Monthly Archives: جولای 2020

29جولای/20

معرفی کتاب

مقدمه: با وجود تسلط فضای مجازی بر موضوع مطالعه کتاب و دریافت اطلاعات از این طریق که غالباً بدون هزینه و با سرعت زیاد ممکن می‌شود، کتاب به دلیل وزین بودن و اطلاعات دقیق‌تر همچنان جایگاه خود را حفظ کرده و برای مخاطبان و پژوهشگران جدی، بهترین منبع کسب اطلاعات ارزشمند است.

با توجه به کثرت کتاب‌های منتشر شده، غالباً انتخاب کتابی درخور که وقت و انرژی مخاطب را هدر ندهد و بر بصیرت و آگاهی او بیفزاید، کار چندان ساده‌ای نیست، لذا معرفی‌نامه‌ها و خلاصه کتاب‌ها می‌توانند در این زمینه به عنوان یک راهنمای جدی عمل کنند. معرفی‌ کتاب‌های ذیل برای دستیابی به چنین هدفی تدارک دیده شده است.

 

 

عنوان: خاطرات سفیر

پدیدآورنده: نیلوفر شادمهری

ناشر: سوره‌ی مهر

متأسفانه به دلایل گوناگون، موفقیت‌ها و فداکاری‌های بانوان در عرصه‌های گوناگون فکری، فرهنگی، علمی، سیاسی و… کم‌تر به چشم می‌آید و یکی از دلایل آن، مکتوب ‌نشدن آن‌ها یا دیده ‌نشدن این مکتوبات است. هم‌چنین، اگر این پیشرفت‌ها خارج از مرزهای ایران رخ داده باشد، افزون بر موفقیت‌های فردی، دستاوردهای اجتماعی بین‌المللی هم برای ایران به ارمغان می‌آورد. طبیعی است برجسته ‌ساختن این کامیابی‌ها می‌تواند بر اعتمادبه‌نفس بانوان توانمند و پرتلاش کشورمان، به‌ خصوص جوانان بیفزاید و پیشرفت‌های آن‌ها را دوچندان سازد.

خاطرات سفیر تجربه‌های دختر مسلمانی در کشور فرانسه را با قلمی روان و متنی خواندنی با مخاطبان فارسی‌زبان باز می‌گوید که هرچند برای ادامه‌ی تحصیل در مقطع دکتری به آنجا رفته بود، به سفیری برای اسلام تبدیل شد. مواجهه‌ی نیلوفر شادی‌مهر با آدم‌های گوناگون و رویدادهای متفاوت، این خاطرات را به‌ شدت جذاب می‌کند. از قبول ‌نشدنش در بهترین دانشگاه فرانسه به ‌دلیل حجابش و دست‌ ندادن با سرشناس‌ترین استادان مرد تا برگزاری دعای عهد در اتاق خوابگاه و خواندن دعای کمیل برای «یک سلیم‌النفس». او خاطرات منتشر شده در این کتاب را پیش از این، در وبلاگی به ‌نام «سفیر ایران» منتشر کرده بود؛ ولی در اینجا با افزودن بخش‌هایی به آن، حدود سی خاطره را که فقط بخشی از اتفاق‌های ریز و درشت آن سال‌هاست، با مخاطبان خود در میان گذاشته و ابراز امیدواری کرده است بتواند جلدهای بعدی این کتاب را هم تقدیم مخاطبان کند.

 

 

عنوان: ادب نبوی (چهار جلد)

پدیدآورنده: آیت‌الله مجتبی‌تهرانی

ناشر: مصابیح‌الهدی

بی‌گمان، یکی از اهداف مهم و برجسته‌ی‌ آموزه‌های اسلام، تربیت اخلاقی مسلمانان و البته عموم انسان‌هاست تا بتوانند در دنیا و آخرت راه رستگاری را در پیش گیرند. اهل‌بیت(ع) در راه تبیین معرفتی و نظری این آموزه‌ها و هم‌چنین، اجرای روش‌های مستقیم و غیرمستقیم تربیتی تلاش بی‌وقفه‌ای کردند و سرمایه‌ی گران‌بهایی در اختیار ما نهادند؛ البته پیامبر اسلام به دلایل گوناگون جایگاه ویژه‌ای دارند. بر همین اساس، سیره و روایات ایشان یکی از منابع ارزشمند و بی‌بدیل اخلاقی به حساب می‌آید. طبیعی است بررسی این آموزه‌ها و درس‌آموزی از آن‌ها فرایندی بی‌پایان و بی‌وقفه است و به‌ تناسب فهم انسان، هر روز می‌تواند عمق و گستره‌ی بیش‌تری یابد.

ادب نبوی که حاصل سخنرانی‌های آیت‌الله مجتبی‌تهرانی است، تلاشی برای تعمیق این فهم و گسترش این درس‌آموزی به حساب می‌آید. این مجموعه نیز مانند دیگر آثار ایشان دربردارنده‌ی دقائق و ظرائفی در گستره‌ی تربیتی و اخلاقی است که کم‌تر مشابهی برای آن می‌توان یافت. دفتر اول این کتاب در دو مجلد به بخش تربیت مستقیم رسول گرامی اسلام اختصاص دارد. یکی از بخش‌های درخور توجه این اثر شرح سفارش‌های شش‌گانه‌ی اخلاقی پیامبر اسلام(ص) به امیرالمؤمنین(ع) است که موضوعاتی هم‌چون ورع، راستگویی، گریه‌ی بسیار از خوف خدا و نیز بخشش مال و جان در راه دین را در بر می‌گیرد. آیت‌الله مجتبی‌تهرانی در مجلد اول از این کتاب ابتدا به چرایی سفارش‌های پیامبر اسلام(ص) به امیرالمؤمنین(ع) می‌پردازد تا عموم مخاطبان جایگاه این آموزه‌ها را به ‌خوبی دریابند و برای تبیین بهتر این نکته، نمونه‌هایی از سفارش‌های معصوم به معصوم دیگر را هم برمی‌شمرد. مجلد دوم این اثر گرانقدر به موضوعات توبه و قرائت قرآن و موانع بهره ‌بردن دل از قرآن اختصاص دارد. هم‌چنین، در این مجلد دوم به مناسبت تقارن این مجالس با شب‌های قدر، مباحثی درباره‌ی این شب‌ها نیز به چشم می‌خورد.

 

 

 

عنوان: مبانی مشروعیت نظام جمهوری اسلامی

پدیدآورنده: جعفر محسنی دره‌بیدی و رضا تابش

ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی مردم ایران ابعاد بسیار گوناگونی دارد که همه‌ی این ابعاد در نظریه‌های موجود درباره‌ی انقلاب‌ها نمی‌گنجد. برای مثال، مدل‌های ماکس وبر و سیادت سه‌گانه‌ی او که هم‌چنان بر نظریه‌های موجود در غرب حاکم است، نمی‌تواند به ‌خوبی انقلاب اسلامی را تحلیل کند. بی‌گمان، مشروعیت یکی از ابعاد درخور توجه حکومت برآمده از انقلاب اسلامی، یعنی جمهوری اسلامی است که نوعی نظام مردم‌سالار دینی به حساب می‌آید. این مشروعیت برآمده از پایبندی به قوانین اسلام است و بر بستر مقبولیت مردم حرکت می‌کند. طبیعی است ایجاد تعادل بین الهی ‌بودن و مردمی ‌بودن یکی اهداف مهم و شاید مهم‌ترین هدف این نظام دینی مردمی باشد و از مسئولیت‌های بزرگ رهبر انقلاب اسلامی است. مقام معظم رهبری در یکی از آخرین مواضع فکری خود درباره‌ی نظام جمهوری اسلامی ایران، مردم‌سالاری دینی را «حقیقت بسیط» توصیف کردند.

جعفر محسنی دره‌بیدی و رضا تابش در کتاب مبانی مشروعیت نظام جمهوری اسلامی می‌کوشند تا حد امکان در مشروعیت جمهوری اسلامی عمیق‌تر و دقیق‌تر کاوش کنند. بر همین اساس، مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران را در دو دوره‌ی زمانی تأسیس و استقرار نظام جمهوری و دوران استمرار نظام اسلامی برمی‌رسند. در این بررسی پس از مفهوم‌شناسی مشروعیت و مشروعیت سیاسی و بیان انواع مشروعیت سیاسی، سابقه‌ی بحث مشروعیت در اسلام و ایران با توجه به مشروعیت در اندیشه‌ی سیاسی اهل تسنن و شیعیان، مشروعیت در دوران باستان و دولت‌های صفویه و قاجار و پهلوی را به‌ تفصیل شرح می‌دهند. در پایان و به ‌عنوان هدف اصلی این پژوهش، نویسندگان محترم، مبانی مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران در قالب، اصل، مکتب، انقلاب اسلامی، رهبری امام‌خمینی(ره) و بهره‌گیری از مؤلفه‌های مدرن نظام سیاسی را تبیین می‌کنند.

 

 

عنوان: عصر حیرت

پدیدآورنده: محمود مطهری‌نیا

ناشر: مسجد مقدس جمکران

در ادبیات دینی ما به بیان‌های گوناگون این نکته به چشم می‌خورد که دوران غیبت امام‌زمان(عج) دورانی بسیار سخت برای مسلمانان و شیعیان و البته دورانی به‌ شدت تعیین ‌کننده به حساب می‌آید و منتظران واقعی باید به شیوه‌های گوناگون، خود را برای این برهه‌ی سرنوشت‌ساز از حیات بشر روی زمین آماده سازند. طبیعی است بخشی از این آمادگی، روحی و معنوی است و بخشی دیگر که سهم بسیار مهمی هم دارد، معرفتی است. مسلمانان و شیعیان باید با مطالعه و پژوهش بیش‌تر به این توانمندی فکری دست یابند و نگارش منابع معتبر به این بُعد از آمادگی مسلمانان کمک بسیار زیادی می‌کند.

کتاب عصر حیرت می‌کوشد به این نیاز حیاتی جامعه‌ی مسلمانان پاسخی درخور دهد. محمود مطهری‌نیا در فصل اول این کتاب پس از نگاهی گذرا به تألیف‌های موجود عصر حیرت، پیشینه‌ی حیرت شیعیان در دوره‌ی امامان شیعه را بیان می‌کند. نویسنده در فصل دوم به‌ تفصیل، درباره‌ی وضعیت فکری و سیاسی و اجتماعی مردم در دوره‌ی عباسیان سخن می‌گوید و افزون بر بیان وضعیت امامان و مشکلات شیعیان در این دوره، زمینه‌سازی امامین عسگریین برای ورود به عصر حیرت را شرح می‌دهد. فصل‌های سوم تا ششم این کتاب هم مطالب بسیاری درباره‌ی‌ تاریخچه، جغرافیا، مراحل و دوره‌های فعالیت سازمان وکالت امامین عسگریین، مدعیان معنویت و مهدویت، ابعاد و آثار حیرت بر مردم در عصر غیبت و پایان حیرت با ظهور امام زمان(عج) را در برمی‌گیرند.

29جولای/20

سانسور انقلاب در جشنواره انقلاب

در سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر، جدای از فیلم‌های مستند کوتاه و بلند، بیست‌ودو فیلم در بخش سودای سیمرغ اکران شدند. در این خصوص  به نکاتی اشاره می‌کنیم:

۱- با توجه به اینکه  این فیلم‌ها در دهه فجر انقلاب اسلامی به اکران درمی‌آیند، مخاطبین برای چندمین سال شاهد آن بودند که هیچ فیلمی در راستای انقلاب اسلامی ایران به نمایش در نیامد. گویی اصلاً اتفاقی نیفتاده، نه در چهلمین سال بلکه در چهل‌ویکمین سالگرد انقلاب اسلامی نیز کورسویی به این نعمت و موهبت الهی نتابید. چرا سینما مدت‌هاست که به این رویداد عظیم قرن بیستم، انقلابی که غرب را به چالش کشیده و دست محرومین و مستضعفین عالم را گرفته، نپرداخته است؟ بی‌تردید در این مسیر مدیران سینمایی کوتاهی کرده و می‌کنند. آیا نباید تشویق‌هایی برای آن دسته از کارگردانانی که به این سوژه مهم می‌پردازند در نظر گرفت؟ آیا نباید هدایت‌هایی از سوی مسئولین دولتی برای ترغیب دست‌اندرکاران سینما را به این‌ سمت صورت بگیرد؟ آیا…

۲- اگر چهار فیلم افق (خروج، لباس شخصی، روز بلوا، آبادان ۱۱۶۰) را که سپاه ساخته و «روز صفر» را که وزارت اطلاعات ساخته، از جشنواره بیرون بکشیم، سینما در چهارچوب‌های انقلاب اسلامی ایران چه چیزی برای دفاع دارد؟ آیا بهتر نیست برگزاری این جشنواره را به وقت دیگری موکول شود؟

۳- بسیاری از فیلم‌ها، ایران را به شکل یک دیستوپیا یا ویرانشهر به تصویر کشیدند، گویا در این محیط جغرافیایی خدایی وجود ندارد؛ عقل و تدبیری در آن دیده نمی‌شود و امیدها به رنگ یأس و ناامیدی جلوه می‌کنند. نباید در این ویرانشهر منتظر معجزه هم بود و اتفاق خاصی قرار نیست به وقوع بپیوندد. چرا در این زمان که باید به جوان ایرانی امیدواری داد سینما او را ناامید می‌کند؟ حال آنکه عملاً این‌گونه نیست، پیشرفت‌های شگفت‌انگیز ایران در عرصه هوا فضا، پزشکی، نانو، هسته‌ای، موشکی، لیزری و… حاکی از آن است که جوان ایرانی ناامید نیست. به جای آنکه دل او را با ساخت فیلم‌های ترغیب‌کننده گرم کنیم، چرا آیه یأس و ناامیدی می‌خوانیم؟

۴- مشکل حاد در مدیریت‌های سینما و تلویزیون این است که بسیاری از مدیران در واقع  تکنوکرات و تکنسین هستند. ما تصور کرده‌ایم اگر فیلمسازی، دو سه فیلم خوب و جالب ساخت، می‌تواند مدیر هم باشد، حال آنکه یک مدیر فرهنگی ایده‌آل باید نظریه‌پرداز باشد تا به جای دیدن نوک دماغش، آن سوی قضایا را هم رصد کند. مدیر فرهنگی باید فرهنگبان‌ باشد نه پاسبان.

۵- در این جشنواره قومیت‌گرایی بیداد می‌کرد. پان ترکیسم، پان عربیسم، پان کُردیسم بیش از هر زمان دیگری در این جشنواره مطرح شد. فیلم‌هایی که هر یک با تأکید بر قومیت خاصی، این پیام را به مخاطب پیام می‌داد که این قوم، مورد ظلم و ستم قرار گرفته و مظلوم است. آیا مدیران سینمایی نباید بر این سوژه‌های حساس دقت و نظارت بیشتری داشته باشند؟

۶- باورمان نمی‌شد در سی‌وهشتمین فیلم فجر فیلم‌هایی به نمایش درآیند که در آن از قمار، شرط‌بندی و بازی پوکر تجلیل شده باشد! فیلمی که در آن قمار نه تنها تقبیح نمی‌شود، بلکه از آن تجلیل می‌شود. به عبارتی پس از فراز و نشیب‌های اثر در آخر، مخاطب مشاهده می‌کند که مجدداً دنیا به قمارباز روی آورده و وی دوباره به آن ثروت و پول و راحتی می‌رسد.

۷- سیگارکشی در فیلم‌ها به عنوان یک عنصر منفی ترویج دهنده‌ سیگار در جامعه است. بارها اداره‌ مبارزه با مواد مخدر گفته است آن ‌طور که سیگاری‌ها می‌گویند بسیاری از افراد با دیدن فیلم‌ها به کشیدن سیگار ترغیب شده‌اند. بنابراین سینما تا حد زیادی می‌تواند نقش تشویق کننده داشته باشد. جالب است که در تقریباً صد درصد فیلم‌های سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر نه تنها شخصیت‌های قهرمان مرد فیلم سیگار می‌کشیدند، بلکه در بسیاری از آنان زنان هنرپیشه نیز به این کار می‌پرداختند که خود این می‌تواند کشیدن سیگار در میان دختران نوجوان را ترویج کند.

۸- در تعدادی از این فیلم‌ها به مخاطب القا می‌شد که شرع دست‌وپاگیر است و برخی از احکام اسلامی با حقوق انسانی تعارض دارند. مثلاً در فیلمی پسر خانواده‌ای نیاز به پیوند استخوان داشت. بعداً مشخص می‌شود که این کودک متعلق به شوهر اول زن است. پزشک به زن یا مادر بچه می‌گوید که شما اگر می‌خواهید پیوند استخوان کنید باید حتماً از ناف فرزند متولدِ همان پدر و مادر این کار را انجام دهید. زن مجبور می‌شود برای نجات فرزند اول از شوهر دوم طلاق بگیرد و بدون آنکه عدّه را رعایت کند به عقد شوهر اول درآید تا فرزند دومی بیاورد و از ناف فرزند دوم برای پیوند استخوان فرزند اول استفاده کنند و…

البته ضعف‌های سینما به آنچه که در بالا گفته شد محدود نمی‌شود و بی‌تردید می‌توان ضعف‌های بیشتری را هم برشمرد، اما ما به همین مقدار بسنده می‌کنیم و هنوز چشم امید به سینما و سینماگران داریم تا شاید سینما آنگونه که شایسته است آرمان‌های انقلاب اسلامی را محقق سازد. سینما باید محرومین را علیه مستکبرین بشوراند و آنها به این باور برسند که می‌توانند به خواسته‌ خود برسند، مشروط بر اینکه مقاوم باشند و این فرهنگ را تبلیغ کنند و اشاعه دهند. به امید آن روز.

 

29جولای/20

دشمن مردم!

در نمایشنامه‌ای از ایبسن، نمایشنامه‌نویس بزرگ نروژی، شخصیتی وجود دارد به نام دکتر استوکمن، قهرمانی که در پی آگاه کردن شهر از آلودگی آب، با مقاومت گردانندگان امور مواجه و در نهایت «دشمن مردم» نامیده می‌شود. طبق این قاعده، بعید نیست خیرخواهان مردم، دشمنان ایشان خوانده شوند، اما به قول دکتر استوکمن، «قوی‌ترین مرد شهر کسی است که قادر است به‌تنهایی بایستد و مقاومت کند.»

البته این جمله برای نیروهای انقلاب،  لااقل در برابر سینما، حکم توصیف وضعیت را دارد و نه توصیه‌ای متعلق به قرن نوزدهم! این تقابل هر سال در جشنواره فجر به اوج خود می‌رسد. تقابلی نه فقط ناشی از عدول و عدم پیروی فیلم‌ها از حدود شرعی، بلکه از روی توهین و اهانت به مبانی اعتقادی و تاریخ یک ملت و بی‌تفاوت نبودن نیروهای بصیر انقلاب نسبت به این مسئله. مواجهه‌ای که صرفاً بر اساس تفاوت سلیقه سینمایی و معیارهای زیبایی‌شناسانه رایج نیست و ریشه در جدال همیشگی موحدان و اسیران نفسانیت دارد.

سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر را اگر هنوز نمی‌توان مصداق ظهور جدی فیلمسازان و یا اندیشمندان و منتقدان دلبسته به انقلاب اسلامی دانست، اما از نظر رویارویی و نسبت سینما با عقاید مردم ایران، حتماً یکی از بهترین شاهد مثال‌های همه‌ی این ۴۱ سال نظام اسلامی است. جشنواره‌ای که در آن ایران را یک کشتارگاه خواندند و مردمش را چهارپایان مطیعی که آماده رفتن به مسلخ هستند (فیلم «کشتارگاه») و آنها را اسیران فسادی سیستماتیک تصویر کردند (فیلم‌های «من می‌ترسم» و «روز بلوا»). اعتقادات این مردم را از قصاص تا نگهداشتن عدّه زیر سئوال بردند (فیلم‌های «قصیده گاو سفید»، «مغز استخوان» و «مردن در آب مطهر») و آنان را کوته‌بین، حقیر و حسود روایت کردند (فیلم «عامه‌پسند») و در نهایت رجزِ دینِ بی‌عقبه و بدسابقه خودشان، دین سینما را در برابر اسلام انقلابی خواندند. (فیلم «سینما شهر قصه»)

گرچه در همین جشنواره نیز فیلم‌هایی بودند که اهتمامشان نمایش غیرت ایرانیان بود («آبادان یازده ۶۰») و دغدغه مبارزه با نیروهای معاند را داشتند («لباس شخصی»)، اما فارغ از در اقلیت محض بودن این آثار و تلاش قابل تقدیرشان، هنوز فاصله کیفی زیادی میان این فیلم‌ها با آنچه که درخور شأن این موضوعات است، وجود دارد. گرچه در این میان آثار شریفی نیز بودند که هم در نسبت درستی با مباحث دینی تعریف شده‌اند و هم از کیفیت سینمایی مناسبی برخوردار هستند (فیلم‌هایی چون «پوست» و «خروج») یا لااقل تمامیت ارضی و امنیت ملی مسئله فیلم بوده است (مانند «روز صفر»)، اما قطعاً جریان قالب فجر نبودند و عمدتاً هم سفارش نهادهایی چون اوج («آبادان»، «خروج» و «لباس شخصی») یا وزارت اطلاعات («روز صفر») به حساب می‌آیند، که لزوماً ارتباطی با مدیران فعلی سینمای ایران و مدیریت جشنواره فجر ندارند.

با توجه به آنچه در این سال از جشنواره دیده شد، سه مسئله و دغدغه مطرح می‌شود:

  1. کیفیت فنی برخی فیلم‌ها این جشنواره به‌حدی پائین بود که بعضاً آثار مناسب پخش در دورافتاده‌ترین شبکه‌های سیما نیز نبودند، چه رسد به اینکه افتخار حضور در جشنواره‌ای ملی را با این میزان از گستردگی کسب کنند. آثاری که بعضاً در حد سیاه‌مشق‌های دانشجویی یا تجربه‌های شخصی یک فیلمساز بودند. سئوال این است که در سال گذشته، فیلم پرفروش و استراتژیک «منطقه پرواز ممنوع» با کدامین متر و معیار به بهانه ضعف تکنیکی به جشنواره فجر راه نیافت؟ فیلمی که لااقل در چند سال اخیر، از معدود آثار مناسب نوجوانان در سینمای ایران به حساب می‌آید و با محوریت شعار «ما می‌توانیم»، شروعی بر «رؤیای ایرانی» روی پرده سینما برای کودکان و نوجوانان این سرزمین است. آیا این اتفاق ناشی از سیاست‌ورزی بر اساس مشی دولت متبوع آقایان نیست؟ یا در جشنواره امسال، ناگهان معیارهای فنی مدیریت جشنواره تغییر کرده‌اند؟
  2. اساساً میزان و محک هیئت انتخاب آثار در جشنواره‌ای که نام «فجر» را یدک می‌کشد و اتفاقی ملی به حساب می‌آید چیست که باید از جیب بیت‌المال شاهد نمایش و نشر آثاری در وهن احکام و مبانی دین باشیم؟ فارغ از مسئله اعتقادات، آیا جشنواره فجر، جشنواره‌ای مخصوص محافل خاص فیلم‌بین و عشّاق افراطی سینماست؟ آیا هیئت انتخاب این جشنواره حاضر است تا با خانواده و اطرافیان خود به تماشای همه آثار این جشنواره بنشینند؟ آثاری که در میان آنها‌ فحش رکیک و شرب خمر و مردان نیمه برهنه به‌وفور یافت می‌شود. همین‌ طور فیلم‌هایی که با ارائه تفسیری پوچ از زندگی، مروج جهان‌بینی مهوع خود هستند. و مگر نه این است که «مَن اَصغی الی ناطقٍ فَقَد عَبَدَهُ…»(۱) و سینما بهترین بستر برای این گوش‌سپاری است؟ چه کسی قرار است مدافع حقوق خانواده‌های ایرانی باشد که به اعتبار جشنواره‌ای ملی و با اعتماد به نام «فجر»، آزادانه و بدون پناه، در معرض این آثار قرار می‌گیرند؟ برای اثبات این مدعا مشخصاً می‌توانید به فیلم‌هایی چون «تومان»، «قصیده گاو سپید»، «من می‌ترسم»، «مغز استخوان»، «سه کام حبس»، «دوزیست»، «کشتارگاه» و «دشمنان» مراجعه کنید.
  3. در روزگاری سخت که اوج مصاف میان فرزندان انقلاب اسلامی و تجسم مطلق تمدن غرب، یعنی آمریکا و عمّال دور و نزدیکش است، بیش از ده روز تمام ظرفیت رسانه‌ای کشور، اعم از خصوصی و دولتی درگیر جشنواره‌ای هستند که می‌توانست و می‌تواند در زمره بزرگ‌ترین فرصت‌ها برای پیشبرد مملکت و رشد مردم باشد. جشنواره‌ای که شب قدر یک سال سینمای ایران است و خلاصه‌ای از سال پیش رو. در واقع جوایز این جشنواره در حد خود تعیین‌کننده سلیقه حکومت هستند برای سینماگران؛ ظرفیتی که فعلاً به نمایش نفسانیات نفرت‌انگیز جماعتی فرومایه، تقلیل یافته است. البته جای ملامت اینان نیست، چرا که شغلشان ساخت تصاویر متحرک است و اگر وضعیتشان مطلوب نیست، روی ظرف زمانه و سیاست‌های کارگزاران نظام حرکت کرده‌ و به نقطه فعلی رسیده‌اند.

مطالبه و بازخواست اصلی از مسبّبان این شرایط است. از مسئولانی که عموماً دغدغه و سواد و فرهنگ رسانه‌ای ندارند و صرفاً در تقسیم مسئولیت‌ها، وزارت فرهنگ سهم آنان شده است و یا عده‌ دیگری از مسئولان میانی که میان‌مایه‌های بوروکرات و مرده‌شورهای زمانه‌ای هستند که سال‌ها در نظام اداری تربیت شده‌ و شکل‌گرفته‌اند و فضای فرهنگی را صرفاً محل درآمد می‌بینند؛ مدیریت امور هنری رسانه‌ای، صرفاً شغلشان است و نه چیزی دیگر.

در شرایطی که فرزندان خمینی کیلومترها دورتر از مرز ایران با پهپاد دشمن ترور می‌شوند، تنها دغدغه اینها گذران امور صنفی دست‌اندرکاران فضای فرهنگی است و گزارش کار و عملاً حیف و میل بیت‌المال.

این وضعیت جدید که مردم عموماً در قرنطینه خانگی به سر می‌برند، شاید لحظه درنگ خوبی باشد برای اینکه به گذشته نگاه کنیم و از خود بپرسیم، اگر جشنواره فیلم فجر امسال با مختصات فعلی برگزار نمی‌شد و در عوض تمام ظرفیت رسانه‌ای و غیر رسانه‌ای مصروف در این امر به امور دیگری، مثلاً ساخت یک سریال با کیفیت و ماندگار، اختصاص پیدا می‌کرد، آیا شیوه بهتری برای هزینه کردن بیت‌المال نبود؟ آیا اگر به جای نزدیک ۳۰ فیلم، ۱۵ فیلم در فجر حضور داشتند، کیفیت این جشنواره، چه به لحاظ فنی و چه مضمونی، ارتقا پیدا نمی‌کرد؟ اساساً آیا مسئولین امر حاضرند این آشی را که دستپخت سیاستگزاری‌های خودشان است، یک بار میل کنند و همه فیلم‌ها را در کنار نزدیکانشان ببینند؟

در این فرصت سوزی در واقع خاسر اصلی کسانی هستند که این ظرفیت‌ها و این موقعیت‌ها را هدر می‌دهند، وگرنه مردم مؤمن و امواج خروشان انقلاب اسلامی در هر صورت مسیر رشد خود را می‌پیمایند؛ حتی اگر دشمنان واقعی ملت، تلاش رقت‌انگیزشان برای پوشاندن حقیقت را روی پرده سینما ادامه دهند.

پی‌نوشت:

۱.امام جواد(ع) فرمود: «مَنْ أَصْغَی إِلَی نَاطِق فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ؛ کسی که به سخنرانی شخصی گوش می‌دهد او را عبادت کرده است، پس اگر گوینده از خدا بگوید او خدا را پرستیده است و اگر گوینده از زبان ابلیس بگوید، پس او ابلیس را پرستیده است.» (مستدرک الوسایل، ج ۱۷، ص ۳۰۸)

 

29جولای/20

فضای خانه را شاد نگه‌داریم

اشاره: در چهارده گام از «گام‌های موفقیت در زندگی مشترک» به موارد متعدد از بایدها و نبایدهای رفتاری و گفتاری اشاره شد. اینک در آغاز گام پانزدهم، به لزوم و اهمیت ایجاد فضای شاد در خانواده با استناد به احادیث و روایات از معصومین(علیهم‌السلام) می‌پردازیم:

 

وقتی که اهل خانه را شاد می‌کنی، خانه را بهشت می‌کنی و بهشت آسمانی، منتظر قدومت می‌نشیند. محیط شاد خانه، زندگی را برای اعضای آن، جذّاب می‌کند. از آن سو، وقتی کانون خانواده خشک و بی‌روح باشد، طعم زندگی را به کام اهالی خانواده، تلخ می‌کند. تأمین شادی باید دغدغه همه افراد خانواده باشد؛ زیرا شاد بودن، یکی از غذاهای روحی انسان است. شاید بتوان اهمّیت شاد بودن را از میزان شدّت توجّه دین به شاد کردن دیگران، درک کرد. از نگاه دینی، شاد کردن، از جمله عباداتی است که کم عبادتی به پای آن می‌رسد.(۱) شاد کردن مؤمنان، در حکم شاد کردن خدا و رسول اوست.(۲) خشنودی خداوند از شاد کردن مؤمنان، به قدری است که در برابر آن، هول و هراس روز قیامت را از کسی که مؤمنان را شاد کرده، بر می‌دارد.(۳)

 

عوامل شادکننده محیط خانواده

برای شاد کردن محیط خانواده، به نکات ذیل توجّه کنید:

الف) خوش‌اخلاقی و خوش‌رویی

ما پیش از این در مباحث دیگر هم از خوش‌اخلاقی و خوش‌رویی سخن گفته‌ایم. در اینجا نیز خوش‌رویی و خوش‌اخلاقی را از عوامل شاد نگه ‌داشتن محیط خانواده معرّفی می‌کنیم. این امر نشان می‌دهد که اخلاق خوش در ابعاد مختلف زندگی تأثیرگذار است. خوش‌اخلاقی و خوش‌رویی، کم‌هزینه‌ترین راه شاد نگه داشتن محیط خانواده است. این کار در حالی که هیچ هزینه اقتصادی ندارد، تأثیر بسیاری در تزریق نشاط به محیط خانواده دارد. خانواده‌ای را تصوّر کنید که اعضای آن چهره‌هایی گرفته و اخم‌آلود دارند و لب‌هایشان با تبسّم غریبه است. آیا تنفّس در این فضا لذّت‌بخش است؟ این خانواده هر اندازه هم که از نظر مادّی در رفاه باشند، نمی‌توانند از بودن در جمع خانواده خوشحال باشند.

حالا خانواده‌ای را تصوّر کنید که اعضای آن، چهره‌ای شاد و گشاده دارند و در هنگام گفتگو، لبخندی مهمان لب‌هایشان است. زندگی کردن در کنار افراد این خانواده، چه لذّتی دارد؟ چنین خانواده‌ای هر اندازه هم که از نظر مادّی در تنگنا باشند، باز هم از حضور در محیط خانواده، خوشحال می‌شوند.(۴) همان‌طور که در بحث «محبّت» هم گذشت، یکی از عوامل ابراز و ایجاد محبّت، خوش‌رویی است.(۵) خوش‌رویی، تنها موجب استحکام روابط خانوادگی نمی‌شود؛ بلکه یکی از عوامل اصلی پیشرفت انسان در مسیر آفرینش و نزدیک شدن به خداوند است.(۶)

در مقابل خوش‌اخلاقی، باید گفت که عصبانیّت و تندی از عواملی است که به شدّت از میزان شادی خانه می‌کاهد.

من که این‌طور هستم، تو هم؟ وقتی در خانه باشیم و روی لبت نقش لبخند کشیده باشی، شادم و انگار در بهشت؛ امّا اگر در یک روز آفتابی در کنار دریا نشسته باشیم و موسیقی آرام موج‌های به ساحل خورده، گوشمان را بنوازد؛ امّا اخم‌های تو به هم گره خورده باشد، غمگینم و انگار در جهنّم.

من که این‌طور هستم، تو هم؟ وقتی که پول، هوای کوبیدن در خانه‌مان را نمی‌کند؛ امّا خُلق تو، نقّاشی زیبایی روی صورتت کشیده، احساس می‌کنم شادی، لحظه‌ای از خانه‌مان فاصله نمی‌گیرد؛ امّا وقتی پول از در و دیوارمان بالا می‌رود و تابلوی صورت تو جلوه‌ای از نقّاشی سیاه اخلاق ناپسند است، احساس می‌کنم خانه‌مان را با خشت و گِلِ غم ساخته‌اند.

کاش راز شاد بودنمان را فراموش نمی‌کردیم تا راه شاد زیستن را اشتباه طی نمی‌کردیم!

 

ب) شوخی کردن

شوخ بودن، یکی از ویژگی‌های مؤمن بوده،(۷) و در معارف دینی به آن توصیه شده ‌‌است. بزرگان دین ما هم از شوخی کردن با مردم، پرهیز نداشته‌اند،(۸) تا جایی که یکی از دلایل دشمنان برای عدم صلاحیّت حاکم زمین و آسمان، امیرمؤمنان علی«ع» در امر خلافت، شوخی کردن ایشان بود.(۹) اولیای الهی، کسانی را که با شوخی، دلِ مردم را شاد می‌کردند دوست داشتند و در مواقعی که خود غمگین بودند، آرزو می‌کردند که چنین افرادی در نزدشان حضور داشتند.(۱۰) خداوند هم انسان‌های شوخ‌طبع را دوست دارد.(۱۱)

چه خوب است که اعضای خانواده، همان‌طور که در جمع دوستانشان اهل شوخی و بگو و بخند هستند، در خانه هم با یکدیگر شوخی کنند.

در همه کارهای خوب باید اعتدال را رعایت کرد. شوخی هم از جمله همین کارهاست که اگر در آن افراط شود، اثر بدی در رابطه انسان با همسرش می‌گذارد.(۱۲) مثلاً انسانی که بسیار شوخی می‌کند، دیگر در رابطه خود با دیگران اقتدار لازم را ندارد و حتّی آبروی او هم در معرض خطر قرار می‌گیرد.(۱۳) برخی از مردم در اهانت به کسانی که زیاد شوخی می‌کنند، جرئت بیشتری دارند(۱۴) که چنین جرئتی برای انسانی که زیاد شوخی می‌کند، مشکلات فراوانی ایجاد می‌کند. زیاد شوخی کردن، علاوه بر این که در روابط انسان با دیگران اثر منفی می‌گذارد، ایمان او را هم تضعیف می‌کند.(۱۵)

شوخی وقتی از حدّ گذشت، دیگر جنبه شادکنندگی خود را از دست داده، موجب آزار دیگران می‌شود. از همین روست که آرام آرام، شوخی بستری برای ایجاد کینه و دشمنی میان دو طرف می‌شود.(۱۶)

گاهی برخی از ما روی کارهای اشتباهمان، نام شوخی می‌گذاریم. مثلاً با گفتن یک دروغ، شوخی می‌کنیم(۱۷) یا این که به قصد خنداندن دیگران، همسرمان را در جمع مسخره می‌کنیم. اشتباه، اشتباه است و با تغییر نام آن به شوخی نمی‌توان از تأثیر منفی آن جلوگیری کرد.

به اندازه‌ای شوخی کن که مردم جدّی‌ات را شوخی نگیرند. به اندازه‌ای جدّی باش که مردم، شوخی‌ات را نمایش ندانند. وقتی شوخی می‌کنی، نگران از دست رفتن عزّتت باش و وقتی هم که جدّی هستی، گمان نکن که در حال کسب عزّتی. عزّت دستِ خداست. تو اگر به قدری که خدا دوست دارد شوخی کنی، وجودت را از عزّت پُر می‌کند و اگر به خیال کسب عزّت، شوخی را ترک کنی، شاید خدا عزّتت را بسپارد به دست همان مردمی که عزّت را در دستشان جستجو می‌کنی.

 

ج) تفریحات سالم

انسان نباید در طول زندگی از تفریحات سالم غافل بماند. پرداختن به تفریحات سالم از ویژگی‌های مؤمن است.(۱۸) تفریحاتی مانند بازی اعضای خانه با هم، قدم زدن، به فضای سبز نگریستن، سوارکاری و شنا از کارهایی است که در معارف دینی، شادی‌بخش معرّفی شده‌اند.(۱۹) تفریح علاوه بر این که به شاد شدن محیط خانه کمک می‌کند، انسان را در مسیر تقویت معنوی خویش هم یاری می‌دهد.(۲۰)

 

د) گفتگو

متأسّفانه امروزه به جهت حضور جدّی تلویزیون و رایانه در خانه، گفتگوهای اعضای خانواده به حدّاقل رسیده است، غافل از این که گفتگو، یکی از عوامل نشاط‌انگیز و شادی‌بخش در محیط خانه است.(۲۱)

 

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ رسول خدا«ص» فرمود: «محبوب‌ترین اعمال در نزد خداوند عزّوجلّ ، شاد کردن مؤمنان است» (الکافی، ج۲، ص۱۸۹).

۲ـ ابوحمزه ثُمالی می‌گوید: از امام باقر«ع» شنیدم که از قول رسول خدا«ص» فرمود: «هر کس مؤمنی را شاد کند، مرا شاد کرده است و هر که مرا شاد کند، خدا را شاد کرده است» (همان، ص۱۸۸). امام صادق«ع» فرمود: «وقتی یکی از شما مؤمنی را شاد می‌کند، گمان نکند که تنها او را شاد کرده؛ بلکه به خدا سوگند، ما را هم شاد کرده است. به خدا سوگند، رسول خدا«ص» را هم شاد نموده است» (همان جا).

۳ـ ابان بن تغلب از امام صادق«ع» درباره حقّ مؤمن برعهده مؤمن پرسید. امام«ع» فرمود: «حقّ مؤمن بر مؤمن، عظیم‌تر از اینهاست. اگر به شما بگویم [از آنجا که توان درکش را ندارید] کافر می‌شوید. وقتی که مؤمن [در قیامت] از قبرش خارج می‌شود، به همراه او تمثالی خارج می‌شود. که به او می‌گوید: «…بشارت بر تو باد که خداوند عزّوجلّ  به تو دستور داده که وارد بهشت شوی». مؤمن می‌گوید: «خدا تو را بیامرزد! تو کیستی که از هنگامی که از قبرم خارج شدم، مرا بشارت دادی و در راه، مونسم بودی و از جانب خداوند هم برایم خبر آوردی؟». تمثال می‌گوید: «من همان سُروری هستم که تو وارد دل برادرانت کردی. من از همان سُرور آفریده شدم تا تو را بشارت دهم و در هنگام وحشت، انیست باشم» (همان، ص۱۹۱).

۴ـ امیرمؤمنان علی«ع» فرمود: «شما نمی‌توانید با اموالتان در زندگی مردم گشایش ایجاد کنید، پس با گشاده‌رویی و نیک برخورد کردن، این کار را انجام دهید.»(وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۶۱).

۵ـ امیرمؤمنان علی«ع» فرمود: «خوش‌رویی، جان و مغزِ دوستی است» (بحار الأنوار، ج۷۱، ص۱۶۵).

۶ـ امام صادق«ع» فرمود: «کارهای نیک و روی خوش باعث جلب محبّت شده، انسان را وارد بهشت می‌کند؛ امّا بخل و ترش‌رویی، انسان را از خداوند دور کرده، انسان را داخل در جهنّم می‌کند» ( أعلام الدین، ص۱۲۰).

۷ـ فضل بن ابی قرّه از امام صادق«ع» نقل می‌کند که فرمود: «هیچ مؤمنی نیست، مگر آن که در او دُعابه هست». از ایشان پرسیدم: دعابه چیست؟ فرمود: «شوخی» ( الکافی، ج۲، ص۶۶۳). رسول خدا«ص» فرمود: «مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و خشمگین است» (تحف العقول، ص۴۹).

۸ـ یونس شیبانی می‌گوید: امام صادق«ع» از من پرسید: «شوخی کردنتان با هم چگونه است؟». من گفتم: اندک. فرمود: «این‌گونه نباشید. همانا شوخی کردن از خوش‌اخلاقی است و تو با شوخی کردن، برادرت را شاد می‌کنی. رسول خدا«ص» با کسی شوخی می‌کرد و قصد می‌‌کرد که او را شاد کند» (الکافی، ج۲، ص۶۶۳).

۹ـ آنها معتقد بودند که حاکم باید خشن و تندخو باشد (ر.ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۵).

۱۰ـ امام رضا«ع» فرمود: «عربی بیابانگرد نزد رسول خدا«ص» می‌آمد و هدیه‌ای به ایشان می‌داد و همان جا می‌گفت: بهای هدیه‌ام را بده. رسول خدا«ص» هم می‌خندید. ایشان، هنگامی که غمگین می‌شد، می‌فرمود: «آن عرب بیابانگرد چه شد؟ کاش نزد ما می‌آمد»» ( الکافی، ج۲، ص۶۶۳).

۱۱ـ امام باقر«ع» فرمود: «همانا خداوند عزّوجلّ  کسی را که در جمع بی‌آنکه حرف ناپسندی بزند شوخی کند، دوست می‌دارد» (همان‌جا).

۱۲ـ برخی از روایات به صورت مطلق از شوخی کردن منع می‌کند. در برخی از روایات هم از افراط در شوخی و یا شوخی به همراه گناه منع شده است؛ مانند شوخی‌هایی که موجب آزار دیگران است. از روایات دسته دوم می‌توان فهمید که مقصود از روایات دسته اول نیز همان افراط در شوخی یا شوخی به همراه گناه است که می‌توان از آن به «شوخی بی‌جا» یاد کرد.

۱۳ـ حَمران بن اَعیَن می‌گوید: «به محضر امام باقر«ع» رسیدم و به ایشان گفتم: سفارشی به من بنمایید. فرمود: «تو را به تقوای الهی سفارش می‌کنم. از شوخی[بی‌جا] دوری کن که هیبت انسان و آبروی او را می‌برَد» (وسائل‏الشیعه، ج۱۲، ص ۱۱۳).

۱۴ـ امام صادق«ع» فرمود: «[بی‌جا] شوخی نکن که دیگران بر تو جرئت پیدا می‌کنند» ( الکافی، ج۲، ص۶۶۵).

۱۵ـ امام کاظم«ع» فرمود: «از شوخی [بی‌جا] پرهیز کن که نور ایمانت را از بین برده، مردانگی‌ات را سبُک می‌سازد» (همان‌جا).

۱۶ـ امیرمؤمنان علی«ع» فرمود: «شوخی [بی‌جا] موجب ایجاد کینه است» (تحف العقول، ص۸۶). باز هم‌ایشان فرمود: «هر چیزی بذری دارد و بذر دشمنی هم شوخی [بی‌جا] است» (غررالحکم و دررالکلم، ص۵۴۳).

۱۷ـ امیرمؤمنان علی»ع» فرمود: «ای ابوذر! همانا کسی سخنی بر زبان می‌آورد که رضای الهی در آن است و خداوند هم در روز قیامت، رضوان خویش را بر او می‌نویسد. کسی هم در مجلسی حرفی می‌زند که دیگران را بخندانَد؛ امّا [به جهت همان حرف] از فاصله‌ای به اندازه فاصله آسمان تا زمین به جهنّم انداخته می‌شود. ای ابوذر! وای بر کسی که برای خنداندن مردم حرفی را به دروغ بگوید، وای بر او! وای بر او! وای بر او!» (وسائل‏الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۱).

۱۸ـ امیرمؤمنان علی«ع» فرمود: «برای انسان مؤمن، سه ساعت است (زندگی مؤمن، سه قسمت است): ساعتی با خدایش در نیایش است، ساعتی معاش خود را تنظیم می‌کند، و ساعتی را مابین خود و لذایذ حلال و خوشایند می‌گذراند و برای انسان خردمند، شایسته نیست به دنبال چیزی باشد، مگر سه چیز: تنظیم معاش، گام برداشتن در راه آخرت، و لذّتی که حرام نباشد» (نهج البلاغه، حکمت ۳۹۰).

۱۹ـ ر.ک: المحاسن، ج۱، ص۱۴٫

۲۰ـ رسول خدا«ص» فرمود: «در صحف ابراهیم«ع» آمده: «خردمند مادام که خِردش از او گرفته نشده است، باید ساعاتی را برای خود در نظر بگیرد: زمانی را برای مناجات با پروردگارش عزّوجلّ، زمانی را برای حساب کشیدن از خویش، و زمانی را برای اندیشیدن در نعمت‌هایی که خداوند عزّوجلّ  به وی داده است، و زمانی را هم برای بهره‌مندی خویش از حلال؛ چرا که این زمان، کمکی برای آن سه زمان دیگر و مایه آسودگی و رفع خستگی از دل‌هاست»» (وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۹۷).

۲۱ـ ر.ک: المحاسن، ج۱، ص۱۴٫

۲۲ـ به همّت دست‌اندرکاران «رادیو معارف»، یک لوح فشرده از این گونه سرودها به همراه مدّاحی‌های شاد با عنوان «شادمانه» تهیّه شده که می‌توانید از طریق تماس با روابط عمومی رادیو معارف (۲ – ۰۲۵۳۲۹۱۰۵۵۱) آن را تهیه کنید.

 

29جولای/20

لطایف و ظرایف در سیره معصومین، ائمه هدی«ع» و علما

مطایبه در سیره رسول اکرم«ص»

با نگاهی گذرا و سیری کوتاه در سیره و رفتار پیشوایان معصوم، این واقعیت روشن می‌شود که مزاح متعارف، معتدل، با مراعات موازین شرعی و حقوق معنوی انسان‌ها از موارد حسن سلوک است و آن فروغ‌های فروزان ضمن اینکه خود مزاح می‌کردند مسلمانان را به آن ترغیب می‌نمایند. امام صادق«ع» خطاب به اصحاب خویش فرموده‌اند شوخی علامت خوش‌خلقی است و توسط آن برادر دینی خود را خوشحال می‌کنی و افزوده‌اند رسول اکرم«ص» برای اینکه فردی را شاد کنند با او مزاح می‌کردند.(۱)

به فرمایش حضرت علی«ع» وقتی خاتم رسولان«ص» یکی از اصحاب خویش را اندوهگین می‌دیدند، وی را با شوخی مسرور می‌ساختند.(۲) و نیز صادق آل محمد«ع» تصریح کرده‌اند که حضرت محمد«ص» مزاح می‌کردند. ایشان جز حق بر زبان جاری نمی‌ساختند.(۳) از عبدالله‌بن عباس پرسیدند، «آیا رسول خدا«ص» مزاح می‌کردند؟» گفت، «آری.»(۴) و اینک نمونه‌ها:

  1. شخصی بادیه‌نشین و صحراگرد خدمت خاتم انبیاء رسید و هدیه‌ای را به آن حضرت تقدیم کرد و همان‌جا عرض کرد، «یا رسول‌الله! بهای هدیه‌ام را بپردازید.» آن بزرگوار از این سخن آن اعرابی تبسم کردند و هرگاه اندوهناک می‌شدند، می‌فرمودند، «آن مرد چادرنشین کجاست؟ ای کاش نزد ما می‌آمد.»(۵)
  2. روزی پیامبر اکرم«ص» خطاب به بانویی فرمودند، «آیا تو همان زنی هستی که در چشم شوهرت یک سفیدی دیده می‌شود؟» وی گفت، «نه این‌ طور نیست.» سپس نزد همسر خویش آمد و مزاح آن بزرگوار را برایش نقل کرد، شوهرش گفت، «آیا نمی‌بینی که سفیدی چشم من بیشتر از سیاهی آن است!»(۶)
  3. بانویی سالخورده به حضور پیامبر«ص» آمد، آن حضرت به وی فرمودند، «زنان پیر به بهشت نمی‌روند.» او در حالی که می‌گریست به بلال حبشی رسید و ماجرا را برایش گفت. او هم نزد رسول اکرم«ص» آمد و موضوع را باز گفت، پیامبر«ص» فرمودند، «سیاهان هم بهشتی نخواهند بود!» آن صحابی حبشی محزون شد. عباس عموی پیامبر«ص» آن زن سالخورده و این مؤذن پیامبر«ص» را گریان دید و سبب گریستن آنان را جویا شد. حکایت را برایش نقل کردند. عباس نزد برادرزاده‌ خود آمد و ماجرا را عرض کرد. پیامبر«ص» فرمودند، «مردان سالخورده را نیز به بهشت راه نمی‌دهند!» آنگاه حضرت هر سه نفر را فراخواندند و به آنان این‌گونه نوید دادند، «خداوند اهل بهشت را به صورت جوانی زیباروی وارد جنت می‌کند نه به صورت پیر، سیاه و بدقیافه.»(۷)
  4. روزی رسول خدا«ص» و امیرمؤمنان«ع» خرما می‌خوردند. پیامبر«ص» خرما که می‌خوردند، هسته‌های آنها را پیش حضرت علی«ع» می‌گذاشتند. وقتی آن دو بزرگوار از خوردن خرما فارغ شدند، تمام هسته‌های خرما نزد مولای متقیان«ع» جمع شده بود. پیامبر«ص» به حالت مزاح فرمودند، «ای علی خیلی خرما خورده‌ای.» علی«ع» نیز از روی مطایبه گفت، «پرخور کسی است که خرماها را با هسته خورده است.»(۸)
  5. زمانی پیامبر«ص» پای راست خود را گشودند و از اصحابشان پرسیدند، «این پای من به چه چیزی بیشتر شباهت دارد؟» حاضران هر کدام پای حضرت را به چیزی تشبیهی کردند. پیامبر«ص» تشبیهات هیچ‌کدام را نپذیرفتند. یاران عرض کردند، «یا رسول‌الله! اکنون خودتان بازگویید که پای شما به چه می‌ماند؟» آن حضرت تبسمی کردند و پای دیگر خود را گشودند و فرمودند، «به این پایم می‌ماند.»(۹)
  6. پیامبر«ص» در پاسخ مردی که از آن حضرت مرکبی خواست، فرمودند، «تو را بر فرزند ماده شتری می‌نشانم.» تقاضا کننده که فکر می‌کرد مراد بچه شتر است و به کار سواری نیاید، عرض کرد، «من نمی‌توانم سوار آن شوم.» حضرت فرمودند، «مگر شتران بزرگ و در خور سواری را جز این ماده شتران می‌زایند؟» این تعبیر آن بزرگوار هم آمیخته به مزاح است و هم ارشاد به دقت در خطاب و توجه دادن به لُب کلام بود.(۱۰)
  7. روزی پیامبر«ص» یکی از اصحاب را این‌گونه مخاطب قرار دادند ای صاحب دو گوش تا هم مزاحی کرده باشند و نیز او را به حُسن گوش دادن، دریافت درست سخن حق و پذیرش آن تنبّه دهند.(۱۱)
  8. در یکی از چشمان صهیب رومی عارضه‌ای دیده می‌شد. معروف بود که زیاد خوردن خرما برای درد چشم ضرر دارد، اما او در حضور پیامبر«ص» مشغول خوردن خرما شد. آن حضرت فرمودند، «ای صهیب! با این وضعی که در چشم چپ خود داری، باز هم خرما می‌خوری؟» او گفت، «ای رسول خدا! خرما را با دست راست و از طرف راست می‌خورم که دردی ندارد.» در این حال حضرت خندید.(۱۲)
  9. رئیس یکی از قبایل که مردی شجاع، سلحشور و نامدار بود، چهره‌ای آبله‌گون با چشمانی برآمده، بینی زخم رسیده و بسیار زشتی داشت. او برای بیعت کردن نزد پیامبر«ص» آمده بود و در ضمن صحبت عرض کرد، «یا رسول الله! اگر بخواهی یکی از دخترانم را به عقد ازدواج شما درآورم.» یکی از همسران حضرت که این سخن را شنید، گفت، «آیا دختران تو از خودت زیباترند؟» وی پاسخ داد، «از این لحاظ خودم وضع بهتری دارم.» حضرت از این سئوال و جواب تبسم فرمودند و گفتند، «سعادت آدمی صرفاً به زیبایی بستگی ندارد و من برای سعادت ایشان دعا می‌کنم.»(۱۳)

۱۰- نعیمان انصاری یکی از اصحاب رسول اکرم«ص» بود که در رکاب آن حضرت و در غزوه‌ بدر جهاد کرده بود. او از مجاهدان صدر اسلام و اهل مزاح بود و بارها پیامبر«ص» را شادمان کرده بود. آن وجود مبارک نوید دادند، «نعیمان خندان به بهشت می‌رود.» اما به وی هشدار هم دادند و تأکید کردند که در شوخی نباید اسباب رنجش افراد را فراهم آورد.(۱۴)

 

شوخی‌های مشاهیر

علما، فرزانگان و حکیمان به مصداق حدیث، «انَّ العلماء ورثه الانبیاء»(۱۵) و روایت، «العلماء اُمناء الرسول»(۱۶) وارثان راستین انبیاء الهی و امانتداران فرستاده‌ خداوند هستند. یعنی دانشوران متدین در تعهدات و تکالیف دینی، انسانی و اجتماعی، در برابر تهاجم فرهنگی و جنگ نرم، حافظ ارزش‌های الهی و مرزبان و وارث پیامبر«ص» و ائمه‌ هدی«ع» هستند و لازم است در نشر و تبلیغ محتوای رسالت و فرهنگ قرآن و عترت اهتمام ورزند و در صورت برخورد با مانع، برای رفع آن قیام کنند و اجازه ندهند بوستان فضیلت و مکارم اخلاقی پژمرده شود. آنان در زندگی فردی و اجتماعی به سیره‌ خاتم انبیا و عترت آن حضرت تأسّی می‌جویند و در صراطی که آن فروغ‌های فروزان، ترسیم کرده‌اند گام برمی‌دارند. در شوخی و شادمانی و ایجاد سرور در قلب مؤمنان مراقبند که مزاح به حد افراط کشیده نشود. هنگام شوخی حقوق افراد ضایع نشود؛ وقار، منزلت و جایگاه علمی و فکری خویش را خدشه‌دار نکنند و از بیهوده‌گویی و مطایبه‌هایی که خصومت ایجاد می‌کنند، اجتناب کنند.

حتی عده‌ای از مشاهیر مسلمان در قلمرو تألیف و نگارش به این موضوع توجه داشته‌ و کتاب‌هایی با عنوان کشکول نوشته‌اند، اما در نقل داستان‌ها، حکایت‌ها و نکات حاوی مزاح از درج مطالب مستهجن حاوی استهزا، بیهوده‌گویی، تحقیر و دشنام و برخی قبائح پرهیز ‌کرده‌اند. در مقابل این مشی پسندیده‌ کاروان علما و روحانیان، عده‌ای  برخی ترّهات و هرزه‌گویی‌ها را که مغایر قرآن، سنت و سیره‌ معصومین«ع» است به عنوان فکاهی در آثار خود آورده‌اند، به‌نحوی که برخی فرزانگان شیعه مطالعه‌ آنها را نهی فرموده و عده‌ای از فقها خواندن این آثار مسموم را تحریم کرده‌اند!(۱۷)

در ذیل به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

  1. یکی از اصحاب امام حسن مجتبی«ع» که انسان فاضل و زاهدی بود، در مواقعی حکیمانه و خردمندانه، مزاح می‌کرد. روزی به محضر آن حضرت مشرف شد، امام پرسیدند، «حالت چطور است؟» عرض کرد، «یابن رسول الله! اوقات خود را می‌گذرانم برخلاف آنچه خودم می‌خواهم و برخلاف آنچه خدا می‌خواهد و برخلاف خواسته‌ شیطان.» امام تبسم کردند و فرمودند، «این حال چگونه است؟» عرض کرد، «خداوند دوست دارد اطاعت او را کنم و هرگز گناهی انجام ندهم که این ‌طور نیستم. شیطان مایل است خلاف فرامین الهی اعمالی مرتکب شوم و ابداً خدا را اطاعت نکنم که باز هم این ‌طور نیستم. دوست دارم که هرگز نمیرم در حالی که این‌ طور نیست.» .(۱۸)
  2. بُریر خُضیر هَمدانی از اصحاب امام حسین«ع» و قاری قرآن بود که در مسجد کوفه مکتب داشت و به فراگیران معارف قرآن و احکام شرعی آموزش می‌داد. وی در شب عاشورا با عبدالرحمن انصاری به شوخی و مزاح مشغول شد. عبدالرحمن به او گفت، «این زمان، هنگام مطایبه و خندیدن نیست.» بُریر گفت، «خویشاوندانم و دوستانم می‌دانند که من حتی در سنین جوانی اهل مزاح نبوده‌ام، ولی حالا که سالخورده‌ام به آنچه که در انتظارمان است شادمان هستم. سوگند به خداوند، بین ما و حوریان بهشتی جز حمله‌ای که از سوی اشقیا شود فاصله‌ای نیست. دوست دارم جان خود را برای یاری سبط رسول خدا«ص» فدا کنم و وعده‌ وصل محقق شود.»(۱۹)
  3. یونس‌بن بکیر شیبانی از راویان حدیث و فقها که از شاگردان امام صادق«ع» و امام کاظم«ع» به شمار می‌آید، در منابع رجالی به عنوان حافظ، عالم و مورخ اهل کوفه معرفی شده است، او از حضرت امام رضا«ع» دعایی را روایت می‌کند. وی از کوفه به مدینه آمد و دیداری با امام ششم داشت. امام از یونس پرسیدند، « مزاح شما با دیگران چگونه است؟» عرض کرد، «ما با هم زیاد شوخی نمی‌کنیم.» صادق آل محمد«ع» فرمودند، «نه، این‌گونه نباشید، بلکه در حد متعارف با یکدیگر مزاح کنید، زیرا شوخی پسندیده ضمن اینکه از علائم خوش‌خلقی است، باعث سرور و نشاط مؤمنان می‌شود.»(۲۰)
  4. روزی حکیم نامور خواجه نصیرالدین طوسی در مسیری همراه شاگرد خود مولانا قطب‌الدین شیرازی می‌رفت که دید غباری بر موهای قطب‌الدین نشسته است. از روی ظرافت این آیه را خواند، «یا لَیتَنِی کُنتُ تُراباً(۲۱): ای کاش من خاک بودم.» یعنی آن گرد و غباری که بر گیسوان تو نشسته است. علامه قطب‌الدین شیرازی در جوابش گفت: وَ یَقولُ الکافر یا لَیتَنِی کُنتُ تراباً؛ کافر (در سرای جاوید) می‌گوید: ای کاش من خاک بودم!»(۲۲)
  5. هنگامی که امیر تیمور گورکانی بر فارس استیلا یافت، حافظ عارف و سخنور توانا را در حالی که لباس کهنه‌ای در بر کرده بود، احضار کرد. تیمور به وی گفت، «من نواحی گسترده‌ای را به تصرف خود درآوردم تا موفق شدم سمرقند و بخارا را آباد کنم، اما تو در شعری گفته‌ای:

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

حافظ در پاسخ او گفت، «همین حاتم‌بخشی‌ها مرا دچار فقر و تنگدستی کرده، چنانکه از ظاهرم هویداست.» تیمور از بذله‌گویی حافظ چنان خشنود شد که در حقش انعام کرد و هدایایی به این شاعر عارف بخشید.(۲۳)

  1. حکیم استرآباد، میرداماد برای دانشمند معاصر خود، شیخ بهایی، این دو بیت شعر را فرستاد:

منبع حقیقت ای کان سخا

در مشکل این حرف جوابی بفرما

گویی که خدا بود و دگر هیچ نبود

چون هیچ نبود پس کجا بود خدا؟

شیخ بهایی جواب داد:

ای صاحب مسئله، تو بشنو از ما

تحقیق بدان که لامکان است خدا

خواهی که تو را کشف شود این معنا

جان در تن تو بگو کجا دارد جا؟(۲۴)

  1. حکیم شیخ محمد هیدجی در وصیت‌نامه‌اش یادآور شد، «برای مجلس ختم من موی دماغ کسی نشوید. دوستانم خوش باشند، زیرا از زندان دنیا به سوی مطلوب خود می‌روم. اگر آشنایان از مفارقت من ناراحتند، ان‌شاءالله خواهند آمد و در عالم برزخ همدیگر را زیارت می‌کنیم! اگر پولی داشتم به رفقایم می‌دادم تا در شب رحلت من مجلس سوری تهیه کنند و سروری فراهم آورند، زیرا آن شب، هنگام وصالم است.» شبی که صبح آن رحلت کرد، در جمع طلاب خنده و شوخی می‌کرد و آنها در شگفت بودند که این حکیم عارف که شب‌ها پیوسته در حال عبادت بود چرا امشب این‌گونه شادمان است و مزاح می‌کند. تا آنکه حکیم هیدجی نماز صبح خود را در اول فجر صادق خواند و در حجره‌ خود آرمید. بعد از ساعتی وقتی در حجره‌اش را گشودند، دیدند رو به قبله خوابیده و روحش به دار بقا کوچ کرده است.(۲۵)
  2. امام خمینی با آن صلابت معنوی و حالات ملکوتی در مواقعی برای شادمان کردن اطرافیان، تقویت روحیه‌ همراهان و توجه دادن افراد به نکته‌ای تربیتی با لحنی آمیخته به عطوفت و سیمایی متبسم. در مناسبت‌های مقتضی مزاح می‌کردند. آیت‌الله مهری نقل کرده است که امام در بازگشت از کویت و بعد از ساعت‌ها معطلی در مرز صفوان چون به اتاقی وارد شدند چندین بار مزاح و ما را شادمان کردند. به نظر می‌رسید آن رهبر کبیر انقلاب اسلامی برای تقلیل نگرانی‌ها و برطرف کردن غم‌ها و رنج‌های ما این‌گونه شوخی می‌کردند؛ در حالی که همراهان ایشان در آن وضع ناگوار ناراحت حال امام بودند.(۲۶)
  3. هنگامی که متفکر شهید علامه مطهری در مدرسه مروی تهران، حکمت تدریس می‌کردند، شاگردی شوخ‌طبع در درس ایشان حضور می‌یافت و در لابه‌لای بحث‌ها نکته‌ای ظریف را بر زبان می‌آورد که موجب می‌شد مقداری تفنن بر این جلسات حاکم شود. روزی آن شخص سئوالی را مطرح کرد. استاد گفتند، «آن را در درس دیشب تبیین کردم.» آن شاگرد شوخ‌طبع گفت، «آن مباحث را شب گذشته از روی شرح منظومه مطالعه می‌کردم، اما چون سخت شیفته‌ این کتاب بودم چنان دچار رخوت شدم که به عالم خلسه رفتم. پلک‌هایم سست شدند و به خواب رفتم.» شهید مطهری از این توضیح مطایبه‌آمیز به خنده افتادند.(۲۷)
  4. یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس نقل کرده است یک بار که داخل سنگر نشسته بودیم که فرمانده‌ شهید، حسین یوسف اللهی در حالی که مشغول شوخی بود، رو به من کرد و با خنده گفت، «علی ‌آقا! یک وقت از دست ما ناراحت نشوی. تقصیر خودمان نیست. اینها آثار خون‌هایی است که طی چندین بار مجروح شدن به ما تزریق کرده‌اند. هیچ نمی‌دانم خون چه کسانی به بدن من تزریق شده است.»(۲۸)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- اصول کافی، ج ۲، ص ۶۶۳؛ وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۴۷۸٫

۲- مستدرک الوسایل، ج ۲، ص ۷۶٫

۳- مأخذ قبل، ص ۷۷٫

۴- همان مدرک، ص ۷۷٫

۵- وسایل الشیعه، ج ۸، ص ۴۷۷؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۶۶۳٫

۶- بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۱۹۴٫

۷- همان مأخذ، ص ۲۹۵٫

۸- زهرالربیع، ص ۷٫

۹- سیره‌ نبوی، ص ۵۳؛ مردان علم در میدان عمل، ج ۳، ص ۴۶۴٫

۱۰- مردان علم در میدان عمل، ج ۳، ص ۴۶۵٫

۱۱- همان، ص ۴۶۶٫

۱۲- المحجه البیضاء، ج ۵، ص ۲۴۳٫

۱۳- کلید معرفت، حکیم شیخ مرتضی مدرس گیلانی، ص ۸۳٫

۱۴- سفینه البحار، محدث قمی، ج اول، ص ۲۷٫

۱۵- کافی، ج ۱، ص ۳۲؛ الحیاه، ج ۲، ص ۲۳۴٫

۱۶- بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۲۱۶٫

۱۷- کاوش‌ها و پژوهش‌ها، باقر عمادی، ص ۱۸۹ – ۱۹۰، نشر دانش، سال پنجم، شماره‌ ۲، ص ۷۸٫

۱۸- معانی الاخبار، صدوق، باب نوادر المعانی، ص ۳۸۹، معادشناسی، ج اول، ص ۱۱۱ – ۱۱۲٫

۱۹- نفس‌المهموم، ص ۱۴۳؛ سفینه البحار، ج ۱، ص ۷۰٫

۲۰- اصول کافی، ج ۲، ص ۶۲۲؛ راویان امام رضا در مسندالرضا، ص ۵۳۵٫

۲۱- سوره‌ی نبأ، آیه‌ی ۴۱٫

۲۲- لطایف الطوایف، ص ۱۷۵٫

۲۳- ایران از نظر خاورشناسان، ص ۲۱۹٫

۲۴- شرح حال و زندگی میرداماد، ص ۶۰٫

۲۵- معادشناسی، ج اول، ص ۱۰۸ – ۱۰۹٫

۲۶- برداشت‌هایی از سیره‌ امام خمینی، ج ۲، ص ۲۵۵٫

۲۷- سرگذشت‌های ویژه از زندگی استاد شهید مطهری، ج ۲، ص ۶۴ – ۶۵٫

۲۸- روزنامه اطلاعات، دوم بهمن ۱۳۸۰٫

 

29جولای/20

جهان پساکرونا

اشاره:

با گذشت چند ماه از پاندمی کرونا، با اینکه همچنان کشورها درگیر این بلیه جهانی هستند، ولی از هم‌اکنون اهمیت پساکرونا بیشتر از زمان شیوع خود کووید۱۹ برآورد می‌شود؛ زیرا یقیناً جهان به مرحله جدیدی قدم گذاشته است و زندگی به عقب برنخواهد گشت و بسیاری از آداب و عادات برای ملل و کشورها به خاطره تبدیل خواهند شد.

در پساکرونا شاهد تغییرات شگفت‌انگیزی در حکمرانی و ارتباطات بین‌الملل خواهیم بود. این نگارش در گونه اکتشافی توصیفی به تغییرات مهم پیش روی جهان اشاره می‌کند و با شیوه طوفان ذهنی و آینده‌پژوهانه در کنار تأمل در دیدگاه‌های صاحب‌نظران، اتفاقات  سیاسی جهان را در پساکرونا از دل وضعیت موجود می‌کاود و مورد بررسی اجمالی قرار می‌دهد.

کلیدواژه‌ها: پساکرونا، جهان، حکومت، ارزش‌های ملی و دینی، تحولات سیاسی اجتماعی.

 

برخی از تحولات آینده با نظام‌های حاکم بر روابط انسان‌ها و بین‌الملل مطابقت ندارند؛ لذا همه ما در پساکرونا با تغییرات شگفت‌انگیزی مواجه خواهیم بود. از این‌ رو آینده‌پژوهان در باره برخی از تحولات سیاسی اجتماعی در ماه‌ها و سال‌های پیش رو حدس‌هائی می‌زنند که در اینجا به ‌صورت گذرا به برخی از آنها اشاره می‌شود:

۱-مرزهای جغرافیایی مجدداً در کنار مرزهای سیاسی بازتعریف و به‌نحوی درون‌نگرتر و متکی به شرایط بومی و منطقه‌ای خواهند شد و ارزش ذاتی خواهند یافت. در این صورت اتکا به ظرفیت‌های داخلی بیشتر رخ می‌نمایند، زیرا کرونا نشان داد که هر جامعه و کشوری که بیشتر ‌به‌ خود متکی باشد، در برابر بحران‌ها موفق‌تر و توانمندتر خواهد بود.

۲-در زمان کرونا خرده‌فرهنگ‌ها در بستر این تغییرات به همراه  آداب و سنن بومی و باستانی مبتنی بر ادیان و مذاهب سنتی رونق ویژه می‌یابند و دین‌گرایی و مذهب خواهی، ارزش‌های بومی و دینی این رویکرد را نهادینه می‌کند.

۳-در پساکرونا توجه بیشتری به فرهنگ و تمدن خواهد شد و هر چه این فرهنگ از اصالت بیشتری برخوردار باشد، اعتماد بدان محکم‌تر و پایدارتر خواهد بود. تمدن‌های شرقی، به‌خصوص کشورهائی که سابقه تمدنی و فرهنگی سترگی دارند، بیشتر خواهند درخشید. در این میان، مخزن معرفت‌های معقول و منقولی که همچون قله‌‌ای رفیع نمایان‌ است، ایران و انقلاب اسلامیِ متکی بر دو مکتب تمدنی ملی و مکتب تمدنی دینی است. این مکتب به سبب پشتوانه معرفتی‌ای که از فرهنگ اهل‌بیت(ع) اتخاذ کرده، چنان پویاست که قابل ‌مقایسه با تمدن‌ها و فرهنگ‌های هندو، بودا و برهما در کشورهای چین، هند، ژاپن و کره نیست. به عبارتی، عصر آینده از جهت فرهنگ و سیاست و به‌تبع آنها اقتصاد، عصر ایران اسلامی خواهد بود که هم برخوردار از ظرفیت تمدنی باستانی و هم مستظهر به تمدن اسلامی است.

۴-توجه به مردم‌سالاری دینی از دیگر تغییرات بنیادین در عرصه نظام‌های وابسته به کاپیتالیسم و لیبرال دموکراسی خواهد بود. در بحران کرونا مردم به همنوعان و آموزه‌های آسمانی توجه ویژه‌ای پیدا کرده‌اند. به‌یقین آنان پس از کرونا نیز از نظام‌های سیاسی خود همین را مطالبه خواهند کرد. ازاین‌رو مردم‌سالاری هماهنگ با وضعیت جدید، مردم‌سالاری دینی است که حرف جدی و جدیدی برای جهان دارد. البته در کشورهای اسلامی این مسئله باید با ارائه تعریفی مبتنی بر رابطه امام و امت و هماهنگ با سیره عملی رسول اکرم«ص» و معصومان«ع» باشد. چون این نگره به سبب داشتن ریشه در اصول و هم‌چنین پذیرش تغییرات اصلاحی جدید، روزآمد و پویاست. این مسئله در نظریه ولایت‌فقیه به‌ شکلی کارآمد در ساحت نظر و عمل به اثبات رسیده است.

۵-تغییر برخی حکومت‌ها، حکمرانی‌ها و استقلال‌خواهی خرده کشورهایی که تحت فشار و زور سرمایه و سرمایه‌داری منسجم بوده‌اند، پس از کرونا احساس هویت می‌کنند؛ زیرا دیگر اقتصاد ضعیف و ازهم‌پاشیده نمی‌تواند دوستان اقتضائی را حفظ و استقلال‌طلبان را اقنا کند.

۶-پیشتازی سرمایه‌گذاری‌های کشاورزی و پرورش گیاهان دارویی و دامداری را بر صنعت و پتروشیمی‌ها می‌توان به‌عیان دید. همچنین توسعه محصولات متعدد بر تک‌محصولی‌ها از عرصه‌هایی است که افزون بر ایجاد تغییرات در مشاغل افراد، رویکرد کشورهای وابسته به یک یا چند محصول را عوض خواهد کرد. در این میان قدرت مانور اقتصادی در جهان با کشورهای چند محصولی خواهد بود.

۷-کرونا سیستم و روش زندگی انسان‌ها، به‌ویژه غربی‌ها را به بازی گرفته و نظام زندگی کسانی را که عمری خواب، کار، تفریح و زندگی‌شان را با ساعت کمپانی‌ها و کارتل های چندملیتی کوک می‌کردند، به هم ‌ریخته است. بنا بر اخبار منتشرشده، غربی‌ها اینک باید برای یک وعده‌ غذا ساعت‌ها در صف بمانند و برای یک‌ تکه نان یا بر سر وسیله‌ای جزئی با هم بجنگند و یا وسایل بهداشتی را از هم بربایند!

۸-باورمندی اخلاقی نیز از رویکردهای روزهای پساکرونایی خواهد بود؛ زیرا جهان به‌وضوح دید که اخلاق‌گرایان و کسانی که معروف به زندگی اخلاقی در غرب بودند و مکاتب و نظریات متعددی را در زمینه فلسفه اخلاق تولید کرده و ظاهراً در معاشرت‌هایشان به گزاره‌های اخلاقی و رفتاری پایبند بودند و در فیلم‌هایشان برای نجات یک گربه یا سگ، حتی از جانشان دست می‌شستند و قهرمان می‌شدند، چگونه در بحران کرونا، برای حفظ حیات خود، به‌راحتی قید حیات پدران و مادران پیرشان زدند و از اخلاق که هیچ، از حقوق حقه انسانی هم گذشتند.

غربی‌ها این روزها شاهدند که چگونه دولت‌هایشان از یکدیگر ماسک می‌دزدند، فرانسه از سوئد و پرتغال، آمریکا از فرانسه و … پزشکان و پرستاران آمریکایی به سبب نبود امکانات بهداشتی و پزشکی راه‌پیمایی می‌کنند و مسئولانشان به جای تأمین امکانات، از کار بیکارشان می‌کنند و آنهائی هم که از اخراج می‌ترسند، به جای لباس‌های مخصوص پرستاری و پزشکی، برای حفاظت خود در برابر کرونا کیسه زباله بر تن می‌کنند و رئیس جمهورشان در برابر چشمان حیرت‌زده پزشکان، با کمال وقاحت، خوردن آب ژاول را برای مقابله با کرونا تجویز! می‌کند.

بدیهی است اخلاقی که مبتنی بر باورها و ارزش‌های دینی و الهی نباشد، فقط برای روزهای سرخوشی و فیلم‌ها و افراد شکم سیر و بدون دغدغه، نایس و زیباست. ولی مردم باورمند به اخلاق مبتنی بر باورهای دینی حتی در اوج کمبود امکانات هم به یاری یکدیگر می‌شتابند و این رویکردی است که گروه‌های جهادی و فعالان سلامت برای مقابله با کرونا در ایران اتخاذ کردند. مراکز عبادی ایران برای مراسم مذهبی تعطیل، ولی در زمان کرونا برای تولید اقلام بهداشتی و کمک‌رسانی به مردم فعال شدند. روحانیون در اماکن پرخطر مانند بیمارستان‌ها و آرامستان‌ها گاهی فعال‌تر از متولیان اصلی شدند یا در سیل، بیل به دست تا سینه در گل فرورفتند. یا طلابی که برای اینکه باری از دوش پرستاران و نیروهای خدماتی کم کنند، کف بیمارستان را تی می‌کشند و سطل‌های زباله را خالی می‌کنند و غذا در دهان بیماران کرونایی می‌گذارند و برای اینکه حوصله‌شان سر نرود، برایشان داستان می‌خوانند و برای ارتقای روحیه بیماران، از قول و فعل معصومان و برگزیدگان خدا برایشان می‌گویند.

نتیجه‌گیری

میزان تحولات در پساکرونا، فراتر از زندگی فردی است و به‌نحوی جوانب مختلف ارتباطات انسانی، حکومت‌ها و حکمرانی‌ها را نیز در بر می‌گیرد. در پرتو این تغییرات، سبک زندگی‌های ملی و حتی بین‌المللی بازتعریف خواهند شد. کرونا همچنان که ما را در نوع ارتباطات اجتماعی مجبور به تدوین پروتکل‌های مختلف کرده است، روابط گروه‌ها و جوامع را نیز دچار تغییر خواهد کرد. به‌یقین در این رویکرد جدید، نقش قوم و ملیت از یک ‌سو و دین و مذهب و همچنین ارزش‌ها و فضائل انسانی از سوی دیگر، نقش‌آفرینی بیشتری  خواهند داشت.

 

29جولای/20

کرونا و آزمون دولتمندی و ملتمندی

کرونا با گسترش سریع و همه گیری و ایجاد یک بحران به تمام معنا در سطح جهانی به خوبی عرصه‌ای برای آزمون دولتمندی و ملتمندی واحدهای سیاسی فراهم کرد.امیرمومنان در تعبیر بلندی در نهج البلاغه فرمودند:

فِی تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ  وَالاْیّامُ تُوضِحُ لَکَ السَّرائِرَ الْکامِنَهَ; در دگرگونى حالات، گوهر مردان شناخته مى شود و گذشت روزها اسرار پنهانى را بر تو آشکار مى سازد”(نهج البلاغه، حکمت ۲۱۷)این سخن دلالت بر آن دارد که در آزمونها که خصوصا با خارج شدن شرایط از حلت عادی، رخ می دهد عیارها معلوم می گردد. دولتمندی بدین معناست که یک نظام سیاسی چه میزان می‌تواند در برابر چالشها و در شرایطی که اوضاع از حالت عادی خارج شده وضعیت را مدیریت کند و ملت مندی نیز بدین معناست که یک ملت چگونه با تاب آوری و عقلانیت در بحران‌ها رفتار می‌کنند.

بلاشک جمهوری اسلامی توانست نصاب بالای دولتمندی و ملتمندی خود را نشان دهد. تأمین دارو، رفع مناسب و قابل قبول کمبودهای اولیه، خرید و وارد کردن کیت، ساختن کیت، ایجاد سامانه غربالگری، تنوع روش درمان و خیز برای ابداع روش‌های علمی جدید، اقدامات گسترده نیروهای مسلح در مباحث درمانی، عدم کوچک‌ترین کمبود در نیازمندی‌های خوراکی و اولیه مردم، مرجعیت صدا و سیما در جهت‌دهی و اطلاع‌رسانی، سیاست‌گذاری برای ترمیم فشارهای معیشتی گروهای آسیب پذیر، مسئولیت پذیری حکومت در قبال ضررهای اقتصادی بخش‌های مختلف، از جمله این توان است که بحران را مدیریت کرده است.آزادی قریب به صدهزار زندانی و کمک معیشتی به خانواده زندانیان از دیگر اقدامات برجسته در این زمینه بود.

اقدام بی نظیر نظام جمهوری اسلامی ایران در تعطیلی نمازهای جمعه و جماعت و حتی اماکن متبرکه، به وضوح نقش عقلانیت در مدل اجتهادی شیعی که که از طریف ولایت امر و امت مستمر در جمهوری اسلامی، جاری و ساری هست را به صورت برجسته نشان داد.

اینها در حالی است که جمهوری اسلامی ایران با تحریم‌های ظالمانه همه‌جانبه از زمین، آسمان، دریا، کشتی، هواپیما، بانک، بیمه، پول، نفت و دارو و غیره مواجه است.

از سوی دیگر، همراهی بالای مردم و تن دادن به رعایت نکات فاصله گذاری اجتماعی علی رغم عادتهای فرهنگی و اعتماد به تصمیمات نظام و پرهیز از رفتارهای هیجانی مانند غارت کردن فروشگاه‌ها و …از جمله نشانه‌های ملتمندی بالا هست. فعالیت تحسین برانگیز و فوق‌العاده گروه‌های جهادی در تأمین نیازمندی‌ها از دیگر نشانه‌های این ملتمندی است.

هجوم مردم به فروشگاهها و غارت آنها، صف های طولانی برای خرید اسلحه به خاطر ترس ناشی از مخاطرات کرونا،رهاکردن افراد مسن و اولویت ندان به آنها در درمان، ماسک دزدی توسط دولتهای به ظاهر متمدن و… نمونه ازصحنه هایی بود که به تعبیر امیرمومنان، اسرار پنهانی و حقیقت تمدن غرب را بر ما آشکار کرد. کرونا زشتی تربیت فردگرای سودمحور غربی و زیبایی تربیت ایثارمحور انقلاب اسلامی را نشان داد. رزمایش مساوات و همدلی در شرایطی که کرونا موجب ترویج فردگرایی می تواند بشود و آثار مخرب ناشی از آن که بدان اشاره کردم، یک نوع اقدام تمدنی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی بر روی آن دست گذاشتند. فرهنگ استماته(به استقبال مرگ رفتن)توسط پزشکان و پرستاران و کادر درمان و خیل عظیم طلبه ها و دانشجویان جهادی و… و خود را در معرض خطر قراردادن برای نجات دیگران و یا تکریم حتی اموات مسلمین با تغسیل آنها، مانوری تمدنی است که در برابر فرهنگ مادیگرای غربی خود را به رخ می کشد.

همه اینها باعث شد تا جمهوری اسلامی جزء ۶ کشور برجسته دنیا برای بیان تجربیات مقابله با کرونا در نشست ویدیو کنفرانسی سازمان جهانی بهداشت قرار گیرد.

کرونا موجب شده که مفهومی به نام ابرقدرتی از معناتهی شود و در روند تغییر نظم جهانی، تسریع شود. در چنین شرایطی عملکرد موفق نظام اسلامی در مواجهه با پدیده شیوع ویروس منحوس کرونا در مقایسه با وضعیت آشفته و حاد سایر کشورهای قدرتمند مانند امریکا، فرانسه، ایتالیا و… و ادامه این وضعیت و توفیق نظام اسلامی در مهار کرونا به مانند فتح مکه خواهد بود که پس از آن، یدخلون فی دین الله افواجا.

 

29جولای/20

قدرت‌نمایی خداوند از تار عنکبوت تا ویروس کرونا

مقدمه:

یکی از بزرگ‌ترین صفات الهی که عین ذات او نیز هست صفت «قادر» بودن و «قدرت» اوست که در قرآن کریم در مجموع ۱۳۲ نوبت مشتقات قدر (ق در) به صورت‌های گوناگون آمده است. در ضمن در ۵۸ سوره و در ۱۲۱ آیه آمده است.

از این مجموعه دو نوبت لفظ «قادر» به خداوند نسبت داده شده است.

«وَ قالُوا لَو لا نُزِّلَ عَلَیهِ آیَهٌ مِن رَبِّهِ قُل إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى‏ أَن یُنَزِّلَ آیَهً وَ لکِنَّ أَکثَرَهُم لا یَعلَمُونَ(۱) و گفتند: چرا نشانه (و معجزه‏اى) از طرف پروردگارش بر او نازل نمى‏شود؟! بگو خداوند قادر است که نشانه‏اى نازل کند؛ ولى بیشتر آنها نمى‏دانند.»

«أَوَ لَم یَرَوا أَنَّ اللَّهَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ قادِرٌ عَلى‏ أَن یَخلُقَ مِثلَهُم وَ جَعَلَ لَهُم أَجَلاً لا رَیْبَ فیهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلاَّ کُفُوراً؛(۲) آیا نمى‏دانند خدایى که آسمان‌ها و زمین را آفریده قادر است مثل آنان را بیافریند (و به زندگى جدید بازشان گرداند)؟ و براى آنان سرآمدى قطعى- که شکّى در آن نیست- قرار دهد، امّا ظالمان جز کفر و انکار را پذیرا نیستند!»

و یک بار به صورت قادرین ذکر شده است، «بَلى‏ قادِرینَ‏ عَلى‏ أَن نُسَوِّیَ بَنانَهُ(۳) : آرى قادریم که (حتّى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتّب کنیم.» و ۳۷ بار به صورت لفظ قدیر و ۶ نوبت به صورت قادر آمده است. از جمله می‌خوانیم، «أَ لَم تَعلَم أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ(۴): آیا نمى‏دانستى که خداوند بر هر چیز توانا است؟»

خداوند در تمام  هستی و خلقت قدرت  بی‌نهایت خویش را به خوبی نشان داده است، ولی بشر کمتر توجه کرده است. لذا لازم است گاهی به صورت ویژه‌ای این قدرت را به نمایش گذارد تا انسان‌ها از غفلت و گناه فاصله گیرند. در اینجا به بعضی نمونه‌ها اشاره می‌شود:

 

۱- قتل نمرود توسط پشه: امام صادق(ع) فرمودند: «خداوند، ناتوان‌ترین خلق خود، پشه را به سوی یکی از جبّاران خودکامه (نمرود) فرستاد. ‌آن پشه در بینی او وارد شد تا به مغز او رسید و او را به هلاکت رساند. این یکی از حکمت‌های الهی است که با ناتوان‌ترین مخلوقاتش، قلدرترین موجودات را از پای در می‌آورد.(۵)

۲- جریان ابرهه: «أَلَم تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفِیلِ* أَلَم یَجْعَل کَیْدَهُم فِی تَضلِیلٍ* وَ أَرسَلَ عَلَیْهِم طَیْراً أَبابِیلَ* تَرمِیهِم بِحِجارَهٍ مِن سِجِّیلٍ* فَجَعَلَهُم کَعَصفٍ مَأْکُولٍ*؛ آیا ندیدى پروردگارت با اصحاب فیل (لشگر ابرهه که به قصد نابودى کعبه آمده بودند) چه کرد؟ آیا نقشه آنها را در ضلالت و تباهى قرار نداد؟ و بر سر آنها پرندگانى را گروه گروه فرستاد که با سنگ‌هاى کوچکى آنها را هدف قرار مى‏دادند. در نتیجه آنها را همچون کاه خرده شده قرار داد. داستان ابرهه از متواترات تاریخ است.»

خداوند قدرت خود را در برابر مستکبران و گردنکشان در این ماجرا به عالی‌ترین وجهى نشان داده است.

براى نابودى جمعیتى با آن همه قدرت و شوکت با سنگریزه‏هایى سست، توسط پرنده‏هاى ضعیف و کوچکى همانند پرستو، هشدارى است به همه گردنکشان و مستکبران جهان تا بدانند در برابر قدرت او تا چه حد ناتوانند.(۷)

 

۳- حفظ پیامبر(ص) با  تار عنکبوت: ِوَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَم تَرَوها (۸): و با لشکرهایى که مشاهده نمى‏کردید، او را تقویت کرد و گفتار (و هدف) کافران را پایین قرار داد.»

بعد از هجرت پیامبر اکرم(ص) قریشیان به «ابو کرز» که جاى پاى اشخاص را خوب تشخیص مى‏داد، گفتند، «امروز روزى است که تو باید هنرنمایى کنى.» ابو کرز به در خانه رسول خدا(ص) آمد و به قریشیان جاى پاى رسول خدا(ص) را نشان داد و گفت، «به خدا سوگند این جاى پا مانند جاى پایى است که در مقام است.» منظور جاى پاى ابراهیم(ع) است. او همچنان جلو مى‏رفت و اثر پاى آن حضرت را نشان مى‏داد تا به در غار رسید.

آنگاه گفت از اینجا رد نشده‏اند، یا به آسمان رفته و یا به زمین فرو شده‏اند، چون احتمال نمى‏داد وارد غار شده باشند. خداوند عنکبوت را مأمور کرده بود تا دهنه‌ ورودى غار را با تار خود بپوشاند، لذا قریشیان در دره‏هاى اطراف پراکنده شدند و خداوند بدین وسیله ایشان را از فرستاده خود دفع کرد. آنگاه به رسول گرامى خود اجازه داد تا مهاجرت کند.(۹)

 

۴-کـرونـا، بشر تا همین اواخر فکر می‌کرد آن قدر قدرت یافته که عمده راهی را که باید برود رفته و کار چندانی باقی نمانده است. حتی فردی مثل فرانسیس فوکویاما(مورخ و فیلسوف ژاپنی آمریکایی) حکم کرد که تاریخ با لیبرال دموکراسی به پایان رسیده است و از این بعد کاری جز تکرار این نسخه ندارد که ناگهان سر و کله‌ ویروسی به نام کرونا پیدا شد و همه‌ توان‌ها، دارایی‌ها، آرزوها و ادعاهای انسان مدرن را در معرض آزمونی بی‌سابقه قرار داد و به چالش کشید!

دولت‌های بزرگ که تا دیروز بر سر اینکه کدامشان باید کل جهان را اداره کند نزاع می‌کردند، حالا در تأمین ماسک و تخت بیمارستانی و محلول ضدعفونی کننده درمانده‌اند (و گاه برای تأمین نیازها راهزنی می‌کنند) سیاستمدارانی که می‌گفتند کلید حل همه‌ مشکلات در جیب آنهاست، از ترس کرونا به مخفیگاه پناه برده‌اند. علم مدرن که به مرتبه مقدسات ارتقا داده شده بود، با وجود ابتلای بیش از سه میلیون نفر در جهان هنوز حتی درست نمی‌تواند بگوید این ویروس در هوا می‌ماند یا روی زمین می‌نشیند یا چه…؟

شرکت‌های فراملیتی بدل به بنگاه‌های خیریه شده‌اند و مسابقه‌ اهدای ماسک گذاشته‌اند. رسانه‌ها هم به جای آرامش و اعتماد، ترس و تردید می‌پراکنند. این جهانی که یک موجود ذره‌بینی این‌چنین تعادل آن را بر هم زده است، نمی‌تواند داعیه‌های بزرگ کند. سازندگان و معماران آن نیز. بشر فکر می‌کرد در ۲۰۲۰ ماشین‌ها پرواز خواهند کرد؛ اما فعلاً دارد به مردم یاد می‌دهد که چطور دست‌هایشان را بشویند!(۱۰)

ایتالیا درمانده شده، اسپانیا به زانو درآمده و آلمان ۸۰ درصد فلج شده است. فرانسه می‌گوید که از دست ما هیچ‌ کاری ساخته نیست. آمریکا در پرتگاه سقوط  قرار گرفته و ابرقدرتی او کاملاً زیر سئوال رفته است. بریتانیا می‌گوید با دوستانتان خداحافظی کنید و…

سبحان‌الله‌العظیم! کجا هستند بمب‌های اتمی و هیدروژنی؟ کجایند موشک‌های دوربرد و قاره‌پیما؟ کجا هستند کشتی‌های جنگی و نیروهای دریایی؟ کجاست ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن؟ چرا عاجز شده‌اند؟ چرا شکست خورده‌اند؟ و چرا افراد این ناوها خود مبتلا به کرونا شده‌اند و از دفاع عاجزند؟

امروز فرمانده‌ قدرتمندترین ارتش جهان، وزیر دفاع آمریکا… به دستور خدا زندانی است! امروز تمام هتل‌های لاس‌وگاس، بزرگ‌ترین کازینوها را در جهان بسته‌اند. امروز خیابان‌های روسپیگری در آمستردام  که درآمد آنها از ۱۰ میلیارد دلار در سال فراتر می‌رود، بسته شده‌اند. امروز همه‌ کشورهای جهان کلوپ‌های برهنه، همجنس‌گراها، کلوپ‌های شبانه، کافه‌ها و بسیاری از رستوران‌ها را تعطیل کرده‌اند. امروز بیشترین تعداد هواپیماها در طول تاریخ بر روی زمین نشسته‌اند. امروز کل دنیا در جستجوی نجات است. کجا هستند افرادی که فکر می‌کردند توانایی اداره جهان دارند و متکبرانه و ملحدانه منکر وجود خدا بودند؟ امروز جنایتکاران و منافقین کجا هستند؟ صدای آنها کمرنگ شده است.

پادشاهی امروز متعلق به خدای متعال است که در کتاب خود فرموده است: «اگر عده‌ای ادعای بزرگی کردند، ما از آسمان به آنها علامتی می‌فرستیم و به آنها می‌فهمانیم که گردن آنها در برابر قدرت پروردگار عالم از موی نازک‌تر است. امروز فرمانروایی از آن کیست؟ «لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَومَ؟»(۱۱) آری! نباید فریب قدرت‌های پوشالی و مجازی را خورد، زیرا فرمانروایی و پادشاهی در همه‌ زمان‌ها از آن الله یگانه و قهار است. «لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّار». و این نمونه‌ کوچکی از اقتدار الهی است. سبحان‌الله این همه قدرتی که تصور می‌کردند قَدَر قدرت هستند و چپ و راست حکم قتل کودکان بیگناه را صادر می‌کردند،  امروز جلوی یک میکروب کوچک زانو زده و تحقیر شده‌اند که، « ظَهَرَ الفَسَادُ فِی البَرِّ وَالبَحرِ بِمَا کَسَبَت أَیدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُم یَرجِعُون: فساد، در خشکى و دریا به خاطر کارهایى که مردم انجام داده‏اند آشکار شده است؛ خدا مى‏خواهد نتیجه بعضى از اعما‌لشان را به آنان بچشاند، شاید (به سوى حق) بازگردند!»(۱۲)

حالا این کرونا چه حجمی دارد که بشر را درمانده کرده است. نام: کرونا/ کووید۱۹؛ اندازه: میکروسکوپی؛ مجموع حجم اطلاعات ژنوم: ۸ کیلوبایت مقدار موجود در جهان: اثر: بیش از ده‌ها  هزار کشته در حدود ۳ ماه!، تعطیلی تمامی اجتماعات بشری، خسارت هزاران میلیاردی به اقتصاد جهانی!.

«یا أَیُّهَا الإِنسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الکَریمِ؟(۱۳): اى انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟!»

در قرآن کریم می‌خوانیم: «ولِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ* وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا؛(۱۴) و سپاه قوایِ آسمان‌ها و زمین لشکر خداست و خدا بسیار مقتدر و به تدبیر نظام عالَم داناست.»

«ومَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ* و َمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیر؛ٍ(۱۵) و شما (مخلوق عاجز) نه هرگز (خدای قادر مطلق را) در زمین و آسمان عاجز توانید کرد و نه جز خدا نگهبان و یاوری دارید.»

 

تنبـه بشـر

تا قبل از ظهور کرونا، انسان مغرور دانش و پیشرفت عصر مدرن شده بود، هر روز اخبار جدید پیشرفت پزشکی، فضایی، فناوری ارتباطات و…، بادی که به غبغب می‌انداخت و سرمست یافته‌ها و داشته‌های خود می‌شد. از دید برخی، اسم روزگارمان، عصر خرد و دانایی و وداع با آسمان و معنویت شده بود و برای استقبال از جهان بدون دین و عصر «پسامدرن» آماده می‌شدند.

ریچارد داوکینز، سم هریس، دنیل دّنِت، حامد عَبدُالّصَمد و… کتاب پشت کتاب که بابا! خدایی نیست، نترسید، ما هستیم، علم هست و فریادهای «کریستوفر هیچ»، که واقعاً هیچ و پوچ بود و «یُووال نُوح هِراری» که با شوق و ذوق، مانیفست انسان خِردوَرز (Homo sapiens) را می‌نوشت و مثل «ارشمیدس» که تازه کشفی کرده باشد، از حمام بیرون پریده و فریاد می‌زد که آهای مردم! فهمیدم، جد بزرگم که آدم نبوده، میمون بوده! سرکش و سرمست، طعنه پشت طعنه که دین چیزی جز خُرافه و عقب‌ماندگی نیست تا اینکه سر و کله‌ ویروس کرونا پیدا شد و ترمز توهم همه را کشید و پیشانی بشر به سنگ واقعیت خورد و فهمید که چقدر دستش‌ خالی است. امروز به‌تمام معنا از محافظت جان خود عاجزیم و دشمنمان ممکن است در دست یکی از اعضای خانواده، دوست و یا عطسه‌ کودکی پنهان شده باشد و مجبوریم از یکدیگر فرار کنیم.

اسلحه و ابزار دفاعی ما از این دنیای پیشرفته شده الکل، وایتکس، آب و صابون و شستن دوباره و صدباره‌ دست‌ها و خانه‌نشینی. با گوشی همراه به دیگران اطمینان می‌دهیم که هنوز زنده‌ایم!

چه اسم‌های بزرگی که کوچک شدند! آمریکا، اروپا، پادشاه، مَلکه، لُرد، پرزیدنت، ژنرال، سِلبریتی و…، همه چَپیده‌ایم کُنج خلوت و روی یک نیمکت. از کاخ سفید تا کوخ فقیر همه نشسته‌اند و خدا خدا می‌کنند و از نیروی ماورای بشر می‌خواهند که از شرّ این ویروس نجاتشان بدهد.

روزنامه‌ آمریکایی نیویورک‌پست  تیتر می‌زند: «ملکوت (خداوند) به ما کمک کند!»(۱۶)

آری بشر مغرور مقداری به خود آمده که قدرتی فوق قدرت بشری هم هست.(۱۷) بد نیست پیام ذیل را که نشانه‌ مقداری تنبه است مرور کنیم:

پیام رئیس جمهور ایتالیا پس از تلفات سنگین وارده به ایتالیا بر اثر ویروس کرونا خواندنی‌ است: «خیلی مغرور و مشغول و در تخریب و تصرف طبیعت بی پروا شده بودیم. به چیزی جز منافع خود نمی‌اندیشیدیم. ضعیف را پایمال و برای ارتقای مال و موقعیت به صاحبان قدرت و ثروت کرنش می‌کردیم. باور کرده بودیم که قاعده‌ دنیا همین است و این‌گونه خواهد ماند. آسمان را از دود و سرب و گازهای سمی سیاه و دریا را از ماهی تهی و از زباله و نفت و فاضلاب پر کرده بودیم. به نام دین و دموکراسی و حقوق بشر می‌کشتیم و اسیر و غارت می‌کردیم و حتی از کشتن زن‌ها و بچه‌ها هم شرم نمی‌کردیم. صبر خدا و تحمل کائنات و ظرفیت زمین و آسمان هم حدی دارد. بالأخره باید کسی پیدا می‌شد و به انسان مست و مغرور فرمان بدهد ایست!

و این مأموریت به یک ویروس کوچک غیرقابل رؤیت واگذار شد تا به معنای واقعی انسان طغیانگر را سر جایش بنشاند و به‌درستی به او بفهماند که بسیار ضعیف، تنها و ترسوست. همه‌ هواپیماها و قطارها را زمینگیر و همه‌ تجارتخانه‌ها و بازارهای بورس را تعطیل کر و. درهای همه استادیوم‌ها، اماکن تفریحی، رستوران‌ها، کازینوها، سینماها، پارک‌ها را به دست خود انسان بست.

و به کره‌ زمین گفت حالا نفس بکش و به آسمان گفت حالا آبی شو. به خورشید و ماه و ستاره‌ها گفت حالا بچرخید و برقصید. به حیوانات هم گفت حالا بدون ترس از شکار شدن به دست انسان، آن‌گونه که در ذات و میل شماست زندگی کنید و به انسان دستور داد در خانه بمان و به آنچه داشتی و به آنها ناسپاس بودی بیندیش، شاید هنوز فرصتی برای زیستن عاشقانه پیدا کنی.(۱۸)

 

مردم از آیین دروغین فاصله می‌گیرند.

بیماری کرونا مذاهب و ادیان دروغین را در دنیا دستخوش تحول کرده است. اسپانیایی‌ها بت‌ها و مجسمه‌های مریم مقدس و عیسی مسیح و صلیب‌ها را در خانه‌هایشان می‌شکنند، چون در مقابل کرونا هیچ فایده‌ای برایشان  نداشته‌اند و می‌گویند که اینها همه دروغ‌هایی بیش نیستند. کلیساها دروغ‌اند و هیچ مصیبت و مرضی را از ما دور نمی‌کنند. هندوها اول اعلام کردند ادرار گاو باعث شفای بیماری کرونا می‌شود، اما چیزی نگذشت که کرونا سراسر هند را فرا گرفت و از ادرار گاوها و بت‌ها و انسان‌هایی که پرستیده می‌شدند، هیچ کاری بر نیامد، لذا تریلی تریلی بت‌ها را داخل دریا می‌ریزند و یا می‌شکنند!

 

ویروس کرونا و تغییر هندسه‌ نظم جهانی

آیا ویروس کرونا به عنوان یک پیشران، تغییر در هندسه و نظم جهانی را پُرشتاب می‌سازد؟ اگر چنین است، چه تصویری از هندسه و نظم جهانی در پسا کرونا می‌توان ترسیم کرد؟ در اینجا نظریاتی ارائه شده است که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

رهبر معظم انقلاب فرموده‌اند: «وضعیتی که امروز در دنیاست یک وضعیت تحول است. اوضاع جهان در حال تبدیل به یک شکل و هندسه‌ جدید است.» در ادامه رهبر انقلاب به چهار نشانه برای تغییر در هندسه‌ جهانی، شامل بیداری اسلامی، شکست برنامه‌ آمریکا برای تسلط بر منطقه‌ غرب آسیا، آینده‌ مبهم اتحادیه‌ اروپا و افول وجهه‌ آمریکا اشاره فرمودند. چهار نشانه مورد اشاره‌ رهبر انقلاب را باید به مثابه چهار روند در نظر بگیریم و سیر آنها را قبل و بعد از کرونا بررسی کنیم.

قطعاً روند هویت‌خواهی دینی و اتکای به اسلام فزآینده شده است و تبلور آن را در گسترش بیداری اسلامی و موفقیت‌های محور مقاومت در منطقه به‌وضوح می‌توان مشاهده کرد. برنامه‌ریزی سه لایه‌ آمریکا شامل طرح خاورمیانه بزرگ، خاورمیانه جدید و جنگ نیابتی برای تسلط بر منطقه غرب آسیا کاملاً شکست خورده و آمریکا در آستانه‌ اخراج از منطقه و عراق قرار گرفته است.

روند ابهامات در آینده‌ سیاسی، فلسفه و جهان‌بینی تمدن غربی به‌قدری فزاینده شده که مقامات و نظریه‌پردازان غربی نیز به آن اذعان دارند. پس از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، «دونالد تاسک» رئیس لهستانی شورای اروپایی گفت: «خروج بریتانیا می‌تواند آغاز ویرانی نه تنها برای اتحادیه اروپا، بلکه کل تمدن سیاسی غربی باشد.» ویک سناتور آلمانی، دولت آمریکا را به دلیل تصاحب گانگستری صدها هزار ماسک سفارش پلیس برلین به استفاده از «متدهای غرب وحشی» متهم کرد و آن را دزدی مدرن خواند.(۱۹)

رهبر معظم انقلاب در سخنرانی تلویزیونی روز ۲۱/فروردین /۱۳۹۹/ به مصاحبه فرماندار ایالت ایلینوی آمریکا اشاره کردند که از زنده شدن غرب وحشی بعد از شیوع کرونا در آمریکا سخن گفته بود.(۲۰)

افول وجهه‌ جهانی امریکا در دوره‌ ترامپ کاملا پُرشتاب و مشهود است. آمریکا توانایی مدیریت پرونده‌های بزرگ را از دست داده و در مسئله‌ کرونا از همه‌ کشورها ضعیف‌تر بوده تا آنجا که از کره‌ جنوبی و چین درخواست کمک کرده است.

با این شرایط در پسا کرونا، توجه به معنویت، دین اسلام و آموزه‌های اسلامی بسیار شتابنده خواهد شد. آمریکا در پسا کرونا، همانند اسلاف انگلیسی خود که بعد از جنگ جهانی دوم مجبور به ترک منطقه شدند، ناگزیر به خروج از غرب آسیا خواهد شد. چنانچه آمریکا اشتباه دیگری در عراق یا منطقه مرتکب شود، روند اخراج خود را سرعت خواهد بخشید.

کرونا و مشکلات اقتصادی و روانی ناشی از این ویروس، از یک سو «درون‌گرایی و ملی‌گرایی» و از سوی دیگر «استقلال‌طلبیِ فراملی» را بر اروپا مسلط خواهد کرد. در پسا کرونا، هویت و موجودیت اروپایی در لبه‌ پرتگاه فروپاشی قرار خواهد گرفت. کرونا آمریکا را دچار شدیدترین بحران‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی خواهد کرد. واشنگتن در پسا کرونا مجبور به درون‌گرایی و بحران‌زدایی خواهد شد. امواج درون‌گرایی در دو سوی آتلانتیک به هم‌افزایی خواهند رسید و گسل‌های استقلال‌طلبی حداقل در شانزده ایالت آمریکا فعال خواهد شد. بنابراین کرونا جهان را به قسمت تند پیچ تغییر رهنمون کرده است و در پسا کرونا، جهان به مرحله خروج از پیچ تغییر در هندسه و نظم جهانی خواهد رسید. از منظر سنن و قواعد الهی نیز این تغییر، محتوم به نظر می‌رسد.(۲۱)

سیدحسن نصرالله در سخنرانی خود می‌گوید: «تأثیرات شیوع ویروس کرونا بزرگ‌تر از جنگ جهانی اول و دوم است و چه بسا که با این بحران، یک نظم جهانی جدید بروز کند؛ زیرا آنچه رخ داده تمام دنیا را در برگرفته و امروز با بحث و جدل‌های فرهنگی، دینی، عقایدی و فلسفی مواجه هستیم.»

او افزود: «نمی‌دانیم که آیا ایالات متحده‌ آمریکا باز هم متحد خواهد ماند یا اتحادیه اروپا باقی می‌ماند؟ همچنین بحث و جدل‌هایی در خصوص شبکه‌ بهداشتی جهانی و سیستم‌های سرمایه‌داری اقتصادی در گرفته است.» که نمونه‌ آن قطع بودجه‌ بهداشت جهانی از سوی ترامپ است.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. انعام، ۳۷٫
  2. اسراء، ۹۹٫
  3. قیامه، ۴٫
  4. بقره، ۱۰۶٫
  5. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴، دوم، ج۱۲، ص ۳۷٫
  6. همان، ص ۱۸٫
  7. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۰، ج‏۲۷، ص ۳۳۵ الی ۳۴۱٫
  8. توبه، ۴۰٫
  9. ترجمه تفسیر المیزان‏، طباطبایى، سیدمحمدحسین، سیدمحمدباقر موسوى همدانى‏، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ‏مدرسین حوزه علمیه قم‏، قم‏، ج‏۹، ص ۱۰۶؛ تفسیر قمى، ج ۱، از ص ۲۷۲ تا ص ۲۷۶٫
  10. mahdi_mohammadi@
  11. غافر، ۱۶٫
  12. روم، ۴۱٫
  13. انفطار، ۶٫
  14. فتح، ۸٫
  15. عنکبوت، ۲۲٫
  16. ۱۵ مارس ۲۰۲۰ میلادی.
  17. https://eitaa.com/marzbanandishe
  18. https://ca.axar.az/news/farsi/456622.html-
  19. مشرق، ۲۱ فروردین، ۱۴۳۸ق و ۱۳۹۹شمسی. با اشاره به سخنرانی ۲۲ مرداد ۱۳۹۱ رهبر معظم انقلاب
  20. همان.
  21. DrRezaSeraj@

 

29جولای/20

مبارزه با کرونا: با دعا یا دانش پزشکی؟

درگیر شدن مردم با بیماری‌های فراگیر ممکن است این پرسش را در ذهن ایجاد کند که یک شخص بیمار، برای بهبودی خود باید کدام مسیر درمانی را طی کند؟ آیا به دعا متوسل شود یا با اعتماد به دانش پزشکی، این مسیر درمانی را دنبال کند؟

اصولاً قرار دادن دعا و دانش پزشکی در کنار هم و حتی تصویر تقابل میان علم و ایمان، امری گزاف و بیهوده است. علم و ایمان متمم و مکمل یکدیگرند و هر دو به انسان امنیت می‌بخشند. علم امنیت برونی می‌دهد و ایمان امنیت درونی. علم انسان را در مقابل هجوم بیماری‌ها، سیل‌ها، زلزله‌ها و طوفان‌ها ایمن می‌سازد و ایمان، اسنان را از اضطراب‌ها، تنهایی‌ها، احساس بی‌پناهی‌ها و پوچ‌انگاری‌ها نجات می‌دهد. از این رو، نیاز انسان به علم و ایمان توأمان است.(۱)

هر بیماری وظیفه دارد روند درمان پزشکی خود را به‌خوبی و بادقت پیگیری کند؛ زیرا دنیا بر نظام سبب و مسبب استوار است و خداوند بهبودی و درمان مریض را در طبیب و دارو قرار داده است. در نظام طبیعت قوانینی حاکم هستند و خداوند خواست خود را در اجرای این نظام و قوانین جاری می‌کند. اگر با نگاه سبب‌سازی به عالم نگریسته شود، نقش درمانی پزشک نیز معنا می‌یابد و اینکه او وسیله‌ای برای درمان است؛ هرچند که در واقع، درمان و شفا از خداست و خداوند اثر درمانی را در دارو نهاده است.

امام صادق(ع) از این اصل جاری در هستی چنین یاد می‌کنند: « أَبَى اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَابِ؛ خداوند هر چیز را جز از راه اسباب طبیعی آن، عملی نمی‌سازد.»(۲)

بنابراین فردی که بیمار می‌شود، باید به پزشکی که مظهر صفت شافی خداست، مراجعه کند و به نسخه‌ درمانی او با دقت عمل و شفا را از خداوند طلب کند.

پیامبری از پیامبران بیمار شد و گفت: «درمان نمی‌کنم تا آن کس که درد داده است، درمانم کند.» خدای متعال به او وحی کرد: «تو را شفا ندهم تا دارو بخوری که درد از من است و دارو نیز از من.» آن پیامبر آنگاه به مداوا پرداخت و بهبود یافت.(۳)

پیامبر اکرم«ص» در زمینه درمان طبیعی چنین توصیه فرموده‌اند: «تَداوَوا فإنَّ اللّه َ تعالى لَم یُنزِلْ داءً إلاّ و قد أنزَلَ اللّه ُ لَهُ شِفاءً…؛ خود را مداوا کنید؛ زیرا خداوند متعال هیچ دردى نداد، مگر آنکه برایش شفایى نهاد.»(۴)

همزمان با درمان طبیعی، از «دعا و توسل» نیز نباید غفلت کرد. سیره معصومین«ع» به وقت بیماری، رعایت دستورات طبی و مراجعه به طبیب بوده است. آن بزرگواران، همزمان با درمان، از دعا و توسل نیز بهره می‌جستند. نمونه ذیل گواهی خوبی برای درمان همراه با دعاست:

امام کاظم«ع» به علی‌بن ابی‌حمزه فرمودند: «هفت ماه است که تب می‌کنم و پسرم هم دوازده ماه تب می‌کرد و این تب ما، مضاعف می‌شود.» ابن ابی‌حمزه وقتی این فرمایش را شنید، گفت: «قربانت شوم! برای شما حدیثی که ابی‌بصیر از جدتان برایم باز گفته است، باز می‌گویم. چون ایشان را تب می‌گرفت، از آب سرد کمک می‌گرفتند.» امام کاظم(ع) سخن او را تأیید فرمودند. آنگاه امام دوای تب خود را دعا و آب سرد دانستند و در ضمن، به حضور یک پزشک در منزل خود نیز اشاره کردند.(۵)

 

ایمن از بلا

در روزهای فراگیری این بیماری، از شهر مقدس قم، با این ادعا که در روایات این شهر را محلی امن به وقت بلا تلقی کرده‌اند، با ریشخند و تمسخر به عنوان کانون بیماری مرگبار یاد شد.  قم شهر علم و محبت به آل‌محمد«ع» و بیش از هزار سال مهد تشیع بوده و دل‌های بسیاری از مشتاقان را به خود گره زده است؛ و لیکن هیچ متن و گفته‌ای حکایت از ایمنی حتمی این شهر یا هر مکان‌ مقدس دیگری از حوادث تلخ و بیماری‌های واگیردار نمی‌کند.

برای تبیین بیشتر، به دو نکته اشاره می‌کنیم: …«مکه مکرمه» بلد امین(۶) و حرم امن الهی است و هرکس داخل آن شود، در امان خواهد بود: «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلعالَمینَ* فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبرَاهِیمَ وَمَن دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا  (۷) نخستین خانه‌ای که برای مردم او نیایش خداوند قرار داده شد، سرزمین مکه است که پربرکت و مایه هدایت جهانیان است. روشن است از جمله مقام ابراهیم و هرکس داخل آن شود، در امان خواهد بود.» امنیت شهر مکه چگونه است؟ آیا کهن‌ترین شهر مقدس، امنیت تکوینی دارد یا امنیت تشریعی؟

اصولاً امر الهی دو گونه است. هرگاه خداوند خواستار تحقق چیزی باشد، اگر آن را به صورت فرمان به بندگان خود اعلام کند تا مردم با اراده خویش، آن را اجرا کنند، چنین امری «تشریعی» است؛ مانند واجبات و محرماتی که بندگان موظف به رعایت آن هستند. از سوی دیگر اگر خداوند مستقیماً چیزی را ایجاد کند و اراده مردم دخالتی در انجام آن نداشته باشد، چنین امری «تکوینی» است. سردی و سلامت آتش برای حضرت ابراهیم«ع»، همچنین قوانین حاکم بر طبیعت چون جاذبه زمین با خاصیتی که خداوند به یک بذر داده است که با ترکیب آب و هوا و خاک، در مسیر معینی رشد کند، امور تکوینی هستند.

ایمن بودن مکه یک حکم تشریعی است و خاصیت یک امر تکوینی را ندارد. به عبارتی، مکه امنیت تشریعی دارد، نه امنیت تکوینی. یعنی مکه در سایه مراعات قوانین شریعت، از هر خطری ایمن بوده است. این امنیت فقط به وسیله مردم اجراشدنی است. بدیهی است در صورت رعایت نکردن این مقررات، امنیت آن، از جمله سلامت مردم نیز سلب می شود.(۸)

شهر مکه از عصر حضرت ابراهیم«ع» در بین عرب محترم بوده است و همگان تلاش می‌کردند حریم آن را پاس و هرکسی را که بدان پناه برد، ایمن بدارند، به‌جز مواقعی که خواست خداوند بود، مثل نابودی ستم‌پیشگان متجاوزی چون اصحاب فیل. این شهر نمونه‌هایی از قهر الهی،(۹) حوادث سخت، کشتار بیگناهان و بلایای عمومی چون قحطی را به خود دیده است.

درباره قم، فهم غلطی از برخی روایات از جمله این روایت امام صادق«ع» شده است که فرمودند: «إِذَا عَمَّتِ اَلْبُلْدَانَ اَلْفِتَنُ فَعَلَیْکُمْ بِقُمَّ وَ حَوَالَیْهَا وَ نَوَاحِیهَا فَإِنَّ اَلْبَلاَءَ مَرْفُوعٌ عَنْهَا.(۱۰) چون فتنه‌ها همه شهرها را دربرگیرد، بر شما باد که به قم و اطرافش پناه برید که بلا از آن به دور است.»

بی‌شک قم به عنوان کانون تشیع عاری از بلا و فتنه‌های اعتقادی است و می‌توان آن را به دلیل حضور عالمان سختکوش و راستین، برخوردار از امنیت معنوی و دینی دانست،(۱۱) بنابراین روایات مورد استناد، ناظر به برداشته شدن بلاهای طبیعی و حوادث سخت از قم نیست. در طول تاریخ، این شهر ضمن حفظ اعتبار و جایگاه خود در جهان تشیع، شاهد حوادث طبیعی فراوان و غیر از آن نیز بوده است.

با بسته شدن موقتی بارگاه امام رضا«ع» و سایر مراقد شریفه، زائران از فیض حضور در حرم محروم شده‌اند. برای جبران این محرومیت باید تلاش کرد و از راه های جایگزین بهره جست. زیارت در مرتبه کامل خود، همانا اقبال و اتصال قلبی و روحی و نیز فکری و عملی به زیارت شونده را به همراه دارد. اگر زیارت از زاویه وصل و پیوند نگریسته شود، نتیجه‌اش قرارگرفتن در مدار معصومین«ع» است و زائر تلاش می‌کند گرد این محور بچرخد؛ ازاین رو، بسته شدن حرم نباید این پیوند را بگسلد. بهترین راه در وضعیت استثنائی، ادامه زیارت‌ها و توسلات در بیرون حرم، در خانه یا هر جای دیگری است، همانند زائرانی که همیشه از راه دور عرض ارادت می‌کردند.

زیارت کردن و سلام دادن از راه دور، کاری پسندیده و مشروع است و در متون حدیثی، درباره فضیلت زیارت، سلام به پیامبر«ص» از راه دور سفارش شده است(۱۲) فقهای بزرگ ما، زیارت از راه دور پیامبران و فاطمه‌ زهرا«س»، علی«ع» و ائمه اطهار«ع» را مستحب می‌دانند. زیارت از راه دور به این صورت است که فرد به سمت آن معصوم می‌ایستد و با اشاره سلام می‌کند؛(۱۳) همان‌ طور که جمعی از مسلمانان، در همه جای دنیا، در پایان نماز به پیامبران و اهل بیت عصمت و طهارت«ع» عرض سلام دارند.

محرومیت‌های اضطراری حضور در حرم، نباید مانع از زیارت و توسل شود؛ بلکه باید با اشتیاق و انگیزه بیشتر، از چشمه فیض امام معصوم«ع» و بندگان خوب خدا بهره جست. داستان ذیل نمونه‌ای درس‌آموز در این خصوص است:

آیت‌الله حبیب‌الله گلپایگانی (متوفای ۱۳۸۴ق) بیش از چهل سال، نماز شب را پشت در‌های بسته حرم مطهر امام رضا«ع» می‌خواند و وقتی در‌های حرم را می‌گشودند، اولین کسی بود که قبر آن حضرت را زیارت می‌کرد. زمانی بیماری بر وی چیره و مدتی از حضور در حرم محروم شد. خود می‌گوید: «یک شب از پنجره خانه چشمم به گلدسته‌های حرم امام«ع» افتاد و عرض کردم: آقا! خودتان می‌دانید که مدت چهل سال، همه روزه زائر اول شما بودم؛ ولی یک هفته است که بیمارم، عذرم را بپذیرید. بیکباره خوابم برد و در عالم رؤیا امام  رضا«ع» را دیدم روی صندلی نشسته بودند و گل قشنگی را دست داشتند و آن را به من دادند. همین که گل به دستم رسید، احساس بهبودی کردم. ناگهان از خواب بیدار شدم. بوی عطر آن گل، فضای اتاق را پر کرده بود و با تعجب همان گل را دستم دیدم. بهبودی کامل یافته بودم و بی‌درنگ راهی حرم شدم. آن دست سالیان متمادی بر سر هر بیماری که قرار گرفت، به لطف فیض امام، آن شخص بهبود یافت.»(۱۴) به وقت بلا و گرفتاری، دعا و توسل گره‌های مشکلات را می‌گشاید و سختی‌ها را به آسانی مبدل می‌سازد. در این زمینه می‌توان به چند نمونه توصیه شده از سوی معصومین«ع» اشاره کرد:

١. امام صادق«ع» به داوود رقی فرمودند: «از این دعا دست بر مدار و همواره آن را سه مرتبه بامداد و سه مرتبه شبانگاه بخوان: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی دِرعِکَ الْحَصِینَهِ الَّتِی تَجعَلُ فِیهَا مَن تُرِیدُ»(۱۵)

۲. هلقام از امام موسی کاظم«ع» دعای جامعی را درخواست کرد که مشتمل بر خیر دنیا و آخرت و در عین حال مختصر باشد، امام فرمودند: «پس از هر نماز صبح، تا زمانی که خورشید طلوع کند، این دعا را بخوان: «‌سُبحانَ‌اللهِ العَظیمِ وَبِحَمدِهِ، أَستَغفِرُاللهَ، وَأَسأَلُهُ مِن فَضلِهِ.(۱۶) به اذعان هلقام، مداومت به این دعا گشایش‌های خاصی را در زندگی‌اش ایجاد کرد.

٣. امام رضا«ع» می‌فرمایند: «پدرم را در خواب دیدم. ایشان فرمودند: ای فرزندم، هرگاه مشکلی برایت پیش آمد و در سختی بودی، بسیار بگو: یا رئوف، یا رحیم.»(۱۷)

 

پی‌نوشت:

۱- مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۳۲.

۲- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲، ص۹۲.

۳- حسن طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۳۶۲.

۴- حسن طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۳۶۲.

۵- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۰۹.

۶- سوره تین، آیه ۳.

۷- سوره آل عمران، آیه ۹۶ و ۹۷.

۸- محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۵۴.

۹- سوره آل عمران، آیه ۱۵۱.

۱۰- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۷، ص۲۱۷٫

۱۱- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷، ص۲۹۷.

۱۲- محمدبن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۳۳۷.

۱۳- محمدحسن‌بن باقر نجفی، جواهر الکلام، ج۲، ص۱۰۰.

۱۴- علی مراد کیانی، دست شفابخش، مجله کوثر، ش ۵۳، ص ۱۴۱ و ۱۴۲.

۱۵- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۵۳۴.

۱۶- محمدبن علی‌بن حسین‌بن بابویه قمی صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۲۹.

۱۷- ابن طاووس، ملج الدعواته ص۳۳۳.

 

29جولای/20

از سفر ناکام مک فارلین به ایران تا هروله منافقین میان پاریس و بغداد

اردیبهشت و خرداد ۱۳۶۵ ماه‌های پر خبر و حادثه‌ای برای ایران در حوزه‌های گوناگون، بخصوص روابط بین‌الملل بود، در این دو ماه، جنگ دیپلماتیک ایران با برخی کشورهای غربی بخصوص انگلیس به اوج خود رسیده و از سوی دیگر گروهک تروریستی منافقین حضور خود در بغداد را با سفر مسعود رجوی به عراق علنی کرد، از سرکرده گروهک نفاق در بغداد به گرمی استقبال شد تا فصل نوینی از تاریخچه این گروهک جنایت‌پیشه باز شود.

از سوی دیگر درگیری‌ها در جبهه‌های جنگ، به سود عراق پیش‌رفته و مهران به اشغال قوای دشمن درآمد.

شاید بتوان مهم‌ترین رویداد خرداد ماه این‌سال را آبروریزی مک فارلین برای آمریکا دانست، سفر ناموفقی که در خرداد ۱۳۶۵ رخ داد و ماه‌ها بعد افشا و فاجعه حیثیتی بزرگی را برای ریگان رقم زد.

 

آبروریزی بزرگ برای دولت ریگان؛ مک فارلین چگونه دست خالی به آمریکا بازگشت!

«مک‌فارلین» مشاور امنیت ملی امریکا ۴ خرداد ۱۳۶۵/ ۲۵ می ۱۹۸۶ مخفیانه و به‌طور غیرقانونی با گذرنامه ایرلندی و هواپیمای باری وارد تهران شد تا به نمایندگی از رونالد ریگان ـ رئیس جمهور امریکا ـ راه‌های گشودن رابطه سیاسی با ایران را بررسی کند، اما نتیجه‌ای به دست نیاورد.

۷ خرداد ۱۳۶۵ / ۲۸ می ۱۹۸۶ نیز رابرت مک فارلین مشاور امنیت ملی رئیس جمهور امریکا پس از ۴ روز اقامت در تهران به کشورش بازگشت.

چنان‌چه گفته شد در ۲۵ مه ۱۹۸۶ (خرداد ۱۳۶۵) یک هیئت آمریکایی مرکب از مک فارلین مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا، الیور نورث عضو شورای امنیت ملی، جرج کیو مامور سابق سیا در تهران، هوارد تیچر از کارکنان شورای امنیت ملی، آمیرام‌نیر مامور امنیتی اسراییل به ظاهر، برای انجام معاملات اسلحه وارد ایران شدند. طبق اظهار خود اعضا، قرار بود در مدت اقامت در تهران، با مقامات عالی‌رتبه ایران از جمله رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر و رئیس‌مجلس ملاقات کرده و مذاکراتی انجام دهند. اما نه تنها در فرودگاه، هیچ یک از مقامات به استقبال آنها نیامدند، بلکه در طی چهار روز اقامت در تهران هم موفق به دیدار با مسئولین جمهوری اسلامی نشدند.

عمده‌ترین هدفِ سفر مک فارلین به تهران، تجدید روابط سیاسی با ایران بود. دولت ریگان، که در پیشبرد اهدافش در قبال جمهوری اسلامی – علی‌رغم اتخاذ سیاست خشن- ناکام مانده بود، بعد از اعلام نتایج مطالعات شورای امنیت ملی درباره وضعیت ایران تصمیم به تجدیدنظر در سیاست خود در قبال ایران گرفت. دلایل این بازنگری عبارت بودند از:

۱- کاهش احتمال شکست ایران در جنگ

۲- استفاده از نفوذ ایران در بین حزب‌الله لبنان برای آزادی اتباع آمریکایی

۳- هراس از نفوذ شوروی در ایران

۴- بحران جانشینی در ایران بعد از امام و لزوم نفوذ در ایران برای استفاده از این بحران.

آمریکایی‌ها بر این باور بودند که نیاز ایران به اسلحه، بهترین بهانه برای برقراری رابطه است. اما به دلیل قطع ارتباط ایران و آمریکا و تحریم تسلیحاتی ایران از سوی آمریکا، امکان برقراری ارتباط به صورت مستقیم نبود؛ از این‌رو آمریکا با قاچاقچیان و دلالان اسلحه مرتبط با ایران وارد مذاکره شد تا از این طریق به اهداف خود برسد. منوچهر قربانی‌فر واسطه ایرانی این معاملات بود و آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان، شرط اولیه آن تعیین شد. بدین ترتیب اولین و دومین محموله سلاح‌های آمریکایی در فوریه و مه ۱۹۸۶ به ایران ارسال و به دنبال آن یکی از گروگان‌های آمریکایی آزاد شد.

پس از این توفیق، تصور آمریکایی‌ها این بود که دولتمردان ایران به دلیل نیاز شدید به اسلحه، آماده‌ی کنار گذاشتن خصومت‌ها هستند. از این‌رو در خرداد ۱۳۶۵ مک فارلین و همراهانش با نام‌های مستعار و پاسپورت‌های جعلی ایرلندی، با یک فروند هواپیمای بوئینگ۷۰۷ اسراییلی که به نام کشور ایرلند رنگ شده بود و حامل قطعات سلاح‌های استراتژیک و هدایایی شامل یک کتاب انجیل امضا شده توسط ریگان و یک کیک به شکل کلید، وارد تهران شدند. پس از اطلاع از هویت مسافران و اهداف آنها به دستور حضرت امام(ره) هیچ‌کدام از مسئولین عالی‌رتبه نظام به ملاقات مک فارلین و هیئت همراه نرفتند.

هیئت آمریکایی پس از ۴ روز و بدون آنکه معامله‌ای صورت بپذیرد بازگشت. البته بعد از بازگشت مک فارلین ارتباطات قطع نشد و ارسال تسلیحات نظامی از سوی آمریکا به ایران و تلاش ایران برای آزادی گروگان‌ها تا زمان افشای ماجرا ادامه یافت.(۱)

علی‌رغم این‌که ریگان از حامیان چنین طرحی بود، اما هیچ مدرک افشا شده‌ای وجود ندارد که نشان دهد وی اجازه چنین کاری را صادر نموده است. پس از افشای این معامله تسلیحاتی در نوامبر ۱۹۸۶، رونالد ریگان در تلویزیون ملی آمریکا ظاهر شد و با اعلام واقعی بودن چنین معاملات تسلیحاتی‌ای، یادآوری کرد که این معاملات در برابر آزادی گروگان‌ها، صورت نگرفته است.

البته پس از نابودی و از بین رفتن بسیاری از اسناد و مدارک مربوط به این معاملات از سوی همقطاران رونالد ریگان، روند تحقیقات با مشکلات زیادی روبرو گردید. سرانجام در ۴ مارس ۱۹۸۶، ریگان در یک سخنرانی سراسری تلویزیونی اعلام نمود که مسئولیت همه اقداماتی را که بدون اطلاع وی، روی داده و به تجارت اسلحه در برابر گروگان‌ها از سوی ایرانی‌ها منجر شد را می‌پذیرد.

به دنبال این رسوایی، تحقیقاتی از سوی کنگره صورت گرفت و در نهایت همه آنان این نتیجه را اعلام نمودند که ریگان در جریان این فعالیت‌های همکارانش نبوده است. در پایان نیز، ۱۴ نفر از مسئولین به عنوان عوامل این رسوایی معرفی شدند و ۱۱ تن از جمله وزیر وقت دفاع “کاسپر واینبرگر” محکوم گردیدند. البته همه این افراد در آخرین روز ریاست جمهوری جورج اچ.دبلیو بوش (پدر) که در آن دوره معاون رییس جمهور بود، بخشیده شدند.

افتضاح «مک فارلین» شامل دو بخش «فروش اسلحه به ایران» و در اختیار نهادن درآمد ناشی از این مبادله به ضدانقلابیون «کنترا» در نیکاراگوا» بود که بر اساس قوانین داخلی ایالات متحده در ارائه کمک‌های دولتی به این گروه‌ها ممنوع بوده است.

این رسوایی زمانی فاش شد که یک روزنامه آمریکایی اعلام کرد ایالات متحده برای آزادی گروگان‌هایش در بیروت که در دست «جهاد اسلامی» هستند، به تجارت اسلحه با ایران می‌پردازد. سفیر رژیم صهیونیستی در آمریکا نیز اعلام نمود که این معامله مستقیماً با مقامات نظامی ایران صورت گرفته است. همچنین بعدها فاش شد که «کنترا»ها همه مبلغ این سلاح‌ها را دریافت ننموده‌اند و مانند گذشته، برای پیشبرد فعالیت‌هایشان به درآمد ناشی از قاچاق مواد مخدر، متکی بوده‌اند.(۲)

 

تشدید جنگ دیپلماتیک ایران و انگلیس

دوم اردیبهشت ماه ۱۳۶۵، ۱۱۷ نفر از اعضای پارلمان انگلیس با انتشار جزوه‌ای جمهوری اسلامی ایران را به نقض حقوق بشر متهم کرده و به مجازات بهائیان، محاربین و افراد مفسد فی‌الارض اعتراض کردند.

۲۷ اردیبهشت این سال نیز به تلافی ممانعت انگلیس از پذیرش حسین ملائک (که در ماجرای تسخیرسفارت آمریکا در ۱۳۵۸ نقش داشت) به عنوان رئیس هیأت دیپلماتیک ایران در لندن، ایران از دادن ویزا به «هیو آرتونات» کاردار جدید انگلیس در تهران امتناع کرد.

روزنامه «اطلاعات» در این‌زمینه به نقل از «خبرگزاری جمهوری اسلامی» نوشت: وزارت امور خارجه انگلیس اعلام کرد: ایران به تلافی ممانعت انگلیس از منصوب شدن یک دانشجوی انقلابی ایران به عنوان رئیس هیئت دیپلماتیک آن کشور در لندن، از ورود کاردار جدید انگلیس برای عهده‌دار شدن سمت خود در تهران جلوگیری کرد.

رویترز از لندن گزارش داد: دیپلمات ایرانی به نام «حسین ملائک» یکی از رهبران حدود یکصد دانشجوی اسلامی بود که در سال ۱۹۷۹ سفارت آمریکا در تهران را تصرف کردند و ۵۰ آمریکایی را مدت ۴۴۴ روز گروگان نگه داشتند.(۳)

از سوی دیگر و علاوه بر انگلیس، روابط ایران و آمریکا نیز در این دو ماه چالش‌های متنوعی را تجربه کرد، از سفر ناکام مک‌فارلین که ذکر آن گذشت؛ تا دستگیری یک جاسوس آمریکایی که با گذرنامه ایتالیایی به ایران آمده بود!

۲۹ خرداد ۱۳۶۵ «جان‌پاتیس» جاسوس آمریکایی که با استفاده از گذرنامه ایتالیایی و با نام «جیوانی پاتیس» وارد ایران شده بود در تهران دستگیر شد.

 

جنایت بزرگ رژیم صدام با حمله به یک قطار مسافری!

۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۵ بر اثر حمله هوایی رژیم بعث عراق به یک قطار مسافری در ایستگاه هفت‌تپه اهواز ۶۰ نفر شهید و ۳۰۰ نفر مجروح شدند. این قطار از اهواز عازم تهران بود.

۲۷ اردیبهشت این‌سال نیز عملیات موسوم به «دفاع متحرک» از جانب عراق آغاز شد و منجر به سقوط شهر مهران و نواحی اطراف آن گردید.

چندروز بعد از آغاز این عملیات در ۴ خرداد ۱۳۶۵ نیز رژیم بعث صدام جنایت دیگری مرتکب شد و بر اثر بمباران شیمیایی مهران توسط هواپیماهای عراقی، صدها نفر مصدوم شدند. بمب‌های شیمیایی به کار رفته در این حمله از نوع تاول‌زا و تخریب کننده اعصاب بوده است.

یک‌روز پس از این جنایت، رژیم عراق نقاط مسکونی شهرهای تهران، ایلام، باختران، مریوان، پیرانشهر، گیلانغرب، بانه، کرند و اسلام‌آباد غرب را مورد حمله هوایی قرار داد.

 

آغاز فصل جدید از تاریخچه وطن‌فروشی گروهک نفاق!

خرداد ماه ۱۳۶۵ سرانجام ارتباطات گروهک نفاق با رژیم بعث صدام علنی شده و مسعود رجوی سرکرده منافقین به بغداد سفر کرد.

۸ خرداد ۱۳۶۵ نزارحمدون سفیر عراق در واشنگتن اعلام کرد اگر سازمان مجاهدین خلق مجبور شود دفاتر خود را در حومه پاریس برچیند، دولت متبوع وی از این سازمان خواهد خواست مرکزیت خود را به بغداد انتقال دهد.

سرانجام در ۱۷خرداد ۱۳۶۵ مسعود رجوی سرکرده منافقین با دعوت مقامات بعثی عراق راهی بغداد شد. از چند ماه قبل، گفت‌و‌گوهایی میان رهبران حزب بعث (استخبارات) با رهبری سازمان منافقین صورت گرفته بود.

یک‌روز پس از سفر مسعود رجوی به بغداد، در روز ۱۸ خرداد ۱۳۶۵ روزنامه جمهوری اسلامی راجع به این سفر نوشت: رجوی در بغداد مورد استقبال عزت ابراهیم معاون صدام، عدنان خیرالله وزیر جنگ و لطیف نظیف جاسم وزیر اطلاعات رژیم صدام قرار گرفت.

روزنامه «کیهان» نیز در شماره ۱۹ خرداد ۱۳۶۵ به نقل از «آسوشیتدپرس» نوشت: مسعود رجوی به همراه چهار تن از اعضای گروه خود، با یک جت اختصاصی از فرودگاه نظامی بورژه پاریس به بغداد رفت.

آژانس خبری عراق که تحت کنترل دولت است گزارش داد رجوی قبل از نیمه شب شنبه [۱۷ خرداد] وارد بغداد شد.

آسوشیتدپرس در گزارش خود از بغداد افزوده بود: رجوی سال گذشته در یک مصاحبه طولانی ۲ ساعته کلیه دعاوی را که او پایگاه چریکی در عراق دارد، تکذیب کرده بود، رجوی همچنین دریافت کمک مالی از عراق را نیز تکذیب کرده بود. یونایتدپرس نیز از پاریس گزارش داد که رجوی توسط پلیس فرانسه تا فرودگاه نظامی «بورژه» اسکورت شده است. وی به همراه چهار نفر دیگر از جمله مریم عضدانلو همسرش با یک جت اختصاصی فرانسه را ترک کرده‌اند.(۴)

 

پی نوشت‌ها:

  • زهرا محمدی، ماجرای مک فارلین، پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
  • جزئیاتی از رسوایی مک فارلین، خبرگزاری فارس، ۷ مهر ۱۳۸۸
  • روزنامه «اطلاعات»، ۲۷ اردیبهشت ۱۳۶۵، صفحه ۱
  • روزنامه «کیهان»، ۱۸ خرداد ۱۳۶۵، صفحه ۱۹

 

29جولای/20

فقط یک پهلوی می‌توانست بحرین را ببخشد

شاه مخلوع چیزی از ایران نبرد مگر ۳۸۴ چمدان و صندوق پر از جواهرات و گنجینه‎هایش و اشک‎هایی که می‎ریخت. از هواپیما بالا می‎رفت به امید روزی که بازگردد، اما مردم دیگر او و خاندانش را نمی‎خواستند و این را دیگر نمی‎شد کاری کرد.

خرابی‎ها و فسادهای خاندان پهلوی به‌‎قدری رو آمده بود که مردم هم آشکارا نخواستن خود را فریاد می‎زدند. شاه به هر جنایتی تمسک جست، اما شخصیتی بود که قادر به حل مسائل سیاسی پیچیده نبود. محمدرضا پهلوی قساوت داشت، اما مشکلات پیچیده یک کشور را یک سیاستمدار می‌تواند حل کند. محمدرضا پهلوی به عنوان یک آدم بی‌سواد، سیاستمدار نبود و به همین دلیل نتوانست بحران انقلاب علیه خودش را مدیریت کند.

حضور بهائیان در دربار پهلوی

محمدرضا اعتقادی به اسلام نداشت و گرچه صراحتاً از آن دم نمی‎زد، ولی سیاست‎ها و روش‌هایش مخالف با اسلام بود، اما اشتباه پدرش را تکرار نکرد و رودررو با اسلام نجنگید.

فرح پهلوی از قول محمدرضا گفته است که، «او بارها گفته بود که اعتقادی به اسلام ندارد و وقتی تاریخ ایران را از هجری شمسی به شاهنشاهی تغییر داد نفس راحتی کشید.» شاه اعتقادات مذهبی نداشت و ترویج فاحشه‎خانه‎ها، کاباره‎ها و قمارخانه‎ها و شراب‎خانه‎ها را در دستور کار داشت. شاه، خواهرانش و فرح غرق در فساد بودند. او ابایی از برگزاری جشن‎های ۲۵۰۰ساله و صرف هزینه‌های هنگفت در شرایط فقر و بدبختی مردم و اولین شکل‌گیری حلبی‎آبادها در حومه تهران نداشت. به‎خاطر همین اسلام‎ستیزی است که بهائیان هر روز بیش از پیش در دربار و ارکان اصلی حکومت و اقتصاد پر تعدادتر می‌شوند.

سلطان مطلق‎العنان ایران

ناکارآمدی و فساد اقتصادی یکی از دلایل نارضایتی مردم از حکومت پهلوی بود. محمدرضا پیش از کودتای ۲۸ مرداد قدرتمند نشده بود، اما با‎ کمک آمریکا، مصدق را برکنار کرد و دیگر مثل ۱۴ سال اول حکومتش نبود. سلطنت محمدرضا پهلوی به نقطۀ اوج خود نزدیک و قدرت مطلق‎العنان ایران می‌شد. شاه اینک فرصت بیشتری برای آزمون و خطاهای متعدد در بستر جامعه ایرانی پیدا کرده بود. آزمون تحزب، آزمون مدرنیزاسیون و تمرین نمایش دموکراسی و سرانجام قمار انقلاب سفید که با فشار و دیکته مستقیم آمریکایی‌ها صورت گرفت، بخشی از مواردی بودند که شاه تلاش کرد شانس خود را در آنها محک زند تا بلکه از این رهگذر عمر نظام دیکتاتوری‌ خود را تمدید کند.

انقلاب سفید

انقلاب سفید در مرحلۀ نخست شامل ۶ اصل بود که بعداز ۱۵ روز همه‎پرسی انجام گرفت. ظاهراً  قرار بود اصلاحات خوبی صورت بگیرند، اما در اصل نابودی اقتصاد ایران در دستور کار طراحان این قانون قرار داشت. از بین بردن حق مالکیت و تقسیم بدون پشتوانه زمین‎های کشاورزی، ایران را تبدیل به بازارمصرف‎ محصولات آمریکایی می‎کرد، اما شاه آن را انجام داد. در آن دوران از مجموع ۱۲درصد زمین‌های قابل کشت در کشور صرفاً ۶ درصد به‎طور دائمی کشت می‎شد.

یکی از این پیشنهادهای انقلاب سفید مشروعیت حق رأی زنان بود. امام(ره) در این‎باره گفتند، «مگر مردان ما رأی درستی دارند که اکنون زنان حق رأی داشته باشند؟» و همچنین دربارۀ همه‎پرسی اعلام کردند، «باید گفت چه مقامی صلاحیت همه‎پرسی دارد؟ رأی دادن باید در محیط آزاد باشد و این در ایران عملی نیست.»

تک‎محصولی شدن اقتصاد ایران و وابستگی به نفت به‎وضوح در دوران پهلوی دوم نمایان است. ثروت کشور بین بخشی از جامعه ایرانی که شالوده حکومت شاه را تشکیل می‎دادند (اعضای دربار، ارتش، ساواک، و بلندپایگان دیوان سالاری) و مورد اعتماد شخص شاه بودند توزیع و عدم توزیع صحیح اقتصادی و سودهای دولتی منجر به افزایش فقر می‎شد.

حیات خلوت آمریکا

وابستگی ایران به آمریکا همزمان در زمینه‎های اقتصادی و نظامی به وجود آمد تا جایی که بر اساس آمار، ایران بزرگ‌ترین خریدار سلاح آمریکا به‌شمار می‌آمد. یکی از نتایج این وابستگی، حمایت از اسرائیل و ارسال تجهیزات نظامی به مراکش و اردن و مداخله در عمان و سلطه بر ارتش با نظر آمریکا بود. در واقع ایران حیاط ‎خلوت آمریکا و مکانی برای حضور هزاران متخصص و مستشار آمریکایی بود. در راستای حمایت از مستشاران و نظامیان آمریکایی در سال ۱۳۴۳ قانون کاپیتولاسیون یعنی مصونیت قضایی نیروهای آمریکایی تصویب ‎شد که اعتراض امام(ره) و سپس تبعید ایشان را به‎همراه داشت.

جدایی بحرین از ایران

در روز ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ جزیره بحرین اعلام استقلال کرد. محمدرضا شاه پیشتر به‎خاطر ترس از آمریکا و انگلیس و یا آماده کردن کشورهای عرب از جمله عربستان برای پذیرش معامله بحرین با جزایر سه‎گانه تنب کوچک و تنب بزرگ و ابوموسی، ادعای خود در مورد مالکیت بحرین را مسکوت گذاشت و در توجیه کار خود گفت:

«اکثر ساکنان آن جزیره عرب هستند و به زبان عربی سخن می‌گویند. به لحاظ اقتصادی مجمع‌الجزایر بحرین دیگر اهمیتی ندارد، زیرا نفت آنجا تمام شده و صید مروارید نیز صرفه اقتصادی ندارد.

از نظر اهمیت استراتژیکی و سوق‎الجیشی با وجود تسلط ایران بر تنگه هرمز، آن جزایر ارزشی ندارند. از جهت امنیتی هم حفظ آن سرزمین پرهزینه و مستلزم استقرار یکی دو لشکر در آنجاست.»

پس از مدتی نماینده ایران در سازمان ملل متحد نیز بر گزارش سازمان‌ملل متحد مبنی بر استقلال بحرین صحه گذاشت و از آن حمایت کرد و بحرین به‌طور رسمی از ایران جدا شد.

واگذاری حق‌آبه هیرمند

یکی از اقدامات نسنجیده محمدرضا شاه واگذاری حق‌آبه هیرمند به دولت وقت افغانستان در سال ۱۳۵۱ بود. بر اساس این معاهده از ۵ میلیارد و ۶۶۱ میلیون و ۷۰۰ هزار مترمکعب آب سالیانه هیرمند تنها ۸۱۹ میلیون و ۷۲۹ هزار مترمکعب به ایران می‎رسید. این درصورتی بود که خشکسالی نبود و باران به‎اندازه می‎بارید، وگرنه خبری از آن هم نبود. درنتیجه این تصمیم، سهم ایران به‎جای ۵۰ درصد، به ۵/۱۴ درصد می‎رسید، یعنی یک کاهش ۳۵درصدی.

کشتار مبارزان

امام و مراجع و مردم مبارزات خود را علیه رژیم شاه دنبال می‎کردند و شاه تعداد زیادی از مبارزان و مردم عادی را شهید کرد. در جریان تصویب لایحه انجمن‎های ایالتی و ولایتی، امام خمینی و مراجع قم نوروز سال ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کردند. در دوم فروردین ۱۳۴۲ مجلسی که توسط آیت‌الله گلپایگانی به مناسبت شهادت امام جعفرصادق‎(ع) تشکیل شده بود، با حمله مزدوران ساواک رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه قم به خاک و خون کشیده شد و عده‌ای از طلاب شهید و مجروح شدند.

کشتار مردم در ۱۵ خرداد از دیگر جنایت‎های شاه دربرابر مردم انقلابی بود. بعد از شنیدن خبر دستگیری حضرت امام(ره) در شب ۱۵ خرداد، تظاهرات عظیمی در شهرهای مختلف برگزار شد و رژیم پهلوی دستور سرکوب این قیام را داد و عده زیادی را شهید و مجروح کرد. در پی این رویداد، در ۱۳ آبان ۴۳ امام به ترکیه تبعید شدند.

در سال‌های اولیه دهه ۱۳۵۰، درآمد حاصل از نفت بیکباره افزایش یافت و شاه که در غرور و نخوت غرق شده بود، برنامه خود را با عنوان رسیدن به دروازه‌های تمدن بزرگ اعلام کرد. همچنین او در تاریخ ۱۱ اسفند ۱۳۵۳ حزب رستاخیز را به عنوان تنها حزب فراگیر اعلام کرد و خودکامگی و استبداد خویش را بیش از پیش نمایان ساخت.

کشتار سودی در بر نداشت

یکی از تفریحات شاه و نزدیکان او تماشای شکنجه شدن مخالفان دولت در ساواک بود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد به دستور اشرف پهلوی، کریم پور شیرازی، مدیر مسئول یکی از نشریات را زنده‎ زنده در آتش سوزاندند و شاه و اشرف ناظر بر شکنجه و مرگ بودند. همچنین دکتر فاطمی‌ را در حالی که تب شدیدی داشت، مضروب و سپس اعدام کردند. تاریخ پهلوی‌ها مملو از این حوادث دهشتناک است. در جریان انقلاب بعداز اینکه شاه نتوانست ارتش را تحریک به سرکوب مردم کند، در سال ۵۶ به ساواک و گارد سلطنتی دستور ‌داد که بعضی از نیروهای ارتشی را بکشند تا ارتش به کشتار مخالفین تحریک شود.

در روز ۱۷ دی ۱۳۵۶ مقالۀ اهانت‎آمیزی علیه امام خمینی(ره) به قلم رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات چاپ شد. مردم و طلاب قم در اعتراض به این مقاله اهانت آمیز، قیام تاریخی ۱۹ دی ۱۳۵۶ را رقم زدند. این قیام توسط عوامل رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شد. مراجع تقلید خواستار برگزاری مراسم چهلم شهدای قم در سراسر کشور شدند و در اکثر نقاط ایران مراسم‌های متعددی برگزار شدند. این ‌بار نوبت مردم رشید تبریز بود تا در ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ قیام کنند و اعتراضات مردمی به خاک و خون کشیده و حماسه‌ای دیگر در تاریخ انقلاب اسلامی ثبت شود. در نوروز سال ۱۳۵۷ عزای عمومی اعلام شد و مردم، مراسم چهلم شهدای تبریز را در شهرهای مختلف برگزار کردند. قیام مردم یزد نیز با سرکوب شدید رژیم پهلوی همراه بود و برگ ننگین دیگری در تاریخ رژیم پهلوی ثبت شد.

در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ سینما رکس آبادان توسط عوامل ساواک به آتش کشیده شد و تعداد زیادی از مردم بیگناه جان سپردند. در روز جمعه ۱۷ شهریور، مردم، بی‎خبر از حکومت نظامی به خیابان‌ها ریختند و ارتش شاه در میدان ژاله (شهدا) به روی مردم بی‌دفاع آتش گشود و خیابان‌های اطراف را غرق در خون مردم بی‎گناه کرد. هفده شهریور ۱۳۵۷ بدین شکل در تاریخ انقلاب به جمعه سیاه معروف شد. همچنین در ۱۳ آبان ۱۳۵۷ تظاهرات دانش‌آموزان و دانشجویان مقابل دانشگاه تهران به خاک و خون کشیده شد.

اما این جنایت‌ها و کشتارها سودی در برنداشت و نتوانست پایه‌های لرزان حکومت شاه را نگاه دارد.

 

29جولای/20

مرثیه‌ی آزادی در استبداد رضاخانی

درآمد:

بازخوانی چند و چون شناسایی و ارتقاء رضاخان به سلطنت و نیز کارنامه وی در طول دو دهه حاکمیت،در زمره فرایض مطالعاتی همگان به‌ویژه نسل جوان به شمار می رود. این خوانش هنگامی اهمیت افزون می‌یابد که رسانه‌های محور عبری ـ عربی،در صدد تطهیر وی برآمده‌ و بر کالبد خاک شده وی، پوستین وارونه پوشانده‌اند!

در گفتگویی که پیش روی شماست، دکتر موسی فقیه حقانی مورخ و محقق معاصر به بازخوانی و تحلیل این رویداد پرداخته است. امید آنکه تاریخ پژوهان معاصر و عموم علاقمندان را مفید و مقبول افتد.

 

***

 

*اگر بخواهیم دخالت‌های دولت انگلستان در امور داخلی ایران را از پیدایش حکومت پهلوی بازخوانی کنیم، پرسش نخست این است که این دولت در برکشیدن رضاخان چه نقشی داشت؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم. کودتای ۱۲۹۹ مداخله آشکار و مستقیم دولت انگلستان با حواشی آن در ایران است. منظورم از حواشی، مراکز سیاسی و اقتصادی است که در آن کودتا نقش داشتند. به عنوان مثال بانک شاهنشاهی که وابسته به انگلستان بود، نقش جدی در کودتای ۱۲۹۹ داشت. کمیته آهن نیز که متشکل از سیاستمداران و روزنامه‌نگاران ایرانی وابسته به سیاست‌های انگلستان بود، نقش ویژه‌ای در کودتای ۱۲۹۹ ایفا کرد. در هر صورت حاصل کودتای ۱۲۹۹ این شد که برای اولین‌ بار توسط بیگانه دولتی در ایران روی کار آمد. قبل از پهلوی، حکومت صفویه از دل مناسبات حاکم بر کشور خودمان به وجود آمده بود. افشاریه نیز از دل منازعات بین صفویان و از دل قزلباش ظهور کرد. زندیه و قاجاریه هم همین ‌طور. درست است که در دوره قاجاریه ما شاهد نفوذ بیگانگان در کشورمان هستیم، اما قاجارها را بیگانه روی کار نیاورده بود. اتفاقاً فرق قاجاریه و پهلوی در این است که قاجار را بیگانه از حکومت برداشت، ولی پهلوی را بیگانه بر سر کار آورد. این اتفاق در تاریخ کشور ما نادر بود. علت روی کار آوردن پهلوی هم این بود که قاجاریه همه خواسته‌های بیگانگان را تأمین نمی‌کرد، مخصوصاً در آن اواخر که بحث قرارداد ۱۹۱۹ پیش آمد و احمدشاه آن را امضا نکرد و گفت:« من حاضرم در خیابان‌های پاریس کلم بفروشم، ولی پادشاه چنین کشوری نباشم که مستعمره انگلستان است.»

 

*گفته می‌شود که احمدشاه برای امضای قرارداد تقاضای دریافت سهم داشته، ولی چون مورد مخالفت انگلیسی‌ها قرار می‌گیرد، قرارداد را امضا نمی‌کند؟

اینها همه شایعاتی هستند که بعداً پهلوی‌ها درست کردند. احمدشاه حتی وقتی انگلیسی‌ها خواستند راه‌آهن شمال به جنوب را احداث کنند، زیر بار آن نرفت، چون معتقد بود راه‌آهنی که به درد ایران می‌خورد، راه‌آهن شرقی ـ غربی است. این نوع مخالفت‌ها برای انگلیسی‌ها قابل تحمل نبود.

 

*به همین خاطر انگلیسی‌ها تصمیم به انجام کودتا در ایران گرفتند؟

انگلیسی‌ها قدرت پیروز جنگ جهانی اول بودند و طبیعتاً در آن مقطع کسی هم رقیبشان نبود، لذا می‌خواستند همه چیز را به نفع خودشان تمام کنند، برای همین هم به سمت انجام کودتا در ایران رفتند.

 

*با حاکمیت پهلوی بر ایران چه تفاوت‌هایی در نحوه اداره کشور به وجود آمد؟

در دوره پهلوی شاهد حاکمیت دیکتاتوری نظامی بر کشور هستیم و این از جمله تفاوت‌های دوره پهلوی با دوره قاجار است. در دوره قاجار، پادشاهان بر اساس همان سنت موروثی که واقعاً روش نامناسبی است و مخصوصاً با انقلاب بزرگی که ملت ایران انجام دادند، وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم می‌بینیم که چه روش نامربوطی بوده که فردی صرفاً‌ به خاطر اینکه فرزند شاه بوده، باید پادشاه می‌شده، اما بالاخره اینها رویکرد نظامی نداشتند و کشور را با همان سنت‌ها و قوانینی که بود اداره می‌کردند. البته رویکردشان استبدادی بود؛ اما بعد از پیروزی نهضت مشروطه، نظام مشروطه بر کشور حاکم می‌شود؛ ولی رویکرد پهلوی‌ها بر اساس دیکتاتوری نظامی شکل گرفته بود و به قول روشنفکران آن دوره که می‌خواستند دیکتاتوری نظامی را توجیه کنند و به آن دیکتاتوری منوّر می‌گفتند، برای حل مشکلات ایران باید از مشت آهنین یعنی از زور استفاده می‌شد. رضاخان عملاً به مجلسی که علمای بزرگ ما مثل مرحوم آخوند خراسانی از آن به عنوان مجلس مقدس شورای ملی یاد می‌کردند، می‌گوید طویله و تهدید می‌کند اگر نمایندگان حرف زیادی بزنند، دستور می‌دهد در این طویله را ببندند. این یک تغییر و یک تفاوت جدی و اساسی بین دوره قاجار و پهلوی است. از مجلس هفتم به بعد مشروطه‌ای که در دوره استبدادی قاجار تأسیس می‌شود، در دوره استبداد پهلوی به کارخانه امضا تبدیل می‌شود و هر چه شاه دستور می‌دهد، نمایندگان امضا می‌کنند و به‌هیچ‌وجه نقش نظارتی ندارند.

 

*اما یکی از مسائلی که این روز‌‌ها بسیار در مورد آن صحبت می‌شود، آزادی بیان است. خوانش شما در این موضوع از عملکرد رضاخان چیست؟

بعد از انقلاب مشروطه شاهد فعالیت گسترده احزاب و انتشار نشریات فراوان در کشور هستیم، ولی با کودتای ۱۲۹۹ تقریباً به حیات همه آنها، مخصوصاً احزاب خاتمه داده شده، فعالیت حزبی جرم محسوب می‌شود و تعداد زیادی از مطبوعات توقیف می‌شوند. آنهائی هم که فعال هستند به‌شدت کنترل می‌شوند و حق ندارند نکته‌ای بر خلاف سیاست‌های حاکم بر کشور بنویسند. حتی حق ندارند از مقامات جزء و پائین هم انتقاد کنند. مثلاً روزنامه شفق سرخ که اوایل موضع انتقادی داشت، با آغاز سلطنت رضاخان به دریوزگی و تمجید از او ‌افتاد. در سال ۱۳۰۷ با تأسیس روزنامه اطلاعات یک تک‌صدائی در کشور اتفاق می‌افتد، در حالی که پس از انقلاب مشروطه بالای ۱۰۰، ۱۰۲ حزب در کشور فعالیت می‌کردند و صدها نشریه در کشور منتشر می‌شدند.

بنابراین می‌بینیم که با روی کار آمدن رضاخان آزادی‌های سیاسی و مدنی در کشور منتفی می‌شوند و نسبت به دوره قاجار، عقبگرد داریم. در حوزه‌های اجتماعی می‌بینیم که در جزئیات زندگی مردم دخالت می‌شود. مثلاً در سال ۱۳۰۷ قانونی تحت عنوان «قانون لباس متحدالشکل» تصویب می‌شود که بر اساس آن همه مردم باید کلاه پهلوی بر سر بگذارند و لباس متحدالشکل بپوشند. البته در خصوص این قانون در مجلس بحث می‌شود و مرحوم آقا سید رضا فیروزآبادی در اعتراض می‌گوید: « شما ادعا می‌کنید که مردم آزادند و آنها را در فسق و فجور آزاد گذاشته‌اید، اما نوع پوشش و لباس را به مردم تحمیل می‌کنید. با کلاه و تنبان مردم چه کار دارید؟ چرا در این امور جزئی دخالت می‌کنید؟» اما بعضی از نمایندگان مجلس که از عوامل رضاخان بودند با صراحت گفتند لازمه پیشرفت و تجدد این است که لباس و کلاهمان عوض شود.

 

*با این تفاصیل نهضت مشروطه پس از به سلطنت رسیدن پهلوی چه سرنوشتی پیدا کرد؟

در دوره قاجار، شاهد انقلاب بزرگ مشروطیت هستیم که حاصل آن نظام مشروطه و تأسیس مجلس در ایران شد. درست است که فراز و فرود داشت و مجالس اول و دوم و سوم تعطیل شدند، ولی بالاخره می‌شود گفت که مردم به‌طور نسبی در تعیین سرنوشتشان نقش پیدا کردند. روی «به‌طور نسبی» تأکید می‌کنم، چون در آن دوره هم، به =‌خصوص در مجالس دوم و سوم و چهارم تقلب می‌شد، اما چیزی که بعد از سقوط قاجاریه شاهدش هستیم این است که همان درصد کم نمایندگانی هم که واقعاً توسط مردم انتخاب می‌شدند، دیگر در این دوره، مخصوصاً از مجلس هفتم به بعد، به مجلس راه پیدا نمی‌کنند.

مخبرالسلطنه هدایت می‌گوید، «از این دوره به بعد، رأی، رأی پهلوی است. حکومت لیستی تهیه و نمایندگان را براساس آن لیست انتخاب می‌کند و به مجلس می‌فرستد.»

بنابراین در دوره قاجار نهضت مشروطه رخ می‌دهد، نظام مشروطه سلطنتی پذیرفته، قانون اساسی کشور تصویب و  مجلس تشکیل می‌شود، ولی در دوره پهلوی همه این موارد عملاً به حالت تعطیل درمی‌آیند.

 

*با توجه به خفقانی که رضاخان در دوران حکومتش به وجود آورد، بفرمائید نحوه برخورد او با معترضین به چه شکل بود؟

در دوره پهلوی کشور با یک روش کاملاً ددمنشانه و رویکرد نظامی اداره می‌شد. مثلا رضاخان در انتخابات مجلس پنجم حکم می‌کند که از سیستان باید ولی‌خان اسدی انتخاب شود، وگرنه عاقبت خوشی نخواهد داشت و یا دستور می‌دهد میرزاده عشقی را فقط به خاطر اینکه افشاگر استبدادش است، ترور کنند. آیت‌الله مدرس هم که در دوره ششم نماینده مجلس بود و به رفتارهای رضاخان اعتراض داشت، توسط عوامل رضاخان ترور می‌شود. علاوه بر آن مأموران رضاخان قصد ترور ملک‌الشعرای بهار را هم داشتند، ولی کیوان قزوینی را که روزنامه‌نگار بود با او اشتباه می‌گیرند و جلوی مجلس در میدان بهارستان او را می‌کشند و سرش را از تنش جدا می‌کنند.

 

*امروزه برخی وانمود می‌کنند که رضاخان با اجرای قانون منع حجاب باعث ایجاد آزادی و پیشرفت کشور شد.

کشف حجاب که با به سلطنت رسیدن رضاخان در کشور صورت گرفت بعد از سال ۱۳۱۴ تبدیل به قانون منع حجاب شد. قانون منع حجاب، بانوان محجبه ایرانی را مجبور کرد یا در خانه‌هایشان بمانند، یا از کشور خارج شوند و یا به این قانون تن بدهند. به همین خاطر در این دوره آمار مهاجرت از کشور، مخصوصاً در مناطق مرزی مثل افغانستان خیلی زیاد است. عمده افرادی هم که مهاجرت می‌کردند کسانی بودند که نمی‌خواستند زیر بار قانون منع حجاب بروند. آنها توانستند خودشان را از آن مهلکه نجات بدهند، ولی تعداد زیادی از بانوان ایرانی یا در خیابان‌ها مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و یا شوهرانشان به مراکز نظامی و انتظامی و شهربانی احضار و جریمه یا زندانی شدند. بعضی از بانوان حتی زیر ضربات باتوم مأموران شهربانی آسیب‌های جدی دیدند.

در این دوره اماکنی هم برای فسق و فجور تأسیس می‌شود از جمله «کلوپ ایران» که در رأس آن تیمورتاش قرار دارد و مقامات نظامی و سیاسی با همسران و فرزندانشان در مجالس آن شرکت می‌کنند. رقص مختلط نیز در میان زنان و مردان باب می‌شود. این‌ جور موارد از سوی حاکمیت آزاد گذاشته می‌شود، اما حق اظهارنظر، انتخاب نماینده و مواردی از این دست از مردم سلب می‌شود. اینکه روزنامه‌ای به خودش اجازه بدهد که حتی مطلبی درباره امور اجرائی و نه در امور اساسی کشور و ماهیت نظام و رفتاری که با مردم می‌کنند، درج کند، ممنوع می‌شود.

 

*چرا خشونت رضاخان در خصوص اجرای قانون منع حجاب نسبت به کمال آتاتورک در ترکیه، بیشتر بود؟

رضاخان چون فکر می‌کرد از اقدامات کمال آتاتورک در ترکیه عقب افتاده، تلاش کرد که این فاصله را خیلی زود پر کند. او به جای اینکه سعی کند فاصله علمی و پیشرفت در زمینه‌های مختلف را پر کند، به ظاهرسازی متوسل شد و موقعی که از سفر ترکیه برگشت، با صراحت گفت که ملت ایران باید سیرتاً و صورتاً غربی بشود. لذا در حالی که با وجود اجرای قانون کشف حجاب همسر آتاتورک از حجاب استفاده می‌کرد، همسر و دختران رضاخان در مراسم جشن کشف حجاب شرکت کردند. البته در سال ۱۳۰۶ یکی از همسران رضاخان در بالاخانه حرم حضرت معصومه(س) کشف حجاب کرده بود، ولی رضاخان از سال ۱۳۱۷ رسما همسر و دختران خود را بدون حجاب به مجامع آورد. به نظر می‌آید که عدم استقبال جامعه ایرانی باعث شد که رضاخان با خشونت برخورد کند، با این حال احساس عقب‌ماندگی‌ای که رضاخان نسبت به آتاتورک که بعد از سفر ترکیه داشت، علت اصلی اعمال خشونت توسط او بود.

 

*بدنیست اشاره‌ای هم به رفتارهای مأموران رضاخان با بانوان ایرانی در این دوران داشته باشید؟

خشونت مأموران رضاخان به‌گونه‌ای بود که بانوی ایرانی با حجاب تا حمام سر کوچه هم نمی‌توانست برود یا برای دیدن اقوام در خیابان‌ها و معابر نمی‌توانست رفت و آمد کند. اگر کسی پدر یا مادرش از دنیا می‌رفت، نمی‌توانست برای شرکت در مراسم تدفین و تشییع عزیز خودش برود. این موارد واقعاً در تاریخ ایران بی‌سابقه‌اند. زنان ایران به مدت شش سال این مصیبت بر سرشان نازل شد که تبعات بدی هم برای کشور ما داشت. هر چند اکثر مردم استقبال نکردند، ولی بخشی از جامعه، چه کسانی که مقاومت کردند و چه کسانی که مقاومت نکردند، هر دو در آن ماجرا از لحاظ خانوادگی و اخلاقی و زندگی آسیب دیدند.

در واقع خانواده‌های ایرانی از ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۰ به خاطر اجرای قانون منع حجاب مشقت‌های زیادی کشیدند. یاد آن کلام مشهور آخوند خراسانی می‌افتم که وقتی مشروطه‌خواهان بعد از پیروزی بر محمدعلی شاه، کشور را در دست می‌گیرند، همین رفتارها را از خودشان بروز می‌دهند. مرحوم آخوند خراسانی طی اطلاعیه‌ای می‌گوید، «خدا پدر استبداد سابق را بیامرزد که حداقل به دین مردم کار نداشت.»

در این برهه شاهد دوره‌ای هستیم که حکومت به دین، نوع کلاه گذاشتن و لباس پوشیدن، جزئیات زندگی مردم و… کار دارد. این مسئله فقط مختص شهرها هم نبود، بلکه در اقصی نقاط کشور و حتی روستاهای دورافتاده هم مأموران ژاندارمری این قانون را اجرا می‌کردند. مردم در شهرها کمی از زندگی سنتی فاصله گرفته بودند، ولی مردم در روستاها همچنان پایبندی جدی به سنت‌ها داشتند و مأموران حکومتی می‌رفتند و در روستاها مردم را شکنجه و آزار  می‌دادند، حجاب را از سر بانوان برمی‌داشتند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند.

 

*اما در تبلیغات جریان سلطنت‌طلب از رضاخان به عنوان شخصیتی یاد می‌شود که در پی احیای فرهنگ ایرانی است. این ادعا چقدر با واقعیت همخوانی دارد؟

رضاخان اساساً یک آدم بی‌شخصیت، عاری از تربیت دینی، فرهنگی، ملی و اجتماعی بود. لذا بعضی از کارهائی را که خانواده پهلوی انجام می‌دادند، حتی اراذل و اوباش هم انجام نمی‌دادند. مثلاً در خانواده پهلوی ادبیاتی رایج بود که در سطح بسیار نازلی از طبقات اجتماعی که دچار انواع و اقسام فسادها شده‌اند رواج دارد. البته این نوع تربیت در خانواده‌شان ادامه پیدا کرده و بازماندگانشان هم همین‌ طور هستند. بازماندگان پهلوی که با پول غارت شده از ملت ایران در اروپا و امریکا زندگی می‌کنند، هیچ بوئی از فرهنگ ایرانی نبرده‌اند آنها حتی در خانه‌هایشان هم فارسی صحبت نمی‌کنند. این مسئله نشان دهنده آن است که اینها هم با فرهنگ ایرانی بیگانه و هم به رغم شعارهای باستان‌گرایانه و ملی‌گرایانه‌ای هم که می‌دادند، از آداب و رسوم ملی منزجرند.

 

*علاوه بر خشونتی که در این دوره در قبال زنان صورت گرفت، برای دیگر اقشار جامعه چه محدودیت‌هایی اعمال شدند؟

در آن دوره می‌بینیم که مردم در همه حوزه‌ها با محدودیت‌ مواجه هستند. مثلا شاید کسی باور نکند که در دوران سلطنت رضاخان همه مرسولات پستی از سوی حاکمیت سانسور می‌شدند و علاوه بر آن از مقطعی به بعد در کنار هر صندوق پست یک مأمور ‌گذاشته می‌شد و اگر کسی می‌خواست در داخل صندوق پست نامه‌ای بیندازد، مأمور نامه را می‌گرفت و می‌خواند. اگر مطالبش معمولی بود اجازه می‌داد که در صندوق پست انداخته شود. وقتی رضاخان از ایران رفت، دولت اطلاعیه‌ای صادر کرد که در روزنامه اطلاعات چاپ شد که از این به بعد در کنار صندوق‌های پست مأمور نمی‌گذاریم و سانسور را از پست برمی‌داریم. البته در مورد صندوق‌های انتخابات و گذاشتن مأمور در کنار آنها، در دوره‌های پهلوی اول و دوم زیاد خوانده و شنیده‌ایم. هرچند قبل از آن کلی تمهیدات را پیش‌بینی و نمایندگان مخالف و کسانی را که مدنظرشان نبود، از دور خارج و یا تبعید و تهدید کرده بودند. برای آن چهار تا رأی‌ هم که قرار بود به داخل صندوق‌ها ریخته شوند، کنار صندوق‌ها مأمور می‌گذاشتند که ابتدا رأی‌ها را ببینند و اگر خلاف نظر حکومت بود، طرف مورد ضرب و شتم قرار ‌می‌گرفت و رأی او پاره می‌شد. همین شیوه در حوزه‌های پست و… هم وجود داشت. اگر کسی می‌خواست از شهری به شهری برود، باید از شهربانی اجازه می‌گرفت. برای اینکه کسی در ماشینش از رادیو استفاده کند، باید از شهربانی جواز می‌گرفت و از این دست محدودیت‌ها…

 

*در این دوره برای جریانات دینی چه محدودیت‌هایی وضع شدند؟

از ۱۳۱۲ آزادی مردم برای برگزاری مراسم عزاداری محدود شد و دیگر حکومت اجازه نمی‌داد دستجات در خیابان‌ها حرکت کنند. در مکان‌هائی هم که جلسات تشکیل می‌شدند، محدودیت زیادی وجود داشتند. مدتی که گذشت، قرار شد طرحی را تحت عنوان «تقلیل ارباب عمائم» اجرا کنند. طبق این طرح هر روحانی برای ادامه فعالیت دینی و بر تن کردن لباس روحانیت در سال بعد، مجبور به گرفتن جواز از شهربانی بود. این قانون از سال ۱۳۱۴ به بعد به‌شدت اجرا شد. در قانون لباس متحدالشکل، رژیم، علما و مراجع را استثنا کرده بود، منتهی از سال ۱۳۱۴ به بعد چون می‌خواست این استثنا را بردارد، به این سمت رفت که تعداد ملبّسین به لباس روحانیت را کم کند. لذا هر سال به تعدادی از افرادی که قبلاً لباس روحانیت به تن داشتند، جواز داده نمی‌شد. تازه کسانی هم که لباس روحانیت داشتند با این مشکل مواجه بودند که مدام مأمورین از آنها جواز می‌خواستند و اگر همراه نداشتند مورد ضرب و شتم واقع یا دستگیر می‌شدند.

در این دوران علاوه بر برگزاری جلسات عزاداری و تعزیه که قبلاً ممنوع اعلام شده بود، برگزاری جلسات دروس حوزوی هم با محدودیت مواجه شد. حضرت امام(ره) در این خصوص اشاره می‌کنند که آن دوران وقتی ما برای مباحثه علمی همراه دیگر طلاب به بیابان‌های اطراف قم می‌رفتیم، در بازگشت از سوی مأموران که فهمیده بودند ما برای مباحثه به بیابان‌ها می‌رویم، مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفتیم. واقعا در هیچ دوره‌ای، حداقل از دوره صفویه به بعد، شاهد چنین صحنه‌هائی در امور دینی کشورمان نیستیم.

 

*مشاوران رضاخان در امور فرهنگی و سیاسی این دوران چه کسانی بودند؟

۵۳ نفر از روشنفکران دوره مشروطه که رویکرد غرب‌گرایانه داشتند، همه با رضاخان همراهی کردند. افرادی نظیر محمدعلی فروغی، سیدحسن تقی‌زاده، عبدالحسین تیمورتاش، تدین، داور، نصرت‌الدوله فیروز، سردار اسعد بختیاری، جعفرقلی‌خان، علی‌اصغر حکمت، رضازاده شفق و … کسانی بودند که امور فرهنگی و سیاسی دوره رضاخان را اداره می‌کردند و به او مشورت می‌دادند. البته چون رویکرد نظامی داشت، از یک جائی به بعد دیگر به مشورت اینها هم توجه نمی‌کرد. البته این بدین معنا نیست که همه نظامی‌ها این‌ طور هستند. رضاخان واقعاً خوی ددمنشانه‌ای داشت و از اهرم نظامی‌گری به این شکل استفاده می‌کرد، وگرنه هر نظامی‌ای این‌طور رفتار نمی‌کرد و نمی‌کند.

 

*امروزه با توجه به حوادث اخیر برخی سلطنت طلبان سعی دارند برای گمراهی نسل جوان به مقایسه دوره پهلوی با دوران حاضر بپردازند.

دوره پهلوی در کشور ما دوره سیاهی است. از همان ابتدا که پهلوی‌ها روی کار آمدند، ما شاهد آغاز سیه‌روزی و تیره‌بختی مردم کشور خودمان هستیم. دوره ۵۷ ساله پهلوی را با جمهوری اسلامی حتی مقایسه هم نمی‌توان کرد. اتفاقاتی که بعد از پیروزی انقلاب در کشور ما رخ دادند کاملاً در تقابل با آن چیزی است که در دوره پهلوی رخ داده  است. ساختار نظام اسلامی، مردم‌سالاری‌ای که در نظام حاکم است و استقلالی که کشور ما با انقلاب به دست آورد و پیشرفت‌هائی که در حوزه‌های مختلف داشته‌ایم که یک زمانی برای ایرانی‌ها منطقه ممنوعه بود و الان هم برای خیلی از کشورهای منطقه ممنوعه است و نمی‌توانند وارد آن حوزه‌ها بشوند، بعد از انقلاب در کشور ما رخ دادند. استقلال در حوزه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، تعریف نظام سیاسی حاکم بر کشور بر اساس مبانی دینی، اتفاقاتی است که به‌طور ویژه در دوره جمهوری اسلامی رخ داده و با هیچ‌یک از دوره‌های قبل قابل مقایسه نیست. دوره پهلوی را شاید بهتر باشد که با دوره‌های قبل از خودش مقایسه کنیم و بعد از آن به سراغ مقایسه کل آن دوره‌ها با چهل و یک سال اخیر بپردازیم.

*با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قراردادید.

 

29جولای/20

وقتی آقای خامنه‌ای را دارید مشکلتان چیست؟

درآمد:

عالم فرزانه و اندیشمند وارسته آیت‌الله حاج شیخ ابراهیم امینی متولد ۱۳۰۴ شمسی در نجف آباد اصفهان؛ از شاگردان مبرز حضرت امام خمینی، آیت‌الله‌العظمی بروجردی وعلامه طباطبایی  بود.

ایشان ضمن نقش‌آفرینی ژرف در عرصه‌های علمی و پژوهشی در حوزه علمیه، ده‌ها اثر ارزشمند در مقولات و موضوعات مختلف به رشته تحریر درآورده که بسیاری از آنها ده‌ها بار تجدید چاپ شده است.

او از آغاز نهضت امام خمینی با عزم و خلوصی زایدالوصف به این حرکت بیدارگر پیوست و در طول نیم قرن گذشته نقش‌های مهمی را در نهضت و نظام اسلامی ایفا کردند. آیت‌الله امینی  که در عداد نخستین أعضاء و از پایه‌گذاران جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به شمار می‌رفت در کارنامه خود افتخار چندین مورد نمایندگی از سوی حضرت امام در امور گوناگون و همچنین عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی را داشت. امامت جمعه شهر مقدس قم و سه دوره نمایندگی مجلس خبرگان و نایب رئیسی آن مجلس، از دیگر مسئولیت‌های ایشان بود.

آیت‌الله امینی ازجمله چهره‌هایی بود که از بزنگاه‌های خطیر سالیان مبارزه و نیز تصمیمات مهم و سرنوشت‌ساز نظام اسلامی، خاطراتی شنیدنی داشتند که شمه‌ای از آنها را در گفت و شنود با «پاسدار اسلام» بیان کردند. در ادامه­ چکیده­ای از این گفتگو را می­خوانید. آن عالم متقی سرانجام در پنجم اردیبهشت­ماه ۱۳۹۹ جان به جان آفرین تسلیم کرد. اینــک بــه مناســبت رحلــت آن عالــم فقیــد، چکیــده‌ای از ایــن گفتگو را تقدیم می‌داریم. یادش گرامی، رحمت و رضوان خداوند بر او باد.

 

*چه شد که در نهایت، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برای رهبری معرفی شدند؟

یکی از خبرگان ایشان را پیشنهاد داد. بعد هم مرحوم آقای هاشمی گفت که پیشنهاد خود ما هم آقای خامنه‌ای است و برای تأیید حرفش، قول امام در باره ایشان را نقل کرد و گفت: «زمانی که مسئله آقای منتظری داغ شده بود، همراه با رؤسای قوا و نخست‌وزیر و حاج احمد آقا خدمت امام بودیم و خدمت ایشان عرض کردم که اگر آقای منتظری را عزل کنید، ما در انتخاب رهبری دچار مشکل می‌شویم. امام رهبری شورایی را نمی‌پسندیدند. ما هم معتقد بودیم که در حال حاضر فردی را نداریم که از هر نظری برای قبول این مسئولیت بزرگ مناسب باشد. امام خیلی قاطع فرمودند: «چطور ندارید؟ همین آقای خامنه‌ای!» ما تصور کردیم که این حرف را برای اقناع ما زده‌اند و قرار گذاشتیم که مطلب به جایی درز نکند که البته کرد. خود آقای خامنه‌ای هم اصرار داشتند که موضوع در جایی مطرح نشود. من به‌رغم اینکه قانع شده بودم، یک‌بار دیگر به شکل خصوصی خدمت امام رفتم و روی این موضوع پافشاری کردم. امام باز فرمودند: «وقتی کسی مثل آقای خامنه‌ای را دارید، مشکلتان چیست؟ چرا تردید می‌کنید؟» از حاج احمد آقا هم شنیدم که وقتی آقای خامنه‌ای به کره رفته بودند، تلویزیون ایشان را با آقای کیم‌ایل‌سونگ نشان داد. من گفتم: «آقای خامنه‌ای خوب جا افتاده و واقعاً آبرویی برای نظام هستند.» امام فرمودند: «ایشان برای رهبری هم فرد شایسته‌ای است».

به این ترتیب آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان بهترین مصداق واجد شرایط رهبری در آن زمان مشخص شدند و موضوع به رأی گذاشته شد.

 

*برخی اخیراً ادعا کرده‌اند که درآن جلسه، نمایندگان در«فضایی احساسی» و متاثر از اعلام دیدگاه امام در باره آیت‌الله خامنه‌ای، به رهبری ایشان رای دادند. دیدگاه شما در باره این فرضیه چیست؟

بنده به عنوان نایب رئیس آن جلسه، هردو ادعا را تکذیب می‌کنم. اولاً در باره احساسی بودن فضا باید گفت که طبعاً همه ما و ملت ایران و مسلمانان جهان و حتی غیرمسلمانان استکبارستیز در تمام دنیا از رحلت امام متاثر شده بودند و غم بزرگی را احساس می‌کردند؛ اما اگر بخواهند از این امر این نتیجه را بگیرند که ۸۰ نفر مجتهد بدون ملاک شرعی و مقنع صرفاً بر مبنای احساس تصمیم گرفتند و ملاکات شرعی وعقلی را کنار گذاشتند، سخنی لغو و تهمت و توهین به این عده از علماست و عقوبت اخروی دارد.

ثانیاً همان‌طور که قبلاً عرض کردم، اسم آقای خامنه‌ای به عنوان عنصر صالح و مجتهد برای تصدی این امر اساساً قبل از اعلام نظر امام به میان آمد. وقتی بحث رهبری شورایی پیش آمد، آقای خامنه‌ای جزو چند نفر مجتهدی بود که اعضای خبرگان برای حضور در شورا مدنظر داشتند. نظر امام در باره ایشان در مرحله بعد و وقتی مطرح شد که رهبری شورایی از سوی اکثریت رد شد و بحث به این سو آمد که حالا که بنا بر رهبری فردی است چه کسی را انتخاب کنیم؟

علاوه بر همه اینها همان‌طور که عرض کردم، مسئله هم، ابتدا از طرف آقای هاشمی مطرح نشد و چند نفر از نمایندگان از طرقی از دیدگاه امام در باره رهبری آیت‌الله خامنه‌ای اطلاع یافته بودند و از آقای هاشمی خواستند که تفصیل ماجرا را بیان کند. اینجا بود که آقای هاشمی ماجرا را نقل کرد. ایشان هم از قبل، برنامه از پیش تعیین شده‌ای برای سوق دادن جلسه به سمت و سویی خاص را نداشت و نمی‌خواست دست نمایندگان را در انتخاب ببندد. آیت الله خامنه‌ای در یک فرآیند طبیعی و در خلال مباحث نمایندگان مطرح و به رهبری انتخاب شدند.

 

*اشاره فرمودید که آیت‌الله خامنه‌ای نخست خودشان با این انتخاب مخالف بودند. این مخالفت را چطور ابراز کردند؟

همین‌طور است. ایشان وقت گرفتند و به عنوان مخالف کاندیداتوری خود، پشت تریبون قرار گرفتند و مطالبی را به عنوان علل مخالفت خود بیان کردند که البته مورد قبول خبرگان قرار نگرفت و سرانجام رهبری آیت‌الله خامنه‌ای به رأی گذاشته شد و با اکثریت بیش از دو سوم آرا به تصویب رسید.

 

*بعد از نزدیک به سی سال، دیدگاه شما درباره انتخاب آن روزتان چیست؟ و آن تصمیم را در چه رتبه‌ای از صحت و صواب می‌بینید؟

در طول این مدت در ارتباطاتی که با آیت‌الله خامنه‌ای داشتیم و در موقعیت‌های مختلف، فرد بهتری را نیافتیم و هرچه هم‌زمان می‌گذرد، می‌بینیم ایشان با موضع‌گیری‌ها و رفتارش، به‌خصوص در شرایط خطیر فعلی، بهترین فرد برای این منصب بوده وهست. تاکید می‌کنم که بعد از سی‌سال، می‌بینیم که هنوزهم بهترین فردی که بتواند جامعه اسلامی را در دنیا اداره کند و در صدور انقلاب هم توفیق کامل داشته باشد، ایشان است و کاملاً از این موضوع مطمئن هستیم. ولی یک نگرانی بزرگ داریم که بعد از ایشان چه می‌شود؟ الان آیت‌الله خامنه‌ای در جهان جا افتاده است و نهضت‌های اسلامی را در جهان اداره می‌کند. گاهی که خدمت ایشان می‌رسم، عرض می‌کنم این کار را بسیار خوب انجام می‌دهید، ولی نگرانم بعد از ایشان قرار است چه کسی امور را اداره کند؟ بالاخره ما هم بشرهستیم و مثل هر انسان دیگری گاهی نگران می‌شویم. من هم نگران آینده انقلاب هستم. البته پرورش چنین فرد شایسته‌ای ابتدائا بر عهده حوزه علمیه و ثانیاً خبرگان رهبریست که اگر کوتاهی کنند مسئول خواهند بود.

من بارها خودم این را به‌طور خصوصی به رهبری گفته‌ام که: برای طول عمر و دوام توفیقات شما دعا می‌کنم. از خدا می‌خواهم تا زمان ظهور حضرت مهدی(عج) شما را زنده نگه دارد، همان‌‌طور که در زمان امام هم همین دعا رامی‌کردیم ولی باید مراقب جریان طبیعی زندگی بشر هم بود. ایشان معمولاً در جواب این عرض بنده می‌فرمایند: «خدا می‌خواهد این نظام باقی بماند و طبعاً همین نظام درمواقع لزوم نیازهای خود را برآورده می‌کند، همان‌طور که بعد از امام این طور شد».

 

*جنابعالی علاوه بر رای در خبرگان، در سال ۱۳۶۹ شخصاً همانند عده زیادی از علمای بزرگ بطور مکتوب، فقاهت و اجتهاد و جامعیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را اعلام نمودید. بنظر شما آیا ایشان در این سه دهه توانسته‌اند راه و تفکر امام را در مقام نظر و عمل تحقق بخشند؟

ایشان که قطعاً تمام تلاش و جدیت‌های لازم را کرده‌اند و در بهترین وجه ممکن تفکر و خط امام را به درستی و جامع تبیین کرده‌اند و در مقام عمل برای اجرا و پیگیری راه امام و تحقق آرمانهای امام در بالاترین حد ممکن و بطور خستگی ناپذیر تلاش کرده‌اند. هرچند در بسیاری از امور بخاطر کوتاهی دیگران در انجام وظایف‌شان، مطالبات و رهنمودهای ایشان تحقق نیافته و به همین دلیل ایشان از وضعیت بعضی از امور راضی نیستند. ایشان می‌گویند و تاکید هم می‌کنند، اما در عمل می‌بینیم که بعضی از کارها انجام نمی‌شوند. ایشان کمبودها و نواقص را می‌بینند، طبعاً در برخی از موارد نگران هم هستند. با این همه قطعاً ایشان در همه کارها بر اساس تکلیف عمل کرده‌اند، دراین جنبه هیچ تردیدی نیست. دستگاه‌های دیگر هم وظیفه‌شان این است که کارشان را درست انجام بدهند، اما بعضاً انجام نمی‌دهند. الان مسائل مربوط به اقتصاد و فرهنگ و… را ببینید. به هرحال  کاستی‌هایی وجود دارند که رفع آنها همت عموم دستگاه‌های نظام را میطلبد، وگرنه رهبری که همواره بر رفع مشکلات تاکید و برای آن تلاش کرده‌اند. در هر مورد که مسئولین  ذیربط، دستورات ایشان را با جدیت اجرا کرده‌اند نظام جمهوری اسلامی به موفقیت‌های بزرگی دست یافته است و به تعبیر دیگر هرکجا پیروزی و موفقیت بزرگی رخ داده است همانجاست که پیروی ازمقام ولایت بعمل آمده است.

 

 

 

 

پی‌نوشت‌:

۱ـ نساء/ ۵۹  ‌

 

29جولای/20

معاهدۀ رهبر معظم انقلاب با خدا

اشاره:

آیت‌الله سید جعفر کریمی شاگرد، همراه و یار دیرین حضرت امام خمینی«ره» از معدود فرزانگان حوزه‌های علمیه قم و نجف بود که از محضر علمی عمده اساتید برجسته و مراجع بزرگ شیعه در طول بیش از شصت سال گذشته بهره برده و با تسلط عمیق و گسترده بر مبانی و فتاوی حضرت امام، محور حوزه استفتاء امام در نجف و ایران و بعد از امام، محوریت پاسخگویی به استفتائات مرحوم آیت‌الله العظمی اراکی و مقام معظم رهبری«مدظله» را عهده‌دار بودند و با توجه به ایفای این نقش در طول نزدیک به پنجاه سال، به عنوان مسلط‌ترین اصحاب حضرت امام در مقوله نظرات فقهی این مراجع به حساب میآمد.

میزان اعتماد حضرت امام به آیت‌الله کریمی تا آنجا بود که هنگام مهاجرت از نجف اشرف، ایشان را همراه چند نفر دیگر، وصی خود قرار می‌دهند و همچنین تنقیح تعدادی از مهمترین کتاب‌های فقهی امام به عهده ایشان قرار می‌گیرد و بعد از پیروزی انقلاب علاوه بر عضویت در مجلس خبرگان و تصدی سمت‌های حساس قضایی حضرت امام تا پایان عمر بالاترین اعتماد را در حوزه پاسخگویی استفتائات به ایشان داشتند. آیت‌الله سید جعفر کریمی در نهم فروردین‌ماه ۱۳۹۹ چشم از جهان فروبست. اینــک به مناســبت رحلــت آن عالــم فرزانه خالصــه‌ای از گفتگــوی ســال۱۳۹۱ با ایشــان را تقدیم میداریم. یادش گرامی، رحمت و رضوان خداوند بر او باد.

*شما تقریباً یازده سال قبل از امام به نجف رفتید.

بله،. در این فاصله درس مرحوم آقای شاهرودی، درس مرحوم میرزاهاشم آملی و مختصری هم درس مرحوم آمیرزا آقای اصطهباناتی و درس مرحوم آسید یحیی یزدی و… رفتم.

 

*از کی با امام آشنا شدید؟

آشنایی مستقیم که در خدمت ایشان باشم، از روز اول ورود امام به کاظمین بود… در آنجا من از نزدیک خدمت امام رسیدم و در معیت ایشان بودم تا روزی که در مرز صفوان در مرز کویت با هم خداحافظی کردیم که ایشان بنا داشتند به کویت بروند که نشد.

 

*بعد که به ایران آمدید چطور؟

قبل از حرکت امام به پاریس، یک روز آقای فرقانی یک پاکت آورد و به من داد که پشت آن نوشته بود: «این پاکت در خدمت شما باشد و بعد از فوتم آن را باز و به محتوای نامه، هر چه که هست عمل کنید». من به محض این‌که این نامه را دیدم، تنم لرزید. ما همه چیز را در ذهنمان عبور می‌دادیم، الّا فوت امام و زنده ماندنمان بعد از فوت ایشان را. حرفی نزدم. شبی که امام عازم کویت بودند، بنده و آقای خاتم و آقای رضوانی را خواستند. این نامه را برای چهار نفر فرستاده بودند. مرحوم حاج شیخ حبیب‌الله اراکی، آقای رضوانی، آقای خاتم و بنده. ما را خواستند و فرمودند: «پاکت‌هایی را که خدمت آقایان داده‌ام وصیت‌نامه من است. من فردا صبح از اینجا می‌روم. پاکت را باز کنید و به آنچه نوشته‌ام عمل کنید.»، اما الحمدلله امام به پاریس رفتند و به سلامت به ایران بازگشتند.

 

*شما پاکت را باز نکردید؟

نخیر! وقتی امام به ایران برگشتند، من در فروردین ۵۸ به ایران برگشتم. خدمت امام رسیدم و عرض کردم: «این مدتی را که در نجف بودم، به خاطر شما بود، حالا که شما به ایران آمده اید، اجازه بدهید من هم برگردم.»

من به ایران آمدم و امانت‌هایی را که امام به بنده سپرده بودند و حدود ۸ میلیون تومان می‌شد، وسط کتاب‌هایم پنهان کردم و با خودم آوردم. روز دوم ورودم به قم آنها را به منزل آقای یزدی بردم و تحویل امام دادم. امام فرمودند: «مثل این که آقایانی در جلسه استفتا شرکت می‌کنند، شما هم بروید و شرکت کنید.» گفتم: «چشم!» در قم رفتیم و دیدیم آقایان راستی، قدیری و ملکوتی مشغول پاسخ‌گویی به سئوالات هستند. ما هم شدیم نفر چهارم. به کار ادامه دادیم تا آقای خاتم را هم فرستادند. من و آقای خاتم و آقای قدیری و آقای ملکوتی تا زمانی که امام رحلت فرمودند، بودیم و بعد تبدیل شد به شرکت در جلسه استفتای مرحوم اراکی.

در این مدت که در قم در جلسات استفتا شرکت می‌کردیم، اوایل استفتائات زیاد نبود، اما به تدریج زیاد شد. استفتائات نوشته می‌شد، هفته‌ای یک روز اینها را در پوشه می‌گذاشتیم و من به تهران خدمت امام می‌آوردم و امام ملاحظه و مهر می‌کردند و صبح روز بعد در حضورشان آقای رسولی و آقای رحیمیان مهرمی‌کردند و به قم برمی‌گرداندند. تا این اواخر به این شکل بود، نگاه می‌کردیم می‌دیدیم یک جا نقطه نگذاشته‌ایم و امام نقطه گذاشته‌اند. یک جا الف نگذاشته‌ایم و امام الف را اضافه کرده‌اند، یک‌جا سرکش کاف زیادی بوده و امام حذفش کرده بودند. معلوم می‌شد همه اینها را با دقت می‌بینند.

ولی درصد مواردی که امام تصرف می‌کردند، یک درصد هم نمی‌شد و همین نشان می‌داد که دفتر استفتا بسیار دقیق بود و نگاهش با نگاه امام انطباق داشت.

الحمدلله! تا این اواخر نحوه کار ما این‌گونه بود که رابط بین دفتر قم و تهران، بنده بودم. گاهی هم مسائلی پیش می‌آمدند که آقایان نمی‌دانستند اصلاً چه بنویسند. و من وقتی به تهران می‌آمدم خدمت امام مطرح می‌کردم و جواب می‌دادند و می‌نوشتند و مهر می‌کردند.

شش ماه یا یک سال قبل از رحلتشان بود که به من فرمودند: «آقای کریمی! الحمدلله آقایانی که در امر استفتا با من کار کرده‌اند، کاملاً با مبانی فتاوای من آشنایی دارند. در همان دفتر استفتا سئوالات را پاسخ بدهید و فقط اگر مواردی پیش آمد که مشکل پیدا کردید، پیش من بیاورید.» از آن به بعد استفتائات با مهر دفتر استفتا پاسخ داده می‌شدند.

 

*بعد از حضور در دفتر استفتائات آقای اراکی و رحلت ایشان چه کردید؟

بنده با توجه به شناختی که نسبت به آقای خامنه ای پیدا کرده بودم و در جلساتی که خدمت ایشان بودم، با بحث هایی که می شد، دیدم بینی و بین ربّی، استعداد فوق العاده‌ای که در ایشان هست، در حافظه، در بُعد نظر، در توجه به متون آیات و روایات و آنچه که باید از آیات و روایات استفاده شود و در فهم کلمات فقها، ایشان مافوق اقران خود هستند. لذا بعد از آقای اراکی ایشان را به عنوان مرجع تقلید معرفی کردم. بینی و بین ربّی این جور تشخیص دادم و الان هم به این معتقدم.

دیدم همه لوازم مرجعیت در ایشان هست. حالا مرجع فرض بفرمایید یکی دو خط و نیم خوانده، یکی یک خط خوانده، ولی اصل لوازم مرجعیت موجود است. ما ایشان را معرفی کردیم و با پیشگامی من در این راه، آقای خاتم هم موافقت کرد که ایشان را معرفی کند و آقایان راستی، بنی فضل و مؤمن هم این کار را کردند. الحمدلله مرجعیت ایشان تثبیت شد و بعد از فوت آقای اراکی خلائی باقی نماند.

 

*پس از آن در حوزه استفتای مقام معظم رهبری به کار ادامه دادید؟

بله، بعد از تصدی آقای خامنه‌ای به رهبری و بعد هم سمت مرجعیت، آقای رسولی محلاتی گفت: «ما نمی‌توانیم ایشان راتنها بگذاریم. مردم استفتائاتی دارند و در اینجا می‌آید، باید به اینها جواب داده شود. شما که با ایشان و مبانی فقهی‌شان آشنا هستید و سال‌ها هم در استفتا کار کرده‌اید، بیایید و این کار را به عهده بگیرید». گفتم: «بسیار خوب». که تا الان پاسخگویی استفتائات ایشان ادامه دارد.

 

*با این حساب می‌شود گفت که جنابعالی حدود ۴۵ سال است که مشغول پاسخ دادن به استفتائات شرعی ازطرف مراجع بوده‌اید.

بله، خدا بزرگان درگذشته را رحمت و بزرگان حی را حفظ کند.

 

*یعنی در تسلط بر مبانی فقهی حضرت امام و مقام معظم رهبری و برخی دیگر از بزرگان، گمان نمی‌کنیم مثل شما کسی را داشته باشیم.

ان‌شاءالله. خیلی از آقایان بهتر و بالاتر از من هستند، اما خدای منان و متعال در دوران تحصیل به من توفیق داد که خوب درس بخوانم و آنچه را که خواندم و فهمیدم به کار بگیرم.

در قصه استفتائات هم مخصوصاً امام راحل خیلی برایم زحمت کشیدند. در پاسخ به سئوالات شرعی که چگونه جواب بدهیم و مسائل چگونه هستند، انصافاً امام استادی شان را در حق بنده تمام و بسیار در پیشبرد کار به من کمک کردند. خدمت مقام معظم رهبری هم که جای خود دارد. اجمالاً می‌توانم مدعی باشم که ناآگاه نیستم، اما آگاه‌تر از دیگران هم نیستم.

 

*اشاره کردید که لوازم مرجعیت را در مقام معظم رهبری دریافتید. ابتدائاً بفرمایید آشنایی شما با ایشان از کجا و چگونه آغاز شد؟

آشنایی‌ام با ایشان از مجلس خبرگان قانون اساسی شروع شد. این آشنائی از آنجا شروع شد و بعد هم در زمان ریاست جمهوری ایشان، مسائلی را که مطرح می‌شدند، در جلساتی با ایشان درمیان می‌گذاشتم. حدود یک سال به نمایندگی از طرف امام در هیئت عالی اقتصادی دولت شرکت کردم و در کثیری از این جلسات گاهی آقای هاشمی رفسنجانی شرکت می‌کردند و گاهی آقای خامنه‌ای و من که از مرحوم آقای بروجردی گرفته تا مرحوم امامی امیری، مرحوم آقای شاهرودی، مرحوم آقامیرزا آقای اصطهباناتی، مرحوم آسیدیحیی یزدی، مرحوم آشیخ حسین آقای حلّی، مرحوم آمیرزا هاشم آملی، مرحوم آقای حکیم، مرحوم آقای خوئی و با برجسته‌ترین علما نشست و برخاست داشتم، با مبانی و طرز تفکرشان و با اصل ساختار فقه آشنا بودم و لذا وقتی آقای خامنه‌ای مطلبی را عنوان می‌کنند، دیگر ضرورتی پیش نمی‌آید که به بنده بگویند اینجا راجع به این مطلب است و آنجا راجع به آن مطلب. من تا آخر می‌فهمم نخ کار تا چه مقدار در دستشان است که این صحبت را می‌کنند. هر کسی هم که خوب در موضوعی وارد باشد، این خبرویّت را پیدا می‌کند و اختصاص به بنده ندارد. هر کسی در کار خودش همین‌طور است. کسی که از تجارت سررشته داشته باشد، وقتی می گویند نخود قیمتش در فلان جا این قدر است و در فلان جا آن قدر، سریع قیمتش را حساب و هزینه حمل و نقل و انبارداری را اضافه میکند و به این نتیجه می رسد که پس این قدر سود دارد. رشته های سیاسی و علمی هم همین طور است.

یکی از دوستان می گفت من اعلمیت مرجع تقلید را با حاشیه عروه‌اش می فهمم و بررسی می‌کنم تا ببینم حاشیه عروه‌اش به کجا دارد می‌زند و چه می‌خواهد بگوید. از فتاوایش می‌فهمم. من هم اگر مدعی شوم بعد از آن همه تلمذ در محضر بزرگانی از علما که به برخی اشاره کردم، این را می‌توانم تشخیص بدهم، چندان گزاف نگفته‌ام.

 

*بعد از دوره ریاست جمهوری حضرت آقا، شما در جلسات علمی ایشان هم شرکت داشته‌اید؟

بله. عرض می‌کنم. ایشان در سفری صحبت بسیار عالی‌ای کرده بودند. فردا یا پس فردای آن روز خدمتشان رسیدیم. من در عین این که برای ایشان احترام قائلم، رفیق ایشان هم هستم. به ایشان عرض کردم صحبت‌های شما را شنیدم و مقیدم هر جا صحبت می‌کنید، گوش کنم. صحبت‌های شما طعم و مزه صحبت‌های امام را داشت. با این که شمادر محضر امام خیلی حضور نداشتید و بعد از پیروزی انقلاب هم جنگ تحمیلی باعث شد که شما یک پایتان در تهران باشد، یک پایتان در جبهه و مشغول رتق و فتق امور جبهه بودید و خیلی با امام حشر و نشر نداشتید. اینها را از کجا یاد گرفته‌اید؟

شاید عین تعبیرشان این باشد که: «من در این جور مواقع، معاهده‌ای با خدا دارم و آن این است که می‌گویم خدا! من این بدن ضعیف، این زبان ضعیف و این مغز ضعیفم را در خدمت تو قرار داده‌ام که آنچه از من برمی‌خیزد، در خدمت دین تو و در اعتلای کلمه توحید باشد. خدایا! اگر این خدمت را از من می‌پسندی، مرا کمک کن. این قرارداد را با خدا دارم و در این‌جور مواقع با این روحیه پیش می‌روم».

بنده این سخنرانی‌ها و موضع گیری‌ها را ناشی از چنین طرز فکری می‌دانم: «من کان لله کان الله له» و یا در آن روایت دارد: «من اراد عزاً بلاعشیره و هیبه من غیر سلطان و غنی من غیر مال و طاعه من غیر الله، فلینقل من ذل معصیه الله الی عزّ طاعته»، و روایات از این قبیل زیاد داریم.

اگر چنین حالتی در کسی پیدا شود، خداوند منان متعال، او را رها نمی‌کند. به مغز و زبانش می‌اندازد و این را در وجودش به یک نحوی منعکس می‌کند که این‌گونه صحبت کن. کثیری از سخنرانی های مهم آقای خامنه‌ای سخنرانی یک فرد عادی نیست، کما این که سخنرانی‌های امام هم این‌طور بود.

صحیفه نور را ملاحظه کنید. چه کسی می‌تواند این همه با مردم صحبت کند و مطلب هم مفید از کار در بیاید؟ انسان در موارد دیگر، در جلسه دوم و سوم می‌بیند مطالب تکراری هستند و غیرمفید. خدا رحمت کند امام را. نکته‌هایی در کلامشان بود که بکر بودند و تازه و تکرار هم نمی‌شدند. آقای خامنه‌ای هم همین طورند.

نیاز اسلام و مسلمین به چنین اشخاصی است. نیاز اسلام و مسلمین به مجتهدی که فقط بداند در یوم‌الشک آیا می‌شود به حساب ماه رمضان روزه گرفت یا نه، نیست. این مسئله را هم باید دانست، اما نیاز مسلمین با این رفع نمی‌شود. نیاز مسلمین به مجموعه‌ای رفع می‌شود که در رأس آن، این جور امور هستند و ما بحمدالله در بحران‌هایی که پیش آمد، به فضل الهی و درایت ایشان، سربلند بیرون آمدیم.

می‌گویند انگلستان در سیاست‌بازی، پیر میکده و پیر استعمار است. امریکا هم در کنار انگلستان ورزیده شد. مجموعه اروپا هم مجموعه‌ای هستند که با تبادل افکار ورزیده شده‌اند. اینها دست به دست هم دادند که ما را محو و نابود کنند. صحبت این نبود که نفت یا گندم را قطع کنند. اصل، بنای نابودی ما را دارند و بنای نابودی هر کسی را که دارد مثل ما فکر می‌کند. الان واقع جنگ سوری‌ها این است که آنها دارند کفاره رفاقت با ایران را پس می‌دهند. جنگ با حزب‌الله و مقاومت هم در واقع پس دادن کفاره رفاقت با ایران است.

در برابر این همه مغزهای متفکر مارخورده و افعی شده، بلکه افعی خورده و اژدها شده، هنوز مملکتی به نام ایران داریم و روی پای خودمان ایستاده‌ایم، ولو این که قدر عافیت را نمی‌دانیم و متوجه نیستیم که خداوند چگونه ما را کمک کرده است. اینها همه عنایت الله است…

امام با ابزاری که باید جهان را دید و شناخت، می‌دیدند و می‌شناختند و لذا امام وقتی که در حرم مطهر امیرالمؤمنین(ع) جلوی ضریح می‌ایستادند و می‌خواستند زیارتنامه بخوانند، دستشان می‌لرزید و با یک دست، دست دیگرشان را می‌گرفتند. این امام نه اسلحه داشت و نه لشکری و نه طیاره‌ای و طوری بر او سخت گرفتند که در اواخر اقامت در نجف شاید بیش از پنج نفر با امام نبودند.

درنجف بیشتر بیوتات با امام خوب نبودند. بهتر است مطلب را باز نکنم، اما خداوند منان متعال زیر بغل امام را گرفت و ایشان را باعزت و پیروزی به ایران برگرداند.

انقلاب پیروز شد، همه عالم، از شرق و غرب دست به دست هم دادند و جنگ را بر ما تحمیل کردند تا امام و ایران را از بین ببرند، اما: «ویابی الله الا ان یتم نوره». خداوند این چراغ را برافروخته نگه داشت.

امیدواریم تا آخر هم همین‌طور باشد، به شرط این که ما گناه نکنیم که گناهمان دامنگیرمان شود. خداوند منان متعال چنین رهبری را نصیب ما کرد: «شکراً لک یا الله.»

من در میان همه فضلا و بزرگان علمی و اساتید، کسی را نمی‌بینم که نه تنها شبیه آقای خامنه‌ای، بلکه نزدیک به ایشان هم باشد. خداوند منان متعال، ایشان را بعد از امام ذخیره کرد و انصافاً هم خوب اداره کرد.

همین فتنه ۸۸ واقعاً جنگ علیه نظام و نقطه اوج همدستی همه دشمنان برای براندازی نظام و شاید نقطه اوج تدبیر و اشراف ایشان هم بود.

در جمع مردم ایران و علمای حوزه‌های دینی ایشان در رأس است. برو برگرد ندارد…

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫قرآن کریم، سوره مائده، آیه ۳۸

۲٫قرآن کریم، سوره جن، آیه ۱۸

 

29جولای/20

در جست‌وجوی عشق گمشده

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«مِنَ الْمُؤمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا: از مؤمنان عده‌ای صادقانه بر عهدی که با خدا بسته بودند، وفا کردند. عده‌ای با شهادت خود آن عهد را وفا کردند و عده‌ای همچنان در انتظارند بدون آنکه آن عهد و پیمان را تغییر داده باشند.» (احزاب/۲۳)

در کنار شهدا بودن «بهترین بودن»ها را برای انسان محقق می‌کند. اولیای الهی، از خودبینی‌ها رهایند و فانی در خدا. انسان‌های ظالم و فاسد چون از خدا که «بودن محض است» فاصله گرفته‌اند، «نبودنِ محض‌اند». خدا کند که از «نبودن» انسان‌های ظالم فاصله بگیریم و به «بودنِ» اولیای الهی نزدیک شویم.

انسان در محضر شهدا است که «بودن» را احساس می‌کند، بودنی به‌تمامی؛ احوالی که هرگز با الفاظ قابل توصیف نیست. چه سرّی است در کنار شهدا، به‌خصوص در محضر شهید حاج قاسم سلیمانی بودن که گوئی انسان خود را در مرکز هستی احساس می‌کند. درهای آسمان به سوی زائر شهدا باز می‌شوند و ما آمده‌ایم تا این گشایش‌ را تجربه کنیم.

شنیدن بشارت شهدا

قرآن می‌فرماید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ * فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ* یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَهٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنینَ* الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ الَّذینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ.»(آل عمران/۱۶۹ تا ۱۷۲»

شهدا از حیاتی سرشار از رزق خاص برخوردارند، «فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ»؛ از آنچه به آنها داده می‌شود خوشحالند. مسلّماً شهدا چیزی بالاتر از بهشت‌ و «عزّت اسلام» را طلب کرده بودند که طبق این آیه‌ به آنها داده‌اند. آیه، «وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ» اشاره به کسانی است که هنوز به شهدا نپیوسته‌اند و چون قدم در این راه بگذارند، «أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِم وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» نگران آینده و کذشته خود نیستند.

افق آینده را چنان برای شهدا گشودند که آنها مشاهده کردند که چگونه حق بر باطل پیروز خواهد شد. من از این آیه، چنین استنباط می‌کنم که آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. شهید حاج قاسم سلیمانی به ما می‌گوید هرگز نگران نباشید. باید با نگاه شهدا به آینده بنگریم و صدای بشارت آنها را بشنویم. حال که قدم در راه انقلاب گذاشته‌ایم، جای نگرانی نیست. حتی کوتاهی‌های گذشته ما هم جبران می‌شود، «فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ».

رهبر معظم انقلاب مکرر می‌فرمایند: «شما جوانان قطعاً پیروزیِ انقلاب بر دشمن را خواهید دید.»؛ «وَ أَنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنینَ»؛ خداوند نمی‌گذارد اجر این جوانان انقلابی از بین برود. آنها مگر نمی‌خواستند اسلام پیروز شود و عزّت اسلام محفوظ بماند؟ قرآن می‌فرماید ما نمی‌گذاریم اجری که می‌خواستند ضایع شود. برای تحلیل درست وضعیت امروزمان، این نکته‌ مهمی است.

حضرت حق، رحمت مطلق است و همه‌ مؤمنین، سعه‌ رحمت حضرت حق را می‌شناسند. آیا می‌شود شرایطِ رحمت باشد و رحمت تجلی نکند؟ جز این است که این ملت ذیل ولیّ الهی به اسم حضرت امام خمینی می‌خواستند مسلمان باشند؟ حال آیا می‌شود در دل این سختی‌ها و فشارها و تحریم‌ها و تجاوزها، رحمت خدا ظاهر نشود، در حالی‌که رحمت او وسیع است؟!  اینکه حضرت امام و رهبر معظم انقلاب دائماً بر روی واژه‌ «قطعاً» نسبت به پیروزی ما بر دشمن تأکید دارند، همه به جهت همین قاعده قرآنی است.

زمینه‌ سعه‌ رحمت الهی فراهم است، «أَنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنین». خدا اجر مؤمنین را نمی‌گذارد ضایع شود، «الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ» کسانی که دعوت خدا و رسول«ص» را اجابت کردند، برای آنهایی که نیکی کردند و تقوا پیشه نمودند، اجر عظیمی است، «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ»(آل‌عمران/۱۷۳) وقتی مردم به آنها گفتند انبوهی از افراد برای جنگ با شما گرد آمده‌اند، پس بترسید! آنها نه‌تنها نترسیدند؛ بلکه ایمانشان افزون شد و گفتند خدا ما را بس است و او بهترین وکیل برای ماست. «ناس»، در آیه‌ فوق یعنی رسانه‌های دنیا که مأمور القای ترسند تا مؤمنین کوتاه بیایند؛ به شهدا اصرار داشتند واقع‌بین باشید، در حالی‌ که به گفته‌ رهبر معظم انقلاب واقع‌بینی این است که ما قدرت خودمان را بشناسیم، «فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ»(آل‌عمران/۱۷۳)

جائی برای ترس نیست، زیرا وقتی ایمان به معنای واقعی‌اش در یک طرف قرار بگیرد و کفر در مقابل ایمان مردم بایستد، حتماً پیروزی با جبهه‌ ایمان است، هرچند تعداد مؤمنین قلیل باشد. آنان می‌دانند خدا به صحنه می‌آید و آن کاری را که تا حال به دنبال انجام آن بود، یعنی هَدْم کفر و استکبار را انجام می‌دهم.

احساس بودنِ متعالی

در کنار مضجع شریف شهدا، احساسِ وجود، احساس بقا، احساسِ «خالِدینَ فیها»بودن را می‌توان یافت؛  بقا و حضوری که تمام کثرت‌ها در آن رنگ می‌بازند و حقیقت از طریق این شهدا همه‌ عالم را فرا می‌گیرد. عده‌ای در دریای عشق، زندگی را شناختند و بدون گرفتارشدن در زندگی‌های عرفی، به زندگیِ خود معنای دیگری بخشیدند؛ «طرح‌اندازانه» به میدان آمدند و عالم را از آنِ خود کردند؛ بر خلاف جبهه‌ استکبار که در توهُّمش می‌خواهد عالم را از آن خود کند. شهدا با حضور در جبهه حق، عالم را از آن خود کرده‌اند. مستکبران ناراحتند که ایران در منطقه فعّال است؛ در حالی‌ که حضور ما در منطقه در راستای به خودآوردن مردم منطقه است و نه چون استکبار دست به غارت‌ ثروت و فرهنگ ملت‌ها زدن. اینک مردم منطقه‌ به خود آمده‌اند. وقتی ملتی با فرهنگ ایثار و شهادت به صحنه آمد، مسلط بر سرنوشت خود می‌شود. به فرمایش مقام معظم رهبری، «شما فشار را از روی مردم بردارید و ببینید که چگونه همه به حاکمیت حق رجوع می‌کنند.»

با نگاهی به راه شهدا، آیا طرحی برای معنا بخشیدن به زندگی‌ پیدا کرده‌ایم؟ آیا ندای، «أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ» را می‌شنویم؟(هود/۸۱) گشودگیِ صبحگاهان دور نیست، همچنان که قیامت نزدیک است، «وَالْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ»(انفطار/۱۹). در قیامت، امر تنها از آنِ خداست و انسان هیچ اختیاری ندارد. پیامبر(ص)می‌فرمایند، «الآن قیامتی قائم». قیامتی که به یک معنا در دوردست‌هاست، برای حضرت نزدیک است. این نشان می‌دهد که اگر انسان برای معنابخشی به زندگیِ خود طرح داشته باشد، اساساً همه‌ آنچه که در دوردست‌هاست، نزدیک می‌شود. شهدا در هویتی که انسان زندگی‌اش را در دل این طرح‌اندازی معنا می‌کند، نشان دادند که چقدر خوب می‌شود به آنچه که به ظاهر دور است، نزدیک شد.

شهدا مانند رهبرشان، امام،  با هر چه که می‌خواست آنان را به افراد ذلیل و منفعلی تبدیل کند، سرِ ستیز داشتند. شهدا همواره در پی معنای زندگی بودند.  آنان با انتخابی شورانگیز و عاشقانه و در نهایتِ صفا و سادگی، زندگی را معنا کردند و توانستند باب شهادت را در مقابل خود بگشاید. شهدا تحقیر نشدند، زیرا کربلا را که راهی است به سوی رحمت الهی در مقابل خود ‌دیدند.

ما نیز باید از خود بپرسیم که باید کجا باشیم و چگونه بودنی را بودنِ خود بدانیم. من با بعضی از شهدا مرتبط بودم و گاهی خلوتی با هم داشتیم و صحبت می‌کردیم. احساس می‌کردم مسئله‌ آناننانآ چگونه بودن بود. هر یک از ما باید بدانیم که چه نوع بودنی، بودنِ حقیقی ماست.  انسان وقتی به بودنِ خود نظر می­کند، از بسیاری از دغدغه‌ها و احساس محرومیت‌ها آزاد می‌شود و تعجب خواهد کرد چرا محرومیت‌های دنیایی را محرومیت می‌دانست.

شهدا سمینار آفتاب‌شناسی نگذاشتند، بلکه به سوی آفتاب رفتند. فرق است بین آفتاب‌شناسی و به سوی آفتاب‌ رفتن. ما به زیارت شهدا می‌رویم تا به سوی آفتابِ زمانه آمده باشیم و حالات و احوالات خدای شهدا را احساس کنیم.

انقلاب اسلامی نشان داد که می‌شود در همین دنیا آسمانی شد. در روایت داریم که  عبادات انسان بدون ولایت امیرالمؤمنین(ع) یعنی بدون نظر به آینه انوار الهی، ثمری ندارد و اگر انسان محبّتِ آن حضرت را نداشته باشد، اگر هزار سال هم نماز بخواند و روزه‌ بگیرد، هیچ بهره‌ای از عباداتش نمی‌برد.(۲) اگر در این تاریخ هم متوجه‌ حضور انوار حضرت حق از طریق انقلاب اسلامی نباشیم، هیچ بهره‌ای از معنای زندگی در این تاریخ نصیب ما نمی‌شود. خدا با هر مرحله از مراحل انقلاب به‌نحوی به ظهور آمد؛ مثل به ظهورآمدن انواع انوارش با شهادت حاج قاسم سلیمانی. برای همین باید خدا را دائماً در جلوات و تجلیاتش ملاقات کرد. خدای فکری و انتزاعی که محدود در باورهاست، کافی نیست.  خدای انقلاب اسلامی، خدای شهید حاج قاسم سلیمانی است. انوار الهی در شخصیت آن مرد الهی به جلوه در آمده بود.

عاقل‌بازی چیز بدی نیست، اما چیز کمی است و انسان همچنان در معنابخشی به خود، سرگردان می‌ماند. در زمان اندکی که به عنوان یک نیروی فرهنگی به جبهه رفتم، روبه‌روی قسمت فرهنگی که کنار محل تدارکات بود، ایستاده بودم. یکی از نیروهای خط با جثه‌ نسبتاً بزرگی آمده بود تا برای نیروهای خطِ اول یخ ببرد. مرا شناخت، جلو آمد و در بغل گرفت و گفت، «شما مرا جبهه‌ا‌ی کردی.» پرسیدم «چطور؟» گفت، «با این شعر: عاقل به کنار جوی پی پل می‌گشت/ دیوانه‌ی پابرهنه از جوی گذشت. با این شعر دیوانه شدم و آمدم جبهه.» عاقل‌بازی‌ کارمان را به اینجا کشیده که در این دایره سرگردان هستیم. اکنون آمده‌ایم به زیارت شهدا تا عشقِ گمشده را بازیابیم و وقتی درهای محبت و عشق گشوده شدند، باید مواظب باشیم عقل مانع این عشق نشود؛ همان عشقی که «جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود.»

یارانِ سالار شهیدان، ققنوس‌وار از جیفه‌ دنیا فاصله گرفتند و به جای آنکه مرگ به سراغ آنها بیاید، ماورای مرگ حاضر شدند تا در کنار آنهایی نباشند که قصد بلعیدن همگان را دارند و در حالِ بلعیدن یکدیگرند. شهدا، عشق را جز در آتش و خون جست‌وجو نکردند تا معلوم شود که ما در فقدان عشق چگونه باید بمانیم و دِق نکنیم؟ شهدا عشق را در آتش و خون یافتند. به اعتقاد من اگر مرحوم قاضی طباطبایی، آن قهرمان عشق در زمان خود، در زمانی که شهید چمران در صحنه بود در قید حیات بود، در عشق‌بازی، همان چمران می‌شد. جست‌وجوی عشق در آتش و خون داستان‌ها دارد.

در عرفان بحثی داریم به نام «فنای ذات». فنای فعل داریم که هر فعلی را از خدا باید دانست. توحید صفاتی نیز یعنی هر صفت و کمالی را مربوط به خدا ببینیم و با نظر به معنای ذکر «الحمدللّه» متوجه این نوع توحید ‌شویم. اما توحید ذاتی چیز دیگری است، یعنی هر «بودنی» با تمام لوازم آن، «بودن» خداست و انسان در این مقام از توحید، هیچ بودنی را به خود منتسب نمی‌کند، بلکه نحوه‌ای از «بودن» خدا  و فانی در اراده‌ الهی می‌شود. شهید جزی به اراده‌ الهیه به میان می‌آید و بدون آنکه به خود و به سوختن خود فکر کند، آن حماسه را می‌آفریند و ما در جبهه‌های دفاع مقدس چنین صحنه‌هایی که حکایت از توحید ذاتی و فنای رزمندگان در محضر حضرت حق باشد، فراوان داشتیم. حضرت امام پس از عملیات فتح المبین پیامی دادند، «چله‌نشینان، شب زنده داران بگویند چگونه این شهدا ره صد ساله را یک‌شبه طی کردند؟»

شهدا عشق را در آتش و خون پیدا کردند. عشق جانانه آمد و «هرکه را می‌خواست جان بخشید و رفت» ما در کنار این جان‌های آکنده از عشق چه کنیم؟ شهدا عشق را در «سخن»، «سکوت» و «خاموشی» خود متجلی کردند و جز به عشق نیندیشیدند. بودنِ خونین آنها افسانه‌ عشق بود. آنان به دنیا که شایعه‌ای دروغین بیش نیست، پشت کردند تا ما در میان حاکمانِ پرستنده‌ جاه و مال، به مدد عشق در تمنّای جاه و مال نباشیم. ای کاش آدمیان می‌دانستند بهای جاه و مقام، تباهی جان است.  فرو گذاردن عشق و به دنبال جاه و مقام و شهرت رفتن یعنی جان خود را تباه کردن.

ما عشق را از شهدا آموختیم تا از نسل دزدان و دغل‌بازان نباشیم و در راه آرمان عدالت که اکنون در نیمه‌ راه آن هستیم؛ مأیوس نشویم. هم‌تراز رانت‌خواران‌ شدن، افق ما نیست، زیرا به‌زودی بندگانِ جاه و مال در آتش خود خواهند سوخت، زیرا همواره پس از سوختن جوانمردان، نوبت ناجوانمردان می‌رسد و فرجام صدام حسین، فرجام همه‌ خودپرستان است که افقی جز جاه و مال نمی‌شناسند. آینده از آنِ آرمان حاج قاسم‌هاست، یعنی نابودی استکبار.

اگر حقی آمد، باطل حتماً می‌رود. این یک قاعده لایتغیر است. ما به دنبال عشقی هستیم که گم کرده‌ایم و شهدا بشارت‌دهنده‌ آنند. دشمنان سعی می‌کنند با تاریک‌کردن فضای جامعه، جوانان را از نظردوختن به افق‌های روشن باز دارند، اما این تلاش، تلاش و جهد بیچارگانی است که از نور توحید محرومند و به‌زودی غرامت جهل خود را خواهند داد. ما دربه‌در در فقدان عشق، سرگردانِ این دیار شده‌ایم. فقط امیدواریم شربتی را که خداوند به ناامیدان عشق می‌دهد، به ما نیز بنوشاند.

آمده‌ایم تا در زیر سایه‌ حضرت حق در این دیار بگردیم تا ببینیم شور عشق را در کجا باید پیدا کنیم. شربتی که حضرت حق به صورت پنهانی به نومیدان می‌دهد تا راهِ برون‌شدن از افسردگی و ملالت را بیابند و از سوزِ فقدان عشق تسلی پیدا کنند.

خداوندا! پروردگارا! به حقیقت این پاکبازانِ دیار عشق، به حقیقت عشق جانانه‌ شهید حاج قاسم سلیمانی، ما را در راهی که راهِ «جانبازی» و «عشق» و «وفاداری» است؛ «وارد» و «ثابت قدم» و «امیدوار» بگردان.

آمین یارب العالمین.

والسلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته

 

پی‌نوشت:

  1. رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «شهدا مایه‌ رونق حیات معنوی‌اند در کشور. حیات معنوی یعنی روحیه، یعنی احساس هویت، یعنی هدفداری، یعنی به سمت آرمان‌ها حرکت‌کردن و عدم توقّف. این کار شهداست. این را هم قرآن به ما یاد می‌دهد. شهدا تا هستند، با تن خودشان دفاع می‌کنند و وقتی می‌روند، با جان خودشان «وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»(آل‌عمران/۱۷۰) ببینید این استبشار، مال بعد از رفتن است. تا هستند، جانشان و تنشان‌ و حرکت مادّی‌شان در خدمت اسلام و در خدمت جامعه‌ اسلامی است، وقتی می‌روند، معنویتشان. صدای‌شان تازه بعد از رفتن بلند می‌شود. نطق شهدا بعد از شهیدشدن باز می‌شود، با مردم حرف می‌زنند، «بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ» با ما می‌گویند. ما باید گوشمان سنگین نباشد تا بشنویم این صدا را… مهم این است که ما بشنویم این صدا را. و خدای متعال در این صدا هم اثر گذاشته است. واقعاً اثر گذاشته. جوری شده است که وقتی از شهیدی یک چیزی، حرف دقیق و متینی نقل می‌شود، بر دل‌ها اثر می‌گذارد و دل‌ها را منقلب می‌کند. ما گوشمان سنگین است و این پیام‌ها را درست نمی‌شنویم. اگر این پیام‌ها را به ما بشنوانند، دیگر این گرایش به شرق و به غرب و به دشمن و به کفر و الحاد و مانند اینها‌ از بین ما رخت بر خواهند بست. اگر این پیام را بشنویم، روحیه‌ها قوی و حرکت جدّی‌ خواهد شد.(بیانات مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در تاریخ ۱۴/ ۸ / ۹۷)
  2. تفسیرجنابادی، ج۴، ص۲۲۸

 

29جولای/20

سیاست تا دیانت

اندر فوائد کرونا

*کارشناسان محاسبه کرده‌اند وزن تمام ویروس‌های کرونا (که تعطیلی بیش از دویست کشور و بیماری چند میلیون نفر را باعث شده) حدود ۵گرم می‌شود!

# به نظر می‌رسد یکی از خواص “کرونا” این باشد که به بشریت امروز بفهماند: اگر خداوند برای برهم زدن بساط طاغوتی نمرود پشه‌ای را مامور کرد، برای  شکستن کبر و غرور انسان امروز، با همه ادعا و افاده و تجهیزاتش، تنها ۵ گرم ویروس را کافی دانسته است! چون انسان معاصر صد برابر فرعون و نمرود و ابولهب در کسوت طاغوت ظهور کرده، لذا برای تنبیه او به همین ۵گرم ویروس ماموریت داده شده، بلکه از این طریق متوجه میزان ضعف و حقارتش بشود.

علاوه براین شیوع کرونا علیرغم مشکلات و مصائبی که در  مملکت ما ایجاد کرد، فوائد و پی‌آمدهای مثبتی نیز به دنبال داشت که تا کنون دیده نشده یا کمتر به چشم آمده، از جمله این که:

الف) صرفه‌جویی در میلیون‌ها دلار ارز مملکت به جهت توقف سفرهای علمی و تحقیقاتی برخی از هموطنان ارجمند به  آنتالیا، تایلند، دبی، بلغارستان، ارمنستان، باکو، گرجستان و…

ب) صرفه‌جویی در میلیون‌ها دلار ارز بیت‌المال به واسطه تعطیلی ماموریت‌های خارجی مدیران و مسئولان دولتی. (در جریان هستید که مسئولان زحمت‌کش دولتی در هر سفر خارجی علاوه بر چندین هزار دلار خرج سفر، چند هزار دلاری هم حق ماموریت دریافت می‌کنند!)

(نکته جالب توجه این است که با وجود تعطیلی این ماموریت‌ها ، مملکت مانند قبل اداره می‌شود و معلوم شد که بود و نبود این قبیل ماموریت‌های خارجی تاثیری بر زندگی مردم نداشته و ندارد!)

ج) صرفه‌جویی در هزینه‌های میلیاردی همایش‌ها، گردهمایی‌ها، کنگره‌ها، نشست‌ها، سمینهارها و کنفرانس بازی‌هایی که چپ و راست با پول بیت‌المال برگزار می‌شد و مهم‌ترین دستاورد آنها تاکید بر دستاوردهای گذشته و اضافه وزن شرکت کنندگان بود!

د) تعطیلی افطاری‌های باشکوه و اشرافی که دستگاه‌های حکومتی و ادارات به خرج بیت‌المال برگزار می‌کردند و جلوگیری از اتلاف پول مردم در این مجالس.

(بماند که سر و شکل و رفتار و پوشش برخی مدعوین این افطاری‌ها داد می‌زد که در عمرشان روزه نگرفته‌اند و از ماه رمضان فقط به افطاری‌های آن معتقدند!)

و) توقف سفرهای دائمی وزیر خارجه و معاونان و زیردستان ایشان به اروپا و آمریکا. (بواسطه توقف این سفرها خیالمان راحت شد که عزیزان مذکور در مدت قرنطینه، امکان ملاقات و نشست‌های محرمانه و آشکار با گرگ‌های غربی را از دست داده و مجالِ دادن امتیازات جدید به آنها را پیدا نکرده‌اند.)

 

فواید عذرخواهی

*متن زیر را بخوانید و به سئوالات مربوطه پاسخ بدهید:

«اگر در بیان و اظهار مسائل تأخیر داریم یا لحن ما مناسب نیست باید قبول و جبران کنیم. باید برای تأخیر عذرخواهی کنیم و برای لحن نامناسب هم باید عذرخواهی کنیم. در عذرخواهی از ملت بزرگ ایران باید روان، شفاف، ساده و رک باشیم و بدانیم که مردم آقا، ولی‌نعمت و بزرگ ما هستند و ما نوکر آنان هستیم. نوکر در برابر آقا باید متواضعانه، خاضعانه و دقیق حرف بزند.»

*روزنامه ایران ۲۶ دی ماه ۹۸

۱) این متن از سخنان کیست؟

الف) کوروش کبیر   ب) دکتر مصدق  ج) حسن روحانی  د) کریم خان زند

۲) گوینده این عبارات چقدر به آن عمل کرده است؟

الف ) خیلی  ب) همیشه  ج) این سخنان را برای بقیه گفته نه خودش!  د) تا الان موردی برای عمل به این سخنان فراهم نشده!

* پاسخ‌نامه: سئوال ۱ گزینه‌ ج ، سئوال ۲ گزینه‌ د و شاید ج

 

اعترافات فرهنگی دولت

روزنامه‌ دولتی ایران در ۲۶ دی ماه سال جاری در توصیف وضعیت فرهنگی جامعه چنین نوشته است:

«بازار و اقتصاد در حال بلعیدن زندگی فرهنگی است. روز به روز از کیفیت حداقلی تولیدات فرهنگی کاسته می‌شود. محصولات فرهنگی بی‌کیفیت، اما پر سروصدا هستند. این روزها مسئولان وزارت ارشاد با تقلب فاحش خوانندگان در اجراهای زنده نیز برخوردی نمی‌کنند و خوانندگان بازاری با کیفیت نازل، میداندار هستند. بخش‌های دیگر فرهنگ نیز با مشکلات مشابه روبه‌رو هستند. نگاهی به سینما در دو سال اخیر نشان می‌دهد که فیلم‌های کمدی فاقد ارزش‌های فرهنگی مثل هزارپا و مطرب در صدر جدول فروش‌اند. تئاتر هم در اختیار چهره‌ها و جریان‌های پولساز قرار گرفته و آثار کیفی هنرمندان جوان از تبلیغات تئاتر بهره‌ای ندارند. این مشکل در حوزه‌ کتاب هم مشاهده می‌شود و کتاب‌های بی‌کیفیت به چاپ‌های متعدد رسیده‌اند. این روزها تبلیغات در اختیار تولیدات ضعیف هنرمندان مشهور است. تولیداتی که به فست‌فود شبیه‌اند و بر بازار محصولات فرهنگی چنبره زده‌اند. حجم تولید آثار فرهنگی بی‌کیفیت بالاست و روزبه‌روز عرصه بر کسانی که به دنبال محصولات فرهنگی واقعی هستند، تنگ‌تر می‌شود.»

الف) ببینید داغ مصیبت چقدر سنگین بوده که «مرده شور» را هم به گریه انداخته! وقتی روزنامه‌ دولت این جوری برای وضعیت فرهنگی مملکت، آه و فغان به راه انداخته، لابد عمق فاجعه خیلی زیاد است! معمولاً روزنامه دولت تا سرحد ممکن فتوحات منفی قوه‌ مجریه را ماله‌کشی می‌کند، اما در چنین مواقعی دیگر امکان ماله‌کشی وجود ندارد و حتی فریاد ماله‌کش هم بلند شده!

ب) البته از روزنامه‌ دولت نمی‌توان توقع داشت که مقصر این فجایع فرهنگی را معرفی کند. چاقو اگر بخواهد هم نمی‌تواند دسته‌ خودش را برش بزند!

ج) دستاوردهای هسته‌ای و اقتصادی و سیاسی دولت روحانی به‌قدری پربار و متنوع است که دیگر توجه کسی به میوه‌های نوبرانه‌ این دولت در عرصه‌ فرهنگ جلب نمی‌شود.

د) البته قبول داریم که ثمرات دولت روحانی باید متناسب باشند! نمی‌شود دولتی که در یک شکم «برجام» زاییده، در عرصه‌ فرهنگی «حور و پری» بزاید. به قول مظفرالدین شاه مقبور، «هیچ نگویید که همه چیزمان به همه چیزمان می‌آید.»

 

 

لذت گدایی

* برجام یعنی اینکه:

هم نفت برای فروش داشته باشی و هم پول برای خرید؛ اما فقط اجازه‌اش را نداشته باشی! بعد برای کسب اجازه سبیلت را به دست خودت دود بدهی و باز بمانی بی‌سبیل و بی‌اجازه!

*اینستکس یعنی اینکه:

هم نفت داشته باشی برای فروش و هم پول داشته باشی برای خرید و سبیلت هم را دود داده باشی برای کسب اجازه‌ خرید و فروش و باز مجبور شوی برای کمی خرید و اندکی فروش، گونه‌ات را سرخاب بمالی و باز بمانی با لپ‌های گلی و بی‌اجازه و بی‌سبیل!

* اما لذت گدایی یعنی اینکه:

با پول خودت به اندازه‌ دوزار و ده ‌شاهی جنس با سلیقه‌ خودشان سوا کنند و با منت بیندازند جلویت و تو با سبیل دود داده و لپ‌های قرمز جلویشان خوش‌رقصی کنی و در «روزنامه‌ دولتی ایران» جار بزنی که، «درخت برجام بالاخره سیب و گلابی داد! اینستکس عاقبت معجزه کرد!»

29جولای/20

بیوه‌های چهارده ساله – میوه‌های چهل‌ساله!

دو هفته پیش بود که مدیر مسئول با من تماس گرفت و گفتا: «یادش به‌خیر قدیم‌ها در ستون حلاجی، هر روز مطالب موثّر و داغی می‌نگاشتی! حالا چرا چنین نمی‌کنی؟ اقلا گهگاه چیزکی برای‌مان قلمی کن…»

به‌فراست دریافتم که می‌خواهد رگ غیرتم را تحریک کند و صمت و سکوت چندین ساله‌ام را بشکند! به‌مزاح گفتمش، «کاهل شده‌ام!»  اما با علاقه‌ قلبی و دیرینی که به ایشان دارم، نتوانستم مقاومت کنم و قول دادم. خیلی فکر کردم که با این همه سوژه‌های رسوب شده در ذهنم و نانوشته‌هایی که به دل دارم، از که و از چه و از کجا آغاز کنم؟

آیا از درد و داغ دختر مظلوم وزیر! بنویسم یا از رانت‌خواری مدیرانی که آنان را از ذخایر نظام! محسوب کرده‌اند؟

از گرگ‌های خفته و کمین کرده در جوار گمرکات بنگارم و قاچاقچیان چاق و چلّه‌ صادرات و واردات را نشان‌ دهم

یا از تاخت و تاز زمین‌خواران و کوه‌خواران و جنگل تراشان بگویم و مسبّبان خانه خرابی مستاجرانِ خانه به دوش و سوداگران طمّاع‌بخش مسکن را بشمرم؟

از زد و بندهای پنهان و آشکار دریافت‌کنندگان وام‌های کلان و هزاران میلیاردی و بی وثیقه‌ برخی بانک‌ها و مؤسسات مالی و اعتباری بنویسم

یا از رونق و روئیدن کاخ‌ها و پنت‌هاوس‌ها و برج‌‌باغ‌های مجلّل اشراف تازه به دوران رسیده و بی‌سر و سامانی کوخ‌نشینان حلبی‌آبادها قلم رنجه کنم؟

امّا پشیمان شدم که این چه کاری است؟

بیشتر از اینها را همه می‌دانند و هر روزه می‌شنوند، ولی حرام‌خواران به خود نمی‌گیرند – که بماند! – حتی گاهی با کمال بی‌پروایی گلایه دارند که، «چرا ۷، ۸ سال پست‌های مدیریتی را از ما گرفتند و نگذاشتند مثل سال‌های ماضی  و تا کهنسالی بر مسند صدارت و ریاست تکیه زنیم!»

اگر در حوالی دهه‌ هفتاد، در ستون «حلاجی» و روزنوشت کیهان و قدس و صبح و قندیل قلم «ری» و کاریز «کویر» و شمیم شرقی جام‌جم هر روزه از هر دری قلم‌فرسایی می‌کردم لااقل دلم خوش بود که گهگاه اثری می‌کرد و پژواکی داشت؛ ولی حالا نه!

همان سال‌ها بود که بعد از رویکرد برخی مسئولان به زندگی اشرافی و توجیه تجمّل‌گرایی از تریبون نمازجمعه توسط سردار سازندگی! مطالبی را در ۱۵ شماره با عنوان «زی مسئولان» در شرح زیست و ایست و سبک‌ زندگی مدیران و مسئولان «کشور اسلامی» با عنایت به دستورات و ارزش‌های دین مبین اسلام نگاشتم بدین امید که اندکی بر رفتار و اخلاق مسئولان تجمّل‌گرا اثر کند و با در نظر گرفتن ارزش‌های اسلامی و سبک زندگی پیشوایان دینی از کجراهه‌ کاخ‌نشینی و فراموشی کوخ‌نشینان دردمند دست بردارند، ولی وااسفا، سال به سال – دریغ از پارسال!

می‌بینیم که کاخ‌های مجلّل و برج‌باغ‌های چند هزار میلیاردی شمال شهر و پنت‌هاوس‌های وسیع و مجهّز به استخر و رستوران‌گردان در پشت‌بام‌ها که به بهشت شدّاد دهن‌کجی می‌کنند، مرفّهان حرام‌خوار را قانع نکرده، به نقاط ییلاقی و خوش آب و هوای شمال تهران روی آورده و با ساخت و ساز ویلاهای لوکس و وسیع لواسانات و باغ‌های پر گل و ریحان دارای نگهبان و کلفت و نوکر و سگ‌های درّنده و گران‌قیمت خارجی، خانه‌ خلوتی برای تفریحات و خوشگذرانی جمعه‌ها و ایام تعطیلشان تدارک دیده‌اند.

از خدا بی‌خبرانی که این ثروت‌های افسانه‌ای را به بهای مکیدن خون کوخ‌نشینان و مستأجران خانه به دوشی به دست آورده‌اند که با درآمد اندکشان برای پرداخت اجاره خانه و تهیه‌ ودیعه‌ای که سال به سال تصاعدی بیشتر می‌شود، سخت در مضیقه و دلهره‌ دائمی‌اند تا جایی که هر سال اگر تسلیم افزایش اجاره‌بهای دلخواه صاحب‌خانه‌های بی‌انصاف نشوند، موجران می‌توانند با تکیه بر قوانین قوی‌پرور مالک و مستاجر، مأموران اجرا را اجیر کنند تا بی چون و چرا، تاس و پلاس و پرده‌های‌شان را وسط کوچه بریزند و پردگیان و اهل و عیالشان را بی‌پروا آواره‌ کوی و برزن‌ها کنند!

صد بار لب گشودم و بیرون نریختم

خون‌ها که موج می‌زند از سینه تا لبم

با این همه واقعیت این است که با همه‌ تبعیض‌ها و شکاف‌های عمیق طبقاتی و تنگنا‌های معیشتی، آنچه مردم صبور ما را همچنان مقاوم و امیدوار به آینده نگه داشته، همانا مشاهده‌ سیمای باصلابت و هیمنه‌ مؤمنانه‌ رهبر حکیم انقلاب اسلامی، امام خامنه‌ای در مبارزه‌ بی‌امان با مستکبران و حمایت از مظلومان بی‌پناه جهان است که امنیت خاطر و دلگرمی دائمی را به ملّت قهرمان ایران هدیه داده است.

تماشای دلاوری‌های بی‌نظیر و دیدن اخلاق ناب مسلمانی و سیره و سلوک عرفانی ابرمردانی چون سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و جانفشانی‌های سرداران مخلص و بی‌ادّعایی چون کاظمی‌ها، تهرانی‌مقدّم‌ها، همدانی‌ها، همّت‌ها، خرازی‌ها، باکری‌ها، باقری‌ها و…. چمران‌ها بالاترین انگیزه و قوی‌ترین قدرتی است که غیرت ملّی را قوام بخشیده است.

شما را به‌خدا بردارید وصیت‌نامه‌ راهگشا و حرز جواد حاج قاسم را سطر به سطر با دقّت بخوانید تا در میان انبوهی از مصائب و مشکلاتی که گریبانگیرمان شده، قوّت و انرژی بگیرید و حق‌شناسی ملّت مقاوم ایران در تجلیل و تشییع باشکوه مالک‌ اشتر و رفیق شفیق و شیدای رهبر را در نظر آورید تا ببینید که به فرموده‌‌ امام راحل:

«این ملّت و این مردم ایثارگر بر مردمان زمان حضرت رسول‌اکرم«ص» برتری دارند…»
هر چند در هنگامه‌ هراس‌افکنی کرونا در جامعه، عدّه‌ای حریص از خدا بی‌خبر به احتکار و گران‌فروشی ماسک و مواد بهداشتی ضروری مردم پرداخته‌اند و با دشمنان برون‌مرزی همنوایی می‌کنند، امّا کم نیستند همنوعان نیکوکار و خیراندیشی که با نذر و اهدای ماسک و بسته‌های بهداشتی رایگان به نیازمندان، چراغ احسان و همدردی با محرومان را روشن نگه داشته‌اند.

جوانمرد ابزار و یراق فروشی که در محلّه‌ باغ فیض تهران با تقسیم و تقدیم بیش از ده هزار ماسک مجانی بین مردمان، فوز عظیمی از خرسندی خلق خدا نصیب خود می‌کند و بسیاری از کاسبان حبیب خدا که با سود اندک، لوازم بهداشتی را در این شرایط حساس به مشتریان عرضه می‌کنند و آن ثروتمندانی که سرمایه‌شان از راه حلال به دست آمده، هزاران بسته‌ بهداشتی را به بیماران می‌دهند، هر کدام نشانه‌هایی هستند که هنوز رسم یاری و دستگیری از محرومان در جامعه جاری است.

حقیر حدس می‌زنم که بلای بیماری وحشت‌افکن کرونا به‌عمد و توطئه و تمهیدات قبلی جریان سلطه (امریکا) در رقابت با چین زرد در جهان منتشر شده تا حریف خود را به زانو در بیاورند و به بهای تلفات زیاد انسانی، یکّه‌تاز و به اصطلاح نامبر وان! دنیا شوند.

شاید هم این بلای خانمانسوزی که دامنگیر مردم جهان شده، کفّاره‌ گناه بزرگ و سکوت سنگینی باشد که ملّت‌های تحت‌ستم زورگویان ‌دنیا  هر یک به نوعی سیطره‌ ابلیسی و یکّه‌تازی شیطان بزرگ و مخوفی چون امریکای مکّار را پذیرفته و تسلیم بی‌چون و چرا و گاه همراه  کدخدای ظالم جهان شده‌اند.

به یاری خداوند رحمان و توانا، با خودباوری و استعداد ذاتی فرزندان محقق و جهادگر و دانشمندان مؤمن ایران اسلامی، همدوش با سایر پژوهشگران پویا و آزاده‌ دنیا، به‌زودی واکسن و داروی درمان موثّر این ویروس موزی را تهیّه و آن‌را ریشه‌کن می‌سازیم.

هم‌اکنون، داروسازان و متخصّصان مستعد و جهادی علوم‌پزشکی و دارویی کشور بسیاری از داروها را در داخل می‌سازند و در تهیّه‌ دارو و مداوای بیماران در دنیا از ماهرترین طبیبان و پژوهشگران جهانند.

این جنگی که برای شکست انقلاب به ما تحمیل، ولی به یاری «حضرت باری» و مقاومت دلیرمردان و پشتیبانی زنان زینبی ما به پیروزی و «گنج» تبدیل شد ، یکی از بی‌نظیرترین جنگ‌های تاریخ بشریت و حماسه‌های شگفتی‌ساز مقاومت ملّتی مظلوم در برابر قدرت‌های تا بن دندان مسلّح جهان و نوکران آن‌ها بود.

بی‌جهت نیست که رهبر حکیم و بیدار دلما‌ن می‌فرماید،

«این جنگ برای ما یک گنج بود.»

ایشان ضمن سفارش همیشگی به جوانان برای خواندن خاطرات عبرت‌آموز رزمندگان و نیمه‌ی‌ پنهان آنها یعنی همسرانشا‌ن، شخصاً با این‌ همه مسئولیت و گرفتاری از خوانندگان مشتاق و اولیّه‌ این گنج‌های گرانسنگ است.

شما ای بی‌انصاف‌ها! مسئولان فرهنگ و ارشاد! متولیان و مربیان تعلیم و تربیت کشور! فیلمسازان و تولید‌کنندگان سریال‌ها‌ و مدیران کانال‌های تاق و جفت رسانه‌ ‌ملّی، دانشگاهیان، پژوهشگران، حوزویان، مدیران سازمان تبلیغات اسلامی و مساجد کشور و… لااقل گاهی لای برخی از این کتاب‌های پندآموز و بیدار کننده را باز کنید و در صفحات اوّل آنها دستخط و تقریظ‌های «آقا» را بخوانید و مقایسه کنید با کاهلی و بی‌خبری خودتان!

عجالتاً در این مقاله به عنوان نمونه یکی از یادداشت‌های «امام‌ خامنه‌ای» را در تجلیل از کتاب ارزشمند و خواندنی: «نورالدّین: پسر ایران»، خاطرات سیّد نورالدّین عافی به قلم بانو معصومه سپهری می‌آورم تا ببینید آقا چقدر با دقّت این اثر ۷۰۰ صفحه‌ای را  مطالعه کرده و ضمن تحسین اثر، مهم‌ترین نقص و کاستی کتاب را که در آن از همسر باوفا و فداکار این رزمنده حرفی به میان نیامده تذکر داده است.

با هم می‌خوانیم آن سخنان مصفّا را، «…این نیز یکی از زیباترین نقاشی‌های صفحه‌ پرکار و اعجاب‌گونه‌ هشت‌ سال دفاع ‌مقدّس است. هم راوی و هم نویسنده، حقّاً در هنرمندی سنگ‌ تمام گذاشته‌اند.

آمیختگی این خاطرات به طنز و شیرین‌زبانی که از قریحه‌ ذاتی راوی برخاسته و با هنرمندی و نازک‌اندیشی نویسنده، به‌خوبی و پختگی در متن جا گرفته است و نیز صراحت و جرئت راوی در میان گوشه‌هایی که عادتاً در بیان خاطره‌ها ناگفته می‌ماند، از ویژگی‌های برجسته‌‌ این کتاب است. تنها نقصی که به نظر رسید، نپرداختن به نقش فداکارانه‌ همسری است که تلخی‌ها و دشواری‌های زندگی با رزمنده‌ای یکدنده و مجروح و شلوغ را به جان خریده و داوطلبانه همراهی دشوار و البته پر اجر با او را پذیرفته است.ساعات خوش و با صفایی را در مقاطع پیش از خواب با این کتاب گذرانده‌ام. والحمدلله ۹۰/۱۰/۲۰»

داستان‌های وفاداری و صبر و بردباری همسران رزمندگان در جنگ تحمیلی بسیار جذّاب و درس‌آموزند.

سرگذشت این نیمه‌های پنهان‌ و بانوان باوقار زینبی هنوز به‌درستی برای دختران امروزی بیان نشده و نسل جدید، یک از هزار این حماسه‌آفرینان فداکار و شیرزنان میهنمان را نمی‌شناسند.  نوعروسان ۱۳، ۱۴ ساله‌ای که در سال اوّل یا دوّم زندگی مشترکشان، از گوشه و کنار کشور، با عشق و اختیار، به سوی جبهه‌های جنوب و غرب بار سفر بستند و جهیزیه‌ اندک خود را در درون یک وانت‌پیکان ریختند و بچّه به بغل، شهر به شهر همدوش شوی‌شان روانه‌ کارزار با دشمن غدّار شدند.

فداکارانی که در سرمای طاقت‌فرسای زمستان، خود را به دزفول و اهواز و ایلام و ارومیه رساندند تا هم «آرام جان» شوی‌شان شوند و هم آوارگی و کوچ اضطراری زنان جنگ‌زده‌ جنوبی را تجربه کنند و به خواهران مقاوم خود بگویند که در هیچ شرایطی تنها و بی‌رفیق نیستند. نوعروسان دلیر و نترسی که آن روزها با همسر و یگانه فرزندشان، سفر عشق آغاز کردند، بعد از کوچ‌های ماه به ماه، به این نقطه و آن منطقه، به این شهر و آن روستا در زیر دلهره‌ بمب و خمپاره و تیربار و دیدن چگونگی شهادت «دلدار»، کودک به کول به شهر و دیار خود بازگشتند.

این ماده‌شیران، مادران شجاع امروزی، همان بیوگان ۱۴ ساله‌ دیروزند که اکنون تک‌میوه‌های باغ زندگی‌شان به حوالی چهل‌سالگی و پختگی رسیده‌اند و در این چهار دهه‌ دوری از یار و همسر، در کمال صبر و توکّل با خاطرات تلخ و شیرین هم‌پیمان آغازین و آخرین خویش با عزّت و وقار زیسته‌اند و مؤمنانه به تربیت و تیمار یادگاران «یار» کمر بستند.

و حالا همان نوزادان یادگاری را که جوانمردانی بالنده و چهل‌ساله شده‌اند به‌ عنوان «مدافعان حرم» به جای پای پدر بدرقه می‌کنند.

گنجنامه‌های خاطرات‌ و خطرات و داستان‌های دلیرمردان ایران اسلامی را مرور می‌کردم که نظرم افتاد به کتاب جذّاب «بابانظر» از انتشارات حوزه‌ هنری. حیفم آمد که اشارتی به خاطرات شفاهی شهید قهرمان خطّه‌ خراسان؛ محمدحسین نظرنژاد نکنم و بگذرم.

خاطرات جالب و جذّاب این شهید والامقام که قدرش ناشناخته مانده با مصاحبه‌ سیّدحسین بیضائی، توسط مصطفی رحیمی تدوین شده است. «بابانظر»؛ رزمنده‌‌ ساده خراسانی که به قائم‌مقامی فرماندهی لشگر هم رسید، بیش از ۱۴۰ ماه در مناطق جنگی بود. در بستان چشم و گوش چپ را از دست داد، در فکّه کمرش شکست، در فاو سینه‌اش شکافت و بعد گازهای شیمیایی به سینه‌اش آسیب زد و… جنگ که تمام شد، ۱۶۰ ترکش به بدنش خورده بود که تنها ۵۷ ترکش از سر تا پایش بیرون زد، امّا ۱۰۳ ترکش همچنان در بدن قوی و نیرومند او که روزی از پهلوانان خراسان بود، به یادگار ماند و برایش ۹۵ درصد جانبازی نوشتند. او در سال ۱۳۵۸ به کردستان رفت و جالب آنکه بعد از جنگ تحمیلی، در سال ۱۳۷۵ برای آخرین‌بار وقتی به کردستان رفت تا به ‌عنوان مسئول عملیات لشگر ۵ نصر خراسان از واحدها بازدید کند، به ارتفاعات کوهستان که می‌رسد بر اثر کمبود اکسیژن به ریه‌های آسیب‌دیده‌اش، در همان قلّه‌هایی که روزهای جوانی (سال ۵۸) رفته بود، جان به جان‌آفرین تسلیم می‌کند!

حال با این ‌همه ایثار و جانفشانی‌های غیورمردان حسینی، ‌مرام و صبر و ایثار زنان فداکار فاطمی و صدها هزار شهید انقلاب اسلامی، آیا سزاوار است که آرمان‌های بلند امام ‌راحل و رهنمودهای حکیمانه و مقاومت جانانه‌ امام‌ خامنه‌ای را از یاد ببریم و با قاتلان رشیدترین فرزندانمان همچون ابرمرد شجاع و سردار جهان‌ اسلام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی با متجاوزان زورگوی استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا، بر سر میز مذاکره و گفت‌وگوی حقیرانه و بی‌حاصل بنشینیم؟

چرا شرم نمی‌کنند مسئولان و وزیرانی که سال‌هاست بر مسند مدیریت‌های گوناگون کشور تکیه زده‌اند و بی‌توجه به تنگناهای شدید معیشتی محرومانی که صاحب اصلی انقلاب‌اند و در حوادث و در هنگامه‌های هولناک، هماره پیشتاز مبارزه و حاضر در صحنه بودند، سوار بر پورشه‌های چند میلیاردی در پایتخت ام‌القراء اسلامی پرسه می‌زنند و به پرایدسواران اقساطی پز و افاده می‌فروشند که، «دارندگی است و برازندگی! جانمان را از صحرا پیدا نکرده‌ایم که با خودروهای نامطمئن وطنی!رفت و آمد کنیم؟!…»

اخیرا رئیس محترم قوه‌ قضائیه، قاطعانه به دادستان‌های سراسر کشور دستور داده است به دشمنان سلامتی مردم و محتکران خدانشناس بسته‌های بهداشتی به‌هیچ‌وجه رحم نکنند و در اسرع وقت آنان را به سزای اعمال ننگین‌شان برسانند.

اگر سال‌ها پیش که عدّه‌ای خون‌های آلوده را از فرانسه وارد کردند به‌شدّت مجازات می‌شدند و در همین سال‌ها با کسانی که لوازم پزشکی مورد نیاز جامعه را با انحصار و رانت و احتکار خود می‌گیرند و کمبود ایجاد می‌کنند تا به سودهای کلان برسند و یا قاچاق‌کنندگان داروهای حیاتی به‌شدّت مجازات و از رسانه‌ها به جامعه معرفی می‌شدند، امروزه شاهد کشف این ‌همه انبارهای میلیونی کالاهای ضروری و حیاتی بهداشتی نبودیم!

با عزم بسیار جدّی و قاطعیت امیدوار کننده‌ای که مردم در رئیس شجاع و ظلم‌ستیز قوه‌ قضائیه سراغ دارند، به‌زودی شاهد مجازات محتکران طمعکار و دشمنان سلامتی و جان و مال مردم باوفا و ولایتمدار ایران خواهیم بود. از زمانی که جناب آقای رئیسی به ‌عنوان قاضی‌القضات مسئولیت خطیر قوه‌ قضائیه را بر عهده گرفتند، شاهد عدالت‌گستری سراسری و مبارزات قاطع و بی‌امان ایشان بر ضدّ زمین‌خواران و مفسدان حرامخوار در همه‌ سطوح و رده‌های اداری جامعه هستیم.

وقتی که در ابتدای خدمت از پاکسازی و رسیدگی به تخلّفات برخی قضات و مدیران درونی این قوّه شروع کردند، نور امید و انتظار شیرینی در اذهان عمومی جامعه تابیدن گرفت و بعد که برخورد با غارت‌کنندگان بیت‌المال و احقاق حق مستضعفان شدّت یافت، عدالت‌خواهان و مظلومان و اقشار محروم جامعه به آینده‌ای روشن و زندگی بانشاط و آبرومند امیدوار شدند و مفسدان با ناامیدی و همگام با دشمنان خارجی درصدد توطئه و تضعیف این قوّه برآمدند که زهی خیال باطل!

از سوی دیگر دیدیم که در آغاز سال ۹۸ که رهبر حکیم و فرزانه‌ انقلاب، آن ‌را سال «رونق تولید» نام نهادند، حضرت رئیسی به هر شهر و منطقه‌ای از کشور که قدم نهادند، در کنار رسیدگی به امور قضائی و رفع کاستی‌های دادگستری‌ها، چگونگی تولید ملّی و فعالیت کارخانه‌ها و مراکز صنعتی و مجتمع‌های تولیدی را با هوشمندی بررسی کارشناسی کردند و به مدد مسئولان و مدیران مخلص محلّی و مردم جهادگر همان سامان، دلسوزانه در رفع گرفتاری‌های تولیدکنندگان و صنعتگران بومی تلاش مجدّانه‌ای را به عمل آوردند.

در همین راستا بود که در رگ‌های تعداد زیادی از کارگاه‌ها و کارخانجات بی‌رمق و بعضا خوابیده، خون تازه‌ای جریان یافت و فعالیت جهادی و تولید و کارآفرینی را از سر گرفتند. حمایت همه‌جانبه‌ رئیس قوّه‌ قضائیه از تولید ملّی و تشویق فناوران و جوانان مستعد و متخصص جهادگر در هر شهر و استان، باعث دلگرمی اهالی آن منطقه شد و شور و نشاط خودباوری و شعار «ما می‌توانیم‌» در گوشه و کنار کشور رونق گرفت.
من در این خاک کهن، گوهر جان می‌بینم

چشم هر ذرّه چو انجم نگران می‌بینم

دانه‌ای را که در آغوش زمین است، هنوز

شاخ در شاخ و برومند و جوان می‌بینم

کوه را مثل پر کاه، سبک می‌یابم

پر کاهی صفت کوه گران می‌بینم

انقلابی که نگنجد به ضمیر افلاک

آید آن روز که رسته به جهان می‌بینم

 

29جولای/20

غرب بدون سانسور

مقدمه

این مقاله به منظور تخریب چگونگی زندگی و عدم آرامش انسان‌ها در غرب نیست، زیرا خود غربی‌ها به این زندگی عادت کرده‌اند و با همین فرهنگ زندگی می‌کنند. اما هدف این مقاله، از یک طرف تکذیب تبلیغاتی است که برای رفاه و خدمات مختلف، اعم از خدمات شهری، پزشکی، حمل ونقل، غذایی، و… و تبلیغ مهاجرت به آن کشورها می‌شود واز طرف دیگر توضیح و روشنگری در اشکالاتی است که در مقایسه با خدمات در غرب به خدماتی که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به شهروندان ایرانی ارائه می‌کند انجام می‌شود.

این مقاله توسط کسی نوشته می‌شود که دوره‌ کارشناسی ارشد و دکترای خود را در اروپا (انگلستان) گذرانده و در آنجا به‌طور ملموس سختی زندگی را حس کرده است؛ اما به دلیل اینکه، زمان تحصیل اینجانب به ۳۵ سال قبل برمی‌گشت، برای اطمینان از مطالبی که می‌نویسم، در پایان بهمن ماه ۹۸ از یکی از خواهران عزیز ایرانی که مدرک مهندسی مکانیک از دانشگاه شریف دارد و همسر یک مسلمان شیعه انگلیسی و سال‌هاست در انگلیس زندگی می‌کند، خواهش کردم اطلاعات مورد نیاز را در شرائط امروز انگلستان بنویسند و بفرستد. ایشان این زحمت را قبول کرد که در اینجا صمیمانه از ایشان تشکر می‌کنم. آنجه در گزارش ایشان بود، بسیار بدتر از ۳۵ سال پیش بود؛ لذا در بسیاری از موارد در متن از نوشته‌ها و نقل به مضمون از ایشان را خواهم آورد.

اینجانب  بیش از چهار سال در کشور انگلیس زندگی کردم و هرچه می‌نویسم تجربه‌ شخصی یا مشاهدات است. خانم مهندس نیز در حاشیه‌ مطالب خود نوشته‌اند، «همه‌ مواردی که می‌نویسم، یا خود شخصاً تجربه  و یا از نزدیک در بین اطرافیان مشاهده کرده‌ام.»

 

زندگی در غرب، آب یا سراب

تبلیغات زیاد برای رفاه موجود در غرب، خصوصاً توسط افرادی صورت می‌گیرد که به صورت توریست به اروپا و آمریکا می‌روند و با هزینه‌ها‌ی زیاد در هتل‌های خوب و بسیار چشمگیر و ترغیب کننده به سر می‌برند. عده‌ دیگری نیز که به هر دلیلی در غرب زندگی می‌کنند، به گونه‌ای رفاه بی‌حد و حصر عمومی در این کشورها را تبلیغ می‌کنند و مرتباً تعدادی از فامیل‌های خود را برای زندگی به آنجا می‌برند. در این مورد در پایان کار یک ماجرای جالب را عرض می‌کنم.

در ابتدا برای صرفه‌جویی در نوشتن مطالب پیشنهاد می‌کنم، برای مطالعه‌ زندگی در غرب به سایت «خارج بدون فیلتر» مراجعه فرمایید. موارد بسیار زیادی از کشورهای مختلف درآن سایت آمده است.

 

انواع خدمات در انگلستان

خدمات شهری

در انگلستان از فضاسازی‌های شهری که در شهرهای ایران به چشم می‌خورد، خبری نیست و شهرداری‌ها کار شهرسازی خاصی را در سطح شهر انجام نمی‌دهند. در پارک‌ها هم اغلب فضای طبیعی پارک وجود دارد و حتی حوضچه‌های آب مرتباً نظافت نمی‌شوند. وسایل بازی در پارک‌ها از ساده‌ترین ابزار ساخته شده‌اند و هیچ هزینه‌ جدی برای پارک‌ها انجام نشده است. البته به دلیل شرایط آب و هوایی و پوشش گیاهی طبیعی همه جا به‌طور طبیعی سرسبز است.

نظافت شهرها و پاک‌سازی خیابان‌ها به‌گونه‌ای که دائماً توسط کارگران شهرداری در ایران انجام می‌شود، در انگلستان  وجود ندارد و اگر در شهر بگردید در بسیاری از مناطق، خیابان‌هایی را مشاهده می‌کنید که از همه جای آن آلودگی می‌بارد، به‌طوری که هیچ ایرانی‌ای انتظار این فقدان نظافت شهری را در اروپا ندارد.

 

جمع‌آوری زباله

در انگلستان، زباله‌ها هفته‌ای یک بار جمع‌آوری می‌شوند، اما یک هفته فقط زباله‌های بازیافت را می‌برند و یک هفته زباله‌های خانگی را. یعنی عملاً زباله‌ای که در ایران هر روز حداقل یک تا دو بار جمع‌آوری می‌شود در آنجا هر دو هفته یک بار جمع می‌شود. اما این دو هفته یک بار هم فقط یک کیسه زباله، اگر بیشتر‌ از یک کیسه بود، یا باید خود شما آن را به محل تجمیع زباله‌ها ببرید، یا بابت هر کیسه اضافی به مسؤل ماشین زباله شهرداری، انعام بدهید که این دومی آسان‌تراست.

 

موش‌ها

وجود موش در جوی‌های شهر و یا در گوشه و کنار خانه‌ها که در ایران یک معضل به حساب می‌آید و برنامه‌های مستمر برای حذف آنها وجود دارد، در انگلستان بسیار عادی است. خیلی از موش‌ها بسیار بزرگ و واقعاً وحشتناک هستند.

 

روشنایی در شهر

بسیاری از معبرها، خیابان‌ها و اتوبان‌ها حتی در شهرهای بزرگ یا روشنایی و چراغ‌های روشن کننده ندارند، یا اگر هم دارند به خاطر گران بودن انرژی خاموش هستند. در چند ماه اول زندگی در انگلستان، برای ایرانی‌ها به دلیل عادت داشتن به روشنایی خیابان‌ها و اتوبان‌ها در ایران، عبور و مرور در شب، بسیار مشکل است.

 

خدمات در بحران‌ها

در انگلیس بر اثر بارش‌های سنگین باران، برخی مناطق مسکونی به‌شدت دچار آب گرفتگی می‌شوند. با اینکه مقدار آب در مقایسه با بارش‌ها و سیل‌های سال‌های اخیر ایران اصلاً قابل توجه نیست، روزها و هفته‌ها طول می‌کشد تا این مناطق مسکونی پاک‌سازی شوند.

در چند سال اخیر بارش برف‌های سنگین در انگلیس وجود نداشته است، ولی سال گذشته که بارش برف به حدود ۳۰ سانتی‌متر رسید، تردد در بسیاری از مناطق مختل شد و هیچ بخش خدماتی‌ای، اعم از پلیس، شهرداری و…. کاری برای باز کردن راه نکرد.

در اروپا و انگلستان، اجازه‌ استفاده از زنجیر چرخ یا لاستیک یخ‌شکن نمی‌دهند، چون اسفالت‌ها را خراب می‌کند. اکثر خودروها به دلیل نداشتن زنجیرچرخ در برف‌ دور خود می‌چرخند و راه بسته می‌شود. هیچ کسی به‌جز خود رانندگان خودروها، برای باز شدن خیابان یا اتوبان کمک نمی‌کند.

مدتی قبل، طوفان بسیاری از مناطق انگلیس را در بر گرفت. یکی از دوستان که مجبور بود مدتی بعد از طوفان، از شهر صنعتی کاونتری به محل دیگری برود، می‌گفت که سطح اتوبان پر از شاخ و برگ‌های شکسته‌ درختان و رانندگی در آن بسیار خطرناک و مشکل بود، اما هیچ بخش خدماتی‌ای، برای جمع کردن شاخه‌های شکسته‌ درختان اقدامی نکرد‌.

 

خدمات پزشکی

در ایران مردم برای کوچک‌ترین بیماری از هر نوع، معمولاً به پزشک متخصص در مطب‌ها، کلینیک‌ها و درمانگاه‌ها و بیمارستان‌ها مراجعه می‌کنند؛ اما در انگلستان اگر به خدماتی از جمله ویزیت پزشک عمومی، آزمایش ، عکس‌برداری، سونوگرافی، و غیره نیاز باشد، باید چندین ماه در نوبت بمانند. در ایران اگر کسی به دلیل مسمومیت با سرگیجه و حالت تهوع شدید به مرکز درمانی مراجعه کند، انتظار دارد که ظرف یک ساعت با تزریق سرم و یا هر داروی دیگر درمان شود و به منزل برگردد، ولی در انگلستان شرایط کاملاً متفاوت است. چنین بیماری باید ساعت‌ها در درمانگاه‌ها منتظر بماند. بعد هم برای بیماری‌هائی چون مسمومیت و سرگیجه و حالت تهوع نهایتاً یک یا دو قرص می‌دهند و بیمار دو تا سه روز با این بیماری دست و پنجه نرم می‌کند تا بدن خودش دفاع کند و بیماری برطرف شود.

 

بیمه و خدمات رایگان

در بیمه و خدمات پزشکی رایگان پایین‌ترین سطح خدمات پزشکی ارائه می‌شوند و برای دریافت آنها هم باید مدت‌های طولانی در نوبت ماند. روال معالجه‌ رایگان با بیمه‌ دولتی این گونه است که در صورت نیاز به خدمات پزشکی اول باید به پزشک خانواده مراجعه شود. در صورتی که نیاز به داروهائی باشد که بدون نسخه قابل دریافت هستند، بیمار باید دارو را شخصاً بخرد. اگر دارو به نسخه نیاز داشت، با کُد داروخانه نسخه می‌دهند و دارو را مجاناً دریافت می‌کند. اگر نیاز به مراجعه به پزشک متخصص بود، بیمار توسط پزشک خانواده به بیمارستان موردنظر معرفی می‌شود؛ اما برای دریافت نوبت از پزشک متخصص، اغلب باید چندین ماه در صف انتظار بماند و بعد از چند ماه که از سوی پزشک متخصص ویزیت ‌شد، چنانچه نیاز به خدماتی مانند عکس‌برداری، سونوگرافی، ام.آر.آی و غیره باشد، باز هم باید چندین ماه دیگر در نوبت بماند. اگر نیاز به جراحی هم  بود، به‌جز موارد اورژانس مثل سکته‌ قلبی و امثال آن، در بقیه موارد باید چند ماه در نوبت ماند. به این ترتیب گاه شروع پیگیری بیماری تا درمان آن بیش از یک سال طول می‌کشد. این در حالی است که در کشوری مانند ایران همه این کارها در یک روز و حداکثر در یک هفته انجام می‌شود. جالب اینکه در انگلیس همه افراد بدون کمترین اعتراض صبر می‌کنند، زیرا اگر بخواهند از امکانات پزشکی به صورت خصوصی و خارج از نوبت اقدام کنند باید مبالغ بسیار هنگفتی بپردازند که از عهده بسیاری از افراد خارج است.

البته دریافت نوبت از پزشک خانواده هم  به‌آسانی صورت نمی‌گیرد. اغلب اوقات پزشک عمومی وقت ندارد و یا مثلاً وقتی برای سرماخوردگی بخواهید مراجعه کنید، برای یک هفته بعد وقت می‌دهد. بعد از مراجعه هم به‌جز مواردی که بیماری خیلی شدید باشد، در بقیه موارد دارویی تجویز نمی‌شود. این امر باعث شده است که افراد در بسیاری از مواقع با وجود سرماخوردگی، گلودرد و سرفه از مراجعه به پزشک خودداری و دوره درمان بسیار طولانی را تحمل ‌کنند.

وقت نداشتن پزشک خانواده یا نیاز به پزشک و درمانگاه در روزهای تعطیل، خود معضل بزرگی است، زیرا باید چندین ساعت در نوبت بمانید تا ویزیت شوید، مثلاً گاهی باید چهار ساعت و یا حتی بیشتر‌ منتظر بمانید.

یکی از دوستان که از مشکل پروستات رنج می‌برد، پس از طی فرآیند فوق، نوبت جراحی‌ای که برایش تعیین شد چهار ماه بعد بود و این در شرایطی بود که در تمام این مدت به ایشان سوند وصل بود و حتی با سوند  سرِ کار می‌رفت. روزی که نوبت جراحی ایشان فرا رسید، سرماخوردگی داشت و تشخیص دادند که به علت عفونت گلو جراحی قابل انجام نیست و مجدداً برای چند ماه بعد به ایشان وقت دادند. این در حالی بود که ایشان برای سرماخوردگی نتوانسته بود از پزشک خانواده وقت بگیرد تا قبل از وقت جراحی درمان شود.

یکی از خانم‌های جوان دوست ما که مشکل سرطان سینه داشت، بعد از جراحی به مدت ده روز تب بالائی داشت و در مراجعات به پزشک هیچ دارویی برایش تجویز نمی‌شد تا اینکه عفونت ناحیه جراحی به‌قدری شدید شد که مجبور بودند دائماً عفونت را تخلیه کنند و بعد از مدت‌ها مشکل عفونی بعد از جراحی، آنتی‌بیوتیک دادند.

در مورد درمان‌های سرطان هم درمان در سطوح بسیار پایین رایگان است و چنانچه بیمار بخواهد به پزشکی غیر از روال عادی مراجعه کند، باید مبالغ هنگفتی را بپردازد. یکی از دوستان ترکیه‌ای مجبور بود به دلیل گران بودن روال درمان سرطان خود هر دو ماه یک بار به ترکیه برود و درمان دوره‌ای خود را در ترکیه انجام بدهد و برگردد. یکی از دوستان که در شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران (هما) کار می‌کرد، برای هر بار معالجه به ایران می‌رفت و برمی‌گشت.

در دوران بارداری آزمایش‌ها و سونوگرافی‌های بسیار کمی انجام می‌شود. اولین سونوگرافی در چهار ماهگی و دو سونوگرافی در دو ماه آخر. از سونوگرافی سه بعدی یا آزمایش‌هایی مانند غربالگری و غیره خبری نیست و چنانچه کسی بخواهد به صورت خصوصی از این امکانات استفاده کند بسیار گران است و افراد به ندرت از چنین امکاناتی استفاده می‌کنند.

یکی از دوستان در اثر سانحه‌ تصادف از ناحیه‌ گردن و کمر آسیب دیده بود و درد بسیار شدیدی داشت. پزشک متخصص اورتوپد برای او فیزیوتراپی تجویز کرد، اما با وجود درد شدید سه ماه در نوبت فیزیوتراپی ماند.

یکی از دوستان که الان در دانشگاه صنعتی اصفهان استاد است، در سال اول اقامت در انگلستان (۱۳۶۳) دستش آسیب دید. اورتوپد تجویز عکس‌برداری و فیزیوتراپی کرد، سال۱۳۶۶ که داشت به ایران برمی‌گشت، نامه آمد که برای معالجه بیایید؛ اما او سه سال قبل وقتی که برای مرخصی به ایران آمده بود، دستش را معالجه کرده بود!

یکی از دوستان ضرورت انجام بیوپسی داشت. بعد از حدود نه ماه فاصله بین معرفی پزشک خانواده تا ویزیت توسط پزشک متخصص و تجویز بیوپسی چندین ماه دیگر باید برای انجام بیوپسی در نوبت می‌ماند.

بیماری‌های پوستی به‌قدری در بین مردم انگلستان رایج است که برایشان عادی شده است. کمتر زن یا مردی خصوصاً از سالمندان را می‌بینید که پاهایشان مشکل پوستی نداشته باشد، اما دنبال معالجه نمی‌روند، چون معالجه‌ای در کار نیست.

اکثر ایرانیان مقیم انگلستان هر گونه عمل جراحی، حتی دندانپزشکی را موکول به آمدن ایران می‌کنند. یکی از دوستان که سال‌هاست در انگلستان زندگی می‌کند می‌گفت من تا حالا در انگلستان عینک طبی هم نخریده‌ام، چون بسیار گران است.

 

 

 

نوبت MRI در کانادا

در قوانین بهداشتی کانادا، برای معالجه در سیستم دولتی، برای گرفتن نوبت MRI  مجبورید حداقل ۱۳۲ روز صبر کنید که این مدت به علت بی‌توجهی دولت دائماً رو به افزایش است.

 

 

یک نمونه هم از آمریکا

پلیس لس‌آنجلس بعد از مدت‌ها بالاخره پرونده‌ ون‌های بیمارستان‌های لس‌آنجلس را باز کرد. این پرونده نشان می‌دهد پزشکان یک بیمارستان، بیمارانی را که به هر دلیلی نمی‌خواهند معالجه کنند، در ون‌هایی می‌ریزند و به محل خاصی می‌برند و آنها را رها می‌کنند.

پزشکان محترم حتی لباس این بیماران را هم به آنها پس نمی‌دهند، چون صاحب ون بیچاره هم خرج بنزین  و… دارد.

در مواردی بیماران را با لباس بیمارستان و گاهی روی ویلیچر در خیابان پرت می‌کنند تا دیگر هوس نکنند مریض شوند. در مواردی بیمار بدبخت بعد از پرت شدن از روی ون، از روی ویلچرش روی زمین می‌افتد و سعی می‌کند سینه‌خیز خود را روی آسفالت خیابان بکشد ت به پیاده‌رو برسد و زیر ماشین نرود.

 

خدمات آموزشی

در انگلستان در هر مقطع آموزشی برای هر درس چهار سطح وجود دارد که اگر دانش‌آموزی در هر یک از دروس ضعیف باشد به گروه سطح پایین‌تر منتقل می‌شود و هیچ زحمتی برای پیشرفت درس او صورت نمی‌گیرد.

مقطع سال آخر آموزش در کالج است و دانش‌آموزان سال بعد به دانشگاه می‌روند. غیبت معلم و عدم حضور آنها در کلاس فوق‌العاده زیاد است. اگر چنین شرایطی در یکی از مدارس ایران اتفاق می‌افتاد با اعتراض و برخورد شدید والدین مواجه می‌شد، ولی در اینجا کسی حتی اظهار نارضایتی هم نمی‌کند.

برای شرکت در المپیادهای دانش‌آموزی هم برای ارتقاء سطح دانش‌آموزان کمترین تلاش و هزینه‌ای مصرف نمی‌شود، چون آنان می‌دانند که می‌توانند خیلی راحت دانش‌آموزان برتر کشورهای آسیایی را جذب کنند، لذا نیازی به سرمایه‌گذاری نمی‌بینند. شروع تحصیل کودکان از چهار سالگی اجباری است. به این ترتیب شهروندانی به صورت برده‌هایی تربیت می‌کنند که هرگز به سیستم حکومتی، خصوصاً خانوده‌ ملکه هیچ اعتراضی نمی‌کنند.

اروپائی‌ها اکثراً زحمت چندانی برای تحصیل در رشته‌های سخت نمی‌کشند و حتی معروف است که این آسیایی‌ها هستند که به دنبال رشته‌های تحصیلی پزشکی و مهندسی می‌روند. نظام آموزشی هم بر تربیت نیروهای متخصص و فنی اصراری ندارد، چون می‌تواند خیلی راحت در زمینه‌های مختلف، متخصص از کشورهای آسیایی وارد کند و نیازی به سرمایه‌گذاری نیست. در مراجعه به مراکز پزشکی این مطلب به‌وضوح مشاهده می‌شود، زیرا ۹۰ درصد پزشکان و متخصصان در انگلستان از کشورهای آسیایی هستند. هزینه‌ مدارس  و کلاس‌های آموزشی خصوصی  به‌قدری بالاست که کمتر کسی از آنها استفاده می‌کند.

 

بهداشت عمومی

جهت صرفه‌جویی در مصرف آب و به‌ویژه آب گرم، در اغلب مکان‌های عمومی و حتی منازل، شیرهای آب سرد و آب گرم کاملاً مجزا هستند و به دلیل نبودِ شیر مخلوط آب گرم و آب سرد  در بسیاری از منازل، به جای استفاده از دوش برای حمام، آب  گرم و سرد را به اندازه‌ لازم در وان حمام تنظیم می‌کنند و همه‌ اعضای به ترتیب، اول مرد، بعد زن و بعد بچه‌ها از همین آب استفاده می‌کنند. حتی همین حالا هم در اکثر منازل دوش و شیر مخلوط آب وجود ندارد. بسیاری از منازل هم فاقد سیستم مرکزی برای آب گرم هستند. لذا مثلاً در آشپزخانه فقط آب سرد موجود است. حجم مخزن آبگرمکن‌ها ۴۰ لیتر است، در حالی که مخازن‌ ایران حداقل ۳۰۰ لیترند.

 

 

 

لباس‌شویی عمومی

بسیاری از افراد برای شستن لباس‌های خود به مراکزی که ماشین‌های لباسشویی بزرگ دارند مراجعه می‌کنند و لباس‌ها را در آنجا می‌شویند. کسانی که بودجه متوسطی دارند، لباس‌ها را در خشک‌کن هم خشک می‌کنند، ولی فقیرترها خشک نمی‌کنند و لباس‌های خیس را به منزل می‌برند و خشک می‌کنند. این ماجرای لباس شستن، به دلیل نوبت و زمان شستشو، بعضی وقت‌ها دو سه ساعت طول می‌کشد. انتقال آلودگی لباس‌ها به افراد بعدی هم وجود دارد. این دستگاه‌ها خشکشویی نیستند که مایع ضدعفونی کننده داشته باشند و مانند ماشین‌های لباسشویی منزل هستند.

 

بهداشت محیط داخل مدارس

ایرانیان در اولین برخورد از بهداشت و نظافت محیط داخل مدارس و مهدکودک‌ها بسیار متعجب می‌شوند.  در مدرسه‌ پسرم این امکان وجود دارد که گاهی مادران برای کمک به مدرسه، یک نصف روز در کلاس حضور پیدا کنند. من چندین بار برای آشنایی با روش تدریس و همین‌ طور اطلاع از مطالبی که به بچه‌ها آموزش داده می‌شوند، در این جلسات شرکت و مشاهده کرده‌ام که هیچ‌گونه حساسیتی در رعایت بهداشت وجود ندارد. بچه‌ها روی زمین می‌نشینند. این در حالی است که همه با کفش در آنجا تردد می‌کند، بسیاری از بچه‌ها دائماً سرفه می‌کنند و آب‌ریزش بینی دارند. محیط مدرسه کاملاً آلوده است. مدارس نظافتچی رسمی ندارند  معلمان به نوبت این کار را می‌کنند. هر هفته یک نظافتچی شرکتی می‌آید و همه جا را تمیز می‌کند.

 

حتی شپش!

شاید برایتان عجیب باشد که بگویم بیماری شپش و همچنین انگل در مدارس شایع است به‌گونه‌ای که گاهی مدارس برای اطلاع‌رسانی، برای والدین نامه ارسال می‌کنند. بودن شپش و انگل برای مردم بسیار عادی است.

 

 

حمل و نقل

هزینه‌ حمل و نقل عمومی مانند اتوبوس و قطار ارزان نیست. البته برای سالمندان، دانش‌آموزان و دانشجویان تخفیف‌هایی وجود دارند. هزینه‌ آژانس به‌قدری بالاست که کمتر کسی از آن استفاده می‌کند. در سطح شهر ارائه خدمات حمل و نقل به صورت تاکسی و ماشین‌های سواری گذری اصلاً وجود ندارد؛ به همین دلیل طی کردن مسیرهای طولانی به صورت پیاده بسیار بین مردم بسیار رایج است. به دلیل گرانی بنزین افراد در استفاده از خودروهای شخصی هم بسیار با احتیاط عمل می‌کنند.

 

مواد غذایی

به دلیل محدودیت فروشگاه‌ها، خرید مواد غذایی از قبیل گوشت و مرغ چندان راحت نیست، به‌ویژه پیدا کردن  مغازه‌های فروش گوشت حلال که تمیزند و انسان رغبت می‌کند از آنها خرید کند بسیار مشکل است. همین ‌طور اغذیه فروشی‌ها و رستوران‌های حلال که تمیزند و غذای ایرانی دارند، محدود به شهرهای بزرگ است. اگر گاهی بخواهید به یک رستوران بروید باید ساعت‌ها در راه باشید و امکان تهیه غذا به صورت تلفنی از مطبخ و دریافت در جلوی در منزل  وجود ندارد و در هر شرایطی باید غذا را در منزل تهیه کنید.

 

میوه و سبزی

میوه‌ و سبزی به صورت بسته‌های کوچک ارائه می‌شوند. مثلاً یک خوشه‌ انگور در یک بسته و یا شش عدد توت فرنگی در یک بسته و یا مثلاً ۵۰ گرم جعفری در یک بسته‌ پلاستیکی. این تازه برای کسانی است که میوه کامل می‌خرند وگرنه بسیاری از افراد میوه را به صورت بسته‌های کوچکی که از چند نوع میوه به صورت چند تکه در آن وجود دارد خریداری می‌کنند. مثلاً در یک بسته پلاستیکی چند قاچ پرتقال، چند قاچ نارنگی، چند دانه انگور، یک یا دوتا توت فرنگی هست. خیار نصفه به فروش می‌رسد، هندوانه به صورت قاچ،

یک قاچ هندوانه ۶۹/۳ پوند، یعنی ۵۵۰۰۰ تومان. اگر میوه‌های موجود در فروشگاه‌های یک شهر را روی هم بگذارند به اندازه‌ یکی از میدان‌های کوچک محلی میوه در ایران هم نخواهد شد.

 

شیرینی‌جات

شیرینی در غرب بسیار گران است، لذا همه از کیک‌ها و شیرینی‌های خانگی و دستپخت خود استفاده می‌کنند. اگر بخواهید  شیرینی مثلاً از نوع خامه‌ای از بازار تهیه کنید، با یک بسته حاوی تعداد بسیار کمی نان خامه‌ای و آن هم با کیفیت بسیار پایین مواجه خواهید شد.

 

نان

به دلیل نبودِ نانوایی‌های سنتی، یا باید از نان‌های مدرن تست، ماکت و غیره استفاده کرد که همیشه هم امکان‌پذیر نیست، لذا اغلب افراد در منزل نان می‌پزند که این احتمالاً برای مردم در ایران کار سختی است.

 

بیمه‌ خودرو

اگرچه قیمت خودروهای دست دوم چندان بالا نیست، ولی قیمت بیمه‌ خودروها و عوارض سالیانه بسیار سنگین و بر اساس نوع خودرو، سن راننده و تعداد سال‌هایی که از گواهینامه‌ فرد می‌گذرد متفاوت است. بیمه‌نامه متعلق به فرد است نه به خودرو.

 

مصرف انرژی

به دلیل گران بودن هزینه انرژی از جمله برق و گاز، افراد در مصرف آب بسیار صرفه‌جویی می‌کنند، به‌طوری که با وجود اینکه سرمای هوا به دلیل رطوبت بسیار اذیت کننده است، در سراسر زمستان وسایل گرمایشی خانه‌ها فقط دو ساعت صبح‌ها و دو ساعت عصرها روشن هستند و بعد از گرم شدن فضای خانه مجدداً خاموش می‌شوند. دمای متوسط خانه‌ها ۱۷ درجه است و همه در منازل هم از پوشش بسیار گرم استفاده می‌کنند. من بارها دیده‌ام که در خانه با پالتو نشسته‌اند.

اغلب خانه‌ها به دلیل ماهیت آب و هوایی کولر ندارند؛ لذا در تابستان در گرم‌ترین روزها هم گرمای بسیار سختی را تحمل می‌کنند. این در شرایطی است که به دلیل تنوع آب و هوا در انگلیس، تحمل دمای بیست درجه تابستانی و شرجی بودن هوا و کمبود اکسیژن بسیار سخت است، به‌طوری که دمای ۴۰ درجه ایران قابل تحمل‌تر از دمای ۲۰ درجه انگلیس است. در زمستان هم دمای منفی ۱۰ درجه در ایران بسیار قابل تحمل‌تر از دمای ۵ درجه بالای صفر در انگلیس است اما حتی در مدارس هم سیستم گرمایشی به‌طور مداوم روشن نیست و فقط در مراکز خرید سیستم گرمایشی کار می‌کند.

در سال ۱۳۶۴ که من در انگلستان بودم، روزنامه گاردین نوشت که در شهر بیرمینگام بیش از ۱۰۰۰ نفر پیرمرد و پیرزن به دلیل سرمای زیاد در خانه خود فوت کرده‌اند. در اکثر موارد هم همسایه‌ها پس از چند روز متوجه فوت آنها شده بودند. معماری خانه‌ها به شکل خانه‌های قدیمی در ایران و به صورت اتاق‌های کوچک و بسته است. در سردترین شرایط هم افراد فقط شومینه را برای مدت کوتاهی روشن می‌کنند.

مثلاً در یک سالن بزرگ که برای بچه‌ها بین ساعت ۶ تا ۷ عصر کلاس برگزار می‌شود، در سردترین شرایط، در موقع ورود به سالن، سیستم‌های گرمایشی را روشن می‌کنند و سالن کاملاً سرد است. موقع خروج از سالن هم مجدداً سیستم گرمایشی را خاموش می‌کنند. مسلماً در فاصله‌ یک ساعت، سالن گرم نمی‌شود. این در حالی است که در ایران درجه حرارت در منازل و بقیه اماکن همواره بیش از ۲۵ درجه سانتی‌گراد است و مردم در منازل با لباس کاملاً تابستانه زندگی می‌کنند.

 

پی‌نوشت:

۱- آنچه طی این خاطرات آمده است در مقایسه با تصویر رایجی که رسانه‌ها از غرب ترسیم کرده‌اند، باورنکردنی می‌نماید؛ پس بهتر است ببینیم آیا کسی که این خاطرات را روایت کرده است، معتبر است؟ یا اینها پنداشته‌های فردی ناشناخته است که بی‌مهابا به جامعه‌ غربی نسبت داده است. پس باید پرسید دکتر شجاعی فرد، راوی این خاطرات کیست؟ او یکی از اساتید شناخته شده‌ کشور است که از جوانی سری پرشور در فعالیت‌های فرهنگی داشته است. دکتر شجاعی فرد در حال حاضر ریاست دانشکده و پژوهشکده مهندسی خودروی دانشگاه علم و صنعت ایران را عهده‌دار است و تنها دکترای مهندسی مکانیک ایرانی عضو ارشد انجمن مهندسی انگلستان است. او پیش از این مدتی سابقه‌ معاونت فرهنگی وزیر علوم را عهده‌دار بود و تا کنون بیش از ۳۰۰ مقاله‌ علمی پژوهشی در نشریات معتبر جهان منتشر کرده است. تالیف بیش از هشت جلد کتاب در زمینه‌های مختلف فرهنگی از دیگر فعالیت‌های ایشان است.

 

29جولای/20

در انتظار نور علی نور

نِیل به مِیل دوربرد

در بحبوحه‌ ویروس همه‌گیری که جهان را زمینگیر کرده است، خبر پرتاپ موفق «ماهواره نور» – به عنوان نخستین ماهواره‌ نظامی ایران از ماهواره برِ سه مرحله‌ای «قاصد» توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی – به فضا نشان داد «مکتب تهرانی مقدم» زنده است و یاران و متعلمین او نیز بر این باورند که «فقط انسان‌های ضعیف به اندازه‌ امکاناتشان کار می‌کنند» و کرونا و تحریم‌ها قادر نخواهند بود ایران را زمینگیر کنند. این‌بار نیز اتحادِ تعهد، تخصص و توکل برای ایران و ایرانی نیل به میل‌های دوربرد را به ارمغان آورد.

 

چرا فضا؟ چرا سپاه؟

پیشرفت‌های علمی دنیای مدرن عرصه‌های رویارویی نیروهای مسلح کشورها در مقابل هم را توسعه بخشیده است. در گذشته، زمین، هوا و دریا سه گستره شناخته شده‌ای بودند که نیرو‌های نظامی کشور‌ها در برابر هم صف‌آرایی می‌کردند؛ اما در دهه‌های اخیر مصاف‌های جدیدی اضافه شده که از جمله اینها می‌توان به فضا یا نبرد‌های سایبری و الکترونیک اشاره کرد. فضا یکی از عرصه‌‌های راهبردی با ظرفیت بالاست که فاقد بسیاری از محدودیت‌های زمینی و دریایی برای دستیابی به اشراف اطلاعاتی است. تحول در جمع‌آوری و تحلیل اطلاعات، هماهنگی و یکپارچه‌سازی همه‌ یگان‌های نظامی در میادین پیچیده جنگ، جز با به خدمت گرفتن اطلاعات فضایی و ماهواره‌ای  امکان‌پذیر نیست.

ضرورت حضور و ایفای نقش نیروهای مسلح در فضا موجب شد که در سال ۱۳۸۸ فرمانده معظم کل قوا در حکم انتصاب فرمانده‌ جدید «نیروی هوایی سپاه»، از عنوان «نیروی هوافضای سپاه» استفاده کنند و ورود سپاه پاسداران به فعالیت‌های حوزه فضایی به شکل ساختاریافته آغاز شود. به دنبال این تغییر عنوان، در آذر ۱۳۹۱ «فرماندهی فضایی» در حوزه‌ پژوهش، تحقیقات، احصاء دانش و تولید ماهواره و ماهواره بر، به معرکه فضا ورود کرد.

در شهریور سال گذشته رئیس‌جمهور آمریکا با انتشار تصویری در توییتر، از شکست یک آزمایش موشکی جمهوری اسلامی ایران در سمنان خبر داد و مقامات کشورمان هم این مسئله را تأیید کردند. چند ماه قبل هم وزیر ارتباطات از پرتاب یک ماهواره به فضا خبر داد که البته نتوانست به صورت موفقیت‌آمیز در مدار تزریق شود.

سپاه پاسداران به‌ عنوان یک‌ نیروی راهبردی دفاعی این مأموریت را در دستور کار خود قرار داد و اولین گام را با حرکت در لبه فناوری‌های روز دنیا، شکستن سدهای بزرگ فناوری و پرتاب ماهواره نور۱ عملیاتی کرد.

 

فتح فضا، پروژه یا ابرپروژه؟

برای حضور درآوردگاه فضا، عبور متخصصین این حوزه از فرایندی چهار مرحله‌ای الزامی است. مرحله‌ اول، ساخت ماهواره‌بر، مرحله‌ دوم، ساخت ماهواره، مرحله‌ سوم، ایستگاه‌ها یا سایت‌های گیرنده و کنترل‌کننده و چهارمین مرحله، ایستگاه‌های پرتاب هستند. چند کشور معدود در جهان توانایی انجام این چهار مرحله را دارند و ایران جزو این معدود کشورهاست. هر یک از این مراحل شامل زیر سیستم‌های مختلف و تخصصی خود هستند و در مجموع یک ابرپروژه را تشکیل می‌دهند. پرتاب موفق نور۱ نشان داد که ایران در همه‌ این مراحل به موفقیت چشمگیر و غیرقابل انکاری دست یافته است.

 

موقعیت و مشخصات فنی نور۱

مدارهای زمین به سه دسته کلی: مدار پایینی زمین یا لئو، مدار میانی یا مئو و مدارِ زمین آهنگ یا ژئو تقسیم می‌شوند. البته مداری نیز تحت عنوان مدار بیضوی بالا یا هئو نیز وجود دارد که ارتفاع نقطه‌ اوج آن بسیار بالاست و ویژگی آن این است که ماهواره در این مدار مدت زمانی طولانی را در آسمان منطقه مورد نظر طی می‌کند. ارتفاع ماهواره‌هایی که در مدار لئو تزریق می‌شوند بین۲۰۰ تا ۲۰۰۰ کیلومتر از سطح زمین است و زمان یک دور چرخش ماهواره‌هایی که در این مدار قرار دارند به دور زمین حدود ۹۰ دقیقه است. مدار ژئو فاصله‌ ۳۶۰۰۰ کیلومتری از سطح زمین را پوشش می‌دهد و مدار میانی یا مئو فاصله میان مدار لئو و ژئو را در برمی‌گیرد. ماهواره نور۱ در کلاس ماهواره‌های لئو است که در ارتفاع ۴۳۰ کیلومتر و در یک مدار مدور قرار دارد.

روند به‌کارگیری ماهواره‌ها به گونه‌ای است که در روزهای آغازین تزریق ماهواره به فضا، ابتدا مرحله‌ پایدارسازی و تثبیت ماهواره انجام و سپس حسگرهای حیاتی آن راه‌اندازی می‌شود و در یک بازه‌ زمانی یک هفته الی ده روز، حسگرهای مأموریتی ماهواره فعال می‌شوند و ماهواره به فاز عملیاتی خود ورود می‌کند.

 

تفاوت نور۱ با سایر ماهواره‌های ایران در فضا

تزریق ماهواره نور۱ در فضا از جنبه‌های مختلفی با ماهواره‌های پیشین ایران متفاوت است:

  1. ارتفاع از سطح زمین: پیش از این ماهواره‌برهای «سفیر» برای مدار ۲۵۰ کیلومتری زمین و «سیمرغ» برای مدار ۵۰۰ کیلومتری مورد استفاده قرار گرفت که در پرتاب‌های ماهواره بر سیمرغ با وجود آنکه‌ در آخرین تلاش این ماهواره‌بر، ماهواره «ظفر» را تا ارتفاع ۵۴۰ کیلومتری سطح زمین رساند، اما موفق به تزریق این ماهواره در مدار نشد. نور۱ اولین ماهواره تزریق شده ایران در ارتفاع ۴۳۰ کیلومتری سطح زمین در یک مدار مدور است.
  2. کاربرد نظامی: ماهواره‌های قبلی کاربرد نظامی نداشتند.
  3. بومی‌سازی صددرصدی: ماهواره‌های پیشین با همکاری مشترک با کشورهای دیگر پرتاب شده بودند، اما نور۱ صددرصد بومی است و تمام مراحل آن توسط دانشمندان ایرانی انجام شده است.
  4. ماهواره‌بر: «شبکه رهبری اروپا» (ای‌اِل‌اِن) که یک سازمان غیردولتی مستقر در لندن است در گزارشی با عنوان: «آیا جاه‌طلبی‌های فضایی ایران نشانه دور جدید نگران‌کننده‌ای است؟» به بررسی ویژگی‌های پرتاب اخیر ماهواره ایرانی نور پرداخته و آن را پیشرفت قابل‌توجهی در برنامه‌ی فضایی ایران توصیف کرده است. در این گزارش آمده است: «قاصد یک ماهواره‌بر سه مرحله‌ای است که در مرحله‌ اول از موشک سوخت مایع «قدر»، در مرحله‌ دوم، موتور سوخت جامد «سلمان» و در مرحله‌ سوم، از یک موتور ناشناخته کوچک استفاده می‌کند. موتور مرحله‌ اول، قاصد نسخه بهبودیافته «شهاب۳» است که قبلاً هم به ‌عنوان پایه ماهواره‌بر «سفیر» از آن استفاده ‌شده بود. نوآوری به ‌کار رفته در قاصد به موتور مرحله‌ دوم یعنی موتور سوخت جامد سلمان برمی‌گردد. در ساخت این موتور از مجموعه فناوری‌های پیشرفته مثل سوخت جامد، نازل چرخان برای کنترل پرواز و یک پوشش فیبر کربن سبک استفاده ‌شده که با توجه به ابعاد کوچک و کارایی محدود این موتور، برای استفاده در ماهواره‌بر بسیار کاربردی به نظر می‌رسد.»

به اذعان این اندیشکده، ایران پیشرفت‌های زیادی در زمینه‌ فناوری سوخت جامد داشته و استفاده از فناوری پیشرانه جامد نشان‌دهنده تغییر قابل‌توجهی در برنامه‌ی فضایی معمول ایران است که تا پیش‌ از این بیشتر بر پایه‌ فناوری سوخت مایع که نسبتاً قدیمی است متکی بوده است.»

  1. پرتابگر: اندیشکده‌ اروپایی(ای‌اِل‌اِن) در بخش دیگری از گزارش خود آورده است: «تفاوت عمده‌ دیگر این پرتاب با نمونه‌های قبلی، خود عمل پرتاب بود. پرتاب‌های قبلی ایران از زیرساخت‌های ثابت انجام می‌شد و مراحل آماده‌سازی آن روزها طول می‌کشید که باعث مکان‌یابی آنها و گزارش‌های محلی و گاهی دستیابی سازمان‌های اطلاعاتی غرب به اطلاعات آنها می‌شد. اما قاصد از پرتابگری متحرک پرتاب شد و پیش از پرتاب، هیچ گزارشی درباره‌ این پرتاب مخابره نشد.»

 

مأموریت نور۱

مأموریت ماهواره‌ نور۱ شناسایی است که هم در حوزه‌ دفاعی و هم غیردفاعی کاربرد دارد.

حوزه‌ دفاعی: نیرو‌های مسلح برای انجام فعالیت‌های خود در عرصه‌ دفاعی باید آگاهی موقعیتی و وضعیتی از پیرامون خود داشته باشند و بتوانند فعالیت‌های خود را با یکدیگر هماهنگ کنند. نحوه‌ توزیع و تجمیع کار میان یگان‌های عمل‌کننده زمانی می‌تواند به حداکثر کارآمدی برسد که متکی به زیرساختی باشد که داده‌های نظامی را میان بخش‌های عملیات و اطلاعات به‌‌سرعت به چرخش دربیاورد و نهایتاً به کارآمدی حداکثری انهدام یگان‌های دشمن بینجامد. حسگر‌هایی که روی ماهواره نور۱ نصب شده‌اند می‌توانند بخشی از این مأموریت را انجام دهند و قطعاً با تکمیل این مأموریت در قالب ماهواره‌های بعدی، تمام بخش‌های نیرو‌های مسلح از هواپیما‌های در آسمان تا رزمندگان روی زمین و ناوشکن‌های داخل دریا با هم هماهنگ عمل خواهند کرد.

حوزه‌ غیردفاعی: همچنین با توجه به نقش فعالی که نیرو‌های مسلح و سپاه در مخاطرات طبیعی دارند، به‌کارگیری ماهواره شناسایی می‌تواند به پشتیبانی این فعالیت‌ها کمک کند. در جا‌هایی که امکان پرواز بالگرد یا پهپاد وجود نداشته باشد، این ماهواره‌ها هستند که از ارتفاع چند صد کیلومتری دید وسیعی دارند. مثلاً در سیل خوزستان به‌‌قدری حجم سیل وسیع بود که امکان رصد تمام مناطق درگیر سیل با پهپاد وجود نداشت و ضرورت وجود ماهواره در آنجا کاملاً احساس می‌شد.

 

نور و بازتاب نور؛ دیالکتیک دانش بنیان

پرتاب ماهواره نور۱ منصه‌ای دیگر برای ظهور و بروز استیلای علمی دانشمندان ایرانی در عرصه‌ علوم دانش‌بنیان و جلوه‌گاه حرکت آنان بر لبه‌ تکنولوژی دنیاست. جلوه‌گاهی که «نور» و بازتاب آن، دیالکتیکِ دانش‌بنیان را به ذهن متبادر می‌کند. از طرفی تلاش و همت دانشمندان علوم دانش بنیان کشورمان به تابش و تزریق نور در فضا منتج شده است و از سویی دیگر، بازتاب نور به محققین این عرصه بازتابانده شده است تا بار دیگر اهمیت جایگاه علوم دانش‌بنیان در جهان امروز بر همگان محرز شود.

شرکت‌های دانش‌بنیان مؤسسات خصوصی یا تعاونی هستند که به منظور افزایش علم و ثروت، توسعه‌ اقتصادی بر پایه‌ دانش و تحقق اهداف علمی و اقتصادی برای گسترش اختراعات، نوآوری و تجاری‌سازی نتایج تحقیق و توسعه شامل طراحی و تولید کالا و خدمات تشکیل شده‌اند. این شرکت‌ها با تحول در عرصه‌ علم و دانش و کشف یافته‌ها و نتایج جدید اقتصادی در رشد و توسعه بخش‌های مختلف بسیار تأثیرگذارند.

رهبر معظم انقلاب همواره بر اهمیت نقش این شرکت‌ها در رونق اقتصادی و اقتصاد مقاومتی تأکید و آنها را مؤثرترین مؤلفه‌های تحقق پایدار اقتصاد توصیف کرده‌اند. شرکت‌های دانش‌بنیان با توجه به برخورداری از ظرفیت‌هایی نظیر اقتصاد مبتنی بر دانش بومی و اتکاء به توان علمی و پژوهشی داخلی از ارکان بسترساز توسعه در چارچوب اقتصاد به شمار می‌روند.

در سال جاری که از سوی رهبر معظم انقلاب سال «جهش تولید» نامگذاری شده و از نگاه ایشان راه پیشرفت، دستیابی به عزت و ایستادگی مؤثر مقابل دشمنی‌ها و توطئه‌ها، «ارتقای اقتدار و قدرت ملی» است، تزریق تفکر و ایده‌های نو به بخش‌های تولیدی و اقتصادی کشور و توسعه‌ شرکت‌های دانش‌بنیان یکی از مهم‌ترین الزاماتِ گسترش علم، کاهش وابستگی به خارج و اقتدار ملی است.

 

قبس نور در خرمن مستکبرین

پرتاب «نور»، قبسی در خرمن مستکبرین افکند و پریشانی و واکنش آنان را در پی داشت. دور از انتظار نیست که آمریکا و هم‌پیمانان اروپایی‌اش همچنان که زمین را ملک طلق خویش می‌پندارند، فتح فضایی ایران را نیز برنتابند و ادعاهای بی‌مبنای خود مبنی بر نقض قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد توسط ایران را تکرار کنند و به قاذورات و پلیدی‌های ملوث و مکدر دست یازند تا ایران را در جایگاه متهم بنشانند و به جهانیان معرفی کنند. آنان غافلند از اینکه، «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ.»

 

چشم انداز فضایی ایران؛ در انتظار نور علی نور

کارنامه‌ سپاه پاسداران نشان می‌دهد به دستاوردها و پیشرفت‌های حاصله قانع نبوده و همواره برنامه‌ تداوم موفقیتِ پرشتاب و وقفه‌ناپذیر را در دستور کار خود قرار داده است. چشم‌انداز و نقشه‌ راه صنعت فضایی کشور، ماهواره‌هایی در مقیاس بزرگ‌تر، پیشرفته‌تر و تزریق در مدارهای بالاتر می‌باشد. دسترسی به  مدارهای بالاتر، انجام مأموریت‌های ناوبری را ممکن خواهد ساخت و در حوزه‌های ارتباطی، فتح ارتفاعات بالاتر از مئو و ژئو الزام‌آور است.

هدف‌گذاری و گام بعدی سازمان فضایی سپاه پاسداران، پرتاب ماهواره نور۲ و تزریق آن در مدار ۳۶۰۰۰ کیلومتری است. ماهواره نور۱ پیشقراول صنعت فضایی کشور و قطعه‌ای از یک جورچین به ‌هم‌پیوسته است که انوارِ دیگر تکمیل کننده آن خواهند بود. دیر نیست آن زمانی که جهان شاهد طلیعه‌ نوری دیگر باشد و انتظارِ نور علی نور پایان یابد. ان‌شاءالله.

«پاک و منزه خدایی که این (انواع کشتی و چهارپایان قوی) را مسخر ما گردانید وگرنه ما هرگز قادر بر آن نبودیم.»(۱)

 

پی‌نوشت:

  1. ۱٫ بخشی از آیه‌ ۱۳ سوره‌ زخرف که بر ماهواره‌برِ قاصد حک شده است. در ادامه به طور کامل آیه و ترجمه‌ آن خواهد آمد:

«لِتَسْتَوُاْ عَلىَ‏ ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُواْ نِعْمَهَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُواْ سُبْحَانَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَاذَا وَ مَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ؛ تا چون با کمال تسلط بر پشت آنها نشستید متذکر نعمت خدای‌تان شوید و گویید پاک و منزه خدایی که این (انواع کشتی و چهارپایان قوی) را مسخر ما گردانید وگرنه ما هرگز قادر بر آن نبودیم.»

 

29جولای/20

سخنی با منتخبان ملت

مقدمه:

انتخابات مجلس یازدهم تمام شد و منتخبان که حدود ۸۱ درصد آنان جدید هستند، برای تشکیل مجلس آماده می‌شوند. رقبا به‌ویژه تفکری که خود را اصلاح‌طلب می‌نامند، به سیاق دهه ۷۰ تاکنون مشغول طرح ایراد و تهمت‌های گوناگون برای تخریب برندگان است.

فارغ از این رقابت‌های سیاسی که همواره وجود داشته و خواهد داشت و بدون توجه به نگرش جناح برنده در مجلس آینده، تذکر چند نکته را لازم می‌دانم:

۱- شاخص‌های اقتصادی کشور دچار عدم تعادل‌های جدی است. همه ارکان تصمیم‌گیری در صحنه اجرایی از مجلس، دولت و کارشناسان و دانشگاهیان در این مشکلات سهیم‌اند و نمی‌توانند مسئولیت گذشته خود را نادیده بگیرند.

مهم‌ترین اشکالی که هیچ‌گاه دولت‌های مسلسل نخواستند یا نتوانستند به آن توجه جدی کنند، مسئله           کسری بودجه است. تعادل دخل و خرج در خانواده، بنگاه، شهر و کشور بدیهی و قابل فهم برای همگان است، اما دولت‌ها ظاهراً برای جلب رضایت و حمایت طرفداران خود و بی‌توجه به پیامدهای زیانبار کسری بودجه و ایجاد هزینه‌های گوناگون همچنان به این شیوه ادامه داده‌اند. متأسفانه حتی اگر فرض کنیم که برخی از این هزینه‌ها کاهش‌پذیر نیستند (مثل حقوق کارکنان و نظام بهداشت و درمان و امنیت و دفاع)، اما به‌وضوح دیده می‌شود که همه مصوبات از این دست نیستند که در خوش‌بینانه‌ترین برداشت باید گفت طراحان، تصویب‌کنندگان، کارشناسان و مجریان درک درستی از عواقب پرمخاطره این اقدامات ندارند. طرح‌های فاقد رعایت توجیه فنی، مالی و اقتصادی که با فشار سیاسی کلنگ‌زنی، ولی نیمه‌کاره رها شده‌اند و هم اکنون در حال از بین رفتن و از رده خارج شدن هستند. فشار به بانک‌ها برای تأمین مالی پروژه‌های غیراقتصادی و اعطای وام‌های تکلیفی به مراکز و مناطقی که قبل از توجیه اقتصادی، قدرت سیاسی مسئولان محلی، برای ایجاد آنها تعیین کننده بوده، اقتصاد کشور را دچار بن‌بست شکننده‌ای کرده است.

۲-هرچند تحریم‌های ظالمانه دشمنان نظام در ایجاد مشکلات اقتصادی مؤثر بوده‌اند، اما در عین حال به طور ناخواسته فرصت بی‌نظیری را برای اصلاح ساختار به‌شدت وابسته به خارج اقتصاد کشور فراهم آورده است. دولت‌های مسلسل نشان داده‌اند که به‌رغم شعارهای پرطمطراق هیچ‌کدام حاضر نیستند هزینه‌های قطع وابستگی اداره کشور به نفت خام را بپذیرند. مقطع کنونی، به صورت ناخواسته این شرایط را فراهم آورده است که دولتمردان، اصلاح ساختار مصرف‌گرای مبتنی بر واردات و نه تولید ملی را به نام خود و هزینه آن را به نام نظام فاکتور کنند، آنچه تا کنون شهامت اجرای آن را نداشته‌اند.

۳-مجلس توجه داشته باشد که ابتدائاً و با جدیت می‌بایست از ایجاد یا افزایش هزینه‌های جاری (ولو دارای منطق نسبی) خودداری کند. مصوباتی نظیر فوق‌العاده ویژه مشاغل و طرح‌های خاص، همه باید کنار گذاشته شوند و عنایت ویژه به زیرساخت‌ها و بخش عمران معطوف شود.

۴-عوامانه‌ترین و فریبنده‌ترین سیاست، تخصیص و تزریق منابع ریالی و ارزی به بنگاه‌های فاقد بهره‌وری است که به صورت وسیع حتی دامن صندوق توسعه ملی را هم گرفته است. این صندوق هم اکنون از اهداف اولیه خود فاصله گرفته و با مصوبات متعدد مجلس مثل یک صندوق وام و شعبه‌ای از بانک عمل می‌کند.

۵-فضای کسب و کار و بهبود مستمر آن با فاصله گرفتن تدریجی از اقتصاد دولتی و پرهزینه باید در دستور کار میدانی مجلس قرار گیرد و از وعده‌های فزاینده توقعات عمومی پرهیز و برای مردم تشریح شود که در شرایط فعلی صرفه‌جویی همه‌جانبه و سرمایه‌گذاری برای آینده نقش اساسی در تعادل بخشی به اقتصاد و ایجاد اشتغال برای جوانان دارد.

۶-نمایندگان با اتخاذ رویه‌های عملی و قابل راستی‌آزمایی برای عموم از انجام مراسم شخصی و رسمی پرهزینه نظیر عقد و عروسی و ختم و مهمانی‌های مناسبتی خودداری کنند و سنت‌های حسنه ازدواج و گردهم‌آیی‌های فامیلی و محلی را با حداقل تشریفات و هزینه انجام دهند.

۷-رشد نقدینگی بی تناسب با تولید ناخالص داخلی کشور باید به هر قیمتی مهار شود. قیمت‌های نجومی بسیاری از کالاها در حال حاضر محصول سیل نقدینگی و رشد نقدینگی و محصول نگرش خام و عامیانه به مناسبات اقتصادی است. در همه‌ برنامه‌ها باید تولید ملی محور قرار گیرد. سیستم مالیاتی، سیاست‌های وارداتی و صادراتی همگی باید معطوف به رشد تولید کیفی باشند. حتی اشتغال هم باید در این راستا تعریف ‌شود.

راستی اگر امروز بخواهیم حدیث معروف رسول اکرم(ص) را بنا به شرایط حال ترجمه کنیم باید چه بگوییم؟ ایشان فرموده‌اند، «وای بر احوال قومی که لباس تنشان را دیگران ببافند.»

۸-به جای این همه دستگاه‌های نظارتی کم‌اثر، مقوله نظارت دقیقاً و بدون تنازل عملیاتی شود. سیاستگزار پولی (بانک مرکزی) سال‌هاست که نظارت بر مؤسسات مالی و اعتباری را به امان خدا رها کرده است و هنگامی که در سال ۹۷ این بنگاه‌ها دچار ورشکستگی قهری ‌شدند، با برداشت ۳۵ هزار میلیارد تومان از منابع پر قدرت بانک مرکزی کسری ناشی از تخلف آنها را پرداخت نمود. معنای اقتصادی این تصمیم تشویق متخلف از قانون است.

۹-رابطه جاودانی (ریسک – بازده) نباید مخدوش شود، در غیر این صورت سیطره پول و بخش مالی بر بخش واقعی اقتصاد مرتباً گسترده‌تر می‌شود. غربی‌ها ضرب‌المثل عامیانه خوبی دارند، «هر کس هزینه نادانی‌اش را خودش باید بپردازد.»

۱۰-نمایندگان باید باور داشته باشند که گزاره، «آمریکا در حال افول است»، شعار نیست. تولید ناخالص داخلی  آمریکا از ۵۱ درصد پس از جنگ جهانی دوم هم اکنون به حدود ۲۰ درصد رسیده است. مؤسسات پژوهشی آمریکا اذعان دارند که این کشور هژمونی جهانی خود را از دست داده‌ است. نمایندگان ملت این پیچ تاریخی را قدر بدانند و مرعوب جار و جنجال‌های فریبنده امریکا نشوند. اگر خدا را فراموش نکنیم، صبح نزدیک است.

۱۱-نمایندگان سنت تخطئه قبلی‌ها را کنار بگذارند و شعارهایی بدهند که مطابق قرآن کریم قول سدید بوده و امکان اجرای آنها فراهم باشد. نمایندگان باید بدانند که در فرهنگ اسلامی به تعبیر امیرالمؤمنین حکمران مکلّف به عدالت است و عدالت از بخشش هم بالاتر است.

 

29جولای/20

هفت مطالبه راهبردی از مجلس یازدهم

چکیده

به‌یقین از مهم‌ترین نمونه‌ها و عرصه‌های اقتدار ایران اسلامی، برخورداری از یک مجلس قوی و عملکرد آن در پرتو مشاوره‌های کارشناسانه و عمل به آموزه‌های اسلامی است. مجلس یازدهم شورای اسلامی با توجه به شرایط پیش‌آمده در سال شهادت حاج قاسم سلیمانی می‌تواند و می‌بایست متفاوت باشد. در این راستا هفت راهبرد بنیادین به‌صورت کتابخانه‌ای و با روش تحلیل محتوا از بیانات رهبر فرزانه انقلاب استخراج شده که در جای خود برای مطالبات مردمی، حائز اهمیت و برای مسئولان و به‌ویژه نمایندگان مجلس شورای اسلامی، کلید حل مشکلات کشور به شمار می‌آید.

 

مقدمه

مجلس شورای اسلامی همواره با فراز و فرودهایی همراه بوده و مطالبه از مجلس به ‌تناسب زمان و شرایطش منحصربه‌فرد است، زیرا «قوه‌ مقننه تهیه‌کننده‌ نرم‌افزار حرکت عظیم نظام اسلامی است»؛(۱) اما مجلس یازدهم با توجه به اتفاق‌های سال ۱۳۹۸ و پیش‌بینی‌های فراروی کشور می‌تواند شگفتی‌ساز باشد. مقام معظم رهبری در زمستان این سال بارها از رمز جدید «قوی شویم» برای پیشرفت ایران اسلامی رونمایی کردند؛ زیرا باید «قوی بشویم تا جنگ نشود. باید قوی بشویم تا تهدید دشمن تمام بشود.»؛(۲) به‌یقین «یکی از مصادیق قوی شدن همین است که یک مجلس قوی داشته باشیم.»(۳)

در این نوشتار به‌طور اجمال فرمایشات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی را طی ۱۶ سال اخیر درباره مجلس شورای اسلامی مرور می‌کنیم تا مهم‌ترین مطالبات ایشان برای داشتن یک مجلس قوی فهرست شوند. البته انتظارات و مطالبات بسیاری را از رهنمودهای ایشان می‌توان استخراج کرد، ولی در این نوشتار بر مهم‌ترین آنها در قالب هفت راهبرد پرتکرار و محوری تمرکز می‌شود که برای مردم، مجلس و نمایندگان دوره یازدهم گره‌گشا خواهد بود:

۱٫ هدایت دولت

یاری دولت و همراهی آن در گذر از وضع موجود به وضع مطلوب، بدون تلاش مجلس همگام، ولی مراقب میسر نیست، «مجلسی که با وضع قوانین لازم، با هدایت دولت‌ها به سمت مطلوب، بتواند کشور را در مقابل توطئه‌های دشمن مصونیّت ببخشد؛ یک مجلس قوی این ‌جوری است.»(۴) اما ممکن است سئوال شود که معنای هدایتگری دولت چیست؟ یعنی مجلس در امور اجرایی دخالت کند؟! حضرت آقا پاسخ داده‌اند، «مجلس تعیین‌کننده مسیر است. مسیر را معیّن می‌کند. دولت‌ها موظّفند و مجبورند طبق قانون در این مسیر و روی این ریل حرکت کنند.»(۵)

معظم‌له در زمانی دیگر از نمایندگان دو فعالیت مهم یعنی ریل‌گذاری با قانون و نظارت با تحقیق و تفحص را مطالبه می‌کنند، «شما اولاً حرکت دولت را ریل‌گذاری می‌کنید، بعد با اختیاراتی که قانون اساسی به شما داده – که از جمله‌اش تحقیق و تفحّص است که در قانون اساسی تصریح ‌شده – می‌توانید تضمین کنید که این حرکت انجام شود. صرف توصیه نیست. طبق قانون می‌توانید دنبال، تحقیق و تفحّص کنید. هیچ منافاتی هم با همکاری با دولت ندارد. اعتقاد بنده این است و همیشه عقیده‌ام در همه‌ دولت‌ها این بوده که مجلس باید با دولت همکاری کند؛ امّا این همکاری به معنای گذشت از حقوق مجلس نیست. بایستی حقّ‌تان را استیفاء کنید. باید تحقیق، تفحّص و مؤاخذه کنید که چرا نشد؟ چرا کم شد؟ چرا جور دیگر شد؟ این فرصت بسیار مهمّی است. این را قدر بدانید.»(۶)

در این صورت می‌توان امیدوار بود که مشکلات کشور به‌خصوص اقتصادی حل شود، زیرا، «مردم مجلسی می‌خواهند که برای اقتصاد درون‌زا، به معنای واقعی کلمه وقت‌گذاری و ریل‌گذاری کند و دولت موظّف بشود بر اساس این حرکت بکند. آنچه مردم می‌خواهند اینهاست.»(۷)

پیگیری قوانین ابلاغ‌شده و پایش در اجرای بهینه آنها به عهده مجلس است، «رئیس محترم مجلس چندی پیش گفتند که فلان قانون را دو سال است که فلان دستگاه اجرا نکرده. سئوال بنده این است که خب در این دو سال شما که در مجلس هستید، چه ‌کار کردید؟ [اگر] او اجرا نکرد، شما باید دنبال بکنید… مسئله‌ پیگیری قوانین هم به نظر ما مسئله‌ بسیار مهمّی است که بایستی انجام شود.»(۸)

سرزندگی مجلس شورای اسلامی در بهره‌گیری از دو راهکار تقنین و نظارت وقتی گره‌گشا و کارآمد است که به‌موقع باشد، «مجلس زنده، مجلسی است که به‌وقت، به‌هنگام و درست قانون می‌گذارد؛ نظارت می‌کند و در مسائل کشور و در مسائل منطقه حضور دارد»(۹) البته این وظیفه مجلس در قانون‌گذاری و تحقیق و تفحص باید با قاطعیت و با رویکرد اصلاحی همراه باشد، «مجلس باید به وظائفی که نسبت به دولت دارد، سختگیرانه، منتهی خیرخواهانه عمل کند.»(۱۰)

۲٫ فسادگریز و فسادستیز

مجلسی کارآمد است که نمایندگانش دندان طمع به نهادها، دستگاه‌ها و به‌ویژه قوه مجریه را کشیده باشند؛ در غیر این صورت خود و به‌تبع، مجلس را وابسته و وامدار می‌کنند. از این ‌رو بایسته است که نمایندگان، «چشم و دل حریص به مال دنیا نداشته باشند؛ چشم و دل‌شان سیر باشد… آن‌ کسانی که چشم‌شان به این است که بتوانند نماینده بشوند، بعد تأثیر بگذارند در وضع اداره‌ بعضی از جاها ـ این را بردار، آن را بگذارـ این را یک مطمعی قرار بدهند برای مسائل مالی! این‌جوری نباید باشد.»(۱۱)

نمایندگانی که برای خود کیسه ندوخته باشند می‌توانند کیسه‌های سوراخ جامعه را ترمیم کنند و مشکلات کشور را به سامان برسانند، «در میان‌ گرفتاری‌ها و مشکلات‌ عمومی‌، شناخت‌ فوریت‌ها و اولویت‌ها… مشکلات‌ عمومی‌تر، محسوس‌تر، مرارت‌بارتر را باید جست‌ و به‌ رفع‌ آنها همت‌ گماشت‌: مسئله‌ی اشتغال‌، مسئله‌‌ ارزش‌ پول‌ ملی‌، مسئله‌ امنیت‌، مسئله‌ گرانی‌ و…»(۱۲)

نمایندگان می‌توانند مظهر فسادگرایی باشند و جامعه را آلوده کنند و می‌توانند فسادستیز باشند و با وضع قوانین مربوط، زمینه‌های ناهنجاری‌ها را بخشکانند یا کاهش دهند. به‌یقین نماینده‌ای که اندک آلودگی داشته باشد نمی‌تواند خود را مصون کند و یا در برابر تقاضای مفسدان بایستاد، «باید با فساد مبارزه‌ جدی کرد. یک‌پایه‌ مبارزه، شمایید. آن روزی که بنده مسئله‌ مبارزه‌ با فساد را گفتم، توقعم این بود که مجلس شورای اسلامی سینه سپر کند و جلو بیاید و در این میدان حرکت کند تا ما دیگر احتیاج نداشته باشیم دنبال کنیم؛ اما متأسفانه این ‌طور نشد… شما بکنید. البته…، با دستمال کثیف نمی‌شود شیشه را تمیز کرد. اگر انسان بخواهد با فساد مبارزه کند، باید در درجه‌ اول مراقب باشد که فساد دامن خودش را نگیرد. داخل خودتان و درون مجلس مراقب باشید. دست، دامن، زبان و چشم‌پاک خواهد توانست در حوزه‌ اقتدار وسیعی که شما دارید، همه‌چیز را پاک کند.»(۱۳) از این ‌رو، «مجلس شورای اسلامی باید مرکز مبارزه‌ با فساد باشد.»(۱۴)

 

۳٫ مرکز ثقل

مجلس به دلایلی باید خود را محور و حلال مشکلات کشور بداند. از جمله اینکه برآیند انتخاب مستقیم مردم است و نمایندگانش با نیازمندی‌های آنان آشنا هستند و در عین‌ حال قدرت قانون‌گذاری دارد. اساساً همه آحاد اجتماع، به‌ویژه نمایندگان باید این نکته انگیزشی را که برگرفته از آموزه‌های اعتقادی ماست سرلوحه تلاش‌های     تقنینی خود قرار دهند. اینکه، «هرکدام در هر نقطه‌ای که قرار دارید، همان نقطه را اصل و مرکز بدانید.»(۱۵) نکته حائز اهمیت این است ‌که مجلس شورای اسلامی بر خلاف سایر نهادهای حکومتی، می‌تواند در همه عرصه‌ها و زوایای موردنیاز جامعه ورود کند، «یک مجلس صالح و سالم و قوی می‌تواند بر عملکرد همه‌ دستگاه‌های کشور اثر بگذارد.»(۱۶)

 

.۴انقلابی و شجاعانه، ولی مدبرانه و عاقلانه

مجلسی قوی و کارآمد است که نمایندگانش، «انقلابی باشند و واقعاً به معنای واقعی کلمه، دل به انقلاب داده باشند و انقلاب را به معنای واقعی کلمه پذیرفته باشند. بعد هم شجاع باشند. آن نماینده‌ای که از حرف زدن علیه فلان قدرت خارجی هم می‌ترسد، لایق این نیست که بیاید و مردم ایران را با این عزّت و شجاعت نمایندگی کند… چون هیچ کاری با ترس‌ و لرز و خوف و هراس پیش نخواهد رفت. باید شجاعانه، البتّه مدبّرانه و عاقلانه عمل کرد.»(۱۷)

شاید بتوان ویژگی‌های یک مجلس انقلابی و شجاع اهل تدبیر و تعقل را این‌گونه جمع‌بندی کرد:

«مجلس متدیّن، متعهّد و شجاعی که فریب ترفند دشمن را نخورد؛ مجلسی که به عزّت و استقلال ملّی اهمیت بدهد و آن را پایمال نکند و در مقابل طمع‌ورزی و زیاده‌خواهی استکبار و  قدرت‌هایی که دست‌شان از ایران کوتاه شده است و تلاش می‌کنند دوباره برگردند و زمام قدرت را در این کشور در دست بگیرند، بایستد.»(۱۸)

 

۵٫ جهادی و عدالت مدار همه‌جانبه

نمایندگان عمدتاً از مدیران میانی جامعه هستند که هر یک کوله‌باری از تجربه و سابقه فعالیت دارند که اگر این تجارب را با روحیه برگرفته از دفاع مقدس و عدالت‌خواهی توأم کنند، باعث تحولات جدی در حوزه‌های مورد نیاز جامعه خواهند شد. از این‌ رو برای ایجاد تغییرات بنیادین و سریع ضروری است که نمایندگان، «روحیه‌ جهادی داشته باشند؛ شب و روز نشناسند. کارآمد باشند؛ به معنی واقعی کلمه طرفدار عدالت باشند. کشور ما به عدالت احتیاج دارد، … هم عدالت اقتصادی، هم عدالت حقوقی، هم عدالت سیاسی؛ در همه‌ زمینه‌ها عدالت باید وجود داشته باشد.»(۱۹)

 

۶٫ مقابله‌گر

زنده‌بودن و پویایی مجلس تنها در حوزه داخلی و تدبیر امور معیشتی و تقنینی نیست، بلکه حضور در عرصه سیاست خارجی و دشمن‌شناسی و ستیز با برنامه‌های گوناگون آنها در جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی ایران نیز مهم است. مگر می‌توان نسبت به فعالیت‌های خصمانه دشمنان ملت بی‌توجه بود؟

«کنگره‌ آمریکا ـ این آمار جالبی است ـ در سال‌های ۹۶ و ۹۷، ۲۲۶ طرح و لایحه علیه جمهوری اسلامی، تصویب یا ارائه کرده است. ۲۲۶ طرح ضدیت و خباثت علیه جمهوری اسلامی. شرارت است دیگر. البتّه اینجا من یک گله‌ای هم از مجلس خودمان بکنم. مجلس شورای اسلامی خودمان چند طرح و لایحه در مقابل خباثت‌های آمریکا ارائه یا تصویب کرده‌ است؟»(۲۰)

متأسفانه مواضع برخی از نمایندگان در دوره‌های قبل هماهنگ با سیاست‌های دشمنان بوده است. اگرچه برخی از آنان به اردوگاه غرب پناه بردند و از نزدیک به آنان علیه ملت ایران مشاوره می‌دهند، ولی اساساً، «مجلس می‌تواند حافظ امنیت ملی و سدّ مستحکمی در برابر تعرّض دشمنان و طمع‌ورزی بیگانگان باشد.»(۲۱)

 

۷٫ عملکرد شورایی و اسلامی نه اپوزیسیونی

ساختارِ «مجلس شورای اسلامی هم شورا و هم اسلامی است. هم انتخاب مردم است، هم جهت‌گیری اسلامی دارد که در اصول متعدد قانون اساسی و در سوگند نمایندگی آشکار است. این الگو بی‌نظیر است.»(۲۲) از این ‌رو هم باید شورایی عمل و هم بر اساس موازین اسلامی قانون وضع کند.

متأسفانه در سال‌های اخیر برخی از نمایندگان، مجلس را با حزب و جناح خود یا حتی با اپوزیسیون اشتباه گرفته و خواسته یا ناخواسته باعث تضعیف نظامی شده‌اند که مردم برایش خون‌ها نثار کردند، «پارلمان جزو نظام و برای تکمیل آن است. پارلمان جای حضور مخالفان نظام نیست که عدّه‌ای بگویند ما از طریق وارد شدن به مجلس شورای اسلامی با قانون اساسی یا با نظام جمهوری اسلامی مبارزه می‌کنیم! این در همه جای دنیا کاملاً غیرمنطقی و غلط است. شما هیچ جای دنیا را نمی‌بینید که در پارلمان با نظام مخالفت کنند. البته با دولت‌ها مخالفت و استیضاح می‌کنند. پایین می‌کشند، بالا می‌برند؛ اما هیچ پارلمانی با ساختار نظام سیاسی مخالفت نمی‌کند؛ چون پارلمان جزو ساختار نظام است و معنی ندارد که مخالفت کند. البته در مجلس شورای اسلامی مثل همه‌ پارلمان‌های دیگر گروه‌های مختلف ـ به‌قول خودشان فراکسیون‌های مختلف ـ حضور دارند که برنامه‌ها و مذاق‌های گوناگونی دارند که باید هم باشد و مجلس جای مناقشات پر شور مستدل و سیاسی و کارشناسی است. باید خیلی پر شور بحث و مناقشه کنند؛ اما با استدلال برنامه‌های‌شان را به ‌طرف مقابل خود بقبولانند و آنها را قانع کنند.»(۲۳)

 

۸٫ مایه آرامش

«مجلس مایه آرامش برای مردم است؛ مایه تشتّت آراءِ مردم و مایه تشنّج نیست.»،(۲۴) «مجلس جای گفت‌وگوی حکیمانه و خردمندانه است.»(۲۵) نه این ‌که، «وسط صحبتی، وسط حرفی، پرخاشگرانه صدا را بلند کنند و حرف بزنند. از روی لجاجت و ستیزه‌گری و مخالفت با فلان زید یا فلان جریان یا فلان گروه اظهارنظر کنند. این درست نیست. حرف زدن بر اساس لجاجت و زورآزمائى شخصی و جناحی و اینها نباید باشد.»(۲۶) بلکه، «حفظ فضای و محبت و همکاری و همدلی، جزو اولویت‌های قطعی مجلس است.»(۲۷)

بنابراین اگر مجلس به جای اینکه کانون حل امور کشور و مردم، مکان تشنج و ناآرامی باشد، نخواهد توانست امور جامعه را در پرتو آرامش حل کند، لذا مشکلات را به بدنه اجتماع تزریق می‌کند، «اگر در مجلس تشنّج به وجود بیاید، این تشنّج روی ملّت سرریز می‌شود و در مردم، ولو از لحاظ روانی تشنّج ایجاد می‌کند. اگر در مجلس آرامش باشد، این آرامش بر مردم سرریز پیدا می‌کند. این آرامش خیلی مهم است؛ «هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَهَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادُوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم.»(۲۸)

 

جمع‌بندی

اگرچه نظارت نمایندگان بر خود و مجلس و همچنین ارتباط وثیق با حوزه انتخابیه از فعالیت‌های مهم نمایندگان یک مجلس قوی است، ولی با مطالعه عمیق در شرح وظایف نمایندگان و نیازهای روز و همچنین امعان نظر در انتظارات و مطالبات مقام معظم رهبری می‌توان به موضوعاتی راهبردی به شرح ذیل رسید که به‌نحوی همه اولویت‌ها را شامل می‌شوند:

  1. راهبردهای هدایتگری دولت با دو راهکاری که در اختیار مجلس هستند، یعنی قانون‌گذاری و نظارت از طریق تحقیق و تفحص؛
  2. چشم و دل سیر داشتن و فسادگریزی و فسادستیزی نمایندگان؛
  3. مرکز ثقل حل مشکلات کشور بودن؛
  4. انقلابی و شجاعانه، ولی مدبرانه و عاقلانه عمل کردن؛
  5. روحیه جهادی و عدالت مداری همه‌جانبه؛
  6. دشمن‌شناسی و به‌هنگام و به‌وقت با برنامه‌های دشمن مقابله کردن؛
  7. عمل شورایی و اسلامی در کنار مکمل نظام بودن؛

۸٫٫ مایه آرامش مردم بودن؛

این موارد مهم‌ترین درخواست‌های مردم و رهبری از مجلس یازدهم هستند.

 

پی‌نوشت:

  1. بیانات مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) در دیدار با نمایندگان مجلس هشتم: ۲۱/۳/۱۳۸۷٫
  2. بیانات در دیدار با نیروی هوایی: ۱۹/۱۱/۱۳۹۸٫
  3. بیانات در دیدار با مردم تبریز: ۲۹/۱۱/۱۳۹۸٫
  4. همان.
  5. بیانات در دیدار با مردم آذربایجان شرقی : ۲۸/۱۱/۱۳۹۴٫
  6. بیانات در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی: ۱۶/۳/۱۳۹۵٫
  7. بیانات در دیدار با مردم نجف‌آباد: ۵/۱۲/۱۳۹۴٫
  8. بیانات در دیدار با نمایندگان و کارکنان مجلس شورای اسلامی: ۳۰/۳/۱۳۹۷٫
  9. بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس نهم: ۲۲/۳/۱۳۹۱ .
  10. دیدار با رئیس‌جمهور و هیات دولت: ۱۴/۶/۱۳۸۶ .
  11. همان.
  12. پیام به مناسبت آغاز به کار ششمین دوره‌ مجلس شورای اسلامی: ۶/۳/۱۳۷۹٫
  13. بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس: ۲۷/۳/۱۳۸۳٫
  14. بیانات در دیدار با دانشجویان کرمان: ۱۹/۲/۱۳۸۴٫
  15. بیانات در دیدار با نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران: ۱۹/۱۱/۱۳۹۸٫
  16. بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران: ۱۴/۱۱/۱۳۹۰ .
  17. بیانات در دیدار با مردم: ۱۶/۱۱/۱۳۹۸ .
  18. بیانات در دیدار با مردم نجف‌آباد : ۵/۱۲/۱۳۹۴٫

۱۹٫بیانات در دیدار با عموم مردم: ۱۶/۱۱/۱۳۹۸ .

  1. بیانات در دیدار نوروزی با مردم در حرم رضوی: ۱/۱/۱۳۹۸٫
  2. بیانات در دیدار با مردم قزوین: ۲۵/۹/۱۳۸۲ .
  3. بیانات در جمع نمایندگان مجلس: ۲۷/۳/۱۳۸۳ .
  4. بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین: ۲۶/۹/۱۳۸۲٫
  5. بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی: ۷/۳/۱۳۷۶٫
  6. بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس نهم: ۲۴/۳/۱۳۹۱٫
  7. بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس: ۳/۴/۱۳۸۸٫
  8. همان: ۸/۳/۱۳۸۴٫
  9. بیانات در دیدار با نمایندگان و کارکنان مجلس شورای اسلامی: ۱۶/۳/۱۳۹۵٫

 

29جولای/20

بر زمین مانده‌ها و مجلس یازدهم

پس از برگزاری انتخابات مجلس یازدهم و مشخص شدن ترکیب آن در دوم اسفند ماه ۹۸، مهم‌ترین وظیفه‌ این مجلس رسیدگی به امور و مسائل مهم، اما بر زمین مانده‌ای است که مجالس قبل به‌عمد یا از روی غفلت و جهالت از کنار آنها عبور کردند. مسائلی که اگر مجالس قبل به آنها پرداخته بودند امروز کشور و جامعه با بسیاری از مشکلات فعلی مواجه نبود و اگر خدای ناکرده مجلس یازدهم به شکل عمدی یا سهوی به آنها بی‌توجهی کند، ضربات جبران‌ناپذیری بر پیکر نظام و انقلاب وارد خواهد آمد. عمده‌ این موارد عبارتند از:

الف) بازسازی اعتماد میان مردم و قوه‌ مقننه: نبود نظارت مؤثر بر رفتار نمایندگان مجلس و ضعف قوانین ناظر به انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی باعث شد تا در دوره‌های گذشته برخی از افراد بی‌لیا قت، کسوت نمایندگی مجلس را بر تن کنند و با سوءاستفاده از کرسی نمایندگی مجلس، انبوهی از تخلفات مالی و سیاسی و حتی اخلاقی را مرتکب شوند.

این مسئله علاوه بر همه‌ تبعات منفی متعدد ناشی از فساد مسئولان در نظام جمهوری اسلامی، یک بحران جدی در رابطه میان مردم و قوه‌ مقننه ایجاد کرده و موجبات بی‌اعتمادی بسیاری از مردم به نمایندگان مجلس را فراهم آورده است؛ بحرانی که موجب شده تا بخش مهمی از جامعه به این باور برسند که مجلس مکانی برای کسب منافع غیرقانونی توسط افرادی است که از نام و عنوان نمایندگی برای ارضای جاه‌طلبی و دنیاپرستی خود استفاده می‌کنند و مادامی که این دیوار بلند بی‌اعتمادی میان مردم و مجلس فرو نریزد، قوه‌ مقننه در هیچ یک از اقدامات خود با موفقیت روبه‌رو نخواهد شد.

بر این اساس گام اول مجلس یازدهم باید جلب اعتماد مردم از طریق تصویب قوانین سختگیرانه علیه تخلفات نمایندگان مجلس باشد؛ آن هم به صورتی که با اثبات هرگونه سوءاستفاده نماینده‌ مجلس از قدرت در محاکم صالحه، وی به صورت خودکار از منصب نمایندگی عزل شود. در همین راستا الزامی شدن شفافیت مالی نمایندگان و اطرافیان آنان در طول مدت نمایندگی و علنی شدن آرای آنان در رأی‌گیری‌های مختلف مجلس و مشخص شدن مسافرت‌های خارجی نمایندگان و هزینه‌های مربوطه از دیگر گام‌هایی است که می‌تواند به بازگشت اعتماد میان مردم و مجلس منجر شود.

ب) اصلاح و بازنگری قانون اساسی: برخی از اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی از زمان تدوین (چه در سال ۱۳۵۸و چه در بازنگری سال ۱۳۶۸) تا کنون دست‌نخورده باقی مانده و حسب ضرورت‌ها و اقتضائات دوران فعلی تغییری را شاهد نبوده و دقیقاً به همین دلیل منشاء مشکلاتی جدی برای کشور و انقلاب شده‌اند. از جمله این اصول می‌توان به اصول مربوط به ریاست‌جمهوری اشاره کرد. شرایطی که در قانون اساسی برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری قید شده در دهه‌ نخست انقلاب قابل پذیرش بودند؛ اما در روزگار کنونی قطعاً قابل قبول نیستند و تا کنون مشکلاتی جدی برای نظام و انقلاب ایجاد کرده و در برخی مواقع موجبات تمسخر و مضحکه نظام را نیز فراهم آورده و از همه مهم‌تر باعث شده‌اند تا نااهلان و نامحرمان با استفاده از شرایط بسیار ساده مندرج در این اصول بتوانند به عنوان نامزد وارد رقابت‌های ریاست جمهوری و حتی به عنوان رئیس جمهور عهده‌دار مهم‌ترین منصب اجرایی کشور شوند و از این طریق انحرافات بسیاری را در جامعه رقم بزنند. به بیان ساده‌تر شرایطی را که قانون اساسی فعلی برای کسب منصب ریاست‌جمهوری در نظر گرفته بسیار سهل‌تر از شرایطی است که این روزها برای استخدام یک نیروی ساده‌ خدماتی در دستگاه‌های دولتی اعمال می‌شود!

همچنین اصل مربوط به اختیارات رئیس‌جمهور که به دلیل عدم شفافیت و ابهام موجود در آن (بند مربوط به هماهنگی بین قوا) موجب بروز اختلافات و تنش‌های فراوان در کشور شده و دستاویز برخی از رؤسای جمهور برای درخواست تسلط عملی بر سه قوه را فراهم آورده است. همچنین اصل مربوط به اختیارات رهبری که مسئولیت‌هایی را متوجه شخص رهبری کرده، اما اختیارات متناسب با آن مسئولیت‌ها را به رهبر نداده و در عمل مقام رهبری را با مسئولیت‌هایی مواجه است که برای انجام آنها فاقد اختیارات کافی است. مثلاً «فرماندهی کل نیروهای مسلح» در حالی که بودجه‌ این نیروها عملاً در دست دولت است و یا « تعیین ریاست سازمان صدا و سیما» از جانب رهبری در حالی که براساس قانون اساسی فعلی، ریاست سازمان صدا و سیما عملاً به «هیئت نظارت سه قوه بر سازمان» پاسخ‌گوست و نه رهبری نظام و به دلیل وابستگی بودجه سازمان به دولت، عملاً در بسیاری از مواقع «رسانه‌ ملی» در حد «روابط عمومی دولت» تنزل و مسیرهایی خلاف منویات رهبری نظام را طی می‌کند!

از جمله اقدامات مهم مجلس یازدهم باید فعال کردن ساز و کار قانونی برای شناسایی اصول نیازمند بازنگری و اصلاح این اصول بر اساس ضرورت‌های امروز و فردای جامعه باشد. امری که به نوبه‌ خود حجم بالایی از مشکلات و بحران‌های جدی و اساسی نظام را حل و فصل خواهد کرد.

ج) تلاش برای سامان‌دهی وضعیت نابه‌سامان فرهنگی در جامعه: بدون تردید مهم‌ترین وجه ممیزه حکومت دینی با سایر نظام‌های سیاسی در نگرش به حوزه‌ فرهنگ است، زیرا در دیدگاه دینی، فرهنگ به معنای چگونه و با چه هدفی زیستن است. به تعبیر بنیانگزار نظام جمهوری اسلامی، فلسفه‌ برپایی حکومت دینی، برپایی و اجرای احکام الهی است. با وجود این و در کمال تأسف، فرهنگ دینی و ارزش‌های آن در جامعه ایرانی طی سال‌های پس از رحلت حضرت امام (و به‌رغم تأکیدات رهبری نظام) همیشه مورد بی‌مهری و بی‌توجهی قوای سه‌گانه بوده و در بسیاری از مواقع نیز عامدانه و با طرح و برنامه مورد هجوم همزمان و توأمان نفوذی‌های فعال در حاکمیت و جهان استکبار قرار گرفته‌اند؛ در نتیجه امروز در حوزه‌ سبک زندگی در جامعه‌ ایرانی نابه‌سامانی‌های فراوانی به چشم می‌آیند. از رها شدن وضعیت حجاب و عفاف تا عادی شدن افعال حرامی مانند روزه‌خواری و روابط غیرشرعی میان جنس مخالف در سطح جامعه و تضعیف حداکثری ضوابط شرعی و انقلابی در سینما و تئاتر و موسیقی و حاکمیت فضای سکولار و غیرانقلابی بر اکثر محیط‌های دانشگاهی و آموزشی و حاکمیت ولنگار و بی‌ضابطه فضای مجازی بر اذهان اکثریت جامعه و…! وضعیتی که تداوم آن در آینده‌ای نزدیک خالی شدن کامل نظام اسلامی از محتوای دینی و شکست نظام در جنگ نرم تحمیل شده از سوی استکبار جهانی را در پی خواهد داشت.

در این میان مجلس آینده باید توجه به وضعیت فرهنگی جامعه را به عنوان یک امر اضطراری در اولویت‌های خود قرار دهد و با نوسازی قوانین موجود در عرصه‌ فرهنگ و تدوین قوانین جدید و منطبق بر نیازهای روز جامعه و اعمال نظارت جدی بر حسن اجرای قانون از جانب متولیان حوزه‌ فرهنگ (وزارتخانه‌های ارشاد، علوم، آموزش و پرورش، ارتباطات، ورزش و جوانان و سازمان‌های صدا و سیما، تبلیغات اسلامی، نیروی انتظامی و سایر دستگاه‌های مربوطه) بحران جدی حاکم بر سبک زندگی مردم را مهار و حرکت جامعه به سمت و سوی احیای فرهنگ دینی را تسهیل کند؛ امری که غفلت از آن، فلسفه و علت تشکیل نظام اسلامی در کشور را زیر سئوال خواهد برد و براندازی نظام موجود توسط دشمنان را تسهیل خواهد کرد.

د) حمایت از تولید و کارآفرینی داخلی و گسترش عدالت اقتصادی: بررسی قوانین و ساختار اداری کشور نشان می‌دهد که جهت‌گیری نظام اداری کشور کماکان در مسیر محوریت فروش نفت و اداره‌ کشور با درآمدهای ناشی از آن است. این روند به هیچ عنوان برای اداره‌ یک کشور هشتاد میلیون نفری‌ پاسخگو نیست. وقتی نظام اداری کشوری بر پایه‌ فروش نفت خام و امثال آن شکل گرفته باشد، دیگر مجالی برای تولید و کارآفرینی و خودکفایی باقی نخواهد ماند. طبیعی است در چنین کشوری واردات بسیار ساده‌تر از صادرات و مشاغل کاذب و انگلی (مانند واسطه‌گری، دلالی و ارتزاق مفسدانه از منابع دولتی) محبوب‌تر و رایج‌تر از تولید و کارآفرینی هستند و اشتغال معنایی جز استخدام در دولت ندارد و مهم‌ترین  کارکرد حاکمیت، ممانعت ساختاری از رونق تولید داخلی و ترویج ارتزاق انگلی از بیت‌المال است.

این وضعیت ربطی به مسئله‌ تحریم و شرایط فعلی حاکم بر اقتصاد ایران ندارد و حتی در شرایط غیرتحریمی نیز بحران اصلی اقتصاد ایران همین امر است. بحرانی که به نوبه‌ خود مولد بی‌عدالتی اقتصادی در جامعه به شمار می‌آید و روز به‌ روز شکاف‌ و فاصله‌ اقتصادی و طبقانی را افزون‌تر خواهد کرد. متأسفانه مجالس سابق برای ترمیم و تصحیح این روند اقدامات اساسی انجام نداده و تنها در مسیر آرایش و تحمل‌پذیر کردن این وضعیت گام برداشته‌اند.

جهت دادن قوانین به سمت و سوی معالجه‌ این بحران از جمله وظایف جدی مجلس یازدهم است. قانون‌گذاری و نظارت بر اجرای قوانین موضوعه برای محدود ساختن سرمایه‌ها و ثروت غیرمولد با استفاده از ابزارهای مالیاتی، با هدف سوق دادن سرمایه‌ها به سوی فعالیت‌های مولد و کارآفرین، نمونه‌ای از اقداماتی است که مجلس یازدهم باید برای رونق‌بخشی به تولید داخلی و کم کردن فاصله‌ طبقاتی انجام دهد.

بدون تردید مجلس یازدهم در خطیرترین مقطع حیات جمهوری اسلامی وارد کارزار شده است و پشتکار، قاطعیت و عقلانیت نمایندگان آن می‌تواند باعث عبور نظام از گردنه‌ها و پرتگاه‌های کنونی و رسیدن به عرصه‌ تثبیت و اقتدار باشد. خدا نیاورد روزی را که این مجلس و نمایندگان آن به ورطه‌ فرصت‌سوزی و بازی‌های سیاسی و منفعت‌طلبی‌های شخصی و جناحی بیفتند، چون در آن صورت برای نجات جمهوری اسلامی تنها باید به یک معجزه دل بست.

 

29جولای/20

شورای نگهبان، منتخبان بی‌صلاحیت و مجلس آینده

شورای نگهبان قانون اساسی از جمله نهادهایی است که در تاریخ نظام جمهوری اسلامی، شاهد بیشترین حملات و اتهامات از داخل و خارج کشور و بخش عمده‌ای از این تهاجم ناشی از وظیفه این نهاد در نظارت بر انتخابات است، زیرا بر اساس قانون اساسی، نظارت بر انتخابات مجلس، ریاست جمهوری و خبرگان رهبری و تأیید صحت تمام مراحل انتخابات‌های مذکور بر عهده این نهاد است. به همین دلیل حضرت امامو رهبر انقلاب در طول چهل سال گذشته به شکل‌ها و در مواقع مختلف حمایت خود از این نهاد و ضرورت تمکین به نظرات آن را به همه، خصوصاً فعالین سیاسی، ابراز داشته‌اند.

ارزیابی عملکرد این شورا در طول چهار دهه‌ گذشته نشان می‌دهد این نهاد و زیرمجموعه‌های آن (شامل هیئت‌های نظارت در رده‌های مختلف شهرستان تا استان و کشور) در حد وسع، برای برگزاری قانونمند انتخابات و حضور افراد شایسته در مناصب انتخابی تلاش کرده‌اند؛ اما در عمل به دلایلی مانند ضعف قانون انتخابات، کمبود نیروی انسانی توانمند، کمبود امکانات، عدم همکاری سایر نهادها و دستگاه‌های ذیربط و خطاهای عمدی و سهوی شوراها نتوانسته‌اند به‌نحو مطلوب و شایسته‌ نظام و انقلاب اسلامی، مانع از انتخاب افراد ناصالح برای تصدی مناصب مهمی چون نمایندگی مجلس و ریاست جمهوری و… شوند.

علل عمده‌ دستیابی افراد فاقد صلاحیت به مناصب انتخابی، خارج از حیطه‌ قدرت و نفوذ شورای نگهبان است، اما حضور چنین افرادی در مجلس یا ریاست جمهوری و… عمدتاً به حساب بی‌دقتی شورای نگهبان و تخلف و کوتاهی این شورا و اعضای آن در انجام وظیفه گذاشته می‌شود. البته این قبیل قضاوت‌ها عموماً ناشی از جنگ روانی معاندین و زخم‌خوردگان از شورای نگهبان است، اما مواردی هم در تأیید و رد صلاحیت‌ها در انتخابات‌های ادوار مختلف دیده شده که توجیه آن حتی برای مدافعان شورا هم امکان‌پذیر نیست و در ذهن وفاداران به نظام و انقلاب به عنوان سئوالات و ابهاماتی بی‌پاسخ باقی مانده‌اند.

این ابهامات به علت انتصاب فقهای شورای نگهبان از جانب رهبری نظام، برای مردمی که از عاشقان حقیقی انقلاب و فدائیان راستین ولایت فقیه هستند، بسیار سنگین‌اند و در عمل با هزینه‌کرد از سرمایه‌ اجتماعی و اعتبار رهبری نظام پوشش داده می‌شوند؛ حال آنکه نه عقلاً و نه شرعاً جایز نیست اعتبار ولی فقیه برای قصور یا تقصیرات یک نهاد (ولو شورای نگهبان) هزینه شود.

از این رو الزامی است که شورای نگهبان برای پاسخ‌گویی به این شبهات که خصوصاً در ایام انتخابات به معضلی جدی برای حامیان و دوستداران نظام و انقلاب اسلامی تبدیل می‌شود و بهانه‌ خوبی برای جنگ روانی ضدانقلاب داخلی و خارجی علیه کلیت نظام و رهبری آن، ایجاد می‌کند، به صورتی جدی اقدام کند و به ابهامات موجود پاسخ‌های قانع کننده بدهد تا مشخص شود کدام تأیید یا رد صلاحیت به دلیل نقص در قانون یا سایر علل رخ داده و کدامیک ناشی از خطا یا غفلت شورا و زیرمجموعه‌های آن بوده است.

طبیعی است که پذیرش مسئولیت از جانب شورای نگهبان در موارد بروز خطاهای عمدی یا سهوی هم بر اعتبار آن خواهد افزود؛ هم نمادی از صداقت و تقوای این نهاد مهم و حساس که تجلی نظارت مجتهدین عادل بر بخش‌های اساسی ساختار قدرت به شمار می‌رود، به شمار خواهد آمد و مهم‌تر از همه مانع از هزینه‌ اعتبار و سرمایه‌ اجتماعی ولایت فقیه در جهت توجیه تخلفات (بعضاً اجتناب‌ناپذیر) شورای نگهبان خواهد بود.

از جمله این ابهامات تأیید صلاحیت برخی از نامزدهای انتخابات مجلس یازدهم توسط هیئت نظارت مرکزی در آخرین فرصت‌هاست. برخی از این نامزدها به دلیل عملکرد خود در مجالس قبل (مجلس دهم و ماقبل) به تخلفات مالی گسترده آلوده شدند و این آلودگی کار را به جایی رساند که در بخش‌های مختلف خبری سیما از تبلیغات انتخاباتی این افراد، به عنوان پرخرج‌ترین و باشکوه‌ترین تبلیغات انتخابات یاد می‌شد. نکته‌ جالب در موارد فوق، رد صلاحیت افراد مذکور ـ که بعضاً از بانفوذترین نمایندگان ادوار مختلف مجلس به شمار می‌روندـ در هیئت‌های نظارت شهرستان و استان، آن هم به دلیل تخلفات متنوع مالی و غیره بوده است.

این افراد عموماً با گردن‌کلفتی و خیال راحت ابراز می‌کردند که اصلاً بابت رد صلاحیت خود نگران نیستند و با مراجعه به هیئت نظارت مرکزی تأیید صلاحیت خود را خواهند گرفت و متأسفانه تأیید صلاحیت این افراد بدنام و منفور در میان متدینان و انقلابیون آزمون پس داده توسط هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات، تأثیرات سوء بسیاری در میان حوزه‌های انتخابیه‌ مذکور به جا گذارده و بیش از همه به سرشکستگی و سرخوردگی حامیان نظام و انقلاب در این مناطق منجر شده است.

ماجرا وقتی تلخ‌تر می‌شود که برخی از این افراد پس از خاتمه انتخابات و در آستانه‌ تشکیل مجلس آینده، با صرف هزینه‌های سنگین  و با برگزاری نشست‌های پرخرج و اشرافی تحت عناوین قومی و محلی، به دنبال جلب نظر سایر منتخبین ملت به خود هستند تا در مجلس یازدهم بتوانند با خیال راحت جایگاهای مهم خود را تضمین کنند و کما فی السابق به مناصب حساس قوه‌ مقننه تکیه بزنند.

بدون شک نتیجه‌ وجود چنین افرادی در ادوار مختلف مجلس، عادی‌سازی تخلفات مالی و سوء استفاده از قدرت در میان نمایندگان مجلس است تا جایی که بیش از هفتاد نفر از نمایندگان مجلس دهم به دلیل تخلفات مالی به صورت قطعی رد صلاحیت شدند و از شرکت در انتخابات مجلس یازدهم بازماندند!

بدون تردید چنین ابهاماتی از یاد مردم، به‌ویژه دوستداران انقلاب نخواهد رفت و همین امر وظیفه‌ شورای محترم نگهبان را در جهت حل قطعی این ابهامات دوچندان می‌سازد. در این میان منتخبان مجلس یازدهم که اکثراً با شعارها و هویت انقلابی به مجلس راه یافته‌اند، در قبال چنین افرادی که با نفوذ در مجالس مختلف به ترویج و عادی‌سازی مفاسد مالی و اقتصادی در میان سایر نمایندگان مشغول بوده‌اند، بسیار سنگین است و هرگونه کوتاهی ایشان در برخورد با چنین افراد فاقد صلاحیتی به منزله‌ پذیرش این افراد و همکاری با تخلفات آنان محسوب می‌شود.

تلاش برای رد اعتبارنامه این افراد بدسابقه و بیگانه با انقلاب اسلامی و ارزش‌های آن، اولین آزمون مهم منتخبین انقلابی مجلس یازدهم به شمار می‌رود. آزمونی که می‌تواند سرنوشت مجلس یازدهم و جهت‌گیری‌های آتی آن را تعیین کند و آخرت منتخبین مجلس یازدهم را رقم بزند!

29جولای/20

ماشین کشتار را چه کسی روشن کرد؟

پس از شروع موج بیداری اسلامی در غرب آسیا و شمال آفریقا و فروپاشی برخی رژیم‌های مرتجع و وابسته به آمریکا در منطقه، بار دیگر از سوی دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی، فتنه‌ای دیگر برای نابودی اسلام و انقلاب آغاز شد. این فتنه‌ جدید نظام سلطه و جبهه استکبار با اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی/ ۱۳۸۲ شمسی شروع و مجدداً جبهه‌ای جدید علیه اسلام ناب محمدی(ص) گشوده شد که در یک سو کسانی بودند صاحب «قَسَّت قُلُوبُهُم»(۱) قلبی سخت‌تر از «سنگ خارا»(۲) و در سوی دیگر کسانی از لشگر خوبان و صاحب «وَجِلَت قُلُوبُهُم»(۳) که دل‌هاشان از یاد خدا دگرگون می‌شد.

اشغال عراق توسط آمریکا این فرصت را برای سلفی‌های تکفیری فراهم کرد که خود را در صف مقدم شورشی‌های عراق قرار دهند. این رویدادها در شرایطی از تاریخ رخ می‌دهند که:

۱- به استناد آرای فلاسفه تاریخ و نظریه‌پردازان و تحلیل‌گران سیاسی، اجتماعی غربی در حوزه‌ فرهنگی و تمدنی، غرب رو به سقوط و نگون‌بختی است و به پایان تاریخ خود اقرار می‌کند؛(۴)

۲- جهان محرومان و مستضعفان، مهیای نوعی بیداری عمومی و رویارویی فرهنگی و تمدنی با غرب است؛

۳- فرصتی مغتنم برای یکپارچه شدن و اتفاق مسلمانان (شیعه و سنی) علیه فراهم آمده است؛

۴- اسلام با سرعت، همه جغرافیای غرب را می‌نوردد و…

با ملاحظه این شرایط نظام سلطه‌ جهانی به‌ویژه سران دولت‌های صلیبی و صهیونی، به امید رهایی از این شرایط دشوار به این امر واقفند که تنها با یارگیری از میان کشورهای اسلامی و اعطای نیابت به آنها برای راه‌اندازی ماشین کشتار بی‌رحمانه است که می‌توان به اسم اسلام و اسلام‌خواهی، تیغ‌های آخته را به دست خود مسلمانان بر اعضا و جوارح آنان فرود آورد و در همان حال، انگشت اتهام را از خود دور ساخت. این واقعه، فرصت مغتنمی را در اختیار سران صلیب و صهیون قرار ‌داد تا به ساکنان غرب، خشن‌ترین چهره را از اسلام و مسلمانان را نشان دهند و تاریخ مرگ خود را به عقب اندازند.

آنان گمان می‌برند بدین‌وسیله از رشد اسلام‌گرایی در غرب نیز خواهند کاست. اگرچه سران مجامع مخفی و رهبران دو جریان صلیبی و صهیونی گمان می‌بردند که تأسیس مرحله‌ای حکومت جهانی بنی‌اسرائیل، فراهم آوردن تضمین لازم برای امنیت تمام عیار اسرائیل و غارت منابع ثروت شرق اسلامی در گرو اجرای طرح خاورمیانه‌ بزرگ است، اما به خوبی می‌دانستند اجرای مرحله به مرحله‌ این پروژه نیز منوط به ایجاد شرایط سیاسی امنیتی خاصی است که متضمن تحقق آن باشد. اجرای پروژه‌ مهم خاورمیانه‌ی بزرگ که جابه‌جایی گسترده‌ مرزهای جغرافیایی را به همراه داشت، بدون یارگیری از میان کشورهای مسلمان و پرهیز از رویارویی مستقیم غرب با مسلمانان ممکن نبود؛ زیرا در این صورت، ساکنان شرق اسلامی با همه تجربه‌های قبلی، یکپارچه در برابر هجوم صلیبی صهیونیستی می‌ایستادند. در این‌ مرحله نیز آنان، آلت‌ فعل خویش را شناسایی کرده بودند.

سلفی‌های تکفیری، مستعدترین جماعتی بودند‌ که با حمایت مجامع صلیبی و صهیونی آمریکا و اروپا می‌توانستند زمینه‌ساز تحقق پروژه‌ خاورمیانه‌ بزرگ باشند. از نظر استعمارگران کهنه کار؛

  • متفرق ساختن دولت‌های اسلامی و رخنه در اتحاد و اتفاق نیم‌بند آنان،
  • دامن زدن به گرایش‌های قومی و قبیله‌ای،
  • تضعف دولت‌ها در هنگامه‌ دفاع و حراست از جغرافیای خاکی‌شان و متزلزل ساختن پایه‌های حکومتی آنان،

همگی شرایط تحقق مراحل پایانی طرح خاورمیانه را فراهم می‌آوردند و از این مسیر، سرزمین فراخ شرق اسلامی، بیش از پیش تضعیف و مهیای بلعیده شدن می‌شد. امید طراحان پروژه‌ خاورمیانه بزرگ این بود که با جدا کردن بخش‌هایی از کشور ایران، عراق، ترکیه، سوریه و پاکستان و ایجاد کشورهای کوچک‌تر با محوریت قبایل و اقوام کُرد، ترک و بلوچ، برای همیشه خطر را از خود دور سازند و مجال کنترل کامل و سلطه بلامنازع بر منابع سرشار انرژی را در این منطقه به دست آورند.

نمایندگان بومی ائتلاف صلیب و صهیون در مرکز جهان اسلام، یعنی‌«عربستان سعودی» و پس از آن، سایر دولت‌های عربی منطقه به ویژه حاشیه‌ جنوبی خلیج فارس، با دامن زدن به گرایش‌های متعصبانه و جاهلانه قومی و مذهبی اموی، غرب را از میانبر و بی‌هیچ هزینه‌ای به مقصد رساندند.

در این راستا عبدالله دوم، پادشاه اردن، در کاربردی شیعه هراسانه، از رشد و گسترش شیعه در شرق اسلامی به عنوان هلال شیعی یاد کرد و از آن برای بیان تمایلات ایران‌دوستانه شیعیان عراق استفاده کرد. پس از آن در جبهه‌ دولت‌های سلفی وهابی احساس خطر جوانه زد و نظام سلطه‌ جهانی، آنان را برای درهم شکستن زمینه‌های این اتحاد و اتفاق تحریک کرد. تأثیرپذیری شیعیان بحرین، لبنان و سوریه و برخی کشورهای حاشیه‌ خلیج فارس از انقلاب اسلامی ایران، به دلیل داشتن اشتراکات مذهبی، بیش از پیش بر این گمان دامن زد که هلال شیعی در منطقه در حال شکل‌گیری است.

پس از به قدرت رسیدن شیعیان عراق در بهار ۱۳۸۲ هـ .ش، آمریکا و متحدانش کوشش فراوانی کردند تا همگرایی شیعیان را به عنوان خطری علیه اهل سنت معرفی کنند و با مرعوب ساختن کشورهای سنی مذهب، آنان را وادار به مقابله با این همگرایی و مقاومت در برابر آن کنند. این امر، فرصت نوینی را در اختیار نظام سلطه به سرکردگی صلیبیون و‌ صهیونیست‌ها قرار داد تا به‌نحو دیگری به منازعات منطقه‌ای و میان مردم مسلمان مظلوم دامن بزنند و از آب گل‌آلود، ماهی مطلوب خود را صید کنند.

فروش اسلحه به کشورهای عربی مسلمان و انعقاد پیمان نامه‌های دوجانبه و چندجانبه میان دولت‌های عربی و دولت‌های غربی و حتی رژیم صهیونیستی، تنها بخشی از پروژه شیعه‌هراسی به بهانه احتمال شکل‌‌گیری هلال شیعی‌اند. از نظر تحلیل‌گران، هلال شیعی‌ از کرانه‌های شرقی دریای «مدیترانه» شروع و پس از بازگشت، از سوریه و عراق به ایران و سواحل خلیج فارس منتهی می‌شود.

بدیهی است که بخش بزرگی از خیزش مستضعفان در مقابل مستکبران، حاصل زمینه‌های فکری و فرهنگی موجود در میان معتقدات شیعی و سازش‌ناپذیری شیعیان در مقابل مستکبران، کینه‌ورزی غرب و دولت‌های دست‌نشانده آنان با مؤمنان و فراهم شدن زمینه‌های جنبش اجتماعی برای شکستن حصارهای ظالمانه صلیبی و صهیونی است.

غرب و دولت‌های حاکم بر کشورهای حوزه‌ خلیج فارس، برای تَرَک انداختن بر دیواره‌های این هلال شیعی مورد ادعا و محدود ساختن گستره عمل اجتماعی و سیاسی شیعیان، سر در پی اجرای پروژه‌های مختلف سیاسی، امنیتی و نظامی گذارده‌اند؛ از جمله:

۱- ترویج سلفی‌گری میان اهل سنت؛

۲- تصرف مناطق استراتژیک امنیتی، اقتصادی و سیاسی شیعیان به کمک دلارهای نفتی سعودی و هم‌پیمانانش؛

۳- تلاش برای سرنگونی دولت‌های شیعی در عراق و بی ثبات کردن مناسبات سیاسی، اجتماعی عراق، ایران و سوریه؛

۴- دامن زدن به اختلافات مذهبی میان اقوام ساکن جغرافیای خاکی ایران، عراق، سوریه و لبنان؛

۵- همسویی با صلیبی‌ها و صهیونیست‌ها و امتیازدهی ویژه به آنها، به منظور مهار دولت‌های شیعی ایران و عراق، تنها بخشی از اقدامات این اتحاد نامقدس برای ضربه زدن به کیان فرهنگی و مادی مؤمنان و مستضعفان ساکن در شرق اسلامی بودند.

در نتیجه‌ آنچه که دولت‌های صلیبی و صهیونی برای مقابله با جنبش‌های شیعی به میدان آورده بودند، سلفی‌ها نیز به عنوان یکی از اعضای مهم‌تر ائتلاف سیاسی، امنیتی قرون اخیر، عهده‌دار نقشی مهم در شکستن هلال شیعی و در حقیقت، اضمحلال توان فرهنگی و مادی مستضعفان ساکن این مناطق و جایگزین ساختن آن با هلال سلفی شدند. آنها در این مسیر با اطمینان از حمایت‌های سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی دولت‌های صلیبی و صهیونی، در افغانستان، پاکستان و عراق مبادرت به اقداماتی غیراخلاقی و ضد بشری کردند که تاریخ کمتر نمونه‌هایی از آن را به خاطر دارد.

سلفی‌های تکفیری با این پشتوانه‌ها از جمله سرمایه‌های بادآورده دولت‌های عربی و حمایت‌های بی‌دریغ دولت‌های غربی، گام به گام پیش آمدند و مرزها را در نوردیدند. آنان در فاز اول، همه همت خود را مصروف فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغات مذهبی در میان همه سرزمین‌های شیعی ساختند و در فاز دوم با ورود به عرصه معاملات اقتصادی و سیاسی، سعی کردند بنیادهای سیاسی و مالی ساکنان ‌سرزمینی را که از آن به عنوان هلال شیعی یاد می‌کردند، متزلزل کنند؛ اما به‌زودی وارد فاز نظامی ‌شدند و با ‌بسیج و‌ استخدام تروریست‌هایی از شمال آفریقا، اروپا و حتی‌کشورهای عربی، به روی مستضعفان آتش گشودند.

تردیدی نیست که ائتلاف صلیبی و صهیونی، با طرح این سناریو و دامن زدن به توهم هلال شیعی و بزرگنمایی آن در نظرگاه دولت‌های سلفی، امیدوارند که برای همیشه خود را از خطر بالقوه و بالفعل جهان اسلام خلاص کنند و با رویارو ساختن دو جبهه‌ داخلی (شیعه و سنی) متعلق به جهان اسلام، بی‌هیچ هزینه‌ای به اهداف مرحله ای خود، جامه عمل بپوشانند. اینان دل خوش داشته‌اند که از این مسیر برای همیشه خود را از مزاحمت‌های شیعیان راحت می‌سازند و امنیت تمام عیار رژیم اشغالگر قدس را تضمین خواهند کرد.(۵)

مجموع این شرایط(۶) در کنار راهبرد جدید آمریکا در شرق اسلامی (خاورمیانه) موجب شد عراق به‌تدریج‌ در دوره اشغال توسط آمریکا، به کانون اصلی رشد و نمو سلفی‌های افراطی و تکفیری تبدیل شود.(۷) استراتژی طیف افراطی جریان سلفی‌گری در عراق مبتنی بر ایجاد جنگ تمام عیار بین گروه‌های شیعی و اعراب سنّی با کشاندن شبه نظامیان شیعی به واکنش نظامی و در نهایت، شکست روند سیاسی جدید و اخراج نیروهای خارجی استوار بود. در همین زمینه، تلاش شد با تحریک سنّی‌ها و شیعیان علیه یکدیگر، زمینه‌های لازم برای ایجاد جنگ داخلی مهیا شود.(۸) البته، تلاش سازماندهی شده آنها‌ تا حد زیادی موفق‌ بود و توانستند منازعات مذهبی را به مسئله اول و اصلی مسلمانان و نخبگان جهان اسلام تبدیل کنند. در پیش‌بینی رهبران سازمان تروریستی القاعده عراق این موضوع مدنظر قرار گرفته بود که جنگ داخلی فرقه‌ای در این کشور، به‌تدریج به تمام منطقه خاورمیانه گسترش یابد.(۹)

ابومصعب زرقاوی رهبر القاعده عراق در این راستا، شیعیان را «مهم‌ترین دشمن» معرفی کرد و مقابله با آنان را حتی بر مبارزه با «صلیبی‌ها» ارجح ‌دانست:

«دشمنان ما چهار گروهند: آمریکایی‌ها، کردها، وابستگان دولت عراق و شیعیان. از نظر ما، گروه اخیر کلید تحوّلات سیاسی عراق است. به این معنا که اگر ما عمق دینی، سیاسی و نظامی آنها را مورد هدف قرار دهیم، آنها نیز تحریک می‌شوند و خوی وحشی‌گری خود را به اهل سنت نشان می‌دهند. اگر در این طرح موفق شویم، می‌توان گفت توانسته‌ایم اهل سنّت غافل را نسبت به این گروه، آگاه کنیم.»(۱۰)

ولید بن طلال، یکی از شاهزادگان سعودی نیز در راستای موضع‌گیری کشورهای عربی علیه تحول ژئوپلتیک منطقه که اوج آن در اظهارات پادشاه اردن (شکل‌گیری هلال شیعی) ظاهر شد،(۱۱) این چنین نگرانی خود را از آن ابراز کرد:

«اگر بیداری جامعه‌ شیعیان عراق هر چه زودتر مهار نشود، همانند انقلاب اسلامی ایران تبدیل به یک بمب ساعتی روزشمار می‌شود که تمام منطقه را زیر و رو خواهد کرد.»(۱۲)

پس از آن شاخه القاعده در عراق موسوم به «القاعده در سرزمین رافدین» به رهبری ابومصعب زرقاوی، با پشتیبانی جبهه‌ استکبار و دلارهای نفتی رژیم آل سعود و با تمسک به شعار «تکفیر»، به حکومت جدید عراق و شهروندان بی‌گناه و به‌ویژه شیعیان حملات خونین کرد.

پس از شروع موج بیداری اسلامی در سال ۲۰۱۱ نیز جریان‏هاى تکفیرى همچون «تیغ‌های آخته» در برخى از کشورهاى عربى، اسلامى، آفریقایى و حتى اروپایى سر برآوردند و گسترش یافتند و تصویرى را از اسلام به نمایش ‏گذاردند که یک تصویر مسخ شده، دروغین و مملو از شبهات بود. تصویرى که به ردّ بیشتر اسلام از سوى دشمنانش کمک کرد و باعث ‏شد این احساس در دشمنان نهادینه شود که خودشان(غربی‌ها) پاک و دینشان حق،و مسلمانان، نجس و اسلام، باطل است!

اینها‏ نتیجه‌ خشونت‌ورزى، تجاوز، ویرانگرى، انفجار و رعب و وحشتى است که تکفیرى‏ها به راه انداخته‏اند، تکفیرى‏هایى که هرگز دیدگاه کسانى را که مثل آنها فکر نمی‌کنند، نمى‏پذیرند.  این امر باعث شده است که غیرمسلمانان تصاویرى را از اسلام  در تکفیرى‏ها ببینند و آنها را درست‏ترین تصاویر از اسلام بدانند و در نتیجه بیشتر از اسلام متنفر ‏شوند و از آن انتقاد ‏کنند؛  فرآیندی که به انتشار تصاویر توهین‏آمیز از رسول اکرم(ص)، تحقیر قرآن کریم، سوزاندن قرآن‏ها و تولید فیلم‏ها و رمان‏هاى توهین‏آمیز به اسلام و بزرگان اسلام مى‏انجامد و علاوه بر این، تحریف و مسخ تاریخ اسلام و ایجاد تردید در نهادها و مؤسسات اسلامى را در پى دارد. همچنین باعث مى‏شود شبهاتى به اسلام  و به خداوند متعال نسبت داده شوند تا از گسترش و نشر دعوت اسلامى جلوگیرى به عمل آید. این خدمت بزرگى است که تکفیرى‏ها به غیرمسلمانان و دشمنان اسلام مى‏کنند و لذا در امر زیان رساندن به اسلام و مسلمانان به آنان بسیار نزدیکند.

 

۱- یارى گرفتن استعمارگران از تکفیرىها:

استعمارگران به منظور تحقق اهداف‏شان در ضربه زدن به اسلام و تفرقه‏گسترى و اختلاف انگیزى، بهترین یاری‌کنندگان خویش را در جریان‏هاى تکفیرى پیدا کرده‏اند. براى آنان چیزى گواراتر از این نیست که این کار به دست خود مسلمانان انجام گیرد و آنان به جان هم بیفتند و همدیگر را نابود کنند.

کینه‌ غرب با اسلام یک دشمنى کهن است و متفکران و فیلسوفان غرب در نوشته‏های‌شان از دشمنى با اسلام سخن مى‏گویند و اسلام را به تحجر، تعصب و واپسگرایى متهم مى‏کنند.

ارنست رنان، فیلسوف سکولار، درباره‌ی اسلام مى‏گوید، «در اسلام سادگى وحشت‏آور اندیشه‌ زبان‏هاى سامى هست که باعث کوچک شدن مغز انسان مى‏شود و در آن هیچ روزنه‏اى به روى یک اندیشه لطیف یا یک احساس رقیق و یا یک تأمل و نگرش منطقى باز نیست.»(۱۳)

 

 

 

۲- مرجعیت قتل و کشتار در اندیشه تکفیرى‏:

تکفیرى‏ها کشتن هرکسى را که تکفیر مى‏کنند، همان‏گونه که در «تلمود» و عقاید یهودیان آمده است، ضروری و آن را باعث نزدیکى به خداوند مى‏شمارند!  در تلمود تصریح شده است:

«عادلانه است که فرد یهودى هر کافرى را به دست خویش بکشد، چون هر کسی خون کافرى را بریزد، یک قربانى به درگاه خداوند تقدیم مى‏کند.»(۱۴)

آیا این تصادفی است که عقیده یهودیت با عقیده تکفیرى‏هاى مسلمان هماهنگى و توافق پیدا کرده است؟ آیا از  تصادفی است که در تلمود چیزهایى را بیابیم که قتل و کشتار میان مسلمانان را تفسیر مى‏کنند؟ مانند این متن تلمود که مى‏گوید: «ما باید حرف اول را در میان دولت‏ها بزنیم، پس باید در میانشان فتنه‏انگیزى کنیم و آنها را به جان هم بیندازیم و بترسانیم تا با هم بجنگند و ما به یک سود بزرگ دست یابیم.»(۱۵)

 

 

۳- پشتیبانى رسانه‌های غربی صهیونیستی از تکفیرىها

ظهور جریان‏هاى افراطى نشئت گرفته از بیدارى اسلامى، نتیجه فعالیت رسانه‏هاى غربى صهیونیستى توهین‌کننده به اسلام، تلاشى به منظور تسلط بر ملت‏هاى مسلمان و در دست گرفتن سرنوشت‌ آنها و بازداشتن مسلمانان از به ‏دست گرفتن زمام امورشان و کوششى در جهت پیشگیرى از پیشرفت، توسعه و رشد ملت‏هاى مسلمان و دستیابى آنها به علم، تکنولوژى، اختراع و اکتشاف و تحقق حاکمیت سیاسى، اقتصادى و نظامى آنان است.

از جمله این تلاش‏ها، منع ایران از غنى‏سازى اورانیوم، برانگیختن فتنه‏هاى فرقه‏اى در میان صفوف ملت و جدا کردن ایران از سایر ملت‏هاى مسلمان با تفرقه‏افکنى و دشمن و متجاوز نشان دادن ایران است، دشمنى که در کمین برادران خود نشسته است تا آنها را در بوته و قالب فکر و اعتقاد خود که با اعتقاد و باورهاى آنان سازگارى ندارد، ذوب کند. از جمله‏ این کوشش‏ها، دسیسه‌ها و فتنه‏هایى است که امروزه در پاکستان، افغانستان، هند، مالزی، اندونزی، عراق، سوریه، لبنان، یمن، نیجریه و برخی کشورهای آفریقایی به منظور برهم زدن ثبات این کشورها ایجاد مى‏شود تا ارکانشان از درون فروبریزد و نقشه‏هاى دشمنان اسلام به دست جریان‌های تکفیری‌ای که با ایجاد آشفتگى و بى‏ثباتى و درگیرى و نفرت، بهترین هدایا را به دشمنان تقدیم می‌کنند، اجرا شود.

 

پی‌نوشت:

۱- فَلَوْلا إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَکِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ (انعام/آیه ۴۳)

پس چرا هنگامى که عذاب ما به آنان رسید تضرع نکردند، ولى [حقیقت این است که] دل‌های‌شان سخت ‏شده و شیطان آنچه را انجام مى‏دادند برای‌شان آراسته است.

  1. ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَهِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (بقره/ آیه ۷۴ )

سپس دل‌هاى شما بعد از این [واقعه] سخت شدند، همانند سنگ یا سخت‏تر از آن، چون از بعضی سنگ‌ها جوی‌هایى بیرون مى‏زنند و برخی از آنها مى‏شکافند و آب از آنها خارج مى‏شود و برخى از آنها از بیم خدا فرو مى‏ریزد و خدا از آنچه مى‏کنید غافل نیست.

  1. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ (انفال/آیه ۲)

مؤمنان همان کسانى‏اند که چون از خدا یاد شود دل‌های‌شان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود ایمانشان افزون گردد و بر پروردگار خود توکل مى‏کنند.

  1. شفیعی سروستانی، اسماعیل، غرب و آخرالزمان، از سلسله انتشارات هلال.
  2. شفیعی سروستانی، اسماعیل، نشریه موعود، «ائتلاف خونین صلیب، سلفی و صهیون»، شماره ۱۶۰٫

۶ . حضور متراکمِ گروه‌های سلفی در عراق دلایل دیگری نیز دارد که بعد از «مسئله اشغال» می‌توان به جایگاه سنتی عراق نزد سلفی‌ها (به عنوان مرکز خلافت عباسی به مدت پنج قرن) اشاره کرد. علاوه بر این، مبارزه با تجدید حیات شیعه با محوریت ایران و تلاش برای اعاده حاکمیت سنی‌ها در این باره مؤثرند.

  1. کیوان، مأمون، «خریطه الجماعات المسلحه فی العراق: النشأه و المسار و الآفاق»، شؤون الأوسط (لبنان، ۲۰۰۸ ق)، شماره ۱۳۰، ص۱۸۷٫
  2. مؤسسه مطالعات اندیشه‌سازان نور، تاریخچه سیاسی وهابیت، جلد اول (تهران: مؤسسه مطالعات اندیشه‌سازان نور، ۱۳۷۹)، ص۱۰۱٫
  3. اسدی، علی اکبر، تحولات و مسایل جدید عراق و رویکرد ایران (تهران: شادان، ۱۳۸۷) ص۲۳۹
  4. زرقاوی، ابومصعب، «کلمات مضیئه؛ الکتاب الجامع لحطب و کلمات الشیخ المعتز بدینه ابی مصعب الرزقاوی» (شبکه البراق الاسلامیه، ۱۴۲۷ق)، صص ۲۱۲-۲۱۴٫
  5. جعفری ولدانی، اصغر، مواضع و عملکرد کشورهای عربی نسبت به تحولات عراق (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه، ۱۳۸۴) ص۵۴٫
  6. مقصودی، مجتبی، «نقش گروه‌های قومی در شکل‌دهی به نظام سیاسی عراق»، عراق پس از سقوط بغداد (تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ۱۳۸۴) ص۱۴۱٫
  7. رنان، ارنست، مساهمه الشعوب السامیه فى تاریخ الحضاره؛ به نقل از: مجموعه مقالات کنگره جهانى جریان‌هاى افراطى و تکفیرى از دیدگاه علماى اسلام، (قم: انتشارات داراعلام لمدرسه اهل‌البیت، ۱۳۹۳)، ص ۴۸٫
  8. حسینى، مهدى، التلمود اسرار و حقایق، ص ۱۵۱؛ به نقل از: مجموعه مقالات کنگره جهانى جریان‌هاى افراطى و تکفیرى از دیدگاه علماى اسلام (قم: انتشارات داراعلام لمدرسه اهل‌البیت، ۱۳۹۳)، ص ۵۱٫

۱۵ . همان.

 

29جولای/20

و حالا نوبت یمن است

پیروزی‌های پیاپی رزمندگان یمن بسیار توجه‌برانگیز است. آنان این پیروزی‌ها را در «مظلومیت مطلق» به دست آورده‌اند، زیرا در حالی می‌جنگند که از زمین، دریا و آسمان در محاصره‌ کامل به سر می‌برند و در مقابل آنان فقط یک کشور ثروتمند و بی‌پروا قرار ندارد، بلکه با یک «جهان بی‌رحم» مواجهند. سازمان ملل که براساس رسالت خود باید از آغازکنندگان و تشدیدکنندگان جنگ بخواهد به جنگ و تجاوز علیه یک عضو این سازمان خاتمه دهند، با صدور قطعنامه‌ و اصرار بر اجرای بندهای آن، از جنایتکاران حمایت می‌کند و چشمش را بر کشتار گسترده‌ی مردم یمن فرو بسته است.

رزمندگان یمنی در این شرایط با تکیه بر امکانات محدود داخلی خود به مصاف دشمنان ثروتمندِ تا بن دندان مسلح خود رفته‌ و با عملیات‌های پی‌درپی شگفتی آفریده‌اند. یمنی‌ها تا حدود یک سال پیش به صورت دفاعی عمل می‌کردند و معتقد بودند با محدود نگهداشتن دایره‌ جنگ می‌توانند دشمنان خود را فرسوده کنند، اما گسترش عملیات‌های تهاجمی هوایی دشمن آنان را وادار کرد در سیاست خود تجدیدنظر کنند و لذا از حدود یک سال پیش به عملیات‌های تهاجمی روی آورده‌اند.

 

عملیات ینبوع

عملیات علیه تأسیسات نفتی نظامی و زیرساخت‌های پروازی، بخشی از سیاست تهاجمی جدید یمنی‌ها بود که از ۲۴ اردیبهشت ماه ۹۸ به مرحله‌ اجرا درآمد. عملیات نظامی علیه دو تأسیسات نفتی «الدوادمی» و «عفیف» در منطقه‌ ینبوع عربستان واقع در کرانه‌ شمالی دریای سرخ که به وسیله‌ پهپادهای تهاجمی صورت گرفت، اولین اقدام بزرگ آنان علیه عربستان بود که به توقف بخش مهمی از صادرات نفت سعودی منتهی شد. این عملیات از آنجا اهمیت ویژه داشت که پهپادهای یمنی حدود ۱۰۵۰ کیلومتر راه را طی کردند، بی‌آنکه شناسایی شوند و باید در منطقه‌ای عملیات می‌کردند که بنا به اعلام رسمی «آرامکو» ـ کمپانی مشترک نفتی آمریکا و سعودی ـ با بهره‌مندی از انواعی از سیستم‌های پدافندی مورد «حفاظت ویژه» قرارگرفته بودند.

 

عملیات علیه فرودگاه‌ها

عملیات بعدی رزمندگان یمنی در این ایام متوجه فرودگاه‌های نظامی و مدنی سعودی در استان‌های سه‌گانه‌ جیزان، عسیر و نجران شد و توقف پروازها در این سه استان جنوبی عربستان را در پی داشت. انهدام پایگاه نظامی هوایی ملک خالد در «خمیس مشیط» و توقف پروازها در فرودگاه مدنی «اَبها» علاوه بر آنکه خسارت‌های زیادی را روی دست مترفان سعودی گذاشت، به حیثیت امنیتی آن کشور نیز آسیب‌های فراوانی را وارد کرد.

 

عملیات الشیبه

اقدام دیگر رزمندگان یمنی عملیات موشکی علیه منطقه‌ی‌ «الشیبه» در شرق سعودی و در ده کیلومتری مرز امارات بود که در ۲۶ مرداد ماه گذشته صورت گرفت و خسارات زیادی را به تأسیسات نفتی در این منطقه وارد کرد. تأسیسات نفتی سعودی در الشیبه روزانه حدود ۹۰۰ هزار بشکه‌ نفت تولید می‌کرد که با عملیات موشکی یمنی‌ها دچار بحران جدی شد. موشک‌های یمنی در این عملیات باید ۱۳۰۰ کیلومتر را می‌پیمودند و به هدف اصابت می‌کردند.

 

عملیات بقیق

عملیات بعدی یمنی‌ها علیه رژیم سعودی، حمله‌ موشکی و پهپادی به دو منطقه نفتی بقیق و خریص در استان الشرقیه عربستان بود که شدیدترین ضربه‌ اقتصادی، سیاسی و نظامی به عربستان به حساب آمد. تأسیسات بقیق و خریص مهم‌ترین تأسیسات نفتی مشترک آمریکا و رژیم سعودی با تولید روزانه حدود ۵/۴ میلیون بشکه‌ نفت بودند. آرامکو در سال ۲۰۱۸، بیش از ۱۱۱ میلیارد دلار درآمد داشت و ارزش تأسیسات آن در بقیق بیش از ۵/۲ تریلیون دلار برآورد شده است؛ از این‌رو این دو مرکز نفتی از طریق یک سیستم چندلایه پدافندی شامل استقرار هواپیماهای شناسایی و رهگیری B52 و ۲۵  آتشبار «پاتریوت» حمایت می‌شدند.

ضربه‌ ۲۳ شهریور ماه ۹۸ یمنی‌ها به این پایگاه سبب توقف کامل صادرات نفت در این حوزه شد و بازسازی آن تا کنون به انجام نشده است. خسارت‌های وارده به این تأسیسات به‌حدی بود که مسئولان آرامکو رسماً اعلام کردند هزینه‌ نوسازی این دو پایانه نفتی بسیار کمتر از بازسازی و تعمیر آن است. ضربه‌ یمنی‌ها به تأسیسات بقیق و خریص به‌قدری سخت و سهمگین بود که سعودی‌ها ابتدا آن را به ایران نسبت دادند و بعضی از آمریکایی‌ها به افسانه‌سرایی درباره‌ نقش ایران روی آوردند. حتی یک منبع پنتاگون در عراق مدعی شد اطلاعاتی در دست دارد که حرکت این پهپادها از شمال استان خوزستان آغاز شده است. سعودی‌ها و آمریکایی‌ها که در مخمصه گیرکرده بودند، نهایتاً اعلام کردند که اسناد قطعی برای اینکه معلوم شود حمله به «مهم‌ترین تأسیسات مشترک آمریکا و رژیم سعودی در عربستان» کار ایران است، وجود ندارد.

 

عملیات نَصرُ مِنَ ‌الله

اقدام دیگر نیروهای یمن اولین عملیات تهاجمی بزرگ علیه مناطقی از جنوب عربستان در مرداد گذشته بود. پیش از این یمنی‌ها گاه و بی‌گاه حملاتی را علیه استان‌های سابقاً یمنی نجران، جیزان و عسیر انجام می‌دادند، ولی این اقدامات هیچ‌گاه گسترده و با هدف آزادسازی نبود. عملیات «نَصرُ مِنَ الله» در داخل خاک عربستان این پیام مهم را به همراه داشت که جنگ ممکن است به داخل خاک سعودی کشیده شود. در این عملیات که دو هفته به درازا کشید، رزمندگان یمن توانستند به‌رغم حضور انواع هواپیماهای جاسوسی دشمنان، یعنی سعودی، امارات، فرانسه، انگلیس و آمریکا عملیات را تا زمان اجرا مخفی نگه دارند. آماده‌سازی چند تیپ رزمی در این شرایط کار بسیار دشواری بود که یمنی‌ها به‌رغم همه‌ محدودیت‌ها به‌خوبی از عهده‌ آن برآمدند. عملیات نَصرُ مِن الله سبب کشته شدن حدود ۲۰۰۰ نفر از نیروهای سعودی و مزدوران آن و اسارت ده‌ها نفر شد. در میان کشته‌شده‌ها، چند سرتیپ هم به چشم می‌خوردند.

عملیات «شهید ابوعبدالله حیدر» مرحله‌ اول سلسله عملیات نَصرُ مِنَ الله بود که طی آن ۳۵۰ و در ادامه ۶۰۰ کیلومتر مربع از خاک سعودی در استان پهناور نجران به تصرف مقاومت یمن درآمد و نیروهای یمنی به پنج کیلومتری مرکز استان رسیدند. سه تیپ سعودی تحت عناوین «لواء توحید»، «لواء وحده» و «لواء فاروق» به فرماندهی عالی سرلشکر «رداد الهاشمی» از این منطقه محافظت می‌کردند. در این زمان انصارالله در دو خط عملیاتی در شمال غرب و شمال شرق این منطقه دست به عملیات زد و عملاً این سه تیپ را به محاصره‌ کامل خود در آورد و با سه یگان موشکی، پهپادی و عملیات زمینی به‌سرعت بر این نیروها سیطره یافت، به‌گونه‌ای که در همان ساعات اولیه هر سه تیپ متلاشی ‌شدند؛ چهار گردان با استعداد حدود ۳۰۰۰ نفر به اسارت در‌آمدند که یک گردان از آنها نیروهای افسر و درجه‌دار ارتش سعودی و دو گردان دیگر، نیروهای مزدور یمنی و غیریمنی وابسته به منصور هادی بودند.

 

عملیات بنیان مرصوص

عملیات بعدی یمنی‌ها عملیات «بنیان مرصوص» بود که با هدف عمق‌بخشی به امنیت پایتخت صورت گرفت. مدت‌های مدیدی بود که اشغال پایتخت به یک سیاست جدی مشترک بین سعودی‌ها، اماراتی‌ها و عوامل آنان تبدیل شده بود. بر این اساس اقدامات فراوانی در استان «جوف» واقع در شمال صنعا و استان مأرب که جبهه‌ شرقی صنعا را پوشش می‌داد صورت گرفته بود و سعودی‌ها توانسته بودند با برخورداری از آتش سنگین، به موقعیت‌هایی دست یابند که اشغال فرمانداری نهم Nehem از توابع استان صنعا و تصرف بخش وسیعی از استان جوف را شامل می‌شد. در این میان سعودی‌ها با تجمیع نیروها و با اغفال حزب اخوانی اصلاح که به‌طور ضمنی با انصارالله یمن توافقی را امضا کرده بود، امیدوار بودند بتوانند بر مرکز یمن سیطره پیدا کنند و بر این اساس ۱۷ تیپ را آماده کرده بودند. این همه در حالی بود که آنان براساس توافق آذر ماه ۱۳۹۷ استکهلم، موظف بودند از دامنه‌ تنش بکاهند و به سمت صلح حرکت کنند.

بر این اساس رزمندگان یمن با فاصله‌ کمی پس از عملیات مرداد ماه نَصرُ مِنَ الله، خود را برای عملیات بزرگ دیگری آماده کردند. سعودی‌ها خود را برای عملیات در اواخر دی ماه آماده می‌کردند که یک هفته پیش از آن، با پیشدستی رزمندگان یمن مواجه شدند و رزمندگان یمن توانستند ظرف چند روز فرمانداری نهم را از سیطره‌ سعودی خارج سازند؛ بخش‌هایی از استان مهم مأرب را آزاد کنند؛ بخش وسیعی از استان شمالی جوف را به تصرف درآورند و در روزهای پس از آن کاملاً بر آن مسلط شوند و «الحزم» مرکز استان را نیز به تصرف خود درآورند. رزمندگان یمنی در این عملیات توانستند ۱۷ تیپ سعودی ـ اماراتی و عوامل آنها را منهدم کنند که در نتیجه حدود ۳۵۰۰ نفر از آنان کشته شدند و ده‌ها نفرشان به اسارت درآمدند. در این عملیات ۲۳۰۰ کیلومتر مربع از یمن ـ تقریباً به اندازه‌ عملیات ایرانی فتح‌المبین در سال‌ ۱۳۶۱ ـ آزاد شد و صدها دستگاه نظامی به تصرف رزمندگان یمنی درآمدند.

این عملیات بزرگ‌ترین عملیات رزمندگان یمن به حساب آمد. اما با مرور عملیات‌های رزمی یمنی‌ها که از اردیبهشت ماه شروع شده بود می‌توان گفت جنگ در سال ۹۸ کاملاً به نفع یمنی‌ها و به ضرر سعودی‌ها جریان پیدا کرده است. آزادسازی استان جوف توسط نیروهای انصارالله به‌قدری مهم بود که به یک زلزله در جبهه‌ سعودی منجر شد. در این بین احمد بن‌ دغر، مشاور منصور هادی در سلسه توئیت‌هایی به شکست سخت جبهه سعودی ـ اماراتی اذعان کرد و نوشت، «سقوط الجوف شاید موازنه نظامی قدرت‌ها را به شکل نهایی در نبرد سرنوشت‌ساز با [انصارالله] حوثی تغییر دهد. اگر ما با این مسئله با همان سطح تعامل خود با سقوط نهم رفتار کنیم، در صحنه‌ داخلی یمن این احتمال هست که سرنوشت نبرد ما به نفع [انصارالله] حوثی و در صحنه منطقه‌ای به نفع ایران تمام شود و دیگر نقش ائتلاف در یمن به پایان برسد.»

او افزود، «همه‌ ما شکست تاریخی تلخی خواهیم خورد؛ چون دشمن (منظور دولت نجات ملی یمن) به وسایل و منابع قدرت دست یافته و توانایی مقاومت پیدا کرده است. به همین دلیل هم پیشروی می‌کند، در حالی که ما در ائتلاف [سعودی ـ امارات] به دلیل اختلافات و دودستگی‌ها و دشمنی با یکدیگر که با اصرار عجیبی هم ادامه دارد، این شکست (سقوط جوف) را به [انصارالله] حوثی و ایران در این نبرد تاریخی هدیه داده‌ایم.»

 

اهمیت آزادسازی الجوف

عملیات «بنیان مرصوص» دستاوردهای نظامی، سیاسی و اقتصادی عدیده‌ای دارد، زیرا استان الجوف در نزدیکی مرزهای عربستان سعودی و مشخصاً منطقه نجران قرار دارد و سیطره نیروهای یمنی بر این استان به معنای محاصره استان مأرب از چند محور و نیز نزدیک‌تر شدن به این استان و باز کردن خطوطی است که به پیشروی به سمت آن کمک می‌کند. افزون بر این، آزادسازی الجوب ضربه‌ای مهلک به نیروهای ائتلاف متجاوز و طرح‌های تجزیه‌طلبانه آن علیه یمن به شمار می‌رود. در کنار این عوامل، ذکر اهمیت اقتصادی الجوف با توجه به غنی بودن آن از ذخایر نفتی قابل توجه است.

آزادسازی استان الجوف غیر از اینکه چه از منظر ژئوپولیتیکی و چه از منظر اقتصادی، از اهمیت استراتژیک برخوردار است، عناصر قدرت نیروهای صنعا را از نظر تأمین امنیت این جبهه و از بین بردن هر گونه تهدیدی افزایش می‌دهد و مسیر پیشروی ارتش و کمیته‌های مردمی به استان‌های شرقی را هم تسهیل می‌کند. این مؤلفه‌ها در واقع یک تحول استراتژیک در جنگ یمن هستند و نشان می‌دهند که از یک سو نیروهای صنعا زمام امور را در دست دارند و از سوی دیگر فروپاشی‌ها در صفوف نیروهای ائتلاف سعودی همچنان ادامه دارد.

 

عملیات شهید سلیمانی

عملیات یمنی‌ها در مثلث صنعا، مأرب و جوف کمی پس از زمان شهادت سردار سلیمانی صورت گرفت. طرف یمنی اصرار داشت نام آن عملیات را «سردار سلیمانی» بگذارد که با مخالفت ایران با نام «بنیان مرصوص» صورت گرفت. این عملیات غیر از تأثیر میدانی و یأسی که بر جبهه سعودی ـ امارتی وارد کرد، یک پیام آشکار هم داشت و آن هم اینک با شهادت سردار سلیمانی، جبهه مقاومت دچار رکود نمی‌شود و خللی در عملیات‌های بزرگ آن پدید نمی‌آید. پیش از این تحلیل‌گران آمریکایی و از جمله «مایکل نایتز» مأمور پنتاگون در عراق طی یادداشتی که توسط یک اندیشکده‌ آمریکایی چاپ شد، گفته بودند با از میان برداشته شدن سلیمانی، عملیات‌های بزرگ جبهه مقاومت به پایان می‌رسند و از این پس می‌توان به‌راحتی از پس عملیات‌های طرف ایرانی یا متحدان منطقه‌ای آن برآمد. عملیات بزرگ بنیان مرصوص در یمن این انگاره را از بین برد و نشان داد که روح سلیمانی هم پیروزی در عملیات‌های بزرگ را تضمین می‌کند.

 

تغییر استراتژی

«مقاومت یمن» تا پایان سال ۲۰۱۸ یعنی در طول ۴۵ ماه جنگ، براساس نظریه «محدود نگهداشتن دامنه‌ جنگ» فعالیت می‌کرد. تصور می‌شد که گسترش میدان جنگ از یک‌ سو سبب پراکنده شدن انرژی آن و از سوی دیگر به تشدید حملات بی‌رحمانه «ائتلاف غربی ـ عربی» علیه توده‌های مردم یمن منجر می‌شود؛ لذا در این دوران، مقاومت یمن اگرچه گاهی به صورت نمادین به بعضی از مناطق عربستان از جمله پایتخت حمله می‌کرد؛ اما در عمل عملیات برون‌مرزی آن به یک شعاع ۱۰ تا ۱۵ کیلومتری محدود می‌شد.

با گذشت زمان کم‌نتیجه بودن این راهبرد برای آنان به اثبات رسید، چون عربستان و امارات در این دوران دایره بمباران‌های هوایی و حتی تهاجمات زمینی خود را گسترش می‌دادند و دائماً بر تعداد قربانیان یمنی در بازارها، خانه‌ها، بیمارستان‌ها، مدارس، کوچه‌ها و خیابان‌ها می‌افزودند. از سوی دیگر گسترش دامنه درگیری با انصارالله در استان‌های جوف، مأرب و حدیده، عملاً توان زیادی از مقاومت یمن می‌گرفت و به نیروی رزمی بیشتری نیاز بود.

عملیات بازپس‌گیری بندر استراتژیک الحدیده توسط ائتلاف سعودی که از اوائل سال ۱۳۹۷ آغاز شد و در آذر ماه این سال به اوج خود رسید و در نهایت به «توافق استکهلم» منجر شد، جمع‌بندی عملیاتی مقاومت یمن را تغییر داد. این در حالی بود که به‌خصوص طی سال‌های ۹۶ و ۹۷، جنگ‌افزارهای انصارالله در دو بخش موشکی و پهپادی به پیشرفت‌های شگفت‌انگیزی رسیده و تا حدودی موازنه تسلیحاتی برقرار شده بود.

انصارالله در پایان استراتژی عملیاتی «محدود نگهداشتن دایره جنگ» ناگزیر به مصالحه درباره حدیده شد؛ حال آنکه کاملاً واضح بود که توافق ـ آذر ۹۷ـ استکهلم توسط عربستان و امارات اجرا نمی‌شود و تا حدی به تثبیت متجاوزین در بخش مهمی از سواحل یمنی دریای سرخ هم می‌انجامد. بر این اساس وقتی هیئت انصارالله عملاً دست خالی از استکهلم به صنعا بازگشت، مقاومت یمن به جمع‌بندی تازه‌ای از جنگ رسید و خود را برای جنگ جدیدی آماده کرد.

پنج ماه زمان نیاز بود تا جنگ جدید یمنی‌ها آغاز شود. در این فاصله مقاومت یمن شبانه‌روز سرگرم به پایان رساندن پروژه‌های تسلیحاتی خود بود و توانست سه نوع موشک جدید بالستیک ـ یعنی موشک‌های برد بلند با سر جنگی سنگین ـ را آزمایش کند و سرعت عمل و زمان پرواز پهپادهای تهاجمی خود را نیز به چند برابر افزایش دهد. این در حالی بود که ائتلاف متجاوز امارات و عربستان سرخوش از پیروزی بادآورده در بخش‌هایی از سواحل الحدیده، سرگرم باز کردن جبهه‌های جدیدی در شمال و غرب استان‌های حجه و صعده بودند و در نهایت توانستند رخنه‌ای در حجه پدید آورند. نقشه آنان این بود که اشغال سواحل را که تا راسته‌های شهر حدیده رسیده بود تا آخرین نقطه‌ ساحلی یمن یعنی سواحل استان حجه امتداد دهند و مقاومت یمن را از خطوط پشتیبانی دریایی خود محروم کنند.

هم‌اینک قواعد جنگ یمن تغییر کرده است. مقاومت یمن در جنگ‌افزار به توازن نسبی رسیده و این در حالی است که در ابعاد نیروی انسانی ـ رزمنده ـ دست برتر دارد. ترکیب سه نوع رزم در جریان مرحله‌ اول، دوم و سوم عملیات نَصرُ مِنَ الله نشان داد که مقاومت یمن به‌طور کامل به فنون جنگ و مدیریت میدان‌های بزرگ رزم احاطه پیدا کرده است. وقتی یمنی‌ها چنین عملیات بزرگی را در خاک دشمن و در زیر حدود ۳۰۰ حمله هوایی به نتیجه می‌رسانند و می‌توانند چندین ماه نیات عملیاتی خود را پنهان و از نیروهای خود به گونه‌ای محافظت کنند که در چند هفته عملیات نَصرُ مِنَ الله به تعداد انگشت‌های یک دست شهید ندهند، سطح عملیاتی و برتری عملیاتی آنان اثبات می‌شود که می‌تواند برای سعودی‌ها و آمریکایی‌ها رعب‌انگیزتر از عملیات‌های نجران و بقیق باشد. سعودی باید بداند که اینک مقاومت یمن از بعد نیروی انسانی، اراده و تسلیحات بسیار توانمند‌تر از روزی است که جنگ علیه او را در ششم فروردین ۹۴ آغاز کرد.

 

سعودی در انتظار حوادث

رزمندگان یمنی البته در پایان راه قرار ندارند و قرائن بیانگر آن است که سعودی‌ها به‌رغم ضربه‌های سنگینی که خورده‌اند هنوز به «رخدادهای محاسبه‌ناپذیر» چشم دوخته‌اند و انتظار دارند برای طرف مقابل اتفاقاتی روی دهد تا بتواند از آن به نفع خود بهره‌برداری کند. آنان به‌خصوص روی شرایط داخلی ایران چشم دوخته‌اند. کما اینکه رژیم سعودی که پس از ضربه خوردن تأسیسات آرامکو در خریص و بقیق به کما رفت و علامت‌هایی از گرایش به صلح نشان داد، پس از ارزیابی‌ای که آمریکایی‌ها از انتخابات ایران به آنان ارائه کردند، به مواضع قبلی بازگشتند. هر چند نتایج انتخابات و مشارکت نسبتاً قوی مردم ایران، آنان را تا حد زیادی سرخورده کرده است، ولی به نظر می‌آید هنوز هم در انتظار رخدادهای شگفتی‌ساز به نفع خود هستند.

بر این اساس قاعدتاً رزمندگان یمنی عملیات‌های سنگین دیگری در شرق و جنوب در پیش دارند. عملیات اخیر یمنی‌ها در مثلث صنعا، مأرب و جوف اگرچه برای پایتخت امنیت زیادی را به همراه آورد، اما هنوز تهدیدات علیه آنان ادامه دارد. عملیات‌های زنجیره‌وار هوایی اخیر سعودی‌ها علیه صعده، الحدیده و صنعا که به کشته شدن ده‌ها نفر از مردم یمن منجر شد، بیانگر آن است که تهدید تمام نشده و نتیجه‌ طبیعی آن ادامه‌ عملیات‌ یمنی‌هاست.

 

 

بداقبالی سعودی‌ها

همزمان با عملیات رزمندگان یمنی در محور شرق و شمال صنعا، مردم در استان «المهره» در مرز عمان به مراکز بندری متعلق به سعودی‌ها حمله و مسئولان محلی وابسته سعودی را از شهر خود بیرون کردند. عملیات قبایل المهره علیه سیاست سعودی‌ها در جنوب یمن فشار زیادی را متوجه عربستان می‌کند و ممکن است به سایر استان‌های جنوب شامل شبوه، بیضاء و حضرموت هم کشیده شود. اعتراضات جنوبی‌ها به سیاست سعودی‌ها اگرچه عمدتاً جنبه اجتماعی دارد، اما می‌تواند به‌سرعت سیاسی شود؛ زیرا سال‌هاست که در جنوب یمن یک حکومت چپ‌گرای مخالف سعودی با محوریت ابوبکر العطاس و علی ناصر محمد وجود دارد که هنوز زمینه‌های اجتماعی دارند و می‌توانند اعتراضات را سیاسی کنند و ادامه بدهند. اگر سعودی‌ها و اماراتی‌ها به‌طور جدی در جنوب شرق یمن درگیر شوند، برتری خود را در استان‌های عدن، تعز و… از دست می‌دهند و این می‌تواند زمینه‌ساز عملیات‌های جدید انصارالله در استان‌های جنوب غربی یمن شود.

 

اختلافات لاینحل با امارات

بداقبالی دیگر سعودی‌ها لاینحل ماندن اختلافات میان نیروهای وابسته به سعودی به رهبری منصور هادی و نیروهای وابسته به امارات با محوریت «شورای انتقالی جنوب» یا «کمربند امنیتی» است که در عمل سبب بی‌اعتمادی نیروهای محلی و فرماندهان سعودی اماراتی به یکدیگر در جنوب شده است. حدود چهار ماه پیش اختلافات امارات با عربستان سبب سیطره امارات بر عدن شد و نیروهای دولتی وابسته به سعودی از جمله رئیس‌جمهور مستعفی و دولت او ناچار به جلای وطن و استقرار در ریاض شدند. این در حالی است که دایره‌ اختلاف میان آنان به این میزان محدود نماند و امارات ناچار به درگیری خونینی با حزب اخوانی اصلاح که مورد حمایت عربستان است، شد. حزب «اصلاح» قدرتمندترین جریان در ائتلاف متجاوز سعودی ـ اماراتی به حساب می‌آید که تا پیش از درگیری‌های اخیر بر دو استان حساس مأرب و تعز سیطره داشت؛ اما درگیری امارات با آنان سبب تضعیف موقعیتشان در مأرب شد. در این درگیری‌ها بیش از ۵۰۰ تن از نیروهای حزب اصلاح به وسیله نیروی هوایی و موشک‌های امارات کشته شدند و در یک مورد در حمله‌ موشکی امارات به مقر آنان در مأرب بیش از ۱۳۰ نفر از نیروهای این حزب از بین رفتند.

وضعیت کنونی به‌گونه‌ای است که حزب اصلاح ماندن در کنار ائتلاف سعودی ـ اماراتی را بی‌نتیجه می‌داند و این می‌تواند برای ریاض و ابوظبی خطرناک باشد، زیرا حزب اصلاح به یک طعمه برای یمن تبدیل شده است.

آخرین خبرها حاکی از آنند که عناصر وابسته به دولت امارات مانع ورود نیروهای ارتش سعودی به بندر «الزیت» در عدن شده‌اند. شبه‌نظامیان «کمربند امنیتی» که به همراهی با دولت امارات شناخته می‌شوند، به‌رغم موافقت دولت مستعفی منصور هادی، مانع سوخت‌گیری یک کشتی تجاری در بندر «الزیت» شدند. با وجود اینکه توافق ریاض برای پایان چهار ماه درگیری شدید، میان دولت مستعفی منصور هادی و شورای انتقالی جنوب (همسو با امارات) در ۱۴ آبان ماه گذشته امضا شد، اما با گذشت سه ماه از آن، بیشتر بندهای این توافق اجرا نشده‌اند و دو طرف یکدیگر را به نقض تعهدات متهم می‌کنند.

 

پیوستن رهبران قبایل

در شرق صنعا که بزرگ‌ترین عملیات آنان طی پنج سال اخیر به حساب می‌آید، تعداد زیادی از سران قبایل مأرب به انصارالله پیوسته و برای کمک به آزادسازی این استان مهم به انصارالله قول همکاری داده‌اند. اطمینان از پیروزی انصارالله سبب شد که این اعلام ائتلاف رهبران قبایل مأرب به صورت علنی و اعلامی صورت گیرد. انصارالله پس از عملیات بنیان مرصوص با قبایل مأرب وارد گفتگو شد که «صالح الجبوانی» وزیر حمل و نقل منصور هادی آن را یک تحول خطرناک ارزیابی کرد. بعد از مذاکرات، این قبایل به انصارالله پیوستند و متعهد شدند که در جریان آزادسازی مأرب، جبهه‌ شمالی را آرام نگه دارند و مانع نفوذ سعودی‌ها از شمال به این استان شوند.

همه‌ شواهد و قرائن نشان می‌دهند که عملیات آزادسازی استان مهم مأرب به‌زودی آغاز می‌شود و با آزادسازی آن نیروهای انصارالله پیکان حملات خود را برای آزادسازی تعز متوجه جنوب خواهند کرد. در این بین رهبران انصارالله به حزب یمن اصلاح پیام داده‌اند که به توافق گذشته با انصارالله بازگردد که می‌تواند به آزادسازی جنوب سرعت بدهد.

 

29جولای/20

امام خمینی بر مدار تکلیف از آغاز نهضت تا پایان

در میان نامه‌های تاریخ‌ساز و روشنگرانه‌ امام خمینی به شخصیت‌های حقیقی و حقوقی، نامه‌ ششم فروردین ۱۳۶۸ به آقای منتظری را می‌توان در فهرست نامه‌های مهم و سرنوشت‌ساز به شمار آورد که از چنان اهمیتی برخوردار است که تعریف و تفسیر کلیدواژه‌های آن و تبیین موضوعات مطروحه در آن نیازمند کتابی مستقل و ارائه‌ شرحی جامع است. نامه‌ای که متأسفانه به دلائل گوناگون از جمله اختصاصی قلمداد کردن آن به شخص آقای منتظری، حتی از سوی پژوهشگران تاریخی و سیاسی مورد غفلت واقع شده و همین غفلت مظلومیت امام راحل را در این خصوص مضاعف کرده است.

با نگاهی هرچند کوتاه به این نامه به‌خوبی می‌توان به جهان و جهان‌بینی امام خمینی، ایدئولوژی الهی و راهبردهای آن حکیم فرزانه در برخورد با جبهه خودی و غیرخودی و نیز افکار و افراد با جهان‌بینی‌ها و گرایشات مختلف و از همه مهم‌تر به مکنونات قلبی ولی‌فقیه زمانه در انتخابات و انتخاب افراد پی برد و اینکه چگونه فردی در جایگاه ولایت فقیه، سیستم محوری یک نظام و نظام مشاوره‌ای را بر دریافت‌های شخصی خود ترجیح می‌دهد و تفاوت یک نظام ولایی قانون‌مدار را بر سایر نظام‌ها، به‌ویژه نظام‌های دیکتاتوری در انتخابات نمایان می‌سازد و تا خطری از سوی فردی انتخاب‌شونده نظام و مردم را با مخاطره روبه‌رو نسازد، به میدان نمی‌آید.

نامه‌ ۶/۱ امام خمینی اگرچه کوتاه، اما به اهمیت همان نوشته‌ الحاقی و کوتاه بنیانگزار انقلاب اسلامی به متن وصیت‌نامه الهی و سیاسی است و اگر گفته شود، همان‌گونه که نوشته‌ کوتاه امام خمینی به متن وصیت‌نامه، پیوست و چراغی است برای همه‌ آیندگان که نه تنها وصیت‌نامه بلکه همه‌ گفته‌ها و نوشته‌هایش از آنِ خود ایشان است و راه را بر هرگونه تحریف تاریخی می‌بندد، نامه‌ ۶/۱ نیز پیوست و چراغی است به همه‌ کنش‌ها و واکنش‌های معظم‌له در مقاطع حساس از جمله انتخابات و افراد منتخب و تبیین انگیزه و اهداف اصلی نهضت و انقلاب و فراتر از آن، امام خمینی حتی انگیزه و ماندگاری تاریخی را در برابر ادای تکلیف الهی به چالش می‌کشند. مخاطب این نامه اگرچه شخص آقای منتظری است، اما در نگاه منظومه‌ای و کلان، خطاب امام به جریانی است که از دوران نهضت تا امروز چون پیچکی مزاحم دور شجره‌ طیبه‌ انقلاب پیچیده است و در هر مقطعی، سخنان خود را از زبان فردی چون آقای منتظری بیان می‌کند.

بی‌شک شرحی مستند و مستدل بر این نامه می‌تواند حقایق بسیاری از سایه روشن‌های تاریخ معاصر را برملا سازد و دفاعی از حقانیت راه و کلام امام راحل باشد.  البته که این مهم علی‌القاعده و در درجه اول به عهده کسانی است که همواره دم از اختصاص نشر آثار امام به خود می‌زنند، ولی همچنان در تبیین و تفسیر این نامه و برجسته کردن محورهای بس بلند معنوی، اخلاقی سیاسی و تاریخی آن مهر سکوت بر لب زده‌ و نسل کنونی و نسل‌های آینده را از شناخت عمیق چهره‌ تابناک تاریخ تشیع و ایران محروم ساخته‌اند، لذا شرح این نامه بر عهده شاگردان صدیق و یاران باوفای امام راحل است و این قلم در این مجال و با بضاعت اندک علمی و تاریخی خود تنها به یک جمله‌ کوتاه امام خمینی در این نامه خطاب به شخص آقای منتظری بسنده می‌کند.

امام در زمینه تکلیف‌مداری و عمل به تکلیف پس از تشخیص حق از باطل اشاره می‌کنند و می‌فرمایند، «می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم.» این نکته‌ای است که همه‌ شاگردان و یاران امام، چه آنانی که با دلی آرام کنار او آرام گرفته‌اند و چه آنانی که دل‌آرام در کنار خلف صالح او ایستاده‌اند با ادبیات گوناگون بر زبان آورده‌اند. مسئله‌ای که شخص آقای منتظری هم بدان معترف بود و آن را هرگز کتمان نکرد و برخورد قاطعانه‌ امام خمینی پس از تشخیص حق را رها‌ورد تهذیب اخلاق و از ویژگی‌های رهبری انقلاب بر‌شمرد.

آقای منتظری در هشتمین خطبه‌ نماز جمعه در قم به تاریخ ۲۰ تیرماه ۱۳۵۹ در دبیرستان حکیم نظامی این شهر در آستانه‌ ورود به ماه مبارک رمضان، این ماه را ماه کنترل اعضا و جوارح خواند و از عزم و اراده‌ قوی امام خمینی در برخورد با باطل چنین یاد کرد:

«… ماه رمضان، ماه تحصیل تقوی، ماه کوک کردن اعضا و جوارح و فکر و غرائز و اخلاق انسان است. ماه تقویت اراده است. رهبر انقلاب ما که خدا حفظ و تأییدشان کند، خاصیتی که داشتند و توانستند این انقلاب را به خوبی رهبری کند، این بود که اهل تصمیم و قاطعیت و اراده بود، اگر یک مطلبی را تشخیص می‌داد حق است و روی آن تصمیم می‌گرفت، دیگر باید آن کار می‌شد. هر روز فکرش عوض نمی‌شد. حرفش یک کلمه بود، آن هم حرف اول و آخر. چنانچه کسی اهل تصمیم و اراده باشد، می‌تواند ملتی را رهبری کند.»(۱)

ورود شجاعانه‌ امام خمینی در عمل به تکلیف در همان سال‌های پس از رحلت آیت‌الله العظمی بروجردی و رویارویی مراجع عظام و حوزه‌های علمیه در مسئله‌ انجمن‌های ایالتی و ولایتی و رفراندوم شاه، ایشان را از سایر بزرگان عصر خود متمایز کرد. امام خمینی در اطلاعیه‌ روز سوم بهمن ۱۳۴۱ و در واکنش به برگزاری رفراندوم و سرکوب مردم توسط رژیم، عمل به تکلیف با شهادت و اسارت را این‌گونه تفسیر می‌کنند.

«… با ما معامله بردگان قرون وسطی می‌کنند. به خدای متعال من این زندگی را نمی‌خواهم، « فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً وَ الْحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَما» کاش مأمورین بیایند و مرا بگیرند تا تکلیف نداشته باشم…»(۲)

این مشی شجاعانه امام خمینی در عمل به تکلیف الهی از همان آغاز حتی بر دشمن هم آشکار کرد که اگر امام کلامی را بر زبان بیاورند و وعده‌ای بدهند، بر آن استوارند و لذا دشمن هم از ایشان حساب می‌برد؛ سیره‌ای که پس از ایشان در کلام خلف صالحشان،  رهبر معظم انقلاب و شاگردان مکتب امام چون سیدحسن نصرالله و شهید حاج قاسم سلیمانی و… و نیروهای تحت فرمان رهبری انقلاب جلوه‌گر شد و در برابر ادبیات پر از دروغ و فریب دنیای سیاست امروز، ادبیاتی صریح و شفاف را به نمایش گذاشت تا غاصبان سرزمین‌های اشغالی و نیروهای آمریکایی حاضر در منطقه به جای اعتماد به دستورات و واکنش‌های سران خود منتظر شنیدن مواضع و سخنان شاگردان و فرزندان مکتب امام باشند؛ موضوعی که ساواکی‌ها و کماندوهای رخنه کرده در صفوف مردم که قصد بر هم زدن مجلس روضه‌ بیت امام را در فروردین ۱۳۴۲را داشتند به‌خوبی آن را درک کردند و دریافتند که اگر مجلس عزای امام صادق «ع» را در بیت امام بر هم زنند، ایشان تهدید خود را عملی می‌کند.

حجت‌الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی، این مورخ امانتدار نهضت امام خمینی و یار صدیق امام و رهبری، واقعه روز دوم فروردین ۱۳۴۲ مصادف با ۲۵ شوال ۱۳۸۲ در بیت امام خمینی را چنین ثبت کرده است:

«… توده‌ مردم که از دوردست‌‌ترین نقاط کشور و از شهر و روستا راهی قم شده بودند، به منزل امام روی آوردند و در انتظار دیدار ایشان که هنوز از اندرون بیرون نیامده بود، دقیقه‌شماری می‌کردند،. خطیبی روحانی بالای منبر رفت و ضمن یاد کردن از برنامه‌ روشنگرانه‌ حضرت امام صادق«ع» و مبارزات اساسی آن حضرت با دستگاه اموی و عباسی، به مسائل روز و اوضاع آشفته‌ ایران و خیانت‌های هیئت حاکمه به اسلام اشاره کرد که ناگهان صدای صلوات‌های نابجا و پی‌درپی سخنان او را قطع کرد و موجب ناآرامی‌ مجلس شد. مسئول امور بیرونی، فوراًً به حضور امام خمینی شتافت و تشنج، ناآرامی و حرکت‌های مرموزانه در مجلس را به آگاهی ایشان رساند. امام بی‌درنگ به بیرونی آمدند و با استقبال گرم و پرشور مردمی که در آنجا ازدحام کرده بودند روبه‌رو شدند و در کنار منبر و در جایی که تقریباً همه‌ شرکت کنندگان در آن مجلس بتوانند ایشان را ببینند، نشستند. خطیب روحانی که در بالای منبر بود، سخنان خود را به دنبال کرد و به بازگو کردن توطئه‌ها و نقشه‌های ضداسلامی و غیرملی دولت ایران پرداخت، لکن بار دیگر صدای صلوات نابجا و مرموزانه‌ای سخنان او را قطع کرد. امام، آقای شیخ صادق خلخالی را که در آنجا بود، به حضور طلبیدند و درگوشی سخن‌هایی را به او گفتند. نامبرده فوراً پشت میکروفن قرار گرفت و اعلام داشت:

«توجه بفرمایید. حضرت آیت‌الله می‌فرمایند به افرادی که مأموریت اخلالگری و ایجاد هرج و مرج در این مجلس را دارند، اتمام حجت می‌کنم که اگر یک بار دیگر، حرکت سوء و ناشایسته‌ای که موجب اخلال در نظم و آرامش مجلس شود، از خود نشان دهند و بخواهند از رسیدن سخنان آقایان خطبا به گوش مردم جلوگیری کنند، فوراً به طرف صحن مطهر حرکت می‌کنم و در مرقد مطهر حضرت فاطمه‌ معصومه«س» سخنانی را که لازم است به گوش مردم برسد، شخصاً ایراد خواهم کرد…»

به دنبال این برخورد قاطع، دیگر صدایی برنخاست، اخلالی روی نداد، نفس‌ها بریدند و سکون و آرامش مجلس را فرا گرفت.»(۲)

از فروردین سال ۱۳۴۲ که امام خمینی با قاطعیت اعلام کردند که اگر عناصر رژیم حرکت خود را تکرار کنند به صحن مطهر خواهم رفت و سخنان لازم را به گوش مردم می‌رسانم تا فروردین سال ۱۳۶۸ که شخص آقای منتظری را خطاب قرار دادند که، «اگر این‌گونه کارهایتان را ادامه دهید، مسلماً تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم.» امام، همان امام میدان تکلیف بودند و همان شخصیت تکلیف‌مدار باقی ماندند و راز این تکلیف‌مداری در برخورد با دوست و دشمن را در این نامه برای تاریخ چنین آشکار ساختند:

«من با خدای خود عهد کرده‌ام که از بدی افرادی که مکلف به اغماض از آنان نیستم هرگز چشم‌پوشی نکنم، من با خدای خود پیمان بسته‌ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستانم مقدم بدارم. من کاری به تاریخ و آنچه که اتفاق می‌افتد ندارم. من تنها باید به وظیفه‌ شرعی خود عمل کنم…»

در طول حیات نورانی امام، هم دشمنان و هم دوستان و حتی شاگردان و نزدیک‌ترین افراد به ایشان، این روح و روحیه تکلیف‌مداری و عمل به تکلیف را در امام نظاره کردند. امام در پیام خود به مناسبت پذیرش قطع‌نامه به دنیا هشدار دادند که اگر آنان بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل همه‌ دنیای آنان خواهیم ایستاد. پس از ایستادن دنیای کفر توسط یک داستان‌نویس در مقابل اسلام، امام تهدید خود را عملی کردند و بدون توجه به معادلات نظام بین‌المللی و همه‌ اصول خودنگاشته دیپلماسی نظام سلطه، حکم قتل سلمان رشدی را صادر کردند و باز همان امام وقتی متوجه تحلیل و تفسیرهای دنیایی و نتیج‌هخواهانه آقای منتظری درباره‌ دفاع مقدس شدند، باز شجاعانه به میدان آمدند و با عذرخواهی از همه‌ مردم نتیجه را فرع و  عمل به تکلیف را اصل برشمردند و از خداوند محشور شدن با شهدای دفاع مقدس را خواستار شدند.

هدایت‌های تکلیف‌مدارانه رهبری معظم انقلاب پس از امام خمینی و بیان مواضع صریح و شفاف در برخورد با دشمنان و دوستان و عمل به تکلیف و در نظر نگرفتن ملاحظات غیر دینی در مورد هیچ فرد و گرایش و جناحی حتی در استخدام واژگان در بیانیه‌ها و تسلیت‌ها به‌خوبی ثابت کرد که چرا امام خمینی در فروردین سال ۱۳۶۸ بر جریان معادله‌گر و نتیجه‌خواهی که عمل به تکلیف را به قربانگاه می‌برد خط بطلان کشیدند و استمرار جریان تکلیف‌مدار را در قامت مردی نشانه رفتند که مسلمانان و ایران را به قله‌های عزت و سربلندی سوق داد، مردی که وقتی لب به سخن می‌گشاید، دوست و دشمن به صداقت او ایمان دارند و همه می‌دانند او نیز چون امام «از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کند.»

 

پی‌نوشت:

۱- خطبه‌ها و نماز جمعه آقای منتظری در قم، به کوشش مصطفی ایزدی، ص ۷۷٫

۲- نهضت امام خمینی، سیدحمید روحانی، دفتر اول، ص ۲۸۰٫

۳- نهضت امام خمینی، سیدحمید روحانی، دفتر اول، ص ۳۶۶ و ۳۶۷٫

 

29جولای/20

مقاومت اسلامی از دیدگاه امام خمینی(ره)

درآمد:

امام خمینی(ره) آینه تمام‌نمای آیات قرآن کریم و مجتهدی بود که در پرتو جهاد الهی به راه‌های هدایت رهنمون شد و از مصادیق «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا»(۱) بود. مقاومت در برابر بیدادگر، همواره در زندگی ایشان دیده می‌شود. ایشان علم، ایمان، تقوا، زهد، عزم راسخ، صبر، قدرت، صلابت و شجاعت را در خود جمع کرده و مراحل جهاد نفس را پیموده بود. از این‌رو بررسی نظریات ایشان در باره مقاومت اسلامی از اهمیت فراوانی برخوردار است.

آنچه بر ضرورت تبیین نظریه مقاومت می‌افزاید، دستور صریح حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است که فرمود: «‌نظریه‌ مقاومت در مقابل دشمن قوی‌پنجه را تبلیغ و ترویج کنید. بعضی تصوّر نکنند که چون دشمن بمب و موشک و دستگاه‌های تبلیغاتی دارد، باید عقب‌‌نشینی کنیم. نظریه‌ مقاومت، در مقام نظر و هم در مقام عمل یک نظریه‌ اصیل و درست است و باید ترویج شود.»(۲)

با بررسی دیدگاه امام(ره) در باره مقاومت درخواهیم یافت که از منظر ایشان، استقامت امری ضروری است. امت مسلمان و مؤمن موظفند در برابر شدائد مقاومت کنند تا بتوانند دین خدا را که امانتی گرانبهاست یاری کنند. ایشان عواملی را باعث تقویت روحیه مقاومت و موانع و چالش‌هایی رادر مسیر تحقق استقامت مجاهدین گوشزد می‌کنند. در ادامه پس از تبیین ضرورت مقاومت، عوامل تقویت و تضعیف مقاومت از منظر امام خمینی(ره) تبیین خواهد شد.

ضرورت مقاومت

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نگاه امت‌های اسلامی به مقوله مقاومت تغییر کرد و کارآمدی و لزوم استقامت در برابر طاغوت بر آنان آشکار شد. از این‌رو حرکت‌های مقاومتی با الگوبرداری از روش امام خمینی(ره) در مواجه با استکبار در کشورهای اسلامی شکل گرفتند.

قرآن کریم بر لزوم مقاومت اصرار دارد و به پیامبر خود و پیروان او دستور به استقامت می‌دهد، «فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک‏».(۳) امام راحل نیز با تکیه بر همین آموزه‌های قرآن، مقاومت را وظیفه مسلمانان، در حد توانشان قلمداد می‌کرد: « خدا اسلام را فرستاده و به پیامبر امر کرد که باید استقامت کنى. ما هم باید این مأموریت را به وجهى که در قدرت داریم انجام بدهیم».(۴) به نظر ایشان به دستور قرآن کریم، مقاومت در برابر طاغوتیان وظیفه افراد جامعه است، «در برابر زور و فشار طاغیان خضوع نکنید، تسلیم نشوید، صفوف خود را فشرده‌تر کنید. مردم زنده‏اى باشید. در برابر حوادثى که پیش مى‏آیند استقامت داشته باشید و از آنهایى باشید که خداوند در حقشان فرمود: إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتی‏ کُنتُم تُوعَدُونَ(۵)» (۶)

نگاه امام(ره) به هر کاری ریشه در نگاه دینی ایشان داشت. در واقع معیار و ترازوی اعمال و رفتار را با مطابقت آن فعل  با دین اندازه‌گیری می‌کرد. بر این اساس، مقاومت را که رکن رکین دستورات دینی است عامل بندگی خداوند و وظیفه شرعی بنده‌ مؤمن می‌دانست؛ ظلم و قبول ظلم را حرام به شمار می‌آورد(۷) و مقاومت در برابر ظلم را واجب می‌دانست: «دفاع از ناموس و جان و مال و کشور مسلمین یکى از واجبات است.»(۸)

انسان مؤمن برای تکامل در مسیر بندگی و عبودیت راهی جز شناخت تکلیف و عمل به تکالیف الهی ندارد. لذا محوری‌ترین وزنه اعمال در نگاه حضرت امام خمینی(ره) عمل به تکلیف است: «از اول به فکر بودیم ببینیم چه چیزى تکلیف ماست، به همان عمل کنیم».(۹) در نگاه ایشان مقاومت، وظیفه تک‌تک افراد جامعه است: «همه توجه داشته باشند که ما وظیفه داریم که این اسلامى را که به ما رسیده حفظ کنیم. زن و مرد، بچه و بزرگ مکلف‏اند دفاع کنند. مسئله دفاع یک امر عمومى براى همه است.» (۱۰) امام حفظ اسلام را به عنوان یک امانت الهی که از وجود نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی(ص)و امیرالمومنین(ع) تا کنون با مشقت‌های فراوان به  دست ما رسیده است بر همگان لازم قلمداد و راه حفظ اسلام را در مقاومت در برابر ظلم معرفی می‌کردند: «الان امانتى در دستمان است و آن اسلام است. عذر نداریم به اینکه ما بنشینیم کنار و بگوییم دیگران بروند حفظش کنند.»(۱۱) ایشان مقاومت را روش اولیای الهی می‌دانست.(۱۲)

عوامل تقویت مقاومت

به عقیده امام تقویت ایمان باعث استقامت در برابر حوادث می‌شود. ایشان به مسئولین توصیه می‌فرمود که به بازسازی معنوی و اعتقادی هم مانند بازسازی کشور اهتمام داشته باشند، زیرا تقویت معنویت باعث استقامت می‌شود: «همه در میدان نبرد و کارزار آموخته و تجربه کرده‏اند که معنویت و ایمان چقدر در پیروزی‌ها و موفقیت‌ها و بالا بردن توان و استقامت نیروها مؤثرند.»(۱۳)

در نگاه امام کسی که باور توحیدی دارد دیگر ترسی از غیر خدا ندارد، زیرا هیچ قدرتی مانند خداوند نیست. ایشان قدرت را در توکل به خدا و اتحاد می‌دانست: «قدرت با توجه به خداى تبارک و تعالى و وحدت کلمه حاصل مى‏شود.»(۱۴). این باور توحیدی عامل تقویت کننده استقامت مومنین و مسلمین در برابر استبدادگران است. قرآن کریم می‌فرماید: «هرکس بر خدا توکل کند خدا براى او بس است.»(۱۵) امام خمینی فرمودند: «هیچ قدرتى مثل قدرت خدا نیست. خوف از قدرت‌ها را کسانى باید داشته باشند که اعتقاد به خداى تبارک و تعالى ندارند. مسلمین و مؤمنینى که به مبدأ قدرت اعتقاد دارند، نباید از قدرت‌ها بترسند.»(۱۶)

توجه به فرامین قرآن کریم، یکی دیگر از عوامل تقویت کننده استقامت است. در نگاه امام، کتاب خدا بهترین دستورالعمل مقاومت در برابر شیاطین است: «اگر قرآن نباشد، این مردم و توده‏ها، اینها مقاومت نمى‏کنند.»(۱۷) او با شناخت اهداف دشمنان دین و مکتب، مردم را از نقشه دشمن برای دور کردن آنها از کتاب خدا بیم می‌داد: «این تبلیغ بوده است که مسلمین را از قرآن جدا کنند و منطق قرآن را بشکنند.»(۱۸)

یکی از عوامل تقویت کننده مقاومت امید است. امام امید به بهبود اوضاع را یکی از عوامل تقویت کننده مقاومت می‌دانند و می‌فرمایند: «هجوم ناراحتی‌ها و تراکم نگرانی‌هاى ناشى از وضع رقت‌بار مسلمین تاب و توان را مى‏برد و انسان آگاه را در تحت فشار خُرد مى‏کند. با خواست خداوند متعال نویدهایى در کار است که امید را به آتیه نزدیک را تقویت مى‏کند.»(۱۹)

امام ایمان داشتند که خداوند حامی کسانی است که در راه او جهاد می‌کنند. ایشان عقیده خود را به مردم منعکس کرد و این ایمان به امدادهای الهی، باعث تقویت مقاومت در افراد ‌شد. یکی از مواردی که باید از کمک‌های غیبی خداوند به امام خمینی نام برد، رعب و وحشتی است که در دل دشمنان اسلام انداخت. قرآن کریم تصریح دارد که ما در دل دشمنان خود رعب و وحشت قرار می‌دهیم(۲۰). این خوف و وحشت که باعث شد سران به ظاهر قدرتمند استبداد، توان مقابله با اندیشه‌های ژرف امام را در خود نبینند: «ما را به رعب، به رعبى که خدا در قلب اینها انداخت پیروز کرد»(۲۱).

اعتقاد به نصرت الهی را می‌توان یکی ازمهم‌ترین عوامل تقویت کننده مقاومت برشمرد. از صدر اسلام تا کنون، یقین به یاری خداوند باعث رویارویی عده قلیل مبارزان در برابر ابرقدرتان بوده است. قرآن کریم می‌فرماید: «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرین»(۲۲) «وَ اللَّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَعِبْرَهً لِأُولِی الْأَبْصار»(۲۳). این وعده‌ الهی است. امام نیز با تکیه بر همین بشارت خداوند در برابر مستکبرین زمان ایستادگی کرد.

چالش‌ها و عوامل تضعیف مقاومت

همان‌گونه که عواملی باعث تقویت روحیه مقاومت می‌شود، چالش‌ها و عواملی نیز وجود دارند که این قوه را در انسان از بین می‌برد. در گفتمان امام (۲۴) همان‌ طور که به عوامل تقویت کننده پرداخته شده، به موانع نیز توجه شده است. این عوامل را می‌توان به دو دسته عوامل درونی و عوامل بیرونی تقسیم کرد.

خودخواهی یکی از موانع رشد مقاومت در انسان است. برای پرورش روحیه استقامت لازم است شخص حب نفس را کنار بگذارد و ایثار را در خود زنده کند. امام(۲۵) صراحتاً می‌فرمود، «با حب نفس‏ و حب جاه و کبر و غرور نمى‏توان مقاومت‏ کرد.» امام (۲۶) اهمیت این نکته را در علما بیشتر می‌دانست و می‌فرمود برای مبارزه با استکبار و مقاومت در برابر آن لازم است کارها برای خدا انجام شوند و باید دل از دنیا و ریاست شست، «عالم متوجه به دنیا، عالمى که در فکر حفظ مسند و ریاست باشد، نمى‏تواند با دشمنان اسلام مبارزه کند و ضررش از دیگران بیشتر است. قدم را الهى و حب دنیا را از دل بیرون کنید. آن وقت مى‏توانید مبارزه کنید.»(۲۷)

به اعتقاد امام (۲۸) راه مقاومت از مسیر خودسازی می‌گذرد و راه فائق آمدن بر مشکلات، تهذیب نفس است و در این صورت می‌توان مشکلات و مفاسد را از سر راه برداشت و نقشه‌های دشمن را خنثی کرد: «اگر خود را اصلاح نکنید، مجهز نشوید، نظم و انضباط را در امور درسى و زندگى خود حکمفرما نسازید، در آتیه خداى نخواسته محکوم به فنا خواهید بود.»(۲۹) ایشان به جوانان توصیه می‌کرد: «تا فرصت از دست نرفته، تا دشمن بر همه شئون دینى و علمى شما دست نیافته، فکرى کنید؛ بیدار شوید؛ به پا خیزید. در مرحله اول، در مقام تهذیب و تزکیه نفس‏ و اصلاح خود برآیید و براى جلوگیرى از مفاسدى که مى‏خواهد پیش بیاید مهیا شوید.»(۳۰)

یکی دیگر از موانع رشد روحیه استقامت در انسان که امام به آن توجه می‌داد، رفاه‌طلبی و تن‌آسایی است. از منظر امام، کسی که تصور کند مبارزه و استقامت در راه استقلال و آزادی، منافاتی با رفاه‌طلبی و سرمایه‌داری ندارد، الفبای مبارزه را نفهمیده است. ایشان تاکید داشت که سرمایه‌داران و قشر مرفه که درد اقشار مستضعف را درک نمی‌کنند هرگز با نصیحت به یاری محرومان نخواهند شتافت: «آنهایى هم که تصور مى‏کنند سرمایه‌داران و مرفهان بى‏درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه مى‏شوند و به مبارزان راه آزادى می‌پیوندند و یا به آنان کمک مى‏کنند، آب در هاون مى‏کوبند.»(۳۱)

در اندیشه امام رفاه‌طلبی و مقاومت، دنیاخواهی و آخرت‌جویی امکان جمع با هم را ندارند و تنها کسانی تا آخرین لحظه مقاومت می‌کنند که طعم سختی را چشیده باشند: «تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.»(۳۲)

ترس نیز مانند رفاه‌طلبی، عدم تهذیب نفس و خودخواهی یکی از موانع رشد روحیه مقاومت و ایستادگی است. ترس غریزه‌ای طبیعی در انسان برای حفظ بقای اوست، ولی حفظ ارزش‌های اسلامی و مقاومت در برابر سختی‌ها گران‌تر از حفظ جان است. در این جدال اگر ترس بر عقل غلبه پیدا کند، شخص را از استقامت باز می‌دارد. در نگاه امام مقاومت برای صیانت از اسلام که با استقامت مردان روزگار به ما رسیده بر همه لازم است.(۳۳) پیامبر عظیم‌الشان اسلام(ص) ائمه معصومین(ع) و بزرگان دین فداکاری کردند تا دین خدا به ما برسد. در چنین شرایطی: «ما موظفیم همه‏مان براى حفظ اسلام و نباید بترسیم از اینکه چند نفر کشته شدند.»(۳۴) امام امت(ره) غرور را نیز از عوامل سست کننده مقاومت می‌دانست و در رهنمودهای خود این نکته را گوشزد می‌فرمود: «ما اگر جایى را فتح کردیم نباید غرور پیدا کنیم»(۳۵)

در بررسی نظریه مقاومت امام، بازدارنده‌های خارجی در راه استقامت عبارتند از:

جبهه شیطان که با تکیه بر تریبون‌های خود سعی می‌کند استقامت مبارزین در راه خدا را تضعیف کند. دروغ‌پراکنی یکی از شیوه‌های رایج استکبار برای نیل به این هدف است و ممکن است باعث شود افراد از جبهه مبارزه و استقامت فاصله بگیرند. البته مومنین که نور ایمان در جانشان رسوخ کرده، هرگز فریب گزافه‌گویی‌های دژخیمان را نمی‌خورند: «تبلیغات تار عنکبوتى [شیاطین] نمى‏تواند ملتى را که با کمال بیدارى و هوشمندى به پا خاسته اغفال کند.»(۳۶)

دشمن در تلاش است اوضاع خود را عالی و جبهه مقاومت را متلاشی نشان دهد و با انکار تلاش‌های مجاهدین روحیه استقامت آنان را تضعیف کند. امام از توجه به شایعاتی که توسط مزدوران ابلیس پخش می‌شود نهی می‌کرد و امت بیدار را از این حربه دشمن آگاه می‌ساخت و راه استقامت در برابر این شایعات را نشان می‌داد: «حفظ کنید این پیروزى بزرگ را و به کسانى که در مقابل شما مى‏ایستند و مى‏گویند کارى انجام نشده است بفهمانید که ایران کارى کرده که در دنیا نظیر ندارد. امروز روز و پایدارى است.»(۳۷)

یکی دیگر از روش‌های دشمن برای تضعیف روحیه مقاومت ایجاد اختلاف و تفرقه است. حزب شیطان تلاش می‌کند گروه‌های مقاومت را در برابر یکدیگر قرار دهد تا با خنثی کردن نیروهای خود، مقاومتشان را از دست بدهند. استکبار از وحدت بین صفوف مبارزین در وحشت است: «آنها [مستکبرین] از این وحدت خوف داشتند و حالا هم احساس کرده‌اند که اگر ملت با هم وحدت پیدا بکنند و جناح‌هاى مختلف یکى بشوند، ابرقدرت‌ها هم نمى‏توانند با اینها مقاومت کنند.»(۳۸) بر مجاهدین راه خدا لازم است مراقب همزات شیاطین باشند چراکه خطر شکست جبهه مقاومت در صورت ایجاد اختلاف آنها دور از ذهن نخواهد بود: «اگر خداى نخواسته وحدت کلمه را از دست بدهید یا مقصدتان غیر مقصد حکومت اسلامى باشد، خوف این است که دیگر نتوانید قدم بردارید.»(۳۹)

نفوذ منافقین و مفسدان نیز از دیگر عوامل تضعیف مقاومت است. منافقین در زمان جنگ و سختی در پشت جبهه در تلاش برای تضعیف روحیه ملت هستند و هرگاه احساس کنند پیروزی نزدیک است برای کسب منافع وارد میدان می‌شوند. امام به مردم توصیه می‌کردند این افراد را بشناسند و اجازه دست‌درازی به آنها ندهند: «ما امروز باید همه‏مان با هم دست به هم بدهیم که این یک عده‏اى که با نهضت و مصالح کشور مخالف هستند، عقب بزنیم»(۴۰)

در بررسی نظریه مقاومت از دیدگاه امام عوامل دیگری را نیز می‌توان از موانع خارجی مقاومت بر شمرد ازجمله خطر عالمان سوء(۴۱)، استعمار و استبداد، مدعیان دروغین صلح و… که در جای خود بررسی شده است.(۴۲)

* مصطفی محمدی،

 

پی‌نوشت:

۱-. سوره عنکبوت، آیه۶۹٫

۲- بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان ۱۲/۰۸/۱۳۹۷

(http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=2670 )

۳- سوره هود، آیه ۱۱۲٫

۴- سخنرانی در جمع ائمه جمعه استان زنجان؛ صحیفه امام، ج‏۱۶، ص۳۰۰٫

۵- همانا کسانى که گفتند: پروردگار ما خداى یکتاست آنگاه [بر آن‏] پایدارى نمودند، فرشتگان بر آنان فرو مى‏آیند [و گویند] که مترسید و اندوه مدارید و شما را مژده باد به آن بهشتى که نوید داده مى‏شدید (فصلت: ۳۰)

۶- سخنرانی در جمع روحانیون و اهالی قم. صحیفه امام، ج‏۱، ص۱۶۳٫

۷- همان‌طورى که ظلم حرام است، انظلام و تن دادن به ظلم هم حرام است؛ صحیفه امام، ج‏۱۵، ص ۱۱۷٫

۸- سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه، معلمان و…  صحیفه امام، ج‏۱۵، ص ۱۱۸٫

۹- دیدار با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، ۲۰ تیر ۶۸.

۱۰- سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه، معلمان و … صحیفه امام، ج‏۱۵، ص ۱۱۲

۱۲- همان.

۱۳- سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه، معلمان و …؛ صحیفه امام، ج ‏۱۵، ص ۱۱۳٫

۱۴- پیام به ملت ایران و نیروهای مسلح؛ صحیفه امام، ج‏۲۱، ص۳۵۸٫

۱۵- سخنرانی در جمع نمایندگان مردم آذربایجان شرقی؛ صحیفه امام،ج۱۱،ص ۵۲۸٫

۱۶- مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِه‏. سوره طلاق، آیه۳٫

۱۷- سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره الهی بودن قیام ملت ایران؛ صحیفه امام، ج ‏۵، ص۳۶٫

۱۸- سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج؛ صحیفه امام، ج‏۴، ص ۲۱۵٫

۱۹- سخنرانی در جمع خانواده شهدا وپرسنل کمیته؛ صحیفه امام، ج‏۱۰، ص۱۰٫

۲۰- پیام به اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان اروپا؛ صحیفه امام، ج‏۳، ص ۱۱۱٫

۲۱- سَنُلْقی‏ فی‏ قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَکُوا. سوره آل عمران، آیه ۱۵۱٫

۲۲- سخنرانی در جمع شرکت کنندگان در کنفرانس بررسی مداخلات امریکا درایران؛ صحیفه امام، ج ۱۲،ص ۳۸۰٫

۲۳- سوره بقره، آیه ۲۴۹٫

۲۴- سوره آل عمران، آیه ۱۳٫

۲۵- بیانات در جمع روحانیون نجف؛ صحیفه امام، ج‏۲، ص۱۵۱٫

۲۶- جهاد اکبر، ص۶۱٫

۲۷- اسلام ناب، در کلام و پیام امام خمینى(ره)، ص ۹۹۵٫

۲۸- همان.

۲۹- پیام به ملت ایران در سالگرد کشتار خونین مکه؛ صحیفه امام، ج ‏۲۱، ص ۸۷٫

۳۰- همان.

۳۱- دفاع از کیان اسلامى، دفاع از کشور اسلامى تا آن آخر زن و مرد، بچه و بزرگ مکلف‏اند که دفاع کنند. سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه، معلمان و …؛ صحیفه امام، ج‏۱۵، ص ۱۱۳٫

۳۲- همان.

۳۳- سخنرانی در جمع اعضای کمیسیون‌های نفت و ارشاد مجلس؛ صحیفه امام، ج ‏۱۸، ص ۴۴٫

۳۴- پیام به ملت ایران به مناسبت قیام ۱۹ دی مردم قم و نوید پیروزی؛ صحیفه امام، ج‏۳، ص۳۱۷٫

۳۵- سخنرانی در جمع خانواده شهدای نیروی هوایی؛ صحیفه امام، ج‏۱۳، ص۴۶۶٫

۳۶- سخنرانی در جمع فرماندهان ترابری ارتش؛ صحیفه امام، ج ‏۷، ص۹۷٫

۳۷- سخنرانی در جمع گروهی از عشایر بویراحمد. صحیفه امام، ج ‏۸، ص ۴۴۵٫

۳۸- بیانات خطاب به آقای قاسم‌علی ظهیرنژاد و فرماندهان؛ صحیفه امام، ج‏۷، ص ۲۸۱٫

۳۹- پیام به مسلمانان ایران و جهان و زائران بیت‌الله الحرام. صحیفه امام، ج‏۲۰، ص ۳۳۸٫

۴۰- صحیفه امام، ج‏۹، ص۷۸٫ ج۴، ص۲۱۶٫ ج۱۵، ص۱۰۹٫ ج۲۱، ص۸۶٫

۴۱- صحیفه امام، ج‏۲۰، ص ۳۲۷٫ ج۱۶، ص۳۱۸٫

۴۲- رک: محمدعلی محمدی، فرهنگ‌نامه مقاومت اسلامی در اندیشه‌ی امام خمینی.

 

29جولای/20

دفاع از ولایت فقیه، جزء دین من است

درآمد:

پیشگامی مرجع گرانقدر و عالیقدر شیعه حضرت آیت‌الله العظمی نوری همدانی، در مبارزات نهضت اسلامی و استقامت و پایداری قاطع‌شان در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی، مقام برجسته‌ای را برایشان در تاریخ انقلاب اسلامی رقم زده و احترام وارادت ویژه‌ای را در قلوب مجاهدان و دلسوختگان اسلام ناب محمدی(ص) جای داده است. حضرت آیت‌الله العظمی نوری همدانی، چه در دوران غربت امام راحل و چه آنگاه که در اوج خفقان ستمشاهی مرجعیت امام را امضا کردند و چه آن روز که منزلشان، پناهگاه و آغازگاه گردهمایی انقلابیون در قیام سرنوشت ساز ۱۹ دی مردم قم شد و شعر مشهور مولوی را در  سخنرانی تاریخی‌شان بر جسارت رژیم شاه به امام تطبیق دادند و شجاعانه خطاب کردند:

مه فشاند نور و سگ عوعو کند

هر کسی بر طینت خود می‌تند

چون تو خفاشان بسی بینند خواب

کاین جهان ماند یتیم از آفتاب

کی شود دریا ز پوز سگ نجس

کی شود خورشید از پف منطمس

و چه آن روز که در میانه‌ی فتنه‌ای فراگیر که نفس‌ها را در سینه حبس کرده بود و پابرهنگان و مستضعفان جهان را دل‌نگران انقلاب اسلامی- ثمره‌ی خون صدها هزار شهید گلگون کفن – کرده بود، منزلشان را دوباره پناهگاه انقلاب کردند و مردانه در میان گردهمایی انقلابی‌ها، جانِ شیفتگان اسلام ناب محمدی را با شعار:

خامنه‌ای کوثر است

دشمن او ابتر است

تازه ساختند و نشان دادند که مرد روزهای سخت انقلاب هستند و ثابت کردند مرجعیت بزرگوار شیعه همواره دژ مستحکمی برای مظلومان و ظلم‌ستیزان و عدالت‌خواهان عالم خواهد بود.

ضمن یادآوری و گرامیداشت عنایت دیرین آن مرجع عالیقدر نسبت به مجله پاسداراسلام که نمودی از آن چاپ اختصاصی بیش از ده سال مقالات علمی معظم‌له از آغاز شکل‌گیری مجله در سال۱۳۶۰ اینک بار دیگر سعادت یار شد و معظم‌له درخواست پاسدار اسلام را برای بهرمندی از محضرشان پذیرا شدند. آنچه را خواهید خواند گزارشی از پاسخ‌های معظم‌له است که تقدیم شما گرامیان می‌شود:

 

*با سپاس و تشکر فراوان از فرصت گرانبهایی که در اختیار امت «پاسداراسلام» گذاشتید، حضرتعالی از چهره‌های برجسته و متمایز تاریخ نهضت اسلامی هستید، چگونه و چرا و از چه زمانی قدم در این راه گذاشتید و با امام راحل آشنا و همراه شدید؟

بنده در سال ۱۳۲۲ شمسی همراه با اخویم، آمیرزا حسن نوری رحمت‌الله علیه، به قم آمدم در حالی که شرح لمعه و قوانین را خدمت والد محترم و مرحوم آیت‌الله العظمی آخوند ملاعلی همدانی خوانده بودم. در آن زمان حوزه را آقایان مراجع ثلاث، آیات عظام سید محمدتقی خوانساری، حجت و صدر اداره می‌کردند و مرحوم حاج شیخ عبدالکریم تقریباً هفت سال بود که از دنیا رفته بود. حجره‌ای توسط مرحوم شهید صدوقی به اینجانب و مرحوم اخوی داده شد. از همان شب اول که به زیارت حرم حضرت فاطمه معصومه (سلام‌الله علیها) مشرف شدم، به دنبال استاد خوب هم بودیم. از همان روز اول شنیده بودیم که فردی به نام حاج آقا روح‌الله محضر درس شایسته‌ای دارند و گفته شد ایشان در آخر هفته، عصر جمعه در مدرسه فیضیه، مدرس زیر کتابخانه، اخلاق تدریس می‌کنند. بنده همان جمعه اول در درس اخلاق ایشان حاضر شدم و محور بحث‌شان هم حدیثی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بود در بیان صفات اولیاء‌الله؛ مضمون حدیث این بود :اِنَّ اَوْلِیاءَ اللّه سَکَتوُا فَکانَ سُکُوتُهمْ فِکْراً وَ نَظَروا فَکانَ نَظَرُهُمْ عِبْرَهً وَ نَطَقوا فَکانَ نُطْقُهُمْ حِکمَهً وَ مَشَوْا فَکانَ مَشْیُهُمْ بَیْنَ النّاسِ بَرَکَهً.

از همان جلسه تصمیم گرفتم از محضرشان استفاده کنم و ابتداء از درس اخلاق ایشان شروع کردم. تبحر در احادیث، عرفان، خودساختگی، تهذیب نفس و چهره جذاب امام، متانت در گفتار و رفتار عامل این کشش بود. بعد از مدتی که به مرحله‌ی درس خارج رسیدیم، یک دوره تقریباً شش ساله در درس اصول ایشان شرکت کردم و همچنین در درس فقه ایشان در مسجد سلماسی حضور یافتم. امام در شاگردپروری و عنایب به طلاب اهتمام ویژه‌ای داشت و مثل یک پدر دلسوز بود. یادم نمی‌رود که به دلیل دندان‌درد شدید، روزی در درس شرکت نکردم؛ از دکتر می‌آمدم و امام از درس بر می‌گشت بنده در خیابان ارم برخورد کردم با امام؛ ایشان از جلوی تقریباً کتابخانه مرحوم آیت‌الله مرعشی عبور می‌کرد و من در مقابل و در سمت دیگر خیابان تقریباً نزدیک پاساژ قدس که البته آن موقع نه کتابخانه بود و نه پاساژ. دستم را در مقابل دهانم گذاشته بودم که امام در چنین حالتی، متوجه من شد و از خیابان عبور کرد و به سمت من آمد و جویای حالم شد و بسیار مرا مورد عنایتم قرار داد؛ ایشان به شاگردان توجه ویژه‌ای داشتند.

بنده از همان روزهای آغاز نهضت در خدمت ایشان بودم و ایشان هم عنایت داشت که ما به اوضاع زمان آگاه باشیم. یادم نمی‌رود وقتی بحث کاپیتولاسیون پیش آمد، از درس ایشان بر می‌گشتیم که مجله‌ای را به من دادند و فرمودند: «به بنده اطلاع دادند که لایحه‌ای از این قرار در مجلس تصویب شد و فردا قرار است من سخنرانی کنم. مطالب مهم را خط بکش و بیاور.» من هم همان کار را تا شب انجام دادم و تقدیم کردم. لذا از همان اول وارد مبارزات شدیم و در جریان یکی از مقاطع مهم تاریخ انقلاب و اعلام مرجعیت حضرت امام توسط دوازده نفر از اساتید برجسته حوزه علمیه، از قبیل آقایان مشکینی، امینی، منتظری، فاضل لنکرانی، ربانی شیرازی و…. بنده هم جزء آن دوازده نفر بودم. و این ارتباط تا آخر عمر امام رحمت‌الله علیه برقرار بود.

آنچه که باعث مصمم شدن انسان در همراهی با هدف امام می‌شد، اخلاص، تقوا و استقامت امام بود که جز برای خدا به هیچ‌چیز دیگری فکر نمی‌کرد و به دنیا بی‌اعتنای مطلق بود.

 

*با توجه به آشنایی عمیقتان با حوزه‌های علمیه و سلوک و منش علمی و معنوی حضرت امام خمینی، ممکن است قدری از چگونگی توجه و عنایت امام به حوزه‌های علمیه صحبت کنید؟

یادم هست وقتی وارد حوزه شدم، دو نفر معروف به حاج آقا روح‌الله بودند: یکی خود امام و یکی حاج آقا روح الله کمالوند خرم‌آبادی. امام خیلی به ایشان علاقه‌مند بود. احتمالاً اواسط بهار بود که از محضر درس امام برمی‌گشتیم؛ البته امام معمولاً تنها تشریف می‌برند ولی نمی‌دانم چه جهتی داشت که خدمتشان بودیم؛ بین راه شخصی آمد و خدمت امام عرض کرد که آقا، حاج‌آقا روح الله کمالوند خرم‌آبادی در بیمارستانی در تهران از دنیا رفتند. من دیدم که امام با آن همه صلابت و قدرت و عظمت معنوی که در او بود، همانجا زمین نشست و چند مرتبه فرمود: «انالله و انا الیه راجعون» و آثار تأثر شدید در چهره ایشان پیدا شد.

امام خمینی خیلی به علماء احترام می‌کردند؛ بنده سال ۲۲ شمسی به قم آمدم و حضرت آیت‌الله ‌العظمی آقای بروجردی رحمت‌الله علیه در سال ۱۳۲۴ شمسی وارد قم شدند، لذا تلاش‌های امام و چند نفر از علما برای آوردن آیت‌الله العظمی بروجردی به قم را به خاطر می‌آورم. آقای بروجردی که در بیمارستان تهران بستری بود، امام به دیدنشان رفتند و بالأخره آقا را به قم آوردند؛ لذا خیلی به آقای بروجردی احترام می‌کردند تا حدی که اساتید ما مثل امام و آیت‌الله آقای محقق داماد و آقای سلطانی در درس ایشان شرکت می‌کردند. خودم مکرر دیدم که امام بسیار مؤدبانه پشت سر آقای بروجردی راه می‌رفت و یکبار دیدم کفش آقا را برگرداند، امامی که خودش در اوج بزرگی و عظمت بود و این یک درس بزرگ است.

امام به حوزه‌ی قم خیلی اهمیت می‌داد؛ می‌خواست این حوزه پر رونق باشد. چندین مرحله برای خود بنده پیش آمد و دیدم امام چقدر به حوزه عنایت دارد؛ بعد از فوت مرحوم آیت‌الله العظمی آقای آخوند همدانی، عده‌ای از متدینین  همدان برای امام نامه نوشتند که شما حسین نوری را امر کنید به همدان بیاید کمک کند تا حوزه اداره شود. امام به بنده پیغام داد که من تکلیفی برای شما معین نمی‌کنم، هر طور که صلاح می‌دانید؛ ولی حضور شما را در قم لازم‌تر می‌دانم. از آنجایی که مردم همدان بسیار با فرهنگ و متدین هستند، بعد از رفتن آیت‌الله مدنی از همدان به تبریز، امام به من فرمودند حالا می‌توانید به همدان بروید؛ منتهی آخر هفته بروید تا هم حوزه را اداره کنید و هم نماز جمعه را بخوانید و در ایام دیگر هفته نیز در حوزه قم باشید.

 

*یکی از مهمترین مقاطع بلکه نقطه عطف انقلاب اسلامی که زمینه و روند پیروزی را سرعت بخشید حادثه نوزدهم دی ماه و نقش حضرتعالی در آن بود، مشتاقیم از زبان خودتان شرحی از آن مقطع را بشنویم تا دقیقاً در تاریخ ثبت شود.

دی ماه سال ۱۳۵۶ مقارن با ایامی بود که در قم مجالس روضه برپا بود؛ ماه صفر بود. منزل یکی از آقایان روضه بود و آقای سیدرضا تقوی آنجا سخنرانی می‌کرد. روزنامه اطلاعات آن روز آمد قم که در آن مقاله‌ای نوشته شده بود که می‌خواست مردم را بسنجد. می‌خواست مردم را بسنجد که آیا همچنان به امام پایبند هستند یا نام و یاد امام از ذهن‌ها خارج شده است؟ جریان آن مقاله را بارها در مصاحبه‌ها گفته‌ام. مقاله به نام احمد رشیدی مطلق بود؛ نزدیک مغرب روزنامه را مطالعه کردم و بسیار ناراحت شدم. تصمیم گرفتم افرادی از اساتید سطوح عالیه و درجه اول بعد از مراجع و عده‌ای از اساتید سطح و درجه دوم حوزه در آن زمان را دعوت کنم؛ آقای منتظری زندان بود، ولی اساتید سطح عالی مثل آقای مشکینی رحمت‌الله علیه، آقای مکارم، آقای وحید، آقای فاضل لنکرانی و چند نفر دیگر هم بودند از جمله آقای عبداللهی که عضو جامعه مدرسین و نماینده‌ی مجلس خبرگان اصفهان است. یکی از بستگان در آوردن آقایان کمک کردند و جلسه همان شب برقرار شد. چند پیشنهاد مطرح شد؛ بنده و آقای مشکینی اصرار بر تعطیلی درس‌ها داشتیم ولی اغلب بزرگواران گفتند قبل از  درس، چند دقیقه صحبت کنیم و مطالب را برای طلاب روشن کنیم و تصمیم نیز همین شد که درس‌ها برقرار باشد و در حین درس صحبت شود، منتهی در ۱۸ دی جوّ جوری شد که درس مراجع برقرار نشد و عملاً درس‌ها تعطیل شد. در روز اول طلاب به منزل مراجع رفتند و آقای مراجع هرکدام به تناسب حال خود مطالبی فرمودند. روز دوم یعنی ۱۹ دی قرار شد به منازل آقایان اساتید بعد از مراجع بروند.

عصر ۱۹ دی اعلام شد ساعت ۳ بعد از ظهر در منزل ما واقع در کوچه بیگدلی تجمع باشد و خبر این تجمع را در تمام مساجد و نمازهای جماعت ظهر و عصر اعلام کرده بودند. تقریباً ساعت ۳ بعد از ظهر نرسیده بود که منزل و حیاط و کوچه تا خیابان صفاییه از جمعیت پر شد؛ قبل از من، داماد ما صحبت کرد و جلسه را برای سخنرانی بنده آماده کرد و آن روز قبل از سخنرانی به خانواده گفتم سخنرانی امروز من احتمال دارد منتهی به شهادت شود، چون بنا بود رسماً از امام تمجید و طرفداری و علیه شخص شاه صحبت شود که متن سخنرانی هم موجود است. شاه را تشبیه به کلب و سگ کردیم و امام را تشبیه به خورشید که بعد از آن هم تبعید شدم که باز این موضوع به طور مفصل در کتاب اسلام مجسم و مصاحبه‌ها موجود است. و بعد از آن سخنرانی بود که به طرف حرم به راه افتادیم که رژیم حمله کرد و عده‌ای شهید و عده‌ای هم مجروح شدند. جالب اینکه وقتی امام به ایران بازگشتند، علماء به دیدنشان می‌رفتند و امام هم گاهی بازدیدها را، خصوصاً در سطح مراجع پس می‌داد. عصر روزی، مرحوم آشیخ یحیی انصاری شیرازی آمد و گفت امشب امام به دیدن شما می‌آید. برای من خیلی جای تعجب داشت، امّا سرّ مطلب زمانی مشخص شد که امام به منزلمان تشریف آوردند، نشستند و فرمودند: این که من آمدم اول اینجا، برای این است که انقلاب از این محل آغاز شده و اگر ۱۹ دی نبود، معلوم نبود چه می‌شد. از همین رو کوچه بیگدلی بعدها به کوچه قیام معروف شد.

*علمای بزرگی در طول تاریخ بودند که برای نیل به نظام مبتنی بر احکام نورانی اسلام و حکومت دینی جهد و تلاش کردند ولی به هدف نرسیدند. امام خمینی چه خصوصیاتی در ابعاد مختلف داشتند که توانستند پس از ۱۴ قرن برای نخستین‌بار با همراه کردن قاطبه مردم، حکومتی اسلامی‌را بنیان‌گذاری کنند؟

بعضی از علماء تلاش‌هایی انجام دادند اما شرایط طوری بود که مردم با ایشان همراهی نکردند و این تلاش‌ها به نتیجه نرسید و در مقابلِ دشمن دوام نیاورد. سید محمد مجاهد و چهل مجتهد دیگر مثل ملا احمد نراقی و محمدتقی برغانی کفن پوشیدند، اما خوانین و حکّام مانع همراهی مردم با ایشان شدند؛ از طرفی برخی اوقات جو ناامیدی نیز در میان علماء ما وجود داشت و امیدی به تشکیل حکومت نداشتند. مثلاً صاحب جواهر با آن همه عظمت و بزرگی، گاهی بسیار ناامیدانه از تشکیل حکومت حرف می‌زد. عده‌ای هم سیاست‌شان مقتضی زمانشان، حفظ وضع موجود بود. مثل حاج شیخ عبدالکریم که با حفظ وضع موجود در آن زمان بود که توانست مثل امامی تربیت کند و البته عده‌ی دیگری هم همیشه بودند و هستند که کار به این مسائل ندارند.

اما امام ویژگی‌های متمایزی داشتند. ایشان اضافه بر خصوصیاتی که علماء بزرگ ما داشتند مثل علم و تقوا، خصوصیات دیگری هم داشتند: عالم به زمان بود، شجاع بود و طی سال‌ها مردم را همراه کرده بود و مرجعیت امام تقریباً تثبیت شده بود. بد نیست خاطره‌ای را بیان کنم.

در سفر به نوفل لوشاتو خدمت امام بودم که حسنین هیکل، روزنامه‌نگار مشهور مصری به دیدن ایشان آمده بود، بنده هم حضور داشتم؛ حسنین هیکل از امام پرسید که آقای کاشانی ده سال قبل از قیام شما شاه را بیرون کرد، ولی شاه برگشت و آن حوادث اتفاق افتاد؛ شما چه تضمینی دارید که دوباره آمریکا شاه را برنگرداند؟ امام ضمن تجلیل فراوان از آیت‌الله کاشانی فرمود بین کار ما و ایشان چند فرق است. اولاً آقای کاشانی صنعت نفت را مطرح کرد، ولی ما اسلام را مطرح کردیم و به خطر افتادن اسلام را بیان کردیم که دفاع از مظلوم و مقابله با ظالم است؛ صنعت نفت محدود در ایران است ولی اسلام در کل جهان طرفدار دارد. دوم اینکه آقای کاشانی، مجتهد و مرد بزرگی بود اما مرجع تقلید نبود، مردم از زبان مرجع تقلید همان صدا را می‌شنوند که از پیامبر و ائمه در بدر و حنین شنیدند. فرمودند ما از خدا می‌خواهیم که آمریکا شاه را برگرداند تا به حسابش برسیم و او را محاکمه کنیم؛ این نگاه امام است که عظمت کار او را معین می‌کند و چون وصل به خدا بود، اراده قوی داشت و تنهای تنها هم که بود برای خدا قیام می‌کرد.

 

*حضرتعالی احکام و نمایندگی‌های متعددی از امام خمینی داشته‌اید در این فرصت کوتاه خاطره‌ای از یکی از اولین موارد نمایندگی‌تان اشاره بفرمایید.

بنده با مرحوم شهید مطهری رفاقت داشتم و تا زمانی که در قم بودند، ارتباط نزدیک داشتیم و تا آخر این ارتباط باقی مانده بود. پس از اینکه ایشان بنا به ضرورت به تهران رفت، هرگاه به قم می‌آمد، گاهی شب را برای استراحت به منزل ما تشریف می‌آورد. آقای مطهری انسان فوق‌العاده‌ای بود و بسیار اهل تهجد و معنویت، بعضی از شب‌ها که در منزل ما بود می‌دیدم ایشان خیلی زود نیمه شب بیدار هستند و نماز و عبادت و تهجد دارد و بعد می‌دیدم، می‌نشیند و کار خاصی انجام نمی‌دهد؛ به او گفتم که فلانی، در این ساعت هیچ‌کاری انجام نمی‌دهی؟ ایشان به من گفت من هرشب تقریباً نیم ساعت تا یک ساعت به کارهای خود فکر می‌کنم. انصافاً مرد متفکری بود. شب تقریباً وقت سحر بود، دیدم که تلفن منزل به صدا درآمد؛ گوشی را برداشتم دیدم آقای مطهری است. چون ایشان می‌دانست که بیدار هستم. گفت فلانی امام با شما کار دارد، اول صبح بیایید، من هم آنجا هستم. بنده صبح خدمت امام شرفیاب شدم؛ ایشان به من فرمود؛ شما جریان کردستان را می‌دانید که وضع مناسبی ندارد. شما با توجه به اینکه آنجا تبعید بوده‌اید بروید و اوضاع آنجا را سامان بدهید. ایشان نامه‌ای نوشتند و بنده به عنوان اولین نماینده امام به کردستان رفتم. وقتی به فرودگاه رفتم، دیدم هیئتی هم از طرف بازرگان عازم است که داریوش فروهر و امثال او بودند. به هرحال با هم رفتیم به کردستان. جریانات مفصل است که نمایندگان بازرگان چه می‌گفتند و ما چه می‌گفتیم و آنجا چه درخواستی داشتند؛ خلاصه قرار شد بزرگان آنها و بعضی از علماء آنها بیایند قم، برویم خدمت امام؛ بعد از چند روز آمدند قم منزل ما. بنده خدمت امام عرض کردم و ایشان هم پذیرفت. با هم رفتیم خدمت امام، خواسته‌شان را مطرح کردند و اولین خواسته آنها این بود که آقا ما استقلال می‌خواهیم؛ امام همینجا صحبت را قطع کرد و فرمود: «ما همه استقلال می‌خواهیم، اصلاً این انقلاب برای حفظ استقلال ملت است و باید استقلال این کشور را حفظ کنیم و تمامیّت این کشور را محفوظ بداریم.» آنها نظرشان چیز دیگری بود. ولی امام اینطور جواب داد و آنها هم سکوت کردند.

امام در خصوصیات و آداب هم بسیار ممتاز بود. وقتی از طرف امام مسافرتی به  شرق داشتم، رئیس جمهور بنگلادش گفت علاقه دارم با نماینده امام خمینی ملاقات کنم. شب ضیافتی ترتیب داد و افرادی دعوت شدند و خیلی احترام کردند. موقع خداحافظی به من گفت هدیه‌ای برای امام دارم؛ آیا امکان دارد که به ایشان برسانید؟ گفتم بله. صبح در فرودگاه فرستاده‌ی ایشان آمد و هدیه را داد، برگشتم تهران خدمت امام و به ایشان تقدیم کردم. هدیه یک سجاده نماز بود و یک جفت نعلین. امام قبول فرمودند؛ چند روز بعد دیدم از طرف امام آمدند هم سجاده و هم نعلین را آوردند و گفتند امام این را به شما هدیه کرده است. این یعنی اول هدیه آن آقا را پذیرفت و بعد از چند روز برگرداند به بنده که من حدود سی و چند سال بر روی آن نماز خواندم و اخیراً هدیه شد به موزه احکام فقهی  در مسجد مقدس جمکران  تا به یاد امام آنجا باشد.

 

*همانگونه که مستحضرید، امام راحل به همان اندازه که بر روی ضرورت حکومت اسلامی و اصل ولایت فقیه اهتمام داشتند بر روی مصداق ولی‌فقیهِ پس از خود نیز این حساسیت را داشتند. به نظر حضرتعالی دلیل این دغدغه و اهتمام امام راحل با توجه به تجربه تاریخی صدر اسلام چه بود؟

امام؛ دید وسیع و آینده‌نگریِ خاصی داشت و شرایط آن روز انقلاب نیز شرایط ویژه‌ای بود و احتمالاتی پیش می‌آمد. امام نمی‌خواست که آن همه حصر و حبس و تبعید و شکنجه و شهادت از بین برود و به هر طریق ممکن می‌خواست این انقلاب بماند تا ولایت فقیه که خودشان فرمودند همان ولایت رسول‌الله است بماند. در خاطر دارم که امام به مناسبتی به خود من فرمود: «فلانی اگر این انقلاب آسیب ببیند، ۵۰۰ سال اسلام به عقب برمی‌گردد.» این سخن امام خیلی مهم است، چون ریشه و شعار اصلی این انقلاب، اسلام است.

 

*حضرتعالی به عنوان یکی از بزرگان حوزه و پیشگامان نهضت امام خمینی که دوران مبارزه و زعامت هر دو امام انقلاب اسلامی را درک کرده‌اید، با توجه به تغییر شرایط داخلی و آرایش دشمنان داخلی و خارجی و نیز تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی، چه شباهت‌ها و احیاناً تفاوتی بین منش و رهبری امام خمینی و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای می‌بینید؟

شرایط زمان امام با شرایط امروز متفاوت است؛ امروز تمام جبهه کفر دست به دست هم داده‌اند و با درست کردن جبهه عبری، عربی و کفر همه‌ی تلاش خود را می‌کنند تا انقلاب را از بین ببرند و تمام رسانه‌ها را با پول نفت عربستان و کشورهای دیگر بسیج کردند تا علیه ما تبلیغ کنند و ایران و ارکان نظام یعنی اسلام و ولایت را بکوبند. امام این انقلاب را بنا کرد و نقشه‌ی حفظ این نظام را ترسیم کرد و با قدرت در مقابل تمام مستکبران ایستاد؛ امام ادبیات را در این کشور عوض کرد؛ امام کشورهایی که به آنها ابرقدرت گفته می‌شد را به عنوان مستکبر معرفی کرد، مستضعفین را متشکل کرد و در مقابل زورگویان قدمی کوتاه نیامد و شاید وجه مشترک امام و رهبری همین باشد. خدا محوری و نترسیدن از غیر خدا و استکبارستیزی و یقین به آینده روشن و محو مستکبران خصوصاً صهیونیسم.

*نظر حضرتعالی در باره ابعاد معنوی و علمی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای چیست؟

آیت‌الله خامنه‌ای انصافاً انسان جامعی هستند و توانستند راه امام را محکم ادامه دهند و در این مسیر هیچ کوتاه نیامدند؛ هم مشکلات را پشت سر نهادند و هم توانستند به طور عالی،  کشتی انقلاب را در این دریای متلاطم مدیریت کنند و دشمنان اسلام و انقلاب را ناامید سازند. انصافاً از نظر تقوا، علمیّت، شجاعت، اخلاص و توسل انسان کاملی هستند.

*حضرتعالی در سنگر علم و فقاهت، همواره از پرچمداران انقلاب اسلامی و پشتیبان محکم ولایت فقیه بوده‌اید. شهید گرانقدر، سردار حاج قاسم سلیمانی هم در وصیتنامه‌شان، در عین اظهار ارادت شایسته نسبت به مراجع معظم تقلید و عالمان دینی، از مظلومیت و تنهایی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نوشته‌اند و از علمای گرانقدر خواسته‌اند که فعالانه از ایشان حمایت کنند. چه امری سبب شده حضرتعالی این چنین استوار در سنگر مرجعیت، همواره به پیروی و پشتیبانی از رهبر معظم انقلاب سفارش کنید و خود نیز از برجسته‌ترین عاملان به این سفارش باشید؟

امروز حوزه بزرگترین پشتوانه برای نظام اسلامی است، چراکه در سایه این نظام اسلامی است که ما این اندازه آزادانه از اسلام و اهل‌بیت(علیهم السلام) تبلیغ می‌کنیم و صدای اسلام ناب را به کل جهان می‌رسانیم و اگر این نظام نبود، کسی این امکانات را به ما نمی‌داد تا فرهنگ اهل بیت(علیهم‌ السلام) را بیان کنیم، تا صدای ما به همه‌جا برسد و چه کسی لایق‌تر از یک فقیه که بتواند حکومت کند و احکام الهی را جاری نماید؟ این که حوزه باید انقلابی باشد بدان‌معناست که از ولایت فقیه دفاع کند؛ بنده دفاع از ولایت فقیه را نه به عنوان یک موضوع خاص، بلکه جزء دین خود می‌دانم؛ یعنی معتقدم که همواره باید مطیع پیامبر و ‌ائمه (علیهم السلام) و نایب آن حضرات باشیم و این ولایت فقیه باید تقویت شود، ‌پشتیبانی شود؛ چه زمان امام (رحمت الله‌علیه) و  چه امروز، آیت‌الله خامنه‌ای.

 

*ممکن است به برخی از خاطرات و نکات درباره‌ی دیدارهایتان با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اشاره فرمایید؟

ارتباط ما به سال‌های قبل از انقلاب بر می‌گردد، ولی بعد از انقلاب این ارتباط بیشتر شد و در خبرگان اول هم با هم بودیم. بنده با ایشان دیدارها و جلسات مختلفی داشته‌ام و گاهی در تهران، گاهی در مشهد و گاهی هم ایشان محبت می‌کند در قم. ایشان علاوه بر ویژگی‌های شخصیتی مختلف، بسیار اهل توسل و معنویت هستند و مهمترین ویژگی و عامل موفقیت ایشان را بنده در همین تقوا و معنویت و توسل به حضرات معصومین (علیهم السلام) می‌دانم.

*نقش مقام معظم رهبری را در گسترش اسلام ناب در جهان و رسوایی اسلام امریکایی و همچنین  پیشبرد و تحقق اهداف انقلاب اسلامی و پیشرفت‌های جمهوری اسلامی ایران، چگونه ارزیابی می‌فرمایید؟

آیت‌الله خامنه‌ای یک انسان عالم و فقیه و با دید وسیع و روشن و انصافاً در ابعاد مختلف دارای تحلیل جامع و کاملی هستند و در طی این سی‌سال رهبری و قبل از آن در زمان ریاست جمهوری نشان دادند سیاستمداری دیندار و به تعبیر دیگر عالم به زمان هستند تا آنجا که سیاستمداران دنیا نسبت به سخنان و تحلیل‌های او توجه دارند و اطمینان می‌کنند؛ چراکه او را رهبر و سیاستمداری صادق می‌دانند و در عرصه بین‌الملل، انسانی مطمئن هستند. دومین خصوصیّت ایشان شجاعت است؛ یعنی همه می‌دانند که او در برابر عزّت مسلمانان و حفظ کیان اسلام هیچ کوتاه نمی‌آید و سومین خصوصیت ایشان این است که با حفظ اصول اهل بیت (علیهم‌السلام) نسبت به مذاهب اسلامی نگاهی تقریبی دارند و از این جهت نیز در کشورهای اسلامی اثرگذار بوده‌اند.

نامه به جوانان اروپا و آشنایی آنها با اسلام ناب و معرفی چهره‌ استکبار از کارهای مهم ایشان بوده که بسیار مؤثر بوده است؛ در واقع سیاست ایشان، باعث خورد شدن استخوان استکبار شد، استکباری که آمریکا در رأس آن است. ایشان ابهت دروغین آمریکا را در هم شکست و امروز تصویر و چهره‌ای از امریکا باقی مانده که دارای هیچ قدرت و استخوان بندی‌ای نیست.

آیت‌الله خامنه‌ای را می‌توان خلف صالح امام راحل دانست؛ چون دقیقاً همان مسیر را طی می‌کند. جلسات ایشان با دانشگاهیان، با اساتید، با طلاب،‌ با جوانان بسیار مؤثر است و تسلط ایشان به جنبه‌های علمی در غرب، مطالعات وسیع ایشان و خواندن کتاب‌های مختلف که از دانشمندان غرب ترجمه می‌شود این اشراف را در ایشان بالا برده است.

*وظیفه‌ی حوزویان و فعالان سیاسی و فرهنگی در قبال نظام اسلامی و ولایت فقیه را چه می‌دانید؟

همه باید برای حفظ این نظام تلاش کنند؛ حفظ نظام به چه معناست؟ آیا منظور این است که بگوییم همه چیز درست است و هیچ اشکالی ندارد؟ نه! منظور این است که این نظام، یک نظام اسلامی است و اگر جایی برخلاف اسلام عمل می‌شود، برای حفظ نظام باید داد زد و به تعبیر خود رهبری، مطالبه‌گر بود. ایشان بحث کرسی آزاداندیشی در حوزه و دانشگاه‌ را مطرح کردند. یعنی فراهم شدن فضایی که بشود در آن حرف زد، اشکالات را بیان کرد و به فکر اصلاح آن بود. البته عده‌ای مغرض هم وجود دارند که با آنها کاری نداریم؛ نخبگان جامعه وظیفه دارند ویژگی‌ها و برجستگی‌ها و خدمات و محاسن نظام اسلامی و تفاوت یک نظام دینی و غیر دینی را بیان نمایند و اهمیت ولایت فقیه و اهمیت حاکمیت فقیه را که تا پیش از این همیشه یک آرزوی بزرگ بوده است را بیان نمایند. این را باید عرض کنم که ملاک و محور در کشور، ولایت فقیه است؛ باید بدانیم شاخص ولی فقیه است و کارها باید با نظر او باشد. عمل به دستورات ولی فقیه و حمایت از او قطعاً به سعادت نزدیکتر است، لذا نباید شاخص را فراموش کرد؛ شاخص ولی فقیه است.

 

*منش حضرتعالی تعامل و رابطه‌ی نزدیک با جوانان است. چه ویژگی‌هایی در جوانان امروز شما را به آینده انقلاب و اسلام امیدوارتر می‌کند؟ همچنین نسل امروز کمتر با مبارزات و آرمان‌های مجاهدان و مبارزان دوران قبل از انقلاب آشنا هستند؛ حضرتعالی چه ویژگی‌های برجسته‌ای در جوانان آن روزگار می‌بینید که همچنان نیاز این روزهای ماست و باید در جوانان تقویت و پیگیری شود؟

جوانان امروز ما، جوانانی عالی و شایسته هستند و موفقیت‌های فراوانی دارند که هیچ قابل مقایسه با قبل نیستند و الحمدالله به برکت این انقلاب و این نظام، خودباوری ارزندهای به وجود آمده. ما یادمان نمی‌رود که بسیاری از جوانان‌مان امکان تحصیل نداشتند و بنای حکومت پیشرفت جوانان نبود. امروز جوانان ما در عرصه‌های علمی و سیاسی بسیار موفق هستند. دانش هسته‌ای، فناوری نانو، در زمینه سلول‌های بنیادی و صدها موفقیت دیگر صاحب‌نام و موفق هستند. امروز جوانان ما محکم از انقلاب دفاع می‌کنند و آماده هرگونه جان‌فشانی هستند و باید بدانیم جوانان ما دارای چنان طینت پاک و هوش سرشاری‌اند که باید مسؤلان قدر این عزیزان را بدانند و برای ازدواج و کار آنها امکانات را فراهم کنند. این مدافعان حرم از همین جوانان هستند؛ در تشییع پیکر پاک شهید سلمیانی چه جوان‌هایی آمدند و اشک ریختند.

 

*با توجه به روند رو به افول آمریکا و رژیم صهیونسیتی در جهان و انسجام و رشد روزافزون جبهه مقاومت اسلامی، آینده را چگونه ترسیم می‌فرمایید؟

در افول و درماندگی امریکا و محو رژیم صهیونیستی هیچ شک ندارم و معتقدم که این رژیم نامشروع محو خواهد شد و منتهی کار خدا تدریجی است و نیاز به حرکت و همت ما دارد. امام راحل فرمود؛ اگر هر کدام از شهروندان کشورهای اسلامی یک سطل آب بریزند، اسرائیل از بین می‌رود و امروز وحدت امت اسلامی لازم است. باید توجه داشت بعد از انقلاب، گروه‌ها و مجاهدان اسلامی در فلسطین، لبنان، عراق و یمن توانستند جبهه مقاومت را تشکیل دهند و این راه را باز کنند و وظیفه همه ما حمایت از این جبهه است و باید این جبهه تقویت شود و إن‌شاء‌الله روز به روز این جبهه متشکل‌تر و قدرت‌مند‌تر خواهد شد.

*حضرتعالی به عنوان یکی از مراجع عظام تقلید و از پیشگامان انقلاب اسلامی، درباره‌ی بیانیه‌ی گام دوم رهبر معظم انقلاب چه تحلیلی دارید؟

این انقلاب آرزوی همه علماء در طول تاریخ و قرون بوده است و برای پیروزی آن، خون‌ها ریخته شد و شکنجه و زندان و تبعیدها صورت گرفت و بالأخره به ثمر رسید و امام با همه مشکلات و با توکل، انقلاب اسلامی را به نتیجه رساند. در طی این چهل سال، از ابتداء تا به امروز دشمن تمام قدرت خود را به کار گرفته است. عده‌ای غرب زده در این کشور فکر می‌کنند این تحریم و تهدید امریکا به خاطر مسائل هسته‌ای است، در حالی که این یک القاء‌ خلاف واقع است. استکبار از اول با اصل انقلاب مخالف بوده و هست؛ با اصل اسلام مخالف است. آنها می‌خواهند اسلام عربستانی را حاکم کنند و این خلاف مشی دینی ما است. ما معتقدیم در دفاع از مظلوم، مرز جغرافیایی ملاک نیست؛ ما معتقدیم ظلم هرجا که باشد، باید امر به معروف و نهی از منکر کرد. امام با این دید آمد و رهبری هم با استقامت و شجاعت و درایت همین مسیر را دنبال می‌کند و هیچ وقت هم کفار با ما در یک جا جمع نخواهند شد. این انقلاب با این تفکر ۴۰ سال بوده و رهبری در گام دوم، در بیانیه‌ای که یک منشور بسیار کامل و جامع و همراه با دقت و کارشناسی است، نقشه راه را ترسیم کرد که باید نخبگان جامعه، حوزه و دانشگاه با تشکیل کارگروه‌‌های تخصصی ابعاد آن را در تمام زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، داخلی، خارجی  بررسی و عملیاتی کنند؛ خصوصاً عنایت ایشان به جوانان و بهره‌مندی از تجربه پیشگامان بسیار مهم است.

 

29جولای/20

محرومان و دردمندان را دریابید

توجه به اقشار آسیب‌پذیر و محروم

«ثم الله الله فی الطبقه السفلی من الذین لا حیله لهم من المساکین والمحتاجین و اهل البؤسی و الزّمنی…(۱)

و اینک خدا را خدا را منظور دار درباره طبقه پایین جامعه! بیچارگانی که راه کسب و کار برای آنان فراهم نیست از تهیدستان و نیازمندان و بینوایان و زمینگیران، زیرا در این طبقه نیازمندانی هستند که برخی درخواست می‌کنند و برخی زبان و روی درخواست کردن ندارند. حق خدا را برای خدا درباره آنان پاس بدار، چنان که پاسداری آن را از تو خواسته است. بخشی از بیت‌المال و بخشی از محصولات زمین‌های غنیمت گرفته شده اسلام در هر شهر را برای آنان قرار ده، زیرا برای دورترین آنها همان حقی است که برای نزدیک‌ترین آنهاست و البته رعایت حق همه را از تو خواسته‌اند.

پس مبادا سرخوشی از نعمت، تو را از آنان غافل سازد، زیرا تو به بهانه رسیدگی به کارهای مهم از تضییع امور ناچیز معذور نیستی. پس وجهه همت را از آنان برمگیر و از سر تکبر و ناز، روی از آنان برمتاب و به کارهای کسانی که به تو دسترسی ندارند و دیگران به چشم خواری به آنان می‌نگرند و مردمان حقیرشان می‌شمارند، بپرداز. سپس افراد مورد اطمینان خود را که خداترس و فروتن باشند برای رسیدگی به امور آنان بگمار و آنان باید امور اقشار محروم را به تو گزارش دهند.

و تو نیز در حق آنان کاری کن که روز دیدار خداوند در پیشگاه او معذور باشی، زیرا این گروه از افراد رعیت به انصاف و… از دیگران نیازمندترند و عذر خویش را در ادای حق هر یک از آنان در پیشگاه خداوند آماده ساز و به کار یتیمان و سالخوردگان که واقعاً چاره‌ای ندارند و نمی‌توانند شخصاً درخواست خود را مطرح کنند بپرداز و این مسئولیتی سنگین بر عهده والیان است و البته تمام حق، سنگینی است و خداوند آن را بر مردمی که در جستجوی فرجام نیک‌اند و از این رو خود را به شکیبایی وا می‌دارند و به صدق وعده‌هایی که خداوند به آنان داده اطمینان دارند، سبک می‌سازد.»

 

گستره عدالت نسبت به محرومان

۱- عدالت اجتماعی و فراگیر نسبت به آحاد جامعه، به‌ویژه مرزنشینان، نقاط و شهرهای دور از مرکز و بالاخص محرومان و تهی‌دستان و دردمندان، محور اصلی این بخش از منشور حکومتی امیرمؤمنان(ع) به مالک اشتر است تا نمونه حکومت اسلامی را به دنیا نشان ‌دهد و از سیره و سیاست امیرالمؤمنین(ع) درس بگیرد.

عدالت اجتماعی و قسط و عدل به بیان قرآن کریم از اهداف اساسی پیامبران خدا بوده است:

« لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس…؛(۲) ما پیامبرانمان را فرستادیم با دلائل روشن و کتاب و میزان تا مردم به برپایی قسط و عدل استوار گردند و آهن را نازل کردیم (پدید آوردیم) که در آن بیم و هراسی سخت است و هم منافعی برای مردم دارد.»

اینکه قرآن کریم پس از بیان هدف و رسالت‌ها به عنوان قسط و عدالت، از آهن و بیم و هراس آن سخن می‌گوید، این پیام را دارد که برای عدالت و قسط، گاه از سلاح و نبرد با دشمنان عدالت و مستکبران و دیکتاتورها باید کمک گرفت و جهاد و دفاع برای پیشگیری از ظلم و تجاوز ضروری است.

عدالت اجتماعی و رسیدگی به محرومان که محور نخست این بخش است به گونه‌های دیگری هم، چه در گفتار و چه سیره حکومتی امیرمؤمنان(ع) مورد تأکید و توصیه آن حضرت قرار گرفته است. آنجا که می‌فرماید، « أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یقَالَ هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لاأُشَارِکُهُمْ فِی مَکَارِهِ الدَّهْر(۳) آیا قناعت کند نفس من به اینکه مرا فرمانروای مؤمنان بنامند، اما در سختی‌های روزگار شریک آنان نباشم.»

و نیز، «اِنَّ الله فَرَضَ عَلَى أَئِمَّهِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَهِ النَّاسِ کَیْلَا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ . فرض علی ائمه العدل ان یقدروا انفسهم بضعفه الناس کی لا یَتَبیّغ بالفقیر فقره،(۴)خداوند بر رهبران عدالت واجب نمود که زندگی خود را با ضعفای مردم همسان کنند تا فقر و تهی‌دستی، فقیران را دچار اندوهی هلاکت‌بار نسازند.»

آن حضرت در توصیف دوران خلافت پررنج خود از وضع مردم کوفه می‌فرماید: «ما أصْبَحَ بِاْلکُوفَهِ أحَدٌ الاّ ناعِماً، إنَّ أدْناهُمْ مَنْزِلَهً لَیَأکُلُ مِنَ البُرِّ وَ یَجْلِسُ فی الظِّلِّ وَ یَشْرَبَ مِنْ ماءِ الفُرات(۵)همه مردم کوفه در رفاه به سر می‌برند، پایین‌ترین آنها نان گندم می‌خورد، در سایه زندگی می‌کند و از آب فرات می‌نوشد.» یعنی آب و نان و مسکن که نیازهای اولیه مردم است برای آنان فراهم شده است.

در یک جامعه اسلامی نیازهای اولیه مردم می‌بایست متناسب با زمان تأمین شوند. این بخشی از عدالت اجتماعی اسلام است و دولتمردان باید این درس را از امام علی(ع) بیاموزند. همچنین ثروتمندان و مرفهین نباید از طبقات محروم جامعه غافل باشند و باید حقوق شرعی مالی را که به عهده دارند بپردازند تا فقر و تهی‌دستی از جامعه رخت بربندد و مواسات مورد تأکید دین صورت پذیرد.

امام علی(ع) در این مورد می‌فرمایند: « إِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ، فَمَا جَاعَ فَقِیرٌ إِلاَّ بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِی  وَ اللهُ تَعالی سائِلَهُم عَن ذلِک؛(۶)خدای سبحان روزی نیازمندان را در ثروت اغنیا قرار داده و فقیری گرسنه نمانده مگر اینکه حق او را توانگری برده است و خدای متعال از آنان مؤاخذه خواهد کرد.»

در جامعه ما ثروتمندانی هستند که با درآمد میلیاردی وجوهات شرعی را نمی‌دهند و از پرداخت مالیات می‌گریزند. دولت موظف است بدون چون و چرا آن را وصول و در خدمات عمومی به ویژه مناطق محروم هزینه کند و نیز باید با فاصله‌های حقوقی و ارقام نجومی برخورد شود تا گامی به سوی عدالت اجتماعی برداشته شود.

در فرمایش امام که با تعبیر، «اللهَ اللهَ فِی الطَّبَقَهِ السُّفْلَى»  آمده، نسبت به مردمان معمولی تهی‌دست و یتیمان و… تأکید شده است که نظیر آن درباره دیگران نیست و این حاکی از مسئولیت عظیم دولت‌ها در برابر این طبقه است، زیرا اینها درمانده‌اند و هیچ وسیله دفاعی‌ای ندارند و کمتر افرادی به فکر اینها هستند و از دولت هیچ عذری در تضییع حقوق این طبقه پذیرفته نیست.

 

۲- تکریم اقشار محروم

نکته‌ دیگری که امام بر آن تأکید فرموده‌اند، تکریم اقشار محروم است. مسئولان نباید از دیدار این قشر چهره در هم کشند و از آنان رخ برتابند. دولت اسلامی باید به شخصیت قشری که از نگاه مرفهان بی‌درد حقیر به شمار می‌آیند، بها بدهد و اجازه ندهد عقده و حقارت فقر و مسکنت، آنها را منزوی و از اقشار دیگر جامعه جدا کند.

***

یکی از ابزارهای نظام استکباری تحقیر مستضعفان و محرومان است تا بدین وسیله از آنان سلب شخصیت کند تا همچون نظام برده‌داری به‌راحتی در خدمت مستکبران قرار گیرند. قرآن کریم درباره سیاست فرعون مصر می‌فرماید: « فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوه(۷) مردم را تحقیر کرد تا او را پیروی کردند.» این سیاست هم اکنون از سوی دول استکباری نسبت به ملت‌های محروم در قرن مدعی حقوق بشر! اعمال می‌شود.

پیامبران آمدند تا این دژ استکباری را درهم بکوبند. قرآن کریم درباره فرعون و مردم اسیر آن دوران می‌فرماید، « وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِین؛(۸) و اراده ما بر این است که بر مستضعفان زمین منت نهاده و آنان را پیشوایان زمین قرار دهیم.» و چنین شد و اراده تشریعی و تکوینی الهی تحقق یافت و تحقیر شدگان، وارث زمین شدند و در آینده تاریخ گستره زمین در اختیار آنان قرار خواهد گرفت و عدل جهانی در دولت حضرت مهدی(عج) تحقق خواهد یافت.

در درون جامعه‌ها نیز چنین است. ثروت و قدرت و کاخ و تجمل نباید ابزاری برای تحقیر انسان‌ها باشد. این توده‌های مردم و همان اقشار محروم و زحمت‌کش‌اند که در روز حادثه به یاری دولت‌ها می‌شتابند. توقع آنها کمتر و تلاش آنها بیشتر است. چرا این قشر باید تحقیر شوند؟!

دولت باید قدرشناس این مردم باشد. از آنان رخ برنتابد و به سراغ آنان برود. هر مسئولی که بر جایگاهی تکیه زده و از مرکز تا شهرها و روستاها رفته، باید قدر این مردم را بداند و به شخصیت آنان احترام بگذارد. در اتاق ریاست باید به روی این قشر باز باشد تا بیایند و مشکلات خود را بگویند. حداقل کاری که مسئولان باید برای این مردم انجام بدهند، دیدار با آنها و شنیدن درد و رنج‌هایشان در نقاط مختلف کشور، به‌ویژه نقاط محروم است. این درسی است که امیرالمؤمنین(ع) می‌آموزد.

 

 

۳- نظارت و بازرسی

از دیگر وظائف حاکم اسلامی نظارت و بازرسی و تحقیق و تفحص از حال مردم، به‌ویژه محرومان جامعه است. امام علی(ع) بر این امر بسیار تأکید فرموده‌اند، «برای رسیدگی به وضع محرومان، افراد مطمئن، خداترس و کنجکاو را اختصاص ده تا به تو گزارش دهند که بر آنان چه می‌گذرد و تو بدان گونه که نزد خدا در قیامت معذور باشی، حق آنان را ادا کن، زیرا از میان رعیت، این قشر محروم به انصاف و احسان تو سزاوارترند و البته همه مردم را به عدل و انصاف نیاز است.»

امام تأکید می‌ورزند که بازرسان می‌بایست افرادی مطمئن و مورد وثوق، خداترس و متواضع باشند و از وضع مردم گزارش‌های واقعی بدهند، «فرغ لاولئک ثقتک من اهل الخشیه و التواضع فلیرفع الیک امورهم ثم اعمل فیهم بالاعذار الی الله یوم تلقاه.»

برای هر دولتی چنین بازرسانی لازم است که در میان مردم باشند؛ به نقاط مختلف محروم سرکشی کنند و حقیقت را گزارش دهند نه اینکه برای خوشایند مقام مسئول گزارش غیرواقعی بدهند. از حال معلولان، یتیمان، از کار افتادگان و فراموش شدگان و معیشت، مسکن و درمان آنها، اخبار و اطلاعات واقعی بیاورند و مقام مسئول و نهاد ذی‌ربط نیز در رفع مشکلات آنها بکوشد. خداترسی و اندیشه به محاسبه روز جزا سرلوحه رفتار آنان باشد، در برابر مردم، به‌ویژه محرومان تواضع کنند، با آنان بنشینند، درددل‌های آنان را بشنوند و در درمان آنها بکوشند.

این درس‌ها که امام عدالت امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر می‌آموزند، ضرورت عاجل امروز ماست؛ به‌ویژه که ما می‌خواهیم به دنیا شیوه حکومت اسلامی‌ای را بیاموزیم که در حکومت امام علی(ع) متبلور بود و لذا به این منشور نیاز مبرم داریم. روی میز و در اتاق هر مقام مسئولی می‌بایست نسخه‌ای از منشور سیاسی مدیریتی اسلامی انسانی آن حضرت گشوده باشد و به کارکنان تدریس شود. مع الاسف با این ایده بسیار فاصله داریم و بهتر است که در کار خود تجدیدنظر کنیم.

 

پاورقی

  1. نهج البلاغه نامه ۵۳٫
  2. سوره حدید، آیه ۲۵٫
  3. نامه ۴۵ نهج‌البلاغه.
  4. خطبه ۲۰۹ نهج‌البلاغه.
  5. بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۳۲۷٫
  6. نهج‌البلاغه، حکمت ۳۲۸٫
  7. سوره زخرف، آیه ۵۴٫

۸- سوره قصص، آیه ۲۸٫

 

29جولای/20

امام علی(ع) و معامله با خداوند

سخن پیرامون سیمای امیرمؤمنان علی(ع) در قرآن بود. در این مقالات با الهام از زیارت امیرالمؤمنین(ع) در روز غدیر که از حضرت امام هادی(ع) روایت شده است؛ آیاتی که تأویل به مولی علی(ع) شده و یا شأن نزول آنها امیرمؤمنان علی(ع) است،  محور بحث ما در این سلسله مقالات خواهند بود.

 

خاندان ایثارگر

و اشهد انک و عمک و اخاک الّذین تاجرتم الله بنفوسکم فانزل الله فیکم

إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاهِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.(۱)

گواهی می‌دهم که تو و عمویت و برادرت با فدا کردن جان خود با خدا معامله کردید و خداوند در حق شما این آیات را نازل فرمود، «خداوند از مؤمنان جان‌ها و اموالشان را خریداری کرده که بهشت برای آنان باشد. به این صورت که در راه خدا جهاد می‌کنند و دشمنان خدا را می‌کشند و خود کشته می‌شوند. این وعده، حقی بر خداست که در تورات و انجیل و قرآن ذکرفرموده است و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر؟ پس بشارت باد بر شما به معامله‌ای که با خدا کردید و آن سعادت و پیروزی بزرگ است.»

التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ.(۲)

توبه‌کنندگان، عبادت‌کنندگان، ستایشگران خدا، روزه‌داران، رکوع کنندگان، سجده‌کنندگان، امرکنندگان به معروف، نهی کنندگان از منکر و نگهبانان حدود الهی و مؤمنان را بشارت ده.

در این فراز بر چند مطلب تکیه شده است.

 

۱- تکریم جناب حمزه

جناب حمزه در غربت پیامبر اکرم(ص) اسلام آورد. به خاطر آنکه ابوجهل به پیامبر اهانت کرد، او برخورد شدیدی با ابوجهل کرد و به کوری چشم ابوجهل مسلمان شد و گفت، «اشهد ان لااله الاالله و انَّ محمداً رسول‌الله» و به صراحت گفت دست از ایمانم نمی‌کشم. آنگاه پیش پیامبر(ص) رفت و اسلام را آموزش دید و تحقیقاً اسلام را پذیرفت.(۳)

امام زین‌العابدین(ع) فرمود، «لم یدخل الجنه حمیه غیر حمیه حمزه‌بن عبدالمطلب و ذلک حین غضباً للنبی فی حدیث السّلی الذی القی علی النبی(ص)؛(۴) هیچ حمیّت و غیرتی وارد بهشت نمی‌شود جز غیرت حمزه‌ بن عبدالمطلب و آن زمانی بود که شکمبه‌ گوسفند را بر سر پیامبر(ص) انداختند و او به خاطر پسر برادر خود خشمگین شد.

به خاطر همین از سوی خداوند لقب «اسدالله و اسد رسول‌الله» شیر خدا و رسولش نام گرفت. او رزمنده شجاع رکاب پیامبر(ص) در جنگ‌های ایشان از جمله جنگ بدر و احد بود و در جنگ احد با وضع فجیع و دردناکی به شهادت رسید. پیامبر اکرم(ص) هفتاد بار بر پیکر حمزه نماز خواندند. به این ترتیب که اول بر حمزه نماز خواندند و سپس هر کدام از کشته‌ها را می‌آوردند، در جلوی بدن حمزه می‌گذاشتند و پیامبر(ص) بر هر دو نماز می‌خواند، سپس آن جنازه را برمی‌داشتند و جنازه حمزه باقی بود.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند، «احبّ اخوانی الی علی‌بن ابیطالب و احبّ اعمامی الی حمزه؛ محبوب‌ترین برادرانم نزد من علی‌بن ابیطالب و محبوب‌ترین عموهایم حمزه است.»

امام سجاد(ع) در خطبه معروف که در مجلس یزید ایراد فرمودند، او را از جمله افتخارات خود نامیدند، «… و منّا اسدالله و اسد رسول‌الله… شیرخدا و رسولش از ماست.»(۶)

 

۲- تکریم جناب جعفربن ابیطالب

در این فراز جناب جعفربن ابیطالب برادر حضرت مولا علی(ع) نیز تکریم شده است و او را هم معامله کننده با خدا نامیده است. او از پیشی‌گیرندگان به اسلام است که پس از مولا علی(ع) ایمان آورد.(۷) او در مهاجرت به حبشه افتخار آفرید و وقتی از این سفر برگشت پیامبر(ص) دوازده قدم به استقبال او رفتند و پیشانی او را بوسیدند.(۸)

جعفر در سال هشتم در جنگ موته در سمت فرماندهی قهرمانانه جنگید تا آنکه دست راستش قطع شد. پرچم را به دست چپ گرفت و دست چپ او را هم بریدند. پرچم را با بازوان به سینه چسباند که علم اسلام بر زمین نیفتد تا سرانجام به شهادت رسید، در حالی که سینه‌اش بیش از نود زخم نیزه و شمشیر برداشته بود. اینجا بود که پیامبر(ص) فرمودند، «لقد ابدله‌الله بهما جناحین یطیر بهما فی الجنه؛(۹) به جای دو دست جعفر خدا دو بال به او کرامت کرد که در بهشت با آنها پرواز می‌کند.»

جناب جعفر طیار هم از افتخارات اهل بیت(ع) است. حضرت سجاد(ع) در خطبه معروف خود در مسجد شام از او هم یاد کرده‌اند، « …و منا الطیار.»

در این فراز این دو بزرگ و حضرت امیرمؤمنان(ع) را معامله‌گر با خداوند نامیده است. در دو مقاله‌ گذشته از این بخش از فضائل حضرت گفتیم.

معامله امیرمؤمنان علی(ع) با خداوند در مدال افتخار ایشان در سوره بقره آیه ۲۰۷ آمده است:

«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ؛ و از جمله مردم کسی است که جان خویش را برای کسب رضای خدا می‌فروشد و خدا به بندگانش مهربان است.»

به تصریح شیعه و اهل سنت این آیه درباره علی‌بن ابیطالب(ع) نازل شده آنگاه که در شب هجرت رسول خدا(ص) در بستر آن حضرت خوابیدند. آن شب جبرئیل بالای سر علی‌بن ابیطالب(ع) ایستاد و میکائیل در پایین پای ایشان. جبرئیل می‌گفت آفرین علی! چه کسی مانند توست که خداوند با تو بر فرشتگان می‌بالد.

مرحوم علامه امینی در الغدیر(۱۰) به صورت کاملاً مستند این افتخار  را از منابع اهل سنت آورده است.

 

۳- شهادت معامله با خداوند

شهادت معامله با خداست در این زیارت از این معامله تعبیر تجارت شده است. (تاجرتم الله بنفوسکم)

تجارت به معنای داد و ستد کردن است و آن وقتی است که کسی متاعی را به مشتری می‌دهد و در مقابلش ثمن یا پولی دریافت می‌کند.

در آیه شریفه ۱۱۱ توبه، شهادت را یک معامله نامیده است. هر معامله پنج رکن اساسی دارد:

  1. خریدار؛ خداوند در این معامله خریدار است.
  2. فروشنده؛ مؤمنان ایثارگر فروشنده‌اند.
  3. متاع و کالا؛ این متاع و کالا جان‌ها و اموال مؤمنان است.
  4. قمیت و ثمن (بها)؛ که بهشت است.
  5. سند معامله که وعده‌ای است که خداوند در سه کتاب آسمانی تورات، انجیل و قرآن آورده است.

 

علی(ع) معامله‌گر بزرگ با خداوند

۱- همه عمر مبارک مولا علی(ع) معامله با خدا بود. ایشان برای پیشرفت مکتب حق آرامی نداشت. از شش سالگی در دامن پیامبر بزرگ شد و لحظه‌ای مشرک نبود و اینکه در کتاب افتخار او نوشته‌اند: «اول من آمن» به معنای آن است که اول کسی که ابراز ایمان کرد.

او بیش‌ترین هجرت را در پرونده‌ خود دارد:

۲- هجرت به شعب ابیطالب، کفار قریش، بنی‌هاشم را به آنجا راندند و علی(ع) از آنها بود.

۳- هجرت به طائف بعد از وفات حضرت ابوطالب(ع) و خدیجه(س) که همراه پیامبر(ص) به آنجا هجرت کرد و ده روز در آنجا اقامت داشتند که با هدف دعوت آنها به اسلام صورت گرفت.

۴- هجرت بزرگ و سرنوشت‌ساز به مدینه که سه شب پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینه صورت گرفت.

ایشان افتخار جانبازی برای حفظ جان رسول‌الله را دارد. در شب خطرناکی که توطئه‌ حتمی قتل پیامبر(ص) بود. شبی که از خداوند مدال گرفت.

همیشه در رکاب پیامبر بود. در جنگ‌های بدر، احد، خندق، خیبر، حنین و… نقش‌آفرین بود.

در «حدیبیه»، «فتح مکه» نقش جانانه داشت.

اینها تنها دورنمایی از معامله امیرمؤمنان(ع) با خدا در عهد نبی اکرم(ص) است و اما معامله حضرت مولا(ع) با خداوند بعد از ارتحال جانگداز نبی اکرم(ص) در سی سال عمر مبارک، وصف‌ناشدنی است. در عهد پیامبر جسم حضرت با ضربت‌ها در نبرد آسیب‌ها دید. او جانباز بی‌بدیل اسلام بود، اما در این سی سال جان حضرت آسیب دید که قطعاً از آسیب «تن» سخت است. خود، این صبر را تشبیه به خاشاک در چشم، استخوان در گلو سخت‌تر از نوک شمشیر بر قلب، تلخ‌تر از تلخ‌ترین میوه (هندوانه ابوجهل) کرد. آری او تنها با خدا معامله کرد و بس و مدال‌ها را از خداوند و از پیامبر(ص) گرفت.

 

ویژگی‌های معامله‌گران با خداوند

کسانی که با خدا معامله می‌کنند چه ویژگی‌هایی دارند؟ این ویژگی‌ها را آیه بعد چنین بیان می‌کند:

  1. تائبان «التائبون»، آنها که دل و جان خود را با آب توبه می‌شویند.
  2. پرستش‌گران خداوند «العابدون»، در پرتو راز و نیاز با خداوند و پرستش ذات پاک او خودسازی می‌کنند.
  3. سپاسگزار خداوندند «الحامدون»
  4. آنها که از یک کانون عبادت و پرستش به کانون دیگری رفت و آمد می‌کنند «السائحون»

منظور از سائح چیست؟ یک معنی آن است که گفته شد در حدیثی از پیامبر(ص) می‌خوانیم: «سیاحه امتی فی المساجد؛ سیاحت امت من در مساجد است.»(۱۱) بعضی دیگر سائح را به معنای صائم و روزه‌دار گرفته‌اند، زیرا روزه یک کار مستمر بندگی در سراسر روز است. در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «ان السائحین هم الصائمون؛ سائحان روزه‌دارانند.»(۱۲)

برخی دیگر سیاحت را به معنای سیر و حرکت به سوی میدان جهاد و مبارزه با دشمن می‌دانند. در حدیث معروف نبوی آمده است: «انّ سیاحه امتی الجهاد فی سبیل‌الله؛ سیاحت امت من جهاد در راه خداست.»(۱۳)

معنای دیگری هم گفته شده پژوهشگران به تفاسیر مراجعه کنند.

  1. رکوع‌کنندگان «الراکعون»، آنها که در برابر عظمت خدا رکوع می‌کنند.
  2. سجده‌کنندگان «الساجدون»، آنها که سر بر آستان خداوند می‌سایند و سجده می‌آورند.
  3. آمران به معروف «الآمرون بالمعروف»، آنها که مردم را به نیکی‌ها دعوت می‌کنند.
  4. نهی کنندگان از منکر «الناهون عن المنکر»، آنها که با هرگونه فساد و منکری در ستیزند.
  5. حافظان حدود الهی «والحافظون لحدودالله»، تلاش در اجرای قوانین الهی دارند.

اینان هستند که معامله کننده با خدا هستند. شهیدان این ویژگی را دارند و امام علی(ع) امام و مقتدای شهیدان است.

اینانند که رزمنده صادق‌اند جهاد با همراهی آنان فضیلتی بس والاست. از امام صادق(ع) نقل شده است که «زهری» (آخوند درباری مروانیان) در مسیر حج امام سجاد(ع) را دید. حضرت گفت: «ترکت الجهاد و صعوبته و اقبلت الی الحج و لینته؛ جهاد را به خاطر سختی‌هایش رها کردی و رو به حج آورده‌ای چون کاری آسان است!» آنگاه برای آنکه آنان را تشویق به جهاد کند آیه محل بحث «ان الله اشتری…» و آیه بعد را خواند. امام سجاد(ع) فرمود: «اذا رأینا هؤلاء الذین هذه صفتهم فالجهاد معهم افضل من الحج؛(۱۴) آنگاه اینان را با این ویژگی‌ها یافتیم. جهاد با همراهی آنان از حج برتر است.

در برخی منابع گوینده این سخن را به جای زهری عباد بصری گفته‌اند.(۱۵)

 

بازار این معامله

بازار این معامله ارزشمند با خداوند میدان جهاد است. در میدان جهاد آغاز حرکت با کشتن دشمنان خداست. پیامد آن کشته و شهید شدن است.

آرزوی شهادت داشتن یک ارزش است. آنچنان که مولای ما امیرمؤمنان علی(ع) چنین بود، اما در میدان جهاد «یقتلون» کشتن دشمنان خدا باید در صدر برنامه باشد. مکتب حیات‌بخش اسلام برگرفته از دستورات خداوند است؛ خدایی که در جایی که باید مهر به کار برده شود «اَرحَمُ الرّاحِمین» و مهرش از همگان بیشتر است و در جایی که مورد مجازات است «اَشَدُّ المُعاقِبین» است. شدیدترین مجازات‌ها را دارد. در میدان جهاد با دشمنان باید تخلق به اخلاق الهی داشت «تُخَلِّقوا بِاخلاق الله». شهادت یک ارزش والاست که با جهاد و جنگیدن معنا پیدا می‌کند وگرنه خود را در اختیار دشمن قرار دادن تا بکشد انتحار است و ضد ارزش.

پس معامله‌گران با خداوند با دنیایی از عشق به حضرت حق، جهاد را به تعبیر مولا علی(ع) دری از درهای بهشت می‌بینند که خداوند برای خواص اولیائش گشوده است. مردانه می‌جنگند و پیامد آن را که شهادت است با تمام وجود استقبال می‌کنند.

 

پی‌نوشت:

۱- سوره توبه، آیه ۱۱۱٫

۲- سوره توبه، آیه ۱۱۲٫

  1. اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۳۰۸٫
  2. اصول کافی، ج ۲، ص ۳۰۸٫
  3. الامالی، شیخ صدوق، ص ۶۴۷٫
  4. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۸٫
  5. اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۱۱۹٫
  6. الاستیعاب ابن عبدالبر، ج ۱، ص ۲۴۲٫
  7. معجم الصحابه، ج ۳، ص ۱۱۵۵٫
  8. الغدیر، ج ۲، ص ۴۷-۴۹٫

۱۱- عوالی اللئالی، ج ۳، ص ۲۹۱٫

۱۲- تفسیر نور الثقلین، ذیل آیه.

۱۳- وسائل، ج ۱۵، ص ۱۷٫

۱۴- تفسیر قمّی، البرهان، نورالثقلین، ذیل آیه.

۱۵- مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۲۹۸٫

 

29جولای/20

زانو زدن در مجلس موعظه

تحصیل و تهذیب

حوزه‌های علمیه و همه‌ مراکز علمی باید در دو بخش فعالیت داشته باشند: یکی بخش علم‌آموزی و دیگری تهذیب نفس و ارتقای معنوی خویش. همان ‌طور که قرآن و سنت و بزرگان علم، بارها این مطلب را گوشزد فرموده‌اند، ‌«یزَکِّیهِم وَ یعَلِّمُهُمُ الکِتاب‏»(۱) هم تزکیه و هم تعلیم کتاب لازم است. تعلیم کتاب و علم‎آموزی ضوابط و قواعدی دارد که انسان باید آنها را اعمال کند و نسبت به آنها متعهد باشد تا بتواند آن غایت را که تحصیل علم است به ‌دست بیاورد. کسی که نزد آموزگاری زانو نمی‌زند، به کلاسی نمی‌رود، درس‌ها را درست نمی‌خواند و به ضوابط دیگر علم پایبند نیست، قهراً نتیجه‌ خوبی نخواهد گرفت و در نهایت هم عالم قابل‌قبولی نخواهد شد.

در باب اخلاق و تهذیب نفس هم همین ‌طور است. اخلاق ضوابط‌ و قواعدی دارد که اگر انسان به آنها پایبند نباشد، قهراً موفق نخواهد شد.

 

اهمیت موعظه در تهذیب

یکی از قواعد و ضوابط تهذیب و معنویت و در این راه قرار گرفتن و ارتقا یافتن موعظه است که دو بخش دارد. یکی موعظه‌هایی هستند که انسان از دیگران می‌شنود. خدای متعال و انبیای الهی، شخص رسول گرامی اسلام«ص» و اهل البیت«ع» مطهر آن بزرگوار و علما، همه اهل موعظه‌ دلسوزانه بوده‌اند. در آموزه‌های دینی هست که حتی نسبت به موعظه‌های ابلیس هم که به بعضی‌ها کرده است، بی‌توجه نباشید.

 

موعظه‌ نفس

بخش دیگر موعظه‌ نفس است، که این دومی شرط بهره‌برداری از اولی هم هست. به حسب آنچه که در بعضی از روایات آمده است، اگر کسی واعظی از درون نداشته باشد، وعظ دیگران چندان برایش نافع نیست. اگر شخصی بخواهد از وعظ ‌دیگران بهره‌برداری‌ صحیح کند، باید خودش هم واعظ نفس خود باشد. یعنی در کنار مواعظ‌ و نصایحی که می‌شنود، خودش هم در خلوتش، خویشتن را مخاطب قرار دهد. ما باید همان‌ طور که در راه ‌علم‌آموزی تلاش می‌کنیم، در باب خودسازی هم که اهم است، تلاش و کوشش و برنامه‌ریزی دقیق و منظم داشته باشیم و خودمان را مدیریت کنیم.

 

وظیفه‌ اهم انسان

بنابراین بسیار مهم است که انسان مهذب و الهی و متخلق به اخلاق فاضله شود و اگر مزین به علم هم شد که دیگر نور علی نور است. اما اگر معاذالله برعکس شود، ارزشی ندارد، زیرا نتیجه‌اش «اِذا فََسَدَ العالِم فَسَدَ العالَم» می‌شود. ما باید موازین و ضوابط این بخش را هم مراعات کنیم. به همین جهت بزرگان اهل معنا احادیث مشتمل بر مواعظ‌ معصومین«ع» از جمله کتاب شریف «تُحَفِ‌العُقول عَن آلِ ‌الرَّسول»‌ را که مواعظی از سرچشمه‌های زلال معرفت و حقانیت پیامبر و خاندان آن حضرت است، را جداگانه جمع‌آوری و تدوین کرده‌اند.

حوزه‌های علمیه در این جهت باید همت بیشتری داشته باشند، چون مجالس موعظه شاید آن مقداری که باید باشند، نیستند و این مایه‌ تأسف است. البته وقتی این مواعظ مؤثرتر خواهند بود که کسی که واعظ، خود متعظ و اهل عمل باشد و این وجه تا حدودی ضعیف شده است.

 

کلامی از آیت‌الله‌ سید علی قاضی

مرحوم ‌استاد آیت‌الله قاروبی نقل کرده‌اند که مرحوم سید علی ‌آقای قاضی می‌فرمودند که بالأخره این سفره‌ای است که خدای متعال پهن کرده و برچیده خواهد شد. تا فرصت هست، استفاده کنید. امیدواریم که باز هم عنایت ویژه‌‌ خدای متعال شامل حال حوزه‌های علمیه شود و افرادی مانند این بزرگان که خودشان ساخته شدند، در حوزه‌ فراوان شوند و آن حیات طیبه‌ای که از قِبَل آن مجالس برای حوزه‌ها حاصل می‌شد بار دیگر به‌وجود بیاید.

 

ضرورت شرکت در مجالس موعظه

توصیه‌ بزرگان این است که ما در مجالس وعظ شرکت و از مواعظ استفاده کنیم. باید توجه داشته باشیم که اساس مجالس وعظ این نیست که انسان برود و حتماً چیز جدیدی یاد بگیرد. ممکن است چیزهایی که می‌داند، تذکر و یادآوری ‌شوند. از این رو به آنها مجلس تذکر هم گفته می‌شود. فرد نباید تصور کند ما که خود اهل علم هستیم و منبر می‌رویم و آیات و روایات را می‌دانیم، دیگر نیازی به موعظه نداریم.

 

حکایتی از شیخ انصاری

بزرگان اهل علم و معرفت و تقوا و فضیلت، مثل شیخ انصاری، باید اسوه‌ ما باشند. ایشان با آن مقام و جلالت و حتی در زمان مرجعیت و اوج علمیت، هر هفته در درس اخلاق مرحوم آقای سید علی شوشتری شرکت می‌کردند. بعد از فوت شیخ هم طبق وصیت ایشان، سید شوشتری درس‌های مرحوم شیخ را ادامه دادند.

اینک مغتنم است که پای درس‌ها و مواعظ ارزشمند امام باقر«ع» بنشینیم‌که به جابر فرمودند، «یا جَابِرُ اسْتَکْثِرْ لِنَفْسِکَ مِنَ اللَّهِ قَلِیلَ الرِّزْقِ تَخَلُّصاً إِلَی الشُّکْرِ وَ اسْتَقْلِلْ مِنْ نَفْسِکَ کَثِیرَ الطَّاعَهِ لِلَّهِ إِزْرَاءً عَلَی النَّفْسِ وَ تَعَرُّضاً لِلْعَفْوِ»(۲)

 

انسان‌ها و نعمت‌های الهی

انسان‌ها از نظر نعمت‌هایی که خدای متعال در اختیار آنها می‌گذارد، به سه گروه تقسیم می‌شوند: گروه اول از وفور نعمت برخوردارند. البته وفور نعمت هم مراتبی دارد، ولی معنای کلی و جامع وفور نعمت این است که هم مال، هم فرزند، هم وجاهت اجتماعی و نفوذ کلمه، هم علم، هم بیان و هم سیمای خوب دارند و خداوند نعمت‌های فراوانی را به اینها عطا کرده است. گروه دوم، از لحاظ نعمت در حد متوسط هستند و گروه سوم قلیل‌النعمه هستند و خدای متعال روی حِکمت‌های بالغه‌ای که دارد، به آنها نعمت کمی داده است.

 

شکر نعمت‌های الهی

انسان‌ها از نظر شکرگزاری در مقابل نِعمت‌های الهی نیز سه دسته هستند:

بعضی‌ها چه در قسم اول، چه در قسم دوم و چه در قسم سوم انسان‌های شاکری هستند. اگر وفور نعمت دارد شاکر هم هست.  حضرت سلیمان که از نظر مادی و معنوی رویهمرفته شاید بالاتر از ایشان نداشته باشیم، انواع نعم الهی در اختیارشان بود و شاکر بودند. در غیر انبیا و اولیای الهی نیز افرادی هستند که همواره شکر نعمت‌های الهی را به‌جا می‌آورند. اما بعضی از افراد غافلند؛ نه کفران نعمت می‌کنند و نه شاکر نعمت‌های الهی هستند.  بعضی نیز کفران نعمت می‌کنند. این افراد ممکن است از کسانی باشند که خداوند نعمت‌های فراوانی به آنها داده است و یا متوسط  یا فقیر هستند، ولی در عین حال اهل شکرگزاری نیستند.

همه‌ انسان‌ها جزو یکی از این سه دسته هستند. این روایت امام باقر«ع» تذکر به کسانی است که قلیل‌النعمه هستند. این قَلّت نعمت ممکن است آنها را به عدم شکرگزاری یا کفران نعمت یا دچار غفلت کند، چون اینها بیش از دیگران در معرض این خطر هستند. امام به حسب این نقل، راه‌حلی را برای آنها بیان می‌کنند و تذکر می‌دهند. خدای متعال نیازی به شکر بندگانش ندارد، اما طالب شکر است، چون صلاح ما در این است. از این‌رو از بندگان قلیل الشکر یا غیر شاکر گله می‌فرماید، «وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبَادِی الشَّکُورُ»(۳) خدای متعال از بندگانش شکرگزاری می‌خواهد تا ارتقا پیدا کنند. شکر است که انسان را بالا می‌برد و در قرآن هم فرموده است، «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ».(۴)

بنابراین ابتلاء به عدم شکر، راه ترقی را بر انسان می‌بندد. اگر کفران نعمت پیش بیاید، نه تنها انسان ترقی نمی‌کند، بلکه در چاه دوری از خداوند می‌افتد. امام باقر«ع» می‌فرمایند، «یا جَابِرُ اسْتَکْثِرْ لِنَفْسِکَ مِنَ اللَّهِ قَلِیلَ الرِّزْقِ تَخَلُّصاً إِلَی الشُّکْرِ»: برای اینکه از غفلت نسبت به شکر یا از کفران، تخلص بجویی و به طرف شکر بروی و شاکر باشی، باید نفس را به‌گونه‌ای تربیت کنی که عاملی که باعث غفلت یا باعث ناشکری‌‌ می‌شود، از بین برود. آن ‌عامل چیست؟ این است که نعمت کم را، کم ببینی‌. این مسئله تو را وادار به شکرگزاری نمی‌کند، یا به سوی کفران نعمت می‌برد.

انسانی که هنوز از لحاظ معرفتی ارتقا پیدا نکرده است، محاسبات درست و دقیقی ندارد. اگر محاسبه‌ ما دقیق باشد و به همه‌ جوانب بنگریم، در جایی که به ‌ظاهر خداوند نعمت کمی به ما داده، می‌دانیم که بخل نورزیده، بلکه به صلاح ما بوده است.

 

حکایتی از ابوبصیر

بینایی یکی از نعمت‌های بسیار بزرگی الهی است. در روایات هم هست که از خدا بخواهید: «وَ اجْعَلْهُمَا الْوَارِثَینِ مِنِّی».(۵) یعنی آخرین چیزی باشد که از انسان گرفته شود؛ چون گویا وارث بقیه‌ نعمت‌های الهی است.

ابوبصیر که نابینا بود، یک بار امام باقر«ع» عنایتی به او فرمودند و بینا شد و عالم و همه ‌چیز را دید. حضرت به او فرمودند، «می‌خواهی همین طور که الان بینا شدی، باقی بمانی یا می‌خواهی به حالت قبلت برگردی؟ اگر به حال قبل برگردی، در قیامت حساب دیگری داری. اما اگر بینا بمانی و باقی باشی، مثل سایر مردم هستی، «وَ لَکَ مَا لِلنَّاسِ وَ عَلَیکَ مَا عَلَیهِمْ»(۶) جناب ابوبصیرکه آدم دقیق و اهل محاسبه‌ای بود، عرض کرد که می‌خواهم به قبل برگردم.

چشم نداشتن در این دنیا به یک محاسبه‌ ظاهری و غیردقیق حِرمان است، اما اگر کسی این را دقیق محاسبه کند، می‌بیند که نعمت خیلی بالایی است. زیرا در بعضی روایات هست که انسان در قیامت حسرت می‌خورد کاش در دنیا فلان گرفتاری و مشکل را داشت. اجر صبر بر این ابتلائات باعث ارتقای درجه‌ انسان می‌شود. از همین روست که حضرت امام باقر«ع»  می‌فرمایند: «اسْتَکْثِرْ لِنَفْسِکَ مِنَ اللَّهِ قَلِیلَ الرِّزْقِ». اگر خودت اهل محاسبه باشی، متوجه می‌شوی که این نعمت کم، در واقع کم نیست. اگر خودت از درک این محاسبه ناتوان هستی، حداقل حرف اولیای الهی را در این زمینه بپذیر.

خدای متعال ان‌شاء‌الله همه‌ ما را توفیق درک معارف و تبیین این معارف حق عنایت بفرماید.

( به کوشش: روح‌الله شیرمهد)

 

پاورقی:

  1. سوره مبارکه، آل عمران، ۱۶۴٫
  2. الوافی؛ ج‌۲۶، ص ۲۶۱٫
  3. سبا، آیه ۱۳٫
  4. ابراهیم، آیه ۷٫
  5. الکافی (ط . الإسلامیه)؛ ج‌۲، ص ۵۷۸٫
  6. همان، ص۴۷۰٫