اشاره:
آنچه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان منتشر نشدهی مرحوم حضرت آیتالله مصباحیزدی(ره) در جمع زوار حرم حضرت امام خمینی(ره) در سال ۱۳۸۴ است که پیاده از اصفهان به سمت مرقد ایشان حرکت کرده بودند و در قم، خدمت مرحوم آیتالله مصباح یزدی رسیدند و مورد تفقد ایشان قرار گرفتند. ایشان در سخنانی ضمن بیان فضیلتهای عشق به اولیای خدا که از عشق و محبت به خدا و ائمه اطهار و اهلبیت «ع» نشآت میگیرد تا میرسد به عشق و محبت به اولیای خدا و محبت به کسانى که راه آنها را درست شناختند و پیمودند و در ادامه با استناد به آیات الهی، اشاراتی دارند به عدم امکان دوستی همزمان با خدا و اهلبیت«ع» و دشمنان خدا و اهلبیت«ع» و اینکه نمیشود کسى به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد و با دشمنان خدا هم دوستى کند. در ادامه گزیدهای از فرمایشات مورد اشاره تقدیم علاقهمندان میگردد.
مقصود تویی، کعبه و بُتخانه بهانه محبت هر اندازه که بیشتر باشد، در رفتار و حرکات انسان بیشتر ظهور پیدا مىکند. سابقاً کم نبودند کسانى که نمونههایى از این محبتهای شما را داشتند و این علاقه خودشان را به این صورت ابراز میکردند که پیاده به سمت مکّه و کربلا حرکت مىکردند و این راههای دور را با سختىهایى که آن زمان داشت عاشقانه مىپیمودند و عطش خود را با تحمل عطشهاى مادى، فرومینشاندند؛
در بیابان گر به شوق کعبه خواهى زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان، غم مخور
اشتیاق به زیارت کعبه از آن جهت است که خانهاى، جسمى، ساختمانى است که خدا براى آن ارزش قائل شده و شاید یکى از ارزشهایش هم این است که در کنار کعبه، آرامگاه اسماعیل و هاجر و در داخل حجر اسماعیل است و حجاج باید دور آن طواف کنند.
بههرحال مِلاک، این عشق است که بهصورت سفر طولانى سالانه تجلّی پیدا میکند. کم نبودند کسانى که قصد داشتند در سال آینده به حج مشرف شوند و امسال پس از ایام حج حرکت مىکردند. یک سال پیادهروی، آنهم در بیابانهای خشک و سوزانى که انسان در معرض هلاکت قرار مىگرفت!
عشق به اولیای خدا، لازمه عشق به خدا
عشق به خدا مستلزم عشق به اولیای خداست و عشق به اولیای خدا مستلزم عشق به دوستان و آثارشان است. این یک امر طبیعى است؛ آدمی به هر کسی که علاقه داشته باشد، همه آثار او را هم دوست دارد. نمىشود آدم، محبوبى داشته باشد و آثارش را دوست نداشته باشد و وقتى به خود او دسترسى ندارد، ناچار به آثار او اظهار علاقه مىکند. بههرحال این سلسله مراتب بین محبت خدا، محبت ائمه اطهار و اهلبیت «ع» و محبت کسانى که راه آنها را درست شناختند و پیمودند، کاملاً طبیعى است.
اگر اثر محبت، اثر اشتیاق و عشق ورزیدن نسبت به کسانى مثل امام در دلهایی نباشد، نشانه این است که عشق به ائمه اطهار«ع» وجود ندارد و نبودن عشق به آنها نشانه این است که عشق به خدا نیست. اینها لازم و ملزوم یکدیگرند و همه مىتوانند در زندگیشان تجربه کنند؛ شما چه وقت بوده که کسى را دوست داشته باشید؛ ولی عکس، لباس، کتاب و یا خانهاش را دوست نداشته باشید؟ مگر مىشود؟! اگر کسى به عکس کسى اهمیت نداد، معلوم است که خود او را هم دوست ندارد.
شیرینی تحمل سختی در راه محبوب
بنابراین، این حرکت شما که نشانه عشق به امام است، همان قدر ارزش دارد که کسانى عاشقانه راه کعبه را در پیش گرفته باشند. اینها طبعاً براى اینکه شوق خود را ابراز کنند لازمهاش این است که سختىهایى را هم تحمل کنند. اتفاقاً همه شما تجربه کردهاید که آدم وقتى در راه محبوبى سختی میکشد، تحمل آن سختى از خیلى از شیرینىها برایش لذتبخشتر است. وقتى انسان براى محبوبش زحمتى مىکشد، خود تحمل آن زحمت براى او لذتبخش است.
دشمنی با دشمنان خدا؛ لازمه محبت خدا
محبت یک کسى با محبت به دشمنش جمع نمىشود. هر قدر آدم یک کسى را دوست داشته باشد، در آن جهتى که کس دیگرى با او دشمنى مىکند در آن جهت نمىتواند دشمنش را هم دوست داشته باشد. این دو، یعنى محبت به شخص و دشمنى با دشمنانش، متلازم است. این است که در فروع دین، نهم و دهم را تولّى و تبرّى و مىگویند تنها تولّى و ولایت کافى نیست. ولایت باید توأم با برائت باشد.
شما در زیارت حضرت معصومه«س» در کنار یادى از نعمت معرفت اهلبیت «ع»، میگوئید، «وَالْبَرَاءَهِ مِنْ أَعْدَائِکُمْ.» همچنین در زیارت عاشورا که مىخوانید معرفت و محبت اولیای خدا را نعمتى از خدا یاد مىکنید و دشمنى دشمنانش را نعمت دیگرى(۱)؛ این دو از هم انفکاک ندارند.
تولّی و تبرّی؛ شرط ورود در حزبالله
آیهاى که شاید همه شما صدها بار شنیده باشید: «إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»(۲) این آیه را خیلى شنیدهاید. این آیه در باره ولایت امیرالمؤمنی«ع»است که در حال رکوع، انگشترشان را به فقیر دادند و این آیه در شأن ایشان نازل شد؛ اما وقتی این آیه را مىخوانند و در اطرافش بحث مىکنند کم مىشود که آیه بعدی آن را هم بخوانند. آیه بعد هم دنباله همین است. من سفارش مىکنم که هر وقت این آیه را خواندید آیه بعدش را هم بخوانید: «وَ مَنْ یتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ.»(۳) حاصل کلام این است که علامت حزبالله یعنى آن دار و دستهاى که منسوب به خدا هستند، این است که ولایت خدا، ولایت پیغمبر و ولایت مؤمنین را داشته باشند: «وَمَنْ یتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا.»
گفتیم که در آیه، «إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا»، ولىّ را معرفى کرد که چه کسانى هستند، یعنى نسبت به چه کسى باید ولایت داشته باشید که مصداق تامش امیرالمؤمنین«ع» است. حالا اگر کسانى این ولایت را داشته باشند چطور مىشود؟! بعد نتیجه مىگیرد که،«وَ مَنْ یتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ». یعنى اگر این ولایت را داشته باشید حزبالله مىشوید و وقتى حزبالله شدید دیگر نگران نباشید؛ پیروزى با شماست: «فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ».
این آیه در سوره مائده است. گفتم که محبت به اولیای خدا با برائت از دشمنانشان توأم است. نمىشود که انسان محبت اولیای خدا را داشته باشد و محبت دشمنانشان را هم داشته باشد، این دو با هم جمع نمىشوند. دلیلش چیست؟ قرآن در سوره مجادله میفرماید: «لَا تَجِدُ قَوْمًا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ یوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ….؛ هرگز مردمی را که ایمان به خدا و روز قیامت آوردهاند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول او کنند هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند…»(۴) در قرآن کلمه و تعبیر حزبالله در دو جا وارد شده است. یکى آیهای که در سوره مائده بود و معرفى مىکند که حزبالله چه کسانى هستند؛ آنهایی هستند که ولایت خدا، پیغمبر و جانشینان پیغمبر را داشته باشند. این ولایت، همان است که بعدها به ولایت فقیه منتهى مىشود. این هم اثرى از همان ولایت است.
و آن طرف قضیه را در سوره مجادله بیان فرموده است. آنجا در سوره مائده فرمود که اگر کسی ولایت خدا، پیغمبر و مؤمنین را داشته باشد، حزبالله است. اینجا مىفرماید ممکن نیست که کسى به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد و با دشمنان خدا هم دوستى کند. چنین چیزى امکانپذیر نیست. یعنى اگر راست مىگویید که خدا، پیغمبر««ص» و اهلبیت«ع» را دوست دارید، باید دشمنانشان را هم را دشمن بدانید. این دو تا محبت با هم جمع نمىشوند. حالا من ترجمه تحتاللفظی مىکنم: «لَا تَجِدُ قَوْمًا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ»؛ یعنى پیدا نمىکنید مردمى را که ایمان به خدا و قیامت داشته باشند و، «یوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ»؛ و با کسانى که با خدا و پیغمبر درمیافتند مودت داشته باشند.
پاداش ویژه خداوند متعال به حزبالله
بعد مىفرماید کسانى که اینگونه شدند که از یک طرف ایمان به خدا داشتند و از یک طرف با دشمنان خدا رابطه برقرار نکردند، «أُولَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ»؛ اینها کسانى هستند که خدا ایمان را در دلهای آنان ثابت مىکند، «وَأَیدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ».این مطلب، بسیار عالى است. میفرماید خدا چنین کسانى را با روحى که از طرف خودش است تأیید مىکند. این تعبیرى است که در باره مثل عیسى ابن مریم«ع» و در باره انبیاء وارد شده است که خدا آنها را با روح تأیید مىکند. اینجا مىفرماید کسانى که ایمان واقعى دارند و با دشمنان خدا دوستى نمىکنند، خدا روحى را مىفرستد که آنها را تأیید کند، مواظبشان باشد، کمکشان کند.
حزب خدا؛ مُفلِح و رستگار، غالب و پیروز
«وَیدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.» در آن آیه فرمود: «فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ». اینجا مىفرماید: «أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»: اینها رستگارانند. آنهای دیگر، به مقصد درست نمىرسند. آنهایی که واقعاً به مقصد مىرسند کسانى هستند که ایمان، عشق به خدا، پیغمبر و دوستان خدا دارند و نیز با دشمنان خدا دشمنى میکنند. اینها به مقصد مىرسند و حزبالله هستند.
بنابراین ما باید سعى کنیم رابطهمان را با دوستان خدا، با آنهایی که در راه خدا پاکبازند و هستىشان را فداى خدا و دین خدا کردند و از هیچ چیزى هراس نداشتند، تقویت کنیم که نمونه بارز آن، امام است و نمونه دوم آن، نسخه بدلش، جانشین شایسته ایشان است. باید به اینها عشق بورزیم. این هم خیلى دست خود ما نیست. آن دلهایی که لیاقت داشته باشند، خدا آن عشق را در دلشان ایجاد مىکند. مگر ما زحمت کشیدهایم که این محبت را پیدا کنیم؟! این یک موهبت خدایى است، هدیه الهى است که به دلهایی که لیاقت چنین عشقى را داشته باشند، میدهد و این موجب فلاح آنها مىشود. همین محبت است که آنها را به آن جایى مىرساند که در آخرت هم با آنها خواهند بود، به وصال معشوق و محبوبشان مىرسند و دیگر از آنها جدا نمىشوند؛ اما شرطش این است که با دشمنان خدا دوستى نداشته باشند؛ «لَا تَجِدُ قَوْمًا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ یوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ. یوَادُّونَ» از ماده مودت است، یعنى رابطه دوستانه برقرار کردن. خودمان هم مواظب باشیم که یک وقت شیطان فریبمان ندهد که آنها هم انسان هستند و با رابطه انسانى دوستشان مىداریم!
بدترین جنبندهها چه کسانی هستند؟!
خدا مىفرماید که بعضى از انسانها از سگ و نه فقط از سگ، از هر جنبنده و میکروبى، از میکروب سرطان هم بدترند. مىگوید: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ؛(۵) بدترین جنبندهها اینها هستند. کسانى که حاضر مىشوند دستاورد خون صدها هزار شهید را به چند دلار یا چند روز پست و مقام و صندلى بفروشند. آیا اینها واقعاً آدم هستند؟! مىشود اسم انسان روى اینها گذاشت؟! همینهایی هستند که از سگ و حمار بدترند، «شَرَّ الدَّوَابِّ»اند. خدا ایمان را از دل اینها برداشته است.
اگر کسى ایمان به خدا و قیامت داشته باشد حاضر مىشود چنین کارى بکند؟! بیاید و همه گُلهایی را که در طول این انقلاب براى اسلام پرپر شدهاند، پایمال کند و نادیده بگیرد و این مملکت را دو دستی تحویل آمریکا بدهد؟ که چه بشود؟ این انسان است؟
همانگونه که باید اولیاى خدا را دوست داشت، باید از عمق دل نسبت به اینها بدترین و سختترین دشمنى را داشت. همانگونه که آدم از روى عشق حاضر مىشود جان و همه هستى خودش را فداى معشوقش کند و همان گونه که اصحاب سیدالشهدا«ع» گفتند که اگر صدها بار شهید شویم و باز زنده شویم، باز آرزو مىکنیم که در راه شما شهید شویم! آدم علاوه بر اینکه باید نسبت به معشوقش این گونه باشد، نسبت به دشمنانش هم باید این گونه باشد. بگوید این جانى که دارم که در راه دشمنى شما مىدهم، اگر صد بار دیگر هم زنده بشوم، بازهم جانم را در راه دشمنى با شما نثار مىکنم؛ این دو تا از هم انفکاک ندارند. اگر دوستى خدا هست، دشمنى با دشمنان خدا هم هست؛ اما عملاً چه کار باید کنیم؟
محبت اولیای خدا؛ شعاعی از محبت خدا
در زیارتها، مخصوصاً وقتی که زیارت عاشورا مىخوانید، همهجا توجه داشته باشید که وقتى صحبت از ولایت اهلبیت«ع» مىشود، دنبالش هم ،«وَالْبَرَاءَهِ مِنْ أَعْدَائِکُمْ، سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ» است و یک طرفی نیست؛ بنابراین علامت حزبالله که هم پیروزى حقیقى مال آنهاست و هم فلاح و رستگارى ابدى، این است که دلشان یکپارچه عشق به خدا و هر آنچه که مربوط به خداست. اول شخص پیغمبر«ص»، شخص ائمه اطهار«ع» که متأسفانه حتى دسترسى به زیارت خاک پایشان را هم نداریم و محروم هستیم. فعلاً در زمان غیبت به سر مىبریم، ولى همان عشق را باید در منسوبان به آنها، کسانی که جاى امام نشستهاند جلوه بدهیم. خودشان فرمودند اینها حکمشان حکم ماست، ولایتشان ولایت ماست. همان عشقى را که به امام معصوم«ع» داریم، امروز که دسترسى نداریم که به حضورشان شرفیاب شویم، باید به جانشین ایشان ابراز کنیم. آن عشقى را که به کعبه، خانه خدا داریم، حالا که دسترسى به کعبه و به خانه خدا نداریم، آن عشق را به مرقد امام، به مرقد حضرت معصومه«س» و به مرقد امام«ره» ابراز کنیم.
پینوشتها:
۱٫فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَهِ أَوْلِیائِکُمْ وَرَزَقَنِی الْبَرَاءَهَ مِنْ أَعْدَائِکُمْ.
۲٫مائده، ۵۵٫
۳٫همان، ۵۶٫
۴٫مجادله، ۲۲٫
۵٫انفال، ۲۲٫