۱) هر کسی انقلاب اسلامی را درک کرده و ارزشها و مبانی آن را حتی به صورت نسبی شناخته باشد، میداند که این انقلاب و ارزشهای آن در رسانه ملی مهجور و غریب است و نه تنها از سوی صدا و سیما ترویج نمیشود، بلکه به صورت غیرمستقیم مورد هجوم و نکوهش نیز قرار میگیرد. بهترین دلیل برای اثبات این مدعا، میزان اطلاع نسلهای جدید ـ نسل سوم و چهارم جامعه ـ از حقایق انقلاب و تاریخ آن است. امری که بدون آن، دلبستگی و تعلق به انقلاب اسلامی محقق نخواهد شد و بدون تردید رسانه ملی در این مقوله متهم اصلی است، چون هیچ رسانه دیگری از مجموعه رسانههای در اختیار نظام، گستردگی و پوشش و مخاطب «صدا و سیما» را ندارد.
البته رسانه ملی درباره انقلاب اسلامی آن هم به صورت مناسبتی و در ایام خاص، اقداماتی سطحی و با مایههای هنری اندک انجام میدهد ـ مثلاً پخش چند فیلم یا سریال بهشدت تکراری و یا پخش چند سرود مربوط به اوایل انقلاب و نظائر آن ـ اما متولیان صدا و سیما نمیتوانند ادعا کنند که در چهل سال گذشته به تعداد انگشتان دست درباره موضوعاتی مانند: استکبارستیزی، ماهیت رژیم پهلوی، اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی، دشمنشناسی، سبک زندگی انقلاب اسلامی، پیامدهای انقلاب اسلامی، مقوله شهادت و ایثار، انقلاب اسلامی در فراسوی مرزها، فلسفه تشکیل حکومت اسلامی و سایر موضوعات کلان مرتبط با انقلاب اسلامی، فیلم یا سریال یا سرود هنرمندانه و به یاد ماندنی و جذابی را تولید و پخش کردهاند. این در حالی است که صدا و سیما درباره موضوعاتی مانند: ترویج سبک زندگی غربی، زندگی اشرافی، عشقهای چند ضلعی زمینی، روابط غیرشرعی و اختلاط غیر اخلاقی میان جنس مخالف، مهاجرت به خارج و رقابت بر سر کسب پول و ثروت هزاران ساعت فیلم و سریال و موسیقی تأثیرگذار و جذاب تولید و پخش کرده است.
برای تأمل بیشتر در این زمینه، میتوان به پاسخ این سئوالات اندیشید که: «چرا بسیاری از نوجوانان و جوانان نسلهای سوم و چهارم در خانوادههای مؤمن و متعهد که از ماهواره و فیلمهای غیر مجاز استفاده نمیکنند و عمدتاً پای برنامههای صدا و سیما بزرگ شدهاند، به نسبت والدین خود با انقلاب اسلامی آشنا نیستند و به ارزشهای آن تعلق و دلبستگی ندارند؟ و چگونه و از کجا حال و هوا و سبک زندگی غیرانقلابی و حتی غربی را آموختهاند؟»
بررسی محتوای برنامههای نمایشی سیما به عنوان موثرترین و پرمخاطبترین برنامههای رسانه ملی و نحوه ستارهسازی و برجستهسازی اشخاص و مفاهیم در این برنامهها این حقیقت تلخ را آشکارتر خواهد کرد.
۲) ماهیت رسانه ملی و تفکر مدیریتی حاکم بر آن وقتی آشکارتر میشود که کارنامه کمتر دیده شده سازمان در چند دهه اخیر را مرور کنیم:
* سازمان در مورد حضور جمهوری اسلامی ایران در بحران سوریه (۱۳۹۰ تا کنون) حتی یک فیلم سینمایی یا مجموعه نمایشی یا سرود نساخته است. بحرانی که مردم مومن ایران چندین هزار شهید و جانباز برای مهار آن تقدیم کردهاند و سالها اولویت اول امنیت ملی به شمار آمده است.
* سهم گروههای جهادی از سریالهای صدا و سیما «هیچ» بوده است. این موضوع و نتایج آن در کاهش مشکلات مستضعفان و محرومین، بهقدری برای مدیران سازمان بی ارزش بوده که حتی یک فیلم داستانی یا یک سرود هم با این موضوع ساخته نشده است.
* دشمنی آمریکا و انگلیس، رژیم صهیونیستی و جهان استکبار با نظام و انقلاب اسلامی و زیانها و آسیبهایی که قدرتهای استکباری به کشور و ملت ایران وارد کردهاند، موضوع جذابی برای مدیران سازمان نبوده، چون در این زمینه هم هیچ فیلم یا سریالی ساخته نشده است.
* توصیف نقاط ضعف رژیم پهلوی (مواردی مانند عدم استقلال، تسلیم در برابر قدرتهای غربی، تبعیض و بی عدالتی حاکم بر رفتار نظام شاهنشاهی، فقر و محرومیت رایج در زمان طاغوت و مشکلات ناشی از آن و…) نیز از جمله موضوعاتی است که سازمان صدا و سیما در طول چند دهه پس از پیروزی انقلاب درباره آن اثر نمایشی قابل توجهی تولید نکرده است. بماند که آثار تولید شده درباره زمان پهلوی عموماً حس و حال مثبتی را نسبت به آن دوران در بیننده ایجاد میکند.
* معرفی و دعوت به رعایت احکام شرعی مبتلابه و اجتماعی مانند حجاب، خمس، زکات، نماز جمعه و جماعت و پیامدهای منفی عدم رعایت این احکام یا تشویق به پایبندی به چنین احکامی تا کنون جایی در هزاران ساعت فیلم و سریالهای تولید شده در صدا و سیما نداشته است؛ در حالی که اغلب برنامههای سازمان مروج اختلاط نامحرمان و مشوق تبرج و مدگرایی و الگویی برای جلوهگری جسمی و جنسی بودهاند و چون این روند به شکلی غیرمستقیم و عملی در برنامهسازیهای سازمان پیاده شده، تأثیرات عمیق و مخربی بر ذهن و عمل نسلهای سوم و چهارم انقلاب برجای گذاشته است.
* تبیین دستاوردهای انقلاب اسلامی در عرصه ملی و بینالمللی نیز از جمله موضوعاتی است که مدیران صدا و سیما توجهی به آن نداشته و آن را برای ساخت سریال یا حتی فیلم سینمایی یا داستانی مناسب و لایق تشخیص ندادهاند.
* تشویق به کار مولد و تولید و اشتغال مفید و تلاش برای تحقق استقلال اقتصادی نیز نتوانسته سهمی از هزاران ساعت تولیدات نمایشی رسانه ملی را به خود اختصاص دهد، بلکه بر عکس در بسیاری از محصولات نمایشی سازمان، کارخانهداران افرادی طماع، پولپرست و صاحب رذائل اخلاقی به نمایش درآمدهاند.
* تولید علم و خودکفایی فرهنگی و صنعتی و اقتصادی به عنوان یکی از ارزشهای انقلاب اسلامی هم در نظر مدیران و برنامهسازان صدا و سیما ارزش معرفی و ترویج در قالب آثار نمایشی نداشته و بهسختی میتوان آثاری با این موضوع در میان محصولات نمایشی تولید شده در رسانه ملی پیدا کرد.
* موضوعاتی مانند نهضت امام و انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هم سهم چندانی از محصولات نمایشی تولیدی سازمان را به خود اختصاص نمیدهند و اکثر آثاری هم که در این زمینه تولید و پخش شدهاند، ضعفهای محتوایی، تاریخی و هنری فراوان و جذابیت اندکی دارند و همین امر نشان میدهد که مدیران سازمان با نیت رفع تکلیف و در کمال بیتوجهی به ساخت چنین آثاری مبادرت کردهاند. ممکن است مدیران سازمان در توجیه این کارنامه، ساخت و پخش برنامههایی گفتوگو محور و یا مستند با موضوعات فوق را به عنوان نماد توجه خود به انقلاب و ارزشهای آن مطرح کنند، اما کیست که نداند میزان تأثیرگذاری برنامههای نمایشی با کیفیت، بههیچوجه قابل مقایسه با برنامههای گفتوگو محور و مستند نیست و نشانه اهمیت یک موضوع در قاب «تلویزیون» به عنوان یک رسانه، طرح آن موضوع در قالب یک اثرنمایشی با کیفیت و جذاب است.
۳) بدون تردید عامل اصلی مهجوریت ارزشهای انقلاب اسلامی در رسانه ملی، مدیریت غیرانقلابی صدا و سیماست. منظور از غیرانقلابی بودن مدیریت، ضد انقلاب بودن مدیران و یا نداشتن سوابق انقلابی در میان آنان نیست، بلکه مقصود، نبود تفکر انقلابی در اداره رسانه ملی است. به بیان دیگر صدا وسیما در این چهار دهه توسط مدیرانی با سوابق انقلابی و با تفکری غربی اداره شده است، چون پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدیرانی نا آشنا با اندیشه تبلیغ دینی، از باب ضرورت اداره سازمان را برعهده گرفتند و صرفاً چند حکم صریح شرعی مانند رعایت حجاب از سوی مجریان و بازیگران زن و ممنوعیت خوانندگی زنان را سرلوحه اقدامات خود قرار دادند و همان هدف صدا و سیما در دوران طاغوت، (یعنی سرگرمی) را دنبال کردند. هدفی که در یکی دو دهه اخیر با عنوان «جذب مخاطب» در رقابت با شبکههای ماهوارهای بیگانه، ظاهری موجه به خود گرفته است. اما در عمل برنامههای همان شبکههای ماهوارهای با همان اهداف و قالبها و هنجارها و صرفاً با زنانی که با تبرج موها و بدن خود را پوشاندهاند، الگوی مطلوب برنامهسازان سازمان قرار بوده و مورد تقلید قرار گرفته است.
از سوی دیگر مرعوبیت عمده مدیران و برنامهسازان صدا و سیما در برابر جریان فرهنگی غرب و محصولات آن نیز مزید بر علت شده و روز به روز بر عمق تقلید برنامهسازان رسانه ملی از نمونهها و الگوهای غربی افزوده است. جالب اینکه این جریان با عنوان تلاش برای جذب مخاطب و جلوگیری از افتادن مخاطب ایرانی به دام شبکههای ماهوارهای بیگانه، مورد حمایت و پشتیبانی جدی و دائمی مدیریت ارشد سازمان قرار گرفته است.
در این میان نصب ریاست سازمان صدا و سیما توسط رهبرانقلاب اسلامی، به مستمسکی بدل شده تا مدیران سازمان خطاهای خود را نپذیرند و برنامههای سازمان را مورد تأیید رهبری نظام قلمداد و عملاً از مشروعیت ولایت فقیه برای تداوم چرخه پراشکال و معیوب مدیریت رسانه ملی هزینه کنند. این توجیه باعث شده تا بخشهایی از جامعه برنامههای صدا و سیما را مورد تأیید ولی فقیه و برنامههای سازمان را اسلامی و انقلابی بدانند و خود و فرزندانشان را در معرض برنامههای رسانه ملی قرار دهند. برنامههایی که عمدتاً محتوایی مغایر با اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی دارند و تاثیرات مخربی بر جان و ذهن مخاطب مسلمان مؤمن میگذارند.
نکته مهمی که معمولاً مورد غفلت قرار میگیرد، عدم رضایت رهبر انقلاب از صدا و سیما و نقدهای جدی ایشان به برخی از برنامههای رسانه ملی است. نقدهایی که گاه به شکل علنی (مثلاً در دیدارهای ماه رمضان با دانشجویان طی چند سال پیاپی) ابراز شده و ایشان با ذکر نمونههایی از نقدهای خود به مدیران سازمان، توجیه فوق را رد کردهاند.
البته چرخه معرفی گزینههای ریاست سازمان به ولی فقیه هم دچار نواقص جدی است و همین امر هم موجب شده تا گزینههای مطلوب رهبر انقلاب در معرض نصب از سوی ایشان قرار نگیرند. همچنین وجود یک اشکال مهم در قانون اساسی باعث شده تا ریاست صدا و سیما بهرغم نصب از سوی رهبر انفلاب، پاسخگوی ایشان نباشد و رسماً و مطابق قانون اساسی، پاسخگوی هیئت نظارت بر صدا و سیما، مرکب از نمایندگان قوای سهگانه باشد. همین اشکال موجب شده تا ولی فقیه امکان قانونی نظارت بر روندهای حاکم بر رسانه ملی و مدیریت آن را نداشته باشند.
۴) تعبیر حضرت امام درباره صدا و سیما (دانشگاه عمومی) نشان از آن دارد که ایشان به این دستگاه به مثابه سامانهای فراگیر برای انتقال و بازآفرینی تفکر و ارزشهای انقلاب اسلامی در نسلهای آینده مینگریستهاند. نگرشی که رهبر انقلاب نیز بر آن صحه گذارده و تحقق آن را مطالبه کردهاند. وضعیت فرهنگی و اجتماعی کشور نیز به گونهای است که انتقال و آموزش حجم عمدهای از ارزشها و اندیشه انقلاب اسلامی به نسلهای آینده جز از طریق رسانه ملی ممکن نیست و صدا و سیما در این مسیر امکانی منحصر به فرد محسوب میشود. البته این در شرایطی است که مدیریت سازمان بر عهده نیروهای انقلابی، اندیشمند، خلاق و دغدغهمند و با انگیزه باشد تا برنامههای سازمان از حالت رکود، تقلید و عدم جذابیت فعلی خارج و محصولاتی جذاب و حامل اندیشه انقلاب اسلامی در رسانه ملی تولید و پخش شوند.
متأسفانه این امکان تا کنون در خدمت اشاعه تفکر و ترویج ارزشهای انقلاب اسلامی نبوده و بخش عمدهای از برنامههای صدا و سیما عملاً در خدمت تبلیغ تفکرات و رفتارهای مغایر با انقلاب اسلامی مانند سبک زندگی اشرافی، رفاهطلبی، غربگرایی و گریز از ارزشهای دینی و بومی، منفعت و عافیتطلبی و… قرار گرفته و اتفاقاً موجب ترویج این ضد ارزشها در میان بخشهای عمدهای از نوجوانان و جوانان شدهاند. نتیجه این دگردیسی در نتایج انتخاباتهای چند دوره اخیر بهوضوح مشهود است.
بازگرداندن صدا و سیما به جبهه انقلاب یک ضرورت جدی و اجتنابناپذیر است و کوتاهی در آن موجبات حذف اندیشه و عمل انقلابی از سطح جامعه را فراهم خواهد آورد. گام اول در این مسیر انتصاب مدیرانی پایبند به تفکر انقلاب اسلامی، اهل اندیشه و هنرشناس در بدنه و رأس رسانه ملی و خانهتکانی در مدیریت فعلی این دستگاه است.