درآمد:
مرحوم آیتالله محمد یزدی از پیشگامان استوار نهضت امام خمینی(ره) بودند که برای نسل ما و نسلهای بعد تنها یک مبارز زندان رفته، تبعید شده و انقلابی نبودند، بلکه از اساتید مسلم و مسلط بر مبانی فقه و اصول و فلسفه، محقق برجسته و صاحب دهها کتاب به زبان عربی و فارسی در رشتههای گوناگون هم به شمار میرفتند. در میان آن همه گفتارها و نوشتارهای مفید ایشان، نگاه نو و نافذشان به مباحث سیاسی و اجتماعی که از متن قرآن و حدیث برمیآمد، جلوه دیگری داشت.
مواضع شجاعانه مرحوم آیتالله یزدی در برابر فتنههای دو دهه اخیر، بهویژه فتنه سال ۸۸ و پس از آن در برابر برخی از حرکتها در جهت عادیسازی ارتباط با سران فتنه، جدای از دمیدن روح حماسه به بدنه حوزه، دستاوردهای دیگری را نیز در پی داشت و آن آشکار شدن چهره واقعی برخی از جریانها و پدیدهها در حوزه علمیه زیر عناوین مختلف بود. بیشک همین بصیرت و بصیرتافزایی، هزینههایی چون هجمه به ایشان از سوی سکولارهای حوزه را در پی داشت که برگ دیگری بر دفتر افتخارات ایشان در دفاع از نظام اسلامی و اصل ولایت فقیه و شخص ولیفقیه افزود.
آیتالله یزدی پس از عمری مجاهدت سرانجام در ۱۹ آذر ماه ۹۹ به رحمت ایزدی پیوست. حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای(مدظله) در پیام تسلیتی که به این مناسبت صادر فرمودند؛ ضمن اشاره به سوابق انقلابی و مبارزاتی دوران طاغوت در کنار حضور پیوسته و همیشگی در همه دورانهای انقلاب و اشتغال به مسئولیتهای بزرگ ایشان در اداره کشور و در کنار فعالیت علمی و فقهی به این نکته اشاره فرمودند:
«سوابق انقلابی و مبارزات دوران طاغوت در کنار حضور پیوسته و همیشگی در همهمه دورانهای انقلاب و اشتغال به مسئولیتهای بزرگ در اداره کشور همچون ریاست قوه قضاییه و عضویت در شورای نگهبان و مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی، در کنار فعالیت علمی و فقهی، شخصیتی جامع و اثرگذار از این عالم جلیل پدید آورده بود.»
ماهنامه «پاسدار اسلام» در دو شماره از مجله (خرداد ۹۳ و مرداد ۹۸ ) با این عالم ربانی مصاحبه کرده که به مناسبت درگذشت آن عالم انقلابی و اهمیت موضوع، گزیدهای از آن دو مصاحبه تقدیم خوانندگان گرامی میشود.
*نقطه آشنایی شما قبل از انقلاب با رهبر معظم انقلاب از چه مقطعی بود و پایه علمی ایشان را در آن دوران در چه سطحی دیدید؟ مکانت اصولی و فقهی حضرت ایشان از چه دورانی بر شما آشکارشد؟
قبل از پیروزی انقلاب، بنده روی علاقه طبیعی خودم سعی میکردم کسانی را که در مسیر مبارزات بودند، بشناسم و با آنها ارتباط برقرار کنم. درهمان دوره، در سفری به مشهد مشرف بودم و از بعضی از دوستان آنجا درباره انقلابیون آن شهرسئوال کردم. این دوستان متفقاً گفتند که جناب آقای خامنهای در مسجدی نماز میخوانند و بعد هم سخنرانیهای پرنکته و پرشوری میکنند، انقلابیها هم معمولاً میآیند آنجا. گفتم حتماً برویم ببینیم. رفتیم مسجد ایشان و…
*مسجد کرامت را میفرمائید؟
بله، رفتیم و دیدیم مسجد پر جمعیت و بسیار خوبی است. بعد هم منبر ایشان بود و همان منبر، واقعاً مرا گرفت و از همان زمان با خودم گفتم معلوم است که ایشان از وزنههای انقلاب خواهند بود. البته درمقطعی که در قم تشریف داشتند، دورادور ایشان را میشناختم، اما ارتباط نزدیکی با ایشان نداشتم، چون با فاصلهای به مشهد برگشتند. میدانید که در آن دوره، ایشان به دلیل شرایط پدر بزرگوارشان ساکن مشهد شدند. شاید این همه عنایاتی هم که خداوند به ایشان کرده، به خاطر همین مدت مدیدی است که نسبت به پدرشان این همه حق پدر ـ فرزندی را رعایت کردند. با این حال در همان دوره اقامت حضرت ایشان در مشهد هم، دوستان ایشان در قم که در دوران تحصیلی به ایشان نزدیک بودند و به درس امام میآمدند، کم و بیش برای ما میگفتند که جناب آقای خامنهای از فضلا هستند. به عنوان نمونه ایشان با مرحوم آقای طاهری خرمآبادی، مباحثه داشتند که از زبان ایشان هم، شخصیت و مقام علمی آقا را میشنیدیم و با جایگاه ایشان بیشتر آشنا میشدیم.
این گذشت تا دوران تبعیدهای علما و روحانیون به مناطق دورافتاده پیش آمد که وضعیت خاص و خیلی جالبی بود. ازجمله وقایع این دوره هم یکی این بود که اشخاصی از شهرستانها به دیدار انقلابیون میرفتند و اگر آنها کاری داشتند، رسیدگی و کمک میکردند و علاوه بر رفع احتیاجات، یکی از کارهایی که میتوانستند و انجام میدادند این بود که اخبار را به یکدیگر میرساندند. در این دوره متوجه شدیم که جناب آقای خامنهای به ایرانشهر تبعید شدهاند. روی همان آشنایی در مشهد و صحبتهایی که فیالجمله از دوستانشان در حوزه میشنیدم، سعی کردم درحد امکان، مردم آن منطقه را با مقام ایشان آشنا کنم که از حضورشان درآن نقطه کمال استفاده بشود. مرحوم محصل یزدی مسجد آلالرسول را- که هزینه اولیه آن را مرحوم آقای بروجردی داده بودند- در ایرانشهر پایهگذاری کرده بود. ایشان در قم با ما آشنا بود و مجلهای را هم منتشر میکرد و از من هم چند مقاله گرفته بود. متأسفانه چون کمی محافظهکار بود، در دوران انقلاب مقداری از ما فاصله گرفت. به هرحال به آقای محصل نوشتم شما که در آنجا نفوذ داری، به دوستانت بگو که در این جهت همکاری و کمک کنند، اما متاسفانه از این مکاتبات پاسخ مثبتی نگرفتم.
بنده بعد از مدتی، در زندان بوشهر گرفتارشدم و از بیرون اطلاعی به دست نمیآوردم، ولی در مدتی که به صورت تبعید در آنجا بودم، اخبار دیگر انقلابیون کم و بیش به ما میرسید. مدتی هم در اسلامآباد غرب و رودبار تبعید بودم. به هرحال در جاهایی که تبعید طولانیتر بود، معمولاً رفت و آمدها بیشتر میشد و از وضعیت ایشان هم مطلع میشدیم و میدانستیم که به آن مسجد رفت و آمد میکنند و مردم هم خیلی به ایشان توجه دارند.
شرایط و ارتباطات به همین منوال پیش رفت تا وقتی که انقلاب پیروز شد. پس از انقلاب به لحاظ مسئولیتهایی که حضرت ایشان و بنده در نهادهای مختلف داشتیم، طبعاً دیدارها زیاد و مباحث و گفتگوهای فراوانی بین ما انجام میشد. در این گفتگوها من از دانش فقهی و اصولی آقا و نیز روشنبینی منضم به آن خیلی لذت میبردم. در مواردی هم این گفتگوها، اصالتاً فقهی یا اصولی و کلامی نبودند، اما نهایتاً به این مباحث هم منتهی میشدند وتواناییهای ایشان دراین دوعرصه هم برای ما مشهود میشد. بهطورمشخص وقتی که حکم امام برای تنظیم بازنگری قانون اساسی خطاب به جناب آقای خامنهای صادر شد، ما هم یکی از افرادی بودیم که در آن نامه مأمور شدیم عضو هیئت بازنگری قانون اساسی باشیم.
اولین جلسهای که بهطور رسمی درخدمت ایشان بودیم، در محل مجلس سابق انجام شد. دو سه بار در مجلس تشکیل جلسه دادیم و بعد ایشان جلسه را به دفتر خودشان در ریاست جمهوری منتقل کردند. ایشان رئیس جلسه بودند، آقای هاشمی نایب رئیس و من و مرحوم دکتر حبیبی هم منشی بودیم. آئیننامه داخلی هیئت بازنگری قانون اساسی را هم من و آقای حبیبی تهیه کردیم.
به فاصله کوتاهی کمکم بیماری حضرت امام شدید شد و آقای خامنهای و آقای هاشمی معمولاً برای عیادت امام میرفتند. جلسه بازنگری قانون اساسی باید سیر عادی خود را طی میکرد و به کار ادامه میداد، لذا اداره آن را به عهده ما گذاشته بودند. طبعاً باید گزارش کار را به ایشان که رئیس شورای بازنگری بودند میدادم و به این ترتیب آشنایی و رابطه ما بسیارنزدیکتر شد.
*دراین دوره که به انتخاب ایشان به رهبری هم نزدیک میشدیم، در ایشان چه ویژگیهایی را مشاهده میکردید؟
ایشان فوقالعاده مهربان، رئوف و اجتماعی بودند و هستند و برخلاف من که حافظه خوبی ندارم، حافظه بسیار قویای دارند. به بنده هم بسیار هم لطف و محبت داشتند. بنده در دوران بازنگری قانون اساسی با درجه فضل، اطلاعات عمومی و روحیه انقلابی ایشان بسیار بیشتر آشنا شدم و واقعاً غیر از همکاری، ارادت خاصی به ایشان پیدا کردم.
من هرچه به ایشان نزدیکتر شدم، واقعاً فهمیدم که وارستگی عجیبی در ایشان هست. یک بار با ایشان کار داشتم و ناچار شدم به خانه شخصیشان بروم. دیدم که فرش رنگ و رو رفته و نخنما شدهای در اتاقشان پهن است، یک میز کوچک هم مثل میزهای کوچک طلبگی دارند و یک ساعت کوچک هم گذاشتهاند. خیلی به یاد امام افتادم. چند دقیقهای خدمتشان نشستم و مطلبم را گفتم و بلند شدم و آمدم. زندگی شخصی ایشان زندگی بسیار سادهای است، ولی زندگی ولائیشان، ولائی است. یعنی چه؟ یعنی آبروی حکومت اسلامی و رهبری حکومت اسلامی را باید حفظ کنند. وقتی شخصیتهای برجستهای از سراسر دنیا میآیند، باید آبروی کشور حفظ شود.
شما قطعاً بهتر از من میدانید که ساختمانی در بالای شهر برای ایشان ساختند و ایشان فرمودند: «مردم با من سروکار دارند و میخواهند به من مراجعه کنند، علما میخواهند بیایند و با من نشست و برخاست داشته باشند، من به آنجا نمیروم.» همینجا را یک حسینیه ساختند و مجهز کردند.
*جلسات مشاوره فقهی شما با رهبر معظم انقلاب، فصلی خاص در روابط شما با ایشان است. ازچگونگی آغاز این جلسات و شرایط و مختصات آن بفرمائید؟
بله، از ریاست بنده بر قوه قضائیه زمان زیادی نگذشته بود که روزی ایشان به بنده فرمودند: «بیایید دفتر با شما کار دارم». رفتم و فرمودند: «میخواهم جلسهای برای بحثهای طلبگی داشته باشیم و در آن مقولات فقهی مستحدث را با برخی دوستان به مشورت بگذاریم. به نظر شما چه کسانی مناسب هستند؟» برایم این سئوال مطرح بود که چرا آقا این سئوال را از من کردند؟ بعد به نظرم رسید شاید به دلیل بحثهای حقوقیای که در جریان بازنگری قانون اساسی پیش آمده و همینطور نحوه اداره جلسات و گزارشهایی که در این باره خدمت ایشان رسیده بود، به نظرشان رسیده بود که به هر حال از بحثهای طلبگی فارغ نیستم. همانجا ارتجالاً گفتم: «به نظرم بهترین اشخاص، فقهای شورای نگهبان هستند، چون مسئولیت دارند و در متن مسائل سیاسی و اجتماعی هم هستند». فرمودند: «خیلی خوب است».
بعد جلسهای را تشکیل دادند و از فقهای شورای نگهبان دعوت کردند. من هنوز عضو فقهای شورای نگهبان نبودم. فرمدند: «شما هم باشید و اگر لازم شد کسی اضافه شود با تصویب این جمع باشد.» روز و ساعت جلسات معین شد که هفتهای دو روز ـ شب پنجشنبه و شب جمعه ـ باشد و کار شروع شد. در دوره پنج ساله اول، هر هفته دو جلسه داشتیم، ولی کمکم مشغلههای ایشان زیاد شد و جلسات را تبدیل به یک جلسه، ولی زمان آن را زیاد کردند. گاهی یک جلسه، دو ساعت و نیم میشد و در مواردی شام را به آن اضافه میکردند که فرصت بیشتری برای ادامه بحثها پیش بیاید. خاطراتی هم از بحثهای متعددی دارم که برسر همین سفره شام اتفاق میافتاد.
من بهواقع در آن جلسات، از اطلاعات و برداشتهای فقهی آقا استفاده زیادی کردم که نشان میداد از یک سو احاطه بسیار خوبی به مسائل فقهی واصولی دارند و از سوی دیگر شرایط و مقتضیات زمان را خوب میشناسند.
*ظاهراً جنابعالی صرفنظر از بحث اجتهاد و مرجعیت، قائل به اعلمیت رهبر معظم انقلاب هم هستید. لطفاً مستندات خود را در باره این نظریه بیان فرمائید؟
من همیشه و حتی در دوران قبل از انقلاب، در مباحثی که در بارۀ مرجعیت داشتم، در کنار شرط احاطه به فقه و اصول، به جوانب اجرایی و سیاسی هم نظر داشتم. در همین جلسات حضرت آقا هم، وقتی جزوۀ سهم امام را تهیه میکردم، عدهای گفتند ممکن است برایت دردسر درست شود. من به آقا عرض کردم اگر شما موافقت کنید مشکلی نیست. بالاخره موافقت کردند.
خاطرم هست جزوه دیگری هم تهیه کرده بودم راجع به «دارالاسلام و دارالکفر» که این هم یکی از چیزهایی است که میتواند شاهدی بر موقعیت علمی ایشان باشد. گفتم من این فتوای مشهور را قبول ندارم که کفار یا ذمّی هستند یا محارب. تا گفتم این را نوشتهام و اجازه بدهید به بحث گذاشته شود، گفتند اتفاقاً من این را در درس جهاد بحث و روایتی را که شما دارید به آن استناد میکنید، مطرح کردهام. حالا اگر میخواهید بیاورید بحث کنیم. گفتم نه، اگر شما بحث کردهاید دیگر ضرورتی نمیبینم.
این روزها به رادیو و درسهای برخی از آقایان گوش میکنم. یک شب یکی از آقایان بحثی را مطرح کرد که واقعاً ناراحت شدم و دو صفحه هم جواب نوشتم و گفتم بدهند به آن آقا! الان هم که مقایسه میکنم، حضرت آقا را از خیلیها قویتر میبینم.
اما در پاسخ به سئوالی که فرمودید باید عرض کنم اختلاف مبنایی بنده با برخی درمفهوم «اعلمیت» است. اعلمیت یعنی چه؟ آیا اعلمیت فقط در مسائل مبتلا به روزه، حج، جهاد و… و فتواست یا اعلمیت در امامت، رهبری و مطلق «ما یحتاج الیه مسلمین» هم هست؟ من با این مبنا، هیچ کس را اعلم از ایشان نمیبینم. به خودشان هم گفتهام. داخل پرانتز یک مطایبهای راهم نقل کنم که یک روز ایشان به من فرمودند: «خواهش میکنم از من حمایت نکنید.» گفتم یعنی چه؟ فرمودند: «چون به من وابستهاید، نمیخواهد از من حمایت کنید.» با شوخی عرض کردم: چشم! دیگر از این به بعد حمایت نمیکنم! اما هرجا مناسبتی پیش میآمد، این بحثها را بدون بردن نام ایشان مطرح میکردم و واقعاً اطاعت کردم.
اعلمیت، تنها در مسائل فقهی نیست. چرا؟ چون امام معصوم(ع)، ولی فقیه را به جای خود برای شئون امامت قرار داده است و کارهای امامت فقط تشخیص پاکی و نجسی نیست. مسئولیت امام این است که بگوید بجنگیم یا نجنگیم؟ صلح کنیم یا نکنیم؟ وقس علی هذا. اینها مسئولیتهای بسیار مهمی هستند و در اعلمیت دخالت دارند.
ادعا میشود که این موارد بیشتر از لوازم اجتهاد رهبری است و نه مرجعیت؟ به عبارت دیگر این اجتهاد برای رهبری است که بیشتر نیازمند احاطه به مقتضیات زمان است؟
نخیر، این طور نیست. نفس اجتهاد، صرفنظر از اجتهاد رهبر یا مرجع تقلید، یک کار مرکب است. بخشی از آن احاطه فقه و اصول میخواهد و بخشی از آن موضوع شناسی. در اینباره هیچ تفاوتی میان رهبری و مرجعیت نیست. مرجع هم نیازمند آن است که حوادث واقعه را خوب بشناسد تا بتواند برای آن فتوای درستی بدهد. بنابر آنچه عرض کردم اساساً رهبری در تصدی مرجعیت، امتیازی نسبت به همه مراجع دیگر دارد و آن هم این است که به خاطر اشرافی که نسبت به حوادث واقعه پیدا میکند، حکم درستتری میدهد، برخلاف فلان آقا که درگوشه قم نشسته و اطلاعات خود درباره حوادث واقعه را از طریق برخی تماسها و مرتبطین به دست میآورد. به همین دلیل من معتقدم حتی اگر فقیهی به ولایت رسید و مرجعیت نداشت، احق و اولی به دیگران است که مرجع بشود، چون از امتیاز شناخت درستتر، واقع بینانهترِ موضوعات نسبت به دیگران برخوردار است.
*در دوران زعامت ایشان، علیرغم انبوه اشکالات و مشکلات ناشی از تحریمها و انواع توطئههای دشمنان خارجی و عوامل داخلی، جمهوری اسلامی در بسیاری از ابعاد به پیشرفتهای چشمگیری دست یافته. چه از جهت پیشرفتهای علمی و دفاعی و چه از جهت اقتدار و عزتی که انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت در دنیا پیدا کرده. از آنطرف ابهت پوشالی قدرتهای استکباری آمریکا و اسرائیل و غرب در جهان فرو ریخته. شکستهای آمریکا در صحنههای مختلف، در عراق، سوریه، لبنان، افغانستان و در همین قضایای اخیر و اسقاط پهباد آمریکائی و توقیف کشتی انگلیسی، نمونههایی از اقتدار جمهوری اسلامی است. حتی بعضی از سلطنتطلبهای خارجنشین میگویند کسی که از اقتدار امروز ایران احساس غرور نکند، ایرانی نیست دیدگاه شما نسبت به عملکرد ایشان در جایگاه رهبری جمهوری اسلامی چیست؟
قبل از پاسخ به پرسش شما دو نکته را عرض کنم. حضرتعالی خودتان ارزیابی و قضاوت بفرمایید. یکی از شاخصههای برجسته مدیریت ایشان برای نظام انقلاب اسلامی، سعه صدر و نگهداشتن برخی اشخاص خاص بود. نکته دیگر این که تنها ایشان بود که توانست انقلاب و نظام را در مقابل فتنه ۸۸ حفظ کند.
اما سؤالی که فرمودید، واقعاً خدا را شاکر هستیم که امام، در زمان حیات خودشان آقای منتظری را عزل کردند و بحمدالله ذخیرهای که خداوند برای نظام قرار داده بود توسط خبرگان معرفی شدند و امروز در نقطهای هستیم که همانطورکه حضرتعالی اشاره فرمودید، عزت، عظمت و بزرگی و نفوذ حاکمیت اسلام و توان اداره کردن بشریت بر اساس احکام اسلام اثبات شده است. امام و ایشان چهل سال آمریکا را پشت در نگه داشتند و هر دولتی هرقدر سعی کرد حرفش را تحمیل کند، فرمودند: «غیرممکن است و اینها تا وقتی که آدم نشوند و مثل آدمها رفتار نکنند مذاکره با آنها غیرممکن است». جریان برجام را هم که وارد هستید. تا برسد به روزی که نخستوزیر ژاپن به تهران آمد و از ترامپ پیام آورد و آقا صریحاً فرمودند: «من ایشان را شایسته گرفتن پیام و پاسخگوئی پیام نمیدانم،» اما برای شما میگویم. ترامپ اگر جرئت میکرد و عرضه داشت، برای براندازی جمهوری اسلامی ایران حتی یک لحظه هم درنگ نمیکرد. اما میداند که اگر یکی بزند، ده تا میخورد و اگر آتشی را در منطقه روشن کند، شروع کننده هست، ولی ختم کننده نخواهد بود. رهبری توانست قدرت نظامی و دفاعی ما را با تشویق و حمایت و پشتیبانی به جائی برساند که الان ما چیزهایی را داریم که من و شما هم نمیدانیم و این قدرت اسلام برای دفاع از حاکمیت اسلام است و این در سایه مدیریت رهبر معظم انقلاب حاصل شده است. خدا را شکر میکنیم که در سایه چنین رهبری زندگی میکنیم.
*آینده را با توجه به روندی که داشتهایم چگونه میبینید؟
من فرمایش خود ایشان را نقل میکنم. زمانی من خدمت ایشان رفتم و نسبت به آینده اظهار نگرانی کردم. چون ریاست دوره پایانی خبرگان را داشتم و باید گزارش خاصی را خدمت ایشان میبردم که فرمودند: «این را در کاغذهای من نگذارید و به دبیرخانه خبرگان ببرید.» وقتی اظهار نگرانی کردم، ایشان فرمودند: «ما هم خدمت امام رفتیم و اظهار نگرانی کردیم. امام فرمودند: «نگران نباشید. من هم به شما میگویم هر کسی را که مجلس خبرگان پس از من معرفی کند، مردم از او حمایت خواهند کرد و او با حمایت مردم میتواند کشور را اداره کند انشاءالله تعالی. شما نگران نباشید.»
جریان انقلاب انشاءالله به دست حضرت بقیهالله(عج) میرسد. ما چنین امیدی داریم. این جوانانی که من میبینم، این اساتید جوانی که من میبینم. در حوزۀ صد هزار نفری قم، هفت هزار استاد داریم که حداقل چهار پنج هزارتای آنها انقلابیهای درجه یک هستند که بسیار اسباب امیدواری هستند. آینده انشاءالله آینده روشنی خواهد بود. همانطور که خود رهبری هم مکرر فرمودهاند که افق آینده را روشن میبینم. انشاءالله که به دست حضرت مهدی (عج) میرسد.