Tag Archives: مهدویت

29دسامبر/21

با خدا، امامت را بشناس!

آن کس که بخواهد در تاریکی‌های دوران غیبت حضرت مهدی(عج) از مرگِ در گمراهی و جاهلانه، رهایی یابد و به حیاتی هدایت‌یافته و عقلانی دست یازد و در زمره سعادتمندان قرار گیرد، ناگزیر می‌بایست همه تلاش خود را در راه شناخت امام زمان خویش به کار گیرد و این سرآغازی است بر اینکه بداند در برابر چنین امامی چه وظیفه‏ای را بر عهده دارد. او می‏کوشد تا یاد آن امام را در درون و برون خویش و دیگران زنده سازد و  خود و جامعه را برای امر ظهور و قیامش آماده کند. چنین فردی شایسته یاری حجت خداوند است.

بی‌گمان امامت نقش بنیادینی در نگهداشت نظام جامعه و کمال بشر و حرکت به ‌سوی پروردگار متعال و اجرای احکام الهی دارد و پیروی از دستورات امام، از نظر شرع و عقل واجب است.

از این رو در وجوب شناخت امام بر حسب حکم عقل و شرع جای هیچ‌گونه تردیدی نیست؛ زیرا هم مقدمه اطاعت است و بدون وجوب آن، اطاعت و نصب امام بیهوده خواهد بود و هم بر حسب آنچه در روایات آمده واجب است.

از این رو در آموزه‌های اسلامی شناخت پیشوای معصوم(ع) هر زمان، پس از شناخت خداوند بزرگ و پیامبر گرامی او(ص)، از بایسته‌های انسان‌های جویای‌ حق و حقیقت تلقی شده است. پیشوای ششم شیعیان امام صادق(ع) در این باره فرمود:

«اعْرِفْ إِمَامَکَ فَإِنَّکَ إِذَا عَرَفْتَ لَمْ یَضُرَّکَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّر : امام خویش را بشناس. همانا آنگاه که شناختی، پیش یا پس‌ افتادن این امر (ظهور) تو را آسیبی نرساند.»(۱)

همچنین آن حضرت در باره فرمایش خداوند متعال که فرمود:

«وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً :(۲)

به هر کس حکمت داده شود، به‌یقین خیری فراوان داده شده است‏.» فرمود: «طَاعَهُ اللَّهِ وَ مَعْرِفَهُ الْإِمَامِ:(۳) اطاعت پروردگار و معرفت امام .»

با این بیان روشن می‌شود که شناخت امام از معرفت خداوند جدا نیست؛ بلکه یکی از ابعاد آن است. در دعایی نقل‌شده از ناحیه مقدسه آمده است:

«اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیکَ. اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حجّتکَ. اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حجّتکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَن دِینِی(۴)

خدایا! خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، پیامبرت را نمی‌شناسم. خدایا! رسولت را به من بشناسان که اگر رسول خود را به من نشناسانی، حجّتت را نمی‌شناسم. خدایا! حجّتت را به من بشناسان که اگر حجّت خود را به من نشناسانی، از دین خود گمراه می‌شوم.»

امیر مؤمنان علی(ع)، در باره جایگاه و برجستگی این شناخت فرمود:

«… وَ إِنَّمَا الائِمَّهُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَی عِبَادِهِ و لایدْخُلُ الْجَنَّهَ إلا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لایدْخُلُ النَّارَ إِلامَنْ أَنْکَرَهُم:(۵) پیشوایان، مدیران پروردگار بر مردمند و رؤسای بندگان او هستند. هیچ کس ـ مگر شخصی که آنها را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند ـ وارد بهشت نخواهد شد و کسی ـ جز آنکه آنها را انکار کند و آنان نیز او را انکار کنند ـ داخل دوزخ نشود.»

اما برای شناخت امام زمان(ع) و جایگاه او در نظام آفرینش، راه‌ها و منابعی است برای علاقه‌مندان که به نظر می‌رسد برجسته‌ترین آنها آیات الهی و سخنان پیشوایان معصوم(ع) و در رأس آنها بیانات نورانی آخرین پیامبر الهی(ص) است.

از این رو امروزه با توجه به انبوه روایات معتبر، راه برای شناخت امام زمان(عج)، باز است.

یکی از جامع‌ترین سخنان در باره جایگاه امام و امامت، فرمایش هشتمین پیشوای شیعیان امام علی‌بن موسی الرضا(ع) است که می‌فرماید:

«امام امانتدار الهی در میان خلقش، حجّت او بر بندگانش، خلیفه او در سرزمین‌هایش، دعوت‌کننده به سوی خدا و دفاع‌کننده از حقوق واجب او بر بندگان است.»

امام پاک از گناه و به دور از عیب‌هاست. دانش‌ها به او اختصاص دارند و او به بردباری شناخته می‌شود.

امام نظام‌دهنده به دین و باعث سربلندی مسلمانان و خشم منافقان و از بین رفتنِ کافران است.

امام یگانه روزگار خویش است. هیچ کس در مقام، به جایگاه او نزدیک نمی‌شود و هیچ دانشمندی با او برابری نمی‌کند و جایگزینی برای او پیدا نمی‌شود و شبیه و مانندی ندارد. همه فضیلت‌ها ویژه اوست، بدون آنکه آنها را طلب کرده باشد. این امتیازی از طرفِ فضل‌کننده بسیار بخشنده، برای امام است…(۶).(۷)

اما شناخت و اعتقاد به امام زمان(عج) چه آثار و برکاتی دارد؟ به‌روشنی می‌شود گفت شناخت امام زمان(ع)، مرتبه‌هایی دارد که به‌دست‌آوردن هر مرتبه از آن آثار و برکات ویژه‌ای را در پی خواهد داشت. شناخت شناسنامه‏ای امام عصر(عج) و دانستن گاه ولادت و زمان غیبت صغرا و کبرا و مانند آن، هرگز همانند معرفت معنای حقیقی امامت و شناخت حقیقت ولایت نیست.

با توجه به روایت‌هایی که پیامد بی‌معرفتی به امام را مرگ جاهلانه معرفی کرده است، می‌توان برجسته‌ترین اثر و برکت شناخت امام را فرجام سعادتمندانه برای زندگی دانست و البته از آثار برجسته شناخت ایشان می‌توان به افزایش مودت و اطاعت از امام اشاره کرد. و اما توضیح هر یک از موارد یادشده:

 

  1. زندگی سعادتمندانه و مسلمان‌ مردن

شناخت امام بهترین راه مسلمان‌ زیستن و مسلمان‌ مردن است. نوع زیستن و مردنی که در برخی از آیات قرآن بر آن تأکید شده است:

«فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنتُم مُّسْلِمُون‏:(۸) نباید جز مسلمان بمیرید.» این از جمله درخواست‌های پیامبران

شایسته خداوند بوده است از جمله درخواست حضرت یوسف از خداوند که گفت: «تَوَفَّنىِ مُسْلِمًا؛(۹)

مرا  مسلمان بمیران‏.»

رویارویی حیات و کفر در آیه: «لِّیُنذِرَ مَن کاَنَ حَیًّا وَ یحَقَّ الْقَوْلُ عَلىَ الْکَافِرِین‏:(۱۰) تا هر که را [دلی‏] زنده است بیم دهد، و گفتار [خدا] در باره کافران محقّق شود.»

نشان می‏دهد کافر از حیات انسانی و الهی بی‏بهره است و زندگی حقیقی از آنِ مؤمنان است.

ناآشنا به امام عصر(عج)، مرگی جاهلانه دارد و عارف به ایشان زندگی‏ای عاقلانه و مؤمنانه و حیات مؤمنان به دین مرضی خداست که همانا اسلام است:

«وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاسْلَامَ دِینًا:(۱۱) و اسلام را برای شما [به عنوان‏] آیینی برگزیدم.» و زندگی مؤمنان حیات مورد رضای اوست.

پس شناخت و پیروی از اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع)، نه از باب تعبّد، بلکه به حکم عقل است، زیرا انسان خداشناس راهی به‌سوی خدا ندارد مگر از طریقی که خودِ خداوند قرار داده است و جز از این راه نمی‌تواند از خشنودی و خشم الهی آگاه شود. مراجعه مردم به ائمه اطهار(ع)، از باب مراجعه نادان به داناست. این یک حکم عقلی است؛ همچنان که عاقل در امور مادّی و دنیوی خود به دانا و متخصص مراجعه می‌کند، در امور معنوی و غیر مادی نیز عقل همین گونه حکم می‌کند.(۱۲)

 

  1. مودّت و دوست‌ داشتن امام(ع)

یکی از وظایف برجسته شیعیان، دوست ‌داشتن امام است و از برجسته‌ترین آثار معرفت او، محبت به آن وجود مقدّس است. این شناخت به هر میزان بیشتر باشد، محبت فزون‌تر می‌شود و هر قدر محبت بیشتر شود، نشانه وجود سنخیت با آن انوار مقدس است. این هم‌سنخی نیز هر قدر افزایش یابد، نشان از تقرّب به ذات اقدس الهی است که والاترین کمال است.

از آنجایی که خود پیشوایان معصوم(ع)، به مقام والای امام و امامت شناخت کاملی دارند؛ وقتی سخن از یک امام پیش می‌آید، با نهایت بزرگداشت از او یاد می‌کنند.

رسول گرامی اسلام(ص)، آن‌گاه که سخن از آخرین وصی خود به میان می‌آورند، در نهایت احترام از زیباترین واژگان محبت‌آمیز بهره می‌برند و  می‌فرمایند: «بِأَبِی وَ أُمِّی سَمِیی وَ شَبِیهِی وَ شَبِیهُ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ عَلَیهِ جُیوبُ النُّور…»:(۱۳) «پدر و مادرم فدایش باد که او هم ام من و شبیه من و شبیه موسی بن عمران«ع» است که بر او نورهایی احاطه دارد …».

ابوحمزه ثمالی گوید: «روزی در محضر امام باقر(ع) بودم که فرمود: «ای اباحمزه! یکی از امور یقینی که خداوند آن را ناگزیر ساخته است قیام قائم ما اهل‌بیت«عج» است و اگر کسی در آنچه که می‌گویم تردید کند، خداوند را در حالی ملاقات خواهد کرد که به او کافر شده و انکارکننده اوست.» سپس فرمود: پدر و مادرم فدای او که همنام من و هم کنیه من و هفتمین فرد پس از من است.»(۱۴)

خلادبن صفار ‌گوید: از امام صادق(ع)، پرسیده شد: «آیا قائم به دنیا آمده است؟» حضرت فرمود:

«لا وَ لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی:(۱۵) خیر! اگر او را درک کنم، در ایام زندگانی‌ام خدمت‌گزار او خواهم بود.»

حال اگر کسی در پی شناخت امام نبود چه خواهد شد؟ گفته شده به مرگ جاهلی خواهد مرد.

اما مرگ جاهلی یعنی مردن بدون شناخت خدا و رسول او(ص). کسی که امام زمان خود را نشناسد، به‌راستی از گمراهان زمان جاهلیت است که خدا و پیغمبر(ص) را نمی‌شناختند ـ  بنابراین، اگر شناخت پروردگار و پیامبر او «ص»، به معرفت امام زمان(عج) نرسد، بهره‌ای برای انسان نخواهد داشت و او را دیندار نمی‌کند.

شخصی از امام صادق(ع)، پرسید: «منظور از جاهلیت، جهل مطلق و نسبت به همه چیز است یا فقط نشناختنِ امام است؟»آن حضرت فرمود: «جَاهِلِیهَ کُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَالٍ؛(۱۶): منظور، جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی است».

پس نتیجه نشناختن امام زمان(ع)، کفر و نفاق و گمراهی است. البته ممکن است نشناختن در اثر عدم معرفی امام زمان(ع) از سوی خدا باشد (بدون کوتاهی خود شخص). این حالت «ضلال» نامیده می‌شود و مترادف با «استضعاف» است. در این حالت، شخص مقصر نیست؛ ولی به هر حال از هدایت الهی و دینداری محروم شده است. حالت کفر و نفاق مربوط به شخصی است که برایش معرفی الهی صورت گرفته؛ ولی او در پذیرفتن آن کوتاهی کرده است. این دو حالت دارد: یا انکار و عدم تسلیم خود را به‌صراحت ابراز می‌دارد که کفر نامیده می‌شود و یا آن را پنهان می‌دارد که «نفاق» است. در هر صورت، شخص از راه بندگی خداوند دور افتاده و فرجامش خیر نیست.

و سخن پایانی اینکه اگر کسی بخواهد به هدف آفرینش خود دست یابد، جز از راه بندگی خداوند ممکن نیست و خداوند این بندگی را در مسیری خاص طلب کرده است که آن راه، ولایت انسان‌های شایسته از پیامبران و اوصیای اوست. فقط کسانی زندگی سعادتمندانه خواهند داشت که از حجت‌های الهی پیروی کنند. لازمه این پیروی معرفت به آن ذوات مقدس است. هرچه این شناخت بیشتر باشد، میزان هدایت‌یافتگی نیز بیشتر است. شایسته است همواره در راه شناخت حجت زمان(عج) از هیچ تلاشی دریغ نکنیم تا پایان عمر که عصاره و حقیقت زندگی است، بر سعادت باشد و نه جهالت.

 

پی‌نوشت:

۱- محمدبن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج۱، ص۳۷۱، ح۱٫

۲- بقره: ۲۶۹٫

۳ . پیشین، ج ۱، ص ۱۸۵، ح۱۱٫

۴ . پیشین، ص ۳۴۲، ح۲۹٫

۵- محمدبن حسین شریف الرضی، نهج البلاغه، ص ۲۱۲، خطبه ۱۵۲٫

۶- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۰۰، ح۱٫

۷- روایت ادامه دارد دوستداران می‌توانند متن کامل آن را مطالعه فرمایند.

۸- بقره: ۱۳۲٫

۹- یوسف: ۱۰۱٫

۱۰- یس: ۷۰٫

۱۱- مائده: ۳٫

۱۲- سیدمحمد بنی هاشمی؛ معرفت امام عصر(ع)، ص۱۱۱٫ (با تصرف)

۱۳- علی‌بن محمد خزاز قمی، کفایه الاثر، ص۱۵۸٫

۱۴- پیشین، ص۸۶٫

۱۵- پیشین، ص۲۴۵، ح۲۳٫

۱۶- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۷۷٫

30آگوست/21

بازگشت امر دینی در افق مهدویت

سَلامٌ عَلی آلِ یس، السَّلامُ عَلَیْکَ یا داعِیَ اللهِ وَ رَبّانِیَّ آیاتِهِ‏ السَّلامُ عَلی رَبیعِ‏ الْانامِ‏ وَ نَضرَهِ الایّام‏؛ سلام بر محمد و آل او، سلام بر دعوت‏کننده به خداوند و تربیت‏شده آیات الهى،سلام بر بهار بشریت و سلام بر آن نقطه‏اى از تاریخ که همه شکوفه‏هاى هدایت به‏بار مى‏نشیند و روزگار نشاط بشریت است.

در موضوع فرهنگ مهدوی و افقی که آن فرهنگ و باور مدّ نظر قرار می‌دهد، می‌توان به موارد زیر نظر کرد:

۱- انتظار فرج با ظهور حاکمیت عالی‌ترین شخصیت هستی، نشانه‌ بلوغ بشریت است. باید تلاش کرد تا این انتظار زنده و با طراوت بماند، به‌خصوص که ائمه‌ معصومین«ع» تأکید کرده‌اند: «أَلَیْسَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَج‏؛(۱) انتظار فرج به خودی خود از فرج محسوب می‌شود و برکاتی را به همراه دارد.

۲- البته لازمه‌ انتظار حقیقی معرفتی است خاص و چنانچه انتظار همراه با معرفتی صحیح واقع شود، برکات فوق‌العاده‌ای‌ به همراه دارد و مانع می‌شود تا انسان‌ها گرفتار اکنون‌زدگی شوند و سرنوشت خود را به دوران حاکمیت ظلمات آخرالزمان بسپارند. معرفتی که نظر به حقیقت انسانیت دارد و متوجه است که همواره و در هر زمانی حقیقت انسانیت که همان حجّت خداوند است بر زمین حیّ و زنده است و می‌توان از پرتو وجود او در راستای بسط انسانیت خود و دیگران مدد گرفت.

۳- ما بیش از آنکه به آگاهی از «حوادث ظهور» نیازمند باشیم به معرفت نسبت به «قواعد ظهور» محتاجیم تا معلوم شود انتظارِ فرج، شرایط تحقق ظهور است. در راستای توجه به «قواعد ظهور»، باید موضوع انتظار فرج را بررسی و تحلیل کرد که مبحث مفصلی است.

۴- نکته‌ دیگر معرفت نسبت به ظلمات آخرالزمان است زیرا باید روشن شود چه نوع ظلماتی است که مانع ظهور حضرت صاحب الأمر«عج» شده است و از آن مهم‌تر با چه روح و روحیه‌ای می‌توان از آن ظلمات عبور کرد، زیرا ممکن است انسان‌ها منتظر چیزی باشند که آن انتظار از جنس ظلمات آخرالزمان باشد و آن یک نوع رجوع به دجّال حیله‌گر است. مثل اینکه انتظار داشته باشیم با ظهور حضرت مهدی«عج» به رفاهی برسیم از جنس رفاهی که فرهنگ غربی با نادیده‌ گرفتن ابعاد معنوی انسان‌ها در آن گرفتار است.

۵- علت تحقق انقلاب اسلامی،‌ فرهنگ انتظار بود و در زیر سایه‌ آن فرهنگ بود که ملت ایران توانست قدمی در جهت نزدیک ‌شدن به هدف نهایی‌ای که شریعت الهی به دنبال آن است، بردارد و انسان‌ها سرنوشت تاریخی خود را بهبود بخشند و به همان اندازه از استعداد‌های معنوی عالم بهره‌مند شوند. پیروزی انقلاب اسلامی در زمانه‌ای که بسیاری پذیرفته ‌بودند دوره‌ حاکمیت دین گذشته است، نشان داد عقیده به انتظارِ فرج یک عقیده‌ واقع‌بینانه و منطقی است.

۶- حضور تاریخی در اردوگاه و خیمه‌ حضرت قائم«عج» در اثر انتظارِ حاکمیت امام معصوم«ع» از ظریف‌ترین نکاتی است که باید مورد توجه قرار گیرد تا روشن شود که اگر انتظار با معرفتی صحیح انجام گیرد، در همین زمان، جان انسان را به شکوفاییِ مطلوب می‌کشاند و از تمام بیست و هفت حرف علمی که در زمان ظهور به صحنه می‌آید بهره‌مند می‌شود. چون در همین زمان توانسته‌ا ست از خدای لیبرال دموکراسی به خدای مهدی«عج» که خدای حضوری و وجودی است، رجوع کند.

۷- کسی می‌تواند منتظر حاکمیت انسان کامل باشد که معتقد است خداوند جهان را رها نکرده تا هرکس با میل خود بر آن حکومت کند، بلکه به بشر فرصت داده‌ تا در آن تلاش کند تا حضرت ولی الله الاعظم«عج» امکان حاکمیت بر عالم و آدم را پیدا کنند. کافی است زمینه‌های فتوح آخرالزمانی را بشناسیم تا بهخوبی با حجاب‌های ظهور درگیر و إن‌شاءالله به ظهور تامّ حاکمیت امام نایل شویم.

۸- وقتی روشن شود امام زمان«عج» جنبه‌ی متعالی هر انسانی هستند، انتظار معنی خاص خود را پیدا می‌کند و در آن حال، نه تنها انسانِ منتظر هم اکنون قلب خود را متوجه قطب عالم امکان و با او زندگی می‌کند، بلکه تلاش می‌کند تا زمینه ظهورِ آن حضرت در عالم و آدم هر چه بیشتر فراهم و افق بشریت به‌کلّی دگرگون شود و از نظر به خاک به اُنس با افلاک تغییر جهت دهد.

۹- آیا تجربه نشان نداده است که زندگی بدون ولایت الهی و حاکمیت اولیای الهی همیشه با یأس و شکاکیت و از خود بیگانگی همراه است؟ و آیا درمان بحران‌های روحی را جز در رجوع به انسان کامل از یک طرف و تلاش برای حاکمیت او از طرف دیگر باید جستجو کرد تا شور و شعفِ خاصی که در عارفانِ حماسه‌ساز هست به جامعه برگردد؟

۱۰- دل‌آگاهیِ پارسایانه حالتی است که با انتظار حاکمیتِ امام معصوم«ع» نصیب انسانِ منتظر می‌شود و نه‌تنها صحنه‌ جان انسان از اراده‌های شیطانی تطهیر می‌شود، بلکه قلب انسان، قابلیت پذیرش القائات رحمانی توسط حضرت صاحب الامر«عج» را پیدا می‌کند و این اساسی‌ترین برکتی است که در انسانِ منتظر به وقوع می‌پیوندد.

۱۱- رسول خدا«ص» می‌فرمایند: «اَفْضَلُ الْعِبادَهِ، اِنتظارُ الْفَرَجِ»؛(۲) برترین عبادت، انتظار فرج است. معلوم است که فرج باید مسئله بسیار مهمی باشد که چنین نتایجی بر آن مترتبند و حکایت از آن دارد که انتظار در حقیقت یک فرهنگ است و نه یک عمل خاص. بنابراین لازم است در مورد موضوع انتظار تأمّل شود تا روشن گردد که انتظارِ فرج چیست که بالاترین عبادات محسوب می‌شود.

۱۲- ابتدا باید روشن شود در «انتظار فرج» به کجا باید نظر کرد، چون وقتی شما منتظر هستید که چیزی را در افق خود بشناسید و به آن افق به امید ظهور آن چیز نظر ‌کنید. از آنجایی‌ که پیامبر اسلام«ص»‌ خاتم پیامبران هستند و با ایشان تاریخِ زمین به قله‌ انتهاییِ بلوغ خود می‌رسد و دُور عالَم که با حضرت آدم‌ «ع» شروع و با به صحنه‌آمدن آخرین پیامبر«ص»، بستر ظهور نهایی‌ترین کمالات شد، پس باید ظهور نهایی را بسیار مهم ارزیابی کنیم و متوجه باشیم که ظهورِ جنبه‌ نهایی کمالِ عالم حتمی است.

رسول خدا«ص» از یک طرف می‌فرمایند: «نزدیکی من به قیامت در حد نزدیکی دو انگشت است.»(۳) و از طرف دیگر می‌فرمایند: «وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّى یَخْرُجَ فِیهِ وَلَدِیَ الْمَهْدِی‏»؛(۴) سوگند به آنکه مرا به حق مبعوث کرده اگر نماند از دنیا مگر یک روز، هر آینه آن روز را خداوند آن‌ قدر طولانی می‌کند تا فرزندم مهدى«عج» ظهور کند.» و تمام آنچه لازم است با ظهور آخرین دین ظاهر شود پیش می‌آید. لذا با ظهور حضرت مهدی«عج» همه‌ حقایق غیبی که می‌توانند ظاهر شوند به صحنه‌ ظهور می‌آیند.

۱۳- نه ‌تنها رسول خدا«ص» عصاره‌ همه‌ پیامبرنند که مهدی«عج» نیز باطن شریعت همه‌ انبیا هستند. مأموریت حضرت عیسی«ع» با مأموریت حضرت موسی«ع» تفاوت داشت، ولی خاتم‌الرسل«ص» در مقام ظهور جامعیت اسماء الهی به صحنه آمدند تا عصاره‌ کار همه‌ انبیا«ع» را به میدان بیاورند. بر همین اساس است که خداوند با تمام اسمائش در قرآن ظاهر شده، قرآنی که بر قلب پیامبر«ص» نازل شد و پیامبر «ص» با آن متحد شدند.

اسماء الهی تماماً در آخرین دین ظاهر شده‌اند. امیرالمؤمنین«ع» می‌فرمایند: «ما مِنْ عِلْمٍ اِلاّ وَ اَنَا اَفْتَحُهُ وَ ما مِنْ سِرٍّ اِلاّ والْقائمُ یَخْتِمُهُ؛(۵): هیچ علمی نیست مگر اینکه من آن را گشودم و هیچ سرّی نیست مگر آنکه قائم«عج» آن را به انتها برساند.» پس همه‌ اسرار دین توسط حضرت قائم«عج» ظاهر می‌شوند. دُور این جهان، با ظهور مقدس امام زمان«عج» به انتها و کمال خود می‌رسد. این از نکته‌‌های مهمی است که بحمدلله همه‌ عزیزان به آن اعتقاد دارند.

۱۴- زیباترین اعتقاد، اعتقاد به این نکته‌ مهم است که بدانیم مقصد و مقصود همه‌ انبیا و اولیا، ظهور وجود مقدس امام زمان«عج» است. حضرت صادق«ع» می‌فرمایند: «أَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ یُظْهِرَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ الْحَقَّ وَ الْعَدْلَ فِی الْبِلَادِ وَ یُحْسِنَ حَالَ عَامَّهِ الْعِبَادِ وَ یَجْمَعَ اللَّهُ الْکَلِمَهَ وَ یُؤَلِّفَ بَیْنَ قُلُوبٍ مُخْتَلِفَهٍ وَ لَا یُعْصَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فِی أَرْضِهِ وَ یُقَامَ حُدُودُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ یَرُدَّ اللَّهُ الْحَقَّ إِلَى أَهْلِهِ فَیَظْهَرُوهُ حَتَّى لَا یُسْتَخْفَى بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخَافَهَ أَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ أَمَا وَ اللَّهِ یَا عَمَّارُ لَا یَمُوتُ مِنْکُمْ مَیِّتٌ عَلَى الْحَالِ الَّتِی أَنْتُمْ عَلَیْهَا إِلَّا کَانَ أَفْضَلَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ کَثِیرٍ مِمَّنْ شَهِدَ بَدْراً وَ أُحُداً؛(۶) آیا شما دوست ندارید که حق ظاهر و عدالت در شهرها برقرار و حالِ همه‌ بندگان خدا نیکو و کلمه‌ الهی جمع شود و میان دل‌هاى پریشان الفت پدید آید و خدا در سراسر زمین معصیت نشود و حدود الهى بر خلقش اقامه شود و حق به صاحبش برگردد تا هیچ حقى از ترس هیچ خلقى زیر پرده نماند؟ به خدا ای عمّار! کسى از شما بر این حالِ انتظاری ‌که دارید نمیرد جز آنکه در نزد خداى عز وجل از بسیاری از حاضرین بدر و احد افضل باشد.»

۱۵- حضرت صادق«ع» در باره حضرت مهدی«عج» می‌فرمایند: «لَوْ اَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ اَیّام حَیاتی؛(۷) اگر او را درک کنم همه‌ عمر در خدمتش خواهم بود.» زیبایی انتظار به‌قدری است که امام حسین«ع» می‌فرمایند: مردی نزد پدرم آمد و از اوصاف مهدی«عج» پرسید. حضرت امیرالمؤمنین«ع» وقتی صفات او را ذکر کردند با حالتی سرشار از عشق و شیدایی «أوْمَأ بِیَدِهِ إلی صَدْرِهِ شوقاً إلی رُؤْیَتِهِ؛(۸) به سینه‌ خود اشاره کردند و فرمودند: «مشتاق دیدار او هستم.»

جایگاه حضرت مهدی«عج» به‌قدری ارزشمند است که حضرت موسی«ع» از خدا تقاضا می‌کنند «پروردگارا! مرا قائم آل محمد«ص» قرار بده و خداوند فرمود: او از نسل احمد«ص» است.»(۹) این‌ها نشان می‌دهد افق همه‌ انبیا و اولیا شرایطی است که وجود مقدس امام زمان‌«عج» در آن ظهور می‌کند، چون اگر کسی بخواهد با تمام رحمت‌های ممکنی که خداوند در صحنه‌ حیات بشر ظاهر می‌کند ملاقات کند، باید تقاضای حضور در زمان حضرت صاحب«عج» را داشته باشد و همواره تمنّای چنین شرایطی در او شعله‌ور بماند. انتظار فرج به معنی کامل آن از این قرار است، زیرا انسانِ منتظر، نظر به قطبی دارد که تمام اسماء الهی در آن شرایط از باطن به ظاهر می‌آیند و سرّی‌ترین حقایق عالم آشکار می‌شوند، به‌طوری که در هیچ شرایطی تا آن اندازه زمینه‌ نمایش حق فراهم نبوده است.

۱۶- باید بر این نکته تأمل کرد که راز برکاتی که انتظار فرج در بر دارد در کجاست و چرا این‌ همه برکت در چنین فرهنگی نهفته است؟ اصلی‌ترین حالتِ روحی که در فرهنگ انتظارِ فرج برای جامعه پدید می‌آید، فرهنگ گذار از وضع موجود و نظر به وضع مطلوب و زندگی با آن است. در این راستاست که عنوان این نوشته «بازگشتِ امر دینی در افق مهدویت» گذاشته شد.

انسان منتظر شخصیتی است که از آنچه که در جهان  می‌گذرد، از آن جهت که حجاب حقیقت است، راضی نیست و شرایطی را می‌شناسد که محل و مجلای حقیقت است و به نوعی از دینداری می‌اندیشد که در مقابل ظلمات آخرالزمان، کامل‌ترین دینداری است. ما باید به آن نوع از دینداری‌ بیندیشیم که حضرت روح الله«ره» در آثار خود بر آن تأکید دارند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 

پی‌نوشت:

۱-  بحار الانوار، ج. ۵۲، ص. ۱۲۸٫

۲-  شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج. ۱، ص ۲۸۷٫

۳- امالی، شیخ مفید، ص. ۱۸۸٫

۴- کمال الدین و تمام النعمه، ج‏۱، ص ۲۸۰٫

۵- تحف‌العقول، ص. ۲۷۱٫

۶- کمال الدین و تمام النعمه، ج‏۲، صص. ۶۴۷-۶۴۶٫

۷- غیبت نُعمانی، ص. ۲۴۵٫

۸- همان، ص. ۲۱۲، ج.۱٫

۹- شیخ حر عاملی، اثبات الهداه، ج. ۳، ص. ۵۴۱٫

29آوریل/21

حکمرانی مطلوب در عصــر ظهــــور

درآمد:

تشکیل حکومت واحد جهانی عدل‌گستر، در طول تاریخ، همواره آرزوی همه حق‌باوران و عدالت‌خواهان بوده است. از نگاه شیعی آینده دولت، بسیار روشن و تاریخ برای رسیدن به آن جامعه آرمانی در حرکت است. این مدینه فاضله در زمین به دست حق‌پرستان و رهبری حضرت مهدی موعود(عج) و با یاری امدادهای الهی به وجود می‌آید و او اداره آن را به عهده خواهد گرفت و این اتفاق، آغازی برای حیاتی متکامل و بدون نقص خواهد بود.

در این نوشتار به اختصار به  توصیف کوتاهی از این حکومت می‌پردازیم:

 

الف. ساختار و سازمان حکومت مهدوی

حکومت حضرت مهدی(عج) کامل‌ترین و گسترده‌ترین حکومت‌هاست؛ از این ‌رو، ساختار و سازمان این حکومت نیز متناسب با موقعیت زمانی و مکانی‌اش، ساختار ویژه‌ و نهادهای قدرتِ متمایزی خواهد داشت و نمی‌توان با الگوهای موجود آن‌ را تبیین کرد. اما با توجه به اینکه آرمانشهر مهدوی مبتنی‌ بر ساختار «‌امامت» است، می‌توان با نظر به این انگاره، ساخت جهانی آن‌ را مشخص کرد.

 

۱. الگوی امامت: الگوی حکومت جهانی مهدوی

بر اساس الگوی حکومت اسلامی، امام و رهبر مسلمانان در رأس جامعه قرار می‌گیرد و زمامداران‌ را به ‌عنوان والی و حاکم، به کشورهای تحت‌ نفوذ گسیل می‌دارد. این برداشت با در‌ نظر ‌گرفتن شیوه و ساختار حکومتی امام‌علی(ع) با حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) قابل انطباق است، اما با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی، با آن تفاوت‌هائی هم دارد.(۱)

در زمانه حضرت مهدی(عج)، حکومت وسیع و یکپارچه جهانی با عظمت و شکوه چشمگیری شکل می‌گیرد؛ حکومت اسلامی بر جهان تسلط خواهد یافت(۲) و حضرت مهدی(عج) حاکم و فرمانروای آن خواهند بود.(۳)

سئوالی که ممکن است مطرح شود این است که چه دلایلی بر ضرورت وجود یک حکومت واحد جهانی وجود دارد؟

 

 

  1. دلایل حکومت واحد جهانی

مهم‌ترین دلایل برای استقرار یک حکومت واحد جهانی تحت حاکمیت قانون الهی از این قرارند:

۲-۱ جاودانگی دین اسلام

یکی از ویژگی‌های دین اسلام که آن‌ را از سایر شرایع ممتاز می‌کند، «جاودانگی» آن است که ظهورش توأم با پایان‌ یافتن و مختومه ‌شدن دفتر نبوّت بوده است و احکام و تعالیم آن، برنامه حیات‌بخشی را برای تمام انسان‌ها در تمام اعصار ارائه می‌دهد: «ما کاَنَ محمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکمْ وَ لَکن رسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِینَ؛ محمّد پدر هیچ‌یک از مردان شما نیست، ولى فرستاده خدا و خاتم پیامبران است.»(۴) و «تَبَارَک الَّذى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلىَ‏ عَبدهِ لِیکونَ لِلْعَالمِینَ نَذِیرًا؛ بزرگ [و خجسته‏] است کسى‌ که بر بنده خود فرقان [کتاب جدا سازنده حق از باطل‏] را نازل فرمود، تا براى جهانیان هشداردهنده‏اى باشد.»(۵)

اسلام از آغاز ظهور، خود را دینی جهانی برای همه مردم روی زمین معرفی کرد. آیات فراوانی بر این امر دلالت دارند: «قُلْ یا أیها النَّاسُ إنی رَسولُ اللَّه إلَیکمْ جَمِیعاً؛ بگو اى مردم! من پیامبر خدا به ‌سوى همه شما هستم‏.»(۶) و «وَ مَا أَرْسَلْنَاک إِلَّا کافَّه لِّلنَّاسِ بَشِیرًا و نَذِیرا؛ و ما تو را جز [به سِمَتِ‏] بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستادیم‏.»(۷)

افزون ‌بر ‌این آیات، شواهد تاریخی نیز شاهدی بر این مدعا هستند: پیامبر اسلام(ص) به سران کشورهایی چون ایران،(۸) روم،(۹) حبشه،(۱۰) و… نامه‌هایی ارسال کردند تا آنها را به پذیرش اسلام فرا‌خوانند. این امر نشانه جهانی‌بودن و جاودانگی دین اسلام است.

رمز جهانی ‌بودن اسلام هماهنگی آن با طبیعت و فطرت بشر است: «فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ؛ پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسان‌ها را بر آن آفریده است. دگرگونى در آفرینش الهى نیست. این است آیین استوار؛ ولى اکثر مردم نمى‏دانند!»(۱۱)

بنابراین، چون فطرت امری است که دگرگونی در آن وجود ندارد، اسلام نیز جاودانگی و گستردگی خود را از این طریق اثبات کرده است.(۱۲)

 

۲-۲ جامع‌نگری اسلام

اسلام به همه جوانب مادی و معنوی و فردی و اجتماعی انسان توجه دارد و این امر نشانه جامعیت و همه‌‌جانبه ‌بودن آموزه‌های آن است. از نظر شهید مطهری، «اسلام طرحی است کلی و جامع و همه‌جانبه و معتدل و متعادل و حاوی همه طرح‌های جزئی و کار‌آمد در همه موارد.‌»(۱۳)

سید ‌قطب نیز معتقد است که، «اسلام، راهی است نمایان و روشن؛ راهی به زندگی و کمال. آیینی است که جهان هستی را می‌شناساند و موقعیت انسان ‌را در این پهنه وسیع مشخص می‌سازد؛ هدف اصلی آفرینش او را بیان می‌کند و برنامه‌ای را شرح می‌دهد که همه سازمان‌ها و تشکیلات زندگی‌ساز از آن عقیده سرچشمه می‌گیرند و بدان متکی هستند و طرز فکر اسلامی را به ‌صورت واقعیتی مجسم، در زندگی بشر جلوه‌گر می‌سازند؛ مانند:

۱سازمان اخلاقی؛ یعنی ریشه‌های اخلاق و پایه‌های اساسی و نیروهای نگاه‌ دارنده آن در اجتماع؛

۲. تشکیلات سیاسی و شکل حکومت و خصوصیات آن؛

۳. نظام اجتماعی و هر آنچه در نگاهداری و بقاء آن مؤثر است؛

۴. سیستم اقتصادی و فلسفه و تشکیلات آن؛

۵. حقوق بین‌الملل و هم‌بستگی جهانی.

ما طبق تعلیمات اسلامی معتقدیم که سرانجام، بشریت فرمانبر اسلام خواهد شد و جهان در آینده بر مدار اسلام خواهد گشت و گواه ما آنکه این آیین، راه زندگی و کمال است. می‌گوییم راه زندگی، زیرا تمام لوازم یک زندگی اجتماعی سعادتمندانه به ‌صورت مقرراتی متین و محکم و پیوسته و انفکاک‌ناپذیر در برنامه آن گنجانده شده است و همین مقررات هستند که زوایای مختلف زندگی بشر را اداره می‌کنند، به نیازمندی‌های گوناگون وی پاسخ می‌دهند و نیروهای انسانیِ او را در راه‌های صحیح و ضروری مصروف می‌سازند.»(۱۴)

اگر انسان‌ها در کل جوامع بشری به مرجعی مراجعه کنند که از آدمی و سرشت او شناخت درستی داشته باشد، برای اداره زندگی خود با مشکل مواجه نخواهند بود؛ اما خوی خودخواهی و خودبرتربینیِ انسان مانع از آن می‌شود تا به‌ کسی مراجعه کند که از همه جهات آدمی را می‌شناسد. اسلام معتقد است خالق انسان از مخلوق خود آگاهی کامل دارد و از همه خواسته‌ها و امیال او آگاه است و اوست که می‌تواند بهترین نسخه را برای اداره بهتر زندگی بشر صادر کند:

«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الاِنْسانَ وَ نَعْلَم ما تُوَسْوِسُ بِهَ نَفْسهْ وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ؛ و ما انسان ‌را خلق کردیم و از وسوسه‌های نفس او کاملاً آگاهیم و ما از رگ گردنش به او نزدیک‌تریم.»(۱۵) منظور آن است که ما از همه‌ کس و همه ‌چیز به او نزدیک‌تریم، او را بهتر از هرکس دیگری می‌شناسیم، آرزو و نیازهای او را می‌دانیم و می‌توانیم بهترین قانون را برای تنظیم زندگی‌ او ارائه عرضه کنیم.

 

ب. قلمرو حکومت

حکومت حضرت صاحب‌الامر(عج) حکومتی جهانی است و در سایه حکومت او سراسر زمین را خوبی و زیبائی فرا خواهد گرفت. در روایات زیادی به این موضوع اشاره شده است:

در دسته اول روایات آن آمده است که حضرت مهدی(عج) زمین را که پر از ظلم و جور شده است، پر از عدل‌ و داد می‌کنند.(۱۶) کلمه زمین (ارض) شامل سراسر کره خاکی است و هیچ دلیلی وجود ندارد که معنی آن ‌را به بخشی از زمین محدود کنیم.

دسته دوم روایات از تسلط امام مهدی(عج) بر مناطق مختلف جهان خبر داده‌اند. گستردگی و پراکندگی و اهمیت آن مناطق، حکایت از سلطه آن حضرت بر تمامی جهان دارد و معلوم است که نام ‌بردن از شهرها و کشورها در روایات از باب نمونه بوده و میزان درک مخاطبان روایات در آن زمان نیز در نظر گرفته شده است.

روایات مختلف، از روم، چین، کوه‌های دیلم، ترک، سند، هند، قسطنطنیه، کابل‌شاه و خزر به‌ عنوان مناطقی نام برده‌اند که امام‌مهدی(عج) بر آنها مسلط خواهند شد و آنها را فتح خواهند کرد. (۱۷) خلاصه اینکه تسلط ایشان بر مناطق حساس و مهم جهان، حکایت از گستردگی جهانی فرمانرواییِ آن حضرت دارد.(۱۸)

دسته سوم روایاتی هستند که به‌روشنی از جهانی‌ بودن حکومت مهدوی خبر می‌دهند. در روایتی از رسول خدا(ص) آمده است که خداوند متعال فرموده است: «… من دین خود را به‌ دست آنها [پیشوایان دوازده‌گانه] بر همه آیین‌ها پیروز می‌گردانم و به ‌دست ایشان فرمان خود را [بر همه چیره] خواهم ساخت و به [قیام] آخرینِ آنها، سراسر زمین را از دشمنانم پاک خواهم کرد و او را بر مشرق و مغرب زمین فرمانروا خواهم گرداند.»(۱۹)

امام ‌باقر(ع) نیز در‌ این‌خصوص می‌فرمایند: «قائم از ما خاندان پیامبر«ص» است‌؛… او کسی است که فرمانروایی‌اش مشرق و مغرب عالم را فرا‌خواهد گرفت و خداوند به ‌دست او دین خود را بر همه ادیان غلبه می‌دهد، اگر‌چه مشرکان ‌را خوش نیاید.»(۲۰)

 

ج. مرکز حکومت

مرکز حکومت مهدوی، شهر تاریخی کوفه است و کوفه در آن زمان اهمیت جهانی و بین‌المللی پیدا می‌کند. شواهد روایی در ‌این ‌خصوص بسیارند که ما در این مقام به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

امام ‌صادق(ع) در ضمن روایتی طولانی در باب مهدویت فرمودند: «‌مرکز حکومت او شهر کوفه و محل قضاوت ایشان مسجد بزرگ کوفه است.»(۲۱) حضرت علی(ع) نیز می‌فرمایند: «گویا شیعیانم را در مسجد کوفه می‌بینم که خیمه زده‌اند و قرآن ‌را همان‌گونه به مردم یاد می‌دهند که نازل شده است.»(۲۲)

 

 

د. مدت حکومت

پس از تشکیل آرمانشهر مهدوی، وعده الهی تحقق می‌یابد و حکومت خوبان‌ که با فرمانروایی حضرت مهدی(عج) آغاز می‌شود تا پایان عمر دنیا ادامه خواهد یافت و دیگر روزگار ظلم و ظالمین تکرار نخواهد شد.

پیامبر اسلام(ص) این دوران ‌را چنین توصیف می‌کنند که خداوند متعال فرموده است: «پس از آنکه مهدی(عج) به حکومت رسید، دولت او را دوام خواهم بخشید و پیوسته تا قیامت، روزگار و حاکمیت زمین را در دست اولیاء و دوستان خود دست‌ به ‌دست خواهم کرد.»(۲۳)

بنابراین آرمانشهر مهدوی دولتی است که پس از آن دولتی دیگر نخواهد بود و در‌ حقیقت، تاریخ جدیدی از حیات بشر شروع خواهد شد که سراسر در زیر حاکمیت الهی استمرار خواهد یافت. امام‌باقر(ع) می‌فرمایند: «دولت ما آخرین دولت‌هاست و هیچ خاندان صاحب‌ دولتی نمی‌ماند، مگر اینکه پیش از حکومت ما حاکم می‌شود؛ تا وقتی حکومت اهل‌بیت«ع» بر‌پا شد و شیوه حکمرانی ما را دیدند، نگویند اگر ما هم حاکم می‌شدیم، همین‌گونه عمل می‌کردیم.»(۲۴)

تردیدی نیست که مدت حکومت آن حضرت باید به‌قدری باشد که امکان تحول جهانی و استقرار عدالت در همه مناطق عالم وجود داشته باشد، ولی اینکه این هدف طی چند سال به‌ دست می‌آید، تخمین‌زدنی نیست و در این ‌زمینه باید به روایات امامان معصوم«ع» رجوع کرد.

روایاتی که مدت حکومت حضرت مهدی(عج) را بیان می‌کنند گوناگونند. بعضی از روایات مدت حکومت آن حضرت را پنج سال و تعدادی از آنها هفت سال و برخی دیگر هشت، نه و ده سال بیان کرده‌اند. چند روایت هم مدت این حکومت را نوزده سال‌ و ‌چند ‌ماه و بالاخره چهل سال و ۳۰۹ روز برشمرده است.(۲۵)

گذشته از اینکه علت این ‌همه اختلاف در روایات روشن نیست، پیدا‌ کردن مدت واقعی حکومت از میان این روایات کار دشواری است؛ بعضی از علمای شیعه با توجه به فراوانی و شهرت روایاتِ هفت سال، این نظر را انتخاب کرده‌اند؛(۲۶) اما هفت سالی که به‌ تعبیر امام ‌صادق‌(ع) روزها و شب‌های آن ‌چنان طولانی می‌شود که یک سال آن برابر با ده سال معمولی است.(۲۷)

 

هـ .کارگزاران

در حکومتی که در رأس آن حضرت مهدی(عج) قرار داشته باشد، طبیعی است که کارگزاران و مسئولان آن نیز باید از بزرگان و نیکان امت باشند. از این‌رو در روایات متعدد مشاهده می‌کنیم که ترکیب دولت ایشان ‌را پیامبران، تقواپیشگان، صالحان روزگار و امت‌های پیشین و سران و بزرگان اصحاب پیامبر(ص) تشکیل داده‌اند که نام برخی از آنان بدین‌گونه است: حضرت عیسی(ع)،(۲۸) هفت نفر از اصحاف کهف، یوشع (وصی موسی(ع))، سلمان فارسی، مالک اشتر و… .(۲۹)

مجموع روایاتی که در این ‌خصوص وجود دارند، بیانگر آنند که بارِ سنگین حکومت و اداره سرزمین پهناور اسلامی را نمی‌توان بر دوش هر‌کسی نهاد؛ بلکه این مسئولیت را باید افرادی بپذیرند که بارها آزمایش شده و شایستگی خود را به اثبات رسانده باشند.(۳۰)

 

و. مهدی‌یاوران

ظهور حضرت مهدی(عج) با اجتماع یاران او همراه است؛ یارانی که به ‌تعبیر پیامبر اسلام(ص): «پیشینیان بر آنان سبقت نگرفته‌اند و آیندگان به آنان نخواهند رسید.»(۳۱)

مهدی‌یاوران‌ که ۳۱۳ نفر هستند،(۳۲) با حضور خود فرمان موعود را لبیک می‌گویند و گِرد آفتاب وجودش حلقه می‌زنند تا در رکاب او وعده الهی را تحقق بخشند و حاکمیت دولت اهل‌بیت«ع» را بر جهان بگسترانند.

امام‌جواد(ع) به صحیفه مختومه‌ای اشاره می‌کنند که در آن مشخصات یاران مهدی(عج) ثبت است: «همراه قائم(عج) صحیفه مُهر‌شده‌ای هست که اسامی یارانش همراه با ویژگی‌ها، شهر، آراستگی‌ها و کنیه‌هایشان در آن نوشته شده است.»(۳۳)

 

  1. نژادهای گوناگون

مهدی‌یاوران از نژادی خاص، قبیله‌ای با‌سابقه یا کشوری معروف گزینش نمی‌شوند، زیرا این نهضت قیامی عدالت‌گسترانه است و در راستای تحقق اسلام ناب، نژاد‌پرستی در آن جایی ندارد. یاران امام‌زمان(عج) از سراسر جهان و از دورترین شهرها و به‌ تعبیر روایات، از «اقالیم الارض» (کشورهاى روى زمین)(۳۴)‏ و «اقصی البلاد»   (از دورترین نقاط عالم)(۳۵) گِرد هم می‌آیند.

امام‌صادق(ع) از حضور تعدادی از اهل «نوبه»(۳۶) که به‌ ظاهر سیاه پوست‌اند، در میان یاران مهدی خبر می‌دهند.(۳۷) اشاره به عجم ‌(غیر‌عرب) ‌بودن یاران موعود در روایات،(۳۸) جدای از تأکید بر شایسته‌گزینی، دلیلی بر مبارزه با قومیت‌گرایی است؛ یعنی همان امتیازبخشی پوچی که اعراب و بسیاری از نژادها بر آن پای می‌فشردند. البته غیر از ۳۱۳ یار اصلی، انسان‌های مؤمن و لایق دیگری نیز در زمره اصحاب عمومی مهدی(عج) خواهند بود.(۳۹)

 

۲. یاران جوان

جوانان بیشترین یاران امام‌زمان(عج) هستند. حضرت علی(ع) بشارت داده‌اند: «یاران قائم جوان هستند. در میان آنها پیرمرد یافت نمی‌شود، به‌جز مانند سرمه در چشم و نمک در طعام، که کمتر از هر ماده در طعام، نمک آن است.»(۴۰)

حضرت مهدی«عج» خود نیز جوان است و هر‌چند که صدها سال از حیات او می‌گذرد، به اعجاز الهی سیمایش ‌مانند جوانی خوش‌چهره است. امام‌حسن(ع) در بیان این نکته می‌فرمایند: «خداوند مهدی«عج» را، به‌ قدرت خویش، در سیمای کمتر از چهل سال آشکار و ظاهر می‌کند.»(۴۱)

اصحاب کهف از جمله جوانانی هستند که توفیق یاری حضرت حجت(عج) را به ‌دست خواهند آورد. اینان هنگام ظهور مهدی(عج) زنده و برانگیخته می‌شوند و در رکاب آن حضرت قرار می‌گیرند.(۴۲) اصحاب کهف اگر‌چه افرادی سالخورده به‌ شمار می‌آیند، به ‌سبب ایمان، صداقت، جانبازی و فداکاری در راه خدا و مبارزه با ظلم و دفاع از حق، هنگام ظهور حضرت به ‌صورت جوان سر از خاک بیرون می‌آورند و در خدمت امام عصر(عج) قرار می‌گیرند. برخی از روایات دیگر نیز به اصحاب کهف، واژه جوان (فَتی) اطلاق کرده‌اند.(۴۳)

جوانان جایگاهی بنیادین در زمینه ظهور و پاسداشت ارزش‌های اسلامی و همچنین مبارزه با تهاجم فرهنگی و عوامل تخریب‌زا دارند. رسالت نسل جوان در توسعه فرهنگ دینی، بسط و تکوین حکومت مهدوی و تلاش در جهت پایدار‌سازی و ثمر‌بخشیِ هر‌چه ‌بیشتر و بهتر آن رسالت بی‌بدیل است.

نکته شایان ذکر این است که جوان‌ بودن یاران مهدی(عج) لطمه‌ای به جایگاه پیرانِ با ‌ایمان نمی‌زند و بر عدم‌ همراهی ایشان گواهی نمی‌دهد؛ زیرا به‌جز ۳۱۳ یار اصلی، مؤمنان بسیاری نیز گرد مهدی(عج) و فرماندهان جوانش جمع می‌شوند و ایشان ‌را یاری خواهند کرد.

 

  1. حضور زنان

زنان متعهد در تاریخ، نقش چشمگیری در حماسه‌ها و قیام‌ها داشته‌ و پیام‌آور حضور توأم با عزّت و عفّت بوده‌اند. وجود پنجاه زن جوان در میان ۳۱۳ یار امام‌زمان(عج) حکایتگر جایگاه ویژه آنان در عصر ظهور است. امام‌باقر(ع) می‌فرمایند: «سوگند به‌خدا که سیصد و سیزده نفر، بی‌وعده پیشین، گِرد می‌آیند و در میان آنان پنجاه زن هست.»(۴۴)

بی‌شک، کارآمدی زنان در عرصه‌هایی جلوه می‌کند که با سرشت و طبیعت ایشان سازگار باشد. از این‌رو، سرپرستی و انجام امور بهداشتی و درمان ‌را می‌توان یکی از کارکردهای آنان نام برد. این نکته را از سخن امام‌صادق(ع) درباره آن‌ دسته از زنانی می‌توان فهمید که رجعت می‌‌کنند و در زمره یاران عمومی مهدی(عج) قرار می‌گیرند. ایشان می‌فرمایند: «همراه مهدی(عج) سیزده زن هستند، آنان مجروحان ‌را مداوا و از بیماران جنگی پرستاری می‌کنند؛ بر همان سیاق که زنان در زمان پیامبر اسلام(ص) همراه ایشان بودند.»(۴۵)

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. محسن مهاجر‌نیا، ساختار حکومت امام‌علی(ع)، در دانشنامه امام‌علی(ع)، ج۶، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،۱۳۸۰، ص۱۲۵و۱۲۶.
  2. کامل سلیمان، یوم‌الخلاص، ج۱ (انصار الحسین)، طهران: الثقافه، ۱۹۹۱م، ص۴۹۶.
  3. محمدبن ‌جریر طبری، دلائل الامامه، قم: دارالذخائر للمطبوعات، بی‌تا، ص۲۵۵.
  4. احزاب/۴۰.
  5. فرقان/۱.
  6. اعراف/۱۵۸.
  7. سبا/۲۸.
  8. محمد حمیدالله، نامه‌ها و پیمان‌های سیاسی حضرت محمد(ص)، ترجمه سید‌محمد حسینی، تهران: سروش، ۱۳۷۴، ص۱۸۹.
  9. همان، ص۱۵۴.
  10. همان، ص۱۴۷.
  11. روم/۳۰.
  12. خلیلیان، سید ‌خلیل، حقوق بین‌الملل اسلامی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ۳، ۱۳۶۸، ص۲۲۳و۲۲۴.
  13. مرتضی مطهری، مجموعه ‌آثار، ج۳، تهران: صدرا، ص۱۶۴.
  14. سید قطب، آینده در قلمرو اسلام، ترجمه سیدعلی خامنه‌ای، قم: هجرت، ۱۳۴۷، ص۱۹تا۲۲.
  15. ق/۱۵.

۱۶ شیخ ‌صدوق، امالی، بیروت: اعلمى، چ۵، ۱۴۰۰ق، ص۲۵.

  1. نعمانی، الغیبه، تهران: صدوق، ۱۳۹۷ق، باب‌۱۳، ص۲۴۹.
  2. محمد‌مهدی حائری‌پور و دیگران، نگین آفرینش، تهران: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)، ج۱۳، ۱۳۸۷، ص۱۸۰.
  3. کمال‌الدین، ج۱، تهران: اسلامیه، چ۲، ۱۳۹۵ق، ص۳۳۱.
  4. همان، ج۱، ص۳۳۱.
  5. بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۱.
  6. بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۶۲، ح۱۳۹.
  7. کمال‌الدین، ج۱، ص۲۵۶.
  8. قتال نیشابوری، روضه الواعظین و بصیره المتعلمین، ج۲، قم: رضى، ص۲۶۴.
  9. برای آگاهی از روایات ر.ک: نجم‌الدین طبسی، چشم‌اندازی به حکومت حضرت مهدی(عج)، قم: بوستان ‌کتاب،۱۳۸۰، ص۱۷۳تا۱۷۵.
  10. صدر‌الدین صدر، المهدی، بیروت: دار‌الزهرا، ۱۳۹۸ق، ص۲۳۹.
  11. الارشاد، ص۳۸۱.
  12. ابن‌طاووس، ملاحم، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات، ص۸۳.
  13. ابوجعفر محمد‌بن ‌جریر طبری، دلائل الامامه، ص۲۷۴. و بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۴۶.
  14. نجم‌الدین طبسی، پیشین، ص۱۷۳.
  15. «لم یسبِقُهُم الاَولُون و لایدرکهم الاخَروُن.» در: ‌سید ‌حیدر کاظمی، بشاره الاسلام، قم: اسلامی، ص۵۴.
  16. سیدبن‌ طاوس، الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر(عج)، قم: شریف رضى، ۱۳۷۰ش، ‏ص۱۴۸.
  17. سید ‌حیدر کاظمی، پیشین، ص۹.
  18. محمد‌بن ‌ابراهیم نعمانى، الغیبه للنعمانی، تهران: صدوق، ۱۳۹۷ق، ص۳۱۹.
  19. قطب راوندى، الخرائج و الجرائح، ج‏۳، قم: مدرسه امام‌مهدى(عج)، ۱۴۰۹ق، ص۱۱۶۶.
  20. ولایتی از زنگبار، به ‌نقل از برهان قاطع؛ ولایتی از بلاد سودان از اقلیم اول به جنوبی مصر بر کنار رود نیل و آن واسطه است میان صعید مصر و حبشه. به‌نقل از فرهنگ دهخدا.
  21. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۷، تهران: دار‌الکتب الإسلامیه، چ‌۴، ۱۴۰۷، ص۴۰۵.
  22. بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۷۰.
  23. محمد‌باقر پورامینی، مهدی‌یاوران، تهران: بنیاد فرهنگی مهدی موعود(عج)، ۱۳۸۵، ص۲۳.

۴۰ . نعمانی، الغیبه، ص۳۱۵؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۳۳.

  1. شیخ‌طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، چ‌۳،‏ تهران: اسلامیه‏، ۱۳۹۰ق، ص۴۶۵.
  2. صدر‌الدین صدر، پیشین، ص۱۰۵.
  3. بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۷۵.
  4. العیاشی، ج۱، ص۶۴.

۴۵٫ اثبات الهداه، ج۳، دارالکتاب الاسلامیه، بی‌تا، ص۵۷۵.

16آوریل/21

دلارآم انسان ناآرام

نیل پستمن استاد علوم و فنون و ارتباطات در دانشگاه نیویورک و جامعه‌شناسی است، او کتاب «زندگی در عیش، مردن در خوشی» از زوال تفکر و فرهنگ آمریکایی یاد کرده و معتقد است جامعه آمریکا از دقیقه‌ای به دقیقه دیگر احمق‌تر می‌شود، حرمت‌های فردی و جمعی، قداست نمادهای مذهبی، احترام مظاهر ملی و سمبل‌های فرهنگی و … تحت تأثیر رسانه‌ها، شکسته و از ارزش تهی شده و اثربخشی و قدرت سازندگی خود را از دست داده‌اند.»

پیشتر نیز نویسنده‌ای در نقد جامعه به‌شدت بی‌توجه به حقیقت و غرق در مصرف آمریکا کتابی نگاشت و نماد جهان مدرن را که تنها  پیگیر شادی و لذت است به چالش کشاند و اینکه در تمدن مادی غرب، مبدأ تاریخ به جای تولد مسیح«ع»، سال شروع به کار خط تولید هنری فورد شده و مردم به جای خدا ، فورد را می‌پرستند. هدف از زیستن، شادی و مصرف، شده است و دولت برای چرخیدن موتور اقتصاد در شعارهای تبلیغاتی‌اش بی‌وقفه مصرف بیشتر را نیشتر می‌زند.

مهماتما گاندی که خود و کشورش سال‌ها زخم خوره تازیانه سلطه و ستم غربی بودند ، در کتاب «این است مذهب من» تمدن غرب را قدرت مادی مهاجم، سلطه‌طلب، فسادانگیز و در عین حال پوچ و دارای درخشندگی کاذب می‌شناسد و معتقد است که آدم غربی، هوس را جایگزین هوش کرده و از تأمل در باطن خود عاجز است. او با خوردن مشروب و اعمال جنسی لجام گسیخته، در پی نسیان و هدر دادن خویش است. ترس از تنهایی و سکوت و توسل به پول، او را از شنیدن ندای باطن باز می‌دارد و محرک او در فتح جان و ایجاد آشوب و فساد در سراسر دنیا، از ناتوانی او در حکومت بر خویشتن ریشه می‌گیرد. باید انتظار کشید تا تمدن غرب، خود حکم محکومیت خویش را صادر کند.

در این روزهای لرزان تمدن غربی که در هنگامه لجنزار گفتاری و کرداری انتخابات آمریکا، چهره زشت و به هم ریخته دموکراسی مورد ادعایش ‌را عیان کرد، درنگ در این فرمایش حکیم فرزانه انقلاب ستودنی است:

«یکی از نقاط امید، فرسودگی جبهه‌ مقابل ماست. بنده قاطعانه می‌گویم که امروز تمدن غرب دچار انحطاط و واقعاً در حال زوال و لب گودال است: «عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانهارَ بِه؛ فی نارِ جَهَنَّم.» البته حوادث و تحولات جوامع به‌تدریج اتفاق می‌افتند و زود احساس نمی‌شوند. حتی خود اندیشمندان غربی این را احساس کرده‌اند و بر زبان می‌آورند. این هم یکی از نقاط امید ماست. تمدن غربی و مادی در مقابل ما رو به فرسودگی است.

درهم شکستن فکر و عمل دشمن و برچیدن بساط ظلم، همواره آرزوی مستضعفان عالم بوده است که در این مقطع به عنوان یک باور عمومی و جهانی عرض اندام می‌کند. مهم گرایش دل‌ها و دیده‌ها به سمت منجی موعود و جهت‌گیری خرد و کلان برای آشنایی بیشتر با امامی است که «جهان را پر از عدل و داد می‌کند، بعد از آن که غرق ظلم و جور  می‌شود»..

أَیْنَ قَاصِمُ شَوْکَهِ الْمُعْتَدِینَ؛

کجاست شکننده ابهت و عظمت تجاوزکاران؟

کجاست ویران‌کنندۀ بناهای شرک و نفاق؟

کجاست نابود کننده اهل فسق و گناه و طغیان‌گری؟

کجاست قطع‌کننده شاخه‌های درختان و دروکننده زراعت‌های گمراهی و فساد و نقاق؟

کجاست محوکننده آثار و نشانه‌های اندیشه‌های باطل و هواهای نفسانی؟

کجاست قطع‌کننده ریسمان‌های دروغ، بدعت و تهمت؟

کجاست در هم کوبنده سرکشان و متمردان؟

کجاست ریشه‌کن‌کنندۀ اهل لجاجت و گمراهی و بی دینی؟

سال نوی شمسی که مزین به دو میلاد مهدی صاحب الزمان(عج) است، فرصتی مناسب برای انس، ارادت و ارتباط بهتر و بیشتر همگان با منبع برکت، دانش ، درخشندگی، زیبایی و خیرات است. در این راستا می‌توان با محوریت موعودی که دلارآم انسان ناآرام است، حرکت فراگیر انزجار از نظام سلطه را شکل داد و بر فعالیت دقیق در پرتو پویش انتظار منجی تکیه کرد.

03ژانویه/21

تحریف کجا را نشانه گرفته است؟

مقدمه:

«جریان تحریف»، پیشینه‌ای به درازای تاریخ بشر دارد. هرکجا جبهه حق و اهلش، برای تحقق اهدافشان بکوشد، جبهه باطل اگر نتواند آنها را از صحنه خارج کند، دست به تحریف می‌زند و به تعبیر قرآن کریم: «وَ ما أَرسَلْنا مِن قَبلِکَ مِن رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطانُ فی‏ أُمنِیَّتِه‏؛ و پیش از تو هیچ پیامبر و نبیّ را نفرستادیم مگرآنکه هرگاه آرزو می‌کرد (و تحقق اهداف و آرمان‌های الهی را دنبال می‌کرد)، شیطان در (مسیر تحقق) آرزو (و هدف و آرمان) او دخالت می‌کرد.»(۱) این سنت تاریخی، در گستره زمان امتداد یافته و هم‌اکنون نیز جاری است. ازاین­رو، برای «بصیرت» یافتن در مقابله با تحریف، باید در هر عصر، مصداق‌های در معرض خطر تحریف را شناخت.

در ادامه، به مهم‌ترین موارد تحریف از دیدگاه امامین انقلاب اشاره می‌شود.

 

۱) اسلام ناب

در طول تاریخ اسلام، مهم‌ترین امر در معرض تحریف توسط طاغوت‌های زمانه، خود اسلام و حقیقت اصیل و نابش بوده است. امام(ره) با هوشیاری و ابداع کلیدواژه‌هایی مانند: «اسلام آن‌ طورکه هست»، «اسلام ناب» و «اسلام آمریکایی»، نسبت به تحریف حقیقت اسلام هشدار داده و روشنگری کردند. به‌اختصار، اسلام ناب عنوانی برای اشاره به دین خاتم با همه ابعاد فردی، اجتماعی، سیاسی حکومتی، تمدنی و اخروی‌اش است که تنها در این صورت، انسان و جامعه به نهایت کمال و سعادت ممکنش می‌رسد.(۲) هر تنزلی از این معنا نوعی تحریف محسوب می‌شود. ازاین­رو، امام(ره) می‌فرمایند: «…[یهود، استعمار و عواملشان] به وسایل مختلف بر ضد اسلام تبلیغ و دسیسه کردند. مبلغینى که در حوزه‏هاى روحانیت درست کردند و عمالی که در دانشگاه‌ها و مؤسسات تبلیغات دولتى یا بنگاه‌هاى انتشاراتى داشتند و مستشرقینى که در خدمت دولت‌هاى استعمارگر هستند، همه دست به دست هم دادند و در تحریف حقایق اسلام کار کردند… براى اینکه خاصیت انقلابى و حیاتى اسلام را از آن بگیرند و نگذارند مسلمانان در کوشش و جنبش و نهضت باشند…؛ حکومتى به وجود بیاورند که سعادتشان را تأمین کند؛ چنان زندگى داشته باشند که در شأن انسان است. مثلاً تبلیغ کردند که اسلام دین جامعى نیست؛ دین زندگى نیست؛ براى جامعه‏، نظامات و قوانین ندارد؛ طرز حکومت و قوانین حکومتى نیاورده است. اسلام فقط احکام حیض و نفاس است. اخلاقیاتى هم دارد؛ اما راجع به زندگى و اداره جامعه چیزى ندارد. تبلیغات سوء آنها متأسفانه مؤثر واقع شده است… چنانچه کسى بخواهد اسلام را آنطورکه‏ هست‏ معرفى کند، مردم به این زودی‌ها باورشان نمى‏آید؛ بلکه عمال استعمار در حوزه‏ها هیاهو و جنجال به‌پا مى‏کنند.»(۳)

و به‌تعبیر رهبر معظم انقلاب:

«اصلی‌ترین نقطه در مبانی امام مسئله اسلام ناب محمدی است؛ یعنی اسلام ظلم‌ستیز، عدالت‌خواه، مجاهد، طرفدار محرومان و مدافع حقوق پابرهنگان و رنجدیدگان و مستضعفان. در مقابل این اسلام، امام اصطلاح اسلام آمریکایی را در فرهنگ سیاسی ما وارد کرد؛ یعنی اسلام تشریفاتی، اسلام بی‌تفاوت در مقابل ظلم و زیاده‌خواهی، اسلام بی‌تفاوت در مقابل دست‌اندازی به حقوق مظلومان، اسلام کمک به زورگویان، اسلام کمک به اقویا، اسلامی که با همه اینها می‌سازد.»(۴)

 

۲) انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی نیز چون دنباله نهضت توحیدگستری پیامبران و امتداد اسلام ناب محمدی«ص» بود، از همان ابتدای جرقه خوردن تا کنون، در معرض خطر انواع تحریف بود و به فرموده امام خمینی«ره»:

«…ما که هنوز در قید حیات هستیم و مسائل جارى ایران را که در پیش چشم همه ما به روشنى اتفاق افتاده است دنبال مى‏کنیم، فرصت‌طلبان و منفعت‏پیشگانى را مى‏بینیم که با قلم و بیان بدون هراس از هرگونه رسوایى…، نهضت اسلامى را برخلاف واقع جلوه مى‏دهند…، شکى نیست که این نوشتجات بى‏اساس به اسم تاریخ در نسل‌هاى آینده آثار بسیار ناگوارى دارد… درست آنچه را امروز براى ما روشن و واضح است براى نسل‌هاى آینده مبهم مى‏باشد…»(۵)

منحرف کردن مردم از اصول و آرمان های انقلاب؛ به‌ویژه مقاومت در برابر طاغوت‌های زمانه و استعمار، ازجمله مصادیق تحریف حقیقت انقلاب است. به فرمایش مقام معظم رهبری:

«از اول انقلاب، خط ثابت دشمن همین بود…که به مردم ایران بگویند… با گسستن پیوندی که بین ایران استعماری دوران پهلوی با آمریکا بود، پدر ملت ایران درآمده… اوضاع را بد جلوه می‌دهند، با صدها زبان، با صدها وسیله… برای این…که روحیه مردم تضعیف بشود… در داخل هم کسانی همین حرف‌های آنها را تکرار می‌کنند… آدرس دادنشان این جوری است که می‌گویند اگر می‌خواهید تحریم برطرف بشود، در مقابل آمریکا کوتاه بیایید. خلاصه حرف این است که… باید ایستادگی نکنید.»(۶)

 

۳) مکتب امام

مکتب امام از دیگر اهداف مهم جریان تحریف است. امام­(ره) خود نسبت بدین امر هشدار دادند: «مع‌الأسف درحالى که من زنده هستم بسیارى از مطالب که از طرف بعض اشخاص یا بعض گروه‌ها در نوشتار و گفتارها به من نسبت مى‏دهند، برخلاف واقع است. امروز کتاب‌ها و رساله‏هاى فراوانى چاپ یا در دست چاپ است که عامداً یا اشتباهاً براى دروغ‏پردازى و تاریخ‏سازى بنا شده است…».(۷)

مقام معظم رهبری نیز بارها نسبت به تحریف مکتب امام هشدار داده‌اند؛ مانند:…:

«تحریف شخصیت‌ها به این است که ارکان اصلی شخصیت آن انسان بزرگ، یا مجهول بماند، یا غلط معنا شود، یا به‌صورت انحرافی و سطحی معنا شود… شخصیتی که الگو است، امام و پیشواست…، اگر تحریف شود زیان بزرگی به‌وجود خواهد آمد. امام را نباید به‌عنوان صرفاً یک شخصیت محترم تاریخی مورد توجه قرار داد؛ بعضی این­‌جور می‌خواهند… امام مظهر عینی حرکت عظیمی است که ملت ایران آغاز کرد و تاریخ خود را متحول کرد؛ امام بنیانگزار یک مکتب فکری و سیاسی و اجتماعی است… اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد… خطر تحریف امام به‌عنوان یک هشدار باید در گوش و چشم مسئولان کشور، صاحب‌نظران فکری انقلاب، شاگردان قدیمی امام، کسانی­که علاقه به این راه دارند و عموم جوانان، فرزانگان، دانشگاهیان، حوزویان تلقی بشود.»(۸)

 

۴) ولایت

ولایت، امتداد توحید است. بریدن ولایت از جنبه اجرایی یا سیاسی- حکومتی­اش؛ ازجمله «ولایت فقیه»، از بزرگ‌ترین تحریف‌های آن است: «از روز اول تا امروز؛ به‌خصوص بعد از تشکیل نظام جمهوری اسلامی، در معنای ولایت تحریف کردند؛ به‌‌دروغ، ولایت را چیزی غیر از آنچه که هست معرفی کردند… آدم‌های نام و نشان‌دار، این[ها] را صریحاً در کتاب‌ها و مطبوعاتشان نوشتند! دروغ محض، تهمت به اسلام، تهمت به ولایت!(۹)»(۱۰)

 

۵) نهضت حسینی(ع)

نهضت امام حسین(ع) و امتدادهایش؛ مانند «اربعین»، به دلیل نشانگر اسلام راستین و محرک آزادگان بودن، از مهم‌ترین اغراض جریان تحریف بوده و هست:

«…حسین‌ بن ‌علی می‌تواند دنیا را نجات دهد؛ به­شرط آنکه با تحریف، چهره او را مغشوش نکنند. نگذارید مفاهیم و کارهای تحریف‌آمیز و غلط، چشم‌ها و دل‌ها را از چهره مبارک و منور سیّدالشهدا(ع) منحرف کند…(۱۱). برخی در دنیا به‌دنبال محو یا تحریف پدیده نورانی اربعین هستند.»(۱۲)

 

۶) مهدویت و انتظار

انتظار، عامل پیش‌برنده و بن‌بست‌شکن شیعه در طول تاریخ بوده و بدین‌جهت، هدف تیر تحریف‌ها است:

«بعضی‌ها انتظار فرج را به این مى‏دانند که در مسجد، حسینیه و منزل بنشینند و دعا کنند… دسته دیگرى مى‏گفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان و بر ملت‏ها چه مى‏گذرد… ما تکلیف‏هاى خودمان را عمل مى‏کنیم. براى جلوگیرى از این امور هم خود حضرت بیایند ان‌شاءالله درست مى‏کنند؛… دسته‏اى مى‏گفتند… باید عالم پُر[از] معصیت بشود تا حضرت بیاید… دسته‏اى از این بالاتر… مى‏گفتند باید دامن ‏زد به گناه‌ها تا دنیا پر از جور و ظلم بشود. دسته دیگر مى‏گفتند که هر حکومتى اگر در زمان غیبت محقق بشود این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است. این جمعیت بعضی‌شان بازیگرند و بعضی‌شان نادان. اما مسئله این است که دست سیاست درکار بوده…براى چاپیدن اینها و براى از بین بردن عزت مسلمین.»(۱۳)

و به­تعبیر مقام معظم رهبری:

«…نفس‌ انتظار و امید، به‌ انسان‌ جرئت‌ اقدام‌ و حرکت‌ و نیرو می‌بخشد. دشمنان‌ تفکر و اعتقاد به‌ مهدویت‌ که‌ این‌ اندیشه‌ را به‌ زیان‌ خود می‌دانند همواره‌ تلاش‌ کرده‌اند تا آن‌ را از اذهان‌ مردم‌ بزدایند و یا مفاهیم‌ اعتقاد به‌ مهدویت‌ را تحریف‌ کنند.»(۱۴)

 

۷) دفاع مقدس

«مسئله دفاع مقدس یک پدیده  عقلایی و یکی از عقلانی‌ترین حرکات ملت ایران بود و تحریف‌ها را در این مورد بایستی مراقب بود… در باب دفاع مقدس کوتاهی کرده‌ایم… کارهای بسیار خوب و کارهای بسیار باارزشی… انجام گرفته، اما در عین حال کم است…؛ چون تحریف در کمین است… دست تحریف، این بخش پردرخشش تاریخ ما را ممکن است مخدوش کند.»(۱۵)

 

۸) حوزه و روحانیت

تحریف هویت صنفی و اهداف روحانیت، از مهم‌ترین مسائل مورد اهتمام تاریخی دشمنان دین و استکبار است:

«…در شروع مبارزات اسلامى… عده‏اى مقدس‌نماى واپس‌گرا همه چیز را حرام مى‏دانستند.. .خون‌دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌هاى دیگران نخورده است. وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق­شدن در احکام فردى و عبادى شد…، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضیلت شد… یاد گرفتن زبان خارجى، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک به­شمار مى‏رفت… پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس‌مآبى و دین‌فروشى عوض شده است… همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه‏ است…»(۱۶)

 

۹) تاریخ، حقایق تاریخی و وقایع جاری

افزون بر اهمیت ذاتی و فواید توجه به تاریخ، کمرنگ‌ شدن «حافظه تاریخی» یک ملت نیز ازجمله اموری است که زمینه تحریف حقایق تاریخی (و حتی وقایع جاری روزمره) و درنتیجه، تحریف «هویت تاریخی» آنها را فراهم می‌کند:

«از راه‌های فریب و اغواگری، تحریف تاریخ است که امروز متأسفانه این کار به‌وفور صورت می‌گیرد.(۱۷) آن کسانی که… سعی کردند ملت‌ها را تصرف کنند و سرنوشت آنها را به‌دست گیرند، یکی از کارهای‌شان قطع رابطه این ملت‌ها با گذشته‌شان بود.(۱۸) با انگیزه‌ای قوی، تحریف و دروغ‌پردازی درباره گذشته و حتی زمان حال را دنبال می‌کنند و از پول و همه ابزارها برای آن بهره می‌گیرند؛ بیانیه گام دوم»(۱۹)

 

راهبرد مقابله با تحریف

به اختصار، یکی از راهبردهای مقابله، جهاد برای تبیین حقایق در زمینه‌های یادشده و گفتمان‌سازی برای آنها در سطوح مختلف جامعه است:

«…باید آنچه را حقیقت است، بارها و بارها و هزاران بار بگوییم؛(۲۰) اگر یک حقیقتی بارها تکرار نشود و با جزئیات و خصوصیات ذکر نشود، گمان تحریف این حقیقت به‌مرور وجود دارد…؛(۲۱) که اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم قطعاً شکست خواهد خورد؛ زیراکه عرصه، عرصه جنگ اراده‌هاست. وقتی جریان تحریف شکست خورد و اراده ملت ایران همچنان قوی و مستحکم باقی ماند، قطعاً بر اراده دشمن فائق می‌آید و پیروز خواهد شد.»(۲۲)

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. حج، آیه ۵۲٫
  2. رهبر معظم انقلاب: «اسلام ناب، اسلامی است که همه‌جانبه است…» (۱۴/۳/۱۳۹۵)
  3. امام خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامى)، ص۱۰-۱۱٫ همچنین: صحیفه امام، ج‏۴، ص۱۶-۱۸و۱۹۰-۱۹۱- ج‏۶، ص۴۰-۴۵ و۲۸۶-۲۸۷- ج‏۱۱، ص۴۶۲-۴۶۳٫
  4. ۱۴/۳/۱۳۸۹٫
  5. صحیفه امام، ج‏۳، ص۴۳۴٫
  6. صحیفه امام، ج‏۱۷، ص۳۴۳٫ همچنین، همان، ص۲۸۱٫ همچنین: سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، دفتر دوم، ص۱-۴٫
  7. همچنین، ر.ش بیانات در تاریخ‌های: ۹/۱۱/۱۳۶۸- ۱۰/۸/۱۳۸۰- ۳/۱۰/۱۳۸۱- ۱۵/۱۱/۱۳۸۱- ۲۵/۶/۱۳۸۹- ۱۹/۱۰/۱۳۹۳٫
  8. ۱۴/۳/۱۳۹۴همچنین، ر.ش بیانات: ۱۴/۳/۱۳۸۹ و۴/۱۱/۱۳۷۸ و۱۶/۳/۱۳۷۵٫
  9. ۶/۱/۱۳۷۹٫
  10. همچنین: ۱۴/۱۱/۱۳۷۶ و۳/۱۲/۱۳۷۷ و…
  11. ۳/۳/۱۳۷۴٫
  12. ۳/۹/۱۳۹۵٫
  13. صحیفه امام، ج‏۲۱، ص۱۳-۱۷٫
  14. ۸/۱۱/۱۳۷۲٫
  15. ۳۱/۶/۱۳۹۹٫
  16. صحیفه‌امام، ج‏۲۱،ص۲۷۸-۲۹۲٫
  17. ۲۰/۸/۱۳۸۰٫
  18. ۲۴/۶/۱۳۷۸٫
  19. همچنین: بیانات۱۰/۵/۱۳۹۹، ۱۲/۸/۱۳۹۸، ۱/۵/۱۳۹۰، ۱/۱/۱۳۹۱، ۷/۳/۱۳۹۷، ۱۰/۳/۱۳۹۶، ۱۱/۵/۱۳۸۳، ۲۰/۸/۱۳۸۰، ۱۸/۱۱/۱۳۷۱، ۲۲/۴/۱۳۷۱- صحیفه امام، ج‏۱۹، ص۴۳۳–۴۳۴ – ج۱۲، ص۸۷-۹۰- ج‏۱۳، ص۴۷۹–۴۸۰- ج‏۲۱، ص۲۹۶٫
  20. ۳۱/۶/۱۳۹۹٫
  21. ۱۴/۳/۱۳۹۶٫

۲۲٫ ۱۰/۵/۱۳۹۹٫