Monthly Archives: ژوئن 2023

26ژوئن/23

هرگز به وادی دروغ، نزدیک هم نشویم / حجت‌ الاسلام والمسلمین محسن عباسی‌ولدی

هر کسی گذارش به این‌جا افتاده، به هلاکت رسیده. این را روی تابلویی در چند قدمی وادی دروغ، نوشته بودند. یکی از اصلی‌ترین پایه‌های زند‌گی مشترک، اعتماد متقابل است. اعتماد متقابل، یعنی این که زن و شوهر در رفتار و گفتار، نسبت به هم شکّ و تردید نداشته باشند. اگر اعتماد میان زن و شوهر از بین برود، تمام رفتارها و گفتارهای آن دو‌ برای هم معنادار می‌شود. در این صورت، آرامش از این زندگی رَخت بر خواهد بست.

اصلی‌ترین عاملی که می‌تواند اعتماد متقابل را از بین ببرد، دروغ است.

امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «کسی که به دروغ‌گویی شناخته شود، اعتماد به او کم می‌شود»(۱) وقتی اعتماد از بین رفت، همسر تمام حرف‌های انسان را با یک گوش می‌شنود و تمام رفتارهای انسان را با یک چشم می‌بیند. بنابراین، صداقت چنین شخصی بی‌مشتری خواهد شد.

مولای متقیان علی(ع) فرمود:

«کسی که به دروغ‌گویی شناخته شود، حرف راستش هم پذیرفته نمی‌شود»(۲)

گاه این بی‌اعتمادی تا اندازه‌ای پیش می‌رود که فرد با دلایل محکم هم نمی‌تواند اعتماد همسر را به خود جلب کند؛ زیرا دروغ‌های زیاد، او را یک دروغ‌گوی تمام عیار، معرّفی کرده است.

امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «کسی که زیاد دروغ می‌‌گوید، در گفتارش مورد اتّهام است، هر چند دلیل مدّعایش محکم باشد و راست بگوید»(۳) این‌گونه می‌شود که زندگی برای فرد دروغ‌گو، بی‌معنا خواهد شد.

امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «دروغ‌گو و مرده، یکسان‌اند؛ چرا که برتری زنده بر مُرده به سبب اعتماد به اوست. پس هرگاه به گفته‌ی او اعتماد نشود، حیاتش از بین رفته است»(۴)

رسول خدا(ص) فرمود: «همانا دروغ، دری از درهای نفاق است»(۵) از آن‌جا که دروغ، یکی از نشانه‌های نفاق و دورویی است، رفتارهای محبّت‌آمیز و محترمانه هم که آب حیات هر زندگی‌ای است، کارکرد خود را از دست می‌دهد؛ چون همسرِ فرد دروغ‌گو، محبّت و احترام او را غیر واقعی می‌پندارد. البتّه شاید برخی بگویند اگر چه ما تا به حال چند بار دروغ گفته‌ایم؛ امّا دورویی در فرهنگ زندگی ما جایگاهی ندارد. در پاسخ به این افراد باید گفت: اوّلاً همان طور که گفته شد، خود دروغ، نوعی دورویی است. ثانیاً اگر انسان از دروغ ــ که نفاقِ گفتاری است ــ دست بر ندارد، عاقبت به نفاق باطنی هم مبتلا خواهد شد. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «دروغ، به نفاق می‌انجامد»(۶)

یکی از دلایل مخرّب بودن دروغ، آن است که همسر فرد دروغ‌گو، احساس می‌‌کند مورد خیانت واقع شده است؛ زیرا دروغ، نوعی خیانت است. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «صداقت، امانتداری، و دروغ، خیانت است»(۷) ناگفته پیداست که احساس خیانت تا چه اندازه می‌تواند رابطه‌ی زن و شوهر را آسیب‌پذیر و متزلزل کند.

صداقت، اگر چه در برخی از موارد، پُرهزینه است، امّا مایه‌ی نجات انسان است؛ امّا دروغ، نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه پایه‌های زندگی را خُرد می‌کند. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «صداقت، مایه‌ی اصلاح همه چیز و دروغ، مایه‌ی فاسد شدن همه چیز است»(۸) برخی برای این که از کنار مشکلی به راحتی عبور کنند، دروغ می‌گویند. اینها از هزینه‌های صداقت می‌ترسند؛ در حالی که حتّی اگر دروغ بتواند مشکلی را حل نماید، به دنبال خود، چند مشکل جدید تولید می‌کند. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «صداقت، تو را نجات می‌دهد؛ هر چند از آن بترسی»(۹) باز هم‌ایشان فرمود: «دروغ، تو را نابود می‌کند؛ اگر چه با وجود آن، احساس امنیّت کنی»(۱۰) اگر انسان بخواهد برای هر کدام از مشکلات جدید، یک دروغ بگوید، اوّلاً مجبور است انبوهی از دروغ‌های هماهنگ را تولید کند و ثانیاً سرانجام، رسوا و روسیاه خواهد شد. رسول خدا(ص) فرمود: «ای علی! از دروغ بپرهیز که دروغ، روسیاهی می‌آورَد»(۱۱) دروغ‌گو، فراموش‌کار است. امام صادق(ع) فرمود: «فراموشی، از کمک‌های خداوند به دروغ‌گویان است»(۱۲) این فراموش‌کاری قدرت هماهنگی میان دروغ‌های خود را نخواهد داشت. رسوایی و روسیاهی دروغ‌گو نیز او را پشیمان خواهد کرد؛ امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «عاقبت دروغ‌گویی، پشیمانی است»(۱۳) امّا چه خوب است که این پشیمانی، زمانی اتّفاق بیفتد که برای شخص، فایده‌ای داشته باشد!

از نگاه روایات، زشتی برخی از گناهان به اندازه‌ای است که امکان ندارد مؤمنی آن را انجام دهد. یکی از این گناهان، دروغ است. امام رضا(ع) فرمود: «از رسول خدا(ص) پرسیدند: آیا مؤمن، ترسو هم می‌شود؟ فرمود: ”آری“. پرسیده شد: آیا بخیل هم می‌شود؟ پاسخ داد: ”آری“. پرسیده شد: آیا دروغ‌گو هم می‌شود؟ فرمود: ”خیر“.(۱۴) دروغ پست‌ترینِ صفات زشت، معرّفی شده است. امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «خود را از دروغ، نگاه دارید؛ چرا که دروغ گفتن، پست‌ترین خوی‌هاست»(۱۵) پرهیز از دروغ، از نشانه‌های انسان عاقل است. امام کاظم(ع) به یکی از یارانش به نام هشام فرمود: «ای هشام! انسان عاقل، دروغ نمی‌گوید؛ حتّی اگر منفعت او در گرو دروغ باشد».(۱۶) از ایمان و عقل که بگذریم، باید گفت: انسانیّت، با دروغ در تضاد است. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «دروغ و انسانیّت با هم جمع نمی‌شوند»(۱۷) همچنین امام صادق(ع) نیز فرمود:

«انسانیّتی برای انسان دروغ‌گو نیست»(۱۸) و از آن‌سو، رابطه‌ی تنگاتنگی با صداقت دارد.

امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:

«ارزش مرد، به اندازه‌ی همّت او و صداقتش به اندازه‌ی انسانیّت اوست.»(۱۹)

عقل، وقتی ضعیف می‌شود، انسان، آب را زمین می‌ریزد و به دنبال سراب می‌رود. دیوار را رها می‌کند و به باد، تکیه می‌دهد. به سیاه‌چال می‌رود و به دنبال نور می‌گردد. آدم حسابی! صداقت، آب به این زلالی، دیوار به این محکمی و روشناییِ تمام ناشدنی را رها کرده‌ای و رفته‌ای به دنبال دروغ؟! کاش کمی عقلت را به کار می‌انداختی! این بار آخری است که گفتم: آدم حسابی! اگر باز هم دروغ بگویی، آدم حسابت نمی‌کنم تا چه رسد به آدمِ حسابی.

ترسِ از تبعات راست‌گویی را فقط با ایمان به خدا می‌توان از بین بُرد؛ چرا که طبق وعده‌ی صریح روایات، خداوند با راست‌گویان است. امیر مؤمنان علی(ع) فرمود:

«راست‌گو باشید که خداوند با کسی‌است که صداقت دارد»(۲۰) هر اندازه ایمان انسان به خداوند بیشتر باشد، انگیزه‌ی او برای راست‌گویی بیشتر خواهد بود؛ حتّی اگر به ضرر او باشد. امیر مؤمنان علی(ع) فرمود:

«ایمان، آن است که راستی را، اگر چه به زیانت باشد، بر دروغ، اگر چه به سودت باشد، ترجیح دهی» (۲۱)

آثار دروغ

بهتر است در این جا به برخی از آثار شوم دروغ‌گویی بپردازیم تا از ره‌گذر آن، انگیزه‌ی کافی برای پرهیز از دروغ، پیدا کنیم. در معارف اسلامی، علاوه بر آنچه پیش از این آمد، آثاری برای دروغ برشمرده شده که عبارت‌اند از:

الف) از بین رفتن شخصیّت و احترام

همان‌طور که صداقت، موجب عزّت انسان می‌شود، امام صادق(ع) فرمود:

«صداقت، [مایه‌ی] عزّت است»(۲۲) خدشه‌دار شدن آن نیز ابهّت و اقتدار او را لگد‌مال نموده، زمینه‌ی خواری انسان را فراهم می‌کند. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:

«راست‌گو، در آستانه‌ی نجات و بزرگواری است و دروغ‌گو، در لبه‌ی پرتگاه و خواری است»(۲۳) ایشان در حدیث دیگری فرمود: «راست‌گو، محترم و ارجمند است و دروغ‌گو، خوار و ذلیل»(۲۴) شکسته شدن دیوار احترام در محیط خانواده، بنیان‌ زندگی را به شدّت سست و لرزان خواهد کرد. البتّه دروغ، شخصیّت انسان را تنها در برابر مردم از بین نمی‌برد؛ بلکه انسان را در مقابل خداوند و فرشتگان الهی نیز خوار می‌کند. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «دروغ‌گو، با دروغ خویش، سه چیز به دست می‌آورد: خشم خداوند، تحقیر شدن از سوی مردم، و دشمنیِ فرشتگان»(۲۵)

این‌قدر از دیگران، گلایه نکن. تو وقتی دروغ می‌گویی، خودت را زیر پا می‌گذاری و له می‌کنی. حالا از دیگران انتظار داری احترام چه چیزی را نگه دارند؟ این جنازه‌ای که خودت پایمالش کرده‌ای؟! شخصیّت تو را نگاه تحقیرآمیز دیگران بر باد نداد، توفان سیاه دروغی که تو به راه انداخته‌ای، قبل از هر چیز، شخصیّت تو را بُرد. دهانت را که ببندی، این توفان، تمام می‌شود. پیش از آن که به فکر آبروی رفته‌ات در میان مردم باشی، سری به آسمان بزن. تو پیش خدا هم آبرو نداری. صورتی بر خاک بگذار و چند قطره‌ای اشک بریز تا آسمان به روی تو بخندد. در آسمان که آبرودار شدی، انعکاسش به زمین هم می‌رسد.

ب) از بین رفتن طعم ایمان

برخی از کارها موجب می‌شود طعم ایمان و معنویّت، از کام دل انسان رخت ببندد که یکی از آنها دروغ است. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:

«بنده، طعم ایمان را نخواهد چشید، مگر آن که دروغ جدّی و شوخی [بی‌جا] را ترک کند»(۲۶) امام باقر(ع) نیز فرمود: «دروغ، مایه‌ی تخریب ایمان است»(۲۷)

ج) انحراف از مسیر حق

دروغ‌گو، در دروغ، متوقّف نخواهد شد؛ بلکه دروغ، او را به انحراف از مسیر حق می‌کشاند. رسول خدا(ص) فرمود: «از دروغ بپرهیزید که دروغ، انسان را به سوی انحراف از حق می‌راند و انحراف از حق نیز [انسان را] به سوی آتش [دوزخ] می‌کشاند»(۲۸) و به صفات زشت دیگری مبتلا خواهد کرد. امام باقر(ع) فرمود: «خداوند برای شر، قفل‌هایی قرار داده و برای این قفل‌ها، کلیدهایی. کلید همه‌ی قفل‌ها، شراب است؛ امّا دروغ، از شراب نیز بدتر است»(۲۹)‌ نفاق، یکی از این رذایل است. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:

«دروغ، به نفاق می‌انجامد»(۳۰)

د) فقـر

بدون توجّه به سنّت‌های معنوی، نمی‌توان زندگی کرد. عالَم بر اساس سنّت‌ها اداره می‌شود؛ سنّت‌هایی که قابل تغییر هم نیستند. فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحویلاً؛ و هرگز براى سنّت خدا، تبدیلى نمى‏یابى و هرگز براى سنّت خدا، دگرگونى‌ای نخواهى یافت.(۳۱) یکی از سنّت‌های معنوی، اثر اعمال در زندگی است. این آثار، غیر از نتایج عمل ما در صحنه‌ی قیامت است. علاوه بر عقوبت و پاداشی که در قیامت بر اثر اعمال خویش خواهیم دید، رفتار و گفتار ما در همین دنیا نیز نتایجی را به دنبال خواهد داشت. دروغ هم از جمله‌ی همین اعمال است که یکی از آثار دنیایی آن، فقر است.

امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «عادت به دروغ، موجب فقر است» (۳۲)

سه تذکّر مهم:

الف) راست‌گویی به معنای بیان همه‌ی حقایق نیست

اگرچه دروغ گفتن حرام است؛ امّا این، بدان معنا نیست که گفتن سخنان راست، همیشه لازم باشد. من نباید وقتی لب به سخن می‌گشایم، دهانم را به وسیله‌ی دروغ، بدبو کنم؛ رسول خدا(ص) فرمود: «هنگامی که بنده دروغ می‌گوید، به جهت بوی گندی که از او به مشام می‌رسد، فرشته از او دور می‌شود»(۳۳) امّا نباید هر سخن راستی را هم به زبان بیاورم. گاهی بیان سخنان راست، فتنه‌ای ایجاد می‌کند که اصل زندگی را زیر سؤال می‌برَد. مثلاً فرض کنید مادر شوهری، غیبت عروس خود را کرده است. آیا صداقت حکم می‌کند که مرد، این مسئله را با همسرش در میان بگذارد؟ بدون تردید، پاسخ، منفی است. نام این عمل، صداقت نیست. از نگاه معارف دینی، یکی از لوازم صداقت، آن است که انسان، برخی از دانسته‌های خود را کتمان کرده، بر زبان نیاورد. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «راست‌گو نخواهی بود؛ مگر آن که بعضی از آنچه را می‌دانی، پوشیده نگاه داری» (۳۴) با توجّه به روایات، می‌توان گفت: وقتی راست گفتن، موجب مفسده‌ای می‌شود و آن مفسده نیز از اموری باشد که خداوند به آن راضی نیست، نباید سخن راست را به زبان آورد؛ مثل سخن‌چینی یا گفتن حرفی که دیگران را ناراحت می‌کند. رسول خدا(ص) فرمود:

«در سه جا راست‌گویی، زشت است: سخن‌چینی، خبر ناخوشایند دادن به مردی در باره‌ی زن و فرزندش، و تکذیب سخن کسی».(۳۵) باز هم تأکید می‌کنیم که راست نگفتن، به معنای دروغ گفتن نیست.(۳۶)

ب) دروغ، کوچک و بزرگ ندارد

به قدری دروغ، زشت است که کوچک آن هم بزرگ است. باید از دروغ، پرهیز کرد؛ چه کوچک چه بزرگ. عادت کردن به دروغ‌های کوچک، موجب می‌شود که انسان، در دام دروغ‌های بزرگ هم بیفتد. امام زین العابدین(ع) به فرزندانش فرمود: «از دروغ، کوچک و بزرگش، و جدّی و شوخی‌اش بپرهیزید؛ زیرا انسان، هرگاه در چیز کوچکی دروغ بگوید، به گفتن دروغ بزرگ نیز جرئت پیدا می‌کند»(۳۷)

ج) دروغ، شوخی و جدّی ندارد

از دروغ شوخی هم باید پرهیز کرد که این هم خود، دامی برای افتادن در دروغ‌های جدّی است. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «دروغ، جدّی و شوخی آن، درست نیست(۳۸) اگر با توجّه به روایاتی که آمد، دروغ را سمّ زندگی بدانیم، دیگر به شوخی هم از این سمّ مهلک نمی‌نوشیم.(۳۹)

 

پاورقی‌ها:

۱- غررالحکم و دررالکلم، ص۶۴۵٫

۲- همان‌.

۳- عیون الحکم و المواعظ، ص۲۱٫

۴- غررالحکم و دررالکلم، ص۱۱۹.

۵- الدرّ المنثور، ج۶، ص۲۰٫

۶- عیون الحکم و المواعظ، ص۲۹٫

۷- الخصال، ج۲، ص۵۰۵٫

۸- عیون الحکم و المواعظ، ص ۴۴٫

۹ – غررالحکم و دررالکلم، ص۵۹٫

۱۰- همان، ص۶۰.

۱۱- بحار الأنوار، ج۷۴، ص۶۷٫

۱۲- وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۴۵.

۱۳- بحار الأنوار، ج۷۴، ص۲۱۱.

۱۴- همان، ج۶۹، ص۲۶۲٫

۱۵- تحف العقول، ص۲۲۴٫

۱۶- الکافی، ج۱، ص۱۹.

۱۷- غررالحکم و دررالکلم، ص۷۷۳.

۱۸- بحار الأنوار، ج۶۹، ص۲۶۱٫

۱۹- نهج البلاغه، حکمت ۴۷٫

۲۰- کتاب من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۰۵٫

۲۱- نهج البلاغه، حکمت ۴۵۸٫

۲۲- الکافی، ج۱، ص۲۶٫

۲۳- نهج البلاغه، خطبه‌ی ۸۶٫

۲۴- غررالحکم و دررالکلم، ص۲۲۱ در این باره، روایات دیگری هم هست (ر.ک: بحار الأنوار، ج۶۹، ص۱۹۲، حدیث۸ و ص۲۵۹، حدیث۲۲).

۲۵- غررالحکم و دررالکلم، ص۸۱۲.

۲۶- الکافی، ج۲، ص۳۴۰٫

۲۷- همان، ج۲، ص۳۳۹٫

۲۸- جامع الأخبار، ص۱۴۸٫

۲۹- الکافی، ج۲، ص۳۳۹٫

۳۰- غررالحکم و دررالکلم، ص۶۳.

۳۱- سوره‌ی فاطر، آیه‌ی ۴۳٫

۳۲- الخصال، ج۲، ص۵۰۵٫

۳۳- مستدرک الوسائل، ج۹، ص۸۹٫

۳۴- بحارالأنوار، ج۷۵، ص۸٫

۳۵- الخصال، ج۱، ص۸۷٫

۳۶- البته گفتن دروغ در برخی از موارد، جایز دانسته شده که بهتر است در این باره به کتب فقهی مراجعه کرد.

۳۷- الکافی، ج۲، ص۳۳۸٫

۳۸- الأمالی، صدوق، ص۴۱۹٫

۳۹- گاهی دروغ، به شوخی و به گونه‌ای گفته می‌شود که مخاطب، متوجّه می‌شود دروغ است؛ امّا گاهی طوری بیان می‌شود که مخاطب، خیال می‌کند واقعیّت دارد. برخی از فقها، دروغ نوع اول را حرام ندانسته‌اند و برخی، هر دو را حرام می‌دانند. بنا بر این، در این مورد، هر کسی به فتوای مرجع تقلید خود مراجعه کند.

26ژوئن/23

آرمان‌های تمدّنی در اسارت فضای مجازیِ رهاشده / مواجهه با مسئله فضای مجازی در منطق انقلابی / دکتر مهدی جمشیدی

 

  1. نقطۀ آغاز تمدن‌ها، دستیابی به «منطقه‌های هویتیِ غیرمتعهد» نسبت به تمدن‌های رقیب است. این «تمایز وجودی»، سلول آغازین تمدن است. پس باید خود را از منطقه‌های ذیل تمدن غربی خارج و چه در علوم انسانی، چه در فرهنگ، چه در فضای مجازی، «سرزمین‌های مستقل» برای خود تعریف کنیم. مسئله این است که ما اکنون در چنبرۀ عالم تجدد گرفتاریم و گذار انقلابی، همچنان کامل نشده است، بلکه در برخی عرصه‌ها مبتلا به بیماری‌های مزمن هستیم و زخم‌های کهنه شکل گرفته‌اند.

ما نمی‌توانیم هم در زیر سایۀ تعلق و تعهد به تمدن غربی به سر ببریم و در عین‌ حال، سودای تمدن‌سازی مستقل و موازی را داشته باشیم. باید میان این دو، یکی را انتخاب کنیم و انتخاب انقلاب، استقلال و رقم‌ زدن عالم تمدنی متفاوت بود.

اگر بنا بود که خود را از عالم تمدن غربی بیرون نکشیم و دنباله معرفتی و اجتماعی آن باشیم، انقلاب نیز چندان موضوعیت نمی‌داشت و می‌شد و در همان قالب پیشین، تجدیدنظرهای حداقلی را صورت‌بندی کرد و به توقعات ناچیز دست یافت، اما مسئله و غایت انقلاب، در این لایۀ نازل و فرومایه قرار نداشت.

انقلاب بر این قصد بود که جامعه ایران را از اسارت عالم تجدد برهاند و عالم قدسی بیافریند. براین‌اساس، طلب فضای مجازیِ مستقل از عالم تجدد، هرگز عجیب نیست، بلکه می‌توان با استناد به ماهیت انقلاب، این امر را فهم و تجویز کرد. این‌ همه در حالی است که سیطره فضای مجازی غربی، ما را به یکی از اقمار عالم تجدد فرو کاهیده و حتی کار این مناسبات و معادلات، به اختلاط نیز رسیده و در نتیجه، فرهنگ ما آسیب‌های جدی دیده است. باید خویش را از عالم تجدد بیرون بکشیم و اجازه ندهیم این مرداب، هویت اسلامی و انقلابی ما را ببلعد و در خود مستحیل سازد.

اگر به وضع آشفته و اختلاط کنونی ادامه بدهیم، تحقق تمدن اسلامی را با چالش روبه‌رو خواهیم کرد و در لایۀ ملی نیز دگرگونی سبک زندگی را به جان خریدار خواهیم شد، اما اگر پا رااز این مرزها فراتر بگذاریم و قلمرو و پهنۀ مستقل برای خود طراحی کنیم، مقدمات ورود به تاریخی متفاوت را فراهم خواهیم کرد.

مشکل رهبر معظم انقلاب نیز با «فضای مجازیِ زیر سلطه تمدن غرب» است نه خودِ «فضای مجازی». فضای مجازی «به صورت مستقل»، یک امکان و فرصت است و «در نسبت با تفوق تمدن غربی بر آن»، یک چالش و تهدید مهلک.

مسئله ایشان، «مدیریت بومیِ فضای مجازی» است، نه «نفی فضای مجازی». مسئله ایشان، «رهابودن فضای مجازی» است نه «اصل فضای مجازی».

***

  1. جهاد تبیین یعنی در «برابرِ» دشمن ایستادن و حق را آشکار کردن، اما حضور در فضای مجازی غربی یعنی در «سایه» تمدن غربی نشستن؛ چون «قواعد» و «زمین» از آن اوست. ازاین ‌رو، او خشنود است که حتی حمله‌های‌مان نیز در چهارچوب «تسلط او»ست. این‌ چنین حضوری، «انقیاد» است، نه «قیام». باید زمین و زمان مستقل آفرید و خویش را بر دیگری تحمیل کرد. تا آن‌هنگام که تمدن غربی، تفوق و تسلط دارد، ما نیز دچار بازی‌های حداقلی خواهیم بود و گریزی از چهارچوب‌های بیرونی و وارداتی نداریم. باید ساختار‌شکنی کنیم و خویش را از سیطره تمدن غربی رها سازیم. در یک فضای رها شده است که می‌توان تنفس عمیق داشت و ارزش‌های غایی خود را تحقق بخشید.

فضاهای دیگری، امکان‌های ناچیز و تنگ‌دامنه هستند که اگر در جهت مخالف منافع عالم تجدد به حرکت درآیند، در نهایت، مهار و متوقف خواهند شد. پس هر چه کنیم، در لحظه نهایی آن اتفاقی رخ خواهد داد که عالم تجدد می‌طلبد. برای اینکه چنین موقعیتی را تغییر دهیم، باید خود را در جایی بیرون از فضایی که به تصرف تمدن غربی درآمده است تعریف کنیم. در این موقعیت متفاوت و مستقل است که امکان‌های حداکثری و قابلیت‌های تاریخی نیز به سراغ ما خواهند آمد و یک نیروی متمایز و سرکش به وجود خواهد آمد.

***

  1. رهبر معظم انقلاب، خواهان «مرزبندی با جهان‌های فرهنگیِ بیگانه» هست، اما این امر به معنی «انزوا» و «قطع ارتباط» نیست، بلکه مرزبندی فرهنگی یعنی خویشتن فرهنگی‌مان را نبازیم و جزو آنها نشویم و بیگانه را خود تصور نکنیم؛ یعنی ما «مستقل» و «متمایز» هستیم و نه دنباله‌رو و مقلد و بی‌هویت. داد و ستد فرهنگی باید «نظم» و «قاعده» داشته باشد و دچار هرج‌ و مرج نباشد. اینکه خانه، «در» داشته باشد به معنی محدود کردن «غریبه‌ها»ست نه «اهالی خانه». ازاین ‌رو، وجود «در»، امنیت می‌آفریند، نه نارضایتی. همچنین نمی‌توان گفت وجود «در» به معنی قطع ارتباط با بیرون است. براین‌ اساس، جامعه‌ای که فضای مجازی‌اش «مرز» و «مهار» ندارد، حریم و حرمت نیز ندارد.

ما اکنون در وضعیت ناخوشایندی قرار گرفته‌ایم. ما با غیر ما، مرزی نداریم و تصور کرده‌ایم که جهان، به‌و‌اقع دهکده است و هیچ دست توطئه و تدبیری در میان نیست و همه امور، بر مدار روندهای طبیعی و فناورانه حرکت می‌کنند، حال ‌آنکه یکسان‌سازی فرهنگی در گستره جهانی، یک واقعیت کلان است و عالم تجدد می‌خواهد همه دیگری‌ها را ببلعد و جز خویش را بر جا ننهد. تا کنون نیز در این جهت پیش رفته و هرچه را که در توان داشته برای تغییر مناسبات فرهنگی به نفع اقتضائات خویش به کار گرفته است.

نباید ارتباط‌های بیرونی و جهانی را نادیده انگاشت و خویش‌بسنده بود، اما در عین حال نباید بی‌مرز و بی‌حریم بود و عناصر هویتی خویش را به حراج گذاشت. رسانه‌های ارتباطی، از جمله فضای مجازی، مرزها را کمرنگ و کم‌اثر کرده‌ و جوامع را به یکدیگر نزدیک ساخته‌اند، اما نباید دچار استحاله هویتی بشویم و خود را ببازیم.

بهره‌گیری از امکانات‌ بیرونی به معنی زوال درونی نیست. ازاین ‌رو، باید همچنان به مرزها و حریم‌ها وفادار بود و تحت ‌عنوان پیوستن به خانواده جهانی، دیوارهای منطقی و معقول را برنچید. ما در عین اینکه ما هستیم و نمی‌خواهیم هسته هویتی خویش را از دست بدهیم، می‌توانیم ارتباط جهانی داشته باشیم و بگوییم و بشنویم. سپردن جامعه به دست روندهای بیرونی که از عمق تمدن غربی هدایت می‌شوند، خطای راهبردی و به معنی اضمحلال فرهنگی ماست.

فضای مجازی نیز که در حقیقت، زیست‌ جهان است و ارزش می‌آفریند و شخصیت می‌پردازد، چنین حکمی دارد. در اینجا نیز باید از اختلاط و بی‌مرزی و شناور بودن پرهیز داشت و خود را نباخت.

***

  1.  «شنیده ‌نشدنِ» سخن فعالان فکری و فرهنگی انقلاب، واقعیت است؛ زیرا منتقدان در «جهان رسانه‌ایِ» خود به سر می‌برند و ما نیز. وقتی حتی «هم‌جهان» نیستیم، طبیعتا نمی‌توانیم «همدل» نیز باشیم. اما راه ‌حل، رفتن به جهان رسانه‌ایِ آنها نیست، بلکه باید آنها را به جهان رسانه‌ایِ خویش «دعوت» کنیم. باید منتقدان را به جهانِ رسانه‌ایِ بومی دعوت کرد.

راه طبیعی و موجه گفتگو با خاکستری‌ها و منتقدان، سفر به زیست‌جهان آنها نیست، چون چنین سفری، مخاطراتی را در پی دارد که چه ‌بسا در جمع‌بندی نهایی، وجه منفی‌اش غالب شود. می‌توان به‌گونه‌ای دیگر نیز مسئله را فهم و تحلیل کرد. باید زوایه دید را تغییر داد. ما نباید مهمانِ جهانِ رسانه‌ایِ آنها بشویم؛ چون آنها «مهمان» نیستند؛ بلکه فضای مجازیِ ایرانی، «خانه همه ایرانیان» است. پس باید «مهاجران» را به «وطن» فراخواند.

چرا باید این تصور شکل بگیرد که فضای مجازیِ بومی، دیگری و رقیب است و ایرانی باید با چنین فضائی احساس بیگانگی کند؟! آنچه که دیگری و بیگانه است، فضای مجازیِ غربی است که ما اکنون به‌عاریت و از سر اضطرار در درون آن قرار گرفته‌ایم. حکم فضای مجازیِ غربی، حکم لباس عاریه است که باید پس از جشن، از تن به در کرد و به سراغ جامه خویش رفت. باید چنین فهمی در کاربر ایرانی شکل بگیرد و تصور منفی و تحریف ‌شده زائل شود.

فضای مجازیِ کنونی، فضای جهانی نام گرفته است، اما در حقیقت، غربی است و نه جهانی. تمدن غربی برای اینکه همه ‌چیز را طبیعی جلوه بدهد و دست تصرف خویش را پنهان نگاه دارد، این توهم شناختی را می‌آفرید که دنیا در ابعاد یک دهکده، کوچک شده و خانواده جهانی پدید آمده است و این‌ همه، حاصل روندهای دستکاری‌ نشده و خودجوش هستند؛ حال‌آنکه واقعیت از اراده تمدن غربی برای جهانی‌سازی خویش حکایت می‌کند و فضای مجازی نیز در بافت این طرح، به یک بستر مستعد تبدیل شده است.

باید سلطه را دید و دیکتاتوری پنهان را که بر همه گستره زندگی انسان غیرغربی سایه‌ افکنده است احساس کرد. خوشبختانه محاکمه مدیر تیک‌تاک در کنگره آمریکا نیز نشان داد که آمریکا بر خلاف نظریه لیبرال-دموکراسی، «رویکرد ایدئولوژیک – امنیتی» غلیظ و چشمگیری دارد و می‌توان آمریکا را حتی در درون مرزهایش به «چالش سخت» کشید. دوره «جهان تک‌قطبی‌» به رهبری آمریکا تمام شده است و «فضای مجازی»، عنصر سرنوشت‌ساز در لایه حیات ملی و منطقه بازی حکمرانانه دولت‌هاست.

26ژوئن/23

قوانین مدیریت فضای مجازی در محافظت از نوجوانان در آمریکا/ نرگس ذوالفقاری

توسعه روزافزون فضای مجازی و استفاده از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی در عصر حاضر، خصوصاً در دوران شیوع کرونا و پسا کرونا، اینترنت را به جزء جدایی‌ناپذیری از زندگی انسان‌ها بدل کرده است. نکته‌ شایان توجه در این زمینه آن است که فضای مجازی در کنار مزایا، کاربردها و فرصت‌های فراوانی که در اختیار کاربران قرار می‌دهد، همواره چالش‌ها و خطراتی را نیز به همراه داشته است و با آمیختگی بیش از پیش زندگی انسان به اینترنت، این عرصه همزمان به فرصت و تهدیدی برای جوامع و دولت ها بدل شده است. در این میان کودکان و نوجوانان جزو آسیب پذیرترین اقشار جوامع در فضای مجازی هستند که درصورت دسترسی نامحدود و کنترل نشده دراین فضا، در معرض انواع آسیب‌های روحی، روانی و جسمی و چالش‌هایی چون تهدید و زورگیری مجازی، اخبار و اطلاعات غلط، محتوای مستهجن، تهدیدهای سایبری و سوءاستفاه‌های جنسی آنلاین قرار خواهند گرفت.

یک کودک ممکن است در حین بازدید از وب‌سایت‌ها، تبلیغات و…، در معرض دریافت محتوای نامناسب و مخرب قرار گیرد. این محتوا از موضوعات خشونت‌آمیز یا نفرت‌پراکنی گرفته تا  مستهجن و جنسی، کودک را تحت تاثیر قرار می‌دهد و به دلیل عدم تناسب با رشد سنی و عقلی و میزان درک کودک  ممکن است آثار مخرب اخلاقی و آسیب‌های روحی و روانی فراوانی را به‌ جا بگذارد.

طبق آخرین آمار سازمان یونیسف میزان استفاده‌ کودکان از فضای مجازی در جهان افزایش قابل توجهی یافته و هر نیم ثانیه یک کودک برای اولین‌ بار به فضای مجازی وارد می‌شود. مطابق آمار منتشر شده از سوی این سازمان، حدود ۸۰ درصد از کودکان در ۲۵ کشور جهان در معرض خطر سوءاستفاده‌های جنسی و استثمار آنلاین هستند و آزارگران جنسی به‌راحتی کودکان را در این فضا به دام خود گرفتار می‌کنند. علاوه بر این بیش از یک سوم نوجوانان در ۳۰ کشور، قربانی قلدری سایبری و محتوای خشونت‌آمیز و تشویق به خودآزاری و خودکشی هستند و از هر ۵ دانش آموز ۱ نفر به خاطر این موضوع ترک تحصیل کرده است.(۱)

علاوه بر این، قشر کودک و نوجوان در سراسر جهان هدف تبلیغات پلتفرم‌های بزرگ فناوری قرار می‌گیرند و داده‌های آنها جمع‌آوری و هرگونه محتوایی بدون درنظر گرفتن شرایط سنی و درک و فهم آنها در اختیارشان گذاشته می‌شود. هرچند موضوع جمع‌آوری داده‌های کودکان برای ایجاد تبلیغات هدفمند، بی‌خطر به نظر می‌رسد، اما کودکان را در معرض تبلیغات متعدد قرار داده و مصرف‌گرایی را رواج می‌دهد و علاوه بر این احتمال افشای اطلاعات و دسترسی مجرمان و آزارگران به داده‌های کودکان و نوجوانان را فراهم می‌کند.

موضوع احراز هویت سنی کاربران برای استفاده از پلتفرم‌ها نیز از مباحثی است که در اکثر موارد نادیده گرفته می‌شود و پلتفرم‌ها بدون درنظر گرفتن آسیب‌ها، عضویت کاربران را بدون احراز شرایط سنی قبول می‌کنند.(۲)

براین اساس، صیانت از حقوق کودکان و نوجوانان در این فضا به دغدغه‌ای جهانی تبدیل شده و توجه دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی را به قانون‌گذاری و اعمال محدودیت برای این قشر از جوامع به خود جلب کرده و آنها را بر آن داشته است تا راهبردهای گوناگونی را برای پیشگیری از نفوذ داده‌های مخرب و مضر و نیز گزینش و فیلتر اطلاعات سالم در این شبکه‌ها در دستور کار خود قرار دهند.

پیگیری اقدامات نظارتی و قانونی در جهت شکل‌دهی به فعالیت‌ها در فضای مجازی و نیز اعمال محدودیت‌های قانونی از جمله محدودیت‌های سنی، برای مقابله با آسیب‌ها و مخاطرات استفاده از این فضا توسط کودکان صورت پذیرفته است. ایالات متحده آمریکا، انگلیس، اتحادیه اروپا، ژاپن، اتریش و…، برخی از کشورهایی هستند که به اقدامات قابل توجهی در این زمینه دست زده‌اند.این اقدامات شامل تدوین و اجرای سیاست‌هایی برای شکل‌دهی به فعالیت‌ها در فضای مجازی، تعیین رویه‌های عمل قانونی و مشروع و تنظیم روابط میان بازیگران و گروه‌های اجتماعی و نیز مقرر کردن اقدامات تنبیهی درصورت قانون‌شکنی می‌شود. این موضوع در کشور ما نیز تحت عنوان سند صیانت از کودکان و نوجوانان در فضای مجازی به تصویب رسیده است.

در این راستا با توجه به طرح جدید کنگره‌ آمریکا در خصوص وضع ممنوعیت استفاده از فضای مجازی برای کودکان زیر ۱۳ سال لازم است به برخی از قوانین ایالات متحده که برای مقابله با آسیب‌ها و تهدیدات فضای مجازی برای کودکان به تصویب رسیده‌اند اشاره کنیم.

آمریکا یکی از قانونمند‌ترین کشورهای جهان در زمینه‌ مدیریت فضای مجازی است. حدود ۲۱۷ قانون برای کنترل، مدیریت و تحدید فضای مجازی طی ۲۸ سال گذشته در این کشور به تصویب رسییده‌اند.

قانون حمایت از کودک و مقابله با فحاشی یکی ازنخستین قوانین عمومی رسانه‌های آمریکاست که در سال ۱۹۸۸ به تصویب رسید. این قانون تولیدکنندگان محتواهای جنسی را از به کارگیری مدل‌ها و بازیگران زیر ۱۸ سال منع کرد.(۳)

قانون نزاکت ارتباطات نیز که در فوریه ۱۹۹۶ توسط بیل کلینتون امضا و اجرا شد، یکی دیگر از قوانینی است که براساس آن، کاربران از ارسال یا نمایش مطالب توهین‌آمیز و حاوی فحاشی منع و هرگونه اطلاع‌رسانی مستهجن و غیراخلاقی برای کودکان و نوجوانان کمتر از ۱۸ سال نیز ممنوع اعلام شده است.(۴)

(Child Online Protection Act) قانون کوپا

یکی دیگر از قوانین حمایت از حقوق کودکان در فضای مجازی، قانون موسوم به قانون کوپاست. این قانون که در سال ۱۹۹۸ با محوریت حمایت از حقوق کودکان در فضای مجازی در ایالات متحده به تصویب رسید، بر محدودیت دسترسی افراد زیر سن قانونی(زیر ۱۳ سال) به موضوعات آسیب‌رسان در اینترنت جهانی از جمله سایت‌های مستهجن متمرکز است. طبق قانون مذکور، محتوای تجاری و محتوای مستهجن صرفاً با تایید سن و کد ورود برای بزرگسالان به نمایش در می‌آید. علاوه بر این تمام سایت‌های تجاری که در دسترس افراد زیر سن قانونی هستند و محتوای مضر دارند، غیرقانونی اعلام می‌شوند.(۵)

 

قانون کوپّا

علاوه بر قانون کوپا، قانون حفاظت از حریم شخصی کودکان موسوم به کوپّا نیز به عنوان یک قانون فدرال تصویب و از آوریل ۲۰۰۰ پیگیری شد. مطابق این قانون، اطلاعات شخصی کودکان زیر ۱۳ سال باید حفاظت شوند و دسترسی به آنها باید صرفاً با رضایت والد یا سرپرست کودک باشد. طبق این قانون، در صورتی که برای کودک زیر ۱۳ سال به‌طور آگاهانه دسترسی به محتوای نامناسب فراهم شود، دولت مجاز به سلب سرپرستی کودک از والدین و سپردن او به پرورشگاه است.

 

قانون سیپا

موضوع فیلترینگ در آمریکا در سطوح فدرال و ایالتی اجرا می‌شود. به‌عنوان مثال قانون سیپا یا لایحه‌ محافظت از کودکان در اینترنت بر مبنای فیلترینگ و با هدف جلوگیری از دسترسی کودکان به سایت‌های مستهجن و محتوای غیراخلاقی در این کشور به تصویب رسیده است. قانون سیپا که برای مدارس و کتابخانه‌های ایالات متحده الزامی است، این مراکز را موظف کرده تا در جهت حمایت از کودکان در برابر محتوای مضر اینترنت، از فناوری نظام‌مند فیلترینگ روی تمام کامپیوترهای قابل دسترسی توسط دانش‌آموزان استفاده کنند و اینترنتی محدود و پالایش شده را در اختیار کاربران خود قرار دهند. در این راستا مدارس و کتابخانه‌های ایالات متحده برای کسب مجوز و  یا تمدید پروانه فعالیت، ملزم به پیروی و اجرای قوانین حفاظت از کودکان در فضای مجازی هستند. قانون مذکور در دسامبر ۲۰۰۰ به امضا رسید و در ژوئن همان سال توسط دادگاه عالی ایالات متحده قانونی شد.(۶)

مطابق قانون سیپا، مدارس و کتابخانه‌ها ملزم به در نظر گرفتن سیاست ایمنی و فیلترینگ اینترنت در جهت به حداقل رساندن آسیب‌های فضای مجازی برای افراد زیر سن قانونی شده‌اند. طبق قانون سیاست ایمنی اینترنت، کتابخانه‌ها و مدارس باید اقدامات حمایتی و حفاظتی را برای جلوگیری از دسترسی کودکان به محتواهای مستهجن، پورنوگرافی و… فراهم کنند. امنیت کودکات در اتاق‌های گفتگو، ایمیل‌ها و سایر ارتباطات آنلاین، عدم افشای اطلاعات شخصی کودکان و ممانعت از اقدام کودکان به دسترسی غیرمجاز از دیگر الزامات قانون سیپاست.(۷)

 

لایحه محافظت از کاربران زیر ۱۳ سال

به‌تازگی  لایحه‌ جدیدی با هدف محافظت از کاربران زیر ۱۳سال در برابر شبکه‌های اجتماعی توسط گروهی از سناتورهای دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه به کنگره آمریکا ارائه شده است. این طرح که به‌عنوان جایگزین قانون نزاکت ارتباطات مصوب ۱۹۹۶ یاد شده، بر کنترل نشر محتوای مستهجن متمرکز است. هدف طرح جدید، جلوگیری موثرتر از سوءاستفاده‌های جنسی از کودکان است. لیندسی گراهام از سناتورهای مدافع طرح مذکور، با استناد به گزارش مرکز ملی کودکان گمشده و استثمار شده، افزایش چشمگیر سوءاستفاده جنسی آنلاین از کودکان را شاهدی بر ضرورت و فوریت تصویب طرح جامعی در این‌ زمینه عنوان کرده است. (۸)

مطابق این لایحه، پلتفرم‌های آنلاین ملزم هستند تا از ترویج رفتارهای خطرناک و مخرب از جمله خودکشی، آزار رساندن به خود، اختلالات غذا خوردن و قلدری سایبری جلوگیری کنند. همچنین ابزارهایی برای محافظت از کودکان زیر ۱۶ سال در اختیار والدین قرار می‌گیرد که شامل محدودکردن زمان استفاده از فضای مجازی توسط کودکان، ممنوع کردن نوع خاصی از محتوا، جلوگیری از دسترسی اشخاص ثالث به داده‌های افراد زیر سن قانونی و… است. این لایحه، حداقل سن کاربران را ۱۳سال تعریف و علاوه بر آن فعالیت نوجوانان بین ۱۳ تا ۱۸ سال را منوط به رضایت والدین آنها کرده است. به‌علاوه بزرگسالان ملزم به ایجاد حساب کاربری برای نوجوانان خود هستند و باید یک فرم معتبر شناسایی برای عضویت در یک پلتفرم را ارائه دهند. همچنین استفاده پلتفرم‌ها از الگوریتم‌ها برای توصیه محتوا به کاربران جوان ممنوع است.

لایحه مذکور در ایالات متحده پس از آنکه «فرانسیس هوگن» افشاگر و کارمند سابق فیس‌بوک، اسناد داخلی را فاش کرد که نشان می‌داد اینستاگرام برای سلامت ذهنی نوجوانان خطرناک است و شرکت فیس‌بوک با آگاهی از تاثیرات مضر شبکه‌ اجتماعی اینستاگرام بر کودکان، این حقایق را پنهان کرده است، ارائه شد. به‌طور کلی این لایحه شامل هر سرویس آنلاینی می‌شود که کاربران کمتر از ۱۳ سال از آن استفاده می‌کنند.(۹)

علاوه بر این، در ایالت جمهوری‌خواه یوتا نیز دو لایحه قانونی با شعار حفاظت از کودکان در برابر رفتارهای اعتیادآور و جلوگیری از تبلیغات هدفمند، توسط اسپنسر کاکس، فرماندار این ایالت امضا شده است که بر حفاظت از کودکان و نوجوانان در عصر دیجیتال متمرکز است و محدودیت‌های گسترده‌ای را برای استفاده کودکان و نوجوانان از رسانه‌های اجتماعی همچون اینستاگرام و تیک‌تاک اعمال می‌کند. مطابق این قوانین، کودکان زیر ۱۸ سال  بین ساعت ۱۰٫۳۰ شب تا ۶٫۳۰ صبح از استفاده رسانه‌های اجتماعی منع شده‌اند، مگر آنکه والدین آنها اجازه‌ فعالیت در این ساعات را به آنها بدهند همچنین استفاده از رسانه‌های اجتماعی در این ایالت منوط به تایید سنی و تنها با اجازه‌ والدین امکا دارد. همچنین والدین باید به حساب‌های کاربری فرزندشان دسترسی داشته باشند. فرماندار ایالت یوتا، دو سال پیش قانونی را امضا کرد واز شرکت‌های فناوری خواست تا محتواهای مستهجن روی تلفن‌های همراه و تبلت‌های فروخته شده را به‌طور خودکار مسدود کنند.(۱۰)

علاوه بر ایالت یوتا، طرح‌های مشابهی در ایالت‌های آرکانزاس، تگزاس، اوهایو و لوئیزیانا و نیز ایالت نیوجرسی از سوی قانونگذاران پیگیری می‌شوند. در سال گذشته نیز، در ایالت کالیفرنیا قانونی به تصویب رسید که براساس آن شرکت‌های فناوری موظف بودند ایمنی کودکان در فضای مجازی را در اولویت قرار دهند.

لازم به ذکر است که اتحادیه اروپا نیز در این زمینه به تدوین استراتژی اینترنت بهتر برای کودک پرداخته است. در این استراتژی به تنظیمات حریم خصوصی متناسب با سن و تحت کنترل والدین و نیز توجه به رده‌بندی سنی و نیز محتوا در خصوص اینترنت بهتر برای کودکان اشاره شده است. علاوه بر این، در می ۲۰۲۲ نیز لایحه‌ای برای جلوگیری و مبارزه با سوءاستفاده جنسی از کودکان در فضای آنلاین از سوی کمیسیون اتحادیه اروپا ارائه شده است. مطابق این قوانین، تهیه کنندگان سرویس‌ها، ملزم به ردیابی، گزارش‌دهی و حذف محتوای آزار جنسی کودکان در وب‌سایت‌هایشان هستند و همچنین باید ریسک سوءاستفاده از سرویس‌هایشان را با تقویت ایمنی و اقدامات متناسب،کاهش دهند.(۱۱)

 

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. https://www.chetor.com/247824
  2. ۲٫https://www.mehrnews.com/news/5503858
  3. https://www.tabnak.ir/fa/news/1112039
  4. https://atna.atu.ac.ir/fa/news/302922
  5. همان
  6. طالب‌پور،علی‌رضا و دیگران،«مرور و دسته‌بندی راهبرد کشورهای جهان در مواجهه با شبکه‌های احتماعی مجازی»،فصلنامه راهبرد(۱۳۹۳) ص.۶۱
  7. خوشنویس،یاسر،«حکمرانی فضای مجازی در هند»، پژوهشگاه مرکز ملی فضای مجازی/گروه مطالعات فرهنگی و احتماعی،ص ۱۲
  8. https://www.tabnak.ir/fa/news/1112039
  9. https://www.farsnews.ir/news/14000711000075
  10. https://www.farsnews.ir/news/14020106000115
  11. https://www.mehrnews.com/news/5503858
26ژوئن/23

زن از دیدگاه اسلام و اندیشه غربی / حجه الاسلام سعید هلالیان

مقدمه

این نوشتار به بررسی اجمالی تفاوت دیدگاه اسلام و غرب در مورد «زن» می‌پردازد. منظور از اسلام، «اسلام ناب» است، نه هرآنچه به اسلام منتسب می‌شود. مراد از غرب نیز «غرب معرفتی و فرهنگی»، یعنی اندیشه‌های غیراسلامی؛ به‌ویژه انسان‌محور(به‌معنای منفی‌اش) است، نه ضرورتاً غرب جغرافیایی.

اختلاف نگرش‌ها نسبت به زن، حیطه‌های متعدّدی دارد، امّا می‌توان آنها را در دو حوزه عمده بررسی کرد: «جایگاه تکوینی و هستی‌شناختی زن» و «جایگاه اجتماعی زن (در خانواده و جامعه)». این مختصر، به اندکی از بخش نخست، یعنی تفاوت دیدگاه اسلام و غرب نسبت به جایگاه زن در نظام تکوین و عالَم انسانی می‌پردازد.

 

الف) انسان در هستی(جایگاه تکوینی انسان)

نخستین و مهم‌ترین تفاوت بنیادین در نگاه اسلام و غرب به «زن» را باید در اختلاف دیدگاه آنها نسبت به «انسان» و جایگاه تکوینی‌اش در نظام هستی جستجو نمود. چنین اختلافی به‌نحوی، ریشه دیگر تفاوت‌های بعدی است و سرنوشت همگی را رقم می‌زند. در بسیاری از انسان‌شناسی‌های غیراسلامی، انسان موجودی بریده از خداوند، افکنده در عالَم، رها و سرگردان است. امّا در انسان‌شناسی اسلامی، انسان بسان همه موجودات عالم و بلکه به‌طور ویژه‌تر، موجودی از خداوند و در حال حرکت به‌سوی او است. انسان به دو دست جمال و جلال حق‌تعالی آفریده شده و بلکه، مظهر همه اسماء الهی یا اسم اعظم جامع می‌باشد. نوع انسانی این قابلیت را دارد که با قدم اختیار و اراده نیز در کسب صفات الهی بکوشد و با تخلّق و اتصاف بدانها و قُرب به حضرت حق، درجات کمالی را پله پله تا ملاقات و لقای او بپیماید.

تفاوت دیگر آنکه، انسان در مکاتب غیراسلامی اغلب موجودی تک‌بُعدی است‌که یا در زمین ماده‌گرایی زمین‌گیر شده است یا می‌کوشد بدون توجه به جنبه مادی‌اش، مسیر کمال را در گوشه‌های انزوا و بریدگی از حقیقت چندبُعدی خود طیّ کند. حداکثرآنکه، برخی مکاتب غیراسلامی به‌طور مکسّر و دست‌وپا شکسته بین جهات گوناگون حقیقت انسان جمع می‌کنند. امّا اسلام با لحاظ و مراعات واقعیّت تکوینیِ مرکّب، چندبُعدی و دارای مراتب تشکیکیِ انسان، خواهان انسانی رشدیافته در همه ابعاد وجودی است. انسان تراز اسلام، بین همه جهات مادی و ملکوتی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی،و… به‌طور سالم (نه مکسّر) جمع می‌کند.

دیگر تفاوت اینکه، در مکاتب غیراسلامی، انسان در تمامی یا برخی از حیطه‌های زندگی، ربوبیت و تدبیر استقلالی دارد و به‌همین‌جهت، دخالت خداوند در تشریع و حکمرانی نیز برتابیده نمی‌شود. امّا در اندیشه اسلامی، ربوبیّت و تدبیر کلان و خُرد عالَم فقط مختصّ پروردگار واحد قهّار است؛ چراکه همگی موجودات، ملک حقیقی خداوند و فقر محض و بندگان تکوینی او هستند. انسان نیز می‌تواند عبد تشریعی پروردگار باشد و با التزام به کامل‌ترین برنامه خداوند برای او، یعنی دین خاتَم، به کمال و سعادت نهایی‌اش برسد.

ب) زن در هستی(جایگاه تکوینی زن)

آنچه گفته شد بر مبنای انسان بودن زن استوار است، امّا در کمال تعجّب و تأسف، مکاتب غیراسلامی بسیاری در تاریخ بشر بوده و هستند که اساساً در انسان یا غیرانسان بودن زن تردید دارند و بلکه، حتّی به جزم، به غیرانسان بودن زن معتقدند یا آنکه، او را انسانی درجه دوم می‌پندارند. این مسأله، از گذشته در فرهنگ‌های مختلف بازتاب داشته و پس از سیطره اندیشه و فرهنگ ماده‌گرا در قرون اخیر رواج بیشتری یافته است. برای مثال، در مَثَل‌های برخی ملل آمده است: «نه جوجه را مرغ مى‌نامند و نه زن را انسان!». شهید مطهری دراین‌باره می‌نویسد: «ناقص‌الخلقه بودن زن پیش از آنکه در میان ما مردم مشرق زمین مطرح باشد، در میان مردم غرب مطرح بوده است. غربیان در طعن به زن و ناقص خواندن وى بیداد کرده‏اند. گاهى از زبان مذهب و کلیسا گفته‏اند: “زن باید از اینکه زن است شرمسار باشد”. گاهى گفته‏اند: “زن همان موجودى است‌که گیسوان بلند دارد و عقل کوتاه”، “زن آخرین موجود وحشى است که مرد او را اهلى کرده است”، “زن برزخ میان حیوان و انسان است” و امثال اینها؛»(۱)

بعضی نویسندگان نیز نقل کرده‌اند: «در ۵۸۶ م. کنفرانسی در فرانسه برای بررسی این موضوع منعقد شد که آیا… زن، انسان است یا نه؟! و بعد از بحث و بررسی­های زیاد به این نتیجه رسیدند که زن انسان است، امّا انسان طفیلی که فقط برای خدمت به مردان خلق شده است…، یا اینکه،‌ زنان دارای روح هستند، امّا روح حیوانی؛(۲) امتداد این دیدگاه‌های منفی درباره زن موجب شده که امروزه فرهنگ غربی به درجات شدیدتری از بلای «شئ‌انگاری» یا «ابزارانگاری» زن دچار شود و آثار ویرانگرش به‌طور سهمگینی در حیطه‌های مختلف؛ به‌ویژه بنیاد خانواده بروز یافته و بنیان جامعه را تهدید کند.

امّا از دیدگاه اسلام، زن و مرد در اصل انسانیّت اشتراک داشته و از نوع واحد، یعنی انسان هستند. خلقت هر دو از یک منشأ است و بر گوهر فطرت توحیدی سرشته شده‌اند. به‌تعبیری، انسان بودن (انسانیّت)،‌ نوع مشترک همه افراد مذکر و مؤنث است. ازاین‌رو، در فرهنگ اسلامی، هیچگاه جنسیّت و مذکر یا مؤنّث بودن در تعریف و چیستی یا ماهیّت انسان دخالت داده نشده است. انسان همواره «جاندار عاقل (حیوان ناطق)»، «حَیّ متألّه»، و…تعریف شده است؛ نه مثلاً «حیوان ناطقِ مذکّر یا مؤنّث»!

متون دینی فراوانی بر سرشت مشترک و یکسان زن و مرد دلالت دارند؛ مانند: «وَ هُوَ الَّذی أَنْشَأَکُمْ مِن نَفْسٍ واحِدَهٍ…: و اوست آنکه شما را از یک نفس آفرید…؛(۳)؛ «یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ واحِدَهٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها…: ای مردم! بپرهیزید پروردگارتان را که شما را از یک نفس [و از جنس همدیگر] آفرید و زوجش را از همو آفرید [، یعنی همسرش را هم از نوع خودش و انسان قرار داد]؛.(۴)

دیگر مبنای مهم اسلام در باب جایگاه زن، اشتراک و تساوی زن و مرد در نظام رشد و تکامل بر پایه ایمان و عمل و کوشش و اجر متناسب است که در متون دینی بسیاری بازگو شده است؛ مانند: «…أَنِّی لا أُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُم مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ بَعْضُکُم مِن بَعض‏…؛ همانا من عمل عمل‌کننده‌ای از شما را ضایع نمی‌کنم؛ چه مرد باشد یا زن [زیرا] شما (هم‌نوع) و از جنس همدیگر هستید…؛(۵) و «وَ مَن یَعمَل مِنَ الصَّالِحاتِ مِن ذَکَرٍ أَو أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لایُظْلَمُونَ نَقیراً: و اگر کسی اعمال صالح انجام بدهد؛ چه مرد یا زن، درحالی‌که مؤمن است، پس، آنان وارد بهشت شده و اندکی ظلم نمی‌شوند؛(۶) «مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ ماکانُوا یَعمَلُونَ: اگر کسی عمل صالح کند؛ چه مرد یا زن، درحالی‌که مؤمن است، پس، حتماً او را به زندگانی پاکی زنده [و از مراتب بالاتر حیات برخوردار] می‌گردانیم و قطعاً آنها را به اجرشان به بهتر از آنچه می‌کردند پاداش می‌دهیم؛(۷)

بر اساس همینگونه مبانی، از منظر قرآن‌کریم، زنان هم مثل مردان به مراتب بالای ایمانی و عقلی راه دارند؛ چنانکه به وصف «اولوالألباب» و در زمره صاحبان خرد عمیق بدانها خطاب شده است؛»(۸) همچنین، همانطورکه در تعالیم دینی از لسان مبارک پیامبر اکرم(ص) در مورد مردان نقل شده است: «الْجَنَّهُ تَحتَ‏ ظِلَالِ السُّیُوفِ: بهشت، زیر سایه‌های شمشیرها [و جهاد] است؛(۹) درباره زنان نیز منقول است: «الْجَنَّهُ تَحْتَ‏ أَقْدَامِ الْأُمَّهَاتِ؛ بهشت، زیر پاهای مادران است؛(۱۰)

در اینجا تنها می‌توان به چند مثال عینی از زنان رشدیافته و به مقام‌های والای معنوی اشاره کرد؛ مانند حضرت مریم و آسیه همسر فرعون که چنان مراتب صعودی را پیمودند که الگو و ضرب‌المثلی برای مؤمنان گشتند؛ «تحریم:۱۱-۱۲». البته، درمقابل، زنانی همچون زن نوح و زن لوط هم در درکات نزولی هبوط کرده و ضرب‌المثلی برای کافران شدند؛(۱۱)، آسیه بنت مزاحم که درخواستش از خداوند بنای خانه‌ای نزد او در بهشت بود، به‌فرموده پیامبر اکرم(ص) از معدود افرادی بود که به‌قـدر چشم بر هم زدنی به وحی کافر نشد؛(۱۲). مادر حضرت موسی(ع) مخاطب الهام و تفقّد خاصّ الهی قرار می‌گرفت؛(۱۳) حضرت مریم (علیهاالسلام) که نذر همسر عِمران بود و پروردگارش او را به نیکویی قبول کرد و رشد داد و تحت سرپرستی نبّی‌اش زکریا(ع) قرار داد، از نزد خداوند در محراب، رزق و روزی داده می‌شد؛(۱۴) و فرشتگان بدو می‌گفتند: «ای مریم! همانا خداوند تو را برگزیده و تطهیر نموده و بر زنان عالَم برگزیده است؛(۱۵) و مادر پیامبر مقرّب الهی، عیسی بن مریم قرارگرفت؛(۱۶)

از همه برتر، عصمت کبرای الهی، فاطمه زهرا سلامُ الله علیها بود که درجات وجودی و مقامات معنوی‌اش قابل درک و وصف نیست. برای او نیز از بهشت و از نزد خداوند، ظرف‌هایی از نان و گوشت آورده می‌شد؛(۱۷) جبرئیل(ع)، بعد از پیامبر(ص) به‌مدت ۷۵ روز بر آن حضرت علیهاالسلام نازل می‌شد و او را تسلّی داده و از پدرش، جایگاهش و اخبار آینده بدو خبر می‌داد؛(۱۸) برتر از اینها، زهرای اطهر (علیهاالسلام)، از چنان مقام معنوی و درجه وجودی برخوردار است‌ که قطب عالَم امکان، امام زمان(عج) او را اسوه و الگوی خود معرفی می‌کند: «وَ فِی ابنَهِ رَسُولِ اللهِ لِی‏ أُسْوَهٌ حَسَنَه…: و در دختر پیامبر خدا برای من اسوه‌ای نیکو است…؛(۱۹)

 

ج) زن در عالَم انسانیت (جایگاه انسان‌‌شناختی زن)

اگر زن و مرد را از نوع واحد و دارای سرشت مشترک انسانی بدانیم، اینگونه پرسش‌ها درباره جایگاه زن مطرح می‌شود که در خود عالَم انسانی، زن چه مرتبه و جایگاهی دارد؟ آیا مرد برتر است یا زن؟ به‌تعبیر برخی، آیا زن هم مثل مرد و جنس اوّل است یا دوم؟ به‌عبارت دیگر، آیا زن و مرد کاملاً شبیه یکدیگرند یا کاملاً متفاوت و متباین؟

 

ج-۱) دیدگاه‌ها

از ابعاد مختلفی به مسأله تشابه و تفاوت زن و مرد پرداخته می‌شود؛‌ مانند جنبه‌های زیست­شناختی، روان­شناختی، جامعه­شناختی، هستی­شناسانه، نقلی، تاریخی، و…، امّا به­طور کلّی، می­توان سه دیدگاه عمده در این زمینه یافت:‌

یک) عدم تفاوت

برخی فمینیست­های افراطی، تفاوت­های زن و مرد؛ حتی از لحاظ جسمی و جنسی را انکار می‌کنند! آنان ادّعا می‌کنند آنچه به­عنوان تفاوت زن و مرد مطرح می­شود یا در جامعه انسانی رایج است، ذاتی آنها نیست و از عواملی غیرذاتی مثل: تربیت، عرف و آداب، توقعات جامعه، عوامل طبیعی، محیط رشد، فرهنگ، شرایط نابرابر زندگی، و… ناشی شده است؛ مثلاً چون از زن توقع می­رفته است ‌که بچه بیاورد صاحب رَحِم شده است! مونیک ویتیگ Monique Wittig (از معروفترین فمنیست‌های رادیکال) در سال۱۹۷۹م. در مقاله “انسان، زن به دنیا نمى‏آید” مى‏نویسد: «مقولات مرد و زن، چیزى جز جعلیّات، کاریکاتورها و ساخته‏هاى فرهنگى نیست. زنان یک طبقه‏اند. زن نیز مانند فرد مقوله‏اى سیاسى و اقتصادى است، نه مقوله‏اى ابدى»(۲۰) اشکال این سخن آنست‌که نوعی سفسطه‌گرایی، انکار بدیهیات و شک در مسلّمات است‌که لوازم باطلی نیز دارد؛ مانند آنکه، طبق آن باید انسان‌ها در برهه­ای از تاریخ، موجوداتی خنثی بوده باشند! نتایج تحقیقات تجربی نیز خلاف این مدعا است.(۲۱). در سنّت فکری اسلامی، نمی­توان اندیشمندی را یافت‌که منکر اصل تفاوت زن و مرد باشد.

 

دو) تفاوت کامل

در مقابل، برخی معتقدند زن و مرد کاملاً متفاوتند و هیچ اشتراکی ندارند و هرکدام از کره جداگانه‌ای آمده است! آنها دو نوع متفاوت و دو ذات مختلف هستند. حتی برخی از آنها گفته­اند هر سلول زن با مرد فرق دارد! به ‌تعبیر شهید مطهری: «الکسیس کارل، فیزیولوژیست و جراح و زیست­شناس معروف فرانسوى که شهرت جهانى دارد…مى‏گوید:… زن درحقیقت از جهات زیادى با مرد متفاوت است. یکایک سلول‌هاى بدنى، همچنین دستگاههاى عضوى، مخصوصاً سلسله عصبى نشانه جنس او را بر روى خود دارد؛(۲۲). این دیدگاه نیز به دلایل عقلی، نقلی و تجربی قابل پذیرش نیست.

 

سه) تفصیل

بسیاری از اندیشمندان معتقدند زن و مرد، شخصیت مشترک انسانی دارند و در حقیقت انسانی، شریک و برابرند، امّا در عین‌حال، اختلاف‌ها و تفاوت­هایی در حیطه‌های مختلف نیز دارند. چنین اختلافی نیز تکوینی است و در متن آفرینش زن و مرد ریشه دارد. این دسته، همگی در اصل اشتراک و اختلاف زن و مرد شریکند، امّا در اموری مثل حدود و مصادیق اختلاف‌ها و اینکه چنین اختلافی تا کجا امتداد پیدا می­کند و آیا شامل روح هم می­شود و…، اختلاف‌نظرهایی دارندکه تفصیلش از حوصله این نوشتار بیرون است.(۲۳)

دین هیچگاه بدیهیات عقلی و تجربیات قطعی را ردّ نمی­کند. ازاین‌رو، در متون دینی، تفاوت مشهود زن و مرد ردّ نمی‌شود و به‌تعبیر قرآن: «…لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثى…؛ مرد مانند زن نیست‏؛(۲۴) حتی در متون دینی به شباهت‌ها و تفاوت‌های زن و مرد و نتایج آنها در حیطه‌های مختلف پرداخته می‌شود؛ به­ویژه در مقام بیان وظایف و حقوق اجتماعی و خانوادگی زن و مرد(که به دلالت التزامی روشنی می­توان از آنها فهمیدکه زن و مرد متفاوتند).

 

ج-۲) جوهره و روح تفاوتهای زن و مرد

زن و مرد اشتراک‌ها و شباهت‌های بسیار زیادی دارند.(۲۵) و در عین‌حال، تفاوت‌های فراوانی در حیطه‌های مختلف نیز دارند؛ مانند فرق‌های ذهنی‌– روانی، احساسی‌– عاطفی، جسمی و بدنی، جنسی، اجتماعی، اقتصادی‌– معیشتی، ذوقی‌– هنری، و…که فهرست آنها نیز در اینجا میسور نیست و فقط به روح و جوهره این اختلاف‌ها اشاره می‌گردد.

مختصر اینکه، هرچند انسان‌ مظهر جمال و جلال الهی است‌؛(۲۶) امّا زن، جنبۀ جمالی غالب دارد و مرد، جنبۀ جلالی غالب. این معنا از مفاد متون دینی مختلفی قابل اصطیاد است. برای مثال، از گفته گُهربار امیر بیان، حضرت وصیّ(ص): «عُقُولُ النِّسَاءِ فِی جَمَالِهِنَّ وَ جَمَالُ الرِّجَالِ‏ فِی عُقُولِهِم‏؛(۲۷). این فرموده پُرمعنا معانی متعددی دارد. معنای ظاهری‌اش اینست‌که عقل زنان در زیبایی­شان است (که در مرتبه خود درست بوده و به حالت طبیعی و تمایل غریزی زن به جلوه­گری اشاره دارد) و زیبایی مردان در عقل‌های آنهاست (که به حُسن و نیکویی آراستگی مرد به صفت تدبیر معیشت و عقل معاش به‌صورت کلان [یا همان قوّام بودن معیشتی] اشاره دارد). به بیان دیگر، زنان در حالت عادى و طبیعى، توجه بیشترى به جمال و زینت خویش دارند، امّا مردان در حالت عادى و طبیعى، توجّه کمترى بدان داشته و بیشتر به تعقّل و دوراندیشى درباره مسائل زندگی می‌پردازند. امّا این روایت، معانی عمیق‌تری نیز دارد؛ ازجمله: «جنبه جلالی زنان در جنبه جمالی آنها است[یعنی جمالشان بروز دارد و جلالشان در آن نهفته است] و جنبه جمالی مردان در جنبه جلالی آنها است[یعنی جلالشان بروز دارد و جمالشان در آن نهفته است]». چنین معنایی از روایات دیگر نیز مستفاد است؛ مثل این بیان بسیار عمیق حضرت علی(ع): «إِنَّ الْمَرْأَهَ رَیْحَانَهٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَه: همانا زن، ریحانه [و مظهر جمال و مایه تلطیف زندگی] است و قهرمان [وکارگزار خانه و جامعه و قوّام امور زندگی] نیست؛(۲۸)

حاصل‌آنکه، همه تفاوت­های زن و مرد را می­توان بدین امر برگرداند، یعنی شاه­کلید فهم تفاوت­های آنها در این نهفته است‌که زن، جنبه جمالی غالب و مرد، جنبه جلالی چیره دارد. برای نمونه، راز «شدت عواطف زن و احساسات نهفته­تر مرد» آنست‌که جمال، همراه با بروز، انعکاس و جلوه بیشتر است و جلال به‌همراه کمون، نهفتگی و اندماج، یا سِرّ «جنگجویی مرد و صلح­خواهی بیشتر زن» اینست‌که جلال همراه صلابت و قهر است و جمال به‌همراه لطف و رحمت، یا دلیل اینکه «زن محبّت­خواه است و می­خواهد دوست داشته شود و مرد می‌خواهد دوست بدارد و محبت‌کند» آنست‌که جلال جنبه فاعلی و تاثیرگذاری بیشتری دارد و جمال، جنبهکشش، جذب و پذیرش بیشتر.

نتیجه

به‌طورطبیعی، تفاوت دیدگاه‌های یادشده درباره حقیقت و جایگاه زن در هستی و عالم انسانی، موجب اختلاف‌نظر نسبت به زن و حقیقت و جایگاهش نیز شده و آثار عملی و امتدادهای اجتماعی‌– فرهنگی و بلکه تمدنی بسیاری دارد. برای نمونه، آنکه خداوند را مالک مدبّر و پروردگار مطلق ندانسته و مبدأ و مقصدی برای خود نشناسد، بلکه خود را سرگردان در عالَم ببیند، برای خود نیز ارزشی قایل نیست، دچار خودفراموشی شده و به مقتضای فرموده جوادالأئمّه(ع): «مَن هَانَت عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَن شَرَّهُ؛(۲۹) از خودفروشی سر درمی‌آورد. چنین فردی، حجاب را هم حقُّ‌الله ندانسته و می‌گوید این مو و تَن، ملک من است. امّا آنکه به ربوبیت مطلق الهی معتقد است می‌کوشد تا مطابق شریعت مقدس رفتار کند تا به حق تعالی و کمال و سعادت خویش نزدیک‌تر شود.

همچنین، التفات به جوهره تفاوت‌های زن و مرد، ما را به معنای دیگری از روایت یادشده رهنمون می‌گردد که دربردارنده راهبردی کلان در باب تعامل با مسایل زنان است و آن اینکه «راه رشد زنان، همان جنبه جمالی آنها است». برای مثال، رشد زنان در اینست‌که همین جبنه جمالی را باید حفظ و از آن صیانت کنند. همین جنبه است که می­تواند دستمایه امتحان ویژه (و درنتیجه، رشد و تعالیِ) آنها قرار بگیرد. از همینجا روشن می‌گردد که چرا حجاب تا بدین‌قدر برای زن، رشدآفرین و تعالی‌بخش است؛ چراکه حجاب، مصداق اظهار صادقانه بندگی برای زن است، بدین‌جهت که زن که این همه شور جلوه­گری در سر دارد [نکوروی، تاب مستوری ندارد]، با التزام بدین واجب الهی، بر میل غریزی بدوی خود پا می­گذارد و با این بندگی، به‌سمت مراتب کمالی خود گام برمی­دارد.

نکته اخیرآنکه، اینگونه مباحث برشمرده پایه‌هایی برای تحلیل جایگاه زن در «جامعه» و «خانواده» از دیدگاه اسلام و غرب هستند که باید در نوشتارهای دیگری بدانها پرداخت.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫مجموعه آثار، ج۱۹، ص۱۷۴

۲٫سامیه منیسی، المرأه فی‌الإسلام، ص۱۷۶

۳٫انعام:۹۸

۴٫نسا:۱ ؛ همچنین، ر.ش: آل‌عمران: ۱۹۵؛ اعراف: ۱۸۹؛ زمر: ۶؛ شوری: ۱۱؛ نحل: ۷۲؛ روم: ۲۱٫ تعبیر «مِن أنفسکم» در این آیات نیز به‌معنای از سنخ خودتان است؛ مانند این شواهد و قرائن قرآنی: توبه: ۱۲۸؛ آل­عمران: ۱۶۴؛ نحل: ۸۹٫

۵٫آل­عمران:۱۹۵

۶٫نساء:۱۲۴

۷٫نحل:۹۷  و همچنین، ر.ش: غافر: ۴۰؛ احزاب: ۳۵؛ مدثر: ۳۸؛ انعام: ۱۶۵؛ ملک: ۲٫

۸٫آل­عمران:۱۹۰-۱۹۵

۹٫جامعُ‌الأخبار (شعیری)، ص۸۳

۱۰٫مستدرکُ‌الوسائل (نوری)، ج‏۱۵، ص۱۸۰-۱۸۱٫

۱۱٫تحریم:۱۰

۱۲٫خصال (صدوق)، ج۱،ص۱۷۴

۱۳٫قصص:۷

۱۴٫آل‌عمران:۳۵-۳۷

۱۵٫همان:۴۲

۱۶٫همان:۴۵

۱۷٫تفسیر العیاشی، ج۱،ص۱۷۱-۱۷۲

۱۸٫کافی(کلینی)، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۱

۱۹٫الغیبه(طوسی)، ص۲۸۶

۲۰٫مجله زنان، شماره۳۱، ص۴۲٫

۲۱٫ر.ش:‌ جمعی از نویسندگان، جنسیت و نفس، ص۴۲-۴۳٫

۲۲٫مجموعه‌آثار، ج۱۹، ص۱۶۸)

۲۳٫ر.ش: شهید مطهری، مجموعه آثار، ج‏۱۹، ص۱۷۵-۱۷۷؛ آیت­الله جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال، ص۷۶؛ جمعی از نویسندگان، جنست و نفس.

۲۴٫آل‌عمران:۳۶

۲۵٫برای نمونه، ر.ش: جمعی از نویسندگان، جنسیت و نفس، ص۳۷ و۳۸٫

۲۶٫سوره ص:۷۵

۲۷٫مشکاهالأنوار(طبرسی)، ص۲۵۱

۲۸٫الکافی(کلینی)، ج‏۵، ص۵۱۰

۲۹٫تحف‌العقول (ابن شعبه حرّانی)، ص۴۸۳

 

26ژوئن/23

هشدار قرآن به همسویی و امید بستن به دشمنان / حجه الاسلام سیدجواد حسینی

مقدمه:

اصل کلی و اساسی در چگونگی رابطه‌ مسلمانان با غیرمسلمین وجود دارد و آن این است که  مسلمانان موظفند در برابر هر گروه و جمعیت و کشوری که موضع خصمانه با آنها داشته باشند و بر ضد اسلام و مسلمین قیام کنند، یا دشمنان اسلام را یاری دهند، سرسختانه بایستند و هرگونه رابطه، پیوند محبت و دوستی را با آنها قطع کنند. اما اگر آنها در عین  کافر بودن نسبت به اسلام و مسلمین بی‌طرف بمانند و یا تمایل داشته باشند، مسلمین می‌توانند با آنها رابطه دوستانه برقرار سازند؛ البته نه در آن حد که با برادران مسلمان دارند و نه در آن حد که موجب نفوذ آنها در میان مسلمین شود. اگر جمعیت یا دولتی مسیر خود را تغییر دهند، باید وضع فعلی آنها را معیار قرار داد و طبق  دستورات قرآن و روایات عمل کرد.

پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) یکی از بارزترین رخدادهای قرن بیستم به شمار می‌رود. انقلابی که در ابعاد گوناگون، منشأ پیامدهای بنیانی و شگرفی در سطح جهان شد و علاوه بر آنکه به انسان‌ها کرامت، به مسلمانان شوکت و به مؤمنان عزّت و عظمت بخشید، در ایران بر منافع دشمنان و بیگانگان خط بطلان کشید. به این جهت به‌شدت سر دشمنی با اسلام و انقلاب را دارند.

نقشه‌های دشمن را باید شناخت: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، طرح نقشه‌های جدید در جهت دست‌یازی به خاک، هویت، فرهنگ و منافع ملت، در دستور کار دشمنان قرار گرفت.

برای تصمیم‌گیری و چگونگی واکنش در برابر دشمن باید ابتدا او را شناخت، به اهدافش پی برد و روش‌های او را در ضربه زدن و رسیدن به اهدافش باز شناخت، همچنان که باید نقاط ضعف و قوت او را مطالعه کرد.

رهبر معظم انقلاب، به‌عنوان یک وظیفه مستمر  برای امت اسلامی می‌فرمایند: «ملت ایران به همان نسبت که دشمن، روش‌های خود را در توطئه علیه ایران اسلامی پیچیده‌تر می‌کند، باید بر هوشیاری و آگاهی خود بیفزاید و با آمادگی معنوی، فکری، سیاسی و حفظ وحدت و اتصال و ارتباط با یکدیگر، چهره‌ دشمن را در هر لباسی که هست، شناسایی کند.»(۱)

و نیز می‌فرمایند: «وقتی انسان می‌بیند دستگاه‌های تبلیغاتی دشمن، دستگاه تبلیغاتی مزدور آمریکا، دستگاه تبلیغاتی دولت انگلیس، دستگاه تبلیغاتی دولت غاصب صهیونیست، برای فلان لایحه در مجلس یقه می‌درانند، جنگ روانی می‌کنند، به خاطر فلان زندانی، به خاطر فلان مسئول، دلسوزی دایه مهربان‌تر از مادر را نشان می‌دهند، انسان حق دارد به شک بیفتد… دشمن، امروز امیدوار است، شاید بتواند از ساده‌اندیشی استفاده کند، جای پای خود را در دستگاه‌های سیاسی کشور و دستگاه‌های فرهنگی کشور باز کند… امروز، روز حساسی است. این روزگار، روزگار حساسی است»(۲)

انواع دشمن و مصادیق آن:

۱) شیطان: بزرگ‌ترین و قوی‌ترین دشمن، شیطان است. قرآن کریم به‌صراحت شیطان را دشمن بشر می‌داند: «إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»؛(۳) البتّه شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن بدانید. در جای دیگری او را جزو دشمنان آشکار و بزرگ می‌داند که همواره با انسان سر دشمنی داشته است: «إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِینا»؛(۴) همیشه شیطان دشمن آشکارى براى انسان بوده است.

و امروزه شیطان اکبر، آمریکای خبیث است. که مصداق بارز آیه ۱۲۰ سوره مبارکه نساء است که میفرماید: «یَعِدُهُم وَیُمَنِّیهِم وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیطَانُ إِلَّا غُرُورًا؛ (شیطان) آنان را بسیار وعده دهد و آرزومند و امیدوار کند، ولی آنان را چیزی به جز غرور و فریب وعده نمی‌دهد.

۲) مشرکان: مشرکان نیز دشمنان دیگری هستند که از دشمن‌ترین مردم نسبت به مؤمنان معرفی شده‌اند: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذِینَ آمَنُوا…. وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا»؛(۵) مسلماً… مشرکان را دشمن‌ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت» که امروزه مصداق‌های متعددی در جهان دارد. مانند تکفیری‌ها که با آوردن دین جدید مصداق «مشرک» ‏محسوب می‌شوند چون دین فقط دین خداست.(۶)

۳) یهودیان: از نگاه قرآن، یهودیان نیز ویژگی‌های خاصی دارند؛ آنها طغیانگر؛(۷) تکذیب کننده و قاتلان انبیا،(۸) جنگ‌افروز،(۹) شبهه‌افکن،(۱۰) و…،معرفی شده‌اند. مصداق اصلی یهود جنایتکار امروز صهیونیست‌های اشغالگر هستند که هم طاغی و اشغالگر و هم قاتل دانشمندان ایرانی، فلسطینیان و دانشمندان عراق و… هستند.

۴) منافقان: منافقان گروهی هستند که در قرآن با لحن شدیدی از آنها یاد شده است؛ زیرا اسلام و مسلمانان ضربه‌های سختی از آنها خورده‌اند. قلب منافقان بیمار است و همواره به احکام و شریعت اسلام شک و تردید دارند. قرآن می‌فرماید:

«فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضا…»؛(۱۱) در دل‌هاى آنها یک نوع بیمارى است، خداوند بر بیمارى آنها مى‌‏افزاید. منافقین امروز سازمان منافقینی هستند که جنایات بی‌شماری را در تمام ترورها و اغتشاشات مرتکب شده‌اند.

مصادیق منافقین امروزی: گذشته از سازمان منافقین که قتل‌عام چندین هزار نفر مردم بی‌گناه، اعم از مسئولین نظام و مردان، زنان و کودکانی که هیچگونه پیشینه سیاسی نداشتند را در کارنامه سیاه خود دارد. قرآن کریم، مردان و زنانی را که امر به منکر می‌کنند(توبه/ ۵۴٫) و نیز شایعه‌سازان و شایعه‌پراکنان و آنانی را که بدون تحقیق شایعات را بین مردم انتشار می‌دهند.(۱۲) و همچنین کسانی را که بجای مومنین کافران و دشمنان اسلام و مسلمین را دوست خود انتخاب می‌کنند و از آنان حمایت می‌کنند.(۱۳) را جزو منافقین می‌شمارد و وعده عذابی دردناک در دنیا و آخرت را به آنان داده است.

یکی از شعائر الهی دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خداست.

قرآن کریم ضمن وعده‌ی قطعی پیروزی مومنان و صالحان بر مشرکین و کفار و منافقین، با تاکید بر «شناخت دشمن»(۱۴) و همچنین «شیوه‌های مقابله با آنان» (۱۵)؛ در آیات متعددی ضمن منع همسویی با دشمنان خدا و قرآن، مسلمانان را نسبت به عواقب و پیامدهای شوم «امور دشمن‌پسندانه» و همسویی با دشمنان اسلام و مسلمین هشدار می‌دهـد.

عواقب همسویی و دوستی با دشمنان خدا

در سوره توبه، به جایز نبودن دوستی با دشمنان خدا و هم‌راز گرفتن آنان   اشاره شده است:

«أَم حَسِبتُم أَن تُتْرَکُوا وَلَمَّا یَعْلَمِ‌اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَلَم یَتَّخِذُوا مِن دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَهً وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ؛(۱۶)؛ آیا چنین می‌پندارید که شما را (بدون آزمایش) به حال خود رها می‌کنند در صورتی که هنوز خدا معلوم نگردانیده که از شما چه کسانی اهل مجاهده‌اند و جز خدا و رسول و مؤمنان را هرگز دوست خود و همراز خویش نگزیده‌اند، و خدا از همه کردار شما آگاه است.»

 «ولیجه» از ماده‌ «ولوج» به معنی «دخول» است، و به کسی گفته می‌شود که محرم اسرار و گرداننده کارهای انسان است و معنی آن تقریبا با معنی «بطانه» یکسان است. در حقیقت آیه فوق دو مطلب را به مسلمانان گوشزد می‌کند و آن اینکه تنها با اظهار ایمان کارها سامان نمی‌یابد، و شخصیت اشخاص روشن نمی‌شود، بلکه با دو وسیله آزمایش، مردم آزموده می‌شوند:

نخست جهاد در راه خدا، و برای محو آثار شرک و بت‌پرستی و دوم ترک هرگونه رابطه و همکاری با منافقان و دشمنان، که اولی دشمنان خارجی را بیرون می‌راند و دومی دشمنان داخلی را.(۱۷)

نهی ارتباط با دشمنان خدا و رسول

در دین اسلام ارتباط با مشرکان و کفار در جهت رفع نیازهای اضطراری مانعی ندارد، اما دوستی و تکیه کردن به آنان و نیز گره زدن سرنوشت جامعه دینی در قالب مسائل مهم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی برای جوامع دینی ممنوع است:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُم هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِن قَبْلِکُم وَ الْکُفَّارَ أَولِیاء:(۱۸) اى کسانى که ایمان آورده‌‏اید، افرادى که آئین شما را به باد استهزا و بازى مى‌‏گیرند، از اهل کتاب و مشرکان، دوست و تکیه‌‏گاه خود انتخاب نکنید.»

و نیز در آیه ۱ سوره مبارکه ممتحنه میفرماید:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُم أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فی‏سَبیلی‏ وَ ابتِغاءَ مَرضاتی‏ تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّهِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَیْتُم وَ ما أَعْلَنْتُم وَ مَن یَفْعَلْهُ مِنْکُم فَقَد ضَلَّ سَواءَ السَّبیل؛(۱۹) ای کسانی که ایمان آورده‌اید دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی برمگیرید (به‌طوری) که با آنها اظهار دوستی کنید و حال آنکه قطعاً به آن حقیقت که برای شما آمده کافرند …اگر برای جهاد در راه من و طلب خشنودی من بیرون آمده‌اید (شما) پنهانی با آنان رابطه دوستی برقرار می‌کنید، در حالی که من به آنچه پنهان داشتید و آنچه آشکار کردید داناترم و هر کس از شما چنین کند قطعا از راه درست منحرف شده است.»(۲۰)

قرآن کریم در آیات متعددی به این امر مهم اشاره کرده است که مؤمنین باید از دوستی با کفار بپرهیزند. در آیه‌ای می‌فرماید:

«لا یَتَّخِذِ المؤمِنونَ الْکافِرینَ اَوْلیاءَ مِنْ دُونِ المؤمنین:(۲۱) مؤمنان نباید کافرین را به جای اهل ایمان به دوستی بگیرند.»

این مضمون در آیات دیگری نیز به کار رفته است تا جایی که خداوند دوستی و تمایل به اهل شرک و کفر را ناشی از عدم ایمان به خدا و رسول(ص) می‌داند. قرآن می‌فرماید:

«وَلَو کانُوا یُؤمِنونَ بِاللهِ وَ النّبیِّ وَ ما اُنْزِلَ اِلَیْهِ مَا اتَّخَذُوهُم اَوْلِیاءَ ولکنَّ کَثیراً مِنْهُم فاسِقونَ؛(۲۲) اگر به خدا و پیامبر و آنچه بر او نازل شده ایمان می‌آوردند، کفار و مشرکان را سرپرست و دوست نمی‌گرفتند، ولی بسیاری از آنان فاسق‌اند.» آری، قرآن‌کریم این‌گونه دوستی را مایه فسق می‌داند و ما را از دوستی با غیراهل ایمان بر حذر می‌دارد.

و در آیه ۸ سوره مبارکه توبه می‌فرماید:

«کَیفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُم لَا یَرقُبُوا فِیکُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّهً یُرْضُونَکُم بِأَفْوَاهِهِم وَتَأْبَى قُلُوبُهُم وَأَکثَرُهُم فَاسِقُونَ؛ چگونه (با مشرکان عهدشکن وفای به عهد توان کرد) در صورتی که آنها اگر بر شما ظفر یابند مراعات هیچ علاقه خویشی و عهد و پیمان را نخواهند کرد! به زبان‌بازی و سخنان فریبنده شما را خشنود می‌سازند در صورتی که در دل جز کینه شما ندارند و بیشتر آنان فاسق و نابکارند.»

البته در آیاتی نیز بر دوستی اهل ایمان  تاکید کرده است:

«وَالمُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بَعْضُهُم اَوْلیاءُ بَعْضٍ؛(۲۳) مردان و زنان با ایمان دوست و یار یکدیگرند.» علمای قرآن می‌گویند این جملات «خبر در مقام انشا»ست یعنی اگرچه جمله خبری است، ولی معنای انشائی و دستوری می‌دهد؛ یعنی باید اهل ایمان با یکدیگر دوست و یار باشند.

 

 

تکیه بر ظالمان برابر است با آتش دوزخ

دشمنی با دشمنانی نظیر آمریکا مبنای قرآنی دارد. قرآن کریم در سوره هود به موضوع اعتماد نکردن و دل نبستن به دشمنان پرداخته و می‌فرماید:

«وَلَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِن دُونِ اللَّهِ مِن أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ»؛(۲۴) و بر ظالمان تکیه نکنید که موجب می‌شود آتش شما را فرا گیرد؛ و در آن حال، هیچ ولیّ و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت؛ و یاری نمی‌شوید!» اعتماد همراه با رغبت به دشمن باشد.

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پیرامون این آیه آورده است که «…رکون به معناى صرف اعتماد نیست، بلکه اعتمادى است که توأم با میل باشد، و به همین جهت است که با حرف (الى) متعدى مى‌شود، نه با (على) و تفسیرى که اهل لغت براى آن کرده‌اند تفسیر به معناى اعم است و این خود عادت و رسم اهل لغت است.»(۲۵) (رکون) به این معناست که در امر دین و یا حیات دینى طورى به ستمکاران نزدیک شود که نزدیکی‌اش توأم با نوعى اعتماد و اتکا باشد و دین و خدا و یا حیات دینى را از استقلال در تأثیر انداخته و از آن پاکى و خلوص اصلی‌اش ساقط کند و معلوم است که نتیجه این عمل این است که راه حق از طریق باطل سلوک و یا حق با احیاى باطل احیا و بالاخره به خاطر احیائش کشته شود.» تکیه بر ظالمان باعث تقویت آنها، گسترش دامنه ظلم و فساد، تشدید وابستگی به ظالمان و در نتیجه همراهی خواه ناخواه با برنامه‌های ظالمانه جبهه ستم است.

«به کسی که ستمگر است، به ظالم اعتماد نکنید، گرایش پیدا نکنید «رکون» یعنی میل پیدا کردن و گرایش پیدا کردن و اعتماد به او کردن به آدم ظالم اعتماد نکنید. نتیجه اعتماد کردن به ظالم همین می‌شود که شما می‌بینید دولت‌های مسلمان، مجموعه‌های اسلامی به ظالم‌ترین و ستمگرترین عناصر عالَم اعتماد می‌کنند و نتیجه‌اش را دارند مشاهده می‌کنند و می‌بینند.»(۲۶)

 

مقابله با دشمنان از اوجب واجبات:

رسول خدا(ص) دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خداوند به خاطر خدا را واجب می‌دانند و می‌فرمایند: «دوستی کردن به خاطر خدا یک واجب است و دشمنی ورزیدن به خاطر خدا نیز واجب.»(۲۷)

و نیز در حدیثی دیگر فرمودند: «دوستی مؤمن با مؤمن به خاطر خدا از بزرگ‌ترین شاخه‌های ایمان است. بدانید که هرکسی برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمنی ورزد و برای خدا عطا و به خاطر خدا دریغ کند، از برگزیدگان خداست.»(۲۸)

از امام صادق(ع) نقل است که پیامبر خدا(ص) به اصحاب خود ‌فرمودند: «کدام دستگیره ایمان محکم‌تر است؟» عرض کردند: خدا و پیامبر او بهتر می‌دانند. آنگاه یکی گفت: نماز، دیگری گفت: زکات… پیامبر خدا(ص) فرمودند: هریک از این‌ها که گفتید اهمیت خود را دارد، اما آنچه من می‌خواهم نیست؛ بلکه محکم‌ترین دستگیره‌های ایمان، دوست داشتن برای خدا و دشمنی کردن به خاطر اوست و پیوند با دوستان خدا و بیزاری از دشمنان خدا.(۲۹)

 

هرکه را دوست بداری با همان محشور خواهی شد:

حشر قیامت بر اساس حب و بغضی انسان است. اگر انسان خدا و رسول و اهل‌بیت(ع) را دوست بدارد، در روز قیامت با آنها و اگر دشمنان خدا و اهل‌بیت«ع» و دین اسلام را دوست بدارد با دشمنان خدا محشور می‌شود.

حضرت علی«ع» فرمودند:

«إیّاکَ أن تُحِبَّ أعداءَ اللّه‏، أو تُصفِیَ وُدَّکَ لِغَیرِ أولِیاءِ اللّه‏؛ فَإِنَّ مَن أحَبَّ قَوما حُشِرَ مَعَهُم؛ مبادا که دشمنان خدا را دوست بدارى و یا دوستى‏ات را براى غیر دوستان خدا، خالص گردانى؛ زیرا هر که مردمى را دوست بدارد، با آنان محشور خواهد شد.»(۳۰)

امام علی(ع)در بیانی نورانی دیگری، غایت دوستی با هر گروهی را حشر با آنان معرفی و می‌فرمایند: «مبادا دشمنان خدا را دوست بداری، یا دوستی‌ات را نثار کسی جز دوستان خدا کنی که هرکس مردمی را دوست بدارد با آنان محشور شود.»(۳۱)

در منابع اهل سنت نیز این حدیث آمده است. انس گوید: «مردی نزد رسول خدا آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا قیامت کی بر پا می‌شود؟» فرمودند: «چه اعمالی برای قیامت آماده کرده‌ای؟» عرض کرد: «محبت خدا و رسول خدا(ص).» فرمودند: «شما با کسی(محشور) هستی که دوست می‌داری.» انس عرض کرد: «من خدا و رسول (ص) او را دوست می‌دارم… امیدوارم با آنها محشور شوم، هر چند اعمال آنها را انجام نداده‌ام.» از صحیح بخاری و مسلم نقل شده است که ابن مسعود می‌گوید: «مردی نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا(ص) چگونه می‌بینید مردی را که گروهی را دوست بدارد و به آنها ملحق نشود؟» فرمودند: «مرد با کسی(محشور) می‌شود که دوست بدارد.»

این حدیث هم می‌رساند که انسان اگر به جنایتکارنی مثل آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی و انگلیس و امثالهم که از بزرگترین دشمنان خدا و قرآن و اسلام هستند تمایل داشته باشد، و هر اقدامی که موجب خشنودی آن جنایتکاران است انجام دهد قطعاً با آنها محشور می‌شود.

«قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَن أَحَبَّنَا کَانَ مَعَنَا یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلاً أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اَللَّهُ مَعَهُ؛(۳۲)

رسول خدا(ص) فرمودند: «اگر کسی ما  اهل‌بیت«ع» را دوست داشته باشد در روز قیامت با ما محشور می‌شود و اگر مردی سنگی را دوست داشته باشد خداوند در قیامت او را با همان سنگ محشور می‌کند.»

پس باید مواظب حب و بغض‌های خود باشیم که خدای نکرده حب ناروا و بغض ناروا ما را جهمنی نکند. شایان توجه است که در مبحث «دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا» باید به بزرگ‌ترین مصادیق آن دقت کافی داشت. آری، بزرگ‌ترین دوستان خدا اهل‌بیت«ع» یعنی «التّامیّنَ فی مَحَبَّهِ الله»(۳۳) و دوستی با آنان دوستی با خود خدا محسوب می‌شود،زیرا «مَنْ اَحَبَّکم فَقَدْ اَحَبَّ الله.»(۳۴) و بزرگ‌ترین دشمنان خدا هم، دشمنان این خاندان هستند که ما هم وظیفه‌ دشمنی با آنان را داریم.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. سخنرانی رهبری در اجتماع بزرگ نیروی مقاومت بسیج مردمی به مناسبت سالروز تشکیل بسیج ۰۵/۰۹/۱۳۷۶٫
  2. سخنرانی ۱۴ بهمن ۱۳۶۹، ۲۵ آذر۱۳۸۰ و۱ فروردین ۱۳۸۲٫
  3. فاطر/ ۶٫
  4. اسراء/ ۵۷٫
  5. مائده/ ۸۲٫
  6. آیت‌الله فاضل لنکرانی ۱۳۹۳۰۲۱۷۰۰۱۵۳۶https://www.farsnews.ir/amp/
  7. نساء/ ۱۶۰٫
  8. مائده/ ۷۰٫
  9. مائده/ ۶۴٫
  10. بقره/ ۱۳۵
  11. بقره/ ۱۰٫
  12. نساء / ۸۳
  13. نساء / ۱۳۹
  14. یس /۶۰٫؛ تغابن /۱۴، نساء / ۱۰۱ و…
  15. المدثر/۷ ، المزمل/۱۰، شوری/۱۵ و…
  16. توبه/ ۱۶٫
  17. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج.۷، ص.۳۱۱٫
  18. مائده/ ۵۷٫
  19. ممتحنه/ ۶۰٫
  20. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج.۲۴ صص.۱۴-۱۱٫
  21. آل عمران/ ۲۸.
  22. مائده/ ۸۱.
  23. توبه/ ۷۱.
  24. هود/ ۱۱۳٫
  25. المیزان ذیل آیه ۱۱۳ هود.
  26. رهبر معظم انقلاب ۶ اردیبهشت ۱۴۰۲٫
  27. میزان الحکمه، ج.۲، ص.۴۵۱.
  28. الکافی، ج.۲، ص.۱۲۵٫
  29. بحار الانوار، ج.۶۹، س۲۴۲.
  30. غررالحکم، ص.۳۳۶، حدیث ۲۷۰۳٫
  31. غررالحکم، ح۲۷۰۳.
  32. الأمالی لصدوق، ابن‌بابویه، محمد بن على‏، کتابچى‏، تهران‏، ۱۳۷۷ش. ص.۲۱۰
  33. زیارت جامعه کبیره.
  34. همان.
26ژوئن/23

سبک زندگی و تأثیر آن بر حجاب و عفاف در جمهوری اسلامی/ دکتر محمدصادق کوشکی

۱) رخدادهای نیمه دوم سال ۱۴۰۱ که پیامدهای آن تا لحظه نگارش این متن (اردیبهشت ۱۴۰۲) نیز ادامه دارد، موضوع «حجاب و عفاف» در جمهوری اسلامی را (که سال‌ها توسط بسیاری از مسئولین و به‌عمد به حاشیه رانده شده بود) به صدر مباحث مورد توجه جامعه و مسئولان کشاند و به یکی از مطالبات جدی متدینان و مردم مؤمن و مسلمان ایران تبدیل کرد. هر چند در تمام سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دشمنان اسلام و نظام به مقوله بی‌حجابی و بی‌عفتی به‌مثابه ابزاری جدی برای سرنگونی و براندازی خاموش جمهوری اسلامی ایران (و یا حداقل تضعیف آن) نگریسته‌اند؛ اما هنوز بسیاری از سیاسیون و مدیران نظام، مسئله‌ حجاب و بی‌حجابی را امری فرعی، حاشیه‌ای و البته فرهنگی می‌دانند که نظام نباید خود را درگیر آن کند و راهکار مقابله با بی‌حجابی را هم در عبارت «کار فرهنگی» خلاصه می‌کنند. هرچند هیچ گاه شاهد توجه و اقدام همین مسئولین به کار فرهنگی برای مبارزه با بی‌حجابی و ترویج حجاب و پوشش شرعی نبوده‌ایم!

این غفلت عجیب و البته خطرناک به علل مختلفی رخ داده که پرداختن به آنها مجال دیگری می‌طلبد؛ اما به واسطه همین غفلت فراگیر، اقداماتی راهبردی توسط دستگاه‌های مختلف حاکمیتی صورت گرفته و می‌گیرد که نتیجه‌ مستقیم یا غیر مستقیم آن ترویج گسترده بی‌حجابی و بی‌عفتی و در خوش‌بینانه‌ترین حالت محصول جهل مدیران کشور به ثمرات چنین اقداماتی است. هر چند که متأسفانه در موارد بسیاری مدیران نفوذی یا مغرض، به‌عمد و با علم به نتایج مرتکب این اقدامات شده‌اند!

۲) اقدامات فوق را می‌توان ذیل عنوان کلی «تغییرات مخرب در سبک زندگی جامعه ایرانی» خلاصه کرد . مقصود از سبک زندگی در این نوشتار همه روش‌هایی است که انسان ایرانی در طول تاریخ بر اساس باورهای دینی و هنجارهای اجتماعی برای پاسخ‌گویی به نیازهای متنوع خود (اعم از نیازهای طبیعی، نیازهای فطری و نیازهای معنوی) و ساماندهی به زندگی فردی و اجتماعی‌اش برگزیده یا ابداع کرده است. سبک زندگی در حقیقت معادل مفهوم «فرهنگ» در معنای «شیوه زیست و پاسخگویی به نیازهای متنوع انسانی» است. (چون برای واژه فرهنگ معانی مختلفی بیان شده است).

جامعه ایرانی پس از آشنایی با اسلام و فرهنگ اهل‌بیت«ع»، داشته‌های فرهنگی- تمدنی خود را با تعالیم دینی و مذهبی درآمیخت و سبک زندگی اسلامی – ایرانی را بنیاد نهاد . هر چند این سبک زندگی به علت عدم بهره‌مندی کامل از منابع اسلامی و معارف اهل‌بیت«ع»، ضعف و نواقصی داشت، اما نکات مثبت و ارزنده آن به‌حدی بود که جامعه ایرانی به‌واسطه آن بتواند قرن‌ها در عداد تمدن‌های برتر و زاینده جهان قرار گیرد و الگو و الهام‌بخش سایر ملت‌ها باشد.

اما از اواخر حکومت قاجار، به علت دور ماندن جامعه ایران از میراث‌های تمدنی خود، روند «غرب‌گرایی ناقص» از جانب جریان روشنفکری، به‌عنوان یگانه راهکار درمان خلاء تمدنی ایران مورد توجه قرار گرفت و در ۵۳ سال حکومت پهلوی با اجبار فیزیکی و فرهنگی در جامعه ترویج شد و طرفدارانی پیدا کرد. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با وجود تلاش حضرت امام، رهبر انقلاب و برخی از نیروهای فکری و فرهنگی انقلاب در بازگرداندن جامعه به سمت و سوی تمدن اسلامی – ایرانی و سبک زندگی برگرفته از آن، این بازگشت در برخی از عرصه‌های جامعه، مانند نظام آموزش عالی، مدارس، عرصه‌های هنری و رسانه‌ها، به شکل مطلوب رخ نداد و از اوایل دهه ۷۰ شمسی با تصدی بسیاری از مناصب مدیریتی و حاکمیتی از جانب شیفتگان فرهنگ غرب که کمترین شناخت را از میراث تمدنی اسلامی و ایرانی داشتند و همراهی این عده با تهاجم فرهنگی دشمن ،آمریکا و متحدان غربی آن، به جامعه ایرانی، سبک زندگی برآمده از انقلاب اسلامی که ریشه در ارزش‌های تمدنی اسلامی و ایرانی داشت، به شکل برنامه‌ریزی شده، هدفمند و به‌تدریج به محاق رفت و به فراموشی سپرده شد و به جای آن سبک زندگی غربی، آن هم به شکل ناقص، توسط دشمنان اسلام و انقلاب، دوستان ناآگاه و نفوذی‌های مغرض در جامعه ترویج و به‌عنوان ارزش و هنجار معرفی شد و طبعاً در میان اقشار مختلف جامعه، به‌ویژه نوجوانان و جوانان حامیان و طرفدارانی پیدا کرد. این روند در دوران موسوم به اصلاحات به خط‌مشی اصلی قوای مجریه و مقننه تبدیل شد و در نتیجه توان اصلی حاکمیت به خدمت این روند خطرناک درآمد و دستگاه‌هایی مانند آموزش و پرورش، آموزش عالی، فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت ورزش، شهرداری‌ها، صدا و سیما، رسانه‌های دولتی و متصل به حاکمیت و حتی نهادهایی مانند حوزه هنری (طی سال های ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۰) و … مجری این روند و عملاً مکمل تهاجم فرهنگی دشمن شدند. برخی دوستان ناآگاه هم ندانسته و جاهلانه و با انگیزه فعالیت فرهنگی و آموزشی به این روند کمک کردند.

۳) روند تسلط سبک زندگی غربی بر جامعه ایرانی نمادها و نمودهای مختلفی را شامل می‌شود که مهم‌ترین آنها را می‌توان به شرح زیر برشمرد:

 

الف) ترویج موسیقی:

هر چند در فرهنگ‌های بشری به موسیقی به‌عنوان دستاوردی عظیم و حتی غذای روح نگریسته می‌شود، اما فرهنگ اسلامی با تکیه بر نگرش برآمده از وحی، موسیقی را در چهارچوب و محدوده‌ای خاص می‌پذیرد و در عین حال در باره پیامدها و عوارض خطرناک آن برای روح و جان انسان هشدار می‌دهد و ترویج و تأکید بر آن را مانعی جدی در مسیر رشد و اعتلای معنوی انسان می‌داند. هر چند به‌کارگیری مؤمنانه این پدیده در محدوده تعیین شده توسط فقه می‌تواند به مثابه ابزاری تبلیغی برای مخاطب عام کارآمد باشد. طی سال‌های پس از خاتمه دفاع مقدس و بر خلاف نظرات صریح حضرت امام و رهبر انقلاب که ترویج موسیقی را در تضاد با ارزش‌های اسلامی و انقلابی دانسته و به‌کارگیری آن را با رعایت محدوده‌های فقهی و به صورت مشروط مجاز می‌دانستند، موسیقی توسط رسانه ملی و سایر دستگاه‌های فرهنگی و تبلیغی به‌عنوان یک هنر و ارزش اجتماعی مطرح شد و توجه بسیاری از کارگزاران و مدیران فرهنگی را به خود معطوف ساخت، تا جایی که پس از دهه ۸۰ شمسی، برگزاری کنسرت‌های موسیقی و حمایت دولتی از آنها به‌عنوان وظیفه‌ای اصلی و رسمی برای دستگاه‌های فرهنگی در نظر گرفته شد و بودجه‌ها، امکانات و توجهات جدی مدیریت فرهنگی نظام را از آن خود کرد. تأسیس هزاران مؤسسه و آموزشگاه و کلاس موسیقی در کشور، تبدیل موسیقی اغلب غیر انقلابی و عموماً غیر شرعی به محتوای ثابت رسانه ملی، برگزاری سالانه صدها کنسرت موسیقی در سراسر کشور، برپایی جشنواره‌ها و مسابقات اغلب حکومتی موسیقی و تبدیل اهالی موسیقی به الگوهای نسل جوان و نوجوان نمونه‌هایی از موفقیت تلاش‌های حکومتی برای تغییر سبک زندگی جامعه ایرانی در این زمینه است. این در حالی است که ابعاد اخلاقی، عرفانی و فقهی سبک زندگی دینی موجب می‌شود که انسان در نهایت احتیاط و در محدوده امری مکروه با پدیده موسیقی برخورد کند! در این میان تأکیدات جدی اسلام بر تاثیرات منفی موسیقی بر زیست عفیفانه و معرفی موسیقی به‌عنوان یکی از عوامل کاهش حیا، غیرت و حجاب قابل کتمان نیست و اهل دقت این رابطه را به‌وضوح در نمادهایی مانند کنسرت‌های مختلط موسیقی و نسبت میان موسیقی و گسترش فرهنگ شهوت‌رانی به خوبی درک و لمس کرده‌اند.

 

ب) گسترش بی ضابطه آموزش عالی:

هر چند تولید علم و ترویج آن از لوازم اصلی زیست انسانی و الهی است، اما گسترش بی ضابطه و خالی از کیفیت دانشگاه‌ها در ساله‌ای ۱۳۷۰ به بعد (خصوصا دانشگاه آزاد) در سراسر کشور و خصوصا شهرهای کوچک، باعث هجوم انبوه دانشجویان دختر و پسر به دانشگاه‌ها برای کسب مدرک (و در بسیاری از مواقع با هدف فرار از خدمت سربازی و رفع موقت بیکاری) شد و این در حالی بود که بسیاری از این دانشجویان در شهرهایی غیر از محل زیست خود پذیرفته می‌شدند و به‌واسطه نبود خوابگاه یا علل دیگر در خانه‌های استیجاری سکونت می‌کردند. این موضوع مخصوصاً در شهرهای کوچک موجب به هم خوردن بافت سنتی و عفیف این مناطق شد، زیرا حضور انبوه دختران غیر بومی که عموماً اهل شهرهای بزرگ بودند و با پوشش نامناسب و بدون نظارت و حضور خانواده در خانه‌های استیجاری سکونت و در بافت شهری زندگی و تردد می‌کردند، موجب ترویج و عادی‌سازی فرهنگ اختلاط و روابط و دوستی‌ها و پوشش غیرشرعی در این مناطق شد.

از سوی دیگر حضور دانشجویان دختر و پسر از مناطق روستایی و شهرهای کوچک در دانشگاه‌های شهرهای بزرگ، آن هم در حساس‌ترین و آسیب‌پذیرترین مقطع سنی و به دور از حضور و نظارت والدین، در اغلب موارد موجب تغییر فرهنگی سریع افراد و پذیرش فرهنگ حاکم بر شهرهای بزرگ ‌شد و تداوم این روند تا امروز موجب شده است که دانشگاه‌ها به‌عنوان عاملی مؤثر در جهت گسترش فرهنگ بی‌اعتنایی به حجاب و عفاف و مروج فرهنگ اختلاط غیر شرعی و روابط غیر اخلاقی محسوب شوند. عادی بودن اختلاط دانشجویان در دانشگاه‌ها و عدم ساز و کار تربیتی و آموزشی برآمده از فرهنگ و معارف دینی از جمله عللی است که موجب می‌شود اغلب دانشجویان تحت تأثیر فرهنگ غیردینی حاکم بر دانشگاه‌ها و سبک زندگی غربی را در پیش بگیرند. البته این امر مراتب مختلفی دارد و در هر فرد متفاوت از دیگر افراد است.

 

ج) فضای مجازی ولنگار:

از ابتدای دهه ۹۰ شمسی، گسترش بی‌سابقه فضای مجازی در قالب گوشی‌های هوشمند تلفن همراه در جامعه ایرانی آن‌چنان سریع و بدون حداقل چهارچوب‌های قانونی و شرعی رخ داد که تغییرات شگرف و کم‌نظیری در فرهنگ و سبک زندگی مردم ایران به جای گذارد؛ تا آنجا که بدون اغراق می‌توان ادعا کرد تأثیرات آن بر فرهنگ و سبک زندگی اغلب شهروندان ایرانی عمیق‌تر و فراگیرتر از پیامدهای عصر پهلوی بر این جامعه بوده است. فعالیت برنامه‌هایی مانند تلگرام، اینستاگرام، توئیتر و حتی برخی برنامه‌های ایرانی مانند روبیکا در بستر ولنگار و بی‌قانون فضای مجازی در ایران در اغلب موارد به سمت و سوی محتواهایی فاسد و غیراخلاقی گرایش داشته است و به‌واسطه سهولت دسترسی عملاً در اختیار اغلب مردم، از کودک و نوجوان تا افراد میانسال و حتی مسن قرار دارد و روزانه صدها و بلکه هزاران محتوای مغایر با اعتقادات و فرهنگ جامعه ایرانی را به ذهن فرد فرد مخاطبین سرازیر می‌کند و در این روند فرقی میان شهری و روستایی، زن و مرد، بی سواد و عالم، فقیر و غنی وجود ندارد. حضور یک گوشی هوشمند و برخورداری از اینترنت در یک خانه، کافی است تا تمام افراد آن خانه در معرض محتوای عموماً ناسالم فضای مجازی قرار بگیرند و در زمانی کوتاه روش زندگی خود را بر اساس محتوا و جهت‌گیری‌های حاکم بر فضای مجازی تغییر دهند. وجود امکاناتی مانند ارتباط تصویری برخط، توانایی تأسیس صفحه و کانال اختصاصی (یا گروه و صفحات اشتراکی) و به‌کارگیری آن به‌عنوان یک رسانه باعث شده است تا در کوتاه زمانی فرهنگ بصری و رفتاری بسیاری از مردم ایران تغییر کند تا آنجا که استفاده از تصاویر و فیلم‌های نامناسب، بی‌حجاب و حتی خصوصی و خانوادگی افراد به عنوان پروفایل و نمایش چنین تصاویری در صفحات شخصی به‌عنوان رویدادی عادی درآمده است و افراد نه تنها از نمایش تصاویر و فیلم‌های خصوصی و خانوادگی خود ناراحت نیستند، بلکه بدون اینکه توجهی به احکام فقهی و قواعد اخلاقی داشته باشند، به صورت رخدادی عادی و طبیعی اقدام به انتشار تصاویر و فیلم‌های فردی یا جمعی خود و اطرافیانشان در فضای مجازی می‌کنند. این روند با شتابی هولناک سراسر جامعه را درگیر و گرفتار خود کرده است تا آنجا که اغلب متولدین سال‌های ۱۳۸۵ به بعد در مقایسه با نسل‌های قبل از خود، روایت و نگرش متفاوتی به مقولاتی مانند حیا، عفاف، حجاب و حتی حریم خصوصی و نظائر آن دارند.

در بستر فضای مجازی اصل بر دیده شدن و بسیار دیده شدن است و البته چگونه دیده شدن اهمیتی ندارد، زیرا ملاک و میزان موفقیت و ارزش محوری در این فضای ولنگار، تعداد بینندگان و هر چه بیشتر دیده شدن است و طبیعی است که بسیاری از نوجوانان و جوانان (به‌ویژه دختران) برای بیشتر دیده شدن در این فضا به ساده‌ترین و البته غیراخلاقی و حرام‌ترین شیوه ممکن یعنی «برهنگی، دریدگی و بی‌حیایی» روی بیاورند. تسلط این فضا بر ذهن و جان اکثر نوجوانان و جوانان ایرانی و البته بی‌اعتنایی مسئولان و حاکمیت به عدم قانونمندی این فضا و تلاش آنها برای گسترش پوشش آن در اقصی نقاط کشور، موجب شد تا این نسل برای کسب موفقیت در فضای مجازی به صورت دائمی در مسابقه‌ بی‌حیایی و برهنگی قرار داشته باشد و هر روز روش جدیدی را برای نمایاندن زیبایی ظاهری خود به کار بگیرد و این امر مستلزم عبور بیشتر از مرزهای فقهی و اخلاقی است، امری که دشمنان اسلام و انقلاب برای دستیابی به آن از طریق فضای مجازی ولنگار اقدام کردند و به موفقیت‌های قابل توجهی هم دست یافتند.

 

  د) تفریحات غربی:

از جمله جذابیت‌های تمدن غرب، تنوع و تعدد در تفریحات با هدف ارضای شهوات در قالب‌های مختلف است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی روند توسعه تفریحات غربی در کشورمان از ابتدای دهه هفتاد شمسی آغاز شد و با حمایت برخی از مسئولان حکومتی گسترش یافت تا آنجا امروزه این تفریحات، بخشی جدی از زندگی اغلب نوجوانان، جوانان و حتی افراد میانسال ایرانی را تشکیل می‌دهد. وقت‌گذرانی در کافه‌ها و رستوران‌ها، تماشای روزانه فیلم و سریال‌های خارجی و پاساژگردی نمونه‌هایی از این تفریحاتند که البته نسبتی با فرهنگ اسلامی – ایرانی ندارند و برگرفته از سبک زندگی غربی هستند. در زندگی غربی به علت حذف نهاد خانواده افراد ناگزیرند اوقات فراغت خود را با این روش‌ها بگذرانند. کافه‌نشینی به معنای حضور در کافه‌ها به بهانه صرف تنقلات و نوشیدنی‌های عمدتاً غربی و با هدف گفتگو با جنس مخالف و یا حضور در جمع‌های دوستانه مختلط است که اغلب با رفتارهای موسوم به روشنفکری! همراه است (مانند استعمال دخانیات توسط دختران و پسران، پوشیدن لباس‌های عجیب و زننده، استفاده از آرایش‌های زنانه برای پسران و عکس آن برای دختران و….).

رستوران‌گردی با دو هدف صورت می‌پذیرد: اول ارضای شهوت خوردن در قالب‌ها و طعم‌های گوناگون و متنوع که البته نسبتی با غذا خوردن برای رفع نیاز طبیعی بدن ندارد و دیگر وقت‌گذرانی با جنس مخالف. پدیده‌های کافه‌نشینی و رستوران‌گردی به عنوان عادت‌هایی روزانه، مساوی بی‌اعتنایی به مکان و نهادی به نام خانه و خانواده است و عملاً در بین برخی از اشخاص جایگزین خانه و خانواده شده است. پاساژگردی و چرخیدن در فروشگاه‌های بزرگ  را هم که اغلب با همراهی دوستانی از جنس مخالف صورت می‌گیرد و به‌عنوان بخشی از عادات و رفتارهای روزانه نسل نوجوان و جوان درآمده،  باید به این فهرست اضافه کرد. این عادت که به علت تکرار، به نیازی اساسی برای بخش‌های عمده‌ای از این  نسل‌ها تبدیل شده از رفتارهای به‌ظاهر ساده ،اما مخربی است که نسبتی جدی با بی‌حجابی و بی‌عفتی پیدا کرده است و عملاً بسیاری از زنان و دختران نوجوان و جوان در فرایند پاساژگردی، هم به واسطه خرید لباس‌های نامناسبی که در این مکان‌ها عرضه می‌شوند و هم به این علت که این مکان‌ها به نمایشگاهی برای رقابت در جلوه‌گری و تبرج تبدیل شده‌اند، به ورطه بی‌حجابی سقوط می‌کنند.

تماشای فیلم‌ها و سریال‌های غربی  هم که به‌واسطه فضای مجازی با کمترین هزینه و به‌سهولت در دسترس اکثریت نوجوانان و جوانان کشور قرار گرفته، از جمله رفتارهایی است که روزانه ساعات قابل توجهی از وقت این نسل را به خود اختصاص داده و عملاً به مهم‌ترین منبع آموزش سبک زندگی و نگرش‌های غربی به این نسل تبدیل شده است. تمدن غرب از طریق فیلم و سریال، نگرش‌ها، باورها و سبک زندگی خود را به مخاطب ایرانی و سایر مخاطبین در سراسر دنیا عرضه کرده و این مخاطبین به تماشای این آثار وابستگی و اعتیاد عجیبی پیدا کرده‌اند تا آنجا که یکی از شاخص‌های اصلی به روز بودن در میان نوجوانان و جوانان ایرانی تماشای به‌هنگام و بدون تأخیر این آثار است و به این موضوع تفاخر  هم می‌کنند.

این در حالی است که مسئله برهنگی و تن‌نمایی، رابطه با جنس مخالف و روابط جنسی علنی و بی‌پروا جزء لاینفک این آثار و حتی پویانمایی‌های ویژه کودکان است. آن دسته از نوجوانان و جوانان ایرانی که مسحور  و مفتون جادوی سینمای غرب شده و به همین علت با سبک زندگی غربی احساس انس و آمیختگی پیدا کرده‌اند، برهنگی، بی‌حجابی، انواع رابطه با جنس مخالف و حتی همجنس‌گرایی را اموری طبیعی و عادی و حق خود می‌دانند و نه تنها از ارتکاب این رفتارها احساس شرم نمی‌کنند، بلکه در انجام آنها با یکدیگر به رقابت هم می‌پردازند.

جالب اینجاست که این مباحث با درصدی کمتر در باره اکثر فیلم‌ها و سریال‌های خارجی (و بعضاً داخلی) رسانه‌ ملی صدق می‌کند و آن دسته از افرادی که به هر علت امکان تماشای این آثار در فضای مجازی را ندارند، در قاب رسانه ملی، تماشای چنین فیلم‌ها و سریال‌هایی را تجربه می‌کنند و به پیامدهای آن دچار می‌شوند، چون سانسور صورت گرفته در رسانه ملی بخش محدودی از مشکلات این آثار را مخفی می‌کند و امکان حذف یا  تغییر نکات اصلی چنین آثاری وجود ندارد.

لازم به ذکر است که اکثر محصولات سینمای ایران و سریال‌های شبکه نمایش خانگی دقیقاً ادامه دهنده و مقلد محصولات مشابه غربی‌اند و تأثیرات منفی آنها بر جامعه کمتر از نمونه‌های خارجی آنها نیست.

 

ه) آپارتمان نشینی و زیست غربی:

زندگی در آپارتمان‌ها و مجتمع‌های مسکونی انبوه، با توجه به نحوه معماری و طراحی آنها که بدون کمترین توجه به مقولاتی مانند حیا، پوشیدگی و عفاف صورت گرفته است، در بسیاری از نقاط ایران به رخدادی طبیعی و حتی مطلوب تبدیل شده و در برخی موارد مانند سکونت در برج‌های مسکونی مشهور و متمایز حتی نماد و نشانه برتری و به روز بودن هم تلقی می‌شود. این پدیده که در عصر پهلوی و با شعار رفع مشکل مسکن در شهرهای بزرگ و تشبه به شهرهای غربی در جامعه ایرانی رایج شد، در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی با سرعت و حتی با تشویق برخی از مسئولین در کشور گسترش یافت و حتی در شهرها و مناطق کم‌جمعیت نیز به مثابه نمادی از تجدد رونق و رواج پیدا کرد و در پی خود انبوهی از عادات و رفتارهای خالی از حیا و عفت را در جامعه گسترش داد. ساده‌ترین مثال برای این بحث زنان و دخترانی‌اند که بدون حجاب و با حداقل پوشش در بالکن‌های در معرض دید حاضر می‌شوند، یا از پنجره به بیرون نگاه می‌کنند و یا برای برخورداری از نور و هوای تازه پرده‌ها را کنار می‌زنند و پنجره‌ها را باز می‌کنند و عملاً خود را در معرض دید صدها نفر نامحرم قرار می‌دهند و این رفتارها برایشان طبیعی و عادی شده تا آنجا که چنین رفتارهایی را قبیح و مغایر با حیا و عفت نمی‌دانند. آویزان کردن البسه و حتی لباس‌های خاص در معرض دید سایرین، حضور با لباس‌های خانگی و نامناسب در مکان‌های عمومی مجتمع‌ها و آپارتمان‌ها (راهروها، آسانسور و راه پله و…) از دیگر رفتارهای رایج در زندگی آپارتمانی است که سهم مهمی در گسترش بی‌حجابی و بی‌عفتی و عادی‌سازی آنها ایفا می‌کند.

در همین مقوله می‌توان به اختلاط گسترده بین نامحرمان در محیط‌های اداری، تجاری، بانک‌ها و… اشاره کرد که در عمل قبح اختلاط و هم‌نشینی و هم‌صحبتی با نامحرم را از میان برده و آن را به ضرورتی جدی برای زندگی و زیست شهری تبدیل کرده است. وقتی یک زن در هر روز ساعت‌ها با چند همکار و ده‌ها ارباب رجوع یا مشتری مرد سروکار دارد و به‌عنوان یک انسان با برخی از آنها رابطه عاطفی و دوستانه برقرار می‌کند،  خود به خود مفهوم «نامحرم» در ذهن او فرو می‌ریزد و نیازی به رعایت حجب و حیا در برابر آنها احساس نمی‌کند.

 

جمع‌بندی:

این نوشتار در پی توصیف ریشه‌های فرهنگ بی‌حجابی و بی‌حیایی در سبک زندگی امروز مردم ایران است. بدیهی است که اختیار انسان در هیچ حالتی سلب نمی‌شود، زیرا بسیاری از مؤمنان جامعه در همین شرایط و البته با تحمل دشواری‌ها زیست عفیفانه را ادامه می‌دهند و بر شرایط حاکم غلبه کرده‌اند. واضح است که مقصر اصلی در این زمینه، مسئولانی هستند که دانسته و عمدی یا ندانسته و جاهلانه و با استفاده از بیت‌المال و امکانات حاکمیت، سبک زندگی غربی در ایران اسلامی را  ترویج کرده و از این طریق زمینه‌ عادی‌سازی و شیوع بی‌حجابی و بی‌عفتی در جامعه را فراهم آورده‌اند. بدیهی است بدون چاره‌اندیشی در باره این زمینه‌ها برقراری و ترویج فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه و تبدیل آن به ارزش و هنجار حاکم، امری دشوار و شاید ناممکن خواهد بود.

26ژوئن/23

در حوزه رسانه‌ به تحولات جدی نیاز داریم/ گفتگو با دکتر فؤاد ایزدی

 اشاره:

 رسانه و شبکه‌های اجتماعی در ایران و غرب شرایط متفاوتی دارند. در کشورهای غربی با رسانه‌هایی مواجهیم که به ظاهر خصوصی‌اند ولی از سیاست‌های رسمی کشور خود تبعیت می‌کنند و از مدافعان امنیت ملی خود محسوب می‌شوند. اما در ایران با رسانه‌هایی مواجهیم که از انواع و اقسام رانت و منابع عمومی و دولتی به شکل یارانه و… استفاده می‌کنند، اما علیه سیاست رسمی کشور فعالیت می‌کنند و ایران را به تنها کشوری در دنیا تبدیل کرده‌اند که دارای اپوزیسیون برانداز داخلی است که علیه امنیت ملی فعالیت می‌کند و یا در خوشبینانه‌ترین حالت تعهدی به امنیت ملی ندارند.

با ظهور و گسترش شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌های رسمی دیگر جایگاه سابق خود را ندارند. علاوه بر این، فراز و نشیب‌های سال‌های اخیر هم نشان داده که علیرغم پیشرفت کشور در حوزه‌های مختلف اما در عرصه رسانه و جنگ نرم با آشفتگی و خلاءهای قابل توجهی روبرو هستیم که ضروریست هرچه سریع‌تر شناسایی، آسیب شناسی و چاره‌جویی شوند.

برای بررسی ابعاد پیچیده این موضوع، با تاکید بر مقایسه وضعیت رسانه‌ها در ایران و غرب، با دکتر فواد ایزدی دانشیار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران به گفتگو نشسته‌ایم که مشروح آن تقدیم مخاطبان «پاسدار اسلام» می شود.

 

*با سلام و تشکر از فرصتی که در اختیار “پاسدار اسلام” قرار دادید، بحث را از اینجا آغاز می‌کنیم که اقتدار دولت در صیانت از قانون چه نقشی در انسجام ملی و تقویت امنیت ملی و مقابله با تهدیدات رسانه‌ای و تبلیغاتی دشمن دارد؟ حفظ و صیانت قاطعانه از قانون در کشورهای غربی چگونه است که هیچ‌کس اعم از سلبریتی‌ها و چهره‌های سیاسی و سایر افراد جرئت تخطی از خطوط قرمز را ندارند، ولی در ایران قانون‌شکنی این قدر سهل و عادی شده است؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. افرادی که در کشورهای غربی سلبریتی می‌شوند، اعم از اینکه خواننده، هنرپیشه، فوتبالیست یا هر ورزشکار و چهره معروف دیگری باشند، معمولاً با شرکت‌های بزرگ قرارداد دارند و این قراردادها هم با جزئیات دقیق تنظیم می‌شوند؛ چون شرکت روی این فرد سرمایه‌گذاری کرده و در نتیجه فرد مسئولیت‌هائی پیدا می‌کند که باید آنها را مو به مو اجرا کند. نکته مهم در تمام این قراردادها این است که فرد نباید وارد بحث‌هائی بشود که به فروش آن شرکت صدمه بزند و اگر در فضای اجتماعی بحثی را مطرح کند یا حرکتی را انجام بدهد که تأثیر منفی روی فروش شرکت داشته باشد، حکم نقض قرارداد را دارد و نه تنها مبلغ قرارداد را به او نمی‌پردازند، باید جریمه‌های سنگینی هم بدهد.

از این جهت دولت نیازی به ورود به این بحث‌ها ندارد. در کشورهای غربی، مخصوصاً آمریکا، جائی به نام وزارت ارشاد یا چنین محیط‌هائی ندارند که بخواهند با بخشنامه و امثال اینها محدودیت ایجاد کنند، چون سیستم سرمایه‌سالار این مسئله را در عمل حل کرده است. به همین دلیل سلبریتی‌ها بسیار محتاط هستند و به بحث‌هائی وارد نمی‌شوند که ممکن است خدشه‌ای به قراردادشان وارد کند.

مایکل جردن، بسکتبالیست آمریکائی، جزو سلبریتی‌های معروف آن کشور است و معمولاً به دموکرات‌ها رأی می‌دهد. سیاه‌پوست‌ها جزو اقشار ضعیف جامعه هستند و بعضاً باید به بحث‌های سیاسی این چنینی ورود پیدا کنند. او جمله مشهوری دارد و می‌گوید جمهوری‌خواهان هم کفش می‌خرند. مایکل جردن چون بسکتبالیست است، کفش‌های ورزشی، از جمله آدیداس را تبلیغ می‌کند و چون کفش آدیداس فقط مختص به طرفداران دموکرات‌ها نیست و طرفداران جمهوری‌خواهان هم کفش آدیداس می‌خرند، بنابراین اگر مایکل جردن بخواهد حرف‌هائی را بزند که بخشی از جامعه دلخور شوند، این موضوع کلاً در فروش آدیداس تأثیر منفی می‌گذارد و در نهایت منجر به نقض قرارداد می‌شود و تبعات مالی بسیار سنگینی برای آن فرد دارد.

بنابراین ساختار و سیستمی طراحی شده که در نهایت سلبریتی‌ها وارد این نوع بحث‌ها نمی‌شوند. انسجام قانونی به این شکل طراحی شده، در نتیجه، سلبریتی‌ها حالتی را که در ایران دارند، در غرب و آمریکا ندارند. البته این نکته را هم باید اضافه کنیم که در غرب شرایط و ساختار به نحویست که سلبریتی‌ها به خود اجازه نمی‌دهند که بخواهند نظام آن را به سمت براندازی یا فعالیت‌های تخریبی ببرند. از این جهت ساختار عادی کار خودش را انجام می‌دهد.

از طرف دیگر کشورهای غربی، مخصوصاً آمریکا دائماً به دنبال کارشکنی و براندازی جمهوری اسلامی هستند و برای این کار هزینه‌های میلیاردی می‌کنند و طراحی و برنامه‌ریزی دارند. حضرت آقا چند وقت پیش فرمودند که این طراحی‌ها تحسین‌برانگیز است و آنها واقعاً در برنامه‌ریزی دقت دارند و زحمت می‌کشند. در نتیجه و در امتداد این برنامه‌ریزی‌ها و تبلیغات، عده‌ای از سلبریتی‌ها به سمتی می‌روند که نباید بروند. هیچ کشوری چنین اقدامی را علیه کشورهای غربی انجام نمی‌دهد. البته روسیه و چین یک کمی به این موضوع متهم شدند. البته اگر هم در این عرصه ورود کرده باشند، چندان جدی نبوده است؛ ولی دیدید که چه غائله‌ای علیه چین و روسیه بر پا شد که اصل ماجرا هم زیر سئوال است که آیا واقعاً روسیه و چین علاقه‌ای به ورود به عرصه تأثیرگذاری بر افکار عمومی آمریکائی‌ها دارند یا نه، ولی اگر در همین حد محدود هم بوده باشد، به‌شدت با آن برخورد کردند و ما گزارشی نداریم که فلان سلبریتی آمریکائی توسط فلان کشور خارجی هدایت شده باشد. این حالتی که در ایران وجود دارد، علیه آمریکا و کشورهای غربی وجود ندارد.

*آیا شبکه‌های اجتماعی جای رسانه‌های جریان اصلی را گرفته‌اند و یا در صورت پوشش مناسب، می‌توانند اثرگذاری خود را افزایش دهند؟

در کشورهای غربی، برای بخشی از جامعه که بخش قابل توجهی هم هست، شبکه‌های اجتماعی جای رسانه‌های جریان اصلی را نگرفته‌اند. بخشی از جامعه هنوز به رسانه‌های اصلی توجه می‌کند؛ منتهی در نظرسنجی‌ها داریم که اعتماد به رسانه‌های اصلی در آمریکا در حال حاضر در حدود ۲۰ درصد است؛ یعنی ۸۰ در صد مردم اعتمادشان را به رسانه‌های اصلی از دست داده‌اند. این عدم اعتماد، فضا را یک مقدار برای رسانه‌های دگراندیش یا شبکه‌های اجتماعی باز می‌کند و در نتیجه در آمریکا این دغدغه نسبت به شبکه‌های اجتماعی که تحت کنترل دولت آمریکا نیستند وجود دارد. این داستانی که در مورد «تیک‌تاک» در آمریکا دیدیم که در کشورما هم انعکاس داشت، ذیل همین مطلب تعریف می‌شود. شبکه‌های اجتماعی آمریکائی با دولت آمریکا همکاری صد در صدی دارند و از این‌جهت به آن معنا چندان دغدغه‌ای را برای دولت آمریکا ایجاد نمی‌کنند و اگر در زمینه‌ای تأثیرگذاری جدی داشته باشند که دولت آمریکا خوشش نیاید، معمولاً به‌نوعی مدیریت می‌شوند. مدیریت تیک‌تاک چون آمریکائی نبود، به‌شدت با آن برخورد کردند. در حال حاضر قانونی در آمریکا قانونی دارند به اسم «محدودیت» که طرحی است که الآن در کنگره مطرح است و جریمه‌های بسیار سنگین، حدود یک میلیون دلاری و زندان‌های بسیار طولانی ۲۰ تا ۲۵ سال برای افرادی که این قانون را نقض کنند، پیش‌بینی شده است.

آمریکائی‌ها در حوزه مهندسی فکری فرهنگی واقعاً با کسی شوخی ندارند و حساس هستند و تأثیر رسانه را به‌خوبی درک می‌کنند، چون سال‌هاست که از ابزارهای رسانه‌ای برای سرنگونی نظام‌های کشورهای دیگر و تأثیرگذاری بر افکار عمومی آنها استفاده کرده‌اند. افکار عمومی در رشته ارتباطات یک علم است و آنها به‌خوبی با آن آشنا هستند. گرایش افکار عمومی و گرایش اقناع وجود دارد و آمریکائی‌ها در این حوزه‌ها زیاد کار کرده‌اند. با توجه به عقبه دانشی‌ای که وجود دارد و خود آمریکائی‌ها هم زیاد از این ابزار استفاده کرده‌اند، این دغدغه نسبت به شبکه‌هائی که آمریکائی نیستند وجود دارد.

البته اینها برای جاهائی مثل ایران فرصت است که نه تنها از خودشان در مقابل هجمه رسانه‌ای و فرهنگی آمریکا دفاع کنند، با توجه به آن آمار ۸۰ درصدی در یک کشور ۳۰۰ میلیونی که اعتماد بخش اصلی‌شان از رسانه‌های اصلی سلب شده، به حالت‌های آفندی هم توجه کنند؛ چون مخاطب، اعتماد به رسانه‌های خودش را از دست داده و مخاطب تشنه‌ای است.

 

* چرا رسانه‌های خارجی و دنباله‌های داخلی آنها می‌توانند فضای داخلی ایران را هنگام کنش‌های اجتماعی مدیریت کنند، اما رسانه‌های داخلی توانایی لازم را برای مقابله به‌موقع و در دست گرفتن مدیریت افکار عمومی ندارند؟

ضعف رسانه‌های داخلی چند دلیل دارد. دلیل اول این است که بسیاری از رسانه‌های داخلی دولتی یا نیمه دولتی هستند و مثلاً جائی مثل صدا و سیما که پوشش گسترده‌ای دارد، در عمل در نگاه مخاطب ایرانی، تبدیل به روابط عمومی قوه مجریه در کشور شده است که این در دراز مدت ضربه بزرگی به رسانه ملی زده است. قوه مجریه اگر به روابط عمومی نیاز دارد، باید خودش روابط عمومی قوی‌ای داشته باشد و نباید به این شکل به رسانه‌ای که ملی است وابسته باشد. رسانه ملی باید نسبت به قوه مجریه جایگاه مستقلی داشته باشد. اینکه رسانه ملی روابط عمومی قوه مجریه می‌شود، ممکن است در کوتاه مدت منافعی داشته باشد؛ ولی ضررش در دراز مدت این است که چه علاقه‌مندان به جمهوری اسلامی چه غیر علاقه‌مندان، وقتی احساس کنند که رسانه ملی، روابط عمومی قوه مجریه شده، اگر قوه مجریه در انجام مسئولیت‌هایش مشکلی پیدا بکند، رسانه ملی در نهایت توجیه‌گر آن مشکل می‌شود و اعتماد عمومی نسبت به رسانه ملی یا رسانه‌های دولتی یا نیمه دولتی از دست می‌رود.

بنابراین رسانه‌ها نباید استقلال خودشان را از دست بدهند و این وجهه را پیدا کنند. تجربه دنیا هم همین را نشان داده است. این اصراری که رسانه‌ها دارند که نشان بدهند نزدیک به دولت یا بخشی از آن هستند، نتیجه خوبی ندارد. رئیس صدا و سیما مثل یک وزیر در جلسات هیئت دولت شرکت می‌کند و شب هم آن تصاویر را در تلویزیون نمایش می‌دهند و مردم می‌بینند که در همان سالن هیئت دولت بعضاً با رئیس صدا و سیما مصاحبه می‌شود، این یعنی که او حکم یک وزیر را دارد و در واقع وزیر تبلیغات است. این درست نیست. رسانه‌های معاند ما از جمله بی.بی.سی آیا از دولت انگلیس منابع مالی دریافت می‌کنند؟ بله، دریافت می‌کنند و بی.بی.سی متعلق به دولت انگلیس هست، ولی او حداقل در ظاهر مستقل بودن خود را حفظ می‌کند.

آیا در جمهوری اسلامی می‌شود رسانه ملی یا رسانه‌هائی که از بودجه عمومی استفاده می‌کنند، مستقل باشند؟ بله. ما در مورد بعضی از نهادهای دیگر این تجربه را داریم، مثلاً شورای نگهبان. شورای نگهبان ذیل جمهوری اسلامی تعریف می‌شود، ولی اگر شما از مردم بپرسید که آیا شورای نگهبان ذیل قوه مجریه است؟ می‌گویند: نه و بعضاً نامزدهای قوه مجریه در سطح رئیس جمهور را هم رد صلاحیت می‌کند. کما اینکه رئیس جمهور سابق را رد صلاحیت کرد، پس معلوم است که ذیل قوه مجریه نیست. پس می‌شود ذیل جمهوری اسلامی بود، ولی ذیل قوه مجریه نبود و نهاد مستقلی بود که کارش این است که به کشور خدمت کند و با کسی هم تعارف و رودربایستی ندارد.

در صدا و سیما گاهی نقد به فلان نهاد دولت می‌شود. در گذشته هم بوده، الان بیشتر شده. منتهی تا زمانی که آن مسئله اصلی که عرض کردم حل نشود، آخر سر برخی می‌گویند: «صدا و سیمای خودشان هم دارد این مسائل را مطرح می‌کند. ببینید اوضاع چقدر خراب است!» چون استقلال رسانه ملی از دولت دیده نشده، این حالت وجود دارد. آخرین باری که این تجربه در دنیا دیده شد و موفق هم نبود، در رسانه‌های کشورهای اروپای شرقی در دهه ۷۰ میلادی بود. آنها هم شبیه به ما رسانه‌هایشان اصرار داشتند که بگویند ما متصل به قوه مجریه هستیم که تجربه چندان خوبی نبود.

چه اتفاقی باید بیفتد؟ رئیس صدا و سیما یا شورای مدیریتی آنجا باید یک چیزی شبیه به شورای نگهبان، آدم‌های مستقل و البته منصف و مدافع حقوق مردم باشند. شورای نگهبان از حقوق مردم دفاع می‌کند و در قانون اساسی وظایفی برایش دیده شده است. صدا و سیما هم همین‌طور. کارش دفاع از حقوق مردم است. گاهی اوقات پیش می‌آید که گفتن آن چیزی که به نفع فلان وزیر یا وزارتخانه هست، الزاماً به نفع مردم نیست. صدا و سیما باید چه کار کند؟ روابط عمومی فلان وزارتخانه بشود؟ نه. باید طرف مردم را بگیرد.

این کار علی‌القاعده نباید در جمهوری اسلامی کار خیلی سختی باشد، چون در طول تاریخ تشیّع، روحانیت، که جمهوری اسلامی هم بر پایه ولایت فقیه و روحانیت شیعه است، در زمانی که قوه مجریه کشور مشکلاتی داشته، محل رجوع مردم بوده‌ است. به لحاظ تاریخی این‌گونه بوده است و اساساً یکی از دلایل محبوبیت روحانیت شیعه این بوده که زمانی که مردم مشکلی را در قوه مجریه می‌دیدند، به علمای شیعه رجوع می‌کردند. این باید حفظ بشود، چون علمای شیعه از دولت مستقل بودند و نگاه عدالتخواهانه داشتند. چون رئیس صدا و سیما منصوب رهبری است، این سنت باید حفظ شود، باید همین حالت را داشته باشد که متاسفانه در حال حاضر این طور نیست. سایر رسانه‌هائی هم که به بودجه عمومی وابستگی دارند، کم و بیش این حالت را دارند.

دلایل دیگری هم هستند. رسانه علم است. متأسفانه رشته ارتباطات که رسانه در آن آموزش داده می‌شود، در ایران چندان پیشرفت نکرده و این مشکل بزرگی است. در فرمایشات حضرت آقا هم داریم که مرتباً به رسانه اشاره می‌کنند و می‌گویند که رسانه‌های غربی کارهای تبلیغاتی را بهتر از ما بلدند. چرا؟ چون علمی‌تر با مسائل برخورد می‌کنند. منظور علم اقناع و نفوذ در افکار عمومی است که آنها از آن سوءاستفاده می‌کنند، منتهی ما این مهارت را نداریم و به همین دلیل در عمل هم چندان از آن استفاده نمی‌کنیم.

دوستانی هستند که بعضاً سال‌ها در آن محیط‌ها هم بوده‌اند، منتهی بر اساس تجربیات، فعالیت‌هائی را انجام می‌دهند و مشکلاتی هم دارند. در بحث اولم عرض کردم که صدا و سیما ممکن است در دوره جدیدش بگوید که ما روابط عمومی دولت نیستیم. حالا اینکه بخواهد این کار را بکند یا نکند، بحث جدائی است و نیز واکنشی که افرادی که در قوای سه‌گانه هستند، نشان می‌دهند، چون احساسشان این است که صدا و سیما روابط عمومی ماست و اگر آن چیزی را که در قالب پوشش خبری به آن عادت دارند، نگیرند، ممکن است اعتراض و فضاسازی کنند. این نوع مشکلات هم وجود دارند.

ما در حوزه رسانه‌ای کشور به تحولات جدی نیاز داریم؛ چون دیده‌ایم که وقتی کشور رسانه قوی ندارد، رسانه‌های خارجی مسلط می‌شوند و کشور را به سمتی می‌برند که نباید ببرند.

 

*جمهوری اسلامی ایران چگونه می‌تواند ساختار رسانه‌ای خود را بازسازی کند؟

بخشی را در پاسخ به سئوال قبل عرض کردم. نگاه به صدا و سیما و رسانه‌هائی که از بودجه عمومی استفاده می‌کنند، باید به شکل ریشه‌ای عوض شود. اینها باید نهادهائی ذیل جمهوری اسلامی ولی مستقل از نهادهای دیگر باشند. رئیس صدا و سیما که منصوب رهبری است. جاهای دیگر هم همین‌طور. رسانه به هر جائی که مرتبط هست، استقلالش باید حفظ و پوشش خبری و مدیریت افکار مخاطب باید بر اساس علم ارتباطات طراحی بشود، نه دستور فلان مسئولی که لزوماً در این زمینه علم، دانش یا تجربه‌ای هم ندارد. این کاری است که باید انجام بشود.

گسترش علم ارتباطات کار دوم است. ما الآن برای فوتبال از مربی خارجی استفاده می‌کنیم. شاید لازم باشد برای بحث‌های حوزه اقناع و مباحث حوزه ارتباطات که جاهای دیگر از ما جلوتر هستند، از اساتید بیرونی استفاده کنیم، چون اساتید داخلی اگر می‌توانستند این وزنه را بردارند تا به حال برداشته بودند. پس افزایش دانش علمی در این حوزه قطعاً می‌تواند مفید باشد و این تحول چون مخالفینی خواهد داشت، مدیریت آن مخالفین هم قدم بعدی است که باید برداشته شود تا افرادی که این مباحث را می‌فهمند بتوانند ابن تغییر و تحول را ایجاد کنند. به نظر می‌رسد جای این موضوع در کشور خالی است و به یک نگاه جدید اصلاحی در این حوزه نیاز است.

 

 *تأثیر رسانه‌های غربی و شبکه‌های اجتماعی را در غائله زن، زندگی آزادی را چقدر می‌دانید؟

شعار زن، زندگی، آزادی از رسانه‌های غربی منتشر شد و داخلی نبود. تبلیغ رسانه‌های غربی بود. به دلیل اینکه درصدی از جامعه، مرجع فکری و خبری‌شان شده رسانه‌های خارجی و آنها هم در علم ارتباطات قوی هستند و تأثیرگذاری‌شان بالاست. اگر اصولاً این هجمه رسانه‌ای نبود، ما غائله‌ای به اسم غائله زن، زندگی، آزادی در کشور پیدا نمی‌کردیم. این مشکلی بود که از بیرون آمد.

یکی از اندیشکده‌های غربی چند سال پیش گفته بود سه حوزه هستند که اگر جمهوری اسلامی در این سه حوزه تغییر مسیر بدهد، دیگر جمهوری اسلامی نیست. اولی بحث حجاب است. دومی رابطه با آمریکا و سوم رابطه با اسرائیل. اگر سیاست حجاب از کشور برداشته شود و رابطه با آمریکا هم به شکلی که آنها می‌خواهند عادی و رابطه با اسرائیل هم برقرار بشود، دیگر جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی نخواهد بود؛ حتی اگر اسمش هم تغییر نکند. آنها در این حوزه طراحی و برنامه‌ریزی دارند. این فعالیت‌ها را هم دارند جلو می‌برند. در مورد اخیر شکست خوردند و به نتیجه نرسیدند، اما تجربه‌های گذشته نشان می‌دهند که طرف مقابل از شکست‌ها درس می‌گیرد و دفعه بعد با توانمندی بیشتری می‌آید. از این جهت مشکلاتی را که در حوزه رسانه داریم، تا زمانی که فرصت هست باید حل کرد. اداره این مباحث به صورت سنتی اگر جواب می‌داد، نباید وضعیت فعلی را می‌داشتیم. یک نگاه تحولی جدی باید دیده شود ان‌شاءالله.

 

*و سوال آخر اینکه به نظر جنابعالی چرا در جریان زمستان سخت اروپا با آن تلفات ده‌ها هزار نفری، تا پیش از گزارش اکونومیست، این موضوع انعکاس حداقلی هم در رسانه‌های جهانی نداشت؟

در بحث اروپا در رسانه‌های دگراندیش اروپا مطالب زیادی وجود داشت. مشکل این است که ما ندیده‌ایم. سئوال این است که چرا فقط اکونومیست پوشش داد؟ سنت غلطی در رسانه‌های ما وجود دارد که معمولاً در کشور، منابع خبری مشهور را می‌بینند و در این حوزه ضعف وجود دارد. آنها سال‌هاست که دارند درباره مشکلات معیشتی در کشورهای اروپائی تحقیق می‌کنند. کتاب‌های خیلی زیادی هم نوشته شده‌اند‌. مقالات زیادی هم وجود دارند که به دلایل مختلف دیده نمی‌شوند. اتفاقی که باید در صدا و سیما و جاهای دیگر بیفتد، این است که باید در این حوزه تخصص پیدا کنند. مجله اکونومیست هم کار چندان خارق‌العاده‌ای نکرده است. اکونومیست در انگلیس است و اینکه در آنجا درباره این‌گونه مسائل اخباری بگویند به آن معنا چیز ارزشمندی نیست. مثل این است که فلان رسانه بیاید و در تهران راجع به آلودگی هوا صحبت کند. این مسئله‌ای است که مردم تهران هر روز آن را لمس می‌کنند و اگر رسانه‌ای بیاید و این خبر را پوشش بدهد، به معنی آزادی رسانه‌ای نیست و اتفاق ویژه‌ای نیفتاده، چون موضوعی است که همه می‌فهمند.

اکونومیست کار همیشگی خودش را کرده و اگر ما منابع دیگر را ندیده‌ایم، مشکل ماست. مشکل رصدی است که متاسفانه سال‌هاست در کشور وجود ندارد.

22ژوئن/23

دیپلماسی رسانه‌ای و محور مقاومت / لزوم تبیین ضرورت حضور منطقه‌ای و حمایت از جبهه‌ مقاومت / حجت‌ الاسلام دکتر محمدحسین پورامینی

مقدمه

حضور منطقه‌ای و حمایت از جبهه مقاومت جمهوری اسلامی به‌عنوان نقطه قوت و امنیت‌ساز کشور، یکی از مواردی است که گهگاه مورد هجمه رسانه‌های بیگانه واقع می‌شود و با این بهانه تلاش می‌کنند مردم ایران را روبه‌روی نظام قرار دهند، از این‌‌رو تبیین لزوم حضور منطقه‌ای کشور و حمایت از جبهه مقاومت، یک دیپلماسی فعال رسانه‌ای را می‌طلبد که این نوشتار به این موضوع می‌پردازد:

۱٫یک شبهه اساسی در افکار عمومی و شبکه‌های اجتماعی با منشأ تولید محتوای خارجی وجود دارد که چرا با وجود مشکلات اقتصادی و معیشتی موجود در کشور، جمهوری اسلامی همچنان اصرار دارد در منطقه حضور داشته باشد و از گروه‌های مقاومت اسلامی در منطقه حمایت همه‌جانبه کند؟ هدف این‌ گونه شبهات تحریف نقطه قوت جمهوری اسلامی و همانا حضور منطقه‌ای یا حمایت از محور مقاومت و جلوه دادن آن به‌عنوان نقطه ضعف است.از این‌رو رهبر معظم انقلاب بر ضرورت تبیین این ‌گونه موضوعات تأکید می‌کنند:

«دشمن در رأس نقشه‌هایش تبلیغات،‌ به قول خودشان پروپاگانداست.علاجِ پروپاگاندا «تبیین» است. تبیین حقیقت با زبان‌های مختلف، از حنجره‌های مختلف، با تعبیرات مختلف، با ابتکارات مختلف. وسوسه‌ای را که روی آن جوان یا نوجوان اثر می‌گذارد، چه چیزی می‌تواند برطرف کند؟ باتوم که نمی‌تواند برطرف کند. آن وسوسه را تبیین می‌تواند برطرف کند. این مطلب اوّل. جهاد تبیین را باید جدی گرفت. همه، در حوزه، در دانشگاه، در صدا و سیما بالخصوص، در مطبوعات، در هرجایی که شما ایستاده‌اید و یک شعاع پیرامونی‌ دارید و می‌توانید روی آن اثر بگذارید، باید تبیین انجام بگیرد؛ تبیین درست، تبیین صحیح.»(۱)

۲٫امروزه وجود یک دپیلماسی فعال رسانه‌ای در خصوص تبیین ضرورت حضور منطقه‌ای و حمایت از محور مقاومت در رسانه ملی در مقابل تبلیغات و پروپاگاندا غربی، امری ضروری است. دیپلماسی یعنی مدیریت توان‌ها و توانایی‌ برای اجرای اهداف درج شده در سیاست خارجی تحت عنوان فن اداره، هنر تعامل و مدیریت ارتباطات خارجی.بنابراین در بحث دیپلماسی، با انواع آن ، از جمله دیپلماسی سنتی، دیپلماسی پنهان، دیپلماسی عمومی، دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی رسانه‌ای و… رو‌به‌رو هستیم. در حوزه دیپلماسی رسانه‌ای، بحث کاربرد رسانه‌ها توسط رهبران سیاسی برای ایجاد اعتماد و بسیج افکار عمومی برای پشتیبانی از سیاست‌ها و همکاری‌های بین‌المللی مطرح است.

  1. پرسش این است که رسانه‌های جمهوری اسلامی ایران، به‌ویژه رسانه‌ی ملی، چقدر از ابزار دپیلماسی رسانه‌ای در اعتماد و بسیج‌ افکار عمومی برای پشتیبانی ازسیاست‌ها و همکاری‌های بین‌المللی در جهت حمایت از حضور منطقه‌ای کشور و حمایت از محور مقاومت موفق بوده‌اند؟! در پاسخ باید اذعان داشت که در این خصوص نه در عرصه بین‌الملل و نه در داخل کشور چندان موفق نبوده‌ایم و معمولاً اقدامات انجام شده انفعالی بوده‌اند.

۴٫رهبر معظم انقلاب در حکم انتصاب ریاست کنونی صدا و سیما، رسانه‌ ملی را «دانشگاهی برای ارتقای سطح آگاهی و معرفت عمومی، و آوردگاهی برای مقابله با امواج خصمانه‌ تحریف» توصیف کردند. از این‌رو فعال‌سازی دپیلماسی رسانه‌ای در خصوص حضور منطقه‌ای و حمایت از مقاومت و مقابله با امواج خصمانه‌ تحریف علیه آن، امری ضروری است.

  1. نوشتار پیش‌ رو هرچند در مقام پاسخ به دلایل حضور منطقه‌ای و حمایت از مقاومت نیست،اما به‌طور خلاصه باید گفت:

فارغ از وظیفه دینی(۲) و وظیفه ناشی از قانون اساسی(۳) مبنی بر حمایت از مستضعفان، حضور در منطقه اعم از عراق، لبنان، سوریه، یمن و حمایت از مظلومان فلسطین و….. اساساً یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر و راهبردی بر پایه‌ منافع ملی است، نه یک انتخاب مبتنی بر اختیار، زیرا در جایی که دولت آمریکا با وجود فاصله ۱۲ هزار کیلومتری از غرب آسیا، حضور و مداخله بسیار پررنگی در این منطقه دارد، آیا منطقی است که ایران فقط به مرزهای ملی و سرزمینی خود بسنده کند؟

از سویی با بررسی فرمایشات رهبر معظم انقلاب ملاحظه می‌کنیم که علت حضور منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران، «مقابله با ظالم»(۴)، «دفاع از تمامیت ارضی کشورهای منطقه»(۵)، «طرفداری از ملت‌های مظلوم»(۶)، «خواست دولت‌ها»(۷)، «مقابله با عاملین آمریکا و صهیونیسم»(۸) و «دفاع از دور»(۹) جمهوری اسلامی است:

«یکی از مؤلّفه‌های قدرت، نیروی دفاعی، دفاع از دور و عمق راهبردی ماست. حضور در کشورهای منطقه و طرفداری از ملت‌های منطقه، عمق راهبردی جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی از این موضوع نمی‌تواند صرف‌نظر کند. هیچ دولت عاقلی صرف‌نظر نمی‌کند»(۱۰)

از این‌ رو ایشان «امتداد عمق راهبردی» را از واجب‌ترین واجبات کشور دانسته و خطاب به فرماندهان سپاه می‌فرمایند: «این نگاه وسیع به جغرافیای مقاومت را از دست ندهید؛ این نگاه فرامرزی را از دست ندهید. قناعت نکنیم به منطقه‌ خودمان. «ما غُزِیَ قَومٌ قَطُّ فی عُقرِ دارِهِم اِلّا ذَلّوا؛» این حدیث از معصوم«ع» است که کسانی که در خانه نشستند تا به آنها حمله شود دچار ذلّت شدند. این جوری نباشد که یک چهاردیواری را انتخاب کنیم و دیگر کاری به این نداشته باشیم که پشت این دیوار چه کسی است و چه تهدیدی وجود دارد. این نگاه وسیع فرامرزی، این امتداد عمق راهبردی گاهی اوقات از واجب‌ترین واجبات کشور است و باید مورد توجه قرار بگیرد. خیلی‌ها توجه به این ندارند. بعضی‌ها هم توجه دارند و به نفع دشمن حرف می‌زنند – [مثلاً می‌گویند] «نه غزّه، نه لبنان»؛ اما واقعیت این است که خیلی‌ها توجه ندارند. نگذارید این نگاه به این منطقه‌ وسیع جغرافیایی که جزو وظایف و مسئولیت‌های سپاه است، در داخل سپاه تضعیف بشود»(۱۱)

این نگاه راهبردی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در حمایت از مقاومت باعث «خنثی شدن نقشه آمریکا در منطقه»(۱۲)، از بین رفتن داعش و تامین امنیت جمهوری اسلامی ایران شده است. آیت‌الله خامنه‌ای در این خصوص می‌فرمایند:

«جمهوری اسلامی، پرچم عزت و اقتدار ملت ایران را در منطقه به اهتزاز درآورد. جمهوری اسلامی برای شکستن کمر تکفیری‌ها در منطقه، سهم مهمی را ایفا کرد. جمهوری اسلامی توانست در بخش مهمی از این منطقه، شر تکفیری‌ها را از سر مردم کم کند و امنیت به وجود بیاورد. اینها کارهایی هستند که جمهوری اسلامی کرده و کارهای بزرگی هستند»(۱۳)

ایشان این امنیت را به برکت شهدای مدافع حرم می‌دانند و می‌فرمایند: «این شهدای [مدافع حرم] رفتند با دشمنی مبارزه کردند که اگر اینها مبارزه نمی‌کردند، این دشمن می‌آمد داخل کشور… اگر جلویش گرفته نمی‌شد، ما باید در کرمانشاه و همدان و بقیه‌ استان‌ها با اینها می‌جنگیدیم و جلوی اینها را می‌گرفتیم. در واقع این شهدای عزیز ما جان خودشان را در راه دفاع از کشور، ملت، دین، انقلاب اسلامی فدا کردند.»(۱۴)

_ در مورد هزینه‌های مالی و اقتصادی جمهوری اسلامی در منطقه، بدیهی است که اغراق می‌شود. کل هزینه‌ای که ایران در ۲۰ سال گذشته در منطقه صرف کرده، بیش از ۱۸ میلیارد دلار نمی‌شود. این هزینه در مقابل فرصت‌ها و دستاوردهایی که این حضور برای جمهوری اسلامی ایران داشته و در مقایسه با هزینه ۷ تریلیون دلاری آمریکا در منطقه در ۲۰ سال اخیر، بسیار ناچیز است.

بنابراین مشکلات اقتصادی ایران ربطی به هزینه‌هایی که ایران در منطقه می‌کند، ندارد و منشأ این مشکلات اساساً در جای دیگری است که باید در فرصت مناسب مورد بررسی دقیق قرار بگیرد.

  1. ۶. بنابراین ضرورت دارد که رسانه‌های جمهوری اسلامی، به‌ویژه رسانه ملی، با یک دپیلماسی قوی رسانه‌ای و در قالب‌های مختلف به تبیین دلایل حضور منطقه‌ای و حمایت از جبهه مقاومت بپردازند تا بدین وسیله، ضمن خنثی کردن تحریف رسانه‌ای دشمنان در سطح بین‌الملل، ضرورت این اقدام مهم دینی و ملی برای همگان روشن و همواره موجب افتخار ملی شود.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. بیانات در دیدار مردم قم ۱۹/۱۰/ ۱۴۰۱٫
  2. از جمله آیات حج: ۳۹ ـ۴۰، روایات «مَنْ اَصْبَحَ لایَهْتَمُّ بِاُمورِ الْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ: کلینی؛ اصول کافی؛ ج‏۲، ص‏۱۶۳٫ «وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادی یا لَلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ حر عاملی، وسائل الشیعه؛ ج.۱۵؛ باب الاهتمام بامور المسلمین؛ ج.‏۵٫ ص ۱۴۱٫
  3. مقدمه‌ قانون اساسی: در مقدمه‌ی قانون اساسی آمده است، با توجه به محتوای اسلامی انقلاب ایران که حرکتی برای پیروزی تمامی مستضعفین بر مستکبرین بود، دولت زمینه‌ تداوم این انقلاب را در داخل و خارج کشور فراهم می‌کند. به‌ویژه در گسترش روابط بین‌المللی با دیگر جنبش‌های اسلامی و مردمی می‌کوشد تا راه تشکیل امت واحد جهانی را هموار نماید و استمرار مبارزه در نجات ملل محروم و تحت ستم در تمامی جهان قوام یابد. / اصل سوم قانون اساسی: بند ۱۶ اصل سوم قانون اساسی، تنظیم سیاست خارجی کشور را بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به کلیه‌ مسلمانان و حمایت بی‌دریغ از مستضعفان جهان را یکی از اقدامات لازم برای رسیدن به اهداف مندرج در اصل دوم قانون اساسی می‌داند. اصل ۱۵۲- سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هر گونه سلطه‏جویی و سلطه‏پذیری، حفظ استقلال همه‌جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت‏های سلطه‏گر و روابط صلح‏آمیز متقابل با دول غیر محارب استوار است. اصل ۱۵۴ – جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می‌داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می‌شناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حق‏طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می‌کند.
  4. بیانات ۲۵/۰۱/۱۳۹۷٫
  5. بیانات ۲۶/۰۵/۱۳۹۴٫
  6. بیانات ۱۴/۰۳/۱۳۹۷٫
  7. بیانات ۰۱/۰۱/۱۳۹۷٫
  8. بیانات ۱۵/۰۹/۱۳۹۶٫
  9. بیانات ۱۰/۰۷/۱۳۹۸٫
  10. بیانات ۲/۳/ ۱۳۹۷.
  11. بیانات۱۰/۷/۱۳۹۸٫
  12. بیانات ۰۱/۰۱/۱۳۹۷٫
  13. بیانات ۰۵/۱۱/۱۳۹۴٫
  14. بیانات ۰۱/۰۱/۱۳۹۷٫
22ژوئن/23

جنگ سرنیزه‌ها، آخرین شانس دشمن/ حسن ابراهیم‌زاده

لحظه‌ای در جنگ فرا می‌رسد که نیروهای در حال نبرد، در یک خاکریز و یا در یک کانال قرار می‌گیرند. اینجاست که شلیک گلوله‌های توپ، خمپاره و بمب‌ها و موشک‌های هواپیماهای طرفین متوقف می‌شود و سنگرها آوردگاه نیروهایی می‌شوند که گاهی حتی فرصت استفاده از تفنگ را هم پیدا نمی‌کنند و دست‌ها به سوی استفاده از سرنیزه‌ها می‌رود و جنگ تن به تن تعیین کننده سرنوشت پیروز میدان می‌شود. در این مرحله‌ از نبرد است که بالا رفتن پرچم فتح و اعلان پیروز میدان تنها از آن نیروهایی می‌شود که قبلاً آموزش لازم را برای قرار گرفتن در چنین موقعیتی دیده‌اند و از قدرت روحی و جسمی برتری نسبت به نیروهای مقابل برخوردارند.

اگر بگوییم دشمن از آغاز نهضت تا پاییز ۱۴۰۱ از تاکتیک جنگ سرنیزه‌ها، آن هم توسط نیروهای نفوذی و در خاکریز و کانال و سنگر خودی بهره گرفته، تحلیل نادرستی ارائه نداده‌ایم و اگر بگویم از آغاز نهضت تا امروز امامین انقلاب نسبت به این‌گونه جنگ هشدار داده‌اند و همواره هم مردم مؤمن، انقلابی و ولایتمدار پیروز این میدان بوده‌اند، باز مبالغه نکرده‌ایم.

نگاهی به رخدادها و بحران‌های فراروی نهضت و انقلاب برای جلوگیری از پیروزی و سپس براندازی نظام مقدس اسلامی، گواهی بر این مدعاست که دشمن از همه‌ تجربه‌های بازدارندگی‌ها و براندازی‌ها، از کشاندن جنگ به درون سنگر مبارزان و رویارویی اقشار مختلف مردم با هم بهره گرفته است. شیوه‌هایی که هرگز از چشم تیزبین امام راحل پنهان نماند. امام خمینی در تاریخ هفتم دی ماه ۱۳۵۸ در شهر مقدس قم به تاکتیک‌های دشمن، از جمله تاکتیک ایجاد جنگ درون گروهی و تن به تن در بین اقشار مختلف حتی در بین حوزویان اشاره کردند و گفتند:

«حریف ما یک حریف عادی نیست. حریف ما حریفی است که کارشناس‌های آنها تمام اوضاع همه‌ ممالک [را] تحت بررسی قرار داده‌اند و همه مضبوط است پیششان که چه باید کرد. یک همچو انقلابی که ضربه به آنها زد، این انقلاب را چه‌جوری باید از بین برد؟ [باید] با دست خود ارتش، ارتش را از بین برد. با دست خود شهربانی، شهربانی را از بین برد. با دست خود ژاندارمری، ژاندارمری را از بین برد. با دست خود ملا، ملا را از بین برد. با دست خود متدین، دیانت را از بین برد. اینها نقشه است آقا! اینها همین‌ طوری نیست. نقشه است اینها.»

دشمن از همان آغاز نهضت و انقلاب همه‌ تجربه‌های موفق در براندازی نهضت‌ها و انقلاب‌ها را بر ضد نظام جمهوری اسلامی ایران به کار گرفت و همواره شکست خورد و از میدان خارج شد؛ اما امروز نقشه راه دشمن، ایجاد دو قطبی در بین همه‌ اقشار و صنوف و گروه‌های اجتماعی، حتی در حوزه‌های علمیه و در بین هیئات مذهبی است.

باید گفت که نقطه‌ کانونی و رویکرد اصلی فتنه پاییز ۱۴۰۱ رو در رو قرار دادن مردم و برپایی جنگ تن به تن بود. امروز هم دشمن تمام توان خود را روی این نقطه متمرکز کرده و به دنبال عینیت بخشیدن به این دو قطبی به‌عنوان آخرین سلاح در برابر نظام مقدس اسلامی است. تحرکات عناصر اصلی دشمن در میان اقشار مختلف مردم و حتی در بین حوزویان و متدینین نشانه از ناامید نشدن دشمن از این تاکتیک در سالی است که مردم و نظام حساس‌ترین انتخابات را در اسفندماه آن در پیش رو دارند.

بسترسازی برای قرار دادن مردم در برابر هم در آستانه دهه اول از گام دوم یادآور استفاده دشمن از این سلاح در آغاز گام اول انقلاب است. آنجا که فتنه حزب خلق مسلمان و کشاندن آن به درون حوزه و حتی به تعبیر امام راحل(ره) از بین بردن ملاها توسط ملاها بارزترین مصادیق این نقشه‌ شوم بود.

در غائله‌ حزب خلق مسلمان و اعلام رویارویی آقای شریعتمداری در مقابل جریان اصیل و یکپارچه‌ مراجع و روحانیت در حوزه‌ قم، امام راحل(ره) فرمان داد تا مقلدین وی و مؤمنین و انقلابیون وارد این بازی تعریف شده از سوی دشمن نشوند و عملاً دشمن را از رسیدن به هدف ایجاد جنگ تن به تن میان حوزویان، متدینین و مردم با هم باز داشت.

تبعیت مردم از فرمان امام و عدم ورود به این جنگ تن به تن در خاکریز خودی به گونه‌ای بود که وقتی نیروهای سلطنت‌طلب و گروهک‌ها به نام دفاع از یک قومیت وارد قم شدند و به نام دفاع از خلق مسلمان و یک مرجع، چوب و چماق به دست گرفتند و شروع به کتک زدن روحانیون و مردم کردند، ولایتمداران حتی حاضر به پاسخ دادن به چماق‌ها و سیلی‌های آنان نشدند، زیرا خوب می‌دانستند هر گونه دفاع شخصی از خود هم، بازی در میدان دشمن در کمین نشسته و نظاره‌گر این صحنه‌ کارزار است. این ولایت‌مداری و تبعیت از رهنمودهای رهبری در پاسخ ندادن حرکت دشمن یک بار دیگر در پاییز ۱۴۰۱ تکرار شد. شهادت مظلومانه و غریبانه‌ بیش از ۹۰ تن از مدافعان امنیت با دست خالی در برابر تفنگ‌ها و دشنه‌های منافقان و اراذل و اوباش بیش از آنکه دشمن را از رسیدن به اهداف شوم خود ناکام گذاشت، ولایتمداری شهیدانی را به اثبات رساند که با تقدیم خون خود اجازه ندادند که دشمن جنگ را به داخل خانه‌ای به نام ایران بکشاند و عملاً به او نشان دادند که مردم از شناخت کافی و بصیرت لازم و روحیه و بنیه‌ای برخوردارند که به‌خوبی عرصه‌ جنگ و چگونه جنگیدن را در همه‌ مراحل جنگ می‌شناسند و جنگ ‌شناختی را تبدیل به جنگ سرنیزه‌ها نمی‌کنند. امام خمینی در آغاز گام اول انقلاب به تبیین ماهیت جریان‌ها و گروه‌هایی می‌پردازند که در داخل کشور همان نقش دشمن را بازی می‌کنند. امام خمینی در تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۵۸ به حرکت همسوی مثلث مقدس‌نماها، روشنفکر مآب‌ها و نفاق‌پیشگان اشاره می‌کنند و تنها راه مقابله با آنان و جلوگیری از ایجاد دودستگی و دوری از برخورد فیزیکی را «افشاگری» می‌خوانند. ایشان در بخشی از سخنانشان در باره مقدس‌مآبان می‌فرمایند:

«… به‌طوری که وقتی به اهل شام می‌گویند که علی(ع) را در محراب عبادت کشتند، می‌گویند مگر او نماز می‌خواند؟ علی در مسجد چه می‌کرد؟ با اینها باید چه کرد؟ جز پناه به خدای تبارک و تعالی و جز افشاگری؟ ملت باید افشا کند.»(۲)

امام خمینی(ره) در ادامه به سراغ نفاق‌پیشگان می‌روند و خواستار رو کردن پرونده‌ای آنان برای مردم می‌شوند و می‌فرمایند:

«اینها که به صورت منافقین پیش آمدند و در میدان مسلمین واقع شدند و می‌خواهند کارشکنی کنند برای اسلام و مسلمین، باید از هر چه از آنها پیدا کردند، هر پرونده‌ای که از اینها پیدا کردند، این را نشان بدهند تا معلوم بشود که اینها جزو منافقین‌اند و با آنها مبارزه کنند تا معلوم شود خوب با یک کاسبی که خیلی هم آثار سجده در جبینش هست، با یک نویسنده‌ای که از اول که وارد می‌شود «بسم الله الرحمن الرحیم» در کلامش می‌نویسد و بعد هم از «جمهوری اسلامی» شروع می‌کند [ستایش] کردن و [تمجید] کردن، تعریف کردن، لکن از زیر لطمه بر اسلام وارد می‌شود. با این نمی‌شود الان کاری کرد. هر کاری بخواهید بکنید می‌گویید او یک مسلمان است، یک آدم حسابی است و نمی‌شود، این تا افشا نشود تا مشتش باز نشود، توی مردم این مقدس‌مآبی که هر روز می‌رود پشت سر فلان آقا نماز می‌خواند و گاهی هم سهم امام می‌دهد برای اغفال آن آقا، لکن در واقع مخالف با این رژیم است و می‌خواهد بزند این رژیم را و از هم بشکند، مشکل است با او معارضه کردن، این را جز افشاگری الان جور دیگر راه نداریم. راه این است که مطالب اینها و خیانت‌های اینها را هر کسی پیدا کرد، این را بگوید که این طور شد، البته اعراض مسلمین محترم است و کسی حق ندارد که همین طور بیخودی هر کسی هر طوری دلش بخواهد با هر کسی دشمن است بگوید این ساواکی است. نمی‌دانم [وابسته] است. اعراض مردم محترم است مگر اینکه معلوم بشود که این عِرض اسلام را می‌خواهد ببرد. آن وقت دیگر محترم نیست.»(۳)

با جرئت می‌توان گفت آنچه امام راحل(ره) در آغاز گام اول انقلاب از مشکل بودن معارضه با این مثلث یاد کردند و تنها راه را در افشاگری آنان خواندند و رهبری معظم انقلاب در آغاز گام دوم آن را جهاد تبیین خواندند،

امام خمینی در دی ماه ۱۳۵۸ پس از اشاره به ایجاد درگیری در بین مردم و اقشار مختلف، هدف اصلی را بی‌ثبات جلوه دادن ایران اسلامی و بسترسازی برای دخالت‌های بین‌المللی و قَیم‌تراشی برای مردم ‌خواندند و فرمودند:

«… من حالا به شما می‌گویم – سنم هم این قدرها [کم] نیست، ممکن است که قبل از این حرف‌ها بروم از اینجا – لکن شما یادتان باشد… این برنامه‌ای [را] که الان دارند بعضی از مغرضین می‌ریزند و جوان‌های ما را گول می‌زنند، آن برنامه برای این است که آمریکا را به ما مسلط کنند – آمریکا بفهماند – همه مطبوعات آمریکا شروع کنند و غرب، همه‌ اینها که با شما دشمنند، شروع کنند به اینکه [ایران] یک مملکت هرج و مرجی است، نظام ندارد این مملکت، بالا و پایین ندارد، مثل حیوانات همه به جان هم افتاده‌اند. همه مخالف هم هستند، همه از هم تخلف می‌کنند، هیچ یک از هیچ کس حرف نمی‌شنود، یک همچو جامعه‌ای محتاج به قَیم است، برایش پیدا بکنید! راه را باز می‌کنند، برای اینکه یک قیمی مثل محمدرضا بالای سر ما بیاورند، یک قیمی مثل رضاخان بالا سر ما بیاورند.»(۴)

بی‌شک این تنها وحدت و همدلی است که می‌تواند از رویارویی علنی و برپایی جنگ تن به تن در درون کانال و خاکریز جبهه خودی جلوگیری کند. رهبر معظم انقلاب در همان دهه نخست گام اول انقلاب از ایادی داخلی دشمنان انقلاب و انگیزه‌های آنان که در داخل نظام نفوذ کردند و عطش قدرت، آنان را به سوی برگزاری تجمعات در مقابل نظام و مردم واداشت چنین یاد می‌کنند.

«… دشمنان انقلاب تنها آمریکا و دشمنان خارجی نیستند، بلکه ایادی داخلی آنها هستند که بزرگ‌ترین ضربه‌ها را وارد می‌کنند و برای ضدیت با اصل انقلاب اسلام، تحت عناوین مختلف گردهمائی برگزار می‌کردند. علیه حضور روحانیت و حضور مردم و توده‌های عظیم مستضعفین فعالیت می‌کردند و عده‌ای هم در عطش قدرت می‌سوختند و هیچ انگیزه‌ای جز دست یافتن به قدرت نداشتند. خلاصه همه اینها با انگیزه‌های مختلف یک وجه مشترک با هم داشتند و آن مخالفت و ضدیت با انقلاب اسلامی بود. لذا جستجو می‌کردند که ببینند چه چیزی به نفع انقلاب است و بنای مخالفت با آن را می‌گذاشتند.»(۵)

دشمن امروز به این نتیجه رسیده است که تنها با کشاندن جنگ به خاکریز خودی و دادن سرنیزه به دست مردم، مسئولان، هیئات مذهبی و… برپایی جنگ حوزوی با حوزوی، دانشگاهی با دانشگاهی، بازاری با بازاری، جنگ بین نمایندگان مجلس با هم جنگ بین قوای سه گانه با هم و خود از دور نظاره‌گر آتشی بودد که با کمک عوامل داخلی‌اش برپا کرده است، به هدفش می‌رسد.

آنچه که در پاییز ۱۴۰۱ رخ داد درست همان هشداری بود که امام خمینی در زمستان ۱۳۵۸ دادند. طرح محکومیت ایران از سوی برخی از مجامع بین‌المللی و قَیم‌تراشی از فاسدترین و وحشی‌ترین انسان‌های روزگار چون رضا پهلوی و مریم رجوی و حتی سخن گفتن از ایجاد منطقه پرواز ممنوع در برخی از استان‌های غربی به‌خوبی نشان داد که دشمن پس از ناکامی ۴۳ ساله‌ خود در بهره‌گیری از همه امکانات انسانی، مالی، رسانه‌ای و فشارهای بین‌المللی، امروز تمام توان خود را معطوف به برپایی جنگ مردم با مردم، آن هم در درون جامعه‌ ایران با به دست دادن سرنیزه به دست مردم برآمده است و هنوز از تکرار فتنه‌ پاییز ۱۴۰۱ ناامید نشده است، مضافاً بر اینکه در آستانه انتخابات و در ماه‌های آینده، گروهی که رهبری انقلاب در سال ۱۳۶۲ از آنان به طالبان قدرت به هر قیمت یاد کردند، می‌توانند برای دو قطبی‌سازی جامعه، نقش محوری را در تهیه سرنیزه‌ها و به تعبیر امام خمینی در سال ۱۳۵۸ به جان هم انداختن مردم ایفا کنند.

کوتاه سخن اینکه امروز هر قوه، هر نهاد، هر مسئول، هر نویسنده، هر واعظ، هر مداح و هر فردی با هر عنوانی هر چند مقدس و انقلابی در شیپور دوگانگی و انشقاق بدمد، سرنیزه دشمن را در دست دارد و در خاکریز خودی، خودی‌ها را نشانه گرفته است و نامش در تاریخ نام در فهرست سربازان نیابتی دشمنان اسلام و ایران ثبت خواهد شد.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. صحیفه‌ امام، ج. ۱۱، ص. ۴۷۲٫
  2. صحیفه‌ امام، ج. ۱۱، ص. ۲۳۵٫
  3. همان مدرک، صص. ۲۳۵ و ۲۳۸٫
  4. صحیفه‌ امام، ج. ۱۱، صص. ۴۷۱ و ۴۷۲٫
  5. ر.ک: روزنامه جمهوری اسلامی، شنبه ۱۹ آذر ۱۳۶۲، ص.۱۶٫

 

22ژوئن/23

چیستی حرام سیاسی و تطبیق آن با کشف حجاب/حجه الاسلام‌ و المسلمین سیدسجاد ایزدهی

۱٫ واژه حرام سیاسی که اولین بار در کلام رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در کنار حرام شرعی نسبت به مقوله کشف حجاب، اظهار شد، سئوالاتی را در خصوص دو قضیه چیستی «حرام سیاسی» و «چرایی کشف حجاب به‌مثابه حرام سیاسی» در پی داشت. این نگاشته در صدد است ضمن بیان ماهیت «حرام سیاسی» به تطبیق این حرام، به برخی رفتارهایی عامدانه ناظر به کشف حجاب، بپردازد.

۲٫ در آغاز باید گفت حرام سیاسی، اصطلاح جدیدی و نوپیدایی نیست؛ زیرا حرام به معنای چیزی که ارتکاب آن ممنوع است، معنای واضحی دارد و می‌توان از آن در عرصه‌های مختلفی چون حوزه شریعت، امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی،استفاده کرد؛ کما اینکه در برابر حرام در عرصه­های فوق الذکر، می­توان از اموری که ذیل واجب سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و… انجام آن لازم است، یاد کرد.

در توضیح این واژه باید به این نکته اشاره کرد که جامعیت احکام شرعی،‌ مقتضی است که احکام شرعی در عرصه‌های متعددی مانند سیاست،‌ اقتصاد، فرهنگ،‌ اجتماع و…، به کار گرفته شوند و تکلیف مومنان را در این عرصه‌ها مشخص کنند. لکن آنچه در این جایگاه از آن به‌عنوان «حرام سیاسی» یاد می‌شود، حرام شرعی در حوزه امور سیاسی نیست،‌ بلکه مراد این است که فارغ از رویکرد شارع در تحریم چیزی، ملاحظه اقتضائات و مناسبات حوزه سیاست نیز حکم به تحریم آن می‌کند؛ لذا ممکن است در خصوص امر منکری، شارع ناظر به حوزه شخصی مکلفان،‌ حکم به تحریم نکرده باشد، اما مناسبات و اقتضائات جامعه،‌از حیث موازین سیاست و حکمرانی، حکم به تحریم همان چیز ‌کند.

۳٫ «حرام سیاسی» از آن روی در عصر حاضر مورد تأکید قرار می‌گیرد که بر خلاف زمان گذشته که رفتار مومنان در حوزه احوالات شخصیه‌شان مورد ارزیابی قرار می‌گرفت، امروزه و در فضای تحقق حکومت اسلامی، نه فقط مومنان مکلف به رفتارهایی کلان در عرصه سیاست،‌ مدیرّت کلان و اداره جامعه اسلامی هستند،‌ بلکه همه شهروندان جامعه مکلف به تکالیفی متناسب با حوزه شهروندی و در راستای تمکین نسبت به قانون کشور اسلامی هستند، لذا گرچه ممکن است یک شهروند،‌ باوری به مبانی اسلام یا مذهب نداشته باشد،‌ اما از یک‌ سو موظف به اطاعت از قوانین مصوب کشور اسلامی است و از سوی دیگر، حفظ،‌ تقویت، توسعه و ارتقای کشور در برابر دشمنان، وظیفه همه شهروندان (فارغ از هرگونه باور پیشینی) است،‌ لذا جاسوسی از کشور، فارغ از اینکه در فقه اسلامی،‌ حرام تلقی می‌شود،‌ در همه جوامع و کشورها، به خاطر اینکه به تضعیف نظام و حکومت،‌ می‌انجامد و همسویی با منافع دشمن به شمار می‌رود،‌ لذا با اتصاف به عنوان «خیانت به کشور»، «حرام سیاسی» خوانده می‌شود. همچنان که مطابق این منطق، می‌توان اموری چون:‌ «کم‌کاری در نهادهای دولتی»، «رشوه»، «اختلاس»، «حیف و میل در بیت‌المال»، «گمراه یا معتاد کردن جوانان»، «ناامید کردن آحاد جامعه» و «انتشار شایعات و دروغ در جامعه» را از مصادیق «حرام سیاسی» برشمرد.

گرچه باید بر این نکته تأکید کرد که در رویکرد فقه حکومتی که احکام را در ظرف حکومت اسلامی و ناظر به پاسخ‌گویی به نیازهای نو به ­نو جامعه اسلامی استنباط می‌کند،‌ آنچه را که به‌عنوان «حرام سیاسی» یا «حرام حکومتی»‌ تلقی شود، می‌توان «حرام شرعی» نیز حساب کرد.

۴٫ به تناسب و در کنار «حرام سیاسی»، می‌توان به اموری ذیل «واجب سیاسی» اشاره کرد که انجام آن برای حفظ اجتماع و انسجام ملی لازم هستند و به تضعیف دشمن منجر می‌شوند. بر این اساس،‌ هر چیزی که از ضروریات یک جامعه تلقی می‌شود،‌ مانند: «دفع شر و فتنه دشمن»، «تأمین امنیّت کشور»،‌ «حل مشکلات جامعه»، «آگاه‌سازی جامعه در زمینه شبهات» و … را می توان ذیل «واجب سیاسی» قرار داد.

۵٫ آنچه می­تواند موجب تمایز «حرام سیاسی» از «حرام شرعی» شود، این است که بر خلاف «حرام شرعی» که ناظر به ادله شرعی تنظیم شده است و به دیدگاه شارع نسبت به رفتار مومنان، عنایت دارد، پیامدهای سیاسی یک رفتار را در قبال جامعه اسلامی در نظر می‌گیرد و «حرام سیاسی» را ناظر به اقتضائات سیاسی و مدیریتی جامعه بازتعریف و متناسب با نفوذ و سلطه دشمن،ارزیابی می‌کند. لذا برخی از عملکردهائی که از الزامات رفتاری شهروندان (و نه مومنان) تلقی می­شود، از ویژگی­های رفتاری اکثریت جامعه نیست و عقوبت آن در هر جامعه­ای متصور است.

بر این اساس، ممکن است برخی امور، در حوزه امور فردی و شخصی، ذیل «حرام شرعی» قرار بگیرند، اما همان‌ها می‌توانند ناظر به رویکرد فقه حکومتی و متناسب با اقتضائات اداره سیاسی، اجتماعی یک کشور و در راستای قانون اداره همان کشور، «حرام سیاسی» تلقی شوند. طبعاً در این صورت این حرام، علاوه بر اینکه برای مومنان، ممنوع است، برای شهروندان نیز ممنوع تلقی خواهد شد.

۶٫ با توجه به توضیحی که در خصوص «حرام سیاسی» و «واجب سیاسی» ارائه شد، باید گفت که عرصه‌ «واجب و حرام سیاسی»، ذیل امور شخصی و احوالات شخصیه افراد قرار ندارد، بلکه به تناسب امر سیاسی که مقوله­ای عمومی و مرتبط با جامعه و اداره کشور است، از مصادیق حوزه عمومی به شمار می‌رود، کما اینکه این دو واژه ناظر به حوزه امور تعبدات و مواردی که در نسبت ارتباط با خداوند هم معنا می‌یابند، نیستند.

۷٫ حجاب بانوان،‌ امری چند جانبه و چند لایه است و سویه‌های متفاوتی دارد.

از یک سو، حجاب، مقوله­ای است که ناظر به اعتقادات هر شخص صورت می‌گیرد و بانوان متناسب با باورهای خویش،‌ از نوع و سطوح متفاوتی از حجاب استفاده می‌کنند،

از سوی دیگر، گونه حجاب و مقدار پوشش بانوان در هر جامعه،‌ از امر شخصی فراتر می‌رود و نمایانگر فرهنگ و باورهای آن جامعه است. طبعاً در این سویه، بانوان فارغ از باور به این‌ گونه حجاب، بر اساس سنت‌های غالب جامعه خویش، پوشش و حجاب غالب آن جامعه را برای خویش در نظر می‌گیرند و تجویز می‌کنند.

در سویه سوم، حجاب امری مذهبی است که از سوی شارع مقّدس در راستای تکریم بانوان،‌ مصونیت آنان در جامعه و حفظ حریم خانواده،‌ واجب برشمرده شده است. طبعاً‌ زنانی که سر در گرو شریعت دارند و خود را نسبت به واجبات شارع،‌ ملتزم می‌دانند از نوع و سطح پوششی که خداوند برای زنان واجب کرده استفاده می‌کنند.

در سویه چهارم،‌ حجاب، لبه‌ تقابل تمدن غرب مادی و کشورهای شرقی، بلکه نماد تقابل اسلام و کشورهای غیراسلامی است؛ زیرا تمدن مادی غرب در صدد است در فرایند تهاجم فرهنگی، سبک زندگی و باورهای خویش را در جوامع اسلامی مستقر کند. از سوی دیگر، نوع پوشش و حجاب بانوان،‌ در صدر مواردی است که مقابله با آن می‌تواند ارمغان تمدن غربی برای وصول به غایات خویش برشمرده شود.

علاوه بر موارد چهارگانه، حجاب در کشور اسلامی ایران،‌ متناسب با ارزش‌های حاکم و غالب بر جامعه ایرانی و دین اسلام، توسط زنان مسلمان و غیر مسلمان،‌ مراعات و لذا الزام به حجاب، متناسب با باور و خواست غالب مردم، به قانون تبدیل شده است. لذا حجاب فارغ از ابتنای بر باور عمومی،‌ هنجار و فرهنگ جامعه ایرانی، تجویز دین اسلام، نمادی از حیات اسلام و ارزش‌ها و معنویات در کشور انقلابی ایران به شمار می‌رود.

۸٫ بر اساس لایه­های چندگانه در خصوص حجاب، پوشش مناسب و عفیفانه برای بانوان کشور ایران، ضمن اینکه متناسب با قوانین حاکم بر این سرزمین،‌ از واجبات و الزامات حکومتی تلقی می‌شود، متناسب با هر گروهی از بانوان، نمادی از فرهنگ، مذهب و دین تلقی می‌شود و در نهایت، نمایانگر اقتدار فرهنگی انقلاب اسلامی ایران است.

در نقطه مقابل، ضمن اینکه کشف حجاب بانوان، در محافل خصوصی، به «حرام شرعی» متصف می‌شود،‌ در عرصه و فضای عمومی جامعه،‌ این عمل، از یک سو ذیل «تخلف از قوانین» و «جرم» قرار می­گیرد و از سوی دیگر چون این عمل در راستای همسویی با منویات و اهداف دشمن قرار دارد و حرکت در پازل نقشه دشمن تلقی می­شود، لذا عملاً متصف به «حرام سیاسی» نیز خواهد شد. مضافاً بر این که چون ارتکاب این عمل به بی‌بندوباری دینی و فرهنگی در جامعه و تضعیف فرهنگ عمومی و کانون خانواده منجر می­شود، لذا این رفتار چون در مسیر تثبیت اهداف اعلامی دشمن نظام اسلامی قرار دارد، علاوه بر ممنوعیت از حیث دینی و اتصاف به «حرام شرعی»، ذیل «حرام سیاسی» نیز قرار خواهد گرفت.

۹٫ با وجود اینکه ارتکاب کشف حجاب از سوی برخی بانوان، ذیل «حرام شرعی» و «حرام سیاسی» قرار می‌گیرد، اما این عمل ضرورتاً به معنای مخالفت با نظام اسلامی نیست. و «کسانی را که حجاب را به‌طور کامل رعایت نمی‌کنند، نباید به بی‌دینی و ضدانقلابی بودن متهم کرد.»(۱)

همچنان که ارتکاب محرمات الهی از سوی برخی افراد هم به معنای مقابله با خداوند و مخالفت با خدا نیست، زیرا بنا به تعریف رهبر معظم انقلاب: «خیلی از کسانی که کشف حجاب می‌کنند، اگر بدانند پشت این کاری که دارند می‌کنند چه کسانی هستند، قطعاً نمی‌کنند؛ خیلی از اینها کسانی هستند که اهل دین‌اند، اهل تضرّع‌اند، اهل ماه رمضان‌اند، اهل گریه و دعایند، (منتها) توجه ندارند که چه کسی پشت این سیاستِ رفعِ حجاب و مبارزه باحجاب است. جاسوس‌های دشمن، دستگاه‌های جاسوسی دشمن، دنبال این قضیّه هستند.»(۲)

۱۰٫برخلاف کشف حجاب به ملاک «حرام شرعی» که عقوبت در نظر گرفته شده برای آن، ناظر به احوالات شخصیه بانوان معصیت‌کار، عقوبتی اخروی است، در عقوبت مد نظر برای «حرام سیاسی» نمی‌توان به عقوبت اخروی اکتفا کرد بلکه چون این حرام، همسو با نقشه و طراحی دشمن انجام می‌شود، لذا باید به‌گونه­ای با «حرام سیاسی» مواجه شد که به از بین رفتن نقشه دشمن و به تقویت نظام اسلامی و دست برتر نظام اسلامی نسبت به دشمن منجر شود. طبعاً چون «دشمن با نقشه و برنامه وارد این کارشده، ما هم باید با برنامه و نقشه وارد بشویم»(۳)

از این‌ روی، ضمن اینکه نظام اسلامی می­تواند در حوزه «حرام شرعی» نسبت به برخی محرمات و در محدوده زندگی شخصی، تسامح کند و به اعمال حاکمیت مبادرت نورزد، اما هرگاه «حرام شرعی» رویکردی سیاسی، حکومتی به خود بگیرد و به «حرام سیاسی» تبدیل شود، حکومت نمی‌تواند با آن با تسامح مواجه شود.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. بیانات در دیدار اقشار مختلف بانوان، ۱۴/۱۰/۱۴۰۱
  2. بیانات در دیدار مسئولان نظام، ۱۵/۱/۱۴۰۲
  3. بیانات در دیدار مسئولان نظام، ۱۵/۱/۱۴۰۲
22ژوئن/23

تفاوت‌های اسلام ناب محمدی با اسلام آمریکایی از دیدگاه قرآن، بنیان امام خمینی(ره)/حجه الاسلام ‌والمسلمین دکتر محمد علی محمدی

مقدمه:

حضرت امام خمینی(س)، فقیهی ژرف‌نگر، حکیمی خردمند، فیلسوفی توانمند، سیاستمداری دوراندیش، رهبری فرزانه، عارفی الهی و از دانشمندان بزرگی بود که تاریخ مشابه ایشان را کمتر به خود دیده است. امام امت را می‌توان از زمره دانشمندانی برشمرد که امیرمؤمنان(ع) در مورد آنان می‌فرماید:

«آنان با نور دانش به حقیقت ادراک و بصیرت رسیدند و جوهره یقین را با جان خود دریافته‌اند.»(۱)

در زمانی که افراد لائیک، دین‌ستیزان، دین‌ناباوران و مخالفان فرهنگ الهی در تمام جهان جولان می‌دادند و تصور می‌کردند استخوان‌های دین را خرد کرده و کمر اسلام را شکسته‌اند، «اسلام ناب محمدی» در قالب انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام فرزانه نمود پیدا کرد و یک بار دیگر قدرت مقاومت دینی را به رخ جهانیان کشید.

«اسلام ناب محمدی»، «کلمه طیبه‌ای» است که همانند «شجره‌ طیبه»، اصل آن ثابت و شاخه‌هایش در جهان گسترده شده‌اند.(۲) هم اکنون در ایران، عراق، افغانستان، پاکستان، بحرین، یمن، عربستان، نیجریه، سوریه، لبنان و دیگر کشورها می‌توان این شاخه‌های مبارک را مشاهده کرد و عنقریب است که آرزوی امام امت محقق شود و با شکستِ دنیای مادی، پرچم لا اله الّا اللَّه و محمداً رسول اللَّه در تمام دنیا به اهتزاز درآید.

امام امت همواره بر اسلام ناب و تقابل آن با اسلام آمریکایی تأکید داشتند و یکی از وظایف مهم دانشوران را تبیین تفاوت این دو اسلام می‌دانستند. به‌عنوان نمونه در نامه‌ای، به یکی از مسئولان کشور نوشتند: «همه باید سعی کنیم تا روح وحدت و پاکی را بر محیط کارمان حاکم گردانیم تا بتوانیم تمام قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها را به زانو درآوریم. باید تلاش کنیم زهد و قدس اسلام ناب محمدی را از زنگارهای تقدس‌مآبی و تحجرگرایی اسلام آمریکایی جدا کنیم و به مردم مستضعفمان نشان دهیم.»(۳)

 

مسجد ضرار نماد اسلام آمریکایی

با بررسی قرآن، سنت و تاریخ نیز متوجه می‌شویم که اسلام ناب همواره در برابر اسلام‌های غیر واقعی و دروغین قرار داشته و در موارد فراوانی افرادی سعی می‌کردند با نام اسلام، به اسلام ناب ضربه بزنند. نمونه‌ی بارز و عینی اسلام دروغین که در قرآن نیز بدان اشاره شده، ساختن مسجد ضرار است.(۴)

مسجد ضرار به وسیله برخی از منافقان و در رأس آنان ابوعامر ساخته شد.(۵) پس از اتمام ساخت مسجد برخی از منافقان از پیامبر اعظم«ص» خواستند که قبل از عزیمت به‌سوی تبوک برای اولین‌بار در این مسجد نماز بگزارد. پیامبر«ص» این امر را به بازگشت از تبوک موکول کردند؛ ولی در بازگشت چون با وحی خداوند از هدف اصلی بانیان مسجد آگاه شدند، به عده‌ای دستور داد مسجد را ویران کنند و در آتش بسوزانند.(۶)

امروزه نیز پیروان اسلام آمریکایی سعی می‌کنند با ساختن مساجدی به ظاهر  بسیار زیبا، چاپ و نشر میلیون‌ها نسخه از قرآن و کتاب‌های به ظاهر اسلامی، تیشه به ریشه اسلام ناب بزنند و با ایجاد تفرقه بین صفوف مسلمانان، راه را برای نابودی اسلام ناب محمدی هموار سازند.

مبارزه اسلام ناب با اسلام دروغین، مختص صدر اسلام نبود و در برهه‌های زیادی از تاریخ می‌توان شاهد این مبارزه همه‌جانبه بود. مرارت‌های حضرت زهرا «س» پس از پیامبر اعظم«ص» به‌حدی بود که فرمودند: «بر من مصیبت‌هایی فرو ریختند که اگر بر روز روشن ریخته می‌شدند، شب تار می‌شد.»(۷) چنانکه سختی‌های ائمه معصومان«ع» همگی از دست کسانی بود که به نام اسلام، در برابر اسلام ناب می‌ایستادند.

اسلام دروغین در زمان بنی‌امیه زیر پرچم «اسلام اموی» رخ نمود و در هر عصر و نسلی به شکلی ادامه یافت و هم اکنون  در چهره «اسلام آمریکایی» هویدا شده است.

 

مرزهای اسلام ناب و اسلام آمریکایی

حضرت امام ضمن تأکید بر لزوم شناخت معیارهای اسلام آمریکایی و ضرورت مبارزه با آن، به این نکته نیز توجه داشتند که «راه مبارزه با اسلام آمریکایی از پیچیدگی خاصی برخوردار است که تمامی زوایای آن باید برای مسلمانان پابرهنه روشن شوند.» متأسفانه هنوز برای بسیاری از ملت‌های اسلامی مرز بین «اسلام آمریکایی» و «اسلام ناب محمدی» و اسلام پابرهنگان و محرومان و اسلام مقدس‏نماهای متحجر و سرمایه‌داران‏ خدانشناس و مرفهین بی‏درد، کاملاً مشخص نشده است و روشن ساختن این حقیقت… وظیفه همه علماست که با روشن کردن این دو تفکر، اسلام عزیز را از ایادی شرق و غرب نجات دهند.»(۸)

حضرت امام ضمن تبیین وظیفه خواص برای شناخت و معرفی سردمداران و پیروان اسلام آمریکایی، وظایف مردم را در مواجهه با آنان نیز بیان می‌کردند. از جمله می‌فرمودند:

«مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانی رأی دهند که متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند و طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه‌جو، اسلام پاک‌طینتان عارف و در یک‌کلمه، مدافع اسلام ناب محمدی(ص) باشند؛ و افرادی را که طرفدار اسلام سرمایه‌داری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بی‏درد، اسلام منافقین، اسلام راحت‌طلبان، اسلام فرصت‌طلبان و در یک کلمه، اسلام آمریکایی هستند طرد و به مردم معرفی کنند.»(۹)

رهبر معظم انقلاب نیز همواره بر اسلام ناب و تقابل آن با اسلام آمریکایی تأکید دارند و مرزهای آن دو را تبیین کرده‌اند. از نگاه سکان‌دار انقلاب اسلامی، «اسلام آمریکایی دو شاخه دارد: یک شاخه اسلام متحجر، یک شاخه اسلام سکولار…، استکبار و قدرت‌های مادی از هر دو شاخه پشتیبانی کرده‌اند و می‌کنند؛ یک جاهایی آنها را به وجود می‌آورند، یک جاهایی آنها را راهنمایی می‌کنند، یک جاهایی به آنها کمک می‌کنند؛ اسلام ناب در مقابل آنهاست. اسلام ناب اسلامی است همه‌جانبه. از زندگی و خلوت فردی تا تشکیل نظام اسلامی، همه را شامل می‌شود. اسلام ناب اسلامی است که هم تکلیف من و شما را در خانواده، هم با خود و در خلوت شخصی‌، هم در جامعه و هم در قبال نظام اسلامی و ایجاد نظام اسلامی معین می‌کند. این اسلام ناب است.»(۱۰)

از آنجا که، یادکرد همه تفاوت‌های دو اسلام از منظر امام خمینی(ره) از حوصله‌ی یک مقاله کوتاه خارج است، در ادامه به مهم‌ترین تفاوت‌های این دو اسلام اشاره می‌کنیم.

 

۱)    ولایتمداری

ولایتمداری از نبوت آغاز شد و در ادامه به امامت رسید و به ولایت فقیه ختم شد.

امامت در لغت به معناى پیشوایى(۱۱)‏ پیشروى، و رهبرى و در اصطلاح، به معناى ریاست عمومى فردى خاص بر امور دین و دنیاى مردم در دنیا بالاصاله یا به جانشینى از پیامبر«ص» است. امامت داراى شئونى همچون رهبرى سیاسى و زعامت اجتماعى و مرجعیت دینى و تبیین و تفسیر وحى و ولایت باطنى و معنوى است که از این جهت امام حجت خدا در زمان، ولى الله و انسان کامل است.(۱۲) و چون امامت داراى شئون والایى است، شیعه آن را همانند نبوت به نص و امر الهى‏ و از اصول مذهب مى‏داند.

در زمان غیبت امام معصوم، ولایتی که امام معصوم دارد به ولی فقیه منتقل می‌شود. قرآن در آیات متعددی به شرایط زمامدار و رهبری اشاره می‏کند؛ از جمله:۱٫ عدالت؛(۱۳) ۲٫ علم؛(۱۴) ۳٫ امانتداری؛(۱۵) ۴٫ توانایی و حسن تدبیر؛(۱۶) ۵٫ یقین و پایداری و استقامت(۱۷) و…

این شرایط در زمان حضور در پیامبر«ص» و ائمه معصومان«ع» متبلور است و کامل‏ترین مصداق ویژگی‏هایی که در آیات ذکرشده، پیشوایان معصوم«ع» و در عصر غیبت، نزدیک‏ترین افراد به معصومین هستند.

بنابراین یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های اسلام ناب، اسلامی است که حاکم آن معصوم یا نزدیک به عصمت باشد تا هم از لحاظ احاطه علمی به احکام و قوانین الهی و هم از لحاظ شناخت اوضاع و احوال موجود و مصالح و مفاسد جزئی و هم از لحاظ تقوی، ورع و عدالت در عالی‏ترین حد ممکن باشد.

در برابر ولایتمداری اسلام ناب، طاغوت‌پذیری است. یکی از ویژگی‌های اسلام آمریکایی پذیرش طاغوت است؛ چنانکه رهبر فرزانه انقلاب می‌فرمایند: «دشمنان اسلام به نام اسلام و در پوشش اسلام با اسلام مقابله می‌کنند؛ همان تعبیرى که امام بزرگوار ما (رضوان الله تعالى علیه) فرمودند: اسلام آمریکایى، در مقابل اسلام ناب محمّدى. اسلام آمریکایى، اسلامى است که با طاغوت می‌سازد، با صهیونیسم می‌سازد، در خدمت هدف‌هاى آمریکا قرار می‌گیرد، ظاهر آن هم اسلام است، اسم آن هم اسلام است،… امّا آنچه مسلم است، در جهت کّى قطعاً ۱۸۰ درجه در جهت مخالف اسلام حرکت می‌کند. قرآن، اسلام، همراهى و ولایت دشمنان دین و مستکبرین را جزو چیزهایى دانسته است که مؤمن باید از آن بر کنار باشد؛ «اَلَّذینَ ءامَنُوا یُقاتِلُونَ فى‌سَبیلِ‌الله وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فى‌سَبیلِ الطّاغُوت»(۱۸) اگر شما با نام اسلام، در راه طاغوت حرکت می‌کنید، بدانید که این اسلام، اسلام درست و حسابى‌ و اسلام واقعى نیست.»(۱۹)

در نتیجه یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های اسلام ناب، پذیرش اصل مترقی ولایت فقیه است. امام خمینی در این باره می‌فرمایند:

«قضیه‌ ولایت فقیه یک چیزى نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزى است که خداى تبارک و تعالى درست کرده است. همان ولایت رسول اللَّه«ص» است. اینها از ولایت رسول اللَّه«ص» هم مى‏ترسند! شما بدانید که اگر امام زمان- سلام اللَّه علیه- حالا بیاید، باز این قلم‌ها مخالف‏اند با او.»(۲۰)

رهبر معظم انقلاب نیز بارها بر آنچه گذشت تأکید کرده‌اند. ایشان اعتقاد راسخ دارند که: «این اسلام ناب هم که در فرمایش امام بود، ناظر به همین است؛ چون امام اسلام ناب را در مقابل اسلام آمریکایی فرمودند. اسلام آمریکایی فقط آن نیست که آمریکاپسند باشد؛ بلکه هر چیزی است که خارج از اسلام ناب باشد. اسلام سلطنتی، اسلام التقاطی، اسلام سرمایه‌‌داری، اسلام سوسیالیستی، اسلام‌هایی که با شکل‌ها و رنگ‌های مختلفی عرضه می‌شود و عناصر اصلی در آنها وجود ندارند، همه‌‌ مقابل اسلام ناب و در واقع اسلام آمریکایی هستند.(۲۱)

 

۲)    همراهی دیانت و سیاست

یکی دیگر از ویژگی‌های اسلام ناب، هماهنگی کامل سیاست و دیانت است.

امام امت در این باره می‌گویند: «اسلام فقط عبادت نیست؛ فقط تعلیم و تعلم عبادى و امثال اینها نیست. اسلامْ سیاست است. اسلام از سیاست دور نیست. اسلام یک حکومت بزرگ و یک مملکت بزرگ را به وجود آورده است.»(۲۲) از منظر امام خمینی، جدایى سیاست از دین یعنى اسلام‌زدایى‏. سیاستى که در صدر اسلام بود یک سیاست جهانى بود. پیامبر اعظم«ص» به سیاست اسلامی دعوت می‌کرد و حکومت تشکیل داد و از صدر اسلام از زمان رسول خدا«ص» تا آن وقتى که انحراف در کار نبود، سیاست و دیانت توأم بودند. اسلام دین سیاست است و کسانی که از اسلام غیرسیاسی دم می‌زنند، بوق‌های استعماری هستند و هدفشان اسلام‌زدایی و تهی کردن اسلام از محتوای حقیقی است.(۲۳)

 

۳)    مبارزه و قیام

یکی دیگر از ویژگی‌های مهم اسلام ناب، مبارزه و جهاد است. اسلام  ناب انسان‌ها را به گونه‏اى مى‏سازد که به جز حق و مبدأ خلق به هیچ مکتبى تسلیم نشوند و تحت تأثیر هیچ قدرتى واقع نگردند. در حالی که اسلام آمریکایی، اسلام راحت‏طلبان و سازشکاران‏ است. امام امت در این باره می‌فرمایند:

«از صدر اسلام تا کنون دو طریقه، و دو خط بوده است: یک خط، خط اشخاص راحت‏طلب که تمام همّشان به این است که یک طعمه‏اى پیدا بکنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم آنهایى که مسلمان بودند، مى‏کردند، اما مقدم بر هر چیزى در نظر آنها راحت‏طلبى بود… این در طول تاریخ تا حالا بوده است. از اول نهضت اسلامى، ما شاهد اشخاصى که به این وضع بوده‏اند، راحت را بر هر چیزى مقدم مى‏داشته‏اند، تکلیف را این مى‏دانستند که نمازى بخوانند و روزه‏اى بگیرند و بنشینند در منزلشان ذکرى بگویند و فکرى بکنند و چنانچه یک اشخاص انحرافى هم باشند غیبت بکنند، بروند عبادتشان را بکنند و بنشینند و در مجالسشان غیبت بکنند، تهمت بزنند، [بوده‏ایم.] این یک راهى بود که یک دسته‏اى از مردم داشتند… این دسته‏اى که خودشان را از اول مهیا کردند براى مقابله؛ مقابله با ظلم، این دسته از اول توجه به این معنا داشتند که این مقابله زحمت دارد، شهادت دارد، حبس دارد. اینها در حبس هم بعضی‌شان مى‏رفتند و آن زجرها را مى‏کشیدند، قدمشان  راکه از حبس بیرون مى‏گذاشتند، باز مى‏رفتند سراغ مقابله؛ براى اینکه این یک مکتبى بود و یک خطى بود؛ خطى که ترسیمش را انبیاء از صدر عالم کرده‏اند؛ آن انبیایى را که در آتش سوزاندند آنها را و ارّه کردند آنها را…»(۲۴)، «ملت ایران مسلمان است و اسلام را مى‏خواهد؛ آن اسلامى که در پناه آن آزادى و استقلال است، رفع ایادى اجانب است، هَدم پایگاه‌هاى ظلم و فساد است، قطع کردن دست‌هاى خیانتکاران و جنایتکاران است.»(۲۵)

 

۴)    حمایت از مستضعفان

یکی از موضوعاتی که بیشترین نمود و تکرار را در سخنان امام خمینی داشت، «حمایت از محرومان و مستضعفان» بود. از دیدگاه ایشان، اسلام طرفدار مستضعفان و پابرهنه‌هاست. در اسلام، بالانشینی جایی ندارد. حتی در مجالس رسول الله«ص» نیز وقتی کسی می‌آمد نمی‌توانست پیامبر را از ظاهرش بشناسد…، آن حضرت به همراه اصحابشان همه با هم دور هم مى‏نشستند، یکى بالا و یکى پایین، مطرح نبود؛ همه روی زمین می‌نشستند و اگر هم یک بوریایى بود، همگی روى آن بوریا دور هم مى‏نشستند.»(۲۶)

امام با اشاره به‏آیه ۵ و ۶ سوره قصص(۲۷) براین مطلب تأکید داشتند که خداوند اراده فرمود بر مستضعفین منت بگذارد و زمین را از لَوْث مستکبرین پاک کند و مستضعفین را به حکومت زمین برساند.(۲۸)

امام خامنه‌ای نیز بر این نکته تأکید داشتند که از دیدگاه قرآن بنیان امام خمینی، اولین و اصلی‏ترین نقطه در مبانی و نظرات امام، مسئله‏ اسلام ناب محمدی است؛ یعنی اسلام ظلم‏ستیز، اسلام عدالتخواه، اسلام مجاهد، اسلام طرفدار محرومان، اسلام مدافع حقوق پابرهنگان و رنج‏دیدگان و مستضعفان،… اسلام آمریکایی یعنی اسلام تشریفاتی، اسلام بی‏تفاوت در مقابل ظلم، در مقابل زیاده‏خواهی، اسلام بی‏تفاوت در مقابل دست‏اندازی به حقوق مظلومان، اسلام کمک به زورگویان، اسلام کمک به اقویا، اسلامی که با همه‏ اینها می‏سازد. این اسلام را امام نام‏گذاری کرد: اسلام آمریکایی.(۲۹)

 

۵)    زهـد

از نگاه امام راحل یکی دیگر از مهم‌ترین ویژگی‌های اسلام ناب محمدی، ساده‌زیستی و زهد اسلامی است. در برابر آن اسلام آمریکایی، اسلام اشرافی‌گری و اسلام مرفهان بی‌درد است. ایشان می‌فرمایند: «پیامبر اسلام«ص» نیازى به مساجد اشرافى و مناره‏هاى تزئیناتى ندارد. پیامبر اسلام(ص) دنبال مجد و عظمت پیروان خود بوده است که متأسفانه با سیاست‌هاى غلط حاکمان دست نشانده به خاک مذلت نشسته‏اند. مگر مسلمانان جهان فاجعه قتل عام صدها عالم و هزاران زن و مرد فرقه‏هاى مسلمین را در طول حیات ننگین آل‌سعود و نیز جنایت قتل عام زائران خانه خدا را فراموش مى‏کنند؟ مگر مسلمانان نمى‏بینند که امروز مراکز وهابیت در جهان به کانون‌هاى فتنه و جاسوسى مبدل شده‏اندکه از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملاهاى کثیف دربارى، اسلام مقدس‏نماهاى بی‌شعور حوزه‏هاى علمى و دانشگاهى، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه‏ها و در یک کلمه «اسلام آمریکایى» را ترویج مى‏کنند و از طرف دیگر، سر بر آستان سرور خویش، آمریکاى جهانخوار، مى‏گذارند.»(۳۰)

با توجه به اصل سادگی و زهدی که در اسلام ناب وجود دارد، حضرت امام تأکید داشتند که مصلای تهران باید ساده و بدون آرایش ساخته شود: «سادگى مصلا باید یادآور سادگى محل عبادت مسلمانان صدر اسلام باشد و شدیداً از زرق و برق ساختمان‌هاى مساجد اسلام آمریکایى جلوگیرى شود.»(۳۱)

رهبر معظم انقلاب نیز یکی از ویژگی‌های اسلام آمریکایی را مصرف‌زدگی می‌دانند و می‌فرمایند: «به اسلام آمریکایی و انگلیسی بدبین باشید، که شما را به دام سرمایه‌داری غرب و مصرف‌زدگی و انحطاط اخلاقی می‌کشانند.(۳۲)

 

۶)    اتحـاد

یکی دیگر از ویژگی‌های اسلام ناب محمدی اتحاد‌مداری و اختلاف‌گریزی است؛ از این‌رو امام امت از دانشوران و عالمان می‌خواستند به نقش عظیم و رسالت الهی خودشان عمل کنند و در راستای اتحاد جامعه اسلامی بکوشند. از نگاه قرآن‌بنیان امام خمینی، علما و خطبا و ائمه جمعه بلاد و روشنفکران اسلامى با وحدت‏ و انسجام و احساس مسئولیت و عمل به وظیفه سنگین هدایت و رهبرى مردم، مى‏توانند دنیا را در قبضه نفوذ و حاکمیت قرآن در آورند و جلوى فساد و استثمار و حقارت مسلمین را بگیرند و از لانه کردن شیاطین کوچک و بزرگ، خصوصاً آمریکا در ممالک اسلامى جلوگیرى کنند «و به‌جاى نوشتن و گفتن لاطائلات و کلمات تفرقه‏انگیز و مدح و ثناى سلاطین جور و بدبین کردن مستضعفان به مسائل اسلام و ایجاد نفاق در صفوف مسلمین، به تحقیق و نشر احکام نورانى اسلام همت بگمارند و با استفاده از این دریاى بیکران، ملت‌هاى اسلامى، هم عزت خود را و هم اعتبار امت محمدى(ص) را پایدار کنند.»(۳۳)

رهبر معظم انقلاب نیز به اتحادمداری اسلام ناب و اختلاف‌افکنی اسلام آمریکایی اشاره می‌کنند و می‌فرمایند: «فعالان دلسوز جهان اسلام باید به تفاوت میان اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی توجه داشته باشند و خود و دیگران را از خلط و اشتباه میان این دو  برحذر بدارند….اسلامِ آمریکایی، پوشاندن لباس اسلام بر نوکری اجانب و دشمنی با امت اسلامی است. اسلامی که آتش تفرقه میان مسلمین را دامن بزند، به جای اعتماد به وعده‌ الهی، به دشمنان خدا اعتماد کند، به جای مبارزه با صهیونیسم و استکبار با برادر مسلمان بجنگد، با آمریکای مستکبر علیه ملت خود یا ملت‌های دیگر متحد شود، اسلام نیست؛ نفاق خطرناک و مهلکی است که هر مسلمان صادقی باید با آن مبارزه کند.»(۳۴)

 

پی‌نوشت:

  1. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ، ص.۱۲۱٫
  2. اشاره به آیات ۲۴ و ۲۵ سوره ابراهیم(ع).
  3. صحیفه امام، ج.‏۲۱، ص. ۱۴۳٫
  4. توبه/ ۱۰۷-۱۱۰٫
  5. سبزواری نجفی، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، ص. ۲۱۰؛ گنابادی، بیان السعاده فی مقامات العباده، ج.۲، ص ۲۷۶٫
  6. ابن هشام، السیره النبویه، ج. ۴، ص. ۹۵۶٫ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج. ۲، ص. ۲۶۳٫
  7. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج. ۷۹، ص. ۱۰۶٫
  8. همان، ص. ۱۲۱٫
  9. همان، ص. ۱۱٫
  10. http://farsi.khamenei.ir/speech.content?id=33259
  11. معین، فرهنگ معین، ج.۱، صص. ۳۴۷-۳۴۶٫
  12. مطهری، مجموعه آثار، ج. ۴، صص. ۸۴۱-۸۵۴٫
  13. هود/ ۱۱۳
  14. بقره/ ۲۴۷
  15. شعراء/ ۱۴۳
  16. بقره/ ۲۴۷٫
  17. سجده/ ۲۴٫
  18. نساء/ ۷۶٫
  19. بیانات در محفل انس با قرآن؛ ۰۸/۰۴/۱۳۹۳٫
  20. صحیفه امام، ج‏۱۰، ص. ۳۰۸٫
  21. ۰۲/۰۷/۱۳۸۸ بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری.
  22. صحیفه امام، ج.‏۶، ص. ۲۰۰٫
  23. همان، ج.۱۷، صص۲۰۵-۲۰۴٫
  24. صحیفه امام، ج.‏۱۴، ص. ۵۲۲٫
  25. صحیفه امام، ج.‏۳، ص. ۲۶۲٫
  26. صحیفه امام، ج.۹، صص۵۱-۵۰٫
  27. وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلىَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ فىِ الْأَرْضِ وَ نجَعَلَهُمْ أَئمَّهً وَ نجَعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ* وَ نُمَکِّنَ لهَمْ فىِ الْأَرْضِ وَ نُرِىَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا کَانُواْ یحَذَرُونَ.
  28. صحیفه امام، ج.۷، ص. ۱۱۷٫
  29. خطبه‌های نمازجمعه در بیست و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) ۱۴/۰۳/۱۳۸۹)
  30. همان، ج.‏۲۱، ص. ۸۱٫
  31. همان، ص. ۱۸۹٫
  32. ۱۴/۱۱/۱۳۹۹ خطبه‌های نماز جمعه تهران.
  33. صحیفه امام، ج.  ۲۰، صص۳۳۷-۳۳۶٫
  34. ۰۸/۰۷/۱۳۹۳ ؛ پیام به حجاج بیت‌الله‌الحرام‌.
22ژوئن/23

بار دیگر خرداد… /به یاد سالگرد غم بزرگ امت، رحلت حضرت امام(قدس سره) / حجه الاسلام والمسلمین جواد محدثی

«خرداد»، همیشه بار غم بر دوش ما نهاده است.

چه آن «۱۵ خرداد» خونین، با شهادت‌ها و جوی خون و بوی باروت، و چه این «۱۴ خرداد» غمبار، با رحلت امام و رنگ غم و غربت ماتم، و ما صبوری پیشه کرده‌ایم.

و مگر جز «صبر» بر تقدیر خدا و مشیّت حق، می‌توان کاری کرد؟

فقدان امام، به راستی که کمرشکن و اندوهبار و زلزله‌آفرین بود و اگر امت ما، زیر بار این غم، همچنان قامتی استوار افراشت و مردانه آن را تحمل کرد. اگر زانوان امت شهیدپرور، همچنان ایستاد و به صلابتی هرچه باشکوه، همان راه و خط را در اوج دشمنی‌های استکبار ادامه داد، این قوت دل و قدرت عزم و توانایی زانوها و تحمل دوش‌ها را نیز از همان امام بی‌نظیر فرا گرفته و به ارث برده بود.

امام، برای امت، تنها یک شخص عزیز و شخصیت دینی و سیاسی نبود، امام، برای ما یک «راه» بود، «میزان» و «ملاک» بود، «اسوه» و «الگو» بود.

از این رو، با رفتن او، راهش باقی ماند.

در قیام ۱۵ خرداد نیز، گرچه طاغوتیان می‌پنداشتند که اگر در نیمه‌ی شب، امام را از خانه‌اش ربوده و به زندان و تبعید و… ببرند، گام‌های رهپوی پیروانش از «رفتن» می‌مانَد ولی چنین نشد و راه امام، در فریادها و خروش‌ها و رشادت‌ها ادامه یافت.

حرامیان و پلیدان

تو را به بند کشیدند

به این امید که رهبر اگر به بند افتد،

رهروان به جای نشینند

و «راه» تیره بماند

ولی تو از پس هر ابر، نور می‌دادی

و در محاق غروب تو از کویر سکوت،

هماره «خطّ» درخشان تو، هویدا بود…

و امروز نیز… گرچه امام، روی نقاب خاک کشیده است، ولی فرزندان داغدارش، از راه امام و کلام امام، مشعلی افروخته و برافراشته‌اند، تا راه بشریت امروز، تیره نماند.

اگر چشم دل بگشاییم، امام(رضوان‌الله علیه) در هر خانه و اداره‌ای، در هر مدرسه و پادگانی، در هر کارخانه و مؤسسه‌ای، در هر کوچه و خیابانی، به امامت ایستاده، راهش سایه‌بان امت است و نگاهش، چتری از حمایت بر سر ملت گسترده و به «هدایت معنوی» مشغول است.

تداوم خط ولایت، در مقام معظم رهبری، جلوه‌ای از حضور آن عزیز، در متن زمان و زمین است.

امروز، ما درس اسلام و انقلاب را، در صفحات «صحیفه‌ی نور» می‌خوانیم.

و «منشورها»، «فریاد برائت»ها، «پیام استقامت»ها، راه زندگی و خط‌مشی ما را روشن می‌کند.

و… «وصیت‌نامه» کتاب درس و عمل ماست.

آزادگان، از یک سوی، مرزبانان حماسه‌های مقاومت در خط امامند، جانبازان، اسناد شرف و یادگارهای معطّر آن روزگارند که به فتوای امام، درهای بهشت از جبهه‌های غرب تا جنوب، به روی عاشقان گشوده بود.

شهدا، الهام‌بخش حریّت و حرکت و حراست از انقلابند.

خانواده‌های معظم شهدا و مفقودان و جانبازان، مدارک مظلومیت خطّ علی و حسین(ع) و الگوهای صبوری و دریادلی و ایمان و ولایت‌اند.

کور، کسی است که با این همه چراغ فروزان، راه را تشخیص ندهد.

و غافل، آنکه خود را به تغافل می‌زند و چشم بر این همه حقیقت‌های روشن فرو می‌بندد.

به قول صائب:

غفلت نگر که پشت به محراب کرده‌ایم

در کشوری که «قبله‌نما» موج می‌زند

باری… سالگرد رحلت امام، سالگرد بیعت و میثاق است، با آنچه امام، بر سر آن جان باخت و شهدا در راه آن خون دادند و جانبازان، سلامتی خود را برای سلامت ماندن آن ایثار کردند. یعنی پیمان با خدا و رسول و اسلام و انقلاب.

پیمان با خط آشتی‌ناپذیر مبارزه با کفر و استکبار جهانی،

میثاق استوار، برای پاسداری از حرمت خون‌ها و قداست ایثارها،

تجدید عهد راستین با «اسلام ناب محمدی» که امام راحل، بر بلندای زمان و در رواق تاریخ معاصر، فریادگر آن بود.

روح بلند امام، در ملکوت خدا، بر سفره‌ی «قرب الهی» میهمان باد و فردای محشر، دست ما از دامان شفاعتش کوتاه مباد،

امین…

22ژوئن/23

قیـام لله

رهبر معظم انقلاب اسلامی در سالگرد رحلت امام خمینی(ره) به دست نوشته‌ای از حضرت امام اشاره فرمودند که هشتاد سال پیش در اوج خفقان و ظلمانی‌ترین ایام ستمشاهی نگاشته شده است.

این یادداشت تاریخی و کم‌نظیر که می‌توان آن را قدیمی‌ترین سند مکتوب نهضت امام خمینی دانست، در ۱۴ اردیبهشت۱۳۲۳ به ‌درخواست مرحوم آقای سید علی‌محمد وزیری -از علمای یزد و مؤسس کتابخانه وزیری یزد- به‌رشته تحریر درآمده و همچنان در این کتابخانه نگهداری می‌شود.

تصویری از دست‌نوشته مزبور چهل‌سال پیش، توسط مرحوم حاج سیداحمد خمینی در اختیار مجله «پاسدار اسلام» قرار گرفت و برای اولین بار در شماره هفتم مجله در تیرماه ۱۳۶۱ منتشر شد.

بازنشر این اثر گرانسنگ که هشتاد سال از نگارش آن در سن چهل سالگی حضرت امام می‌گذرد، فرصتی است مغتنم برای تأمل دوباره در این یادداشت حماسی و انقلابی که رهبر کبیر انقلاب اسلامی آن را سال‌ها پیش از آغاز علنی نهضت، خطاب به علما و ملت ایران به رشته تحریر درآورده اند و نشانه‌ایست از اندیشه بلند و عمق آینده‌نگری و  بینش الهیِ این احیاگر اسلام ناب محمدی(ص) که تقدیم همراهان «پاسدار اسلام» می‌شود:

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

قال‌الله‌تعالی: «قُلْ اِنَّما اَعِظُکُم بِواحِدَه أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی وَ فُرادی »(۱)

خدای تعالی در این کلام شریف، از سر منزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده و بهترین موعظه‌هایی است که خدای عالم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده، این کلمه تنها راه اصلاح در جهان است. قیام برای خدا است که ابراهیم خلیل‌الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوه‌های گوناگون عالم طبیعت رهانده.

خلیل‌آسا در علم الیقین زن

ندای لا احب الافلین زن

قیام لله است که موسی کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو کشاند. قیام برای خدا است که خاتم النبیین «صلی‌الله علیه‌وآله» را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بت‌ها را از خانه خدا برانداخت و به جای آن توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به مقام قاب قوسین او ادنی رساند.

خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و هم جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده. قیام برای نفس است که بیش از ده میلیون جمعیت شیعه را به‌طوری از هم متفرق و جدا کرده که طعمۀ مشتی شهوت‌پرست پشت میزنشین شدند. قیام برای شخص است که یک نفر بیسواد(۲) را بر یک گروه چندین میلیونی چیره می‌کند که حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود کند. قیام برای نفع شخصی است که الان هم چند نفر کودک خیابانگرد را در تمام کشور بر اموال و نفوس و اعراض مسمانان حکومت داده.

قیام برای نفس اماره است که مدارس علم و دانش را تسلیم مشتی کودک ساده کرده و مراکز علم قرآن را مرکز فحشا کرده. قیام برای خود است که موقوفات مدارس و محافل دینی را به رایگان تسلیم مشتی هرزه‌گرد بی‌شرف کرده و نَفَس از هیچ کس در نمی‌آید. قیام برای نفس است که چادر عفت را از سر زن‌های عفیف مسلمان برداشت و الآن هم این امر خلاف دین و قانون در مملکت جاری است و کسی بر علیه آن سخنی نمی‌گوید. قیام برای نفع‌های شخصی است که روزنامه‌ها که کالای پخش فساد اخلاق است، امروز هم همان نقشه‌ها را که از مغز خشک رضاخان بی‌شرف تراوش کرده تعقیب می‌کنند و در میان توده پخش می‌کنند. قیام برای خود است که مجال به بعضی از این وکلای قاچاق داده که در پارلمان بر علیه دین و روحانیت هرچه می‌خواهد بگوید و کسی نفس نکشد.

هان ای روحانیین اسلامی! ای علماء ربانی! ای دانشمندان دیندار! ای گویندگان آیین دوست! ای دینداران خداخواه! ای خداخواهان حق‌پرست! ای حق‌پرستان شرافتمند! ای شرافتمندان وطنخواه! ای وطن‌خواهان با ناموس! موعظت خدای جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحی را که پیشنهاد فرموده بپذیرید و ترک نفع‌های شخصی کرده تا به همۀ سعادت‌های دو جهان نائل شوید و با زندگانی شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شوید. «ان لله فی ایام دهرکم نفحاث الا فتعرضوالها» امروز روزی است که نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فردا است که مشتی هرزه گرد شهوت‌ران بر شما چیره شوند و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطلۀ خود کنند. امروز شماها در پیشگاه خدای عالم چه عذری دارید؟

همه دیدید کتاب‌های یک نفر بی سر و پا(۳) را که تمام آیین شماها را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیّع به امام صادق و امام غایب روحی له‌الفداء آن‌همه جسارت‌ها کرد و هیچ کلمه از شماها صادر نشد.

امروز چه عذری در محکمۀ خدا دارید؟ این چه ضعف و بیچارگی است که شماها را فراگرفته؟ ای آقای محترم که این صفحات را جمع‌آوری نمودید و به نظر علماء بلاد و گویندگان رساندید، خوب است یک کتابی هم فراهم آوردید که جمع تفرقه آنان را کند و همۀ آنان را در مقاصد اسلامی همراه کرده، از همه امضا می‌گرفتید که اگر در یک گوشۀ مملکت به دین جسارتی می‌شد، همه یک دل و یک جهت از تمام کشور قیام می‌کردند.

خوب است دینداری را دست کم از بهائیان یاد بگیرید که اگر یک نفر آنها در یک دیه زندگی کند، از مراکز حساس آنها با او رابطه دارند و اگر جزئی تعدی به او شود، برای او قیام کنند. شماها که به حق مشروع خود قیام نکردید، خیره سران بی‌دین از جای برخاستند و در هرگوشه زمزمۀ بی‌دینی را آغاز کردند و به همین زودی بر شما تفرقه‌زده‌ها چنان چیره شوند که از زمان رضاخان روزگارتان سخت‌تر شود: «و من یخرج من بیته مهاجراً الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی‌الله»(۴)

۱۱ شهر جمادی الاولی ۱۳۶۳

سید روح الله خمینی

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره سبأ آیه ۴۶
  2. رضا پهلوی
  3. احمد کسروی
  4. سوره نساء آیه ۱۰۰
22ژوئن/23

ما با هستیِ آن مرد الهی، معنای هستیِ خود را فهمیدیم/استاد اصغر طاهرزاده

در سالگرد رحلت روح خدا«رضوان‌الله‌‌تعالی‌علیه» خوب است به حکم آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا…» به این نکته بیندیشیم که «گهگاه باید خود را گم کنیم تا دوباره پیدا و از نو بازیابی شویم» زیرا ایمانِ دیروزین ما برای حضور در امروزِ این تاریخ کافی نیست. همان‌ طور که اگر مار نتواند پوست بیندازد، می‌میرد، ذهن انسان نیز اگر برای تغییر، دچار مانع باشد، دیگر ذهن نیست، انبار اطلاعات است.

اگر خود را در آینده‌ تاریخ خود حاضر نکنیم و همچنان در گذشته متوقف بمانیم، به گفته رهبر معظم انقلاب عملاً گرفتار نوعی عقب‌گرد شده‌ایم.(۱). زیرا در برابر آنچه در حال رشد و بالندگی است، نابینا خواهیم بود.

ما در این زمانه به انسان‌‌هایی نیازمندیم که نه‌تنها در نسبت با درک وجودی خود تامل کافی داشته باشند، بلکه باید به معنای کامل کلمه، سعه‌ توحیدیِ انقلاب اسلامی را درک کنند و بدانند که انقلاب در این زمانه چگونه تبدیل به اقیانوس شده و دوره‌ دریاچه‌ بودنش به‌سر آمده است. بنابراین وقتی خود را در مرحله‌ای از تاریخ پیدا می‌کنیم باید سعی کنیم «گهگاه خود را گم کنیم» تا دوباره از نو بازیابی شویم. این است آن شدنِ ابدی که بودنی خشک و ساکن نیست. حضرت امام خمینی در غزل مشهور خود متذکر آن «بودنِ دوباره» می‌شوند و اظهار می‌دارند:

در میخانه گشایید به رویم شب و روز

که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم

حقیقتاً زندگی یعنی «اُنس با خداوند» در این تاریخ، اُنس با خدا یعنی انس با خدای حضرت روح الله و همان خدایی است که رهبر معظم انقلاب با غروب حضرت امام توانستند آن حضور را ادامه دهند و ما نیز با همه ضعف‌هایی که داریم یک راه بیشتر در مقابل خود نداریم و آن اینکه با ادامه انقلاب اسلامی در بستری که حضرت امام گشودند و رهبر معظم انقلاب آن را ادامه دادند؛ خود و زندگی‌مان را معنا کنیم، هرچند حضوری که در پیش است به‌راحتی محقق نمی‌شود، ولی همچنان باید ماند و در انتظاری که با پایداری همراه است، خود را حفظ کرد.

تاریخِ میخانه‌ای حضرت روح الله، یعنی تاریخی که در آن مدرسه و مسجد به‌تنهایی جواب ما را نمی‌دهند، ولی چاره کار، عبور از مسجد و مدرسه نیست، بلکه حضور در راهی است که مسجد و مدرسه به میخانه حضور در محضر حق تبدیل شوند. با توجه به این امر، ذیلاً نکاتی تقدیم می‌شود:

  1. بنا به گفته جناب حافظ:

اگر امام جماعت طلب کند امروز

خبر دهید که حافظ به می طهارت کرد

اگر در این زمانه، یعنی زمانه «حضور تاریخی انقلاب اسلامی» امام جماعت سراغ حافظ را گرفت – حافظی که قرآن ز بر بخواند با چهارده روایت- به او خبر دهید که حافظ هم میخانه را زیارت کرد و در مسیر دینداری در زمره کسانی قرار گرفت که به ملاقات حقیقت رفتند، در کنار کسانی که در جان خود در جستجوی حقیقت بودند و نه در کنار آنهایی ‌که تنها در ظاهرِ عبادات متوقف شده‌اند، در حالی که عبادات در جایگاه خود، تنها دروازه‌هایی هستند تا ما با حضورِ «خود» در نزد «خود» و با نسبتی که با حقیقت برایمان پیش می‌آید، حضور بیکرانه جاودانه خود را تجربه کنیم. وقتی خود را در دل تاریخ انقلاب اسلامی و تاریخی که شهدا خود را در آن تجربه کردند، احساس کنیم، همراه حضرت روح‌الله متوجه تنگناهایی می‌شویم که باید از آنها عبور کنیم، تنگناهایی که او از آنها خبر داد و فرمود:

«امروز عده‌ای با ژست تقدس‌مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می‌زنند که گویی وظیفه‌ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس‌نمایان احمق در حوزه‌های علمیه کم نیست.»(۲)

  1. ما با روبه‌روشدن با آنچه در سال گذشته پیش آمد متوجه ‌شدیم چه اندازه می‌توانیم بزرگ باشیم. وقتی با حیله‌ها و دام‌های آن‌چنانیِ دشمنانمان روبه‌رو شدیم و فهمیدیم تنها با انس با حقیقت می‌توان از آن دام‌ها رها شد. وقتی برای ما روشن‌ شد جهانِ فریب‌خوردگان تا چه اندازه توهّمی و خیالی است، تازه ارزش حقیقتِ تاریخی انقلاب اسلامی معلوممان شد و معنای زمان‌شناسی را که میخانه‌ای است بس عظیم، درک کردیم. این همان طهارت با آب روشن میخانه‌ای است که حضرت روح‌الله امکانش را برایمان فراهم و ما راآماده‌ کرد تا با حضور در این تاریخ، به راه دیگری قدم نگذاریم ، زیرا آخرالزمان، تقابل مستی‌های معنوی است با مستی‌های ظلمانی و آنچه گذشت بستر به ظهورآمدن مستی‌های معنویِ فرزندان حضرت روح الله بود تا مزه دینداری آخرالزمانی و پیروزی بر مستی‌های ظلمانی را بچشند.

باید با نظر به آنچه به‌عنوان میراث حضرت روح الله برایمان باقی ماند؛ به سلوکی فکر کنیم که در «هستی» یا «وجود»، در افق احساس حقیقت با تجلیات خاصش به میدان آمده است. آیا در مقابله بین نهایت لذت به همان معنایی که جهان غرب بدان دامن می‌زند، می‌توان تنها به ظاهر عبادات اکتفا کرد؟ و یا راه سومی  وجود دارد که حضرت امام خمینی  در مقابل ما گشودند که در آن باید به نهایت حضور و شور معنوی در دل عبادات الهی اندیشید. و آن مرد بزرگ در همین زمینه به نوشتن آن کتاب‌های عرفانی مبادرت ورزیدند و متذکر مناجات شعبانیه نیز شدند، مناجاتی که در فرازی از آن داریم:

«إِلَهِی أَقِمْنِی فِی أَهْلِ وَلاَیَتِکَ، مُقَامَ مَنْ رَجَا الزِّیَادَهَ مِنْ مَحَبَّتِکَ»، معبودا! مرا در زمره آنانی قرار ده که بر محبّت تو پایدارند و هر امیدوارتر چه به عشق‌ ورزیدن به تو. «إِلَهِی وَ أَلْهِمنِی وَلَهاً بِذِکرِکَ إِلَى ذِکرِکَ‏.» هان ای معبود من! مرا مفتخر به الهامی بگردان که همچنان شیدای یاد تو باشم به سوی یادی افزون‌تر.

  1. نظر به امکانات زمانه: حضور در آینده انقلاب اسلامی با درک زمانه و روشن‌کردن راهی که در پیش است، فراهم می‌شود و غفلت از حضوری که در پیش است، همان بی‌خردی و جهل و نشناختن زمانه است که در روایات از قول حضرت صادق«ع» داریم: «عَلَى‏ الْعَاقِلِ‏ أَنْ یَکُونَ بَصِیراً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِه حَافِظاً لِلِسَانِه»(۳)» لازم است بر عاقل که نسبت به زمانه خود بصیر باشد و با پیشامدها مطابق شأن و بصیرتی که دارد برخورد کند و حافظ زبان خود باشد تا مطابق زمانه‌اش سخن بگوید.

آیا جز این است که اهل نظر باید به امکان‌های زمانه بیندیشند و در طلب چشم‌انداز آینده باشند؟ زیرا بدون آن چشم‌انداز، آینده معنا ندارد و گرفتار تکرار زمانه می‌شویم. به نظر می‌آید آینده انقلاب اسلامی، آینده‌ای است که در آن، انسان‌ها معنای دیگری به خود می‌گیرند  ماورای انسانِ گرفتار پوچی‌ها، امری که حضرت امام خمینی متوجه آن شدند و رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید دارند.

  1. حضور در آینده‌ای قدسی: در موضوعِ اندیشیدن در باره آینده، لازم است به نظری توجه داشت که بشر جدید به خویشتن خویش دارد و در همین راستا می‌تواند خود را در بستری از سنت‌های اصیل عالم احساس کند، در این صورت در عین جوابگویی به یقینی که در درون خود به دنبال آن است، سعی دارد به‌نوعی از توهّم‌زدگی که عموماً عارضه فرهنگ مدرنیته است، دچار نشود. آری! برای حضور در آینده‌ای قدسی باید دائماً حضور در سنت‌های الهی مدّ نظر باشد، تا در همه صحنه‌ها بر خلاف فضاسازی شبکه جهانی که فریب‌کارانه ما را در توهّمات متوقف می‌کنند، در واقعی‌ترین واقعیات که در این زمانه همانا تاریخی است که با انقلاب اسلامی شروع شده و انسان‌هایی چون حاج قاسم سلیمانی را در دامان خود پرورد، زیست کنیم.این است راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی .
  2. حضوری در راستای گستردگی انسان جدید: با نگاهی به «آینده» در عین حضور در سنت‌های الهی، با آینده‌ای روبه‌رو خواهیم بود که مفهومی و ذهنی نیست، بلکه حضوری است در راستای گستردگی انسان و انسان در دل این نوع حضور، در عین حضورِ تاریخی خود، با امر بسیار مهمِ «جاودانگی» روبه‌رو می‌شود، امری که متأسفانه عموماً مورد غفلت قرار می‌گیرد که چگونه انسان می‌تواند در آیندهِ وجود خود حاضر باشد و جاودانگی خود را احساس کند.

عظمت حضورِ تاریخی در انقلاب اسلامی را که حضرت امام خمینی مطرح کردند،  باید در چنین نگاهی دنبال کرد و اینکه انسان جاودانگی خود را در آن حضور و در سنت‌های الهی احساس می‌کند و در می‌یابد که این تاریخ همراه ماست و از این جهت می‌توان گفت یکی از شاخصه‌های حاج قاسم سلیمانی در فهم تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده، این است که متوجه می‌شود دیگر این تاریخ، همراه ماست و همه فعالیت‌های آن شهید بزرگوار را می‌توان در این راستا تحلیل کرد. او هرچند می‌داند ایران در واقع دو کشور است؛ کشورِ زیباکلام‌ها و کشور رئیسی‌ها، اما هنر او مانند رهبر انقلاب آن است که اتفاقاً در همین کشور، به جهت ظرفیت‌هایی که انقلاب دارد، با صبرِ راهبردی به اهداف اصیل انقلاب فکر کند. با توجه به هوشیاری نسبت به ظرفیت‌های تاریخی انقلاب اسلامی و با رعایت چنان صبری، نه جریان استکبارِ دیروز توانست در سوریه پیروز شود و نه کودتای هفتاد روزه «زن، زندگی، آزادی» دستاوردی داشت.

  1. بیش از دو تاریخ در مقابل‌ ما نیست: با توجه به شخصیت حاج قاسم سلیمانی و برخورد آمریکا با او، ما باید متوجه باشیم بیش از دو تاریخ در مقابلمان نیست و با توجه به اینکه انسان موجودی است تاریخی و «تفکر» نیز امر تاریخی است، خود را در کلیّت یکی از این دو تاریخ می‌توانیم معنا کنیم. اینجاست که باید مواظب باشیم با حضور در تاریخی غیر از تاریخی که حاج قاسم به آن تعلّق دارد، در تاریخی که در مقابل جمهوری اسلامی قرار دارد، مریم رجوی‌ها را به ‌عنوان رئیس جمهور نپذیریم. از این جهت است که ابتدا و به صورت کلی باید مشخص کنیم در این زمانه به کدام تاریخ تعلّق داریم، وگرنه با اکنون‌زدگی و بی‌تاریخی، ‌چنان دچار پوچی و سرخوردگی می‌شویم که نمی‌توانیم «خود» را ادامه دهیم.
  2. آیا به این نکته فکر کرده‌ایم که مردم ما و مردم جهان به دنبال دیانتی هستند که جوابگوی امروزشان باشد؟

باید از خود بپرسیم در تاریخِ بحران معنای انسان، دین خداوند با بشر امروز چه سخن‌هایی دارد، تا به حکم سخن حضرت رضا«ع» که می‌فرمایند: «عَلَیْنَا إِلْقَاءُ اَلْأُصُولِ وَ عَلَیْکُمُ اَلتَّفْرِیعُ.؛(۴) بر ماست که اصول را براى شما بیان کنیم و بر شماست که فروع را استخراج کنید.» ما نیز با اصولی که می‌شناسیم، مخاطب خود را در مسائل جزئی‌اش راهنمایی کنیم؟ معنای «بازتولیدِ مفاهیم دینی» که رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید دارند، آیا حکایت از آن نمی‌کند که باید در عین حضور در معارف دینی، ماورای ساحت دیروزین، باید عقل بشر جدید را مخاطب قرار دهیم و با او گفتگو کنیم؟ و به حکم کریمه: «یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»(۵) باید جواب تقاضاهای جدید بشر را با توجه به شأن جدید حضرت ربّ العالمین بدهیم.

  1. به‌راستی، شرایطی که ما با تمام وجود، به دعوت حضرت امام خمینی برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی و تحقق انقلاب اسلامی لبیک گفتیم، چه شرایطی بود، شرایطی که توانستیم به جایگاه انسان فکر کنیم؟ آیا جز این بود که ما خودمان برای خودمان مسئله شده بودیم و از خودبیگانگی تا مغز استخوان‌های‌مان فرو رفته بود؟ بنده به‌عنوان یکی از جوانان آن دوران می‌خواهم عرض کنم‌؛ ما با خویشتن و ذات خود بیگانه شده بودیم و به نیاز ژرفی می‌اندیشیدیم که همان عینیت‌ بخشیدن به حقیقت انسانی خود بود، حقیقتی فراتر از سطح آگاهی‌های روزمرّه، و حضرت امام خمینی متذکر حقیقت انسانی ما شدند. در دیروزمان از خود می‌پرسیدیم «ما کیستیم؟» و برای چه زنده‌ایم؟ – آیا جز این است که وقتی انسان زندگی را گم کند، این سئوال برایش پیش می‌آید؟- هر کدام از ما چون روباتی بودیم که بدون هر معنایی باید در برنامه‌ای از پیش تعیین‌ شده قرار می‌گرفتیم، بدون هیچ آینده‌ای که معلوم کند ما حقیقتاً موجودات زنده‌ای هستیم که می‌توانیم با ابتکارات خود به آینده‌مان معنا بدهیم. حضرت روح الله، معنای «بودن» و «نبودن» را به ما چشاند. آری! با هستِ او بود که ما معنای هستی خود را فهمیدیم.
  2. آیا انقلاب اسلامی به‌عنوان جبهه مقابل سیاه‌ترین و ظلمانی‌ترین جبهه استکبار و با نظر به انسانی که در دل این تاریخ در حال تولد است، تولد انسان‌هایی مانند حاج قاسم سلیمانی، همان آخرین حلقه از زنجیر تحول تاریخی نیست که باید در آن حاضر شد؟ چنانچه انقلاب اسلامی را پاس نداریم، بی‌معنایی و پوچی، به‌تدریج و پیوسته به سراغمان می‌آید، هر چند در ایران زندگی کنیم.

جبهه مقابل انقلاب اسلامی نشان داد گرفتار غیر انسانی‌ترین افکار و اعمال شده است. معلوم شد انسانِ گرفتار جهان استکباری به وضعیتی گسسته و آشفته تنزل یافته و همچنان در همین مسیر در حال سقوط است؛ در حالی‌ که به گفته رهبر معظم انقلاب، هر چند که ما مشکلاتی داریم، ولی حرکت، حرکتِ مستمرِ به سمت قلّه است و اینجاست که نباید ضعف‌ها را بزرگ و از حضور تاریخیِ خود که با انقلاب پیش آمده، غفلت کرد.

آرمان‌های انقلاب اسلامی را باید مانند هر رخداد تاریخی دیگری، بیشتر در عرصه‌هایی دنبال کرد که عرصه جریان‌های مشهور و ظاهری وقایع نیستند، بلکه بحث، در برگشت بشریت است به جهانی که خداوند در آن به حاشیه نرفته است، تا بشریت گرفتار بی‌معنایی نشود.

اینجاست که باید در بستر خودآگاهی نسبت به موقعیت تاریخی خود، به آینده‌ای بیندیشیم که با عبور از بحران‌های غرب‌زدگی‌ در زندگی، به سامان خود برگردیم و در نتیجه زندگیِ دنیایی ما با رابطه متقابلی که با حقیقت پیدا می‌کند، گرفتار انواع آرزوهای وَهمی و رمانتیک و فانتزی که چیزی جز احساس ناکامی و پوچی را به همراه ندارد، نباشد. عظمت بصیرت رهبر معظم انقلاب را باید در این نکته دانست که او می‌داند راهی را که حضرت امام خمینی گشودند، راهی است به سوی قلّه.

  1. در جهان مدرن هراس مقدس و خوف اِجلال که راه انسان را به سوی حقیقت می‌گشاید، از میان رفته و جای آن را شادی‌ها و سرگرمی‌های پوچ گرفته، تا جایی که زندگی تبدیل به وقت‌گذرانی دردناکی شده که انسان همواره می‌خواهد با سرگرمی‌ از خود فرار کند و درمان این مصیبت چیزی نیست جز حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی به‌وجود آمده و انسان با حضور در این تاریخ می‌تواند معنای خود را درک و در درون خود روح بزرگی را احساس کند که با آن روح و روحیه بنا دارد خود را در این زمانه در احیای افقی معنوی حاضر کند. اینجاست که نوعی نیاز به تعالی و درک عمیق‌تر از خود در انسان سر بر می‌آورد، راهی که با حضور در انقلاب اسلامی برای حاج قاسم و حاج قاسم‌ها پیش آمد، زیرا آنها فهمیدند شرایطی پیش آمده که می‌توانند از «خود» فراتر بروند. شرایطی که برای بشر غربی و غرب‌زدگان فراهم نیست و به همین جهت احساس پوچی و روزمرگی می‌کنند.
  2. روزگار ما، روزگاری پر تلاطم است و برای نوعی اندیشه‌ورزی و برای حضور در آن باید پنجره‌ای به سوی آینده بگشاییم، آینده‌ای که شهدا به آن اشاره کردند، آینده‌ای که می‌تواند هم جهان و هم زندگی و هم خودِ او را به بشرِ این زمانه نشان دهد، آینده‌ای که نه دیروز است و نه فردا، ولی می‌تواند مانند هر پنجره‌ای، نوری و هوایی را از دوردست‌ها به سوی داخل خانه وجودِ این بشر بیاورد، تا او زمان و مکان خود را روشن کند و خود را بهتر تشخیص دهد که چه اندازه گسترده و گشوده است. این است راز آینده‌داریِ انقلاب اسلامی و حضور انسانی که زندگیِ زمینی خود را از آسمان معنویت منقطع نکرده است و این است تاریخی که با حضرت امام خمینی آغاز شد و رهبر معظم انقلاب با درکش، آن را ادامه می‌دهند.
  3. بدیهی است که در دوره‌های مختلف تاریخ، عهد ازلیِ انسان فراموش می‌شود و انبیای الهی در راستای تجدید آن عهد، متذکر غفلت انسان‌ها از آن عهد ازلی می‌شوند و از زبان خدا به انسان‌ها می‌فرمایند: «أَ لَم أَعهَد إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَن لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ*وَ أَنِ اعْبُدُونی‏ هذا صِراطٌ مُستَقیمٌ»(۶) ای فرزندان آدم! مگر با من عهد نکردید که شیطان را نپرستید. او دشمن آشکار شماست و مرا بپرستید و این است آن راهی که شما را به مقصد می‌رساند؟»

با توجه به این امر، انسان‌ها در هر تاریخی می‌توانند مطابق آن تاریخ عهد ازلی خود را که همان حضور در اکنونِ بیکرانه آنهاست، تجدید کنند و نیوشای وجود خود باشند، وجودی که از طرفی عین عهد با حضرت محبوب است و از طرف دیگر عین ربط با اوست. تجدید عهد ازلی امروزین ما حضور در تاریخ انقلاب اسلامی است که در ۲۲ بهمن سال ۵۷ طلوع و ما را متوجه آینده‌ای کرد که این تاریخ و این طلوع در پیش دارد و چه اندازه خوب است در سالگرد رحلت آن مرد بزرگ، آن حضور را در خود بازخوانی کنیم و از خود بپرسیم چه گوهری در متن انقلاب اسلامی نهفته است که اهل نظر و صاحبان حکمت با نظر به آن گوهر، سختی‌هایی را که با حضور در انقلاب اسلامی پیش می‌آید، تحمل می‌کنند؟ آیا آن گوهر، همان معیّت و همراهیِ خداوند با جان آنها نیست که فرمود: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِین»(۷) ملاحظه می‌فرمایید که در آخر آیه می‌فرماید: «وَبَشِّرِ الصَّابِرِین» و در آخر آیه قبل فرمود: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» یعنی در دل این نوع سختی‌ها که در درون تاریخ توحیدی نهفته است، چنانچه مقاومت پیشه کنید، با حضوری روبه‌رو خواهید شد که آن حضور، با معیّت خداوند برایتان پیش می‌آید و این بالاترین نوع بودن است.

 

پی‌نوشت‌ها:    

  1. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با نیروهای مسلح ۲۷/۱/۱۴۰۲
  2. صحیفه امام خمینی، ج.۲۱ ص.۲۷۸
  3. إرشاد القلوب إلى الصواب، ج.۱، ص.۱۴۰
  4. مستطرفات السرائر : ۵۸/۲۱
  5. الرّحمن/۲۹
  6. یس/آیات ۶۰ و ۶۱
  7. بقره/۱۵۵
22ژوئن/23

ورود دشمن به جنگ شناختی ناشی از پیروزی‌های جبهه حق است / ماهیت جنگ شناختی و راهکارهای غلبه بر دشمن در آن در گفتگو با آیت‌الله سید محمد مهدی میرباقری/به کوشش قاسم بابائی

درآمد:

آیت‌الله سید محمد مهدی میرباقری در گفتگو با «پاسدار اسلام» به بررسی و تحلیل علت ورود دشمن در جنگ شناختی پرداخته و در ادامه با تبیین ماهیت جنگ شناختی و جنگ ترکیبی، راهکارهای خروج از این جنگ و روش‌های غلبه بر دشمن را یاد آوری می‌کنند. ایشان در بخشی از گفتگو به تحلیل پدیده بیماری کرونا و پیامدهای آن به عنوان بخشی از پازل دشمن برای غلبه در جنگ شناختی، اشاراتی دارند.

ضمن سپاس از فرصتی که که در اختیار «پاسدار اسلام» گذاشتند، حاصل این مصاحبه به امت «پاسدار اسلام» تقدیم می‌شود:

 

*در ابتدا تشکر می‌کنیم که این فرصت را در اختیار مجله «پاسدار اسلام» قرار دادید. در خدمتتان هستیم با موضوع جنگ ترکیبی، جنگی که به فرمایش رهبر معظم انقلاب،آمریکا، رژیم صهیونیستی بعضی از کشور‌های اروپایی و برخی گروهک‌ها همه امکانات خود را برای ضربه زدن به ملت ایران به میدان آوردند. به عنوان اولین سئوال بفرمایید جنگ شناختی دشمن از نگاه شما چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم. خدای متعال را سپاسگزار و خرسندم از اینکه توفیق گفتگو با این مجله وزین را دارم. پاسدار اسلام مجله‌ای با سابقه نسبتاً طولانی است و در طول چهار دهه انقلاب اسلامی، خط ثابت و مستمر و مستقیمی داشته است. خدا را شاکرم که توفیق گفتگو با مخاطبان این نشریه برایم فراهم شده است و برای شما آرزوی توفیق و توان بیشتر برای خدمت بیشتر به اسلام و مکتب اهل بیت«ع» را دارم و ازاینکه عرایض بنده را با شرح صدر تحمل می‌کنید تشکر می‌کنم.

این فضای عمومی که گاهی از آن به جنگ ترکیبی دشمن تعبیر می‌شود، نشان می‌دهد که دشمن از چندین زاویه با ما درحال جنگ است، جنگ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و جنگ نرم، نمونه ای ازیک درگیری همه‌جانبه است که نشان می دهد دشمن با ابزارهای مختلف و در همه عرصه‌ها وارد میدان شده است.

من در این بخش می خواهم به جنگ شناختی که یکی از گونه‌های جنگ نرم است بپردازم. من جنگ شناختی را با وجود تعاریف پیچیده، به زبان خودم این گونه معنا می‌کنم. آنها به یک دانش‌هایی دست پیدا کرده‌اند (حداقل تلقی خودشان این است). این دانش‌ها میان رشته‌ای، متعدد، به هم پیوسته وگسترده است که از جمله آنها علوم شناختی و ذهن شناختی هستند. علومی که به شناخت فیزیک بدن انسان، معارف انسانی، رفتارهای انسانی می‌پردازند وسپس استناد این رفتارها به ادراکات و شناخت‌ها می‌پردازد و به تعبیر روان‌شناختی امروز استناد آنها به ضمیر ناخودآگاه می پردازد و آنها از طریق این علوم و با کمک گیری از هنر رسانه و علوم اجتماعی می‌خواهند دستگاه شناختی و معرفتی رقبای خود را در عالم به شکل اجتماعی تغییر بدهند و طبیعتا معتقدند که اگر دستگاه شناختی انسان تغییر کرد، رفتار او نیز تغییر می‌کند و او تبدیل به سرباز دشمن می‌شود. به بیانی دیگر امروز آنها در مرحله جنگ شناختی روی ناخودآگاه انسان‌ها کار می‌کنند. آنها می‌گویند انسان‌ها پیش از مرحله خودآگاه، مرحله ناخودآگاه دارند و آنچه در خودآگاه آنها بروز می‌کند حاصل اتفاقاتی است که در ناخودآگاه انسان رخ می‌دهد.و اگر بتوان در ناخوادآگاه انسان ها نفوذکرد، میتوان رفتارآنها را کنترل کرد. دشمن در علوم‌ شناختی در تلاش است که به شکلی بتواند در ناخودآگاه انسان راه پیداکرده و آن را فعال کند و رفتارهای انسان ها را کنترل ‌کنند تا بتوانند نیروهای جامعه را سرباز خود ‌کنند. این تیر و ترکش‌هایی که آنها در جنگ شناختی می‌زنند اگر به عمق ناخودآگاه ما و عمق ایمان اجتماعی ما و عمق معرفت جامعه ما نفوذ می‌کرد جامعه ما می‌باید تحت کنترل درمی‌آمد. این علامت شکست آنها در جنگ شناختی است که به‌نظر من آخرین ابزار آنها است و بعد از این دیگر چیزی ندارند.

بنابراین توجه داشته باشید که جنگ شناختی دشمن، دشوار و پیچیده است. عزیرانی که با مبحث آینده‌پژوهی آشنا هستند، می‌دانند که نظام استکبار، آینده بسیار پرمخاطره‌ای را نه تنها برای ما، بلکه برای همه بشریت رقم زده است. من یک وقتی تشبیه می‌کردم که تمدن مادی مثل یک زندان است که بشریت را از این زندان وارد یک سیاهچال می‌کنند. برخی از آینده‌پژوهان به غلط می‌گویند مثلا هشت هزار سال از عمر حیات بعد از حضرت آدم«ع» گذشته و هشت هزار سال دیگر باقی مانده است و در این زمینه، آثار هنری تهیه می‌کنند. برخی از آنان آینده‌ای بسیار خطرناک‌تر از وضعیت کنونی‌ را که بر سر بشریت آورده‌ا‌ند که خیلی خطرناک‌تر از استعمار کهنه و نو هست، به تصویر می‌کشند.

هر چه به آخرالزمان نزدیک‌تر می‌شویم، دشمنی شیاطین ومستکبرین سنگین‌تر وسخت‌تر می‌شود، چون نقطه پایانی است که خداوند متعال به آنها مهلت داده است. از طرف دیگر مومنین نیز هر چه به عصرظهور نزدیک‌تر می‌شوند، باید بزرگ شوند؛ شرح صدر پیدا کنند و برای ترقی حقایق عصر ظهور آماده شوند.

امروز انقلاب اسلامی باید از این مرحله‌، یعنی مرحله جنگ رسانه‌ای دشمن عبور کند. ما در مرحله تولید دستگاه نَبَأ هستیم، لذا آینده سختی پیش روی ماست. البته این نقشه را فقط برای جبهه مقاومت نکشیده‌اند، بلکه از طریق علوم شناختی می‌خواهند تمام بشریت را با خودشان هماهنگ کنند و برنامه‌ای را برای ورود به عصر جدید رقم بزنند. این خیلی خطرناک است و شرایط پیش رو شرایط سختی است و باید کمربندها را محکم کرد.

*با توجه به تعریف شما از جنگ شناختی که جنگی دشوار و پیچیده است، پرسش این است که چرا دشمن در این برهه وارد جنگ شناختی شده است؟

ورود دشمن به جنگ شناختی وتحمیل فشارهای مضاعف به همه اضلاع هستی بشریت، به‌ویژه به جبهه مقاومت ناشی از پیروزی‌ها وموفقیت‌های جبهه حق است. آنان در طول این ۴۰ سال هر قدر که توانستند به ما فشار آوردند و انواع جنگ‌ها و درگیری‌های قومی، نژادی، جنگ نظامی، اقتصادی، دیپلماتیک، حرکت‌های اجتماعی برای براندازی نظام اسلامی ما به کار بردند که هرکدام از اینها برای سقوط هر نظامی کافی بود. دشمن هزینه زیادی را علیه ما صرف کرده و در این ۴۰ سال، جنگ‌های متعدد و درگیری‌های گسترده‌ای را رقم زده است. من این مطلب را درسال ۱۳۸۰ عنوان کردم که احسان نراقی در مقاله‌ای در روزنامه کیهان نوشته بود هزینه‌ای که غرب درطول ۴۰ سال جنگ علیه تمامی اراضی شرق صرف کرد، کمتر از هزینه‌ای است که در یک ربع قرن علیه انقلاب اسلامی خرج کرد.

حال که امکانات دشمن مضاعف شده است، دو دهه را هم به آن اضافه کنید. به‌خصوص با فناوری‌های نوین از قبیل هوش مصنوعی و امثال اینها ظرفیت دشمن چندین برابر شده است. دانش‌ها و فناوری‌های جدید امکان پیشبرد این جنگ را در عرصه‌های دیگر هم فراهم کرده‌اند. آنها می‌گویند از طریق دخالت در تغذیه می‌توانیم در دستگاه شناختی افراد دخالت کنیم. ما با الطاف الهی تمام اینها را پشت سر گذاشتیم، ابزارهای تمدن غرب را در دست گرفتیم و کارآمدی آنها را خنثی کردیم و توانستیم برآنان مسلط شویم.

یک وقتی زمانی که جاسوس‌ها را آزاد کردند، غرب زده‌ها اعتراض کردند که چرا آنها را نگه داشتید که حالا آزادشان کنید؟ امام فرمود اینها آن مقدار که تعریف می‌کردند قدرت نداشتند. ما آمدیم تا ابهت آمریکا را بشکینم. این گونه حرکت‌ها به برکت انقلاب اسلامی است. قبلا همین که ناوگان یکی از قدرت‌های بزرگ حرکت می‌کرد، در این سر دنیا دولتی ساقط می‌شد. کشتی از بندر جدا می‌شد، دولت در اینجا ساقط می‌شد. به فرمایش امام ما یک سال اینها را نگه داشتیم و هیچ غلطی نتوانستند بکنند.

البته آنها کار می‌کنند. خدا دست دشمن را نمی‌بندد، ولی اگر ما مقاومت کنیم، در آن صورت معنای جمله امام که فرمود، «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»، مشخص می‌شود. قرآن فرمود: « وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ: سست و غمگین نشوید. شما برترید اگر ایمان داشته باشید.»(۲)

دشمن در حال حاضر به اسم مذاکرات و از طریق بسترهای مالی دیپلماتیک می‌خواهد ما را مهار کند. یکی از نویسندگان عرب به نام حسنین هیکل گفته بود که مذاکرات کشورهای عربی ۱۲ روز طول کشید و شکست خوردیم؛ ایرانیان ۱۲سال است که دارند مذاکره می‌کنند و هنوز شکست نخورده‌اند. الحمدلله ما دیپلماسی فعالی داریم که۲۰سال است داریم مذاکره می‌کنیم و هنوز هم سرپا هستیم. هرچند در دوره رئیس‌جمهور قبل، دچار افول شدیم و آنها تصور کردند که ما تسلیم شده‌ایم و به‌سرعت عقبگرد خواهیم کرد. به ‌خصوص در آن دوره جمله‌ای از یکی از مسئولین مبنی بر کاهش هزینه‌های نظامی پخش شد. به تعبیری مانند کشور آلمان و ژاپن به جای هزینه کردن برای اقتصاد مقاومتی برای اقتصاد ملی هزینه کنیم. یعنی همان نظریه خلع سلاح که آقا در قبال آن موضع تندی گرفتند که این اندیشه در مواجهه با غرب عقب‌نشینی است.(۳) در آن دوران تا حدودی دچار افول شدیم. آنها به عظمت انقلاب اسلامی معترف بودند وادعا می‌کردند که دراین عصر درگیری تمدنی بین اسلام به پرچمداری ایران با لیبرال دموکراسی به پرچمداری آمریکاست. ما را به انزوا بردند و به‌قدری تنزل دادند که ترامپ در گزارش رسمی گفت رقبای ما چین و روسیه هستند و ایران و کره جنوبی دو یاغی منطقه هستند و ما را تا حد کره شمالی تنزل دادند. ولی اخیراً با توجه به پیشرفت های ایران مجبور شدند ما را در راس اخبار قرار دهند. بعد هم آنان تمام امکاناتشان را به کار گرفتند تا از عظمت ایران کم کنند و تلاش کردند تا از نفوذ ایران در منطقه جلوگیری کنند،اماتمدن نوین اسلامی، ادبیات استکباری و ادبیات اروپائی که بعد از جنگ جهانی دوم و بعد از تاسیس سازمان ملل خود را قبله عالم می‌دانست به هم ریخت. به گفته جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اروپا در صحبت‌های نژادپرستانه‌اش: «اروپا یک باغ است. ما این باغ را ساخته‌ایم. شما خوب می‌دانید که باقی جهان دقیقا باغ نیست. مابقی جهان جنگل است». (۴)

بنابراین موفقیت‌های انقلاب اسلامی درمقابل دشمن خیلی زیاد است. آنها نتوانستند موفقیت‌های ما را ببینند و تلاش کردند با روش‌های مختلف با آنها مقابله کنند. یکی از روش هاجنگ تحمیلی بود که نیمی ازامکانات ناتو را به منطقه آوردند و هر چه آنها بیشتر هزینه کردند، ما بیشتر مقاومت کردیم. در حال حاضر ما از مدیترانه تا باب‌المندب حضور داریم و طرح خاورمیانه جدید از نیل تا فرات را شکست داده‌ایم.

یکی دیگر از روش ها جنگ ترکیبی بود که تصمیم گرفتند وارد یک جنگ همه‌جانبه شوند و لذا هجوم همه‌جانبه کردند و از هر روشی بهره بردند که از جمله آنها اتفاقاتی است که در مدارس افتاد. علامتی که این روزها در مدارس می‌بینید، علامت پیروزی نیست. دشمنی که در موضع قدرت باشد این گونه عمل نمی‌کند. او وقتی مجبور می‌شود آشکارا همه اصول دموکراسی را زیرپا بگذارد که در موضع ضعف باشد. پس این وضعیت بیانگر قدرت ما در درون وقدرت ما در بیرون است. در درون درحال شکل گیری نظام اسلامی مستحکم ودر حال گذر از غرب‌گراها هستیم. امام فرمود ما از سلطنت پهلوی عبور کردیم، ولی گذر از غرب‌گراها کار دشواری است.(۶) البته ما در این مرحله در حال گذر هستیم که این نشانه قوت ملت است.

در بیرون هم شکل گیری جبهه مقاومت و دست بالا داشتن در منطقه است که گستره جبهه مقاومت و ضد غرب در همه جا مشاهده می شود؛ از اوکراین تا اسرائیل. رد پای مقاومت به‌راحتی در آنجا دیده می‌شود. آنها ماجرای اوکراین را نمی‌توانند جمع کنند و اگر جنگ تمام هم بشود، پیامدهایش به این راحتی قابل جبران نیست. تظاهرات چندصدهزار نفری در اسرائیل چیز ساده‌ای نیست. مهاجرت معکوس از اسرائیل چیز ساده‌ای نیست. درست است که جلوی انتشار اخبارش را می‌گیرند، ولی از یک نقطه به بعد دیگر قابل کنترل خبری نیست. پس بررسی شرایط از درون و بیرون، بیانگر موضع قدرت ماست. ما قدرت مقابله بالایی را داریم. ما الان در نقطه حیاتی قرار داریم و لذا دشمن تصمیم گرفته کار را تمام کند، چون احساس می‌کند اگر کار را تمام نکند، ضربه سهمگینی خواهد خورد که به‌راحتی قابل جبران نیست. الحمدلله ما توانایی عبور ازاین شرایط را داریم، به شرط آنکه کمر همت ببندیم. مواضع قدرت و ضعف و آسیب‌های خود را بشناسیم و در صدد جبران و عبور از این بحران‌ها باشیم.

* با توجه به پیچیدگی جنگ شناختی که نسبت به گذشته بسیار متفاوت است وآرایش تهاجمی دشمن در این نبرد به شکل دیگری است، چه راهکاری را برای مقابله با جنگ شناختی پیشنهاد می‌کنید؟

برای مقابله با جنگ شناختی باید به توانایی دینی خودمان تکیه کنیم. ما یک توانایی تاریخی داریم که باید در فلسفه تاریخ از آن استفاده کنیم. ما یک انباشتی از ظرفیت‌های تاریخی داریم که در دنیای ایران بوده و بعد از اسلام نیز با گره خوردن با مکتب اهل‌بیت«ع» و فرهنگ دینی و متأثر شدن از ظرفیت عاشورائی و تحت تاثیر هجرت امام رضا«ع» و حضرت معصومه«س» به ظرفیت تاریخی شگرفی تبدیل شده است. نباید از این سرمایه غفلت کرد. تلقی من این است که این امت ظرفیت زیادی دارد که در روایات گاهی ازآنان با تعبیر اهل قم، قوم سلمان و… یاد شده است(۶) این ظرفیت در درون ایرانیان انباشته شده و حقیقت عاشورا در وجود ایرانیان نقش بسته است. درک عمیق از عاشورا و حب اهل‌بیت«ع» در وجود ایرانیان نفوذ کرده است و به ‌سادگی خاموش نمی‌شود. غرب قبل از انقلاب خیال می‌کرد می‌تواند آن را خاموش کند. حال آنکه قبل از انقلاب موجی بود که بعد از انقلاب سر برآورد و آتشفشانی شد که همه جهان را تحت الشعاع خود قرار داد.لذا از این ظرفیت نباید غفلت کرد. ما باید از موضع پایگاه ایمانی که یک آتشفسان است، این خاکستر را کنار بزنیم و از فطرت جامعه جهانی و نیز از فطرت جوانان بهره ببریم. امام می‌فرماید: امروز انقلاب ما صادر شده است. در همه جا اسم اسلام است . باید با تبلیغات صحیح، اسلام را آن گونه که هست، به دنیا معرفی کنید. وقتی ملت‌ها اسلام را شناختند، قهراً به آن روی می‌آورند.(۷)

پس باید با مردمی که ظرفیت دارند و می‌توانند زمینه‌ساز عصر ظهور باشند، کار کرد. این اصل سرمایه است و دشمن در تلاش است که به عمق آن دسترسی پیدا و آن را دستکاری کند، البته به شرط آنکه موضع خود را درقبال غرب مشخص کنیم؛ به نظرم غرب هنوز به عمق آن راه پیدا نکرده است.

در مرحله بعد برای برای مقابله با جنگ شناختی باید آسیب‌ها را بشناسیم. یکی از آسیب‌ها شناخت نقشه دشمن است. نقشه‌ها خیلی پیچیده‌تر شده‌اند و توانمندی آنها هم افزایش پیدا کرده است. بر اساس آمار، بشر در همین دو سه سال اخیر در بخش هوش مصنوعی به اندازه کل دوران قبل رشد کرده است. یکی از علت‌هائی که غرب در جنگ اقتصادی موفق شده، به پشتوانه همین هوش مصنوعی است. آنها توانسته‌اند با این وسیله تمام تعاملات دنیا را کنترل کنند. لذا ابزار تهدیدشان هم کارآمدتر و توانمندتر شده است. بنابراین ما باید کمر همت بربندیم و آسیب‌های خودمان را بشناسیم و ساختار خودمان را که به تعبیر رهبری مرحله دولت اسلامی است، اصلاح کنیم.

یکی دیگر از آسیب‌ها نشناختن تمدن غرب است. در تمدن غرب باطل و حق را در هم آمیخته‌اند. باید توجه داشت که آمیختگی این دو در تمدن غرب بسیار پیچیده و چون سیطره باطل بر آن زیاد است، مواجهه با آن هم بسیار دشوار است. من نمی‌گویم همه آدم‌هایی که در تمدن غرب هستند، آدم‌های باطلی هستند. خیر. درکاخ فرعون نیز آدم‌های خوبی مانند همسر فرعون و مومن آل فرعون پیدا می‌شد. مواجهه با غرب نباید به صورت گزینشی و غیر سیستمی صورت بگیرد . اندیشه ژاپن اسلامی است غلط است! نه اسلام ژاپنی می‌شود و نه ژاپن اسلامی. آنهائی که ضربه به اسلام زدند، همان کسانی بودند که به دنبال ژاپن اسلامی بودند. جامعه اسلامی غیر از ژاپن اسلامی است. البته اگر خوبی هم داشته باشد، باید آن را با ابزار و شیوه دقیق بیابیم و در دستگاه هاضمه خودمان بیاوریم. شما اگر کود حیوانی را پای درخت سیب بریزید از سیب آن استفاده می‌کنید، ولی این اتفاق بعد از یک فرآیند پیچیده تهذیب و تجزیه و ترکیب می‌افتد و کود حیوانی بعد از گذر از مسیری تبدیل به سیب می‌شود. پس اول باید ظرفیت امت خود و ماهیت تمدن غرب را بشناسیم و بدانیم که تمدن غرب ماهیتاً شیطانی است که برای غلبه باطل بر جهان که خروجی آن توحش و استعمار نو و استعمار کهنه و به تعبیر من رفتن به سمت سیاهچال است، حق و باطل در آن در هم آمیخته شده‌اند.

وقتی پوشالی بودن تمدن غرب و عظمت تاریخ ایرانی- اسلامی خود را شناختیم، می‌توانیم جوانان را از فقر هویتی نجات و تصویری امیدآفرین را جلوی چشمان آنان قرار دهیم. من یک وقتی برای دانشجویان و اساتید سخنرانی داشتم و از این ناراحت بودند که سبک زندگی جوانان ما به غرب نزدیک شده است. من گفتم شما در سیستم آموزشی از صبح تا شب، دانشجویان ودانش‌آموزان را در مقابل غرب تحقیر می‌کنید؛ لذا حق ندارید بگوئید مثل آنها نباش و ظاهرت مثل آنها نباشد. غرب‌زده‌ها و ساختارهای غربی ما را تحقیر می‌کنند وآدم غرب‌زده با برداشتن چادر احساس هویت می‌کند! وقتی جوان ما در مقابل غرب تحقیر می‌شود، باید انتظار رفتارهای نامناسب، هنجارهای غیردینی، ترویج ازدواج سفید و…را داشته باشیم.

این ما هستیم که کوتاهی کرده‌ایم. آنها سحر خود را بزرگ جلوه دادند و ما در قبال آن کوتاهی کردیم. اسم فیلسوف غربی که می‌آید، طرف احساس عظمت می‌کند، زیرا او را بزرگ جلوه داده‌اند. ما حقایق خود را پنهان کرده‌ایم و دانشمندان ما احساس حقارت کرده‌اند. ما باید به سمت اندیشه‌های بزرگ برویم. توفیقات خود را بگوییم. البته در تبیین توفیقات نباید صرفاً به سمت گزارشات کمّی بی‌ملاحظه برویم. این قدر نگوییم این‌قدر سد ساختیم و توسعه در راه‌های کشور ایجاد کردیم. اینها چنگی به دل جوان نمی‌زند، زیرا جوان سریع می‌گوید فلان کشور هم این کارها را بدون سختی انجام داده است. ولی اگر آرمان و ایده آل بزرگ و آن نباء اعظم را بگوئیم، فطرت‌ها بیدار می‌شوند.

●      وسخن آخر؟

دنیای غرب جهان را به سمت حکمرانی مجازی پیش می‌برد و می‌­ خواهد دنیایی را ایجاد کند که مجازی و زندان در زندان و سیاهچال در درون زندان است. در زندان‌های دوران‌ قدیم گاهی سرداب‌ها و چاله‌هایی بودند و داخل آنها سرداب دیگری را حفر می‌کردند. مثلاً اگر مساحت آن سرداب ۹ متر بود، مساحت چاله‌ای که درون آن سرداب ایجاد می‌شد، ۲ متر بود که به آن سیا‌هچال می‌گفتند. چاله در چاله، که گاهی عمق آن مثلاً به ۲۰ متر زیر زمین می‌رسید و مثل یک چاه بود. الان اگر به برخی نقاط مثل عراق بروید که به‌شدت در تابستان گرم می‌شود، این سرداب‌ها وجود دارند. منتهی یک موقع برای زیست و یک موقع برای زندانی کردن است. اینها یک بار، بشر را زمینی و ارتباط او را با عالم غیب قطع کرده‌اند و حالا می‌خواهند در همین عالم زمین، او را به عالم اوهام و زندان در زندان ببرند. این حرکات ناشی از شکست هستند. یکی از ابزارهایی که برای این هدف به کار بردند کرونا بود. من نمی‌گویم کرونا واقعی نبود؛واقعی و خطرناک بود، ولی امروزه کسی نیست که نداند که یکی از اهداف غرب در مدیریت این فضا ،توسعه حکمرانی درفضای مجازی بود؛غرب هیچ وقت با این خشونت بشریت را به سمت فضای مجازی نبرده بود و نسبتاً توفیق هم پیدا کرد و از جمله ایران را تحت تاثیر قرار داد. این یکی از اشتباهات بزرگ بود و من آن را خیانت می‌دانم. اینکه آموزش را به سمت دیجیتال و فضای مجازی پیش بردند و حتی آموزش کودکان به سمت فضای مجازی رفت، بسیار خیانت بزرگی به کودکان و نسل جوان بود. اغلب کشورهای اروپائی زیر بار این موضوع نرفتند، ولی در ایران غرب‌گرایان با هوشیاری و دوستان با غفلت، آن را امضا کردند. من همان زمان با قاطعیت اعلام کردم که این یک پدیده تمدنی است و یک ُبعدش بخش آموزش است. ۱۶ میلیون دانش‌آموز را در فضای مجازی رها آوردند و این یک قتلگاه بود که چند سال بعد باید آنها را از کف خیایان جمع کنید و الان ثمره اش قابل مشاهده است.

ما ظرفیت این مبارزه را داریم و باید بتوانیم از آن استفاده کنیم. باید بتوانیم در عمق وجود جوانان نفوذ کنیم، کما اینکه تا به حال این اتفاق افتاده. باید دستگاه نباء و جهاد تبیین را قوی کنیم. اصلاً دنیا در تقابل دو تمدن است: تمدن اسلامی و تمدن کفر؛ در قبال خبر و نباء پیامبر اکرم(ص)، خبر و نباء شیطان است. شیطان خبر تمدنی وخبر آرمانشهر خود را می‌دهد و حضرت خبر از آرمانشهر عصر ظهور می‌دهد. این بخش، خبر شیطان را حذف خواهد کرد. ما باید خبر عظیم را درست به گوش نسل جوان برسانیم. حضرت آقا می‌فرمایند: هنر امام این بود که از ایمان مردم، عمل صالح می‌گرفت. ما باید از ظرفیت تاریخی خودمان و از فطرت بشری عمل صالح بگیریم. آنها از نفسانیت بشر میوه گرفتند و تمدن ساختند. آیا ما نمی‌توانیم ازفطرت بشر عمل صالح بگیریم و تمدن بسازیم؟! الحمد‌لله در بخش زیر ساخت‌ها، هیچ‌وقت به اندازه امروز زیر ساخت‌های آماده نداشته‌ایم. ما در راهیم، و مقدورات حرکت دراین راه و دست یابی به تمدن اسلامی را داریم.

همانطور که نباید دشمن را کوچک شمرد، توانمندی‌های خودمان را هم نباید نادیده بگیریم. حضور ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار زائر و مجاور در مسجد جمکران در شب و روز نیمه شعبان و در راه‌پیمائی روز نیمه شعبان نمونه ای از ظرفیت تاریخی ماست که اگر این ظرفیت تاریخی نبود، دشمن حتی اگر یک دهم الان هم هزینه می‌کرد می‌توانست موفق شود. مردم الحمدلله با تمام سختی‌ها در همه صحنه ها حضور دارند و در همه راه‌پیمائی‌ها مخصوصا راه‌پیمائی ۲۲بهمن امسال شاهکار کردند. این بیانگر عظمت ملت ایران است.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. آیه ۱۳۹سوره مبارکهآل عمران
  2. .مقام معظم رهبری: اینکه بگویند فردای دنیا، فردای مذاکره است، دنیای موشک نیست.این حرف اگر از روی آگاهی باشد، خیانت است.»

.۴٫ https://www.etemadonline.com/

۵٫امام خمینی(ره)؛ ۰۷ دی ۱۳۶۰ .ما از شرّ رضا خان و محمد رضا خلاص شدیم، لکن از شرّ تربیت‌یافتگان غرب و شرق به این‌ زودی‌ها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرت‌ها و سر سپردگانی هستند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمی‌شوند.

http://emam.com/posts/view/2875.

  1. امام صادق«ع» فرمود: «سَتَخْلُو کوفَهُ مِنَ الْمُؤمِنِینَ، وَیأْزِرُ عَنْهَا الْعِلْمُ کما تَأْزِرُ الْحَیهُ فی جُحْرِها، ثُمَّ یظْهَرُ الْعِلْمُ بِبَلْدَهٍ یقالُ لَها قُمْ، وَتَصِیرُ مَعْدِناً لِلْعِلْمِ وَالْفَضْلِ، حَتّی لایبْقی فی الْارْضِ مُسْتَضْعَفٌ فی الدّینِ حَتّی الْمُخَدَّراتِ فِی الْحِجالِ، وَذلِک عِنْدَ قُرْبِ ظُهُورِ قائِمِنا، فَیجْعَلُ اللَّهُ قُمْ وَاهْلَهُ قائِمینَ مَقامَ الْحُجَّهِ، وَلَوْلا ذلِک لَساخَتِ الْارْضُ بِأَهْلِها، وَلَمْ یبْقَ فی الْارْضِ حُجَّهٌ، فَیفیضُ الْعِلْمُ مِنْهُ الی سایرِ الْبِلادِ فی الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ، فَیتِمُّ حُجَّهُ اللَّهِ عَلَی الْخَلْقَ حَتّی لایبْقی احَدٌ عَلَی الْارْضِ لَمْ یبْلُغْ الَیهِ الدّینُ وَالْعِلْمُ، ثُمَّ یظْهَرُ الْقائِمُ«عج»: به‌زودی کوفه از مؤمنان تهی خواهد شد و علم و دانش از آن رخت برخواهد بست، همانند ماری که در لانه‌اش پنهان شود. آن گاه علم و دانش در شهری به نام قم آشکار خواهد شد. این شهر معدن دانش و فضیلت خواهد شد تا آنجا که روی کره زمین کسی نمی‌ماند که در دین ضعیف وناتوان باشد، حتّی زنان پرده‌نشین؛ و این امر نزدیک ظهور قائم ما رخ خواهد داد. خداوند قم و مردم آن را جانشینان حضرت حجّت قرار می‌دهد. اگر چنین نبود بی‌شک زمین اهل خود را می‌بلعید و در روی زمین حجتی باقی نمی‌ماند. علم و دانش از این شهر به شهرهای دیگر در شرق و غرب عالم سرازیر و بدین سان حجّت خدا بر بندگانش تمام می‌شود، تا آنجا که در کره خاکی کسی نمی‌ماند که دین و دانش به او نرسیده باشد. سپس حضرت مهدی«عج» ظهور می‌کند. بحارالانوار، ج. ۶۰، ص. ۲۱۳، ح. ۲۳
  2. . https://farsi.rouhollah.ir/
21ژوئن/23

امام علی(ع) کانون فضائل(۲)/ آیت‌الله سید احمد خاتمی

اشاره

این مجموعه مقالات فضائل حضرت امام علی(ع)، با الهام از زیارت امیرمؤمنان در غدیر است که حضرت امام هادی(ع) آن را القا کردند. در شماره قبل اشاه شد که امام هادی(ع) در این فرازها، ۱۱ فضیلت را برای حضرت مولا علی(ع) بیان فرموده‌اند که به ۳ مورد آن نام برده و تشریح شد و اینک ادامه آن تقدیم می‌گردد.

 

۴- عمل کننده به قرآن

و عملت بکتابه؛ و به کتاب خدا  عمل نمودی

این افتخار مولا علی(ع) است که آنچنان عامل به قرآن است که پیامبر(ص) این مدال را به او بدهد که: علی مع القرآن و القرآن مع علی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛ علی با قرآن است و قرآن با علی از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد می‌شوند.(۱)

برخی از آیات قرآن جز امیرالمؤمنین دیگری به او عمل نکرد و نسخ شد و آن آیه‌ی نجوی است. آیه ۱۲ سوره مجادله:

«یا ایها الذین آمنو اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدی نجواکم صدقه ذلکم خیر لکم و اطهر فان لم تجدوا فان الله غفور رحیم»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید هنگامی که می‌خواهید با رسول خدا نجوا کنید (و سخنان درگوشی بگویید) قبل از آن صدقه‌ای در راه خدا بدهید این برای شما پاکیزه‌تر است و اگر توانایی نداشته باشید خداوند غفور و رحیم است.

در شأن نزول آیه آمده است جمعی از اغنیاء خدمت پیامبر آمدند و با او نجوا می‌کردند (این کار علاوه بر اینکه وقت گرانبهای پیامبر را می‌گرفت مایه نگرانی مستضعفین و موجب امتیازی برای اغنیاء بود) در اینجا خداوند آیه فوق را نازل کرد و به آنها دستور داد قبل از نجوا کردن با پیامبر صدقه‌ای به مستمندان بپردازید اغنیاء وقتی چنین دیدند از نجوا خودداری کردند. به گفته غالب مفسران شیعه و اهل سنت تنها کسی که به این آیه عمل کرد امیرالمؤمنین علی(ع) بود.(۲) خود فرمود:

«آیه من کتاب‌الله لم یعمل بها احد من قبلی و لا یعمل بها احد بعدی کان لی دینار فصرفته بعشره دراهم فکنت اذا جئت الی النبی تصدقت بدرهم»؛ آیه‌ای در قرآن است که احدی قبل از من و بعد از من به این آیه عمل نکرد و نخواهد کرد من یک دینار داشتم آن را به ده درهم تبدیل کردم و هر زمان می‌خواستم با رسول خدا نجوا کنم درهمی را صدقه می‌دادم.

مولا عمل کرد و به دنبال آن این حکم با آیه ذیل نسخ شد:

أَشفقتُم ان تقدموا بین یدی نجواکم صدقات فاذ لم تفعلوا و تاب الله علیکم فاقیموا الصلوه و آتوا الزکوه و اطیعوا‌الله و رسوله و الله بما تعملون»؛(۳) آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقات قبل از نجوا خودداری کردید؟ اکنون که این کار را نکردید و خداوند توبه شما را پذیرفت نماز برپا دارید و زکاه را ادا کنید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید (و بدانید) خداوند از آنچه انجام می‌دهید با خبر است.

از عبدالله بن عمر نقل شده که می‌گفت: «کان لعلی ثلاث لو کانت لی واحده منهن کانت احبّ الی من حُمُر النعم تزویجه فاطمه و اعطائه الرایه یوم خیبر و آیه النجوا»؛(۴) علی(ع) سه فضیلت داشت که اگر یکی از آنها برای من حاصل می‌شد بهتر بود از شتران سرخ‌موی (این تعبیر در میان عرب برای اشاره به گرانبهاترین اموال به کار برده می‌شد و آن به صورت ضرب‌المثل به هنگام بسیار نفیس بودن چیزی ذکر می‌کردند) نخست تزویج پیامبر فاطمه را به او و دیگری پرچم به دستش در روز خیبر و دیگری آیه نجوا.

سلام بر مولا علی(ع) این بزرگ عامل به قرآن

 

۵- رهرو سنت پیامبر

واتبعت سنن نبیه؛ و از سنت رسولش پیروی کردی

«سنت» به معنی طریقه و روش است(۵)

به آنچه در مقابل بدعت (نوآوری‌های غلط در دین) به آنچه در مقابل واجب است یعنی مستحب به آنچه پیامبر به دستور خداوند واجب کرده است به معنای گفتار و کردار و تقریر پیامبر و امامان معصوم علیهم الصلوه والسلام.

در جمله‌ی فوق مقصود از سنت این معنی است. پیامبر اکرم(ص) فرمود:

«علیکم بسنتی و سنته المهدیین من بعدی عضّوا علیها بالتواجذ»؛(۶) برشما باد به روش من و روش ره‌یافتگان پس از من و با چنگ و دندان بر آن پایداری کنید.

در این فراز مولی علی(ع) ره‌گیرنده سنت پیامبر می‌نامیم. او خود همگان را به تأسی به سنت پیامبر دعوت می‌کند و خود در خط مقدم عمل به سنت نبوی است.

«… فتأس نبیک الاطهر فان فیه اسوه لمن تأسی و غراءاً لمن تفرّی و احبّ العباد الی الله المتأسی بنبیه و المقتصّ…»؛ (۷)… تو ای مسلمان به پیامبر پاک و پاکیزه‌ات تأسی جوی زیرا در او سرمشقی است برای آن کس که می‌خواهد تأسی بجوید و رابطه‌ای عالی برای کسی که بخواهد به او مربوط شود. محبوب‌ترین بندگان نزد خدا کسی است که به پیامبرش تأسی جوید و در پی او گام بردارد…

آنگاه جلوه‌هایی برجسته از زندگانی پیامبر را بیان می‌کند.

تمام آنچه در زمان حیات پیامبر(ص) و بعد از حضرت انجام داد در حقیت تجلی سنت نبوی بود. هم سکوت حضرت و هم نبرد با ناکثین و قاسطین و مارقین.

در روایات فراوانی آمده است که امیرالمؤمنین فرمود:

«امرت ان اقائل الناکثین و القاسطین و المارقین ففعلت ما امرت فاما الناکثون فهم اهل البصره و غیرهم من اصحاب الجمل و اما المارقون فهم الخوارج و اما القاسطون فهم اهل الشام و غیرهم من احزاب معاویه»؛ (۸) مأمور شدم با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگم پس هر آنچه را مأمور بودم انجام دادم اما پیمان‌شکنان آنان بصریان و گروه جمل بودند و اما مارقین همان خوارج بودند و اما قاسطین آنان شامیان و دار و دسته معاویه بودند.

و تمام زندگی حضرت تجلی رهنمودهای پیامبر(ص) بود.

 

۶- برپادارنده‌ی نماز و پردازنده‌ی زکات

و اقمت الصلوه و آتیت الزکوه؛ و نماز را برپا داشتی و زکات را پرداخت نمودی

اقامه‌ی نماز و ایتاء زکوه در بسیاری از آیات قرآن آمده است.

«قیام» در مقابل قعود است اقامه‌ی نماز یعنی برپاداشتن آن در مقابل زمین ماندنش این مفهوم هم در عرصه‌ی فردی معنا می‌دهد هم در عرصه‌ی غیر فردی. در عرصه‌ی فردی اقامه نماز درست بجا آوردن نماز است آنگونه که خدای تبارک و تعالی خواسته است. طریحی می‌گوید: «اقامتها ان یؤتی بها بحقوقها»؛(۹) اقامه نماز آن است که حق نماز ادا گردد.

در عرصه غیر فردی اقامه نماز، مطرح کردن نماز و به صحنه آوردن آن است یک مصداق آن اقامه نماز جمعه و جماعت است.

«ایتاء» که پسوند آن زکات است به معنای اعطاء است یعنی پرداختن وظیفه‌ی مالی زکات.

«صلوه» عبارت است عبادتی که تشکیل شده از افعال و اقوال مخصوص است و به گفته مرحوم علامه طباطبایی(ره) نماد تمام وظایفی است که بنده در رابطه با خدا دارد.

«و اقامه الصلوه ممثله لایتان ما للعبد من وظائف العبودیه مع الله سبحانه»(۱۰)

«زکات» عبارت است از صدقه‌ای که به اصل شرع (و نه با نذر و قسم) واجب شده است. زکات به حقی واجب در مال که به رسیدن آن به حد نصاب شرط وجوب آن است.

در اینجا نیز مرحوم علامه طباطبایی می‌گوید: «و ایتاء الزکوه ممثل لوظائفه مع الخلق»؛(۱۱) ایتاء زکات در قرآن هم نماد اداء وظایف خود در برابر خلق خداست.

اینک با این توضیح سؤال این است که این دو جمله در زیارت امامان دیگر هم آمده است مقصود چیست؟ واضح است که امامان نماز را به عنوان یک فریضه و زکات را هم به عنوان یک فریضه مالی اداء کردند. این مقدار را دیگران هم می‌توانند انجام دهند. (البته نه به کیفیت والای نماز و زکات امامان)

آنچه مایه افتخار امامان است آن است زنده بودن فرهنگ معنویت (که یک مصداق آن نماز است) مدیون امامان سلام الله علیهم اجمعین است. فصلی از زندگانی امامان سیره نماز و اذکار آنان است.

آنچه مایه افتخار امامان است آن است که بهترین و شایسته برخوردها را با مردم (دوست و دشمن) را امامان داشتند و با رفتار خود آموختند. ضمن آنکه وظایف واجب و مستحب مالی خود را نسبت به مردم به خوبی انجام دادند. فصل برجسته‌ای در زندگی همه امامان صدقات و انفاقات امامان است. نقل کرده‌اند حضرت علی(ع) نخلستانی داشت که درختان آن را رسول خدا غرس کرده بود امام روزی نخلستان را فروخت. چهار هزار درهم را به یک عرب بیابانی بخشید و بقیه را میان مستمندان مدینه تقسیم کرد و حتی درهمی برای خودد باقی نگذاشت.(۱۲)

در زندگی امام حسن مجتبی آمده است که حضرت سه بار همه‌ی اموال خویش را با مستمندان تقسیم کرد.(۱۳)

زهری می‌گوید: در شبی سرد و بارانی حضرت امام زین‌العابدین را دیدم که کیسه‌ای پر آرد بر دوش دارد. گفتم ای پسر پیامبر این کیسه را کجا می‌بری؟ فرمود: سفری در پیش دارم و مشغول تهیه توشه آن هستم. گفتم اجازه دهید بنده یا خدمتکارم آن را برایتان بیاوریم. فرمود: خوش دارم با دست خودم زاد و توشه‌ام را مهیا کنم شما هم معطل من نشوید و به کار خویش بپردازید.

زهری پس از چند روز دید که امام به سفر نرفته است و از این رو پرسید: از سفر منصرف شدید؟ امام در پاسخ فرمود منظورم سفر آخرت بود که باید خود را برای آن آماده کنیم و آمادگی برای چنین سفری دوری از گناه و کوشش در راه خیر است.(۱۴)

سپس آشکار شد که امام سجاد شبانه و دور از چشم مردم آذوقه به خانه‌ی مستمندان می‌برده است. چنانچه بر اثر آن کتف ایشان پینه بسته بود این را وقتی فهمیدند که خواستند بدن مطهر او را پس از شهادت غسل دهند.(۱۵)

 

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۲۴٫

۲- مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۵۶، ذیل آیه تفاسیر دیگر هم ذیل آیه.

۳- سوره مجادله، آیه ۱۳٫

۴- تفسیر طبری، ج ۲۸، ص ۱۵٫

۵- مجمع البحرین، کلمه سنّ.

۶- المجازات النبویه، ص ۱۷۴، ح ۱۳۵٫

۷- نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰٫

۸- البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۳۰۶٫

۹- مجمع البحرین، ج ۳، ص ۱۵۲۷، مؤسسه البعثه تهران.

۱۰- المیزان، ج ۱۵، ص ۱۲۷-۱۲۸٫

۱۱- المیزان، ج ۱۵، ص ۱۲۸ ذیل آیه ۳۸ سوره نور.

۱۲- بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۴۵٫

۱۳- الاستبصار، ج ۲، ص ۴۱٫

۱۴- بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۴۵٫

۱۵- بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۶۶٫

 

21ژوئن/23

دشمنی با دشمنان خدا؛ لازمه محبت خدا/گفتاری منتشر نشده از مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی(ره)

اشاره:

آن‌چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان منتشر نشده‌ی مرحوم حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی(ره) در جمع زوار حرم حضرت امام خمینی(ره) در سال ۱۳۸۴ است که پیاده از اصفهان به سمت مرقد ایشان حرکت کرده بودند و در قم، خدمت مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی رسیدند و مورد تفقد ایشان قرار گرفتند. ایشان در سخنانی ضمن بیان فضیلت‌های عشق به اولیای خدا که از عشق و محبت به خدا و ائمه اطهار و اهل‌بیت «ع» نشآت می‌گیرد تا میرسد به عشق و محبت به اولیای خدا و محبت به کسانى که راه آنها را درست شناختند و پیمودند و در ادامه با استناد به آیات الهی، اشاراتی دارند به عدم امکان دوستی همزمان با خدا و اهل‌بیت«ع» و دشمنان خدا و اهل‌بیت«ع» و اینکه نمی‌شود کسى به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد و با دشمنان خدا هم دوستى کند. در ادامه گزیده‌ای از فرمایشات مورد اشاره تقدیم علاقه‌مندان میگردد.

مقصود تویی، کعبه و بُت‌خانه بهانه                                 محبت هر اندازه‌‌ که بیشتر باشد، در رفتار و حرکات انسان بیشتر ظهور پیدا مى‌‌کند. سابقاً کم نبودند کسانى که نمونه‌‌هایى از این محبت‌های شما را داشتند و این علاقه خودشان را به این صورت ابراز می‌کردند که پیاده به سمت مکّه و کربلا حرکت مى‌‌کردند و این راه‌های دور را با سختى‌‌هایى که آن زمان داشت عاشقانه مى‌‌پیمودند و عطش خود را با تحمل عطش‌‌هاى مادى، فرومی‌نشاندند؛

در بیابان گر به شوق کعبه خواهى زد قدم

سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان، غم مخور

اشتیاق به زیارت کعبه از آن جهت است که خانه‌‌اى، جسمى، ساختمانى است که خدا براى آن ارزش قائل شده و شاید یکى از ارزش‌هایش هم این است که در کنار کعبه، آرامگاه اسماعیل و هاجر و در داخل حجر اسماعیل است و حجاج باید دور آن طواف کنند.

به‌هرحال مِلاک، این عشق است که به‌صورت سفر طولانى سالانه‌ تجلّی پیدا می‌کند. کم نبودند کسانى که قصد داشتند در سال آینده به حج مشرف شوند و امسال پس از ایام حج حرکت مى‌‌کردند. یک سال پیاده‌روی، آن‌هم در بیابان‌های خشک و سوزانى که انسان در معرض هلاکت قرار مى‌‌گرفت!

عشق به اولیای خدا، لازمه عشق به خدا

عشق به خدا مستلزم عشق به اولیای خداست و عشق به اولیای خدا مستلزم عشق به دوستان و آثارشان است. این یک امر طبیعى است؛ آدمی به هر کسی که علاقه داشته باشد، همه آثار او را هم دوست دارد. نمى‌‌شود آدم، محبوبى داشته باشد و آثارش را دوست نداشته باشد و وقتى به خود او دسترسى ندارد، ناچار به آثار او اظهار علاقه مى‌‌کند. به‌هرحال این سلسله ‌مراتب بین محبت خدا، محبت ائمه اطهار و اهل‌بیت «ع» و محبت کسانى که راه آنها را درست شناختند و پیمودند، کاملاً طبیعى است.

اگر اثر محبت، اثر اشتیاق و عشق ورزیدن نسبت به کسانى مثل امام در دل‌هایی نباشد، نشانه این است که عشق به ائمه اطهار«ع» وجود ندارد و نبودن عشق به آنها نشانه این است که عشق به خدا نیست. اینها لازم و ملزوم یکدیگرند و همه مى‌‌توانند در زندگی‌شان تجربه کنند؛ شما چه وقت بوده که کسى را دوست داشته باشید؛ ولی عکس، لباس، کتاب و یا خانه‌‌اش را دوست نداشته باشید؟ مگر مى‌‌شود؟! اگر کسى به عکس کسى اهمیت نداد، معلوم است که خود او را هم دوست ندارد.

شیرینی تحمل سختی در راه محبوب

بنابراین، این حرکت شما که نشانه عشق به امام است، همان ‌قدر ارزش دارد که کسانى عاشقانه راه کعبه را در پیش گرفته باشند. اینها طبعاً براى اینکه شوق خود را ابراز کنند لازمه‌‌اش این است که سختى‌‌هایى را هم تحمل کنند. اتفاقاً همه شما تجربه کرده‌اید که آدم وقتى در راه محبوبى سختی می‌کشد، تحمل آن سختى از خیلى از شیرینى‌‌ها برایش لذت‌بخش‌تر است. وقتى انسان براى محبوبش زحمتى مى‌‌کشد، خود تحمل آن زحمت براى او لذت‌بخش است.

دشمنی با دشمنان خدا؛ لازمه محبت خدا

محبت یک کسى با محبت به دشمنش جمع نمى‌‌شود. هر قدر آدم یک کسى را دوست داشته باشد، در آن جهتى که کس دیگرى با او دشمنى مى‌‌کند در آن جهت نمى‌‌تواند دشمنش را هم دوست داشته باشد. این دو، یعنى محبت به شخص و دشمنى با دشمنانش، متلازم است. این‌ است که در فروع دین، نهم و دهم را تولّى و تبرّى و مى‌‌گویند تنها تولّى و ولایت کافى نیست. ولایت باید توأم با برائت باشد.

شما در زیارت حضرت معصومه«س»در کنار یادى از نعمت معرفت اهل‌بیت «ع»، می‌گوئید، «وَالْبَرَاءَهِ مِنْ أَعْدَائِکُمْ.» همچنین در زیارت عاشورا که مى‌‌خوانید معرفت و محبت اولیای خدا را نعمتى از خدا یاد مى‌‌کنید و دشمنى دشمنانش را نعمت دیگرى(۱)؛ این دو از هم انفکاک ندارند.

تولّی و تبرّی؛ شرط ورود در حزب‌الله

آیه‌‌اى که شاید همه شما صدها بار شنیده باشید: «إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»(۲) این آیه را خیلى شنیده‌اید. این آیه در باره ولایت امیرالمؤمنی«ع»‌است که در حال رکوع، انگشترشان را به فقیر دادند و این آیه در شأن ایشان نازل شد؛ اما وقتی این آیه را مى‌‌خوانند و در اطرافش بحث مى‌‌کنند کم مى‌‌شود که آیه بعدی آن را هم بخوانند. آیه بعد هم دنباله همین است. من سفارش مى‌‌کنم که هر وقت این آیه را خواندید آیه بعدش را هم بخوانید: «وَ مَنْ یتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ.»(۳) حاصل کلام این است که علامت حزب‌الله یعنى آن دار و دسته‌‌اى که منسوب به خدا هستند، این است که ولایت خدا، ولایت پیغمبر و ولایت مؤمنین را داشته باشند: «وَمَنْ یتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا.»

گفتیم که در آیه، «إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا»، ولىّ را معرفى کرد که چه کسانى هستند، یعنى نسبت به چه کسى باید ولایت داشته باشید که مصداق تامش امیرالمؤمنین«ع»‌ است. حالا اگر کسانى این ولایت را داشته باشند چطور مى‌‌شود؟! بعد نتیجه مى‌‌گیرد که،«وَ مَنْ یتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ». یعنى اگر این ولایت را داشته باشید حزب‌الله مى‌‌شوید و وقتى حزب‌الله شدید دیگر نگران نباشید؛ پیروزى با شماست: «فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ». 

این آیه در سوره مائده است. گفتم که محبت به اولیای خدا با برائت از دشمنانشان توأم است. نمى‌‌شود که انسان محبت اولیای خدا را داشته باشد و محبت دشمنانشان را هم داشته باشد، این دو با هم جمع نمى‌‌شوند. دلیلش چیست؟  قرآن در سوره مجادله می‌فرماید: «لَا تَجِدُ قَوْمًا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ یوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ….؛ هرگز مردمی را که ایمان به خدا و روز قیامت آورده‌اند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول او کنند هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند…»(۴) در قرآن کلمه و تعبیر حزب‌الله در دو جا وارد شده است. یکى آیه‌ای که در سوره مائده بود و معرفى مى‌‌کند که حزب‌الله چه کسانى هستند؛ آنهایی هستند که ولایت خدا، پیغمبر و جانشینان پیغمبر را داشته باشند. این ولایت، همان است که بعدها به ولایت ‌فقیه منتهى مى‌‌شود. این هم اثرى از همان ولایت است.

و آن طرف قضیه را در سوره مجادله بیان فرموده است. آنجا در سوره مائده فرمود که اگر کسی ولایت خدا، پیغمبر و مؤمنین را داشته باشد، حزب‌الله است. اینجا مى‌‌فرماید ممکن نیست که کسى به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد و با دشمنان خدا هم دوستى کند. چنین چیزى امکان‌پذیر نیست. یعنى اگر راست مى‌‌گویید که خدا، پیغمبر««ص» و اهل‌بیت«ع» را دوست دارید، باید دشمنانشان را هم را دشمن بدانید. این دو تا محبت با هم جمع نمى‌‌شوند. حالا من ترجمه تحت‌اللفظی مى‌‌کنم: «لَا تَجِدُ قَوْمًا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ»؛ یعنى پیدا نمى‌‌کنید مردمى را که ایمان به خدا و قیامت داشته باشند و، «یوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ»؛ و  با کسانى که با خدا و پیغمبر درمی‌افتند مودت داشته باشند.

پاداش ویژه خداوند متعال به حزب‌الله

بعد مى‌‌فرماید کسانى که این‌‌گونه شدند که از یک‌ طرف ایمان به خدا داشتند و از یک ‌طرف با دشمنان خدا رابطه برقرار نکردند، «أُولَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ»؛ اینها کسانى هستند که خدا ایمان را در دل‌های آنان ثابت مى‌‌کند، «وَأَیدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ».این مطلب، بسیار عالى است. می‌فرماید خدا چنین کسانى را با روحى که از طرف خودش است تأیید مى‌‌کند. این تعبیرى است که در باره مثل عیسى ابن مریم«ع»‌ و در باره انبیاء وارد شده است که خدا آنها را با روح تأیید مى‌‌کند. اینجا مى‌‌فرماید کسانى که ایمان واقعى دارند و با دشمنان خدا دوستى نمى‌‌کنند، خدا روحى را مى‌‌فرستد که آنها را تأیید کند، مواظبشان باشد، کمکشان ‌‌کند.

حزب خدا؛ مُفلِح و رستگار، غالب و پیروز

«وَیدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.» در آن آیه فرمود: «فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ». اینجا مى‌‌فرماید: «أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»: اینها رستگارانند. آنهای دیگر، به مقصد درست نمى‌‌رسند. آنهایی که واقعاً به مقصد مى‌‌رسند کسانى هستند که ایمان، عشق به خدا، پیغمبر و دوستان خدا دارند و نیز با دشمنان خدا دشمنى می‌کنند. اینها به مقصد مى‌‌رسند و حزب‌الله هستند.

بنابراین ما باید سعى کنیم رابطه‌‌مان را با دوستان خدا، با آنهایی که در راه خدا پاک‌بازند و هستى‌‌شان را فداى خدا و دین خدا کردند و از هیچ چیزى هراس نداشتند، تقویت کنیم که نمونه بارز آن، امام است و نمونه دوم آن، نسخه ‌بدلش، جانشین شایسته‌‌ ایشان است. باید به اینها عشق بورزیم. این هم خیلى دست خود ما نیست. آن دل‌هایی که لیاقت داشته باشند، خدا آن عشق را در دلشان ایجاد مى‌‌کند. مگر ما زحمت ‌کشیده‌ایم که این محبت را پیدا کنیم؟! این یک موهبت خدایى است، هدیه الهى است که به دل‌هایی که لیاقت چنین عشقى را داشته باشند، می‌دهد و این موجب فلاح آنها مى‌‌شود. همین محبت است که آنها را به آن جایى مى‌‌رساند که در آخرت هم با آنها خواهند بود، به وصال معشوق و محبوبشان مى‌‌رسند و دیگر از آنها جدا نمى‌‌شوند؛ اما شرطش این است که با دشمنان خدا دوستى نداشته باشند؛ «لَا تَجِدُ قَوْمًا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ یوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ. یوَادُّونَ» از ماده مودت است، یعنى رابطه دوستانه برقرار کردن. خودمان هم مواظب باشیم که یک‌ وقت شیطان فریبمان ندهد که آنها هم انسان هستند و با رابطه انسانى دوستشان مى‌‌داریم!

بدترین جنبنده‌ها چه کسانی هستند؟!

خدا مى‌‌فرماید که بعضى از انسان‌ها از سگ و نه ‌فقط از سگ، از هر جنبنده‌ و میکروبى، از میکروب سرطان هم بدترند. مى‌‌گوید: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ؛(۵) بدترین جنبنده‌‌ها اینها هستند. کسانى که حاضر مى‌‌شوند دستاورد خون صدها هزار شهید را به چند دلار یا چند روز پست و مقام و صندلى بفروشند. آیا اینها واقعاً آدم هستند؟! مى‌‌شود اسم انسان روى اینها گذاشت؟! همین‌هایی هستند که از سگ و حمار بدترند، «شَرَّ الدَّوَابِّ»اند. خدا ایمان را از دل اینها برداشته است.

اگر کسى ایمان به خدا و قیامت داشته باشد حاضر مى‌‌شود چنین کارى بکند؟! بیاید و همه گُل‌هایی را که در طول این انقلاب براى اسلام پرپر شده‌‌اند، پایمال کند و نادیده بگیرد و این مملکت را دو دستی تحویل آمریکا بدهد؟ که چه بشود؟ این انسان است؟

همان‌‌گونه که باید اولیاى خدا را دوست داشت، باید از عمق دل نسبت به اینها بدترین و سخت‌‌ترین دشمنى را داشت. همان‌‌گونه که آدم از روى عشق حاضر مى‌‌شود جان و همه هستى خودش را فداى معشوقش کند و همان ‌گونه که اصحاب سیدالشهدا«ع» گفتند که اگر صدها بار شهید شویم و باز زنده شویم، باز آرزو مى‌‌کنیم که در راه شما شهید شویم! آدم علاوه بر اینکه باید نسبت به معشوقش این‌ گونه باشد، نسبت به دشمنانش هم باید این‌ گونه باشد. بگوید این جانى که دارم که در راه دشمنى شما مى‌‌دهم، اگر صد بار دیگر هم زنده بشوم، بازهم جانم را در راه دشمنى با شما نثار مى‌‌کنم؛ این دو تا از هم انفکاک ندارند. اگر دوستى خدا هست، دشمنى با دشمنان خدا هم هست؛ اما عملاً چه‌ کار باید کنیم؟

محبت اولیای خدا؛ شعاعی از محبت خدا

در زیارت‌‌ها، مخصوصاً وقتی‌ که زیارت عاشورا مى‌‌خوانید، همه‌جا توجه داشته باشید که وقتى صحبت از ولایت اهل‌بیت«ع» مى‌‌شود، دنبالش هم ،«وَالْبَرَاءَهِ مِنْ أَعْدَائِکُمْ، سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ» است و یک‌ طرفی نیست؛ بنابراین علامت حزب‌الله که هم پیروزى حقیقى مال آنهاست و هم فلاح و رستگارى ابدى، این است که دلشان یکپارچه عشق به خدا و هر آنچه که مربوط به خداست. اول شخص پیغمبر«ص»، شخص ائمه اطهار«ع»‌ که متأسفانه حتى دسترسى به زیارت خاک پایشان را هم نداریم و محروم هستیم. فعلاً در زمان غیبت به سر مى‌‌بریم، ولى همان عشق را باید در منسوبان به آنها، کسانی که جاى امام نشسته‌اند جلوه بدهیم. خودشان فرمودند این‌ها حکمشان حکم ماست، ولایتشان ولایت ماست. همان عشقى را که به امام معصوم«ع» داریم، امروز که دسترسى نداریم که به حضورشان شرفیاب شویم، باید به جانشین ایشان ابراز کنیم. آن عشقى را که به کعبه، خانه خدا داریم، حالا که دسترسى به کعبه و به خانه خدا نداریم، آن عشق را به مرقد امام، به مرقد حضرت معصومه«س» و به مرقد امام«ره» ابراز کنیم.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَهِ أَوْلِیائِکُمْ وَرَزَقَنِی الْبَرَاءَهَ مِنْ أَعْدَائِکُمْ.

۲٫مائده، ۵۵٫

۳٫همان، ۵۶٫

۴٫مجادله، ۲۲٫

۵٫انفال، ۲۲٫