گروههای سیاسی در داخل کشور ما در باره نسبتشان با مقاومت دو دسته میشوند. یک دسته نیروهایی هستند که اعتقاد کامل به تفکر مقاومت دارند. یعنی نظریه مقاومت را با جان و دل پذیرفتهاند. ممکن است بگویید یعنی مقاومت تا این حد تعیینکننده است و بعد سیاسی دارد؟ میخواهم عرض کنم تا این حد که رهبری انقلاب میگویند: «دولت جمهوری اسلامی دولت مقاومت است.» یعنی بهقدری کلیدی، بنیادی و حیاتی است که اگر بخواهیم با یک تعبیر جمهوری اسلامی را بخوانیم، آن تعبیر، دولت مقاومت است.
این نیروها دعوت به ایستادن و مقاومت میکنند. این تعبیر رهبر انقلاب که میفرماید استحکام ساخت درونی نظام، خودش اصلاً دلالت بر مقاومت میکند؛ یعنی پیشفرض گرفتهایم که ممکن است ما مورد حملات اقتصادی و تحریم و حتی نظامی و شبهنظامی قرار بگیریم. از این مسئله نمیشود جلوگیری کرد. راه منصرف کردن دشمن عبارت است از استحکام ساخت درونی نظام. یعنی ما باید بهگونهای قوی شویم که ضربههای دشمن روی ما تأثیر نگذارند. این تعبیر را کشوری که در معرض ضربه خوردن و دشمنی و تعرض است به کار میبرد. یا این تعبیر که ما نباید در نظم نئولیبرال جهان هضم بشویم.
یک جریانی این را میگوید. در مقابل این دیدگاه، جریان دیگری که چندان هم جریان عمدهای نیست، در تقریباً از بعد از جنگ با تعابیر مختلفی تلاش کرده تا به تفکر مقاومت طعنه بزند. من تصور میکنم نقطه شروعش تفکر «تنشزدایی» بود که در ظاهر هیچ اشکالی ندارد. اصلاً مگر تنش چیز خوبی است که زدودن آن چیز بدی باشد؟! عباراتی که به کار بردند، در ظاهر هیچ مشکلی نداشت، اما وقتی جلوتر میرویم و خروجیها را میبینیم، تازه متوجه میشویم آن عبارتهای بسیار پاکیزه و ادیبانه و موجه، چه نتایجی داشتند؛ نتایجی که بر خلاف تفکر مقاومت است.
دوم «گفتگوی تمدنها» بود که در دهه بعد مطرح شد و در حدوداً دو دهه پس از آن «تعامل سازنده با جهان».
هیچ یک از اینها ظاهراً اشکال خاصی ندارند، منتها وقتی این طیف به سراغ تفسیر تفکر مقاومت آمدند، لایه پنهان خود را نشان دادند و اتفاقاً دوگانه چالش و سازش در اینجا متولد شد که این سئوال را مطرح کردند که چالش بهتر است یا سازش؟ و با طرح این سئوال موضوع رفراندوم عمومی را مطرح کردند که کدام یک از اینها را انتخاب میکنید؟ گفتند مقاومت یعنی قهر با جهان. البته منظورشان از جهان هم غرب است؛ یعنی قهر با غرب.
ریشه درگیری و نزاع تاریخی در همین جاست و مقاومت از اینجا مطرح شد. یک نظمی به شکل رعیتمأبی در منطقه مستقر بود و امام شورید و نهتنها آن نظم را برچید، بلکه کشورها و ملتهای منطقه را هم به مقاومت دعوت کرد و این اتفاق افتاد. امام در جایی برای نیروهای نیابتی که در آن زمان تا این حد فعلیّت نداشتند از تعبیر «سرمایههای بالقوه انقلاب» یاد کرد. نیروئی که نه تنها در درون مرزهای کشورش، بلکه بیرون از آن هم علیه نظم تجدد و طاغوت و غرب شوریده است. یکی از مقامات اسرائیلی در باره ایران این جمله بیادبانه را بهکار برد که: «سر مار ایران است.» اما امام میگوید: «و هنوز این اول ماجراست. کابوسهای دیگری هم دارند.» بله، این ادبیات تنش ایجاد و شوریدن ایجاد میکند.
امامزدایی در ایران تقریباً از نیمه دوم دهه ۷۰ با یک برنامه روشنفکری شروع شد. جریانی که گفت امام را باید به بایگانی تاریخ سپرد و متولی آن جریان اصلاحات و روزنامههای زنجیرهای بودند که امروز در آن سوی مرزها هستند و با دشمنان عقد اخوت بستهاند. آن جریان در مورد امام گفت امام نگاه انقلابی داشت و حالا باید نگاه اصلاحی داشت! باید آن شور و هیجان را کنار گذاشت و از انقلاب به سمت عقلانیّت حرکت کرد. میگفتند حرفهای امام حرفهای شعاری بود که قابل تحقق نیست و….! اینها حرفهای جریان لیبرال تکنوکرات بود.
هویت ملی اساساً دلیل کشور برای زیستن و مقوّم استقلال اوست. هیچ کشوری نیست که روی هویت ملی خود حساس نباشد، چون هویت ملی موجودیت و استقلال یک کشور را تضمین میکند. آیا هویت ملی ما هزینهتراشی کرده یا باعث شده که در جهان اسلام گفتمان بیداری اسلامی و برچیدن دولتهای غربی شکل بگیرد؟ پروژه ضد استعماریای که از سید جمال آغاز شد و کشورهائی که استقلالشان را به دست آوردند، ذیل بازگشت به خویشتن اسلامی و بیداری اسلامی بود. یعنی نهایتاً باز هویت اسلامی به داد ما رسید.
شگرد روایی دشمن این است که القا کند جامعه از انقلاب برگشته است. در فضای شبکههای اجتماعی غربی حس میکنید جامعه برگشته و بعد ناگهان در واقعهای مثل اربعین یا تشییع جنازه حاج قاسم خلافش اثبات میشود. حتی در باره اغتشاشات ۱۴۰۱ احساس میکنید جامعه کلاً برگشته. فضای مجازی میگوید همه ضد جمهوری اسلامی شدهاند، اما در نهایت میبینید از هشتاد و پنج میلیون نفر دویست هزار نفر میآیند که رهبر معظم انقلاب فرمودند: جمعیت «خیلی خیلی خیلی خیلی کم»(۱)
منظور اینکه رسانهها یک چیز میگویند و در باطن جامعه اتفاق دیگری رخ میدهد. گلایه مردم گلایه معیشتی ـ اقتصادی است و ربطی به ایدئولوژی مقاومت و نظام ندارد. شاید خود ما هم جزو این گروه باشیم. در هیچ جای دنیااگر مردم اعتراض اقتصادی داشته باشند، به این معنا نیست که علیه نظامشان هستند و یا در مقابل دشمن کشورشان نمیایستند؛ منتها رسانههای بیگانه این اعتراضات را تفسیر به رأی و تشدید میکنند.
تجربه ده سال گذشته در مورد برجام نشان داد که سازش هزینهساز است. اصلاً نباید در دنیا به دنبال راه بیهزینه بود. برخی میگفتند برجام ایران را از ذیل بند ۷ منشور ملل متحد خارج کرد، وگرنه ممکن بود یک ائتلاف چند ملیتی علیه ایران شکل بگیرد و به اصطلاح خودشان سایه جنگ را دور کرد و…البته که اینها حرفهای انتخاباتی بودند.
سایه جنگ را تنها و تنها یک چیز برمیدارد. امام در مهر ۶۷ گفتند: «با قبول و اجرای صلح کسی تصور نکند که ما از تقویت بنیه دفاعی و نظامی کشور و توسعه و گسترش صنایع تسلیحاتی بینیاز شدهایم، بلکه توسعه و تکامل صنایع و ابزار مربوط به قدرت دفاعی کشور از اهداف اصولی و اولیه بازسازی است و ما با توجه به ماهیت انقلابمان در هر زمان و هر ساعت احتمال تجاوز را مجدداً از سوی ابرقدرتها و نوکرانشان باید جدی بگیریم.»(۲)
به نظر من این جمله کلیدی است، «و ما با توجه به ماهیت انقلابمان در هر زمان و هرساعت احتمال تجاوز از سوی ابرقدرتها و نوکرانشان را باید جدی بگیریم.» ماهیت انقلاب ما چیست که احتمال حمله نسبت به او وجود دارد؟ امام میفرماید ما دشمنتراشی و دشمنسازی نمیکنیم. این انقلاب غایت و اهدافی دارد که منافع استکباری و فرعونی غرب را تخریب کرده و آنها خواه ناخواه با ما سر ستیز دارند. امام میفرماید ما وقتی صلح کردیم، منظورمان این نبود که عقبنشینی کردهایم. چیزی که در برابر دشمن، بازدارندگی ایجاد میکند، اتفاقاً تسلیحات نظامی است.
پینوشت:
۱٫بیانات ۱/۱/۱۴۰۲
۲٫ صحیفه امام خمینی » جلد ۲۱ » صفحه ۱۵۸