Monthly Archives: ژوئن 2017

21ژوئن/17

بی‌پرده با تاریخ نگاهی به حوادث اردیبهشت و خرداد ۱۳۶۲

 

از جاسوسی به نفع بیگانگان تا سرقت و نگهداری سلاح برای مقابله با جمهوری

تصویب کلیات تأسیس دانشگاه بین‌المللی اسلامی در مجلس شورای اسلامی، اعترافات اعضای دستگیرشده حزب توده و انحلال این حزب و در پی آن اخراج ۱۸ دیپلمات شوروی از کشور، حمله موشکی عراق به اندیمشک از جمله رویدادهای اردیبهشت و خرداد ۱۳۶۲ هستند.  

 

دستگیری سران حزب توده و انحلال این حزب 

در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۲ نورالدین کیانوری و محمود اعتمادزاده از چهره‌های فعال حزب توده در یک برنامه تلویزیونی پرده از خیانت‌ها و جنایت‌های این حزب در ایران برداشتند. در پی این افشاگری‌ها جمع زیادی از سران حزب توده دستگیر شدند. چند روز بعد در ۱۳ اردیبهشت و در پی دستگیری سران حزب توده و اعتراف آنها به توطئه علیه انقلاب اسلامی در قالب جاسوسی برای شوروی، نگهداری سلاح و مهمات، ارتباط با گروه‌های محارب، اخلال در فعالیت کارخانجات و مراکز تولیدی و نفوذ در ارکان نظام، این حزب منحل اعلام شد. همچنین ۱۸ دیپلمات شوروی نیز که از مرتبطین این افراد بودند، از ایران اخراج شدند.

در روز ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۲ طبق بیانیه دادستانی کل انقلاب اسلامی، کلیه اعضا و هواداران حزب توده موظف شدند ظرف یک هفته خود را به اطلاعات دادسرای انقلاب اسلامی مرکز واقع در «لونا پارک» معرفی کنند. دادستانی کل انقلاب اسلامی همچنین در روز ۱۳ اردیبهشت با صدور اطلاعیه‌ای حزب توده ایران را منحل و به کلیه اعضا و هواداران این حزب اخطار کرد که خود را به مراکز دادستانی‌های انقلاب در تهران و شهرستان‌ها معرفی کنند. در بخشی از این بیانیه که به امضای موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب اسلامی وقت رسید آمده بود:

«در پی دستگیری سردمداران حزب منفور توده و اقاریر صریح آنان مبنی بر توطئه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و براندازی به شرح ذیل:

۱ـ جاسوسی به نفع بیگانگان.

۲ـ سرقت و نگهداری اسلحه و مهمات جهت مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران.

۳ـ رابطه با گروهک‌های محارب.

۴ـ اخلال در کارخانجات و مراکز تولیدی و صنعتی کشور.

۵ـ نفوذ در سازمان‌ها، ادارات، نهادهای انقلابی و مراکز نظامی و انتظامی، دادستان کل انقلاب اسلامی بنا بر اصول ۹ و ۲۴ و ۲۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به موجب این اطلاعیه، حزب توده را منحل اعلام داشته و هر نوع فعالیتی به نفع آنان را غیرقانونی و عملی ضدانقلابی محسوب می‌کند. بنابراین به کلیه اعضا و هواداران این حزب اخطار می‌شود در تهران از تاریخ ۱۷ لغایت ۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۲ به اطلاعات دادسرای انقلاب اسلامی مرکز واقع در «لونا پارک» و در شهرستان‌ها از تاریخ ۲۵ اردیبهشت الی ۲۵ خرداد به دادستانی‌های انقلاب اسلامی آن شهرستان‌ها مراجعه و ضمن ارائه اصل شناسنامه، دو نسخه فتوکپی شناسنامه و سه قطعه عکس جدید، خود را معرفی کنند و پس از تکمیل فرم مربوطه مرخص شوند. بدیهی است کسانی که پس از انقضای مهلت مذکور خود را معرفی نکرده باشند به عنوان ضدانقلاب و توطئه‌گر علیه نظام جمهوری اسلامی تحت پیگرد قرار می‌گیرند و مطابق قوانین دادگاه‌های انقلاب اسلامی به کیفر خواهند رسید.»

 

پخش اعترافات سران حزب توده

اطلاعیه دادستانی کل انقلاب یک هفته پس از آن صادر شد که نورالدین کیانوری، دبیرکل حزب توده و محمود اعتمادزاده (م. الف به‌آذین) که از اعضای رده بالای حزب توده به شمار می‌آمدند، در یک برنامه تلویزیونی ضمن اعتراف به خیانت، از جرائم، قانون‌شکنی‌ها، فریب مردم و تخلفات خود از آغاز پیدایش حزب توده تا آن روز به‌ویژه از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی ایران سخن گفتند. در این برنامه به‌آذین با بیان اینکه سران حزب توده در این برنامه می‌خواهند سخنانی را درباره عملکرد نیروهای چپ با شنوندگان و بینندگان در میان بگذارند، گفت:

«به‌طورکلی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و استقرار حاکمیت بلامعارض اسلامی، مارکسیسم در ایران به بن‌بست رسیده و هیچ‌ جایی در زندگی سیاسی ایران ندارد و نمی‌تواند داشته باشد. حرف از بن‌بست مارکسیسم در ایران است، چرا؟ علتش قبل از همه وجود خود اسلام انقلابی است. مارکسیسم در برابر تئوری منسجم و پذیرفته شده از طرف توده‌های میلیونی ایران چیزی برای ارائه ندارد. این اسلام به صورت‌های مختلف نفوذ و رسوخ خودش را در وجدان توده‌های میلیونی ایران به‌خصوص مستضعفان ایران نشان داده است.»

وی ضمن اظهار این مطلب که حزب توده در بعد از انقلاب توانست مرکزی در ایران داشته باشد و سعی کرد با مطالبی که در نشریاتش می‌نوشت، خیانت‌های خود را توجیه کند، اما این تلاش‌ها تأثیری بر توده‌های مردم نگذاشت، افزود:

«من از اینکه پس از ۲۳ سال قطع رابطه کامل، بار دیگر به حزب پیوستم اقرار می‌کنم که اشتباه بسیار بزرگی را هم نسبت به خودم و هم نسبت به مردم مستضعف ایران و کسانی که انقلاب اسلامی ایران را با ایثار و خون خود به ثمر رساندند و تا به امروز از آن محافظت کرده و قدم به قدم جلو برده و به پیروزی‌های بیشتر و بیشتر رسانده‌اند، مرتکب شده‌ام. من در مقابل این مردم و امام بزرگوار، خمینی بزرگ رهبر انقلاب اسلامی و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران و در برابر همه کسانی که در راه این انقلاب می‌کوشند و در راه حفظ تمامیت خاک مقدس اسلامی ایران فداکاری و جانبازی می‌کنند، خود را مسئول و در حقیقت خود را به‌نوعی در خیانت حزب توده شریک می‌دانم و بدون هیچ‌گونه تعارف یا مسامحه عرض می‌کنم که از این لحاظ سزاوار کیفر شایسته هستم».

بعد از سخنان به‌آذین، نورالدین کیانوری، دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده طی سخنانی گفت:

«با درود به حضور امام خمینی رهبر انقلاب و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، من امروز می‌خواهم کوشش کنم تا پوزش و شرمندگی در مقابل ایشان، تخلفاتی را که حزب ما در عرض چهار سال فعالیت در جمهوری اسلامی ایران انجام داده، آن ‌طور که هست بیان کنم تا این تخلفات درسی برای نسل جوان ما باشد که راه درست خود را از راه گمراهی که ما رفتیم، جدا کنند و بتوانند در چهارچوب کشورشان با قوانین موجود در کشورشان، به مردم کشورشان خدمت کنند.»

وی بعد از معرفی کامل خود و بیان سوابق سیاسیش، با اشاره به اینکه می‌خواهد تخلفاتی را که حزب توده در سال‌های اخیر انجام داده‌اند بیان کند، گفت: «این به این معنا نیست که ما غیر از اینها‌یی که می‌گویم، تخلف دیگری نداشتیم. تخلفات دیگری هم داشتیم اما به نظر من اینها عمده‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین محورهای تخلفات ما هستند.»

کیانوری در سخنان خود به اقداماتی چون جاسوسی برای شوروی، جمع‌آوری اطلاعات و فروش به غیر، دریافت کمک‌های مالی از بیگانگان، برخوردهای منافقانه با نظام در مقاطع مختلف سیاسی از جمله دفاع ظاهری از خط امام و شایعه‌پراکنی علیه مسئولان کشور در باطن، ارائه اطلاعات دروغ به وزارت کشور درباره نام‌ها و تعداد رهبران حزب، سکوت در برابر اعمال منافقین به خواست فرستاده شوروی و… که در سال‌های پس از انقلاب از سوی حزب توده انجام شده بود، اقرار کرد.

 

حمله موشکی عراق به اندیمشک

رژیم بعث صدام در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۶۲ با حمله موشکی به اندیمشک و دزفول تعداد زیادی از مردم بی‌گناه و بی‌دفاع این دو شهر را به شهادت رسانده و یا مجروح ساخت.

روزنامه اطلاعات در گزارشی که روز شنبه ۲۴ اردیبهشت همین سال منتشر ساخت نوشت: با بیرون آوردن ۴ جنازه دیگر تا صبح دیروز تعداد شهدای حمله موشکی دیکتاتور بغداد به شهر اندیمشک به ۲۱ تن رسید. کار تجسس و تلاش برای بیرون آوردن پیکرهای دیگر شهدای احتمالی این شهر با یاری مردم و امدادگران همچنان ادامه دارد. براساس همین گزارش در میان شهدای این فاجعه کلیه اعضای یک خانواده ۶ نفری و دو خانواده ۳ نفری دیده می‌شوند.

در حالی که تنها ۱۲ ساعت از حمله موشکی صدام به اندیمشک گذشته بود و تجسس برای بیرون آوردن شهدای این جنایت از زیر ویرانه‌ها ادامه داشت، جنایت‌پیشگان بعثی عراق مقارن ساعت ۲۰ و ۵۰ دقیقه پنجشنبه گذشته بار دیگر دزفول را هدف حمله موشکی خود قرار دادند و تعداد زیادی از برادران و خواهران دزفولی را به خاک و خون کشیدند.

 

انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای برای دومین بار به سمت دبیر کلی حزب جمهوری اسلامی

در خرداد ۱۳۶۲ برای دومین بار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در کنگره سراسری حزب جمهوری اسلامی به دبیرکلی این حزب انتخاب شدند.

روزنامه جمهوری اسلامی در این زمینه نوشت: شورای مرکزی منتخب کنگره حزب جمهوری اسلامی در اولین جلسه خود آیت‌الله سید علی خامنه‌ای را برای بار دوم به اتفاق آرا به دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی انتخاب کرد.

 

تصویب کلیات تأسیس دانشگاه بین‌المللی اسلامی، موافقان و مخالفان 

مجلس شورای اسلامی در ۵ اردیبهشت ۱۳۶۲ طرح تأسیس دانشگاه بین‌المللی اسلامی را تصویب کرد.در ابتدا در باره گزارش کمیسیون آموزش، فرهنگ و تحقیقات مبنی بر رد لایحه تأسیس دانشگاه بین‌المللی اسلامی بحث و بررسی شد. ابتدا سیدرضا اکرمی نائب رئیس کمیسیون  مذکور طی توضیحاتی گفت: «در زمانی که ما هنوز در داخل در زمینه آموزش با اشکالاتی مواجه هستیم نمی‌توانیم چنین برنامه‌ای را برای دانشجویان خارجی داشته باشیم. همچنین امکان دارد در این بین جاسوس‌هایی باشند که از نظر امنیتی مسئله ایجاد کنند. به این دلیل کمیسیون با اکثریت آرا این لایحه را رد می‌کند و معتقد است که در صورت ضرورت اجرای این طرح، باید به طور آزمایشی اجرا شود.»

سپس موافقان و مخالفان طرح، هر یک استدلال‌های خود را برشمردند و و سرانجام نسبت به اصل لایحه تأسیس دانشگاه بین‌المللی اسلامی ایران رأی‌گیری به عمل آمد و از تصویب گذشت.

 

 

 

 

 

21ژوئن/17

تاریخ سینمای ایران(۲۵)

 

پیشگفتار

در سال ۱۳۶۸ جمعاً ۴۷ فیلم سینمایی اکران گردید که برخی از آنها فیلم‌های شاخص و مطرحی شدند، اما بیشتر آنها فیلم‌های معمولی بودند. مشخصاً فضای سال‌های آخر جنگ و آتمسفر روانی بازگشت به زندگی عادی و عوارض آن در فیلم‌های اکرانی دیده می‌شود که در جای خود به آنها پرداخته خواهد شد.

نکته بسیار بااهمیتی که باید مورد توجه قرار گیرد آن است که اگر سیاست‌گذاران سینمایی ما در آن سال‌ها با تأمل و درک روشن از تبعات تغییر ریل جامعه از دفاع مقدس به زندگی متعارف، ساخت و عرضه فیلم‌ها را هدایت می‌کردند، تهدیدات عوامانه و بدون برنامه فرهنگی سال‌های بعد به فرصت تبدیل می‌گشت، اما سوگمندانه چنین نشد و هیچ‌گونه ریل‌گذاری علمی و نظام‌مندی به عمل نیامد. به همین دلیل به تدریج در سال‌های بعد شاهد عرصه فیلم‌های سخیف و بعضاً مغایر با فرهنگ و حتی اخلاق هستیم که در نیمه دوم سال‌های ۷۰ و سال‌های اولیه دهه ۸۰ به اوج خود رسید.

الف) فیلم‌های دفاع مقدس و انقلابی.

۱ـ آخرین پرواز: کارگردان و سناریست: احمدرضا درویش، محصول: مؤسسه سینمایی بنیاد مستضعفان و شرکت تبلیغاتی تماشا. تهیه‌کنندگان: امور سینمایی بنیاد مستضعفان، احمدرضا درویش(کارگردان فیلم) و تعداد زیادی از اشخاص حقیقی.

بازیگران: عبدالرضا اکبری، فرامرز صدیقی، حسین خانی بیک، اصغر قزلباش، مهشید افشارزاده، سرور رجایی، ملیحه نظری، رضا بنفشه‌خواه، بهروز فرجی و انبوهی از بازیگران گمنام.

داستان فیلم به زندگی رزمی و خانوادگی خلبان ورزیده‌ای در نیروی هوایی جمهوری اسلامی می‌پردازد که فرزند خردسال فلجی دارد. این فرزند در اثنای جنگ به فرانسه اعزام می‌شود تا معالجه شود، اما گروهکی تروریستی که روشن نیست از چه قماشی هستند، با استفاده از اطلاعات خبر چین‌های داخلی، کودک و مادرش را به اتفاق زن صاحبخانه‌ای که در پاریس در منزل او ساکن شده‌اند گروگان می‌گیرند و از خلبان می‌خواهند در ازای آزادی آنها هواپیمای جنگی خود را به عراق ببرد، خلبان بر سر دو راهی ترجیح عاطفه پدری و خیانت به کشورش باید تصمیم بگیرد که البته تصمیم درست می‌گیرد، ضمن اینکه پلیس پاریس نیز گروگان‌ها را آزاد می‌کند.

فیلم فراز و فرودهای جذاب سینمایی فراوانی دارد و احمدرضا درویش قابلیت‌های حرفه‌ای خود را برای تعبیه کشش‌های داستانی و تعلیق‌های فراوان نشان داده است. احمدرضا درویش کار حرفه‌ای خود را با ساخت فیلم‌های دفاع مقدس شروع کرده ولی در میانه راه برخی از آثارش بیش از آنکه به منزلت او بیفزاید، موجب وهن وی گردید (مانند متولد ماه مهر) اما کلیت ساخته‌هایش ارزشمند و مثبت است.

۲ـ آخرین مهلت: کارگردان: پرویز تأییدی. سناریست: اکبر خواجویی، پرویز تأییدی. بازیگران: رضا رویگری، افسانه بایگان، مرحومه منوچهر حامدی (که در دهه ۷۰ در یکی از شهرهای شمال هنگام عبور از خیابان در اثر تصادف با اتومبیل درگذشت، وی برای ساخت سریالی در شمال به سر می‌برد)، ملیحه نصیری، پریدخت اقبال‌پور، مرحوم کاظم افرندنیا (بازیگر نقش ارتشبد طوفانیان در سریال معمای شاه که در سال ۹۵ درگذشت)، مرحومه توران قادری، عباس مختاری و تعداد زیادی از بازیگران ناشناس.

ـ ماجرا در یکی از مناطق مرزی عرب‌نشین خوزستان رخ می‌دهد، به این ترتیب که هم‌زمان با پیروزی انقلاب اسلامی، دشمنان نظام به کمک عوامل مزدور داخلی خود انفجاراتی را تدارک می‌بینند تا مرزنشینان را به رعب و وحشت انداخته و ناچار کوچ نمایند. در مقابل، نیروهای مردمی با درک درست از اهداف دشمن، مقاومت عمومی را سازمان می‌دهند که سرانجام به پیروزی آنان و شکست بعثی‌ها منجر می‌شود.

۳ـ باغ سید: محصول: مشترک فرهنگی آشنا. تهیه‌کننده: ناصر حاجی حسینلو (مشهور به ناصر شفق، وی در دو حوزه سینما و فوتبال فعال بود. اواخر دهه ۷۰ و سال‌های اولیه دهه ۸۰ به حوزه تبلیغات صدا و سیما وارد شد و مدتی در آن زمینه فعالیت داشت. اواخر دهه ۸۰ مدیرعامل باشگاه تراکتورسازی تبریز گردید.) کارگردان: محمدرضا اسلاملو.

بازیگران: محرم زینال‌زاده، رؤیا نونهالی، منوچهر علی‌پور، محمود احمدی، عطاءالله سلمانیان، زهره سرمدی، مهوش رحیمی.

داستان فیلم در روستایی مرزی اتفاق می‌افتد. در آن روستا مرد میانسالی به نام (سید) باغ اناری دارد که مورد تهاجم دشمن قرار می‌گیرد و پسرش به نام علی‌اکبر به شهادت می‌رسد. سید محصول باغ را با فداکاری به اهالی روستا می‌رساند، ولی خود توسط متجاوزان به شهادت می‌رسد. پس از پایان جنگ، عروس سید با فرزندش به باغ برمی‌گردند و زندگی جدیدی را آغاز می‌کنند.

همانطور که ملاحظه می‌شود، فیلم در حد نمایش مؤلفه‌های متداول سینمایی موفق است و قابل قبول هم هست، اما نکته اینجاست که همین ماجرا در یکی از روستاهای فرانسه هم هنگام حمله آلمان می‌تواند رخ دهد. کاش سازندگان این قبیل آثار ارزشمند، عنایت بیشتری به فضای انقلاب اسلامی و حواشی بی‌بدیل آن در تاریخ معاصر جهان داشتند تا روایت‌های فداکاری و ایثار مردم ما آنگونه که شایسته هست عرضه می‌شد.

۴ـ ای ایران: سناریست و کارگردان: ناصر تقوایی. بازیگران: اکبر عبدی، حمید جبلی، مرحومه ثریا حکمت، حسین سرشار، پوراندخت مهیمن، مهران محمدی، اصغر بیچاره و تعداد کثیری از نابازیگران.

ـ ماه‌های پایانی سال ۵۷ و نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی، گروهبانی ساده‌دل به فرماندهی پاسگاه ژاندارمری یک روستا منصوب می‌شود. او که درک درستی از اوضاع و احوال مملکت و تحولات اجتماعی ندارد، با شیوه آمرانه غیرمتناسب با جو عمومی روستا تلاش می‌کند که اقتدار خود را به نمایش بگذارد، اما از آنجا که مجموعه زیردستان وی مانند خودش تصویر درستی از فضای حاکم بر روستا در آن ماه‌ها ندارند، هر روز سر رشته کارها بیشتر از دست وی خارج می‌شود. اهالی نیز با دست‌انداختن وی درصددند او را نسبت به شرایط آگاه کنند که ساده‌لوحی درجه‌دار مانع می‌شود. اهالی و مسئولان روستا با کمک مدیر مدرسه برخلاف نظر گروهبان به جای خواندن سرود مورد نظر وی، سرود ای ایران را اجرا می‌کنند و گروهبان در مقابل عمل انجام شده، تسلیم و همراه می‌شود. این فیلم جزو اولین آثاری بود که در ژانر طنز در رابطه با مسائل انقلاب اسلامی عرضه شد.

ناصر تقوایی کارگردان بااستعدادی بود که قبل از انقلاب چندین سریال و فیلم مبتذل ساخت که هنوز هم توسط شبکه‌های معاند نمایش داده می‌شوند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با اینکه امکان کار برای وی به خوبی فراهم بود، اما فعالیت چشمگیری به عمل نیاورد.

۵ـ ۵۳ نفر: محصول: سیمای جمهوری اسلامی ایران. سناریست و کارگردان: یوسف سیدمهدوی. تدوینگر: بهروز افخمی. بازیگران: عنایت بخشی، اردلان شجاع کاوه، فریبرز سمندرپور، فریبا شمس، ناصر گیتی‌جاه.

ـ برخی از اسناد ساواک که شامل لیستی از افراد تحت تعقیب رژیم است به وسیله یک گروه مبارز به سرقت می‌رود. مأموران ساواک با عملیات تعقیب و گریز درصدد کشف اسناد و دستگیری مجاهدین هستند. فیلم دارای ساختار جذاب سینمایی است که قبلاً در سینمای جهان مشابه آن زیاد ساخته شده است (مانند فهرست شیندلر). عمده تلاش فیلمساز بر ایجاد تعلیق سینمایی و جذب مخاطب است که البته مانعی ندارد، اما سخن این است که در این فضا بهره‌برداری لازم برای انتقال پیام‌های فرهنگی و اخلاقی به عمل آید که نمی‌آید.

۶ـ تولد: محصول: روابط عمومی ستاد نیروی هوایی. سناریست و کارگردان: عبدالرحیم شرفی فریمانی. بازیگران: حسن ساغری،‌ ابوالفضل قاضیان.

همانگونه که دیده می‌شود، این فیلم به سفارش نیروی هوایی ساخته شده است که با توجه به عناصر سازنده نه چندان حرفه‌ای انتظار جذابیت زیادی از آن نمی‌توان داشت. داستان به ایثار و فداکاری خلبانان اشاره دارد و کشش ویژه‌ای فراتر از یک تبلیغ معمولی ندارد. به طور کلی قاعده‌ای در اقتصاد سینما وجود دارد که می‌گوید فیلم‌های سفارشی کمتر مورد استقبال قرار می‌گیرند، مگر اینکه عناصر حرفه‌ای سطح بالا برای آبروی خود و ارائه یک اثر خوب در کارنامه خویش بسیج شوند.

۷ـ دستمزد: محصول: سازمان سینمایی توحید و خانه فیلم ایران. سناریست و کارگردان: مجید جوانمرد. بازیگران: محمدصالح علاء، فرزانه کابلی، مرحوم مهدی فتحی (بازیگر نقش عمروعاص در سریال جاودانی امام علی«ع» ساخته داود میرباقری)، احمد هاشمی، بهزاد فراهانی، ملیحه نظری.

ـ دو فرد از طبقه فرودست اجیر می‌شوند تا دو جنازه را که توسط ساواک به شهادت رسیده و مخفیانه در قبرستانی دفن شده‌اند شبانه از قبر خارج و به وارثانشان در منطقه‌ای از غرب کشور برسانند. این امر با مخاطره زیاد همراه می‌شود، اما سرانجام اجیرشدگان موفق به این کار می‌شوند. نکته پرتعلیق فیلم آن است که در اواخر داستان، مرد سالمند درمی‌یابد که یکی از جنازه‌ها متعلق به فرزند گمشده‌اش می‌باشد.

محمدصالح علاء قبل از انقلاب اسلامی به عنوان بازیگر درجه دوم و سوم وارد عرصه بازیگری شد، اما موفقیت قابل توجهی کسب ننمود. وی به تحصیلات خود ادامه داد و هم‌اکنون به عنوان مجری و کارشناس برنامه (چشم شب روشن) با تسلط ادیبانه و نوشته‌های پراحساس در شبکه ۴ به اجرا مشغول است. جمله معروف وی که مرتب خطاب به بینندگان سیما تکرار می‌کند (هموطنان جان) است.

۸ـ تا مرز دیدار: محصول: گروه تلویزیونی شاهد و مرکز گسترش سینمای تجربی. سناریست و کارگردان: حسین قاسمی جامی (سناریو با همکاری علی‌اکبر ثقفی.) تدوینگر و فیلمبردار: کمال تبریزی. بازیگران: مجید مجیدی (که هم‌اکنون کارگردان مسلط و باتجربه‌ای شده است. وی فیلم‌های خوبی نظیر بچه‌های آسمان، رنگ خدا، بید مجنون و اخیراً فیلم سینمایی (محمد رسول‌الله) را ساخته است که مورد استقبال بین‌المللی قرار گرفت.

داستان فیلم به دوران دفاع مقدس و فراهم آمدن امکان سفر به خارج از کشور برای شرکت در مسابقه تیم ملی فوتبال یا رفتن به جبهه برمی‌گردد که قهرمان فیلم سرانجام پس از کش و قوس‌ فراوان اعزام به جبهه را که برادرش در آنجا مفقود شده برمی‌گزیند. رفتن به جبهه که پدرش نیز در آنجا حضور دارد فضای معنوی و بسیار مطلوبی را برای او فراهم می‌آورد که قابل قیاس با اعزام به خارج و بهره‌های آن نیست.

۹ـ در جست‌وجوی قهرمان: محصول: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی. کارگردان: حمیدرضا آشتیانی‌پور. فیلمبردار: محمد دُرمنش (در حال حاضر کارگردان). بازیگران: مجید مجیدی، عبدالحسین برزیده (هم‌اکنون کارگردان فیلم و سریال)، عطاءالله سلمانیان، نیلوفر محمودی، بهزاد خداویسی.

قصه یک دانشجوی رشته سینما که برای به دست آوردن مضمون فیلمنامه به جبهه و خط اول می‌رود و به این ترتیب ناخودآگاه وارد معرکه نبرد می‌شود. او غیر از آنکه فیلمنامه را تکمیل می‌کند، خود نیز عملاً درگیر جنگ می‌گردد. فیلم‌ها و سریال‌هایی از این قبیل در گذشته و بعدها نیز ساخته شدند که معروف‌ترین آنها فیلم (لیلی با من است) اثر کمال تبریزی است. منطق طنز اینگونه آثار درگیری ناخواسته قهرمان فیلم با جبهه و جنگ و ایجاد فضای طنز قابل درک برای تماشاگر است.

۱۰ـ دندان مار: کارگردان: مسعود کیمیایی. بازیگران: احمد نجفی، فرامرز صدیقی، گلچهره سجادیه، جلال مقدم، فریبا کوثری، سعید پیردوست، شاهد احمدلو.

داستان جوانی جنگ‌زده خرمشهری که به تهران آمده و در بازار سیاه لوازم خانگی به فعالیت مشغول است را روایت می‌کند. قصه به آسیب‌های وارده بر جنگ‌زدگان می‌پردازد که حرف درستی است، اما در جریان قصه، به جز تحریک عامیانه احساسات بیننده، تلاشی در جهت بهره‌گیری از فجایع استکبار و نوکر وی صدام به چشم نمی‌خورد. از این منظر، فیلم موفق نمی‌شود تمام ظرفیت‌های فراهم آمده در جنگ تحمیلی را به مخاطبین منتقل نماید. فیلم‌های کیمیایی عمدتاً فضای تلخ و اندوهباری دارند که تماشاگر را کنجکاوانه به دنبال خود می‌کشاند، اما قهرمان داستان را بعضاً بلاتکلیف می‌گذارد. برخی از کارشناسان سینما معتقدند که مسعود کیمیایی پس از اقبال عمومی به فیلم «قیصر» وی، تاکنون مرتباً و همه ساله مشغول ساخت و تکرار «قیصر» است که هیچ‌کدام به استحکام آن فیلم نبوده و در مواردی بسیار هم ضعیف بوده‌اند.

(مأخذ: انتشارات سازمان سینمایی و فرهنگ فیلم‌های سینمایی ایران، تألیف جمال امید.)

 

21ژوئن/17

فتح خرمشهر، سند عزت و اقتدار ایران اسلامی

 

مقدمه

در طول یک و نیم قرن به علّت ضعف حاکمان وقت و استفاده نکردن از توان و قدرت مردم، نیروی نظامی ایران در تمام جنگ‌هایی که دشمنان بر ایران تحمیل کردند، شکست خوردند و در برخی موارد مجبور به عقب‌نشینی و واگذاری بخشی از خاک کشور عزیزمان به بیگانگان شدند. از زمان فتحعلی شاه قاجار، ایران در اغلب جنگ‌ها با شکست مواجه شد و یا نتوانست به پیروزی قابل توجّهی دست پیدا کند.

‏ ایران در دو جنگ بزرگ با همسایه شمالی خود (روسیه تزاری) شکست خورد. ‏روس‌ها با عبور از آسیای مرکزی و قفقاز نیروهای پراکنده ایران را به‌آسانی شکست دادند و عهدنامه‌های گلستان در سال ۱۱۹۲ (۱۸۱۳میلادی) و ترکمن‌چای ۱۲۰۹ (۱۸۲۸ میلادی) را بر فتحعلی شاه تحمیل کردند، بریتانیا نیز در همین دوره با استفاده از ضعف ایران بخش‌هایی از جنوب کشور را از حاکمیت ایران جدا ساخت. ایران نیز پس از این جنگ‌ها ناچار شد امتیازات اقتصادی زیادی به روسیه و بریتانیا واگذار کند که این امتیازات نفوذ این دو کشور استعمارگر را بیشتر و ایران را ضعیف‌تر کرد. ‏شکست ایران در دوره اول جنگ‌های ایران و روسیه، بزرگ‌ترین شکست ایران در تاریخ معاصر است و شکست‌های بعدی نیز تا حدودی متأثر از این شکست بود .

‏در جنگ جهانی اوّل نیز یک بار دیگر ارتش ایران در مقابله با دشمنان نتوانست از خاک کشور دفاع کند و بخش‌هایی از خاک ایران توسط روسیه، انگلیس و عثمانی اشغال شدند. ‏در جنگ جهانی دوم نیز ارتش به ظاهر قدرتمند رضا شاه که برای تشکیل آن هزینه زیادی شده بود، در مدت کوتاهی شکست خورد و بخش‌هایی از شمال و جنوب کشور به اشغال ارتش روسیه و انگلیس درآمد و پس از سه روز ارتش ایران رسماً تسلیم شد.

‏پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در حالی که نظام نوپای جمهوری ایران به دلیل از هم‌پاشیدگی ارتش و عدم هماهنگی بین ارتش و سپاه و نیروهای انقلابی فاقد ساختار و آموزش، آمادگی دفاع از کشور را نداشت، رژیم بعث عراق با تحریک و تشویق غرب در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به ایران حمله کرد. در این جنگ نابرابر، قدرت‌های بزرگ و بسیاری از کشورهای منطقه، به‌طور همه جانبه از رژیم بعثی عراق پشتیبانی ‌کردند و کمک‌های مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی زیادی را در اختیار رژیم عراق گذاشتند و حتّی از نفوذ خود در سازمان‌های بین‌المللی نیز برای حمایت از این کشور استفاده ‌کردند.

علاوه بر این، بنی‌صدر، رئیس جمهوری که فرماندهی کل قوا را نیز در اختیار داشت، با مخالفت‌های خود مانع از فعالیت نیروهای مسلح و جلوگیری از هجوم دشمن برای اشغال بخش‌های مرزی مانند خرمشهر می‏شد.

به این ترتیب در سوم خرداد ۱۳۶۱حماسه شگفت و ژرف خرمشهر و بزرگ‌ترین پیروزی نظامی کشورمان در طول یک و نیم قرن گذشته که باعث شگفتی و حیرت جهانیان شد، خلق شد. بی‌شک در این حماسه شگرف، مسائل و عوامل مختلفی نقش داشتند که در این نوشتار مختصر به مهم‌ترین آنها می‌پردازیم:

 

روز ملی «مقاومت، ایثار و پیروزی»

روز سوم خرداد ماه، سالگرد حماسه آزادی و فتح خرمشهر پس از بیش از یک سال و نیم اشغال آن به دست دشمن بعثی عراق است. فتح خرمشهر موجب برانگیختگی احساسات و عواطف پاک ملت ایران شد و همدلی و وحدت را میان اقشار ملت پدید آورد. حماسه شگرف آزادسازی خرمشهر، پیروزی سروقامتانی بود که با نهایت ایثار، اوج مظلومیت و پاکبازی و توکّل محض، این حماسه عظیم را رقم زدند. خرمشهر برای ملت ایران تنها یک شهر نیست، بلکه تاریخ گویای پایداری، ایثار و جاودانگی انقلاب است.

آزادی خرمشهر در عملیات بیت‌المقدس و پس از ۵۷۵ روز اسارت باعث شد که تمام حامیان صدام از آن همه رشادت و شهادت ایرانیان جان بر کف، انگشت حیرت به دندان بگیرند و در مقابل عظمت آنان سر تسلیم فرود آورند.

در سوم خرداد ۶۱  خرمشهر بار دیگر نام خونین شهر را به کناری نهاد و با رجای واثق و اطمینان قلبی ایمان آورد که رزم‌آوران سرافراز جمهوری اسلامی ایران همان¬گونه که با رشادت و تلاش خستگی‌ناپذیر خویش، خرمشهر را از چنگال ددمنشان متجاوز خارج ساختند، سایر مناطق تحت اشغال را هم آزاد خواهند کرد. بیهوده نبود که روز پیروزی و فتح خرمشهر را روز ملی «مقاومت، ایثار و پیروزی»(۱) نام نهادند. شوق و شور ناشی از این فتح بزرگ نظامی، تمام کشور را فراگرفت و امام خمینی«ره» این حماسه بزرگ را «فتح الفتوح» نامیدند.

 

رمز پیروزی رزمندگان در فتح خرمشهر

۱ـ ایمان و خودباوری

واژه «ایمان»، از واژه «اَمِنَ»، به‏معنای آرامش خاطر و زوال دلهره گرفته شده و در اصطلاح بر گرویدن به «شریعت مقدّس اسلام» و «گرایش نفس به حق و تصدیق آن(۲) اطلاق شده است، به این بیان که انسان به آنچه از سوى خدا  نازل شده و حقّ است اعتقاد راسخ پیدا کند و آن را از دل و جان باور داشته باشد و از آن پیروى کند.

ایمان، سرآمد باورهای دینی و ریشه همه معنویات است. ایمان اساسی‌ترین گام در راه اخلاق و معیار تمام ارزش‌های انسانی و حلقه ارتباط با خداست. ایمان سرچشمه توانایی، قدرت، پایمردی، دلیری، توکّل و اعتماد به نفس و بزرگ‌ترین عامل پیروزی بر مشکلات محسوب است.(۳) از آنجا که انگیزه دفاعی در پرتو اعتقاد و عشق صادقانه به خدای متعال بارور می‌شود، جوهر مقاومت و حماسه نیز با تجلّی قدرت در اراده و قلب انسان مجاهد تکوّن می‌یابد. باید پذیرفت که هویت دفاعی در فرهنگ جامعه تنها در مدار خداباوری و ایمان و توکل به خدا تحقق پیدا می‌کند.

بی‌شکّ وجود ایمان در دل رزمندگان اسلام سبب سرافرازى و پیروزى آنان خواهد شد؛ چنان‌که عدم آن، سیه‌روزى و خوارى را در پى خواهد داشت. قرآن کریم چنین رهنمود مى‌دهد: «بگو آیا جز یکى از دو نیکى (شهادت یا پیروزى) را براى ما انتظار مى‌کشید؟ ما انتظار داریم که خداوند شما را به عذابى از سوى خود یا با دست ما گرفتار سازد، پس در انتظار بمانید. ما نیز با شما منتظر مى‌مانیم. چنین طرز فکرى، منطق همه مؤمنان رزمنده‌ای است که در راه خدا با دشمنان او نبرد مى‌کنند.»(۴) امام خمینى«ره» در این باره مى‌فرماید: «اگر ما آنها را بکشیم، ما وارد بهشت مى‌شویم. اگر آنها ما را بکشند، باز هم ما وارد بهشت می‌شویم. این منطق اهل ایمان است. آن که ایمان به خداى تبارک و تعالى دارد، آن که به قرآن ایمان دارد، منطقش این است که ما ضرر نمى¬کنیم. هیچ طرفِ قضیه ضرر نیست، اگر چنانچه کشته شویم، لباسمان را عوض کرده‌ایم و لباس بهتری پوشیده‌ایم و چنانچه بکشیم، یک غیر انسانى را از دنیا بیرون کرده‌ایم…».(۵)

امام«ره»، پیروزى بر رژیم ستمشاهى را مرهون ایمان مردم دانسته مى‌فرماید: «شما رمز پیروزیتان را دیدید و دیدید که بر همه قدرت‌هایى که پشتوانه این قدرت شیطانى (رژیم شاه) بودند، پیروز شدید و دیدید که رمزش این بود که ایمان داشتید و «الله‌اکبر» همراه شما بود.»(۶)

امام چنین سنّّتى را در گذر تاریخ جارى مى‌داند و اظهار امیدوارى مى‌کند که ملّت سلحشور ایران با ایمان خویش بر قدرت‌هاى شیطانى فایق آید: «مـن امید این را دارم که همان طورى که در صدر اسلام، ارتش اسلام با ایمان خود و با اعتقاد به مبدأ و معاد بر امپراتوری‌هاى بزرگى که تقریباً بر همه دنیاى آن وقت سلطه داشتند و همه قدرت‌ها در دست آنها بود، غلبه کرد،  شما هم در عین حال که مقابل سلطه‌هاى بزرگ و قدرت‌هاى بزرگ با حساب دنیایى ناچیز هستید، با حساب معنویت به همه مقدّم بشوید ان‌شاءالله و همه قدرت‌ها را منع کنید از دخالت در کشورتان.»(۷)

مجاهدان صدر اسلام به این خصلت و ویژگی الهی (ایمان و خودباروری) مسلّح بودند و همین ایمان و اعتقاد راسخ بـود کـه آنـان را در نبردهای گوناگون پیروز می‌ساخت و هیچ عامل دیگری را نمی‌توان جایگزین آن کرد. مجاهدان مسلمان با تکیه بر ایمان آگاهانه در بسیاری از غزوات و سریّه‌ها، با آن که هم به لحاظ نیرو و هم به لحاظ تجهیزات در تنگنا بودند، باز بر سپاه کفر پیروز می‌شدند. امام خمینی«ره» سرّ پیروزی مجاهدان صدر اسلام را ایمان به خدا می‌داند.(۸)

 

۲ـ استقامت و پایداری

واژه «استقامت» از ماده (ق و م) گرفته شده و معنایش طلب قیام از هر چیز است. به تعبیر دیگر استدعاى ظاهر شدن تمامى آثار و منافع از هر چیز است. از این‌رو معناى استقامت طریق این است که راه، متّصف به صفتی باشد که غرض از راه همان وصف است و آن کوتاه‌ترین خطّ میان ما و هدف ماست که ما را دچار تردید نسازد و به بی‌راهه نیندازد. همچنین استقامت آدمى در یک کار این است که از نفس خود بخواهد که در باره آن امر قیام و آن را اصلاح کند، به‌طورى که دیگر فساد و نقص به آن راه نیابد و به حد کمال و تمامیت خود برسد.(۹)

یکی از انواع استقامت که در دین مبین اسلام به آن سفارش شده است، مقاومت و پایمردى در صحنه جنگ و جهاد است. در هنگامه جنگ و بروز ناملایمات، بیش از دو راه براى انسان نمى‌ماند، یـا شکیبایی، استقامت و دفاع که اخلاق پیامبران و مؤمنان است و یا سستى و جزع و فزع و تسلیم شدن در برابر دشمن. اسلام مسلمانان و مؤمنان را به وجه اوّل تشویق مى‌کند.

قرآن کریم مى‌فرماید: «اى اهل ایمان! هرگاه با تهاجم و تعرّض کافران در میدان جنگ روبه‌رو شدید، مبادا از بیم آنان پشت کنید و از جنگ بگریزید.»(۱۰) همچنین مى‌فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‌اید، هرگاه با فوجى از دشمن مقابل شدید، پایدارى کنید و خدا را پیوسته یادآرید. باشد که پیروز و فاتح گردید.»(۱۱)

خداوند در قرآن کریم استقامت و پایداری در جنگ را از نیکی‌ها و افراد ثابت قدم و با استقامت در میدان کارزار را از نیکوکاران دانسته است.(۱۲)

امام علی«ع» خطاب به فرزندش محمدبن حنفیه در جنگ جمل، درباره صبر و پایداری در جنگ و فرار نکردن از میدان جنگ، چنین می‌فرماید: «اگر کوه‌ها از جا کنده شوند، تو استوار باش، دندان‌ها را بر هم بفشار، کاسه سرت را به خدا عاریت بده، پای خود را چون میخ در زمین بکوب، به صفوف پایانی لشکر بنگر، از فراوانی دشمن چشم بپوش و بدان که پیروزی از سوی خدای سبحان است.»(۱۳)جنگ‌هایی که پیامبر اسلام«ص» به همراه اصحاب با ایمانش با مشرکان مکّه و یا دیگر مخالفان سرسخت اسلام انجام داد، نمونه بارزی از استقامت و پایداری را به نمایش می‌گذارد. در جنگ احد نیز که دشمن ناگهان دست به حمله زد و از شکاف گردنه بر مسلمانان هجوم آورد، مسلمانان به کوه‌های اطراف گریختند و تنها امام علی«ع» و تنی چند از یاران پیامبر بودند که به مقابله با دشمن ادامه دادند. قرآن از این جوانمردان با ایمان و این مجاهدان شکست‌ناپذیر تجلیل می‌کند و کسانی را که به میدان نبرد پشت کردند و پیامبر«ص» را تنها گذاشتند، مورد سرزنش و نکوهش قرار می‌دهد:

«گمان کرده‌اید که این‌گونه می‌توانید به بهشت درآیید؟ خداوند هنوز مجاهدان راستین و صابران پولادین شما را بازنشناخته است. مگر شما نبودید که پیش از آن که مرگ به دیدارتان بیاید، آرزوی مرگ می‌کردید؟ حال که مرگ به دیدارتان آمده است، چرا چشمانتان این چنین آن را می‌نگرد؟»(۱۴)

در این جنگ امام علی«ع» ثابت قدم ماند و از پیامبر«ص» و رسالت الهی او دفاع کرد و از هر طرف که دشمنان به او حمله ‌کردند در مقابل حملات آنها جان خود را سپر رسول خدا«ص» قرار داد. استقامت و پایداری امام در این جنگ به‌حدّی بود که در روایت است که در آن روز بیش از ۶۰ زخم و جراحت از شمشیر و نیزه و تیر بر بدن علی«ع» وارد شد، امّا حضرت همچنان مقاومت کرد و از هر سو که دشمن حمله کرد، آن را دفع کرد.(۱۵) در همین جنگ بود که جبرئیل امین سند افتخار «لا سَیفَ إلاّ ذوالفَقار، لا فَتی إلاّ علی» را در بین جمع ارائه و با آواز بلندی که برای همگان قابل شنیدن بود، قرائت کرد.(۱۶)

یکی از عوامل مهم پیروزی رزمندگان اسلام، صبر و استقامت آنان و اعتقاد به این اصل مسلم بود که در هر حال پیروزی از آن آنان است و همین عامل سبب گردید که با وجود تنگناهای شدید و گمبود تجهیزات و ادوات جنگی، ارتشی را که تا بن دندان از سوی قدرت‌ها و دشمنان نظام جمهوری اسلامی مسلّح شده بود، به زانو درآورد.

۳ـ ایثار و فداکاری

«ایثار» به معنای «برگزیدن،‌ دیگران را بر خویش مقدّم داشتن»(۱۷) «برگزیدن»(۱۸) و «برتری دادن»(۱۹) است.

در اصطلاح عبارت است از: «بخشش به کسی در مورد چیزی که خود فرد به آن نیاز دارد.»(۲۰) ایثار از پرشکوه‌ترین مظاهر جمال و جلال انسانیت است و تنها انسان‌های بزرگ به این قله شامخ صعود می‌کنند.

ایثار گونه‌های مختلفی دارد. گاه با فدا کردن جان صورت می‌گیرد که منتهای درجه ایثاراست، گاه با دادن مال و زمانی هم با هزینه کردن اعتبار. البته برخی اوقات هم می‌تواند ترکیبی از اینها باشد که فرد به‌طور ارادی و به خاطر یک هدف و آرمان مقدس و والا تصمیم می‌گیرد از داشته‌های خود بگذرد و دغدغه‌ها و دل‌نگرانی‌ها و منافع غیر را بر خود ترجیح دهد. بنابراین ایثار شامل گذشتن از جان، مال، مقام، شخصیت و مانند آن در راه خداست، اگرچه بیشتر در مقدم داشتن دیگران در امور مالی یا مقدم داشتن خواسته دیگران به کار برده می‌شود.

قرآن کریم درباره ایثار جانی امام علی«ع» می‌فرماید:

«بعضی از مردم (با ایمان و فداکار همچون علی«ع» در «لیله المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیامبر«ص») جان خود را به خاطر خشنودی خدا می‌فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.»(۲۱)

البته، فداکاری و ایثار علی«ع» در خفتن به جای پیامبر«ص» برای حفظ جان ایشان، تنها برای خشنودی الهی انجام گرفت و خداوند از این عمل آن حضرت که به قصد رضایت او انجام شد، خشنود و راضی گردید و آن را در این آیه گزارش کرد. در حقیقت همراه بودن ایثار جان با اخلاص، سبب جلب رأفت الهی و رضایت الهی شد و خداوند ایشان را به عنوان یک ایثارگر مطلوب معرفی کرد. قرآن کریم ایثارگران را که از همه چیز دنیا گذشته، جان بر کف به میدان نبرد می‌شتابند،(۲۲) می‌ستاید و کارشان را معامله الهی می‌داند.(۲۳)

به هر حال، «ایثار» روح سلحشوری و فداکاری و از خودگذشتگی خالصانه برای اعتلای کلمه حق و آیین توحیدی است. بنابراین عمل ایثارگر ترجیح خواست دیگری، ترجیح رضای خدا، گذشتن از خواست خود برای اعتلای کلمه حق و دفاع از حق، حتّی در صورت خطر و ضرر است.

آری، رزمندگان اسلام در هشت سال دفاع مقدس در صحنه‌هاى مختلف ایثار، کرامت انسانى و گوهرهاى نفسانى خود را بروز دادند و به پاسدارى و سربازى خویش ارزش واقعى بخشیدند و زبان حالشان در مقابل اسلام و مسلمانان چنین بود. بقول سعدی:

تو از سر من و جان من عزیزترى

بخیلم ار نکنم سر فدا و جان ایثار

۴ـ روحیه رزمی قوی

رزمندگان اسلام در فتح خرمشهر با روحیه رزمی قوی سرشار از ایمان و قلبی مملو از عشق به خدا، به حماسه‌ای بزرگ دست زدند و تاریخ بشری را به برگ‌های زرینی مزین ساختند. رزمندگان اسلام در این فتح‌الفتوح(فتح خرمشهر) نشان دادند که چگونه می‌توان در مقابل سلاح‌های پیچیده و مدرن به مقابله پرداخت و برتری ایمان و اعتقاد به قرآن و اسلام را نمایان ساخت.

«روحیه» در لغت به معناى «مجموعه کیفیات نفسانی و حالات روانى در فرد یا افراد»(۲۴) است. «روحیه قوى یعنی  هر فردى در انجام وظیفه تا سر حدّ امکان تلاش کند..»(۲۵) به عبارت دیگر روحیه عبارت است از اراده، معنویت، اعتقاد و تصمیم.(۲۶) براى کسى که کمترین اطّلاعى از مسائل نظامى داشته باشد، روشن است که «روحیه» در نیروهاى رزمى نقشى کلیدى دارد و شدّّت و ضعف آن در پیروزى یا شکست تأثیر مستقیم مى‌گذارد، تا جایى که «کارشناسان نظامى ۷۵ درصد پیروزى را در گرو روحیه عالى نظامیان و رزمندگان مى‌دانند و تنها ۲۵ درصد دیگر را به عواملى چون؛ تسلیحات، سازماندهى، آمـوزش، ارتباطات و… نسبت می‌دهند.»(۲۷)

 

۵ـ امدادهای غیبی

امدادهای غیبی خداوند تأثیر شگرفی در زندگی انسان‌ها دارد. در قرآن کریم و روایات معصومین«ع» بر این موضوع تأکید شده است، به گونه‌ای که دیگر نمی‌توان گفت امدادهای غیبی در زندگی‌ انسان‌ها استثنا هستند و تنها در موارد نادری نمایان می‌شوند، بلکه یکی از سنت‌های الهی هستند که مؤمن می‌تواند در سختی‌های زندگی به آن دل ببندد و امید نجات داشته باشد.

امدادهای غیبی برای مسلمانان فراوانند. نمونه‌ای از آن یاری و امداد غیبی خداوند متعال در جنگ بدر بود که فرشتگان زیادی به کمک سپاه اسلام آمدند و در نتیجه آنها به یاری خدا بر دشمن پیروز شدند. در زندگی انسان‌های مؤمن‌، تلاشگر، مجاهد در راه خدا، پرهیزگار و… همواره امدادهای غیبی و یاری خداوند متعال وجود دارد.(۲۸) کمک‌ها و امدادهای غیبی خداوند گاهی به صورت فراهم شدن شرایط موفقیت است و زمانی به صورت الهام‌ها، هدایت‌ها، روشنی‌ها و روشن‌بینی‌هاست‌ و البته این الطاف و امدادهای غیبی‌، گزاف و رایگان نیستند‌؛ بلکه بستگی به شرایطی دارند. قرآن کریم می‌فرماید: «اگر خدا را یاری کنید، خداوند شما را یاری می‌کند و ثابت قدمتان می‌دارد.»(۲۹)

بدون تردید فتح خرمشهر یک مسئله عادی نبود؛ بلکه امداد غیبی بود که به دست توانای رزمندگان اسلام رقم خورد. دشمنان نظام و انقلاب با تکیه بر محاسبات غلط مادی و غفلت از قدرت الهی، خرمشهر را تسخیرناپذیر و فتح آن را ناممکن می‌دانستند؛ ازاین‌رو، وقتی خبر فتح خرمشهر در رسانه‌ها و مطبوعات پخش شد؛ دشمنان اسلام را حیرت‌زده ساخت. امام خمینی«ره» درباره توجه خاص حضرت حق در فتح خونین‌شهر و ارتباط این مسئله با امدادهای غیبی چنین فرمودند: «فتح خرمشهر یک مسئله عادی نبود. این که پانزده الی بیست هزار نفر به صف برای اسارت بیایند و تسلیم شوند، مسئله عادی نیست، بلکه مافوق طبیعت است.»

فلسفه کلام امام را باید در این نکته جستجو کرد که با محاسبات عادی و متداول فرمول‌های جنگی، این پیروزی میسر نبود. تنها نیروی معنوی و اعتقادی رزمندگان اسلام و عنایات خداوند متعال بود که این رزمندگان خداجوی متعهد و همدل را برای خلق این حماسه یاری کرد.

 

۶ـ فرماندهی مقتدر امام خمینی«ره»

پیروزی رزمندگان در جریان فتح خرمشهر حاصل رهبری هوشمندانه و مقتدرانه امام خمینی«ره» بود. عملیات آزادسازی خرمشهر و مراحل مختلف آن با سپری شدن زمانی طولانی همراه بود که در طول جنگ بی‌سابقه است. رزمندگان اسلام به مدت ۲۶ روز با دشمن بعثی نبرد نزدیک و تن به تن داشتند و فقط با دم مسیحایی امام«ره» که در کالبد آنان دمیده شده بود، مقاومت جانانه¬ای کردند و با انهدام نیروهای دشمن آزادسازی خرمشهر محقق شد.

بنابراین عمده‌ترین عامل پیروزی در عملیات بیت‌المقدس که به فتح خرمشهر انجامید، فرماندهی واحد و مقتدرانه امام خمینی«ره» بود. شرکت گسترده نیروهای ارتش، سپاه و بسیج مردمی و لزوم فرماندهی مشترک آنان در تاریخ جنگ سبب گردید که چندگانگی ظاهری، باعث اختلال در امر فرماندهی آنها نشود و همه در سایه تنها فرماندهی مقتدر امام  به این پیروزی شگرف دست یابند. البته پشتیبانی جانی و مالی مردمی برای شرکت در عملیات، روح ایمان و از خودگذشتگی و مددهای الهی و… را هرگز نمی‌توان در این پیروزی بزرگ نادیده گرفت.

در خاتمه از برخی از شهدای حماسه‌آفرین این فتح بزرگ یاد می‌کنیم: صیاد شیرازی، حسین خرازی،  حاج محمدابراهیم همت، مهندس حاج محمود شهبازی، محمد جهان آراء، حسن باقری (غلامحسین افشردی)، احمد بابایی، بهمن نجفی، علی اصغر بشکیده، حبیب‌الله مظاهری، احمد متوسلیان، بهروز مرادی، سید عبدالرضا موسوی، سلطانعلی احمدنژاد بابلی کریمی و…

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ سوم خرداد در ایران به مناسبت آزادسازی خرمشهر از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی روز ملی «مقاومت، ایثار و پیروزی» نامیده شد.

۲ـ راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، چاپ اوّل، ۱۴۰۴ هـ.ق، ذیل واژه «اَمِنَ».

۳ـ آل عمران، آیه ۱۳۹٫

۴ـ توبه، آیه ۵۱٫

۵ـ بلاغ، سخنان موضوعی امام خمینی«ره»، تهیه ‏و‏ تنظیم بخش اطلاعات و تحقیقات اجتماعی سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ اوّل، ۱۳۶۶هـ.ش، ج۲، ص۱۵۷٫

۶ـ همان.

۷ـ همان، ص۱۵۹٫

۸ـ سخنرانی امام خمینی«ره»، مورخه ۲۵/۲/۱۳۵۹٫

۹ـ ر.ک: موسوی، سیدمحمدباقر؛ ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم،۱۳۷۴هـ.ش، ج۱۱، ص۶۲٫

۱۰ـ انفال، ۱۵٫

۱۱ـ انفال، ۴۵٫

۱۲ـ بقره، ۱۷۷٫

۱۳ـ دشتی مازندرانی، محمّد، ترجمه نهج البلاغه، ص۳۶، خطبه۱۱، قم، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین«ع»، نشر دفتر تبلیغات اسلامی حعلیمه قم، ۱۳۸۴هـ.ش.

۱۴ـ آل عمران، ۱۴۳-۱۴۴٫

۱۵ـ رسولی محلاتی، سید هاشم، زندگانی امیرالمؤمنین«ع»، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۷۴هـ.ش، ص۱۰۲.

۱۶ـ شیخ مفید، محمد بن محمد بن النعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، بی¬تا، ج۱، ص ۷۳.

۱۷ـ مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایره‌المعارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۲هـ.ش، ج۵، ص۱۶۷٫

۱۸ـ دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم،۱۳۷۷هـ.ش، ج۳، ص۳۶۸۲٫

۱۹ـ ابن منظور، محمد بن مکرم،  بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۳۸۸ هـ.ق، ج۱، ص۷۱٫

۲۰ـ نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تعلیق و تصحیح: سیدمحمد کلانتر، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، ج۲، ص۱۲۲٫

۲۱ـ «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ.» (بقره، ۲۰۷).

۲۲ـ نساء، ۹۵٫

۲۳ـ توبه، ۱۱۱٫

۲۴ـ معین، محد، فرهنگ معین، ذیل واژه «روحیه».

۲۵ـ اف. ام، ریچاردسون، «روحیه جنگی، عوامل روانی در جنگ»، ترجمه: پرویز ایزدى، تهران، انتشارات دانشگاه امام حسین«ع»، چاپ اوّل، ۱۳۶۹هـ.ش، ص۴٫

۲۶ـ شهید دکتر چمران، مصطفی، جهاد و شهادت، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۶۱هـ.ش، ص۶۵٫

۲۷ـ آیین جهاد از دیدگاه امام علی«ع»، هیـئت تحریریه بنیـاد نهج البلاغه، تهران، چاپ اول، ص۱۴۱٫

۲۸ـ ر.ک‌: شهید مطهری‌، مرتضی، مجموعه آثار (امدادهای غیبی‌)، قم، انتشارات صدرا، ج۳، ص۳۳۵ و ۳۳۶٫

۲۹ـ محمد«ص»، آیه ۷٫

 

 

سوتیترها:

 

۱٫

روز سوم خرداد ماه، سالگرد حماسه آزادی و فتح خرمشهر پس از بیش از یک سال و نیم اشغال آن به دست دشمن بعثی عراق است. فتح خرمشهر موجب برانگیختگی احساسات و عواطف پاک ملت ایران شد و همدلی و وحدت را میان اقشار ملت پدید آورد.

 

۲٫

حماسه شگرف آزادسازی خرمشهر، پیروزی سروقامتانی بود که با نهایت ایثار، اوج مظلومیت و پاکبازی و توکّل محض، این حماسه عظیم را رقم زدند. خرمشهر برای ملت ایران تنها یک شهر نیست، بلکه تاریخ گویای پایداری، ایثار و جاودانگی انقلاب است

 

۳٫

بدون تردید فتح خرمشهر یک مسئله عادی نبود؛ بلکه امداد غیبی بود که به دست توانای رزمندگان اسلام رقم خورد. دشمنان نظام و انقلاب با تکیه بر محاسبات غلط مادی و غفلت از قدرت الهی، خرمشهر را تسخیرناپذیر و فتح آن را ناممکن می‌دانستند؛ ازاین رو، وقتی خبر فتح خرمشهر در رسانه‌ها و مطبوعات پخش شد؛ دشمنان اسلام را حیرت‌زده ساخت

21ژوئن/17

اهمیت و فضیلت کشاورزی در آئینه روایات

 

اشاره

جهاد کشاورزی در تاریخ ۲۷ خرداد ماه ۱۳۵۸ هـ.ش به فرمان بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی«ره» برای رسیدگی به مناطق محروم و دورافتاده به نام «جهادسازندگی» تأسیس شد، اما بعدها به منظور رفع نابسامانی‌ها و نارسایی‌ها در بخش کشاورزی، بر اساس قانون برنامه سوم توسعه اقتصادی در جهت اصلاح نظام اداری،‌ ارتقای کارآیی نیروی انسانی، تجمع امور کشاورزی و عمران روستایی، لایحه ادغام وزارت جهاد سازندگی و کشاورزی و تشکیل وزارت جهاد کشاورزی توسط سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی تهیه و در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۳۷۹ با قید یک فوریت در مجلس شورای اسلامی مطرح  شد؛ در تاریخ ۶ دی‌ماه ۱۳۷۹ به تصویب نمایندگان مجلس شورای اسلامی رسید و در تاریخ ۱۰ دی‌ماه ۱۳۷۹ توسط شورای نگهبان تأیید و وزارت جهاد کشاورزی تشکیل شد.

 

اهمیت و فضیلت کشاورزی

مکتب حیات‌بخش اسلام برای نیل به اهداف مادی و معنوی، پیروان خود را به تلاش مفید و سازنده ترغیب می‌کند. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: «وَأَن لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعی(۱) انسان بدون کار و کوشش از چیزی بهره نمی‌برد.» لذا یکی از مؤلفه‌های مهم و اساسی برای پیشرفت فرد و اجتماع، اشتغال به فعالیت‌های تولیدی است.

دوام زندگی هر انسانی به تغذیه وابسته است و تأمین مواد غذایی در گرو انجام کارهای کشاورزی، دامپروری و… است. جامعه‌ای مستقل و خودکفائی که سرنوشت خود را با دست خویش رقم می‌زند، در گام اول در زمینه زراعت فعال و پویاست و لذا کشاورزی یکی از باارزش‌ترین امور است و در تمام ادیان الهی شغلی مقدس قلمداد شده است. این حرفه به سبب تأثیری که در زندگی مردم و رونق اقتصادی جامعه دارد، نزد پیشوایان معصوم«ع» از جایگاه والایی برخوردار است و آن بزرگواران نه تنها در مواعظ خود بر زراعت تأکید می‌کر‌دند، بلکه خود به انجام آن می‌پرداختند.

نبی‌مکرم اسلام(ص) در این زمینه می‌فرمایند: «کشاورزی و چاه‌های آب را در زمین‌ها حفر کنید؛ زیرا زراعت برکت دارد.»(۲) آن حضرت در هر نقطه‌ای که نیروهای اسلام را متمرکز می‌کردند، ابتدا دستور حفر چاه می‌دادند و از همان سال‌های اول هجرت، مسلمانان را به کشاورزی و باغداری تشویق می‌کردند و آنان با سعی و تلاش به این امور اشتغال می‌ورزیدند. پیامد این کار، آبادانی اراضی بی‌حاصل بود.

رسول خدا«ص» در طول عمر بابرکت خویش آن ‌قدر به کشاورزی و کاشت درخت اهمیت می‌دادند که به مسلمانان می‌فرمودند: «اگر قیامت برپا شود و در دست یکی از شما نهالی باشد، باید آن را بکارد.»(۳)

و نیز: «هر مسلمانی که در زمین درختی را بنشاند یا زراعت کند و انسان یا پرنده‌ای از آن بخورد، برای او صدقه محسوب می‌شود.»(۴)

حضرت علی«ع» توجه زیادی به کشاورزی و توسعه آن داشتند و در طول ۲۵ سالی که به ظاهر از خلافت و رهبری برکنار بودند، بیشتر وقت خود را صرف کشاورزی و باغداری و کارهای مربوط به آن مثل حفر چاه و قنات می‌کردند و علاوه بر اینکه خود کشاورز نمونه‌ای بودند، در دوران کوتاه حکومتشان زراعت را در اولویت قرار ‌دادند و به استانداران و فرمانداران خود دستور ‌دادند همیشه از حال کشاورزان باخبر باشند و برای آنان احترام خاصی قائل شوند.

در عهدنامه آن امام به مالک اشتر چنین آمده است: «باید تلاش تو در آبادانی زمین و کشاورزی بیش از کوشش‌ در جمع‌آوری مالیات باشد؛ زیرا مالیات جز با آبادانی به دست نمی‌آید و آن کس که بخواهد مالیات را بدون عمران و آبادانی زمین‌ها مطالبه کند، شهرها را خراب و بندگان خدا را نابود می‌سازد و حکومتش دوام چندانی نخواهد داشت. اگر کشاورزان به خاطر سنگینی مالیات، خشک شدن قنات‌ها و یا هجوم آفات نزد تو آمدند، به منظور مساعدت به آنان مالیات را تخفیف بده و هرگز این تخفیف و بخشش در نظر تو گران قلمداد نشود؛ زیرا این کمک، آنها را در عمران زمین تشویق می‌کند و موجب آبادانی سرزمین و زینت ریاست تو خواهد بود.»(۵)

امام صادق«ع» درباره اهمیت کشاورزی می‌فرمایند: «زراعت بزرگ‌ترین کیمیاست.»(۶) و نیز فرموده‌اند: «زراعت کنید و درخت بنشانید. قسم به خدا که در بین کارهایی که مردم برای زندگی انجام می‌دهند، هیچ کاری حلال‌تر و پاک‌تر از کشاورزی نیست.»(۷)

امام باقر«ع» در مورد فضیلت کشاورزی می‌فرمایند: «بهترین کارها زراعت است که افراد نیک و بد از حاصل آن می‌خورند و هرگاه نیکان از آن چیزی بخورند و بیاشامند، برای کشاورز استغفار می‌کنند.»(۸)

قرآن با لحن تشویق‌آمیزی از موضوع زراعت و کشاورزی سخن به میان آورده در سوره هود با اشاره به آفرینش زمین و نعمت‌های فراوانی که خداوند متعال دراختیار انسان قرار داده است، افراد را به آباد کردن زمین فرمان داده است: «هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا(۹) اوست که شما را از زمین آفرید و آبادان کردن آن را به شما سپرد…».

حضرت علی«ع» در تفسیر آیه مزبور می‌فرمایند: «فاعلمنا سبحانه انه قد امرهم بالعماره لیکون ذلک سببا لمعایشهم بما یخرج من الارض من الحب و الثمرات و ما شاکل مما جعله الله معایش للخلق؛(۱۰) خداوند سبحان به ما اعلام کرد که به مردم دستور داده است زمین را آباد کنند تا این موضوع سبب گذراندن زندگی آنان شود؛ به این صورت که از زمین دانه‌ها،‌ میوه‌ها و نظیر آنها که خداوند برای دوام زندگی قرار داده است، رویانده شود.»

همچنین از آن حضرت درباره تفسیر آیه: «وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُون »(۱۱) سئوال شد. ایشان فرمودند: «آنان کشاورزان هستند.»(۱۲)

امام صادق«ع» درباره ارزش و جایگاه کشاورزی در سیره عملی خود می‌فرمایند: «خداوند عزوجل از میان کارها و شغل‌ها، کشاورزی و چوپانی را برای پیامبرانش دوست دارد.»(۱۳)

بسیاری از انبیا و اولیاء الهی به کشاورزی و درختکاری اشتغال داشته‌اند. یقیناً انتخاب این شغل مقدس و صَرف بخشی از عمر پیامبران الهی در این راه نشانه عنایت ویژه خداوند به این امر مهم است. شخصی از امام صادق«ع» درباره کشاورزان سئوال کرد. آن حضرت در پاسخ فرمودند: «کشاورزان گنج‌های خدا در زمین هستند و نزد خداوند کاری محبوب‌تر از کشاورزی نیست. خدا همه پیامبران را کشاورز برانگیخت، جز حضرت ادریس«ع» که او خیاط بود.»(۱۴)

براساس روایات هنگامی که حضرت آدم«ع» پا به عرصه زمین نهاد، احساس گرسنگی کرد. جبرئیل امین از آسمان فرود آمد و کشاورزی و درختکاری را به او آموخت.

مرحوم شیخ کلینی«ره» از امام صادق«ع» روایت می‌کند که آن حضرت فرمودند: «وقتی که آدم به زمین هبوط کرد، به غذا و آب نیازمند شد و به جبرئیل شکایت کرد، جبرئیل در پاسخ وی گفت: ای آدم باید کشاورزی کنی.»(۱۵)

این روش را پیامبران بعد از حضرت آدم«ع» یکی پس از دیگری برگزیدند و بدین‌سان بود که بسیاری از انسان‌ها به‌ویژه مؤمنان در طول تاریخ بشریت به این شغل پاکیزه و شریف روی آوردند.

 

 

حمایت از کشاورزان

پیشوایان معصوم«ع» علاوه بر اینکه خود در عرصه تولید محصولات کشاورزی پیشگام بودند، از کشاورزان هم حمایت می‌کردند و به برزگران آسیب‌دیده و ورشکسته که زندگی اقتصادی آنها به دلیل مشکلات طبیعی مختل شده بود، کمک‌های فراوانی می‌کردند. امام علی«ع» به تولیدکنندگان و کشاورزان عنایت ویژه‌ای داشتند. امام صادق«ع» در این باره می‌فرمایند: «امیرمؤمنان همیشه به کارگزاران و کارمندانش سفارش کشاورزان را می‌کرد.»(۱۶)

امام موسی کاظم«ع» از کشاورزان مدینه زیاد حمایت می‌کردند. شخصی می‌گوید: در نزدیکی مدینه صیفی‌کاری داشتم. موقعی که فصل برداشت محصول نزدیک شد، ملخ‌ها آن را نابود کردند. من خرج مزرعه را با پول دو شتر بدهکار بودم. نشسته بودم و فکر می‌کردم. ناگهان موسی‌بن جعفر«ع» را دیدم که در حال عبور از آنجا بود و مرا دید. فرمود: چرا ناراحتی؟ عرض کردم به خاطر اینکه ملخ‌ها کشاورزی مرا نابود کرده‌اند. حضرت فرمودند: چه قدر ضرر کرده‌ای؟ عرض کردم: یکصد و بیست دینار با پول دو شتر. حضرت به غلام خود فرمودند: یکصد و پنجاه دینار به او بده. سی‌دینار سود به اضافه اصل مخارج و دو شتر هم به وی تحویل بده!(۱۷)

 

تأثیر زراعت بر جسم و روح

انسان موجودی است اجتماعی که علاوه بر تعامل با همنوعان خود، با طبیعت نیز ارتباط دارد و در پرتو بهره‌مندی از مواهب محیط زیست، استعداد و قوه خلاقیت او شکوفا می‌شود. یکی از مؤلفه‌های مهمی که در جسم و روان انسان تأثیر بسیار مثبت دارد، ارتباط با فضای سبز است که موجب نشاط و موجد انگیزه برای حرکت به سوی رشد و تکامل است. تماشای گیاهان و نگاه به منظره‌های زیبا و دلربا از مواردی هستند که ره‌یافت‌های علم روان‌شناسی بر آنها مهر تأیید زده‌اند. درختان و مزارع تأثیر بسیار چشمگیری بر جسم و روح آدمی دارند. معصومین«ع» در سیره خود مردم را به تماشای درختان و گیاهان سرسبز دعوت کرده‌اند. تماشای گیاهان رنگارنگ و لطیف، باغ‌های خرم و مزارع باطراوت انسان را غرق در لذت و شادی می‌کند و افسردگی و غم‌ها را از بین می‌برد.

امام صادق«ع» در این باره می‌فرمایند: «نگریستن به کشتزارها و درختان چنان لذتی به آدمی می‌بخشد که هیچ لذتی با آن برابری نمی‌کند.»(۱۸)

امام رضا«ع» فرمودند: «بوی خوش، عسل، سوارکاری و نگاه به مزارع سرسبز و باغ‌های خرم باعث نشاط و شادی می‌شود.»(۱۹)

قرآن کریم در چند آیه باغداری را مایه شادی و خرمی معرفی کرده است و می‌فرماید: «اَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَه؛(۲۰) و خداوند از آسمان آبی را برای شما فرو فرستاد که با آن باغ‌های سرسبز و شادی‌آفرین را رویاندیم.»

این طراوت و سرسبزی درختان در انسان انگیزه ایجاد می‌کند و او را به سوی آبادانی زمین و امیدواری به زندگی رهنمون می‌سازد.

 

توجه به آداب کشاورزی

امام محمدباقر«ع» می‌فرمایند: «هنگامی که می‌خواهی کشاورزی کنی، یک مشت بذر بردار و رو به قبله بایست و سه مرتبه بگو: آیا شما آن را می‌رویانید و به ثمر می‌رسانید یا ما می‌رویانیم و به ثمر می‌رسانیم؟ و بعد بگو: «بارالها! این بذرافشانی را کشت مبارک قرار بده و به وسیله آن سلامتی به ما عنایت فرما و از این دانه‌ها محصول زیاد به وجود آور و مرا از خیراتی که از آن درنظر دارم محروم مفرما و مرا با ندادن نعمت امتحان مکن.» سپس با تکیه بر اراده خداوند متعال بذری را که در مشت داری بیفشان.(۲۱)

امام صادق(ع) فرمود: «در زراعت دو حق وجود دارند: حقی که از تو می‌ستانند و حقی که تو خود می‌پردازی. راوی پرسید: چه حقی ستانده می‌شود و چه حقی را باید بپردازیم؟ فرمود: حقی که ستانده می‌شود همان زکات است و حقی که می‌پردازی همان انفاق به مستمندان است؛ یعنی روز درو کن و میوه را بچین.»(۲۲)

از دیگر آداب کشاورزی شیوه صحیح نهال‌کاری است که مورد توجه پیامبر اکرم«ص» و ائمه اطهار«ع» بوده است. رسول خدا«ص» در این زمینه می‌فرماید: «برادرم عیسی«ع» از شهری عبور می‌کرد که درختان آن را کرم خورده بود. مردم نزد ایشان آمدند و مشکل خود را مطرح کردند. آن حضرت فرمود: داروی این مرض در اختیار خودتان است. شما عادت دارید به هنگام کاشتن نهال اول خاک به پای آن بریزید؛ در حالی که نباید این کار را بکنید، بلکه سزاوار است که اول آب به ریشه‌های درخت بریزید سپس خاک بر آن بریزید تا کرم آن را نخورد. مردم به دستور آن حضرت عمل کردند و این  مشکل برطرف شد.»(۲۳)

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ نجم، ۳۹٫

۲ـ مفاتیح‌الحیاه، عبدالله جوادی آملی، ص ۵۹۵٫

۳ـ مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ج ۱۳، ص ۴۶۰٫

۴ـ همان، ج ۲، ص ۵۰۱٫

۵ـ نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه ۵۳، ص ۵۷۹٫

۶ـ وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، شیخ حرّ عاملی، ج ۹، ص ۳۴٫

۷ـ سفینه البحار، شیخ عباس قمی، ج ۱، ص ۵۴۵٫

۸ـ اصول کافی، محمدبن یعقوب کلینی، ج ۵، ص ۲۶٫

۹ـ هود، ۶۱٫

۱۰ـ وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۳۵٫

۱۱ـ ابراهیم، ۱۲٫

۱۲ـ مفاتیح الحیاه، ص ۵۹۶٫

۱۳ـ علل الشرایع، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۳۲٫

۱۴ـ تهذیب الاحکام، محمدبن حسن طوسی، ج ۶، ص ۳۸۴٫

۱۵ـ وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۲٫

۱۶ـ وسائل‌الشیعه، ج ۱۳، ص ۲۱۶٫

۱۷ـ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج ۱۵، ص ۱۶٫

۱۸ـ توحید مفضّل، مفضل بن عمر جعفی کوفی، ص ۱۵۴٫

۱۹ـ بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۲۸۹٫

۲۰ـ نمل، ۶۰٫

۲۱ـ مکارم الاخلاق، فضل بن حسن طبرسی، ص ۳۵۳٫

۲۲ـ اصول کافی ، ص ۵۶۴٫

۲۳ـ وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۱۹۲٫

 

سوتیتر:

 

یکی از مؤلفه‌های مهمی که در جسم و روان انسان تأثیر بسیار مثبت دارد، ارتباط با فضای سبز است که موجب نشاط و موجد انگیزه برای حرکت به سوی رشد و تکامل است. تماشای گیاهان و نگاه به منظره‌های زیبا و دلربا از مواردی هستند که ره‌یافت‌های علم روان‌شناسی بر آنها مهر تأیید زده‌اند

21ژوئن/17

کــار و تلاش، رمز سرافرازی

                                                                                              

 

کار هدفمند، سنجیده و از روی برنامه و فکر، پایه و اساس تولید هر کشوری است. با کار و تلاش، تولید معنا می‌یابد و ثروت و سرمایه فراهم می‌آید.   

قرآن در آیات بسیاری بر ضرورت و ارزش کار و تولید تأکید ورزیده و مردم را به کسب روزی حلال تشویق کرده است: «الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ جَعَلَ لَکُمْ فیها سُبُلاً...؛(۱) خداوند زمین را آسایشگاه شما و برای رفع حوایج شما در آن راه‌هایی را قرار داد.»

«فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابتَغُوا مِن فَضلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثیراً لَعَلَّکُم تُفْلِحُون(۲): آنگاه که نماز جمعه پایان یافت، در پی کسب و کار خود در زمین منتشر شوید و از فضل و کرم خدا روزی طلبید و همواره به یاد خدا باشید؛ شاید رستگار و سعادتمند گردید.»

«…تَرَى الْفُلْکَ فیهِ مَواخِرَ لِتَبتَغُوا مِن فَضلِهِ وَ لَعَلَّکُم تَشکُرُون(۳): در دریاها، کشتی‌ها را روان بینی تا از فضل خدا روزی طلبند؛ باشد که شکرگزار نعمتش باشید.»

تلاش در عرصه کار و تولید، در سنت و سیره معصومین«ع» امر مقدسی است که درهای بهشت را به روی انسان‌ها می‌گشاید، پیامبر اکرم«ص» فرمودند: «مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ حَلَالًا فُتِحَ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّه یَدْخُلُ مِنْ أَیِّهَا شَاء(۴): هر کس که از دسترنج خود روزی حلال بخورد، درهای بهشت به روی او گشوده می‌شود تا از هر کدام بخواهد به بهشت وارد شود.»

و نیز: «مَن أَکَلَ مِن کَدِّ یَدِهِ نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ بِالرَّحمَهِ ثُمَّ لَا یُعَذِّبُهُ أَبَداً(۵): هر کس که از دسترنج خود بخورد، خدا به او نظر رحمت می‌کند و دیگر او را عذاب نمی‌کند.»

و نیز: «مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ کَانَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِی عِدَادِ الْأَنْبِیَاءِ وَ یَأْخُذُ ثَوَابَ الْأَنْبِیَاءِ(۶): هر کس که از دسترنج خود بخورد، روز قیامت در شمار پیامبران خواهد بود و از پاداش پیامبران الهی بهره‌مند خواهد شد.»  

در اخبار حواریون و یاران حضرت مسیح «ع»آمده است که آنان به دنبال حضرت عیسی می‌رفتند و چون گرسنه می‌شدند از ایشان تقاضای غذا می‌کردند. حضرت هم برای آنان غذا تهیه می‌کرد تا اینکه گفتند: «یا روح‌الله! آیا کسی از ما که به تو ایمان آوردیم و از تو پیروی می‌کنیم و هرگاه غذایی از تو بخواهیم، برای ما فراهم می‌کنی برتر است؟» حضرت عیسی«ع» فرمودند: «أَفْضَلُ مِنْکُمْ مَنْ یَعْمَلُ بِیَدِهِ وَ یَأْکُلُ مِنْ کَسْبِه‏: بهتر از شما کسی است که کار می‌کند و از کسب خود روزی می‌خورد.»(۷)

روزی سلمان فارسی بارِ مردی از قبیله «شیام» را به دوش کشید و به طرف منزل او برد. در میان راه دیگران متوجه شدند که او سلمان ازاصحاب پیامبر«ص» است و به آن مرد یاد آور شدند. او عذر خواهی کرد، ولی هر چه تلاش کرد که سلمان بار را به زمین بگذارد، قبول نکرد.  سلمان در طول دوران امارت و مسئولیت خود به‌شدت کار می‌کرد. وقتی به او گفتند: «حقوق تو از بیت‌المال تأمین است. پس چرا این قدر کار می‌کنی؟» گفت: «دوست ندارم جز از دسترنج و کار خود ارتزاق کنم.»(۸)

جهاد و پیکار در راه خدا امر بسیار مشکل و طاقت‌فرسایی است. گذشتن از جان، تحمل زخم‌ها و معلولیت‌های جان‌فرسا و محرومیت از بسیاری از لذات مادی تفریحات را به دنبال دارد؛ لکن تقدس کار و تولید به حدی است که آن را همپای جهاد ذکر کرده‌اند.  

امام صادق«ع» فرمودند: «الْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه‏(۹): تلاش‌کننده برای اداره خانواده و زندگی مانند مجاهد در راه خداست.»

امام موسی کاطم«ع» فرمودند: «مَنْ طَلَبَ هَذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِیَعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیَالِهِ کَانَ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه(۱۰): کسی که در جستجوی رزق و روزی حلال باشد تا خود و خانواده‌اش را اداره کند، همانند کسی است که در راه خدا جهاد می‌کند.»

امام رضا«ع» فرمودند: «کسی که کار بیشتری کند تا درآمدش برای خانواده و عیالش بسنده باشد، در نزد خدا پاداشی بزرگ‌تر از پاداش جهاد فی سبیل الله دارد.»(۱۱)

علی بن موسی الرضا«ع»، پاداش کار را از جهاد در راه خدا بالاتر دانسته‌اند: «پاداش و اجر کسی که برای مخارج زندگی خود و عائله‌اش تلاش می‌کند و روزی خود را به فضل خداوند در پرتو کار و تلاش به دست می‌آورد از پاداش کسی که در راه خدا جهاد می‌کند بیشتر است.»(۱۲)

در تاریخ آمده، امام صادق«ع» روزی از حال «عمر بن مسلم» پرسیدند. گفتند که او دست از کار و تجارت کشیده و تمام ساعات خود را به عبادت می‌پردازد. امام از این خبر ناراحت شدند و فرمودند: «وای بر او. مگر نمی‌داند که هر کس دنبال کار نرود دعایش در پیشگاه خداوند مستجاب نمی‌شود؟ بر شماست که کار کنید و روزی خود را در سایه تلاش و کوشش به دست آورید.»(۱۳)

پیامبر اکرم«ص» فرمودند: «أطیَبُ مَا أَکَلَ الرَّجُلُ مِن کَسبِه(۱۴): پاکیزه‌ترین غذایی که انسان می‌خورد غذایی است که با کار و کوشش خود به دست می‌آورد.»

روزی رسول خدا«ص» از بازار عبور می‌کردند. دیدند مردی مواد غذایی خود را ارزان‌تر از قیمت بازار می‌فروشد. فرمودند: «آیا شما در بازار از دیگران جنس را ارزان‌تر عرضه می‌کنی؟» گفت: «آری.» حضرت پرسیدند: «آیا این قناعت بر سود کم به خاطر خداست؟» گفت: «آری.» حضرت فرمودند: «أبشِر فَانّ الجالب (ای للبَضایع) اِلی سوقنا کَالمُجاهِدِ فی سَبیل الله و المُحتَکِرَ فی سُوقنا کالمُلحِدِ فی کتاب الله؛(۱۵): بشارت باد تو را، چه عرضه‌کننده و آورنده اجناس به بازار ما، مانند مجاهد در راه خداست و محتکر در بازار ما، مانند کافر در کتاب خداست.»

 

کار عبادت است

مفهوم عبادت در اسلام بسیار گسترده است و فقط به نماز و ذکر محدود نمی‌شود. از جمله عبادت‌های بزرگ کار است. پیامبر اکرم«ص» فرمودند: «الْعِبَادَهُ سَبعُونَ جُزءاً أَفضَلُهَا طَلَبُ الْحَلَال‏(۱۶): عبادت هفتاد جزء است و برترین آنها به دست آوردن مال حلال است.»

و نیز: «اَفضلُ الاعمال اَلکسبُ الحلال(۱۷): بهترین اعمال کسب روزی حلال است.»

مردی برای رسول خدا«ص» از دوست همسفر خود تعریف می‌کرد که از او زاهدتر و عابدتر ندیده است. پیامبر پرسیدند: «چه کسی به او غذا و امورش را انجام می‌داد؟» عرض کرد: «ما برای او انجام می‌دادیم و غذا درست می‌کردیم و خرید و شستشو می‌کردیم.» پیامبر فرمودند: «از مردی که که در کار دنیای خود تنبل است بیزارم. آنکه در کار دنیای خود تنبل است، در کار آخرت تنبل‌تر خواهد بود.»(۱۸)

در ارزش و اهمیت کار و تولید همین بس که سیره انبیاء و ائمه معصومین«ع» بوده است که الگو و سرمشق عملی برای زندگی انسان‌ها هستند. قرآن می‌فرماید: «قَدْ کانَت لَکُم أُسوَهٌ حَسَنَه فی‏ إِبراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَه‏…(۱۹): برای شما مؤمنان بسیار پسندیده و نیکوست که به ابراهیم و اصحابش اقتدا کنید.» و در جای دیگری می‌فرماید: «لَقَد کانَ لَکُم فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسوَهٌ حَسَنَه(۲۰): برای شما سرمشق نیکو و پسندیده‌ای در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند، وجود داشت.»

یکی از جنبه‌های اسوه و الگو بودن پیامبر و ائمه معصومین«ع» کار و تلاش است که به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

 

کار، سیره پیامبران الهی

در شرح حال زندگی حضرت موسی«ع» در قرآن آمده است که وقتی حضرت به سرزمین طوی قدم گذاشتند، خداوند به ایشان فرمود: «وَ ما تِلْکَ بِیَمینِکَ یا مُوسى! قالَ هِیَ عَصایَ أَتَوَکَّؤُا عَلَیْها وَ أَهُشُّ بِها عَلى‏ غَنَمی‏ وَ لِیَ فیها مَآرِبُ أُخْرى؛(۲۱) ای موسی! چه چیز در دست راست توست؟ موسی«ع» گفت: این عصای من است، بر آن تکیه می‌کنم، برگ درختان را با آن برای گوسفندان فرو می‌ریزم و نیاز‌های دیگرم را برطرف می‌کنم.»

این آیه نشان می‌دهد که حضرت موسی«ع» دامداری می‌کردند. حضرت شعیب«ع» به حضرت موسی«ع» پیشنهاد داد که می‌خواهم یکی از دو دخترم را به همسری تو درآورم، به شرطی آنکه هشت سال برای من کار کنی: «…عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنی‏ ثَمانِیَ حِجَج‏…».(۲۲) شرط هشت سال کار کردن و مهریه قرار دادن کار و خدمات برای دختر، دلیلی بر اهمیت و ارزش برای کار است.

در سوره انبیاء آمده است که حضرت داوود«ع» زره‌سازی می‌کرد. امیرالمومنین«ع» فرمودند: «خدای بزرگ به حضرت داوود«ع» وحی فرستاد که: «أَنَّکَ نِعمَ الْعَبدُ لَو لَا أَنَّکَ تَأْکُلُ مِن بَیتِ الْمَالِ وَ لَا تَعمَلُ بِیَدِکَ شَیْئاً(۲۳): و اگر از بیت‌المال روزی نمی‌خوردی و  کار می‌کردی، بنده خوبی بودی.»

حضرت داوود«ع» از این عتاب خداوند چهل روز گریست. آنگاه خداوند زره‌سازی را به او تعلیم فرمود و ایشان هر روز یک زره می‌بافت و می‌فروخت و از بیت‌المال بی‌نیاز شد.

در سیره پیامبر اکرم«ص» کار یک است. آن بزرگوار علاوه بر بیان اهمیت و ارزش کار، تشویق و ترغیب مردم به کار و تلاش و مذمت بیکاری و تنبلی، خود نیز کار می‌کردند.

امام صادق«ع» به فردی که تن به کار نمی‌داد، فرمودند: «برو کار کن. حتی بار را روی سرت حمل کن. هر چه می‌توانی تلاش کن تا سربار جامعه نباشی و از مردم بی‌نیاز گردی. رسول خدا«ص» شخصاً سنگ‌ها را روی دوش خود حمل ‌کردند و دیوار خانه‌شان را ساختند.»(۲۴)

در تاریخ آمده است که روزی حضرت علی«ع» به سلمان فرمودند: «ای سلمان! باغی را که پیامبر با دست خود آباد کرد و درخت‌هایش را کاشت، برای فروش به مشتریان عرضه کن.» سلمان، باغ پیامبر را در معرض فروش گذاشت و آن را دوازده هزار درهم فروخت.»(۲۵)

روزی رسول اکرم«ص» به اصحاب فرمودند: «مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً إِلَّا رَاعِیَ غَنَمٍ، و قَالُوا: وَ أَنْتَ یَا رَسُولَ اللَّه‏؟(۲۶): خداوند پیامبری را مبعوث نکرد مگر آنکه آن پیامبر به کار دامداری مشغول بود.» اصحاب گفتند: «آیا شما نیز دامداری کردید؟» فرمودند: «بله، من هم مدتی گوسفند‌های اهل مکه را به چراگاه می‌بردم.»

پیامبر اکرم«ص» قبل از ازدواج با حضرت خدیجه«س» برای ایشان تجارت و بازرگانی انجام می‌دادند و کار ایشان به‌قدری خوب بود که از سوی حضرت خدیجه مورد تقدیر قرار گرفتند و ایشان مبلغی اضافه بر قرارداد به آن حضرت دادند، ولی حضرت قبول نکردند.

در جریان ساخت اولین مسجد در اسلام، پیامبر اکرم«ص» همدوش سایر مسلمانان کار و سنگ‌های کوچک و بزرگ را حمل می‌کردند. گاهی بعضی از اصحاب نزد آن حضرت می‌آمدند و التماس می‌کردند که به جای ایشان سنگ و خاک را ببرند، ولی حضرت اجازه نمی‌دادند و می‌فرمودند: «بروید سنگ دیگری را بردارید.»(۲۷)

انس بن مالک می‌گوید: «هنگامی که پیامبر«ص» از جنگ تبوک برمی‌گشتند، سعد انصاری (یکی از کارگران مدینه) به استقبال آن حضرت آمد. هنگامی که رسول خدا با او دست دادند، دیدند دست مرد انصاری زبر و خشن است. علت را پرسیدند. مرد انصاری عرض کرد بر اثر کار با بیل و طناب به این صورت درآمده است. پس پیامبر«ص» دست او را بوسیدند و فرمودند: «هَذِهِ یَدٌ لا تَمَسَّهَا النّار: این دستی است که آتش جهنم را لمس نخواهد کرد.»(۲۸)

یکی از نکات مهم و قابل توجه در زندگی ائمه اطهار«ع» عشق و علاقه وافر آنها به کار است. آنان همواره دیگران را نیز به کار و تلاش و فعالیت تشویق و ترغیب می‌کردند.

ائمه«ع» کار را برای زندگی خود یک ضرورت می‌دانستند و از کار و زحمت و رنج  برای کسب روزی حلال لذت می‌بردند و آن را عبادت می‌دانستند.

مرحوم شیخ طوسی راجع به سیره عملی امام علی«ع» نقل می‌کند: «امیرالمؤمنین امام علی«ع» معمولاً به تعلیم مردم و به قضاوت و داوری در مرافعات آنان مشغول بود. گاهی هم که جهاد پیش می‌آمد، به جهاد می‌رفت. «فَإِذَا فَرَغَ مِن ذَلِکَ اشتَغَلَ فِی حَائِطٍ لَهُ یَعمَلُ فِیهِ بِیَدِهِ وَ هُوَ مَعَ ذَلِکَ ذَاکِرُ اللَّهِ عزّ و جل؛ زمانی که از این کارها فراغت می‌یافت، در باغچه‌ای که داشت به کار مشغول می‌شد و همواره به یاد خدا مشغول ذکر بود.»(۲۹)

حضرت علی«ع» از نوجوانی پر کار و پر تلاش و در چشم مردم به عنوان شخصی کاری شناخته شده بودند. در جنگ خندق، سخت‌ترین سنگ‌ها به دست آن حضرت شکسته ‌شدند.

امام صادق«ع» نقل می‌کنند: «امیرالمؤمنین علی«ع» تمام کارهایشان را خودشان انجام می‌دادند. هیزم جمع می‌کردند. آب از چاه بالا می‌کشیدند و خانه را جارو می‌کردند. فاطمه«س» نیز گندم را با دستاس آرد و آن را خمیر می‌کردند و نان می‌پختند.»(۳۰)

ابوعمر شیبانی می‌گوید: امام صادق«ع» را دیدم که بیلی در دست داشتند و در زمین خود کار می‌کردند و عرق می‌ریختند. عرض کردم: «بیل را به من بدهید تا جای شما کار کنم.» حضرت فرمودند: «من بسیار دوست دارم کسی را که در گرمای آفتاب برای به دست آوردن روزی حلال کار می‌کند و رنج می‌بیند.»(۳۱)

موسی بن جعفر«ع» فرمودند: «کار کردن روش پیامبران، رسولان، اوصیا و صالحین است.»(۳۲)

امیرالمؤمنین علی«ع» می‌فرمایند: «روزی در مدینه سخت گرسنه شدم. برای پیدا کردن کار به محله‌های بالای مدینه رفتم. در آنجا زنی را دیدم که کلوخ‌هایی را جمع کرده بود. فکر کردم می‌خواهد با آنها گِل درست کند، نزدیک رفتم و با او قرار گذاشتم که برای هر دلو که از چاه آب بکشم به من یک خرمای بدهد. چون شانزده دلو کشیدم، دستم تاول زد. پس لب آب رفتم و دستم را شستم. آنگاه مزدم را از خرما گرفتم و نزد پیامبر«ص» آمدم و ایشان را از آنچه گذشته بود، آگاه کردم. پیامبر«ص» خوشحال شدند و با من آن خرماها را خوردند.»(۳۳)

روزی امیرالمومنین«ع» در حالی که باری بر دوش داشتند، به نخلستان رفتند. ازایشان سئوال شد که این بار چیست؟ حضرت فرمودند: «درخت خرما ان‌شاء الله.» معلوم شد که آن بار، هسته خرماست و حضرت آنها را بردند و کاشتند و بعدها همه آنها تبدیل به درخت خرما شد و حتی یک مورد هم فاسد نشد.(۳۴)

امیرالمؤمنین«ع» در عین حال که پر کار و پر تلاش بودند، لیکن دلبسته به دنیا و یا دنیاطلب نبودند. ایشان در نهج البلاغه می‌فرمایند: «أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکُم قَدِ اکْتَفَى مِن دُنیَاهُ بِطِمرَیهِ وَ مِن طَعْمِهِ بِقُرصَیه‏(۳۵): آگاه باشید که امام شما از دنیا به دو لباس کهنه و از خوراک به دو قرص نان بسنده کرد.»

در تاریخ آمده است که امیرالمؤمنین امام علی«ع» با کار، چندین بنده را آزاد و نیز چندین باغ را وقف کردند.(۳۶)

 ایشان در احادیث متعددی از سستی و تنبلی نهی کرده و پیامدهای بیکاری را برشمرده‌ و فرموده‌اند: «اگر کار، خستگی و رنج دارد؛ بیکاری مدام، مایه فساد و تباهی است.»(۳۷)

و نیز: «کسی که تنبلی کند، حق خدا را ادا نمی‌کند.»(۳۸)

امام صادق«ع» فرمودند: «إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤمِنِینَ أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوکٍ مِن مَالِهِ وَ کَدِّ یَدِهِ(۳۹): امیرمومنان علی«ع» هزار برده را از دسترنج خویش خرید و آزاد کرد.»

فضل بن ابی‌قره می‌گوید: «در حالی بر امام صادق«ع» وارد شدیم که در باغ مشغول کار بودند. گفتیم فدایت شویم اجازه بفرمایید ما کار کنیم و یا پیشکاران شما کار کنند و شما آسوده باشید. حضرت فرمودند: خیر. میل دارم خداوند مرا در راه کسب حلال و خستگی تن ببیند.»(۴۰)

وقتی از ارزش و اهمیت کار سخن می‌گوئیم، بی‌درنگ نقطه مقابل آن یعنی بیکاری به ذهن خطور می‌کند. بیکاری نقص نظام اقتصادی هر کشور و آمار بالای اشتغال، نشانه فعالیت رو به تزاید اقتصادی است. بیکاری موجب اتلاف نیروی کار و کاهش تولید، درآمد ملی، صادرات و رفاه جامعه است.

بیکاری به عنوان یک معضل اجتماعی بزرگ، زمینه پیدایش ناهنجاری‌هایی از قبیل:گرایش به مواد مخدر، افسردگی، بالا رفتن سن ازدواج و… را فراهم می‌آورد.

هر چند بیکاری معضلی اقتصادی و اجتماعی است، اما شاید کمتر کسی آن را ناهنجاری دینی و مُنکَر شرعی به حساب آورد. گاهی به جوان بیکار به چشم ترّحم نگاه می‌شود، اما کمتر کسی به او به چشم فردی می‌نگرد که مرتکب رفتاری غیردینی شده است.  

خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُون(۴۱): هنگامی که در روز قیامت، فرمان الهی برای مجازات آنها صادر شود، در میان آنها به حق داوری خواهد شد و در آن هنگام باطل‌گرایان و ولگردان، زیانکار خواهند بود.»

کلمه «مبطلون» در اینجا به معنای پیروان باطل و افراد ولگرد و بیکار است :«فَإِذا فَرَغتَ فَانصَب(۴۲): پس هنگامی که از کارهای مهم فارغ شدی، به کار مهم دیگر بپرداز»، یعنی هرگز تلاش و کوشش را کنار نگذار.

امام علی«ع» فرمودند: «مؤمن اوقاتش را سه بخش می‌کند. بخشی را برای عبادت و مناجات با پروردگار، بخشی را به استراحت و قسمتی را هم به تأمین معاش و زندگی اختصاص می‌دهد.»(۴۳)

و نیز: «المؤمن مَشْغُولٌ وَقْتُه‏؛(۴۴) مؤمن وقتش پر است و هیچ‌گاه بیکار نیست.»

پیامبر اکرم«ص» فرمودند: «مَلعُونٌ مَن أَلْقَى کَلَّهُ عَلَى النَّاس(۴۵): کسی که سر بارِ جامعه باشد و بار زندگی خود را به دوش دیگری بنهد از رحمت خدا به دور است.» و نیز: «چند گروه از امت من دعایشان مستجاب نمی‌شود. یکی مردی که در خانه می‌نشیند و می‌گوید پروردگارا روزی مرا برسان و برای طلب روزی کار , و تلاش نمی‌کند. خدای بزرگ به او می‌گوید:‌ ای بنده من! مگر بدن سالم به تو ندادم تا دنبال کار بروی؟ مگر من راه تلاش کردن را برای تو هموار نکردم تا روزی خود را به دست آوری؟ پس چرا عذر می‌آوری؟»(۴۶)

پی‌نوشت‌ها

۱ـ مؤمن، ۶۱٫

۲ـ جمعه، ۱۰٫

۳ـ فاطر، ۱۲٫

۴ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۴٫

۵ـ همان.

۶ـ بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۱۰٫

۷ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۳ و بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۲۷۶٫

۸ـ بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۱۲۱ و مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۵۹٫

۹ـ کافی، ج ۵، ص ۸۸٫

۱۰ـ وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۱٫

۱۱ـ تحف العقول، ص ۳۲۸٫

۱۲ـ کافی، ج ۵، ص ۸۸٫

۱۳ـ همان، ص ۸۴٫

۱۴ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۴٫

۱۵ـ مستدرک صحیحین، ج ۲، ص ۱۲٫

۱۶ـ وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۱٫

۱۷ـ کنزالعمال، ج ۴، ص ۸٫

۱۸ـ وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۳۷:

۱۹ـ ممتحنه، ۴٫

۲۰ـ احزاب، ۲۱٫

۲۱ـ قصص، ۲۷٫

۲۲ـ انبیاء، ۸۰٫

۲۳ـ کافی، ج۵، ص۷۴٫

۲۴ـ وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۳۸٫

۲۵ـ حلیه الابرار، ج ۱، ص ۳۳۱٫

۲۶ـ بحارالانوار، ج ۶۱، ص ۱۱۷٫

۲۷ـ همان، ج ۱۹، ص ۱۱۲٫

۲۸ـ اسدالغابه، ج ۲، ص ۴۲۰٫

۲۹ـ عده الداعی، ص۱۰۱٫

۳۰ـ وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۴٫

۳۱ـ کافی، ج ۵، ص ۷۶٫

۳۲ـ التنمیه الاقتصادیه، ص ۱۴۴٫

۳۳ـ کشف الغمه، ج ۱، ص ۱۷۵٫

۳۴ـ کافی، ج ۵، ص ۷۴ و بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۵۸٫

۳۵ـ نهج‌البلاغه، نامه ۴۵٫

۳۶ـ امالی صدوق، ص ۳۵۶٫

۳۷ـ بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۴۲۱٫

۳۸ـ وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۲۴۶٫

۳۹ـ همان، ج ۱۲، ص ۲۲٫

۴۰ـ من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۹۹٫

۴۱ـ غافر، ۷۸٫

۴۲ـ شرح، ۷٫

۴۳ـ نهج‌البلاغه، حکمت ۳۹۰٫

۴۴ـ غررالحکم، ص ۳۹۶٫

۴۵ـ کافی، ج ۴، ص ۱۲٫

۴۶ـ وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۱٫

 

 

سوتیترها:

۱٫

تلاش در عرصه کار و تولید، در سنت و سیره معصومین«ع» امر مقدسی است که درهای بهشت را به روی انسان‌ها می‌گشاید، پیامبر اکرم«ص» فرمودند: «هر کسی که از دسترنج خود روزی حلال بخورد، درهای بهشت به روی او گشوده می‌شود تا از هر کدام بخواهد به بهشت وارد شود.»

 

۲٫

 

مفهوم عبادت در اسلام بسیار گسترده است و فقط به نماز و ذکر محدود نمی‌شود. از جمله عبادت‌های بزرگ کار است. پیامبر اکرم«ص» فرمودند: «عبادت هفتاد جزء است و برترین آنها به دست آوردن مال حلال است.»

 

21ژوئن/17

راه‌های علمی و عملی ترک شهوت

 

 

مقدمه: در دو شماره قبل به موضوع انواع شهوات و عوامل و اسباب طغیان شهوت پرداختیم. در این شماره و در خاتمه به راهکارهای علمی و عملی ترک شهوات از منظر قرآن کریم می‌پردازیم:

در قرآن کریم، روش‌هایی نیز برای کنترل شهوات بیان شده که می‌توان آن را به روش‌های علمی و عملی تقسیم کرد:

کنترل شهوات

در قرآن کریم، روش‌هایی برای کنترل شهوات بیان شده که می‌توان آن را به روش‌های علمی و عملی تقسیم کرد:

الف) راه‌های علمی

منظور از راه علمی، این است که انسان در آثار و پیامدهای شهوت‌پرستی بیندیشد و ببیند که چگونه تسلیم شدن در برابر شهوات، انسان را به ذلت، بدبختی، اسارت، تضعیف شخصیت اجتماعی و دوری از خدا می‌کشاند که زندگی خفت‌بار افرادی که آلوده شهوت شده‌اند، بیانگر این واقعیت است.

یاد خدا، آخرت باوری، تفکر در آثار شوم شهوت‌پرستی، اندیشه پیرامون شرح حال اولیاء‌الله و پیروان راستین آنها و تحکیم پایه‌های عقل و ایمان، از راه‌های عملی برای کنترل شهوات است. آیه ۱۴ و ۱۵ سوره آل‌عمران به نقش یاد خدا و آخرت باوری در کنترل شهوات اشاره کرده است: «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساء… وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»(۱) این آیه به شش چیز از مصادیق شهوت اشاره کرده و سپس می‌فرماید این موارد، متاع حیات دنیا هستند که اگر کسى تنها به این امور شش‏گانه به عنوان هدف نهایى عشق ورزد، به زندگى پستى تن داده است. در حقیقت جمله «الْحَیاهِ الدُّنْیا» (زندگى پایین) اشاره به سیر تکاملى حیات و زندگى است که زندگى این جهان نخستین مرحله آن محسوب مى‏گردد، لذا در پایان آیه اشاره‏اى اجمالى به آن زندگى عالى‏تر که در انتظار بشر مى‏باشد کرده و مى‏فرماید: «وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ؛ یعنى سرانجام نیک در نزد خداوند است.»(۲)

خداوند متعال در آیه بعد به مواهب فوق‌العاده خداوند در جهان آخرت اشاره کرده و برخی از نعمت‌های بهشتی را نام می‌برد. در واقع قرآن مجید در این آیه به افراد با ایمان اعلام مى‏کند که اگر به زندگى حلال دنیا قناعت کنند و از لذات نامشروع و هوس‌هاى سرکش و ظلم و ستم به دیگران بپرهیزند، خداوند لذاتى برتر و بالاتر در جهت مادى و معنوى که از هرگونه عیب و نقص پاک و پاکیزه است، نصیب آنها خواهد کرد.(۳) برابر این آیات، هرچند دوست داشتن شهوات برای مردم زینت‌گری شده است، ولی بازگشت نکوتر و آینده تأمین شده و خوب نزد خدا است.(۴) خداوند در آیه بعدی، بین شهوات یاد شده و نعمت‌های بهشتی مقایسه کرده(۵) و می‌فرماید: «بگو آیا شما را به چیزى بهتر از اینها آگاه کنم؟ براى کسانى که پرهیزگارى کردند در نزد پروردگارشان بهشت‌هایى است که جوی‌ها از زیر [درختان و کوشک‌هاى‏] آنها روان است، در آنها جاویدانند، و…» در واقع قرآن مجید در این آیه به افراد با ایمان اعلام مى‏کند که اگر به زندگى حلال دنیا قناعت کنند و از لذات نامشروع و هوس‌هاى سرکش و ظلم و ستم به دیگران بپرهیزند، خداوند لذاتى برتر و بالاتر در جهت مادى و معنوى که از هرگونه عیب و نقص پاک و پاکیزه است، نصیب آنها خواهد کرد.(۶)

آنچه در آیه پانزدهم از آن یاد شده، با مصادیق شهوت که در آیه پیشین از آن یاد شده بود، همخوان است. یعنی اگر در دنیا شهوت جنسی وجود دارد، در آخرت نیز از همسران بهشتی یادشده و… در روایات نیز از یاد مرگ به عنوان کنترل‌کننده شهوات یاد شده است، چنانکه امام علی«ع» فرمود: «…وقتی شهوات نفسانی، به مبارزه شما می‌آیند، بسیار به یاد مرگ باشید…».(۷) در روایت منسوب به امام صادق نیز به این نکته تأکید شده که «یاد مرگ، شهوت‏ها را در نفس از بین مى‏برد… و نشانه‏هاى هوا و هوس را در هم مى‏شکند…».(۸)

قرآن کریم در آیات۵۸ و ۵۹ سوره مبارکه مریم، اجتناب از شهوات و خواسته‏هاى نفسانى را یکی از ویژگى‌های مهم پیامبران، برگزیدگان و هدایت‏یافتگان برمی‌شمرد.(۹) در این آیات پس از یادکرد از چندتن از پیامبران می‌فرماید: آنها پیامبرانى بودند که خداوند مشمول نعمت‌شان قرار داده بود…، اما پس از آنان، فرزندان ناشایسته‏اى روى کار آمدند که نماز را تباه کردند و از شهوات پیروى نمودند و به زودى (مجازات) گمراهى خود را خواهند دید!

تدبر در این آیات که شرح حال اولیای الهی و پیروان راستین آنها و مقایسه آنها با سهل‌انگاران در نماز و شهوت‌پرستان و عاقبت این دو گروه است، باعث کنترل شهوات خواهد شد.

برابر آیه ۲۳ سوره یوسف، حضرت یوسف«ع» نیز وقتی در برابر وسوسه‌های شیطانی همسر عزیز مصر قرار گرفت، با یاد خدا و یادآوری آخرت خود را از دام یاد شده نجات داد.

 

ب) راه عملی

قرآن کریم به راه‌های عملی چندی برای کنترل شهوات اشاره کرده است از جمله:

۱- پناه بردن به خدا و استعانت از او

از راه‌های نجات از گرداب شهوات، پناه بردن به خداست. از این رو حضرت یوسف وقتی خود را در برابر درهای بسته و دست خودش را از همه جا کوتاه دید به خدا پناه برد: «وَ راوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَیْتَ لَکَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ‏…؛(۱۰) و آن زن که یوسف در خانه او بود، از او تمناى کامجویى کرد درها را بست و گفت: «بیا (بسوى آنچه براى تو مهیاست!)» (یوسف) گفت: «پناه مى‏برم به خدا!…».

حضرت یوسف«ع» با جمله‌ «مَعاذَ اللَّهِ» به او فهماند که هرگز در برابر او تسلیم نخواهد شد و در ضمن این واقعیت را به او و به همه کس فهماند که در چنین شرایط سخت و بحرانى براى رهایى از چنگال وسوسه‏هاى شیطان و آنها که خلق و خوى شیطانى دارند، تنها راه نجات پناه بردن به خداست.

در واقع حضرت یوسف«ع» در مقابل درخواست شیطانی زلیخا سه پاسخ ارائه کرد یکی با جمله «مَعاذَ اللَّهِ» به این نکته اشاره کرد که پیروی از دستورات الهی مهمترین وظیفه فرد است و حق الهی مانع از انجام این گناه است. پاسخ دیگر حضرت با جمله «إِنَّهُ رَبِّی أَحسَنَ مَثوایَ»(۱۱) شروع شد و این بود که رعایت حقوق مردم نیز واجب است و از آنجا که عزیز مصر بر من حق دارد پس نباید در حق او خیانت کنم. سومین پاسخ حضرت این بود که این لذت ناچیز دنیوی، خواری و عذاب شدید آخرتی رابه دنبال دارد؛ پس عقل اجازه انجام چنین کاری را نمی‌دهد. این پاسخ در جمله «إِنَّهُ لا یُفلِحُ الظَّالِمُونَ» آمده است.(۱۲)

استعانت از خداوند نیز می‌تواند برای کنترل شهوات کارساز باشد. به فرموده قرآن کریم، حضرت یوسف«ع» با استعانت از خداوند توانست از دام شهوتی که زنان مصر فراروی او گشوده بودند نجات یابد. همسر عزیز مصر تهدید کرد که اگر یوسف آنچه دستور می‌دهد را انجام ندهد به زندان خواهد افتاد، یوسف گفت: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدعُونَنِی إِلَیهِ وَ إِلَّا تَصرِفْ عَنِّی کَیدَهُنَّ أَصبُ إِلَیهِنَّ وَ أَکُن مِنَ الْجاهِلِینَ‏ فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنهُ کَیدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛(۱۳) پروردگارا! زندان نزد من محبوب‌تر است از آنچه اینها مرا به سوى آن مى‏خوانند! و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من بازنگردانى، به سوى آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود!» پروردگارش دعاى او را اجابت کرد و مکر آنان را از او بگردانید چرا که او شنوا و داناست!

۲- تقوا

یکی دیگر از راه‌های تعدیل شهوات، رعایت تقوای الهی است.

زمانی که قوم حضرت لوط برای انجام فساد شتابان به سوی او می‌آمدند، ایشان برای تعدیل شهوات راه‌هایی پیشنهاد کرد که یکی از آنها رعایت تقوای الهی بود از این رو فرمود: «قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ‏…؛(۱۴) اى قوم من، این دختران من ـ که مى‏توانید با آنها ازدواج کنید ـ آنها براى شما پاکیزه‏ترند پس از خدا بترسید… .»

در این آیه حضرت لوط پس از ارائه پیشنهاد ازدواج، آنان را از عذاب الهی به خاطر انجام این کار زشت بیم داد. در واقع آن حضرت در پیشنهاد ازدواج، با فطرت آنان و در پیشنهاد تقوا، با جان آنان تماس گرفت.(۱۵)

از آیات چهاردهم و پانزدهم سوره آل‌عمران نیز می‌توان استفاده کرد که یکی از راه‌های کنترل شهوات، تقوای الهی است، زیرا در آیه چهاردهم از برخی شهوات یاد کرده، آنها را «متاع حیات دنیا» معرفی می‌کند و در آیه پانزدهم می‌فرماید بگو: آیا شما را به چیزى بهتر از اینها آگاه کنم؟ براى کسانى که پرهیزگارى کردند در نزد پروردگارشان بهشت‌هایى است… .

در برابر آیه پیشین که از متاع دنیوی سخن به میان آمده بود، در این آیه از متاع اخروی سخن گفته شده است، ولی بین متاع دنیا و آخرت تفاوت فاحشی است، زیرا متاع آخرت ویژه پرهیزکاران است. تقوای الهی باعث کنترل نفس شده و اجازه نمی‌دهد که نفس در شهوات غرق شود.(۱۶)

 

۳- ازدواج

یکی دیگر از راه‌های کنترل شهوات، ازدواج است. البته این راه برای کنترل شهوات جنسی بوده و به تعبیر برخی از مفسران، با توجه به آیه ۷۸ سوره هود، ازدواج، تنها راه صحیح و پاک براى ارضاى غریزه‏ جنسى است و راه‌هاى دیگر نادرست و ناپاک است. برابر آیه یاد شده، اولین راه پیشنهادی حضرت لوط نیز ازدواج بود، از این رو فرمود: «یا قَومِ هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُم» که یا مقصود حضرت، ازدواج قوم با دختران قبیله بود، زیرا پیامبران، پدران امت هستند یا منظورش دختران صلبی خودش به شرط ایمان آنان بود. یا در آن زمان ازدواج با کافران هم جایز بود.

آیات ۲۴ سوره نساء، ۷۸ سوره هود، ۳۲ سوره نور، ۳۷ سوره احزاب، ۶ سوره مؤمنون،۳۰ سوره معارج و… نیز بر آنچه گذشت دلالت می‌کند.

 

۴- عبادت

بندگی خدا و انجام عباداتی همانند نماز و روزه نقش فراوانی در کنترل شهوات دارد. در آیه ۴۵ سوره بقره خداوند دستور داده است که از صبر و نماز کمک بگیرید: «وَاستَعینوا بِالصَّبرِ والصَّلوهِ». روایاتى از اهل‏بیت علیهم السلام وارد شده که مقصود از صبر در آیه، روزه است‏ و پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در این باره فرموده‏اند: «اى گروه جوانان! کسى از شما که قدرت دارد بر تزویج ازدواج کند و کسى که توانایى و قدرت ندارد، بر او باد به روزه‏ گرفتن، زیرا روزه‏ شهوت را کم مى‏کند.»(۱۷)

یکی دیگر از عباداتی که در تعدیل و مهار شهوات نقش به سزایی دارد نماز است.

خداوند پس از یادکرد از برخی پیامبران و پیروان آنها می‌فرماید: «فخَلفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُواْ الصَّلَوهَ وَ اتَّبَعُواْ الشهَّوَاتِ…؛(۱۸) اما پس از آنان، فرزندان ناشایسته‏اى روى کار آمدند که نماز را تباه کردند و از شهوات پیروى نمودند.»

براساس این آیه، نماز سدى است میان انسان و شهوت‏ها و اگر این سد شکسته شود، پیروى از شهوت‏ها براى انسان آسان مى‏شود و کسى که از رابطه با خدا (نماز) جدا شد، به شهوات پیوند مى‏خورد.

 

۵- عفت

عفاف و عفت در لغت به معناى مناعت با خویشتن‏دارى آمده است؛ هم چنین به بازداشتن خویش از چیزى که حلال نیست عفت مى‏گویند. عفت، حالت نفسانى است که انسان را از غلبه شهوت‏ بازدارد. قرآن مجید این کلمه را در چند مورد به کار برده است: در مورد کسانى که از غلبه شهوت خویشتن‌دارى کرده، خود را به گناه آلوده نمى‏کنند: «وَلْیَستَعفِفِ الَّذِینَ لَایَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى‏ یُغنِیَهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ؛(۱۹) آنان که قدرت بر تزویج ندارند، خود را نگه دارند و عفت پیش گیرند تا خداوند از کرم خویش آن‏ها را بى نیاز کند.» در این آیه، عفت به معناى خویشتن‌دارى از ارتکاب گناه و مفاسد اخلاقى است. «یَسْتَعفف»، یعنى کوشش‌کننده در طلب عفت، با ریاضت و دورى از زمینه‏هاى گناه. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در این باره فرموده‏اند: «اى گروه جوانان! کسى از شما که قدرت دارد بر تزویج ازدواج کند و کسى که توانایى و قدرت ندارد، بر او باد به روزه‏ گرفتن، زیرا روزه‏ شهوت را کم مى‏کند.»(۲۰)

خداوند در آیه ۳۳ سوره نور از کسانی که امکان ازدواج برای آنان فراهم نیست می‌خواهد که عفت ورزند تا خداوند از فضل خود آنان را بى‏نیاز گرداند: «وَ لْیَستَعفِفِ الَّذِینَ لَا یجِدُونَ نِکاَحًا حَتىَ‏ یُغنِیهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ …» در ادامه همین آیه تأکید می‌کند که «کنیزان خود را براى دستیابى متاع ناپایدار زندگى دنیا مجبور به خودفروشى نکنید…»

 

۶- حفظ حجاب

حفظ حجاب یکی دیگر از راه‌های کنترل شهوات است که در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است.

آیات ۳۰، ۳۱ و ۳۳ سوره نور بر کنترل شهوات و راه‌های صحیح آن دلالت می‌کند که یکی از راه‌های یادشده حفظ حجاب است. خداوند در آیه ۳۱ می‌فرماید: «و به زنان باایمان بگو چشم‌هاى خود را (از نگاه هوس‏آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را ـ جز آن مقدار که نمایان است ـ آشکار ننمایند و (اطراف) روسرى‏هاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود) و زینت خود را آشکار نسازند… و هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانی‌شان دانسته شود (و صداى خلخال که برپا دارند به گوش رسد).»

آیه ۶۰ از سوره نور در مورد زنان پیر و سالخورده‏اى است که پا به سن گذاشته و توانایى تولید مثل را از دست داده‏اند یا دیگر خواهان و امیدى به ازدواج ندارند، برابر آیه، زنان سالخورده، اجازه دارند در صورت پرهیز از خودآرایی، حد کمتری از حجابی که بر سایر زنان لازم است را رعایت کنند، در عین حال صرف‌نظر کردن از این ترخیص و رعایت عفاف را سزاوارتر دانسته است: «والقَوعِدُ مِنَ النّساءِ التى لایَرجونَ نِکاحًا فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُناحٌ ان یَضَعنَ ثیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرّجتٍ بِزینَهٍ وان یَستَعفِفنَ‏ خَیرٌ لَهُنَّ واللَّهُ سَمیعٌ عَلیم؛(۲۱) و زنان از کار افتاده‌ای که امید به ازدواج ندارند، گناهی بر آنان نیست که لباس‌های(روبین) خود را بر زمین بگذارند، به شرط اینکه در برابر مردم خودآرایی نکنند و اگر خود را بپوشانند برای آنان بهتر است؛ و خداوند شنوا و داناست.»

در بیان حدود دقیق پوشش براى این افراد، برخى سعى کرده‏اند حد و مرز دقیقى را تعیین کنند و گروهى دیگر به کلیت پوشش معمولى بدن بسنده کرده‏اند؛ همچنین در توضیح قید «غیر متبرّجات» برخى شرط کرده‏اند که این حکم به خصوص محیط درون خانه اختصاص داشته و گروهى دیگر بدون بیان چنین محدودیتى، تنها پرهیز از خودآرایى و اظهار زینت را شرط کرده‏اند.(۲۲) پس زنانی که به حد یاد شده نرسیده و در معرض شهوت هستند، باید حجاب کامل را رعایت کنند.

این که می‌فرماید «و یَستَعفِفنَ خَیرٌ لَهُنَّ » مقصود این است که بهتر است زنان سالخورده نیز عفت به خرج داده و کاری که باعث غلبه شهوت می‌شود انجام ندهند.

۷-کنترل نگاه

یکی دیگر از راه‌های کنترل شهوات، کنترل نگاه است. خداوند می‌فرماید:« قُل لِّلْمُؤمِنِینَ یَغُضُّواْ مِن أَبصَارِهِم وَ یحَفَظُواْ فُرُوجَهُم ذَالِکَ أَزکىَ‏ لهَم إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُ بِمَا یَصنَعُونَ* وَ قُل لِّلْمُؤمِنَاتِ یَغضُضنَ مِن أَبصَرِهِنَّ وَ یحفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ…؛(۲۳) به مردان باایمان بگو چشم‌هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند و عفاف خود را حفظ کنند، این براى آنان پاکیزه‏تر است، خداوند از آنچه انجام مى‏دهید آگاه است! و به زنان باایمان بگو چشم‌هاى خود را (از نگاه هوس‏آلود) فروگیرند و دامان خویش را حفظ کنند.»

پی‌نوشت‌ها

۱ـ آل‏عمران، ۱۴ و ۱۵٫

۲ـ تفسیر نمونه، ج‏۲، ص ۴۵۹٫

۳ـ تفسیر نمونه، ج‏۲، ص ۴۶۲٫

۴ـ تفسیر هدایت، ج‏۱، ص ۴۹۱٫

۵ـ جامع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۳، ص ۱۳۷٫ روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج‏۲، ص ۹۸٫فی ظلال القرآن، ج‏۱، ص ۳۷۵٫ محاسن التأویل، ج‏۲، ص ۲۹۳٫ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۲، ص ۷۱۳٫

۶ـ تفسیر نمونه، ج‏۲، ص ۴۶۲٫ من هدى القرآن، ج‏۱، ص ۵۲۵٫

۷ـ بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج‏۶۸، ص ۲۶۴٫

۸ـ میزان الحکمه روایت شماره ۱۹۱۴۸٫

۹ـ فرهنگ قرآن، ج‏۱۸، ص ۹۴٫

۱۰ـ یوسف، ۲۳ و ۲۴٫

۱۱ـ همان، ۲۳٫

۱۲ـ مفاتیح الغیب، ج‏۱۸، ص ۴۳۹٫

۱۳ـ یوسف،۳۴ـ ۳۳٫

۱۴ـ هود، ۷۸٫

۱۵ـ فی ظلال القرآن، ج‏۴، ص ۱۹۱۴٫

۱۶ـ فی ظلال القرآن، ج‏۱، ص ۳۷۵٫

۱۷ـ تفسیر صافى، فیض کاشانى، ج ۳، ص ۴۳۳٫

۱۸ـ مریم، ۵۹٫

۱۹ـ نور، ۳۴٫

۲۰ـ تفسیر صافى، فیض کاشانى، ج ۳، ص ۴۳۳٫

۲۱ـ نور، ۶۰٫

۲۲ـ همان، ص ۲۲۰- ۲۲۲

۲۳ـ نور، ۳۰-۳۱٫

 

 

سوتیترها

۱٫

یاد خدا، آخرت باوری، تفکر در آثار شوم شهوت‌پرستی، اندیشه پیرامون شرح حال اولیاء‌الله و پیروان راستین آنها و تحکیم پایه‌های عقل و ایمان، از راه‌های عملی برای کنترل شهوات است

۲٫

استعانت از خداوند نیز می‌تواند برای کنترل شهوات کارساز باشد. به فرموده قرآن کریم، حضرت یوسف«ع» با استعانت از خداوند توانست از دام شهوتی که زنان مصر فراروی او گشوده بودند نجات یابد

 

21ژوئن/17

شیوه‌های روان‌شناسانه امیدبخشی(۵)

 

 

در شماره پیشین به نقش دعا و عبادات و توکل، در کاهش نگرانی‌ها و اضطرابات پرداختیم و در بخش پایانیِ این مبحث، به نقش «امید» در سایر زمینه‌های زندگی از جمله درمان بیماری‌های صعب‌العلاج می‌پردازیم:

 

نقش امید در درمان بیماران سرطانی

یکی از وقایع مهم زندگی بشر بروز ناخوشی‌های مزمن است. این بیماران در زمینه سازگاری با بیماری با مشکلات فراوانی دست به گریبان  هستند. مراقبت‌های کنونی بهداشتی بیشتر روی ابعاد جسمی بیماری‌ها متمرکز هستند و به ابعاد روانی بیمار توجه کمتری می‌کنند.

تشخیص سرطان سبب اضطراب، ترس و آینده‌ای توأم با شک و تردید می‌شود و بر واکنش‌های جسمی، اجتماعی و روانی فرد اثر می‌گذارد.  بر اساس نظریه لازاروس،  مقابله مؤثر با بیماری زمانی به عنوان استراتژی‌ سازگاری مطرح است که منجر به حفظ رفاه جسمی  و روانی و عملکرد اجتماعی بیمار گردد. بیماری سرطان عامل تهدیدکننده امید محسوب می‌شود، در حالی که امید، عامل مهمی در اثربخشی اقدامات روانی و سازگاری با ناخوشی‌هاست.

با تأکید بر این نکات، به منظور تعیین ارتباط امید و تأثیر شیوه‌های مقابله بیماران مبتلا به سرطان با بیماری پژوهشی در تهران اجرا شد. در این بررسی ۱۱۶ بیمار بزرگسال که تحت درمان جراحی، شیمی درمانی و رادیوتراپی بودند و تمایل خود را برای همکاری اعلام کردند، شرکت داشتند. اطلاعات از طریق مصاحبه‌ای سازمان ‌یافته متشکل از سئوالات دموگرافیک، سنجش امید و تأثیر شیوه‌های مقابله با بیماری گردآوری شد.

در این بررسی مشخص گردید که ۱/۶۲ درصد بیماران از امید زیاد و ۹/۵۰ و ۹/۲۵  نیز از تأثیر شیوه‌های مقابله در سطح متوسط و زیاد برخوردار بوده‌اند. تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که ارتباط معنا‌داری بین امید و مشخصات دموگرافیک (سن، جنس، وضعیت شغل، میزان تحصیلات، وضعیت تأهل، مدت بیماری و نوع ملاقات، سابقه بیماری، دفعات بستری، چگونگی اطلاع از تشخیص و نوع درمان) وجود ندارد، در حالی که بین تأثیر شیوه مقابله، سن، شغل و میزان تحصیلات ارتباط معنا‌داری دیده می‌شود.

نکته حائز اهمیت آن است که در این بررسی ۱/۸۷ درصد افراد تحت آزمون معتقد بودند که ایمان و اعتقادشان به آنها آرامش می‌دهد و  اعتقاد به خدا مهم‌ترین عامل  امید است و آنها او را در همه حال ناظر و حاضر بر اعمال‌ خود می‌بینند و به او توکل دارند. در این بررسی مشخص شد که بین امید و تأثیر شیوه مقابله با بیماری، همبستگی ۶۸ درصدی وجود دارد و افراد امیدوارتر شیوه‌های مقابله مؤثرتری دارند.(۱)

 

رابطه توکل به خدا با امیدواری

برخی از پژوهشگران در تحقیق میدانی درصدد سنجش رابطه بین اضطراب و توکل به خدا و امیدواری و توکل به خدا برآمده‌اند. در این پژوهش ۵۱۳ دانشجو (۳۰۷ نفر دختر و ۲۰۶ پسر) به صورت تصادفی و از بین دانشجویان دانشگاه تهران در سال تحصیلی ۷۹ـ۷۸ در مقطع کارشناسی ارشد انتخاب شدند.

یافته‌های پژوهشی به این شرح بوده است: همبستگی بین توکل (در بعد اقدامی) و امیدواری در کل افراد، معنا‌دار و مقدار آن از ۲۶ تا ۴۸ درصد در نوسان بوده است.

دانشجویانی که در شرایط سخت و ناگوار زندگی به خدا توکل می‌کنند، امیدواری‌شان بیشتر از افرادی است که در شرایط سخت به خدا توکل نمی‌کنند و خود را مستأصل می‌بینند.(۲)

در تفسیر آیات ۶۲ به بعد سوره شعراء داستان حضرت موسی«ع» و فرعونیان بیان می‌شود. فرعون با لشگریان خود به تعقیب حضرت موسی«ع» و یاران‌اش پرداخت و در طلوع آفتاب به آنان رسید. وقتی دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی«ع» گفتند: «به طور قطع ما در چنگال فرعونیان گرفتار می‌شویم و راه نجاتی وجود ندارد» دراین زمان دریای مواج پیش رو و دریایی از لشگر خونخوار پشت سر، برخی را در ایمان خود متزلزل کرد، اما موسی«ع» همچنان آرام و مطمئن بود و می‌دانست وعده‌های خدا مبنی بر نجات بنی‌اسرائیل و نابودی قوم سرکش تخلف‌ناپذیر است، لذا با توکل به خدا و اطمینان و اعتماد رو به بنی‌اسرائیل کرد: «قَالَ کلاََّ إِنَّ مَعِىَ رَبىّ‏ِ سَیهَدِین؛(۳)‏ چنین نیست. پروردگارم یقیناً با من است و به‌زودی مرا هدایت خواهد کرد» که پس ازآن معجزه شکافتن دریا و عبور سالم از آن برای بنی‌اسرائیل اتفاق افتاد.

 

صله رحم

یکی از نیازهای روانی انسان‌ها نیاز به عزت و احساس ارزش است. همه نیازمند آنند که خود را ارزشمند بیابند و این ارزشمندی بر پایه استواری بنا شده باشد. بخش عمده‌ای از این احساس ارزشمندی از ناحیه ارتباط با دیگران حاصل می‌شود.

وقتی نیاز احترام به خود و احساس ارزش ارضا شود، شخص امیدوار احساس اعتماد به نفس، توانایی، قابلیت و کفایت می‌کند و وجود خود را در دنیا مفید و لازم می‌یابد، ولی اگر خللی به این نیاز وارد شود، احساس حقارت، ضعف و نومیدی و یا احساس خود بزرگ‌بینی در فرد ایجاد می‌شود، به این معنا که شخص یا بسیار خود کم‌بین و ناراضی از خود و متزلزل می‌شود و یا بسیار خود بزرگ‌بین، خودمدار و خودنما خواهد شد.

هر دوی این قطب‌های احساس، نشان‌دهنده این واقعیت است که فرد به علل اختلال در احساس ارزشمندی، واقعیات و واکنش‌های دیگران نسبت به خود را تفسیر می‌کند.

متخصصان بهداشت روانی معتقدند علت اصلی احساس حقارت و خود بزرگ‌بینی را می‌توان در طرد شدن مستمر و مداوم از سوی والدین و دیگران دانست. احساس ناامیدی و بی‌ارزشی عمیق، ریشه بسیاری از نابهنجاری‌های روانی است که در بین افراد دیده می‌شود.(۴)

صله رحم و برقراری ارتباطات خانوادگی و معاشرت با اقوام، نقش به‌سزایی در ارضای نیاز به احساس ارزش و امید به زندگی دارد؛ زیرا این روابط براساس احترام متقابل استوارند و در فضایی آکنده از محبت و علاقه نسبت به یکدیگر صورت می‌گیرند و طرفین بنا بر دستور اسلام به این عمل روی می‌آورند و به خاطر خداوند برای دیگران ارزش قائل می‌شوند.

امام صادق«ع» می‌فرمایند: «صله ارحام باعث می‌شود فرد در میان خانواده‌اش محبوب شود.»(۵)

فرد به وسیله صله رحم به دیگران محبت می‌ورزد و مورد محبت دیگران واقع می‌شود و احساس می‌کند که از واقعیتی برخوردار است و می‌تواند رضایت و خرسندی دیگران را فراهم کند و در نتیجه، احساس حقارت کاهش می‌یابد. طرف مقابل نیز وظیفه دارد نسبت به او صله رحم انجام دهد؛ از این رو به ملاقات او می‌آید و در نتیجه فرد احساس ضعف و نومیدی و شکست نمی‌کند، بلکه احساس ارزشمندی و رضایت از زندگی به او دست می‌دهد.

خلاصه اینکه صله رحم، هم باعث تأمین احساس ارزشمندی دیگران می‌شود و هم نیاز به احساس ارزشمندی خود انسان ارضا می‌گردد و در نتیجه، دو قطب احساس خودبینی و خود کم‌بینی، مهار و کنترل می‌شوند.

صله رحم و کاهش اضطراب اجتماعی و یأس و ناامیدی

انسان در اصل موجود اجتماعی و نیازمند برقراری ارتباط با دیگران است. بسیاری از نیازهای عالی انسان و شکوفا شدن استعداد‌ها و خلاقیت‌های او از طریق تعامل بین فردی و ارتباطات اجتماعی است که شکوفا می‌شود. در نتیجه فقدان روابط، فرد دچار نوعی تنش روانی ـ عضلانی می‌شود و شرایط عاطفی و شناختی او متأثر و زمینه بروز رفتارهای خام و ناسنجیده و واکنش‌های مناسب در وی فراهم می‌گردد.

بسیاری از متخصصان، ریشه ناامیدی را در ترس یا «اضطراب اجتماعی» می‌دانند. گرچه اضطراب پاسخی طبیعی به هر نوع تهدید یا خطر یا موقعیت اضطراب‌آور  است، ولی اگر این حالت از حد اعتدال خارج شود و به همه موقعیت‌های زندگی سرایت کند، به‌تدریج به بیماری تبدیل می‌شود؛ اعتماد به نفس انسان کاهش می‌یابد و نگرش واقع‌بینانه و برقراری ارتباط متقابل با دیگران در او به حداقل می‌رسد و باعث اجتماع‌گریزی و انزوا در فرد می‌شود. از این رو،‌ تعدیل اضطراب می‌تواند در سلامت روانی فرد بسیار مؤثر باشد.

صله رحم و کاهش فشار روانی
همه انسان‌ها در زندگی با چالش‌های کوچک و بزرگی مواجه می‌شوند. در مقابله با این چالش‌ها حمایت اجتماعی از افراد نقش مهمی دارد که بخش عمده‌ای از آن ‌با روابط خویشاوندی تأمین می‌شود. این روابط، زمینه برون‌ریزی عاطفی را که در حصول آرامش روانی مهم است، فراهم می‌سازند.
با توجه به نقش مهم روابط خویشاوندی در مقابله با چالش‌ها و سلامت جسمانی و روانی می‌توان چگونگی تأثیر صله رحم در طولانی شدن عمر و سلامتی را تا حدی تبیین کرد. صله رحم می‌تواند احساس تنهایی و انزوا و ناامیدی و ناامنی را از فرد دور کند.
 فرد با تماس مداوم با اقوام و نزدیکان احساس می‌کند مورد عشق و علاقه دیگران است و از روی محبت و عطوفت با او رفتار می‌شود. بنابراین، احساس می‌کند مورد پذیرش اقوام و خویشان است و اطمینان دارد که در مواقع بروز مشکلات و ناملایمات از پشتوانه خانوادگی محکم و استواری برخوردار است.
نقش صله رحم و معاشرت با اقوام برای سالمندان و پیران به‌مراتب بیشتر  است؛ زیرا به خاطر وضعیت جسمانی و بازنشسته شدن و احساس تنهایی، احساس ناامنی و یأس در این افراد ظهور و نمود بیشتری دارد، از این رو ارتباط با سالمندان و بزرگداشت آنها در کاهش احساس ناامنی آنان بسیار مؤثر است.
امام صادق«ع» می‌فرمایند: «عَظِّمُوا کِبارَکُم وصِلُوا أرحامَکُم ؛(۶) سالمندان را گرامی بدارید و با اقوام و خویشان پیوند برقرار کنید.»

 

جمع‌بندی

پیشگیری و درمان

ناامیدی، احساس ناخوشایندی نسبت به آینده است و باید آن را از بین برد. به همان اندازه که امید، نقش مفیدی در زندگی دارد، ناامیدی نقش تخریبی در بنای روحی، روانی و برنامه‌های زندگی دارد، پس باید تا حد امکان از ایجاد آن پیشگیری کرد و با مواردی مانند نماز، دعا، توکل، صله رحم، توجه به رحمت و فضل خدا، ارتباط با او را جدی گرفت تا آینده را نیز از جهت کمک‌های الهی تضمین کنیم. در این صورت از ناامیدی پیشگیری می‌شود و در صورت ایجاد ناامیدی، با توبه و نگرش درس‌آموز به زندگی اولیای دین در مبارزه با سختی‌ها و امید درمانی، می‌توان به درمان ناامیدی پرداخت.

«امید» نگاه به آینده و انتظار امر مطلوب و خوشایند است، اما شرایطی چون توجه به علت حقیقی (خدا) و تلاش برای رسیدن به مطلوب را لازم دارد و در صورت تخلف، تبدیل به حماقت و آرزو و تمنا می‌شود. نوع نگرش انسان به آینده می‌تواند مثبت یا منفی باشد که هریک از آنها عوامل و زمینه‌های پیدایشی دارند و آثار و عواقبی. باید در پی ایجاد و گسترش نگرش مثبت و امید بود و نگرش منفی و یأس را درمان کرد.

پیشنهاد:

با توجه به اینکه امید و ناامیدی یک احساس عاطفی و فعل و انفعال ذهنی است، زیبنده است که دستگاه‌های فرهنگی و علمی و آموزشی در ترسیم این مفاهیم برای افراد، به‌ویژه جوانان بکوشند و با اصلاح نوع نگرش به سختی‌ها و اتفاقات اجتماعی و زندگی روزمره، نگاه بدبینانه را به نگاه خوش‌بینانه و امیدوارانه تغییر دهند.

هادیان معرفتی در هدایت مردم تعادل بین خوف و رجا را حفظ کنند. نه برای امیدوار کردن مردم، مرزهای خوف و عذاب الهی را بشکنند و نه جلوه غضبی و عقاب او را آنچنان پررنگ کنند که ابر سیاه ناامیدی زندگی مردم را تیره کند.

در دین اسلام توصیه به امید موج می‌زند و رحمت الهی بر غضب او مقدم است.

امید و ناامیدی در دنیا و زندگی روزانه مطرح هستنند، مانند افکار و احساسات یک جوان برای آینده تحصیلی خود، یک تاجر برای آینده مالی خود، یک جوان برای ازدواج و تشکیل خانواده و آینده.

در زندگی معنوی نقش توکل به خدا و در برنامه‌ریزی‌های آینده و وضعیت انسان در رجعت، قیامت و محاسبه روز جزا بسیار مهم است.

 متولیان فکری اجتماع، حوزه‌ها، دانشگاه‌ها، نویسندگان که برای مجریان و برنامه‌ریزان، نظریه و راهبرد ارائه می‌کنند، باید به عنصر امید و خوش‌بینی به آینده توجه ویژه کنند تا بتوانند از انرژی‌ها و انگیزه‌ها و تحرکاتی که بر اثر احساس خوش‌بینی به آینده پدید می‌آید، در انجام فعالیت‌های اجتماعی استفاده کنند.

در برنامه‌های صدا وسیما، سخنرانی‌های روحانیون، داستان‌ها و مقالات نویسندگان، برنامه‌های فرهنگی پیرامون مفاهیم ظهور منجی، توبه از گذشته و برنامه‌ریزی برای آینده بهتر و هرگونه بحث‌های امیدآفرین، باید به خلق آثار جدید پرداخت و به آسیب‌شناسی بحث توجه بیشتری کرد تا جوانان کاخ زندگی خود را بر آرزوهای موهوم بنا نکنند و مرزهای امید و رجا را از آمال وآرزوهای پوچ تشخیص دهند.

برنامه‌ریزان و مجریان باید به عوامل امیدآفرین در اجتماع اهمیت بدهند. «بیمه» یک صنعت جدید است، ولی بسیاری ازدغدغه‌های اقتصادی و رفاهی آینده را تضمین می‌کند و به‌ویژه احساس ناخوشایند در مورد ایام سالمندی و ناتوانی در اداره امور روزانه را  که موریانه‌وار تحرک و نشاط را از بین می‌برد، کاهش می‌دهد.

«قرض الحسنه» و پس انداز به شیوه‌های مختلف می‌تواند تضمینی برای آینده باشد.

«وقف» در معارف اسلامی که ارتباط بین ملکیت حال و استفاده آینده است، می‌تواند از دغدغه‌های امروز برای آینده بکاهد.

«فرزند صالح» که رودخانه زندگی را در آینده نیز جاری می‌سازد و هرگونه فعالیتی که در احادیث به عنوان باقیات صالحات به آن اشاره شده است، می‌تواند زمینه‌ساز ایجاد امید باشد.

در صورت وزیدن بادهای سیاه و دودآلود یأس و ناامیدی، بایستی همت فرد و اجتماع بر رفع آن باشد، ابتدا باید با تعمق در عوامل ایجاد امید و مضرات ناامیدی، ریشه‌های یأس را خشکاند و در صورت پیدایش، به درمان آن پرداخت.

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ  مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت و روان، آذرماه ۷۶، تهران.

۲ـ  محمد، خدایاری فرد، و غباری بناب، اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات اولین همایش بین‌المللی «نقش دین در بهداشت و روان» مقاله رابطه توکل به خدا با اضطراب، صبر و امیدواری.

۳ـ  شعراء، ۶۲٫

۴ـ  مازلو آبراهام، روانشناسی شخصیت اسلام، ترجمه شیوا رویگران، ص ۱۵۴٫

۵ـ  اصول کافی ج ۳ مترجم، باب صله رحم، ح ۴٫

۶ـ  اصول کافی، ج ۲، ص ۱۳۲٫

 

 

 

 

سوتیترها:

 

۱٫

یکی از وقایع مهم زندگی بشر بروز ناخوشی‌های مزمن است. این بیماران در زمینه سازگاری با بیماری با مشکلات فراوانی دست به گریبان  هستند. مراقبت‌های کنونی بهداشتی بیشتر روی ابعاد جسمی بیماری‌ها متمرکز هستند و به ابعاد روانی بیمار توجه کمتری می‌کنند.

 

۲٫

در دین اسلام توصیه به امید موج می‌زند و رحمت الهی بر غضب او مقدم است. امید و ناامیدی در دنیا و زندگی روزانه مطرح هستنند، مانند افکار و احساسات یک جوان برای آینده تحصیلی خود، یک تاجر برای آینده مالی خود، یک جوان برای ازدواج و تشکیل خانواده و آینده. در زندگی معنوی نقش توکل به خدا و در برنامه‌ریزی‌های آینده و وضعیت انسان در رجعت، قیامت و محاسبه روز جزا بسیار مهم است.

 

۳٫

در صورت وزیدن بادهای سیاه و دودآلود یأس و ناامیدی، بایستی همت فرد و اجتماع بر رفع آن باشد، ابتدا باید با تعمق در عوامل ایجاد امید و مضرات ناامیدی، ریشه‌های یأس را خشکاند و در صورت پیدایش، به درمان آن پرداخت.

 

 

21ژوئن/17

خوش‌خُلقی را محور زندگی بدانیم(۲)

 گام هشتم از گام‌های موفقیت در زندگی مشترک

 

 

مقدمه: تاکنون هفت گام از گام‌های زندگی مشترک را با هم پیموده‌ایم. گام‌های که در شماره‌های گذشته تقدیم شما شد،‌ در حوزۀ شناخت‌های لازم در زندگی مشترک بود. از این شماره به سراغ گام‌هایی خواهیم رفت که در حوزۀ باید‌های لازم در زندگی مشترک می‌باشد. اولین گام در این حوزه به موضوع مهم خوش‌اخلاقی اختصاص دارد.

همچنین اشاره شد به این‌که در این گام، توقفی نسبتاً طولانی خواهیم داشت. و این‌که. در تمام گام‌ها، مطالعه پاورقی‌ها لازم است؛ حتماً مطالب متن را به همراه پاورقی‌ها مطالعه کنید.

چه قدر خوب بود که می‌توانستیم در برابر مسائلی که در زندگی اتفاق می‌افتد و مطابق میل ما نیست، به راحتی مقاومت کنیم و کنترل خود را از دست ندهیم. برای تسلط یافتن بر اعصاب خویش، به نکات اساسی زیر توجه کنیم:

 

۱ـ فراموش نکردن معاد

کسی که در اندیشه معاد نباشد، نمی‌تواند به راحتی در مقابل خشم خود بِایستد.(۱) همۀ ما اگر اندکی درباره آخرت و آنچه بناست بر سر گنهکاران بیاید فکر کنیم، آرام و قرار از کف‌مان خواهد رفت، آن وقت است که اندکی اعتقاد به روز قیامت، ما را به تکاپو می‌اندازد تا به دنبال راهی برای رهایی از غضب الهی در آن روز باشیم.

کمی فکر کن، فقط کمی. اگر همین فردا روزِ پایان باشد، چه کار می‌کنی؟ اگر یقین داشته باشی که تنها یک روز از عمرت باقی مانده، چه کاری نمی‌کنی؟ کمی فکر کن، فقط کمی. اگر زنگ پایان عمرت نزدیک باشد، از چه چیزی عصبانی می‌شوی؟ از این که غذا دیر شده یا از این که مادرشوهرت پشتِ سرت حرفی زده؟ از این که صدای فرزندت به گریه بلند شده یا از این که… از چه چیزی؟ از امروز، پلی بزن به همین یک ماه گذشته. از چه چیزهایی عصبانی شدی؟ اگر فردا برگ پایانیِ دفتر زندگی‌ات باشد، باز هم از همان چیزها عصبانی می‌شوی؟! این سؤال‌ها را با این فرض جواب دادی که یقین داری فردا روز پایان است؛ یعنی از امروز تا فردا فرصت هست. حالا یک سؤال دیگر. تو یقین داری تا فردا هستی؟!

وقتی عصبانی می‌شویم، یادمان باشد که خداوند در روز قیامت دلِ فروخورنده خشم را از امنیت و ایمان پُر کرده،(۲) حسابرسی اعمالش را آسان می‌نماید(۳) و او را عذاب نمی‌کند(۴) و بهشت برین را برای او مهیا می‌نماید.(۵)

۲ـ نتایج دنیاییِ فرو خوردن خشم

اگر دنیایی هم باشیم، باید با خشم خویش مقابله کنیم؛ چرا که فروخوردن خشم در همین دنیا هم آثار قابل‌توجهی دارد. یکی از پاداش‌های فرو خوردن خشم، پوشاندن عیب‌هاست.(۶) خوش‌اخلاقی به اندازه‌ای در نزد خدا محبوب است که او رحمت خود را در این دنیا از مشرک خوش‌اخلاق نیز منع نمی‌کند.(۷)

رمز و راز حسابی را که مردم روی من باز می‌کنند و حسابی را که تو روی من باز نمی‌کنی، می‌دانم. من وقتی خشمگین می‌شوم، واقعیتم را نشان می‌دهم. عیب‌هایم همه می‌آیند روی آب؛ آبی که بیرون از خانه، خیلی زلال و صاف است، در خانه می‌شود پُر از آلودگی. بیرون از خانه حواسم هست نکند مردم واقعیتم را ببینند و رسوا شوم؛ اما در خانه نگران نیستم. می‌دانم تو کسی نیستی که بدی‌هایم را روی دست بگیری و بیرون ببری. تو خوبی. بدی‌هایم را جایی در خانه پنهان می‌کنی که اگر مهمان هم آمد، چشمش به آن نیفتد؛ ولی این که تو روی من حساب باز نمی‌کنی، تقصیر تو نیست. من خودم را آن طور که هستم، نشانت داده‌ام. می‌دانم اگر از خدا بخواهم، روزی می‌رسد که تو دوست داشته باشی حقیقتِ مرا برای مردم فریاد بزنی. خواهی دید.

۳ـ تفکر درباره زشتی خشم

اگر بدانیم خشم:

ویرانگر خانه‌هاست؛(۸)

ایمان را از بین می‌بَرَد؛(۹)

عمر انسان را کوتاه می‌کند؛(۱۰)

انسان را از آدمیت بیرون کرده، در شمار چارپایان در می‌آورَد؛(۱۱)

دام شیطان برای انحراف انسان از مسیر آفرینش اوست؛(۱۲)

برخی از اوصاف زشت ما را که خدا آن را پوشانده آشکار می‌کند؛(۱۳)

کلید همه بدی‌هاست(۱۴) و کینه، حسد، سرزنش، تحقیر، حرف زشت، بی‌احترامی، تمسخر، کتک زدن، قتل، زیر پا گذاشتن حق دیگران و بسیاری از بدی‌های دیگر در زمین خشم می‌روید.(۱۵)

با ابراز عصبانیت، همۀ کینه‌های گذشته را زنده می‌کنیم؛(۱۶)

عقوبت عصبانیت، ابتدا به خودِ شخص می‌رسد؛(۱۷)

اگر به خشم میدان دهیم، حد ایستایی ندارد و ما را تا سرحد هلاکت هم می‌بَرَد؛(۱۸)

و… .

با وجود دانستن همه اینها آیا باز هم به خشم خود میدان خواهیم داد؟ آیا درباره مدیریت خشم خود تأملی دوباره نخواهیم کرد؟

چه موجود وحشتناکی! اما چرا از او نمی‌ترسیم؟ خانه‌هایمان را که ویران می‌کند، ایمانمان را که بر  باد می‌‌دهد، مرگمان را هم نزدیک می‌کند، نام انسان را هم برایمان حرام می‌کند، دیگر چه‌طور باید باشد که از آن بترسیم؟ چه کار باید بکند که از او دوری کنیم؟ اگر او تنها یکی از این کارها را می‌کرد، شنیدن نامش هم باید لرزه بر انداممان می‌انداخت. حالا که همۀ این بلاها را یک‌جا بر سرمان می‌آورَد، چرا به این راحتی با او کنار آمده‌ایم؟ فکر می‌کنم رازش همان باشد که می‌گویند: آدم عصبانی که می‌شود، عقلش را از دست می‌دهد.

۴ـ استفاده از حس قدرت‌طلبی

انسان قدرت‌طلب است. قدرت‌طلبی اگر در مسیر اصلی خود قرار بگیرد، بسیار مطلوب است. بسیاری از انسا‌ن‌ها فکر می‌کنند که قدرتمند بودن، در غلبه بر دیگران یا بلند کردن وزنه‌های سنگین است؛ در حالی که قدرتمند واقعی کسی است که بتواند بر خود غلبه کند. یکی از دشمنان اصلی انسان خشم اوست.(۱۹) پهلوان واقعی کسی است که در مقابل غضب خویش پیروز شود.(۲۰)

کسانی که با غلبه بر دیگران احساس پیروزی می‌کنند، دچار توهم قدرت‌اند. خیلی دلت را خوش نکن به زور بازویت. کسی که زورش به همه می‌رسد و در برابر خودش ذلیل است، ضعیف‌ترین است. وقتی از عهده خودت برآمدی، مدال عزت و پیروزی را خود خدا بر گردنت می‌آویزد.

۵ـ در هنگام عصبانیت صبر کنیم و تصمیم نگیریم

قبل از هر چیز بدانید که عصبانیت نوعی از جنون است. هر تصمیمی که در حالت جنون گرفته شود، پایانی جز پشیمانی ندارد.(۲۱) کسی که از تصمیم‌های زمان عصبانیت خود پشیمان نمی‌شود، از نظر روانی انسان سالمی نیست.(۲۲) قبل از هر تصمیمی که ناشی از عصبانیت است، کمی صبر کنیم.(۲۳) به هنگام عصبانیت، این شیطان است که به جای ما تصمیم می‌گیرد.(۲۴) عقل در هنگام خشم کارایی لازم را ندارد و به همین دلیل هم نمی‌توان تصمیم صحیح گرفت.(۲۵) بسیاری از تصمیم‌هایی که در هنگام عصبانیت گرفته می‌شوند، برای فرونشاندن خشم است. برخی از التیام‌ها با زیر پاگذاشتن حق یا آلوده شدن به گناهی شکل می‌گیرد. نتیجۀ این تصمیم‌ها، علاوه بر پشیمانی، خواری و ذلت در این دنیا(۲۶) و عذاب الهی در آخرت است.(۲۷) آتش عصبانیت به همان زودی که ایجاد می‌شود، فرو می‌نشیند. به نظر می‌‌رسد که غلبه بر عصبانیت دشوار است؛ اما با اندکی صبر پی خواهیم بُرد که این‌چنین نیست.

اگرچه در هنگام خشم، عقل، کارایی لازم را ندارد؛ اما بردباری ورزیدن موجب می‌شود که عقل در جایگاه حقیقی خود قرار بگیرد.(۲۸) آن وقت است که تصمیم‌ها، عاقلانه و به‌جا گرفته می‌شود.(۲۹)

۶ـ همت بلند دار

با عصبانیت چه چیزی به دست می‌آوریم؟ بیشترین چیزی که در عصبانیت به دست می‌‌آید، خالی شدن عقده‌ها به بدترین شکل ممکن و کمی هم ترسیدن اطرافیان است. این نتایج هم موقت و مقطعی است. باید همت را بلند کرد و نگاه را به بالا دوخت تا به این نتایج اندک و پست قانع نشویم. انسانِ بلند‌همت، به نتایج کم راضی نمی‌شود. او این همه نتایج ارزشمندی را که در این نوشتار آمده با یک نتیجه بسیار بی‌ارزش عوض نمی‌کند.(۳۰)

وقتی به قله نگاه می‌کنی، هوای پرواز به سرت می‌افتد. نکند به کوه‌پایه چشم بدوزی که میل نشستن به سراغت بیاید. صخره‌هایی که در قله به انتظارت نشسته‌اند، لطیف‌تر از سبزه‌هایی است که در کوه‌پایه به چشمانت خیره شده‌اند. آنها که به قله رسیده‌اند، تمام زندگی زیرِ پایشان است. از همین روست که بیراهه را راه نمی‌پندارند و در تراکم بیراهه‌ها، اندکی هم از راه فاصله نمی‌گیرند. آنان که شیفته کوه‌پایه‌اند، جز به اندازه شعاع نگاه تنگ خویش راهی را نمی‌شناسند و گم‌راهی را هدایت نامیده، به آن دل می‌بندند. کوه‌پایه را رها کن و تنها به قله بیندیش که اندازۀ عزت تو، بسته به ارتفاع قله‌ای است که آن را نشانه گرفته‌ای. به من بگو ارتفاع قله‌ات چند متر …، نه، چند آسمان است؟

به سوی قله که می‌روی مراقب باش! فراموش نکن کسانی که به قله نزدیک‌ترند، دره عمیق‌تری زیر پایشان است. دهان بازِ دره، نشان سیری‌ناپذیری آن است. رحم در دل دره، جایی ندارد. تو پایت را محکم روی صخره‌ها بگذار.

فراموش نکن که کار شیطان، راه نشان دادنِ چاه است. کم نبودند کسانی که با سر به دره فرو می‌رفتند؛ اما با آینه چشمان شیطان‌زده‌شان، قعر دره را قله کوه می‌دیدند و گمانشان این بود که در حال حرکت به سوی اوج هستند. چه دردناک است حال کسی که مرگ، پنجره چشمانش را به دره می‌گشاید و قعر دره را قبر خویش می‌بیند!

این قله‌ای که من می‌شناسم مسیرش گاه عمودی است. صخره‌نورد باید باشی تا بتوانی دیوارهای سنگی عمودی این مسیر را به سلامت طی کنی. برای بالا رفتن و پایین نیفتادن، ریسمان را فراموش نکن. چه بسیار کسانی که گمان کردند بی‌ریسمان، عمود صخره‌ها را به سلامت خواهند پیمود؛ اما بالا نرفته، با سر به دره فرو رفتند.

هر چه به قله نزدیک‌تر می‌‌شوی، هوای نفست تنگ‌تر می‌شود. اگر بُریدی، از اهالی کوه‌پایه هم پایین‌تر می‌روی.

زحمتی که انسان به خودش می‌دهد، به اندازه مقصدی است که برای زندگی‌اش تعیین کرده. حالا با خودت صاف و صادق شو، شعارهای توخالی را هم کنار بگذار و بگو از پنجره دنیا، کجا را به تماشا نشسته‌ای؟ قله؟ کوه‌پایه؟ دره؟ کجا را؟ برای رفتن به دره، همین که کاری نکنی کافی است. برای رسیدن به کوه‌پایه، زحمت چندانی لازم نیست؛ اما اگر به فتح قله می‌اندیشی، باید از هر فرصتی جایِ پایی بسازی برای بالا رفتن. راستی یادت باشد، تو فقط برای رسیدن به قله ساخته شده‌ای، به کمتر از قله راضی نشو.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱ـ امیر مؤمنان علی«ع» در فرمان خود به مالک اشتر فرمود: «بادِ بینی و تندیِ خشم و ضربِ دست و تیزیِ زبانت را مهار کن و با نگه‌داشتن زبانت در هنگام خشم و درنگ کردن در حمله و نشان دادن ضربِ دست، از همه این صفات زشت، خود را نگه دار [و هر گاه این حال به تو دست داد، نگاهت را به آسمان بینداز] تا خشمت آرام گیرد و عنان اختیارت را در دست‌گیری، چرا که تو هرگز بر خود چنین تسلطی پیدا نکنی مگر آن گاه که فکر و ذکر خود را پیوسته متوجه معاد و بازگشت به سوی پروردگارت گردانی» (نهج البلاغه، نامه ۵۳).

۲ـ امام صادق«ع» فرمود: «کسی که خشم خود را فرو خورَد در حالی که می‌تواند آن را ابراز کند، خداوند در روز قیامت دل او را پُر از امنیت و ایمان خواهد کرد» (الکافی، ج۲، ص۱۱۰).

۳ـ امیر مؤمنان علی«ع» فرمود: «اخلاقت را نیکو کن که در این صورت خداوند، حسابرسی‌ات را آسان خواهد نمود» (الأمالی، صدوق، ص۲۱۰).

۴ـ امام باقر«ع» فرمود: «کسی که خشم خود را از مردم نگه دارد، خداوند جلوی عذاب او را در روز قیامت می‌گیرد» ( الکافی، ج۲، ص۳۰۵).

۵ـ «وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ٭ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ و براى نیل به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى که پهنایش [به قدر] آسمان‌ها و زمین است [و] براى پرهیزگاران آماده شده است، بشتابید؛ همانان که در فراخى و تنگى انفاق مى‏کنند و خشم خود را فرو مى‏بَرَند و از مردم در مى‏گذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد» (سوره آل‌عمران: ۳، آیه ۱۳۴ـ۱۳۳).

۶ـ امام صادق«ع» فرمود: «کسی که خشم خود را نگه دارد، خداوند عیب او را می‌پوشانَد» ( الکافی، ج۲، ص۳۰۳).

۷ـ امام سجاد«ع» فرمود: سه نفر به لات و عزّا سوگند خوردند که رسول خدا«ص» را بکُشند. امیر مؤمنان علی«ع» به تنهایی به سراغ آنها رفت. یکی از آنها را کشت و دو نفر دیگر را به نزد رسول خدا«ص» آورد. پیامبر«ص» فرمود: «یکی از این دو را پیش من بیاورید». او را نزد ایشان آوردند. فرمود: «بگو خدایی جز خدای یکتا نیست و من رسول خدا هستم». مرد گفت: جا به جا کردن کوه ابوقبیس برای من از گفتن این جمله محبوب‌تر است. فرمود: «ای علی! او را عقب ببر و گردنش را بزن». سپس فرمود: «دیگری را بیاور». به او هم فرمود: «بگو خدایی جز خدای یکتا نیست و من رسول خدا هستم». او هم گفت: مرا به دوستم ملحق کنید. فرمود: «ای علی! او را عقب ببر و گردن بزن». علی«ع» او را عقب برد تا گردنش را بزند. در این هنگام جبرئیل«ع» نازل شد و گفت: «ای محمّد! خداوند به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: این مرد را نکشید؛ چرا که او در میان قومش خوش‌اخلاق و سخاوتمند است». رسول خدا«ص» نیز فرمود: «ای علی! دست نگه دار که این فرستادۀ پرودگارم بود که خبر آورد این مرد در میان قومش خوش‌اخلاق و سخاوتمند است». مرد مشرک که زیر شمشیر قرار داشت، گفت: این فرستادۀ پروردگارت بود که برایت خبر آورد؟ فرمود: «آری». مرد گفت: به خدا سوگند، هیچ‌گاه در حالی که برادری داشتم، خودم را مالک درهمی ندانستم و [حتی] در جنگ هم ابرو در هم نکشیدم. اکنون شهادت می‌دهم که جز خدای یگانه خدایی نیست و تو رسول خدا هستی. پیامبر«ص» نیز فرمود: «این مرد از کسانی است که خوش‌اخلاقی و سخاوتش او را به سوی بهشت کشانْد» (بحارالأنوار، ج۷۱، ص۳۹۰). در روایت دیگری هم آمده که رسول خدا«ص» یکی از اسیران را به جهت پنج صفت اعدام نکرد که یکی از آن صفات، خوش‌اخلاقی بود (الخصال، ج۱، ص۲۸۲).

۸ـ امیر مؤمنان علی«ع» فرمود: «خشم، شرّی است که اگر اطاعتش کنی ویران می‌کند» (مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۱).

۹ـ رسول خدا«ص» فرمود: «خشم، ایمان را تباه می‌کند همان گونه که سرکه، عسل را» ( الکافی، ج۲، ص۳۰۲).

۱۰ـ امیر مؤمنان علی«ع» فرمود: «کسی که خشم خود را آزاد بگذارد، مرگش زود فرا می‌رسد» (عیون الحکم و المواعظ، ص۴۳۰).

۱۱ـ امیر مؤمنان علی«ع» فرمود: «کسی که خشم و شهوت بر او غلبه کند، در جایگاه چارپایان است» (همان، ص۴۳۸).

۱۲ـ رسول خدا«ص» فرمود: «خشم آتش برافروخته‌ای از جانب شیطان است. ابلیس ـ که لعنت خدا بر او باد ـ گفت: ”خشم، کمند و وسیلۀ صید من است که به وسیلۀ آن، انسان‌های برگزیده را از بهشت و راه بهشت باز می‌دارم“» (مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹).

۱۳ـ امیر مؤمنان علی«ع» فرمود: «خشم، صاحب خود را نابود می‌کند و عیب‌هایش را آشکار می‌سازد» (عیون الحکم و المواعظ، ص۵۰).

۱۴ـ امام صادق«ع» فرمود: «خشم کلید همۀ بدی‌هاست» ( الکافی، ج۲، ص۳۰۳).

۱۵ـ ر.ک: بحارالأنوار، ج۷۰، ص۲۷۴٫

۱۶ـ امیر مؤمنان علی«ع» فرمود: «خشم، کینه‌های نهفته را برمی‌انگیزد» (عیون الحکم و المواعظ، ص۶۸).

۱۷ـ امیر مؤمنان علی«ع» فرمود: «کیفر افراد عصبانی و کینه‌توز و حسود ابتدا به خود آنها می‌رسد». (همان، ص۳۴۲). همچنین ایشان فرمود: «خشم، آتشِ برافروخته است. کسی که آن را فرو خورَد، خاموشش کرده؛ اما کسی که آن را رها کند، اولین کسی که به وسیله این آتش می‌سوزد، خود اوست» (همان، ص۲۲).

۱۸ـ امیر مؤمنان علی«ع» فرمود: «اگر از تندی خشم پیروی کنید، شما را به حدّ نهایت هلاکت خواهد بُرد» (همان، ص۱۷۵).

۱۹ـ امیر مؤمنان علی«ع» فرمود: «دشمن‌ترین دشمنِ انسان، خشم و شهوت اوست، هر که بر این دو چیره شود، مقامش بلند گشته، به هدف خود می‌رسد» (مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۲).

۲۰ـ رسول خدا«ص» خطاب به اصحاب خود فرمود: «در میان شما پهلوان کیست؟». گفتند: شخص نیرومندی که پهلویش به خاک نرسیده باشد. فرمود: «اما پهلوان واقعی، آن مردی است که شیطان به دلش مُشت بکوبد و خشمش بالا بگیرد و خونش به جوش آید؛ امّا خدا را یاد کند و با بردباری، خشم خود را مغلوب کند» (تحف العقول، ص۴۷).

۲۱ـ امیر مؤمنان علی«ع» فرمود: «بر حذر باش از غضب که اولش دیوانگی و آخرش پشیمانی است» (مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۲).

۲۲ـ امیر مؤمنان علی«ع» فرمود: «خشم و تندی نوعی از دیوانگی است؛ زیرا صاحب آن پشیمان می‌شود، اگر هم پشیمان نشود، دیوانگی‌اش پایدار و مستحکم است» (نهج البلاغه، حکمت ۲۵۵).

۲۳ـ امام صادق«ع» فرمود: «خشم چه نیکو جرعه‌ای برای کسی است که بر آن صبر کند» ( الکافی، ج۲، ص۱۰۹). امیر مؤمنان علی«ع» نیز فرمود: «وقتی خشمگین شدی، به پا خیز و در حالتی که عصبانی هستی، قضاوت نکن (تصمیم مگیر)»(کتاب من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۴).

۲۴ـ نوح«ع» به ابلیس فرمود: «چه زمانی بیش از همه بر انسان قدرت می‌یابی؟». ابلیس پاسخ داد: «در هنگام غضب» (مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۰).

۲۵ـ امیر مؤمنان علی«ع» فرمود: «خشم، خِردها را تباه می‌کند و انسان را از راه درست دور می‌کند» (عیون الحکم و المواعظ، ص۲۸).

۲۶ـ امیر مؤمنان علی«ع» فرمود: «هر که به ناحق بخواهد خشم خود را فرونشانَد، خداوند به حق، طعم خواری را به او می‌چشانَد» (تحف العقول، ص۲۰۷).

۲۷ـ رسول خدا«ص» فرمود: «همانا دوزخ را دری است که از آن وارد نمی‌شود؛ مگر کسی که از طریق معصیت خدای متعال، خشم خود را فرو می‌نشانَد (جامع الصغیر، ج۱، ص۳۶۷).

۲۸ـ امیر مؤمنان علی«ع» فرمود: «بردباری، تمام عقل است (غرر الحکم و درر الکلم ، ص۵۷). باز هم‌ایشان فرمود: «بردباری نوری است که گوهرش خِرد است» (همان، ص۶۳).

۲۹ـ امیر مؤمنان علی«ع» فرمود: «بردباری مایۀ سامان یافتن کار مؤمن است» (همان، ص۷۶).

۳۰ـ امیر مؤمنان علی«ع» فرمود: «بردباری و وقار همراه هم هستند که هر دو نتیجۀ بلندهمتی هستند» (نهج‌البلاغه، حکمت ۴۶۰).

 

 

سوتیتر:

۱٫

وقتی عصبانی می‌شویم، یادمان باشد که خداوند در روز قیامت دلِ فروخورنده خشم را از امنیت و ایمان پُر کرده،حسابرسی اعمالش را آسان می‌نماید، و او را عذاب نمی‌کند، و بهشت برین را برای او مهیا می‌نماید

۲٫

انسان قدرت‌طلب است. قدرت‌طلبی اگر در مسیر اصلی خود قرار بگیرد، بسیار مطلوب است. بسیاری از انسا‌ن‌ها فکر می‌کنند که قدرتمند بودن، در غلبه بر دیگران یا بلند کردن وزنه‌های سنگین است؛ در حالی که قدرتمند واقعی کسی است که بتواند بر خود غلبه کند. یکی از دشمنان اصلی انسان خشم اوست. به فرموده رسول خدا(ص)پهلوان واقعی کسی است که در مقابل غضب خویش پیروز شود

 

21ژوئن/17

احترام به سرمایه انسانی

حجت‌الاسلام دکتر اصغر هادوی

تمام جوامع، افراد، ادیان، بزرگان و دانشمندان فارغ از عقاید و افکارشان در باره حرمت و احترام سخن بسیار گفته‌اند: «احترام، بزرگی و کوچکی، فقر و ثروت، زشتی و زیبایی نمی‌شناسد.»؛ «همه پیامبران فلاسفه و ادبا به مردم، رعایت احترام را توصیه کرده‌اند.» و «احترام تنها در گفتار نیست، بلکه در پندار و کردار نیز هست.»

در این نوشتار از نگاه اسلام به این موضوع خواهیم پرداخت.

 

  1. احترام به پدر و مادر

در قرآن پس از عبادت خداوند، بر احترام والدین تأکید شده است.

از نگاه مفسران، نکره بودن احساناً در آیه «وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً »(۱) نشان دهنده بزرگی احسان و رعایت همه امور در حق پدر و مادر است.

احترام به والدین شرط ایمان هم ندارد و در هر حال باید بدانها احترام گذاشت. بسیاری از بزرگان یکی از عوامل مؤثر در توفیقات خود را رضایت والدین دانسته اند.

مقام معظم رهبری نقل می‌کنند: «یک وقتی پدرم بیمار شدند ومن باید به مشهد می‌رفتم. از طرفی هم فکر می‌کردم دنیا و آخرتم در گرو ماندن در قم و ادامه تحصیل است تا اینکه اهل دلی به من گفت اگر دنیا و آخرت می‌خواهی، به مشهد برو و در در خدمت پدر باش و من رفتم.»

شیخ انصاری می‌گوید:

«هر صبح با اجازه مادرم از خانه بیرون می‌رفتم و هر شب به دستبوسی او می‌رفتم،»

توفیق علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به دلیل نیّت شریک کردن در ثواب آن برای پدرشان بوده است و مرحوم آیت‌الله مرعشی می‌گفتند:

«برای آنکه پدرم را از خواب بیدار کنم و اذیت نشود، خم شدم و آن قدر کف پای او را بوسیدم تا از خواب بیدار شد و بعد از بیدار شدن دعا کرد: خدایا او را از خادمین اهل بیت قرار بده.»(۲)

 

۲- احترام به مؤمنان و پرهیزگاران

در جامعه‌ای که دین‌گریزی جای دین‌پذیری را می‌گیرد و سرها، سودای دنیا و مادیات دارند و پرده غفلت و فراموشی یاد خدا جامعه را فراگرفته است، چراغ‌های روشنی‌بخشی وجود دارند که با نور ایمان روشنایی‌بخش جامعه هستند.باید قدر این چراغ‌ها را دانست. اینها مؤمنانی هستند که هیچ‌گاه یاد خدا را فراموش نمی‌کنند و هیچ تجارتی برای آنان سودمندتر از تجارت ایمان نیست. اینها با دیگران متفاوتند.

به قول قرآن: « أَفَمَن کَانَ مُؤمِنًا کَمَن کَانَ فَاسِقًا لَا یَستَوُونَ »(۳) و چون با فاسقان متفاوتند باید مورد احترام ویژه قرار گیرند خداوند به پیامبر(ص) فرمود: «وَ إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُل سَلامٌ عَلَیکُم »(۴) و در جای دیگر فرمود: « وَاخفِض جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ » (۵)

دولت و ملت در دستگاه‌های اجرایی باید برای آنها حساب ویژه‌ای باز کنند و مردم نیز باید به چشم دیگری به آنها بنگرند که اینها مایه برکت جامعه هستند.

 

۳- احترام به دانشمندان

مردان و زنانی که از لذت‌های مادی چشم پوشیده و بهترین دوران زندگی را در راه تحصیل دانش سپری کرده‌اند بسیاری از اوقات به جای گردش در کوه و دشت به اقتضای رشته‌ای که تحصیل می‌کرده‌اند در کتابخانه‌ها یا آزمایشگاه‌ها بوده‌اند تا فردای بهتری را برای بشریت رقم بزنند، قطعاً با کسانی که سرگرم تفریح و خوشگذرانی بوده‌اند یکسان نیستند به قول قرآن: «هَل یَستَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعلَمُونَ»(۶) و نیز می‌فرماید: «یَرفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُم وَالَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ دَرَجَات»(۷)؛ خداوند کسانی را که ایمان آورده و دانشمندند درجات بلندی داده است.

شاید راز نکره بودن درجات در این باشد که کیفیت و کمیّت آن مشخص نیست و حدی ندارد بدیهی است که احترام به دانشمندان علاوه بر گفتار باید در فراهم آوردن امکانات و پیشرفت و تحقیق در جوانی و تکریم و آسایش در دوران بازنشستگی جلوه کند.

 

۴- احترام به میهمان

قرآن کریم قصه تاریخی برخورد کریمانه حضرت ابراهیم(ع) با میهمانانش را نقل کرده و پذیرایی گرم از آنان را یادآور شده است. از آیات سوره ذاریات درباره این میهمانی استفاده می‌شود که:

*سلام و جواب سلام میهمان لازم است.

*دور از چشم میهمان باید برایش غذا تهیه کرد.

*باید بهترین غذاها برای او تهیه شود.

* غذا در منزل تهیه و به‌سرعت از میهمان پذیرایی شود.

*غذا به راحتی در دسترس میهمان باشد.

این داستان می‌تواند قوانین کلی احترام به میهمان را مشخص کند گرچه بعضی از آداب میهمانی به تناسب مکان و زمان و یا آداب و رسوم ممکن است تفاوت کنند، ولی اصل این است که میهمان تکریم شود. بعضی از مفسران با توجه به این  حق میهمان را این گونه برشمرده‌اند:

*حسن برخورد و گرم گرفتن با او،

*نشاندن میهمان در بالاترین و بهترین جای مجلس،

*همنشین شدن با میهمان،

*سخت نگرفتن و راحت گذاشتن او،

*پذیرایی خوب و بدون فاصله و بدون واسطه.(۸)

۵- احترام به یتیمان و مسکینان

در قرآن کریم در کنار نیکی و احترام به والدین، احترام به یتیمان و مسکینان آمده است: « بِالْوالِدَینِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُربى‌ وَ الْیَتامى‌ وَ الْمَساکِین»(۹)

امروز عمل به این آیه با زمان نزول وحی متفاوت شده است. کمک‌های نقدی و بلاعوض گرچه در جای خود خوب است، ولی تکریم این بخش از جامعه این است که آنها را به چشم نیرو و منابع انسانی ببینیم و در نهایت تبدیل به سرمایه انسانی کنیم.

اگر دولتمردان چنین کنند، واژه یتیم و مسکین از فرهنگ جامعه اسلامی زدوده می‌شود و این قشر به‌سرعت به نیروی تأثیرگذار جامعه تبدیل می‌شود. ایجاد فرصت‌های تحصیلی و شغلی تکریم و احترام امروز جامعه ما نسبت به این قشر از جامعه است.

 

۶- احترام به خویشان و نزدیکان

در اسلام سفارش زیادی برای احترام به خویشان و نزدیکان یا ارحام صورت گرفته است. انسان با داشتن فامیل و آشنا هویت پیدا می‌کند و هویت مانع بزرگی بر سر راه رذائل اخلاقی و از خود بیگانگی است.

شخص تنها چندان مورد توجه نیست، ولی وقتی در خانواده‌ است، پیامدهای اعمالش فراتر از زندگی شخصی است و لذا حریم نگه می‌دارد.

اسلام بر حفظ این هویت تأکید دارد و به همین جهت در پرداخت بعضی از حقوق شرعی، خویشان و نزدیکان را بر دیگران مقدم دانسته است. متأسفانه زندگی شهری و ماشینی امروز به این روابط آسیب جدی زده است.

 

نتیجه:

امروزه در اقتصاد رایج مراد از سرمایه انسانی (human capital) نیروی انسانی است که بتواند بر رشد و بقای سازمان اثرگذار باشد؛ لذا هم در انتخاب نیرو هم در آموزش مهارت‌های نیروی انسانی سرمایه‌گذاری‌های فراوانی می‌شود تا بتوانند به رشد و تولید برسند.

از نگاه قرآنی کار کسی که رضایت والدین را جلب نکرده است، برایش برکت ندارد. دانشمندی که مورد تکریم و احترام است، در تولید جامعه تأثیر قطعی دارد.

در نظام اسلامی یتیم و مسکین هم سرمایه انسانی است و خویشاوندان در بهره‌وری و ارتقای جامعه دینی نقش به‌سزائی دارند. در یک کلام همه آحاد جامعه اسلامی سرمایه‌های انسانی هستند که می‌توانند جامعه نمونه مهدوی را پی‌ریزی کنند.

 

پاورقی:

  1. ۱٫ اسراء، آیه ۲۱٫
  2. tebyan.net.
  3. سجده، آیه ۱۸٫
  4. انعام، آیه ۶٫
  5. حجر، آیه ۱۵٫
  6. زمر، آیه ۱۹٫
  7. مجادله، آیه ۱۱٫
  8. تفسیر فخر رازی، ۲۸/۲۱۰٫
  9. نساء، آیه ۳۶٫

 

سوتیترها:

۱٫

بسیاری از بزرگان یکی از عوامل مؤثر در توفیقات خود را رضایت والدین دانسته اند. مقام معظم رهبری نقل می‌کنند: «یک وقتی پدرم بیمار شدند ومن باید به مشهد می‌رفتم. از طرفی هم فکر می‌کردم دنیا و آخرتم در گرو ماندن در قم و ادامه تحصیل است تا اینکه اهل دلی به من گفت اگر دنیا و آخرت می‌خواهی، به مشهد برو و در در خدمت پدر باش و من رفتم.»

۲٫

از نگاه قرآنی کار کسی که رضایت والدین را جلب نکرده است، برایش برکت ندارد. دانشمندی که مورد تکریم و احترام است، در تولید جامعه تأثیر قطعی دارد. در نظام اسلامی یتیم و مسکین هم سرمایه انسانی است و خویشاوندان در بهره‌وری و ارتقای جامعه دینی نقش به‌سزائی دارند. در یک کلام همه آحاد جامعه اسلامی سرمایه‌های انسانی هستند که می‌توانند جامعه نمونه مهدوی را پی‌ریزی کنند.

 

 

21ژوئن/17

فرزانگی و فرهنگ از دیدگاه‌های امام خمینی، رهبر معظم انقلاب و شهید مطهری(ره)

 

ضرورت و اهمیت

هرجامعه‌ای برای دستیابی به هویت مستقل در ابعاد گوناگون اجتماعی، سیاسی و اقتصادی باید فرهنگ را در رأس امور خود قرار دهد. امام خمینی می‌فرمودند: «بالاترین و والاتری عنصر هر جامعه، فرهنگ آن است. اساساً فرهنگ هر جامعه، هویت و موجودیت آن را تشکیل می‌دهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بُعدهای اقتصادی سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد، ولی پوچ و پوک و میان‌تهی است. اگر فرهنگ جامعه‌ای وابسته فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن به جانب مخالف گرایش پیدا می‌کنند و بالاخره در آن مستهلک می‌شوند و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست می‌دهند. استقلال هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت می‌گیرد و ساده‌اندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکان‌پذیر است. بی‌جهت و از باب اتفاق نیست که هدف اصلی و اساسی استعمارگران که در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است.»(۱)

امام خمینی تصریح نموده‌اند: «فرهنگ در رأس مسایل کشور است. اگر مشکلات فرهنگی به صورتی که مصالح کشور اقتضا می‌کند حل شوند، دیگر مسایل به‌آسانی حل می‌شوند. صدماتی که کشور ما از فرهنگ رژیم شاهنشاهی خورده است، قابل مقایسه با ضررهای اقتصادی و غیره نبوده است. امیدوارم همه کمک کنند تا فرهنگ‌مان را بازیابیم.»(۲)

از دید امام، امت مسلمان نیاز مبرمی به فرهنگ اسلامی دارد؛ فرهنگی که هویت مستقلی داشته باشد و به کمک آن جامعه بتواند به حیات سیاسی خود ادامه دهد.(۳)

رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران هشدار می‌دهند: «فرهنگ مبدأ تمام سعادت‌ها و شقاوت‌های ملت است. اگر جوانان جامعه‌ای در فرهنگی ناصالح پرورش یابند، در آینده مفاسد بسیاری را به وجود می‌آورند. فرهنگی که با نقشه بیگانگان شکل گیرد، آفت و انگلی خطرناک به شمار می‌آید. این فرهنگ حتی از سلاح‌های مخرّب استکبار هم مهلک‌تر است.»(۴)

مقام معظم رهبری می‌فرمایند: «مسئله فرهنگ و تعلیم و تربیت، مسئله اول در نظام ماست و در بلندمدت هیچ چیزی به این اندازه اهمیت ندارد. در حقیقت سنگر مبارزه با کفر، ظلم و استکبار جهانی و قلدری شیاطین سیاسی عالم همین سنگر تعلیم و تربیت و فرهنگ است. امام عزیزمان بر این مطلب تأکید می‌کردند و ما اعتقاد داریم این موضوع جزو محکمات و ضروریات انقلاب و خط امام است.(۵)… با اینکه نظام جمهوری اسلامی از آغاز بر یک مبنای فرهنگی بنیان شد و رهبر و پدیدآورده آن پیش از همه چیز فرهنگی بود و مسئولان این نظام هم در طول این مدت همین گونه بوده‌اند؛ در عین حال باید اعتراف کنیم که در زمینه‌های فرهنگی چندان کار مطلوب و مورد انتظاری را انجام نداده‌ایم. ما واقعاً اگر بخواهیم توسعه اقتصادی را به معنای صحیح کلمه در جامعه راه بیندازیم، احتیاج به تلاش فرهنگی داریم. مادامی که حتی محقق و جستجوگر علمی ما فرهنگ و وجدان کار و عشق به کار را که در یک فرهنگ سالم مطرح است (که مظهر عالیش فرهنگ اسلامی است) نداشته باشد، وجود او بی‌فایده خواهد بود. اگر روی فرهنگ عمومی کار نکنیم، در توسعه اقتصادی هم در خواهیم ماند. این تازه در صورتی است که ما محور را توسعه اقتصادی بگیریم. البته در جامعه اسلامی اقتصاد محور نیست و از هر طرف که حرکت کنیم به فرهنگ می‌رسیم.(۶) آن بخش نمادین و چهره بیرونی انقلاب، چهره فرهنگی است. سیاست ما هم مقهور فرهنگ ماست. ما که نخواستیم دیانتمان را از سیاست جدا کنیم. فرهنگ ما ساخته تاریخ، مکتب و انقلاب ماست.(۷) اگر کار اقتصادی بدون مبانی فرهنگی صورت گیرد، مثل این است که بدنی داریم بدون روح و اگر تلاش‌های اقتصادی بر اساس فرهنگ غلطی انجام پذیرند، مثل این است که انسانی به وجود آورده‌ایم با روح شیطانی.»(۸)

ایشان در آغاز سال جاری در حرم رضوی تأکید نمودند: «نظام اسلامی به دنبال پیشرفت همه جانبه، استقلال از قدرت‌های سلطه‌گر جهانی، شکوفایی استعدادها، رهایی از آسیب‌های اجتماعی، عزت، امنیت و اقتدار ملی است… رسیدن به این اهداف علاوه بر اتحاد و انسجام ملی و فرهنگ انقلابی، نیازمند اقتصاد و تولیدی قوی و مبتنی بر مدیریت کارآمد و توانایی‌های داخلی است.(۹) «ما باید به لحاظ اقتصادی خود را از زیر نفوذ قدرت‌ها خارج کنیم این ملت باید به‌تدریج با ابتکار و تلاش خود و با قوت مدیریتی که بر آن اعمال می‌شود و جدیثی که همه مردم در جهت آزادی و استقلال دارند، به سوی استقلال کامل اقتصادی برود که البته مقدمه آن استقلال سیاسی است که بحمدلله در کشور ما وجود دارد؛ اما بالاتر از همه استقلال فرهنگی با طرد نشانه‌های فرهنگ منحط و فاسد غربی از جامعه است.(۱۰)

«سلطه واقعی قدرت‌ها سلطه فرهنگی است. یعنی اگر ملتی بتواند فرهنگ، باورها، اعتقادات، آداب و رسوم و عادات و در مرحله بالاتر زبان و خط خود را در ملت دیگری نفوذ بدهد، بر آن ملت استیلا دارد. اگر کشوری از لحاظ اقتصادی مستقل باشد، چنانکه قدرت‌های بیگانه بتوانند فرهنگ خود را در این سرزمین نفوذ بدهند بر آن مسلط‌اند.»(۱۱)

شهید مطهری می‌گوید: «استعمار سیاسی و اقتصادی آنگاه توفیق حاصل می‌کند که در استعمار فرهنگی موفق شود. بی اعتقاد کردن مردم به فرهنگ خود، شرط اصلی این موفقیت است. استکبار تشخیص داده است فرهنگی که مسلمانان به آن تکیه می‌کنند اسلامی است، پس مردم باید از آن ایمان، اعتقاد، اعتماد و حسن ظن تخلیه شوند تا برای پذیرش الگوهای مورد نظر آنان، مهیا شوند.»(۱۲)

قلمرو، مفهوم و معنا

مفهوم فرهنگ بسیار متنوع و وسیع است، اما در معنای عام خود روش زندگی، تفکر و معاشرت است. در واقع فرهنگ مجموعه ارزش‌ها، هنجارها، عادات، آداب و رسوم پسندیده است. بهترین موازین دینی، اخلاقی و شرعی، تفکرات اصیل و سنت‌های ممدوح در این قلمرو قرار می‌گیرند. برخی گفته‌اند فرهنگ تبلور، عصاره و چکیده دریافت‌ها و دانسته‌های علمی، نظری، عقلی و عاطفی یک ملت است و چون میوه ارزش‌ها، باورها، استعدادها و اندیشه‌ها و کردارهای یک جامعه است، از هر گونه عیب و نارسایی مبرّاست.(۱۳)

سجایای ملی حاصل فرهنگ هستند. هر چه فرهنگ بارورتر و غنی‌تر باشد، منش و خصوصیات رفتاری و روحی آن جامعه پرمایه‌تر است، فرهنگ در عرصه‌های معنوی، قضاوت درست، استحکام اخلاقی و در عرصه اقتصادی، همکاری، تعاون و اتکا به سرمایه‌های خودی را پرورش می‌دهد. فرهنگ قدرت دادوستد دارد و البته این موضوع هنگامی زنده، شاداب و مطلوب است که فرهنگ قوی و عمیق باشد. عده‌ای سرمایه‌های معنوی و فکری یک ملت را فرهنگ و آن را شامل میراث ادبی، هنری و علمی جامعه و آنچه که از درون منشاء گرفته و در برون تجلی یافته و حالت سازندگی، رشد و شکوفایی به خود می‌گیرد، می‌دانند. چنانچه این روند بتواند حوائج مادی و جسمانی اجتماع را تامین کند، نام تمدن به خود می‌گیرد و اگر بیشتر ناظر به اقناع نیازهای معنوی و روحانی و فکری باشد، فرهنگ نامیده می‌شود. البته این دو در مواردی با هم پیوستگی دارند.

فرهنگ نشانه همت عالی، کوشش مداوم و انتخاب شایسته و گزینش بهترین‌هاست، یعنی به آنچه موجود است قانع نبودن و در پی امور پسندیده و مکارم رشد دهنده رفتن است. از این رو فرهنگ جنبه کیفی دارد نه کمّی. انسانی که طالب فرهنگی پویا و شکوفاست، تنها به نیازهای متداول اکتفا نمی‌کند و در پی اموری ورای محسوسات است. از این رو ادبیات، هنر، معماری سیر ترقی و تعالی را می‌پیمایند و در قلمرو فرهنگ گذشته‌های افتخارآفرین، حماسه‌های جاوید و فداکاری‌های مردمان در اعصار پیشین به وضع فعلی پیوند می‌خورند و این روند در باروری فکری، رفتاری و اخلاقی آحاد جامعه تاثیر می‌گذارد.

فرهنگ باعث می‌شود که انسان متزلزل نشود، تعادل خود را حفظ کند، احساس غربت و بی‌ریشه بودن نکند. فرهنگ رشته‌هایی است که به آدمی استواری می‌بخشد و نمی‌گذارد به این سو و آن سو افکنده شود و مجذوب بیهودگی‌ها و رذالت‌ها شود. فرهنگ برخلاف تصور عامه صرفاً دانستن و معلومات و تحصیل علوم و ادبیات نیست، بلکه حکمت، فضیلت، وقار، سنجیدگی، خوشخویی، انصاف، وسعت نظر، تدبیر، تهذیب درونی و ادب و کمال انسانی را در بر می‌گیرد و جنبه کرداری، رفتاری و کاربردی آن بر بعد نظری و تئوری غلبه دارد و هدف و مقصدش تربیت انسان‌های آراسته به فضایل و کرامت‌های اخلاقی، خلّاق، مبتکر، خردمند، مؤمن و گره‌گشاست. شهید مطهری از فرهنگ این‌گونه یاد می‌کند: «مجموعه اندوخته‌های معنوی، فکری، اخلاقی و اجتماعی یک قوم فرهنگ نامیده می‌شود. اسلام خود سازنده فرهنگ است و ذخایری معنوی را به ارمغان آورد که محصولش همان فرهنگ اسلامی است.»(۱۴)

از دیدگاه شهید مطهری فرهنگ اسلامی فطری است و به قوم و طایفه‌ خاصی تعلق ندارد. دارای وحدت و انسجام است و عناصر حیات‌بخش آن خون تازه‌ای را در رگ انسان‌ها جاری می‌سازد. فرهنگ اسلامی روح و مشخصات منحصر به فردی دارد و التقاطی و استمرار فرهنگ‌های دیگر نیست. به باور ایشان، فرهنگ با علم تفاوت بارزی دارد، زیرا  به هر شعبه از آگاهی‌ها و اطلاعات بشر، دانش گفته می‌شود، ولی فرهنگ شامل علوم، فلسفه، امور ذوقی، هنری و صنعتی است. مجموعه متفرق و جزیره‌ای فرهنگ را به وجود نمی‌آورد، بلکه فرهنگ پیکره‌ای است که روح واحدی بر آن حکمفرماست. همچنین فرهنگ اختصاص به مردمی دارد که ظرفیت‌ها، لیاقت‌ها و شایستگی‌های لازم را به دست آورده باشند.(۱۵) در این میان فرهنگ اسلامی به لحاظ انگیزه حاکم بر آن، جهت، حرکت، آهنگ رشد  و عناصر برجسته‌اش، اصالت و شخصیت ممتازی دارد.(۱۶)

رهبر معظم انقلاب فرموده‌اند: «فرهنگ همچون آب و هواست. فرهنگ یعنی همین رسوم و آدابی که بر زندگی من و شما حاکم است. فرهنگ یعنی باورها و اعتقادات ما و اموری که بر زندگی شخصی و اجتماعی و داخل خانه و محیط کسب یک جامعه حکمفرما هستند. جمهوری اسلامی فرهنگ غربی را رد کرد و گفت ما فرهنگ مستقل اسلامی داریم. اسلام تکلیف مسلمانان را در معاشرت، کیفیت زندگی فردی، خورد و خوراک، لباس پوشیدن، درس خواندن، روابط با یکدیگر، رابطه با حکومت و نیز در معاملاتشان معین کرده است.»(۱۷)

اصالت و صلابت

فرهنگ شامل همه بنیان‌های فکری و مادی در زندگی اجتماعی است که آحاد جامعه در آن پرورش می‌یابند و شخصیت ویژه‌ای را به دست می‌آورند. حاصل فرهنگ، دستیابی به هویت است که مبین تمایلات و گرایش‌های رفتاری آدمی است. خودآگاهی فردی و جمعی از درون این هویت است که سر برمی‌آورد.

هر فرهنگی به لحاظ طول زمان و گذر از گدار تاریخ، دوران رویش، شکوفایی، محصول‌دهی و حتی پیرایش دارد و از نظر توان زندگی به سالم و ناسالم تقسیم می‌شود. فرهنگ سالم و درست ارزش‌ها و هنجارهایی را در قلمرو رفتار و اندیشه به مردم خود می‌دهد که آنان با باور درونی و پذیرش باطنی از آن پیروی می‌کنند و در نتیجه، زندگی اجتماعی با نوعی هماهنگی و انسجام پیش می‌رود و فرد با تبعیت از موازین فرهنگی در خود احساس خرسندی می‌نماید. هماهنگی از درون و پذیرش آمیخته به باور عمیق ارزش‌های یک نظام، همه مراتب اجتماعی را دربرمی‌گیرد. چنین جامعه‌ای قادر است فرهنگی فراگیر و جهان‌شمول یا تمدنی بزرگ و تأثیرگذار و تحول‌آفرین را پایه‌گذاری کند، برعکس در فرهنگ غیراسلامی که طی آن موازین دینی، اخلاقی و عقلانی معنای درونی خود را از دست داده‌اند و افراد بدون باور به آنها، این ارزش‌ها و هنجارها را همچون نقاب‌هایی در رفتارها و روابط اجتماعی خود به کار می‌گیرند و زندگی دوگانه‌ای دارند. نظام اجتماعی می‌تواند نیروهای جامعه را در جهتی واحد، معنادار و هدفمند بسیج کند. (۱۸)

با وجود ارتباط وثیق میان فرهنگ و تمدن، این دو لازم و ملزوم یکدیگر نیستند. جامعه ممکن است صرفاً بر پایه اقتباس از تمدنی دیگر به رشد و حیات خودادامه دهد و به تمدنی متکی شود که با تمدنش تفاوت دارد. گاهی جامعه‌ از تمدن بهره‌ای ندارد، اما از فرهنگ برخوردار است.(۱۹) قدیمی‌ترین و عمیق‌ترین فرهنگ به مسلمانان تعلق دارد و آنها بودند که قرن‌ها دنیا را با علم و معرفت خویش که بر قرآن و سنت متکی است، اداره کردند.(۲۰) علامه محمدتقی جعفری می‌گوید: «فرهنگی که اسلام بنیان نهاد در قلمرو حیات هدف‌دار بود و ابعاد ذوقی، علمی، آرمان‌خواهی و منطق‌طلبی و خردورزی انسان‌ها را با شدت هرچه تمام‌تر به فعالیت می‌رساند و تمامی عناصر فرهنگی را با یکدیگر متحد و متشکل می‌سازد، عنصر فرهنگ علمی را از اخلاق و فضیلت جدا نمی‌نماید و هنر و ادبیات را از رشد اقتصادی، کار و تلاش و تولید درون‌زاد تفکیک نمی‌نماید. عناصر فرهنگی همگی در یک مفهوم عالی با عنوان حکمت حضور دارند که می‌تواند نیروی محرکه حیات هدف‌دار فرد و جامعه باشد.»(۲۱)

هویت، عزت و غیرت

بیداری اسلامی یعنی بازگشت مسلمانان به سوی فرهنگ اصیل و هویت ارزشی خود و فاصله گرفتن از فرهنگ‌های بیگانه. مقام معظم رهبری فرموده‌اند: «ما از بیداری اسلامی در سراسر دنیا حمایت می‌کنیم و مسلمان‌هایی را که در نقاط مختلف عالم می‌خواهند به فرهنگ اسلامی خود بازگردند، تأیید می‌کنیم چون حق آنهاست. آنچه برای ما محترم است، همان بازگشت به اسلام از سوی مسلمانان است، امروز مسلمانان عالم حق دارند اسلام و قرآن را عزیز بدارند و به زندگی اسلامی هم برخواهند گشت و سرکوب‌ها هم هیچ فایده‌ای نخواهد داشت. دست‌های مزدور سعی می‌کنند با توطئه فرهنگی، ارزش اسلام را از چشم‌ها بزدایند، ولی اشتباه می‌کنند. خودشان ضرر می‌کنند.(۲۲) «استکبار چه بخواهد چه نخواهد اسلام از نو بیدار شده و بعد از قرن‌ها دوباره در وسط صحنه، به پا خواسته است و هیچ‌کاری هم از دست دشمنان ساخته نیست.(۲۳)

«[البته] دشمن از طریق فرهنگی، بیشترین فشار خود را وارد می‌آورد. کم هم نیستند قلم به مزدها و فرهنگی‌های دین و دل و وجدان ‌باخته و نشسته در پای بساط فساد استکبار که برای مقاصد استکباری قدم برمی‌دارند. نبرد فرهنگی را با تفنگ نمی‌شود جواب داد و باید مقابله به مثل شود.(۲۴) همه‌جا یک آرایش نظامی فرهنگی بسیار خطرناک علیه انقلاب اسلامی درست شده است که ما باید آن را بشناسیم. اگر نشناختیم و خوابیدیم، از بین رفته‌ایم.»(۲۵)

فرهنگ اسلامی به انسان‌ها عزت و غیرت می‌دهد و وقتی فردی در وجود خود احساس عزت کرد زیر بار دشمنان، بیگانگان و ابرقدرت‌های زورگو نمی‌رود. اگر برخی از قدرت‌ها زمام امور مسلمین را به دست گرفته‌اند، از ضعف نفس، حقارت روحی و خودباختگی آنان بهره برده‌اند. اول آنان را نسبت به اسلام، فرهنگ، معتقدات و ارزش‌های خود بی اعتنا و بی اعتقاد کرده و سپس اختیار آنان را به دست می‌گیرند. اما وقتی جامعه‌ای به ایمان قلبی و موازین فرهنگی خویش پایبند است و به آنها احترام می‌گذارد، از نوعی خودباوری و عزت و عظمت برخوردار است و همچون کوهی استوار در برابر تهاجم فکری، فرهنگی و تبلیغی اجانب مقاومت می‌کند.(۲۶)

امام خمینی تأکید نموده‌اند: «امیدوارم همان‌طور که با شجاعت ابرقدرت‌ها را خارج کردید [و کنار زدید] در فرهنگ خودتان کار کنید و اتکای خودتان را هر روز به خارج کم کنید و همه چیز را خودمان تهیه کنیم.(۲۷)

«باید باورمان شود که می‌توانیم هر کاری را انجام دهیم، توانا می‌شویم، باید این خودگم‌کرده را پیدا کنیم. قصدتان این باشد که در فرهنگ مستقل باشید. باید باورتان بیاید که می‌توانید و قادر خواهید بود ابتکاری داشته باشید. همین باور، شما را توانا می‌کند، اتکال به نفس بعد از اعتماد به خداوند منشأ خیرات است. مهم این است که خودتان را بیابید.»(۲۸)

تفاهم، تبادل و صادرات

قرائن تاریخی و اجتماعی و بررسی‌های سیاسی در روابط بین‌الملل این واقعیت را به اثبات می‌رسانند که علت اصلی جنگ‌ها، درگیری‌ها و منازعات جهانی، عدم شناخت فرهنگ‌هاست. ملل گوناگون چون از فرهنگ‌های یکدیگر بیگانه‌اند و سنت‌های هم را به‌درستی نمی‌شناسند، به مقدسات دینی و موازین فرهنگی یکدیگر توهین می‌کنند. آشنایی با فرهنگ‌های مولد و تمدن‌ساز و منطبق با فطرت‌ها و خردها از وقوع جنگ‌های خونین و مرگبار جلوگیری می‌کند. تاریخ نشن می‌دهد کشورگشایان و فرمانروایانی که به مناطقی از جهان هجوم برده‌ و بر حسب ظاهر به فتوحاتی دست یافته و نقاطی را تسخیر کرده‌اند، موفق نبوده‌اند و در این پیروزی ظاهری، نوعی شکست فکری و فرهنگی و سیاسی و امواجی از نفرت و انزجار پدید آمده است. اما از آن سو علما، فرزانگان، مشاهیر ادبی و هنری با آثار و میراث فکری و علمی خود در اعماق دل‌ها نفوذ کرده‌اند و این روند با نوعی شوق و رغبت از سوی دریافت‌کنندگان یافته‌های حکیمانه، ادیبانه و هنرمندانه آنان توأم بوده است.(۲۹)

اگر فرهنگ اسلامی که مبتنی بر توحید و نفی شرک و انواع طاغوت‌هاست، پذیرفته شود و انسان‌ها به موازین و ارزش‌های الهی عمل کنند، سعادت دنیوی و اخروی فردی و اجتماعی خود را تأمین کرده‌اند و در صورت تحقق این حقیقت، فرهنگ اسلامی صادر می‌شود و در قلوب و اذهان انسان‌هایی که سرشت توحیدی دارند جای می‌گیرد و افکار، تمایلات، نگرش‌ها و موضع‌گیری‌های آنان را تغییر می‌دهد.

البته به قول شهید مطهری، اسلام در روابط بین‌الملل ضوابطی را تعیین کرده است که باید مراعات شوند. این ضابطه‌ها به مصالح این آئین بستگی دارد به گونه‌ای که هیچ گونه خطری برای اسلام و جامعه اسلامی نداشته باشد. قرآن می‌فرماید: « لا یَنهکُمُ اللهُ عَنِ الذَّینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَ لَم یُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم(۳۰): خدا نهی نمی‌کند [شما را] در باره کافرانی که با شما در حال جنگ نیستند و در آواره کردنتان نقشی نداشته‌اند که به آنان نیکی کنید.»(۳۱)

اصولاً از برنامه‌های مهم اسلام، اصلاح فرهنگ‌ها و رفتارهای ملل و جوامع گوناگون می‌باشد. امام خمینی فرموده‌اند: «تنها این مکتب الهی است که می‌تواند انسان‌ها را به همه ابعادی که دارد تربیت کنند و آنها را به آنجایی که مقام انسانیت است، برساند.»(۳۲)

این‌گونه اصلاحات فرهنگی باید از اخلاق و دیانت آغاز شود. موضوعی که شهید مطهری بر آن اصرار می‌ورزد و می‌‌افزاید در قدم اول باید نقد دینی، معنوی و اخلاقی را رفع کرد و بعد به مسایل اقتصادی پرداخت.(۳۳)

مقام معظم رهبری در توضیح صدور انقلاب فرموده‌اند: «صدور انقلاب یعنی صدور فرهنگ انسان‌ساز اسلام، صدور صفا و خلوص و تکیه و اصرار بر ارزش‌های انسانی که ما به این کار و انجام چنین وظیفه‌ای افتخار می‌کنیم و این، راه انبیاست. چرا ما باید از صدور توحید، اخلاق، روح فداکاری، اخلاص و تزکیه به کشورهای دیگر خجالت بکشیم؟ چرا باید شرم کنیم از اینکه غیرت، حمیّت صحیح و ایستادگی در مقابل قدرت‌های باطل را به صورت درس عملی به ملت‌های دیگر ارائه و تعلیم دهیم.(۳۴)

آفت‌ها و آسیب‌ها

اگر در جهت تعمیق، گسترش و اصلاحات فرهنگی اقداماتی صورت نگیرد، این بوستان معطر دچار آفت‌های خطرناک و سمی مهلک می‌شود. وقتی اقشاری به سرگردانی روحی و ناآرامی تمایل پیدا می‌کنند و ارزش‌ها و اعتقادات از ضمیرشان محو یا کمرنگ می‌شوند، به هر سویی رانده می‌شوند و امکان دارد به امور ناروا دست بزنند. هنگامی که ادب، حسن معاشرت و لطف برخورد عاطفی، رعایت حقوق دیگران و احترامات متقابل از جامعه‌ای رخت بربندد و مردم همدیگر را تحمل نکنند و به چشم دوست و برادر ایمانی به هم ننگرند، در آن جامعه آشوب و نزاع رخ می‌نماید، تقلب، دوگانگی اخلاقی، نیرنگ، خلف وعده و بی‌اعتمادی به هم، رواج می‌یابد و این حالات از تزلزل فرهنگی خبر می‌دهند.

در جامعه‌ای که ثروت، تکاثرطلبی، رفاه‌زدگی به خودنمایی می‌پردازند، عده‌ای با حرص و ولع به دنبال آن هستند که از هر طریق ممکن، امکاناتی را به خود اختصاص دهند و خود را به مرفهان نزدیک کنند، در این حال جستجوی سرمایه رایج‌ترین راه و رسم زندگی می‌شود و تکیه‌گاه‌های دیگری چون فداکاری، نیکوکاری، معرفت و فضیلت دچار آسیب می‌شود و این توهم در اذهان ریشه می‌دواند که چون ما آینده‌ روشنی نداریم، پس باید برای فردای خود فکری کنیم. این بی اعتمادی و هراس از فرداهای دیگر از طراوت فرهنگی می‌کاهد. از رفتار یک اجتماع می‌توان فهمید که آیا قادر به دفاع از هویت و حیثیت خود هست یا نه؟ رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «جامعه‌ای که مردمش به مسائل شخصی بیشتر اهمیت بدهند تا مسائل جمعی، افراد به مصالح انقلاب و کشور بی‌تفاوت و بی اعتنا شوند، اختلافات سیاسی، مذهبی، گروهی و قومی اوج بگیرند و رشد کنند و زن و مردش به عشرت و زندگی رفاهی توأم با فساد گرایش پیدا کنند، نمی‌تواند از مصالح شرف و حیثیت خود دفاع کند.»(۳۵)

آفت دیگری که گلستان فرهنگ را دچار آفت می‌سازد، روی آوردن به نام‌گذاری‌های نامتعارف، ناشناس و بیگانه با فرهنگ دینی و بومی است. شهید مطهری می‌گوید: «ما مسلمانیم و مسلمانی خودش نام دارد. حتی دستور است که اسامی دینی فراموش نشوند. یکی از مظاهر خودباختگی ما این است که برخی خیال می‌کنند نام‌های اسلامی و بومی کهنه شده‌اند و به شخصیت آنان ضربه می‌زنند. درست است که مسلمانی به نام نیست و انسان باید در عمل و رفتار مسلمان واقعی باشد، اما از این واقعیت هم نباید غافل بود که مسلمان راستین باید شعارهایی را که وابستگی او را به آئین و دینش اثبات می‌کند، حفظ کند و بداند که با از دست دادن تدریجی شعائر و رسوم، کم‌کم محتوا هم از دست می‌رود. از این گذشته کودکی که با نام زردشتی و غربی مورد خظاب قرار می‌گیرد، رفته رفته بین او و نامش علاقه به وجود می‌آید و چه بسا که همین اسم که آتش‌پرستی و بیگانگی را تداعی می‌کنند، او را منحرف کنند.(۳۶)

پاورقی:

  1. ۱٫ در جستجوی راه از کلام امام، ج۲۲، ص۱۵۷-۱۵۸٫
  2. همان، ص ۲۳۰-۲۳۱٫
  3. همان، ص ۱۱۲-۱۱۳٫
  4. همان، ص ۱۰۸، ۱۰۹٫
  5. حدیث ولایت، ج ۱، ص۹۲٫
  6. همان، ج ۶، ص۶۱-۶۴٫
  7. همان، ج ۵، ص ۷۵٫
  8. همان، ج۵، ص ۲۵۴٫
  9. جراید کشور، ۱۴/۱/۱۳۹۶٫
  10. حدیث ولایت، (مجموعه‌های رهنمودهای مقام معظم رهبری) ج ۳، ص ۱۵-۱۶٫
  11. همان، ج ۴، ص ۵۰ – ۵۱٫
  12. مجموعه آثار شهید مطهری، ج ۱۴، ص ۳۱۱ – ۳۱۲٫
  13. فرهنگ و شبه فرهنگ، محمدعلی اسلامی ندوشن، ص ۲۵ – ۲۶٫
  14. یادداشت‌های استاد مطهری، ج ۶، ص ۴۰۵٫
  15. همان، ص ۴۰۶ – ۴۰۷٫
  16. همان، ص ۴۷۱٫
  17. حدیث ولایت، ج ۴، ص ۵۱٫
  18. تعریف‌ها و مفهوم فرهنگ، ص ۱۱۴ – ۱۲۳٫
  19. تاریخ تمدن، هنری لوکاس، ج ۱، ص ۷ و ۱۶
  20. حدیث ولایت، ج ۲، ص۲۰۸٫
  21. یادنامه شهید مطهری، ج ۲، مقاله علامه محمدتقی جعفری، ص ۳۱۲
  22. حدیث ولایت، ج ۳، ص ۲۶۲٫
  23. همان، ج ۵، ص ۱۱٫
  24. همان، ج ۴، ص ۱۶۱٫
  25. همان، ج ۹، ص۲۸ – ۲۹٫
  26. برگرفته‌ای از بیانات مقام معظم رهبری، همان، ج ۹، ص ۸۸٫
  27. در جستجوی راه از کلام امام، ج ۲۲، ص ۲۵۵٫
  28. همان، ص ۲۰۴، ۲۳۱، ۲۷۹، ۲۸۶، ۳۰۳، ۳۱۱، ۳۳۳٫
  29. حضورستان، محمدابراهیم باستانی پاریزی، ص ۳۵۷ و ۴۲۲٫
  30. سوره ممتحنه، آیه ۸٫
  31. پانزده گفتار، شهید مطهری، ص ۲۴۹، ۲۵۱٫
  32. در جستجوی راه از کلام امام، ج ۲۲، ص ۶۵٫
  33. یادداشت‌های استاد مطهری، ج ۱۵، ص ۶۷٫
  34. حدیث انقلاب، ج ۱، ص ۲۵۸٫
  35. همان، ج ۱، ص ۱۷۶٫
  36. پانزده گفتار، شهید مطهری، ص ۱۸۴ – ۱۸۷٫

سوتیترها:

۱٫

امام خمینی تصریح نموده‌اند: «فرهنگ در رأس مسایل کشور است. اگر مشکلات فرهنگی به صورتی که مصالح کشور اقتضا می‌کند حل شوند، دیگر مسایل به‌آسانی حل می‌شوند. صدماتی که کشور ما از فرهنگ رژیم شاهنشاهی خورده است، قابل مقایسه با ضررهای اقتصادی و غیره نبوده است.

 

۲٫

فرهنگ نشانه همت عالی، کوشش مداوم و انتخاب شایسته و گزینش بهترین‌هاست، یعنی به آنچه موجود است قانع نبودن و در پی امور پسندیده و مکارم رشد دهنده رفتن است. از این رو فرهنگ جنبه کیفی دارد نه کمّی. انسانی که طالب فرهنگی پویا و شکوفاست، تنها به نیازهای متداول اکتفا نمی‌کند و در پی اموری ورای محسوسات است.

۳٫

فرهنگ باعث می‌شود که انسان متزلزل نشود، تعادل خود را حفظ کند، احساس غربت و بی‌ریشه بودن نکند. فرهنگ رشته‌هایی است که به آدمی استواری می‌بخشد و نمی‌گذارد به این سو و آن سو افکنده شود و مجذوب بیهودگی‌ها و رذالت‌ها شود.

21ژوئن/17

شیوه‌های ارتقای کیفی انتخابات

غلامعلی سلیمانی

در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۶۳۶ نفر ثبت‌نام کردند و رکورد جدیدی در تعداد داوطلبین تصاحب پست ریاست‌جمهوری در تاریخ جمهوری اسلامی ثبت شد. چنین اقبالی به انتخابات ریاست جمهوری در دوره‌های قبلی نیز سابقه داشت. حضور بی‌سابقه سنین مختلف، از خردسالان گرفته تا کهنسالان در انتخابات، فضای طنزآلودی را در رسانه‌های داخلی و خارجی ایجاد کرد.

به نظر می‌رسد آزمودن بخت خویش صرفاً به انتخابات ریاست جمهوری محدود نمی‌شود و در سایر انتخابات و کارزارهای سیاسی نیز شاهد ورود افراد فاقد صلاحیت لازم به این عرصه هستیم. ابعاد منفی این مسئله از یک سو بعد مثبت آن یعنی علاقه‌مندی به مشارکت و فعالیت سیاسی و ایفای حق شهروندی را به‌شدت تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و از سوی دیگر کار را برای نهادهای نظارتی و اجرایی که مسئولیت برگزاری انتخابات را برعهده دارند، سنگین و پرهزینه می‌کند.

از فردای پس از اتمام ثبت‌نام نامزدهای ریاست جمهوری تحلیل‌های مختلفی را به‌ویژه در عرصه رسانه‌ای شاهد هستیم که به واکاوی این پدیده پرداخته و از منظرهای مختلفی این مسئله را مورد تجزیه و تحلیل تحلیل قرار داده‌اند. برخی از منظر روان‌شناختی به این مسئله پرداخته و آن را ناشی از میل به دیده شدن در غیاب زمینه‌های لازم برای مشارکت مدنی و سیاسی می‌دانند و برخی آن را ناشی از نقش رسانه‌ها می‌دانند که بی‌جهت حضور افراد با لباس‌ها و ویژگی‌های عجیب و غربب را در مرکز توجه قرار می‌دهند. برخی نیز از منظر سیاسی به مسئله می‌نگرند و آن را  به سخره گرفتن ساز و کارهای مردم‌سالاری در کشور و پایین آمدن سطح کیفی رقابت سیاسی در انتخابات رباست جمهوری می‌دانند.

فارغ از اهمیت همه انتخابات‌ها در کشور باید اشاره کرد، انتخابات ریاست جمهوری یکی از مهم‌ترین صحنه‌های معرفی سیاستمدارانی با تجربه و کارآمد برای مدیریت  کلان کشور است. بر اساس اصل۱۱۳ پس‏ از مقام‏ رهبری‏، رئیس‏‌جمهور عالی‌ترین‏ مقام‏ رسمی‏ کشور است‏ و مسئولیت‏ اجرای‏ قانون‏ اساسی‏ و ریاست‏ قوه‏ مجریه‏ را جز در اموری‏ که‏ مستقیماً به‏ رهبری‏ مربوط می‏‌شوند، برعهده‏ دارد.

بنابراین مشاهده این مسائل تا حدودی با واقعیت و اهمیت این جایگاه در تضاد است. رکورد ثبت‌نام داوطلبان در انتخابات به صورت اعم و انتخابات ریاست‌جمهوری به صورت اخص ناشی از دو مسئله و نقص و اشکال است که به ترتیب اهمیت می‌توان به اولاً نواقص موجود در قانون انتخابات و شرایط انتخاب‌شوندگان و ثانیاً فقدان نهادهای لازم برای ساماندهی و پالایش مشارکت سیاسی در حوزه نخبگی اشاره کرد.

به موجب ماده ۳۵ قانون انتخابات ریاست جمهوری، انتخاب شوندگان به هنگام ثبت نام باید دارای شرایط ذیل باشند: از رجال مذهبی سیاسی، ایرانی‌الاصل، تابعیت کشور جمهوری اسلامی ایران، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوا، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور باشند.

ضعف‌ها و کاستی‌های موجود در شرایط انتخاب شوندگان عموماً ناظر بر فقدان تعریف ملموس و عینی درباره شرایط انتخاب شوندگان است. ویژگی‌هایی اشاره شده در قانون اساسی درباره نامزدها مانند مدیر و مدبر و رجل سیاسی و مذهبی بودن به صورت شفاف تفسیر نشده‌اند و بسیاری از این ملاک‌ها جزئی نشده‌اند تا  ابهامات آن حل شود.

به نظر می‌رسد برخی از شرایط لازم برای نامزدی ریاست جمهوری به‌شدت غیرملموس و کیفی هستند و باید تعریف و تشریح منظم و دقیقی از رجل سیاسی و مذهبی، ‌مدیر و مدبر بودن و معتقد به نظام جمهوری اسلامی ارائه شود. چنین ضعفی مورد توجه هر دو رکن تقنینی کشور یعنی مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان نیز قرار گرفته است. صحبت‌های سخنگوی شورای نگهبان در این زمینه قابل توجه است. کدخدایی در پاسخ به سئوالی که به آیین نامه جدید این شورا درباره بررسی صلاحیت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری اشاره داشت، گفت: «ما نیازمند ملاک​هایی برای ملموس‌تر شدن سنجش معیارهایی چون مدیر و مدبر بودن بودیم تا زمانی که اسامی نامزدها اعلام شد، زمینه همفکری در شورای نگهبان وجود داشته باشد. مثلاً رجل مذهبی بودن صرفاً به منزله اعمال تکالیف دینی است یا اینکه دین در زندگی اجتماعی افراد هم بروز داشته باشد؟ ممکن است کسی فرد شریفی باشد و تکالیف شرعیش را هم انجام دهد، اما رجل مذهبی نباشد، یا اصلاً هیچ تجربه مدیریتی​ نداشته باشد و یا یک مدرس خوب است. چگونه باید ببینیم که مدیر و مدبر هست یا نه؟»

اقدامات صورت گرفته نیز در این حوزه کافی نبوده‌اند و اختلاف بین مجلس و شورای نگهبان بر سر این مسئله مانع از تدوین ساز و کارهای لازم و شفافیت قوانین شده است.

البته مجلس معتقد است که قوانین مفصلی را در این زمینه تصویب کرده است. لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی اشاره کرده که مفهوم رجال سیاسی چیست و. در قانون مصوب مجلس هم تشریح شده که رجل مذهبی یعنی چه. این قانون بعد از تصویب در مجلس به شورای نگهبان فرستاده شد و شورا آن را رد کرد. استدلال شورا این بود که این تشخیص به عهده شورای نگهبان است. شورای نگهبان این مسئله را در حیطه وظایف و اختیارات خودش می‌داند. به علت تداخل مصوبات مجلس با حیطه اختیارات شورای نگهبان طبق بند ۹ اصل ۱۱۰ قانون اساسی بررسی صلاحیت‌ها و تشخیص شرایط طبق اصل ۱۱۵ برعهده شورای نگهبان است.

در کنار شفاف‌سازی قوانین و شرایط نامزدهای انتخاباتی می‌بایست ضرورت توجه به شکل‌گیری و توسعه نهادهای حزبی و پالایش‌های سیاسی و ساماندهی و معرفی شخصیت‌ها و نخبگان سیاسی نیز مورد توجه قرار گیرد. تجربه سایر کشورها در این زمینه قابل توجه است.

بررسی تجارب قوانین انتخاباتی در برخی از کشورها بیانگر وجود ساز و کارهای انتخاباتی قوی و کارآمد است. برای مثال بر اساس قوانین انتخاباتی روسیه، نامزدها علاوه بر داشتن تابعیت روسیه، داشتن حداقل سن ۳۵ سال و ۱۰ سال زندگی در این کشور، شرط اساسی و اصلی دیگری نیز وجود دارد، بدین معنی که برای نامزدهای غیربرخوردار از پشتیبانی حزبی یا مستقل برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری روسیه، ارائه دو میلیون امضای شهروندان روسی به کمیته انتخابات الزامی است. همچنین طبق قانون اساسی فرانسه برای جلوگیری از تعدد کاندیداها یا حضور کاندیداهای غیرمتعارف، قانون «پدرخواندگی» در نظر گرفته شده است. هر کاندیدا نیازمند تأیید حداقل ۵۰۰ نماینده مجلس فرانسه است. این قانون نوعی گزینش کاندیداها به شمار می‌آید.

در ایالات متحده امریکا علاوه بر شرایطی چون حداقل سن ۳۵ سال، وجود سیستم دو حزبی مانع از افزایش شمارش نامزدها در انتخابات ریاست جمهوری می‌شود. رقابت‌های انتخاباتی درون حزبی نیز نوعی زمینه‌ساز پحتگی را در بین کاندیداها فراهم می‌سازد. در میان کشورهای منطقه نیز شرایط خاصی برای ریاست جمهوری مدنظر قرار گرفته‌اند. برای مثال در کشور مصر رئیس‌جمهور باید مصری‌الاصل، حداقل ۴۰ ساله و عضو شورای رهبری یکی از احزاب سیاسی کشور که سابقه قابل توجهی در زمینه فعالیت سیاسی دارد، باشد.

انقلاب اسلامی زمینه را برای مشارکت مردم در صحنه سیاسی کشور  که در طول دوران پهلوی، بستری برای ایفای نقش سیاسی آنها ایجاد نشده بود، فراهم کرد، اما تداوم توسعه سیاسی در شاخص‌های کیفی نیازمند توجه به دو مقوله مهم تدقیق قوانین انتخاباتی از یک طرف و همچنین بسترسازی لازم برای شکل‌گیری نهادهای حزبی برای ساماندهی و کارورزی سیاسی از طرف دیگر است که به نظر می‌رسد باید بسیار پیش‌تر از این مورد توجه جدی قرار می‌گرفت.

با گذشت نزدیک به چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی می‌بایست ارتقای کیفی مشارکت سیاسی با جدیت بیشتری مورد توجه و مطالعه قرار گیرد تا موانع و چالش‌ها در این حوزه به حداقل ممکن برسند. به نظر می‌رسد در این مورد توجه به چند راهکار زیر می‌تواند قابل توجه باشد.

نخست اینکه باید توجه به مرّ قانون در اولویت قرار گیرد. قانون در انتخابات تنها معیار و ضابطه موجود است. مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای شورای نگهبان ضرورت توجه به قانون در انتخابات را مقدم بر هرگونه مصلحت‌سنجی می‌دانند. به نظر ایشان معیار عبارت است از مقررات و قانون. سلائق نباید دخالت کنند. گرایشات سیاسی، گروهی و جناحی نباید دخالت کنند. سفارش و توصیه نباید دخالت کند. هم در مسئله نظارت‌ها، هم در مسئله قبول یا رد قوانین مجلس، معیار بایستی بین خود و خدا، همان معیار قانونی باشد. گاهی ممکن است انسان به نظرش برسد که اگر اینجا بر طبق قانون عمل کنیم، مصلحت نباشد. در همان ‌جا رعایت قانون از رعایت آن مصلحت بالاتر و لازم‌تر است؛ چون اگر بنا شد که با نظر اشخاص و افراد و مصلحت‌اندیشىِ این و آن، معیارها و ضابطه‌ها به هم بخورند، دیگر ضابطه‌ای باقی نخواهد ماند. یک روز یک کسی یک جور مصلحت می‌داند، یک روزِ دیگر کس دیگری جور دیگری یا در یک روز دو نفر دو جور مصلحت بدانند. لذا دیگر قانونی و ضابطه‌ای باقی نمی‌ماند. ضابطه بر هر مصلحت‌اندیشی و نگاه و دید و بینشی مقدم است.

دوم اینکه به دلیل فقدان عمق مطالعات انتخاباتی در ایران می‌بایست توجه جدی به این مسئله در دستورکار قرار گیرد. نوپا بودن نظام سیاسی نمی‌تواند دلیل قانع‌کننده‌ای برای عدم گسترش مطالعات مربوط به مشارکت سیاسی باشد، چنین تحقیقاتی می‌بایست بر مبنای ویژگی‌های خاص دموکراسی دینی یا مردمسالاری دینی و اقتضائات آن و همچنین ویژگی‌های خاص نظام سیاسی در ایران انجام شوند.

سوم اینکه تدوین قوانین، مصوبات و مقررات انتخاباتی نیازمند هماهنگی قوای سه‌گانه کشور، به‌ویژه مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان و دولت است. باید روزآمدسازی و شفاف‌سازی در این زمینه بیش از هر چیزی مورد توجه قرار گیرد. با گذشت بیش از شش ماه از ابلاغ سیاست‌های کلی انتخابات توسط مقام معظم رهبری هنوز اقدامات لازم در این زمینه صورت نگرفته‌اند. در برخی از بندها و اصول این سیاست‌ها به صورت خاص به تدوین قوانین مشخص و شفافیت لازم در این زمینه اشاره شده است، از جمله:

*تعیین چهارچوب‌ها و قواعد لازم برای فعالیت قانونمند و مسئولانه احزاب و تشکل‌های سیاسی و اشخاص حقیقی در عرصه انتخابات مبتنی بر اصول و مبانی نظام جمهوری اسلامی ایران به‌نحوی که رقابت‌های انتخاباتی منجر به افزایش مشارکت آگاهانه، اعتماد، ثبات و اقتدار نظام شود.

*تعیین دقیق معیارها و شاخص‌ها و شرایط عمومی و اختصاصی داوطلبان در چهارچوب قانون اساسی با تأکید بر کارآمدی علمی، جسمی و شایستگی متناسب با مسئولیت‌های مربوط و تعهد به اسلام، انقلاب و نظام اسلامی و قانون اساسی به ‌ویژه التزام به ولایت فقیه و سلامت اخلاقی ـ اقتصادی.

* شناسایی اولیه توانایی و شایستگی داوطلبان در مرحله ثبت‌نام به شیوه‌های مناسب قانونی و متناسب با هر انتخابات.

* بررسی دقیق و احراز شرایط لازم برای صلاحیت نامزدها با پیش‌بینی زمان کافی در چهارچوب قانون هر انتخابات از طریق استعلام از مراجع ذی‌صلاح و پاسخگویی مسئولانه و به‌موقع آنها.

* اتخاذ ترتیبات لازم برای به حداقل رساندن ممنوعیت حضور داوطلبان شاغل.

*تعریف و اعلام معیارها و شرایط لازم برای تشخیص رجل سیاسی، مذهبی و مدیر و مدبر بودن نامزدهای ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان.

*پاسخگویی مکتوب در مورد دلایل ابطال انتخابات و رد صلاحیت داوطلبان در صورت درخواست آنان.

روزآمدسازی و شفافیت قوانین انتخاباتی در جمهوری اسلامی ایران که به صورت میانگین هر سال یک انتخابات برگزار می‌شود و همه مقامات آن به صورت مستقیم یا غیرمستقیم  توسط مردم انتخاب می‌شوند، در کنار ایجاد نهادها و سازمان‌ها و احزاب قوی به عنوان فیلتری برای پالایش ورود نخبگان و چرخش آنها می‌تواند به ارتقای کیفی مردم‌سالاری دینی و همچنین مشارکت سیاسی منجر شود.

 

سوتیترها:

۱٫

به نظر می‌رسد آزمودن بخت خویش صرفاً به انتخابات ریاست جمهوری محدود نمی‌شود و در سایر انتخابات و کارزارهای سیاسی نیز شاهد ورود افراد فاقد صلاحیت لازم به این عرصه هستیم. ابعاد منفی این مسئله از یک سو بعد مثبت آن یعنی علاقه‌مندی به مشارکت و فعالیت سیاسی و ایفای حق شهروندی را به‌شدت تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و از سوی دیگر کار را برای نهادهای نظارتی و اجرایی که مسئولیت برگزاری انتخابات را برعهده دارند، سنگین و پرهزینه می‌کند.

 

۲٫

به دلیل فقدان عمق مطالعات انتخاباتی در ایران می‌بایست توجه جدی به این مسئله در دستورکار قرار گیرد. نوپا بودن نظام سیاسی نمی‌تواند دلیل قانع‌کننده‌ای برای عدم گسترش مطالعات مربوط به مشارکت سیاسی باشد، چنین تحقیقاتی می‌بایست بر مبنای ویژگی‌های خاص دموکراسی دینی یا مردمسالاری دینی و اقتضائات آن و همچنین ویژگی‌های خاص نظام سیاسی در ایران انجام شوند.

 

 

21ژوئن/17

سیاست تا دیانت

 

ضرورت آموزش جنسی

۱ـ نویسنده‌ای در آمریکا احساس کرده کودکان نیاز مبرمی به آموزش مسائل جنسی دارند، لذا در این زمینه کتاب مصوری را تهیه کرده و در آن ضمن تشریح تفاوت‌های جسمی و جنسی دختران و پسران و چگونگی روابط جنسی به این سئوال هم پاسخ داده که «انسان‌ها از کجا می آیند؟» البته بسیاری از روان‌شناسان و فعالین اجتماعی امریکا به این کتاب و نویسنده آن اعتراض کرده و آن را برای کودکان بسیار زیانبار دانسته‌اند.

۲ـ مترجمی هم احساس کرده حیف است که کودکان ایرانی از کتاب فوق محروم بمانند، لذا آن را ترجمه کرده و با تصاویر اصلی کتاب یعنی تصویر کاملأ برهنه بدن دختران و پسران و زنان و مردان و تصویر روابط جنسی و… به صورت کاملأ دقیق و شفاف! برای انتشار ارسال کرده است.

۳ـ  و باز بر اساس همان حس ضرورت، کتاب فوق در ایران منتشر شده و عده‌ای در شبکه دوم سیما آن را تبلیغ و معرفی کرده و نهایتأ عده‌ دیگری تصمیم گرفته‌اند تا آن را از طریق آموزش و پرورش در اختیار کودکان کلاس دوم بگذارند و … .

۴ـ اگر فردا روزی این عزیزان احساس ضرورت کنند که مسائل جنسی را به صورت علنی و آزمایشگاهی به بچه‌های مهد کودکی یاد بدهند چه باید کرد؟

۵ـ از آنجا که مجموعه افراد فوق اصولأ متوجه معنی شرم و حیا و عفت عمومی و… نیستند، لذا عبارت «خجالت بکش» برای آنها معنی و مفهومی ندارد و طبعأ تأثیری هم بر روند فوق به جا نمی‌گذارد. یعنی هر چه شما لبتان را گاز بگیرید، با چشم اشاره کنید و حتی بلند بلند بگویید زشت است، خجالت بکش، حیا کن و… این عده کارشان را می‌کنند و یک روز می‌بینید که دختر هشت ساله شما این کتاب را از مدرسه به خانه آورده است و می‌گوید: «خانم‌ معلم گفته همه باید این کتاب رو بخونن وگرنه از مدرسه اخراج می‌شن! فردا هم باید پولش رو ببریم مدرسه. بیست هزار تومن!»

۶ـ تصور کنید روزی که با مطالعه این کتاب، اطلاعات بچه‌های دوم ابتدایی در باره مسائل جنسی از پدر و مادرها بیشتر شود. آن‌گاه بی‌تردید انقلابی حقیقی در حوزه مسائل خانواده و آموزش و پرورش رخ خواهد داد و والدین برای دریافت مشاوره در امور زناشویی و جنسی به فرزندان نوشکفته‌شان مراجعه خواهند کرد.

۷ـ و اصولأ هدف مترجم و ناشر و شبکه دو و آموزش و پرورش از ترجمه و انتشار و تبلیغ و تدریس چنین اثری برای بچه‌های کلاس دوم ابتدائی، عمق‌بخشی به چشم و گوش بچه‌هاست به صورتی که چشم و گوش آنها چنان باز شود که حتی پس از مرگ هم بستنش ممکن نباشد.

۸ـ و احتمالأ شنیده‌اید که براساس اعلامیه جهانی حقوق بشر  یکی از اصول حقوق بشر فهمیدن این نکته است که از کجا به دنیا آمده و بچه‌های ما هم چون بشر محسوب می‌شوند، لذا از این حق برخوردارند و اگر کسی با انتشار و توزیع و تبلیغ کتاب مذکور برای بچه‌های دبستانی مخالفت کند، در حقیقت با حقوق بشر مخالفت کرده و برای مجازات باید به «گوانتانامو» فرستاده شود!

 

اگر آمریکا حمله کند…

اگر خدای نکرده روزی آمریکا به ایران حمله کند آنگاه:

الف) واردات خودروهای میلیاردی و چند صد میلیونی به کشور متوقف می‌شود.

ب) لوازم آرایشی خارجی نایاب می‌شوند.

ج) و خانم‌ها برای اینکه با آرایش کامل به کوچه و خیابان بیایند، با هزار و یک مشکل روبرو خواهند شد.

د) آب استخرهای خانگی تأمین نمی‌شود و جکوزی‌ها و سوناهای مرطوب از کار می‌افتند و آنهایی که میلیاردها خرج کرده‌اند تا در ویلاها و پنت‌هاوس‌هایشان از استخر و متعلقات بهره ببرند، حسابی ضرر خواهند کرد.

هـ) رستوران‌های شیک و مجلل تعطیل خواهند شد و آنهایی که برای یک وعده شام با دوست دختر یا منشی خصوصی‌ خود چندصد هزار تومان ناقابل هزینه می‌کنند، معطل می‌مانند که دیگر در کجا چنین شام دو نفری‌ای را تدارک ببینند.

و) پیست‌های اسکی یکی پس از دیگری تعطیل می‌شوند و کسانی که با ماشین‌های میلیاردی  دنبال دختران و زنان آرایش کرده مردم می‌رفتند تا روزی را با هم در پیست‌های میلیونی با تجهیزات میلیونی اسکی کنند، زانوی غم در بغل خواهند گرفت.

ز) و طبیعی است که در چنین حال و هوایی دیگر استراحت در ویلاهای چند هزار متری لواسان و شمال ممکن نخواهد بود، چون آدم برای استراحت در ویلایی چهل پنجاه میلیارد تومنی باید آرامش داشته باشد. در نتیجه پول‌هایی هم که برای این ویلاها هزینه شده‌اند، سوخت می شوند.

ح) چون معمولاً در زمان جنگ ملک و زمین ارزان می شود، لذا در صورت حمله احتمالی آمریکا به ایران چه بلاهایی که بر سر کسانی که با زد و بند و رانت و حرام‌خواری هزاران متر زمین مرغوب بیت‌المال را بالا کشیده و صدها هزار متر برج و پاساژ و مجتمع تجارتی علم کرده‌اند، نخواهد آمد!

ط) قیمت آدامس‌ها، شکلات‌ها و بیسکویت‌های اصلی خارجی چند برابر خواهد شد. (البته اگر نایاب نشوند!). آن وقت بعضی‌ها بدون این تنقلات جواب جگر گوشه‌هایشان را چه بدهند؟

ی) واردات واکسن و داروهای تقویتی و شامپوهای ویژه سگ‌های ملوس خانگی به کشور متوقف خواهد شد و آنهایی که فصل به فصل سگ‌های میلیونی عزیزشان را واکسن می‌زنند و هر هفته قطره خوراکی به دهنشان‌ می‌ریزند و هر دو روز یک بار حمامشان‌ می‌کنند، باید عزا بگیرند.

لذا با جمع‌بندی موارد فوق هر انسان عاقلی می‌فهمد که در افتادن با آمریکا به صلاح نیست و همان بهتر که جلوی آمریکا کوتاه بیابیم و دست کدخدا را ببوسیم و عذرخواهی کنیم تا خدای ناکرده کدورتی پیش نیاید و بلاهای فوق بر سر ملت ما نازل نشوند.

 

ثواب الاعمال رمضانیه

اگر کسی در ماه رمضان سال ۹۶ در تهران یا یکی دیگر از نقاط ایران روزه باشد و در خیابان جماعتی را ببیند که وسط روز ماه رمضان به هم آب معدنی خنک تعارف می‌کنند و آن را تا آخر سر می‌کشند و صبر کند و از کنار آنان رد شود، ثواب روزه‌اش حدود دو برابر خواهد شد و اگر نهی از منکر لسانی کند و کتک بخورد، ثوابش سه برابر است و اگر کتک را در حضور زن و فرزندش بخورد، ثواب روزه‌اش چهار برابر می‌شود.

و اگر به دلایل فوق، مسخره هم بشود، ثواب دو ماه روزه‌داری را می‌برد

و اگر روزه‌خواران گردن کلفتی را که در وسط خیابان و در روز روشن روزه‌خواری می کنند، نهی از منکر کند و کتک بخورد تا آنجا که دست و پایش «من خلاف» قلم شود و چشمش از حدقه بیرون بپرد، آنگاه بعید نیست که ثواب شهید داشته باشد.

اگر جوان مؤمنی در همین ایران خودمان و در ماه رمضان روزه باشد و در دانشگاه یا در خیابان ببیند که دختری عاقل و بالغ با پیراهن نازک و شلوار تنگ و کوتاه مشغول سیگار کشیدن و آب خوردن است و شالش هم روی شانه‌اش افتاده و سرش را پایین بیندازد، مورد تشویق حوریان بهشتی قرار خواهد گرفت

و اگر ببیند که دختر فوق با دوست پسر گردن کلفتش مشغول نوشابه خوردن در محوطه دانشگاه است و نهی از منکر لسانی کند و مسخره شود، حوریان برای او قصری از رخام در ییلاقات بهشت بنا کنند

و اگر پس از نهی از منکر کتک بخورد تا حالش جا بیاید، ثواب خاصی ندارد، چون حالش جا آمده است، اما اگر کتک بخورد و مأمور انتظامات دانشگاه هم توبیخش کند، بعید نیست که حوریان بهشتی دو تا کاخ برای او بسازند.

بر همین منوال اگر مؤمنه روزه‌داری در دبیرستان یا دانشگاه یا خیابان آن هم در وسط ماه رمضان، روزه‌خواری، آن هم از نوع نوشیدن «رانی» خنک را ببیند و نهی از منکر کند و تو دهنی بخورد و چادرش پاره شود و به دلیل اختلال در نظم عمومی و دخالت در وظایف نیروی محترم انتظامی، توسط ناجا بازداشت و سپس با تعهد آزاد شود، فرشتگان معادل ثواب چند سال «مرابطه» با زبان روزه را به حساب معنوی او واریز خواهند کرد ان‌شاءالله!

 

اعمال الارمضانیه و الرسانه‌الملیّه

و مستحب است در رمضان‌المبارک تماشای سریال و مداومت بر آن چنانکه شیخ به سند کافی از سید روایت نموده که فرمود هرکس ماه رمضانی را درک کند و در آن  سریالی را از  سیمای جمهوری اسلامی را پی‌گیری نکند خیری در او نیست!.

و مستحب است سریال بلافاصله پس از افطار باشد و روزه‌دار قبل از برخاستن از سفره افطار آن را تماشا کند و باید که اهل منزل در تماشای آن بر یکدیگر سبقت بجویند و هر چه، شوق بیشتری نشان دهند استحباب آن افزایش یابد، تا آنجا که در خبر است هرکه در ماه رمضان روزها را روزه بدارد و تمامی سریال‌های رسانه ملی را پس از افطار تماشا کند (به ترتیب از شبکه ۳ پس از اذان تا شبکه ۱، ساعت ۱۱ شب!) و حتی یک قسمت از او فوت نشود بعید نیست که به مقام اهل ” لغو” برسد!، و دست کم باید در هر شب دو سریال ببیند و بر رسانه ملی فرض است (هر چند بعضی از امرای رسانه ملی آن را احتیاط واجب دانسته‌اند) که جهت هر ماه رمضان سه سریال بسازد و در هر سریال یک خانم چادری و چند خانم و دختر خانم شیک و روز آمد تعبیه کند و اگر بیش از یک خانم چادری در سریالی باشد ثواب آن سریال ده برابر است تا آنجا که شیخ به سند معتبر در ” کشف‌الرسانه” از سید روایت نموده که آنگاه که پنج نفر از بازیگران خانم یک سریال ماه رمضان،  چادری باشند، دیگر حساب مدیران سازمان در دیوان محاسبات برداشته شود ولو که همه آن خانم‌ها آرایش غلیظ داشته باشند و در زندگی‌شان یک لحظه هم چادر نپوشیده باشند و بهتر است که در همان اوایل پخش سریال، آن بازیگران زن(همان چادری‌ها) تصاویر بی‌حجاب خود را در پیج‌های اینستاگرامیشان بگذارند و چند تصویر برهنه و نیم برهنه خود را پروفایل تلگرامشان کنند تا فیض اکمل حاصل شود!.

و فرمود خوشا به احوال آن مدیر رسانه ملی که در ماه رمضان سریال‌های او خلقی را از رفتن به مسجد و خواندن ادعیه ه اعلم . سنن وارده است و فرمود مومن به حلاوت زولبیا و بامیه رمضان نرسد مگر در زمان تماشای سریالهای این ماه واللب ) باز کرده و اذکار وارده ماه رمضان باز بدارد و سزاوار است مومنین و خاصه مومنات سفره افطار را با شروع سریال شبکه سه (پس از اذان مغرب) باز کرده و پس از خاتمه سریال شبکه یک و صرف شام در ساعت یازده شب جمع کنند و این از سنن وارده است. و فرمود مومن به حلاوت زولبیا و بامیه رمضان نرسد مگر در زمان تماشای سریال‌های این ماه والله اعلم.

 

21ژوئن/17

جمهوری اسلامی و حرمت شعائر

 

۱ـ از جمله اولیات و بدیهیات هر نظام سیاسی، شعائر و نمادهای آن است که بر اساس فرهنگ و باورها و خطوط قرمز آن نظام تعیین می‌شوند و عدول و تخطی از آن شعائر به هر نحو و به هر دلیلی به منزله زیر پا گذاردن خطوط قرمز آن جامعه تلقی می‌شود و نظام سیاسی حاکم بر آن جامعه می‌کوشد تا با همه ابزارهای ممکن و با حداکثر قدرت از این نمادها و شعائر دفاع کند و با حداکثر امکانات، مانع از خدشه‌دار شدن این خطوط قرمز شود.

همین حساسیت هم به جامعه منتقل می‌شود، به صورتی که اکثریت جامعه به تبعیت از حاکمیت به مدافع سرسخت و جدی این شعائر تبدیل می‌شود و طبیعی است که پیامدها و عواقب زیر پا گذاردن این خطوط قرمز چنان سنگین و جدی وضع می‌شود که کمتر کسی به خود جرئت نادیده گرفتن احترام و قداست این نمادها را می‌دهد.

از آن جمله است مقوله «مالکیت خصوصی» که در آمریکا حرمت و جایگاه  آن به‌قدری بالاست که در بسیاری از قوانین و رویه‌های قضایی این کشور، در تقابل جان انسان و حرمت مالکیت خصوصی، تقدم با حفظ حرمت «مالکیت خصوصی» است و یا «لیبرالیسم فرهنگی» در کشوری مانند فرانسه که نادیده گرفتن آن تقریباً غیرممکن است و حاکمیت مانند مرزهای کشور در پاسداری و حراست از آن تلاش می‌کند.

در یک جمله می‌توان گفت که شعائر و نمادهای هر نظامی به مثابه مرزهای هویتی آن نظام تلقی می‌شوند و همان‌ گونه که همه نظام‌های سیاسی با حداکثر توان و امکان از مرزهای جغرافیایی و حاکمیت خود حفاظت و حراست می‌کنند، خود را ملزم به پاسداری از شعائر و نمادهای نظام خود نیز می‌دانند.

۲ـ نظام و جامعه اسلامی نیز مانند هر نظام و جامعه دیگری شعائر خاص خود را دارد، با این تفاوت که شعائر و نمادهای جامعه و نظام اسلامی محصول اوامر الهی و شعائر و نمادهای سایر جوامع برآمده از اندیشه و خواست انسان‌ها هستند، از این رو می‌توان نتیجه گرفت که نظام اسلامی باید بیش از هر جامعه و نظام دیگری در حفاظت از حرمت و قداست شعائر خود بکوشد، زیرا در سایر جوامع بی‌حرمتی به نمادها و شعائر در حقیقت نادیده گرفتن فکر و سلیقه انسان‌هایی است که آن شعائر را ایجاد کرده‌اند، حال آنکه تخطی از شعائر جامعه و نظام اسلامی در واقع به معنای مقابله با اراده و حکم الهی است.

۳ـ با بررسی قرآن کریم و سیره نبوی و سنت معصومین «ع» روشن می‌شود که رعایت احکام «فقهی اجتماعی عام» به منزله شعائر جامعه و نظام اسلامی است. احکام «فقهی اجتماعی عام»  احکامی هستند که شارع مقدس در قالب واجب و حلال و حرام به آنها فرمان داده و عموم جامعه شهروندان نظام اسلامی را ملزم به رعایت آنها کرده است. به عنوان نمونه رعایت حجاب اسلامی و عفت عمومی در سطح جامعه و یا رعایت حرمت ماه مبارک رمضان در ملأعام و یا ممنوعیت تولید و عرضه علنی مشروبات الکلی از جمله این شعائرند؛ بنابراین هر شهروند جامعه اسلامی، ولو غیرمسلمان و اهل کتاب ملزم به رعایت حرمت ماه مبارک رمضان است و حق روزه‌خواری علنی ندارد، نمی‌تواند به صورت علنی به تولید و عرضه مشروبات الکلی اقدام و یا همسر و دختر خود را بدون حجاب اسلامی به عرصه عمومی جامعه و کوچه و خیابان وارد کند. بدیهی است همان‌گونه که سایر کشورها و جوامع افراد خارجی را ملزم به رعایت حرمت نمادها و شعائر خود می‌کنند و نقض حرمت این شعائر توسط بیگانگان را برنمی‌تابند، رعایت این شعائر برای افرادی هم که از سایر جوامع به جامعه اسلامی وارد می‌شوند لازم است.

۴ـ متخصصان و کارشناسان فقهی به‌خوبی می‌دانند که در رعایت شعائر الهی قصد قربت و نیت شرط نیست و همین که فردی به هر دلیلی حرمت ماه مبارک رمضان را حفظ کند، کفایت می‌کند، خواه به دلیل احترام به اوامر الهی و خواه به دلیل ترس از مجازات و یا به هر دلیل و علت دیگری. طبیعی است چون مخاطب این مقوله، همگی افراد جامعه اسلامی‌ هستند، نمی‌توان شرط نیت و قصد قربت در رعایت شعائر اسلامی را برای غیرمسلمین و یا مسلمین لاابالی و غیرملتزم در نظر گرفت. البته اگر فردی به دلیل احترام به اوامر الهی، شعائر نظام اسلامی را رعایت کند، بر اساس وعده‌های صریح قرآنی و روایی مستحق ثواب این عمل خواهد بود، اما اگر فردی به صرف ترس از عواقب نادیده گرفتن حرمت شعائر و یا با هدف ریا و نظائر آن رعایت کند، بدیهی است که هر چند امر شارع را امتثال ننموده، اما مقصود اجتماعی شارع حاصل شده و نمی‌توان توقع داشت که همه مکلفین با نیت و قصد قربت به رعایت حرمت شعائر در جامعه اسلامی بپردازند؛ کما اینکه این امر در مورد هیچ‌ یک از احکام دیگر شرع هم میسر نیست، اما نفس رعایت حرمت شعائر از جانب هر شخص و به هر نیتی موجب سازندگی و رشد جامعه اسلامی و تقویت دینداری و رونق دیانت در آن خواهد شد و مؤمنین با مشاهده احترام عمومی به عقاید و مقدسات خود در سطح جامعه، با امیدواری و دلگرمی بیشتر به مسیر ایمانی خود ادامه خواهند داد و افراد عادی و حتی بی‌اعتنا به دین نیز تحت ‌تأثیر احترام جامعه به دین و احکام آن به رعایت اوامر الهی تشویق می‌شوند.

در حقیقت رعایت حرمت شعائر الهی در جامعه از قدرتمندترین روش‌های ترویج دیانت و امر به معروف به شمار می‌آید و  به تدریج آنها را تبدیل به سبک زندگی رایج در جامعه خواهد کرد. در جامعه‌ای که دین به سبک زندگی مردم تبدیل می‌شود، فضای عمومی آن خواه ناخواه دینی و معنوی خواهد شد.

۵ـ جایگاه شعائر اسلامی و عمق نفوذ آن در بسیاری از جوامع مسلمان به گونه‌ای بوده که در طول تاریخ حرمت این شعائر در جوامع مذکور حفظ شده و حتی حکام و سلاطین جور به‌رغم عدم تقید به شریعت، قادر به نادیده گرفتن این شعائر نبوده و لااقل در انظار عموم حرمت آنها را محفوظ داشته‌اند.

فراگیری، گستردگی و عمق این شعائر در جوامع اسلامی به گونه‌ای بوده که بسیاری از غیر مسلمانان و بیگانگان از جمله جهانگردان و مسافران غیرمسلمان نیز در هنگام سفر و بازدید از این جوامع با این شعائر آشنا شده و خود را ملزم به رعایت آنها ‌دانسته‌اند. پیچیدن صدای اذان در کوی و برزن جوامع اسلامی، رعایت حجاب و عفت عمومی و عدم اختلاط نامحرمان در سطح جامعه ـ تا جایی که بسیاری از جهانگردان اروپایی در سفرنامه‌های خود این موضوع را متذکر شده‌اند که زنان مسلمان نه تنها از مردان غریبه رو می‌گیرند، بلکه با آنها همکلام نیز نمی‌شوند ـ و حاکمیت فضای روزه‌داری در ایام ماه مبارک رمضان در جامعه، نمونه‌های شاخصی از شعائر اسلامی حاکم بر جوامع اسلامی هستند.

علاوه بر موارد فوق، در جوامع شیعی و خصوصأ ایران، در چهارصد سال اخیر شعائر مذهبی و شیعی نیز به شعائر اسلامی افزوده شده و همان جایگاه را یافته‌اند که در رأس آنها می‌توان به تعظیم و تکریم عزای حسینی و رعایت حرمت ایام شهادت سالار شهیدان در ماه‌های محرم و صفر و همچنین احترام ویژه به ایام و لیالی قدر، خصوصأ روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان اشاره کرد. ایام شهادت مولای متقیان و سالار شهیدان در جامعه ایران ‌چنان به شعارها و نمادهای قطعی دیانت تبدیل شده‌اند که حتی غیرمسلمانان از جمله ارامنه و زرتشتیان نیز داوطلبانه و از روی میل احترام این مناسبت‌ها را حفظ و حتی در مواردی خود در رعایت حرمت این شعائر مساعدت و همکاری می‌کنند.

۶ـ جامعه ایران در گذشته مانند بسیاری از جوامع مسلمان دیگر به صورتی عمیق به حرمت شعائر دینی و مذهبی باور داشت، به گونه‌ای که حتی در دوران سلطنت پهلوی نیز عموم جامعه، حتی افراد لاابالی حرمت شعائر را نگه می‌داشتند و به‌رغم تلاش حکومت پهلوی در دین‌زدایی از جامعه و با فشار حکومت و تلاش فراوان غرب‌گرایان و روشنفکران، حجاب اسلامی و عفت عمومی در شهرهای بزرگ و مناطق تفریحی کشور رعایت نمی‌شد و حتی بی‌حجابی و بی‌عفتی در این مناطق به اموری عادی و طبیعی بدل شده بود، لکن حرمت نمادها و شعائر دینی و مذهبی مانند اذان، عدم روزه‌خواری علنی در ماه مبارک رمضان و احترام به ایام سوگواری اهل بیت«ع» تا حدود زیادی نگه داشته می‌شد.

با پیروزی نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام و برپایی نظام جمهوری اسلامی، بدیهی بود که پاسداشت حرمت شعائر و احکام الهی در جامعه رونق بگیرد و جای خود را به عنوان یک مطالبه عمومی در سرلوحه وظایف حاکمیت پیدا کند. وقوع جنگ تحمیلی و تربیت نسلی مؤمن و خداجو به برکت دفاع مقدس، این روند را عمق و شتاب دیگری بخشید تا جایی که اگر در مواردی حاکمیت در اجرای وظایف قانونی و شرعی خود در حفاظت از حریم احکام الهی غفلت یا کوتاهی می‌کرد، جوانان مؤمن و انقلابی در قالب «بسیج» و با استفاده از اختیارات قانونی، آن نواقص و غفلت‌ها را جبران می‌کردند و اجازه نمی‌دادند چهره اسلامی جامعه ایران خدشه‌دار شود.

این‌گونه بود که در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۰ رعایت حجاب اسلامی و عفت عمومی، عدم روزه‌خواری در ملأعام، کاهش شدید مصرف، تولید و خرید و فروش مسکرات و… در سطح جامعه به هنجار و سکه رایج بدل شد و کسانی که به خود جرئت می‌دادند و حرمت این شعائر را حفظ نمی‌کردند، عمومأ با تعقیب قانونی و برخورد حاکمیت روبه‌رو می‌شدند و اجرای حدود الهی درباره افراد متخلف به نوبه خود موجب تذکر به جامعه در مورد لزوم رعایت حرمت شعائر و احکام الهی می‌شد.

۷ـ متأسفانه در سال‌های اخیر شاهد کمرنگ شدن حرمت شعائر اسلامی و احکام الهی در سطح جامعه هستیم تا آنجا که در این دوران در بسیاری از مناطق کشور بی‌اعتنایی به حرمت ماه مبارک رمضان و تظاهر به روزه‌خواری به امری عادی تبدیل شده و دیگر سیگار کشیدن در روزهای ماه مبارک و مصرف آب و غذا به صورت علنی از سوی مکلفین تعجب و تأسف کسی را برنمی‌انگیزد. تبرّج و بی‌حجابی علنی، برداشتن کامل روسری و شال از روی سر و پوشیدن لباس‌های آستین کوتاه و یقه باز و… از جانب زنان و دختران هم به رویدادی عادی تبدیل شده و حتی صدا و سیما هم به‌راحتی تصاویر زنان و دختران بی‌حجاب در کوچه و بازار ایران اسلامی را به نمایش می‌گذارد. شرکت‌های هواپیمایی در تنظیم زمان پروازهای خود به وقت نماز بی توجهند و اگر مسافرانی اصرار به اقامه نماز در وقت آن داشته باشند، مانند گروهی از طلاب و روحانیون از پرواز زاهدان به تهران در فرودگاه زاهدان به دلیل اقامه نماز صبح، محکوم به جا ماندن از پرواز هستند.

در بسیاری از محلات جدید شهرهای بزرگ مسجدی ساخته نشده که بتوان نوای اذان را از آن پخش کردو لذا به هیچ روی صدای اذان شنیده نمی‌شود. اختلاط شدید نامحرمان و رفتارهای خلاف عفت عمومی در اماکن تفریحی از قبیل پیست‌های اسکی، رستوران‌ها، پارک‌ها و حتی جشنواره‌های هنری فرهنگی دولتی به ارزش‌های رایج و حاکم تبدیل شده‌اند و در این میان تلخ‌تر از همه، غفلت کامل و بی‌اعتنایی دستگاه‌های حکومتی به رعایت وظایف خود در حفظ حرمت شعائر اسلامی و احکام الهی است.

۸ـ اگر قوه قضائیه گزارشی از میزان اجرای «حد» در مورد روزه‌خواران در چند سال اخیر منتشر کند، مشخص خواهد شد که ریشه بی‌حرمتی فزاینده شعائر اسلامی در تنها حکومت دینی جهان در کجاست؟ غفلت و بی‌اعتنایی عجیب نهادهای مسئول حکومتی در موضوع تعظیم شعائر اسلامی و رعایت حرمت آنها، از جمله علل اصلی بی‌حرمتی‌های روزافزون به شعائر دینی و احکام اسلامی به شمار می‌رود.

شارع مقدس با وقوف کامل به انسان و زوایای آشکار و نهان او و مصالح جامعه با صراحت مجازات‌هایی را(مانند حد روزه‌خواری در ملاء عام و…) برای زیر پا نهادن حرمت شعائر اسلامی وضع نموده است. تجربه نشان داده که در صورت اجرای دقیق این مجازات‌ها تخطی از حریم‌های شرعی همان‌گونه که در سال‌های ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران شاهد آن بودیم، به‌نحو بارزی کاهش می‌یابد.

البته شارع مقدس به این اکتفا نکرده و تعلیم و آموزش جامعه و امر به معروف و نهی از منکر را نیز به عنوان راهکارهای قطعی و مؤثر برای تکریم شعائر اسلامی و رعایت احکام الهی در جامعه تجویز کرده است.

متأسفانه همان‌گونه که دستگاه قضایی در زمینه اجرای حدود شرعی در باره روزه‌خواری در ملاءعام و شکستن حرمت ماه مبارک رمضان، عملکرد مناسبی ندارد ، صدا و سیما هم برنامه و یا اثر هنری جذابی که لزوم رعایت خطوط قرمز شرعی و پاسداشت حرمت شعائر اسلامی را برای مخاطب آموزش بدهد نساخته است.

وضعیت آموزش و پرورش و آموزش عالی و سایر دستگاه‌های ذیربط هم بهتر از این نیست. در این میان نیروی انتظامی هم به صدور یک اطلاعیه تکراری و بدون پشتوانه در ابتدای هر ماه مبارک بسنده می‌کند و مأموران نیز ترجیح می‌دهند به جای اجرای قانون در مقابله با روزه‌خواری در ملاءعام به امور واجب‌تری مانند ایستادن بر سر چهارراه‌ها برای نظارت بر عادی بودن امور بپردازند.

به همبن دلیل در چند سال اخیر شاهد موج فزاینده بی‌اعتنایی به حرمت ماه مبارک رمضان در بسیاری از نقاط کشور بوده‌ایم. طبیعی است وقتی متولی، حرمت امام‌زاده را نگه ندارد، نمی‌توان از مردم برای رعایت حرمت آن توقعی داشت. فراموش نکنیم به تعبیر امیرمؤمنان«ع»: «مردم به حاکمان خود شبیه‌ترند تا به پدرانشان.» و توجه یا بی‌توجهی به شعائر دینی را از حکومت و حاکمان و مسئولان امر در نظام دینی می‌آموزند.

۹ـ آنچه در باب بی‌حرمتی به ماه مبارک رمضان و علل آن گفته شد در مورد دیگر شعائر دینی نیز صادق است. عدم رعایت حجاب شرعی و طبیعی شدن بی‌حجابی و رفتارها و پوشش‌های خلاف عفت عمومی در جامعه، عادی شدن خرید و فروش و مصرف مشروبات الکلی در برخی از نقاط کشور، به راه انداختن مجالس لهو و لعب و پارتی‌های شبانه مختلط در مقیاس‌های وسیع، بی‌اعتنایی به نماز در برخی اتوبوس‌های بین شهری و خطوط هوایی داخلی و مواردی از این دست که مانند خار به چشم مؤمنان می‌نشیند و آه از نهاد دوستداران نظام و انقلاب و خانواده‌های شهدا و جانبازان بلند می‌کند،  محصول غفلت و بی‌اعتنایی حاکمیت و مسئولان به شعائر الهی و احکام اسلامی و ضرورت حفظ حرمت آن در تنها حکومت دینی جهان است.

۱۰ـ قرآن کریم به صراحت اولین اقدام مؤمنان پس از برپایی حکومت و قدرت یافتن را برپایی و اقامه شعائر اسلامی و در رأس آنها نماز می‌داند و این مهم‌ترین شاخصه برای سنجش اسلامیت یک نظام دینی است. اگر بنا باشد در جمهوری اسلامی ایران شعائر اسلامی روز به روز بی‌حرمت‌تر شوند و در عوض مسئولان و متولیان نهادها و دستگاه‌های حاکمیتی به تقلید از حاکمان نظام‌های سکولار، شب و روز خود را به خواب و خور مردم اختصاص بدهند، آنگاه دیگر چه نیازی به دینی بودن نظام است و چه ادعایی بر اسلامی بودن آن؟ هر چند که این روند هم به تعبیر قرآن کریم به « مَعِیشَهً ضَنکاً » ختم می‌شود و این دسته از مسئولان با نگرشی غلط و تقلید غلط‌تر خود، نه تنها دینی بودن نظام را نابود می‌کنند، بلکه در تأمین دنیای مردم نیز که تمام وقت مدعی آنند، ناکام خواهند ماند و به گرد نظام‌های دنیامدار و سکولار غرب هم نخواهند رسید. این یعنی شکل معکوس « فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الآخِرَهِ حَسَنَهً ».

و خدا نکند که سرانجام تنها نظام دینی در جهان امروز چنین باشد.

 

سوتیتر:

 

اگر بنا باشد در جمهوری اسلامی ایران شعائر اسلامی روز به روز بی‌حرمت‌تر شوند و در عوض مسئولان و متولیان نهادها و دستگاه‌های حاکمیتی به تقلید از حاکمان نظام‌های سکولار، شب و روز خود را به خواب و خور مردم اختصاص بدهند، آنگاه دیگر چه نیازی است به دینی بودن نظام است و چه ادعایی بر اسلامی بودن آن؟

 

 

 

21ژوئن/17

کنفرانس سّری عقبه و ابعاد عقبنشینی کشور‌های عربی

 

باراک رافید، تحلیلگر روزنامه صهیونیستی‌هاآرتس در تاریخ ۱۳ فوریه ۲۰۱۷ در مقاله‌ای در این روزنامه از کنفرانسی سّری در شهر عقبه با حضور جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، عبدالله دوم پادشاه اردن و عبدالفتاح السیسی رئیس‌جمهور مصر پرده برداشت که یک سال پیش در فوریه ۲۰۱۶ در شهر عقبه در اردن با هدف یافتن ابتکار عملی جدیدی برای صلح میان کشور‌های عربی و رژیم صهیونیستی تشکیل شده بود.(۱) این ابتکار عمل که از جانب جان کری مطرح شد، شامل نکات زیر بود:

۱ـ تأکید بر پشتیبانی جهانی راه‌حل دو دولت برای دو ملت، دولتی برای یهود و دولتی برای عرب‌ها.

۲ـ ترسیم مرزهای امن و قابل شناسایی برای یک کشور فلسطینی پیوسته.

۳ـ حل و فصل عادلانه و منصفانه مسئله پناهندگان فلسطینی به صورتی که سازگار با به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی به عنوان دولتی یهودی باشد.

۴ـ حل مسئله بیت‌المقدس به عنوان پایتختی برای هر دو کشور و آزادی رسیدن به اماکن مقدس برای همه.

۵ـ تأمین و تضمین وجود راه‌حل‌هایی برای تأمین امنیت اسرائیل و توانایی این رژیم برای دفاع از خود به گونه‌ای مؤثر و تضمین توانایی فلسطینیان برای تأمین امنیت مردم خود در کشوری خلع سلاح شده.

۶ـ اعلام رسمی پایان ستیز و چشم‌پوشی از تمامی خواسته‌‌هائی که زمینه‌ساز عادی‌سازی روابط و آغاز همکاری‌ها در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی در تمامی زمینه‌ها باشد.(۲)

این ابتکار عمل را جان کری در حاشیه مجمع جهانی اقتصاد در ژانویه ۲۰۱۶ به نتانیاهو ارائه  و پیشنهاد داد که اجلاسی چندجانبه با حضور مصر و اردن در این زمینه برگزار شود. با وجود دعوت نکردن از محمود عباس برای شرکت در این اجلاس، او به وسیله کری از مضمون جلسات آگاهی یافت و پیش از انعقاد اجلاس در عقبه، در دیدار‌هایی جداگانه با سیسی و عبدالله از آنها‌ خواست که طرح پیشنهادی را بپذیرند و حمایت کشور‌های عربی دیگری چون عربستان و امارات را با طرح کری به دست آورند. از ملک عبدالله هم خواسته شد که برای از سر گرفته شدن مذاکرات به محمود عباس اعمال فشار کند.(۳)

براساس مقاله روزنامه صهیونیستی‌ هاآرتص، با وجود قبول ابتکار عمل پیشنهادی کری از جانب عبدالله و سیسی، نتانیاهو به بهانه ناتوانی در قانع کردن ائتلاف حاکم در مورد این طرح‌ها، آنها را رد و درخواست کرد که یک کنفرانس صلح چندجانبه علنی با حضور کشور‌های عربی «سنی» دیگر و با حضور نتانیاهو تشکیل شود، آمریکا شهرک‌سازی در شهرک‌های بزرگ را به رسمیت بشناسد و تضمین کند که در محافل بین‌المللی قطعنامه‌ای علیه این رژیم تصویب نخواهد شد.(۴) از جانب دیگر رژیم صهیونیستی می‌خواهد با الحاق بیت‌المقدس، شهرک‌های صهیونیستی و منطقه مرزی با اردن عملاً ۴۰ درصد از کرانه باختری را قبضه کند و وجود هرگونه دولت به هم پیوسته فلسطینی را غیرممکن سازد.(۵)

موضع عبدالله و سیسی در کنفرانس یکی از نشانه‌های ضعف روزافزون حاکمان کشورهای عربی در مقابل امریکا و رژیم صهیونیستی است که حتی حاضر نیستند با وجود عقب‌نشینی‌های گسترده در ابتکار عمل صلح عربی ارائه شده در سال ۲۰۰۲، به آن پایبند بمانند. از جانب دیگر، عدم قبول پیشنهادات کری از جانب نتانیاهو نشان داد که رژیم اشغالگر قدس با دیدن خود در موضع قدرت حاضر نیست حتی سر سوزنی از مواضع خود عقب‌نشینی کند. این کنفرانس پرده از خط جدیدی در زمینه حل مشکل فلسطین به نفع صهیونیست‌ها برداشت که با ریاست جمهوری دونالد ترامپ تقویت شد.

 

ابعاد راه‌حل مورد نظر رژیم صهیونیستی و آمریکا در مورد فلسطین

تأکید بر راه‌حل چندجانبه به جای راه‌حل دوجانبه:

رژیم صهیونیستی با بیان اینکه طرف فلسطینی از یکپارچگی کافی برای مشارکت در فرایند صلح برخوردار نیست و اساساً شریک فلسطینی مشخصی برای مذاکرات وجود ندارد، خواهان انعقاد یک کنفرانس صلح چندجانبه با حضور کشور‌های عربی است. این امر همچنین با خواست عربستان سعودی و امارات برای مبارزه با ایران و جلب حمایت‌های رژیم صهیونیستی سازگار است و رژیم آل سعود در زمینه علاقه به ایجاد ارتباط با رژیم صهیونیستی اشاره‌های متعددی کرده است.(۶)

از جانب دیگر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا نیز در دیدار خود با نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی که در فوریه ۲۰۱۷ رخ داد از طرح خود برای برگزاری کنفرانس صلحی چندجانبه پرده برداشت.(۷) و از سوی دیگر سایت‌های خبری وابسته به رژیم صهیونیستی نیز خبر داده‌اند که پس از سفر‌های جداگانه‌ای که عبدالله و سیسی به آمریکا داشته‌اند، جدیت ترامپ برای راه‌حل چندجانبه بیشتر شده است.(۸)

جایگزینی مفهوم صلح در برابر زمین با مفهوم صلح در برابر رفاه:

براساس طرح پیشنهادی نتانیاهو در کنفرانس عقبه، فلسطینی‌ها در ازای قبول شهرک‌سازی در کرانه باختری از تسهیلات بسیار زیادی در رفت و آمد افراد، ساخت و ساز در منطقه، توسعه زیربنایی نوار غزه و همکاری امنیتی برخوردار خواهند شد.(۹) از جانب دیگر تأکید این رژیم بر راه‌حل‌های اقتصادی از جمله ارائه تسهیلات و سرمایه‌گذاری مشترک، نشان‌دهنده این است که این رژیم خواهان ادامه سیطره بر فلسطینیان به وسیله تشکیلات خودگردان است و دولت فلسطینی چیزی بیش از یک نهاد شبه خودمختار وابسته به رژیم صهیونیستی نخواهد بود. رژیم صهیونیستی همچنین از طریق نویسندگان عرب و ارتباط مستقیم با فلسطینیان از طریق فضای مجازی و نیز تلاش برای روی کار آوردن نخبگان محلی‌ِ بدون گرایشات سیاسی و گفتگو با آنها، راه را برای عبور از جنبش‌های فلسطینی بزرگ (مقاوم و غیرمقاوم) هموار و از طریق نخبگان محلی مفهوم صلح در برابر رفاه را جایگزین می‌کند.

بر همین اساس در این مرحله نقش محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان مطلوب نیست  و به همین دلیل علاوه بر اقدامات صهیونیست‌ها در حذف او، کشور‌های عربی نیز با تشکیل نهادی تحت عنوان چهارجانبه عربی شامل مصر، اردن، عربستان سعودی و امارات عربی متحده در صدد حذف عباس و روی کار آوردن محمد دحلان از رهبران اخراجی فتح هستند. در همین راستا در سال ۲۰۱۶ کشور‌های موسوم به چهارجانبه عربی، محمود عباس را تهدید کردند که در صورت عدم بازگشت دحلان به جنبش فتح و اصلاح تشکیلات خودگردان، دست به اقداماتی یکجانبه در راستای حل مشکلات خواهند زد.(۱۰) به نظر می‌رسد محمد دحلان که از حمایت این کشور‌ها، به‌خصوص مصر برخوردار است، در صورت روی کار آمدن، روند راه‌حل جدید در مسئله فلسطین را با جدیت بیشتری دنبال خواهد کرد.

 

نتیجه‌گیری

کنفرانس عقبه و حوادث قبل و بعد از آن نشانه‌هایی از تلاش ایالات متحده برای پایمال کردن بیش از پیش حقوق فلسطینیان پرده برداشت. این تلاش‌ها که در دولت اوباما آغاز شد و در دولت ترامپ ادامه یافت، به وسیله دولت‌های عربی خائنی حمایت می‌شود که خواهان ادامه حکومت‌های خود و مبارزه با خیزش‌های مردمی و محور مقاومت با کمک رژیم صهیونیستی هستند. این امر ممکن است در آینده باعث افزایش تنش‌ها میان فلسطینیان و رژیم صهیونیستی و کشور‌های عربی و نیروهای اسلامی مقاومت در فلسطین شود.

 

پی‌نوشت‌ها

۱- http://www.haaretz.com/israel-news/.premium-1.772531

۲- https://goo.gl/ZBAfRk

۳- https://goo.gl/yZe4LV

۴ـ همان.

۵ـ لقاء العقبه السری… تداعیات و محاذیر، الجزیره نت:    https://goo.gl/Cjt1W8

۶ـ تعدیلات عربیه على مبادره السلام.. وفق رؤیه إسرائیلیه؟، روسیا الیوم، ۱۲ مه ۲۰۱۶: https://goo.gl/wMGylu

۷ـ نتنیاهو: الدول العربیه لم تعد ترى إسرائیل کعدو بل کحلیف.. وترامب: سنشرک لاعبین کبار فی المفاوضات، سی ان ان، ۱۶ فبرایر ۲۰۱۷: https://goo.gl/oecgg0

۸ـ شیمریت مئیر، ترامب و «صفقه السلام».. هل القضیه جدّیه؟، موقع المصدر، ۷ أبریل ۲۰۱۷: https://goo.gl/OvJJtl

۹ـ «النقاط الخمس».. خطه نتنیاهو فی قمه «العقبه السریه»، المرکز الفلسطینی للإعلام: https://goo.gl/WMNVjJ

۱۰- https://goo.gl/UjGJ15

 

 

سوتیترها:

 

۱٫

رژیم صهیونیستی با بیان اینکه طرف فلسطینی از یکپارچگی کافی برای مشارکت در فرایند صلح برخوردار نیست و اساساً شریک فلسطینی مشخصی برای مذاکرات وجود ندارد، خواهان انعقاد یک کنفرانس صلح چندجانبه با حضور کشور‌های عربی است. این امر همچنین با خواست عربستان سعودی و امارات برای مبارزه با ایران و جلب حمایت‌های رژیم صهیونیستی سازگار است و رژیم آل سعود در زمینه علاقه به ایجاد ارتباط با رژیم صهیونیستی اشاره‌های متعددی کرده است.

 

۲٫

کنفرانس عقبه و حوادث قبل و بعد از آن نشانه‌هایی از تلاش ایالات متحده برای پایمال کردن بیش از پیش حقوق فلسطینیان پرده برداشت. این تلاش‌ها که در دولت اوباما آغاز شد و در دولت ترامپ ادامه یافت، به وسیله دولت‌های عربی خائنی حمایت می‌شود که خواهان ادامه حکومت‌های خود و مبارزه با خیزش‌های مردمی و محور مقاومت با کمک رژیم صهیونیستی هستند.

21ژوئن/17

سلطه صهیونیست‌ها بر کنگره آمریکا چگونه است؟

                                      


یکى از راهکارهاى تأثیرگذارى صهیونیست‌ها و لابى‏ها در آمریکا، نفوذ در کنگره این کشور است، جایى که رئیس جمهور آمریکا قبل از اجراى هر برنامه سیاسى، اقتصادى یا نظامى‌ای باید به آنجا مراجعه نماید تا برنامه‌اش مورد بحث و بررسى قرار گیرد به همین دلیل یکى از ستون‌هاى تأثیر لابى صهیونیست‌ها بر سیاست‏ها و برنامه‏ها و راهبردهاى آمریکا، تاثیر و نفوذشان در کنگره است، به‌طورى که رژیم صهیونیستى در برابر همه انتقادها از مصونیت کامل بهره مى‏برد.

با توجه به این شرایط لابى اسرائیل و گروه‌هاى فشار صهیونیستى سعى مى‏کنند تعداد بیشترى از اعضاى کنگره را از طرق مختلف به سوى خود جلب کنند. یکى از این راه‌ها حمایت تبلیغاتى و خرید آرای انتخاب کنندگان است.روزنامه «وال استریت ژورنال» در گزارشى اعلام کرد که در انتخابات سال ۱۹۸۶ هشتاد کمیته کارى سیاسى طرفدار اسرائیل مبلغ ۷۲۸,۹۳۱,۶ دلار هزینه کردند و از این لحاظ در کشور مقام اول را داشتند. مقام دوم از آن کمیته‏هاى کارى سیاسى سازمان‌هاى املاک و مستغلات به مبلغ ۱۰۸,۲۹۰,۶ دلار بود و پس از آن کمیته‏هاى کارى سیاسى سازمان‌هاى پزشکى آمریکا به مبلغ ۱۳۳,۷۰۲,۵  دلار در جاى سوم قرار داشتند.(۱)

بررسى دیگری نشان مى‏دهد که سناتورهایى که در سال‌هاى ۸۶ـ۱۹۸۵ به لوایحى به نفع اسرائیل رأى دادند، به‌طور متوسط مبلغ ۲۲۳,۵۴ دلار از کمیته‏هاى سیاسى طرفدار اسرائیل دریافت کردند. سناتورهایى که در سال ۱۹۸۶ براى بار اول و یا مجدداً انتخاب مى شدند، مبلغ ۱/۹ میلیون دلار از کمیته‏هاى کارى سیاسى طرفدار اسرائیل دریافت کردند که این مبلغ تقریباً سه برابر مبلغى بود که آنها توانستند از سایر کمیته‏هاى سیاسى با ایدئولوژى متفاوت جمع‌آورى کنند.(۲)

یک بررسى انجام شده در سال ۱۹۹۱ توسط «مرکز مطالعات سیاسى واکنشى» نیز حاکی است که در انتخابات سال ۱۹۹۰ کمیته‏هاى کارى سیاسى طرفدار اسرائیل مبلغ چهار میلیون دلار براى کاندیدهاى نمایندگى اختصاص دادند. در همین حال کمک کنندگان انفرادى به کمیته‏هاى کارى سیاسى نیز مبلغ ۳/۶ میلیون دلار به همین کاندیدها کمک کردند. همه دریافت کنندگان این وجوهات از حامیان سرسخت اسرائیل بودند.(۳) به‌علاوه عده زیادى از اعضاى این مجلس وارد سازمان‌هاى صهیونیستى مانند «فراموسونرى»، باشگاه‌هاى «لیونز»، «ب ناى ب ریث» مى‏شوند تا از طریق حضور آنها در این محافل و روابط مشخص با اعضا، آنها را در کنار موضع‌گیری‌هاى صهیونیسم قرار دهند.

طى چند سال پس از تشکیل رژیم صهیونیستى، نفوذ و سلطه مرئى و پنهانى صهیونیسم به‌قدرى در کنگره آمریکا افزایش یافت که «جان فاستر دالس» وزیر خارجه اسبق آمریکا به صدا درآمد و ضمن یادآورى کنترل شگفت‏انگیزى که یهودیان بر اخبار رسانه‏ها دارند و سدى که آنها در مقابل نمایندگان کنگره بنا کرده‌اند به صورت شکوه‌آمیز اظهار داشت:

«من به شدت نگران این واقعیت هستم. یهودیان در اینجا بر تمام صحنه‏ها مسلط‌اند و کنگره به علت این نفوذ نمى‌تواند به هیچ کارى که مورد تأیید آنان نباشد، دست بازد. سفارت اسرائیل هرچه را بخواهد از طریق یهودیان متنفذ این کشور به کنگره دیکته مى‌کند.»(۴)

ویلیام ولبرایت، سناور سابق آمریکا نیز در ۱۵ آوریل ۱۹۷۳، یعنى یک سال قبل از سخنرانى ژنرال «براون» در یک برنامه تلویزیونى با عنوان «در مقابل مردم» که از شبکه «سى.بى.اس» پخش می‌شد در جریان بررسى سیاست آمریکا در خاورمیانه گفت:

«اسرائیل مجلس سناى آمریکا را زیر سلطه خود دارد.»

سناتور ولبرایت، پیش از این به علت مخالفت با جنگ ویتنام مورد حمایت و تقدیر یهودیان قرار گرفته بود؛ زیرا آنها هم با این جنگ مخالف بودند. وى از چنان محبوبیتى در ایالت آرکانزاس برخوردار بود که مى‏توانست به‌راحتى به مجلس سنا راه یابد همچنین در عرصه سیاست آمریکا شخصیتى معروف و سرشناس یود، اما با این سخنان، دیرى نگذشت که کلاً نام و تصویرش از روزنامه‏ها و شبکه‏هاى تلویزیونى وابسته به یهودیان محو شد تا مبادا حقایقى که وى فاش کرد به گوش آمریکایى‏ها برسد.

سناتور ویلیام ولبرایت که رئیس کمیسیون روابط خارجى در مجلس سنا نیز بود، بهاى گزافى بابت این سخنان پرداخت؛ زیرا در جریان انتخاباتى که بعد از این ماجرا برگزار شد، پول‏هاى یهودیان به ایالت آرکانزاس سرازیر شد و یهودیان در داخل و خارج این ایالت به تلاش و تکاپو براى شکست ولبرایت و حمایت از دیل بامبرز، رقیب وى و نامزد وابسته به اسرائیل پرداختند. نکته مسخره این است که یهودیان پیش از این وى را یک قهرمان مى‏دانستند، زیرا در مقابل سناتور مک کارتى ایستاده و براى قطع حمایت مالى از کمیسیون خاصى که مک کارتى رئیس آن بود، تلاش کرده بود.(۵)

ریچارد نیکسون رئیس جمهور اسبق آمریکا نیز در این باره مى‏گوید:

«زمانى که تصمیم گرفتم تحویل هواپیماهاى فانتوم به اسرائیل را به تعویق اندازم، موجى از انتقاد در رسانه‏ها برانگیخته شد و عده‌ای از اعضاى مجلس سنا که با جنگ ویتنام مخالفت مى‏کردند، با ارسال هرچه بیشتر کمک‏هاى تسلیحاتى براى اسرائیل در جنگ ۱۹۷۳ موافق بودند.»(۶)

براى اثبات این اظهارات ذکر برخورد تند بین دریاسالار «توماس مورر»، رئیس ستاد مشترک آمریکا و ژنرال «مُرد خاى گور»، وابسته نظامى سفارت اسرائیل در واشنگتن از زبان پل فیندلى ضرورى به نظر مى‌رسد. وى مى‏گوید: «در جریان جنگ ۱۹۷۳ برخورد تندى بین دریا سالار مورر و ژنرال مُردخاى گور پیش آمد. مُردخاى گور اصرار داشت که ایالات متحده هواپیماهاى مجهز به موشک‌هاى هوا به به زمین ضدتانک «ماوریک» را در اختیار اسرائیل قرار دهد. مورر توضیح داد که آمریکا فقط یک اسکادران از این نوع هواپیماها را در اختیار دارد و اگر آن را به کشور دیگرى بدهد، جنجال به پا خواهد کرد.»

مورر به خاطر مى‏آورد:

«گور گفت شما هواپیماها را به ما بدهید، ما خودمان با کنگره کنار خواهیم آمد.»

مورر اضافه مى‏کند: «او واقعاً چنین کرد. من هرگز ندیدم یکى از رؤساى جمهور ما هر که مى‌خواهد باشد، در مقابل اسرائیلی‌ها ایستادگى کند آنها فقط اخطار مى‏دهند و همیشه هرچه را مى‏خواهند به دست مى‏آورند.»(۷)

ژنرال «جورج براون»، رئیس اسبق ستاد مشترک نیروهاى آمریکا در سال ۱۹۷۴ در جمع دانشجویان دانشگاه دیوک خاطرنشان کرد که یهودیان در ایالات متحده آمریکا، دولت، رسانه‏هاى گروهى و اقتصاد این کشور را زیر سلطه خود گرفته‏اند. وى با صراحت و آشکارا گفت: «اسرائیلى‏ها از ما تجهیزات نظامى مى‏خواهند. وقتى به آنها مى‏گوییم نمى‏توانیم موافقت کنگره را در این خصوص جلب کنیم، مى‏گویند اشکالى ندارد. ما خودمان کنگره را راضى مى‏کنیم.»

وى در ادامه با خشم و با لحنى تلخ گفت:

«آنها از یک کشور دیگرند، ولی در اینجا (یعنى آمریکا) مى‏توانند چنین اعمال نفوذ کنند. آنها چنان که مى‏دانید، بانک‏ها و روزنامه‏هاى این کشور را در اختیار خود دارند.»(۸)

در سال ۱۹۹۰ نیز یکى دیگر از سیاستمداران محافظه‌کار آمریکایى به نام «پاتریک بیوکانن» در اظهارات مشابهى گفت:

«اسرائیلى‏ها کنگره آمریکا را اشغال کرده‏اند.»

وى در اینجا کنگره را به کرانه غربى و نوار غزه در فلسطین تشبیه کرده بود.(۹)

مخالفت کنگره آمریکا با درخواست جرج بوش پدر مبنى بر تأخیر افتادن وام اسرائیل نیز یکى دیگر از صدها مورد تأثیرپذیرى کنگره از صهیونیست‌هاست. ماجرا از این قرار است که در سپتامبر ۱۹۹۱ جرج بوش در کاخ سفید، خود را در محاصره و تحت فشار یهودیان آمریکایى دید که نفوذ چشمگیر و مهارت بالایى در بازى‏هاى سیاسى آمریکا داشتند. دولت اسرائیل به ریاست اسحاق شامیر، وامى به ارزش ده میلیارد دلار با تضمین دولت آمریکا، از این کشور خواسته بود. قرار بود این وام صرف ساخت شهرک‏ها و اسکان یهودیان شوروى در اراضى فلسطین و ارتفاعات اشغال شده جولان شود. در آن زمان، حدود ۵۰۳۰۰ یهودى از شوروى وارد فلسطین شده بودند و دولت اسرائیل در نظر داشت یک میلیون نفر دیگر از آنها را به فلسطین بیاورد. این رژیم قصد داشت درخواست خود را براى گرفتن این وام در مارس ۱۹۹۱ تقدیم دولت آمریکا کند، اما شروع جنگ دوم خلیج [فارس] که به‌سرعت هم تمام شد و شرایط و اوضاع ناشى از آن مستلزم به تأخیر افتادن این درخواست تا ماه سپتامبر همان سال بود.

بوش عصبانى بود زیرا از کنگره خواسته بود بررسى این درخواست را براى چهار ماه به تأخیر بیندازد، اما سران کنگره که تحت فشار لابى قدرتمند اسرائیل بودند، شروع به آماده‌سازى طرحى براى تصویب این وام کردند؛ آن هم در شرایطى که بوش تلاش مى‏کرد در ازاى این وام از اسرائیل تعهد بگیرد که شهرک‏سازى در کرانه غربى، نوار غزه و ارتفاعات جولان را متوقف کند، اما اسرائیل هیچ‌گاه حاضر به دادن چنین تعهدى نشد.

تنها راه چاره براى بوش این بود که خواستار برگزارى کنفرانس مطبوعاتى فوق‏العاده شود. وى در این کنفرانس با جملات قاطع و محکمى پرده از فشارهاى گروه فشار اسرائیل (لابى‏ها) برداشت. پیش از این، هیچ یک از رؤساى جمهور آمریکا این گونه در مقابل لابى‏هاى یهودى و اسرائیلى صحبت نکرده بودند. وى گفت که براى به تأخیر انداختن وامى که اسرائیلى‏ها خواسته‏اند با نیروهاى سیاسى قدرتمندى روبه‌رو شده است.(۱۰)

بوش با اشاره با تلاش‌هاى خود براى به تأخیر انداختن بررسى وام اسرائیل در کنگره گفت:

«من این کار را براى صلح کردم؛ زیرا بررسى مسئله وام در شرایط فعلى باعث مى‏شود که هیچ کس بر سر میز مذاکره حاضر نشود…در حال حاضر و براى دومین بار عده‏اى در کنگره مى‏کوشند مانع از اتخاذ تدابیر و سیاست‏هاى لازم براى امنیت مردم توسط رئیس جمهور شوند… من از کنگره خواسته‏ام بحث و مناقشه در خصوص این وام را به مدت چهار ماه به تأخیر بیندازد و از ملت آمریکا مى‏خواهم مرا حمایت کنند… باید فرصتى براى ایجاد صلح فراهم کنیم. در واقع باید تمام فرصت‏ها را به آن اختصاص دهیم.»(۱۱)

در آن زمان مخالفان سیاسى بوش ۱۳۰۰ نفر از رهیران سازمان‏هاى یهودى در سراسر آمریکا بودند. آنها طى چهار ماه تلاش بى‌وقفه توانستند حمایت دو مجلس نمایندگان و سنا را به دست آورند و به این ترتیب، نه تنها موافقت آنها را با تضمین وامى که اسرائیل خواسته بود جلب کردند، بلکه براى اولین بار در دوره ریاست جمهورى بوش، از سد حق وتوى ریاست جمهورى آمریکا نیز گذشتند. بنابراین، بوش رؤساى کنگره را دور زد و در تلویزیون مستقیماً خطاب به مردم آمریکا از وجود نیروهاى سیاسى (یهودى) پرقدرتى خبر داد که در مقابلش ایستاده بودند.(۱۲)

اظهارات بوش در این کنفرانس مطبوعاتى، واکنش جریان‌هاى صهیونیستى را در پى داشت. آنها بارها به فعالیت‌هایى علیه بوش دست زدند. «شوشانا کاردین»، رئیس کنفرانس سازمان‌هاى صهیونیستى در آمریکا تصریح کرد که بوش شهروندان آمریکایى (یهودیان) را از حقوق دموکراتیک خود محروم کرده است. ژاکلین لوین از رهبران کنگره یهودیان آمریکا نیز گفت:

«دوازدهم سپتامبر ـ روزى که کنفرانس مطبوعاتى بوش برگزار شد ـ به عنوان روز خیانت بزرگ در تاریخ ثبت خواهد شد…اظهارات بوش، نفرت‏انگیز و چیزى شبیه به سامى‌ستیزى بود. اقلیت یهودیان نیز که در انتخابات به جمهورى‏خواهان رأى مى‏دادند، به آنها پشت کرده، به دموکرات‏ها گرایش پیدا کردند.»

شوشانا کاردین در تماس با اطرافیان بوش گفت:

«اگر مى‏خواهند مشکلات موجود را یا یهودیان مقیم این کشور برطرف کنند، بوش باید با تضمین‏هاى وام براى اسرائیل موافقت کند.»(۱۳)

براى اینکه میزان و عمق تأثیر نفوذ صهیونیست‌ها را در کنگره آمریکا ارزیابى کنیم کافى است بدانیم که برخى از اعضاى کنگره که از مسیحیان صهیونیست هستند حتى اولویت اول سیاست خارجى آمریکا را حمایت از اسرائیل مى‏دانند. «دیک آرمى» یکى از مسیحیان صهیونیست شده در سپتامبر ۲۰۰۲ گفت:

«براى من اولویت اول در سیاست خارجى حمایت از اسرائیل است.»(۱۴)

شاید این گونه تصور شود که براى هر عضو کنگره، اولویت شماره یک باید حمایت از منافع آمریکا باشد، ولی برخى از اعضاى کنگره مجلس سناى آمریکا اعم از یهودیان و همکارانشان براى تضمین حمایت سیاست خارجى آمریکا، از منافع اسرائیل تلاش مى‏کنند و اولویت سیاست خارجى آمریکا را حمایت از اسرائیل مى‏دانند.

این تأثیر و نفوذ به‌طور تصادفى به دست نیامد، بلکه پیامد برنامه‌ریزى صهیونیست‌ها پس از تشکیل رژیم صهیونیستى به‌ویژه از اوایل دهه پنجاه بود. به عنوان نمونه در سال ۱۹۵۴ کمیته صهیونیست آمریکایى براى امور عمومى، سلف آیپک، از تمام ۷۵۰ داوطلب احراز کرسى نمایندگى در مجلس نمایندگان و سنا نظرخواهى کرد. تنها سئوالى که از هر کاندیدا پرسیده شد این بود که نظرشان در مورد اسرائیل و خاورمیانه چیست؟(۱۵) پاسخ به این سئوال از سوى کاندیدها ملاک منحصر به‌فردى براى تصمیم‌گیرى لابى اسرائیل به‌ویژه آیپک و دیگر گروه‌هاى فشار صهیونیستى در مورد هریک از کاندیدها در دوره‏هاى بعدى مجلس نمایندگان و سنا بود. «توماس داین» مدیر اجرایى آیپک در این باره مى‏گوید:

«ما در مورد یک موضوع (اسرائیل) کاملاً روراست و یک بعدى هستیم.»(۱۶)

این صراحت کلام توماس داین بیانگر چگونگى تلاش و کامیابى حیرت‌انگیز محافل فشار صهیونیستى در کمک به حامیان بى چون و چراى رژیم صهیونیستى است تا در انتخابات مجلس سنا و نمایندگان پیروز شوند. «این امر عمدتاً ناشى از مبالغ کلانى است که براى تأمین هزینه‏هاى مبارزات انتخاباتى در اختیار سیاست‌مدارانى که در حمایت از اسرائیل گریبان چاک مى‌دهند، گذاشته مى‌شود. اگرچه آیپک قانوناً نمى‌تواند مستقیماً به کاندیداها پولى پرداخت کند، ولى بسیارى از کمیته‏هاى کارى سیاسى طرفدار اسرائیل از نرخى که توسط آیپک براى هر کاندیدا تعیین شده خط گرفته و بر اساس آن مبالغ لازم را هزینه مى‌کنند.(۱۷)

یکى دیگر از راه‌هاى براى نفوذ و سیطره لابى صهیونیسم بر کنگره آمریکا، استفاده از کارمندان طرفدار اسرائیل در اداره کنگره است. بر اساس اعتراف موریس آمیتاى، رئیس سابق کمیته آیپک تعداد زیادى از جوانان کارمند در «کاپیتول هیل»  ـ نام محلى که ساختمان کنگره قرار دارد ـ هستند که در جهت تامین منافع اسرائیل فعالیت مى‏کنند. آنها از یهودیانى هستند که آمادگى دارند برخى مسائل مربوط به یهودیت‌شان را بررسى کنند. آنها گروهى از جوانان یهودى هستند که در جایگاه تصمیم‌گیران در زمینه‏هاى مختلف به نیابت از اعضاى مجلس سنا قرار دارند و بسیارى از کارها فقط در سطح کارمندان تصمیم‌گیری می‌شوند.

به هر حال آیپک منشاء تأثیرگذارى و نفوذ لابى صهیونیسم بر کنگره محسوب مى‏شود و تا کنون موفق نشده است به قانون‌گذاران و نامزدهای عضو کنگره که از برنامه‏هاى اسرائیل حمایت مى‏کنند جایزه بدهد. در مقابل کسانى را که در برابر اسرائیل کارشکنى و یا مواضع چالشى اتخاذ مى‏کنند مجازات می‌کند(۱۸).

در واقع مى‏توان گفت که آیپک هسته اصلى نفوذ لابى صهیونیستى در کنگره آمریکاست. موفقیت آیپک، به توانایى این سازمان در اعطاى کمک مالى به قانون‌گذاران و کاندیداهاى عضویت در کنگره و حمایت از برنامه‏ها و فشار بر مخالفان آنها مربوط مى‏شود. پول در انتخابات آمریکا نقشى حیاتى دارد و آیپک دوستانش را مطمئن مى‏کند که آنها را از کمک‌هاى مالى سازمان‌هاى یهودى بهره‏مند مى‏سازد. همچنین مخالفان اسرائیل، باید مطمئن باشند که آیپک به رقباى آنان کمک مى‏کند.

آیپک همچنین جنبشى به‏نام نامه‏نگارى را به نفع کاندیداهاى طرفدار اسرائیل به راه مى‏اندازد و از سردبیران روزنامه‏ها مى‏خواهد که از کاندیداهاى طرفدار اسرائیل حمایت کنند. در مورد این تاکتیک آیپک، هیچ شکى وجود ندارد. به‏ عنوان مثال در سال ۱۹۸۴، آیپک کمک کرد تا سناتور «چارلز پرسى» که با اعمالش دشمنى آیپک را برانگیخته بود، نتواند در انتخابات پیروز شود. «توماس دین»، رئیس وقت آیپک ماجرا را این‏گونه تعریف مى‏کند:

«تمام یهودیان آمریکا از هر طبقه‏اى جمع شده بودند تا «پرسى» شکست بخورد.»

سیاستمداران آمریکا در آن زمان چنین پیامى را به‌روشنى دریافت کردند. با وجود این، نفوذ آیپک در کاپیتول هیل در حال افزایش است. طبق گفته‏هاى «داگلاس بلوم فیلد» یکى از کارمندان سابق آیپک، زمانى که اعضاى کنگره به اطلاعاتى نیاز دارند، قبل از اینکه به کتابخانه کنگره، بخش تحقیقات یا کارشناسان آن مراجعه کنند، به آیپک مراجعه مى‏کنند.

مهم‌تر اینکه وى مى‏گوید:

«آیپک اغلب، اسناد سخنرانی‌ها، تحقیقات و سایر مسائل مربوط به قانونگذارى را در اختیار اعضاى کنگره مى‏گذارد.»

نه ‏تنها تصمیم‏گیرى در مورد سیاست خارجى آمریکا در آیپک اتخاذ مى‏شود، بلکه تصمیم‌هایى هم که پیامدهایى براى سراسر جهان دارد، در آنجا اتخاذ مى‏شود. بنابراین، یکى از سه بخش مهم حاکمیت آمریکا یعنى کنگره، کاملاً طرفدار اسرائیل است. همان ‏طور که سناتور سابق «ارنست هولینگر»  مى‏گوید:

«شما نمى‏توانید سیاستى غیر از آنچه آیپک مى‏گوید براى اسرائیل متصور باشید.»

زمانى آریل شارون در پاسخ یکى از شهروندان آمریکا که مى‏پرسید ما چطور به اسرائیل کمک کنیم، گفت:

«اگر مى‏خواهید به اسرائیل کمک کنید، به آیپک کمک کنید.»(۱۹)

پی‌نوشت‌ها:

  1. John J.Fialka, Washington Journal, 24June, 1987.
  2. Edward Roeder, News/sun -Sentinel(Fort Lauderdale, Florida) 28 June 1987.
  3. فیندلى، پل: چه کسى جرأ‏ت سخن گفتن دارد، بى جا، ۱۹۸۵، ص ۱۱۳٫
  4. Transcripts Of Dulles TelephoneConversation, quoted in Neff, Earriors at Suez 416.
  5. محمد جلال عنایه، قدرت یهودیان در آمریکا، محمد رضا بلوردی، مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور، تهران، ۱۳۸۶، ص ۱۱۳٫
  6. فیندلى، پل، پیشین، ص ۸۴۵٫
  7. Findly, They Dare to Speak Out, 161.

۸ . محمد جلال عنایه، پیشین، ص ۱۱۲٫

۹ . همان، ص ۱۱۳٫

  1. همان، صص ۱۰۸ ـ ۱۰۹٫

۱۱ . همان، ص ۱۱۰٫

۱۲ . همان، ص ۱۱۱٫

  1. همان، ص ۱۱۲ ـ ۱۱۱٫
  2. مجله نداء القدس، «لابى صهیونیستى واقعیت‏ها و اسناد»، سال هفتم، شماره ۹۳، ۱/۵/۱۳۸۵، ص ۳۲٫
  3. New York Times, 31 October 1954.
  4. Tivnan, The Lobby, p. 253.
  5. فیندلى، پل،پیشین، ص ۱۱۳٫
  6. مجله نداء القدس، پیشین.
  7. http:/ksgnotes-harvard.op.cit

 

سوتیترها:

۱٫

براى اینکه میزان و عمق تأثیر نفوذ صهیونیست‌ها را در کنگره آمریکا ارزیابى کنیم کافى است بدانیم که برخى از اعضاى کنگره که از مسیحیان صهیونیست هستند حتى اولویت اول سیاست خارجى آمریکا را حمایت از اسرائیل مى‏دانند. «دیک آرمى» یکى از مسیحیان صهیونیست شده در سپتامبر ۲۰۰۲ گفت: «براى من اولویت اول در سیاست خارجى حمایت از اسرائیل است.»

 

۲٫

آیپک هسته اصلى نفوذ لابى صهیونیستى در کنگره آمریکاست. موفقیت آیپک، به توانایى این سازمان در اعطاى کمک مالى به قانون‌گذاران و کاندیداهاى عضویت در کنگره و حمایت از برنامه‏ها و فشار بر مخالفان آنها مربوط مى‏شود. پول در انتخابات آمریکا نقشى حیاتى دارد و آیپک دوستانش را مطمئن مى‏کند که آنها را از کمک‌هاى مالى سازمان‌هاى یهودى بهره‏مند مى‏سازد

 

 

21ژوئن/17

آغاز فروپاشی داعش با آزادی موصل

 

 

 

در ۲۰ خرداد سال ۱۳۹۳ خبر عجیب اشغال شهر موصل به دست گروه تروریستی داعش در مدت ۲۴ ساعت، به سرتیتر رسانه‌های مهم منطقه و جهان تبدیل و سرآغاز تحولاتی بزرگ در سطح عراق، و منطقه شد.

در این مقاله به بررسی وضعیت شهر موصل پیش از اشغال به دست داعش، روند اشغال این شهر و همچنین در سایه حکومت داعش و عملیات آزادسازی این شهر می‌پردازیم:

 

موصل؛ دومین شهر بزرگ عراق

موصل مرکز استان نینوی در شمال عراق، به فاصله ۴۶۵ کیلومتری بغداد، از شهرهای تاریخی و دومین شهر بزرگ این کشور است که در هنگام اشغال، حدود دو میلیون نفر شامل ۸۰ درصد مردم عرب اهل سنت و بقیه از اقلیت های قومی، مذهبی و دینیِ دیگری چون مسیحیان، شبک‌ها، کردها، شیعیان و ترکمان‌ها در آن زندگی می‌کردند. شهرت موصل به ‌دلیل تجارت با کشورهای مجاور عراق از جمله سوریه و ترکیه است.

 

اشغال داعش

عناصر گروه تروریستی داعش پس از درگیری‌های محدودی توانستند شهر موصل را در ۲۰ خرداد ۹۳ اشغال کنند. این در حالی بود که همه تصور می‌کردند نظامیان عراقیِ مستقر در این شهر مقاومت کرده و مانع از اشغال ان به دست داعش شوند، اما این اتفاق نیفتاد و تروریست‌ها تنها با مقاومت محدودی از سوی نیروهای پلیس فدرال عراق مواجه شدند. با وجود اینکه ده‌ها هزار نیروی نظامی عراق در شهر موصل و اطراف آن مستقر بودند، اما مقاومت این نیروها در برابر داعش تنها یک روز طول کشید و پس از آن نیروهای نظامی عراق شهر موصل را ترک کردند!.

داعش پس از اشغال شهر موصل توانست با غارت پادگان‌ها، پایگاه‌ها و مقرهای نظامیِ این شهر تعداد زیادی سلاح، مهمات و تجهیزات نظامی را به غنیمت بگیرد. همچنین پس از اشغال شهر موصل صدها میلیون دلار از اموال دولت عراق به دست داعش افتاد.

 

پیشروی سریع داعش در عراق

داعش پس از اشغال شهر موصل توانست طی مدت کوتاهی مناطق زیادی را در استان‌های صلاح‌الدین، کرکوک، الانبار و دیالی عراق نیز به اشغال خود درآورد. پیشروی داعش در عراق پس از اشغال شهر موصل به اندازه‌ای سریع بود که نیروهای این گروه تروریستی در طی چند روز به دروازه‌های شهر بغداد، پایتخت عراق رسیدند.

غارت انبارهای سلاح و مهمات ارتش و پلیس عراق در شهر موصل توسط داعش موجب قدرتمندترشدن این گروه تروریستی شد و داعش توانست با انتقال بخشی از این سلاح‌ها و مهمات به سوریه مناطق جدیدی را در این کشور به اشغال خود درآورد.

 

حضور سرکرده داعش در موصل

تروریست‌های داعش پس از اشغال شهر موصل دست به اقدامات مختلفی در این شهر زدند. از جمله این اقدامات، تخریب آثار تاریخی و اماکن مذهبی از جمله قبر حضرت یونس را در شهر موصل به بهانه مبارزه با شِرک تخریب کردند.

ابوبکر البغدادی سرکرده داعش پس از اشغال شهر موصل به صورت علنی در یکی از مساجد این شهر حضور پیدا کرد و با ایراد خطبه‌ای از تشکیل حکومتی موسوم به خلافت اسلامی در مناطق اشغالی عراق و سوریه توسط داعش خبر داد.

بعد از اشغال موصل، طرافداران داعش در جهان افزایش پیدا کرد و گروه‌های تروریستی گوناگونی در کشورهای مختلف جهان با ابوبکر البغدادی سرکرده داعش بیعت کردند.

شهر موصل پیش از اشغال به دست داعش، یکی از مناطق زندگی مسیحیان و شیعیان عراق بود و تعداد زیادی کلیسا در این شهر وجود داشت، اما اشغال شهر موصل به دست داعش پایان حضور اقلیت‌های دینی و مذهبی در این شهر بود. داعشی‌ها پس از اشغال شهر موصل، کلیساها و حسینیه‌ها را در این شهر تخریب کردند.

 

صدور فتوای جهاد کفایی در عراق

یکی از اتفاقات مهم پس از اشغال شهر موصل اعلام فتوای جهاد کفایی از سوی آیت‌الله سیستانی از مراجع عظام تقلید بود. فتوایی که اعلام آن از سوی مراجع تقلید شیعه در یک قرن اخیر کمتر سابقه داشته است و این فتوا اتفاقی مهم در تاریخ معاصر عراق به شمار می‌رود. اعلام فتوای جهاد کفایی از سوی آیت‌الله سیستانی موجب هجوم صدهاهزار نفر از مردم عراق به پادگان‌های نظامی در این کشور برای اعزام به مناطق عملیاتی و نبرد با داعش شد.

فتوای جهاد کفایی آیت‌الله سیستانی، جرقه تشکیل نیروی الحشد الشعبی(بسیج مردمی عراق) را زد. الحشد الشعبی از اجتماع اعضای گروه‌های مقاومت عراقی و داوطلبان مردمی این کشور ایجاد شد و این نیرو توانست در مدت کوتاهی پیروزی‌های زیادی را ضد داعش در عراق کسب کند.

الحشد الشعبی اکنون به عنوان یک نیروی رسمی نظامی در عراق شناخته می‌شود که زیرنظر نخست وزیر این کشور که فرمانده کل قوای عراق است، فعالیت می‌کند. الحشد الشعبی از نیروی مقاومت بسیج در ایران الگو گرفته و این نیرو طی سال‌های اخیر توانسته مناطق وسیعی از عراق همچون شهرهای تکریت و بیجی را از اشغال داعش خارج کند.

اشغال شهر موصل موجب تغییرات گسترده در رده مسئولان سیاسی و فرماندهان ارشد نظامی در عراق شد، زیرا اشغال این شهر شکست بزرگی برای ارتش عراق محسوب می‌شد. به همین دلیل فرماندهان نظامی عراق مجبور به انجام تغییرات گسترده در ارتش این کشور شدند تا ارتش عراق بتواند دوباره برای آزادی شهر موصل و شکست داعش آماده شود.

 

دلایل اشغال موصل به دست داعش

اشغال شهر موصل دلایل مختلفی از جمله خیانت‌های آشکار و پنهان مسئولین این شهر داشت. مسئولین موصل از جمله اثیل النجیفی استاندار آن سعی کردند پیش از اشغال شهر، فضا را در این شهر به سوی طائفه‌گرایی پیش ببرند و زمینه را برای اشغال موصل به دست داعش فراهم کنند. آنها ارتش و پلیس عراق را یک نیروی شیعی معرفی می‌کردند تا بین نیروهای نظامی عراق و مردم شهر موصل فاصله بیندازند و بتوانند از این آب گل‌آلود به نفع خود و داعش ماهی بگیرند.

برخی از گروه‌های سیاسی منتسب به اهل سنت در عراق هم برای حمله داعش به موصل زمینه‌سازی کردند. اعضای این گروه‌ها از ماه‌ها پیش از اشغال موصل دست به تحصن گسترده‌ای در میادین اصلی شهرهای سنی‌نشین عراق از جمله موصل زدند. آنها در این تحصن‌ها به حکومت عراق حمله و نیروهای نظامی این کشور را افراد شبه نظامی طائفه‌گرا و ضد اهل سنت معرفی کردند.

تحصن طولانی مدت برخی از سیاستمداران اهل سنت عراق در شهرهای سنی‌نشین این کشور همچون موصل، زمینه را برای تضعیف حاکمیت حکومت عراق در این شهرها فراهم کرد. همچنین داعش در طول مدت برگزاری تحصن‌ها در شهرهای سنی‌نشین عراق دست به جذب گستردۀ نیرو در این شهرها زد و توانست خود را برای اشغال شهرهای سنی‌نشین عراق به‌خصوص موصل آماده کند.

 

حمایت کشورهای عربی از داعش

برخی از کشورهای عربی در منطقه هم از اشغال شهر موصل به دست داعش حمایت کردند. رسانه‌های این کشور در روزهای ابتدایی حمله داعش به شهرهای عراق، از اقدام این گروه تروریستی در اخبار خود به عنوان قیام مردم اهل سنت عراق بر ضد حکومت شیعی این کشور یاد کردند. برخی از رسانه‌های عربی نیز تا مدت‌ها حضور داعش در شهرهای عراق را انکار کردند.

مهم‌ترین دلیل حمایت برخی از دولت‌های عربی از حمله داعش به موصل، عصبانی بودن این دولت‌ها از رابطه گرم دولت عراق با دولت ایران بود. این دولت‌های عربی زمانی که دیدند نمی‌توانند رابطه بین ایران و عراق را قطع کنند، سعی کردند با حمایت از داعش، دولت عراق را تضعیف کنند. یکی از اهداف داعش از اشغال شهر موصل ضربه زدن به محور مقاومت و دورکردن عراق از این محور و ایران بود، اما این هدف داعش محقق نشد.

ایران پس از اشغال موصل نخستین کشوری بود که برای مبارزه با داعش به کمک دولت عراق رفت و در ایجاد و گسترش الحشد الشعبی(بسیج مردمی عراق) یار و یاور این کشور بود. حتی تعدادی از مستشاران نظامی ایران در کنار نیروهای الحشد در جبهه‌های نبرد با داعش در عراق به شهادت رسیدند.

 

رفتار تروریست‌های داعشی با مردم موصل

داعش پس از اشغال شهر موصل به هر بهانه‌ای مردم را بازداشت و به زندان انداخت و فجیع‌ترین شکنجه‌ها را در زندان‌های خود علیه مخالفانش انجام داد. انجام اعدام‌های گسترده در شهر و ایجاد رعب و وحشت از دیگر اقدامات داعش در این شهر بود. این گروه تروریستی، این اعدام‌ها را به بهانه‌های واهی و به صورت علنی در میدان‌های شهر موصل انجام می‌داد تا با گرفتن زهرچشم از مردم این شهر و ترساندن آنها جلوی هرگونه قیام مردمی علیه خود را بگیرد.

داعش پس از اشغال موصل، دست به مصادره گسترده املاک مخالفان خود در این شهر زد و پس از بیرون کردن شهروندان موصلی از خانه‌هایشان، اعضا و نیروهای خود، به‌خصوص جنگجویان خارجی را در این خانه‌ها جای داد. داعش به خاطر کوچک‌ترین مخالفتی توسط شهروندان موصلی با این گروه تروریستی، خانه‌های آنها را مصادره می‌کرد.

داعش گرچه به نام دفاع از اهل سنت در عراق دست به اشغال موصل و شهرهای دیگر زد، اما سنی‌های عراق بیش از شیعیان این کشور از اقدامات داعش ضربه دیدند. این گروه تروریستی بیش از آنکه شیعیان عراق را بکشد، اهل سنت این کشور را کشت.

نتیجه اشغال شهر موصل به دست داعش، تخریب بخشی از زیرساخت‌های این شهر بزرگ عراق از جمله تعدادی از پل‌های اصلی این شهر و دانشگاه موصل بود.

 

استفاده تبلیغاتی داعش از اشغال موصل

داعش پس از اشغال موصل، به صورت گسترده در برنامه‌های تبلیغاتی خود از این شهر استفاده کرد. این گروه تروریستی فیلم‌های تبلیغاتی بسیاری را در شهر موصل ساخت و سعی کرد که این شهر را به عنوان مدینه فاضله برای مسلمانان جهان معرفی کند تا بتواند افرادی را از سراسر جهان به سوی شهر موصل بکشاند و آنها را جذب خود کند.

داعش پس از اشغال موصل تلاش کرد تا کودکان و نوجوانان این شهر را به عضویت خود درآورد. و گروهی را به نام اشبال خلیفه تشکیل و در قالب این گروه کودکان و نوجوانان این شهر را تحت آموزش‌های عقیدتی و نظامی قرار داد. این گروه تروریستی از اعضای کودک و نوجوان خود در مقابل نیروهای نظامی عراق در شهر موصل استفاده کرد و حتی کودکان و نوجوانان داعشی در این شهر دست به عملیات انتحاری علیه نظامیان عراقی زدند.

 

آواره شدن مردم موصل به دست داعش

یکی از تبعات اشغال شهر موصل به دست داعش، آواره شدن گسترده مردم این شهر بود. اقدامات سرکوبگرانه داعش در شهر موصل موجب شد که بسیاری از مردم این شهر پس از اشغال آن، به هر طریق ممکن از موصل مهاجرت کنند و به شهرهای دیگر بروند.

آوارگی مردم موصل از آغاز اشغال این شهر به دست داعش آغاز شد و با شروع عملیات آزادی شهر موصل توسط نیروهای نظامی عراق، حجم خروج مردم از این شهر بیشتر شد. همچنین داعش اموال آوارگان موصلی از جمله منازل آنها‌ را مصادره کرد.

اشغال شهر موصل به دست داعش و ادامه آن تا کنون موجب آوارگی بیش از یک میلیون نفر از ساکنان این شهر شده است. این آوارگان توسط دولت عراق در اردوگاه‌ها و شهرهای مختلف این کشور اسکان پیدا کرده‌اند.

داعش با اشغال شهر موصل به دنبال ایجاد یک جنگ طائفه‌ای میان شیعیان و اهل سنت درعراق بود، اما نه تنها این اتفاق نیفتاد، بلکه پس از اشغال شهر، وحدت میان شیعیان و اهل سنت در عراق بیشتر شد. شیعیان عراق آوارگان اهل سنت این کشور به‌خصوص اهالی موصل را در مناطق خود پذیرفتند، از آوارگان عراق استقبال شد و آنها در این مناطق اسکان داده شدند.

 

تلاش ترکیه برای نفوذ در موصل

یکی از تحولات پس از اشغال شهر موصل تلاش دولت ترکیه برای حضور نظامی در عراق به‌خصوص در اطراف شهر موصل بود. دولت ترکیه از گذشته ادعاهایی در خصوص تعلق شهر موصل به کشور خود داشت و در این راستا سعی کرد نیروی‌های مردمی سنی مذهب را برای عملیات آزادی موصل آموزش بدهد تا بتواند نفوذ ترکیه در موصل را برای همیشه تثبیت کند.

دولت ترکیه طی سال‌های اخیر به بهانه مبارزه با داعش و آموزش نیروهای نظامی با اعزام سرباز و افسر به خاک عراق، پادگانی را در اطراف شهر موصل ایجاد کرده است. این اقدام با واکنش دولت و گروه‌های سیاسی عراق مواجه شد. الحشد الشعبی نیروهای نظامی ترکیه در عراق را اشغالگر خواند و تهدید به حمله نظامی به این نیروها کرد. در نهایت این موضع‌گیری‌ها موجب عقب‌نشینی ترکیه از نقشه خود در موصل شد و هیچ‌کدام از نیروهای تربیت شده ترکیه در عملیات آزادسازی موصل حضور ندارند.

در عملیات آزادسازی محلات شهر موصل تنها نیروهای ارتش و پلیس فدرال عراق شرکت کردند و نیروهای الحشد الشعبی(بسیج مردمی عراق) در عملیات نظامی داخل خود شهر موصل حضور نداشتند. نیروهای الحشد مسئولیت پاکسازی مناطق پیرامون شهر موصل از دست تروریست‌ها را به عهده گرفتند تا راه فرار این تروریست‌ها از شهر موصل به بیرون را ببندند.

 

عملیات آزادسازی شهر موصل

نیروهای نظامی عراق در روز ۲۶ مهرماه سال گذشته عملیات آزادسازی شهر موصل را با نام «قادمون یا نینوی» با فرمان حیدرالعبادی نخست‌وزیر این کشور آغاز کردند. این نیروها طی سه ماه توانستند مناطق شرقی موصل را به صورت کامل از دست داعش آزاد کنند. پس از آزادی مناطق شرقی موصل وقفه‌ یک ماهه‌ای‌ در عملیات آزادسازی این شهر رخ داد و نیروهای نظامی عراق در یکم اسفندماه سال ۹۵ عملیات آزادسازی مناطق غربی شهر موصل را آغاز کردند که این عملیات هنوز ادامه دارد.

یکی از دلایل اصلی طولانی شدن زمان عملیات آزادسازی شهر موصل، مقاومت شدید تروریست‌های داعشی در داخل این شهر است. گروه تروریستی داعش از همه توان خود برای مقاومت در برابر نیروهای عراق در شهر موصل استفاده کرده است. این گروه تروریستی می‌داند که آزاد شدن شهر موصل به معنای پایان عمر حکومت خودخوانده‌اش در عراق است، به همین دلیل به این راحتی حاضر به ترک این شهر نیست.

پس از شکست‌های سنگین و از دست دادن موصل و مناطق گسترده‌ای از اطراف موصل، داعش تلاش می‌کند به هر طریق ممکن مناطق مرزی مشترک عراق و سوریه را حفظ کند.

 

تاکتیک داعش برای مقاومت در موصل

تروریست‌های داعشی در شهر موصل و در برابر نظامیان عراقی دست به جنگ خیابانی زدند و با این اقدام سرعت پیشروی این نظامیان را در این شهر کُند کردند. داعش از این تاکتیک در مناطق قدیمی شهر موصل که بافت متراکم‌تری داشت، بیشتر استفاده کرده است.

یکی دیگر از تاکتیک‌های داعش برای کند کردن پیشروی نیروهای نظامی عراقی در شهر موصل استفاده از سپر انسانی است. تروریست‌های داعشی مردم را در مقابل خود قرار می‌دهند تا نیروهای مسلح عراقی نتوانند پیشروی کنند و مجبور شوند به خاطر حفظ جان مردم موصل پیشروی را در موصل متوقف کنند.  

از طرفی داعش سعی کرده به هر قیمتی که جلوی فرار مردم را از این شهر بگیرد تا سرعت پیشروی نیروهای عراقی با حضور مردم در موصل کاهش پیدا کند. البته این گروه تروریستی نتوانست به صورت کامل جلوی فرار مردم را از این شهر بگیرد، اما به هر حال داعش صدها تن از شهروندان موصلی از جمله زنان و کودکان را اعدام و زندانی کرد تا مردم این شهر از دست این گروه تروریستی فرار نکنند.

گروه تروریستی داعش از ابتدای شروع عملیات آزادسازی شهر موصل به صورت گسترده از بمب‌ها، تله‌های انفجاری و خودروهای بمب‌گذاری شده در این شهر استفاده کرده است تا جلوی پیشروی نیروهای نظامی عراقی را بگیرد. همچنین در طول این عملیات صدها عامل انتحاری داعش خودشان را در برابر نظامیان عراقی در مناطق مختلف موصل منفجر کردند تا جلوی آزادسازی این شهر را بگیرند.

داعش در درگیری‌های شهر موصل از گردان‌های زبده خود که جنگجویانی با ملیت‌های مختلف، همچون روسی، ترکیه‌ای، مغربی و تونسی داشت، به صورت گسترده استفاده کرد، اما وارد شدن این گردان‌های زبده داعش در درگیری‌های شهر موصل موجب نابودی آنها شد. در نهایت داعش مجبور شد به نیروهای نظامی محلی خود در درگیری‌های شهر موصل تکیه و از این نیروها به صورت گسترده دراین شهر استفاده کند.

 

استفاده داعش از سلاح شیمیایی در موصل

یکی دیگر از اقدامات جنایتکارانه داعش در شهر موصل، استفاده از سلاح شیمیایی بوده. این گروه تروریستی به صورت گسترده در خمپاره‌ها، موشک‌ها و بمب‌های خود در این شهر از گازهای شیمیایی سمی همچون خردل و کلر استفاده کرده است.

استفاده داعش از سلاح شیمیایی در شهر موصل بارها تکرار شد و در این حملات، ده‌ها تن از شهروندان موصلی و نظامیان عراقی جان خود را از دست دادند. اما استفاده گسترده داعش از سلاح شیمیایی در موصل چندان در رسانه‌های جهان بازتاب خبری پیدا نکرد و نهادهای بین‌المللی به این اقدام داعش واکنشی نشان ندادند.

تروریست‌ها در درگیری‌های شهر موصل از سلاح‌های دیگری مانند پهپادهای بمب‌افکن و انتحاری نیز استفاده کرده است. داعش با استفاده از پهپادهای شناسایی مواضع نظامیان عراقی را در مناطق شهر موصل شناسایی و سپس با استفاده از پهپادهای بمب افکن این مواضع را بمباران می‌کند. مناطق مختلف شهر موصل شاهد این‌گونه حملات داعش بود و این گروه تروریستی تصاویر حملات پهپادی خود را به صورت گسترده در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد.

شهر موصل طی عملیات آزادسازی خود شاهد کشتار صدها تن از شهروندان غیرنظامی خود در بمباران جنگنده‌های آمریکایی بوده است. ارتش آمریکا بارها به بهانه مبارزه با داعش مناطق مختلف شهر موصل را بمباران کرد که در این حملات تعداد زیادی از شهروندان غیرنظامی موصلی از جمله زنان و کودکان جان خود را از دست دادنده‌اند. جنگنده‌هایی آمریکایی پیش از این هم بارها مواضع نیروهای نظامی عراق را بمباران کرده بودند. مقامات آمریکایی در واکنش به این حملات آنها را اشتباهات غیرعمدی! خواندند.

 

قطعی بودن شکست داعش در موصل

شکست داعش در شهر موصل قطعی است و اکنون بسیاری از مناطق این شهر از دست این گروه تروریستی آزاد شده است. تروریستهای داعشی تنها توانستند که زمان شکست نهایی خود در شهر موصل را کمی به عقب بیندازند تا دیرتر از این شهر خارج شوند.

با توجه به روند کنونی عملیات آزادسازی شهر موصل پیش بینی میشود که در آینده بسیار نزدیکی خبر آزادی کامل این شهر از سوی مسئولان عراقی اعلام شود. اکنون تروریستهای داعشی تنها در بخش کوچکی از محلات غربی شهر موصل در محاصره کامل نیروهای نظامی عراق قرار دارند.

در زمان اشغال شهر موصل بخش وسیعی از خاک عراق در شمال و غرب این کشور همچون استانهای صلاحالدین، الانبار، دیالی و نینوی در اشغال داعش بود، اما اکنون در آخرین روزهای عملیات آزادسازی موصل تنها بخش محدودی از خاک عراق در استانهای نینوی، الانبار و کرکوک در اشغال داعش است و گستره مناطق تحت سیطره داعش در عراق بسیار کم شده است.  

اشغال موصل به دست داعش زمینه را برای تشکیل یک حکومت توسط این گروه تروریستی در مساحت زیادی از عراق و سوریه فراهم کرد. بر همین اساس آزادی شهر موصل می‌تواند حکومت خودخوانده داعش در این کشورها را به موزه تاریخ بفرستد.

 

 

سوتیترها:

 

۱٫

تروریست‌های داعش پس از اشغال شهر موصل دست به اقدامات مختلفی در این شهر زدند. از جمله این اقدامات، تخریب آثار تاریخی و اماکن مذهبی از جمله قبر حضرت یونس را در شهر موصل به بهانه مبارزه با شِرک تخریب کردند.

 

۲٫

داعش با اشغال شهر موصل به دنبال ایجاد یک جنگ طائفه‌ای میان شیعیان و اهل سنت درعراق بود، اما نه تنها این اتفاق نیفتاد، بلکه پس از اشغال شهر، وحدت میان شیعیان و اهل سنت در عراق بیشتر شد. شیعیان عراق آوارگان اهل سنت این کشور به‌خصوص اهالی موصل را در مناطق خود پذیرفتند، از آوارگان عراق استقبال شد و آنها در این مناطق اسکان داده شدند.

21ژوئن/17

آمریکا به دنبال قطع ارتباط محور مقاومت در مرز عراق و سوریه است

درآمد:

تحولات سیاسی منطقه آشوب زده خاورمیانه، به ویژه در سوریه، عراق، بحرین و فلسطین و همچنین تلاش عربستان برای تقویت مناسبات با رئیس جمهور جدید آمریکا و سودای تشکیل ائتلاف ضدایرانی در جهت تضعیف محور مقاومت، از جمله موضوعاتیست که در گفتگو با دکتر رویوران کارشناس مسائل خاورمیانه به آنها پرداخته ایم.

 

*اولین سوال را درباره تغیییر و تحولات جنبش حماس آغاز میکنیم. پس از انتشار سند سیاسی جدید جنبش حماس، گمانه‌زنی‌هایی درباره نوع تغییرات و ماهیت سیاست های این جنبش در رسانه‌ها مطرح شد. ارزیابی شما از سند جدید راهبردی حماس چیست؟  

این سند از مجموعه‌ای از ایده‌ها و موضع‌گیری‌ها تشکیل شده و در مورد فلسطین و جایگاه دینی‌ آن صحبت می‌کند و می‌گوید که حتی یک وجب از این سرزمین هم  قابل واگذاری نیست. بر همین اساس هم  از جهاد برای آزادسازی فلسطین از نهر تا بحر سخن می‌گوید.

اما در بخش‌هایی از این سند بدون اینکه موجودیت دشمن را در بقیه سرزمین‌های اشغالی به رسمیت بشناسد، بحث مرحله‌بندی آزادسازی فلسطین و امکان برپایی یک دولت فلسطینی در کرانه باختری نوارغزه و اراضی ۱۹۶۷ مطرح شده است. این نشان می‌دهد که تغییر خاصی در سند اتفاق نیفتاده، چون حماس قبلاً هم به آتش‌بس بدون شناسایی معتقد بود و شیخ احمد یاسین این مسئله را مطرح کرده بود.

این سند، به هر حال از سند قبلی که در سال ۱۹۸۸ تنظیم شده و در آن بسیاری از مسائل مغفول مانده و حماس موضع خود را روشن نکرده بود، دقیق‌تر است. این سند نشان میدهد که عده زیادی کارشناس روی آن کار کرده‌اند و حماس هم گفته که چهارسال روی آن کار کرده‌ است، ولی بر اساس صلاحدیدشان در روزهای آخر فعالیت خالد مشعل به عنوان رئیس دفتر سیاسی حماس اعلام شد.

*آیا تعبیری را که در زمینه نرمش حماس عنوان  می شود را قبول دارید؟ و آیا سند سیاسی جدید حماس را یک تغییر تاکتیک برای رسیدن به همان اهداف قبلی می‌دانید؟

اتفاقاً سئوال همین است که سند جدید سیاسی حماس یک تغییر تاکتیکی است یا یک تغییر استراتژیکی و راهبردی؟ من تصور می‌کنم حماس تغییر تاکتیک داده است. مجموعه شاخص‌های موجود در این سند این موضوع را به‌خوبی نشان می‌دهد. یکی از آنها پذیرش دولت به صورت مرحله‌بندی در مرزهای ۱۹۶۷ است. تاکید بر اینکه مشکل ما با یهود نیست، بلکه با صهیونیست‌های اشغالگر است، این هم می‌تواند بخش جدیدی از این تاکتیک شمرده شود.

بخش دیگر این تاکتیک این است که حماس را یک تشکل مقاوم فلسطینی معرفی می‌کند. براین اساس نادیده انگاشتن روابط حماس با اخوان‌المسلمین می‌تواند تاکتیکی برای ایجاد زمینه‌های مصالحه و همکاری با دولت مصر باشد، زیرا  تنها گلوگاه ورودی و خروجی غزه، در اختیار مصر است.

*سخنان رمضان عبدالله ‌شلح، دبیرکل جهاد اسلامی درباره یوم‌النکبه و تایید آن از سوی حماس را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من تصور می‌کنم تغییری در سند و مواضع سیاسی حماس رخ نداده است. حماس همچنان در این سند بر مواضع خود در آزادسازی کل فلسطین از نهر تا بحر تاکید دارد؛ اما این موضع‌گیری حماس در پذیرش مرحله‌بندی آزادسازی به صورت مستقیم هیچ مسئله‌ای ایجاد نمی‌کند و مشکلی ندارد. ما دیدیم که نتانیاهو این سند را پاره کرد و به زباله‌دان انداخت. این نشان می‌دهد که سند از سوی طرف مقابل هم پذیرفته نشده است؛ اما این مسئله به صورت غیرمستقیم به کسانی که فقط معتقد به آزادسازی مناطق اشغالی ۱۹۶۷ هستند، کمک می‌کند.

تشکیلات خودگردان فلسطین به رهبری ابومازن معتقد است که این سرزمین باید از طریق گفتگو آزاد و دولت فلسطینی در آن تشکیل شود. ایجاد دولت فلسطینی در یک منطقه (۱۹۶۷) در چهارچوب راهبرد حماس یک مسئله نامأنوس است. اما در چهارچوب سیاست‌های فتح که توافق اسلو و گفتگو و تعامل با دشمن را داشته، یک چهارچوب کامل برای این سازش است. به اعتقاد من چهارچوب سازشکارانه با صهیونیست‌ها با این سند حماس به صورت ناخواسته تقویت خواهد شد. به همین دلیل است که جنبش جهاد اسلامی از این سند انتقاد می‌کند.

اما صحبت‌های رمضان عبدالله‌ شلح دبیرکل جهاد اسلامی در تایید حماس نشان می‌دهد که تغییر و تحول خاصی در حماس رخ نداده و حماس همچنان بخشی از مقاومت و یکی از گسترده‌ترین پایگاه‌های مقاومت در فلسطین است.

این سند اشکالاتی هم دارد. در واقع نقطه سقوط جنبش فتح تغییر سند سیاسی این جنبش و پذیرش موجودیت اسرائیل و محدود کردن فلسطین به مرزهای ۱۹۶۷ بود. این اشکال چندان در باره حماس مطرح نیست، چون حماس این راه حل را نهایی نمی‌داند، بلکه آن را مرحله‌ای می‌داند. حماس آزادسازی سرزمین فلسطین را واجب می‌داند و هرگز واگذاری حتی یک وجب آن‌ را به طرف صهیونیستی جایز نمی‌داند.

اشکال دیگر درباره این سند این است که چرا در انتخاباتی که از ابتدای اسفند در حماس آغاز شد، صاحبان همه پُست‌ها انتخاب شدند، اما پُست رئیس‌ دفتر سیاسی حماس در آن انتخاب نشد. این مسئله تا زمانی ادامه پیدا کرد که سند سیاسی حماس از سوی خالد مشعل اعلام شد و ظرف دو روز پس از آن انتخابات برگزار و اسماعیل هنیه به عنوان رئیس دفتر سیاسی جدید انتخاب شد. آیا این موضوع به انتخابات درونی حماس یا جایگاه خالد مشعل ارتباط دارد؟ آیا خالد مشعل برای راضی کردن طرف‌هایی این سند را اعلام کرد؟ آیا او تحت فشار عربستان یا قطر بوده یا خیر؟ همه این سئوال‌ها و شبهات مطرح هستند.

در این زمینه نمی‌توان به‌طور کامل پذیرفت که خالد مشعل در ارائه این سند تحت فشار قرار نداشته است، چون با اعلام این سند برخی از کشورهای منطقه که همواره برای فعال‌سازی راه حل عربی تلاش می‌کنند، احساس کردند که این سند به فرآیند سازش عربی-اسرائیلی کمک خواهد کرد. در این زمینه هر چند که دفتر سیاسی فعلی و قبلی، هر دو این سند را قبول دارند، اما نشان می‌دهد که انتقال رهبری حماس از خارج ( خالد مشعل در قطر) به داخل (اسماعیل هنیه در غزه) تغییری در موضع‌گیری این جنبش ایجاد نکرده است و اسماعیل هنیه حمایت خود را از سند فعلی اعلام کرده است.

من در نهایت معتقدم امکان اینکه خالد مشعل سند جدید را تحت فشار قطر و عربستان سعودی تنظیم کرده باشد، وجود دارد، هر چند در چهارچوبی قرار گرفته که جنبش حماس از اصول و ثوابت خود عقب‌نشینی نکرده است.

 

*ارزیابی شما از تقویت رابطه عربستان با امریکا و رژیم صهیونیستی و امضای قراردادهای هنگفت تسلیحاتی و تجاری با امریکا چیست؟

خیلی‌ها معتقدند که این اقدام عربستان در جهت تثبیت جایگاه عربستان برای زعامت جهان اسلام است. همچنین سعودی‌ها برای ایجاد ائتلاف علیه ایران و محور مقاومت، با حضور آمریکا و کشورهای دیگر نشست ریاض را برگزار کردند. ایجاد یک ناتوی عربی- اسرائیلی-آمریکایی علیه ایران نیز یکی از اهداف مهم این نشست است.

البته من معتقدم آنچه که در ریاض رخ داد تغییر معادله نیست. درست است که عربستان سعودی موفق شد نمایندگان ۵۴ کشور عربی و اسلامی را در نشست جمع کند، اما این به این معنی نیست که توانست اهداف خود را محقق کند؛ چون آمریکا جمعاً ۴۶۰ میلیارد دلار قرارداد نظامی و تجاری با عربستان سعودی منعقد کرد، اما این قراردادها کاملاً در راستای اهداف و راهبردهای آمریکا هستند و نه اهداف سعودی. دونالد ترامپ پیش از این اعلام کرده بود که عربستان سعودی یک گاو شیرده است که باید از شیر آن استفاده کرد. ترامپ با این اقدام، مازاد تجاری عربستان سعودی را به‌طور کامل برداشت کرد و در جهت ایجاد فرصت‌های شغلی در آمریکا و بالا بردن نرخ رشد اقتصادی در آن کشور تا سه درصدی که وعده آن را داده بود، قرار داد.

اما نکته مهم در آخرین اظهارنظر ترامپ قبل از ترک عربستان سعودی این بود که اظهار داشت حاضر نیست به جای این کشورها وارد جنگ شود، بلکه حاضر است به این کشورها سلاح بدهد. وی تاکید کرد آمریکا به جای هیچ ‌کسی در منطقه وارد جنگ نخواهد شد. این نکته نشان می‌دهد که آمریکا در پی پول اعراب است و نه چیز دیگر و در مقابل گرفتن پول آنها هم حاضر نیست حمایت مورد نظرشان را به آنها بدهد. قراردادهای فروش تسلیحات بیشتر جنبه نظامی دارند و ترامپ مانند یک تاجر وارد منطقه شده و با انعقاد این قراردادها سفر موفقی داشته است.

البته در ریاض، چند اظهارنظر ضد ایرانی از سوی ترامپ مطرح شد که تاریخ مصرف آن به همین سفر ختم می‌شود. او اعلام کرد که ایران حامی اصلی تروریسم و بر هم زننده امنیت در منطقه است. به اعتقاد من باور آمریکا این نیست. آمریکا می‌داند که در ۱۱ سپتامبر ۱۵ نفر از افراد مهاجم اهل عربستان سعودی بودند و ریشه تروریسم در این کشور است و اساساً به همین دلیل قانون جاستا را تصویب کرد. این مسائل نشان می‌دهند که آمریکا در واقع معتقد به این است که ریشه‌های تروریسم در منطقه در عربستان است، اما انعقاد قراردادهای هنگفت مالی و تسلیحاتی با عربستان ایجاب می‌کرد که مواضعی متناسب با خواسته‌های عربستان در ریاض مطرح شوند.

یادآوری می‌کنم که ترامپ گفته بود عربستان سعودی یک گاو شیرده است که باید آن را دوشید و زمانی هم که شیر آن تمام شد، باید سرش را برید و گوشت آن را کباب کرد.

*تحلیل شما از آخرین تحولات محور مقاومت در عراق و سوریه چیست؟  

محور مقاومت در عراق و سوریه به پیروزیهای مهمی دست یافته است؛  به‌ویژه اینکه در موصل دیگر جز یکی دو محله مکان دیگری برای آزادسازی باقی نمانده است و امکان آزادسازی آن در چند روز آینده وجود دارد. همچنین حشد‌الشعبی در حال حرکت به سوی مرز با سوریه و در تلاش برای آزادسازی مناطق باقیمانده است. تسلط حشد الشعبی بر مرزها نیز باعث شده مسئله همکاری دولت عراق و سوریه در مبارزه با تروریسم مطرح شود. عراق در آستانه یک پیروزی بزرگ علیه تروریسم است. به نظر بنده بعد از موصل، تلعفر و حویجه آزاد خواهند شد و آزادسازی این دو منطقه به معنای از بین رفتن دو پایگاه اصلی داعش در عراق است.

در سوریه براساس اجلاس آستانه چهار و «مناطق کم‌تنش» عملاً توافق مهم و جدیدی رخ داده است. مناطق «کم‌تنش» اصطلاح جدیدی در فرهنگ سیاسی است. در گذشته از آتش‌بس یا منطقه امن و …نام برده می‌شد که واژه‌های تعریف شده‌ای بودند. مناطق چهارگانه در سوریه شامل ادلب در شمال، حماه، غوطه شرقی در اطراف دمشق و درعا در جنوب سوریه است.

در این مناطق یک طرف دولت است و یک طرف یا گروه‌های تکفیری تروریستی و یا گروه‌های مسلح به اصطلاح میانه‌رو هستند. در این مناطق با گروه‌های مسلح میانه‌رو آتش‌بس برقرار است و با گروه‌های تکفیری، جنگ جریان دارد. پس این مناطق را نمی‌توان مناطق امن و یا آتش‌بس اعلام کرد. با گروهی آتش بس و با گروهی افزایش تنش جریان دارد.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌‌های این توافق این است که جنگ علیه تروریسم یک وظیفه همگانی است؛ یعنی حتی گروه‌های معارض دولت سوریه هم باید در روند مبارزه با تروریسم کمک کنند. در غوطه شرقی، جیش‌الاسلام اقدامی علیه جبهه النصره انجام داد که نشان دهنده پیامدهای اجرای این توافق است. به همین دلیل دولت سوریه هم اکنون فرصتی پیدا کرده است که منطقه بادیه را پاکسازی کند و در جنگ با گروه‌های تکفیری در کنار دیگر معارضان، این اقدام را دنبال کند. دولت سوریه در حال پاکسازی جاده دمشق-بغداد است و در حال حاضر تنها ۳۰ کیلومتر از آزادسازی این جاده تا مرز باقی مانده است. اگر دولت سوریه به آنجا برسد، به نیروهای حشدالشعبی عراق که از شمال به آنجا رسیده‌اند ملحق خواهد شد و این یک پیروزی بزرگ برای ارتش سوریه است.

بمباران پیشقراولان در حال حرکت ارتش سوریه به دست نیروهای امریکائی نیز نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها در جنگ علیه تروریسم جدی نیستند، بلکه بر عکس، برای نیروهایی که بصورت جدی با تروریست‌ها می‌جنگند، مشکلاتی را ایجاد کرده‌اند و در فعالیت‌های آنها کارشکنی می‌کنند. بمباران نیروی هوایی آمریکا نشان داد که امریکا بیش از آنکه ضد نیروهای تکفیری تروریستی باشد در پی تسلط بر شرق سوریه است. در آن سوی مرز ۴۵۰۰ نفر در اردن آموزش نظامی دیده‌اند و آمریکا آنها را با تانک‌های سنگین مجهز کرده است. آمریکا به دنبال این است که این نیروهای آموزش دیده در اردن، از منطقه تنف که میان سوریه، عراق و اردن قرار دارد، وارد مرز شوند و مناطق مرزی را تحت کنترل بگیرند و مانع از رسیدن ارتش سوریه به ارتش عراق در نقطه صفر مرزی شوند. همه این اقدامات نشان می‌دهد که آمریکا در حال حاضر برنامه سیاسی خاصی را دنبال می‎کند و در تلاش برای بازتولید طرح شش سال پیش خود در سوریه است.

آمریکا قبلاً به دنبال آن بود که با تغییر نظام در سوریه، ارتباط ایران و عراق با لبنان و فلسطین را قطع کند؛ اما چون در این زمینه شکست خورد، اینک تلاش میکند شرق سوریه را از کردها بگیرد و با در اختیار گرفتن غرب عراق، ارتباط میان شرق و غرب محور مقاومت را قطع کند.

*تحلیل شما از آخرین تحولات بحرین و حمله به منزل شیخ عیسی قاسم در منطقه الدراز چیست؟ 

اقدام دولت بحرین در حمله به افراد متحصن در خانه شیخ عیسی قاسم قطعاً با چراغ سبز آمریکا انجام شد. دیدار اخیر حمد آل خلیفه پادشاه بحرین با ترامپ در عربستان سعودی، مقدمه‌ای بود که طی آن آمریکا دست این رژیم‌های استبدادی را برای هرگونه سرکوب در منطقه باز بگذارد. قیام فعلی در بحرین از شش سال پیش آغاز شده و دولت بحرین هنوز موفق به مهار این قیام هنوز نشده است.

دولت بحرین با دعوت از نیروهای عربستان و امارات و جذب هزاران مزدور از پاکستان و کشورهای دیگر تا کنون نتوانسته این قیام را مهار کند؛ لذا دولت آل خلیفه سعی می‌کند با حمله به منزل شیخ عیسی قاسم و بازداشت او که قبلاً خلع تابعیت شده است، قیام را متوقف کند. البته آل‌خلیفه اشتباه بزرگی را مرتکب شد. آنها فکر می‌کردند با بازداشت شیخ علی سلمان از رهبران قیام ۱۴ فوریه این قیام قابل مهار است، اما این اتفاق رخ نداد. شیخ علی سلمان، رئیس جمعیت الوفاق بحرین یعنی بزرگ‌ترین تشکل سیاسی در این کشور است. نیمی از اعضای پارلمان هم از همین تشکل سیاسی هستند. بازداشت شیخ عیسی قاسم هم نه تنها قیام را متوقف نمی‌کند، بلکه آن را شعله‌ورتر خواهد کرد.

شیخ عیسی قاسم بزرگ‌ترین مرجع دینی در بحرین است و هرگونه برخوردی با وی عملاً برخورد با احساسات دینی اکثریت مردم بحرین است. بر این اساس، حمله به منزل شیخ عیسی قاسم و بازداشت افراد خانواده وی، هزینه بسیار سنگینی برای رژیم آل خلیفه دربر خواهد داشت. در پی این رویداد، علمای بحرینی فتوا دادند که مردم در حمایت از شیخ عیسی قاسم به صورت کفن‌پوش به میدان بیایند. این مسئله به گسترش قیام منجر خواهد شد و برنامه‌ریزی دولت برای مهار بحران نتیجه معکوس خواهد داشت.

 

*پیش‌بینی شما از پیامدهای احتمالی سفر ترامپ به منطقه چیست؟

ترامپ فردی نژادپرست و ضداسلام است. تلاش عربستان سعودی برای تغییر وجهه ترامپ به «مجاهد اکبر» در دفاع از اسلام و مسلمین واقعاً برای بسیاری از کسانی که از حقایق باخبرند شبیه به یک شوخی است. همچنین ترامپ در عربستان، داعش و حزب‌الله و حماس را گروه‌های تروریستی خواند که عملاً رشوه عربستان به اسرائیل بود.

از سوی دیگر بحث فلسطین کاملاً مشخص و مهم است. این سرزمین از ۷۰ سال پیش اشغال شده و رژیم صهیونیستی در این سرزمین اعلام موجودیت کرده است. نادیده گرفتن واقعیت‌های تاریخی و وجود یک ملت ۱۳ تا ۱۴ میلیونی فلسطینی اصلی‌ترین علل ادامه بحران در منطقه است.

البته برخی تصور می‌کنند که ترامپ در سفر منطقه طرح‌‌هایی را در زمینه ازسرگیری گفتگوها و مکانیسمی را برای حل بحران بر اساس طرح دو دولتی مطرح کرده است، اما کسی که با شهرک سازی موافق است و راه‌حل دو دولت را تنها راهکار نمی‌داند، نمی‌تواند در خدمت فلسطینی‌ها قرار گیرد. اینکه شعار بدهند که قرار است با حضور نماینده آمریکا برای حل مسئله فلسطین به مدت ۱۲ تا ۱۸ ماه گفتگوهائی انجام شوند، در حد حرف است و جز وقت‌کشی در مسئله فلسطین چیزی دیگری نیست.

در مورد فلسطین در گذشته هم گفتگوهائی صورت گرفته‌اند، ولی اسرائیل هیچ‌گاه تمکین نکرده است. از توافق اسلو تا کنون ۲۴ سال گذشته، اما هیچ راه حلی برای مسئله فلسطین پیدا نشده است.

*با تشکر از فرصتی که در اختیار مجله “پاسدار اسلام” قرار دادید.

 

سوتیترها:

 

۱٫

سند راهبردی جدید حماس اشکالاتی هم دارد. در واقع نقطه سقوط جنبش فتح تغییر سند سیاسی این جنبش و پذیرش موجودیت اسرائیل و محدود کردن فلسطین به مرزهای ۱۹۶۷ بود. البته این اشکال چندان در باره حماس مطرح نیست، چون حماس این راه حل را نهایی نمی‌داند، بلکه آن را مرحله‌ای می‌داند

۲٫

 

نکته مهم در آخرین اظهارنظر ترامپ قبل از ترک عربستان سعودی این بود که اظهار داشت حاضر نیست به جای این کشورها وارد جنگ شود، بلکه حاضر است به این کشورها سلاح بدهد. وی تاکید کرد آمریکا به جای هیچ ‌کسی در منطقه وارد جنگ نخواهد شد. این نکته نشان می‌دهد که آمریکا در پی پول اعراب است و نه چیز دیگر

 

۳٫

آمریکا قبلاً به دنبال آن بود که با تغییر نظام در سوریه، ارتباط ایران و عراق با لبنان و فلسطین را قطع کند؛ اما چون در این زمینه شکست خورد، اینک تلاش میکند شرق سوریه را از کردها بگیرد و با در اختیار گرفتن غرب عراق، ارتباط میان شرق و غرب محور مقاومت را قطع کند.

 

21ژوئن/17

راز بصیرت امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب

 

مقدمه

 برای رهایی از اکنون‌زدگی و روکردن به آینده باید به آغاز حیات دینی معاصر خود یعنی انقلاب اسلامی و امام بنگریم. رسوب‌ در اکنون مایه‌ جهل و تباهی و درماندگی است. اگر وارثان انقلاب اسلامی، انقلاب را درست نشناسند و ندانند که با آن چه باید کرد، فرصت از دست می‌رود، در حالی‌ که انقلاب اسلامی علاج دردهای ماست. 

 پیشینه هویتی ما مایه تذکر و تفکر امروز و فردای ماست تا بتوانیم دریابیم که انقلاب اسلامی چگونه توسط امام ظهور و چگونه توسط آیت‌الله خامنه‌ای ادامه پیدا کرد.

اگر ما بدانیم که نیاکان ما چرا به انقلاب اسلامی گرائیدند، آن را چگونه دریافتند و به کدام سو بردند، امروز با امکانات‌ دینداری خود بهتر و بیشتر آشنا می‌شویم.

تاریخ همواره حرکتش را از نو آغاز می‌کند. تاریخ، تبدیل جماعتی بالقوه به جماعتی زنده است و تاریخ معاصر ما با انقلاب اسلامی آغاز شده است، آغازی در پیوند با گذشته‌ای که هویت دینی ما را تشکیل می‌دهد.

 پیامبر اکرم«ص» و امامان«ع» الهام‌بخش ما افراد در زندگی اسلامی هستند، در حالی‌که مدرنیته حس خود نسبت به چنین امور قدسی‌ای‌ کاملاً از دست داده است. در فرهنگ سکولاریسم، دیگر خداوند به زندگی و فرهنگ انسان‌ها شکل نمی‌دهد و طبیعت و به خانواده امور مقدسی محسوب نمی‌شوند.

لذا با آگاهی به این امر، همواره باید امامان معصوم«ع» را در منظر زندگی خود بنشانیم و شخصیت‌هائی چون امام خمینی و رویدادهائی چون پانزده‌ خرداد را ارج بنهیم، زیرا  بدون تذکر به چنین وقایعی راه به جایی نمی‌بریم و از شناخت انقلاب اسلامی و امام محروم می‌مانیم و مجبور به الگوبرداری از بیگانگان خواهیم بود و در ایده‌آل‌ترین شکل، کره و ژاپن جدیدی خواهیم شد.

 بی‌توجهی به هویت دینی موجب انفصال از گذشته و دلدادگی افراطی به غرب و فراموشی ریشه فرهنگی خودی می‌شود. ما هنوز به گذشته خود نگاه عمیق نداریم و نمی‌دانیم گذشته که نباشد، آینده‌ای هم وجود نخواهد داشت.   

تاریخ، قلمرو امکان‌هاست، وقتی دورانی به پایان می‌رسد، افق تازه‌ای گشوده و تاریخ دیگری آغاز می‌شود. آینده هر تاریخ، امکانات‌ آن است و با نظر به شرایط تحقق انقلاب اسلامی می‌فهمیم چه امکاناتی‌ برای حضور در آینده داریم. راه تاریخ با نظر به انسان‌های قدسی گشایش می‌یابد و زعمای دین، در کنار انبیاء و اولیاء بنیادهای تاریخ را استوار می‌کنند.

 

معنای بی‌تاریخی

به مناسبت ۱۴ خرداد، روز ظهور ولایت مقام معظم رهبری و ۱۵ خرداد، روز آغاز انقلاب اسلامی توسط حضرت امام در سال ۱۳۴۲ بحثی را در مورد نحوه‌ حضور تاریخی زُعمای دین مطرح می‌کنیم تا معلوم شود  که آنان در سیر تاریخی خود در بزنگاه‌های مختلف تاریخ چه حضورهایی داشته‌اند و ریشه‌ ما در تاریخ هزار و چهار صدساله در کجاست قرار دارد تا در این راستا نگاه درستی به دو زعیم تاریخ معاصر خود یعنی حضرت امام  و مقام معظم رهبری داشته باشیم.  

اساسی‌ترین رمز هویت هر ملتی در تاریخ او نهفته است. پیش از غلبه‌ فرهنگ مدرنیته، ما مشکل گسست تاریخی نداشتیم و مردم ما هویت خود را با نظر به مرجعیت شیعه معنا کرده بودند. پدر بزرگ‌ها و مادر بزرگ‌های ما به‌راحتی خود را در تاریخی می‌یافتند که اسلام و علمای دین شکل داده بودند و چون پدیده‌ای تحت عنوان بی‌تاریخی مطرح نبود، نیاز نداشتیم بر ریشه‌های تاریخی خود تأکید کنیم و یا بخواهیم که جایگاه تاریخی خود را بشناسیم.

با ورود فرهنگ مدرنیته، ملت‌ها گرفتار بی‌تاریخی شدند، به‌طوری که امروزه بسیاری از ملت‌ها نمی‌دانند در کجای تاریخ خود قرار دارند و لذا به‌راحتی در فرهنگ غرب هضم می‌شوند، زیرا فرهنگ غربی تا تاریخ یک ملت را از او نگیرد، نمی‌تواند براوسلطه پیدا کند.  تاریخ ما با دینِ ما معنا می‌یابد که همواره در دستگاه مرجعیت شیعه به حیات خود  ادامه داده است.

بدیهی است که در نظر به شخصیت علمای اسلامی باید به شخصیت فردی و تقوای آنان نظر داشت، ولی فرهنگ غرب و مستشرقین سجایای اخلاقی علما را نفی نمی‌کنند، بلکه همه تلاش آنها این است که ما عالمان شیعه را همانند علمای مسیحی ببینیم و متوجه نقش تاریخی آنها نشویم.

با این که انقلاب اسلامی کمک کرد تا نگاه ما به دین و علمای دین عوض شود، ولی عادات گذشته هنوز نمی‌گذارند ما جایگاه تاریخی زعمای دین را درست ببینیم و تاریخ جدید خود را شروع کنیم، در حالی که سرآغازهای جدید تنها از دل گذشته‌ها بیرون می‌آیند و آینده را می‌سازند.  

در ابتدای انقلاب، امام بر شخصیت شهید شیخ فضل الله نوری و شهید مدرس و مرحوم آیت‌الله کاشانی تأکید زیادی داشتند و سعی می‌کردند مردم را متوجه نقش تاریخی آن بزرگان بکنند. با این که آن بزرگان از جهات اخلاقی زبانزد بودند، ولی چون در مسائل اجتماعی از خود حساسیت نشان می‌دادند بعضی‌ها گمان می‌کردند جنبه اخلاقی آنها از بقیه‌ علما ضعیف‌تر است.

 

راه شناخت نقش تاریخی زعمای دین

یکی از مشکلات اساسی ما غفلت از حضور تاریخی عالمان دین است. برای شناخت این بزرگان باید بتوانیم تاریخ اردوکشی غرب به ‌همه ‌جهان را به‌‌خوبی بشناسیم، چون بدون این شناخت، جایگاه و مبدأ سیر و حرکت به‌سوی آینده معلوم نمی‌شود. آیا دل و جان ما آن توان را دارد که امید گشایش راه نجات از مصیبت را در خود بپرورد؟ در این پرسش، جایگاه تاریخِ قدسی ما و تاریخِ جدالیِ غربی روشن می‌شود. پاسخ به این نیاز بسیار مهم ضرورت بقا و حیات مردمی است که از تاریخ خود جدا افتاده و در حاشیه تاریخ غربی سرگردان شده‌اند و نمی‌دانند که خانه دیگران خانه آنان نیست. ناخوانده‌ها و ناگفته‌ها در تبیین این وضعیت تاریخی نه فقط رهگشا که لااقل برای ما یک ضرورت است، زیرا اگر حجاب جهان جدید از روی اندیشه ما برداشته شود و اندیشه ما راهی به ظهور در صحنه این جهان بیابد، به ما طمأنینه‌ای می‌بخشد که با آن می‌توانیم تفکر و تأمل کنیم و از سرگردانی رهایی یابیم.

رجوع به حضور تاریخی زُعمای دین و نظر به سرمایه‌های فرهنگی خود، نگاه ما را به زندگی غربی هوشیارانه می‌کند و نحوه زیست در تاریخ جدید را بدون شیفتگی نسبت به‌ غرب به ما می‌آموزد. نتیجه این می‌شود که می‌فهمیم بشر جدید و بسیاری از عالمان جهانِ متجدد صورتی از روابط و مناسبات کمّی و ریاضی‌اند، زیرا علم اصلی در فرهنگ مدرنیته تنها همین روابط و مناسبات ریاضی تکنیکی است، بی آنکه به کیفیات عالم نظر داشته باشد، در حالی‌که بشر در زندگی خود هم به کمّیات و هم به کیفیات محتاج است. این است جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی.

در مقطعی از تاریخ عده‌ای از ما باور کرده بودیم که مشکلات ما ناشی از سنت دینی است و راه نجات از آن مشکلات و به تعبیر آنها انحطاط را در غربی شدن دیدیم و به پیوندی که در گذشته در آریایی بودن با غرب داشتیم رجعت کردیم و عملاً در ذیل تفکر شرق‌شناسان که شیفته دوران قبل از اسلام بودند، قرار گرفتیم. در این راستا بود که نتوانستیم به حضور تاریخی زعمای دین نظر کنیم و عملاً راهی جز چنگ زدن به مفاهیم غربی نیافتیم. این است که تا امروز هنوز مجال تفکر به خود را پیدا نکرده‌ایم تا به اندیشه‌ای که در ایران اسلامی، به‌خصوص پس از صفویه پدید آمد و به هویت ملی خود که با جنبش‌هایی مثل تنباکو و عدالتخانه توسط علما به منصه ظهور رسید، توجه کنیم و مسئولیت ادامه انقلاب اسلامی را که مسیری را بیرون از فرهنگ غربی گشوده است، به عهده گیریم.

 باید به نمونه‌هایی نظر کرد که در زمانه خود توانستند جهان خود را مطابق آموزه‌های دینی مدیریت کنند. این موقوف به  تفکر و همتی است که سرچشمه آن نقطه اتصال ما با عالم «وجود» است و زعمای دین بدین سبب که با این نقطه اتصال بیگانه نیستند، می‌توانند متذکر راه تجدید عهد با عالَم معنا باشند. هر عهد‌بستنی ناظر به آینده است و هیچ عهدی نیست که مسبوق به سابقه نباشد.  تجدید عهد تاریخی، همزبان‌شدن با زعمای دین در گذشته است. در این همزبانی است که از سیره‌ آنها بعضی از درس‌های ناآموخته‌ را می‌توان فراگرفت. این تلقی اقتضا می‌کند که در برنامه و نحوه‌ رجوع به گذشته خود  تجدید نظر کلی کنیم و گذشته‌ای را که راز پایداری ماست و توسط فرهنگ غربی مصادره شده، پاس داریم.

امروز ما به دلیل درست ‌ندیدن تاریخ خود از یک سو، خود را عقب مانده‌تر از جهان کنونی می‌دانیم و از سوی دیگر نمی‌توانیم با فرهنگ درخشان گذشته خود ارتباط برقرار کنیم و از آن برای رفع بحران‌ها و ادامه راه مدد بگیریم. زیرا با غفلت از حضور در تاریخ عالمان دین نمی‌توانیم خود را در سطح متعالی فکری و فرهنگی تثبیت کنیم، در حالی که اگر نسبت ما با زعمای دین شکل بگیرد ـ مثل نسبتی که شهدا و سرداران و ملت با حضرت امام شکل دادند ـ عالَم و انسان و خدایی دیگر به صحنه می‌آید.

 مردم در زمان شهید شیخ فضل‌الله نوری جوهر مخالفت شیخ را با مشروطه‌ای که به دست روشنفکران غرب‌زده افتاده بود، نفهمیدند، در حالی‌که آن مرد بزرگ چون اهل تفقه بود فهمید که چه کاسه‌ای زیر نیم کاسه‌ مشروطه است. ارمغان تفقه در دین، زمان‌شناسی است. شهید مدرس نیز چون فقیه بود، خیلی زود فهمید رضاخان از چه جنسی است. مرحوم آیت‌الله کاشانی در آن شرایط پیچیده توانست بهترین موضع را بگیرد. به نظر من هنوز تاریخ نتوانسته است نقش آیت‌الله کاشانی را درست بازخوانی کند که چگونه توانست در بین دربار و جبهه‌ ملی دکتر مصدق و فدائیان اسلام نقش تاریخی خود را به عنوان یک زعیم در آن مرحله از تاریخ به‌درستی ایفا کند.  

امثال شیخ فضل‌الله نوری و شهید مدرس و مرحوم آیت‌الله کاشانی در زمان خود زعیم ملت ما بودند. آنها با روح توحیدی خاص زمان خود وظیفه راهنمایی جامعه را به‌خوبی به عهده گرفتند و نه تنها از به حاشیه رفتن اسلام بلکه از هلاکت شیعیان جلوگیری کردند. اگر ما با نگاهی سطحی حادثه‌های آن زمان را جدا از نقش تاریخی این بزرگان ارزیابی کنیم، با حادثه‌های پراکنده‌ای روبه‌رو می‌شویم که هرگز ما را به حقیقت تاریخی آن زمان نمی‌رسانند. همه‌ زعمای دین از روحیه‌ ناب عرفانی برخوردار بوده‌اند که منجر به شخصیت حماسی آنها شده است. اساساً تا کسی قلبش محل تجلی انوار حضرت حق نشود، به شیوه زعمای دین به صحنه نمی‌آید

 

راز حیات جامعه

 حیات جامعه در گرو حاکمیت و ولایت الهی است که توسط انبیاء الهی و سپس امامان معصوم«ع» محقق می‌شود و در زمان غیبت امام زمان«عج» این کار به عهده فقهای جامع الشرایط قرار می‌گیرد، زیرا همواره باید بر کثرت‌ها یک حقیقت وحدانی حاکم باشد تا کثرت‌ها از انسجام لازم بهره‌مند گردند. در زمان پیامبر و امام معصوم، وجود مقدس آن عزیزان است که مستقیماً نور هدایت الهی را از حق می‌گیرند و حکم حضرت اَحدیت را بر جامعه حاکم می‌کنند، ولی در زمان غیبت، فقیه با اجتهاد خود این وظیفه را به نیابت از آن بزرگواران به عهده می‌گیرد. زعمای دین مبتنی بر احکام اسلام، مأمور حاکمیت اسماء الهی در جامعه هستند تا در عالم تشریع «توحیدی» به صحنه آید که همه ابعاد زندگی انسان‌ها را در بر بگیرد و این است راز حضور تاریخی فقهای بزرگ در صحنه‌های اساسی تاریخ ما که موجب شده فقهای بزرگی که مسئولیت زعامت جامعه را به عهده داشتند، برای حاکمیت اسلام لحظه‌ای از پای ننشینند و به هیچ عنوان اجازه ندهند جامعه‌اسلامی در ذیل حاکمیت غیر اسلام درآید و به همین دلیل هم با هر تمدنی غیر از تمدنی که حضرت «الله» در آن حاکم باشد، مقابله می‌کنند.

امام خمینی«ره» می‌فرمایند: «ما آن چیزی را که می‌خواهیم حکومت الله است، حکومت خدا را می‌خواهیم. ما می‌خواهیم قرآن بر ما حکومت کند. ما می‌خواهیم قوانین اسلام بر ما حکومت کنند. ما هیچ حکومتی را جز حکومت الله نمی‌توانیم بپذیریم و هیچ دستگاهی را که بر خلاف قوانین اسلام باشد نمی‌توانیم بپذیریم.»

اگر ما از شهید شیخ فضل‌الله نوری بپرسیم چرا این قدر با حاکمیت روشنفکران غرب‌زده در مشروطه مخالفت کردید؟ جواب ایشان بیش از یک کلمه نخواهد بود: «اینها حجاب حضرت الله بودند و یک لحظه نباید تحمل می‌شدند.» یک عارف سالک فقیه مانند ایشان است که متوجه می‌شود روشنفکرهای دست‌پرورده انگلستان چگونه از موج مشروطه‌خواهی مردم سوءاستفاده کردند و حجاب نور «الله» شدند و از آنجایی که وظیفه علمای دین تلاش برای حاکمیت «الله» است، پس با هر جریانی که حجاب تجلی نور «الله» در جامعه باشد، مقابله می‌کنند  

متأسفانه ما آن‌طور که شایسته است متوجه نوع حضور علما در تاریخ‌ خود نیستیم و تاریخ خود را با نگاه غرب‌زده‌ها و شرق‌شناسان غربی‌ای می‌خوانیم که نه تنها معنای حضور توحیدی را نمی‌فهمند، بلکه تلاش می‌کنند برای ما هویت‌سازی کنند. ما هنوز معنای مقابله‌ میرزای شیرازی با معاهده‌ رژی را درنیافته‌ایم، چون متوجه نیستیم که مقابله علمای اسلام با دشمنان دین تنها جنبه الهی دارد و آنها بر اساس قواعدی چون «نفی سلطه» و «نفی مودّت کفار» و «نفی تشبّه به کفار» و… با نفوذ غیرمسلمانان بر امور مسلمین مخالفت می‌کردند. علمای ما قرارداد رژی و ضرر و زیانی را که در پی داشت این ‌طور تحلیل می‌کردند که «کَفَره را بر وجوه معایش و تجارت آنها‌ ـ مردم ـ مسلط کرده تا بالاضطرار با آنها مخالطه و مُوادّه کنند و به خوف یا رغبت، ذلت نوکری آنها را اختیار نمایند و کم‌کم بیشترِ منکرات، شایع و متظاهر شوند و رفته رفته عقایدشان فاسد و شریعت اسلام مختلُ النّظام گشته و خلق ایران به کفر قدیم خود برگردند.» 

این‌همه بصیرت فقط با نور اسم «الله» به وجود می‌آید. آنها به خوبی متوجه‌ بودند که قراردادها اقتصادی نبودند، بلکه نقشه برای ایجاد اختلال در نظام جامعه اسلامی بودند.  

اگر کسی به «الله» رجوع داشت همه حقیقت را خواهد فهمید و زشتی همه کفر را با همه جلوه‌هایش خواهد شناخت. قرآن جمال حضرت الله است و علمای قرآن‌فهم حتماً به چنین بصیرتی می‌رسند که باید احکام قرآن در جامعه حاکم باشد.

نگاه زعمای دین به امور جامعه شخصی نبوده، بلکه نگاه رب العالمینی بوده که توسط آنها به صحنه آمده و از این جهت همواره در تاریخ تدوام دارد. آنان برای رسیدگی به امور بندگان مؤید به تأیید الهی هستند. حضرت رضا«ع» می‌فرمایند: «إِنَّ العَبدَ إِذَا اختَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ‏ شَرَحَ صَدرَهُ» اگر خداوند بنده‏اى از بندگانش را برای رسیدگی به امور مردم انتخاب کرد، سینه او را گشاده مى‏گرداند تا در مدیریت خود کوچک‏ترین لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ» در نتیجه چنان توانا مى‏شود که در جواب‏گویى به هیچ نیازى درنمى‏ماند و غیر از صواب از او نخواهى یافت و به‌خوبى مصلحت مردم را در نظر مى‏گیرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ» پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأیید الهى است.  

تعصّب به معنایی که روشنفکران به زعمای دین نسبت می‌دهند، تهمتی است که فرهنگ مدرنیته به علمای دین می‌زند تا نقش مهم تاریخی آنان را از چشم‌ها بیندازد و ما را بی‌ریشه و بی‌تاریخ کند. زعمای جامعه‌ اسلامی همواره متوجه جهت‌گیری کلی جامعه بوده‌اند. مقام معظم رهبری به نمایندگان مجلس توصیه کردند در مسائل جزئی و کوچک نمانند و کل جریان را ببینید. ایشان به هیچ وجه نسبت به فرهنگ غرب که حجاب اسلام است کوتاه نمی‌آیند. زمانی می‌توان موضع‌گیری‌های حضرت امام و مقام معظم رهبری را به‌خوبی تحلیل کرد و دریافت که بدانیم در نگاه توحیدی کجا می‌توان کوتاه آمد و کجا نمی‌توان کوتاه آمد. هدف اصلی غرب‌زده‌ها اصل حرکت توحیدی نظام است، هر چند مقاصد خود را در پوشش‌های دیگری مطرح می‌کنند. روح غربی با عدالت مد نظر اسلام مخالف است، ولی آن را در زیر پوشش‌های دیگر مطرح می‌کند. علمای دین خود را در اختیار برنامه‌های فرهنگ غربی قرار نداده‌اند و توسعه را تنها توسعه‌ غربی و عقل را تنها عقل مدرن نمی‌دانند.

زعیم توحیدی جامعه، جهت‌گیری کلی نهادها را می‌بیند و تشخیص می‌دهد کدام برنامه و یا کدام دولت حجاب نور «الله» محسوب می‌شود و ما را از اهدافمان دور می‌کند و کدام برنامه و دولت چنین نیست، با توجه به این امر است که مقام معظم رهبری گاهی بعضی‌ها را نصیحت می‌کنند، اما با بعضی از جریان‌ها هم سخت مقابله می‌کنند. این هوشیاری با تفقّه در دین به دست می‌آید و بدین لحاظ باید متوجه تفاوت تفقّه با تعصّب بود، زیرا در تفقّه عقلانیت نهفته است و حِکمت بر تصمیمات حاکم است نه جمود.

به تعبیر امام، نظام اسلامی برای تحقق آرمان‌هایش با چالش روبه‌روست و اگر این نظام توان تغییر تاریخ را نداشت، هرگز نظام استکباری این چنین در مقابل آن نمی‌ایستاد و بسیاری از شعارهای آبرومندانه‌اش را زیر پا نمی‌گذاشت و برای مقابله با نظام اسلامی با دیکتاتورترین حکومت‌های منطقه همدست نمی‌شد.

امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و نظر به جایگاه جریان‌ها

حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بعد از شهادت حاج آقا مصطفی در سال ۱۳۵۶ سخنرانی مفصلی دارند و در آن سخنرانی از دو گروهِ روحانی و روشنفکرهای مذهبی گلایه می‌کنند که چرا با نظر به هدفی که باید دنبال کنند همدیگر را تحمل نمی‌نمایند. از مذهبی‌های روشنفکر گلایه دارند که چرا بزرگی زعمای دین را در طول تاریخ نمی‌بینند و از روحانیون نیز گلایه دارند که چرا سادگی می‌کنند و دانشگاهیان را برای اسلام حفظ نمی‌کنند.   

امام در آن سخنرانی می‌فرمایند: «من با تمام این جناح‌هایى که براى اسلام خدمت مى‏کنند، چه جناح‌هاى روحانى که از اول تا حالا خدمت کرده‏اند و چه جناح‌هاى دیگر، از سیاسیون، از روشنفکرها که براى اسلام خدمت مى‏کنند، من به همه اینها علاقه دارم و از همه اینها هم گلایه دارم. علاقه دارم چون وقتى انسان ببیند گروه‌هایى در خدمت انسان هستند، در خدمت انسانیت هستند، در خدمت اسلام که انسان‏ساز است هستند، چاره ندارد الاّ این‌که علاقه داشته باشد به آنها. از آن طرف گلایه هم هست براى اینکه مى‏بینم در بعضى نوشته‏هایشان، راجع به علماى اسلام، راجع به فقه اسلام، اینها یک قدرى زیاده‏روى کرده‏اند، یک قدرى حرف‌هایى زده‏اند که مناسب نبوده است. ما مى‏بینیم این اسلام را در همه ابعادش روحانیون حفظ کرده‏اند، یعنى معارفش را روحانى حفظ کرده، فلسفه‏اش را روحانى حفظ کرده، اخلاقش را روحانى حفظ کرده، فقهش را روحانى حفظ کرده، احکام سیاسیش را روحانى حفظ کرده. از اول که زمان پیغمبر بوده است و دنبالش زمان ائمه، این علماى شیعه بودند که جمع مى‏شدند دور ائمه«ع» و احکام را از آنها اخذ مى‏کردند و در اصولى که چهارصد تا کتاب بوده است نوشته‏اند… اینها همه با زحمت علما و فقهاى شیعه درست شده است. تمام ابعادى که اسلام دارد و قرآن دارد، آن مقدارى که درخور فهم بشر است، تمام اینها‌ را این جماعت به قول این آقایان، عمامه به سر و ریش‌دار، اینها درست کرده‏اند. تا این‌جا اسلام را اینها رسانده‏اند، اسلام بى‏آخوند اصلاً نمى‏شود. پیغمبر هم آخوند بوده؛ یکى از آخوندهاى بزرگْ پیغمبر است. رأس همه علما پیغمبر است. حضرت جعفر صادق«ع» هم یکى از علماى اسلام است.

از آقایان علماى اعلام هم  گله دارم. اینها هم غفلت از بسیارى از امور دارند. اینها هم از باب اینکه یک اذهان صافیه‏اى دارند، تحت‌تأثیر یک تبلیغات سوئى که دستگاه راه مى‏اندازد واقع مى‏شوند. دست‌هایى هست که یک چیزى درست مى‏کنند، دنبالش یک صدایى راه مى‏اندازند. هر چند وقت یک‌دفعه یک مسئله‏اى درست مى‏شود در ایران. تمام وعاظ محترم، تمام علماى اعلام، وقتشان را که باید صرف کنند در یک مسائل سیاسى اسلام،… فردا مقدّرات این مملکت دست این دانشگاهی‌هاست. اینها‌ هستند که مى‏آیند یا وکیل مى‏شوند یا وزیر مى‏شوند. شما اینها‌ را براى خودتان حفظ کنید. هى طرد نکنید؛ هى منبر نروید و بد بگویید. منبر بروید و نصیحت کنید.»(۱)

ما باید به تاریخی که در آن هستیم بنگریم و تلاش کنیم خود را از فروبستگی تاریخی آزاد نماییم و حیات خود را از خطر رهایی بخشیم و برای این کار باید از آنچه موجب حجاب تفکر است آزاد شویم تا آینده‌ای که باید بسازیم ادامه بی‌فکری امروزمان نباشد. باید زیر بار مسئولیتی برویم که حضرت امام در سخنان فوق به ما تذکر داده‌اند. با نگاه روشنفکرانه و با طرح چند اشکال از کار روحانیت در غبار توهمات سیاسی، هیچ آینده امیدبخشی در مقابل ما گشوده نمی‌شود و گرفتار نوعی عدم باور به آمدن آینده مطلوب می‌شویم و در انزوایی سیاسی و عدم مشارکت در جامعه، در جایگاه معترضانی قرار می‌گیریم که به مشروعیت نظام خدشه وارد می‌کنند و منتظر سرنگونی آن می‌مانند و برای اثبات حقانیت باور خود تا اخلال در کارها نیز جلو می‌روند و یا در بی‌عملیِ آزاردهنده‌ای تنها نظاره‌گر آینده مبهمی هستند که نمی‌دانند چه باید باشد.

 

نظر به جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی

وقتی عده‌ای جایگاه تاریخی انقلاب را نشناسند با دیدن چند نمونه ناهنجاری می‌گویند پس انقلاب چه کار کرد.  حضرت امام خطاب به جبهه ملی که به علما انتقاد می‌کردند فرمودند:

«جرم شیخ فضل‌الله بیچاره چه بود؟ جرم شیخ فضل‌الله این بود که قانون باید اسلامى باشد. جرم شیخ فضل‌الله این بود که احکام قصاص غیرانسانى‏ نیست، انسانى است. آقاى کاشانى هم همین‌ طور. جرم اینها همین است که اینها عقیده‏شان این است که باید اسلام در ایران پیاده بشود و شما مى‏گویید که احکام غرب مترقى است».(۲)

روشنفکر غربزده به آرمانشهری نظر دارد که اساساً محقق شدنی نیست، ولی علت عدم تحقق آن را به پای زعمای دین می‌گذارد، در حالی که زعمای دین در دویست سال اخیر نشان داده‌اند که نباید از موضع پذیرش ارزش‌های مدرن به دین نظر کرد، بلکه باید از موضع دریافتی حقیقت‌طلبانه از دین به سوی استقرار ارزش‌های جامعه اسلامی انسانی جلو رفت؛ اما روشنفکر غرب‌زده چون متوجه موضع حقیقت‌طلبانه عالمان دین نیست می‌گوید از کجا که برداشت عالمان از دین درست باشد و با این حرف عملاً ما را دعوت به جدایی از دین می‌کند.

 

سیاست جزو انفکاک‌ناپذیر دین

تمام زعمای دین در راستای حاکمیت «الله» تلاش کردند و هزینه‌ آن را هم پرداختند و کوتاه نیامدند. حضرت امام می‌فرمایند:

«یک مطلبى که همه مى‏دانید و مى‏دانیم این است که شیاطین بزرگ و کوچک و آنهایى که مى‏خواستند و مى‏خواهند تمام قدرت‌ها را در هر جا قبضه کنند و تمام منافع ملت‌ها را چپاول کنند، از سال‌هاى طولانى نقشه‏هاى عجیب و غریبى داشته‏اند و مع‌الأسف قشرهاى زیادى غافل بودند. از جمله این مطلب که روحانیون در امور سیاسى نباید دخالت کنند. آنها باید مردم را در این نماز و روزه و امثال اینها هدایت کنند و جاى آنها و شغل آنها مسجد است و منزل، مسجد بیایند و نماز بخوانند، منزل بروند و استراحت کنند و به‌طورى این تبلیغ شده بود که همه باورشان آمده بود تقریباً و دخالت در سیاست یک فحشى بود براى اهل علم. اگر مى‏گفتند فلان آخوند سیاسى است، این به منزله یک فحش تلقّى مى‏شد و خود مردم و بلکه خود روحانیون هم بسیاریشان این مسئله را باورشان آمده بود. اگر راجع به یک امر اجتماعى، یک امرى که راجع به ملت است گفته مى‏شد، بعضی‌ها مى‏گفتند که ما در امور سیاسى دخالت نمى‏کنیم و اگر یک ملّایى در امر سیاست ملت و مصالح کشور صحبت مى‏کرد، مى‏گفتند که این سیاسى است و بر خلاف موازین است. این مسئله‏اى بود که این قدر رویش تبلیغات کرده بودند در داخل و خارج که به این زودى نمى‏شد از ذهن مردم بیرون کرد. آنها مى‏خواستند که یک قشر بزرگى از جامعه را ـ که جامعه هم تَبَع آنهاست ـ منزوى کنند و خودشان به جاى آنها بنشینند. حکومت مال ما، نماز جماعتِ خشکى که در آن اصلاً صحبت از اجتماعى و سیاسى نباشد هم مال شما.»(۳)

سیاست در نگاه علمای دین نظر به حق است و وظیفه‌ای که نسبت به حق بر دوش دارند و توجه به امکاناتی که در متن دین برای اداره جامعه بشری نهفته است. در این دیدگاه انسان هیچ وقت تنها و رها شده نیست در حالی که در نگاه روشنفکر غرب‌زده تنها ساحتی که برای انسان فرض می‌شود یک ساحت فردی و اخلاقی است و دین در صورت اجتماعی آن مدنظر قرار نمی‌گیرد تا نقش زعمای دین فهمیده و معلوم شود که چرا امیدهای پیش آمده در ملّی شدن نفت با کودتای ۲۸ مرداد جامعه ایرانی را ده‌ها سال گرفتار ناامیدی آزاردهنده کرد، زیرا به جای نظر به سرمایه دینی خود برای اداره‌ جامعه از طریق مدیریت زعمای دین، امید به طرح‌هایی بستیم که در ذات خود سکولار بودند. شما در همین تاریخی که هستیم ملاحظه کنید در دوره‌هایی که دولت‌های روشنفکر بر سر کار آمده‌اند، اگر زعیم زمانه یعنی مقام معظم رهبری هدایت‌های کلی را به عهده نداشتند دولت‌‌ها به کجا امید می‌بستند و حالا تا چه اندازه ما از امیدواری به آینده خود تهی بودیم.

تنها وقتی می‌توانیم هویت حقیقی خود را نگه داریم که بتوانیم با نظر به رهبری زمانه‌ خود، نسبت باطنی و روحانی را که در گذشته‌ تاریخی خود داشته‌ایم در خود احساس کنیم و با آن رابطه برقرار نماییم و از سیلاب اندیشه‌های پراکنده و موهوم که روشنفکران غرب‌زده به ما تحمیل کرده‌اند رهایی یابیم و بفهمیم در سیره‌ زعمای دین میزانِ آزادی، حق بودن امور بوده است و برای آن‌که اسیر آزادی نفس اماره خود نشویم عالمان دین حق و عدالت را مقدم بر آزادی دانسته‌اند، زیرا وقتی حقی در میان نیست، میزانی برای سنجش آزادی نمی‌ماند، آزادی تبدیل به آنارشیسم می‌شود و زعمای ما با این نوع آزادی مقابله کردند و به تحجّر و مخالفت با آزادی متهم شدند، در حالی‌که تنها انسان‌های متعالی هستند که تاریخ‌های متعالی را بنیاد می‌نهند، آنهایی که مؤید به روحی قدسی هستند ‌‌و انوار الهی را بر جان افراد جامعه می‌‌نشانند و ابتدا انسان‌ها را از چنگال نفس امّاره آزاد می‌کنند تا به آزادی دیگران احترام بگذارند. آیا این نوع آزادی را می‌توان در زیر سقف‌های ترک‌خورده‌ دنیای مدرن و در فضای فرهنگ سکولار به‌دست آورد یا باید رو به سوی انسان‌های معصوم و زعمایی کرد که ذیل امامان معصوم عمل می‌کنند؟

باید بدانیم تکامل و تطور هر قوم نتیجه فرایندی از کوشش‌های معنوی بزرگان آن قوم است و لذا هر قوم راه تکامل خود را از درون خویش می‌گشاید، درونی که ریشه‌ خویشتن‌داری‌های او را در طول تاریخش به او گوشزد می‌کند و معنای انقلاب اسلامی در این تاریخ جز این نیست و تجربه نشان داده است این راه بحمدالله از طریق مقام معظم رهبری به ‌خوبی در حال طی‌ شدن است و غفلت از این موضوع موجب بی‌تاریخی ما خواهد شد که حاصل آن احساس پوچی آزاددهنده‌ای است که روشنفکرانِ غرب‌زده گرفتار آنند.

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ صحیفه امام، ج‏۳، ص ۲۳۴٫ ۱۰ آبان ۱۳۵۶٫

۲ـ صحیفه امام، ج‏۱۴، ص ۴۶۵.

۳ـ صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۴۲۹- ۴۳۱٫

 

 

سوتیترها:

 

۱٫

 

بی‌توجهی به هویت دینی موجب انفصال از گذشته و دلدادگی افراطی به غرب و فراموشی ریشه فرهنگی خودی می‌شود. ما هنوز به گذشته خود نگاه عمیق نداریم و نمی‌دانیم گذشته که نباشد، آینده‌ای هم وجود نخواهد داشت.  

 

۲٫

حیات جامعه در گرو حاکمیت و ولایت الهی است که توسط انبیاء الهی و سپس امامان معصوم«ع» محقق می‌شود و در زمان غیبت امام زمان«عج» این کار به عهده فقهای جامع الشرایط قرار می‌گیرد، زیرا همواره باید بر کثرت‌ها یک حقیقت وحدانی حاکم باشد تا کثرت‌ها از انسجام لازم بهره‌مند گردند.

 

 

۳٫

در زمان پیامبر و امام معصوم، وجود مقدس آن عزیزان است که مستقیماً نور هدایت الهی را از حق می‌گیرند و حکم حضرت اَحدیت را بر جامعه حاکم می‌کنند، ولی در زمان غیبت، فقیه با اجتهاد خود این وظیفه را به نیابت از آن بزرگواران به عهده می‌گیرد.

 

 

21ژوئن/17

منشور مدیریت علوی درس‌نامه مدیران(۷)

 

سیاست و اخلاق

موضوع بحث ما منشور مدیریت علوی بر محور عهدنامه مالک اشتر، جامع‌ترین سند تربیتی و سیاسی اسلامی است. در گذشته بخش‌هایی از این منشور را بررسی کردیم و اینک به بخش دیگری از این منشور مبارک می‌نگریم:

«ولا تند من علی عفو و لا تحجن بعقوبه و لا تسرعن الی بادره وجدت منها مندوحه. و لا تقولن انی مؤمر فاطاع فان ذلک ادغای فی القلب و منهکه لالدین و تقرب من الغیر…»(۱): «ای مالک! از عفو کردن پشیمان مباش و از عقوبت کردن شادمان مشو و به مجازات کاری که راه‌حل دارد، شتاب مکن و مگو که من فرمانروایم و هر آنچه گویم آن کنند. چه این پندار قلب را تباه و ایمان را ضعیف می‌سازد و آدمی را به پرتگاه سقوط می‌کشاند و هرگاه در سایه حکومت تو را کبر و عجب و غرور دست دهد به عظمت ملک خدا مافوق خود بنگر و از سیطره او بر تو در آنچه از آن ناتوانی یاد کن که این نگاه از غرورت می‌کاهد و از خودبینی می‌رهاند و از تندروی بازمی‌دارد و عقل از دست رفته را به تو بازمی‌گرداند. زنهار که با خود بزرگ‌بینی به رقابت با خداوند برخیزی و در جبروت به او تشبه جویی که خداوند هر جبار و متکبری را خوار و ذلیل خواهد ساخت.»

 

سیاست و اخلاق

جایگاه اخلاق در عالم سیاست و عرف سیاستمداران از موضوعاتی است که از دیرباز موضوع بحث بوده و هم‌اکنون مطرح است. سئوال این است که آیا در جهان سیاست، اخلاق جایگاهی دارد؟

بدیهی است که پاسخ به این پرسش تابع اندیشه سیاسی حاکم و فرهنگ زیربنایی سیاست است. اگر سیاست را از منظر مکاتب منفعت‌گرا و حاکمان زورمدار و جاه‌طلب و عوامل توجیه‌گر آنان بنگریم، در این نگاه اخلاق و وجدان جایگاهی ندارد، مکر و نیرنگ و شیطنت و حتی قتل و غارت و خشونت در این نوع سیاست قابل توجیه است و آنچه نقش محوری دارد هدف مورد نظر است که هر وسیله‌ای را ـ اعم از حق یا ناحق ـ توجیه می‌کند. امروزه به این شیوه سیاسی «ماکیاولیسم» می‌گویند که در عمل اغلب سیاستمداران مسلط بر جهان رایج است و از دیرباز نیز چنین بوده است

مثلاً در تاریخ پرماجرای اسلام معاویه بن ابی‌سفیان نمونه کاملی از ماکیاولیسم است. او به مردم می‌گفت: «جنگ و ستیز من با امام حسن مجتبی«ع» نه برای این بود که شما نماز بخوانید یا روزه بگیرید و یا امور دیگر شرعی را اقامه کنید، بلکه هدف به دست گرفتن زمام حکومت و در درست کردن انگشتر خلافت بود.» و هر عهد و میثاقی را در ماجرای آن صلح تحمیلی زیرپا گذاشت.

این شیوه سیاسی هم اکنون در اغلب نظام‌هایی که مدعی اسلامی بودن هستند، جاری و ساری است؛ لذا می‌بینیم بسیاری از این کشورها از مزدوری در برابر با استکبار جهانی و خیانت به ملت‌ها و دست معاهده با رژیم صهیونیستی دادن و دین را ملعبه‌ مقاصد مادی خود ساختن و کشتار بی‌گناهان و مردان مظلوم و زنان و کودکان ابائی ندارند (مانند رژیم آل‌سعود)‌.

 

دین و سیاست

این در حالی است که در فرهنگ دینی و آنجا که ایمان و باورهای معنوی و الهی حاکمند،‌ مکر و نیرنگ و اعمال ضداخلاقی جایگاهی ندارند و قلمرو سیاستمداران بیرون از این مسیر نیست. در فرهنگ دینی، سیاست و دیانت پیوند ناگسستنی دارند و به تعبیر بزرگان ما عین یکدیگرند. همان گونه که در زیارت جامعه کبیره خطاب به ائمه معصومین می‌گوییم: « وَ سَاسَهَ الْعِبَاد» و آنان را سیاستمدار و مدیر و مدبر امور بندگان می‌دانیم، هر گاه زمام امور دراختیار امامان و صالحان رهپوی آنان بوده و امور ملک و ملت را با آیین‌نامه‌ الهی عهده‌دار بوده‌اند، جامعه را به سوی کمال و سعادت رهبری کرده‌اند. در این مکتب مکر و نیرنگ و ناروایی مردود و محکوم است.

برخی از افراد در محضر امیرالمؤمنین«ع» از سیاست‌های معاویه سخن می‌گفتند و شاید آن را نشان زیرکی و هوشمندی در سیاست می‌پنداشتند. حضرت در پاسخ آنان فرمودند: «وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِیَهُ بِأَدهَى مِنِّی وَ لَکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفجُرُ وَ لَوْ لَا کَرَاهِیَهُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِن أَدهَى النَّاسِ وَ لَکِن کُلُّ غُدَرَهٍ فُجَرَهٌ وَ کُلُّ فُجَرَهٍ کُفَرَهٌ وَ لِکُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ یُعْرَفُ بِهِ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ وَ اَللَّهِ مَا أُسْتَغفَلُ بِالْمَکِیدَهِ وَ لاَ أُسْتَغمَزُ بِالشَّدِیدَه؛(۲): به خدا سوگند معاویه از من هوشمندتر و سیاستمدارتر نیست، ولی او نیرنگ می‌زند و مرتکب گناه می‌شود و اگر نفرت از نیرنگ و گناه نبود، من از همه هوشمندتر و سیاستمدارترین مردم بودم، ولی هر مکر و نیرنگی گناهکاری است و هر گناهی کفر است و در قیامت با هر غدار و مکاری پرچمی است که بدان وسیله شناخته می‌شود»

سپس می‌فرمایند: «به خدا سوگند من با مکر و نیرنگ اغفال نمی‌شوم و در رویارویی با نامردمی‌ها ناتوان نمی‌گردم.»

مفاد فرمایش امام این است که یک مسلمان سیاستمدار با اینکه اهل مکر و نیرنگ نیست، با این حال نباید در برابر سیاست‌های شیطانی فریب بخورد و میدان را به بازیگران سیاست‌های شیطانی بدهد، همان گونه که در روایت آمده: « الْمُؤْمِنُ کَیِّسٌ فَطِنٌ؛ مؤمن زیرک و هوشیار است.» به عبارت دیگر کیاست و سیاست باید آمیخته باشد.

این سخن درس‌نامه‌ای است برای رجال سیاسی ما که در برابر شیاطین بزرگ و کوچک فریب نخورند و در تعامل‌های سیاسی و دیپلماسی منافع ملی را به پای دشمن سوگندخورده قربانی نکنند و همواره از دست بالا با آنان سخن بگویند و از تجربه‌های تلخ گذشته درس بیاموزند.

 

جایگاه مِهر و قهر

امیرالمؤمنین«ع» در صدر نامه به مالک اشتر درس اخلاق و تعامل انسانی و اسلامی می‌آموزد. البته این درس‌آموزی در نوع رفتار اخلاقی با توده مردم است، مردمی که دست وفاداری به او داده‌اند و از حاکم اسلامی خود انتظار ملاطفت و رفاقت و صمیمیت دارند. انتظاری که شایسته است پاسخ داده شود. همان گونه که قرآن کریم در توصیف مؤمنان فرموده: « أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ؛ در برابر کفار سرسخت و نسبت به مؤمنان مهربانند.» یعنی قهر بر دشمن و مهر بر دوست، همان گونه که در بخش دیگر عهدنامه در باره تعامل با دشمن و معاهده با دشمنان خواهیم دید.

اما در مورد تعامل با مردم مفاد نامه امام این است: «ای مالک! از عفو و گذشت پشیمان مباش و در عقوبت شادی نکن و تا آنجا که ممکن است با مردم راه مسالمت پیش‌گیر و بدان که این نوع رفتار به حیثیت تو لطمه نمی‌زند، بلکه ایمان و اخلاق تو را صفا می‌دهد، همان گونه که گفته‌اند در عفو لذتی است که در انتقام نیست.

«ای مالک! غرور قدرت تو را نفریبد. قدرت، غرور و فساد می‌آورد، قلب را فاسد می‌کند و ایمان را به انحراف می‌کشد. غرور قدرت مجال نمی‌دهد که انسان به واقعیت‌ها فکر کند، لذا دیگران را تحقیر می‌کند و میان حکومت و ملت فاصله می‌اندازد و این فاصله در روز حادثه که به حضور مردم نیاز است تأثیر می‌گذارد، به‌ویژه آنکه چاپلوسان پیرامون حاکم را گرفته باشند و مانع رابطه دولت و ملت شوند و نگذارند صدای محرومان به گوش حاکم برسد.

بدیهی است که بدون حضور ملت، یعنی توده‌های مردمی بی‌نام و نشان، حکومت پشتیبانی ندارد و البته این برای همین حکومت چند روزه درس عبرت است. بالاتر از آن مجازات و محاسبه الهی است که قدرت و حاکمیت حقیقی از آن اوست و انسان با همه قدرت و توان خود در برابر او هیچ است و باید در برابر او پاسخگو باشد.

امام علی«ع» به بیان خودشیفتگی و غرور قدرت و تأثیر آن بر قلب پرداخته‌ و فرموده‌اند: «فَإِنَّ ذَلِکَ إِدْغَالٌ فِی الْقَلْب» قلب و جانمایه روانی در وجود آدمی کانون تشخیص و تفکیک نیک و بد در عرصه حیات است. اگر قلب به این معنی و آن گونه شد، قدرت تشخیص را مختل می‌سازد. این واژگونی به فرمایش امام«ع» همان غرور و خودشیفتگی است که بر اثر قدرت و ثروت و لذت و رفاه و جاه و مقام بر انسان غلبه می‌کند، شاخص قلب و عقربه و جان و دل و روح انسانی را به بی‌راهه می‌برد، دین را تباه می‌سازد و میان انسان و خدا فاصله می‌اندازد.

برای معالجه این غرور و غفلت، باید آدمی به خود آید، اندکی فکر کند و عظمت خالق و ملک نامتناهی خداوند را بنگرد و به کوچکی و حقارت خود در برابر جهان بزرگ و آفریدگار آن بیندیشد. فکر کند که حکومت و ریاست و ملک و ثروت و شخصیت و شهرت چند روزه، اموری زودگذر و ناچیزند. یک کشور در برابر کره زمین کوچک است و کره زمین در برابر کیهان باعظمت و جهان سحابی‌ها و کهکشان‌ها ذره‌ای بیش نیست، چه رسد به ریاست محدود و موقت دولت چند روزه آن که لحظه‌ای است زودگذر در برابر عمر میلیاردی جهان و عرصه نامتناهی عالم واپسین به حساب نمی‌آید و برتر از همه این عالم، عظمت خالق است که این جهان پرتوی از اراده اوست.

حال اگر آدمی به این جهان مادی بی‌انتها و زمان نامتناهی عالم هستی و آفریننده آن که فوق تصور ماست بیندیشد، آیا باز هم غرور و غفلت و خودبینی و خودشیفتگی باقی می‌ماند؟ اما همه اینها اندکی تأمل و تفکر می‌طلبد که صاحبان زر و زور کمتر از آن بهره دارند و در خیالات واهی خود غوطه‌ورند.

همچنین این انسان‌ها که پاره‌ای فریب خوردگان قدرت و ثروت به آنان متکی هستند، همان‌طور که تاریخ حاکمان و امپراتوران طی هزاران سال بدان گواهی می‌دهد، به مثابه لانه عنکبوت و هر لحظه در معرض فنا و زوال هستند.

می‌گویند اسکندر ذوالقرنین وصیت کرد هنگامی که من مُردم، دست‌های مرا از کفن بیرون بگذارید تا همه ببینند. از اهل دلی پرسیدند اسکندر از این کار چه هدفی داشته است؟ پاسخ داد: ‌خواسته است بگوید آهای مردم! من حاکم شرق و غرب زمین بودم و اینک  می‌روم در حالی که دست‌های من از ملک و مال و دولت و مکنت خالی است، از این ماجرا عبرت بگیرید!

هر چند عبرت بسیار است و عبرت‌گیران اندک: « مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعتِبَارَ».(۳)

به خدا پناه ببریم و از ساحت قدس او استمداد کنیم که در شناخت راه درست هدایتمان‌ فرماید.

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ نامه ۵۳ نهج‌البلاغه.

۲ـ خطبه ۲۰۰ نهج‌البلاغه.

۳-حکمت۲۸۹ نهج‌البلاغه.

 

 

سوتیتر:

برخی از افراد در محضر امیرالمؤمنین«ع» از سیاست‌های معاویه سخن می‌گفتند و آن را نشان زیرکی و هوشمندی در سیاست می‌پنداشتند. حضرت در پاسخ آنان فرمودند: به خدا سوگند معاویه از من هوشمندتر و سیاستمدارتر نیست، ولی او نیرنگ می‌زند و مرتکب گناه می‌شود و اگر نفرت از نیرنگ و گناه نبود، من از همه هوشمندتر و سیاستمدارترین مردم بودم، ولی هر مکر و نیرنگی گناهکاری است و هر گناهی کفر است…»

 

21ژوئن/17

شبـی بـرای عـروج

 

درک شب قدر و بیان جایگاه آن کاری است دشوار که تنها راه‌یافتگان به آن شب عزیز می‌توانند واقعیت و حقیقت آن را بیان دارند، کما اینکه. قرآن به پیامبر«ص» فرمود: «وَمَا أَدرَاکَ مَا لَیلَهُ الْقَدر: و تو چه دانی شب قدر چیست؟»

در وصف شب قدر همین بس که «خَیرٌ مِن أَلْفِ شَهر: از هزار ماه برتر است. در جایگاه این شب بسیار سخن توان گفت، از جمله:  

 

۱ـ نازل  شدن قرآن

نزول جامع‌ترین، کامل‌ترین و ماندگارترین کتاب الهی برعظمت و منزلت شب قدر افزوده است. قرآن خود می‌گوید: «شَهرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرآنُ»(۱)؛ «ماه (مبارک)رمضان ماهی است که در آن قرآن نازل شده است.» اما در چه شبی از شب‌های آن ماه قرآن نازل شده است؟ آیه دیگر بیان می‌کند که «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیلَهٍ مُّبَارَکَه»(۲)؛ «به‌راستی، آن (قرآن) را در شبی پربرکت نازل کردیم.» و این شب مبارک را در سوره قدر مشخص فرموده که «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیلَهِ الْقَدرِ»(۳)؛ «به حقیقت ما آن (قرآن) را در شب قدر فرود آوردیم»، پس باید گفت نزول قرآن در چنین شبی بر عظمت آن می‌افزاید. این نکته را هم اضافه کنیم که این نزول، نزول دفعی است بر قلب رسول گرامی اسلام(ص)، نه نزول تدریجی که آغاز آن با آغاز بعثت یعنی بیست و هفتم رجب همراه است.

 

۲ـ نزول تقدیرات

برخی شب قدر را به معنای شبی باعظمت و بزرگ «لَیلَه الْعَظَمَه»(۴) گرفته‌اند؛ زیرا قدر در قرآن به معنای منزلت و بزرگی خداوند آمده است. در آیه‌ای می‌خوانیم: «وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدرِهِ»(۵)؛ «قدر ندانستند (و نشناختند) خدا را آن‌گونه که حق عظمت او بود.»

«قدر» به معنای تقدیر و اندازه‌گیری و تنظیم است. این معنی را هم لغت تأیید می‌کند و هم قرآن و روایات. راغب اصفهانی می‌گوید: «لیله القدر‌ای لیله قیضها لامور مخصوصه(۶)؛ شب قدر یعنی شبی که (خداوند) برای (تنظیم و تعیین) امور مخصوصی آن را آماده (و مقرر) نموده است» و قرآن کریم می‌فرماید: در آن شب «یُفرَقُ کُلُّ أَمرٍ حَکِیمٍ»(۷)؛ «هرکاری بر طبق حکمت (خداوند) جدا (و تعیین و تنظیم) می‌شود.»

و امام صادق «ع» فرمود: «التقدیر فی لیله القدر تسعه عشر، والابرام فی لیله احدی و عشرین والامضاء فی لیله ثلاث و عشرین (۸)؛ تقدیر امور (و سرنوشت‌ها) در شب قدر، یعنی شب نوزدهم، تحکیم آن در شب بیست و یکم و امضا[ی آن] در شب بیست و سوم (صورت می‌گیرد)»

 امام هشتم«ع» فرمودند: «…یقدر فیها ما یکون فی‌السنه من خیر او شر او مضره او منفعه او رزق او اجل و لذلک سمیت لیله القدر(۹)؛ در آن شب (قدر) آنچه که در سال واقع می‌شود، تقدیر و اندازه‌گیری می‌شود، از نیکی و بدی و زیان و سود و روزی و مرگ، به همین جهت نیز شب قدر (شب اندازه‌گیری) نامیده شده است.»

و طبق روایات فراوانی(۱۰) سرنوشت افراد برای سال بعد مانند: رزق و روزی، مرگ و میرها، خوشی و ناخوشی‌ها، حج رفتن و حوادث دیگر زندگی، براساس استعدادها و لیاقت‌ها رقم می‌خورد و این تقدیر حکیمانه هم در انسان هیچ‌گونه «اجبار» و «سلب اختیاری » به وجود نمی‌آورد. می‌توان بین تمام اقوال این‌گونه جمع کرد که در این شب با عظمت و بزرگ، با فرود ملائکه آسمانی، تقدیرات یک سال مشخص و بر قلب حجت زمان علیه‌السلام عرضه می‌شود.

 

۳ـ محکمترین سند امامت

شب قدر بزرگ‌ترین سند امامت و تداوم آن در طول زمان است. در روایات فراوانی، وجود شب قدر را در هر زمان دلیل لزوم امامت و بقای آن دانسته‌اند، لذا سوره قدر به منزله شناسنامه اهل بیت«ع» شمرده شده است که به برخی روایات اشاره می‌شود:

از امام صادق«ع»  نقل شده است که فرمود: «علی«ع» ‌فرمود: هیچ‌گاه تیمی (ابوبکر و عمر) خدمت پیامبر«ص» جمع نشدند مگر آنکه آن حضرت (سوره) «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ…» را با خشوع و گریه می‌خواند، سپس آن دو عرض می‌کردند چقدر رقّت شما نسبت به این سوره شدید است. پیامبر اکرم«ص» می‌فرمودند: به جهت آنچه چشمم دیده و دلم فهمیده است و به جهت آنچه دل این شخص (یعنی علی«ع») پس از من خواهد دید. آن دو می‌پرسیدند: مگر شما چه دیده‌اید و او چه می‌بیند؟ پیامبراکرم«ص» برای آن دو نوشتند « تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ أَمر: ملائکه و روح در آن شب با اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل می‌شوند.» آن‌گاه می‌فرمود: آیا بعد از «کل امر؛ تمام امرها» که خداوند می‌فرماید، چیزی باقی خواهد ماند؟ می‌گفتند: نه. سپس حضرت می‌فرمود: آیا می‌دانید آن کسی که هر امری بر او نازل می‌شود کیست؟ می‌گفتند: تو هستی‌ ای رسول خدا! آن‌گاه می‌فرمود: بله [ولی] آیا شب قدر بعد از من هم ادامه دارد؟ می‌گفتند: بله. می‌فرمود: آیا (در شب‌های قدر) بعد از من هم آن امر نازل می‌شود؟ می‌گفتند: بله. سپس می‌فرمود: بر چه کسی؟ می‌گفتند: نمی‌دانیم. سپس آن حضرت از سر من (علی) می‌گرفت (و دست را روی سر من قرار می‌داد) و می‌فرمود: اگر نمی‌دانید بدانید، آن شخص پس از من این مرد است. فرمود: پس آن‌گاه آن دو نفر همیشه این‌گونه بودند که شب قدر را بعد از پیامبر اکرم«ص» به سبب هراسی که بر دل آن دو می‌افتاد، می‌شناختند.(۱۱)»

و در جای دیگر علی«ع» فرمود: «به حقیقت، شب قدر در هر سال وجود دارد و امر سال در آن شب نازل می‌شود و به‌راستی برای آن امر صاحبان امری است. عرضه شد آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: «أَنَا وَ أَحَدَ عَشَرَ مِن صُلْبِی أَئِمَّهٌ مُحَدَّثُونَ (۱۲): من و یازده (امام) از نسل من که (همه) امامانی محدث‌اند (که ملائکه را نمی‌بینند، ولی صدای آنها را می‌شنوند).»

و در برخی روایات آمده که خود ولایت علی«ع» و ائمه«ع» جزو تقدیرات آن شب است(۱۳) و دستور داده‌اند که با مخالفان برای اثبات امامت و بقای آن و زنده بودن مهدی«عج» به شب قدر استدلال کنید.(۱۴) آری، بقای شب قدر دلیل محکمی است بر بقای امامت و بقای امامت اقتضا می‌کند حیات و زنده بودن مهدی«عج» را و حیات مهدی«عج» نشانه حیات مذهب پیشتاز و همیشه در صحنه تشیع است، لذا اسلام اصیل و قرآن تا ابد زنده‌اند.

بنابراین این نکته که شب قدر یعنی شب ولایت و امامت(۱۵) و معنای روایاتی که شب قدر را به فاطمه زهرا«س» تفسیر نموده‌اند(۱۶) و نیز این موضوع که حقیقت شب قدر امامت و ولایت است و حقیقت ولایت و امامت زهرای مرضیه«س» روشن می‌شود.

 

۴ـ عفـو گناهان

یکی دیگر از ویژگی‌های شب قدر بخشش گناهان و عفو عاصیان و مجرمان است، لذا باید تلاش کرد تا این فیض عظمای الهی شامل حال انسان شود. وای به حال انسانی که در شب قدر مورد غفران الهی قرار نگیرد. پیامبراکرم«ص» می‌فرمودند: «من ادرک لیله القدر، فلم یغفر له فابعده‌الله(۱۷)؛ کسی که شب قدر را درک کند پس بخشیده نشود (و مورد حمت بی‌پایان الهی واقع نشود)، پس خدا او را (از رحمت خویش) دور می‌سازد.»

و در جای دیگر فرمودند: «من حرمها فقد حرم الخیر کله ولایحرم خیرها الا محروم(۱۸)؛ هرکس که از فیض شب قدر محروم گردد، از تمام خیرات محروم (و بی‌نصیب) شده است و محروم نمی‌ماند از [برکات و] خیرات شب قدر، مگر کسی که [با اعمال خویش] خود را محروم کرده باشد.»

لذا باید تلاش مضاعف کرد تا غفران الهی در این شب، بخشش گناهان شامل حال انسان شود.

پیامبر اکرم«ص» می‌فرمودند: «من قام لیله القدر ایمانا واحتسابا، غفر له ما تقدم من ذنبه(۱۹)؛ کسی که در شب قدر به پاخیزد (و آن شب را) از روی ایمان و محاسبه (و اخلاص بیدار باشد،) گناهان گذشته‌اش بخشوده می‌شود.»

در بحارالانوار در ذیل این روایت اضافه شده: «من صلی لیله القدر ایمانا و احتسابا غفرالله ماتقدم من ذنبه(۲۰)؛ هرکس در شب قدر از روی ایمان و محاسبه (و اخلاص) نماز گذارد، خداوند گناهان گذشته او را می‌بخشد.»

شبی برای بخشش و عروج

در کتاب فروع کافی روایاتی برای برتری شب قدر، بر سایر شبهای سال و بلکه بر هزار ماه، که بیش از هشتاد سال عمر می‌شود، وجود دارد. عبادتی که در شب قدر انجام می‏گیرد از عبادت هزار ماه برتر است. این امتیاز توفیقی است که خدای متعال به رسول‌اکرم(ص) و به همه مسلمان‌ها عنایت فرموده است تا مردم، تشویق شده و این شب را به عبادت بپردازند و از برکات آن استفاده کنند.

شب قدر همچون بار عامی است که بزرگان و سلاطین برای زیردستان، رعایا و بندگان خود، داده و هدایایی را می‌بخشیدند. خدای متعال که ارحم الراحمین است و رحمت او قابل مقایسه با هیچ رحمت و فضلی نیست، لذا خداوند متعال بر مسلمانان منت گذاشته و شب قدر را همچون بار عام، شب بخشش قرار داده است. شبی که عبادت آن نیز از عبادت هزار ماه برتر است.

پی‌نوشت‌ها

۱ـ بقره، ۱۸٫

۲ـ دخان، ۳٫

۳ـ قدر، ۱٫

۴ـ تفسیر نوین، محمد تقی شریعتی، ص ۲۷۵؛ مجمع البیان، ابوعلی طبرسی، ج ۱، ص ۵۱۸٫

۵ـ حج، ۷۴٫

۶ـ المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، ص ۳۹۵٫

۷ـ دخان، ۴٫

۸ـ وسائل الشیعه، حر عاملی، داراحیاء التراث، ج ۷، ص ۲۵۹؛ تفسیر نور الثقلین، ج ۵، ص ۶۲۷؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۴، ص ۴۸۷٫

۹ـ عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۱۱۶٫

۱۰ـ ر.ک: تفسیر نورالثقلین، ج ۵، ص ۶۳۱؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۴، ص ۴۸۶؛ بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۱۴۱ – ۱۸٫

۱۱ـ اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ج ۱، ص ۳۶۳ – ۳۶۴٫

۱۲ـ اثباه الهداه، شیخ حر عاملی، قم مطبعه العلمیه، ج ۲، ص ۲۵۶؛ بحارالانوار (همان)، ج ۹۴، ص ۱۵، ح ۲۶٫

۱۳ـ همان، ص ۱۸٫

۱۴ـ اصول کافی (همان)، ج ۱، ص ۳۵۳ – ۳۶۲ – ۳۶۴، روایت ۶٫

۱۵ـ مبلغان عزیز توجه داشته باشند که یکی از شب‌های قدر را حتماً به صحبت و سخنرانی در مورد امام زمان علیه‌السلام اختصاص دهند که هم تناسب دارد و هم لازم است و هم عنایاتی را به دنبال دارد.

۱۶ـ تفسیر فرات کوفی، مؤسسه نشر، ص ۵۸۱٫

۱۷ـ بحارالانوار (همان)، ج ۹۴، ص ۸۰، ح ۴۷٫

۱۸ـ کنزالعمال، علی متقی هندی، بیروت، مؤسسه الرساله، ج ۸، ص ۵۳۴، ح ۲۸، ۲۴٫

۱۹ـ وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۵۸، ح ۱۳۶۰۱٫

۲۰ـ بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۳۶۶، ح ۴۲٫

 

 

سوتیتر:

بقای شب قدر دلیل محکمی است بر بقای امامت و بقای امامت اقتضا می‌کند حیات و زنده بودن مهدی«عج» را و حیات مهدی«عج» نشانه حیات مذهب پیشتاز و همیشه در صحنه تشیع است، لذا اسلام اصیل و قرآن تا ابد زنده‌اند

 

 

21ژوئن/17

علم: سرچشمۀ سعادت انسان

حضرت آیت‌الله حسن‌زاده آملی

سرمایۀ سعادت انسان، علم است. و اگر بِه از آن چیزی یافت می‌شد، خدای سبحان به پیغمبرش می‌فرمود که بگو او را به من بده. اما در قرآن کریم فرمود: «قُل رَّبِّ زِدنِی عِلْمًا: بگو علم مرا افزون کن»(۱) ای پیغمبر من، از من چیزی می خواهی، «قُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا » که اساس همه سعادت‌ها وابسته است به نور علم. و به زبان صاحب عصمت، حضرت ختمی مرتبت، علم تعبیر به نور شد: «العِلمُ نورٌ یُقذِفُهُ اللهُ فی قُلبِ مَن یَشاء»(۲).آن دلی که آمادگی پیدا کرده، لایروبی شده و استعداد یافته، علم نصیبش می‌شود، چون علم خیلی خوش‌نشین است.

خدای سبحان فرمود خالق تمام صنایع شما منم: «فَلیَنظُرِ الانسانُ مِمَّ خُلِق. خُلِقَ مِن ماءٍ دافِق. یَخرُجُ مِن بَینِ الصُّلبِ وَ التَّرائِب.»(۳) چه کسی تو را پروراند و به این صورت و سیرت درآورد؟ چه کسی این سرمایه و بینش را به تو داد؟ افاضه این علوم و معارف از چه کسی است؟ چه کسی بشر را به اینجا رساند که حالا این همه صنایع را اختراع می‌کند؟

بزرگان ما فرمودند ما در دو رحم تربیت می شویم و آداب و شرایط این دو رحم، اهمیت بسیاری دارند. یک رحم، رحم مادر است و رحم دوم، نظام طبیعتی است که در آن هستیم و داریم خودمان را می سازیم.  ببینید در این رحم، خودتان را چگونه می‌سازید؟ در رحم اول مسئولیت پدر و مادر زیاد بود.

در این رحم دوم،  باید دست‌اندازهایی را که برای شما پیش می‌آیند به رخ‌تان بکشیم. از ما آزرده خاطر نشوید. ما برای تشفّی خاطر خود که عرض نمی‌کنیم.. قرآن فرمود یادتان نرود چه بودید: «أخرَجَکُم مِن بُطونِ أُمَّهاتِکُم لاتَعلَمونَ شَیئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمعَ وَ الاَبصارَ وَ الاَفئِده».(۴) شما که از زهدان مادر به این نشئه قدم گذاشتید چه می‌دانستید؟ من به شما سرمایه دانش دادم.  .

ما دو دهان داریم. از یک دهان غذا می‌گیریم برای بدن و از یک دهان غذا می‌گیریم برای جانمان و ابد و آخرتمان. خیلی درباره این دو غذا مواظب باشید، به‌خصوص غذای جان. شما هیچ نمی‌دانستید.و. شما را، چشم، گوش، دل و کانون فهم و سرمایه تعالی و ترقی داد تا به فعلیت‌ برسید.

قرآن صورت کتبیه نظام هستی است. و نظام هستی و انسان کامل، صورت عینیه این کتاب‌اند. یک عزیزی کتابی برای من به هدیه آورد دیدم که دانشمندان غربی تلاش کرده‌اند به فهمیدن اغراض و اسرار قرآن. حیرت اندر حیرت! دیدم ما داریم نان خودمان را سر سفره دیگران می‌خوریم. ناراحت شدم و  مباحثه‌ای با عزیزانی داشتم. پیش از اینکه وارد مباحثه بشویم به آقایان عرض کردم این جوری که من و شما سلّانه سلّانه راه می‌رویم و  سِیر علمی داریم و این طور که غربی‌ها کار می‌کنند، مبادا در آینده نزدیک  باید اصول دین خودمان را هم برویم از فلان مسیو و فلان مستر بپرسیم. حقیقتاً کار می‌کنند و زحمت می‌کشند.

تمام صنایع شما را خدا ساخته است. اگر یک میکرون از دین خود تخطّی کند سقوط می‌کند. کشتی همین طور. همه آلات و صنایع دین دارند. وقتی وسیله‌ای می‌خرید، یک دفترچه راهنما هم به شما می‌دهند که   حواستان جمع باشد که چگونه استفاده کنید..همه این صنایع شما ساخته شما هستند و دین دارند. آیا شما که بزرگ‌ترین صنع الهی هستید می‌شود بی‌دین باشید؟ قرآن کتاب دین شماست. خود را به آن عرضه بدارید وگرنه به هلاکت می‌روید.

روزها گر رفت، گو رو باک نیست

تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست

ببینید آنهایی که تملّک و سرمایه اقتدارتان است و انسانیت‌تان به آنهاست، چه هستند. مسامحه و امروز و فردا نکنید. خود را به قرآن عرضه بدارید. این ضابطه است، علم و عمل انسان‌سازند. ظاهری دارد که قشر است و باطنی دارد که شما را می‌سازد. شما دارید شبانه‌روز خودتان را می‌سازید. علم، انسان‌ساز است. قدر بدانید.

پدران و اولیای فرزندان، قدر بدانند و خود را نثار معلّمین، مدرّسین‌ و اساتیدشان کنند. آنها دارند انسان می‌سازند. اهتمام داشته باشید. علم و عمل انسان‌سازند. جوهرند.

خدای متعال درست آفریده، ولی. ما بد پیوند داده‌ایم. ما دستور را پیاده نکرده‌ایم. ما خودمان را ضایع کرده‌ایم. در ظاهر، رکوع و سجود می‌کنید، طواف می‌کنید.ولی مطابق باطن محشور می‌شوید. طوری محشور نشوید که در سوره ملک، ملائکه بگویند أَلَم یَأتِکُم فیها نَذیر؟(۵)آیا بیم‌دهنده نداشتید؟ شما که در این رحم دنیا بودید، مربّی نداشتید؟ روحانی نداشتید؟ کسی نبود که شما را درست بسازد؟ چرا این جور اُشترو گاو و پلنگ محشور شدید؟ یَومَ یَفِرُّ المَرءُ مِن اَخیه. بله اصلاً می بینید برادر از برادر، همسر از همسر، فرار می‌کنند. چرا؟ برای این که می‌بینند انسان نیست، گرگ است. چرا گرگ است؟

ای دریده پوستین یوسفان

گر بدرد گرگت آن از خویش دان

گشته گرگان یک به یک خوهای تو

می‌درانند از غضب اعضای تو

آن سخن‌های چو مار و کژدمت

مار و کژدم می‌شود ‌گیرد دمت

سیرتی که اندر نهادت غالب است

هم بر آن تصویر حشرت واجب است(۶)

ببین شب و روز داری خودت را چه جوری می‌سازی برادر؟ ما داریم شب و روز، خودمان را می‌سازیم. از ما روحانیون، از کسانی که دلسوزند به حال شما بخواهید که با شما دعوا کنند. باید خودمان را به قرآن عرضه بداریم که کتاب انسان‌ساز است.

جناب استاد علامه طباطبایی هفته‌ای یک بار با آقایان در تهران جلسه‌ داشتند. یک بار خدمت ایشان رسیدم.  ‌فرمود امروز مهمان خوبی داشتیم به نام کربن فرانسوی، مترجم با خود داشت. شخصی بود خیلی نجیب و شریف و بسیار کتاب خوانده. عنوان کرد که آقا من مسلمان و شیعه اثنی‌عشری و از پاریس آمده‌ام. ما گمان کردیم پدر یا مادرش ایرانی بوده‌اند.  می‌گفت پدر و مادر و دودمانم همه عیسوی هستند و  این فکر برایم پیش آمد که انسان وقتی می‌خواهد نهالی را غرس کند، از این و آن می‌پرسد که نشانی یک باغبان آگاه و  وارد و کار کشته را به او بدهند، چون انسان نهال و باغش را که دست هر کسی نمی‌دهد. من وجود خودم را به دست چه کسی سپرده‌ام؟

اَوِستا می گوید حق با ماست. عهد عتیق و عهد جدید و تلمود یهود.و قرآن پیغمبر مسلمان‌ها  هم می‌گویند حق با ماست.گفت ما به فکر افتادیم که ببینیم بالاخره حق با کیست؟ همه کتاب ها را زیر و رو کردم تا رسیدم به قرآن و دیدم این کتاب حق است.

هزار نقد به بازار کائنات آرند

یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد.(۷)

در اینجا تسلیم شدم و به این کتاب  صاحبش ایمان آوردم و مسلمان شدم. گفت حالا که آمدم به اسلام، دیدم  با بودن این کتاب و خاتم انبیا در اینجا چه غوغایی است. گفتم این حق است و در میان صحابه و اشخاص و افراد، علی را یافتم و دیدم این ابر مرد است. حرف هایش، حرف است. اینجا زانو زدم. و از فرمایشات او حسنی و حسینی و دوازده امامی و شیعه شدم.

بگذارید قرآن در اجتماع پیاده بشود. قرآن حقیقت شماست. شرع مقدس حقوقی برای فرزندان به گردن پدر و مادر گذاشته است. اولین حق اسم خوب است. اسم‌های شترگاو پلنگ برای بچه‌ها نگذارید که خجالت بکشند. چرا این اسم‌ها را می‌گذارید؟ برای تربیت،  مدرسه و درس و معارف و علوم و عقایدشان وقت بگذارید.

کی شود دریا ز پوز سگ نجس

کی شود خورشید از پف منطمس(۸)

نور خورشید را که نمی‌شود با پف گرفت. نور خدا و دین خداست. آفتاب عالمتاب است. باید در صحنه باشید. حواس شما باید جمع باشد. مبادا یک وقت خود را کنار بکشید که:

مهر درخشنده چو پنهان شود

شب‌پره بازیگر میدان شود.(۹)

شما نباید خودتان را کنار بکشید که شب‌پره‌ها بیایند و میدان را بگیرند. همه ما مسئولیم. «کُلُّکُم مسئولٌ» رسول الله فرمود: «و کُلُّهُم یُسأَلون عن رعِیَّهٍ». همه شما مسئولید. از شما سئوال می‌شود فرزندانتان را چطور تربیت کردید؟ خانواده، ارحام، محیط، همه ما مسئولیم. باید طوری قدم برداریم که به آن بچه بدآموزی ندهیم. تکلیف من و شما خیلی سنگین است. کار داریم با شما. از شما توقع و به شما اعتراض داریم. دختران من! دارند محیط شما را آلوده می کنند. آفرین بر شما. که مدرسه و دانشگاه و مسجد می‌روید. حضرت صدیقه طاهره(س) باید سرمشقتان باشد. ما سرمشق و برنامه داریم: «إِنَّ هَذَا الْقُرآنَ یِهدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ …. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا استَجیبوا لِلَّهِ وَلِلرَّسولِ إِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم..»(۱۰) اگر حیات ابدی آرزو می‌کنید، یک وقت مشمول آن تشر ملائکه نشوید..« أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیر»(۱۱) چرا این جوری محشور شدید؟ این منبرها، حسینیه‌ها، مسجدها همه کلاس اکابرند. قدر این کلاس‌های اکابر را بدانید. خودتان را درست بسازید.

ما خیر و سعادت شما را می‌خواهیم. ما حق نداریم در پیشگاه ملکوت عالم یک کلمه حرف برای تشفّی خاطر خودمان بزنیم. اصول کافی جناب ثقه الاسلام کلینی را باز کنید.از امام امیرالمومنین روایت نقل می‌کند که آقا نفرین می‌کند کسانی را که این لباس بر تنشان است و آن را.آرم و تور شکار دنیوی و اغراض نفسانیشان قرار داده‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره طه /۱۱۴
  2. بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۲۴؛ مشکاهالانوار، ص۳۲۵
  3. سوره طارق / ۵-۶-۷
  4. سوره نحل/ ۷۸٫٫

۵٫سوره ملک/ ۸۶٫

  1. مولوی

۷٫حافظ

۸٫مولوی

. ۹٫ضرب المثل ایرانی

۱۰٫سوره انفال/ ۲۴

  1. سوره ملک/۸

 

سوتیتر:

قرآن، صورت کتبیه نظام هستی است. و نظام هستی و انسان کامل، صورت عینیه این کتاب‌اند. یک عزیزی کتابی برای من به هدیه آورد دیدم که دانشمندان غربی تلاش کرده‌اند به فهمیدن اغراض و اسرار قرآن. حیرت اندر حیرت!  این جوری که من و شما سلّانه سلّانه راه می‌رویم و  سِیر علمی داریم و این طور که غربی‌ها کار می‌کنند، مبادا در آینده نزدیک  باید اصول دین خودمان را هم برویم از فلان موسیو و فلان مستر بپرسیم!

 

21ژوئن/17

عوامل ترقی و انحطاط انسان در آینه داستان‌های قرآن

 

اشاره

یکی از داستان‌های قرآن که نشانه نقطه ضعف طایفه بنی‌اسرائیل است و طبعاً برای ما هم مایه بصیرت، این است که آنها عموماً مردمانی راحت‌طلب بودند و حوصله درگیری، صرف انرژی و زحمت را نداشتند.

 

پایبندی به پیمان و رعایت عدالت؛ دو ارزش بدون استثنا

همه جوامع انسانی به ارزش‌هایی معتقدند که کمابیش گاهی در اعتبار آنها اختلاف نیز می‌شود. بعضی از ارزش‌ها را همه ما معتبر می‌دانیم؛ اما فی‌الجمله  برای آنها استثنا قائلیم. برای مثال همه عقلای عالم راست گفتن را ارزش بسیار مهمی می‌دانند، ولی در عین حال جای استثنایی برایش باقی می‌گذارند. اگر در جایی راست گفتن موجب این شود که خون بی‌گناهی ریخته شود یا دروغ گفتن باعث شود که شخصیت مهمی مثل پیغمبر یا امامی از شرّ دشمنان در امان بماند، نه تنها دروغ ‌گفتن جایز که گاهی واجب است.

در میان ارزش‌های اجتماعی، تنها دو ارزش است که تمام طوایف بشر در تمام زمان‌ها و از تمام نژادها به آن‌ پایبند بوده‌ و هیچ استثنایی برای آنها قائل نشده‌اند. یکی پایبندی به قراردادهای اجتماعی که وقتی دو نفر یا دو گروه با هم قرارداد بستند، پایبندند که تخلف نکنند و اگر یکی از طرفین به هر بهانه‌ای به تعهداتش عمل نکند، ابداً نزد عقلا قابل قبول نیست. حتی قرآن درباره مشرکان که به خون مسلمانان تشنه بودند، می‌فرماید: «اگر با آنها عهدی بستید، مادامی که آنها عهدشکنی نکرده‌اند، شما نیز باید پایبند باشید؛ إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُواْ لَکُمْ فَاسْتَقِیمُواْ لَهُمْ.»(۲) همچنین قرآن وقتی می‌خواهد از کسانی خیلی بدگویی کند، می‌گوید: «لاَ یَرْقُبُواْ فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّهً؛(۳) اینها پایبند هیچ عهد و قراردادی نیستند.» بنابراین بدترین چیزها این است که انسان قراردادی ببندد و به  تعهداتش عمل نکند. این به هیچ‌وجه در هیچ نظام ارزشی و اخلاقی‌ای قابل پذیرش نیست.

ارزش دوم رعایت عدالت است. در هیچ جامعه‌ای ظلم را خوب نمی‌دانند. البته ممکن است در مصداق ظلم تردید ‌شود، ولی اگر چیزی عنوان عدالت داشته باشد، هیچ کس آن را بد نمی‌داند. عدل نیز اجمالاً به این معناست که هر کس هر حقی که دارد به او بدهند؛ « اِعْطاءُ کُلِّ ذی حَقٍّ حَقَّهُ» .

 

چشم‌انداز سوره مائده

محور مطالب این سوره بزرگ همین دو موضوع است. ابتدا برای اینکه‌ حضور ذهن پیدا کنید و با سبک و سیاق این سوره و تنظیم آیاتش آشنا شوید، به چند آیه از این سوره اشاره می‌کنیم. در آیه ابتدایی این سوره خداوند می‌فرماید:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَوفُواْ بِالْعُقُودِ: به قراردادی که می‌بندید وفادار باشید.»

در آیه سوم به داستان غدیر اشاره می‌کند و بیعت  مردم با پیغمبر درباره جانشینی امیرمؤمنان«ع»‌ : «الْیَومَ أَکمَلْتُ لَکُم دِینَکُم وَأَتْمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسلاَمَ دینا.» در آیه هفتم توصیه می‌فرماید: «وَاذْکُرُواْ نِعمَهَ اللّهِ عَلَیکُمْ وَمِیثَاقَهُ الَّذِی وَاثَقَکُم بِهِ: نعمت خدا و عهد و پیمان خود با او را فراموش نکنید.» سپس در مذمت عدم پایبندی به این تعهد می‌فرماید: «إِذْ قُلْتُم سَمِعنَا وَأَطَعنَا وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ.» همچنین در آیه هشتم درباره رعایت عدالت می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسطِ وَلاَ یَجرِمَنَّکُم شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعدِلُواْ اعدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى.» در آیه نهم به نتایج پایبندی به  عهد و پیمان‌ با خدا می‌پردازد و می‌فرماید: «خداوند در این صورت اجر فراوان و آمرزش گناهان به شما عطا می‌کند: وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَهٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ.» اما «اگر تخلف و پیمان‌شکنی کنید گرفتار عذاب می‌شوید: وَالَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا أُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ.»

سپس به بیان داستان‌هایی می‌پردازد که محور آنها نیز پایبندی به تعهدات و رعایت عدالت است. در این بخش نیز نمونه‌هایی از این دو ارزش را ذکر می‌کند که در اقوام گذشته، گاهی رعایت و گاهی تخلف شده و نتایجی را به بار آورده است.

یکی از بهترین راه‌های تربیت این است که در کنار بیان قواعد کلی، نمونه‌‌های عینی‌ نیز نشان داده شوند. آدمیزاد طوری است که از راه شناخت نمونه‌های عینی بیشتر از  مطالب کلی اثر می‌پذیرد. از آنجا که خداوند بنده‌هایش را می‌شناسد، برای تربیتشان از این روش استفاده می‌کند. در سوره مائده این نمونه‌ها از اینجا شروع می‌شود:

«وَلَقَد أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ بَنِی إِسرَآئِیلَ وَبَعَثنَا مِنهُمُ اثْنَی عَشَرَ نَقِیبًا وَقَالَ اللّهُ إِنِّی مَعَکُم.» سپس بندهای میثاق بنی‌اسرائیل را ذکر می‌کند: لَئِنْ أَقَمتُمُ الصَّلاَهَ وَآتَیْتُمُ الزَّکَاهَ وَآمَنتُم بِرُسُلِی وَعَزَّرتُمُوهُم وَأَقْرَضتُمُ اللّهَ قَرضًا حَسَنًا» و می‌فرماید: «اگر این طور باشید، ما شما را در دنیا و آخرت کمک می‌کنیم.» اما  «اگر پیمان بشکنید، راه را گم می‌کنید و به ضررتان است: فَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ. فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَهً» بنی‌اسرائیل به عهد و میثاق خود عمل نکردند؛ از این‌رو ما آنها را مورد لعن قرار دادیم و از رحمتمان دورشان کردیم و به قساوت قلب مبتلا ساختیم. مسئله قساوت قلب نیز از مسایلی است که چند بار در قرآن درباره بنی‌اسرائیل آمده است: «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ.» به دنبال این قساوت قلب آثار دیگری بر رفتار آن‌ها مترتب شد و به فساد و تباهی نزدیک و نزدیک‌تر شدند، همه اینها نتیجه پیمان‌شکنی بود.

 

راحت‌طلبی بنی‌اسرائیل

«وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ اذْکُرُواْ نِعْمَهَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنبِیَاء وَجَعَلَکُم مُّلُوکًا وَآتَاکُم مَّا لَمْ یُؤْتِ أَحَدًا مِّن الْعَالَمِینَ * یَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَهَ الَّتِی کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِکُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِینَ»(۴) بنی‌اسرائیل از مصر خارج شدند و در راه اراضی شام از صحرای سینا عبور کردند. توقف‌هایی در آنجا داشتند و تورات در آنجا نازل شد. مسئله پرستش گوساله نیز در همین صحرای سینا به وقوع پیوست. از این‌ سرزمین گذشتند و به اراضی شام رسیدند. در جایی از طرف خداوند دستور داده شد که وارد این شهر شوید. اینجا همان شهری است که خداوند مقدر فرموده که شما در آن زندگی کنید و از نعمت‌هایی است که او برای شما فراهم کرده است.

ظاهراً این شهر همان بیت‌المقدس بود. در آن زمان ساکنان آن مشرکانی بسیار فاسد بودند که انواع فسادها و ظلم‌ها را مرتکب می‌شدند. خداوند متعال می‌خواست آنها را به ‌خاطر کارهای خطایی که مرتکب شده بودند، تنبیه کند. در کتاب‌های تاریخ شرح حالات آنها آمده است. بت‌پرستانی که از لحاظ بدنی بسیار قوی و از لحاظ رفتار اجتماعی بسیار زورگو بودند. خداوند به بنی‌اسرائیل امر فرمود که وارد این شهر شوید: «ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَهَ الَّتِی کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ» اما بنی‌اسرائیل گفتند: «ما هرگز اینجا نمی‌رویم. یَا مُوسَى إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتَّىَ یَخْرُجُواْ مِنْهَا؛ اگر خدا مقدر کرده ما اینجا برویم، اول اینها را بیرون‌ کند.» این نمونه‌ای از ویژگی راحت‌طلبی و تنبلی بنی‌اسرائیل است که اشاره کردم. گفتند: «فَإِن یَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ؛ اگر می‌خواهید ما به اینجا‌ برویم، باید اینها را بیرون کنید، آن وقت ما می‌رویم.

قَالَ رَجُلاَنِ مِنَ الَّذِینَ یَخَافُونَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمَا ادْخُلُواْ عَلَیْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللّهِ فَتَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ. گاهی در بین هر قوم فاسدی استثناهایی پیدا می‌شوند، همان ‌طور که گاهی در میان خوبان نیز افراد بدی پیدا می‌شوند. در میان این مردم تنبل، خودخواه و راحت‌‌طلب نیز دو نفر بودند که نورانیتی داشتند و از این عیوب مبرّا بودند. این دو نفر دیگران را نصحیت کردند و گفتند: خداوند می‌فرماید اینجا را برای شما مقدر کرده‌ام. این کلام ساده‌ای نیست. شما وارد شهر شوید، خواهید دید که خدا به شما کمک می‌کند و پیروز می‌شوید.» پیداست این دو نفر خیلی ممتاز بودند؛ هم به وعده خدا خیلی اهمیت می‌دادند و هم می‌گفتند به اسباب ظاهری دل نبندید؛ توکلتان بر خدا باشد، ولی باز بنی‌اسرائیل زیر بار نرفتند و گفتند ما هرگز این کار را نمی‌کنیم. «قَالُواْ یَا مُوسَى إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا اذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ». تعبیر بسیار زشتی به کار بردند که نشان‌دهنده شدت ضعف معرفت آنها نسبت به خدا و مسایل معنوی است که حتی در عبارت هم رعایت ادب را نمی‌کنند. گفتند تا اینها هستند، ما هرگز وارد اینجا نمی‌شویم. تو با خدایت دو تایی بروید و با اینها بجنگید و بیرونشان کنید، آن‌گاه ما وارد شهر می‌شویم. فهمیده بودند که بالاخره ورود به این شهر بی‌درگیری نمی‌شود، جنگ و کشتار پیش می‌آید و گفتند ما حالش را نداریم. تو با خدا دو تایی بروید بجنگید و اینها را بیرون کنید، ما همین جا نشسته‌ایم.

 

عقوبت عدم اطاعت از امر الهی

اینجاست که حضرت موسی«ع» از بنی‌اسرائیل ناامید می‌شود و به خدا می‌گوید: «رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلاَّ نَفْسِی وَأَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ؛ خدایا! ملاحظه می‌کنی که فقط من هستم و برادرم که امر تو را اطاعت می‌کنیم، اما اینها اهل اطاعت نیستند. اینها مردم فاسق، لجوج و راحت‌طلبی هستند و ما دیگر با اینها نمی‌توانیم زندگی کنیم.» نتیجه چه شد؟ «قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَهٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَهً یَتِیهُونَ فِی الأَرْضِ فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ؛ خداوند نیز آنها را تنبیه ‌کرد و به حضرت موسی«ع» ‌فرمود اینها چهل سال نمی‌توانند وارد این شهر شوند. حتی اگر هم بخواهند دیگر نمی‌توانند. اینها در زمین سرگردان خواهند بود. در روایات آمده است که صبح راه می‌افتادند و تا عصر حرکت می‌‌کردند، اما عصر خسته و کوفته می‌دیدند در همان جایی هستند که صبح بودند. چهل سال هر روز کارشان این بود. این مجازات کسانی است که فرمان خدا را اطاعت نکردند و تنبلی کردند.

این داستان صریحاً در قرآن آمده است. البته برخی خیال می‌کنند داستان‌های قرآن اساطیر و افسانه هستند و واقعیت ندارند، اما ما معتقدیم که اینها حق‌اند. خود قرآن نیز غالباً در هنگام نقل داستان‌ها تأکید می‌کند که آنها همگی حق هستند و در آنها تردید نکنید. بنی‌اسرائیل چهل سال در بیابان‌ها حیران و سرگردان بودند و حضرت موسی«ع» در همین چهل سال از دنیا رفت و پس از ایشان یوشع‌بن‌نون که خلیفه حضرت موسی«ع» بود آنها را حرکت داد.

 

پیمان با خدا در مقایسه با پیمان‌های دیگر

همه عقلای عالم می‌گویند با هر انسانی که قرارداد یا عهد و پیمان بستید باید به آن عمل کنید. شرط نگذاشته‌اند که طرف قرارداد مقام بالاتر یا مساوی شما باشد. حتی در زمان‌هایی که بردگی وجود داشت، اگر کسی با برده خود قراردادی می‌بست می‌بایست به آن عمل می‌کرد. دستور اسلام نیز همین است: «فَمَا اسْتَقَامُواْ لَکُمْ فَاسْتَقِیمُواْ لَهُمْ: حتی اگر با دشمن‌ترین دشمنان و پست‌ترین انسان‌ها نیز قرارداد بستید، باید به آن پایبند باشید.» حال که انسان باید نسبت به قرارداد با برده خود نیز پایبند باشد، نسبت به خدای خود چه باید بکند؟ خدایی که همه چیز ما، عقل، دست، پا، بدن، روح و… هرچه داریم از اوست، خود را از رحمت واسعه‌اش تنزل و طرف قرارداد شما قرار داده است. شما که با خدا عهد و پیمان بسته‌اید، حال با چه منطقی پیمان خدا را رعایت نمی‌کنید؟

«وَاذْکُرُواْ نِعْمَهَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَمِیثَاقَهُ الَّذِی وَاثَقَکُم بِهِ: چطور عهد و پیمان خود با خدا را فراموش می‌کنید و آن را زیر پا می‌گذارید؟» یعنی در مقابل قدرت خدا در خود قدرتی را می‌بینید که می‌توانید بر او پیروز شوید؟ شما در مقابل او از خودتان چه دارید؟ به چه چیزی اتکا می‌کنید؟ به چه چیزی می‌نازید؟ هر چه دارید از اوست! آن وقت امروز با خدا قرارداد می‌بندید و فردا آن را زیر پا می‌گذارید؟ بنی‌اسرائیل چنین انسان‌هایی بودند که قرار گذاشتند و عهد و پیمان بستند، ولی هنگامی که وقت عمل آن رسید، به آن عمل نکردند.

چرا خداوند این داستان را برای ما نقل کرده است؟ آیا فقط برای این است ‌که از بدی‌های بنی‌اسرائیل و قوم یهود یاد کنیم یا مسئله دیگری نیز منظور است؟ در ابتدای سوره فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ: شما در روز غدیر با خدا عهدی بستید. یادتان نرود. می‌دانید عهدشکنی با خدا یعنی چه؟ خدا چنین بلایی را به سرتان می‌آورد. حواستان جمع باشد اگر عهدی با خدا بستید، اگر با پیامبر او بیعت کردید، آن را به شوخی نگیرید. بیعت یعنی در آشکار و نهان، در شادی و غم و راحتی و سختی با او هستید. اگر دستور جهاد داد، باید شرکت کنید و بهانه آوردن و از زیر بار تکلیف‌های سخت فرار کردن، عقوبت دارد. در همین دنیا هم بدبخت خواهید شد. ببینید بنی‌اسرائیل چه شدند. پندی که ما باید از این داستان بگیریم این است که بدانیم وقتی اسلام آوردیم و با پیغمبر بیعت کردیم . وقتی گفتیم سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا، باید مواظب باشیم و پای قراردادمان بایستیم و هر چه امر فرمود اطاعت کنیم.

 

اطاعت از رهبر الهی

جامعه‌ای که رهبر ندارد، همانند گله‌ای است که شبان ندارد. البته این مثال از روایات گرفته شده است. شاید گفته شود گله چون چیزی نمی‌فهمد احتیاج به شبان دارد، ولی ما می‌فهمیم یعنی احتیاج به شبان نداریم. در پاسخ باید گفت: اولاً توجه داشته باشید که مثال از یک جهت مقرب و از ده‌ها جهت مبعد است. آن جهتی که این مثل برای آن آورده شده، نیاز انسان به راهنماست. آیا ما به راهنما نیاز نداریم؟

عالی‌ترین و برجسته‌ترین سیاستمداران دنیا در کارهای روزمره‌شان دچار آشفتگی، درماندگی و بی‌برنامگی و به اشتباهات آشکار مبتلا می‌شوند. این نشان‌‌دهنده نیاز به رهبر الهی است. اگر بگویید رهبر هم انسانی است مثل ما، پاسخ این است که اولاً خدا همان‌ گونه که برای بنی‌اسرائیل ارض مقدس را تعیین فرموده بود، برای ما هم حکومت معصوم را پیش‌بینی کرده بود. ما مسلمان‌ها گفتیم نمی‌خواهیم، خودمان می‌فهمیم، به امام معصوم احتیاج نداریم و طرفدار آزادی و دموکراسی هستیم، هر چه دلمان می‌خواهد انجام می‌دهیم! این باعث شد که حکومت امام معصوم از دست ما رفت و ایشان غائب شد. در روایات بسیاری آمده است که این عقوبتی بود که مسلمان‌ها به خاطر کفران نعمت ائمه اثنی‌عشر به آن مبتلا شدند.

ثانیاً وقتی امام غایب شد، تکلیف ما در این دنیا چیست؟ خداوند می‌توانست بگوید من برایتان امام تعیین کردم، حالا که عمل نکردید، بروید هر کاری می‌خواهید بکنید، اما لطف خدا باعث شد به ما راهنمایی کند که آن کسی را که اشبه به امام معصوم«ع» است، برای شما تعیین می‌کنم: «قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً»؛ و مخالفت با او «عَلَی حَدِّ الشِّرْک بِاللَّه» است. آیا خداوند حق ندارد به ما بگوید چنین کاری را انجام بدهیم؟ قطعاً او حق دارد به هرکاری به مصلحت ماست امر کند. آیا خداوند حق نداشت به ابراهیم بگوید سر اسماعیل را ببر؟ در این فرمان نه ابراهیم شک کرد و نه وقتی با پسرش مسئله را در میان گذاشت، اسماعیل تردیدی به خود راه داد. به او گفت: «من چنین دستوری دارم، نظر تو چیست؟» اسماعیل نیز گفت: «یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَر؛(۵) خداوند فرموده است، عمل کن! پیغمبر«ص» فرمود: «لعن‌الله من  تخلّف عن جیش اسامه، آیا من حق داشتم بگویم علم و فرماندهی من بهتر از اسامه است و نمی‌روم؟»

 

اطاعت خدا؛ اصل دین

تفاوت ما با دیگرانی که طرفدار دموکراسی مطلق هستند، همین است. آنها به خدا هم می‌گویند تو یکی، ما هم یکی؛ ولی ما می‌گوییم خدا و بس: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ». جایی که امر خداست، جای امر دیگری نیست. فرمان خداست که از پیامبر و اولی‌الامر اطاعت کنید: «أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ.(۶) به هر حال اصل مسئله دین، اطاعت از خداست. اطاعت خدا موضوعیت دارد نه طریقیت.

البته خداوند در آنچه به ما امر کرده، مصالح ما را رعایت کرده است، اما ما باید به دلیل اینکه او خداست اطاعت کنیم نه اینکه‌ چون طبیب یا کارشناس است. «بنده» باید مطیع خدا باشد: «وَمَا خَلَقتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعبُدُونِ* مَا أُرِیدُ مِنْهُم مِّن رِّزقٍ وَمَا أُرِیدُ أَن یُطْعِمُونِ».(۷) البته  کار خدا بی‌حکمت نیست. اینکه می‌فرماید باید عبادت کنید برای این‌ است که کمال انسان  در عبادت است، البته ما اکنون نمی‌فهمیم که این خم و راست شدن چه کمالی برای ما می‌آورد. وقتی پرده برداشته شد، خواهیم فهمید که جز از این راه امکان نداشت که به کمال انسانی برسیم. کمال انسانی فقط در سایه اطاعت خدا پیدا می‌شود. ارزش‌های دیگر همه کمال‌های مقدماتی هستند.

 

ضرورت رجوع به متخصص

وقتی می‌گوییم جامعه‌ای که رهبر ندارد همانند گله‌ای است که شبان ندارد، این شباهت از آن جهت است که گله بدون شبان راهش را گم می‌کند. همه مردم این مسئله را می‌فهمند و بر خودشان واجب می‌دانند که از دیگری اطاعت کنند. هر بیماری بر خودش لازم می‌داند که به دستور پزشک عمل کند. آیا اگر بیماری مخالفت کرد و به نسخه پزشک عمل نکرد و مریضیش دوام پیدا کرد یا از دنیا رفت، عذری دارد؟ روشن است که اگر به دستور دکتر عمل کرد و اتفاقاً دکتر اشتباه کرده بود، معذور است. آدمیزاد ممکن است اشتباه کند و هیچ کسی نگفته است که همه دکترها درست می‌فهمند و هر نسخه‌ای بدهند حتماً انسان را به سلامتی می‌رساند. همه می‌دانند که بسیاری از دکترها گاهی اشتباه می‌کنند، ولی وظیفه عاقل این است که در چیزی که تخصص ندارد از متخصص سئوال کند و اگر این کار را نکرد و به اشتباه افتاد و ضرر کرد، خودش مسئول است.

مسئله اطاعت از مراجع تقلید نیز همین‌ طور است. از آنجا که او متخصص و دکتر این درد است، باید از او اطاعت کرد. اگر بین دو دکتر اختلاف بود، شما از دکتری اطاعت کنید که حاذق‌تر است. وقتی بین مراجع هم اختلاف فتوا بود،  باید از کسی اطاعت ‌کرد که عالم‌تر و فقیه‌تر است. اینها مسائل واضح عقل هستند. اگر تشبیه کردند و گفتند جامعه اگر رهبر نداشته باشد، مثل گله‌ای است که چوپان ندارد؛ یعنی در این جهت که هر دو بدون راهنما راه را گم می‌کنند. راهنمایی گوسفند همین است که آن را به جایی ببرند که علف بخورد؛ ولی راهنمایی انسان این است که به او بگویند اطاعت خدا کن! جایی که باید جهاد کنی، جهاد کن؛ جایی که باید سکوت کنی، سکوت کن! جایی که باید انفاق کنی، انفاق کن؛ آن جایی که باید نگه داری، نگه دار! او متخصص این کار است و پنجاه سال در فهم قرآن و حدیث زحمت کشیده و احکام اسلام را یاد گرفته است. اصل دین ما اطاعت خداست نه تأمین مصالح شخصی. البته در سایه اطاعت خدا، مصالح دنیا و آخرت ما نیز تأمین خواهد شد.

 

 پی‌نوشت

۱ـ بقره، ۵۵٫

۲ـ توبه، ۷٫

۳ـ توبه،‌ ۸٫

۴ـ مائده،‌۲۰-۲۱٫

۵ـ صافات، ۱۰۲٫

۶ـ نساء، ۵۹٫

۷ـ ذاریات، ۵۶-۵۷٫

 

 

 

 

سوتیترها:

 

۱٫

همه عقلای عالم می‌گویند با هر انسانی که قرارداد یا عهد و پیمان بستید باید به آن عمل کنید. شرط نگذاشته‌اند که طرف قرارداد مقام بالاتر یا مساوی شما باشد. حتی در زمان‌هایی که بردگی وجود داشت، اگر کسی با برده خود قراردادی می‌بست می‌بایست به آن عمل می‌کرد. دستور اسلام نیز همین است

 

۲٫

اینکه خداوند می‌فرماید باید عبادت کنید برای این‌ است که کمال انسان  در عبادت است، البته ما اکنون نمی‌فهمیم که این خم و راست شدن چه کمالی برای ما می‌آورد. وقتی پرده برداشته شد، خواهیم فهمید که جز از این راه امکان نداشت که به کمال انسانی برسیم.

 

21ژوئن/17

کمال ادب الهی در آیات و روایات

 

در آثار اسلامی گاهی از «کمال ادب الهی» یاد می‏شود که به اولیای خاص خدا اختصاص دارد. اولیاءالله کسانی هستند که در ابتدا خود به تأدیب خویش می‏پردازند و بعد، خداوند به‏ عنوان یک مؤدب، به تأدیب آنها اقدام می‏کند و سپس کمال ادب را به ایشان ارائه می‏دهد. برای روشن شدن بحث کمی این مطلب را توضیح می‏دهم.

 

کمال ادب و مسائل اجتماعی  

انسان ممکن است از نظر عقلی‎، قلبی و یا اعمال ظاهری  طبق روش الهی رفتار کند، ولی ادب خاصی وجود دارد که از احکام ظاهری الهی خارج و مربوط به روابط اجتماعی است. این ادب، اخص از آداب کلی الهی است که به‏ وسیلۀ انبیا به ابنای بشر ارائه شده‌اند. به‌ تعبیر دیگر ممکن است انسان در روابط خود با خدا مؤدب به ادب الهی باشد، ولی در روابط اجتماعی از ادب خاصی که مورد نظر خداوند است، بی‏بهره باشد. چنین شخصی به کمال ادب نرسیده است.

خداوند نیز در بین جمیع آداب الهیه، ادب خاصی را به‌ عنوان کمال ادب ارائه می‎فرماید و اولیای خاصش را در بُعد اخلاقی به آن آراسته و ستایش می‏کند. دلیل ستایش او نیز وجود کمال ادب است؛ یعنی تا زمانی که شخص دارای کمال ادب نباشد، خداوند او را از نظر اخلاقی ستایش نمی‏کند.

ادب یک روش رفتاری است و از ملکات انسان و اخلاقیات او به ‏شمار می‏آید، ولی خداوند انسان را زمانی ستایش می‎کند که به کمال ادب الهی و خُلق نیک رسیده باشد.

 

«کمال ادب الهی» در آیات و روایات

بررسی آیات و دو روایت محوری

امام‌صادق«ع» در روایتی می‎فرمایند: «إِنّ اللَّهَ أَدَّبَ نَبِیَّهُ حَتَّى إِذَا أقَامَهُ‏ عَلى مَا أَرَادَ‏: خداوند پیغمبرش را تأدیب کرد تا اینکه اراده‏اش در بارۀ ادب او به نتیجه رسید و تأدیب الهی پیامبر«ص» تمام شد. یعنی وقتی حضرت همان ‌طور که خدا می‏خواست تأدیب شد، «قَالَ لَهُ»؛ خداوند به او فرمود: «وَ أْمُر بِالْعُرفِ وَ أَعرِضْ عَنِ الْجاهِلینَ.» سپس می‌فرماید:«فَلَمَّا فَعَلَ ذَلِکَ لَهُ رَسُولُ اللَّه»؛ آن‌گاه که پیغمبر‌اکرم«ص» به آنچه خداوند در آیه شریفه دستور داده بود عمل کرد،«زَکَّاهُ‌اللَّهُ»، خداوند او را ستایش کرد. «فَقَال» و فرمود: «إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ» تو دیگر صاحب اخلاق بزرگی هستی.(۱)

روایت دوم از امام‌صادق«ع» است. حضرت می‌فرمایند: «إِنَّ‌اللَّهَ أَدَّبَ نَبِیهُ»؛ خداوند پیغمبر‌اکرم«ص» را ادب کرد، «فَأَحْسَنَ تَأْدِیبَه»؛ و او را نیکو ادب نمود، «فَقَال خُذِ الْعَفوَ وَ أْمُر بِالْعُرفِ وَ أَعرِض عَنِ‌الْجاهِلینَ»؛ بعد به او امر کرد تا این سه کار را انجام دهد، «فَلَمَّا کَانَ ذَلِکَ أَنْزَلَ‌اللَّه»؛ هنگامی که پیغمبر‌اکرم«ص» این سه کار را انجام داد خداوند در شأن او این آیه را نازل کرد «إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ».(۲) هر‌دو روایت می‏فرمایند: خداوند پیغمبر«ص» را ادب کرد؛ یعنی نسبت به جمیع ابعاد وجودیش یک روش رفتاری به او عنایت فرمود. وقتی پیغمبر بدون کم و کاست بر آن ادب الهی و روش رفتاری که خداوند اراده کرده بود، استوار و پابرجا شد، دستور دیگری آمد که پیغمبر با عمل به آنها‏ به خلُق عظیم رسید و مورد ستایش خدا قرار گرفت؛ به‌ عبارت دیگر با اینکه پیغمبر در گذشته مؤدب به ادب الهی بود، ولی خداوند او را به خُلق عظیم توصیف نمی‏کرد، اما پس از آنکه این سه دستور را به ترتیبی که در آیه آمده انجام داد، او را به خُلق عظیم توصیف و ستایش فرمود. از همین کلام معلوم می‏شود که این سه‏ کار تأثیر به‏سزایی در تأدیب انسان دارد. به‏نحوی که بدون این امور انسان به خُلُق عظیم نمی‏رسد.

در روایت دیگری، امام‌صادق«ع» فرمودند:‌ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِیهُ فَأَحْسَنَ‏ أَدَبَهُ»؛ خداوند پیغمبر را ادب کرد، پس او را نیکو ادب کرد. «فَلَمَّا أَکْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ»؛ وقتی ادبش کامل شد و به کمال رسید، «قَالَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ»؛(۳) به او فرمود: «تو بر خُلق عظیم هستی.» ما وقتی این روایت را کنار آن دو روایت قرار می‏دهیم، به این نتیجه خواهیم رسید که این سه دستور پیغمبر‌اکرم«ص» را به کمال ادب رساند. چون تأدیب آن حضرت به بهترین وجه انجام شده بود، ولی با انجام این کارها حضرت به کمال ادب رسید. پس این سه کار، کمال ادب را در انسان به‏وجود می‏آورد.

 

بروز کمال ادب در روابط اجتماعی

انسان نسبت به خدا روش رفتاری خاصی دارد و باید نسبت به دیگران هم روش رفتاری خاصی داشته باشد و در قالب مشخصی رفتار کند. یعنی ادب، هم راجع ‏به روش رفتاریِ درونی و بیرونی انسان با خداست و هم راجع‏به رفتار درونی و بیرونی انسان با دیگر افراد، یعنی روابط اجتماعی. کمال‌ادب نیز مربوط به همین روابط اجتماعی است نه رابطه با خدا. خدای ‌متعال از عبارت «کمال ادب» نسبت به روش‏های رفتاری مربوط به خود استفاده نکرده است، ولی دربارۀ روابط اجتماعی، آن ‏هم کارهای سه‏گانه‌ای که در آیه آمده بود، تعبیر ادب را به‏کار می‏برد. این یعنی آنکه ادب انسان زمانی به کمال می‏رسد که در جنبه‏های اجتماعی، این سه روش رفتاری را داشته باشد: گذشت، امر به عرف و اعراض از جاهلان.

 

«کمال ادب» شرط رهبری و هدایتگری دیگران

در روایات آمده است که انسان زمانی می‎تواند زمام امور دیگران را به‏دست بگیرد که به «کمال ادب» متصف باشد. یعنی اگر کسی خالی از کمال ادب بود و چنین روشی در برخوردهای اجتماعی نداشت، صلاحیت سرپرستی و رهبری اجتماعی را ندارد. مثلاً پدر و مادر و یا یک استاد در خانواده و یا محل آموزش، زمانی صلاحیت تأدیبی و تدبیری فرزند یا شاگردان خود را دارند که این سه ویژگی در وجودشان نهادینه شده باشند، وإلا نمی‌توانند فرزند یا زیر‌دست خود را تأدیب و امور مربوط به او را تدبیر کنند.

در ادامۀ روایتی که به آن اشاره شد، نکته مهمی آمده است. حضرت می‏فرمایند:‌ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِیهُ فَأَحْسَنَ‏ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَکْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍثُمَّ فَوَّضَ إِلَیهِ أَمْرَ الدِّینِ وَ الْأُمَّهِ لِیَسُوسَ عِبَادَهُ»؛(۴) خداى عزّوجل پیغمبرش را تربیت کرد و نیکو تربیت کرد؛ و چون تربیت او را تکمیل نمود، فرمود:‌ «تو بر خُلُق عظیمى استوارى»؛ سپس امر دین و امت را به او واگذار کرد تا سیاست بندگانش را به‌ عهده گیرد.

پس پیغمبر‌اکرم«ص» بعد از آنکه به‏ وسیلۀ این سه دستور الهی متصف به کمال ادب شد، مورد ستایش خدا واقع گردید که دارای خلق عظیم است و می‏تواند زمام امور بندگان را بر عهده بگیرد. بعد از این بود که خدا به او فرمود امورِ دین و بندگانم را تدبیر کن! بنابراین آن چیزی که بسیار اهمیت دارد، این است که انسان در روابط اجتماعی‎ این سه نکته را رعایت کند.

 

بررسی ماهیت «کمال ادب»

ریشه و رئوس مکارم اخلاق اجتماعی

دستورات الهی در زمینه روابط اجتماعی کدامند. در روایت آمده است پس از اینکه خداوند پیغمبر«ص» را ادب کرد، به او فرمود: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلین؛(۵) شیوۀ گذشت را پیش‌گیر، به‏ عرف امر کن و از جاهلان روی برگردان. پس ادب در روابط اجتماعی از منظر قرآن کریم بر محور این سه موضوع قرار دارد؛ یعنی این سه روش از امهات اخلاق معاشرتی و مَلکات جمیلۀ نفسانی است که اگر به ‏همراه ادب الهی در انسان وجود داشته باشد، او را به کمال ادب می‌رساند و موجب تولید دیگر صفات حمیدۀ مربوط به اخلاق معاشرتی و اخلاق جمیلۀ نفسانی می‏شود. به‌تعبیر اهل علم، رئوس مباحث اخلاقی همین سه چیز است و دیگر فضایل اخلاق اجتماعی، ریشه در این مسئله دارند.

 

اصناف مختلف مردم در روابط اجتماعی

روابط اجتماعی شامل سه گروه و عبارتند از‌: افراد «معاند مسیء» یعنی کسانی که با انسان دشمنی می‎ورزند و بدرفتاری می‎کنند. دستۀ دوم، «محبّ مقبل» یعنی دوستانی هستند که می‎خواهند به ما خدمت کنند. دستۀ سوم افراد جاهلی که نه قصد اسائه ادب دارند و نه قصد خدمت. نه دشمن هستند که بخواهند بد کنند  و نه دوست هستند که بخواهند خدمت کنند. با هر یک از این سه گروه باید رفتار خاصی داشته باشیم تا روابطمان خدشه‏دار نشوند و به مشکل اجتماعی برخورد نکنیم.

 

دستوراتی برای همۀ مؤمنان

مخاطب این سه دستورالعمل تنها پیغمبر‌اکرم نیست. یعنی این ‏طور نیست که خداوند اجرای این دستورات را تنها از پیغمبر خود بخواهد، بلکه این یک دستور همگانی است و همۀ مؤمنان موظف به انجام آن هستند. درست است که خداوند آیه را خطاب به پیغمبر نازل کرده است، اما این نوع رفتار را از همگان انتظار دارد. پس این حرف غلط است که کسی بگوید این اوامر به پیغمبر تعلق دارد و «کار پاکان را قیاس از خود مگیر» و…‌ خیر! من و شما هم موظف به پذیرش این دستورات هستیم.(۶)

 

شیوۀ برخورد الهی با «معاند مسیء»

 

در پیش گرفتن روش «عفو»

خُذِ الْعَفْوَ مربوط به گروه «معاند مُسیء» است. اینها کسانی هستند که با انسان دشمنی شخصی دارند و در رفتار هم با او بد عمل می‎کنند. قرآن می‏فرماید: «اگر معاند مسیء به تو بد کرد، تو او را عفو کن و از درون او را ببخش!» عفو یعنی بخشیدن که یک عمل درونی است. خدای متعال می‏گوید که انسان باید در برابر تضییع حق خود، راه گذشت را در پیش بگیرد و طرف مقابل خود را ببخشد.

البته تضییع حق گاهی نسبت به حق شخصی من است و گاهی مربوط به حق دیگران است. قرآن نمی‏فرماید که نسبت به هر تضییع حقی ساکت باشید و همه را عفو کنید؛ بلکه تضییع حق دیگران را ظلم معرفی و تأکید می‏کند که ظالم باید به‌طور قاطع دنبال شود؛ چون ظلم، جامعه را به فساد می‏کشاند و نباید به‌راحتی از کنارش گذشت، اما اگر تضییع حق نسبت به فرد خاصی بود، خدا به او می‏گوید که تو از حق خود بگذر و ضایع‏کنندۀ حقت را ببخش! خدا می‏فرماید: اگر حق شخصی انسان توسط دیگری تضییع شده بود، بعد از اثبات مُحق بودن فرد، نه صرف مدعی بودن، بهتر است که او را عفو کند. این روش الهیِ برخورد با افرادی است که در اجتماع حضور دارند و با انسان دشمنی می‏کنند.

 

«عفو» ملازم با «صفح» اصلاح‌کننده است

حال ببینیم که عفو چیست؟ عفو یک امر درونی و اعم از صفح است؛ یعنی اینکه شخص باید در درون خود از ضایع‏کنندۀ حقوقش بگذرد و نفس را از انتقام بازدارد. گاهی کسی به انسان بدی می‏کند و دیگران به شخصی که مورد ظلم واقع شده می‏گویند او را رها کن و از او انتقام نگیر! او هم انتقام نمی‏گیرد و از حقش می‏گذرد. این انتقام نگرفتن یک عمل خارجی است، اما یک‏وقت می‎گویند او را عفو کن، یعنی قلبت را از تذکر و یادآوری بدی او تخلیه کن و فراموش کن که او به تو بدی کرده است. این «عفو» است که همیشه همراه با «صفح» است. «عفو همراه با صفح» یعنی اینکه هنگام بخشیدن، دلت را هم از عمل بدی که آن شخص در‌مورد تو انجام داده تخلیه کنی و بعد از آنکه او را بخشیدی، دیگر عمل بدش را برای خود یادآوری نکنی تا به ‏سمت انتقام بروی! آیه نمی‏فرماید: انتقام نگیر؛ بلکه می‏فرماید: «خُذِ الْعَفْوَ»؛ یعنی «ببخش و به دل هم نگیر.» عفو در باب مسائل اخلاقی به این معناست.

البته انتقام یک روش عقلایی و شرعی است و انسان می‏تواند از ظالم انتقام بگیرد، اما عفو یعنی خروج از مسیر انتقام و حرکت در مسیر بخشیدن قلبی و عملی؛ لذا مؤمن مؤدب، اگر بخواهد به کمال ادب برسد، باید کسانی را که به او ظلم کرده و حقش را پایمال می‏کنند، ببخشد و به هیچ‏وجه در وادی «انتقام» قدم نگذارد.

 

«عفو» یک حقیقت فرّار و امری اخلاقی است

البته «عفو» دستوری اخلاقی و بالاتر از شرع است. انتقام در قالب دستورات شرع و صرفاً نسبت به احقاق حقی که تضییع شده شرعاً و عرفاً ممدوح است، اما در اینجا جایی ندارد؛ لذا اگر انسان شرعاً حق داشته باشد، می‏تواند حقش را بگیرد و از نظر شرعی هیچ اشکالی ندارد که حقش را از ظالم بگیرد و با دیگران تسویه‏حساب کند. عرف نیز این ‏اصل را می‏پسندد، اما این احقاق با کمال ادب منافات دارد. چون یک انسان الهی باید از نظر درونی هم از متجاوز به حق خود بگذرد، تا هیچ رد پایی از نفسش باقی نماند و به کمال ادب برسد، این کار خیلی مشکل است.

بنابراین ادب در نگاه شرع و اخلاق متفاوت است و دایرۀ ادب اخلاقی بسیار وسیع‏تر از ادب شرعی است. معنای ادب از نظر شرعی این است که انسان خلاف شرع نکند؛ پس اگر کسی بخواهد چیزی را که حق او نیست از دیگران بگیرد و به حقوق آنها تجاوز کند، شرعاً و اخلاقاً یک رفتار بی‏ادبانه مرتکب شده است. اما کمال ادب و ادب اخلاقی بیش از ادب شرعی است. یعنی اگر کسی ببیند دیگران حقش را ضایع کردند و در برابر آنها‏ قیام کند و انتقام بگیرد، با آنکه کار مشروعی انجام داده و مرتکب بی‏ادبی شرعی نشده است، اما از نظر مکارم اخلاق، بی‏ادب است و به کمال ادب نرسیده است؛ چون او را نبخشیده و عفو ننموده است.

 

«عفو» یک خصلت خدایی است

لذا پیغمبر‌اکرم«ص» فرمود:«إنَّ مَکَارِمَ الأَخلاقِ عِندَاللهِ»؛ همانا همۀ مکارم اخلاق نزد خداست و از جملۀ آنها این است که: «أنْ‌تَعْفُوَ عَمَّن ظَلَمَکَ»؛ نسبت به کسی که به تو بدی کرده است، عفو داشته باشی و از او بگذری!(۷) «وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ»؛ و با کسی که با تو قطعِ ‌رابطه کرده است، رابطه برقرار کنی! شاید این قسمت روایت به‌ روابط خانوادگی اشاره داشته باشد و مربوط به صله ارحام باشد. «وَ تُعطِی مَن حَرَمَکَ»؛ و به کسی که تو را محروم ساخته، عطا کنی! بعضی از مواقع، کسانی بر سر کار می‏آیند که انسان را از حق مسلمش محروم و به او ظلم می‏کنند؛ حضرت می‏فرماید: از این انسان‏‏های بی‏ارزش که تو را در عین استحقاق، از حق خود محروم می‌سازند و حقت را به تو نمی‌دهند، بگذر! «ثُمَّ تَلَی النَّبی‎خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُر بِالْعُرفِ وَ أَعرِض عَنِ الْجاهِلین»؛(۸) بعد حضرت این آیه شریفه را تلاوت کردند؛ پس یکی از ارکان کمال ادب، گذشت در برابر متجاوز و ظالم است.(۹)

این هم که آیه می‏فرماید: «خُذِ الْعَفوَ» یعنی «عفو را بگیر»، نکات بسیار زیبایی دارد که مربوط به ظرافت بیان مسئله است. اول اینکه گویا خدای متعال، عفو را به یک موجود فرّار تشبیه کرده است که اگر انسان از او غافل شود فرار می‏کند؛ لذا دستور داده است که آن را بگیر و مراقب باش که از دستت فرار نکند! این تعبیر کنایی، حاکی از آن است که انسان به‌‏سختی می‏تواند به عفو دسترسی پیدا کند و کسانی را که به او ظلم کرده‏اند ببخشد. اگر کسی عفو را در اختیار خود بگیرد، به «کمال ادب» دست پیدا کرده است.

 

ظرافتهای بیانی عبارت شریف «خُذِ العَفوَ»

از طرف دیگر این عبارت به‌ معنای دیگری نیز اشاره دارد و می‏فرماید: انسان باید همیشه ملازم با عفو و گذشت باشد؛ یعنی روش رفتاری او نسبت به معاند مسیء همیشه باید این‏گونه باشد که او را عفو کند و از خطایش بگذرد؛ نه اینکه او را ببخشد و بعد از چند مرتبه، حسابش را کف دستش بگذارد! باید روش رفتاری ‏انسان این‏گونه باشد و این ادب همیشه رعایت شود. بنابراین اولاً دستیابی به عفو کار آسانی نیست، بلکه باید به‏ دنبال آن رفت و آن را به ‌دست آورد، ثانیاً بعد از عفو کردن نباید این روش رفتار الهی را رها کرد و عفو باید روش رفتاری انسان با کسانی باشد که به او بدی می‎کنند.

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۸٫

۲ـ بصائر الدرجات ج۱، ص۳۷۸؛ تزکیه در واقع نوعی ستایش و در اصطلاح تطهیر است.

۳ـ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۴٫

۴ـ همان.

۵ـ اعراف، ۱۹۹٫

۶ـ پیغمبر آن انسان کاملی است که الگوی همه است؛ لذا خدا به او امر فرموده تا رفتار او برای دیگران الگو باشد و کسی نگوید که این اوامر، اجرا نشدنی است. خدا به پیغمبر‌اکرم گفته است که این کار را انجام بده، او هم انجام می‌دهد، بعد هم خداوند او را ستایش می‌کند: «إِنَّکَ‌لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ»؛ یعنی تو یک الگوی کامل برای انسان‎ها هستی و همه باید این‌گونه باشند.

اینکه من این مطلب را در ارتباط با روابط اجتماعی عرض می‏کنم، دلیل دارد؛ چون یک عده در عمل به آیه گیر می‎کنند و نمی‎دانند اشکال‌شان از کجا است؟ اشکال‌شان از خودشان است. آنها فکر می‌کنند این کار نشدنی است، نه‌خیر؛ شدنی است و اختصاص به پیغمبر هم ندارد.

۷ـ روایت نمی‌فرماید: «عَمَّن ظَلَمَ النَّاسِ». ما اینها را از یکدیگر جدا کردیم و گفتیم که ظلم به من، با ظلم به دیگران فرق دارد.

۸ـ (حضرت استاد بحث «عفو و حدود و صغور آن» را به‌طور مفصل در مباحث خود بررسی و مطرح کرده‌اند که متن آن در کتاب «سلوک عاشورایی؛ منزل هفتم: عزت و ذلت» منتشر شده است.)

۹ـ الدر المنثور، ج۳، ص۱۵۴٫

 

 

 

 

سوتیترها:

 

۱٫

 

روابط اجتماعی شامل سه گروه و عبارتند: از افراد «معاند مسیء»؛ یعنی کسانی که با انسان دشمنی می‎ورزند و بدرفتاری می‎کنند. دستۀ دوم، «محبّ مقبل» یعنی دوستانی هستند که می‎خواهند به ما خدمت کنند. دستۀ سوم افراد جاهلی که نه قصد اسائه ادب دارند و نه قصد خدمت. نه دشمن هستند که بخواهند بد کنند و نه دوست هستند که بخواهند خدمت کنند. با هر یک از این سه گروه باید رفتار خاصی داشته باشیم تا روابطمان خدشه‏دار نشوند و به مشکل اجتماعی برخورد نکنیم.

 

 

۲٫

اگر انسان شرعاً حق داشته باشد، می‏تواند حقش را بگیرد و از نظر شرعی هیچ اشکالی ندارد که حقش را از ظالم بگیرد و با دیگران تسویه‏حساب کند. عرف نیز این ‏اصل را می‏پسندد، اما این احقاق با کمال ادب منافات دارد. چون یک انسان الهی باید از نظر درونی هم از متجاوز به حق خود بگذرد، تا هیچ رد پایی از نفسش باقی نماند و به کمال ادب برسد، این کار خیلی مشکل است.