نامهای که در روز «۷ تیر» خطاب به رهبر معظم انقلاب اسلامی نوشته شد و «سید محمد موسوی خوئینیها» در آن به سیاهنمایی مطلق وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نظام مقدس جمهوری اسلامی پرداخت و همزمان از سوی چهرههای آشوبطلبی نظیر مصطفی تاجزاده، سعید حجاریان، علیرضا علویتبار و عباس عبدی مورد پشتیبانی قرار گرفت، بلافاصله با واکنشهای فراوانی مواجه شد؛ اما عمده واکنشها به تعرضاتی صورت گرفتند که در آن نامه و مطالب بعدی تندروهای آشوبطلب به ساحت رهبر معظم انقلاب شده بود و الحق در افراط در خلافگویی و جفا چیزی کم نگذاشته بودند.
واقعیت این است که کل این ماجرا «عقدهگشائی» علیه انقلاب و نظام اسلامی ـ و نه فقط رهبری معظم ـ آن بود و اگر به رهبری جسارتی هم شد به این دلیل بود که ایشان مهمترین رکن انقلاب و نظام هستند. در واقع همان طور که حضرات بارها در جلسات خصوصی و بعضاً عمومی گفتهاند، رهبری و مردم همواره مهمترین مانع در راه به نتیجه رسیدن توطئهها بودهاند. توطئههایی که بهرغم به میدان آمدن آمریکا، رژیم صهیونیستی، انگلیس، فرانسه، طیفی از کشورهای عربی به میدانداری عربستان، منافقین، سلطنتطلبها و گروههای دیگر تروریستی در حمایت از این طیف داخلی به نتیجه نرسیدند.
شایان یادآوری است که رئیس سازمان بدنام و جنایتکار سیا بعد از شکست توطئه سهمگین سال ۸۸ صراحتاً اظهار داشت: «همه چیز خوب پیش رفت تا اینکه رهبر ایران توانست همه چیز را برگرداند.»
متأسفانه «سیاهنمایی علیه نظام اسلامی» که محور نامه «۷ تیر» و پشتیبانیهای بعدی از آن بود، کمتر مورد توجه قرار گرفت و بسیاری از کسانی که برای پاسخ دست به قلم بردند و یا گفتوگوهایی با رسانهها داشتند، به جای رد ادعاهای دروغین و سیاهنماییهای مغرضانه علیه توانمندیهای اقتصادی کشور، گویا اصل ادعای باطل خوئینیها را پذیرفتند؛ اما آن را محصول عملکرد طیفی دانستند که آقای خوئینیها به آن تعلق داشت. آنان عملکرد دولت را عامل بحران اقتصادی معرفی کردند و با مسئول خواندن خود خوئینیها که از عوامل روی کار آمدن دولت کنونی و دولتهای خاتمی و موسوی بوده است، تلاش کردند تا مسئولیت این طیف را به آنان یادآور شوند. به عبارت دیگر اکثر کسانی که «غیرتمندانه» به میدان آمدند، به نوعی در زمین «توطئهگران» بازی کردند و حال آنکه باید به این نکته اشاره میکردند که اصل آنچه که در آن نامه ذیل عناوین «بیاعتمادی و بیاعتقادی مردم به نظام»، «ناکارآمدی مدیریت عالی نظام» و «وجود بحران در اقتصاد کشور» آمده بود، نادرست است و امروز همه دنیا با مشکلات اقتصادی درگیرند و لذا این مشکلات دلیل بر صحت ادعاهای مطرح شده نیستند. از این منظر میتوان گفت سیاهنمایی اقتصادی علیه نظام مظلوم اسلامی در بسیاری از پاسخهای ـ البته غیرتمندانهـ هم تکرار شد!
بلا تردید جامعه ما درگیر مشکلات اقتصادی جدیای است که در سالهای اخیر تشدید هم شدهاند. به همین دلیل علاج گرانیها، بیکاریها، رکود مراکز تولید، سختی معیشت خانوادهها و نوسانات شدید در قیمتها و کاسته شدن پی در پی ارزش پول ملی همیشه از سوی رهبر معظم انقلاب «مطالبه» و بر آن تأکید شده است. بنابراین در نظام در این موارد انکاری صورت نگرفته است.
اما این فقط یک روی سکه اقتصادی ایران است. روی دیگر سکه اقتصاد ایران، «مقاومت اقتصادی» و رتبه بالای اقتصادی کشور در جهان است که سبب ناکارآمد شدن تلاشهای مداوم آمریکا و غرب علیه اقتصاد ایران شده است. واقعیت انکارناپذیر این است که در میان کشورهای دنیا اقتصاد هیچ کشوری به اندازه ایران زیر فشار مستمر و گسترده و شتابان قدرتهای مالی جهان نبوده است. به عنوان مثال کنگره آمریکا و نهادهای مالی آن در دو سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷، ۲۲۶ طرح و لایحه برای ایجاد محدودیتهای مالی علیه جمهوری اسلامی تصویب و اجرا کردند؛ یعنی تقریباً هر سه روز یک طرح و لایحه مالی جدید علیه اقتصاد ایران اجرا شده است.
اقتصاد ایران بهرغم این فشارها و در حالی که همزمان با فشارهای مداوم ناشی از بلایای طبیعی پرهزینه نظیر سیلهای بنیانکن هم مواجه شده، به حیات خود ادامه داده است. اگر این مقاومتها نشانه قدرتمندی اقتصادی ایران نیست، نشانه چیست؟ ایران در همین دوره، «جبهه منطقهای» خود را هم که هدف از این فشارها به هم زدن آن است، حفظ کرده و بر دامنه اقتدار منطقهای خود افزوده است تا جایی که روزنامه انگلیسی گاردین در ۲۳ تیر ماه ۹۹ نوشت:
«فشارهای شدید اقتصادی آمریکا به نتیجه مورد نظر دولت ایالات متحده که در پی فروپاشی اقتصاد ایران و مهار منطقهای آن است، نمیرسد و این تلاشها کاملاً بینتیجه و بیفایدهاند.»
و کیست که نداند پایداری اقتصادی ایران در برابر فشارهای متراکم و فزاینده دشمنان جمهوری اسلامی، بدون برنامهریزی و هوشمندی نظام اسلامی ممکن نبوده است. اقتصاد و بهبود شرایط مالی کشور همواره در طی دو دهه گذشته «شعار سال» بوده و رهبری همواره بر آن تأکید داشتهاند و براساس آن طرح جامع «اقتصاد مقاومتی» هم ارائه شده است.
شاخصهای قدرتمندی اقتصاد ایران
وضع معیشت و روند آن بهطور قطع یکی از شاخصهای اقتصادی است؛ اما «پایداری اقتصادی» یک کشور فقط با شاخص معیشت سنجیده نمیشود، بلکه فراتر از آن، «تولید» و داشتن رتبه جهانی مهمترین شاخصهای ارزیابی وضعیت اقتصادی یک کشور و میزان پایداری آن به حساب میآید. در عین حال «مقایسه با گذشته» هم یک شاخص اساسی و مورد اتفاق در ارزیابیهای اقتصادی یک کشور است.
ایران تا پیش از انقلاب اسلامی، هیچ «رتبه»ای نداشت و اصولاً در رتبهبندی جهانی قرار نمیگرفت. اقتصاد ایران در مقطع قبل از انقلاب و بهخصوص در دهه پایانی منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی فقط با «صادرات نفت خام» شناخته میشد و ادبیات دنیا در مواجهه با ما، «ایران نفتی» بود.
ایران تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در عرصه تولید علم فاقد جایگاه جهانی بود. صنایع ایران کلاً مونتاژکار بودند و در هر ده سال هم یک خبر علمی از ایران به جهان مخابره نمیشد. هماینک ایران در تولید علم صاحب رتبه جهانی است و در میان ۴ تا ۱۶ کشور جهان قرار دارد. ایران در علم نانو در رتبه چهارم و در بسیاری از رشتهها بین ۴ تا ۱۶ جهان و در علوم نظامی در ردیفهای دوم تا چهارم جهان است. شایان ذکر است که «تجارت علم» کمهزینهترین، پرسودترین و بادوامترین تجارت جهانی است.
هماینک ۹۰ درصد نیاز کشور به محصولات کشاورزی در داخل برطرف میشود. آمارهای رسمی سازمان خواربار و کشاورزی حاکی از آنند که ایران در سال ۱۹۷۸ (۱۳۵۶) حدود ۲۸ میلیون و ۸۰۰ هزار تن انواع محصولات کشاورزی را تولید کرده و این رقم در سال ۲۰۰۸ (۱۳۸۷) به ۸۴ میلیون و ۱۰۴ هزار تن رسیده است. مطابق آمار رسمی این سازمان، ایران در سال ۲۰۱۰ (۱۳۸۹) بیست و دومین کشور جهان از نظر تولید غلات و در دو دهه ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ پنجمین کشور از نظر رشد تولید غلات بوده است. براساس همین آمار، تولید گندم طی ۴۰ سال اخیر در مقایسه با دوران قبل از انقلاب اسلامی، سه برابر شده و ایران پانزدهمین کشور تولیدکننده گندم و جو در جهان است.
طبق آمار سازمان خواروبار جهانی (فائو) ایران در سال ۲۰۱۷ (۱۳۹۶) در زمینه تولید یک سوم محصولات کشاورزی جزو ده کشور اول جهان بوده است. بر اساس گزارش بانک جهانی صادرات غیرنفتی ایران در سال ۱۳۹۵ به ۳۱ میلیارد دلار رسید که در مقایسه با قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ۵۷ برابر شده است. طبق آمار «صندوق بینالمللی پول»، ایران در سال ۲۰۱۷ (۱۳۹۶) رتبه ۱۸ اقتصاد جهانی را به خود اختصاص داد.
بر اساس آمارهای بانک جهانی، تولید محصولات پتروشیمی ایران طی ۴۰ سال اخیر در مقایسه با قبل از انقلاب اسلامی، ۳۰ برابر شده و از ۶/۱ میلیون تن در سال ۱۳۵۷ به ۴۸ میلیون تن در سال ۱۳۹۴ رسیده است. طبق همین بررسیها ایران در سال اخیر هفدهمین تولیدکننده برق و بیست و دومین کشور جهان در صادرات برق بوده است. همچنین ایران در زمینه تولید فولاد که دومین کالای پرحجم تجارت جهانی پس از نفت و گاز است، رتبه ۱۳ جهان را در اختیار دارد. تولید فولاد در ایران، پس از پیروزی انقلاب ۱۸ برابر متوسط جهانی بوده و کشور در سال ۲۰۱۴ (۱۳۹۳) در تولید آلومینیوم رتبه بیستم؛ در سال ۲۰۱۷ (۱۳۹۶) در زمینه تولید سیمان رتبه یازدهم و در زمینه صادرات سیمان، رتبه اول جهان را داشته است. اینها فقط شمهای از آمارهای خیرهکنندهای هستند که در گزارشات سالانه مراکز معتبر مالی جهان آمدهاند و پرداختن به سایر جنبههای اقتصادی ایران فرصت مفصلتری را میطلبد.
در زمینه بهداشت و درمان، ایران در دوران حکومت پهلوی از پزشک تا دارو و تجهیزات پزشکی، کاملاً به خارج وابسته بود؛ اما اینک به قطب درمانی منطقه تبدیل شده و مورد توجه ثروتمندان حوزه خلیج فارس و سایر کشورهای همجوار قرار گرفته است. پوشش خدمات بیمهای در ایران در رتبه بسیار بالایی قرار دارد و با کشورهای صنعتی دنیا کاملاً قابل مقایسه است؛ به گونهای که بارها مورد تقدیر سازمان بهداشت جهانی قرار گرفته است.
پس کاملاً منصفانه است اگر در کنار مشکلات اقتصادی کنونی که البته زیبنده نظام اسلامی نیست، به شاخصهای دیگر و رتبه جهانی اقتصاد ایران نیز توجه شود.
آنچه در نامه سید محمد موسوی خوئینیها خطاب به رهبری آمده است، وارونهنمایی وضع اقتصادی ایران است و واقعاً اغراق نیست اگر بگوییم گویا ایشان در این نامه سرگشاده قصد داشته دشمن را متقاعد کند که فشارهای مالی، اقتصاد ایران را کاملاً فلج کرده و اکنون وضع ایران فلاکتبار و آماده انفجار است. شاید هم ایشان و همگنانشان، تحت تأثیر فشارهای مالی غرب و تبلیغات هدفمندی که پیرامون آن میشود، باور کردهاند که فشارهای غرب، اقتصاد ایران را به نقطه نهایی و بازگشتناپذیری سوق داده است و لذا بهزودی به موجی خیابانی در ایران منجر میشود و میتوان از طریق شانتاژ، خود را رهبر «معترضان» جلوه داد! موسوی خوئینیها در این نامه، صراحتاً از غیرقابل «اصلاح» بودن وضع موجود و اینکه هیچ کسی در درون نظام ـ حتی رهبری به عنوان مدیر عالی ـ در صدد حل مسائل نیست و راهی برای گفتوگوهای «درون خانوادگی» برای حل مشکلات اقتصادی مردم باقی نمانده، سخن گفته است که از یک سو نوعی دعوت مردم به شورش و از سوی دیگر تلاش برای نشستن در صدر اعتراضات و رهبری آن به حساب میآید. این محاسبات البته از اساس اشتباه است.
نغمه آشنای «کار تمام است»
نکاتی که در چهل و یکمین سال انقلاب و حیات نظام اسلامی در نامه سید محمد موسوی خوئینیها آمده و در آن تلاش شده تا کار نظام را پایان یافته معرفی کند، از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، ترجیعبند ادعاهای مخالفان انقلاب بوده است. یادمان نرفته که گروهکهای منافق و احزاب منحرفی نظیر حزب خلق مسلمان که از قضا آن هم زیر عبای یک روحانی عالیرتبه قرار گرفته بود، در بهار سال ۱۳۵۸، طی اعلامیههایی وضع اقتصادی ایران را رو به انفجار و مدیران ارشد کشور را ناکارآمد و حل مشکلات را غیرممکن تصویر میکردند. همه ما نامههای گروهک «نهضت آزادی» را ـ که امام آنها را طرفدار جدی وابستگی ایران به آمریکا میدانست ـ در حین جنگ تحمیلی عراق و غرب علیه ایران به یاد داریم که از یک سو از عظیم بودن مشکلات اقتصادی و از سوی دیگر از ناامیدی مردم در اصلاح امور خبر میدادند! همه به یاد داریم کهآقای منتظری هم در سخنرانیهای سالهای ۶۷ و ۶۸، خود از اصلاح اقتصادی کشور ابراز ناامیدی میکرد و مدعی بود محبوبیت و مقبولیت امام به دلیل سوء مدیریتها از بین رفته است. و نیز همه میدانیم که آمریکا، اسرائیل و عربستان، دهها سال است که ورشکستگی اقتصادی ایران را فریاد میزنند و پرچمدار ویران نشان دادن اقتصاد ایران و ناامیدی مردم از نظام هستند.
همه دیدیم که رسانههای آمریکایی در روز ۷ تیر۹۹ که نامه موسوی خوئینیها منتشر شد ـ که تقارن آن با حادثه شهادت ۷۲ تن و شهید بهشتی به دست منافقین هم جالب بود ـ با چه تیترهایی به استقبال ادعاهای بیاساس ایشان در این نامه رفتند:
بیبیسی: مردم نسبت به مدیریت کشور بیاعتماد و بیاعتقاد شدهاند.
خبرگزاری آناتولی: مردم نسبت به کشور و نظام بیاعتماد شدهاند.
دویچه وله: مردم به نظام بیاعتماد شدهاند.
ایران ما ـ سعودی ـ : نامه سرگشاده موسوی خوئینیها به [امام]خامنهای: ابراز وحشت از قیام پیشرو
رادیو بین المللی فرانسه: «اوضاع غیرقابل دوام» امروز، نتیجه شیوه مدیریت در «بالاترین سطح نظام» است.
رادیو زمانه: وضعیت فعلی محصول شیوه مدیریت در بالاترین سطح نظام است.
اما نه در نامه موسوی خوئینیها نکته تازهای وجود داشت و نه استقبال فوری محافل آمریکایی، صهیونیستی و سعودی از چنین نامهای یک «پدیده» به حساب میآید. در مورد نیت و مقصود آنان نیز ابهامی وجود ندارد. تلاش بیهوده برای از میان برداشتن تنها نظام دینی واقعی جهان از طریق متهم کردن روشنترین و توانمندترین نقطه آن به ناکارآمدی هم موضوع تازهای نیست. خود این موضوع هم که این معاندان برای زدن رهبری، جبهه تشکیل دادهاند، نشانه قدرتمندی نظام است؛ موضوعی که آنان خود بارها به آن اذعان کردهاند.
کسانی که به نام دلسوزی برای مردم، به دشمنان ملت علامت میدهند که، «فشارها را زیادتر کنید، همه چیز در حال فرو ریختن است»، نگران وضع اقتصادی کشور نیستند. کسانی که این روزها یکپارچه علیه قرارداد درازمدت (۲۵ ساله) اقتصادی میان ایران و چین به میدان آمدهاند، نمیتوانند خود را طرفدار رفع موانع از تجارت خارجی کشور معرفی کنند. کسانی که «نقطههای اتکای مردم در نظام» را نشانه میروند، نمیتوانند خود را نگران «آینده مردم و فرزندان آنان» جلوه دهند، زیرا حل مشکلات مردم تنها در یک نظام توانمند و مورد اعتماد مردم میسر است.
آنکه میگوید نظام مورد اعتماد نیست و ادعا میکند که اعتقاد مردم به رهبری ضعیف شده است، در واقع در کارزار حل مسایل، مهمترین سلاح مردم را از دستشان میگیرد. تجربه میگوید نظام از این وارونهنماییها صدمه نمیخورد، بلکه کسانی که امام آنان را مدعیان بیهنر میخواند، به خود و مشتی بیخبر از واقعیتهای تاریخی و جهان کنونی آسیب میرسانند.
پینوشت:
(۱). در مورد این یادداشت، اشارتی طلب شد، این آیه شریفه آمد: «وَإِذَا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ وَهُم بِذِکْرِ الرَّحْمَنِ هُمْ کَافِرُونَ» (انبیاء/ ۳۶) و کافران هنگام ملاقات تو سخت تو را به استهزاء گرفته و گویند آیا این شخص است که بتان که خدایان ما هستند به اهانت و بدی یاد میکند؟ (ای رسول ما بدان که) محققاً آنها به ذکر خدا (و کتاب و آیات او) کافر هستند و خدای مهربان را نشناختهاند. (ترجمه آیتالله مهدی الهی قمشهای)