Tag Archives: غرب

11آوریل/22

لطیفۀ خنده‌دار حقوق بشر آمریکایی!

اشاره:

حقوق بشر از سال  ۱۹۴۸ تاکنون قصه پر غصه‌ای در جهان داشته است و آمریکا به عنوان داعیه‌دار حقوق بشر با قرائت غربی آن در اقصی نقاط جهان فجایع بیشماری را مرتکب شده است. ایالات متحده آمریکا نماینده مکتب سرمایه‌داری غربی است که در آن اصالت با “سود” است. در لیبرالیسم “سود” دارای اصالت است. یعنی تمام کنش‌ها و واکنش‌ها معطوف به سود است. این موضوع بیانگر نوع اقتصاد در آمریکا نیز میباشد. از لحاظ سیاسی نیز همین مسئله در ایالات متحده دنبال می‌شود. راهبرد آمریکایی‌ها در جهان مبتنی بر کسب قدرتِ بیشتر است. از دید پایه‌گذاران مکتب لیبرالیسم، “قدرت” امری مقدس است و به همین دلیل با همه توان به دنبال آن هستند. در سیاست خارجی هم حزب جمهوری‌خواه و هم حزب دموکرات یک راهبرد مشابه دارند ولی با روش‌ها و تاکتیک‌های متفاوت؛ هر دو به دنبال قدرت نامحدود سیاسی و اقتصادی و منافع نامشروع بیشتر در جهان هستند. در سیاست داخلی این کشور هم رویه به همین شکل است یعنی دو جناح اصلی ممکن است در تاکتیک‌ها متفاوت باشند ولی تاریخ نشان داده که در نقض حقوق بشر هر دو به یک شکل عمل کرده‌ و به عنوان یک ابزار از حقوق بشر استفاده می‌کنند.

 

لطیفه خنده‌دار

ما در زمینه حقوق بشر از دنیا مطالبه جدی داریم، در عین حال دائماً باید از آنچه که ما را به آن متهم می‌کنند دفاع کنیم! غرب به رهبری آمریکا جای متهم و شاکی را عوض کرده است!

ادعای رعایت حقوق بشر توسط آمریکا، لطیفه‌ای خنده‌دار بیش نیست و این مردم دنیا هستند که باید از آمریکا رعایت حقوق بشر و حقوق انسان‌های بیگناه را مطالبه نمایند. موارد نقض‌ حقوق بشر توسط آمریکا در اقصی نقاط جهان، فهرست بسیار بلند بالایی را شامل می‌شود.

حاصل سال‌ها پژوهش محققین و اندیشمندان مستقل دنیا نشان می‌دهد که سه عنصر: «سیاست»، «قدرت» و «ثروت»، بر حقوق بشر و موازین حقوق بین‌الملل سیطره دارند.

 

معیارها و رویکردهای دوگانه

از نظر آمریکا، معیار حقوق بشر، وابستگی دولت‌ها به این کشور است و مهم نیست که حکام آن کشور در زمینه حقوق بشـر تابع قوانین بین‌المللی هستند یا خیـر. کما اینکه برای رسیدن به اهداف و منافع نامشروع  خود در منطقه، از عربستانی که بزرگ‌ترین ناقض حقوق بشر در جهان و آغازگر جنگ یمن است، حمایت می‌کنند!.

آمریکا دولت‌ها را به «خوب» و «بد» تقسیم کرده است. «دولت‌ خوب» یعنی دولت‌ همسو و وابسته به آمریکا و تحت حاکمیت آن و «دولت‌ بد» یعنی دولت‌ ناهمسـو و مستقل از آمریکا، و اگر در این کشورهای ناهمسـو کوچکترین مشکلی پیش بیاید، رسانه‌های غربی‌ جار و جنجال به راه انداخته و تمام شبکه‌های اجتماعی آنان یکپارچه قیام می‌کنند؛ در حالی که در کشورهای همسو با آمریکا، نقض‌ مکرر و جدی حقوق بشر با سکوت خبری این رسانه‌ها همراه است!.

کما اینکه نگاه این کشور به مقوله «حقوق بشر» نیز یک نگاه ابزاری است. و کشورها را به دو دسته «با آمریکا» و «علیه آمریکا» تقسیم کرده و کشورهای همسو و وابسته به خود را از هرگونه انتقادی در حقوق بشر مبـرا می‌داند و اگر نقض حقوق بشر در کشورهای «با آمریکا» به شکل گسترده هم صورت بگیرد، راهبرد آمریکا، سکوت مطلق است، اما حتی یک اتفاق کوچک در ایران به‌شدت بزرگنمایی می‌شود.

 

تروریست از نظر آمریکا

از نظر آمریکایی‌ها  اگر گروهی در راستای منافع نامشروع آنها اقدام کند و آلت دست آنها باشد ـ از جمله تروریست‌های جنایتکار داعش ـ از منظر آمریکا «تروریست‌ خوب» محسوب می‌شود، ولی اگر گروهی برای آزادی و استقلال جامعه‌اش مبارزه کند و اجازه ندهند آمریکا به منافع نامشروعش دست پیدا کند، «تروریست بد» و محور شرارت نامیده می‌شود!. ظاهراً جهان و کار جهان واژگونه شده است! داعش، گروه ساخته‌ی آمریکا به هر جنایت بی‌سابقه‌‌ی شنیعی دست می‌زند، اما ایران که مهم‌ترین کشوری است که به شکلی واقعی با تروریسم مبارزه کرده و خود قربانی تروریسم بوده، در جایگاه متهم می‌نشیند!. آمریکا با کمال وقاحت، حاج قاسم سلیمانی، سردار دل‌ها را که همواره در خط مقدم مبارزه با تروریست‌ها جنگید و به اعتراف دوست و دشمن، پوزه داعش، و سایر گروه‌های تروریستی را به خاک مالید، به جرم تروریست بودن به شهادت می‌رساند!

هواپیماهای بدون سرنشین آمریکائی در کشورهای مختلف از جمله افغانستان، پاکستان، عراق و… با دلایل واهی به اجتماعات انسانی حمله می‌کنند و غیر نظامیان، اعم از زن و کودک را می‌کشند و «سازمان تروریستی منافقین» که هفده هزار ایرانی بیگناه را به شهادت رسانده، از حمایت‌های آشکار و پنهانیِ مالی، سیاسی و تبلیغاتی و آمریکا و اذنابش برخوردار است!.

 

 

کارنامه خونبـار

آمریکا فهرست بسیار بلند بالایی از انواع و اقسام نقض حقوق بشر در کارنامه خود دارد، از تجاوز به ویتنام در سال ۱۹۵۵ گرفته تا حمله نظامی و اشغال افغانستان، یورش گسترده به عراق، دخالت نا مشروع در سوریه، یمن، بحرین و لبنان و استفاده از سلاح‌های شیمیایی، میکروبی و بیولوژیک و ابزار کشتار جمعی.

و آشکارترین مورد ضد حقوق بشر آمریکا، حمایت همه‌جانبه از رژیم غاصب و کودک‌کش صهیونیستی در ادوار مختلف است. لابی صهیونیست‌ها (آیپک) در آمریکا بسیار قوی عمل می‌کند و دولت دموکرات یا جمهوری‌خواه هم تفاوتی نمی‌کند. این لابی با ثروت و سرمایه‌های هنگفتی که در اختیار دارد، همه شخصیت‌های سیاسی آمریکا را خریده و در اختیار گرفته است.

 

آمریکای بدون رتوش

ایالات متحده مدعی است که دموکراسی و مردم‌سالاری، حقوق بشر و حقوق شهروندی، آزادی‌های مدنی و آزادی‌های سیاسی را در جامعه خود اجرا می‌کند!، ولی رخدادهای فعلی، جایگاه آمریکا را به‌شدت مخدوش کرده و این ادعا را زیر سئوال برده است. جایگاه آمریکا به عنوان مدعی رهبری نظم نوین جهانی، امروزه به شدت افول یافته و جهانیان شاهد آمریکای بدون روتوش هستند. بنا به گفته یک مقام آمریکایی، به پلیس و کارمندان دولت در این کشور آموزش داده می‌شود که با سیاه‌پوستان تحت عنوان موجودات خطرناک، مانند یک حیوان برخورد کنند! مردم آمریکا اینک به جائی رسیده‌اند که پرچم خود را به عنوان نماد نژادپرستی آتش می‌زنند. رفتار با سیاه‌پوستان همواره بسیار تبعیض‌آمیز است. طبق آمار موجود حدود ۸۶ درصد از عملیات پلیس شامل شلیک، دستگیری و برخورد با سیاه‌پوستان انجام می‌شود که نشان می‌دهد گرچه نژادپرستی ظاهراً لغو شده، ولی عملاً در لایه‌های مختلف دولت آمریکا به صورت ساختاری وجود دارد.

جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها، همواره آمریکای بزک کرده و شعارهایی چون آزادی، دموکراسی و حقوق بشر می‌دهند، اما حتی یک اعتراض ساده‌ی مردمی در خیابان‌های خود را نیز بر نمی‌تابند و از نهاد «شورای حقوق بشر» که «سازمان ملل متحد» آن‌را ایجاد کرده خارج می‌شوند!

روزانه حدود ۹۰ نفر و سالانه حدود ۳۳ هزار نفر در آمریکا با اسلحه به قتل می‌رسند.

 

 

دخالت‌های غیر قانونی

دخالت‌های نظامی آمریکا در اقصی نقاط جهان و  ایجاد جنگ و بحران و طراحی کودتاهای خونین در کشورهای مختلف، تنها بخش کوچکی از نقض حقوق بشر توسط آمریکاست. ایجاد گروه‌های تروریستی و حمایت سیاسی، مالی و تبلیغاتی از آنان قابل کتمان نیست بنحوی که حتی رهبران آمریکا از جمله خانم کلینتون صراحتاً به این امر اعتراف کرده‌اند.

هفت ژنرال آمریکائی، بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی را غیر ضروری دانسته و اعلام کرده‌اند که ژاپن در آستانه تسلیم شدن بوده و با حمله شوروی قطعاً تسلیم می‌شده و جنگ به پایان می‌رسیده، لذا حمله اتمی آمریکا اساساً ضرورتی نداشته است؛ ولی وندی شرمن، معاون وزیر خارجه آمریکا گفته، «اعتقاد دارم که تصمیم برای بمباران اتمی ژاپن تصمیم درستی بود، اما چون تعداد زیادی از مردم عادی جان خود را از دست دادند، تصمیم دردناکی بود!»

آمریکا در عراق، افغانستان، لیبی، سوریه، یمن و… سبب نابودی و کشتار میلیون‌ها انسان شده است.

 

 

 تبعیض نژادی ساختاری

جمعیت سیاه‌پوستان آمریکا از سفیدپوستان بسیار کمتر است، ولی آمارها نشان می‌دهند که بیش از ۸۵ درصد تعرضات پلیس آمریکا به سیاه‌پوستان صورت می‌گیرد و در ظرف کمتر از هر ۳۶ ساعت یک سیاه‌پوست توسط پلیس آمریکا کشته می‌شود. سیاهپوستانی هم که سر و کارشان به دادگستری آمریکا می‌افتد از دادرسی عادلانه برخوردار نیستند. «مایکل مک فرسون»، مدیر «مؤسسه کهنه سربازان» برای صلح می‌گوید، «به مردم آمریکا آموزش داده می‌شود تا از سیاه‌پوستان ترس و واهمه داشته باشند و به آنها به چشم حیوان نگاه کنند. رفتار جنایت‌بار پلیس‌ با سیاه‌پوستان ناشی از آموزشی است که به آنها داده می‌شود. ما سال‌های سال راجع به برخورد آمریکا با سیاه‌پوستان و سرخ‌پوستان و نقض حقوق بشر حرف زدیم و کسی نشنید، ولی در چند ماه اخیر مردم دنیا اتفاقات داخلی آمریکا و برخورد خشونت‌بار پلیس با سیاهان و به قتل رساندن آنان را به‌عینه مشاهده کردند.»

 

قتل‌عام اقلیت‌های مذهبی

در مورد رفتار با اقلیت‌های مذهبی، تنها به یک حادثه بسیار فجیع اشاره می‌شود: در ۲۸ فوریه ۱۹۹۳ مأموران پلیس اف.‌بی.‌آی به مقر فرقه داویدیان به رهبری دیوید کورش در شهرک ویکو در تگزاس یورش بردند و این مرکز را محاصره و به آتش کشیدند. ۷۶ تن از اعضای این گروه، از جمله ۲۱ کودک و دو زن باردار در آتش سوختند.

به نظر می‌رسد جای دزد و پلیس در دنیا عوض شده و کشوری که برای نخستین بار از سلاح کشتار جمعی استفاده کرد و متهم به اولین بمباران هولناک تاریخ و اولین مظنون به استفاده گسترده از سلاح‌های شیمیائی است، امروز در مقام مدعی‌العموم، به دیگران تهمت نقض حقوق بشری می‌زند، دیگرانی که اکثراً خود قربانی هستند.

 

روز سلطه

نژادپرستی در ایالات متحده صرفاً محدود به سیاه‌پوستان نیست، بلکه سایر رنگین‌پوستان را نیز شامل می‌شود. در این کشور دومین دوشنبه ماه اکتبر به نام «روز کلمب» یا روز کشف آمریکا ثبت شده است، در حالی که بومیان و درصد بالایی از آمریکایی‌ها آن را «روز سلطه‌گری و ستمگری و استعمار» می‌دانند و خواهان حذف این روز از تقویم هستند. در سال ۱۴۹۲ کریستف کلمب وارد آمریکا شد و ادعا کرد که سرزمین جدیدی را کشف کرده است، در حالی که سرخ‌پوستان، از دوازده هزار سال پیش در این سرزمین زندگی می‌کردند. محققین اعلام کردند که حداقل ۱۵ میلیون بومی آمریکایی در سراسر جزایر کارائیب نابود شدند و کشتار مداوم و نسل‌کشی تمام عیار در این منطقه اتفاق افتاد که هنوز هم ادامه دارد.

 

افـول

امروزه قدرت و جایگاه آمریکا در جهان افول کرده است. این موضوع در کنار بحران کرونا و سوء مدیریت دولت آمریکا در کنترل این بیماری سبب شده که ایالات متحده با بیشترین تعداد فوتی، در رأس کشورهای آلوده به کرونا قرار گیرد که این خود دلیلی بر پوشالی بودن آمریکاست.این کشور تنها با تبلیغات و سلطه‌ی رسانه‌ای، خود را به گونه‌ای جلوه داده که بسیاری از کشورهای دنیا از او وحشت دارند.

11آوریل/22

ایران در رسانه‌های جهان

مقاومت ایران در برابر فشار آمریکا حیرت‌انگیز است!

پایگاه خبری «میدل ایست مانیتور لندن» نوشت: آمریکا سال‌هاست که از تاکتیک‌های مختلف نظیر دیپلماسی، زبانِ زور و تحریم استفاده می‌کند تا ایران را به زانو در آورد. با این حال، تقریباً در تمامی موارد در رسیدن به اهداف خود ناکام بوده است. آمریکا تا به آنجا علیه ایران پیش رفت که حتی بخش غذا و دارویِ این کشور را نیز تحریم کرده است. با این حال، این تحریم‌ها با مقاومتِ حیرت‌انگیز ایران رو به رو شده‌اند.

این پایگاه خبری در ادامه می‌نویسد: ایران انواع فشارها و تحریم‌های آمریکا را تحمل کرده و موجب حیرت همگان در دنیا شده است. خیلی‌ها، این تحریم‌ها را عملاً به مثابه امکاناتی می‌بینند که ایران با تمسک به آنها توانسته در بسیاری از حوزه‌ها خودکفا شود.

https://snn.ir/fa/news/996714

 

استراتژی ایران تبدیل شدن به یک دولت متکی اقماری پکن یا مسکو نیست

«بی‌بی‌سی» در گزارش ضمن پرداختن به بحران اوکراین می‌نویسد: جمهوری اسلامی در تلاش است تا جایگاه غرب را در ساختار بین‌المللی به چالش بکشد و از دوستی و نزدیکی با قدرت‌هایی که خود آن‌ها از این ساختار نفع می‌برند، اما با غرب همسو نیستند، ابایی ندارد. در چنین وضعیتی، جمهوری اسلامی همزمان که به دنبال تضعیف غرب است، منافع خود را همسو با منافع قدرت‌های «شرق» یعنی چین و روسیه تعریف می‌کند. این استراتژی به معنای همسویی کامل یا تبدیل شدن ایران به یک دولت متکی یا اقماری پکن یا مسکو نیست. در واکنش ایران، – به بحران اوکراین – ناتو سرزنش شد، اما در عین‌حال خبری از حمایت از – روسیـه در – جنگ نبود.

https://www.bbc.com/persian/iran-features-60516102

 

 

توافق ۲۰ ساله ایران و روسیه هشداری برای غرب است

نشنال اینترست نوشت: توافق ۲۰ ساله ایران و روسیه ممکن است یک معامله واقعی تسلیحاتی را ارائه نکند،اما هشداری برای غرب است. تهدید یک معامله می‌۱تواند به عنوان ابزار چانه‌زنی به‌کار گرفته شود. پتانسیل یک پیمان ۲۰ ساله بین ایران و روسیه شاید برای غرب مهمتر از خود این دو کشور باشد.

این نشریه در ادامه نوشت: کرملین همچنین ممکن است از تهدید فروش تسلیحات به ایران بعنوان اهرم سیاسی در مذاکرات بر سر اوکراین استفاده کند. به این ترتیب، یک توافق ۲۰ ساله ممکن است یک معامله واقعی تسلیحاتی را ارائه نکند، اما تهدید یک معامله می‌تواند به عنوان یک ابزار چانه‌زنی به کار گرفته شود. به همین ترتیب، ایران می‌تواند از این توافق برای نشان‌دادن این موضوع استفاده کند که در صورت ادامه تحریم‌های اقتصادی آمریکا، از استراتژی‌های جایگزین دوری نخواهد کرد.

منبع: مرکز مطالعات سورین. https://jaraian.com/1400/8120547

 

 

ایران و چین، تلاش‌های آمریکا را خنثی کردند

نشریه آمریکایی وال استریت ژورنال، در یادداشتی به قلم «سون اِنگِل راسموسن» به بررسی امضای سند راهبری بین ایران و چین پرداخته و با اشاره به اینکه سند مذکور حوزه‌های همکاری وسیعی از اقتصادی و تجارت گرفته تا امنیتی و اطلاعاتی را پوشش می‌دهد، آمده است: «ایران و چین… تلاش‌های آمریکا برای منزوی کردن ایران را خنثی کرده و تلاش‌های دیرینه تهران برای تعمیق روابط دیپلماتیک خارج از دایره قدرت‌های غربی را پیش برد…توافق با چین، این سیگنال را می‌دهد که ایران متحدان قدرتمندی دارد از جمله کشوری که یک کرسی دائم در شورای امنیت سازمان ملل دارد… این توافق با چینی‌ها، چشم‌انداز سرمایه‌گذاری‌های خارجی در ایران را که بسیار به آن نیاز داشت، ارائه می‌کند. این نشریه ضمن اشاره به افزایش صادرات نفت ایران به چین طی ماه‌های اخیر، توضیح داد: «انتظار می‌رود که چین در ماه مارس، روزانه ۹۱۸ هزار بشکه [نفت] از ایران وارد کند که بیشترین میزان از زمان اعمال تحریم کامل نفتی بر ایران از دو سال پیش است.»

https://www.farsnews.ir/news/14000108000006

 

نگرانی اپوزیسیون و وحشت رژیم صهیونیستی از توافق ایران و چین

«مناشه امیر» سردبیر رادیو اسرائیل از شدت عصبانیت ناخواسته دفاع جانانه‌ای از توافق همکاری ایران و چین کرد و ضمن اشاره به نگرانی های مقامات رژیم اسرائیل از توافقنامه ایران با چین گفت: هر چه درباره خطرات این توافق صحبت کنید کم است. بزرگترین نگرانی این است که اگر چین در ایران سرمایه‌گذاری بکند و به سوخت و مواد خام ایران وابسته شود، دیگر ایران را رها نمی‌کند و در برابر آمریکا و دولت‌های غربی خواهد ایستاد ولی از همه بدتر اینکه این یک پشیبانی – و رشد اقتصادی –  بزرگی می‌شود برای حکومت اسلامی و امکان خیزش مردم ایران و براندازی رژیم را تضعیف می‌کند. اسلحه تهدید اسرائیل علیه ایران با این قرارداد اقتصادی، نظامی و استراتژیک گرفته می‌شود. دولت آمریکا هم از این موضوع بسیار نگران است.

https://www.aparat.com/v/nRNlu

 

همکاری ایران و چین تهدیدی جدی برای منافع آمریکا و اسرائیل است

نشریه «فارن‌پالیسی» سفر حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی به چین را در راستای تعمیق «شراکت جامع راهبردی» دانسته و نوشته است: «افزایش همکاری‌های امنیتی میان ایران و چین، تهدیدی جدی علیه منافع کلیدی امنیتی آمریکا، اسرائیل و کشورهای عربی خلیج [فارس] است.»

فارن‌پالیسی خاطرنشان کرده قرارداد ۲۵ ساله میان ایران و چین که سال گذشته میان دو کشور امضا شد در بردارنده مزایای عمده‌ای برای این دو کشور دشمن آمریکا است. این نشریه در ادامه نوشته: ایران در این قرارداد از محل سرمایه‌گذاری‌های چین در زمینه انرژی و مسائل زیرساختی به میلیاردها دلار ثروت دست پیدا خواهد کرد و اثربخشی تحریم‌های آمریکا را در هم خواهد شکست. آنگونه که بعد از امضای این سند اعلام شد سند مذکور در راستای صلح، ثبات و توسعه منطقه‌ای و بین‌المللی تدوین شده و لذا در مخالفت با هیچ طرف ثالثی و یا برای مداخله در امور هیچ کشوری نیست. این سند یک نقشه راه برای همکاری‌های جامع دو کشور ایران و چین بوده و لذا حاوی هیچ قراردادی نیست.

https://donya-e-eqtesad.com/62/3833922

29دسامبر/21

سیاست خارجی دولت سیزدهم؛ بایسته‌ها و اولویت‌ها

مقدمه

اصل محوری در سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران که رهبر انقلاب آن را بر پایه سه عنصر مهم «عـزت، حـکـمـت و مـصـلحـت» قرار داد، عملاً در مرحله اجرا توسط برخی دولت‌ها به‌درستی رعایت نشد و متأسفانه هزینه‌هایی نیز برای کشور به دنبال داشت. این هزینه‌ها غالباً ناشی از اعتماد نابجا به غرب و گاه مواضع نادرست در برابر قدرت‌های غربی و دولت‌هایی بوده که دشمنی آنان با جمهوری اسلامی ایران در طول چهار دهه گذشته بارها به اثبات رسیده است. اکنون با روی کار آمدن دولت انقلابی و مردمی آقای رئیسی، انتظار به‌حق، تغییر این رویکرد در عرصه سیاست خارجی و سیاست‌گذاری در چهارچوب اهداف انقلاب و ارزش‌های نظام اسلامی است.

در راستای تحقق این هدف در نوشتار حاضر، بایسته‌ها و اولویت‌های سیاست خارجی در مقطع کنونی بررسی خواهد شد.

 

الف.الگوی سیاست خارجی نظام اسلامی

سـیـاسـت خارجى به‌عنوان یکى از مناقشه برانگیزترین حوزه‌هاى سیاست‌گذارى در دنیای امروز، به خط‌مشی و روشی اطلاق می‌شود کـه دولت‌هـا در بـرخـورد بـا امـور و مسائل خارجی در راستای حفظ حاکمیت، تولید امنیت و پیشبرد اهداف و منافع ملی در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و سایر ابعاد حکومتی خویش اتخاذ مى‌کنند.

حوزه سیاست خارجی و چگونگی تنظیم روابط خارجی دولت اسلامی با بازیگران عرصه نظام بین‌الملل یکی از مهم‌ترین حوزه‌هایی است که با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بـه مـوازات ایجاد تغییرات بنیادین در چهارچوب حکومت و اداره کشور، دستخوش تحولات عمیق شد. در این مقطع الگوی جدیدی از سوگیری‌های سیاست در عرصه روابط خارجی پدیدار شد که داعیه‌دار آن نظام اسلامی با گفتمان عدالت‌خواهی، سلطه‌ستیزی و مبارزه با استکبار در ابعاد مختلف آن مبتنی بر مبانی نظری، ساختاری و نقد هنجارهای بین‌المللی بود.

با شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی به عنوان الگویی از یک نظام سیاسی مشروع در عصر غیبت، بنیانگذار جمهوری اسلامی حـضرت امام خمینى(ره) سیاست خارجی این نظام را مـنـطـبـق بـر اصـول و ارزش‌هـاى اسـلامـى بنا نهاد و بر ضرورت انطباق تصمیمات اتخاذ شده در عرصه سیاست خارجى با موازین و معیارهاى شرعى تأکید کرد. سـیـاسـت خـارجـى جمهوری اسلامی در انـدیـشه سیاسى حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز در استمرار همان تفکر امام قرار داشته است و ایـشـان در بـیـان اصـول سـیـاسـت خـارجـى نظام جمهوری اسلامی مـعـتـقـد بـه حـمـایـت از هـویـت دینی این نـظـام و پـافـشـارى بر ارزش‌هـای اسلامی در قالب سـه اصـل «عـزت، حـکـمـت و مـصـلحـت» به عنوان یک مثلث الزامى براى چهارچوب ارتباطات بین‌المللى نظام اسلامی است.(۱)

بر اساس روایات اسلامی، روابط خارجی دولت اسلامی هرگز نباید به‌گونه‌ای باشد که به عزت نظام اسلامی خدشه‌ای وارد شود.(۲) از این رو امام علی(ع) به کارگزاران خود می‌فرماید: «باید در رفتارتان احتیاج و بى‏نیازى را درهم آمیزید و میان حسن معاشرت و نرمى در گفتار با عزت و نزهت دینى پیوند زنید.» (۳) حـکـمـت و مصلحت نیز به تعبیر رهبر انقلاب به معنای «سنجیده کار کردن، تصمیم حکیمانه گرفتن در سیاست خارجى و ارتباطات جهانى و مصلحت انقلاب را در همه ابعاد آن رعایت کردن» است.(۴)

 

ب.اولویت‌های سیاست خارجی دولت سیزدهم

با وجود الگوی تبیین شده در سیاست خارجی نظام اسلامی، متأسفانه برخی از مسئولان نظام جمهوری اسلامی در مقاطع مختلف، اصول یاد شده را به‌دقت رعایت نکرده و با برخی از اقدامات خارج از اصول خود، خواسته یا ناخواسته هزینه‌هایی را بر کشور تحمیل کرده‌اند. از این رو در این شرایط تبیین اولویت‌های سیاست خارجی حائز اهمیت است. برخی از مهم‌ترین آنها عبارتند از:

 

  1. افزایش اقتدار و حفظ استقلال نظام اسلامی

انقلاب اسلامی با از هم گسستن زنجیره وابستگی، ایران را به کشوری مستقل، مقتدر و شکوهمند تبدیل کرد. اقتدار امروز ایران، ثمره خون ده‌ها هزار شهید سرافرازی است که خون خود را در راه استقلال، عزت و آزادی این سرزمین به زمین ریخته‌اند. باید این استقلال را پاس داشت و بر اقتدار این کشور افزود. تجربه چهار دهه گذشته نشان داده هر جا ایران مقتدرانه عمل کرده، دشمن را به عقب‌نشینی وادار کرده است و هر جا ضعف نشان داده، دشمنان را به طمع واداشته است. سال‌هاست جمهوری اسلامی ایران تحت انواع تحریم‌های ظالمانه قرار دارد. دشمنان حتی از تحریم دارویی و غذایی ملت ایران نیز ابایی نداشته‌اند.

در اوج فراگیری بیماری کرونا مانع از ورود واکسن و تجهیزات و داروهای مورد نیاز به ایران شدند؛ اما به‌محض اینکه جوانان غیرتمند ایرانی تحت شدیدترین فشارها و تحریم‌ها توانستند ابزارهای مورد نیاز کشور در مقابله با کرونا به‌ویژه واکسن این ویروس را تولید کنند و وزارت بهداشت از راه‌اندازی خط تولید چند واکسن ایرانی خبر داد، آمریکا تصمیم به لغو تحریم‌های دارویی مرتبط با کرونا گرفت و با ژستی بشردوستانه در رسانه‌های جهانی اعلام کرد: «آمریکا خرید اقلام مرتبط با کرونا را برای ایران مجاز کرد!» این تجربه و ده‌ها تجربه دیگر ثابت می‌کند که تحریم‌ها تنها در صورت خوداتکایی و قدرتمند شدن ایران لغو می‌شوند و این تنها نسخه رهایی ملت ایران از تحریم‌های ظالمانه آمریکاست. نسخه‌ای که اعتبار آن پیش از این در خصوص موضوعات دیگری نیز سنجیده شده است؛ پس ایران راهی جز قدرتمند شدن و خوداتکایی ندارد.

 

  1. استفاده از تجربه شکست سیاست سازش و اعتماد به غرب

در طول چهار دهه گذشته بارها اشتباه بودن تفکر کسانی که برای بهبود وضع اداره کشور و حل مشکلات داخلی پیشنهاد داده‌اند که جمهوری اسلامی از معارضه با قدرت‌های ظالم دست بردارد و با مماشات و سازش با نظام ظالمانه‌ بین‌الملل بر حل مشکلات داخلی متمرکز شود، به اثبات رسیده است. فضای کلی حاکم بر سیاست خارجی دولت یازدهم و دوازدهم مبتنی بر دیدگاهی بود که برخورد قدرت‌های غربی با جمهوری اسلامی ایران در ماجرای هسته‌ای را ناشی از نگرانی‌های واقعی آنان از گسترش سلاح اتمی ارزیابی می‌کرد. بر مبنای این رویکرد تصور می‌شد در صورتی که جمهوری اسلامی ایران بتواند اهداف صلح‌آمیز فعالیت‌های هسته‌ای خود را برای غرب ثابت کند، قدرت‌های غربی نیز دلیلی بر تداوم دشمنی با نظام جمهوری اسلامی ایران نخواهند داشت. از این رو دولت گذشته با اعتماد به غرب در صدد مصالحه و سازش با آن برای حل مسالمت‌آمیز پرونده هسته‌ای و رفع تحریم‌ها برآمد؛ اما نتیجه مصالحه و اعتماد به غرب، نه تنها به برداشته شدن تحریم‌ها نینجامید که افزایش تحریم‌ها را نیز به دنبال داشت.

وقایع افغانستان در روزهای اخیر شاهدی دیگر بر تجربه شکست اعتماد به غرب است. آمریکا در طول ۲۰ سال اشغال افغانستان به مردم ستمدیده این کشور به دروغ نوید برقراری امنیت، آزادی و دموکراسی را داد. در این میان برخی نیز تصور می‌کردند آمریکا برای نجات مردم ستمدیده از جنگ‌های طولانی و برقراری امنیت آمده است. فکر می‌کردند پیمان‌های استراتژیک و امنیتی با آمریکا نجات‌بخش افغانستان است. تصور می‌کردند حمایت‌های ظاهری آمریکا از آنها پایدار و همیشگی خواهد ماند، در حالی که تمام این تصورات اشتباه از آب درآمدند و وضعیت امروز افغانستان نتیجه غم‌انگیز همین اعتماد ساده‌لوحانه به آمریکاست.

 

  1. تقویت روابط دوستانه با کشورهای اسلامی

رویکرد قرآن کریم در تشریح ارتباط دو گروه از مسلمانان با یکدیگر بر مبنای رابطه برادرانه و دوستانه است. از این رو پیامبر اکرم(ص) پس از تأسیس حکومت اسلامی در مدینه، به دستور قرآن کریم(۵) دشمنی دیرینه میان قبایل آن شهر را به دوستی بدل کرد و میان دو قبیله بزرگ اوس و خزرج، عقد برادری منعقد ساخت. این سیاست یکی از لوازم شکل‌گیری وحدت امت اسلامی در برابر دشمنان اسلام و غلبه بر توطئه‌های آنان است. اجرای این سیاست به عنوان یک اصل اسلامی و قرآنی از آن رو حائز اهمیت است که علت اصلی مشکلات جهان اسلام در طول قرن‌ها را می‌توان فقدان وحدت بین مذاهب و گروه‌های اسلامی دانست. از این رو تحقق این هدف در شرایط کنونی جهان اسلام، رمز پیروزی و اقتدار امت اسلامی است. چنانکه رهبر انقلاب تأکید می‌فرماید: «امروز اتحاد اسلامى، برادرى اسلامى، همبستگى اسلامى، یکى از لازم‌ترین و واجب‌ترین وظایف همه‌ جوامع اسلامى است و بایستى همه به این وظیفه ملتزم باشیم.» (۶)

 

  1. تقویت روابط استراتژیک با کشورهای جهان

قرآن کریم مسلمانان را از ارتباط دوستانه و عادلانه با دولت‌ها و کشورهای غیرمسلمان غیرمتخاصم نهی نکرده است.(۷) در اسلام، معیار برقراری ارتباط مسلمانان با غیرمسلمانان، تمسک بر مشترکات انسانی است.(۸) این مشترکات در حکومت اسلامی غالباً در مسائل سیاسی – اعتقادی است و لذا حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تشریح سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای جهان می‌فرماید: «هر کشورى در هر کجاى دنیا با سیاست‌هاى اصولى کشور ما مثل ضدیت با صهیونیسم، ضدیت با استکبار جهانى، ضدیت با کفر جهانى، همکارى داشته باشد او با ما دوست است، با ما برادر است…»(۹) از این رو ایشان در تبیین دلیل رابطه جمهوری اسلامی ایران با اتحاد جماهیر شوروی سابق، به وجود برخی از همین مسائل مشترک میان دو کشور اشاره می‌کند.(۱۰)

 

  1. اجتناب از دوستی با دشمنان نظام اسلامی

همچنانکه گذشت ارتباط مسلمانان با غیرمسلمانان و حتی نیکی کردن و احترام نهادن به آنان اصالتاً مشروع است؛ اما این اصل شامل غیرمسلمانانی که دشمنی خود علیه مسلمانان و نظام اسلامی را آشکار کرده باشند، نمی‌شود؛ زیرا قرآن کریم ارتباط دوستانه با چنین افرادی را نهی کرده است: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّهِ وَقَدْ کَفَرُوا وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ»(۱۱)؛ «اى کسانى که ایمان آورده‌اید، دشمن من و دشمن خود را به دوستى و سرپرستى برنگزینید. شما با آنان طرح دوستى مى‌ریزید و حال آنکه ایشان به سخن حقى که بر شما آمده است، ایمان ندارند.» در قرآن کریم خداوند تمایل به دوستی با بیگانگان و دشمنان اسلام را از خصلت منافقان دانسته است.(۱۲) وظیفه نظام اسلامی اعلام برائت از این دشمنان متخاصم است.(۱۳) از دیدگاه اسلام، هرگونه رابطه قلبی و ابراز محبت و صمیمیت با این دشمنان مردود است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَهً مِّن دُونِکُمْ لَا یَأْلُونَکُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُون(۱۴) اى کسانى که ایمان آورده‏اید بیگانگان را دوست و همراز خود مگیرید، آنان از هیچ نابکارى در حق شما کوتاهى نمى‏ورزند. آنها آرزو دارند که در رنج بیفتید دشمنى از لحن و سخن‌شان آشکار است و آنچه سینه‏های‌شان نهان مى‏دارد بزرگ‌تر است در حقیقت ما نشانه‏هاى دشمنى آنان را براى شما بیان کردیم اگر تعقل کنید.»

در روایات وارده از اهل بیت(ع) نیز به‌طور آشکار موضع دین در نفی ستم، مقابله با ظلم و عدم دوستی با ظالم بیان شده است.(۱۵) از این رو یکی از بارزترین جلوه‌های مبارزاتی در سیره سیاسی پیشوایان معصوم، قطع رابطه و عدم همکاری با دستگاه طاغوت و به رسمیت نشناختن این دستگاه از سوی ایشان بود.(۱۶) به لحاظ عقلی نیز هرگونه تلاش برای برقراری رابطه دوستانه با گروه‌ها یا نظام‌های سلطه‌جو و عهدشکن غیرمنطقی است، زیرا آنان همواره به دنبال سلطه و زیان رساندن هستند و لذا هرگونه رابطه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با آنان به زیان مسلمانان تمام خواهد شد.

 

  1. مقاومت در برابر استکبار

این اصل را باید از مهم‌ترین اصول سیاست خارجی نظام اسلامی در مواجهه با استکبار به شمار آورد. سیاست خارجی نظام اسلامی در برابر گروه‌ها و نظام‌های متخاصم، سلطه‌گر و مستکبر بر مبنای مقاومت و ایستادگی است. قرآن کریم تنها راه ارتباط با پیشوایان پیمان‌شکن کافر را که به هیچ عهد و پیمانی پایبند نیستند، ایستادگی و جنگ با آنان تا زمان دست کشیدن از خصومت می‌داند.(۱۷) حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به ضرورت مقاومت نظام جمهوری اسلامی در برابر استکبار به رهبری آمریکا، تأکید می‌کند کسی نباید در اصل این ضرورت تردید و تصور کند سازش با آمریکا می‌تواند مشکلات نظام سیاسی را کمتر کند؛ زیرا دولت‌هایی که تسلیم زیاده‌خواهی‌های آمریکا شده‌اند، متحمل خسارات بیشتری شده‌اند.(۱۸)

به دلیل پیچیدگی دستگاه استکبار، جنس مقاومت و راه‌های مبارزه با دشمنان نظام اسلامی به شیوه‌های متفاوت انجام می‌شود؛ گاه به صورت مبارزه مسلحانه و گاه به صورت مبارزه نرم و انعطاف‌پذیر که در اصطلاح رهبر انقلاب از آن با عنوان «نرمش قهرمانانه» یاد شده است. نرمش قهرمانانه مورد نظر ایشان به معنای تسلیم شدن در برابر ظلم نیست و با اصل مقاومت در برابر استکبار منافاتی ندارد. این مفهوم برای جهت دادن به دیپلماسی موفق است. اسلام ضمن تاکید بر اصول و قاطعیت در برابر دشمن، به انعطاف در چهارچوب همان اصول و مصالح نظام اسلامی نیز سفارش کرده است. همچنانکه رسول خدا(ص) هر جا مصلحت اسلام و مسلمین ایجاب می‌کرد بی‌آنکه اصول را نادیده بگیرند، انعطاف لازم را نشان می‌دادند. انعطافی که در چهارچوب عقلانیت و مصلحت قرار داشت. یکی از مصادیق بارز این نوع انعطاف در زمان رسول خدا(ص) در ماجرای صلح حدیبیه نمایان است. پیامبر اسلام(ص) پس از صلح با مشرکان مکه، زمینه تسریع گسترش ندای اسلام در سراسر جهان را فراهم کردند و در نهایت نیز مشرکان مکه را به تسلیم واداشتند و به تعبیر قرآن کریم موجب فتح مبین برای مسلمین شدند: « إِنَّا فَتَحنَا لَکَ فَتحا مُّبِینا.»(۱۹)

 

  1. انتخاب کارگزاران شایسته و توانمند در سیاست خارجی

دیپلمات‌های نظام اسلامی، سفرا و نمایندگان این نظام در خارج از کشور هستند، از این رو آنان باید افرادی مهذب با ویژگی‌های مناسب با یک سفیر اسلامی باشند. از مهم‌ترین ویژگی‌های یک مسئول، برخورداری از علم و آگاهی کافی نسبت به لوازم مسئولیتی است که به او واگذار می‌شود. خداوند یکی از دلایل واگذاری مسئولیت فرماندهی و رهبری به طالوت را علم و آگاهی او به مسئولیت می‌داند: « قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ»(۲۰)؛ حضرت یوسف نیز یکی از دلایل داوطلبی خود برای پذیرش منصب خزانه‌داری کشور مصر را علم به این موضوع اعلام می‌کند: « قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ»(۲۱)

در روایتی رسول خدا(ص) می‌فرمایند: « مَنْ عَمِلَ عَلى غَیْرِ عِلْمٍ کَانَ مَا یُفْسِدُ أکْثَرَ مِمَّا یُصْلِح»(۲۲)؛ «کسی که کاری را بدون علم و آگاهی انجام دهد فساد عملش بیشتر از منفعت آن است.» در روایت دیگر امام صادق (ع) می‌فرماید: «العامِلُ عَلى غَیرِ بَصیرَهٍ کالسّائرِ عَلى غَیرِ طَریق، فَلا یَزیدُهُ سُرعَهُ السَّیرِ إلاّ بُعدا»(۲۳): «کسى که بدون بینش و آگاهى عمل کند، چون کسى است که به بیراهه می‌رود و هر چه بیشتر بشتابد از راه اصلى دورتر مى‌شود.»

کارگزاران سیاست خارجی می‌بایست به قوانین، واقعیت‌ها، اهداف، و به‌طور کلی ماهیت واقعی نظام اسلامی آگاهی و تسلط داشته باشند و برای اجرای کامل قوانین کشور خود اهتمام ورزند؛ زیرا آنان بدون درک صحیح از این مسائل نمی‌توانند از منافع نظام اسلامی در عرصه بین‌المللی دفاع کنند. از مهم‌ترین ویژگی‌های یک دیپلمات مسلمان، دشمن‌شناسی، بصیرت و هوشیاری در برابر دسیسه‌های دشمنان است.

 

نتیجه‌گیری

تجربه چهار دهه فعالیت بین المللی جمهوری اسلامی ایران نشان داده است که هزینه تسلیم در برابر قدرت‌های زورگو به‌مراتب بیشتر از هزینه ایستادگی در برابر آنهاست. بارها تجربه کرده‌ایم که اگر ما در سیاست خارجی خود شیوه مماشات و سازش با نظام سلطه را در پیش گیریم، دشمنان ما را به حال خود رها نخواهند کرد؛ زیرا آنان با اساس و ماهیت مستقل نظام اسلامی مشکل دارند و تا نابودی کامل آن دست از توطئه‌چینی و فتنه‌انگیزی برنخواهند داشت. بنابراین برای دفاع از موجودیت و حیثیت و شرافت خویش چاره‌ای جز در پیش گرفتن سیاست انقلابی و قاطع در برابر دشمنی‌ها نداریم که اگر غیر از این عمل کنیم دشمنان را گستاخ‌تر می‌کنیم و چاره‌ای جز عقب‌نشینی‌های بیشتر و بیشتر در برابر آنان نخواهیم داشت. وحشت گسترده‌ای که این روزها با روی کار آمدن دولت انقلابی و مردمی در ایران در اردوگاه دشمنان حاکم شده، گواه بر این است که آنان در برابر عزم انقلابی یک ملت استوار و شجاع چاره‌ای جز عقب‌نشینی نخواهند داشت.

 

پی‌نوشت

  1. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه، ۱۸/۴/۱۳۷۰٫
  2. وسائل الشیعه، ج۲۶، ص ۱۲۵٫
  3. موسوعه الامام على علیه السلام، ج‏۴، ص ۳۳۷٫
  4. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه، ۱۸/۴/۱۳۷۰٫
  5. حجرات، ۱۰٫
  6. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۱/۷/۱۳۹۳٫
  7. ممتحنه، ۸٫
  8. آل عمران، ۶۴٫
  9. مصاحبه آیت‌الله خامنه‌ای با خبرنگار مجله‏ سروش، ۲۶/۱۲/۱۳۶۰٫
  10. مصاحبه آیت‌الله خامنه‌ای با روزنامه‏ تهران تایمز پیرامون مسائل جنگ تحمیلى، ۲۷/۷/۱۳۶۶٫
  11. ممتحنه، ۱٫
  12. نساء، ۸۸-۸۹٫
  13. توبه، ۱-۳٫
  14. آل عمران، ۱۱۸٫
  15. الکافی، ج۲، باب الظلم.
  16. مستدرک الوسایل، ج۲، ص۴۳۸٫
  17. توبه، ۱۲٫
  18. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت میلاد حضرت محمد(ص) و ولادت حضرت امام جعفرصادق(ع)، ۱۳/۸/۱۳۹۹٫
  19. فتح، ۱٫
  20. بقره، ۲۴۷٫
  21. یوسف، ۵۵٫
  22. الکافی، ج۱، ص۴۴٫

۲۳٫ همان، ص۴۳٫

30آگوست/21

جنایت علیه بشریت – بررسی تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا و اروپا علیه جمهوری اسلامی ایران

۱٫موضوع تحریم اشخاص حقیقی و حقوقی در حقوق بین‌الملل پدیده‌ای نوظهوری است. در زبان انگلیسی برای تحریم چند واژه وجود دارند که مهم‌تر از همه واژه sanction با چند معناست. یک معنای آن تحریم و دیگری به معنای ضمانت اجراست. در حوزه بحث ما این دو معنا بیشتر کاربرد دارند. تحریم اقدام علیه دولت دیگر به منظور الزام او به انجام تعهدات بین‌المللی‌ است. به عبارت دیگر وقتی دولتی یکی از تعهدات بین‌المللی‌اش را در برابر کشورهای دیگر نقض می‌کند و آنها از این اقدام  متضرر ‌می‌شوند، آن دولت را تحریم می‌کنند. ممکن است تحریم در قبال تهدید صلح و امنیت جهانی باشد که البته در این مورد باید شورای امنیت تصمیم بگیرد.

در هر حال اگر شورای امنیت یا دولتی، دولت دیگری را تحریم کنند، کشور متضرر در ابتدا باید از تمام راه‌های موجود در حقوق بین‌الملل استفاده کرده باشد و کشورها نمی‌توانند بدون طی این مقدمات، کشور دیگری را تحریم کنند. اصل برابری دولت‌ها در حقوق بین‌الملل، یک اصل مسلم و شناخته شده است که طبق آن حاکمیت دولت‌ها برابر شمرده شده‌اند، لذا یک دولت نمی‌تواند دولت دیگری را تحریم و بر دولتی دیگر اعمال محدودیت یا دولتی را به واسطه نقض تعهد، از حقوق خودش محروم کند. اصل مصونیت دولت‌ها نیز بیانگر این مهم است.

بنابراین در ابتدا این شورای امنیت است که در شرایطی خاص و بر اساس فصل هفتم منشور ملل متحد می‌تواند کشوری را تحریم کند. حال اگر اقدام کشوری در حوزه روابط با سایر دولت‌ها نقض تعهد شناخته شود و موجبات ایجاد خسارت را فراهم کند و دولت مقابل هم همه راه‌های پیش‌بینی شده در حقوق بین‌الملل را طی کرده و به نتیجه نرسیده باشد، تحت شرایط خاصی می‌تواند آن کشور را تحریم کند. این تحریم از نوع اقدام متقابل است، یعنی کشورها به عنوان یک قاعده کلی نمی‌توانند یکدیگر را تحریم کنند، مگر اینکه در فرایند اقدام متقابل قرار گیرند. بنابراین دولت‌ها برای توقف یک دولت از نقض تعهد می‌توانند با شرایط گفته شده، آن کشور را تحریم کنند. این تحریم یک کشور علیه کشور دیگر است.

تحریم شورای امنیت در قالب فصل هفتم منشور ملل متحد تعریف می‌شود. مسئولیت صلح و امنیت بین‌المللی به شورای امنیت سپرده شده است؛ بنابراین اگر شورا احراز کرد که صلح و امنیت بین‌المللی توسط دولتی در معرض تهدید قرار گرفته است، می‌تواند از ابزار تحریم استفاده کند که آن هم ساز و کار خاص خودش را دارد.

۲- تحریم‌های سنتی به تحریم‌های یک‌جانبه و چند جانبه تقسیم می‌شوند. تحریم سنتی تحریمی است که کشوری علیه کشور دیگر انجام می‌دهد، به گونه‌ای که تمام ارکان یک کشور یا دولت تحت‌الشعاع قرار می‌گیرند. در نگاه نو به مسئله تحریم، تحریم هوشمند یا هدفمند که پدیده نوظهوری است، شکل گرفته است. ممکن است با تحریم یک دولت، مردم و اتباع آن کشور هم که محق نیستند، آسیب ببینند. در این نوع تحریم، در حقیقت مسئولین دولت به جای دولت مسئول تحریم می‌شوند. این اشخاص ممکن است مسئولین دولتی یا افراد دیگری از جمله دانشمندان باشند.

این موضوع چون قدمت زیادی ندارد، اجرای آن معمولاً با نقض برخی از اصول حقوق بین‌الملل همراه است. مثلاً تحریم مسئولین دولت ممکن است موجب نقض حریم شخصی، اصل برابری حاکمیت دولت، اصل مصونیت دیپلماتیک و کنسولی، اصل مصونیت اموال دولتی و تعهدات دولت میزبان در موافقت‌نامه مقرّ برای دیپلمات‌ها…شود. در مورد اشخاصی چون دانشمندان ممکن است حق مالکیت خصوصی، حق رفت و آمد و دسترسی به عدالت نقض شود.

اینها موارد کلی این مسئله هستند، اما در مورد ایران، همه دنیا شاهدند که شکل‌گیری پرونده هسته‌ای ما به گونه‌ای سیاسی اتفاق افتاده؛ یک فرآیند حقوقی را طی نکرده است و در این پرونده بیشتر سیاست بر حقوق غلبه داشته است. پرونده هسته‌ای ایران نباید از آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به شورای امنیت می‌رفت و آن مراحل را طی می‌کرد؛ اما یکباره و با یک اقدام سیاسی ناشی از اراده قدرت‌های بزرگ، به‌ویژه آمریکا و اروپا، پرونده ما به شورای امنیت فرستاده شد؛ در حالی که این مسئله باید در آژانس بررسی می‌شد.

مهم‌ترین غفلت این بود که دولت باید قوی‌تر عمل می‌کرد و اجازه این اقدام را نمی‌داد. با وجود اعتراض دولت ایران، پرونده هسته‌ای با یک اقدام سیاسی به شورای امنیت رفت. در طول این مدت هم مهم‌ترین ادعای ما این بوده است که مقررات و قواعد بین‌المللی را نقض نکرده‌ایم. از آن‌طرف هم قدرت‌های بزرگ به‌ویژه آمریکا و اروپا ادعا  می‌کنند که نقض کرده‌ایم. این آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بود که باید در این مورد تصمیم می‌گرفت.

در مورد برجام هم آژانس مکرراً پایبندی ما به مقررات و معاهدات بین‌المللی در مورد مسائل هسته‌ای و برجام را تأیید کرد. با وجود این، همان طور که دنیا هم شاهد بود، تعهدات طرف مقابل اجرا نشدند. ما تعهداتمان را کامل انجام دادیم، در حالی که آنها انجام ندادند و خروج یک‌جانبه آمریکا را شاهد بودیم. اروپایی‌ها در این قضیه تعلل کردند و دنبال بهانه‌هائی چون مسائل هسته‌ای و موشکی ما بودند و به دنبال آن تحریم‌ها علیه اشخاص حقیقی کشور ما شکل گرفتند؛ در حالی که مبنای تحریم اشخاص حقیقی در کشور ما یک امر اثبات نشده است. آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها همیشه این را مبنا را فرض می‌گیرند که ایران در مسائل هسته‌ای و موشکی قصد انجام فعالیت غیرصلح‌آمیز را دارد و ما هم انکار می‌کنیم. البته بیانیه‌های آژانس به عنوان مرجع تعیین‌کننده تا به حال خلاف این امر را نشان داده است و ابهامات رفع شده‌اند.

۳- در تحریم‌های هوشمند از یک سو ادعا می‌شود که مردم آسیب نمی‌بینند و از سوی دیگر حقوق اشخاص پایمال و ضایع می‌شوند. این تحریم‌ها از ابتدا با هدف مبارزه با تروریسم شکل گرفتند،  ولی در  با این فرض موهوم که ایران در فعالیت‌های هسته‌ای خود به دنبال بمب هسته‌ای است و مسیر حرکتش صلح‌آمیز نیست، هدف این تحریم‌ها قرار گرفته‌اند. البته این صرفاً یک ادعا و فرض است و نیاز به بررسی و راستی‌آزمایی دارد. ما این فعالیت‌ها را در چهارچوب مقررات انجام می‌دهیم و صلح‌آمیز هم هستند. این موضوعی است که نهاد متکفل آن بارها بررسی و راستی‌آزمایی کرده است.

بنابراین غیرصلح‌آمیز بودن فعالیت‌های هسته‌ای ایران فرض و ادعای باطلی است. لذا آثار مبتنی بر آن هم بلااثرند و تحریم نباید صورت بگیرد. ولی متأسفانه کشورهای بزرگ اعتنایی به این مسائل ندارند و هدف آنها صرفاً تأمین منافع نامشروعشان و بازداشتن ایران از مسیر خود است.  مسائل موشکی مورد ادعای آنان در برجام نیامده و موضوع مذاکره ما نبوده است؛ ولی آنها ادعا دارند که این مسئله در برجام آمده است که این ادعا رد می‌شود. در برجام اصطلاح (call upon) فراخواندن آمده و از ایران خواسته شده است، اما هیچ الزامی برای مذاکره در باره موشک‌ها وجود ندارد. بر خلاف ادعای آنها، موشک‌های تولیدی ما قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای را ندارند.

به هر حال این موضوع، هم از نظر حقوق بین‌الملل و هم از نظر حقوق بشر قابل بررسی است و همه حقوق‌دانان اذعان دارند که اگر شورای امنیت هم بخواهد این تحریم‌ها را انجام دهد، باید محدود به قواعد آمره و منشور ملل متحد باشند و طبیعتاً در این قطع‌نامه‌ها نباید خدشه‌ای به اصل مصونیت دیپلماتیک و یا مثلاً به اصل تعهد کشور میزبان در موافقت‌نامه مقرّ وارد شود. آمریکا موافقت‌نامه مقر را امضا کرده و متعهد شده که دیپلمات‌های عضو سازمان را در کشور خود بپذیرد و مانع ورود و خروج و تردد آنها نشود و اختیارات آنها را محدود نکند؛ در حالی که اینک وضعیت اصل مصونیت دیپلماتیک در حاشیه قرار گرفته است.

همچنین احترام به حقوق بشر و تضمین آن از اهداف منشور محسوب می‌شود و اهمیت زیادی دارد و   قطع‌نامه‌های شورای امنیت، نباید حقوق مصوبه در حقوق بشر را در مورد فرد یا افرادی تضییع کنند. تحریم کشورها علیه یکدیگر هم جز از راه اقدام متقابل که فرآیند خودش را دارد، قابل اعمال نیست. بنابراین اجرا و اعمال این تحریم‌ها، جایگاه نهادهای بین‌المللی را تضعیف می‌کند.

سازمان ملل از یک سو نهادهای بین‌المللی قضائی ایجاد کرده است تا در مورد اختلافات کشورها داوری و آنها را رفع و رجوع کند و از سوی دیگر خودش در جای نهادهای قضائی می‌نشیند و به‌شکلی یک‌طرفه در امری قضاوت می‌کند که هنوز در موردش بررسی‌های لازم انجام نشده‌اند. به عنوان مثال وقتی دیوان بین‌المللی دادگستری یا دیوان کیفری بین‌المللی و یا نهادهای ملی و منطقه‌ای در هر کشور باید به بررسی و ارزیابی مسائل و اختلافات کشورها وادعاهای هر کشور علیه کشور دیگر بپردازند و در باره آنها قضاوت کنند، طبیعتاً معنا ندارد که  کشوری، خود را در جایگاه هریک از این محاکم قرار دهد و رأی صادر کند.

از این روی چنین به نظر می‌رسد که مسیر اعتراض به اجرای این تحریم‌ها در نهادهای ملی و منطقه‌ای حقوق بشری باز است و می‌توان زمینه و امکانی را فراهم کرد که از طریق معاهدات حقوق بشری، افرادی که به خاطر این تحریم‌ها خسارت و ضرری از سوی کشور عضو اتحادیه اروپا دیده‌اند، در دادگاه اروپایی حقوق بشر یا در دیوان دادگستری اروپایی طرح دعوا کنند؛ زیرا تضمین حقوق بشر، از یک قاعده عرفی بین‌المللی با قاطعیت تبدیل به یک تعهد بین‌المللی غیر قابل تخطی شده است.

این تحریم‌ها در واقع شکل دیگر به کارگیری سلاح در جنگ هستند؛ منتهی در جنگ سلاح گرم  و نتیجه‌اش ترور فیزیکی فرد است و نتیجه تحریم‌ها ترور شخصیت فرد و محرومیت از حقوقش است. اگر موضوع تحریم‌ها را هم از ناحیه شورای امنیت و هم کشورها و از منظر کسانی که براساس اسناد حقوق بشر آن را مشروع می‌دانند، بررسی کنیم، باید بگوییم این امر نامحدود نیست. یعنی حتی شورای امنیت هم نمی‌تواند به شکل نامحدود تحریم کند، بلکه برعکس، امروزه حقوق بین‌الملل در ذات خود به سمت محدود کردن تحریم‌ها می‌روند و لذا برای استانداردسازی حقوق بین‌الملل، حرکت جهانی باید به گونه‌ای باشد که تحریم‌ها شکل نگیرند. درست است که باید با پدیده تروریسم برخورد کرد؛ اما نباید این بهانه‌ای در دست کشورها یا قدرت‌هایی باشد که بر سازمان ملل استیلا دارند و حقوق دولت‌ها و اشخاص را تضییع می‌کنند.

۴- تحریم غیرقانونی، ظالمانه است و تحریم غیرمشروع ،آثار جنایت‌باری را به‌دنبال دارد که یکی از آنها از بین رفتن بیماران خاصی است که داروهای‌شان به‌ خاطر تحریم به دستشان نمی‌رسد و این جنایتی است که غرب با اعمال تحریم‌های ظالمانه مرتکب شده است. جنایت مگر چیست جز کشتن افراد بیگناه؟ آمریکا و اتحادیه اروپا در مورد ایران این جنایت را مرتکب شده‌اند که باید پاسخگو باشند و تحت تعقیب قرار گیرند و محاکمه و مجازات شوند.

داروهای بیماران هموفیلی، تالاسمی، بیماران کلیوی، ‌ام اس، ‌ای‌بی، (بیماران پروانه‌ای) دیابت، سرطان و… که در دسته بیماری‌های خاص یا صعب‌العلاج قرار می‌گیرند، شامل این تحریم‌ها شده‌اند. آمریکایی‌ها بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ما را در ابعاد مختلف تحریم کردند. این تحریم‌ها در سال‌های اخیر به اوج خود رسیده‌اند. آنها مدعی هستند که دارو و غذا برای ایران تحریم نیست، اما برای همه دنیا واضح است که اگر امکان ارسال پول و ارز به خارج از کشور وجود نداشته باشد و در ارسال ارز هیچ فرقی بین دارو و سایر محصولات قائل نشده باشند، تحریم دارو و تجهیزات پزشکی صورت گرفته است.

نکته مهم اینجاست که این تحریم‌ها تنها مختص به دارو نیستند و تجهیزات پزشکی نیز تحت تأثیر این تحریم‌ها قرار گرفته‌اند. هم اکنون  حدود ۹۵ درصد دستگاه‌های دیالیزی کشور وارداتی هستند؛ محصولاتی که عمدتاً از کشور آلمان وارد ایران می‌شوند و اعمال تحریم‌ها باعث شده که در روند واردات این محصولات خلل ایجاد شود. این در حالی است که جامعه جهانی باید راهی برای برون‌رفت از این مسئله داشته باشد تا بیماران، خارج از سیاست‌های جوامع اروپایی و آمریکایی، از امکانات درمانی و دارویی لازم برخوردار شوند.

متأسفانه شرکت‌های متعدد خارجی اعلام کرده‌اند که به دلیل تحریم‌ها، قادر به فروش تجهیزات پزشکی به ایران نیستند. تجهیزات پزشکی و داروها کالاهایی هستند که عموم کشورها باید در راستای انسان‌دوستی و سلامت در اختیار سایر کشورها قرار دهند. اغلب شرکت‌ها نیز در این زمینه مایل به همکاری با ما هستند، اما متأسفانه فشار آمریکا بر برخی از این شرکت‌ها باعث شده تا آنها فروش کالاهای خود به ما را ممنوع اعلام کنند.

کارشناسان مسائل حقوق بین‌الملل معتقدند تحریم بانکی و مشکلات ارزی در عمل دسترسی به داروها را برای بیماران خاص با دشواری مواجه کرده است و دست‌های پشت پرده شرکت‌های دارویی را از ورود داروهای خاص به ایران منع می‌کنند. نمونه واضح آن شرکت «مون لی که» سوئد است که در طی یک نامه‌نگاری رسمی با «خانه ای بی» ایران اظهار کرد به دلیل تحریم از واردات پانسمان‌های مخصوص به ایران منع شده است. این عوام‌فریبی جهانی مبنی بر استثنای داروها از لیست تحریم‌ها در عمل باعث جان باختن هموطنان ما می‌شود. تحریم‌ها، تهیه دارو برای بیماران مبتلا به سرطان خون را نیز با مشکل مواجه کرده است.

در این میان اقشار آسیب‌پذیر جامعه بیشترین بار هزینه‌های هنگفت دارو درمانی را به دوش می‌کشند. جدا از هزینه‌های داروها، انجام هر وعده عمل دیالیز ۴ تا ۵ میلیون ریال هزینه مستقیم به همراه دارد. براساس آمار وزارت بهداشت و درمان هم اکنون حدود ۳۲ هزار بیمار دیالیزی در کشور وجود دارند که باید تحت عمل دیالیز قرار بگیرند. هزینه تنها بخشی از مشکلات افراد دیالیزی است، در حال حاضر اغلب دستگاه‌های دیالیز به علت اعمال تحریم‌ها و وارد نشدن دستگاه‌های جدید، از کیفیت لازم برخوردار نیستند.

۵- تحریم بانکی ایران و محدودیت‌های ارزی یکی از عوامل نرسیدن یا دشواری در رسیدن مکمل‌های دارویی بیماران پروانه‌ای است. یکی از پمادهای بسیار تأثیرگذار بیماران پروانه‌ای که در صورت دسترسی این بیماران به آن فرآیند ترمیم زخم‌ها و تاول‌های‌شان تسریع می‌شود، متاسفانه در ایران وجود ندارد. موارد زیادی از این مکمل‌هایی دارویی و پمادها وجود دارند که به دلیل تحریم‌های اقتصادی و تحریم بانکی امکان واردات آن به ایران وجود ندارد.

با شروع تحریم‌های مجدد و خروج یک‌جانبه آمریکا شوک بزرگی به جامعه بیماران خاص ایران وارد شد. در حالی که مدعیان حقوق بشر معتقدند تحریم‌های آمریکا علیه ایران حق سلامت و دسترسی به دارو و درمان را به هیچ عنوان تحت تأثیر قرار نداده است، بیماران خاص برای تأمین داروهای مورد نیاز خود در بازارها سردرگم هستند.

۶- براساس دستور موقت دیوان بین‌المللی دادگستری در لاهه (ICJ) در ۱۱ مهر ۱۳۹۷ دولت آمریکا ملزم شده است تا نسبت به لغو تحریم‌های یک‌جانبه خود در حوزه‌های دارویی و تجهیزات پزشکی، مواد غذایی و برخی حوزه‌های دیگر اقدام کند؛ اما با گذشت یک سال از این موضوع تنها این تحریم‌ها در مورد کاغذ رفع شده‌اند و سیاستمداران آمریکایی بدون توجه به سلامت و حق بیماران برای دسترسی به دارو و تجهیزات پزشکی با تهدید شرکت‌های خارجی در حال مانع‌تراشی برای فروش محصولات این شرکت‌ها به ایران هستند.

بنابراین، این ادعا که دارو در زمره کالاهای تحریم شده نیست، فریب و دروغی آشکار است و راه خرید داروها مسدود است. علاوه بر سختی دسترسی به داروهای خارجی، مجموعه‌ای از قوانین دیگر مانند تحریم‌های بیمه و حمل ‌ونقل،  تأمین دارو را دچار مشکلات اساسی  کرده‌اند. لذا تحریم‌های فلج‌کننده و کمرشکن و همه‌جانبه آمریکا و اروپا که در تاریخ بشر مشابهی نداشته است، از منظر حقوق بشر و حقوق بین‌الملل، غیرقانونی، غیرمشروع  و ظالمانه هستند و در واقع نوعی جنایت محسوب می‌شوند.

17ژوئن/21

فضای مجازی امروز در«طرح کلی» دیروز

شاید در نگاه نخست عجیب به نظر آید که بتوان بر اساس کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» که حاصل درس‌ گفتارهای حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۵۳ است، سلسله‌ای از قواعد را برای تدبیر فضای مجازی طراحی کرد، درحالی ‌که غرض از این اقدام آن است که دلالت‌ها و نتایج «مبادی» و «مبانی»‌ای که در این اثر بیان شده‌اند، بازگو شوند و این امری بعید و ناممکن نیست.

آری در این اثر سخنی از «فضای مجازی» به میان نیامده است، اما در عین‌حال آن دسته از «گزاره‌های بنیادین» که می‌توان در چهارچوب‌شان اصول و قواعدی را «استخراج» و «استنباط» کرد، وجود دارند. از این‌رو باید به این اثر همچون تأمل و تفکری مبناپرداز نگریست که از امکان و استعداد «امتداد یافتن» و «تعمیم» برخوردار است. بدین جهت در این مقاله با تکیه بر این کتاب و بر اساس تحلیل و استنتاج، پاره‌ای از قواعد معطوف به تدبیر فضای مجازی ساخته ‌و پرداخته می‌شوند.

 

  1. هدف از تدبیر فضای مجازی کمک به «تکامل روح انسان» است

«هدف عالی/ نهایی» انبیای الهی، «توحید/ معرفت خدای‌ متعال» است که مایۀ «تکامل/ تعالی روح انسان» است.(۱) «مکتب‌های مادی» می‌گویند باید جامعه‌ای تشکیل دهیم که در آن «فقر/ جهل/ ظلم/ استثمار/ تبعیض» نباشد، اما برای این پرسش که پس‌ از این می‌خواهیم در جامعه چه کنیم، پاسخی ندارند؛ زیرا نهایت زندگی انسان را همین «بهره‌برداری‌های مادی» می‌دانند و به «انسانیت/ ارزش‌های عالی انسانی» فکر نمی‌کنند. این در حالی است که از نظر «مکتب‌های الهی» تازه در این مرحله است که «هدف عالی» آغاز می‌شود و آن عبارت است از «پیراسته‌شدن انسان/ انسان‌شدن بنی‌آدم/ به‌ جریان ‌افتادن فضایل در وجود انسان.»(۲)

قاعده برخاسته از این مبنای نظری در زمینه فضای مجازی عبارت است از اینکه غرض از تدبیر فضای مجازی کمک به «تکامل روح انسان» است. دولت اسلامی در هر عرصه و زمینه‌ای که وارد می‌شود و به سیاست‌گذاری و تدبیر رو می‌آورد باید چنین انگیزه و غایتی داشته باشد. «دولت اسلامی» مانند «دولت‌های سکولار» نیست که به کمال و سعادت معنوی انسان بی‌اعتنا باشد و آن را تنها به انتخاب‌ و ارادۀ خود شخص واگذار کند، بلکه می‌کوشد تمام برنامه‌ها و تدبیرهایش در این راستا قرار داشته باشند.

فراتر از این هدف از «زندگی اجتماعی» نیز چیزی جز این نیست. انسان در زندگی اجتماعی به کمالات و فضایلی دست می‌یابد که در زندگی فردی میسر نیستند. پس «جامعه» نیز «وسیله» و «مقدمه»‌ای برای سیر تکاملی انسان است و دولت اسلامی تمام تلاش‌های خود را در همین امتداد تعریف می‌کند.

 

  1. حساسیت نسبت به تدبیر فضای مجازی از «آثار عملی توحید» است

ایمان یعنی «باور» و باور به «دل» مربوط است، اما قرآن کریم «ایمان مجرد/ قلبی محض» را که شعاعش در جوارح و اعضای مؤمن مشهود نیست، «ایمان ارزشمند» نمی‌شمارد.(۳) «ایمان زاینده/ ارزشمند» مانند سرچشمه‌ای فیاض با «تلاش/ مجاهدت/ عمل/ مسئولیت/ تکلیف/ تعهد» همراه است و باری را بر شانه مؤمن می‌گذارد.(۴)

باید دید که توحید چه طرح و نقشه‌ای را برای زندگی ارائه می‌دهد؟!(۵) توحید وقتی مؤثر و مفید است که «آثار» عملی و عینی بر آن مترتب شود؛ یعنی «شکل» و «نظم» خاصی را برای زندگی پیشنهاد کند.(۶) توحید علاوه ‌بر اینکه یک بینش و برداشت از واقعیت است، «عمل‌زا/ زندگی‌ساز/ متضمن تعهد و مسئولیت» است.(۷) تعهد و مسئولیتی که انسان معتقد به «نبوت» به عهده می‌گیرد عبارت است از «دنباله‌گیری راه نبی» و «قبول مسئولیت به ‌منزل‌رساندن بار نبی»(۸)

تعهد نبوت ساختن شکل/ نظام زندگی انسان‌ها به ‌صورتی است که خدای‌ متعال خواسته است. از این‌رو اگر انسان در دوره تاریخی خود مشاهده کرد که جامعه و نظامات آن بر اساس اراده الهی شکل نگرفته‌اند، باید اقدام کند.(۹)

قاعده برخاسته از این مبنای نظری در زمینه فضای مجازی عبارت است از اینکه باید در تدبیر فرهنگی بر «اثرگذاری عملی و عینی» تأکید کرد و تناقض‌های میان «باورهای فرهنگی» و «رفتارهای فرهنگی» را به قصد ایجاد انگیزه برای تغییر آشکار و عیان کرد. این‌گونه نیست که دین و دینداری در عرصه «ذهن» و «اندیشه» محدود بماند و در «زندگی عینی و روزمره انسان» تأثیری نداشته باشد، بلکه هرچند دینداری از «اندیشه» و «تفکر» آغاز می‌شود، اما «سبک زندگی انسان» را نیز در بر می‌گیرد و آن را نیز متناسب با اقتضاهای خود تغییر می‌دهد. دینداری امری نیست که در گوشه «ذهن» محصور باقی بماند و «واقعیت‌های بیرونی و عینی» را به حال خود رها کند.

روشن است که «فضای مجازی» نیز پاره‌ای از همین «زندگی بیرونی و عینی» است و باید در تناسب با آموزه «توحید» تحول یابد. پس ما در فضای مجازی نیز باید «زندگی موحدانه و مؤمنانه» را رقم بزنیم و آن را بیگانه از دین تصور نکنیم.

 

  1. تدبیر فضای مجازی پاره‌ای از تکلیف‌مندی نسبت به «جامعه‌پردازی توحیدی» است

طرح اسلام به ‌صورت یک مسلک «دارای اصولی منسجم و هماهنگ» و «ناظر به اجتماع و زندگی جمعی انسان‌ها» یکی از فوری‌ترین ضرورت‌های تفکر دینی است؛ زیرا پیش ‌از این مباحثات و تحقیقات اسلامی غالباً فاقد این دو ویژگی بس‌ مهم بوده‌اند. از این‌رو در «مقایسه اسلام با مکاتب و مسالک اجتماعی این روزگار»، پژوهشگران و جویندگان به نتیجه ثمربخش و قضاوت قاطعی نرسیده‌اند؛ چون اغلب بحث‌ها «ذهنی» و «دور از حیطه تأثیر عملی و عینی و به‌خصوص اجتماعی» انجام شده و بیش از «معرفتی ذهنی» به بار نیاورده و نسبت به «زندگی جمعی انسان‌ها» مخصوصاً در مورد تعیین «شکل و قواره جامعه» نظریه روشن و مشخصی را ارائه نداده‌اند.(۱۰)

مسئله این است که پیشنهاد رسول اکرم «ص» در باره «کیفیت اجتماع» چه بود؟(۱۱) توحید وقتی مؤثر و مفید است که «شکل» و «نظامات» خاصی را برای زندگی، آن‌ هم نه ‌فقط برای «زندگی شخصی» بلکه برای «زندگی اجتماعی» پیشنهاد کند.(۱۲) از آنجا که رسولان الهی می‌خواستند «نظام جاهلی/ ظالمانه/ غیرانسانی/ غیرفطری» را به «نظام الهی/ قواره اجتماعی توحیدی/ قلمرو حکومت خدا» تبدیل کنند با «مبارزه با طواغیت» درگیرشدند.(۱۳) قرآن کریم ابعاد و رویه‌ها و اندام‌های مختلف بنای توحیدی جامعه را در ضمن صدها آیه و با بهترین بیان و رساترین شیوه‌ها بیان کرده است.(۱۴)

قاعده منتج از این مبنای نظری در زمینه فضای مجازی عبارت است از اینکه افزون بر ساحت عمل باید ساحت «نظام اجتماعی» را نیز به دینداری اضافه کرد و دین را در قالب یک نظام اجتماعی استقرار بخشید. دین شأن ساختاری دارد و می‌خواهد «رویه‌ها و سازوکارهای اجتماعی» را متناسب با خود را صورت‌بندی کند. از این‌رو باید «نظام فرهنگی اسلام» را طراحی کرد و در مقام تدبیر فرهنگی بر «نظامات فرهنگی جامعه اسلامی» اثر گذاشت.

از این منظر نیز نمی‌توان به فضای مجازی بی‌اعتنا بود و آن را به حال خود رها کرد؛ زیرا فضای مجازی جزو «ساحات و شئون ساختاری جامعه» است و در کنار فضای واقعی باید «بازسازی ساختاری» شود. در واقع به همان دلیلی که نباید از جامعه واقعی غفلت کرد، باید جامعه مجازی را نیز در یافت و به تدبیر و طراحی آن اهتمام ورزید. بر این ‌اساس باید تأمل کنیم که اسلام چگونه بر فضای مجازی سایه ساختاری می‌اندازد و آن را به یک «ساختار دینی و موحدانه» تبدیل می‌کند؟

 

  1. تهاجم فرهنگی در بستر فضای مجازی یک «مسئلۀ اجتماعی واقعی و نوپدید» است

در صد سال قبل این‌ همه «راهزن فکر/ ایمان/ عقیده» وجود نداشت و هنوز دست‌ دشمن در «داخل پیکر جامعه ما» به این شکل راه نیافته بود؛ چون هنوز به این نتیجه نرسیده بود که باید «ایمان دینی اصیل مردم» را از آنها گرفت تا بتوان بر آنها مسلط شد.(۱۵)

قاعده برخاسته از این مبنای نظری در زمینه فضای مجازی عبارت است از اینکه از لحاظ فرهنگی وارد دوره تاریخی متفاوتی شده‌ایم که نیاز به «چاره‌اندیشی تازه» دارد. امروزه آنچه‌ که از نظر فرهنگی در جریان است «تهاجم فرهنگی» است، نه «تبادل فرهنگی». از آنجا که «موضوع» و «متعلق» تهاجم فرهنگی، «ایمان دینی مردم» است، باید «آرایش فرهنگی جنگی» داشته باشیم و این نقطه مورد تهاجم را حفظ کنیم.

در این ‌میان فضای مجازی به «گسترده‌ترین» و «وسیع‌ترین» میدان منازعه و ستیز فرهنگی تبدیل شده و گوی سبقت را از فضای واقعی ربوده و وضع نگران‌کننده‌ای را رقم زده است. اگر در فضای واقعی نباید تهاجم فرهنگی را ساده و کم ‌اهمیت انگاشت، در فضای مجازی نیز باید این دغدغه را داشت، زیرا فضای مجازی به دلیل «رها/ ول/ و به ‌خود وانهاده ‌بودن» و «نامحسوس/ نامشخص/ و پنهان‌ بودن»، بستر مساعدتری برای تقابل و توطئه است.

 

  1. تبعیت از تدبیر غرب در فضای مجازی همچون «اتخاذ اله» است

«اله» در اصطلاح قرآن کریم موجودی است که انسان در مقابل او با «تقدیس/ تعظیم/ تکریم» خضوع می‌کند و «سررشته تدبیر زندگی»‌اش را به او می‌سپارد. هرچه که بر زندگی انسان «حکومت» کند، اله است.(۱۶) پس «اطاعت» غیر خدا «عبادت» اوست. توحید عبارت است از آنکه انسان به ‌صورت «منحصر» فقط از «خدا/ برنامۀ خدایی/ نظام خدایی/ تشکیلات الهی» اطاعت کند.(۱۷) نفی عبودیت خدانماها، چه در لباس قدرت‌های مذهبی (اَحبار و رُهبان) و چه در لباس قدرت‌های دنیایی (طاغوت، ملأ و مُترف) لازمه قطعی توحید است.(۱۸) «طاغوت» یعنی قدرت طغیانگر در مقابل ارادۀ خدای ‌متعال.(۱۹)

بر اساس برهان مالکیت مطلق الهی، بینش توحیدی می‌گوید چون تمام ممکنات و موجودات از یک مبدأ «آفریده» و «ساخته» شده‌اند؛ همه باید فقط از او فرمان ببرند.(۲۰)

قاعده برخاسته از این مبنای نظری در زمینه فضای مجازی عبارت است از اینکه در قلمروی فرهنگی نیز باید موحدانه زندگی کنیم و در پی «سبک زندگی توحیدی» باشیم. از آنجا که «تسلیم‌ شدن در برابر موج جهانی‌گری فرهنگی» و «تبعیت از فرهنگی غربی» به ‌معنی «عبادت غرب» است، باید بر ارزش‌های فرهنگی اسلامی خویش اصرار بورزیم. از جمله تسلیم ‌شدن در برابر تحمیل‌ها و اقتضاهای فضای مجازی غرب‌ساخته و تن ‌در دادن به قواعد آن، «نافی روح توحیدی جامعه اسلامی» است.

 

  1. فضای مجازی نباید موجب «هضم‌شدن» ما در فرهنگ غربی شود

«ولایت» یعنی «به ‌هم‌پیوستگی/ هم‌جبهگی/ اتصال شدید» یعنی کسانی‌که فکر واحدی دارند و جویای هدف واحدی هستند و در یک راه قدم برمی‌دارند و افراد این جبهه باید هرچه بیشتر به همدیگر متصل باشند و خود را از جبهه‌های دیگر جدا کنند تا «از بین نروند» و «هضم نشوند»(۲۱): وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ؛(۲۲) و هر که از شما مؤمنان با آنها دوستی کند، به‌حقیقت از آنها خواهد بود. غیرمسلمانان را به‌ عنوان «ولی» نگرفتن، به‌ معنی «هم‌جبهه قلمداد نکردن آنها/ قرار نگرفتن در صف آنها/ در مقابل خویش دانستن‌ آنها، نه در کنار خویش» است(۲۳): مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ؛(۲۴) محمّد(ص) پیامبر خداست و کسانى‌که با اویند، بر کافران سختگیر [و] با همدیگر مهربانند.

آنها از لحاظ فکری بر ضد مسلمانان هستند و دین مسلمانان به زیان آنهاست. ازاین‌رو دل آنها با مسلمانان نرم نخواهد شد و آنها همت بر نابودی اسلام گماشته‌اند: یَکُونُوا لَکُمْ أَعْدَاءً؛(۲۵) جامعه مسلمان نباید «وابسته و پیوسته به عناصر خارج از وجود خود» باشد و «پیوستگی به غیرمُسلم» داشته باشد، اما این امر به ‌معنی آن نیست که «به‌کلی» رابطه نداشته باشد و در «انزوا» به ‌سر ببرد، بلکه مسئله «وابسته‌ نبودن/ دنباله‌رو نبودن/ در قدرت‌های دیگر هضم و حل نشدن/ استقلال» است.(۲۶)

قاعده برخاسته از این مبنای نظری در زمینه فضای مجازی عبارت است از اینکه باید در پی تحقق «استقلال فرهنگی» باشیم و مجال ندهیم موج «یکسان‌سازی فرهنگی در ابعاد جهانی» ما را در خود فرو ببرد. همچنین باید اولویت ارتباطات و تعاملات فرهنگی ما با «جوامع اسلامی» باشد، نه «جوامع غربی». از این‌رو باید در عین اینکه از «فضای مجازی جهانی/ عمومی/ غربی» استفاده می‌کنیم، در پی راه‌اندازی «فضای مجازی اختصاصی/ بومی/ ایرانی» نیز باشیم تا «مرزها» و «حریم‌ها»ی فرهنگی‌مان نسبت به غرب مشخص و برجسته باشند.

اگر باید تمدن غربی را «غیر» و «دیگری» به ‌شمار آوریم، باید فضای مجازی برخاسته از آن را نیز امری بیگانه قلمداد کنیم و حریم‌ها و فاصله‌ها را نادیده نگیریم. اصرار بر استفاده از «شبکه ملی اطلاعات» و «شبکه‌های اجتماعی بومی» ریشه در همین اندیشه دارند.

 

  1. «مقاومت» در برابر تحمیل‌های فضای مجازی غربی ممکن است

نهضت‌های دینی با رعایت دو شرط «ایمان» و «صبر» پیروز خواهند شد. صبر یعنی «مقاومت/ از میدان در نرفتن/ کار را در لحظه حساس و خطرناک، رها نکردن». از این‌رو در طول تاریخ نبوت‌ها هرجا که پیامبری از طاغوت زمان شکست خورده، برای این بوده که پیروانش «ایمان کافی» یا «صبر کافی» نداشتند.(۲۷) برخی از مؤمنان در آنجا که دین و پایبندی به احکام دین به زیانشان است، دیگر به دین وفادار نیستند،(۲۸) در حالی ‌که انسان وقتی مؤمن است که ایمانش «گهگاهی/ فرصت‌طلبانه/ نفع‌طلبانه» نباشد.(۲۹) و این‌ همه بدان دلیل است که «ارادۀ انسان» در ساختن تاریخ دخالت دارد.(۳۰)

قاعده برخاسته از این مبنای نظری در زمینه فضای مجازی عبارت است از اینکه چون دینداری حقیقی، نیازمند «تحمل مشقات و سختی‌ها»ست، باید «روحیه صبر و مقاومت» را در مخاطب فرهنگی، تقویت و راسخ کرد. حوالت تاریخی ما گرفتارشدن در سیر فرهنگی انحطاطی نیست، پس باید از این امکان تاریخی و ظرفیت طبیعی و تکوینی در جهت «گسترش خیر و صلاح فرهنگی» استفاده کرد. می‌توان در برابر ساختارهای فرهنگی مسلط غربی، از جمله فضای مجازی غرب‌ساخته «مقاومت» کرد، بلکه می‌توان آنها را در هم ‌شکست. مقاومت «دست‌ و پا زدن‌های بی‌حاصل» نیست و تقدیر محتوم ما با انفعال و دنباله‌روی و عقب‌نشینی گره نخورده است. انقلاب اسلامی نشان داد که در همین جهان تجددزده و آغشته به ارزش‌های غربی می‌توان برخلاف جهت رودخانه شنا کرد و موفق هم شد.

 

  1. باید در جامعه در برابر تهدیدهای فضای مجازی «مصونیت» به ‌وجود آورد

ایمان به‌ معنی باور(۳۱) دو گونه است: «ایمان مقلدانه/ متعصبانه/ غیرآگاهانه» و «ایمان منطقی/ دلیل‌مَدار/ آگاهانه». «ایمان مقلدانه» متکی به «تعصب» یعنی جانبداری بدون «دلیل» و «منطق» و از روی «احساس» و نه «دلیل»(۳۲). کسب ایمان مقلدانه آسان، ولی زائل‌شدنش هم آسان است. (۳۳) در حالی‌که ایمان انسان باید آنچنان آگاهانه انتخاب شده باشد که حتی در «سخت‌ترین شرایط» نیز از بین نرود.(۳۴) «ایمان ارزشمند»، ایمان آگاهانه/ توأم با درک و شعور/ از روی بصیرت/ با چشم باز/ بدون ترس از اشکال است.(۳۵) از این‌رو سخن‌ گفتن ما در «محافل عمومی» نباید به‌ صورت «سخنرانی» در معنای مصطلحش باشد، بلکه بهتر است که به صورت «درس» باشد. چه مانعی دارد که در یک «محفل عمومی»، مردم برای شنیدن مطالبی آماده شوند که مانند درس، «مشکل» و «محتاج به تأمل و تفکر» است؟ تا کی باید از محافل عمومی امید «بهتر/ بالاتر/ عمیق‌تر اندیشیدن» نداشته باشیم؟!(۳۶)

قاعده برخاسته از این مبنای نظری در زمینه فضای مجازی عبارت است از اینکه باید اثر فعالیت فرهنگی، «ماندگار/ پایدار»، و هویت آن «معرفتی/ محتوایی/ عقلانی/ عمیق» باشد. پس باید در فعالیت فرهنگی، «احساسات/ عواطف/ هیجان‌ها/ شورها» حاشیه‌ای و فرعی باشند. همچنین منع/ انسداد فرهنگی، مجاز است، اما «اصالت» و «امکان تحقق کامل» ندارد. از این‌رو راهبرد اصلی و بنیادی، «مصونیت فرهنگی» است، نه «منع فرهنگی».

در مقام تدبیر فضای مجازی باید بر «سواد رسانه‌ای» افزود و قدرت تجزیه ‌و تحلیل رسانه‌ای را در افراد جامعه ایجاد کرد. افراد جامعه هر چه «ساده‌تر/ سطحی‌تر / کم‌مایه‌تر» باشند، راحت‌تر در برابر موج‌های تخریبی جبهۀ دشمن در فضای مجازی برانگیخته می‌شوند و فریب می‌خورند، اما اگر از درون «قوی» و «مقتدر» باشند و «توان رویارویی» داشته باشند، گرفتار «انفعال» و «اغوا» نخواهند شد. «نظریۀ استحکام ساخت درونی نظام» که توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مطرح شده است، بر همین معنا دلالت دارد.

 

  1. باید از طریق «دگرگونی‌های ساختاری»، فضای مجازی را تدبیر کرد

انبیای الهی آمده‌اند تا انسان‌ها را از «بدی‌ها/ پستی‌ها/ جهالت‌ها/ رذیلت‌های اخلاقی/ پوشیده‌ ماندن استعدادهای درونی» نجات بدهند و انسانی کامل و متعالی بسازند.(۳۷) لکن نظر انبیای الهی در باره «کیفیت تربیت‌های انسانی» این بود که «تربیت فردی» کافی نیست و باید در پی «تربیت اجتماعی» بود.(۳۸) انبیای الهی معتقدند که برای ساختن انسان باید «محیط/ کارخانه/ نظام/ جامعه متناسب و سالمی» را ایجاد کرد، نه اینکه انسان‌ها را به ‌صورت «فردی/ تکی/ مجزا/ مستقل» تربیت کرد؛ چون در این ‌صورت زمان از دست خواهد رفت.(۳۹)

تربیت انسان‌ها به صورت فردی دور از شأن انبیای الهی است؛ زیرا آنها می‌خواستند با استقرار «جامعه توحیدی»، «محیط مساعد»ی ایجاد شود که انسان‌ها در آن به صورت «گروهی» و «فردی» ساخته شوند.(۴۰) در محیط جاهلی «مکه»، رسول اکرم«ص» از آنجا که در «آغاز راه» است، باید در مدار «تربیت فردی و موردی» حرکت کند تا برای استقرار نظام توحیدی، نیروهای لازم فراهم شوند، اما پس از آنکه چنین خواصی تربیت شدند و ایشان توانست در «مدینه» به قدرت سیاسی دست یابد، روش از «انسان‌سازی فردی» به «انسان‌سازی ساختاری» تغییر ‌کرد که بسیار گسترده بود و در آن انسان‌ها به ‌صورت «فوج ‌فوج» جذب می‌شوند(۴۱): «وَ رَأَیْتَ النّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا؛(۴۲) و ببینى که مردم دسته ‏‌دسته در دین خدا درآیند.» همچنین

در جامعه غیرالهی انسان‌ها حتی اگر هم بخواهند صالح و مؤمن باشند، کار بر آنها «دشوار» است و جامعه از هر سو به آنها «فشار» می‌آورد و آنان را به ‌سوی ضلالت و تباهی سوق می‌دهد، اما در جامعه الهی همه مناسبات و قواعد و ساختارها، «محرک» و «مشوق» انسان به‌ سوی معنویت و توحید و خیرند.(۴۳) در جامعه اسلامی حسنات و خیرات در دسترس و اختیار همه است و هر آنچه ‌که برای انسان مضر و مخرب است، از طریق ممنوعیت‌های قانونی از دسترس خارج شده است. این بدان ‌معناست که نظامی توحیدی در جامعه مستقر شده است(۴۴): یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ؛(۴۵) [پیامبر] آنان را به کار پسندیده فرمان مى‏‌دهد، و از کار ناپسند بازمى‌دارد و براى آنان چیزهاى پاکیزه را حلال و چیزهاى ناپاک را حرام مى‏‌گرداند و قیدوبندهایى را که بر ایشان بوده است، از [دوش] آنان برمى‌دارد.»

قاعده برخاسته از این مبنای نظری در زمینه فضای مجازی عبارت است از اینکه هرگز نباید به «تدبیر‌های تنگ‌دامنه/ محدود/ اقلی» بسنده کرد، بلکه «تجدیدنظر در ساختارها» یک ضرورت قطعی و حتمی است. یعنی باید در مقابل فضای مجازی موجود که به تمدن غربی تعلق دارد، «فضای مجازی رقیب/ بدیل/ موازی» ایجاد کرد و از این طریق به «تقابل ساختاری» روی آورد. دست‌کم باید در همین بستر مجازی موجود، «جریان‌ها/ موج‌ها/ خیزش‌های پهن‌دامنه و گسترده»ای را به‌وجود آورد و بازی را به نفع خود تغییر داد.

به‌ بیان ‌دیگر باید حضور و فاعلیت ما در فضای مجازی، «محسوس/ مشهود/ چشمگیر» باشد، به‌طوری‌که «تهدید» به «فرصت» تبدیل شود و به‌جای ما دشمن عرصه را بر خود تنگ ببیند. پس باید «اتفاق‌های بزرگی» را رقم زد و «گام‌های بلندی» برداشت. دیگر اینکه برای بازسازی و تجدیدنظر ساختاری باید در قدم اول به تربیت نیروهای فرهنگی توانمند و مؤمنی که همچون چریک‌های قوی و زیرک به نقش‌آفرینی تحول‌زا در زمینه تدبیر فضای مجازی می‌پردازند و نقشه راه را طراحی می‌کنند، همت گمارد.

 

پی‌نوشت:

  1. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن: ۳۹۹٫
  2. همان: ۳۸۱٫
  3. همان: ۹۹٫
  4. همان: ۱۰۰٫
  5.  همان: ۱۹۵٫
  6. همان: ۴۹۳٫
  7.  همان: ۲۲۵٫
  8. همان: ۲۰۸٫
  9. همان: ۴۹۶٫
  10. همان: مقدمه.
  11. همان: ۴۱۰٫
  12. همان: ۲۰۸٫
  13. همان: ۳۶۵٫
  14. همان: ۲۲۵٫
  15. همان: ۸۸٫
  16. همان: ۱۸۷٫
  17. همان: ۲۴۸٫
  18. همان: ۲۳۶٫
  19. همان: ۴۳۲٫
  20. همان: ۱۹۲٫
  21. همان: ۵۲۰٫
  22. مائده: ۵۱٫
  23.  طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن ۵۲۵٫
  24. فتح: ۲۹٫
  25. ممتحنه: ۲٫
  26. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن: ۵۵۵- ۵۵۶٫
  27. همان: ۴۵۴٫
  28. همان: ۱۲۰٫
  29. همان: ۴۵۳٫
  30. همان: ۱۳۹٫
  31. همان: ۸۸٫
  32. همان: ۸۷٫
  33. همان: ۸۷٫
  34. همان: ۸۸٫
  35. همان: ۸۶٫
  36. همان: ۸۹٫
  37. همان: ۳۸۲٫
  38. همان: ۴۱۰
  39. همان: ۳۸۴٫
  40. همان: ۳۸۶ و ۵۱۸٫
  41. همان: ۳۸۶٫
  42. نصر: ۲٫
  43. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن: ۵۱۷٫
  44. همان: ۳۹۲٫
  45. اعراف: ۱۵۷٫

 

منبع:

[حضرت آیت‌الله] سید علی خامنه‌ای؛ طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن؛ تهران: مؤسسه ایمان جهادی، ۱۳۹۶٫

16آوریل/21

هژمونی آمریکا در کیلومتر سراشیبی

مقدمه

پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ و تأسیس نظام مستقل جمهوری اسلامی ایران در عصری که اغلب کشورهای جهان برای بقای خود به یکی از دو بلوک قدرت شرق و غرب وابسته بودند، تغییر و تحولات گسترده‌ای در جهان اتفاق افتاد. شاید بتوان گفت یکی از مهمترین تحولات جهانی در این دوره، افول دو ابرقدرت مطرح جهان بوده است. ابتدا بلوک شوروی کمونیستی در سال ۱۹۹۱م. فروپاشید و اکنون نشانه‌های افول ایالات متحده آمریکا – کشوری که از بعد از جنگ جهانی دوم بهویژه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تا کنون خود را قدرت بلامنازع دنیا معرفی می‌کرد – آشکار شده است.

در این یادداشت برخی از مهمترین نشانه‌های افول آمریکا در جهان پس از پیروزی انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

 

  1. افول قدرت سخت و نرم آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران

نخستین و مهمترین شاهد بر افول قدرت آمریکا، شکست‌های پی در پی این کشور در مقابل جمهوری اسلامی ایران از ابتدای پیروزی انقلاب تا کنون است. امروز جمهوری اسلامی ایران برخلاف تصور برخی که همچنان در توهم «قدرت بلامنازع آمریکا» به سر می‌برند، در برابر یک نظام مقتدر شکست‌ناپذیر قرار ندارد. دولت آمریکا در چالش ۴۲ ساله خود با جمهوری اسلامی شکست‌های پی در پی را تجربه کرده است. مهمترین هدف آمریکا از تحریم‌های گسترده علیه ایران به فرموده حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، عقب نگهداشتن کشور و به زانو درآوردن نظام جمهوری اسلامی بود، در حالی که این موضوع نه تنها هرگز تحقق نیافت، بلکه به پیشرفت و خودکفایی این نظام در تولید بسیاری از کالاهای استراتژیک منجر شد و این بزرگترین شکست برای آمریکاست.(۱) ایشان با اشاره به شواهد متعدد از انحطاط دو قدرت نرم و سخت آمریکا می‌فرماید: «قدرت و اقتدار و هیمنه‌ آمریکا در دنیا رو به افول و زوال است. آمریکای امروز از آمریکای چهل سال قبل که انقلاب پیروز شد، بهمراتب ضعیف‌تر است؛… نه‌ فقط اقتدار معنوی و قدرت نرم خود آمریکا رو به افول است، بلکه اینها حتی لیبرال‌دموکراسی را هم که پایه‌ اساسی تمدن غرب است، بی‌آبرو کردند. قدرت سخت آمریکا، یعنی قدرت نظامی‌گری و اقتصاد این کشور هم بهشدت ضربه دیده و امروز آمریکا پانزده تریلیون دلار بدهکار است(۲) که رقمی افسانه‌ای‌ است. کسر بودجه آمریکا قریب به هشتصد میلیارد دلار است.»(۳)

این سخنان رهبر انقلاب مورد تأیید تحلیلگران غربی نیز قرار گرفته است. چندی پیش کنگره آمریکا در هشداری کم‌سابقه به ضعف قدرت سخت آمریکا در بعد نظامی تأکید کرد و هشدار داد در وضعیت کنونی قدرت نظامی آمریکا بهشدت تضعیف شده و برخلاف گذشته نیرو‌های نظامی آن کشور برای مقابله با دشمنان آمادگی ندارند. همچنین بر اساس یک گزارش مفصل که اخیرا بنا به توصیه کنگره آمریکا و با استناد به منابع طبقه‌بندی ‌شده توسط کمیسیون استراتژی دفاع ملی این کشور تهیه شده، آمده است:

«امنیت و رفاه ایالات متحده بیش از هر زمان دیگری در چند دهه اخیر در معرض خطر بزرگتری قرار گرفته است. برتری نظامی آمریکا تا درجه خطرناکی تضعیف شده است. رقبا و دشمنان در جبهه‌ها و حوزه‌های بسیاری ایالات متحده را به چالش می‌کشند. توانایی آمریکا برای دفاع از متحدان، شرکا و منافع حیاتیاش بهطور فزاینده‌ای در هاله‌ای از ابهام قرار گرفته است.»

این هشدار کنگره در حالی مطرح می‌شود که در دوره ریاستجمهوری ترامپ، تنش‌های سیاسی، تجاری و حتی نظامی میان آمریکا با سایر کشورها، از جمله ایران، چین و روسیه بیشتر شد.

 

  1. اعتراف تحلیلگران غربی به افول و فرسودگی هژمونی آمریکا

در سال‌های گذشته با روی کار آمدن دونالد ترامپ در مسند ریاست‌جمهوری آمریکا، تحلیلگران غربی به سخن گفتن از نشانه‌های زوال هژمونی آمریکا روی آوردند. آدمیرال مایک مولن، رئیس سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا به دنبال شکست سیاست فشار حداکثری ترامپ و انزوای آمریکا در برابر جمهوری اسلامی ایران، اعتراف کرد: «من افول آمریکا را می‌بینم. آمریکا شبیه یک شرکت در حال ورشکستگی است. سئوال این است که آیا قبل از اینکه کشور با فروپاشی مواجه شود، رهبرانی پیدا خواهند شد که آمریکا را از این سقوط آزاد نجات دهند؟»(۴)

ترامپ، در سال ۲۰۱۶ به عنوان نخستین سیاستمدار در سطح اول قدرت آمریکا، شخصاً به از دست رفتن نشانه‌های قدرت این کشور اعتراف کرد و از این رو محور شعار تبلیغاتی‌اش را «احیای مجدد قدرت آمریکا» قرار داد. وی در نخستین سند راهبرد امنیت ملی خود در سال ۲۰۱۷م. با به رسمیت شناختن افول قدرت آمریکا، محور برنامه‌های خود را تلاش برای جلوگیری یا به تأخیر انداختن آن قرار داد. با این حال از نگاه تحلیلگران غربی، ترامپ روند زوال قدرت آمریکا را تسریع کرد. هنری کیسینجر، نظریه‌پرداز و سیاستمدار شناخته ‌شده آمریکایی با اشاره به نقش رئیسجمهور آمریکا در تسریع این روند می‌گوید: «ترامپ شاید یکی از همان چهره‌های تاریخی است که گهگاه برای اعلام پایان یک عصر سر برمی‌آورند.»

یکی دیگر از نشانه‌های افول هژمونی آمریکا از دید تحلیلگران غربی، درماندگی دولت آمریکا در برابر سیاست‌های استقلال‌طلبانه جمهوری اسلامی ایران است. به عنوان مثال در حالی که این روزها دولت‌های آمریکایی- اروپایی و صهیونیست‌های حامی آنان در غرب ناامیدانه می‌کوشند با ارعاب و تهدید، جنجال‌آفرینی و راه‌اندازی تبلیغات مغرضانه علیه پرونده هسته‌ای ایران، جمهوری اسلامی را از پیگیری برنامه‌های صلح‌آمیز انرژی اتمی و پیشرفت و توسعه بازدارند، تحلیلگران غربی به بیهودگی این اقدامات در برابر جمهوری اسلامی اعتراف کرده‌اند. آنان از همان ابتدا با اذعان به پوشالی بودن این تهدیدها علیه ایران اعتراف کردند که در صورت تصمیم تهران به پیگیری برنامه‌های هسته‌ای خود، هیچ قدرتی نمی‌تواند این کشور را از تصمیمش باز دارد.

در گزارش کمیته روابط بین‌الملل کنگره امریکا که توسط سناتورهای آمریکایی در جلسه بررسی سیاست آمریکا علیه ایران در نخستین ماه‌های بحران پرونده هسته‌ای بیان شد، سیاستمداران معروف آمریکایی همچون نیکلا‌س برنز، رابرت جوزف، جان هالزمن و مایکل لدین به همراه ۳۷ تن از نمایندگان احزاب جمهوری‌خواه و دموکرات آمریکا با ارائه گزارش مبسوطی از فعالیت‌های هسته‌ای ایران، به ناتوانی غرب از تهدیدهای خود علیه تهران اذعان کردند. آنان با دشوار توصیف کردن نابودسازی توان هسته‌ای ایران و هرگونه اقدام نظامی علیه این کشور، بر به خطر افتادن امنیت ملی و اقتصادی آمریکا در صورت توسل به اقدام نظامی علیه ایران تأکید کردند. اینها تنها بخش کوچکی از اعتراف‌های تحلیلگران غربی مبنی بر درماندگی و ناتوانی آمریکا در برابر جمهوری اسلامی ایران است که مصمم است در برابر زورگویی‌ها و ‌تهدیدهای دشمنان تسلیم نشود و این پایداری تا کنون رمز پیشرفت، عزت و عظمت این ملت در برابر دشمنان بوده است.

 

  1. بحران اخلاقی و ناکارآمدی نظام سیاسی

دیوید رانی استاد دانشگاه ایلینوی در اثری به نام «بی‌نظمی جدید جهانی: افول قدرت آمریکا» از بحران امروز نظام سرمایه‌داری آمریکا با عنوان «بحران ارزش‌ها» سخن به میان آورده است. او گرچه معتقد است که بحران‌ ارزش‌ها در سراسر تاریخ سرمایه‌داری وجود داشته و پدیده‌ای ذاتی برای سرمایه‌داری است، اما بر تشدید این بحران در سال‌های اخیر در آمریکا تأکید میکند.(۵) نشانه‌های بارز این بحران در کشور آمریکا را می‌توان در حوادث مختلف این کشور از جمله وقوع حوادث طبیعی در سال‌های اخیر مشاهده کرد. تنها با مروری بر حادثه طوفان کاترینا در آمریکا بهعنوان یک نمونه از حوادث طبیعی که در سال‌های اخیر در این کشور اتفاق افتاد، می‌توان ابعاد گوناگون بحران‌های اخلاقی و از سوی دیگر ناکارآمدی نظام سرمایه‌داری آمریکا را مشاهده کرد. در پی وقوع این طوفان، وضعیت اسفبار ایالات طوفان‌زده که غالباً از فقیرترین ایالت‌های آمریکا به شمار می‌آیند، با افزایش غارت و ناامنی در مناطق بحران‌زد همراه بود که ضمن اثبات ناکارآمدی نظام سرمایه‌داری در مدیریت بحران، شکاف عمیق طبقاتی و شدت فقر، تبعیض و بی‌عدالتی در ثروتمندترین کشور دنیا را نیز نمایان ساخت. آمارهای انتشار یافته نشان می‌دهند که پس از وقوع این طوفان صدها نفر فقط از اهالی نیواورلئان در ایالت لوئیزیانای آمریکا – یکی از سه ایالت طوفان‌زده – نه به دلیل این حادثه طبیعی، بلکه بر اثر هرج و مرج و خشونت‌هایی که پس از وقوع طوفان کاترینا در این شهر رخ داد، جان خود را از دست دادند. در گزارش شهردار این شهر آمده است:

«اوضاع نیواورلئان در هرج و مرج شدیدی قرار دارد و مردم گرسنه و عصبی با خشم و توسل به خشونت و غارتگری‌ به همنوعان خود حمله میکنند.» در گزارش خبرنگاران نیز از این وضعیت، هیچ نشانی از یک نظام مدعی ابرقدرتی در جهان مشاهده نمی‌شود: «صدها هزار تن از آوارگان گرسنه و خشمگین، مردمانی مصیبت‌زده و سرگردان در میان انبوه لا‌شه‌های مردگانی که همه‌جا پراکنده‌اند، صحنه‌های رقت‌باری را به وجود آوردهاند. جاده‌های منتهی به ایالت‌های طوفان‌زده،‌ شاهد خیل مردمان سرگردان و بلا‌تکلیفی است که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کنند و هر لحظه بر تعداد تلف‌شدگان ناشی از این راهپیمایی طاقت‌فرسا افزوده می‌شود…». گزارشگر CNN با نشان دادن تصاویری از آوارگان وامانده در گل و لا‌ی می‌گوید:

«در نیواورلئان بازماندگان طوفان و سیل مانند حیوانات آواره فاقد حداقل امکانات هستند و در میان سیلاب و لجن و اجساد مردگان زندگی می‌کنند.» در پی وقوع این حادثه که به غارت و کشتار افراد طوفان‌زده به دست یکدیگر انجامید، طبق معمول برخی از شبکه‌های خبری چون CNN با توسل به شیوه‌های نژادپرستانه کوشیدند سیاه‌پوستان را عاملا‌ن غارتگری و هرج و مرج معرفی کنند، ولی بسیاری از تحلیلگران اجتماعی گسترش این چنین غارتگری و اعمال غیرانسانی را حاکی از عقده‌های فروخورده‌ای دانستند که با به حاشیه رانده شدن اخلا‌ق در تمدن غرب سر گشوده‌اند.

نمونه‌های دیگر بحران اخلاقی در آمریکا، مربوط به آمارهایی است که از تولد بیش از چهل درصد ولادت‌های نامشروع، آمار دو میلیون و سیصد هزارنفری زندانیان، پیشتازی و رکوردشکنی آمریکا در بالاترین میزان مصرف مواد مخدر در جهان و موارد دیگر حکایت دارند.(۶)

 

  1. تشدید نفرت‌ جهانی‌ از سیاست‌های مداخله‌جویانه‌ آمریکا در کشورها

‌‌با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱م. بوش(پدر) رئیس جمهور وقت آمریکا با خوشحالی از پایان نظم جهانی دو قطبی و آغاز عصر هژمونی آمریکا سخن گفت و نوید داد که از این پس، سبک زندگی، ارزش‌ها و فرهنگ آمریکایی بر دنیا حاکم خواهد شد. در این وضعیت آمریکا خود را یکه‌تاز جهان یافت و با آسودگی سیاست تشدید مداخله در امور داخلی کشورها را در پیش گرفت، غافل از اینکه این عصر فقط عصر افول نظام کمونیستی نبود، بلکه آغازی بر افول نظام سرمایه‌داری به رهبری آمریکا نیز بود.

حمله آمریکا به عراق و افغانستان و مداخله نظامی و سیاسی در سایر کشورها که در این دوره اتفاق افتاد، روند فروپاشی و افول آمریکا را تسریع کرد. در این زمان تدگالن کارپنتر، استاد دانشگاه و عضو اندیشکده کاتو و پس از او کریستوفر لین برای اولین بار از اصطلاحی به نام «افول موریانه‌ای» برای اشاره به زوال تدریجی قدرت آمریکا به دلیل برافروختن جنگ‌های متعدد در جهان نام بردند. از آن پس موج‌ انزجار‌ جهانی‌ از سیاست‌های‌ سلطه‌جویانه حاکمان‌ کاخ‌ سفید که با سوء استفاده از قدرت به مداخله در امور کشورهای جهان می‌پردازند بیش‌ از پیش‌ نمایان‌ شد.

فرید زکریا تاکید می‌کند: «افول هژمونی آمریکا را امروز باید نتیجه سوءاستفاده این کشور از قدرت خود در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم دانست.»(۵) بازتاب این انزجار جهانی را همچنین می‌توان در عدم اقبال مردم جهان از سیاستمداران وابسته و مهره‌های‌ مورد حمایت‌ آمریکا در مناطق‌ مختلف ‌از جمله در کشورهای نیکاراگوئه، ونزوئلا، بولیوی‌، کوبا، اوروگوئه‌، برزیل، شیلی و نیز شکست سیاست‌های مداخله‌جویانه در کشورهای عراق‌ و افغانستان‌ و لبنان‌ و فلسطین‌ و کشورهای دیگر مشاهده کرد. مخالفت‌ روزافزون‌ مردم‌ در کشورهای‌ جهان‌ با سیاست‌های‌ مداخله‌جویانه‌ آمریکا حاوی‌ این‌ پیام‌ روشن‌ است‌ که‌ سیاست‌های کاخ سفید در میان‌ ملت‌های‌ جهان‌ هیچ‌ پایگاهی‌ ندارند، به‌گونه‌ای‌ که‌ این‌ روزها ابراز مخالفت‌ با واشنگتن‌ به‌ بهترین‌ تبلیغ‌ سیاسی‌ برای‌ پیروزی‌ در انتخابات‌ تبدیل‌ شده‌ است.

 

  1. فروپاشی اقتصادی

فروپاشی اقتصادی یکی از مهمترین نشانه‌های افول هژمونی آمریکا در جهان است. مایکل سیندر پژوهشگر آمریکایی در گزارشی با اشاره به اوضاع بغرنج اقتصادی در آمریکا از میلیون‌ها کودک آمریکایی نام می‌برد که امروز غذای کافی برای خوردن ندارند.(۷) بنا بر آمار سازمان تغذیه آمریکا، بانک‌های غذا در مقایسه با سال‌های گذشته شاهد افزایش ۶۰ درصدی تقاضا بوده‌اند. کلی اوکانل نویسنده آمریکایی در بخشی از گزارش خود آورده است: «در سرتاسر آمریکا، مردم در خودروهای خود می‌خوابند و ساعت‌ها منتظر می‌مانند تا از بانک‌های غذا در منطقه خود غذا دریافت کنند.» بنا بر گزارش وزارت کشاورزی آمریکا، امروز بیش از ۴۰ میلیون نفر از خانواده‌های آمریکایی از گرسنگی رنج می‌برند.(۶)

یکی دیگر از مهمترین نشانه‌های فروپاشی اقتصادی آمریکا را می‌توان در فروپاشی سلطه رژیم پولی مبتنی بر دلار به عنوان ابزار سلطه آمریکا در جهان بررسی کرد. مخالفت‌ها با سلطه دلار از سال ۱۹۷۱ یعنی زمانی راه افتاد که آمریکا به پشتوانه این ابزار سلطه استعماری به این امتیاز انحصاری دست یافت که بتواند دلارهایی را بدون آنکه پشتوانه طلا داشته باشند چاپ کند و هزینه‌های تورمی آن و سیاست خارجی تورم‌زای خود را بر دوش اقتصاد جهانی بیندازد. این روند بهمرور موجب بحران بی‌اعتمادی به دلار شد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تشدید تحریم‌های اقتصادی بر کشورهای مستقل و مخالف سلطه آمریکا، بهویژه جمهوری اسلامی ایران و اعمال جریمه‌های سنگین مؤسسات و مراکز اقتصادی مرتبط با ایران توسط دولت ترامپ، اقتصاددانان غربی پیش‌بینی کردند ادامه این روند به فروپاشی سلطه دلار بر اقتصاد جهانی منتهی خواهد شد. این پیش‌بینی در دوره حکومت ترامپ در آمریکا زمینه‌های تحقق بیشتری یافت. حدود دو سال پیش «انزو کالاندرا» از متخصصان دانشگاه کالیفرنیای آمریکا در یادداشتی ضمن ارائه شواهد و مدارک متعدد بهدرستی پیش‌بینی کرد که با تداوم سیاست‌های خارجی آمریکا، اقتصاد جهانی به دلارزدایی روی خواهد آورد. امروز کشورهای مختلف جهان به سمت پی‌ریزی یک رژیم پولی چند قطبی هستند تا از سلطه دلار رها شوند. تلاش‌هایی که امروزه برای دلارزدایی از سوی کشورهای مختلف انجام می‌شود، نشانه متزلزل شدن پایه‌های این الگوی تاریخی سرکوبگرانه است که سیاستگذاری پولی جهان را ابزاری برای تداوم سلطه استعماری قرار می‌دهد.

در ابتدا پس از ایران، روسیه، چین، هند و ترکیه سیاست دلارزدایی را در پیش گرفتند و در ادامه برخی دیگر از کشورهای جهان، از جمله اتحادیه اروپا نیز برای به چالش کشیدن سلطه دلار بهعنوان تنها ابزار مالی بین‌المللی بهنحوی اعلام آمادگی کردند. در این میان چین و روسیه به عنوان دو کشوری که تا سال ۲۰۱۸م. بیشترین اوراق قرضه دولتی وزارت خزانه‌داری آمریکا را در اختیار داشتند، در راستای فاصله گرفتن از دلار، تحرکات بیشتری داشته‌اند. چین در سال ۲۰۱۸م. بخش قابل توجهی از اوراق قرضه دولتی وزارت خزانه‌داری آمریکا را که تحت مالکیت این کشور بود، در بازار فروخت و این اقدام بانک مرکزی چین باعث شد تا سهم این کشور به عنوان بزرگترین دارنده خارجی این اوراق به کمترین میزان در سال‌های اخیر برسد.

در حال حاضر چین با سرعت به سمت بین‌المللی کردن یوآن – ارز ملی این کشور- در حرکت است و با توجه به جایگاه اقتصادی این کشور در جهان پیش‌بینی می‌شود بهزودی چالش بسیار جدی‌تری برای سلطه دلار آمریکا در جهان به وجود خواهد آمد. پس از چین، روسیه نیز سیاست تبدیل اوراق قرضه دولتی وزارت خرانه‌داری آمریکا تحت تملک خود را به دارایی‌های ایمن‌تر و بهتری نظیر روبل، یورو و یا فلزات گرانبها در پیش گرفت .

 

سخن پایانی

چامسکی، محقق آمریکایی، در تحلیل علل افول نظام سرمایه‌داری آمریکا معتقد است آنچه امروز به عنوان «سرمایه‌داری» در آمریکا خوانده می‌شود، اساساً نظام سوداگری شرکت‌ها همراه با خودکامگی‌هایی فراگیر و بسیار غیرپاسخگو است که کنترل عظیمی بر اقتصاد، نظام‌های سیاسی و حیات فرهنگی و اجتماعی اعمال می‌کنند و در همکاری نزدیک با حکومت‌های قدرتمندی هستند که در اقتصاد داخلی و جامعه بین‌المللی وسیعاً دخالت دارند. او استدلال می‌کند که در ایالات متحده بیش از ۸۰ درصد مردم نظام اقتصادی خود را «ذاتاً ناعادلانه» و نظام سیاسی را فریبکار و در خدمت «منافعی خاص» و نه منافع اقشار متوسط مردم می‌دانند.(۵)

این مسائل می‌تواند مهمترین نشانه‌های زوال قدرتی باشد که پایه‌های قدرت خویش را بر مبنای سلطه‌گری در جهان قرار داد. بر این اساس رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «آمریکا رو به افول است. این وضعیتی که آمریکایی‌ها دچارش شدند، عامل بلندمدّت دارد؛ اینها در طول تاریخ وضعیتی را به وجود آوردند که نتیجه‌اش همین است و به این آسانی‌ها علاج‌شدنی نیست. این سنت الهی است، اینها محکومند به اینکه ساقط بشوند، محکومند به اینکه افول کنند و از صحنه‌ قدرت جهانی زایل بشوند. آن کسانی که گرایش دارند به اینکه برویم و با آمریکایی‌ها سازش کنیم، این را بدانند که بیخود، نقشه بی‌اساس و پایه می‌کشند.»(۸)

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. بیانات، ۱۹/۱۱/۱۳۹۹٫
  2. این رقم مربوط به سال ۱۳۹۷ است. بدهی آمریکا در سال جاری به ۲۶ تریلیون دلار رسیده است.
  3. بیانات، ۱۲/۸/۱۳۹۷٫
  4. https://www.yjc.ir/fa/news/6881658
  5. https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/07/15/2111752/7
  6. https://www.mehrnews.com/news/4619269
  7. https://www.mashreghnews.ir/news/1157441

۸٫ بیانات، ۱۲/۸/۱۳۹۷٫

16آوریل/21

دلارآم انسان ناآرام

نیل پستمن استاد علوم و فنون و ارتباطات در دانشگاه نیویورک و جامعه‌شناسی است، او کتاب «زندگی در عیش، مردن در خوشی» از زوال تفکر و فرهنگ آمریکایی یاد کرده و معتقد است جامعه آمریکا از دقیقه‌ای به دقیقه دیگر احمق‌تر می‌شود، حرمت‌های فردی و جمعی، قداست نمادهای مذهبی، احترام مظاهر ملی و سمبل‌های فرهنگی و … تحت تأثیر رسانه‌ها، شکسته و از ارزش تهی شده و اثربخشی و قدرت سازندگی خود را از دست داده‌اند.»

پیشتر نیز نویسنده‌ای در نقد جامعه به‌شدت بی‌توجه به حقیقت و غرق در مصرف آمریکا کتابی نگاشت و نماد جهان مدرن را که تنها  پیگیر شادی و لذت است به چالش کشاند و اینکه در تمدن مادی غرب، مبدأ تاریخ به جای تولد مسیح«ع»، سال شروع به کار خط تولید هنری فورد شده و مردم به جای خدا ، فورد را می‌پرستند. هدف از زیستن، شادی و مصرف، شده است و دولت برای چرخیدن موتور اقتصاد در شعارهای تبلیغاتی‌اش بی‌وقفه مصرف بیشتر را نیشتر می‌زند.

مهماتما گاندی که خود و کشورش سال‌ها زخم خوره تازیانه سلطه و ستم غربی بودند ، در کتاب «این است مذهب من» تمدن غرب را قدرت مادی مهاجم، سلطه‌طلب، فسادانگیز و در عین حال پوچ و دارای درخشندگی کاذب می‌شناسد و معتقد است که آدم غربی، هوس را جایگزین هوش کرده و از تأمل در باطن خود عاجز است. او با خوردن مشروب و اعمال جنسی لجام گسیخته، در پی نسیان و هدر دادن خویش است. ترس از تنهایی و سکوت و توسل به پول، او را از شنیدن ندای باطن باز می‌دارد و محرک او در فتح جان و ایجاد آشوب و فساد در سراسر دنیا، از ناتوانی او در حکومت بر خویشتن ریشه می‌گیرد. باید انتظار کشید تا تمدن غرب، خود حکم محکومیت خویش را صادر کند.

در این روزهای لرزان تمدن غربی که در هنگامه لجنزار گفتاری و کرداری انتخابات آمریکا، چهره زشت و به هم ریخته دموکراسی مورد ادعایش ‌را عیان کرد، درنگ در این فرمایش حکیم فرزانه انقلاب ستودنی است:

«یکی از نقاط امید، فرسودگی جبهه‌ مقابل ماست. بنده قاطعانه می‌گویم که امروز تمدن غرب دچار انحطاط و واقعاً در حال زوال و لب گودال است: «عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانهارَ بِه؛ فی نارِ جَهَنَّم.» البته حوادث و تحولات جوامع به‌تدریج اتفاق می‌افتند و زود احساس نمی‌شوند. حتی خود اندیشمندان غربی این را احساس کرده‌اند و بر زبان می‌آورند. این هم یکی از نقاط امید ماست. تمدن غربی و مادی در مقابل ما رو به فرسودگی است.

درهم شکستن فکر و عمل دشمن و برچیدن بساط ظلم، همواره آرزوی مستضعفان عالم بوده است که در این مقطع به عنوان یک باور عمومی و جهانی عرض اندام می‌کند. مهم گرایش دل‌ها و دیده‌ها به سمت منجی موعود و جهت‌گیری خرد و کلان برای آشنایی بیشتر با امامی است که «جهان را پر از عدل و داد می‌کند، بعد از آن که غرق ظلم و جور  می‌شود»..

أَیْنَ قَاصِمُ شَوْکَهِ الْمُعْتَدِینَ؛

کجاست شکننده ابهت و عظمت تجاوزکاران؟

کجاست ویران‌کنندۀ بناهای شرک و نفاق؟

کجاست نابود کننده اهل فسق و گناه و طغیان‌گری؟

کجاست قطع‌کننده شاخه‌های درختان و دروکننده زراعت‌های گمراهی و فساد و نقاق؟

کجاست محوکننده آثار و نشانه‌های اندیشه‌های باطل و هواهای نفسانی؟

کجاست قطع‌کننده ریسمان‌های دروغ، بدعت و تهمت؟

کجاست در هم کوبنده سرکشان و متمردان؟

کجاست ریشه‌کن‌کنندۀ اهل لجاجت و گمراهی و بی دینی؟

سال نوی شمسی که مزین به دو میلاد مهدی صاحب الزمان(عج) است، فرصتی مناسب برای انس، ارادت و ارتباط بهتر و بیشتر همگان با منبع برکت، دانش ، درخشندگی، زیبایی و خیرات است. در این راستا می‌توان با محوریت موعودی که دلارآم انسان ناآرام است، حرکت فراگیر انزجار از نظام سلطه را شکل داد و بر فعالیت دقیق در پرتو پویش انتظار منجی تکیه کرد.

17فوریه/21

اقتصاد ما و ۴۲ سال حرکت

امروز اگر از مردم کشور سئوال کنید که بزرگترین موهبتی که انقلاب اسلامی برای زندگی شما داشته چه بوده است، اگر در صدد باشند که پاسخ مثبت بدهند، از عزت و استقلال، توانمندی‌های نظامی و معنویتی سخن خواهند گفت که در دوران ستمشاهی پایمال شده بود. عده‌ای که شاید تعدادشان کم هم نباشد احتمالاً در پاسخ دادن تردید می‌کنند و شاید این تردید در ذهن آنها وجود داشته باشد که از کدام موهبت سخن می‌گویید؟ از دلار ۲۵ هزارتومانی یا از مرغ ۳۰ هزار تومانی، از کمبود مواد اولیه دام و طیور یا از خاموشی ناشی از نرساندن گاز به نیروگاه‌های برق؟ از تعطیل شدن بنگاه‌های اقتصادی در نتیجه کرونا یا از تحریم‌های همه‌جانبه‌ای که کشور را در مضیقه قرار داده است؟ این گونه مشکلات، همواره مسائل روزمره مردم بوده و حافظه کوتاه‌مدت آنها را پر کرده‌اند. حافظه کوتاه‌مدت، یعنی جایی که برای تولید تحلیلهای آنی و فوری به آنجا مراجعه می‌شود و معمولاً اتفاقات روزانه، رسانه‌ها، احساسات و عواطف و افکار غیرزمان‌بر تولید می‌کنند، در دسترس‌ترین حافظه است.

اما بارها برای خود من پیش آمده است که پس از شنیدن یک دور کامل از این مسائل از طرف مقابل که حدود نیم‌ساعت یا کمی بیشتر به طول می‌انجامد، فرد مقابل حافظه کوتاه‌مدت خود را کنار می‌گذارد. در اینجاست که می‌توان در عمق افکار او وارد شد و خاطرات و اتفاقات دیگری را مرور کرد. در این لایه از افکار می‌توان به نقاطی دست‌ یافت که به فرد کمک می‌کند از این موهبت‌ها سخن بگوید. در اینجاست که ردپای حاج قاسم، شهید حججی و شهدای دفاع مقدس و یا نسبتی که مردم با امام راحل در ابتدای انقلاب برقرار کرده‌اند و یا سبک زندگی و نظام‌فکری رهبر معظم انقلاب پیدا میشود. با مرور بیشتر این مسائل، مخاطب آرام‌تر می‌شود و همدلی‌هایش را نمایان می‌سازد. این مطالب را برای معرفی فنون مقابله با شبهات ننگاشتم، بلکه مرادم اشاره به مطلبی فنی در موارد باورمندی مردم نسبت به نقاط ضعف و قوت جمهوری اسلامی در حوزه اقتصادی است. مسئله‌ای که ما را مجاب می‌کند که حداقل هر سال یک بار و در دوران دهه پرفروغ فجر آن را بازخوانی کنیم. در این روایت تلاش من این است که دو نکته را یادآور شوم:

۱٫حافظه کوتاه‌مدت مردم، مملو از نابسامانی‌های اقتصادی است که در زندگی روزمره با آنها مواجه هستند. انقلاب اسلامی در زمینه سامان‌ دادن به این موارد چندان موفق عمل نکرده است، یا اگر هم اتفاقات مثبتی در واقعیت زندگی اقتصادی روزمره مردم رخ دادهاند، در مرحله تبدیل  به باور با مصیبت‌های جدی مواجه بودهاند. بنابراین نرم‌افزار تبدیل خدمت اقتصادی در جمهوری اسلامی به باورهای در دسترس، یا تولید نشده است و یا عملکرد مناسبی ندارد. برعکس این اتفاق در دنیای سرمایه‌داری رخ داده است. نظام سرمایه‌داری توانسته ‌است به‌رغم همۀ سختی‌هایی که برای زندگی مردم ایجاد و آنها را در نظام مزدبگیری، اجیر خود کرده است، این باور را منتقل کند که پیشرفت، رفاه و سربلندی فقط در سایۀ اجرای احکام این نظام نهفته است.

جالب است که انسان دنیای بازار می‌تواند از ۴ صبح تا ۱۰ شب کار کند تا «فقط» زنده بماند و درعین‌حال خود را مرفه، آسوده و پیشرفته بداند. بدیهی است که در اینجا منظورم از انسان بازار، همان انسان معمولی است که در دنیای سرمایه‌داری می‌زید، نه بیل‌گیتس و زاکربرگ و جابز و… که صدم درصدی از جمعیت این دنیا را تشکیل می‌دهند و درعین‌حال ده‌ها درصد از سرمایه‌ها را از آن خود کرده‌اند.

۲. انقلاب اسلامی در مقدرات عمیق و ساختاری مردم آثار قابل‌تأملی دارد. تغییر کلان‌ رویکرد نگاه به انسان، گشودن عالم غیب و شهادت و مسیر کمال اخروی برای اجتماع ایرانی، بازیابی تمدنی که در نتیجۀ تحقیر مردم توسط کشورهای اروپایی و روشنفکرنماها در دهه‌های متعدد به فراموشی سپرده شده بود و ایجاد روزنۀ امید در بازگشت تمدن بزرگ ایرانی اسلامی و زمینه‌سازی برای امر ظهور از جمله این ویژگی‌هاست؛ اما در همین مقدرات کلان و اینکه این آمال، چگونه رفاهی را برای مردم رقم می‌زنند و مردم را چگونه در اکتساب معیشت همراهی می‌کنند در مقدرات رفاهی و اقتصادی کشور به‌گونه‌ صحیحی تنظیم نشدهاند. لذا زمانی هم که به حافظۀ بلندمدت جامعه رجوع می‌کنیم، باز نمی‌توانیم آمال و آرزوهای مثبتی را در حوزۀ اقتصاد رهگیری کنیم؛ مگر آنکه‌ بگوییم مسیری را که سرمایه‌داری پیشرفت می‌داند، ما نیز حتی گاهی با سرعتی بالاتر طی کردهایم و اگر رژیم ستمشاهی بر کشور حاکم بود، هرگز به همین سطح از پیشرفت هم نمی‌رسیدیم که درست هم هست و در کتابی مفصل این را اثبات کرده‌ایم.(۱)

البته منظور نگارنده این نیست که انقلاب اسلامی، هیچ ایدۀ عظیمی را در اقتصاد رقم نزده است. انقلاب اسلامی در شعارهای اساسی خود، نهضت مستضعفان و پابرهنگان عالم است، یک تار موی کوخ نشینان را با کاخ نشینان عوض نمی‌کند و به‌دنبال استقلال و آزادی مستضعفان است. آنچه در کمیته امداد و جهاد سازندگی و حرکت‌های ‌جهادی مردم در داخل کشور و نحوۀ تعامل کشور با مردمان جبهه مقاومت اعم از عراق و سوریه و لبنان و افغانستان و یمن روی‌داده است، خود گواه این ماجراست. اما ایده عظیم انقلاب اسلامی و این کنش‌های مبارک، هیچ‌گاه رویکرد غالب و باورسازی برای مردم نشده است. بلکه باور مردم حاصل کنشهای اقتصادی دولت‌هایی است که همواره بر مبنای نئولیبرالیسم به‌دنبال پیشبرد اهداف اقتصادی کشور بوده‌اند. کنش‌هایی که ناکارآمدی آنها‌ همواره به انقلاب اسلامی نسبت داده شده است و اگر هم اتفاقاً کارآمد هم بوده‌اند، به‌دلیل تباین اساسی با نگرش انقلابی نتوانسته‌اند خود را به نظام جمهوری اسلامی الصاق کنند. اما آیا همین مردم پذیرفته‌اند که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را می‌توان از نتایج عملکرد اقتصادی آن جدا کرد؟ پاسخ واضح است. بهرغم تلاش‌های صورت گرفته، عموم مردم کنش‌های اقتصادی ۴۲ سال اخیر را از انقلاب اسلامی جدا نمی‌دانند. بلکه سنجه‌های اساسی ‌ بسیاری از آنان در ارزیابی عملکردها، مسائل اقتصادیای است که  زندگی را برای آنان دشوار کرده است. به عبارت دیگر، تلاش‌های فراوان، نتوانسته است مردم را مجاب کند که از انقلاب اسلامی، اقتصادی غیر از این اقتصاد به‌وجود خواهد آمد.

راه‌حل چیست؟

انقلاب اسلامی چاره‌ای جز کارآمدی در اقتصاد ندارد. نمی‌توان منتظر بود تا مردم حساب ناکارآمدی‌های پدید آمده در طول این دوران، یا ناکارآمدی‌های به‌ارث رسیده از دوران طاغوت را از حساب ارزش‌های انقلابی جدا کنند و اگر چنین انتظاری از مردم داشته باشیم،  تنها در پی آن هستیم که از مسئولیت‌هایی که در میثاق ملی، یعنی قانون اساسی بر گردن حاکمیت نهاده‌ایم، طفره برویم. مردم باور نخواهند کرد «اقتصاد انقلاب» را…

دو دهه است که تمرکز رهبر انقلاب بر رفع نابسامانی‌های اقتصادی است. باید دید در این فرایند حل مسئله کدام سویه از نگرش‌های اقتصادی درصدد مقابله و کدام سویه درصدد همراهی با این دیدگاهها هستند. تقویت سویه‌هایی که می‌توانند بر تبدیل نظریه اقتصاد مقاومتی به نظریه‌ای کارآمد، ملموس و قابل ادراک تنها راه مقابل روی جمهوری اسلامی در وضعیت فعلی اقتصاد کشور است.

 

پی‌نوشت:

۱٫رجوع کنید به کتاب «پیشرفته‌ایم» نوشته حمیدرضا مقصودی و علی سعیدی، معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی

17فوریه/21

یک بام و دو هوا در آسمان انتخابات!

مقدمه

انتخابات پرمناقشه ریاست‌جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا به‌طرز قابل ملاحظه‌ای خاطر انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۸۸ ایران را در اذهان زنده کرد. در این میان طیفی از شباهت‌ها، تفاوت‌ها و تناقضات وجود دارد که در مقایسه بین این دو انتخابات خود را نشان می‌دهد. در ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ در حالی که رأی‌گیری برای انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری ایران در بسیاری از شعبه‌ها هنوز ادامه داشت، «میرحسین موسوی» در یک کنفرانس خبری پیش از پایان رأی‌گیری، خود را «با اختلاف رأی بالا» برنده قطعی انتخابات اعلام کرد!. وی حتی پیش از برگزاری انتخابات نیز اشاره کرده بود در صورتی که تقلبی در کار نباشد، او برنده انتخابات خواهد بود. دونالد ترامپ نیز در نیمه‌شب نخستین روز رأی‌گیری و پیش از پایان شمارش ‌آرا مدعی شد در انتخابات با اختلاف زیاد پیروز شده است و ضمناً تصریح کرد هر نتیجه‌ای غیر از این نتیجه اعلام شود، تقلب در انتخابات است.

این موضوع را شاید بتوان نخستین و مهم‌ترین وجه شباهت دو انتخابات ریاست ‌جمهوری ۱۳۸۸ ایران و ۲۰۲۰ آمریکا دانست؛ اما آنچه این دو انتخابات را از یکدیگر متمایز می‌سازد رویکرد دوگانه آمریکا و غرب و رسانه‌های غربی به این دو مقوله است. در این یادداشت بنا داریم ضمن مقایسه دو انتخابات ریاست‌ جمهوری ۱۳۸۸ ایران و ۲۰۲۰ آمریکا، رویکرد دوگانه غرب به حواشی این دو انتخابات را بررسی کنیم.

 

  1. دموکراسی با رویکردی دوگانه

اگر تنها دستاورد انتخابات ایالات متحده را این بدانیم که چشم همه مردم جهان را به ماهیت واقعی دموکراسی آمریکا باز کرد، سخنی به‌گزاف نگفته‌ایم. گرچه تاکنون هیچ «رقابت عادلانه‌ای» در هیچ یک از انتخابات‌های این کشور وجود نداشته است؛ اما اتفاقاتی که در جریان انتخابات ۲۰۲۰ در آمریکا به وقوع پیوستند، این تردید را حتی برای بسیاری از رسانه‌های غربی از جمله گاردین ایجاد کردند که آیا مفهومی به نام «دموکراسی» در آمریکا وجود دارد؟(۱)

واقعیت این است که تردید در مفهوم دموکراسی فقط مخصوص آمریکا نیست؛ بلکه آن را با توجه به رویکرد دوگانه به این مفهوم در سایر کشورهای غربی نیز می‌توان مشاهده کرد. دولت‌های فرانسه، آلمان، انگلیس و به‌طور کلی اتحادیه اروپا، کانادا، استرالیا، و سایر کشورهای غربی که در برابر اغتشاشات خیابانی غیرقانونی پس از انتخابات ۱۳۸۸ ایران موضعی موافق با این اغتشاشات را اتخاذ کردند و از جمهوری‌ اسلامی صریحاً خواستند با پذیرش خواست معترضان، انتخابات مجدد برگزار کند، در نخستین واکنش به اعتراضات خیابانی در آمریکا و نپذیرفتن نتایج انتخابات ریاست ‌جمهوری در آن کشور با اتخاذ موضعی واحد، مخالفت معترضان با نتایج انتخابات را «تهدید دموکراسی» خواندند و آن را به‌‌شدت محکوم کردند!(۲)

در این میان حتی از معترضان به نتایج انتخابات آمریکا به عنوان «اراذل و اوباش و تروریست‌های محلی» نام برده شد.(۳) آنان در حالی نپذیرفتن نتایج انتخابات آمریکا را «تهدید دموکراسی» خواندند که رقیب ترامپ (بایدن) با رأیی بسیار شکننده و تنها با ۵۱ درصد آرای مردمی پیروز انتخابات خوانده شد؛ در حالی‌ که منتخب قانونی مردم ایران در انتخابات ۱۳۸۸ بیش از ۶۵ درصد از آرا را به دست آورده بود. با این حال از دیدگاه قدرت‌های غربی اعتراض ۴۹ درصدی در مقابل ۵۱ درصدی در آمریکا «حمله جدی به دموکراسی» خوانده شد؛(۴) اما در انتخابات ۱۳۸۸ ایران، غرب از جمهوری ‌اسلامی انتظار داشت با نادیده گرفتن آرای ۶۵ درصدی مردم، با ادعای جعلی تقلب انتخابات را ابطال کند، زیرا منتخب اکثریت مطابق میل قدرت‌های غربی نبود! اکنون باید پرسید چرا زمانی که ادعای تقلب در انتخابات آمریکا مطرح می‌شود بسیاری از مقامات و رسانه‌های غربی و آمریکایی برای نجات دموکراسی صف می‌کشند، اما زمانی که منافع نامشروع آنها در سایر کشورها از جمله ایران به خطر میافتد، حرفی از دفاع از دموکراسی به میان نمی‌آید؟!

 

  1. آزادی اعتراضات

یکی از مهم‌ترین اتهامات قدرت‌های غربی، به‌ویژه آمریکا به جمهوری اسلامی، محدودیت آزادی و عدم امکان بیان اعتراضات در ایران بوده ‌است. آنان در حالی همواره این اتهام را متوجه جمهوری ‌اسلامی ایران کرده‌اند که رسانه‌های این کشور برای جلوگیری از انتشار اعتراضات خیابانی در آمریکا، سانسور گسترده‌ای را اعمال کردند و در برخی از ایالت‌های آمریکا، از جمله در واشنگتن ممنوعیت تردد و حکومت ‌نظامی برقرار شد. (۵) در حالی که در ایران با حمایت رسانه‌های غربی، ماه‌ها تحت عنوان اعتراض، آشوب و بلوا به راه افتاد و جمهوری‌ اسلامی حکومت‌ نظامی یا ممنوعیت ترددی را اعمال نکرد. در آمریکا به‌محض باز شدن صفحه‌ای در فیس‌بوک برای بیان اعتراضات خیابانی و جذب ۳۰۰ هزار عضو در ظرف چند ساعت، این صفحه به‌سرعت مسدود شد. روند عضوگیری این صفحه‌ نشان می‌داد که طی چند روز فعالیت به‌راحتی می‌توانست با جذب ده‌ها میلیون عضو، بستر مناسبی را برای اعتراضات خیابانی فراهم ‌آورد.

اتفاقی که در حاشیه انتخابات ۱۳۸۸ ایران روی داد و فیس‌بوک و توییتر نه تنها مانع از چنین فعالیت‌هایی نشدند، بلکه به آن پر و بال هم دادند و به‌ مدت ۸ ماه ایران را درگیر آشوب و التهاب کردند و همزمان از عدم آزادی اعتراض در ایران سخن راندند.

 

  1. رفتار دوگانه رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی

در حاشیه انتخابات آمریکا شبکه‌های اجتماعی از جمله توییتر، فیس‌بوک و اینستاگرام، پس از تحریک معترضان از سوی ترامپ، دسترسی وی به این شبکه‌ها را به حالت تعلیق درآوردند و توییتر اعلام کرد که در پی اعتراضات خیابانی اطراف کنگره آمریکا، دسترسی ترامپ به حساب کاربری‌اش را به حالت تعلیق درآورده و حتی او را تهدید به مسدود کردن دائمی هم کرد!

اخبار اعتراض به نتایج انتخابات حتی از سوی شبکه‌های خبری MSNBC، CBS،ABC  نیز سانسور شدند و این رسانه‌ها پخش زنده سخنان ترامپ را به دلیل آنچه که آن را اشاعه دروغ و تشویش اذهان عمومی درباره نتیجه انتخابات می‌خواندند، قطع کردند. شرکت فیس‌بوک نیز با حذف همه عکس‌ها و ویدیوهای منتشر شده از اعتراضات مردمی به انتخابات آمریکا به دلیل «مجرمانه خواندن ماهیت آنها» اعلام کرد که ترامپ به مدت ۲۴ ساعت نمی‌تواند در این شبکه اجتماعی پست جدیدی بگذارد. (۶) در مقابل این اتفاق، نقش رسانه‌های خبری و شبکه‌های اجتماعی، به‌خصوص توییتر در انتشار وسیع ادعاهای تقلب سران فتنه ۸۸ در ایران و بروز آشوب و ناامنی در کشورمان بسیار برجسته بود. این شبکه‌ها نه تنها دسترسی اغتشاشگران را هیچ‌گاه محدود نکردند، بلکه خود با پخش بی‌وقفه دروغ‌های بزرگی مانند کشته شدن تعدادی دختر جوان توسط حکومت ایران به جرم اعتراض به نتایج انتخابات و اخبار جعلی دیگر، در شعله‌ور کردن آتش فتنه ۸۸ ایران و دامن‌زدن به آشوب، بیشترین تاثیر را داشتند.(۷) کلینتون بعدها ضمن اشاره به حمایت پشت‌ پرده آمریکا از سران فتنه و اغتشاشات در ایران گفت: «ما خیلی کارها از بیرون انجام دادیم. مثلا به توئیتر گفتیم تعمیراتش را به تعویق بیندازد تا مردم بتوانند ارتبا‌طشان را با خارج از ایران حفظ کنند.»(۸)

 

  1. مواجهه دوگانه غرب با ادعای تقلب

پس از اتمام انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا و بر اساس اعلام نتایج اولیه، دونالد ترامپ نامزد حزب جمهوری‌خواه در برابر رقیبش جو بایدن با اختلاف اندکی در آرای مردمی شکست خورد. ترامپ در نخستین واکنش به نتایج انتخابات، آن را حاصل یک تقلب بزرگ خواند و از پذیرش این نتیجه خودداری کرد. با توجه به نزدیکی آرای دو رقیب، عدم پذیرش نتیجه انتخابات از سوی رقیب شکست‌خورده چندان دور از انتظار نبود؛ به‌ویژه آنکه دست‌کم ۱۹ ایالت این کشور و ۱۰۶ نماینده جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان، ادعاهای دونالد ترامپ در زمینه وقوع تقلب در انتخابات را تایید کردند.(۹)

اما نکته قابل ‌توجه در این زمینه، رفتار دوگانه غرب با ادعای تقلب در دو انتخابات ایران و آمریکاست. در حالی‌ که ادعای تقلب از سوی ترامپ با مخالفت یکپارچه کشورها و رسانه‌های غربی مواجه شد و برخی از شبکه‌های آمریکایی مثل «سی.ان.ان» زمانی‌که ترامپ به صورت زنده درباره تقلب در انتخابات صحبت می‌کرد، سخنانش را قطع کردند و شبکه‌های اجتماعی آمریکا از قبیل فیس‌بوک و توییتر نیز با محدود کردن کاربران خود به‌سرعت پیام‌های مربوط به تقلب و اعتراضات خیابانی در آمریکا را از دسترس خارج کردند، همین جریانات از میرحسین موسوی، کاندیدای ریاست‌جمهوری در انتخابات سال ۱۳۸۸ ایران که با ادعای تقلب به نتایج انتخابات اعتراض کرد، حمایت همه‌جانبه کردند و بر دامنه آشوب و اغتشاشات خیابانی افزودند.

جان بولتون در ۱۶ می ۲۰۰۷ در دیلی‌تلگراف لندن با صراحت اعلام کرد: «اکنون شاهد تلاش‌های آمریکا در تهران برای دامن زدن به یک انقلاب رنگی هدایت ‌شده از سوی سازمان سیا هستیم.» هیلاری کلینتون در مصاحبه سوم آبان ۹۰ با بی‌بی‌سی فارسی، به حمایت بی‌دریغ آمریکا از اغتشاشگران و مدعیان تقلب در انتخابات اعتراف کرد. باراک اوباما رئیس‌جمهور وقت آمریکا در ۱۹ شهریور۱۳۸۸ ضمن تقبیح برخورد نظام جمهوری‌ اسلامی با آشوبگران، از معترضان به نتیجه انتخابات خواست «با شجاعت به  اعتراضات خود ادامه دهند.» بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم غاصب صهیونیستی نیز با ستودن رفتارهای میرحسین موسوی گفت: «وی را سرمایه بزرگ خود در ایران می‎داند!» سارکوزی رئیس‌جمهور فرانسه و وزیر خارجه این کشور در روز ۱۰ شهریور ۱۳۸۸ نیز خود را حامی مدعیان تقلب دانستند و اعلام کردند: «آنانی که در ایران دست به تظاهرات زدند، بدانند تنها نیستند.»

 

  1. توجه به امنیت و منافع ملی

ترامپ با بالاگرفتن اعتراضات و پس از اوج‌گیری آن که به کشته شدن چند تن از معترضان انجامید، از آنان خواست فوراً به خانه‌هایشان بازگردند.(۱۰) او در نهایت با اعلام رسمی «جوبایدن» به عنوان رئیس‌جمهور منتخب آمریکا توسط کنگره این کشور، در پیامی ویدیویی گفت، «حالا که کنگره آمریکا نتایج انتخابات را تأیید کرده، من نیز به آن پایبند‌ خواهم بود.» وی با «شنیع» خواندن حمله طرفدارانش به کنگره گفت: «از این بی‌قانونی، آشوب و خشونت خشمگین شده است. شما نماینده کشور ما نیستید. بهای کارتان را خواهید پرداخت.»(۱۱) در حالی ‌که سران فتنه در ایران تا آخرین لحظه در کنار دشمنان سرسخت جمهوری اسلامی ایران بر آتش فتنه دمیدند و هرگز به نتایج قانونی انتخابات گردن ننهادند.

آیا عجیب نیست شخصی مانند ترامپ که غالباً او را «احمق»، «دیوانه» و «دیکتاتور» می‌دانند، پس از اعلام نتایج انتخاباتی که از دیدگاه وی یک «تقلب بزرگ» بود، به ‌جای دعوت به شورش و بی‌قانونی به هوادارانش وعده داد که از طریق قانونی این موضوع را پیگیری خواهد کرد و خود درخواست بازشماری آرا در برخی از ایالت‌ها را داد؛ اما شکست‌خوردگان انتخابات ۸۸ ایران، حتی پیشنهاد نظام برای بازشماری کل آرای انتخابات با حضور وکلای خود را هم نپذیرفتند و راه آشوب خیابانی و براندازی را در پیش گرفتند؟! آنان متأسفانه با بیانیه‌های پی‌درپی، هواداران خود را برای حمله به مراکز نظامی، غارت فروشگاه‌ها، خسارت زدن به بانک‌ها و اماکن عمومی و… تهییج و زمینه را برای اعمال تحریم‌های فلج‌کننده علیه کشورمان فراهم کردند. از این منظر شاید بتوان گفت ترامپ با همه لجاجت و حماقتش حداقل به کشور خود خیانت نکرد و از این ‌جهت از سران فتنه در ایران بهتر عمل کرد.

 

نتیجه‌گیری

مقایسه دو انتخابات ۱۳۸۸ایران و ۲۰۲۰ آمریکا نتایج مهمی را برای جوامع بشری، به‌ویژه ملت ایران آشکار می‌سازد. اول آنکه ایران و جهانیان این تجربه را به دست آوردند که ادعاهای مدعیان آزادی و دموکراسی را باید مجدداً به آزمون بگذارند. دوم آنکه نسبت به استانداردهای دوگانه رسانه‌های غربی در مواجهه با وقایع ایران مستقل تأمل بیشتری داشته باشند. در نهایت شایسته است که مردم ایران با یادآوری حوادث تاسف‌بار سال ۸۸ بیش از گذشته با دوستان و دشمنان خود آشنا شوند.

 

پی‌نوشت:

۱-  https://www.irna.ir/news/84093975

۲- https://www.farsnews.ir/news/13991018000274

۳- https://www.farsnews.ir/news/13991018000849

۴- https://www.farsnews.ir/news/13991018000005

۵-https://www.farsnews.ir/news/13991018000005

۶- https://www.farsnews.ir/news/13991018000005

۷- از جمله این اخبار، خبر جعلی به قتل رسیدن دختری به نام ترانه موسوی توسط ماموران دولتی ایران در خیابان‌های تهران بود که آن را در سطح وسیعی منتشر کردند، در حالی که وی اساساً در ایران نبود و مجبور شد از کانادا خبر سلامتی خود را رسانه‌ای کند! خبر دیگر انتشار سازمان‌یافته اتهام قتل ندا آقا‌سلطان توسط ماموران حکومتی ایران بود؛ در حالی که انتشار تصاویر حضور وی در تظاهرات از سوی این رسانه‌ها، بدون آنکه مشخص شود که چرا دوربین، او را دنبال می‌کند و این تصاویر با چه هدفی ضبط شده‌اند، سناریوهای پشت پرده این ماجرا را برملا می‌کرد.

۸- https://donya-e-eqtesad.com

۹-  https://www.magiran.com/article/4125031

۱۰-  https://www.farsnews.ir/news/13991018000005

۱۱- https://www.alef.ir/news/3991019012.html

10اکتبر/20

«شراکت با شرق»

۱- به دنبال انتشار اخباری دربارۀ مذاکرات مقامات جمهوری اسلامی و چین با محوریت برنامه همکاری ۲۵ ساله دو کشور، انبوهی از اطلاعات و مطالب مرتبط با این موضوع در فضای رسانه‌ای داخلی و خارجی منتشر شد. در این میان، واکنش وزارت خارجه آمریکا به این خبر به‌شدت جالب توجه بود. وزارت امور خارجه آمریکا درحساب کاربری رسمی خود در توئیتر فارسی، این برنامه را به قرارداد ترکمانچای تشبیه و مردم ایران را  برای مخالفت با آن دعوت کرد و به دنبال این دعوت بود که موجی از مخالفت‌ها در فضای مجازی داخلی و رسانه‌های فارسی زبان بیگانه بر علیه این برنامه به راه افتاد.

فصل مشترک این موج رسانه‌ای، نگرانی از تهدید استقلال ایران توسط چین و تبدیل شدن ایران به مستعمره چینی‌ها بود! حتی برخی سخن از واگذاری جزیره کیش به چینی‌ها و یا تبدیل سایر جزایر ایرانی به پایگاه‌های نظامی چین به میان می‌آوردند. اما همه این واکنش‌ها و مخالفت‌ها در حالی رخ داد که جزئیات این برنامه هنوز تصویب و منتشر نشده است!

۲- اما مرور رسانه‌های آمریکایی درباره برنامه همکاری‌های ایران و چین، چهره دیگری از این برنامه را به تصویر می‌کشد. مثلاً روزنامه آمریکایی «واشنگتن پست» همکاری‌های ایران و چین را موجب قدرتمند شدن چین در سطح منطقه دانسته و چنین نوشته است: «این برنامه ضربه شدیدی به منافع آمریکا وارد خواهد کرد و دیوار تحریم‌های دولت ترامپ را تخریب می‌کند.» از سوی دیگر نشریه آمریکایی «نیوزویک» هم این برنامه را هشداری برای رژیم صهیونیستی دانسته و آن را نویدبخش سرمایه‌گذاری چین در بخش‌های مختلف اقتصادی ایران توصیف کرده است. به نظر نویسندۀ نیوزویک، «این برنامه مانع از تلاش‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی برای خنثی کردن قدرت ایران خواهد شد و فشار حداکثری آمریکا علیه ایران را از بین خواهد برد.»

نگرش رسانه‌ها و مقامات اروپایی در این زمینه نیز تفاوت چندانی با دیدگاه رسانه‌های آمریکایی ندارد. آنها  هم عملیاتی شدن این برنامه را موجب کاهش نفوذ و اقتدار آمریکا و باز شدن دست ج.ا.ا در مقابله با تحریم‌ها و حل مشکلات اقتصادی می‌دانند. به همین علت است که  غربی‌ها و سرانگشتان آنها در داخل کشور (از سلبریتی‌ها گرفته تا سیاست‌بازان اصلاح طلب‌) در هجوم به این برنامه هرآنچه توانستند انجام دادند، بلکه بتوانند مردم را برای مخالفت با این برنامه تحریک کنند.

۳- فارغ از مخالفت‌های غربی‌ها و غرب‌گراها با برنامه همکاری چین و ایران، برخی از دلسوزان نظام و انقلاب هم این دغدغه را دارند که آیا این برنامه با شعار نه شرقی و نه غربی منافات ندارد و مانعی در برابر استقلال همه‌جانبه کشور نیست؟ این نگرانی بر خلاف ناراحتی و عصبیت آمریکا و متحدان و مزدوران آن، قابل احترام و درک است و نوشتار حاضر به دنبال توصیف شرایط برای رفع یا کاهش این نگرانی محترم است.

۴- شکی نیست که چین تا کنون در قامت یک دوست برای ج.ا.ا ظاهر نشده و دلیلی هم ندارد پس از این چنین نیتی داشته باشد؛ آن هم در دنیایی که هر کشور صرفاً به فکر منافع و امنیت ملی خویش است و اصولاً دوستی و اتحاد میان کشورها بیشتر یک ژست و شعار تبلیغاتی است تا امری حقیقی! از سوی دیگر مواضع چین طی سال‌های اخیر نشان داده که این کشور هم مانند سایر قدرت‌های برتر جهان، تمایلی به افزایش اقتدار ج.ا.ا نداشته و این عدم تمایل به‌خوبی در رای مثبت چین به شش قطعنامه شورای امنیت علیه برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی قابل مشاهده است. از سوی دیگر هم اکنون چین با ۱۸۰ کشور دنیا از کشورهای غربی گرفته تا کشورهای آفریقایی، قرار داد همکاری اقتصادی دارد و این تعداد غیر از کشورهایی است که چین صرفاً با آنها رابطه تجاری دارد.

تا کنون رابطه ایران و چین در حد روابط تجاری (فروش نفت و مواد معدنی خام و خرید انواع مصنوعات چینی) بوده و ایران جزو معدود کشورهای جهان است که با چین قرارداد همکاری و سرمایه گذاری عمده‌ای ندارد. برخی تصور کرده‌اند برنامه همکاری ایران و چین ادامه روابط تجاری گذشته است و چین در فکر تبدیل ایران به یک خریدار عمده کالاهای چینی است و به‌نوعی چین را نیازمند بازار ایران تصور کرده‌اند. حال آنکه میزان مبادلات تجاری چین و کشوری مانند عربستان در سال ۲۰۱۹ بیش از ۴۰ میلیارد دلار بوده، در حالی که میزان تجارت ایران و چین در هیچ مقطع زمانی به این حجم نرسیده است. و این بدین معناست که از نظر تجاری چین نیاز خاصی به بازار ایران ندارد و میزان فروش کالاهای چینی به ایران در حدی است که چینی‌ها به‌سادگی می‌توانند از آن صرف نظر کنند. بر این اساس می‌توان گفت هدف چین از برنامه همکاری ۲۵ ساله با ایران نه دوستی است، نه تجارت و نه کمبود همکار و شریک اقتصادی! پس باید تمایل چین به همکاری میان‌مدت با ج.ا.ا را در عرصه‌های دیگری جستجو کرد.

۵- چین از مدت‌ها پیش خود را برای تبدیل شدن به ابرقدرت برتر دنیا آماده می‌کند و بر خلاف رقبای غربی‌اش، راهکارهای نظامی و سیاسی را برای تسلط بر جهان مطلوب نمی‌داند. چینی‌ها با درس گرفتن از تجربه استعماری و استثماری قدرت‌های غربی و عواقب آن که ایجاد نفرت در دل ملت‌ها و تحریک آنها برای استقلال‌طلبی و استعمار ستیزی بوده است، به این نتیجه رسیده‌اند که برای چیرگی بر دنیا باید از طریق اقتصادی وارد شوند و به‌گونه‌ای عمل کنند که دولت‌ها و ملت‌ها آنها را باعث و عامل بهبود وضع اقتصادی خود بدانند و از حضور شرکت‌ها و فعالین اقتصادی چینی در کشور خود احساس رضایت کنند.

همین عامل در کنار استفاده چین از جمعیت انبوه خود به عنوان نیروی کار ارزان باعث شده تا این کشور با سرعتی فوق‌العاده مسیر رشد اقتصادی را طی کند و به رقیب جدی و سرسخت آمریکا تبدیل شود. رقیبی که در بسیاری از عرصه‌های اقتصادی از آمریکا سبقت گرفته و در پی آن است که تا یک دهه دیگر به برترین قدرت دنیا تبدیل شود. البته رهبران چین به‌موازات افزایش قدرت این کشور در حوزه اقتصاد، توانمندی‌های سیاسی و دفاعی و علمی آن را هم افزایش داده‌اند.

چین در شرایط فعلی برای تامین نیازهای خود روزانه معادل ۸ میلیون بشکه نفت، مواد ئیدروکربوری، اعم از نفت خام ، گاز ، میعانات نفتی و…را وارد می‌کند. بر‌اساس محاسبه انجام شده در سال ۲۰۳۰ میلادی، واردات مواد ئیدروکربوری چین به حدود ۳۰ میلیون بشکه خواهد رسید و این کشور برای پاسخ به این نیاز در مقطع زمانی پیش‌رو (۲۰۳۰ میلادی به بعد) ناگزیر از یافتن منطقه‌ای است که توان تامین نیازهای روزافزونش به نفت و گاز و… را داشته باشد و خلیج فارس تنها نقطه‌ای است که در آن مقطع زمانی می‌تواند به نیازهای نفتی چین در بازه زمانی طولانی پاسخ دهد. بر اساس محاسبات انجام شده، خلیج فارس در مقطع زمانی ۲۰۳۰ تا ۲۱۰۰ میلادی قادر خواهد بود حدود ۶۵ درصد نفت و گاز قابل عرضه دنیا را تولید کند. این ویژگی منحصر به فرد، باعث شده تا در سال‌های اخیر چین نگاه ویژه‌ای به خلیج فارس پیدا کند و به دنبال راهی برای یافتن سرپلی مناسب در این پهنه آبی باشد.

۶- آمریکا به عنوان جدی‌ترین رقیب چین، بیش از سایر قدرت‌های بزرگ، از تبدیل شدن چین به قدرت اول دنیا زیان می‌بیند، زیرا جایگاه خود را پس از نیم قرن از دست خواهد داد و دچار افول خواهد شد. به همین دلیل در چند سال اخیر، دست به اقداماتی زده تا از نیاز چین به خلیج فارس به عنوان اهرمی علیه این کشور استفاده کند. آمریکا به‌خوبی از نگرش چین به خلیج فارس مطلع است و به همین دلیل با استحکام و گسترش پایگاه‌های نظامی خود در کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس تلاش کرده است تا مانع دستیابی چین به جای پای مطمئنی در این منطقه شود.

طی سال‌های پس از ۲۰۱۰، نیروهای مسلح ، مجموعه‌های امنیتی و جاسوسی و شرکت‌های نفتی آمریکایی اقدام به تاسیس پایگاه‌ها و دفاتر جدید و تثبیت و روزآمد کردن پایگاه‌ها و دفاتر قدیمی خود در کشورهای کویت، عربستان، بحرین، امارات، قطر و عمان کردند. اقدامی که باعث شد، چین از یافتن سرپلی قابل اطمینان در این کشورها ناامید شود و از آن به بعد به اجبار، توجه خود را به شمال خلیج فارس معطوف سازد. ج.ا.ا با در اختیار داشتن طولانی‌ترین ساحل (با احتساب جزایر در حدود ۲۰۰۰ کیلومتر) در شمال خلیج فارس، بر اساس قواعد حقوق دریاها امکان قانونی تسلط بر حدود نیمی از این پهنه آبی را دارد و در عمل هم اراده و توان خود را برای حفاظت از سهم خود در خلیج فارس به نمایش گذاشته است.

سرنگونی پهپاد متجاوز آمریکایی «گلوبال هاوک» در ورودی تنگه هرمز و توقیف نفتکش انگلیسی متخلف در خروجی این تنگه درفاصله زمانی چند ماه، این نکته را برای همه از جمله چینی‌ها اثبات کرد که ج.ا.ا در مسیر دفاع از حقوق قانونی خود با هیچ قدرتی تعارف ندارد و از هیچ قدرتی حساب نمی‌برد. به این دلایل بود که چینی‌ها متقاعد شدند که برای مقابله با آمریکا در خلیج فارس و تثبیت موقعیت خود در این منطقه راهی جز همکاری با ایران ندارند.

۷- جمهوری اسلامی از زمان ورود ناوگان نظامی آمریکا به خلیج فارس در سال ۱۳۶۵به این نکته واقف بود که برای حفاظت از منافع و مرزهای خود در آب‌های جنوبی باید با آمریکایی‌ها مقابله و توازن وحشت را  که مانع جنگ‌افروزی آمریکا در خلیج فارس می‌شود، برقرار کند. اتخاذ این راهبرد دفاعی که از زمان حضرت امام(ره) آغاز شد و تا امروز ادامه دارد، باعث شده است تا ج.ا.ا به قدرت اول نظامی ـ دفاعی در میان کشورهای پیرامون خلیج فارس تبدیل شود و حدود نیمی از آن را در چهارچوب حقوق و قواعد بین‌المللی تحت نظارت و اشراف خود قرار دهد؛ امری که تامین و حراست منافع مشروع کشور در خلیج فارس جز به وسیله آن ممکن نخواهد بود.

این اقتدار دقیقاً در نقطه تقابل با هدف اصلی آمریکا از حضور در خلیج فارس، یعنی تسلط کامل بر آن قرار دارد. افزایش قدرت دفاعی ج.ا.ا موازنه اقتدار در خلیج فارس را که سال‌ها به نفع آمریکا رقم خورده بود، بر هم زد. ادامه این روند تمام طراحی‌ها و برنامه‌های آمریکا برای خلیج فارس و تسلط بر آن را به هم خواهد زد. این نکته‌ای است که آمریکایی‌ها قصد دارند به هر قیمتی از وقوع آن جلوگیری کنند.

۸- از یک طرف چین برای تبدیل شدن به قدرت اول دنیا نیازمند بهره‌برداری از خلیج فارس است و از طرف دیگر ج.ا.ا برای استفاده از سهم قانونی خود در این عرصه آبی باید بر نیمی از آن تسلط یابد و این تسلط را حفظ کند. آمریکا با تحقق این دو مورد به‌شدت مخالف است و همین امر اولین نقطه اتصال دو کشور چین و ایران در خلیج فارس است.

وجود این منفعت مشترک راهبردی در برابر رقیب و دشمن واحد (آمریکا) باعث می‌شود تا این دو کشور ناگزیر باشند برای تحقق منافع و امنیت ملی خود در برابر آمریکا به همکاری و تشریک مساعی دو جانبه متوسل شوند. در این مسئله هر دو کشور به هم نیازمندند و هیچ یک برتری چشمگیری بر دیگری ندارد. همین امر موجب می‌شود تا طرف چینی امکان برتری‌طلبی و افزون خواهی را نداشته باشد؛ مگر اینکه ج.ا.ا اقتدار کنونی خود در خلیج فارس را از دست بدهد و به همین میزان ناچار شود در برابر چین کوتاه بیاید و برتری چین را بپذیرد.

چین در طول سال‌های گذشته برای حضور نظامی در خلیج فارس و گشت زنی ناوهایش در آن تلاش‌هایی را انجام داده و هر بار برای استفاده از امکانات بندری و تامین سوخت و سایر ملزومات شناورهایش به ایران مراجعه کرده و هر بار با پاسخ مثبت و مشروط ج.ا.ا روبرو شده است. بنا به تدابیر فرماندهی کل قوا، نیروی دریایی ارتش ج.ا.ا به شرط رفتار متقابل، با طرف چینی همکاری‌های لازمه را انجام داد و در نتیجه ناوگان اعزامی ارتش ج.ا.ا به دریای زرد (دریای واقع در مجاورت چین‌) برای پشتیبانی از ماموریت خود از امکانات نیروی دریایی چین بهره‌برداری کرد.

این تدبیر ایران علامت مثبت و محکمی به طرف چینی بود و به دنبال آن چینی‌ها متوجه شدند برای حضور در خلیج فارس تنها می‌توانند در قالب «‌همکاری و مشارکت» با ایران کار کنند و ج.ا.ا قالب‌هایی را که با استقلال و شأن و جایگاهش منافات داشته باشند، نمی‌پذیرد. بر همین اساس بود که در زمستان ۱۳۹۸، چینی‌ها پذیرفتند رزمایش خود در محدوده دریای عمان را با مشارکت و فرماندهی طرف ایرانی انجام دهند. این رویداد به همگان ثابت کرد چین متوجه موقعیت ج.ا.ا هست و ایران بر همین اساس همکاری با چین را پذیرفته است.

۹- برنامه جامع ۲۵ ساله همکاری‌های ایران و چین، یک قرارداد یا تعهد الزام‌آور نیست، بلکه پس از تصویب در دو کشور، معین کننده زمینه‌ها و عرصه‌هایی است که دو می‌توانند طرف به انتخاب خود در آن با یکدیگر مشارکت و همکاری کنند. زمینه‌هایی مانند سرمایه‌گذاری اقتصادی، انتقال فناوری و دانش فنی، استفاده از تجارب متقابل، همکاری‌های نظامی و امنیتی و…

اما اینکه در هر عرصه چه نوع قراردادی و  با چه شرایطی منعقد شود، بستگی تام به هوشیاری طرف ایرانی دارد. این برنامه تنها به همکاری‌های دولت‌ها خلاصه نمی‌شود و می‌تواند زمینه همکاری بخش خصوصی دو کشور را نیز فراهم کند. اما در هر مرحله و هر قرارداد، عدم دقت، اعتماد بی‌جا به طرف مقابل و خدای نکرده منفعت‌طلبی شخصی، می‌تواند موجب وارد آمدن زیان به ج.ا.ا شود! زیرا طرف مقابل بزرگ‌ترین تاجر دنیای امروز و فرداست و در معامله با چنین طرفی، کوچک‌ترین ضعف یا بی‌دقتی طرف ایرانی به فرصتی برای طرف چینی تبدیل خواهد شد! امری که در تعامل با بزرگ‌ترین تاجر دنیا عجیب و غیر‌منتظره نخواهد بود.

13مارس/19

فضای مجازی، تنگه احد انقلاب و نظام اسلامی

۱) برخی از پژوهش‌گران غربی، انقلاب اسلامی را «انقلاب کاست» نامیده‌اند. چرا که رسانه محوری و شاخص آن، نوارهای کاست حاوی سخنرانی‌ها و پیام‌های حضرت امام بود! و در این نام‌گذاری ظرافتی وجود دارد که در صورت دقت می‌تواند مایه مباهات وفاداران و حامیان انقلاب‌اسلامی باشد. چون در روزگاری که روشنفکران جهان با توسل به سلاح دست به انقلاب‌های ضد استعماری و یا ضد امپریالیستی می‌زدند و با افتخار اسلحه را نماد انقلاب می‌دانستند (دهه‌های شصت و هفتاد میلادی)، انقلاب اسلامی با مدد «رسانه» پیام خود را به گوش مخاطبانش رساند و با اعلامیه و کتاب و نوار کاست (ونه اسلحه!) به مبارزه با دشمن پرداخت و به موفقیت رسید و همین نکته بهترین دلیل بر فرهنگی و فکری بودن ماهیت انقلاب اسلامی است و این نکته را دشمنان اصلی انقلاب اسلامی بیش از سایرین درک کرده‌اند.

(هرچند که در تبلیغات و اظهارات علنی، انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن‌را، خشن و مبتنی بر اسلحه و تروریست و…معرفی می‌کنند).

۲) از ابتدای پیروزی نهضت امام در بهمن ۵۷ تا امروز، جهان استکبار روش‌های متنوعی را (از تحمیل جنگ و تروریسم تا تحریم اقتصادی و جنگ نرم) برای مقابله  با انقلاب و جمهوری اسلامی (با اهداف مختلف اعم از تخریب و تضعیف تا براندازی) در پیش گرفته و در بسیاری از موارد با شکست و عدم موفقیت روبرو شده است، اما به نظر می‌رسد تجربه چند دهه مواجهه با انقلاب و نظام اسلامی این نکته را برای جبهه استکبار ثابت کرده که موثرترین روش برای مقابله با انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن، استفاده از جنگ نرم و رسانه‌ای است. چرا که انقلاب اسلامی پدیده‌ای فکری و فرهنگی است و بکارگیری ابزارهای غیر فرهنگی و سخت افزاری در مقابله با پدیده‌ای فکری و فرهنگی نه تنها به تضعیف و شکست آن پدیده منجر نمی‌شود، بلکه می‌تواند به گسترش آن پدیده نیز بیانجامد (همان‌گونه که به تعبیر حضرت امام، تحمیل جنگ به جمهوری اسلامی، زمینه‌ساز گسترش تفکر انقلاب اسلامی درمنطقه و احیاگر معنویت و اسلام‌خواهی در اروپا و آمریکا گردید).

۳) هرچه روش‌های تهاجمی سخت‌افزاری (جنگ و تروریسم و…) در مهار و براندازی انقلاب و جمهوری اسلامی ناکارآمد وکم نتیجه بوده، ابزارهای فرهنگی و رسانه‌ای مستکبران در وارد کردن آسیب به جریان انقلاب اسلامی و جامعه اسلامی ایران موفق و موثر ظاهر شده‌اند. این موفقیت، هم به دلیل تناسب ماهیت پدیده مهاجم  با ماهیت انقلاب و نظام اسلامی (پدیده مورد هجوم)، و هم به‌دلیل غفلت فراگیر متولیان امور از این نوع تهاجم و بعضاً همکاری مدیران نظام (بخوانید نفوذی‌های دشمن در بدنه مدیریتی نظام!) با این هجوم، ممکن شده و با کمال تاسف به عنوان امری دائمی و نقطه قوت دشمنان انقلاب و نظام اسلامی درآمده است. این روند نامبارک و مخرب، پس از خاتمه دفاع مقدس در جامعه قوت گرفت و با توجه به موفقیت آن به ابزار اصلی اما نامحسوس دشمن تبدیل شد. هرچند رهبری نظام و بسیاری از دلسوزان کشور و انقلاب، از همان ابتدا متوجه این ابتکار عمل جهان استکبار شده و برای بیداری جبهه خودی در برابر این تهاجم تلاش کردند اما به دلیل ماهیت فرهنگی و ابزارهای رسانه‌ای رایج در این هجوم و تاثیرات تدریجی و زیرپوستی آن، بخش عظیمی از مسئولان (و به تبع آنها مردم!) با بی‌خیالی از کنار این موج مرگبار و خطرناک عبور کرده و برای مقابله با آن چاره‌ای نجسته و حتی احساس خطر هم نکردند (بماند که درمواقع  بسیار، برای ورود موج مهاجم مذکور به جامعه جاده باز کرده و مسیر را هموار نموده و حتی در برابر آن فرش قرمز پهن کردند). چرا که این پدیده و مظاهر آن را نماد پیشرفت و فن‌آوری و تبادل فرهنگی می‌دانستند و مخالفت با آن را نامعقول، نامطلوب و ناممکن  می‌شمردند.

۴) هرچند تهاجم نرم استکبار جهانی علیه انقلاب و نظام اسلامی، با ابزارهای فرهنگی رسانه‌ای منطبق با فن‌آوری‌های روز صورت گرفته و می‌گیرد، اما هیچ‌یک از اشکال و قالب‌های آن، مانند شبکه‌های مجازی جاگرفته بر بستر تلفن‌های همراه، امکان موفقیت و فراگیری نیافته است! چرا که بر اساس اظهارات متولیان مربوطه در وزارت ارتباطات، تعداد کاربران گوشی‌های تلفن همراه هوشمند که از شبکه‌های مجازی بهره برداری می‌کنند به چهل میلیون نفر رسیده و این یعنی نیمی از جمعیت کشور (و دقیقاً، یعنی اکثریت جمعیت فعال و جوان جامعه. به روایت وزیر ارتباطات ۷۳ درصد از کاربران فضای مجازی در ایران بین ۱۸تا ۳۴ سال سن دارند) به هدف بالفعل جنگ فرهنگی رسانه‌ای دشمنان انقلاب و جمهوری اسلامی تبدیل شده‌اند. آن‌هم به صورتی که هیچ نظارت و کنترلی برروی کانال‌ها و محتوای پیام‌های موجود در این شبکه‌ها وجود ندارد و هر کسی می‌تواند به سادگی و از هر نقطه از جهان، محتوای مورد نظر خود را در قالب‌های مختلف (اعم از فیلم، تصویر، کاریکاتور، موسیقی، متن و مطلب و یا ترکیبی از همه یا بعضی از این موارد) روی این شبکه‌ها بارگزاری کند (بدون این که امکان شناسایی و یا برخورد با او فراهم باشد و این یعنی بهترین فرصت ممکن جهت هجوم همه جانبه رسانه‌ای- روانی از جانب جبهه استکبار به ذهن و دل و جان بیش از ۴۰ میلیون ایرانی‌! و در این میان هیچ سپر و مانعی جهت مصون ماندن کاربران ایرانی فضای مجازی از این تهاجم وجود ندارد الا استفاده نکردن از این فضا!

۵- وزیر کشور درباره وضعیت فعلی فضای مجازی در کشور معتقد است: «در حال حاضر سوء استفاده‌های اعتقادی،اخلاقی، جنسی، فرهنگی و اجتماعی در فضای مجازی وجود دارد و با نوعی ولنگاری در این فضا مواجهیم و هیچ نظارتی بر این فضا وجود ندارد. والدین در این زمینه نگرانند. و این نگرانی را مرتب تکرار می‌کنند و دولت باید قوانینی ارائه کند تا بتوان به سلامت فضای مجازی اعتماد کرد» (۱۶/۱۰/۹۷) این سخنان از آن‌رو قابل اعتناست که اولاً از جانب مقامی رسمی بیان شده و ثانیا گوینده آن در جایگاهی است که اشراف نسبتاً کاملی بر امور امنیتی و انتظامی کشور دارد. تعابیر «ولنگاری و عدم هیچ‌گونه نظارت بر فضای مجازی» دقیق‌ترین توصیف از وضعیت فعلی فضای مجازی حاکم بر فکر و ذهن نیمی از مردم کشور ماست! و درست به همین دلایل است که کنگره آمریکا (در دی‌ماه سال ۱۳۹۷) بودجه‌ای اختصاصی (معادل ۴۵۰ میلیون دلار)  برای جنگ روانی علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی  تصویب می‌کند (سال قبل، این رقم ۲۰۰ میلیون دلار بوده است) و ارتش رژیم صهیونیستی طی سه‌سال اخیر، تمرکز خود را بر تهاجم به انقلاب اسلامی از طریق بارگزاری مطالب مختلف روی فضای مجازی موجود در ایران قرار داده است.

۶- مقایسه کاربران ایرانی شبکه اینستاگرام (که مخصوص تبادل فیلم و عکس در فضای مجازی است و مبادلات داده‌ها در آن معمولاً  نازل‌ترین و سخیف‌ترین بخش دنیای مجازی را تشکیل می‌دهد) با کاربران همین شبکه در جهان، گویای کیفیت استفاده از فضای مجازی در ایران امروز است: مثلاً در هند با جمعیت بیش از ۹۰۰ میلیون نفر، تنها ۷۰ میلیون نفر از اینستاگرام استفاده می‌کنند حال آن‌که از جمعیت ۸۰ میلیونی ایران بیش از ۲۴ میلیون در اینستاگرام فعالند! جالب اینجاست که تعداد کاربران اینستاگرام در ژاپن و انگلستان از ایران کمتر است و همین ارقام نشان می‌دهد استفاده از فضای مجازی بویژه شبکه‌هایی مانند اینستاگرام نه تنها نماد به روز بودن و تجدد نیست بلکه چنان که ملاحظه شد پدیدآورندگان چنین شبکه‌هایی (کشورهایی مانند انگلستان و ژاپن) کمتر از مردم کشور ما از این ابزارها بهره می‌برند و اگر کاربرد چنین شبکه‌هایی نماد و نشانه رشد و پیشرفت بود قطعاً شهروندان انگلستان و ژاپن در استفاده آنها از مردم ما سبقت می‌گرفتند!

۷) برخی در دفاع از فضای مجازی با ساده‌انگاری تمام، این پدیده را به چاقویی تشبیه می‌کنند که می‌توان به شیوه‌های مثبت یا منفی از آن بهره گرفت (همان مثال کهنه چاقو در دست جراح یا در دست چاقوکش). در پاسخ این دفاع برآمده از نقص اطلاعات، ناگزیر باید مدافعان فضای مجازی را به این نکته ارجاع داد که چرا در هیچ کشور غربی فضای مجازی مانند کشور ما رها و یله و بی‌در‌وپیکر نیست؟ و اگر وضعیت فعلی فضای مجازی در ایران مطلوب است، چرا هیچ‌یک از طراحان و سازندگان فضای مجازی، مانند ما از فضای مجازی بهره‌برداری نمی‌کنند و برای استفاده از این پدیده، محدودیت‌های قانونی فراوان وضع کرده و می‌کنند؟!

۸) آسیب‌های فضای مجازی به جامعه ما، آنچنان گسترده و متنوع است که برشمردن و توضیح هر یک، مجالی طولانی می‌طلبد اما به صورت مختصر باید به موارد زیر اشاره کرد:

الف– قداست‌زدایی از دین و دین‌زدایی از جامعه: از جمله تاثیرات جدی گسترش فضای مجازی، بویژه شبکه‌هایی مانند تلگرام و اینستاگرام و… بر جامعه ایرانی، قداست‌زدایی از دین از طریق اشاعه مطالب هجو و هزل درباره دین و مقدسات دینی (ائمه اطهار، پیامبران، معاد و حتی ذات اقدس باری‌تعالی) است. این دسته مطالب، چون به نام طنز و لطیفه در این فضا منتشر می‌شود موجب عکس‌العمل جدی متدیّنان و مردم عادی نشده و حتی در برخی موارد این افراد اقدام به بازنشر چنین مطالبی می‌نمایند. از سوی دیگر ایجاد تردید در اذهان جامعه درباره واجبات و شعائر دینی در قالب داستان‌های کوتاه، اشعار و جملات قصار از چهره‌های داخلی و خارجی و بازنشر این مطالب توسط چهره‌های مشهور سینمایی و هنری، روش دیگری برای تضعیف و تخریب باورهای دینی جامعه است. مطالبی مانند تحریم سفر حج (به بهانه نریختن پول مملکت به جیب سعودی‌ها و اختصاص هزینه حج به فقرا) یا اختصاص هزینه‌های مراسم محرم به فقرا (به بهانه این‌که اگر امام حسین(ع) الان حاضر بود به ‌جای برپایی مجلس روضه به فقرا کمک می‌کرد)، و یا تحقیر روزه‌داری ماه رمضان، (‌به این عنوان که بهتر است انسان به جای گرسنگی کشیدن دروغ نگوید و به فقرا کمک کند و…)، هدف نهایی این بخش از تهاجم، تضعیف باورهای دینی جامعه و سرنگونی نظام و انقلابِ مبتنی بر دیانت مردم است.

ب-ایجاد یاس و ناامیدی عمومی در جامعه: جوّ غالب در شبکه‌هایی مانند تلگرام، اینستاگرام و…، ترسیم فضایی به شدت تیره و ناامید کننده از کشور و آینده آن است به گونه‌ای که در این فضا، ایران در تخلفات و مفاسد مالی، بی‌کیفیتی تولیدات و اجناس، بی‌مسئولیتی و رفتارهای غیرانسانی، دزدی و غارت و چپاول، کثیفی و نبود بهداشت و ناامنی، رتبه نخست جهان را به خود اختصاص داده و همه دنیا حتی کشورهایی مانند هند یا بنگلادش از ایران پیشرفته‌تر و بهتراند. (والبته در اکثر موارد چنین تصویر می‌شود که ایران عصر پهلوی جزء سرآمدترین ممالک دنیا بود و مردم ایران از خوشبخت‌ترین جوامع انسانی به شمار می‌آمدند و انقلاب اسلامی کشور را از آن اوج به وضعیت رقت‌بار کنونی رسانیده است!)

ج- ستیز با هویت اسلامی- ایرانی و تحقیر آن: در این فرآیند ضمن ارائه اطلاعات غلوآمیز و غلط، درباره تاریخ ایران باستان (بازنمایی کوروش و داریوش در حد مقدسات دینی در فضای مجازی و تشویق مردم به بزرگداشت کوروش وحضور در محل موسوم به آرامگاه  کوروش و حتی سجده در برابر آن) هویت ایران پس از اسلام را تحقیر و پذیرش اسلام از جانب ایرانیان را به عنوان تحمیل فرهنگ و زبان وآیین عربی بر مردم ایران عنوان کرده و ادامه باور به اسلام، تداوم تسلط عربها بر مردم ایران توصیف می‌شود و مردم به بازگشت به هویت ایران باستان و ترک هویت اسلامی تشویق می‌شوند چرا که بر اساس اطلاعات ارائه شده در این روند، هویت فعلی جامعه ایرانی جز تقلبکاری، دروغ گویی و دزدی و بدکاری نیست و جامعه ایرانی این صفات را از قوم عرب فراگرفته است! (جشن گرفتن روز تولد کوروش و حضور هزاران نفر در اطراف مقبره منتسب به او و جشن و پایکوبی مختلط و خلاف شرع به همین مناسبت در روزهای محرم در چند‌سال اخیر از جمله رویدادهایی است که طراحی و اجرای آن کاملاً توسط شبکه‌های موجود در فضای مجازی و کاربران نشسته در بخش جنگ روانی ارتش صهیونیستی انجام شده است)

د) نفوذ امنیتی و جاسوسی: گروه‌هایی مانند داعش، منافقین خلق، مبلغین وهابیت و بهاییت ودر سال‌های اخیر به راحتی و با استفاده از امکانات فضای مجازی و عدم کنترل و نظارت بر آن در ایران، موفق شدند به تبلیغ و ترویج خود پرداخته و ده‌ها تن از شهروندان ایرانی را به تشکیلات خود جذب و در مسیر اهداف خود بکار گیری کنند. سازمان‌های جاسوسی غربی نیز با استفاده از فرصت بی‌نظیر موجود در فضای مجازی ایران، اقدام به نفوذ و یافتن قربانی در میان کاربران ایرانی نموده و با کمترین هزینه و بدون ریسک موفق به استخدام ده‌ها تن جاسوس و نفوذی شده و از آنان در جهت جمع‌آوری اطلاعات و پخش شایعه و حتی در راه اندازی شبکه‌های منسجم فعال در اعتراضات صنفی و معیشتی حداکثر بهره‌برداری را نموده‌اند. از دیگر نمونه‌های بکار‌گیری ظرفیت فضای مجازی ایران از جانب دشمنان نظام و انقلاب، می‌توان به رهبری شورش‌های کور دی‌ماه ۹۶ توسط کانال تلگرامی آمدنیوز اشاره کرد.(این کانال علاوه بر زمان‌بندی و تشویق مردم به پیوستن به ناآرامی‌ها، آموزش ساخت بمب‌های دستی و آتش‌زا را نیز در برنامه‌های خود داشت) هرچند ابتنای شبکه‌ها و فضای مجازی فعلی ایران بر بستر (دیتا بیس) آمریکایی و کانادایی، عملاً دست سرویس‌های جاسوسی استکباری در جهت هرگونه جاسوسی پیچیده و جمع‌آوری انواع اطلاعات از جامعه ما را کاملاً باز گذاشته است!

و) انحرافات دینی و طایفه‌گرایی مذهبی: تشویق مخاطبان به افراط گرایی مذهبی (مانند ترویج تشیع انگلیسی و اهل‌سنت تکفیری) و تبلیغ دیانت به روایت انجمن حجتیه به عنوان دین مقدس و عاری از آلودگی‌های سیاسی و ارائه تفاسیر انحرافی از دین (مانند آنچه توسط مروجان اسلام رحمانی خالی از شریعت در فضای مجازی ایران ترویج شد و ده‌ها هزار مخاطب پیدا کرد) از دیگر کارکردهای شبکه‌های کاملاً آزاد مجازی در ایران امروز  به شمار می‌آید.

ز)عمومی ساختن حریم خصوصی: فن‌آوری شبکه‌های مجازی حریم خصوصی را از میان برداشته و آن‌را به یک پدیده عمومی تبدیل کرده است. با این فن‌آوری، هر دختر یا پسری نوجوان یا جوانی می‌تواند در چند ثانیه فیلم وتصاویر برهنه و خصوصی خود یا دیگران را (اعضای خانواده یا سایر افراد جامعه را به نیت انتقام، کنجکاوی، شوخی، قدرت‌نمایی و…) به همه جهان ارسال کند. امروزه درایران از خود یا همراهان و دوستان  عکس گرفتن(در هر حالتی!)  و با دیگران به اشتراک گذاشتن به اتفاقی عادی و روزمره تبدیل شده و رها بودن این فضا از قید هر نظارتی به افراد اجازه می‌دهد به نام دیگران حسابی در یکی از شبکه‌های اینستاگرام یا تلگرام و… بازکرده و از این طریق به انتشار عکس‌های خصوصی و اسرار سایرین پرداخته و با انتشار مطالب و تصاویر جعلی، آبروی دیگران را به باد دهند.

شیوع این امکان در چند سال اخیر بازار باج‌گیری، انتقام‌گیری و نابود کردن آبروی سایرین را حسابی رونق داده و بر حجم  پرونده‌های تخلفات و جرائم و قتل‌ها و خودکشی‌ها افزوده است.

ح) رونق تخلفات اقتصادی: رواج فضای مجازی و شبکه‌های برآمده از آن، موجب بروز و ظهور انواع کلاه‌برداری‌ها، سرقت‌ها و تخلفات اقتصادی شده، تا جایی که نیروی انتظامی برای مقابله با این جرائم مجبور به تشکیل معاونتی خاص شده و حجم انبوهی از نیرو و امکانات ناجا برای مبارزه با این‌گونه از تخلفات  بسیج شده است. با این تفاوت که زیان مالی ناشی از جرائم فضای مجازی قابل اغماض یا جبران است اما آبرو و اعتبار به باد رفته افراد و خانواده‌ها (از طریق فضای مجازی) به هیچ‌وجه قابل جبران و بازگشت نیست.

۹-حداقل دقت در فضای مجازی موجود در کشور ما (آن‌هم با ولنگاری فعلی حاکم برآن) این نکته را اثبات می‌کند که تداوم وضع موجود در آینده نزدیک، جامعه انقلابی و اسلامی ایران را با چالشی جدی مواجه خواهد شد. و این آرزویی است که جهان استکبار چهل سال است در پی آن، روز شماری می‌کند و به همین دلیل است که می‌توان فضای مجازی را «تنگه احد انقلاب و نظام اسلامی» دانست. این‌که چرا برخی از مسئولان دولت‌های یازدهم و دوازدهم و جریانات سیاسی با علم به تمامی این زیان‌ها و خسارت‌ها، با لجاجت تمام، بر استمرار ولنگاری و یله بودن فضای مجازی پافشاری می‌کنند امری است که راز آن‌را باید در فرصتی دیگر بازگشایی کرد. اما رهبر انقلاب، سال‌ها پیش از این، با مشارکت کارشناسان مومن و انقلابی طرحی جامع برای بستن این تنگه و تبدیل آن به «پل پیروزی» فراهم آورده بودند که به دلیل اهمال دولت‌های نهم و دهم وتعمد دولت‌های یازدهم و دوازدهم عملیاتی نشد و آسیب‌های فراوانی از رهگذر فضای مجازی گریبان نظام و انقلاب را گرفت. (براساس این طرح، فضای مجازی بر بستری ایرانی و خودی بنا می‌شد و از این‌رو به خوبی قابل نظارت و کنترل بود). اما با صراحت می‌توان گفت: تنگه اُحد نظام و انقلاب اسلامی هنوز قابل انسداد است اگر مدیران نفوذی و قدرت‌طلب مجال بدهند!