ما با هستیِ آن مرد الهی، معنای هستیِ خود را فهمیدیم/استاد اصغر طاهرزاده

در سالگرد رحلت روح خدا«رضوان‌الله‌‌تعالی‌علیه» خوب است به حکم آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا…» به این نکته بیندیشیم که «گهگاه باید خود را گم کنیم تا دوباره پیدا و از نو بازیابی شویم» زیرا ایمانِ دیروزین ما برای حضور در امروزِ این تاریخ کافی نیست. همان‌ طور که اگر مار نتواند پوست بیندازد، می‌میرد، ذهن انسان نیز اگر برای تغییر، دچار مانع باشد، دیگر ذهن نیست، انبار اطلاعات است.

اگر خود را در آینده‌ تاریخ خود حاضر نکنیم و همچنان در گذشته متوقف بمانیم، به گفته رهبر معظم انقلاب عملاً گرفتار نوعی عقب‌گرد شده‌ایم.(۱). زیرا در برابر آنچه در حال رشد و بالندگی است، نابینا خواهیم بود.

ما در این زمانه به انسان‌‌هایی نیازمندیم که نه‌تنها در نسبت با درک وجودی خود تامل کافی داشته باشند، بلکه باید به معنای کامل کلمه، سعه‌ توحیدیِ انقلاب اسلامی را درک کنند و بدانند که انقلاب در این زمانه چگونه تبدیل به اقیانوس شده و دوره‌ دریاچه‌ بودنش به‌سر آمده است. بنابراین وقتی خود را در مرحله‌ای از تاریخ پیدا می‌کنیم باید سعی کنیم «گهگاه خود را گم کنیم» تا دوباره از نو بازیابی شویم. این است آن شدنِ ابدی که بودنی خشک و ساکن نیست. حضرت امام خمینی در غزل مشهور خود متذکر آن «بودنِ دوباره» می‌شوند و اظهار می‌دارند:

در میخانه گشایید به رویم شب و روز

که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم

حقیقتاً زندگی یعنی «اُنس با خداوند» در این تاریخ، اُنس با خدا یعنی انس با خدای حضرت روح الله و همان خدایی است که رهبر معظم انقلاب با غروب حضرت امام توانستند آن حضور را ادامه دهند و ما نیز با همه ضعف‌هایی که داریم یک راه بیشتر در مقابل خود نداریم و آن اینکه با ادامه انقلاب اسلامی در بستری که حضرت امام گشودند و رهبر معظم انقلاب آن را ادامه دادند؛ خود و زندگی‌مان را معنا کنیم، هرچند حضوری که در پیش است به‌راحتی محقق نمی‌شود، ولی همچنان باید ماند و در انتظاری که با پایداری همراه است، خود را حفظ کرد.

تاریخِ میخانه‌ای حضرت روح الله، یعنی تاریخی که در آن مدرسه و مسجد به‌تنهایی جواب ما را نمی‌دهند، ولی چاره کار، عبور از مسجد و مدرسه نیست، بلکه حضور در راهی است که مسجد و مدرسه به میخانه حضور در محضر حق تبدیل شوند. با توجه به این امر، ذیلاً نکاتی تقدیم می‌شود:

  1. بنا به گفته جناب حافظ:

اگر امام جماعت طلب کند امروز

خبر دهید که حافظ به می طهارت کرد

اگر در این زمانه، یعنی زمانه «حضور تاریخی انقلاب اسلامی» امام جماعت سراغ حافظ را گرفت – حافظی که قرآن ز بر بخواند با چهارده روایت- به او خبر دهید که حافظ هم میخانه را زیارت کرد و در مسیر دینداری در زمره کسانی قرار گرفت که به ملاقات حقیقت رفتند، در کنار کسانی که در جان خود در جستجوی حقیقت بودند و نه در کنار آنهایی ‌که تنها در ظاهرِ عبادات متوقف شده‌اند، در حالی که عبادات در جایگاه خود، تنها دروازه‌هایی هستند تا ما با حضورِ «خود» در نزد «خود» و با نسبتی که با حقیقت برایمان پیش می‌آید، حضور بیکرانه جاودانه خود را تجربه کنیم. وقتی خود را در دل تاریخ انقلاب اسلامی و تاریخی که شهدا خود را در آن تجربه کردند، احساس کنیم، همراه حضرت روح‌الله متوجه تنگناهایی می‌شویم که باید از آنها عبور کنیم، تنگناهایی که او از آنها خبر داد و فرمود:

«امروز عده‌ای با ژست تقدس‌مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می‌زنند که گویی وظیفه‌ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس‌نمایان احمق در حوزه‌های علمیه کم نیست.»(۲)

  1. ما با روبه‌روشدن با آنچه در سال گذشته پیش آمد متوجه ‌شدیم چه اندازه می‌توانیم بزرگ باشیم. وقتی با حیله‌ها و دام‌های آن‌چنانیِ دشمنانمان روبه‌رو شدیم و فهمیدیم تنها با انس با حقیقت می‌توان از آن دام‌ها رها شد. وقتی برای ما روشن‌ شد جهانِ فریب‌خوردگان تا چه اندازه توهّمی و خیالی است، تازه ارزش حقیقتِ تاریخی انقلاب اسلامی معلوممان شد و معنای زمان‌شناسی را که میخانه‌ای است بس عظیم، درک کردیم. این همان طهارت با آب روشن میخانه‌ای است که حضرت روح‌الله امکانش را برایمان فراهم و ما راآماده‌ کرد تا با حضور در این تاریخ، به راه دیگری قدم نگذاریم ، زیرا آخرالزمان، تقابل مستی‌های معنوی است با مستی‌های ظلمانی و آنچه گذشت بستر به ظهورآمدن مستی‌های معنویِ فرزندان حضرت روح الله بود تا مزه دینداری آخرالزمانی و پیروزی بر مستی‌های ظلمانی را بچشند.

باید با نظر به آنچه به‌عنوان میراث حضرت روح الله برایمان باقی ماند؛ به سلوکی فکر کنیم که در «هستی» یا «وجود»، در افق احساس حقیقت با تجلیات خاصش به میدان آمده است. آیا در مقابله بین نهایت لذت به همان معنایی که جهان غرب بدان دامن می‌زند، می‌توان تنها به ظاهر عبادات اکتفا کرد؟ و یا راه سومی  وجود دارد که حضرت امام خمینی  در مقابل ما گشودند که در آن باید به نهایت حضور و شور معنوی در دل عبادات الهی اندیشید. و آن مرد بزرگ در همین زمینه به نوشتن آن کتاب‌های عرفانی مبادرت ورزیدند و متذکر مناجات شعبانیه نیز شدند، مناجاتی که در فرازی از آن داریم:

«إِلَهِی أَقِمْنِی فِی أَهْلِ وَلاَیَتِکَ، مُقَامَ مَنْ رَجَا الزِّیَادَهَ مِنْ مَحَبَّتِکَ»، معبودا! مرا در زمره آنانی قرار ده که بر محبّت تو پایدارند و هر امیدوارتر چه به عشق‌ ورزیدن به تو. «إِلَهِی وَ أَلْهِمنِی وَلَهاً بِذِکرِکَ إِلَى ذِکرِکَ‏.» هان ای معبود من! مرا مفتخر به الهامی بگردان که همچنان شیدای یاد تو باشم به سوی یادی افزون‌تر.

  1. نظر به امکانات زمانه: حضور در آینده انقلاب اسلامی با درک زمانه و روشن‌کردن راهی که در پیش است، فراهم می‌شود و غفلت از حضوری که در پیش است، همان بی‌خردی و جهل و نشناختن زمانه است که در روایات از قول حضرت صادق«ع» داریم: «عَلَى‏ الْعَاقِلِ‏ أَنْ یَکُونَ بَصِیراً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِه حَافِظاً لِلِسَانِه»(۳)» لازم است بر عاقل که نسبت به زمانه خود بصیر باشد و با پیشامدها مطابق شأن و بصیرتی که دارد برخورد کند و حافظ زبان خود باشد تا مطابق زمانه‌اش سخن بگوید.

آیا جز این است که اهل نظر باید به امکان‌های زمانه بیندیشند و در طلب چشم‌انداز آینده باشند؟ زیرا بدون آن چشم‌انداز، آینده معنا ندارد و گرفتار تکرار زمانه می‌شویم. به نظر می‌آید آینده انقلاب اسلامی، آینده‌ای است که در آن، انسان‌ها معنای دیگری به خود می‌گیرند  ماورای انسانِ گرفتار پوچی‌ها، امری که حضرت امام خمینی متوجه آن شدند و رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید دارند.

  1. حضور در آینده‌ای قدسی: در موضوعِ اندیشیدن در باره آینده، لازم است به نظری توجه داشت که بشر جدید به خویشتن خویش دارد و در همین راستا می‌تواند خود را در بستری از سنت‌های اصیل عالم احساس کند، در این صورت در عین جوابگویی به یقینی که در درون خود به دنبال آن است، سعی دارد به‌نوعی از توهّم‌زدگی که عموماً عارضه فرهنگ مدرنیته است، دچار نشود. آری! برای حضور در آینده‌ای قدسی باید دائماً حضور در سنت‌های الهی مدّ نظر باشد، تا در همه صحنه‌ها بر خلاف فضاسازی شبکه جهانی که فریب‌کارانه ما را در توهّمات متوقف می‌کنند، در واقعی‌ترین واقعیات که در این زمانه همانا تاریخی است که با انقلاب اسلامی شروع شده و انسان‌هایی چون حاج قاسم سلیمانی را در دامان خود پرورد، زیست کنیم.این است راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی .
  2. حضوری در راستای گستردگی انسان جدید: با نگاهی به «آینده» در عین حضور در سنت‌های الهی، با آینده‌ای روبه‌رو خواهیم بود که مفهومی و ذهنی نیست، بلکه حضوری است در راستای گستردگی انسان و انسان در دل این نوع حضور، در عین حضورِ تاریخی خود، با امر بسیار مهمِ «جاودانگی» روبه‌رو می‌شود، امری که متأسفانه عموماً مورد غفلت قرار می‌گیرد که چگونه انسان می‌تواند در آیندهِ وجود خود حاضر باشد و جاودانگی خود را احساس کند.

عظمت حضورِ تاریخی در انقلاب اسلامی را که حضرت امام خمینی مطرح کردند،  باید در چنین نگاهی دنبال کرد و اینکه انسان جاودانگی خود را در آن حضور و در سنت‌های الهی احساس می‌کند و در می‌یابد که این تاریخ همراه ماست و از این جهت می‌توان گفت یکی از شاخصه‌های حاج قاسم سلیمانی در فهم تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده، این است که متوجه می‌شود دیگر این تاریخ، همراه ماست و همه فعالیت‌های آن شهید بزرگوار را می‌توان در این راستا تحلیل کرد. او هرچند می‌داند ایران در واقع دو کشور است؛ کشورِ زیباکلام‌ها و کشور رئیسی‌ها، اما هنر او مانند رهبر انقلاب آن است که اتفاقاً در همین کشور، به جهت ظرفیت‌هایی که انقلاب دارد، با صبرِ راهبردی به اهداف اصیل انقلاب فکر کند. با توجه به هوشیاری نسبت به ظرفیت‌های تاریخی انقلاب اسلامی و با رعایت چنان صبری، نه جریان استکبارِ دیروز توانست در سوریه پیروز شود و نه کودتای هفتاد روزه «زن، زندگی، آزادی» دستاوردی داشت.

  1. بیش از دو تاریخ در مقابل‌ ما نیست: با توجه به شخصیت حاج قاسم سلیمانی و برخورد آمریکا با او، ما باید متوجه باشیم بیش از دو تاریخ در مقابلمان نیست و با توجه به اینکه انسان موجودی است تاریخی و «تفکر» نیز امر تاریخی است، خود را در کلیّت یکی از این دو تاریخ می‌توانیم معنا کنیم. اینجاست که باید مواظب باشیم با حضور در تاریخی غیر از تاریخی که حاج قاسم به آن تعلّق دارد، در تاریخی که در مقابل جمهوری اسلامی قرار دارد، مریم رجوی‌ها را به ‌عنوان رئیس جمهور نپذیریم. از این جهت است که ابتدا و به صورت کلی باید مشخص کنیم در این زمانه به کدام تاریخ تعلّق داریم، وگرنه با اکنون‌زدگی و بی‌تاریخی، ‌چنان دچار پوچی و سرخوردگی می‌شویم که نمی‌توانیم «خود» را ادامه دهیم.
  2. آیا به این نکته فکر کرده‌ایم که مردم ما و مردم جهان به دنبال دیانتی هستند که جوابگوی امروزشان باشد؟

باید از خود بپرسیم در تاریخِ بحران معنای انسان، دین خداوند با بشر امروز چه سخن‌هایی دارد، تا به حکم سخن حضرت رضا«ع» که می‌فرمایند: «عَلَیْنَا إِلْقَاءُ اَلْأُصُولِ وَ عَلَیْکُمُ اَلتَّفْرِیعُ.؛(۴) بر ماست که اصول را براى شما بیان کنیم و بر شماست که فروع را استخراج کنید.» ما نیز با اصولی که می‌شناسیم، مخاطب خود را در مسائل جزئی‌اش راهنمایی کنیم؟ معنای «بازتولیدِ مفاهیم دینی» که رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید دارند، آیا حکایت از آن نمی‌کند که باید در عین حضور در معارف دینی، ماورای ساحت دیروزین، باید عقل بشر جدید را مخاطب قرار دهیم و با او گفتگو کنیم؟ و به حکم کریمه: «یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»(۵) باید جواب تقاضاهای جدید بشر را با توجه به شأن جدید حضرت ربّ العالمین بدهیم.

  1. به‌راستی، شرایطی که ما با تمام وجود، به دعوت حضرت امام خمینی برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی و تحقق انقلاب اسلامی لبیک گفتیم، چه شرایطی بود، شرایطی که توانستیم به جایگاه انسان فکر کنیم؟ آیا جز این بود که ما خودمان برای خودمان مسئله شده بودیم و از خودبیگانگی تا مغز استخوان‌های‌مان فرو رفته بود؟ بنده به‌عنوان یکی از جوانان آن دوران می‌خواهم عرض کنم‌؛ ما با خویشتن و ذات خود بیگانه شده بودیم و به نیاز ژرفی می‌اندیشیدیم که همان عینیت‌ بخشیدن به حقیقت انسانی خود بود، حقیقتی فراتر از سطح آگاهی‌های روزمرّه، و حضرت امام خمینی متذکر حقیقت انسانی ما شدند. در دیروزمان از خود می‌پرسیدیم «ما کیستیم؟» و برای چه زنده‌ایم؟ – آیا جز این است که وقتی انسان زندگی را گم کند، این سئوال برایش پیش می‌آید؟- هر کدام از ما چون روباتی بودیم که بدون هر معنایی باید در برنامه‌ای از پیش تعیین‌ شده قرار می‌گرفتیم، بدون هیچ آینده‌ای که معلوم کند ما حقیقتاً موجودات زنده‌ای هستیم که می‌توانیم با ابتکارات خود به آینده‌مان معنا بدهیم. حضرت روح الله، معنای «بودن» و «نبودن» را به ما چشاند. آری! با هستِ او بود که ما معنای هستی خود را فهمیدیم.
  2. آیا انقلاب اسلامی به‌عنوان جبهه مقابل سیاه‌ترین و ظلمانی‌ترین جبهه استکبار و با نظر به انسانی که در دل این تاریخ در حال تولد است، تولد انسان‌هایی مانند حاج قاسم سلیمانی، همان آخرین حلقه از زنجیر تحول تاریخی نیست که باید در آن حاضر شد؟ چنانچه انقلاب اسلامی را پاس نداریم، بی‌معنایی و پوچی، به‌تدریج و پیوسته به سراغمان می‌آید، هر چند در ایران زندگی کنیم.

جبهه مقابل انقلاب اسلامی نشان داد گرفتار غیر انسانی‌ترین افکار و اعمال شده است. معلوم شد انسانِ گرفتار جهان استکباری به وضعیتی گسسته و آشفته تنزل یافته و همچنان در همین مسیر در حال سقوط است؛ در حالی‌ که به گفته رهبر معظم انقلاب، هر چند که ما مشکلاتی داریم، ولی حرکت، حرکتِ مستمرِ به سمت قلّه است و اینجاست که نباید ضعف‌ها را بزرگ و از حضور تاریخیِ خود که با انقلاب پیش آمده، غفلت کرد.

آرمان‌های انقلاب اسلامی را باید مانند هر رخداد تاریخی دیگری، بیشتر در عرصه‌هایی دنبال کرد که عرصه جریان‌های مشهور و ظاهری وقایع نیستند، بلکه بحث، در برگشت بشریت است به جهانی که خداوند در آن به حاشیه نرفته است، تا بشریت گرفتار بی‌معنایی نشود.

اینجاست که باید در بستر خودآگاهی نسبت به موقعیت تاریخی خود، به آینده‌ای بیندیشیم که با عبور از بحران‌های غرب‌زدگی‌ در زندگی، به سامان خود برگردیم و در نتیجه زندگیِ دنیایی ما با رابطه متقابلی که با حقیقت پیدا می‌کند، گرفتار انواع آرزوهای وَهمی و رمانتیک و فانتزی که چیزی جز احساس ناکامی و پوچی را به همراه ندارد، نباشد. عظمت بصیرت رهبر معظم انقلاب را باید در این نکته دانست که او می‌داند راهی را که حضرت امام خمینی گشودند، راهی است به سوی قلّه.

  1. در جهان مدرن هراس مقدس و خوف اِجلال که راه انسان را به سوی حقیقت می‌گشاید، از میان رفته و جای آن را شادی‌ها و سرگرمی‌های پوچ گرفته، تا جایی که زندگی تبدیل به وقت‌گذرانی دردناکی شده که انسان همواره می‌خواهد با سرگرمی‌ از خود فرار کند و درمان این مصیبت چیزی نیست جز حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی به‌وجود آمده و انسان با حضور در این تاریخ می‌تواند معنای خود را درک و در درون خود روح بزرگی را احساس کند که با آن روح و روحیه بنا دارد خود را در این زمانه در احیای افقی معنوی حاضر کند. اینجاست که نوعی نیاز به تعالی و درک عمیق‌تر از خود در انسان سر بر می‌آورد، راهی که با حضور در انقلاب اسلامی برای حاج قاسم و حاج قاسم‌ها پیش آمد، زیرا آنها فهمیدند شرایطی پیش آمده که می‌توانند از «خود» فراتر بروند. شرایطی که برای بشر غربی و غرب‌زدگان فراهم نیست و به همین جهت احساس پوچی و روزمرگی می‌کنند.
  2. روزگار ما، روزگاری پر تلاطم است و برای نوعی اندیشه‌ورزی و برای حضور در آن باید پنجره‌ای به سوی آینده بگشاییم، آینده‌ای که شهدا به آن اشاره کردند، آینده‌ای که می‌تواند هم جهان و هم زندگی و هم خودِ او را به بشرِ این زمانه نشان دهد، آینده‌ای که نه دیروز است و نه فردا، ولی می‌تواند مانند هر پنجره‌ای، نوری و هوایی را از دوردست‌ها به سوی داخل خانه وجودِ این بشر بیاورد، تا او زمان و مکان خود را روشن کند و خود را بهتر تشخیص دهد که چه اندازه گسترده و گشوده است. این است راز آینده‌داریِ انقلاب اسلامی و حضور انسانی که زندگیِ زمینی خود را از آسمان معنویت منقطع نکرده است و این است تاریخی که با حضرت امام خمینی آغاز شد و رهبر معظم انقلاب با درکش، آن را ادامه می‌دهند.
  3. بدیهی است که در دوره‌های مختلف تاریخ، عهد ازلیِ انسان فراموش می‌شود و انبیای الهی در راستای تجدید آن عهد، متذکر غفلت انسان‌ها از آن عهد ازلی می‌شوند و از زبان خدا به انسان‌ها می‌فرمایند: «أَ لَم أَعهَد إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَن لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ*وَ أَنِ اعْبُدُونی‏ هذا صِراطٌ مُستَقیمٌ»(۶) ای فرزندان آدم! مگر با من عهد نکردید که شیطان را نپرستید. او دشمن آشکار شماست و مرا بپرستید و این است آن راهی که شما را به مقصد می‌رساند؟»

با توجه به این امر، انسان‌ها در هر تاریخی می‌توانند مطابق آن تاریخ عهد ازلی خود را که همان حضور در اکنونِ بیکرانه آنهاست، تجدید کنند و نیوشای وجود خود باشند، وجودی که از طرفی عین عهد با حضرت محبوب است و از طرف دیگر عین ربط با اوست. تجدید عهد ازلی امروزین ما حضور در تاریخ انقلاب اسلامی است که در ۲۲ بهمن سال ۵۷ طلوع و ما را متوجه آینده‌ای کرد که این تاریخ و این طلوع در پیش دارد و چه اندازه خوب است در سالگرد رحلت آن مرد بزرگ، آن حضور را در خود بازخوانی کنیم و از خود بپرسیم چه گوهری در متن انقلاب اسلامی نهفته است که اهل نظر و صاحبان حکمت با نظر به آن گوهر، سختی‌هایی را که با حضور در انقلاب اسلامی پیش می‌آید، تحمل می‌کنند؟ آیا آن گوهر، همان معیّت و همراهیِ خداوند با جان آنها نیست که فرمود: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِین»(۷) ملاحظه می‌فرمایید که در آخر آیه می‌فرماید: «وَبَشِّرِ الصَّابِرِین» و در آخر آیه قبل فرمود: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» یعنی در دل این نوع سختی‌ها که در درون تاریخ توحیدی نهفته است، چنانچه مقاومت پیشه کنید، با حضوری روبه‌رو خواهید شد که آن حضور، با معیّت خداوند برایتان پیش می‌آید و این بالاترین نوع بودن است.

 

پی‌نوشت‌ها:    

  1. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با نیروهای مسلح ۲۷/۱/۱۴۰۲
  2. صحیفه امام خمینی، ج.۲۱ ص.۲۷۸
  3. إرشاد القلوب إلى الصواب، ج.۱، ص.۱۴۰
  4. مستطرفات السرائر : ۵۸/۲۱
  5. الرّحمن/۲۹
  6. یس/آیات ۶۰ و ۶۱
  7. بقره/۱۵۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *