Tag Archives: اروپا

29دسامبر/21

از میان خبرهــا

اعتراف بی‌سابقۀ عضو ارشد شورای آتلانتیک درخصوص ایران در مقابل مقام رژیم صهیونیستی!

صحبت‌ شما در مورد ایران پررویی است، دست کم ۹۰ کلاهک هسته‌ای دارید!

 خانم «باربارا اسلاوین» عضو ارشد شورای آتلانتیک، در برنامه تلوزیونی «شبکه آی ۲۴، رژیم صهیونیستی، خطاب به دنی دانون فرومر سفیر سابق رژیم صهیونیستی در سازمان ملل، که ضمن اعتراف به قدرت‌مندتر شدن ایران و حضور مقتدرانه‌تر در مذاکرات وین، با وجود تداوم تهدید موجودیت اسرائیل، ابراز نگرانی و خواستار مقابله جدی در مقابل با ایران شد؛ گفت: «دولت ترامپ با اصرار شدید دولت نتانیاهو از توافق هسته‌ای خارج شد. ایران کاملاً به توافق پایبند بود. این یک‌جور پررویی است که حالا اینطور بحث می‌کنید! همه می‌دانیم شما ۹۰ کلاهک هسته‌ای در اختیار دارید. تهدید اصلی ایران تهدید هسته‌ای نیست تهدید واقعی از سوی گروه‌هایی مانند حزب‌الله، حماس و غیره است. فکر نمی‌کنم تا زمانی که اسرائیل به سیاست کنونی خود در رابطه با فلسطین ادامه دهد. آن گروه‌ها مخالفت خود با اسرائیل را کنار بگذارند.»

https://azarfarda.ir/i/799427

 

 

 

 

اعتراف و وحشت صهیونیست‌ها از پیشرفت و قدرت ایران

نفتالی بنت نخست وزیر رژیم صهیونیستی طی سخنرانی در کنفرانس امنیتی گفت: منابع مالی و فناوری پنهان و آشکاری که اسرائیل برای مقابله با تهدید ایرانیان سرمایه‌گذاری کرده هنگفت است. از فاصلۀ میان شعار و عمل شگفت‌زده شده‌ام! ما اعلام میکردیم که “ایران هرگز به قدرت هسته‌ تبدیل نخواهد شد” اما برنامه هسته‌ای‌ ایران بسیار پیشرفت کرده است و ماشین‌آلات غنی‌سازی آنها فراوان‌تر و گسترده‌تر از هر زمان دیگری است. علاوه بر این در کنار این پیشرفت‌ها مصرانه و پیوسته با حلقه‌هایی از شبهه نظامیان و راکت‌ها در همه‌نوعش اسرائیل را محاصره کرده است. از شمال شرق، شبهه نظامیان شیعه در سوریه، حزب‌الله از شمال و حماس و جهاد اسلامی از جنوب. در حالیکه خود با امنیت در تهران نشسته‌اند! آنها از مدت‌ها پیش، ما را آزار می‌دهند، منابع ما را هدر می‌دهند و به ما آسیب زده‌اند. بدون اینکه حتی خانه‌هایشان را ترک کنند!

https://www.yjc.news/fa/news/7975686

  

زندگی نرمال در مهد فرهنگ اروپا!

قتل ۱۳۰ زن فرانسوی توسط شریک زندگی صرفاً در سال ۲۰۱۹!

یکی از معضلات زنان فرانسوی، مسئله “خشونت خانگی” است؛ کشته‌های این خشونت هر سال در فرانسه نسبت به سال قبل در حال افزایش است به گونه‌ای که از ابتدای سال جاری میلادی تاکنون بیش از ۱۳۰ زن در فرانسه به دلیل این نوع خشونت‌ها، کشته شده‌اند! این زنان توسط شریک زندگی خود به بهانه‌های کوچک کشته شدند. هرساله تجمعاتی در اعتراض به شرایط موجود برگزار می‌گردد.

خشونت بر علیه زنان در فرانسه یکی از معضلات مهم این کشور به شمار می‌رود؛ خشونت‌هایی از قبیل خشونت خانگی، آزار و اذیت‌های جنسی و تبعیض جنسیتی از این قبیل معضلات مهم در فرانسه به شمار می‌آیند. فرانسه دارای بالاترین میزان خشونت خانگی در اروپا است.

https://www.tasnimnews.com/fa/news/2124986

 

 زندگی در کشورهای ثروتمند و مدعیان سینه‌چاک حقوق بشر!

رشد ۱۶۵ درصدی تعداد بیخانمانها در لندن!

روزنامه انگلیسی «ایندیپندنت» گزارش داد بر اساس آخرین آمار گزارش داده، بی‌خانمانی در شهر لندن در حال نزدیک شدن به بی‌سابقه‌ترین سطح است.

هم اکنون ۳۲۰ هزار نفر افراد بی‌خانمان در خیابان‌های انگلیس شب را سپری می‌کنند و ماهانه در حدود هزار نفر بی‌خانمان می‌شوند.
آمارهای رسمی نشان می‌دهد شمار افراد کارتن خواب از سال ۲۰۱۰، ۱۶۵ درصد رشد صعودی پیدا کرده است. این در حالی است که انجمن‌های خیریه میگویند که آمار و ارقام واقعی بی‌خانمان‌های این کشور بسیار بالاتر از آمار اعلام شده است.

https://www.mashreghnews.ir/news/973553

 

 سناتور آمریکایی: ۴۰ هزار کهنه سرباز آمریکایی بی خانمان هستند

کوری بوش، عضو دموکرات مجلس نمایندگان آمریکا در پیام توئیتری خود نوشت: از ۱۱ سپتامبر به بعد، بیش از ۳۰ هزار نظامی (از جنگ برگشته) بر اثر خودکشی جان خود را از دست داده‌اند و ۴۰  هزار کهنه سرباز بی‌خانمان هستند و شب را در خیابان سپری می‌کنند!.

https://www.iribnews.ir/fa/new/3274490

30آگوست/21

جنایت علیه بشریت – بررسی تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا و اروپا علیه جمهوری اسلامی ایران

۱٫موضوع تحریم اشخاص حقیقی و حقوقی در حقوق بین‌الملل پدیده‌ای نوظهوری است. در زبان انگلیسی برای تحریم چند واژه وجود دارند که مهم‌تر از همه واژه sanction با چند معناست. یک معنای آن تحریم و دیگری به معنای ضمانت اجراست. در حوزه بحث ما این دو معنا بیشتر کاربرد دارند. تحریم اقدام علیه دولت دیگر به منظور الزام او به انجام تعهدات بین‌المللی‌ است. به عبارت دیگر وقتی دولتی یکی از تعهدات بین‌المللی‌اش را در برابر کشورهای دیگر نقض می‌کند و آنها از این اقدام  متضرر ‌می‌شوند، آن دولت را تحریم می‌کنند. ممکن است تحریم در قبال تهدید صلح و امنیت جهانی باشد که البته در این مورد باید شورای امنیت تصمیم بگیرد.

در هر حال اگر شورای امنیت یا دولتی، دولت دیگری را تحریم کنند، کشور متضرر در ابتدا باید از تمام راه‌های موجود در حقوق بین‌الملل استفاده کرده باشد و کشورها نمی‌توانند بدون طی این مقدمات، کشور دیگری را تحریم کنند. اصل برابری دولت‌ها در حقوق بین‌الملل، یک اصل مسلم و شناخته شده است که طبق آن حاکمیت دولت‌ها برابر شمرده شده‌اند، لذا یک دولت نمی‌تواند دولت دیگری را تحریم و بر دولتی دیگر اعمال محدودیت یا دولتی را به واسطه نقض تعهد، از حقوق خودش محروم کند. اصل مصونیت دولت‌ها نیز بیانگر این مهم است.

بنابراین در ابتدا این شورای امنیت است که در شرایطی خاص و بر اساس فصل هفتم منشور ملل متحد می‌تواند کشوری را تحریم کند. حال اگر اقدام کشوری در حوزه روابط با سایر دولت‌ها نقض تعهد شناخته شود و موجبات ایجاد خسارت را فراهم کند و دولت مقابل هم همه راه‌های پیش‌بینی شده در حقوق بین‌الملل را طی کرده و به نتیجه نرسیده باشد، تحت شرایط خاصی می‌تواند آن کشور را تحریم کند. این تحریم از نوع اقدام متقابل است، یعنی کشورها به عنوان یک قاعده کلی نمی‌توانند یکدیگر را تحریم کنند، مگر اینکه در فرایند اقدام متقابل قرار گیرند. بنابراین دولت‌ها برای توقف یک دولت از نقض تعهد می‌توانند با شرایط گفته شده، آن کشور را تحریم کنند. این تحریم یک کشور علیه کشور دیگر است.

تحریم شورای امنیت در قالب فصل هفتم منشور ملل متحد تعریف می‌شود. مسئولیت صلح و امنیت بین‌المللی به شورای امنیت سپرده شده است؛ بنابراین اگر شورا احراز کرد که صلح و امنیت بین‌المللی توسط دولتی در معرض تهدید قرار گرفته است، می‌تواند از ابزار تحریم استفاده کند که آن هم ساز و کار خاص خودش را دارد.

۲- تحریم‌های سنتی به تحریم‌های یک‌جانبه و چند جانبه تقسیم می‌شوند. تحریم سنتی تحریمی است که کشوری علیه کشور دیگر انجام می‌دهد، به گونه‌ای که تمام ارکان یک کشور یا دولت تحت‌الشعاع قرار می‌گیرند. در نگاه نو به مسئله تحریم، تحریم هوشمند یا هدفمند که پدیده نوظهوری است، شکل گرفته است. ممکن است با تحریم یک دولت، مردم و اتباع آن کشور هم که محق نیستند، آسیب ببینند. در این نوع تحریم، در حقیقت مسئولین دولت به جای دولت مسئول تحریم می‌شوند. این اشخاص ممکن است مسئولین دولتی یا افراد دیگری از جمله دانشمندان باشند.

این موضوع چون قدمت زیادی ندارد، اجرای آن معمولاً با نقض برخی از اصول حقوق بین‌الملل همراه است. مثلاً تحریم مسئولین دولت ممکن است موجب نقض حریم شخصی، اصل برابری حاکمیت دولت، اصل مصونیت دیپلماتیک و کنسولی، اصل مصونیت اموال دولتی و تعهدات دولت میزبان در موافقت‌نامه مقرّ برای دیپلمات‌ها…شود. در مورد اشخاصی چون دانشمندان ممکن است حق مالکیت خصوصی، حق رفت و آمد و دسترسی به عدالت نقض شود.

اینها موارد کلی این مسئله هستند، اما در مورد ایران، همه دنیا شاهدند که شکل‌گیری پرونده هسته‌ای ما به گونه‌ای سیاسی اتفاق افتاده؛ یک فرآیند حقوقی را طی نکرده است و در این پرونده بیشتر سیاست بر حقوق غلبه داشته است. پرونده هسته‌ای ایران نباید از آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به شورای امنیت می‌رفت و آن مراحل را طی می‌کرد؛ اما یکباره و با یک اقدام سیاسی ناشی از اراده قدرت‌های بزرگ، به‌ویژه آمریکا و اروپا، پرونده ما به شورای امنیت فرستاده شد؛ در حالی که این مسئله باید در آژانس بررسی می‌شد.

مهم‌ترین غفلت این بود که دولت باید قوی‌تر عمل می‌کرد و اجازه این اقدام را نمی‌داد. با وجود اعتراض دولت ایران، پرونده هسته‌ای با یک اقدام سیاسی به شورای امنیت رفت. در طول این مدت هم مهم‌ترین ادعای ما این بوده است که مقررات و قواعد بین‌المللی را نقض نکرده‌ایم. از آن‌طرف هم قدرت‌های بزرگ به‌ویژه آمریکا و اروپا ادعا  می‌کنند که نقض کرده‌ایم. این آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بود که باید در این مورد تصمیم می‌گرفت.

در مورد برجام هم آژانس مکرراً پایبندی ما به مقررات و معاهدات بین‌المللی در مورد مسائل هسته‌ای و برجام را تأیید کرد. با وجود این، همان طور که دنیا هم شاهد بود، تعهدات طرف مقابل اجرا نشدند. ما تعهداتمان را کامل انجام دادیم، در حالی که آنها انجام ندادند و خروج یک‌جانبه آمریکا را شاهد بودیم. اروپایی‌ها در این قضیه تعلل کردند و دنبال بهانه‌هائی چون مسائل هسته‌ای و موشکی ما بودند و به دنبال آن تحریم‌ها علیه اشخاص حقیقی کشور ما شکل گرفتند؛ در حالی که مبنای تحریم اشخاص حقیقی در کشور ما یک امر اثبات نشده است. آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها همیشه این را مبنا را فرض می‌گیرند که ایران در مسائل هسته‌ای و موشکی قصد انجام فعالیت غیرصلح‌آمیز را دارد و ما هم انکار می‌کنیم. البته بیانیه‌های آژانس به عنوان مرجع تعیین‌کننده تا به حال خلاف این امر را نشان داده است و ابهامات رفع شده‌اند.

۳- در تحریم‌های هوشمند از یک سو ادعا می‌شود که مردم آسیب نمی‌بینند و از سوی دیگر حقوق اشخاص پایمال و ضایع می‌شوند. این تحریم‌ها از ابتدا با هدف مبارزه با تروریسم شکل گرفتند،  ولی در  با این فرض موهوم که ایران در فعالیت‌های هسته‌ای خود به دنبال بمب هسته‌ای است و مسیر حرکتش صلح‌آمیز نیست، هدف این تحریم‌ها قرار گرفته‌اند. البته این صرفاً یک ادعا و فرض است و نیاز به بررسی و راستی‌آزمایی دارد. ما این فعالیت‌ها را در چهارچوب مقررات انجام می‌دهیم و صلح‌آمیز هم هستند. این موضوعی است که نهاد متکفل آن بارها بررسی و راستی‌آزمایی کرده است.

بنابراین غیرصلح‌آمیز بودن فعالیت‌های هسته‌ای ایران فرض و ادعای باطلی است. لذا آثار مبتنی بر آن هم بلااثرند و تحریم نباید صورت بگیرد. ولی متأسفانه کشورهای بزرگ اعتنایی به این مسائل ندارند و هدف آنها صرفاً تأمین منافع نامشروعشان و بازداشتن ایران از مسیر خود است.  مسائل موشکی مورد ادعای آنان در برجام نیامده و موضوع مذاکره ما نبوده است؛ ولی آنها ادعا دارند که این مسئله در برجام آمده است که این ادعا رد می‌شود. در برجام اصطلاح (call upon) فراخواندن آمده و از ایران خواسته شده است، اما هیچ الزامی برای مذاکره در باره موشک‌ها وجود ندارد. بر خلاف ادعای آنها، موشک‌های تولیدی ما قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای را ندارند.

به هر حال این موضوع، هم از نظر حقوق بین‌الملل و هم از نظر حقوق بشر قابل بررسی است و همه حقوق‌دانان اذعان دارند که اگر شورای امنیت هم بخواهد این تحریم‌ها را انجام دهد، باید محدود به قواعد آمره و منشور ملل متحد باشند و طبیعتاً در این قطع‌نامه‌ها نباید خدشه‌ای به اصل مصونیت دیپلماتیک و یا مثلاً به اصل تعهد کشور میزبان در موافقت‌نامه مقرّ وارد شود. آمریکا موافقت‌نامه مقر را امضا کرده و متعهد شده که دیپلمات‌های عضو سازمان را در کشور خود بپذیرد و مانع ورود و خروج و تردد آنها نشود و اختیارات آنها را محدود نکند؛ در حالی که اینک وضعیت اصل مصونیت دیپلماتیک در حاشیه قرار گرفته است.

همچنین احترام به حقوق بشر و تضمین آن از اهداف منشور محسوب می‌شود و اهمیت زیادی دارد و   قطع‌نامه‌های شورای امنیت، نباید حقوق مصوبه در حقوق بشر را در مورد فرد یا افرادی تضییع کنند. تحریم کشورها علیه یکدیگر هم جز از راه اقدام متقابل که فرآیند خودش را دارد، قابل اعمال نیست. بنابراین اجرا و اعمال این تحریم‌ها، جایگاه نهادهای بین‌المللی را تضعیف می‌کند.

سازمان ملل از یک سو نهادهای بین‌المللی قضائی ایجاد کرده است تا در مورد اختلافات کشورها داوری و آنها را رفع و رجوع کند و از سوی دیگر خودش در جای نهادهای قضائی می‌نشیند و به‌شکلی یک‌طرفه در امری قضاوت می‌کند که هنوز در موردش بررسی‌های لازم انجام نشده‌اند. به عنوان مثال وقتی دیوان بین‌المللی دادگستری یا دیوان کیفری بین‌المللی و یا نهادهای ملی و منطقه‌ای در هر کشور باید به بررسی و ارزیابی مسائل و اختلافات کشورها وادعاهای هر کشور علیه کشور دیگر بپردازند و در باره آنها قضاوت کنند، طبیعتاً معنا ندارد که  کشوری، خود را در جایگاه هریک از این محاکم قرار دهد و رأی صادر کند.

از این روی چنین به نظر می‌رسد که مسیر اعتراض به اجرای این تحریم‌ها در نهادهای ملی و منطقه‌ای حقوق بشری باز است و می‌توان زمینه و امکانی را فراهم کرد که از طریق معاهدات حقوق بشری، افرادی که به خاطر این تحریم‌ها خسارت و ضرری از سوی کشور عضو اتحادیه اروپا دیده‌اند، در دادگاه اروپایی حقوق بشر یا در دیوان دادگستری اروپایی طرح دعوا کنند؛ زیرا تضمین حقوق بشر، از یک قاعده عرفی بین‌المللی با قاطعیت تبدیل به یک تعهد بین‌المللی غیر قابل تخطی شده است.

این تحریم‌ها در واقع شکل دیگر به کارگیری سلاح در جنگ هستند؛ منتهی در جنگ سلاح گرم  و نتیجه‌اش ترور فیزیکی فرد است و نتیجه تحریم‌ها ترور شخصیت فرد و محرومیت از حقوقش است. اگر موضوع تحریم‌ها را هم از ناحیه شورای امنیت و هم کشورها و از منظر کسانی که براساس اسناد حقوق بشر آن را مشروع می‌دانند، بررسی کنیم، باید بگوییم این امر نامحدود نیست. یعنی حتی شورای امنیت هم نمی‌تواند به شکل نامحدود تحریم کند، بلکه برعکس، امروزه حقوق بین‌الملل در ذات خود به سمت محدود کردن تحریم‌ها می‌روند و لذا برای استانداردسازی حقوق بین‌الملل، حرکت جهانی باید به گونه‌ای باشد که تحریم‌ها شکل نگیرند. درست است که باید با پدیده تروریسم برخورد کرد؛ اما نباید این بهانه‌ای در دست کشورها یا قدرت‌هایی باشد که بر سازمان ملل استیلا دارند و حقوق دولت‌ها و اشخاص را تضییع می‌کنند.

۴- تحریم غیرقانونی، ظالمانه است و تحریم غیرمشروع ،آثار جنایت‌باری را به‌دنبال دارد که یکی از آنها از بین رفتن بیماران خاصی است که داروهای‌شان به‌ خاطر تحریم به دستشان نمی‌رسد و این جنایتی است که غرب با اعمال تحریم‌های ظالمانه مرتکب شده است. جنایت مگر چیست جز کشتن افراد بیگناه؟ آمریکا و اتحادیه اروپا در مورد ایران این جنایت را مرتکب شده‌اند که باید پاسخگو باشند و تحت تعقیب قرار گیرند و محاکمه و مجازات شوند.

داروهای بیماران هموفیلی، تالاسمی، بیماران کلیوی، ‌ام اس، ‌ای‌بی، (بیماران پروانه‌ای) دیابت، سرطان و… که در دسته بیماری‌های خاص یا صعب‌العلاج قرار می‌گیرند، شامل این تحریم‌ها شده‌اند. آمریکایی‌ها بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ما را در ابعاد مختلف تحریم کردند. این تحریم‌ها در سال‌های اخیر به اوج خود رسیده‌اند. آنها مدعی هستند که دارو و غذا برای ایران تحریم نیست، اما برای همه دنیا واضح است که اگر امکان ارسال پول و ارز به خارج از کشور وجود نداشته باشد و در ارسال ارز هیچ فرقی بین دارو و سایر محصولات قائل نشده باشند، تحریم دارو و تجهیزات پزشکی صورت گرفته است.

نکته مهم اینجاست که این تحریم‌ها تنها مختص به دارو نیستند و تجهیزات پزشکی نیز تحت تأثیر این تحریم‌ها قرار گرفته‌اند. هم اکنون  حدود ۹۵ درصد دستگاه‌های دیالیزی کشور وارداتی هستند؛ محصولاتی که عمدتاً از کشور آلمان وارد ایران می‌شوند و اعمال تحریم‌ها باعث شده که در روند واردات این محصولات خلل ایجاد شود. این در حالی است که جامعه جهانی باید راهی برای برون‌رفت از این مسئله داشته باشد تا بیماران، خارج از سیاست‌های جوامع اروپایی و آمریکایی، از امکانات درمانی و دارویی لازم برخوردار شوند.

متأسفانه شرکت‌های متعدد خارجی اعلام کرده‌اند که به دلیل تحریم‌ها، قادر به فروش تجهیزات پزشکی به ایران نیستند. تجهیزات پزشکی و داروها کالاهایی هستند که عموم کشورها باید در راستای انسان‌دوستی و سلامت در اختیار سایر کشورها قرار دهند. اغلب شرکت‌ها نیز در این زمینه مایل به همکاری با ما هستند، اما متأسفانه فشار آمریکا بر برخی از این شرکت‌ها باعث شده تا آنها فروش کالاهای خود به ما را ممنوع اعلام کنند.

کارشناسان مسائل حقوق بین‌الملل معتقدند تحریم بانکی و مشکلات ارزی در عمل دسترسی به داروها را برای بیماران خاص با دشواری مواجه کرده است و دست‌های پشت پرده شرکت‌های دارویی را از ورود داروهای خاص به ایران منع می‌کنند. نمونه واضح آن شرکت «مون لی که» سوئد است که در طی یک نامه‌نگاری رسمی با «خانه ای بی» ایران اظهار کرد به دلیل تحریم از واردات پانسمان‌های مخصوص به ایران منع شده است. این عوام‌فریبی جهانی مبنی بر استثنای داروها از لیست تحریم‌ها در عمل باعث جان باختن هموطنان ما می‌شود. تحریم‌ها، تهیه دارو برای بیماران مبتلا به سرطان خون را نیز با مشکل مواجه کرده است.

در این میان اقشار آسیب‌پذیر جامعه بیشترین بار هزینه‌های هنگفت دارو درمانی را به دوش می‌کشند. جدا از هزینه‌های داروها، انجام هر وعده عمل دیالیز ۴ تا ۵ میلیون ریال هزینه مستقیم به همراه دارد. براساس آمار وزارت بهداشت و درمان هم اکنون حدود ۳۲ هزار بیمار دیالیزی در کشور وجود دارند که باید تحت عمل دیالیز قرار بگیرند. هزینه تنها بخشی از مشکلات افراد دیالیزی است، در حال حاضر اغلب دستگاه‌های دیالیز به علت اعمال تحریم‌ها و وارد نشدن دستگاه‌های جدید، از کیفیت لازم برخوردار نیستند.

۵- تحریم بانکی ایران و محدودیت‌های ارزی یکی از عوامل نرسیدن یا دشواری در رسیدن مکمل‌های دارویی بیماران پروانه‌ای است. یکی از پمادهای بسیار تأثیرگذار بیماران پروانه‌ای که در صورت دسترسی این بیماران به آن فرآیند ترمیم زخم‌ها و تاول‌های‌شان تسریع می‌شود، متاسفانه در ایران وجود ندارد. موارد زیادی از این مکمل‌هایی دارویی و پمادها وجود دارند که به دلیل تحریم‌های اقتصادی و تحریم بانکی امکان واردات آن به ایران وجود ندارد.

با شروع تحریم‌های مجدد و خروج یک‌جانبه آمریکا شوک بزرگی به جامعه بیماران خاص ایران وارد شد. در حالی که مدعیان حقوق بشر معتقدند تحریم‌های آمریکا علیه ایران حق سلامت و دسترسی به دارو و درمان را به هیچ عنوان تحت تأثیر قرار نداده است، بیماران خاص برای تأمین داروهای مورد نیاز خود در بازارها سردرگم هستند.

۶- براساس دستور موقت دیوان بین‌المللی دادگستری در لاهه (ICJ) در ۱۱ مهر ۱۳۹۷ دولت آمریکا ملزم شده است تا نسبت به لغو تحریم‌های یک‌جانبه خود در حوزه‌های دارویی و تجهیزات پزشکی، مواد غذایی و برخی حوزه‌های دیگر اقدام کند؛ اما با گذشت یک سال از این موضوع تنها این تحریم‌ها در مورد کاغذ رفع شده‌اند و سیاستمداران آمریکایی بدون توجه به سلامت و حق بیماران برای دسترسی به دارو و تجهیزات پزشکی با تهدید شرکت‌های خارجی در حال مانع‌تراشی برای فروش محصولات این شرکت‌ها به ایران هستند.

بنابراین، این ادعا که دارو در زمره کالاهای تحریم شده نیست، فریب و دروغی آشکار است و راه خرید داروها مسدود است. علاوه بر سختی دسترسی به داروهای خارجی، مجموعه‌ای از قوانین دیگر مانند تحریم‌های بیمه و حمل ‌ونقل،  تأمین دارو را دچار مشکلات اساسی  کرده‌اند. لذا تحریم‌های فلج‌کننده و کمرشکن و همه‌جانبه آمریکا و اروپا که در تاریخ بشر مشابهی نداشته است، از منظر حقوق بشر و حقوق بین‌الملل، غیرقانونی، غیرمشروع  و ظالمانه هستند و در واقع نوعی جنایت محسوب می‌شوند.

17ژوئن/21

بحران بوسنی و هرزگوین، نمایش توحش از سوی مدعیان تمدن

  1. بوسنی، در گذر تاریخ

فتوحات اسلامی اسپانیا، جزایر سیسیل، کرت و جنوب ایتالیا از قرن دوم هجری موجب ایجاد ارتباط مسلمانان با سواحل دریای آدریاتیک شد که بوسنی در کرانه آن قرار داشت.

همچنین حوزه فعالیت دریانوردان، بازرگانان و مبلغان مسلمان تا مرکز مجارستان امتداد داشت.

در آن روزگار فرمانروایان بوسنی تابع حاکمان مجاور بودند و بعید نیست که اسلام در این ایام تا بوسنی پیش رفته باشد.

اما گسترش اسلام در این منطقه در پی ورود سپاه امپراتوری مسلمان عثمانی به اروپای شرقی و جنگ با صرب‌ها در ۷۹۱ هجری آغاز شد.

مدتی بعد در دوران فرمانروایی سلطان محمد فاتح، این دولت مقتدر مسلمان بر سپاه متحد بوسنی و مجار غلبه کرد و در سال ۸۶۷ هجری سرانجام بوسنی در اختیار امپراتوری عثمانی قرار گرفت.

از این تاریخ، اسلامی شدن بوسنی روندی شتابان به خود گرفت. مورخان صرب و کروات این گونه اشاعه دادند که ترکان عثمانی با اجبار و تهدیدهای اجتماعی و اقتصادی اهالی بوسنی را وادار به پذیرش اسلام کردند، اما واقعیت‌های مسلم و مستند مؤید آن است که مردم این منطقه برای رهایی از ستم‌ حاکمان و متنفذین مسیحی از سلحشوران مسلمان استقبال کردند و داوطلبانه به اسلام گرویدند.

تأسیس مدارس اسلامی و نیز ورود عرفا و زهاد به بوسنی نیز سبب گسترش اسلام در این قلمرو شد.

بعد از استقرار آرامش، دولت عثمانی به توسعه و عمران این منطقه پرداخت و برخی دولتمردان بوسنی در ایجاد آبادانی و پیشرفت و ترقی آن نقش مهمی به عهده گرفتند.

عمران و گسترش شهر سارایوو به‌ویژه مرهون کوشش‌های غازی خسروبیک است. جامع این دیار که بزرگ‌ترین مسجد بوسنی هرزگوین است به دستور وی توسط معماری ایرانی ساخته شد. همچنین وی مرکزی برای فراگیری علوم و معارف اسلامی ساخت و کتابخانه‌ای با آثاری نفیس را وقف آن کرد. او اماکن رفاهی، خدماتی و تسهیلاتی متعددی را نیز تأسیس کرد.

از نیمه قرن یازدهم هجری شمار مسلمانان بر مسیحی‌ها در بوسنی پیشی گرفت. در اوایل قرن دوازدهم هجری با پیشروی نیروهای هابسبورک و ونتی به سوی مجارستان و کرواسی، مسلمانان اسلاو این مناطق به بوسنی پناه آوردند.

در اوایل قرن سیزدهم هجری در قلمرو بوسنی همچنان افراد مسلمان در اکثریت بودند. اشغال بوسنی توسط اتریش و مجارستان در ۱۲۹۶ هجری و منضم ساختن بوسنی به اتریش – مجارستان در ۱۳۲۶ هجری و سپس ملحق شدن آن به قلمرو سلطنتی صرب‌ها، کروات‌ها و اسلوونی (یوگسلاوی) به سال ۱۳۳۶ هجری مهاجرت عده‌ای از مسلمانان بوسنی را به دنبال داشت که باعث شد این کشور اکثریت نسبی مسلمانان خود را از دست بدهد.

طی جنگ جهانی دوم یکصد هزار نفر مسلمان بوسنیایی غالباً به دست شبه نظامیان صرب قتل عام شدند.(۱)

 

  1. بوسنی هنگام استیلای کمونیست‌ها

به هنگام جنگ جهانی دوم، بوسنی هرزگوین به دلیل موقعیت جغرافیایی، کینه‌ها و نزاع‌های طایفه‌ای و مذهبی به صحنه نبردهای بزرگ با نازی‌های مهاجم که تعرض همه جانبه‌ای را علیه یوگسلاوی آغاز کرده بودند، تبدیل شد. کشتارها و پاک‌سازی‌‌های قومی ادامه پیدا کرد، اما اغلب مسلمانان، خود را از جدال‌های نظامی و کشمکش‌های سیاسی دور کردند و برای حفظ موجودیت خود کوشیدند.

صرب‌های بوسنی که مورد تعرض کروات‌ها بودند، به‌ظاهر برای احیای حکومت یوگسلاوی بسیج شدند، اما هدف نهایی آنان تشکیل صربستان بزرگ شامل سراسر بوسنی هرزگوین و بخشی از کرواسی بود، ولی به دلیل حضور آلمانی‌ها، کروات‌ها و پلیس مردمی مسلمانان، آنان موفق نشدند کاری از پیش ببرند.

در ۱۳۲۲ شمسی رهبران حزب کمونیست بوسنی را یکی از جمهوری‌های دولت فدرال یوگسلاوی کمونیستی خواندند. دولت کمونیستی در سارایوو (مرکز بوسنی) اعلام موجودیت کرد و به‌سرعت رشته امور را به دست گرفت.

دولت خلق فدرال یوگسلاوی متشکل از شش جمهوری سوسیالیستی اسلوونی، صربستان، کروواسی، مونته نگرو و بوسنی هرزگوین در نهم آذر ۱۳۲۴ موجودیت خود را رسماً اعلام کرد. در قانون اساسی یوگسلاوی از بوسنی‌های مسلمان نامی به میان نیامده بود و حزب کمونیست به رهبری مارشال تیتو می‌کوشید تا آنان را در کروات‌ها و صرب‌ها مستحیل کند.

از دیگر سیاست‌های این حزب الحادی مقابله با جامعه اسلامی بود. تحولات اقتصادی سازگار با تفکر مارکسیستی از جمله مصادره املاک مسلمانان بوسنی، آنان را به مردمانی فقیر و بینوا تبدیل کرد.

محاکم شرعی اسلامی برچیده و مساجد که علاوه بر کانون عبادت و تقوا، به عنوان مرکز تعلیمات دینی و فعالیت‌های ترویجی عمل می‌کردند، تعطیل و تمام نهادهای فرهنگی، دینی و تبلیغی برچیده و اوقاف اسلامی مصادره شدند. بعد از آن فعالیت‌های محدود دینی و فرهنگی مسلمانان به شکل مخفی ادامه پیدا کرد و گروه مسلمانان جوان شناسایی و به‌شدت سرکوب شد.

در این دوره صرب‌ها با نفوذ گسترده‌ای که در حزب کمونیست و دولت مرکزی داشتند، حاکمان واقعی بوسنی هرزگوین محسوب می‌شدند. به دنبال اختلاف تیتو با شوروی سابق و تمایل او به غرب برای جذب کمک‌های مالی، سیاست خشن او درباره مسلمانان از ۱۳۴۰ شمسی کاهش یافت. در سنوات بعد به دلیل توسعه روابط یوگسلاوی با کشور‌های اسلامی، مردم بوسنی برای فراگیری علوم اسلامی به کشورهای مسلمان رفتند و در قانون اساسی نام مسلمانان در زمره ملت‌های بوسنی وارد شد.

با ظهور اولین نشان اضمحلال اتحادیه کمونیستی یوگسلاوی، صرب‌ها سیاست خشن خود را نسبت به دیگر اقوام یوگسلاوی برای تشکیل صربستان بزرگ آغاز کردند که کروات‌های قوم‌گرا در برابرشان قد علم کردند، اما وجه اشتراک صرب‌ها و کروات‌ها مخالفت با قدرت‌یابی و استقلال مسلمانان بوسنی هرزگوین بود.

این نقشه موجب تنزل اقتصاد، کاهش درآمد و رکود فرهنگی سرزمین بوسنی شد و آن را به یکی از عقب افتاده‌ترین جمهوری‌های یوگسلاوی تبدیل کرد. به‌ویژه مهاجرت‌های متعدد مسلمانان به ترکیه آنان را به اقلیتی قومی و دینی مبدل ساخت. با این همه از ۱۳۴۹ شمسی آنان به تجدید حیات فرهنگی، دینی، ادبی و ترویج آگاهی‌های تاریخی اهتمام ورزیدند و در کنار این تلاش‌ها خواهان حقوق برابر با دیگر اقوام اتحادیه یوگسلاوی شدند.

بدون تردید وقوع انقلاب اسلامی در ایران تأثیری قابل توجه در ایجاد بیداری اسلامی و بروز فعالیت‌های مبارزاتی مسلمانان بوسنی هرزگوین داشت. سرانجام در ۱۳۶۹ شمسی انتخابات آزاد در بوسنی برگزار شد و حزب اقدام دموکراتیک بوسنی به رهبری علی عزت بگوویچ حداکثر آرا را به دست آورد. این تشکل به‌سرعت به مرکز اصلی دفاع از حقوق و منافع بوسنی‌ها در برابر تهاجم‌های سیاسی و فرهنگی صرب‌ها و کروات‌ها که خواهان تجزیه بوسنی هرزگوین بودند تبدیل شد.

در عین حال کوشش‌های بزرگی برای جلوگیری از جدال قومی و برخوردهای نظامی طوایف به عمل آمد. با وجود این، ملیت‌گرایان افراطی صرب و کروات زیر بار حل مسالمت‌آمیز اختلافات نرفتند و تنش‌های خونین را رقم زدند.(۲)

 

 

  1. شهد استقلال و شرنگ شرارت

از آنجا که فدراسیون یوگسلاوی، تحت سلطه صرب‌ها خوشایند مسلمانان نبود، در همه‌پرسی روزهای دهم و یازدهم اسفند ۱۳۷۰ که در بوسنی به عمل آمد، اکثر رأی دهندگان که غالباً از میان بوسیناک‌ها و کروات‌های این قلمرو بودند به استقلال بوسنی هرزگوین از یوگسلاوی رأی مثبت دادند.

در پی اعلام نتایج همه‌پرسی، درگیری میان شبه‌نظامیان صرب و بوسیناک‌ها آغاز شد.

البته قبل از آغاز این منازعات، ارتش یوگسلاوی که اعضای اصلی آن را صرب‌ها تشکیل می‌دادند انبارهای اسلحه موجود در بوسنی هرزگوین را میان صرب‌های این منطقه تقسیم کرده بودند.

همچنین ارتش یوگسلاوی در نقاط حساس بوسنی مستقر شده بود و در واقع پیش از شروع، جدالی خونین، سارایوو و دیگر نقاط مهم بوسنی در محاصره صرب‌ها قرار داشت و آنان حتی فرستنده‌های رادیو و تلویزیون بوسنی را به تصرف درآورده بودند.

با به رسمیت شناخته شدن بوسنی و هرزگوین توسط جامعه اروپا و چند کشور دیگر، آتش جنگ میان صرب‌ها و دیگر گروه‌های قومی این سرزمین اوج گرفت، به‌طوری که نیروهای هوایی صربی حملات خود را در سراسر بوسنی آغاز کردند و اولین پاکسازی نژادی در شهر ویشه‌گراد بوسنی انجام شد.

دامنه درگیری‌های مسلحانه نیز روز به روز گسترش ‌یافت و توافق آتش‌بس که بین طرفین متخاصم منعقد می‌شد، مکرراً نقض می‌شد، به‌طوری که در دو ماه اول جنگ متجاوز از دو هزار بار توافق‌های آتش‌بس در این جمهوری از سوی مهاجمان نقض شد.(۳)

از مسایل دردناک بحران بوسنی پاکسازی قومی است که صرب‌ها به‌منظور تثبیت مواضع خود و بر هم زدن ترکیب نسبی جمعیت مسلمانان ساکن در این جمهوری و تضعیف حاکمیت قانونی دولت بوسنی بدان متوسل شدند. سلحشوران مسلمانان به لحاظ تجهیزات نظامی و دفاعی در موقعیت خوبی نبودند و تدارکات و ذخایر غذایی و دارویی و نیز تسهیلات پزشکی آنان برای مداوای مجروحان کافی نبود. در این وضعیت ناگوار، یورش‌های سنگین صرب‌ها علیه مسلمانان شدت گرفت و بوسنی‌های بی‌پناه ناگهان با جنگی تمام عیار، هراس‌آور و تشنج‌زا مواجه و توسط جنایتکارانی بی‌رحم محاصره شدند.

سیاست صرب‌ها در ایجاد ناامنی و هرج و مرج برای رسیدن به مطامع شوم خود نقش اصلی را ایفا می‌کرد. درنده‌خویی، سفاکی و ارعاب صرب‌ها موجب شد تا صدها هزار نفر از خانه‌های خویش به سوی مناطق دورتر و ناشناخته بگریزند. در مقابل صرب‌ها با برتری تسلیحاتی با هدف گسترش قلمرو خود و تثبیت نواحی به اصطلاح خودمختار صربی و بر هم زدن ترکیب جمعیتی، در صدد ایجاد مناطق صرب نژاد جدید برآمدند.

این وضع اسف‌بار و خونین باعث شد تا ۵۰ درصد شهروندان بوسنی از موطن اصلی خویش بگریزند و به نقاط دیگر پناه ببرند.

صرب‌ها سیستم‌های ارتباطی چون راه‌آهن، جاده‌ها، خطوط تلفنی و رله‌های رادیو و تلویزیون را قطع کردند و در مناطق شهری و دیگر آبادی‌ها، فرودگاه‌ها، بیمارستان‌ها، مساجد، کلیساها، مدارس و کودکستان‌ها را مورد هجوم وحشیانه قرار دادند. طی ده ماه (از فروردین لغایت دی ۱۳۷۱) متجاوزان صرب با حمایت قاطع ارتش فدرال یوگسلاوی سابق و دولت صربستان تلفات و خساراتی جدی به مسلمانان بوسنی هرزگوین وارد آوردند، به گونه‌ای که تعداد ۲۵۰۰۰۰ مسلمان که اکثراً سرهایشان را بریده بودند، کشته شدند؛ ۱۴۰۰۰۰ نفر به‌شدت مجروح و معلول شدند؛ به ۶۰۰۰۰ نفر زن مسلمان که نیمی از آنان دختران بین ۷ تا ۱۲ ساله بودند، تجاوز جنسی شد؛ دو میلیون نفر آواره شدند؛ صدها تن کودک مسلمان ربوده شدند تا در کشورهای غیر مسلمان مسیحی شوند؛ متجاوز از ۸۰۰ مسجد و ۳۵۰ بیمارستان تخریب شدند و ۱۵۰ اردوگاه مردان و ۷۰ اردوگاه ویژه بانوان ایجاد شدند.

ضمن اینکه میلیاردها دلار خسارت جدی به تأسیسات، مراکز فرهنگی و عمومی، رفاهی و خدماتی و اموال مسلمانان بوسنی هرزگوین وارد آمد.(۴)

 

۴٫گزارش قساوت و جنایت

اروپایی که از نظم نوین جهانی سخن می‌گوید،  خشم، خشونت، کشتار و تجاوز، تفرقه‌افکنی و پاک‌سازی نژادی را در بغل گوش خود لمس می‌کند، اما خم به ابرو نمی‌آورد.

بر نژادپرستی خونین و مرگبار مهر تأیید می‌زند و ساخت قومی و قبیله‌گرایی را برای کشورهای مختلف تجویز می‌کند. وابستگی به اسلام را برنمی‌تابد و برای مقابله با رشد اسلام‌گرایی، هم‌زیستی اقوام و پیروان ادیان را برنمی‌تابد و بر ناسیونالیسم که مغایر با مذهب است صحه می‌گذارد تا چنین جنایاتی رقم بخورند.

به علاوه رقابت‌های قدرت‌های بزرگ اروپا در منطقه بالکان، اختلاف سطح فرهنگی در جمهوری‌های مختلف، عدم دموکراسی و تمرکز قدرت سیاسی در دست حزبی واحد و شکاف اقتصادی اجتماعی بین مردمان این نواحی همواره بسترهای چنین تشنجی را در بوسنی هرزگوین، فراهم ساخت.(۵)

از سال ۱۲۲۰ شمسی / ۱۲۶۰ هجری این چهارمین بار بود که صرب‌های وحشی دست به چنین جنایات وحشتناکی می‌زدند. آنان مردمان مسلمان بوسنی را به‌طرز فجیعی به قتل می‌رساندند.

دست‌های مردان را می‌بستند و سرشان را از تن جدا می‌کردند و با قطعات شیشه، چشم‌ها را از حدقه بیرون می‌آوردند. کودکان را مقابل چشمان والدین قطعه قطعه می‌کردند و طعمه حیوانات درنده قرار می‌دادند و خون اسرا را تا سر حد مرگ از بدنشان می‌کشیدند. آنان در معادن سنگ آهن توماشیکا پنج هزار نفر مسلمان را در آتش سوزاندند. در ناحیه بانیولودکا گور دسته جمعی ۳۵۰۰ مسلمان بوسنیائی کشف شد. متجاوزان صرب دو انگشت مقتولان را به علامت صلیب قطع و بر سینه و بازوان زنان و دخترانی که به آنان تجاوز کرده بودند، نقش صلیب ترسیم می‌کردند.

تنها در طول دو شب دویست نفر انسان مظلوم و بی‌پناه بوسنیائی تحت محاصره کامل سربازان صرب در سرمایی شدید و از شدت گرسنگی جان سپردند.

در هنگام سقوط شهر چرسکا بعد از آنکه مساکن و اموال مسلمانان را طعمه حریق کردند و در مقابل چشم نیروهای سازمان ملل، پانصد زن و کودک را سر بریدند و با کمال وقاحت و بی‌شرمی ضمن کشتارهایی فجیع از عبور کاروان‌های کمک‌های غذایی و دارویی و رسیدن محموله‌های امدادی به مسلمانان بوسنی جلوگیری ‌کردند. شدت فشار بر مردم به‌حدی رسیده بود که اهالی گریخته به نواحی شرقی این قلمرو برای زنده ماندن به خوردن علف‌های وحشی و حتی گوشت بردگان روی آوردند!

این اعمال قبیح توسط مدّعیان حقوق بشر و آزادی انسان‌ها که در قالب تصفیه نژادی صورت می‌گرفت در واقع عناد غرب را با اسلام و مسلمانان به نمایش می‌گذاشت. دبیر کل وقت شورای اروپا اعلام داشت که عملکرد اروپائیان در قبال بوسنی شرم‌آور است.

ما باید اعتراف کنیم تمام ارزش‌هایی را که برای اروپای بعد از جنگ مدعی هستیم در منطقه بالکان زیر پا نهاده‌ایم!(۶)

ابعاد جنایات ضدبشری در بوسنی به‌قدری عمیق و فجیع است که در زمستان ۱۳۷۲ در چندین شهر اروپایی از جمله پاریس، لندن و ژنو هزاران نفر از مردمان اروپا در قالب تظاهراتی گسترده، اعتراض خود را به ادامه محاصره سارایوو و استمرار جنایات صرب‌ها علیه باقیمانده ملت بی‌دفاع بوسنی هرزگوین بروز دادند.

آنان همچنین دول اروپایی را به دلیل خودداری از موضع صریح و قاطع و بازدارنده در این باره و نیز امتناع از دفاع از تمامیت ارضی این سرزمین محکوم کردند.

تظاهرکنندگان سازمان ملل و مجامع مدعی حقوق بشر را به خاتمه دادن درباره رفتار انفعالی  در قبال ملت زخم‌خورده بوسنی دعوت کردند و خواستار اتخاذ تدابیر شدید و جدی علیه صرب‌های متجاوز و درنده‌خو شددند.

لازم به ذکر است که در شنبه یازدهم بهمن ۱۳۷۲ در شهر سارایوو یکی از بزرگ‌ترین فجایع انسانی در بوسنی به وقوع پیوست. در حالی که عده بسیاری از ساکنین این شهر به منظور تهیه مایحتاج روزانه در بازار مرکزی اجتماع کرده بودند، صرب‌ها این بازار را مورد هدف قرار دادند و انسان‌های بی‌گناه بسیاری را به خاک و خون کشیدند. مقامات حافظ صلح بی‌آنکه اقدام قاطعی از خود نشان دهند، گروهی را مأمور کردند که در این باره تحقیق کنند.

آنان بعد از بررسی نتایج این تحقیقات به سازمان ملل اعلام کردند که قادر به تعیین مسبب اصلی این جنایت نشده‌اند و بار دیگر بر فجایع هولناک صرب‌ها سرپوش نهادند.

حتی در سال ۱۳۷۴ شمسی بعد از خیانت نیروهای نظامی حافظ صلح هلندی، نظامیان صرب منطقه وسیع و شهر بزرگ «سربرنیتسا» را به تصرف خود درآوردند و اقدام به کشتار دسته جمعی مسلمانان کردند. ده سال بعد از این فاجعه که وزرای برخی از کشورهای اروپایی به بوسنی رفته بودند، در سربرنیتسا یک گور دسته جمعی از بقایای ۶۰۰ نفر از مقتولین بوسنیایی کشف شد.(۷)

نه تنها در این دوران سارایوو، سربرنیتسا، ژپا و بسیاری از شهرهای مظلوم و بی‌دفاع بوسنی صحنه فجیع‌ترین جنایات رعب‌آور توسط صرب‌های خون‌آشام بوده است، بلکه تیرباران‌های فردی و جمعی، مثله کردن‌ انسان‌ها، تجاوز به نوامیس، دریدن شکم زنان باردار و متلاشی کردن جنین‌های آنان، پرتاب کودکان از ساختمان‌های بلند و نمونه‌های هولناک دیگر در سایر نواحی بوسنی اتفاق ‌افتاده است.

ابعاد فجایع به‌قدری وسیع و عمیق است که ژنرال بریکمون فرمانده نیروهای سازمان ملل در بوسنی نسبت به انفعال و سکوت این قوای به‌اصطلاح پاسدار صلح و آرامش، اعتراض کرد و مسئولان سازمان ملل را به دلیل تحویل ندادن امکانات لازم و به منظور انجام مأموریت این نیروها مورد سرزنش قرار داد.(۸)

 

  1. واکنش دولت‌ها و مجامع بین‌المللی

در بین اعضای سازمان ملل کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی برای پایان بخشیدن به این خصومت‌های خونین تلاش کردند. البته جهان اسلام پیرو اصرار و تأکیدهای متوالی جمهوری اسلامی ایران، در این راستا به تکاپو افتادند، ولی به‌رغم این کوشش‌ها موفق به ترغیب شورای امنیت برای برخورد جدی با صرب‌ها و جلوگیری از کشتارهای وحشیانه در بوسنی نشدند. مقام معظم رهبری هشدار دادند که:

«قصد دشمنان این است که می‌خواهند این جامعه مسلمان در قلب اروپا به صورت کشوری مسلمان باقی نماند، زیرا آمریکا و کشورهای اروپایی در همین منطقه (بالکان) و نسبت به جمهوری‌های دیگر همان کشور سابق یوگسلاوی، آنجا که پای مسلمانان در میان نبود، به‌طور قاطع از وقوع چنین کشتارهایی جلوگیری کردند. سرکوب خونین و قساوت‌آمیز مسلمانان در سارایوو که در قلب اروپای به اصطلاح متمدن جریان دارد، به‌قدری خشن و وحشیانه است که آدمی را به یاد قتل‌های معروف اروپا و قرون وسطی و در جنگ‌های مذهبی و نژادی این قاره جنگ طلب می‌اندازد.«(۹)

رخدادهای خونینی که در بوسنی رقم خورد، در واقع صحنه را برای بازی قدرت‌ها مهیا کرد و ورود هر یک از دولت‌ها به این ماجرا با هدف انتفاع از شرایط موجود انجام شد. روسیه از آن برای نفوذ در اروپا بهره برد. آمریکا به منظور گسترش نفوذ خویش در اروپا و با هدف محک زدن توان کشورهای این قاره سیر تحولات را مدیریت کرد. اروپا هم به دلیل منافع مشترک و روابط سنتی و تاریخی با صرب‌ها، برای جلوگیری از این بحران خونین هیچ اقدام مؤثری را انجام نداد.

ناگفته نماند که کشورهای غربی کنفرانس صلح لیسبون و ژنو و نیز طرح ونس و اوئن و در نهایت طرح واشنگتن را در این راستا برگزار کردند، ولی هیچ‌ یک از این اقدامات نتوانستند از ملت مظلوم بوسنی هرزگوین رفع تجاوز کنند. حتی با ایفای نقش بسیار منفی توسط اوئن به عنوان نماینده جامعه اروپا در طرح ونس – اوئن (از محورهای مذاکرات صلح)، مسلمانان این خطه از هر سو تحت فشارهای فزاینده‌ای قرار گرفتند.

طرح مذکور نه تنها متجاوز را محکوم نکرد، بلکه او را به رسمیت شناخت و تمام مناطقی را که اشغال کرده بود، به او واگذار‌کرد.

این طرح حتی به صرب‌های متجاوز این حق را می‌داد تا نمایندگی ملتی را برعهده گیرند که علیه آنان دست به نسل‌کشی زده‌ بودند!

طرح صلح دیتون هم تأمین کننده حقوق مسلمانان مظلوم بوسنی نبود و خواسته‌های کشورهای غربی را تأمین می‌کرد و باعث می‌شد که آنان به اهداف خود در بوسنی و اشغال همه‌جانبه این کشور دست یابند و با حضور گسترده خود در این سرزمین از خطر اسلام‌گرایی مردم بوسنی اطمینان حاصل کنند.

اگر هدف آنان چیزی غیر از این بود چرا با اینکه صلح دیتون جنبه عملی به خودگرفت، صرب‌ها مکرر آتش‌بس را نقض می‌کردند و هیچ‌گونه اقدامی علیه ایشان صورت نمی‌گرفت.(۱۰)

شورای امنیت از آغاز این بحران، قطعنامه‌های متعددی را صادر کرد که هیچ‌کدام توانایی پایان بخشیدن به جنایات صرب‌ها را نداشت. این شورا به بهانه‌های مختلف از ایفای وظیفه قانونی خود  طفره رفت.

نتیجه موضع‌گیری‌های شورای امنیت و سازمان ملل متحد، دست یافتن صرب‌های جنایتکار به فرصت‌های افزون‌تر برای قتل‌عام وحشیانه مسلمانان بود.

عمق فاجعه به‌حدی بود که دبیرکل وقت سازمان ملل گفت شورای امنیت در این باره بر اساس منافع اعضای دائم خود عمل می‌کند نه بر اساس اجرای عدالت و نخست‌وزیر دولت بوسنی اظهار داشت:

«مأموریت نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل در بوسنی، تداوم جنگ و خونریزی در این کشور است.»

سلاح‌هایی که برای نگهداری، به نیروهای حافظ صلح سازمان  ملل سپرده شده بود در دسترس جنایتکاران جنگی یعنی صرب‌ها قرار می‌گرفت.

مسلمانانی که حاضر به تحویل سلاح به این نیروها نبودند، دستگیر و یا به عنوان تروریست و یاغی معرفی می‌شدند، زیرا بوسنی را منطقه‌ای غیرنظامی دانسته بودند و افرادی که اسلحه به دست می‌گرفتند به برهم زدن امنیت و آشوبگری متهم می‌شدند.

به همین دلیل علی عزت بگوویچ در اعتراض به شورای امنیت، تحریم تسلیحاتی را به نفع صرب‌ها دانست، چون فرصت دفاع را از بوسنی سلب می‌کرد.

از آنجا که سازمان ملل به این  اعتراض اعتنایی نکرد، دولت بوسنی از جهان اسلام کمک خواست.(۱۱)

 

پی‌نوشت:

۱- دانشنامه جهان اسلام، ج۳، ص۵۵۵، مکتب اسلام، سال۳۳، شماره ۲، ص۵۷٫

۲- تاریخ جوامع اسلامی، ایرام لاپیدوس، ترجمه محمود رمضان‌زاده، ج اول، ص۴۱۶ – ۴۱۷، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۳، ص ۶ و ۷٫

۳- دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳، ص۱۰، دانشنامه جهان اسلام، ج۴، ص۵۵۴٫

۴- جنگ در بالکان، ترجمه و نگارش نقی طبرسا، ص۱۵، بحران بوسنی هرزگوین، محمدجواد آسایش زارچی، ص۱۰ – ۱۱٫

۵- اقلیت‌های قومی و ملی در اروپای شرقی و مرکزی، پژوهشنامه کلک، شماره ۳۹، ص۱۹۰ – ۱۹۱٫

۶- جغرافیای جهان اسلام، ص۴۲۷، نقش مسلمانان در شکوفایی اروپا، ص۳۱، مجله مکتب اسلام، اردیبهشت ۱۳۷۲، ص۶۴٫

۷- بحران بوسنی و مذاکرات صلح، ص۲۲۷ – ۲۲۸، روزنامه جمهوری اسلامی، اول دی ۱۳۷۲، روزنامه اطلاعات، ۲۲ تیر ۱۳۸۴٫

۸- بوسنی و بی‌غیرتی بین المللی، روزنامه جمهوری اسلامی، سال ۱۵، شماره ۴۲۲۰٫

۹- فرازهایی از پیام مقام معظم رهبری به مناسبت حج سال ۱۴۱۲ هجری / خرداد ۱۳۷۱٫

۱۰- دانشنامه جهان اسلام، ج۴، ص۵۶۹، بحران بوسنی و مذاکرات صلح، ص۱۳۰ – ۱۳۱، فصلنامه سپهر، شماره ۲۵، ص۵۶٫

۱۱- شاهدی بر نسل‌کشی، روی گوتمان، ص۲۱۷، بحران بوسنی، ص۱۰۵، مجله مسجد، شماره ۱۸، ص ۹۰ – ۹۱٫

17فوریه/21

یک بام و دو هوا در آسمان انتخابات!

مقدمه

انتخابات پرمناقشه ریاست‌جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا به‌طرز قابل ملاحظه‌ای خاطر انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۸۸ ایران را در اذهان زنده کرد. در این میان طیفی از شباهت‌ها، تفاوت‌ها و تناقضات وجود دارد که در مقایسه بین این دو انتخابات خود را نشان می‌دهد. در ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ در حالی که رأی‌گیری برای انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری ایران در بسیاری از شعبه‌ها هنوز ادامه داشت، «میرحسین موسوی» در یک کنفرانس خبری پیش از پایان رأی‌گیری، خود را «با اختلاف رأی بالا» برنده قطعی انتخابات اعلام کرد!. وی حتی پیش از برگزاری انتخابات نیز اشاره کرده بود در صورتی که تقلبی در کار نباشد، او برنده انتخابات خواهد بود. دونالد ترامپ نیز در نیمه‌شب نخستین روز رأی‌گیری و پیش از پایان شمارش ‌آرا مدعی شد در انتخابات با اختلاف زیاد پیروز شده است و ضمناً تصریح کرد هر نتیجه‌ای غیر از این نتیجه اعلام شود، تقلب در انتخابات است.

این موضوع را شاید بتوان نخستین و مهم‌ترین وجه شباهت دو انتخابات ریاست ‌جمهوری ۱۳۸۸ ایران و ۲۰۲۰ آمریکا دانست؛ اما آنچه این دو انتخابات را از یکدیگر متمایز می‌سازد رویکرد دوگانه آمریکا و غرب و رسانه‌های غربی به این دو مقوله است. در این یادداشت بنا داریم ضمن مقایسه دو انتخابات ریاست‌ جمهوری ۱۳۸۸ ایران و ۲۰۲۰ آمریکا، رویکرد دوگانه غرب به حواشی این دو انتخابات را بررسی کنیم.

 

  1. دموکراسی با رویکردی دوگانه

اگر تنها دستاورد انتخابات ایالات متحده را این بدانیم که چشم همه مردم جهان را به ماهیت واقعی دموکراسی آمریکا باز کرد، سخنی به‌گزاف نگفته‌ایم. گرچه تاکنون هیچ «رقابت عادلانه‌ای» در هیچ یک از انتخابات‌های این کشور وجود نداشته است؛ اما اتفاقاتی که در جریان انتخابات ۲۰۲۰ در آمریکا به وقوع پیوستند، این تردید را حتی برای بسیاری از رسانه‌های غربی از جمله گاردین ایجاد کردند که آیا مفهومی به نام «دموکراسی» در آمریکا وجود دارد؟(۱)

واقعیت این است که تردید در مفهوم دموکراسی فقط مخصوص آمریکا نیست؛ بلکه آن را با توجه به رویکرد دوگانه به این مفهوم در سایر کشورهای غربی نیز می‌توان مشاهده کرد. دولت‌های فرانسه، آلمان، انگلیس و به‌طور کلی اتحادیه اروپا، کانادا، استرالیا، و سایر کشورهای غربی که در برابر اغتشاشات خیابانی غیرقانونی پس از انتخابات ۱۳۸۸ ایران موضعی موافق با این اغتشاشات را اتخاذ کردند و از جمهوری‌ اسلامی صریحاً خواستند با پذیرش خواست معترضان، انتخابات مجدد برگزار کند، در نخستین واکنش به اعتراضات خیابانی در آمریکا و نپذیرفتن نتایج انتخابات ریاست ‌جمهوری در آن کشور با اتخاذ موضعی واحد، مخالفت معترضان با نتایج انتخابات را «تهدید دموکراسی» خواندند و آن را به‌‌شدت محکوم کردند!(۲)

در این میان حتی از معترضان به نتایج انتخابات آمریکا به عنوان «اراذل و اوباش و تروریست‌های محلی» نام برده شد.(۳) آنان در حالی نپذیرفتن نتایج انتخابات آمریکا را «تهدید دموکراسی» خواندند که رقیب ترامپ (بایدن) با رأیی بسیار شکننده و تنها با ۵۱ درصد آرای مردمی پیروز انتخابات خوانده شد؛ در حالی‌ که منتخب قانونی مردم ایران در انتخابات ۱۳۸۸ بیش از ۶۵ درصد از آرا را به دست آورده بود. با این حال از دیدگاه قدرت‌های غربی اعتراض ۴۹ درصدی در مقابل ۵۱ درصدی در آمریکا «حمله جدی به دموکراسی» خوانده شد؛(۴) اما در انتخابات ۱۳۸۸ ایران، غرب از جمهوری ‌اسلامی انتظار داشت با نادیده گرفتن آرای ۶۵ درصدی مردم، با ادعای جعلی تقلب انتخابات را ابطال کند، زیرا منتخب اکثریت مطابق میل قدرت‌های غربی نبود! اکنون باید پرسید چرا زمانی که ادعای تقلب در انتخابات آمریکا مطرح می‌شود بسیاری از مقامات و رسانه‌های غربی و آمریکایی برای نجات دموکراسی صف می‌کشند، اما زمانی که منافع نامشروع آنها در سایر کشورها از جمله ایران به خطر میافتد، حرفی از دفاع از دموکراسی به میان نمی‌آید؟!

 

  1. آزادی اعتراضات

یکی از مهم‌ترین اتهامات قدرت‌های غربی، به‌ویژه آمریکا به جمهوری اسلامی، محدودیت آزادی و عدم امکان بیان اعتراضات در ایران بوده ‌است. آنان در حالی همواره این اتهام را متوجه جمهوری ‌اسلامی ایران کرده‌اند که رسانه‌های این کشور برای جلوگیری از انتشار اعتراضات خیابانی در آمریکا، سانسور گسترده‌ای را اعمال کردند و در برخی از ایالت‌های آمریکا، از جمله در واشنگتن ممنوعیت تردد و حکومت ‌نظامی برقرار شد. (۵) در حالی که در ایران با حمایت رسانه‌های غربی، ماه‌ها تحت عنوان اعتراض، آشوب و بلوا به راه افتاد و جمهوری‌ اسلامی حکومت‌ نظامی یا ممنوعیت ترددی را اعمال نکرد. در آمریکا به‌محض باز شدن صفحه‌ای در فیس‌بوک برای بیان اعتراضات خیابانی و جذب ۳۰۰ هزار عضو در ظرف چند ساعت، این صفحه به‌سرعت مسدود شد. روند عضوگیری این صفحه‌ نشان می‌داد که طی چند روز فعالیت به‌راحتی می‌توانست با جذب ده‌ها میلیون عضو، بستر مناسبی را برای اعتراضات خیابانی فراهم ‌آورد.

اتفاقی که در حاشیه انتخابات ۱۳۸۸ ایران روی داد و فیس‌بوک و توییتر نه تنها مانع از چنین فعالیت‌هایی نشدند، بلکه به آن پر و بال هم دادند و به‌ مدت ۸ ماه ایران را درگیر آشوب و التهاب کردند و همزمان از عدم آزادی اعتراض در ایران سخن راندند.

 

  1. رفتار دوگانه رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی

در حاشیه انتخابات آمریکا شبکه‌های اجتماعی از جمله توییتر، فیس‌بوک و اینستاگرام، پس از تحریک معترضان از سوی ترامپ، دسترسی وی به این شبکه‌ها را به حالت تعلیق درآوردند و توییتر اعلام کرد که در پی اعتراضات خیابانی اطراف کنگره آمریکا، دسترسی ترامپ به حساب کاربری‌اش را به حالت تعلیق درآورده و حتی او را تهدید به مسدود کردن دائمی هم کرد!

اخبار اعتراض به نتایج انتخابات حتی از سوی شبکه‌های خبری MSNBC، CBS،ABC  نیز سانسور شدند و این رسانه‌ها پخش زنده سخنان ترامپ را به دلیل آنچه که آن را اشاعه دروغ و تشویش اذهان عمومی درباره نتیجه انتخابات می‌خواندند، قطع کردند. شرکت فیس‌بوک نیز با حذف همه عکس‌ها و ویدیوهای منتشر شده از اعتراضات مردمی به انتخابات آمریکا به دلیل «مجرمانه خواندن ماهیت آنها» اعلام کرد که ترامپ به مدت ۲۴ ساعت نمی‌تواند در این شبکه اجتماعی پست جدیدی بگذارد. (۶) در مقابل این اتفاق، نقش رسانه‌های خبری و شبکه‌های اجتماعی، به‌خصوص توییتر در انتشار وسیع ادعاهای تقلب سران فتنه ۸۸ در ایران و بروز آشوب و ناامنی در کشورمان بسیار برجسته بود. این شبکه‌ها نه تنها دسترسی اغتشاشگران را هیچ‌گاه محدود نکردند، بلکه خود با پخش بی‌وقفه دروغ‌های بزرگی مانند کشته شدن تعدادی دختر جوان توسط حکومت ایران به جرم اعتراض به نتایج انتخابات و اخبار جعلی دیگر، در شعله‌ور کردن آتش فتنه ۸۸ ایران و دامن‌زدن به آشوب، بیشترین تاثیر را داشتند.(۷) کلینتون بعدها ضمن اشاره به حمایت پشت‌ پرده آمریکا از سران فتنه و اغتشاشات در ایران گفت: «ما خیلی کارها از بیرون انجام دادیم. مثلا به توئیتر گفتیم تعمیراتش را به تعویق بیندازد تا مردم بتوانند ارتبا‌طشان را با خارج از ایران حفظ کنند.»(۸)

 

  1. مواجهه دوگانه غرب با ادعای تقلب

پس از اتمام انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا و بر اساس اعلام نتایج اولیه، دونالد ترامپ نامزد حزب جمهوری‌خواه در برابر رقیبش جو بایدن با اختلاف اندکی در آرای مردمی شکست خورد. ترامپ در نخستین واکنش به نتایج انتخابات، آن را حاصل یک تقلب بزرگ خواند و از پذیرش این نتیجه خودداری کرد. با توجه به نزدیکی آرای دو رقیب، عدم پذیرش نتیجه انتخابات از سوی رقیب شکست‌خورده چندان دور از انتظار نبود؛ به‌ویژه آنکه دست‌کم ۱۹ ایالت این کشور و ۱۰۶ نماینده جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان، ادعاهای دونالد ترامپ در زمینه وقوع تقلب در انتخابات را تایید کردند.(۹)

اما نکته قابل ‌توجه در این زمینه، رفتار دوگانه غرب با ادعای تقلب در دو انتخابات ایران و آمریکاست. در حالی‌ که ادعای تقلب از سوی ترامپ با مخالفت یکپارچه کشورها و رسانه‌های غربی مواجه شد و برخی از شبکه‌های آمریکایی مثل «سی.ان.ان» زمانی‌که ترامپ به صورت زنده درباره تقلب در انتخابات صحبت می‌کرد، سخنانش را قطع کردند و شبکه‌های اجتماعی آمریکا از قبیل فیس‌بوک و توییتر نیز با محدود کردن کاربران خود به‌سرعت پیام‌های مربوط به تقلب و اعتراضات خیابانی در آمریکا را از دسترس خارج کردند، همین جریانات از میرحسین موسوی، کاندیدای ریاست‌جمهوری در انتخابات سال ۱۳۸۸ ایران که با ادعای تقلب به نتایج انتخابات اعتراض کرد، حمایت همه‌جانبه کردند و بر دامنه آشوب و اغتشاشات خیابانی افزودند.

جان بولتون در ۱۶ می ۲۰۰۷ در دیلی‌تلگراف لندن با صراحت اعلام کرد: «اکنون شاهد تلاش‌های آمریکا در تهران برای دامن زدن به یک انقلاب رنگی هدایت ‌شده از سوی سازمان سیا هستیم.» هیلاری کلینتون در مصاحبه سوم آبان ۹۰ با بی‌بی‌سی فارسی، به حمایت بی‌دریغ آمریکا از اغتشاشگران و مدعیان تقلب در انتخابات اعتراف کرد. باراک اوباما رئیس‌جمهور وقت آمریکا در ۱۹ شهریور۱۳۸۸ ضمن تقبیح برخورد نظام جمهوری‌ اسلامی با آشوبگران، از معترضان به نتیجه انتخابات خواست «با شجاعت به  اعتراضات خود ادامه دهند.» بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم غاصب صهیونیستی نیز با ستودن رفتارهای میرحسین موسوی گفت: «وی را سرمایه بزرگ خود در ایران می‎داند!» سارکوزی رئیس‌جمهور فرانسه و وزیر خارجه این کشور در روز ۱۰ شهریور ۱۳۸۸ نیز خود را حامی مدعیان تقلب دانستند و اعلام کردند: «آنانی که در ایران دست به تظاهرات زدند، بدانند تنها نیستند.»

 

  1. توجه به امنیت و منافع ملی

ترامپ با بالاگرفتن اعتراضات و پس از اوج‌گیری آن که به کشته شدن چند تن از معترضان انجامید، از آنان خواست فوراً به خانه‌هایشان بازگردند.(۱۰) او در نهایت با اعلام رسمی «جوبایدن» به عنوان رئیس‌جمهور منتخب آمریکا توسط کنگره این کشور، در پیامی ویدیویی گفت، «حالا که کنگره آمریکا نتایج انتخابات را تأیید کرده، من نیز به آن پایبند‌ خواهم بود.» وی با «شنیع» خواندن حمله طرفدارانش به کنگره گفت: «از این بی‌قانونی، آشوب و خشونت خشمگین شده است. شما نماینده کشور ما نیستید. بهای کارتان را خواهید پرداخت.»(۱۱) در حالی ‌که سران فتنه در ایران تا آخرین لحظه در کنار دشمنان سرسخت جمهوری اسلامی ایران بر آتش فتنه دمیدند و هرگز به نتایج قانونی انتخابات گردن ننهادند.

آیا عجیب نیست شخصی مانند ترامپ که غالباً او را «احمق»، «دیوانه» و «دیکتاتور» می‌دانند، پس از اعلام نتایج انتخاباتی که از دیدگاه وی یک «تقلب بزرگ» بود، به ‌جای دعوت به شورش و بی‌قانونی به هوادارانش وعده داد که از طریق قانونی این موضوع را پیگیری خواهد کرد و خود درخواست بازشماری آرا در برخی از ایالت‌ها را داد؛ اما شکست‌خوردگان انتخابات ۸۸ ایران، حتی پیشنهاد نظام برای بازشماری کل آرای انتخابات با حضور وکلای خود را هم نپذیرفتند و راه آشوب خیابانی و براندازی را در پیش گرفتند؟! آنان متأسفانه با بیانیه‌های پی‌درپی، هواداران خود را برای حمله به مراکز نظامی، غارت فروشگاه‌ها، خسارت زدن به بانک‌ها و اماکن عمومی و… تهییج و زمینه را برای اعمال تحریم‌های فلج‌کننده علیه کشورمان فراهم کردند. از این منظر شاید بتوان گفت ترامپ با همه لجاجت و حماقتش حداقل به کشور خود خیانت نکرد و از این ‌جهت از سران فتنه در ایران بهتر عمل کرد.

 

نتیجه‌گیری

مقایسه دو انتخابات ۱۳۸۸ایران و ۲۰۲۰ آمریکا نتایج مهمی را برای جوامع بشری، به‌ویژه ملت ایران آشکار می‌سازد. اول آنکه ایران و جهانیان این تجربه را به دست آوردند که ادعاهای مدعیان آزادی و دموکراسی را باید مجدداً به آزمون بگذارند. دوم آنکه نسبت به استانداردهای دوگانه رسانه‌های غربی در مواجهه با وقایع ایران مستقل تأمل بیشتری داشته باشند. در نهایت شایسته است که مردم ایران با یادآوری حوادث تاسف‌بار سال ۸۸ بیش از گذشته با دوستان و دشمنان خود آشنا شوند.

 

پی‌نوشت:

۱-  https://www.irna.ir/news/84093975

۲- https://www.farsnews.ir/news/13991018000274

۳- https://www.farsnews.ir/news/13991018000849

۴- https://www.farsnews.ir/news/13991018000005

۵-https://www.farsnews.ir/news/13991018000005

۶- https://www.farsnews.ir/news/13991018000005

۷- از جمله این اخبار، خبر جعلی به قتل رسیدن دختری به نام ترانه موسوی توسط ماموران دولتی ایران در خیابان‌های تهران بود که آن را در سطح وسیعی منتشر کردند، در حالی که وی اساساً در ایران نبود و مجبور شد از کانادا خبر سلامتی خود را رسانه‌ای کند! خبر دیگر انتشار سازمان‌یافته اتهام قتل ندا آقا‌سلطان توسط ماموران حکومتی ایران بود؛ در حالی که انتشار تصاویر حضور وی در تظاهرات از سوی این رسانه‌ها، بدون آنکه مشخص شود که چرا دوربین، او را دنبال می‌کند و این تصاویر با چه هدفی ضبط شده‌اند، سناریوهای پشت پرده این ماجرا را برملا می‌کرد.

۸- https://donya-e-eqtesad.com

۹-  https://www.magiran.com/article/4125031

۱۰-  https://www.farsnews.ir/news/13991018000005

۱۱- https://www.alef.ir/news/3991019012.html