دولت باکـو و تهدید نظام‌مند منافع جمهوری اسلامی ایران، شیوا علیـزاده

اشاره: قطعه جنوب شرقی قفقاز در شمال ارس که امروز کشوری به نام جمهوری آذربایجان را در خود جای داده است، از کهن‌ترین مراکز تمدن اسلامی ـ ایرانی است که عموم مردم آن در قرن نخست هجری مانند اکثر مناطق ایران به اسلام گرویدند. تبدیل شدن این مناطق به یکی از کانون‌های مهم و ریشه‌دار جمعیتی شیعیان واقعیتی است که چه در دوره استیلای تزارها و چه در دوره شوروی الحادی و چه در سه دهه سپری‌ شده از استقلال جمهوری آذربایجان موجب هراس سران حکومت‌های مستولی بر این جغرافیا بوده و آنها را به تکاپوهای پردامنه برای تضعیف تشیع در این سرزمین و تبعاً گسست پیوندهای همه‌جانبه مردمان شیعه شمال ارس با ایران شیعی واداشته است. بخش مهمی از این اقدامات نیز معطوف به محدود ساختن و مورد تعقیب و آزار و حتی کشتار روحانیت شیعه در سرزمین‌های شمال ارس بوده که تا به امروز در اشکال و انحای مختلف تداوم یافته است.

ضدیت با تشیـّع از زمان تزارها تا امروز

روس‌های تزاری یکی از مهم‌ترین تهدیدها در برابر استقرار و تثبیت خود در ولایات اشغالی قفقاز را علمای شیعه‌ مرتبط با ایران می‌دانستند و کماکان و به‌درستی نگاهشان به صفحات جنوب ارس بود. برخورد حاکم نظامی قفقاز، ژنرال یرملوف با ملا تنگری‌وردی، پیشوای شیعیان تفلیس که متهم به مکاتبه با علمای شیعه ایران و خیانت به دولت تزاری شده بود یک نمونه از برخورد روس‌ها با علمای شیعه، حتی در دوران قبل از استیلای کاملشان بر قفقاز است.

در طول یک سده استیلای تزارها، تشیع همواره تهدیدی علیه آنها محسوب می‌شد. پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، مؤسسین کشوری که در سرزمینی که اَران و شَروان نام داشت و با شیطنت انگلیسی‌ها و ترکان جوان، آذربایجان نام گرفت، به‌اصطلاح روشنفکرانی بودند که به هویت شیعی مردمان آن خطه بها نمی‌دادند. پس از این تجربه‌ کوتاه استقلال ظاهری، کشور موسوم به جمهوری آذربایجان از ۱۹۲۱ تا ۱۹۹۱ بخشی از یک امپراتوری الحادی بوده است که امحای مذهب را به‌طور رسمی در دستور کار خود قرار داده بود و سیاست‌های فرهنگی‌ خود را با چنین هدفی طراحی و اجرا می‌کرد. گفتمان رسمی دوران اتحاد شوروی در جهت جدا کردن این بخش از ایران تاریخی از ریشه‌های مذهبی و فرهنگی آن تنظیم شده بود.

قفقازی‌ها در ساختار قدرت شوروی نقش‌های مهمی داشتند و در ادوار مختلف تمایلات و آرمان‌های قومی و ملی خویش را به فراخور شرایط و امکانات پیش بردند. نخبگان بومی مانند میر جعفر باقراف در بسیاری از جنبه‌ها نظیر برساختن هویت‌ها در تقابل با ایران، از حمایت دستگاه فکری و تبلیغی مستقر در مسکو نیز بهره‌مند بودند. علاوه بر این، واضعان یهودی ایدئولوژی زهرآلود پان‌ترکیسم چنان ‌که پیشتر اشاره شد قبل از تأسیس اتحاد شوروی، بذر مسموم ضدیت با هویت شیعی و ایرانی را در قفقاز جنوبی پاشیده بودند.

هر چند تمام این نقشه‌های خصمانه نتوانستند آن‌‌گونه که مد نظر طراحان آنها بود عموم مردم را از ریشه‌های مذهبی و فرهنگی خود بیگانه سازد، اما پس از فروپاشی اتحاد شوروی به زیربنایی برای پروژه‌ دولت ‌ـ ملت‌سازی سران کشور جدیدالتأسیس جمهوری آذربایجان تبدیل شد.

سران جمهوری آذربایجان هم در عمده‌ی سال‌های دوران استقلال به قرابت‌ها و پیوندهای فرهنگی و مذهبی ریشه‌دار در تاریخ با ایران، پشت کردند و ضدیت با هویت ایرانی را در سیاست‌های داخلی و خارجی خود ادامه دادند. سیاست‌های ضد ایرانی مقامات باکو به جنبه‌های فرهنگی و مذهبی محدود نمی‌شود. ضربه‌زدن به منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی جمهوری اسلامی ایران دیگر پیامد سیاست‌های باکوست که رقبا و دشمنان کشورمان در هدایت آن نقش قابل توجهی دارند. نقش رژیم صهیونیستی، ترکیه و ناتو در جهت ‌دادن به رویدادهای دو سال اخیر در قفقاز جنوبی به‌گونه‌ای که به ایجاد تهدیدهای گوناگون برای ایران منجر شوند، آشکار بوده است.

تبدیل آذربایجان به‌کانون ضد ایرانی توسط صهیونیست‌ها

رژیم صهیونیستی مدت‌هاست که جمهوری آذربایجان را به کانونی برای فعالیت‌های ضدایرانی تبدیل کرده است. هرچند جنگ ۲۰۲۰ با هدف آزادسازی قره‌باغ آغاز شد، اما به‌زودی مشخص شد مطامع و نیات باکو و حامیان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای آن بسیار فراتر است و بیرون راندن ارمنی‌ها از سرزمین‌های اشغال‌ شده بهانه‌ای بیش نیست. بر اساس افشاگری‌های ویکی  ‌لیکس، الهام علیف در سال ۲۰۰۹ روابط باکو و تل‌آویو را به کوه یخ تشبیه کرد که تنها یک دهم آن پیدا و نه ‌دهم دیگر زیر آب پنهان است. در سال‌های اخیر و با علنی شدن روابط گسترده و عمیق باکو با رژیم صهیونیستی از سویی و از طرف دیگر فراز آمدن بیش از پیش محور مقاومت و تنگ شدن عرصه بر آمریکا و وابستگان آن در منطقه و محدودسازی موفق ژئوپلیتیک رژیم صهیونیستی توسط نیروهای مقاومت و تشدید رویارویی تهران و تل‌آویو، جمهوری آذربایجان به‌تدریج هرچه بیشتر در صدد عبور از خط قرمزهای ایران و ارسال سیگنال‌های خصمانه به تهران برآمده است.

یکی از مهم‌ترین رویدادها در روابط باکو و تل‌آویو که در واقع نقطه عطفی در مسیر آغاز پرده‌برداری از روابط نضج‌یافته‌ طرفین بود و در ضمن، اولویت‌ها و ترجیحات راهبردی باکو را به‌خوبی آشکار کرد، سفر شیمون پرز رئیس‌جمهور وقت رژیم صهیونیستی به باکو در سال ۱۳۸۸ بود. سفری که با واکنش جمهوری اسلامی ایران از جمله هشدار مرحوم سرلشکر فیروزآبادی رئیس وقت ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران به دولت جمهوری آذربایجان مواجه شد. البته واکنش‌ها محدود به ایران نبود و در جمهوری آذربایجان و نیز در بین آذربایجانی‌های گرجستان اعتراضاتی رخ دادند. شیمون پرز در ۸ تیرماه در مسیرش برای شرکت در سومین کنگره رهبران ادیان جهان در آستانه، از باکو دیدن کرد. پیش از پرز، در ۱۹۹۷ بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر وقت اسرائیل از باکو دیدار کرده بود، اما تفاوت سفر پرز با سفر نتانیاهو این بود که سفر نتانیاهو به‌صورت پنهانی و شبانه و بدون هیچ تبلیغاتی از سوی طرفین صورت گرفت، اما سفر پرز چنین نبود و برنامه سفر دست‌کم از یک ماه پیش علنی شده بود و در واقع می‌شد آن‌ را فاز جدیدی از عادی‌سازی و آشکارسازی مناسبات جمهوری آذربایجان ـ رژیم صهیونیستی ارزیابی کرد. بدین ترتیب باکو یکی از خطوط قرمز مهم تهران را برای همیشه پشت سر گذاشت.

نخستین سفر وزیر خارجه جمهوری آذربایجان به سرزمین‌های اشغالی هم در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ انجام شد. «راسیم موسی ‌بیگ‌اف» نماینده‌ پارلمان جمهوری آذربایجان در باره نخستین سفر وزیر خارجه دولت باکو به تل‌آویو گفته بود:

«آذربایجان مواضع خود را دارد و نارضایتی ایران در انجام این سفر تأثیری ندارد. ایران با اسرائیل رابطه ندارد و آذربایجان هم با ارمنستان رابطه ندارد. مقام‌های ایرانی هیچ‌ وقت در باره سفرهایی که به ارمنستان داشتند به ما توضیحی نداده‌اند. مقام‌های ایرانی در زمانی‌ که خاک ما در اشغال ارمنستان است به این کشور سفر می‌کنند و با رهبران ارمنستان روابط گرم و دوستانه‌ای برقرار کرده‌اند. وقتی ایران در این باره به ما هیچ توضیحی نمی‌دهد، حق ندارد درباره مناسبات ما با اسرائیل توضیحی بخواهد.» نکته‌ جالب این است که مواضع مقامات جمهوری آذربایجان عموماً به‌گونه‌ای است که گویا آنها هیچ ‌گونه سیاست خصمانه‌ای علیه ایران ندارند و در داخل و خارج خاک جمهوری آذربایجان انواع سازمان‌ها و تشکل‌ها و رسانه‌های تجزیه‌طلب ضد ایرانی را زیر چتر حمایتی خویش در داخل و خارج خاک جمهوری آذربایجان مدیریت، راهبری یا حمایت نمی‌کنند.

در پاییز ۱۳۹۵ یکی از اخبار حوزه‌ فعالیت‌های قومی در ایران پیگیری‌های جمعی از نمایندگان متنفذ مجلس دهم برای تشکیل فراکسیون ترک بود، نمایندگانی که مواضع همدلانه شماری از آنها با باکو در حوزه مسایل منطقه‌ای جنبه پنهان نداشت و در فضای عمومی ایران نیز چند صباحی بود که شماری از طرفداران تیم باسابقه تراکتورسازی که در جهت اهداف قومی و تغییر ماهیت و شناسنامه آن، نامش به تراکتور تغییر داده شده بود، ولو جمعی معدود، سکوهای ورزشگاه‌ها را به عرصه‌ طرح شعارهای نفرت‌پراکنانه و ضد ایرانی کم‌سابقه بدل ساخته بودند که از منظر دولت باکو بسیار مطلوب محسوب می‌شد.

دولت علیف در پاییز ۱۳۹۹ با پشتیبانی ناتو و به‌طور خاص دستگاه‌های نظامی و امنیتی اسرائیل و ترکیه جنگی را علیه ارمنستان آغاز کرد که ۴۴ روز به طول انجامید. پهپادهای رژیم صهیونیستی و تروریست‌های اعزامی ترکیه از شمال سوریه، دو مؤلفه خاص این دور از جنگ بود .هدف در ظاهر آزادسازی قره‌باغ اعلام شد، ولی در باطن مأموریت دیگری در حال اجرا بود. سند این مدعا نیز این است که تنها نقطه آزاد نشده، همان‌ جایی است که در تبلیغات دولت باکو از ۱۹۹۴ به این‌ سو، آزادسازی آن به‌منزله آرمان ملی مطرح می‌شد؛ جایی ‌که در تقسیمات جغرافیایی دوران اتحاد شوروی منطقه‌ خودمختار قره‌باغ نام گرفت و به‌عنوان بخشی از جغرافیای جمهوری آذربایجان شوروی شناخته شد.

برنامه‌ منحوس موسوم به کنگره آذربایجانی‌های جهان که هر پنج سال یک بار برگزار می‌شود، پس از برقراری دوباره‌ حاکمیت باکو بر شوشی، با حضور رئیس‌جمهوری آذربایجان، به همراه معاون او و مسئولان دولتی جمهوری باکو در قره‌باغ ـ که با هدف کتمان تاریخ ایرانی آن اصرار بر شوشا نامیدنش دارند ـ برپا شد. یکی از مهم‌ترین حواشی این کنگره، دعوت جمهوری آذربایجان از تجزیه‌طلب‌های ایرانی مستقر در ترکیه و ایالات متحده برای حضور در این مراسم بود. تصاویر خوش‌ و بش معاون رئیس‌جمهور با این افراد در شبکه‌های اجتماعی با نقد چرایی حمایت کشور کوچک همسایه از پان‌ترک‌های در پناه اردوغان و آمریکایی‌ها همراه شده است.

دولت باکو شهر تاریخی شوشی در قره‌باغ در جوار مرزهای جمهوری اسلامی ایران را به محل گردهمایی بدخواهان و تجزیه‌طلبان مورد حمایت‌ سرویس‌های کشورها و موجودیت‌های متخاصم جمهوری اسلامی ایران تبدیل کرد و بار دیگر پیام ناخوشایندی به تهران داد. از سوی دیگر، لوگوی این همایش شامل استان سیونیک ارمنستان (در مرز ایران) هم بود که حاکی از زنده شدن طرح‌های قدیمی آمریکایی برای از بین بردن مرز ایران و ارمنستان است که مقام معظم رهبری(حفظه‌الله تعالی) با تعبیر «راه ارتباطی هزار ساله» بر حفظ آن تأکید دارند.

شهر شوشی با ستاره‌ سبز در بالای نقشه مشخص شده است.

در ایام پس از جنگ ۲۰۲۰ قره‌باغ شاهد تکاپوهای معطوف به توسعه‌طلبی ارضی باکو و طرح دعاوی فراتر از مناطق اشغال‌شده‌ جمهوری آذربایجان هستیم. مهم‌ترین این دعاوی مربوط به استان سیونیک ارمنستان است. اصطلاح «دالان زنگزور» با به عبارت دقیق‌تر اصطلاح مجعول «زنگزور غربی» که توسط الهام علیف رئیس جمهور آذربایجان ابداع شده است، به استان سیونیک (به مرکزیت قاپان) در جنوب ارمنستان اطلاق می‌شود که مرز ایران و ارمنستان را تشکیل می‌دهد. حل مسئله‌ قره‌باغ بدون مطرح یا اجرایی شدن این دالان (که بهتر است آن‌ را به‌دلیل اینکه در اوهام و طراحی‌های پان‌ترکیستی ریشه دارد و مورد حمایت ناتوست، «دالان تورانی ناتو» بنامیم) هم ممکن بود.

رفتارهای دولت جمهوری آذربایجان در دو سال اخیر نشان داده که اولویت دولت باکو آزادسازی قره‌باغ نبود و در واقع هدف اصلی جنگ ۲۰۲۰ تغییر ژئوپلیتیک و مرزهای منطقه و اجرایی ساختن پروژه‌های عطف به ماسبقی بود که اتفاقاً در یکی از طرح‌های اصلی مصالحه توسط پل گوبل، افسر سابق سیا در اواخر دهه نود میلادی مطرح شده بود. طرح گوبل مبتنی بر معاوضه سرزمینی و واگذاری دالان لاچین به ارمنستان در ازای قطع مرز ایران و ارمنستان و اتصال جمهوری آذربایجان و نخجوان از طریق مرز مقری در نوار صفر مرزی با جمهوری اسلامی ایران بود، طرحی آمریکایی که به‌شدت مورد انتقاد جمهوری اسلامی ایران و ایده محوری آن قطع مرز ایران و ارمنستان و قطعه‌ای از پازل مهار ژئوپلیتیکی ایران بود.

اکنون شاهد تکاپوهای باکو و آنکارا برای اجرای این طرح از طریق اعمال قدرت نظامی و نقض تمامیت ارضی ارمنستان و قطع مرز این کشور با ایران هستیم. در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران در تمام سال‌های اشغال اراضی جمهوری آذربایجان توسط جدایی‌طلبان ارمنی در همه مجامع و سازمان‌های بین‌المللی بر حفظ تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان تأکید کرده بود و در طول جنگ اول علاوه بر تخصیص کمک‌های انسان‌دوستانه، پس از سقوط شهر فضولی، مداخله جمهوری اسلامی ایران مانع از ادامه پیشروی جدایی‌طلبان ارمنی به مناطق داخلی‌تر خاک جمهوری آذربایجان شد و قر‌ه‌باغ نیز در جنگ ۲۰۲۰  از آزادسازی این مناطق استقبال کرد.

در بیانیه رهبر معظم انقلاب موسوم به بیانیه ۱۷ ربیع، در باره جنگ دوم قره‌باغ شاهد تأکید ایشان بر ضرورت آزادسازی کامل قره‌باغ در عین حفظ امنیت مردم ارمنی مناطق مورد مناقشه و البته احترام به تمامیت ارضی دو کشور بودیم و دیدیم دولت باکو اراده‌ای مبنی بر آزادسازی کامل قره‌باغ نشان نداد و در ادامه نیز تلاش خود را بر تبلیغ و جا انداختن دالان زنگزور و تأکید بر برداشتی دور از ذهن از بند نهم توافق‌نامه آتش‌بس ۲۰۲۰ در باره احیای مسیرهای مواصلاتی قرار داد.

بی‌گمان تحرکات فعلی جمهوری آذربایجان برای اعاده‌ تمامیت ارضی نیست و نوعی توسعه‌طلبی برای از میان برداشتن موانعی است که دالان موهوم تورانی را دچار انقطاع فیزیکی می‌کند. ترکیه، رژیم صهیونیستی و انگلستان هم به حمایت فکری و نظامی از این پروژه می‌پردازند و این خود سند ناتویی بودن این دالان تورانی است. شایان ذکر است که با بازپس‌گیری مناطق اشغالی شانس عضویت باکو در ناتو هم افزایش یافته است و با حل و فصل منازعه این کشور با ارمنستان، ناتو از لحاظ ضوابط خویش نیز با مانعی برای پذیرش جمهوری آذربایجان روبه‌رو نخواهد بود.

با توجه رویارویی تمام‌عیار ناتو در برابر روسیه و سیاست یکی به میخ و یکی به نعل حکومت جمهوری آذربایجان در ایجاد موازنه‌سازی در روابطش با روسیه و غرب، در صورت دریافت تضمین‌های قوی از غرب، احتمال رویگردانی باکو از این سیاست و استفاده از گرفتاری مسکو در اوکراین در جهت عبور از خط قرمز روسیه، یعنی پیوستن کشورهای هم‌سود به ناتو متصور خواهد بود.

باید توجه داشت که جمهوری آذربایجان به‌طور طبیعی برای ارتباط با نخجوان و ترکیه و اروپا نیازی به اشغال سیونیک ندارد. جمهوری اسلامی ایران هیچ‌گاه مانعی بر سر راه ارتباط باکو با برونگان نخجوان ایجاد نکرده و در طول سه دهه گذشته همواره فارغ از وضعیت روابط تهران ـ باکو، مسیر اتصال جمهوری آذربایجان از طریق خاک جمهوری اسلامی ایران به نخجوان گشوده بوده است. اکنون نیز جمهوری اسلامی ایران آماده اتصال جمهوری آذربایجان از زنگیلان به اردوباد از طریق احداث پل روی ارس و یک مسیر کوتاه در داخل کشورمان است که مسیری بسیار مقرون به صرفه و امن است.

نگاهی به حمایت‌های آنکارا از تغییرات مرزی در قفقاز جنوبی، زنگ خطر بلندتری را برای منافع کشورمان به صدا درمی‌آورد و طراحی پاسخ‌های مدبرانه را ضروری می‌سازد. از ابتدای مرداد ماه ۱۴۰۱ در منطقه مجاور شمال غربی کشورمان در منطقه قفقاز جنوبی، منطقه خودخوانده‌ای به نام «جمهوری ترک زیبای زنگزور» با پشتیبانی آمریکا و همراهی میدانی انگلستان و رژیم صهیونیستی و با عاملیت ترکیه و جمهوری آذربایجان و بازیگری نیابتی برخی از گروه‌های سلفی تکفیری که دو سال پس از جنگ ۴۴ روزه قره‌باغ در منطقه حضور دارند، در شرف شکل‌گیری است.

در شهریورماه ۱۴۰۱، در یک مراسم رسمی و علنی در آنکارا، برای این جمهوری خودخوانده، رئیس جمهوری که تبعۀ جمهوری آذربایجان است به نام «رضوان طالب‌اف»، تعیین شده‌ است. متعاقب این رخدادها، در مهرماه ۱۴۰۱ نیز «پارلمان آذربایجان جنوبی» که منظور آن اشاره به نواحی شمال‌غرب کشورمان ـ با محوریت آذربایجان اصیل و تاریخی و به تعبیر رهبر معظم انقلاب «سر ایران» ـ یعنی استان‌های اردبیل، آذربایجان‌های شرقی و غربی، زنجان، همدان و…است و در ادبیات رایج پان‌ترکیست‌ها به آن «آذربایجان جنوبی» اطلاق می‌شود، در آنکارا رسماً اعلام موجودیت کرد. کارنامه‌ ترکیه در قبرس شمالی و استان اسکندرون که ترک‌ها آن را «حاتای» می‌نامند نشان می‌دهد که این کشور به قواعد حقوق بین‌الملل در مورد تمامیت ارضی کشورها وقعی نمی‌نهد. ترکیه مدت‌هاست به پناهگاهی برای تجزیه‌طلبان ایرانی تبدیل شده و امکانات گوناگونی را در اختیار آنها قرار داده است.

حمایت ترکیه از تروریست‌ها در جهت تحقق اهداف ژئوپلیتیکی

نباید از خاطر برد که ترکیه‌‌ی اردوغان بعد از ناکامی‌هایی که در عراق و سوریه در رقابت با جمهوری اسلامی ایران تجربه کرد و ضرباتی که نیروهای نیابتی قومی و تکفیری‌اش از رزمندگان محور مقاومت در شامات متحمل شدند، اکنون تمرکز خویش را به جبران شکست‌هایش در رقابت با جمهوری اسلامی ایران در قفقاز معطوف کرده است و باز همان ترکیب قبلی حامی‌ از ناتو تا رژیم اشغالگر قدس، همگی انگیزه‌های جدی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران دارند.

خوشبختانه پاسخ قاطع جمهوری اسلامی ایران به احتمال تغییرات مرزی به ضرر ایران در قفقاز جنوبی، در قالب رزمایش «فاتحان خیبر» در مهرماه ۱۴۰۰ و رزمایش «ایران مقتدر» در مهرماه ۱۴۰۱ بازتاب یافت. در رزمایش سه‌ روزه «ایران مقتدر» که از ۲۵ مهرماه در منطقه ارس برگزار شد برای نخستین ‌‌‌بار جمهوری اسلامی روی رودخانه مرزی ارس، پل شناور ایجاد و انتقال سلاح و ادوات نظامی را به آن سوی رودخانه تمرین کرد. همچنین موشک‌‌‌‌‌‌های نقطه‌‌‌‌‌‌زن فتح ۳۶۰ با برد ۱۲۰ کیلومتر از سلاح‌‌‌‌‌‌های نظامی بود که استفاده از آنها در این رزمایش مورد توجه قرار گرفت .در واکنش، الهام‌علیف در مراسم روز پیروزی این کشور مدعی شد که برگزاری رزمایش‌‌‌ها در مرز جمهوری آذربایجان موجب ترس باکو نخواهد شد.

باید توجه داشت که رزمایش سه‌‌‌روزه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منطقه‌ ارس و سفر حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه به ارمنستان که با افتتاح کنسولگری در شهر قاپان همراه شد، نشان می‌دهد که راهبرد تهران در چارچوب منویات رهبر معظم انقلاب اسلامی برای ممانعت از تغییرات مرزی در شمال غرب کشور بسیار جدی است و هر گونه تشدید بحران از سوی جمهوری آذربایجان در همراهی با دیگر بازیگران همچون ترکیه یا رژیم صهیونیستی را تحمل نخواهد کرد. البته تهران همچون همیشه همکاری و مدیریت تنش با باکو را به‌منزله‌ محور سیاست خارجی خود در قفقاز ادامه داده است.

پیامدهای تغییرات اخیر در قفقاز برای امنیت جمهوری اسلامی ایران

تا پیش از جنگ ۲۰۲۰ مناطق همجوار با جمهوری اسلامی ایران که در کنترل جمهوری خودخوانده قره‌باغ قرار داشتند، غالباً خالی از سکنه بودند و تهدیدی متوجه کشور نمی‌کردند، اما خطری که پس از جنگ ۲۰۲۰ ، قره‌باغ جمهوری اسلامی ایران را تهدید می‌کند، تبدیل شدن مناطق آزاد شده به جولانگاه اسرائیلی‌ها، وهابی‌ها، انگلستان، ناتو و تجزیه‌طلبان ضدایرانی است.

در بیانیه‌ وزارت اطلاعات در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۱ درباره‌ حمله تروریستی به حرم شاهچراغ(ع) با اعلام اینکه تاکنون ۲۶ تروریست تکفیری دستگیر شده‌‌‌اند، آمده است: «عنصر اصلی هدایت و هماهنگ‌‌‌کننده‌‌‌ عملیات در داخل کشور، تبعه‌ جمهوری آذربایجان بوده است.»

همچنین طبق این بیانیه این عنصر هماهنگ‌کننده عملیات از فرودگاه بین‌المللی حیدر علی‌‌‌‌یف در باکو پرواز و از مرز هوایی فرودگاه امام خمینی‌‌‌ وارد کشور شده است. باید به خاطر داشته باشیم که الهام‌ علیف هم مانند بن‌سلمان دین ندارد، اما از سلاح بنیادگرایی و افراطی‌گری مذهبی برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکی خود و حامیانش در ترکیه، رژیم صهیونیستی، انگلیس و آمریکا در جهت ضربه زدن به منافع ایران استفاده می‌کند.

دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران پیشتر در سوءقصدها به جان شماری از دانشمندان هسته‌ای کشور که توسط عوامل موساد به انجام رسید، انگشت اتهام همکاری را متوجه برخی از همسایگان کرده بودند که به‌زعم بسیاری از تحلیلگران، منظور جمهوری آذربایجان بود.

تمام این تحولات در حالی رخ می‌دهند که شیعیان باورمند در جمهوری آذربایجان هر روز با محدودیت‌های شدیدتری روبه‌رو می‌شوند. حکومت جمهوری آذربایجان تلاش می‌کنداسلام شیعه را محو و به جای آن نسخه‌ای از اسلام را ترویج کند که از محتوای اصیل تهی است و به ‌دلیل دور کردن بیشتر این کشور از ایران، برای آنکارا، تل‌آویو، ریاض، واشنگتن و لندن مطلوب است.

می‌توان فهرستی بسیار طولانی از اقدامات ضددینی دولت باکو از جمله تخریب و تعطیلی شماری از مساجد و حسینیه‌ها و تخریب کامل مسجد حضرت زهرا(س) گرفته تا دستگیری‌های متعدد زنان محجبه و عزاداران حسینی و نیز دستگیری و ممانعت از فعالیت سیاسی مشروع روحانیت شیعه متأثر از نظام جمهوری اسلامی ایران نظیر حاج موسوم (محسن) صمداف و حاج طالع باقرزاده و… تهیه کرد که بی‌تردید در همه‌ آنها خصومت با جمهوری اسلامی ایران نقش دارد؛

فاجعه‌ حمله نیروهای امنیتی دولت باکو به قصبه نارداران موسوم به دژ تشیع در جمهوری آذربایجان در آستانه اربعین حسینی در آذر ۱۳۹۴ و کشتار و مجروح و مصدوم ساختن شماری از مؤمنین شیعه و دستگیری چهره‌های متنفذ در میان سکنه متدین نارداران و ویران ساختن نظام‌مند این کانون اصیل و قدیمی تشیع با فاصله زمانی کوتاهی قبل از حمله دولت نیجریه به شیعیان این کشور و فاجعه کشتار شمار زیادی از شیعیان مظلوم نیجریه‌ای و تعدادی از فرزندان شیخ ابراهیم زکزاکی، نشانه اجرای یک طرح شوم صهیونیستی علیه کانون‌های پویای شیعه متأثر از انقلاب اسلامی ایران در پی تغییر موازنه‌ قوا در بحران سوریه و آشکار شدن نشانه‌های تفوق محور مقاومت بر تروریست‌های تکفیری است.

در تابستان امسال حتی وقار رسول، مداح اهل‌بیت«ع» به دلیل برنامه‌ریزی برای اجرای سرود ‎«سلام فرمانده» در کشور آذربایجان به‌دست نیروهای امنیتی ربوده شد و گزارش‌ها حاکی از آنند که در مناطق تالش‌نشین جمهوری آذربایجان مأموران پلیس در جشن‌های عروسی کشیک می‌دهند تا مانع از اجرای این سرود بشوند.

به‌رغم حمایت‌های همیشگی جمهوری اسلامی ایران از تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان و به‌ویژه کمک‌های ایران در طول جنگ ۲۰۲۰ قره‌باغ به جمهوری آذربایجان در دو سال سپری شده از پایان این درگیری، آزار و اذیت فعالان شیعه از سوی دولت باکو شدیدتر شده است.

 

تداوم شیعه‌زدایی در جمهوری آذربایجان

گفتنی است که در سه دهه گذشته، تغییر مذهب شیعیان در جمهوری آذربایجان به تسنن در جهت کاهش تفوق قاطع جمعیتی شیعه در این کشور به شکل نظام‌مند دنبال شده است. فرآیندی که با فراز و فرودهایی همواره مورد حمایت دولت باکو بوده است. در سه دهه اخیر محدودیت‌های بسیار سنگین و روزافزونی توسط دولت باکو علیه برگزاری شعائر شیعی نظیر عزاداری محرم اعمال شده و روحانیون جمهوری آذربایجانی فارغ‌التحصیل حوزه‌های علمیه ایران هدف محدودیت‌ها و تبعیض‌های بسیار شدید واقع و به‌عنوان عناصر نامطلوب معرفی می‌شوند.

حزب اسلام جمهوری آذربایجان و به‌دنبال آن حزب جنبش اتحاد اسلام جمهوری آذربایجان که هر دو ملهم از جمهوری اسلامی ایران هستند به‌عنوان تهدیدهای اصلی علیه امنیت این کشور شناخته و رهبران و هواداران آنها مورد تعقیب و آزارهای شدید واقع شده‌اند. به‌علاوه شاهد ساخته ‌شدن زیارتگاه‌هایی مجعول در جهت تحت‌الشعاع قرار دادن محوریت مرقد حضرت فاطمه صغری(س) موسوم به «بی‌بی هیبت» یا «بی‌بی حکیمه» هستیم و از طرف دیگر، کنشگران پان‌ترک وابسته به دولت ترکیه که در ارکان حکومت باکو از جمله در پارلمان این کشور حضور و نفوذ دارند با طرح ادعاهایی نظیر اینکه تفاوت مذهبی بین آذربایجانی‌ها و ترک‌ها موجب جنگ‌های صفویان و عثمانی‌ها و تفرق مسلمانان ترک‌زبان در آناتولی و شمال‌ غرب ایران و قفقاز شد بر تضعیف تشیع در جهت پیوند دادن آذربایجانی‌ها به ترک‌ها تأکید می‌ورزند و مدارس و مؤسسات فرهنگی و بنگاه‌های تجاری و اقتصادی وابسته به ترکیه در این کشور بسیار فعالند.

با توجه به تحولات پس از جنگ ۲۰۲۰ قره‌باغ و تقویت پیوندهای نظامی و امنیتی باکو ـ آنکارا، دست ترکیه در این کشور از همیشه گشوده‌تر شده است. از طرف دیگر کنشگران سلفی که از بدو فروپاشی شوروی با حمایت مؤسسات پوششی خیریه وابسته به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در سایه چشم‌پوشی دستگاه‌های امنیتی اطلاعاتی جمهوری آذربایجان با ترویج ایده‌های خود و فعالیت‌های تبلیغی علیه اسلام سیاسی جمهوری اسلامی، کارکرد مطلوب و مورد نظر دولت باکو را یافته بودند، در گرائیدن بخش‌هایی از جمعیت شیعه هویتی جمهوری آذربایجان به اهل سنت ایفای نقش کردند. حتی ایمن الظواهری، نفر دوم القاعده، در سال ۱۹۹۶ از طریق باکو به داغستان رفت.

گفتنی است  که هفت دهه استیلای شوروی و پیش از آن، یک سده استیلای تزاران، موجب کاهش عمق دانش و آگاهی‌های مذهبی در بخش‌هایی از جمعیت این کشور و زمینه‌ساز تأثیرپذیری از تبلیغات معطوف به تغییر مذهب شده بود. حضور پررنگ شبه‌نظامیانی از جمهوری آذربایجان در صف تروریست‌های تکفیری در سوریه را شماری از تحلیل‌گران نوک قله یخ نفوذ سلفی‌ها در جمهوری آذربایجان در چتر حمایتی دولت باکو ارزیابی کردند. از سوی دیگر شاهدیم که دولت جمهوری آذربایجان مدام از فهرستی از افراد تحت تعقیب سخن می‌گوید که جهت استرداد به مقامات ارشد جمهوری اسلامی ایران تحویل داده است. گویا این فهرست مشتمل بر اسامی شماری از مدافعین حرم جمهوری آذربایجانی است که تبعاً در نگاه دولتی که متحدین راهبردی‌اش حامیان اصلی تروریست‌های تکفیری در سوریه و عراق هستند، مجرم تلقی می‌شوند.

طالع یوسف‌اف ملقب به حاج تقی از مدافعین حرم که تصویر وی در کنار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در سوریه نیز در فضای مجازی موجود است، در ۷ دی‌ماه ۱۴۰۱ توسط یک کشور ثالث به جمهوری آذربایجان مسترد شد که حاکی از جدیت دولت باکو در تعقیب رزمندگان موسوم به حسینیون است.

این نوشتار کوتاه، گزارشی بود از آنچه که در مرزهای شمال‌ غربی کشورمان علیه تشیع و منافع جمهوری اسلامی ایران جریان دارد. بسیاری از این توطئه‌ها و طرح‌های شوم از خارج از منطقه هدایت می‌شوند و کنشگران مختلفی در منطقه در آنها ذینفع هستند، اما محو هویت شیعی ـ ایرانی و کاهش عمق استراتژیک و محروم کردن جمهوری اسلامی ایران از منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی در قفقاز جنوبی، آرزویی است که باید به دل دشمنان این سرزمین اهل‌بیت«ع» بماند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *