Tag Archives: زین العابدین

29دسامبر/21

راه های مقابله امام سجاد(ع) با فساد در مدینه

مقدمه:

امام سجاد(ع) در ۵ شعبان سال ۳۸  هـ ق در مدینه به دنیا آمد. عصر آن حضرت از جهات مختلفی بدترین دوران بود. از سوی حاکمان جور، شدیدترین فشارهای جسمی و روانی برحضرت وارد می‌شد و از نظر فرهنگی ارزش‌های اسلامی یا سقوط کرده و یا به نازل‌ترین حد خود رسیده بود. (۱) حتی «برخی از بنی هاشم» نماز خواندن را نمی‌دانستند و از اصول حج و دیگر دستورات دینی نیز بی‌خبر بودند. فساد به‌گونه‌ای بود که «حسن بصری» می‌گوید: «اگر پیغمبر(ص) دوباره بازگردد، از میان آنچه تعلیم داده است، جز «قبله» را نخواهد یافت.»(۲)

باید از فعالیت‌های فرهنگی امام سجاد(ع) برای احیای اسلام به‌عنوان هنری بزرگ و معجزه‌ای شگرف یاد کرد. امام با تربیت صدها شاگرد در زمینه‌های مختلف علوم اسلامی و همچنین خرید چندین هزار غلام و کنیز و تربیت و آزاد کردن آنان به آگاهی‌بخشی مردم پرداخت و سنت‌های از دست رفته پیغمبر(ص) را زنده کرد.(۳)

برای درک فعالیت‌های کارساز و بسیار مهم امام سجاد(ع) لازم است به صورت اختصار حاکمان ستمگر دوران حضرت را بشناسیم تا بدانیم حضرت در چه اختناق سهمگینی به سر می‌برده است.

یکم) یزید بن معاویه

چهار سال نخست امامت امام سجاد(ع) همزمان با حکومت یزید بن معاویه است که چهره او بر کسی پوشیده نیست. او نخستین حاکم اسلامی است که در ملاء عام شراب می‌خورد و علناً به کارهای زشت و خلاف عفت می‌پرداخت.(۴). او در اولین سال حکومتش «امام حسین(ع)» را به شهادت رساند و اهل‌بیتش را اسیرکرد و در سال دوم سلطنتش ساکنان «مدینه» را قتل عام کرد و دست به پست‌ترین جنایات زد و در آخرین روزهای حکومتش خانه خدا را به آتش کشید.(۵)

دوم) عبدالله بن زبیر

او مردی زاهدنما، تندخو، بی‌رحم، بخیل و بسیار ریاست‌خواه بود. برای ریاست‌طلبی برادر خود «عمرو بن زبیر» را کشت.(۶) او می‌گفت: «چهل سال است که کینه «بنی هاشم» را در دل پنهان داشته‌ام و امروز می‌خواهم انتقام بگیرم.» او «عبدالله بن عباس» را به طائف تبعید و «محمد حنفیه»، عبدالله بن عباس و ۲۴ نفر از بنی‌هاشم را در حجره زمزم (دره‌ای در مکه) زندانی کرد و هیزم فراوانی در اطراف آنان چید و قسم یاد کرد که اگر بیعت نکنند، آنها را خواهد سوزاند…(۷)

سوم) عبدالملک بن مروان

در دشمنی مروان و خاندان او نسبت به اه‌لبیت(ع) نیز جای بحث و استدلال نیست. «عبدالملک» حکومت عراق را به حجاج بن یوسف ثقفی که دشمن‌ترین کارگزار وی نسبت به شیعیان بود سپرد. حجاج نیز شیعیان زیادی از جمله کمیل بن زیاد نخعی، میثم تمار، رشید هجری را به شهادت رساند. زندان‌های حجاج پر بود از شیعیان و بی‌گناهان که گاه به جای طعام به آنان آب سرگین و آهک و نمک می‌خورانیدند.(۸) حجاج مقام عبدالملک مروان را برتر از رسول خدا(ص) می‌دانست.(۹) وی ضمن توهین به قبر و منبر و مسجد آن حضرت، گروهی از صحابه چون «جابر بن عبدالله انصاری»، «سهل ساعدی» و «انس بن مالک» را به منظور خوار کردن، برگردن آنها و یا مانند اهل ذمه بر دستشان با آهن داغ، مهر نهاد.(۱۰)

او در مدت بیست سال در حکومت عراق، یک‌صد و بیست هزار نفر را کشت و نزدیک به همین رقم زندانیان زن و مرد در زندان‌های او بی‌سرپناه و به صورت مخلوط و عریان حبس بودند. مسعودی می‌نویسد: «علی بن الحسین(ع) امامت را به‌طور پنهانی و با تقیه شدید و به دورانی بس دشوار عهده‌دار شد.»(۱۱)

 

انحرافات و فساد شدید درمدینه:

علاوه بر شکنجه، کشتار و اختناق، ارزش‌های اسلامی نیز به نازل‌ترین حد خود رسیده بود و فساد در مدینه غوغا می‌کرد.(۱۲) امام صادق(ع) می‌فرماید: «پس از شهادت حسین بن علی(ع)، مردم از دور خاندان پیامبر(ص) پراکنده شدند جز سه نفر: «ابو خالد کابلی»، «یحیی بن ام‌الطویل» و «جبیربن مطعم» کسی باقی نماند و سپس افرادی به آنها افزوده شدند.(۱۳) و خود حضرت سجاد(ع) بارها فرمود: «درکل مکه و مدینه بیست نفر نبودند که ما را دوست بدارند.»(۱۴)

 

نمونه‌هایی از فساد وانحراف در شهر مدینه:

یکم: بی‌نمازی:

۱-محمد بن مسلم زهری می‌گوید: «در شام نزد انس بن مالک رفتم و او را گریان دیدم. وقتی علت را پرسیدم، گفت: از همه آنچه از اسلام فرا گرفتم، تنها نماز مانده بود که به آن دل خوش بودم و اکنون آن نیز از بین رفته است.»(۱۵)

۲-در عصر امام سجاد(ع) حتی «بنی‌هاشم» نماز خواندن را نمی‌دانستند و از اصول حج و دیگر دستورات دینی بی‌خبر بودند.(۱۶) روشن است که وقتی «بنی‌هاشم» یعنی نزدیکان رسول خدا (ص) آن هم در شهر «مدینه» از انجام ساده‌ترین دستورات دینی مثل نماز بی‌اطلاع باشند، حال دیگران معلوم است. البته نزدیکان امام سجاد(ع) چنین نبودند.

دوم: غنا و فحشا:

درمدینه سه شغل خیلی رائج شده بود: آواز خوانی، شراب‌فروشی ومطربی و رقاصی. صدای غنا و لهو و لعب در همه کوچه‌های مدینه شنیده می‌شد و زنان آوازه‌خوان نقش فعالی در آموزش غنا به دختران و پسران و گسترش آوازخوانی و اشاعۀ بی‌بند و باری داشتند.(۱۷)

امام سجاد(ع) درباره وضع زمانش می‌فرماید: «روزگار ما در میان قوم خود، چون روزگار بنی‌اسرائیل در میان فرعونیان است که پسران را می‌کشتند و دختران را زنده به گور می‌کردند. امروز وضع بر ما به‌قدری تنگ و دشوار است که مردم به سبب ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما، بر فراز منبرها به دشمنان ما تقرب می‌جویند.»(۱۸)

ج)روش تربیتی حضرت سجاد(ع) برای مقابله با این اوضاع

امام سجاد(ع) مامور به تقیه بودند. از امام باقر(ع) نقل شده که: «پدرم علی بن الحسین پس از شهادت پدرش حسین بن علی(ع)، سیاه چادری در بیابان برپا ساخت و چند سال در این چادر اقامت گزید؛ زیرا دوست نداشت با مردم (بی‌اعتقاد به امامت) معاشرت و دیدار کند. او از همان بیابان که جایگاهش بود، به عراق می‌رفت و پدر و جدش را زیارت می‌کرد و کسی از این عمل او آگاه نمی‌شد.»(۱۹) این اقدام امام سجاد(ع)، او را از اتهام دخالت در قیام بر ضد حکومت نجات داد و نام او در فهرست مخالفان قرار نگرفت. امام(ع) با این عمل از کشته شدن بسیاری از افراد و از بین رفتن حرمت‌های فراوان جلوگیری کرد و برنامه تربیتی خود را به صورت آرام به‌خوبی عملی کرد.(۲۰)

با وضعیت فجیع این عصر، باید از فعالیت های فرهنگی امام سجاد(ع) به عنوان هنری بزرگ و معجزه‌ای شگرف یاد کرد. حضرت در چنین شرایط دشواری تلاش فرهنگی خود را روی چند موضوع متمرکز کرد:

*یکم: دعاو بیان مسائل  اخلاقی و اعتقادی…

آن حضرت با زبان دعا و مناجات که بسیاری از آنان در قالب دعای «ابوحمزه ثمالی» و «صحیفه سجادیه» به جای مانده است، مسائل اسلامی را بیان می‌کرد. صحیفه مشتمل بر موعظه، ارشاد و درس‌های اخلاقی فراوان و مشتمل بر ۵۴ دعاست که دعای بیستم آن دعای «مکارم الاخلاق» و دعای «چهل و هفتم» دعای عرفه از ادعیه مشهور در بین عموم است. صحیفه سجادیه، حقانیت شیعه، حقانیت اهل بیت(ع)، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت و بالاخره یک دوره معارف اسلامى را آموزش مى‌دهد. همین ‌طور رساله حقوقی که از امام چهارم به دست ما رسیده است. علاوه بر اینها  حضرت مناجاتی دارد مشهور به «مناجات انجیلیه» که در برخی از کتب امامیه از جمله در کتاب الصحیفه الثالثه السجادیه تالیف علامه میرزاعبدالله اصفهانی نقل شده است و وجه تسمیه آن این است که فقرات این دعا شبیه اکثر فقرات و مواعظ انجیل است که بر حضرت عیسی(ع) نازل شد و نه انجیلی که اکنون بین نصاری است.

امام(ع) علاوه بر دعا، مردم را با عمل هدایت می‌‌کرد. حضرت گاه در هر شبانه روز بیش از هزار رکعت نماز می‌خواند، به گونه‌ای که تعجب همگان را برمی‌انگیخت. همچنین مناجات و راز و نیازهای سوزناکی که در دل شب و گاه در حضور مردم انجام می‌داد. وقتی به ایشان عرض می‌کردند که شما فرزند رسول خدایید و مقام و موقعیتتان نزد خداوند مشخص است، پس چرا چنین خود را به رنج عبادت می‌افکنید؟ در پاسخ می‌فرمود: «رسول خدا (ص) فرمودند هر چشمی در روز قیامت گریان است، مگر چشمی که از آنچه خداوند حرام کرده، چشم بپوشد.»(۲۱) ‌امام(ع) با اخلاق و سیرۀ عملی خود به همگان نشان داد که ایمان با عمل صالح در هم آمیخته است و بدون کردار نیک و دوری از حرام، ایمانی وجود نخواهد داشت. از سوی دیگر، حضرت بر لزوم عمل و پایبندی به فضایل اخلاقی و انسانی تأکید می‌ورزید.(۲۲)

 

*دوم: تلاش علمی‌

امام سجاد(ع) برای احیای سیرۀ اجداد بزرگوارش، علاوه بر سیرۀ اخلاقی، روش‌های علمی مختلفی را نیز در پیش گرفت که برخی از آنها عبارتند از:‌

  1. ۱. مبارزه با جبرگرایی‌:

امام(ع) با صراحت و قاطعیت، عقیدۀ جبری‌گری را رد می‌کرد. از جمله وقتی یزید کشته شدن امام حسین(ع) را مشیّت و کار خدا معرفی کرد، حضرت فرمود: «پدرم را مردم کشتند (نه خدا).»(۲۳)

به روایت «زهری»، مردی از امام (ع) سئوال کرد: «آیا مصیبت‌ها تقدیر است یا پیامد اعمال؟» امام (ع) فرمود: «قَدَر و عمل به منزلۀ روح و جسم هستند. آگاه باشید که ظالم‌ترین مردم کسی است که ظلمِ ظالم را عدل تلقی کند و عدل هدایت یافته را ظلم بداند.»(۲۴) حضرت با این پاسخ‌ها، اعتقاد به تقدیر محض و جبر را باطل بیان کرد.(۲۵)

 

۲) تربیت شاگردان

حضرت برای رساندن پیام اسلام اصیل به تشکیل حوزۀ درسی عظیمی روی آورد تا بدین وسیله به تربیت عالمانی فرهیخته بپردازد. برخی از این شاگردان چون طاووس یمانی و ثابت بن دینار معروف به ابو حمزۀ ثمالی به مدارج عالی اخلاق و عرفان دست یافتند.(۴۰) برخی مورخین شاگردان ایشان را بیش از ۲۷۰ تن برشمرده‌اند.(۲۶)

  1. نوشتن کتب:

«مناسک حج» یکی از کتب آن حضرت است که فرزندان ایشان نقل کرده‌اند. دیگری رساله حقوق آن حضرت است. عنوان یکی دیگر از آثار آن حضرت، «الجامع فی الفقه» است که ابوحمزه ثمالی آن را نقل کرد. کتاب دیگری که توسط ابوحمزه ثمالی نقل شده است «صحیفه الزهد» نام دارد. همچنین «کتاب حدی» توسط داوود بن عیسی از آن حضرت نقل شده است.

 

*سوم: تربیت بردگان:

برای فردسازی وتوسعه تشیّـع روش آن حضرت چنین بود که هر سال بردگان و کنیزان بسیاری را می‌خرید، دریک دوره یک ساله آنها را به‌خوبی تربیت و آزاد می‌کرد. در حال تقیه این راه بهترین روش بود. ایشان بردگان خود را فرزند خوانده و با تعبیر «یا بنی» صدا می‌زد. خطاهای آنها را می‌نوشت و در آخر ماه مبارک رمضان همه را در یک جا گرد می‌آورد و بر ترک آن خطاها اقرار می‌گرفت و می‌بخشید. حضرت با این روش آنان را با فرهنگ اسلامی آشنا و از ارزش‌های انسانی بهره‌مند می‌کرد.(۲۷) امام در اعیاد، به‌ویژه عید فطر، برده و کنیز تربیت شده‌ فراوانی را در راه خدا، آزاد می‌کرد.

پنجاه هزار برده. نوشته‌اند تعداد بردگان تربیت شده و آزاد شده توسط امام زین‌العابدین(ع) به بیش از پنجاه هزار نفر می‌رسید.(۲۸) بعضی از این آزاد شدگان به محدثانی برجسته و پرتلاش تبدیل شدند که از آن جمله می‌توان از حسن بن سعید اهوازی، حسین بن سعید اهوازی، احمد بن حسین بن سعید و شعیب نامی یاد کرد.

سیره عملی امام سجاد(ع) از روش محبّت برای تربیت و هدایت همه مسلمانان و فرزندان و غلامان و حتّی دشمنان و دوستان ناآگاه استفاده شده است و این بهترین الگو و اسوه عمل برای مربّیان است.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫مسعودی، اثبات الوصیه، قم،منشورات الرضی،اول،۱۴۰۴ق،ص ۱۹۴؛ حسن، ابراهیم، حسن، تاریخ الاسلام، ج ۱، ص ۱۳۵ .

۲٫سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی،قم ،مؤسسه اما م صادق(ع)،دوم،۱۳۷۴ش به نقل از ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۲۲۰

۳٫محسن رنجبر، نقش امام سجاد «ع» در رهبری شیعه، به نقل از سید الاهل، زین العابدین علی بن الحسین، ترجمه حسین وجدانی، قم،مؤسسه امام خمینی، اول،ص ۴۹ .

۴٫سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، نجف،منشورات المطبعه الحیدریه،اول،۱۳۸۳ق،ص ۲۸۷ .

۵٫تاریخ یعقوبی، ابن واضح ،نجف،المکتبه الحیدریه،اول،۱۳۸۴ ق،ج ۲، ص ۱۸۴

۶٫ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ،دار صادر،اول،۱۳۹۹ق،ج ۵، ص ۱۹۸

۷٫یعقوبی،همان، ج ۲، ص ۲۶۱; مروج الذهب، ج ۳، ص ۸۶

۸٫تاریخ ابن خلکان، بیروت ،اول،دار الفکرج ۱، ص ۳۴۷

۹٫همان، ص ۲۸۵ .

۱۰٫الکامل فی التاریخ، همان،ج ۵، ص ۱۹۲ .

۱۱٫مسعودی، اثبات الوصیه، همان،ص ۱۹۴

۱۲٫فقط  شهرمدینه را بحث می کنیم چون تمام شهرها از حوصله یک مقاله خارج است ونیاز به یک کتاب دارد.

  1. بحار الأنوارمجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏مصحح: جمعى از محققان‏،دار إحیاء التراث العربی‏،بیروت‏۱۴۰۳ ق ج ۴۶، ص ۱۴۴

۱۴٫بحار الأنوارمجلسى، همان،‏،ج۳۴،ص۲۹۷

۱۵٫جعفر مرتضی العاملی، دراسات و بحوث فی تاریخ الاسلام،همان، ج ۱، ص ۵۶ .

۱۶٫مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان،همان، ص ۲۶۹ .

۱۷٫تحلیلی از زندگانی امام سجاد(ع)، باقر شریف قرشی، ترجمه محمدرضا عطایی،مشهد،آستان قدس رضوی،اول،۱۳۷۲ ج۲، ص۷۰۴٫

۱۸٫سیره پیشوایان،همان، به نقل از ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۲۲۰ .

۱۹٫ابن طاووس، فرحه الغری،تهران،میراث مکتوب،اول،۱۳۷۹ش، ص ۴۳

۲۰٫ایام الحرب فی الاسلام، ص ۴۲۲، حاشیه ۱

۲۱٫التدوین فی اخبار قزوین، عبدالکریم رافعی قزوینی، لبنان،دارالکتب العلمیه،اول ج۲، ص۱۱۰

۲۲٫تحلیلی از زندگانی امام سجاد(ع)، باقر شریف قرشی، ج۲، صص ۷۰۷ – ۷۰۶٫

۲۳٫الاحتجاج، ابومنصور احمد بن علی بن  طبرسی، تعلیق سیدمحمد باقرموسوی خراسانی، دار النعمان، اول،۱۳۸۶ق، ج۲، ص۳۱۱٫

۲۴٫توحید، شیخ صدوق، تصحیح سیدهاشم حسینی تهرانی،قم ،انتشارات اسلامی،اول، ص۳۶۶٫

۲۵٫نقش امام سجاد(ع)در رهبری شیعه، محسن رنجبر، همان،صص ۱۰۷-۱۰۶٫

۲۶٫الرجال طوسی، محمد بن حسن طوسی، قم ،انتشارات شریف رضی،اول،۱۳۹۹ق،صص ۹۹، ۱۲۰٫

۲۷٫دراسات و بحوث فی تاریخ الاسلام، ج ۱، ص ۸۸ .

۲۸٫محسن رنجبر، نقش امام سجاد(ع) در رهبری شیعه، به نقل از سید الاهل، زین العابدین علی بن الحسین، ترجمه حسین وجدانی،همان، ص ۴۹ .

16آوریل/21

کوچک شمردن عمل، لازمه درک عظمت خداوند متعال

اشاره:

میان معرفت به خداوند متعال و عبادت ارتباط تنگاتنگی وجود دارد، به گونه‌ای که عبادت با معرفت قابل مقایسه با عبادت بدون شناخت نیست. ثمره‌های عبادت با معرفت پی بردن به عظمت خداوند متعال است. انسان وقتی به عظمت خداوند متعال آگاه شد، خویشتن را در برابر عظمت الهی به حساب نمی‌آورد، چه برسد به عمل عبادی و کارهای نیک که در مقایسه با الطاف الهی و عظمت خداوند متعال قابل ستایش نیستند. بر همین اساس یکی از سفارشات بزرگان دین، کوچک شمردن عمل است که راهکار دستیابی به آن در گرو معرفت و شناخت عظمت الهی است.

 

الف. سفارش به ناچیز دانستن نیکی‌ها

دعای بیستم صحیفه سجادیه در بردارنده مضامین عالی اخلاقی – اجتماعی است. امام سجاد(ع) دعا می‌فرماید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِی بِحِلْیهِ الصَّالِحِینَ…. وَ اسْتِقْلَالِ الْخَیرِ وَ إِنْ کثُرَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی، وَ اسْتِکثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی: خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و مرا به زیور شایستگان بیارای… و به ناچیز دانستن نیکی در گفتار و رفتارم هر چند زیاد باشد، و بسیار شمردن شرّ در گفتار و رفتارم هرچند اندک باشدتوفیق بده.»

امام سجاد(ع) در این جمله «وَ اسْتِقْلَالِ الْخَیرِ وَ إِنْ کثُرَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی» درخواست می‌کند که خدایا مرا توفیق بده تا کارهاى خوبى را که در زبان و عمل انجام می‌دهم، کم و ناچیز به حساب آورم. آنچه از کارهای خیر انجام می‌دهم، اندک به نظر بیاید. قصد کنیم کارهای بزرگ را کوچک حساب کنیم، یعنی آن کاری که وظیفه انسانیت بود، انجام ندادیم. فرض کنید اگر کسی ده هزار تومن پول دارد، همه این ده هزار تومان را به فقیر مستحقی صدقه بدهد. این بخشش نباید در نظرش بزرگ جلوه کند؛ بلکه با مقایسه عمل و رفتارش با بزرگانی که بخشش‌های فراوانی کرده‌اند، به اندک بودن آن آگاه باشد.

 

ب. ناچیز بودن عبادات در مقایسه با عظمت خداوند

بنابراین «وَاسْتِقْلَالِ الْخَیْرِ» یعنی قلیل شمردن کارهای خوب، به حساب نیاوردن کارهای خیر چه در بخش کمک و دستگیری از دیگران و چه در بخش عبادات. فرض کنید اگر پنج روز در ماه رجب روزه گرفت، بزرگ به حساب نیاورد، بلکه عملش را ناچیز بداند و با خود بگوید بیشتر از این می‌توانستم انجام بدهم. امام(ع) با این دعا به ما آموزش می‌دهد که در کارهای خیر و در عبادات زیادی عمل را نبینیم تا دچار غرور نشویم و احساس کنیم کوتاهی کردهایم. همیشه از خداوند بخواهیم که به ما توفیق بدهد که کارهای زیادی را انجام بدهیم و همیشه بگوییم حق کار را انجام ندادیم.

انسان وقتی خود و عملش را کوچک شمرد، خداوند در نظرش بزرگ جلوه می‌کند و در می‌یابد که عبادت و عمل خیرش در پیشگاه خداوند ناچیز است. امام علی(ع) می‌فرماید: «عَظُمَ الخالِق فی اَنفُسِهِم فَصَغَّر مادونِهِ فی اَعیُنِهِم»(۱) خالق و آفریدگار در روح و جانشان بزرگ جلوه کرده است، به همین جهت غیر خداوند در نظرشان کوچک است. وقتی غیر خدا کوچک شد، حتی عمل عبادی نیز بزرگ دیده نمی‌شود.

امام کاظم(ع) می‌فرماید: «عَلَیکَ بِالجِدِّ، لا تُخرِجَنَّ نَفسَکَ مِن حَدِّ التَّقصیرِ فی عِبادَهِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ و طاعَتِهِ؛ فإنَّ اللّه َ لا یُعبَدُ حَقَّ عِبادَتِه(۲): همواره بکوش و خود را در عبادت و طاعت خداوند عزّ و جلّ بى تقصیر مدان؛ زیرا خداوند آن گونه که شایسته عبادت اوست، عبادت نمى‌شود.» بخش آخر حدیث «لا یُعبَدُ حَقَّ عِبادَتِهِ» بیانگر این است که هر کاری هم بکنید در برابر عظمت خداوند و نعمات خداوند کم است. فرض کنید یک ماه روزه گرفتید، این یک ماه روزه با نعمت های بیکران الهی قابل قیاس نیست؛ زیرا نعمت‌های الهی قابل شمارش نیستند. قرآن فرمود: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لا تُحْصُوها(۳): نعمت‌های خدا را هرگز نمی‌توانید بشمارید.»

ما آنچه را که وظیفهمان بوده بهنحو شایسته انجام ندادهایم واگر هم انجام دادهایم در برابر عظمت الهی پشیزی به حساب نمی‌آید: «الْحَمْدُ للَّهِ الَّذی لا یبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقائلُونَ، وَ لا یحْصی نَعْمائَه الْعادُون(۴): ستایش شایسته خداوندی است که ستایشگران از مدحش عاجز و حسابگران زبردست از شمارش نعمت‌هایش ناتوانند. »

 

ج. خود را در پیشگاه الهی مقصر بدانیم

آگاهی از فقر وجودی و علم به عظمت نعمت‌های الهی، بخشی از معرفت نفس است که در شناخت عظمت خداوند متعال و کوچک شمردن عمل تأثیرگذار است. بر همین اساس در روایت آمده است که خود را در پیشگاه الهی مقصر بدانید. امام کاظم(ع) فرمود: «بسیار بگو: خدایا! مرا از عاریه داران قرار مده و از حدّ تقصیر بیرونم مبر.» عرض شد: معناى «عاریه داران را می‌دانیم که شخصى دین را عاریه مى‌گیرد و از آن خارج مى‌شود. اما معناى «مرا از حد تقصیر بیرونم مبر» چیست؟» حضرت فرمود: «هر کارى که براى خدا انجام می‌دهى خود را در آن مقصّر بدان؛ زیرا همه مردم در کارهایى که براى خدا مى‌کنند، مقصّرند.»(۵)

امیرالمؤمنین(ع) در خطبه ۱۰۹ نهجالبلاغه خصوصیات ملائکه را بیان می‌کند و در آخر حدیث می‌فرماید: «لَو عایَنوا کُنهَ ما خَفِیَ عَلَیهِم مِنکَ لَحَقَّروا أعمالَهُم، وَ لَزَرَوْا عَلى أنفُسِهِم، وَ لَعَرَفوا أنَّهُم لَم یَعبُدوکَ حَقَّ عِبادَتِکَ، و لَم یُطیعوکَ حَقَّ طاعَتِک: اگر کُنه آنچه را که از تو بر آنان پوشیده است مشاهده کنند، بى‌گمان اعمال خود را ناچیز میشمارند و خویشتن را سرزنش میکنند و پى میبرند که تو را چنان که شایسته توست، عبادت نکرده‌اند و آن‌گونه که سزاوار فرمانبرى از توست، فرمان نبرده‌اند.»

با آنکه مقام ملائکه بسیار بالاست، اگر به شناخت و معرفت کامل به خداوند دست یابند، اعتراف خواهند کرد که خداوند را عبادت کامل نکردند و حق اطاعت را انجام ندادند. اگر عبادت ملائکه این گونه است، عبادت و اعمال ما چه خواهد بود؟

 

د. ثمرات روحیه کم شمردن کارهای خوب

جمله امام که فرمود: «خدایا مرا توفیق ده تا کارهاى خوبى که انجام مى‌دهم، کم بشمارم، هرچند بسیار باشند و بدى‌هایى را که با زبان و عمل از من صادر مى‌شوند، بزرگ بشمارم، هرچند ناچیز باشند.» بیانگر این نکته است که ما نمی‌توانیم حق بندگی و حق اطاعت خدا را آن گونه که شایسته اوست به جا بیاوریم، هرچند تلاش مضاعف داشته باشیم. اگر این روحیه در انسان پیدا شود، دائماً خود را در پیشگاه خدا مقصر می‌داند و اعمالش را در برابر عظمت و لطف خدا بسیار ناچیز می‌شمارد. اگر عظمت پروردگار مشاهده شود، اعمالمان را اعم از درس و بحث، انفاق، حج، زیارت، طبابت… ناچیز می‌شماریم.

به تعبیر امام علی(ع): «لَحَقَّروا أعمالَهُم، وَ لَزَرَوْا عَلى أنفُسِهِم: بى‌گمان اعمال خود را ناچیز شمارند و خویشتن را سرزنش کنند.» لذا هر مقدار که تلاش می‌کنیم باز می‌گوییم کم است و عبادت مطلوبی انجام نگرفته است. هر مقدار که معرفت به ذات مقدس پروردگار بیشتر باشد، سرزنش بیشتر هویدا و تنبلی واضح‌تر می‌شود و همیشه خودمان را ملامت می‌کنیم و از خودمان ایراد می‌گیریم. البته این‌گونه مذمت نفس، مذمت ممدوح است و انسان را تشویق می‌کند تا بیشتر تلاش کند.

در روایتی از امام باقرالعلوم(ع) نقل شده که پیامبر فرمودند خداوند سبحان فرموده: «لا یتکل العاملون على أعمالهم التی یعملونها لثوابی فإنهم لو اجتهدوا و أتعبوا أنفسهم و أفنوا أعمارهم فی عبادتی کانوا مقصرین…. کسانى که کارهای‌شان را به خاطر ثواب و پاداش من انجام مى‌دهند، بر این‌گونه اعمال تکیه نمى‌کنند، زیرا اگر چه ایشان سعى و خود را خسته کنند، اما برگزیده‌ترین آنها در عبادت من، حق بندگى مرا به جا نمى‌آورند و نسبت به آنچه از بخشش و تنعم در بهشت‌هاى من و کسب درجات بلندمرتبه در کنار من مى‌خواهند، دستشان کوتاه است. لیکن به رحمت من، اطمینان دارند و نسبت به فضل و بخشش من امیدوارند و به حسن ظن من اطمینان دارند. در این صورت است که رحمت من شامل حال آنها خواهد بود و با مهربانى و نعمت‌هایم، آنها را به بهشت مى‌رسانم و لباس بخشش و رحمت بر آنها مى‌پوشانم، زیرا من، خداوند بخشنده و مهربان نام گرفته‌ام.

 

هـ . رابطه میان معرفت‌الله و اعمال عبادی

میان معرفت به خداوند، بزرگ شمردن عظمت خداوند و کوچک شمردن عمل و تلاش بیشتر برای اعمال بهتر رابطه معکوسی وجود دارد. هر قدر خدا در نظرمان بزرگتر جلوه کند، خود را کوچکتر و حقیرتر می‌بینیم و دچار غرور نمی‌شویم. هر قدر اعمالمان را بیشتر ببینیم و دچار خودستایی بیشتری ‌شویم، به همان میزان معرفت خداوند از ما کاسته می‌شود. یکی از اوصاف پارسایان، راضی نبودن به عمل کم و زیاد ندیدن عمل زیاد است. امام علی(ع) درباره اوصاف پرهیزگارن می‌فرماید: «لَا یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ وَ لَا یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ، فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُون(۶): از اعمال خویش چون اندک باشد، ناخشنودند و چون بسیار باشد در نظرشان اندک نماید. اینان پیوسته خود را متهم مى‌دارند و از آنچه مى‌کنند بیمناکند.»

کار و تلاش حاصل معرفت است. اگر انسان به کسی معرفت نداشته باشد، برای آن شخص تلاش و کوششی انجام نمی‌دهد. هر قدر معرفت بیشتر باشد تلاش بیشتری انجام می‌گیرد. ما هر قدر در عبادت تلاش کنیم به پای ملائکه هم نمی‌رسیم. برخی از ملائکه که به تعبیر امام علی(ع): «َطْوَاراً مِنْ مَلاَئِکَتِهِ مِنْهُمْ سُجُودٌ لاَ یَرْکَعُونَ وَ رُکُوعٌ لاَ یَنْتَصِبُونَ وَ صَافُّونَ لاَ یَتَزَایَلُونَ وَ مُسَبِّحُونَ لاَ یَسْأَمُونَ لاَ یَغْشَاهُمْ نَوْمُ اَلْعُیُون(۷): گروهى از فرشتگان همواره در سجده‌اند و رکوع ندارند. گروهى در رکوعند و یاراى ایستادن ندارند. گروهى در صف‌هایى ایستاده‌اند که پراکنده مى‌شوند. گروهى همواره تسبیح گویند و خسته نمى‌شوند و هیچ گاه خواب به چشمشان راه نمى‌یابد.»

عبادت ملائکه دائمی است و خسته نمی‌شوند. به بیان امام علی(ع) اما اگر ملائکه به معرفت خداوند دست پیدا کنند، بىگمان اعمال خود را ناچیز می‌شمارند. ما انسان‌ها عبادتمان در مقایسه با ملائکه چیزی به حساب نمی‌آید و وقتی به خداوند معرفت پیدا کنیم، اعمالمان را چیزی به حساب نخواهیم آورد. بنابراین باید از خداوند متعال بخواهیم که به ما توفیق دهد تا با شناخت عظمت و معرفتش، خود و اعمالمان را ناچیز بشماریم و تلاش کنیم تا اعمالمان اعم از عبادی و خیررسانی به مردم را بزرگ به حساب نیاوریم.

 

به کوشش: قاسم بابایی

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳٫
  2. فهد حلی، عده الداعی و نجاح الساعی، ج ۱، ص ۲۳۸، قم، نشر الفکر الاسلامی.
  3. سوره نحل، آیه ۱۸٫
  4. نهج البلاعه، خطبه ۱٫
  5. کلینی، الکافی، محمدبن یعقوب، ج۲، ص۵۷۹،
  6. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۳٫

۷٫ نهج البلاغه، خطبه ۱٫