از مقایسۀ همسرمان با دیگران، بپرهیزیم- حجه‌ الاسلام‌ و المسلمین محسن عباسی‌ولدی

این مقایسه‌هایی که در ذهن من و تو شکل می‌گیرد، توهّماتی است که نقاب واقعیّت بر چهره دارد.

از قدیم گفته‌اند: «تا ازدواج نکرده‌ای، خوب چشمت را باز کن. وقتی ازدواج کردی، چشمت را ببند». یکی از آفات بسیار خطرناک زندگی مشترک، مقایسه است؛ یعنی یکی از دو طرف، همسر خود را با همسر دیگری مقایسه کند. این مقایسه در دو سطح، انجام می‌گیرد: یکی در درون و دیگری در بیرون.

انسانی که در درون، مبتلا به درد «مقایسه» می‌شود، همیشه در تخیّلات خود، همسرش را با کسی دیگر مقایسه می‌کند. بویژه اگر همسرش عیب خاصّی داشته باشد، در هنگام بروز آن عیب، ذهنش خیلی زود به شخص مورد نظر، توجّه پیدا می‌کند. این حالت، دو خطر بزرگ دارد:

اوّل آن که حالت محبّت‌آمیزی را نسبت به شخص مورد نظر ایجاد می‌کند.

دوم آن که وقتی این حالت محبّت ایجاد شد، شخص، آرام آرام نسبت به همسر خود، دل‌زده می‌شود. البتّه بدون ایجاد این محبّت هم، به جهت حسّاس شدن روی صفات منفی، محبّت همسر، کم می‌شود.

مقایسه در زندگی مشترک، دردی روانی است که با توجّه به مطالبی که در ادامه خواهد آمد، می‌توان آن را حل کرد؛ امّا علاوه بر آن، به نکته‌ای که از داستان‌وارۀ زیر به دست می‌آید، توجّه کنید:

می‌گوید: مردُم ازدواج کرده‌اند و ما هم!

می‌‌گویم: دیگر چه شده؟

می‌گوید: نمی‌دانی که دوستم چه همسری دارد!

می‌گویم: چه همسری دارد؟

می‌گوید: انگار که از جنس بشر نیست.

می‌گویم: اگر از جنس بشر نیست، از چه جنسی است؟

می‌گوید: انگار که زمینی نیست.

می‌گویم: یعنی دوستت با یک آدم فضایی ازدواج کرده؟!

می‌گوید: نمی‌دانی چه اخلاقی دارد!

می‌گویم: چه اخلاقی؟

می‌گوید: زنش را که زن حساب نمی‌‌کند.

می‌گویم: پس مرد حساب می‌کند؟!

می‌گوید: سروَر خانه حساب می‌کند.

می‌گویم: مثلاً چه می‌کند؟

می‌گوید: به خانه‌شان که می‌رویم، نمی‌گذارد همسرش دست به سیاه و سفید بزند.

می‌گویم: حالا مرد تو چگونه است؟

می‌گوید: هیچ؛ وقتی کسی به خانه‌مان می‌آید، اگر دیوار تکان بخورد، همسر من هم تکان می‌خورد!

می‌گویم: تو اخلاق‌های دیگر همسرِ دوستت را دیده‌ای؟ می‌دانی که مثلاً وقتی شما از خانه‌شان می‌روید، با او چگونه برخورد می‌کند؟ می‌دانی اصلاً چرا نمی‌گذارد دست به سیاه و سفید بزند؟

می‌خواهد حرفی بزند که اجازه نمی‌دهم و می‌گویم: می‌دانی که این دو، خوشی‌شان را به مردم نشان نمی‌دهند و بر سر و کلّۀ هم کوفتنشان را به خودشان؟ می‌دانی که نانی که این مرد به خانه می‌آورد، حلال است یا حرام؟ می‌دانی که این مرد، اهل هرزگی هست یا نه؟ و هزار می‌دانی دیگر…

می‌گوید: نه، نمی‌دانم.

می‌گویم: پس چرا بی‌خودی همسرت را با همسر دوستت، مقایسه می‌کنی؟

بسیاری از این مقایسه‌ها هیچ دلیل عاقلانه‌ای ندارد. فقط با دیدن یک رفتار بد از همسر خود و دیدن عکس این رفتار از دیگری، همسرش را با او مقایسه کرده، آرزو می‌کند که ای کاش با کسی مثل او ازدواج کرده بود، نه با همسر فعلی‌اش.

نوع دوم مقایسه، مقایسۀ بیرونی است؛ یعنی شخص، این مقایسه را در درون خود نگه نمی‌دارد و در گفتگو با همسرش بیان می‌کند. این مقایسه، بسیار خطرناک‌تر از نوع قبل است. برخی بدون این که بخواهند، در گفتگوهای خود، همسرشان را به ورطۀ مقایسه می‌کشانند. مثلاً نزد شوهرشان، از مرد دیگری تعریف می‌کنند و یا در مقابل زنشان، از زن دیگری تمجید می‌کنند. اینها بدون آن که بخواهند، به همسرشان می‌فهمانند که او مزیّتی دارد که تو نداری و این هم یعنی مقایسه.

مقایسه،‌ ریشه در تخیّل انسان دارد. اگر انسان درست فکر کند، زندگی خود را صرف مقایسۀ همسرش با دیگران نمی‌کند. مقایسه، نتیجه‌ای جز حسرت و آه ندارد. فرض کنیم که همسر رفیقت بهتر از همسر توست، حالا  که چـه؟ تو می‌خواهی به دوستت بگویی از همسرش جدا شود تا تو با او ازدواج کنی؟! فرض کنیم که چنین چیزی هم ممکن باشد، از کجا معلوم او برای تو همسر خوبی باشد؟ آخر چرا بیهوده، خودمان را مشغول تخیّلاتی می‌کنیم که پایش به جایی بند نیست؟ به جای این تخیّلات، بهتر است از طریق همین نکته‌هایی که در این‌جا خوانده‌ایم، در رفع عیب همسرمان بکوشیم. فعلاً  آن چیزی که واقعیّت دارد، این است که اوّلاً ما با این شخص ازدواج کرده‌ایم و ثانیاً ازدواج ما با آن فردی که از نظرمان خوب است، ممکن نیست. پس دست از تخیّلات برداریم و واقعی فکر کنیم تا بتوانیم عیب همسرمان را با تدبیر، برطرف کنیم.

فردی که دچار مقایسه می‌شود، اگر مقایسه‌اش را منصفانه انجام دهد، در بسیاری از موارد، دچار حالت دل‌زدگی از همسر نخواهد شد. مقایسۀ منصفانه، این است که همسرمان را با کسانی که از نظر اخلاقی یا مسائل دیگر از همسر ما پایین‌تر هستند هم مقایسه کنیم. چرا همسر عصبانی‌مان را با کسی مقایسه می‌کنیم که عصبانی نمی‌شود؟ او را با کسی که روزی چند بار همسرش را کتک می‌زند هم مقایسه کنیم.

در این هنگام، شکر خدا را به‌جا آوریم تا خدا هم بنا بر وعده‌ای که داده، نعمت را بر ما افزون و زندگی‌مان را باصفاتر کند. خوب نیست انسان در چنین مسائلی، فقط به بالاتر از خودش نگاه کند. به پایین‌ترها نگاه کردن، باعث می‌شود که انسان، قدر زندگی خود را بداند و شکرش را به جا آورد.

نمی‌دانم چر اصرار دارم راه‌ها را برعکس طی کنم؟ برعکسِ مسیر آفرینشم. وقتی ظاهر زندگی‌ام را می‌خواهم مقایسه کنم، به جای این که نگاهم را به پایین‌ترها بدوزم و بعد صورتم را روی خاک بگذارم و خدا را شکر کنم، همیشه به بالاتر از خودم چشم می‌دوزم و بعد هم افسار زبانم را رها کرده، شروع می‌کنم به گلایه. وقتی باطن خودم را می‌خواهم مقایسه کنم، به جای این که به بالاتر از خودم نگاه کنم و با تماشای کسانی که به آسمان نزدیک‌ترند، به خود بیایم و قدم‌هایم را تندتر بردارم، به پایین‌تر از خودم نگاه می‌کنم و خدا را چنان شکر می‌کنم که گویی بر سرش منّت دارم که چنین بنده‌ای برایش هستم. برای همین هم زندگی‌ام می‌شود در جا ایستادن و گِله کردن.

پرهیز از زیاده‌بینی و کم‌بینی

برای این که بتوان قضاوت خوبی در بارۀ هر کسی، بویژه همسر داشت، باید اوّل همۀ خوبی‌ها و بدی‌ها را دید. دوم این‌که همه را به اندازۀ واقعی‌شان دید، به گونه‌ای که نه خوبی‌ها، کوچک و نه بدی‌ها، بزرگ شوند. گاهی برخی از افراد، آن قدر بدی‌ها را بزرگ می‌کنند که به چشم‌ها اجازۀ دیدن خوبی‌ها را نمی‌دهند. ما نمی‌گوییم باید چشم از بدی‌ها شست؛ امّا بزرگ کردن بدی‌ها هم کار درستی نیست. آدمی که بدی‌ها را بزرگ می‌بیند، اگر خوبی‌ها را هم ببیند، چندان فایده‌ای ندارد؛ چرا که خوبی‌ها، در بدی‌های بزرگ شده، کم‌رنگ می‌شوند. انسان واقع‌گرا، کسی است که از کوچک‌ترین خوبی هم چشم نپوشانَد و بزرگی عیب‌ها برای او مانعی در مسیر دیدن خوبی‌ها نشود.

انسانی که بدی‌ها را بزرگ می‌بیند، برخی از عیب‌های کوچک را آن قدر بزرگ می‌کند که زندگی با آنها برایش سخت و طاقت‌فرسا می‌شود.

وقتی خوبی‌ها و بدی‌ها دیده شد، باید در مقابل خوبی‌ها شکر کرد؛ هم شکر خدا و هم تشکّر از همسر به جهت داشتن این خوبی‌ها. این شکر، موجب افزایش صفات خوب در همسر می‌شود. در مقابل، ناسپاسی، موجب خواهد شد که گِره‌های کور دیگری در زندگی بیفتد که مصداق عذاب الهی است و شاید به این راحتی‌ها قابل حل نباشد.

خداوند متعال در آیه ۷ سوره مبارکه ابراهیم میفرماید: «وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ» و آن‌گاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر [واقعاً] سپاس‌گزارى کنید، [نعمت‏] شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسى نمایید، قطعاً عذاب من، سخت خواهد بود.

در برابر بدی‌ها هم باید تا جایی که می‌توان با حُسن ظن پیش رفت؛ یعنی بدی را به گونه‌ای توجیه کرد که بدی به حساب نیاید یا اگر به حساب می‌آید، آن اندازه بزرگ نباشد که ارزش همسرمان در نگاهمان پایین بیاید.

برای مثال، اگر همسری عصبانی داریم، در مرحلۀ اوّل، فراموش نکنیم که این همسر، غیر از عصبانیّت، صفات دیگری دارد که ارزشمند و قابل توجّه است؛ مثل این که به وظایف شرعی خود در برابر خانواده، اهمّیت می‌دهد، نگاه آلوده‌ای ندارد، به خانوادۀ همسرش احترام می‌گذارد و… این‌ صفات، بسیار ارزشمند است و محروم بودن از آنها در زندگی، می‌تواند مشکلات بسیاری را تولید کند.

در مرحلۀ دوم هم صفت عصبانیّت را به بهترین وجه ممکن، توجیه کنیم. مثلاً شاید همسر ما در طول زندگی خود مشکلاتی را تحمّل کرده که موجب ضعفِ اعصاب او شده، شاید شدّت کارش به قدری است که اعصاب او را ضعیف کرده، شاید به برخی از حسّاسیت‌های او احترام نمی‌گذاریم که او از کوره در می‌رود و شاید…

در مرحلۀ سوم، اگر واقعاً این صفت بد را نمی‌توان طوری توجیه کرد که زشتی آن کم‌رنگ شود، آن را واقعیّتی در کنار تمام خوبی‌های همسرمان قرار داده، بپذیریم؛ امّا تلاش کنیم تا با در نظر گرفتن قواعد زندگی مشترک که در این نوشتار هم آمده و می‌آید، او را در مسیر اصلاح عیب خویش، یاری کنیم.

در مرحلۀ بعد هم عیب‌های خودمان را به یاد آوریم. ما که بدون عیب نیستیم. در یکی از گام‌ها گفتیم که باید شکارچیِ عیب‌های خودمان باشیم. اگر چنین صفتی را در خودمان ایجاد کنیم، عیب‌های دیگران، برایمان قابل تحمّل‌تر می‌شوند. در این‌جا همان توجیهاتی که برای عیب‌های خودمان می‌آوریم، برای همسرمان هم بیاوریم.

در یکی دیگر از گام‌ها گفتیم آن‌طور برخورد کنیم که دوست داریم با ما برخورد کنند. ما دوست داریم همسرمان در مقابل عیب‌هایمان چگونه برخورد کند؟ همان‌طور با عیب‌های او برخورد کنیم.

اگر واقعاً این مراحل اجرا شود، دیگر وجود یک یا چند عیب در همسر، موجب نخواهد شد که ما نسبت به تمام شخصیّت او، بدبین شده، از او دل‌سرد شویم.

*پرسش‌ شما:

همسرم مرا با دیگران مقایسه می‌کند

آموزشیار نهضت سواد آموزی هستم. پانزده سال است که ازدواج کرده‌ام و دو تا هم بچّه دارم؛ امّا یکی از چیزهایی که مرا خیلی ناراحت می‌کند، آن است که همسرم خیلی مرا با دیگران مقایسه می‌کند؛ بویژه با همسر برادرش. این مقایسه در ابعاد مختلف است؛ هم در بُعد ظاهری و هم در بُعد اخلاقی و هم در بُعد خانوادگی. به قدری این مقایسه روحیّه‌ام را در هم می‌شکند که نمی‌توانم سرِ کلاس بروم.

بلای خانمان‌سوز مقایسه

مقایسه، بلای خانمان‌سوزی است که متأسّفانه برخی از خانواده‌ها، گرفتار آن هستند. مقایسه، یعنی ایجاد کینۀ خود در دلِ همسر. مقایسه، یعنی فراهم کردن زمینه برای حسادت. مقایسه، یعنی آماده کردن زمینۀ عداوت و دشمنی میان همسر خود با فردی که با او مقایسه می‌شود. مقایسه، یعنی ناشکری و پیام مقایسه هم یعنی این که من از ازدواج با تو پشیمانم و این هم یعنی لرزاندن پایه‌های زندگی.

مقایسه، راه اشتباه بیان خواسته‌‌ها

در بسیاری از موارد، مقایسه، راه اشتباه بیان خواسته‌هاست. مثلاً زن اهل محبّت کردن یا احترام گذاشتن نیست و مرد از این جهت، گِله‌مند است و این گِله را با مقایسه بیان می‌کند. او در این موارد، نمی‌خواهد بگوید من از ازدواج با تو پشیمانم؛ بلکه می‌خواهد خواستۀ خود را بیان کند و بگوید: اهل محبّت باش، اهل احترام باش.

 مقایسه و اعلام نارضایتی از زندگی

گاهی هم مقایسه، بیان خواسته نیست؛ بلکه اعلام نارضایتی از کلّ زندگی است. در این موارد، مقایسه، بهانه‌گیری و لجاجت است. در این موارد، لجاجت به اندازه‌ای است که گاهی حتّی مقایسۀ صحیح هم انجام نمی‌گیرد. مثلاً مرد، زنش را با زنی مقایسه می‌کند که خوش‌بیان است، در حالی که همسر خود او هم خوش‌بیان است؛ امّا مقایسه کننده در این‌گونه موارد، اصلاً به فکر این نیست که چه مقایسه‌ای می‌کند. فقط به این فکر می‌کند که هر طور شده با همسرش مقابله کند. در این جا هم باید دلیل نارضایتی را پیدا کرد تا بتوان با مقایسه، مبارزه کرد.

نکات عمومی برای جلوگیری و درمان مقایسه

نکاتی را که می‌توان به صورت عمومی، یعنی بدون در نظر گرفتن ریشۀ مقایسه کردن بیان کرد، به این شرح است:

الف) مقابله به مِثل، ممنوع

فکر نکنید وقتی او شما را با همسر برادرش مقایسه کرد، شما می‌‌توانید با مقایسۀ او با برادرش، بر او غلبه کنید. نتیجۀ این مقابله، ایجاد یک رقابت است؛ یعنی پس از آن، همسر شما بیش از گذشته بر عیب‌های شما و خوبی‌های زن برادرش دقّت می‌کند تا در میدان رقابت، از شما عقب نیفتد.

ب) کم نکردن از محبّت و احترام

مقایسه کردن همسرتان را دلیلی برای کم کردن محبّت و احترام، قرار ندهید. همیشه به خاطر داشته باشید که بزرگواری، یکی از بُرّنده‌ترین سلاح‌ها برای تغییر دادن دیگران است. کم شدن محبّت و احترام، برای مقایسه، به او انگیزۀ بیشتری می‌دهد و موجب می‌شود زمینه‌های بیشتری را برای مقایسه بیابد.

ج) توجّه و پاسخ‌گویی به همۀ نیازها

سعی کنید تمام آنچه را که همسرتان دوست دارد و او را خوش‌حال می‌کند، پیدا کنید. پس از این هم به تمام نیازهای همسرتان، توجّه کافی داشته باشید تا بهانه‌ای برای مقایسه نیابد.

د) تقویت نکته‌های مثبت دیگران در خویش

اگر چه کار همسرتان به هیچ‌وجه درست نیست؛ امّا شما در مواردی که احساس می‌کنید آنچه همسرتان در دیگری دیده، کار یا صفت خوبی است، بدون این که بخواهید به جهت این مقایسه با او در بیفتید، آن کار را انجام دهید یا آن صفت را در خود ایجاد کنید. این، باعث می‌شود زمینۀ مقایسه از میان برود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *