شاه مخلوع چیزی از ایران نبرد مگر ۳۸۴ چمدان و صندوق پر از جواهرات و گنجینههایش و اشکهایی که میریخت. از هواپیما بالا میرفت به امید روزی که بازگردد، اما مردم دیگر او و خاندانش را نمیخواستند و این را دیگر نمیشد کاری کرد.
خرابیها و فسادهای خاندان پهلوی بهقدری رو آمده بود که مردم هم آشکارا نخواستن خود را فریاد میزدند. شاه به هر جنایتی تمسک جست، اما شخصیتی بود که قادر به حل مسائل سیاسی پیچیده نبود. محمدرضا پهلوی قساوت داشت، اما مشکلات پیچیده یک کشور را یک سیاستمدار میتواند حل کند. محمدرضا پهلوی به عنوان یک آدم بیسواد، سیاستمدار نبود و به همین دلیل نتوانست بحران انقلاب علیه خودش را مدیریت کند.
حضور بهائیان در دربار پهلوی
محمدرضا اعتقادی به اسلام نداشت و گرچه صراحتاً از آن دم نمیزد، ولی سیاستها و روشهایش مخالف با اسلام بود، اما اشتباه پدرش را تکرار نکرد و رودررو با اسلام نجنگید.
فرح پهلوی از قول محمدرضا گفته است که، «او بارها گفته بود که اعتقادی به اسلام ندارد و وقتی تاریخ ایران را از هجری شمسی به شاهنشاهی تغییر داد نفس راحتی کشید.» شاه اعتقادات مذهبی نداشت و ترویج فاحشهخانهها، کابارهها و قمارخانهها و شرابخانهها را در دستور کار داشت. شاه، خواهرانش و فرح غرق در فساد بودند. او ابایی از برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ساله و صرف هزینههای هنگفت در شرایط فقر و بدبختی مردم و اولین شکلگیری حلبیآبادها در حومه تهران نداشت. بهخاطر همین اسلامستیزی است که بهائیان هر روز بیش از پیش در دربار و ارکان اصلی حکومت و اقتصاد پر تعدادتر میشوند.
سلطان مطلقالعنان ایران
ناکارآمدی و فساد اقتصادی یکی از دلایل نارضایتی مردم از حکومت پهلوی بود. محمدرضا پیش از کودتای ۲۸ مرداد قدرتمند نشده بود، اما با کمک آمریکا، مصدق را برکنار کرد و دیگر مثل ۱۴ سال اول حکومتش نبود. سلطنت محمدرضا پهلوی به نقطۀ اوج خود نزدیک و قدرت مطلقالعنان ایران میشد. شاه اینک فرصت بیشتری برای آزمون و خطاهای متعدد در بستر جامعه ایرانی پیدا کرده بود. آزمون تحزب، آزمون مدرنیزاسیون و تمرین نمایش دموکراسی و سرانجام قمار انقلاب سفید که با فشار و دیکته مستقیم آمریکاییها صورت گرفت، بخشی از مواردی بودند که شاه تلاش کرد شانس خود را در آنها محک زند تا بلکه از این رهگذر عمر نظام دیکتاتوری خود را تمدید کند.
انقلاب سفید
انقلاب سفید در مرحلۀ نخست شامل ۶ اصل بود که بعداز ۱۵ روز همهپرسی انجام گرفت. ظاهراً قرار بود اصلاحات خوبی صورت بگیرند، اما در اصل نابودی اقتصاد ایران در دستور کار طراحان این قانون قرار داشت. از بین بردن حق مالکیت و تقسیم بدون پشتوانه زمینهای کشاورزی، ایران را تبدیل به بازارمصرف محصولات آمریکایی میکرد، اما شاه آن را انجام داد. در آن دوران از مجموع ۱۲درصد زمینهای قابل کشت در کشور صرفاً ۶ درصد بهطور دائمی کشت میشد.
یکی از این پیشنهادهای انقلاب سفید مشروعیت حق رأی زنان بود. امام(ره) در اینباره گفتند، «مگر مردان ما رأی درستی دارند که اکنون زنان حق رأی داشته باشند؟» و همچنین دربارۀ همهپرسی اعلام کردند، «باید گفت چه مقامی صلاحیت همهپرسی دارد؟ رأی دادن باید در محیط آزاد باشد و این در ایران عملی نیست.»
تکمحصولی شدن اقتصاد ایران و وابستگی به نفت بهوضوح در دوران پهلوی دوم نمایان است. ثروت کشور بین بخشی از جامعه ایرانی که شالوده حکومت شاه را تشکیل میدادند (اعضای دربار، ارتش، ساواک، و بلندپایگان دیوان سالاری) و مورد اعتماد شخص شاه بودند توزیع و عدم توزیع صحیح اقتصادی و سودهای دولتی منجر به افزایش فقر میشد.
حیات خلوت آمریکا
وابستگی ایران به آمریکا همزمان در زمینههای اقتصادی و نظامی به وجود آمد تا جایی که بر اساس آمار، ایران بزرگترین خریدار سلاح آمریکا بهشمار میآمد. یکی از نتایج این وابستگی، حمایت از اسرائیل و ارسال تجهیزات نظامی به مراکش و اردن و مداخله در عمان و سلطه بر ارتش با نظر آمریکا بود. در واقع ایران حیاط خلوت آمریکا و مکانی برای حضور هزاران متخصص و مستشار آمریکایی بود. در راستای حمایت از مستشاران و نظامیان آمریکایی در سال ۱۳۴۳ قانون کاپیتولاسیون یعنی مصونیت قضایی نیروهای آمریکایی تصویب شد که اعتراض امام(ره) و سپس تبعید ایشان را بههمراه داشت.
جدایی بحرین از ایران
در روز ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ جزیره بحرین اعلام استقلال کرد. محمدرضا شاه پیشتر بهخاطر ترس از آمریکا و انگلیس و یا آماده کردن کشورهای عرب از جمله عربستان برای پذیرش معامله بحرین با جزایر سهگانه تنب کوچک و تنب بزرگ و ابوموسی، ادعای خود در مورد مالکیت بحرین را مسکوت گذاشت و در توجیه کار خود گفت:
«اکثر ساکنان آن جزیره عرب هستند و به زبان عربی سخن میگویند. به لحاظ اقتصادی مجمعالجزایر بحرین دیگر اهمیتی ندارد، زیرا نفت آنجا تمام شده و صید مروارید نیز صرفه اقتصادی ندارد.
از نظر اهمیت استراتژیکی و سوقالجیشی با وجود تسلط ایران بر تنگه هرمز، آن جزایر ارزشی ندارند. از جهت امنیتی هم حفظ آن سرزمین پرهزینه و مستلزم استقرار یکی دو لشکر در آنجاست.»
پس از مدتی نماینده ایران در سازمان ملل متحد نیز بر گزارش سازمانملل متحد مبنی بر استقلال بحرین صحه گذاشت و از آن حمایت کرد و بحرین بهطور رسمی از ایران جدا شد.
واگذاری حقآبه هیرمند
یکی از اقدامات نسنجیده محمدرضا شاه واگذاری حقآبه هیرمند به دولت وقت افغانستان در سال ۱۳۵۱ بود. بر اساس این معاهده از ۵ میلیارد و ۶۶۱ میلیون و ۷۰۰ هزار مترمکعب آب سالیانه هیرمند تنها ۸۱۹ میلیون و ۷۲۹ هزار مترمکعب به ایران میرسید. این درصورتی بود که خشکسالی نبود و باران بهاندازه میبارید، وگرنه خبری از آن هم نبود. درنتیجه این تصمیم، سهم ایران بهجای ۵۰ درصد، به ۵/۱۴ درصد میرسید، یعنی یک کاهش ۳۵درصدی.
کشتار مبارزان
امام و مراجع و مردم مبارزات خود را علیه رژیم شاه دنبال میکردند و شاه تعداد زیادی از مبارزان و مردم عادی را شهید کرد. در جریان تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، امام خمینی و مراجع قم نوروز سال ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کردند. در دوم فروردین ۱۳۴۲ مجلسی که توسط آیتالله گلپایگانی به مناسبت شهادت امام جعفرصادق(ع) تشکیل شده بود، با حمله مزدوران ساواک رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه قم به خاک و خون کشیده شد و عدهای از طلاب شهید و مجروح شدند.
کشتار مردم در ۱۵ خرداد از دیگر جنایتهای شاه دربرابر مردم انقلابی بود. بعد از شنیدن خبر دستگیری حضرت امام(ره) در شب ۱۵ خرداد، تظاهرات عظیمی در شهرهای مختلف برگزار شد و رژیم پهلوی دستور سرکوب این قیام را داد و عده زیادی را شهید و مجروح کرد. در پی این رویداد، در ۱۳ آبان ۴۳ امام به ترکیه تبعید شدند.
در سالهای اولیه دهه ۱۳۵۰، درآمد حاصل از نفت بیکباره افزایش یافت و شاه که در غرور و نخوت غرق شده بود، برنامه خود را با عنوان رسیدن به دروازههای تمدن بزرگ اعلام کرد. همچنین او در تاریخ ۱۱ اسفند ۱۳۵۳ حزب رستاخیز را به عنوان تنها حزب فراگیر اعلام کرد و خودکامگی و استبداد خویش را بیش از پیش نمایان ساخت.
کشتار سودی در بر نداشت
یکی از تفریحات شاه و نزدیکان او تماشای شکنجه شدن مخالفان دولت در ساواک بود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد به دستور اشرف پهلوی، کریم پور شیرازی، مدیر مسئول یکی از نشریات را زنده زنده در آتش سوزاندند و شاه و اشرف ناظر بر شکنجه و مرگ بودند. همچنین دکتر فاطمی را در حالی که تب شدیدی داشت، مضروب و سپس اعدام کردند. تاریخ پهلویها مملو از این حوادث دهشتناک است. در جریان انقلاب بعداز اینکه شاه نتوانست ارتش را تحریک به سرکوب مردم کند، در سال ۵۶ به ساواک و گارد سلطنتی دستور داد که بعضی از نیروهای ارتشی را بکشند تا ارتش به کشتار مخالفین تحریک شود.
در روز ۱۷ دی ۱۳۵۶ مقالۀ اهانتآمیزی علیه امام خمینی(ره) به قلم رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات چاپ شد. مردم و طلاب قم در اعتراض به این مقاله اهانت آمیز، قیام تاریخی ۱۹ دی ۱۳۵۶ را رقم زدند. این قیام توسط عوامل رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شد. مراجع تقلید خواستار برگزاری مراسم چهلم شهدای قم در سراسر کشور شدند و در اکثر نقاط ایران مراسمهای متعددی برگزار شدند. این بار نوبت مردم رشید تبریز بود تا در ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ قیام کنند و اعتراضات مردمی به خاک و خون کشیده و حماسهای دیگر در تاریخ انقلاب اسلامی ثبت شود. در نوروز سال ۱۳۵۷ عزای عمومی اعلام شد و مردم، مراسم چهلم شهدای تبریز را در شهرهای مختلف برگزار کردند. قیام مردم یزد نیز با سرکوب شدید رژیم پهلوی همراه بود و برگ ننگین دیگری در تاریخ رژیم پهلوی ثبت شد.
در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ سینما رکس آبادان توسط عوامل ساواک به آتش کشیده شد و تعداد زیادی از مردم بیگناه جان سپردند. در روز جمعه ۱۷ شهریور، مردم، بیخبر از حکومت نظامی به خیابانها ریختند و ارتش شاه در میدان ژاله (شهدا) به روی مردم بیدفاع آتش گشود و خیابانهای اطراف را غرق در خون مردم بیگناه کرد. هفده شهریور ۱۳۵۷ بدین شکل در تاریخ انقلاب به جمعه سیاه معروف شد. همچنین در ۱۳ آبان ۱۳۵۷ تظاهرات دانشآموزان و دانشجویان مقابل دانشگاه تهران به خاک و خون کشیده شد.
اما این جنایتها و کشتارها سودی در برنداشت و نتوانست پایههای لرزان حکومت شاه را نگاه دارد.