Tag Archives: هاشمی رفسنجانی

16آوریل/21

شکوهمندترین انتخاب، خیرترین تنفیذ

شب ۱۶ مهرماه ۱۳۶۰ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به همراه آیات اردبیلی، مهدوی کنی، منتظری و هاشمی‌رفسنجانی شام را در منزل حاج سید احمد آقا صرف کردند و بعد از آن راهی منزل آیت‌الله هاشمی شدند که به‌تازگی به خاطر مسائل امنیتی، از محله دزاشیب تهران به منطقه جماران منتقل شده بود. قرار بود آنها فردا صبح، در جلسه تنفیذ سومین رئیس جمهوری اسلامی ایران شرکت کنند.(۱)

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در انتخابات ریاست جمهوری با کسب ۱۶ میلیون و ۸ هزار و ۵۷۹ رأی از سه رقیب دیگر خود پیشی گرفته بود.(۲)  در حالی که در اولین انتخابات ریاست جمهوری، بنی‌صدر با کسب ۱۰۷۰۹۳۳۰ رأی از ۱۴ میلیون و ۱۴۶ هزار رأی و شهید رجایی از ۱۴ میلیون و ۷۲۲ هزار رأی، ۱۲ میلیون و ۹۰۰ هزار رأی را به خود اختصاص داده بودند و آرای آیت‌الله خامنه‌ای نسبت به جمعیت آن روز ایران و سایر رقبا بی‌نظیرترین رأی تاریخ انتخابات در ایران اسلامی بود.

کسب این آرا و حضور حماسی مردم در انتخابات، آن هم در اوج ناامنی‌ها و ترورها، محاصره اقتصادی، وضعیت جنگی و اشغال بخشی از استان‌های غربی و شمال غربی کشور، اراده مردمی را نشان می‌داد که می‌خواستند قدرت ایمان و صبرشان را به رخ جهانیان بکشانند و عزت و سربلندی خود را با هیچ‌ چیزی و تحت فشار هیچ قدرتی معاوضه نکنند. مردم در این مقطع خشمی مقدس در سینه داشتند، خشم از کسانی که خدمتگزارترین و مؤمن‌ترین مدیران و فرماندهانشان را به شهادت رسانده بودند و تصویر شهدایی را روبه‌روی خود می‌دیدند که هرگز تن به ذلت ندادند. آنان در روز رأی‌گیری، محمدعلی رجایی را که آیت‌الله خامنه‌ای در دوره قبل، رأی خود را در بیمارستان و در صندوق سیار به نفع شهید او به صندوق انداخته بودند، به یاد می‌آوردند.  ایشان در پاسخ به سئوال خبرنگار روزنامه اطلاعات که پرسیده بود شما به چه کسی رأی داده‌اید و چه خصوصیاتی را برای رأی دادن خود در نظر گرفته‌اید، فرموده بودند:

«… به کسی رأی دادم که به دیانت و تقوا و کارایی او اطمینان داشتم. این همه را در او تجربه کرده بودم. من آقای رجایی را که به او رأی دادم، از سالیان دراز می‌شناختم و او را در سلول‌های پر از رنج و شکنجه رژیم خون‌آشام شاه معدوم دیده بودم و همیشه قبل و بعد از آن شاهد تلاش او در راه خدا و کوشش او برای حاکمیت الله بوده‌ام. کارایی او را هم از آغاز انقلاب تا به امروز مشاهده کرده‌ام، ایشان یک سال و نیم وزیر بودند، آن هم یک وزیر موفق، بعداً هم در حدود یازده ماه در سخت‌ترین اوضاع و احوال یعنی شرایط جنگ تحمیلی و محاصره اقتصادی و مخالفت‌های داخلی، با وجود یک رئیس جمهور آنچنانی، نخست وزیری این مملکت را به عهده داشتند و باز هم موفق بودند. امیدواریم تجربه ریاست جمهوری ایشان یک تجربه موفق و همانند تجربه‌های گذشته ایشان باشد.(۳)

مردم در مهرماه ۱۳۶۰ مانند مردادماه ۱۳۶۰ به فردی رأی داده بودند که کسی در دیانت و تقوا و کارایی او شکی نداشت، با این تفاوت که او این بار یک روحانی و از سلاله حضرت زهرا(س) و شاگرد امام بود. در خجسته روز عید سعید قربان در روز ۱۷ مهر ۱۳۶۰ مراسم تنفیذ ریاست جمهوری، طی آیین باشکوهی با حضور علما و مسئولان لشکری و کشوری و برخی از نمایندگان مراجع عظام برگزار شد. متن حکم تنفیذ امام خمینی توسط حجت‌الاسلام حاج سید احمد خمینی قرائت گردید. این حکم متبرک و مزیّن به آیه شریفه، «مَا نَنسَخْ مِنْ آیَهٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا»(۴) بود. امام خمینی در آغاز با اشاره به این نکته که:

«دست جنایتکاران و منافقان رئیس جمهور متعهد و مؤمنی را از ملت مجاهد ایران گرفت و یکی از خدمتگزاران صدیق را به شهادت رساند و ملت عزیز را از خدمت او، و او را از خدمت به ملت محروم کرد و گمان کرد که با ترور اشخاص، ملت به پا خاسته از تصمیم خود عقب می‌نشینند و در خدمت به اسلام بزرگ سستی می‌ورزند و در نتیجه راه برای قدرت‌های چپاولگر باز می‌شود. ولی شرکت بی‌سابقه مردم کشور امید بدخواهان را مبدل به یأس کرد و طمع آزمندان را برای همیشه برید.»(۵)

ونیز:

«خداوند بر ما منت نهاد که افکار عمومی را برای انتخاب رئیس جمهوری متعهد و مبارز و در خط مستقیم اسلام و عالم به دین و سیاست هدایت فرمود.»(۶)

امام خمینی(ره) در ادامه بیان ویژگی‌های «خط مستقیم اسلام و عالم به دین و سیاست»، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را با صفاتی چون «متفکر و دانشمند»، طرفدار قشر مستضعف»، «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ»(فتح/۲۹) برشمردند و از ایشان خواستند که چون گذشته، در این صراط مستقیم و بر عهدی که بسته‌اند، بمانند. و آیت‌الله خامنه‌ای بر آن وفادار ماندند. امام فرمودند:

«اینجانب به پیروی از ملت عظیم‌الشأن و با اطلاع از مقام و مرتبت متفکر و دانشمند محترم جناب حجت‌الاسلام آقای سید علی خامنه‌ای «ایده‌الله تعالی»، رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب می‌کنم. رأی ملت مسلمان متعهد و تنفیذ آن محدود است به اینکه ایشان به همان نحو که تاکنون خدمتگزار اسلام و ملت و طرفدار قشر مستضعف و به حکم قرآن کریم «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُم» بوده‌اند. از این پس نیز به همان تعهد باقی باشند و از طریق مستقیم انسانیت و اسلام انحراف ننمایند که ان‌شاءالله نمی‌نمایند.»(۷)

از هشتم شهریور ماه ۱۳۶۰ که محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر، رئیس جمهور و نخست وزیر جمهوری اسلامی به خیل شهدا پیوستند تا روز ۱۲ مهرماه ۱۳۶۰ که مردم با رأی قاطع خود آیت‌الله خامنه‌ای را برای ریاست جمهوری انتخاب کردند، خط ترور ادامه پیدا کرد. در روز چهاردهم شهریور آیت‌الله قدوسی دادستان کل انقلاب به خیل شهدا پیوست و در همین روز سرهنگ وحید دستجردی رئیس شهربانی کل کشور هم ردای شهادت بر تن کرد. در ۲۰ شهریور آیت‌الله مدنی، امام جمعه تبریز در محراب نماز شهید شد و در هفتم مهر حجت‌الاسلام و المسلمین هاشمی‌نژاد، دبیر جمهوری اسلامی خراسان، به شهادت ‌رسید در شامگاه همین روز با سقوط هواپیمای سی ـ ۱۳۰ در کهریزک تهران، سرلشکر فلاحی، سرتیپ نامجو، سرلشکر فکوری، سرهنگ کلاهدوز و محمد جهان‌آرا مهمان شهدا شدند. این شهادت‌ها و فقدان‌ها به غیر از شهادت ده‌ها شهروند و مدیری بود که هر روز توسط جوخه‌های مرگ سازمان به شهادت می‌رسیدند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که خود قبل از شهدای دیگر مورد هدف دشمنان اسلام و انقلاب قرار گرفته بود و شدت جراحاتش به‌قدری بود که ۴۲ روز در بیمارستان بستری بودند؛ در مراسم تحلیف ریاست جمهوری در تاریخ ۲۰/۷/۶۰ در مجلس شورای اسلامی در سخنانی کوتاه به نکته‌ای اشاره می‌کنند که سایر انقلاب‌ها را از انقلاب اسلامی جدا می‌کند و گوشه‌ای از تفاوت ماهوی انقلاب اسلامی را با انقلاب‌های دیگر را از منظر امام خمینی روشن می‌سازد و آن پیشگامی رهبران و منادیان انقلاب در شهادت‌طلبی است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به آیه، « مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ »)احزاب/۲۳) به این نکته اشاره کردند که «وفای به عهد و پیمان آن هم به چنین شکل خونینی مخصوص طبقات پایین جامعه ما نیست.»(۸) ایشان فرمودند:

«… ما افتخار می‌کنیم کسی مانند شهید آیت‌الله بهشتی را در میان شهدای خود می‌بینیم. این چیز کمی نیست. افتخار می‌کنیم تعدادی از وزرا و نیز نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور و نمایندگان مردم شهید دادیم. این نشان می‌دهد وفای به عهد مخصوص قشر خاصی نبوده است. حالا در چنین جوی و با چنین عشقی و با این شور صدق در عمل به پیمان و عهود، بنده به عنوان رئیس‌جمهور در مقابل یک ملت متعهد و مسئولم.»(۹)

معظم‌له پس از اشاره به این نکته نغز و زیبا که زیبایی دیگری از انقلاب زیبای اسلامی را نمایان  ساخت، به انجام وظایفشان به عنوان فردی تعهد و وفادار به عهد و پیمان ادامه دادند:

«حق ملت بر من این است که به اعتمادی که مردم به من سپرده‌اند پاسخ مقتضی دهم.»(۱۰)

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این سخنان کوتاه رأی مردم را رأی به یک روحانی خواندند که نماینده جریانی است که به اصول اسلام وفادار است و با هر انحرافی تحت هر عنوانی مقابله می‌کند. ایشان فرمودند:

«… باید ببینیم که مردم به شخص مشخصی به نام خامنه‌ای رأی دادند یا به یک جریان رأی دادند؟ واضح است که مردم به یک شخص رأی نمی‌دهند، بلکه به یک جریان رأی می‌دهند. این جریان در وجود یک روحانی مبارز و علاقه‌مند به مبارزه و دست‌اندرکار به انقلاب و متعهد به اصول اسلام و به روحانیت یعنی به اسلام رأی داده‌اند.رأی به روحانیت، رأی به استقلال و هویت اسلامی این انقلاب و رأی به کور کردن خطوط انحرافی تحت هر نامی در این انقلاب است.»(۱۱)

از همان آغاز کار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر همگان روشن شد که «صِراطِ مُستقیم» انقلاب با انگشت اشاره بنیانگزار انقلاب، چگونه بر عهد خود ماند، حافظ استقلال و هویت اسلامی انقلاب و به مدافعی سرسخت از «قشر مستضعف» و مصداق بارز، «ا أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» تبدیل شد؛ در مقابل انحرافات ایستاد و از همان آغاز درس قانون‌گرایی و قانون‌مداری را در عرصه عمل به اثبات رساند و منحرفین سیاسی را دعوت به رعایت آن کرد.

در مهر ۱۳۶۰، ماه شکوهمندترین انتخاب، خیرترین تنفیذ، عاشقانه‌ترین تحلیف در تاریخ سیاسی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای زیباترین تصویر از قانون‌مداری را به نمایش گذاشتند. گزینه نخست آیت‌الله خامنه‌ای دکتر علی‌اکبر ولایتی بود. وقتی در جلسه علنی صبح روز ۳۰/۷/۱۳۶۰، این انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای از مجلس رأی اعتماد نگرفت، ایشان در مصاحبه مطبوعاتی نه تنها به نقد عملکرد مجلس نپرداختند، بلکه با احترام به تصمیم منتخبین مردم گفتند:

«… من این اقدام شجاعانه مجلس را ستایش می‌کنیم و معتقدم این جزو مهم‌ترین اقدام‌هایی است که مجلس تا کنون انجام داده است. دلیل آن این است که در این تصمیم‌گیری، مجلس در برابر رئیس جمهوری قرار داشت که بارها محبت و حمایت خودش را نسبت به او ابراز کرده است.»(۱۲)

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همانند امام راحل به‌خوبی می‌دانستند که احترام به قانون و حرکت در چهارچوب آن  ضامن بقا و استمرار انقلاب است و همان‌گونه که امام خمینی(ره) به بنی‌صدر رأی ندادند، ولی به رأی مردم احترام گذاشتند، ایشان هم به رد شدن گزینه اول و حتی دوم خود از سوی نمایندگان مردم احترام گذاشتند و در سخن و در عمل ثابت کردند که چرا امام خمینی(ره) از تنفیذ ایشان به عنوان «خیر»‌ترین تنفیذ یاد کردند و در جایگاه ولی فقیه، ایشان را «مثل» خواندند.

 

پاورقی:

۱- ر.ک عبور از بحران، خاطرات سال ۶۰، هاشمی رفسنجانی، ص۳۱۷٫

۲- روزنامه اطلاعات، ۱۴/۷/۱۳۶۰٫

۳- روزنامه اطلاعات، ۳/۵/۱۳۶۰٫

۴- سوره بقره، آیه ۱۰۶، «هیچ آیتی را نسخ نمی‌کنیم و یا آن را از یادها نمی‌بریم مگر آنکه بهتر و یا مثل آن را بیاوریم.»

۵- صحیفه امام، ج ۱۵، ص۲۷۸٫

۶- صحیفه امام، ج ۱۵، ص۲۷۹٫

۷- همان مدرک.

۸- روزنامه اطلاعات، ۲۱/۷/۶۰٫

۹- همان مدرک.

۱۰- همان مدرک.

۱۱- روزنامه اطلاعات، ۲۱/۷/۱۳۶۰٫

۱۲- روزنامه اطلاعات، ۳/۷/۱۳۶۰٫

03ژانویه/21

از دلال‌های رابطه که به در بسته خوردند تا…

شاید بتوان مهم‌ترین رخداد آبان ۱۳۶۵ را رسوایی مک فارلین دانست که در ۱۳ آبان همین سال توسط حجت‌الاسلام والمسلمین هاشمی‌رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی افشا شد، در همین ماه و در پی دستگیری «سید مهدی هاشمی» حجت‌الاسلام والمسلمین ری‌شهری، وزیر وقت اطلاعات از امام خمینی(ره) خواست تا نظر خود را درباره جوسازی‌ها اعلام کنند و بنیانگزار جمهوری اسلامی وزارت اطلاعات را موظف به رسیدگی جدی و دقیق به پرونده مهدی هاشمی و افراد وابسته به او کردند.

در ادامه به مرور رخدادهای این دو ماه از تاریخ انقلاب اسلامی می‌پردازیم.

 

دلال‌های رابطه که به در بسته خوردند.

ماجرای سفر غیرقانونی و پنهانی «مک‌فارلین»، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور امریکا به تهران که با هدف بررسی راه‌های بازگشایی روابط سیاسی با جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت توسط حجت‌الاسلام والمسلمین هاشمی‌رفسنجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی در سخنرانی مراسم ۱۳ آبان فاش شد.

شاید ماجرای «ایران – کنترا» یا همان «مک فارلین» باید اتفاق می‌افتاد تا ریگان جمهوری‌خواه نیز فشارهایی را که بر جیمی کارتر، رقیب دموکرات او وارد شده بود، تجربه کند. سال ۱۳۵۹ با تداوم اسارت گروگان‌های آمریکایی در ایران، کارتر کاخ سفید را ترک کرد و صندلی ریاست‌جمهوری را به رقیب جمهوری‌خواه خود ریگان سپرد. جاسوس‌های آمریکایی آزاد شدند، ولی چند سال بعد یعنی سال ۱۳۶۵ نوبت به ریگان جمهوری‌خواه رسید تا با پیچیدگی‌های دیپلماسی ایران روبه‌رو شود و طعم تلخ یک ناکامی دیگر را با تمام وجود احساس کند.

در چهارم خردادماه ۱۳۶۵ هواپیمایی که از آن سوی اقیانوس اطلس به پرواز درآمده بود در خاک ایران بر زمین نشست. رابرت مک‌ فارلین، مشاور امنیت ملی ریگان و الیور نورث، عضو شورای امنیت ملی آمریکا دو مسافر آن هواپیما بودند.

نمایندگان آمریکایی، کیکی در شمایل کلید را آورده بودند تا نشانه‌ای باشد از گشایش باب روابط میان دو کشور و نیز یک قبضه تپانچه و علاوه بر آن یک جلد انجیل ‌مقدس با امضای رونالد ریگان و خطاب به رهبری ایران به عنوان یادگاری!

اما هدیه اصلی برای ایرانی‌ها نه کیک و کلید و انجیل که تسلیحات مورد نیاز ایران از جمله تسلیحاتی چون موشک‌های هاگ، تاو و لامپ‌های رادار بود که هواپیمای مک فارلین حامل آنها بود. فروش این تسلیحات به ایران پیرو مذاکراتی صورت می‌گرفت که منوچهر قربانی‌فر، دلال اسلحه  و محسن کنگرلو، مشاور نخست‌وزیر وقت، میر حسین موسوی، انجام داده بودند.

مک‌ فارلین با ورود به تهران خواستار ملاقات با رئیس‌جمهور ایران شد و خود را حامل پیام رونالد ریگان معرفی کرد، ولی خود را با درهای بسته روبه‌رو دید. رئیس‌جمهور ایران به مذاکره با مک‌ فارلین آمریکایی ننشست و دیپلمات آمریکایی برای مذاکره با نخست‌وزیر و رئیس مجلس ایران هم با درهای بسته روبه‌رو شدند.

در نهایت دکتر محمدعلی هادی و فریدون وردی‌نژاد به نمایندگی از مجلس و سپاه با نمایندگان رئیس‌جمهور آمریکا مذاکره کردند. مک‌ فارلین به‌قدری متعجب و ناراحت بود که با چهره‌ای درهم کشیده به ایرانی‌ها گفت: «شانس در خانه شما آمده است. فضای شما در تصرف هواپیماهای عراقی است و ما آمده‌ایم تا مشکلاتتان را حل کنیم، اما شما این‌ طور با ما رفتار می‌کنید؟ من اگر برای خرید پوست به روسیه رفته بودم، گورباچف روزی سه بار با من ملاقات می‌کرد. شما چه جور آدم‌هایی هستید که خاضر نیستید با نماینده مخصوص رئیس‌جمهور آمریکا صحبت کنید؟» (۱)

بعدها امام خمینی(ره) پاسخ این اظهارات مک فارلین را به‌روشنی دادند و فرمودند: «آنی که ادعا می‌کند که اگر من به شوروی رفته بودم، رئیس شوروی سه مرتبه دیدن من می‌آمد، گمان می‌کند اینجا هم شوروی است. این‌جا کشور اسلام است. اینجا نه کرملین قابل این است که ذکری ازش بشود و نه کاخ سیاه. اینجا کشور رسول خداست«ص». اینجا کشور حضرت صادق است«ع». اینجا پاسدارهای ما شرافت دارند بر کاخ‌نشین‌ها، اینجا بسیجی‌های ما و امت ما شرافت دارند بر تمام کاخ‌نشین‌های عالم و همه کسانی که ادعای پوچ خودشان را می‌کنند و گمان می‌کنند که باید عالم پیش آنها خاضع باشد.»(۲)

 

 

لحنی که از اسرائیل تندتر بود

در ۲۵ آبان ۱۳۶۵ هشت نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در نامه‌ای به هیئت رئیسه مجلس با اشاره به سفر مخفیانه یک هیئت امریکایی به ریاست رابرت مک فارلین، مشاور امنیت ملی امریکا به تهران، خواستار توضیح وزیر امور خارجه در این زمینه شدند.

چند روز پس از انتشار این نامه، امام خمینی خطاب به آنان فرمودند: «لحن شما از لحن اسرائیل تندتر است.» بنیانگزار جمهوری اسلامی در پاسخ به نمایندگان و افرادی که می‌خواستند رسوایی آمریکا را وسیله‌ای برای برخوردهای داخلی کنند اظهار داشتند: «می‌خواهم‏‎ ‎‏عرض کنم چرا این‌ قدر ما عقب‌افتاده هستیم؟ چرا ما باید به واسطۀ اغراض نفسانیه این‏‎ ‎‌قدر خودمان را ببازیم؟ چرا باید وقتی که دنیا به تزلزل درآمده است برای این بی‌اعتنایی‏‎ ‎‏ایران به کاخ سفید و سیاه، چرا ما باید توجیه کنیم مسائل آنها را؟ چرا ما باید این قدر‏‎ ‎‏غرب‌زده باشیم یا شیطان‌زده؟ من هیچ توقع نداشتم از بعض این اشخاص، ولو بعضی‌شان در‏‎ ‎‏نظر من پوچ‌اند، لکن از بعضی از این اشخاص که سابقه دارند هیچ توقع نداشتم که در این‏‎ ‎‏زمان که باید فریاد بزنند بر سر آمریکا، فریاد می‌زنند سر مسئولین ما. چه شده است؟ شماها‏‎ ‎‏چه‌تان است؟ چه کردید شماها؟ شماها چرا باید تحت تأثیر تبلیغات خارجی واقع بشوید‏‎ ‎‏یا تحت تأثیرات نفسانیت خودتان؟ در یک همچون مسئلۀ مهمی که باید همۀ شما دست‏‎ ‎‏به هم بدهید و ثابت کنید به دنیا که ما وحدت داریم، وحدت ما این ‌طور شده است و در‏‎ ‎‏روزی که هفتۀ وحدت است، چرا شماها می‌خواهید تفرقه ایجاد کنید؟ چرا می‌خواهید‏‎ ‎‏بین سران کشور تفرقه ایجاد کنید؟ چرا می‌خواهید دو دستگی ایجاد کنید؟ چه شده است‏‎ ‎‏شما را؟ کجا دارید می‌روید؟ ‏‏اَینَ تَذهَبون؟‏‎ من نمی‌توانم که آن طوری که می‌خواهم با‏‎ ‎‏شما صحبت کنم و نمی‌خواهم در روز عید رنجش برای شما پیدا کنم، لکن شما انصاف‏‎ ‎‏بدهید که در یک همچو وقتی، وقت یک همچو اموری است؟ وقت یک همچو‏‎ ‎‏تأییدی است از کاخ سفید؟ وقت یک همچو تأییدی است از ریگان؟ لحن شما در آن‏ چیزی که به مجلس دادید، از لحن اسرائیل تندتر است. از لحن خود کاخ‌نشینان آن‌جا‏‎ ‎‏تندتر است. شما را چه شده است که این طور شده‌اید؟ شما که این نبودید بعضی‌تان. من بعضی‌تان‏‎ ‎‏را می شناسم، شما این طور نبودید.‏»(۳)

 

 

و باز هم پرونده جنایت‌های یک نور چشمی

۴ آبان ۱۳۶۵ و در پی دستگیری سید مهدی هاشمی و تعدادی از مرتبطین با او، حجت‌الاسلام والمسلمین ری‌شهری وزیر وقت اطلاعات طی نامه‌ای از محضر امام خمینی تقاضا کرد که معظم له با توجه به جوسازی‌هایی که در جهت تخریب اذهان و ایجاد اختلاف به وجود آمده، نظر خود را اعلام کنند.

امام خمینی در پاسخ به نامه حجت‌الاسلام والمسلمین ری‌شهری، وزارت اطلاعات را موظف به رسیدگی جدی و دقیق به پرونده مهدی هاشمی و افراد وابسته به او کردند. بنیانگزار جمهوری اسلامی در این نامه تصریح کردند: «با توجه به مسائلی که تا کنون کشف شده و یا مورد سوءظن است و با توجه به‏‎ ‎‏جوسازی و اطلاعیه‌هایی که با اسامی مختلف توسط افراد ضد انقلاب و منحرف و‏‎ ‎‏وابسته به مهدی هاشمی پخش شده‌اند که نه تنها سوءظن را بیشتر می‌کنند که خود‏‎ ‎‏دلیل مستقلی است بر خط انحراف از انقلاب و اسلام. جنابعالی موظف هستید به جمیع‏‎ ‎‏جوانب این امر با کمال دقت و انصاف رسیدگی کنید و تمام افراد متهمی را که از سران‏‎ ‎‏این گروه محسوب می‌شوند و نیز افراد دیگری را که در انتشار مسائل کذب و قضایای‏‎ ‎‏دیگر دست داشته‌اند تعقیب کنید. بدیهی است که این امر چون مربوط به اسلام و‏‎ ‎‏انقلاب و امنیت کشور است، تحقیق آن منحصراً در اختیار وزارت اطلاعات کشور‏‎ ‎‏است.‏»

در ادامه این نامه آمده بود: «باید تأکید کنم که همه در پیشگاه قضاوت اسلام مساوی هستند و نیز به همان اندازه که‏‎ ‎‏اغماض از مجرمین گناه بزرگی است، تعرض نسبت به بیگناهان از گناهان نابخشودنی‏‎ ‎‏است. خداوند تعالی را حاضر و ناظر بدانید که این امر عبادتی است که دامان بزرگانی‏(۴) را از اتهامات پاک و توطئۀ منحرفان را خنثی می کند.»(۵)

متاسفانه آیت‌الله منتظری در آن شرایط به‌گونه‌ای تحت تأثیر سید مهدی هاشمی و دیگر اطرافیان خود بود که به هیچ یک از تذکرات دوستانه و مشفقانه وقعی نمی‌نهاد و بر مبنای تحلیلی که از سوی برادر داماد خود دریافت می‌کرد، همه این توصیه‌ها را ناشی از بدفهمی یا توطئه‌گری دیگران می‌پنداشت.

مهدی هاشمی از صفحه اول تا دهم پرونده خود کارهایی را که انجام داده بود شرح ‌داد که سرفصل‌های آن از این قرارند:

۱. اقرار به ساواکی بودن.

۲. لودادن افرادی که به آنها دستور قتل آیت‌الله شمس‌آبادی را داده بود.

  1. دستور قتل مهدی‌زاده، شیخ قنبرعلی صفرزاده، مهندس بحرینیان، عباس‌قلی حشمت و دو فرزندش و زنی به نام جهان سلطان.
  2. دستور اختفای مقادیر قابل توجهی سلاح و مهمات و مواد منفجره.

و …

با این همه آیت‌الله منتظری تا آخرین لحظه از مهدی هاشمی دفاع کرد و زمانی که او در دادگاه عدل اسلامی به اعدام محکوم شد، علناً در مقابل نظام اسلامی ایستادگی کرد.

 

اعتراف به جنایات صدام و همزمان کمک به او

در آبان ۱۳۶۵ تلویزیون دولتی انگلیس با پخش یک برنامه مستند ۴۵ دقیقه‌ای به نام «پانوراما» برای اولین بار به کاربرد گسترده سلاح‌های شیمیایی توسط عراق در جنگ با ایران اعتراف کرد و صراحتاً از آمریکا، هلند، آلمان غربی و کانادا به عنوان تأمین کنندگان مواد شیمیایی لازم عراق برای تهیه سلاح شیمیایی نام برد.

در ۱۷ آبان ماه این سال نیز ژاک شیراک نخست وزیر فرانسه در مصاحبه‌ای با روزنامه واشنگتن تایمز گفت که عراق آغازگر جنگ بود، زیرا در نظر داشت با توجه به ضعفی که بر ارتش جمهوری اسلامی ایران در ابتدای انقلاب به وجود آمده بود، ضمن تجاوز به این کشور، کمر جمهوری اسلامی را بشکند.

در ۱۷آذر ۱۳۶۵ نیز نماینده انگلیس در سازمان ملل بی‌آنکه نامی از رژیم صدام ببرد، اقدام این رژیم در بمباران مناطق مسکونی در جنگ ایران و عراق را محکوم کرد و کاربرد سلاح‌های شیمیایی را نقض آشکار پروتکل جامعه ملل و پروتکل مشهور «۱۲ مارس» شورای امنیت خواند و آن را محکوم کرد.

با وجود این اعترافات آمریکا و انگلیس کمک به رژیم صدام را ادامه دادند. در ۱۴ آذر ماه همین سال چارلز ردمن سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد آمریکا از دوستان خود در خلیج فارس با صدور اسلحه و حراست از آزادی کشتیرانی حمایت خواهد کرد.

در ۲۴ آذر نیز روزنامه واشنگتن پست فاش کرد که آمریکا از سال ۱۳۶۳ سرگرم ارائه کمک‌های اطلاعاتی «سیا» به رژیم عراق برای تسهیل حملات آن کشور به تأسیسات اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بوده است.

در ۲۵ آذر ماه نیز مقام‌های پنتاگون اعتراف کردند که دولت امریکا اطلاعات نظامی برای حملات دقیق به هدف‌های ایران با هدف وادار کردن ایران به قبول آتش‌بس را در اختیار عراق قرار داده است.

 

 

سقوط هواپیمای رزمندگان اسلام در شرق زاهدان

در ۱۱ آبان ۱۳۶۵ بر اثر سقوط هواپیمای سی ـ ۱۳۰ ارتش ۹۸ نفر از رزمندگان اسلام به شهادت رسیدند. هواپیما از کرمانشاه به زاهدان در پرواز بود که در ۱۰ کیلومتری شرق فرودگاه زاهدان با کوه برخورد کرد. دو روز بعد مسئولین امر علت سقوط هواپیمای سی ـ۱۳۰ نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را از کار افتادن سیستم ارتفاع‌سنج هواپیما اعلام کردند.(۶)

 

روابط ایران و جهان در آبان و آذر ۱۳۶۵

در اولین روز آبان ۱۳۶۵ در اعتراض به بازگشایی سفارت ساحل عاج در بیت‌المقدس، ایران روابط سیاسی خود را با این کشور قطع کرد.

در ۴ آبان این سال نیز وزارت امور خارجه ایران تبانی انگلیس با آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه سوریه را محکوم کرد. دولت انگلیس با متهم کردن سوریه به تلاش برای منفجر کردن یکی از هواپیماهای خطوط هوایی اسرائیل، روابط خود را با دمشق قطع کرد. متعاقب این اقدام، آمریکا و اسرائیل نیز از این تصمیم لندن حمایت کردند.

همچنین در ۴ آذر ماه این سال وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در نامه‌ای انتقادی به دبیرکل سازمان ملل، عملکرد مغرضانه و تبعیض‌آلود شورای امنیت این سازمان و دلایل بی اعتماد شدن ایران به این شورا را تشریح کرد.

 

پی‌نوشت‌ها

۱- کیهان، ۱۴ آبان ۱۳۵۹، ص ۱ و ۳ و ۱۸٫

۲- صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۱۶۰٫

۷- صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۱۶۳-۱۶۲٫

۴- اشاره به آیت‌الله منتظری.

۵- صحیفه امام، جلد ۲۰ ، ص ۱۴۵٫

۶- کیهان، ۱۳ آبان ۱۳۶۵، صفحه ۳٫

29جولای/20

وقتی آقای خامنه‌ای را دارید مشکلتان چیست؟

درآمد:

عالم فرزانه و اندیشمند وارسته آیت‌الله حاج شیخ ابراهیم امینی متولد ۱۳۰۴ شمسی در نجف آباد اصفهان؛ از شاگردان مبرز حضرت امام خمینی، آیت‌الله‌العظمی بروجردی وعلامه طباطبایی  بود.

ایشان ضمن نقش‌آفرینی ژرف در عرصه‌های علمی و پژوهشی در حوزه علمیه، ده‌ها اثر ارزشمند در مقولات و موضوعات مختلف به رشته تحریر درآورده که بسیاری از آنها ده‌ها بار تجدید چاپ شده است.

او از آغاز نهضت امام خمینی با عزم و خلوصی زایدالوصف به این حرکت بیدارگر پیوست و در طول نیم قرن گذشته نقش‌های مهمی را در نهضت و نظام اسلامی ایفا کردند. آیت‌الله امینی  که در عداد نخستین أعضاء و از پایه‌گذاران جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به شمار می‌رفت در کارنامه خود افتخار چندین مورد نمایندگی از سوی حضرت امام در امور گوناگون و همچنین عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی را داشت. امامت جمعه شهر مقدس قم و سه دوره نمایندگی مجلس خبرگان و نایب رئیسی آن مجلس، از دیگر مسئولیت‌های ایشان بود.

آیت‌الله امینی ازجمله چهره‌هایی بود که از بزنگاه‌های خطیر سالیان مبارزه و نیز تصمیمات مهم و سرنوشت‌ساز نظام اسلامی، خاطراتی شنیدنی داشتند که شمه‌ای از آنها را در گفت و شنود با «پاسدار اسلام» بیان کردند. در ادامه­ چکیده­ای از این گفتگو را می­خوانید. آن عالم متقی سرانجام در پنجم اردیبهشت­ماه ۱۳۹۹ جان به جان آفرین تسلیم کرد. اینــک بــه مناســبت رحلــت آن عالــم فقیــد، چکیــده‌ای از ایــن گفتگو را تقدیم می‌داریم. یادش گرامی، رحمت و رضوان خداوند بر او باد.

 

*چه شد که در نهایت، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برای رهبری معرفی شدند؟

یکی از خبرگان ایشان را پیشنهاد داد. بعد هم مرحوم آقای هاشمی گفت که پیشنهاد خود ما هم آقای خامنه‌ای است و برای تأیید حرفش، قول امام در باره ایشان را نقل کرد و گفت: «زمانی که مسئله آقای منتظری داغ شده بود، همراه با رؤسای قوا و نخست‌وزیر و حاج احمد آقا خدمت امام بودیم و خدمت ایشان عرض کردم که اگر آقای منتظری را عزل کنید، ما در انتخاب رهبری دچار مشکل می‌شویم. امام رهبری شورایی را نمی‌پسندیدند. ما هم معتقد بودیم که در حال حاضر فردی را نداریم که از هر نظری برای قبول این مسئولیت بزرگ مناسب باشد. امام خیلی قاطع فرمودند: «چطور ندارید؟ همین آقای خامنه‌ای!» ما تصور کردیم که این حرف را برای اقناع ما زده‌اند و قرار گذاشتیم که مطلب به جایی درز نکند که البته کرد. خود آقای خامنه‌ای هم اصرار داشتند که موضوع در جایی مطرح نشود. من به‌رغم اینکه قانع شده بودم، یک‌بار دیگر به شکل خصوصی خدمت امام رفتم و روی این موضوع پافشاری کردم. امام باز فرمودند: «وقتی کسی مثل آقای خامنه‌ای را دارید، مشکلتان چیست؟ چرا تردید می‌کنید؟» از حاج احمد آقا هم شنیدم که وقتی آقای خامنه‌ای به کره رفته بودند، تلویزیون ایشان را با آقای کیم‌ایل‌سونگ نشان داد. من گفتم: «آقای خامنه‌ای خوب جا افتاده و واقعاً آبرویی برای نظام هستند.» امام فرمودند: «ایشان برای رهبری هم فرد شایسته‌ای است».

به این ترتیب آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان بهترین مصداق واجد شرایط رهبری در آن زمان مشخص شدند و موضوع به رأی گذاشته شد.

 

*برخی اخیراً ادعا کرده‌اند که درآن جلسه، نمایندگان در«فضایی احساسی» و متاثر از اعلام دیدگاه امام در باره آیت‌الله خامنه‌ای، به رهبری ایشان رای دادند. دیدگاه شما در باره این فرضیه چیست؟

بنده به عنوان نایب رئیس آن جلسه، هردو ادعا را تکذیب می‌کنم. اولاً در باره احساسی بودن فضا باید گفت که طبعاً همه ما و ملت ایران و مسلمانان جهان و حتی غیرمسلمانان استکبارستیز در تمام دنیا از رحلت امام متاثر شده بودند و غم بزرگی را احساس می‌کردند؛ اما اگر بخواهند از این امر این نتیجه را بگیرند که ۸۰ نفر مجتهد بدون ملاک شرعی و مقنع صرفاً بر مبنای احساس تصمیم گرفتند و ملاکات شرعی وعقلی را کنار گذاشتند، سخنی لغو و تهمت و توهین به این عده از علماست و عقوبت اخروی دارد.

ثانیاً همان‌طور که قبلاً عرض کردم، اسم آقای خامنه‌ای به عنوان عنصر صالح و مجتهد برای تصدی این امر اساساً قبل از اعلام نظر امام به میان آمد. وقتی بحث رهبری شورایی پیش آمد، آقای خامنه‌ای جزو چند نفر مجتهدی بود که اعضای خبرگان برای حضور در شورا مدنظر داشتند. نظر امام در باره ایشان در مرحله بعد و وقتی مطرح شد که رهبری شورایی از سوی اکثریت رد شد و بحث به این سو آمد که حالا که بنا بر رهبری فردی است چه کسی را انتخاب کنیم؟

علاوه بر همه اینها همان‌طور که عرض کردم، مسئله هم، ابتدا از طرف آقای هاشمی مطرح نشد و چند نفر از نمایندگان از طرقی از دیدگاه امام در باره رهبری آیت‌الله خامنه‌ای اطلاع یافته بودند و از آقای هاشمی خواستند که تفصیل ماجرا را بیان کند. اینجا بود که آقای هاشمی ماجرا را نقل کرد. ایشان هم از قبل، برنامه از پیش تعیین شده‌ای برای سوق دادن جلسه به سمت و سویی خاص را نداشت و نمی‌خواست دست نمایندگان را در انتخاب ببندد. آیت الله خامنه‌ای در یک فرآیند طبیعی و در خلال مباحث نمایندگان مطرح و به رهبری انتخاب شدند.

 

*اشاره فرمودید که آیت‌الله خامنه‌ای نخست خودشان با این انتخاب مخالف بودند. این مخالفت را چطور ابراز کردند؟

همین‌طور است. ایشان وقت گرفتند و به عنوان مخالف کاندیداتوری خود، پشت تریبون قرار گرفتند و مطالبی را به عنوان علل مخالفت خود بیان کردند که البته مورد قبول خبرگان قرار نگرفت و سرانجام رهبری آیت‌الله خامنه‌ای به رأی گذاشته شد و با اکثریت بیش از دو سوم آرا به تصویب رسید.

 

*بعد از نزدیک به سی سال، دیدگاه شما درباره انتخاب آن روزتان چیست؟ و آن تصمیم را در چه رتبه‌ای از صحت و صواب می‌بینید؟

در طول این مدت در ارتباطاتی که با آیت‌الله خامنه‌ای داشتیم و در موقعیت‌های مختلف، فرد بهتری را نیافتیم و هرچه هم‌زمان می‌گذرد، می‌بینیم ایشان با موضع‌گیری‌ها و رفتارش، به‌خصوص در شرایط خطیر فعلی، بهترین فرد برای این منصب بوده وهست. تاکید می‌کنم که بعد از سی‌سال، می‌بینیم که هنوزهم بهترین فردی که بتواند جامعه اسلامی را در دنیا اداره کند و در صدور انقلاب هم توفیق کامل داشته باشد، ایشان است و کاملاً از این موضوع مطمئن هستیم. ولی یک نگرانی بزرگ داریم که بعد از ایشان چه می‌شود؟ الان آیت‌الله خامنه‌ای در جهان جا افتاده است و نهضت‌های اسلامی را در جهان اداره می‌کند. گاهی که خدمت ایشان می‌رسم، عرض می‌کنم این کار را بسیار خوب انجام می‌دهید، ولی نگرانم بعد از ایشان قرار است چه کسی امور را اداره کند؟ بالاخره ما هم بشرهستیم و مثل هر انسان دیگری گاهی نگران می‌شویم. من هم نگران آینده انقلاب هستم. البته پرورش چنین فرد شایسته‌ای ابتدائا بر عهده حوزه علمیه و ثانیاً خبرگان رهبریست که اگر کوتاهی کنند مسئول خواهند بود.

من بارها خودم این را به‌طور خصوصی به رهبری گفته‌ام که: برای طول عمر و دوام توفیقات شما دعا می‌کنم. از خدا می‌خواهم تا زمان ظهور حضرت مهدی(عج) شما را زنده نگه دارد، همان‌‌طور که در زمان امام هم همین دعا رامی‌کردیم ولی باید مراقب جریان طبیعی زندگی بشر هم بود. ایشان معمولاً در جواب این عرض بنده می‌فرمایند: «خدا می‌خواهد این نظام باقی بماند و طبعاً همین نظام درمواقع لزوم نیازهای خود را برآورده می‌کند، همان‌طور که بعد از امام این طور شد».

 

*جنابعالی علاوه بر رای در خبرگان، در سال ۱۳۶۹ شخصاً همانند عده زیادی از علمای بزرگ بطور مکتوب، فقاهت و اجتهاد و جامعیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را اعلام نمودید. بنظر شما آیا ایشان در این سه دهه توانسته‌اند راه و تفکر امام را در مقام نظر و عمل تحقق بخشند؟

ایشان که قطعاً تمام تلاش و جدیت‌های لازم را کرده‌اند و در بهترین وجه ممکن تفکر و خط امام را به درستی و جامع تبیین کرده‌اند و در مقام عمل برای اجرا و پیگیری راه امام و تحقق آرمانهای امام در بالاترین حد ممکن و بطور خستگی ناپذیر تلاش کرده‌اند. هرچند در بسیاری از امور بخاطر کوتاهی دیگران در انجام وظایف‌شان، مطالبات و رهنمودهای ایشان تحقق نیافته و به همین دلیل ایشان از وضعیت بعضی از امور راضی نیستند. ایشان می‌گویند و تاکید هم می‌کنند، اما در عمل می‌بینیم که بعضی از کارها انجام نمی‌شوند. ایشان کمبودها و نواقص را می‌بینند، طبعاً در برخی از موارد نگران هم هستند. با این همه قطعاً ایشان در همه کارها بر اساس تکلیف عمل کرده‌اند، دراین جنبه هیچ تردیدی نیست. دستگاه‌های دیگر هم وظیفه‌شان این است که کارشان را درست انجام بدهند، اما بعضاً انجام نمی‌دهند. الان مسائل مربوط به اقتصاد و فرهنگ و… را ببینید. به هرحال  کاستی‌هایی وجود دارند که رفع آنها همت عموم دستگاه‌های نظام را میطلبد، وگرنه رهبری که همواره بر رفع مشکلات تاکید و برای آن تلاش کرده‌اند. در هر مورد که مسئولین  ذیربط، دستورات ایشان را با جدیت اجرا کرده‌اند نظام جمهوری اسلامی به موفقیت‌های بزرگی دست یافته است و به تعبیر دیگر هرکجا پیروزی و موفقیت بزرگی رخ داده است همانجاست که پیروی ازمقام ولایت بعمل آمده است.

 

 

 

 

پی‌نوشت‌:

۱ـ نساء/ ۵۹  ‌