اشاره:
«یووال دسکین» رئیس وقت سرویس جاسوسی «شاباک» رژیم صهیونیستی، پس از پایان جنگ ۵۱ روزه ۲۰۱۴ این رژیم علیه مقاومت فلسطین در غزه گفته است: «من نمیدانم آیا این پایانی بر یک آغاز یا آغازی بر پایان است.»
در این مقاله، سعی شده تا به بررسی واقعیت موجود این اعتراف مقام امنیتی رژیم صهیونیستی پرداخته شود.
دوره تأسیس و توسعهطلبی رژیم صهیونیستی
اشغال سرزمین فلسطین و بنیانگذاری رژیم غاصب صهیونیستی به شکلی ناگهانی، نتیجه بیانیه تقسیم فلسطین در سال ۱۹۴۷م. نبود، بلکه زاییده نقشهای شیطانی و کهنه بود که نظام سلطه جهانی، ابزار تحقق آن را در صهیونیسم بهگونه سیاسی یافت. تاریخ مقاومت فلسطین نیز کنش و واکنش در برابر پیمان توطئهگران صهیونیستی است که بهتدریج به صورت یک همپیمانی سلطهگرانه گسترده در آمد و تمام کشورهای عرب، آفریقایی و آسیایی را در بر گرفت.
از سال ۱۹۴۸ م. که با تبانی و توطئه نظامهای سلطهگر غربی و صهیونیستها، تشکیل دولت اسرائیل اعلام شد؛ واقعیت کاملاً تغییر کرد. اقلیت یهودی که در شروع تجاوز، کمتر از ده در صد ساکنان آن را تشکیل میدادند تا امروز به بیش از شش میلیون یهودی بیگانه رسیدهاند که سرکردگان صهیونیسم آنان را از نواحی مختلف جهان گرد هم آوردند و در فلسطین، سرزمینی که پیش از آن هرگز آنجا را ندیده و در آن زندگی نکرده بودند، اسکان دادند. این اقلیت یهودی در سال ۱۹۱۷ م. تنها۵/۲ در صد از زمینهای فلسطین و در سال ۱۹۴۷ م. فقط ۶ در صد از آن را در اختیار داشتند، اما اکنون با زور و تجاوز و حمایت مستکبران جهانی همه سرزمین فلسطین را در اختیار گرفته و بخشهایی از دیگر سرزمینهای عربی از جمله منطقه جولان سوریه را به اشغال خود در آوردهاند.
پس از اعلام تشکیل اسرائیل، کشورهای عربی و در رأس آنها سوریه، مصر، اردن، لبنان و عراق، چهار بار (در سالهای ۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳م) با اسرائیل وارد جنگ شدند، اما بهجز یک بار که بسیار جزئی و محدود بود؛ در بقیه جنگها، توفیقی کسب نکردند و رژیم صهیونیستی توانست با کمک حامیان بینالمللی خود و با استفاده از غفلت و تششت ارتشهای عربی، طعم تلخ شکست را به عربها بچشاند و بخشهای دیگری از سرزمینهای عربی را به اشغال خود درآورد.
در ادامه این مبحث، فقط به دو جنگ ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷ که در اشغال سرزمین فلسطین تأثیر بهسزایی داشتند و نیز نتیجه و دستاوردهای این جنگها، برای رژیم صهیونیستی اشاره میشود.
- جنگ ۱۹۴۸میلادی
جنگ ۱۹۴۸م. نخستین رویارویی نظامی عربها با اشغالگران صهیونیست به شمار میآید. در این نبرد که در ۱۵/۵/۱۹۴۸م. آغاز شد، مصر، سوریه، اردن و لبنان شرکت داشتند. علت اصلی شعلهور شدن آتش جنگ، تصمیم صهیونیستها و قدرتهای جهانی حمایتگر آن بر پایهگذاری کشور یهودینشین در فلسطین براساس قطعنامه تقسیم فلسطین بود.
در نتیجه این جنگ صهیونیستها ۷۸ در صد کل خاک فلسطین را به اشغال خود درآوردند و نخستین آوارگی بزرگ مردم فلسطین آغاز شد.(۱) در پایان جنگ، صهیونیستها با قطع ارتباط زمینی مستقیم بین مصر و سایر کشورهای عربی شرق آن، موفق شدند جهان عرب را به دو نیم تقسیم کنند. در قسمتهایی که اشغال نشده بودند، هیچ دولت مستقل فلسطینی به وجود نیامد، زیرا در سال ۱۹۵۰م. مصر نوار غزه و اردن کرانه باختری رود اردن را به خاک خود ضمیمه کردند.(۲)
- جنگ ۱۹۶۷ میلادی
این جنگ، سومین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به نام «تجاوز پنجم ژوئن» نیز شناخته شده است. در این جنگ نیروهای متجاوز اسرائیلی به نیروهای مصر و سوریه و اردن حمله کردند. تجاوز ژوئن با حمله هوایی گسترده نیروی هوایی رژیم صهیونیستی در ساعت ۸:۴۵ بامداد به وقت قاهره و در روز دوشنبه ۵/۶/۱۹۶۷م. به پایگاههای هوایی مصر آغاز شد. هواپیماهای مهاجم تا ساعت ۱۱:۴۵ به حملات خود ادامه دادند و توانستند نیروی هوایی مصر را از صحنه نبرد خارج کنند.(۳) حملات شدید و غافلگیرانه هوایی اسرائیل در همان ساعات اولیه نبرد به فرودگاههای سوریه، اردن و عراق آغاز شد و رژیم صهیونیستی توانست نیروی هوایی این کشورها را از کار بیندازد. سپس نیروی زمینی اسرائیل وارد نبرد شد و با پشتیبانی نیروی هوایی خود که دست بالا را در این نبرد داشت، توانست به اهداف از پیش تعیین شده خود در سوریه و اردن و مصر برسد و ظرف مدت شش روز، صحرای سینا، کرانه غربی رود اردن، نوار غزه، ارتفاعات جولان و شهر مهم قنیطره سوریه و بیتالمقدس را که تا پیش از آن شهری بینالمللی محسوب میشد، به اشغال خود درآورد؛ حدود یک میلیون عرب ساکن مناطق اشغالی را آواره سازد؛ سرزمینهای تحت اشغال خود را به بیش از سه برابر افزایش دهد و با تسلط بر بلندیهای جولان سوریه، نیروهای نظامی خود را تا ۲۴ کیلومتری جاده مهم دمشق، امان، برساند و با تکیه بر همین ارتفاعات، نیروهایش را در ۵۵ کیلومتری پایتخت سوریه مستقر سازد و بر منطقه تسلط کامل پیدا کند.(۴)
آغاز دوره شکستناپذیری رژیم صهیونیستی
افسانه شکستناپذیری رژیم صهیونیستی چندان نپائید که انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹م.(۲۲ بهمن ۱۳۵۷) به پیروزی رسید و رویای «از نیل تا فرات» صهیونیسم به کابوس تبدیل شد. «ناحوم گولدمن» یکی از مؤسسان کنفرانس جهانی و از بزرگترین حامیان تأسیس وطن ملی یهود در فلسطین و رئیس وقت صندوق یهود در کتاب مهم خود تحت عنوان «اسراییل به کجا میرود؟» در این باره نوشت:
«این جزیره یهودی در اقیانونس عربی اطراف خود از بین خواهد رفت و شانس آن خیلی محدود خواهد بود.»(۵)
در ابتدا کمتر کسی به این تحلیل و پیشگویی وی توجه کرد، اما با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حمایت آن از نهضت مردم فلسطین و آغاز انتفاضه در سرزمینهای اشغالی، این واقعیت محقق شد که جزیره مزبور (یهودی) از بین خواهد رفت، اما نه در میان اقیانوس عربی پیرامون خود، بلکه درمیان امواج پر تلاطم انقلاب اسلامی که از شرق شروع شد و دامنه آن فلسطین اشغالی را نیز فرا خواهد گرفت.
پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی ضمن آن یکی از خطرناکترین رژیمهای دست نشانده استکبار و صهیونیسم در منطقه را سرنگون کرد؛ به مسلمانان نشان داد که اسلام تنها راه حل و جهاد، مناسبترین روش است. لذا منجر به پیدایی جریان تازه اسلامگرائی شد که به روش سنتی دیرین بسنده نکرد و به مبارزه مسلحانه به عنوان یک راهبر جدیدی روی آورد. مهمترین گروه این جناح جدید، جنبش جهاد اسلامی است که در اوایل دهه هشتاد شکل گرفت. این جریان در آمادهسازی زمینه برای شروع انتفاضه مردمی فلسطین در ماه دسامبر ۱۹۸۷م. (۴۰ سال پس از اعلام موجودیت اسرائیل) سهیم بود. با شروع انتفاضه فلسطین، جریان اسلامگرای دیگری نیز به نام «حماس» شکل گرفت و پا به عرصه مبارزه با رژیم غاصب صهیونیستی نهاد.
در واقع انقلاب اسلامی ایران با وارد کردن اسلام به صحنه مبارزاتی مردم فلسطین، به کالبد و جسم نیمهجان نهضت فلسطین که به سردی گرائیده بود، جانی دوباره بخشید و آتش زیر خاکستر انقلاب فلسطین شعلهور شد و در انتفاضه دسامبر ۱۹۸۷م. تبلور یافت. انتفاضه فلسطین با وجه تسمیه «انقلاب مساجد»، صرفنظر از عوامل متعدد شکلگیری آن، بدون هیچ وابستگی گروهی یا سازماندهی قبلی جریانهای سیاسی مقاومت وابسته به دولتهای عربی و با الهام از انقلاب اسلامی ایران به منصه ظهور رسید. شکل و ماهیت مبارزاتی و مقاومت مردم فلسطین بر ضد اشغالگران صهیونیست نیز تغییر کرد، بهگونهای که اسلام محور اصلی و اساسی مبارزه فلسطینیان با صهیونیستهای اشغالگر شد و سازماندهی آن نیز در قالب تشکلهای اسلامی همسو با انقلاب اسلامی ایران صورت گرفت.
این وضعیت بهقدری گویا و روشن بود که «اسحاق رابین»، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی به گسترش اسلامگرایی و نفوذ نیروهای اسلامی در سرزمینهای اشغالی فلسطین اعتراف کرد و در پاسخ به سئوالات چند تن از اعضای کمیسیون دفاع کنست(Knesset)(پارلمان) اسرائیل در تاریخ ۳/۶/۱۳۷۲ش. تأکید کرد که نفوذ گروههای اسلامی در اسرائیل (فلسطین اشغالی) هر روز گسترش بیشتری مییابد که این امر برای رژیم خطرناک خواهد بود. وی تصریح کرد هواداران فلسطینی (امام) خمینی میکوشند تا جناحهای معتدل جنبش فتح را از صحنه خارج سازند.(۶)
وقوع انتفاضه الاقصی در سال۲۰۰۰ نیز این باور و اعتقاد به سرنوشت آینده ملت فلسطین و رژیم صهیونیستی و زوال و فروپاشی تدریجی آن رژیم جعلی را بیشتر کرد، بهویژه اینکه انتفاضه فلسطین با تکیه بر دین اسلام و اراده مردم فلسطین که در برابر رژیم صهیونیستی کمترین امکانات را داشتند، توانست موفقیت و موقعیت ویژهای را به دست آورد که کشورهای عربی در چهار دهه مبارزه سیاسی و حتی بعضاً نظامی و گروهها و سازمانهای مقاومت فلسطینی ظرف دهها سال مبارزه مسلحانه و عملیات چریکی و تخریبی علیه اسرائیل و حامیان آن در جهان نتوانستند به دست آورند.
شکست نظامی پی در پی رژیم صهیونیستی از مقاومت فلسطین
رژیم صهیونیستی جنگهای متعددی به اعراب بهویژه فلسطینیان تحمیل کرد تا به اهداف سیاسی خود دست یابد. هر چند این رژیم در اکثر این جنگها به اهداف سیاسی خود دست یافت؛ اما رؤیای شکستناپذیری آن چندان نپائید و در تابستان۲۰۰۶م. اولین شکست تلخ و خفتبار خود را در برابر مقاومت اسلامی لبنان (حزبالله) تجربه کرد. اولین شکست تلخ این رژیم از مقاومت فلسطین نیز با عقبنشینی رژیم صهیونیستی از نوار غزه و تخلیه شهرکهای یهودینشین در اثر انتفاضه فلسطینیان در سال ۲۰۰۵م. آغاز شد.
تا پیش از تابستان ۲۰۰۵، منطقه غزه در اشغال نظامی رسمی اسرائیل بود و ۷۷۰۰ اسرائیلی در چند شهرک در غزه زندگی میکردند، اما پس از عقبنشینی اسرائیل از این منطقه، این شهرکها تخلیه شدند و کنترل منطقه غزه به دولت خودگردان فلسطین سپرده شد، گرچه کنترل عملی (دفاکتو) غزه همچنان در دست اسرائیل است و حریمهای هوایی و آبی غزه در اختیار اوست و در هر زمان حق ورود نظامی به غزه را دارد. حماس در سال ۲۰۰۷م. پس از نبرد غزه، نیروهای دولت خودگردان را از این منطقه بیرون کرد و کنترل آن را در دست گرفت.
رژیم صهیونیستی پس از ماهها محاصره اقتصادی طولانی دولت حماس و بستن همه گذرگاههای نوار غزه به روی یک و نیم میلیون تن ساکنان این منطقه نتوانست این مردم را از پای درآورد. مردم فلسطین بهرغم تحمل بحران اقتصادی غزه با مرگ خاموش دست و پنجه نرم کردند؛ اما هیچگاه از حمایت از دولت مردمی حماس دست برنداشتند. از این رو رژیم صهیونیستی پس از ناکامی در شکست دادن دولت قانونی حماس تلاش کرد تا مجدداً انتقام دیگری از فلسطینیان بگیرد و در نوار غزه دست به مجازات دستهجمعی آنها بزند. از این رو به تهاجمات نظامی متعدد به نوار غزه و کشتار فلسطینیان دست زد؛ اما در همه آنها شکست خورد. مهمترین این جنگها عبارتند از:
- جنگ ۲۲روزه علیه غزه (۲۰۰۹ـ ۲۰۰۸)
در هفتم دی ماه ۱۳۸۷ (۲۷ دسامبر ۲۰۰۸) مرحله اول عملیات سنگین نظامی علیه منطقه بسته غزه را آغاز کرد تا با در همشکستن مقاومت اسلامی مردم منطقه و حذف مقاومت از معادله فلسطینی – اسرائیلی، راه مذاکرات را برای تأسیس دو دولت در یک سرزمین باز کند و عملاً با حذف کشور فلسطین صرفاً یک دولت مسلمان – مسیحی در بخشی از سرزمین تحت حاکمیت اسرائیل شکل بگیرد.
شواهد و قرائن حاکی از این بودند که رژیم صهیونیستی باور و این باور را به شهروندان یهودی خود نیز القا کرده بود که طی یک دوره کوتاه ۷ تا ۱۰ روزه جریان مقاومت را از میان بر میدارد و یا آن را تا بهقدری تضعیف میکند که توانایی مخالفت با طرحهای اسرائیلی-آمریکایی را نداشته باشد.(۷)
در این راستا، مسئولین رژیم صهیونیستی تلاش کردند با تکیه بر تجربه جنگ ۳۳ روزه ۲۰۰۶ با حزبالله، اهداف جنگ را به روشنی ابراز نکنند تا در تنگنای تفسیرهای پیروزی در جنگ قرار نگیرند. البته خانم «تزپی لیونی»، وزیر خارجه وقت رژیم صهیونیستی، ماهیت جنگ غزه را، جنگ ارزشهای تمدن غربی و پیشرفته با تروریستها معرفی کرد.(۸)
سرانجام این جنگ پس از ۲۲ روز در تاریخ ۲۹/۱۰/۱۳۸۷ در حالی به پایان رسید که رژیم صهیونیستی نتوانست به هیچ یک از اهداف خود دست یابد و نوار غزه را که عرض برخی از مناطق آن کمتر از شش کیلومتر است، اشغال کند. این در حالی است که ارتش این رژیم در جنگ سوم اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷ در جنگ با ارتشهای مصر، اردن، سوریه و عراق توانست در عرض شش روز سرزمینهای تحت اشغال خود را چهار برابر و حدود ۸۰% تجهیزات نظامی این کشورها را منهدم کند و حدود هزار کشته و مفقود از ارتش مصر بگیرد.(۹)
در پی شکست رژیم صهیونیستی بعد از ۲۲ روز حمله به غزه، ارتش این رژیم در تاریخ ۳۰/۱۰/۱۳۸۷ عقبنشینی خود را از این منطقه آغاز کرد و نیروهای آن در نوار مرزی بین سرزمینهای اشغالی و غزه مستقر شدند. این اقدام در پی اعتراضهای مردمی در جهان و ضربالاجل یک هفتهای جنبش مقاومت اسلامی فلسطین «حماس» و «جهاد اسلامی فلسطین» برای خروج نظامی اسرائیل از نوار غزه صورت گرفت.
اعلام آتشبس یکجانبه از سوی رژیم صهیونیستی به منزله شکست برای سران این رژیم و پیروزی برای حماس و مردم مظلوم فلسطین بود. همه شخصیتها، احزاب و مطبوعات رژیم صهیونیستی نیز اعتراف کردند که از این جنگ ۲۲ روزه هیچ نتیجهای حاصل نشد؛ بلکه برعکس به قدرت و محبوبیت حماس افزوده شد.(۱۰)
۲٫جنگ هشت روزه علیه غزه ـ ۲۰۱۲
با شروع بحران و فتنه تکفیری در سوریه، جبهه استکبار تلاش کرد با مدلسازی انقلابهای عربی در سوریه، نظام سیاسی این کشور را که در محور مقاومت علیه رژیم صهیونیستی قرار داشت ساقط کند؛ لذا رژیم صهیونیستی با استفاده از فرصت به وجود آمده در سوریه، برای سرکوب مقاومت در غزه دست به تلاش مذبوحانه دیگری زد. بدین لحاظ میتوان گفت که انتخاب زمان جنگ هشت روزه از سوی سران رژیم صهیونیستی، ناشی از دو موضوع تحولات منطقهای و برخی مسائل داخلی این رژیم بود. تصور ضعیف شدن محور مقاومت در منطقه، از اصلیترین دلایل منطقهای این موضوع است.
از بعد داخلی نیز رژیم صهیونیستی که پس از جنگ ۲۲ روزه به بازسازی ارتش خود پرداخته بود؛ به تصور اینکه جبهه مقاومت فاقد تحول جدی در حوزه دفاعی و در پی تحولات سوریه تضعیف شده است، فرصت را برای جبران شکستهای گذشته غنیمت شمرد و تهاجم نظامی خود را با نام عملیات «ستون ابرها» شروع کرد. این نام برگرفته از موضوعی تاریخی در تورات است. مقاومت فلسطین نیز نام «حجاره السجیل» (سنگ سجیل) را بر عملیات دفاعی خود نهاد. این عبارت نیز با داستان ابرهه در حمله به مکه در زمان قبل از اسلام مرتبط است.
جنگ هشت روزه از روز ۲۴آبان ۱۳۹۱ (۱۴ نوامبر۲۰۱۲) با ترور احمد الجعبری، معاون فرمانده گردانهای عزالدین قسام توسط هواپیماهای اسرائیلی آغاز شد. اسرائیلیها هدف از این عملیات را پاسخ به حملات موشکی گروههای مقاومت فلسطینی مستقر در نوار غزه اعلام کردند.
ساعتی پس از آغاز حمله، سخنگوی رژیم صهیونیستی بر صفحه تلویزیون حاضر شد و خطاب به صهیونیستهای ساکن فلسطین اشغالی اعلام کرد:
«این بار جنگ ما با حماس دستکم هفت هفته ـ ۴۹ روز ـ به طول میانجامد.»
وی در توضیح علت آن گفت: «این بار تصمیم گرفتهایم حماس را برای همیشه از میان برداریم.»
رژیم صهیونیستی در این جنگ از جنگندههای اف. ۱۶ و اف. ۱۵، تانکهای مرکاوا و بمبهای فسفری استفاده کرد، در حالی که مقاومت فقط موشکهایی با برد متوسط را در اختیار داشت.ارتش رژیم صهیونیستی طی پنج روز بیش از ۱۰۰۰ بار مناطق مختلف غزه اعم از ساختمانهای مسکونی و دولتی، دفاتر رسانههای داخلی و خارجی را هدف حملات هوایی، زمینی و دریایی خود قرار داد که در اثر آن تعداد شهدای فلسطین به ۷۰ نفر و مجروحان به ۶۰۰ نفر رسید.
رزمندگان مقاومت فلسطین در عملیاتی مشترک به نام «سنگ سجیل» بیش از ۵۵۰ موشک و خمپاره به سوی اهداف صهیونیستی شلیک کردند و باعث شدند که صهیونیستها روز و شب خود را در وحشت سپری و به پناهگاهها فرار کنند.(۱۱)
سرانجام رژیم صهیونیستی در هشتمین روز جنگ مجبور شد آتشبس اعلام کند و حملات نظامی خود را به غزه پایان دهد و عملاٌ شکست از مقاومت فلسطین را بپذیرد. تهاجم هشت روزه رژیم صهیونیستی و جنگ نابرابر علیه مردم بیدفاع غزه اگر چه خسارتها و تلفات زیادی را بر جای گذاشت؛ اما از لحاظ سیاسی و نظامی، اهداف این رژیم را محقق نکرد و دستاوردهای زیادی برای مقاومت فلسطین به همراه داشت.
تحلیلگران و سیاستمداران غربی و حتی اسرائیلی، پس از پایان جنگ رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه و تن دادن این رژیم به آتشبس در برابر مقاومت فلسطین و تن دادن به شرایط آن،از شکست اسرائیل سخن گفتند و حتی اعتراف کردند که ایران دست برتر را در این جنگ دارد.(۱۲)
۳٫جنگ ۵۱ روزه علیه غزه ـ ۲۰۱۴
جنگ۵۱ روزه رژیم صهیونیستی علیه غزه را باید در ارتباط با رویدادهای سیاسی و امنیتی فلسطین اشغالی مطالعه و بررسی کرد. این جنگ در تاریخ ۱۷ تیر ۱۳۹۳ با بمباران هوایی غزه توسط هواپیماهای بمبافکن رژیم صهیونیستی شروع شد. ابتدا نیروی هوایی و توپخانه رژیم صهیونیستی محلههای شجاعیه و خزاعه در غزه بیت حانون و رفح را درهم کوبیدند. در ۲۵ تیر ۱۳۹۳ نیز عملیات زمینی رژیم صهیونیستی آغاز شد. در این جنگ ارتش صهیونیستی با گلولههای حاوی گازهای سمی و شناخته نشده، محلهها و مناطق مختلف نوار غزه را هدف قرار داد و بر سر مردم بمبهای فسفری فرو ریخت.
حملات موشکی حماس و جهاد اسلامی به تلآویو و فرودگاه بینالمللی «بن گورین» هم باعث شد آمریکا، اروپا، روسیه و بسیاری از کشورهای دیگر پروازهای خود به فلسطین را لغو کنند. گردانهای قدس شاخه نظامی جنبش جهاد اسلامی فلسطین نیز با استفاده از موشکهای «براق ۱۰۰» و «براق ۷۰» فرودگاه مذکور، شهر تلآویو و بخش صهیونیستنشین بیتالمقدس را هدف قرار دادند.
در جنگ ۵۱ روزه، بالغ بر ۲۱۴۳ شهید و بیش از ۱۱ هزار فلسطینی مجروح شدند و بیش از ۱۰ هزار ساختمان (از قبیل اماکن مذهبی، آموزشی، درمانی و…) تخریب شد. در این جنگ، ۱۵۰ هزار فلسطینی آواره شدند. در طرف مقابل، ۶۹ اسرائیلی کشته و بیش از ۵۰۰ نفر مجروح شدند که اکثراً نظامی بودند.(۱۳)
سرانجام در ۴ شهریور۱۳۹۳ مذاکرات طرفهای مصری و اسرائیلی، به آتشبسی نامحدود منجر شد. البته توافقنامه آتشبس مکتوب نبود و به صورت رسمی بین جنبش مقاومت اسلامی فلسطین و رژیم صهیونیستی امضا نشد. این جنگ هر چند سبب کشتار و آوارگی فلسطینیان و نیز انهدام زیرساختهای اقتصادی و آموزشی و مسکونی غزه شد؛ اما برای مقاومت فلسطین دستاوردهایی را به همراه داشت که باعث شد عملیات برنامهریزی شده رژیم صهیونیستی مختل و نبرد برای این رژیم، طولانی و فرسایشی شود. جنگ ۵۱ روزه غزه همچنین چالشهایی را برای رژیم صهیونیستی به وجود آورد و خسارتهایی را به آن وارد ساخت.
نکته قابل توجه در جنگ ۵۱ روزه که فلسطینیان، اسرائیلیها و نیز غربیها به آن اشاره داشتند، نقش هدایتگرانه و بسیار برجسته و کارآمد رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت امام خامنهای در این جنگ بود. روزنامههای «والاستریت ژورنال» و «نیویورک تایمز» هر دو به این نکته اشاره کردند که: «در این جنگ، رهبری جهان اسلام و جبهه مسلمین را آیتالله خامنهای به عهده داشت و از عهده آن برآمد.»(۱۴)
۴٫جنگهای چند روزه رژیم صهیونیستی علیه غزه ـ ۲۰۲۲
پس از جنگ ۵۱ روزه و همه جانبه رژیم صهیونیستی علیه مقاومت در غزه، رژیم صهیونیستی، چندین تجاوز نطامی دیگر، به غزه را انجام داد که با مقاومت چشمگیر و سریع گروهها و نیروهای مقامت فلسطینی روبهرو شد و اسرائیل پس از یک تا سه روز از آغاز جنگ، ناگزیر به اعلام آتشبس و توقف عملیات نظامی خود در غزه شد. آخرین تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه، در اواخر مرداد ماه ۱۴۰۱ آغاز شد و ۳ روز ادامه داشت.
رژیم صهیونیستی تجاوز خود به غزه را با به شهادت رساندن «تیسیر الجعبری»، فرمانده بخش شمالی گردانهای قدس، شاخه نظامی جنبش جهاد اسلامی، آغاز کرد. جنبش جهاد اسلامی نیز در واکنش به این حملات، حدود هزار راکت به سمت مناطق گوناگون اراضی اشغالی شلیک کرد و خسارات زیادی، بهویژه به شهرکهای اطراف نوار غزه و نیز شهر «عسقلان» به صهیونیستها وارد شد.
روزنامه عبریزبان «معاریو» در گزارشی از میزان خسارات وارده به رژیم صهیونیستی در نتیجه جنگ ۳ روزه غزه، پرده برداشت و نوشت: «کمیته مالی کنست، حجم خسارات وارده به اسرائیل را حدود ۳۰۰ میلیون شِکِل برآورد کرده است. در جنگ اخیر غزه، ۲۲۲ مورد خسارت مستقیم به مناطق شهرکنشین از جمله ۸۴ مورد در عسقلان، ۶۶ مورد در سدیروت و ۷۲ مورد در دیگر مناطق اشغالی گزارش شده است. به اعتراف مقامات صهیونیستی، موشکهای جهاد اسلامی در جنگ اخیر غزه بسیار دقیق عمل کردند. معاریو در ادامه گزارش داد که در جریان این جنگ، ۱۱۴ مورد خسارت به ساختمانها و ۹۷ مورد خسارت به خودروهای شهرکنشینان وارد شده است.(۱۵)
واقعیت موجود و اعتراف صهیونیستها به فروپاشی اسرائیل
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در پی اعتراف «ناحوم گولدمن»، بهتدریج احساس ناامنی در میان اسرائیلیان، نسبت به آینده رژیم صهیونیستی شروع شد. نقطه عطف این وضعیت، انتفاضه اول ۱۹۸۷ و انتفاضه مسجد الاقصی در سال ۲۰۰۰ م. بود و با شکست رژیم صهیونیستی در جنگهای مختلف علیه مقاومت فلسطین، به اوج خود رسید.
فروپاشی هیبت و هیمنه این رژیم که بر پایه تبلیغات دروغین قدرتهای حامی آن ایجاد شده بود؛ از اواسط دهه اول قرن بیست و یکم، بهخصوص پس از شکست خفتبار از حزبالله لبنان در جنگ ۳۳ روزه ۲۰۰۶ و نیز ناکامی در تلاش برای به زانو درآوردن حماس در جنگ ۲۲ روزه ۲۰۰۸ – ۲۰۰۹ و جنگ هشت روزه ۲۰۱۲ و جنگ ۵۱ روزه ۲۰۱۴ و جنگهای ۱ تا ۳ روزه پس از آن، فرو ریخت و ادعای شکستناپذیری این رژیم در سطح بینالمللی، بیپایه و مضحک شد.
واقعیت این است که رژیم صهیونیستی هم در جبهه داخلی و هم در خارج از فلسطین اشغالی به بنبست رسیده و بهشدت دچار استیصال شده و تمام تدابیری که زمامداران این رژیم با کمک و همفکری متحدین جهانی خود اتخاذ کردهاند، یکی پس از دیگری با شکست و ناکامی مواجه شدهاند.
در جبهه داخلی نیز بحران سیاسی و اجتماعی وسیعی که در طول موجودیت آن کمسابقه است؛ بر این رژیم مستولی شده است. شیوع فساد اخلاقی و مالی در بالاترین سطوح حکومتی، بیاعتمادی اسرائیلیها به رهبران سیاسی، سرخوردگی و یأس شدید در همه اقشار جامعه سرزمینهای اشغالی، نمونهای از معضلاتی است که این رژیم در داخل با آن دست به گریبان است. صهیونیستها از جنبه امنیتی نیز در شرایط بغرنجی به سر میبرند.
وحشت از موشکهای مقاومت، بهویژه حماس و سازمان جهاد اسلامی فلسطین که مناطق صهیونیستنشین را هدف قرار میدهند و احساس ناامنی در مرز شمالی به دلیل هراس از موشکهای حزبالله هم موضوعاتی نیستند که رهبران اسرائیل بتوانند بهسادگی از کنار آن عبور کنند. شرایط و واقعیت موجود رژیم صهیونیستی بهگونهای است که در نزد شهرکنشینان صهیونیستی در فلسطین اشغالی، این احساس وجود دارد که خطر اعراب، از بین نرفته است و وجود ملت فلسطین، تنها مرزهای این کشور یا سلطه صهیونیستها بر بخشهایی از سرزمین فلسطین را تهدید نمیکند، بلکه کل موجودیت آنها را به خطر میاندازد.
این نگرانیها و اوضاع نابسامان امنیتی در سرزمینهای اشغالی، سئوالات زیادی را در اذهان صهیونیستها درباره پروژه صهیونیسم و اهداف آن ایجاد کرده است، بهگونهای که از زمان شکلگیری انتفاضه الاقصی، اندیشمندان صهیونیست نسبت به آینده تیره و تار این رژیم بسیار بدبین و ناامید شده و بسیاری از آنان و سیاستمداران و حتی دولتمردان این رژیم، آشکارا از اعتقاد و باور خود مبنی بر فروپاشی این رژیم سخن گفتهاند. واقعیت نیز نشان میدهد که هر بار که جنگی بین رژیم صهیونیستی و مقاومت منطقه شکل گرفته، افکار عمومی در سرزمینهای اشغالی به آغازی بر پایان این رژیم را گرایش پیدا کردهاند.
در حوزه بیرونی و صحنه بینالمللی نیز این رژیم با شرایط وخیمی مواجه شده است. پس از ۷۵ سال تلاش رژیم صهیونیستی و حامیان قدرتمند آن، این رژیم اکنون در سطح بینالمللی بیاعتبارتر از همیشه است. اگر زمانی این رژیم با همدستی رهبران مرعوب و مرتجع منطقه توانسته بود با برخی از کشورها ارتباط ایجاد کند؛ اکنون این شرایط به سبب رشد آگاهی ملتها و ابراز مخالفت آنها در برابر هر گونه ارتباط رهبرانشان با رژیم صهیونیستی تغییر کرده است.
مجموعه این شرایط موجب شده است تا بهتدریج نخبگان اسرائیلی ـ یهودی و نیز رهبران رژیم صهیونیستی با وحشت و اضطراب به سقوط قریبالوقوع این رژیم اعتراف و عملیات مقاومت فلسطینی علیه اسرائیلیها را «پایانی بر آغاز اسرائیل» تلقی کنند.
پینوشتها:
- نشریه واحد مرکزی خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران؛ فلسطین قربانی یک جنایت، اسفندماه ۱۳۶۶ش.،ص.۴٫
- درایسدل، آلاسدید و بلیک، جرالد.اچ؛ جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا، ترجمه دره میرحیدر، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران ۱۳۶۹ش.، ص. ۳۸۲٫
- الموسوعه الفلسطینیه، همان، ص. ۱۷۲٫
- مصطفی، حسن؛ حرب حزیران ۱۹۶۷م، بیروت ۱۹۷۳م.
- ۵٫ عوض، صالح: الانتفاضه الثوره، مؤسسه الزنیه للاعلام والنشر، چاپ اول، ص. ۸۹٫
- صفاتاج، مجید، ماجرای فلسطین و اسرائیل، تهران: انتشارات آفاق روشن بیداری، ۱۳۹۷،ص.۲۹۹٫
- بنفشه غلامی، روزنامه ایران، ۱۲/۱۱/۱۳۸۷٫
- روزنامه ایران، ویژهنامه جنگ ۲۲ روزه غزه، ۱۲/۱۱/۱۳۸۷٫
- برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: مجید صفاتاج، دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل (تهران: انتشارات آرون، ۱۳۸۹) جلد سوم، ص. ۱۵۵-۱۴۲٫
- روزنامه کیهان، ۱/۱۱/۱۳۸۷٫
- سلمان رضوی، نشریه رویداد و گزارش فلسطین، شماره ۳۸۰، ۸/۹/۱۳۹۱٫
- برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: صفاتاج، مجید، نضت فلسطین، تهران: انتشارات آفاق روشن بیداری، ۱۳۹۶، فصل چهارم.
- سبحان محقق، کیهان، ۱۶ مرداد ۱۳۹۳،ص.۸٫
- داوود کلانتری، تنظیم: علی باقریانی، نشریه رویداد و گزارش، ۲۵ شهریور ۱۳۹۳.
- تسنیم، ۲۵/۵/۱۴۰۱٫