Tag Archives: امام رضا

29دسامبر/21

ویژگی‌های دوران امامت امام رضا(ع)

مقدمه

رفتار و فعل هر یک از ائمه معصومین(ع) در هر یک از شئون حیاتشان در عالم دنیا از فعل سایر معصومین(ع) گسسته و جدا نیست؛ بلکه فعل هر معصومی همچون حلقه‌های پیوسته یک زنجیر با افعال سایر معصومین ارتباط دارد و افعال معصومین، فعل یکدیگر را نقض نمی‌کنند.

در زیارت غدیریه می‌خوانیم: «لَا تَزِیدُنِی کَثْرَهُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّهً، وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَهً، وَ لَوْ أَسْلَمَنِی النَّاسُ جَمِیعاً لَمْ أَکُنْ مُتَضَرِّعاً، اعْتَصَمْتَ‌ بِاللَّهِ‌ فَعَزَزْتَ ، وَ آثَرْتَ الْآخِرَهَ عَلَى الْأُولَى فَزَهِدْتَ، وَ أَیَّدَکَ اللَّهُ وَ هَدَاکَ، وَ أَخْلَصَکَ وَ اجْتَبَاکَ. فَمَا تَنَاقَضَتْ أَفْعَالُکَ، وَ لَا اخْتَلَفَتْ أَقْوَالُکَ، وَ لَا تَقَلَّبَتْ أَحْوَالُک؛ کثرت مردم در پیرامونم عزّتى به من نیفزاید و پراکنده شدنشان ترسى به من اضافه نکند. اگر همه مردم از من دست بردارند، نالان نشوم. پناهنده به خدا شدى و عزّت یافتى. آخرت را بر دنیا برگزیدى‌ و پارسا شدی. خدا تأییدت کرد و راهنمایى فرمود و در گردونه خلوص قرار داد. و تو را برگزید. کردارهایت ضد و نقیض‌ نشدند. گفتارهایت اختلاف نیافتند. حالاتت زیر و رو نشدند.»

بنابراین علاوه بر اینکه همه افعال امام معصوم(ع) در همه شئون با یک دیگر هماهنگ‌اند، افعال هر یک از معصومین(ع) نیز با افعال امام معصوم دیگر نیز هماهنگ و پیوسته‌اند. فعل امیرالمومنین(ع) ادامه فعل رسول اکرم‌(ص) است و رسالت ایشان با حلقات افعال سایر اهل بیت(ع) صورت می‌پذیرد. از همین روست که شما می‌توانید کلام امام هادی(ع) را قرینه کلام امیرالمومنین(ع) قرار بدهید. چنین هماهنگی‌ای را در کلام غیرمعصوم نمی‌توان پیدا کرد.

با داشتن چنین توجهاتی که لازمه تفقه در فعل معصوم(ع) است، می‌توان درباره دوران امامت امام رضا(ع) و هجرت آن حضرت سخن گفت.

 

*‌ شرایط سیاسی ائمه معصومین(ع) پیش از امام رضا(ع)

هجرت امام رضا(ع) ادامه سلسله رفتارهای نبی اکرم(ص)، امیرالمومنین(ع) و سایر معصومین(ع) است و بدون توجه به رویکردهای رفتار سیاسی این بزرگواران نمی‌توان این هجرت را تحلیل کرد. اگرچه با بعثت نبی اکرم‌(ص) تاریخ جهان اسلام آغاز می‌شود؛ اما برپا شدن دولت سقیفه، ادامه این مسیر را دچار چالش‌هائی می‌کند که با دوراندیشی و تدابیر امیرالمومنین(ع) و دیگر معصومین(ع) رسالت آن حضرت ادامه‌ می‌یابد. یکی از مراحل تحقق این رسالت عظیم، هجرت امام رضا(ع) از مدینه به مرو است.

پس از رحلت نبی اکرم‌(ص) و شکل‌گیری آن حوادث، امیرالمومنین(ع) به‌طور مستقیم با شخص سران ظلم و نفاق درگیر نمی‌شوند؛ بلکه با اتخاد تدابیر بلندی که در شأن معصومیت و ولایت امام است، به جنگ با محصول آنها، یعنی «نکث» و «قسط» و «مروق» می‌روند و چشم فتنه را کور می‌کنند. لذا سرحلقه بصیرتی که محصول رویارویی‌های امیرالمومنین(ع) با ناکثین و قاسطین و مارقین است، ارزشمندترین و غنی‌ترین سرمایه شیعه در طول تاریخ است. حضرت وقتی آماده شهادت شدند، مأموریت خودشان در کور کردن چشم «ظلماتٌ بَعضُها فَوقَ بَعض» را که همان ظلمات حاصل از آن حوادث است، تمام کرده بودند. شاهد این مطلب بخشی از زیارت غدیریه است: «وَ لَمَّا رَأَیْتَ قَدْ قَتَلَتْ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ، وَ صَدَّقَکَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَعْدَهُ، فَأَوْفَیْتَ بِعَهْدِه؛ زمانى که دیدى پیمان‌شکنان و ستمکاران و بیرون‌رفتگان از دین را کشتى و رسول خدا که درود خدا بر او و خاندانش باد، وعده‌اش را به تو راست گفته بود، تو هم به عهدش وفا کردى.»

پس از ایشان، دشمن در برابر تدابیر امام حسن مجتبی و امام حسین(ع) ناچار شد در برابر نشر و پخش معارف اهل‌بیت(ع) سد ایجاد کند و مانع از گسترده‌‌تر شدن دامنه مخاطبان علوم اهل‌بیت(ع) عترت و طهارت شود. هر دو امام بزرگوار در این مسیر با شهادتشان، روح تازه‌ای در کالبد جامعه شیعه دمیدند. برای چگونگی خفقان سیاسی و فرهنگی دوره بنی‌امیه دقت در این کلام علامه طباطبایی(ره) کافی است: «من همه وسائل‌الشیعه را که تتبع کردم، بیش از سه روایت فقهی از سیدالشهداء(ع) پیدا نکردم!» این مطلب، خیلی عجیب است، زیرا عموم مسلمان‌ها بر این ‌مسئله اتفاق نظر دارند که علم نبی اکرم‌(ص) در میان خاندان ایشان است. یعنی حتی اگر دسته‌ای از مسلمانان به خطا رفته و مرجعیت و رهبری سیاسی امام معصوم در جامعه اسلامی را نیز قبول نداشته باشند؛ عموم مسلمانان، مرجعیت علمی اهل‌بیت(ع) را به رسمیت می‌شناسند. حال در جامعه اسلامی چه اتفاقی افتاده است که ابوحریره‌ها، مرجع روایت حدیث از نبی خاتم می‌شوند؛ اما از سیدالشهداء(ع) در جامع‌ترین کتاب فقهی و روایی شیعه، بیشتر از سه حدیث نقل نمی‌شود؟ این ‌مسئله حکایت از آن دارد که مردم در این دوره، حتی مسائل فقهی‌شان را هم از ائمه معصومین(ع) نمی‌پرسیدند.

بنابراین خون سیدالشهدا(ع)، موجبات نابودی دستگاه شیطان و منزوی شدن شیاطین انس و جن را فراهم کرد و رجعتی به سمت شیعه پدید آمد و بستری فراهم شد تا امام باقر(ع) و امام صادق(ع) انقلاب عظیمی را در حوزه اندیشه جهان اسلام راه بیندازند و زمینه تأسیس جغرافیای جدیدی را برای شیعه فراهم آورند.

اما آنچه خون سیدالشهدا(ع) را به انقلاب علمی امام باقر(ع) و امام صادق(ع) پیوند می‌دهد، تصرفات عظیم امام سجاد(ع) با «احیای توحید و معنویت» از یک سو و «احیای توجه به اهل‌بیت(ع) از طریق توجه به عاشورا» از سوی دیگر است که قیام اباعبدالله(ع) را به بار نشاندند و حقیقت رسالت نبی اکرم(ص) را دیگر بار احیا کردند. خلاصه کردن طریق مبارزه امام سجاد(ع) به دعا، در شأن تحلیل فعل معصوم و توصیف مقامات امام نیست. این تحلیل، بیشتر از آنکه توصیف امام باشد، تحقیر امام است. صحیفه سجادیه، تجلّی احیای توحید در جامعه مسلمان‌هاست. فعل اصلی ایشان در ایام امامتشان، احیای دیگرباره معنویت حقیقی فراموش‌شده‌ای است که در خلاء این معنویت، مرجعیت اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) به فراموشی سپرده شده و فرزند رسول خدا در این فراموشی به مسلخ رفته بود.

این بازگشت و توجه به امام معصوم، محصول تصرفات امام سجاد(ع) برای اصلاح انحرافی است که پدر بزرگوارشان نیز برای مبارزه با آن قیام کرده بودند. در اثر مشی امام سجاد(ع)، مردم این امکان را پیدا کردند که معنویت و قداست امام معصوم(ع) را ببینند و سرچشمه توحید و بندگی را پیدا کنند. پس، این‌ طور نیست که حضرت با دعا به جنگ با بنی‌امیه رفته باشند؛ بلکه دعا یکی از شئون امامت ایشان و احیای معنویت است. به بیان دیگر؛ صحیفه تجلی احیای توحید در جامعه زمان امام سجاد(ع) است؛ نه ابزار مبارزه حضرت.

در پی مراجعه مردم به خانه اهل‌بیت(ع) که نتیجه تلاش‌های امام سجاد(ع) بود، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) جایگاه مرجعیت علمی امام معصوم را نیز در جامعه اسلامی احیا و معادله مراجعه مردم برای حل و فصل مسائل فقهی را عوض کردند. پیشتر، جامعه شیعه مسائل فقهی‌اش را از اهل سنت اخذ می‌کرد؛ اما در این دوره با احیای مرجعیت علمی امام معصوم، کار به جایی رسید که بزرگان هر چهار مذهب اهل سنت در مکتب تدریس امام صادق(ع) حضور پیدا می‌کردند و از شاگردان آن حضرت به شمار می‌آمدند.

امام باقر(ع) و امام صادق(ع) با ایجاد پایگاه مرجعیت علمی در جهان اسلام، نه تنها شیعیان که حتی اهل سنت را از افتادن در ورطه انحطاط فکری نجات دادند و چهارچوب‌های مقننی را در معارف اسلامی بنا نهادند. آنان ضمن اتخاذ تدابیر بلند با تربیت شاگردان فقهی در بدنه اهل سنت در برابر پدید آمدن انحراف‌های خطرناک‌‌تر که می‌توانست به فروپاشی جامعه اسلامی منتهی شود و نام اسلام و مسلمانی را یکسره در تاریخ به فراموشی بسپارد، ایستادند. اگر امروز عموم مسلمانان به جای داشتن معنویت مبهم، وارث معارف متقن و مستدلی هستند؛ همه اینها مدیون تدابیر این دو امام بزرگوار و عظیم‌الشأن است.

دوره حضرت موسی‌بن جعفر(ع) نیز دوره فوق‌العاده‌ای است و توسعه جغرافیایی شیعه حاصل تدابیر ایشان است. جمعیت شیعیان، فراوان، اما در اطراف دنیای اسلام پراکنده بودند. ایشان کاری کردند که بنی عباس مجبور شدند روش خود را تغییر بدهند و برای مهار شیعه، سیاست دیگری را اتخاذ کنند. این تغییر، به ویژه در دوران حاکمیت مأمون کاملا هویداست.

 

* ویژگی‌های دوران امامت حضرت علی‌بن موسی الرضا(ع)

مأمون که یکی از باهوش‌ترین خلفای عباسی بود، بر آن شد تا با شریک کردن امام رضا(ع) در امر حکومت، این چرخش سیاسی را به شیعیان آن حضرت نشان دهد. هدف او از شریک کردن امام رضا(ع) در حکومت خود، این بود که به همه نشان دهد ‌که حکومت، قدسی و زمینی و آسمانی ندارد و حتی اگر امام شیعه نیز در این مسند بنشیند و دست او به حکومت باز شود، همان سیاستی را در پیش می‌گیرد که ما انجام می‌دهیم! امام رضا(ع) نیز بر آن بودند تا با پذیرفتن ولایتعهدی، این ‌مسئله را نشان دهند که خلافت الهی، امر دیگری است و اگر امام بر مسند حکومت بنشیند، به گونه دیگری رفتار خواهد کرد.

در مورد تحولات عظیم جامعه شیعه در عصر امام رضا(ع) که با تدابیر آن حضرت صورت گرفتند، تنها وجه ظاهری و مُلکی آنها مد نظر نیستند، بلکه باطن تحولات و آن حقیقت ملکوتی‌ای که با تصرفات ایشان صورت پذیرفت، اهمیت دارد که از دسترس ما خارج است.

یکی از تغییرات جدی‌ای که در عصر امام رضا(ع) واقع شد، این بود که گفتمان امامت و گفت‌وگو در باب ولایت ائمه معصومین(ع) به‌طور جدی در جامعه رواج یافت و تقیه در موضوع ولایت نسبت به زمان‌های قبل برداشته شد. این موضوع را در احتجاجات آن حضرت می‌توان مشاهده کرد. از همین روست که اکثر معارف سنگین حول مقامات ائمه(ع) در دوره ایشان آشکار شدند و زمینه‌ای پدید آمد تا معارف بیشتری چون زیارت جامعه کبیره و زیارت ائمه المومنین، در زمان امام هادی(ع) بیان شوند و بستر معرفی امام و امامت از نو احیا شود.

در پی نشر و احیای چنین معارف نابی بود که جامعه شیعه این قابلیت را پیدا کرد تا برای اولین بار به امام خردسال امتحان شود و از این آزمایش سخت، سربلند بیرون آید. شیعه در زمان امام رضا(ع) به‌قدری بالغ شده بود که پس از ایشان، انشعاب جدی دیگری در میان شیعیان پدیدار نشد؛ در حالی که سه تن از امامان پس از ایشان – امام جواد، امام هادی و امام عصر(ع) – از نظر سنی، خردسال بودند.

در نقل آمده است: «روزی جناب علی‌ بن جعفر علیه الرحمه، عموی ثامن الائمه(ع)، در میان شاگردان خود در مسجد نبوی نشسته و مشغول تدریس بود. در همین حال، امام جواد(ع) که به حسب ظاهر خردسال بودند، وارد شدند. جناب علی ‌بن جعفر به احترام ایشان، تمام قد بلند شد؛ به استقبال حضرت رفت؛ با تحت الهنک خود، غبار کفش حضرت را پاک کرد  و دست حضرت را بوسید. شاگردان که از این کار ایشان تعجب کرده بودند، گفتند: «این کار شایسته شما نیست! سن و سالی از شما گذشته و عالم بزرگی شده‌ و چند تن از امامان را درک کرده‌اید.» علی ‌بن جعفر در پاسخ به پرسش آنها گفتند: «این گونه نیست. خدای متعال، محاسن سفید مرا لایق امامت ندانسته‌ و در عوض این آقازاده را لایق چنین مقامی دیده‌ است.»

چنین فهمی تصادفی نیست؛ بلکه از رشد جامعه شیعه در درک عمیق‌تری از معنای امامت و ظرفیت بالاتری از تحمل ولایت حکایت دارد. این بلوغ، محصول تصرفات و معارفی است که امام رضا(ع) ضمن هجرت خود از مدینه به مرو، در اختیار جامعه شیعه قرار دادند و ظرفیت شیعیان را تا حد اطاعت از امام خردسال ارتقا بخشیدند. عجیب‌‌تر اینکه، کسانی در برابر امامت امام جواد(ع) تسلیم شده بودند که از علمای بزرگ شیعه محسوب می‌شدند و شاگردی امام صادق(ع) را تجربه کرده بودند.

اگرچه شیعیان در زمان ولایت امام رضا(ع) از کثرت قابل توجهی برخوردار شده بودند، اما در دنیای اسلام  متفرق بودند و مرکزیت خاصی نداشتند. در چنین شرایطی بود که امام رضا(ع) به مرو هجرت فرمودند و تدابیری اندیشیدند که مأمون مجبور شد به بغداد کوچ کند. بخش دیگری از تدابیر تاریخی ثامن الحجج(ع) فراخواندن امام‌زاده‌ها به سمت خراسان بود. هجرت این بزرگواران موجب شد تا مدنیت شیعه در ایران، حول امام‌زاده‌ها شکل بگیرد و شهرسازی در ایران، حول بیوت نور ائمه اطهار(ع) توسعه یابد. یعنی، مردم به‌جای آنکه مانند سایر اقوام و ملل حول آب و مرتع و علفزار خوب جمع شوند؛ حول نسل نورانی نبی اکرم‌(ص) گردآمدند. از این روست که: «بنیان جامعه شیعه، علی التقواست.»

حضرت در هجرتی که به خراسان داشتند، ضمن ایجاد مرکزیت برای شیعیان، حقیقت ولایت و امامت را احیا و شأن امام را به جامعه اسلامی معرفی کردند. تلقی من از اینکه می‌گویند: «ثواب زیارت امام رضا(ع) از ثواب زیارت جدشان بیشتر است» از این ‌مسئله نشأت می‌گیرد که ثواب زیارت امام رضا(ع) «ثواب اقامه» است. بارگاه ایشان، زیارتگاه شیعیان دوازده‌امامی است و تنها کسانی به زیارت ایشان نایل می‌شوند که شیعه تام باشند. زیارت امام رضا(ع) به معنای اقامه ولایت دوازده امام معصوم است؛ لذا ثواب هر قدمی که برای زیارت ایشان برداشته می‌شود، معادل یک حج عمره مقبوله محاسبه می‌شود. این هجرت پربرکت، زمینه‌ای را فراهم آورد تا دولت و پادشاهی شیعی در ایران مستقر شود و ان‌شاءالله حکومت ولایت فقیه مقدمه عصر ظهور باشد.

03ژانویه/21

برکات وجودی حضرت معصومه«س» در قم

درآمد:

فروغ فاطمی

نور هر جا باشد، مایه رشد و بالندگی و حیات است.

انوار پاک ذریّه پیامبر«ص» در همه جای جهان گسترده است. هرجا نشانی و اثری و مرقد و مزاری از یکی از فرزندان پیامبر خاتم«ص» وجود دارد، دل‌های پاک را جذب کرده و کانونی برای رشد ایمان و همایش مؤمنان و گسترش معنویت دینی و آموزه‌های اهل بیت«ع» شده است.

از نسل امام هفتم، حضرت موسی‌بن جعفر«ع» سه یادگار عزیز و اثرگذار و پرجاذبه در کشور ما وجود دارند که هر کدام، شعاعی از معنویت و جاذبه‌های ملکوتی را پدید آورده‌اند:

حضرت علی‌بن موسی الرضا«ع» در خراسان، خطه شرق کشور

حضرت معصومه«س» در قم و مناطق مرکزی ایران

حضرت شاهچراغ، احمدبن موسی«ع» در خطه فارس و شیراز

کشورمان در سایه این سه خورشید فروزان که فرزندان بلافصل امام معصوم‌اند، فروغی ویژه یافته و آثار و برکات مرقد منورشان، قرن‌هاست که نعمت‌های مادی و معنوی را بر سر و روی این ملت نثار کرده است.

خدا را شکر.

در این نوشته، نگاهی به برکات وجودی حضرت معصومه«س» در تاریخ کشورمان و امت شیعه، از گذشته تاکنون و با نگاهی به آینده، خواهیم داشت.

 

  1. حرم امامان

قم، طبق روایات، حرم اهل‌بیت«ع» و حریم امامان و پناهگاه شیعیان است.

بانویی در آن مدفون است که بارگاهش چون نگینی در این خطه کویری می‌درخشد و حرمش چشمه‌ای پرفیض و کرامت‌جوش است که نه تنها کبوتران بر آسمان مزارش عاشقانه طواف می‌کنند، بلکه پروانگان شیفته علم و معرفت و عرفان، از سراسر ایران، بلکه از کشورهای دیگری همچون حجاز، بحرین، هند، پاکستان، ترکیه، عراق، سوریه، لبنان و کشورهای آفریقایی و آسیایی دور به این وادی نور آمده‌ و توشه معنوی برگرفته و دانش و دین را به ارمغان ‌برده‌اند.

حوزه علمیه قم به برکت مرقد پاک این بانو پدید آمده و دوام یافته و نورافشانی کرده است و می‌کند. ایران ما از «فروغ رضوی» و «عصمت فاطمی» روشن و مطهر است.

این دو برادر و خواهر، یکی از شرق کشور همچون خورشید می‌درخشد و بر ایران بزرگ نور می‌افشاند، دیگری در قلب کشور، از خاستگاه نهضت، مرکزیت حوزه فقاهت و عاصمه تشیع را گرم و پرجنب و جوش و حرکت‌آفرین نگه داشته است.

از زلال فیض این دختر امام و معصومه اهل‌بیت«س»، این شهر کویری طراوت یافته و همواره خرم و شاداب است، و… دلگشا و خردافزا و ایمان‌ساز!

این بانوی جوان، در دانش و کمال، حدیث و فضیلت، ایمان و ثبات قدم و اراده و فداکاری و هجرت، پایگاه و جایگاه بلندی داشت و دل‌های عاشقان عترت را مجذوب خود ساخت. علمای فرزانه و فقیهان بلندمرتبه، به آستان‌بوسی او افتخار می‌کنند و قم به برکت ایشان «قم» شده است.

 

  1. ودیعه اهل‌بیت«ع»

دختر موسی‌بن جعفر«ع» در سال ۲۰۱ هجری چشم از جهان فرو می‌بندد و در تربت قم در قطعه زمینی به نام «بابلان» به خاک سپرده می‌شود تا ودیعه‌ای از آل‌الله«ع» این سرزمین را قداست بخشد و دل‌ها را جذب این آب و خاک کند و مغناطیسی باشد برای جان پاک و روح‌های شیفته حق.

پاره‌ای از تن اهل‌بیت«ع» به ودیعت در این شهر مدفون می‌شود تا نشانی از عشق و ولای این سرزمین و مردمانش به خاندان عصمت باشد. این شهر کویری از آن پس تبدیل به بوستان علم و گلشن فقاهت می‌شود و ناشر علوم اهل‌بیت«ع» و لبّ لباب قرآن و حدیث.

اگر شکوفه «حوزه علمیه» بر این شاخه جدا افتاده از اهل‌بیت«ع» می‌روید، برای نشاط‌بخشی به مکتب و مرام خاندان رسول«ص» است تا بشریت هم از نشاط مکتب، نشاط و حیات یابند.

پس گزاف نیست اگر حضرت معصومه«س» را با شأن و شرافت و پیوندی که با شجره طیبه و کانون علم و فضیلت و کمال دارد، «فاطمه ثانی» بدانیم.

 

  1. مرکزیت شیعه

قم از دیرباز و از زمان امامان، مرکز شیعه بوده و چهره‌های برجسته‌ای از راویان و عالمان، از این شهر برخاسته، یا در این شهر زیسته‌اند.

مرقد مقدس آن بانوی نور که به توصیه ائمه معصومین«ع» مزار شیعه شده، بر رونق و موقعیت و جاذبه معنوی این شهر افزوده است. به‌تدریج، کتابخانه‌ها، مدارس دینی و بالاخره در سال ۱۳۱۰ هجری «حوزه علمیه قم» به دست مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی تأسیس و احیا می‌شود و این حوزه که پیشتر هم وجود داشت، جانی تازه می‌گیرد. به همین سبب، مرحوم حائری یزدی به «آیت‌الله مؤسس» مشهور می‌شود و فرزانگان بسیاری به این شهر هجرت می‌کنند و بر وجهه و اعتبار و مرکزیت آن، جنبه جهانی می‌بخشند و آفاق را از انوار قم می‌آکنند.

زائران بارگاهش و پروانگان شیفته حرمش از سراسر ایران و کشورهای مختلف می‌آیند تا دل را در کوثر زیارتش صفا بخشند و از علوم اهل‌بیت«ع» بهره گیرند. این حرم مطهر در دوره‌های مختلف بازسازی شده، توسعه یافته تا به صورت کنونی، شکوهمند و آبرومند و پرجاذبه شده است.

اینک قم، تنها یک شهر نیست، یک «فرهنگ» است.

قم، جغرافیا نیست، تاریخ است.

قم یک آبادی نیست، یک تمدن است.

 

  1. بُعد بین‌الملل

عظمت و شکوه این شهر و حریم و حرم، ریشه در باورهای مقدس مسلمانان و دلدادگان عترت دارد.

امروز علاوه بر زائران حرمش، از ده‌ها کشور خارجی، هزاران دلباخته در پی آموختن علم دین و فرهنگ ناب تشیع و میراث عترت، در این شهر به سر می‌برند و در سایه حرم نورانی بانوی کرامت، معارف اسلام و قرآن را می‌آموزند تا مبلغ دین و پیام‌رسان حوزه و نشر دهنده اندیشه‌های انقلابی در اقصی نقاط جهان باشند.

کم نیستند دانش‌آموختگانی که از این حریم و حرم توشه برگرفتند و به کشورهای خود برگشتند و پایه‌گذار حرکت‌های علمی، اصلاحی و انقلابی در جای جای جهان شدند و ندای حق سر دادند. این، تحقق پیشگویی‌های امامان ما در باره قم و  حضرت معصومه«س» است.

امام کاظم«ع» می‌فرماید: «قم،  آشیانه آل محمد و پناهگاه شیعیان آنان است.»(۱)

امام صادق(ع) می‌فرماید: «شیعیان و  دوستداران ما در قم‌اند. عمارت و آبادی در قم زیاد خواهد شد و مردم آهنگ قم می‌کنند و در آن گِرد می‌آیند، به‌طوری که نهر مخصوص، در میان شهرستان قرار می‌گیرد.»(۲) (توسعه مدنی و جغرافیایی)

نیز آن حضرت می‌فرماید: «بزودی کوفه از مؤمنان خالی می‌شود و علم از آن جمع می‌شود. همان ‌طور که مار در لانه‌اش جمع می‌شود. سپس علم و دانش در شهری که به آن «قم» می‌گویند، ظاهر می‌شود و آنجا مرکز علم و فضیلت می‌شود.»(۳) (مرکزیت علم دین و فقه اهل بیت)

و می‌فرماید: «علم از قم به سایر بلاد در مشرق و مغرب سرازیر خواهد شد و حجت خدا بر مردم تمام می‌گردد، آن‌چنان که احدی بر صفحه زمین باقی نخواهد ماند که دین به او نرسیده باشد.»(۴)

آیا اینها جز تحقق همان پیشگویی‌های معصومین«ع» است؟

 

  1. خاستگاه انقلاب

در انقلاب اسلامی در عصر حاضر نیز ندای «قم» بود که بر رواق تاریخ معاصر انعکاس یافت. «۱۹ دی» بارقه‌ای از دل پرالتهاب ساکنان شهر کریمه اهل‌بیت«س» بود که درخشید و همه جای ایران را گرفت و به آفاق جهان معاصر دامن کشید و آن «موج خون» به ساحل پیروزی رسید.

شرح این موضوع در این مختصر نمی‌گنجد.

ایران با نیروی «الله اکبر» روی پای خود ایستاد. ایران «قائم» شد و قم به ثمر «قیام» نشست. در دهه فجر، نوری که از این شهر اهل‌بیت«ع» درخشیده بود، جهانگیر شد. پیروزی «فتوا» و «مرجعیت» را جشن گرفتیم. اینها همه از جوشش چشمه کویر و عصمت قم، حضرت معصومه«س» بود که به برکت مزار او هنوز هم فقه و فلسفه و حدیث و قرآن و ایمان و انقلاب، از این شهر به آفاق گیتی دامن‌گستر است.

سلسله‌ای نورانی از قبور علمای دین و شهدای نهضت و فرزانگان، در جوار حرم کریمه می‌درخشد. عالمان و شهیدانی همچون آیات عظام حائری یزدی، خوانساری، صدر، علامه طباطبایی، شهید مطهری، شهید مدنی، گلپایگانی، اراکی، بهاءالدینی، بهجت، بروجردی، شیخ فضل‌الله نوری، شهید قدوسی و… ده‌ها فرهیخته دیگر که هر کدام، سر بر آستان این بانو نهاده‌اند و خاک کف پای زائرانش گشته‌اند. روحشان شاد.

 

  1. چشم‌انداز آینده

اینک شهر قم، بعد بین‌المللی یافته؛ قطب فقاهت و علوم قرآنی و حدیثی و اخلاق و عرفان و خاستگاه انقلاب و پیشتاز در حرکت‌های نوین انقلابی و الگویی الهام‌بخش شده است.

ولی نباید به افتخارات گذشته بسنده کرد. ظرفیت قم برای نورافشانی و هدایتگری و الگو شدن در عرصه‌های مختلف بسی بالاست.

قم یک شهر زیارتی است. باید به جاذبه گردشگری مذهبی آن افزود و امکانات درخور این شهر را فراهم کرد تا در کنار اقامت بیشتر زائران و مسافران از بلاد مختلف، بعد اقتصادی این شهر هم تقویت شود.

قم شهری علمی است. تولیدات علمی، نرم‌افزارها، کتاب، مجلات و آثار هنری این شهر باید به‌سهولت در همه جا پخش شوند. اطلاع‌رسانی در باره حجم عظیم تولیدات علمی، دینی این شهر می‌تواند چرخه ارتباط و تهیه و استفاده از آن را سرعت بخشد. در این عرصه از زمان عقبیم و کارهای ناکرده بسیارند.

زائرانی که به عشق حضرت معصومه«س» از هند، پاکستان و کشورهای عربی و آسیایی به این شهر می‌آیند، باید از نظر تبلیغات دینی و دستاوردهای معرفتی تغذیه شوند. این مهم می‌طلبد که در قم و مجموعه آستان مقدس و حوزه، نیروها و امکانات و کادر قوی و مجهز برای این پاسخگویی وجود داشته باشد تا نقش تبلیغی این شهر درخشان‌تر شود.

امروز قم، در کانون توجه جهانیان است. به‌ویژه حضور مراجع تقلید و حوزه علمیه در این شهر، جهانیان را نسبت به آنچه در آن می‌گذرد، حساس کرده است و سخن حوزه و قم در سطح جهان بازتاب سریع و اثرگذاری دارد.

بیداری و به روز بودن، تحرک و شتاب، غنای محتوایی، ظرافت بیان، قوت اطلاع‌رسانی و نیروهای فعال و کارآمد، می‌تواند شعاع برکات وجودی حضرت معصومه«س» و حرم مطهرش را در مقیاسی وسیع‌تر افزایش دهد. اینجاست که نقش مبلغان زبان‌دان و جهان‌شناس و آشنا به نیازها و اولویت‌ها روشن می‌شود. اگر قم برای جهانیان، آن‌ گونه که باید شناخته شده نیست، باید آن را شناساند.

شخصیت حضرت معصومه«س» و مشی و مرام اهل‌بیت«ع» باید بیشتر و بهتر معرفی شود. مرجعیت حوزه و علمای دین باید در مورد خط صحیح دین و قرآن برجسته‌تر شود. اگر امامان، قم و مردم قم را «حجت» برای مردم دیگر بیان کرده‌اند، این «حجیّت» باید در عمل اثبات شود.

اگر امام رضا«ع» فرمود: «بهشت هشت در دارد (یک در، یا) سه در از درهای بهشت برای اهل قم است.»(۵) باید این درها به وسیله علم و دینداری و هدایتگری و بصیرت، به روی قمی‌ها و مرتبطین با این شهر گشوده ‌شوند و بستر ورود به این مدینه، از این در و درگاه فراهم آید.

اگر در روایات است که، «لولا القمیّون لضاع الدین؛(۶) اگر قمی‌ها نبودند، دین تباه می‌شد» آگاهان این شهر و دیار و عالمان و اندیشمندان فرزانه، باید با بدعت‌ستیزی و مقابله با خرافه‌گرایی، به این نقش مهم در صیانت از باورهای دینی اقدام کنند و جلوی مذهب‌سازان منحرف و وابسته را بگیرند.

این عاصمه و این حرم ظرفیت‌های فراوانی دارند که در پرتو آنها دامنه تأثیرگذاری فرهنگی و دینی قم افزایش می‌یابد و برکات وجودی حضرت معصومه«س» که مدفن پاکش در این دیار است، گسترده‌تر می‌شود.

آنچه گفته شد تنها نمی از یمی بود؛ باشد که شاهد شکوفایی بیشتر گل‌های این حرم باشیم.

دنیا، تشنه عطر محمدی«ص» است.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۱۴٫

۲- همان، ص ۲۱۵٫

۳- همان، ص ۲۱۳٫

۴- همان، ص ۲۱۳٫

۵- همان، ص ۲۲۸ و ۲۱۶٫

۶- همان، ص ۲۱۷٫

10اکتبر/20

مکتب رضوی حلقه‌ وصل نظام علوی و نهضت حسینی به تمدن مهدوی

اشاره:

دکتر موسی نجفی، استاد علوم سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و نویسنده‌ی کتاب تمدن رضوی است. متن حاضر گفتگوی صمیمانه با ایشان درباره‌ی تمدن رضوی است. دکتر نجفی در این گفتگو به پرسش‌هایی مانند چیستی تمدن مولفه‌های اصلی تمدن، تفاوت تمدن اسلامی و غربی، چیستی مکتب رضوی و به تبیین اوصاف تمدن رضوی پاسخ داده‌اند.

 

 

*موضوع گفتگوی ما «مولفه‌ها و شاخص‌های تمدن رضوی» است. پیش از ورود به بحث تمدن رضوی ابتدا درباره چیستی و مولفه‌های تمدن توضیح بفرمائید.  

تمدن معادل واژه «civilization» از ریشه لاتینی « civitas» به معنای شهر و شهروندی در زبان‌های فرانسـه و انگلیسی است. این لفظ کـه از کلمه عربی مدینه (شهر) گرفته شـده، معـادل رایج آن در عربی(الحضاره) از ریشۀ حضور و تجمع است. اما تعریف اصطلاحی تمدن با تعاریف متفاوتی همراه است و در این مورد اکه چه چیزی را تمدن بدانیم، هیچ اجماعی وجود ندارد. به نظرم برای تمدن اعم از اسلامی و غیر اسلامی می‌توان به ویژگی‌های نوزده‌گانه‌ای اشاره کرد که به منزله جنس تمدن هستند. البته هر تمدنی اعم از اسلامی و غربی فصل خاص خود را دارد که باید آن را در نظر گرفت.

برخی از ویژگی‌های نوزده‌گانه عبارتند از:

شهرنشینی، خلاقیت و نوآوری، فرهنگ بارور، قانونمندی، اخلاق‌مداری، شکوفایی همه استعدادهای انسانی، شکوفایی هنرها و صنایع، ایجـاد نظام‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی. یکی از عناصر تمدن

شهرنشـینی اسـت. تمـدن در روسـتاها، محیط‌های کوچـک و جنگل‌ها به وجـود نمی‌آید. از دیگـرشـرایط جغرافیایی تمدن‌ها، اعتـدال دمایی است. تمدن در مکان‌های خیلی بد آب و هوا و خیلی گرم و خیلی ســرد شکل نمی‌گیرد. یکــی دیگر از ویژگی‌های تمدن قانونمنــدی است. هیـچ تمدنـی را نمی‌تـوان سـراغ گرفـت کـه در آن هـرج و مـرج حاکـم باشــد. تمدن‌هــا بایــد بــه قانــون پایبنــد باشــند. ویژگــی دیگــر تمدن‌هــا فرهنگ‌پــروری اســت. تمدن‌هــا، فرهنگ‌هــا را غنــی می‌کننــد و هنــر و صنعــت را شــکوفا می‌سـازند. بــه تعبیــر دیگــر شــاید بتــوان گفــت تمدن‌هــا می‌تواننــد عینیــت یــک فرهنــگ را به‌طـور جامـع و در ادامه مسـیر آن فرهنگ نمایان سـازند. بنابراین تمدن، ظرفیت‌ها را از بالقوه به بالفعل تبدیل می‌کند. تمدن با توجه به صفات ثانویه شکل می‌گیرد. وقتی انسان دیگر دغدغه خوراک پوشاک سرما و گرما نداشته باشد به صفات ثانویه توجه می‌کند. اینجاست که تمدن‌ها خود را نشان می‌دهند.

 

*پس تمدن در جایی محقق می‌شود که عناصر اولیه زندگی فراهم باشند و حاکمیتی باشد تا ظهورات و عینیت تحقق‌یافته به عنوان تمدن شناخته شود. لذا بین انسان، جامعه، فرهنگ و تمدن ارتباط ذاتی عمیق و پیوسته‌ای وجود دارد. با این اوصاف تفاوت فرهنگ با تمدن چیست؟

تمدن نوع عالی فرهنگ است. جایی که فرهنگی بارور می‌شود تمدن پدید می‌آید. فرهنگ سازنده به تمدن تبدیل می‌شود، اما فرهنگ غیرسازنده نمی‌شود. اسکیموها و قبایل آفریقایی هم فرهنگ دارند، اما فرهنگشان بارور نیست و منجر به تمدن نمی‌شود. ظرفیت فرهنگ از دیگر عناصر تمدن و حتی از اقتصاد هم بیشتر است. جامعه نبوی از نظر اقتصادی چندان قوی نبود، ولی فرهنگ بسیار نیرومند وخلاقی داشت. به تعبیر هانتینگتون، «تمدن گسترده‌ترین سطح هویت فرهنگی افراد است که دست‌کم انسان‌ها را از انواع جانوران متمایز می‌سازد.» به نظرم جنس تمدن با جنس فرهنگ رابطه سنخیت و همانندی دارد. به تعبیر استاد مطهری، «تمدن جنبه مادی فرهنگ و فرهنگ، جنبه معنوی تمدن است.» البته تمدن بعد از شکل‌گیری فرهنگ شکل می‌گیرد، یعنی وقتی در جامعه‌ای فرهنگ نهادینه شد و سازمان‌های مختلف شکل گرفتند و شاخ و برگ پیدا کردند و وارد زندگی مردم شدند، از این نقطه به بعد تمدن شکل خواهد گرفت.

 

*ویژگی‌های تمدن اسلامی و وجوه تمایز آن از سایر تمدن‌ها کدامند؟

هر یک از  این تمدن‌ها نمادها و نشانه‌هایی دارند. برای مثال بمب هسته‌ای و شیمیایی یک وجه از تمدن غرب و معنویت، هنر اسلامی، اشعار و معماری بخشی از تمدن اسلامی هستند. تمدن اسلامی در ۱۹ ویژگی با تمدن‌های دیگر مشترک است، ولی فصل و ویژگی ممتازی دارد که آن را از سایر تمدن‌ها جدا می‌کند و آن در اعتقاد به توحید و ولایت‌پذیری انسان کامل است. خاستگاه تمـدن اسلامی بـا قرائـت شـیعه در نـگاه حداکثری، وحی و مبانی آن توحید و معاد، اصـول آن ولایت و شـریعت و عدالـت، و اهداف آن تقـرب بـه خدا، توسعه عبودیت، انسان‌سازی و ایجاد حیات طیبه است. بـرای رسیدن بـه چنیـن اهدافی باید از چهار مرحله عبور کرد:

  1. توسعه کمّی و کیفی فرهنگ اسلامی و شکل‌گیری جامعه اسلامی
  2. حاکمیت سیاسی اسلام
  3. شکل‌گیری منطـق تولیـد علـم مبتنی بـر منطق وحی و فراهم شـدن فضـای عقلانیت اسلامی
  4. تولید علوم، ارائه محصولات علمی، ساخت ابزارهای کارآمد و تأمین نیازهای معیشتی جامعه اسـلامی. بــه هرحال، به نظر می‌رسد برای آنکه همه ابعاد تمدن به مرحله کمال برسند و شکوفا شوند، به یک عامل خاص و نیروی محرکه قوی نیاز است که از نظر من، وجود «انسـان کامـل» یعنی همان امام معصوم«ع» است. این نقطه افتراق و متمایزکننده تمدن اسلامی در تشیع و تسنن است.

 

*همه این شکوفایی‌ها در جامعه اسلامی محقق میشوند؟

بله، ولی باید میان دو اصطلاح تمدن اسلامی و تمدن مسلمین تفاوت قائل شد. در تمدن مسلمین می‌توان به تمدن خلفا اشاره کرد که مملو از اشتباهات بوده است؛ اما تمدن اسلامی تمدن حداکثری و برآمده از چشمه ناب دین است. در بحث ما تمدن رضوی و تمدن مهدویت برآمده از تمدن اسلامی و حرکت از تمدن حداقلی به سمت تمدن حداکثری وبه نحوی نقد تاریخ خلفا و نقد نظام حاکم و دارای عیاری جدید در زمینه مطالعه جامعه و اصلاح روند آن است.

 

*اشاره‌ای به تمدن رضوی داشتنید. آیا می‌توان در بخش تمدن برآمده از تمدن اسلامی به تمدن‌های مانند تمدن مدینه النبی، تمدن علوی، تمدن رضوی و تمدن مهدوی اشاره کرد؟

تمدن اسلامی برخلاف تمدن غرب پیوستگی واحدی دارد و گسسته نیست. در حیات سیاسی ائمه اطهار«ع» یک روح واحد حاکم است که به فرمایش مقام معظم رهبری مانند یک انسان ۲۵۰ ساله است و در تمام ادوار این عمر می‌توان توحید و حاکمیت انسان کامل با هدف تقرب به خدا و توسعه عبودیت را مشاهده کرد. بنابراین هر یک از تمدن‌های ذکر شده، تجلی یک تمدن الهی هستند که گاهی در تمدن نبوی تجلی دارند و گاه در تمدن علوی. البته با این تفاوت که تمدن بعدی کامل‌تر از تمدن قبلی است. نظام علوی در زمان امام علی(ع) از نظام مدینه النبی وسیع‌تر بود و قواعد خاص خـود را می‌طلبیـد. محیـط مدینـه کوچک‌تـر از سـرزمین پهنـاوری بـود کـه امیرالمؤمنیـن(ع) پـس از سـه خلیفـه عهـده‌دار حاکمیـت آن شـدند. امیرالمؤمنیـن(ع) ثابـت کـردند کـه بـا همـان سـیره‌ نبـوی می‌تـوان کشــورهای متعــدد بــا فرهنگ‌هــای گوناگــون اداره کــرد. نسـبت مکتـب سیاسـی امـام رضـا(ع) بـا نظـام علـوی از نظـر وسـعت و تفضیـل مثـل نسـبت نظـام علـوی بـه مدینه النبـی اسـت. لـذا تمـدن اسـلامی در دوران امـام رضـا(ع) به‌مراتـب وسـیع‌تر از نظـام علـوی اسـت. بـا ایـن اوصـاف، مکتـب سیاسـی امـام رضـا(ع) مبتنـی بـر قـرآن و سـیره پیامبر و ائمـه(ع) بـود و در اصـول تفاوتـی نداشت.

 

*پس تمدن اسلامی یک شجره واحده است؟

بله. تمدن اسلامی یک پیکر واحد دارد. در تمدن اسلامی باید از دو مفهوم سخن گفت. نظریه تکامل و نظریه پیوستگی. در نظریه تکامل همه نقاط عطف زندگی ائمه طهار به شکلی زنجیروار است که به شکل حلقوی ادامه دارد. از قیام امام حسین(ع) نظام علوی صلح امام حسن مجتبی، ولایتعهدی امام رضا«ع» و انقلاب اسلامی تا مهدویت همه در روند تکاملی قرار دارند. در نظریه پیوستگی، تمدن‌های یاد شده جدا از هم و مثل جزیره نیستند، بلکه پیوستگی دارند و عامل پیوستگی در همه آنها حضور انسان کامل و اعتقاد به توحید است.

 

*یکی از ایده‌هایی که شما مطرح کرده‌اید موضوع تمدن رضوی است. چرا از تمدن ائمه دیگر مانند امام صادق(ع) به عنوان تمدن نام نمی‌برید؟

با توجه به تعریفی که از فرهنگ کردیم فرهنگ از جهت رتبه زمانی و جوهری بر تمدن تقدم دارد. حضرات ائمه معصومین(ع) از فردای عاشورا تا زمان امام رضا(ع) فرهنگ اسلامی را بازسازی کردند. این بازسازی و ارتقای فرهنگ اسلامی پس از امام رضا(ع) نیز ادامه یافت، با این تفاوت که در دوران امام رضا(ع) به سبب ولایتعهدی حضرت، بخش عالی فرهنگ یعنی تمدن ظهور یافت و زمینه برای ترویج الگوها، نمادها و مناسک صحیح وحیانی و بازسازی نهادهای اجتماعی فراهم شد. بر این اساس ما به مکتب سیاسی امام رضا«ع» به عنوان تمدن رضوی معتقدیم و اگر از مکتب سیاسی حضرت صادق(ع) سخن نمی‌گوییم به این دلیل است که در زمان امام سجاد«ع» به سبب اختناق شدید بنی‌امیه امکان نظام‌سازی نبود. پایه تمدن رضوی را ائمه قبلی فراهم و پایه‌ریزی کردند که در دوران امام رضا(ع) به سبب حکومت و قبول ولایتعهدی به شکوفایی رسید. بنابراین مکتب رضوی حلقه وصل نظام علوی و نهضت حسینی به تمدن مهدوی است.

 

*ویژگی‌های مکتب سیاسی امام رضا(ع) و وجوه تمایز آن از سایر مکاتب کدامند؟

واژه مکتـب بـه معنـای دیـن نیسـت، بلکـه اعـم از دین است. لـذا مکاتب یا بشری‌اند یا الهی. به نظرم عناصر اصلی مکتب عبارتند از: دارابودن طرحی جامع، دارا بودن قالبی نظام‌مند و هماهنگ و داشتن نوعی جهان‌بینی خاص و دستورالعمل‌هایی برای آن. بر اساس اندیشه رهبر معظم انقلاب از کتاب ۲۵۰ ساله، دوره امامت ائمـه(ع) (از سـال۱۱ه.ق تـا سـال۲۶۰ه.ق) بـه چهار دوره تقسـیم می‌شـود:

دوره نخست: از ۱۱ ه.ق. تا امامت حضرت امیر(ع)

دوره دوم: از۴۰ تا۶۰ ه.ق. که مدت امامت امام حسن(ع) و ده سال اول امامت امام حسین(ع) را شامل می‌شود.

دوره سوم: پس از دوره امام حسین(ع) تا ۱۴۰ سال بعد؛ یعنـی دوران امامت امـام رضا(ع)

دوره چهارم: دوران پس از امام رضا(ع)

ائمـه معصومیـن(ع) از فردای عاشـورا تـا دوران امـام رضا(ع) بــه بازسازی فرهنگ اسلامی همت گماردند و بازسازی و ارتقای فرهنـگ اسلامی پس از امام رضا(ع) اتفاق افتاد. از این جهت مکتب سیاسی امام رضا مازاد بر جنبه فرهنگی جنبه تمدنی نیز داشت که در دوره خلافت مأمون اتفاق افتاد. جامعـه اسـلامی مصـادف بـا خلافـت مأمـون بـه نوعـی ظرفیـت و توانمندسـازی رسـید کـه دیگـر نمی‌شد آن را تخریـب کـرد. از این جهت مکتب سیاسی امام رضا(ع) اوصاف مکتب از جمله دارا بودن طرحی نظام‌مند و جهان‌بینی خاص را داشت.

ویژگی‌های مکتب سیاسی امــام رضا(ع) را می‌توان بــدین گونه برشمرد:

۱- جاودانگــی

۲- نظام علوی در زمان امام علی(ع) از نظام مدینه النبی وسیع‌تر بود با این اوصاف، مکتب سیاسی امام رضا(ع) مبتنـی بر قرآن و سیره رسول خدا و ائمه(ع) بود و در اصول تفاوتی نداشت.

۳- امامـت شـیعه در زمـان مأمـون بـه دلایل زیـادی برتری فرهنگی یافت و این برتری فرهنگی از انسداد سیاسی موجود جلوتر می‌رفت. ایـن برتری فرهنگی به تعبیری مقدمه و نمایانگر برتری تمدنی است.

۳- ویژگی دیگر مکتب سیاسی رضوی، اثبات «منطق علوی» است. ایـن اثبات بـه تصحیح جریان‌های تاریخی پیشین منتهی شد.

۴- ویژگـی دیگـر ایـن مکتـب، انسان‌سازی آن است. تربیت انسان‌هایی متناسب بـا روح حاکم بـر فرهنگ و تمدن رضوی اسـت.

 

*شما در کتاب «تمدن رضوی» یکی از ویژگی‌های تمدن را تبدیل ظرفیت‌های بالقوه به بالفعل دانسته‌اید. در تمدن رضوی کدام ظرفیت‌ها تبدیل بالفعل شدند؟

همان‌گونه که در سئوال عنوان کردید ویژگی تمدن به فعلیت رساندن ظرفیت‌های بالقوه است به نظرم در تمدن رضوی این اتفاق افتاد و اسلام حداکثری با حضور امام معصوم(ع) فعلیت یافت. ظهور فعلیت در بخش‌های مختلف است که به برخی اشاره می‌کنم.

  1. در بخش توسعه شهری و فیزیکی مانند: توسعه موقوفات آستان مقدس، توسعه مراکز تجاری اقتصادی که پس از حضرت رضا«ع» به وجود آمدند، شکل‌گیری کتابخانه‌ها و مدارس علمیه، قدمگاه امام رضا(ع) در ایران و جاده ولایت.
  2. در بخش فرهنگی، احیای سنن اسلامی در شکل جدید (تعزیه، مقتل‌خوانی،..) ضرب سکه به نام امام، درگیر شدن تمدن رضوی با کل تاریخ اسلام که دو ثمره داشت: عدم تحریف معارف اسلامی، تدوین راه امت اسلامی، زمینه‌سازی برای تمدن‌های آینده مانند تمدن انقلاب اسلامی، تمدن مهدویت.
  3. در بخش علمی تربیت شاگردان. تعداد شاگردان آن حضرت را ۳۱۸ نفر یادکرده‌اند. شاگردانی مانند فضل‌بن شاذان، حسن‌بن سعید اهوازی…، شکل‌گیری مناظرات که دانشمندان آن روز را با جهان اسلام آشنا کرد، شکل‌گیری نهضت ترجمه که با تأسیس بیت‌الحکمه در عراق کامل شد. به همین دلیل این دوران به عصر «الاسلام الذهبی» مشهور است.

 

*و سخن آخر؟

تمــدن رضــوی تنهــا صورتــی از تمــدن اســلامی اســت کــه بــا وجــود امــام معصــوم(ع) ابعــادی مقــدس پیــدا می‌کنــد و در ســیری اســتعلایی بــه راه خــود ادامــه می‌دهـد. تأثیرهـای شـگرف ایـن تمـدن بـر ملت‌سـازی ایرانیـان و دمیـده شـدن روح تقـدس در حکومـت، بـه تعریـف جدیـدی از هویـت ملـی ایرانیـان منجـر می‌شـود کـه ثمره آن انقلاب اسلامی و سـرانجام آن تمدن مهـدوی اسـت.