Tag Archives: آزادی بیان

03ژانویه/21

نقض مسلم حقوق بشر در توهین به پیامبر اعظم اسلام«ص»

درآمد:

در پی بازنشر کاریکاتور پیامبر اکرم«ص» توسط روزنامه «شارلی ابدو» برای چندمین بار موجی از اعتراضات مسلمانان جهان در محکومیت این اقدام آغاز شد. در پی این اعتراضات، رئیس‌جمهور فرانسه در اظهاراتی اعلام کرد که فرانسه همچنان به انتشار کاریکاتورهای توهین‌آمیز علیه پیامبر اسلام«ص» ادامه خواهد داد و آن را حمایت از ارزش‌های سکولاریسم خواند. این اقدامات موهن و تکرار آن در حالی اتفاق می‌افتند که تمام دول اروپایی از جمله دولت فرانسه براساس تعهدات الزام‌آور حقوق بشری  ـ ماده ۱۸ میثاق حقوق مدنی و سیاسی ـ موظف به پیشگیری از هر نوع ابراز عقیده‌ای هستند که در تقابل با امنیت و نظم، سلامت یا اخلاق عمومی و حقوق و آزادی‌های اساسی دیگران باشد. در ماده ۱۰ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر و آزادی های اساسی به صراحت ذکر شده است که آزادی ابراز عقیده مطلق نیست و مستلزم تکالیف و مسئولیت‌هایی است و در شرایطی که سلامت عمومی یا اعتبار و حقوق دیگران را به خطر بینداز، ممکن است مستوجب مجازات باشد.

 

الف. توهین به پیامبر اکرم (ص) نقض آشکار حقوق بشر

آزادی بیان شاخه‌ای از آزادی و مقید به حقوق افراد است و شالوده امنیت افراد در جوامع به شمار می‌رود. با توجه به اینکه امروزه در جوامع غربی نمی‌توان در پوشش آزادی بیان، مواردی چون برده‌داری، شکنجه و تبعیض را تبلیغ کرد، با همین استدلال و با عنایت به اسناد حقوق بشری، رویه‌های قضایی مراجع بین‌المللی، حقوق بشری و عرف حقوق بین‌الملل نمی‌توان در پوشش آزادی بیان، نفرت‌پراکنی قومی و نژادی و مذهبی را ترویج کرد.

توهین به پیامبر اسلام«ص» توهین به همه انبیاست که از ناحیه خدا مأمور هدایت انسان‌ها هستند. پیامبر مکرم اسلام«ص»، انسان کامل، اسوه اخلاق و سرمشق زندگی است و توهین به چنین شخصیت بزرگواری، توهین به ارزش‌ها، اخلاق و آزادی و حمایت از توهین‌‌کنندگان، حمایت از رذالت، پلیدی و حرمت‌شکنی و حمایت از افراطی‌گری و قانون‌ستیزی است.

به صورت مشخص توهین به پیامبر مکرم اسلام«ص» نقض آشکار بند سوم از ماده ۱۹ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل است. همچنین مواد ۱ و ۱۸ اعلامیه حقوق بشر توهین به مقدسات را مردود دانسته‌اند.

رئیس‌جمهور فرانسه با حمایت از توهین به پیامبر اعظم اسلام«ص» علاوه بر اینکه اسناد حقوق بشر را نقض کرده است، ماده ۳۲ قانون آزادی مطبوعات فرانسه را نیز زیر پا گذاشته است.

همان‌گونه که در بالا اشاره شد، بند ۳ ماده ۱۹ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی به‌صراحت توهین به مقدسات را ممنوع اعلام می‌کند. بند ۲ این ماده، آزادی بیان را مستلزم تکالیف و مسئولیت‌های خاص و تابع محدودیت‌های معین و آن را برای امور مهمی چون احترام به حقوق یا حیثیت دیگران، حفظ امنیت، نظم عمومی، سلامت یا اخلاق عمومی لازم‌الاجرا می‌داند.

بند ۲ ماده ۲۰ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی نیز برای آزادی بیان محدودیت‌هایی را ذکر کرده و مقرر داشته است که به موجب قانون هرگونه تبلیغ برای جنگ و هرگونه دعوت و ترغیب به کینه و تنفر ملی یا نژادی یا مذهبی که باعث تحریک و خشونت شود ممنوع است.

ماده‌ ۲۰ میثاق بین‌‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، حوزه‌های جدیدی از محدودیت بر آزادی بیان را معرفی می‌کند که هدف آن تا حدود زیادی با زمینه‌های محدودیت بر اساس بند ۳ ماده‌ی ۱۹ میثاق و محدودیت‌های قانونی مشابه در دیگر اسناد حقوق بشری که معمولاً حول ۳ محور نظم عمومی، اخلاق و آزادی‌های دیگران هستند، متفاوت است. بدین معنا که از یک سو تبلیغ علیه جنگ را ممنوع اعلام می‌کند و از سوی دیگر، دولت‌ها را مکلف می‌کند که برای حمایت از اقشار آسیب‌پذیری که آماج اظهارات تنفرآمیز قرار دارند، به اقدامات ایجابی که همانا تصویب قوانین در محدودیت آزادی بیان است متوسل شوند. لذا بسیاری از کشورها در قوانین خود برای حمایت از حقوق مذهبی دیگران یا حفاظت از نظم و اخلاق عمومی، توهین به ادیان  را جرم‌انگاری کرده‌اند.

مواد ۱۸ تا ۲۰ اعلامیه حقوق بشر به آزادی بیان و عقیده می‌پردازد و محدودیت‌های آن را در ماده ۲۹ بیان می‌کند. علاوه بر آن بند اول ماده ۵ میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی اجتماعی فرهنگی نیز به این موضوع اشاره دارد.

ماده ۲ این اعلامیه نیز تصریح می‌کند: «همه انسان‌ها بی‌هیچ تمایزی از هر نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی، وضعیت دارایی، محل تولد و… سزاوار تمام حقوق و آزادی‌های مطرح در این اعلامیه‌اند.» همچنین ماده ۷ این اعلامیه تصریح می‌کند که: «همه در برابر قانون برابرند و همگان سزاوار آنند تا بدون هیچ تبعیضی در پناه قانون باشند. همه انسان‌ها محق به برخورداری از حمایت در برابر هرگونه تبعیضی که ناقض این اعلامیه است، هستند. همه باید در برابر هر گونه عمل تحریک‌آمیزی که منجر به چنین تبعیضاتی شود، حفظ شوند.»

ماده ۴۱ از فصل هفتم منشور سازمان بین‌الملل تهدید جامعه جهانی را جرم تلقی می‌کند. این ماده می‌تواند مشمول اهانت به پیامبر اعظم «ص» و جامعه جهانی مسلمانان هم باشد. لذا شورای امنیت که براساس منشور ملل متحد، حفاظت از صلح و امنیت بین‌المللی را به عهده دارد، باید با شناسایی این اقدام به عنوان تهدید صلح  و امنیت جهانی، رئیس‌جمهور فرانسه را محکوم کند.

از منظر آرای قضایی، رأی دیوان اروپایی حقوق بشر در رد توهین به پیامبر اسلام «ص» به عنوان مصداقی از آزادی بیان و عقیده بسیار اهمیت دارد. این دیوان بعد از رسیدگی به حکم یک دادگاه اتریشی تأکید کرده که توهین به پیامبر اکرم اسلام«ص» در چهارچوب آزادی بیان قرار نمی‌گیرد. این تصمیم دیوان در واقع در تأیید رأی یکی از دادگاه‌های محلی اتریش علیه یک زن ۴۷ ساله شهروند این کشور است که در سال ۲۰۰۹ به اتهام توهین به پیامبر اکرم«ص» به پرداخت ۴۸۰ جریمه نقدی و هزینه‌های دادرسی محکوم شد.

در رأی دیوان آمده است که دادگاه محلی در اتریش تعادل دقیقی میان حق زن مذکور در آزادی بیان و حق دیگران در حفاظت از احساسات مذهبی خود و محافظت از صلح مذهبی در اتریش برقرار کرده است و توهین به پیامبر عظیم الشأن اسلام«ص» در چهارچوب حق برخورداری از آزادی بیان قرار نمی‌گیرد. سخنان این زن اتریشی از حد مجاز در بحث فراتر رفته، حمله توهین‌آمیز به پیامبر اسلام«ص» قلمداد شده و صلح مذهبی را نیز در معرض خطر قرار داده بود.

علاوه بر آن در سال ۲۰۱۹ نیز آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد سندی را با عنوان «استراتژی ملل متحد و برنامه اقدام علیه نفرت‌پراکنی» ابلاغ کرد. بر اساس این سند، نفرت‌پراکنی گفتاری است که بر اساس آن به شخص یا گروهی به دلیل ویژگی‌هایی چون نژاد، جنسیت، دین، قومیت، ملیت، جنسیت، گرایش جنسی یا هویت جنسیتی حمله شود.

ماده‌ ۱۳ کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر (مصوب نوامبر ۱۹۶۹) با عنوان‌ «آزادی اندیشه و بیان»،‌ در عین حمایت از آزادی بیان، آن را مطلق نمی‌داند و در صورت تعرض به نظم و اخلاق عمومی و حیثیت افراد، آن را محدود می‌کند.

جز در موارد بالا، مواد ۲ و ۳ قطعنامه شماره ۶۰/۱۵۰ مجمع عمومی سازمان ملل نگرانی خود را نسبت به تشدید حملات توهین‌آمیز به ادیان و اینکه مسلمانان را بعد از وقایع ۱۱ سپتامبر به عنوان تروریست معرفی می‌کنند و نیز نگرانی عمیق خود را نسبت به برنامه‌های گروه‌ها یا سازمان‌های افراطی در جهت توهین و افترا به مذاهب، به‌ویژه هنگامی که حکومت‌ها از این اقدامات حمایت می‌کنند، اعلام می‌دارد. بر اساس اسناد حقوق بین الملل هرگونه تحریک مذهبی یا عمل غیر قانونی علیه اشخاص و گروه‌ها به واسطه مذهب ممنوع است. همچنین قطعنامه‌های متعدد دیگری از مجمع عمومی به این موضوع اشاره دارند.

قطعنامه‌های شماره ۹/۴  و ۱۹/۷ شورای حقوق بشر سازمان ملل نیز توهین را محکوم کرده است. مواد ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ کنوانسیون حقوق کودک نیز به این موضوع پرداخته و آن را رد کرده است. ماده ۴ کنوانسیون منع کلیه اشکال تبعیض نژادی نیز به این موضوع  اشاره دارد.

در یک نگاه کلان از دیدگاه بسیاری از حقوقدانان دنیا اجرای اسناد حقوق بشری متاسفانه در غرب دچار استاندارد دوگانه است. کشورهای اروپایی از جمله فرانسه که خود را مهد آزادی و حقوق بشر می‌دانند، در موضوعات یکسان، مواضع گوناگونی را اتخاذ کرده‌اند.

همچنین نمونه‌های متعددی از قوانین محدودکننده انواع آزادی‌های فردی و اجتماعی، به‌ویژه در حوزه مطبوعات در نظام حقوقی فرانسه از جمله ماده ۳۲ قانون آزادی مطبوعات فرانسه به چشم می‌خورد. این واقعیت یک نوع استاندارد و رفتار دوگانه و سیاسی‌کاری مسئولان و سیاستمداران این کشور در برخورد با مقوله آزادی بیان و عقاید به شمار می‌رود، زیرا به اعتراف بسیاری از تحلیلگران، آزادی بیان در مقام توهین به معنویات و مقدسات ادیان، به‌ویژه اسلام و مسلمانان بدون قید و شرط وجود دارد ولی نقد صهیونیسم و بررسی افسانه هولوکاست، با کمال تعصب، محدود و محکوم و به تیغ سانسور و ممیزی سپرده می‌شود.

 

ب. برخورد گزینشی غرب با موضوعات حقوق بشری

شایسته است برای تبیین بیشتر موضوع،  اعمال استاندارد دوگانه و برخورد گزینشی با موضوعات حقوق بشری در غرب به چند نمونه آن در مورد کشور فرانسه به‌اختصار اشاره شود:

  1. دولت فرانسه در حالی از انتشار و بازنشر کاریکاتورهای موهن علیه پیامبر اکرم«ص» توسط نشریه شارلی ابدو حمایت می‌کند و یا از اقدام سخیف یک معلم به عنوان آزادی بیان نام می‌برد که صدها فرانسوی به خاطر حجاب از مدارس و مؤسسات آموزشی و دانشگاه‌های فرانسه اخراج شده‌اند. فرانسه از یک سو نمی‌تواند روسری دختران در مدارس را تحمل کند، ولی به نام آزادی بیان این گونه توهین به مقدسات ادیان الهی را جایز می‌شمارد.

دولتمردان فرانسوی سال‌های سال با تبلیغات گسترده به مسلمانان این کشور توهین و آنان را تحقیر و شدیدترین محدودیت‌ها را بر مسلمانان تحمیل کرده‌اند. آنان با تبلیغات گسترده توسط رسانه‌های فرانسوی و با ممنوعیت نشریات اسلامی و جلوگیری از اجرای احکام اسلامی، خصوصاً حجاب، اسلام را با افراطی‌گری یکسان جلوه داده و با گسترش حملات نژادپرستانه علیه مسلمانان و…، دست به تبعیضات مذهبی وسیع علیه مسلمانان زده‌اند. در این کشور دانش‌آموز یهودی با عرقچین و دانش‌آموز مسیحی با صلیب به مدرسه می‌رود؛ اما دختران مسلمان باحجاب را از مدرسه اخراج می‌کنند.

دولتمردان فرانسوی به‌خوبی دریافته‌اند که احکام اسلام ذاتاً هویت سیاسی و اجتماعی دارند و برخلاف مسیحیت و یهودیت تحریف شده، این هویت را نمی‌توان از اسلام جدا کرد. برای نمونه، حجاب صرفاً روی سر انداختن پارچه‌ای به نام روسری یا چادر نیست، بلکه در بطن آن یک چالش جدی با مبانی سکولاریسم وجود دارد؛ زیرا حجاب مظهر تقید زن به عفت، پاکدامنی و حیا و مستلزم نفی اباحی‌گری، ولنگاری، تجددگرایی و در تضاد با لائیسیته است.

  1. فرانسه توهین به پیامبر اکرم«ص» را آزادی بیان، اما انکار هولوکاست را جرم می‌داند و نه تنها اظهارنظر درباره این موضوع، بلکه حتی تحقیق و بررسی در مورد آن را هم که حق ابتدایی هر پرسشگر و محققی است، ممنوع و برای آن مجازات تعیین می‌کند. اندیشمندان و انسان‌های آزاده‌ای چون روژه گارودی، روبر فوریسون ودیوید اروینگ به خاطر این موضوع محکوم شدند.

نمونه بارز این رفتار دوگانه در برخورد با روژه گارودی نویسنده و فیلسوف فرانسوی است که بعدها به اسلام گروید. گارودی نه توهین کرده، نه افترا زده و نه مطالب نادرست و بی‌پایه‌ای نوشته بود، بلکه تنها با مستندات تاریخی ادعاهای صهیونیسم در مورد کشتار یهودیان در اتاق‌های گاز و مالکیت بر فلسطین را رد کرده بود؛ اما در مهد آزادی بیان، گرفتار تیغ سانسور، ممنوعیت چاپ آثار و زندان شد. دادگاه‌های فرانسه در ۲۷ فوریه ۱۹۹۸ گارودی را به منع چاپ مجدد کتاب «اسطوره‌های بنیان‌گذار سیاست اسرائیل»، پرداخت ۲۴۰ هزار فرانک جریمه و چندین سال زندان تعلیقی محکوم کردند. او از طریق دادگاه حقوق بشر اروپا فرجام‌خواهی کرد، اما درخواستش غیرقابل‌ قبول دانسته شد. گارودی تا آخر عمر به سانسور آثارش در فرانسه اعتراض داشت، ولی اعتراضاتش بی‌نتیجه بودند. این رفتار نمونه آشکاری از تبعیض علیه اسلام و مسلمانان، رفتاری دوگانه و برخوردی سیاسی با مقوله آزادی بیان است.

  1. در سال‌ اخیر دنیا شاهد بوده است که دولت فرانسه چگونه با جلیقه زردها برخورد و اعتراضات هزاران فرانسوی در انتقاد از سرمایه‌داری را که بیش از یک ‌سال طول کشید، با خشونت سرکوب کرد و ده‌ها کشته و بیش از ۴۰۰۰ زخمی بر جای گذاشت. این مدعیان آزادی و حقوق بشر از یک سو با مردم معترض خود این گونه برخورد و از سوی دیگر، توهین به برترین انسان عالم هستی را نماد آزادی بیان تلقی می‌کنند.
  2. دولت فرانسه هم اکنون صدها نفر از اعضای سازمان منافقین را به عنوان پناهنده پذیرفته است و از آنها حمایت می‌کند. در حالی که طبق رأی دیوان دادگستری بین‌المللی در پرونده پرو علیه کلمبیا، اعطای پناهندگی به تروریست‌ها صراحتاً رد و این اقدام ناقض حقوق بشر محسوب شده است. گروهک تروریستی منافقین ۱۷ هزار تن از رئیس‌جمهور تا کاسب ساده را در ایران به شهادت رسانده‌ است. دولت فرانسه در حالی که از جنایات منافقین به‌خوبی آگاه است، بخشی از خاک کشورش را در اختیار این تروریست‌های فراری‌ قرار داده است.
  3. شایسته است دولت فرانسه به جای حمایت از توهین به مقدسات به این سئوال پاسخ بدهد که چرا سال‌های سال در الجزایر میلیون‌ها انسان را قتل عام کرد، در مقابل اراده یک ملت ایستاد و با وحشیگری میلیون‌ها انسان را به خاک و خون کشید؟

استعمار فرانسه طی ۱۲۳ سال (۱۸۳۰-۱۹۶۲) یعنی تا پیش از استقلال الجزایر نیمی از جمعیت کشور را در جریان «جنایاتی که مشمول مرور زمان نخواهد شد»، به قتل رساند. شمار قربانیان جنایات استعمار، بیش از پنج و نیم میلیون نفر بود که نیمی از جمعیت آن زمان الجزایر را شامل می‌شد.

  1. دولت فرانسه باید به جای حمایت از توهین به مقدسات ادیان الهی در مورد نقش خود در بزرگ‌ترین نقض حقوق بشر، یعنی نسل‌کشی روآندا در سال ۱۹۹۴ که از آن به عنوان بزرگ‌ترین قتل عام تاریخ بشریت یاد می‌شود، پاسخ بدهد.

رواندا با ارائه گزارشی درباره نسل‌کشی ۱۹۹۴ در این کشور، فرانسه را به مشارکت در این کشتارها متهم ساخت و خواستار محاکمه برخی از مقامات فرانسوی به عنوان عاملان آن فاجعه شد. در این گزارش آمده است که فرانسه از مقدمات و زمینه‌سازی برای‌ این کشتارها باخبر بود و در گام‌های اصلی برای برنامه‌ریزی و سازماندهی آن مشارکت داشت. بر پایه این گزارش، ۲۰ نظامی و ۱۳ مقام فرانسوی به عنوان شریک در طراحی و سازماندهی این جنایت معرفی شده‌اند. در این کشتارها ۸۰۰ هزار نفر از اعضای قبیله هوتو و اقلیت توتسی‌ها قتل‌عام شدند و دادگستری رواندا خواستار محاکمه عاملان این جنایات شد. پرونده‌های حقوقی بین‌المللی متعددی در این خصوص علیه فرانسه همچنان در جریان است.

اگر بخواهیم به موارد نقض حقوق بشر توسط کشوری که خود را سردمدار حقوق بشر می‌نامد اشاره کنیم  مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود. قطعاً توهین به مقدسات ادیان الهی مغایر با حقوق بشر است. حقوق بشری که  هم اکنون در دست برخی از دولت‌های غربی تبدیل به ابزاری برای دستیابی به منافع نامشروع آنان شده است.

از سوی دیگر وحشت دولت‌های غربی از گسترش اسلام باعث شده است که آنها با حربه اسلام‌هراسی و اسلام‌ستیزی مستقیماً به جنگ مسلمانان بیایند و با تبلیغ اسلام تحریف شده به جنگ اسلام واقعی و اسلام ناب محمدی بپردازند؛ در حالی که با اراده خداوند، اسلام به عنوان آخرین و کامل‌ترین دین الهی قلب همه جهانیان را تسخیر خواهد کرد و حکومت عدل به دست مهدی موعود«عج» در دنیا تشکیل خواهد شد و انسان‌ها عدالت واقعی را خواهند چشید.

29جولای/20

مرثیه‌ی آزادی در استبداد رضاخانی

درآمد:

بازخوانی چند و چون شناسایی و ارتقاء رضاخان به سلطنت و نیز کارنامه وی در طول دو دهه حاکمیت،در زمره فرایض مطالعاتی همگان به‌ویژه نسل جوان به شمار می رود. این خوانش هنگامی اهمیت افزون می‌یابد که رسانه‌های محور عبری ـ عربی،در صدد تطهیر وی برآمده‌ و بر کالبد خاک شده وی، پوستین وارونه پوشانده‌اند!

در گفتگویی که پیش روی شماست، دکتر موسی فقیه حقانی مورخ و محقق معاصر به بازخوانی و تحلیل این رویداد پرداخته است. امید آنکه تاریخ پژوهان معاصر و عموم علاقمندان را مفید و مقبول افتد.

 

***

 

*اگر بخواهیم دخالت‌های دولت انگلستان در امور داخلی ایران را از پیدایش حکومت پهلوی بازخوانی کنیم، پرسش نخست این است که این دولت در برکشیدن رضاخان چه نقشی داشت؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم. کودتای ۱۲۹۹ مداخله آشکار و مستقیم دولت انگلستان با حواشی آن در ایران است. منظورم از حواشی، مراکز سیاسی و اقتصادی است که در آن کودتا نقش داشتند. به عنوان مثال بانک شاهنشاهی که وابسته به انگلستان بود، نقش جدی در کودتای ۱۲۹۹ داشت. کمیته آهن نیز که متشکل از سیاستمداران و روزنامه‌نگاران ایرانی وابسته به سیاست‌های انگلستان بود، نقش ویژه‌ای در کودتای ۱۲۹۹ ایفا کرد. در هر صورت حاصل کودتای ۱۲۹۹ این شد که برای اولین‌ بار توسط بیگانه دولتی در ایران روی کار آمد. قبل از پهلوی، حکومت صفویه از دل مناسبات حاکم بر کشور خودمان به وجود آمده بود. افشاریه نیز از دل منازعات بین صفویان و از دل قزلباش ظهور کرد. زندیه و قاجاریه هم همین ‌طور. درست است که در دوره قاجاریه ما شاهد نفوذ بیگانگان در کشورمان هستیم، اما قاجارها را بیگانه روی کار نیاورده بود. اتفاقاً فرق قاجاریه و پهلوی در این است که قاجار را بیگانه از حکومت برداشت، ولی پهلوی را بیگانه بر سر کار آورد. این اتفاق در تاریخ کشور ما نادر بود. علت روی کار آوردن پهلوی هم این بود که قاجاریه همه خواسته‌های بیگانگان را تأمین نمی‌کرد، مخصوصاً در آن اواخر که بحث قرارداد ۱۹۱۹ پیش آمد و احمدشاه آن را امضا نکرد و گفت:« من حاضرم در خیابان‌های پاریس کلم بفروشم، ولی پادشاه چنین کشوری نباشم که مستعمره انگلستان است.»

 

*گفته می‌شود که احمدشاه برای امضای قرارداد تقاضای دریافت سهم داشته، ولی چون مورد مخالفت انگلیسی‌ها قرار می‌گیرد، قرارداد را امضا نمی‌کند؟

اینها همه شایعاتی هستند که بعداً پهلوی‌ها درست کردند. احمدشاه حتی وقتی انگلیسی‌ها خواستند راه‌آهن شمال به جنوب را احداث کنند، زیر بار آن نرفت، چون معتقد بود راه‌آهنی که به درد ایران می‌خورد، راه‌آهن شرقی ـ غربی است. این نوع مخالفت‌ها برای انگلیسی‌ها قابل تحمل نبود.

 

*به همین خاطر انگلیسی‌ها تصمیم به انجام کودتا در ایران گرفتند؟

انگلیسی‌ها قدرت پیروز جنگ جهانی اول بودند و طبیعتاً در آن مقطع کسی هم رقیبشان نبود، لذا می‌خواستند همه چیز را به نفع خودشان تمام کنند، برای همین هم به سمت انجام کودتا در ایران رفتند.

 

*با حاکمیت پهلوی بر ایران چه تفاوت‌هایی در نحوه اداره کشور به وجود آمد؟

در دوره پهلوی شاهد حاکمیت دیکتاتوری نظامی بر کشور هستیم و این از جمله تفاوت‌های دوره پهلوی با دوره قاجار است. در دوره قاجار، پادشاهان بر اساس همان سنت موروثی که واقعاً روش نامناسبی است و مخصوصاً با انقلاب بزرگی که ملت ایران انجام دادند، وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم می‌بینیم که چه روش نامربوطی بوده که فردی صرفاً‌ به خاطر اینکه فرزند شاه بوده، باید پادشاه می‌شده، اما بالاخره اینها رویکرد نظامی نداشتند و کشور را با همان سنت‌ها و قوانینی که بود اداره می‌کردند. البته رویکردشان استبدادی بود؛ اما بعد از پیروزی نهضت مشروطه، نظام مشروطه بر کشور حاکم می‌شود؛ ولی رویکرد پهلوی‌ها بر اساس دیکتاتوری نظامی شکل گرفته بود و به قول روشنفکران آن دوره که می‌خواستند دیکتاتوری نظامی را توجیه کنند و به آن دیکتاتوری منوّر می‌گفتند، برای حل مشکلات ایران باید از مشت آهنین یعنی از زور استفاده می‌شد. رضاخان عملاً به مجلسی که علمای بزرگ ما مثل مرحوم آخوند خراسانی از آن به عنوان مجلس مقدس شورای ملی یاد می‌کردند، می‌گوید طویله و تهدید می‌کند اگر نمایندگان حرف زیادی بزنند، دستور می‌دهد در این طویله را ببندند. این یک تغییر و یک تفاوت جدی و اساسی بین دوره قاجار و پهلوی است. از مجلس هفتم به بعد مشروطه‌ای که در دوره استبدادی قاجار تأسیس می‌شود، در دوره استبداد پهلوی به کارخانه امضا تبدیل می‌شود و هر چه شاه دستور می‌دهد، نمایندگان امضا می‌کنند و به‌هیچ‌وجه نقش نظارتی ندارند.

 

*اما یکی از مسائلی که این روز‌‌ها بسیار در مورد آن صحبت می‌شود، آزادی بیان است. خوانش شما در این موضوع از عملکرد رضاخان چیست؟

بعد از انقلاب مشروطه شاهد فعالیت گسترده احزاب و انتشار نشریات فراوان در کشور هستیم، ولی با کودتای ۱۲۹۹ تقریباً به حیات همه آنها، مخصوصاً احزاب خاتمه داده شده، فعالیت حزبی جرم محسوب می‌شود و تعداد زیادی از مطبوعات توقیف می‌شوند. آنهائی هم که فعال هستند به‌شدت کنترل می‌شوند و حق ندارند نکته‌ای بر خلاف سیاست‌های حاکم بر کشور بنویسند. حتی حق ندارند از مقامات جزء و پائین هم انتقاد کنند. مثلاً روزنامه شفق سرخ که اوایل موضع انتقادی داشت، با آغاز سلطنت رضاخان به دریوزگی و تمجید از او ‌افتاد. در سال ۱۳۰۷ با تأسیس روزنامه اطلاعات یک تک‌صدائی در کشور اتفاق می‌افتد، در حالی که پس از انقلاب مشروطه بالای ۱۰۰، ۱۰۲ حزب در کشور فعالیت می‌کردند و صدها نشریه در کشور منتشر می‌شدند.

بنابراین می‌بینیم که با روی کار آمدن رضاخان آزادی‌های سیاسی و مدنی در کشور منتفی می‌شوند و نسبت به دوره قاجار، عقبگرد داریم. در حوزه‌های اجتماعی می‌بینیم که در جزئیات زندگی مردم دخالت می‌شود. مثلاً در سال ۱۳۰۷ قانونی تحت عنوان «قانون لباس متحدالشکل» تصویب می‌شود که بر اساس آن همه مردم باید کلاه پهلوی بر سر بگذارند و لباس متحدالشکل بپوشند. البته در خصوص این قانون در مجلس بحث می‌شود و مرحوم آقا سید رضا فیروزآبادی در اعتراض می‌گوید: « شما ادعا می‌کنید که مردم آزادند و آنها را در فسق و فجور آزاد گذاشته‌اید، اما نوع پوشش و لباس را به مردم تحمیل می‌کنید. با کلاه و تنبان مردم چه کار دارید؟ چرا در این امور جزئی دخالت می‌کنید؟» اما بعضی از نمایندگان مجلس که از عوامل رضاخان بودند با صراحت گفتند لازمه پیشرفت و تجدد این است که لباس و کلاهمان عوض شود.

 

*با این تفاصیل نهضت مشروطه پس از به سلطنت رسیدن پهلوی چه سرنوشتی پیدا کرد؟

در دوره قاجار، شاهد انقلاب بزرگ مشروطیت هستیم که حاصل آن نظام مشروطه و تأسیس مجلس در ایران شد. درست است که فراز و فرود داشت و مجالس اول و دوم و سوم تعطیل شدند، ولی بالاخره می‌شود گفت که مردم به‌طور نسبی در تعیین سرنوشتشان نقش پیدا کردند. روی «به‌طور نسبی» تأکید می‌کنم، چون در آن دوره هم، به =‌خصوص در مجالس دوم و سوم و چهارم تقلب می‌شد، اما چیزی که بعد از سقوط قاجاریه شاهدش هستیم این است که همان درصد کم نمایندگانی هم که واقعاً توسط مردم انتخاب می‌شدند، دیگر در این دوره، مخصوصاً از مجلس هفتم به بعد، به مجلس راه پیدا نمی‌کنند.

مخبرالسلطنه هدایت می‌گوید، «از این دوره به بعد، رأی، رأی پهلوی است. حکومت لیستی تهیه و نمایندگان را براساس آن لیست انتخاب می‌کند و به مجلس می‌فرستد.»

بنابراین در دوره قاجار نهضت مشروطه رخ می‌دهد، نظام مشروطه سلطنتی پذیرفته، قانون اساسی کشور تصویب و  مجلس تشکیل می‌شود، ولی در دوره پهلوی همه این موارد عملاً به حالت تعطیل درمی‌آیند.

 

*با توجه به خفقانی که رضاخان در دوران حکومتش به وجود آورد، بفرمائید نحوه برخورد او با معترضین به چه شکل بود؟

در دوره پهلوی کشور با یک روش کاملاً ددمنشانه و رویکرد نظامی اداره می‌شد. مثلا رضاخان در انتخابات مجلس پنجم حکم می‌کند که از سیستان باید ولی‌خان اسدی انتخاب شود، وگرنه عاقبت خوشی نخواهد داشت و یا دستور می‌دهد میرزاده عشقی را فقط به خاطر اینکه افشاگر استبدادش است، ترور کنند. آیت‌الله مدرس هم که در دوره ششم نماینده مجلس بود و به رفتارهای رضاخان اعتراض داشت، توسط عوامل رضاخان ترور می‌شود. علاوه بر آن مأموران رضاخان قصد ترور ملک‌الشعرای بهار را هم داشتند، ولی کیوان قزوینی را که روزنامه‌نگار بود با او اشتباه می‌گیرند و جلوی مجلس در میدان بهارستان او را می‌کشند و سرش را از تنش جدا می‌کنند.

 

*امروزه برخی وانمود می‌کنند که رضاخان با اجرای قانون منع حجاب باعث ایجاد آزادی و پیشرفت کشور شد.

کشف حجاب که با به سلطنت رسیدن رضاخان در کشور صورت گرفت بعد از سال ۱۳۱۴ تبدیل به قانون منع حجاب شد. قانون منع حجاب، بانوان محجبه ایرانی را مجبور کرد یا در خانه‌هایشان بمانند، یا از کشور خارج شوند و یا به این قانون تن بدهند. به همین خاطر در این دوره آمار مهاجرت از کشور، مخصوصاً در مناطق مرزی مثل افغانستان خیلی زیاد است. عمده افرادی هم که مهاجرت می‌کردند کسانی بودند که نمی‌خواستند زیر بار قانون منع حجاب بروند. آنها توانستند خودشان را از آن مهلکه نجات بدهند، ولی تعداد زیادی از بانوان ایرانی یا در خیابان‌ها مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و یا شوهرانشان به مراکز نظامی و انتظامی و شهربانی احضار و جریمه یا زندانی شدند. بعضی از بانوان حتی زیر ضربات باتوم مأموران شهربانی آسیب‌های جدی دیدند.

در این دوره اماکنی هم برای فسق و فجور تأسیس می‌شود از جمله «کلوپ ایران» که در رأس آن تیمورتاش قرار دارد و مقامات نظامی و سیاسی با همسران و فرزندانشان در مجالس آن شرکت می‌کنند. رقص مختلط نیز در میان زنان و مردان باب می‌شود. این‌ جور موارد از سوی حاکمیت آزاد گذاشته می‌شود، اما حق اظهارنظر، انتخاب نماینده و مواردی از این دست از مردم سلب می‌شود. اینکه روزنامه‌ای به خودش اجازه بدهد که حتی مطلبی درباره امور اجرائی و نه در امور اساسی کشور و ماهیت نظام و رفتاری که با مردم می‌کنند، درج کند، ممنوع می‌شود.

 

*چرا خشونت رضاخان در خصوص اجرای قانون منع حجاب نسبت به کمال آتاتورک در ترکیه، بیشتر بود؟

رضاخان چون فکر می‌کرد از اقدامات کمال آتاتورک در ترکیه عقب افتاده، تلاش کرد که این فاصله را خیلی زود پر کند. او به جای اینکه سعی کند فاصله علمی و پیشرفت در زمینه‌های مختلف را پر کند، به ظاهرسازی متوسل شد و موقعی که از سفر ترکیه برگشت، با صراحت گفت که ملت ایران باید سیرتاً و صورتاً غربی بشود. لذا در حالی که با وجود اجرای قانون کشف حجاب همسر آتاتورک از حجاب استفاده می‌کرد، همسر و دختران رضاخان در مراسم جشن کشف حجاب شرکت کردند. البته در سال ۱۳۰۶ یکی از همسران رضاخان در بالاخانه حرم حضرت معصومه(س) کشف حجاب کرده بود، ولی رضاخان از سال ۱۳۱۷ رسما همسر و دختران خود را بدون حجاب به مجامع آورد. به نظر می‌آید که عدم استقبال جامعه ایرانی باعث شد که رضاخان با خشونت برخورد کند، با این حال احساس عقب‌ماندگی‌ای که رضاخان نسبت به آتاتورک که بعد از سفر ترکیه داشت، علت اصلی اعمال خشونت توسط او بود.

 

*بدنیست اشاره‌ای هم به رفتارهای مأموران رضاخان با بانوان ایرانی در این دوران داشته باشید؟

خشونت مأموران رضاخان به‌گونه‌ای بود که بانوی ایرانی با حجاب تا حمام سر کوچه هم نمی‌توانست برود یا برای دیدن اقوام در خیابان‌ها و معابر نمی‌توانست رفت و آمد کند. اگر کسی پدر یا مادرش از دنیا می‌رفت، نمی‌توانست برای شرکت در مراسم تدفین و تشییع عزیز خودش برود. این موارد واقعاً در تاریخ ایران بی‌سابقه‌اند. زنان ایران به مدت شش سال این مصیبت بر سرشان نازل شد که تبعات بدی هم برای کشور ما داشت. هر چند اکثر مردم استقبال نکردند، ولی بخشی از جامعه، چه کسانی که مقاومت کردند و چه کسانی که مقاومت نکردند، هر دو در آن ماجرا از لحاظ خانوادگی و اخلاقی و زندگی آسیب دیدند.

در واقع خانواده‌های ایرانی از ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۰ به خاطر اجرای قانون منع حجاب مشقت‌های زیادی کشیدند. یاد آن کلام مشهور آخوند خراسانی می‌افتم که وقتی مشروطه‌خواهان بعد از پیروزی بر محمدعلی شاه، کشور را در دست می‌گیرند، همین رفتارها را از خودشان بروز می‌دهند. مرحوم آخوند خراسانی طی اطلاعیه‌ای می‌گوید، «خدا پدر استبداد سابق را بیامرزد که حداقل به دین مردم کار نداشت.»

در این برهه شاهد دوره‌ای هستیم که حکومت به دین، نوع کلاه گذاشتن و لباس پوشیدن، جزئیات زندگی مردم و… کار دارد. این مسئله فقط مختص شهرها هم نبود، بلکه در اقصی نقاط کشور و حتی روستاهای دورافتاده هم مأموران ژاندارمری این قانون را اجرا می‌کردند. مردم در شهرها کمی از زندگی سنتی فاصله گرفته بودند، ولی مردم در روستاها همچنان پایبندی جدی به سنت‌ها داشتند و مأموران حکومتی می‌رفتند و در روستاها مردم را شکنجه و آزار  می‌دادند، حجاب را از سر بانوان برمی‌داشتند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند.

 

*اما در تبلیغات جریان سلطنت‌طلب از رضاخان به عنوان شخصیتی یاد می‌شود که در پی احیای فرهنگ ایرانی است. این ادعا چقدر با واقعیت همخوانی دارد؟

رضاخان اساساً یک آدم بی‌شخصیت، عاری از تربیت دینی، فرهنگی، ملی و اجتماعی بود. لذا بعضی از کارهائی را که خانواده پهلوی انجام می‌دادند، حتی اراذل و اوباش هم انجام نمی‌دادند. مثلاً در خانواده پهلوی ادبیاتی رایج بود که در سطح بسیار نازلی از طبقات اجتماعی که دچار انواع و اقسام فسادها شده‌اند رواج دارد. البته این نوع تربیت در خانواده‌شان ادامه پیدا کرده و بازماندگانشان هم همین‌ طور هستند. بازماندگان پهلوی که با پول غارت شده از ملت ایران در اروپا و امریکا زندگی می‌کنند، هیچ بوئی از فرهنگ ایرانی نبرده‌اند آنها حتی در خانه‌هایشان هم فارسی صحبت نمی‌کنند. این مسئله نشان دهنده آن است که اینها هم با فرهنگ ایرانی بیگانه و هم به رغم شعارهای باستان‌گرایانه و ملی‌گرایانه‌ای هم که می‌دادند، از آداب و رسوم ملی منزجرند.

 

*علاوه بر خشونتی که در این دوره در قبال زنان صورت گرفت، برای دیگر اقشار جامعه چه محدودیت‌هایی اعمال شدند؟

در آن دوره می‌بینیم که مردم در همه حوزه‌ها با محدودیت‌ مواجه هستند. مثلا شاید کسی باور نکند که در دوران سلطنت رضاخان همه مرسولات پستی از سوی حاکمیت سانسور می‌شدند و علاوه بر آن از مقطعی به بعد در کنار هر صندوق پست یک مأمور ‌گذاشته می‌شد و اگر کسی می‌خواست در داخل صندوق پست نامه‌ای بیندازد، مأمور نامه را می‌گرفت و می‌خواند. اگر مطالبش معمولی بود اجازه می‌داد که در صندوق پست انداخته شود. وقتی رضاخان از ایران رفت، دولت اطلاعیه‌ای صادر کرد که در روزنامه اطلاعات چاپ شد که از این به بعد در کنار صندوق‌های پست مأمور نمی‌گذاریم و سانسور را از پست برمی‌داریم. البته در مورد صندوق‌های انتخابات و گذاشتن مأمور در کنار آنها، در دوره‌های پهلوی اول و دوم زیاد خوانده و شنیده‌ایم. هرچند قبل از آن کلی تمهیدات را پیش‌بینی و نمایندگان مخالف و کسانی را که مدنظرشان نبود، از دور خارج و یا تبعید و تهدید کرده بودند. برای آن چهار تا رأی‌ هم که قرار بود به داخل صندوق‌ها ریخته شوند، کنار صندوق‌ها مأمور می‌گذاشتند که ابتدا رأی‌ها را ببینند و اگر خلاف نظر حکومت بود، طرف مورد ضرب و شتم قرار ‌می‌گرفت و رأی او پاره می‌شد. همین شیوه در حوزه‌های پست و… هم وجود داشت. اگر کسی می‌خواست از شهری به شهری برود، باید از شهربانی اجازه می‌گرفت. برای اینکه کسی در ماشینش از رادیو استفاده کند، باید از شهربانی جواز می‌گرفت و از این دست محدودیت‌ها…

 

*در این دوره برای جریانات دینی چه محدودیت‌هایی وضع شدند؟

از ۱۳۱۲ آزادی مردم برای برگزاری مراسم عزاداری محدود شد و دیگر حکومت اجازه نمی‌داد دستجات در خیابان‌ها حرکت کنند. در مکان‌هائی هم که جلسات تشکیل می‌شدند، محدودیت زیادی وجود داشتند. مدتی که گذشت، قرار شد طرحی را تحت عنوان «تقلیل ارباب عمائم» اجرا کنند. طبق این طرح هر روحانی برای ادامه فعالیت دینی و بر تن کردن لباس روحانیت در سال بعد، مجبور به گرفتن جواز از شهربانی بود. این قانون از سال ۱۳۱۴ به بعد به‌شدت اجرا شد. در قانون لباس متحدالشکل، رژیم، علما و مراجع را استثنا کرده بود، منتهی از سال ۱۳۱۴ به بعد چون می‌خواست این استثنا را بردارد، به این سمت رفت که تعداد ملبّسین به لباس روحانیت را کم کند. لذا هر سال به تعدادی از افرادی که قبلاً لباس روحانیت به تن داشتند، جواز داده نمی‌شد. تازه کسانی هم که لباس روحانیت داشتند با این مشکل مواجه بودند که مدام مأمورین از آنها جواز می‌خواستند و اگر همراه نداشتند مورد ضرب و شتم واقع یا دستگیر می‌شدند.

در این دوران علاوه بر برگزاری جلسات عزاداری و تعزیه که قبلاً ممنوع اعلام شده بود، برگزاری جلسات دروس حوزوی هم با محدودیت مواجه شد. حضرت امام(ره) در این خصوص اشاره می‌کنند که آن دوران وقتی ما برای مباحثه علمی همراه دیگر طلاب به بیابان‌های اطراف قم می‌رفتیم، در بازگشت از سوی مأموران که فهمیده بودند ما برای مباحثه به بیابان‌ها می‌رویم، مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفتیم. واقعا در هیچ دوره‌ای، حداقل از دوره صفویه به بعد، شاهد چنین صحنه‌هائی در امور دینی کشورمان نیستیم.

 

*مشاوران رضاخان در امور فرهنگی و سیاسی این دوران چه کسانی بودند؟

۵۳ نفر از روشنفکران دوره مشروطه که رویکرد غرب‌گرایانه داشتند، همه با رضاخان همراهی کردند. افرادی نظیر محمدعلی فروغی، سیدحسن تقی‌زاده، عبدالحسین تیمورتاش، تدین، داور، نصرت‌الدوله فیروز، سردار اسعد بختیاری، جعفرقلی‌خان، علی‌اصغر حکمت، رضازاده شفق و … کسانی بودند که امور فرهنگی و سیاسی دوره رضاخان را اداره می‌کردند و به او مشورت می‌دادند. البته چون رویکرد نظامی داشت، از یک جائی به بعد دیگر به مشورت اینها هم توجه نمی‌کرد. البته این بدین معنا نیست که همه نظامی‌ها این‌ طور هستند. رضاخان واقعاً خوی ددمنشانه‌ای داشت و از اهرم نظامی‌گری به این شکل استفاده می‌کرد، وگرنه هر نظامی‌ای این‌طور رفتار نمی‌کرد و نمی‌کند.

 

*امروزه با توجه به حوادث اخیر برخی سلطنت طلبان سعی دارند برای گمراهی نسل جوان به مقایسه دوره پهلوی با دوران حاضر بپردازند.

دوره پهلوی در کشور ما دوره سیاهی است. از همان ابتدا که پهلوی‌ها روی کار آمدند، ما شاهد آغاز سیه‌روزی و تیره‌بختی مردم کشور خودمان هستیم. دوره ۵۷ ساله پهلوی را با جمهوری اسلامی حتی مقایسه هم نمی‌توان کرد. اتفاقاتی که بعد از پیروزی انقلاب در کشور ما رخ دادند کاملاً در تقابل با آن چیزی است که در دوره پهلوی رخ داده  است. ساختار نظام اسلامی، مردم‌سالاری‌ای که در نظام حاکم است و استقلالی که کشور ما با انقلاب به دست آورد و پیشرفت‌هائی که در حوزه‌های مختلف داشته‌ایم که یک زمانی برای ایرانی‌ها منطقه ممنوعه بود و الان هم برای خیلی از کشورهای منطقه ممنوعه است و نمی‌توانند وارد آن حوزه‌ها بشوند، بعد از انقلاب در کشور ما رخ دادند. استقلال در حوزه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، تعریف نظام سیاسی حاکم بر کشور بر اساس مبانی دینی، اتفاقاتی است که به‌طور ویژه در دوره جمهوری اسلامی رخ داده و با هیچ‌یک از دوره‌های قبل قابل مقایسه نیست. دوره پهلوی را شاید بهتر باشد که با دوره‌های قبل از خودش مقایسه کنیم و بعد از آن به سراغ مقایسه کل آن دوره‌ها با چهل و یک سال اخیر بپردازیم.

*با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قراردادید.