جنگ سرنیزه‌ها، آخرین شانس دشمن/ حسن ابراهیم‌زاده

لحظه‌ای در جنگ فرا می‌رسد که نیروهای در حال نبرد، در یک خاکریز و یا در یک کانال قرار می‌گیرند. اینجاست که شلیک گلوله‌های توپ، خمپاره و بمب‌ها و موشک‌های هواپیماهای طرفین متوقف می‌شود و سنگرها آوردگاه نیروهایی می‌شوند که گاهی حتی فرصت استفاده از تفنگ را هم پیدا نمی‌کنند و دست‌ها به سوی استفاده از سرنیزه‌ها می‌رود و جنگ تن به تن تعیین کننده سرنوشت پیروز میدان می‌شود. در این مرحله‌ از نبرد است که بالا رفتن پرچم فتح و اعلان پیروز میدان تنها از آن نیروهایی می‌شود که قبلاً آموزش لازم را برای قرار گرفتن در چنین موقعیتی دیده‌اند و از قدرت روحی و جسمی برتری نسبت به نیروهای مقابل برخوردارند.

اگر بگوییم دشمن از آغاز نهضت تا پاییز ۱۴۰۱ از تاکتیک جنگ سرنیزه‌ها، آن هم توسط نیروهای نفوذی و در خاکریز و کانال و سنگر خودی بهره گرفته، تحلیل نادرستی ارائه نداده‌ایم و اگر بگویم از آغاز نهضت تا امروز امامین انقلاب نسبت به این‌گونه جنگ هشدار داده‌اند و همواره هم مردم مؤمن، انقلابی و ولایتمدار پیروز این میدان بوده‌اند، باز مبالغه نکرده‌ایم.

نگاهی به رخدادها و بحران‌های فراروی نهضت و انقلاب برای جلوگیری از پیروزی و سپس براندازی نظام مقدس اسلامی، گواهی بر این مدعاست که دشمن از همه‌ تجربه‌های بازدارندگی‌ها و براندازی‌ها، از کشاندن جنگ به درون سنگر مبارزان و رویارویی اقشار مختلف مردم با هم بهره گرفته است. شیوه‌هایی که هرگز از چشم تیزبین امام راحل پنهان نماند. امام خمینی در تاریخ هفتم دی ماه ۱۳۵۸ در شهر مقدس قم به تاکتیک‌های دشمن، از جمله تاکتیک ایجاد جنگ درون گروهی و تن به تن در بین اقشار مختلف حتی در بین حوزویان اشاره کردند و گفتند:

«حریف ما یک حریف عادی نیست. حریف ما حریفی است که کارشناس‌های آنها تمام اوضاع همه‌ ممالک [را] تحت بررسی قرار داده‌اند و همه مضبوط است پیششان که چه باید کرد. یک همچو انقلابی که ضربه به آنها زد، این انقلاب را چه‌جوری باید از بین برد؟ [باید] با دست خود ارتش، ارتش را از بین برد. با دست خود شهربانی، شهربانی را از بین برد. با دست خود ژاندارمری، ژاندارمری را از بین برد. با دست خود ملا، ملا را از بین برد. با دست خود متدین، دیانت را از بین برد. اینها نقشه است آقا! اینها همین‌ طوری نیست. نقشه است اینها.»

دشمن از همان آغاز نهضت و انقلاب همه‌ تجربه‌های موفق در براندازی نهضت‌ها و انقلاب‌ها را بر ضد نظام جمهوری اسلامی ایران به کار گرفت و همواره شکست خورد و از میدان خارج شد؛ اما امروز نقشه راه دشمن، ایجاد دو قطبی در بین همه‌ اقشار و صنوف و گروه‌های اجتماعی، حتی در حوزه‌های علمیه و در بین هیئات مذهبی است.

باید گفت که نقطه‌ کانونی و رویکرد اصلی فتنه پاییز ۱۴۰۱ رو در رو قرار دادن مردم و برپایی جنگ تن به تن بود. امروز هم دشمن تمام توان خود را روی این نقطه متمرکز کرده و به دنبال عینیت بخشیدن به این دو قطبی به‌عنوان آخرین سلاح در برابر نظام مقدس اسلامی است. تحرکات عناصر اصلی دشمن در میان اقشار مختلف مردم و حتی در بین حوزویان و متدینین نشانه از ناامید نشدن دشمن از این تاکتیک در سالی است که مردم و نظام حساس‌ترین انتخابات را در اسفندماه آن در پیش رو دارند.

بسترسازی برای قرار دادن مردم در برابر هم در آستانه دهه اول از گام دوم یادآور استفاده دشمن از این سلاح در آغاز گام اول انقلاب است. آنجا که فتنه حزب خلق مسلمان و کشاندن آن به درون حوزه و حتی به تعبیر امام راحل(ره) از بین بردن ملاها توسط ملاها بارزترین مصادیق این نقشه‌ شوم بود.

در غائله‌ حزب خلق مسلمان و اعلام رویارویی آقای شریعتمداری در مقابل جریان اصیل و یکپارچه‌ مراجع و روحانیت در حوزه‌ قم، امام راحل(ره) فرمان داد تا مقلدین وی و مؤمنین و انقلابیون وارد این بازی تعریف شده از سوی دشمن نشوند و عملاً دشمن را از رسیدن به هدف ایجاد جنگ تن به تن میان حوزویان، متدینین و مردم با هم باز داشت.

تبعیت مردم از فرمان امام و عدم ورود به این جنگ تن به تن در خاکریز خودی به گونه‌ای بود که وقتی نیروهای سلطنت‌طلب و گروهک‌ها به نام دفاع از یک قومیت وارد قم شدند و به نام دفاع از خلق مسلمان و یک مرجع، چوب و چماق به دست گرفتند و شروع به کتک زدن روحانیون و مردم کردند، ولایتمداران حتی حاضر به پاسخ دادن به چماق‌ها و سیلی‌های آنان نشدند، زیرا خوب می‌دانستند هر گونه دفاع شخصی از خود هم، بازی در میدان دشمن در کمین نشسته و نظاره‌گر این صحنه‌ کارزار است. این ولایت‌مداری و تبعیت از رهنمودهای رهبری در پاسخ ندادن حرکت دشمن یک بار دیگر در پاییز ۱۴۰۱ تکرار شد. شهادت مظلومانه و غریبانه‌ بیش از ۹۰ تن از مدافعان امنیت با دست خالی در برابر تفنگ‌ها و دشنه‌های منافقان و اراذل و اوباش بیش از آنکه دشمن را از رسیدن به اهداف شوم خود ناکام گذاشت، ولایتمداری شهیدانی را به اثبات رساند که با تقدیم خون خود اجازه ندادند که دشمن جنگ را به داخل خانه‌ای به نام ایران بکشاند و عملاً به او نشان دادند که مردم از شناخت کافی و بصیرت لازم و روحیه و بنیه‌ای برخوردارند که به‌خوبی عرصه‌ جنگ و چگونه جنگیدن را در همه‌ مراحل جنگ می‌شناسند و جنگ ‌شناختی را تبدیل به جنگ سرنیزه‌ها نمی‌کنند. امام خمینی در آغاز گام اول انقلاب به تبیین ماهیت جریان‌ها و گروه‌هایی می‌پردازند که در داخل کشور همان نقش دشمن را بازی می‌کنند. امام خمینی در تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۵۸ به حرکت همسوی مثلث مقدس‌نماها، روشنفکر مآب‌ها و نفاق‌پیشگان اشاره می‌کنند و تنها راه مقابله با آنان و جلوگیری از ایجاد دودستگی و دوری از برخورد فیزیکی را «افشاگری» می‌خوانند. ایشان در بخشی از سخنانشان در باره مقدس‌مآبان می‌فرمایند:

«… به‌طوری که وقتی به اهل شام می‌گویند که علی(ع) را در محراب عبادت کشتند، می‌گویند مگر او نماز می‌خواند؟ علی در مسجد چه می‌کرد؟ با اینها باید چه کرد؟ جز پناه به خدای تبارک و تعالی و جز افشاگری؟ ملت باید افشا کند.»(۲)

امام خمینی(ره) در ادامه به سراغ نفاق‌پیشگان می‌روند و خواستار رو کردن پرونده‌ای آنان برای مردم می‌شوند و می‌فرمایند:

«اینها که به صورت منافقین پیش آمدند و در میدان مسلمین واقع شدند و می‌خواهند کارشکنی کنند برای اسلام و مسلمین، باید از هر چه از آنها پیدا کردند، هر پرونده‌ای که از اینها پیدا کردند، این را نشان بدهند تا معلوم بشود که اینها جزو منافقین‌اند و با آنها مبارزه کنند تا معلوم شود خوب با یک کاسبی که خیلی هم آثار سجده در جبینش هست، با یک نویسنده‌ای که از اول که وارد می‌شود «بسم الله الرحمن الرحیم» در کلامش می‌نویسد و بعد هم از «جمهوری اسلامی» شروع می‌کند [ستایش] کردن و [تمجید] کردن، تعریف کردن، لکن از زیر لطمه بر اسلام وارد می‌شود. با این نمی‌شود الان کاری کرد. هر کاری بخواهید بکنید می‌گویید او یک مسلمان است، یک آدم حسابی است و نمی‌شود، این تا افشا نشود تا مشتش باز نشود، توی مردم این مقدس‌مآبی که هر روز می‌رود پشت سر فلان آقا نماز می‌خواند و گاهی هم سهم امام می‌دهد برای اغفال آن آقا، لکن در واقع مخالف با این رژیم است و می‌خواهد بزند این رژیم را و از هم بشکند، مشکل است با او معارضه کردن، این را جز افشاگری الان جور دیگر راه نداریم. راه این است که مطالب اینها و خیانت‌های اینها را هر کسی پیدا کرد، این را بگوید که این طور شد، البته اعراض مسلمین محترم است و کسی حق ندارد که همین طور بیخودی هر کسی هر طوری دلش بخواهد با هر کسی دشمن است بگوید این ساواکی است. نمی‌دانم [وابسته] است. اعراض مردم محترم است مگر اینکه معلوم بشود که این عِرض اسلام را می‌خواهد ببرد. آن وقت دیگر محترم نیست.»(۳)

با جرئت می‌توان گفت آنچه امام راحل(ره) در آغاز گام اول انقلاب از مشکل بودن معارضه با این مثلث یاد کردند و تنها راه را در افشاگری آنان خواندند و رهبری معظم انقلاب در آغاز گام دوم آن را جهاد تبیین خواندند،

امام خمینی در دی ماه ۱۳۵۸ پس از اشاره به ایجاد درگیری در بین مردم و اقشار مختلف، هدف اصلی را بی‌ثبات جلوه دادن ایران اسلامی و بسترسازی برای دخالت‌های بین‌المللی و قَیم‌تراشی برای مردم ‌خواندند و فرمودند:

«… من حالا به شما می‌گویم – سنم هم این قدرها [کم] نیست، ممکن است که قبل از این حرف‌ها بروم از اینجا – لکن شما یادتان باشد… این برنامه‌ای [را] که الان دارند بعضی از مغرضین می‌ریزند و جوان‌های ما را گول می‌زنند، آن برنامه برای این است که آمریکا را به ما مسلط کنند – آمریکا بفهماند – همه مطبوعات آمریکا شروع کنند و غرب، همه‌ اینها که با شما دشمنند، شروع کنند به اینکه [ایران] یک مملکت هرج و مرجی است، نظام ندارد این مملکت، بالا و پایین ندارد، مثل حیوانات همه به جان هم افتاده‌اند. همه مخالف هم هستند، همه از هم تخلف می‌کنند، هیچ یک از هیچ کس حرف نمی‌شنود، یک همچو جامعه‌ای محتاج به قَیم است، برایش پیدا بکنید! راه را باز می‌کنند، برای اینکه یک قیمی مثل محمدرضا بالای سر ما بیاورند، یک قیمی مثل رضاخان بالا سر ما بیاورند.»(۴)

بی‌شک این تنها وحدت و همدلی است که می‌تواند از رویارویی علنی و برپایی جنگ تن به تن در درون کانال و خاکریز جبهه خودی جلوگیری کند. رهبر معظم انقلاب در همان دهه نخست گام اول انقلاب از ایادی داخلی دشمنان انقلاب و انگیزه‌های آنان که در داخل نظام نفوذ کردند و عطش قدرت، آنان را به سوی برگزاری تجمعات در مقابل نظام و مردم واداشت چنین یاد می‌کنند.

«… دشمنان انقلاب تنها آمریکا و دشمنان خارجی نیستند، بلکه ایادی داخلی آنها هستند که بزرگ‌ترین ضربه‌ها را وارد می‌کنند و برای ضدیت با اصل انقلاب اسلام، تحت عناوین مختلف گردهمائی برگزار می‌کردند. علیه حضور روحانیت و حضور مردم و توده‌های عظیم مستضعفین فعالیت می‌کردند و عده‌ای هم در عطش قدرت می‌سوختند و هیچ انگیزه‌ای جز دست یافتن به قدرت نداشتند. خلاصه همه اینها با انگیزه‌های مختلف یک وجه مشترک با هم داشتند و آن مخالفت و ضدیت با انقلاب اسلامی بود. لذا جستجو می‌کردند که ببینند چه چیزی به نفع انقلاب است و بنای مخالفت با آن را می‌گذاشتند.»(۵)

دشمن امروز به این نتیجه رسیده است که تنها با کشاندن جنگ به خاکریز خودی و دادن سرنیزه به دست مردم، مسئولان، هیئات مذهبی و… برپایی جنگ حوزوی با حوزوی، دانشگاهی با دانشگاهی، بازاری با بازاری، جنگ بین نمایندگان مجلس با هم جنگ بین قوای سه گانه با هم و خود از دور نظاره‌گر آتشی بودد که با کمک عوامل داخلی‌اش برپا کرده است، به هدفش می‌رسد.

آنچه که در پاییز ۱۴۰۱ رخ داد درست همان هشداری بود که امام خمینی در زمستان ۱۳۵۸ دادند. طرح محکومیت ایران از سوی برخی از مجامع بین‌المللی و قَیم‌تراشی از فاسدترین و وحشی‌ترین انسان‌های روزگار چون رضا پهلوی و مریم رجوی و حتی سخن گفتن از ایجاد منطقه پرواز ممنوع در برخی از استان‌های غربی به‌خوبی نشان داد که دشمن پس از ناکامی ۴۳ ساله‌ خود در بهره‌گیری از همه امکانات انسانی، مالی، رسانه‌ای و فشارهای بین‌المللی، امروز تمام توان خود را معطوف به برپایی جنگ مردم با مردم، آن هم در درون جامعه‌ ایران با به دست دادن سرنیزه به دست مردم برآمده است و هنوز از تکرار فتنه‌ پاییز ۱۴۰۱ ناامید نشده است، مضافاً بر اینکه در آستانه انتخابات و در ماه‌های آینده، گروهی که رهبری انقلاب در سال ۱۳۶۲ از آنان به طالبان قدرت به هر قیمت یاد کردند، می‌توانند برای دو قطبی‌سازی جامعه، نقش محوری را در تهیه سرنیزه‌ها و به تعبیر امام خمینی در سال ۱۳۵۸ به جان هم انداختن مردم ایفا کنند.

کوتاه سخن اینکه امروز هر قوه، هر نهاد، هر مسئول، هر نویسنده، هر واعظ، هر مداح و هر فردی با هر عنوانی هر چند مقدس و انقلابی در شیپور دوگانگی و انشقاق بدمد، سرنیزه دشمن را در دست دارد و در خاکریز خودی، خودی‌ها را نشانه گرفته است و نامش در تاریخ نام در فهرست سربازان نیابتی دشمنان اسلام و ایران ثبت خواهد شد.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. صحیفه‌ امام، ج. ۱۱، ص. ۴۷۲٫
  2. صحیفه‌ امام، ج. ۱۱، ص. ۲۳۵٫
  3. همان مدرک، صص. ۲۳۵ و ۲۳۸٫
  4. صحیفه‌ امام، ج. ۱۱، صص. ۴۷۱ و ۴۷۲٫
  5. ر.ک: روزنامه جمهوری اسلامی، شنبه ۱۹ آذر ۱۳۶۲، ص.۱۶٫

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *