به دنبال عملیات طوفانالاقصی و در ادامه حملات گسترده ارتش رژیم اشغالگر صهیونیستی، این سئوال مطرح شد که اساساً مبنای حقوقی این عملیات توسط حماس و گروههای همپیمان آن چیست؟
در این نوشتار ضمن بررسی مهمترین مبنای حقوقی عملیات طوفانالاقصی از منظر حقوق بینالملل، به راهکار پیشنهادی حضرت آیتالله خامنهای برای حل مسئله فلسطین اشاره میشود:
الف. اسرائیل: رژیمی اشغالگر
به دنبال جنگ جهانی اول و تجزیه امپراطوری عثمانی، انگلستان و فرانسه سرزمین شامات یعنی فلسطین، لبنان، سوریه و اردن را تحت قیمومیت و کنترل خویش گرفتند و در این میان فلسطین نصیب انگلستان شد که وزیر خارجهاش عامل صدور بیانیه بالفور بود، بیانیهای که در خلال جنگ جهانی اول و در سال ۱۹۱۷ با حمایت دولت بریتانیا، ایجاد یک «خانه ملّی برای مردم یهود» در فلسطین را اعلام کرد.
انگلیس که بهظاهر همواره ادعا میکرد که در اداره فلسطین، از سیاست بیطرفی پیروی میکند، در جنگ جهانی دوم از ماهیت سیاست و اهداف استعماری خود پرده برداشت و رسماً اجازه انتقال صهیونیستها به فلسطین را صادر کرد و در دسامبر ۱۹۴۴م.، کمیته مرکزی حزب کارگر انگلیس در جلسه فوقالعادهای در لندن اعلام کرد:
« تبدیل فلسطین به کشوری یهودی و بیرون راندن مردم عرب آن به کشورهای مجاور لازم و ضروری است.»
و سرانجام در سال ۱۹۴۶م.، هنگامی که حکومت انگلیس اطمینان پیدا کرد که در مجامع بینالمللی زمینه لازم برای تأسیس دولت یهودی در فلسطین فراهم شده است، با تفاهم و همدستی آمریکا و جنبش جهانی صهیونیسم، برای یافتن راهکاری، مسئله را در سازمان ملل متحد مطرح کرد.
به این ترتیب قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد که طرح تقسیم فلسطین نیز نامیده میشود، بهرغم مخالفت کشورهای عربی، در تاریخ ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ صادر شد. به موجب این قطعنامه سرزمین فلسطین به دو کشور یهودی و عرب تقسیم شد و ۵۵ درصد اراضی فلسطین به اسرائیل تعلق گرفت و مقرر شد شهر بیتالمقدس (اورشلیم) به صورت بینالمللی اداره شود.
به دنبال اعلام موجودیت کشور اسرائیل توسط رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ و وقوع جنگ میان برخی گروهها، در مجموع ۷۰ درصد سرزمین فلسطین، اشغال و بیش از ۷۰۰ هزار فلسطینی آواره شدند. در سال ۱۹۶۷ جنگی شش روزه میان اعراب و اسرائیل در گرفت که منجر به اشغال سرزمینهای فلسطینی و بلندیهای جولان توسط رژیم صهیونیستی شد.
شورای امنیت در سال ۱۹۶۷، برای اولین بار عنوان اشغال را به کار برد و خواهان استقرار یک صلح پایدار و منصفانه در خاورمیانه از طریق اعمال عقبنشینی قوای مسلح اسرائیلی از مناطق اشغالی گردید.
از آن تاریخ به بعد نیز شاهدیم که دیوان بینالمللی دادگستری(۱) مجمع عمومی سازمان ملل متحد(۲) همگی اسرائیل را برای این مناطق یک قدرت اشغالگر محسوب میکنند؛ بهطوری که گزارشگر ویژه سازمان ملل «اشغالگری اسرائیل» را بیحرمتی به قوانین بینالمللی توصیف کرده است.(۳)
ازم به ذکر این است که هر چند رژیم صهیونیستی بهطور یکجانبه در سپتامبر ۲۰۰۵ از نوار غزه عقبنشینی کرد و اظهار داشت که دیگر این منطقه تحت اشغال قرار ندارد! اما مشاهده میکنیم که از این تاریخ به بعد هم حریم هوایی غزه، آب محلی، برق و ارتباطات و خروج و ورود کالا و ملت فلسطین به صورت هوایی یا دریایی از غزه و مرز آن با مصر همچنان در کنترل موثر رژیم صهیونیستی و ادعای عدم اشغالی بودن این مناطق از منظر حقوقی امری غیرقابل قبول است. از این رو مشاهده میکنیم که نوار غزه همچنان از سوی سازمان و نهادهای بینالمللی، منطقهای تحت اشغال محسوب میشود.(۴)
ب. ملت فلسطین و حق تعیین سرنوشت بهعنوان یک قاعده آمره
اشاره شد که ملت فلسطین، بهویژه مردم غزه، بیش از ۷۵ سال است که تحت آپارتاید و اشغال رژیم صهیونیستی قرار دارند و از حق بنیادین تعیین سرنوشت خود محروماند. حقی که اعلامیۀ «اصـول حـقوق بینالمـلل» در سـال ١٩٧٠ آن را اینگونه تعریف کرده است: «همۀ مردم حق دارند آزادانه و بدون دخالت خـارجی، وضـعیت سیاسـی و توسـعۀ اقـتصادی و اجـتماعی و فرهنگی خود را تعیین و دنبال کنند و دولتهـا مـتعهدند این حـق را طـبق مـقررات منشور رعایت کـنند.»
اسناد بینالمللی همچون منشور ملل متحد، اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق حقوق مدنی سیاسی، دیوان بینالمللی دادگستری و دیگر اسناد معتبر بینالمللی بر آن تاکید کردهاند. قطعنامه شماره ۱۳۰/۴۵ مصوب ۱۴ دسامبر ۱۹۹۰ مجمع عمومی (سازمان ملل) بیان داشته است که مردمان تحت سلطه بیگانه، اشغال خارجی یا آپارتاید، حق دارند برای کسب حق تعیین سرنوشت با «همه ابزارهای موجود، از جمله مبارزه مسلحانه» مبارزه کنند.
بنابراین مبارزه مسلحانه علیه رژیمهای آپارتاید در حقوق بینالملل امری مشروع تلقی میشود و طبق پروتکل شماره یک الحاقی به کنوانسیونهای ژنو ۱۹۴۹، مبارزات مسلحانه نهضتهای آزادیبخش ملی بهعنوان درگیری مسلحانه بینالمللی شناسایی شده و تابع قواعد حقوق جنگ است.
نکته دیگر اینکه حق تعیین سرنوشت، یک قاعده آمره به شمار میرود؛ بدین معنا که از سوی جامعۀ بینالمللی در «کـلیـت آن»، بــه منزلـۀ قاعـدهای تخلفناپذیر به رسمیت شناخته شده است.
جنبش حماس و سایر گروههای مقاومت فلسطین بهعنوان نمایندگان ملت تحت اشغال فلسطین، نهضت آزادیبخش ملی به شمار میآیند و نه گروه تروریستی. این را هم در نظر داشته باشیم که حماس همزمان نماینده منتخب مردم فلسطین در غزه هم هست، زیرا علاوه بر نمایندگی ملت خود در مبارزه علیه اشغالگری، قبلاً در یک انتخابات آزاد از سوی مردم غزه انتخاب شده است، بنابراین اقدامات این جنبش را باید در جهت اعمال حق تعیین سرنوشت یک ملت تفسیر کرد.
ج. مقاومت، حق مشروع ملت فلسطین
مـردم تحت سلطۀ استعمار و اشغال خارجی، چنانچه امکان کسب شناسایی و اعمال حق تعیـین سـرنوشت خـود را به صورت مسالمتآمیز نـداشته بـاشند، از حـق مبارزه با هـمۀ ابـزارها و شیوههای ضروری، حـتی مـبارزه مسلحانه بـرای کسـب خودمختـاری، برخوردارنـد. البته تحقق این امر را حقوق بینالملل به امور ذیل مشروط کرده است:
اول: وجود ملتی کـه بـا برخورداری از ســابقۀ خـودمختاری و تـاریخ و فرهنگ متفاوت، خود را از دولت حـاکم متمایز بداند؛
دوم: ملت، تحت سلطۀ استعمار یا اشغال خارجی یا رژیم آپارتاید باشد؛
سوم: به شیوههای مسالمتآمـیز و سـیاسی امکـان کسب خودمختاری و استقلال وجود نـداشته بـاشد(۵).
بـدین تـرتیب، حق مقاومت مبتنی است بر حمایت کلـی از استعمارزدایی، مـشروعیت تـلاش مـردمان تـحت اسـتعمار و ظـلم برای مبارزه که از جملـه آنها مبـارزه مسلحانه است که به موجب آن دولت اشغال شده برای بیرون راندن اشغالگر از سرزمین اشغالی، با آن درگیر میشود.
در خصوص فلسطین ملاحظه میکنیم که شرایط تحقق حق مقاومت بهوضوح وجود دارد؛ زیرا اولاً حاکمیت مسلمانان بر فلسطین از انتهای قرن یازدهم میلادی تا امروز استمرار داشته و بیش از چهارده قرن است که این سرزمین بدون استثنا در اختیار مسلمانان و در واقع متعلق به اعراب مسلمان بوده است. در این منطقه تاریخی هیچگاه ملتی به نام «ملت یهود» وجود نداشته است؛ بلکه تنها یک اقلیت بسیار کوچک یهودی مانند بسیاری از سرزمینهای دیگری که اقلیتهای مذهبی و نژادی در آنها ساکن هستند، در سرزمین فلسطین زندگی میکردند. ثانیاً اسراییل از سال ۱۹۴۸ تا کنون روز به روز بر اشغالگری خود افزوده و نه تنها به اشغال فلسطین، بلکه اشغال مناطقی از کشورهای دیگر همچون لبنان و سوریه اقدام کرده است.
بنابراین اقدامات حماس و سایر مبارزین فلسطینی در حقیقت عملیاتی در راستای احقاق حق مقاومت فعالانه توصیف شده و از منظر حقوق بینالملل امری کاملاً مشروع است و عملیات طوفانالاقصی اقدامی برای پایان بخشیدن به اشغالگری رژیم صهیونیستی علیه ساکنان نوار غزه ـ مردمی که در حقیقت در محاصره و در یک زندان روباز زیست میکنند ـ تلقی میشود.
د.راه حل قضیه فلسطین کجاست؟
حضرت آیتالله خامنهای راه حل فراروی فلسطین را در گام اول مقاومت ملت فلسطین میدارند و معتقدند که: «تنها راه حل مسئله فلسطین، مقاومت و مبارزه است؛ لکن این مقاومت و مبارزه متوقف است بر حفظ روحیه و امید این مردم و نگهداشتن آنان در صحنه. این، به نظر من بزرگترین کاری است که مجموعههای فلسطینی و سازمانها و مبارزان فلسطینی باید انجام بدهند.»(۶) تا مقاومت در جهت تحقق حق تعیین سرنوشت موثر باشد.
ایشان همچنین راه حل عملیاتی قضیه فلسطین را مشارکت آنها در تعیین سرنوشت خود میدانند و میفرمایند: «تنها راه حل مسئله فلسطین این است که مردم واقعی فلسطین، چه آنهایی که در داخل فلسطین ماندند، چه آنهایی که در بیرون فلسطین هستند، خود نظام حاکم بر کشورشان را تعیین کنند.(۷)
این پبشنهاد توسط مقامات جهموری اسلامی در قالب یک سند بینالمللی با عنوان «طرح برگزاری همهپرسی ملی در سرزمین فلسطین» در سال ۱۳۹۸ توسط نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد، در چهار مرحله ثبت شد.
این چهار مرحله عبارتنداز:
یک: بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمین آبا و اجدادی خود.
دو: برگزاری انتخابات با مشارکت مردم اصلی فلسطین اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی.
سه: تشکیل نظام سیاسی منتخبِ اکثریت براساس همهپرسی.
چهار: تصمیمگیری از سوی نظام سیاسی منتخبِ اکثریت برای سایر ساکنین در فلسطین اشغالی که مردم اصلی آن محسوب نمیشوند.
حضرت آیتالله خامنهای در سخنان اخیرشان ضمن تشریح جزئیات طرح جمهوری اسلامی ایران برای همهپرسی از مردم فلسطین، در باره اظهارات برخی از افراد دنیا در مورد راهکار ایران برای مسئله فلسطین فرمودند: «بعضی از سخنگویان دنیا راجع به نظرات جمهوری اسلامی در باره منطقه که صحبت میکنند، بهدروغ میگویند که ایران میگوید بایستی یهودیها را یا صهیونیستها را به دریا بریزند. نه، این حرف را قبلاً دیگران یا کسانی از عربها گفتند. ما هیچ وقت این را نگفتیم. ما کسی را به دریا نمیریزیم. ما میگوییم نظر، نظر مردم است. آن دولتی که با آرای مردم فلسطین تشکیل میشود، در باره مردمی که در آنجا هستند و از کشورهای دیگر میآیند، تصمیمگیری خواهد کرد. ممکن است به همه آنها بگوید در فلسطین بمانید ــ کما اینکه در بعضی از کشورهای آفریقا که بنده در زمان ریاست جمهوری رفتم، [مردم] مبارزه کردند و پیروز شدند. انگلیسیها در آنجا حاکم بودند. بومیها توانستند انگلیسیها را مغلوب کنند، اما همان انگلیسیها را در کشور خودشان نگه داشتند. مصلحت دانستند که نگه دارند. اینها هم ممکن است نگه دارند ــ ممکن هم هست بگویند نه، بعضی بروند یا همه بروند؛ اختیار با آنهاست. ما هیچ وقت در این زمینه نظری نداریم.»(۸)
برگزاری همهپرسی، انتخابات، تکیه بر نظر مردم و مردمسالاری در همه این سالها راهکار اصلی و مورد تأکید ایران برای حل بحران فلسطین بوده است. راهکاری که استعمار و غرب و انگلیس و آمریکا از یکصد سال قبل تا کنون به آن تن ندادهاند. تن دادن به نظر و خواست مردم قطعاً پایان پروژه استعماری صهیونیسم خواهد بود و گر نه تا زمانی که دنیا دنیاست، مشکل و مسئله فلسطین به همین شکل باقی خواهد ماند.
پینوشت:
۱٫ “Legal Consequences of the Construction of a Wall in the Occupied Palestinian Territory”. International Court of Justice. 9 July 2004. Archived from the original on 24 September 2015. Retrieved 2012-04-29.
۲ “Israeli settlements in the Occupied Palestinian Territory, including East Jerusalem, and the occupied Syrian Golan”. United Nations Information System on the Question of Palestine. 2012-12-01. Archived from the original on 2017-10-10. Retrieved 2012-04-29.
۳ “Controversial UN expert: If talks fail, Hague should opine on Israel”. The Times of Israel
۴ «Human Rights Council Special Session on the Occupied Palestinian Territories, July 6, 2006».
۵٫حبیبزاده، توکل، ابتنای مقاومت مردم فلسطین بر حق تعیین سرنوشت و تعهدات جامعۀ بینالمللی در قبال آن، مطالعات حقوق عمومی » زمستان ۱۳۹۵، شماره ۴، ص. ۸۴۲
۶٫بیانات در دیدار شرکت کنندگان در افتتاحیه همایش غزه، ۱۳۸۸/۱۲/۸۶٫
۷٫بیانات در سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)، ۱۳۸۱/۰۳/۱۴٫
۸٫ بیانات در دیدار با بسیجیان ۱۴۰۲/۰۹/۰۸