مدیریت‌ها توسط افراد ناشایست و فاقد صلاحیت و عملکرد سوء آنها، دستاوردهای انقلاب اسلامی به حاشیه رفته و برخی را نسبت به این نعمت الهی بدبین کرده است. جا دارد برای واکاوی این چالش و خروج از آن تدبیری اندیشیده شود. با این مقدمه، موضوع مهارت‌های لازم برای مدیران را دنبال می‌کنیم.

 

هریک از مدیران برای موفقیت در سازمان و انجام مؤثر وظایفشان نیازمند شایستگی‌ها و مهارت‌های مدیریتی هستند. صاحب‌نظران معمولاً ضرورت سه نوع مهارت(۱) را برای مدیران مطرح می‌کنند که عبارتند از:

مهارت فنی، مهارت انسانی و مهارت مفهومی یا ادراکی. به عبارت دیگر مدیران باید صاحب مهارت‌های فنی، انسانی، تحلیلی و طراحی باشند.(۲)

 

۱- مهارت فنی: مهارت فنی عبارت است از توانایی مدیر در به کاربردن دانش تخصصی مربوطه. بدیهی است هر کسی که در راس یک سازمان و در مقام یکی از مدیران کار می‌کند باید از دانش تخصصی مورد نیاز آن سازمان یا آن بخش سازمانی برخوردار باشد این تخصص‌ها از آموزش رسمی و تجربه به دست می‌آید. برای نمونه کسی که در یک بیمارستان مدیریت می‌کند مهارت فنی او، توان بکارگیری دانش پزشکی است، مهارت فنی برای مدیر مرکز آموزشی، آموزش است. مهارت فنی برای مدیر مرکز پژوهشی، پژوهش است باید با پژوهش آشنا باشد نسبت به ماهیت پژوهش و مسائل مربوط به آن، آگاهی داشته و توان کار پژوهشی را داشته باشد. مهارت فنی برای کسی که در بخش حسابداری، مدیریت می‌کند، حسابداری است. این مهارت که می‌توان از آن به حرفه نیز یاد کرد در آموزه‌های اسلامی مورد توجه بوده است تا آنجا که رسول خدا(ص) می‌فرماید: ان الله یحب المحترف الامین.(۳) خداوند صاحب حرفه و تخصص که امین باشد را دوست می‌دارد. حرفه داشتن همراه با امانت‌داری محبوب خداست.

 

۲- مهارت انسانی: مهارت انسانی یعنی توانایی کارکردن با دیگران، نفوذ در دیگران، تقویت انگیزش، توسعه گروه‌ها، توانایی برقراری ارتباط و تعامل با دیگران، تقویت اعتماد، تعهد، وفاداری و تعلق، ‌حل و فصل تعارض‌ها، توسعه یادگیری، بهبود فرهنگ سازمانی و مانند آن. در خصوص این مهارت نیز آموزه‌های اسلامی فراوان است که تنها به یک نمونه اشاره می‌کنیم.

حضرت امیر«ع» می‌فرماید: «من لم یلن لمن دونه لم ینل حاجته(۴): کسی که با زیردستان خود نرمش نداشته باشد به هدف نمی‌رسد.» این روایات فراوانند. بر این اساس به‌کارگیری افراد از طریق نرمش توصیه موکد منابع اسلامی است.

 

۳- مهارت طراحی و تحلیلی: مدیران باید بتوانند با استفاده از نگرش جامع به سازمان و محیط آن، عناصر مهم محیطی و مؤثر بر سازمان را تشخیص بدهند؛ کل مجموعه  تحت مدیریت خود و آینده سازمان را ببینند و برای موفقیت آن، چشم‌انداز مشترک تبیین و برنامه‌ریزی کنند. مدیران به‌ویژه در سطوح بالای سازمان باید مسائل و مشکلات سازمان را ببینند، تجزیه و تحلیل کنند و برای حل مشکلات راه‌حل‌های مناسب، ساختار و سیستم‌های مطلوب ارائه دهند. همچنین با توجه به بحران‌هایی که پیش می‌آیند، تصمیمات مناسب را اتخاذ کنند. در این خصوص نیز آموزه‌هایی داریم که اهمیت این مهارت را برجسته می‌کند. فرمود: «التدبیر قبل العمل یومنک من الندم(۵): تدبیر و برنامه‌ریزی قبل از هر اقدام، تو را از پشیمانی ایمن می‌گرداند.» که در واقع لزوم تدبیر برای مدیران بیان می‌کند.

مهارت‌های تحلیلی و طراحی در واقع همان مهارت‌های ادراکی یا نظری هستند. بر این اساس تنها سه مهارت اصلی وجود دارد: ادراکی (نظری)، انسانی و فنی که مدیران باید واجد آنها باشند. البته صاحب‌نظران حوزه مدیریت، نحوه ترکیب این سه مهارت و حتی اندازه آن‌ را نیز برای هر یک از مدیران سطوح عالی، میانی و عملیاتی مشخص کرده‌اند. در این مبحث دو نکته قابل توجه‌اند. یکی آنکه از میان این سه مهارت، مهارت انسانی اهمیت بیشتری دارد و لازم است که مدیران در همه سطوح عالی، میانی و عملیاتی، در حد بالائی واجد این مهارت باشند. دوم آنکه با جستجو در منابع اسلامی آشکار می‌شود که بیشترین آموزه‌ها مربوط به مهارت انسانی است. این موضوع برای محققانی که در این عرصه وارد شده و قلم زده‌اند کاملاً  نمایان است.

نکته دیگری که شاید اصلی‌ترین موضوع در این نوشتار باشد این است که با وجود این مهارت‌ها در مدیران، نمی‌توان به موفقیت در سازمان امیدوار بود و سلامت سازمان را تضمین کرد، بلکه علاوه بر اینها، نیازمند مهارت‌ دیگری هستیم که در واقع نقش زیربنایی را برای این مهارت‌ها، به‌ویژه مهارت انسانی ایفا می‌کند و آن عبارت است از مهارت تقوی و خویشتنداری که گاهی از آن به تعهد در کنار تخصص تعبیر می‌شود. این مهارت به‌گونه‌ای هست که با وجود آن بسیاری از مشکلات سازمانی به‌راحتی برطرف می‌شوند و مسیر اخلاقی برای کارکنان سازمان برای تحقق اهداف فراهم می‌شود. با تامل در مشکلات مدیریتی نظام اداری در می‌یابیم که بخش قابل توجهی از آنها ناشی از بی‌تقوایی مدیران است.

موضوعاتی از قبیل اختلاس، رانت‌خواری، امتیازجویی، خود شیفتگی سازمانی، خلف وعده، زیاده‌نمایی و لجاجت در اتخاذ تصمیمات نادرست، ناشکیبایی در برابر انتقاد، غلبه رابطه‌گرایی بر ضابطه‌گرایی، برخورد تحکم‌آمیز با ارباب رجوع، اشاعه رفتارهای سیاسی از قبیل تملق، چاپلوسی، ظاهرسازی و کم‌کاری و سستی در انجام وظایف،  همه مربوط به فقدان تقوی در کارگزاران و مدیران است که با وجود مهارت‌های مدیریتی پیش‌گفته، نظام اداری کشور را با مشکلات جدی مواجه ساخته است.

بر اساس تحقیقی که در مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۹۵ انجام شد، بیشترین آسیب نظام اداری مربوط به فساد اداری است. در این بررسی مؤلفه فساد اداری به عنوان یکی از اصلی‌ترین مؤلفه‌های تأثیرگذار بر شکل‌گیری بسیاری از مسائل و مشکلات نظام اداری کشور شناخته شده است.(۶)

در منابع اسلامی، به‌ویژه آموزه‌های علوی علاوه بر مهارت‌های سه‌گانه پیش‌گفته، مهارت‌های معنویت‌گرایی و خویشتند‌اری نیز مطرح شده است. ارتباط با خداوند اصلی‌ترین مهارت مدیران است. در فرمایشات حضرت امیر«ع» به مالک اشتر چنین توصیه شده است: «واجعل لنفسک فیما بینک و بین الله افضل تلک المواقیت و اجزل تلک الاقسام(۷): در آنچه در میان تو و خدای توست، بهترین زمان و برترین بخش آن را قرار بده.»

اساساً مدیریت موفق حاصل مدیریت بر قلوب است و مدیریت بر قلوب ناشی از قرب الهی است. کسی که توفیق اصلاح رابطه میان خود و خدا را یافته و در سایه ارتباط با خداوند، مقرب درگاه او شده، به کلیدی دست یافته است که گشاینده قلب‌ها و رفع کننده موانع اصلاح امور است. پیامبر اکرم«ص» یاران و پیروان خود را برای انجام دادن هر امری (به‌ویژه مدیریت) به اصلاح رابطه‌شان با خدا فرا می‌خواندند و تلاش می‌کردند که مسلمانان پس از چنین اصلاحی به اصلاح امور بپردازند.(۸)

از این منظر، مدیریت به مثابه بار سنگینی است که جز با اتکای به پروردگار و استمداد از او به مقصد نمی‌رسد. این حقیقت در سیره پیامبر گرامی اسلام«ص» به‌خوبی نمایان است. آن حضرت همواره پس از تهجد و مناجات با پروردگار، بار سنگین رسالت و مدیریت امت را تحمل می‌کردند. اساساً انجام برخی از وظایف مدیران بدون استعانت از خداوند بسیار دشوار است. این مطلب در فرمایش حضرت چنین آمده است: «و لیس یخرج الوالی من حقیقه ما الزمه الله من ذلک الا بالاهتمام و الاستعانه بالله و توطین نفسه علی لزوم الحق و الصبرعلیه…(۹) سرپرست از انجام دادن بایسته وظیفه‌ای که خدا به عهده او نهاده بر نمی‌آید مگر با تلاش بسیار و یاری جستن از خداوند و خود را وقف اجرای حق کردن و پایداری ورزیدن.» در این فراز حضرت تصریح می‌کند که تلاش و اهتمام زیاد لازم هست، اما کافی نیست، بلکه باید از خداوند هم کمک خواست و در اجرای حق، صبر و استقامت پیشه کرد. آن حضرت در فرازی دیگر می‌فرماید: «واستعن بالله علی ما اهمّک(۱۰): در اموری که برایت اهمیت دارند از خداوند کمک بخواه.»

درباره اهمیت مهارت تقوی و خویشتنداری همین ‌بس که حضرت امیرالمومنین«ع» در نامه ۵۳ پس از تعیین اهداف، مالک اشتر نخعی را به تقوی توصیه می‌کند. این تقوی، در عرصه مدیریت و کارگزاری است که لزوم آن برای مدیران موکّد است: «أَمَرَهُ بِتَقوَى اللَّهِ وَ إِیثَارِ طَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِی کِتَابِهِ مِن فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِی لَا یَسْعَدُ أَحَدٌ إِلَّا بِاتِّبَاعِهَا وَ لَا یَشْقَى إِلَّا مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا(۱۱):  از خدا پروا دارد و طاعت او را بر هرچیز مقدم کند و هر چه را در کتاب خداست از بایسته‌ها و شایسته‌ها به کار بندد. دستورهایی که هیچ‌ کس جز با انجام دادن آنها روی نیکبختی را نمی‌بیند و جز با انکار و پایمال کردن آنها به شقاوت نمی‌افتد.»

این نکته که اولین سفارش حضرت به مالک اشتر خویشتنداری است، نشان دهنده اهمیت موضوع است، زیرا بدون تقوی و مدیریت بر خویشتن نمی‌توان سازمان را مدیریت کرد. مسیر مدیریت سازمان از مدیریت بر خویشتن می‌گذرد. کسانی که در مدیریت بر خویشتن موفق نیستند ،در مدیریت‌های سازمانی نیز موفق نخواهند بود.

حضرت به محمد بن ابی‌بکر نیز سفارش به تقوا و خویشتنداری می‌‌‌کند و می‌‌‌فرماید: أمَرهُ بتَقوَی اللّه والطاعَهِ فی‌السِرِّ وَالعَلانِیهِ(۱۲) حضرت، او را امر به رعایت تقوای الهی و اطاعت او در نهان و آشکار می‌‌‌کند. فرمان  به رعایت تقوی از سوی حضرت امیر«ع» مربوط به کارگزاری و در عرصه مدیریت است.

بنابراین مدیران در نظام جمهوری اسلامی علاوه بر مهارت‌های سه گانه، باید صاحب مهارت‌های زیر بنایی تقوی و معنویت نیز باشند. بهترین راهبرد، انتخاب مدیران شایسته و برقراری نظام شایسته سالاری است، اما متاسفانه باید اقرار کرد که مقررات موجود در انتخاب کارگزاران و مدیران، هیچ‌یک درجهت برقراری نظام شایسته سالاری نیستند. تقریر این بحث محتاج  مجالی دیگر است.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫مهارت توانمندی کاربردی حاصل از آموزش و ممارست است

۲٫Robert l  Katz, “Skills of  an Effective Administrator” Harvard   Business Review, September- October-2 1974, pp. 90- 102

  1. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۳٫
  2. آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ح۹۰۰۶٫

۵٫مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۳۸٫

  1. معاونت پژوهش های اقتصادی مجلس شورای اسلامی(مطالعات بخش عمومی)؛ نظام اداری برنامه های توسعه با مروی بر آسیب های این حوزه و اولویت بندی آن؛ کد موضوعی ۲۳۰، شماره مسلسل ۱۵۰۹۷،سال۱۳۹۵ ص ۵۱
  2. نهج البلاغه/ نامه ۵۳
  3. حر عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، تهران: کتابفروشی اسلامیه، ۱۴۰۳ق ج ۱ ص ۲۶۰
  4. نهج البلاغه/ نامه ۵۳
  5. نهج البلاغه / نامه ۴۶

.۱۱نهج البلاغه/ نامه ۵۳

.۱۲محمودی، محمدباقر ؛ نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه،تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۶

، ج ۴، ص۱۰۹

29آگوست/19

مؤلفه‌های یک مدیر تراز انقلاب

مقدمه:

شهید سید محمد حسینی بهشتی یکی از برجسته‌ترین و تأثیرگذارترین چهره‌های انقلاب اسلامی و به‌گونه‌ای بی‌بدیل برخوردار از شمّ بسیار قوی مدیریت بود. مدیریت درخشان وی در اداره مجلس خبرگان قانون اساسی و سپس تشکیل حزب فراگیر جمهوری اسلامی، دیگر هرگز در آن حد و اندازه تکرار نشد. از همین روی امام خمینی(ره) وی را «یک ملت» نامیدند. بی‌تردید شهادت وی همراه با مجموعه‌ای از بهتری و کارآمدترین متخصصان متعهد و متدین، ضربه سنگینی به انقلاب نوپای ایران بود. لذا به بهانه سالروز شهادت وی، به گوشه‌ای از ابعاد شخصیتی این شهید والامقام میپردازیم:

مروری برخی از ابعاد وجودی شهید بهشتی

آن شهید بزرگوار ابعاد مختلف و جاذبه‏های گوناگونی داشت؛ آنچنانکه دوست و دشمن او را می‌ستودند. او حتی پیش از انقلاب در محافل سیاسی و علمی جهان شهرت داشت و در مجموعه‏هایی که در سطح بین‏المللی منتشر می‏شدند، بیوگرافی او را  می‌نوشتند.

مردی بود عالم، اندیشمند، دارای وسعت نظر، آزاده، صاحب اخلاق و رسالت اخلاقی، متین و موقر، سرسخت در برابر ناحق و تسلیم و متواضع در برابر حق و عدل، حامی مستضعفان، بی‏قرار و ناآرام در مقابل بی‏عدالتی‏ها، شیفته دلاوران و شجاعان و در آرزوی تثبیت و پیشرفت نظام جمهوری اسلامی و این حالت را تا لحظات آخر عمر پربرکتش حفظ کرد.

در اینجا به گوشه‏هایی از ویژگی‌های این شهید راه حق اشاره می‏کنیم.

الف) اخلاق

او در اخلاق و به‌ویژه در آنچه که تحت عنوان زیربنای اخلاقی و ملکه اخلاق مطرح است، جزو سرآمدها بود. کمتر دیده شد که خشمگین شود و بدون محاسبه با دشمن خود درآویزد. بدگویی‏ها و تهمت‏ها را با زبان نرم پاسخ می‏گفت و سعی داشت مسائل را از راه بحث و استدلال حل کند. او در یکی از مصاحبه‏هایش گفته بود: «ما می‏توانیم داغ و کوبنده و قاطع حرف بزنیم، ولی فحش ندهیم، حرف‌های زشت و تعابیر زشت در گفتارمان نداشته باشیم.»

و نیز: «اسلام به ما آموخته که در باره دشمنان خود دروغ نگوییم، تهمت نزنیم، فحش ندهیم.»

آن شهید بزرگوار از معدود افرادی بود که در برابر تندی افراد در هنگام گفتگو، با صبر و متانت رفتار می‏کرد. وی با متانت و بردباری به سخن مخالف گوش فرا می‏داد و آنگاه با پاسخی منطقی، او را مجاب می‏کرد، به‌طوری که آن فرد در برابر چنین رفتاری شرمنده می‏شد. همسر شهید بهشتی درباره صبور بودن ایشان می‏گوید: «من در طول ۲۹ سال زندگی مشترکمان آنچه در ایشان دیدم، ملایمت و صبر ایشان بود. ایشان به‌قدری صبور، متین و خونسرد بود که انسان خجالت می‏کشید. در سرتاسر زندگی این مرد مبارز و باتقوا، لحظه‏ای عصبانیت بی‌موقع را از ایشان به یاد ندارم.»(۱)

او اهل ریا و تزویر نبود و می‏گفت «ریا» آفت زندگی است. وی در پیام فروردین ۱۳۵۹ در صدا و سیما گفت: «ما کارهای انجام نشده فراوانی در پیش داریم و باید در همه بخش‏ها که در انتظار تلاش هماهنگ و برنامه‏ریزی شده و مصممانه ماست، با برنامه‏ریزی و هماهنگی و تصمیم و قاطعیت بیشتری به کارها برسیم و کارهایی را که انجام نشده‌اند، به انجام برسانیم.»

ویژگی‏ دیگر اخلاقی او «خوش‌قولی» بود. امکان نداشت قولی بدهد و دیرتر از موعد سر قرار حاضر شود یا قولی بدهد و عمل نکند و از این بابت زبانزد همگان بود. شهید باهنر(ره) درباره تواضع و فروتنی ایشان چنین گفته است: «خصلت‌های ایشان ممتاز بود. ایشان در عین متانت و ابهت، حالت تواضع و برخورد بسیار مؤدبانه‌ و پر از احساس و عاطفه همراه با روان‌شناسی اصیل ژرف اسلامی داشت. جلسات ایشان معمولاً همراه با صفا و نشاط بود و صداقت کاملی در قضاوت‌ها و اظهارنظرهای ایشان به چشم می‌خورد. ایشان اعتماد می‌آورد و اطمینان می‌بخشید.»

از صفات نیک آن عالم ژرف‌اندیش پذیرفتن سخن حق بود، حتی اگر به ضرر او تمام می‌شد. همین که می‌فهمید سخنی حق است، آن را می‌پذیرفت و این بیانگر صفای روح آن اسوه اخلاق است.(۲)

از خصوصیات بارز شهید عمل به وظیفه و استقامت در مسیر خدمت بود. جمله معروف ایشان، «ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت» بیانگر عینی این خصلت است. ایشان در این مسیر در مقابل همه اتهامات و اهانت‌ها سکوت اختیار کرد و فقط به انجام وظیفه مشغول بود و همین راز مظلومیت شهید بهشتی بود. بنی‌صدر ملعون و طرفداران او با انتشار شایعات متعدد و تخریب شخصیتی ایشان، نتوانستند در عزم وی خللی ایجاد کنند. به‌راستی مصداق آیه شریفه، «کأَنّهم بُنیانٌ مَرصُوص» بود.

او دفاع از خود را با استناد به آیه کریمه، «اِنَّ اللهَ یُدافِعُ عَنِ الذین آمَنُوا»(۳) به خداوند واگذاشته بود و حتی در جواب کسی که از او خواست تا از  «امام امت» تائیدیه‌ای به نفع خود بگیرد، گفت، «قرار نیست در مشکلات از امام هزینه کنیم. ما سپر بلای اوئیم نه او سپر بلای ما.»(۴) و خداوند متعال هم چنان آبروئی به این شهید مظلوم  داد که همگان بعد از فاجعه هولناک هفت تیر ۱۳۶۰هـ .ش که منجر به شهادت ایشان و ۷۲ تن از مخلص‌ترین یاران امام و انقلاب شد، در حسرت از دست دادن این عبای عزت(۵) و اقتدار امام به سر می‌بردند.(۶)

او گوهر گرانبهایی بود که با شهادتش درخشنده‌تر شد، اما این استحصال هزینه سنگینی داشت، زیرا امام خمینی(ره) فرمودند، «همچو موجود فعالی که مثل یک ملت بود برای این ملت ما…(۷) شهید بهشتی که مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام… بود…(۸) ایشان را من بیست سال بیشتر می‌شناختم، مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعبد ایشان بر من معلوم بود و آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان است. من او را یک فرد متعهد، مجتهد، متدین به دین، علاقمند به ملت، علاقه‌مند به اسلام و به دردبه‌خور برای جامعه خودمان می دانستم.» (۹)

همچنین مقام معظم رهبری، امام خامنه‌ای در این باره، فرمودند، «شهید بهشتی از جمله کسانی بودند که در ایشان یک چیزی فراتر از شخصیت‌های عادی و معمولی آدم‌ها وجود داشت. این را ما در ایشان مشاهده می‌کردیم. به این سبب بود که ابعاد فراوان شخصیت ایشان را حتی کسانی که دوستان نزدیکش بودند نمی‌توانند جمع‌بندی کنند.»(۱۰)

ب) نظم در امور

«نظم» برجسته‌ترین ویژگی شهید بهشتی بود. آن شهید به این کلام امام علی«ع»، «أُوصِیکُمَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُم: شما را به تقوای الهی و نظم در کارهایتان توصیه می‌کنم.»(۱۱) بسیار پایبند‏ بود و در همه حال آن را مراعات می‏کرد.  شهید شاهچراغی در این‏باره می‏گوید:

«آنچه که قبل از هر چیزی موجب جلب شدن افراد به سوی ایشان بود، نظمی بود که در کارها اعمال می‏کرد. به یاد دارم که ایشان برای کلاس‌هایی که داشت مجبور بود از تهران به قم بیاید، اما هیچ‏گاه ندیدم که حتی یک دقیقه دیرتر از رأس ساعت ۹ که ساعت شروع کلاسش بود، در کلاس حاضر شود. به‌‌قدری منظم بود که طلاب همیشه می‏گفتند ما با ورود ایشان ساعتمان را تنظیم می‏کنیم. به‌علاوه ایشان تأکید زیادی نیز بر نظم شاگردان داشت.»(۱۲)

ج) سیره عبادی

به گواهی همه کسانی که کم و بیش با ایشان مأنوس بودند، وی فردی متعبد بود و در عبادت خلوص خاصی داشت. نماز اول وقت را به‌شدت ارج می‏نهاد و در ماه مبارک رمضان، قبل از افطار نماز مغرب را به‌جا می‏آورد. ایشان در مهم‏ترین جلسات نیز به هنگام نماز جلسه را تعطیل می‏کرد و به نماز می‏ایستاد. او معتقد بود، «نماز به آدمی نشاط معنوی خاصی می‏دهد و از پژمردگی و افسردگی روح جلوگیری می‏کند.»(۱۳)

شهید شاهچراغی در این‏باره می‏گوید، «وقتی وضو می‏گرفت و  به نماز می‏ایستاد، به‌قدری باشکوه و در نماز شاداب بود که هر بیننده‏ای را حتی اگر اعتنای چندانی به نماز نداشت، به سوی نماز جلب می‏کرد.»(۱۴)

د) رفتار با خانواده

شهید در سال ۱۳۳۰ با یکی از بستگان ازدواج و زندگی ساده‏ای را با او آغاز کرد. حاصل این ازدواج دو پسر و دو دختر بود. محیط زندگی خانوادگی دکتر بهشتی سرشار از صفا و صمیمیت، اخلاق و معنویت بود. اساس زندگی او در خانواده بر دو پایه ایمان و آرمان مشترک استوار بود و در این راه بر رأی و نظر خود اصرار و تلاش بسیار داشت. او برای همسر و فرزندانش پیش از اینکه سرپرستی مهربان و رازدار باشد، معلم خوبی بود؛ همچنانکه برای مردم جامعه نیز معلمی نمونه بود. او برای اهل خانه معلمی ارزنده و مربی آگاهی به شمار می‌رفت و می‌کوشید با طرح مسائل ضروری، سطح اطلاع و آگاهی‌های فرزندان را در جنبه‌های اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی ارتقا دهد، البته در ضمن ایفای این نقش حساس و سازنده، برای اهل خانه دوستی مهربان، رازدار و تکیه‌گاهی آرام‌بخش و عزت‌آفرین به حساب می‌آمد.(۱۵)

شهید برای همسر خود احترام وافری قائل بود و در فعالیت‌های گوناگون ایشان را در جلسات مختلف همراه خود می‌برد. به‌خصوص در اروپا که زن مسلمان به جامعه آنجا باید با پوشش اسلامی معرفی می‌شد و این خود سبب شده بود که نگاه قشر تحصیلکرده نسبت به روحانیت و حضور زن در اجتماع دگرگون شود. در بازگشت به ایران، طی جلسات گوناگون سخنرانی برای دانشجویان، فرهنگیان، مهندسین، پزشکان و کسبه که به صورت هفتگی تشکیل می‌شدند و در مسائل اجتماعی، حجاب زنان، تنظیم خانواده و مانند آنها بحث‌هایی مطرح می‌شد، همسر ایشان حضور داشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در جلسات هفتگی شناخت مواضع حزب جمهوری اسلامی، همسر و سایر اعضای خانواده را همراه می‌برد و در مجموع نسبت به خانواده، به‌خصوص همسر احترامی خاص و جایگاه اجتماعی ویژه و شخصیتی مستقل قائل بود.(۱۶)

سید محمدرضا بهشتی، فرزند شهید می‌گوید، «پدر رفتاری همراه با احترام متقابل، مهربانی، دلسوزی و صرف وقت با مادر داشت و ایشان را یاوری صمیمی می‌دانست که در فراز و نشیب‌های زندگی چون زندان، تبعید و منتظر خدمت شدن، غربت دوری از وطن همگامی و همراهی داشت.»(۱۷)

آن شهید والامقام هرگز مسائل و مشکلات خارج را وارد منزل نمی‏کرد:

«با وجود مشغله فکری زیاد و مسئولیت‌های سنگین سیاسی و اجتماعی، هنگامی که وارد خانه می‏شد، با رویی گشاده و لبخندی بر لب با همه اعضای خانواده احوال‌پرسی می‏کرد و از آنچه که در طول روز اتفاق افتاده بود، می‏پرسید. سعی می‏کرد از مشکلات هریک از اعضای خانواده سئوال کند و راه‏حلی برای آن بیابد. تک‌تک فرزندان ایشان هم که به جریانات اجتماعی سیاسی روز علاقمند بودند، سئوال و در موارد مختلف از ایشان کسب تکلیف می‌کردند.»(۱۸)

شهید بهشتی افزون بر همفکری با اعضای خانواده و راهنمایی آنان، در کارهای منزل نیز به اعضای خانواده کمک می‏کرد:

«ایشان در خانه کارها را بین اعضای خانواده تقسیم کرده بود که خانم خانه بیش از حد خسته نشوند. به‌طور متناوب کارهایی مانند شستن ظرف‌ها، آب دادن گل‌ها، خرید مواد غذایی بین دختران و پسرانشان تقسیم شده بود و خود ایشان نیز در کارها تا زمانی که در خانه بود مشارکت داشت. محیط خانه بسیار گرم و صمیمی بود و هیچ ‌کسی بر دیگری رجحان نداشت. در خانواده‏ها معمولاً پسر بر دختر رجحان دارد، ولی ایشان همان امکاناتی را که به‌ویژه در زمینه تحصیلات برای پسرانش فراهم می‏کرد برای دخترانش هم فراهم کرده بود.»(۱۹)

شهید بزرگوار همواره به دوستانش توصیه می‏کرد که با خانواده‏هایشان مهربان باشند و رضایت آنها را به دست آورند. یکی از دوستان شهید می‏گوید: «قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در تابستان سال ۵۶ به توصیه ایشان برای مطالعه درباره اوضاع مسلمانان در خاور دور به ژاپن رفتم که کتاب «اسلام در ژاپن» محصول همین سفر است. قبل از سفر، ایشان به من گفتند، «حتما با کسب رضایت همسرتان به این سفر بروید و اگر نتوانستید ایشان را راضی کنید و بدون رضایت ایشان سفر رفتید، حتماً در طول سفر از طریق نامه و تلفن با ایشان ارتباط داشته باشید و احوالشان را بپرسید و در بازگشت برای ایشان سوغاتی بیاورید.»(۲۰)

شهید بهشتی به‌حقیقت شخصیتی برجسته بود. با اینکه همواره مورد حمله لیبرال‌ها و منافقین واقع می‏شد، اما با سعه‏صدری که داشت، هیچ‏گاه این آزار و اذیت‌ها نتوانستند وی را احساساتی و از مسیر اعتدال و منطق خارج سازند. دختر ایشان می‏گوید:

«وقتی به ایشان معترض می‏شدیم که چرا جواب تهمت‌ها و افتراهای دشمن را نمی‏دهید، در پاسخ می‏گفتند، «اینها همه ریشه در حسادت افراد دارد. حیف از وقتی که برای پاسخ‌گویی به این اراجیف تلف شود.»(۲۱)

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ روزنامه جمهوری اسلامی، ۴ تیر ۱۳۸۰٫

۲ـ مجله مرزداران، سال دوم، ش ۲۲، ص۱۴٫

۳ـ حج، ۳۸٫

۴ـ صد دقیقه تا بهشت، ص ۹۲٫

۵ـ مجید تولایی، صد دقیقه تا بهشت، تهران، نشر مستند، ۱۳۸۶هـ.ش، ص۹٫ اشاره به رؤیای امام امت که در خواب دیده بودند عبایشان سوخته است. بعد از آن به شهید بهشتی سفارشی کردند که مواظب جان خود باش چرا که شما عبای من هستید.

۶ـ صحیفه نور، مجموعه آثار امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۷۸، چاپ اول، ج ۱۵، ص۱٫

۷ـ صحیفه نور، ج۱۵، ص۱۸٫

۸ـ همان، ص۳٫

۹ـ در جستجوی راه از کلام امام، دفتر پنجم، ص۸۴ – ۸۳٫

۱۰ـ گفتگو با مقام رهبری پیرامون ابعاد والا و ناشناخته‌ای از شخصیت شهید مظلوم دکتر بهشتی، روزنامه اطلاعات، ۷/۴/۱۳۶۸، ش ۱۸۷۸۶، ص۶٫

۱۱ـ نهج البلاغه، نامه ۴۷، ص۹۷۷٫

۱۲ـ روزنامه کیهان، ۶تیر ۱۳۷۶٫

۱۳ـ روزنامه جمهوری اسلامی، ویژه شهید بهشتی، سال ۱۳۸۰٫

۱۴ـ روزنامه کیهان، ۶ تیر سال ۱۳۶۷٫

۱۵ـ علی قائمی، زندگی و گزیده افکار شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی، قم، انتشارات شفق، ص۳۸٫

۱۶ـ گفتگو با فرزند ارشد شهید بهشتی، مجله شاهد یاران، ش ۲۶۶، ص۲۴٫

۱۷ـ گفتگو با دکتر سید محمدرضا بهشتی، همشهری، ۷/۴/۱۳۸۷٫

۱۸ـ روزنامه جمهوری اسلامی، ۳تیر ۱۳۸۰٫

۱۹ـ همان.

۲۰ـ همان.

۲۱ـ روزنامه جمهوری اسلامی، ۴ تیر ۱۳۸۰٫

 

29آگوست/19

گزینـش کارگزاران دولتـی و نظـارت بر آنهـا

« ثُمَّ انظُر فِی أُمُورِ عُمَّالِکَ فَاستَعمِلْهُمُ اختِبَاراً، وَلاَ تُوَلِّهِم مُحَابَاهً وَأَثَرَهً، فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِن شُعَبِ الْجَورِ وَالخِیَانَهِ. وَتَوَخَّ مِنهُم أَهلَ التَّجرِبَهِ وَالحَیَاءِ، مِن أَهلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَهِ، وَالْقَدَمِ فِی الاِْسلاَمِ المُتَقَدِّمَهِ، فَإِنَّهُم أَکرَمُ أَخلاَقاً وَأَصَحُّ أَعرَاضاً، وَأَقَلُّ فِی المَطَامِعِ إِشرَاقاً، وَأَبلَغُ فِی عَوَاقِبِ الاُْمُورِ نَظَراً…»(۱)

«آنگاه در امور کارگزارانت بنگر و آنان را پس از آزمایش به کار بگمار و از روی میل شخصی و خودسری به ولایت مگمار که این دو چیز جامع همه شاخه‌های ستم و خیانت‌اند و از میان آنان کسانی را که باتجربه و باحیا هستند برگزین، کسانی که از خاندان‌های اصیل و شایسته و با سابقه درخشان در اسلام باشند. آنان که از نظر اخلاق برجسته‌ترین و از جنبه حیثیت شایسته‌ترین و کمتر در فکر طمع‌کاری‌ و در عواقب امور باریک‌بین‌ترند. آنگاه هزینه زندگی آنان را فراوان ساز که این کار به آنها کمک می‌کند که در اصلاح خویش بکوشند و از دست‌اندازی به اموالی که دراختیار آنهاست بی‌نیاز شوند و محبت را بر آنان تمام می‌کند که عذری برای مخالفت با امر تو یا خیانت به امانت نداشته باشند.

آنگاه به عملکردشان رسیدگی کن و ناظران پنهانی از اهل صدق و وفا بر آن بگمار، زیرا مراقبت پنهانی از اعمالشان آنان را وادار می‌کند که امانت را رعایت کنند و با مردم روش مدارا پیش گیرند و از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن که هرگاه یکی از آنها به خیانت دست زد و بازرسان تو به اتفاق از خیانت او خبر دادند، این گواهی کافی است که وی را تنبیه و به اعمالش مؤاخذه کنی و داغ خیانت بر او گذاری و ننگ تهمت و بدنامی را بر گردنش بیاویزی.»

این بخش از منشور حکومتی امام در زمینه مدیریت شامل دو بخش است:

گزینش

نظارت

 

۱ـ گزینش دقیق و هوشمندانه

*گزینش کارگزاران، به‌ویژه در پست‌های کلیدی نباید از روی ساده‌اندیشی و سهل‌انگاری و خوش‌بینی بیجا باشد تا افراد دغل‌باز و فریبکار نتوانند خود را در نظام اسلامی و مدیریتی جا بزنند و با خیانت و نیرنگ چهره نظام را آلوده کنند.

*کوتاهی کردن در این امر مهم و حیاتی خود نوعی خیانت و ستمکاری در حق ملت و دین است.

ملاک گزینش‌ها از منظر منشور حکومتی امیرمؤمنان(ع) عبارتند از:

۱ـ اصالت خانوادگی و فامیلی، نه انسان‌های بی‌ریشه و فرصت‌طلب که در پی موج‌سواری‌اند.

۲ـ سابقه اسلامی ریشه‌دار و مطمئن در زندگی.

۳ـ تجربه و تخصص در کار و مسئولینی که به عهده می‌گیرند. مسئولیت باید در حوزه تخصص باشد، نه غیر آن.

۴ـ حیا و شرم همراه با تقوا و نجابت تا در پرتگاه‌های گناه و خیانت سقوط نکنند.

۵ـ اتصاف به اخلاق و فضائل انسانی و حسن شهرت و خوشنامی که موجب آبروی نظام است.

۶ـ پیراستگی از طمع و آزمندی و چشم دوختن به مادیات و منصب و مقام.

۷ـ حزم و دوراندیشی و آینده‌نگری و داشتن چشم‌انداز و برنامه‌ریزی برای آینده کشور و ملت.

اینها مواردی هستند که امام علی(ع) در منشور حکومتی به مالک اشتر توصیه فرمودند و در حقیقت ملاک‌ها و معیارهای گزینش وزرا، رجال، مدیران و عوامل اجرائی در هر عصر وزمانه‌ای هستند، نه گرایش‌های خودساخته جناحی و گروهی که متأسفانه دامنگیر بسیاری شده و مصالح نظام به پای آن قربانی می‌شوند و عامل تفرقه و اختلاف است.

سوء مدیریت و ضعف مدیریت دو عاملی هستند که منافع ملی را در معرض مخاطره قرار می‌دهند و دشمن از آنها در جهت نیل به اهداف خود بهره‌برداری می‌کند.

*تخصص و تعهد و التزام عملی به اسلام و اصول اخلاقی و عشق به خدمت نیاز مبرم جامعه اسلامی است.

*وارستگی از زیاده‌خواهی مادی و به عبارت امروز اشرافیگری و تجمل و رفاه‌زدگی از لوازم فوری و ضروری نظام اسلامی است.

*سپردن مسئولیت‌ها به تناسب تخصص و کاردانی از ضرورت‌های دیگر است که امام(ع) به آن امر فرموده‌اند و باید جداً مدنظر کارگزاران و مسئولان باشد.

ویژگی‌های فوق را می‌توان در یک عبارت موجز و متناسب با فرهنگ روز یعنی واژه «انقلابی» خلاصه کرد. یک مدیر انقلابی می‌بایست از این ویژگی‌ها برخوردار باشد. متأسفانه این گونه مدیران انگشت‌شمارند و باید چراغ به دست گرفت و آنها را جستجو کرد.

اگر مدیرانی با روحیه انقلابی و جهادی در صحنه باشند، همان گونه که جوانان انقلابی ما در برابر عوامل پلید استکباری ایستادند و در راه آرمان‌های اسلام و انقلاب سر و جان دادند، دشمنان اسلام به خود جرئت نمی‌دادند هر روز نقشه جدیدی برای ملت ما طراحی کنند.

جان سخن اینکه مسئولیت‌ها می‌بایست به نسل انقلابی و جهادی سپرده شوند تا همان گونه در ساقط کردن پهپاد امریکایی و توقیف کشتی انگلیسی متجاوز دیدیم، پاسخ دشمن را به گونه‌ای دندان‌شکن کف دست او بگذارند.

نکته قابل ذکر اینکه سلامت و درستکاری کارگزاران در سلامت جامعه تأثیر انکارناپذیری دارد. امام علی«ع» می‌فرمایند، «اَلنّاسُ عَلی دینِ مُلُوکِهِم» شاید یکی از دلایل ولنگاری‌ها در جامعه، بازتاب برخی عملکردهای نامناسب باشد. به قول سعدی:

اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی

برآورند غلامان او درخت از بیخ.

باید افرادی وارسته و جهادی و انقلابی در صحنه باشند تا در برابر ویژه‌خواری‌ها بایستند و قهرمانان سکه و دلار میدانداری نکنند؛ لجام گسیختگی اقتصادی و اخلاقی را با قدرت مهار کنند و در یاری مردم محروم که صاحبان اصلی انقلابند بکوشند. باری ضرورت امروز کشور اقتباس از مدیریت علوی است که در نهج‌البلاغه پیش روی ما گشوده است.

به نامه آن حضرت به عثمان‌ بن حنیف بنگریم که به خاطر حضور در مهمانی عروسی یکی از اعیان بصره چگونه مورد عتاب قرار می‌گیرد و حضرت چه درس جانانه‌ای می‌دهند که چرا بر سر سفره‌ای نشسته که اغنیا متمتع و فقرا از آن محروم‌اند؟!(۲)

به رفتار آن حضرت با برادرش عقیل بنگریم که گرد گرسنگی بر چهره کودکانش نشسته بود و تنها مقداری جو یا خرمای اضافی از بیت‌المال از برادر خود که حاکم مسلمین بودند، درخواست کرد و امام با هشدار و انذار برادرشان را تنبیه ‌کردند که داستان آن معروف است.(۳)

در نامه آن حضرت به اشعث بن قیس حاکم آذربایجان آمده است: «ان عملک لیس لک تطعمه و لکنه فی عنقک آمائه و انت مسترعی لمن فوقک…؛ کاری که برعهده تو نهاده شده (مسئولیت حکومتی) طعمه نیست، بلکه امانتی است بر گردنت. از تو خواسته شده فرمانبر مافوق خود باشی. تو حق نداری به دلخواه خود در اموال رعیت تصرف کنی، مگر طبق فرمانی که از امام به تو برسد. در دست تو اموالی است از اموال خداوند بزرگ و تو یکی از خزانه‌دارهای آن هستی تا آن را به من تسلیم کنی. امیدوارم برای تو فرمانروای خوبی باشم.»(۴)

تأمین حقوق کارکنان

رسیدگی به هزینه زندگی کارگزاران توصیه دیگری است که امام خاطرنشان ساخته‌اند. یکی از پرتگاه‌های انسان از جمله مسئولان مسائل مالی هستند، زیرا چنانچه مسئولی تأمین نباشد، باب سوءاستفاده و رشوه و فساد بر او گشوده می‌شود و انسان‌های سست عنصر سقوط می‌کنند، لذا تأمین زندگی کارکنان دولت از الزامات حکومتی است.

البته این بدان معنا نیست که باب افراط و تفریط و تبعیض در حقوق کارکنان گشوده شود. تأمین نیازمندی‌ها به شیوه معقول و عادلانه، نه به گونه‌ای که یک مسئول دولتی ده برابر یا بیست برابر یک کارمند یا کارگر حقوق بگیرد. دیدیم که فاصله‌های حقوقی و نجومی در کشور که تبدیل به چالش‌ بزرگی شد که نه تنها خروج از عدالت است، بلکه تبعیض و خیانت و سوءاستفاده را به همراه دارد. وظیفه دولت و مجلس است تا با دقت به این گونه موارد رسیدگی و عدالت نسبی را برقرار کنند.

در نظام اسلامی اشرافی‌گری جایگاهی ندارد. امام خمینی فرمودند:

«کاش کاخ‌نشینان حال دردمندان جامعه را مشاهده می‌ کردند.»

«اگر همراهی این توده‌های محروم نبود، حکومت نمی‌توانست برقرار باشد.»

«آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.»

حضرت امام از این گونه هشدارها بسیار دارند. به سیره و صحیفه امام بنگریم تا دستخوش استحاله تدریجی نشویم و اشتباهاتمان را جبران کنیم.

ملت را دست‌کم نگیرید که با وجود مشکلات اقتصادی و تورم بی‌مهار و گرانی‌های نامعقول که اغلب از سوءمدیریت و عدم نظارت و فرصت‌طلبی‌ها نشأت گرفته، همچنان پای آرمان‌های انقلاب اسلامی ایستاده و با بصیرت انقلابی لب به شکایت نمی‌گشاید که برای دشمن مجال و فرصت فراهم نشود. واقعاً از این مردم خوب، بابصیرت، متعهد و مؤمن درس بیاموزیم و اینها الگوی ما باشند.

نظارت بر کارگزاران

نظارت بر عملکرد کارکنان و کارگزاران مطلب دیگری است که در این بخش از منشور حکومتی امام(ع) آمده است، «ثم تفقد اعمالهم و ابعث العیون من اهل الصدق و الوفاء علیهم…؛ آنگاه به عملکردشان رسیدگی کن و ناظرانی پنهانی از اهل صدق و وفا بر آنان بگمار…».

امام علی(ع) در این بخش چند نکته را در باب نظارت بر کارکنان خاطرنشان ساخته‌اند:

۱ـ رئیس دولت باید عملکرد زیرمجموعه خود را زیرنظر بگیرد و ارزیابی کند و هرگاه از اصول پذیرفته شده

نظام تخطی کردند به‌سرعت واکنش مناسب نشان دهد و اگر تذکر سودمند نبود، آنان را عزل و برکنار کنند.

۲ـ مسئولان باید نیروهای اطلاعاتی کارآمدی را بگمارند تا عملکرد کارگزاران را زیرنظر داشته باشند. این ناظران باید افراد صادق و امینی باشند که از مسیر عدل و حق خارج نمی‌شوند و صدق و امانت را لحاظ می‌کنند تا حیثیت افراد لکه‌دار نشود. هرگاه گزارشی برخلاف شئونات نظام اسلامی داده شد، مقام عالی باید واکنش مناسب داشته باشد، تذکر دهد و حتی فرد متخلف را محاکمه و در صورت لزوم از مقامش برکنار کند.

در حکومت امیرالمؤمنین(ع) از این قبیل موارد بسیارند است که در نهج‌البلاغه نمونه‌هائی از آنها ذکر شده‌اند. سیره علوی می‌بایست الگوی عمل دولتمردان باشد. در نامه به مالک اشتر امام علی(ع) در باب نظارت بر عوامل دون و برخورد با تخلف آنها می‌فرمایند، «بترس از یاران نزدیک خود که هرگاه یکی از آنها دست به خیانت زد و بازرسان تو به اتفاق از خیانت او گزارش دادند، این گواهی کافی است که وی را تنبیه کنی و داغ خیانت بر او بگذاری.»

خلاصه آنکه حکومت اسلامی با کسی شوخی ندارد و مصالح نظام اسلامی را نباید فدای اطرافیان و نورچشمی‌ها کرد که خیانت به اسلام و مسلمین قابل مصالحه نیست.

شایسته است که یک بار دیگر این بخشنامه را مرور کنیم.

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ نامه ۵۳ نهج‌البلاغه.

۲ـ نهج‌البلاغه، نامه ۳۵٫

۳ـ خطبه، ۲۲۴٫

۴ـ نهج‌البلاغه، نامه ۵٫

23فوریه/19

ارزش کار هر مدیرت را بشناس

حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدتقی رهبر

«موضوع مقاله منشور سیاسی مدیریتی امام علی«ع» به مالک اشتر است که در شماره‌های قبل بخش‌هایی را برشمردیم و اینک به موضوع شایسته سالاری در نگاه امام می‌پردازیم:

«ثم اعرف لکل امرء منهم ما ابلی و لا تضمن بلاء امرء الی غیره و لاتقصرن به دون غایه بلائه و لا یدعونک شرف امرء الی ان تعظم من بلائه ما کان صغیرا و لا ضعه امرء الی ان تستصغر من بلائه ما کان عظیما»(۱):   

«آنگاه ارزش عمل هریک ( از کارگزاران) را بشناس و آن را به حساب دیگری مگذار و هیچ‌کس را از آن ارزشی که دارد پائین‌تر نیاور و شخصیت یک انسان موجب نشود که کار کوچک او را بزرگ شماری و گمنامی یک شخص سبب شود کار بزرگی را که کرده است حقیر شماری.»

نکات شایان تأمل در این بخش از نامه عبارتند از: ملاک ارزش انسان‌ها به‌ویژه کارکنان نظام حاکم، پرهیز از شخصیت باوری، واقعیت‌نگری در ارزشیابی‌ها.

۱. ملاک ارزش‌ها عمل نیک و کارکرد شایسته افراد است.

به بیان دیگر، امیرمؤمنان«ع» « قیمَهُ کُلُّ امرءٍ مَا یُحسِنُه»(۲) ارزش هر انسان به آن کاری است که نیکو انجام دهد، به عبارت دیگر «کار نیک تعیین‌کننده ارزش انسان‌هاست.»

مرحوم علامه محمدتقی جعفری خاطره‌ای را نقل می‌کنند که ذکر آن بی‌تناسب نیست. خاطره این است که علامه به همایشی در یکی از کشورهای خارجی دعوت می‌شود که موضوع آن «ارزش انسان» بوده است. در آن همایش هر یک از شرکت‌کنندگان چیزی را به عنوان ارزش انسان عنوان می‌کند. نوبت که به علامه جعفری می‌رسد، ایشان این سخن امام علی«ع» را نقل می‌کنند: «ارزش انسان به کاری است که خوب انجام می‌دهد.» با شنیدن این سخن، حضار مجلس با کف زدن‌های ممتد، علامه را تشویق و تأیید می‌کنند. سپس از ایشان می‌پرسند این سخن از کیست؟ علامه پاسخ می‌دهد:  «این سخن از امام علی بن ابیطالب«ع» پیشوای ماست.»

نکته قابل ذکر اینکه معارف اسلامی از جمله سخنان امام علی«ع» این گونه برای دیگران که احیاناً بیگانه با اسلام‌اند جاذبه دارد. اگر ما بتوانیم و همت کنیم این معارف را به گوش جهانیان برسانیم، خدمتی بزرگ به اسلام و ولایت و به بشریت کرده‌ایم.

بیگانگان از اسلام از اثر گرانسنگ نهج‌البلاغه تکریم و تمجید بسیار کرده‌اند که اگر سخنان آنها جمع‌آوری شوند، یک دوره کتاب حجیم خواهد شد. همچنین است درباره سایر منابع اسلامی و در صدر همه قرآن کریم، اما متأسفانه ما نتوانسته‌ایم حتی شمه‌ای از آنها را به گوش جهانیان برسانیم.

از این رو بود که امام راحل می‌فرمود: «جهان تشنه اسلام ناب محمدی«ص» است و اگر اسلام با آن جمال و جمیل به دنیا نشان داده شود، مورد استقبال جهانیان قرار خواهد گرفت.»

و رهبر معظم آیت‌الله خامنه‌ای در نامه به جوانان اروپا و امریکا می‌نویسند که اسلام را مستقیماً بشناسند. امروز مسئولین امر، به‌ویژه کارکنان و دست‌اندرکاران سیاست خارجی و برون‌مرزی باید پاسخ بدهند که سفارتخانه‌های ما در برابر سیل تهاجم فرهنگی سیاسی بیگانه برضد اسلام و تشیع و ایران اسلامی، به منظور خنثی کردن توطئه‌های امپریالیستی، صهیونیستی، سعودی و دیگر مرتجعین و ساماندهی داعش و … چه کار فرهنگی تبلیغی شاخصی در برابر دشمنان داشته‌اند؟!

باری به اصل مطلب بازگردیم:

۲. پرهیز از شخصیت‌باوری

دومین نکته این بخش، پرهیز از شخصیت‌باوری است. هیچ‌ کسی جز با عمل خود ارزشمند نخواهد شد. خصوصاً در نظام اداری که گهگاه چهره‌های کاذب و نالایق پست‌های کلیدی را تصرف می‌کنند و مصالح نظام قربانی نام و عنوان افرادی می‌شود که نه تعهد دارند و نه تخصص. گاهی تخصص دارند و تعهد ندارند و یا تعهد دارند و تخصص ندارند که برای نظام حاکم زیانبار است و نامی جز خیانت ندارد.

اسکندر مقدونی ‌گفته است: «علت انحطاط ملت‌ها این است که کارهای بزرگ را به افراد کوچک سپردند و کارهای کوچک را به افراد بزرگ دادند.» نکته حکیمانه‌ای است. چه اگر مدیریت شایستگی نداشت و نتوانست از ظرفیت‌ها و امکانات و سرمایه‌های ملی استفاده کند، ملک و ملت را به تباهی می‌کشد. چیزی که با کمال تأسف در بخش‌هائی از مدیریت‌ها شاهدیم.

بسیار دیده‌ایم که مسئولی عهده‌دار یک پست کلیدی می‌شود و نخستین کارش غربال کردن بدون دلیل مسئولان زیرمجموعه است، آن هم تنها به این دلیل که هم‌خط او نیستند و این همان خط و خط بازی‌هایی است که هم‌اکنون شاهدیم و یکی از آفت‌های بزرگ نظام به شمار می‌آید.

امیرمؤمنان«ع» در بیانی دیگر می‌فرمایند: « سُوءُ التَّدبیرِ َسبَبِ التَدمیر وَ حُسنُ التَّدبیر قَوامُ الرَّعیَّه: تدبیر بد عامل ویرانی است و تدبیر نیک عامل پایداری ملت.»

جای آن دارد این گونه روایات که اصول مدیریت را می‌آموزند، نصب‌العین مدیران و مسئولان باشند. کشوری که همه چیز دارد، اگر مدیر شایسته و کاردان نداشته باشد، به مثابه اتومبیل مجهزی است که به دست راننده غیرمجرب بدهند که نه تنها از آن وسیله استفاده درست نخواهد کرد، بلکه آن را فرسوده و مختل می‌سازد.

۳٫واقع‌بین در ارزشها

سومین فراز سخن امام، واقعیت‌نگری در ارزشیابی است. در این راستا نباید خودباخته شخصیت‌ها شد، زیرا ارزش‌ها را شخصیت‌ها تعیین نمی‌کنند، بلکه این ارزش‌ها هستند که به شخصیت‌ها اعتبار می‌دهند. هر شخصیتی باید با عملش خود را معرفی کند که زبان عمل از هر زبانی رساتر است. نام و نشان نیز اگر با کار و کوشش و خدمت همراه نباشد به پشیزی نمی‌ارزد؛ همان گونه که در بیان حضرت دیدیم: «شخصیت یک انسان موجب نشود کار کوچک او را بزرگ شماری و گمنامی یک شخص سبب نگردد کار بزرگی را که کرده حقیر شماری.»

بسیارند افراد فهیم کاردان و خالصی که چون گمنام‌اند و بوق و کرنا ندارند، نه جایگاهی دارند و نه حرفشان خریدار دارد؛ در حالی که این شیوه رفتار، خسارت‌های دینی، ملی و عمومی را به همراه دارد و بسیارند افراد نام و نشانداری که به صرف برخورداری از شهرت، چندین پست دارند. در این سیستم مدیریتی، قدرت و منصب دست به دست می‌شود و بوق‌های تبلیغاتی از این چهره‌ها نابغه و اسوه می‌سازند؛ در حالی که بسیاری از صاحبان صلاحیت‌ و کاردانی‌ و لیاقت‌ بایکوت و به دست فراموشی سپرده می‌شوند. به عبارت دیگر اگر در اندیشه بهبود اوضاع و احوال و سامان گرفتن امور هستیم، باید از شخصیت‌زدگی و شخصیت‌باوری کاذب و چهره‌سازی‌های نامناسب بپرهیزیم. چراغ برداریم و به جستجوی انسان‌های کاردان، متعهد و متخصص بپردازیم. به‌ویژه در شرایط کنونی که دشمنان ملک و ملت تمام توان خود را مصروف به زانو در آوردن مردم کرده‌اند، پرهیز از شخصیت‌باوری و تقسیم مسئولیت‌ها بر اساس شایستگی‌ها و استفاده از امکانات کشور و تکیه به توده‌های مردم که سرمایه گرانسنگ انقلابند، تنها راه نجات کشور و علاج در مسیر نابسامانی‌هاست. این همان چیزی است که رهبر معظم تکیه بر توان ملی و خودباوری و بیرون شدن از حصار تنگ‌نظرانه نامیده و به هم‌افزایی نیروهای صالح و توانا و همدلی سفارش فرموده‌اند.

 

پی‌نوشت:

  1. نامه ۵۳ نهج‌البلاغه

۲٫نهج‌البلاغه حکمت۸۱