Tag Archives: خشونت

30آگوست/21

آمریکا؛ سرزمینی که وحشی ماند – مروری بر پرونده بزرگ‌ترین ناقض حقوق ‌بشر در جهان

مقدمه

حقوق ‌بشر، بنیادی‌ترین حقوقی است که خداوند به‌طور ذاتی همه انسان‌ها را از آن بهره‌مند کرده است. در طول تاریخ حاکمان مستبد و ظالم از نخستین ناقضان حقوق‌ بشر بوده‌اند. امروز نیز‌ دولت ایالات متحده که خود را پرچمدار دفاع از حقوق‌ بشر معرفی می‌کند، بر اساس مدارک متعدد و شواهد فراوان یکی از بزرگ‌ترین ناقضان حقوق ‌بشر در داخل و خارج از آمریکا به شمار می‌آید. با این حال این کشور بیش از نیم قرن است که مسئله حقوق ‌بشر را به عنوان یک ابزار فشار علیه مخالفان و رقبای خود به کار می‌گیرد و آنان را به نقض حقوق‌ بشر متهم می‌سازد و بر اساس این اتهام، تحمیل فشارهای سیاسی و وضع تحریم‌های اقتصادی خود علیه کشورهای مستقل را توجیه می‌کند.

این نوشتار با ارائه شواهد و مدارک متعدد نشان می‌دهد که دولت ایالات متحده خود بزرگ‌ترین ناقض حقوق‌ بشر در داخل و خارج آمریکاست و از این جهت صلاحیت اظهار نظر در این موضوع را ندارد.

 

الف) در سطح داخلی

مسئله حقوق‌ بشر در حالی توسط دولت آمریکا به عنوان یک اهرم فشار علیه مخالفان این دولت مورد استفاده قرار می‌گیرد که شهروندان آمریکایی خود شاهد بیشترین موارد نقض حقوق ‌بشر در این کشور هستند:

 

  1. فقدان امنیت

در حالی که حفظ امنیت از طبیعی‌ترین حقوق انسان‌هاست، امروز خشونت، ترور و جنایت به بزرگ‌ترین بحران داخلی آمریکا تبدیل شده است. مطابق آمارهای وبگاه «ووکس» آمریکا از حیث فراوانی وقوع خشونت و قتل با اسلحه در رتبه اول جهان قرار دارد و این مسئله به دغدغه اصلی مردم این کشور تبدیل شده است.(۱)

در قرن نوزدهم میلادی وقتی ایالت‌های شمالی و جنوبیِ آمریکا درگیر جنگ داخلی بودند، بخش‌هایی که خارج از حکمرانیِ شمال و جنوب قرار داشتند، «غرب وحشی» نام گرفتند. در غرب وحشی «وضع طبیعی» و به‌نوعی قانون جنگل حکمفرما بود. اکنون نیز همان وضعیت در آمریکا وجود دارد. امروز «کشتار در مدارس»، یکی از شاخصه‌های زندگی آمریکایی است. به قول گزارشگر گاردین، «تیراندازی و آدمکشی در مدارس به بخشی از روحِ آمریکایی تبدیل شده است.» سالیانه ده‌ها دانش‌آموز توسط همکلاسی‌های خود به قتل می‌رسند. «لارسن» در تحقیقات خود نشان می‌دهد آنچه در مدارس رخ می‌د‌هد از کل جامعه آمریکا جدا نیست. یعنی خشونت در مدارس که هر سال بر میزان آن افزوده می‌شود، از الگوی خشونت در کل جامعه پیروی می‌کند.

بر اساس آمارهای دو مرکز «سی‌دی‌سی» و «بردی»، طی سال‌های ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ روزانه به‌طور میانگین ۳۱۰ نفر در آمریکا هدف گلوله قرار گرفته و حدود ۱۰۰ نفر از آنان کشته شده‌اند. طبق آمار منتشر شده توسط واشنگتن پست، پلیس آمریکا سالانه در حدود ۵۰ میلیون بار در فضای عمومی دچار درگیری می‌شود و هر سال به‌طور متوسط حدود ۱۰۰۰ نفر در آمریکا به ضرب گلوله نیروهای پلیس کشته می‌شوند. آمار دیگر نشان می‌دهد که روزانه ۲۱ کودک و نوجوان هدف گلوله قرار می‌گیرند. هر سال نیز به‌طور میانگین ۱۱۳ هزار و ۱۰۸ نفر هدف گلوله قرار می‌گیرند به‌طوری که یک سوم مردگان آمریکا به قتل رسیده‌اند.(۲)

همه این شواهد نشان می‌دهند که آمریکا از ناامن‌ترین کشورهای جهان است تا آنجا که «جان کوزی» استاد و پژوهشگر فلسفه می‌گوید: «رفتن به جنگ در افغانستان، برای آمریکایی‌ها کم‌خطرتر از زندگی در آمریکاست… آمریکایی‌ها نه تنها درگیر خشونت‌اند بلکه با آن تفریح می‌کنند… رومی‌ها برای دیدن جنگ و کشتار آدم‌ها به کالسیم (میدان جنگ گلادیاتورها) می‌رفتند، اما آمریکایی‌ها کافی است که از پنجره خانه‌شان به بیرون نگاه کنند (تا کشتار را ببینند)».(۳)

 

  1. تبعیض نژادی

تاریخ شکل‌گیری آمریکای جدید با تبعیض نژادی، قتل‌عام سرخپوستان و به بردگی گرفتن سیاه‌پوستان توسط آمریکایی‌های سفیدپوست همراه است. امروز رویکرد نژادپرستانه در پلیس آمریکا نهادینه شده است و آنان که ‌باید رکن اساسی حقوق شهروندی را تأمین کنند، به حقوق مردم آمریکا، به‌ویژه سیاه‌پوستان و رنگین‌پوستان تعرض می‌کنند. در آمریکا تعداد زیادی از شهروندان توسط پلیس کشته و یا مصدوم می‌شوند که در این بین سیاه‌پوستان به نسبت سهم بیشتری دارند.(۴)

در گزارش وبسایت «ادیسه» آمده است: نژادپرستی و ماهیت کنونی سیستم پلیس آمریکا به‌طور جدی به یکدیگر ارتباط دارند. تاریخچه تبعیض‌نژادی عمیقاً به سیستم پلیس و اجرای قانون وارد شده و زمینه را برای ماهیت زورگویانه کنونی پلیس به‌خصوص در هدف قرار دادن افراد سیاه‌پوست و اقلیت‌ها فراهم کرده است.(۵)

جلوه دیگری از تبعیض نژادی در جامعه آمریکا در روند مراقبت‌های بهداشتی و درمانی از دوران بارداری و بدو تولد رنگین‌پوستان مشهود است. یافته‌های تحقیقی نشان می‌دهند مرگ زنان سیاهپوست آمریکایی در دوره بارداری پنج برابر بیشتر از زنان سفید‌پوست است و نوزدانی که از مادران اقلیت‌های نژادی متولد می‌شوند، از مراقبت‌های درمانی کمتری برخوردار می‌شوند. همچنین کیفیت‌های پایین‌تر خدمات در بیمارستان‌هایی که بخش زیادی از بیماران آنها از اقلیت‌های نژادی هستند دیده می‌شود. از این رو نرخ مرگ و میر مادران و نوزادان در بیمارستان‌های مربوط به اقلیت‌ها بالاتر است.(۶)

نشانه دیگر تبعیض در دستمزد کم و آزار زیاد زنان شاغل رنگین‌پوست مشاهده می‌شود. به گفته مارتین هاکت، محقق دانشگاه هوفسترا، سیاهپوستان در بسیاری از موقعیت‌های شغلی مورد حمایت قرار نمی‌گیرند.(۷) این در حالی است که اقلیت‌های نژادی پرشمار و متنوعی در آمریکا زیست می‌کنند که در بین آنها، سیاه‌پوستان با جمعیتی بالغ بر ۴۰ میلیون نفر(۱۳ درصد جمعیت آمریکا)، بزرگ‌ترین اقلیت قومی در این کشور محسوب می‌شوند و با این حال از تبعیض و رفتارهای نابرابر در موضوعات متعدد رنج می‌برند.

 

  1. تبعیض علیه اقلیت‌های مذهبی

جلوه دیگری از نقض حقوق ‌بشر در آمریکا به تبعیض علیه اقلیت‌های مذهبی به‌ویژه مسلمانان آمریکا مربوط است. هم‌اکنون سازمان‌های مدافع حقوق ‌بشر در آمریکا از وجود بزرگ‌ترین زندان‌ها و زندانیان جهان با اکثریت مسلمان در ایالا‌ت متحده خبر می‌دهند. زندانیانی که به گفته همان سازمان‌های مدافع حقوق‌ بشر، غالباً بدون هیچ مدرک یا اتهامی بازداشت شده‌اند! در گزارشی که به‌تازگی توسط سازمان‌های مدافع حقوق ‌بشر آمریکا منتشر شده‌ است، مقامات آمریکایی متهم شده‌اند که ده‌ها مسلمان ساکن این کشور را بدون هیچ اتهام و مدرکی بازداشت کرده‌اند. در گزارش ۱۰۱ صفحه‌ای سازمان دیده‌بان حقوق ‌بشر و اتحادیه آزادی‌های مدنی آمریکا آمده است: «مسلمانان بازداشت شده بر اساس قانونی دستگیر شده‌اند که اجازه بازداشت و حبس همه شاهدانی را می‌دهد که پلیس تصور می‌کند اطلا‌عات مهمی در اختیار دارند و ممکن است به همین سبب فرار کنند.» در حالی که نیمی از این تعداد هرگز برای شهادت دادن فراخوانده نشده‌اند!

«آنجانامالوتورا» یک پژوهشگر دیده‌بان حقوق‌ بشر می‌گوید: «برخی از این مسلمانان تنها به این علت بازداشت شدند که فقط یک دربازکن با خود حمل می‌کردند و یا به همان مسجدی می‌رفتند که هواپیماربایان ۱۱سپتامبر هم می‌رفتند!» از سوی دیگر، رفتار با زندانیان مسلمان در طول مدت دستگیری و حبس بر اساس وحشیانه‌ترین رفتارهاست. روند قضایی این زندانیان پشت درهای بسته انجام گرفته و پلیس آمریکا آنان را در این مدت به زندان‌های انفرادی فرستاده یا شکنجه کرده است. به گفته ناظران عینی، بسیاری از این افراد حتی دلیل دستگیری خود را نمی‌دانند و به آنان اجازه استفاده از وکیل‌ مدافع نیز داده نمی‌شود. در برخی موارد، مسلمانان به دلیل اعتقادات دینی از کار اخراج یا دچار سایر محدودیت‌های شغلی می‌شوند. برخی بانوان مسلمان نیز از پذیرفته نشدن در مشاغل حرفه‌ای به دلیل محجبه بودن شکایت دارند. تبعیض علیه مسلمانان در آمریکا حتی در مدارس این کشور نیز اعمال می‌شود، به‌نحوی که ۵۵ درصد از دانش‌آموزان مسلمان اظهار کرده‌اند که به دلیل هویت مذهبی خود در مدارس مورد

تبعیض و تعرض قرار گرفته‌اند.

 

  1. نقض حقوق زنان و کودکان

جلوه دیگر از نقض حقوق ‌بشر در آمریکا به نقض حقوق زنان و کودکان مربوط است. بیش از نیم ‌قرن از تصویب قانون پرداخت برابر در آمریکا می‌گذرد؛ اما هنوز حقوق و دستمزد زنان آمریکایی با مردان اختلاف قابل توجهی دارد. همچنین زنان نسبت به مردان کمتر می‌توانند از لحاظ شغلی ارتقا پیدا کنند یا به سطوح مدیریتی برسند.(۸)

مورد دیگر مربوط به عدم رعایت حقوق کودکان در آمریکاست. درحالی است که همه کشورها عضو کنوانسیون حمایت از حقوق کودکان هستند، ایالات متحده تنها کشوری است که کنوانسیون حمایت از حقوق کودکان را امضا نکرده است. طی سال‌های اخیر هم دولت آمریکا برای تحقق سیاست‌های ضد مهاجرتی خود، طرح جدایی فرزندان از خانواده‌های مهاجر را اجرا کرد. تحقیقات نشریه پزشکی نیوانگنلد نشان می‌دهد که مرگ کودکان و نوجوانان یک تا ۱۹ سال در اثر شلیک گلوله، دومین عامل مرگ این رده سنی در آمریکاست.

نقض حقوق کودکان در آمریکا در حوزه فرهنگی-اجتماعی با تولید فیلم‌های مستهجن نیز مشهود است. آمریکا بیشترین محتواهای مستهجن را در دنیا تولید می‌کند که اثرات سوء آن بیش از همه بر کودکان دیده می‌شود. درآمد صنعت فیلم‌های مستهجن در آمریکا حدود ۱۵ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود که بخش قابل توجهی از این مبلغ هنگفت، از تولید محتوای مستهجن برای کودکان به دست می‌آید.

ظلم دیگر علیه این قشر به قاچاق زنان و کودکان و سوءاستفاده جنسی از آنان مربوط است که به تجارت پرسودی در آمریکا تبدیل شده است. آمریکا از جمله کشورهایی است که اقتصاد جنسی زیرزمینی فعالی دارد. هم‌اینک ایالت‌های متعددی به شکل گسترده و روزافزون به قاچاق جنسی مشغول‌اند و شمار زیادی از دختران و زنان قربانی قاچاق انسان در آمریکا توسط آژانس‌های ارائه خدمات جنسی خریداری می‌شوند.(۹)

در مورد نقض حقوق زنان همچنین می‌توان به خشونت‌های فیزیکی و روحی علیه این قشر در آمریکا اشاره کرد. سالیانه میلیون‌ها زن در ایالات متحده از خشونت‌های خانگی و یا بیرون از خانه رنج می‌برند. بررسی‌ها نشان می‌دهند که سالانه نزدیک به ۱۰۰۰ زن توسط همسران، همسران سابق و یا دوستان صمیمی خود که خارج از چهارچوب ازدواج با آنها رابطه داشته‌اند کشته می‌شوند.

بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی مرکز کنترل و پیشگیری بیماری در آمریکا، از هر پنج زن حداقل یک نفر در طول زندگی خود مورد تجاوز به عنف قرار گرفته است. همچنین در این کشور ۴۳.۶ درصد از زنان، برخی از انواع خشونت جنسی را در طول زندگی تجربه کرده‌اند. خشونت‌ها علیه زنان در آمریکا در قالب تعرضات جنسی و خانگی و نیز بهره‌برداری از زنان در فیلم‌ها و تبلیغات پورنو انجام می‌شود. طبق تحقیقات انجام شده در مؤسسه تامسون رویترز، آمریکا در بین ۱۰ کشور نخست ناامن برای زنان قرار دارد.(۱۰)

 

  1. نقض آزادی و حریم خصوصی شهروندان

دولت آمریکا به‌رغم ادعای احترام به حریم خصوصی افراد، در موارد مختلف، حقوق فردی شهروندانش را نقض می‌کند. افشاگری‌های اسنودن نشان داد اطلاعات شهروندان آمریکا به‌راحتی در اختیار سرویس‌های جاسوسی قرار می‌گیرد. فیس‌بوک با حدود دو میلیارد کاربر از جمله شرکت‌هایی است که امنیت اطلاعات کاربران را نقض می‌کند. در این کشور حقوق مطبوعات و رسانه‌ها نیز به راحتی نقض می‌شوند که در مواردی اعتراض روزنامه‌نگاران را به‌همراه داشته است.

 

  1. فقر و محرومیت

چندی پیش پروفسور فیلیپ آلستن از گزارشگران ویژه شورای حقوق ‌بشر در امور فقر شدید، به اتفاق همکارانش سری به آمریکا زد تا تأثیر معضل فقر بر مردم آمریکا را بررسی کند. نتیجه این سفر پس از گفتگو با مردم و سازمان‌ها در ایالات مختلفِ آمریکا، گزارش مفصلی بود که وی به شورای حقوق‌ بشر ارائه کرد. در بخشی از این گزارش که به‌خوبی گویای وضعیت فقر در آمریکاست آمده است: «ایالات متحده سرآمد ثروت، دانش و فناوری در جهان است، اما همزمان ۴۰میلیون نفر از شهروندانش در فقر به سر می‌برند. از این تعداد، ۱۸.۵ میلیون دچار فقر شدید هستند و ۵.۳ میلیون نیز در شرایطِ جهان سومی و فقر مطلق زندگی می‌کنند. بالاترین میزان تفاوت درآمد در کشورهای غربی متعلق به آمریکاست…‌ (این وضعیت) ایالات متحده را در میان ۲۱ کشور ثروتمند جهان، از نظر بازار کار، نرخ فقر، امنیت شغلی، نابرابری ثروت و تحرک اقتصادی (جابجایی افراد در دهک‌های اقتصادی) در جایگاه هجدهم قرار داده است».

در بخش دیگری از این گزارش آمده است: «فرصت‌های شغلی برای فقیران بسیار اندک است… ۲۱درصد از بی‌خانمانان در آمریکا را کودکان تشکیل می‌دهند… در مناطقی از آمریکا مردم از ابتدایی‌ترین خدمات دولتی در حوزه آب و فاضلاب محرومند… پاسخ آمریکا به فقر در قرن بیست‌و‌یکم،‌ مشخصاً مجازات و حبس است. کارگرانی که نمی‌توانند بدهی خود را بپردازند، کسانی که نمی‌توانند هزینه شرکت‌های خصوصی وثیقه‌گذار را بپردازند، بی‌خانمان‌ها، بیماران ذهنی، پدرانی که نمی‌توانند هزینه تأمین فرزندان‌شان را بپردازند و بسیاری دیگر همین پاسخ را دریافت می‌کنند. حبسِ دسته‌جمعی به‌عنوان راهکاری برای محو کردن معضلات اجتماعی درنظر گرفته می‌شود».(۱۱)

 

ب) در سطح بین‌المللی

نقض حقوق‌ بشر در طول دهه‌های گذشته همواره به‌عنوان یکی از راهبردهای کلیدی در سیاست ‌خارجی آمریکا به کار گرفته شده است. برخی از نمادهای این سیاست در سطح بین‌المللی عبارتند از:

 

  1. حمایت از تروریسم

دولت آمریکا مصداق کاملی از تروریسم دولتی در عرصه جهانی است. ارتکاب خونین‌ترین خشونت‌ها و حرکت‌های غیرانسانی، ویژگی‌ دایمی تاریخ ایالات ‌متحده از ابتدای تشکیل آن تا کنون بوده است. اساس آمریکا بر پایه ترور و خشونت شکل گرفته است که از جنگ جهانی دوم به بعد در نقاط مختلف جهان پدیدار شد. ورود آمریکا به جنگ جهانی با بمباران و کشتار مردم غیر نظامی در شهرهای واقع در اقمار غیر سرمایه‌داری همراه بود که صدها کشته و زخمی از مردمان غیرنظامی برجای گذاشت.

مطابق آمار منتشر شده از سوی «انستیتو بروکینگز»، ایالا‌ت متحده آمریکا از ۱۱ دی‌ماه ۱۳۲۵ تا ۱۰ دی‌ماه ۱۳۵۴ خورشیدی برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود ۲۱۵ بار به اعمال تروریستی و خشونت‌آمیز در مناطق مختلف جهان دست‌زده است.(۱۲) بعد از این تاریخ نیز می‌توان به اقداماتی نظیر مقابله با انقلا‌ب اسلا‌می مردم ایران و حمایت بی‌دریغ از رژیم ضد مردمی پهلوی، سرنگونی‌ هواپیمای مسافربری در خلیج فارس، نقش آمریکا در تجهیز و تأسیس طالبان، القاعده و…، حمله به عراق و افغانستان و کشتار ده‌ها هزار نفر از مردم بی‌گناه و… اشاره کرد. به‌گزارش صلیب سرخ، جنگ اول خلیج فارس بمباران عراق به قیمت جان بیش از ۲۰۰۰۰۰ تن از مردم غیرنظامی تمام شد. براساس همین گزارش پس از خاتمه جنگ اول خلیج فارس نیز به دلیل ابقای خودسرانه محاصره بیش از نیم ‌میلیون کودک بر اثر کمبود دارو و غذا تلف شدند.

 

  1. سلطه‌طلبی

سلطه بر جهان، رؤیای همه رؤسای ‌جمهور آمریکا از بعد از جنگ جهان دوم تا کنون بوده است. آنان همواره تلاش کرده‌اند با معرفی آمریکا به عنوان کشوری پیشرو در فرهنگ، سیاست و اقتصاد، جایگاه رهبری جهان را تصاحب کنند. از نگاه جامعه‌شناسان، ماهیت نظام‌ سرمایه‌داری غرب، اساساً با سلطه‌گری و انحصارطلبی عجین شده است. منفعت‌طلبی و سودجویی حاکم بر این نظام لیبرالیستی احساس برتری فرهنگ و تمدن غربی را نسبت به فرهنگ‌های دیگر در آنان برانگیخت. برخی با ریشه‌یابی تاریخی این نوع حس برتری‌طلبی در غرب، آن را در اندیشه سیاسی متفکران این دیار از دوران باستان یعنی از همان زمانی که ارسطو فیلسوف نامدار دوره باستان، آشکارا به انکار آزادی گروهی از انسان‌ها در قالب بردگان سیاه‌پوست پرداخت و صلاح آنان را در این پنداشت که زیردست و مطیع سفیدپوستان باشند، جستجو می‌کنند! در دوران مدرن گرچه جنبش اومانیسم با شعار آزادی و رعایت حقوق انسانی قیام کرد، اما نظام لیبرالیستی در عمل هرگز پایبند این اصول نمانده و همواره در صدد تحمیل سلطه خود بر دیگران بوده است.

 

  1. حمایت از نظام‌های دیکتاتور

بررسی دکترین سیاست خارجی آمریکا در چند دهه اخیر نشان می‌دهد که این سیاست بر پایه نفاق و مبتنی بر حمایت از رژیم‌های دست‌نشانده دیکتاتور و بی‌رحم قرار داشته است. شروع این سیاست را به‌ویژه بعد از پایان دوره انزوای آمریکا و آغاز دخالت‌های گسترده این کشور در مناطق مختلف جهان می‌توان مشاهده کرد. در منابع سیاسی آمده است که فرانکلین روزولت در سال ۱۹۳۹ درباره آناستازیو سوموزا، دیکتاتور نیکاراگوئه گفته بود: «شاید سوموزا حرامزاده باشد، اما حرامزاده خودمان است!»

در حالی که دولت‌های مستقل یا مخالف آمریکا به هر بهانه‌ای در معرض شدیدترین تبلیغات غربی قرار می‌گیرند، وحشیانه‌ترین جنایات دولت‌های وابسته به آمریکا توجیه و یا با کمترین واکنش غرب مواجه می‌شوند. از بارزترین مصادیق این سیاست منافقانه، رفتار دوگانه آمریکا در برابر نظام مستقل ایران و رژیم وابسته عربستان سعودی است. در حالی که دولت آمریکا به بهانه‌های واهی و کذب، ایران را به نقض حقوق‌ بشر، دفاع از تروریسم و عدم آزادی بیان در کشور متهم می‌کند، در برابر وحشیانه‌ترین مصادیق نقض حقوق ‌بشر دولت قبیله‌ای عربستان و محدودیت‌های شدید آزادی در آن کشور سکوت می‌کند و با حمایت‌های گسترده سیاسی و نظامی، شریک قتل ‌عام هزاران انسان بی‌دفاع در یمن می‌شود تا کارخانجات تسلیحاتی غرب سود سرشار ناشی از فروش تسلیحات به رژیم مستبد عربستان را از دست ندهند.

 

  1. اعمال تحریم‌های ظالمانه علیه کشورها

اعمال تحریم‌های ظالمانه علیه کشورهای مخالف دولت آمریکا به‌ویژه جمهوری اسلامی ایران همواره یکی از ابزارهای ضد حقوق‌ بشری آمریکا در جهان بوده است. این تحریم‌ها در سال‌های اخیر حتی اقلام بهداشتی مرتبط با ویروس کووید۱۹ را نیز شامل شده است.

 

نتیجه‌گیری

آمریکای امروز نماد یک نظام امپریالیستی و نژادپرست است که با پای گذاردن بر روی خواست و اراده ملل و جوامع مستقل، حق‌طلب و آزادی‌خواه، حقوق ملت‌ها را نادیده گرفته و راه تنفس مردم جهان حتی ملت خویش را مسدود کرده است. اکنون به‌راستی باید دید بشریتی که این مدعیان به دفاع از آن دم می‌زنند، از چه جنسی است؟ مسلماً این بشر از جنس انسان‌هایی نیست که خود را متعهد به اصول اخلا‌قی و قواعد الهی و مستقل از فرهنگ غربی می‌دانند. بشریتی که این مدعیان، از دفاع از حقوق او دم می‌زنند، یا «بشر غربی» است و یا «شیفتگان فرهنگ غرب». و این یعنی همان حقوق ‌بشر به روایت غرب که عملاً سرابی بیش نیست.

 

 

پی‌نوشت

  1. حمیدمولا‌نا، آمریکا و فاجعه‌جهانی، ص۱۴۱-۱۳۵٫
  2. https://www.mashreghnews.ir/news/970642
  3. https://www.mashreghnews.ir/news/972264
  4. https://www.mashreghnews.ir/news/1000280F
  5. https://www.mashreghnews.ir/news/906718
  6. https://www.mashreghnews.ir/news/979557
  7. https://www.mashreghnews.ir/news/1017844
  8. https://www.mashreghnews.ir/news/9849167
  9. https://www.mashreghnews.ir/news/935613
  10. https://www.mashreghnews.ir/news/921544
  11. https://digitallibrary.un.org/record/1629536

۱۲٫ ر.ک: عبدالرحمن دیلیپاک، تروریسم، تهران، سازمان تبلیغات اسلا‌می، ۱۳۶۸ش.

29جولای/20

مرثیه‌ی آزادی در استبداد رضاخانی

درآمد:

بازخوانی چند و چون شناسایی و ارتقاء رضاخان به سلطنت و نیز کارنامه وی در طول دو دهه حاکمیت،در زمره فرایض مطالعاتی همگان به‌ویژه نسل جوان به شمار می رود. این خوانش هنگامی اهمیت افزون می‌یابد که رسانه‌های محور عبری ـ عربی،در صدد تطهیر وی برآمده‌ و بر کالبد خاک شده وی، پوستین وارونه پوشانده‌اند!

در گفتگویی که پیش روی شماست، دکتر موسی فقیه حقانی مورخ و محقق معاصر به بازخوانی و تحلیل این رویداد پرداخته است. امید آنکه تاریخ پژوهان معاصر و عموم علاقمندان را مفید و مقبول افتد.

 

***

 

*اگر بخواهیم دخالت‌های دولت انگلستان در امور داخلی ایران را از پیدایش حکومت پهلوی بازخوانی کنیم، پرسش نخست این است که این دولت در برکشیدن رضاخان چه نقشی داشت؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم. کودتای ۱۲۹۹ مداخله آشکار و مستقیم دولت انگلستان با حواشی آن در ایران است. منظورم از حواشی، مراکز سیاسی و اقتصادی است که در آن کودتا نقش داشتند. به عنوان مثال بانک شاهنشاهی که وابسته به انگلستان بود، نقش جدی در کودتای ۱۲۹۹ داشت. کمیته آهن نیز که متشکل از سیاستمداران و روزنامه‌نگاران ایرانی وابسته به سیاست‌های انگلستان بود، نقش ویژه‌ای در کودتای ۱۲۹۹ ایفا کرد. در هر صورت حاصل کودتای ۱۲۹۹ این شد که برای اولین‌ بار توسط بیگانه دولتی در ایران روی کار آمد. قبل از پهلوی، حکومت صفویه از دل مناسبات حاکم بر کشور خودمان به وجود آمده بود. افشاریه نیز از دل منازعات بین صفویان و از دل قزلباش ظهور کرد. زندیه و قاجاریه هم همین ‌طور. درست است که در دوره قاجاریه ما شاهد نفوذ بیگانگان در کشورمان هستیم، اما قاجارها را بیگانه روی کار نیاورده بود. اتفاقاً فرق قاجاریه و پهلوی در این است که قاجار را بیگانه از حکومت برداشت، ولی پهلوی را بیگانه بر سر کار آورد. این اتفاق در تاریخ کشور ما نادر بود. علت روی کار آوردن پهلوی هم این بود که قاجاریه همه خواسته‌های بیگانگان را تأمین نمی‌کرد، مخصوصاً در آن اواخر که بحث قرارداد ۱۹۱۹ پیش آمد و احمدشاه آن را امضا نکرد و گفت:« من حاضرم در خیابان‌های پاریس کلم بفروشم، ولی پادشاه چنین کشوری نباشم که مستعمره انگلستان است.»

 

*گفته می‌شود که احمدشاه برای امضای قرارداد تقاضای دریافت سهم داشته، ولی چون مورد مخالفت انگلیسی‌ها قرار می‌گیرد، قرارداد را امضا نمی‌کند؟

اینها همه شایعاتی هستند که بعداً پهلوی‌ها درست کردند. احمدشاه حتی وقتی انگلیسی‌ها خواستند راه‌آهن شمال به جنوب را احداث کنند، زیر بار آن نرفت، چون معتقد بود راه‌آهنی که به درد ایران می‌خورد، راه‌آهن شرقی ـ غربی است. این نوع مخالفت‌ها برای انگلیسی‌ها قابل تحمل نبود.

 

*به همین خاطر انگلیسی‌ها تصمیم به انجام کودتا در ایران گرفتند؟

انگلیسی‌ها قدرت پیروز جنگ جهانی اول بودند و طبیعتاً در آن مقطع کسی هم رقیبشان نبود، لذا می‌خواستند همه چیز را به نفع خودشان تمام کنند، برای همین هم به سمت انجام کودتا در ایران رفتند.

 

*با حاکمیت پهلوی بر ایران چه تفاوت‌هایی در نحوه اداره کشور به وجود آمد؟

در دوره پهلوی شاهد حاکمیت دیکتاتوری نظامی بر کشور هستیم و این از جمله تفاوت‌های دوره پهلوی با دوره قاجار است. در دوره قاجار، پادشاهان بر اساس همان سنت موروثی که واقعاً روش نامناسبی است و مخصوصاً با انقلاب بزرگی که ملت ایران انجام دادند، وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم می‌بینیم که چه روش نامربوطی بوده که فردی صرفاً‌ به خاطر اینکه فرزند شاه بوده، باید پادشاه می‌شده، اما بالاخره اینها رویکرد نظامی نداشتند و کشور را با همان سنت‌ها و قوانینی که بود اداره می‌کردند. البته رویکردشان استبدادی بود؛ اما بعد از پیروزی نهضت مشروطه، نظام مشروطه بر کشور حاکم می‌شود؛ ولی رویکرد پهلوی‌ها بر اساس دیکتاتوری نظامی شکل گرفته بود و به قول روشنفکران آن دوره که می‌خواستند دیکتاتوری نظامی را توجیه کنند و به آن دیکتاتوری منوّر می‌گفتند، برای حل مشکلات ایران باید از مشت آهنین یعنی از زور استفاده می‌شد. رضاخان عملاً به مجلسی که علمای بزرگ ما مثل مرحوم آخوند خراسانی از آن به عنوان مجلس مقدس شورای ملی یاد می‌کردند، می‌گوید طویله و تهدید می‌کند اگر نمایندگان حرف زیادی بزنند، دستور می‌دهد در این طویله را ببندند. این یک تغییر و یک تفاوت جدی و اساسی بین دوره قاجار و پهلوی است. از مجلس هفتم به بعد مشروطه‌ای که در دوره استبدادی قاجار تأسیس می‌شود، در دوره استبداد پهلوی به کارخانه امضا تبدیل می‌شود و هر چه شاه دستور می‌دهد، نمایندگان امضا می‌کنند و به‌هیچ‌وجه نقش نظارتی ندارند.

 

*اما یکی از مسائلی که این روز‌‌ها بسیار در مورد آن صحبت می‌شود، آزادی بیان است. خوانش شما در این موضوع از عملکرد رضاخان چیست؟

بعد از انقلاب مشروطه شاهد فعالیت گسترده احزاب و انتشار نشریات فراوان در کشور هستیم، ولی با کودتای ۱۲۹۹ تقریباً به حیات همه آنها، مخصوصاً احزاب خاتمه داده شده، فعالیت حزبی جرم محسوب می‌شود و تعداد زیادی از مطبوعات توقیف می‌شوند. آنهائی هم که فعال هستند به‌شدت کنترل می‌شوند و حق ندارند نکته‌ای بر خلاف سیاست‌های حاکم بر کشور بنویسند. حتی حق ندارند از مقامات جزء و پائین هم انتقاد کنند. مثلاً روزنامه شفق سرخ که اوایل موضع انتقادی داشت، با آغاز سلطنت رضاخان به دریوزگی و تمجید از او ‌افتاد. در سال ۱۳۰۷ با تأسیس روزنامه اطلاعات یک تک‌صدائی در کشور اتفاق می‌افتد، در حالی که پس از انقلاب مشروطه بالای ۱۰۰، ۱۰۲ حزب در کشور فعالیت می‌کردند و صدها نشریه در کشور منتشر می‌شدند.

بنابراین می‌بینیم که با روی کار آمدن رضاخان آزادی‌های سیاسی و مدنی در کشور منتفی می‌شوند و نسبت به دوره قاجار، عقبگرد داریم. در حوزه‌های اجتماعی می‌بینیم که در جزئیات زندگی مردم دخالت می‌شود. مثلاً در سال ۱۳۰۷ قانونی تحت عنوان «قانون لباس متحدالشکل» تصویب می‌شود که بر اساس آن همه مردم باید کلاه پهلوی بر سر بگذارند و لباس متحدالشکل بپوشند. البته در خصوص این قانون در مجلس بحث می‌شود و مرحوم آقا سید رضا فیروزآبادی در اعتراض می‌گوید: « شما ادعا می‌کنید که مردم آزادند و آنها را در فسق و فجور آزاد گذاشته‌اید، اما نوع پوشش و لباس را به مردم تحمیل می‌کنید. با کلاه و تنبان مردم چه کار دارید؟ چرا در این امور جزئی دخالت می‌کنید؟» اما بعضی از نمایندگان مجلس که از عوامل رضاخان بودند با صراحت گفتند لازمه پیشرفت و تجدد این است که لباس و کلاهمان عوض شود.

 

*با این تفاصیل نهضت مشروطه پس از به سلطنت رسیدن پهلوی چه سرنوشتی پیدا کرد؟

در دوره قاجار، شاهد انقلاب بزرگ مشروطیت هستیم که حاصل آن نظام مشروطه و تأسیس مجلس در ایران شد. درست است که فراز و فرود داشت و مجالس اول و دوم و سوم تعطیل شدند، ولی بالاخره می‌شود گفت که مردم به‌طور نسبی در تعیین سرنوشتشان نقش پیدا کردند. روی «به‌طور نسبی» تأکید می‌کنم، چون در آن دوره هم، به =‌خصوص در مجالس دوم و سوم و چهارم تقلب می‌شد، اما چیزی که بعد از سقوط قاجاریه شاهدش هستیم این است که همان درصد کم نمایندگانی هم که واقعاً توسط مردم انتخاب می‌شدند، دیگر در این دوره، مخصوصاً از مجلس هفتم به بعد، به مجلس راه پیدا نمی‌کنند.

مخبرالسلطنه هدایت می‌گوید، «از این دوره به بعد، رأی، رأی پهلوی است. حکومت لیستی تهیه و نمایندگان را براساس آن لیست انتخاب می‌کند و به مجلس می‌فرستد.»

بنابراین در دوره قاجار نهضت مشروطه رخ می‌دهد، نظام مشروطه سلطنتی پذیرفته، قانون اساسی کشور تصویب و  مجلس تشکیل می‌شود، ولی در دوره پهلوی همه این موارد عملاً به حالت تعطیل درمی‌آیند.

 

*با توجه به خفقانی که رضاخان در دوران حکومتش به وجود آورد، بفرمائید نحوه برخورد او با معترضین به چه شکل بود؟

در دوره پهلوی کشور با یک روش کاملاً ددمنشانه و رویکرد نظامی اداره می‌شد. مثلا رضاخان در انتخابات مجلس پنجم حکم می‌کند که از سیستان باید ولی‌خان اسدی انتخاب شود، وگرنه عاقبت خوشی نخواهد داشت و یا دستور می‌دهد میرزاده عشقی را فقط به خاطر اینکه افشاگر استبدادش است، ترور کنند. آیت‌الله مدرس هم که در دوره ششم نماینده مجلس بود و به رفتارهای رضاخان اعتراض داشت، توسط عوامل رضاخان ترور می‌شود. علاوه بر آن مأموران رضاخان قصد ترور ملک‌الشعرای بهار را هم داشتند، ولی کیوان قزوینی را که روزنامه‌نگار بود با او اشتباه می‌گیرند و جلوی مجلس در میدان بهارستان او را می‌کشند و سرش را از تنش جدا می‌کنند.

 

*امروزه برخی وانمود می‌کنند که رضاخان با اجرای قانون منع حجاب باعث ایجاد آزادی و پیشرفت کشور شد.

کشف حجاب که با به سلطنت رسیدن رضاخان در کشور صورت گرفت بعد از سال ۱۳۱۴ تبدیل به قانون منع حجاب شد. قانون منع حجاب، بانوان محجبه ایرانی را مجبور کرد یا در خانه‌هایشان بمانند، یا از کشور خارج شوند و یا به این قانون تن بدهند. به همین خاطر در این دوره آمار مهاجرت از کشور، مخصوصاً در مناطق مرزی مثل افغانستان خیلی زیاد است. عمده افرادی هم که مهاجرت می‌کردند کسانی بودند که نمی‌خواستند زیر بار قانون منع حجاب بروند. آنها توانستند خودشان را از آن مهلکه نجات بدهند، ولی تعداد زیادی از بانوان ایرانی یا در خیابان‌ها مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و یا شوهرانشان به مراکز نظامی و انتظامی و شهربانی احضار و جریمه یا زندانی شدند. بعضی از بانوان حتی زیر ضربات باتوم مأموران شهربانی آسیب‌های جدی دیدند.

در این دوره اماکنی هم برای فسق و فجور تأسیس می‌شود از جمله «کلوپ ایران» که در رأس آن تیمورتاش قرار دارد و مقامات نظامی و سیاسی با همسران و فرزندانشان در مجالس آن شرکت می‌کنند. رقص مختلط نیز در میان زنان و مردان باب می‌شود. این‌ جور موارد از سوی حاکمیت آزاد گذاشته می‌شود، اما حق اظهارنظر، انتخاب نماینده و مواردی از این دست از مردم سلب می‌شود. اینکه روزنامه‌ای به خودش اجازه بدهد که حتی مطلبی درباره امور اجرائی و نه در امور اساسی کشور و ماهیت نظام و رفتاری که با مردم می‌کنند، درج کند، ممنوع می‌شود.

 

*چرا خشونت رضاخان در خصوص اجرای قانون منع حجاب نسبت به کمال آتاتورک در ترکیه، بیشتر بود؟

رضاخان چون فکر می‌کرد از اقدامات کمال آتاتورک در ترکیه عقب افتاده، تلاش کرد که این فاصله را خیلی زود پر کند. او به جای اینکه سعی کند فاصله علمی و پیشرفت در زمینه‌های مختلف را پر کند، به ظاهرسازی متوسل شد و موقعی که از سفر ترکیه برگشت، با صراحت گفت که ملت ایران باید سیرتاً و صورتاً غربی بشود. لذا در حالی که با وجود اجرای قانون کشف حجاب همسر آتاتورک از حجاب استفاده می‌کرد، همسر و دختران رضاخان در مراسم جشن کشف حجاب شرکت کردند. البته در سال ۱۳۰۶ یکی از همسران رضاخان در بالاخانه حرم حضرت معصومه(س) کشف حجاب کرده بود، ولی رضاخان از سال ۱۳۱۷ رسما همسر و دختران خود را بدون حجاب به مجامع آورد. به نظر می‌آید که عدم استقبال جامعه ایرانی باعث شد که رضاخان با خشونت برخورد کند، با این حال احساس عقب‌ماندگی‌ای که رضاخان نسبت به آتاتورک که بعد از سفر ترکیه داشت، علت اصلی اعمال خشونت توسط او بود.

 

*بدنیست اشاره‌ای هم به رفتارهای مأموران رضاخان با بانوان ایرانی در این دوران داشته باشید؟

خشونت مأموران رضاخان به‌گونه‌ای بود که بانوی ایرانی با حجاب تا حمام سر کوچه هم نمی‌توانست برود یا برای دیدن اقوام در خیابان‌ها و معابر نمی‌توانست رفت و آمد کند. اگر کسی پدر یا مادرش از دنیا می‌رفت، نمی‌توانست برای شرکت در مراسم تدفین و تشییع عزیز خودش برود. این موارد واقعاً در تاریخ ایران بی‌سابقه‌اند. زنان ایران به مدت شش سال این مصیبت بر سرشان نازل شد که تبعات بدی هم برای کشور ما داشت. هر چند اکثر مردم استقبال نکردند، ولی بخشی از جامعه، چه کسانی که مقاومت کردند و چه کسانی که مقاومت نکردند، هر دو در آن ماجرا از لحاظ خانوادگی و اخلاقی و زندگی آسیب دیدند.

در واقع خانواده‌های ایرانی از ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۰ به خاطر اجرای قانون منع حجاب مشقت‌های زیادی کشیدند. یاد آن کلام مشهور آخوند خراسانی می‌افتم که وقتی مشروطه‌خواهان بعد از پیروزی بر محمدعلی شاه، کشور را در دست می‌گیرند، همین رفتارها را از خودشان بروز می‌دهند. مرحوم آخوند خراسانی طی اطلاعیه‌ای می‌گوید، «خدا پدر استبداد سابق را بیامرزد که حداقل به دین مردم کار نداشت.»

در این برهه شاهد دوره‌ای هستیم که حکومت به دین، نوع کلاه گذاشتن و لباس پوشیدن، جزئیات زندگی مردم و… کار دارد. این مسئله فقط مختص شهرها هم نبود، بلکه در اقصی نقاط کشور و حتی روستاهای دورافتاده هم مأموران ژاندارمری این قانون را اجرا می‌کردند. مردم در شهرها کمی از زندگی سنتی فاصله گرفته بودند، ولی مردم در روستاها همچنان پایبندی جدی به سنت‌ها داشتند و مأموران حکومتی می‌رفتند و در روستاها مردم را شکنجه و آزار  می‌دادند، حجاب را از سر بانوان برمی‌داشتند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند.

 

*اما در تبلیغات جریان سلطنت‌طلب از رضاخان به عنوان شخصیتی یاد می‌شود که در پی احیای فرهنگ ایرانی است. این ادعا چقدر با واقعیت همخوانی دارد؟

رضاخان اساساً یک آدم بی‌شخصیت، عاری از تربیت دینی، فرهنگی، ملی و اجتماعی بود. لذا بعضی از کارهائی را که خانواده پهلوی انجام می‌دادند، حتی اراذل و اوباش هم انجام نمی‌دادند. مثلاً در خانواده پهلوی ادبیاتی رایج بود که در سطح بسیار نازلی از طبقات اجتماعی که دچار انواع و اقسام فسادها شده‌اند رواج دارد. البته این نوع تربیت در خانواده‌شان ادامه پیدا کرده و بازماندگانشان هم همین‌ طور هستند. بازماندگان پهلوی که با پول غارت شده از ملت ایران در اروپا و امریکا زندگی می‌کنند، هیچ بوئی از فرهنگ ایرانی نبرده‌اند آنها حتی در خانه‌هایشان هم فارسی صحبت نمی‌کنند. این مسئله نشان دهنده آن است که اینها هم با فرهنگ ایرانی بیگانه و هم به رغم شعارهای باستان‌گرایانه و ملی‌گرایانه‌ای هم که می‌دادند، از آداب و رسوم ملی منزجرند.

 

*علاوه بر خشونتی که در این دوره در قبال زنان صورت گرفت، برای دیگر اقشار جامعه چه محدودیت‌هایی اعمال شدند؟

در آن دوره می‌بینیم که مردم در همه حوزه‌ها با محدودیت‌ مواجه هستند. مثلا شاید کسی باور نکند که در دوران سلطنت رضاخان همه مرسولات پستی از سوی حاکمیت سانسور می‌شدند و علاوه بر آن از مقطعی به بعد در کنار هر صندوق پست یک مأمور ‌گذاشته می‌شد و اگر کسی می‌خواست در داخل صندوق پست نامه‌ای بیندازد، مأمور نامه را می‌گرفت و می‌خواند. اگر مطالبش معمولی بود اجازه می‌داد که در صندوق پست انداخته شود. وقتی رضاخان از ایران رفت، دولت اطلاعیه‌ای صادر کرد که در روزنامه اطلاعات چاپ شد که از این به بعد در کنار صندوق‌های پست مأمور نمی‌گذاریم و سانسور را از پست برمی‌داریم. البته در مورد صندوق‌های انتخابات و گذاشتن مأمور در کنار آنها، در دوره‌های پهلوی اول و دوم زیاد خوانده و شنیده‌ایم. هرچند قبل از آن کلی تمهیدات را پیش‌بینی و نمایندگان مخالف و کسانی را که مدنظرشان نبود، از دور خارج و یا تبعید و تهدید کرده بودند. برای آن چهار تا رأی‌ هم که قرار بود به داخل صندوق‌ها ریخته شوند، کنار صندوق‌ها مأمور می‌گذاشتند که ابتدا رأی‌ها را ببینند و اگر خلاف نظر حکومت بود، طرف مورد ضرب و شتم قرار ‌می‌گرفت و رأی او پاره می‌شد. همین شیوه در حوزه‌های پست و… هم وجود داشت. اگر کسی می‌خواست از شهری به شهری برود، باید از شهربانی اجازه می‌گرفت. برای اینکه کسی در ماشینش از رادیو استفاده کند، باید از شهربانی جواز می‌گرفت و از این دست محدودیت‌ها…

 

*در این دوره برای جریانات دینی چه محدودیت‌هایی وضع شدند؟

از ۱۳۱۲ آزادی مردم برای برگزاری مراسم عزاداری محدود شد و دیگر حکومت اجازه نمی‌داد دستجات در خیابان‌ها حرکت کنند. در مکان‌هائی هم که جلسات تشکیل می‌شدند، محدودیت زیادی وجود داشتند. مدتی که گذشت، قرار شد طرحی را تحت عنوان «تقلیل ارباب عمائم» اجرا کنند. طبق این طرح هر روحانی برای ادامه فعالیت دینی و بر تن کردن لباس روحانیت در سال بعد، مجبور به گرفتن جواز از شهربانی بود. این قانون از سال ۱۳۱۴ به بعد به‌شدت اجرا شد. در قانون لباس متحدالشکل، رژیم، علما و مراجع را استثنا کرده بود، منتهی از سال ۱۳۱۴ به بعد چون می‌خواست این استثنا را بردارد، به این سمت رفت که تعداد ملبّسین به لباس روحانیت را کم کند. لذا هر سال به تعدادی از افرادی که قبلاً لباس روحانیت به تن داشتند، جواز داده نمی‌شد. تازه کسانی هم که لباس روحانیت داشتند با این مشکل مواجه بودند که مدام مأمورین از آنها جواز می‌خواستند و اگر همراه نداشتند مورد ضرب و شتم واقع یا دستگیر می‌شدند.

در این دوران علاوه بر برگزاری جلسات عزاداری و تعزیه که قبلاً ممنوع اعلام شده بود، برگزاری جلسات دروس حوزوی هم با محدودیت مواجه شد. حضرت امام(ره) در این خصوص اشاره می‌کنند که آن دوران وقتی ما برای مباحثه علمی همراه دیگر طلاب به بیابان‌های اطراف قم می‌رفتیم، در بازگشت از سوی مأموران که فهمیده بودند ما برای مباحثه به بیابان‌ها می‌رویم، مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفتیم. واقعا در هیچ دوره‌ای، حداقل از دوره صفویه به بعد، شاهد چنین صحنه‌هائی در امور دینی کشورمان نیستیم.

 

*مشاوران رضاخان در امور فرهنگی و سیاسی این دوران چه کسانی بودند؟

۵۳ نفر از روشنفکران دوره مشروطه که رویکرد غرب‌گرایانه داشتند، همه با رضاخان همراهی کردند. افرادی نظیر محمدعلی فروغی، سیدحسن تقی‌زاده، عبدالحسین تیمورتاش، تدین، داور، نصرت‌الدوله فیروز، سردار اسعد بختیاری، جعفرقلی‌خان، علی‌اصغر حکمت، رضازاده شفق و … کسانی بودند که امور فرهنگی و سیاسی دوره رضاخان را اداره می‌کردند و به او مشورت می‌دادند. البته چون رویکرد نظامی داشت، از یک جائی به بعد دیگر به مشورت اینها هم توجه نمی‌کرد. البته این بدین معنا نیست که همه نظامی‌ها این‌ طور هستند. رضاخان واقعاً خوی ددمنشانه‌ای داشت و از اهرم نظامی‌گری به این شکل استفاده می‌کرد، وگرنه هر نظامی‌ای این‌طور رفتار نمی‌کرد و نمی‌کند.

 

*امروزه با توجه به حوادث اخیر برخی سلطنت طلبان سعی دارند برای گمراهی نسل جوان به مقایسه دوره پهلوی با دوران حاضر بپردازند.

دوره پهلوی در کشور ما دوره سیاهی است. از همان ابتدا که پهلوی‌ها روی کار آمدند، ما شاهد آغاز سیه‌روزی و تیره‌بختی مردم کشور خودمان هستیم. دوره ۵۷ ساله پهلوی را با جمهوری اسلامی حتی مقایسه هم نمی‌توان کرد. اتفاقاتی که بعد از پیروزی انقلاب در کشور ما رخ دادند کاملاً در تقابل با آن چیزی است که در دوره پهلوی رخ داده  است. ساختار نظام اسلامی، مردم‌سالاری‌ای که در نظام حاکم است و استقلالی که کشور ما با انقلاب به دست آورد و پیشرفت‌هائی که در حوزه‌های مختلف داشته‌ایم که یک زمانی برای ایرانی‌ها منطقه ممنوعه بود و الان هم برای خیلی از کشورهای منطقه ممنوعه است و نمی‌توانند وارد آن حوزه‌ها بشوند، بعد از انقلاب در کشور ما رخ دادند. استقلال در حوزه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، تعریف نظام سیاسی حاکم بر کشور بر اساس مبانی دینی، اتفاقاتی است که به‌طور ویژه در دوره جمهوری اسلامی رخ داده و با هیچ‌یک از دوره‌های قبل قابل مقایسه نیست. دوره پهلوی را شاید بهتر باشد که با دوره‌های قبل از خودش مقایسه کنیم و بعد از آن به سراغ مقایسه کل آن دوره‌ها با چهل و یک سال اخیر بپردازیم.

*با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قراردادید.