Monthly Archives: جولای 2022

12جولای/22

اقتدار پوشالی پهلوی ؛ … به روایت دربار

اشاره:

در سال‌های اخیر تصاویری از رژیم پهلوی در فضای مجازی بازنمایی می‌شود که آن دوران را بسیار باشکوه، عزتمند و مقتدر نشان می‌دهند. در این روایت رضاخان اقدام به تشکیل ارتشی منظم، نوین و مجهز کرد. افسران جوان به آموزشگاه‌های گوناگون اروپایی فرستاده شدند تا تکنیک‌های تازه را به کشور بیاورند. دبیرستان، دانشکده و دانشگاه جنگ ساخته و اسلحه‌های نوین جنگی مانند تانک، توپ، هواپیما و ناو، برای ایران خریداری شدند. نوسازی ارتش در دوره پادشاهی محمدرضاشاه تسریع شد و ایران یکی از بزرگ‌ترین نیروهای مسلح جهان را در اختیار داشت.

در این یادداشت به بازخوانی بخشی از خاطرات درباریان راجع به عزت و اقتدار بین‌المللی ایران و استقلال سیاسی رژیم پهلوی می‌پردازیم تا تصویری واقعی‌تر از آن دوران داشته باشیم.

 

ارتش قدرتمند ۲۴ دقیقه‌ای رضا شاه کبیر!

در توصیف شکوه و عظمت اقدام رضاخان در تأسیس ارتش نوین ایران و تجهیز ارتش به سلاح‌های مدرن، مطالب زیادی نقل می‌شوند. میزان قدرت و توانمندی ارتش رضاشاه در دفاع از تمامیت ارضی ایران در خاطرات اشرف پهلوی، خواهر دوقلوی محمدرضا، چنین تصویر شده است:

«برادرم نه تنها نگران پیامدهای جنگ، بلکه نگران تهدیدی بود که متوجه سلطنت می‌شد. جدی‌ترین تهدید از هنگام تاج‌گذاری رضاشاه  وجود داشت. او تردید داشت که ارتش ایران در صورت حمله متفقین قادر به حفاظت از کاخ باشد.»(۱)

مسعود بهنود کارشناسBBC در صفحه ۱۶۹ کتاب خود بنام “سیدضیا تا بختیار” نوشته: روزی ‎رضاشاه از ژنرال ریگان فرانسوی که به ایران سفر کرده بود پرسید: ارتش من در برابر شوروی و انگلیس، چقدر می‌تواند مقاومت ‌کند؟

ژنرال گفت: ۲۴ ساعت!

اطرافیان رضاخان که او را بسیار برافروخته دیدند ژنرال را به گوشه‌ای کشیدند و از او پرسیدند: آخر این چه حرفی است! تو واقعاً فکر می‌کنی ارتش ما این‌قدر ضعیف و ناتوان است؟!

ژنرال ریگان پس از قدری تأمل گفت: حقیقتش را بخواهید من این را برای خوشایند شاه گفتم. این ارتش ۲۴ دقیقه هم نمی‌تواند در برابر ارتش شوروی و انگلیس مقاومت کند.

بر اساس کتب تاریخی ارتش ایران ۴۸ ساعت در برابر نیروها ارتش شوروی و انگلیس مقاومت کرد.(۲)

حضور سران آمریکا و انگیس و شوروی در تهران بدون اطلاع شاه!

برای درک دقیق‌تر از وضعیت اقتدار بین‌المللی ایران در عصر پهلوی دوم، در بخشی از خاطرات اشرف پهلوی آمده است که کنفرانس تهران بدون اطلاع محمدرضا پهلوی و با حضور سران آمریکا و شوروی و انگلیس و بدون هماهنگی با شاه و دولت ایران برگزار شد:

«در اواخر پاییز ۱۹۴۳م./ ۱۳۲۲ش.، زمانی پیش آمد که رادیو برنامه‌اش را قطع کرد. دولت دلیل آن را «مشکلات فنی» اعلام کرد. پس از آن خط تلگراف اصلی تهران از کار افتاد و اندکی بعد، به هیچ مسافری اجازه ورود و خروج از شهر داده نشد. سواری‌ها و اتوبوس‌هایی که عازم تهران بودند، بی‌هیچ دلیل و توضیحی دوباره به شهرهای نزدیک برگردانده شدند و ناگهان خیابان‌ها از سربازان روسی، انگلیسی و آمریکایی مسلسل به دست پر شد. سربازان مسلح تمام راه‌های عبور و مرور در اطراف سفارتخانه‌های انگلیس و روسیه را بستند. سران قدرت‌های جهان همه در تهران بودند تا در «کنفرانس تهران» شرکت کنند. ما اصلاً خبر نداشتیم که طرح چنین کنفرانسی ریخته و یا تهران به‌عنوان محل این کنفرانس برگزیده شده است.»(۳)

فروش هواپیمای ۵/۶  میلیونی به ۱۸ میلیون دلار!

بخشی از روایت‌هایی که دوران پهلوی را بسیار شکوهمند تصویر می‌کند به ارتش شاهنشاهی اشاره دارد و مدعی است که در دوران پهلوی، ایران یکی از بزرگ‌ترین نیروهای مسلح جهان را در اختیار داشت.

با مراجعه به خاطرات اسدالله علم تصور واقعی‌تری از کم و کیف این خریدهای نظامی به دست می‌آید.

اسدالله علم، وزیر دربار و نخست‌وزیر و از نزدیک‌ترین و وفادارترین دوستان محمدرضا پهلوی بود. در یادداشت‌های علم در مورد خریدهای نظامی ایران از آمریکا، هم درباره کیفیت کالاهای خریداری شده و هم در مورد هزینه چند برابری پرداخت شده توسط ایران، نکاتی ذکر شده‌اند؛ از جمله آنکه در شهریور سال ۵۵ شاه ایران تصمیم گرفت ۱۶۰ فروند هواپیمای اف.۱۶ از آمریکا بخرد. قیمت رسمی این هواپیما شش و نیم میلیون دلار بود، اما طرف آمریکایی برای ایران هجده میلیون دلار حساب کرد. علم راجع به این موضوع می‌نویسد:

«عرض کردم یک خبر خیلی خیلی محرمانه از منابع انگلیسی‌ها شنیده‌ام که به عرض می‌رسانم و آن این است که منابع پنتاگون به کمپانی ژنرال دینامیک سازنده هواپیمای اف.۱۶ فشار آورده‌اند که باید قیمت‌ها را دو برابر برای ایران حساب بکنی و بگویی که حساب سابق ما اشتباه بوده است. به‌علاوه انفلاسیون(تورم) در قیمت‌ها تاثیر گذاشته است. چون ایران خیلی علاقمند به این هواپیماهاست، هر قیمتی بدهید می‌خرد.» شاهنشاه خیلی به فکر فرو رفتند. بعد فرمودند: «در دل خودم هم چنین شکی پیدا شده بود که به تو گفتم از سفیر آمریکا بپرس قیمت جمعی که برای هواپیماها به کنگره گفته‌اند، برای ۱۶۰ عدد یا برای ۳۰۰ عدد است. اما ما از اینها کاغذ داریم که هر هواپیما را شش و نیم میلیون دلار گفته‌اند. چه‌طور حالا زیرش می‌زنند و می‌گویند هر هواپیما ۱۸ میلیون دلار، از سه برابر هم بیشتر؟» عرض کردم: «همین کاری است که در مورد destroyerهای [ناوشکن‌های] spruance کردند که قیمت یکدفعه از ۲۸۰ میلیون دلار برای شش عدد، به ۶۰۰ ملیون دلار رسید و ما هم خریدیم. قطعا در آنجا هم پنتاگون نظر داشته که زودتر ته حساب پول‌های نفت را بکشد بالا.»(۴)

در یادداشت‌های علم به کیفیت برخی از این اقلام نظامی خریداری شده نیز به‌طور غیرمستقیم اشاره شده است:

ملک حسین نامه‌ای به شاه نوشته و چند تا از هواپیماهای اف.۵ ما را به عنوان هدیه خواسته است. شاه گفت: «هرچه خواسته به او بدهید. نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که مرد بیچاره پول هواپیمایش را بدهد.»(۵)

حقۀ انگلیس به ایران!

تانک‌های معیوب را با نامگذاری «شیر ایران» به شاه غالب کردند!

علم در بخشی دیگر از یادداشت‌هایش می‌نویسد:  «فرمودند به انگلیسی‌ها هم بگو تانک‌های چیفتن شما معیوب است. این سفارش عمده‌ای که می‌خواهیم بعد از این به شما بدهیم، اگر به همین بدی باشد که اصولاً خطرناک است. توپ‌های این تانک مهمات کم دارد. چرا مهمات به ما نمی‌دهید؟ ما که پولش را نقد می‌دهیم. به‌علاوه قیمت تمام اسلحه‌هائی‌ که به ما پیشنهاد کرده‌اید از سال گذشته ۲۰۰ درصد اضافه شده‌است.»(۶)

علی‌نقی عالی‌خانی، وزیر اقتصاد در کابینه‌های علم، منصور و هویدا در طول سال‌های ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۸ و از چهره‌های مشهور اقتصادی عصر پهلوی است. وی در مقدمه‌ای که بر یادداشت‌های ‌علم نوشته، توضیح داده است که حتی این عیوب فنی و افزایش سرسام‌آور قیمت هم سبب نمی‌شد که شاه در خرید آنها شکی به خود راه دهد: «بعد هم معلوم شد که قدرت واقعی موتور این تانک‌ها از آنچه در دفترچه مشخصات نوشته شده بود، کمتر است، ولی هیچ‌کدام از اینها نه فقط جلوی خرید چیفتن را نگرفت، بلکه دولت ایران، هزینه پژوهش و تولید مدل کم‌نقص‌تری از چیفتن را پرداخت و تنها دلخوشی‌اش این بود که سازنده انگلیسی در برابر این سخاوتمندی بی‌حساب و دور از هر گونه عرف بازرگانی، نام مدل تازه را شیر ایران نهاد.»(۷)

نکته قابل تامل اینکه تمام مخارج و هزینه‌های سنگین تحمیل ‌شده بر ملت ایران، در واقع در خدمت تأمین منافع کلان آمریکا و پیشبرد سیاست‌های جهانی آن بود. در کتاب پاسخ به تاریخ نوشته محمدرضا پهلوی صراحتاً به این نکته اشاره شده است:

«ارتش ما در واقع قادر بود در این ناحیه که برای غرب اهمیت استراتژیک فوق‌العاده‌ای دارد، هرگونه ناآرامی محلی را متوقف یا در نطفه خفه کند.»(۸)

به این ترتیب دیگر لازم نبود آمریکا آن‌‌گونه ‌که برای سرکوب «ناآرامی محلی» در منطقه آسیای جنوب شرقی وارد ویتنام و در آنجا گرفتار شد، در این منطقه نیز وارد عمل شود؛ زیرا شاه وظیفه در نطفه خفه کردن هرگونه «ناآرامی محلی» را به عهده‌ داشت.

مأموریت ایران برای حفظ منافع غرب در منطقه به‌حدی آشکار و واضح بود که اساساً نه تنها دلیلی برای پنهانکاری وجود نداشت، بلکه علم در ضیافتی رسمی صراحتاً به این موضوع اشاره کرد. او در یادداشت‌های خود می‌نویسد:

«به تفصیل در حضور همه مهمان‌ها و حتی سر شام وضع حساس ایران را در این منطقه برای او (سناتور آمریکایی) تشریح کردم و گفتم اگر بر فرض شما به ما اسلحه ندهید، از جای دیگری می‌خریم، ولی باز هم یک حقیقت باقی می‌ماند که همین اسلحه در راه حفظ منافع غرب و جریان نفت و حتی حفظ پاکستان و افغانستان و جلوگیری از نفوذ شوروی به سمت اقیانوس هند به کار خواهد رفت.»(۹)

 

واقعیت خریدهای تسلیحاتی دوران پهلوی به‌خوبی در این گفتگوی شاه و علم منعکس شده است:

«چند تلگراف و روزنامه خارجی،‌ از ‌جمله نیویورک تایمز را که این دفعه لااقل مقاله دفاع از فروش اسلحه به ایران را هم چاپ کرده، به عرض مبارک رساندم و عرض کردم: امان از این احمق آمریکایی و جامعه آمریکایی! مردکه پدرسوخته پول می‌گیرد، از منافع او دفاع می‌شود، ما به اسلحه او متکی می‌شویم و باز هم مخالفت دارد. این چه جامعه‌ای است؟ یک جنگل مولا.»(۱۰)

فروش تجهیزات نظامی به ایران به دلخواه آمریکا!

مسئله بسیار مهم این است که تصمیم‌گیری‌های کلان در باره خریدهای نظامی ایران به عهده دولت آمریکا بود. عبدالمجید مجیدی وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه در خلال سال‌های ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۶در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه «در مورد خرید وسائل و تجهیزات چه‌طور؟ آیا در موقعیتی بودید که بررسی کنید؟» گفت:

«نه، نه، نه. آنها اصلاً دست ما نبود. تصمیم گرفته می‌شد… چون دولت ایران برای خرید وسائل نظامی قراردادی با دولت آمریکا داشت، [تصمیم‌گیری] با خود وزارت دفاع آمریکا بود؛ یعنی ترتیبی که با موافقت اعلیحضرت انجام می‌شد این بود که آنها خریدهایی می‌کردند که پرداختش بایست مثلاً ظرف پنج یا ده سال انجام می‌شد. به‌ هر صورت، قرارهایشان را با آنها می‌گذاشتند. به ما می‌گفتند اثر این کار در بودجه سال آینده چیست؟ به این جهت ما می‌فهمیدیم رقمی را که می‌بایست در سال معینی در بودجه بگذاریم چیست. توجه می‌کنید؟ اما این به این معنی نیست که ده تا یا بیست تا هواپیما خریدند. با خودشان بود. به ما می‌گفتند که شما در سال آینده بابت خریدهایی که ما می‌کنیم، قسطی که برای سال آینده در بودجه باید بگذارید، [فلان] مبلغ است و ما این مبلغ را می‌گذاشتیم توی بودجه.»(۱۱)

انتصاب هویدا با توافق آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی!

اردشیر زاهدی فرزند فضل‌الله زاهدی عامل کودتای ۲۸ مرداد، وزیر امور خارجه و سفیر کبیر ایران در آمریکا، داماد محمدرضا پهلوی و از دوستان نزدیک شاه بود که تا پایان عمر او در کنارش ماند. او در کتاب خاطراتش راجع به میزان قدرت و اختیاری که شاه در عزل و نصب‌ها داشت، می‌نویسد:

«انتصاب هویدا به نخست‌وزیری، اگرچه ظاهراً اتفاقی صورت گرفت، اما هویدا نخست‌وزیری بود که آمریکا و انگلستان و اسرائیل روی او توافق کرده بودند و به همین دلیل اعلیحضرت با آنکه چند بار کوشید تا هویدا را کنار بگذارد و من یا اسدالله علم و یا هوشنگ انصاری را مأمور تشکیل کابینه کند، موفق نشد.»(۱۲)

«وقتی جیمی کارتر رئیس‌جمهور آمریکا شد، اعلیحضرت برای آنکه حسن نیت خود را به دموکرات‌ها نشان بدهند، تسلیم نظر سایروس ونس (وزیر خارجه کارتر) شدند و جمشید آموزگار را که تبعه‌ آمریکا بود، به نخست‌وزیری برگزیدند.»(۱۳)

 

سند شرم‌آور!

تعیین نخست وزیر توسط سفارت آمریکا

در سند خیلی محرمانه ساواک مورخ ۱۲ بهمن ۱۳۴۲ بنقل از سناتور جلال‌الدین تهرانی از اظهارات وزیر مختار

سفارت آمریکا در تهران آمده: «من حسنعلی منصور را به نخست وزیری خواهم رساند همانطور که دکتر علی امینی را نخست وزیر کردم»!!

سهم ۹ درصدی ایران از نفت خود!

فریدون هویدا، برادر امیر عباس هویدا، نخست‌وزیر ۱۳ ساله محمد رضا پهلوی و سفیر و نماینده دائمی ایران در سازمان ملل از سال ۱۳۴۹ تا پیروزی انقلاب اسلامی بود. او در خاطرات خود میزان اقتدار بین‌المللی و استقلال سیاسی شاه را در دهه بیست این گونه ارزیابی می‌کند:

«موقعی که شاه در سال ۱۳۲۰ به تخت سلطنت نشست… فی‌الواقع انگلیسی‌ها اداره‌ امور کشور را به دست داشتند و پول مختصری هم که بابت امتیاز استخراج نفت به دولت می‌دادند، بهقدری ناچیز بود که هرگز نمی‌شد با آن فقر و بدبختی را از مملکت زدود. بر اثر اشغال ایران ـ شمال کشور توسط روس‌ها و در جنوب توسط انگلیسی‌ها – شرایطی به وجود آمده بود که بی‌شباهت به اوضاع کشور قبل از وقوع جنگ جهانی اول نبود. وزرای کابینه اکثرا از کسانی تشکیل می‌شدند که به خاطر وابستگی به یکی از قدرت‌های بزرگ، معروفیت داشتند و شاه را که ناچار می‌بایست تحت نظر آنها کار کند، به صورت موجودی در آورده بودند که گویی دچار خفقان شده است.»(۱۴)

تبعیض فاحش دستمزد نظامیان آمریکای با نظامیان ایران

عباس قره‌باغی فرمانده ژاندارمری، وزیر کشور کابینه‌ نظامی ازهاری و آخرین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران در مورد تبعیض‌هایی که در وضعیت نیروهای مسلح وجود داشت و اختلاف وضعیت پرسنل ایرانی با شرایط رفاهی مستشاران آمریکایی می‌گوید:

«عامل نارضایتی دیگر عبارت بود از مشاهده و مقایسه وضع زندگی خود با زندگی افسران و درجه‌داران مستشار آمریکایی که در استخدام ارتش شاهنشاهی بودند و در شهرستان‌ها و پادگان‌های مختلف نیروهای سه‌گانه خدمت می‌کردند. اختلافات فوق‌العاده فاحش حقوق و مزایای مستشاران آمریکایی به کیفیتی بود که از هیچ لحاظ تناسبی با وضع زندگی پرسنل نیروهای مسلح نداشت تا جایی که…برای تأمین حداقل زندگی آنها کافی نبود.»(۱۵)

روایت خارجی‌ها از فقر و گرانی در دوران پهلوی

«نیکی آر کدی»(۱۶) در کتاب ریشه‌های انقلاب در خصوص دهه‌ی پنجاه شمسی نوشته است:  «با وجود افزایش شدید قیمت نفت و درآمد حکومت، هیچ اثر مثبتی در وضعیت زندگی و معیشت مردم به وجود نیامد. روستاییان فلک‌زده که امکان ادامه‌ی زندگی در زادگاه خود را نداشتند به شهرها سرازیر شدند تا بلکه به زندگی بهتری دست پیدا کنند که نه تنها چنین اتفاقی نیفتاد، بلکه سبب ایجاد حاشیه‌نشیی و زاغه‌نشینی در اطراف شهرها و پیامدهای اجتماعی فراوانی شد.»(۱۷) بیش از ۴۰ درصد خانوارهای شهری، در یک اتاق زندگی می‌کردند و قدرت تهیه‌ی خانه‌ای بزرگتر را نداشتند. برخی افزایش حقوق‌ها در این دوران، چون متناسب با کاهش قدرت خرید مردم در طول سالهای گذشته نبود، نتوانست هیچ تغییر محسوسی برای قشر ضعیف جامعه، به وجود آورد. مینو صمیمی از نزدیکان دربار پهلوی، درباره‌ وضع کارگران در سال ۵۴ می‌گوید: «در سال ۱۳۵۴ شاه دستور داد دستمزد کارگران در ۲۱ واحد بزرگ صنعتی کشور، تا ۳۰ درصد اضافه شود، و در سال بعد نیز، اکثر کارگران، مبلغی به اندازه‌ حقوق یک ماه خود به عنوان عیدی، در نوروز ۱۳۵۵ دریافت داشتند. لیکن علی‌رغم افزایش درآمد طبقات مزدبگیر، هیچ بهبودی در معیشت آنها پدید نیامد؛ و اکثراً در شرایط سخت، به زندگی ادامه می‌دادند.»(۱۸)

 

 

پی‌نوشت:

  1. پهلوی، اشرف، «چهره‌هایی در یک آینه»، ترجمه: هرمز عبداللهی، تهران: نشر و پژوهش فروزان، ۱۳۷۷، ص۶۷٫
  2.  www.yjc.news/fa/news/4172379
  3. خاطرات اشرف پهلوی ص.۷۷٫
  4. علم، اسدالله، «یادداشت‌های علم»، ج.۶، تهران: کتابسرا، ۱۳۸۶، صص.۲۳۶ و ۲۳۷٫
  5. علم، اسدالله، «گفتگوهای من با شاه»، تهران: انتشارات طرح نو، ۱۳۷۱، ص. ۵۹۵٫
  6.  علم، اسدالله، «یادداشت‌های علم»، ج.۴، ص.۴۱۵٫
  7. همان، ج.۱، مقدمه ویراستار، ص.۸۲٫
  8. پهلوی، محمدرضا، «پاسخ به تاریخ»، تهران: انتشارات شهرآب، ۱۳۷۱، ص.۲۶۶٫
  9. علم، اسدالله، «یادداشت‌های علم»، ج.۶، ص.۲۴۱٫
  10. همان، ص.۲۶۰٫
  11. مجیدی، عبدالمجید، «خاطرات عبدالمجید مجیدی»، طرح تاریخ شفاهی هاروارد، تهران: انتشارات گام نو، ۱۳۸۱، ص.۱۴۶٫
  12. زاهدی، اردشیر،«۲۵ سال در کنار پادشاه»، به کوشش ابوالفضل آتابای، تهران: انتشارات عطایی، ۱۳۸۱، ص.۸۲٫
  13. همان، ص.۲۶۹٫
  14. هویدا، فریدون، «سقوط شاه»، ترجمه: ح.ا. مهران، تهران: انتشارات اطلاعات، ۱۳۶۵، ص.۱۲۶٫
  15. قره‌باغی، عباس، «اعترافات ژنرال»، تهران: نشر نی، ۱۳۶۶، صص.۹۸ و ۹۹٫
  16. خاورشناس، ایران‌شناس آمریکایی است با ۳۵ سال سابقه تدریس در دانشگاه کالیفرنیا ولس‌آنجلس
  17. نیکی آر کدی، ریشه‌های انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران: علم، ص ۳۰۲
  18. مینو صمیمی (از مسئولین دفتر فرح) کتاب «پشت پرده تخت طاووس»، تهران، اطلاعات، صص ۱۷۴ ـ ۱۷۵
12جولای/22

ورود مستقیم آمریکا به جنگ در حمایت از صدام! بی‌پرده با تاریخ / نگاهی به وقایع اوایل سال ۱۳۶۷

اشاره:

در بهار ۱۳۶۷ رخدادهای مختلفی در کشور به‌وقوع پیوست. از جمله: انشعاب در «جامعه روحانیت مبارز» و آغاز فعالیت «مجمع روحانیون مبارز». و برگزاری انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی در زیر موشکباران رژیم بعثی عراق، انتخاباتی که در جریان آن گروهی با سوء‌استفاده از پیام امام خمینی(ره) از حربه «اسلام آمریکایی» علیه گروه رقیب استفاده و مجلس را تصاحب کردند. و اینکه در اردیبهشت همین سال آمریکا به صورت مستقیم در حمایت از صدام وارد جنگ با ایران شد و از سوی دیگر نیز عراق موشکباران شهرهای ایران را شدت بخشید. و در خرداد ماه ۱۳۶۷ نیز عربستان از پذیرش حجاج ایرانی سر باز زد…

در این گزارش خواهیم کوشید مهم‌ترین رخدادهای بهار سال ۱۳۶۷ را بازخوانی کنیم.

عملیات موفق والفجر ۱۰ و فتح پنج شهر عراق

در سوم فروردین ماه ۱۳۶۷، رزمندگان اسلام در ادامه عملیات «والفجر ۱۰» پنج شهر در شمال عراق را فتح کردند. این عملیات در اسفند سال ۱۳۶۶ آغاز شده بود. پنجم فروردین ماه همین سال نیز رزمندگان کشورمان با آزادسازی شهرهای خرمال، حلبچه، دوجیله، بیاره و طویله و بیش از ۱۰۰ روستای منطقه و ارتفاعات سورن، ۲۲۰۰، ۲۳۰۰، ۱۰۵۸، ریشن و گوزیل به دست رزمندگان اسلام آزاد شد. همچنین شهر نوسود که بیش از هفت سال در اشغال دشمن بود، دوباره به خاک ایران ملحق شد. در این عملیات ۱۰ فروند هواپیما، یک فروند چرخبال، ۴۵۰ دستگاه تانک و نفربر، صدها دستگاه خودرو، ده ها قبضه انواع توپ و خمپاره‌انداز و تعداد زیادی تجهیزات و سلاح‌های سبک و نیمه‌سنگین دشمن منهدم شدند. همچنین یک لشگر، قریب به هفت تیپ و ۱۰ گردان مستقل عراق منهدم و از بین رفت.

در این عملیات تعداد کشته و زخمی‌ها و اسرای دشمن به ۱۵ هزار و ۴۰۰ نفر رسید. غنائم این عملیات عبارت بودند از: ۲۵دستگاه تانک و نفربر، صدها دستگاه خودرو نظامی، ۷۰ قبضه توپ و کاتیوشا، ده‌ها دستگاه خودرو مهندسی، ده‌ها قبضه خمپاره‌انداز، تعداد زیادی تجهیزات انفرادی، تعداد زیادی سلاح سبک و نیمه‌سنگین را شامل می شود.

در آن روزها برای چندمین بار تهران به‌طور پی‌درپی مورد حملات موشکی عراق واقع شد. عراق با اطمینان از حمایت‌های جهانی، به بمباران شهرهای ایران ادامه داد.

ورود مستقیم آمریکا به جنگ در حمایت از صدام!

در چند ماه باقیمانده تا پایان جنگ، آمریکا نیز به صورت عیان‌تری در حمایت از صدام وارد جنگ با ایران شد و به عنوان نمونه ۲۱ فروردین این سال سکوی نفتی ساسان توسط سه ناو جنگی آمریکا مورد حمله قرار گرفت. در ۲۸ فروردین نیز ناوهای جنگی آمریکا سکوی نفتی ساسان متعلق به ایران را در آب‌های خلیج‌فارس منهدم کردند. آنها همچنین به ناوچه ایرانی جوشن نیز حمله و آن را غرق کردند. ناوهای سهند و سبلان نیز در همین روز مورد حمله ناوگان جنگی آمریکا قرار گرفتند.

یک روز بعد در ۲۹ فروردین، سکوهای نفتی سلمان، نصر و مبارک توسط نظامیان آمریکایی محاصره شدند و زیر آتش شدید قرار گرفتند. در جریان این حمله یکی از ناوچه‌های جنگی جمهوری اسلامی ایران به نام «جوشن» با ۴ موشک «هاریون» و اصابت ۳۰۰ گلوله توپ در آب‌های خلیج فارس غرق شد. در این جنایت ۱۱ ملوان شهید و ۳۳ نفر دیگر مجروح شدند.

در ۳۰ فروردین ماه جمهوری اسلامی ایران رسماً علیه حملات آمریکا به سازمان ملل شکایت کرد.

در سوم اردیبهشت این سال پنتاگون اعلام کرد رئیس‌جمهور آمریکا شخصاً فرمان آتش به سوی ناوچه‌های ایرانی را به ناو هواپیمابر کشورش در خلیج فارس داده است.

در ۲۴ اردیبهشت این سال  ۱۲۸ تن از حقوقدانان، شخصیت‌های مذهبی، اساتید دانشگاه، پزشکان، نویسندگان، فیلمسازان، محققان، شعرا و وکلای آمریکایی در اعلامیه مشترکی حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس را دیوانگی و بازی با مرگ خواندند. تعدادی از امضاکنندگان این اعلامیه از سیاستمداران مشهور مخالف جنگ آمریکا در ویتنام بودند.

شکل‌گیری تشکل مجمع روحانیون مبارز

در ۷ خرداد ماه ‌سال ۱۳۶۷ نخستین جلسه مجلس سوم برگزار شد. مهم‌ترین موضوع در بررسی آنچه که در انتخابات مجلس سوم روی داد، انشعاب در جامعه روحانیت مبارز و شکل‌گیری تشکل جدیدی به نام مجمع روحانیون مبارز بود.

در آستانه مجلس سوم و هنگامی که جامعه روحانیت مبارز اقدام به تهیه فهرستی از کاندیداهای پیشنهادی برای مجلس کرد اختلافات قبلی تشدید شدند. ریشه این اختلافات در نگرش‌های مختلف روحانیون اسلام‌گرا بود که  در باره مسائلی همچون میزان نقش دولت در اقتصاد، بحث فقه پویا و فقه سنتی، نحوه نگرش به ولایت فقیه و اختیارات ایشان و… بود به‌طوری که جریان مخالف دولت موسوی که اکثریت را در جامعه روحانیت مبارز تشکیل می‌داد مایل به کاندیدا کردن نیروهای غیر همفکر خود نبودند و به‌ همین دلیل روحانیون اقلیت که از سیاست‌های دولت موسوی حمایت می‌کردند، احساس کردند که توسط اکثریت کنار گذاشته خواهند شد و به‌همین دلیل اقدام به انشعاب از جامعه روحانیت و ایجاد تشکل جدیدی به نام «مجمع روحانیون مبارز» کردند.

امام خمینی انشعاب تشکیلاتی و اظهار عقیده مستقل را به معنای اختلاف ندانستند و خواستار توفیق آنها شدند. امام طی نامه‌ای اعلام کردند چون دو گروه مذکور در اصول با هم مشترکند آنها را تایید می‌کنند، زیرا در اسلام باب اجتهاد باز است و انتقاد سازنده باعث رشد جامعه می‌شود و حتی به گفته یکی از اعضای روحانیون مبارز به این تشکل جدید کمک مالی کردند.(۱)

برگزاری انتخابات در اوج حملات موشکی به شهرها

مرحله اول انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی در روز جمعه ۱۹ فروردین ۱۳۶۷ برگزار شد. در حدود ۳۰ هزار شعبه اخذ رأی که بیش از ۲۶۰ شعبه آن به تهران اختصاص داشت در ۱۹۱ حوزه انتخابیه در سراسر کشور آماده اخذ رأی از مردم بودند. امام خمینی(ره) نیز در آستانه این انتخابات ضمن ارسال پیامی خطاب به مردم ایران و توصیه‌های لازم به مردم و بیان اهداف دشمنان در ایجاد تفرقه، همه مردم را به وحدت دعوت و با اشاره به جنگ شهرها و شرایط خاص کشور اعلام کردند: «…اینجانب تحت هر شرایطی در انتخابات شرکت می‌کنم…»

به‌رغم حملات موشکی و هوایی عراق به تعدادی از استان‌ها و بحران جنگ شهرها و بر خلاف تبلیغات وسیع رسانه‌های خارجی مبنی بر بمباران شهرهای ایران در روز برگزاری انتخابات، آرای مردم از افزایش قابل توجهی نسبت به دوره دوم مجلس برخوردار بود.

چرخ پوپولیسم و زیر گرفتن ارابه‌ران!

در مرحله‌ی دوم انتخابات مجلس سوم که در روز جمعه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۶۷ مصادف با روز جهانی قدس برگزار شد در تهران ۱۶ نفر انتخاب شدند. بیشتر منتخبان از تهران و شهرستان‌ها از مجمع روحانیون مبارز، دفتر تحکیم وحدت، انجمن اسلامی معلمان ایران و انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها و خانه کارگر بودند.

در حقیقت نامزدهای معرفی شده توسط جامعه روحانیت مبارز و کسانی که اندیشه‌های مشابه با جامعه روحانیت مبار داشتند رأی کمتری آوردند. در واقع چون جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین از سوی رقبای خود – جامعه روحانیون مبارز ـ به عنوان نماد «اسلام آمریکایی» به جامعه مطرح شده بودند. در نتیجه‌ این تبلیغات، اکثر کاندیداهای این تشکل در انتخابات رأی کافی را نیاوردند.

حجت‌الاسلام علی‌اکبر ناطق نوری عضو جامعه روحانیت مبارز در این باره می‌گوید: «…آقایان [روحانیون مبارز تهران] چون کارهای ژورنالیستی و تبلیغاتی را بهتر از ما بلدند این‌ طور جا انداختند که جامعه روحانیت و جامعه مدرسین ضد امام هستند و اسلام آنها نیز آمریکایی است…»(۲) در نهایت می‌توان گفت هر چند که جریان چپ در آن برهه بر ارابه پوپولیسم سوار شد و از عنوان اسلام آمریکایی برای تخریب و حذف رقبا بهره برد؛ ولی همین ارابه در اواسط دهه ۷۰ و این‌ بار به مقتضای فلسفه تاریخ اتفاق افتاد و به گفته ابراهیم اصغرزاده این ‌بار چرخ پوپولیسم ارابه‌ران را زیر گرفت!

ابراهیم اصغرزاده از فعالان در تسخیر لانه جاسوسی در مصاحبه با «هفته‌نامه شهروند امروز» درباره حربه «اسلام آمریکایی» می‌گوید: «این حربه یک تیغ دو دم بود و ما توجهی به این مسئله نداشتیم. ما در آغاز مجلس سوم …لباس اسلام آمریکایی را بر تن تمام مخالفان خودمان پوشاندیم؛ ولی در انتخابات مجلس چهارم عده دیگری همین لباس را بر تن ما پوشاندند. ما شدیم ملقب به طرفداری از اسلام آمریکایی…. چرخ پوپولیسم گاهی ارابه‌ران را هم زیر می‌گیرد و ما به این مسئله بی‌توجه بودیم…

عدم پذیرش حجاج ایرانی توسط عربستان و برقراری روابط مجدد ایران و فرانسه

در۲۰ خرداد ۱۳۶۷ حکام آل‌سعود که در سال گذشته دست به کشتار حجاج ایرانی زده و ۲ هفته قبل نیز روابط دیپلماتیک خود با ایران را قطع کرده بودند، رسماً اعلام کردند حجاج ایرانی را نمی‌پذیرند.

هر چند روابط ایران و سعودی هر روز تیره‌تر از قبل می‌شد؛ اما در ۲۶ خرداد همین سال دو دولت ایران و فرانسه روابط سیاسی متقابل را که از ۲۷ تیر سال قبل قطع شده بود، از سر گرفتند.

هاشمی جانشین فرمانده کل قوا شد

در ۱۲ خرداد ماه ۱۳۶۷ حجه‌الاسلام‌والمسلمین هاشمی رفسنجانی به حکم امام خمینی(ره) به سمت جانشینی فرمانده کل قوا منصوب شد.

در این روز آیت‌الله خامنه‌ای، رئیس جمهور وقت طی نامه‌ای به محضر امام خمینی(ره) ضمن برشماری مقتضات ضروری به محضر امام خمینی(ره) مرقوم داشتند:…با توجه به همۀ جوانب، به نظر اینجانب، تنها فرد مناسب برای‏‎ ‎‏تصدی این مسئولیت مهم، جناب آقای هاشمی رفسنجانی است.

امام خمینی(ره) نیز خطاب به آقای هاشمی رفسنجانی ضمن برشماری وظایف جانشینی فرماندهی کل قوا مرقوم فرمودند: «با توجه به درگیری رویاروی آمریکای جهانخوار علیه اسلام و ایران و هماهنگی‏‎ ‎‏غرب و شرق و ارتجاع منطقه در مبارزه با انقلاب اسلامی و جلوگیری از پیروزی اسلام،‏‎ ‎‏به پیشنهاد رئیس جمهور محترم، جناب حجت‌الاسلام آقای خامنه‌ای ـ دامت افاضاته ـ‏‎ ‎‏جنابعالی را با تمام اختیارات به جانشینی فرماندهی کل قوا منصوب می‌نمایم…»(۳)

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. یحیی فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، تهران: چاپ و نشر عروج،۱۳۸۷، ص۱۱۲ـ ۱۱۱
  2. خاطرات حجت‌الاسلام علی اکبر ناطق نوری، تدوین مرتضی میردار، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، ۱۳۸۴، ص۱۰۹ـ ۱۰۸
  3. صحیفه امام، جلد ۲۱، صص ۵۶ و ۵۷
12جولای/22

اهمیت ارتباط کلامی اعضای خانواده از منظر قرآن کریم

مقدمه:

زن و مردی که به اختیار خویش پیمان زناشویی می‌بندند، با تشکیل خانواده در جهت تحقق اهداف ازدواج که کسب سکینه و آرامش است(۱) تلاش می‌کنند، اما تشکیل خانواده به‌تنهایی کافی نیست، بلکه هر یک از افراد خانواده به منظور نیل به آرمان‌های یاد شده، مسئولیت‌هایی دارند. کسب آرامش و همدلی، تربیت فرزندان صالح و بقای خانواده، نوعی خاص از رفتار همسران نسبت به یکدیگر را می‌طلبد که به آن «حسن معاشرت» گفته می‌شود.

در قرآن می‌خوانیم: «یا أَیُّهَا‌الَّذینَ آمَنُوا…وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ…؛(۲) ای کسانی که ایمان آورده‌اید با همسرتان به شایستگی رفتار کنید.»

قرآن کریم به «خانواده» اهمیت بسیاری داده است. یکی از مسائلی که مورد توجه قرآن است، آداب معاشرت با همسر است؛ لذا فرمود: «وَ عاشِرُوهُنّ بِالمعروفِ». علامه طباطبایی در ذیل این آیه می‌فرماید: «معروف به کاری می‌گویند که در جامعه مجهول نباشد.» سپس ادامه می‌دهد که وقتی معروف با معاشرت ضمیمه می‌شود، این طور معنا می‌دهد که با زنان به‌طرزی معاشرت کنید که مرسوم و معروف است.(۳) معروف یعنی هر چیزی را که عقل و نقل معتبر آن را به رسمیت بشناسد و بپسندد.(۴) به باور بعضی از مفسران، منظور از «و عاشِرُوهنّ بالمعروفِ» این است که با آنان با مهربانی و گشاده‌رویی رفتار کنید.(۵)

یکی از مصادیق مهم حسن معاشرت با همسر، ارتباط کلامی است؛ لذا قرآن زنان را نیز به معاشرت نیکو با شوهرانشان فرامی‌خواند: «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذی عَلَیهِنَّ بِالمَعرُوف(۶): و برای زنان است مثل آنچه بر آنان است به‌طور متعارف». از ‌این‌رو زن و شوهر هر دو باید با دیگری با محبت‌ رفتار کنند و تنها رفتار یکی از آنها نمی‌تواند آرامش دو سویه را به وجود آورد.

اکثر تعامل‌های انسان‌ها با یکدیگر بر محور ارتباطات شکل می‌گیرند و بیشتر ارتباطات را، ارتباطات کلامی به خود اختصاص داده است. بر اساس برخی از پژو‌هش‌ها بیشترین زمان ارتباطات بین افراد، صرف ارتباطات گفتاری می‌شود تا ارتباطات نوشتاری.(۷) در اهمیت این امر همین بس که نخستین آیات قرآن با ارتباطی کلامی، «اقرَأْ بِاسمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ».(۸) آغاز می‌شود و با قسم به قلم به عنوان یکی از ابزارهای ارتباطی «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُون».(۹) ادامه می‌یابد.

در ادامه به برخی از روش‌های ارتباط کلامی در خانواده اشاره می‌شود:

۱) سلام

در قرآن بر ارتباط کلامی که گام نخست روابط اجتماعی به شمار می‌آید، تاکید شده است: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیوتاً غَیرَ بُیوتِکمْ حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی أَهْلِها ذلِکمْ خَیرٌ لَکمْ(۱۰): ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به خانه‌ای غیر از خانۀ خود، بی آنکه اجازه طلبیده و بر ساکنانش سلام کرده باشید، داخل مشوید.» همچنین خداوند به پیامبر«ص» دستور می‌دهد هنگامی که مؤمنان نزد تو می‌آیند به آنان بگو: «وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُل سَلامٌ عَلَیکم(۱۱): هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آمدند، به آنها بگو: «سلام بر شما.»

خانواده، اجتماع کوچکی است که رعایت برخی از اصول، موجب استحکام آن و سلام کردن به اعضای خانواده سبب محبت می‌شود: «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها(۱۲): هرگاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید یا (لااقل) به همان‌گونه پاسخ گویید.»

از‌این‌ رو بایسته است که زن و مرد در زمان‌هایی مانند ورود به خانه یا هنگام بیدار شدن از خواب به یکدیگر سلام کنند و در انجام آن، بر هم سبقت بگیرند. این عمل، علاوه بر عمق‌بخشی به اُنس ایشان، رابطه‌ای عاطفی را بین فرزندان و والدین پدید می‌آورد.

امام صادق«ع» می‌فرماید: «وقتی شوهر به خانه وارد می‌شود، باید به خانواده‌اش سلام کند، پیش‌تر کفش را به زمین بزند و سرفه کند تا خانواده‌اش از آمدن او باخبر شوند؛ مبادا چیزی ببیند که او را ناخوش آید.»(۱۳)

 

۲) خداحافظی

از امور دیگری که میان اعضای خانواده الفت ایجاد می‌کند، خداحافظی است. شاید این مسئلۀ کوچکی به نظر برسد، اما در واقع راهکار مهمی است که نباید از آن غافل ماند. مرد زمان خروج از منزل با این واژه کوتاه و محبت‌انگیز، عواطف زن را برمی‌انگیزد و دل او را گرم نگه می‌دارد. در مقابل، زن نیز با شوق و انگیزه بیشتری مشغول کارهای خانه می‌شود.

۳)خطاب زیبا

در ارتباط صحیح، باید هم گوینده و هم شنونده خوبی بود؛ یعنی در تبادل اطلاعات و عواطف باید از نقش عاطفی و روانی واژه‌ها آگاه بود. نیز باید توجه داشت چگونه بعضی از کلمات در برقراری ارتباط سالم نقشی سازنده دارند و در ایجاد صمیمیت مؤثرند. بنابراین باید در مورد انتخاب واژه‌ها، حساسیت داشته باشیم.

خداوند به حضرت موسی«ع» و برادرش هارون دستور می‌دهد که فرعون را با لحنی نرم به حق دعوت کنند:

«فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی(۱۴): و با او سخنی نرم بگویید، باشد که پند گیرد یا خشوع و خشیت یابد.»

از سوی ‌دیگر خداوند انسان را از دشنام و بددهنی حتی نسبت به کافران نیز بر حذر داشته(۱۵) و از به کارگیری واژه‌های نادرست نهی کرده است: «وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً(۱۶): همیشه به حقّ و صواب سخن گویید.»

همچنین خداوند به مسلمانان یادآور می‌شود که همدیگر را با نام و القاب نیکو صدا بزنند واز القاب بد پرهیز کنند: «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکمْ وَ لا تَنابَزُوا بِا لْأَ لْقاب (۱۷): و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید.»

طبیعی است کلام نیک جواب نیک را در پی دارد. حضرت علی(ع) می‌فرماید: «و أَحسِنُوا لَهُنَّ الْمَقَالَ لَعَلَّهُنَّ یُحسِنَّ الْفَعَالَ(۱۸): با زنان خوش‌ گفتار و نیکو سخن باشید تا ایشان هم خوش‌ کردار و نیکو رفتار شوند.»

همچنین آن حضرت«ع» فرمود: «زیبا سخن بگویید تا پاسخ زیبا بشنوید.»(۱۹)و نیز: «عَوِّد لِسَانَکَ‏ لِینَ‏ الْکَلَامِ‏ وَ بَذلَ السَّلَامِ یَکْثُرْ مُحِبُّوکَ وَ یَقِلَّ مُبْغِضُوکَ(۲۰): زبانت را به سخن ملایم و سلام ‌کردن عادت بده تا دوستانت زیاد و دشمنانت کم شوند.»

به نمونه زیر توجه کنید:

خانم متینی که حدود ۳۶ سال داشت، با حالت خشم وارد دادگاه شد و گفت: «حدود دوازده سال است با همسرم ازدواج کرده‌ام. مرد خوبی است، اما هرگز نمی‌خواهد بفهمد که من همسر او و مادر دو فرزندش هستم. به خیال خودش مرد مجلس‌آرایی است، اما مجالس را با دست انداختن من می‌آراید. نمی‌توانید درک کنید که چه‌قدر زجر کشیده‌ام. اعصابم به‌کلی خراب شده و دائماً مجبورم به پزشک مراجعه کنم. هزار بار با شوهرم حرف زده‌ و سئوال کرده‌ام که چرا پیش آشنا و غریبه صد جور شوخی زننده با من می‌کنی و متلک می‌گویی که دیگران بخندند؟ من اغلب از همه خجالت می‌کشم و هیچ‌ وقت نمی‌توانم با شوهرم مقابله به مثل کنم. بنابراین با تمام رنج‌هایی که می‌دانم در انتظارم نشسته، خواهم ساخت تا از او جدا شوم.»(۲۱)

۴) ابراز محبت

محبت عامل مهم استحکام خانواده است؛ از ‌این‌ رو خداوند این امر را در وجود زن و شوهر نهادینه کرده است.

رسول خدا«ص»به همراه رزمندگان از رزمگاه برمی‌گشتند. خبر شهدا، زنان و فرزندان را به استقبال کشانده بود. هر کسی پرس‌‌ و‌ جو می‌کرد. زنی که به دنبال عزیزانش بود، به حضور پیامبر«ص» رسید و پس از عرض سلام و ادب، از وضعیت کسی سراغ گرفت. پیامبر(ص) فرمودند: «او چه نسبتی با شما دارد؟» عرض کرد: «پدرم است.» فرمودند: «شهید شده است.» زن با گفتن «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُون» شکیبایی نشان داد. سپس از برادرش پرسید. او نیز شهید شده بود. خبر پیامبر«ص» و واکنش زن همان بود که در برابر شنیدن خبر شهادت پدرش نشان داد. آنگاه از شوهرش سراغ گرفت و زمانی که حضرت خبر شهادت شوهرش را ابلاغ کردند، زن فریادی کشید و تعجب پیامبر«ص» را برانگیخت. حضرت فرمودند: «مَا کُنْتُ أَظُنُّ أَنَّ الْمَرْأَهَ تَجِدُ بِزَوْجِهَا هَذَا کُلَّهُ حَتَّى رَأَیْتُ هَذِهِ الْمَرْأَه(۲۲): هیچ عشق و محبتی به پایه محبت همسران نمی‌رسد.»

صرف محبت قلبی زن و شوهر نسبت به یکدیگر کافی نیست؛ بلکه لازم است که این محبت در قالب زبان و رفتار نمود پیدا کند. در برخی از روایات، بر ابراز کلام محبت‌آمیز نسبت به همسر تأکید شده است؛ زیرا ابراز محبت دوسویه سبب استحکام خانواده می‌شود. رسول خدا«ص» می‌فرمایند:

«قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَهِ إِنِّی أُحِبُّک لَا یَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً(۲۳): مردی که به همسرش بگوید من تو را دوست دارم، این کلام هیچ‌گاه از قلب او خارج نمی‌شود.» وجود زن باید از وجود مرد، عطوفت و احساسات بگیرد تا بتواند فرزندان را از سرچشمه فیاض عواطف خود سیراب کند. رکن حیات خانوادگی، احساسات و عواطف مرد نسبت به زن است. از این عواطف است که هم زندگی زن و هم زندگی فرزندان، صفا می‌گیرد.(۲۴)

امام راحل خطاب به همسرش می‌فرماید: «تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم! امیدوارم خداوند شما را به‌سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند…و الان در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراهم نیست که این منظره عالی به دل بچسبد.»(۲۵)

۵) شکیبایی در برابر سخنان ناخوشایند

کانون خانواده اقتضا می‌کند که از بدگویی و کلمات ناخوشایند پرهیز شود، اما گاهی ممکن است زن یا مرد با کلمات خشنی از سوی همسر خود مواجه شود. در این حالت، باید بکوشد متانتش را حفظ کند و مواظب زبان خود باشد و صحنه نزاع را طوری تغییر دهد که همسر عصبانی نتواند به خشونت خود ادامه دهد؛ نه اینکه با پاسخی شبیه یا بدتر از آنچه که شنیده، به آتش معرکه دامن بزند. خداوند متعال می‌فرماید:

«اِدْفَعْ بِالَّتِی هِی أحْسَنُ فَإِذا الَّذِی بَینک وَبَینَهُ عَداوَهٌ کأنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ(۲۶): بدی را با شیوه‌ای که نیکوتر است، دفع کن که ناگاه خواهی دید همان که میان تو و او دشمنی بود، دوستی صمیمی شده است.»

از امام صادق«ع» نقل شده که رسول الله «ص» فرمودند: «وَ مَن صَبَرَ عَلَی خُلُقِ امْرَأَهٍ سَیِّئَهِ الْخُلُقِ وَ احْتَسَبَ فِی ذَلِک الْأَجْرَ أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ الشَّاکرِینَ فِی الآخِرَه(۲۷): و هرکس بر اخلاق تند و خشن همسرش شکیبایی ورزد، همانا پروردگار به او پاداش شاکران را عنایت خواهد کرد.»

۶) واکنش مناسب در برابر دخالت‌های دیگران

ممکن است خانواده طرف مقابل در باره مرد یا زن، بدگویی کنند. این رفتار، زمینه دلسردی زن یا شوهر را فراهم می‌سازد.(۲۸) گاهی دخالت‌ها و دلسوزی‌های بی‌مورد، در زندگی زن و شوهر مشکل و اختلاف ایجاد می‌کند. گرچه این دخالت‌ها بیشتر اوقات با نیت خیرخواهانه صورت می‌گیرند، ولی چون روشمند نیستند، نتایج خوشایندی را در پی ندارد.(۲۹)

تازه‌ عروسی که در پایان اولین هفته ازدواج، به قصد خودکشی سوزن خورده بود، می‌گفت: «یک هفته است با مرد ۲۴ ساله‌ای ازدواج کرده‌ام. روزی که به خانه شوهر می‌رفتم، حس می‌کردم که مانند زنان دیگر خوشبخت خواهم شد؛ ولی هنوز چند روز نگذشته بود که ناسازگاری شوهر و خواهرش آغاز شد و زندگی‌ای که فکر می‌کردم برایم بهشت خواهد بود، به جهنمی سوزان تبدیل شد. اقوام شوهرم در این مدت کم، آن قدر مرا اذیت کردند که از زندگی سیر شدم و اقدام به خودکشی کردم.»(۳۰)

زن و شوهر نباید تحت تأثیر این ‌گونه تحریکات قرار گیرند؛ بلکه باید با کلامی منطقی و ادبیاتی زیبا، مانع دلگیر شدن خانواده و بی‌احترامی به آنها شوند و به این‌ گفتارهای بی‌اساس و گاه آکنده از بدبینی، غیبت و تهمت، واکنش مناسب نشان دهند.

۷) اظهار تشکر

یکی از عوامل گرمی خانواده، سپاس زبانی از یکدیگر است. این امر، باعث ایجاد انگیزه برای انجام وظایف و تقویت روحیه اعتماد ‌به ‌نفس در همسران می‌شود. نباید تصور کرد که تأمین نیازهای اقتصادی برای قدردانی، کافی است؛ زیرا هیچ چیزی جایگزین تأثیر روانی تشکر زبانی نمی‌شود. این تصور نیز که کار بیرون منزل، وظیفه مرد است و به تشکر نیازی ندارد، درست نیست؛ بلکه تشکر زبانی از مرد، در روح او اثر مطلوبی می‌گذارد و سبب موفقیت بیشتر او می‌شود.

امام صادق«ع» می‌فرمایند: «مَکتُوبٌ فِی التَّورَاهِ اشْکُرْ مَنْ أَنْعَمَ عَلَیک وَ أَنْعِم عَلَی مَن شَکرَک فَإِنَّهُ لَازَوَالَ لِلنَّعْمَاءِ إِذَا شُکِرَتْ وَ لَا بَقَاءَ لَهَا إِذَا کُفِرَت(۳۱): در تورات نوشته است که سپاسگزاری کن از کسی که به تو احسان کرد و احسان کن به کسی که از تو سپاسگزاری کرد؛ زیرا اگر در برابر احسان سپاسگزاری کنی، پایدار می‌شود و اگر ناسپاسی‌ کنی، دوام نخواهد یافت.»

به دو نمونه ذیل توجه کنید:

بانوی خانه‌دار ۲۹ ساله‌ای می‌نویسد: «شوهر حق‌نشناسی دارم. از صبح تا شام رنج می‌برم، زحمت می‌کشم، تمام کارهای خانه از شستن ظروف و لباس‌ها، از پختن غذا تا تزیین اتاق‌ها و بافتنی‌های لازم را برای او و فرزندانمان انجام می‌دهم؛ ولی وقتی به خانه می‌رسد مثل اینکه هیچ کاری انجام نشده است. اصلاً توجهی به هیچ چیزی ندارد. لباس‌های اتو شده و کفش‌های واکس‌زده او را که جلویش می‌گذارم، یک متشکرم یا دستت درد نکند هم نمی‌گوید. اگر من هم برایش تعریف کنم، با تندی حرفم را قطع می‌کند و می‌گوید: «این قدر کارهایت را به رخ من نکش، مگر چه کار کرده‌ای؟ شاخ غول شکسته‌ای یا از قله دماوند بالا رفته‌ای؟» در صورتی که اگر زحمت‌های من نبود، حالا هشتش گروِ نه‌اش بود.»(۳۲)

همسر شهید همت می‌گوید:…آن روز ابراهیم دیر وقت به خانه آمد. من تمام روز از بچه‌ها مراقبت کرده بودم. مصطفی شیرخواره بود و مهدی تازه راه افتاده بود. فرصتی برای شستن لباس‌ها نداشتم. به‌ناچار صبر کردم تا حاجی بیاید. وقتی آمد، بچه‌ها را به او سپردم و رفتم سراغ لباس‌ها. با اینکه ممانعت می‌کرد، ولی اصرار کردم که برود و استراحت کند. وقتی خیالم راحت شد که حاجی خوابیده، رفتم و مشغول شستن لباس‌ها شدم. چند دقیقه‌ای نگذشته بود که دیدم حاجی با یک لیوان آب پرتقال آمد. لبخندی زد و گفت: «شرمنده‌ام. حالا که قرار است لباس‌ها را بشوری و این سختی‌ها را تحمل کنی، بگذار لااقل گلویت خشک نباشد.» لیوان را گرفتم و از او تشکر کردم. این نوع قدردانی‌های حاجی را چندین بار در زندگی تجربه کرده بودم. (۳۳)

۸) عذرخواهی و عذرپذیری

چرا امروزه در جامعه فرهنگ «عذرخواهی و عذرپذیری» ضعیف شده است؟ گاهی روابط میان اعضای خانواده و افراد جامعه به سبب تضاد منافع یا سوءتفاهم و سوءبرداشت، دچار آسیب می‌شود. در بسیاری از موارد می‌توان با عذرخواهی از این بحران گذشت، اما گاهی اشخاص عذرخواهی نمی‌کنند و این آغاز مشکلات است؛ در حالی که باید دانست همان ‌طور که توبه و اقرار به گناه در پیشگاه خدا فشار روانی فرد را کاهش می‌دهد، عذرخواهی و پوزش از دیگران نیز موجب آرامش فرد و جامعه می‌شود.

از نظر اسلام، عذرخواهی و عذرپذیری امری بسیار پسندیده است. البته انسان نباید به‌گونه‌ای رفتار کند که نیازمند عذرخواهی باشد. پیامبر«ص» فرموده‌اند: «إِیَّاکَ‏ وَ مَا تَعتَذِرُ مِنهُ‏(۳۴): زنهار از کاری که به سبب آن پوزش بخواهی.» امتیاز مؤمن بر دیگران در این است که کمتر محتاج عذرخواهی می‌شود. امیرمؤمنان«ع» فرمود: «الِاستِغنَاءُ عَنِ‏العُذرِ أَعَزُّ مِنَ‏ الصِّدقِ‏ بِهِ‏(۳۵): نیاز نیافتن به عذر‌خواهی، عزت‌بخش‌تر از معذرت‌خواهی موجه است.»

اما اگر اشتباهی از انسان سر ‌زد، باید غرور و تکبر را کنار بگذارد و عذرخواهی و از کسی که حقش ضایع شده دلجویی کند. این مسئله، در خانواده اهمیت فراوانی دارد. وقتی زن و مرد مقید باشند که بعد از بروز هر اشتباهی، عذرخواهی کنند، دیگر زمینه‌ای برای کینه‌جویی به وجود نمی‌آید و به انتقام‌گیری منجر نخواهد شد. افزون بر آن، فرزندان نیز می‌آموزند که اگر در روابط اجتماعی خطایی از آنها سر زد، به دنبال اصلاح آن برآیند و عذرخواهی کنند.

باید توجه داشت که مشکلات خانوادگی به‌‌ندرت محصول اشتباهات یک طرف است. مشکلات خانوادگی غالباً ناشی از تعامل نادرست هستند؛ بنابراین هر یک از زوج‌ها سهمی هر چند کوچک در بروز مشکل دارند. گفتگوی میان همسران برای حل مشکلات در صورتی نتیجه می‌دهد که هر دو طرف، صادقانه به اشتباهات خود اعتراف کنند.(۳۶)

فرزند علامه محمدتقی جعفری می‌گوید: «به یاد دارم روزی در منزل سوءتفاهمی جزئی بین استاد و والده‌ام پیش آمد و عباراتی بین آنان رد و بدل شد. پس از گذشت مدت زمانی، وقتی استاد عازم رفتن به بیرون منزل بودند، با نهایت فروتنی جلو آمدند و دست مادرم را بوسیدند و عذرخواهی کردند.»(۳۷)

همان ‌گونه که عذرخواهی امری ضروری است، پذیرش عذر نیز امری پسندیده و نشانه بالندگی و رشد اخلاقی انسان است. با این کار، پذیرنده عذر نشان می‌دهد که از نظر فضایل اخلاقی تا چه اندازه رشد کرده است. همچنین این امر سبب می‌شود که کینه‌ها و کدورت‌ها از بین بروند. امام علی«ع» فرمود:

«اِقبَل أَعْذارَ النّاسِ تَسْتَمْتِعْ بِإخائهِم وَ القَهُمْ بِالبِشرِ تُمِت أضغانَهُم(۳۸): عذرخواهی مردم را بپذیر تا از برادری آنان بهره‌مند شوی و با آنان با چهره باز برخورد کن تا کینه‌های آنان را از بین ببری» و نیز: «شَرُّ النّاسِ مَن لَایَقْبَلُ‌العُذرَ وَ لَایَقْبَلُ الذَّنبَ(۳۹): بدترین مردم کسی است که عذرخواهی دیگران را نپذیرد و از خطایشان نگذرد.»

چو یار بر سر صلح است و عذر می‌طلبد

توان گذشت ز جور رقیب در همه حال(۴۰)

۹) گفتگو با فرزندان

در چندین سال پیش، بیشتر فرزندان اوقات خود را با مادرشان در خانه یا با پدرشان در مزرعه یا محل کار می‌گذراندند و با هم گفتگو می‌کردند؛ از‌ این‌‌رو والدین قادر بودند به نیازها، آرزوها و شخصیت فرزندانشان پی‌ ببرند. ولی امروزه با ورود وسایل و تکنولوژی‌های جدید مانند تلفن همراه به عرصه خانواده‌ها، والدین و فرزندان ساعت‌های متمادی بی آنکه با هم حرفی بزنند، در کنار یکدیگر می‌نشینند.

یکی از مهم‌ترین مشکلات زنان که در چهارمین کنگره روزنامه‌نگاران زن در آلمان مطرح شد، این بود که ده‌ها میلیون زن در آلمان، صبح زود، خانه و فرزندان خویش را ترک می‌کنند. پرسش اینجاست که ده‌ها میلیون کودک و نوجوانی که مادرانشان را در طول روز در کنار خویش نمی‌بینند و ارتباط کلامی ندارند، چگونه تربیت خواهند شد؟ اکنون بیشتر کودکان ۱۴ تا ۱۶ ساله در آلمان کلید خانه‌هایشان را به گردن خود آویزان می‌کنند تا برای صرف ناهار به خانه بازگردند و پس از آن، در انتظار مادرانشان می‌نشینند و لحظه‌شماری می‌کنند تا پس از ساعت شش شاید مادران خود را در آغوش بگیرند.(۴۱)

متأسفانه کاهش مدت گفتگو بین افراد خانواده و فردیت‌گرایی، موجب تشدید شکاف نسلی شده است. کاهش

ارتباطات کلامی میان اعضای خانواده، به مرز هشدار رسیده و سلامت خانواده‌ها را تهدید می‌کند.(۴۲) خانواده سالم، خانواده‌ای است که بین اعضای آن به‌ویژه فرزندان ارتباط کلامی برقرار باشد. ارتباط کلامی، فاصله‌ها را از بین می‌برد، گرمای عاطفی خانواده را افزایش می‌دهد و باعث دوام و قوام آن می‌شود.

پی‌نوشت:

  1. روم: ۲۱٫ «وَ مِن آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون‏.»
  2. نساء: ۱۹
  3. طباطبایی، محمدحسین؛ «المیزان»، ج.۴، ص. ۲۵۵٫
  4. مکارم شیرازی،ناصر؛ «تفسیر نمونه»، ج.۳، ص.۳۲۰٫
  5. جوادی آملی،عبدالله؛ «تفسیر تسنیم»، ج.۱۸، ص.۱۴۳٫
  6. بقره/ ۲۲۸٫
  7. www.lib.eshia.ir/10254
  8. علق/ ۱٫
  9. ۹٫قلم/ ۱٫
  10. نور/ ۲۷٫
  11. انعام: ۵۴ ر.ک: محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج.۷، ص. ۱۰۵٫
  12. نساء/ ۸۶٫
  13. مجلسی، محمدباقر؛ «بحارالأنوار»، ج.۷۶، ص. ۱۱٫
  14. طه:۴؛ ر.ک: محمد بن حسن طوسی،«التبیان»، ج.۷، ص.۱۷۵٫
  15. انعام/ ۱۰۸٫
  16. احزاب/۷۰٫
  17. حجرات: ۱۱؛ ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، «مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن، ج.۹، ص. ۲۰۵٫
  18. مجلسی، محمدباقر؛ «بحارالأنوار»، ج.۱۰۰، ص. ۲۲۳٫
  19. عبدالواحد تمیمی آمدی، «غرررالحکم و دررالکلم»، ص. ۴۳۵٫
  20. همان.
  21. امینی،ابراهیم؛ «آیین همسرداری»، ص. ۴۳٫
  22. محمد بن یعقوب کلینی،«الکافی»، ج.۵، ص.۵۰۶٫
  23. شیخ حر عاملی، «وسائل‌الشیعه»، ج.۱۴، ص.۱۱-۹٫
  24. مطهری، مرتضی، «نظام حقوق زن در اسلام»، ص. ۳۲۶٫
  25.  http://www.imam-khomeini.ir/fa/n3302/
  26. فصلت/ ۳۴٫
  27. شیخ صدوق، «الأمالی»، ص. ۴۳۰٫
  28. انصاری، مرتضی؛ «انتخاب برتر زندگی بهتر»، صص. ۵۸-۵۶٫
  29.  خسروی،حسن؛ «زندگی سالم و ایده‌آل از نظر اسلام»، ص. ۹۹-۹۴٫
  30. امینی،ابراهیم؛ «آیین همسرداری»، ص. ۱۰۲٫
  31. محمد بن یعقوب کلینی، «الکافی»، ج.۲، ص.۹۴٫
  32. امینی،ابراهیم؛ «آیین همسرداری»، ص.۷۹٫
  33. آبیار،رضا؛ «همسران زمینی و سرداران آسمانی»،قم، بوستان کتاب، ۱۴۰۰
  34. همان، صص. ۸۶-۸۵٫
  35. نهج‌البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ص.۵۳۴٫
  36. گروهی از نویسندگان، «سیمای خانواده در اسلام»، قم، بوستان کتاب،۱۳۹۵، ص. ۱۹۷٫
  37. https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3280/4366/35450
  38. عبدالواحد بن محمد تمیمى آمدى، «غررالحکم و دررالکلم»، ص.۱۹۲.
  39. نهج‌البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ص.۵۳۴.
  40. شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی، «غزلیات حافظ»، غزل شماره ۳۰.
  41. آصفی، محمدمهدی؛ «فی رحاب القرآن»، ج.۳، ص .۱۵۷٫
  42. www.aftabir.com.
12جولای/22

«نظم» و «برنامه‌ریزی» لازمۀ استفاده بهینه از زندگی؛ گام‌های موفقیت در زندگی مشترک

اشاره: در شماره‌های گذشته نوزده گام از مبحث «گام‌های موفقیت در زندگی مشترک» تقدیم شما خوانندگان گرامی گردید. در ادامه‌ی این مبحث و در «گام بیستم» به اهمیت نظم و برنامه‌ریزی در زندگی میپردازیم.

اگر وقت را طلا بدانی، مثل خاک با آن معامله نمی‌کنی

عمر و زندگی، فرصتی است که تنها یک‌بار به هر کسی داده می‌شود. این فرصت، خیلی زود تمام می‌شود و تنها کسی پیروز خواهد شد که از این فرصت، نهایت استفاده را کرده باشد.

امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «فرصت همچون ابر می‌گذرد. پس فرصت‌های خوب را غنیمت بدانید»(۱)

کسانی که از فرصت‌های زندگی استفاده‌ی بهینه نمی‌کنند، از زندگی خسته می‌شوند و حتی ممکن است دچار افسردگی و احساس پوچی شوند.

امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «از بین بردن فرصت، مایه‌ی اندوه است.»(۲) و در در روایت دیگری فرمود: «عمر تو همان وقت تو است که در آنی…همانا وقت‌های تو اجزاء عمر تو است و سپس نصیحت نموده که مواظب باش از آن جز در جهت نجات خویش بهره نگیری(۳)

آینده، قابل پیش‌بینی نیست. باید از همین زمانی که در اختیار داریم، نهایت استفاده را ببریم. اگر چنین نکنیم، به معنای حقیقی کلمه، زیان کرده‌ایم.

رسول خدا(ص) به ابوذر فرمود: «ای ابوذر! پنج چیز را قبل از پنج چیز، غنیمت بدان: جوانی را قبل از پیری، تن‌درستی را قبل از بیماری، بی‌نیازی را قبل از فقر، فراغت را قبل از مشغول شدن، و زندگی را قبل از مرگ. ای ابوذر! از موکول کردن کارها به فردا پرهیز کن؛ چرا که تو برای امروزی، نه برای پس از امروز. اگر فردا هم بودی که مانند امروز، عمل می‌کنی؛ اما اگر فردا زنده نبودی، به جهت کوتاهی امروز، پشیمان نخواهی شد. ای ابوذر! چه بسیار کسانی که به استقبال یک روز رفتند؛ امّا آن را به انتها نرساندند و چه بسیار کسانی که منتظر فردا بودند و به آن نرسیدند» (۴)

امام حسین(ع) فرمود: «زیان‌کار، کسی است که در لحظه لحظه‌ی عمر خود زیان می‌کند.»(۵)

یکی از اصول اساسی برای موفقیت در زندگی مشترک و استفاده‌ی بهینه از عمر، برنامه‌ریزی است. انسان، بدون برنامه‌ریزی نمی‌تواند به تمام آنچه در زندگی بر عهده دارد، عمل کند. فقدان برنامه‌ریزی، یعنی صرف وقت بسیار و بازدهی کم. برنامه‌ریزی، لازمه‌ی نظم در زندگی است؛ نظمی که یکی از اصلی‌ترین سفارش‌های دینی است.

امیرمؤمنان علی(ع) پس از ضربت خوردن به دست ابن ملجم مرادی ملعون، وصیت‌نامه‌ای را خطاب به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نوشتند که در بخشی از آن، آمده است: «شما و همه‌ی فرزندان و کسانم و هر کسی را که نوشته‌ام به او می‌رسد به تقوای الهی و نظم در کارها سفارش می‌کنم.»(۶)

اگر فردایت مثل امروز باشد، نام دیروز بر آن بِه تا فردا.

اگر فردا پلّه‌ای برای صعود نداری، نخواب تا آن پلّه را بیابی.

«دیروز، مثل امروز؛ امروز، مثل فردا»؛ یعنی ماندن در دیروز. پس می‌شود زمان بتازد و من بمانم.

زمان، بی‌رحم‌ترین رقیب است. نگاه نمی‌کند که بند کفشت باز شده، خواب مانده‌ای، خسته‌ای، بی‌حالی، غفلت، تسخیرت کرده، پایت شکسته، مصیبت دیده‌ای، دوستی مشغولت کرده، تنبل شده‌ای، منظره‌ای زیبا محوت نموده یا عاشق شده‌ای. نمی‌دانم. هر چه که هستی و هر چه که شده‌ای، زمان، لحظه‌ای برایت نمی‌ایستد. تا به حال برای هیچ کسی نایستاده و عجب از کسانی که از این زمان، توقّع بازگشت آن را دارند. تو بگو، زمانی که مکثی در حد یک لحظه را هم بر نمی‌تابد، چگونه باز می‌گردد و تو را در می‌یابد؟ زمان، رفتنی است و این، من و تو و ماییم که باید خودمان را به او برسانیم.

از زمان جلو هم می‌شود افتاد؛ امّا سبقت، پیشکشمان. از او عقب نیفتیم!

نکات لازم در برنامه‎ریزی موفق

برای برنامه‌ریزی موفّق، به نکات زیر توجه کنید:

الف) هدف زندگی

اوّلین گامی که در گام‏های موفقیت در زندگی مشترک مطرح شد، هدف زندگی بود. بدون تعیین هدف و پای‌بندی به آن، نمی‏توان برنامه‌ی موفقی ریخت. شما برای این که بتوانید برنامه بریزید، به این پرسش باید پاسخ دهید که برنامه‏ریزی برای چه؟ با برنامه‏ریزی به کجا می‏خواهید برسید؟ هدف زندگی است که مشخص می‏کند شما در طول شبانه‌روز، چه کارهایی باید انجام دهید.

وقتی مادری می‏گوید بچه‏داری اجازه نمی‏دهد من برای رسیدن به علاقه‏های خودم برنامه بریزم، از او باید پرسید: آیا تربیت فرزند در مسیر رسیدن به هدف زندگی تو هست یا نه؟ وقتی مادری تربیت فرزند را در مسیر رسیدن به هدف زندگی خویش نبیند، همیشه مانعی را بر سر راه خود می‏بیند که همان، فرزند است. یا پدری که می‏گوید مشغولیت من به کار، اجازه نمی‏دهد برای رسیدن به علاقه‏های خودم برنامه‏ریزی کنم، باید از او پرسید: مگر همین به دنبال کسب حلال رفتن، در مسیر اهداف تو نیست؟ کسی که روزی شش ساعت تلویزیون تماشا می‏کند، باید بگوید این شش ساعت – که یک چهارم طول شبانه‌روز اوست -، چه نقشی در رسیدن او به هدفش دارد؟ هدف‌های شعاری هم نمی‌توانند نقش ویژه‌ای در برنامه‌ی زندگی ما ایفا کنند. باید هدف‌، تبدیل به دغدغه‌ی ما شود تا مدیریت برنامه‌های زندگی‌مان را به دست بگیرد.

دغدغه‌های کوچک، فضای زندگی‌ات را کوچک می‌کند. به این دغدغه‌ها اجازه نده زندگی‌ات را به سلّولی تنگ و تاریک و نمور، تبدیل کند. خودت خسته می‌شوی.

وقتی به جایی که هستی راضی باشی، انگیزه‌ای برای گام برداشتن نخواهی داشت. وقتی مقصدت بلند بالا نباشد، انگیزه‌ی به سرعت گام برداشتن را از دست خواهی داد؛ اما وقتی که به قله‌ای مرتفع به نام خدا بیندیشی، لحظه‌ها به اندازه‌ی یک عمر برایت ارزشمند خواهند شد. آن وقت است که سستی از فرهنگ زندگی‌ات حذف خواهد شد.

اگر خواستی بزرگی شخصیت خود را بسنجی، ببین دغدغه‌های تو چه نسبتی با خدا دارد؟ چه چیزهایی ناراحتت می‌کند و از چه چیزهایی شاد می‌شوی؟

انسان باید بزرگ باشد تا دغدغه‌های بزرگ داشته باشد یا این که دغدغه‌های بزرگ است که انسان را بزرگ می‌کند؟ نمی‌دانم؛ امّا همین قدر می‌دانم که بدون دغدغه‌های بزرگ، زندگی، مرگ تدریجی است.

من نمی‌دانم انسان باید بزرگ باشد تا دغدغه‌های بزرگ داشته باشد یا این که دغدغه‌های بزرگ است که انسان را بزرگ می‌کند؛ اما می‌دانم که دغدغه‌های کوچک، انسان بزرگ را هم کوچک می‌کند، چه رسد به ما انسان‌های کوچک.

دغدغه‌های اکنون‌زده، تو را به امروزت گِره می‌زند و چشم دیدن ابدیّت را از تو می‌گیرد.

دغدغه‌ها وقتی رنگ ابدیّت گرفت، دنیا، پل عبور می‌شود؛ امّا دغدغه‌های اکنون‌زده، دنیا را ایستگاه آخر زندگی نشان می‌دهد.

دغدغه‌های کوچک، انسانیت تو را آب می‌کند و دغدغه‌های بزرگ، به انسانیت تو آب می‌دهد.

اگر دغدغه‌هایت بزرگ شد، دیگر دغدغه‌های کوچک، ماتم زندگی‌ات نخواهد شد؛ بلکه با لبخندی رضایت‌آمیز، از دغدغه‌های کوچکت، نردبانی برای رسیدن به ابدیت خواهی ساخت.

دغدغه‌هایت را با هم جمع بزن و بر لحظه‌هایی که یقین داری از عمرت باقی‌مانده، تقسیم کن. اگر درست محاسبه کرده باشی، نتیجه‌اش جالب خواهد بود. حالا ببین چه چیزی ارزش آن را دارد که در فهرست دغدغه‌هایت باشد؟

تمام دغدغه‌هایت را با هم جمع بزن و بر لحظه‌هایی که پشت سر گذاشته‌ای، تقسیم کن. نتیجه هر چه باشد، میزان بزرگی شخصیّت تو را نشان می‌دهد. یادت باشد که هر چه صورت کسر، کوچک‌تر باشد، نتیجه‌ی تقسیم، کوچک‌تر خواهد بود.

دغدغه‌هایی که مدیریت رفتار و گفتار تو را به دست نمی‌گیرند، شعارهایی هستند که بیشتر به درد ژست گرفتن می‌خورند تا دل خوش کردن.

ب) اولویت‌بندی

کارهای بسیاری هست که من و شما دوست داریم انجام دهیم؛ اما اگر بخواهیم در مدت کوتاهی به همه‌ی آنها برسیم، به هیچ کدام نخواهیم رسید. پس باید حتماً در تنظیم برنامه، اولویّت‏ها را در نظر بگیریم. اولویّت‏ها را هم باید با توجه به اهدافی که در زندگی به دنبال آن هستیم، تعیین نماییم.

این جاست که دوباره نقش تعیین هدف در زندگی، خود را نشان می‏دهد. یکی از اصلی‏ترین مشکلات ما در اصل برنامه‏ریزی و الزام کردن آن بر خود، همین مسئله‌ی هدف در زندگی است که در نکتۀ اول، مطرح شد. اگر کسی در زندگی هدفی برای خود تعیین کرد و دغدغه‌ی خود را رسیدن به آن هدف قرار داد، اولاً برنامه‌ی خود را متناسب با هدف تنظیم می‏کند. پس به خودی خود، اولویت‏ها، معنای حقیقی خود را می‏یابند. ثانیاً از آن جایی که رسیدن به هدف را در گرو اجرای برنامه می‏بیند، انگیزه‌ی کافی برای عمل کردن به آن را می‏یابد.

ج) پرهیز از عجله

برای این که برنامه‏ریزی به حد مطلوب برسد، نباید عجله کرد. در هفته‏های نخست، اگر معدل ما میان ده تا

پانزده باشد، خیلی امیدوار کننده است. کسی که مدت‏ها بدون برنامه زندگی کرده، تا رسیدن به زندگی با برنامه، راه کوتاهی در پیش ندارد. کسانی که برای رسیدن به مقصد عجله می‏‏کنند، در روزهای اوّل، وقتی می‏بینند که نمی‏توانند به طور کامل برنامه‌ی خود را اجرا کنند، خیلی زود خسته می‏شوند.

د) برنامه‏ریزی واقع بینانه

بسیاری از برنامه‏ریزی‏های ما با واقعیت و شرایط زندگی‏مان تطابق ندارند؛ یعنی از همان ابتدا که روی کاغذ می‏آیند، معلوم است که قابل اجرا نیستند. شرایط روحی و روانی و هم چنین شرایط زندگی ما باید در برنامه‏ریزی در نظر گرفته شود. کسی که از نظر روانی انسان کم‏حوصله‏ای است و با ده دقیقه مطالعه، خیلی زود خسته می‏شود، نباید در طول روز، برنامۀ مطالعاتی سه ساعته بریزد. اگر شغل کسی به گونه‏ای است که وقتی بعدازظهر به خانه می‏آید، خسته است و نیاز به استراحت دارد، نباید برای بعد از ظهر، برنامه‏ای بگذارد که نیازمند به آرامش روحی است.

هـ) فشردگی برنامه، آری یا خیر؟

برنامه‏های فشرده، معمولاً محکوم به شکست است. برخی برنامه‏هاشان را پشت سرِ هم و بدون فاصله تنظیم می‌کنند. به همین دلیل، وقتی یکی از برنامه‏ها به هم می‌ریزد، روی تمام برنامه‏ها اثر می‏گذارد. مثلاً کسی در برنامه‏اش می‏نویسد: «ساعت ۷ تا ۸  کار الف»، «ساعت ۸ تا ۹ کار ب»، «ساعت ۹ تا ۱۰ کار ج» و همین طور تا شب. اگر کار اول با تأخیر انجام بگیرد تا پایان برنامه، همه‌ی کارها با تأخیر، انجام می‏گیرد تا جایی که دیگر برنامه‏های پایانی انجام نمی‏شود. پس بهتر است در میان برنامه‏ها، فُرجه‏ای بگذاریم. مثلاً «ساعت ۷ تا ۷:۵۰ کار الف»، «ساعت ۸ تا ۸:۵۰ کار ب» و… .

در هفته‏های اول به جهت این که هنوز در برنامه‏ریزی مهارت لازم را پیدا نکرده‏اید، بهتر است وقتی را در برنامه‌ی خود خالی بگذارید تا برنامه‏های انجام نگرفته یا ناقص را در آن انجام دهید. در این صورت، دیگر نباید وقتی یک برنامه با تأخیر انجام شد، وقت برنامۀ دیگر را برای انجام دادن آن کار، اشغال کرد.

و) توجه به استراحت و نیازهای تفریحی

ما برای اجرای برنامه، نیازمند نشاط هستیم، حتماً در طول روز باید وقتی را برای استراحت‏های میان برنامه تعیین کنیم. وجود برنامه‏های تفریحی در طول هفته هم نقش بسزایی در ایجاد نشاط در روحیه‌ی انسان دارد. گاهی ما برای استفاده‌ی بهینه از وقتمان، فراموش می‏کنیم که روح‌مان نیاز به استراحت دارد. به همین دلیل هم بدون وقفه کار می‏کنیم. زمانی می‏رسد که روحمان کسل شده و دیگر حوصله‌ی انجام دادن بسیاری از کارهای برنامه‏ریزی شده را نخواهیم داشت.

امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «کار کمی که مداوم باشد، از کار بسیار ملال‌آور، امیدبخش‌تر است.»(۷)

ز) برنامه‏ریزی روزانه، نه هفتگی و نه ماهیانه

یکی از دلایل اصلی شکست در برنامه‏ریزی‏ها، تنظیم برنامه‏های طولانی است. مثلاً به یک‌باره برنامه‌ی یک هفته یا یک ماه خود را تنظیم می‏کنیم. از آن‌جا که در زندگی عوامل بسیاری وجود دارد که قابل پیش‌بینی نیست، به همین دلیل، بهتر است برنامه‌ی هر روز را شب قبل، تنظیم کنیم؛ چرا که بسیاری از کارهای هر روز ما، شب پیش از آن، معلوم است؛ یعنی می‏دانیم که فردا چه کارهای از پیش تعیین شده‏ای داریم. البتّه احتمال پیش آمدن کارهایی که حتی شب قبل هم قابل پیش‌بینی نباشد، باز هم هست؛ اما به قدری نیست که بتوان گفت همیشگی است.

ح) برنامه‏ریزی مکتوب

برنامه‏ریزی‏های ذهنی، تزلزل بیشتری دارند. وقتی برنامه‏ریزی مکتوب باشد، در مقام اجرا و قضاوت، کار ما راحت‏تر می‏شود. برنامه‏ریزی مکتوب را به صورتی که گفته می‌شود، انجام دهید. در یک برگه، جدولی را بکشید که سه خانه‌ی عمودی داشته باشد. در ردیف اوّل عمودی، ساعت انجام دادن کار، در ردیف دوم، خودِ کار و در ردیف سوم، قضاوت خود را در باره‌ی انجام گرفتن آن کار بنویسید. مثلاً در ردیف اول می‏نویسید: «۷ تا  ۸»، در ردیف دوم می‏نویسید: «مطالعه» و پس از ذکر ساعت هم قضاوت خود را درباره‌ی آن می‏نویسید. اگر این ساعت را به صورت کامل مطالعه کرده بودید، یک نمره بیست بگذارید. اگر اصلاً مطالعه نکردید صفر و اگر هم ناقص مطالعه کرده‏ بودید به اندازه‌ی نقصی که داشتید، از بیست، کم کنید. مثلاً اگر نیم ساعت مطالعه کرده بودید، به خودتان دَه بدهید. وقتی برنامه را اصلاً انجام نداده‌اید یا این که ناقص انجام دادید، دلیلش را هم بنویسید. مثلاً بنویسید: «تنبلی» یا «خواب ماندن» یا «صحبت با رفیق» و… .

نمره‌ی هر روز را هم با محاسبه‌ی میانگین نمره‏های خود، در پایان برنامه بنویسید.

حالا برنامه‌ی روز بعد را با توجه به برنامه‌ی امروز بنویسید. یعنی ببینید چه عواملی را در برنامه‏ریزی در نظر نگرفته‏اید که موجب شده نمره‌ی برنامه‏ریزی شما کم شود. در برنامه‌ی فردا، آن عوامل را در نظر بگیرید. مثلاً اگر خواب آلودگی، دلیل اجرا نشدن برنامه بوده، در برنامه‌ی فردا، وقت مناسب‏تری را برای خواب خود در نظر بگیرید. اگر هم عواملی که به برنامه‏تان لطمه زده، از اموری است که عیب شما محسوب می‏شود، تلاش کنید خودتان را اصلاح کنید. مثلاً اگر تماشای تلویزیون، آن هم خارج از برنامه‌ی پیش‏بینی شده، برنامه‌ی شما را به هم ریخته، فردا تلاش کنید که کمتر تلویزیون تماشا کنید.

برای هر هفته با تعیین معدل نمره‌ی روزهای آن، امتیازی را تعیین کنید. برنامه‌ی هفته‌ی بعد را با توجه به برنامه‌ی هفته‌ی قبل بنویسید.

 

ساعت ۵ _ ۲۰:۵ ۳۰:۵ _ ۶ ۱۰:۶ _ ۳۰:۶ ۴۰:۶ _ ۳۰:۷
کار بیدار شدن و نماز صبح نرمش صبحگاهی صبحانه مطالعه
قضاوت شکر خدا ۲۰ خوابیدم، صفر خواب ماندم، صفر دیر بیدار شدم،  ۱۰

 

ط) گردنه‏های برنامه

ما اگر بتوانیم برنامه‌ی پنج مسئله را در زندگی خود تنظیم کنیم، می‏توانیم برنامه‏ریزی منسجمی را در طول روز داشته باشیم:

  1. خواب

ساعت خواب و بیداری، دو طرف یک برنامه است؛ یعنی اولین برنامه‏ای که باید در برنامه‌ی مکتوب شما بیاید، ساعت بیداری و آخرین کار هم ساعت خواب است. تنظیم خوب ساعت خواب و بیداری، یکی از اصلی‏ترین عوامل برنامه‌ی موفق است؛ چرا که خواب خوب، خود یکی از عوامل نشاط‌بخشی در طول روز است. اگر شما خوب نخوابید، در طول روز، کسل خواهید بود. این کسالت، یکی از موانع اصلی اجرای برنامه است. در تنظیم خواب، همین قدر بدانید که مهم زیاد خوابیدن نیست. آنچه اهمیت دارد، تنظیم خوب ساعات خواب است. کسی که بیشترین میزان خوابش در نیمه‌ی دوم شب است و بعد از نماز صبح هم می‏خوابد، بهره‌ی کمتری از خواب می‏برد. کسی هم که قسمت قابل توجهی از ساعات خوابش در نیمه‌ی اول شب است، بازدهی خوابش بسیار بالا می‏رود. پس بهتر است ساعت خوابتان را به گونه‏ای تنظیم کنید که در نیمه‌ی اول شب بخوابید و پس از نماز صبح هم نخوابید.

  1. غذا

ساعات غذا، نوع غذا و میزان غذا هم نقش مؤثّری در برنامه‏ریزی دارد. وقتی ما آخرِ شب، غذای چرب را به میزان زیاد می‏خوریم، خواب سنگینی در انتظارمان خواهد بود.

  1. رسانه

یکی از آفات برنامه‏ریزی، نداشتن برنامه‌ی عاقلانه برای تماشای رسانه است. ما باید برای تماشای تلویزیون، عاقلانه‏ برنامه بریزیم. متأسفانه بسیاری از خانواده‌ها، افسار گسیخته تلویزیون تماشا می‏کنند. وجود برنامه‏های متعدد و شبکه‏های گوناگون، دلیل این نیست که ما پای همه‌ی برنامه‏ها بنشینیم. آیا ما وقتی به پایانه‌ی مسافربری می‏رویم و می‏بینیم که تابلوهای متعددی از نام شهرهای مختلف، در پیشخوان شرکت‏های مسافربری نصب شده: شیراز، اصفهان، اراک، خرم آباد، مشهد و… آیا بلیت همه‌ی این شهرها را تهیه می‏کنیم؟ آیا نام این شهرها در تابلوها دلیلی برای تهیه‌ی بلیت همه‌ی آنها می‏شود؟ یا این که ما باید انتخاب کنیم؟

وقتی در بسیاری از خانواده‏ها، شبکه‌های اجتماعی و تلویزیون، محور برنامه‏ریزی شد، دیگر نباید امیدی به داشتن یک برنامه‌ی موفّق داشت که در حال حاضر از آفات برنامه است. بسیاری از ما وقتی پای شبکه‌های اجتماعی و تلوزیون می‏نشینیم، زمان از دستمان خارج شده و فراموش می‏کنیم که باید به کارهای دیگری هم رسید. متأسفانه برخی از ما در اینترنت هم قدرت انتخاب نداریم. وقتی وارد اینترنت می‏شویم، مدیریت از دستمان خارج می‏شود. هر کسی در این فضای مجازی جذّابیتی تولید کرده باشد که نظر ما را به خود جلب کند، در صید کردن ما موفّق خواهد بود. همین برنامه نداشتن هم موجب می‏شود که خدای ناکرده، انسان، دچار انحراف در این فضا شود. در کار با اینترنت و شبکه‎های اجتماعی هم باید برنامه داشت وگرنه نمی‎شود کارهایی را که در طول شبانه‎روز برای خودمان تعریف کرده‎ایم،‌ به خوبی انجام دهیم. رسانه‎ای که مدیریت نمی‎شود یکی از وقت‎سوز‎ترین ابزار در زندگی است.

  1. نماز

یکی از نقطه‏های قوّت مسلمانان، نماز است. ما اگر به نماز اول وقت مقیّد باشیم و کارهای خود را بر اساس وقت نماز تنظیم کنیم، برنامه‌ی روزمرّه‏مان نظم ویژه‏ای خواهد یافت.

  1. روابط عمومی

یکی از کارهای مهم و در عین حال سخت برنامه‏ریزی، رابطه‌ی ما با دیگران است. مقصود ما از داشتن رابطه هم فقط رابطه‌ی دیداری نیست؛ بلکه انواع رابطه‏هاست که در دنیای مدرن امروزی تنوّع هم یافته؛ مثل تلفن، پیامک و ایمیل. اگر کمی دقت کنید، خواهید دید که نداشتن برنامه در ارتباط با دیگران، تا چه اندازه برنامه‌ی ما را به هم می‏ریزد. وقتی پای تلفن می‏نشینیم، دیگر فراموش می‏کنیم که صحبت کردن هم باید حدّی داشته باشد. وقتی حرف‏هایمان را تمام می‏کنیم که وقت یک کار اجباری، مثل رفتن به اداره یا زمان پخش یک سریال مورد علاقه‏مان رسیده باشد.

نوع و میزان رابطه‌ی دیگران با ما به مقدار بسیار، بستگی به حدّ و حدودی است که ما برای آن‏ها مشخص می‏کنیم. وقتی ما در زندگی برنامه داشته، به برنامه‏مان هم پای‌بند باشیم، دیگران هم با ما همچون انسانی برنامه‏دار برخورد می‏کنند.

مثلاً وقتی که به خانه‌ی فامیل می‏رویم و سرِ شب بلند می‏شویم و در مقابل اصرار دیگران هم کوتاه نمی‌آییم و می‏گوییم: «ساعت خواب ما، نُه شب است و باید به خانه برسیم»، اطرافیانمان، متوجه خواهند شد که ما برای خوابمان برنامه‌ی مشخصی داریم. اینها وقتی به خانه‌ی شما بیایند، به این راحتی تا نیمه‌ی شب، مهمانی‏شان را طول نمی‏دهند؛ چرا که می‏دانند ساعت خواب شما، مشخّص است.

ما اگر بتوانیم پنج گردنه فوق را به خوبی مدیریتِ زمانی کنیم، بسیاری از معضلات برنامه‏ریزی ما حل می‏شود.

پی‌نوشت‌ها:

  1. نهج البلاغه، حکمت ۲۱
  2. همان، حکمت ۱۱۸
  3. غرر الحکم، ۳۲۳۱ و ۳۶۴۲
  4.  بحارالأنوار، ج۷۴، ص۷۵٫
  5. الأمالی، مفید، ص۱۸۳٫
  6. نهج البلا‌غه، نامه‌ی ۴۷
  7. نهج البلاغه، حکمت ۲۷۸
12جولای/22

اینستاگرام؛ رهـا در ایران مدیریت شده در آنسوی مرزهـا؛ نگاهی به اینستاگرام در ایران و سایر کشورها

شبکه‌های اجتماعی نسل جدیدی از وب‌سایت‌ها هستند که این روزها در کانون توجه کاربران جهانی اینترنت قرار گرفته‌اند و از رسانه‌های مهم و تاثیرگذار محسوب می‌شوند. این‌گونه سایت‌ها بر مبنای تشکیل اجتماعات آنلاین فعالیت می‌کنند و کاربران آنها حول محور مشترکی گرد هم می‌آیند.

به عبارت دیگر شبکه‌های اجتماعی را گونه‌ای از رسانه‌های اجتماعی می‌دانند که امکان دستیابی به نحوه جدیدی از برقراری ارتباط و به اشتراک‌گذاری محتوا را در اینترنت فراهم آورده‌اند. امروزه میلیون‌ها نفر از کاربران اینترنت، عضو صدها شبکه اجتماعی متفاوت هستند و بخشی از فعالیت آنلاین روزانه را در فضای اینترنت در این سایت‌ها انجام می‌دهند.(۱)

قابلیت‌های تعاملی و نیز امکان هدفمندی در  تولید و ارائه محتوا و نیز امکان انتخاب مخاطبان، وجه تمایز مهم شبکه‌های اجتماعی مجازی از سایر رسانه‌های مجازی است. در این میان یکــی از شــبکه‌های اجتماعــی کــه امروزه با اقبــال کاربــران مواجــه شــده و محبوبیــت زیــادی کسب کــرده اســت شــبکه اجتماعــی اینســتاگرام اســت.

اینستاگرام یک پلتفرم رسانه اجتماعی با قابلیت اشتراک‌گذاری عکس و ویدئوست. این شبکه اجتماعی طیف وسیعی از فیلترها را برای اعمال بر روی عکس‌ها ارائه می‌دهد تا ظاهر آنها را بهتر کند. همچنین به کاربران اجازه می‌دهد تا داستان‌های مبتنی بر ویدئو و ویدئوهای واقعی را ارسال کنند.

سرویس اینستاگرام پس از انتشار در سال ۲۰۱۰ محبوبیت بسیاری در میان افراد پیدا کرد و یک سال بعد، به بیش از ۱۰ میلیون کاربر دست یافت. فیــس‌بــوک در آوریــل ۲۰۱۲ به دنبال رشد سریع کاربران اینستاگرام، این شبکه اجتماعی را بـه مبلـغ یـک میلیارد دلار به صورت نقد و سهام خریداری کرد. تعداد کاربران اینستاگرام از زمان راه‌اندازی در سال ۲۰۱۰ میلادی تا کنون به یک میلیارد نفر رسیده است و این پلتفرم در میان ۶ شبکه اجتماعی برتر دنیا قرار گرفته و پس از فیس‌بوک، یوتیوب و واتس‌اپ چهارمین شبکه اجتماعی پرطرفدار در جهان است. افزون بر این، اینستاگرام با قابلیت‌ها و امکانات به‌روز خود توانسته نظر بسیاری از کسب و کارها را برای بازاریابی اینترنتی به خود جلب کند.(۲) مطابق یک نظرسنجی ۸۹ درصد از افراد اظهار داشته‌اند که اینستاگرام مهم‌ترین کانال رسانه‌های اجتماعی برای بازاریابی است. براساس آمارها ۲۵ میلیون کسب و کار در اینستاگرام وجود دارد و حدود هشتاد و سه درصد از کاربران اینستاگرام محصولات و خدمات جدیدی را روی این نرم‌افزار کشف می‌کنند.(۳)

با وجود محبوبیت بالای اینستاگرام در جهان، این شبکه اجتماعی در برخی کشورها فیلتر است. به عنوان مثال دسترسی به اینستاگرام، فیس‌بوک و گوگل در کشور چین مسدود است و چینی‌ها از نمونه داخلی این شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند. کاربران اینترنت در کره شمالی نیز به اینستاگرام دسترسی ندارند.

در ادامه به آمارهایی در مورد این پلتفرم شبکه اجتماعی در ایران و سایر کشورها می‌پردازیم.

اینستاگرام در ایران

اینستاگرام با تاخیر بیشتری به ایران آمد و نمی‌توان تاریخ دقیقی برای آن تعیین کرد؛ اما به‌طور کلی در حدود سال ۲۰۱۲ اینستاگرام در ایران به محبوبیت رسید و به یکی از پرکاربردترین شبکه‌های اجتماعی پس از تلگرام تبدیل شد. با وجود اینکه در آمارهای رسمی، نامی از ایران دیده نمی‌شود، اما مطابق آمارهای داخلی و برخی منابع خارجی همچون وب‌سایت استاتیستا،(۴) تعداد کاربران ایرانی اینستاگرام، حدود ۴۰ میلیون نفر برآورد می‌شود.(۵) به این ترتیب ایران جزو ۱۰ کشوری است که بیشتر کاربران فعال در رده سنی ۱۸ تا ۲۴ سال را دارد و هشتمین کشور با بیشترین کاربر در اینستاگرام محسوب می‌شود.(۶)

مطابق جدیدترین نظرسنجی انجام شده در ایران، ۵۳٫۱ درصد از افراد بالای ۱۸ سال کشور از اینستاگرام استفاده می کنند. ترکیب جنسیتی کاربران اینستاگرام در این نظرسنجی عبارت است از:

۵۹٫۹درصد زنان و ۵۵٫۲ درصد مردان

علاوه بر این رده سنی کاربران نیز نشانه رابطه معکوس بین افزایش سن و میزان استفاده از ایسنتاگرام است؛

به‌طوری که با افزایش سن، استفاده از اینستاگرام کاهش یافته است. ۷۵٫۹ درصد از کاربران، جوانان بین ۱۸ تا ۲۹ سال، ۵۴٫۸ درصد افراد ۳۰ تا ۴۹ سال و ۲۷٫۳ درصد افراد بالای ۵۰ سال بوده‌اند.

با افزایش سن استفاده از اینستاگرام بین کاربران کاهش یافته است.(۷)

محبوبیت اینستاگرام در ایران در زمینه کسب و کارهای اینترنتی بسیار بالاست. علاوه بر این تبلیغات از طریق اینستاگرام در ایران به‌قدری فعال شده است که برخی از صفحات به درآمد ماهانه ۱۰۰ میلیون تومان رسیده‌اند.

روند رشد کاربران اینستاگرام در جهان

اینستاگرام در ۶ اکتبر ۲۰۱۰ راه‌اندازی شد و طی یک هفته ۱۰۰ هزار کاربر را جذب کرد. تعداد کاربران این سرویس پس از یک سال به حدود ۱۰ میلیون نفر و دو سال بعد یعنی در فوریه سال ۲۰۱۳ به ۱۰۰ میلیون نفر رسید. در تابستان سال ۲۰۱۶ اینستاگرام ۵۰۰ میلیون کاربر را جذب کرد. در سال ۲۰۱۹ تقریباً ۸۱۵ میلیون کاربر به صورت ماهانه به اینستاگرام دسترسی داشتند و در حال حاضر این رقم به یک میلیارد کاربر رسیده است. آخرین پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهند که در سال ۲۰۲۳ این رقم به نزدیک به ۱٫۲ میلیارد کاربر خواهد رسید.

اینستاگرام هر ۴ تا ۹ ماه بیش از ۱۰۰ میلیون کاربر جدید اضافه کرده است و این نرخ رشد کاربر از سال ۲۰۱۴ ثابت بوده است. این وجود این، بین سپتامبر ۲۰۱۷ و ژوئن ۲۰۱۸، این شرکت ۲۰۰ میلیون کاربر جدید جذب کرده که رقم بسیار چشمگیری است.(۸)

رده سنی و جنسیت کاربران اینستاگرام

طبق آمار بخش تحقیقات سایت ststisa، تا آوریل ۲۰۲۲ تقریباً ۳۱ درصد از مخاطبان جهانی اینستاگرام بین ۲۵ تا ۳۴ سال سن داشتند. بیش از دو سوم از کل مخاطبان اینستاگرام ۳۴ سال و کمتر بودند. میانگین سنی کاربران اینستاگرام به‌طور دقیق‌تر عبارت است از:

۱۸ تا ۲۹ سال: ۵۹ درصد

۳۰ تا ۴۹ سال: ۳۳ درصد

۵۰ تا ۶۴ سال: ۱۸ درصد

بالاتر از ۶۵ سال: ۸ درصد.

اطلاعات جمعیتی کاربران اینستاگرام بر اساس جنسیت، نشان از استفاده بیشتر زنان از این  شبکه اجتماعی در مقایسه با مردان دارد؛ با این حال کاربران براساس جنسیت به‌طور نسبتا مساوی تقسیم می‌شوند. در سطح جهانی ۵۰٫۹ درصد از زنان و ۴۹٫۱ درصد از مردان از این برنامه استفاده می‌کنند.(۹)

کشورهای دارای بیشترین کاربر اینستاگرام در سال ۲۰۲۲

تا ژانویه ۲۰۲۲، هند با مجموع ۲۳۰٫۲۵ میلیون کاربر اینستاگرام، بزرگ‌ترین مخاطب این شبکه اجتماعی در جهان محسوب می‌شود. پس از آن ایالات متحده با ۱۵۹٫۷۵ میلیون کاربر و برزیل با ۱۱۹٫۴۵ میلیون کاربر فعال در رده‌های بعدی قرار دارند. اندونزی، روسیه و ترکیه به ترتیب در رده‌های چهارم، پنجم و ششم قرار دارند. برونئی که ۹۲ درصد از جمعیتش از خدمات رسانه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند، کشور پیشرو از نظر مخاطبان اینستاگرام است. ۸۲٫۷ درصد از جمعیت قزاقستان نیز از این شبکه اجتماعی استفاده می‌کنند. گوام با ضریب نفوذ ۷۹٫۲ درصد و جزایر کیمن با ۷۸٫۸ درصد مخاطب در رده‌های بعدی قرار دارند.

در این میان هرچند آروبا(۱۰) و رژیم صهیونیستی تعداد مخاطبان نسبتاً کمتری دارند؛ اما همچنان بیش از نیمی از جمعیتشان از اینستاگرام استفاده می‌کنند.

بیشترین دسترسی به اینستاگرام

در دسته‌بندی دیگر، می‌توان از ۵ کشور برتر از لحاظ بیشرین درصد دسترسی به اینستاگرام نام برد که به ترتیب عبارتند از:

ایسلند: ۵۷ درصد، ترکیه: ۵۶ درصد، سوئد: ۵۵ درصد و کویت: ۵۵ درصد(۱۱)

اینستاگرام در اروپا

اینستاگرام بین سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۸ در کشورهای شمال اروپا، سومین برنامه پرکاربرد رسانه‌های اجتماعی روزانه بود. مطابق آمار، درصد کاربران روزانه اینستاگرام در کشورهای شمال اروپا از ۲۹ درصد در سال ۲۰۱۶ به ۳۵ درصد در سال ۲۰۱۸ افزایش داشته است.(۱۲)

طبق نظرسنجی سال ۲۰۲۱، ۲۱ درصد از فنلاندی‌ها در رده سنی ۱۶ تا ۷۴ سال چندین بار در روز از اینستاگرام استفاده می‌کردند. طبق یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۹، سرگرمی، رایج‌ترین دلیل استفاده از این شبکه اجتماعی در میان فنلاندی‌ها اظهار شده است. کاربران سوئدی اینستاگرام نیز در بازه زمانی ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۰ از ۱۶ درصد به ۷۱ درصد افزایش داشته‌اند. بر اساس نظرسنجی سال ۲۰۱۹ سوئدی‌ها عمدتاً برای حفظ ارتباط با دوستان و خانواده و نیز سرگرمی از این شبکه اجتماعی استفاده می‌کنند.(۱۳)

بیشترین سهم کاربران اینستاگرام در نروژ در سه ماهه سوم سال ۲۰۲۱ را عمدتاً زنان بین ۱۸ تا ۲۹ سال داشته‌اند. کمترین حضور در اینستاگرام در دوره ارزیابی شده نیز مربوط به مردان ۶۰ ساله یا بالاتر بوده است. دو هدف اصلی استفاده از این شبکه اجتماعی توسط نروژی‌ها همچون سوئدی‌ها و فنلاندی‌ها، سرگرمی و حفظ ارتباط با دوستان و خانواده ذکر شده است.

طبق آمار ژانویه ۲۰۲۲ تعداد کاربران اینستاگرام در لهستان، ۱۱٫۲۹ میلیون و در پرتغال ۵٫۹ میلیون بوده است. اینستاگرام در طول سال‌های ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ شاهد افزایش مداوم کاربران در پرتغال بود، با این حال، تعداد کاربران در ماه مه ۲۰۲۱ به‌شدت کاهش یافت. به‌طور کلی، از مارس ۲۰۲۲، تعداد مخاطبان بیشتر از همیشه بود.

اینستاگرام در آلمان نیز جزو شبکه‌های اجتماعی پرکاربرد است. تا مارس ۲۰۲۲ اینستاگرام در مجموع ۳۱٫۶ میلیون کاربر فعال در آلمان وجود داشته‌اند و بیشترین مخاطب نیز متعلق به گروه سنی ۲۵ تا ۳۴ سال بوده است.

طبق نظرسنجی انجام شده در سال ۲۰۲۱ در  بریتانیا، ۲۵ درصد از زنان ۲۵ تا ۳۴ ساله از اینستاگرام استفاده می‌کنند، در حالی که این میزان برای مردان در همان گروه سنی ۲۲ درصد است. همچنین در بریتانیا استفاده از اینستاگرام در خانواده‌های با درآمد بالاتر رایج‌تر است.(۱۴)

اینستاگرام در آمریکا

اینستاگرام پس از فیس‌بوک، پینترست و توییتر، چهارمین سرویس رسانه اجتماعی پربازدید در ایالات متحده است. این کشور با ۱۵۹٫۷۵ میلیون کاربر پس از هند، دومین کشور با بیشترین میزان کاربر اینستاگرام است. از لحاظ رده سنی، تا مارس ۲۰۲۲، ۳۰٫۵ درصد از مخاطبان اینستاگرام در ایالات متحده بین ۲۵ تا ۳۴ سال سن داشتند. اگرچه این گروه سنی بیشترین تعداد کاربران اینستاگرام را به خود اختصاص داده است، اما از دسامبر ۲۰۲۱ تا کنون سه درصد کاهش یافته است. کاربران ۱۳ تا ۱۷ ساله نیز ۵٫۹ درصد از پایگاه کاربران اینستاگرام را در ایالات متحده تشکیل می‌دهند.(۱۵) از پاییز ۲۰۲۰، این برنامه در رتبه سوم از نظر شبکه اجتماعی ترجیحی در بین نوجوانان ایالات متحده قرار داشته است. علاوه بر این در خصوص ترکیب جنسیتی کاربران اینستاگرام در ایالات متحده طبق آمار، ۳۱ درصد از مردان و ۴۳ درصد از زنان آمریکایی از این برنامه استفاده می‌کنند.

نمونه‌ای از اقدامات نظارتی بر اینستاگرام در انگلیس و آمریکا

افزون بر  آمار و ارقام ذکر شده درخصوص اینستاگرام، این شبکه اجتماعی در سال‌های اخیر مورد توجه قانونگذاران در زمینه حمایت از کودکان و نوجوانان قرار گرفته است؛ به‌طوری که اثرات منفی و مخرب این برنامه، قانونگذاران را در کشورهای مختلف به اعمال نظارت و قانونمند کردن شبکه‌های اجتماعی مجازی واداشته است. اثرات منفی این پلتفرم عکاسی محبوب بر سلامت روان نوجوانان که با مطالعات و نظرسنجی‌های انجام شده توسط خود این برنامه مشخص شده است، نشان می‌دهد که در میان جوانان آمریکایی بررسی شده که گفته بودند به خودکشی فکر کرده‌اند، ۶ درصد، اینستاگرام را یکی از دلایل مشوق خود ذکر کرده‌اند. این آمار در خصوص نوجوانان انگلیسی به ۱۳ درصد افزایش یافته است. در این خصوص، تازه‌ترین پژوهش‌های دانشگاه هاروارد از وجود رابطه میان استفاده از برخی شبکه‌های اجتماعی و تشدید بروز علائم افسردگی خبر می‌دهند. این در حالی است که شرکت‌هایی مانند فیس‌بوک نتایج این مطالعات را غیرقطعی می‌خوانند.(۱۶)

محتوای سمی و نامناسب اینستاگرام برای کودکان و نوجوانان، موضوعی است که بر اساس اسناد منتشر شده توسط فرانسس هوگن، کارمند سابق فیس‌بوک نیز مورد تأکید قرار گرفته است. هوگن که گزارش‌‌های داخلی این شرکت را در اختیار روزنامه وال‌استریت ژورنال قرار داده، اظهار داشته  است که اینستاگرام برای بخشی از جوان‌ترین کاربرانش مضر و به‌ویژه برای نوجوانان «سمی» است.(۱۷)

در این راستا، اخیراً گروهی از دادستان‌های کل ایالت‌های آمریکا، تحقیقاتی را از فیس‌بوک (به عنوان شرکت مادر اینستاگرام) در خصوص تأثیرات منفی ترویج اینستاگرام بر کودکان و نوجوانان به جریان انداخته‌اند. این تحقیقات که توسط ائتلافی دو حزبی از دادستان‌های کل کالیفرنیا، فلوریدا، کنتاکی، ماساچوست، نبراسکا، نیوجرسی، تنسی و ورمونت انجام می‌شود، رویکرد فیس‌بوک در خصوص کودکان و نوجوانان را هدف تفحص و بررسی قرارداده است و مدعی است فیس‌بوک تحقیقات داخلی خود در باره خطرات فیزیکی و ذهنی این پیام‌رسان بر نوجوانان را نادیده گرفته و حتی پنهان کرده است.

در همین راستا، کمیته بازرگانی سنای آمریکا نیز تصمیم گرفت تحقیقاتی را در خصوص وضعیت حمایت از کاربران در فیس‌بوک و نیز خطرات احتمالی این شبکه اجتماعی برای خردسالان و نیز قدرت تأثیرگذاری اینستاگرام در تشویق نوجوانان به آزار‌رسانی به خود و دیگران را بررسی کند. به گفته ریچارد بلومنتال، سناتور دموکرات، فیس‌بوک از تأثیرات مضر شبکه اجتماعی اینستاگرام بر کودکان آگاه بوده و این حقایق و یافته‌ها را پنهان کرده است.

تد کروز، سناتور جمهوری‌خواه اهل تگزاس نیز از فیس‌بوک خواست تا تحقیقات کامل خود را در مورد پیوندهای بین اینستاگرام و خودکشی نوجوانان منتشر کند.(۱۸) همچنین براساس اعلام مورا هیلی، دادستان کل ماساچوست در یک بیانیه مطبوعاتی، فیس‌بوک در پلتفرم‌های خود در زمینه حمایت از خردسالان کوتاهی کرده و ترجیح داده است در برخی از موارد آنها را نادیده بگیرد و همچنین مسائلی را که تهدید واقعی برای سلامت روانی و فیزیکی آنها ایجاد می‌کند، مضاعف کرده است.(۱۹)

به دنبال این موضوع، آدام موسری، مدیر اینستاگرام برای نخستین ‌بار‌ در دسامبر ۲۰۲۱ برای ارائه توضیحات به کنگره آمریکا احضار شد و طی آن از نقش مثبت اینستاگرام در زندگی نوجوانان(از جمله کمک به کاربران جوان برای برقراری ارتباط در مواقع سخت)دفاع کرد و اظهار داشت همه ما می‌خواهیم نوجوانان در فضای آنلاین ایمن باشند و ما نیز همین هدف را داریم.

افزون بر این، سخنگوی متا در واکنش به این تحقیقات، اعلام کرد: «اگرچه چالش‌ها در حمایت آنلاین از کاربران جوان کل صنعت را درگیر کرده، اما ما پیشروی مبارزه با آزار و حمایت از افرادی هستیم که با افکار خودکشی، خودزنی و اختلالات اشتها درگیرند. همچنین این شرکت به توسعه کنترل‌های نظارت والدین و بررسی راه‌هایی برای فراهم کردن تجارب مناسب سن برای نوجوانان ادامه می‌دهد.»

مدت کوتاهی پس از این موضوع، اینستاگرام اعلام کرد که توسعه نسخه‌ای از این شبکه اجتماعی برای کاربران با سن کمتر از ۱۳ سال را متوقف می‌کند. همچنین قابلیتی را ارائه کرد که به موجب آن کاربران تشویق می‌شوند تا پس از مدت زمان مشخصی دیگر از این برنامه استفاده نکنند و از آن فاصله بگیرند. در ماه دسامبر نیز، ابزار کنترل والدین اینستاگرام در ایالات متحده معرفی شد. به گفته آدام موسری مدیر اینستاگرام، این ابزار به والدین اجازه می‌دهد مدت زمانی را که نوجوان در اینستاگرام می‌گذراند و نیز تغییرات در دنبال کننده‌ها و دنبال شونده‌ها را مورد نظارت قرار دهند.(۲۰)

در انگلستان نیز اینستاگرام زیر ذره‌بین قانونگذاران قرار گرفته است.فرانسیس هوگن مدیر مستعفی و افشاگر فیس‌بوک در میان اعضای کمیته تنظیم مقررات نظارتی بر شبکه‌های اجتماعی و تدوین طرح ایمنی شبکه‌های اجتماعی در مجلس عوام انگلیس گفته است: «الگوریتم فیس‌بوک و به تبع آن اینستاگرام درباره محتوا‌ها به گونه‌ای است که می‌تواند همچون بنزین بر روی آتش اختلافات و درگیری‌هاعمل کند.»

اکنون شماری از کارشناسان و مقامات انگلیس بر ضرورت تقویت نظارت بر شبکه‌های اجتماعی وفضای مجازی تاکید می‌کنند.(۲۱)

قانونگذاری و نظارت بر شبکه‌های اجتماعی در انگلیس، پس از خودکشی نوجوانی انگلیسی به نام مولی راسل در سال ۲۰۱۷ کلید خورد. راسل به دنبال تماشای تصاویر خشن و خودآزاری در شبکه اینستاگرام، جان خود را گرفت.

در این راستا انگلیس سعی دارد با وضع قوانین از کودکان در فضای آنلاین حفاظت کند. دفتر کمیساری اطلاعات انگلیس از سال ۲۰۱۸ مشغول تنظیم قانون «طراحی سن مناسب» است. این بخشی از تلاش دولت این کشور برای ایجاد استانداردهای جهانی برای کودکان در فضای آنلاین است. علاوه بر این دولت انگلیس در حال بررسی قوانین جدیدی است که براساس آن، شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام، فیس‌بوک و یوتیوب در صورت حذف نکردن مطالب خطرناک و سمی، با جریمه‌های سنگینی روبه‌رو خواهند شد.(۲۲)

 

پی‌نوشت:

  1. ۱٫ محکم کار و حلاج،۱۳۹۳ :۸۷ از پی.دی.اف یزهکاری کودکان.
  2. اینستاگرام فضای دیده شدن یا فرهیختگی- محمد نیک ملکی- ص. ۳٫
  3.  https://topsho.co/instagram-statistics/  https://www.jamaran.news/
  4.  statista.com
  5.   https://majidh.ir/when-instagram-released-in-iran
  6. https://topsho.co/instagram-statistics/
  7. https://www.jamaran.news/
  8. https://www.sargarme.com/number-instagram-users/
  9. https://www.sargarme.com/number-instagram-users/
  10. آروبا جزیره‌ای است در جنوب دریای کارائیب، در منطقه آنتیل کوچک و جزئی ار پادشاهی هلند محسوب می‌شود.
  11. https://www.kalaateh.com/instagram-user-statistics-in-different-countries/
  12.  https://www.statista.com/statistics/800890/instagram-most-followed-influencers-nordic-countries/
  13.  https://www.statista.com/statistics/700483/instagram-usage-purposes-in-finland/.
  14.  https://www.statista.com/statistics/536697/instagram-usage-in-uk-by-age-and-gender
  15. https://www.statista.com/statistics/398166/us-instagram-user-age-distribution/
  16.   https://www.irna.ir/news/84554715
  17.   https://www.isna.ir/news/1400082821975
  18.    https://www.farsnews.ir/news/14000711000075
  19.   https://www.isna.ir/news/1400082821975
  20.   https://digiato.com/article/2022/03/16/instagram-parental-control-supervision
  21.  https://www.iribnews.ir/00DlVy
  22. https://ictna.ir/id/102128/
12جولای/22

خودتحقیری، علل و درمان

درآمد:

یکی از ناهنجاری‌هایی که برخی از افراد و جوامع به آن دچار می‌شوند، خودتحقیری است. با توجه به مشکلاتی که این معضل برای فرد و جامعه ایجاد می‌کند، در این مقاله برآنیم مسئله یاد شده را به قرآن کریم عرضه و پس از بررسی علل آن، راهکارهای قرآن برای برطرف کردن مشکل و حل مسئله را بررسی کنیم.

عوامل خودتحقیری گاه خارجی و گاه داخلی هستند. در این شماره از علل و عوامل خارجی و در شماره آینده از عوامل داخلی سخن خواهیم گفت.

خودتحقیری چیست؟

خودتحقیری به معنای باور به ناتوانی خود برای انجام امور و نتیجه آن سستی در انجام وظایف و واگذاری مسئولیت به دیگران است.

خود تحقیری به شخصی، خانوادگی، ملی و… تقسیم می‌شود. کسی که به خودتحقیری شخصی مبتلا است، خود را کوچک و حقیر می‌پندارد. مبتلای به خودتحقیری خانوادگی، خانواده‌اش را نیز ناتوان می‌داند. افرادی هم هستند که جامعه یا ملت خودشان را در مقایسه با دیگران، ناتوان، بی‌مقدار، سست و ناکارآمد می‌پندارند. در برخی از جلسات عمومی و خصوصی و با بررسی برخی از صفحات اینترنتی و به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی می‌توان نمونه‌های فراوانی از این عده را مشاهده کرد. برای نمونه کسی که به خودتحقیری ملی مبتلا شده، خودش و دیگر ایرانیان را این گونه تصور می‌کند: ناتوان، بی‌برنامه، پنهان‌کار، ظاهرساز، نخبه‌کش، استبدادزده، خودمحور، فرصت‌طلب، ریاکار، شعارزده و…!

خودباوری نقطه مقابل خودتحقیری است. خودباوری یا اعتماد به نفس به معنی باور آدمی به توانایی‌های خود است؛ به‌نحوی که از هیچ کوششی فروگذار نکند و در اثر سختی‌ها ناامید نشود.(۱)

برخی از دانشمندان غربی چون «باری آل و ریس و رندا براند» اعتماد به نفس را این ‌گونه تعریف کرده‌اند: «آنچه در باره خود می‌اندیشید و احساسی که در باره خود دارید و آن برآیند اطمینان و احترام به خویشتن است.»

مبتلایان به خودتحقیری خودشان را با دیگران مقایسه می‌کنند و بدون توجه به تفاوت‌ها، مرعوب دیگران می‌شوند. به فرموده رهبر معظم انقلاب: (عده‌ای) زرق ‌و برق کشورهای غربی را مشاهده می‌کردند، پیشرفت‌های علمی و فنّاوری و زرق ‌و برق تمدّنی مادّی آنها را می‌دیدند و در [کشور] خودشان اینها نبود. در کشور این چیزها نبود، عقب‌ماندگی بود، لذا احساس بی‌اعتمادی به خود می‌کردند، احساس ناباوری به خود می‌کردند.(۲)

خودباوری مثبت و منفی

شاید کسی بپرسد اگر خودتحقیری ناپسند است، چرا اسلام خودبزرگ‌بینی و حتی اعتماد به نفس را نکوهش کرده است؟

پاسخ این پرسش روشن است. اعتماد به ‌نفس مذموم و ناپسند، آن است که فردی خدا را فراموش کند و به ‌جای اعتماد به خدا و توکل بر او، تنها بر خود، خانواده، طایفه، شهر و ملتش متکی باشد. از نگاه قرآن کریم، چنین تکیه‌گاهی، سست و غیرقابل اعتماد است.(۳) مسلمانان باید با اعتماد و توکل بر خدا، خود وظایفشان را انجام بدهند و نباید به ستمگران تکیه و اعتماد کنند. قرآن کریم می‌فرماید:

«ولا تَرکنوا الَی الَّذینَ ظَلَموا فَتَمَسَّکمُ النّار(۴): و بر ظالمان تکیه نکنید که موجب مى‏شود آتش شما را فرا گیرد.» تکیه و اعتماد بر ستمگران در شکل وابستگی آشکار می‏شود و وابستگی فرهنگی، سیاسی یا اقتصادی، نتیجه‏ای جز اسارت و استثمار و نابودی استقلال ندارد.(۵)

به فرموده قرآن، مؤمنان راستین، در سایه توکل بر پروردگار اعتمادبه نفس دارند. تصویری که قرآن از مسلمانان و اعتماد به نفس آنان ارائه می‌کند چنین است: «محمّد«ص» فرستاده خداست و کسانى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند…آنان همانند زراعتى هستند که جوانه‏هاى خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پاى خود ایستاده است و بقدرى نمو و رشد کرده که کشاورزان را به شگفتى واداشته است.»(۶)

تمثیلی که در آیه آمده، به‌ویژه با توجه به تعبیر «فَاستَوی‏ عَلی‏ سوقه» اشاره‏ای گویا به اعتماد به ‌نفس مؤمنان واقعی است.

امام امت نیز در سخنان خود به هر دو نوع اعتماد به‌ نفس، یعنی اعتماد به ‌نفس منفی و مثبت اشاره کرده‌اند.از نگاه ایشان، اعتماد به ‌نفس منفی که همه باید از آن دوری کنند، این است که کسی به ‌جای توکل و تکیه بر خداوند، به خودش متکی باشد.(۷)

نکوهش خودتحقیری در سیره نبوی

در بررسی سیره پیامبر اکرم«ص» نیز مشاهده می‌شود که ایشان، یارانشان را به اعتماد به ‌نفس تشویق و از ناتوان پنداشتن خود نهی می‌کردند. یکی از مصادیق خودتحقیری، تکدی و گدایی است. متکدی از حیث روحی و روانی خود را ناتوان می‌بیند و چون تصور می‌کند امکان کار کردن ندارد، به گدایی روی می‌آورد.

پیامبر اکرم«ص» با این روحیه مخالف بودند و با آن مبارزه می‌کردند. برای مثال یکی از یاران پیامبر«ص» که از تنگدستی و فقر به ستوه آمده بود، برای تقاضای کمک نزد پیامبر«ص» آمد، ولی قبل از آنکه تقاضای خود را مطرح کند، پیامبر«ص» فرمودند: «هر کسی از ما کمکی بخواهد به او کمک می‌کنیم، ولی اگر کسی بی‌نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوق دراز نکند، خداوند او را بی‌نیاز می‌کند.»

مرد با خود گفت: «منظور پیامبر«ص» کسی غیر از من نیست.» و به منزل نزد همسر خود برگشت و او را از این موضوع آگاه کرد. همسر مرد گفت: «رسول خدا«ص» هم مثل ما بشر است. او را از زندگی ما آگاه کن.» مرد بار دیگر نزد رسول خدا«ص» رفت، ولی جریان روز قبل تکرار شد.

مرد دریافت که پیامبر«ص» از او می‌خواهند با اعتماد به نفس و پرهیز از خود کوچک‌بینی، به زندگی خود سر و سامان بدهد؛ از این رو کلنگی را عاریه کرد، به صحرا رفت و هیزمی را جمع کرد و در ازای مقداری آرد آن را فروخت. او آرد را به خانه آورد و از حاصل دسترنج خویش سود برد. فردا هم کار را ادامه داد تا آنکه در سایه اعتماد به نفس، زندگی‌اش سر و سامان گرفت. روزی نزد رسول اکرم«ص» رفت و جریان را به عرض ایشان رساند. پیامبر فرمودند: «به تو گفتم، هر کسی از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می‌کنیم، ولی اگر کسی بی‌نیازی بورزد، خداوند او را بی‌نیاز می‌کند.»(۸)

عوامل خودتحقیری

خودتحقیری عواملی دارد که برای درمان آنها را از بین برد. اسباب و عوامل یاد شده دو دسته‌اند:داخلی و خارجی.

عوامل خارجی

منظور از عوامل خارجی، عللی هستند است که توسط دیگران به‌ویژه زورمندان بر فرد یا جامعه تحمیل می‌شوند تا فرد را به خودتحقیری بکشانند.

با بررسی تاریخ روشن می‌شود یکی از روش‌های همیشگی دشمنان برای مقابله با حریفان یا جامعه، تزریق سم خود کوچک‌بینی و ناتوانی در آنان است. برای نمونه فرعون برای آنکه بتواند مردم مصر را تحت حکومت و سیطره شیطانی خودش نگه دارد، از این روش سود می‌جست. پس از آن که حضرت موسی«ع»، نشانه‌ها و معجزات خودش را ارائه کرد، بسیاری از مردم به ایشان متمایل شدند. فرعون که دید روز به روز کار موسى«ع» بالا می‌گیرد، در این مرحله به جای برخورد و مقابله نظامی، روی روش‌های فرهنگی متمرکز شد و برای مردم سخنرانی کرد و گفت: «اى قوم! آیا کشور پهناور مصر از آن من نیست که به دلخواه خود در آن حکمرانى می‌کنم؟ آیا رود نیل و دیگر رودهاى مصر تحت نفوذ و با اراده من در کشورم جارى نیستند؟ آیا این ملک عظیم و این قدرت شکوهمند من و ضعف و زبونى موسى«ع» را نمى‏بینید؟»(۹)

او در ادامه به تخریب شخصیت حضرت موسی«ع» و تحقیر ملت خود پرداخت و مردم مصر را ناتوان و سست معرفی کرد. مردم مصر نیز تحت تأثیر قرار گرفتند و در گرداب خودتحقیری افتادند و در نتیجه از فرعون اطاعت کردند. قرآن در این زمینه می‌فرماید: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ(۱۰): پس قومش را سست [خرد] کرد، آن گاه از او اطاعت کردند.»

از نگاه امام امت، یکی از حیله‌ها و سیاست‌های دشمنان همواره این بوده است که سعی ‌کردند، «اعتماد به ‌نفس را در جامعه از بین ببرند تا بتوانند بر فرهنگ ما حاکم شوند.»(۱۱)

دشمنان برای ترویج خودتحقیری جوامع روش‌های مختلفی دارند از جمله:

  1. کتمان حقایق

در همه جوامع، توانایی‌ها، ظرفیت‌ها و نخبگانی وجود دارند که می‌توانند مردم را به حرکت وادار کنند و مانع مستکبران باشند. زورگویان در این گونه موارد با کتمان حقایق، کاری می‌کنند که جامعه نتواند نقاط قوت خودش را ببیند. آنان سعی می‌کنند توانایی‌ها و ظرفیت‌های مادی و معنوی ملت‌ها پوشیده بماند تا خودتحقیری در جامعه تقویت شود.

سردمداران یهود از دیرزمان با این روش آشنا بودند و در مواجهه با کسانی که به اسلام متمایل می‌شدند، حقایق را کتمان می‌کردند. نتیجه کتمان یاد شده، ناآگاهی مسلمانان از ظرفیت‌ها و نقاط قوت دین اسلام بود.

در شأن نزول آیه۱۵۹ سوره بقره می‌خوانیم:

عده‌ای از مسلمانان شنیده بودند که در باره ظهور پیامبر اعظم«ص» در تورات مطالبی آمده است. آنان نزد سردمداران یهود رفتند و در باره این موضوع سئوال کردند.اعتراف به اینکه در تورات از ظهور پیامبر اعظم«ص» سخن به میان آمده، باعث تقویت خودباوری مسلمانان می‌شد، ولی سردمداران برای اینکه روحیه خودباوری مسلمانان تقویت نشود، حقایق را کتمان کردند و مورد لعن الهی قرار گرفتند.(۱۲)

امروزه نیز مستکبران جهان و کسانی که آگاهانه یا ناآگاهانه از آنان پیروی می‌کنند، برای ترویج روحیه خودتحقیری جوامع از روش نادیده‌انگاری و بی‌اعتنایی به توانایی‌های آنان استفاده می‌کنند. رهبرمعظم انقلاب در این باره می‌فرمایند: «از جمله روش‌های دیگری که دشمنان در مجامع جهانی به ‏کار می‌گیرند این است که وقتی فیلم یا آثار و فرآورده‏های هنری ایران مطرح می‏شود، کاری که در آن نشان از روحیات انقلابی باشد، مورد بی‏اعتنایی قرار می‏گیرد.»(۱۳)

بر این اساس دشمنان سعی می‌کنند کوچک‌ترین خطاهای ما را بسیار بزرگ جلوه دهند.اگر در گوشه‌ای معلمی به صورت دانش‌آموزی سیلی بزند یا مسئولی خطایی را مرتکب شود، خطاهای یاد شده ده‌ها بار در کانال‌های ماهواره‌ای، شبکه‌های اجتماعی و… بازتاب داده می‌شوند، ولی نقاط قوت جامعه ایرانی کمترین بازتاب را دارد.

ما در اینجا در پی تطهیر خطاهای ناصواب مسئولان نیستیم. آنان باید وظیفه خودشان را به بهترین وجه انجام دهند، ولی منفی‌بافی و تنها نیمه خالی لیوان را دیدن، باعث خودتحقیری یا کوچک شمردن دیگران می‌شود و امری نکوهیده است.

در ادامه برخی از واقعیت‌های امروزی ایران اسلامی را که دشمنان آنها را کتمان می‌کنند مرور می‌کنیم:

۱٫رتبه اول کشورهای منطقه غرب آسیا از حیث تولید علم؛

۲٫دومین کشور صاحب دانش تولید داروی راهبردی کوپامر؛

۳٫دومین کشور صاحب فناوری تولید بیو ایمپلنت‌های پوششی؛

۴٫رتبه هشتم در جهان در فناوری شبیه‌سازی موجود زنده؛

۵٫کسب رتبه نهم جهان در حوزه فناوری سلول‌های بنیادی؛

۶٫ساخت و هوشمند‌سازی ربات انسان‌نما سورنا؛

۷٫دستیابی به فناوری‌های ساخت موشک‌های دوربرد؛

۸٫راه‌اندازی هزاران شرکت دانش بنیان؛

۹٫وجود میلیون‌ها جوان تحصیلکرده دانشگاهی یا در حال تحصیل،

۱۰٫تحقق هزاران طرح زیرساختی در حوزه‌های عمران، حمل ‌و نقل، صنعت، نیرو، معدن، سلامت، کشاورزی و آب و غیره.

این موارد اندک تنها بخشی از افتخارات جامعه ایرانی است که دشمنان نمی‌خواهند بازگو شوند.

راه حل قرآن برای کتمان حقایق روشن است: و

«اَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّث(۱۴):و اما نعمت‌هاى پروردگارت را بازگو کن.»

همچنین از پیغمبر اکرم«ص» نقل شده است که فرمودند: «خداوند هنگامى که نعمتى را به بنده‏اى مى‏بخشد، دوست دارد آثار نعمت را در او ببیند.»(۱۵)

تبلیغات گمراه کننده

دشمنان ملت‌ها برای آنکه بتوانند باور به ناتوانی را در ملتی رواج دهند به تبلیغات وسیع دست می‌زنند؛ چنانکه در جریان فرعون دیدیم او برای آنکه بتواند بذر سستی و خمودی را در ملت بکارد و میوه خودتحقیری را درو کند، به توانا جلوه دادن خود و ناتوان جلوه دادن دشمن، یعنی حضرت موسی«ع» روی آورد و این سیاستش هم جواب داد و مردم مصر با وادادگی، آن همه معجزات حضرت موسی«ع» را ندیدند و به بردگی خود ادامه دادند.

امروزه نیز این سیاست یعنی تبلیغات وسیع ادامه دارد تا مردم و مسئولان کشورها را به انفعال و وادادگی وادار کنند. امام خامنه‌ای دراین‌ باره می‌فرمایند:

«در مقابل فرهنگ مهاجم، بدترین، زشت‌ترین و خسارت‌بارترین کار، انفعال است. فرهنگ مهاجم نباید ما را منفعل بکند. منفعل شدن و پذیرفتن تهاجم دشمن، خطایی است که بایستی از آن پرهیز کرد.»(۱۶)

«امروز رسانه‌های غربی با برنامه‌ریزی‌های میلیاردی، در تبلیغات رسانه‌ای خود در تلویزیون‌ها، رادیوها و مصاحبه‌هایی که دائماً می‌کنند، می‌خواهند تا به شما جوانان ایرانی تفهیم کنند که یک ظرف خالی هستید و مظروف ندارید و مظروف شما را ما باید بدهیم. ما باید این ظرف را پُر کنیم. شما امروز این مایه را ندارید. دیروز هم نداشتید و طبعاً فردا هم نخواهید داشت! تاریخ شما را هم منکر می‌شوند.آنها می‌خواهند جوان و نسل نوی ایرانی، یک نسل تحقیرشده‌ توسری‌خور باشد تا بتوانند روی دوش او سوار شوند و به او دیکته کنند تا آن کاری را که آنها می‌خواهند، انجام دهد. برای اینکه کسی را به زیر مهمیز بکشند، بهترین راه این است که بگویند تو چیزی نیستی، تو کسی نیستی و گذشته‌ای نداری. مفاخر یک ملت را انکار می‌کنند، برای اینکه او احساس کند چیزی نیست.»(۱۷)

راه حل قرآن، ایستادگی در برابر این تبلیغات و مقابله با آنهاست. خداوند یکی از ویژگی‌های مؤمنان راستین را این گونه تبیین می‌کند:

«اینها همان کسانى بودند که جمعى از مردم به آنها گفتند که لشکر دشمن، اجتماع کرده و آماده حمله‏ است. از آنها بترسید، اما آنها نه تنها نترسیدند، بلکه به‌عکس برایمان آنها افزوده شد و گفتند خدا ما را کافى است و او بهترین حامى است.»(۱۸)

به دنبال این استقامت و ایمان و پایمردى آشکار، قرآن، نتیجه عمل آنها را بیان می‌کند و می‌گوید که آنها به فضل پروردگار از این میدان برگشتند.(۱۹)

آری بهترین راه برای مقابله با این سیاست دشمن وترویج خودباوری و ریشه‌کنی خودتحقیری، جهاد تبیین است.

۱٫تحمیل فرهنگی

یکی دیگر از روش‌های صاحبانِ زر و زور برای ترویج خودتحقیری، تحمیل فرهنگی است.آنان برای به بند کشیدن مردم سعی می‌کنند فرهنگ خود را،هر قدر هم که منحط و فاسد باشد به جامعه هدف تحمیل کنند. با تحمیل فرهنگ به یک فرد یا جامعه، فرد و جامعه هدف به عاملی برای ترویج و تشویق خودتحقیری تبدیل می‌شود. کسانی که فرهنگ مهاجم به آنها تحمیل می‌شود، به این باور قطعی می‌رسند که خودشان هیچ هستند و هر چه هست، فرهنگ مهاجم است. عکس‌العمل این جوامع، خودتحقیری و تسلیم شدن در برابر مهاجمان است.

تسلیم شدن مردم آندلس نمونه مناسبی برای اثبات این مدعاست. دشمنان آندلس دیدند با جنگ نظامی نمی‌توانند آن کشور را فتح کنند، پس به تحمیل فرهنگی روی آوردند. آنها با ترویج شهوترانی، مجالس گناه را گسترش دادند و مردم را با جاذبه گناه و هوسرانی به افرادی لاابالی تبدیل کردند. این امر باعث شد مردم آن زمان اندلس مرعوب فرهنگ غربی شوند و دست از مقاومت بردارند. در نتیجه دشمنان با یک حمله اسپانیا را تصرف کردند و با کشتار فراوان، نسل، دین و فرهنگ آن کشور را نابود ساختند.

وادادگی مدیران

در موارد فراوانی، مهاجمان از زبان خودی‌ها سخن می‌گویند. در این موارد فهمیدن اینکه سخنگویی از زبان دشمن حرف می‌زند مشکل است و چه بسا افراد زیادی گمراه شوند.

با بررسی خودتحقیری در ایران می‌بینیم که این عامل یعنی وادادگی مدیران بسیار تأثیر‌گذار بوده است. به فرموده امام خامنه‌ای:

«در دوران پهلوی، یکی از ارکان دولت گفت که ایرانی باید برود لولهنگ(۲۰) بسازد!… ایرانی را چه به اختراعات! آن روز این‌ جوری می‌گفتند. یک نفر دیگر از برجستگان آن دوران می‌گفت که ایرانی اگر بخواهد پیش برود، بایستی از فرق سر تا پا غربی و اروپایی بشود و همه‌چیزِ خودش را شبیه آنها بکند تا شاید بتواند جلو برود؛ یعنی به خودشان باور نداشتند.»(۲۱)

کارداران نفوذی

از دیرباز جوامع مهاجم و متخاصم برای از پا در آوردن حریف خود از نفوذ استفاده می‌کردند. در مباحث فرهنگی نیز مهاجمان فرهنگی برای آنکه در کار خود موفق شوند و بتوانند بر پیکر فرهنگ ملل دیگر ضربه‌های کاری بزنند، به ‌جای مواجهه مستقیم،از عوامل نفوذی خود استفاده می‌کنند. اینان ابتدا خود را در بین جوامع جا می‌زنند و سپس ضربه خود را وارد می‌کنند.

قرآن کریم از این توطئه آنان این گونه پرده برمی‌دارد:

«و جمعی از اهل کتاب گفتند بروید و در آغاز روز به آنچه که بر مؤمنان نازل ‌شده، ایمان بیاورید و در پایان روز، کافر شوید، شاید آنها از آیین خود بازگردند.»(۲۲)

در شأن نزول این آیه می‌خوانیم:

«دوازده نفر از بزرگان یهود با هم توطئه کردند که اول صبح اظهار اسلام کنند و آخر روز از آن برگردند و اظهار کفر کنند و بگویند علت بازگشت ما از اسلام این بود که پس از تحقیق فهمیدیم محمد«ص» پیامبر موعود نیست.»(۲۳)

توطئه یادشده ممکن بود در دل بسیاری از مسلمانان، به‌ویژه تازه مسلمانان و افرادی که هنوز ریشه ایمان در دلشان آنان محکم نشده بود، تردید ایجاد کند و باعث شود که مسلمانان خود را کوچک و آیینشان را ناصواب بدانند.

در پروژه «خودتحقیری ایرانیان» نیز نقش کارداران نفوذی و قلم به دستان مزدور بسیار واضح است. صرف نظر از جاسوسان فراوانی که گاه در بدنه دولت و نظام نفوذ و با دشمن همکاری می‌کنند، بسیاری از کارگزاران شبکه‌های فارسی زبان غربی، عربی، عبری و شبکه‌های اجتماعی و صفحات وب وابسته به این مثلث شوم،افرادی هستند که سعی می‌کنند با نفوذ در جامعه ایران، خودتحقیری را تقویت کنند.

پی‌نوشت‌ها

  1. لواسانی، سیدمحمدرضا و آذربایجانی، مسعود؛ الگوی اعتماد به نفس در اخلاق اسلامی، ص. ۱۲۱٫
  2. اول فروردین ۱۳۹۵ ؛ بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی
  3. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج.‏۴، ص. ۳۷۴٫
  4. هود، ۱۱۳٫
  5. مکارم شیرازی و دیگران، نمونه، ج. ۹، صص. ۲۲۰٫ ۲۲۱٫ وهبه الزحیلی، المنیر، ج. ۲، صص. ۱۶۷٫ ۱۶۸٫ فضل‌الله، من وحی القرآن، ج. ۱۲، صص. ۱۴۰-۱۴۲٫
  6. فتح، ۲۹٫
  7. امام خمینی، آداب الصلاه (آداب نماز)، ص. ۴۷٫
  8. کلینی، کافی، ج.۲، ص. ۱۳۹.
  9. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۹٫، ص. ۷۸٫
  10. زخرف،۵۴٫
  11. امام خمینی، صحیفه امام، ج.‏۷، ص.۵۷٫
  12. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج.‏۱، ص.۱۶۱٫
  13. بیانات در دیدار جمعی از کارگزاران فرهنگی،۲۱/۰۵/۱۳۷۱٫
  14. ضحی،۱۱٫
  15. نهج‌الفصاحه، حدیث ۶۸۳٫
  16. بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی۱۹/۰۹/۱۳۹۲٫
  17. بیانات در دیدار جوانان و فرهنگیان در مصلّای رشت‌۱۲/۰۲/۱۳۸۰٫
  18. رک: آل عمران، ۱۷۳٫
  19. آل عمران، ۱۷۴٫
  20. آفتابه‌ گِلی.
  21. اول فروردین ۱۳۹۵ ؛ بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی.
  22. آل عمران، ۷۲٫
  23. طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن، ج.‏۲، ص. ۷۷۴٫

 

12جولای/22

جهاد تبیین: چیستی، چرایی و چگونگی

مقصود از چیستی و ماهیت تبیین

«تبیین»، آگاهی‌بخشی به سطوح مختلف جامعه با هدف افزایش عمق فهم و دانایی فعال افراد است. منظور از دانایی فعال، نوعی از آگاهی است که در مواجهه با جهان غبارآلود و پر از شبهه کنونی، کاربردی و راهگشا باشد و نه توده‌ای از گزاره‌های خنثی و منفعل انباشته شده در ذهن!

در جهان امروز حجم عظیمی از رسانه‌ها در قالب شبکه‌های ماهواره‌ای و فضای مجازی ابزار قدرت و سلطه‌جویی دشمنان انقلاب و جمهوری اسلامی شده‌اند و دشمن از این‌طریق با انتشار انبوهی از اطلاعات غلط و ناقص، ذهن مردم ما را بمباران می‌کند. این هجمه به صورت پیوسته و لحظه به لحظه ادامه دارد تا این که در نهایت انسان ایرانی با از دست دادن قدرت تفکر، امکان تشخیص گزاره‌های صحیح از غلط را از دست بدهد و اطلاعات اشتباه و ناقص را بدون پالایش، تحلیل و گزینش، پذیرفته و بازگو و منتشر کند.

چیستی جهاد تبیین در چنین مقطعی معنی پیدا می‌کند: جهاد تبیین با دادن اطلاعات مبنایی به مخاطبین، موجب عمق بخشی به دانایی جامعه و بالا بردن سطح آگاهی شهروندان در رابطه با موضوعات مهم و مطرح شده و در عمل یک سپر امنیتی در مقابل شبهه‌ها و اطلاعات ناقص ارائه شده از سوی فضای ولنگار مجازی و رسانه‌های معاند ایجاد می‌کند.

دانایی عمیق سبب می‌شود مخاطب بدون ارزیابی منبع اخبار و مطالب، آنها را نپذیرد، و تا حد توان اطلاعات را ارزیابی کرده و فعالانه با بمباران اطلاعاتی مواجه شود. این روند موجب خواهد شد اطلاعات غلط و ناقص کمتری وارد ذهن مخاطب شود و ذهن و روان او از خطر تشویش و آشفتگی مصون بماند و در عمل از تعداد قربانیان تهاجم رسانه ای دشمن کاسته شود.

در جهاد تبیین با ارائه اطلاعات پایه و مبنایی (مانند گذاره‌های صحیح دینی، تاریخ، جغرافیای سیاسی و انسانی، دانش حقوقی مرتبط و…) به مخاطب و عمق بخشی به دانایی او در عرصه‌های مختلف زندگی، شاخص‌هایی برای تشخیص داده‌های صحیح از اطلاعات غلط و ناقص در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد که ماحصل آن افزایش قدرت تشخیص اطلاعات غلط از درست در جامعه و ترویج فرهنگ گزینش اطلاعات با توجه به منبع توزیع و انتشار آنها خواهد بود.

عمق بخشی به دانایی فعال افراد می‌تواند از طرق مختلف انجام شود؛ افراد می‌توانند با مطالعه هدفمند، حضور در کلاس‌های آموزشی مشخص، استماع سخنرانی، تماشای فیلم‌های سینمایی و مستند و استفاده از دیگر امکانات رسانه‌ای‌، به یک سپر کارآمد محافظتی در مقابل بمباران اطلاعاتی رسانه‌های معاند دست پیدا کنند.

نکته آخری که در مورد بحث چیستی جهاد تبیین مطرح می‌شود این است که منظور از جهاد در تبیین چیست؟ جهاد به معنای  تلاشی هدفمند همراه با انگیزه و نیت خالصانه برای انجام کار مفید است.

پیوند این مفهوم با مقوله «تبیین» به این علت است که جامعه امروز به شدت و در حجم بالا نیازمند به تبیین یا همان عمق‌بخشی به دانایی افراد است، امری که با روندهای عادی ممکن نخواهد بود و در نتیجه برای توسعه دانش کاربردی مخاطبین و ایجاد یک دیوار دفاعی برای تامین امنیت ذهنی مردم، عملیات «تبیین» باید به صورت فوق‌العاده و «جهادی»  صورت بگیرد.

چرایی ضرورت‌های تبیین

در زمان فعلی، کشورها با گسترش رسانه‌های مهاجم روبه‌رو هستند موضوعی که به جنگ نرم تعبیر می‌شود. جنگی که توسط قدرت‌های استکباری و از طریق ابزارهای رسانه‌ای و با هزینه‌ای ناچیز نسبت به جنگ سخت و نظامی شکل گرفته است. جمهوری اسلامی ایران جزو کشورهایی است که از ابتدای تاسیس، آماج حملات ناشی از جنگ رسانه‌ای قرار گرفته است:

راه اندازی بیش از دویست و پنجاه شبکه ماهواره‌ای فارسی زبان و فعالیت ۲۴ ساعته صدها هزار کانال و حساب کاربری در فضای مجازی که توسط مثلثی متشکل از مرکز رسانه‌ای منافقین در تیرانا، مرکز رسانه‌ای اعتدال در ریاض و مرکز جنگ روانی ارتش رژیم اشغالگر قدس اداره و تغذیه می­شود مصادیقی بر این ادعا است. این مثلث بیشترین میزان داده‌های ناقص و غلط را درقالب فیلم، موسیقی، تصویر و متن و با محتوای طنز، خبر، شبهه و… (در شبکه‌های ماهواره‌ای و یا در فضای ولنگار و بی‌قانون مجازی منتشر می­کند و در نتیجه‌ی این جنگ نرم، روزانه تعداد زیادی از افراد جامعه ایرانی، قربانی هجوم رسانه‌ای دشمن می­شوند. افرادی که ناخواسته به دشمنان نظام و انقلاب تبدیل می‌شوند.

این قربانیان با دریافت و قبول شبهات و اخبار دروغ و یا ناقص ارائه شده در تهاجم نرم، دچار تضاد در باورها، عداوت با اسلام و انقلاب و نظام، افسردگی و سرخوردگی شده و سپس این احساسات را با رفتار و کنش‌های اجتماعی خود در جامعه توزیع می‌کند. از این‌رو «جهاد تبیین» می‌تواند با آگاهی بخشی به موقع به افراد، این روند را متوقف و با افزایش قدرت تشخیص مانع از موفقیت تهاجم نرم دشمن و تبدیل افراد جامعه به پیاده نظام جنگ ادراکی دشمن شود. از دیگر نتایج  انجام جهاد تبیین ، پی بردن  افراد به جایگاه و ارزش نظام و انقلاب اسلامی و شناخت دستاوردها و موفقیت‌های انقلاب و جمهوری اسلامی است و از این طریق، نوعی تبیین هویتی هم در بطن جهاد تبیین رخ می‌دهد که ماحصل آن احساس رضایت نسبی از خود و جامعه و کسب سرزندگی برای اصلاح معضلات و مشکلات جامعه خواهد بود. امری که تاثیرات مثبت فراوانی بر جامعه خواهد داشت.

چگونگی روش‌های تبیین

افراد برای شرکت در جهاد تبیین باید ذهنی قوی و عمیق داشته باشند و از طرفی دیگر حوزه‌های تخصصی خود را برای جهاد تبیین مشخص نمایند و از طریق یک واسطه و روش تبلیغی رسانه‌ای  این جهاد را انجام دهند. در واقع برای انجام تبیین یک واسطه بین مجاهد تبیین‌گر و مخاطب وجود دارد. این واسطه می‌تواند انجام سخنرانی، نگارش متنی تاثیرگذار و یا فعالیت خلاقانه و هنرمندانه در فضای رسانه‌ای و مجازی باشد. در واقع هر فرد مومن و دغدغه‌مند که دارای نگرش دینی انقلابی عمیق و صاحب ذهنی خلاق و بهره‌مند از دانش کافی و گزاره‌های دقیق در حوزه‌ی تخصصی باشد می‌تواند به عنوان یک رزمنده و جهادگر به جهاد تبیین و دفاع از ذهن و روح و روان جامعه در برابر طوفان تهاجم نرم دشمنان اسلام و انقلاب بپردازد.

مجاهدی که به تبیین می‌پردازد می‌تواند از فضای مجازی هم به عنوان یک واسطه استفاده نماید، با این پیش

شرط که، فعالیت او در این فضا منجر به افزایش عمق معرفت، تغییر مثبت شیوه‌ی تفکر و عمق بخشیدن به

دانایی و آگاهی منجر به عمل گردد. این نتایج از طریق ابزارهای موجود در فضای مجازی مانند توئیتر، تلگرام

و اینستاگرام بدست نمی‌آید چرا که این بسترها توسط دشمن مدیریت و هدایت می‌شوند و طبیعی است که

دشمن اجازه بهره‌گیری از این امکانات در جهت جهاد تبیین را نخواهد داد. بستن هزاران حساب کاربری در

توئیتر و اینستاگرام به دلیل دفاع از مسئله فلسطین یا بزرگداشت شهید سلیمانی و… دلایلی بر این مدعا هستند.

لازم به ذکر است که هر چند استفاده از پیام رسانه‌ای ایرانی موجود در فضای مجازی می‌تواند به سرعت و

سهولت به انتشار پیام‌هایی مفید در جامعه منجر شود اما این رسانه‌ها قادر به ایجاد دانایی عمیق در ذهن

مخاطب نخواهند شد.

امروزه در ایران فضای مجازی به غلط به عنوان منبعی برای توسعه دانایی و افزایش آگاهی به کار برده می‌شود.

آن‌ هم در حالی که جایگاه کتاب و مطالعه به عنوان یک روش جدی برای دستیابی به اگاهی و بصیرت عمیق

روز به روز تنزل پیدا می‌کند. نکته دیگری که در رابطه با چگونگی انجام جهاد تبیین مطرح می‌شود این است

که علاوه بر انجام فعالیت‌های اشخاص و جریانات در جهت انجام جهاد تبیین، دعوت به مطالعه و جدیت در

آن و افزایش میزان مطالعه منابع معتبر هم می‌تواند منجر به تبیین و روشنگری در جامعه شود، چرا که مطالعه

کتب و مطالب معتبر و علمی، منجر به افزایش آگاهی و دقت افراد خواهد شد و این افزایش مانعی جدی در

برابر تهاجم نرم دشمن محسوب می‌شود.

افزایش کیفیت و استاندارد شدن آثار و تولیدات فرهنگی نیز نقش بسزایی در جهاد تبیین و روشنگری در جامعه

دارد، چرا که گسترش چنین تولیداتی موجب می‌شود تا سطح سلیقه مخاطب در حوزه فرهنگ رشد پیدا کند

و افزایش یابد و این امر به نوبه خود موجب ارتقای ذهن و سلیقه مردم خواهد شد و دقت مخاطب در پذیرش

و توجه به اطلاعات و داده‌های رسانه‌ای افزایش خواهد یافت و این به معنای مواجهه هوشمندانه مخاطب با

تهاجم رسانه‌ای دشمن خواهد بود.

انجام جهاد تبیین در همه موضوعات مختلف مرتبط با زندگی انسان ضرورت دارد (اعم از مباحث سیاسی، اقتصادی، جغرافیایی، فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، بهداشتی و…) چرا که داشتن آگاهی صحیح و عمیق در هریک از حوزه‌ها بر حوزه‌ای دیگر نیز تاثیر می‌گذارد به عنوان مثال در رابطه با مسئله اشغال فلسطین اگر فرد دانش درستی نسبت به جغرافیا و تاریخ این کشور داشته باشد داده‌های سیاسی غلط در رابطه با مساله فلسطین را نخواهد پذیرفت (علاوه بر این که معلومات و مطالعات جدی جغرافیایی و تاریخی درباره فلسطین باعث می‌شود تا فرد متوجه مغالطات و خطاهای موجود در شایعات و محتواهای رسانه‌ای دشمن درباره این موضوع شود و تا سرحد امکان از توزیع اطلاعات نادرست در این حوزه ممانعت کند.) از این‌رو است که انجام جهاد تبیین در یک حوزه می‌تواند به روشنگری و تبیین در حوزه‌های مرتبط هم بینجامد.

12جولای/22

از میـان خبـرها؛ موشک‌های ایران به بدترین روش‌‌های نامتقارن پاسخ متجاوزان را می‌‌دهد

«مایا کارلین» تحلیلگر امور دفاعی آمریکا در خاورمیانه در وبگاه تحلیلی ویژه امور نظامی «۱۹ فورتی فایو»

در گزارشی تحلیلی پیرامون قدرت موشکی ایران نوشت: ایران دارای بزرگترین و متنوع‌ترین زرادخانه موشک‌های بالستیک در خاورمیانه است. ایران تعداد زیادی موشک ساخته تا اطمینان حاصل کند که هر کسی که بخواهد به این کشور حمله یا تهاجم کند به بدترین روش‌های نامتقارن مجازات خواهد شد.

«مایا کارلین» در ادامه ضمن توضیحاتی درباره کارایی بسیار بالای موشک‌های ساخت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران می‌نویسد: در واقع، ایران دارای بزرگترین و متنوع‌ترین زرادخانه موشک‌های بالستیک در خاورمیانه است.

در ادامه این مطلب آمده: به گفته ژنرال «کنت مک کنزی»، فرمانده سابق (تروریست‌های) سنتکام، ایران بیش از ۳۰۰۰ موشک بالستیک دارد. این زرادخانه شامل موشک‌های دقیق، کوتاه و میان برد با سوخت جامد است. مک کنزی گفت: در سطح نظامی نگرانی نخست من این است که آنها سلاح اتمی ندارند، اما من همچنان نگران رشد چشمگیر و کارایی برنامه موشکی بالستیک ایرانی‌ها هستم.»

https://www.mehrnews.com/news/5508877

 

خبر بـد مدیر تحقیقات انستیتو واشنگتن از ایران!

«پاتریک کلاوسون» مدیر تحقیقات انستیتو واشنگتن در اعترافی جالب در شبکه CNN آمریکا ضمن اشاره به پیشرفت‌های ایران در حوزه موشکی و نظامی گفت:…و خبر مهم اینکه اقتصاد ایران شبیه اقتصاد عراق و عربستان نیست. بدتر اینکه ایرانی‌ها در فناوری‌های مختلف هم خیلی خوب دارند پیشرفت می‌کنند!

عراق و عربستان صرفاً نفت تولید می‌کنند و باقی بخش‌ها فقط خدمات ارائه می‌کنند. فقط همین. این برای مدت طولانی در مورد ایران هم صدق می‌کرد. اما امروز اینگونه نیست و بیشتر صادرات ایران محصولات غیر نفتی هستند. ایران به اقتصاد تنومندی دست یافته است. فولاد و طیف گسترده‌ای از کالاهای صنعتی صادر می‌کند. و در حال طی کردن روند توسعه اقتصادی است. و به سوی یک اقتصاد بسیار متنوع حرکت می‌کند.

وی در ادامه گفت: تحریم‌ها، اقتصاد ایران را به سمت غیرنفتی شدن برده. هرچه اقتصاد ایران از نفت فاصله بگیرد تحریم آن سخت‌تر شده و حمایت بین‌المللی از آن کمتر می‌شود! قابلیت‌های موشکی و پهپادی ایران تهدیدی حیاتی برای دشمنان این کشور است. خبر بد این که در فناوری‌های مختلف هم خیلی خوب دارند پیشرفت می‌کنند!

www.khabaronline.ir/news/149185

 

پیامد بحران اوکراین

سرزمین BMW و بنز به عصر زغال سنگ بازگشت

آلمان در اقدامی ضروری نیروگاه‌های با سوخت زغال‌سنگ را به عنوان جایگزین گاز فعال می‌کند.

«روبرت هابک» وزیر اقتصاد آلمان که عضو حزب سبزهاست و پیش از این بر اساس مرام حزبی، مخالف استفاده از انرژی‌های فسیلی بود، با توجه به قطع گاز روسیه و جهش بهای انرژی، از فعال کردن نیروگاه‌های زغال سنگ سخن گفته است.

هابک گفته: آلمان باید برای جبران کمبود گاز طبیعی روسیه، استفاده از زغال سنگ جهت تولید برق را افزایش دهد.

این در حال‌است که دولت جدید آلمان در سیاست‌های اولیه‌ی خود اعلام کرده بود تا سال ۲۰۳۰ به استفاده از زغال سنگ برای تولید برق پایان می‌دهد.

از زمان وقوع جنگ اوکراین، کشورهای غربی مسکو را تحت تحریم‌های قرار دادند و روسیه نیز در پاسخ به تحریم‌های غرب و حمایت نظامی از اوکراین، جریان گاز خود به غرب را کاهش داد به طوریکه ظرفیت انتقال گاز از طریق خط لوله نورد استریم به ۴۰ درصد رسیده است. اما استفاده از گاز تنها به تولید برق منحصر نمی‌شود و صنایع آلمان ۶۰ درصد به گاز متکی هستند.

کاهش عرضه گاز روسیه به غرب قیمت کالاهای اساسی‌ را در غرب و بویژه در آلمان بشدت افزایش داده است به نحوی که میزان افزایش تورم در این کشور طی ۴۰ سال اخیر بی‌سابقه بوده است.

قیمت انرژی با افزایش ۳۸،۳ درصدی در مقایسه با بازه زمانی سال گذشته روبرو شده و قیمت کالاهای اساسی و مواد غذایی نیز افزایش چشمگیری داشته‌اند.

اعتراف ضد ایرانی‌ترین مشاور ترامپ به شکست آمریکا در مقابل ایران

«ولید فارِس»، یکی از تندروترین و ضدایرانی‌ترین مشاوران رئیس‌جمهور پیشین آمریکا در مقاله‌ای در رسانه «نیوزمکس» اعتراف کرد که: بعد از سال‌ها مطالعه حکومت جمهوری اسلامی ایران، از آغاز تاکنون، به این نتیجه رسیده که تهران در برابر آمریکا به پیروزی رسیده است.

این تحلیلگر آمریکایی لبنانی‌تبار که استاد دانشگاه دفاع ملی واشنگتن و از جمله طرفداران سیاست دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی در داخل ایران بوده در مقاله‌ی خود – به تاریخ ۱۶ مه ۲۰۲۲/ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱- می‌نویسد: «بعد از مطالعه بر روی رژیم ایران از آغاز آن تا کنون، بر روی اتحاد ایران با [بشار] اسد، بر روی بحران گروگان‌گیری دهه ۱۹۸۰، بر روی جنگ نیابتی ایران با اسرائیل، بر روی گسترش پروژه هسته‌ای ایران و بر روی کنترل چهار کشور عربی توسط شبه‌نظامیان طی دهه گذشته جمع‌بندی من در مقطع کنونی این است که حاکمان تهران-دست‌کم تا اینجا- پیروز شده‌اند.»

این استاد دانشگاه دفاع ملی واشنگتن در ادامه با برشمردن سوابق تحقیقاتی‌اش نوشته «تهران، پس از حفظ یک خط درگیری مستمر با آمریکا، اسرائیل و بسیاری از کشورهای غربی توانست از جنگ سرد، نظام تک‌قطبی دهه ۱۹۹۰، دوران پس از ۱۱ سپتامبر، بهار عربی و دوران پس از خروج آمریکا از عراق و افغانستان جان به در ببرد.» وی خاطرنشان کرد: «ایران، توانمندی‌های نظامی و اطلاعاتی‌اش را در داخل تقویت کرده، و به لطف جاذبه توافق هسته‌ای به نفوذ قابل توجهی در غرب دست پیدا کرده است.»

12جولای/22

آیا حقوق‌ بشر فقط در اوکراین نقض شده است؟ عملکرد چندگانه مدعیان حقوق بشر

با آغاز عملیات نظامی روسیه به اوکراین در پنجم اسفندماه سال گذشته، آمریکا و متحدان غربی‌اش تحریم‌های شدیدی علیه مسکو بکار گرفتند. و روسیه نیز که یکی از عمده تامین‌کنندگان انرژی غرب است همزمان با این تحریم‌ها، از سازوکار جدیدی در صادرات خود به غرب، بویژه در صادرات انرژی به کشورهای مشارکت‌کننده در تحریم‌ها ایجاد نمود. اینکه در نتیجه‌ی تحریم‌های کشورهای غربی و عکس‌العمل متقابل مسکو، آمریکا و غرب طی همین حدود پنج ماه با چه چالش‌های جدی بویژه در حوزه اقتصادی مواجه شده‌اند و هرکدام به نوبه خود دچار تورم بی‌سابقه در ۳۰ الی ۵۰ سال اخیر خود شده‌اند و…، که خود جای بحث مفصل دارد و در فرصت مناسب به آن خواهیم پرداخت.

اما نظر نگارنده در این مقال، پرداختن هرچند مختصر به تناقضات فاحش و نوع عملکرد متفاوت غرب در مواجهه با تبعیض نژادی و همچنین ادعاهای کذایی پرچمداری حقوق بشر است که چهره واقعی آنان را در پس وقایع اوکراین را نمایان کرد.

حکومت غیر مردمی و تحمیلی غرب

قبل از هرچیز باید به این نکته اشاره کرد که روی کار آمدن «ولودیمیر الکساندرویچ زلنسکی»کمدین مشهور اوکراینی، حاصل یک انقلاب رنگی شبه کودتا در سال ۲۰۱۴ و در حالی بر سرکار آمد که یانوکوویچ رئیس‌جمهور وقت اوکراین در نزد مردم اوکراین از محبوبیت بیشتری برخوردار و نزدیک به ۶۰ درصد آرای مردمی را نیز کسب کرده بود. اما غربی‌ها سرنگون کردند تا عناصر نزدیک به غرب را بر سر قدرت بیاورند. همین غربی‌هایی که در حساس‌ترین شرایط حتی در حمایت از یک متعهد خود عاجز مانده‌اند.

رهبر معظم انقلاب در رابطه با بحران اوکراین به نکته کلیدیِ پشتوانه مردمی بعنوان یک عبرت نام برده و  فرموده‌اند: «…مردم، مهم‌ترین پشتوانه دولت‌ها هستند. اگر مردم در اوکراین وارد میدان می‌شدند، وضع دولت و مردم اوکراین این‌جوری نمی‌شد. مردم وارد میدان نبودند، چون دولت را قبول نداشتند؛ عیناً مثل آن وقتی که آمریکا به عراقِ دورانِ صدام حمله کرد، مردم دفاع نکردند، کنار رفتند، آمریکا مسلط شد؛ امّا در همین عراق، وقتی که داعش حمله کرد، مردم وارد میدان شدند، توانستند داعش را که خطر بسیار بزرگی بود به عقب برانند، توانستند سرکوب بکنند. عامل اصلی استقلال کشورها مردم‌اند.»

گذشته از مراتب یاد شده زلنسکی، یک یهودی پیرو فرقه هدونیسم است و اعتقاد دارد برای رسیدن به قدرت و لذت، می‌توان به هر نوع فساد اخلاقی و مالی دست زد که اسناد مفاسد مالی پاندورا و تولید ده‌ها اثر مستهجن و آزادسازی ماری‌جوانا، قمار و روسپی‌گری، نمونه‌هایی از آن استو روابط عمیقی با مقامات و ثروتمندان یهودی همچون «جورج سوروس» دارد.(۱)

نژادپرستی در پوشش اخبار اوکراین

بمحض شروع جنگ و بحران اوکراین، خبرنگاران رسانه‌های غربی از سراسر اروپا و آمریکا و متحدین‌شان در سایر کشورهای جهان بطرف این کشور در اروپای شرقی عزیمت کرده و بی‌وقفه خبرهای فراوانی از پیامدهای حمله روسیه به شهرهای مختلف اوکراین و کشته شدن صدها نظامی و غیر نظامی اوکراینی و فرار غیر نظامیان و زنان باردار و کودکان و افراد سالخورده از خانه و کاشانه‌های خود به سراسر جهان مخابره کردند.

این گزارشات خبری در حالی بود که بعضاً از کلمات نژادپرستانه مانند: سفیدپوست، چشم آبی، مو بلوند و اروپایی در پوشش‌های خبری استفاده شد! بعنوان نمونه:

“دانیل هانان” گزارشگر مشهور روزنامه بریتانیایی “تلگراف” و از سیاستمداران سابق بریتانیا نوشت: «آنها (اوکراینی‌ها) خیلی شبیه ما هستند، این موضوع بسیار شوکه کننده است»

و خبرنگار ارشد “سی‌بی‌اس” آمریکا “چارلی داگاتا” در گزارش خود از اوکراین گفت: «با احترام تمام، اوکراین مانند عراق یا افغانستان نیست که چندین دهه شاهد درگیری بوده باشد». وی افزود: “این یک کشور نسبتاً متمدن و نیمه اروپایی است – کشوری که انتظار نمی‌رود رویدادهای عراق و افغانستان در آن تکرار شود.» و…

بقول یکی از منتقدین این گزارشات یکطرفه گزارشات نژادپرستانه مثل آب به جریان افتاده است

کنار رفتن نقاب از چهرۀ مدعیان حقوق بشر

بحران اوکراین تمامی نگاه‌های نژادپرستانه و چهره‌های واقعی مدعیان دروغین غربی‌ها را که در پس پرده‌ی نقاب و بهانه حقوق بشر سال‌ها از دیگر کشور‌ها باج‌گیری می‌کردند عیان کرد.

رهبر انقلاب در پیام به اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان اروپا، رویدادهای سیاسی و نظامی این روزها را نشان‌دهنده‌ بخشی از همان پیچ تاریخی جهان خواندند که پیش از این انتظار آن رفته بود. گمان می‌رود در این پیچ تاریخی چهره‌ واقعی جریانات غربی بیشتر آشکار شود. «رویکردهای دوگانه‌ غرب امروز در بحران اوکراین کاملاً عیان است. در حالی که آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم تقریباً بیش از دوازده جنگ راه انداخت، ما ندیدیم در نظام بین‌الملل این‌قدر به آن واکنش نشان داده شود؛ چرا؟ چون به قول آن‌ها جنگ در غرب آسیا بود و مردم آنجا چشم‌آبی نبودند. در طول تمام این درگیری‌ها و کشتار هزاران نفر از مردم یمن توسط ائتلاف مورد حمایت آمریکا، آیا سفارت انگلیس یک بار پرچم یمن یا افغانستان را بالا برد؟ اما با شروع بحران اوکراین، سفارت انگلیس در تهران پرچم اوکراین را بالا برد و از اوکراین حمایت کرد. آن‌هم فقط به‌خاطر نوع نگاه نژادپرستانه‌شان است.» (۲)

از نمونه افتضاحات نژادپرستانه‌‌ی غرب، که همه جهان شاهد آن بودند، سرگردانی سیاه‌پوستان و اقلیت‎ها در مرزهای اوکراین هنگام خروج از اوکراین بود.

همگان دیدند که همزمان با شروع جنگ و درگیری‌ها، افراد زیادی در تلاش برای خروج از اوکراین هستند ولی نیروهای امنیتی اوکراین مانع خروج افراد سیاه‌پوست از این کشور می‎شدند. سیاه‌پوستانی که تابعیت اوکراین را داشتند. در عین‌حال هیچ‌یک از سیاستمداران و رسانه‌های غربی در تقبیح این عمل غیر انسانی نیروهای امنیتی اوکراین هیچگونه عکس‌العملی از خود نشان ندادند!

رهبر معظم انقلاب نیز ضمن اشاره به وقایع فوق فرمودند: «در ماجرای اوکراین نژادپرستی غرب را همه دیدند. قطار را نگه می‌دارند که سیاه‌پوست را پیاده کنند. اظهار تأسف می‌کنند که جنگ در خاورمیانه نیست و در اروپا است‌.»(۳)

پی‌نوشت‌ها:

https://www.farsnews.ir/news/14001217001064  .۱

۲٫https://farsi.khamenei.ir/print-content?id=49920

۳٫بیانات ۱/۱/۱۴۰۱

12جولای/22

توهین به مقدسات دینی از منظر اسناد حقوق بشر و حقوق بین‌الملل

در هفته‌های گذشته یکی از شهرهای سوئد شاهد اقدام توهین‌آمیز رهبر یکی از احزاب این کشور در مورد قرآن بود. این اقدام از ناحیه مسلمانان در اقصی نقاط جهان به‌شدت محکوم شد. فرد مذکور در حالی که از حمایت پلیس این کشور برخوردار بود قرآن را به آتش کشید. سوءاستفاده از آزادی بیان از سوی این فرد بارزترین وجه این اقدام و سایر اقدامات موهن راجع به پیامبر اکرم«ص» و سایر مقدسات اسلامی در سال‌های گذشته محسوب می‌شود.

متأسفانه در کشور سوئد که مدعی دفاع از حقوق بشر، آزادی مذهب و وجدان است، قرآن در محله‌های مسلمان‌نشین تحت حمایت پلیس سوزانده می‌شود، در حالی که شوربختانه آزادی مذهب، جای خود را به توهین به ادیان و کتاب‌های آسمانی داده و آزادی بیان هم ابزاری برای رواج افراط‌گرایی و نژادپرستی در این کشور و سایر کشورهای غربی شده است.

هتک حرمت قرآن و توهین به مقدسات  حدود دو میلیارد مسلمان جهان و جریحه‌دار کردن احساسات آنان در ماه مبارک رمضان بدترین سوء استفاده متصور از آزادی بیان است. این حادثه تأسف‌بار در محله‌هایی که بیشتر ساکنان آن مسلمان هستند و در مکان‌های نزدیک به مساجد انجام شده و درخواست از پلیس برای جلوگیری از این اقدامات هم نتیجه‌بخش نبوده است.

این وضعیت قطعاً تصویر کشور سوئد را نزد مسلمانان جهان مخدوش می‌کند. در قوانین اساسی سوئد، در فهرست حقوق و آزادی‌ها، نخست شش آزادی در باره آزادی اندیشه وجود دارند که عبارتند از:

آزادی بیان، آزادی اطلاعات، آزادی اجتماعات، آزادی تظاهرات، آزادی سازمان‌ها و آزادی مذهب. در این میان تنها آزادی مذهب بدون قید و شرط است.

تحلیلگران مستقل غرب عقیده دارند که غرب سیاست دوگانه‌ای را در برخورد با عوامل توهین به دین در پیش گرفته است؛ زیرا از یک سو از انتقاد به موضوع هولوکاست جلوگیری می‌کند و از سوی دیگر اجازه می‌دهد به اسلام و مقدسات آن توهین شود.

تکرار این اقدامات مشمئز کننده در سال‌های اخیر در حالی اتفاق می‌افتد که تمام دول اروپایی از جمله دولت سوئد براساس تعهدات الزام‌آور حقوق بشری (ماده ۱۸ میثاق حقوق مدنی و سیاسی) موظف به پیشگیری از هر نوع اقدام و ابراز عقیده‌ای است که در تقابل با امنیت و نظم، سلامت یا اخلاق عمومی و حقوق و آزادی‌های اساسی دیگران  است.

در ماده ۱۰ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر و آزادی‌های اساسی صراحتاً ذکر شده است که آزادی ابراز عقیده و عمل مطلق نیست و مستلزم تکالیف و مسئولیت‌هایی است و در شرایطی که سلامت عمومی یا اعتبار و حقوق دیگران را به خطر بیندازد، ممکن است مستوجب مجازات باشد.

آزادی بیان شاخه‌ای از آزادی و مقید به حقوق افراد و شالوده امنیت افراد در جوامع است.از آنجایی که امروزه در جوامع غربی نمی‌توان در پوشش آزادی بیان، مواردی چون برده‌داری، شکنجه و تبعیض را تبلیغ کرد، بر پایه همین استدلال و بر اساس اسناد حقوق بشری، رویه قضایی مراجع بین‌المللی و عرف حقوق بین‌الملل نمی‌توان در پوشش آزادی بیان، نفرت‌پراکنی قومی و نژادی و مذهبی را ترویج کرد.

به صورت مشخص توهین به قرآن کریم نقض آشکار بند سوم از ماده ۱۹ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل است. همچنین مواد ۱ و ۱۸ اعلامیه حقوق بشر توهین  به مقدسات ادیان را مردود دانسته‌اند.

آنچه از تعاریف آزادی بیان در اسناد بین‌المللی فوق بر می‌آید، به‌هیچ‌وجه توجیهی برای قرآن‌سوزی و اهانت به آن نیست. آزادی بیان تا جایی کاربرد دارد که با سایر حقوق تزاحم پیدا نکند. جریحه‌دار کردن احساسات و عقیده حدود دو میلیارد مسلمان در جهان به بهانه آزادی بیان، نه تنها با هیچ منطق و استدلالی قابل پذیرش نیست، بلکه مغایر با اسناد، کنوانسیون‌ها و معاهداتی است که آزادی بیان را به عنوان یک حق بشری معرفی کرده‌اند.

همان‌گونه که در بالا اشاره شد بند ۳ ماده ۱۹ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی صراحتاً توهین به مقدسات را ممنوع اعلام می‌کند. بند ۲ این ماده آزادی بیان را مستلزم تکالیف و مسئولیت‌های خاص و تابع محدودیت‌های معین می‌داند و آن را برای امور مهمی چون احترام به حقوق یا حیثیت دیگران، حفظ امنیت یا نظم عمومی و سلامت اخلاق عمومی لازم می‌داند.

بند ۲ ماده ۲۰ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی نیز برای آزادی بیان محدودیت‌هایی را ذکر و مقرر کرده که هرگونه تبلیغی برای جنگ و هر دعوت و ترغیبی به کینه و تنفر ملی یا نژادی یا مذهبی که باعث تحریک و خشونت شود، به موجب قانون ممنوع است.

ماده‌۲۰ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، حوزه‌های جدیدی از محدودیت بر آزادی بیان را معرفی می‌کند که هدف آن تا حدود زیادی با زمینه‌های محدودیت بر اساس بند ۳ ماده‌ ۱۹ میثاق و سایر محدودیت‌های قانونی مشابه در دیگر اسناد حقوق بشری که معمولاً حول سه محور نظم عمومی، اخلاق و آزادی‌های دیگران تدوین شده‌اند، متفاوت است. بدین معنا که از یک سو تبلیغ علیه جنگ را ممنوع اعلام می‌کند و از سوی دیگر، در حمایت از اقشار آسیب‌پذیر که هدف اظهارات تنفرآمیز قرار دارند، دولت‌ها را مکلف می‌کند که علیه آزادی بیان به اقدامات ایجابی که همانا تصویب قوانین در محدودیت آزادی بیان است، متوسل شوند، لذا بسیاری از کشورها در قوانین خود در جهت حمایت از حقوق مذهبی دیگران یا حفاظت از نظم و اخلاق عمومی، توهین به ادیان  را جرم‌ می‌دانند.

مواد ۱۸ تا ۲۰ اعلامیه حقوق بشر به آزادی بیان و عقیده می‌پردازد و محدودیت‌های آن را در ماده ۲۹ بیان می‌کند. علاوه بر آن بند اول ماده ۵ میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی اجتماعی فرهنگی نیز به این موضوع اشاره دارد.

ماده ۲ این اعلامیه نیز تصریح می‌کند: «همه انسان‌ها بی‌هیچ تمایزی از هر نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا هر عقیده دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی، وضعیت دارایی، محل تولد یا در هر جایگاهی که باشند، سزاوار تمامی حقوق و آزادی‌های مطرح در این اعلامیه‌اند.

همچنین ماده ۷ همین اعلامیه بیان می‌کند: «همه در برابر قانون برابرند و همگان سزاوار آنند تا بدون هیچ تبعیضی به‌طور برابر در پناه قانون باشند. همه انسان‌ها محق به پاسداری و حمایت در برابر هرگونه تبعیض که ناقض این اعلامیه است، هستند. همه باید در برابر هرگونه عمل تحریک‌آمیزی که منجر به چنین تبعیضاتی شود، حفظ شوند.

ماده ۴۱ از فصل هفتم منشور سازمان بین‌الملل تهدید جامعه جهانی را جرم تلقی می‌کند. این ماده می‌تواند مشمول اهانت به قرآن کریم و جامعه جهانی مسلمانان نیز بشود. لذا شورای امنیت که بر اساس منشور ملل متحد حفاظت از صلح و امنیت بین‌المللی را به عهده دارد، باید با شناسایی این اقدام به عنوان تهدید صلح  و امنیت جهانی را محکوم کند.

علاوه بر آن در سال ۲۰۱۹ نیز آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، متحد سندی را با عنوان «استراتژی ملل متحد و برنامه اقدام علیه نفرت‌پراکنی» ابلاغ کرد. بر اساس این سند، نفرت‌پراکنی گفتاری است که با توسل به آن به شخص یا گروهی براساس ویژگی‌هایی نظیر نژاد، جنسیت، دین، قومیت، ملیت، جنسیت، گرایش جنسی یا هویت جنسیتی حمله شود.

ماده‌ ۱۳ کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر (مصوب نوامبر ۱۹۶۹) با عنوان‌ «آزادی اندیشه و بیان»،‌ در عین حمایت از آزادی بیان، آن را مطلق نمی‌داند و در صورت تعرض به نظم و اخلاق عمومی و حیثیت افراد، آن را محدود می‌کند.

جز در موارد بالا مواد ۲ و ۳ قطعنامه شماره ۶۰/۱۵۰ مجمع عمومی سازمان ملل نگرانی خود را نسبت به تشدید حملات توهین‌آمیز به ادیان و اینکه مسلمانان را بعد از وقایع ۱۱ سپتامبر به عنوان تروریست معرفی کنند و همچنین نگرانی عمیق خود را از برنامه‌هایی که گروه‌ها یا سازمان‌های افراطی برای توهین و افترا به مذاهب تعقیب می‌کنند؛ به‌ویژه هنگامی که حکومت‌ها از این اقدامات حمایت می‌کنند، اعلام کرده است. بر اساس اسناد حقوق بین‌الملل و حقوق بشر هرگونه تحریک مذهبی و عمل غیرقانونی علیه اشخاص و گروه‌ها به واسطه مذهب ممنوع است. همچنین قطعنامه‌های متعدد دیگری از مجمع عمومی به این موضوع اشاره دارند.

همچنین قطعنامه‌های شماره ۹/۴  و ۱۹/۷ شورای حقوق بشر سازمان ملل نیز توهین را محکوم کرده‌اند. مواد ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ کنوانسیون حقوق کودک نیز به این موضوع پرداخته و آن را رد کرده است.

ماده ۴ کنوانسیون منع تمام اشکال تبعیض نژادی نیز به این موضوع اشاره دارد.

در یک نگاه کلان، از دیدگاه بسیاری از حقوقدانان دنیا متأسفانه مسئولان، سیاستمداران و دولت‌های غربی، با اسناد حقوق بشری برخورد دوگانه دارند. کشورهای اروپایی از جمله سوئد که مدعی حمایت از آزادی بیان و حقوق بشرند، در موضوعات یکسان مواضع گوناگونی را اتخاذ کرده‌اند. به اعتراف بسیاری از تحلیلگران، آزادی بیان در غرب، در زمینه توهین به معنویات و مقدسات ادیان، به‌ویژه اسلام و مسلمین و سوزاندن و پرتاب کردن قرآن، قید و شرطی ندارد، ولی وقتی نقد صهیونیسم و بررسی افسانه هولوکاست مطرح می‌شود، آزادی بیان به‌شدت محدود و محکوم‌ و به تیغ سانسور و ممیزی سپرده می‌شود.

دولت‌های غربی با ادعای حمایت از آزادی‌ها، از انتشار و بازنشر کاریکاتورهای موهن علیه پیامبر اکرم«ص» توسط نشریه شارلی ابدو حمایت و یا اقدام سخیف یک معلم را با عنوان آزادی بیان تأئید و صدها دانش‌آموز و دانشجو را به خاطر رعایت حجاب از مدارس و مؤسسات آموزشی و دانشگاه‌های این کشورها اخراج کرده‌اند. این دولت‌ها از یک سو نمی‌توانند روسری دختران در مدارس را تحمل کنند و از سوی دیگر با هتک حرمت ادیان الهی به نام آزادی بیان  دفاع می‌کنند. دولتمردان و کشورهای غربی سال‌های سال با تبلیغات گسترده مسلمانان کشور خود را تحقیر و به آنان توهین و شدیدترین محدودیت‌ها را بر آنها تحمیل کرده‌ و با تبلیغ خطر اسلام‌گرایی توسط رسانه‌ها، ممنوعیت نشریات اسلامی، ممنوعیت احکام اسلامی خصوصاً حجاب، معادل قرار دادن اسلام با افراطی‌گری، گسترش حملات نژادپرستانه علیه مسلمانان و…، دست به یک تبعیض مذهبی وسیع علیه مسلمانان زده‌اند. در این کشورها دانش‌آموزان یهودی با عرقچین و دانش آموزان مسیحی با صلیب به مدرسه می‌روند؛ اما دختران مسلمان با حجاب را از مدرسه اخراج می‌کنند.

دولتمردان غربی به‌خوبی دریافته‌اند که احکام اسلام ذاتاً هویت سیاسی و اجتماعی دارند و بر خلاف مسیحیت و یهودیت تحریف شده، قادر نیستند این هویت را از آن جدا کنند. برای نمونه، حجاب صرفاً روی سرانداختن پارچه‌ای به نام روسری یا چادر نیست، بلکه در بطن آن یک چالش جدی نسبت به مبانی سکولاریسم وجود دارد؛ زیرا حجاب مظهر تقید زن به عفت، پاکدامنی و حیاست که مستلزم نفی اباحه‌گری، ولنگاری، تجددگرایی و در تضاد با لائیسیته است.

غرب در حالی که هتک حرمت قرآن  را آزادی بیان می‌داند، انکار هولوکاست را جرم می‌داند و حتی اظهارنظر درباره این موضوع را ممنوع کرده است. از این بالاتر، حتی تحقیق و بررسی در مورد هولوکاست را که حق ابتدایی هر پرسشگر و محققی است ممنوع  و برای آن مجازات تعیین کرده است. تعدادی از اندیشمندان و انسان‌های آزاده همچون روژه گارودی، روبر فوریسون و دیوید اروینگ به این دلیل محکوم شده‌اند.

نمونه بارز این رفتار دوگانه را می‌توان در برخورد با روژه گارودی، نویسنده و فیلسوف فرانسوی که به اسلام گروید، آشکارا مشاهده کرد. وی نه به کسی افترا زده و یا توهین کرده و نه مطالب بی‌پایه و نادرستی نوشته بود؛ بلکه تنها با اتکا به مستندات تاریخی، به نقد و رد ادعاهای صهیونیست‌ها مبنی بر کشتار یهودیان در اتاق‌های گاز و مالکیت بر فلسطین پرداخته بود؛ اما در مهد مدعی آزادی بیان، گرفتار تیغ سانسور، ممنوعیت چاپ آثار و محکومیت سنگین زندان شد و دادگاه‌های فرانسه در ۲۷ فوریه ۱۹۹۸ چاپ مجدد کتاب «اسطوره‌های بنیان‌گذار سیاست اسرائیل» را ممنوع و گارودی را به پرداخت ۲۴۰ هزار فرانک جریمه و چندین سال زندان تعلیقی محکوم کردند.

وی حتی از طریق دادگاه حقوق بشر اروپا فرجام‌خواهی کرد، ولی درخواستش غیرقابل‌ قبول دانسته شد. گارودی تا آخر عمر نسبت به سانسور آثارش معترض بود و البته اعتراضاتش در فرانسه به جائی نرسید. این چیزی جز تبعیض علیه اسلام و مسلمانان و یک رفتار دوگانه و برخورد سیاسی با مقوله آزادی بیان نیست.

اقدامات دولت‌های سکولار در نقض حقوق بشر، از جمله مقابله همه‌جانبه و جنگ ترکیبی آنان با اسلام ناب محمدی که به‌سرعت در جهان  در حال گسترش است،  فهرست بلندبالایی دارد.

قطعاً آتش زدن قرآن و هتک حرمت آن مغایر با حقوق بشر است؛ حقوق بشری که اکنون به ابزاری در دست برخی دولت‌های قدرتمند جهان تبدیل شده تا به وسیله آن به منافع نامشروع خود برسند. امید است که مسلمانان جهان و دولت‌های آنان علیه این اقدامات موهن قیام کنند.

12جولای/22

اندیشمندان غربی هم معترفند که آمریکا از ریشه پوسیده است

در آمد:

پس از جنگ جهانی دوم و حاکمیت نظام دو قطبی به سردمداری آمریکا و شوروی، کمتر کسی تصورش را می‌کرد که شوروی دچار فروپاشی شود، ولی این اتفاق در سال ۱۹۹۱ رخ داد و آمریکا با تصور اینکه اینک در نظامی تک قطبی قادر به یکه‌تازی در دنیاست، برای کشورهای مختلف، به‌ویژه در  منطقه غرب آسیا خواب‌های زیادی دید.

پس از وقوع انقلاب اسلامی و پرچمداری جمهوری اسلامی ایران بعنوان محور مقاومت در مقابل جبهه آمریکا و غرب،  بحران مالی بزرگ آمریکا در سال‌های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ و همچنین شکست آمریکاییها در ایجاد تغییرات سیاسی در چین، معادلات جهانی دستخوش تحولات بزرگی شد و آمریکا با مشکلات عدیده روبه‌رو و پروژه جهانی‌سازی و به تبع آن تک‌قطبی شدن با چالش‌های جدی مواجه گردید.

در گفتگو با دکتر فؤاد ایزدی کارشناس ارشد مسائل آمریکا این چالش‌ها و موضوعات مرتبط را مورد بحث و بررسی قرار داده‌ایم که در ادامه تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود.

وجود اجماع در نظم جدید جهانی

*موضوع نظم جدید جهانی که رهبر معظم انقلاب در فرمایشات اخیرشان هم به آن اشاره فرمودند در دنیا چقدر پررنگ است و چقدر برای آن برنامه‌ریزی می‌شود؟

در پاسخ به این پرسش باید عرض کنم که در بین کارشناسان و کسانی که در این حوزه کار می‌‌کنند اجماع هست که نظم فعلی در حال تغییر و تبدیل شدن به نظم جدیدی است. من کسی را نمی‌شناسم که به صورت تخصصی در این حوزه کار کند و به این اصل که نظم نوین و جدیدی در راه است و نیاز به توجه ویژه دارد، معتقد نباشد.

تاریخچه این موضوع را هم همه می‌دانیم. بعد از جنگ جهانی دوم، یک نظم دوقطبی وجود داشت. در یک قطب کشورهای غربی و کشورهای همسو با غرب با رهبری آمریکا و در قطب دیگر هم کشورهای بلوک کمونیستی یا همراه با این بلوک به رهبری شوروی قرار داشتند.

بعد از فروپاشی شوروی، آمریکائی‌ها احساس کردند که پیروز شده‌اند و نظام دنیا تک‌قطبی شده و آنها رهبر دنیا خواهند شد، چون یکی از دو بلوک اصلی از بین رفته بود، به همین دلیل بعضی از کارشناسان آمریکائی مسئله «پایان تاریخ» را مطرح کردند و گمان کردند که دیگر تفکر لیبرالیسم در جایگاهی قرار دارد که هیچ‌گاه، به چالش کشیده نخواهد شد و در نهایت دنیا با همان نگاه لیبرال به معادلات جهانی به مسیر خودش ادامه می‌دهد. اما این حرف توسط فوکویاما _ فیلسوف آمریکایی و متخصص اقتصاد سیاسی_  که خودش نظریه‌ی «پایان تاریخ» را  مطرح کرده بود، به حدی زیر سئوال رفت که در سال گذشته مقاله‌ای در مجله Time Affairs منتشر کرد. وی زمانی درباره آمریکا صحبت می‌کند که رهبری این جریان به عهده‌اش بوده، او می‌گوید: آمریکا از ریشه پوسیده است. (Would rotten to the core. در حال پوسیدن) پس در مورد این موضوع که دنیا دارد به سمت نظم جدیدی حرکت می‌کند، اجماع هست.

حالا اینکه دنیا چندقطبی می‌شود؟ دوباره دوقطبی می‌شود؟ و به جای شوروی، کشور دیگری مثلاً چین جایگزینی می‌شود؟ در اینها اختلاف‌نظر هست، ولی همان‌طور که عرض کردم در اصل موضوع، حالا دیگر اجماع هست.

حتی در متن‌هائی که توسط نهادهای اطلاعاتی آمریکائی نوشته می‌شوند، به این مسئله اذعان دارند. مثلاً یکی از ۱۷ نهاد اطلاعاتی آمریکا National IntelligenceCouncil (شورای ملی اطلاعات امنیت) است. کار این نهاد روندپژوهی است. این نهاد چندوقت پیش متنی را با عنوان Global Trends 2030 (روندهای جهانی ۲۰۳۰) تهیه و منتشر کرده بودن که در آن به صراحت آمده بود : تا سال ۲۰۳۰ یعنی هشت سال دیگر، هیچ هژمونی در دنیا وجود نخواهد داشت. یعنی یک نهاد اطلاعاتی آمریکا اذعان می‌کند که این هژمونی در حال اتمام است. این متن می‌گوید سال ۲۰۳۰ ولی به نظر می‌رسد که چه بسا زودتر از هشت سال دیگر هم این اتفاق بیفتد. به نظرم تحولات اوکراین هم این روند را تسریع می‌کند. حرف آن متن این بود که دنیا به سمت چندقطبی شدن در حال حرکت است و قدرت دارد به سمت ائتلاف‌ها و شبکه‌ها سوق پیدا می‌کند و این شبکه و ائتلاف کشورها هستند که قدرت می‌گیرند و حالت هژمونی آمریکا ماهیت خود را از دست می‌دهد.

وزارت دفاع انگلیس هم که گهگاه متن‌هائی با همان عنوان روندهای جهانی منتشر می‌کنددر آخرین متنی که منتشر کرده به این نتیجه رسیده بود که دنیا دارد چندقطبی می‌شود و بعد هم به این نکته اشاره کرده بود که قدرت دارد از غرب و کشورهای غربی به سمت شرق حرکت می‌کند.

عنوان اصلی کنفرانس امنیت مونیخ در دو سال پیش west  lessness (بی‌غربی) بود. یعنی دنیا دارد به سمت بدون ‌غرب حرکت می‌کند و غرب دارد جایگاه خودش را از دست می‌دهد. سبک کنفرانس امنیت مونیخ به اینصورت است که در طول سال روی متنی کار می‌شود و این متن در کنفرانس سالانه دراختیار شرکت‌کنندگان قرار می‌گیرد. گفته می‌شود که کنفرانس امنیتی مونیخ مهم‌ترین کنفرانس امنیتی دنیاست و مونیخ هم در آلمان است. لذا خود غربی‌ها معتقدند که این اتفاق دارد می‌افتد و چه نهادهای امنیتی آمریکائی، چه انگلیسی، چه جاهای دیگر معتقدند که دنیای تک‌قطبی به فرض اینکه شکل هم گرفته باشد. (چون برخی معتقدند آمریکائی‌ها با اینکه سعی کردند، اما نتوانستند دنیای تک‌قطبی را ایجاد کنند) دوره‌اش تمام شده و شاهد دوران جدیدی خواهیم بود.

این نکته اولی است که باید با آن توجه شود. نکته دومی که به نظرم باید به آن توجه کنیم این است که چرا آمریکائی‌ها در پروژه تک‌قطبی کردن دنیا به نتیجه‌ای که می‌خواستند نرسیدند؟ عده‌ای از کارشناسان معتقدند که تک‌قطبی شدن دنیا شکل نگرفت و عده‌ای هم که معتقدند که شکل گرفت، می‌گویند که دوره آن در ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ تمام شد و الان در دوره گذار از نظم قبلی به نظم جدید هستیم.

چرا پروژه آمریکائی‌ها شکست خورد

*چرا و چگونه این وضعیت ایجاد شد که نظام تک‌قطبی دوام نیاورد؟ چرا مثل دنیای دوقطبی‌ای که از ۱۹۴۵، بعد از جنگ جهانی دوم تا ۱۹۹۰ یعنی حدود ۴۵ سال طول کشید، دنیای تک‌قطبی مدنظر آمریکائی‌ها ۴۵ سال طول نکشید؟

اگر خوش‌بینانه نگاه کنیم، بیشتر از ۱۷، ۱۸ سال دوام نیاورد. پاسخ به این سئوال که چرا وضعیت فعلی ایجاد شد؟ به ما برای درک این مسئله که داریم به کجا می‌رویم کمک می‌کند.

به نظرم چند عامل باعث شد که پروژه تک‌قطبی کردن دنیا توسط آمریکائی‌ها به نتیجه نرسد. دلیل اول شکست پروژه جهانی‌سازی بود. به این معنی که نتیجه جهانی‌سازی ثروتمند شدن شرکت‌های چندملیتی شد و خیلی هم سود بردند. منتهی مردم دنیا از جمله مردم کشورهای غربی از این منافع بهره‌ای نبردند که بعضاً دچار چالش هم شدند. به عنوان مثال، شرکت‌های چندملیتی که دنبال سود بیشتر بوده و هستند، همیشه دنبال کارگر ارزانند و در پروژه جهانی‌سازی، یکی از جاهائی که ضرر کردند، نه شرکت‌های آمریکائی که کارگران آمریکائی بودند. چون کارگران کشورهای دیگر از قبیل چین و بعضی از کشورهای آسیائی ـ مثلاً بنگلادش ـ ارزان‌تر بودند و خیلی از شرکت‌های آمریکائی کارخانه‌های خودشان را از آمریکا به کشورهای دیگر با کارگرهای ارزان‌تر منتقل کردند که این به ضرر کارگر آمریکائی تمام شد. این نارضایتی در آمریکا وجود داشت و در انگلیس تبدیل به نارضایتی عمومی و منجر به خروج انگلیس از اتحادیه اروپا شد. در حال حاضر در انتخابات‌های کشورهای اروپائی، احزابی که به این ناراحتی مردم توجه می‌کنند، در نظرسنجی‌ها نسبت به گذشته وضعیت بهتری پیدا کرده‌اند.

شکست پروژه جهانی‌سازی منجر به انتخاب شخصی مثل دونالد ترامپ شد. آن نارضایتی موجی را ایجاد کرد که ترامپ از آن استفاده کرد و منجر به افزایش ملی‌گرایی در دنیا شد. یکی از دغدغه‌های ترامپ ملی‌گرائی اقتصادی و هویت محوری بود  که همه این مفاهیم خلاف پروژه جهانی‌سازی بود. جهانی‌سازی اعتقادی به ملی‌گرائی اقتصادی نداشت و معتقد به بازار آزاد بود. آنها اقتصاد بازار آزاد را تبلیغ می‌کردند، چون ذیل اقتصاد بازار آزاد است که می‌توانند به راحتی سرمایه و کالا را منتقل کنند و سود بیشتری ببرند. این یکی از دلایل شکست پروژه جهانی‌سازی بود.

دومین دلیل شکست، مشکلات آمریکا در حوزه سیاست خارجی‌اش بود. از جمله جنگ عراق، جنگ افغانستان و…، آمریکائی‌ها فکر کردند برای ایجاد سلطه و توسعه نظام تک‌قطبی موردنظرشان می‌توانند با تسلط بر منطقه غرب آسیا بر منابع انرژی و محیط‌های ژئوپلتیک تسلط پیدا کنند لذا پروژه‌های جنگی را آغاز کردند، منتهی در پروژه‌های عراق و افغانستان و سوریه و لبنان و یمن شکست خوردند.

یکی از دلایل دشمنی آنها با جمهوری اسلامی و نفرتی که از سردار شهید سلیمانی داشتند و به آن شکل با ایشان برخورد کردند، این بود که جمهوری اسلامی با فرماندهی میدانی افرادی مثل سردار سلیمانی، پروژه‌های آمریکائی‌ها را هم در منطقه با شکست مواجه کرد و هم پروژه جهانی‌سازی و سلطه آمریکا و تسلط آمریکا را با شکست مواجه کرد. یعنی هم پروژه‌هایشان به جائی نرسید و هم آبرویشان رفت و جایگاه آمریکا در دنیا دچار تزلزل شد. بنابراین دلیل اینکه آمریکا نتوانست پروژه تک‌قطبی کردن را پیش ببرد، یکی این بود که نتوانست پروژه جهانی‌سازی را محقق کند و دلیل دومش هم این بود که در پروژه‌های نظامی‌ای که در منطقه ما و غرب آسیا آغاز کرد، شکست خورد.

دلیل سومی که آمریکائی‌ها را در پروژه جهانی‌سازی دچار چالش کرد، بحران اقتصادی سال ۲۰۰۷، ۲۰۰۸ بود که وزیر دارائی وقت آمریکا بارها به صراحت گفت که نزدیک بود اقتصاد آمریکا به کلی از هم بپاشد و آمریکا با بحرانی جدی روبه‌رو شود.

باز در آن سال‌ها آمریکا بنیه‌ای داشت و توانست خودش را کمی ترمیم کند. البته روند افول اقتصادی ادامه پیدا کرد، ولی آمریکائی‌ها از آن بحران عبور کردند، منتهی در اینجا هم آبرویشان رفت. یعنی هم در حوزه نظامی معلوم شد که مدل آمریکائی چندان مدل توانمند و پیروزی نیست، هم در حوزه اقتصادی معلوم شد که تفکر سرمایه‌سالار و سیستم سرمایه‌داری درنهایت جواب نمی‌دهد و کشورهائی که روی این حوزه تمرکز می‌کنند، دچار چالش می‌شوند. این دلیل سومی بود که پروژه آمریکائی با چالش مواجه شد.

دلیل چهارم؛ اشتباهی بود که کشورهای غربی مخصوصاً آمریکا در رابطه با چین مرتکب شدند و برای خودشان در سطح دنیا رقیبی را ایجاد کردند، ولی دیر متوجه شدند که این سیاست اشتباه بوده است. دلیل این اشتباه هم طمع آمریکائی‌ها بود. در اوایل دهه ۷۰ میلادی آمریکائی‌ها به این اعتقاد رسیدند که می‌شود چین را به نوعی از مجموعه کشورهای کمونیستی جدا کرد. یعنی سیاستمداران آمریکا به برقراری روابط با چین علاقمند شدند، چون می‌خواستند در دنیای کمونیسم برای شوروی رقیب ایجاد کنند و اقتصاددانان آنها هم احساس کردند که چین به خاطر جمعیتش هم بازار خوبی است و هم کارگر ارزان دارد. از این جهت دولت نیکسون به سمت عادی‌سازی روابط با چین رفت. لذا روند عادی‌سازی روابط با چین ادامه پیدا کرد تا دولت چین به تدریج تغییر پیدا کند. این یک نوع پروژه نفوذ اقتصادی در چین بود. احساس آمریکائی‌ها این بود که اگر پروژه نفوذ اقتصادی در چین عملی شود، منجر به نفوذ سیاسی در چین هم خواهد شد و حکومت چین در درازمدت تغییر خواهد کرد، ولی این اتفاق نیفتاد. چینی‌ها به سمت اقتصاد بین‌الملل رفتند و از اقتصاد بین‌الملل برای پیشبرد اهداف اقتصادی خودشان استفاده کردند و صادراتشان را افزایش دادند، ولی به ترکیب سیاسی کشورشان مطلقاً دست نزدند و سیستم تک‌حزبی کمونیستی تا امروز هم ادامه پیدا کرده است.

ابتدا اکثریت با کسانی بود که اعتقاد داشتند باید چین را وارد ساختار اقتصادی دنیا کرد و بعد به تدریج نسبت به این مسئله شک و شبهه پیدا کردند تا اواسط دولت اوباما که اکثریت با افرادی شد که معتقد بودند پروژه تغییر حکومت چین و نفوذ سیاسی در چین با نفوذ اقتصادی شکست خورده است. از همان اواسط دولت اوباما، آمریکا به سمت تقابل جدی‌تر با چین رفت و گفتند ما می‌خواهیم تمرکز بیشتری روی شرق آسیا داشته باشیم. بعد ترامپ این سیاست اوباما را ادامه داد و بایدن هم اکنون همین راه را ادامه می‌دهد و در حال حاضر در آمریکا بین حزب دموکرات و حزب جمهوری‌خواه رقابت است که کدام حزب بیشتر ضدچینی است. و چینی‌ها هم متوجه شده‌اند که قرار نیست سبک قبلی توسط آمریکا ادامه پیدا کند.

پس این هم اشتباهی دیگر بود که آمریکائی‌ها به دست خودشان برای خودشان رقیبی را ایجاد کردند که دارد کم‌کم دنیا را به سمت دیگری می‌برد.

این شکست‌ها متأثر از این تفکر است مخصوصاً تفکر لیبرال ـ اینترنشنالیسم نزد دموکرات‌ها غلیظ‌تر است. این تفکر معتقد است که لیبرالیسم تفکر پیشروئی است و همه جای دنیا باید لیبرال بشوند. و نتیجه متأثر بودن از این تفکر بود که آمریکائی‌ها در چند دهه گذشته وارد پروژه‌هائی شدند که موفق نبوده‌اند و بی‌جهت در کشورهای مختلف دخالت کرده و سیاست‌های غلطی را در پیش گرفته‌اند که به شکست‌هائی در حوزه‌های مختلف منجر شده‌اند. و این تفکر آمریکائی چندان هم قابل ترمیم و اصلاح نیست و به نظر می‌رسد که فعلاً دارد ادامه پیدا می‌کند.

دموکرات‌ها ذیل تفکر لیبرال اینترنشنالیسم و بسیاری از جمهوری‌خواهان ذیل تفکر کنسرواتیسم جدید (نومحافظه‌کار) عمل می‌کنند. از نظر عقبه فکری، لیبرال اینترنشنالیسم را هم می‌توان بین‌المللی‌گرائی لیبرال ترجمه کرد. این دو نوع تفکر، عقبه‌های فکری متفاوتی دارند، ولی در عین حال هر دو جریان در سیاست خارجی آمریکا به نتیجه می‌رسند. لیبرال‌‌ها با عقبه‌ی تفکر لیبرال به این نتیجه می‌رسند که باید در عراق حضور پیدا کرد و نومحافظه‌کارها با عقبه نگاه ژئوپلتیک به این نتیجه می‌رسند که باید عراق را اشغال کرد. در زمان جنگ عراق، هم دموکرات‌ها و هم جمهوری‌خواهان به جنگ عراق رأی دادند. اینها از نظر عقبه فکری کمی با هم متفاوتند، ولی از نظر نتیجه‌ای که به آن می‌رسند، خیلی وقت‌ها هم‌نظر می‌شوند و این مشکلی ریشه‌ای است که در آمریکا وجود دارد و به نظر می‌رسد که به این راحتی‌ها هم حل نمی‌شود و این سیستم مافیائی‌ای که دولت آمریکا مشهور به آن هست، در نهایت برای پیگیری سیاست‌هائی که در درازمدت جواب نمی‌دهند، بهانه‌ای درست می‌کنـد.

دلایلی که عرض کردم دلایل به شکست انجامیدن پروژه آمریکائی تک‌قطبی‌سازی بود و نظم مورد نظر آمریکائی‌ها دچار چالش شده و داریم وارد نظم جهانی جدیدی می‌شویم.

جبهه مقاومت در برابر غرب در حال گسترش است

*به نظر جنابعالی بحران اوکراین چه تاثیری بر نظم جدید جهانی دارد و باید منتظر چه اتفاقاتی باشیم؟ جایگاه جمهوری اسلامی ایران در این دوره گذار کجاست و اصولاً چه نقشی در نظم جدید می‌تواند داشته باشد؟

به نظر می‌رسد، تحولات اوکراین در حال تسریع در روندهائی است که از قبل شروع شده بودند. در روسیه یک جریان قوی منتقد غرب و آمریکا وجود داشت که بعد از جریانات اوکراین دارد قدرت می‌گیرد. پیش از این هم این افزایش قدرت برای روسیه وجود داشت که در اوکراین منجر به سیاست تقابل با غرب شد. این جریان به خاطر فشاری که آمریکائی‌ها دارند روی چین اعمال می‌کنند، دارد در آنجا هم قدرت می‌گیرد. تا مدتی قبل در دنیا محور مقاومتی وجود داشت و ایران و بعضی از دوستان ایران در منطقه در رأس این محور بودند. حالا این محور مقاومت دارد در مقابل هژمونی غربی گسترش پیدا می‌کند و کشورهائی که به صورت سنتی، روابط معمولی با غرب داشتند ـ مثل روسیه و چین ـ دارند به سمت تقابل می‌روند. اینها می‌دانند که اگر آمریکا در تقابل با روسیه پیروز بشود، کشور بعدی چین است. به همین دلیل حواسشان هست که تا جائی که می‌توانند اجازه ندهند که پروژه آمریکائی به پیروزی برسد.

پس در این دوره گذار، ما شاهد تحولات جدی‌ای خواهیم بود، چون داریم از نظمی به نظم دیگری حرکت می‌کنیم و لذا کشورها تصمیمات با ریسک بالا می‌گیرند، چون می‌خواهند در نظم جدید جایگاه بهتری داشته باشند و دارند از خودشان تحرکاتی را نشان می‌دهند که این اتفاق بیفتد. از این جهت به نظر می‌رسد ما در حوزه‌های مختلف شاهد این مسئله خواهیم بود که کشورها سعی خواهند کرد از ابزار قدرتی که دارند و از مزیت‌هائی که دارند برای رسیدن به اهداف مدنظرشان استفاده کنند.

ما هم قاعدتاً باید به این مسئله بپردازیم همان‌‌طور که رهبر معظم انقلاب هم در فرمایشات اخیرشان اشاره فرمودند ممکن است کشورهائی که در این تحولات حواسشان نباشد و دقت کافی نکنند، منزوی بشوند. از کلمه منزوی استفاده کردند. در حوزه سخت‌افزاری و در حوزه نرم‌افزاری باید فکر و طراحی بشود.

قاعدتاً هم ایران و هم کشورهای دیگر باید به مزیت نسبی خودشان نگاه کنند. به نظر می‌رسد مزیتی که ما داریم و منابع قدرتی که جمهوری اسلامی را تا به حال سرپا نگه داشته و موجب پیشرفت شده، باید مطالعه و تقویت بشوند. با توجه به تحولاتی که در دنیا شاهد هستیم، به نظر می‌رسد که جبهه مقاومت در برابر غرب دارد یاران جدیدی پیدا می‌کند، به نظر من در اینجا مزیت نسبی ما مشخص می‌شود، چون ایران در زمینه مقابله با غرب به صورت سنتی پرچمدار بوده است.

مزیت نسبی ما قدرت تأثیرگذاری فکری و جایگاه ما به عنوان کشوری است که سال‌هاست در مقابل زیاده‌ خواهی‌های غرب دارد مقاومت می‌کند. در مقایسه با کشورهائی که تازه دارند به صورت جدی وارد این عرصه می‌شوند، ایران حالت پیشکسوتی دارد و این مزیت ما در حوزه قدرت نرم کشور و الگوئی است که این قدرت به دنیا ارائه می‌دهد. در این دوره گذار هم با حضور در عرصه بین‌الملل و جایگاهی که به عنوان کشور پرچمدار مقاومت در دنیا داریم باید تفکر و مکتب مقاومت را در دنیا، فراتر از منطقه خودمان تسرّی و ترویج کنیم.

به نظر می‌رسد این حوزه، مزیت نسبی ماست. ایران در بعضی از حوزه‌های قدرت توانسته خودش را مدیریت کند، ولی لزوماً مزیت ویژه‌ای ندارد. مثلاً کشور در حوزه اقتصادی بعضاً دچار چالش‌هائی است. چیزی که مزیت به نظر می‌رسد، همان قدرت نرم کشور است که باید به آن توجه بشود. البته در کنار این جایگاه، ایران در زمینه قدرت سخت و نظامی هم جایگاه و توانمندی‌های ویژه‌ای پیدا کرده و اگر کشور بتواند با استفاده از این مزیت‌ها و ابزارهائی که دارد جایگاه اصلی خود را در دنیا که همان جایگاه مقاومت در برابر زیاده‌خواهی‌های غرب به ویژه آمریکاست، بیش از گذشته تثبیت و این تفکر را در دنیا ترویج کند، آن وقت زمانی است که می‌توانیم به این موضوع خوش‌بین باشیم که در یک دنیای چندقطبی، ایران می‌تواند در کنار کشورهای دیگر همسو، جایگاه خوبی داشته باشد. این جایگاه در حوزه قدرت الهام‌بخشی، طبعاً برای کشور تبعات اقتصادی خواهد داشت. قاعدتاً یکی از پروژه‌های کشور باید همکاری بیشتر با کشورهای همفکر و همسو در حوزه اقتصادی باشد. ارتقای روابط با کشورهای منتقد هژمونی غرب می‌تواند فرصتی باشد. پیوستن به سازمان‌هائی مثل بریکس – این سازمان در سال ۱۹۹۶ توسط رهبران چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان با هدف برقرار کردن موازنه در برابر نفوذ آمریکا و ناتو در منطقه، پایه‌گذاری شده- می‌تواند جزو اولویت‌ها باشد. ارتقای جایگاه ایران در سازمان همکاری شانگهای، و ارتقای سیاست‌‌هائی که کشور را به سمت کشورهائی می‌برد که علاقمند به کار با ایران هستند. گذر از توهم بهبود روابط غرب با ایران. کما اینکه این توهم در کشور وجود داشت که می‌شود روابط با غرب را عادی‌سازی کرد و از مزایای آن منتفع شد! ولی تجربیات گذشته در این زمینه جواب نداده است.

دنیای جدید دنیائی است که خود غربی‌ها می‌گویند غرب دارد جایگاهش را از دست می‌دهد و ادامه سیاست‌های غرب‌گرایانه قطعاً به نفع کشور نخواهد بود.

به نظر می‌رسد که ما هم در حوزه قدرت نرم و هم در حوزه قدرت سخت فرصت‌هائی داریم. یک زمانی به این دلیل که نهادهای بانکی جهان غالباً دست غربی‌ها بود، ما در دنیا دچار چالش بودیم. الان با تحولاتی که در روسیه اتفاق افتاده، هم روس‌ها، هم چینی‌ها و هم بسیاری از کشورهای دیگر متوجه شده‌اند که وابستگی به نهادهای بانکی و مالی این کشورها ضرر بزرگی می‌زند، از این جهت نهادهای موازی دارند ایجاد می‌شوند که به نفع ماست. یعنی ما داریم از دنیائی که آمریکائی‌ها ترسیم می‌کردند که یک دنیای تک‌قطبی است و باید ایران هدف اصلی حملات قرار گیرد، داریم به دنیای جدیدی پا می‌گذاریم. جایگاه آمریکا و غرب در دنیا رو به افول است و کشورهای رقیب غرب دارند به صورت جدی و تمام‌قد وارد صحنه می‌شوند و این تحولات در دنیا قطعاً در مسیری قرار دارند که به نفع جمهوری اسلامی هستند، منتهی مثل هر فرصت دیگری، باید از این فرصت هم بدان‌گونه که نیاز است استفاده شود.

12جولای/22

استعفای صدری‌ها و امتحان بزرگ جریان هماهنگی عراق

با گذشت هفت ماه از برگزاری انتخابات پارلمانی در عراق تشکیل کابینه جدید بر پایه اکثریت پارلمانی همچنان با انسداد سیاسی مواجه است و هیچ یک از گروه‌های سیاسی حاضر به گذشت برای ایجاد این ائتلاف اکثریتی و حل مشکلات اجتماعی نیستند.

این بحران از آنجا آغاز شد که گروه اکثریت ۶۵% شیعه در عراق عمدتاً میان دو گروه چهارچوب هماهنگی با ۸۸ کرسی و جریان سائرون با ۷۴ کرسی تقسیم شد و به‌رغم اینکه این دو جریان تقریباً نیمی از ۳۲۹  کرسی‌های مجلس را  به دست آورده بودند؛ اما به علت رقابت شدید این دو امکان تشکیل کابینه جدید تا کنون فراهم نشده است.

اولین ماموریت مجلس جدید انتخاب رئیس جمهور است که باید با دو سوم آرا انتخاب شود و به علت عدم توافق گروه‌های پارلمانی و نداشتن  دو سوم با این یا آن گروه، امکان تکمیل انتخاب ارکان دیگر دولت نیست و بدون انتخاب رئیس جمهور امکان اجماع شیعی. برای انتخاب نخست وزیر از سوی اکثریت پارلمانی نیز آسان نخواهد بود.

اقدام اخیر مجلس عراق در تصویب لایحه منع هرگونه عادی‌سازی رابطه با رژیم صهیونیستی با اکثریت قاطع پارلمانی با همه اشکالاتی که دارد ممکن است شرایط اتفاق و هماهنگی را در عراق تسهیل کند.

خلاصه شرایط کنونی عراق به این شرح است:

۱٫توافق نکردن دو گروه شیعه در تشکیل کابینه جدید، عدم حل مشکلات گسترده سیاسی و ارائه ندادن خدمات اجتماعی از آب تا برق و اصلاح اقتصادی را به دنبال دارد و نارضایتی شدیدی را در میان مردم عراق پدید آورده است. خیلی‌ها معتقدند اگر در حال حاضر، جامعه به سمت انتخابات جدیدی برود افراد دیگری انتخاب و نتایج متفاوتی حاصل خواهد شد.

البته مردم این کشور آقای مقتدی صدر رهبر جریان سائرون را بیش از چهارچوب هماهنگی در ایجاد این شرایط  مقصر می‌دانند، زیرا او اعلام کرده حاضر است با کردها و سنی‌ها ائتلاف کند؛ اما حاضر به همکاری با چهارچوب هماهنگی نیست. این موضع این سئوال را مطرح می‌کند که چرا یک گروه شیعه حاضر است با کردها و سنی‌ها کار کند؛ اما با برادر شیعه خود همکاری نمی‌کند؟ صدری‌ها چهارچوب هماهنگی را مرتبط با ایران می‌دانند، در حالی که برخی جریانات کرد با بعثی‌های سابق و رژیم صهیونیستی ارتباط دارند و گروه‌های سنی نیز فرمانبردار عربستان سعودی، امارات متحد عربی و ترکیه هستند. بهرغم این شرایط سید مقتدی صدر حاضر به همکاری درون شیعی نیست!. چهارچوب هماهنگی بارها اعلام کرده که حاضر است با جریان صدری همکاری کند؛ اما با واکنش منفی آقای مقتدی صدر روبهرو شده است.

۲٫مسلماً اختلاف میان دو تشکل شیعی، یک اختلاف ایدئولوژیک نیست، بلکه شخصی است. در سال ۲۰۱۴ و در دوران نخست‌وزیری آقای مالکی، وی در عملیات (جوله‌الفرسان) به سرکوب صدری‌ها در استان بصره دست زد و این اقدام و خاطره تلخ از آن زمان تا کنون مهم‌ترین مانع همکاری میان مالکی و مقتدی صدر بوده و میانجیگری ایران هم برای عبور از این مانع تا کنون به نتیجه نرسیده است.

چهارچوب همکاری از چند تشکل مانند گروه بدر، عصائب اهل حق، جریان حکمت، حزب‌الله عراق و ائتلاف دولت قانون تشکیل می‌شود و هیچ یک از این گروه‌ها به‌تنهایی حاضر به همکاری با صدر نیستند.

۳٫نادیده گرفتن شرایط سخت مردم عراق از سوی گروه‌های سیاسی و مقدم دانستن کینه‌های فردی و گروهی بر منافع عمومی مردم ممکن است در آینده نزدیک به تحولات سیاسی در عراق منجر شود. به عبارت دیگر رویگردانی مردم از این گروه‌ها ممکن است به اعتراضات همگانی جدید و یا به انتخاب افراد و جریان‌های جدید در انتخابات آتی منتهی شود و این واقعیت متاسفانه تا کنون دو جریان بزرگ شیعه را به فکر وانداشته تا به‌سرعت به نفع همه مردم عراق، به‌ویژه شیعیان اختلافات را کنار بگذارند.

۴٫تصویب لایحه جرم دانستن هرگونه ارتباط با رژیم صهیونیستی در تاریخ معاصر عراق اقدام مهمی است که همه گروه‌های شیعه، کرد و سنی به آن رای دادند، در حالی که نمایندگان حزب دموکرات کردستان اغلب به آن رای منفی یا ممتنع دادند و اقلیتی از عرب‌های سنی نیز در این زمینه نظر مخالف داشتند. در این رای‌گیری ۲۷۵ نماینده از ۳۲۸ مجموع نماینده پارلمان عراق به این قانون رآی دادند که نشان‌دهنده بزرگت‌رین اجماع ملی در یک زمینه سیاسی است که پارلمان عراق در چند سال اخیر نظیری برای آن ندیده است.

البته در ماده ۴ این قانون، دیدارهای دینی با موافقت وزارت کشور عراق ممکن دانسته شده که تفسیرهای مختلفی پیدا کرده و مجلس حاضر به ارائه تفسیر دقیق آن نشده است. آیا این بدین معناست که یهودیان به عنوان زائران اماکن دینی، مجاز به ورود به کشور عراق‌اند یا برعکس عراقی‌ها مجازند به عنوان زائر دینی به فلسطین اشغالی سفر کنند؟

اما به‌رغم وجود این نقطه ضعف کوچک، دولت آمریکا از طریق سخنگوی وزارت خارجه خود نگرانی عمیقش را از تصویب این قانون اعلام کرد و آن را تهدیدی برای آزادی بیان در جامعه عراق و متناقض با فرآیند منطقه‌ای اقدامات دیگر دولت‌های عربی در برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی دانست. چند کشور اروپای غربی نیز تصویب این قانون را خطری در جهت تقویت فرآیند یهودی‌ستیزی می‌دانند. این موضع‌گیری‌ها نشان داد که غرب حامی اصلی رژیم صهیونیستی است و با هر فرآیندی که مانع از به رسمیت شناخته شدن آن باشد، مخالف است.

به اعتقاد تحلیلگران سیاسی، تصویب قانون منع هرگونه عادی‌سازی رابطه با رژیم صهیونیستی با بالاترین رآی ممکن در پارلمان عراق و هم‌نظر شدن دو گروه شیعه و بلکه قریب به اتفاق همه گروه‌های سیاسی عراق در این امر بسیار مهم که آینده سیاست‌های عراق را تعیین می‌کند، ممکن است زمینه‌های اشتراک و تقارب میان دو گروه شیعه را فراهم سازد تا با این اقدام مبارک، مصلحت کشور را بر منافع حزبی ترجیح دهند و در انسداد سیاسی عراق گشایشی پدید آید.

استعفای همه نمایندگان جریان صدری و اعلام سیدمقتدی صدر در بستن همه دفاتر این جریان در عراق هر چند غیر مترقبه است و این جریان را در جبهه اپوزسیون قرار می‌دهد ولی راه را برای حل بن‌بست سیاسی عراق باز می‌کند و زمینه تشکیل دولت جدید به ریاست جریان چهارچوب هماهنگی را فراهم می‌سازد. امروزه جریان هماهنگی در برابر امتحان بزرگی است که اگر موفق شود شرایط آینده را برای خود بهبود خواهد داد و در انتخابات بعدی شانس خود را تقویت می‌کند ولی اگر موفق نشود و نتواند مشکلات اجتماعی را حل نماید آینده سیاسی خود را با چالش مواجه خواهد کرد و احتمال بازگشت به انتخابات زودرس دور از انتظار نخواهد بود.

12جولای/22

نتیجۀ عکس پول‌پاشی عربستان و امارات در انتخابات لبنان! انتخابات لبنان؛ راهبردها، و پیامدها

مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین انتخابات پارلمانی در تاریخ معاصر لبنان در روز یکشنبه ۲۵ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ در سراسر لبنان برگزار شد.

سئوالاتی که معمولاً ناظران سیاسی، متعاقب برگزاری هرگونه انتخاباتی از جمله انتخابات پارلمان لبنان می‌پرسند این است که آثار و پیامدهای انتخابات مجلس لبنان چیست؟ آیا نتایج انتخابات بر وضعیت سیاسی و اقتصادی لبنان، نتایج ملموس و کارآمدی دارد؟ یا یک تحول شکلی و روزمره را برای این کشور به ارمغان آورده است؟  برای پاسخ به این سئوالات ضروری است نکات زیر مورد مطالعه و دقت نظر قرار گیرند:

حساسیت و اهمیت انتخابات پارلمانی ۲۰۲۲ لبنان

انتخابات پارلمانی ۲۰۲۲ لبنان در مقایسه با انتخابات قبلی از حساسیت و اهمیت زیادی برخوردار بود. از این ‌رو    اهتمام بین‌المللی زیادی در قبال آن وجود داشت و رسانه‌های بین‌المللی با  تلاش ویژه‌ای به پوشش این انتخابات پرداختند.

از تبلیغات انتخابات پارلمانی ۲۰۲۲ به خاطر شدت و اهداف آن به‌مثابه جنگ ۳۳ روزه سیاسی نام برده شد. هدف، جبران شکست نظامی رژیم صهیونیستی در حمله به لبنان در جولای سال ۲۰۰۶ و ساقط کردن سلاح مقاومت و دل بستن به خسته کردن حامیان مقاومت بود که شکست خورد و دشمنان مقاومت را ناامید کرد.

تلاش قدرت‌ها و کشورهای مخالف مقاومت برای تاثیرگذاری بر نتیجه انتخابات

برخی قدرت‌ها و کشورها به‌ویژه آمریکا و عربستان و متحدین آنها برای انتخابات لبنان هزینه‌های مالی و سیاسی فراوانی کرده بودند و امیدوار بودند که در سایه کسب ائتلاف فراکسیون اکثریت پارلمان، نقشه سیاسی ترکیب قدرت در عرصه روسای پارلمان و ریاست جمهوری و نخست وزیر لبنان و راهبردهای بعدی را به نفع خود تغییر کیفی دهند.

بر خلاف سفیر و دیپلمات‌های سفارت ایران در بیروت که با رعایت پروتکل‌های دیپلماتیک و بر مبنای اصل عدم دخالت در امور دیگر کشورها در روز انتخابات و یا قبل از آن در میتینگ‌های انتخاباتی حضور نداشتند، سفرا و دیپلمات‌های آمریکا و عربستان سعودی تقریباً در اکثر میتینگ‌های انتخاباتی مخالفین جبهه مقاومت حضور فعال داشتند و با وعده و وعید به جریان‌های مخالف حزب‌الله و تطمیع آنها تلاش می‌کردند کاندیداهای مخالف جبهه مقاومت را تقویت کنند.

سید حسن نصرالله دبیر کل حزب‌الله در اولین سخنرانی خود پس از انتخابات ۲۰۲۲ در این ‌باره به تبیین دروغ رایج‌ در لبنان پرداخت و اظهار داشت: «این دروغ مطرح شده است که ایران لبنان را اشغال کرده است، اما ما سفیر آمریکا را می‌دیدیم که در مراکز رأی‌گیری تردد می‌کرد و سفارت آمریکا برای خود لیست تشکیل داده و سفیر عربستان سعودی نیز یکی از فعال‌ترین ستادهای انتخاباتی در لبنان بود.»

 رسوایی دخالت‌های سیاسی و مالی آمریکا و رژیم آل سعود کاملاً علنی و مثل روز روشن بود. البخاری سفیر سعودی در لبنان و شیا سفیر آمریکا در راستای حمایت از فهرست سمیر جعجع ـ همان زندانی سابقی که محکوم به ترور رشید کرامی نخست وزیر اسبق لبنان بود و به دنبال عفو پس از توافق طائف از زندان بیرون آمد ـ در همه‌ جای لبنان پرسه زدند.

موضوع به دخالت سیاسی و مالی محدود نشد و کار به تهدید علیه سعد حریری ـ اگر حامیانش را به سمت رای دادن به انتخاب فهرست سمیر جعجع سوق ندهد ـ کشید. این تهدیدات را می‌توان از هجمه شدید از سوی روزنامه عکاظ برداشت کرد.

بدون شک و به دور از دروغ‌های رسانه‌های آمریکایی و کشورهای حوزه خلیج فارس علیه مقاومت در انتخابات مبنی بر از دست رفتن برخی کرسی‌های متحدان مقاومت در پارلمان، دولت آمریکا و نیز رژیم صهیونیستی به حجم شکستی که در این انتخابات سرنوشت‌ساز بدان گرفتار شدند، واقفند.

پول‌هایی که دشمنان مقاومت هزینه کردند و از میلیاردها دلار فراتر رفت، مصداق آیه کریمه ۳۶ سوره مبارکه است که می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ فَسَیُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَهً ثُمَّ یُغْلَبُونَ وَالَّذِینَ کَفَرُوا إِلَی جَهَنَّمَ یُحْشَرُون: کافران اموالشان را انفاق می‌کنند برای این مقصود که راه خدا را ببندند، پس به‌زودی مال‌هایشان بر سر این خیال باطل برود و حسرتش بر دل آنها بماند و آن‌گاه مغلوب نیز خواهند شد و کافران را به سوی جهنم جمعا رهسپار سازند.»(انفال/۳۶)

راهبردهای کارساز حزب الله در فرایند انتخابات

نوار موفقیت‌های ارزشمند رهبری حزب‌الله لبنان دو مشخصه بارز دارد. یکی بهره‌گیری از قدرت سخت‌افزاری نظامی و امنیتی خود و تفهیم معادله توازن وحشت به رژیم صهیونیستی و دیگری اتخاذ رویکرد نرم‌افزارانه سیاسی مبتنی بر تعامل سازنده و معقول و متناسب با همه خاستگاه‌های طوایف و احزاب لبنانی، آن هم از موضعی خردورزانه و مترقیانه برای پیشبرد مسائل و مشکلات ناشی از نارسایی‌ها و بحران اقتصادی و مالی جامعه لبنان و برآمده از مفاسد مقامات بانکی و مالی این کشور و عوارض متاثر از سیاست‌های صندوق بین‌المللی پول که موجب سقوط ۹۰ درصدی ارزش لیره لبنان شده و متعاقب آن عوارض ناشی از کمبود سوخت، گندم و برق در لبنان که نتایج ناگواری را برای مردم لبنان به همراه داشته است.

رهبری‌ حزب‌الله در سایه میراث  پیروزی‌های این جنبش در برابر تجاوزگری رژیم صهیونیستی از سال‌های ۱۹۸۵، ۲۰۰۰ و ۲۰۰۶ در ارتباط باعقب راندن صهیونیست‌ها از جنوب لبنان و نهایتاً در چهارچوب موفقیت منطقه‌ای سال ۲۰۱۶ با مشارکت دیگر نیروهای مقاومت در بیرون راندن داعش از سوریه با مشارکت متحدین جمهوری اسلامی ایران، قفل بحران ناامنی‌های فزاینده و ساختگی و فتنه تکفیری ناشی از راهبرد تصنعی  آمریکا و متحدین غربی ـ عبری  ـ عربی را در منطقه شکست و موقعیت خود را به‌طرز  چشمگیری ارتقا داد.

رهبری حزب‌الله قبل از انتخابات پارلمان لبنان با رونمایی از راهبرد هوشمندانه خود متناسب با مقتضیات مرحله جدید جامعه لبنان، چندین اصل و قاعده حکیمانه و هوشمندانه خود را برای همگان تبیین کرد و بدین‌ وسیله رویکرد مترقیانه و واقع‌بینانه‌اش را به معرض نمایش گذارد.

در ادامه مبحث، راهبردهای کارساز حزب‌الله مرور و ارزشیابی قرار می‌گیرد.

اول: ما در انتخابات بر حقوق و جایگاه و سهم همه طوایف و احزاب و لزوم حفظ و صیانت از آن تاکید داریم.

دوم:  ما با نگاه مسئولیت‌پذیر و تشریک مساعی به دنبال کمک و مساعدت در زمینه حل مشکلات معیشتی و اقتصادی جامعه و آماده همه‌ نوع مساعدت متعهدانه هستیم.

سوم: ما از اینکه جامعه اهل تسنن در سهم مشارکتی خود دچار نارسایی و تشتت شده نگرانیم و این امر را به مصلحت لبنان نمی‌دانیم.

چهارم: راهبرد حزب‌الله از ابتدای تشکیل  این جنبش در لبنان، مشارکت منفعت‌طلبانه در حاکمیت رسمی و دولت نبوده است، زیرا رویکرد اعلام شده از سوی این جنبش مبتنی بر اهتمام به حفظ وجاهت و منزلت مردمی خود و مقدم شمردن منافع اجتماعی بر منفعت‌طلبی حزبی بوده است و در این راستا، همواره راهبرد کمک به دیگران به‌ویژه  شخصیت‌های پاکدست و متعهد را برای پذیرش مدیریت امور حکمرانی توصیه و سفارش کرده‌ایم…

پنجم: رهبری حزب‌الله قبل از اعلام نتایج انتخابات تاکید کرد که هر نتیجه‌ واقعی‌ای که از صندوق‌ها بیرون بیاید، مورد پذیرش ماست و بدین وسیله، الگوی منطقی و سخاوت‌مندانه‌ای از تعامل با مسائل سیاسی و التزام به اصول اخلاقی را متجلی ساخت.

ششم: در خصوص نتایج انتخابات با پرهیز از هر گونه مبالغه‌گویی و با رعایت اصول راستگویی و صداقت، باید گفت که هیچ یک از گروه‌ها و ائتلاف‌های عمده در لبنان از اکثریت برخوردار نشده‌اند.

هفتم: حزب‌الله نقشه راه موفقیت فراروی بحران‌های  ویرانگر ناشی از کاهش فزاینده ارزش پول ملی؛ مبارزه موثر با فساد اداری و ورشکستگی مالی ناشی از سرقت اموال و سقوط اعتبارات و سپرده‌های واگذار شده مردم  به بانک‌ها و رفع عوارض ناشی از توطئه حساب شده رژیم صهیونیستی در انفجار بندر بیروت و صدمات وارده به امکانات مردم را با اتخاذ رویکرد مشارکت دلسوزانه، مسئولانه و همگانی طوایف و احزاب در مدیریت امور کشور می‌داند…

هشتم: به‌طور سنتی در پنج‌ دهه گذشته، چهار طائفه کلیدی (شامل رهبران مسیحی مشتمل بر: حزب کتائب و قوات لبنانی و جنبش آزاد ملی؛ شیعیان شامل: حزب‌الله و امل؛ اهل تسنن به رهبری خانواده حریری و دیگر خانواده‌های تکنوکرات سنی؛ دروزی‌ها؛ خانواده‌های جنبلاط و ارسلان) در اتخاذ تصمیمات کلان و ائتلاف‌سازی‌ها به عنوان هسته اصلی تصمیم‌سازی‌ها همراه با سیاست‌های چهار بازیگر منطقه‌ای شامل جمهوری اسلامی ایران، رژیم آل سعود، رژیم صهیونیستی، سوریه و بازیگران بین‌المللی، به‌ویژه آمریکا و فرانسه، در ترسیم معادلات جاری لبنان چه دیگران بخواهند و چه نخواهند؛ نقشی موثر و تعیین‌کننده داشته‌اند.

نهم: واقعیت این است که نتایج انتخابات پارلمانی لبنان، در معادله و موازنه داخلی قوا در لبنان، اثر تعیین‌کننده و کلیدی به نفع هیچ یک از بازیگران محلی و منطقه‌ای نداشت. به‌ویژه راهبرد سرمایه‌گذاران مالی و سیاسی آمریکا و عربستان برای متحدین لبنانی‌شان نتوانست مولفه کارآمدی را برای افزایش نفوذ آنها در حاکمیت لبنان را تامین کند؛ زیرا اینک در لبنان، معادله معروف کارآمدی دارد که به تعبیر ضرب‌المثل لبنانی‌ها، «لن یکون تحالفات کِرَمل»؛ یعنی ائتلاف‌سازی به‌مثابه  رمل، تغییر‌ساز نبوده است و اثر خود را در معادله  لبنان در ارتباط با بازیگر اصلی محلی از دست داده و حزب‌الله لبنان به عنوان در اختیار دارنده مولفه بی‌بدیل تاثیرگذاری در دو وجه سخت‌افزاری و نرم‌افزاری، هسته مرکزی انرژی‌دهنده به ائتلاف‌ها و تاثیرگذار اصلی محسوب می‌شود و بدون مشارکت این جنبش، امکان تحقق هیچ هدفی در لبنان، میسر نمی‌شود.

دهم: در جمع‌بندی مختصر، حزب‌الله لبنان در موقعیت فعلی، هم وزن سخت‌افزاری موازنه‌ساز در عرصه مقاومت را در اختیار دارد و هم به‌مثابه تشکلی با هوشمندی و تدبیر و درایت حداکثری، مولفه‌های حکمرانی پیچیده و واقع‌بینانه و شایسته را در مدیریت حل مشکلات جاری ملحوظ  می‌دارد.

از سوی دیگر حزب‌الله، ابزار کارآمدی پول‌پاشی عربستان و امارات را نیز به نفع اهداف جامعه لبنان،  مدیریت و آثار منفی  آن را از طریق رویکردهای عقلانی محور مقاومت و انعطاف‌پذیری به نفع مصالح مردم در لبنان هدایت می‌کند؛ به‌طوری که گویی که گوی میدان را در زمام امور و تسلط آن و اعمال نفوذ موثر به ید اختیار خود درآورده است.

به همین خاطر یک اجماع کلان در بین مردم وجود دارد که فقط رهبری حزب‌الله است که می‌تواند در پرتو ظرفیت‌ها و اجرای سوابق طرح‌های خود، بحران مزمن برق و سوخت و نان در لبنان را مرتفع سازد؛ زیرا در چندین نوبت قبلی رهبری حزب‌الله نشان داده است که هر موقع اراده کنند می‌تواند در پرتو پاکدستی و کارآمدی خود، این نوع مشکلات ‌را به شکل مطلوب و سهلی، حل ‌کند.

شکست پروژه ساقط کردن مقاومت و متحدانش

آنچه پروژه ساقط کردن مقاومت و متحدان آن را به شکست کشاند، صحنه‌هایی بودند که در کمپین‌های انتخاباتی مقاومت شاهد بودیم و حضور مردمی که شبیه طوفان انسانی بود. این مردم بودند که وفاداری خود را به رهبران مقاومت نشان دادند و از سلاح مقاومت که آزادکننده لبنان از اشغال صهیونیست‌ها بود و نیز سلاحی که از لبنان در برابر حمله تکفیری‌های تروریست داعشی پاسداری کرد، حمایت کردند.

مقاومت در هرخانه در جنوب از بقاع تا شمال گرفته، حاضر است

علت دیگر این است که گروه ضد مقاومت، پروژه انتخاباتی اصلاح‌طلبانه یا توسعه محور برای اداره کشور ندارد و کل موضع‌گیری و پروژه سیاسی آن خلع سلاح مقاومت است. سرانجام این پروژه اسرائیلی ـ صهیونیستی ـ عربی  ـ آمریکایی برای سیطره بر لبنان بدون وارد شدن به جنگ نظامی به نفع مقاومت است.

به همین دلیل در کمال تعجب فقط سه نامزد از نامزدهای  مورد حمایت مستقیم سفیر آمریکا در لبنان توانستند وارد پارلمان شوند. این سه نامزد نیز بیشتر به دلیل سوابق خانواد‌گی‌شان رای آوردند و نه حمایت آمریکا از آنها.

جالب اینکه بهرغم هزینههای میلیاردی و پمپاژ خبری فراوان توسط رسانه‌های وابسته به آمریکا و متحدینش در منطقه فقط یک نامزد مورد حمایت آمریکا از میان مسلمانان موفق شد رأی بیاورد و مردم مسلمان لبنان دست رد به سینه همه کاندیداهای مسلمان مورد حمایت آمریکا زدند.

سید حسن نصرالله در اولین سخنرانی خود بعد از اعلام نتایج انتخابات پارلمانی سال ۲۰۲۲ در این کشور خطاب به مردم لبنان در این‌ باره اعلام کرد: «من به این ملت وفادار می‌گویم که شما امنیت و آرامش سیاسی و ملی مطلوب برای مقاومت و سلاح آن را در برابر حملات علنی و واضح دشمن ایجاد کردید و این دستاوردی است که شما آن را محقق کردید…نتایج بزرگی به دست آمد که نشان‌دهنده پیام‌های قبلی در خصوص تمسک به مقاومت و معادله طلایی آن و دولت عادل و قادر به انجام اصلاحات و صلح داخلی و همزیستی مسالمت‌آمیز با اولویت حل‌ و فصل بحران‌های حیاتی و اقتصادی مردم است.

«این دستاورد با وجود هجمه‌های تبلیغاتی روانی گسترده ضد ما و متحدان مقاومت و در پی فشارهای اقتصادی و بحران‌سازی‌های موجود در لبنان محقق شد و با همه تهدیدها و ارعابی که مردم با آن مواجه شدند، دشمن نتیجه مطلوبش را کسب نکرد و حضور گسترده در سه جشنواره بزرگ، جوابی به این تهدیدات بود. حضور انبوه مردم در روز رأی‌‌گیری و نتایجی که به دست آمد، جواب دیگری بود. … ما به این پیروزی بزرگ افتخار می‌کنیم، به‌ویژه زمانی که می‌بینیم این پیروزی در چه شرایطی به دست آمد و چه هزینه‌هایی برای جلوگیری از آن صورت گرفت.»

نتایج انتخابات

نتایج نهایی انتخابات لبنان نشان داد که هنوز حزب‌الله لبنان و متحدینش اکثریت نسبی پارلمان لبنان را در اختیار دارند و آمریکا و متحدینش فقط توانسته‌اند در بخش مربوط به متحدین حزب‌الله در میان مسیحیان لبنان چند رأی بیشتر کسب کنند.

برای اینکه تصویر واضح‌تری از شرایط پارلمانی لبنان داشته باشیم باید بدانیم که پارلمان لبنان حدود ۱۲۸ نماینده دارد که اصولاً میان مسلمانان و مسیحیان به‌طور مساوی تقسیم می‌شوند.

حزب‌الله و متحدینش در دوره قبل چیزی حدود ۷۲ کرسی در اختیار داشتند و در این انتخابات چیزی حدود ۶۸ کرسی (مسلمان و غیر مسلمان) را در اختیار گرفته‌اند.

البته در این انتخابات ۱۲ کاندیدای مستقل موفق شدند به مجلس لبنان راه پیدا کنند که در نوع خود در این کشور بی‌سابقه است. بیشتر این کرسی‌ها مربوط به طرفداران حزب‌المستقبل (سعد حریری وابسته به عربستان سعودی) است که به دلیل عدم مشارکت در انتخابات کرسی‌هایش را کلاً از دست داد.

البته اگر نتیجه به دست آمده در انتخابات را با توجه به حجم هجمه علیه مقاومت بسنجیم، کمتر از پیروزی نظامی در جنگ ۳۳ روزه نیست و برای حامیان مقاومت رضایت‌بخش و برای حامیان رقبای مقاومت در لبنان و خارج آن شکست محسوب می‌شود.

بازنده بزرگ در این انتخابات گردانندگان هجمه و کمپین خلع سلاح مقاومت یعنی دورثی شیا، سفیر آمریکا و ولید‌البخاری، سفیر سعودی در لبنان به‌عنوان محور و گردانندگان اصلی هجمه انتخاباتی گروه ضد مقاومت لبنان بودند.

در نقطه مقابل این جریان رهبری حزب‌الله لبنان قرار داشت که به‌رغم وجود فشارهای عربی و غربی و عبری از داخل و خارج لبنان و با وجود همه فشارهای اقتصادی و معیشتی تحمیل شده بر ملت لبنان، در پرتو نتایج موفقیت‌های مکتسبه سه دهه‌ای ناشی از فداکاری‌های نیروهای مقاومت و رهیافت‌های هوشمندانه سیاسی محور مقاومت توام با واقع‌گرایی ناشی از تعامل رویکرد سازنده عقلانی و مسئولیت‌شناسانه از طریق همزیستی مسالمت‌آمیز و قابل تفاهم با ۱۷ طائفه ذی‌نفع در نقشه و جغرافیای حیات سیاسی و قومیتی لبنان، به جریان‌های معارض مقاومت نشان داد که لبنانی‌ها همچنان حامی محور مقاومت هستند و آمریکا و متحدانش در انتخابات لبنان شکست خورده‌اند.

سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان در سخنرانی خود پس از انتخابات لبنان، یکی از نتایج انتخابات را افشای دروغ‌های متعدد خواند و و در این ‌باره اظهار داشت: «بعد از انتخابات جریانی که بیشترین مسئولیت را در بحران‌های کنونی دارد و به‌صورت مستقیم از سوی سفارت‌خانه‌ها مورد حمایت قرار گرفته است و لیست‌های آنها را سفارتخانه‌ها تنظیم کرده‌اند و با وجود این نتوانست جز دو یا سه کرسی پارلمانی را به دست بیاورد، این ‌گونه ادعا می‌کند که ملت لبنان گزینه مقاومت را در انتخابات به دور انداخته‌اند. این چه نوع وقاحتی است؟ کاندیداهای لیست امل و وفاداری به مقاومت در بعلبک الهرمل و سوم جنوب و الزهرانی و صیدا و صور و الزحله بالغ بر نیم میلیون رأی کسب کرده‌اند. اما تو که تنها  چند هزار رأی به دست آورده‌ای به‌نمایندگی از ملت لبنان حرف می‌زنی؟»

در باره پیروزی جریان مقاومت و حامیان آن نیز شیخ نعیم قاسم، معاون دبیرکل حزب الله لبنان، معتقد است که اگر پارلمان جدید در لبنان را بر اساس حمایت آنها از گزینه مقاومت علیه رژیم صهیونیستی دسته‌بندی کنیم، بر این اساس ۷۷ نماینده حامی گزینه مقاومت هستند.

وی در این باره تاکید کرد: «هر طرفی که فکر می‌کند وضعیت حزب‌الله در پارلمان دگرگون شده، در اشتباه به سر می‎‌برد. اما حزب‌الله خواهان اکثریت مطلق نیست و ما تلاش نمی‌کنیم که اکثریت را به دست آوریم، چون همواره با هم‌پیمانان خود در ارتباط هستیم و با همه جریان‌های همسو همکاری می‌کنیم.»

نحوه آرایش سیاسی در پارلمان جدید

در پارلمان جدید لبنان، شاهد چندین جریان هستیم. نحوه آرایش سیاسی جدید و توزیع صندلی گروه‌های سیاسی در پارلمان لبنان عبارتند از:

۱.جریان اول که اکثریت پارلمان را در اختیار دارد، جریان ۸ مارس و مقاومت است که  موفق‌ترین ائتلاف انتخاباتی به شمار می‌رود. گروه‌های حامی مقاومت هم‌پیمان حزب‌الله، جنبش امل، جریان ملی آزاد، حزب المرده و طاشناق ۶۰ کرسی صد درصدی را به طور مستقیم کسب کرده‌اند.

۲.ائتلاف دوم، جریان ۱۴ مارس به رهبری سمیر جعجع شامل گروه‌های ضد مقاومت، یعنی حزب نیروهای لبنانی و متحدانش از حزب کتائب حدود ۴۰ کرسی را از آن خود کرده و دومین ائتلاف پارلمان است.

۳.حزب سوسیالیست ترقی‌خواه به رهبری ولید جنبلاط از متحدان جریان ۱۴ مارس، ۸ کرسی پارلمان را به خود اختصاص داده است. ولید جنبلاط رئیس این حزب پس از روشن شدن نتایج انتخابات در یک چرخش موضع در دیدار با نبیه‌بری، رئیس پارلمان لبنان ‌که حامی مقاومت است، از ریاست او بر پارلمان جدید لبنان حمایت کرد. اهمیت حمایت جنبلاط از نبیه‌بری برای پارلمان لبنان بدین دلیل است که اولین تلاش سمیر جعجع برای محدود کردن مقاومت و مخالفت با ریاست نبیه‌بری بر پارلمان جدید لبنان شکست خورد.

۴.نمایندگان مستقل نیز  ۲۰ کرسی مجلس را به خود اختصاص دادند. از میان این نمایندگان، هشت نماینده به فهرست مقاومت تمایل دارند که با احتساب آنها شمار نمایندگان حامی مقاومت به ۶۸ نماینده می‌رسد.

البته در میان این نمایندگان، کسانی وجود دارند که خود را بخشی از جامعه مدنی و معترضان به سیستم سیاسی لبنان معرفی می‌کنند و مورد حمایت غرب و آمریکا هستند. آنها ۱۲ کرسی را در اختیار دارند.

نکته‌ شایان توجه اینکه در طایفه اهل سنت اختلافات و چنددستگی‌های فراوانی وجود دارد، لذا کار انتخاب نخست وزیر بر اساس اجماع این طایفه اصلاً راحت نیست؛ چون پس از تحریم انتخابات توسط سعد حریری و حزب المستقبل، هیچ جریانی اکثریت قابل توجهی را در اختیار ندارد و فواد سنیوره (اهل صیدا) و اشرف ریفی(اهل طرابلس) نیز که هر دو از مخالفان جریان ۸ مارس هستند، نتوانسته‌اند نمایندگان قابل توجهی را به پارلمان بفرستند و بین خود آنها نیز اختلافات عمیقی وجود دارد.

این وضعیت موجب شده است تا وضعیت نمایندگان ۸ مارس و جریان مقاومت در طایفه سنی در پارلمان جدید بهتر از دوره گذشته شود.

سخن آخر

با توجه ساختار سیاسی لبنان باید توجه داشت که نتیجه این انتخابات و یا هر انتخابات دیگری در این کشور در گرو توافق میان گروه‌های مختلف سیاسی و تنها راه نجات لبنان از بحران‌های سیاسی و اقتصادی موجود است.

لذا نتیجه انتخابات، حتی اگر یک گروه سیاسی اکثریت مطلق پارلمانی را در اختیار داشته باشد، صرفاً یک وزن‌کشی سیاسی به حساب می‌آید؛ کما اینکه در دوره‌های قبل هم این‌گونه بود. ساختار سیاسی و طائفه‌ای لبنان به‌قدری روزنه‌های نفوذ دارد که دیگر جناح‌های سیاسی می‌توانند کار را برای هر جناح سیاسی دیگری به بن‌بست بکشانند. به عنوان مثال در دوره قبل حزب‌الله و متحدینش اکثریت مطلق مجلس را در اختیار داشتند، اما به دلیل اختلافات سیاسی بین‌ آنها و دیگر جناح‌های سیاسی، چندین بار دولت از هم پاشید و حتی وقتی که دولت مستقر شد، امکان فعالیت و پیاده‌سازی راهکار‌های حل بحران برای آن وجود نداشت.

12جولای/22

اکسیر انقلاب دهه نودی‌ها را هم طلا کرد

اگرچه تلاش غرب‌گرایان در مشروطیت و پس از آن رضاخان و فرزندش به ظهور برخی از نمادها و مظاهر غربی و تغییر سبک زندگی در طبقه اشراف و بخشی از طبقه‌ میانی جامعه انجامید، ولی هرگز نتوانست خللی در ایمان و اعتقاد مردم ایجاد کند. این ناکامی آنان را بر آن داشت تا روی این مسئله تمرکز و دین را در ایمان قلبی و عبادت را در حوزه فردی خلاصه کنند. تقویت این باور در حوزه‌های علمیه و ظهور انجمن حجتیه در میان هیئت‌های مذهبی و تکنوکرات‌های غرب‌گرای ظاهرالصلاح و نمازخوان در میان قشر تحصیلکرده دانشگاهی را می‌توان تلاش فکری فرهنگی غرب و دستگاه حاکمه پهلوی برشمرد تا با این عناصر و تبدیل مسجد به کلیسا، محصور کردن روحانیت در مسجد و محراب و واتیکانیزه کردن حوزه‌های علمیه، اهداف خود و نظام غرب را در ایران اسلامی محقق کنند.

قیام امام خمینی و آغاز نهضت در پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ مقابله‌ با تفکری بود که دین را ایمان و امری درونی می‌دانست و حوزه دینداری را فراتر از ارتباط با خدا و اعمال فردی معنا نمی‌کرد. تفکری که ظلم‌پذیری و تسلیم شدن و حاکمیت ظالمان و سلطه‌گران را توجیه می‌کرد.

نگاهی به سخنان، نامه‌ها، بیانیه‌ها و مواضع امام خمینی از خرداد ۱۳۴۲ تا خرداد ۱۳۶۸ نشان می‌دهد که امام خمینی کسانی را که تنها اسلام را در ایمان قلبی به خداوند و رسالت و امامت و برپاداری احکام عبادی فردی خلاصه می‌کردند، مسلمان واقعی نمی‌دانستند؛ از این‌رو به جرئت می‌توان گفت برخورد نظام سلطه و حکومت پهلوی با امام خمینی و زندانی کردن، شکنجه و تبعید یاران ایشان توسط دژخیمان شاه، ریشه در همین نگاه یاران امام به اسلام داشت، زیرا به باور آنها صرف اعتقاد درونی و ارتباط قلبی و عبادات فردی نشانه‌ مسلمانی و ولایتمداری نیست،

رهبر معظم انقلاب در قبل از انقلاب و در جلسه‌ بیست و سوم سلسله مباحث قرآنی خود در مسجد کرامت مشهد در ۲۴ رمضان۱۳۵۳، نگاه مورد حمایت نظام سلطه و دستگاه ستمشاهی را این‌گونه به چالش می‌کشند و می‌فرمایند:

«کسانی که می‌گویند مأمون عباسی شیعه بود. شیعه یعنی چه؟ شیعه یعنی کسی که بداند حق با امام رضا«ع»است؟ فقط همین؟ اگر این است که مأمون عباسی و نیز هارون‌الرشید، منصور، معاویه، یزید از همه شیعه‌تر بودند، آیا رقبای امیرالمؤمنین«ع» در سقیفه نمی‌دانستند حق با ایشان است؟ همه می‌دانستند، پس شیعه بودند؟ آیا کسانی که با امیرالمؤمنین«ع» درافتادند به ایشان محبت نداشتند؟ داشتند، پس شیعه بودند و ولایت داشتند؟ خیر. ولایت غیر از این حرف‌ها و بالاتر از اینهاست.

هر وقت که ولایت علی بن ابی طالب و ائمه«علیهم‌السلام» را فهمیدیم، باید به خودمان برگردیم و ببینیم که آیا ولایت داریم یا نه؟ اگر دیدیم نداریم، از خدا بخواهیم و بکوشیم که ولایت ائمه«علیهم‌السلام» را به دست بیاوریم.

یک عده خوششان می‌آید سر خودشان کلاه بگذارند و خیال می‌کنند ولایت ائمه«علیهم‌السلام» را دارند. صرفاً به ائمه «علیهم‌السلام» و اعتقاد دارند و خیال می‌کنند ولایت یعنی همین. در حالی که ولایت این نیست  از این بالاتر است.

«… این بابا حاضر نیست از یک مثقال از پولش، از جانش، از حیثیت اجتماعی‌اش، از راحتی‌اش، از آقایی‌اش برای خاطر خدا بگذرد، این ولایت علی بن ابیطالب«ع» دارد؟ ولایت علی بن ابیطالب«ع» را کسی دارد که با پیوندی ناگسستنی؛ هم از لحاظ فکر و اندیشه، هم از لحاظ عمل به علی«ع» پیوسته باشد.» (۲)

رهبری و هدایت‌ امام راحل و مجاهدت مردم و یاران امام، مطالبه‌ مردم را به سوی جریان یافتن دین در همه عرصه‌ها با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» سوق داد و برای دستیابی به این هدف مقدس نسلی پا به عرصه گذاشت که از پول، جان و راحتی خود گذشت و در پیوندی ناگسستنی با ولایت، اندیشه را با عمل در هم آمیخت و شهد پیروزی را چشید.

ظهور این نسل و شکل‌گیری نظام مقدس اسلامی، نظام سلطه را سخت نگران کرد؛ از این رو توطئه‌ها یکی پس از دیگری آغاز شدند که از آن میان می‌توان به تحمیل جنگ نابرابر بر ضد مردم اشاره کرد.

در این مقطع امام خمینی که از این نسل به‌عنوان مردمی بهتر از مردم صدر اسلام واقعی یاد کردند؛ خوب می‌دانستند که استمرار باور و یقین این نسل پیشرو به اسلام واقعی، ضامن بقای انقلاب است؛ لذا در اوج روزهای سخت جنگ تحمیلی، بمباران شهرها، بمب‌گذاری‌های جریان نفاق و غوغاسالاری رسانه‌های جمعی نظام سلطه و محاصره اقتصادی، تنها از یک چیز احساس ترس کردند و آن دست برداشتن مردم از تحقق اسلام در متن جامعه و غفلت و سستی  در سپردن این باور به نسل آینده بود. از این رو در آذرماه سال ۱۳۶۲ و در شرایط دشوار حاکم بر کشور به صراحت گفتند:

«… امروز من هیچ ترسی ندارم، ولی ترسم از آن است که مبادا ما مسائل را به صورتی محکم به دسته بعد تحویل ندهیم. ترسم از آن است که مبادا از حرف‌های خارجی‌ها بترسیم و در پیاده کردن احکام خدا سستی کنیم. ما باید همه چیز را به همان قوتی که امروز دارد تحویل دسته بعد بدهیم و آنها هم کوشش کنند که به همان قوت تحویل دسته بعد دهند. ما باید بنیان را محکم کنیم و به دسته بعد دهیم تا پیش خدا مقصر نباشیم.»(۳)

سرانجام امام خمینی با رضایت قلبی از مردمی فداکار، با دلی آرام و قلبی مطمئن به سوی معبود خود شتافتند و پرچم رهبری این امت به دست خلف صالح ایشان افتاد، با رحلت امام، جریان غرب‌گرا مجدداً بر آن شد تا اسلام را از حوزه اجتماعی و سیاسی به حوزه فردی و خلاصه کردن دین در ایمان قلبی بکشاند، حرکتی که هدف اصلی همه‌ دشمنان اسلام و انقلاب به شمار می‌رفت و رهبری انقلاب از همان آغاز از آن به تهاجم، شبیخون و سپس قتل‌عام فرهنگی یاد کردند.

هدایت‌های پیامبرگونه‌ امام خامنه‌ای همچون امام خمینی پرچم انقلاب را از دست نسلی به دست نسل دیگر رساندند. نسلی که ایمان را با عمل در هم آمیخت و اسلام سکولار و اسلام حداقلی را در رسیدن به اهدافش ناکام گذاشت.

امام خامنه‌ای در بیستمین سال انقلاب اسلامی در دیدار با شرکت‌کنندگان در همایش آسیب‌شناسی انقلاب، تدین در کنار ایمان و عمل کردن به فرایض دینی در همه‌ عرصه‌ها را موجب تقویت بنیه‌ انقلاب و راز استمرار حرکت رو به جلوی نظام اسلامی خواندند و فرمودند:

«… وقتی مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم انقلاب ما بعد از بیست سال، آسیب‌های گوناگون انقلابی بزرگ، مثل انقلاب فرانسه، انقلابی پر سر و صدا مثل انقلاب شوروی یا انقلاب به اصطلاح اسلامی، مثل انقلاب الجزایر را نداشته است و این نشان دهنده‌ بنیه‌ این انقلاب است.

من منشأ این بنیه را تدین و ایمان می‌دانم ایمان به معنای تدین و تعبد، نه ایمان به معنای مجرد خود که بگوییم ما آدم باایمانی هستیم، اما در عمل، نه اهل نمازیم، نه اهل تعبد و ذکر، نه اهل توجه به خدا و عمل کردن به فرایض. فقط می‌گوییم باایمانیم! من این ایمان را نمی‌گویم این ایمان، همانی است که قرآن اشاره می‌کند: « قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا »* تسلیم شدیم. این تسلیم شدن است، نه ایمان آوردن. ملت ما ایمان اسلامی داشتند.»(۴)

لبیک‌ به ندای امام راحل در استمرار انقلاب توسط نسل‌ها موجب شد که ده سال بعد و در سی سالگی انقلاب، نسلی پرشورتر و مصمم‌تر با اتکای بر همان باور اسلام ناب پا به عرصه بگذارد. رهبر معظم انقلاب در مهرماه سال ۱۳۸۷ در دیدار با دانشجویان و در تأیید سخنان یکی از دانشجویان مبنی بر ظهور نسلی جدید در انقلاب، آن را بر آمده از اکسیر انقلاب خواندند و فرمودند:

«… دوستی گفتند که نسل جدیدی در حال ظهور است. این کاملاً درست است. البته این، اولین نسلی نیست که دارد در انقلاب خودش را نشان می‌دهد. قبل از شما هم یک نسل، خودش را در انقلاب نشان داد. در واقع متولد شد و دست قدرتمند و انگشت گره‌گشای خودش را به کار انداخت. آن هم نسل انقلاب بود. آن هم پرورش یافته‌ جای دیگر و فضای دیگری نبود. این انقلاب مثل یک کوره‌ گدازنده است. تغییر دهنده‌ شکل و نظم عناصر موجودات است. انقلاب یک چنین حالتی است. مثل آنچه که قدیمی‌ها به آن می‌گفتند اکسیر. کیمیا که مس را به طلا تبدیل می‌کند.

«ممکن است این در ذهن بعضی‌ها افسانه به نظر برسد. افسانه نیست. واقعیت داشته و دارد. انقلاب چنین چیزی است. تغییردهنده و دگرگون‌کننده است، این دگرگون‌سازی فقط در سطح مناسبات اجتماعی نیست، بلکه در درجه اول، در درون انسان‌ها و ذهنیت‌هاست. اولین تغییر در دل‌ها ایجاد می‌شود.

«بنابراین نسل جوانی که وقتی انقلاب شد، پانزده، شانزده ساله، هجده ساله بود، امتحانش را در میدان‌های انقلاب داد. بعد هم در دوران دفاع مقدس با آن فضای عجیب. آن نسل هم متولد انقلاب بود. این نسلی هم که شما می‌گویید دارد ظهور می‌کند، من کاملاً قبول و تصدیق دارم و آن را حس می‌کنم.»(۵)

ظهور این نسل که در مقابل فتنه‌های سیاسی و فرهنگی ایستادگی کرد، سرانجام به بازوی قدرتمند نظام تبدیل شد و در کنار مردم، لبیک‌گویان به رهبری انقلاب فتنه سال ۸۸ را خاموش کرد، اما این پایان مکتب انسان‌ساز انقلاب و اکسیر جاودان اسلام ناب نبود. ظهور نسل شهید حججی‌ها و مدافعان حرم در آستانه ورود انقلاب به دهه‌ چهارم، معادلات نظام سلطه را به هم زد و نقشه دشمن را در نابودی دین و یا منحصر کردن آن به اعتقاد قلبی و احکام فردی نقش بر آب کرد.

امروز در سخت‌ترین فشارهای اقتصادی نظام سلطه و ناجوانمردانه‌ترین جنگ ترکیبی، به‌ویژه در عرصه رسانه‌ای اکسیر انقلاب چهره‌ دیگری از خود نشان داد و تولد دیگری را رقم زد و آن پوشاندن حجاب بر سر دختران کوچک و لباس رزم بر تن کودکان پسر از سوی پدران و مادران در هر شهر و روستای و همآوا شدن مردم با نغمه‌ «سلام فرمانده» است، سرودی که در مضامین خود «ایمان و عمل» را فریاد می‌زند و از انتظاری سبز در صحنه، فعال، پیش‌برنده، ظلم‌ستیز و ولایتمدار سخن به میان می‌آورد.

نسل غیور دهه‌ ۹۰ آن را از نسل‌های گذشته هدیه گرفته است و پیمان می‌بندد که آن را به نسل آینده بسپارد. نسلی که با این حرکت خود دشمنان اسلام و انقلاب در خارج و داخل سخت عصبانی و صد البته ناامید کرده است. نسلی که با به میدان آمدن ثابت کرد اکسیر و کیمیای انقلاب به تعبیر رهبر انقلاب هر مسی را طلا می‌کند تا چه رسد فطرت‌های پاک خداجو و ولایتمدار کودک مسلمان را.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، چاپ اول و دوم، ص. ۵۱۲٫
  2. ۲٫طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، چاپ اول و دوم، ص. ۵۳۳٫
  3. صحیفه نور، ج. ۱۸، صص. ۱۷۸ و ۱۷۹، ۲۰/۹/۱۳۶۲٫
  4. رهنمودهای اخلاقی تربیتی رهبر معظم انقلاب، گردآورنده احسان طریق اسلامی،ص.۵۲۶٫
  5. بیانات رهبری انقلاب در دیدار با دانشجویان ۷/۷/۸۷، معارف انقلاب، صص. ۹۳۰ و ۹۳۱٫

*ترجمه: «عرب‌های بادیه‌نشین گفتند: ما ایمان آوردیم. بگو: شما ایمان نیاورده‌اید، ولی بگویید اسلام آورده‌ایم.» (سوره حجرات، آیه ۱۴)

12جولای/22

با رحلت امام خمینی«ره»، «ولایت الهی» باز ادامه یافت

۱٫حضرت روح‌الله«ره» با بصیرت تاریخی خود متوجه شدند زمانه، زمانه‌ای است که به بهانه حاکمیت قانون در شهرها و در جامعه جدید و به نام اصالت انسان در قالب اومانیسم، شهرها و انسان‌ها در سیطره ولایت قوانین سکولار قرار می‌گیرند و عملاً بسیاری از ابعاد متعالی آنان که پیامبران متذکرشان بودند، نادیده گرفته می‌شوند. به این معنا که به جای «ولایت الهی»، امیال انسان‌ها، آن هم در فضای سیطره سرمایه‌داری بر جامعه و بر انسان‌ها، ولایت پیدا می‌کنند و این روح «تاریخ جدید» یا «فرهنگ مدرنیته» است که هر روز بیش از روز پیش در جوامع بشری حضور پیدا کرده است.

۲٫با توجه به این امر و خطری که انسان را تهدید می‌کرد، حضرت امام در قالب «ولایت فقیه» متذکر «ولایت الهی» شدند(۱) و این آموزه اساسی را که مبنای فکری همه فقها بود، به بهترین شکل ممکن در مواجهه با فرهنگ اومانیسم مطرح کردند. فرهنگی که مدعی است تنها چیزهای مطلوب آنهائی هستند که مورد پسند و تصدیق امیال آدمی و چیزی بد است که میل انسان‌ها آن را بد بداند و از آن مهم‌تر، چیزی «هست» که انسان‌ها بگویند «هست» و چیزی «نیست» که انسان‌ها بگویند «نیست!»(۲)

  1. ولایت فقیه متذکر «ولایت الهی» است، به این معنا که پروردگار و ربّ و خالق انسان‌ها، ابعاد وجودی و جهت کمالی آنان را می‌شناسد و می‌داند و از این جهت پروردگار عالم است که خیر و شر انسان‌ها را به‌درستی تشخیص می‌دهد تا آن‌ان تحت سیطره هوس‌هایشان گرفتار انواع هلاکت‌ها نشوند.

بر این مبنا حضرت امام نظامی را پایه‌گذاری کردند که به یک معنا در مواجهه با جهان مدرن و فرهنگ سکولاریته، شروع تاریخ جدیدی بود و آنچه اهمیت این کار را به‌خوبی روشن می‌کند، ادامه این تاریخ پس از رحلت جانگداز آن مرد الهی است. جریانی تاریخی تحت عنوان «جهان بین دو جهان» در جهان معاصر با «ولایت الهی» و در قالب «ولایت فقیه» ادامه یافت و انقلاب اسلامی از این پس برای مواجهه با جهان سکولار به میدان آمد.

این انقلاب را از این رو «جهان بین دو جهان» نام نهادیم که انقلاب اسلامی از سوئی حرکتی جدید در جهان معاصر است و از سوی دیگر بر ابعاد قدسی انسان تأکید دارد و متذکر «ولایت الهی» پس از رحلت رسول خدا«ص» و حتی با غیبت امام معصوم«عج» است.

اینجاست که جایگاه رهبر معظم انقلاب پس از رحلت حضرت امام می‌شویم که چگونه متوجه تاریخی شدند که با انقلاب اسلامی طلوع کرد و در آینده‌ای حاضر است که نه برگشت به گذشته است و نه ادامه آینده‌ای که جهان معاصر برای خود رقم زده است. با این نحوه حضور رهبر معظم انقلاب در صحنه و تأکید بر ادامه خط حضرت امام، بسیاری از توطئه‌های دشمنان نقش بر آب شدند و از همین روی، استکبار با این امید که تا حدّی از فشار روحی‌اش کاسته شود، همواره سعی می‌کند با انواع ترفندهای تبلیغاتی، کینه عمیق خود نسبت به رهبر معظم انقلاب را رسانه‌ای کند.

  1. یکی از برکات تاریخ جدیدی که با ولایت فقیه در جهان جدید شکل گرفت، رقم خوردن آینده‌ای برای نظام اسلامی است که انسان‌ها می‌توانند با حضور در آن آینده، از پوچی و بی‌معناشدگی زندگی رهایی یابند. با توجه به این امر این پرسش محتوم مطرح می‌شود که اگر رابطه‌ای بین مسئله داشتن و مسئولیت داشتن هست ـ که هست ـ مسئله ما در این تاریخ چیست و مسئولیت ما کدام است؟ آیا می‌توان با ظهور انقلاب اسلامی به افق تازه‌ای ورای غرب‌زدگی کنونی که قرار است سبک زندگی نوینی را برای ما رقم بزند، امیدوار بود؟ چگونه است که در تاریخی که با انقلاب اسلامی رقم خورده است، نه زندگی گذشته قادر به دادن پاسخ به پرسش‌های ماست و نه زیست جهان مدرن چنین توانایی‌ای دارد؟ آیا در راستای اتحاد ظاهر و باطن و تحولی در جان‌ها ، تحولی در حال وقوع نیست تا انسان شأن حقیقی خود را باز یابد و سیاستش عین دیانت او شود؟

حضرت امام در این زمینه فرمودند: «والله اسلام تمامش سیاست است.» و نیز: « اگر من هم برگردم، این ملت دیگر برنمی‌گردد.»

همه چیز حاکی از آن است که آینده‌ای فراروی ما گشوده شده است که در آن انسان جدیدی در حال تولد است. باید برای عبور از بی‌اخلاقی‌هائی که ما را احاطه کرده‌اند به انسانی فکر کرد که با انقلاب اسلامی ظهور پیدا خواهد کرد  و حاج قاسم سلیمانی نماد چنین انسانی است.

رهبر معظم انقلاب با عنایت به آینده‌ای که حرکت توحیدی ما در مقابلمان گشوده است، فرمودند: «اگر امروز کسی بخواهد مردم را ناامید و احساس بن‌بست را به مردم القا کند و بخواهد روحیه‌ مردم را بشکند و اراده‌ مسئولین را تضعیف کند، واقعاً هم جفای به مردم و هم جفای به کشور و هم جفای به انقلاب است.»(۳)

  1. همان گونه نه یزید نتوانست گریبان خود را از دست مولایمان امام حسین«ع» برهاند، جهان استکباری نیز با تمام هزینه‌هایی که می‌کند، نخواهد توانست گریبان خود را از چنگال انقلاب اسلامی که جهت اصلی آن توحیدی و الهی است،برهاند؛ زیرا انقلاب اسلامی با تکیه بر تذکر حضرت امام در باره انسان این دوران، نخواهد گذاشت مشعل شهادت بر زمین بماند(۴) وگرنه شهید حججی‌ها و شهدای مدافع حرم پدیدار نمی‌شدند تا شور ایمان انسان‌ حاضر در تاریخ انقلاب اسلامی را استمرار ببخشند.

آیا مردم ما با تشییع پیکر مبارک شهید حججی، بار دیگر شور ایمان را پس از غفلتی که سیاسیون به وجود آوردند، متجلی نکردند؟ عبور از پوچی جهان معاصر و حضور در فضائی سرشار از شور ایمان، بودنی است که انسان سیاسی در افق انقلاب اسلامی همواره در جستجوی آن است،  بودنی که «پریروز» حضور قدسی ما را به «پس‌فردای» عبور از «دیروز» و «امروز» و «فردای» ظلمات مدرنیته پیوند می‌زند.

بیهوده نیست که رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیرشان با دانشجویان در زمینه امید نسبت به آینده فرمودند:

«البته بعضی از نسل‌های گذشته‌ شما در این مورد کم آوردند و دچار خطا شدند؛ یعنی آنجایی که نبایستی مأیوس و ناامید بشوند، شدند و این ناامیدی آنها را از میدان خارج کرد. بعضی‌هایشان بدجوری هم خارج شدند! بعضی‌ها فقط خارج شدند، اما بعضی‌ها علاوه بر خارج شدن از میدان مبارزه‌ انقلابی، با دیگران همصدا هم شدند. پس این توصیه‌ اول من این است که مواظب باشید به افق و به قله پشت نکنید و  همیشه به سمت قله و افق روشن حرکت کنید.»(۵)

  1. چگونه می‌توانیم بفهمیم که در این برهه از تاریخ فرقه‌ای از فرق اسلامی نیستیم، بلکه به حضور جهانی خود با هویت دینی می‌اندیشیم و بر این باوریم که اگر از دریچه چشم عقل غربی به خود نگاه‌کنیم، خود را در این جهان به‌درستی درک نکرده‌ایم.

فهم جهان و انسان امروز، هنر حضرت امام بود که متوجه شدند انسان امروز می‌خواهد خودش قانون‌گذار باشد و حکومت از آن او باشد. در این راستا باید پشتکار رهبر معظم انقلاب را در مطالعه رمان‌های جهان غرب درک کرد. برای حضوری آخرالزمانی و سیاستی که باید در این دوران دنبال کنیم، حضور در جهان در عین قدسی‌بودن، امری حیاتی است.

رهبر معظم انقلاب در ۱۴ خرداد سال ۹۹ در مورد حضرت امام جمله قابل تأملی را فرمودند:

«یک نمونه‌ دیگر از تحول در نگاه به دین و مسائل دینی، پافشاری بر تعبد در عین نگاه نوگرایانه به مسائل بود. امام یک فقیه و روحانی نوگرا بودند و در عین پایبندی شدید به تعبد، به مسائل نگاه نوگرایانه داشتند.»

منظور از نگاه نوگرایانه همان خرد و سیاستی است که در عین توجه به معادلات جهانی،  متوجه تعبد و  آینده قدسی بشر آخرالزمانی نیز هست.  رهبر معظم انقلاب در راستای ادامه «ولایت الهی» در زمان غیبت امام عصر«عج»، راه حضرت امام را ادامه دادند و این یعنی درک درست زمانه. امری که به لطف الهی توسط مقام معظم رهبری به‌درستی درک شد و آن را به‌تمامی پاس داشتند.

  1. بودن آخرالزمانی چه نوع بودنی است؟ اخلاق مورد نیاز بشر، مجموعه‌ای از دستورالعمل‌های معین و مدون نیست. تمدن نوین اسلامی با صدور دستورالعمل و بخشنامه وقوع پیدا نمیکند و انسان سیاسی در افق انقلاب اسلامی نیز تابعی از سیاست‌های مدون نیست، بلکه باید ندایی از عمق جان اهل نظر و علم، آنان را به فردا فرا بخواند که اگر بتوانند از چشم‌اندازی که فرارویشان گشوده شده است، چشم برندارند، لاجرم به سوی آن حرکت می‌کنند و خود را در بودنی به وسعت بودن آخرالزمانی انسان خواهند دید.

حضرت امام متذکر این «بودن» بودند و لذا نظر به ظهور حضرت مهدی«عج» داشتند؛  انقلاب اسلامی را مقدمه ظهور آن حضرت می‌دانستند و می‌فرمودند: «إن‌شاءالله حضرت تشریف بیاورند تا این انقلاب را تقدیمشان کنیم.» امری که رهبر معظم انقلاب نیز بر آن تأکید دارند و اخیراً در صحبت با دانشجویان فرمودند:

«توصیه‌ من به شما دانشجوها پرهیز از انفعال و ناامیدی است. مواظب باشید؛ یعنی مواظب خودتان و دلتان باشید. مواظب باشید دچار انفعال و ناامیدی نشوید. شما باید کانون تزریق امید به بخش‌های دیگر جامعه باشید. البته نابسامانی‌هایی در بخش‌های مختلف وجود دارند، اما آیا این نابسامانی‌ها غیرقابل رفع هستند؟ ابداً. مدیران خوبی وجود دارند و ان‌شاءالله می‌توانند رفع‌کنند؛ کما اینکه تا حالا خیلی از کارها انجام شده‌اند.»(۶)

  1. حرف اصلی: با توجه به آنچه عرض شد، آیا نباید انقلاب اسلامی و ایران در راستای حضور امروز ما در تاریخ، مسئله اصلی ما و اصیل‌ترین وجه وجودی ما باشد و آن را در راستای شخصیت حضرت امام و رهبر معظم انقلاب دنبال کنیم؟ آیا سیاستمداری و تفکر اجتماعی در بهترین نحوه بودنش، چنین بودنی نیست؟

رهبر معظم انقلاب در راستای ادامه «ولایت الهی» در عصر غیبت می‌فرمایند: «تعیین‌کننده‌ مسیر ملت ایران همین حرکت اصلی است که دارد  به سمت جلو حرکت می‌کند  و روزبه‌روز هم پیشتر خواهد رفت. این راه را اولیای خدا باز کردند و امام باز کردند. امام به معنای واقعی کلمه یک عبد صالح و یک ولی بودند. امام مؤمن در راه خدا بودن و  همه‌ حقایق حوزه‌ دین برای دل این مرد واضح و روشن بودند. ایشان به این راه و حرکت دل سپرده بود و پیش می‌رفت. این راه همین جوری پیش خواهد رفت. إن‌شاءالله جوان‌ها نقش خودشان را بیابند، نوجوان‌ها ان‌شاءالله خودشان را آماده کنند، پدرها و مادرها، جوان‌ها و نوجوان‌ها را إن‌شاءالله برای آینده آماده کنند و همه، خودشان را در صراط مستقیم ثابت‌قدم بدارند.»(۷)

و این گونه بود که پس از رحلت حضرت امام، «ولایت الهی» در قالب «ولایت فقیه» با حضور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ادامه یافت تا امداد الهی و حضور در آینده‌ای مشحون از یک زندگی توحیدی به منصه ظهور برسد.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫قرآن می‌فرماید: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»(بقره/۲۵۷) و بدین لحاظ ولایت الهی دائمی است، بر عکس نبوت که با رحلت پیامبر خدا«ص» ختم ‌شد.  ولایت الهی در جمال اولیای معصوم«ع» پس از رحلت پیامبر«ص» همچنان ادامه یافت و در غیبت امام معصوم«عج» نیز تحت عنوان «ولایت فقیه» برای اصلاح امور انسان‌ها در میدان است.

۲٫این نگاه مشهور است به نگاه نومینالیسم که معتقد است موجودات ذات ندارند. تعریف‌هایی هم که از موجودات دارند به گوهر موجودات باز نمی‌گردد، بلکه برداشت‌هایی هستند که خود انسان‌ها آنها در مورد چیزها و امور مطرح کرده‌اند.

  1. ۲۳/۱/۱۴۰۰

۴٫حضرت امام خمینی پس از قبول قطع‌نامه در پیام خود ‌فرمودند: «خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‏اند و نیازمند به مشعل‏ شهادت‏؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. »

  1. ۶/۲/۱۴۰۱
  2. همان

۷٫ ۱۹/۱/۱۳۹۸

12جولای/22

منتظران واقعی در تندباد حوادث شناخته می‌شوند؛ انفعال؛ ﺑﺰرﮔ‌‌‌‌‌‌ﺘﺮﯾﻦ آﺳﯿﺐ اﻣﺖ ﻣﻨﺘﻈﺮ

اشاره:

بزرگ‌ترین آفت یک امت مجاهد آرمانخواه و منتظر ظهور امام زمان(عج) ایستایی و انفعال و تماشاچی بودن است و تلاش مستمر برای مقابله با بدی‌ها و مفاسد و گسترش خوبی‌ها و معروف‌ها در جامعه از ویژگی‌های منتظران است؛ هرچند با موانع و مشکلاتی همراه باشد.

منتظران واقعی و مسئولیت آنان در جامعه مهدوی

گذشته از اهمیت و فضیلت‌های شناخت حضرت امام مهدی(عج) و لزوم داشتن معرفت‌های لازم و نگاه قلبی و اعتقادی به موضوع مهدویت، بنا بر روایات متعدد وارده، منتظران واقعی بایستی آداب و اصولی را رعایت کنند تا بتوان آنان را در جرگه منتظران واقعی امام زمان(عج) قلمداد کرد. یک منتظر واقعی کسی است که همواره گوش به فرمان امام خود و در دوران انتظار با رفتار، گفتار، کردار و اعمال، در شرایط مختلف مکانی و زمانی مطیع امام خود باشد.

یکی از شاخصه‌های منتظران در عصر غیبت، پاسداری از دین، احساس مسئولیت نسبت به سایر مسلمانان در راستای سلامت و نظم جامعه است.

برای رسیدن به جامعه سالم و مطلوب صرفاً وضع قوانین و وجود نیروی اجرایی و قضایی کفایت نمی‌کند و تعهد و احساس مسئولیت مردم نسبت به یکدیگر امری اجتناب‌ناپذیر است. از همین رو قرآن کریم در آیات متعدد و همچنین معصومین«ع» در روایات مختلف به این امر مهم پرداخته و تکالیفی را بر دوش همگان قرار داده‌اند.

قرآن کریم می‌فرماید: «کُنْتُم خَیرَ أُمَّهٍ أُخرِجَت لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعرُوفِ وَتَنْهَونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْرًا لَهُم مِنهُمُ الْمُؤمِنُونَ وَأَکثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ: شما (مسلمانان حقیقی) نیکوترین امت هستید (برای اصلاح بشر که مردم را) به نیکوکاری امر می‌کنید و از بدکاری باز می‌دارید و به خدا ایمان دارید…»(۱)

امیرمومنان علی«ع» در بستر شهادت خطاب به فرزندان عزیزشان حسن و حسین«ع» فرمودند: «اُوصیکُما وَ جَمیعَ وَلَدى وَ مَن بَلَغَهُ کِتابى بِتَقوَى اللّهِ وَ نَظْمِ اَمرِکُم… وَ صَلاحِ ذَاتِ بَیْنَکُم: حسن و حسین عزیزم و تمام کسانى که این نوشته من به آنها مى‌رسد! شما را به رعایت تقواى الهى و نظم و اصلاح امور مردم سفارش مى‌کنم.»(۲)

به تعبیر استاد شهید مطهری، برای اصلاح جامعه ناگزیر باید افراد آن جامعه را اصلاح کرد. در ساختن یک جامعه‌ سالم باید افراد آن را ساخته پرداخته کنیم، زیرا افراد، جامعه را تشکیل می‌دهند.(۳) به عبارت دیگر با ساخته شدن انسان خوب، جامعه مطلوب شکل می‌گیرد، زیرا جامعه جز مجموعه‌ای از افراد نیست و افراد جامعه، عناصر تشکیل دهنده آن هستند.

لذا این وظیفه همگانی، به‌ویژه مدعیان «انتظار» است که با احساس مسئولیت و تکلیفِ اخلاقی و دینی ضمن رعایت شخصی، بر همه‌ امور جاری در جامعه نیز نظارت و علم و آگاهی داشته باشند و در مقابل زشتی‌ها و منکرات عکس‌العمل نشان بدهند و منفعل نباشند.

منتظر در مقابل منکرات سکوت نمی‌کند

منتظر واقعی کسی است که به حقیقت خواستار و چشم‌انتظار «فرج» و پیروزی حکومت عدل علوی بر حاکمان ظلم و جور است. این خواسته آنگاه به واقعیت و حقیقت می‌پیوندد که شخص منتظر، عامل به عدل و گریزان از ستم و تباهی باشد و گرنه این ادعا در حد یک شعار و ادعای بی‌محتوا باقی خواهد ماند و هرگز به معنای رکود و رخوت و سکوت نیست.

حضرت امام رضا«ع» می‌فرمایند: «…لَیُسلِّطُنَّ اللَّه عَلَیْکم شِرارکم فَیَدْعُوا خِیارُکُم فلا یُسْتَجابُ لَهُم؛ …نهی از منکر نکنید، افراد بد کردار بر شما مسلط خواهند شد و خوب‌هایتان دعا می‌کنند اما مستجاب نمى‏شوند.(۴)

و حضرت ولی‌عصر امام زمان«عج» برای یاران خود پیمان و شروطی را قرار دادند و ضمن نهی از گرایش به فحشا و فساد، بدگویی نسبت به مومنین، لعنت نفرستادن بر خداپرستان و عدم حیله و نیرنگ نسبت به سایر مسلمانان و تاکید بر ساده‌زیستی و بردباری در سختی‌ها و …، بیزاری جستنِ مردمان از فساد و فحشا و سرلوحه قرار دادن امر به معروف و تاکید مؤکد فرموده‌اند بر «همواره نهی از منکر کردن».(۵)

در واقع یکی از راه‌های اصلاح جامعه از طریق امر به معروف و نهی از منکر تحقق می‌یابد و بر این امر در متن آموزه‌های اسلامی و توسط معصومین«ع» مکرراً تأکید شده است. همچنین احساس مسئولیت یک تکلیف دینی است که بر دوش تک‌‌تک مسلمین قرار گرفته است. لذا مدعیان منتظر منجی عالم بشریت حضرت حضرت ولیعصر«عج» باید احساس تعهد و تکلیف کنند و منفعل نباشند.

اثرات سکوت در برابر ظلم و منکرات

در صورت کناره‌گیری از انجام وظیفه‌ دینی و اجتماعی و سکوت و بی‌تفاوتی، از یک‌‌سو منکرات و مفاسد دامنگیر همه جامعه می‌شود و از سوی دیگر بنا بر سنت الهی همه مردم به خاطر سکوتشان بایستی منتظر عقوبت الهی باشند.

قرآن کریم می‌فرماید: «وَاتَّقُوا فِتْنَهً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّهً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ: بترسید از بلایی که چون آید تنها مخصوص ستمکاران شما نباشد (بلکه ظالمان و مظلومان همه را فرا گیرد) و بدانید که عقاب خدا بسیار سخت است.»(۶) به تعبیر دیگر: عذاب الهی فقط به ستمکاران نمی‌رسد، بلکه وقتی نازل شود، همه را فرا می‌گیرد، ستمکاران را به خاطر ستم و اهل ایمان را به سبب اختلاف و سکوت در مقابل ترک منکرات  ـ به نشانه رضایت به منکر تلقی شده ـ فرا خواهد گرفت و این از سنت‌های الهی است.

رسول خدا«ص» می‌فرمایند: «هرگاه مردم منکر و زشتی را ببینند و جلوی آن را نگیرند، کیفر الهی همه را فرا می‌گیرد.»(۷)

پیامبر«ص» فرمودند: «خداوند هرگز تمام مردم را به خاطر گناه بعضى از آنان مجازات نمى‌کند، مگر زمانى که منکرات در میان آنان آشکار شود و دیگران در حالى که توان انکار و برخورد با آن را داشته باشند، سکوت کنند که اگر چنین شد، خداوند همه‌ آنان را عذاب مى‌کند.»(۸)

امیر مومنان حضرت علی«ع» «میّتُ‌الأحیاء» «مرده‌ زنده‌نما» را در وصف ساکتین و افراد منفعل در مقابل منکرات و زشتی‌ها به کار برده و فرموده‌اند: «َو مِنهُم تارِکٌ لاِءنکارِ المُنْکَرِ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ وَ یَدهِ فـَذلِکَ مَیـِّتُ الأَحـیاء:آنان که مبارزه با منکر را با دل و زبان و دست ترک مى‌کنند، پس اینها در حقیقت مردگانى زنده‌نما هستند.(۹)

مهمترین امر به معروف «جهاد تبیین» است

«تبیین» بیان حقایق است و «جهاد تبیین» مقابله با هر گونه انحراف و تحریف در گفتمان ارزش‌های انقلاب اسلامی است.

امروزه بر کسی پوشیده نیست که دشمنان قسم‌خورده ایران اسلامی و در رأس آن آمریکای جنایتکار پس از ناکامی و شکست‌های مکرر در طول بیش از چهار دهه‌ گذشته پس از به کار بستن انواع توطئه‌ها و ترفندهای مختلف، از قبیل تحمیل جنگ و انواع شیوه‌های سیاسی و تحریم‌های بی‌سابقه، راه به جایی نبرده‌اند. در سال‌های اخیر با پشتوانه‌های مالی وهابیون ضد شیعه آل‌سعود و صهیونیست‌های غاصب با استفاده‌ از صدها شبکه و رسانه‌های خبری و رسانه‌ای، به‌ویژه در فضای ولنگار مجازی و حتی با استخدام اراذل و اوباش برای ایجاد ناامنی در جامعه (که اخیراً تعداد زیادی از آنان توسط سربازان گمنام امام زمان«عج» شناسایی و دستگیر شدند و به اجیر شدن خود توسط رژیم صهیونیستی اعتراف کردند) و حتی با کمک گرفتن از از دشمنان خانگی، به ایجاد چالش‌های ذهنی» در جامعه  پرداخته‌اند و با شیوه‌ جنگ ترکیبیِ ” تحریم” و ” تاثیر منفی بر اذهان” و با بزرگ‌نمایی کاستی‌ها و ضعف‌ها و بی‌ارزش نشان دادن دستاوردها و موفقیت‌های انقلاب اسلامی و با شایعه‌ و دروغ‌پراکنی در پی پیشبرد اهداف سیاه خود هستند. آنان دائماً در حال برنامه‌ریزی و اجرای توطئه برای  رسیدن به مطامع شوم سیاسی خود هستند، به‌گونه‌ای که به فرموده رهبر معظم انقلاب، امروز مهم‌ترین چالش کشور ما «چالش ذهنی» است.

البته هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند منکر مشکلات و کاستی‌های موجود شود و ادعا کند که همه امور بر وفق مراد است و مشکلی وجود ندارد و ضعف مدیریت‌ها و تصمیم‌گیری‌های غلط و اجرای سیاست‌های ناکارآمد اقتصادی را در بروز بسیاری از معظلات را که – مستلزم بحث مفصلی است – نادیده بگیرد؛ ولی با وجود مشکلات و کاستی‌ها نباید کیـد دشمنان را نادیده گرفت. باید با تلاش مستمر از غبارآلود شدن فضای جامعه جلوگیری کرد.

بایستی با بیان منطقی و مستدل و به دور از جنجال و تشدید اختلافات، تبیین و روشنگری کرد. با دعوا و هیاهو نتیجه معکوس خواهد داشت و همانی خواهد شد که دشمن می‌خواهد. «بدون تبیین و تبیین بلیـغ، قطعاً هیچ فکر و اندیشه‌ متقنی توفیق رواج و اعتقاد عمومی را پیدا نخواهد کرد.»(۱۰)

چرایی تاکید مکرر بر «جهاد تبیین»

نباید افکار عمومی در ظلمت و فضای غبارآلود باقی بمانند و واقعیت‌ها نادیده گرفته شوند. بدون تبیین حقیقت، افکار عمومی در ظلمت و فضای غبارآلود باقی خواهد ماند و دشمن سوء استفاده خواهد کرد.

بایستی:

اولاً:با وجود همه موانع و تحریم‌ها باید پیشرفت‌های چهل ساله را در نظر داشت و تبیین کرد و مورد توجه قرار داد، از جمله: قرار گرفتن در فهرست صدر‌نشین‌ها در بسیاری از عرصه‌های علمی و تکنولوژیک؛ دومین کشور دارای توانایی ساخت دریچه قلب در جهان؛ سومین تولیدکننده دکل‌های انتقال برق؛ رتبه دهم جهانی در فناوری لیزر؛ مقام دوم جهان در زمینه تولید نانو دارو؛ چهارمین کشور در تولید اتانول در دنیا؛ رتبه سوم جهان در صنعت سد سازی؛ نهمین کشور دارای چرخه کامل فناوری فضایی؛ دومین کشور دارای فناوری تولید پهپاد رادارگریز؛ اولین کشور تولیدکننده صنعتی بیوایمپلنت؛ چهارمین قدرت موشکی جهان؛ جزو ۱۰ کشور سازنده زیردریایی در جهان؛ تولیدکننده سریع‌ترین اژدر رادارگریز در جهان؛ دارای مؤلفه استراتژیک خودکفایی در بنزین؛ پنجمین کشور برتر سازنده ربات انسان‌نما؛ چهارمین کشور صاحب فناوری ساخت نیروگاه خورشیدی در جهان؛ چهارمین قدرت دریایی جهان، جزو معدود کشورهای تولید‌کننده واکسن کرونا و…،

ثانیاً: آگاهی از علت دشمنی دشمنان – ‌بویژه آمریکا – که از یک سو به‌واسطه‌ استقلال‌طلبی و پایبندی به اسلام و ظلم‌ستیزی ایران اسلامی، دستشان از منافع‌ سرشار از منابع کشورمان کوتاه شده و عصبانی‌اند و از سوی دیگر خوف سرایت و گسترش تفکر انقلابی و اسلامی به سایر کشورها، به‌ویژه کشورهای منطقه را دارند.

مقامات آمریکایی کراراً مستقیم و غیرمستقیم به این امر اذعان کرده‌اند. از جمله «نوام چامسکی» نظریه‌پرداز مشهور آمریکایی معتقد است دشمنی‌ها و کینه‌توزی‌های آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی به دلیل استقلال‌طلبی این کشور است و می‌گوید: «جمهوری اسلامی ایران چون از استقلال خود چشم‌پوشی نمی‌کند، از نظر آمریکا غیرقابل پذیرش است.»(۱۱)وی در مصاحبه‌ای با «روزنامه تهران تایمز» در مورخ ۱۵ آوریل ۲۰۰۹ اظهار داشت: «انقلاب ایران، نخستین عبور از خط قرمز آمریکا بود.»(۱۲)

و «مارتین ایندایک»، معاون خاورمیانه‌ای سابق وزارت خارجه آمریکا، صراحتاً و گستاخانه تصریح می‌کند: «مجازات و تنبیه انقلاب اسلامی درس عبرتی برای کشورهایی خواهد بود که در مسیر استقلال و رهایی از سلطه آمریکا گام بر می‌دارند.»(۱۳)

«دشمنی آمریکا و استکبار جهانی با ایران اسلامی به خاطر حرکت قدرتمندانه مردمی است، چون ایمان و علاقه مردم به استقلال و اعتماد به نفس آنان به ضرر استکبار است… اینها طبعاً از یک کشور مستقل و با اعتماد به نفس که در راهی که او را به اهدافی والا می‌رساند حرکت می‌کند، ناراضی می‌شوند. دشمنان ما وقتی راضی می‌شوند که ملت ایران اختیار دین و فرهنگ و اقتصاد خود را یکسره به آنها بسپارد.(۱۴)

استاد شهید مرتضی مطهری در مورد تساهل وتسامح و بی‌اعتنایی مردم به رواج منکرات می‌فرماید: «یک نفر در جامعه مشغول فساد و مرتکب منکرات مى‌شود و یکى نگاه مى‌کند مى‌گوید به من چه؟! دیگرى مى‌گوید من و او را که در یک قبر دفن نمى‌کنند.  فکر نمى‌کند که مَثل جامعه، مثل کشتى است. اگر در یک کشتى آب وارد بشود، ولو از یک جا،همه مسافرین را یکجا غرق مى‌کند.»(۱۵)

پی‌نوشت‌ها:

  1.  آل عمران / ۱۱۰
  2. نهج البلاغه، شریف الرضى، محمد بن حسین‏، محقق / مصحح: صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، ‏۱۴۱۴ قمری، چاپ: اول، ص. ۴۲۱، (نامه ۴۷)
  3. مطهری، مرتضی، فلسفه تاریخ، انتشارات صدرا، ۱۳۶۹، ص ۱۴۲٫
  4.  الکافی ،کلینی ج ۵ ص ۵۶ ؛ تهذیب‏الأحکام،شیخ طوسی ج ۶ ص ۱۷۶ ؛ مشکاهالأنوار، على بن حسن طبرسى‏ ص۵۰ ؛ بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج ۹۷ ص ۹۳ ،
  5. ۳۰ شرط امام زمان(عج) برای یارانش https://www.farsnews.ir/news/1400010700055.
  6. سوره مبارکه انفال/ آیه ۲۵
  7. تفسیرتبیان، ج.۴،ص.۴۴ برگرفته از «زندگی مهدوی (اخلاق و اوصاف منتظران)»، حجت‌الاسلام والمسلمین جواد محدثی
  8. محقق،‌محمدباقر؛ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه،ص.۳۷۷
  9. تصنیف غررالحکم، حدیث ٧۶۵١
  10. رهبر معظم انقلاب / ۱۴/۴/۸۹
  11. روزنامه رسالت ۲۷/۲/۱۳۸۰http://raaznews.ir/articles11.
  12.  https://www.tabnak.ir/fa/news/877072
  13. روزنامه کیهان ، ۲۶/۱/۷۸
  14. رهبر معظم انقلاب / ۱۸/۲/۸۴
  15. .سیری درسیره نبوی، ج.۱، ص.۲۷۹٫
12جولای/22

ما در حوزه امنیت و دفاع حکمرانی داریم؛ اما در حوزه‌ فرهنگ، اقتصاد و سلامت نداریم؛«موانع و راهکارهای تحقق حکمرانی اسلامی در بخش اقتصاد وفرهنگ»

اشاره:

حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه استاد تمام فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و مدرس خارج فقه نظام سیاسی و از اندیشمندانی است که به طرح نظریه در بخش‌های مختلف علوم انسانی مانند علوم دینی و فلسفه اسلامی پرداخته است. تاکنون ۶۵ جلد کتاب و ۲۰۰ مقاله علمی ـ پژوهشی در نشریه‌ها و همایش‌های داخلی و بین‌المللی از ایشان چاپ شده ‌است. یکی از پروژه‌هایی که ایشان در آن زمینه نظریه‌پردازی می‌کند، پروژه حکمرانی اسلامی است.

متن حاضر گفتگو با ایشان درباره حکمرانی اسلامی است. دکتر خسروپناه با وجود مشغله زیاد، متواضعانه گفت‌وگو با «پاسدار اسلام» را پذیرفتند و در فضائی صمیمی به پرسش‌هایی مانند چیستی حکمرانی اسلامی، حلقه‌های مفقود در حکمرانی پاسخ دادند و به تبیین چرائی ناکارآمدی حکمرانی در اقتصاد و فرهنگ پرداختند.

*موضوع گفتگوی ما حکمرانی اسلامی در بخش اقتصاد وفرهنگ است. لطفا ابتدا در باره چیستی حکمرانی اسلامی توضیح بدهید؟

 خیلی ممنون از حضور سروان عزیز از اینکه به این موضوع مهم حکمرانی اسلامی توسط نشریه وزین پاسدار اسلام پرداخته می‌شود. من توصیه‌ام این است که یک شماره اختصاصی به این موضوع پرداخته شود، هم مباحث نظری و هم مباحث مصداقی، در یک شماره که از حکمت تا حکمرانی به آن پرداخته شود.

مسئله حکمرانی موضوع بسیار کلیدی و مهمی است که امیدوارم به سمع و نظر مسئولین اجرایی، تقنینی و قضائی کشور برسد؛ زیرا به‌ نظر می‌رسد با همه دستاوردها و توانمندی‌هایی که در سال‌های پس از انقلاب به‌ دست آمده، ضعف در حکمرانی باعث بروز مشکلات زیادی شده است.

فلسفه، فقه و اخلاق حکمرانی یکی از مهم‌ترین حوزه‌های حکمرانی به شمار می‌رود. فلسفه حکمرانی به هستی‌شناسی بایدها و نبایدها و در واقع مدیریت حکمرانی، فقه به قواعد حکمرانی و اخلاق به فضائل و رذائل حکمرانی می‌پردازد و باید تأکید کرد حکمرانی غیر از حکومت کردن است.

سیاست‌گذاری، خط مشی‌گذاری و تنظیم‌گری و همچنین خدمات عمومی، تعریف دقیق حکمرانی هستند. شورای نگهبان در بخش تنظیم‌گری حکمرانی قرار دارد، یعنی بخشی از فرآیند تنظیم‌گری و سیاست‌گذاری‌ها را انجام می‌دهد، اما متأسفانه بسیاری از سیاست‌گذاری‌ها در بخش‌هایی انجام می‌شوند که وظیفه تنظیم‌گری مقررات‌گذاری و خدمات عمومی دارند.

*آیا اصطلاحاتی مثل حکمرانی، تنظیم‌گری و سیاست‌گذاری همه از سنخ فرآیند هستند و فرقی میان حکومت و حکمرانی نیست؟

حکمرانی فرآیندی است که طبق مباحث جدیدی که غربی‌ها به آن پرداخته‌اند دو رکن اساسی دارد: سیاست‌گذاری و تنظیم‌گری. تنظیم‌گری هم مراحلی دارد که مهم‌ترین رکن آن مقررات‌گذاری و تقنین است. یعنی از تقنین تا نظارت و ارزیابی و رصد و اصلاح، کلّ این فرآیند را در بر می‌گیرد؛ بنابراین اصطلاحاتی مثل حکمرانی، تنظیم‌گری و سیاست‌گذاری همه از سنخ فرآیندند، فرق Governance با Government در این است. Government یک نهاد است، Governance یک فرآیند است؛ لذا بعضی این اشکال را مطرح کرده‌اند که فرقی بین حکومت و حکمرانی نیست. طبق معنای امروزی حکمرانی هم می‌تواند در حکومت باشد هم می‌تواند نباشد. یعنی چه حکومت نداشته باشد؟ حکمرانی یعنی سیاست‌گذاری و تنظیم‌گری که منتهی می‌شود به خدمات عمومی؛ اما آیا همه حکومت‌ها سیاست‌گذاری دارند؟ ممکن است داشته باشند؛ اما خیلی‌ها هم ندارند. قانون‌گذاری می‌کنند برای اقدام و بعضی از حکومت‌ها مثل کشور عربستان، مجلس ندارند، قانون‌گذاری ندارند و همه چیز دست حاکم است. می‌خواهم بگویم حکومتی مثل عربستان، حکومت هست؛ ولی حکمرانی ندارد، از طرف دیگر ممکن است حکمرانی باشد؛ اما حکومتی نباشد مثل حکمرانی‌ای که در بنگاه‌ها شکل می‌گیرد. ممکن است این حکمرانی حتی بین‌المللی هم باشد، مثل FATF چون حکمرانی لزوماً عمومی و دولتی نیست.

*با توجه به سه مرحله حکمرانی سیاست‌گذاری، خط مشی‌گذاری و تنظیم‌گری و همچنین خدمات عمومی، آیا مولفه‌های حکمرانی در بخش‌های مختلف کشور وجود ندارند؟

ما در بسیاری از مقوله‌ها حکمرانی نداریم. در حوزه امنیت و دفاع داریم؛ اما در حوزه‌هایی مثل فرهنگ، اقتصاد و سلامت نداریم. این معنایش این نیست که ما سند نداریم. سند اقتصاد مقاومتی داریم که مقام معظم رهبری هم آن را ابلاغ کرده‌اند، سند سلامت هم داریم؛ اما از این سند تقنین و تنظیم‌گری و بر اساس آن آیین‌نامه و خدمات عمومی در حوزه سلامت شکل نگرفته‌اند؛ لذا مثلاً وزیر بهداشت و درمان می‌آید و می‌گوید می‌خواهم معاونت طب سنتی داشته باشم. از آن حمایت و تقویتش می‌کند و مراکز پژوهشی ـ آزمایشگاهی راه‌اندازی می‌کند؛ اما یک وزیر بهداشت و درمان دیگر می‌آید و کلاً آن معاونت را تعطیل می‌کند و معاونت پژوهشی هم دیگر حاضر نیست یک ریال برای آن خرج کند، این یعنی ملاک اینکه طب سنتی نقشی در سلامت مردم داشته باشد یا نه بستگی به رأی یک آدم دارد و ما در این عرصه حکمرانی نداریم؛ چون همان‌ طور که پیشتر هم‌عرض کردم حکمرانی یعنی سیاست‌گذاری نخبگان در حوزه سلامت، در این حکمرانی سیاست‌گذاری این است که دنبال پارادایم‌های دیگر طب سنتی برویم یا نرویم تا بعد در حوزه تنظیم‌گری و تقنین مطابق آن پیش برویم.

درواقع حکمرانی بعد از سیاست‌گذاری می‌آید. در تقنین و سرانجام منتهی به اقدام می‌شود، در این صورت دولت‌ها هم که تغییر کنند، مسیر همان مسیر است. شما نگاه کنید وقتی کرونا آمد مسئولان وزارت بهداشت بالاتفاق می‌گفتند: «باید واکسن را از خارج بیاوریم.» اصلاً این باور که: «ما باید واکسن را در داخل تولید کنیم.» مسخره بود. واکسن پدیده حسّاسی است و خیلی از کشورهایی که فعالیت‌های دارویی گسترده‌ای دارند سعی می‌کنند مدیریت واکسن را به دولتمردانشان بسپارند. مقام معظم رهبری هم به همین دلیل دستور دادند که: «به‌سمت تولید واکسن بروید.»

بعد از دستور ایشان دو مجموعه از زیرمجموعه‌های زیر نظر رهبری شروع به فعالیت کردند که اولین آنها مجموعه شهید فخری‌زاده و دومی ستاد اجرایی فرمان امام و بنیاد برکت بودند که حالا نتیجه کارشان را می‌بینیم. طی کار هر موقع آنها به بن‌بستی می‌رسیدند دولتمردان مسخره‌شان می‌کردند که: «ما گفتیم نمی‌شود.»؛ اما وقتی کار کم‌کم داشت به نتیجه می‌رسید، دو نهاد تابعه وزارت بهداشت و پاستور هم وارد این حوزه شدند. این یعنی ضعف حکمرانی.

پس حکمرانی یک تکنولوژی و تدبیر یک موضوع است. به بیانی حکمرانی مجموعه بایدها و نبایدهاست. سیاست‌ها بایدها و نبایدهای کلان و جهت‌ده است. تنظیم‌گری هم بایدها و نبایدهای کاربردری و عملیاتی و خدمات عمومی هم مرحله اجرا و عمل است. البته همین بایدها و نبایدها مبتنی بر فلسفه و بینش است. همیشه حکمرانی از علوم انسانی توصیفی بهره می‌برد. من توصیه می‌کنم که حکمرانی اسلامی باید مبتنی بر حکمت اسلامی باشد و از حکمت اسلامی به حکمرانی اسلامی برسد.

*شما نمونه موفق حکمرانی را دربخش دفاع عنوان کردید. لطفا دراین باره توضیح دهید؟

حکمرانی اولویت جامعه ماست. من وقتی خلاها و مشکلات را درجامعه اعم از معیشت، امنیت غذایی و عرصه‌های دیگر می‌بینم، متوجه می‌شوم که ضعف و خلأ در حکمرانی است و آنجا هم که پیشرفت‌های داشتیم، مثل بحث‌های امنیتی ـ دفاعی، قوت ما درحکمرانی است. یعنی هرگاه در هر موضوعی، نظام سیاست‌های تنظیم کرده و مطابق سیاست‌گذاری، تنظیم‌گری ومطابق تنظیم‌گری، خدمات عمومی در آن عرصه انجام شده، ما در آنجا موفق بوده‌ایم مانند بحث‌های دفاعی.

در حوزه دفاع سیاست‌هائی که رهبر معظم انقلاب اعلام کردند و بعد مصوبات قوانین مجلس، دقیقاً درراستای سیاست‌گذاری است و آئین‌نامه‌های اجرایی که در وزارت دفاع و ارتش و سپاه انجام می‌شود در این راستاست و نتیجه آن پیشرفت‌ در حوزه نظامی است که هیچ کشوری طمع حمله به ایران را ندارد. شاید برخی این دو جمله رهبری را تناقض بدانند. آقا در یک جا می‌فرماید ما به‌هیچ‌وجه به دنبال ساخت بمب اتم نیستیم و از طرفی می‌فرماید هر کشوری به ما حمله کند جوابی کوبنده به او خواهیم داد. کشوری که ما را تهدید هسته‌ای کرده، کشور اسرائیل است. اگر اسرائیل حماقت کرد و به ما حمله هسته‌ای کرد چطور می‌خواهیم جواب بدهیم؟ پاسخ این است که حکمرانی دفاعی ما اقتضا کرده که در چندین نقطه خاورمیانه نیرو داشته باشیم. در فلسطین، در لبنان…نیرو داریم که اگر اسرائیل حماقت و حمله کند، قبل از اینکه این موشک‌ها به ایران اصابت کنند، موشک‌های ما «تل‌آویو» را نابود می‌کنند.  اقتدار موشکی ما به‌قدری بالاست که اسرائیل جرئت تصور حمله ندارد. البته ما با بمب هسته‌ای حمله نمی‌کنیم، ولی اسرائیل می‌داند هژمونی قدرت ما چنان بالاست که قبل از حمله هسته‌ای اسرائیل به ایران، کل پایتخت اسرائیل نابود خواهد شد. این نتیجه حکمرانی در فضای امنیت است که مردم در بخش امنیت زندگی می‌کنند. ما باید بتوانیم این حکمرانی را در همه ارکان کشور گسترش بدهیم.

*اما متاسفانه حکمرانی دربخش‌های دیگر بهویژه اقتصاد و فرهنگ و آموزش هنوز شکل نگرفته است.

بله متاسفانه همین طور است. مثلاً در بخش دانشگاه‌ها، ما هنوز در هوای کمی و کثرت مقالات قرار داریم، بدون آنکه خروجی مقالات و بخش کیفی برای ما مهم باشد، چون ساختار دانشگاه‌ها، حافظه ـ محور است و تفکر ـ محور نیست. حتی ساختار ارتقا نیز کمّیت ـ محور است نه کیفیت ـ محور. مثلاً در سند دانشگاه آزاد است که اگر در هیئت‌های ممیزه کسی ده مقاله علمی پژوهشی داشته باشد، این امتیازات را دارد و متاسفانه همچنان تاکید بر کمیت است و بررسی نمی‌شود که این مقالات چه مسائل و مشکلاتی را برطرف کرده‌اند یا می‌کنند.

*راه خروج از این مشکل و ارتقا بخشیدن به دانشگاه ها چیست؟

نظریه «از حکمت تا حکمرانی» می‌تواند موجب تعالی علوم انسانی شود تا مورد بهره‌برداری قرار گیرند. تولید مقاله، تولید علم نیست، تولید علم، تولید نظریه است؛ اما در حوزه دانشگاه‌های ما کمّی‌گرایی ملاک قرار داده شده و هر چه تعداد چاپ مقالات و کتاب‌ها بیشتر باشد، امکان ارتقا هم بیشتر خواهد بود. اگر در آئین‌نامه ارتقا اساتید، نوآوری و نظریه‌پردازی را ملاک قرار دهند و تکثر مقالات از معیار ارتقا خارج شود، می‌تواند گفت که ساختار به سمت مولد علم رفتهاست که متاسفانه هنوز به این سمت نرفته‌ایم.

برای دانش‌بنیان کردن دانشگاه و رشد آن لازم است وزارت علوم تصمیم‌گیری در باره گسترش و توسعه رشته‌های دانشگاه را به استادان همان دانشگاه بسپارد و با اصلاح ساختار کنونی که آسیب‌زاست و اجازه تولید علم را در دانشگاه نمی‌دهد، مسیر را برای تولید علم باز کند. خلاصه اینکه حکمرانی ما در دانشگاه و حوزه علمیه حکمرانی تولید علم نیست، بلکه تولید مدرک است و پشت سر هم مدرک دکترا بیرون می‌دهند. این به معنی ضعف علمی استاد و دانشجو نیست، بلکه این ساختار مدیریتی، اداری و آئین ارتقا استادان تولیدکننده علم نیست.

*بخش دیگر حکمرانی در بخش امنیت غذایی است. همان طور که مستحضرید امنیت غذایی به معنی دسترسی به غذای سالم و کافی در همه ایام عمر و برای یک زندگی شاداب است. آیا در حال حاضر حکمرانی امنیت غذایی داریم؟

متاسفانه خیر و ما از نبود حکمرانی در این بخش رنج می‌بریم. جامعه ایران اسلامی در این روزها با دو تهدید جدی غذایی و تهدید جدی فرهنگی از طریق فضای مجازی، به‌ویژه اینستاگرام مواجه است و ضرورت دارد دبیرخانه شورای‌عالی امنیت ملی در باب امنیت غذایی و امنیت فرهنگی، نقش حکمرانی در این دو عرصه را داشته باشد.

تهدید غذایی در این چند ماه اخیر با افزایش نامعقول قیمت گوشت و مرغ و لبنیات و حبوبات آشکار است؛ افزایشی که فشار شدیدی بر مردم تحمیل کرده و سختی زیادی بر خیرین و نیروهای جهادی و بسیجی و بنیاد مستضعفان و ستاد فرمان اجرایی امام و کمیته امداد و هلال احمر در طرح مواسات وارد ساخته است.این فشار و سختی، تنها زاییده مدیریت ناکارآمد این روزها نیست؛ بلکه معلول فقدان رویکرد حکمرانی غذایی در کشور است.

*پیشنهاد شما برای حل این مشکل چیست؟

پیشنهاد بنده تشکیل ستاد حکمرانی امنیت غذایی در دبیرخانه شورای‌عالی امنیت ملی با اذن رهبر معظم انقلاب «حفظ‌ الله» است که در آن، سیاست‌های راهبردی امنیت غذایی در فرآیند تقنین و اجرا، به‌ویژه در نهادهای آموزشی و صنعتی و بازرگانی و غیره مدیریت شود.

برای نمونه در حال حاضر که دانشگاه‌ها و دانشکده‌های کشاورزی از کاهش دانشجو رنج می‌برند؛ جا دارد اعضای هیئت علمی در خصوص غذای طیور و احشام و کود و بذر، تلاش علمی و تهدید غذایی را با نگرش عالمانه مهار و خودکفایی غذایی را در این وضعیت تأمین کنند. این نوع حکمرانی در دوره تحریم هندوستان توسط آمریکا در دهه‌های پایانی قرن بیستم نیز تجربه شد و جواب گرفت.

*یکی دیگر از تهدیدها دربخش امنیت فرهنگی است. لطفا دراین باره توضیحی دهید؟

تهدید فرهنگی نیز یکی از معضلات است که در حال حاضر توسط اینستاگرام به خطر افتاده است؛ خطری که

از گزارش آن، معذورم و تنها هشدار می‌دهم خطری که این روزها در اینستاگرام یافتم، در مطالعات بیست ساله‌ام در باب جریان‌شناسی ضد فرهنگ‌ها و جریان‌های شیطان‌پرستی و عرفان‌های کاذب و لمپنیسم فرهنگی و موسیقی‌های راک و متال و رمان‌های فاسد نیافتم؛ فسادی که انتقالش به جوانان و نسل سوم و چهارم انقلاب چیزی به نام بیانیه گام دوم باقی نخواهد گذاشت.

تشکیل حکمرانی امنیت فرهنگی در دبیرخانه با اذن رهبری را جدی بگیرید؛ هر چند باید شورای‌عالی انقلاب فرهنگی و شورای‌عالی فضای مجازی و وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات جدی می‌گرفتند که متأسفانه چنین جدیتی، معللانه نه مدللانه مشاهده نمی‌شود.

پیشنهادم حکمرانی امنیت غذایی و حکمرانی امنیت فرهنگی، برای درمان و مقابله با این تهدید است؛ نه پیشگیری که دیگر زمانی برای پیشگیری نمانده است.

*بخش فرهنگ را عنوان کردید. در بخش سینما نیز با این مشکل مواجهیم؟

بخش دیگر از فقدان حکمرانی درحوزه سینماست. مشکلاتی که ما در حوزه سینما داریم مشکلات حادی هستند. متاسفانه سریال‌های خانگی اخیر، سبک زندگی، یاغی،  لاکچری و زخم کاری بی‌ بند و باری را ترویج می‌کردند. سریال خاتون هم که اخیر در حال پخش است، به نقد روسیه می‌پردازد و زمانی که ایران از شمال درگیر روس‌ها و از جنوب درگیر انگلیسی‌ها را به نمایش گذاشته است. آن هم در زمان کنونی که ما با چین و روس‌ها در ارتباط هستیم، طوری نشان می‌دهد که ذهن ما خدشه‌دار شود. نمی‌گویم باید به روس‌ها اعتماد کنیم؛ اما جالب این که جنایات انگلیس  و آمریکا را نمی‌سازند. با پیام آشکار و پنهانی ذهن مخاطب را درگیر می‌کند. یا همین فیلم موهن عنکبوت مقدس که ساخت فیلم عنکبوت مقدس با هزینه میلیون یورویی و تعلق جایزه کن به بازیگر زن ایرانی بود که روزگاری در ایران با مشکلات جنسی ویران شد و اینک می‌خواهد با بازی در فیلم موهن به ارزش‌های ایرانی و اسلامی خود را آباد سازد که بی‌شک، ویران‌تر خواهد شد.

متاسفانه برخی از اهل نفاق، پیام‌های تبریک خود را نثار توهین‌کنندگان به حرم حضرت ثامن الحجج«ع» می‌کنند. این طایفه از پخش و گسترش مردمی «سلام فرمانده» عصبانی می‌شوند و اعتراض خود را به بهانه شهادت امام صادق«ع» فریاد می‌‌زنند، اما برای توهین به امام رضا«ع» تبریک می‌فرستند؛ چون «سلام فرمانده»، سرودی خالص و ولایی و همراه با عشق به امام زمان«عج»است که به‌طور گسترده در دنیا الگوبرداری شد. انسان بیمار، بیمار است؛ خواه بیمار عقلی یا جنسی یا بیمار ایران‌ستیزی و اسلام‌ستیزی. بیمارانی که با سرمایه ایران رشد می‌کنند و سرمایه خود را در اختیار اجنبی قرار می‌دهند. هم پناهندگی می‌گیرند و هم تعهد می‌دهند تا بر ضد ایران و ایرانیان خدمت کنند و با پررویی تمام با زبان نفاقشان به ایرانی بودن خود افتخار می‌کنند.

راهکار حل این مشکل دراحیای حکمرانی در سینماست که نشانی از اصلاح آن در کشور دیده نمی‌شود. مشکل ما اینجاست که برخی از افراد دغدغه‌مند حوزوی و دانشگاهی که باید دراین عرصه‌ها وارد بشوند با واقعیت جامعه مواجه نیستند و مسئله را به‌خوبی درک نمی‌کنند؛ به‌طوری که کار عینی و موضوع‌شناسی دقیقی انجام ندادند. کاش طلاب یا دانشجویان دو روز در هفته ناظر بر تخصصی که دارند در میدان قرار بگیرند. برخی از دوستان که به وزارتخانه‌ها رفتند و ایده عدالتی دارند، می‌گویند ما در چه عالمی بودیم و واقعیت چه عالم دیگری است. این افراد با قرار گرفتن در متن جامعه کمک شایانی در تحقق حکمرانی اسلامی در سینماها خواهند داشت.

*در بخش مسکن و گمرگ با توجه به اتفاقات اخیر معضل نبود حکمرانی کاملاً پیداست.

بله متاسفانه بخش دیگر از فقدان حکمرانی در مسکن است. ویرانی ساختمان متروپل آبادان دل انسان‌های مومن را به درد آورد و باعث وداع جمعی از هم‌میهنان متدین عزیزمان از دار فانی شد و خانواده‌های معززشان را عزادار کرد. این پدیده ناگوار ناشی از ضعف حکمرانی مسکن است و اینکه سیاست‌گذاری و تنظیم‌گری در عرصه مسکن در اختیار حکمرانی حکیمانه نیست و گاهی در دست اختاپوسان فاسد قرار می‌گیرد. باید بگویم که تا الگوی حکمرانی در عرصه مسکن اصلاح نشود، متاسفانه شاهد مصائب دیگری خواهیم بود. خداوند روح عزیزانمان را غریق رحمت و غفران کند.

نبود حکمرانی در گمرک نیز به‌عینه قابل مشاهده است. متأسفانه ما در حوزه قانون‌گذاری و وضع قانون بسیار پیچیده عمل کردیم و قوانین چند لایه‌ای تصویب و تنظیم شدند؛ با وجود این، ساختار و مسیر لازم برای اجرای این قوانین نهادینه نشده است. یکی از آن بخش‌ها گمرک است که قوانین فراوانی در حوزه صادرات و واردات و گمرک وجود دارند، اما ساختار نظام‌مندی برای اجرای آن دیده نشده و در نتیجه زمینه برای سوء‌استفاده افراد از قوانین متعدد در جهت تأمین منافع و مقاصد افراد وجود دارند و این مسئله قابل انکار نیست.

*وظیفه حاکم اسلامی در قبال این مشکلات چیست؟

حاکم اسلامی باید طوری تدبیر کند که اشتغال افزایش پیدا کند. حکومت اسلامی باید منابع کشور را به‌گونه‌ای هدایت کند که از آن بالاترین بهره‌برداری به عمل آید. اینکه دو شرکت خودروسازی همه قطعات خودروهای خود را از چین وارد کنند و همه منابع اقتصادی کشور را ببلعند، قطعاً منجر به اشتغال پایدار نمی‌شود. حالا تصور کنید به‌ جای واردات، تولید داخلی مورد حمایت قرار گیرد و گردش نقدینگی و منابع ثروت به سمت تولید و کارگاه‌های تولیدی داخلی هدایت شود. چقدر وضعیت اشتغال متفاوت خواهد بود و به‌ تبع آن چقدر از مشکلات اقتصادی و اجتماعی مردم حل خواهد شد.

بنابراین یکی از مهم‌ترین مصادیق ضعف حکمرانی، فقدان ساختار سیستمی در بخش‌های مختلف اقتصادی و فرهنگی است. هر چند در حوزه دفاعی و امنیتی تا حدودی حکمرانی اجرا می‌شود، اما در حوزه‌های صنایع غذایی کشاورزی، آموزش پرورش و بهداشت و درمان به‌طور جدی با ضعف حکمرانی روبه‌رو هستیم و راهکار آن شکل‌گیری حکمرانی اسلامی دراین حوزه‌هاست.

*و سخن آخر

من حقیقتاً از یک چیز خیلی رنج می‌برم که بارها هم گفته‌ام؛ اما این عرض من مورد توجه قرار نگرفته است. ما این همه مراکز و نهادهای فکری و میدانی جریان انقلاب داریم؛ اما همه جزیره‌ای عمل می‌کنند و گرفتار رفتار سازمانی هستند که من باید همه مشکلات را حل کنم. این رفتار سازمانی خطرش کمتر از رفتار فردی برای حل مسائل نیست.

12جولای/22

شگفتا که از قطعی‌‎‌ترین آینده، غافلیم! اندکی درنگ

اشاره: در ادامۀ ۱۰ مورد از باب «درنگ»ها تقدیمی در شماره قبل، در ادامه و در این شماره ۱۰ مورد پایانی از «درنگ»ها تقدیم می‌گردد:

درنگ «۱۱»

  1. تا «بنده» نشویم، «آزاد» نخواهیم شد.
  2. در پیشگاه خدا، هرکه «کوچک‌تر» شود، «بزرگ‌تر» می‌شود.
  3. تا می‌توان با کلیدصداقت و نیکی وصفا، به دل‌ها راه یافت ،چرا باتزویر و نمایش و فریب؟
  4. تقوا نوعی «ترمز» است. انسان‌های بی‌‎تقوا، یا به کوه می‌خورند، یا به دره سقوط می‌کنند.

۵ .آبرو، آبی است که اگر ریخته شود، جمع شدنی نیست.

درنگ «۱۲»

  1. پشیمانی بر «گفته»ها، بیش از ندامت بر «نگفته»هاست.
  2. پیچ و خم‌های «جادۀ زندگی» نیازمند «ترمز ایمان» و«چراغ معرفت» است، تا سرعت و عدم دید، حادثه نیافریند.
  3. پیش شمارۀ ارتباط با خدا، محبت اهل بیت است. اگر این محبت باشد، می‌توان با ۱۴ خط مستقیم، با خدا مرتبط شد.

۴. بیش از ساختن «مصلّا»، باید «مصلّی» ساخت و پیش از ساختن «نمازخانه»، «نمازخوان»

  1. تا انسان «اسیر» است، نمی‌تواند «آزادانه» حرف بزند!

درنگ«۱۳»

۱ .گاهی جلدهای «زرکوب»، محتوای «تزویر» دارد. حرف‌هایمان را«عمل کوب» کنیم.

۲ .جلد «ریا»، کهنه و فرسوده است، مردم تشنۀ نسخه‌های کمیاب «صداقت»اند.

۳ .بهترین تیتـر و عنوان برای حرف‌هایمان «خلوص» است.

۴ .اگر جلوی چاپ مجدّد «کتاب نفسانیات» را بگیریم، مردم کمتر دچارسرگردانی می‌شوند.

۵ .بیایید «شرح صدر» داشته باشیم و دست به «تألیف قلوب» بزنیم. ترجمه «کتابِ اختلاف» به نفع ما نیست.

درنگ «۱۴»

  1. جسم را نردبان تعالی «جان» کنیم، نه روح را فدای تمنّیات «تن».
  2. جوانی بهارعمر است، خزانش نکنیم. حیف است، بلور شفّاف جوانی را با«سنگ غفلت» بشکنیم.
  3. جهان یک صحنۀ «نمایش» استو من و تو، با نوعِ زندگی کردن خود، مشغول اجرای نقش خودیم.
  4. شمارش معکوس عمرمان آغاز گشته است، ازکی؟ ازهمان روز تولد،پس هر روز ازعمر ما کم می‌شود، نه اضافه.

۵ .زندگی‌های ما، به «چراغ رابطه» و «و اوعاطفه» نیازمندتر است از «تیغ طلاق» و «خطّ فاصله»

درنگ «۱۵»

۱. هیچ‌چیز به اندازۀ «مرگ»، قطعی نیست، ولی شگفتا که از این قطعی‌‎‌ترین آینده، غافلیم.

۲. ثروتمندان حریص، بیش ازفقیرانِ  قانع در عذابند.

۳. حلم و بردباری، آب سردی است که روی آتش شعله‌ور خشم و غضب ریخته می‌شود و آنرا خاموش می‌کند.

۴. خانواده یک بوستان است و پدر و مادر، باغبان و گلکارند، فرزندان هم، گلها و میوه‌های این باغ! اگر به کودکان، «آب عاطفه» و «نورمحبت» نرسد، افسرده می‌شوند.

۵. برای فرزندان، خانه، «مدرسه اوّل» است، و مدرسه، «خانه دوم!»

درنگ «۱۶»

۱. در هندسه وجود، می‌توان مرکز دایرۀ حیات را یک «انتخاب خوب» قرار داد و تلاش‌های روزانه، ماهانه و سالانه را بر محور آن چرخاند.

۲ .نباید ازدست هر کسی جام محبت گرفت، چون، گاهی این جام، پراز زهر است.

۳ .دنیا «اقامتگاه» نیست، «گذرگاه»است، «خانه» نیست، «مسافرخانه» است و «قرارگاه» نیست، «پل عبور» است.

۴ .دو طفل معصومِ «دل» و«دیده» را رها نکن، یا گم می‌شوند، یا به دامن غریبه‌ها می‌افتند، یا سر به هوا شده، به حرف تو هم گوش نمی‌دهند.

۵ .رها کردن چشم در چراگاه هرنگاه، سبب می‌شود «گناه» بچرد و «فساد» نشخوار کند.

درنگ «۱۷»

۱ .دختران و زنان باحجاب، قلعه نشینانی‌اند که به مزاحمان و مهاجمان، اجازۀ ورود به حریم عفاف نمی‌دهند.

۲ .سکوت، خوب است، ولی حرف مفید بهتر از سکوت است.

۳. هم برای حرف زدن باید تمرین داشت، هم برای «سکوت». کسی که «تمرین سکوت» ندارد، از زبان خود شکست می‌خورد.

۴ .صحرای محشر، حضور درمرحله نهایی مسابقات بین‌المللی «ایمان و عمل» است. آنجا برترین‌ها انتخاب می‌شوند.

  1. «عید» باید در درون ما برپا شود. اگر ما «متحوّل» نشویم، از «تحویل سال» چهسود؟

درنگ «۱۸»

۱ .«فریاد»، گاهی بلندترین دیوار ستم را  می‌لرزاند. ازاین‌رو ظالمان همیشه از  لشگری به نام «سکوت» استفاده می‌کنند.

۲ .ویتامین کتاب، یا فکرتان را روشن  می‌سازد، یا بردانش شما می‌افزاید،‌ یا در مسیر زندگی «راهنما»ی شماست اگر هیچ کدام نبود، ویتامین ندارد.

۳ .اگر بیمه حوادث هم باشیم «بیمۀ گناه» نیستیم. مواظب باشیم.

۴ .گاهی از «عوامل پیدا» بیش از «عوامل پنهان» حساب می‌بریم و  همین مایه بسیاری از لغزش‌های ماست.

۵ .مشتریان تملق و چاپلوسی، کالای تقلبی می‌خرند و موجب کمبود «صداقت» می‌شوند.

درنگ «۱۹»  

۱. نگاهت را مهار کن، تا به «گناه» نیفتی. امیر نگاهت باش، تا اسیر گناهت نشوی.

۲ .هستی ما تنها در محدودۀ «ولادت تا مرگ»، خلاصه نمی‌شود که مرگ، «نقطه پایان» باشد. برای مراحل بعد هم فکری باید کرد.

۳ .ادای عرفان درآوردن، با عارف بودن خیلی فاصله دارد. عرفان، «یافتن» است نه  بافتن!

۴ .یک قطره «احساس بندگی»  کوهی از  غرور را ذوب می‌کند و یک لحظه «بیداری» حُباب یک عمر خواب و خیال را می‌شکند.

۵ .کدامیک انسان تر است؟ آنکه «خود» را فدا می‌کند تا «دیگری» را نجات دهد، یا‌ آن که همه را فدای زندگی خود می‌کند‌؟

درنگ «۲۰»

۱ .هرکه زود زود معشوق عوض می‌کند، معلوم است که عشق را بازی گرفته است.

۲ .کسی گرفتار «ای‌کاش» و «افسوس» می‌شود که قدر گوهر وجودش و سرمایه عمرش را نداند.

۳ .اگر «محبوب‌های اصلی» را نشناسیم، اسیر «محبوب‌های بدلی» می‌شویم.

۴ .کسی که از «تجارب دیگران» عبرت بگیرد مثل آن است که با همه آدمیان در همه دوره‌ها زیسته است.

۵ .اگر کسی نتواند دو پِلک سبک و ناچیز خود را برآنچه «نباید»، ببندد، ضعیف است، پس لاف قدرت و اراده نزند!

12جولای/22

عقوبت شایعه‌پردازان از منظر قرآن کریم و حدیث

اشاره:

رسانه‌ها از دیر باز همواره مانند ابزاری با دو کارکرد مثبت و منفی در له یا علیه حوزه شخصی افراد حقیقی و یا نسبت به حوزه عمومی افراد حقوقی کارکرد داشته‌ و نقش بسیار مهمی را در زندگی بشر ایفا نموده‌اند.

با توجه به اختراعات و فن‌آوری‌های پیشرفته‌ و متنوع امروزی، کارکرد رسانه‌ها نیز مدرن‌تر و از تنوع و تعدد و فراوانی بیشتری برخوردار شده‌اند.

هرچه رسانه‌ها و ابزارهای ارتباطی متعددتر و متنوع‌تر شدند دامنه‌ی فراگیری و تاثیرگذاری‌شان نیز بیشتر شده و به همین نسبت ارسال خبرهای دروغ و شایعات نیز افزایش یافته است. به گونه‌ای که یک خبر غیر واقعی و شایعه می‌تواند گستره‌ی یک جامعه‌ی چند میلیونی را تحت تاثیر قرار داده و باعث تشویش و نگرانی یک جامعه‌، و موجبات سلب آرامش و آسایش جامعه را فراهم آورد.

با توجه به اهمیت موضوع و لزوم توجه جامعه اسلامی به سفارشات و منویات دین مبین اسلام و تاکیدات ائمه اطهار(علیهم‌السلام) بر لزوم حفظ انتظام جامعه، در مطلب حاضر بطور خلاصه نمونه‌های از  هشدارهای قرآن کریم و ائمه معصومین(علیهم‌السلام) را برای آندسته از کسانی که خواسته و ناخواسته، با هدف و یا حتی بدون ‌هدف خاص در جهت سلب آسایش و ایجاد اضطراب در جامعه گام برمی‌دارند می‌پردازیم:

هدف از ایجاد شایعه

اساساً شایعه شامل اطلاعات تحریف شده و اخبار نادرستی است که بنا بر اهداف و نظرات خاص، عمدتاً بر اساس تمایلات درونی _ و اکثرا بنا بر منافع جناحی و گروهی_ برای تخریب شخص و یا اشخاص، ساخته و منتشر می‌شود و در نتیجه برخی افراد نیز که با مواجهه با اینگونه شایعات آن‌را خوشایند تمایلات و کشش‌های درونی خود می‌پندارند، در راستای تمایلات نفسانی خود احساسات و مواضع فکری خود را بروز داده و بدون توجه به اینکه «چه کسانی از رواج آن خبر غیر موثق و شایعه سود می‌برند…»، آن را برای دیگران بازگو و نشـر می‌دهند.

اثرات سوء و مخرب شایعه

از ثمرات تلخ شایعه و مطالب غیر موثق و منفی، ایجاد اضطراب و نگرانى در آحاد جامعه است. و از پیامدهای دیگر آن می‌توان به:

۱- شکستن شدن حرمت افراد و از بین رفتن بسیارى از مؤلفه‏ها و قوانین اخلاقى و اجتماعى که در قرآن کریم و همچنین از سوی ائمه معصومین(علیهم‌السلام) بر حفظ آن بسیار تاکید شده است.

۲- ایجاد تفرقه و تشدید خصومت‏ها و تضاد در میان جامعه

۲- تشدید رذایل اخلاقى مانند: دروغ، افتراء، غیبت و…

۳- تقویت روحیه بدخواهى افراد جامعه نسبت به یکدیگر

۴- به مخاطره افتادن انتظام اجتماعى و بهره‌برداری دشمنان از  عدم وحدت و انشقاق در جامعه

لذا وظیفه هر مسلمان معتقد، التزام عملی به رعایت توصیه‌ها و فرامین الهی و معصومین(ع) است به نحوی که ضمن پرهیز از توجه و اهمیت دادن به سخن‌پراکنی‌های بیهوده‌‌، خود نیز از بازگویی هر سخن و شنیده‌ای بدون در نظر گرفتن ماهیت و هدف آن خبر و شایعه مجدانه رعایت و پرهیز کند. زیرا از منظر دین و اخلاق دینی هیچکس مجاز نیست هرآنچه را که صرفاً می‌شنود و یا در رسانه‌ها می‌بیند برای دیگران نقل و منتشر کند.

چنانکه امیر مومنان علی(ع) می‌فرماید:

«لا تَرُدَّ عَلَى النّاسِ کُلَّما حَدَّثُوکَ فَکَفى بِذلِکَ حُمْقا؛ هرچه را به تو گفتند، به مردم مگو و بر مگردان، که همین در نادانى و حماقتت، کافى است.»(۱)

اهمیت حفظ سلامت و آرامش جامعه در قرآن کریم

قرآن کریم به عنوان یک آئین الهی و آسمانی، در آیات متعددی از یک‌سو به اهمیت مقوله‌ی آرامش و امنیت روحی و جسمی انسان‌ها پرداخته و به مخاطبان خود یادآوری و اشاراتی نموده است و از سوی دیگر اهمیت ویژه‌ای به امنیت و آرامش جامعه دارد تا حدی که سخن‌‌پراکنان و مروجین شایعات را در زمره “منافقان” و اهداف آنان را ایجاد اضطراب و سلب آرامش و امنیت از شخص و جامعه بر می‌شمارد.(۲)

در قرآن کریم از شایعات و اخبار بی‌اساس، بعنوان “اراجیف” یاد شده و از کسانی که اخبار بیهوده و بی‌پایه و اساس را برای دیگران نقل می‌کنند به صراحت بعنوان: “منافق” “ملعون” و “لعنت‌شدگان” یاد می‌کند.

چنان که می‌فرماید:

« لَئِن لَم یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ وَالْمُرجِفُونَ فِی الْمَدِینَهِ لَنُغرِیَنَّکَ بِهِم ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا* مَلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلً*سُنَّهَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدِیلًا؛  البته (بعد از این) اگر منافقان و آنان که در دلهاشان مرض (و ناپاکی) است و هم آنها که در مدینه (بر ضد اسلام) تبلیغات سوء می‌کنند (و دل اهل ایمان را مضطرب و هراسان می‌سازند) دست (از این زشتی و بدکاری) نکشند ما هم تو را بر (قتال) آنها بر انگیزیم (و بر جان و مال آنها مسلط گردانیم) که از آن پس جز اندک زمانی در مدینه در جوار تو زیست نتوانند کرد؛ این مردم (پلید بدکار) رانده درگاه حقّند، باید هرجا یافت شوند آنان را گرفته و جدّا به قتل رساند. ؛ این سنّت خدا (و طریقه حقّ) است که در همه ادوار امم گذشته برقرار بوده (که منافقان و فتنه‌انگیزان را رسولان حق به قتل رسانند) و بدان که سنّت خدا هرگز مبدّل نخواهد گشت.»(۳)

و همچنین در مورد کسانی که بدون اطمینان از صحت یک خبر بی‌پایه و اساسِ غیر معتبر آن را باور و برای دیگران منتشر می‌کنند؛ می‌فرماید:

«وَلا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ إِنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنهُ مَسئولً، و (ای انسان) هرگز آنچه را که بدان علم و اطمینان نداری دنبال مکن که چشم و گوش و دل همه مسئولند.»(۴)

بر اساس آیات فوق، دروغ‌پردازان و شایعه‏‌افکنان کیفر سنگینی در دنیا و آخرت دارند. و این جزئی از سنت الهی است.

و بر اساس همین توصیه‌ها و سفارشات حتی گاهى اخبارى که به آن اعتماد و یقین داریم را نیز نباید براى دیگران بازگو کنیم، بلکه باید ابتدا عواقب و نتیجه آن خبر را بسنجیم. چنانکه امیرمومنان حضرت علی(ع)‏ می‌فرماید: «لَا تَقُل مَا لَا تَعلَمُ بَل لَا تَقُلْ کُلَّ مَا تَعْلَمُ فَإِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِکَ کُلِّهَا فَرَائِضَ یَحْتَجُّ بِهَا عَلَیْکَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ؛ آنچه نمى‌دانى مگو، بلکه همه آنچه را که مى‌دانى نیز مگـو، زیرا خداوند بزرگ، بر اعضاء بدنت چیزهایى را واجب کرده که از آنها در روز قیامت بر تو حجّت آورد.(۵)

و نیز می‌فرماید: «سامع القول شریک القائل؛ شنونده سخن، شریک گوینده است از حیث کیفر یا پاداش»(۶)

خواجه عبدالله‏انصارى مى‏گوید: نه تنها چیزى که علم ندارى، بازگو مکن بلکه همه آنچه را که مى‏دانى را نیز مگـو(۷)

جز، راست نباید گفت هر راست نشاید گفت.(۸)

اسلام برای رستگاری افراد با ایمان، آنان را به کم‌گویی و پرهیز از اضافه‌گویی و هرزه‌گویی توصیه و تاکید نموده است.

امام صادق(ع) می‌فرماید: انسان با ایمان در سخن گفتن محدود و زبان او بسته است.(۹)

مولای متقیان حضرت علی(ع) از کسانی که بدون آگاهی از موثق بودن اخبار آن‌ را صرفاً بر اساس تمایلات و هوای نفسانی خود در جامعه رواج و منتشر می‌کنند را با عنوان “اشرار”  یاد کرده و می‌فرماید: «…فَدَعْ مَا لَا تَعْرِفُ فَإِنَّ شِرَارَ النَّاسِ طَائِرُونَ إِلَیْکَ بِأَقَاوِیلِ السُّوءِ…  از نقل مطالبی که درباره آن اطلاع کافی ندارید پرهیز کنید، زیرا ‌اشرار، مطالب بی‌اساس- شایعات- را به گوش شما می‌رسانند.(۱۰)

آن امام همام در حدیث دیگری می‌فرمایند: «الأَقَاوِیلُ مَحفُوظَهٌ، وَ السَّرَائِرُ مَبْلُوَّهٌ، وَ کُلُّ نَفسٍ بِما کَسَبَت رَهِینَهٌ؛      گفتار آدمى بر جاى مى‏ماند و باطن آدمى نیز امتحان مى‏شود و هر کسى در گرو کردار خویش است.»(۱۱)

یعنی دنیا محل آزمایش و ارزشیابی انسان است، و طبق سنت الهی چه بخواهد و چه نخواهد در مراحل مختلف زندگی مورد آزمون‏های پی‌در‌پی قرار می‌گیرد. و کیفر و پاداش اعمال خود را در دنیا و آخرت خواهد دیـد.

«اِنّا خَلَقْنَا الاِنْسان مِن نُطْفَهٍ اگمشاجٍ نَبْتَلیهِ؛ ما انسان را از آب نطفه مختلط (بی‌حس و شعور) خلق کردیم و او را می‌آزماییم و بدین سبب دارای قوای چشم و گوش (و مشاعر و عقل و هوش) گردانیدیم.».(۱۲) و «اِنَّ ذلِکَ لاعلیها السلام‏یات وَاِن کُنّا لمُبتلین؛ (آری،) در این ماجرا (برای صاحبان عقل و اندیشه) آیات و نشانه‌هایی است؛ و ما مسلّماً همگان را آزمایش می‌کنیم!»(۱۳)

بر همین اساس باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که دنیا و آخرت با هم مرتبط‌اند. رابطه‌اى که بین این دو نشئه از حیات انسان وجود دارد، رابطه‌اى است چون کاشت و برداشت. دنیا فصل کاشتن است و آخرت فصل برداشت اعمالی که در دنیا انجام داده‌ایم. در واقع آخرت برگ دیگرى از حیات انسان است که توأم با بقا و جاودانگى در آخرت است.

نهی از کوچک شمردن گناه

از آنجایی که کراراً مشاهده می‌شود برخی افراد با مواجهه با خبری هرچند کوتاه اما بدون نام و نشان نویسنده و حتی منبع ناشناس و یا با عنوان “منابع مطلع” آن را انتشار می‌دهند. باید به این نکته توجه داشت که قرآن کریم نسبت به اخبار و گزارش‌های خبری حساسیت فراوانی نشان داده و این حساسیت به این دلیل است که محتوای یک خبر هرچند کوتاه می‌تواند آثار و تبعات منفی بسیاری در جامعه به‌جا بگذارد و بعضاً موجب تشکیک در ذهن افراد جامعه شده و با تعمیم و سرایت به دیگران حتی مسیر تحولات اجتماعی را دچار تزلزل کند. لذا قرآن کریم هشدار می‌دهد که هیچ گناهی را ساده و کوچک مشمرید که موجب عقوبتی سخت خواهید بود:

«إِذ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُم مَا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیِّنًا وَهُوَ عِنْدَاللَّهِ عَظِیمٌ؛ زیرا شما آن سخنان را از زبان یکدیگر تلقّی کرده و حرفی بر زبان می‌گفتید که علم به آن نداشتید و این کار را سهل و کوچک می‌پنداشتید در صورتی که نزد خدا (گناهی) بسیار بزرگ بود.(۱۴)

و یکی از پیام‌های آیه ۹۱ سوره مبارکه مائده نیز این است که همواره باید از خود مراقبت کرد چرا که: «تحریکات شیطان دائمی است و اینکه هرکس که عامل کینه و عداوت در میان مردم شود، مانند شیطان است. «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطان…»

در پایان ذکر و یا‌دآوری این نکته نیز ضروری‌ است که خداوند سبحان به آنانی که پس از شنیدن تذکرات و هدایت‌های قرآن باز با لجاجت به انجام گناه اصرار می‌ورزند هشدار داده است که آنان را با حال خود رها نموده و هرگز هدایت‌شان نخواهد کرد چنانکه می‌فرمایـد:

«إِنَّ الَّذینَ لا یُوْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ لا یَهْدیهِمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم»؛ البته آنان که به آیات خدا ایمان نمی‌آورند (پس از اتمام حجت کامل) خدا هرگز هدایتشان نخواهد کرد و آنها را عذابی دردناک خواهد رسید.(۱۵)

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. غررالحکم جلد ۶ ص ۲۸۱
  2. سوره مبارکه نساء آیه ۸۳
  3. سوره مبارکه احزاب آیات ۶۰-۶۱-۶۲
  4. سوره مبارکه اسرا آیه ۳۶
  5.  نهج‌البلاغه حکمت ۳۷۹
  6. غررالحکم ج ۱ص ۳۶
  7. صاحبان خرد ناب
  8. گلستان سعدی
  9. ر.ک: علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۷۵
  10.  نهج‌البلاغه، خطبه ۷۸
  11. نهج‌البلاغه حکمت ۳۴۳
  12. سوره مبارکه مومنون آیه ۳۰
  13. سوره مبارکه مومنون آیه ۳۰
  14. سوره مبارکه نور آیه ۱۵
  15. سوره مبارکه نحل آیه ۱۰۴
12جولای/22

نقش دعا در امید به زندگی

اشاره:

کسانی که در کنار همه امور زندگی خود، فرصتی را هم به عبادت اختصاص می‌دهند و با خدای خویش راز و نیاز می‌کنند، با کسانی که سر و کاری با دعا ندارند، یکسان نیستند. عاشقان عبادت، هم نزد خدا مقام ارجمندی دارند و هم در زندگی از آرامش برخوردارند؛ زیرا آنان از زاویه‌ای به دنیا می‌نگرند که آن را قیمتی و گرانبها نمی‌بینند و از این‌رو امور دنیایی را جدی تلقی نمی‌کنند و اندوه به خود راه نمی‌دهند. در نتیجه ناکامی‌ها و کمبودهای مادی آنها را به بن‌بست و نامیدی سوق نمی‌دهد.

رسول گرامی اسلام«ص» می‌فرمایند: «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَهَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا یُبَالِی عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى یُسْرٍ؛(۱): با فضیلت‏ترین مردم کسى است که عاشق و دلباخته عبادت باشد و با آن هم‌آغوش و ملازم شود و با دل و جان آن را دوست داشته باشد. به وسیله جسم خود با آن همراهی و خود را برای عبادت فارغ‌البال کند. چنین شخصی دیگر نگران نیست که زندگی او به‌سختی می‌گذرد یا به‌آسانی.»

 

ضرورت دعا و نیایش

در آیات متعددی از قرآن کریم، خدای متعال بندگان خویش را به دعا کردن تشویق و در برخی از آیات از بندگانش دعوت کرده است که او را بخوانند و با او راز و نیاز کنند؛ «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ‏(۲): پروردگارتان مى‏گوید مرا بخوانید تا اجابتتان کنم. مسلّما آنان که از پرستش و عبادت من سرکشى مى‏کنند، به‌زودى با خوارى به جهنّم در مى‏آیند».

در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی‏ وَ لْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ‏(۳): هر گاه بندگانم در باره‌ من از تو سئوال کردند (بگو که) من نزدیکم و به نداى کسى که مرا بخواند، پاسخ مى‏دهم. پس اینان باید مرا بخوانند و به من ایمان بیاورند تا ارشاد گردند».

از این آیه شریفه نکات زیر برداشت می‌شوند:

اوّل: جمله «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی: هر گاه بندگانم از تو در باره من سئوال کردند» کنایه از توصیه است یعنی مناسب است که بندگان من، از من سئوال کنند.

دوّم: ابتدای آیه خطاب به پیامبر«ص» است، اما در ادامه در پاسخ بندگان، خداوند سبحان نفرمود: «بگو من نزدیکم.»، بلکه به منظور تسریع در پاسخ، کلمه «بگو» را حذف کرد و مستقیما فرمود: « فَإِنِّی قَرِیبٌ؛ من نزدیکم.»اینکه خداوند خودش مستقیما پاسخ داد، نشانه منزلت و شرف دعا نزد ذات اوست.

سوّم: بر سر جواب، حرف «فاء» را آورد که نشانه عدم فاصله است.

امام باقر«ع» در این باره مى‏فرماید: «لا تملّ من الدّعاء فانّه من اللَّه بمکان(۴):از دعا خسته مشو، چون نزد خدا ارزش دارد».

پنجم: آیه شریفه بیانگر این است که خداوند به هر مناجات‌کننده‌ای نزدیک است، به‌گونه‌ای که اگر کسی در شرقِ عالم دعا کند و همزمان فرد دیگری در غرب، مشغول دعا و راز و نیاز باشد، خدا به هر دوی آنها نزدیک است، این موضوع بدین معناست که خدا دارای مکان نیست و در همه جا حضور دارد.

ششم: پروردگار متعال در این آیه با جمله‏ «فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی‏» به بندگان دستور داده است که دعا کنند.

هفتم: امام صادق«ع» در تفسیر جمله‏ «وَ لْیُؤْمِنُوا بِی»‏ فرمود: «وَ لْیَتَحَقَّقُوا أَنِّی قَادِرٌ عَلَى إِعْطَائِهِمْ مَا سَأَلُوه‏‏(۵): بندگان من بدانند که من قدرت عطا کردن درخواست‌هاى ایشان را دارم».

در این فراز از آیه، دو فایده وجود دارد:

فایده اوّل: به بندگان اعلام می‌کند که خدا قادر است.

فایده دوّم: بندگان را برای رسیدن به حاجات و درخواست‌هایشان امیدوار مى‏کند؛ زیرا انسان اگر بداند طرف معامله‏اش قدرت تحویل آنچه را که به عهده اوست دارد، در او میل و رغبت ایجاد مى‏شود که دست به آن معامله بزند، در حالی که اگر بداند طرف معامله‏اش این قدرت را ندارد، اقدام نخواهد کرد. به همین دلیل است که مردم از معامله با افراد ورشکسته پرهیز مى‏کنند.

هشتم: با ذکر جمله «یرشدون» گویا به بندگان بشارت مى‏دهد که دعایتان اجابت شد، چون «رشاد» به راه هدایتى گویند که به مطلوب و مقصود مى‏رسد.(۶)

در روایات نقل شده از ائمه معصومین«ع» نیز در مورد دعا توصیه فراوان شده است. توجه به بیانات این بزرگواران نقش بسیار در امیدواری انسان دارد. به برخی از این روایات اشاره می‌کنیم. از پیامبر اکرم«ص» روایت شده است:

«إِذَا دَعَوْتَ فَظُنَّ أَنَّ حَاجَتَکَ بِالْبَاب‏(۷):هر گاه دعا کردى، معتقد باش که حاجتت پشت در، آماده و حاضر است».

خدای سبحان به داوود نبى«ع» وحى فرمود که: «مَنِ انْقَطَعَ إِلَیَّ کَفَیْتُهُ وَ مَنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ مَنْ دَعَانِی أَجَبْتُه‏(۸): هر کسی که به من روى آورد و از غیر من قطع امید کند، او را کفایت مى‏کنم (و کارهایش را بر عهده مى‏گیرم و به انجام مى‏رسانم) هر که از من درخواست کند به او عطا خواهم کرد و هر که مرا بخواند، جوابش را خواهم داد».

بسیاری از افرادی که از دلهره، نگرانی و ناامیدی رنج می‌برند، اهمیت و نقش دعا و راز و نیاز را نادیده می‌گیرند. قرآن کریم می‌فرماید:«قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْلا دُعاؤُکُمْ‏(۹): اى پیامبر! بگو اگر دعایتان نبود، پروردگار من به شما اهمیت نمى‏داد.»

توجه به آثار دعا نیز در امیدواری انسان تأثیرگذار است.از نگاه قرآن، دعا آثار و برکات زیر را به دنبال دارد:

آمرزش گناهان؛(۱۰)

برخوردارى از امدادهای الهى؛(۱۱)

بهره‏مندى از نعمت‌هاى الهى؛(۱۲)

تأمین‏ خواسته‏هاى درخواست‏کنندگان؛(۱۳)

درمان بیماری‌ها؛(۱۴)

نجات از غم و اندوه؛(۱۵)

رفع بلاها و دشواری‌ها؛(۱۶)

فرزنددار شدن.(۱۷)

 

اسرار محرومیت از اجابت دعا

ممکن است سئوال شود با این همه توصیه و تشویق‌های امیدآفرین به دعا و مناجات و تأکید بر اجابت دعا در قرآن و روایات، چرا بسیاری از مردم دعا می‌کنند، اما دعای آنان به اجابت نمی‌رسد؟ و چه بسا عدم اجابت دعا باعث ناامیدی شود. در پاسخ باید گفت اجابت نشدن دعا علل مختلفی دارد، از جمله:

۱٫رعایت نکردن آداب دعا: فردى خدمت امام صادق«ع» شرفیاب شد و عرض کرد: «دو آیه در قرآن کریم هستند که هنوز آن دو را درست نفهمیده‌ام.» فرمود: «آن دو آیه کدامند؟» گفت: «یکى آیه شریفه ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ‏ است که ما دعا مى‏کنیم، ولى اجابتى نمى‏بینیم.» فرمود: «آیا خداوند متعال خلف وعده مى‏کند؟» عرض کرد: «خیر.» فرمود: «پس چرا اجابت نمى‏شود؟» عرض کرد: «نمى‏دانم.» فرمود: «اما من به تو اطلاع می‌دهم. کسى که اوامر الهى را اطاعت و سپس از راهش دعا کند، مستجاب مى‏شود.» عرض کرد: «راه دعا کدام است؟» فرمود: «ابتدا خداوند متعال را حمد مى‏کنى، سپس نعمت‌هایش را به یاد مى‏آورى، سپس آنها را شکر مى‏گزارى، بعد بر پیامبر«ص» و آل ایشان«ع» صلوات مى‏فرستى. آنگاه گناهان خود را به یاد می‌آوری و بدانها اقرار و سپس استغغفار می‌کنی.این طریق دعاکردن است.» آن گاه فرمود: «آیه بعدى کدام است؟» عرض کرد: «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ»(۱۸)‏. فرمود: «آیا خداوند متعال خلف وعده مى‏کند؟» عرض کرد: «نه.» فرمود: «پس چرا عوض نمى‏دهد؟» عرض کرد: «نمى‏دانم.» فرمود: «اگر کسى مالى را از راه حلال به دست بیاورد و در موردى که‏ سزاوار است، انفاق کند، حتما عوضش را خواهد دید، حتى اگر یک درهم ببخشد.»(۱۹)

  1. رعایت مصلحت دعاکننده: ممکن است فرد چیزى را طلب کند که به صلاح او نیس، یا مفسده‏اى براى خودش یا دیگران در بردارد، چون محال است کسى چیزى از خدا بخواهد و مطابق حکمت هم باشد، ولى خدا آن را اجابت نکند. بنابراین، شایسته است که دعاکننده به هنگام دعا این شرط را بر زبان بیاورد و اگر این کار را نکرد، لااقل مقصود قلبى‏اش این باشد که خدایا! این حاجت را اگر خیر و مصلحت باشد، عطا کن که اگر چنین باشد، حتما پروردگار متعال آن را اجابت مى‏کند و اگر مصلحت در تأخیر باشد، آن را به تأخیر مى‏اندازد، چون خودش مى‏فرماید: «وَ لَوْ یُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُمْ‏(۲۰): اگر همان مقدار که مردم در طلب خیر عجله به خرج مى‏دهند، خداوند سبحان نیز در شرّ، عجله نشان مى‏داد، مرگ آنان فرا مى‏رسید.» (۲۱)

بدون تردید خدای متعال صلاح انسان را بیشتر از او می‌داند، انسان باید در مقام دعا و درخواست از خدا مانند بیمار در برابر پزشک تسلیم باشد و آنچه را که برای او تجویز می‌شود بپذیرد.

از رسول خدا«ص» روایت شده است که فرمودند: «اى بندگان خدا! شما مانند بیمارانید و پروردگار جهانیان همانند پزشک است. پس مصلحت بیمار در تشخیص و دستور پزشک است، نه تمایلات و خواسته‏هاى او. پس تسلیم فرمان حق باشید تا رستگار و پیروز شوید.»(۲۲) همچنین از امام علی«ع» نقل شده که خدای متعال فرمود: «اى بندگان من! هر فرمانى که دادم اطاعت کنید. مبادا بخواهید مصالح خود را به من بیاموزید، چون من بهتر از شما آنها را مى‏دانم و بخیل هم نیستم (تا بگویید مصلحت ما را مى‏داند و نمى‏دهد).»(۲۳)

از آنجا که علم غیب بر بندگان پوشیده است، چه بسا شخصى از روى غلبه قواى شهوانى بر عقلش، چیزى را از خدا طلب کند یا خیالاتش باعث شود که کار فاسدى را نیک ببیند و آن را درخواست و حتى اصرار و پافشارى نیز کند. در این صورت، اگر خداوند منّان، پاسخ مثبت به او بدهد و خواهشش را بر آورده سازد، موجب هلاک او خواهد شد.

در روایتی از امام باقر«ع» نقل شده که در شب معراج خداوند متعال به پیامبر«ص» فرمود: برخى از بندگان مؤمن من کسانى هستند که جز غنا چیز دیگر به صلاحشان نیست و اگر آنان را از این حالت برگردانم، هلاک مى‏شوند. در مقابل، بعضى از بندگان من کسانى‏اند که فقط فقر به صلاح آنان است و اگر فقر را از آنان بگیرم، هلاک مى‏شوند (و بى‏ایمان مى‏گردند).»(۲۴)

این مسئله بسیار روشن است که گاه چیزى را طلب مى‏کنیم، اما پس از مدتى از شرّ آن به خدا پناه مى‏بریم و در مقابل، از چیزى فرار مى‏کنیم، اما پس از گذشت مدتى، به دنبالش مى‏گردیم. سخن امام على«ع» نیز همین معنا را مى‏رساند؛ آنجا که مى‏فرماید: «چه بسا انسان نسبت به چیزى حریص است و آن را مى‏طلبد و چون به آن دسترسى پیدا کرد، دوست مى‏دارد که اى کاش اصلا بدان نمى‏رسید.»(۲۵)

جان کلام در آیه شریفه سوره بقره نهفته است که ما را از دیگر سخن‌ها بى‏نیاز مى‏سازد. قرآن کریم مى‏فرماید: «وَ عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون(۲۶): چه بسا از چیزى بدتان مى‏آید، در حالى که آن چیز برایتان خیر است. و چه بسا چیزى را خوش می‌دارید و حال آنکه برایتان شرّ است. خدا مى‏داند، ولى شما نمى‏دانید».

اصل تشریع دعا و ثواب دادن بر آن از باب رحمت خدایى است که رحمتش بر غضبش پیشى دارد. بنابر این نباید چنین دعایى را اجابت کند، چون غرض بنده از دعا این است که خیرى به او برسد و حالش اصلاح شود، نه اینکه روزگارش بدتر شود.

بنابراین، اگر چیزى را طلب مى‏کند، منظورش این نیست که هرچه هست (چه خوب و چه بد) مى‏خواهم، بلکه مقصودش این است که اگر براى من نفع دارد، مى‏خواهم. پس این شرط در خاطره او استوار است، اگر چه به زبان نیاورده باشد. حتّى اگر در ذهنش هم این شرط خطور نکرده باشد (اگر کسى از او سئوال کند که این مطلب براى تو فلان مفاسد و مضرّات را در پى خواهد داشت، آیا باز هم آن را مى‏خواهى؟ مسلّما جوابش منفى خواهد بود.) مانند کسى که بخواهد با زبان بیگانه، چیزى را به کسى بفهماند. اگر در ایراد سخن، کلمه یا کلماتى را اشتباه به کار ببرد، در اینجا برداشت شنونده باید آن چیزى باشد که گوینده قصد کرده، نه آن چیزى که به زبان آورده است.(۲۷)

  1. خالصانه نبودن: دعا و راز و نیاز در صورتی ارزش دارد که خالصانه باشد و چنانچه انسان رابطه خود را با خدای خویش را اصلاح و از نواهی دوری نکند، دعا و عبادت تأثیری ندارد. خداوند متعال به حضرت داوود نبى«ع» وحى فرمود: «کَمْ رَکْعَهٍ طَوِیلَهٍ فِیهَا بُکَاءٌ بِخَشْیَهٍ قَدْ صَلَّاهَا صَاحِبُهَا لَا تُسَاوِی عِنْدِی فَتِیلًا حِینَ [حَیْثُ‏] نَظَرْتُ فِی قَلْبِهِ فَوَجَدْتُهُ- إِنْ سَلَّمَ مِنَ الصَّلَاهِ وَ بَرَزَتْ لَهُ امْرَأَهٌ وَ عَرَضَتْ عَلَیْهِ نَفْسَهَا أَجَابَهَا وَ إِنْ عَامَلَهُ مُؤْمِنٌ خَاتَلَهُ [خَانَهُ‏](۲۸): چه بسا رکعت‌هاى طولانى که از روی خشیت با اشک و گریه همراه باشد، اما نزد من ذرّه‏اى (حتى به مقدار تار باریک هسته خرما) ارزش نداشته باشد، زیرا وقتى‏ به قلب او نظر مى‏کنم، مى‏بینم که اگر بعد از نماز، زنى خود را به او عرضه کند، اجابتش خواهد کرد و اگر مؤمنى با وى معامله‏اى انجام بدهد، آن مؤمن را فریب خواهد داد.»

 

پی‌نوشت:

  1. محمد بن یعقوب بن اسحاق‏ کلینى؛ الکافی (ط – الإسلامیه)؛ ج.‏۲، ص. ۸۴٫
  2. سوره مؤمن، آیه ۶۰٫
  3. ۳٫ سوره بقره، آیه ۱۸۶٫
  4. عده الداعی و نجاح الساعی، ص. ۱۹٫
  5. فضل بن حسن طبرسى؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ ج.‏۲، ص. ۵۰۰٫
  6. عده الداعی و نجاح الساعی، ص. ۱۹٫
  7. محمد بن یعقوب بن اسحاق‏ کلینى؛ الکافی (ط – الإسلامیه)؛ ج.۲، ص.۴۷۳٫
  8. عده الداعی و نجاح الساعی، ص. ۱۸٫
  9. سوره فرقان، آیه ۷۷٫
  10. بقره، آیه ۵، آل‏عمران، آیات ۱۴۷ و ۱۴۸ و ۱۹۳ و ۱۹۵٫
  11. انبیاء، آیه ۷۶ و ۷۷
  12. ابراهیم، آیه ۳۴٫
  13. ابراهیم، آیه ۳۴، طه، آیات۳۷-۲۵٫
  14. انبیاء، آیات۸۵-۸۳٫
  15. انبیاء، آیات ۷۶، ۸۷ و ۸۸٫
  16. یونس، آیات ۱۲، ۲۳، روم، آیه ۳۳٫
  17. آل‏عمران، آیات ۳۸ و۴۰، مریم، آیات ۴ و ۵ و ۷، انبیاء، آیات ۸۹ و ۹۰٫
  18. سوره سبأ، آیه ۳۹٫
  19. عدهالداعی و نجاح الساعی، ص. ۲۱٫
  20. سوره یونس، آیه ۱۱٫
  21. عده الداعی و نجاح الساعی، ص. ۲۱٫
  22. عده الداعی و نجاح الساعی، ص. ۳۷٫
  23. همان.
  24. محمد بن یعقوب بن اسحاق‏ کلینى؛ الکافی (ط – الإسلامیه)؛ ج.‏۲، ص. ۳۵۲٫
  25. عده الداعی و نجاح الساعی، ص. ۲۲٫
  26. بقره، ۲۱۶٫
  27. آیین بندگى و نیایش، صص.۳۴-۳۲٫
  28. عده الداعی و نجاح الساعی، ص. ۳۹٫
12جولای/22

امام علی«ع» قهرمان گذشت؛ سیرۀ امیرالمومنین علی(ع) در قرآن

اشاره:

در ادامه‌ی مبحـث سلسله مقالات سیمای امیرالمؤمنین(ع) در قرآن که شرح زیارت مولا علی(ع) از حضرت امام هادی«ع» است، در شماره قبل به آنجا رسیدیم که امام هادی(ع) بر ۲۲ خصلت امیرمؤمنان علی(ع) تکیه فرموده‌اند. و به ۳ مورد از این خصلت‌ها اشاره شد. اینک و در ادامه به سایر خصلت‌های مولا از منظر امام هادی(ع) اشاره و تقدیم می‌گردد:

  1. قهرمان گذشت

«وَ عَنَّ النّاسَ عافیاً غافِراً: و نسبت به بدی‌های مردم اهل عفو و گذشت بودی.»

«عفو و اغماض» از مکارم اخلاق انسانی است که تنها در حوزه «انسانیت» معنا می‌شود. این فضیلت در عالم حیوانات و حاکمیت غرائز حیوانی جایگاهی ندارد و پیامبر اکرم«ص» آن را بهترین اخلاق دنیا و آخرت می‌دانند:

«الا اَدَلُّکُم عَلی خَیرٍ اَخلاقِ الدُّنیا وَ الاخِرَه؟ تَصِلَ مَن قَطَعَکَ    وتُعْطِیَ مَن حَرَمَکَ و تَعفو عَمَّن ظُلمَک؛(۱) آیا شما را از بهترین اخلاق دنیا و آخرت آگاه نسازم؟ پیوند با کسی که با تو قطع رابطه کرده، احسان به کسی که تو را محروم ساخته و گذشت از کسی که به تو ظلم کرده است.»

بزرگمردان جهان هستی، پیامبر«ص» و امامان معصوم«ع» دارندگان این فضیلت‌اند. از پیامبر گرامی«ص» نقل شده است:

«مُرُوَّتَنا اَهلِ البَیتِ العَفو عَمَّن ظَلَمَنا و اَعطاء مَن حَرَّمَنا؛(۲) روش مردمی ما خاندان عبارت است از عفو و گذشت نسبت به کسانی که بر ما ستم کردند و بخشش کسانی که از ما دریغ داشته‌اند.»

ابن ابی‌الحدید می‌گوید:

«علی بردبارترین و باگذشت‌ترین مردم روی زمین بود. صحت گفتار ما در وقایع جنگ جمل به‌خوبی دیده می‌شود. حضرت در آن جنگ به مروان‌ بن حکم، یکی از آتش‌افروزان جنگ مزبور، دست یافت و با اینکه وی علی«ع» را سخت دشمن می‌داشت و کینه‌اش را بسیار به دل گرفته بود، مع‌الوصف حضرت از تقصیر وی درگذشت.»

همچنین عبدالل ه‌بن زبیر که آشکارا حضرت را دشنام می‌داد در آن جنگ اسیر شد، ولی حضرت از تقصیر وی درگذشت و فقط گفت برو که تو را نبینم.

سعید بن خاص، دشمن دیگر حضرت نیز بعد از جنگ جمل اسیر شد او را نزد حضرت آوردند، ولی علی«ع» بدون آنکه چیزی بگوید از گناهش صرف‌نظر کرد.

لابد ماجرای عایشه همسر پیامبر«ص» را که به جنگ با علی«ع» آمد شنیده‌اید. وقتی امام بر وی ظفر یافت، او را گرامی داشت. سپس دستور داد بیست نفر زن لباس مرد بپوشند و شمشیرها را حمایل و بدین گونه آنها را همراه روانه مدینه کردند.

در میان راه عایشه از فرصت استفاده و حضرت را به زشتی یاد کرد و گفت علی«ع» با مردان و سربازانی که همراه من فرستاده به من بی‌احترامی کرده است، ولی همین که به مدینه رسیدند، زنان لباس‌های خود را کندند و به او گفتند ببین ما زن هستیم و علی مردی را همراه تو نفرستاده است.»(۳)

  1. ۵. غیرت دین

«وَ اِذا اَعصَی اللهُ ساخِطاً وَ اِذا اَطیعَ اللهُ راضیاً؛ و آنگاه که خدا معصیت می‌شد خشمناک می‌شدی و آنگاه که خدا اطاعت می‌شد راضی می‌شدی.»

این دو جمله بیانگر غیرت دینی امیرمؤمنان علی«ع» است. غیرت دینی یعنی در برابر معصیت خدا واکنش نشان دادن و در برابر اطاعت خداوند واکنش حمایتگرانه داشتن. هر فرد مؤمنی باید چنین باشد و امیرمؤمنان«ع» الگوی مؤمنان در این عرصه هم هست.

آنچه برای مولا علی«ع» در صدر اهمیت قرار داشت، به صحنه آوردن دین بود و البته به صحنه آوردن آن در صحنه حاکمیت جلوه بیشتری داشت، ولی هرگز هیچ دستوری از دستورهای خداوند در نگاه مولا علی«ع» کمرنگ نبود. برای مولا علی«ع» حلال‌خوری و پرهیز و اجتناب از حرام(۴) همان اندازه اهمیت داشت که دفاع از مظلوم که دین آئین‌نامه است تمام اجزای این آئین‌نامه را باید محترم شمرد و به آن عمل کرد. او بازار را کنترل می‌کرد؛ جلوی کم‌فروشی و غش در تجارت را می‌گرفت(۵) و حتی به قصاب‌ها توصیه می‌کرد که گوشت حلال به مردم بدهید.(۶) به خرمافروشان می‌فرمود خرمای خوب و غیرخوب را جدا کنید.(۷) به ماهی‌فروشان می‌فرمود ماهی حلال به مردم بفروشید.(۸) با منحرفان برخورد فرهنگی می‌کرد و اجازه فعالیت به آنان نمی‌داد.(۹) به مالک اشتر فرمود با احتکار برخورد کن.

« فَامْنَعْ مِنَ الاِحْتِکَارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ«ص»:(۱۰) جلوی احتکار را بگیر زیرا پیامبر«ص» آن را منع فرموده‌اند.» اینها برخی از جلوه‌های غیرت دینی است.

البته حمایت از مظلوم هم از جلوه‌های برجسته غیرت دینی در سیره مولاست. مظلوم هرکه باشد مسلمان یا غیرمسلمان وقتی مولا علی«ع» می‌شنود یک بانوی مسلمان و یک بانوی غیرمسلمان مورد تعرض لشکر جنایتکار معاویه قرار می‌گیرند، چنان برانگیخته می‌شود که می‌فرماید: « فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیراً(۱۱): اگر به سبب این حادثه (بسیار دردناک) مسلمانی از شدت تأسف و اندوه بمیرد ملامتی بر او نیست بلکه به نظر من سزاوار است.»

این یعنی غیرت دینی!

حمایت مولی علی«ع»از جناب ابوذر، این حنجره حق و عدالت از جلوه‌های غیرت دینی است. وقتی ابوذر به خاطر غیرت دینی و عمل به امر به معروف و نهی از منکر تبعید می‌شود، مولی علی«ع» و فرزندانش برای بدرقه او می‌روند و او را تکریم می‌کنند.

«یا اَباذَر! إِنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَى دُنْیَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِینِکَ: ای ابوذر! تو به خاطر خدا (بر آنها) غضب کردی، پس به آن کس که برایش غضب کردی امیدوار باش. آن گروه به خاطر دنیایشان از تو ترسیدند و تو به خاطر دینت  از آنها ترسیدی.»(۱۲)

حضرت امام هادی«ع»با این دو جمله: «آنگاه که خدا معصیت می‌شد خشمناک می‌شدی و آنگاه که خدا اطاعت می‌شد راضی می‌شدی»؛ غیرت دینی امیرمؤمنان علی«ع» را به نمایش گذاشت. آنچه از این جلوه‌ها عرضه شد تنها گوشه‌ای از فضائل دریای ناپیدا کرانه امیرمؤمنان در این عرصه بود.

  1. دین‌مدار

« وَ بِمَا عَهِدَ إِلَیْکَ عَامِلاً:  و به آنچه با خدا پیمان بسته بودی عمل کردی.»

برای امیرمؤمنان علی«ع» آنچه مهم بود عمل به دین بود و بس. عمل به دین در همه عرصه‌ها حتی حکومت هم از نگاه مولا«ع» ارزش دارد. علی«ع» حکومت را از این رو که وسیله‌ای برای آوردن دین به صحنه است، می‌پذیرد و برای تحقق آن تلاش می‌کند:

«اَللّهُمَّ إنّکَ تَعلَمُ أنَّهُ لم یَکُنِ الّذی کانَ مِنّا مُنافَسهً فی سُلطانٍ ، و لا الْتِماسَ شَیءٍ مِن فُضولِ الحُطامِ وَ لَکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ، فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ  وَ تُقامَ المُعَطَّلهُ مِن حُدودِکَ: و تقام المعطله من حدودک…(۱۳): خدایا! تو می‌دانی که آنچه ما در امر حکومت انجام دادیم نه برای به دست آوردن سلطنت و مقام بود و نه برای نیل به متاع پست دنیا، بلکه برای این بود که نشانه‌های محو شده دینت را بازگردانیم و برپا سازیم و اصلاح را در شهرهای تو آشکار کنیم تا بندگان ستمدیده‌ات (از ظلم ظالمان) ایمن و حدود و قوانین تعطیل شده‌ات اقامه و اجرا شوند.»

این یعنی عمل به دین در عرصه حاکمیت. تمام هویت زندگی حضرت مولا علی«ع» همین است. اوست و دین و خود در خط مقدم عمل به دین است و فقط دیگران را دعوت به دین نمی‌کند:

« أَیُّهَا النَّاسُ، إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَحُثُّکُمْ عَلَى طَاعَهٍ إِلَّا وَ أَسْبِقُکُمْ إِلَیْهَا، وَ لَا أَنْهَاکُمْ عَنْ مَعْصِیَهٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَکُمْ عَنْهَا(۱۴): ای مردم! به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتی ترغیب نمی‌کنم، مگر اینکه خودم پیش از شما به آن عمل می‌کنم و شما را از هیچ معصیتی باز نمی‌دارم، جز اینکه خودم پیش از شما از آن دوری می‌جویم.»

این راز و رمز بر دل نشستن مواعظ مولا علی«ع» است و این نوع وعظ است که مورد تأکید امامان است.

  1. حافظ دین

«راعیاً لَمّا اِستَحفَظتُ: آنچه را مأمور حفظش بودی حفظ کردی.»

همه مأمور حفظ دین هستند و در خط مقدم پاسداری از دین، امامان معصوم«ع» قرار دارند. رنج‌های فراوان امامان و شهادت آنان در راستای انجام این مأموریت بوده است. این سخن مولا علی«ع» است که باید همه چیز را فدای دین کرد:

« إذا حَضَرَت بَلِیَّهٌ فاجعَلُوا أموالَکُم دونَ أنفسِکُم و إذا نَزَلَت نازلهٌ فاجعَلُوا أنفسَکُم دونَ دِینِکُم ، و اعلَمُوا أنَّ الهالِکَ مَن هَلَکَ دِینُهُ ، و الحَریبَ مَن حُرِبَ دِینُهُ(۱۵): چون بلایی فرا رسد مال‌های خود را اسیر جان‌هایتان کنید و چون حادثه‌ای پیش آید جان‌هایتان را فدای دینتان کنید و بدانید که هلاک شده کسی است که دینش هلاک شده باشد و غارت شده کسی است که دینش به غارت رفته باشد.»

یکی از رازهای سکوت تلخ ۲۵ ساله امیرمؤمنان علی«ع» حفظ دین بود. مولی علی«ع» می‌فرماید دیدم در این شرایط دین آسیب می‌بیند: «فَاختَرَتَ أن أظلَمَ حَقّی وَإن فَعَلوا ما فَعَلوا(۱۶): من این را برگزیدم که اسلام آسیب نبیند، گرچه در حق من ظلم شود و هر کاری که می‌خواهند بکنند.» و در سخن دیگری فرمود:« مَخَافَهَ أَنْ یَرْجِعَ النَّاس(۱۷): من نگران بازگشت مردم به کفر شدم.»

در نهج‌البلاغه آمده است: « فَأَمْسَکْتُ یَدِی حَتَّى رَأَیْتُ رَاجِعَهَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ یَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَیْنِ مُحَمَّدٍ«ص» فَخَشِیتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِیهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً(۱۸): من دست نگه داشتم (و گوشه‌گیری را برگزیدم) تا اینکه دیدم گروهی از اسلام بازگشته و مرتد شده‌اند و مردم را به نابود کردن دین محمد«ص» دعوت می‌کنند.(اینجا بود که) ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم شاهد شکافی در اسلام یا نابودی آن باشم.»

این است که حضرت امام هادی«ع» مولا علی«ع» را مأمور به حفظ دین می‌داند.

  1. امانتدار

«حافِظاً لَما اِستَودِعَت: حافظ آن بودی که نزدت به ودیعه گذاشته شده بود.»

قبل از آنکه این بحث را مطرح کنیم که این امانتی که نزد مولا علی«ع»(ع) به ودیعت سپرده شد چه بود، شایان ذکر است که این جمله هم بیانگر فضیلتی دیگر از مولا علی«ع» یعنی  امانتداری ایشان است. در دو آیه از قرآن کریم این فضیلت از ویژگی‌های مؤمنان شمرده شده است. «وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ(۱۹): و آنان که پایبند امانت‌ها و پیمان خود هستند.»

امانتداری ارزشی است که مرز نمی‌شناسد. در روایات آمده امانت گرچه از آن قاتلان اولاد انبیاء(۲۰)؛ قاتل امیرالمؤمنین علی«ع»(۲۱)؛ قاتل امام حسین«ع»(۲۲) و…باشد، باید آن را به صاحبش پس داد.

حضرت امیرمؤمنان علی«ع» ازاین فضیلت نیز به ‌تمامی برخوردار بود؛ هم امانت به معنای خاص یعنی امانت‌های مادی و هم امانت به معنای عام.

حضرت مولی علی«ع» فرمود: «لَمّا خَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَی المَدینَهِ فِی الهِجرَهِ أمَرَنی أن اُقیمَ بَعدَهُ حَتّی اُؤَدِّیَ وَدائِعَ کانَت عِندَهُ لِلنّاسِ ، ولِذا کانَ یُسَمَّی الأَمینَ ، فَأَقَمتُ ثَلاثا فَکُنتُ أظهَرُ، ما تَغَیَّبتُ یَوما واحِدا ، ثُمَّ خَرَجتُ فَجَعَلتُ أتَّبِعُ طَریقَ رَسولِ اللّهِ…»(۲۳): هنگامی که پیامبر«ص» رهسپار هجرت به مدینه شدند، به من دستور دادند پس از ایشان بمانم تا سپرده‌هایی را که از مردم نزد ایشان بود به صاحبانشان بازگردانم. برای همین خصلتشان بود که به ایشان امین می‌گفتند. من سه روز ماندم و آشکارا می‌گشتم و حتی یک روز هم پنهان نشدم و پس از آن بود که مکه را ترک گفتم و راه پیامبر خدا«ص» را دنبال کردم تا به مدینه آمدم.»

حضرت امیرمؤمنان«ع» امانتدار شایسته امانت‌های پیامبر«ص» بود و در حقیقت به امر پیامبر«ص» عمل می‌کرد. ایشان فرمود: « اُقسِمُ لَسَمِعتُ رسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یقولُ لی قبلَ وفاتِه بساعهٍ ، مِرارا ثَلاثا : یا أبا الحسن! أدِّ الأمانهَ إلَى البَرِّ و الفاجرِ فیما قَلَّ و جَلَّ ، حتّى فی الخَیطِ و المِخْیَطِ(۲۴): سوگند یاد می‌کنم که پیامبر خدا«ص» ساعتی پیش از وفات خود سه بار به من فرمودند: «ای اباالحسن! امانت را به صاحبش برگردان نیک باشد یا بد امانت بزرگ باشد یا کوچک حتی نخ  سوزن را.»

این امانت به معنای خاص. اما امانت به معنای عام اسلام است که امیرالمؤمنین«ع» مأمور به حفظ آن بود و حفظ فرمود و آن را به دست اهلش که امامان معصوم«ع» بودند سپرد. پس سلام بر تو ای امیرمؤمنان«ع» که امانتدار شایسته‌ای بودی.

۹٫تکلیف‌مدار

«مُبَلِغَاً ما حَمَلّتَ: آنچه را که بر عهده‌ات بود رساندی.»

قبله‌نمای اولیای دین در عرصه زندگی انجام وظیفه و تکلیف است. تکلیف است که مسیرشان را مشخص می‌کند و امر خدا محور است: « یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ(۲۵): پسرم! آنچه را که امر خداست انجام بده.» این آیه تابلوی برجسته تکلیف‌محوری است. انبیا و امامان تکلیف‌محور بودند و هزینه‌های آن را هرچه که بود با افتخار می‌پرداختند. در این جمله امام هادی«ع» بر این فضیلت والای امیرمؤمنان علی«ع» تکیه دارد. حضرت از آغاز اسلام تا شهادت به چیزی جز تکلیف نیندیشید و همواره به ادای وظیفه پرداخت، وظایفی سنگین و از همه دشوارتر سکوت ۲۵ ساله و تلخی که مولی علی«ع» آن را با تعابیر مختلفی بیان فرموده است:

*خاری در چشم و استخوانی در گلو: « فَصَبَرتُ وَ فِی العَینِ قَذىً وَ فِی الحَلقِ شَجاً». بس صبوری پیشه کردم که گوئی خار در چشم و استخوان در گلو داشتم.(۲۶)

*نوشیدن تلخ‌تر از حنظل: « وَ عَلَى أَمَرَّ مِنْ طَعْمِ اَلْعَلْقَم»(۲۷) *دردناک‌تر از فرو رفتن تیزی شمشیر بر دل.

پی‌نوشت:

  1. تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه ۱۹۹ اعراف.
  2. تحف العقول، ص. ۳۷٫
  3. شرح نهج‌البلاغه معتزلی، ج. ۱، ص. ؟؟
  4. دعائم الاسلام، ج. ۲، ص. ۵۳۸٫
  5. همان.
  6. همان.
  7. همان.
  8. همان.

۹٫الکافی، ج. ۷، ص.۲۶۳٫

  1. نهج البلاغه، نامه ۵۳ (عهد مالک اشتر)
  2. نهج البلاغه، خطبه ۲۷٫
  3. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰٫
  4. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱٫
  5. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵٫
  6. الکافی، ج. ۲، ص. ۲۱۶، ح. ۲٫
  7. الشافی، ج. ۳، ص. ۲۴۳؛ بحارالانوار، ج. ۲۸، ص. ۳۹۲٫
  8. فرائدالسمطین، ج. ۱، ص. ۳۲۰٫
  9. نهج البلاغه، نامه ۶۲٫
  10. مؤمنون، آیه ۷؛ معارج، آیه ۸٫
  11. بحارالانوار، ج. ۷۵، ص. ۱۱۵٫
  12. امالی شیخ صدوق، ص. ۲۰۴٫
  13. همان.
  14. طبقات الکبری، ج. ۳، ص. ۲۲؛ بحارالانوار، ج. ۱۹، ص.۸۶٫
  15. تحف العقول، ص ۱۷۵٫
  16. صافات، آیه ۱۰۲٫
  17. نهج البلاغه، خطبه ۳٫
  18. نهج البلاغه، خطبه ۲۶٫
12جولای/22

سرسختی با دشمنان و مهربانی با مؤمنان؛ ویژگی یاران پیامبر اعظم(ص)

از دستورات یقینی اسلام که در آیات قرآنی به‌صورت واضح مورد تأکید قرار گرفته این است که اهل ایمان سعی کنند که از پراکندگی و اختلاف در امان بمانند و وحدتشان را در سایه اعتصام به حبل‌الله حفظ کنند.

دستور قرآن به حفظ وحدت

حتماً این آیه شریفه را بارها تلاوت کرده، و یا شنیده‌اید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا،»(۱) سپس خود قرآن برای تأکید این مطلب که مانعی برای وحدت شما پیش نیاید نکته‌هایی را یادآوری می‌کند. از جمله در ادامه همین آیه می‌فرماید: «وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا؛ یاد کنید آن ‌وقتی که شما مؤمنان نسبت به همدیگر دشمن بودید، خدا دل‌های شما را با هم مهربان و دشمنی شما را به دوستی تبدیل کرد، دل‌های شما با هم مهربان شد و این باعث شد که از لب پرتگاهی که شما را به آتش ابدی جهنم تهدید می‌کرد نجات پیدا کردید.»

عوامل ایجاد تفرقه و دشمنی

در مقابل اهتمامی که قرآن کریم به حفظ وحدت بین مؤمنین دارد، دشمن این کار، مخالف سرسخت خدای متعال، ابلیس است که تلاش می‌کند هرچه می‌تواند بین انسان‌ها و به‌خصوص بین مؤمنان ایجاد دشمنی کند و همه را از هم دور کند تا نتوانند در مسیر صحیحی به کمال و سعادت خودشان نائل شوند. بنابراین ما می‌توانیم بگوییم از یک سو خدا و اولیای خدا به وحدت و اتفاق دعوت می‌کنند و از سوی دیگر، شیطان و اولیای او به پراکندگی و دشمنی دعوت می‌کنند.

عواملی که موجب پراکندگی و در نتیجه دشمنی می‌شود را می‌توان به دو دسته کلی تقسیم کرد؛ یک دسته عواملی است که به امور مادی و دنیوی و حیوانی برگشت می‌کند، یعنی اختلاف در منافع. منافع محدودی است، دو گروه سر این منافع دعوا می‌کنند، لذا بینشان اختلاف و دشمنی به وجود می‌آید.

عامل دوم در ظاهر امر بر سر مسائل معنوی است و آن برمی‌گردد به اینکه در تشخیص لوازم ایمان با هم اختلاف دارند؛ او می‌گوید لازمه ایمان این است که اینگونه رفتار کنیم، یک گروه دیگری برخلاف این‌ها می‌گویند لذا بین آن‌ها اختلاف می‌شود و در نتیجه، دشمنی به وجود می‌آید.

راه رهایی از عوامل پراکندگی و دشمنی از منظر قرآن

برای رهایی از هر دو عامل، خدای متعال یک عامل کلی مثبت الهی را معرفی می‌کند و آن این است که راه خدا را، ریسمان خدا را و آن واسطه‌ای که بین شما و خداست را بشناسید و به آن بچسبید و از آن جدا نشوید. تعبیری که در قرآن آمده حبل‌الله است. این اشاره به این است که مقام الهی بسیار مقام عالی است، انسان‌ها در یک مرتبه پستی قرار دارند ولی این‌گونه نیست که به‌کلی از خدا جدا باشند؛ یک رابطه وجودی بین خدا و بین انسان‌هاست، اگر آن رابطه را بشناسند و به آن بچسبند از این پراکندگی و دشمنی‌ها نجات پیدا می‌کنند. در این صورت هم راه صحیح را می‌شناسند و هم اختلاف در منافع، باعث دشمنی نمی‌شود.

بنابراین ما برای اینکه از این خطر مهمی که مورد تأکید قرآن است و در چند مورد هشدار داده که مواظب باشید به این دام شیطان نیفتید، در امان باشیم اول باید سعی کنیم پایه‌های ایمان‌مان را محکم کنیم و بعد در مقام عمل، سعی کنیم که منافع خودمان را در سایه عمل به احکام الهی جست‌وجو کنیم، برخلاف آن کسانی که منافع دنیای خودشان را جدای از دین دنبال می‌کنند و به حلال و حرام اعتنایی ندارند و از هر راهی باشد می‌خواهند منافع‌شان تأمین شود آن‌وقت ناچار دین را کنار می‌گذارند و از اول زمینه اختلاف و دشمنی بین آن‌ها به وجود می‌آید. برای رهایی از این، ما هرچه بیشتر بکوشیم که حقایق دین را بفهمیم و خودمان را ملتزم کنیم که به این حقایق دین عمل کنیم، بیشتر از این خطرها نجات پیدا می‌کنیم.

نژادپرستی و ملی‌گرایی؛ عامل اختلاف و تفرقه 

بخشی از عواملی که موجب اختلاف می‌شود و شیطان آن‌ها را در طول هزاران سال، تجربه کرده و خوب یاد گرفته که چگونه باید بین انسان‌ها ایجاد اختلاف کرد، عواملی است که کاملاً از اختیار انسان‌ها خارج است؛ مثل اختلاف در رنگ پوست، در نژاد، در زبان، در قومیت‌ها و در مناطق جغرافیایی، این‌ها چیزهایی است که انتخابی نیست؛ یکی سیاه‌پوست است، یکی سفیدپوست، یکی شمالی است، یکی جنوبی، یکی این زبان را دارد و یکی زبان دیگری دارد. شیطان چیزی به نام ملی‌گرایی یا نژادپرستی و امثال این‌ها را ترویج می‌کند، و مثلا مردم می‌گویند ما این نژاد هستیم و با کسانی که این نژاد را ندارند مخالف هستیم. یکی از نمونه‌های برجسته این اختلاف در جنگ جهانی اتفاق افتاد که نازیست‌های آلمانی در اروپا، خودشان را نژاد برتر معرفی کردند و گفتند که ما در بین انسان‌ها از همه برتر هستیم و دیگران باید تابع ما باشند، در صورتی‌که اسلام می‌گوید سفید بر سیاه یا هیچ نژادی بر نژاد دیگر خودبه‌خود برتری ندارد، نه عرب بر عجم، نه عجم بر عرب، نه ترک بر فارس، نه فارس بر ترک، همه در پیشگاه الهی مساوی هستند، برتری فقط در سایه تقوا پیدا می‌شود؛ اما همان‌گونه که گفتیم شیطان تلاش می‌کند این‌ها را از هم جدا کند، یکی ترک است، یکی فارس، یکی عرب است، یکی عجم، یکی آسیایی است، یکی اروپایی، یکی سفید است، یکی سیاه، و این‌ها باعث این می‌شود که مردم از یک‌دیگر جدا شوند و کم‌کم به دشمنی‌ها بیانجامد.

راهبرد پیغمبر اکرم«ص» جهت حفظ وحدت اسلامی

پیغمبر اکرم«ص» در همان اوائل بعثت، در خاک عربستان که مرکز ناسیونالیسم عربی بود و عرب‌ها تعصب خاصی نسبت به نژاد خودشان داشتند، در همان دوران کوتاه، آمدند در میان پیروان خودشان کسانی را از ایران و از آفریقا مورد احترام خاص قرار دادند. برای مثال پیغمبر اکرم«ص» برای سلمان فارسی با اینکه پیرمردی از نژاد زرتشتی بود یا برای بلال حبشی با اینکه برده‌ای سیاه از آفریقا بود، احترام خاصی قائل شد و تقریباً همه طوائف مسلمانان، امروز قبول دارند که یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های مسلمان در زمان پیغمبر اکرم و صدر اسلام، سلمان بوده با اینکه او یک ایرانی بود و اصلاً هیچ ارتباطی با عرب‌ها نداشت یعنی عملاً پیغمبر«ص» این اختلاف را برداشت و هماهنگی و همسانی بین انسان‌ها و اینکه ارزش فقط در سایه تقوا و بندگی خداست را ترویج کرد.

بنابراین هم از فرمایشات خدا و پیغمبر در قرآن و سنت و هم از رفتار پیغمبر اکرم«ص» که این‌ها منبع شناخت ما هستند استفاده می‌کنیم که باید از هر نوع تفاوتی که منشأ اختلاف می‌شود بپرهیزیم و برای اینکه همه مسلمان‌ها براساس ایمان به خدا و براساس تقوا به هم نزدیک شوند، برادر شوند و دوست باشند سعی کنیم که معرفتمان را نسبت به اسلام و مبانی ایمانی تقویت کنیم.

اختلاف در مراتب ایمان؛ ابزار نفوذ شیطان

همان‌طور که همه می‌دانیم همه انسان‌ها در پذیرش حق یکسان نیستند یا به‌ عبارت ‌دیگر درجات ایمان، مساوی نیست و همه در یک درجه نیستند. مسلمان‌ها از همان اوائل نسبت به تبعیت خودشان از پیغمبر اکرم«ص» و اطاعتشان از دستورات خدا یکسان نبودند کما اینکه حالا هم همین‌گونه هستند، ما هم همه مسلمان‌ها را در یک ردیف نمی‌بینیم؛ بعضی‌ها هستند که از اسلام فقط نامی را پذیرفتند، بعضی‌ها کسانی هستند که یک چیزهای ساده‌ای مثل نماز و… را مشترک دارند، بعضی‌ها هستند که مقیدند هر حکمی از اسلام را که می‌شناسند دقیقاً عمل کنند. این‌ها زمینه‌هایی است که شیطان می‌تواند به‌واسطه اختلاف مراتب ایمانی که بین مسلمان‌ها هست بیشتر نفوذ کند و ایجاد اختلاف کند. برای اینکه از این خطر محفوظ بمانیم باید سعی کنیم آنچه در کتاب و سنت مورد تأکید واقع شده را محور قرار دهیم، به آن‌ها بچسبیم و از آن‌ها دور نشویم تا اختلاف و پراکندگی بین ما به وجود نیاید و زمینه تسلط دشمن را فراهم نکند.

تکیه بر مشترکات؛ اصلی‌ترین راه تقریب مذاهب اسلامی

تاریخ و تجربه زندگی همه انسان‌ها نشان می‌دهد که بالاخره نه معرفت همه انسان‌ها مثل هم است و نه التزام آن‌ها به احکام اسلامی یکسان و در یک مرتبه است. از این‌رو برای اینکه با وجود این اختلافات بتوانند در مقابل دشمن، هماهنگی خودشان را حفظ کنند باید سعی کنند اول روی مشترکات تکیه کنند، به چیزهایی که مورد قبول طرفین است اهمیت بدهند و به آن ملتزم شوند و به‌تدریج سعی کنند اختلافاتشان را کم کنند تا به جایی برسد که ان‌شاء‌الله روزی بیاید که هیچ اختلافی بین مسلمان‌ها باقی نماند و همه راه واحد حقی را بشناسند و با کمال اهتمام آن را را بپیمایند و به سعادت دنیا و آخرت نائل شوند.

اگر ما در آیات قرآن کریم دقت کنیم، می‌بینیم که این کتاب نه‌تنها سعی کرده که مؤمنان با هم متحد باشند و براساس مشترکات خودشان به هم نزدیک شوند، بلکه حتی سعی کرده کفار را هم به اسلام نزدیک کند. بر این اساس است که در برخی از آیات از پیامبر می‌خواهد که به اهل‌ کتاب بگوید که بیایید آنچه بین ما و بین شما مشترک است را محور قرار بدهیم؛ تَعالَوا إِلى کَلِمَهٍ سَواءٍ بَینَنا وَبَینَکُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِکَ بِهِ شَیئًا وَلا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا أَربابًا مِن دونِ اللَّهِ,(۲) به یهود و نصاری می‌گوید ما و شما یک مشترکاتی داریم، همه می‌گوییم خدا یکی است، همه می‌گوییم باید دستورات خدا را عمل کرد، نباید شرک بورزیم و مخلوقی را جای خالق قرار بدهیم؛ بیاییم همه این‌ها را زنده کنیم، به این‌ها ملتزم شویم، به تدریج سعی کنیم در سایه همین‌ها آن اختلافاتی هم که پیدا شده را رفع کنیم و به وحدت، گرایش پیدا کنیم. منظور این است که اسلام تنها به اتحاد مسلمان‌ها هم قناعت نمی‌کند، می‌گوید آن کسانی از ادیان دیگر هم که نزدیک به اسلام هستند سعی کنید به آن‌ها هم نزدیک شوید، جهات وحدت خودتان را پیدا کنید و روی آن جهات وحدت تکیه کنید.

خوشبختانه با پیشرفت و رشد عقلانی‌ انسان‌ها، همه با عقل خودشان می‌فهمند که این اختلافات هیچ نتیجه‌ای جز بدبختی برای طرفین ندارد. امروز در همه ادیان کسانی که خیرخواه هستند سعی می‌کنند که حتی اختلافات دینی را هم کم کنند و در جهات مشترک به هم نزدیک شوند و با هم همکاری کنند. من به‌عنوان نمونه عرض می‌کنم، شاید قریب بیش از بیست سال قبل از من دعوت شده بود و سفری به ایتالیا داشتم. آن‌وقت آقای مسجد جامعی که یک روحانی بودند نماینده ایران در واتیکان بود. ایشان به دفتر پاپ اطلاع داده بود که یک روحانی از ایران آمده، ما صلاح می‌دانیم که ملاقاتی با پاپ داشته باشد. در همین اندازه اطلاع داده بود. بعد ما به شهرهای جنوبی ایتالیا، فلورانس و بعضی شهرهای دیگر رفته بودیم. در آنجا از دفتر پاپ تماس گرفتند که شما فلان روز بیایید و با پاپ ملاقات کنید. ما با سرعت برگشتیم و ملاقاتی با پاپ داشتیم که در آن ملاقات هدیه‌ای به ما داد. عکس این ملاقات را هم پشت جلد کتابی چاپ کرده‌اند. در آن جلسه من بودم و شخص پاپ و یک مترجم. از اسلام و مسیحیت صحبت شد، ایشان اول از اسلام تعریف کرد که به نظر من اسلام یکی از مترقی‌ترین دین‌های دنیاست و من در فلان کتابم این را نوشتم و امروز، هم مسلمان‌ها و هم مسیحیت، با الحاد و بی‌دینی و ماتریالیست مواجه هستیم و برای اینکه با دشمن مشترک مبارزه کنیم خوب است که با هم همکاری کنیم و بعدها بیاییم مسائل دیگر را حل کنیم. بعد گفت ما بنا داریم که بین اسلام و یهودیت و مسیحیت روابط دوستانه‌ای برقرار کنیم و در واقع یک ائتلاف برای مبارزه با ماتریالیست به وجود بیاید. منظورم این است که حتی رؤسای مذاهب دیگر هم با عقل خودشان دریافته‌اند که این‌گونه دشمنی کردن با همدیگر به نفع هیچ‌کس نیست، باید سعی کنند روی جهات مشترک تکیه کنند و کم‌کم مسائل اختلافی را هم در سایه همان مشترکات حل کنند. البته آن کار خیلی پیشرفت نکرد چون بعد پاپ از دنیا رفت و سیاست‌های آن‌ها هم عوض شد ولی منظورم این است که این مطلب قرآن کریم را کاملاً عقل ما هم می‌فهمد و فقط یک امر تعبدی نیست. هر عاقلی می‌فهمد که با دشمنی کردن نفعی عاید کسی نمی‌شود، باید سعی کرد با هم دوستی و مهربانی داشته باشند، منافع خودشان را در سایه همین مشترکات جست‌وجو کنند و سعی کنند هرچه می‌شود اختلافات کم شود و به وحدت نزدیک‌تر شوند. همان‌طور که عرض کردم در مقابلش دشمن قسم‌خورده ما ابلیس هم هر روز سعی می‌کند که راه‌های بهتری برای اختلاف به دست بیاورد.

ویژگی یاران پیامبر اعظم«ص»

می‌فرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ؛»(۳) پیغمبر اسلام، رسول حقیقی خداست. کسانی که با او هستند یعنی حقیقتاً همراه او هستند و دشمن او نیستند و از او جدا نیستند، این‌ها دو صفت دارند؛ اولاً این‌ها با دشمنان خدا سرسخت هستند، هیچ‌وقت با دشمنان خدا آشتی نمی‌کنند؛ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ، اما بین خودشان، ولو اختلافات نژادی، زبانی و حتی مذهبی وجود داشته باشد نسبت به هم مهربان هستند و سعی می‌کنند بیشتر به هم نزدیک شوند و قوای خودشان را علیه دشمنانشان متمرکز کنند.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. آل‌عمران، ۱۰۳
  2. آل‌عمران، ۶۴٫
  3. فتح، ۲۹
12جولای/22

عبادالرّحمن کیانند؟ در شرح ادب اسلامی

موضوع بحث ما، ادب اسلامی و در واقع انسانی است؛ چون اسلام، مکتب انسان‌ساز است. ادب در لغت به معنای «نگاهداشت حدّ هر چیزی» است. هر میزان و معیاری که حدّ چیزی را نگاه می‌دارد؛ او را از اعوجاج و انحراف حفظ می‌کند و وی را بر صورت اعتدال و عدلش که صورت و سیرتِ احسن اوست، نگاه می‌دارد؛ ادب اوست. زبان، جان، اعضا و جوارح و باطن و ظاهر انسان باید ادب داشته باشد تا بشود انسان.

عبادالرّحمن کسانی هستند که با آرامش و آهستگی و متانت و وفق و مدارا و تواضع و فروتنی و افتادگی رفتار می‌کنند؛ نه اینکه متفرعِن و خودبین باشند؛ به بندگان خدا فخر بفروشند؛ خود را فراموش کنند و دیگر ابنای نوعشان را ناچیز پندارند.

اینها دل به حقیقت عالم داده‌اند. کسی که حقیقت عالم را دوست دارد؛ کلمات و آثار و مخلوقش را هم دوست دارد و با آنها مهربان است. چون خدا را دوست دارد؛ بندگانش را هم دوست دارد.

انسان هر قدر هم که بزرگ بشود؛ اگر به بزرگی و مقام و علم و پایه و منصب خود نظر داشته باشد؛ خودش را خیلی ارزان فروخته و همان نظر داشتنش، حجاب اوست.

اسلام این جوری ادب نمی‌ کند. ادب اسلامی، تواضع است و فروتنی، خدابینی؛ نه هوابینی و نه خودبینی.

راه، بس دور و دراز است و بار مسئولیت بسی سنگین. گردنه‌های بسیار بر سر راهند و غفلت‌ها بی‌شمار و رهزن‌ها در کمین. باید حواسمان خیلی جمع باشد. کار، خیلی مشکل است. نه اینکه از آن سو (مشکل) باشد که او ارحم الراحمین و «وَسِعَت رَحمَتُهُ کُلّ شَیءٍ» است. کار از سوی ما مشکل است. این مائیم که باید همّت به خرج بدهیم و ظاهر و باطن و کسب و کارمان طاهر باشد تا برای دریافت حقایق، مستعد شویم.

خودمان را عادت بدهیم که ادب بیاموزیم. به دنبال معلم و مؤدِّب باشیم. به‌راستی، خودمان را بیابیم و به نظام‌آفرین و علم و قدرت و صاحب و جمال و جلال و کمال مطلق و حُسن و بهای مطلق، از جانِ جان و با نهایت رضا و ابتهاج و خرسندی و سرور، عاشقانه بگوییم؛ ای حقیقت عالم! به‌درستی آمدم که اگر به چنین حال و مقامی نرسیم؛ بدا به حال ما؛ چون بقیه اگر خوب هم هست؛ مقدمه است برای این، وگرنه رهزن است.

فرصت اندک است و کار دشوار. موضوع به‌قدری خطیر است و مهمّ که به ما اجازه نمی‌دهد به دنبال ولگردی‌ها و حرف این و آن برویم. این کارها مال بوالهوس‌ها و مردم بی‌خبر و غافل است. آدم بیدارِ و آگاه وقت و فرصتی برای این کارها ندارد.

عبادالرحمن به آرامش در زمین راه می‌روند و جوابشان به جاهلان، سلام است. آنان دلسوز و مهربان و بزرگوارند. پدر روحانی‌اند. شبِ نورانیِ انسانی و خلوت و سجده و قیام دارند.

اینها خوابشان هم خوابِ انسانی است. عندالله می‌خوابند. عندالله، غذا می‌خورند. عندالله به کسب و کار می‌روند و تمام شئون و حالاتشان عنداللّهی است. وقفِ حق‌اند و در همه حال عندالله و عبدالله‌اند.

اینها مردمِ تضرع، دعا و دلِ شکسته‌اند؛ زیرا از دل شکسته است که کار برمی‌آید. دل شکسته، موطن رحمت و مَرآ و منظر حق است. پرخوری، دل را می‌میراند. عیّاشی، با مردم دلمرده دنیازده بودن، دل را می‌میراند؛ اما با صلحا نشستن، دلِ شکسته تحصیل می‌شود که از صدهزار دل درست بالاتر و برتر است. در حدیث قدسی خدای ما فرمود: «َنَاعِندَ مُنکِسَره قُلوبَهُم»: مرا می‌خواهید بیابید؛ در پیش دل شکسته مرا بیابید.

عبادالرحمن می‌دانند که شیاطین در کمین‌اند؛ لذا پیوسته حرفشان این است: «رَبّنَا اصرِف عَنّا عذابِ جَهنّم إنّ عَذابَها کانَ غَراماً إنّها ساءَت مُستَقَرّاً وَ مُقاماً: بارالها! ما را از عذاب دوزخ برحذر بدار. عذاب دوزخ را از ما دور گردان.» یعنی به ما توفیق و توجه و نعمت مراقبت بده که همواره در حضور تو و در بهشت باشیم. هر کسی که جهنمی است؛ جهنم را از دنیا با خود می‌برد. جهنم، هوی و هوس، کسب نامشروع، نیت بد، زبان بد، چشم بد، رفتار واعمال ناشایست و از خدا دور و قرآن، دور بودن است.

امام صادق«ع» فرمود: «لیس فِی الجَنَّه إلّا الله». بهترین بهشت، باغ و بوستان و درخت و این حرف‌ها نیست؛ بلکه در آن کسی نیست، مگر خدا آن. رضوانِ مِنَ الله اکبر از هر بهشتی بالاتر و خودش، بهشت‌آفرین است.

حضرت رسول«ص» فرمودند: «أدّبنی ربّی و أحسنَ تَأدیبی: خدایم، ربّم، مرا ادب کرد و در ادب کردنم، أحسَنَ، نیکو ادبم کرد.» این انسان کامل است. این مسیرِ ادب، از مو باریک‌تر و راه میانه و از افراط و تفریط برکنار است.

انسان با دو نیرو، دو بال و دو قوّه بینش و کنش به کمال می‌رسد. قوه بینش، تحصیل دانش و عقل نظری و موشکافی و حق را یافتن و مطلب حق را به دست آوردن است که طریق آن از مو باریک‌تر است.

قوه کُنش، تحصیل اعمال و افعال صحیح و عمل صالح و عقلِ عملی و بر صراط مستقیم و در مسیر عدل و از افراط و تفریط بر حذر و بر صراط مستقیم استوار بودن است.

انسان اگر در این دنیا بذر معارف نپاشد؛ در نشئه ابد کور محشور می‌شود. در باره این لفظ ابد، تأمّل کنید. نفرمایید من در اینجا ۲۰ سال، ۳۰ سال، ۵۰ سال، ۱۰۰ سال، مثلاً دنبال ولگردی و هرزگی بودم و به جهل، خو کردم.

چرا باید برای ابد، مُعاقَب باشم؟ آیا این عدل الهی است؟ آیا خدا باید این جور انسان را عقاب کند و شکنجه بدهد؟

خدای ارحم الراحمین یعنی این و رحمت واسعه حق و رأفت و دلسوزی خدا این است؟

شما که گفتید خداوند از پدر و مادر به آدم مهربان‌تر است. این است مهربانی‌اش؟

اینها خیال‌های خام هستند. کسی که از روی جهل و نادانی، چاقویی را به چشم‌هایش زده و بینایی را از خود سلب کرده، آیا باید از خدا گلایه کند و بگوید خدایا! من با چاقو به چشمم زدم. حالا چرا باید تا ابد کور باشم؟ من یک لحظه غلطی کردم. آیا به من چشم نمی‌دهی؟

این حرف بسیار بی‌اساس است. خداوند می‌گوید، من به تو چشم دادم، اما تو با دست خودت استعداد بینایی را از خودت گرفتی. چرا با منِ خدا دعوا داری؟ آنچه که از جانب من بود؛ خیر بود. من نعمت بینایی را به تو دادم و گفتم این کارها را نکن تا چشم‌هایت را از دست ندهی.

آیا پیامبر من به شما نگفت که، «مَن أکرَمَ کَریمَتاه لَم یَکتُب بَعدَ العَصر». کسی که دو تا چشم خود را دوست دارد؛ هوا که تاریک شد در تاریکی و یا از سر سیری نمی‌نویسد، چون چشم صدمه می‌بیند.

همه امور به تو گفته شدند، اما باز هم دنبال اعمال زشت و ناروا و غیرانسانی رفتی.

من گفتم حرام است و گوش ندادی. تو به دست خودت استعدادت را از دست دادی و حالا نباید از منِ خدا گلایه کنی.

شما در این نشئه استعدادتان را از دست دادید و روزی که خداحافظی کردید و آنجایی شدید؛ در آنجا یک کور مادرزاد متولد می‌شوید.

دینِ خدا، کلمه کلمه آیات قرآن، تمام کلمات تکوینیِ نظام عالم، تمام  احکام الهی همه و همه دلیل و حساب و کتاب دارند.

این حرف‌ها از سر دلسوزی و استرحام به حال افراد اجتماع هستند. جوان‌های ما باید از الان نهالشان را به دست باغبان بدهند تا درست به بار بنشینند. اینها دارند چه کار می‌کنند؟ چرا با باغبان سرِ لج دارند.

چرا رویگردان‌اند؟ به کجاها و به دنبال چه کسانی می‌روند؟ نمی‌دانم.

حالا کار به جایی کشیده که بگوییم علی (ع) و معاویه؟ کار به جایی کشیده که بگوئیم یک طرف آفتاب؛ یک طرف کرمک شب‌تاب؟

این ناله را خود آن بزرگوار هم در زمان خودش داشت که فرمود: «أنزلنی أنزلنی حتّی یُقال معاویه و علی». مردم این قدر پایین آمدند و این قدر خودشان را ارزان فروختند.

اصلاً علی امام نه، او را عادل و عالم می‌دانید یا نه؟ آیا او را به اندازه یکی از دانشمندان عصرتان می‌دانید یا نه؟

ایشان به کمیل می‌فرماید: «کمیل! مردم سه قسم‌اند. یک دسته علمای ربّانی و سفرای حق‌اند؛ یک دسته پیروان ایشان، اما دسته سوم همگی رها و به هر طرف که کسی سوتی بزند کشیده می‌شوند.»

انسان مؤمن، مثل کوه ثابت است و هر طرف که باد بوزد، نمی‌رود. امام صادق«ع» فرمود:

«از کوه‌های سخت می‌توانی چیزی بکاهی، اما از ایمان مؤمن نمی‌توانی چیزی بکاهی.

چرا؟ چون مؤمن به یقین رسیده است و ملاک و ایمان و مدرک دارد.

عبادالرحمن در انفاق هم اسراف نمی‌کنند. نه سخت‌مشت هستند و نه بسط یَد افراطی دارند.اینها جز الله، خدای دیگری را نمی‌خوانند و نیک می‌دانند که یک واجب‌الوجود است و او مدبّر است و رب‌العالمین.

عبادالرحمن آدم نمی‌کشند الّا بالحقّ: « وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاهٌ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ». اگر کسی حرمت خون مؤمنی را نگاه نداشت؛ باید قصاص کرد تا اجتماع آباد بماند؛ وگرنه اگر پلنگی همین‌طور به جان بیفتد که نمی‌شود او را به حال خود رها کرد، چون باز می‌رود و خون‌ مردم را می‌ریزد.

عبادالرحمن، مرد و زنشان، تن به عمل ناجوانمردانه نمی‌دهند و در محضر زور، باطل و ناشایسته حاضر نمی‌شوند و گواهی نمی‌دهند و با لغو و باطل، آشنایی و آشتی ندارند. حضرت سجاد«ع» می‌فرماید: «بارالها! مرا همدست کسانی قرار نده که در پیِ محو قرآن و کتاب تو هستند.» آخر قرآن یعنی شجره طوبای الهی، حوض کوثر، آب حیات، چشمه سلسبیل و مایه حیات مردم.

میرسید شریف در قرن هفتم یکی از اساتید حافظ بود. در وقت ارتحال، فرزندش در کنارش نشسته بود و به پدر گفت: «مرا نصیحتی کن.» پدر چشم گشود و گفت: «بابا! خود را باش.»

خویشتن را فراموش نکنید که در کشتی نشسته‌اید و این کشتی در دریایی متلاطم روان است. در دریای زیر این کشتی نهنگ‌های درنده با دهان باز حاضر هستند. این کشتی دارد به سوی ساحل می‌رود. روزی به ساحل می‌رسید و باید پیاده شوید. خیلی مراقب باشید و کشیک نفستان را بکشید.

هر کسی که در دام دنیا افتاد، با تمام عناوین و مقام‌ها و چنین و چنانش؛ پشه است و مگس. دنیا ضعیف است و پست و دام عنکبوت: «وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ» و تنها مگس‌ و پشه به دام عنکبوت می‌افتند. هیچ‌گاه عنقا، سیمرغ، مرغ شکاری و مرغی که بال و پر دارد، در دام عنکبوت نمی‌افتد. دنیا چنین چیزی است. عنکبوت، مظهر و نمایشگر دنیاست.

عبادالرحمن وقتی به لغو و بیهودگی می‌رسند؛ خیلی کریمانه عبور می‌کنند و وقتی آیات الهی برایشان خوانده می‌شود؛ به یاد او می‌افتند؛ آن هم نه چشم و گوش بسته و کر و کور، بلکه بیدار و هشیار.

عبادالرحمن می‌گویند: «بارالها! از جفت و ذریه ما اولادی مرحمت کن که روشنی چشم ما باشند و آنها را سرمشق و امام متقین قرار بده.»

اینها هستند که به درجات بلند می‌رسند و در ازای صبری که کردند،  تحیت و سلام را می‌یابند و می‌بینند: «و یُلَقّون فیها تحیّهً و سلاماً؛ همیشه در درجات خود باقی می‌مانند.»