Tag Archives: فریدون هویدا

17فوریه/21

خزانه عمومی؛ قلکی خصوصی

از جمله رفتارهای دربار پهلوی که در دوران سلطنت محمدرضا به اوج خود رسید تبدیل خزانه عمومی کشور به ملک اختصاصی شاه و دربار بود. آن هم در عصری که اکثریت مردم ایران بر اساس استانداردهای جهانی، در زیر خط فقر زندگی می‌کردند:

 

مینو صمیمی (منشی فرح پهلوی)

«شاه و درباریان نیز از جمله افرادی بودند که همه ساله از حدود ۲۰ ژانویه برای اسکی و سایر تفریحات به سوئیس می‌آمدند و بعداً در ماه مارس به ایران بازمی‌گشتند تا تعطیلات بهاری خود را در ویلاهای کرانه دریای خزر بگذرانند. در بین پیست‌های مختلف اسکی سوئیس، دربار ایران معمولاً «سن‌موریتس» را انتخاب می‌کرد؛ که گرچه محلی است بسیار لوکس و پرهزینه، ولی دسترسی به آن از بقیه تفریحگاه‌های زمستانی سوئیس مشکل‌تر است… همه ساله قبل از آغاز سفر شاه دو طبقه کامل از گراند هتل «دولدر» برای مدت دو ماه اجاره می‌شد تا مورد استفاده شاه و همراهانش در زوریخ قرار گیرد و گرچه شاه و ملکه قاعدتاً پس از یک هفته اقامت در زوریخ، برای گذراندن بقیه دوره‌ سفر خود عازم سن‌موریتس می‌شدند، ولی سفارتخانه اجاره دو طبقه کامل هتل «دولدر» را تا پایان دو ماه کماکان می‌پرداخت… این در حالی بود که شاه ویلایی بسیار مجلل در یک نقطه خلوت سوئیس برای خود خریداری کرده بود.

در زمستان ۱۹۶۸ ـ بعد از برگزاری تظاهرات ضد شاه در مقابل گراند هتل «دولدر» زوریخ ـ شاه به سفارت ایران دستور داد یک ویلای مجلل در سن موریتس برایش تهیه کند. ما با جستجو در سن موریتس هرگز نتوانستیم مناسب‌تر از ویلای «سوورتا» محلی برای اقامت شاه و ملکه پیدا کنیم.

«سوورتا» با روبنای سنگ گرانیت و سالن‌های بزرگ خود، مجلل‌ترین و زیبا‌ترین ویلاهای سن موریتس به نظر می‌آمد.

بعد از بررسی دقیق ویلا و ملاحظه تمام جوانب کار، شرح مفصلی از خصوصیات آن را همراه با عکس‌های متعدد به تهران فرستادیم. چندی نگذشت که شاه سفارتخانه را مأمور کرد برای خرید ویلای «سوورتا»‌ وارد معامله شود.

خرید ویلا همراه با اصلاحات و تغییر دکوراسیون داخلی آن (توسط طراحان معروف فرانسوی و دانمارکی) روی هم رفته مبلغی حدود سه میلیون پوند هزینه به بار آورد و شاه و ملکه در زمستان ۱۹۷۰ توانستند پس از ورود به سن موریتس در ویلای «سوروتا» اقامت کنند. ولخرجی‌های شاه و اطرافیان در سوئیس تا بدان حد بود که بارها مورد اعتراض مطبوعات سوئیسی و اروپایی قرار گرفت، اما سفیر می‌کوشید با اهدای هدایای گران قیمت به روزنامه‌نگاران صدای آنها را خاموش کند اما برخی پول می‌گرفتند و در عین حال به انتقادات خود شدت می‌دادند. این اعتراضات منجر به تظاهرات دانشجویی علیه حضور شاه در سوئیس می‌شد.»(۱)

 

 

فریدون هویدا (برادر امیرعباس هویدا و سفیر شاه در سازمان ملل)

«همه براین باور بودند که والاحضرت اشرف و اطرافیانش تجارت خارجی مملکت را به انحصار خود در آورده‌اند. والا حضرت اشرف به وسیله پسر بزرگش شهرام توانسته بود، کمیسیون‌های کلانی به خاطر عقد قرارداد مقاطعه‌کاری با چند کنسرسیوم بین‌المللی مانند قرارداد با کمپانی فرانسوی داسو، پروژه نیروگاه حرارتی ساخت کمپانی براون باوری سوئیس و مقاطعه تأسیسات بندر چابهار توسط کمپانی بروان اندروت دریافت کند.»(۲)

 

اردشیر زاهدی (وزیر امور خارجه دولت هویدا و داماد محمدرضا پهلوی) 

«والا حضرت اشرف طبقه آخر آسمان‌خراش معروف «امپایراستیت» را به مبلغ یک ملیارد دلار خریداری کرده و همه قسمت‌های آن را با سنگ مرمر سیاه، تزیین کرده بودند. این بزرگ‌ترین آپارتمان سراسر آمریکا و مرتفع‌ترین آپارتمان جهان در طبقه صدویکم بود و یک فرودگاه مخصوص فرود هلیکوپتر داشت. در داخل آپارتمان یک استخر بزرگ آب گرم و یک استخر آب سرد و تجهیزات مدرنی وجود داشت. اداره این آپارتمان به عهده سفارتخانه بود.»(۳)

 

پرویز راجی (آخرین سفیر شاه در بریتانیا)

«در جشن ۲۵۰۰ ساله عده‌ای از روزنامه‌نگاران خارجی در ایران هدایایی به صورت رشوه دریافت کردند تا در بازگشت، مقالات تملق‌آمیز در مورد شاه بنویسند، در این میان بورچ گریو، سردبیر مجله نیوزویک، دو قطعه فرش به قیمت ۲۰ هزار دلار و دوویلیه، روزنامه‌نگار فرانسوی که کتاب تملق‌آمیزی هم در باره شاه نوشته بود، یک دستبند طلا به قیمت ۱۲ هزار دلار دریافت کردند، البته روزنامه‌نگارانی که از رژیم شاه رشوه می‌گرفتند، منحصر به این نفرات نبودند.»(۴)

 

احمدعلی مسعود انصاری (پسردایی فرح دیبا و دوست نزدیک محمدرضا پهلوی)

«پادشاه سابق یونان، که دوست خانوادگی خاندان پهلوی بود در طول مسافرت‌هایش، به ایران دلالی هم می‌کرد زمانی سفارش خرید سه هزار کامیون را، از وزارت راه دریافت کرد و در این معامله، سود کلانی به دست آورد. هم‌چنین ولیعهد سابق ایتالیا نیز از رفت و آمدهایش به دربار ایران به دنبال استفاده مالی بود و قرارداد یک میلیارد دلاری بازسازی و توسعه بندرعباس را به نفع کمپانی‌های ایتالیایی تمام کرد و خود نیز سهم بالایی به دست آورد.»(۵)

 

فریدون هویدا (برادر امیرعباس هویدا و سفیر شاه در سازمان ملل)

«با چهار برابر شدن درآمد ایران حاصل از درآمد نفت در سال‌های ۵۱ و ۵۲ و جاری شدن سیل پول به ایران،  معامله‌گران و تجار بین‌المللی نیز مثل  مگس به طرف شیرینی ثروت نفتی ایران هجوم آوردند و همگام با آنها عده‌ای از ایرانیان هم در اطراف دربار و مفت‌خورهای آن حلقه زدند تا شاید، از این نمد برای خود، کلاهی دست و پا کنند. در این فضا، واسطه‌گری رشدی سرطانی یافت و پول‌های هنگفتی از این راه، رد و بدل شد تا خارجی‌های نا آشنا به امور ایران بتوانند با مقام‌های سطح بالایی که عامل اجرای برنامه‌های جاه‌طلبانه شاه بودند تماس برقرار کنند، در این میان اعضای خانواده سلاطین معزول اروپایی نیز، به لطف آشنایی و رفت وآمد با دربار شاه، به نوایی رسیدند و توانستند برای انعقاد بعضی قراردادهای سرسام‌آور بین دولت ایران و شرکت‌های اروپایی واسطه‌گری کنند ظاهراً خوش‌بختی به سراغ ایرانی‌ها آمده بود ولی کسی خبر نداشت که به دنبال آن بی عدالتی‌ها تبعیض‌ها و فساد‌های گوناگونی نیز در راه است.»(۶)

 

اردشیر زاهدی

«فریدون هویدا در حالی که وظیفه او به عنوان سفیر ایران در سازمان ملل هیچ ربطی به مسائل هنری نداشت، تور مسافرت به ایران ترتیب داد و یک صد نفر از نقاشان و هنرمندان آوانگارد نیویورک را با بودجه دفتر نمایندگی ایران در نیویورک به تهران  فرستاد.»(۷)

 

احمدعلی مسعود انصاری

«اردشیر زاهدی در زمان سفارتش در برگزاری میهمانی‌های باشکوه شهره بود تا جایی که به قول یکی از مقامات آمریکایی پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، شهر واشنگتن از مجلل‌ترین، گران‌قیمت‌ترین و لذت‌بخش‌ترین مهمانی‌های خود که توسط اردشیر زاهدی برگزار می‌شد، محروم گشت.»(۸)

 

پرویز راجی (رئیس دفتر هویدا)

«ناهار را با جمشید اشرفی، معاون اقتصاد و دارایی بودم. می‌گفت که مأموریت دارد وامی چندصد میلیون دلاری در اختیار دولت انگلیس قرار دهد. اشرفی در صحبت‌هایی که با هم داشتیم از هرج و مرج‌هایی که بر اثر ریخت و پاش و مخارج زائد و غیرعاقلانه دولت ایران به وجود آمده اظهار ناراحتی می‌کرد و می‌گفت: ما به حدی بی‌حساب و کتاب عمل می‌کنیم که هیچ وقت نشده کسر بودجه نداشته باشیم. چه آن موقع که کل درآمد ارزی ایران ۲۶ میلیون دلار بیشتر نبود، چه وقتی که درآمد ارزی به ۴۶ میلیون دلار رسید و چه سال گذشته که حدود بیست میلیارد دلار درآمد ارزی داشتیم.»(۹)

 

اردشیر زاهدی  

«شاهنشاه دستور دادند مبلغ پانزده میلیون دلار بودجه محرمانه در اختیار من گذاشته شود تا به سلیقه خود صرف دادن هدیه به مقامات آمریکایی کنم. این پول هر سال اضافه شد و به زودی به مبلغ صدوپنجاه میلیون دلار و بعد دویست میلیون دلار رسید و ما موفق شدیم حتی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا سرمایه‌گذاری کنیم. با ریخت و پاش‌هایی که ما می‌کردیم به زودی رزیدنس ( اقامتگاه) سفیر ایران در واشنگتن پاتوق عالی‌رتبه‌ترین مقامات وزارت خارجه و دولت امریکا شد.»(۱۰)

 

 

علینقی عالیخانی (وزیر اقتصاد از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۸ و رئیس دانشگاه تهران از سال ۱۳۴۸تا ۱۳۵۰)

«مدیریت فنی و مدیریت اداری در کشور خیلی ضعیف بود. چه در سطح دولت و چه در سطح بخش خصوصی. مثلاً از همان اولی که توسعه صنعتی در ایران شروع شده بود، مثل تمام کشورهای دیگر دنیا، ما خیال می‌کردیم که اگر بخواهیم یک صنعتی ایجاد بکنیم، باید کارخانه بخریم. در حالی که کارخانه خریدن برای یک کشور صنعتی پیشرفته  معنی ندارد. کارخانه را با خرید ماشین‌آلات و تجهیزات درست می‌کنند.»

«… ما خیلی صحبت دانش فنی را می‌کردیم. ولی واقعاً آگاه نبودیم. محتوای این دانش فنی چیست و چه می‌باید باشد؟ نتیجه این شده بود که وقتی به جای کارخانه درست کردن، می‌رفتند کارخانه می‌خریدند، سوءاستفاده‌هایی از این نادانی ما می‌شد. چه از نقطه نظر قیمت ماشین‌آلاتی که واقعاً مورد نیاز بود و چه از نقطه نظر تجهیزاتی که مطلقاً، خریدش از خارج صرف نداشت. در بخش دولتی من یک بار متوجه شدم جهت کارخانه‌ای که خریداری شده و هزینه‌اش را هم سازمان برنامه داده؛ بجز ماشین‌آلاتی که وارد کرده بودند، درهای بزرگ آهنی بود. یعنی پیش پا افتاده‌ترین چیزی که نه فقط در شهرهای بزرگ ایران بلکه در خیلی از روستاها، می‌توانستند آن را بسازند. آن را هم از خارج وارد کرده بودند.»(۱۱)

 

 

عبدالمجید مجیدی (وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه ایران در سال‌های ۱۳۵۶۱۳۵۱)

«ما هیچ وقت پول زیادی نداشتیم، ما همیشه تعهدات‌مان خیلی بیشتر از آن بود که امکانات‌مان اجازه می‌داد و در عمل هم همیشه از نظر خزانه دولت کمبود داشتیم. ما همیشه  کسر بودجه داشتیم در عین حال، در همان  سال‌های بعد از هزار و سیصد و پنجاه‌وچهار دولت ایران تصمیم گرفت به کشورهایی مانند فرانسه، انگلستان و یا مصر وام‌هایی پرداخت کند. در مورد مصر علت وام دادن یک مقداری سیاسی بود و در مورد وام دادن به فرانسه و انگلیس، همه اینها زیر نظر وزیر اقتصاد و دارایی  هوشنگ انصاری و برادرش سیروس انصاری صورت گرفت و هدف آن بود که به کشورهایی که در جریان افزایش قیمت نفت یک مقداری گرفتاری پیدا کرده بودند کمک بشود. همچنین از این قبیل کمک‌هایی بود که به بعضی از کشورهای عربی صورت گرفت.»(۱۲)

 

اردشیر زاهدی

«امیرعباس هویدا به وزارت اطلاعات و جهانگردی دستور داده بود به مطبوعات طرفدار او پول‌های سخاوتمندانه‌ای داده شود و مطبوعات مخالف او تعطیل شوند. بدین ترتیب مطبوعاتی که از هویدا تعریف و تمجید می‌کردند باقی می‌ماندند و به منظور گرفتن پول و امکانات بیشتر هر روز بیش از هویدا و دولت او تعریف و تمجید می‌کردند.»(۱۳)

 

علی امینی (نخست وزیر حکومت  شاه در اواخر دهه۳۰)

«دولت ایران طی سال‌های ۱۳۳۳تا۱۳۴۰ بیش از دومیلیارد وهفتصد میلیون دلار از درآمدهای نفتی و کمک‌های دریافتی را به باد داده و فساد مالی در حوزه‌های معاملات دولتی در آن روزها به نقطه اوج رسیده بود. معاملات بازار متوقف شده و بازرگانان یکی پس از دیگری اعلام ورشکستگی می‌کردند. فاصله میان فقرا و ثروتمندان زیاد و غیرعادی شده و اقلیتی که از این خوان یغما، نصیبی برده بودند، برای خود وسایل و انواع تفریحات را فراهم کرده بودند در حالی که اکثریت مردم در آتش فقر و عدم امنیت  مالی می‌سوختند.»(۱۴)

 

 

اسدالله علم  

«با نخست وزیر صحبت می‌کردم، از اوضاع مالی فوق العاده نگران بود. گفتم درست است که در یک بودجه  یک میلیارد دلاری ریخت و پاش‌های کوچک چیز مهمی نیست، ولی خلاف اصل است. مثلاً همین که می‌فرمایید وزیر خارجه نهصد ساعت مچی (واشرون کنستانتین ) برای کادو سفارش داده است، هرکس بشنود گوش و چشم خود را از تعجب می‌گیرد. آخر چرا چنین چیزهایی اجازه می‌دهید؟ این خلاف اصل است. بیچاره سر دلش باز شد و شکایت را آغاز کرد. گفتم هیچ کس غیر از خودت مسئول نیست.»(۱۵)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- مینو، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه‌ دکتر حسین ابوترابیان، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۶۸، ص ۱۰۰ ـ ۹۹٫

۲- فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه ح.۱٫ مهران، انتشارات اطلاعات، چاپ هفتم، تهران، ص۱۴۶٫

۳- بیست و پنج سال در کنار پادشاه، خاطرات اردشیر زاهدی، انتشارات عطایی، چاپ اول، ۱۳۸۱، ص۲۲۶ و۲۲۷٫

۴- خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه ح، الف مهران، ص ۳۰۹.

۵- پس از سقوط، سرگذشت خاندان پهلوی، خاطرات احمدعلی مسعود انصاری، ص۸۹٫

۶- فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه ح.۱٫ مهران، انتشارات اطلاعات، چاپ هفتم، ص۷۸٫

۷- بیست و پنج سال در کنار پادشاه، خاطرات اردشیر زاهدی، انتشارات عطایی، چاپ اول، ۱۳۸۱، ص۲۲۶ و ۲۲۷٫

۸- پس از سقوط، سرگذشت خاندان پهلوی، خاطرات احمدعلی مسعود انصاری، ص۲۸۷٫

۹- خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه ح، الف مهران، ص ۴۸ .

۱۰-بیست و پنج سال در کنار پادشاه، خاطرات اردشیر زاهدی ، انتشارات عطایی، چاپ اول، ص۲۳۰٫

۱۱- خاطرات علینقی عالیخانی، نشر آبی، ص۵۴-۵۶٫

۱۲- عبدالمجید مجیدی، خاطرات عبدالمجید مجیدی، ناشر گام نو، ص۱۶۹٫

۱۳- اردشیر زاهدی، ۲۵ سال در کنار پادشاه، به کوشش ابوالفضل آتابای، چاپ اول، انتشارات عطایی، ص۲۱۶- ۲۱۷٫

۱۴- خاطرات علی امینی، به کوشش یعقوب توکلی، انتشارات دفتر هنر و ادبیات انقلاب اسلامی، چاپ اول، ص ۱۰۳٫

۱۵- علم، امیر اسدالله، به کوشش علینقی عالیخانی، جلد دوم، ص۱۰۰٫

10اکتبر/20

آمریکا درقبال دادن توپ و تانک، رئیس ستاد ارتش و… انتخاب میکرد

«به روایت دربار»، مروری است بر تاریخ معاصر ایران و به خصوص دوران پهلوی و بر اساس خاطرات به جا مانده از وابستگان به شاه و مقامات کشوری و لشکری عصر پهلوی. در این قسمت مواضع محمدرضا پهلوی و حکومت او در برابر آمریکا، انگلستان و سایر قدرت‌های مسلط بر حکومت پهلوی و نحوه رفتار اربابان با این حکومت مرور خواهد شد:

 

تاج الملوک پهلوی (مادر محمدرضا پهلوی)

«وزیر دادگستری که گویا از طرف انگلیسی‌ها مأموریت داشته، به رضا می‌گوید بهترین کار این است که دولت عوض شود و ذکاءالملک فروغی کابینه تشکیل بدهد! رضا متوجه می‌شود که این پیشنهاد از طرف انگلیسی‌هاست. شاید حدود هفت، هشت سال بود که رضا حتی حاضر نمی‌شد فروغی را ببیند. فروغی وابسته به سیاست انگلیس بود و از ملکۀ انگلستان مدال و عنوان داشت و رضا به نصرالله انتظام، رئیس کل تشریفات شاهنشاهی، دستور می‌دهد فوری فروغی را مطلع کند. موقعی که انتظام سراغ فروغی می‌رود، مشاهده می‌کند فروغی به حال نزار در بستر بیماری افتاده است و در همان حال با تلفن دارد با انگلیسی‌ها صحبت می‌کند. تلفنش که تمام می‌شود و به انتظام می‌گوید همین الساعه داشتم با سفیر انگلستان حرف می‌زدم کار رضاشاه تمام شد باید برود. انتظام می‌پرسد کجا؟ می‌گوید به تبعید!

فروغی با آنکه به شدت بیمار بود همراه انتظام به کاخ آمد و با رضا ملاقات کرد قبل از اینکه رضا حرفی به فروغی بزند فروغی می‌گوید که شوروی و آمریکا ابراز علاقه کرده‌اند که در ایران جمهوری اعلام شود و بساط سلطنت پهلوی  جمع شود؛ اما انگلستان به نفع سلطنت پهلوی موضع‌گیری کرده و شخص چرچیل گفته است که جمهوری برای ایران زود است، در حالی که انگلیسی‌ها قصد اخراج رضاشاه را دارند، بنابراین خوب است برای حفظ پرستیژ خود اعلی‌حضرت شاه به نفع فرزندشان از سلطنت کناره‌گیری کنند و این‌طور نباشد که انگلیسی‌ها اقدام کنند.»(۱)

***

 

اردشیر زاهدی (وزیر امور خارجه دولت هویدا و داماد محمدرضا پهلوی)

شاه شخصاً به من گفت: «خود ما هم از اولین روزهای سلطنت در جهت منافع حیاتی انگلستان و متحدان آن حرکت کرده‌ایم .»(۲)

«شاه در میان دولت‌های غربی به آمریکا اعتماد بیشتری داشت و آمریکا را برادر بزرگ ایران می دانست … در سیاست‌های خارجی هم اهمیت اول را به آمریکا می‌داد. ایشان نظرشان این بود که آمریکا از لحاظ نظامی و اقتصادی در دنیا بهترین است و وقتی آمریکایی‌ها نظری می‌دادند، این نظر برای شاه اهمیت اول را داشت.»(۳)

***

 

فریدون هویدا: (برادر امیرعباس هویدا و سفیر و نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد)

«بعد از پیروزی کودتای ۲۸ مرداد، اوضاع اقتصادی کشور روز به روز بدتر می‌شد و به خاطر فساد گسترده و عدم کارآیی در امور کشور، تمام درآمد نفتی به هدر رفت و یک بار دیگر ایران در معرض تهدید ورشکستگی قرار گرفت. در آن زمان بودجه دولت متکی به کمک‌های مالی آمریکا بود و در چنین موقعیتی شاه تحت فشار آمریکایی‌ها و به امید دریافت کمک‌های بیشتر آنان، علی امینی را به نخست وزیری منصوب کرد.»(۴)

***

 

علینقی عالیخانی: (وزیر اقتصاد کابینه هویدا و رئیس دانشگاه تهران)

«پس از ۲۸ مرداد، مقام‌های آمریکایی، یک غرور بی اندازه پیدا کردند و دچار این توهم شدند که آنها هستند که باید بگویند، چه برای ایران خوب است یا چه برایش بد است، و این خواه ناخواه در هر ایرانی میهن‌پرستی واکنشی ایجاد می کرد.»(۵)

***

 

مینو صمیمی: (منشی مخصوص فرح پهلوی در امور بین‌الملل)

«شاه بعد از قضیه مصدق دیگر به هیچ کس جز دوستان نزدیک خود اعتماد نکرد، و پس از گذشت مدتی، به طوری که من ضمن خدمت در دربار شاهد بودم، چنان اطمینانش را نسبت به همه از دست داد که هرچه پست و مقام کلیدی در سطح مملکت وجود داشت، همه را به دست اعضای خانواده سلطنتی و یا دوستان و نزدیکانش که تسلیم سیاست‌های آمریکایی‌ها بودند، سپرد. چنین رویه‌ای هم گرچه نتیجه‌ای جز محاصره شاه توسط گروهی وابسته به اجنبی، ریاکار و متملق به بار نیاورد، ولی رفتار شاه به صورتی بود که از مقامات مملکت نیز جز اطاعت محض و پذیرش سیاست‌های دیکته شده بیگانگان و ستایش از خودش انتظار دیگری ندارد.»(۶)

***

 

علی امینی: (نخست وزیر)

«شاه دل خوشی از هیچ کس نداشت و همیشه خارجی‌ها، افرادی را به او تحمیل می‌کردند، چون شاه چیزی نبود. رزم آرا (رئیس ستاد ارتش) و بعداً نخست وزیر را هم آمریکایی به او تحمیل کردند.»(۷)

***

 

اردشیر زاهدی(داماد شاه و وزیر خارجه)

«جرالد دوهر، که مأمور عالی‌رتبه سی – آی – ای بود و در ایران تحت پوشش دیپلماتیک در سفارت آمریکا خدمت می‌کرد، جان ویلی، سفر کبیر ایالات متحده را تحت تأثیر افکار خود قرار داد و نتیجه این شد که ویلی به اعلی حضرت تکلیف کرد تا رزم آرا، را نخست وزیر کند!»(۸)

***

 

عباس قره‌باغی: (آخرین رئیس ستاد بزرگ ‌ارتشتاران)

«در هر یک از نیروهای سه‌گانه زمینی، هوایی و دریایی ایران یک ژانرال و در ژاندارمری کشور یک سرهنگ و تعدادی افسر و درجه‌دار آمریکایی، رسماً برابر مقرارت استخدام شده بودند، که با افسران و درجه‌داران نیروهای مسلح شاهنشاهی در امور آموزشی، لجستیکی به خصوص مسائل تخصصی و فنی مربوط به اسلحه و وسایل خریداری شده از آمریکا، همکاری می‌کردند. اداره مستشاری ارتش، در ساختمان ستاد و در کنار سایر ادارات ستاد بزرگ ارتشتاران مستقر و تحت نظارت رئیس اداره مستشاری که یک ژنرال آمریکایی بود، اداره می‌شد. در تاریخ انتصاب من به ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران، رئیس اداره مستشاری، سرلشکر گس بود که سمت مستشار نظامی رئیس ستاد را هم به عهده داشت و ظایف اداره مستشاری ارتش عبارت بود از:

تأمین نیازمندی نیروها از لحاظ امور آموزش و پرسنل، اعزام افسران و درجه‌داران برای طی دوره‌های آموزشی تخصصی به کشور آمریکا، امور لجستیکی یگان‌ها (مانند تأمین قطعات یدکی اسلحه و وسایل خریداری شده از آمریکا و مهمات مربوط به آنها) و نظارت در اجرای برنامه‌های آموزشی و نگهداری وسایل نظامی مستشاران. مستشاران آمریکایی ارتش، بیش از ۳۰ سال، مشاور نظامی فرماندهان ارتش بوده و در تمام برنامه‌های آموزشی، عملیاتی، اطلاعاتی و لجستیکی نیروهای سه گانه، حضور داشتند.»(۹)

***

 

تاج الملوک پهلوی:(مادر محمدرضا پهلوی)

«آمریکا برای دادن کمک‌های اقتصادی، شرط می‌گذاشت که باید فلان شخص بشود رئیس سازمان برنامه و بودجه. اصلاً خدمت شما عرض کنم که این سازمان برنامه و بودجه در ایران وجود نداشت و آمریکایی‌ها آن را درست کردند. مثلاً ارتش ایران احتیاج به توپ و تانک داشت، می‌گفتند می‌دهیم به شرط آنکه فلان کس بشود رئیس ستاد ارتش»(۱۰)

***

 

 

اردشیر زاهدی:

«ارتش ایران توسط مستشاران عالیه آمریکا هدایت می‌شد و این بدان معنی بود که کودتا در ایران بدون نظر موافق آمریکا و هدایت آنها و حمایت آنها اصلاً امکان‌پذیر نبود.»(۱۱)

***

 

مینو صمیمی:

«به نظر شاه، آنچه که می‌توانست رژیمش را از مسائل و مشکلات عدیده برهاند، حمایت بیشتر و مؤثرتر آمریکا از او و حکومت ایران بود و به همین جهت نیز اردشیر زاهدی ترتیبی داد تا شاه و ملکه در ماه نوامبر ۱۹۷۷ (آبان ۱۳۵۶) دیداری از آمریکا داشته باشند. ولی در جریان این سفر مسأله‌ای پیش آمد که باعث شد نتیجه کار چندان مطابق میل شاه از آب در نیاید.»

«در بدو ورود شاه و ملکه به کاخ سفید، گروه کثیری از ایرانیان مقیم آمریکا، علیه آنها دست به تظاهرات زدند و چون دقایقی بعد بین آنها و گروهی از مزدوران شاه درگیری پیش آمد، پلیس آمریکا ناچار به دخالت شد و برای پراکندن جمعیت مبادرت به پرتاب گاز اشک‌آور کرد.

درست موقعی که جیمی کارتر و همسرش از شاه و ملکه استقبال می‌کردند، گاز اشک‌آور در اثر وزش باد به سوی محوطه کاخ سفید پیش رفت و در حالی که تشریفات استقبال مستقیماً از شبکه‌های تلویزیونی پخش می‌شد، همه مردم دنیا به عیان چشمان اشک‌آلود کارتر و شاه و همسرانشان را دیدند… این حادثه و تظاهرات پی در پی ضد شاه طی دوره اقامت شاه و ملکه در آمریکا، روی هم رفته اثر شگفت‌آوری در افکار عمومی جهان از خود باقی گذاشت.»(۱۲)

***

 

مینو صمیمی:

«موقعی که در آخرین روز سال ۱۹۷۷پرزیدنت کارتر و همسرش به تهران آمدند، آگاهان سیاسی شگفت‌زده از خود پرسیدند: چه دلیلی باعث شده که شش هفته پس از سفر شاه به واشنگتن، رئیس جمهور آمریکا برای گفتگو با او به تهران بیاید؟… و طبعاً هیچکدام پاسخی بهتر از این برای سؤال خود نیافتند که:

به طور یقین جیمی کارتر با چنین اقدامی خواسته ارزش و اهمیت فوق العاده ایران را برای آمریکا مورد تأکید قرار دهد و قصد دارد در آن مقطع خاص هم شاه را دلگرم کند و هم به دنیا نشان دهد که رژیم شاه از حمایت کامل آمریکا برخوردار است. به افتخار ورود کارتر، مهمانی بسیار مجللی با شرکت دوستان و مشاوران ایرانی و آمریکایی شاه و همسرانشان ترتیب یافت، که در آن به مناسبت شب اول ژانویه ۱۹۷۸، مراسم ویژه سال نو میلادی نیز به سبک غربی‌ها برپا شد.

در آغاز مهمانی، شاه و پرزیدنت کارتر با نطق‌های تشریفاتی خود، در حالی که تلویزیون ایران مراسم را مستقیما پخش می‌کرد به ستایش از یکدیگر پرداختند و به خصوص کارتر ضمن تجلیل فراوان از کوشش‌های چندین ساله شاه در راه پیشرفت کشور، به او تبریک گفت که توانسته است ایران را به صورت [جزیره ثبات] در یکی از پرآشوب‌ترین مناطق جهان در آورد، و این امر را ناشی از اعتماد ملت به شاه دانست.

در پایان سخنرانی‌ها، شاه و کارتر جام‌های کریستال حاوی شامپاین فرانسوی را به افتخار [اتحاد ناگسستنی ایران و آمریکا] و همچنین فرا رسیدن سال نو سرکشیدند. ولی هر دو از این واقعیت بی خبر بودند که ایرانی‌ها سال نو غربی‌ها را جشن نمی‌گیرند و اصولاً چون طبق اعتقادات اسلامی نوشیدن مشروبات الکی حرام است، لذا نمی‌بایست در ملاء عام به چنین کاری مبادرت ورزند. سال جدیدی که از آن شب آغاز شد، آخرین سالی بود که در ایران چنین رفتاری مغایر با فرهنگ جامعه رخ می‌داد. زیرا یک سال بعد دوران سلطنت خاندان پهلوی برای همیشه خاتمه یافت.»(۱۳)

***

 

 

 

 

ویلیام سولیوان: (آخرین سفیر آمریکا در ایران)

«در شهریور ۱۳۵۷ با شاه دیدار داشتم با لحنی آرام‌بخش و با قدرت منطق و استدلالی که در توان داشتم سعی کردم اعتماد متزلزل شده شاه را نسبت به آمریکا به دست آورم به او اطمینان دهم که آمریکا همچنان پشتیبان اوست و رئیس جمهور و سایر مقامات ارشد آمریکایی کاملاً مسائل و مشکلات او را درک می‌کنند.

شاه گفت برای او چاره‌ای جز استقرار یک دولت نظامی باقی نمانده است. بعد از این مقدمه شاه از من پرسید آیا می‌توانم به فوریت با واشنگتن تماس بگیرم و از حمایت آمریکا از نخست وزیری شریف امامی، اطمینان حاصل کنم؟ من پاسخ دادم، چون پیش‌بینی این وضع را می‌کردم قبلاً نظر واشنگتن را در این مورد جویا شده‌ام و رئیس جمهوری و دولت آمریکا از این اقدام پشتیبانی خواهند کرد.»(۱۴)

***

فریدون هویدا:

«دامنه نفوذ قدرت‌های خارجی در ایران طی دوران رژیم پهلوی تا بدان پایه بود که حتی امروز هم بعضی از ایرانیان باورشان نمی‌شود که سقوط رژیم شاه بدون کمک خارجی‌ها امکان داشته است و این عده مسلماً ماجرای کودتای ۱۹۵۳میلادی (۲۸ مرداد ۱۳۳۲) رهبری شده از سوی سازمان سیا را در نظر دارند که سقوط حکومت مصدق را به دنبال آورد.

ولی به نظر من این‌گونه تحلیل‌گری‌ها نتیجه‌ای جز دور شدن از واقعیت ندارد و نمی‌تواند این مسأله دور از ذهن را که، یک یا چند قدرت خارجی برای سرنگونی شاه دست به توطئه زده‌اند، به صورت نظریه‌ای قابل قبول در آورد. گرچه سیاست حقوق بشر اعلام شده از سوی کارتر توانست بعضی از مخالفین را از مخفی‌گاه  خارج کند ولی این فرضیه را به هیچ وجه نمی‌توان پذیرفت که قدرت‌های خارجی خواسته باشند براثر وقوع انقلاب در ایران وضعی پیش آید که ثبات منطقه به هم ریخته شود، و به خصوص هرگز باور کردنی نیست که مشاوران نزدیک شاه و در میان آنها مهمتر از همه سفیر آمریکا، عمداً او را به جهتی سوق داده باشند که چنان مرتکب اشتباهات فاحشی شود. چون به نظر من شاه آن‌قدر کارهای خطا انجام داده بود که برای ساقط کردن خود، دیگر نیازی به ارتکاب خطاهای بیشتر نداشت.»(۱۶)

***

پی‌نوشت‌ها:

۱- ملکه پهلوی، خاطرات تاج الملوک، نشر به آفرین، ص۲۹۳-۲۹۴٫

۲- اردشیر زاهدی، ۲۵ سال در کنار پادشاه، به کوشش ابوالفضل آتابای، چاپ اول، انتشارات عطایی، ص۲۵۲٫

۳- اردشیر زاهدی، ۲۵ سال در کنار پادشاه، به کوشش ابوالفضل آتابای، چاپ اول، انتشارات عطایی، ص ۲۹۵-۲۹۶٫

۴- فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه: ح.ا.مهران، انتشارات اطلاعات، ص۱۳۴،۱۳۵٫

۵- علینقی عالیخانی، خاطرات علینقی عالیخانی، نشر آبی، ص۱۳۱٫

۶- مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، ص۴۳٫

۷- خاطرات علی امینی، به کوشش حبیب لاجوردی، چاپ اول، نشر گفتار، ص۸۹-۹۰٫

۸- اردشیر زاهدی، ۲۵ سال در کنار پادشاه، به کوشش ابوالفضل آتابای، چاپ اول، انتشارات عطایی، ص۳۷٫

۹- عباس قره‌باغی، اعترافات ژنرال، نشر نی، ص۱۳۶٫

۱۰- ملکه پهلوی، خاطرات تاج الملوک، نشر به آفرین، ص۳۸۳-۳۸۴٫

۱۱- اردشیر زاهدی، ۲۵ سال در کنار پادشاه، به کوشش ابوالفضل آتابای، چاپ اول، انتشارات عطایی، ص۹۴٫

۱۲- مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، ص۲۱۰٫

۱۳- مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، ص۲۱۲- ۲۱۳٫

۱۴- ویلیان سولیوان، خاطرات دوسفیر (مأموریت در ایران)، ترجمه: محمود طلوعی، نشر علم، چاپ سوم، ص؟؟؟.

۱۵- فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه: ح.ا.مهران، انتشارات اطلاعات، ص۱۸۷٫

۱۶- فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه: ح.ا.مهران، انتشارات اطلاعات، ص۱۳۴،۱۳۵٫