Tag Archives: همسر

29دسامبر/21

فوائد و راه‌های زندگی در زمان حال

مقدمه: در شمارۀ‌ پیشین، و در ادامۀ مبحث «گام‌های موفقیت در زندگی مشترک» به لزوم چشم‌پوشی از خطا، بر اساس آیات و روایات و همچنین به چگونگی روحیه گذشت و… اشاره شد و اینک در ادامۀ «گام هجدهم»، به فوائد و اهمیت «زیستن در زمان حال» میپردازیم:

 

  1. در حسرت دیروز، امروز و فردای‌مان را خراب نکنیم

گاهی ما در حسرت گذشته، امروزمان را خراب می‌کنیم و گاهی در آرزوی آینده، از امروز هم غافل می‌شویم. اگر بدانیم که گذشته‌ها، گذشته و دیگر بر نمی‌گردد. اگر قبول کنیم که معلوم نیست آنچه ما در گذشته می‌خواستیم به صلاحمان بوده، این قدر حسرت گذشته را نمی‌خوریم و چوب آن را بر سرِ همسرمان نمی‌کوبیم. واقعاً شما می‌دانید اگر در آن مقطع به آنچه می‌خواستید، می‌رسیدید، به صلاحتان بود؟

گذشته را به تصویر کشیده و در برابرش نشسته‌ای و زار می‌زنی. گذشته را تبدیل به آئینه کن و آن را در مقابلت بگذار و در لحظه لحظۀ راهی که امروز طی می‌کنی، به این آئینه نگاه کن تا نور عبرت، تو را از بیراهه رفتن نجات دهد.

اگر می‌خواهی گذشته را به تصویر بکِشی، مراقب باش که حداقل تصویرت واقعی باشد. مثلاً همین‌‌جا را نگاه کن. این جایی را که سیاه کشیده‌ای. کمی فکر کن ببین واقعاً سیاه است؟ اینجا اگر کمی خاکستری شود، تابلوی گذشته‌ات آن قدرها هم زشت نمی‌شود. تازه اگر کمی بیشتر فکر کنی، شاید سفیدی این خاکستری بر سیاه غلبه داشته باشد و حتی این احتمال هم وجود دارد که بشود اینجا را هم سفید کشید. حتی اگر می‌خواهی اینجا را سیاه هم بکِشی، نقطه‌های سفید را هم ببین. تو نگاهت را فقط به سیاهی تابلو دوخته‌ای.

از اینها هم که بگذریم، گذشته‌ گذشته؛ اما امروز هست. امروز را به سلیقه خودت و همان طور که دوست داری به تصویر بکش. کسانی که در حسرت دیروز، امروزشان را خراب می‌کنند، به یاد نمی‌آورند که امروز همان فردائی است که دیروز در انتظارش بودند.

توجه به دو آیه‌ای که در زیر می‌آید، برای کسانی که به خدا اعتقاد دارند، آرامش‌بخش است:

«و عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون؛(۱) و بسا چیزى را خوش نمى‏دارید و آن براى شما خوب است، و بسا چیزى را دوست مى‏دارید و آن براى شما بد است، و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید.»

«فَعَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً؛(۲) پس چه بسا چیزى را خوش نمى‏دارید و خدا در آن، مصلحت فراوان قرار مى‏دهد.»

 

  1. گذشت و از بین رفتن احترام در میان خویشان

من با خانواده و خویشانم، اختلاف عقیدتی بسیاری دارم و در برقراری روابطم با آنها موفق نبوده‌ام. به گمانم دلیل عدم موفقیتم این است که همیشه گذشت کرده‌ام و حتی اگر به من بدی کرده‌اند، نادیده گرفته‌ام. فکر می‌کنم آنها وقتی گذشت‌های مرا دیده‌اند، به این نتیجه رسیده‌اند که می‌توانند هر رفتاری که بخواهند، با من داشته باشند. الآن خیلی خسته شده‌ام. یک بار تصمیم گرفتم مقابله به مثل کنم؛ اما وقتی خواستم این تصمیم را عملی کنم، دیدم این روحیه در من نیست. الآن احساس می‌کنم کسی احترام مرا نگه نمی‌دارد. وقتی رفتار خودم را با اعتقادات دینی محک می‌زنم، می‌بینم گذشت‌های من، مشکلی نداشته‌اند. مثلاً اگر کمکی خواسته‌اند، دریغ نکرده و منتظر هم نشده‌ام که اعلام نیاز کنند تا من اقدام کنم و اگر مشکلاتی داشته‌اند، برای رفع آن قدم برداشته‌ام؛ اما با توجه به دنیای امروز می‌بینم که باید حد و حدود تعیین می‌کردم. الان سه سال است که دیگر درِ خانه‌ام را بسته‌‌ام و با کسی ارتباط ندارم. نمی‌دانم چه باید کنم؟ همانی را که اسلام می‌گوید انجام بدهم یا آنچه را جامعه‌ام می‌گوید؟

 

۳٫آفرین به گذشت‌های شما

واقعاً باید به شما آفرین گفت که با تمام این نامرادی‌ها، باز هم گذشت کرده‌اید و با وجود اینکه تصمیم گرفته‌اید که مقابله به مثل کنید، تصمیم خود را عملی نکرده‌اید. قدر این روحیه را بدانید و شکر آن را در درگاه الهی به جا آورید. مطمئن باشید گذشت‌های شما در نزد هر کسی بی‌ارزش باشد، در نزد خدا، ارزش محفوظی دارد.

 

 

۴٫عزت و احترام واقعی

بارها گفته‌ایم و باز هم تکرار می‌کنیم که از نگاه دینی، عزت و احترام فقط همان است که خدا می‌دهد. عزت را در جایی غیر از درگاه الهی نمی‌توان یافت.

در مسیر رسیدن به عزت واقعی، فقط نگران انجام وظیفه خود در پیشگاه الهی باشید. مطمئن باشید که عزتی را که مردم به انسان می‌دهند، قابل اعتماد نیست. آنها به همان راحتی که عزت می‌دهند، انسان را خوار و ذلیل می‌کنند.

کمی که فکر می‌کنم، می‌بینم عزت، همیشه همراه با ذلت است؛ یعنی هر کسی که بخواهد به تو عزتی بدهد، اول باید برایش ذلیل شوی تا به تو عزت بدهد. حالا دو راه داریم: یکی اینکه ذلیل مردم شویم تا عزیزمان کنند یا ذلیل خدا شویم تا عزتمان ببخشد.

داشتم بین این دو، یکی را انتخاب می‌کردم که دلم گفت: حواست باشد که مردم، تو را واقعاً ذلیل می‌کنند و در مقابلش عزت خیالی به تو می‌دهند؛ اما پیشانی ذلتی که برای خدا به خاک می‌مالی، عین عزیز شدن تو در زمین و آسمان است.

حالا فقط اندکی عقلت را به کار بینداز و یکی از این دو را انتخاب کن.

 

  1. ریشۀ بی‌احترامی‌ها، گذشت یا …؟

معلوم نیست احترام نگذاشتن آنها به شما به خاطر گذشت‌هایتان باشد. همان‌ طور که در پرسش هم بدان اشاره کرده‌اید، شما با آنها اختلاف عقیده زیادی دارید. شاید آنها از اینکه به عقایدشان احترام نمی‌گذارید، عصبانی هستند؛ یعنی چه گذشت کنید و چه نکنید، آنها عصبانیت خود را از همراهی نکردن شما با عقایدشان، به این شکل نشان می‌دهند. پس‌ تا وقتی که حقوق شخصی شما در بین است، در گذشت کردن تردید نکنید. اما اگر لازم شد که در وظایف دینی گذشت کنید، به‌هیچ‌وجه برای رضایت دیگران، از وظایف دینی‌تان کوتاه نیایید.

 

  1. قطع ارتباط نکنید

با قطع ارتباط، مشکلی حل نمی‌شود. اگر در ارتباط با آنها به گناه آلوده نمی‌شوید، ارتباط خود را قطع نکنید. اگر هم به گناه آلوده می‌شوید، به اندازه‌ای که قطع رَحِم محسوب نشود با آنها ارتباط داشته باشید. البته میزان شرعی برای برقراری ارتباط خود را از دفتر مرجع تقلیدتان بپرسید.

 

  1. گذشت تا چه اندازه؟

صحبت‌های شما از قرآن است و ما هم تابع قرآن هستیم. من و شوهرم، تحصیلکرده هستیم. الآن ۴۲ سال است که ازدواج کرده‌ایم. شما می‌گویید اگر احیاناً شوهری فحش داد، شما گذشت کنید. گذشت، اندازه‌ای دارد. شوهر من، خیلی مؤمن است و چند بار مکه رفته و حاجی است؛ اما از زمانی که با او ازدواج کرده‌ام، همیشه به اموات من فحش می‌دهد. مادرم می‌گفت: «تحمل کن و بسپار به خدا». من هم سپردم به خدا. ما از نظر مالی و محبتی، هیچ مشکلی نداریم؛ اما تا مسئله‌ای پیش می‌آید، فوری به اموات من فحش می‌دهد. من نمی‌دانم چه طور نماز و قرآن می‌خواند و به خدا معتقد است؟ ایشان، دو سه ساعت روی سجاده می‌نشیند و عبادت می‌کند و از خدا به جهت نعمت‌هایش تشکر می‌کند. من در برابر فحش‌های او، تنها گفته‌‌ام که: «خدا جوابت را بدهد». انگار فحش دادن به اموات من به او آرامش می‌دهد. من تا به حال حتی یک بار هم جواب او را نداده‌ام. همیشه وقتی آتشش خاموش می‌شود، می‌گوید: «چرا تو به من جواب نمی‌دهی تا من هم به نوبه خود جوابی برای تو داشته باشم؟». من هم می‌گویم: «تو را به همان خدایی می‌سپارم که در مقابلش می‌ایستی و نماز می‌خوانی.» بارها خواسته‌ام از او جدا شوم؛ اما به آبروی خود و خانواده‌ام فکر کرده‌ و منصرف شده‌ام.

 

  1. گذشت نکنیم، چه کنیم؟

اگر نخواهید در زندگی گذشت کنید، چه کار باید بکنید؟ ۴۲ سال از زندگی مشترک شما گذشته و حتماً فرزند و نوه و داماد و عروس دارید. طبق فرمودۀ خودتان هم مشکلی جز بددهنی همسرتان، آن هم در مواقعی که عصبانی می‌شود، ندارید. در مقابل گذشت کردن، مقابله به مثل است. اگر شما هم مانند همسرتان مقابله به مثل کنید، چه اتفاقی رخ می‌دهد؟

در معارف دینی، ناسزاگویی به دشمنان هم روا دانسته نشده است، چه رسد به دوستان و چه رسد به همسر. امیر مؤمنان علی(ع) وقتی شنید گروهی از یارانش به یاران معاویه ناسزا می‌گویند، آنها را از این کار منع کرد.(۳)

وقتی شما با همسرتان مقابله به مثل نمی‌کنید و او می‌گوید: «چرا جوابم را نداده‌ای؟»، به این معنا نیست که اگر جواب او را بدهید، او در این عادت زشت تجدید نظر می‌کند. همسرتان می‌داند که این کار، زشت است و اگر از شما می‌خواهد شما هم جوابش را بدهید، به جهت شکستی است که در خود احساس می‌کند. وقتی او دهانش را به ناسزا باز می‌کند؛ اما شما جوابش را نمی‌دهید، او در خود، احساس بدی می‌کند و به قولی وجدانْ درد می‌گیرد. جواب دادن شما، تنها وجدانْ دردِ او را کم می‌کند، نه این که چنین عادتی را از سر او بیندازد.

از نگاه دین، پاسخ ناسزا، خویشتنداری است. ما پیش از این با توصیه‌ای که امام صادق(ع) به عنوان بصری کردند، نوع برخورد دینی با ناسزا را بیان کردیم.(۴)

 

  1. پیروز واقعی کیست؟

اگر گام اول را فراموش نکرده و در زندگی، خدا را هدف قرار داده باشید، به معنای حقیقی کلمه، باید در حال حاضر در زندگی خود، احساس پیروزی و شعف کنید. شما ۴۲ سال از همسرتان ناسزا شنیده‌اید و حتی برای یک بار هم که شده، دهانتان را به ناسزا آلوده نکرده‌اید. این مسئله، توفیق بزرگ الهی است که باید به خاطر آن، خدای مهربان را شکر کنید.

وقتی موفقیت و شکست را درست معنا نکنی، شاید در عین موفقیت، عزای شکستت را بگیری و شاید هم در حالی که به درّه رسیده‌ای، از فتح قله، خوشحال باشی.

پس همان برخوردی را که تا امروز داشته‌اید، ادامه دهید.

سپردن همسرتان به خدا هم کار درستی است؛ اما او را این گونه به خدا بسپارید. به خدا بگویید که به او کمک کند تا بتواند دست از این عادت زشت بردارد. همسرتان را به صفات خوبش ببخشید تا خدا هم در حسابرسی شما آسان بگیرد.

این که می‌گویید: «کسی که به حرف زشت زدن عادت کرد، دیگر نمی‌تواند دست از آن بردارد»، درست نیست. اگر انسان اراده کند و خداوند، توفیق دهد، انسان در هر سنی می‌تواند تغییر کند؛ اگر چه تغییر کردن در سنین بالا خیلی سخت است، اما نشدنی نیست.

 

  1. صبر و حلمِ فعال

گذشت و پاسخ ندادن به این معنا نیست که شما برای اصلاح همسرتان هیچ فعالیتی نداشته باشید.

شما ۴۲ سال با همسرتان زندگی کرده‌اید. در این مدت باید عواملی را که موجب عصبانی شدن و ناسزاگوییِ او می‌شود، شناخته باشید. یکی از بهترین کارها آن است که تا اندازه‌ای که می‌توانید تلاش کنید که شما ایجاد کننده این عوامل نباشید.

باز هم با بیش از چهار دهه زندگی با همسرتان، باید بدانید چه چیزهایی همسرتان را آرام می‌کند و موجب فروکش کردن عصبانیت او می‌شود. همین که آتش عصبانیت همسرتان شعله کشید، خیلی زود از عواملی استفاده کنید که آتش خشم او را فرو می‌نشانَد.

اگر بتوانید او را به یک مشاوره راضی کنید خیلی مفید است. اگر هم راضی به مشاوره نشد، خود شما به مشاور مراجعه کنید و با توضیح کامل روحیات و خلقیات همسرتان، نکات لازم برای مقابله با این صفت همسرتان را پیدا کنید.

 

۱۱٫آیا فحش‌های او به اموات شما می‌رسد؟

در این که فحش دادن کار خوبی نیست، تردیدی نیست. در این هم که انسان با شنیدن فحش‌هایی که به امواتش داده می‌شود، حق ناراحت شدن دارد، باز هم حرفی نیست؛ اما گاهی این ناراحتی به اندازه‌ای می‌شود که انسان، زندگی را تیره و تار می‌بیند. وقتی همسر شما به امواتتان فحش می‌دهد، چه اتفاقی می‌افتد؟ به‌طور حتم، از این فحش‌ها به اموات شما هیچ ضرری نمی‌رسد. از سوی دیگر، تردید نکنید که این کار، حق الناس است؛ یعنی نه تنها ضرری متوجه اموات شما نخواهد بود، بلکه آنها حقی بر عهدۀ همسر شما پیدا می‌کنند که در قیامت، باید پاسخگو باشد.

 

  1. شکر نعمت

این نکته را بارها گفته‌ام و باز هم می‌گوییم. مراقب باشید که وجود یک عیب هر چند بزرگ، شما را از خوبی‌های همسرتان غافل نکند. شکر خوبی‌های او را به جا بیاورید تا تحمل بدی‌های او برایتان آسان‌تر شود. توجه به این خوبی‌ها، علاوه بر اینکه شکر نعمت است، مانع آن می‌شود که شخصیت همسرتان، در ذهن شما به‌قدری پایین بیاید که قابل تحمل نباشد.

 

پی‌نوشت:

۱- سورۀ بقره: ، آیۀ۲۱۶٫

۲- سورۀ نساء: ، آیۀ۱۹٫

۳- نهج‌ البلاغه، خطبۀ ۲۰۶٫

۴- در جلد دوم هم این روایت آمد که امام صادق(ع) به «عنوان بصری» در بارۀ حِلم، سه سفارش کردند:

[اول:] اگر‌ کسی به‌ تو گفت: «اگر یک‌ کلمه‌ بگویی‌، ده‌ تا می‌شنوی‌»، به‌ او بگو: «اگر ده‌ کلمه‌ بگویی‌، یکی‌ هم‌ نمی‌شنوی‌!»

[دوم:] اگر کسی‌ به تو نسبت ناروایی داد، به‌ اوی بگو: «اگر در آنچه‌ می‌گویی‌، صداقت داری‌، من‌ از خدا می‌خواهم‌ تا از من‌ در گذرد؛ اما اگر دروغ‌ می‌گویی‌، پس‌ من‌ از خدا می‌خواهم‌ تا از تو در گذرد».

[سوم:] اگر کسی‌ تو را بیم‌ داد که‌: «به‌ تو فحش‌ خواهم‌ داد و ناسزا خواهم‌ گفت»، تو به او مژده‌ بده‌ که‌: «من‌ در بارۀ‌ تو خیرخواه‌ هستم و مراعات‌ تو را می‌کنم». (بحار الأنوار، ج۱، ص۲۲۶)

17ژوئن/21

گذشت: راز آرامش

اشاره: در شماره‌های پیشین، هفده گام از مبحث «گام‌های موفقیت در زندگی مشترک» تقدیم و در ادامه در ابتدای گام هجدهم به  به لزوم چشم‌پوشی از خطا بر اساس آیات و روایات پرداخته شد و در ادامه به چگونگی روحیه گذشت اشاره می‌شود:

 

الف.چگونه روحیه گذشت، پیدا کنیم؟

تفکر عامل بسیار خوبی برای پیدا کردن روحیه گذشت است. شما که به اصل زندگی خویش علاقه‌مندید، اما اهل گذشت نیستید، آیا تا به حال فکر کرده‌اید که بسیاری از زندگی‌های خوب، به جهت نبودن روحیه گذشت در دو طرف، به تلخی انجامیده و یا به جدایی کشیده شده است؟ آیا می‌‌دانید اهل گذشت نبودن موجب می‌شود که پیوندهای عاطفی میان شما و همسرتان، سست شوند و آرام آرام به او بی‌علاقه شوید؟ آیا می‌دانید جایگاه شما در نگاه همسرتان در صورت وجود روحیه گذشت، دو صد چندان می‌شود و علاقه او به شما بیشتر خواهد شد؟ هر وقت که ‌خواستید بر سر مسئله‌ای که در آن حق با شماست با همسر خود به بحث و جدل بپردازید، حتماً به بهائی که برای این کار پرداخت می‌کنید، فکر کنید.

آثار گذشت کدامند؟

  1. گذشت نکردن موجب ماندگاری کینه‌ها می‌شود. کینه هم هر اندازه کهنه‌تر ‌شود، اثر تخریبی بیشتری خواهد داشت.
  2. عدم گذشت عزّت و شخصیت شما را پایمال می‌کند. به رفتار امام سجّاد(ع) با یکی از آشنایان خود دقت کنید و بگویید کدام‌یک محترم‌ترند؟ و چرا؟

برخی از اصحاب امام سجّاد(ع) نقل می‌کنند که مردی از خویشاوندان امام به ایشان دشنام داد. امام(ع) پاسخی ندادند و بعد از رفتن آن مرد به همراهانشان فرمودند: «شما گفته‌های این مرد را شنیدید. اکنون دوست دارم با من بیایید تا پاسخ مرا نیز بشنوید.»گفتند: «می‌آییم. ما نیز دوست داریم به او پاسخ بدهیم و حرفمان را به او بزنیم.»

امام سجّاد(ع) کفششان را پوشیدند و راه افتادند. در بین راه، این آیه از قرآن را تلاوت می‌فرمودند که: «کسانی که خشم خود را فرو مى‏برَند، از مردم در مى‏گذرند و خداوند، نیکوکاران را دوست دارد.»(۱) ما [با شنیدن این آیه] متوجه شدیم که امام(ع) پاسخ آن شخص را [آن طور که ما فکر می‌کردیم] نخواهند داد. امام رفتند تا به در خانۀ آن مرد رسیدند و فرمودند: «به صاحب خانه بگویید علی‌بن الحسین، بیرون در ایستاده.»

آن مرد شک نداشت که امام(ع) برای تلافی آمده است؛ اما امام سجاد(ع) با نرمی فرمودند: «برادر! تو اندکی پیش نزد من آمدی و آنچه می‌خواستی گفتی. اگر آنچه گفتی در من هست، من هم اکنون از خداوند آمرزش می‌طلبم و اگر در من نیست، از خدا می‌خواهم تو را بیامرزد.» آن مرد، میان دو چشمان امام را بوسید و گفت: «من چیزهایی را گفتم که در شما نبود و خود بدانچه گفتم، سزاوارترم.»(۲)

  1. انسان بدون گذشت به هدفش نمی‌رسد. اگر هدف شما آرامش در فضای زندگی‌ است، این هدف با گذشت به دست می‌آید، نه با جار و جنجال و انتقام گرفتن.
  2. بدون گذشت دل‌ها به هم نزدیک نمی‌شوند. مگر می‌شود زندگی آرامی را بدون دور بودن دل‌ها از هم فرض کرد؟ مگر می‌شود زن و شوهری در کنار هم احساس خوشبختی کنند، بدون اینکه دل‌هایشان به هم نزدیک باشند؟ صاحبان دل‌های فاصله گرفته از هم، در کنار یکدیگر احساس خوبی ندارند و دوست دارند جسم‌هایشان هم از یکدیگر فاصله داشته باشند. چه‌قدر تلخ بود نامه زنی که نوشته بود: «وقتی شوهرم به مأموریت می‌رود، به‌قدری خوشحالم که انگار دنیا را به من داده‌اند!»

گذشت، هم ضامن آرامش و هم عامل صمیمیت در فضای خانواده است. گاهی که احساس می‌کنید گذشت، برایتان کار سختی شده به فرزندانتان فکر کنید که با جدل شما و همسرتان، در معرض عقده‌ها و انحرافات تربیتی قرار می‌گیرند. شما که حقّتان را بیش از فرزندانتان دوست ندارید. پس، گذشت کنید.

  1. از همه اینها مهم‌تر اینکه گذشت به انسان آفرینش می‌دهد و به او در رسیدن به هدف خلقت، کمک می‌کند.
  2. مفهوم مقابلِ «گذشت» «انتقام» است. توجه به زشتیانتقام می‌تواند ما را تشویق به گذشت کند. کسی که اهلگذشت نباشد، لاجرم، اهل انتقام خواهد شد.(۳) رفتار ناشایست را نباید با رفتاری از همان جنس پاسخ داد. در این صورت، شما هم در قد و  اندازه کسی قرار خواهید گرفت که از او شکوه دارید.(۴) با پرهیز از مقابله به مثل، به شخصیت خود احترام بگذاریم.(۵) زیرا انسان وقتی انتقام می‌گیرد، شخصیتش خرد می‌شود.(۶)

البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که گذشت از فردی که انسان با او رابطه عاطفی دارد، بسیار آسان‌تر از وقتی است که رابطه عاطفی وجود ندارد. زن و شوهر هر چه رابطه عاطفی خود را بیشتر تقویت کنند، راحت‌تر  از خطای هم چشم‌پوشی می‌کنند.

 

ب. خط قرمز گذشت

خط قرمز گذشت، اهمال در وظایف دینی است. این خط قرمز به شرایط و افراد بستگی ندارد. انسان حق ندارد برای هیچ کسی از وظایف دینی خود بگذرد.

در معارف دینی، پدر و مادر از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند و حقوق خاصی دارند. احترام آنها در هر حالی بر انسان واجب است که خود، حدیث مفصلی است و در این مجمل نمی‌گنجد. همین اندازه بگوییم که در قرآن، احترام به آنها در کنار عبودیت خداوند آمده است،(۷) اما همین قرآن، اطاعت از پدر و مادر را اگر به قیمت نافرمانی از خداوند تمام شود، نمی‌پذیرد.(۸) یعنی در انجام وظایف دینی، حتی در برابر پدر و مادر هم نمی‌توان گذشت کرد. در یک جمله می‌توان گفت در معارف دینی، خط قرمز گذشت، لطمه نخوردن به دین، معرفی شده است.(۹)

 

 پرسش‌های شما:

اشتباهات اوایل زندگی همسرم را نمی‌توانم فراموش کنم

سه سال است که ازدواج کرده‌ام. دوران نامزدی من یک سال طول کشید. اوایل زندگی، مشکلات فراوانی با همسرم داشتم. راهمان از هم دور بود، به همین دلیل در دوران نامزدی خیلی کم به دیدنم می‌آمد. او به حرف‌ خانواده‌اش خیلی گوش می‌داد. در گفتگوی زمان خواستگاری بنا شد که من درسم را ادامه بدهم؛ اما بعد از عقد، خانواده‌اش گفتند: «پسر ما توانایی اداره یک زندگی به همراه درس خواندن همسرش را ندارد».

ما چون فامیل بودیم، پایه ازدواجمان بر اساس اعتماد شکل گرفت؛ اما حالا احساس می‌کنم اینها دروغگو هستند. یک فرزند دارم؛ اما یک بار به خانه پدرم رفتم و تصمیم به طلاق گرفتم. البته همسرم خوب است و بعضی از  معیارهای مرا دارد. او فرد باایمانی است. من فقط در باره درسم خیلی حساس بودم و پیش خود می‌گفتم: «چرا به من دروغ گفتند؟» رفتار شوهرم نسبت به قبل خیلی فرق کرده و تلاش می‌کند چیزهایی را که در گذشته به من صدمه زده، جبران کند؛ ولی من هر کاری می‌کنم، نمی‌توانم فراموش کنم. همیشه گله می‌کنم و بهانه می‌گیرم. نشاط لازم برای زندگی با او را ندارم. امیدم به زندگی رنگ باخته.

 

ج. توحید، محور زندگی

محور تمام ابعاد زندگی از نگاه دین، توحید است. در مشاوره هم باید با محوریت توحید، پیش رفت. بدون خدا هیچ مشکلی در زندگی به‌طور کامل، حل شدنی نیست. بسیاری از راهکارهایی که خدا در آن جائی ندارد، مسکن موقتی هستند و درمان نیستند. شما هم اگر در این مشکل خدا را در نظر نگیرید، نمی‌توانید گذشته را فراموش کنید و اگر نتوانید گذشته را فراموش کنید، نمی‌توانید دست از گله و شکایت بردارید. اگر هدفتان در زندگی خدا باشد، وقتی این روایت را بشنوید، به‌راحتی گذشت می‌کنید.

پیامبر خوبی‌ها، رسول خدا(ص) فرمودند: «هر گاه خشمی برایتان پیش آمد، آن را با گذشت از خود دور کنید؛ زیرا در روز قیامت، منادی ندا می‌دهد: «هر کس که اجری بر عهده خدا دارد، به پا خیزد.» پس کسی جز گذشت‌کنندگان بر نخواهد خاست.(۱۰) آیا  سخن خداوند متعال را نشنیده‌اید که فرمود: «پس هر که گذشت و اصلاح کند، مزدش بر عهده خداست؟(۱۱)

 

د.همان طور برخورد کنیم که دوست داریم با ما برخورد کنند

یکی از گام‌های موفقیت در زندگی مشترک این است که همان طور با همسرمان برخورد کنیم که دوست داریم او با ما برخورد کند. این نکته، یکی از اصول اساسی اخلاق اسلامی است.(۱۲)

حال باید از این خانم پرسید: آیا شما دوست ندارید که اگر اشتباه بزرگی را انجام دادید، همسرتان شما را ببخشد و دیگر به رخ شما نکشد؟ آیا دوست دارید اگر شما را بخشید، گاهی آن مسئله را مثل پُتک بر سرتان بکوبد؟ اگر اشتباهی کردید و به اعتراف همسرتان آن را جبران کردید، چطور؟

 

ه.توجه به نعمت‌ها، فهمیدن اشتباه و جبران آن

به این نکته توجه کنید که پشیمانی همسر و بازگشت او از اشتباهش یک نعمت بزرگ است. اگر شکر این نعمت را به جای نیاورید، ممکن است از بین برود. شکر این نعمت هم فراموشی گذشته و به رخ نکشیدن خطاست. فکر نکنید که اگر قدر این نعمت را ندانید، برای شما باقی خواهد ماند. درست است که هم اکنون همسرتان گلایه‌ها و بهانه‌های شما را تحمل و با شما مدارا می‌کند؛ اما معلوم نیست این مدارا تا کی ادامه پیدا کند. ممکن است وقتی که همسرتان احساس کرد گذشته خود را به اندازه کافی جبران کرده است، دیگر دست از مدارا بردارد و ساز دیگری را کوک کند. پس هر چه زودتر، دست از این روش بردارید و به ظاهر هم که شده، گلایه و بهانه را کنار بگذارید.

 

و.گله یا سرزنش؟

شما نام رفتار خود را گله می‌گذارید؛ اما  نام اصلی کار شما سرزنش است. شما با گله خود، در حقیقت اشتباه گذشته کسی را دائماً به رخ‌اش می‌کشید و این یعنی سرزنش.(۱۳) مراقب باشید که ممکن است همسرتان بر اثر سرزنش‌های پی در پی شما، روی دنده لج بیفتد و دوباره به روش گذشته بازگردد.

امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «زیاده‌‌روی در سرزنش، آتش لجاجت را شعله‌ور می‌کند.»(۱۴) وقتی آتش لجاجت شعله‌ور شد، مدیریت رفتار و گفتار از دست فکر و اندیشه بیرون خواهد رفت و انتظار شنیدن حرف‌های زشت و رفتارهای عجیب بعید نخواهد بود.

به فرمایش امیر مؤمنان(ع): «لجاجت، اندیشه را از میان می‌برَد.»(۱۵)

و نیز : «لجوج، تدبیر ندارد.»(۱۶)

علاوه بر این، سرزنش آتش کینه را شعله‌ور می‌کند و دیگر محیطی که در آن قرار دارید، زندگی نام نخواهد داشت. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «زیاد سرزنش مکن؛ زیرا این کار، کینه و دشمنی را به دنبال خواهد داشت.»(۱۷)

کینه و دشمنی، محصول سرزنش و میوه تلخ لجاجت است. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «لجاجت به جنگ [ودعوا] منجر می‌شود و دل‌ها را پُر از کینه می‌کند.»(۱۸)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫سورۀ آل عمران: ۳، آیۀ۱۳۴٫

۲٫الإرشاد، ج۲، ص۱۴۵٫

۳٫امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «کسی که صفت نیک گذشت را نداشته باشد، رفتار زشت انتقام را در پیش خواهد گرفت.» (غرر الحکم و درر الکلم، ص۶۵۰)

۴٫امام صادق(ع) فرمود: «هر کس [رفتار] شخص نابخرد را با نابخردی تلافی کند، به رفتاری که [از جانب آن نابخرد] با او شده، رضایت داده است؛ زیرا از رفتار او پیروی کرده است.» (الکافی، ج۲، ص۳۲۲).

۵٫امام صادق(ع) فرمود: «هر کس تو را گرامی داشت، او را گرامی بدار و هر کس که به تو بی‌احترامی کرد، خودت را [با پرهیز از رفتاری شبیه او] گرامی بدار.» (بحار الأنوار، ج۷۱، ص۱۶۷).

۶٫امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «همراه انتقام، آقایی نیست.» (غرر الحکم و درر الکلم، ص۷۷۰).

  1. «قَضى رَبُّکَ ألاّ تَعْبُدُوا إِلّا إِیّاهُ وَ بِالْوَالِدَینِ إِحْساناً إمّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أحَدُهُمَا أوْ کِلاهُمَا فَلاتَقُل لَهُمَا اُفٍّ‏ّ وَ لا تَنْهَرْهُمَا وَ قُل لَهُمَا قَوْلاً کَرِیماً؛ و پروردگار تو مقرّر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید. اگر یکى از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگى رسیدند، به آنها [حتى‏] «اُف» مگو و به آنان، پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى.» (سورۀ اسراء: ۱۷، آیۀ۲۳).

 

۸٫«وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بی‏ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً؛ و اگر [پدر و مادر] تو را وا دارند تا در بارۀ چیزى که تو را بدان دانشى نیست، به من شرک ورزى، از آنان فرمان مبر، و[لى‏] در دنیا به خوبى با آنان معاشرت کن‎.» (سورۀ لقمان: ۳۱، آیۀ۱۵).

۹٫امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «به نیکی پاداش ده و از بدی در گذر، مادام که به دین لطمه‌ای نزند و در قدرت اسلام، ضعفی پدید نیاورد.» (عیون الحکم و المواعظ، ص۲۲۳).

۱۰- بحار الأنوار، ج۷۴، ص۱۸۰٫

  1. «فَمَن عَفا وَ أَصلَحَ فَأَجرُهُ عَلَی اللَّهِ»(سورۀ شورا:۴۲، آیۀ۴۰).

۱۲٫در گام دوم از جلد دوم در این باره حرف زدیم.

۱۳٫در گام چهارم از جلد چهارم، به صورت مستقل به بحث سرزنش پرداخته‌ایم.

۱۴٫تحف العقول؛ ص ۸۴٫

۱۵٫نهج البلاغه، حکمت ۱۷۹٫

۱۶٫عیون الحکم و المواعظ، ص۴۱۰٫

۱۷٫بحار الأنوار، ج۷۱، ص۱۶۶٫

۱۸٫عیون الحکم و المواعظ، ص۵۲٫

17ژوئن/21

«خانواده‌»؛ محور سبک زندگی اسلامی

در ارتباط با خانواده و سبک زندگی، الگوهای متفاوتی وجود دارند. یکی از آنها «خانواده‌گریزی» در رهبانیت مسیحی است. در بعضی از شاخه‌های مسیحیت، مجردزیستی ارزش به شمار می‌آید. بر اساس قانون منع ازدواج کشیش‌ها، مقامات روحانی مسیحی حق ازدواج ندارند.(۱) «خانواده‌ستیزی» سبک دیگری از زندگی است که فمینیست‌های افراطی آن را ترویج می‌کنند. به نظر آنان ساختار خانواده، مردسالارانه و برای زنان آسیب‌زاست. آنان همچنین مدعی هستند که همسرداری و فرزندآوری مانع فعالیت اجتماعی و ترقی زنان است؛ پس لازم است زنان از تأهل بپرهیزند و یا رابطه خود با همسرشان را حداقلی کنند.(۲)

برخلاف رویکردهای خانواده‌گریز و خانواده‌ستیز، سبک زندگی اسلامی «خانواده‌محور» و انسان مسلمان «خانواده‌گرا»ست. مکتب حیات‌بخش اسلام، پیروانش را به تزوّج و تأهل فراخوانده است؛ زیرا «خانواده کانون گرم و پُربرکتی است که قوی‌ترین پایه‌های تربیت انسان در آن گذاشته می‌شود. در کانون خانواده است که مهم‌ترین پایه‌های تربیت روحی و فکری بشر نهاده می‌شود. خانه بهترین محیط آسایش جسم و جان، رفع خستگی تن و روح و حقیقی‌ترین فضای صمیمیت است. هیچ صمیمیتی در هیچ محیطی به قدر خانواده و بین مادر، فرزند، پدر، همسران وجود ندارد».(۳)

بر این اساس، سبک زندگی اسلامی «خانواده‌محور» است. در این نوشتار، مبانی و بایسته‌های خانواده‌محوری در سبک زندگی اسلامی به اختصار تشریح می‌شوند. خانواده‌محوری در نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران نیز جای بحث و گفتگوی بسیار دارد.

 

  1. مبانی خانواده‌محوری

برای خانواده‌محوری دو مبنای تکوینی و تشریعی قابل ذکر است:

الف: مبنای تکوینی خانواده‌محوری

مبنای تکوینی خانواده‌محوری یعنی زندگی خانوادگی برای انسان فطری و طبیعی است. قرآن کریم درباره طبیعی بودن نهاد خانواده و آفرینش منزلی انسان صراحت دارد. در آیه ۲۱ سوره مبارکه روم آمده است: «از نشانه‌هاى او این است که از خودتان براى شما جفت آفرید تا بدان‌ آرام گیرید و میانتان دوستى و رحمت نهاد. به‌درستی که در این ‏‏نعمت براى مردم اندیشمند، نشانه‌هایى است.» (۴)

دانشمندان مسلمان درباره طبیعی بودن گرایش انسان به خانواده اتفاق ‌نظر دارند. به عنوان نمونه، رهبر معظم انقلاب اسلامی فرموده‌اند: «خانواده یک نهاد طبیعی است و باید به‌طور طبیعی به وجود بیاید و رشد کند.»(۵) شهید مطهری می‌گویند: «زندگى خانوادگى بشر صد در صد طبیعى است؛ یعنى انسان‏ طبیعتاً منزلى آفریده شده است. فرضاً در طبیعى بودن زندگى مدنى انسان تردید کنیم، در طبیعى بودن زندگى منزلى یعنى زندگى خانوادگى او نمى‏توانیم تردید کنیم.»(۶)

 

ب. مبنای تشریعی خانواده‌محوری

نظام تشریع اسلامی با آفرینش هماهنگ است. بر این اساس، میان آفرینش منزلی انسان و احکام شرعی اسلام هماهنگی وجود دارد. در نظام تشریع اسلامی، تزوّج و تأهّل ارزش نفسی دارند. ازدواج بنائی مقدس است و هیچ بنایی نزد خداوند محبوب‌تر و عزیزتر از ازدواج نیست.(۷) استحباب نفسی نکاح، نظر مشهور فقها است،(۸) بلکه بعضی در مورد آن ادعای اجماع کرده‌اند.(۹) بعضی مانند شیخ انصاری(۱۰) و امام خمینی(۱۱) آن را از مستحبات اکیده شمرده‌اند. ارزش ازدواج به دلیل کارکردهای آن مانند پاک‌زیستی، آرامش‌، فرزندآوری و فرزندپروری مضاعف می‌شود. از سوی دیگر، ازدواج در بعضی از شرایط واجب است. مانند کسی که بیم دارد نتواند دامن خود را از گناه دور نگه دارد؛ در این صورت ازدواج بر او واجب می‌شود.(۱۲)

 

  1. بایسته‌های خانواده‌گرایی

خانواده‌محوری اقتضائاتی دارد. در این نوشتار بعضی از مهم‌ترین لوازم خانواده‌محوری را در دو بند «تشکیل خانواده» و «ترجیح خانواده» شرح می‌دهیم:

الف: خانواده‌محوری در تشکیل خانواده

یکم: ازدواج بهنگام

همان طور که رهبری معظم انقلاب اسلامی تأکید کرده‌اند، «ازدواج بهنگام و بدون تأخیر یکی از کارهای لازم و واجب است.»؛ (۱۳) زیرا ازدواج نیاز طبیعی انسان است و به همین دلیل تأخیر در ازدواج زیان‌بار است.(۱۴) جبرئیل بر پیامبر گرامی اسلام«ص» فرود آمد و عرض کرد: «اى محمّد! پروردگارت تو را سلام مى‌رساند و مى‌فرماید دوشیزگان همچون میوه روى درخت هستند. میوه چون برسد، براى آن چاره‌ای جز چیدن نباشد. در غیر این‌صورت بر اثر آفتاب و باد خراب مى‌شود. دوشیزگان هرگاه به مرحله زنان برسند، آنان را دارویى جز ازدواج نباشد. در غیر این‌صورت از گمراهى و فساد ایمن نخواهند بود.» پس رسول خدا(ص) بر منبر رفتند و مردم را جمع کردند و فرمان خداوند عزّ و جلّ را به آگاهى آنان رساندند.(۱۵)

نظیر این مطلب در پاسخ امام جواد(ع) به نامه علی بن اسباط نیز دیده می‌شود.(۱۶)

 

دوم: تزویج بی‌همسران

قرآن کریم وظیفه همه ما را در قبال بی‌همسران جامعه مشخص کرده و در یک فرمان کلی فرموده است: بى‏همسران خود را همسر دهید، اگر تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خویش بى‏نیاز خواهد کرد و خدا گشایشگر داناست: «وَ أَنْکِحُوا الْأَیَامَى مِنْکُمْ…؛ (نور: ۳۲). تزویج بی‌همسران مستلزم ایجاد یک بسیج عمومی و مشارکت همگانی برای رفع موانع ازدواج جوانان و ایجاد شرایط و مقدمات آن است. بر این اساس، والدین، حکومت اسلامی و گروه‌های مختلف اجتماعی در قبال بی‌همسران جامعه مسئول و مخاطب آیه ۳۲ سوره مبارکه نور هستند.

 

ب. تحکیم خانواده

یکم: اولویت‌بخشی به خانواده در امور عبادی و اجتماعی

  1. ۱. ترجیح خانواده بر امور عبادی غیرواجب؛ همسرداری و حفظ پیوند زناشویی در اسلام امری مقدس و ارزشمند است و با بسیاری از ارزش‌های مهم اسلامی برابری می‌کند و از بعضی از آنها برتر است. در روایتی از امام علی(ع) آمده است: «رسول خدا(ص) بر من و فاطمه(س) وارد شدند؛ در حالی که من کنار دیگ نشسته بودم و عدس پاک می‌کردم. پیامبر(ص) خطاب به من فرمودند: یا علی! هیچ مردی همسر خود را در کار خانه یاری نمی‌کند، مگر آنکه برای او به هر موئى که در بدن اوست ثواب یک ‌سال عبادت نوشته خواهد شد؛ در حالی که روزهای آن را روزه‌ دارد و شب‌های آن را به قیام می‌گذراند و خداى تعالى مانند آنچه به صابران داد به وی می‌دهد.»(۱۷)
  2. ادبیات دینی درباره ارزش معنوی زن‌داری و شوهرداری یکسان است. به این روایات درباره جایگاه ارزشی زن‌داری توجه کنید: «رفتن تو به مسجد برای عبادت و بازگشتت نزد خانواده در پاداش برابر است.»؛(۱۸) «در پیشگاه خداوند، نشستن مرد کنار همسر و فرزندان، از اعتکاف در مسجد من (مسجدالنبی) محبوب‌تر است.»؛(۱۹) «وقتی یکی از شما از حجّ خود فراغت یافت، پس برای بازگشت نزد خانواده‌اش شتاب کند؛ زیرا این کار پاداش حجّ را زیاد می‌کند.» (۲۰)

مشابه روایات مزبور درباره شوهرداری نیز وارد شده است؛ مانند: «زنان نمازهای خود را طول ندهند تا شوهرانشان را از خود مانع شوند»؛(۲۱) «از موارد اطاعت زن از شوهر آن است که بدون اجازه او روزه نگیرد»؛(۲۲) «جهاد زن خوب شوهرداری کردن است»؛(۲۳) «شفیعی برای زن نزد خداوند، سودمندتر از رضایت شوهر نیست.» (۲۴)

  1. ترجیح خانواده بر امور اجتماعی غیرضروری: می‌دانیم که مسئولیت مردان در اداره خانواده، عمدتاً در بیرون منزل و در تلاش برای تأمین معیشت همسر و فرزندان تعریف می‌شود و کار آنان با جهاد در راه خدا برابری می‌کند.(۲۵) اما مسئولیت اصلی زنان، اداره داخلی خانواده است. اسلام حق زنان را در حوزه‌های مختلف اجتماعی مانند دانشجویی، اشتغال و کسب درآمد، مشارکت سیاسی و غیره به رسمیت می‌شناسد. کم نیستند زنانی که با مجاهدت بسیار، به وظایف همسری خود به‌نحو مطلوب عمل می‌کنند و از مسئولیت‌های اجتماعی خویش نیز غافل نیستند. «زن مسلمان ایرانی تاریخ جدیدی را پیش چشم زنان جهان گشود و ثابت کرد که می‌توان زن بود، عفیف بود، محجبه و شریف بود و در عین حال، در متن و مرکز بود. می‌توان سنگر خانواده را پاکیزه نگاه داشت و در عرصه سیاسی و اجتماعی نیز سنگرسازی‌های جدید کرد و فتوحات بزرگی را به ارمغان آورد.»(۲۶)

اولویت اصلی زن مسلمان گرم نگهداشتن کانون خانواده است؛ به همین دلیل وظایف همسری و مادری را بر دغدغه‌های شخصی ترجیح می‌دهد. زن مسلمان قدر مادر بودن را می‌داند و آن را با چیزی عوض نمی‌کند. زیرا «مادر، محور خانواده است؛ این را دستگاه‌های تبلیغاتی غربی و متأسّفانه بعضی غربزده‌های خود ما سعی می‌کنند کمرنگ کنند، یا نفهمند و یا نشان ندهند. زنان خانه‌دار، حتّی کسانی که اشتغالات بیرونی ندارند، بزرگ‌ترین خدمات را انجام داده‌اند. لازم است ارزش و ارج خدمات زنانی که خانه‌داری و کدبانویی را ترجیح داده‌اند، فهمیده شود. اگر چه خدمات خارج از خانه هم به عهده‌ بانوان بوده و هست و خواهد بود و اشکالی هم ندارد، امّا این مهم‌ترین بخش خدمت زنانه است.»

 

دوم: مسئولیت مؤمنان در حفاظت از بنیان خانواده

افزون بر عمومات اصلاح ذات‌البین در قرآن و روایات، خدای متعال به‌طور خاص، خویشان زن و شوهر را نسبت به اصلاح امور آنان مسئول شناخته است. در آیه ۳۵ سوره نساء با فرمان حکمیت برای رفع شقاق چنین آمده است: «و چنانچه از اختلاف میان آنان (زن و شوهر) بیم دارید، از طرف کسان مرد و کسان زن داوری برگزینید؛ اگر مقصود اصلاح داشته باشند خدا میان ایشان موافقت و سازگاری برقرار می‌کند که خدا دانا و آگاه است.» نهادینه شدن فرهنگ حکمیت و مهارت اجرای آن در جامعه اسلامی تأثیری جدی در تقویت پیوندهای خانوادگی دارد.(۲۷)

 

نتیجه:

گرایش انسان به زندگی خانوادگی یک امر طبیعی است. انسان منزلی آفریده شده است و فطرتاً به زندگی خانوادگی گرایش دارد؛ بنابراین انسان «خانواده‌گرا»ست. شریعت اسلامی و احکام عبادی و اجتماعی آن نیز با محوریت خانواده نظام یافته است. در حقیقت، شریعت اسلامی به گونه‌ای تنظیم شده که زندگی انسان با محوریت خانواده شکل بگیرد. لذا سبک زندگی مطلوب اسلام «خانواده‌محوری» است و با خانواده‌گریزی در رهبانیت مسیحی و خانواده‌ستیزی در فمینیسم افراطی تفاوت بسیار دارد.

نگاهی به ماهیت بعضی از احکام اسلام، درستی این ادعا را ثابت می‌کند. از نظر اسلام، تشکیل خانواده مطلوب و در برخی از موارد واجب است. به همین دلیل، برنامه‌ریزی برای ازدواج بهنگام جوانان بر خود آنان و همچنین بر والدینشان و سایر مردم لازم است. حفظ بنیان خانواده نیز بر زوجین و دیگران لازم شمرده شده است. زن و شوهر باید مصالح خانواده را بر اعمال عبادی غیرواجب و همچنین امور اجتماعی غیرضروری خود ترجیح دهند.  خدای سبحان با فرمان حکمیت در قرآن کریم، تلاش برای رفع اختلاف در خانواده را بر خویشان واجب کرده است.

 

پی‌نوشت‌ها‌:

  1. نک: منصوره نجات‌نیا و بخش‌علی قنبری، آداب و مراتب روحانیت در کلیسای کاتولیک رم و انگلیس، نشریه علمی- پژوهشی معرفت ادیان، سال چهارم، شماره اول، زمستان، ۱۳۹۱، ص ۶۷ ـ ۸۴٫

۲- ویلیام گاردنر (Wiliam Gardner) در کتاب جنگ علیه خانواده ( the war against family) نشان داد که چگونه و با چه روش‌هایی، بعضی دولت‌ها تحت تأثیر امواج فمینیستی به تضعیف نهاد خانواده مبادرت ورزیده‌اند.

۳ – بیانات در دیدار تصویری با مداحان – روز میلاد حضرت زهرا(س)، ۱۵/۱۱/۱۳۹۹٫

۴- «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمْ مِنْ أَنفُسِکمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکنُوا إِلَیهَا وَ جَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً إِنَّ فِی ذَلِک لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکرُونَ» (روم: ۲۱).

۵- دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای؛ زن و خانواده؛ ص۲۷٫

۶- مطهری؛ مجموعه آثار؛ ج۱۹، ص۱۶۳٫

۷- ابن بابویه قمی، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۸۳٫

۸- محقق حلّی، شرائع‌الإسلام، ج۲، ص۲۱۰؛ شهید ثانی، مسالک‌الأفهام، ج۷، ص۱۰٫

۹- سید یزدی، عروه الوثقی، ج۲، ص۷۹۵؛ شیخ طوسی، الخلاف، ج۴، ص۲۴۵٫

۱۰- شیخ انصاری، کتاب النکاح، ص۳۱٫

۱۱- امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۲۳۶٫

۱۲- علامه حلی، قواعد الأحکام، ج‌۳، ص۵؛ شیخ انصاری، کتاب النکاح، ص۳۱؛ سید یزدی، عروه الوثقی، ج۲، ص۷۹۷٫

۱۳- بیانات در دیدار تصویری با مداحان- روز میلاد حضرت زهرا(س)، ۱۵/۱۱/۱۳۹۹٫

۱۴- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰۰، ص۲۲۲٫

۱۵- ابن بابویه قمی، عیون أخبار الرضا(ع)، ج‏۱، ص۲۸۹٫

۱۶- کلینی، الکافی، ج‏۵، ص۳۴۷٫

۱۷- نوری، مستدرک الوسائل، ج‌۱۳، ص۴۸‌.

۱۸- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۸۶، ص۲۱۳٫

۱۹- ورام بن ابی فراس، تنبیه الخواطر، ج‏۲، ص۱۲۲٫

۲۰- متقی هندی، کنز العمال، ج۱۶، ص۲۷۲٫

۲۱- کلینی، الکافی، ج۵، ص۵۰۸٫

۲۲- همان، ج۴، ص۱۵۱٫

۲۳- نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۲۴۶٫

۲۴- ابن بابویه قمی، الخصال، ص ۵۸۸٫

۲۵- کلینی، الکافی، ج۵، ص۸۸٫

۲۶- پیام رهبری معظم انقلاب اسلامی به کنگره ملی هفت هزار شهید زن کشور (۱۵/۱۲/۱۳۹۱).

۲۷- نک: فرج‌الله هدایت‌نیا، داوری در حقوق خانواده، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۷٫

17فوریه/21

عذرخواهی را عار ندانیم

وقتی عذرخواهی می‌کنی، به بزرگ شدن خودت کمک می‌کنی و وقتی هم عذر کسی را می‌پذیری، از کوچک شدنش جلوگیری می‌کنی.

زندگی مشترک هر انسانی غیر از معصومان(ع) مملو از خطاست. عصمت از خطا برای انسان‌های معمولی تقریباً غیر ممکن است؛ امّا اگر ما به رفتارها و گفتارهایمان توجه و دّت کافی داشته باشیم، از میزان خطاهایمان کاسته خواهد شد و دیگر مجبور به عذرخواهی نمی‌شویم.

امام حسین(ع) فرمود: «از کاری که باید به جهت آن عذرخواهی کنی، بپرهیز، زیرا مؤمن نه بدی می‏کند و نه پوزش می‏طلبد؛ امّا منافق، هر روز بدی می‏کند و عذرخواهی می‏کند.»(۱)

حال اگر به هر دلیلی دچار خطا شدیم، چه باید کرد؟

برخی عادت دارند به جای پذیرش خطای خویش، تا حد ممکن، آن را توجیه کنند؛ در حالی که انکار اشتباه، خود نوعی اصرار بر آن است؛ حتی اگر اشتباه را تکرار نکند.

بهترین کار در این هنگام، پذیرفتن خطاست. اگر انسان از نگاه خود مرتکب خطایی هم نشده، بهتر است در مقابل همسر خویش، مدعیانه ظاهر نشود؛ بلکه برای جلوگیری از تنش بگوید: «اگر من چنین خطایی مرتکب شدم، از شما عذر می‌خواهم.»

امام صادق(ع) فرمود: «اگر کسی به تو نسبت ناروایی داد، به او بگو: اگر در آنچه می‏گویی، صداقت داری، از خداوند می‏خواهم که مرا ببخشد و اگر دروغ می‏گویی، از خداوند می‏خواهم که تو را ببخشد.»(۲)

عذرخواهی، نشانۀ خردمندی است.

برخی هم به جای عذرخواهی تلاش می‌کنند روزنۀ گریزی بیابند و تقصیر را به گردن دیگری بیندازند. این روحیه، نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند؛ بلکه مشکلات جدیدی را به وجود می‌آورد که همان بگو مگوهای بی‌خودی بر سر تعیین مقصر است. اگر اشتباهی کرده‌ایم، تا همسرمان را راضی نکرده‌ایم، آرام نگیریم.

پذیرش خطا موجب می‌شود همسر ما اگر هم عصبانی است، خشم خود را مهار کند؛ اما توجیه خطا معمولاً طرف مقابل را عصبانی‌تر می‌کند. عذرخواهی نه تنها نشانۀ ضعف نیست؛ بلکه دلیلی بر مدیریت عاقلانۀ یک اختلاف است. کسی که در رفتار خود مرتکب اشتباهی می‌شود و خیلی زود، عذرخواهی می‌کند معلوم است که از بهرۀ عقلی بالایی برخوردار است.

امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «عذرخواهی، دلیل خردمندی است»(۳)

و نیز : «خردمندترین مردم، عذر پذیرترین آنها از مردم است.»(۴)

پذیرش عذر هم نشانۀ خردمندی است.

بنابراین اگر هر دو طرف به عذرخواهی و عذرپذیری پایبند باشند، تنش‌ها را عاقلانهتر پشت سر خواهند گذاشت. در این صورت، اختلاف‌ها نه تنها موجب کدورت نخواهند شد؛ بلکه به استحکام رابطه نیز کمک خواهند کرد.

برخی از پوزش‌ها با رفتار شکل می‌گیرد. مثلاً زن اشتباهی کرده و بر اثر آن تنشی میان او و همسرش ایجاد شده است و به هر دلیلی از پوزش زبانی خودداری می‌کند؛ اما وقتی همسرش به خانه می‌آید، خود را برای او میآراید و با روئی گشاده به استقبالش می‌رود. یا مرد اشتباهی را مرتکب شده و به جای پوزش زبانی، با یک جعبه شیرینی به خانه برمیگردد و با لبی خندان به همسرش شیرینی تعارف می‌کند. در اینجا باید طرف مقابل هم گذشت کند و انتظار نداشته باشد که حتماً همسرش با زبان عذرخواهی کند.

پذیرش اشتباه هم خود، نوعی پوزش‌طلبی است.

اگر اختلافی رخ داد و همسرمان مقصر بود، اما به جای اینکه بگوید: «معذرت می‌خواهم»، گفت: «اشتباه از من بود و مقصرم»، همین را باید عذرخواهی دانست و پذیرفت.

امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «بسا جرمی که اقرار به آن، انسان را از عذرخواهی بی‌نیاز می‌کند.»(۵)

برای پذیرفتن عذر همسر نباید به دنبال دلیل قانع کننده‌ بود. ممکن است دلیلی که همسرمان برای اشتباهش می‌آورد، از نظر ما منطقی نباشد؛ اما این نباید مانع پذیرش عذر او شود. در این‌گونه موارد نه تنها نباید عذرخواهی او را رد کرد؛ بلکه باید خودمان برای اشتباه او دلیلی بتراشیم.

مثلاً اگر قولی داده و حالا عمل نکرده، بگوییم شاید در توانش نبوده، شاید فراموش کرده، شاید وقتی که قول می‌داد، به سختی عمل کردن به آن فکر نکرده بود، شاید… و هزار شاید دیگر. بالاتر از این، حتی اگر می‌دانیم که او در عذری که می‌آورد، صادق نیست، باز هم باید عذرش را بپذیریم.

در برابر خطاهای همسر، باید تا حد ممکن با نگاهی همراه با حسن ظن، قضاوت کنیم؛ اما اگر این خطا به هیچ وجه قابل توجیه نبود، باید از آن گذشت کرد و اگر همسرمان از آن خطا عذرخواهی کرد، عذر او را پذیرا باشیم.

در پذیرش عذر، نباید معطل کرد. همین که همسرمان عذرخواهی کرد، باید عذر او را بپذیریم. نپذیرفتن عذر، نشانۀ کمبود عقل است و موجب محرومیت از بهره‌های معنوی می‌شود. در بسیاری از موارد، نپذیرفتن عذر از اشتباهی که همسرمان انجام داده، زشت‌تر است. در روایتی یکی از ویژگی‏های همسر بد، عذرناپذیری او معرفی شده است(۷). این رویه موجب می‌شود که انسان از فیض شفاعت محروم شود.

شاید در اینجا سئوالی پیش بیاید که: «چرا باید تا این اندازه مدارا کرد؟ آیا این موجب نخواهد شد که همسرمان در اشتباهاتش جسارت بیشتری پیدا کند؟» در پاسخ به این سئوال باید گفت فرض کنید زن یا شوهری عصبانی شده و در همان حالت، کار ناشایستی را انجام داده‌ که موجب ایجاد کدورت شده است. شخص وقتی به اشتباه خود پی می‌برد، با عذری درست یا نادرست نزد همسر خود میآید و پوزش می‌طلبد. حالا همسر او می‌تواند دو کار انجام دهد. یا عذرش را نپذیرد و او را نبخشد. این کار موجب ادامه کدورت می‌شود و هیچ اصلاحی هم اتفاق نمیافتد. یا عذرش را قبول میکند و او را میبخشد و رابطه به حالت عادی باز می‌گردد. در این حالت است که اگر تصمیم به حرکت اصلاحی گرفتیم، بسیار عاقلانه و منطقی می‌توانیم با در نظر گرفتن قواعدی که در همین مباحث ارائه می‌شوند، برای اصلاح اقدام کنیم. بنابراین، اصلی‌ترین کارکرد پذیرش عذر، ایجاد فضای مستعد برای انجام حرکت‌های اصلاحی است. ناگفته نماند که انسان در اموری که از امر خداوند اطاعت میکند و دیگران ناراحت میشوند، نباید عذرخواهی کند.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- تحف العقول، ص۲۴۸

۲- بحار الأنوار، ج۱، ص۲۲۶

۳- ر.ک: عیون الحکم و المواعظ، ص۳۵٫

۴- عیون الحکم و المواعظ، ص۳۵)

۵- غرر الحکم و درر الکلم، ص۱۹۲

۶- بحار الأنوار، ج۶۸، ص۴۲۵

۷- ر.ک: بحار الأنوار، ج۱۰۰، ص۲۳۵

13مارس/19

گام‌های موفقیت در زندگی مشترک

مقدمه:در شماره‌های گذشته از مباحث «گام‌های موفقیت در زندگی مشترک» ضمن پاسخ به برخی سئوالات زوج‌های جوان، به بایدها و نباید‌های لازم در زندگی مشترک اشاره شد. در این‌شماره نیز ضمن پاسخگویی به برخی سئوالات مطروحه، در خصوص اهمیت تصمیم‌گیری‌های موثر با توجه به تبعات آن در زندگی مشترک اشاره می‌شود.

 

ازدواج کرده‌ام؛ ولی حالا از همسرم خوشم نمی‌آید!

من سه ماه است که عقد کرده‌ام؛ امّا اصلاً از ازدواجم راضی نیستم. همسرم خواهر دامادمان است و واسطه ازدواجمان هم خواهرم بود. به قدری برادر و خواهرهایم از او تعریف کردند که من گفتم حتماً مورد خیلی خوبی است؛ امّا الآن حتّی از قیافه‌اش هم خوشم نمی‌آید. البتّه ناگفته نماند که خانواده خوبی هستند؛ امّا من از او خوشم نمی‌آید. وقتی به جدایی هم فکر می‌کنم، می‌بینم نمی‌شود.

توجّه به مرحله‌ای که در آن هستید

فراموش نکنید که شما یک مرحله در ازدواج پیش رفته‌اید. اگر در مرحله خواستگاری بودید، تصمیم‌گیری بسیار آسان‌تر بود، امّا الآن درباره یک زندگی شکل گرفته می‌خواهید تصمیم بگیرید. از سوی دیگر هم نباید فراموش کنید که هنوز عروسی نکرده و در دوران عقد هستید. توجّه به این نکته هم اندکی کار شما را آسان می‌کند، زیرا تبعات جدایی در دوران عقد خیلی کمتر از جدایی پس از آغاز رسمی زندگی مشترک است.

توجّه به تبعات تصمیم‌گیری

حسّاسیت این تصمیم‌گیری به جهت این که زندگی خواهرتان به آن وابسته شده، بیشتر است. شاید دلیل نگرانی شما هم همین باشد که فکر می‌کنید اگر جدا شوید ممکن است به زندگی خواهرتان آسیب جدّی وارد شود، امّا در عین حال، به هیچ وجه در تصمیم‌گیری، اشتباه اوّل خود را تکرار نکنید. شما بنا به توصیه خواهرتان تن به ازدواج دادید، امّا نمی‌توانید به سبب خواهرتان ادامه دهید. مطمئن باشید که تصمیم به جدایی پس از عروسی، تبعات بیشتری برای شما، همسرتان و خواهرتان خواهد داشت.

حواستان باشد که اگر جدا نشوید، امّا زندگی پُر از تنشی را با همسرتان داشته باشید، باز هم به زندگی خواهرتان لطمه خواهد خورد. البتّه این لطمه‌ها در صورتی است که فرهنگ خانوادگی همسرتان به گونه‌ای باشد که نتوانند میان زندگی شما و خواهرتان تفاوت قائل شوند. برخی از خانواده‌هایی که به قول امروزی‌ها بده بستان داشته‌اند، تنش‌های هرکدام از این دو زندگی را به دیگری سرایت می‌دهند؛ امّا برخی هم این‌طور نیستند. اگر خانواده همسر شما از کسانی هستند که اجازه نمی‌دهند مشکلات زندگی شما به زندگی خواهرتان سرایت کند، تصمیم‌گیری آسان‌تر خواهد شد.

نگاه واقع‌بینانه

تلاش کنید درباره ازدواج، واقع‌بینانه فکر کنید. یک بار دیگر درباره زندگی ایده‌آل خود فکر کنید و ببینید برای تشکیل یک زندگی خوب، همسر انسان چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد. شاید این ویژگی‌ها در همسر شما باشد. نکند به جهت این که همسرتان را دوست ندارید، چشمتان را به روی همه واقعیّت‌ها بسته‌اید؟ گاهی وقت‌ها انسان می‌تواند با تفکّر و تأمّل واقع‌بینانه، بغض و کینه را تبدیل به محبّت و عشق کند. شما که او را دشمن خود نمی‌دانید، بلکه می‌گویید از او خوشم نمی‌آید.

رابطه فعّال عاطفی

فقط به فکر کردن بسنده نکنید. تلاش کنید با ابراز محبّت و ایجاد یک رابطه صمیمی، فضای ارتباطی خود و همسرتان را متحوّل کنید.(۱)

گفتگوی دوستانه

اگر احساس می‌کنید که همسرتان عیوبی دارد که اجازه ایجاد رابطه عاطفی را به شما نمی‌دهد، در گفتگوهای دوستانه، این عیب‌ها را مطرح کنید و از او بخواهید این عیب‌ها را اصلاح کند. شما هم در مسیر اصلاح، به او کمک کنید.(۲)

توسّل جُستن

از توسّل به اهل بیت علیهم‌السلام غافل نشوید. مقلّب القلوب خداست. امیدتان به خدا باشد. اهل‌بیت علیهم‌السلام را در پیشگاه الهی واسطه قرار دهید تا دل‌ شما را نسبت به همسرتان مهربان کند و مهر او را در قلبتان جای دهد.

فکر نهایی در دوران عقد

به هر دلیلی اگر نتوانستید در دوران عقد علاقه و محبّت خویش را نسبت به همسرتان احیا کنید، فکر نهایی را در همین دوران عقد بکنید. برای عروسی عجله نکنید. به این راحتی نمی‌توان تصمیم نهایی را به پس از عروسی واگذار کرد. اگر در دوران عقد این محبّت ایجاد نشود، احتمال ایجاد آن پس از عروسی بسیار کم است.

عدم ایجاد علاقه، یک هفته پس از عقد

ما برای برادرمان به صورت رسمی به خواستگاری رفتیم و دختری را برایش انتخاب کردیم. مراحل خواستگاری یکی پس از دیگری طی شد؛ امّا تا پیش از عقد، بجز یک بار گفتگوی حضوری نیم‌ساعته فقط به صورت تلفنی با هم ارتباط داشتند. آخر برادرم در عسلویه کار می‌کند و ۲۳ روز سر ِکار است و هفت روز مرخّصی دارد. حالا یک هفته‌ای است که از عقد می‌گذرد، امّا همسر او می‌گوید: «مِهر برادر شما به دل من نیفتاده و من او را دوست ندارم.‌ شما عجله کردید و نگذاشتید ارتباط بیشتری داشته باشیم تا من بتوانم تصمیم بگیرم». من می‌خواهم بدانم که آیا حرف این خانم نشانگر اضطرابی است که همه دخترها در ابتدای ازدواج دارند یا این که باید آن را جدّی بگیریم؟

محبّت، پایه زندگی

همان‌طور که بارها گفته‌ایم، یکی از پایه‌های اصلی زندگی مشترک، محبّت میان زن و شوهر است. در فرهنگ مردم ما از این محبّت با عنوان «به دل نشستن» یاد می‌شود. بدون این محبّت، واقعاً نمی‌توان به راحتی زندگی را تحمّل کرد. پس نباید به آسانی از کنار آن گذشت.

علاقه یا عشق؟

اگر منظور این خانم از «به دل ننشستن» آن است که همسرش را دوست دارد؛ امّا عاشقش نیست، نباید برای ایجاد این علاقه شدید عجله کرد. روزهای اوّل عقد را نمی‌توان ملاک مطمئنّی برای قضاوت قرار داد. معمولاً وقتی این محبّت وجود داشته باشد، در طول دوران عقد افزایش می‌یابد. البتّه در صورتی که دو طرف کفوِ هم باشند که هر چه همسویی خود را در مسائل مختلف با همسرشان می‌بینند، محبّتشان نسبت به هم بیشتر می‌شود. با توجّه به این که مدّت زمان قابل توجّهی از عقد این دو جوان نمی‌گذرد و در این مدّت کوتاه نیز ارتباط چندانی با هم نداشته‌‌اند، انتظار عشق و علاقه آن‌چنانی، کمی دور از واقع به نظر می‌رسد.

لزوم احتیاط

اگر هیچ محبّتی نسبت به طرف مقابل وجود ندارد، باید احتیاط کرد. احتیاط در این جا از دو بُعد است. از یک سو نباید عجله کرد و به راحتی این عقد را به هم زد. از سوی دیگر، نباید بی‌اعتنا بود و بدون حلّ این قضیه، زندگی مشترک را آغاز کرد. عدّه‌ای می‌گویند: «زندگی را آغاز کنید، محبّت ایجاد می‌شود». این حرف با این کلّیت قابل قبول نیست. با ازدواج بناست یک زندگی آغاز شود. آمدیم و این محبّت ایجاد نشد، آن وقت چه؟ مگر کم بوده است مواردی که به این امید ازدواج کرده‌اند، امّا محبّتی ایجاد نشده است؟

صبر فعّال

در این موارد بهتر است کمی صبر کرد؛ امّا صبرِ تنها بعید است مشکلی را حلّ کند. باید راه‌های ایجاد و افزایش محبّت را پیدا کرد و به کار بست.(۳)

صبر، تنها نشستن و تماشا کردن مشکل نیست و همیشه بلند شدن و در افتادن با مشکل هم نیست. صبر یعنی وقتی مشکلی پا به خانه‌ات گذاشت، او را دزد و قاتل حساب نکن. این‌طور که باشد، زود می‌ترسی و خودت را می‌بازی. مشکل، فرصتی برای یافتن راه‌های جدید در زندگی است. کسانی که مسیر زندگی‌شان همیشه جاده صاف و مستقیم است، با میان‌بُرها آشنا نیستند. مشکلت را خوب بشناس. از او نترس. راه غلبه بر آن را پیدا کن. زمانی را که برای پاک کردن آن نیاز داری، خوب محاسبه کن و با توکّل به خدا آغاز کن. این‌گونه اگر به مشکل نگاه کنی، می‌بینی گاهی باید بنشینی و مشکل را تماشا کنی تا خودش خسته شود و از زندگی‌ات بیرون برود. گاهی بدون از دست دادن زمان باید با او دست به یقه شوی. گاهی باید او را دوست جدید خود در زندگی بدانی و در آغوشش بکشی. گاهی هم باید بی آن که بفهمد، او را دور بزنی. هر چه هست، مشکل را پایان زندگی ندان. تا خدا هست، زندگی پایانی ندارد.

اگر پس از گذشت زمان قابل توجّهی این محبّت ایجاد نشد و نظر مشاور هم این بود که این محبّت ایجاد نخواهد شد، آن وقت باید تصمیم جدّی گرفت.

یک پیشنهاد برای پیشگیری از موارد این چنین

پیشنهاد اصلی ما درباره پیشگیری از این نوع مشکلات، چیزی است که فرهنگش در میان ما ایرانی‌ها جا نیفتاده است. شاید اگر بگوییم شما هم از دست ما ناراحت شوید؛ امّا چون از نظر دین هیچ مشکلی ندارد، می‌گوییم.

اگر دو نفر با هم به تفاهم رسیدند؛ ولی نمی‌دانستند که آیا بعد از عقد می‌توانند یکدیگر را دوست داشته باشند یا نه، می‌شود یک صیغه موقّت(۴) یکی دو ماهه بین این دو خواند تا با آرامش بیشتری با هم ارتباط برقرار کنند. اگر بنا باشد این دو همدیگر را دوست بدارند یا از هم خوششان نیاید، در همین یکی دو ماه، مشخّص می‌شود. البتّه این در صورتی است که مراحل اوّلیه شناخت، طی شده باشد. در حال حاضر هم برخی از خانواده‌ها این فرهنگ را پذیرفته‌اند. وقتی مراحل خواستگاری طی می‌شود، قبل از عقد رسمی، بدون این که در بوق و کرنا کنند، صیغه محرمیّتی بین دختر و پسر می‌خوانند تا برای آغاز یک زندگی دائمی بتوانند واقع‌بینانه‌تر تصمیم بگیرند.

ممکن است که کسی بگوید آمدیم و در این مدّت یکدیگر را نپسندیدند، آن وقت چه؟ تبعات این عقد موقّت را چه باید کرد؟

از آن جا که ما هم نگران این تبعات هستیم، می‌گوییم به جای عقد دائم، در ابتدا عقد موقّت خوانده شود. حالا ما از شما می‌پرسیم که اگر این دو با هم عقد دائم کردند و یکدیگر را نپسندیدند چه؟ عقد موقّت در فرهنگ ما به «نامزدی» شناخته شده است، نه ازدواج. نتیجه عقد موقّت، دادگاه و طلاق نیست؛ امّا اگر عقد دائم به هم خورد، این دو باید به دادگاه مراجعه کنند و از یکدیگر طلاق بگیرند. به نظر شما تبعات کدام‌یک بیشتر است؟ تازه ما که گفتیم می‌توان عقد موقّت را بدون اطّلاع فامیل انجام داد. حتّی اگر نتوان بدون اطّلاع فامیل چنین کاری کرد، باز هم تبعات عقد موقّتی که با اطّلاع فامیل انجام می‌گیرد، کمتر از عقد دائم است.

اگر نکته دیگری را هم ضمیمه این نکته کنیم، مسئله روشن‌تر می‌شود. با توجّه به فرهنگ موجود در جامعه ما، کسانی که عقد می‌کنند به نوعی خود را مجبور به ادامه راه می‌دانند که خود تبعات فراوان دارد. در حال حاضر، متأسّفانه طلاق در سال اوّل زندگی در جامعه ما رو به افزایش است.(۵) اگر این فرهنگ در جامعه ما جا بیفتد، بسیاری از ازدواج‌ها شکل نمی‌گیرد تا به طلاق بینجامد.

یک پیشنهاد دیگر هم داریم که شاید چندان به پاسخ این سؤال مربوط نباشد و آن این که اگر مراحل اوّلیه طی شد و با توجّه به نکات گفته شده، دختر و پسر یکدیگر را پسندیدند، بد نیست که باز هم قبل از عقد دائم، صیغه موقّتی خوانده شود تا اینها در این مدّت شناخت بیشتری نسبت به هم پیدا کنند. ممکن است با توجّه به رابطه‌ای که در این مدّت برقرار می‌کنند، به این نتیجه برسند که روحیّاتشان به هم نمی‌خورد. نهایتاً در این مدّت، بسیاری از اختلافات جزئی هم بروز می‌کند که در تصمیم‌گیری بسیار مؤثّر است. این کار با فرهنگ دینی ما سازگار است؛ امّا فرهنگ ایرانی این مسئله را نمی‌پسندد. جالب است بدانید که در برخی از کشورها این مسئله به صورت قانون در آمده و کاملاً رسمی است.

در قانون مدنی ژاپن در رابطه با زن و مردی که می‌خواهند با یکدیگر ازدواج دائم نمایند، برای درک یکدیگر و احراز هماهنگی، ازدواج آزمایشی یک ماهه اجازه داده شده.(۶)

ازدواج اجباری و بی‌علاقگی همسر به شوهر در دوران عقد

برادرم یک سال پیش ازدواج کرده و الآن در دوران عقد است، همسرش می‌گوید: «من، تو را دوست ندارم». او قبل از برادر من خواستگار دیگری داشته که به او علاقه‌مند بوده، امّا پدرش مخالفت کرده و اجازه ازدواج به آنها نداده است، حالا او توقّع بالایی از برادر من دارد و دو هفته است که قطع رابطه کرده، در حالی که برادرم همسرش را دوست دارد.

ازدواج‌های اجباری

اگر چه به نظر می‌رسد دوره ازدواج‌های اجباری به پایان رسیده، امّا متأسّفانه ما هنوز هم با این مشکل مواجه هستیم. البتّه در گذشته ازدواج‌های اجباری این طور بود که دختر بدون این که در انتخاب خود دخالت داشته باشد، پدر یا برادر یا یک بزرگ‌تری برای او تصمیم می‌گرفت و تنها نقش دختر گفتن یک «بله» بر سرِ سفره عقد بود. این شکل از ازدواج اجباری در حال حاضر بسیار کم شده، امّا این که دختری تمایل به ازدواج با کسی دارد و ما اجازه نمی‌دهیم و او مجبور می‌شود که با مرد دیگری ازدواج کند، خود نوعی ازدواج اجباری است.

ما بارها به پدران و مادران بزرگوار توصیه کرده‌ایم که سعی کنند با برقراری رابطه‌ای دوستانه با فرزندانشان در موارد مختلف ازدواج به یک توافق واقعی برسند.

دلیل بی‌علاقگی

امّا در پاسخ به این  پرسش باید گفت: حتماً باید دید که آیا این دختر به جهت علاقه‌ای که به خواستگار قبلی داشته، برادر شما را دوست ندارد یا این که برادر شما نتوانسته همسر مطلوب او باشد؟ بهتر است یک بزرگ‌تر  ِعاقل و یا یک مشاور با این خانم صحبت کند و دلایل بی‌علاقگی او را نسبت به همسرش جویا شود. گاهی اوقات جوان از فرد مورد علاقه خود، انسانی آرمانی ساخته و همسر خود را با او مقایسه می‌کند. این مقایسه، خیلی توهّمی و بی‌ریشه است؛ چرا که این جوان، شناخت کاملی از فرد آرمانی خودش ندارد، امّا هر اندازه هم که اشتباه باشد، اشتباهی است که وجود داشته و کار همسر این افراد را سخت می‌کند. همسر چنین افرادی باید تلاش کنند با محبّت و احترام و توجّه بسیار و با پرهیز شدید از اشتباهات رفتاری به همسر خود ثابت کنند که من می‌توانم همسر آرمانی تو باشم. اگر به هر دلیلی با صحبت دیگران و تغییر رفتار همسر باز هم محبّت ایجاد نشد، بهتر است فکر اساسی را در همین دوران عقد کرد.

سوء استفاده از محبّت

می‌گویند باید انسان به همسرش محبّت کند، امّا بعضی خانم‌ها سوءاستفاده کرده، از وظایف خود شانه خالی می‌کنند، چه کنیم که سوءاستفاده نکنند؟

تقدیر از انصاف

خیلی ممنونیم از این آقای محترم که منصفانه گفته‌اند: «بعضی خانم‌ها سوءاستفاده می‌کنند». البتّه اگر بخواهیم کمی دقیق‌تر بگوییم، باید گفت: تعداد اندکی از خانم‌ها و آقایان سوءاستفاده می‌کنند.

محبّت، راه سازگار کردن همسر

برخلاف تصوّری که این برادر محترم دارد، از نظر تربیتی وقتی زن مورد مهر و محبّت قرار می‌گیرد، از آن جا که یکی از نیازهای اساسی او به وسیله شوهر پاسخ داده شده، تلاش او برای راضی نگه داشتن همسرش دوصد چندان می‌شود. به همین دلیل هم ما توصیه می‌کنیم اگر می‌خواهید زنان تبعیّت و سازگاری داشته باشید، آنها را غرق در محبّت کنید و به بهانه‌های سطحی، او را از محبّت محروم نکنید.

خدا مرا طوری آفریده که دوست دارم به تو تکیه کنم. هر چه‌قدر تو قوی‌تر باشی، من آسوده ‌خاطر‌تر به تو تکیه می‌دهم. خدا مرا به گونه‌ای آفریده که دوست دارم به تو «چشم» بگویم. «چشم» که می‌گویم، کامم شیرین می‌شود. تو وقتی از «چشم» گفتن من لذّت می‌بری، قند در دل من آب می‌شود؛ امّا خوب است در کنار همه اینها این را هم بدانی، خدایی که مرا این‌چنین آفرید، کلیدی را برای گشایش قفل این اخلاقم به دست تو داد و آن هم محبّت است. اگر می‌بینی بهانه‌گیر شده‌ام، حرفت را گوش نمی‌دهم، در مقابلت می‌ایستم، همه چیز را سرِ من خراب نکن. شاید کلیدی را که خدا به تو داده، گم کرده باشی.

دلیل سوءاستفاده از محبّت

محبّت یک نیاز اساسی برای روح است؛ مثل غذا برای جسم. نتیجه محبّت هم سازگاری و تبعیّت بیشتر است. اگر دیدید همسرتان با این که به او محبّت می‌کنید، ناسازگار است و از آن سوءاستفاده می‌کند، به دنبال علّت آن باشید. وقتی شما به یک انسان غذا می‌دهید تا رشد کند، اگر غذا را پس بزند، او را از غذا محروم نمی‌کنید بلکه به دنبال ریشه این پس زدن می‌گردید. در محبّت هم باید چنین باشید.

ما در این جا نمی‌خواهیم ‌به همه دلایل این مسئله بپردازیم؛ چرا که این مختصر، گنجایش این بررسی را ندارد و از سویی هم برخی از این‌ دلایل کاملاً شخصی است و باید در یک مشاوره خصوصی معلوم شود؛ امّا به چهار دلیل از دلایل اصلی آن اشاره می‌‌‌کنیم. البتّه مخاطب این دلایل آقایان هستند؛ چرا که این برادر محترم به دنبال وظیفه آقایان در برابر این مسئله است.

الف) فقدان فرهنگ محبّت

برخی از آقایان به قدری در خانه‌ کم‌محبّت هستند که نتوانسته‌اند فرهنگ محبّت را در خانواده حاکم کنند. در این خانواده‌ها واقعاً اعضای خانه یاد نگرفته‌اند که چگونه باید در مقابل یک رفتار محبّت‌آمیز عمل کنند. اعضای این خانواده وقتی از طرف شوهر یا پدرشان مورد محبّت قرار می‌گیرند، دست و پای خود را گم کرده، می‌خواهند از این فضای محبّت‌آمیز نهایت استفاده را بکنند. اینها خودشان را در مقابل رفتار محبّت‌آمیز اصطلاحاً لوس می‌کنند. بندگان خدا تقصیری هم ندارند، محبّت کم دیده‌اند.

ب) عدم توجّه به درخواست‌ها

برخی از آقایان هم توجّهی به درخواست‌های همسر خود ندارند. اینها در مقابل درخواست‌های همسر، یک کلمه بلدند و آن هم «نه» است. همسران اینها وقتی که از جانب شوهر خود محبّتی می‌بینند، فرصت را غنیمت شمرده، درخواست‌شان را مطرح می‌کنند. برخی از این شوهران، درخواست‌های این‌چنینی را سوءاستفاده از محبّت می‌نامند.

گاهی اوقات که محبّت از دستت در می‌رود، یاد دفعه قبل که می‌افتم، دست و پایم را گم می‌کنم. آخر دفعه قبل که محبّت کردی، فکر کردم اهل محبّت شده‌ای. برای همین هم نشستم و قدّ و بالای محبّتت را تماشا کردم؛ امّا فردای آن روز فهمیدم که محبّتت فقط یک اتّفاق بوده. درست یادم نمی‌آید چند ماه گذشته از آن اتّفاق. حالا همیشه منتظرم که روزی محبّت از دستت در برود تا همه آنچه از خواسته‌هایم را جمع کرده بودم، در مقابلت بریزم. می‌دانم اشتباه است؛ ولی تو هم قبول کن کسی که محبّت در زندگی‌اش یک اتّفاق است، خیلی باید توان داشته باشد تا با این اتّفاق، مثل یک پدیده روزمرّه برخورد کند. محبّت تو مثل آب روستای ما در دوران کودکی  است. ما در روستا روزی یک ساعت آب بهداشتی داشتیم. وقتی وصل می‌شد، سر از پا نمی‌شناختیم. کاش ریزش محبّت تو، آب رودخانه می‌شد!

ج) عدم توجّه به احترام

محبّت مکمّلی دارد که بدون آن، نتیجه خوبی نمی‌دهد. مکمّل محبّت، احترام است. معمولاً کسانی که محبّت می‌بینند؛ امّا با آنها محترمانه برخورد نمی‌شود، نمی‌توانند واکنش مناسبی در برابر محبّت نشان دهند. آقایی که به همسرش محبّت می‌کند؛ امّا با او مانند یک انسان محترم و با شخصیّت برخورد نمی‌کند، نباید توقّع داشته باشد که همسرش قدر محبّت او را بداند. به همسرش محبّت می‌‌کند؛ امّا او را در میان جمع خرُد هم می‌کند. به او محبّت می‌‌کند، امّا با او دعوا هم می‌کند. به او محبّت می‌کند، امّا حرف‌های ناروا هم به او می‌زند و… .

محبّت، روح را لطیف می‌کند. احترام، شخصیّت را قوام می‌دهد. محبّتِ تنها، تو را نرم می‌کند. کسی باید بیاید و جمع و جورت کند تا وا نروی. احترام هم اگر بدون محبّت باشد، خشکت می‌کند. همه باید مراقب باشند که نشکنی. محبّت و احترام، وقتی دستشان را به هم می‌دهند و تو را دوره می‌کنند، دیگر نه می‌شکنی و نه وا می‌روی. اینها را گفتم تا بگویم وقتی دیدی همسرت لوس شده، نان محبّتش را نبُر. شاید حواست به بزرگداشت شخصیّتش نیست. وقتی دیدی همسرت مغرور شده، احترامش را زیر پا نگذار، شاید تشنه محبّت باشد.

د) فشار زندگی

ایشان گفته‌اند وقتی به برخی از خانم‌ها محبّت می‌کنیم، از انجام وظایف خود شانه خالی می‌کنند؛ امّا اشاره نکرده‌اند که مقصودشان از وظایف زنان چیست؟ بگذارید در همین جا از این پرسش استفاده کرده، این نکته را یادآوری کنیم که گاهی ما مردان به قدری پای خود را از کارهای خانه بیرون می‌کشیم که زنان مجبورند به تنهایی این بار را به دوش بکشند. باید پذیرفت که تحمّل بار خانه برای زنان دشوار است. محبّت، فقط به این نیست که ما به همسرمان بگوییم «دوستت دارم»، گاهی محبّت کردن به این است که به همسرمان در کارهای خانه کمک کنیم. کمک کردن، گذشته از اجر معنوی، دو پیام اصلی دارد؛ اوّل آن که من، تو را درک می‌کنم و می‌دانم که تا چه اندازه تحمّل بار خانه‌داری مشکل است. دوم آن که من، تو را دوست دارم و با همین کمک اندک می‌خواهم دوستی‌ام را اثبات کنم. وقتی مرد این گونه محبّتش را ابراز نمی‌کند، زن خودش زمینه این ابراز محبّت را فراهم می‌کند؛ یعنی یکی از کارهایی را که به ظاهر از وظایف او به شمار می‌رود، انجام نمی‌دهد تا مرد آن را انجام دهد.

من، زنِ تو هستم. انکار نمی‌کنم. مثل بعضی‌ها هم نیستم که بگویم: «مگر گناه کردم که زن شدم؟ چه کسی گفته باید کارهای خانه را من انجام دهم؟». نه، کارِ خانه صیقل روح و روان من است. خانه برای من قفس نیست، مأمن است. در خانه که هستم، آرامم. وقتی کارِ خانه را می‌کنم، مثل این است که خودم را آراسته می‌کنم؛ امّا تو هم زن بودن مرا انکار نکن. گاهی خسته می‌شوم و دوست دارم کسی… نه، دوست دارم تو را در کنار خود ببینم. مهم نیست چقدر کمکم کنی، همین که می‌بینم بلند شده‌ای برای کمک و دستی روی سرِ کارهای روی زمین افتاده می‌کشی، مثل این است که مرا نوازش کرده‌ای. همراهی‌ات، آرامم می‌کند. آخر وقتی می‌فهمم که می‌فهمی کارِ خانه، اگر چه لذّت دارد، امّا آسان نیست، آرام می‌گیرم.

البته ممکن است سوءاستفاده از محبّت، دلایلی جز این هم داشته باشد که باید در مشاوره‌های خصوصی به آن پرداخت. وقتی شما دلایل سوءاستفاده را از بین ببرید، می‌توانید با خیالی آسوده محبّت کنید، بدون این که نگران سوء استفاده از آن باشید.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

۱ـ برای آگاهی از شیوه‌های ابراز محبّت به گام چهارم از همین جلد مراجعه کنید.

۲ـ موضوع گام اول از جلد سوم مهارت‌های گفتگوست.

۳ـ به گام چهارم از همین جلد مراجعه کنید.

۴ـ در زبان عامیانه به آن «صیغه محرمیّت» گفته می‌شود.

۵ـ یکْ ششمِ طلاق‌ها در جامعه ما پیش از رسیدن به سالگرد ازدواج انجام می‌گیرد. ر.ک: سال‌نامه آماری ثبت احوال، ۱۳۹۲.

۶ـ خیمه عفاف، ص ۱۰۶٫