جایگاه رفیـع امام علی«ع» در سخنان مخالفین و معاندین ولایت – حجه‌الاسلام والمسلمین عبد‌الحسین خسروپناه

اشاره

شکوه و بزرگواری جایگاه بلند امام علی«ع» از روش‌های گوناگونی اعم از آیات قران کریم، روایات از پیامبر اکرم«ص» و سخنان مخالفین و معاندین ولایت قابل‌اثبات است. تحقیق پیش‌‌رو بر اساس بخش سوم یعنی بررسی جایگاه بلند امام علی«ع» در سخنان مخالفین و معاندین ولایت تنظیم ‌شده است و در تلاش است با نگاه تاریخی به بررسی اعتراف دشمنان همعصر امام علی«ع» به تحلیل شکوه و بزرگواری آن حضرت بپرازد.

 

مقدمه:

بزرگواری و شکوه شخصیت بلند امام علی«ع» که همچون خورشیدی در جهان اسلام به‌ویژه در جهان تشیع نورافشانی می‌کند، بر کسی پوشیده نیست. چنانکه با بررسی آیات قران کریم می‌توان به شکوه و جلال امام علی«ع» آگاه شد. از ابن عباس نقل ‌شده است آن مقدار از قرآن که در باره علی«ع» نازل ‌شده، در باره هیچ ‌کسی نازل نشده است. با بررسی قرآن می‌توان به ۳۰۰ آیه دست ‌یافت که در باره مقام بلند امام علی«ع» نازل‌ شده است، آیاتی مانند: آیه ولایت (آیه ۵۵ سوره مائده)، آیه تبلیغ (آیه ۶۷ سوره مائده) آیه اِکمال (آیه ۳ سوره مائده) نمونه‌هائی از این دست فراوانند. در این بخش به بررسی آیه ولایت می‌پردازیم.

 

 

۱٫آیه ولایت در شأن امیرالمومنین«ع»

یکی از آیات قران کریم در بیان ولایت امیر المومنین«ع» است؛ آیه ولایت است. خداوند متعال در سوره مائده می‌فرماید: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُم راکِعُونَ (مائده۵۵) سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و کسانى ‌که ایمان آورده‌اند؛ همان‌ها که نماز را بر پا مى‌دارند، و در حال رکوع، زکات مى‌دهند. مفسرین شیعه، دلالت آیه را بر ولایت بسیار روشن می‌دانند.»

مرحوم طبرسی در تفسیر جوامع الجامع می‌گوید: «این آیه در شأن حضرت علی«ع» نازل ‌شده است. هنگامی‌ که سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى کمک کرد [ولى کسى چیزى به او نداد، در همین‌حال] امام علی«ع» که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد.»(۱)

برخی از بزرگان اهل‌‌سنت نیز معتقدند این آیه در باره حضرت علی«ع» نازل ‌شده است. سعدالدین تفتازانی گفته است: «به‌اتفاق مفسران این آیه در باره علی‌بن‌ابی‌طالب«ع» هنگامی نازل شده است که انگشترش را در حال رکوع به سائل داد.»

وی در دلالت آیه بر عقیده شیعه، خدشه وارد کرده است، ولی بر ادعای اتفاق مفسران بر نزول آن در شأن امام علی«ع» اشکالی وارد نکرده است(۲)

ملاعلی قوشچی اشعری نیز در تقریر استدلال، یادآور شده است که آیه به ‌اتفاق مفسران در شأن امام علی«ع» نازل ‌شده است؛ آنگاه‌که نماز ‌گزارد و در حال رکوع، انگشتر خود را به فقیر داد.

عبدالله‌ بن‌ابی‌هذیل گوید: «از امام رضا«ع» در باره‌ امامت پرسیدم و اینکه امامت در چه کسی است و علامت کسی که مقام امامت را دارد چیست؟»

امام رضا«ع» فرمودند: «راهنمای این امر و حجّت بر مؤمنان و قائم به امور مسلمانان و ناطق به قرآن و عالم به احکام، همان برادر پیامبر خدا و جانشین او بر امتش و وصیّ او بر آنان و ولی اوست که نسبت به او به ‌منزله‌ هارون به موسی«ع» بود و کسی که پیروی از او به کلام خداوند: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولوالامر خویش فرمان برید.(۳) واجب است. و اوست که به این سخن خدا توصیف شده: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ‌الله وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُم راکِعُونَ»: و اوست که ولایت با اوست و در روز غدیر خم امامت او اثبات شد.

با سخن پیامبر(ص) که از جانب خدا بود: «آیا من به شما از خودتان اولی‌تر نیستم»؟ گفتند: «آری»، فرمود: «هر کس را که من مولای او هستم علی«ع» نیز مولای اوست، خداوندا، هر کس که علی را دوست بدارد دوست بدار و هرکس را که علی را دشمن بدارد دشمن بدار و هرکس را که علی را یاری کند، یاری کن.»(۴)

 

۲٫ عظمت مولا علی«ع» به  اعتراف دوست و دشمن

بخش دیگر در تبیین عظمت مولا علی«ع» اعترافات دوستان و دشمنان در عظمت امیرالمؤمنین«ع» است که جستجوی آن در تاریخ ثمرات بلندی را نتیجه خواهد داد.

 

ابن ابی الحدید عالِم سنی معتزلی و شارح نهج البلاغه:

ما اقولُ فی رجل اَقرَّ لهُ اعداؤهُ و خُصومُهُ بالفضل و لم یمکنهم جَحْدُ مناقبه و لا کتمان فضائله؟!…

من چه بگویم در باره مردی که حتی دشمنانش به فضائلش معترف شدند و(بهرغم سعی بسیار) از انکار و کتمان عظمت‌هایش عاجز ماندند؟!… تو خود می‌دانی که بنی‌امیه، بر شرق و غرب عالم تسلط یافتند و با انواع حیله‌گری‌ها در خاموش ساختن نور علی(ع)کوشیدند، روی منابر هر گونه لعن و افترا را بر او رواج دادند، هر کسی که او را مدح کرد، تهدید کردند. نقل هر روایتی را که ناظر به فضایل  او بود ممنوع ساختند، تا آنجا که از نامگذاری(فرزندانشان)به نام علی جلوگیری کردند، معذالک همه‌ی این اقدامات و تلاش‌ها جز ظهور عظمت شخصیت علی(ع)نتیجه‌ای نداشت…در حقیقت این‌همه نابکاری‌ها بسان سعی در پنهان داشتن و پوشانیدن آفتاب با دست بود!

من چه بگویم در باره شخصیتی که هم دوستانش نام او را مخفی کردند و هم دشمنانش! دوستانش از ترس و خفقان و دشمنانش از حسادت و با این حال، شخصیت این مرد، شرق و غرب جهان را پر کرده است!

من چه بگویم در باره مردی که همه فضیلت‌ها به او منتهی میشود و هر مکتب و هر گروهی خود را به او منسوب می‌کند. آری اوست سرآمد همه فضیلت‌ها…

من چه بگویم در حق کسی که در ایمان و هدایت از دیگران سبقت گرفت؟! او به خدا ایمان آورد و او را عبادت کرد، در حالی که همه مردم، سنگ‌ها(بت‌ها)را می‌پرستیدند.

او کسی است که مبادی همه علوم به او بازمی‌گردد. او کسی است که قواعد دین را مرتّب، احکام شریعت را تبیین، و مباحث عقلی و نقلی را تقریر کرد.

 

 

۳: اعتراف معاویه به فضایل علی«ع»

یکی از دشمنان سرسخت ولایت اهل‌بیت«ع» معاویه است. فردی که علاوه بر مخالفت با نور ولایت، شجره خبیثه آل ابی‌سفیان را نیز احیا و زنده کرد. دشمنی معاویه با امام علی«ع»، زبان گویای تاریخ است. چنانکه امام علی«ع» در توصیف او می‌فرماید: «خداوند براى او پیشتازى در دین و پیشینه‌ای درست در اسلام قرار نداد. او آزاد شده فرزند آزاد شده است. او دسته‌ای از همین دسته‌هاست که با اسلام مخالفت می‌ورزیدند. او و پدرش همیشه دشمن خداوند و پیامبر«ص» و مسلمانان بودند تا اینکه با کراهت به اسلام روى آوردند.»(۶) باوجود دشمنی معاویه با امام علی«ع» اما در برهه‌هایی از تاریخ معاویه به عظمت امام علی«ع» اعتراف کرده است که در این بخش به تعدادی از آنها اشاره می‌شود.

۱٫ قیس می‌گوید: مردی از معاویه سئوالی پرسید. معاویه گفت: از علی«ع» بپرس. مرد گفت: حرف تو محبوب‌تر از حرف علی«ع» است. معاویه گفت: چه بدحرفی زدی و چه افکار پستی داری! آیا کراهت داری از مردی که پیامبر«ص» او را علم آموخته و در فضیلت او فرموده (نسبت تو به من مانند نسبت هارون است به موسی، جز اینکه بعد از من پیامبری نیست) و عمر بن‌ خطاب سئوالاتش را از او می‌پرسید و پاسخ می‌گرفت و من شاهد بودم زمانی که کار بر عمر مشکل می‌شد، می‌گفت علی اینجاست.(۷)

۲: هر سئوالى که از معاویه مى‏شد مى‏نوشت تا از على‌‌بن ‌ابی‌طالب«ع» براى او بپرسند و چون خبر شهادت على«ع» به او رسید، گفت: علم و فقاهت با مرگ على‌ بن ابی‌طالب«ع» از میان رفت. «ذهب الفقه و العلم بموت ابن- ابى طالب»(۸)

۳: محمد بن ابی‌بکر نامه‌ای به معاویه می‌نویسد و معاویه این‌گونه پاسخ می‌دهد:

«از معاویه بن ابىسفیان به محمد بن ابىبکرامّا بعد، نامهات به من رسید که در آن یادآور شدى خداوند به عظمت و سلطنت و قدرتش رسول خدا«ص» را برگزید. من و پدرت با هم در زمان حیات پیامبرمان محمّد«ص» حق على بن ابىطالب«ع» را بر خود لازم مىدیدیم و فضل و برتری او را بر خودمان لازم مىدانستیم»(۹)

 

۴: اشعار ﻋﻤﺮﻭﻋﺎﺹ درعظمت امام علی«ع»

یکی دیگر از افراد همعصر امام علی«ع»، عمروعاص است که همکاری او با معاویه زبانزد تاریخ است، امام علی«ع» در باره عمرو عاص زمانی که به بیعت با معاویه اقدام کرد، فرمود: «به خدا سوگند نیرویی که عمرو بن عاص، آن را تأیید کند نیرویی سست و ناتوان خواهد بود.»(۱۰)

عمروعاص با وجود دشمنی با حضرت علی«ع» دربرهه‌ای از تاریخ به عظمت امام علی«ع» اشاراتی دارد.

وی قصیده‌ای ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ «ﺟﻠﺠﻠﯿﻪ» ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﮑﺎﺭﻫﺎﯼ ﺍﺩﺑﯽ ﻋﺮﺏ ﺍﺳﺖ. ﻗﻀﯿﻪ از این ‌قرار ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﻋﻤﺮﻭﻋﺎﺹ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﺍﺭﯼ ﻣﺼﺮ ﻣﻨﺼﻮﺏ می‌کند، ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﺮﺍﺝ ﻣﺼﺮ ﺭﺍ ﻃﻠﺐ می‌کند ﻭ ﺑﺎ ﺷﺎﻧﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻋﻤﺮﻭﻋﺎﺹ ﺍﺯ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ، ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ وی را ﺗﻬﺪﯾﺪ می‌کند ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺧﺮﺍﺝ ﻣﺼﺮ ﺭﺍ ﻧﺪﻫﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻋﺰﻝ می‌کنم. ﻋﻤﺮﻭﻋﺎﺹ ﮐﻪ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ از ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻄﺮ ﺳﻘﻮﻁ ﺭﻫﺎﻧﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﮐﻨﻮﻥ می‌دید ﮐﻪ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﺧﺪﻣﺎﺗﺶ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ، ﻗﺼﯿﺪﻩ ﺟﻠﺠﻠﯿّﻪ ﺭﺍ در فضایل و مناقب امیر مومنان علی«ع» که دشمن معاویه بود ﺳﺮﻭﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ او ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ و با این کار به او فهماند که اگر به کار او کار داشته باشد، مطالب زیادی دارد که مطرح کردن آن به صلاح معاویه نیست.

ﻭﻗﺘﯽ ﻗﺼﯿﺪﻩ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﺭﺳﯿﺪ، ﮔﻮﯾﺎ ﺍﺯ کرده‌ ﺧﻮﺩ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻋﻤﺮﻭﻋﺎﺹ ﻭ ﺧﺮﺍﺝ ﻣﺼﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ!» ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﻗﺼﯿﺪﻩ ﺟﻠﺠﻠﯿّﻪ را در اینجا ذکر می‌کنیم.

ﻣﻌﺎﻭﯾﺔُ ﺍﻟﺤﺎﻝَ ﻻﺗَﺠﻬَﻞ

ﻭَ ﻋَﻦ ﺳُﺒُﻞِ ﺍﻟﺤَﻖِّ ﻻﺗَﻌﺪِﻝ

ﺍﯼ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ! ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ ﻣﺰﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ ﺣﻖّ ﻭ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﻧﺸﻮ (ﺍﮔﺮ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کرده‌ای ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﺯﮔﻮ می‌کنم):

 ﻭَ ﮐِﺪﺕُ ﻟَﻬُﻢ ﺍَﻥ ﺍَﻗﺎﻣُﻮﺍ ﺍﻟﺮُّﻣﺎﺡَ

ﻋَﻠَﯿﻬﺎ ﺍﻟﻤَﺼﺎﺣِﻒَ ﻓِﯽ ﺍﻟﻘَﺴﻄَﻞ

ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ صفین، آﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﻟﺸﮑﺮﯾﺎﻥ ﻋﻠﯽ«ع» ﺗﺎ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺧﯿﻤﻪ ﺗﻮ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺣﯿﻠﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ نیزه‌ها ﺭﺍ ﻣﻄﺮﺡ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ بدین‌وسیله ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﻘﻮﻁ ﺣﺘﻤﯽ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩﻡ (ﺁﯾﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ‌ﺍﯼ؟)

ﻭَﮐَﻢ ﻗَﺪ ﺳَﻤِﻌﻨﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟﻤُﺼﻄَﻔﯽ

ﻭَﺻﺎﯾﺎ ﻣُﺨَﺼَّﺼَﺔً ﻓﯽ ﻋَﻠﯽٍّ؟

ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ! ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺳﺘﺤﻘﺎﻕ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻼﻓﺖ ﺑﻮﺩ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ‌ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﻧﻔﺲ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻏﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺷﮑّﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻋﻠﯽ«ع» ﺧﻠﯿﻔﻪ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ«ص» ﺍﺳﺖ، زیرا ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ سفارش‌های ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ از پیامبر«ص» ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻠﯽ«ع» ﺷﻨﯿﺪﯾﻢ

ﻭَ ﻓﯽ ﯾَﻮﻡِ ﺧُﻢٍّ ﺭَﻗﯽ ﻣِﻨﺒَﺮﺍً

ﯾُﺒَﻠِّﻎُ ﻭَﺍﻟﺮَّﮐﺐُ ﻟَﻢ ﯾَﺮﺟُﻞ

همان‌گونه ﮐﻪ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﯾﺮ ﺧﻢ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﺮﺩﻩ‌ﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ«ص» ﺩﺭ ﺁﻥ‌ﺭﻭﺯ ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ بالا رفت ﻭ در حالی‌ که مسلمان‌ها ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺑﻼﻍ ﮐﺮﺩ.

ﻭَ ﻓﯽ ﮐَﻔِّﻪِ ﮐَﻔِّﻪِ ﻣُﻌﻠِﻨﺎً

ﯾُﻨﺎﺩﯼ ﺑِﺎَﻣﺮِ ﺍﻟﻌَﺰﯾﺰِ ﺍﻟﻌَﻠﯽِّ

ﺁﻥ ‌ﺭﻭﺯ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﯽ«ع» ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ«ص» ﺑﻮﺩ ﻭ به‌صورت ﺁﺷﮑﺎﺭ ﻭ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻥ ﮐﺮﺩ.

 ﻭَ ﻗﺎﻝَ ﻓَﻤَﻦ ﮐُﻨﺖُ ﻣَﻮﻟﯽً ﻟَﻪُ

ﻓَﻬﺬﺍ ﻟَﻪُ ﺍﻟﯿَﻮﻡَ ﻧِﻌﻢَ ﺍﻟﻮَﻟِﯽّ

ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺳﻮﻝ«ص» ﺩﺭ ﺁﻥ‌ﺣﺎﻝ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: «ﻫﺮ ﮐﺲ ﻣﻦ ﻣﻮﻻﯼ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﻢ، ﻋﻠﯽ«ع» ﻧﯿﺰ ﻣﻮﻻﯼ اوست.»

ﻭَ ﺍِﻧّﺎ ﻭَ ﻣﺎ ﮐﺎﻥَ ﻣِﻦ ﻓِﻌﻠِﻨﺎ

ﻟَﻔﯽ‌ﺍﻟﻨّﺎﺭِ ﻓِﯽ ﺍﻟﺪَّﺭﮎِ ﺍﻻسفل

ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ! ﺑﺎﯾﺪ ﺣﻘﯿﻘﺘﯽ ﺗﻠﺦ ﺭﺍ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻭ ﺍﻓﻌﺎﻝ ﻭ ﮐﺮﺩﺍﺭ ﻣﺎ (ﻭ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ بوده‌اند) ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﺧﺮﺕ ﺩﺭ ﻗﻌﺮ ﺁﺗﺶ ﺟﻬﻨﻢ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺳﻮﺧﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺩﺭﮎ ﺍﺳﻔﻞ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ.(۱۱)

 

تاریخ رنگ فراموشی نمی‌گیرد و حقایق الهی همیشه خود را در تاریخ نشان می‌دهند. اعتراف دوستان و دشمنان به عظمت امام جان‌ها، فاتح جنگ‌ها و امام جهان هستی برهمگان روشن است. امید است به عظمت آن امام بزرگوار ولائی شدن، ولائی ماندن و ولائی محشور شدن دعائی مستجاب برای همه شیفتگان اهل‌بیت«ع» باشد.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫طبرسی .تفسیر جوامع الجامع، ج.۲،ص.۹۰

۲٫ شرح المقاصد، سعد الدین تفتازانی،ج.۵،ص.۲۷۰.

۳٫ نساء/۵۹

۴٫ تفسیر اهل بیت علیهم السلام،ج.۴،ص.۱۱۸

۵٫مجلسی، بحارالأنوار،ج.۴۱ ص. ۱۴۰ 

۶٫نهج البلاغه، الخطبه ۵۷؛

۷٫مجلسی،بحار،ج.۳۷،ص.۲۶۶

۸٫٫ابن عبدالبر «الاستیعاب»

۹٫مجلسی،بحار الانوار،ج.۳۳،ص.۵۷۹

۱۰٫ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج.۲،ص.۵۱۳

۱۱٫ امینی ،الغدیر،ج.۲،ص.۱۷۳٫  

 

منابع:

۱٫مجلسی،بحارالانوار،ج.۲۷، چاپ دوم ،بیروت موسسه الوفاء۱۴۰۳

۲٫نهج البلاغه، الخطبه ۵۷؛

۳٫ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب المحقق: علی محمد البجاوی الناشر: دار الجیل، بیروت۱۴۱۲

۴٫ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، تهران ،نشر عطارد ۱۳۷۳

۵٫امینی، عبدالحسین، الغدیر ناشر:کتابخانه بزرگ اسلامی – تهران – ایران۱۳۶۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *