اشاره کلی:
عروس خاورمیانه این روزها شرایط بغرنجی را سپری میکند. از طرفی فشارهای شدید اقتصادی ناشی از تحریمهای موسوم به قیصر، معیشت ملت لبنان را بهشدت تحت تأثیر قرار داده است و از طرفی انقسام سیاسی و بنبست احزاب برای تشکیل کابینه، مشکلات را دوچندان کرده است. دوروتی شیا سفیر آمریکا در لبنان بهصراحت اعلام داشت: «هدف از تحریمها دست برداشتن ملت لبنان از حمایتشان از حزبالله است و تا وقتی این جنبش محدود نشود فشارها تداوم خواهد یافت.»
۱٫لبنان با مساحت ۱۰۴۰۰ کیلومتر مربع از جمله کوچکترین کشورهای جهان به شمار میآید، اما تحولات این کشور در دهههای اخیر تأثیرات عمیقی بر کشورهای پیرامونی آن گذاشته است. جمله معروفی در دنیای سیاست میگوید: «نبض خاورمیانه در لبنان میزند و برای دانستن وضعیت این منطقه باید به رویدادهای عروس خاورمیانه نگریست.»
- این کشور پس از فروپاشی عثمانی و تقسیم کشورهای آن در پی پیمان سایکس پیکو (بین فرانسه و انگلستان)، تحت قیمومیت فرانسه درآمد و در سال ۱۹۴۳ استقلال پیدا کرد؛ هر چند فرهنگ فرانسوی بهطور جدی در سیاست و اجتماع لبنان رسوخ یافت و هنوز هم ادامه دارد.
از بدو استقلال لبنان دو تفکر بهطور عمده در این کشور وجود دارند که سبب کشمکشهای فراوانی شدهاند. ابتدا مسیحیان مارونی که با حمایت فرانسه عمده قدرت را در دست داشتند و با تفکر ملیگرایی، سعی در نزدیکی به قدرتهای غربی از جمله فرانسه داشتند. دوم مسلمانان و چپگراها که بیشتر به اتحادهای عربی، بهخصوص سوریه و مصر گرایش داشتند.
برای مثل آنتوان سعاده شخصیت لبنانی با تفکر پانعربیسم، طرفدار اتحاد سوریه، لبنان و فلسطین بود و با ایجاد حزب سوسیال ناسیونالیست سوریه، سودای برپایی کشور متحد عربی با نام سوریه بزرگ را در سر داشت که با ملیگرایان لبنانی درگیر و اعدام شد. در واکنش به اعدام وی، طرفدارانش ریاض الصلح نخستوزیر وقت لبنان را ترور کردند.
۳٫در سال ۱۹۵۸ با تشکیل جمهوری متحد عربی که از اتحاد مصر و سوریه ایجاد شده بود، نخستوزیر وقت لبنان از پیوستن به این اتحاد حمایتکرد، در حالی که رئیسجمهور، کمیل شمعون بهشدت مخالف ناصر بود و از پیمان بغداد پشتیبانی میکرد. در نهایت با درخواست پرزیدنت شمعون، نیروهای نظامی آمریکایی به لبنان وارد شدند و به نفع وی بحران را خاتمه دادند.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که لبنان همواره میدان رقابت و تاخت و تاز قدرتهای خارجی و بهنوعی فاقد استقلال لازم بوده است؛ اما نکته جالب فقدان نقش جدی شیعیان در تحولات این کشور بود که با ورود امام موسی صدر در سال ۱۹۵۹ و حرکتهای مصلحانه ایشان، از جمله تشکیل حرکت محرومین و جنبش امل، شرایط این طایفه بهطور کلی تغییر کرد.
۴٫با وقوع بحران فلسطین و نبردهای متعدد بین دول عربی و اسرائیل، عروس خاورمیانه نیز از این تحولات بینصیب نماند و بهخصوص پس از واقعه سپتامبر ۱۹۷۰ و اخراج فلسطینیان از اردن و کوچانده شدن آنان به لبنان، شرایط سیاسی این کشور کاملاً تغییر کرد.
از یک سو سازمان آزادیبخش فلسطین، مرابطون، سوسیالیست ترقیخواه، حزب کمونیست لبنان و جنبش امل در یک جبهه قرار گرفتند و از سوی دیگر فالانژهای مسیحی که هویت خود را در خطر میدیدند، در طرف مقابل ایستادند و جنگ داخلی در سال ۱۹۷۵ شعلهور شد.
اینجا بود که اتحاد بین مسیحیان غربگرا و اسرائیل شکل گرفت و ارتش این رژیم به بهانه تعرضات سازمان آزادیبخش فلسطین به لبنان حمله کرد و علاوه بر اشغال جنوب لبنان، ظرف چند روز به بیروت رسید و توانست رئیسجمهور مدنظرش، بشیر جمیل را به ریاست برساند. بلافاصله فلسطینیان رئیسجمهور جدید را به قتل رساندند و مجدداً برادرش امین جمیل به جای وی بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد.
تحولات فوق نشان میدهند که لبنان از ابتدای تشکیل، فاقد نیروئی منسجم و قدرتمند برای دفاع از خود بوده و در تحولات منطقهای یک کشور عربی مستقل و تأثیرگذار به شمار نمیآمده، بلکه بالعکس تحت تأثیر رخدادها قرار میگرفته است.
- با ایجاد حزب الله در اوایل دهه ۸۰ میلادی و مبارزه این جنبش با رژیم صهیونیستی و متعاقباً موفقیت در نبردهای تسویه حساب و خوشههای خشم و در نتیجه عقبنشینی ارتش این رژیم از جنوب لبنان، مقاومت لبنان به الگویی مهم در تاریخ مبارزه اشغالگری اسرائیل مبدل شد و برای اولین بار در تاریخ در تابستان سال ۲۰۰۶ برخلاف ارتشها و جنبشهای عربی توانست در یک جنگ مستقیم صهیونیستها را شکست دهد و موازنه وحشت و بازدارندگی قویای را در برابر دولت یهود ایجاد کند.
از جمله برجستگیهای جنگ ۳۳ روزه این بود که ارتش سوریه یک سال قبل از آن لبنان را ترک کرده بود و این کشور از دید سران صهیونیست عملاً ضعیفترین حلقه محور مقاومت تلقی میشد، اما اثرات راهبردی این جنگ چنان بود که دکترینهای نظامی دولت یهود را تحت تأثیر جدی قرار داد.
برای مثال اولین بار بود که برخلاف تصور همگان، برتری مطلق هوایی نتوانست نتیجه جنگ را رقم بزند و استراتژی جنگ نامتقارن به کارگیری شده توسط مقاومت لبنان توانست علاوه بر شکست مستقیم ارتش متجاوز در زمین و شکستن هیمنه نیروهای پیشرفته زرهی اسرائیل و تانکهای مرکاوای آن، یک سوم شهرهای فلسطین اشغالی را زیر آتش راکتهای خود بگیرد و ناتوانی رژیم صهیونیستی در تأمین امنیت شهروندانش را بهوضوح عیان کند.
علاوه بر برتریهای فوق، حزبالله برای اولین بار توانست با استفاده از موشکهای ضد کشتی، نیروی دریایی اسرائیل را از صحنه نبرد خارج سازد و ابتکار عمل را بهطور کامل در دست گیرد. از این تاریخ حزب الله علاوه بر تأثیرگذاری بی سابقه بر تحولات لبنان توانست معادلات منطقهای را نیز دستخوش تغییر کند و در بحران سوریه به عنوان یک بازیگر مهم و مؤثر ورود موفقی داشته باشد.
به عبارت دیگر حزب الله، لبنان را از یک کشور ضعیف و کوچک عربی به یک کشور تأثیرگذار تبدیل کرد و در حالی که سوریه ضعیف شده مکرراً مورد تجاوز هوایی ارتش اسرائیل قرار میگیرد، لکن لبنان به برکت مقاومت اسلامی خود، از لحاظ نظامی در امنیت کامل به سر میبرد.
۶٫اسرائیل، ایالات متحده و کشورهای غربی که شرایط جدید لبنان و تسلط جریان ۸ مارس بر این کشور را برنمیتافتند، حربه تحریم اقتصادی و فشارهای سیاسی برای تضعیف این کشور و فشار بر ملت لبنان را مناسب تشخیص دادند و در مدت زمان اندکی ارزش لیره لبنانی بهشدت کاهش یافت و از قدرت خرید مردم کاسته شد.
نکته مهم این است که قبل از اعلام تحریمهای قیصر و اثرات منفی آن بر اقتصاد تجاری لبنان، ریاض سلامه رئیس بانک مرکزی در اقدامی بسیار مشکوک ۴۰ میلیارد دلار از داراییهای ارزی این کشور را به بانکهای اروپایی منتقل کرد. مقامات غربی نیز بهرغم فساد مالی این مقام مالی و بی کفایتیاش در اداره امور، برکناری وی را خط قرمز دانستهاند و با تهدید و ارعاب اجازه تعویض سلامه را نمیدهند.
۷٫انفجار بندر بیروت نیز بهشدت این روند را تسریع کرد و عروس خاورمیانه را با اعتراضات مردمی و چالشی جدی درگیر کرد که به استعفای نخستوزیر تکنوکرات لبنان، حسان دیاب منجر شد. پس از استعفای وی کشورهای غربی با کمک متحدان منطقهای، معیشت لبنانیها را گروگان گرفتند تا بتوانند خواستههای حداقلی و حداکثری خود را محقق کنند.
مطلوب حداکثری آنان، مشخصاً آمریکا و سعودی، خلع سلاح حزب الله و قدرت یافتن مجدد جریانات غربی است و خواسته حداقلی و تاکتیکی ایشان، مشخصاً فرانسه، تشکیل دولتی برخلاف جریان اکثریت پارلمان و متمایل به غرب به نخستوزیری سعد حریری است. تا کنون حریری دو بار فهرست وزرایش را به رئیسجمهور ارائه کرده است؛ اما او زیر بار نامهای تحمیلی نرفته و تصریح کرده که وزرا باید با موافقت مجلس و بدون نظر دول غربی و عربی انتخاب شوند.
در واقع بر اساس قانون، فراکسیون اکثریت باید دولت را انتخاب کند، ولی با توجه به فشارهای اقتصادی و سیاسی غربی، حریری سعی دارد با حربه غیرسیاسی و تکنوکرات بودن کابینه، مهرههای مدنظر خود را به دولت جدید وارد کند. اکثریت پارلمان و رئیسجمهور میشل عون تا کنون در برابر فشارها مقاومت کردهاند و به همین علت لبنان در وضعیتی استثنایی قرار دارد.
- در این شرایط بغرنج، حزب الله با اقدام کمکهای مومنانه خویش توانسته است با تدابیری حداقلهای معیشتی برای طبقات فقیر لبنان را فراهم سازد و از اثرات فشارهای اقتصادی تحمیلی بر آنان بکاهد و تا حد زیادی در این امر موفق بوده است.
نتیجهگیری
در نهایت باید گفت با توجه به تغییر شرایط منطقهای پس از برکناری دولت ترامپ و تسلط نسبی محور مقاومت بر اوضاع در یمن، عراق و سوریه و ایضاً غلبه ایران بر فشارهای حداکثری ایالات متحده، به نظر میرسد لبنان نیز با ادامه مقاومت و بدون رفتن زیر بار خواستههای غرب و ارتجاع عرب بتواند از وضعیت صعب فعلی نیز عبور کند.