Tag Archives: انتخابات

29دسامبر/21

صبر انقلابی رئیس‌جمهور سوم در سال نخست

اشاره:

در مهر ماه سال ۱۳۶۱ روزنامه جمهوری اسلامی به مناسبت یکمین سال ریاست‌جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای مصاحبه‌ای با ایشان داشت. رهبری معظم انقلاب در آن مقطع، گزارشی از کارنامه یک‌ساله دولت خود ارائه دادند. ایشان در این مصاحبه با کمال آرامش و امید به آینده و تائید فضای سنگین نظام سلطه بر نظام اسلامی و غوغاسالاری رسانه‌های خارجی و عوامل داخلی آنان بر ضد خود و دولت منتخب به نکات مهمی اشاره کردند که می‌تواند برای دولتمردان قوه مجریه و سایر قوا درس‌آموز باشد.

روز دوشنبه پنجم مهرماه ۱۳۶۱، روزنامه جمهوری اسلامی تیتر نخست خود را به مصاحبه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت نخستین سالگرد ریاست جمهوری ایشان اختصاص داد. ایشان در ضمن پاسخ به پرسش‌های خبرنگار در زمینه‌های گوناگون و در پاسخ به پرسشی درباره خط تخریب شخصیت سومین ریاست جمهوری اسلامی ایران توسط رسانه‌های نظام سلطه مطالبی را بیان کردند که هم بیانگر شخصیت اخلاقی و سیاسی ایشان و هم الگویی برای همه آنانی است که پای در عرصه خدمت به نظام مقدس اسلامی می‌گذارند.

 

*خبرنگار: شما چه جوابی به عربده‌کشی‌های وسائل ارتباط‌جمعی بیگانه دارید که گاهی شما را انسانی تندرو و گاهی محافظه‌کار معرفی می‌کنند و اصولاً شما چگونه هستید؟

رئیس جمهور: من همیشه فکر می‌کردم که وقت ما خیلی نباید صرف پاسخگویی به آن چیزی که شما آن را عربده‌کشی نام می‌گذارید بشود. همیشه با خودم این محاسبه را داشته‌ام که شاید یکی از دلائل این عربده‌کشی‌ها اصلاً همین است که با این حرف‌ها ما را از کارهای اساسی‌مان باز دارند. خوشبختانه این اظهاراتی که در رسانه‌های جمعی بیگانه و معترض نسبت به شخصیت‌های این کشور و از جمله نسبت به من صورت می‌گیرند، خود همدیگر را خنثی می‌کنند. به قول شما بعضی‌ها بنده را کندرو و بعضی تندرو معرفی می‌کنند. خود این دو بیان یکدیگر را خنثی می‌کنند. اما اینکه من چگونه هستم و آیا تندرو هستم و یا محافظه‌کار، دوست دارم که هیچ‌کدام از این دو نباشم و تلاشم بر این است که انسانی باشم روی خط صحیح اسلام و طبق آنچه که از اسلام، بر مبنای درک فقاهت می‌فهمم، در خط امام حرکت کنم.

از اول پیروزی انقلاب تا الان هم همه درگیری‌های ما به خاطر این بوده که می‌خواستیم روی این خط به صورت مستقیم حرکت کنیم. اگر مقید به حرکت در خط امام نبودیم، شاید درگیری‌ها و گرفتاری‌های‌مان خیلی کمتر از چیزی بود که در این مدت اتفاق افتاده است. در زمینه سیاسی، آنجایی که احساس تندروی و یا کندروی می‌شود، باید گفت که در حقیقت این برداشت بیننده و تفسیرکننده است که بر مبنای کار خودش صورت می‌گیرد، والّا رفتار ما به تصور خودمان یک رفتار مستمر و مستقیمی بوده که همواره آن را حفظ کرده‌ایم و آن حرکت در خط نه شرقی و نه غربی و خط فکری و اصولی اسلام فقاهتی و خط اجتماعی دفاع از مستضعفین و اولویت دادن به اکثریت قاطع ملت است. اینها خطوطی بوده که ما از اول تا کنون خواسته‌ایم رعایت کنیم؛ اما اینکه چقدر خداوند متعال به ما توفیق عمل به آنها را داده، بستگی به این دارد که چگونه واقعیت‌ها را ترسیم کنیم.(۱)

محبوبیت شخص حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، قرار داشتن در جایگاه امامت جمعه، حکم بی‌نظیر حضرت امام خمینی در تنفیذ ریاست جمهوری به ایشان، رأی بالا و قاطع ایشان در انتخابات در مهر ۱۳۶۰ و… از عواملی بود که ایشان را در سال نخست ریاست جمهوری در نوک پیکان دشمنان اسلام و انقلاب قرار داد. اما فقط اینها تمام عوامل تخریبی در داخل و خارج نبودند. طرح مرجعیت و قائم مقامی آقای منتظری که از زمستان سال ۱۳۶۰ کلید خورد و نام و عکس وی به صورتی گسترده و گاه مبالغه‌آمیز، حتی نسبت به امام خمینی، منتشر شد، کار را تا بدانجا پیش برد که مورد نقد نیروهای خط اصیل امام قرار گرفت. این جریان، به موازات حرکت بیگانگان، در کارشکنی‌ها و تخریب چهره آیت‌الله خامنه‌ای، نقشی محوری را ایفا می‌کرد. در رأس این جریان، مهدی هاشمی معدوم و دوستان او قرار داشتند. مهدی هاشمی که پس از شهادت محمد منتظری و به پشتوانه آقای منتظری به جایگاه واحد نهضت‌های سپاه تکیه زده بود، با حرکت‌های خودمحورانه‌اش دولت را نیز به چالش کشید تا جایی که در پاییز سال ۱۳۶۰ و با دستگیری جمعی از نیروهای واحد نهضت‌ها در فرودگاه‌های یک کشور حاشیه خلیج فارس، نظام در بین همسایگان و در عرصه دیپلماتیک با مشکلاتی رو به ‌رو شد.

اقدامات این جریان در سال نخست ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای به اینجا ختم نشد و در تابستان ۱۳۶۱ آقای منتظری به منظور پایان دادن به کشمکش‌های شهر و استان اصفهان که با قتل بحرینیان رئیس کمیته انقلاب اسلامی توسط تیم ترور مهدی هاشمی و امید نجف‌آبادی در سال ۵۸ ادامه داشت، در نامه‌ای به آقای پرورش خواستار ادغام حزب جمهوری اصفهان در جامعه روحانیت اصفهان به ریاست آیت‌الله طاهری اصفهانی شد تا اعضای بیت آیت‌الله منتظری در قم و سایر افراد در اصفهان و تهران، حوزه نفوذ آیت‌الله خامنه‌ای را در جایگاه دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی محدود سازند.

حوادث اصفهان و جریانی که برخی از عوامل به تهران کوچ کرده بودند، به‌قدری مهم بود که پس از پیروزی‌های بزرگ رزمندگان اسلام در بهار ۶۱، آیت‌الله مهدوی‌کنی در سخنرانی نیمه شعبان خود از ضرورت فتح اصفهان سخن به میان آورد و آن را «خاکریز هفتم» نامید. صبر انقلابی، سکوت عارفانه و مدیریت عالمانه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در برابر این جریان هتاک در داخل و عربده‌کشی‌های رسانه‌های بیگانه در خارج از کشور در حالی بود که امنیت مردم، به‌ویژه شخصیت‌های مذهبی و سیاسی توسط تیم‌های ترور سازمان منافقین در سال ۶۰ – ۶۱ به‌قدری گسترده‌ شده بود که امام خمینی را بر آن داشت تا در نامه‌ای به فرماندهی سپاه لب به شکوه بگشود.

امام خمینی(ره) در پانزده تیرماه ۱۳۶۱ در نامه‌ای به محسن رضایی نوشتند:

باسمه‌تعالی

آقای محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران! انجام ترورهای مشابه نسبت به روحانیین معظم و مؤثر همچون شهید مدنی، شهید دستغیب و شهید هاشمی‌نژاد و حمله به آقای احسان‌بخش و اخیراً شهادت شهید معظم مرحوم صدوقی، ایجاد نگرانی و تردید و سئوال کرده و نسبت به پاسداران محافظ آنان، به‌ویژه محافظان شهید صدوقی سوءظن ایجاد شده و بسیار سئوال‌برانگیز گردیده است. امثال این سرمایه‌های بزرگ جمهوری اسلامی نباید با این وضع اسفبار از دست ملت بروند. چون مسئول این امور سپاه است، شما مأمور هستید با دقت و بررسی اطراف قضیه، از سوابق پاسداران محافظ گزارشی بفرستید و لازم است برای این امر مهم از پاسداران آزموده و با سابقه و متعهد استفاده شود که مثل این خسارات واقع نشود.(۲)

۱۵ تیر، روح‌الله الموسوی الخمینی

معظم‌له در سال نخست ریاست جمهوری بدون کوچک‌ترین توجهی به عربده‌کشی‌ها و تخریب‌های داخلی و خارجی به مسئله اصلی نظام و کشور که در آن مقطع مسئله جنگ بود پرداختند و ضمن ترمیم خرابی‌های بنی‌صدر در این حوزه به ویژه شکاف ایجاد شده بین ارتش و سپاه، توانستند دانش جنگی و نیروهای مکانیزه و سایر نیروهای ارتش با سپاه پاسداران و نیروهای مردمی پیوند بزنند و در بهار ۱۳۶۱، طلایی‌ترین فصل تاریخ جنگ را با تبعیت از ولی‌فقیه رقم زدند. از عملیات بزرگ فتح‌المبین در فروردین ۶۱ تا عملیات بزرگ بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر در خرداد ۱۳۶۱، بخش وسیعی از سرزمین‌های اشغال شده توسط ارتش بعث آزاد و شمار بسیاری از ارتش این کشور کشته و اسیر شدند و غنایم بسیاری نیز به دست رزمندگان اسلام افتاد. پس از آن ادبیات حامیان حزب بعث و کشورهای حاشیه خلیج فارس به‌گونه‌ای تغییر کرد که مجامع بین‌المللی ندای آتش‌بس سر دادند.

پرسش و پاسخ خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از این مقطع از نخستین سال ریاست جمهوری ایشان که در حقیقت میوه صبر انقلابی و تبعیت از مقام ولایت از سوی رئیس‌جمهور و نیروهای انقلابی و ولایتمدار است سندی تاریخی است.

ایشان در پاسخ به این پرسش که: «بعد از اینکه شما ریاست شورای‌عالی دفاع را به عهده گرفتید، طرح‌هایی که این شورا تهیه و به مرحله اجرا گذاشت با موفقیت همراه بود. چرا قبل از این در جنگ موفقیت چندانی نداشتیم؟» متواضعانه این موفقیت‌ها را معلول عوامل متعددی چون اعضای دیگر شورای‌عالی دفاع و فرماندهان برشمردند و فرمودند:

«…عوامل زیاد دیگری وجود دارند که بنده هم اگر فرضاً تأثیری داشته باشم، یکی از اجزای کوچک این عناصر همه‌جانبه هستم. اما اینکه چرا قبل از اینکه اینجانب رئیس شورای‌عالی دفاع شوم این شورا موفقیتی نداشته، این را باید به صورت دقیق ناشی از این بدانیم که قبل از من منهای یک ماه که شهید رجایی به اقتضای رئیس‌جمهور بودنشان، رئیس شورای‌عالی دفاع بودند، مابقی این مدت رئیس شورای دفاع کسی بود که با بودنش، با سیاست‌هایش و با جهت‌گیری‌هایش امکان نداشت که ما در جنگ موفقیت داشته باشیم. یعنی وقتی که بنی‌صدر در رأس شورای‌عالی دفاع قرار دارد، نباید از شورای عالی دفاع انتظار موفقیت داشته باشیم. اصلاً انتظار موفقیت در آن وقت از شورای‌عالی دفاع، یک انتظار ساده‌لوحانه بود، به دلیل اینکه بنی‌صدر همان‌ طور که گفتم سیاست‌هایی و منش شخصیتی‌ای داشت که با آنها نمی‌توانست موفقیت ما را در جبهه تضمین کند.»(۳)

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه، اعتقاد بنی‌صدر به تصورات پوچ سنتی و غلط و نپذیرفتن تجربه‌های سنتی درستی را که همواره توسط ایشان و برخی از اعضای دیگر شورای‌عالی دفاع به او گفته می‌شد، از عوامل شکست در جنگ خواندند و تفاوت مصوبات این شورا در زمان ریاست خود را با ریاست شخص بنی‌صدر بر این شورا را این‌گونه بیان ‌کردند:

«… بارها اتفاق می‌افتاد که در جلسه شورا از اول تا آخر بحث می‌کردیم و آخر سر، حتی یک مصوبه هم نداشتیم. اما الان در جلسه شورای‌عالی دفاع، تا آخر جلسه که گاهی دو، سه یا چهار ساعت طول می‌کشد، گاهی ده تا پانزده تا مصوبه داریم.»(۴)

اما چالش اصلی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، چالشی بود که هیچ‌یک از رؤسای جمهوری اسلامی آن را تجربه نکردند و آن، چالش با نخست‌وزیر و تفاوت نگاه او با نگاه فردی بود که تنها مصلحت اسلام و انقلاب را در نظر داشت و فقط با صبر انقلابی می‌توانست نگاه نخست‌وزیر را تحمل کند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که مجلس شورای اسلامی به گزینه اول او یعنی دکتر ولایتی رأی اعتماد نداد و گزینه دوم او را نیز به علت رأی نیاوردن از حضور در مجلس محروم کرد، مجبور به پذیرش مهندس میرحسین موسوی شدند. نگاه چپ‌گرانه نخست‌وزیر و برخی از اعضای کابینه به اقتصاد، نگرش دولتی کردن اقتصاد بود که در همان سال نخست می‌رفت تا سرمایه‌گذاری بخش خصوصی و زیرساخت‌های اقتصادی کشور را در میان‌مدت و بلندمدت تهدید کند. ایشان به‌خوبی این خطر را درک کردند؛ اما نقش‌آفرینی نخست‌وزیر در جایگاه قانونی خود در آن مقطع ،آرمان‌های آیت‌الله خامنه‌ای را در همان سال نخست در بهبود شرایط اقتصادی کشور و فقرزدایی و اشتغال‌زایی با چالش روبه‌رو ساخت. دردی که بعدها و در سال ۱۳۸۰ که همان شیفتگان ادبیات شرق با چرخشی ۱۸۰ درجه‌ای به ادبیات غرب روی آوردند، معظم‌له را بر آن داشت تا فرصت‌سوزی‌های دیروز و امروز جریانی را بازگو کنند که به جای قرار گرفتن در جایگاه متهم در جایگاه مطالبه‌گر ایستاده‌اند. معظم‌له می‌فرمایند:

«… ما در شورای انقلاب سال‌های ۵۷ – ۵۸ قانونی داشتیم که سرمایه‌داران قبل از انقلاب را به چهار دسته تقسیم کرده بود: بند الف، بند ب، بند ج، بند د. بند ب کسانی بودند که سرمایه‌های آنها از طریق نامشروع و غیرقانونی به دست آمده بود و وام‌هایشان را پس نداده بودند و می‌بایست پاس می‌کردند که اگر این کار را می‌کردند، کارخانه‌ها مال خودشان می‌شد؛ اما اگر پرداخت نمی‌کردند، کارخانه‌های آنها تصرف می‌شد. اوایل ریاست جمهوری من گروهی مسئول بند ب و ج و این‌ طور کارها بودند. البته این کارها دست بنده به عنوان رئیس‌جمهور نبود؛ بلکه دست نخست‌وزیر و هیئت دولت بود. من اطلاع پیدا کردم که عده‌ای در این هیئت اصرار دارند بند ج را به بند ب تبدیل کنند. یعنی می‌خواستند نگذارند کارخانه‌ای که می‌شد صاحبش بدهکاری‌ خود را به بانک بدهد و بعد کارخانه‌اش را راه بیندازد و کار کند و کارگرانش هم بیکار نباشند، راه بیفتد. در آن موقع چنین گرایش چپ ضد سرمایه‌داری افراطی ناحقی وجود داشت. همان‌ها  امروز کسانی هستند که حاضرند زیر پای کمپانی‌داران و سرمایه‌داران صهیونیستی فرش قرمز پهن کنند تا بیایند و سرمایه‌گذاری کنند. انسان می‌تواند از چپ‌ترین ایده مارکسیستی به افراطی‌ترین ایده دست‌راستی اقتصادی متحول شود!»(۵)

اگرچه آرمان‌ها و آرزوهای حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در خصوص فقرزدایی، اشتغال‌زایی و مستحکم کردن ساخت اقتصادی کشور به دلیل جایگاه قانونی نخست‌وزیر در آن مقطع محقق نشد و ایشان همواره در آرزوی روی کار آمدن دولتی بودند که بتواند این مهم را محقق سازد، اما نه عربده‌کشی‌ها و هتاکی‌های رسانه‌های نظام سلطه در خارج و نه ایجاد ناامنی سازمان منافقین و حرکت‌های خودمحورانه گروه‌های به‌ظاهر انقلابی و نه چالش‌های جدی در داخل کابینه، آیت‌الله خامنه‌ای را از مسیر و تکلیفی که ولی فقیه در آن مقطع برای ایشان مشخص کرده بود خارج نکرد.

 

پی‌نوشت:

۱- روزنامه جمهوری اسلامی، دوشنبه ۵ مهر ۱۳۶۱، ص۶٫

۲- صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۳۷۴٫

۳- روزنامه جمهوری اسلامی، ۵ مهر ۱۳۶۱، ص ۶٫

۴- همان مدرک.

۵- بیانات رهبر معظم انقلاب، در دیدار اصحاب فرهنگ و هنر، اول مرداد ۱۳۸۰،

29دسامبر/21

تنفیذ؛ امضای مردم‌سالاری دینی

مقدمه

بر اساس بند نهم اصل۱۱۰ قانون اساسی، فرایندی برای به دست گرفتن قوّه مجریه توسّط مدیر ارشد اجرایی کشور (رئیس‌جمهور) پیش‌بینی شده است که مطابق آن در مرحله اول، علاوه بر اعلام آمادگی و ثبت نام برای ریاست‌جمهوری و تأیید صلاحیت توسط شورای نگهبان، می‌بایست واجد آرای اکثریت آرای رأی دهندگان شود. لکن برخورداری این فرآیند به تحقق ریاست‌جمهوری منتخب نمی‌انجامد، بلکه علاوه بر تأیید فرایند انتخابات از سوی ناظر فرایند انتخابات، رئیس‌جمهور منتخب می‌بایست توسط ولی‌فقیه تنفیذ شود. طبیعتاً در صورت انجام نشدن فرایند مذکور، رئیس‌جمهور برای تصدی منصب اجرایی کشور، توجیه شرعی نخواهد داشت.

آنچه در این تحقیق مدّ نظر قرار گرفته است پرسش از چیستی و چرایی تنفیذ ریاست‌جمهور منتخب توسط ولی‌فقیه در رویکرد مردم‌سالاری دینی است. طبعاً این پرسش مطرح است که آیا تنفیذ ذیل اختیارات ولی‌فقیه قرار می‌گیرد یا در زمره وظائف اوست؟ طبعاً از آنجا که ساختار،‌ ویژگی‌ها و قوانین هر نظام سیاسی مبتنی بر هنجارهای غالب و پذیرفته شده در آن نظام است، لذا در پاسخ به این پرسش‌ها،‌ علاوه بر بحث ماهیّت تنفیذ در رویکرد مردم‌سالاری دینی و جایگاه ولایت فقیه در نظام اسلامی، قرار گرفتن تنفیذ ذیل اختیارات ولی‌فقیه،‌ قابل بحث و بررسی است.

 

الف)‌ تنفیذ، نماد رویکرد مردم‌سالاری دینی

نظام مردم‌سالاری دینی که در قالب نظام جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته است، مقتضی است که نظام سیاسی از یک سو به رأی و نظر مردم و از سوی دیگر به اسلام و نماد اسلامیّت آن (ولایت فقیه) مستند شود.

در حالی که در نظام‌های سیاسی جهان، تعیین کارگزاران دو قوّه مجریه و مقنّنه در گرو رأی و انتخاب مردم است، در نظام اسلامی ایران تعیین کارگزاران قانون‌گذاری و اجرایی کشور نه به واسطه تعیین و انتخاب افرادی خاص از سوی رهبری، بلکه به فرایند انتخابات و قبول حقّ رأی مردم واگذار شده است. از این روی، منتخبان مردم، مسئولیت نمایندگان مجلس (در قوّه مقنّنه) و ریاست‌جمهوری (به عنوان کارگزار ارشد اجرایی نظام در قوّه مجریه) را عهده‌دار می‌شوند، لکن از آنجا که تأمین اسلامیت نظام و مشروعیت کارگزاران آن ضرورت دارد، مقتضی است که مجریان این نظام به رهبری منسوب شوند. لذا قانون در فرایندی خاص و برای تضمین دو عنصر «مردم‌سالاری» و «دینی»، فردی را که رأی اکثریّت مردم را به خود اختصاص داده است برای انتصاب به ریاست‌جمهوری، به رهبری معرفی می‌کنند. از آنجا که این فرد، فرایندهای خاصی چون «احراز صلاحیت» و «کسب مقبولیت فراگیر مردمی» را کسب کرده است، رهبری نیز رأی مردم به وی را امضا و تنفیذ و وی را به سمت ریاست جمهوری منصوب می‌کنند. همین منطق اقتضا می‌کند که انتخاب مردم در تعیین قانونگذاران قوّه مقنّنه نیز به اسلامیت مستند شود؛ لذا این فرایند در قانون به گونه‌ای تعبیه شده است که قوانین مصوب توسط آنها توسط شورای نگهبان (که به رهبری و اسلامیت نظام مستندند) امضا یا تنفیذ می‌شود.

 

ب) چیستی تنفیذ

تنفیذ که به معنای اعتباربخشی به عملی است که احتمال بطلان برای آن وجود دارد،(۱) در موارد متعددی از فقه مورد استفاده قرار گرفته است که از آن میان می‌توان به تنفیذ «عقد فضولی» توسط مالک اشاره کرد. بر این اساس، هرگاه کسی ملک یا مال دیگری را بدون اذن وی بفروشد، این معامله صحیح نیست و موجب ملکیّت خریدار نمی‌شود، لکن رضایت و تنفیذ متأخّرِ مالک اصلی، موجب تصحیح معامله می‌شود و پس از تنفیذ هم خریدار می‌تواند در مال خریداری شده تصرف کند. بر این اساس باید گفت مراد از تنفیذ، اصلاح و تصحیح عقدی است که قابلیّت تصحیح و امضا دارد و این تنفیذ نیز باید توسط کسی انجام شود که در این خصوص، صاحب حق باشد.

بر این اساس همچنان که معامله فضولی با امضا و تنفیذ مالک و صاحب اختیار عقد، مشروع می‌شود، انتخاب فرد منتخب مردم برای ریاست‌جمهوری هم به واسطه تنفیذ و امضای ولی‌فقیه تصحیح می‌شود. طبعاً‌ فهم تنفیذ در گرو جایگاه ولی‌فقیه در نظام اسلامی به مثابه سند و معیار مشروعیّت نظام اسلامی است.

در حالی که خاستگاه مشروعیت در عمده نظام‌های سیاسی دنیا رأی و نظر مردم است، در بینش اسلامی، منشأ و خاستگاه مشروعیت حکومت، الهی است و از اراده تشریعی خداوند سرچشمه می‌گیرد و اساساً هیچ‌‌گونه ولایتی جز با انتساب به نصب و اذن الهی، مشروعیت نمی‌یابد، زیرا «بر اساس اعتقاد توحیدی، خداوند ربّ و صاحب اختیار هستی و انسان‌هاست. چنین اعتقادی ایجاب می‌کند که تصرف در امور مخلوقات خدا حتماً با اذن خداوند صورت گیرد. از آنجا که حکومت و تنظیم قوانین و ایجاد نظم، مستلزم تصرف در امور انسان‌ها و محدود ساختن و تأمین مصلحت آنان است، لذا سزاوار است این امر توسط کسی انجام شود که در این خصوص، حق و اختیار دارد یا از طرف او مأذون و منصوب است. بر این اساس، خداوند که منشأ همه حقوق است، حق حکومت و ولایت بر مردم را به پیامبر اکرم(ص)، امامان معصوم(ع) و یا جانشینان آنها واگذار کرده است.»(۲)

مطابق این منطق و بر اساس ادلّه‌ای چون: «آیات و روایات، عقل و اجماع»، فقیهان به عنوان نایبان امام معصوم(ع) در عصر غیبت در تصدی اداره امور جامعه، مشروعیت دارند. از این روی، جمهوری اسلامی ایران با محوریت آموزه‌های اسلامی، در قانون اساسی، اداره امور جامعه را به عهده ولی‌فقیه نهاده است.

در اصل پنجم قانون اساسی آمده است:

«در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عج)، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده‏دار آن می‏شود.»

بر اساس اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی، قوای سه گانه مجریه، مقننه و قضائیه، زیر نظر ولایت فقیه قرار داده شده و از ارکان حاکمیت وی محسوب می‌شوند:

«قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال می‏شوند.»

بر این اساس،‌ با وجود اینکه ولی‌فقیه می‌توانست مانند ریاست قوه قضائیه و استانداران که انتخاب آنان در گرو رأی مستقیم مردم نیست، کارگزار ارشد نظام را به صورت مستقیم انتخاب کند (چنان که در ادوار گذشته این گونه بوده است)‌؛ لکن قانون‌گذار بنا بر علل و مصالحی، (که در انتخاب رئیس دولت از سوی مردم در سایر نظام‌های سیاسی مورد تأکید است)‌، فرایند انتخاب رئیس‌جمهور را منوط به دیدگاه فراگیر مردم کرده است. لکن این بدان معنا نیست که انتخاب و رأی اکثریت رأی دهندگان به مثابه علت تامه در ریاست جمهوری باشد، بلکه تنفیذ به مثابه متمم جعل یا رضایت ولی‌فقیه نسبت به انتخاب مردم صورت می‌گیرد و طبعاً ولی‌‌فقیه است رئیس‌جمهور منتخب (و نه دیگری)‌ را به این جایگاه، منصوب می‌کند.

 

ج) تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری، ذیل اختیارات ولی‌فقیه

۱ـ‌ ادله نصب

در پاسخ به این پرسش که: «آیا تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری منتخب مردم از جمله وظائف گریزناپذیر حاکم محسوب می‌شود و وی موظّف است حکم ریاست‌جمهوری را تنفیذ کند و حق استنکاف از آن را ندارد یا اینکه این امر در زمره اختیارات اوست و لذا قادر است در شرایط خاص، از این کار سرباز زند»، دو نگرش اساسی وجود دارند. این قضیه در گرو نگرش نسبت به خاستگاه مشروعیت حکومت است. برخی از منکران ولایت‌فقیه، عنایت به خاستگاه مردمی حکومت را مد نظر قرار می‌دهند و لذا با فقدان دایره اختیارات ولی‌فقیه، وی را ملزم به تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری منتخب مردم می‌دانند.(۳) با توجه به مطالبی که در خصوص جایگاه رهبری در نظام اسلامی گفته شد، مشروعیّت نظام و کارگزاران آن در گرو تصویب ولی‌فقیه است و قوای سه گانه نظام اسلامی جز با استناد به رهبری، در تصدی منصب حکومتی خویش مشروعیت ندارند. از همین رو، مسئول قوه قضائیه مستقیماً توسط رهبری منصوب می‌شود، قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی توسط شورای نگهبانی تأیید می‌شوند و شکل قانونی به خود می‌گیرند که نیمی از اعضای آن (فقها) مستقیماً توسط رهبری منصوب و نیم دیگر (حقوقدانان) توسط رئیس قوه قضائیه (که خود منصوب رهبری است) پیشنهاد می‌شوند. ریاست قوّه مجریه منتخب مردم هم می‌بایست به رهبری مستند شود و نقش و جایگاه موثر، محوری و واقعی رهبری در دو قوّه قضائیه و مقنّنه، باید در قوّه مجریه هم موثر و واقعی باشد و صورت تشریفاتی نداشته باشد.

بر همین اساس است که امام خمینی، مشروعیت ریاست‌جمهوری در تصدی امور حکومتی را در گرو نصب از جانب فقیه دانسته است:

«رئیس‌جمهور اگر با نصب فقیه نباشد، غیرمشروع است. وقتى غیرمشروع شد، طاغوت است؛ اطاعت از او اطاعت طاغوت است و وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتى از بین مى‏رود که کسی به امر خداى تبارک و تعالى نصب بشود.»(۴)

ایشان در موارد دیگری، ضمن همراهی دو واژه «تنفیذ» و «نصب»، ماهیت تنفیذ را از سنخ نصب دانسته و در احکامی که در تنفیذ ریاست‌جمهوری آقایان بنی‌صدر و رجایی نگاشتند، با عنایت به ضرورت تنفیذ احکام ریاست جمهوری آنان، این دو را به این سمَت منصوب کردند:

«حسب آنکه مشروعیت آن (ریاست‌جمهوری) باید به نصب فقیه جامع‌الشرایط باشد، اینجانب به موجب این حکم، رأى ملت را تنفیذ و ایشان را به این سمت منصوب کردم‏.»(۵)

لذا تنفیذ از اختیارات حاکم و نه از وظائف وی است. از همین روی تنفیذ نه امری تشریفاتی بلکه امری واقعی است. زیرا:

اوّلاً: مراد از تنفیذ، امضای یک امر از سوی کسی است که حق امضای آن را دارد، نه اینکه موظف به امضای آن باشد. طبعاً ولی‌فقیه به عنوان سند مشروعیّت نظام اختیار دارد حکم رئیس‌جمهور منتخب مردم را تنفیذ کند و به این ترتیب به اعمال رئیس‌جمهور و قوّه مجریّه مشروعیّت ببخشد. لذا اجبار ولی‌فقیه و موظف کردن او به امضای حکم ریاست‌جمهور با ماهیت تنفیذ در تضاد است.

ثانیاً: با توجه به تعریف تنفیذ، از آنجا که مقتضای نصبِ فردی به عنوان ریاست‌جمهوری این است که حاکم با اختیارات تام، کسی را به منصبی بگمارد؛ در صورت اجبار، عنوان «نصب» صادق نیست، لذا در صورت وظیفه انگاشتن حکم تنفیذ برای رهبری، عنوان تنفیذ نیز صحیح نیست.

طبیعتاً مراد از حق تنفیذ ریاست‌جمهوری برای رهبری، اضافه کردن فرایندی تشریفاتی به سایر مراحل نیست. بلکه با توجه به این که اقدامات رئیس‌جمهور، دخالت در حقوق و تکالیف مردم  و این امر نیازمند اِذن ولی امر است، لذا این إذن در قانون اساسی تحت عنوان تنفیذ مورد توجه قرار گرفته و مراد قانون‌گذار این است که بدون امضا و تنفیذ رهبری، ریاست‌جمهوری رسمیت پیدا نمی‌کند و رئیس‌جمهور شرعاً و قانوناً نمی‌تواند در امور اجرایی دخالت کند.

طبعاً ولی‌فقیه هم با توجه به اینکه خود، انتخاب رئیس‌جمهور را در گرو فرایند مذکور قرار داده است،‌ نمی‌تواند به نتیجه آن نیز بی‌اعتنا باشد و حکم ریاست‌جمهوری‌ رئیس‌جمهور منتخب را صادر نکند و یا فرد دیگری را منصوب کند.

 

۲ـ تقیّد مشروط تنفیذ

از جمله اموری که می تواند دلیل و شاهدی بر قرار گرفتن حکم تنفیذ ریاست‌جمهوری ذیل اختیارات ولی‌فقیه باشد، وجوه مندرج در احکام تنفیذ رؤسای‌جمهور است که بر اساس آنها، رهبران انقلاب (اعم از امام خمینی(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای) تنفیذ خود را به اموری مقید و تصریح کردند که تنفیذ آنان مشروط و محدود به این است که رئیس‌جمهور موازین شرعی را رعایت کند و به موازین قانونی نظام پایبند باشد.

از این روی، برخلاف دیدگاهی که تنفیذ را ذیل وظائف ولی‌فقیه قرار می‌دهد و وی را موظّف به امضای رأی مردم می‌کند، احکام صادره از سوی ولی‌فقیه در تنفیذ ریاست‌جمهور، نه به صورت مطلق، بلکه مشروط و مقیّد به امور خاصی از جمله عمل به موازین اسلامی و تبعیّت از قانون اساسی است و طبیعتاً رئیس‌جمهور در صورت عدم مراعات این امور،‌ فاقد مشروعیت خواهد بود.

بر این اساس، هرچند صلاحیت کاندیدا پیش از انتخابات به‌ وسیله شورای نگهبان احراز می‌شود و این شورا صحت انتخابات را نیز تأیید می‌کند، ‌اما به هر دلیلی ممکن است رهبری «با در نظر گرفتن مصالح کشور» یا «دریافت نکاتی جدید از منتخب مردم که مخفی مانده بود»، از تنفیذ حکم رئیس‌جمهور خودداری کند. هر چند در تاریخ انقلاب اسلامی و ده دوره ریاست‌جمهوری هنوز چنین موردی اتفاق نیفتاده و ممکن است تا سالیان دراز دیگر نیز چنین قضیه‌ای تحقق نیابد؛ لکن این حق، برای رهبری (که خود با واسطه و توسط خبرگان منتخب مردم، انتخاب می‌شود) وجود دارد تا در صورت لزوم، به خاطر تأمین مصلحت جامعه، بتواند از حق خود استفاده کند.

 

پی‌نوشت:

۱- جمعى از پژوهشگران، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، ج‌۲، ص۶۴۳٫

۲- مصباح یزدی، محمدتقی، نظریه سیاسی اسلام، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ۱۳۷۸ش، ج۲٫ص ۴۰٫

۳- در نشریه عصر ما مقاله‌ای به قلم سعید حجاریان منتشر و در آن مقاله تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری از سوی رهبر انقلاب، «امری صوری و تشریفاتی» معرفی شده است. وی در آن مقاله اظهار داشته: «اگر تفویض حق و اختیاری هم صورت می‌گیرد از ناحیه مردم و منبعث از حق حاکمیت ملت و قوای ناشی از آن است.» وی در ادامه بر این باور تأکید کرده که: «اینکه اختیارات رئیس‌جمهوری منبعث و ماخوذه از ولایت مطلقه فقیه است، توهمی بیش نیست.»

۴- امام خمینی، صحیفه امام، ج‏۱۰، ص ۲۲۱٫

۵- امام خمینی، صحیفه امام، ج‏۱۲، ص: ۱۳۹، حکم تنفیذ ریاست‌جمهوری ابوالحسن بنی‌صدر، و نیز ر.ک: صحیفه امام، ج۱۵، ص۶۷، حکم تنفیذ ریاست‌جمهوری شهید رجایی.

30آگوست/21

گام‌های حضور در سرنوشت‌سازترین انتخاب – تحلیلی در خصوص انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰

انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ از جهات متعدد با نظایر آن تفاوت داشت. مقام معظم رهبری حضور مردم در این انتخابات را حماسه نامیدند. برخی ظاهرگرایان نتوانستند ابعاد حماسی این حضور را دریابند و حبّ و بغض گروهی دیگر نیز سبب شد آگاهانه چشم خود را بر این حضور ببندند و حتی این پیروزی را به باد تمسخر بگیرند و یا انکار کنند. اما اگر کسی شرایط منطقه و بین‌الملل را به‌دقت دریافته باشد، هوشمندی این تعبیر را تصدیق خواهد کرد.

در ادامه به تعدادی از نقاط مهم این حماسه اشاره می‌کنیم:

  1. شرایط مختلف داخلی و خارجی دست به دست هم داده بودند تا مردم را از شرکت در انتخابات ناامید سازند. رسانه‌های خارجی از ماه‌ها قبل تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا انتخابات را امری تشریفاتی، مسئولان را شبیه به یکدیگر، رئیس‌جمهور را تعیین شده و… نشان دهند. فشارهای اقتصادی به‌ویژه تورم سال ۹۹ و بی‌تدبیری مسئولان در تأمین نیازهای اولیه مردم، انگیزه بخشی از مردم را کاهش داده بود. کرونا نیز مزید بر این علل بود تا بهانه شرکت نکردن تکمیل شود.

از جهاتی شرایط زمان دفاع مقدس بهتر از اوضاع فعلی بود؛ زیرا هیچ‌گاه دشمن چنین تلاشی را برای کاهش سرمایه اجتماعی نظام و القای فاصله میان مسئولان و مردم به کار نگرفته بود. با این حال حضور مردم در این عرصه کم‌نظیر بود.

  1. ۲. از سوی دیگر این دوره انتخابات دوره شکل‌گیری هسته‌های مقاومت فکری در برابر عملیات روانی دشمن بود. در این دوره برای نخستین بار بیشترین شبهاتی در زمینه ناکارآمدی انتخابات و ناامید ساختن مردم از داخل و خارج کشور منتشر شدند. در سال‌های قبل، مراکز تبلیغی و فرهنگی متولی پاسخ به شبهات و دیگر لایه‌های فرهنگی توزیع کننده چنین محتوایی بودند؛ ولی در این دوره هسته‌های فکری پرشماری، آتش به اختیار آغاز به کار و یکایک شبهات را شناسایی کردند و با بیانی متقن و منطقی پاسخ دادند و در قالب‌های مختلف سمعی و بصری وارد فضای مجازی ساختند.
  2. گروه‌های جهادی اعم از طلاب، دانشجویان و دیگر اقشار مردمی عملیات خانه به خانه و چهره به چهره را در تبیین اهمیت انتخابات طراحی و با تمام دشواری‌ها را اجرا کردند. در شرایطی که فشارهای اقتصادی انگیزه بسیاری از افراد را کاهش داده بود، چنین ارتباطاتی نیازمند سعه صدر فراوان و بیان منطقی بود و می‌توان آن را یکی از رویش‌های انتخابات دانست.
  3. این دوره از انتخابات، از جهتی دیگر نشان‌دهنده بلوغ مخاطبان بود. در شرایطی که معمولاً مناظرات انتخاباتی جهان با تهمت و آبروریزی گرم می‌شوند، مردم ایران در این دوره، برنامه مشخص و نگاه به آینده را مطالبه می‌کردند. فراموش نکرده‌ایم که مشهورترین رؤسای جمهور ایران در دهه‌های گذشته، هیچ‌ کدام از قبل چنین برنامه‌هایی نداشتند. تغییر نگرش امت از هیجانات جناحی به سمت مطالبه راه حل‌های علمی، نشانه روشن رشد سیاسی و فرهنگی مردم است.
  4. نوع رای دادن مردم از اقشار مختلف نیز خبر از تغییر آرایش فضای سیاسی کشور می‌دهد. بسیاری از مردم که از دوگانه چپ و راست و یا اصولگرایی و اصلاح‌طلبی خسته شده بودند، انتخاب خود را نیز فراتر از قبیله‌گرایی‌های متداول تعریف کردند.
  5. ۶. آرای باطله را نباید نشانه مخالفت با نظام و ساختار فعلی دانست؛ زیرا صاحبان این آرا در همین ساختار و ساز و کار انتخاباتی رأی سفید داده‌اند. اگر بخواهیم این آرا را نشانه مخالفت بدانیم، تحریم انتخابات و تبلیغ برای شرکت نکردن را چه باید بنامیم؟
  6. ۷. برنده اصلی این انتخابات مردم بودند که با وجود این همه مشکلات و کارشکنی‌ها پای این انقلاب ایستاده‌ و دست‌های‌شان را دور این نهال حلقه زده‌اند تا مبادا طوفان آن را خم کند و کسانی که می‌خواهند ریشه‌اش را بخشکانند، موفق شوند. مردم به هر زحمتی که هست، برای این نهال آبرسانی می‌کنند. الحق که مردم ما مرد میدان شده‌اند.
  7. بازنده اصلی انتخابات هم برخی از فعالان سیاسی بودند که گمان می‌کردند قهرکنندگان با انتخابات خیل عظیمی از امت هستند و به همین دلیل کوشیدند از هفته‌ها قبل این تعداد را به نفع خویش مصادره کنند و مرتباً مردم را به عدم شرکت در انتخابات تشویق کردند. برخی دیگر که ابتدا خود را قهرمان نجات ملی معرفی می‌کردند، شعار «یا من یا هیچ ‌کس» را سردادند. این گروه بازنده اصلی انتخابات بودند که در کنار دشمنان این ملت، سنگ خود را به سینه زدند.
  8. براندازی جمهوری اسلامی نه با جنگ تحمیلی محقق شد، نه با اجیر کردن شبکه ترور و نه با تحریم‌های فلج کننده. از سال‌ها قبل دشمنان در پی آن بودند که از طریق انتخابات حداقل تغییری نرم و با شیب ملایم در ساختار حاکمیت ایجاد کنند. روش‌های متنوعی که در برخی از کشورها نتیجه‌بخش بوده‌اند، در ایران هم آزموده شدند. در ایران این الگو در چندین دوره امتحان شد، ولی هر بار با شکست سنگین‌تری همراه بود. به نظر می‌رسد که دشمن دیگر باید با روش رژیم از طریق انتخابات در ایران خداحافظی کند.

بالاخره با تمام تلاش‌های دشمنان خارجی و خائنان داخلی، انتخابات برگزار شد و کاندیدایی از جبهه انقلاب رأی آورد. آینده کشور و حتی جهان اسلام تا حد زیادی وابسته به تصمیمات این دولت است. در این مدت توصیه‌ها و تحلیل‌های گوناگونی از اولویت‌های دولت آتی ارائه شده‌اند که هر کدام به نوبه خود می‌توانند مورد استفاده قرار گیرند،

اما در این نوشتار به چند نکته کلیدی‌تر اشاره می‌شود:

  1. ۱. شنبه پس از انتخابات اصطلاحی است که به روزهای پس از برگزاری انتخابات و اعلام نتایج اطلاق می‌شود. تفکر لبیرالی در صورت پیروزی طعنه و زخم زبان می‌زند و به هنگام شکست یا به آشوب دعوت یا تهدید به بر هم زدن بازی می‌کند؛ اما تفکر اسلامی هنگام پیروزی با سعه صدر گذشته‌ها و طعنه‌های مناظرات را فراموش می‌کند و خود را پدر تمام مردم می‌داند. متأسفانه در دولت‌های پیشین، پیروزی تریبونی برای زخم زبان و طرد دیگران بود. رئیس‌جمهور منتخب در معرفی الگوی اسلامی آغازی پسندیده داشت و چون از سر صدق بود، به دل‌ها نشست. امید آنکه این رویکرد با صدق و صفای بیشتر استمرار داشته باشد و به دیگر اعضای کابینه نیز انتقال یابد.
  2. ۲. حملات اقتصادی مکرر دشمنان در سال‌های اخیر سبب شد تا محور خاکریزهای احداثی، اقتصاد باشد. مشکلات مکرری که از در زمینه معیشت، بیکاری، تورم و… متوجه مردم شد، زمینه‌ای شد تا کاندیداها بیشترین تأکید خود را بر حل این بخش از مشکلات متمرکز سازند. اما نباید فراموش کرد که در منطق اسلامی نیازهای فرد و جامعه را باید به شکل یک منظومه منسجم دید. نگاه جزئی‌نگرانه به اقتصاد درمان معیشت نیست. اقتصاد باید در کنار فرهنگ دیده شود؛ فرهنگ که به تصریح امامین انقلاب مهم‌ترین رکن نظام‌های اجتماعی و نیازهای انسانی است.

حل بسیاری از مسائل اقتصادی نیازمند همراهی فرهنگی مردم است. تا زمانی که فرهنگ صرفه‌جویی، وجدان کاری، بها دادن به تولید داخلی، خودباوری و… در میان نخبگان و توده‌های مردم نهادینه نشود، کامل‌ترین برنامه‌ها نیز ناقص خواهند ماند. آنچه بیش از فقر و تبعیض مردم را تحت فشار قرار می‌دهد احساس نارضایتی از زندگی است و حل این مشکل تا حد زیادی به اصلاح فرهنگ و نگرش مردم بستگی دارد.

تقویت دیانت و ایمان عمومی مهم‌ترین سپر و ضربه‌گیر فردی و اجتماعی است. سرمایه اجتماعی که طی سال‌های گذشته، بسیاری طمع ربودن آن از انبان حاکمیت را داشتند، با فعالیت‌های فرهنگی عمیق و متفکرانه ارتقا می‌یابد و… ده‌ها اصل دیگری که نشان می‌دهد هیچ مشکل اقتصادی و سیاسی‌ای جز از طریق اصلاح فرهنگ حل نخواهد شد. بنابراین دولت آینده اگر بخواهد برای حل مشکلات مردم اقدامی ماندگار و نه مسکن و مقطعی انجام دهد، باید به تمام ساحات نیازهای جامعه به‌ویژه مسئله فرهنگ اهتمامی ویژه و بایسته داشته باشد.

  1. ۳. تجربه زیسته چهار دهه پس از انقلاب نشان‌دهنده آن است که حتی بهترین برنامه‌ها اگر با فرماندهی اجرایی مقتدر و هماهنگ پشتیبانی نشوند، در کتابخانه‌ها بایگانی خواهند شد. تحولات مهم دولت‌های قبل مانند هدفمندی، مسکن مهر و… بیش از اتقان برنامه، نیازمند اقتدار و شجاعت اجرایی بود. در سخنان کاندیداها ده‌ها برنامه معرفی شدند که اگر ده درصد آنان به‌درستی اجرا شوند، مشکلات کشور تا حد زیادی رفع می‌شوند. نیاز رئیس‌جمهور منتخب به مدیران شجاع و مقتدری است که بتوانند در برابر تبلیغات وابستگان و خودباختگان غرب مقاومت کنند و به شکل جهادی و منسجم در تحقق برنامه‌ها بکوشند.
  2. ۴. دسترسی به مدیران با ویژگی‌های بند قبل از طریق سهم‌خواهی‌های متعارف و قبیله‌گرایی‌های رایج محقق نمی‌شود. از رئیس‌جمهور منتخب که به‌درستی خود را از کلیشه اصلاح‌طلب و اصولگرا جدا ساخت، انتظار می‌رود در تشکیل کابینه نیز تسلیم فشارهای جناحی و توصیه‌ها نشود. این دولت می‌تواند نخستین دولت متناسب با گام دوم در چهل سالگی دوم انقلاب باشد، مشروط به آنکه مدیرانش به گام دوم باور داشته باشند.
  3. ۵. شعارهای اصلی انقلاب، چند مفهوم یا فریاد هیجانی نیستند، بلکه خطوط اصلی مسیر را تعیین می‌کنند. در دولت‌های اخیر، حقیقت عدالتخواهی، ساده‌زیستی، مردمی بودن، فسادستیزی، اتکای به وعده‌های الهی، خودباوری و… بسیار مظلوم واقع شدند. این شعارها یا از طرف غربگرایان مورد تمسخر و بی‌اعتنایی قرار گرفتند و یا اجرای ناقص و نمایشی آنها، زمینه را برای انحراف و سطحی‌نگری مهیا کرد. انتظار جامعه ایمانی از رئیس‌جمهور منتخب آن است که تحقق عالمانه این مفاهیم را مبنا قرار دهد و دچار افراط و تفریط نشود. تحقق این شعارها می‌تواند مدلی از حکمرانی اسلامی را در عرصه عمل محقق سازد.
  4. ۶. کشور ظرفیت‌ها و اولویت‌های گوناگونی دارد که نخبگان و مشاوران حتماً به رئیس‌جمهور منتخب منتقل خواهند کرد. مسئله جمعیت از مهم‌ترین اولویت‌های کشور است که اضلاع متنوعی دارد. این امر بیش از فرهنگ‌سازی نیازمند زمینه‌سازی و رفع موانع است. کشاورزی از مقولات استراتژیک کشور است. در چرخه بحران‌های اقتصادی چند سال اخیر همواره به موضوع دام و نهاده‌های دامی می‌رسیم که در اثر تحریم و معطلی در گمرک، کشور را ماه‌ها در فشار قرار می‌دهد؛ در حالی‌ که با چند تغییر ساده می‌توان نیاز داخلی کشور به ذرت، سویا و… را مرتفع کرد تا در صدر بزرگ‌ترین وارد کننده‌های ذرت از آمریکا نباشیم. حاشیه چند صد میلیون نفری همسایگان بهترین بهانه برای توسعه کشاورزی و البته دیپلماسی کشاورزی است.
  5. ۷. این یادداشت را با سخنی از وصیت‌نامه سردار دل‌ها به پایان می‌رسانیم که خطاب به مسئولین فرمودند و به‌ویژه همراهان رئیس‌جمهور منتخب باید مکرر به آن توجه کنند:

«در دوره حاکمیت خود و در هر مسئولیتی که هستید، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بدانید. خدمتگزاری واقعی و توسعه‌گر ارزش‌ها باشید، نه با توجیهات واهی ارزش‌ها را بایکوت کنید… مسئولین همانند پدران جامعه می‌بایست به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند، نه با بی مبالاتی و به خاطر احساسات و جلب برخی از آراءیاحساسی زودگذر از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده‌ها را از هم بپاشاند.»

30آگوست/21

مشارکت مردمی، رویکردی دینی – نگاهی به ویژگی‌های مردم‌سالاری دینی و مسئله مشارکت سیاسی در عصر حاضر

در خصوص نفی نظریه مردم‌سالاری دینی، دو گونه اظهارنظر شده است. از یک سو برخی اضافه کردن قید «دینی» برای «مردم‌سالاری» را قربانی شدن مردم‌سالاری و ارکان و مؤلفه‌های آن معنا کرده و برخی عدم استعمال دموکراسی در تاریخ اسلام را دلیل غیر اصیل بودن نظریه مردم‌سالاری دینی دانسته‌اند و بر این باورند که مردم‌سالاری دارای پیش‌فرض‌هایی در فرهنگ غرب است که هیچ‌یک از آنها با اندیشه اسلام انطباق ندارند،(۱) لکن باید گفت استفاده از مردم‌سالاری در نظام دینی، رویکردی ابزاری و التقاطی ندارد، بلکه رویکردی اصیل دارد و مستند به منابع و آموزه‌های دینی است:

«اینکه گفته می‌شود دموکراسی‌ها و حکومت مردم‌سالاری یک حکومت غیردینی است و حکومت دینی نمی‌تواند یک حکومت مردم‌سالاری باشد، مغالطه است. حکومت اسلامی می‌تواند در عین اینکه حکومت الهی است، حکومت مردمی نیز باشد. نمونه‌اش صدر اسلام، زمان رسول اکرم«ص» و خلفا در اوایل و نمونه دیگرش حکومت جمهوری اسلامی که حکومت مردم است.»(۲)

با وجود ارائه نظریات مختلف در خصوص نظریه «مردم‌سالاری دینی»، می‌توان این نظریات را ذیل دو قرائت اساسی قرار داد.

از یک سو برخی بر این باورند که ترکیب این دو واژه در کنار هم از باب ترکیب دو رکن اساسی نظام است و لذا در حالی که «مردم‌سالاری»، نمایانگر شکل و قالب نظام سیاسی است، قید «دینی» بر جایگاه دین به عنوان محتوای نظام و خاستگاه قوانین آن دلالت می‌کند. از سوی دیگر برخی ترکیب‌ اصطلاح «مردم‌سالاری دینی» را دارای مفهومی بسیط و ترکیب این دو را نه از باب «ترکیب اضافی»، بلکه «ترکیب وصفی» می‌دانند که براساس آن، «مردم‌سالاری» رویکردی «دینی» دارد و خاستگاه آن نیز نه در نظام غربی، بلکه در آموزه‌های دین اسلام است.(۳) بر این اساس، اسلام قرائتی از مردم‌سالاری ارائه کرده است که با نمونه‌های غربی آن متفاوت است و ضمن اینکه از امتیازات مردم‌سالاری برخوردار است، از معایب آن مبرّاست.

«این مردم‌سالاری مطلقاً‌ به ریشه‌های دموکراسیِ غربی ارتباط ندارد. اولاً مردم‌سالاری‌ دینی دو چیز نیست. یعنی این ‌طور نیست که ما دموکراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق کنیم تا بتوانیم یک مجموعه کامل داشته باشیم. خودِ این مردم‌سالاری‌ هم متعلق به دین است.»(۴)

بدیهی است در دیدگاه مطلوب اسلام، مردم‌سالاری به معنای واگذاری امور حاکمیّت به مردم به‌ صورت مطلق نیست، بلکه به معنای نظمی بومی براساس مبانی نظام اسلامی و در راستای مشارکت سیاسی مردم در ساختار سیاسی جامعه است که براساس آن، «مردم‌سالاری» و «حکومت دینی» دو روی یک سکه و همزمان مورد تأکید هستند.

الف. ویژگی‌های نظم مردم‌سالاری دینی

۱ـ با عنایت به اینکه خاستگاه این نظم سیاسی در آموزه‌های دینی اسلام است، لذا مردم‌سالاری ارائه شده از سوی این نظم سیاسی، برگرفته از گونه غربی آن نیست و مستند به مبانی اسلام اصیل است و گستره حضور مردم، گونه مراجعه به رأی و نظر آنان و ارتباط میان اسلامیّت و مردم‌سالاری را نیز می‌بایست در آموزه‌های دینی جستجو کرد. از راهکارهای مشارکتی مستند به جوامع غربی نیز پس از بازخوانی و استناد به مبانی اسلامی، استفاده شده است.

۲ـ مشارکت سیاسی طراحی شده در این نظم سیاسی، به نظم آرمانی شیعه در عصر غیبت مستند است و ضمن اینکه تمام ارکان و ساختار نظام سیاسی، ذیل نهاد ولایت‌فقیه قرار دارند، رفتارهای مشارکتی نخبگان و توده مردم نیز نه در راستای نظارت بر قدرت، بلکه با هدف کارآمدی نظام سیاسی شیعه، صورت می‌پذیرد. از این روی مراجعه به مردم در نظام مردم‌سالاری دینی نه از روی اضطرار و ناچاری و در قالب احکام ثانویّه، بلکه از سرِ باور به ضرورت مشارکت سیاسی مردم و مستند به ادلّه شرعی و سیره سیاسی اهل‌بیت(ع) است.

۳ـ نگاه همزمان دین اسلام به دین‌مداری و مردم‌سالاری علاوه بر اینکه موجب شده است که ساحتِ نظام مردم‌سالاری دینی از معایب و کاستی‌های برشمرده شده در دو نظام دموکراسی و تئوکراسی مبرا باشد، مزایا و امتیازات آن دو نظام در این نظام مطلوب، حضور پررنگی داشته باشند.

«این مردم‌سالاری‌، راقی‌ترین نوع مردم‌سالاری‌ای است که امروز دنیا شاهد آن است؛ زیرا مردم‌سالاری‌ در چهارچوب احکام و هدایت الهی است. انتخاب مردم است، اما انتخابی که با قوانین آسمانی و مبرای از هرگونه نقص و عیب توانسته است جهت و راه صحیحی را دنبال کند.»(۵)

۴ـ مشارکت سیاسی مردم در نظام سیاسی نه‌ فقط حقّی برای آنهاست که هرگاه بخواهند بتوانند حقّ خود را طلب کنند، بلکه تکلیفی است از جانب شریعت که براساس آن، مردم باید در فرایند مشارکت سیاسی، در سرنوشت خویش دخالت کنند و به‌صورت موثّر در فضای سیاسی وارد شوند.(۶)

 

ب. مسئله مشارکت سیاسی در عصر حاضر:

در خصوص مفهوم مشروعیّت، دو رویکرد اساسی وجود دارد. از یک‌ سو مشروعیّت در رویکرد فلسفه سیاسی به معنای حقانیّت یک نظام در حاکمیّت بر مردم است و نقطه مقابل آن، غصب منصب حاکمیّت تلقّی می‌شود. بر این اساس، هرگاه نظام سیاسی، مستند به مبانی مشروعیّت خویش و مستند به اقبال توده مردم باشد و حاکمیّت را در دست بگیرد، در تصدّی امور جامعه خویش از حقّانیّت برخوردار است. در سوی دیگر، می‌توان از رویکردی دیگر در مشروعیّت نظام سیاسی در حوزه جامعه‌شناسی سیاسی یاد کرد. در این رویکرد فارغ از اینکه نظام سیاسی، واجد حقانیّت در تصدّی امور جامعه باشد یا نباشد، هرگاه کارگزاران بخش زیادی از نیازهای شهروندان را تأمین کنند و با ایجاد نظامی کارآمد، درصد مقبولیّت خویش را افزایش دهند، می‌توان از درصد مشروعیّت فراگیر و حدّاکثری نظام سیاسی یاد کرد و هرگاه کارگزاران فاقد کارآیی مناسب در رفع احتیاجات جامعه باشند و دچار فقدان کارآمدی شوند و درنتیجه نتوانند رضایت‌مندی شهروندان را تضمین کنند، درصدی از مشروعیّت خویش را از دست می‌دهند.

بر این اساس، در حالی ‌که در حوزه مردم‌سالاری دینی، حاکمیّت امیرالمؤمنین«ع» در رویکرد فلسفه سیاسی به‌ واسطه انتصاب الهی مشروع واجد مشروعیّت بود، اقبال فراگیر مردم این مشروعیّت را به فعلیّت تبدیل کرده است. آن حضرت بر اساس منطق حکمرانی مطلوب در نظام مردم‌سالاری دینی پس از استقرار حکومت سیاست‌ها و رفتارهائی را برگزید تا در نهایت در رویکرد جامعه‌شناسی سیاسی نیز بتواند از مقبولیّت فراگیر برخوردار شود.

در این رویکرد و با وجود اینکه در مدّت پنج ‌ساله حکومت علوی غنائم جنگی به کشور اسلامی سرازیر نمی‌شدند، علاوه بر اموری چون عدالت‌ورزی، فساد ستیزی و رفع نظام طبقاتی، برای بهبود وضع زندگی مردم تلاشی مضاعف انجام شد. ایشان در مورد ارتقای سطح زندگی مردم کوفه فرمودند: «ما أصْبَحَ بِاْلکُوفَهِ أحَدٌ الاّ ناعِماً، إنَّ أدْناهُمْ مَنْزِلَهً لَیَأکُلُ مِنَ البُرِّ وَ یَجْلِسُ فی الظِّلِّ وَ یَشْرَبَ مِنْ ماءِ الفُراتِ؛ همه مردم کوفه از رفاه برخوردار شده‌اند؛ چون فقیرترین افراد جامعه نان گندم می‌خورد و سرپناه مناسبی دارد و از آب سالم فرات می‌نوشد.»(۷)

با وجود اینکه این امور درصد مقبولیّت فراگیری را برای حکومت حضرت علی(ع) به ارمغان آورد، اما وجود ناامنی‌ها و جنگ‌های داخلی ناشی از فتنه‌های مخالفان و معارضان، تبلیغات فریبنده دشمنان و اختلافات مردم در برخی از مسائل، درصد مقبولیّت ایشان در بین مردم را کاهش داد، به‌گونه‌ای که دعوت آن حضرت برای جنگ با معاویه، اجابت نشد و بی‌تفاوتی مردم نسبت به دشمنان، موجب نفوذ و شبیخون‌های نابهنگام آنان به سرزمین اسلامی شد.

با وجود تأکید آن حضرت بر توسعه کارایی و رضایتمندی شهروندان، اما نه اقبال فراگیر مردم در آغاز حاکمیّت علوی و نه کاسته شدن از مقبولیّت حاکمیّت حضرت، تأثیری در مشروعیّت ولایت علوی نداشت، زیرا ممکن است در برخی از موارد و تحت تأثیر برخی از عوامل بیرونی یا درونی، درصد مشارکت سیاسی و مقبولیّت نظام سیاسی کم یا زیاد شود، اما این امر به معنای سلب مشروعیّت یا ایجاد مشروعیّت مضاعف نیست. بلکه این امر در حوزه جامعه‌شناسی سیاسی به سیاست‌گذاری‌ها، کارایی و درصد اقناع عمومی جامعه بستگی دارد و هرچه یک حکومت کارایی بیشتری داشته باشد و بتواند نیازهای اولیه و ثانویه شهروندان را بهتر تأمین کند و سیاست‌گذاری‌هایش به نفع توده مردم باشد و بتواند با اقناع افکار عمومی، توطئه و تبلیغات دشمنان را خنثی سازد، از مقبولیّت فراگیرتر و از درصد مشارکت سیاسی بیشتر شهروندان برخوردار خواهد بود.

در بسیاری از کشورها، درصد مشارکت سیاسی مردم در اثر کارگزاری مناسب یا نامناسب برخی از رؤسای دولت‌ها یا سیاست‌گذاری‌های غلط آنان تغییر می‌کند، اما هیچ‌گاه افول مشارکت سیاسی به معنای نامشروع بودن نظام سیاسی نیست، بلکه حاصل ناکارآمدی برخی از کارگزاران و سیاست‌های آنان است که  در فرایند چرخش قدرت، به تغییر آرای مردم به کارگزاران رقیب منجر می‌شود.

انتخابات اخیر ریاست جمهوری اسلامی ایران که با اقبال تقریباً پنجاه ‌درصدی مردم مواجه شد گرچه از سوی برخی به فقدان مشروعیّت نظام سیاسی تعبیر شد، اما در تبیین این مشارکت سیاسی باید گفت:

۱ـ درصد مشارکت سیاسی بسیار کمتر از این میزان، در کشورهای داعیه‌دار دموکراسی دلیلی برای به نامشروع بودن نظام آن کشورها تلقی نمی‌شود، بلکه به ناکارآمدی کارگزاران مستند می‌شود.

۲ـ نقش ناکارآمدی کارگزاران در فرایند امید به بهبود زندگی و ناامیدی از آن، همواره نقشی اساسی در درصد مشارکت سیاسی شهروندان دارد. بدیهی است کارگزاران ناکارآمد قبلی و نه کلیّت نظام سیاسی باید پاسخ‌گوی کاهش درصد  مشارکت سیاسی باشند.

۳ـ مشارکت سیاسی عمدتاً تابع شرایط حاکم بر جامعه است. بر این اساس، باید بین مشارکت سیاسی مردم در فرایند جنگ و صلح، ناامنی و آرامش، قحطی و برخورداری فرق گذاشت؛ همچنانکه باید بین شرایط حاکم بر جامعه (همه‌گیری بیماری کرونا) که موجب حضور حدّاقلی مردم در اجتماعات می‌شود تمایز قائل شد. طبیعی است که  ترس از بیماری می‌تواند درصد قابل توجّهی از مشارکت سیاسی مردم را کم کند. چنانکه در انتخابات اخیر کشور فرانسه (با وجود اینکه از وضعیّت بهداشتی مناسب‌تری برخوردار است) درصد مشارکت‌کنندگان از حدود ۳۳% فراتر نرفت.

۴ـ این انتخابات در حالی صورت پذیرفت که شبکه‌های متعدّد ماهواره‌ای و اجتماعی و … مردم را به تحریم انتخابات ترغیب می‌کردند. نباید از نقش تبلیغات فراگیر این دشمنان در ایجاد تردید در برخی از شهروندان غافل شد.

با توجّه به نکات ‌فوق، ضمن اینکه باید به صداقت دستگاه انتخاباتی نظام اسلامی در اعلام واقعیت‌های انتخاباتی مشارکت‌کنندگان و عدم دستکاری در این آمار، با وجود امکان سوء استفاده دشمنان، درود گفت و با وجود اینکه این درصد از مشارکت سیاسی در نظام اسلامی، مقبول نیست، اما در تحلیل قضایا باید زمان و مکان و شرایط را در نظر گرفت، لذا می‌توان این درصد از مشارکت سیاسی را در موقعیّت کنونی، مناسب دانست. البته با سیاست‌گذاری‌های دقیق و مناسب، گزینش کارگزاران امین و فعال، کارآمدسازی ساختار اداری جامعه، محوریّت عدالت اجتماعی، فسادستیزی و شفافیّت در رفتار کارگزاران، درصد مقبولیّت نظام اسلامی افزایش پیدا خواهد کرد و مشارکت سیاسی فراگیر شهروندان را تضمین خواهد شد.

 

پی‌نوشت:

  1. سید محمود الهاشمی، نظره جدیده فی ولایه الفقیه، ولایه الفقیه من الأصول الواضحه فی الفقه، مجله المنهاج، ش۸، ص۲۸۸٫
  2. رهبر معظم انقلاب، نماز جمعه؛ ۲۷/۰۳/۱۳۶۲٫
  3. سید سجاد ایزدهی، مردم‌سالاری دینی، مقوله‌ای بسیط یا مرکّب، فصل‌نامه علوم سیاسی، شماره ۱۳، ص۳۴٫
  4. رهبر معظم انقلاب، دیدار کارگزاران نظام‌، ۱۲/۹/۱۳۷۹٫
  5. رهبر معظم انقلاب، تنفیذ ریاست جمهوری سید محمد خاتمی‌، ۱۱/ ۵/ ۱۳۸۰.
  6. رهبر معظم انقلاب، در دیدار اعضای مجلس خبرگان ۲۳/۱۲/۱۳۸۰٫

۷٫ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۳۲۷٫

14ژوئن/21

مکتب امام،‌ مکتب مشارکت مردم

مقدمه:

یکی از ارمغان‌های مهم انقلاب اسلامی برای مردم ایران، جمهوری اسلامی یا «مردم‌سالاری دینی» است. هرچند برخی چنانکه باید متوجه و شاکر این نعمت بزرگ الهی نیستند؛ «ماهیان ندیده غیر از آب/ پُرس‌پُرسان ز هم که آب کجاست؟» از مصداق‌های مهم مردم­سالاری دینی، مقوله «انتخابات» است. هر پدیده مثبتی در معرض خطرها و آسیب‌هایی است؛ چنانکه حفظ و کارآمدی آن نیز در گرو التزام و تعهد به برخی لوازم و اقتضائات است. انتخابات نیز باید همواره با دیدی تحلیلی و نیز آسیب‌شناسانه پایش شده و الزام‌ها و آسیب‌های احتمالی یا بالفعلش شناسایی شوند تا کارکردهای حقیقی‌اش را داشته باشد.

یکی از لوازم مهم انتخابات، «مسئولیت‌پذیری» و تعهد نسبت بدان است که در صورت بی‌توجهی ممکن است سرچشمه آفت‌ها و آسیب‌های فراوانی شود. این موضوع از جنبه‌های مختلفی قابل بررسی است که در پرتو آموزه‌های راهگشای مکتب امام به برخی پرداخته می‌شود.

 

۱) اصل شرکت در انتخابات

نخستین جنبه، تعهد و مسئولیت‌پذیری همگانی نسبت به اصل مشارکت در انتخابات است که به فتوای ولی‌فقیه جامع‌ شرایط: «شرکت در انتخابات نظام جمهورى اسلامى براى افراد واجد شرایط، یک وظیفه شرعى، اسلامى و الهى و یک واجب عینی [نه کفایی] است.»(۱) و به تعبیر امام خمینی(ره): «انتخابات‏…وظیفه‏اى است الهى، وظیفه‏اى است ملّى، وظیفه‏اى است انسانى، وظیفه‏اى است­که ما باید عمل به آن بکنیم، همه‏مان باید در انتخابات‏ شرکت بکنیم.(۲) همان­طورى که یک مجتهد در سرنوشت خودش باید دخالت کند، یک دانشجوى جوان هم باید در سرنوشت خودش دخالت کند.(۳) بدانیم و بفهمیم­که نظام اسلام و اجراى احکام آسمانى آن و مصالح ملت وکشور اسلامى و حفظ آن از دستبرد اجانب، بستگى به‏ دخالت اقشار ملّت و بویژه روحانیون محترم و مراجع معظّم دارد و اگر خداى نخواسته بر اسلام یا کشور اسلامى از ناحیه عدم دخالت در سرنوشت جامعه، لطمه و صدمه‏اى واردشود، یک یکِ تمام ملت در پیشگاه خداى قهّارِ توانا مسئول خواهیم بود و نسلهاى آینده، که ممکن است از کناره‏گیریهاى کنونى مورد هزارگونه تجاوز واقع شوند، ما را نبخشند. پس، یکى از وظایف مهم شرعى و عقلى ما براى حفظ اسلام و مصالح کشور، حضور در حوزه‏هاى انتخابیه… مى‏باشد.(۴)

ملّت اگر کنار بنشینند… و اشخاصى که نقشه کشیده‏اند براى این مملکت… وارد بشوند…، تمام مسئولیت به عهده ملت است. هر قدمى که بر ضدّ اسلام بردارند در نامه اعمال ملّت نوشته مى‏شود… امروز، سرنوشت اسلام و سرنوشت مسلمین در ایران و سرنوشت کشور ما به­دست ملّت است و اگر مسامحه کنند… نروند و رأى ندهند، مسئولیت متوجه خود آنهاست عیناً. و اگر بروند و در تشخیص مسامحه کنند… و آنها پیش ببرند…که مى‏خواهند ما را به زنجیر چپ و راست بپیوندند و… اسیر کنند در دست قدرت­هاى بزرگ…، مسئولیتش به عهده شماست مستقیماً… مراجع…، علما…، ائمه جماعت، خطبا…، تجار…، بازرگانان.، دانشگاهی‌ها…، طلاب…، کارگرها… تمام قشرهاى مملکت امروز مسئولند…، همه در پیشگاه خداى تبارک و تعالى مسئول هستید و در پیشگاه ملت و نسل‌هاى آتیه هم مسئول هستید… خدایا! من ادا کردم وظیفه‏اى که به عهده من است، در این حالى که ضعف و نقاهت دارم و تو را شاهد مى‏گیرم که من براى اداى وظیفه این مسائل را مى‏گویم!(۵)».

امّا گاهی در بعضی رسانه‌ها و حتی رسانه ملی، به­گونه‌ای مشی و برنامه‌سازی می‌شود که نه تنها بر مسئولیت‌پذیری مخاطبان افزوده نمی‌شود، بلکه برآیند آن، ترویج این فرهنگ در فضای هنجاری جامعه است که گویا انتخابات امری تفننی و دلبخواهی است، در حالی­که روشن است که ترک واجب با انجام حرام ملازم است!

البته شرکت در اصل انتخابات، فقط مسئولیت و وظیفه مردم نیست، بلکه شامل افراد و نهادهای فرهنگ‌ساز (به‌ویژه صدا و سیما، حوزه علمیه، و…)، احزاب، گروه‌ها و جریان‌های سیاسی، شورای نگهبان، مجریان و ناظران انتخابات و نامزدهای دارای شرایط نیز هست که تکلیف دارند همه ظرفیت‌های ممکن را در این راستا فعال سازند. افراد برگزیده برای مناصب مختلف نیز نباید با بی‌تدبیری‌ها و ترک فعل­ها‌، زمینه‌های یأس و کاهش مشارکت در انتخابات‌های بعدی را فراهم سازند.(۶)

در مکتب امام، «بانوان» نیز نقش‌ها و مسئولیت‌هایی بسیار کلیدی در عرصه انتخابات دارند: «در چند نهضت­که در ایران واقع شد…، نقش زن­ها بالاتر از مردها اگر نبود، کمتر نبود. آنان در میدان­ها حاضر شدند و به­واسطه حضور آنها در میدان­ها، مردها اگر قوتشان کم بود، زیاد شد و اگر قوى بودند دوچندان شد…، همانطورى که مردها فعالیت مى‏کنند براى انتخابات، خانم­ها هم باید فعالیت بکنند براى اینکه فرقى مابین شما و دیگران در سرنوشتتان نیست… اسلام شما را حفظ کرد و شما متقابلًا اسلام را حفظ بکنید. حفظ اسلام به این است که… بدانید که انتخابات‏ از امورى است­که در سرنوشت شما و در سرنوشت ما نقش مهم دارد… لهذا باید شما خانم­ها یک نقش بسیار فعال داشته باشید که خداى نخواسته… به­واسطه ورود بعض عناصر غیرصالح بتدریج کشانده بشود به­طرف شرق یا به غرب، و همان بشود که در زمان سابق بود»(۷)

حتی نیروهای نظامی نیز در مشارکت در اصل انتخابات مسئولند. آنچه امام خمینی(ره) به‌درستی بدان تأکید دارند این است که نیروهای مسلح از دسته‌بندی‌ها، مناقشه‌ها و طرفداری‌های سیاسی پرهیزکنند.(۸)

همچنین نباید برخی مشکلات یا انحرافات (که اغلب نیز در اثر انتخاب بد و بی‌مسئولیتی در انتخاب پدید می‌آیند)، موجب کناره‌گیری از اصل شرکت شوند: « آن آدمى­که به­واسطه اینکه مثلًا یک چیز اعوجاجى از یک نفر… یا از یک گروهى مى‏بیند کنار برود، این برخلاف مصالح اسلام عمل مى‏کند. این معانى در صدر اسلام هم بوده است، در زمان ائمه ما هم بوده است… لکن آنها کنارگرفتند[؟ خیر]، آنها مشغول فعالیت خودشان بودند… شرکت کنید در این انتخابات و تمیز بدهید اشخاصى را که لایق‏اند براى این مقام. مقدّرات کشورتان را به­دست کسانى بدهید که براى کشور شما مفیدند از حیث سیاست، از حیث اقتصاد، از حیث همه چیز. اگر مسامحه بکنید و امروز هم کسى نفهمد، خدا هست، خدا مى‏داند و مى‏بیند. شما در محضر خدا هستید هر جا هستید. همه خلقُ الله در محضر خدا هستند هر جا هستند. بر فرض اینکه من یک کار خلاف­کردم اسلام که خلاف نکرده است، شما براى اسلام کار بکنید… شما [کار] خوب بکنید براى اسلام تا آن بد هم به­تبع شما انشاءالله خوب بشود. کنار نروید(۹) اگر دیدیم در این دوره خلاف و به افرادى ظلم شده، باید تلاشمان را بیشتر کنیم تا خلاف و ظلم را از بین ببریم، نه اینکه کنار برویم و از صحنه خارج شویم؛ زیرا اگر از صحنه خارج شویم ظلم بیشتر مى‏شود(۱۰)».

 

۲) خود انتخاب و مقدمات آن

حیطه دیگر مهم انتخاب، امور مقدمه‌ساز و همزمان با آن است. در این مرحله نیزگروه‌های مختلف، مسئولیت‌های گوناگونی به عهده دارند که به برخی اشاره می‌شود.

 

الف) نامزدها

کمترین مسئولیت نامزدهای شرکت در هر انتخاباتی آن است که حداقل شرایط لازم برای به عهده گرفتن منصب مربوط را در خود احرازکنند؛ زیرا به فرمایش پیامبراکرم(ص): «هر که خود را پیشواى مسلمانان قرار بدهد در حالی که مى‏داند در میان آنان کسى برتر از او هست، به خداوند و رسول او و مسلمانان خیانت کرده است(۱۱) هرکس خود را در جایى به‌جز جایی که خدا او را در آن قرار داده است قرار بدهد، خداوند به‌شدت با او دشمنی می‌ورزد و هرکه به خود دعوت کند و بگوید: من رئیستان هستم، اما آنچنان نباشد، خداوند بدو نگاه نمى‏کند تا ازگفته‌اش برگردد و از ادعایش به خدا توبه کند.»(۱۲)

به تعبیر امام خمینی(ره): «کسانى­که خود را کاندیدا مى‏کنند… اگر خود را صالح… نمى‏دانند و وجود آنها در این مکان نفعى براى کشورشان ندارد، خداى متعال را در نظر بگیرند و رضاى او را بر رضاى خود مقدم دارند و چنین خلاف ناشایسته‏اى را مرتکب نشوند. میزان در نظر همه ارزش خدمت باشد، نه خداى نخواسته تحصیل مقام. و شما مى‏دانید در جمهورى اسلامى مقاماتى که در رژیم­هاى دیگر مطرح است و براى تحصیل آن دست به همه نوع فعالیت مشروع یا غیرمشروع مى‏زنند مطرح نیست و اساساً این مقامات ارزشى ندارد، مگر آنکه خدمت به خدا و خلق خدا باشد.»(۱۳)

مسئولیت مهم دیگر، تعهد به قوانین و نیز امور اخلاقی مرتبط است: «از… کاندیداها و دوستان آنان انتظاردارم که اخلاق اسلامی ـ­ انسانى را در تبلیغ براى کاندیداى خود مراعات و از هرگونه انتقاد از طرف مقابل که موجب اختلاف و هتک حرمت باشد خوددارى نمایند که براى پیشبرد مقصود؛ ولو اسلامى باشد، ارتکاب خلاف اخلاق و فرهنگ، مطرود و از انگیزه‏هاى غیراسلامى است.»(۱۴)

«نصیحتى است از پدرى پیر به تمام نامزدها… که سعى کنید تبلیغات انتخاباتى شما در چهارچوب تعالیم و اخلاق عالیه اسلام انجام و از کارهایى که با شئون اسلام منافات دارند جلوگیرى شود. باید توجه داشت که هدف از انتخابات‏ در نهایت، حفظ اسلام است. اگر در تبلیغات حریم مسائل اسلامى رعایت نشود، چگونه منتخب، حافظ اسلام مى‏شود؟»(۱۵)

 

ب) احزاب و جریان‌های سیاسی

گروه‌ها، حزب‌ها و جریان‌های سیاسی نیز باید پذیرای تعهدها و مسئولیت‌های خطیرشان نسبت به انتخابات از جمله شایسته‌گزینی و معرفی نامزدهای دارای شرایط کافی باشند: «لازم است کسانى که کاندیداهایى به ملت معرفى مى‏کنند در نظر داشته باشند که… اگر کسى یا کسانى را در غیرگروه یا صنف خود یافتند که از افرادگروهشان لایق‏تر است، او را کاندیدا کنند. مسئله انتخابات یک امتحان الهى است که گروه‌گرایان را از ضوابط‌گرایان ممتاز می­کند و مؤمنین و متعهدین را از مدعیان جدا مى‏نماید.(۱۶) انتخابات یک محکی هم براى خودتان است که ببینید آیا مى‏خواهید انتخاب اصلح بکنید براى خودتان یا براى اسلام؟ اگر براى خودتان باشد، شیطانى است. و اما اگر انتخاب اصلح براى مسلمان‏هاست، «کى و ازکجاست» مطرح نیست. از هر گروهی باشد، حزب باشد یا غیرحزب.»(۱۷)

احترام به دیدگاه‌های دیگر، فعالیت در چهارچوب قوانین و مراعات ارزش‌های اخلاقی از دیگر مسئولیت‌های این دسته (و دیگر جهت‌ها) است: «احدى حق تحمیل خود یا کاندیداهاى گروه یاگروه‌ها را ندارد. هیچ مقامی و حزبی و گروهی و شخصى حق ندارد به دیگران که مخالف نظرشان هستند توهین کنند یا خداى ناخواسته افشاگرى نمایند… البته لازم است تبلیغات موافق مقررات دولت باشد.»(۱۸)

 

ج) مجریان و ناظران

مجریان و ناظران انتخابات نیز مسئولند با تطبیق دقیق قوانین مرتبط، افرادی با صلاحیت‌های کافی را برای هر منصب تعیین و معرفی کنند: «همه چیز ما باید روى موازین اسلامى باشد. افرادى که تعیین مى‏شوند باید کسانى باشند که به درد اسلام و جمهورى اسلامى بخورند و عقیده‏شان هم این باشد که اسلام خوب است. نه فقط اظهارکنند و عقیده نداشته باشند.»(۱۹)

مسئولیت‌های بزرگی نیز در مقدمه‌چینی و برگزاری انتخابات متوجه آنان است: «به شما…که… متصدى اجراى انتخابات هستید توجه مى‏دهم که اگر یک انحرافى در یکى از شما پیدا بشود و… موجب این بشود که در این جمهورى یک لطمه‏اى وارد باشد، به گردن شماست… اگر در اینجا هم کشف بشود معذور نیستید و مورد تعقیب وارد مى‏شوید…، شما فرمانداران و بخشداران و… همه‏تان موظفید به اینکه در این امر دقت کنید که خوب انجام بگیرد. نبادا یک وقت خداى ناخواسته یک تقلبى در کار بیاید، نبادا خداى ناخواسته یک اشخاص نابابى خودشان را عوضى جا بزنند که از این معانى بسیار خواهد بود. اینها تکلیف شماست.»(۲۰)

 

د) مردم

اما مهم‌ترین رکن انتخابات، «مردم» هستند که برای بهره‌گیری از حق خود باید پذیرای مسئولیت‌های مهمی نیز باشند. افزون بر اصل مشارکت، هر فرد باید شخصی را برای مسئولیت انتخاب کند که صلاحیت کافی برای پذیرش آن را داشته باشد؛ زیرا به فرموده پیامبر گرامی اسلام(ص): «هر که پیشوای گروهی شود در حالی که داناتر و فقیه‏تر (کارشناس‌تر) از او در آنان باشد، کارشان تا روز قیامت رو به پستى است.»(۲۱)

بررسی، احراز شرایط و انتخاب نامزدها توسط مردم باید از سر علم و بصیرت، بدون جوگیر شدن، با توجّه به اهداف و نیازهای اسلامی و ملی و به‌طورخلاصه، با داشتن حجت شرعی (مستقیم یا با واسطه) انجام شود؛ نه با توصیه و تَکرار بوق‌های تبلیغاتی استعمار یا عوامل داخلی‌­اش. به فرموده حضرت امام(ره): «در تشخیص خوب و بد، اتکال به قول غیر نکنید مگر اشخاصى باشند که مورداعتماد خودتان باشد صددرصد… اگر همه کسانى­که در رأس [هستند]… پیشنهاد بکنند که فلان آدم را شما وکیل­کنید لکن شما به­نظرتان درست نباشد جایز نیست بر شما تبعیت­کنید. باید خودتان تشخیص بدهید که آدم صحیحى است تا اینکه بتوانید رأى بدهید…اینطور نیست که کورکورانه انسان دنبال این باشد که ببیند کیَک چه گفته، این صحیح نیست، این در اسلام نیست و در جمهورى­اسلامى هم نباید باشد.(۲۲) باید کاملاً توجه کنیم که… چه کسانى لیاقت دارند…[و] آنچه بَینى و بَین الله‏ تشخیص مى‏دهد آن را انتخاب کند.(۲۳) احدى شرعاً نمى‏تواند به کسى کورکورانه و بدون تحقیق رأى بدهد… نزد خداوند مسئولیت دارد.(۲۴) ملّت شریف ایران بدانند که اسلام عزیزتر از آن است که براى هواهاى نفسانى و جلب توجه گروه‌ها یا اشخاصی پشت به آن نموده و مقاصد فانى خود را بر مقاصد عالى و باقى حق تعالى مقدّم دارند…؛ کسى که سنت کجى را بنا گذارد، تمام گناهانى که به­واسطه آن ارتکاب شود به­عهده اوست.(۲۵) در [انتخابات] که مقام امتحان است کوشش کنید که مصالح اسلام و کشور اسلامى را فداى منافع شخصى یا گروهى نکنید… رضاى حق را بر رضاى خود مقدم دارید.»(۲۶)

تعهد به اخلاق اسلامی از دیگر مسئولیت‌های مردم است: «از همه ملّت مى‏خواهم که آداب اسلامى خودشان را… خصوصاً در انتخابات حفظ کنند. و مبادا خیال کنند که مبارزات انتخاباتى عبارت از این است که به دیگران بد بگویند و کارشکنى بکنند. البته دعوت به انتخاب اشخاص مانع ندارد، لکن… همه با هم برادروار در یک مقصد باشیم…و خداوند را شاهد بدانید و ناظر.»(۲۷)

بحث از شرایط نامزدها از دیدگاه امام مجال دیگری می‌طلبد؛ شرایطی مانند: معتقد و متعهد به احکام نورانی اسلام، معتقد و وفادار به جمهورى اسلامى، قانون اساسی و ولایت فقیه، سوابق خوب، بدون سابقه منفی و حتی بدون احتمال انحراف (عقیدتى، اعمالى یا اخلاقى)، وفادار به کشور، آراسته به اخلاق اسلامی، دلسوز و خدمت‌گزار مردم، با تخصّص کافی، حامى مستضعفان، بصیر در امر دین و دنیا، بدون گرایش به بیگانگان و مکتب‌هاى انحرافى و مخالف با آنها، داراى دید سیاسى،(۲۸) و به اختصار، افرادی که «متعبّد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند و طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه­جو، اسلام پاک­طینتان عارف و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدى صلى­الله­علیه­وآله­وسلّم باشند. و افرادى را که طرفدار اسلام سرمایه­دارى، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بى‏درد، اسلام منافقین، اسلام راحت­طلبان، اسلام فرصت­طلبان و در یک کلمه، اسلام آمریکایى هستند طرد…نمایند… و تمیز [تشخیص دادن] بین کسانى که در تفکر خود، خدمت به اسلام و محرومان را اصل قرارداده‏اند با دیگران کار مشکلى نیست.»(۲۹)

گروه‌های مختلف دیگری نیز مسئولیت‌های متعددی دارند که پرداختن بدان‌ها مجال دیگری می­خواهد؛ مانند طلاب، روحانیون، ائمه جمعه و جماعات، رسانه ملی، مطبوعات، خطبا، گویندگان، نویسندگان، روشنفکران متعهّد، اساتید، معلمان، دانشمندان، و…(۳۰)

 

۳) پس از انتخاب

برخی از مسئولیت‌ها در قبال انتخابات نیز پس از برگزاری آن متوجه افراد و گروه‌های مختلف می‌شوند؛ مانند:

ـ تعهد در برابر رأی و انتخاب خود و پذیرش لوازم و اقتضائاتش (نه شانه خالی کردن و فرار از مسئولیت‌های مرتبط)؛

ـ پذیرش نتایج قانونی انتخابات و زمینه‌سازی نکردن برای اختلاف، فتنه و سوءاستفاده بیگانگان؛(۳۱)

ـ کارشکنی نکردن، بلکه همکاری و کمک کردن به فرد یا جریان برگزیده؛(۳۲)

ـ نظارت‌های همگانی (مردمی) و خاص (دستگاه‌های نظارتی) نسبت به انتخاب شوندگان برای جلوگیری از انحرافشان.(۳۳)

 

ختم سخن

همه مسئول سرنوشت کشور و اسلام مى‏باشند…؛ و چه­بسا که در بعضی مقاطع، عدم حضور و مسامحه، گناهى باشد که در رأس گناهان کبیره است.(۳۴) اگر شماها حاضر نشوید و یک رئیس­جمهورى مثل سابق برایتان بتراشند و بازى بدهند همه‏مان را، همه‏مان مسئول هستیم. اگر شما از صحنه خارج بشوید و آنها خودشان وارد بشوند و… یک رئیس جمهور داشته باشیم که ناباب از کار دربیاید، همه چیزها از بین مى‏رود. حالا هم ما مبتلا هستیم به تفاله‏هایش. نگویید که دیگران رأى مى‏دهند. من هم باید رأى بدهم، تو هم باید رأى بدهى… این یک تکلیف الهى است… براى هر فردى از افراد این ملت تکلیف است که حفظ کند اسلام را. حفظ اسلام به‏ این است که… رئیس­جمهورى که لااقل اعتقاد به اسلام داشته باشد [انتخاب کنیم] که مبادا مبتلا بشویم به یک نفر نابابى که ما را بخواهد بکشد ببرد طرف آمریکا، روحانیون را مى‏خواهد کنار بگذارد و مجلس را کنار بگذارد و… . تکلیف است.(۳۵)

 

پی‌نوشت:

۱- https://farsi.khamenei.ir/treatise-content?id=323#4609

۲- صحیفه امام، ج‏۱۸، ص۳۸۱٫

۳- همان، ج‏۱۸، ص۳۶۸٫

۴- همان، ج‏۱۸، ص۳۳۵-۲۳۶٫

۵- همان، ج‏۱۲، ص۱۸۱-۱۸۴٫

۶- همان، ج‏۱۹، ص۳۲۸-۳۲۹٫

۷- همان، ج‏۱۸، ص۴۰۲-۴۰۳٫

۸- همان، ج‏۱۹، ص۱۱-۱۳٫

۹-  .همان، ج‏۱۸،ص۲۸۶٫

۱۰- همان، ج‏۱۸،ص۲۴۴٫

۱۱- علّامه امینی، الغدیر، ج۸، ص۲۹۱؛ احمد آرام، الحیاه، ج۲، ص۵۸۵٫

۱۲- ابن‌شعبه حرّانی، تحف‌العقول، ص۴۴٫

۱۳- صحیفه امام، ج‏۱۸، ص۳۳۶-۳۳۷٫

۱۴- همان، ج‏۱۲، ص۱۲٫

۱۵- همان، ج‏۲۱، ص۱۱٫

۱۶- همان، ج‏۱۸، ص۳۳۶٫

۱۷- همان، ج‏۱۸، ص۱۹۶-۱۹۷٫

۱۸- همان، ج‏۱۸، ص۳۳۷٫

۱۹- همان، ج‏۱۸، ص۲۴۳٫

۲۰- همان، ج‏۱۸، ص۲۸۴-۲۸۶؛ همچنین: ج‏۹، ص۱۲۱-۱۲۲؛ ج۱۸، ص۴۳۲ و۳۸۰؛ ج۲۱، ص۴۲۱٫

۲۱- شیخ صدوق، ثواب الأعمال، ص۲۰۶٫

۲۲- صحیفه امام، ج‏۱۸، ص۲۸۳-۲۸۵٫

۲۳- همان، ج‏۱۸، ص۲۷۶٫

۲۴- همان، ج‏۱۸، ص۳۳۷٫

۲۵- همان، ج‏۱۲، ص۲۷۷٫

۲۶- همان، ج‏۱۲، ص۱۴۹٫

۲۷- همان، ج‏۱۲، ص۱۵۱-۱۵۲٫

۲۸- ر.ش: همان، ج۱۱، ص۳۹۳ و ۴۸۴و۴۸۵؛ ج‏۱۲، ص۱۴۹ و۱۶۸و۱۶۹ و۲۷۷-۲۷۸؛ ج۱۵، ص۲۵۰؛ ج۲۱، ص۴۲۲٫

۲۹- همان، ج‏۲۱، ص۱۱٫

۳۰- برای نمونه، ر.ش: همان، ج‏۱۵، ص۱۵و۱۶ و۲۵۱؛ ج۱۸، ص۱۹۷و۳۳۵؛ ج۲۰، ص۲۹۵؛ ج۲۱، ص۴۲۰٫

۳۱- ر.ش: همان، ج۱۲، ص۱۹۸-۱۹۹؛ ج‏۱۸، ص۴۱۰و۴۱۱٫

۳۲- ر.ش: همان، ج۱۲، ص۱۲۷و۱۲۸ و۱۳۱٫

۳۳- ر.ش: همان، ج‏۱۵، ص۱۶-۱۸٫

۳۴- همان، ج۲۱، ص۴۲۲٫

۳۵- همان، ج‏۱۵، ص۱۵-۱۶٫

14ژوئن/21

وقتی انتخاب همان امتحان است

اشاره

یکی از سنت‌های جاری خداوند، امتحان انسان‌هاست که گاهی به صورت فردی است و گاهی مانند ایام انتخابات، اجتماعی است. سنت حاکم بر انتخابات، اراده خداوند است و ما ملزم به انجام تکلیف هستیم و باید به وظایفمان عمل کنیم. یکی دیگر از سنت‌های خداوند جریان خالص‌سازی ملت‌هاست. این سنت در انتخابات نیز جریان دارد و با توجه به مشکلات پیش آمده، مردم آمادگی بیشتری برای انتخاب کاندیدای انقلابی دارند. نکته طلایی عمل به وظیفه است و باید مراقب بود که در جریان انتخابات مرزهای تقوا آسیب نبینند.

 

  1. دست پنهان خداوند در حل مشکلات

امتحان الهی با توجه به درجه و مرتبه‌ ایمان افراد متفاوت است و خداوند متعال سخت‌ترین راه را برای ابتلای مؤمنین قرار می‌دهد. موسای کلیم«ع» با لشگر خود به رود نیل می‌رسند. فرعونیان هم از موضوع با خبر می‌شوند و به تعقیب آنها می‌پردازند. از روبه‌رو دریا و از پشت سر سپاه فرعون، همراهان موسی«ع» را تهدید می‌کنند. در برخی از نقل‌ها آمده است که موسی«ع» چندین بار عصایش را به آب زد، ولی راهی میان آب باز نشد. یارانش به او گفتند: «دیگر تمام شد. سپاهیان فرعون ما را خواهند کشت.» موسی«ع» به آنها گفت: «خودتان را به آب بزنید.» برخی مخالفت کردند و برخی مثل یوشع‌بن نون و کالب‌بن یوحنا که جوانان با ایمانی بودند به موسی(ع) گفتند: «اگر خداوند می‌گوید به آب بزنیم، این کار را خواهیم کرد.»(۱) همین که آنها وارد آب شدند، مسیر باز شد.

این نشان می‌دهد که در مسیر بندگی گشایش وقتی اتفاق می‌افتد که خود را در معرض امتحان قرار دهیم. در داستان حضرت موسی«ع» وقتی مسیر دریا شکافته شد که افرادی خود را به آب زدند. این‌گونه نبود که اول راه دریا باز شود و سپس آنها راه بیفتند.

ابراهیم«ع» نیز ابتدا خود را در معرض امتحان قرار داد و سپس آتش گلستان شد. اگر قبل از افتادن ابراهیم«ع»، آتش گلستان می‌شد، افتادن داخل آن خیلی آسان بود. در آن شرایط همه می‌گفتند به گلستان افتاد؛ ولی وقتی به آتش افتاد، آتش تبدیل به گلستان شد.

این مثال‌ها بیانگر آنند که خداوند همه کاره عالم است و اگر انسان دست خدا را در کارها ببیند، در گشایش و راحتی قرار می‌گیرد؛ مشروط بر اینکه ما نیز به وظیفه خودمان عمل کنیم و کارمان را درست انجام بدهیم.

 

  1. چینش جهان هستی بر اساس اراده خداوند

سنت‌های غالب از راه‌ها و مسیرهایی پیش می‌آیند که محاسبات بشری مقهور آنها می‌شوند و نمی‌توانند آنها را محاسبه کنند. وقتی از زاویه دید خودمان برخی از مسائل را می‌بینیم، احساس می‌کنیم کار تمام شده است و دیگر نمی‌شود کاری کرد و به بن‌بست رسیده‌‌ایم؛ اما اگر از زاویه دید خداوند نگاه کنیم، مسئله شکل دیگری پیدا می‌کند.  شخصی تعریف می‌کرد با یکی از دوستان که مهندس عمران بود، جلوی خانه کعبه ایستاده بودیم. او مدام به کعبه و ترک دیوار آن نگاه می‌کرد و می‌گفت نمی‌شود. به او گفتم چه نمی‌شود؟ گفت: نمی‌شود این دیوار کنار رفته باشد و سقف نریخته باشد! به او گفتم: اگر بنا بود خدا هم همان چیزی که ما می‌دانیم، بداند که دیگر خدا نبود. در نظریات و محاسبات مهندسی، اگر دیوار کنار برود و مادر امیرالمؤمنین«ع» وارد خانه کعبه شود، سقف قاعدتاً باید بریزد، ولی دست خداوند اتفاق‌های دیگری را رقم می‌زند.

در داستان حضرت ابراهیم«ع» در چند ثانیه‌ای که ایشان از منجنیق جدا شد تا به آتش بیفتد، جبرئیل امین«ع» ندا برآورد که: «خداوندا! در این عالم فقط یک موحد هست و او هم ابراهیم«ع» است. با او چه می‌کنی؟ آیا او را رها کرده‌ای که در آتش بسوزد؟» خداوند در جواب جبرئیل«ع» فرمود: «مثل تو می‌ترسند که وقت تمام شده باشد.»(۲) زیرا انسان می‌اندیشد که آتش می‌سوزاند و جسم انسان در برابر آتش ناتوان است و در نتیجه‌ خواهد سوخت، ولی این‌ اتفاق نیفتاد و آتش به اراده خدا تبدیل به گلستان شد.

کار ساز ما به فکرکار ماست

فکر ما در کار ما آزار ماست

او خدا و در همه حال یار ماست

ناخدا بودن در این دریا همی آزار ماست

 

  1. عمل به وظیفه در انتخابات

یکی از آسیب‌های نیروی‌های خودی در انتخابات، منتظر پیروزی و رأی آوردن کاندیدای مورد نظر است. این در حالی است که وظیفه ما در انتخابات عمل به تکلیف و نتیجه در دست خداوند است.

ما باید از انتخابات توقع آتش داشته باشیم که وارد آن بشویم تا تبدیل به گلستان شود یا توقع دریایی که به آن بزنیم تا باز شود. ما باید در این مسیر به وظیفه خود عمل و تبلیغ و برنامه‌ریزی کنیم و… کاری به کار این نداشته باشیم که چرا این آمد؟ چرا آن رفت؟ چرا این‌ طور شد؟ در نگاه اول همه ما این‌گونه تصور می‌کنیم که اگر شخص مورد نظر ما در انتخابات رأی بیاورد، ما پیروز شده‌ایم، اما سنت خدا همیشه بر این روال نیست که شخص مطلوب ما رأی بیاورد؛ زیرا خداوند است که خدایی می‌کند.

 

  1. دست پنهان خداوند در محافظت از انقلاب اسلامی

با نگاهی بیرونی به انقلاب در می‌یابیم که دشمن چهل و دو سال است تمام توطئه‌هایی را که امکان‌پذیر بوده، اعم از توطئه‌های نظامی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، داخلی و خارجی، علیه انقلاب به کار برده و با وجود این، انقلاب هنوز چون سرو روی پای خودش ایستاده است. این چیز کمی نیست. هر چند این انقلاب و ریزش داشته، اما دشمن حیله‌گرِ قدرتمندی چون آمریکا، با تمام اعوان و انصارش زحمت کشیدند، کار و هزینه کردند، فکرهایشان را به کار انداختند و از ترور گرفته تا جنگ و آشوب و تحریم را انجام دادند؛ ولی انقلاب نه تنها ایستاد؛ بلکه سنت خالص‌سازی کار را به جایی رساند که احساس می‌شود خلوص انقلاب بیشتر شده و هر چه که جلوتر می‌رویم، این خلوص آشکارتر و از نفاق جدا می‌شود.

 

  1. ۵٫ سنت خالص‌سازی در انتخابات

جریان نوح نبی«ع» را ببینید. دوران نبوت ایشان ۹۰۰ سال بود و چند سال آخر که وعده عذاب آمد، خداوند به حضرت نوح«ع» وحی کرد که این هسته‌ها را بگیر و بکار و در اختیار قومت، به‌خصوص آنهائی که مؤمن هستند قرار بده تا بکارند. درخت‌ها که به ثمر برسند، وقت عذاب است. آنها هسته‌ها(۴) را کاشتند و حدود هفت، هشت سال طول کشید. محصولش را آوردند و گفتند که همان طور که وعده داده بودی، دیگر وقت عذاب کفار و مشرکین است. خدا خطاب کرد باز هم هسته‌ها را بکارید تا دوباره به محصول برسد. در اینجا قوم سه دسته شدند. یک دسته‌ جدا و دسته دیگر متزلزل شدند و دسته آخر اهل ایمان باقی ماندند. بار دوم که همین دستور آمد، کسانی که متزلزل شده بودند، جدا شدند و از کسانی هم که مؤمن بودند، باز عده‌ای متزلزل شدند و عده‌ای مؤمن باقی ماندند.

در برخی از روایات آمده که این اتفاق هفت بار تکرار شد. مؤمنان نزد حضرت نوح «ع» آمدند و گفتند: «یا نبی الله! اگر صد بار دیگر هم بگویی که اینها‌ را بکاریم، ما این کار را خواهیم کرد. ما می‌دانیم که تو پیامبر خداوند هستی. امر کن.» همین که آنها این را گفتند، خداوند به حضرت نوح «ع» وحی کرد که دیگر کدر از صاف جدا و خالص‌سازی محقق شد.» سنت خالص‌سازی فرآیند بسیار دشواری است که: «لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ؛(۵) خبیث باید از طیب جدا بشود.»(۶)

در قضیه انتخابات نیز به همین نحو است و سنت خالص‌سازی صورت می‌گیرد. اگر خداوند ببیند که ما وظیفه‌مان را خوب انجام داده‌ایم، اما بنای او براین باشد که هنوز هم برای تحقق سنت خالص‌سازی باید چند دور دیگر هم بکاریم و نوبت دولت ما نیست؛ باید بگوییم که می‌کاریم و شک و تردید به دل راه ندهیم.

 

  1. دل سپردن به اراده خداوند

همه ما باید به این نقطه برسیم که خدایا! تو مدبر امور هستی و امری که تو تشخیص می‌دهی، بالاترین و بهترین است، نه آنچه که ما تشخیص می‌دهیم. به نظر ما این کار مطلوب بوده و آن را خوب انجام داده‌ایم، چون تقدیر الهی دایر بر آن است که ما کوتاهی نکنیم که اگر کوتاهی کردیم، نتیجه‌اش عذاب و عقاب است؛ اما اگر کوتاهی نکردیم و دویدیم، رأی دادیم، تبلیغ کردیم، زحمت کشیدیم، کارهای‌ لازم را انجام دادیم؛ اما نتیجه مطلوب ما تحقق پیدا نکرد، در این صورت شکست نخورده‌ایم و در پیشگاه الهی پیروز هستیم.

  1. مشاهده تدبیر خداوند متعال در انقلاب

نگاه الهی به انقلاب در سایه توحید میسر و زیبایی‌آفرین است. با این نگاه، انسان درمی‌یابد که این انقلاب در آغوش خدا سیر می‌کند و لذا سختی‌ها آسان می‌شوند. بدیهی است که سختی کشیدن مردم امر مطلوبی نیست. ما نمی‌خواهیم نفسمان از جای گرم  بلند ‌شود. سختی‌ها بی‌شمارند، اما اگر انسان بداند که در آغوش خداست و خدا دارد تدبیر می‌کند و او هم  وظیفه‌اش را انجام می‌دهد و سنت خالص‌سازی دارد انجام می‌شود، امیدوارتر می‌شود.

همچنانکه در جریان نوح نبی«ع»  اشاره شد، عذاب خدا چندین بار صورت گرفت تا خالص‌سازی صورت گرفت. جریان حضرت موسی«ع» برعکس است، چون بنا بود وعده ظهور ایشان در مدت طولانی‌تری محقق شود. حضرت یوسف«ع» وقتی از دنیا می‌رفت، وعده داد که منجی ۴۰۰ سال دیگر می‌آید، منتظرش باشید؛ اما اضطرار بنی‌اسرائیل به‌قدری شدید شد که از درگاه الهی درخواست کردند که ظهور موسی(ع) را نزدیک‌تر کند. بر اثر اضطرار و صبوری آنان، خداوند متعال ظهور را نزدیک‌تر کرد. بر همین اساس یکی از انبیای بنی اسرائیل که غیر از انبیای مشهور بود اعلام کرد: «بشارت باد بر شما که منجی، حضرت موسی(ع) چهل سال دیگر ظهور می‌کند.» بنی اسرائیل که سخت در اضطرار و فشار بودند اعتراض نکردند که چهل سال بعد خیلی دیر است و الحمدلله. خدای سبحان وحی کرد که به آنان بگو به خاطر شکر شما، ده سال کم شد. بنی اسرائیل تا این خبر را شنیدند، شکر خداوند را بجا آوردند. خدای متعال فرمود به آنها بگو سی سال شد بیست سال. باز خوشحال شدند و شاد شدند و خداوند فرمود که این مقام شکر شما ده سال دیگر را هم کم کرد. باز شکر کردند و خداوند فرمود: «نگاه کنید! آن کسی که دارد از سمت بیابان به طرف شما می‌آید موسی(ع) است.»

بنابراین بر اثر خالص‌سازی ظهور حضرت موسی«ع» زودتر از موعد محقق شد. وعده خداوند متعال در انقلاب اسلمی  نیز همین‌ گونه است.

 

  1. سنت حاکم در انتخابات

یکی از سنت‌های حاکم بر انتخابات اعتقاد به اراده خداوند است، اراده خداوند متعال حاکم است و ما باید به وظایفمان عمل کنیم. باید باور کنیم که هر جامعه‌ای که الهی‌تر باشد، حاکمیت خداوند در آن ظاهرتر است تا زمان ظهور که اوج حاکمیت خداست. در زمان انبیا دست و کار خدا واضح بود و زمان ظهور اوج دیدن دست خداوند است. از اول انقلاب تا به کنون، چه در زمان جنگ، چه در مقاطع دیگر و مشکلات و حوادث مثل آبان ۹۸ دست خدا به‌روشنی دیده می‌شود. دشمن سال‌ها وقت گذاشته و اهدافی را طراحی کرده بود و هر چند ضربه و صدماتی وارد کرد؛ اما ولی به لطف الهی شکست خورد و نتوانست به هدف اصلی خود‌ که براندازی نظام بود، برسد.  

 

  1. انتخابات امسال، گردنه حیات جبهه مقاومت

انتخابات پیش رو از تمام انتخابات‌های چهل و دو سال گذشته حیاتی‌تر است. لذا باید دعا کنیم که خالص‌سازی در این دوره صورت بگیرد. این بستگی به عملکرد ما در حال حاضر و نزدیک انتخابات دارد. اگر نزدیک انتخابات این سنت زمین بخورد و مانند جریان نوح نبی «ع» بشود، باید دو باره دانه‌ها را بکاریم تا دوره بعد، ولی به واسطه اضطرارهائی چون بیماری کرونا و مشکلات اقتصادی می‌توان امیدوار بود که گشایش حاصل خواهد شد؛ مشروط بر اینکه مسئولین ما قدر فضای به وجود آمده را بدانند و از قلوب آماده مردم درست بهره‌برداری کنند. اگر آمادگی مسئولین مانند آمادگی مردم باشد، سنت خالص‌سازی محقق می‌شود.

اهمیت این دوره از انتخابات‌ها این است که گردنه به اوج خود رسیده است. در تحلیل‌های خارجی و داخلی آمده است که در این اوج، اگر فشار بیشتر بشود، کار خیلی بدتر و سخت‌تر خواهد شد. به نظر می‌رسد که دشمن هم تقریباً این نکته را فهمیده است. اگر در این دوره از انتخابات‌ها غلبه با حق باشد – حقی که خدای سبحان می‌داند، نه حق از نظر ما – از گردنه عظیمی عبور خواهیم کرد که شاید منجر به خاتمه دشمنی‌های استکبار در عالم شود. جبهه مقاومت دارد گردنه‌ مهمی را طی می‌کند و لذا انتخابات پیش رو تنها یک بحث داخلی نیست. قدرت جبهه مقاومت به ایران وابسته است. اگر سنت خالص‌سازی در ایران محقق نشود، زمینه انفجار جبهه مقاومت زیاد است. از یمن تا بحرین، از عراق تا سوریه، لبنان، پاکستان، افغانستان و… .اگر شرایط فعلی که از نظر نظام جهانی شرایط مهم و خطیری است از دست برود، معلوم نیست دوباره چه موقع این شرایط به وجود بیاید.

 

  1. رعایت مرزهای تقوا در انتخابات

یکی از وظایف نیروهای انقلابی در انتخابات، کوتاهی نکردن در انجام وظیفه است. ما باید تمام همتمان را در انتخابات به کار ببندیم؛ تدبیر و تفحص و جستجو و تفکر داشته باشیم و کار علمی بکنیم. به فرموده رهبری باید در وسط میدان باشیم و در عین حال نباید از انتخاب نشدن کاندیدای مورد نظرمان دلخور شویم. باید مراقب باشیم که در جریان انتخابات مرزهای تقوا آسیب نبینند.حواسمان باشد که ضرورت رعایت تقوا در جنگ انتخاباتی، بیشتر از ایام عادی است و باید اخوت‌ و احترام بیشتر رعایت شوند. حفظ آرامش کاری دشوار، اما حیاتی است، چون این لحظه‌ها، لحظه‌های اوج تحقق تقوا هستند.

امیرالمؤمنین«ع» بعد از پیروزی در جنگ جمل فقط به ۴۰ نفر اجازه دادند که همراه ایشان وارد شهر بصره شوند. قبل از ورود از آنان پیمان گرفت که اگر کسی به آنان توهین کرد، صبور باشند و پاسخی ندهند، زیرا بصره شهر دشمن بود و احتمال عکس‌العمل تند دشمن زخم خورده از شکست وجود داشت. آنان وارد شهر شدند و یکی از اصحاب امام تخلف کرد و جواب دشنام زنان را به‌تندی داد. امیرالمؤمنین(ع) وقتی شنید، دستور داد او را تازیانه بزنند و فرمود: «در جنگ مرزهای تقوا به هم می‌ریزند، لذا باید بیشتر از قبل تقوا را رعایت کنید و «تِلْکَ حُدُودُ اللّه»: حدود خدا باید بیشتر محفوظ بماند.

 

خلاصه

وظیفه ما در انتخابات عمل به تکلیف صحیح و برآورد نتیجه به دست خداوند است. اراده حاکم بر انتخابات، اراده خداوند است و ما باید به وظایفمان عمل کنیم. انتخابات ریاست جمهوری در این دوره در مقایسه با انتخابات‌های چهل و دو سال گذشته بسیار مهم است. دعا کنیم که خالص‌سازی در این دوره صورت بگیرد.

 

 

پی‌نوشت:

۱- مجلسی، بحارالأنوار، ج ۱۳، ص ۱۳۸؛ بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳٫

۲- «فَقَالَ اُسْکُتْ إِنَّمَا یَقُولُ هَذَا عَبْدٌ مِثْلُکَ یَخَافُ اَلْفَوْتَ» علی‌بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۷۱؛ قم، مؤسسه دارالکتاب.

۳- مقصود همان پنجاه سال آخر نبوت حضرت نوح(ع) است. زمان نبوت ایشان ۹۵۰ سال بوده است.

۴- بنابر قولی درختان نخل بوده است.

۵- انفال، آیه ۳۷ / لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَیَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعًا فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ  أُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ.

۶- شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص: ۳۵۵؛ قم، مسجد مقدس جمکران‌‏، ۱۳۸۲.

16آوریل/21

آنچه در انتخابات ۱۴۰۰ باید دید

اشاره:

انقلاب اسلامی حد فاصل جهان مدرن و جهان گذشته است و در تلاش است با حفظ هویت ایرانی –اسلامی تمدن نوینی را درقبال تمدن غرب نمایان کند.تمدن نوین اسلامی برامده  از دیانت تشیعی است که امام خمینی«ره» مظهر و متولی آن بودند و رهبری معظم انقلاب سکاندار آن هستند.حیات جدید تمدن نوین اسلامی درگام دوم انقلاب اسلامی ظهور یافته است ونحوه حضور وفعالیت ما در گام دوم انقلاب متفاوت از مرحله پیشین است زیرا انقلاب موجود زنده‌ای است که همواره باید حیات جدیدی را تجربه می کند.لازمه بقاء حیات انقلاب در گام دوم تلاش در جذب حداکثری وتلاش در انتخاب رئیس جمهوری جوان و حزب‌اللهی است.

 

حفظ هویت انقلابی در مواجهه با دنیای مدرن

با توجه به انتخابات ریاست‌جمهوری پیش‌رو، توجه به برخی از نکات که ان‌شاءالله منجر به انتخاب بهترین گزینه در شأن انقلاب اسلامی شود، ضروری به نظر می‌رسد.

توجه به این نکته ضروری به نظر می‌رسد که در مواجهه با دنیای مدرن، در حین تشکیل نهادهای اجرایی بر اساس الگوهای جهان مدرن، چگونه می‌توان هویت خود را نیز حفظ کرد؟ ما با سه جهان سر و کار داریم: *جهان گذشته‌ای که ریشه‌های تاریخی ما را تشکیل می‌دهد.

*جهان مدرن که به معنای نفی گذشته ماست.

*جهانی که با انقلاب اسلامی پدیدار شده است، یعنی جهانی بین دو جهان مدرن و جهان سنتی گذشته.

در صد سال پیش عده‌ای بر این باور بودند که می‌توان هویت سنتی خود را حفظ کرد و در عین حال در جهان مدرن زیست. مشروطه با این تصور شکل گرفت که هم میتوان زندگی مدرن داشت و هم هویت تاریخی و معنوی و قدسی خود را حفظ کرد، ولی بعدها معلوم شد که نمی‌توان هم شاه داشت، هم پارلمان و هم هویت دینی‌ را حفظ کرد. با ظهور فرهنگ مدرنیته در مناسبات جامعه، همه چیز در شرف نابودی بود و تشیع که اسلام را در دل حکمت خسروانی و خرد ایرانی جلو می‌برد، بیش از پیش در حجاب ‌فرو رفت.

کار به آنجا کشید که به قول عطار:

نه در مسجد گذارندم که رند است

نه در میخانه که این خمار خام است

 

ضرورت حفظ هویت ایرانی اسلامی درگام دوم انقلاب

ما باید برای خود جای دیگری را پیدا می‌کردیم. عقل ایرانی در کنار دیانت تشیع که امام خمینی«ره» مظهر و متولی تشریح آن بودند، تحت عنوان ولایت فقیه تجلی پیدا کرد. ملت ایران به این فکر افتاد که در مواجهه با جهان مدرن، جهان دیگری را تعریف کند؛ جهانی که دیگر نه مثل مشروطه امیدوار بود که بتواند در کنار زندگی مدرن، هویت دینی خود را نیز حفظ کرد و نه مانند روشنفکران می‌خواست تحت لوای مدرنیته، همه چیز را غربی کند.

ملت ما متوجه شد که در مواجهه با غرب چیزی را گم کرده‌ است. گمشده‌ای که با بازگشت به گذشته پیدا نمی‌شد و اساساً بازگشت به گذشته برای هیچ فرد و ملتی ممکن نیست. از آن سو دنیای مدرن با روح ما هماهنگی نداشت و سابقه تاریخی ‌ما نشان می‌داد که می‌توانیم به شکل دیگری زندگی کنیم. فردوسی در شاهنامه تلاش می‌کند به ما بفهماند که ما پیش از اسلام هم ملتی با هویتی ارزشمند بوده‌ایم و با پذیرش اسلام می‌توانیم آن هویت را به بهترین نحو ممکن بازتعریف کنیم.

ما اینک در مواجهه با دنیای مدرن می‌توانیم به تاریخ دیگری فکر کنیم که نه عیناً مطابق الگوهای مدرنیته و نه بیرون از تاریخی است که خرد مدرن بشر به آن رسیده است. ما عقل مدرن و عناصری چون پارلمان و دموکراسی و فناوری را نادیده نمی‌گیریم و از آنها نمی‌گریزیم، بلکه تلاش می‌کنیم در مواجهه با خرد مدرن، بر اساس هویتی ایرانی اسلامی، تاریخ انقلاب اسلامی را تحت عنوان «عصر جدید» آغاز کنیم. البته این تاریخ ابهاماتی دارد که باید به‌مرور رفع شوند.

در این راستا توجه به چند نکته ضروری به نظر می‌رسد:

*آیا در این تاریخ با انسان جدیدی روبه‌رو هستیم؟

*آیا ما در سیر تاریخ انقلاب اسلامی، شرایط تاریخی جدیدی پیدا کرده‌ایم؟

*آیا در حال حاضر در عزم و حیات جدیدی به ‌سر می‌بریم؟

*آیا باید روی همه عملکردهای ۴۰ سال گذشته، بدون هیچ انعطافی اصرار بورزیم؟

 

حیات جدید انقلاب اسلامی

در اینکه انقلاب اسلامی باید باقی ماند تردیدی وجود ندارد، لکن نحوه حضور ما در مراحل مختلف و با توجه به شرایط باید متفاوت باشد، زیرا تحجر در انقلاب، لاجرم به نابودی آن منجر خواهد شد. به فرموده رهبری، انقلاب موجود زنده‌ای است که همواره باید حیات جدیدی را تجربه کند. توجه به نکات مندرج در حکمی که ایشان در ۲۶ تیرماه سال ۹۸ برای امام جمعه بندرعباس صادر کردند، بسیار راهگشاست. ایشان در این حکم تذکر دادند که: «تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن و رویی گشاده و دستی مهربان با عموم طبقات، توصیه مؤکد من است.»

منظور ایشان از عموم مردم در این پیام چه کسانی‌اند؟ ایشان پیش از این فرمودند تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن. آیا عموم مردم، مردمی را هم که در راستای تقویت جریان انقلابی قرار ندارند و جزو جوانان مؤمن نیستند، شامل می‌شود؟ این پیام نشان می‌دهد که انقلاب وارد مرحله‌ای شده که می‌تواند مردم معمولی، یعنی کسانی را هم که انقلابی نیستند و یا کاری به انقلاب دارند، شامل شود و آنها را از خود بداند. ایشان در این حکم می‌فرمایند باید نسبتتان را با عامه مردم تغییر بدهید، آن‌ هم با رویی گشاده و دستی مهربان. آیا پیام این حکم این نیست که افرادی را هم که ظاهراً ربطی به انقلاب ندارند و ظاهرشان مدرن است، ولی دیگر خود را در تاریخ مدرن معنا نمی‌کنند، باید از خود بدانیم؟

در تشییع پیکر شهدایی چون شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی کسانی را دیدیم که ظاهراً تحت تأثیر فرهنگ غرب بودند، ولی خود را دلبسته شهدا احساس می‌کردند. در انتخابات آینده باید صراحتاً معلوم کنیم که انقلاب اسلامی، این افراد را از خود می‌داند تا هم آنان به آینده این نظام امیدوار شوند و هم دشمن نتواند زمینه را برای انتخاب  نامزدهایی که به غرب گرایش دارند، تدارک ببیند.

 

ضرورت جذب حداکثری درتمدن نوین اسلامی

مخاطب انقلاب اسلامی کسانی هستند که نه خواهان آنند که  مناسبات خود را تماماً در چهارچوب فرهنگ غرب که امور قدسی را به حاشیه‌ برده است، تعریف کنند و نه می‌خواهند نسبت به حضور جهانی بشر مدرن بی‌تفاوت باشند. تمدن نوین اسلامی در چنین فضایی طلوع خواهد کرد و ما باید در چنین فضائی به انتخابات آینده فکر کنیم. نامزدهای ریاست جمهوری نیز باید چنین افقی را در نظر بگیرند.

حضور  هر تمدنی در تاریخ به صورت فرآیندی و نه دفعی و ناگهانی میسر می‌شود. در جایگزینی تمدنی به جای تمدن دیگر، باید عادات گذشته به‌مرور به حاشیه بروند و هویت جدید تدریجاً جایگزین شود. بدیهی است که در این مسیر، حرکات مردم دچار قبض و بسط‌هائی می‌شود. خود غربی‌ها می‌گویند ۲۰۰ سال طول کشید تا توانستند از عادات قرون وسطی بیرون بیایند و به حیات مدرن دست پیدا کنند. حتی اگر ما طی فرآیندی مراحلی را پشت سر بگذاریم و به اهداف خود نزدیک شویم، باز باید متوجه باشیم که عادات قدیمی گاهی باز می‌گردند و روحیات‌ قبلی و اهداف نهادینه شده نمی‌گذارند عادات جدید به‌راحتی انتخاب و نهادینه شوند و عصر جدید به‌سهولت ظهور پیدا نمی‌کند. ولی اگر بدانیم که در دل همین قبض و بسط‌هاست که یک اراده‌ متعالی، همچون حرکتی بطئی در زیر پوست تاریخ جریان دارد، قادر خواهیم بود تاریخ خود را درک و ارزیابی کنیم.

 

اهمیت انتخابات آینده

هم‌اکنون ما نسبت به عصر جدیدی که انقلاب اسلامی به دنبال آن است در چنین قبض و بسط تاریخی‌ای قرار داریم. از یک سو افق تاریخی ما بیرون از چهارچوب سکولاریته و استکبار است و از سوی دیگر، عادات پیشین و تعریف‌ زندگی بر مبنای مدرنیته را نمی‌توان به‌سادگی به حاشیه راند.

با این نگاه باید جایگاه انتخابات آینده را درک کنیم تا بتوانیم یک قدم به ذات انقلاب نزدیک شویم. باید به این نکته دقت کنیم که اگر با شعارهای تند نامزدها و با ادعای دستیابی به آنچه که فعلاً قابل حصول نیستند، به صحنه بیائیم، بسیاری از طیف‌های خاکستری مأیوس می‌شوند و  از میدان عقب‌نشینی می‌کنند.(۱) دستاوردهای انقلاب اسلامی سبب شده‌اند که ما دیگر خود را مرعوب فرهنگ و قدرت و تمدن غرب، به‌خصوص آمریکا ندانیم. قبل از انقلاب اسلامی، کافی بود که آمریکا برای ترساندن ما و یا مردم غرب آسیا یکی از ناوهای جنگی خود را از ساحل فلوریدا به مقصد خلیج فارس حرکت دهد تا دست همه‌ سران منطقه به نشانه تسلیم بالا برود؛ در حالی‌ که امروز ناوهای زیادی به خلیج فارس آمده‌اند و مردم ما آنها را به هیچ گرفته‌اند. بوش پسر گفت که من در مورد ایران گزینه‌های نظامی را روی میز گذاشته‌ام. روزنامه‌ «گاردین» در همان زمان نوشت مردم ایران در حال دید و بازدیدهای عید نوروز هستند و تهدید بوش را به هیچ گرفته‌اند. درک این واقعیت برای مردم بسیار مهم است تا به نامزدی که از غرب می‌ترسد توجه نکنند و حضور تاریخی‌ خود را عقب نیندازد.

در تعلق ما به زندگی گذشته تردیدی نیست. بحث بر سر این است که آیا راه عبوری  وجود دارد یا به عقب بازگشته‌ایم؟ متاسفانه ما هنوز آلودگی‌های گذشته را در فرهنگ عمومی و ادارات خود داریم.

 

امتداد روح توحیدی انقلاب اسلامی

از نظر قرآن انسان‌ها دو وجه دارند: «وجه یمینی» و «وجه شمالی» یا «وجه مشئمه» و «وجه قدسی.»

قرار است انقلاب اسلامی طی فرآیندی، بشر را به‌تدریج از سلطه جاهلیت مدرن آزاد کند. این فرآیند مسلماً در مسیر خود قبض و بسط‌هائی دارد و در بعضی از مراحل، جاهلیت مدرن غلبه می‌کند، ولی منحنی حرکت به سمت روح توحیدی انقلاب اسلامی است و هرچند که روح آن مثل حضور خداوند در عالم، غایب است، ولی نقش‌آفرینی می‌کند.

روح توحیدی انقلاب اسلامی کم و بیش در روان انسان‌ها جاری است. این روح هرچند در بعضی از مراحل به حاشیه می‌رود، ولی از بین نمی‌رود و بنیادی است که آینده‌، این ملت و جهان را می‌سازد. این آن چیزی است که به خاطر وجه توحیدی انقلاب اسلامی در بنیاد روحی مردم ما نهادینه شده است.(۲) لذا شایسته است که انتخابات با شعارهائی مطابق با این وجه تاریخی برگزار شود، وگرنه خودمان با دست خود از مواهب الهی‌ای که به ما اعطا شده‌اند، محروم می‌کنیم. مردم باید همواره متوجه‌ این خطر باشند و خود را ارزان نفروشند.

نسل جوان ما یک «وجه یمینی» دارد که با تذکرات امام یا حضرت آقا آن را حس می‌کند و خود را مخاطب آن بیانات می‌یابد. در عین حال از آن طرف «وجه شمالی»ای دارد که دنیای مدرن آن را هدف گرفته است. جوانان ما با افول هر چه بیشتر فرهنگ غرب و آشکار شدن ماهیت دروغین و ذاتی وعده‌های زندگی غربی، خود را با آینده‌ شرافتمندانه‌ای که انقلاب اسلامی نشان می‌دهد، مواجه می‌بیند و حاضر است پای انقلاب ‌که در واقع «وجه یمینی‌« اوست، بایستد. بعضی از جوانانی که وارد جنگ و جبهه شدند، از ابتدا اهل نماز شب و مستحبات نبودند.

جوان امروز اگر بداند که همانند باکری‌ها و حججی‌ها می‌تواند اهداف متعالی مدنظرش را در انقلاب اسلامی پیدا کند، قطعاً آینده‌ خود را در آنجا جستجو خواهد کرد. ما هنوز مردم خود را متوجه حضور تاریخی‌ای که با انقلاب اسلامی شکل‌ می‌گیرد، نکرده‌ایم. انتخابات، عرصه تذکر چنین حضوری است. نامزدهای انتخابات باید به این امر مهم را توجه کنند و مردم هم باید نامزدی را که در تراز انقلاب اسلامی است، انتخاب کنند.

 

تلاش در انتخاب رئیس جمهوری جوان و حزب‌اللهی

رهبر معظم انقلاب بارها اذهان را متوجه‌ رئیس‌جمهوری جوان و حزب‌اللهی کرده‌اند. سالمندان چه بخواهند چه نخواهند، انقلاب به عنوان یک رخداد زنده و آرمانی، دیگر برای مدیریت خود به سراغ آنها نمی‌رود. نسل جوان ما با فهمی تاریخی، از دیدگاه‌هایی که به این زمانه ارتباط ندارند، عبور می‌کند. دو سه نسل قبل تصور می‌کنند صاحب انقلاب هستند؛ در حالی‌که انقلاب مسیر خود را طی می‌کند و اصرار بر حضور افراد مسن در مدیریت‌های اجرائی، جوانان ما را افسرده  و دچار  سردرگمی و این ابهام می‌کند که چرا اینها متوجه نیستند که با مدیریت‌های کهنه‌ خود جلوی تحولات اساسی را می‌گیرند و زمینه را برای آقازاده‌پروری و اشرافیت و ثروت‌های بادآورده فراهم می‌کنند؟

انقلاب اسلامی توانایی تحول را دارد، ولی تحول نیازمند نیروی جوان کارآمد است. رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند باید حضور جوانان را برای مدیریت‌های بالا و متوسط مغتنم بشماریم. ایشان این نکته را به عنوان فردی که انقلاب و عرصه‌های اجرائی گوناگون آن را به‌تمامی درک و تجربه کرده‌اند، متذکر می‌شوند. دیگر آن زمان گذشته است که کسانی امر کنند و دیگران، مخصوصاً جوانان بی‌چون و چرا بپذیرند. اینک باید در هویتی تاریخی به نام انقلاب اسلامی با یکدیگر گفتگو کنیم تا حقیقت انقلاب از آسمان معنویت ظهور کند.

ما جوانان را نادیده می‌گیریم و می‌خواهیم با مردان دیروز، امروز را مدیریت کنیم؛ در حالی‌که جوانان عموماً تاریخ خود را می‌شناسند و می‌دانند در کجای جهان ایستاده‌اند. به جوان امروز نمی‌توان گفت که من دستور می‌دهم و تو باید انجام بدهی. این قصه مناسب امروز نیست و نشانه‌ بی‌تاریخی است. اینک دوره‌ تعاطی اندیشه‌ها و دوران تفهیم و تفاهم و گفتگو و به اصطلاح «دیالوگ» است. در دل این دیالوگ و در بستر انقلاب اسلامی است که حقیقت مناسب این تاریخ ظهور پیدا می‌کند‌. اکثر جوانان ما به لطف الهی و با «وجه یمینی» خود، در این تاریخ، انقلاب اسلامی را احساس می‌کنند و ما نباید بر سر راه به میدان آمدن آنان مانع ایجاد کنیم. بسیاری از این جوانان تالی شهید حججی و حاج قاسم سلیمانی هستند. که به آینده‌ حضور خود در اجتماع امیدوارند.

 

گفتمان‌سازی در گام دوم انقلاب اسلامی

ما باید جرئت بیان صریح مسائلی را ‌که در گام دوم انقلاب با آنها روبه‌رو هستیم، داشته باشیم. روحیه تحول‌خواهی، شرط قدم‌گذاشتن در گام دوم است. تا مسائلمان روشن نشوند متوجه نخواهیم شد که با این ساختارها نمی‌توانیم آنها را حل کنیم و در نتیجه، خطر ناکارآمدی نظام بهانه‌ به دست براندازها می‌دهد. در انتخابات آینده باید مسائل و مشکلات با جدیت تمام مطرح شوند تا معلوم شود چه کسی مرد این میدان است و مردم در فضائی شفاف، متوجه شوند که باید به چه کسی رأی بدهند.

ما در دوران خستگی بشر از مدرنیته و رجوع او به فطرت انسانی‌ خویش، چه ارمغانی برای انسان‌ها داشته‌ایم؟ انقلاب اسلامی در گام دوم خود که بناست انتخابات آینده بر مبنای آرمان‌های آن برگزار شود، اگر نتواند زندگی را طوری معنا کند که جوانان ما ‌ افقی را فراروی خود ببینند که شهید حاج قاسم سلیمانی‌ها و حججی‌ها دیدند و احساس کردند که برای تحقق آن باید حتی از جان هم گذشت، دچار سستی و انفعال خواهد شد.

بدیهی است که باید گفتمان‌سازی به شکلی جدی دنبال شود. در ابتدای ظهور انقلاب اسلامی، غرب کاملاً منفعلانه عمل ‌کرد و ما کُنشگر میدان بودیم. واکنش‌ نسبت به پدیده انقلاب اسلامی و بازگشت به هویت دینی را حتی در فیلم‌های ماورائی و آخرالزمانی هالیوود هم می‌توان دنبال کرد. این انقلاب اسلامی بود که آنها را به چنین واکنشی واداشت و عرفان‌های نوظهور شکل گرفتند تا کام تشنه‌ بشر خسته از مدرنیته را سیراب کنند؛ ولی چون گفتمان‌سازی به معنای واقعی خود  اتفاق نیفتاد و ما مسائل اصلی خود را نشناختیم، آن حالت کنشگری به‌تدریج ضعیف شد و هرچند هنوز ما در صحنه هستیم، ولی این کافی نیست. انتخابات آینده می‌تواند به‌نوعی حضور در جهانی باشد که به بشر خسته از مدرنیته این احساس را بدهد که بستر جوابگویی به نیازهای او با ظهور انقلاب اسلامی فراهم شده است.

 

دارا بودن روحیه تحول خواهی در نامزد انتخاباتی

بخشی از گفتمان‌سازی، نشان‌دادن واقعیت‌هاست و ضعف‌هایی که از نظر باورهای دینی مناسب  نیست. ما در بسیاری از شئون مختلف زندگی نتوانستیم طبق آنچه امام خمینی(ره) متذکر آن بودند با استکبار و با دنیای امروز مواجه شویم. تنها با روحیه تحول‌خواهی‌ای که رهبر انقلاب متذکر آن هستند، می‌توان برای این معضل راه حل پیدا کرد. در انتخابات پیش رو مردم باید با جدیت تمام از نامزدی حمایت کنند که در صدد ایجاد تحولاتی اساسی است که می‌تواند نظام اسلامی را از اتهام ناکارآمدی که حاصل عملکرد دولت‌های ضعیف پیشین است، مبرا کند.

اگر ما نسبت خود را با جهان و تمدن‌ها، به‌خصوص تمدن اسلامی بشناسیم و معنای آن را درک و جایگاه خود را در آن مشخص کنیم و بدانیم در کدام مرحله از تاریخ خود هستیم، پیشرفت میسر خواهد بود. یکی از نکاتی که می‌توان از توصیه‌های مقام معظم رهبری فهمید این است که ما در هر جای جمهوری اسلامی که هستیم باید آنجا را مرکز دنیا بدانیم و با توجه به شرایط، وظیفه‌ خود را انجام دهیم که به این ترتیب مسلماً رحمت خدا شامل حال ‌ما خواهد شد. با این موقعیت‌شناسی است که متوجه خواهیم شد که عصر جدیدی که انقلاب اسلامی وارد این تاریخ کرده، باید چگونه تحقق پیدا کند. این اساسی‌ترین نکته‌ای است که در انتخابات آینده باید مدنظر قرار گیرد. با این ‌همه باید متوجه باشیم که با تغییر رئیس‌جمهور، در مناسبات قدرتی که متکی بر مؤسسات مدرن است تحول بزرگی به وجود نمی‌آید؛ مگر آنکه به گفته‌ مقام معظم رهبری با نهضتی نرم‌افزارانه،  نگاه جامعه به افق‌هائی باشد که نه به‌کلی از گذشته‌ خود گسسته و به دامن مدرنیته غلتیده است و نه تماماً با غفلت از جهان جدید، در گذشته‌ خود متوقف شده است.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫

رهبرمعظم انقلاب در جمع دست اندر کاران جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی می‌فرمایند: « قشر خاکستری و حتی قشر خاکستری متمایل به طرف سیاه را هم باید بربایید و جذب کنید.» (۱۹/۸/۹۵)

 

۲٫

در مورد اینکه بنیاد روح مردم ما نظر به وجه توحیدی انقلاب دارد، در خبرها آمده بود که آقای «عنایت آزغ» جوان دستفروش ۲۹ ساله‌ای که برای کسب رزق حلال، در نزدیکی کلینیک سینا بساط دستفروشی خود را پهن می‌کرد، در شب حادثه انفجار و آتش‌سوزی آن کلینیک، با شنیدن صدای کمک‌خواهی و فریاد زنان و کودکانی که گرفتار دود و آتش شده بودند، رسم مردانگی را به‌جا آورد و با رها کردن بساطی که شاید همه زندگی مادی او بود، با شجاعت و غیرت دل به آتش زد و توانست ۱۱ زن و کودک را نجات دهد. این جوان خوش‌غیرت در جریان این فداکاری دچار جراحت و صدماتی هم شد که سوختگی و ۱۱بخیه دستش و جای زخم شیشه‌های شکسته شده در پای او شاهد این دلاوری است. او در پاسخ به این سئوال که چه آرزویی دارد، گفت: «اول از همه آرزو دارم رهبر انقلاب را ببینم. این واقعاً آرزوی دیرینه من است. دوم اینکه بتوانم در سپاه قدس باشم و به مردم خدمت کنم و راه شهید سلیمانی را ادامه بدهم، چون واقعاً ایشان را خیلی دوست دارم.»

16آوریل/21

شکوهمندترین انتخاب، خیرترین تنفیذ

شب ۱۶ مهرماه ۱۳۶۰ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به همراه آیات اردبیلی، مهدوی کنی، منتظری و هاشمی‌رفسنجانی شام را در منزل حاج سید احمد آقا صرف کردند و بعد از آن راهی منزل آیت‌الله هاشمی شدند که به‌تازگی به خاطر مسائل امنیتی، از محله دزاشیب تهران به منطقه جماران منتقل شده بود. قرار بود آنها فردا صبح، در جلسه تنفیذ سومین رئیس جمهوری اسلامی ایران شرکت کنند.(۱)

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در انتخابات ریاست جمهوری با کسب ۱۶ میلیون و ۸ هزار و ۵۷۹ رأی از سه رقیب دیگر خود پیشی گرفته بود.(۲)  در حالی که در اولین انتخابات ریاست جمهوری، بنی‌صدر با کسب ۱۰۷۰۹۳۳۰ رأی از ۱۴ میلیون و ۱۴۶ هزار رأی و شهید رجایی از ۱۴ میلیون و ۷۲۲ هزار رأی، ۱۲ میلیون و ۹۰۰ هزار رأی را به خود اختصاص داده بودند و آرای آیت‌الله خامنه‌ای نسبت به جمعیت آن روز ایران و سایر رقبا بی‌نظیرترین رأی تاریخ انتخابات در ایران اسلامی بود.

کسب این آرا و حضور حماسی مردم در انتخابات، آن هم در اوج ناامنی‌ها و ترورها، محاصره اقتصادی، وضعیت جنگی و اشغال بخشی از استان‌های غربی و شمال غربی کشور، اراده مردمی را نشان می‌داد که می‌خواستند قدرت ایمان و صبرشان را به رخ جهانیان بکشانند و عزت و سربلندی خود را با هیچ‌ چیزی و تحت فشار هیچ قدرتی معاوضه نکنند. مردم در این مقطع خشمی مقدس در سینه داشتند، خشم از کسانی که خدمتگزارترین و مؤمن‌ترین مدیران و فرماندهانشان را به شهادت رسانده بودند و تصویر شهدایی را روبه‌روی خود می‌دیدند که هرگز تن به ذلت ندادند. آنان در روز رأی‌گیری، محمدعلی رجایی را که آیت‌الله خامنه‌ای در دوره قبل، رأی خود را در بیمارستان و در صندوق سیار به نفع شهید او به صندوق انداخته بودند، به یاد می‌آوردند.  ایشان در پاسخ به سئوال خبرنگار روزنامه اطلاعات که پرسیده بود شما به چه کسی رأی داده‌اید و چه خصوصیاتی را برای رأی دادن خود در نظر گرفته‌اید، فرموده بودند:

«… به کسی رأی دادم که به دیانت و تقوا و کارایی او اطمینان داشتم. این همه را در او تجربه کرده بودم. من آقای رجایی را که به او رأی دادم، از سالیان دراز می‌شناختم و او را در سلول‌های پر از رنج و شکنجه رژیم خون‌آشام شاه معدوم دیده بودم و همیشه قبل و بعد از آن شاهد تلاش او در راه خدا و کوشش او برای حاکمیت الله بوده‌ام. کارایی او را هم از آغاز انقلاب تا به امروز مشاهده کرده‌ام، ایشان یک سال و نیم وزیر بودند، آن هم یک وزیر موفق، بعداً هم در حدود یازده ماه در سخت‌ترین اوضاع و احوال یعنی شرایط جنگ تحمیلی و محاصره اقتصادی و مخالفت‌های داخلی، با وجود یک رئیس جمهور آنچنانی، نخست وزیری این مملکت را به عهده داشتند و باز هم موفق بودند. امیدواریم تجربه ریاست جمهوری ایشان یک تجربه موفق و همانند تجربه‌های گذشته ایشان باشد.(۳)

مردم در مهرماه ۱۳۶۰ مانند مردادماه ۱۳۶۰ به فردی رأی داده بودند که کسی در دیانت و تقوا و کارایی او شکی نداشت، با این تفاوت که او این بار یک روحانی و از سلاله حضرت زهرا(س) و شاگرد امام بود. در خجسته روز عید سعید قربان در روز ۱۷ مهر ۱۳۶۰ مراسم تنفیذ ریاست جمهوری، طی آیین باشکوهی با حضور علما و مسئولان لشکری و کشوری و برخی از نمایندگان مراجع عظام برگزار شد. متن حکم تنفیذ امام خمینی توسط حجت‌الاسلام حاج سید احمد خمینی قرائت گردید. این حکم متبرک و مزیّن به آیه شریفه، «مَا نَنسَخْ مِنْ آیَهٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا»(۴) بود. امام خمینی در آغاز با اشاره به این نکته که:

«دست جنایتکاران و منافقان رئیس جمهور متعهد و مؤمنی را از ملت مجاهد ایران گرفت و یکی از خدمتگزاران صدیق را به شهادت رساند و ملت عزیز را از خدمت او، و او را از خدمت به ملت محروم کرد و گمان کرد که با ترور اشخاص، ملت به پا خاسته از تصمیم خود عقب می‌نشینند و در خدمت به اسلام بزرگ سستی می‌ورزند و در نتیجه راه برای قدرت‌های چپاولگر باز می‌شود. ولی شرکت بی‌سابقه مردم کشور امید بدخواهان را مبدل به یأس کرد و طمع آزمندان را برای همیشه برید.»(۵)

ونیز:

«خداوند بر ما منت نهاد که افکار عمومی را برای انتخاب رئیس جمهوری متعهد و مبارز و در خط مستقیم اسلام و عالم به دین و سیاست هدایت فرمود.»(۶)

امام خمینی(ره) در ادامه بیان ویژگی‌های «خط مستقیم اسلام و عالم به دین و سیاست»، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را با صفاتی چون «متفکر و دانشمند»، طرفدار قشر مستضعف»، «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ»(فتح/۲۹) برشمردند و از ایشان خواستند که چون گذشته، در این صراط مستقیم و بر عهدی که بسته‌اند، بمانند. و آیت‌الله خامنه‌ای بر آن وفادار ماندند. امام فرمودند:

«اینجانب به پیروی از ملت عظیم‌الشأن و با اطلاع از مقام و مرتبت متفکر و دانشمند محترم جناب حجت‌الاسلام آقای سید علی خامنه‌ای «ایده‌الله تعالی»، رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب می‌کنم. رأی ملت مسلمان متعهد و تنفیذ آن محدود است به اینکه ایشان به همان نحو که تاکنون خدمتگزار اسلام و ملت و طرفدار قشر مستضعف و به حکم قرآن کریم «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُم» بوده‌اند. از این پس نیز به همان تعهد باقی باشند و از طریق مستقیم انسانیت و اسلام انحراف ننمایند که ان‌شاءالله نمی‌نمایند.»(۷)

از هشتم شهریور ماه ۱۳۶۰ که محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر، رئیس جمهور و نخست وزیر جمهوری اسلامی به خیل شهدا پیوستند تا روز ۱۲ مهرماه ۱۳۶۰ که مردم با رأی قاطع خود آیت‌الله خامنه‌ای را برای ریاست جمهوری انتخاب کردند، خط ترور ادامه پیدا کرد. در روز چهاردهم شهریور آیت‌الله قدوسی دادستان کل انقلاب به خیل شهدا پیوست و در همین روز سرهنگ وحید دستجردی رئیس شهربانی کل کشور هم ردای شهادت بر تن کرد. در ۲۰ شهریور آیت‌الله مدنی، امام جمعه تبریز در محراب نماز شهید شد و در هفتم مهر حجت‌الاسلام و المسلمین هاشمی‌نژاد، دبیر جمهوری اسلامی خراسان، به شهادت ‌رسید در شامگاه همین روز با سقوط هواپیمای سی ـ ۱۳۰ در کهریزک تهران، سرلشکر فلاحی، سرتیپ نامجو، سرلشکر فکوری، سرهنگ کلاهدوز و محمد جهان‌آرا مهمان شهدا شدند. این شهادت‌ها و فقدان‌ها به غیر از شهادت ده‌ها شهروند و مدیری بود که هر روز توسط جوخه‌های مرگ سازمان به شهادت می‌رسیدند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که خود قبل از شهدای دیگر مورد هدف دشمنان اسلام و انقلاب قرار گرفته بود و شدت جراحاتش به‌قدری بود که ۴۲ روز در بیمارستان بستری بودند؛ در مراسم تحلیف ریاست جمهوری در تاریخ ۲۰/۷/۶۰ در مجلس شورای اسلامی در سخنانی کوتاه به نکته‌ای اشاره می‌کنند که سایر انقلاب‌ها را از انقلاب اسلامی جدا می‌کند و گوشه‌ای از تفاوت ماهوی انقلاب اسلامی را با انقلاب‌های دیگر را از منظر امام خمینی روشن می‌سازد و آن پیشگامی رهبران و منادیان انقلاب در شهادت‌طلبی است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به آیه، « مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ »)احزاب/۲۳) به این نکته اشاره کردند که «وفای به عهد و پیمان آن هم به چنین شکل خونینی مخصوص طبقات پایین جامعه ما نیست.»(۸) ایشان فرمودند:

«… ما افتخار می‌کنیم کسی مانند شهید آیت‌الله بهشتی را در میان شهدای خود می‌بینیم. این چیز کمی نیست. افتخار می‌کنیم تعدادی از وزرا و نیز نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور و نمایندگان مردم شهید دادیم. این نشان می‌دهد وفای به عهد مخصوص قشر خاصی نبوده است. حالا در چنین جوی و با چنین عشقی و با این شور صدق در عمل به پیمان و عهود، بنده به عنوان رئیس‌جمهور در مقابل یک ملت متعهد و مسئولم.»(۹)

معظم‌له پس از اشاره به این نکته نغز و زیبا که زیبایی دیگری از انقلاب زیبای اسلامی را نمایان  ساخت، به انجام وظایفشان به عنوان فردی تعهد و وفادار به عهد و پیمان ادامه دادند:

«حق ملت بر من این است که به اعتمادی که مردم به من سپرده‌اند پاسخ مقتضی دهم.»(۱۰)

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این سخنان کوتاه رأی مردم را رأی به یک روحانی خواندند که نماینده جریانی است که به اصول اسلام وفادار است و با هر انحرافی تحت هر عنوانی مقابله می‌کند. ایشان فرمودند:

«… باید ببینیم که مردم به شخص مشخصی به نام خامنه‌ای رأی دادند یا به یک جریان رأی دادند؟ واضح است که مردم به یک شخص رأی نمی‌دهند، بلکه به یک جریان رأی می‌دهند. این جریان در وجود یک روحانی مبارز و علاقه‌مند به مبارزه و دست‌اندرکار به انقلاب و متعهد به اصول اسلام و به روحانیت یعنی به اسلام رأی داده‌اند.رأی به روحانیت، رأی به استقلال و هویت اسلامی این انقلاب و رأی به کور کردن خطوط انحرافی تحت هر نامی در این انقلاب است.»(۱۱)

از همان آغاز کار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر همگان روشن شد که «صِراطِ مُستقیم» انقلاب با انگشت اشاره بنیانگزار انقلاب، چگونه بر عهد خود ماند، حافظ استقلال و هویت اسلامی انقلاب و به مدافعی سرسخت از «قشر مستضعف» و مصداق بارز، «ا أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» تبدیل شد؛ در مقابل انحرافات ایستاد و از همان آغاز درس قانون‌گرایی و قانون‌مداری را در عرصه عمل به اثبات رساند و منحرفین سیاسی را دعوت به رعایت آن کرد.

در مهر ۱۳۶۰، ماه شکوهمندترین انتخاب، خیرترین تنفیذ، عاشقانه‌ترین تحلیف در تاریخ سیاسی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای زیباترین تصویر از قانون‌مداری را به نمایش گذاشتند. گزینه نخست آیت‌الله خامنه‌ای دکتر علی‌اکبر ولایتی بود. وقتی در جلسه علنی صبح روز ۳۰/۷/۱۳۶۰، این انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای از مجلس رأی اعتماد نگرفت، ایشان در مصاحبه مطبوعاتی نه تنها به نقد عملکرد مجلس نپرداختند، بلکه با احترام به تصمیم منتخبین مردم گفتند:

«… من این اقدام شجاعانه مجلس را ستایش می‌کنیم و معتقدم این جزو مهم‌ترین اقدام‌هایی است که مجلس تا کنون انجام داده است. دلیل آن این است که در این تصمیم‌گیری، مجلس در برابر رئیس جمهوری قرار داشت که بارها محبت و حمایت خودش را نسبت به او ابراز کرده است.»(۱۲)

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همانند امام راحل به‌خوبی می‌دانستند که احترام به قانون و حرکت در چهارچوب آن  ضامن بقا و استمرار انقلاب است و همان‌گونه که امام خمینی(ره) به بنی‌صدر رأی ندادند، ولی به رأی مردم احترام گذاشتند، ایشان هم به رد شدن گزینه اول و حتی دوم خود از سوی نمایندگان مردم احترام گذاشتند و در سخن و در عمل ثابت کردند که چرا امام خمینی(ره) از تنفیذ ایشان به عنوان «خیر»‌ترین تنفیذ یاد کردند و در جایگاه ولی فقیه، ایشان را «مثل» خواندند.

 

پاورقی:

۱- ر.ک عبور از بحران، خاطرات سال ۶۰، هاشمی رفسنجانی، ص۳۱۷٫

۲- روزنامه اطلاعات، ۱۴/۷/۱۳۶۰٫

۳- روزنامه اطلاعات، ۳/۵/۱۳۶۰٫

۴- سوره بقره، آیه ۱۰۶، «هیچ آیتی را نسخ نمی‌کنیم و یا آن را از یادها نمی‌بریم مگر آنکه بهتر و یا مثل آن را بیاوریم.»

۵- صحیفه امام، ج ۱۵، ص۲۷۸٫

۶- صحیفه امام، ج ۱۵، ص۲۷۹٫

۷- همان مدرک.

۸- روزنامه اطلاعات، ۲۱/۷/۶۰٫

۹- همان مدرک.

۱۰- همان مدرک.

۱۱- روزنامه اطلاعات، ۲۱/۷/۱۳۶۰٫

۱۲- روزنامه اطلاعات، ۳/۷/۱۳۶۰٫

16آوریل/21

تکلیف و پیدایی و پنهانی نتیجه!؟

مقدمه:

در انتخاباتهای اخیر، برخی پرسش‌ها میان طرفداران گفتمان انقلاب پرتکرار بوده‌اند. از جمله این پرسش‌ها رابطه میان تکلیف و نتیجه است. به دنبال این موضوع مباحث دیگری چون انتخاب «صالح مقبول» یا «اصلح غیرمقبول» نیز مطرح شدند. با توجه به اختلاف نظرها در تفسیر این موضوع، در این نوشتار قصد داریم این اصل را از منظر امامین انقلاب و مبانی دینی اسلام واکاوی کنیم.

 

  1. اصالت تکلیف در سخنان امام خمینی(ره)

یکی از مشهورترین کلیدواژه‌های حضرت امام ضرورت عمل به تکلیف است. ایشان در موارد متعددی بر این اصل تأکید میکردند که ما انسان‌ها بندگان خداییم و باید به وظایف الهی خویش عمل کنیم. چه بسا نتایجی که مدنظر ماست تحصیل نشوند. برای نمونه ایشان در نخستین سال‌های نهضت بر ضرورت انجام تکلیف و منتظر نماندن برای تحصیل نتیجه تأکید میکردند:

« خداوند ربّ البیت است. ما باید به تکلیف خود عمل کنیم. نتیجه حاصل شود یا نشود به ما مربوط نیست، بلکه با خود اوست.»(۱)

در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب نیز حضرت امام در سخنان خود سه هدف اصلی را برای مبارزه تبیین کردند: نخست کنار زدن محمدرضا پهلوی، دوم از بین رفتن نظام سلطنتی و سوم برقراری جمهوری اسلامی. ایشان پس از بیان این سه هدف فرمودند ما موظف هستیم برای دستیابی به آنها تلاش کنیم. البته ممکن است نتوانیم به این اهداف برسیم:

«یک قسم از مسائل این ‌طورند که انسان باید ملاحظه کند که در این عملى که مى‏کند نتیجه حاصل مى‏شود یا نمى‏شود؟ آیا به مقصدى که دارد، میرسد یا  نمى‏رسد؟ و اگر مطمئن شد که به آن مقصد مى‏رسد، اقدام ‏کند و اگر مطمئن نشد اقدام نکند. یک قسم از مسائل این‌ طورند. یک قسم از مسائل هم هستند که انسان از طرف خدا تکلیف دارد و اصل مطلب، یک تکلیف هست و احتمال مى‏رود نتایجى هم حاصل بشود یا نشود. در این مسائلى که آدم تکلیف دارد که اقدام کند، دیگر نباید در آن مسائل به اینکه نتیجه‏اى که ما مى‏خواهیم، حاصل مى‏شود یا نمیشود، علم داشته باشیم. لازم نیست انسان علم پیدا کند و فقط به دنبال این است که به تکلیفى که به او شده، عمل بکند.»(۲)

ایشان در تشریح این مطلب به حرکت امیرالمومنین(ع) و امام حسین(ع) اشاره کردند که قصد کنار زدن معاویه و یزید را داشتند و اگرچه ظاهراً موفق نشدند و حتی می‌دانستند که نتیجه‌ای به دست نمی‌آید، برای انجام تکلیف اقدام کردند. این اصل تا واپسین روزهای زندگی امام هم فراموش نشد. ایشان در منشور روحانیت یک بار دیگر بر تکلیف‌مداری در دفاع مقدس تأکید کردند و فرمودند:

«ما براى اداى تکلیف جنگیده‏ایم و نتیجه، فرع آن بوده است. ملت ما تا روزی که احساس کرد توان و تکلیف جنگ را دارد به وظیفه خود عمل کرد. همه ما مأمور به اداى تکلیف و وظیفه‏ایم، نه مأمور به نتیجه. اگر همه انبیا و معصومین «ع» در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز‏ فراتر از توانایى خود عمل نمیکردند و سخن نمیگفتند و از اهداف کلى و بلند مدتى که هرگز در حیات ظاهرى آنان جامه عمل نپوشید، ذکرى به میان نمیآوردند.»(۳)

لکن ممکن است این اصل الهی با تفاسیر نادرستی مواجه شود. از جمله اینکه تکلیف‌گرایی و یا نتیجهگرا نبودن به معنای نادیده گرفتن جنبه‌های عقلایی یا کماهمیت شمردن تدبیرهای عقلانی در تلاش‌های الهی تصور شود. یعنی از این اصل که ما به دنبال انجام تکلیف هستیم، نتیجه گرفته ‌شود که در انتخاب راه حلها، نیازی به ملاحظه جوانب و نتایج آن نیست. این برداشت با عقلانیت حاکم بر روح تمام دستورات اسلامی ناسازگار است. بنابراین باید منظور دقیق حضرت امام روشن شود.

 

  1. رابطه تکلیف و نتیجه در سخن رهبر معظم انقلاب

رهبر معظم انقلاب در تبیین رابطه تکلیف‌گرایی و توجه به نتیجه معتقدند نه تنها حضرت امام، بلکه هیچیک از انبیاء و امامان بدون در نظرگرفتن هدف و توجه به نتیجه اقدام نمی‌کردند. همه عقلا برای نتایج و اهداف واقعی تلاش می‌کنند. لکن تکلیف‌گرایی به این معناست که بعد از آنکه برای رسیدن به هدف و نتیجه، تدابیر لازم اعمال شدند، انسان به خاطر نرسیدن به هدف دچار احساس خسران و ندامت نشود؛ چون از قبل تمام واقعیتها را لحاظ و تلاش خود را هم در راه خدا صرف کرده است.

سئوال دیگر این است: رابطه‌ «تکلیف‌مداری» با «نتیجهگرائی» چیست؟ امام فرمودند: «ما دنبال تکلیف هستیم.» آیا این معنایش این است که امام دنبال نتیجه نبودند؟ آیا میتوان  در مورد امام بزرگواری که با آن شدت و حدّت و در سنین کهولت، آن همه سختی‌ها را تحمل کردند تا نظام اسلامی را مستقر کنند و موفق هم شدند، ادعا کرد که ایشان دنبال نتیجه نبود؟ معنای تکلیف‌گرائی این است که انسان در راه رسیدن به نتیجه‌ مطلوب، طبق تکلیف عمل کند و برخلاف آن عمل نکند و کار نامشروع انجام ندهد؛ والّا تلاشی که پیغمبران و اولیای دین کردند، همه برای رسیدن به نتایج معینی بود و آنها هم دنبال نتیجه بودند. مگر می‌شود گفت که ما دنبال نتیجه نیستیم و نتیجه هر چه که شد، شد؟

البته آن کسی که برای رسیدن به نتیجه، طبق تکلیف عمل می‌کند، اگر هم به نتیجه‌ مطلوب خود نرسد، احساس پشیمانی نمی‌کند و خاطرش جمع است که تکلیفش را انجام داده است. اگر انسان برای رسیدن به نتیجه، طبق تکلیف عمل نکند، در صورتی که نتیجه نگیرد، احساس خسارت خواهد کرد؛ اما آن که تکلیف و مسئولیت و کار شایسته و بایسته را انجام داده، واقعیت‌ها را با دقت دیده و طبق آنها برنامه‌ریزی و کار کرده، به نتیجه هم که نرسد، احساس خسارت نمی‌کند؛ چون کارش را انجام داده است. بنابراین اینکه تصور کنیم معنای تکلیف‌گرائی این است که اصلاً به نتیجه توجه نداشته باشیم، نگاه درستی نیست.

در دفاع مقدس و در همه‌ جنگ‌های صدر اسلام، زمان پیغمبر(ص) یا بعضی از ائمه(ع)، کسانی که وارد میدان جهاد می‌شدند، بر اساس تکلیف عمل می‌کردند. جهاد فی‌سبیل‌الله یک تکلیف بود. در دفاع مقدس ورود به میدان، بر اساس احساس تکلیف بود. اما آیا معنای احساس تکلیف این است که آنان به نتیجه نمیاندیشند؛ راه رسیدن به نتیجه را محاسبه نمیکردند و اتاق جنگ و برنامه‌ریزی و تاکتیک و لشکر و تشکیلات نظامی نداشتند؟ این طور نیست.

بنابراین تکلیف‌گرائی با نتیجهگرائی منافاتی ندارد. انسان باید نگاه کند و ببیند این نتیجه چگونه قابل تحقق است و برای رسیدن به آن، طبق راه‌های مشروع و میسّر برنامه‌ریزی کند.»(۴)

 

  1. تکلیف و نتیجه در فلسفه اخلاق

علامه مصباح یزدی در بحث مفصلی به تبیین رابطه نتیجه و تکلیف در فلسفه اخلاق و فقه پرداختند. از نظر ایشان لازمه اعتقاد به حسن و قبح عقلی آن است که برای هر یک از افعال نتیجه‌ای قائل باشیم. بر همین اساس از منظر نظام اخلاقی اسلام و نیز مبانی فقه و اصول شیعی، مبنای اوامر الهی، مصالح و مفاسدی هستند که به منزله نتایج افعال محسوب می‌شوند. البته این مصالح و مفاسد محدود به امور شخصی یا دنیوی نیستند، بلکه ممکن است غایتی در سعادت اخروی یا سعادت دنیوی اجتماعی داشته باشند.

به هر حال طبق نظام حسن و قبح عقلی که عدلیه به آن معتقد است، هر یک از اوامر و نواهی الهی مبتنی بر غایات واقعی و در نتیجه، تمام ارزش‌ها و تکالیف شرعی و اخلاقی تابع نتایج آنها هستند. البته این امر بدان معنا نیست که این نتایج همواره در دسترس فهم و عقل بشری هستند، بلکه ممکن است در بسیاری از موارد مصلحتی که پایه دستورات اخلاقی و شرعی است با موازین خرد بشری قابل تشخیص یا ارزیابی نباشد. نتیجه این مبانی آن است که ما همواره نتیجه‌گرا هستیم.

علامه مصباح یزدی ابعاد مختلف این بحث را واکاوی کردند که اکنون مجال بازگو کردن آنها نیست. لکن یکی از نکات مهمی که ایشان بر آن تأکید داشتند این بود که در برخی از رفتارها چندین مصلحت با یکدیگر تزاحم پیدا می‌کنند. در چنین مواقعی بدیهی است که مصلحت اهم مقدم است؛ اما گاه افراد در تشخیص مصلحت‌های اهم دچار اختلاف می‌شوند. آیا در اینجا باید هر کسی به تشخیص خود عمل کند؟ علامه مصباح یزدی معتقد بودند که در چنین مواردی باید ولیّ فقیه مرجع اصلی حل اختلاف باشد.(۵)

  1. تفسیر صحیح از سخن امام خمینی(ره)

اما با توجه به مبنای نتیجه‌گرایی، سخن امام خمینی چگونه تفسیر می‌شود؟ علامه مصباح یزدی معتقد بودند منظور امام این است که ما با اینکه مبنای حسن و قبح عقلی، تبعیت دستورات از مصالح و مفاسد و نتیجه‌گرایی مصطلح را می‌پذیریم، اما گاه تکالیف به نتایجی که مورد انتظار ما هستند، ختم نمی‌شوند. روشن است که وقتی وظیفه ما مشخص شد باید به آن عمل کنیم، هر چند که ممکن است گاهی از حصول یا عدم حصول نتایج آن مطمئن نباشیم. مثلاً از منظر عقلی و شرعی، ما در مورد جهاد وظیفه داریم. در اینجا حتی دلیل عقلی هم نداریم که فقط درصورتی باید دفاع کنیم که یقین صد در صد به موفقیت داشته باشیم؛ بلکه عقل و شرع حکم می‌کنند که انسان به تکلیف خود عمل و جهاد کند؛ زیرا دین از انسان تحرک خواسته است. در چنین مواردی باید با بهترین تدبیرها به تکلیف عمل کرد، اما گاهی ممکن است با وجود تدابیر شایسته، بر سر راه انجام تکلیف، موانعی وجود داشته باشند و نتیجه مطلوب حاصل نشود. چنین نیست که فقط در صورتی انجام تکلیف قطعی است که به تحقق نتایج ظاهری آن یقین داشته باشیم. با وجود تکلیف، باید بیشترین تلاش‌ها را برای رسیدن به نتیجه انجام داد، هر چند امیدی به موفقیت نباشد.

طبق آنچه گفته شد میتوان این معنا از نتیجه‌گرایی را با سخن حضرت امام قابل جمع دانست. بدین ترتیب نتیجه‌ای که امام ما را از آن منع میکردند، نتایج ظاهری و عرفی است و نتیجه‌ای که در مباحث فلسفه اخلاق و مصالح و مفاسد توضیح دادیم ناظر به معنای دقیق نتیجه و مصلحتی است که در پس افعال وجود دارد.

نتیجه

با کنار هم قرار دادن نظرات این سه متفکر انقلاب میتوان دریافت که به یک معنا اساساً تکلیف‌گرایی و نتیجه‌گرایی در مقابل همدیگر نیستند. بهویژه در مکتب شیعه که مبنای آن، حسن و قبح عقلی است، نمی‌توان از نتیجه‌گرایی دست کشید. لازمه استدلال عقلی و نیز تبعیت احکام شرعی از مصالح و مفاسد، نتیجه‌گرایی است. از سوی دیگر اگر بخواهیم هر تکلیف را فقط در صورتی انجام دهیم که به دستیابی به نتایج ظاهری آن یقین داشته باشیم، بسیاری از تکالیف قابل اجرا نخواهند بود. مومنان خالص بهمحض اطلاع از تکلیف دینی، برای انجامش می‌شتابند و در راه تحقق آن بهترین و بیشترین تدابیر عقلانی را به کار می‌گیرند، لکن منتظر حصول تمام شرایط و امکانات نمی‌مانند.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. صحیفه امام،ج۲، ص۱۶۷
  2. صحیفه امام، ج۵، ص۱۸
  3. صحیفه امام، ج‏۲۱، ص: ۲۸۵-۲۸۴
  4. بیانات در دیدار دانشجویان ۶/۵/۹۲‌

۵-۴/۱۲/۱۳۹۲، مصاحبه با نشریه پویا

29جولای/20

سخنی با منتخبان ملت

مقدمه:

انتخابات مجلس یازدهم تمام شد و منتخبان که حدود ۸۱ درصد آنان جدید هستند، برای تشکیل مجلس آماده می‌شوند. رقبا به‌ویژه تفکری که خود را اصلاح‌طلب می‌نامند، به سیاق دهه ۷۰ تاکنون مشغول طرح ایراد و تهمت‌های گوناگون برای تخریب برندگان است.

فارغ از این رقابت‌های سیاسی که همواره وجود داشته و خواهد داشت و بدون توجه به نگرش جناح برنده در مجلس آینده، تذکر چند نکته را لازم می‌دانم:

۱- شاخص‌های اقتصادی کشور دچار عدم تعادل‌های جدی است. همه ارکان تصمیم‌گیری در صحنه اجرایی از مجلس، دولت و کارشناسان و دانشگاهیان در این مشکلات سهیم‌اند و نمی‌توانند مسئولیت گذشته خود را نادیده بگیرند.

مهم‌ترین اشکالی که هیچ‌گاه دولت‌های مسلسل نخواستند یا نتوانستند به آن توجه جدی کنند، مسئله           کسری بودجه است. تعادل دخل و خرج در خانواده، بنگاه، شهر و کشور بدیهی و قابل فهم برای همگان است، اما دولت‌ها ظاهراً برای جلب رضایت و حمایت طرفداران خود و بی‌توجه به پیامدهای زیانبار کسری بودجه و ایجاد هزینه‌های گوناگون همچنان به این شیوه ادامه داده‌اند. متأسفانه حتی اگر فرض کنیم که برخی از این هزینه‌ها کاهش‌پذیر نیستند (مثل حقوق کارکنان و نظام بهداشت و درمان و امنیت و دفاع)، اما به‌وضوح دیده می‌شود که همه مصوبات از این دست نیستند که در خوش‌بینانه‌ترین برداشت باید گفت طراحان، تصویب‌کنندگان، کارشناسان و مجریان درک درستی از عواقب پرمخاطره این اقدامات ندارند. طرح‌های فاقد رعایت توجیه فنی، مالی و اقتصادی که با فشار سیاسی کلنگ‌زنی، ولی نیمه‌کاره رها شده‌اند و هم اکنون در حال از بین رفتن و از رده خارج شدن هستند. فشار به بانک‌ها برای تأمین مالی پروژه‌های غیراقتصادی و اعطای وام‌های تکلیفی به مراکز و مناطقی که قبل از توجیه اقتصادی، قدرت سیاسی مسئولان محلی، برای ایجاد آنها تعیین کننده بوده، اقتصاد کشور را دچار بن‌بست شکننده‌ای کرده است.

۲-هرچند تحریم‌های ظالمانه دشمنان نظام در ایجاد مشکلات اقتصادی مؤثر بوده‌اند، اما در عین حال به طور ناخواسته فرصت بی‌نظیری را برای اصلاح ساختار به‌شدت وابسته به خارج اقتصاد کشور فراهم آورده است. دولت‌های مسلسل نشان داده‌اند که به‌رغم شعارهای پرطمطراق هیچ‌کدام حاضر نیستند هزینه‌های قطع وابستگی اداره کشور به نفت خام را بپذیرند. مقطع کنونی، به صورت ناخواسته این شرایط را فراهم آورده است که دولتمردان، اصلاح ساختار مصرف‌گرای مبتنی بر واردات و نه تولید ملی را به نام خود و هزینه آن را به نام نظام فاکتور کنند، آنچه تا کنون شهامت اجرای آن را نداشته‌اند.

۳-مجلس توجه داشته باشد که ابتدائاً و با جدیت می‌بایست از ایجاد یا افزایش هزینه‌های جاری (ولو دارای منطق نسبی) خودداری کند. مصوباتی نظیر فوق‌العاده ویژه مشاغل و طرح‌های خاص، همه باید کنار گذاشته شوند و عنایت ویژه به زیرساخت‌ها و بخش عمران معطوف شود.

۴-عوامانه‌ترین و فریبنده‌ترین سیاست، تخصیص و تزریق منابع ریالی و ارزی به بنگاه‌های فاقد بهره‌وری است که به صورت وسیع حتی دامن صندوق توسعه ملی را هم گرفته است. این صندوق هم اکنون از اهداف اولیه خود فاصله گرفته و با مصوبات متعدد مجلس مثل یک صندوق وام و شعبه‌ای از بانک عمل می‌کند.

۵-فضای کسب و کار و بهبود مستمر آن با فاصله گرفتن تدریجی از اقتصاد دولتی و پرهزینه باید در دستور کار میدانی مجلس قرار گیرد و از وعده‌های فزاینده توقعات عمومی پرهیز و برای مردم تشریح شود که در شرایط فعلی صرفه‌جویی همه‌جانبه و سرمایه‌گذاری برای آینده نقش اساسی در تعادل بخشی به اقتصاد و ایجاد اشتغال برای جوانان دارد.

۶-نمایندگان با اتخاذ رویه‌های عملی و قابل راستی‌آزمایی برای عموم از انجام مراسم شخصی و رسمی پرهزینه نظیر عقد و عروسی و ختم و مهمانی‌های مناسبتی خودداری کنند و سنت‌های حسنه ازدواج و گردهم‌آیی‌های فامیلی و محلی را با حداقل تشریفات و هزینه انجام دهند.

۷-رشد نقدینگی بی تناسب با تولید ناخالص داخلی کشور باید به هر قیمتی مهار شود. قیمت‌های نجومی بسیاری از کالاها در حال حاضر محصول سیل نقدینگی و رشد نقدینگی و محصول نگرش خام و عامیانه به مناسبات اقتصادی است. در همه‌ برنامه‌ها باید تولید ملی محور قرار گیرد. سیستم مالیاتی، سیاست‌های وارداتی و صادراتی همگی باید معطوف به رشد تولید کیفی باشند. حتی اشتغال هم باید در این راستا تعریف ‌شود.

راستی اگر امروز بخواهیم حدیث معروف رسول اکرم(ص) را بنا به شرایط حال ترجمه کنیم باید چه بگوییم؟ ایشان فرموده‌اند، «وای بر احوال قومی که لباس تنشان را دیگران ببافند.»

۸-به جای این همه دستگاه‌های نظارتی کم‌اثر، مقوله نظارت دقیقاً و بدون تنازل عملیاتی شود. سیاستگزار پولی (بانک مرکزی) سال‌هاست که نظارت بر مؤسسات مالی و اعتباری را به امان خدا رها کرده است و هنگامی که در سال ۹۷ این بنگاه‌ها دچار ورشکستگی قهری ‌شدند، با برداشت ۳۵ هزار میلیارد تومان از منابع پر قدرت بانک مرکزی کسری ناشی از تخلف آنها را پرداخت نمود. معنای اقتصادی این تصمیم تشویق متخلف از قانون است.

۹-رابطه جاودانی (ریسک – بازده) نباید مخدوش شود، در غیر این صورت سیطره پول و بخش مالی بر بخش واقعی اقتصاد مرتباً گسترده‌تر می‌شود. غربی‌ها ضرب‌المثل عامیانه خوبی دارند، «هر کس هزینه نادانی‌اش را خودش باید بپردازد.»

۱۰-نمایندگان باید باور داشته باشند که گزاره، «آمریکا در حال افول است»، شعار نیست. تولید ناخالص داخلی  آمریکا از ۵۱ درصد پس از جنگ جهانی دوم هم اکنون به حدود ۲۰ درصد رسیده است. مؤسسات پژوهشی آمریکا اذعان دارند که این کشور هژمونی جهانی خود را از دست داده‌ است. نمایندگان ملت این پیچ تاریخی را قدر بدانند و مرعوب جار و جنجال‌های فریبنده امریکا نشوند. اگر خدا را فراموش نکنیم، صبح نزدیک است.

۱۱-نمایندگان سنت تخطئه قبلی‌ها را کنار بگذارند و شعارهایی بدهند که مطابق قرآن کریم قول سدید بوده و امکان اجرای آنها فراهم باشد. نمایندگان باید بدانند که در فرهنگ اسلامی به تعبیر امیرالمؤمنین حکمران مکلّف به عدالت است و عدالت از بخشش هم بالاتر است.

 

29جولای/20

شورای نگهبان، منتخبان بی‌صلاحیت و مجلس آینده

شورای نگهبان قانون اساسی از جمله نهادهایی است که در تاریخ نظام جمهوری اسلامی، شاهد بیشترین حملات و اتهامات از داخل و خارج کشور و بخش عمده‌ای از این تهاجم ناشی از وظیفه این نهاد در نظارت بر انتخابات است، زیرا بر اساس قانون اساسی، نظارت بر انتخابات مجلس، ریاست جمهوری و خبرگان رهبری و تأیید صحت تمام مراحل انتخابات‌های مذکور بر عهده این نهاد است. به همین دلیل حضرت امامو رهبر انقلاب در طول چهل سال گذشته به شکل‌ها و در مواقع مختلف حمایت خود از این نهاد و ضرورت تمکین به نظرات آن را به همه، خصوصاً فعالین سیاسی، ابراز داشته‌اند.

ارزیابی عملکرد این شورا در طول چهار دهه‌ گذشته نشان می‌دهد این نهاد و زیرمجموعه‌های آن (شامل هیئت‌های نظارت در رده‌های مختلف شهرستان تا استان و کشور) در حد وسع، برای برگزاری قانونمند انتخابات و حضور افراد شایسته در مناصب انتخابی تلاش کرده‌اند؛ اما در عمل به دلایلی مانند ضعف قانون انتخابات، کمبود نیروی انسانی توانمند، کمبود امکانات، عدم همکاری سایر نهادها و دستگاه‌های ذیربط و خطاهای عمدی و سهوی شوراها نتوانسته‌اند به‌نحو مطلوب و شایسته‌ نظام و انقلاب اسلامی، مانع از انتخاب افراد ناصالح برای تصدی مناصب مهمی چون نمایندگی مجلس و ریاست جمهوری و… شوند.

علل عمده‌ دستیابی افراد فاقد صلاحیت به مناصب انتخابی، خارج از حیطه‌ قدرت و نفوذ شورای نگهبان است، اما حضور چنین افرادی در مجلس یا ریاست جمهوری و… عمدتاً به حساب بی‌دقتی شورای نگهبان و تخلف و کوتاهی این شورا و اعضای آن در انجام وظیفه گذاشته می‌شود. البته این قبیل قضاوت‌ها عموماً ناشی از جنگ روانی معاندین و زخم‌خوردگان از شورای نگهبان است، اما مواردی هم در تأیید و رد صلاحیت‌ها در انتخابات‌های ادوار مختلف دیده شده که توجیه آن حتی برای مدافعان شورا هم امکان‌پذیر نیست و در ذهن وفاداران به نظام و انقلاب به عنوان سئوالات و ابهاماتی بی‌پاسخ باقی مانده‌اند.

این ابهامات به علت انتصاب فقهای شورای نگهبان از جانب رهبری نظام، برای مردمی که از عاشقان حقیقی انقلاب و فدائیان راستین ولایت فقیه هستند، بسیار سنگین‌اند و در عمل با هزینه‌کرد از سرمایه‌ اجتماعی و اعتبار رهبری نظام پوشش داده می‌شوند؛ حال آنکه نه عقلاً و نه شرعاً جایز نیست اعتبار ولی فقیه برای قصور یا تقصیرات یک نهاد (ولو شورای نگهبان) هزینه شود.

از این رو الزامی است که شورای نگهبان برای پاسخ‌گویی به این شبهات که خصوصاً در ایام انتخابات به معضلی جدی برای حامیان و دوستداران نظام و انقلاب اسلامی تبدیل می‌شود و بهانه‌ خوبی برای جنگ روانی ضدانقلاب داخلی و خارجی علیه کلیت نظام و رهبری آن، ایجاد می‌کند، به صورتی جدی اقدام کند و به ابهامات موجود پاسخ‌های قانع کننده بدهد تا مشخص شود کدام تأیید یا رد صلاحیت به دلیل نقص در قانون یا سایر علل رخ داده و کدامیک ناشی از خطا یا غفلت شورا و زیرمجموعه‌های آن بوده است.

طبیعی است که پذیرش مسئولیت از جانب شورای نگهبان در موارد بروز خطاهای عمدی یا سهوی هم بر اعتبار آن خواهد افزود؛ هم نمادی از صداقت و تقوای این نهاد مهم و حساس که تجلی نظارت مجتهدین عادل بر بخش‌های اساسی ساختار قدرت به شمار می‌رود، به شمار خواهد آمد و مهم‌تر از همه مانع از هزینه‌ اعتبار و سرمایه‌ اجتماعی ولایت فقیه در جهت توجیه تخلفات (بعضاً اجتناب‌ناپذیر) شورای نگهبان خواهد بود.

از جمله این ابهامات تأیید صلاحیت برخی از نامزدهای انتخابات مجلس یازدهم توسط هیئت نظارت مرکزی در آخرین فرصت‌هاست. برخی از این نامزدها به دلیل عملکرد خود در مجالس قبل (مجلس دهم و ماقبل) به تخلفات مالی گسترده آلوده شدند و این آلودگی کار را به جایی رساند که در بخش‌های مختلف خبری سیما از تبلیغات انتخاباتی این افراد، به عنوان پرخرج‌ترین و باشکوه‌ترین تبلیغات انتخابات یاد می‌شد. نکته‌ جالب در موارد فوق، رد صلاحیت افراد مذکور ـ که بعضاً از بانفوذترین نمایندگان ادوار مختلف مجلس به شمار می‌روندـ در هیئت‌های نظارت شهرستان و استان، آن هم به دلیل تخلفات متنوع مالی و غیره بوده است.

این افراد عموماً با گردن‌کلفتی و خیال راحت ابراز می‌کردند که اصلاً بابت رد صلاحیت خود نگران نیستند و با مراجعه به هیئت نظارت مرکزی تأیید صلاحیت خود را خواهند گرفت و متأسفانه تأیید صلاحیت این افراد بدنام و منفور در میان متدینان و انقلابیون آزمون پس داده توسط هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات، تأثیرات سوء بسیاری در میان حوزه‌های انتخابیه‌ مذکور به جا گذارده و بیش از همه به سرشکستگی و سرخوردگی حامیان نظام و انقلاب در این مناطق منجر شده است.

ماجرا وقتی تلخ‌تر می‌شود که برخی از این افراد پس از خاتمه انتخابات و در آستانه‌ تشکیل مجلس آینده، با صرف هزینه‌های سنگین  و با برگزاری نشست‌های پرخرج و اشرافی تحت عناوین قومی و محلی، به دنبال جلب نظر سایر منتخبین ملت به خود هستند تا در مجلس یازدهم بتوانند با خیال راحت جایگاهای مهم خود را تضمین کنند و کما فی السابق به مناصب حساس قوه‌ مقننه تکیه بزنند.

بدون شک نتیجه‌ وجود چنین افرادی در ادوار مختلف مجلس، عادی‌سازی تخلفات مالی و سوء استفاده از قدرت در میان نمایندگان مجلس است تا جایی که بیش از هفتاد نفر از نمایندگان مجلس دهم به دلیل تخلفات مالی به صورت قطعی رد صلاحیت شدند و از شرکت در انتخابات مجلس یازدهم بازماندند!

بدون تردید چنین ابهاماتی از یاد مردم، به‌ویژه دوستداران انقلاب نخواهد رفت و همین امر وظیفه‌ شورای محترم نگهبان را در جهت حل قطعی این ابهامات دوچندان می‌سازد. در این میان منتخبان مجلس یازدهم که اکثراً با شعارها و هویت انقلابی به مجلس راه یافته‌اند، در قبال چنین افرادی که با نفوذ در مجالس مختلف به ترویج و عادی‌سازی مفاسد مالی و اقتصادی در میان سایر نمایندگان مشغول بوده‌اند، بسیار سنگین است و هرگونه کوتاهی ایشان در برخورد با چنین افراد فاقد صلاحیتی به منزله‌ پذیرش این افراد و همکاری با تخلفات آنان محسوب می‌شود.

تلاش برای رد اعتبارنامه این افراد بدسابقه و بیگانه با انقلاب اسلامی و ارزش‌های آن، اولین آزمون مهم منتخبین انقلابی مجلس یازدهم به شمار می‌رود. آزمونی که می‌تواند سرنوشت مجلس یازدهم و جهت‌گیری‌های آتی آن را تعیین کند و آخرت منتخبین مجلس یازدهم را رقم بزند!