Tag Archives: گام دوم

30آگوست/21

هنر پاک،‌ گوهر گمشده سیما و سینما

مقدمه

انقلاب اسلامی، بر پایۀ فرهنگ دینی شکل گرفت به پیروزی رسید اما با گذشت  چهار دهه از تشکیل نظام جمهوری اسلامی، متأسفانه کارنامۀ محصولات سینمایی و تلویزیونی کشور، در تراز انقلاب اسلامی نیست.

علی‌رغم صرف بودجه‌های کلان فرهنگی به‌ویژه در حوزه سینما و تلویزیون، هنوز موضوعات مهم و بسیاری  برای تولید مغفول باقی مانده است و آثار متعهد و فاخرِ معدودی در سینما و تلویزیون به دست هنرمندان متعهد تولید شده‌اند.

تاریخ اسلام و انقلاب اسلامی با همۀ شخصیت‌های محوری و موضوعات ناب آن، که می‌تواند همچون گنجینه‌ای ارزشمند برای نویسندگان و فیلم‌سازان تلقی شود، همچنان دست‌نخورده باقی مانده است. از سوی دیگر متأسفانه در بسیاری از آثار تولیدی سینما و برخی آثار تلویزیون، به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم هنجارها و ارزشهای اسلامی- ایرانی مردم را هدف قرار می‌دهند و با ترویج خشونت و سیاه‌نمایی مفرط نور امید را در جامعه می‌میرانند. از سوی دیگر هنرمندان متعهد برای ورود به عرصه فیلمسازی و فعالیت در آن با مشکلات و موانع متعددی مواجه‌اند.

در آستانۀ گام دوم انقلاب اسلامی «پاسدار اسلام» به سراغ افرادی رفته است که چالش‌ها و موانع موجود بر سر راه بازنمایی مفاهیم دینی و انقلابی در سینما و تلویزیون را با همۀ وجود لمس کرده‌اند. آقای شهریار بحرانی تهیه‌کننده و کارگردان سینما و تلویزیون که آثار گرانسنگی همچون «مریم مقدس» و «ملک سلیمان» را در کارنامه دارند و هم چنین آقای  وحید جلیلی مدیر دفتر مطالعات جبهۀ فرهنگی انقلاب اسلامی و رئیس شورای سیاستگذاری جشنواره مردمی فیلم عمار  دعوت ما را پذیرفتند و آقای علیرضا سربخش از کارشناسان ارزشمند فرهنگی و مدیرعامل مؤسسه سینمایی جانبازان هم زحمت مدیریت این میزگرد را تقبل کردند تا درباره نسبت دین و انقلاب اسلامی با آنچه بر پردۀ سینما و رسانۀ ملی دیده می‌شود، به بحث و بررسی بپردازند.

***

سربخش: شاید بتوان ادعا کرد که غریب‌ترین مقوله در جمهوری اسلامی فرهنگ است. تهاجم فرهنگی علیه ارزش‌های اسلامی- ایرانی  که سه دهه پیش رهبر معظم انقلاب درباره آن هشدار و انذار داده بودند امروز در حوزه‌های گوناگون به اوج خود رسیده است. متأسفانه بسیاری از مدیران فرهنگی کشور هم  به جای اینکه در مقابل این تهاجم، به‌صورت فعال و مهاجمانه عمل کنند، نوعاً کارنامه‌ای منفعلانه و سطحی نگرانه داشته‌اند. اگر تهاجم فرهنگی در دهه‌های گذشته بیشتر از مجرای برنامه‌های ماهواره‌ای و شبکه‌های زیرزمینی بروز و ظهور داشت، امروز از لحاظ کمی و کیفی دیگر قابل مقایسه با گذشته نیست. چرا که این تهاجم  همه جانبه علاوه بر اینترنت، و شبکه‌های مجازی رها از هر گونه نظارت و مدیریت، در بسیاری از فیلم‌های سینمایی، سریال‌های شبکه نمایش خانگی و تئاترها و حتی برخی سریال‌ها و برنامه‌های صدا وسیما  هم به چشم می‌خورد.

در مجمع متأسفانه آثار نمایشی در جمهوری اسلامی مانند بسیاری از مقولات فرهنگی از مسیر اسلام و اهداف انقلاب اسلامی دور افتاده‌اند و بسیاری اوقات در جهت خلاف ارزش‌ها و اهداف انقلاب اسلامی قرار دارند. باید به منظور بهره‌گیری از این هنر صنعت تأثیرگذار در جهت مثبت و ترویج ارزش‌های اسلامی، آثار مذکور را در مقام نظر به نقد گذاشت و در مقام عمل از تولید آن‌ها نهی کرد. نظر شما در خصوص ارزش تربیتی سینما و تلویزیون چیست؟ آیا با نگاه محتوایی به هنرهای نمایشی موافقید؟

بحرانی: وظیفه هنر سرگرم‌کردن مردم و به بطالت‌کشاندن آن‌ها و سوق‌دادن جامعه به سمت لهو و لعب و غفلت نیست، بلکه برعکس، هنرمند در قبال مردم مسئول است. او باید آحاد جامعه را به سوی هدف مدنظر انبیای الهی و اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، راهنمایی کند. وظیفه هنرمند ایجاد زمینۀ تربیتی قوی برای جامعه و ممانعت از اشاعۀ تفکر «هنر برای هنر» و «هنر در خدمت ضلالت و غفلت» است. متأسفانه در سال‌های اخیر هنر و مخصوصاً سینما در جهت خلاف اهداف و آرمان‌های اسلام و انقلاب حرکت کرده‌اند و همچنین به شایستگی از ارزش‌های تشیع و آرمان‌های اصیل انقلاب دفاع نشده است. گروه بزرگی از هنرمندان کشور آسیب‌های فراوانی به سینما زده‌اند. باید ضمن ارائه تعریفی جدید از هنرهای نمایشی، در قابلیت‌های آن‌ها بازنگری و به ارزش‌های اصیل هنری رجوع کنیم.

سربخش: مدیریت سینما خود از نقاط ضعف این عرصه است. با گذشت ۴۲ سال از انقلاب اسلامی، این عرصه چندان مدیران لایق و توانمندی به خود ندیده است. به نظر شما مدیران سینما چه نقشی در دورشدن سینما از اهداف انقلاب اسلامی داشته‌اند؟

جلیلی: سینما از سازمان تولید و سازمان تماشا تشکیل و نامگذاری این حوزه بر اساس محل تماشای آن انجام شده است، لذا از هنر سینما سخن به میان می‌آید، نه هنر فیلم. در حالی که سینما مکانی برای تماشای دسته‌جمعی فیلم است. فیلم همانند شعر یا نقاشی نیست که شاعری به صورت انفرادی آن را بسراید یا نقاشی آن را به تصویر درآورد، بلکه محصول کاری جمعی‌ است.

مدیریت سینما صرفاً مدیریت تولید نیست. مدیریت سینما صرفاً از طریق مدیریت تولید یا کنترل منابع تولید، از جمله مدیریت پرداخت یارانه یا وام، امکان‌پذیر نیست. ساز و کار‌های سازمان تماشا، تعیین‌کننده میزان مخاطب و مشتری برای فیلم‌ها است. نمی‌توان سینمایی را بدون سازمان تماشا تصور کرد؛ در این مقوله تفاوتی میان سینمای هالیوود، بالیوود، اروپای شرقی و ایران وجود ندارد و هر یک سازمان تماشای مختص به خود را دارد.

به نظر من مشکل عمده‌ مدیریت سینما بعد از انقلاب بیشتر به سازمان تماشا مربوط می‌شود. امروز فیلمی با فروش خیلی خوب، حداکثر دو تا سه میلیون مخاطب دارد؛ یعنی حدود ۹۵% مردم ایران اصلاً به سینما نمی‌روند. علت این مسئله فقط مسائل اقتصادی نیست.

سینمای انقلاب اسلامی می‌توانست با ابزارهایی که در اختیار دارد، بخش اکران را به شکلی گسترش دهد که زمینه‌ساز حمایت از تولیدات مناسب نیز باشد. نباید فقط به نقد آثار بد تولیدشده پرداخت، باید آثار خوب را هم حمایت کرد و برای تولید آثار خوب با شیوه‌های صحیح مطالبه داشت. فیلم‌های متعددی در اکران شکست خورده‌اند که از لحاظ ساختار فنی، کشش یا جذابیت ضعیف نبودند؛ اما در اکران از آن‌ها تقریباً هیچ حمایتی صورت نگرفت. سینمای روشنفکری و غرب‌زده هم آثاری را تولید می‌کند که استانداردهای فنی آن‌ها بسیار پایین است و حتی از لحاظ جذابیت هنری ضعیف هستند؛ اما آن‌ها با ذائقه‌سازی از طریق رسانه و به میدان آوردنِ نخبگان و فعال‌کردن سازمان تماشای خود (بخش مختص به اکران)، از اثر تولیدشده حمایت می‌کنند. آن‌ها همت تکمیل چرخۀ تولید و اکران آثار خود را داشته‌اند، ولی در بدنه انقلابی این چرخه کامل نشده است.

در سطح کشور در بیش از هشتصد مکان نماز جمعه اقامه می‌شود. در طول ۴۲ سال گذشته در این نماز جمعه‌ها حتی برای یک فیلم سینمایی هم تبلیغ نشده است. درست نیست که آثار خوب تولیدشده را حمایت نکنیم و سازمان تماشای مناسب آن‌ها را به وجود نیاوریم و به ده‌ها میلیون انسان مؤمنی که می‌توانند مخاطب سینمای پاک و متعهد باشند، انگیزه‌ای برای حمایت از آثار خوب ندهیم و فقط منتقد فیلم‌های بد باشیم.

ما در مدیریت فرهنگی جمهوری اسلامی نگاه حضرت امام خمینی(رحمه‌الله‌علیه) را، که مدیریت فرصت‌محور بود، کنار گذاشتیم و نگاه تهدیدمحور را جایگزین کردیم. امام پس از ورود به ایران در بهشت زهرا، یک سرفصل از سخنرانی خود را به بحث سینما و هنرهای مدرن اختصاص ‌دادند و فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم». سینمای شاهنشاهی تقریباً معادل فحشا بود. ولی امام در لجنزار آن سینما، فرصت را دیدند و تلاش کردند از این ظرفیت استفاده کنند. حسان‌بن ‌‌ثابت نه سابقۀ خوبی داشت و نه برای جنگ به جبهه ‌رفت اما پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از او که فضیلتی جز شعر‌گفتن نداشت، در مقطعی که وی در خدمت اسلام و مسلمین بود، حمایت کردند.

سربخش: حوزه علمیه و روحانیون از برگزارکنندگان جشنواره عمار حمایت کرده‌اند؟ نقش علما را در حمایت از هنرمندان متعهد چگونه ارزیابی می‌کنید؟

جلیلی: هر جا که علما و روحانیون حمایت کردند، تأثیراتش را دیدیم. مثلاً امام جمعه‌های سبزوار و نهاوند که هنر برایشان موضوعیت داشت، حمایت معنوی کردند. حمایت آن‌ها مالی و مادی نبود؛ اما آثار عینی دلگرمی‌دادن قطب معنوی شهر به فعالان فرهنگی برای گسترش سینمای انقلابی، مشاهده شد. فراگیرشدن این شیوه، می‌توانست به موفقیت سینمای انقلاب کمک کند.

هزاران فیلم خوب در سینمای مستند، انیمیشن، داستانی، فیلم کوتاه و فیلم بلند در سینمای ایران تولید شده‌اند. درست است که تعداد فیلم‌های خوب به تعداد مطلوب نیست، ولی آثار تولیدشده کم نیستند. مهم دیده‌شدن آن‌ها است. وظیفۀ جشنوارۀ عمار کمک به دیده‌شدن آن‌هاست. عمدۀ کار نیروهای انقلابی در عرصۀ فرهنگ به نهی از تولید آثار بد و نهی از تماشای آن‌ها اختصاص داشت؛ اما جشنوارۀ عمار امر به معروف و توصیه به تماشای آثار خوب می‌کند. اگر امر به معروف قدرت بگیرد، امکان نهی از منکر بالاتر می‌رود.

امروز در شاخه‌های مختلف هنری، آثار بسیار خوبی عرضه شده‌اند، ولی دیده نشده‌اند. بعضی از آن‌ها هنوز ناشناخته‌ و گمنام هستند. حل این مشکلات موکول به تشکیل‌شدن سازمان تماشای مناسب جهت توزیع، معرفی، تبلیغ و ترویج این آثار است.

سربخش: سیمای جمهوری اسلامی نیز می‌تواند نقشی مهم در ترویج فیلم‌های خوب داشته باشد. متأسفانه برخی از فیلم‌های سینمایی و سریال‌های خارجی پخش‌شده در سیمای جمهوری اسلامی، در چهارچوب‌ مسایل شرعی و مصالح و  کشور نیستند. انبوهی از تبلیغات تجاری در سیما پخش می‌شوند و وقت مردم را برای درآمدزدایی تلف می‌کنند. در هیئت منصفه مطبوعات، مکرراً روزنامه‌‌ها یا مجله‌ها به دلیل استفادۀ ابزاری از تصویر یک زن، محکوم می‌شوند؛ اما گاهی در سیما تصاویری بدتر از آن‌ها در قالب فیلم نشان داده می‌شود! نیروهای خوب و ارزشمند فعال در عرصۀ هنر و فیلم مستند و غیره به کار گرفته نمی‌شوند. سیمای جمهوری اسلامی می‌تواند بسیار نقش‌آفرین باشد اما متأسفانه بعضاً میلیاردها تومان را صرف ساخت سریالی می‌کنند که هیچ مفهوم ارزشمندی را بیان نمی‌کند و چیزی عاید مردم و بهبود  سبک زندگی و ارتقای فرهنگ ملت نمی‌شود. به نظر شما آیا سینما و تلویزیون توانسته‌اند به اهداف انقلاب، جامۀ عمل بپوشانند؟ چه عاملی سبب دوری از ارزش‌های اسلامی و انقلابی در آثار تولیدی سینما و تلویزیون شده است؟

بحرانی: ما در محیط هنری، مغلوب فضای سینما و تلویزیون غرب هستیم. کسی جرئت نمی‌کند بگوید که سیمای جمهوری اسلامی از جامعه حیازدایی می‌کند، قهرمانانش لمپن، دروغگو، بزهکار، سخیف و بی‌اخلاقند و این تلویزیون بی‌اخلاقی را رواج می‌دهد. سیمای جمهوری اسلامی گاهی در خانواده‌ها رفتارهای خشن و زشت را ترویج می‌کند و ماجراهایی که به عنوان تبعات فرهنگ غرب مشاهده می‌شود بعضاً از تلویزیون ناشی شده‌اند.

زمان تولد سینما، یهودیان به صورت یک لشکرکشی حساب‌شده از اروپا و روسیه به سمت آمریکا مهاجرت کردند. خسارات این لشکرکشی یهود بیشتر از لشکرکشی به فلسطین و اشغال آنجا بود. یعنی جبهۀ باطل با برنامه‌ریزی دقیق، نیروهای زیادی را از اروپا و روسیه جمع و وارد آمریکا کرد. آن‌ها ابتدا در نیویورک مستقر شدند و نیویورک شهری یهودی‌نشین شد. در ادامه تعدادی از نخبه‌های آن‌ها که لشکر فرهنگی‌شان را فرماندهی می‌کردند، از جمله برادران وارنر (Warner brothers)، لوییس. بی. میر(Louis B Mayer)  و دیگرانی که ‌تهیه‌کنندگان اولیۀ سینمای آمریکا بودند، به کالیفرنیا در غرب آمریکا رفتند و با تشکیل مافیای پخش، سینمای آمریکا را در دست گرفتند. آن‌ها فیلم‌های بد و مستهجنی را ساختند و از طریق همان مافیای پخش در سراسر دنیا پخش کردند. تاریخ‌نویسان آمریکایی به صاحبان اولیه شرکت‌های فیلم‌سازی در هالیوود مغول‌های یهودی سینما می‌گویند. امروز هم نوادگان و اسلاف آن‌ها صاحبان اصلی سینمای آمریکا هستند.

شیوۀ قصه‌گویی سینمایی، که بر مبنای آن قواعدی برای هیجان و کشمکش و درام داستان طراحی کرده‌اند، زاییدۀ فکر یهود است، نه زاییدۀ فکر سالم افراد متدین. شیوۀ قصه‌گویی مذهبی ‌و قرآنی با آنچه امروز می‌شناسیم متفاوت است؛ اما به سبب عادت به سبک قصه‌گویی هالیوود، قصه‌ای را که شیوۀ بیان دیگری دارد، نمی‌پسندیم و آن را بدون مخاطب تصور می‌کنیم. بیش از صد سال است که گرفتار این مسئله هستیم و آن‌قدر فیلم و داستان و قصه و رمان با این سبک تولید کرده‌اند که اذهان مردم را شکل داده‌اند. ما اول از همه باید از این قالب بیرون بیاییم.

سربخش: این شیوۀ قصه‌گویی سبب شده حتی وقتی مجموعه‌ای مانند خانۀ امن تولید می‌شود، روایت‌هایی از عشق زمینی در دل آن بگنجانند.

بحرانی: در قرآن کریم غیر از داستان حضرت یوسف(علیه‌السلام) خداوند در سورۀ دیگر روایتی عاشقانه به معنای متداول آن نقل نکرده است. رهبر معظم انقلاب هنگامی که برای بازدید از صحنۀ فیلم‌برداری فیلم مریم مقدس تشریف آوردند، روی دو‌ داستان حضرت یوسف(علیه‌السلام) و حضرت مریم(سلام‌الله‌علیها) تأکید کردند و فرمودند ویژگی اصلی این دو داستان این است که افرادش بسیار پاک هستند. ایشان خواستند این موضوع در آثار به نمایش درآید و برای افزایش جذابیت کاذب فیلم، از این موضوع سوءاستفاده نشود.

سینمای دنیا با دین و خصوصاً تشیع فاصله دارد. بنای فیلم‌سازان یهودی و مافیای تولید و پخش فیلم در هالیوود بر حیازدایی از مردم و از بین‌بردن قبح موضوعاتی که مردم از بیان آن‌ها شرم دارند، بوده است. این روش ناسالم روش یهودیت صهیونیستی است. ما هم از ارزش‌های اصیل اسلامی، از اخلاق درست و از روابط سالم فاصله گرفته‌ایم و هم تصور می‌کنیم باید در اثرمان چالش و دعوایی راه بیندازیم تا مردم جذب آن شوند. مثلاً در قدیم، مردم به خانم‌های نامحرم نگاه نمی‌کردند؛ اما امروز برای تبلیغ از خانم‌ها استفاده می‌کنیم. این مسئله برای جمهوری اسلامی و برای شیعه زشت است؛ ولی قبح این موضوع ریخته و از خانم‌ها با آرایش و لباس‌های رنگی برای تبلیغ استفاده می‌کنند.

استفاده از روش‌های قصه‌گویی هالیوود برای پیشبرد اهداف انقلاب جواب نمی‌دهد. فرهنگ انقلاب در این سال‌ها ‌به‌شدت دچار مخاطره شده است و با کمک خداوند باید راه جدیدی باز شود. جشنواره عمار می‌تواند از طریق فعالیت هنرمندان پاک مذهبی و تولید آثار فطری، زمینۀ نجات از این گرفتاری را فراهم کند. باید برنامه‌ریزی دراز‌مدتی برای گام دوم داشته باشیم.

سربخش: آقای جلیلی! شما سینمای موجود را تهدیدی برای انقلاب اسلامی می‌بینید یا فرصت؟

جلیلی: اگر امام راحل سینمای سال ۵۷ را فرصت دیدند، در سینمای سال ۱۴۰۰ فرصت‌ها چند صد برابرند. امروز تعداد بسیاری فیلم‌ساز مسلمان در سینمای ایران حضور دارند که کارهایشان از لحاظ استاندارد فن سینما در رده‌های بالا قرار دارد. آقای بحرانی یکی از این نمونه‌ها هستند که فیلم ملک سلیمان را با تراز بالای سینمایی تولید کردند.

آقای میگوئل لیتین (Miguel Littin) از مشهورترین فیلم‌سازان آمریکای لاتین، چند سال پیش به ایران آمدند. گابریل گارسیا مارکز (Gabriel García Márquez) کتابی در نقد آثار میگوئل لیتین نوشته است. آقای لیتین دو اثر سینمایی چ از آقای حاتمی‌کیا و یتیم‌خانۀ ایران از آقای ابوالقاسم طالبی را مشاهده کردند. واقعاً مبهوت شده بود و می‌گفت من از فیلم‌های آقای کیارستمی خوشم می‌آید، اما در حیرتم که دنیا چرا حاتمی‌کیا و ابوالقاسم طالبی را نمی‌شناسد. ایشان این فیلم‌ها را در تراز یک جهانی می‌دانستند.

امروز در سینمای ایران به برکت انقلاب اسلامی اتفاقات بزرگی افتاده است. بسیاری از نیروهای متعهد در سینمای مستند، داستانی، تلویزیون و… تجربه فعالیت درخشان دارند. در کنار آثار بدی که ساخته شده‌اند، آثار خوب کم نداریم که گنجینه‌ امروز سینمای ایران هستند. اگر مدیریت راهبردی درستی صورت بگیرد، قطعاً ظرفیت کمی و کیفی سینمای متعهد بیشتر از ظرفیت سینمای غرب‌زده ‌و معاند است. یعنی اگر از تولیدکنندگان متعهد و حزب‌اللهی موجود، در بخش اکران و پخش آثارشان حمایت کنیم، در عرض حداکثر سه چهار سال، به تحول و جهش خواهیم رسید که می‌تواند به نقطۀ درخشانی برای جمهوری اسلامی در گام دوم انقلاب تبدیل شود.

سربخش: آقای بحرانی! از نظر شما نسبت سینما با دین، اخلاق و خانواده چیست؟ سینما و هنر چه نقشی در تربیت جامعه دارد و چگونه می‌توان از این ابزار در جهت اهداف تربیتی اسلامی استفاده کرد؟

بحرانی: در واقع باید به ارتباط هنر با مقولاتی مثل دین و زیر‌مجموعۀ آن، همچون رفتارهای اجتماعی و رفتارهای درون خانواده پرداخت. باید به جایگاه هنر در عالم و دلیل سوق‌یافتن انسان و جامعه به سمت هنر توجه داشت. امام راحل می‌فرمایند، «هنر دمیدن روح تعهد در انسان‌هاست.» ایشان هنر را وسیله‌ای برای وادارکردن انسان‌ها به حرکت و ایجاد تعهد در آن‌ها می‌داند. تعهد یعنی عهد و پیمانی که انسان فطرتاً با خداوند دارد. عهد و پیمانی که می‌گویند همه انسان‌ها در عوالم‌ گذشته و در عالم ذر با اهل بیت(علیهم‌السلام) بستند؛ یعنی انسان با ارزش‌ها و خوبی‌ها عهد بسته و باید به سمت خوبی‌ها برود.

هنرمند باید مربی تربیتی باشد، از ابزار عالی هنر استفاده کند، انسان‌ها را رشد دهد و به تعالی برساند. به فرمایش رهبر معظم انقلاب هر دین و ارزشی، فقط با زبان هنر در اذهان جا می‌گیرد، بر دل‌ها می‌نشیند و باقی می‌ماند. حدیث از معصوم(علیه‌السلام) است که می‌فرماید «کُونُوا دُعَاهَ النَّاسِ‏ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ» یعنی با زبان تبلیغ نکنید، بلکه خودتان واجد آن صفات و اخلاق باشید تا اثر هنری‌ شما بر جامعه‌ تأثیر بگذارد. بنابراین هنر بزرگ‌ترین ‌وظیفه و رسالت را به عهده دارد.

سربخش: نسبت سینمای ایران و مسئله‌ «خانواده» را چطور می‌بینید؟ تصویری که از خانواده در آثار تلویزیونی و سینمایی ارائه می‌شود، با آنچه باید باشد، قرابتی دارد؟

بحرانی: در وضعیت فرهنگی کنونی خانواده بسیار مورد تهاجم است و ما در حال از بین‌بردن بنیان‌های خانواده به دست خودمان هستیم. برای نجات خانواده، هنر باید پاک باشد و صحنه‌های زیبایی خلق کند و روابط مثبت و کلام نجات‌بخش را نمایش دهد. اما سینما و تلویزیون دائماً رفتارهایی را نشان می‌دهد که باعث نابودی جوانان می‌شود. کلام و رفتار جوان‌های سریال‌ها خشن است که تبعاً همان کلام و رفتار در جامعه گسترش می‌یابد.

سینما به جهت ماهیت تصویری‌اش، در خانواده و روی جوانان تأثیر می‌گذارد. هنرپیشه‌ای که نقش دختری جوان را بازی می‌کند، باید کلامش با‌حیا و رفتارش سنجیده باشد. این در حالی است که ‌عکس این اتفاق می‌افتد و دختران ما متأسفانه تأثیر سوء می‌گیرند. نمایش رفتارهای پرخاشگرانه در فیلم‌ها و سریال‌ها، سبب می‌شود جوانان در برخورد با پدر و مادر و برادر و خواهرشان آن رفتار خشن و کلام تند را تقلید کنند.

باید داستان‌های مثبت روایت کنیم. نباید همیشه به چک برگشتی، فحاشی، به زندان‌رفتن و موضوعاتی از این قبیل پرداخت و این موضوعات را جذاب دانست. داستان‌های خوب و پاک بسیار جذاب بوده‌اند و مردم دوست دارند رفتارهای خوب و مثبت و صحیح را ببینند.

سربخش: سخن امام درباره نوجوانی شهید که فرمودند: «رهبر ما آن طفل دوازده ساله‌ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگ‌تر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم کرد و خود نیز شربت شهادت نوشید»  به ما راه را برای الگوسازی‌ها، چهره‌سازی‌ها و قهرمان‌سازی‌ها نشان ‌داد. دو داستان حضرت یوسف(علیه‌السلام) و حضرت مریم(علیهاالسلام) نیز جنبۀ ایجابی دارد. بُعد ایجابی این موضوعات از ویژگی‌های هنر اسلامی‌ و دینی است. بخش عظیمی از قرآن داستان‌هایی با ظرفیت استفاده در فیلم‌ و سریال است و نگاه همه داستان‌ها هم ایجابی است. حتی داستان افرادی همچون بلعم باعورا یا چهره‌های منفی دیگر، بدآموزی ندارند.

سربخش: آقای بحرانی! شما از سینمای پاک نام بردید. مختصات سینمای ایجابی، انسان‌ساز، پاک و در تراز انقلاب اسلامی چیست؟

بحرانی: سینمایی که به آلودگی‌ها نپردازد. داستانی با موضوع آسیب‌های اجتماعی، خود به خود در معرض لغزش قرار می‌گیرد. این روش سینمای آمریکاست. سینمای آمریکا اصل را بر پرداختن به آسیب‌های اجتماعی می‌گذارد. مثلاً در دورۀ اوج سینمای نوآر(Noir)  یا سینمای سیاه‌، گانگسترها اصل بودند و داستان‌ها دربارۀ آدمکش‌ها، گانگسترها، زنان بد، محیط‌های تاریک و سیاه، خشونت و وحشت بود. نمایش چنین موضوعاتی سبب می‌شود این رویه خودبه‌خود در جامعه ترویج شود و جامعه به تاریکی‌ها و سیاهی‌ها کشیده شود. همچنین همه عادت می‌کنند سطل‌های زبالۀ همدیگر را با ذره‌بین بکاوند و به دنبال گناه و مشکلات دیگران بگردند.

این فضا باعث می‌شود که هنر از اصالتش دور شود. ما در کشورمان قهرمان واقعی و قهرمان اسطوره‌ای کم نداریم. رستم قهرمان ملی شاهنامه بسیار انسان پاک و فداکاری‌ است. پادشاه ظالمی که با رستم مخالف است، مجبور است از او استفاده کند، چراکه به هنگام حملۀ دشمن، رستم بدون هیچ توقعی وارد میدان می‌شود و با دشمن خارجی می‌جنگد. بعد از پیروزی هم خود را کنار می‌کشد. این یعنی شاهنامه کتاب انسان‌سازی ا‌ست. ممکن است بعضی شخصیت‌ها منفی هم باشند، اما لحن داستان طوری است که انسان را از آنان بر‌حذر می‌دارد.

سینمای ما باید این‌گونه باشد. متأسفانه در سینمای ما به سبب غلبۀ تفکر غربی، می‌گویند شخصیت‌ها باید خاکستری و واجد ضعف باشند. می‌گویند شخصیت باید در طی داستان در جایی کم بیاورد، گناهی مرتکب شود و خطایی از او سر بزند. به عبارت دیگر شخصیت صددرصد پاک و منزه را درست نمی‌دانند. این ترفند شیطان است که القا کند همۀ مردم گناه می‌کنند و ضعف‌هایی دارند تا از داستان‌ها پاکیزگی، تزکیه و تهذیب نفس نتیجه گرفته نشود.

رویۀ اصلی سینما باید مطرح‌کردن ایده‌آل‌ها باشد. مردم در تشییع پیکر سردار سلیمانی در صحنۀ اجتماع، نمایشی عظیم به راه انداختند. چراکه او مرد پاک و فداکاری بود. مردم فطرتاً به دنبال اسوۀ اخلاق، دین، پاکی و درستی هستند و سینما باید خصلت‌های خوب اخلاقی را به مردم نشان دهد.

سربخش: آقای جلیلی! به نظر شما سینما موفق شده انسان تراز انقلاب را در ابعاد مختلفش اعم از زن، مرد و کودک به تصویر بکشد؟ و آیا از ظرفیت‌های موجود در تاریخ معاصر برای ترسیم انسان تراز در سینما و تلویزیون استفاده شده است؟ موانع به تصویر درآوردن شخصیت‌های تراز در سینما چیست؟

جلیلی: ظرفیتی که انقلاب اسلامی ‌به وجود آورد و تجربه و زیستۀ جامعۀ دینی ایران ‌در طول پنجاه سال گذشته، خیلی بیشتر از چیزی است که تاکنون در آینۀ سینما بازتابانده شده است. آثار معدودی که در این زمینه تولید شده‌اند، نشان می‌دهد این ظرفیت بسیار مغتنم است. همان‌گونه که به تصویر درآوردن دو روز از زندگی شهید چمران برای مخاطبان جذاب و مؤثر بود، می‌توان برای روایت زندگی بسیاری از شخصیت‌های مؤثر در تاریخ انقلاب آثار متعدد تولید کرد. حاج قاسم سلیمانی یکی از این شخصیت‌هاست. ماجراهای دراماتیک و جذاب بسیاری در زندگی این شخصیت وجود دارد که هر کدام می‌تواند دستمایۀ ساخت فیلم سینمایی با مخاطب جهانی باشد. رهبر معظم انقلاب در دیدار با دوستانی از بوشهر فرمودند که اگر شهید نادر مهدوی متعلق به کمونیست‌ها بود، چه‌بسا به اندازۀ چه‌گوارا (Ernesto “Che” Guevara) مشهور می‌شد. یعنی ظرفیت کار بر روی زندگی این شهید بسیار است؛ اما به سبب بی‌اعتنایی ما به داشته‌هایمان، این شهید حتی در استان خود چندان شناخته‌شده نیست. بسیاری از شخصیت‌های دیگر هم برای مردم ما ناشناخته‌اند.

این شخصیت‌ها سوای خدماتشان، حتی اگر ما حزب‌اللهی و انقلابی و حتی ایرانی نباشیم و فقط سینما و معیارهای فنی و هنری برایمان مهم باشد، ‌به‌شدت جذابند و ما را ترغیب می‌کنند که به سمت ساختن آثاری از زندگی آن‌ها برویم. شخصیت شهید رجایی جدای از محتوای ارزشی او، شخصیتی دراماتیک است که از فروش کاسه و بشقاب در کنار خیابان، به ریاست‌جمهوری می‌رسد. در شخصیت شهید رجایی جذابیت‌های دراماتیک و سینمایی فراوانی وجود دارد و می‌تواند دستمایه تولید فیلمی جذاب شود. آقای میگوئل لیتین به خانۀ شهید رجایی رفت و تا مدت‌ها بعد از سفر به ایران، ایمیل می‌زد و درخواست داشت که با کمک ما فیلم‌نامۀ شهید رجایی را بنویسد.

شخصیت‌های برجسته و جذاب تاریخ ما بسیار زیادند؛ چه در میان شخصیت‌های نخبه و مشهور و چه افراد معمولی  و عادی. پیرزنی همچون ننه عصمت فرزندی نداشت که به جبهه بفرستد و در ایام دفاع مقدس برای رزمنده‌ها دستکش می‌بافت. او بعد از جنگ هم برای مرزداران دستکش می‌بافت. در مقطعی فراخوان داد و هزاران نفر از مردم استقبال کردند و چند کامیون دستکش و کلاهِ اهدایی مردم، از طریق جشنوارۀ عمار برای مدافعان حرم ارسال شد.

چنین سوژه‌ای در هر جای دنیا برای فیلم‌سازها جذاب است؛ ولی متاسفانه غلبۀ فضای روشنفکر‌مآبانه و غرب‌زده بر سینمای ایران موجب شده که نزدیک‌شدن به انقلاب اسلامی و سوژه‌هایش با صدها اتهام همراه باشد و در نهایت فیلم‌ساز را از این کار بر‌حذر می‌دارند. دو سال پیش آقای الیور استون(William Oliver Stone)  به ایران آمد و در جشنوارۀ بین‌المللی فیلم فجر شرکت کرد. او در مدت اقامت در ایران فیلم‌های مختلفی دید و در جمع سینماگران ایران سخنرانی کرد. ایشان گفت: «من مبهوتم که چرا شما فیلم‌سازان ایرانی انقلاب خودتان را به زبان سینما روایت نکرده‌اید؟ انقلابی که این‌قدر دراماتیک است.» از میان جمعیت با الفاظ تند به او اعتراض شد که ساکت شو، از سیاست حرف نزن، ما آمده‌ایم از هنر بشنویم. یعنی الیور استون وقتی که اسم انقلاب اسلامی را می‌آورد متهم می‌شود که بی‌هنر و سیاست‌زده است! وقتی جریان روشنفکری ایران با الیور استون چنین برخوردی می‌کند، تکلیف امثال حاتمی‌کیا و بحرانی و ابوالقاسم طالبی معلوم است. در این وضعیت جوانانی که می‌خواهند تازه وارد عرصۀ سینمای متعهد شوند، تحقیر خواهند شد و علیه آن‌ها فضاسازی و تبلیغات می‌کنند تا رونق سینمای انقلاب را کاهش دهند.

به‌رغم همۀ موانع تبلیغاتی جریان غرب‌زده، در دهۀ نود نسل تازه‌ای از  جریان موج نوی سینمای انقلاب اسلامی، علی‌رغم بمباران و سم‌پاشی غرب‌زده‌ها و روشنفکرها علیه فعالان این جریان، در راه است. حتی اگر روحانیت و علما آن‌ها را تنها بگذارند، این افراد تکلیف خود را درک و در راستای تحقق آن تلاش می‌کنند. کمک کسانی که در این حوزه وظایف مهمی به گردن‌شان‌ است، این فرآیند را سرعت می‌بخشد. ممکن است این حرکت مقداری کند پیش رود؛ اما در گام دوم انقلاب یکی از دستاوردهای درخشان جمهوری اسلامی، سینمای انقلابی با مخاطب جهانی خواهد بود.

سربخش: برای اینکه در گام دوم انقلاب، سینما در خدمت  اهداف انقلاب و مصالح کشور قرار گیرد، باید چه کارهایی انجام شود؟

جلیلی: من بیانیۀ گام دوم رهبر انقلاب را با نامۀ حضرت امام به گورباچف مقایسه می‌کنم. حرف امام در نامه به گورباچف این بود که پرچم عدالت‌خواهی از دست شوروی افتاده، چون عمر عدالت منهای خدا و توحید به سر آمده و این سرنوشت محتوم تفکر ماتریالیستی و کمونیستی است؛ اما در ایران پرچم عدالت تحت لوای توحید بار دیگر برافراشته شده و به شکل بهتر و درست‌تری در مقابل استکبار و ظلم جهانی خواهد ایستاد. این پیام امام در واقع به کل دنیا بود که خطاب به گورباچف نوشتند. اگر امام در پیام به گورباچف گفتند عدالت منهای خدا شکست خورده و پرچم عدالت ذیل توحید برافراشته شده، رهبر معظم انقلاب هم در گام دوم می‌گویند هفتصد سال بعد از رنسانس که از پیشرفت منهای خدا، پیشرفت منهای معنویت، پیشرفت بر بستر سکولاریسم و…، دم می‌زدند با آشکار‌شدن طلایه‌های شکستِ پیشرفت منهای معنویت و توحید، این جمهوری اسلامی ا‌ست که عَلم پیشرفت زیر لوای توحید را بلند کرده است. بخشی از این پیشرفت به نظرم پیشرفت در همین رسانه‌های عمومی و مهم‌ترین‌ آن سینماست که ان‌شاءالله در گام دوم محقق خواهد شد و جهان یک سینمای پاک و مؤثر و پرمخاطب را در چهارچوب‌های معنوی و آرمانی شاهد خواهد بود.

سربخش: آیا سینمای موجود، در این پیشرفت علمی و جنبش نرم‌افزاری گام مثبتی برداشته است؟

جلیلی: قطعاً نه. تا بیست سال پیش، ایران نه ماهواره به هوا فرستاده بود، نه در صنعت هسته‌ای و نانوتکنولوژی و بیوتکنولوژی در میان کشورهای برتر جهان بود و نه در صنعت موشکی به چنین قدرت ممتازی رسیده بود. ولی در همین مدت ده‌ها بلکه صدها فیلم درباره سیاهی‌ها، تباهی‌ها، قاچاقچی‌ها، عرق‌خورها و آسیب‌های اجتماعی در سینمای ایران ساخته شدند، در حالی که حتی یک فریم از یک دانشمند ایرانی به قاب سینمای ایران راه پیدا نکرد. متأسفانه تناظر معکوسی بین پیشرفت‌ها و سینمای کشور وجود دارد و هر قدر ایران قدرتمندتر شده، تصویر ایران در آئینه معوج سینمای کشور، مفلوک‌تر و بدبخت‌تر شده است. این تناظر معکوس متأسفانه وجود دارد. قاچاقچی‌ها و عرق‌خورها و آسیب‌دیدگان اجتماعی از سینما سهم اغراق‌شده‌ای دارند؛ اما دانشمندان ایرانی و پیش‌قراولان صنایع نظامی ایران هیچ سهمی از سینمای ایران ندارند.

امثال دکتر بهاروند و دکتر کاظمی آشتیانی و دکتر شاهوردی که زیست‌فناوری را در جمهوری اسلامی به مرزهای جهانی رسانده‌اند، هیچ سهمی از سینمای ایران ندارند. در حالی که در هالیوود صدها فیلم سینمایی فقط درباره پیشرفت‌های پزشکی آمریکا ساخته شده است. این موضوع در دنیا امر متعارفی است. حتی سینمای هند درباره پرتاب ماهواره فیلم دراماتیک جذابی می‌سازد، ولی متأسفانه در سینمای ایران بی‌اعتنایی عجیبی به این‌گونه موضوعات جذاب و دراماتیک وجود دارد.

سربخش: می‌خواهم کمی درباره موضوع «مقاومت» در سینما هم صحبت کنیم.  چقدر زمینۀ پرداختن به این مفهوم در سینما وجود دارد؟ آیا به نظر شما سینمای ایران توانسته در حد مطلوب یا در حد انتظار به جریان مقاومت بپردازد؟

بحرانی: مقاومت در صحنۀ جنگ انسان با دشمنان بیرونی (جهاد اصغر) یا با دشمن درونی (جهاد اکبر)، از صفات انسان برتر است. انسانی که مقاومت نکند، شکست می‌خورد و هنری که به مقاومت نپردازد، ملعبۀ دست زورگوها و شیاطین انسی و جنی می‌شود. سینمای مقاومت برای جامعۀ ما سینمای مفیدی است. سلحشوری و مقاومت فقط نباید در فیلم‌های جنگی تشویق شود، بلکه روحیۀ جهادگری را باید در صحنه‌های خانوادگی، اجتماعی و در بحث نهضت‌های نرم‌افزاری، فکری، سازندگی، اقتصاد سالم، اقتصاد مقاومتی و… نیز نشان داد.

قابلیت‌های انسان در همۀ این زمینه‌ها بروز پیدا می‌کند. انسان با مبارزه‌ نزد خدا ارزش پیدا می‌کند. یک کودک، بی‌دفاع به دنیا می‌آید و در مسیر رشد خود در معرض انواع تهاجمات شیطانی و اجتماعی و… قرار می‌گیرد. یکی از معضلاتی که در جمهوری اسلامی داریم این است که مردم متدین چون به نظام اعتماد دارند، در برابر بدی‌ها گاردشان را باز می‌گذارند؛ در حالی که در رژیم پهلوی مراقب بودند که فرزندشان هر جایی نرود و با هر کسی معاشرت نکند، مردم یا تلویزیون نداشتند یا اجازه نمی‌دادند فرزندان‌شان هر فیلمی را ببینند و معتقد بودند باید مبارزه کنند و مواظب باشند که هر تصویر، موسیقی و صدایی وارد ذهن‌شان نشود. بعد از انقلاب این گارد در زمینۀ فرهنگ برداشته شد. امروز تلویزیون با تصویر، داستان، موضوعات و انواع مفسده‌هایش به مخاطب حمله می‌کند؛ ما تلاش می‌کنیم دوباره برای خود و خانواده‌مان گاردی ایجاد کنیم و دچار سختی مضاعف می‌شویم. گاردنداشتن ما در برابر موضوعات مختلف تبعات منفی فراوانی دارد.

ما باید مجدداً فرهنگ مقاومت را در داخل و خارج کشور احیا کنیم تا نسل آینده نسل مقاومی باشد، فریب نخورد و محکم باشد. برای چهل سال دوم انقلاب باید برنامه‌ریزی‌های مهم فرهنگی‌ انجام شود تا نسل جدید، مقاوم و سلحشور بار بیایند و برای نبرد بزرگی که در پیش داریم، آماده شوند.

14ژوئن/21

حکمرانی اسلامی در انتظار دولت اسلامی

اشاره:

 

یکی از آسیب‌های سازمان‌ها، بانک‌ها و بخش‌های مختلف انقلاب اسلامی، در نظر نگرفتن حکمرانی در تدوین قانون و اسناد است، به گونه‌ای که با گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی هنوز نقص نبود حکمرانی آشکارا خود را نشان می‌دهد و راهکار چیرگی لحاظ حکمرانی اسلامی در دولت است. حکمرانی اسلامی فرایند راهبردی در سیاست‌گذاری، تقنین و سازمان‌سازی بر اساس مبانی اعتقادی احکامی و اخلاقی در مسیر اهداف کلی دین و حاکمیت است و در صورتی محقق می‌شود که دولت اسلامی در سیاست‌گذاری، تقنین و سازمان‌سازی بر اساس مبانی اعتقادی احکامی و اخلاقی در مسیر اهداف حاکمیت و مقاصد دین قدم بردارد.

 

  1. آسیب‌های نادیده گرفتن حکمرانی اسلامی

همان گونه که اشاره شد، یکی از آسیب‌های اسناد و تقنین در انقلاب اسلامی در نظر نگرفتن حکمرانی در تدوین قانون و سند است. در سال‌های اخیر سندهای فراوانی مانند نقشه جامعه علمی کشور و سند دانشگاه اسلامی تدوین شده‌اند، اما بازخورد مفیدی در سطح جامعه نداشته‌اند. مجلس شورای انقلاب اسلامی – با وجود نمایندگان انقلابی- هنوز کارآمدی مطلوب را ندارد. سرّش این است که تقنین در مجلس با نگاه حکمرانی صورت نمی‌گیرد و بالطبع، مرکز پژوهش‌های مجلس و مرکز فقهی مجلس در قمه به علت فقدان نگاه حکمرانی نمی‌توانند با فرایند تقنین حکمرانی کنند. علت ناکارآمدی گمرک و حرکت نکردن بانک‌ها در راستای تولید، عدم تدوین برنامه با رویکرد حکمرانی است.

تولید حداکثری حکمرانی اسلامی موضوعی میان رشته‌ای و مرتبط با موضوعات دیگر است. بیانیه گام دوم انقلاب که در بخشی از آن به حکمرانی اسلامی و ضرورت دولت‌سازی اسلامی پرداخته شده است، دربردارنده سه کلید واژه است که نیازمند روشنگری است: حکمرانی اسلامی، دولت‌سازی اسلامی و گام دوم انقلاب که ناظر به بیانیه رهبر معظم انقلاب اسلامی است.

 

 

۲٫اعتماد به نسل جوان

بیانیه مقام معظم رهبری با عنوان گام دوم انقلاب اسلامی شامل دو نکته اساسی است. بخشی از بیانیه خطاب به جوانان و بخش دیگر شامل نظریه نظام انقلاب اسلامی است. نظریه نظام انقلاب اسلامی شامل سه رکن است: خودسازی، جامعه‌سازی و تمدن‌سازی. مقام معظم رهبری بر اساس این سه رکن به توصیف دستاوردها و ضعف‌های چهل ساله انقلاب پرداخته‌ و در نهایت هفت توصیه را مطرح کرده‌اند: پیشرفت در علم و پژوهش، معنویت و اخلاق، اقتصاد مقاومتی، عدالت و مبارزه با فساد، استقلال، آزادی و عزت ملی. تحقق این هفت توصیه به عهده جوانان است. رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم انقلاب معتقدند که نسل اول و دوم انقلاب باید باور کنند که اگر ظرفیت‌ها و مسئولیت‌ها را به نسل سوم و چهارم انقلاب تحویل ندهند این انقلاب به ثمر نمی‌نشیند. نسل اول و دوم انقلاب باید باور کنند که جوانان نسل سوم و چهارم بهتر از خودشان کار خواهند کرد.

 

  1. ۳. ارکان گوهر بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی

نظریه «نظام انقلابی» که گوهر بیانیه گام دوم انقلاب است بر سه رکن استوار است: خودسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی. آغاز نظریه نظام انقلابی، خودسازی است و در گام دوم انقلاب، بیشتر بخش انقلابی خودسازی مدنظر است. خودسازی انقلابی یعنی شناخت و تحکیم و تثبیت باورهای دینی و اعتقاد به توحید اجتماعی و ولایت و اسلام ناب محمدی(ص) در برابر اسلام آمریکایی.

رکن دوم نظریه نظام انقلابی، جامعه‌پردازی است. فرآیند جامعه‌پردازی از دو رکن مهم تشکیل شده است: خانواده و جامعه اسلامی. یکی از ارکان مهم در خانواده اسلامی تربیت فرزندان است که بر عهده مادر است. بعد از شکل‌گیری خانواده، حرکت به سمت جامعه‌پردازی آغاز می‌شود؛ زیرا جامعه اسلامی متشکل از خانواده‌های متعدد است.

فرآیند دیگر جامعه‌پردازی، فرهنگ است. رهبر معظم انقلاب آغاز جامعه‌پردازی اسلامی را فرهنگ اسلامی می‌دانند. باورها، اعتقادات، روحیات و خلقیات یک جامعه، فرهنگ آن جامعه را شکل می‌دهند که در همه عرصه‌ها اعم از سیاست، اقتصاد، ادارات و… بروز پیدا می‌کنند. حضرت آقا فرهنگ را مثل روحی در کالبد جامعه و هوایی برای تنفس می‌دانند.(۱)

بعد از فرهنگ اسلامی نوبت به تعلیم و تربیت اسلامی می‌رسد. اگر فرهنگ عمومی جامعه، اسلامی باشد، به خودی خود بر تعلیم و تربیت اثر می‌گذارد.

بعد از تعلیم و تربیت، سیاست اسلامی و به تعبیری مردم‌سالاری دینی موضوعیت دارد.

نکته دیگر اهمیت دادن به نقش و وظیفه مردم است.

گام سوم، تمدن‌سازی است. تمدن‌سازی یک حرکت فرآیندی و تکاملی است و تمدن‌ها در همه جوامع فرآیندی چند قرنی داشته‌اند. فرآیند تکاملی در تمدن نوین اسلامی نیز جاری است و تمدن نوین اسلامی در مرحله پنجم شکل گرفته است. به عبارتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پشت سرگذاشتن نظام اسلامی، دولت اسلامی و جامعه اسلامی، نوبت به شکل‌گیری تمدن اسلامی می‌رسد. باید توجه داشت که رهبری در فرآیند تمدن‌سازی، دولت اسلامی را مقدم برجامعه‌سازی می‌دانند. طبیعتاً ما در حال حاضر یک جامعه اسلامی نسبی داریم. بنابراین اول باید جامعه اسلامی شکل بگیرد تا دولت اسلامی محقق شود. وقتی دولت اسلامی محقق شد، یک جامعه اسلامی کامل و فراگیر خواهیم داشت که زمینه را برای تمدن‌سازی فراهم می‌کند. پس مفهوم اول که در بیانیه گام دوم آمده، دولت اسلامی را در ذیل جامعه‌پردازی تعریف می‌کند که زمینه‌ساز تمدن اسلامی می‌شود.

 

  1. چیستی دولت اسلامی

مفهوم دیگر در بیانیه گام دوم، دولت‌سازی اسلامی است. دولت‌سازی در درون جامعه‌پردازی قرار دارد. به عبارتی دولت‌سازی یک فرایند است و اگر دولت اسلامی یک فرایند است، با چه فرایندی می‌توان به آن دست یافت؟ به نظر می‌رسد همان خودسازی معرفتی و عملی و تقویت خانواده اسلامی و جامعه اسلامی ما را به دولت اسلامی می‌رساند.

اما حقیقت دولت اسلامی چیست؟ حقیقت دولت چیست؟ دولت به معنی عام شامل همه قواست، برخلاف دولت به معنی خاص که شامل قوه مجریه است. دولت به معنی عام مجموعه‌ای از ساختارهای بهداشتی، امنیتی و قضایی است و این مجموعه‌ای از ساختارها دولت را تشکیل می‌دهند. حکومت سوسیالیستی و حکومت‌ لیبرال به سبب آنکه ایدئولوژی‌های متفاوتی دارند، با یکدیگر فرق دارند. هیچ حکومتی بدون ایدئولوژی نیست. ایدئولوژی مرام‌نامه دنیوی و اصول حاکم بر زندگی است. مثلاً در آمریکا ایدئولوژی حاکم، ایدئولوژی لیبرال کاپیتالیسم است، لذا هیچ وقت رئیس‌جمهور آمریکا از دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات خارج نیست. البته در آمریکا احزاب گوناگونی فعالیت می‌کنند، ولی قدرت همیشه متعلق به یکی از این دو حزب است که زیرمجموعه دو قدرت بزرگ سرمایه‌داری هستند. در کشورهایی مانند نروژ یا سوئیس، ساختارها بر اساس سوسیالیسم غیرکمونیستی است.

بنابراین واژه ایدئولوژی دربردارنده اصولی است که منشاء ساختارهای خاصی است و دولت‌ها را از یکدیگر متمایز می‌کند. پس دولت در دو معنای متفاوت کاربرد دارد. دولت در معنای خاص منحصر به قوه مجریه است و دولت به معنی عام شامل ساختارهاست که دولت را تشکیل می‌دهند.

 

  1. ۵. نقش ساختارها در دولت

ساختارها در دولت شامل چندین بخش هستند. بخش‌هایی مانند سازمان‌ها، وزارتخانه‌ها که هر کدام سازمانی با نظام اداری خاص حاکم بر آن هستند. عقبه سازمان‌ها قوانینی هستند که سازمان را تنظیم می‌کنند و منشاء قوانین مصوبه مجلس‌اند و یا قوانینی که دربردارنده آئین‌نامه‌ها و ضوابط اجرایی مصوبه دولت هستند. بنابراین قبل از سازمان‌های اداری، قوانین  و قبل از قوانین راهبردها و سیاست‌هائی وجود دارند که قبل از تقنین اعلام می‌شوند. دولت با قوانینی سر و کار دارد که تبدیل به آئین‌نامه می‌شوند و درون سازمانی هستند. اما قبل از قوانین، راهبردها و اسناد بالادستی‌ تنظیم شده توسط بعضی از نهادها وجود دارند. مثل سند مهندسی‌ای که شورای‌عالی انقلاب اسلامی تنظیم کرد. یا سند دانشگاه اسلامی که شورای اسلامی دانشگاه‌ها تنظیم کرد. و همچنین برخی از سندهائی که شورای‌عالی انقلاب فرهنگی تنظیم کرد و رهبری آن را ابلاغ ‌کردند. در کشورهای دیگر نیز عالی‌ترین مقامات وظیفه ابلاغ سیاست‌های کلان را به عهده دارند. بنابراین دولت صرفاً متشکل از قوا نیست، بلکه مجموعه ساختارهاست. به عبارت دیگر ساختارها + سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها + قوانین(مصوبه مجلس و دولت) + راهبردها و سیاست‌های کلی = دولت

 

  1. حکمرانی در دولت اسلامی

حکمرانی فرآیندی است که از اسناد بالادستی و سیاست‌ها تا مرحله تقنین و تعیین سازمان‌های ناظر به اهداف را شامل می‌شود. بنابراین حکمرانی چهار رکن دارد: راهبردها، سیاست‌های کلان، قوانین، سازمان‌ها و مقاصد و اهدافی که باید این سه بخش به آن برسد. مثلاً یکی از مقاصد نظام لیبرال کاپیتالیسم آمریکا، تقویت نظام سرمایه‌داری است، بر همین اساس ساختار حکومت، راهبردها، سیاست‌های کلان، قوانین و سازمان‌ها بر اساس اهداف این نظام پیش میروند.

در جامعه دینی مقصود از حکمرانی اسلامی چیست؟ اسلام مجموعه عقاید احکام و اخلاق و بخش چهارم آن شامل مقاصدی است که آن را مقاصد الشریعه می‌نامیم. مقاصد الشریعه در دو بخش عام و خاص مطرح می‌شوند. بخش عام شامل مقاصد کلی شریعت هستند.

قرآن در آیاتی بعد از بیان احکام الهی می‌فرماید:

  1. «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛(۲) اى مردم پروردگارتان را پرستش کنید که هم شما و هم پیشینیان را آفرید تا پرهیزکار شوید.» مقصد کلی عبادت را تقوا معرفی می‌کند.
  2. در آیه دیگر آمده است: «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»(۳) این چنین خداوند آیات خود را براى شما شرح مى‏دهد، شاید اندیشه کنید.» مقصد کلی را تعقل عنوان می‌کند.

مقاصد شرعیه در بخش خاص مربوط به بخش‌های جزئی عبادت‌اند که می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛(۴) اى کسانى که ایمان آورده‏اید روزه بر شما نوشته شده است آن‌گونه که بر امت‌هایى که قبل از شما بودند نوشته شده بود شاید پرهیزکار شوید.
  2. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمْ فِئَهً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛(۵) اى کسانى که ایمان آورده‏اید هنگامى که گروهى از دشمنان را در برابر خود در میدان نبرد دیدید، ثابت قدم باشید و خدا را فراوان یاد کنید تا رستگار و پیروز شوید.

بنابراین رکن چهارم اسلام مقاصد است که بر سه بخش دیگر حاکم است. یعنی از ابتدای سندنویسی، راهبردها، توسعه سیاست، تقنین و آیین‌نامه‌ها باید در راستای اهداف کلی نظام قدم بردارند. تمام این مجموعه، حکمرانی است.

در یک دولت اسلامی به معنی عام، همه فعالیت‌ها اعم از تقنین باید در راستای اهداف و مقاصد کلی باشند. مقام معظم رهبری شعار سال گذشته را «جهش تولید» قرار دادند. این مقصدی است که همه فعالیت‌ها باید به آن سمت حرکت کنند.

آیا سازمان‌های اداری، بانک‌ها و قوانین حاکم بر آنها با توجه به مقاصد حاکمیت حرکت کرده‌اند؟ آیا بیشتر در مسیر سرمایه‌داری حرکت کرده‌اند یا فقرزدایی؟ با توجه به مقاصد حاکمیت آیا بانک‌ها در مسیر رشد قدم برمی‌دارند یا در مسیر تعطیل کردن کارخانه‌ها فعالیت می‌کنند؟ مشکل ما این است که تا کنون نگاه حکمرانی نداشته‌ایم یعنی عده‌ای برای خود سند می‌نویسند و عده‌ای دیگر برای خود قانون وضع می‌کنند و به راهبردها و اهداف توجه ندارند.

بنابراین حکمرانی فرآیندی است که از سیاست‌گذاری تا قانون‌گذاری را شامل می‌شود و سازمان‌ها باید در راستای مقاصد کلی دین و حاکمیت و هم‌تراز با مجموعه دین یعنی، عقاید، اخلاق و احکام قدم بردارند. در چنین شرایطی است که دولت اسلامی شکل می‌گیرد. بنابراین، دولت اسلامی مجموعه ساختارهاست و ساختارها تامین‌کننده مقاصدی هستند که از قرآن و سنت استخراج می‌شوند.

بر همین اساس قوانین باید به‌گونه‌ای تنظیم شوند که ساختارها اهداف را تأمین کنند. تا کنون نگاه ما به بانک‌ها حکم محوری بوده است و تلاش کرده‌ایم که بانک‌ها ربوی نشوند، ولی به مقاصد در بانک‌ها توجه نکرده‌ایم و اینکه ساختارها و قوانین در بانک‌ها باید بر اساس اهداف کلی شکل بگیرند تا بانک‌ها در خدمت اغنیا قرار نگیرند. ما احکام شرعی را از قرآن و سنت می‌گیریم، ولی ادارات و سازمان‌ها باید طوری تنظیم شوند که مقاصد کلی دین تأمین شوند. به همین دلیل مقاصد الشرعیه در ساختارسازی بسیار نقش دارند، اما متأسفانه در حکم‌سازی نقشی ندارند.

 

نتیجه‌گیری

  1. حکمرانی اسلامی فرآیند راهبردی در سیاست‌گذاری، تقنین و سازمان‌سازی بر اساس مبانی اعتقادی احکامی و اخلاقی درمسیر مقاصد الشریعه است.
  2. دولت اسلامی به معنی عام دربردارنده ساختارهای اسلامی و ساختارهای راهبردی مبتنی بر احکام اخلاق و مبتنی بر مقاصد الشرعیه است. وقتی دولت اسلامی شکل بگیرد، حکمرانی اسلامی تحقق پیدا می‌کند.
  3. تحقق هفت توصیه‌ رهبری در بیانیه گام دوم با نگاه حکمرانی در دولت اسلامی میسر است و زمانی اتفاق می‌افتد که نگاه حکمرانی اسلامی در میان مدیران کلان، مخصوصاً وزارتخانه‌ها تحقق پیدا کند.

 

پی‌نوشت:

۱- بیانات در حرم رضوی، ۱/۱/۹۳٫

۲- بقره، آیه ۲۱٫

۳- بقره، آیه ۲۴۲٫

۴- بقره، ۱۸۳٫

۵- انفال، ۴۵٫

10اکتبر/20

حضرت آقا راه امام را احیا و در عرصه عمل، اجرائی کردند

درآمد:

وعده مصاحبه ما شب دوم محرم بود. آن هم بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد مقدس جمکران. قبل از اذان او را در شبستان مسجد جمکران، نزدیکی محراب دیدیم که مشغول نماز بود. اذان که شد به صحن مسجد رفت و در جایگاه امامت به نماز ایستاد. زائران مسجد و عزاداران حسینی با رعایت پروتکل‌های بهداشتی و فاصله مناسب در پشت سر او قرار گرفتند و ما هم همراه جمع، نماز را به امامت این عالم شیفته وجود مقدس امام زمان(عج) و متعبد خواندیم. پس از نماز در یکی از اتاق‌های متصل به مسجد، مصاحبه را با این استاد حوزه و دانشگاه و این عضو مجلس خبرگان رهبری و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم آغاز کردیم.

آیت‌الله عباس کعبی هم مانند همیشه با چهره‌ای گشاده و مهربان و سخنان امیدبخش پذیرای ما شد. آنچه در اولین برخورد با آیت‌الله کعبی همه را مورد توجه قرار می‌دهد، ته لهجه عربی اوست که حکایت از این می‌دهد که این عالم انقلابی از خطه خوزستان، این سرزمین ایمان و مجاهدت است. از خطه مردمانی که از روزی که پذیرای قدوم امام رضا(ع) در ورود به این خطه بوده تا به امروز همواره پاسدار و نگهبان سرزمینی بوده‌اند که امام خمینی(ره) پایتخت اصلی‌اش را حرم امام رضا(ع) خواند.

آیت‌الله کعبی قبل از انقلاب مبارزات خود را بر ضد رژیم با پخش اعلامیه‌ها و حضور در تجمعات و راهپیمایی آغاز کرد. در دوران انقلاب و مقطع تثبیت آن در کنار سایر روحانیون و انقلابی و سپاهیان و مردمان ولایتمدار و انقلابی در منطقه پر التهاب خوزستان به دفاع از نظام پرداخت.

با آغاز جنگ تحمیلی لباس رزم به تن کرد و به دفاع از آرمان‌های اسلام و انقلاب و سرزمین مادری‌اش همسنگر شهیدان شد. و با دوبار مجروحیت، مدال پرافتخار جانبازی را بر تلاش‌های علمی و کارنامه بصیرت‌افزایی خود افزود و در دورانی که شیپور جنگ، مرد را از نامرد جدا می‌کرد شهادت برادرش علی کعبی در جبهه‌های جنگ برگ زرین دیگری شد برای خاندان کعبی در خوزستان!

در همین دوران بود که آیت‌الله کعبی در سال ۱۳۶۰ به همراه جمعی دیگر از رزمندگان به لبنان رفت و در سازمان‌دهی حزب‌الله نقش‌آفرینی کرد. در تمام این سال‌ها از کتاب و قلم جدا نشد و علاوه بر تحصیل دروس حوزوی، کارشناسی ارشد حقوق عمومی را از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران گرفت.

این شاگرد علما و مراجع بزرگ حوزه علمیه قم و بهره‌مند از نظرات اساتید دانشگاه که امروز در کنار تدریس درس خارج و سطوح عالی در حوزه علمیه قم، استاد راهنما و مشاور و داور پایان‌نامه‌های سطوح دکتری نیز هست؛ نگاهی ویژه به کارهای پژوهشی دارد و طلاب و فضلا و به ویژه شاگردانش را به این مهم دعوت می‌کند.

آیت‌الله کعبی که نماینده‌ای شایسته از خطه انقلابی و عالم‌خیز خوزستان در جمع علما و انقلابیون قم است، امروز محل مراجعه طلاب و فضلای انقلابی حوزه و حاضر در همه صحنه‌های دفاع از نظام و ولایت است.

آنچه پیش رو است مصاحبه با این عالم مجاهد و انقلابی است.

 

 

* همان‌طور که مستحضر هستید، وارد گام دوم انقلاب شده‌ایم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاید کمتر کسی از تحلیلگران سیاسی دنیا باور می‌کرد که این انقلاب با مشکلات فراوانی که بر سر راه آن قرار داشت، حتی از مرز قانون‌گذاری و نظام‌سازی هم بگذرد، اما امروز شاهد ورود انقلاب به دهه پنجم هستیم. به عنوان فردی که از آغاز نهضت تاکنون در صحنه‌های گوناگون حضور داشته‌اید، راز پیروزی، بقا، استمرار و بالندگی انقلاب را در چه مؤلفه‌هائی می‌دانید.

انقلاب اسلامی، انقلاب توحیدی بر پایه احیای فطرت انسان‌ها و بیداری اسلامی، در مقیاس جهانی به رهبری الهی امام راحل(ره) در مسیر رهبری نهضت انبیا و امامان و پیشوایان اسلام و در چهارچوب اطاعت از نایب عام امام زمان(عج) و مرجع تقلید و برای بازتولید قدرت اسلام و بازتولید اسلام رسول‌الله(ص) در عصر حاضر شکل گرفت. گوئی بعد از ۱۴۰۰ سال خورشید تابناک اسلام، این‌بار به رهبری فرزند زهرا(س)، بنیانگزار نظام مقدس جمهوری اسلامی، امام خمینی، از ایران اسلامی طلوع کرد تا این انقلاب با محوریت و مرکزیت ایران اسلامی در برابر جاهلیت پیچیده و مدرن معاصر بایستد و بعد از شکست استبداد داخلی رضاخانی و پسر رضاخان در مقیاس مبارزه با استبداد، استکبار و استعمار جهانی و نظام سلطه بایستد و پیش برود.

به نظر من حداقل پنج عنصر راز و رمز ولادت انقلاب اسلامی در عصر حاضر و رمز ماندگاری و تداوم انقلاب هستند. عنصر اول، آموزه‌های اسلام ناب محمدی برپایه معارف اهل‌بیت(ع) و به تعبیر دیگر جهان‌بینی توحیدی وایدئولوژی اسلامی است. عنصر اول یعنی ایده و فکر اسلامی که در طول تاریخ توسط مجتهدین استنباط شده، اما تجسم این اسلام‌شناسی، خود امام راحل بود که ما از آن به خط امام تعبیر می‌کنیم.

عنصر دوم، رهبری الهی امام بود. ما با پیام غدیر آشنا بودیم و پیام غدیر و ولایت الهی را امتداد ولایت رسو‌ل‌الله(ص) می‌دانستیم و می‌دانیم. اما بعد از ارتحال رسول‌الله(ص) در امت اسلامی یک گرایش انحرافی ایجاد و منجر به تولد نظامی به نام خلافت و سپس به پادشاهی مطلقه اموی تبدیل شد که اگر نهضت سیدالشهدا(ع) نبود، نهضت به کلی از بین می‌رفت. به تدریج از ولایت رسول‌الله(ص) و امامت امیرالمؤمنین(ع) فاصله گرفته شد تا انقلاب اسلامی آمد و این ولایت را احیا کرد و ولایت غدیر در رهبری امام راحل تبلور پیدا کرد و می‌توانیم بگوئیم که ولایت فقیه پرتوی از نور ولایت امیرالمؤمنین(ع) و ولایت الهی است.

پس عامل اول جهان‌بینی و ایدئولوژی یا اسلام ناب براساس آموزه‌های اهل‌بیت(ع) و دوم ولایت الهی است.

عامل سوم، پیشگامی و حضور روحانیت و دانشگاهیان متعهد در صحنه و شکل‌گیری شبکه‌ای از روحانیت، دانشگاهیان، معلمان و نخبگان برای تبیین، تبلیغ، ارتباط با مردم و نهضت تبیین و آگاهی‌بخشی و بصیرت‌افزائی با محوریت روحانیت، مساجد، جلسات قرآن و تشکیل این شبکه بود.

عنصر چهارم حضور مردم در صحنه بود. انقلاب اسلامی یک انقلاب صنفی یا متعلق به یک قشر خاص نبود. مأموریت انقلاب هم مأموریت خاص سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی نیست، بلکه مأموریت آن اجرای احکام اسلام در تمام عرصه‌ها و تحول بنیادین و پایه‌ای است و برای اجرای این تحول، حاکمیت اسلام و اقامه دین و زمینه‌سازی برای ظهور امام زمان(عج) و تشکیل قدرت جهانی حضرت و تحولات جهانی، تمام اقشار جامعه به صحنه آمدند. مردم احساس حیات کردند. خودشان را یافتند و به خودباوری و دین‌باوری، احیای هویت اجتماعی ملت ایران برپایه باورها و ارزش‌های اسلامی دست یافتند. ولایت‌مداری و لبیک به ندای نایب عام امام زمان(عج).

عنصر پنجم، صبر و مقاومت و پایداری و تحمل سختی‌ها در راه اسلام، چه قبل و چه بعد از انقلاب و در مراحل مختلف بوده است. اگر چهار عنصر اول می‌بودند، اما مردم خسته می‌شدند و کنار می‌رفتند و یا نخبگان در مقطعی فاصله می‌گرفتند، انقلاب شکل نمی‌گرفت و این پنج عنصر تداوم پیدا نمی‌کردند. اسلام، ولایت الهی، خواص اهل حق حاضر در صحنه، حضور مردم در صحنه و استقامت و مقاومت و پایداری و تحمل سختی‌ها. همین پنج عنصر هم عامل پیروزی اسلام در زمان رسول‌الله(ص) بود. اسلام ناب از طریق زلال وحی بر رسول‌الله(ص) نازل می‌شد و در قرآن و در سخنان پیامبر(ص) تجلی پیدا می‌کرد. خود ولایت و رهبری پیامبر(ص) هم بود. یاران پیامبر(ص) از زمان آغاز بعثت با علنی کردن دعوت تا مهاجرت به حبشه و مدینه تا شکل‌گیری مهاجرین و انصار در کنار رسول‌الله(ص)، ساخت مسجد و حضور همه مردم در کنار رسول‌الله(ص)، استقامت و پایداری باعث پیروزی اسلام شد.

در زمان امام هم این پنج عنصر وجود داشتند. اسلام با تمام ابعادش، ولایت، حضور نخبگان و خواص در صحنه، بسیج ملی و بسیج ملت، استقامت و پایداری. به نظر من این پنج عنصر راز پیروزی، استمرار و پایداری و ماندگاری انقلاب هستند و اگر در جاهائی هم دچار مشکلات و فتنه‌هائی شدیم، یکی از علل آن خواص اهل حق بودند که در راه خود سست شدند. مردم همیشه پیشتاز هستند و گاهی از این خواص جلو می‌زنند.

*به پنج عنصر اشاره فرمودید که در چهل سال اول انقلاب از سوی عناصر خارجی، داخلی، و گروهک‌ها در معرض تحریف یا تضعیف قرار گرفتند. چندی پیش رهبر معظم انقلاب در خصوص نقشه دشمن، در کنار مهندسی تحریم به مسئله تحریف هم اشاره کردند. قطعاً هر پنج عنصر در دستورکار دشمن هست. اما از نظر شما کدامیک بیشتر مورد هجمه دشمن قرار گرفته یا می‌گیرد تا بتواند به اهداف خود برسد و در آغاز گام دوم، نظام اسلامی را با چالش روبرو کنند؟

انقلاب اسلامی یک انقلاب نرم‌افزاری است. اگر این نرم‌افزار از لحاظ ساختاری و از لحاظ مدیریت و رهبری و از لحاظ هوشمندی و شناخت و معرفت و از لحاظ منابع و ظرفیت‌های انسانی، هماهنگ عمل کند، قدرت تولید می‌شود و بازتولید قدرت، دشمن را به شکست می‌کشاند.

در دهه اول انقلاب، دشمن تصور می‌کرد که می‌تواند با سخت‌افزار، انقلاب اسلامی را از بین ببرد، لذا به فکر توطئه و طراحی کودتا و جنگ تحمیلی افتاد و شرق و غرب و بیش از ۴۴ کشور علیه انقلاب اسلامی وارد جنگ شدند، اما سرانجام این توطئه به شکست انجامید، چون نمی‌توان با یک انقلاب نرم‌افزاری به شکل سخت‌افزاری برخورد کرد؛ لذا برنامه‌هایشان به شکست منجر شدند.

در دهه دوم انقلاب، طراحان و اتاق‌های مکر و فریب دشمن با طراحی تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی و جنگ نرم، نرم‌افزار انقلاب و مایه اقتدار انقلاب، یعنی مردم را مورد هجمه قرار دادند. ساخت قدرت در ایران اسلامی، مردمی است، اما منبع قدرت الهی است. منبع قدرت اگر الهی باشد، امیرالمؤمنین(ع) هم و حتی خود رسول‌الله(ص) هم بخواهند کار کنند، اگر مردم به صحنه نیایند، نمی‌توانند کار کنند. خداوند متعال می‌فرماید،«هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِین»(انفال/۶۲).

لذا فشار دشمن در مسئله تحریف حقایق و در جنگ نرم، در واقع برای ایجاد فاصله بین مردم و ولایت، بین مردم و نظام اسلامی، بین مردم و آرمان‌ها و باورهای اسلامی است. یعنی دشمن در واقع مردم را مورد هدف قرار داده است. اگر دشمن در دهه اول انقلاب با سخت‌افزار به میدان آمده بود و با گلوله به قلب فرزندان ما می‌زد، در دهه دوم با تحریف و قلب حقایق سعی می‌کند بر عقل و فکر و هوش و قدرت محاسباتی مردم تسلط بیابد و آن را از کار بیندازد و یأس و ناامیدی تولید کند. بنابراین تحریف حقایق چند جلوه دارد. یکی تحریف حقایق به جای التزام اسلام و القای این نکته که دیگر اسلام مشکلی از ما را حل نمی‌کند و فایده ندارد. ایجاد فاصله بین مردم و ولایت و القای این نکته که تقصیر تمام مشکلات متوجه ولی است. ایجاد فاصله بین مردم و نخبگان اهل حق و القای این نکته که همه نخبگان باندهای قدرت و ثروت تشکیل داده‌اند و فساد در اینها سیستمی شده. ایجاد یأس و ناامیدی در بدنه مردم و القای این نکته که مردم از انقلاب فاصله گرفته‌اند، در حالی که این‌طور نیست. دشمن تلاش می‌کند استقامت مردم را به سستی تبدیل کند. بنابراین به نظر من هر پنج عنصر را با محوریت جنگ نرم و از کار انداختن موتور محرک انقلاب یعنی مردم را هدف گرفته‌اند. اما به نظر من در این برنامه هم شکست می‌خورند. راه چاره هم این است که در برابر جنگ نرم، قدرت نرم تولید کنیم؛ این موتور را همیشه به حرکت درآوریم و ظرفیت‌های مردم را در کنار ولایت احیا کنیم. راه چاره، پیوند عمیق و ناگسستنی بین امت و امامت و ملت و ولایت است. دشمن در دهه‌های دوم و سوم و چهارم انقلاب روی مردم کار کرد و شکست خورد.

 

*اما در فتنه ۸۸ در مورد نخبگان و خواص موفق شدند، هر چند حلقه بین مردم و رهبری ماند. اما امروز دنبال چه هدفی هستند؟

اینها هر ده سال، در سال‌های ۷۸، ۸۸ ، ۹۷ و ۹۸ هم فتنه‌هائی را راه انداختند و می‌گویند که در سال ۹۹ هم می‌خواهند کارهائی بکنند. در فتنه‌های ۷۸ و ۸۸، دشمن تصور می‌کرد که از تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی و جنگ نرم، نتیجه گرفته‌اند و می‌خواستند با فتنه، همه چیز را از بین ببرند. پایه فتنه سیاسی، فتنه اخلاقی و اعتقادی و سست کردن ایمان و باورهای مردم است و دشمن تصور می‌کرد که در این سست کردن موفق شده است. اما در فتنه ۸۸ دیدند که موفق نشدند و شکست خوردند، چون مردم قدرت خلق ۹ دی را داشتند. ۹ دی نشانه این است که قدرت مردمی انقلاب، قدرت فعال و پویائی است. بعضی‌ها ناامیدانه می‌گفتند که نسل اول امام و نسل دوم جنگ را دیده‌اند؛ اما نسل سوم و چهارم نه امام و نه دفاع مقدس را دیده‌اند و در نتیجه در معرض شبیخون دشمن هستند، پس انقلاب تمام شد. در حالی که همین نسلی که نه امام و نه دفاع مقدس را دیده‌اند، در وقت خود حماسه‌ساز دفاع از حرم شدند و اردوهائی مثل راهیان نور و برنامه‌های معنوی‌ای که در همین مسجد جمکران برگزار می‌شوند؛ برنامه‌های محرم و صفر که امام می‌فرمایند اسلام با  همین محرم و صفر زنده است، پیوند نسل‌ها را ممکن کرده است و پیوند نسل‌ها نشان داد که دشمن در محاسباتش نسبت به ملت ایران اشتباه فاحشی کرده است. دشمن از این لحاظ که ملت را از رهبری و ولایت جدا کند شکست خورد، اما در دهه‌های سوم و چهارم تلاش کرد شبکه‌ای از مسلمانان لیبرال را درست کند. این شبکه صرفاً ربطی به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران نداشت، بلکه طراحی ایجاد شبکه مسلمانان لیبرال، یک طراحی منطقه‌ای است و اینها در تمام کشورهای عربی و اسلامی و به ویژه ایران اسلامی به دنبال نخبه‌پروری بودند. نخبه‌پروری به این معنا که اندیشه لیبرال دموکراسی و غرب‌گرائی در قالب یک اسلام لیبرال جا بیندازند و به مسلمانان لیبرال قدرت بدهند تا از طریق دموکراسی و انتخابات، قدرت را به دست بگیرند و به هنگام، به مثابه سربازان آنها عمل کنند. متأسفانه در ایران، نخبگان و خواص در مقایسه با عموم مردم، عقب ماندند و مردم پیشگام شدند و بعضی از خواص در دام طراحی دشمن افتادند. در بین خواص چند جریان ایجاد شد. گروه اول، جریان غرب‌گرا هستند که راه‌‌حل مشکلات کشور را نزدیک شدن به غرب و امریکا می‌دانند و از دو دهه قبل شعار داده بودند که انقلاب اسلامی تمام و جمهوری اسلامی آغاز شده است. می‌گویند انقلابی‌گری ضدجمهوری اسلامی است. انقلابی‌گری یعنی تندروی. به جای انقلابی‌گری باید در چهارچوب مرزهای جمهوری اسلامی عمل کنیم و به فکر منابع ملی باشیم. منافع ملی هم اقتضا می‌کند که با امریکا و همه دنیا بسازیم.

جریان دوم را من جریان نفع‌گرا می‌گذارم که در تمام جریانات سیاسی هستند و بیشتر به فکر ثروت و قدرت و پست و کرسی‌شان هستند و نه به فکر هزینه کردن برای انقلاب.

جریان سوم در بین نخبگان را من جریان محافظه‌کار می‌نامم. اینها ممکن است آدم‌های خوب و نسبت به انقلاب اسلامی مؤمن باشند و نفع‌گرا هم نباشند، اما می‌گویند احتیاط اقتضا می‌کند که با همه کار کنیم. از جمله با همان جریانی که با غرب مماشات می‌کند، چون آنها هم داخل نظام هستند و ما باید فراجناحی عمل کنیم و لذا باید آنها را هم داشته باشیم، در حالی که بخشی از جریان غرب‌گرا، فن‌سالار هستندو به ایدئولوژی اسلامی عقیده ندارند، اما بخشی از این جریان، نفوذی دشمن هستند. در فتنه ۸۸ دیدیم که برخی از اینها بلندگوی دشمن شدند. امریکا، انگلیس و امثالهم فتنه ۸۸ را پیش می‌بردند و اینها تبدیل به صدای دشمن شده بودند و سقوط کردند. عده‌ای از این نخبگان در فتنه ۸۸ امتحان خوبی پس ندادند و آسیب دیدند. اینها می‌خواستند از این طریق تأثیر خود را بر ملت بگذارند.

 

*حضرت عالی اشاره کردید که پس از فتنه ۸۸ حماسه ۹ دی خلق شد. در فتنه سال ۹۸، در آبان‌ماه بدرقه بی‌نظیر پیکر شهید حاج قاسم سلیمانی اتفاق افتاد که بی‌نظیرترین بدرقه در طول تاریخ انقلاب اسلامی و یک مانور بزرگ و به مراتب برتر از ۹ دی بود و به همه دنیا نشان داد که مردم هم روحیه انقلابی‌گری دارند و هم از کسی که روحیه دینی و انقلابی دارد، این چنین تجلیل می‌کنند.

مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی، مکتب زنده انقلاب اسلامی است. مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی مکتبی است که انقلاب به واسطه آن پیروز شد و تداوم پیدا کرد و با همین مکتب هم، انقلاب ماندگار خواهد شد. مکتب حاج قاسم سلیمانی یعنی مکتب اسلام، مکتب اهل‌بیت(ع)، مکتب ولایت فقیه، مکتب عاشورا، مکتب فداکاری در راه اسلام، مکتب انتظار و مکتب حضور مردم در صحنه. حاج قاسم نماد پیوند نسل انقلابی و مؤمن و حاضر در صحنه در چهار دهه انقلاب شد.

 

*در دهه اول انقلاب، محوریت حضرت امام و در سه دهه بعد محوریت حضرت آقا را می‌بینیم. نقش‌آفرینی حضرت آقا در به وجود آمدن این شرایط را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

سئوال مهمی است.

 

*خلاصۀ سخن حاج قاسم این است که اگر حضرت آقا نبود من هم نبودم.

راز ماندگاری اسلام و پاسداری از اسلام، ولایت است. اگر ولایت رسول‌الله(ص) نبود، اسلام پیروز نمی‌شد. علت این گرایش انحرافی و شکل‌گیری جریان قدرت و ثروت و فاصله گرفتن مردم از اسلام ناب، با شکل‌ گرفتن جریان انحرافی قدرت بود که اسلام را تحویل پادشاهی مطلقه معاویه دادند و دولت‌های اموی و عباسی شکل گرفتند. انقلاب اسلامی آغاز اختیار ولایت الهی در عرصه حکومت و سیاست بود و علت اینکه این شیرازه و عناصر پنجگانه از هم نپاشید، ولایت الهی است. همان شعاری که امام داده بودند که پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد. امام در زمان خودش در تثبیت و ماندگاری انقلاب نقش درجه یکی را ایفا کرد و ولایت و رهبری معظم انقلاب، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای «حفظه‌الله تعالی» در مدیریت انقلاب و تعمیق ریشه‌های آن و بسترسازی برای ساخت تمدن نوین انسانی برپایه خط امام و ولایت نقش فوق‌العاده‌ای را ایفا کردند. یعنی در واقع رهبری و حضرت آقا در این ۳۱ سال خط امام و ولایت فقیه را زنده کردند و به خط عمق و اصالت دادند و براساس خط امام نهضت و مقاومت را پیش بردند. اگر بخواهم با رسول‌الله(ص) و امیرالمؤمنین(ع) مقایسه‌ای بکنم و امام و رهبری، این‌گونه خواهم گفت که زمان رسول‌الله(ص) تلاش برای تنزیل بود. تنزیل یعنی اصل تأسیس اسلام. دوران امیرالمؤمنین(ع) دوران تلاش برای اجرای اسلام در صحنه و جامعه‌پردازی بود. زمان امام دوران تأسیس و بنیانگزاری دوران تثبیت انقلاب اسلامی بود و دوران ولایت رهبری عزیز دوران دولت‌سازی، جامعه‌پردازی و دوران تمدن‌سازی و دوران تعمیق و گسترش شعاع انقلاب اسلامی بود. بر این پایه می‌بینیم که محور انقلاب اسلامی شکل گرفت و زیرساخت‌های انقلاب اسلامی، از جمله پیشرفت علمی، تحول در حوزه‌های علمیه، اقتدار بازدارنده دفاعی در مقابل دشمنان و الگوسازی برای پیشبرد نهضت برپایه پنج مرحله‌ای که فرمودند. ایشان فرمودند این انقلاب پنج مرحله را پشت سر می‌گذارد. مرحله اول خود انقلاب کردن، مرحله دوم تثبیت و نهادسازی،‌ سوم دولت‌سازی، چهارم جامعه‌پردازی، پنجم تمدن‌سازی. ما در مرحله دولت‌سازی هستیم و مراحل بعدی جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی، البته با زیرساخت پیشرفت علمی هستیم.

با اعتمادی که ایشان به نسل جوان و مؤمن و انقلابی و جهادی در صحنه دارند، کادرسازی صورت گرفته است. ان‌شاءالله با عملی شدن بیانیه گام دوم و طراحی عملیاتی شدن آن، سه مرحله خودسازی جمعی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی اسلامی در دوران ولایت حضرت آقا به سمت زمینه‌سازی برای آزادی قدس و ظهور منجی عالم بشریت، حضرت حجت‌بن‌الحسن(عج) حرکت می‌کنیم. از تشابهات دوران رهبری آقا با دوران امیرالمؤمنین(ع) یکی این است که نخبگان در صحنه نبودند، بلکه علیه امیرالمؤمنین(ع) شورش کردند. ما با شورش علیه ولایت و نظام امیرالمؤمنین(ع) روبرو بودیم، اما در دوران ولایت حضرت آقا، اگرچه در فتنه ۸۸ با شورش جمعی از نخبگان علیه جمهوریت و اسلامیت نظام روبرو بودیم، اما جمع معتنابهی از نخبگان و نیروهای مؤمن و انقلابی و پای کار در کنار رهبری آقا، پیش‌برنده اهداف و مأموریت‌های انقلاب اسلامی هستند.

 

*به نظر حضرت‌عالی اگر در خرداد سال ۶۸ فرد دیگری به جای حضرت آقا بر مسند رهبری می‌نشستند، امروز به این جایگاه عزتمند و قدرتمند در منطقه  و جهان می‌رسیدیم؟

قطعاً نه.

 

*ایشان دارای چه ویژگی‌هائی هستند که این‌طور می‌فرمایید قطعاً؟

به نظر من ولایت حضرت آقا نشانه لطف و توجه حضرت امام زمان(عج) به این انقلاب و تداوم آن است. این که موضوع رهبری شورائی به رهبری فردی تبدیل شد و اشارات حضرت امام به صلاحیت و شایستگی حضرت آقا برای رهبری پس از خودشان، از نظر من همگی لطف حضرت امام زمان«عج» است.

نکته‌ای را برایتان می‌گویم که معلوم بشود این موضوع چگونه لطف امام زمان(عج) است. بعد از اینکه امام نامه‌ای در پاسخ به صحبتی که حضرت آقا در خطبه‌های نمازجمعه درباره بحث ولایت فقیه کردند، نوشتند و در آنجا به حرف‌های ایشان پاسخ دادند. هنوز ۲۴ ساعت نگذشته بود که آقا پیش امام رفتند و گفتند منظور من این است و امام فرمودند شما جزو افراد نادری هستید که مثل خورشید می‌درخشید. عده‌ای که بعدها در فتنه سکوت کردند، آن موقع جشن گرفتند و گفتند که آقای خامنه‌ای دیگر بازنشسته سیاسی شد و باید بعد از ریاست‌جمهوری برود قم. خود ایشان هم برنامه و طراحی خاصی نداشت و منظورش این بود که به حوزه بیاید و نهایتاً موضوع دائره‌المعارف فقه شیعه و معارف اهل‌بیت(ع) را دنبال کند. واقعاً به ذهن هیچ کسی خطور نمی‌کرد که ایشان ولی‌فقیه بشود. بعد هم داستان آقای منتظری به آن سرعت اتفاق افتاد و امام مقاومت زیادی نشان دادند، آن هم به رغم اینکه عده‌ای نمی‌گذاشتند دادگاه مهدی هاشمی درست پیش برود و امام بسیار حمایت کردند. بعد نظام به اینجا رسید که مجتهدین طراز اول و در حد مرجعیت در جلسه مجلس خبرگان تمام قد از آقا حمایت کردند و بعد هم ادامه پیدا کرد. این لطف حضرت حجت‌بن‌الحسن«عج» به این انقلاب بود که دل‌های مجتهدین مجلس خبرگان را متوجه آقا کرد.

دوم از لحاظ شخصیتی، ایشان از شخصیتی برخوردارند که گوئی خداوند تبارک و تعالی ایشان را برای رهبری آماده کرده بود. ایشان اسلام‌شناس جامع و متفکر بزرگ اسلامی و دارای سلوک معنوی ریشه‌دار و مقید به کتاب «مراقبات» مرحوم آمیرزا جواد ملکی تبریزی، اهل تهجد و صاحب تجربه مدیریت از اول انقلاب تا دوره رهبری در دوره ریاست‌جمهوری و قبل از آن و دارای روحیه شهادت‌طلبی و فداکاری در راه اسلام و بی‌ادعائی، زهد به قدرت و زاهد به تمام معنا در برابر قدرت هستند.

 

*و مسلط بر تاریخ و جریانات تاریخی

زهد به تمام معنا در برابر قدرت به این معنا که هرگز در این میدان نبوده و نیست. موقعی که انفجار مسجد ابوذر برای ایشان پیش آمد، اولین لحظه‌ای متوجه شدند که چه اتفاقی افتاده و نمی‌توانستند صحبت کنند، با خط خود نوشتند که آیا مغز و زبانم کار خواهند کرد؟ یعنی ایشان برای فداکاری برای اسلام به فکر مغز و زبانش بود و فداکار و آماده شهادت بود و همچنان هست. ایشان با عشق به امام و شهیدان زندگی کرده است و با زندگی شهیدان و وصیت‌نامه‌های آنان مأنوس است و مانند یک شهید زنده در صحنه بروز و ظهور پیدا کرده است. ایشان هرگز چیزی برای خودش نخواست و نمی‌خواهد. تقوای مالی بسیار بالا. مواظبت از اطرافیان در زمینه تقوای مالی و امکاناتی که به لحاظ مقام ولایت دراختیار آنان هست. جریان‌شناسی، رجال‌شناسی، شخصیت‌شناسی، شناخت فراز و فرودهای انقلاب اسلامی، داشتن طرح و برنامه برای پیشبرد اسلام براساس دروسی که قبل از انقلاب در مشهد داشتند که در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» چاپ شده است. این کتاب در سال ۵۳ نوشته شده. گاهی که به بخش‌هائی از این کتاب مراجعه می‌کنم، کانّه در سال ۹۹ نوشته شده است.

 

*باهمان نظام فکری است.

بله، داشتن یک نظام فکری، جریان‌شناسی، تاریخ‌شناسی، حضور در صحنه، امتحانات سخت الهی قبل و بعد از انقلاب و پیروز شدن در این امتحانات سخت الهی. دیدن زندان، شکنجه، برخورداری از قدرت تأویل و ادبیات بلند، سخنوری، شجاعت، اقتدار در اقدام، اشراف کامل بر ابعاد گوناگون ملت ایران، قوم‌شناسی، مردم‌شناسی. کسی بهتر از ایشان ملت ایران را با شخصیت‌ها و اقوام و شاکله‌های گوناگون آن نمی‌شناسد. همه اینها دست به دست هم دادند و بسترهائی را ایجاد کردند و بحمدالله براساس تکلیفی که احساس می‌کنند، این نهضت را پیش برده‌اند.

ایشان همزمان چند نقش را ایفا می‌کنند. نقش اول، اسلام‌شناس جامع، نظریه‌پرداز بزرگ اسلامی. اگر شهید مطهری، شهید صدر، آیت‌الله جوادی آملی، آیت‌الله مصباح یزدی و… را درنظر بگیریم، نظریه‌پردازی بزرگان اسلام تئوریک بود. اما نظریه‌پردازی رهبری معطوف به اجرا و مدیریت عملی هم بود. مثلاً سیاست‌گذاری در مورد سینما و هنر، ادارات، بازار، جمعیت و در همه عرصه‌های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، امنیتی، مردمی، خدماتی و… نظریه‌پردازی‌ها و سیاست‌گذاری‌های ایشان معطوف به اجراست.

نقش دیگر رهبری نقش مرجعیت است. امروز ایشان یک مرجع طراز اول با مقلدین بسیار در جهان اسلام است و دارند کارهای مرجعیتشان را هم پیش می‌برند. نقش دیگر نقش مربی اخلاق و سلوک معنوی و روحیه توسل، خصوصاً توسل به امام زمان«عج» و داشتن برنامه سلوکی. کسانی که به دنبال اهداف بزرگ و آفاق بلند هستند، برنامه‌های سلوک معنوی، ایمانی و انقلابی رهبری را دنبال کنند.

نقش منحصر به فرد رهبری نقش حفظ انسجام ملی و اقتدار امت اسلامی است. نقش دیگر، نقش فرماندهی کل‌قوا و هدایت نیروهای مسلح در جهت تقویت اقتدار ملی و قدرت بازدارندگی در مقابل دشمنان ملت ایران است.

نقش دیگر، نقش دشمن‌شناسی است. ایشان نه تنها فریب دشمن را نمی‌خورد، بلکه نظام محاسباتی دشمن را دگرگون می‌کند و به هم می‌ریزد و برخورداری از تفکر راهبردی. همه اینها دست به دست هم داده که رهبری در طراز و قامت مدیریت انقلاب، برای جامعه‌پردازی و ایجاد بسترهای لازم برای ساخت تمدن نوین اسلامی، انقلاب را با لطف و هدایت امام زمان«عج» پیش ببرند. اشاره کردید به توسل ایشان به حضرت حجت‌بن‌الحسن«عج» در فتنه ۸۸، می‌خواهم بگویم که این برنامه همیشگی ایشان است. از آقای سیدحسن نصرالله شنیدم و این را چند جا گفته‌ام که در زمانی که دشمن در کنفرانس شرم‌الشیخ در پی خلع سلاح حزب‌الله بود، اینها آمدند و با آقا ملاقات کردند و در این دیدار به ایشان گفتند که دیگر تمام شد و می‌خواهند حزب‌الله را خلع سلاح کنند و ما چه کار کنیم؟ سیدحسن نصرالله می‌گوید، آقا تبسمی کردند و فرمودند، «نه، این‌طور نمی‌شود. شما برگردید به لبنان و به امام زمان«عج» متوسل شوید. ان‌شاءالله پیروز می‌شوید.» بعد فرمودند که گاهی در اداره کشور، کار به جائی می‌رسد که به دوستان می‌گویم بیائید برویم به جمکران، زیارت امام زمان«عج»، آل‌یاسین، نماز، توسل و با دست پر به تهران برمی‌گردیم. الحمدلله خداوند یک رهبر متوسل به امام زمان«عج» به ما عنایت کرده است. امام هم چنین روحیه ای داشت و می‌فرمود، «انتظار فجر انتظار قدرت اسلام است. این مملکت، مملکت امام زمان«عج» است.» رهبری هم ارتباط معنوی و توسلاتش به امام زمان«عج» فوق‌العاده است. خصوصاً این دعائی که ایشان به حزب‌الله هم توصیه کرده بودند. دعائی است که مرحوم آیت‌الله بهجت و مرحوم آقای کشمیری از آقای قاضی بزرگ به عنوان دعای امام زمان«عج» در مشکلات و سختی‌ها نقل می‌کردند. حضرت آقا بارها برای حل مشکلات کشور و امت اسلامی به این دعا توسل کرده‌اند، «یَا مَنْ إِذَا تضایقت الْأُمُورِ فَتَحَ لَنَا بَاباً لَمْ‏ تَذْهَبُ‏ إِلَیْهِ‏ الْأَوْهَامُ‏ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْتَحْ لأموری المتضایقه بَاباً لَمْ یَذْهَبْ إِلَیْهِ وَهْمٌ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین».(۲) و ما خدا را بر نعمت وجود حضرت آقا شاکریم و دعا می‌کنیم که خدا عمر با عزت تا ظهور حضرت به ایشان عنایت بفرماید.

 

*با تمام این ویژگی‌هائی که شما درباره رهبریِ بیش از سی‌سال حضرت آقا بیان کردید، در جلسه‌ای که نخبگان علوم انسانی به حضور ایشان رسیدند، مطلبی با این مضمون فرمودند: «به نظر من الان هم هرچه ما داریم پیش میرویم، ضرب دست امام است. ایشان آنچنان این گوی را محکم پرتاب کرده، که حالا حالاها امثال بنده باید دنبالش بدویم».(۲) یعنی پس از سی و یک سال رهبری، باز متواضعانه چنین تعبیری از امام دارند.

عرض کردم که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خط امام را زنده و در صحنه مدیریت، اجرائی و به بشریت ثابت کردند که قرن حاضر، قرن و عصر امام خمینی(ره) و عصر تجلی قدرت اهل‌بیت(ع) و ان‌شاءالله عصر ظهور امام زمان«عج» است. ایشان خود را پیرو محض حضرت امام به عنوان عبد خدا و یک مجاهد و دلیل راه می‌داند. سی و یک سال است که ایشان در روز ۱۴ خرداد درباره امام صحبت می‌کنند و هر بار هم صحبت‌هایشان متناسب با شرایط انقلاب است. ایشان خط امام را به دست گرفت و پیش برد. بعضی‌ها خودشان را در مقابل خط امام مجتهد دانستند و لذا از امام و خط امام عبور کردند و هیچ ابائی ندارند که بگویند دوره امام گذشته است!. اما آقا از همان اول فرمودند که امام خورشیدی تابناک است و این انقلاب بدون امام در هیچ جای جهان شناخته شده نیست و پای این سخن ایستادند.

 

*و سخن آخر؟

با اینکه ایشان از هر جهت الان قدرت اول است، این جمله‌ای که گفتم زاهد در قدرت، انگار که کاملاً یک انسان معمولی هستند.

*با تشکر از فرصتی که دراختیار ما قرار دادید.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. قصص الأنبیاء علیهم السلام (للراوندی)، ص: ۳۶۵

۲٫ . https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=18453