Tag Archives: فقر

30آگوست/21

آمریکا؛ سرزمینی که وحشی ماند – مروری بر پرونده بزرگ‌ترین ناقض حقوق ‌بشر در جهان

مقدمه

حقوق ‌بشر، بنیادی‌ترین حقوقی است که خداوند به‌طور ذاتی همه انسان‌ها را از آن بهره‌مند کرده است. در طول تاریخ حاکمان مستبد و ظالم از نخستین ناقضان حقوق‌ بشر بوده‌اند. امروز نیز‌ دولت ایالات متحده که خود را پرچمدار دفاع از حقوق‌ بشر معرفی می‌کند، بر اساس مدارک متعدد و شواهد فراوان یکی از بزرگ‌ترین ناقضان حقوق ‌بشر در داخل و خارج از آمریکا به شمار می‌آید. با این حال این کشور بیش از نیم قرن است که مسئله حقوق ‌بشر را به عنوان یک ابزار فشار علیه مخالفان و رقبای خود به کار می‌گیرد و آنان را به نقض حقوق‌ بشر متهم می‌سازد و بر اساس این اتهام، تحمیل فشارهای سیاسی و وضع تحریم‌های اقتصادی خود علیه کشورهای مستقل را توجیه می‌کند.

این نوشتار با ارائه شواهد و مدارک متعدد نشان می‌دهد که دولت ایالات متحده خود بزرگ‌ترین ناقض حقوق‌ بشر در داخل و خارج آمریکاست و از این جهت صلاحیت اظهار نظر در این موضوع را ندارد.

 

الف) در سطح داخلی

مسئله حقوق‌ بشر در حالی توسط دولت آمریکا به عنوان یک اهرم فشار علیه مخالفان این دولت مورد استفاده قرار می‌گیرد که شهروندان آمریکایی خود شاهد بیشترین موارد نقض حقوق ‌بشر در این کشور هستند:

 

  1. فقدان امنیت

در حالی که حفظ امنیت از طبیعی‌ترین حقوق انسان‌هاست، امروز خشونت، ترور و جنایت به بزرگ‌ترین بحران داخلی آمریکا تبدیل شده است. مطابق آمارهای وبگاه «ووکس» آمریکا از حیث فراوانی وقوع خشونت و قتل با اسلحه در رتبه اول جهان قرار دارد و این مسئله به دغدغه اصلی مردم این کشور تبدیل شده است.(۱)

در قرن نوزدهم میلادی وقتی ایالت‌های شمالی و جنوبیِ آمریکا درگیر جنگ داخلی بودند، بخش‌هایی که خارج از حکمرانیِ شمال و جنوب قرار داشتند، «غرب وحشی» نام گرفتند. در غرب وحشی «وضع طبیعی» و به‌نوعی قانون جنگل حکمفرما بود. اکنون نیز همان وضعیت در آمریکا وجود دارد. امروز «کشتار در مدارس»، یکی از شاخصه‌های زندگی آمریکایی است. به قول گزارشگر گاردین، «تیراندازی و آدمکشی در مدارس به بخشی از روحِ آمریکایی تبدیل شده است.» سالیانه ده‌ها دانش‌آموز توسط همکلاسی‌های خود به قتل می‌رسند. «لارسن» در تحقیقات خود نشان می‌دهد آنچه در مدارس رخ می‌د‌هد از کل جامعه آمریکا جدا نیست. یعنی خشونت در مدارس که هر سال بر میزان آن افزوده می‌شود، از الگوی خشونت در کل جامعه پیروی می‌کند.

بر اساس آمارهای دو مرکز «سی‌دی‌سی» و «بردی»، طی سال‌های ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ روزانه به‌طور میانگین ۳۱۰ نفر در آمریکا هدف گلوله قرار گرفته و حدود ۱۰۰ نفر از آنان کشته شده‌اند. طبق آمار منتشر شده توسط واشنگتن پست، پلیس آمریکا سالانه در حدود ۵۰ میلیون بار در فضای عمومی دچار درگیری می‌شود و هر سال به‌طور متوسط حدود ۱۰۰۰ نفر در آمریکا به ضرب گلوله نیروهای پلیس کشته می‌شوند. آمار دیگر نشان می‌دهد که روزانه ۲۱ کودک و نوجوان هدف گلوله قرار می‌گیرند. هر سال نیز به‌طور میانگین ۱۱۳ هزار و ۱۰۸ نفر هدف گلوله قرار می‌گیرند به‌طوری که یک سوم مردگان آمریکا به قتل رسیده‌اند.(۲)

همه این شواهد نشان می‌دهند که آمریکا از ناامن‌ترین کشورهای جهان است تا آنجا که «جان کوزی» استاد و پژوهشگر فلسفه می‌گوید: «رفتن به جنگ در افغانستان، برای آمریکایی‌ها کم‌خطرتر از زندگی در آمریکاست… آمریکایی‌ها نه تنها درگیر خشونت‌اند بلکه با آن تفریح می‌کنند… رومی‌ها برای دیدن جنگ و کشتار آدم‌ها به کالسیم (میدان جنگ گلادیاتورها) می‌رفتند، اما آمریکایی‌ها کافی است که از پنجره خانه‌شان به بیرون نگاه کنند (تا کشتار را ببینند)».(۳)

 

  1. تبعیض نژادی

تاریخ شکل‌گیری آمریکای جدید با تبعیض نژادی، قتل‌عام سرخپوستان و به بردگی گرفتن سیاه‌پوستان توسط آمریکایی‌های سفیدپوست همراه است. امروز رویکرد نژادپرستانه در پلیس آمریکا نهادینه شده است و آنان که ‌باید رکن اساسی حقوق شهروندی را تأمین کنند، به حقوق مردم آمریکا، به‌ویژه سیاه‌پوستان و رنگین‌پوستان تعرض می‌کنند. در آمریکا تعداد زیادی از شهروندان توسط پلیس کشته و یا مصدوم می‌شوند که در این بین سیاه‌پوستان به نسبت سهم بیشتری دارند.(۴)

در گزارش وبسایت «ادیسه» آمده است: نژادپرستی و ماهیت کنونی سیستم پلیس آمریکا به‌طور جدی به یکدیگر ارتباط دارند. تاریخچه تبعیض‌نژادی عمیقاً به سیستم پلیس و اجرای قانون وارد شده و زمینه را برای ماهیت زورگویانه کنونی پلیس به‌خصوص در هدف قرار دادن افراد سیاه‌پوست و اقلیت‌ها فراهم کرده است.(۵)

جلوه دیگری از تبعیض نژادی در جامعه آمریکا در روند مراقبت‌های بهداشتی و درمانی از دوران بارداری و بدو تولد رنگین‌پوستان مشهود است. یافته‌های تحقیقی نشان می‌دهند مرگ زنان سیاهپوست آمریکایی در دوره بارداری پنج برابر بیشتر از زنان سفید‌پوست است و نوزدانی که از مادران اقلیت‌های نژادی متولد می‌شوند، از مراقبت‌های درمانی کمتری برخوردار می‌شوند. همچنین کیفیت‌های پایین‌تر خدمات در بیمارستان‌هایی که بخش زیادی از بیماران آنها از اقلیت‌های نژادی هستند دیده می‌شود. از این رو نرخ مرگ و میر مادران و نوزادان در بیمارستان‌های مربوط به اقلیت‌ها بالاتر است.(۶)

نشانه دیگر تبعیض در دستمزد کم و آزار زیاد زنان شاغل رنگین‌پوست مشاهده می‌شود. به گفته مارتین هاکت، محقق دانشگاه هوفسترا، سیاهپوستان در بسیاری از موقعیت‌های شغلی مورد حمایت قرار نمی‌گیرند.(۷) این در حالی است که اقلیت‌های نژادی پرشمار و متنوعی در آمریکا زیست می‌کنند که در بین آنها، سیاه‌پوستان با جمعیتی بالغ بر ۴۰ میلیون نفر(۱۳ درصد جمعیت آمریکا)، بزرگ‌ترین اقلیت قومی در این کشور محسوب می‌شوند و با این حال از تبعیض و رفتارهای نابرابر در موضوعات متعدد رنج می‌برند.

 

  1. تبعیض علیه اقلیت‌های مذهبی

جلوه دیگری از نقض حقوق ‌بشر در آمریکا به تبعیض علیه اقلیت‌های مذهبی به‌ویژه مسلمانان آمریکا مربوط است. هم‌اکنون سازمان‌های مدافع حقوق ‌بشر در آمریکا از وجود بزرگ‌ترین زندان‌ها و زندانیان جهان با اکثریت مسلمان در ایالا‌ت متحده خبر می‌دهند. زندانیانی که به گفته همان سازمان‌های مدافع حقوق‌ بشر، غالباً بدون هیچ مدرک یا اتهامی بازداشت شده‌اند! در گزارشی که به‌تازگی توسط سازمان‌های مدافع حقوق ‌بشر آمریکا منتشر شده‌ است، مقامات آمریکایی متهم شده‌اند که ده‌ها مسلمان ساکن این کشور را بدون هیچ اتهام و مدرکی بازداشت کرده‌اند. در گزارش ۱۰۱ صفحه‌ای سازمان دیده‌بان حقوق ‌بشر و اتحادیه آزادی‌های مدنی آمریکا آمده است: «مسلمانان بازداشت شده بر اساس قانونی دستگیر شده‌اند که اجازه بازداشت و حبس همه شاهدانی را می‌دهد که پلیس تصور می‌کند اطلا‌عات مهمی در اختیار دارند و ممکن است به همین سبب فرار کنند.» در حالی که نیمی از این تعداد هرگز برای شهادت دادن فراخوانده نشده‌اند!

«آنجانامالوتورا» یک پژوهشگر دیده‌بان حقوق‌ بشر می‌گوید: «برخی از این مسلمانان تنها به این علت بازداشت شدند که فقط یک دربازکن با خود حمل می‌کردند و یا به همان مسجدی می‌رفتند که هواپیماربایان ۱۱سپتامبر هم می‌رفتند!» از سوی دیگر، رفتار با زندانیان مسلمان در طول مدت دستگیری و حبس بر اساس وحشیانه‌ترین رفتارهاست. روند قضایی این زندانیان پشت درهای بسته انجام گرفته و پلیس آمریکا آنان را در این مدت به زندان‌های انفرادی فرستاده یا شکنجه کرده است. به گفته ناظران عینی، بسیاری از این افراد حتی دلیل دستگیری خود را نمی‌دانند و به آنان اجازه استفاده از وکیل‌ مدافع نیز داده نمی‌شود. در برخی موارد، مسلمانان به دلیل اعتقادات دینی از کار اخراج یا دچار سایر محدودیت‌های شغلی می‌شوند. برخی بانوان مسلمان نیز از پذیرفته نشدن در مشاغل حرفه‌ای به دلیل محجبه بودن شکایت دارند. تبعیض علیه مسلمانان در آمریکا حتی در مدارس این کشور نیز اعمال می‌شود، به‌نحوی که ۵۵ درصد از دانش‌آموزان مسلمان اظهار کرده‌اند که به دلیل هویت مذهبی خود در مدارس مورد

تبعیض و تعرض قرار گرفته‌اند.

 

  1. نقض حقوق زنان و کودکان

جلوه دیگر از نقض حقوق ‌بشر در آمریکا به نقض حقوق زنان و کودکان مربوط است. بیش از نیم ‌قرن از تصویب قانون پرداخت برابر در آمریکا می‌گذرد؛ اما هنوز حقوق و دستمزد زنان آمریکایی با مردان اختلاف قابل توجهی دارد. همچنین زنان نسبت به مردان کمتر می‌توانند از لحاظ شغلی ارتقا پیدا کنند یا به سطوح مدیریتی برسند.(۸)

مورد دیگر مربوط به عدم رعایت حقوق کودکان در آمریکاست. درحالی است که همه کشورها عضو کنوانسیون حمایت از حقوق کودکان هستند، ایالات متحده تنها کشوری است که کنوانسیون حمایت از حقوق کودکان را امضا نکرده است. طی سال‌های اخیر هم دولت آمریکا برای تحقق سیاست‌های ضد مهاجرتی خود، طرح جدایی فرزندان از خانواده‌های مهاجر را اجرا کرد. تحقیقات نشریه پزشکی نیوانگنلد نشان می‌دهد که مرگ کودکان و نوجوانان یک تا ۱۹ سال در اثر شلیک گلوله، دومین عامل مرگ این رده سنی در آمریکاست.

نقض حقوق کودکان در آمریکا در حوزه فرهنگی-اجتماعی با تولید فیلم‌های مستهجن نیز مشهود است. آمریکا بیشترین محتواهای مستهجن را در دنیا تولید می‌کند که اثرات سوء آن بیش از همه بر کودکان دیده می‌شود. درآمد صنعت فیلم‌های مستهجن در آمریکا حدود ۱۵ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود که بخش قابل توجهی از این مبلغ هنگفت، از تولید محتوای مستهجن برای کودکان به دست می‌آید.

ظلم دیگر علیه این قشر به قاچاق زنان و کودکان و سوءاستفاده جنسی از آنان مربوط است که به تجارت پرسودی در آمریکا تبدیل شده است. آمریکا از جمله کشورهایی است که اقتصاد جنسی زیرزمینی فعالی دارد. هم‌اینک ایالت‌های متعددی به شکل گسترده و روزافزون به قاچاق جنسی مشغول‌اند و شمار زیادی از دختران و زنان قربانی قاچاق انسان در آمریکا توسط آژانس‌های ارائه خدمات جنسی خریداری می‌شوند.(۹)

در مورد نقض حقوق زنان همچنین می‌توان به خشونت‌های فیزیکی و روحی علیه این قشر در آمریکا اشاره کرد. سالیانه میلیون‌ها زن در ایالات متحده از خشونت‌های خانگی و یا بیرون از خانه رنج می‌برند. بررسی‌ها نشان می‌دهند که سالانه نزدیک به ۱۰۰۰ زن توسط همسران، همسران سابق و یا دوستان صمیمی خود که خارج از چهارچوب ازدواج با آنها رابطه داشته‌اند کشته می‌شوند.

بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی مرکز کنترل و پیشگیری بیماری در آمریکا، از هر پنج زن حداقل یک نفر در طول زندگی خود مورد تجاوز به عنف قرار گرفته است. همچنین در این کشور ۴۳.۶ درصد از زنان، برخی از انواع خشونت جنسی را در طول زندگی تجربه کرده‌اند. خشونت‌ها علیه زنان در آمریکا در قالب تعرضات جنسی و خانگی و نیز بهره‌برداری از زنان در فیلم‌ها و تبلیغات پورنو انجام می‌شود. طبق تحقیقات انجام شده در مؤسسه تامسون رویترز، آمریکا در بین ۱۰ کشور نخست ناامن برای زنان قرار دارد.(۱۰)

 

  1. نقض آزادی و حریم خصوصی شهروندان

دولت آمریکا به‌رغم ادعای احترام به حریم خصوصی افراد، در موارد مختلف، حقوق فردی شهروندانش را نقض می‌کند. افشاگری‌های اسنودن نشان داد اطلاعات شهروندان آمریکا به‌راحتی در اختیار سرویس‌های جاسوسی قرار می‌گیرد. فیس‌بوک با حدود دو میلیارد کاربر از جمله شرکت‌هایی است که امنیت اطلاعات کاربران را نقض می‌کند. در این کشور حقوق مطبوعات و رسانه‌ها نیز به راحتی نقض می‌شوند که در مواردی اعتراض روزنامه‌نگاران را به‌همراه داشته است.

 

  1. فقر و محرومیت

چندی پیش پروفسور فیلیپ آلستن از گزارشگران ویژه شورای حقوق ‌بشر در امور فقر شدید، به اتفاق همکارانش سری به آمریکا زد تا تأثیر معضل فقر بر مردم آمریکا را بررسی کند. نتیجه این سفر پس از گفتگو با مردم و سازمان‌ها در ایالات مختلفِ آمریکا، گزارش مفصلی بود که وی به شورای حقوق‌ بشر ارائه کرد. در بخشی از این گزارش که به‌خوبی گویای وضعیت فقر در آمریکاست آمده است: «ایالات متحده سرآمد ثروت، دانش و فناوری در جهان است، اما همزمان ۴۰میلیون نفر از شهروندانش در فقر به سر می‌برند. از این تعداد، ۱۸.۵ میلیون دچار فقر شدید هستند و ۵.۳ میلیون نیز در شرایطِ جهان سومی و فقر مطلق زندگی می‌کنند. بالاترین میزان تفاوت درآمد در کشورهای غربی متعلق به آمریکاست…‌ (این وضعیت) ایالات متحده را در میان ۲۱ کشور ثروتمند جهان، از نظر بازار کار، نرخ فقر، امنیت شغلی، نابرابری ثروت و تحرک اقتصادی (جابجایی افراد در دهک‌های اقتصادی) در جایگاه هجدهم قرار داده است».

در بخش دیگری از این گزارش آمده است: «فرصت‌های شغلی برای فقیران بسیار اندک است… ۲۱درصد از بی‌خانمانان در آمریکا را کودکان تشکیل می‌دهند… در مناطقی از آمریکا مردم از ابتدایی‌ترین خدمات دولتی در حوزه آب و فاضلاب محرومند… پاسخ آمریکا به فقر در قرن بیست‌و‌یکم،‌ مشخصاً مجازات و حبس است. کارگرانی که نمی‌توانند بدهی خود را بپردازند، کسانی که نمی‌توانند هزینه شرکت‌های خصوصی وثیقه‌گذار را بپردازند، بی‌خانمان‌ها، بیماران ذهنی، پدرانی که نمی‌توانند هزینه تأمین فرزندان‌شان را بپردازند و بسیاری دیگر همین پاسخ را دریافت می‌کنند. حبسِ دسته‌جمعی به‌عنوان راهکاری برای محو کردن معضلات اجتماعی درنظر گرفته می‌شود».(۱۱)

 

ب) در سطح بین‌المللی

نقض حقوق‌ بشر در طول دهه‌های گذشته همواره به‌عنوان یکی از راهبردهای کلیدی در سیاست ‌خارجی آمریکا به کار گرفته شده است. برخی از نمادهای این سیاست در سطح بین‌المللی عبارتند از:

 

  1. حمایت از تروریسم

دولت آمریکا مصداق کاملی از تروریسم دولتی در عرصه جهانی است. ارتکاب خونین‌ترین خشونت‌ها و حرکت‌های غیرانسانی، ویژگی‌ دایمی تاریخ ایالات ‌متحده از ابتدای تشکیل آن تا کنون بوده است. اساس آمریکا بر پایه ترور و خشونت شکل گرفته است که از جنگ جهانی دوم به بعد در نقاط مختلف جهان پدیدار شد. ورود آمریکا به جنگ جهانی با بمباران و کشتار مردم غیر نظامی در شهرهای واقع در اقمار غیر سرمایه‌داری همراه بود که صدها کشته و زخمی از مردمان غیرنظامی برجای گذاشت.

مطابق آمار منتشر شده از سوی «انستیتو بروکینگز»، ایالا‌ت متحده آمریکا از ۱۱ دی‌ماه ۱۳۲۵ تا ۱۰ دی‌ماه ۱۳۵۴ خورشیدی برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود ۲۱۵ بار به اعمال تروریستی و خشونت‌آمیز در مناطق مختلف جهان دست‌زده است.(۱۲) بعد از این تاریخ نیز می‌توان به اقداماتی نظیر مقابله با انقلا‌ب اسلا‌می مردم ایران و حمایت بی‌دریغ از رژیم ضد مردمی پهلوی، سرنگونی‌ هواپیمای مسافربری در خلیج فارس، نقش آمریکا در تجهیز و تأسیس طالبان، القاعده و…، حمله به عراق و افغانستان و کشتار ده‌ها هزار نفر از مردم بی‌گناه و… اشاره کرد. به‌گزارش صلیب سرخ، جنگ اول خلیج فارس بمباران عراق به قیمت جان بیش از ۲۰۰۰۰۰ تن از مردم غیرنظامی تمام شد. براساس همین گزارش پس از خاتمه جنگ اول خلیج فارس نیز به دلیل ابقای خودسرانه محاصره بیش از نیم ‌میلیون کودک بر اثر کمبود دارو و غذا تلف شدند.

 

  1. سلطه‌طلبی

سلطه بر جهان، رؤیای همه رؤسای ‌جمهور آمریکا از بعد از جنگ جهان دوم تا کنون بوده است. آنان همواره تلاش کرده‌اند با معرفی آمریکا به عنوان کشوری پیشرو در فرهنگ، سیاست و اقتصاد، جایگاه رهبری جهان را تصاحب کنند. از نگاه جامعه‌شناسان، ماهیت نظام‌ سرمایه‌داری غرب، اساساً با سلطه‌گری و انحصارطلبی عجین شده است. منفعت‌طلبی و سودجویی حاکم بر این نظام لیبرالیستی احساس برتری فرهنگ و تمدن غربی را نسبت به فرهنگ‌های دیگر در آنان برانگیخت. برخی با ریشه‌یابی تاریخی این نوع حس برتری‌طلبی در غرب، آن را در اندیشه سیاسی متفکران این دیار از دوران باستان یعنی از همان زمانی که ارسطو فیلسوف نامدار دوره باستان، آشکارا به انکار آزادی گروهی از انسان‌ها در قالب بردگان سیاه‌پوست پرداخت و صلاح آنان را در این پنداشت که زیردست و مطیع سفیدپوستان باشند، جستجو می‌کنند! در دوران مدرن گرچه جنبش اومانیسم با شعار آزادی و رعایت حقوق انسانی قیام کرد، اما نظام لیبرالیستی در عمل هرگز پایبند این اصول نمانده و همواره در صدد تحمیل سلطه خود بر دیگران بوده است.

 

  1. حمایت از نظام‌های دیکتاتور

بررسی دکترین سیاست خارجی آمریکا در چند دهه اخیر نشان می‌دهد که این سیاست بر پایه نفاق و مبتنی بر حمایت از رژیم‌های دست‌نشانده دیکتاتور و بی‌رحم قرار داشته است. شروع این سیاست را به‌ویژه بعد از پایان دوره انزوای آمریکا و آغاز دخالت‌های گسترده این کشور در مناطق مختلف جهان می‌توان مشاهده کرد. در منابع سیاسی آمده است که فرانکلین روزولت در سال ۱۹۳۹ درباره آناستازیو سوموزا، دیکتاتور نیکاراگوئه گفته بود: «شاید سوموزا حرامزاده باشد، اما حرامزاده خودمان است!»

در حالی که دولت‌های مستقل یا مخالف آمریکا به هر بهانه‌ای در معرض شدیدترین تبلیغات غربی قرار می‌گیرند، وحشیانه‌ترین جنایات دولت‌های وابسته به آمریکا توجیه و یا با کمترین واکنش غرب مواجه می‌شوند. از بارزترین مصادیق این سیاست منافقانه، رفتار دوگانه آمریکا در برابر نظام مستقل ایران و رژیم وابسته عربستان سعودی است. در حالی که دولت آمریکا به بهانه‌های واهی و کذب، ایران را به نقض حقوق‌ بشر، دفاع از تروریسم و عدم آزادی بیان در کشور متهم می‌کند، در برابر وحشیانه‌ترین مصادیق نقض حقوق ‌بشر دولت قبیله‌ای عربستان و محدودیت‌های شدید آزادی در آن کشور سکوت می‌کند و با حمایت‌های گسترده سیاسی و نظامی، شریک قتل ‌عام هزاران انسان بی‌دفاع در یمن می‌شود تا کارخانجات تسلیحاتی غرب سود سرشار ناشی از فروش تسلیحات به رژیم مستبد عربستان را از دست ندهند.

 

  1. اعمال تحریم‌های ظالمانه علیه کشورها

اعمال تحریم‌های ظالمانه علیه کشورهای مخالف دولت آمریکا به‌ویژه جمهوری اسلامی ایران همواره یکی از ابزارهای ضد حقوق‌ بشری آمریکا در جهان بوده است. این تحریم‌ها در سال‌های اخیر حتی اقلام بهداشتی مرتبط با ویروس کووید۱۹ را نیز شامل شده است.

 

نتیجه‌گیری

آمریکای امروز نماد یک نظام امپریالیستی و نژادپرست است که با پای گذاردن بر روی خواست و اراده ملل و جوامع مستقل، حق‌طلب و آزادی‌خواه، حقوق ملت‌ها را نادیده گرفته و راه تنفس مردم جهان حتی ملت خویش را مسدود کرده است. اکنون به‌راستی باید دید بشریتی که این مدعیان به دفاع از آن دم می‌زنند، از چه جنسی است؟ مسلماً این بشر از جنس انسان‌هایی نیست که خود را متعهد به اصول اخلا‌قی و قواعد الهی و مستقل از فرهنگ غربی می‌دانند. بشریتی که این مدعیان، از دفاع از حقوق او دم می‌زنند، یا «بشر غربی» است و یا «شیفتگان فرهنگ غرب». و این یعنی همان حقوق ‌بشر به روایت غرب که عملاً سرابی بیش نیست.

 

 

پی‌نوشت

  1. حمیدمولا‌نا، آمریکا و فاجعه‌جهانی، ص۱۴۱-۱۳۵٫
  2. https://www.mashreghnews.ir/news/970642
  3. https://www.mashreghnews.ir/news/972264
  4. https://www.mashreghnews.ir/news/1000280F
  5. https://www.mashreghnews.ir/news/906718
  6. https://www.mashreghnews.ir/news/979557
  7. https://www.mashreghnews.ir/news/1017844
  8. https://www.mashreghnews.ir/news/9849167
  9. https://www.mashreghnews.ir/news/935613
  10. https://www.mashreghnews.ir/news/921544
  11. https://digitallibrary.un.org/record/1629536

۱۲٫ ر.ک: عبدالرحمن دیلیپاک، تروریسم، تهران، سازمان تبلیغات اسلا‌می، ۱۳۶۸ش.

29آوریل/21

فردای فرهنگ، چشم انتظار امروز

نباید در انتظار آینده نشست و آنگاه که از راه فرا رسید، تازه به فکر افتاد و چاره‌جویی و طرح‌ریزی کرد، بلکه باید پیش از آنکه آفتاب فردا طلوع کند، به مسائل و چالش‌هایش اندیشید و راه‌حل‌ها و راهکارهای آماده را فراهم کرد. در متن واقعه، به چاره اندیشیدن دشوار است؛ پس باید پیش از فرارسیدن آن، حدس زد و پیش‌بینی کرد و گزینه‌های پیش رو را از نظر گذراند.

از این‌رو، اینکه رهبر معظم انقلاب تأکید کردند که جوانان مؤمن انقلابی باید برای استقرار دولت جوان حزب‌اللهی زمینه‌سازی کنند، برنامه اولیه و ابتدایی است. در مرحله بعد باید از امروز درباره فهرست و مضمون سیاست‌هایی هم که این دولت در پیش خواهد گرفت، اندیشید و چاره‌جویی کرد. از آن جمله، مسئله بنیادین و دیرینه فرهنگ است که در همه دولت، مظلوم و مهجور بوده و اغلب به حاشیه رانده شده است. باید دید که اکنون با کدام‌یک از مسائل و چالش‌های فرهنگی روبرو هستیم و هریک از آنها در چه وضعیتی قرار دارند و با توجه به امکانات‌ چه می‌توان کرد؟ فرهنگ در پاره‌ای از بخش‌ها و ساحت‌ها به‌راستی به مسئله تبدیل شده و گره‌های فروبسته فراوانی دارد.

در این مجال مختصر به برخی از این مسائل راهبردی و حیاتی می‌پردازیم و اندکی درباره آنها توضیح می‌دهیم.

 

۱ . مسئله بی‌اهتمامی و کج‌اندیشی دولتی نسبت به فرهنگ

از دهه‌های گذشته تا کنون، همواره تکالیف فرهنگی دولت‌ها یکی از مباحث مناقشه‌برانگیز بوده است. با وجود اینکه‌ اصل و اساس گفتمان انقلاب اسلامی و اندیشه فرهنگی امام خمینی حاوی دلالت‌های روشنی درباره تکالیف فرهنگی دولت اسلامی است و دولت‌ها باید در همان چهارچوب حرکت می‌کردند و در بدیهیات و مسلمات انقلاب، تردید و تشکیک روا نمی‌داشتند، اما در عمل، حجم انبوهی از ظرفیت‌ها و گفتگوها صرف این موضوع شده و جدال‌ها و مناقشه‌ها همچنان ادامه دارند. واقعیت این است که آن دسته از نیروهای سیاسی که به قدرت دولتی دست یافتند و زمام امور را در دست گرفتند، از فرهنگ به‌عنوان ابزاری در جهت بازی‌های انتخاباتی و سیاسی خویش بهره گرفتند و هیچ‌گاه فرهنگ را بر صدر ننشاندند و پدیدآوردن گشایش‌های فرهنگی را وظیفه تمایزبخش خویش قلمداد نکردند.

از این روی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همواره از این منظر به دولت‌ها انتقاد داشته‌اند. این انتقادها یا برخاسته از بی‌اهتمامی دولت‌ها به فرهنگ‌ و یا ناشی از کج‌اندیشی‌ها و کج‌روی‌های آنها در عرصه فرهنگ بوده‌اند. از لحاظ نظری، هنوز مناسبات دولت اسلامی با فرهنگ حل نشده است.

این ذهنیت حتی در سطوح عالی قوای سه‌گانه هم دیده می‌شود، در حالی‌ که کسانی‌که در این لایه قرار می‌گیرند، علی‌القاعده می‌بایست به مؤلفه‌های اساسی و زیربنایی خط فرهنگی انقلاب، معتقد و متعهد باشند. اگر مدیران و کارگزاران عالی دولت اسلامی تفکر فرهنگی انقلاب را باور نداشته باشند جامعه و اوضاع فرهنگی آن دستخوش تضادها و کشمکش‌ها خواهد بود.

باید چاره‌ای اندیشید که قطعیات و بینات فرهنگی انقلاب، خط قرمز شمرده شوند و این‌گونه نباشد که هر کسی با تکیه بر آرای مردم بتواند سرکشی کند و مسیرهای متفاوت و معارضی را در پیش بگیرد. در غیر این ‌صورت، استحکام و ثبات فرهنگی جامعه، همواره در معرض تنش و تزلزل قرار خواهد گرفت و انجام هیچ برنامه فرهنگی بلندمدت و پایداری ممکن نخواهد بود.

 

۲ . مسئله رهاشدگی و  افسارگسیختگی فضای مجازی

امروز از هر سو به مسائل فرهنگی می‌نگریم، با فضای مجازی روبرو می‌شویم، به‌طوری ‌که فضای مجازی نسبت به مسائل فرهنگی، هم نقش زمینه و بستر را بازی می‌کند و هم خود به ‌صورت مستقل در حکم یک مسئله فرهنگی است. معضل بودن فضای مجازی، همچنان در حال تشدید و گسترش است و همانند یک ریشه اصلی، فروع‌ و شاخه‌های گوناگونی را شامل می‌شود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در طول دهه‌های گذشته همواره نسبت به این مسئله، حساس و دغدغه‌مند بوده و آن را مسئله‌ای بنیادین و زیربنایی قلمداد کرده‌اند. از سوی ‌دیگر، ایشان درباره نحوه مواجهه با آن نیز راه‌حل‌هایی را پیشنهاد کرده‌اند، از جمله راه‌اندازی شبکه ملی اطلاعات، حمایت از پیام‌رسان‌های داخلی، تولید محتوای فاخر و بومی در فضای مجازی، مقابله جدی و قاطع با روند تخریب‌گری فرهنگی در فضای مجازی و ایجاد بازدارندگی و… در این ‌میان، راه‌اندازی شبکه ملی اطلاعات، کاری اساسی و تعیین‌کننده است که می‌تواند نقص‌های دیگر را تا حد زیادی برطرف کند، با این‌ حال تا کنون به آن اهتمام نشده است. نیروهای تکنوکراتی که در دولت حاکم هستند، راه‌اندازی شبکه ملی اطلاعات را خویش‌تحریمی ارتباطی معرفی کرده‌اند.

به ‌این ‌ترتیب، نوعی بدبینی اجتماعی نسبت به شبکه ملی اطلاعات در جامعه پدید آورده و در طول سال‌های گذشته، مردم را از چشیدن طعم یک تجربه شیرین و دلنشین از ارتباطات و تعاملات مجازی داخلی، محروم کرده‌اند. تنها سیاست به‌کار گرفته شده در طی این سال‌ها اجرای برنامه انسداد بخش‌هائی از فضای مجازی در مواقعی است که جامعه از لحاظ سیاسی، دچار بحران و تشنج می‌شود، اما با عادی‌شدن اوضاع، دوباره رویه قبلی ادامه پیدا می‌کند.

بنابراین یک عقل آینده‌نگر و راهبردی بر عرصه تدبیر فضای مجازی حاکم نبوده و سیاست‌ها، تابع سلیقه‌ها و گرایش‌های سیاسی منفعت‌جویانه بوده‌اند. در دوره تاریخی جدید، باید به‌گونه‌ای سیاست‌گذاری و اقدام کرد که توده‌های مردم، فضای مجازی بومی و داخلی را ترجیح بدهند و  فرآیند مهاجرت به قلمروی بومی به‌صورت خودجوش شکل بگیرد. شبکه ملی اطلاعات و پیام‌رسان‌های داخلی باید به‌گونه‌ای طراحی شوند که محرک‌هایی چون سرعت بیشتر و هزینه کمتر نقش تسهیل‌کننده را ایفا کنند.

 

۳ . غفلت از استقرار سبک زندگی اسلامی و ایرانی

با وجود همه فضیلت‌ها و ارزش‌هایی که بر جامعه ایران حاکم است، در سبک زندگی ما اشکالات و کاستی‌های غیرقابل انکاری وجود دارند. نخستین بار که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به موضوع سبک زندگی اشاره کردند، از مواردی نام بردند که همگی ناظر به عیب‌های موجود در سبک زندگی بودند. این مسئله از آن زمان تا کنون دستمایه مطالعات نظری و تجربی قرار گرفته و کسانی کوشیده‌اند با گره‌گشایی، جامعه را به افق‌های مطلوب فرهنگ اسلامی و انقلابی نزدیک کنند. خوشبختانه‌ این کوشش‌های متنوع بی‌تأثیر نبوده‌اند‌ و  خلقیات و رفتارهای فرهنگی تا حدی اصلاح و بازسازی شده و جامعه به مرحله خودآگاهی انتقادی و آسیب‌شناسانه نسبت به وضعیت فرهنگی موجود رسیده و حرکت‌‌ها و تحولات بزرگی در جامعه رقم خورده‌اند.

 

۴ . کم‌عملی در تولید فرهنگی نوآورانه و قوی

هرچند ما در برابر یک جبهه فرهنگی بسیار گسترده و متراکم قرار داریم که با تکیه بر ثروت و قدرت، هزاران محصول فرهنگی تولید می‌کند و تا حد زیادی عرصه فرهنگ را در گستره جهانی به تصرف خود درآورده است، با این‌حال ما نیز فرصت‌ها و امکانا‌ت خوبی را در اختیار داریم و می‌توانیم با وجود انبوه فرآورده‌های فرهنگی جبهه جریان معارض و بیگانه، مخاطب ایرانی را در کنار خود نگه داریم.

این امر تنها از طریق تولیدات فرهنگی نوآورانه و قوی میسر است. محصولات فرهنگی ما باید بتوانند در بازار رقابتی و بی‌رحم امروز گوی سبقت را از دیگران بربایند و برای مخاطب ایرانی جذاب و گیرا باشند. ما می‌توانیم با تولید و بازتولید محصولات فرهنگی دینی و بومی قوی و فاخر، ذائقه فرهنگی مخاطب را نیز تغییر دهیم و آن را هرچه بیشتر به معیارهای اسلامی و انقلابی نزدیک سازیم.

۵ . بی‌تکیه‌گاهی نیروها و جریان‌های فرهنگی خودجوش

در یک دهه اخیر، موج محسوسی از  نیروها و جریان‌های فرهنگی خودجوش شکل گرفته‌ است که در متن جامعه و متناسب با نیازها و خواسته‌های فرهنگی مردم فعالیت می‌کند. این فکر که باید نیروهای مردمی را در عرصه فرهنگی بازسازی کرد و به ‌کار گرفت، برخاسته از نظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است. ایشان معتقدند که حتی اگر دولت هم به تکالیف فرهنگی خود عمل کند و اهمال نورزد، باز هم مسئولیت از نیروهای جوان مؤمن انقلابی سلب نمی‌شود، بلکه عرصه فرهنگی به‌قدری اندازه گسترده و پردامنه است که با امکانات‌ و فاعلیت‌‌ مستقیم دولت تناسب ندارد. پس باید نیروهای خودجوش مردمی را به‌ کار گرفت.  همچنین ضرورت حضور مردم در صحنه جنگ نرم و تقابل با تهاجم فرهنگی امری بدیهی و دلیل دیگری بر این راهبرد رهبری است. همچنانکه در دفاع مقدس از ظرفیت و استعداد نیروهای مردمی استفاده شد و بسیج مردمی شکل گرفت، در جنگ فرهنگی نیز باید امکانا‌ت و قابلیت‌های مردمی به‌ کار گرفته شوند. دولت اسلامی نباید به شکلی متمرکز و انحصارطلبانه، بر تمام عرصه‌های فرهنگی حکم براند و جایی برای تلاش‌های فرهنگی نیروهای خودجوش مردمی باقی نگذارد. از سوی دیگر این نیروها و جریانات‌ فرهنگی، نباید بی‌پشتوانه و بی‌تکیه‌گاه یله شوند و از حمایت‌های دولتی و رسمی بی‌نصیب بمانند.

 

۶ . فقدان شاخص‌برای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت فرهنگی

در گستره جهانی، مبنای داوری درباره فرهنگ و سیاست‌های فرهنگی دولت‌ها، برنامه توسعه فرهنگی است که اساساً ماهیتی تجددی دارد و بیشتر شاخص‌های آن بر مبنای تفکر غربی طراحی و به‌عنوان شاخص‌های جهانی، به دیگران تحمیل شده‌اند. انقلاب اسلامی که به‌طور بنیادین و ساختاری، خارج از قلمروی تجدد غربی و افق تاریخی آن به ‌سر می‌برد و می‌خواهد عالم و آدم دیگری را پدید آورد، هرگز نمی‌تواند تسلیم چنین نقشه‌ها و سندها و شاخص‌هایی بشود و آنها را در دستور کار خویش قرار دهد.

در سال‌های اخیر رهبر معظم انقلاب نسبت به اجرای پنهانی سند آموزشی ۲۰۳۰ که بخشی از سند توسعه پایدار است، واکنش‌ بسیار تند و شدیدی نشان دادند و آن را برنتافتند. ما باید در مقابل تحمیل‌ الگوها و شاخص‌هایی که ماهیت سکولار دارند، در پی الگوسازی و شاخص‌پردازی موازی و بدیل بر مبنای تفکر انقلاب اسلامی باشیم. اسنادی چون سند دانشگاه اسلامی، سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش، سند مهندسی فرهنگی و… در چهارچوب چنین ضرورت‌ها و اقتضائاتی تهیه شدند. با این ‌حال چون این سندها، اولین تجربه‌های ما در سندنگاری فرهنگی هستند و زمان زیادی هم بر آنها گذشته است، باید مورد بازنگری قرار گیرند.

از سوی‌ دیگر، نسخه پیش‌نویس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت که چند سال پیش با بخشی فرهنگی ارائه شد؛ نیاز به بازنویسی و تجدیدنظر جدی دارد. نسخه فعلی این سند چندان قابل ‌دفاع نیست و ضعف‌ها و کاستی‌های فراوانی دارد. از این ‌رو باید به‌ شکلی جدی مورد بازبینی قرار بگیرد. حتی شاید لازم باشد که سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت فرهنگی، به‌ صورت مستقل و مجزا نگاشته و ارائه شود که این خود نشانه اهمیت امر فرهنگ است.

نکته بسیار تعیین‌کننده و اساسی، تعیین و تعریف شاخص‌‌های مشخص و صریح مبتنی بر نظریه الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، با توجه به تفاوت‌های فرهنگی است. به ‌عبارت ‌دیگر، در کنار تبیین صریح و شفاف نظریه توسعه فرهنگی، نظریه پیشرفت فرهنگی نیز باید به شکلی دقیق تبیین و مرزبندی شود.

 

  1. بی‌توجهی به ظرفیت فرهنگی برای علاج آسیب‌های اجتماعی

هر چند آسیب‌های اجتماعی مسئله‌ای کلان و عام‌تر و کلی‌تر از مسائل فرهنگی هستند، اما آسیب‌های اجتماعی در درون خود، آسیب‌های فرهنگی را نیز پرورش می‌دهند و تقویت می‌کنند. از طرفی می‌توان آسیب‌های اجتماعی غیرفرهنگی را از طریق سازوکارها و روش‌های فرهنگی برطرف کرد. بنابراین، آسیب‌های اجتماعی از دو جهت با فرهنگ مرتبط هستند: یکی از جهت مضمون و محتوا که تداخل و همپوشانی دارند و دیگری از جهت چگونگی و روش که یکی در خدمت دیگری قرار می‌گیرد. با این ‌حال، تأملات خاص و جدی در باره مناسبات این دو با یکدیگر صورت نگرفته‌ و در حال حاضر نقشه‌ها و طراحی‌های مشخص و عمومی درباره اضلاع فرهنگی آسیب‌های اجتماعی و نحوه مواجهه فرهنگی با آنها وجود ندارد. به ‌این ‌ترتیب، باید در این‌باره نیز چاره‌اندیشی کرد و رویکردی نو و خلاقانه ساخت ‌و ‌پرداخت و در متن آن، از امکانات‌ و استعدادهای درونی فرهنگ برای مهار و تقلیل آسیب‌های اجتماعی استفاده کرد.

 

۸ . کژکارکردهای فرهنگی ناشی از کندی در روند تولید علوم انسانی اسلامی

اگرچه علوم انسانی اسلامی از سنخ علم است و علم نیز با فرهنگ تفاوت‌هایی دارد، اما از آنجا که علوم انسانی با عالم ارزش‌ها و فرهنگ، تماس و ارتباط جدی دارند و از آنها اثر می‌پذیرند و بر آنها تأثیر می‌گذارند، باید دست‌کم بخشی از آن را چون مسئله‌ای فرهنگی دید و تفسیر کرد. بر این ‌اساس در اینجا از تولید علوم انسانی اسلامی نیز سخن به میان آمده است. با وجود اینکه اندکی بعد از انقلاب اسلامی و در جریان انقلاب فرهنگی، نزاع با علوم انسانی تجددی آشکار شد و شخص امام در برابر آن موضع‌گیری کردند، اما در طول سال‌های گذشته، حرکت ما در راستای تولید علوم انسانی اسلامی، چندان قوی و مطلوب نبوده است و از تمام امکانا‌ت و ظرفیت‌ها در راستای آن بهره نگرفته‌ایم. البته در آغاز برنامه انقلاب فرهنگی، مسئله علوم انسانی به صورتی جدی و بنیادی مطرح شد و به مدت دو سال برخی از کارهای نظری و معرفتی هم انجام شدند، اما در سال‌های بعد، این حرکت رو به سستی نهاد و این موضوع تا حد زیادی به حاشیه رفت.

سرانجام در سال ۸۸  رهبر معظم انقلاب در باره خطرناک بودن وجود حدود دو و نیم میلیون دانشجوی علوم انسانی هشدار دادند، زیرا متناسب با این جمعیت، نه متون علمی کافی در اختیار ماست و نه استاد دینی‌اندیش تربیت کرده‌ایم. پس از این هشدار بود که شورای تحول و ارتقای علوم انسانی اسلامی در شورای‌عالی انقلاب فرهنگی راه‌اندازی شد تا با بازبینی سرفصل‌های آموزشی و تولید متون‌ درسی و علمی مناسب برای علوم انسانی به آثار موجه و منطقی در این زمینه دست یابیم و معضل علوم انسانی تخفیف پیدا کند.

البته برخی از نیروهای فکری جبهه انقلاب، به‌صورت غیررسمی به این کارزار بزرگ وارد شده و نشست‌هائی را برگزار و نشریه‌ها و مقاله‌ها و کتاب‌هائی را تدوین و نقدهایی ارائه کرده بودند. با این ‌حال حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۹۲ در حکمی خطاب به شورای‌عالی انقلاب فرهنگی تصریح کردند که تلاش در زمینه علوم انسانی اسلامی هنوز به نتیجه مطلوب نرسیده و باید بازنگری و برنامه‌ریزی جدیدی صورت بگیرد. این سخن‌ نشانه امری تحول‌خواهانه و معطوف به عبور از گذشته و طراحی و تعریف منطق‌های نوین برای حل این مسئله و در عین حال متضمن نوعی انتقاد و نارضایتی از راه پیموده شده بود.

ایشان در سال ۹۳ نیز در جریان دیدار با اعضای شورای‌عالی انقلاب فرهنگی تأکید کردند که اساسی‌ترین اقدام در زمینه تولید علوم انسانی اسلامی، تعریف و تدوین مبانی فلسفی تحول در این علوم است. از آن تاریخ تا کنون با استقرار نیروهای تکنوکرات در قدرت سیاسی، حرکت این جریان کند بوده، نه کاملاً متوقف شده و نه پیشروی درخور توجهی داشته است. از سوی ‌دیگر، خود شورای تحول و ارتقای علوم انسانی هم از کاستی‌ها و نقص‌هائی رنج می‌برد.

بنابراین همچنان در این زمینه با چندین گره ناگشوده روبرو هستیم که گشوده شدن آنها نیازمند اراده‌های قوی و انقلابی هستند تا با تدارک تسهیلات‌ ساختاری و حمایت قاطع و باور راسخ، فعالیت در این زمینه از حالت رخوت و سستی خارج شود و جهش علمی لازم رقم بخورد. همان ‌طورکه در قلمروی علوم طبیعی و فنی، مساعدت‌ها و همراهی‌های ساختاری موجب شدند تا عقب‌ماندگی‌های فراوان و شکاف‌های عمیق، با استفاده از راه‌های میان‌بُر برطرف شوند، در اینجا نیز اگر نیروهای قوی و انقلابی متولی کار شوند، رویدادهای خیره‌کننده و شگفت‌انگیزی روی خواهند داد.

نیروهای حاکمیتی همچنان از تبعات فرهنگی بسیار گسترده آموزش علوم انسانی غربی در دانشگاه‌ها بی‌خبر یا به آنها بی‌اعتنا هستند و تهدیدات جریان تثبیت‌ شده بازتولید علوم انسانی غربی در دانشگاه‌ها را جدی نمی‌گیرند؛ در حالی‌که نگرش غرب به علوم انسانی، دگرگونی‌های عمیقی را در نگرش‌ها و جهان‌بینی افراد موجب می‌شوند و ما را در مرداب تجدد فرو می‌برند. چنانچه این اراده در درون ساختار رسمی شکل بگیرد، نیروهای سکولار دانشگاهی و حوزوی تضعیف خواهند شد و در مقام بازدارندگی و مانع‌تراشی، به حاشیه خواهند رفت.

 

۹ . ستیزه‌ آشکار با شعائر و نمودهای دینی

در سال‌های اخیر و در قالب یک روند هدایت ‌شده و دارای اتاق فرمان در آن سوی مرزها، ناهماهنگی آگاهانه و ستیزه‌جویانه‌ای با شعائر و نمودهای دینی شکل گرفته و یا پُررنگ شده است. از آن جمله می‌توان به پارتی‌های شبانه، ازدواج‌های سفید، مدلینگ در فضای مجازی، سگ‌گردانی، کشف حجاب و…. اشاره کرد. بیش از همه، کشف حجاب نگاه‌ها و ذهن‌ها را به خود متوجه کرده است. مواضع ساختارشکنانه و لیبرالیستی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۶ از یک ‌سو و خط‌دهی برخی از نیروهای سیاسی در رسانه‌های فارسی‌زبان وابسته به بیگانگان موجب شدند که موضوع ساختگی حجاب اجباری مطرح شود.

متأسفانه مسئله حجاب در دهه‌های گذشته، همواره گرفتار سیاست‌ها و نگرش‌های غلطی بوده است که آسیب‌های جدی به این مسئله زده و آن را زخمی و ناسور کرده‌اند.

از این ‌رو باید گفت که مسئله حجاب و پوشش به یک مسئله فرهنگی پیچیده و چندضلعی تبدیل شده و با وجود دغدغه‌های فراوان در مورد آن، پیشرفتی نداشته است.

 

۱۰ . فقر عمومی در سواد رسانه‌ای

سواد رسانه‌ای در نگاه نخست، ساده و ابتدایی به نظر می‌رسد، اما در واقع اهمیت فراوانی دارد و ساحت‌ها و عرصه‌های مختلف زندگی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. سواد رسانه‌ای یعنی اینکه مخاطب رسانه بتواند پیام‌ها و مضمون‌های ارائه‌شده از رسانه‌ها را فارغ از القائات آشکار و پنهان آنها تجزیه ‌و تحلیل کند و خود به شکلی مستقل و غیراحساسی، دست به انتخاب و گزینش بزند و حق را از باطل و صدق را از کذب تشخیص بدهد. اگر مخاطب رسانه‌های جدید، منفعل و مرعوب و مسخر باشد، رسانه‌ها او را به سمت‌ و ‌سویی که خود می‌خواهند می‌کشانند و جامعه را گرفتار تلاطم‌ها و نوسان‌های مخرب خواهند کرد. حال ‌آنکه اگر افراد جامعه، تحلیل مستقل و تشخیص متمایزی داشته باشند و بتوانند به‌عنوان مخاطبی فعال و صاحب اندیشه و فکر با  رسانه مواجه شوند و منطق گزینش آگاهانه و هوشیارانه را در پیش بگیرند، این قبیل خطرها و تهدیدها، دفع خواهند شد. تجربه تاریخی انقلاب اسلامی نشان می‌دهد که جبهه دشمن، همواره از شگردها و خدعه‌های رسانه‌ای برای پیشبرد نقشه‌های خود استفاده کرده و عده‌ای از مردم نیز به دلیل فقر در سواد رسانه‌ای، گرفتار القائاتی شده‌اند که هرگز ریشه در واقعیت نداشته‌اند.

فتنه‌های سال ۷۸ و ۸۸ و برخی از تلاطم‌ها و تنش‌های انتخاباتی ریشه در همین مسئله داشتند. به فرمایش حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، اگر جریان تحریف، مؤثر نیفتد، کاری از جریان تحریم ساخته نیست. این تحلیل نشان می‌دهد که کسانی در داخل و خارج می‌کوشند با وارونه نمایی و تحریف‌، ذهن مردم را دستخوش نوسان و کج‌فهمی کنند و بدین طریق، بر تصمیمات‌ و انتخاب‌های سیاسی آنها اثر بگذارند.

تحریف در ذات خود به سواد رسانه‌ای ارتباط دارد و لذا مقابله با آن نیز منوط به سواد رسانه‌ای است. از آنجا که جهان امروز جهان رسانه‌هاست و به ‌هیچ ‌روی نمی‌توان رسانه‌ها‌ را از زندگی روزمره حذف کرد و یا آنها را به حاشیه راند و از آنجا که مرزها و حریم‌ها تاحدود زیادی درهم ‌شکسته شده‌اند و دسترسی به ارتباطات و اطلاعات، بسیار آسان شده است، چاره‌ای جز تقویت سواد رسانه‌ای نیست، زیرا در غیر این ‌صورت، ذهن مردم از آن سوی مرزها و توسط قدرت‌های بیگانه، مهندسی و هدایت خواهد شد و بر جامعه ما همان خواهد گذشت که آنها می‌خواهند.