18دسامبر/16

بررسی و ترجمه آزاد مبحث انفال

قسمت پنجم

آیت الله محمدی گیلانی

نوشته آیت الله العظمی منتظری

مصادیق انفال

۳- از انفال و اموال عمومی، زمین بلاصاحب است اگر چه بالاصاله و بدون آباد کننده ای، آباد و معمور باشد و چنان زمینی نیز ظاهرا از انفال و متعلق به امام می باشد که بعضی از اخبار بر آن دلالت دارد:

علی بن ابراهیم در تفسیرش با سندی موثق از اسحاق بن عمار روایت می کند که گفت:

«سالت اباعبدالله – علیه السلام- عن الانفال فقال : هی القری التی قد خربت و انجلی اهلها فهی لله و للرسول، وماکان للملوک فهو للامام و ماکان من الارض بخربه لم یوجف علیها بخیل و لارکاب و کل ارض لارب لها،و المعادن منها، ومن مات ولیس له مولی فماله من الانفال»

-ازامام صادق(ع) راجع به انفال سئوال کردم، فرمودند: انفال قریه های مخروبه ای است که ساکنان آنها از آنها کوچ کرده اند که متعلق به خداوند متعال و رسول الله –صلی الله علیه و آله- است، و همه مختصات پادشاهان از انفال بوده و به امام تعلق دارد، و زمینهای خرابه ای که بدون لشکر کشی بدست آمده است، و هر زمینی که برای آن مالک و صاحب نیست و معادن از جمله انفال است، و کسی که مرده است و وارثی (یا مولای معتقی) ندارد، مال او از انفال است.

خبر مذکور، طبق نسخه ی کتاب وسائل الشیعه نقل گردیده است ، اما درخود تفسیر مزبور که چاپ شده بجای زمینهای خرابه که بدون لشکرکشی بدست آمده، زمینهای جزیه ذکر شده است و به نظر می رسد که این تعبیر صحیح تر است.

علی ای حال بیان  و تعبیر امام (ع) «کل ارض لارب لها» شامل موات و معمور بی صاحب هر دو می شود.

و عیاشی در تفسیر خود از ابی بصیر نقل می کند که امام باقر(ع) فرمودند:

«لنا الانفال ، قلت : و ما الانفال ؟ قال: منها المعادن ، و الاجام، وکل ارض لارب لها و کل ارض بادا هلها فهو لنا»

  • انفال بما تعلق دارد، عرض کردم: انفال چیست؟ فرمودند : از جمله ی انفال ، معدنها و پیشه ها است، هرزمین لاصاحب و هر زمینی که اهل آن نابود شده اند، که بما تعلق دارد.

ومحدث نوری در مستدرک از کتاب عاصم بن حمید حناط از ابی بصیر نقل کرده است که گفت : به امام باقر(ع) عرض کردم:

« ماالانفال ؟ قال: المعادن منها و الاجام و کل ارض  لارب لها ، ولنا مالم یوجف علیه بخیل و لا رکاب و کانت فدک من ذلک»

  • انفال چیست؟ فرمودند: معدنها از جمله ی انفال است ، بیشه ها ، و هر زمین بلامالک از انفال است، وبما تعلق دارد هر زمینی که بدون لشکر کشی بچنگ آمده است، که زمین فدک از این قبیل بوده است.

ومؤید اخبار مذکوره است، آن طایفه ای از اخبار که دلالت می کنند که همه زمین متعلق به امام –علیه السلام- است.

ممکن است در مقام اعتراض گفته شود: اگرچه طلاق اخبار مذکور دلالت میکند که زمین بلاصاحب- چه موات و چه معموره- از انفال است ولی طبق قاعده ی حمل مطلق برمقید،اطلاق مزبور را حمل برمقید به موات که در مرسله حماد است(کل ارض میته لارب لها) می کنیم و نتیجه چنین می شود که هر زمین موات بلا صاحب و مالک ازانفال است.

درپاسخ اعتراض گفته می شود: توصیف ارض به موات در مرسله ی حماد، ظاهرا از قبیل ورود وصف،مورد غالب است، زیرا غالبا زمینی که بدون صاحب است موات می باشد و وصف در چنین مواردی ملغا و بلااثر است و نمی توان مطلق را برمقید چنانی حمل نمود.نظیر آیه مبارکه :«وربائبکم اللاتی فی حجورکم» یعنی حرام است بر شما ازدواج با ربیبه هایتان که در حجر و دامن  تربیت شما هستند وروشن است ربیبه ای که در حجر تربیت شوهر هم نباشد حرام است و قید «فی حجورکم » وارد مورد غالب است، چه آنکه غالبا ربیبه ها خصوصا صغارازآنان همراه مادرشان در حجر و دامن تربیت شوهر بعدی مادرشان واقع می شوند.

ونیزگواه بر مسئله مذکور است آنچه که قبلا بیان نمودیم که مراد ازانفال،اموالی است که به اشخاص تعلق ندارد بلکه از اموال عمومی است و زمام اختیار آن بدست حاکم برحق است و معنای تعلق انفال به امام (ع) همین است، یعنی آن حضرت- و قائم مقام وی- بعنوان امامت وولایت ، مالک انفال بوده و زمام اختیار آن بدست مبارکش می باشد نه انکه از اموال شخصی امام (ع) است و با تدبر در معنایی که برای انفال بطور کلی گفتیم، روشن خواهد شد که زمین بلاصاحب مطلقا از مصادیق ان است.

۴- از انفال و اموال عمومی، فراز کوهها و معبرها ی سیل و آجام- جمع اجمه- یعنی بیشه ها و جنگلها چنانکه ازقاموس نقل شده ویا بمعنای نیزار که از کتاب روضه و ریاض حکایت گردیده است می باشند، و دلیل بر انفال بودن این امور، اخبار بسیاری است:

درمرحله طولانی جماد در عداد انفال که متعلق به امام(ع) است می فرماید:

«وله رؤوس الجبال ، وبطون الاودیه و الآجام»

یعنی از برای امام است فرازها و بلندی های کوهها،ومعبرهای سیل ، وبیشه ها ونیزارها .

ودرمرفوعه ی احمد بن محمداست:

«وبطون الاودیه ، ورؤوس الجبال والموات کلها هی له»

  • معبرهای سیل ، و بلندیها و فراز کوهها و همه زمین های موات تمام اینها ازآن امام است.

ودرخبر داودبن فرقد از امام صادق –علیه السلام- است:

«قلت له : و ما الانفال ؟ قال: بطون الاودیه ، ورؤوس الجبال و الآجام و المعادن و…»

  • به آن حضرت عرض کردم: انفال چیست؟ فرمودند: معبرهای سیل ، وفراز کوهها، و بیشه ها، و معدنها..

ودرخبر محمد بن مسلم است:

« وبطون الاودیه ، ورؤوس الجبال »

-معبر های سیل، وفراز کوهها .

ودر دوخبر صیحیح محمد بن مسلم آمده است: «اوبطون الاودیه» معبرهای سیل، ودر خبر ابی بصیر است: «منها المعادن  والآجام» – از جمله انفال معدنها، و بیشه ها و جنگلها است .

اگر چه سند بعضی از اخبار مذکوره ضعیف است ولی  شهرت عمل بمضمون آنها جبران ضعف را می نماید و ضعف نامبرده نمی تواند موجب اشکال دراستدلال به اخبار یادشده گردد، علاوه بر این،چنانکه گذشت ملاک در انفال- که به منصب امامت تعلق دارد- آن است که ملکیت آن جنبه عمومی داشته و از اموال عمومی باشد و متعلق به افراد خاصی نباشد،و امور مذکوره درنوع چهارم از انواع ومصادیق انفال،متعلق به اشخاص نبوده طبعا از اموال عمومی و متعلق به دولت اسلامی است که زمام اختیارش بدست امام است و بوی تعلق دارد.

وقبلا روشن شد که اساس و پایه ملکیتهای شخصی برای افراد همانا صنعت و عمل آنان است و اختصاص مالی به فردی و تملیک او نسبت به مال مقروض در گرو صنع و عمل او در تحصیل وتولید آن است و بمقدار فعالیت در تحصیل مال اختصاص و ملکیت نسبت به ان برای وی اعتبار می شود، ویا تملک و اختصاص ازطریق معاملات و میراث از کسی که از راه صناعت و کارتحصیل مال نموده ممکن است حاصل گردد، وبدیهی است که فراز کوهها، ومعبرهای سیل غیر معموره،و بیشه های آباد بدون آبادکننده که مورد صنع و عمل کسی واقع نگردید، باقی بر ملکیت حکومت و دولت اسلامی است و زمام امر آنها بدست امام و اختصاص به منصب و مقام او دارد که در مصالح امامت و رهبری و منافع امت بهره برداری و مصرف نماید.

مقتضای بیان مذکور و هم چنین مقتضای اطلاق اخبار این است که نوع چهارم از انواع و مصادیق انفال عمومیت داشته و شامل فراز کوهها، و معبرهای سیل ، و بیشه های واقع در زمینهای مفتوح عَنَوه یعنی زمینهایی که با کارزار و قتال بدست آمده ، ویا دربین زمینهای احیا شده اشخاص است، می شود و توهم اختصاص نوع چهارم به انچه که واقع در زمینهای امام است ، توهمی است باطل وبی اعتبار .

ممکن است درمقام اعتراض گفته شود: بین اخبار این باب و بین اخباری که دلالت دارد بر اینکه زمینهای مفتوح عنوه ملک مسلمین میباشد. عموم من وجه است یعنی دو مورد افتراق و یک مورد اجتماع دارند که مورد اجتماع عبارتست از فراز کوهها و معبر های سیل، بیشه های واقع در مفتوح عنوه، و بدیهی است که مورد مذکور مورد تعارض دو دسته اخبار است .مُرَجِّح تقدیم اخبار این باب بر اخبار مُعارِض آن چیست؟

در پاسخ اعتراض گفته می شود: آنچه که با پیروزی و قتال به مسلمین منتقل می گردد همانا زمینهایی است که بوسیله ی کفار احیا شده و در ملکیت کفار درامده است ،و اما زمینهای موات،و کوهها، و معبرهای سیل،و بیشه های آباد بدون آباد کننده باقی بر اشتراک می باشد و طبعا متعلق به منصب امامت ورهبری است.

بلی اگر زمین معموره ای از زمینهای مفتوح عنوه و یا از زمینهای احیا شده اشخاص بصورت بیشه و نی زار درآید و یا مورد طغیان سیل شود و مالاً معبر سیل بحساب اید .ظاهراحکم زمینهای مفروض حکم زمین احیا شده ای است که موات بر آن طاری می شود و مالک آن معلوم باشد که فتوای مشهور بقاء ملکیت است در صورتی که ملکیت بغیر احیا ثابت شده باشد و گرنه دو قول در مسئله است.

و ممکن است در صورت تبدیل به بیشه و نی زار گفته شود که درخت و نی از فوائد و توابع عرفی زمین است ، نظیر گیاهانی که در آن می روید. بنابراین درختها و نی ها در ملک مالک زمین پدید آمده اند، وحدوث اینها موجب نمی شود که ملک مفروض از مکلیت مالکش خارج شود. و برفرض شک، ملکیت سابق، استصحاب میشود.

۵- از انفال و اموال عمومی « سیف» -بکسر سین- یعنی ساحل و کنار دریاها است.این نوع و مصداق انفال را محقق بزرگوار در شرائع ذکر فرموده اند ولی دلیل خاصی برای آن در دست نیست، مگر آنکه گفته شود چون غالبا ساحل دریا از قبیل موات است زیرا دریا و نهرهای بزرگ دارای جزر ومدند یعنی آبهای آنها گاهی فرو می نشیند و گاهی بفراز و بسوی بالا کشیده میشود، طبعا کناره های آنها بحال موات در می آید. علیهذا سواحل و کناره های آنها از مصادیق زمین موات است، و عبارت شرائع نیز تاب این تفسیر را دارد باین توضیح که ممکن است که ساحل دریاها به «مفاوز» یعنی بیابانها که بعنوان مثال برای موات ذکر فرموده اند،معطوف باشد.

ادامه دارد

 

18دسامبر/16

بررسی و ترجمه آزاد مبحث انفال

قسمت ششم

نوشته آیت الله العظمی منتظری

آیت الله محمدی گیلانی

مصادیق انفال

 

۶ـ از انفال و اموال عمومی قطائع پادشاهان و صفایای آنان است،  محقق علیه الرحمه در شرائع فرموده:

” هنگامی که سرزمین کفر فتح شود، آنچه که از قطائع و صفایا متعلق به سلاطین آنان بوده است به امام مسلمین تعلق می گیرد درصورتی که از مسلمان یا معاهدی غصب نگردیده باشد. و همچنان برای امام مسلمین جائز است که از غنیمت آنچه را که می خواهد از مرکوب و جامه و جاریه و غیر اینها در حد اعتدال برگزیند”.

مقصود فقهاء از قطائع پادشاهان، زمینهای اختصاصی آنان است که طبعا زمینهای مذکور بر مزایا و آبادانیهای ویژه مقام سلطنت مشتمل است. و مقصود از صفایای ملوک، اشیاء و عتیقه جاتی است گرانبها که برایشان برگزیده شده و درخانه ها و یا کاخهای سلطنتی آنان موجود است.

و دلیل برآنکه قطائع و صفایای مذکور از انفال و ملک منصب امامت است، روایات بسیاری است که صاحب کتاب وسائل ــ رحمه الله ــ درجلد ششم ازکتاب مذکور

درباب اول از ابواب انفال ذکرفرموده اند که به ترجمه بعضی ازآنها ذیلا اکتفاء میشود وشماره خبر نیز ثبت می گرددکه اهل بحث

به آسانی مراجعه فرمایند:

درمرسله طولانی حماد بن عیسی، امام (ع) می فرماید:” آنچه در استیلاء ملوک از اشیاء

برگزیده است، متعلق به امام مسلمین است در صورتی که به طریق غصب دردست آنان نبوده باشد، زیرا هر مغصوبی بدون استثناء به مالکش باید رد شود”.  (خبر چهارم از باب مذکور) و در صحیحۀ داودبن فرقد می گوید که امام صادق (ع) فرمودند:” زمین های اختصاصی شاهان ملک امام است و مردم در آنها هیچ سهمی ندارند(خبر ششم از باب مذکور).

و در موثقه سماعه بن مهران است می گوید: “از امام(ع) راجع بانفال پرسیدم؟ فرمودند: هر زمین مخروبه ای یا هر چیزی که از مختصات سلاطین است،  از املاک خالصه‌ی منصب امامت است و مردم در آنها سهمی ندارند(خبرهشتم)

وروایت علی ابن ابراهیم درتفسیرش از اسحاق بن عمار که گفت:”راجع به انفال از امام صادق (ع) پرسیدم؟ فرمودند:. . . آنچه که اختصاصی شاهان است به امام تعلق دارد”.  (خبر بیستم)

و روایت عیاشی از ثمالی از امام باقر (ع)گفت: از آنحضرت شنیدم که درباره شاهانی که برای مردم قطائع تعیین می کنند، میفرمودند:تمام آنها از غنیمت و در گروه انفال و نظائر آن محسوب می شود “(خبر سی ام).

و در روایت دیگری از وی از امام باقر (ع) که فرمودند: مختصات ملوک متعلق به امام است(خبر سی و یکم) و از داود بن فرقد در حدیثی ازامام صادق (ع)است گفته : از انفال پرسیدم، بعداز ذکر مصادیقی چند فرمودند:” و قطائع ملوک” یعنی زمینهای مختص به پادشاهان (خبر سی و دوم).  و از خبر ثمالی استفاده میشود که مقصود از قطائع، زمینهائی است که سلاطین به خواص خود برگزار میکنند و ممکن است که اعم از آنها و زمینهای مختص به خودشان باشد.

و شاید راز این حکم (یعنی تعلق داشتن اقطاعاتی که سلاطین بخواص خود می دادند به امام) این باشدکه اقطاعات مذکوره در صورت عدم غصب، از زمینهای ارزنده ای است که طبعا از اموال عمومی می باشد و امام آنها را به نفع امت مصادره می نماید و به اصلش باز می گرداند وهمین است مقصود از تعلق داشتن آنها به امام.

و اما آنکه در شرائع فرموده که امام مجازاست از غنیمت،  نخبه آنها را برگزیند علامه حلی “قدس سره”در کتاب “منتهی ” می فرماید:”همه علماء ما بر همین عقیده اند وجمع کثیری از اهل سنت روایت کرده اند که رسول الله (ص) در جنگ خیبر و غیر آن از غنائم جنگی، کنیزک واسب و مانند آنها را انتخاب می فرموده اند”و دلیل بر حکم فوق از اخبار، صحیحۀ ربعی از امام صادق (ع)است که فرمودند:

“کان رسول الله ـ صلی الله علیه و آله اذا اتاه المغنم اخذ صفوه و کان ذلک له،  ثم یقسم مابقی خمسه اخماس و یأخذ خمسه. . .  و کذلک الامام اخذ کما اخذ الرسول صلی الله علیه و آله”.

“وقتی که برای رسول الله (ص) غنیمتی می آمد، نخبه آن را اخذ می فرموده که متعلق به خود آن حضرت بوده،  سپس مابقی را به پنچ قسم مساوی تقسیم می نموده و یک پنجم را برمی داشته. . . و امام نیز چنان می کند، و انجام می دهد آنچه راکه رسول الله (ص) انجام می داده”.

و صحیحۀ ابی الصباح است که می گوید:امام صادق (ع) فرمودند:”نحن قوم فرض الله طاعتنا، لناالأنفال “ولنا صفوالمال”.

ما قومی هستیم که خداوند متعال اطاعت ما را برمردم واجب فرموده است، و انفال و نخبه های اموال بما تعلق دارد.

و بیان امام در مرسله طولانی حماد بن عیسی، ” و للامام صفو المال ان یاخذ من هذه الاموال صفوها :الجاریه الفارهه و الدابه الفارهه و الثوب و المتاع مما یحب او یشتهی، فذلک له قبل القسمه و قبل اخراج الخمس”.

برای امام است نخبه مال، او میتوانداز این اموال نخبه هایش را بردارد:کنیز زیبا و مرکوب راهوار و جامه و متاع واز هرچه که دوست دارد و مورد رغبت او است، و این انتخاب برای وی قبل از تقصیم واخراج خمس است.

و خبر ابی بصیر از امام صادق (ع) است می گوید:

“سألته عن صفوالمال؟قال:الامام ” “یاخذ الجاریه الروقه و المرکب القاره” ” والسیف القاطع

و الدرع قبل ان تقسم ” ” الغنیمه فهذا صفو المال”.

” از آن حضرت راجع به نخبه مال پرسیدم؟ فرمودند: امام قبل از تقسیم غنیمت،  کنیزک زیبا و مرکوب راهوار و شمشیر تیز و زره جنگی را برای خود انتخاب مینماید، اینها است نخبه اموال.

و مرسلۀ مقنعه ازامام صادق (ع) که فرمودند:

“نحن قوم فرض الله طاعتنا فی القرآن ” ” لنا الانفال و لنا صفوالمال، یعنی ” بصفوها ما احب الامام من الغنائم” ” واصطفاه لنفسه قبل القسمه من الجاریّه ” ” الحسناء و الفرس الفاره و الثوب الحسن ” “ومااشبه ذلک من رقیق ذلک من رقیق او متاع علی ” “ماجاء به الأثر عن الساده علیهم السلام”

ما قومی هستیم که خداوند متعال در قرآن اطاعت ما را بر مردم واجب فرموده است،  انفال و نخبه های مال به ما تعلق دارد شیخ مفید ـ ره ـ صاحب مقنعه می فرماید:

مرادشان از صفو مال، آنچه راکه امام دوست دارد و از غنائم برای خود انتخاب می کند میباشد که قبل از تقسیم، انجام میدهد،  از قبیل کنیز زیبا و اسب راهوار و جامۀ نیکو و نظیر اینها از عبد و متاع،  طبق آنچه که از ائمه علیهم السلام روایت گردیده است.

مرحوم محدث نوری ـ علیه الرحمه ـ در مستدرک ازکتاب عاصم بن حمید حناط از ابی بصیر و او از امام باقر (ع)روایت کرده است که آن حضرت فرمودند:صفی به ما اختصاص دارد. ابو بصیر می گوید: عرض کردم:صفی چیست؟فرمودند: صفی بهترین برده و شتر که مطلوب است می باشد، پس از آن شروع به سهم و تقسیم می شود”.

و براهل بصیرت پوشیده نیست که املاک اختصاصی پادشاهان و عتیقه جات آنان و نخبه های غنائم، اشیاء نفیسه و گرانبهائی است که مورد رغبت همۀمردم است و بسا که نگهداری آنها مایۀ مباهات و مخاصمه می شود، بنابراین تقسیم آن بین جنگجویان ذینفع در غنیمت،  همراه مشکلاتی است زیرا طبعا سبب تشاجر و تفسیرهای غیر مرضی،  و تهییج دشمنی و حسادت می گردد ومضافا براین، مصلحت ایجاب می کند که بعنوان ذخیره و پشتوانه در خزائن دولت اسلامی باقی بماند که روز نیاز دولت و امت بهره برداری شود، به همین جهت، اینگونه اشیاءاز مختصات منصب امامت گردیده و زمام آنها بدست امام سپرده شده است که درصورت صلاح، در مصالح امت و امامت مصرف نمایدو با این تدبیر، ریشۀ تشاجر و تخاصم قطع می شود. (چند سطری از عبارت استاد مؤلف ـ مدظله ـ را نیازی به نقل و ترجمه ندیدم).

۷ ــ از انفال و اموال عمومی، آن چیزی است که رزمندگان بدون اذن امام به غنیمت می گیرند و این رای مشهور بین اعلام است بلکه شیخ الطائفه (شیخ طوسی )درمسئله شانزدهم از مسائل “فی ء “کتاب “خلاف ” مدعی است که مورد اجماع شیعه و موافق اخبارشان می باشد. و فقهاء عظام برای این رای بمرسله وراق استدلال فرموده اندکه در مسئله خمس غنائم مورد بحث قرار داده ایم به آنجا مراجعه شود.

۸ ـ از انفال و اموال عمومی، چنانکه جماعتی فرموده اند، معادن است اگر چه گروهی مخالفند و مادر مبحث خمس معادن،  متعرض بحث مذکور شده ایم و گفته ایم که اقوی آنست که معادن از انفال است به آنجا مراجعه شود.

۹ ـ از انفال و اموال عمومی، میراث شخص بدون وارث است که مرحوم علامۀحلی “قدس سره” درکتاب منتهی فرموده :

“همه علماء براین رأیند که میراث شخص بدون وارث از مختصات امام است و به بیت المالش منتقل می شود”.  و شیخ الطائفه”قدس سره” در مسالۀ اول از مسائل فرائض کتاب خلاف می فرماید:

“میراث کسی که وارث نداردو ولی نعمتی ـ مرادش مولای معتق است ـ برای وی نیست متعلق به امام مسلمین است وفرقی در انسان بلاوارث نیست که مسلمان باشد یا ذمی، ولی همه فقهاء اهل سنت گفته اند که میراث مذکور به بیت المال که متعلق به جمیع مسلمین است تعلق دارد، دلیل ما “طایفه شیعه “اجماع و اخباری است که در دست ما می باشد”.

و مانند همین نظر رابا تفصیلی در مسئله چهاردهم بیان فرموده اند و این تعبیر راافزوده اند :”وایضا جای خلافی نیست که امام مختار است مال مذکور را به قومی دون قومی اختصاص دهد”.

و اخبار بسیاری بر ثبوت رای فوق دلالت میکند:که از آن جمله روایت صحیحه محمد بن مسلم از امام باقر (ع) است که فرمودند:

“من مات و لیس له وارث من قرابته و ” ” لامولی عتاقه قد ضمن جریرته فماله ” “من النفال”.

اگر کسی بمیرد و وارثی از خویشاوندانش ندارد و برای او مولای معتق که ضامن بزه و جنایتش شده است، نباشد مال چنین متوفائی از انفال و اموال منصب امامت است.  و خبر صحیح محمد حلبی از امام صادق (ع)در تفسیر آیه :”یسئلونک عن الأنفال ” است که

فرموده اند :

“من مات و لیس له مولی فما له من الأنفال ”

اگر کسی بمیرد و وارثی ـ حتی ـ مولای معتق ندارد، مال او از انفال است.  و خبر صحیح دیگرش از آن حضرت (ع) که فرمودند:

“من مات و ترک دینا فعلینا دینه و” “الینا عیاله و من مات و ترک مالا”

“فلورثته، و من مات و لیس له موالی ” “فماله من الأنفال”.

اگر کسی بمیردو دینی بعهده دارد، بر عهده ما است که دینش را ادا کنیم و عیالش راتکفل نمائیم، و کسی که مرده و مالی بجا گذاشته متعلق به ورثه او است و کسی که مرده است و هیچ وارث و مولائی ندارد، اموال او ازانفال است.  و خبر ابان بن تغلب از امام صادق (ع) که فرمودند:

“من مات لامولی له و لاورثه فهو من ” ” اهل هذه الآیه : یسألونک عن الانفال ” “قل الأنفال لله و الرسول “.

اگر کسی بمیرد و هیچ وارث و مولائی ندارد، او ازاهل آیه انفال است، یعنی یکی از مصادیق این آیه است.

و خبرحمزه بن حمران ازامام صادق (ع) که ترجمۀ قسمتی از آن چنین است :اگر متوفا با احدی ولاء برقرار نکرد تا آنکه مرد میراث وی به امام مسلمین تعلق دارد.

و خبر محمد بن قاسم بن فضیل از امام ابی الحسن الرضا (ع)است که درباره کسی که مالی از مردمتوفائی در دستش آمده و وارثی برای او سراغ ندارد،  با آن مال چه کند؟ امام (ع)فرمودند: چقدر خوب می شناسی کسی راکه مال مذکوربه او تعلق دارد. مراد امام (ع)شخص خودشان بوده است و در مرسله طولانی حماد است: که امام وارث کسی است که وارث ندارد و او کفیل بیچاره ها است.                               ادامه دارد

 

18دسامبر/16

فرازهائی از : سیستم قضائی اسلام

قسمت هفتم

حجه الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری

موضعگیری در برابر قضاء اسلامی

درمقاله هائی که قبلا از نظر خوانندگان گرامی گذشت عرض کردیم که قضاوت در اسلام بخشی از رسالت انبیاء الهی است.

و مستند و معیار قضاء، قوانین و احکام شرع است نه آراء شخصی قاضی،  و نه آراء پارلمان، و نه آراء اکثریت مردم. بر این اساس موضع گیری و اعتراض به معیارهای مسلم و ضروری قضاء اسلامی، اعتراض به قاضی و یا سیستم قضائی نیست،  بلکه اعتراض به اسلام، و پیامبر، و خدااست، و لذا معترضی که متوجه مسأله است نمی تواند مسلمان باشد زیرا اعتراض او به انکار ضروری بر میگردد،  پس کسانی که در برابر قضاء اسلامی موضع گیری می کنندو علیه آن شعار می دهند مانند ملی گرایان جامعۀ ما نمی توانند خود را مسلمان بدانند.  قرآن کریم در آیه ۶۵ از سورۀ نساءخیلی روشن و صریح و قاطع در رابطه با موضعگیری و اعتراض علیه قضاء اسلامی و حکم اسلام سخن گفته است: فلاوربّک لایؤمنون حتّی یحکموک فیما شجر بینهم ثمّ لا یجدوا فی انفسهم حرجا ممّا قضیت و یسلّموا تسلیما.

سوگند به پروردگار تو که آنها ایمان ندارند مگر اینکه ترا در اختلافات خود قاضی و داور قرار دهند، و از حکم و داوری تو در دل احساس ناراحتی نکنند و کاملا تسلیم باشند.

یعنی علامت و نشانۀ ایمان و اعتقاد به اسلام، تسلیم در برابرقضاء اسلامی است، و حتی کسی که در دل اعتراض به حکم اسلام داردنمی تواندخود رامسلمان بداند.

دررابطه با شان نزول آیۀ فوق الذکر در تفاسیر آمده است که زبیربن عوام با یکی دیگر از مسلمانان ــ که گفته میشود حاطب بن ابی بلتعه بوده ــ بر سر آبیاری نخلستانهای خود که در کنار هم قرار داشتند اختلاف پیدا کرده بودند، هر دو برای قضاوت و حل اختلاف نزد پیامبر اسلام آمدند.

ازآنجا که نخلستان زبیر در قسمت بالای نهر، و نخلستان حاطب در قسمت پائین شهر قرار داشت طبق معمول پیامبر فرمودندکه اول زبیر نخلستان خود را آبیاری کند، و بعد حاطب، و دادگاه به سود زبیر حکم صادر کرد.

حاطب که بحکم دادگاه اعتراض داشت بدون اینکه دلیلی برا ی اعتراض خود ارائه دهد در جلسه دادگاه به قاضی که شخص پیامبر بود باکمال بی شرمی جسارت کرد و گفت:

یا رسول الله ! این قضاوت بخاطر آن بود که زبیر، عمه زاده شما است؟! پیامبر اسلام از این سخن سخت ناراحت شد به حدی که رنگ رخسار مبارکش دگر گون گردید،  و دراین هنگام

آیۀ ۶۵ سورۀ نساء که ترجمۀ آن گذشت نازل شد. [۱]

هرچند قاضی دادگاه در این مورد شخص پیامبراسلام، و طرفین دعوا زبیر و حاطب بودند ولی آیه ای که در این رابطه نازل شد موضع گیری در برابر قضاء اسلامی را بطور کلی و در تمام موارد چه اینکه قاضی شخص پیامبر باشد و یا جانشینان و قضات منصوب ازسوی او ویا اوصیاء او ــ مشخص می نماید زیرا فرض براین است که اینان حکم رابراساس ضوابط اسلامی صادر می کنند و اعتراض به آنان به منظور اعتراض به اصل حکم اسلامی یعنی حکم پیغمبر اکرم است.

مرحوم شهید ثانی که از فقهاء بزرگ اسلام در قرن نهم هجری است در کتاب نفیس شرح لمعه پس از تببین ویژگیهای قاضی در اسلام که انشاء الله در مقاله های بعدی مورد بررسی قرار خواهد گرفت، می فرماید:

و اذا تحقق المفتی بهذا الوصف وجب علی الناس الترافق الیه و قبول قوله و التزام حکمه.  یعنی وقتیکه مفتی با ویژگیهائی که ذکر شد وجودداشت برمردم واجب است که برای قضاوت باو مراجعه کنند، و آنچه میگوید بپذیرند،  و حکمی را که صادر میکند اجرا نمایند.  مرحوم شهید در ادامه این کلام در رابطه با وجوب مراجعه به قاضی واجد شرائط و اجراء احکام او می فرماید:

لا نه منصوب من الامام علیه السلام علی العموم بقوله ” انظروا الی رجل منکم قد روی حدیثنا و عرف احکامنا فاجعلوه قاضیا فانی قد جعلته قاضیا فتحاکموا الیه. . .

یعنی دلیل وجوب رجوع به قاضی واجد شرائط و اجراء احکام او این است که او ازطرف امام (ع) بطور عام به این سمت منصوب شده، بر اساس آنچه فرموده که : “برای قضاوت به کسی که احادیث ما را روایت میکند و احکام ما رامیشناسد مراجعه کنید که من او را قاضی قرار داده ام”. . .

ادامۀ حدیث مذکور در رابطه با موضع گیری در برابر قضاء اسلامی و حکم صادره از سوی قضات واجد شرائط چنین است: فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانما بحکم الله استخف و علینا ردّ و  الرادّ علی الله و هو علی حدّ الشّرک بالله عزوجل.

یعنی پس ازمراجعه به قضاتی که براساس احکام و قوانین ماحکم صادرمیکنند، و پس از تشکیل دادگاه وصدور حکم براساس ضوابط اسلامی، اگر کسی حکم قاضی را نپذیرد، و اجراء نکند، او به قاضی و رای او اهانت نکرده، بلکه بحکم خدا اهانت نموده و بحکم الهی استخفاف کرده، ودر برابر ما موضع گرفته و حکم مارا رد نموده، و آنکه در برابر ماموضع بگیرد، در برابر خدا موضع گرفته و این معنی در مرز شرک به خداست. . . [۲]

در حدیث دیگری امام صادق (ع) می فرماید: ” اگر گروهی معتقد به توحید باشند، و نماز بخوانند، و زکات بدهند و حج بروند، و در ماه رمضان روزه بگیرند،  ولی بحکم و دستوری که خدا و رسول او صادر کرده اند اعتراض داشته باشند که چرا اینطور گفته اند، و چرا آنطور نگفته اند، یا در دل این اعتراض را احساس نمایند مشرکند” سپس امام آیه ۶۵ سورۀ نساء” فلاوربک لا یؤمنون. . .  ” راکه قبلا شرح آن گذشت تلاوت نمود و فرمود: فعلیکم بالتسلیم. . . ” پس بر شما بادکه در برابر احکام خدا و پیامبر او تسلیم باشید”[۳]

آیه ۶۵ سورۀ نساء با توضیحی که از امام صادق در این حدیث در رابطه با آن نقل شد تکلیف اسلام بنی صدر و منافقین، و جبهه ملی  لیبرالها راکه همه دم ازاسلام می زنند وخود را طرفدار اسلام راستین می دانند کاملا مشخص نموده است.  خوانندۀ گرامی بیاد داردکه در زمان ریاست جمهوری بنی صدراین طرفداران اسلام راستین با لایحۀ قصاص که بر اساس ضوابط اسلامی و احکام الهی تنظیم شده بود، چگونه مخالفت می کردند و در رسانه های عمومی چقدر سرو صدا راه انداختند.  بنی صدر درروزنامه ای که با پول مردم مسلمان وبنام انقلاب اسلامی چاپ میکرد، یکی از احکام قضائی اسلام راکه قرآن کریم

صریحا درباره آن اظهار نظر کرده یعنی حکم سرقت را بباد انتقاد میگرفت و می گفت ” اگر بنا باشددست دزد را ببرند تا چندسال دیگر اکثر مردم ایران بی دست می شوند”.  بگذریم ازاینکه او تصور میکرد که اکثر مردم مانندشخص او دزد وخائن اند، مسأله مهم این است که این موضعگیری در برابر احکام الهی تکلیف او را کاملا مشخص مینماید. طبق آیه ۶۵سورۀنساء و بیان امام، نه تنها کسیکه اعتراض به احکام الهی دارد  ومانندجبهه ملی که علیه لایحه قصاص دعوت به راه پیمائی می کند، مسلمان نیست بلکه حتی کسی که در دل خود این اعتراض را احساس می نماید در مرزشرک است.  یعنی همین مقدار که کسی در دل احساس کندکه این چه اسلامی است که می گوید دست دزد را باید ببرید؟!، این چه دینی است که میگوید زناکار را باید رجم کرد یا شلاق زد؟!،  این چه دینی است که میگوید باید شرابخوار شلاق بخورد؟!،  همین احساس کافی است که او را از زمرۀ مسلمین خارج کندو حساب او را از حساب جامعه اسلامی جدانماید.  و براین اساس بودکه وقتی جبهۀ ملی بر علیه لایحه قصاص اعلام راه پیمائی نمود، رهبرانقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی حکم به ارتداد و کفر طرفداران آن نمود.

 

اعتراض به احکام دادگاه ها

تا اینحا اثبات کردیم که موضع گیری در برابر قضاء اسلامی بطور مطلق موضع گیری در برابر خدا و رسول و موجب ارتداد است،

در اینجا این سئوال پیش می آید که بنابر آنچه ذکر شد آیا احکامی که قضات شرع در دادگاههای جمهور ی اسلامی ایران صادر میکنند حکم خدا و رسول است و اعتراض به آنها اعتراض به خدا و رسول،  و موضع گیری و رد نمودن آن احکام موجب ارتداد است؟. پاسخ این است که اعتراض به احکامی که قضات شرع صادر می کنند دو نوع است:

نوع اول اینکه اعتراض به حکم قاضی به معنای اعتراض به احکام قرآن و دستور خدا و رسول است، نظیر مواردی که ذکر شد که اعتراض کنندگان به لایحه قصاص اعتراض به احکام اسلام دارند،  و اگر به شورای عالی قضائی که این لایحه را تهیه کرده اعتراض می کنند، بدین جهت که  چرا لایحه را به مجلس می خواهد بفرستد که جامعه ایرانی را به عقب براند و قوانین چهارده قرن پیش را قابل اجرا سازد.

در اینگونه موارد که حکم اسلام مشخص است و ضروری است و قاضی طبق ضوابط مسلمۀ اسلامی حکم کرده،  رد کردن این حکم بمعنای رد کردن اسلام است،  امام (ع) هم در حدیثی که قبلا نقل شد همین را می فرماید که وقتی قاضی براساس حکم ما، حکم صادر کرد و رد شد بحکم خداوند استخفاف شده است.  نوع دوم اینکه اعتراض به حکم قاضی به معنای اعتراض به قاضی است، مثل اینکه اعتراض کننده می گوید قبول دارم که طبق حکم قرآن دست دزد باید قطع شود، ولی قاضی در تشخیص دزد دچار اشتباه شده، و یا شرائطی را که برای قطع ضروری است رعایت نکرده است.  در اینگونه موارد، ردکردن حکم قاضی به معنای رد کردن اسلام و موجب ارتداد نیست چون احتمال می رود که قاضی در تشخیص واقعا اشتباه کرده باشد و مطرح کردن دادگاه تجدید نظر یا دادگاه عالی در سیستم قضائی اسلام در همین رابطه است، تا اشتباهات قاضی بدوی به حداقل برسد.  در مقالۀ دوم از همین سلسله مقالات نقل کردیم که امیرالمؤمنین (ع) شریح قاضی را از تنفیذ حدود و قصاص و حقوق قبل از عرضۀ به امام ممنوع نموده بود،  و در حقیقت امیرالمؤمنین ــ علیه السلام ــ خود دادگاه عالی در رابطه با تنفیذ احکام صادره از سوی شریح بود،  هر چند این امر ممکن است ــ همانطور که قبلا ذکر شد ــ به خاطر این باشد که شریح واجد شرائط قضاء نبود و ازطرفی عزل او هم امکان نداشت، ولی تعمیم آن به مواردیکه خطای قاضی قابل جبران نباشد مانند حدود و قصاص برای جلو گیری از خطای احتمالی ضروری به نظر می رسد.  آنچه تاکنون در این سلسله مقاله ها مطرح کردیم ویژگیهای قضاء در اسلام بود که دراین رابطه پنج ویژگی مورد بررسی قرار گرفت:

۱ ـ الهی بودن منصب قضاء در اسلام.

۲ـ مستند بودن قضاء در اسلام به قوانین و احکام خدا نه به آرای اکثریت و پارلمان.

۳ـ حاکمیت قضاوت بر سیاست در اسلام.

۴ـ مجانی بودن قضاء در اسلام.

۵ـ خروج از زمره مسلمین با اعتراض به قضاء اسلامی.  در مقاله های آینده به خواست خدا” ویژگیهای قاضی در اسلام ” رامورد بررسی قرار خواهیم داد.

ادامه دارد

 

[۱] ــ مجمع البیان ج ۳صفحه ۶۲ ــ صحیح مسلم ج ۴صفحه ۱۸۲۹٫

[۲] ــ شرح لمعه کتاب القضاء.

[۳] ــ اصول کافی جلد ۲صفحه ۳۹۸حدیث ۶٫

18دسامبر/16

نگاهی به رویدادها

{جنگ}

* بااجرای آتش مؤثر لشگریان اسلام یک ستون از خودروهای دشمن صهیونیستی در جبهه غرب منهدم شد    ۸/۲/۶۲

* بخش مهمی از مواضع توپخانه دشمن در میمک زیر آتش قوای اسلام منهدم شد.                                      ۱۰/۲/۶۲

* قسمتی از تاسیسات نیروگاه سیبه در خاک عراق منهدم شد.                                                         ۱۴/۲/۶۲

* یک فروند هلیکوپتر سوپر فرلئون رژیم بعثی صهیونیستی صدام سرنگون شد                    ۱۴/۲

*نیروی دریای ایران دومین حمله دریایی عراق به چاههای نفتی نوروز را در هم کوبید.                                ۱۳/۲/۶۲

*سلسله ارتفاعات بسیار مهم کتیکه و زمزیران آزاد شد.                                                              ۱۷/۲/۶۲

 

{انقلاب و جهان}

* برای مقابله با توطئه های ارتجاعی در منطقه، تظاهرات وحدت مسلمانان شیعه و سنی در پاکستان برگزار شد         ۱/۲/۶۲

* مجاهدین عراق با انفجارها ی پی درپی، چند مرکز مهم نظامی و تبلیغاتی بغداد را منفجر کردند.                   ۳/۲/۶۲

*نیروهای اشغالگر شوروی تظاهرات مردم هرات را به خاک و خون کشیدند.            ۴/۲/۶۲

* پلیس انگلیس به حمایت از رژیم بغداد از تظاهرات مسلمانان دربرابر سفارت عراق جلوگیری کرد.                ۵/۲/۶۲

*صهیونیستها ۳۹ دانشجوی مسلمان دانشگاه النجاح را بازداشت کردند  ۵/۲/۶۲

*روزنامه صوت الخلیج کویت از برنامه آبرسانی ایران به مردم حاشیه خلیج فارس تجلیل کرد و چنین نوشت: آبرسانی به مردم خلیج توسط امام خمینی سیرآب کننده شجرۀ طیبه برادری در خلیج است.               ۶/۲/۶۲

*در ادامه سرکوب مبارزات انقلابیون مسلمان فیلیپین توسط رژیم مارکوس، ۱۹تن از مسلمانان به شهادت رسیدند      ۱۵/۲/۶۲

* درحمایت از انقلاب اسلامی ایران،  مسلمانان مقیم استرالیا دست به تظاهرات زدند.            ۲۰/۲/۶۲

 

{اخبار داخلی}

*دزفول قهرمان در۱۰دقیقه، با ۳موشک دوربرد عراق به آتش کشیده شد. این حمله ناجوانمردانه بیش ا ز۲۰شهید و ۱۵۰مجروح به جای گذاشت.                ۱/۲/۶۲

*مردم سراسر کشور خواستار انتقام خون شهدای دزفول از جنایتکاران صدامی شدندو به همین مناسبت کلاس درس آیات عظام،  منتظری، گلپایگانی و نجفی تعطیل شد.            ۴/۲

*دو کشتی آب آشامیدنی ایران وارد دبی شد.             ۵/۲/۶۲

*دومین حمله عراق به دزفول ۴۰شهید و ۲۱۰مجروح داشت. دولت عزای عمومی اعلام کرد. دراین حمله ناجوانمردانه ۲۰۰خانه مسکونی ویران شد.                ۳/۲/۶۲

*رئیس مجلس :نوشته ها و سخنرانیهای علامه مطهری به حق پایه فکری و ایدئولوژی این انقلاب را محکم کرده است.  ۱۱/۲/۶۲

*رئیس جمهور :خود کفائی تنها یک شعار نیست بلکه یک تکلیف و وظیفه است.               ۱۲/۲/۶۲

*پنج عضو کمیته مرکزی حزب توده، به جاسوسی برای “کا. گ. ب” وبلوک شرق  اعتراف کردند.     ۱۳/۲/۶۲

* هیات ایرانی جهت اهداء کمکهای غذائی و مالی عازم آفریقا شد.                                    ۱۴/۲/۶۲

*از سوی وزارت خارجه دستور اخراج ۱۸تن از اعضای سفارت شوروی به جرم جاسوسی صادر شد.          ۱۵/۲/۶۲

*انحلال رسمی حزب توده ایران اعلام شد.                                              ۱۵/۲/۶۲

*هاشمی رفسنجانی :شهادت هدف اصلی جنگ نیست، بروید برای پیروز شدن و سالم برگشتن و درسایرجبهه ها مبارزه  کنید.               ۲۰/۲/۶۲

 

{اختراع و اکتشاف}

*دستگاه تولید دان تمام اتوماتیک در اصفهان ساخته شد.          ۸/۱/۶۲

*برای اولین بار توسط صنعتگر ایرانی دستگاه کلید ساز اتوماتیک در ایران ساخته شد.                       ۴/۲/۶۲

*یک دستگاه نمونه کره تراش اتوماتیک در اراک ساخته شد.                                                     ۱۴/۲/۶۲

*توسط سه جوان مبتکر ایرانی کار دیوگراف هسته ای ساخته شد.                                             ۲۰/۲/۶۲

 

{عمران}

*۳۰۰کیلومتر جاده نظامی و ۱۰۰پل دراسلام آباد غرب احداث شد.           ۵/۲/۶۲

*در سال جاری برق وزارت نیرو، ۷۵الی ۹۰درصد روستائیان را بهره مند نموده است.  ۶/۲/۶۲

*در سال گذشته ۱۴۰واحد آموزشی در استان ایلام احداث شد.             ۶/۲/۶۲

*یک کانال برای آبرسانی به ۴۵هزار هکتار زمین درنکوآباد احداث شد.      ۶/۲/۶۲

*بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون ۸هزار روستا زیر پوشش برق قرار گرفته است  ۱۲/۲/۶۲

*۴۵۰ هزار هکتار از اراضی زراعی باختران زیر کشت رفت.              ۱۷/۲/۶۲

*۸۰۰میلیون ریال صرف توسعه و عمران منطقه اورامانات پاوه شد.                        ۲۰/۲/۶۲

*مرکز تلفن خودکار ۳۰۰۰شماره ای سقز افتتاح شد.                            ۲۰/۲/۶۲

 

{جهان}

صهیونیستها نیروهای خود را در بقاع تقویت کردند.               ۵/۲/۶۲

*دادستان بیدادگاه مصربرای ۲۹۹مسلمان انقلابی تقاضای اعدام کرد          ۸/۲/۶۲

*مخالفان سیاستهای اقتصادی تاچر باتخم مرغ گندیده وکیسه های آرد از وی پذیرائی کردند.       ۱۰/۲/۶۲

*انفجار ۱۴بمب پاریس و دو شهر دیگر فرانسه رابه لرزه درآورد.       ۱۰/۲/۶۲

*دهقانان و کشاورزان فرانسه علیه سیاست اقتصادی و آموزشی دولت میتران تظاهرات کردند.                  ۱۰/۲/۶۲

*موج مخالفت با سیاست مداخله جویانه واشینگتن،  آمریکای مرکزی را فراگرفت ۱۰/۲

*۲۰ تن از مشاوران نظامی نیروهای اشغالگر در هرات به هلاکت رسیدند. ۱۱/۲/۶۲

*در حمله مجاهدین افغان به فرودگاه جلال آباد، سه هلی کوپتر و یک هواپیمای مسافر بری منهدم شد.    ۱۲/۲/۶۲

* محل اقامت وزیر خارجه امریکا در بیروت به موشک بسته شد.  ۱۲/۲/۶۲

* انقلابیون مسلمان افغانی درحمله به فرودگاه جلال آباد و یک هواپیما را منهدم کردند.    ۱۲/۲/۶۲

*ده هزار چریک فلسطینی در دره بقاع به حال آماده باش درآمدند.  ۱۳/۲/۶۲

*وزیر خارجه آمریکا خواستار اشغال ده ساله توسط نیروهای اسرائیل شد.  ۱۴/۲/۶۲

*کارگران راه آهن مراکش در اعتراض به سیاستهای اقتصادی و فساد اداری کشور دست به یک اعتصاب ۴روزه زدند.  ۱۵/۲/۶۲

*آمریکا به آغاز یک جنگ اعلام نشده علیه نیکاراگوئه اعتراف کرد.  ۱۵/۲/۶۲

*۱۴۰سرباز اشغالگر شوروی درقره باغ افغانستان به هلاکت رسیدند.  ۱۵/۲/۶۲

*سوریه با طرح سازش لبنان ـ رژیم صهیونیستی مخالفت کرد. ۱۷/۲/۶۲

*به علت بحران اقتصادی و افزایش مشکلات دولت تاچر استعفا داد.  ۲۰/۲/۶۲

*مجاهدین افغان ۷۶ سرباز دولتی و اشغالگر روسی را به اسارت گرفتند.  ۲۴/۲

*رژیم بعثی عراق تظاهرات  دانش آموزان کرکوک را به خاک و خون کشید.  ۲۵/۲/۶۲

*مستشاران فرانسوی افراد گارد سلطنتی سعودی را تعلیم می دهند.  ۲۵/۲/۶۲

*۵۲% مردم فرانسه ازسیاستهای میتران اظهارشرمندگی کردند.  ۲۵/۲/۶۲

*به دنبال تظاهرات خونین ضد دولتی جستجوی خانه به خانه برای دستگیری تظاهر کنندگان درپایتخت شیلی آغاز شد.  ۲۵/۲

 

{ضد انقلاب }

*با کوشش پاسداران کمیته های انقلاب اسلامی در تهران ۴۴۴۰کیلو تریاک کشف شد. ۱۰/۲/۶۲

*۴قاچاقچی با ۴۴۰گرم مواد مخدر دستگیر شدند.  ۱۲/۲/۶۲

*۱۰۰کیلو حشیش د رمرز پاکستان از چند قاچاقچی افغانی کشف شد.  ۱۲/۲/۶۲

*مرکز فرماندهی ضد انقلاب در شمال سنندج پاکسازی شد.  ۱۴/۲/۶۲

*۳۲۰۰کیلو مواد مخدر درتهران و چند شهر دیگر کشف شد.  ۱۵/۲/۶۲

*طی سال گذشته توسط پاسداران کمیته انقلاب اسلامی خوزستان ۶۲۳۰نفر از اعضای رده بالای گروهکهای محارب دستگیر شدند.  و۹۰خانه تیمی کشف شد.  ۱۸/۲/۶۲

*در تهران از خانه یک قاچاقچی افغانی ۲۵۱کیلو ناس کشف شد.  ۱۸/۲/۶۲

*۵۰ تن ازهیات دبیران و مسئولان کمیته های مختلف حزب منحله توده درخوزستان دستگیر شدند.  ۲۰/۲/۶۲

*۱/۱میلیارد ریال ارز قاچاق هنگام خروج از کشور کشف شد.  ۲۴/۲/۶۲

 

18دسامبر/16

یادی از شهدا

 

قسمتی از وصیت نامه شهید سید تقی بحران پور:

. . .  سلام بر شهیدان گلگون کفن پاسدار این حامیان دودمان حسین(ع) که مانند او می جنگندو بسان او شهید میشوند و نهال انقلاب را آبیاری می کنند و سلام بر برادران روحانی و طلاب مسئول این پیام آوران عصرمان که به هر سو پیام این شهیدان را می رسانند و مردم را از جرثومه های شوم آگاه میکنندو سلام بر ملت غیور و شهید پرور ایران و نابودی و ذلت و خواری از آن مشرکین و کفار و منافقین و شیطان بزرگ آمریکای جهان خوار باد. پدر جان بعدازمن برادر م جوادرابه بسیج به جای من بفرستید. اسلام انسان می سازد انسان راپرورش می دهد و انسان زیر بار ظلم نیرود و مرگ با افتخار را برزندگی ذلت بار ترجیح نمیدهد. پیروان دین خدا، رهروان خط سرخ حسین اندو راضی به ریختن خون خود هستندتا مکتب اسلام جاودانه بماند. کفر همیشه در مقابل اسلام قرار داشته است. هابیل در مقابل قابیل، فرعون در مقابل موسی وابوجهل و ابوسفیانها در برابر رسول خدا  حضرت محمد(ص) و شیطان بزرگ آمریکا و صدام مزدور در برابر امام عزیزمان خمینی کبیر. از اول خلقت انسان برای راهنمائی بشر دینی بوده و کتابی و راهی و شریعتی و همیشه طرفداران حق سرافراز و پیروز بوده و جاوید و زنده  هستندامت شهید پرور و قهرمان، خداوندبرشما منت نهاد و این رهبر را به سویتان گسیل داشت تا به پیروی ازمکتب همیشه جاوید اسلام و سنت رسول اکرم(ص) زندگی کنیم. خداوندانقلاب اسلامی رابه رهبری امام به پیروزی رساند و ملت ایران را که در زندگی دنیوی گم شده بودند به وسیله  اسلام زنده ساخت و جوانان را آنچنان عاشق مکتب و شهادت ساخت که اکنون مشتاقانه

هجوم می برند بر دشمنان بعثی و مزدوران آمریکائی و برای دفاع از دین و مکتب خود جان راچه ارزش باشد که فدا نکنند.

قسمتی از وصیتنامه شهید اصغر جبروتیان :

ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین.  خدایا بخاطر تو و اسلام تو و قرآن تو بهر کجای دنیا برای مبارزه سفر خواهم کرد خدایا بخاطر رسیدن به تو و عشق به تو از همه چیز خود حتی از جان خود گذشته و سراسیمه به سوی تو می آیم. امیدوارم که قبول فرمائی که من به جزگناه چیز دیگری در کوله بار خود ندارم.  به امید آنکه امام زمانم از من و از همه خشنود باشد و با درود بر رهبر کبیر انقلاب امام خمینی فرمانده کل قوا و با درود به روان پاک شهیدان سرخ جامگان اسلام از آدم تا حسین و ا زحسین تاکنون وشهیدان هفتم تیر مخصوصا آیت الله بهشتی و با درود به روح پر فتوح محمد منتظری، رجائی،  باهنر ودیگر شهیدان ایران وصیت نامه خود را آغاز میکنم :پدرم و مادرم درود بر شما درود برشما که با زحمتهای فراوان و باهر ناراحتی و دردی مرا بزرگ  کردید و به جبهه فرستادید تا با دشمنان اسلام مبارزه کنم، دورد بر شما که به من یاد دادید لبیک گفتن را، لبیکی که حسین(ع) د ر۱۴۰۰سال پیش “هل من ناصر ینصرنی ” آنراگفته است.  خدابه شما اجری بزرگ بدهد انشاء الله. . . پدرم، مادرم، ملتم، اگر شهید شدم اول سلام مرابه رهبرم برسانید ثانیا برایم قبل از آنکه عزاداری کنیدو قبل از آنکه تشریفات را به جای آورید تبلیغ کنید سپس بگذارید بفهمند برای چه رفتم و برای چه کشته شدم. . . .  درمقابل دشمنان گریه مکنید،  گریه بکنیدولی به جای خود.  درمقابل دشمنان چنان استوار باشیدکه لرزه براندامشان بیفتد ودیگر دور و برتان نیایند.  پدرم، مادرم بعداز من خواهشی که از شما دارم این است که اگر دیگر برادرانم نیز خواستند به جبهه بروند، به آنها اجازه

بدهید بروند.  نگذارید روغن آن خشک شود. نگذارید اسلحه ام روی زمین مانده وخاک بگیرد. بگذار تا مبارزه هست ما نیز شرکت جزئی در این مبارزه داشته باشیم.  ا زشما ملت غیور ایران،  از خانوادۀ خود،  تنها خواهشی که دارم این است که این پیر جماران رهبر انقلاب راتنها مگذارید و خود نیز تا خون در بدن دارم و تا جان در بدن دارم تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خونم از اسلام و قرآن و مکتب تا آنجائیکه بتوانم دفاع خواهم کرد،  امیدوارم که مورد مرحمت و لطف خداوند قرار گیرم.

 

18دسامبر/16

دستاوردها ی انقلاب اسلامی

قسمت پنجم

حجه الاسلام و المسلمین موسوی خوئینی ها

یازدهم : افشا و حذف بسیاری از جریانهای انحرافی و وابسته

گاهی حوادثی رخ میدهد که نظم از پیش تعیین شده بسیاری از امور رابرهم میزند  نظمی را ایجادمیکند که در پرتو جاذبه و زیبائی خود بدان مطلوبیت میبخشد حادثه دستگیری اکثریت قاطع اعضای کادر مرکزی حزب توده و کشف و افشای این جریان آلوده و رسوا،  ازاینگونه حوادث است که نظم از پیش ارائه شدۀ بیان دستاوردهای انقلاب اسلامی ـ که موضوع این سلسله مقالات است ـ  رابهم زد و دستاورد ردیف هفده را به اینجا کشانید،  یعنی به ردیف یازده و تصور میکنم که این جابجائی،  مطلوب باشد.

 

در پنجمین بهار پیروزی انقلاب اسلامی آخرین جریان منحرف و وابسته به بیگانه که افشاء و حذف شد، شعبه ایرانی سازمان اطلاعاتی و جاسوسی “کا. گ. ب.  ” بود موسوم به حزب توده ایران و به تعبیر بهتر حزب جاسوسان شوروی درایران که هم داستان غم انگیز احزاب کمونیست جهان بود و هم بیان سرانجام هر گروه و تشکیلاتی سیاسی که متکی براعتقادات و باورهای مردم نیست. مردمی که در میان و کنار آنان میخواهندمبارزه و تلاش سیاسی داشته باشد پیش از آنکه ابعاد مختلف این حادثه و آثار سیاسی و انعکاس جهانی آنرا بررسی و تحلیل کنیم، برمی گردیم به دیگر جریانهائی که در طول چندسال گذشته یکی پس از دیگر ی افشاء و حذف گردیدند تا معلوم شود که آیا پاکسازی جامعه و حرکت سیاسی آن از اینگونه جریانهای آلوده و ناسالم جز با توان و صلابت انقلاب اسلامی و هشیاری رهبری آن امکان پذیر بوده است؟.

مقدمتا توضیح یک نکته، مفید به نظر می رسد و آن اینکه به طور طبیعی هر جامعه ای که طاغوت برآن مسلط باشد هم چنانکه زمینه رشد هرگونه ریشه فساد اخلاقی، اقتصادی فرهنگی و و. . . .  در آن جامعه آماده می شود همچنان زمینه رشد جریانهای فاسدی که خود در مرحله و یا مراحلی در حال مبارزه و جنگ با نظام سیاسی فاسد و حاکم است،  علت پیدایش این جریانهای سیاسی فاسد عمدتا به یکی  ازدو دلیل میتواند باشد: یکی اینکه چون آهنگ عمومی جامعه در حاکمیت نظام  طاغوتی، قدرت طلبی، شهوت پرستی و گرایش به فریب و نیرنگ و ریا و نفاق و دیگر خصلتهای ضد الهی است، پس به طور طبیعی افراد و دستجات دیگری هم پیدا می شوند که در تنازع قدرت و دستیابی به جاه و مقام و شهوات در شکل یک حرکت سیاسی،  به جنگ با قدرت و مسلط و حاکم برمیخیزند که خود سفره اینگونه تمتعات آلوده و فاسد را در جامعه گسترده است.  درست است که این به جنگ برخاستگان با طاغوت مبارزه میکنندولی نه با طغیان او بلکه با حرمان و بی بهره گی خود از این خوان یغما و اما دلیل دیگر این که در نظام طاغوتی چون حاکمیت از آن جهل و بی خبری از حقایق و واقعیتها است لذا بسیاری از افراد و دستجاتی که به انگیزه سالم انسانی الهی به مبارزه با طاغوت برمیخیزندچون نمیتوانند معیارهای حق را به خوبی تشخیص دهند و در آشفته بازار دغلبازان سیاسی و مدعیان رهبری نمی توانند رهبر حق را از باطل باز شناسند لذا در قدم اول و یا چندمین قدم، سرانجام باز بدام باطل ومنادیان آن می غلتند و برسر آنان همان خواهد آمدکه بر سر دسته اول. اگر به تحلیل علت یا علل شکست بسیاری از حرکتهای سیاسی و یا انقلابی پس از پیروزی آنها بر نظام و قدرت حاکم بخواهیم بپردازیم،  به نکته فوق الذکر قطعا باید توجه خاص داشته باشیم زیرا هنگامیکه یکی از این حرکتها و جریانهای سیاسی بر رقیب پیروز می شود بعلت ناخالصیهای درون خود نمیتواندسایر جریانهای فاسد را شناسائی و کشف و سپس دفع و

حذف نماید. کودتا های پی در پی عراق را پس از سقوط حکومت فاسد سلطنتی آن ملاحظه کنید که البته آن تنها یکی از اشکال شکست این حرکتهای سیاسی پس ا ز پیروزی آنها است اشکال دیگری نیز دارد که معلول کودتاهای خزنده است که نمونه های فراوان دارد. فشرده مضمون این سخن آن  است که: هر حرکت سیاسی و یا هر انقلابی به میزان صلابت و استحکام محتوای خود و به تناسب قدرت ارکان و قواعد فکری و ریشه داشتن در اعماق وجود و اتکاء به توده ها و به میزان تخریب بنیانهای ظلم و تجاوز و فسق و فساد و فجور در همه زمینه ها قادر به کشف و افشاء و حذف جریانهای ناسالم و بجامانده از نظام فاسد گذشته است و در حد آلوده بودن خود به انگیزه های پرداخته شده بدست نظام فاسد پیشین، از جستجوی جریانهای فاسد ناتوان خواهد بودکه سرانجام یا بدست آنها خود حذف می شود یا با جذب آنها بسوی خود هویت واحدی را باآنها تشکیل میدهد.

اکنون پس از توضیح این نکته، برمی گردیم به نگاهی گذرا به حوادث چند ساله پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران:

اولا ـ برخورد انقلاب را با دو جریان سیاسی مسلط بر جهان، جریان غرب و آمریکا و جریان شرق بررسی میکنیم،  اما در افشای ماهیت غرب و آمریکا صلابت و قدرت انقلاب و رهبری آن در این عرصه به اندازه ای وسیع و عمیق و برای توده های مستضعف در سراسر جهان آگاهی بخش و برای سیاستگران غربی و مخصوصا شیطان بزرگ رسواگر و شکننده است که در هیچ بیانی همه ابعاد آن نمی گنجد جانانه ترین تازیانه افشاگرانه، نام شیطان بزرگ برآمریکا نهادن است که در فرهنگ همه محرومان عالم بیانگر تمامی پلیدیها است که در یک موجود متراکم شده باشد که آمریکا چنین است.

با لرزه ای که انقلاب اسلامی ایران بر کاخهای غربی و آمریکائی افکند طشت رسوائی حقوق بشرآنان از پشت بام بر زمین افتاد، تلفن آقای کارتر طرفدار حقوق بشر را  ( که بعضی از جریانهای فاسد خودمان!!! نیز باور کرده بودند) به شاه،  بعد از فاجعۀ هفده شهریور و یا جمعه سیاه مبنی بر حمایت و پشتیبانی از آن بخت بر گشته شنیده اید و فراموشتان هم نشده است و اعتراض مامورانش رادر ایران به اعدام هویدا و القانیان و امثالهما و تو دهنی نزدن حضرات خودمان!!!  راکه با نزاکت،  فرمایشات آن ماموران را استماع فرموده بودند، و برملا شدن بسیاری از پنهانیها در حادثه عظیم و کوبنده تصرف لانه جاسوسی که اسم  سفارت را یدک میکشید که آقای کارتر را به گریه انداخت، واین روزها پس از دستگیری اعضای حزب توده برای زدودن بعضی از آثار آن،  بوقهای آمریکائی و غربی با شایعه پراکنی سعی میکنند آن حماسه تاریخی و یا به تعبیر حضرت امام مدظله، انقلاب دوم رازیر سئوال بکشند و به بیگانه منتسب کنند که البته میزان حماقت دشمنان اسلام و

انقلاب را نیز میرساند.

افشای ماهیت جریان سیاسی فاسد آمریکا در ماجرای حمله به طبس به اندازه ای رسوا کننده بود که حتی اقمار غربی آن یعنی اعضاء بازار مشترک اروپا نیز به قیل و قال با ارباب برخاستند.  بلوکه کردن پولهای ایران به دنیا نشان داد که آمریکا رسما مانند یک سارق مسلح در روز روشن به حریم و حقوق ملتهای مظلوم تجاوز می کند. تحریک صدام به جنگ با ایران که با همه ترفندها نتوانست مخفی کند و سرانجام صدام ضد آمریکائی معرفی و تبلیغ شده را در حریم به اصطلاح امن سیاسی و نظامی و اقتصادی خود جاداد[۱] و دهها موارد دیگر از این نمونه ها که انقلاب اسلامی و رهبری آن به افشای ماهیت غرب و آمریکا پرداخته است و امام قوی و قدرتمند در یک جمله کوتاه “آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند”که براحتی گفتن کلمه “لعنت بر شیطان “ادا کردند، ماهیت بی هویت این طبل تو خالی را افشاء کردندو دنیا دید که آمریکای غلط کار آنقدرها هم دستش در غلطکاری باز نیست و نهایت غلطی که کرد و میکند آنهم با توافق رفیق لنین زاده تحریک صدام بحلمه به ایران بود که نتیجه اش تجلی ارزشهای متعالی ملت رشید ایران و سلحشوران اسلام شد.  و اما انقلاب و افشاگری آن در رابطه با شوروی و همپالکیهایش، همین بس که نشان داد این موجودی که در برابر آمریکا سیمای شیر، ازخود نشان میداد و میدهد در حقیقت شیر نیست بلکه مش رمضان است که در پوست شیر رفته است!!!

این آقای ضد امپریالیست به محض اینکه دید انقلاب اسلامی ایران با نواختن یک سیلی محکم، آمریکا را با سرگیجه از این کشور بیرون کرد و حداقل در کل منطقه قدرت آمریکا رابه زیر سئوال کشید، به جای دست مریزاد به این ملت مظلوم و امت دلاور و ضد آمریکا، با تانک و توپ و هواپیما و قزاق بر سر برادران افغانی ما هجوم برد تا نشان بدهدکه معنی مبارزه با آمریکا چیست وتا با قتل عام ملت ستم کشیده افغانستان، ضد امپریالیستی و خلقی بودن دست نشانده افغانستان را بر ملا سازد.  شوروی در رابطه با انقلاب اسلامی ایران از سال چهل و دو تا امروز مطالبی گفته است که اگر آن مطالب یکجا جمع آوری شود بهترین دلیل بر رد نظریه تاریخی !!! جناب مارکس و اخلافش درباره تاریخ وحرکت آن و بهترین شیوه تحلیل بردن اصول دیالکتیکش خواهد بود. زمانی انقلاب اسلامی ایران راحرکت ارتجاعی تحلیل کردوبا نغمه شوم “ارتجاع سیاه” شاه هم نوا شد، زمانی دیگر یک شورش کور نامید و بعد تشخیص نداد!! و بالاخره هم معلوم نکرد که انقلاب ایران در اثر تضاد نیروهای تولید و عوامل تولید بوده است یا نه، و پس ازپیروزی انقلاب گفت باداباد برای اینکه درتحلیلمان شک نکنیم ویا شکّمان را آشکار نکنیم و یا بهرحال برای اینکه زیر بارحق

نرویم باید هر چه واقعیت در ایران هست همه را انکار کنیم !! و این است ماهیت یک رژیم مبتنی برحرکت و سیر برخلاف فطرت و سرشت انسان.  و این ماهیت را انقلاب اسلامی ایران برملا وافشا کرد. ماهیت رژیم درنده ای که موشک نه متری به صدام صهیونیست آمریکائی می دهدکه خانه های مردمی را برسرشان خراب کندو مردمی را به خاک و خون بکشد که تاریخ انقلابشان با دشمنی با اسرائیل و آمریکا نوشته شده است انقلاب ایران افشا کرد که شوروی هم مانند آمریکا اصرار دارد که حکومت غاصب اسرائیل بماند. شوروی هم مانند آمریکا نمی خواهدکه فلسطینیان در فلسطین حکومت تشکیل دهند و سرنوشت خود را به دست گیرند. پس در عرصه سیاسی جهان در فکر و اندیشه مستضعفان در زیر انوار خیره کننده انقلاب اسلامی ایران ماهیت هر دو جریان سیاسی مسلط بر جهان افشا گردیده است و به خواست خدای تعالی حذف نیز خواهد شد.

واما در عرصه داخلی، از چپترین تا راستگراترین جریانات یکی پس از دیگری افشا و نابود شدند و یا در حال مردنند. شاید هنوز کسانی باشند که بگویند و یا با خود بیندیشند که چرا با اذن امام فلان و بهمان که وابسته به یک جریان خود باخته در برابر غرب و وحشتزده از قدرت آمریکا است به قدرت رسیدندکه از ترس سقوط در چاه ویل شوروی خود رابه طناب آمریکا حلق آویز می کردند، ولی این افراد نیز باید به این نکته بیندیشندکه این جریان بهر حال وجود داشت، هر چند که وجود تلخی داشت و میبایست حذف شود ولی آیا بدون افشاء ماهیت آن ممکن بود؟آیا بدون اینکه همه مردم واقعیت این جریان را بشناسند، حذف آن قابل فهم و درک برای آنان بود؟آیا این جریان بدون اینکه وجاهت کاذب بدست آمده در پرتو مبارزه با شاه را از دست بدهد، امکان حذف داشت؟اگر آن آقا، نخست وزیر و یا آن دیگری وزیر فلان نبود هرگزتوفیق ملاقات با برژینسکی دست می داد؟و مگر این ملاقات پر برکت کارچند صد جلد کتاب و مقاله و تحلیل را انجام نداد؟استعفا از انجام  وظیفه و تکلیف الهی که از جانب امام امت بر عهده کسی یا کسانی گذاشته می شود آنهم به خاطر اینکه یک مشت جاسوس در داخل لانه شان دستگیر شده اند آیا افشاگر نبود؟اگر بود بخاطر و بدنبال آن به قدرت رسیدنی بود که با اذن امام انجام شده بود.

البته من در صدد این نیستم که ابعاد آن حرکت بسیار صحیح و خداخواسته امام را در ارتباط با به قدرت رسانیدن این جریان تحلیل کنم که آن خود سیار گسترده و عمیق است، نه، فقط در پی آن بودم که این حادثه را در رابطه با افشاگری انقلاب ــ بطور اختصارــ توضیح بدهم.  افشاءو حذف جریانی که در راس آن یک ملای نگونبخت نشسته بود(که خداوند این انقلاب و امت و امام رااز شرش محفوظ فرماید) از حوادثی بود که فقط درتوان این انقلاب و رهبری آن بود، قدرت این افشاگری به حدی بودکه یک شبه یک عنصر تکیه زده بر مسند افتاء و مرجعیت را ناگزیر از اعتراف به گناه و توبه و استغفار میکند.  افشاگری انقلاب در مورد ماهیت شرکت سهامی ضد انقلا ب که مدیر عاملش بنی صدر بود و دریدن ماسک نفاق از چهره پر مدعاترین جریان سیاسی فاسد بنام مجاهدین خلق، جارو کردن جبهه ملی، انشعاب در درون سازمان چریکهای فدائی. . . از وحشت برباد رفتن همه دستاوردهای چندین ساله در برابر حقانیت انقلاب و نابودی اقلیت و در بدری اکثریت و در این اواخر افشاء ماهیت حزب توده یا حزب جاسوسان شوروی همه و همه از دستاوردهای بزرگ این انقلاب الهی است که جزآن هیچ قدرت دیگری از پی این همه جریانهای آلوده بر نمی آمد.

بسیار مایل بودم در این زمینه خیلی بیش ازاین، حوادث گذشته را باردیگر به خاطر خواننده بیاورم مخصوصا افشاگر ی های دانشجویان مسلمان پیرو خط امام ولیکن مجال نیست و هنوز در باره آن حزب روسی سخن باقی است ولیکن به خواندن کتابها و جزوه های افشاگر ی که تاکنون نزدیک به سی شماره منتشر شده است توصیه می کنم. واما کشف و افشا وحذف جریان حزب توده از جهات مختلفی حائز اهمیت است:اول اینکه نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی در اینجابا یک حزب سیاسی درگیر نبودند بلکه با اعضای یک سازمان اطلاعاتی و جاسوسی نیرومند که با”سیا”و “موساد “مصاف میدهد درگیر شده

بودندکه پیروزی نیروهای جمهوری اسلامی رادر این درگیری فقط همان سازمانهای مزبور میتوانند دقیقا ارزیابی کنندو ازاین ارزیابی در بهت و حیرت فرو روندکه مگر ممکن است در مدتی به کوتاهی چهار سال، نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران چنان کار آزموده شوندکه جاسوسان “کا. گ. ب” رابا سابقۀ چندین ساله و در پوشش چهل ساله یک حزب کشف و تعقیب و دستگیر کنند، ولذا برای کم جلوه دادن یا بد جلوه دادن قدرت این نیروها ادعا کرده اندکه نیروهای اطلاعاتی ایران به کمک سازمانهای اطلاعاتی غرب موفق به چنین کاری شده اند! دوم ــ اینکه برخورد نیروهای ایران در داخل زندانها با اعضای کار کشته حزب جاسوسان شوروی به قدری هشیارانه و دقیق  بوده است که در مدتی کوتاه، همه را وادار میکند تا برای سبک شدن و جدانشان از ننگ چند ده ساله و یا برای منصف نشان دادن خود در برابر سخن حق و یا به هر حال دراثر بریدن از کاری که می کرده اندو راهی که می رفته اند در صفحه تلویزیون ظاهر شوندو با مهارت تمام به تشریح و کالبد شکافی لاشه یک حزب جاسوسی بنشینندو آنهم کسانی که رنج نزدیک به سی سال زندگی در زندان را تحمل کرده اند واما در برابر شاه حاضر به اعتراف به گناه خود نشدند ــ که البته دربرابر شاه نمی بایدهم حاضر به اعتراف می شدندزیرا اگر حزب توده خائن است، دلیلی وجود ندارد که در برابر خائن دیگر ی مانند شاه بخیانت خود اعتراف کند ــ و اما در برابرانقلاب واسلام و امام و پاسدار و همه نیروهای صادق و خدمتگذار در جمهوری اسلامی نمی توانند لب فرو بندندوسکوت کنند و یا با وجدانی آرام، توان مقاومت داشته باشند، نه، حقانیت اسلام وانقلاب و نیروهای خط امام آنانرا به اعتراف مجبور می سازد،  سوم ــ اینکه علیرغم شعار بر حق انقلاب که همه امت فریاد می زدند و فریاد میزنندکه : نه شرقی،  نه غربی جمهوری اسلامی ” غربیها و به خصوص آمریکا

برای کم کردن جاذبه انقلاب در بین مسلمانان و مستضعفان تبلیغ می کنند که جمهوری اسلامی ایران به طرف شرق و شوروی گرایش دارد!یعنی از هویت اسلامی خالص برخوردارنیست و اصولا هیچ ملتی علیه آمریکا نمیتواندقیام کند مگر با تکیه

بر شوروی!! و تبلیغ می کنند که اگر روزی انقلاب اسلامی ایران بخواهد در برابر شوروی بایستد باید به آمریکا و غرب تکیه کندو حتی این واقعیت را نمی خواهند بدانند و نمی خواهند که مردم دنیا بدانند که ایران اسلامی در اوج درگیری با آمریکا اولین کشوری بود که علیه تجاوز نظامی شوروی به افغانستان موضع گرفت و محکوم کرد و همین موضع قاطع ایران است که اجازه نمی دهد در افغانستان معامله ای نامشروع صورت بگیرد و نیز ایران در همان زمان که در محاصره اقتصادی از جانب آمریکا و غرب بود، جریان گاز خود را به روی  شوروی به خاطر باج خواهی او بست وحاضر نشد به خاطر هرگونه ملاحظه ای گاز ر ا

بثمن بخس به شوروی بدهد. اینها و دهها نمونه دیگر ازمواضع قاطع ایران را که همگی حکایت از سیاست نه شرقی، نه غربی می کرد، ندیده می گیرند و باز هم تبلیغ می کنندکه ایران گرایش به شوروی دارد!مگر نمی بینند که حزب توده آزاد است.  درست در اوج این جنجالها بود که ناگهان مردم دنیا دیدندکه تمامی خبرگزاریهای جهان مخابره کردند که سران حزب توده ایران بازداشت شدند و آنهم نه یک حز ب ساده سیاسی بلکه شبکه جاسوسی شوروی در ایران یعنی انقلابی که زیر باران گلوله ها و موشکها، دشمن آمریکائی را تعقیب میکند و در همین جنگ شوروی نیز غیر مستقیم چنگ و دندان نشان می دهد،  ناگهان سران حزب جاسوسان شوروی یعنی کشوری که بیش از هزار کیلومتر با ما مرز مشترک دارد و بسیاری درآنطرف دنیا از او که در اینطرف دنیا است می ترسند، دستگیرمی شوند یعنی : در نظر ما جاسوس خائن است، خواه آمریکائی و خواه روسی، بنام دیپلمات جاسوسی کردن ممنوع است، خواه در لانۀ جاسوسی آمریکا و خواه در ساختمان موسوم به سفارت شوروی، و در جمهوری اسلامی هر جریان سیاسی وابسته و یا متمایل به بیگانه ممنوع است خواه وابسته به آمریکا باشد و یا وابسته به شوروی.

چهارم ــ تحلیل جمهوری اسلامی از گروهها و دستجاتی که هماهنگ با فرهنگ مردم و اعتقادات آنان نیستند و در میان آنان قصد تشکل و حرکت سیاسی دارند، اینست که سرانجامشان جزوابستگی به بیگانگان و در خدمت آنان قرار گرفتن و خیانت به مردم کردن چیز دیگر ی نیست و دربا ره همه گروههای افشا و حذف شده این اعتقاد را داشته و دارد هرچند که سندی روشن و رسمی براین واقعیت قطعی نتواند به دست بیاورد و ارائه دهد و اما دربارۀ حزب توده این واقعیت با هشیاری و کار دانی مسئولان مربوطه از زبان خود آنان افشا گردید. البته من قبول دارم که :توده ای ها قبل از آنکه یک حزب سیاسی باشند یک شبکه جاسوسی بوده اند و شاید هرگز یک حزب سیاسی نبوده انداما سرانجام آن دسته

از احزاب سیاسیی هم که از مردم و جامعۀ خود بریده باشند چیزی جز جاسوس شدن برای بیگانه نیست.

پنجم ــ با کشف و افشای جریان حزب توده و توطئه های آن علیه انقلاب اسلامی ایران به دستور شوروی، معلوم شد که  شوروی در توطئه علیه اسلام و انقلاب نه تنها قوی نیست که بسیار هم ضعیف است، زیرا همانطور که می بینید آنچنان در داخل ایران بدون پایگاه  است که وقتی تصمیم می گیردبه یک انقلاب و آن هم اسلامی و با آن همه حمایت مردمی وپشتوانه فکری و اعتقادی،  با تاریخی هزارو چهار صد ساله، خیانت کند، به گروهی تکیه می کند و از نیروئی انتظار  عمل داردکه اولا به خاطر الحاد و کفر آشکارش هیچگونه پایگاه مردمی و توده ای نداردو ثانیا به دلیل خیانتهای مکرر و مستمر در طول چهل سال از هر گونه مطلوبیت و جاذبه سیاسی بی بهره است. شوروی آنقدر درداخل کشورهای اسلامی عموما در ایران خصوصا ناتوان است که حتی سازمانهای سیاسی مارکسیستی خالص را از دست می دهد و آمریکا آنها را در خدمت خود میگیرد لذاماجرای حزب توده نشان می دهد که :ملتها در همانحال که نباید ازشوروی و دسیسه های آن غافل باشند ولیکن در همان حال باید بدانندکه دشمن اصلی و شیطان بزرگ آمریکا است و با تمام هشیاری باید مراقبت کنند که هر جریانی را به محض اینکه در خط آمریکا و درخدمت آمریکا قرار گرفت کشف وسپس خنثی و حذف کنند.

ششم ــ باکشف و افشا و دستگیری سران حزب توده واکثر اعضاء رده های یک و دو برای چندمین بار مردم  دنیا مشاهده کردند که جمهوری اسلامی ازچنان صلابت و استحکامی برخوردار است که همزمان با اداره جنگ در طول هزار کیلومتروتحمل تمامی مشکلات ناشی از آن در داخل کشور نیز هر حرکت مخالف را زیر نظر داردو هر توطئه ای را در نطفه خفه می کندو چنین نظامی نه تنها در برابر دسیسه های ضدانقلاب اعم از داخلی و خارجی ناتوان نیست که هر توطئه ای را چنان در هم می شکندکه از درگیر شدن با آن قدمی جلوتر درجهت استواری بر می دارد و تجربه ای غنی می اندوزد که نه تنها برای

خود که برای همه انقلابهای ضد استکباری بسیار گرانبها است.                   ادامه دارد

 

[۱] ــ حزب سوسیالیست آمریکائی فرانسه هنوز بر مرکب حکمرانی سوار نشده با موضع گیریهایش در برابر انقلاب اسلامی ایران و با حمایت عجولانه ازصدام می رود تا سرنوشت تلخی برای خود و برای فرانسه به بار آورد و نیز اکثر کشورهای اروپائی در رابطه با انقلاب اسلامی ایران ناگزیر از موضع گیریهائی شدند که نشان دادند در برابر آمریکا ناتوان و بی اراده اند.

18دسامبر/16

معاد

قسمت چهارم

آیت الله جوادی آملی

منکرین معاد

قرآن کریم رسالت انبیاء را ضروری میداند و هدف رسالت را قیام مردم بالقسط میداند و برای پیاده شدن هدف انبیاء، یاد معاد را مؤثر ترین عامل میشمرد.

انسجام نبوت و معاد

“یا ایّها النّبی انّا ارسلناک شاهدا و مبشّرا و نذیرا و داعیا الی الله باذنه و سراجا منیرا، و بشّر المؤمنین بأنّ لهم من الله فضلا

کبیرا”. [۱]

نام مبارک پیامبر و رسول اکرم(ص) با لقب نبوت یا رسالت آمده و هرگز پیامبر را با اسم صدا نمی کنند در این آیه، میفرماید:

ما تو را شاهد فرستادیم که نمونه و اسوه باشی و هم شاهد اعمال امت در دنیا و در قیامت باشی و دو نمونه دیگر ازصفات حضرت (ص) را نیز یادآور شده است:

۱ــ انذار، ۲ــ تبشیر، و این دو صفت ناظر به مسئله معاد است که جریان رسالت را همراه

با مسأله معاد ذکر نموده است، بدینصورت:

در برابر فضائل نیکان بشارت بدهید و در قبال رذالت تبهکاران انذار کنید، زیرا اگر کسی

این چنین پندارد که قیامتی و حسابی نیست همچنانکه قرآن می فرماید:

“ایحسب الانسان ان یترک سدی”[۲]

داعی ندارد که از شهوات پرهیز کند و تن به دشواریها دهدزیرا بهشت احاطه به دشواریها و جهنم احاطه به شهوات و لذائذ شده است چنانچه علی (ع) میفرماید:

“انّا الجنه حفّت بالمکاره و ان النار حفّت بالشهوات”. [۳]

اگر انجام وظائفی که رسول اکرم (ص) فرموده دشوار است در قبالش بشارتی هم دارد. اگر کسی خیال کند انسان یاوه و بیهوده خلق شده است یعنی بعد ار مرگ خبری نیست، عاملی در او نیست که دست از لذائذ بکشد و دشواریها را تحمل کند.

قرآن کریم انسان را دائمی و ابدی میداند که زوال برای او نیست زیرا از عالمی به عالم دیگر منتقل می شود:

“وبشّرالمؤمنین بأنّ لهم من الله” “فضلا کبیرا”[۴]

به مؤمنین بشارت ده که پس از مرگ فضل کبیر الهی در انتظار آنان است.

 

خدا و منکرین معاد

” و انذر النّاس یوم یأتیهم العذاب فیقول الّذین ظلموا ربّنا اخّر نا الی اجل قریب نجب دعوتک و نتّبع الرّسل اولم تکونوا اقسمتم من قبل مالکم من زوال و سکنتم فی مساکن الّذین ظلموا انفسهم و تبیّن لکم کیف فعلنا بهم و ضربنا لکمم الامثال”. [۵]

مردم را بترسان ازروزیکه عذاب میاید و ظالمین در آنروز گویند:

“پروردگارا ما را مهلت ده برای اینکه دعوت ترا بپذیریم و از پیامبرانی که “داعیا الی الله ” بودند پیروی کنیم”. البته این خواهش در هنگام ظهور جریان بعد ازمرگ می باشد در جواب گفته می شود:

مگر نه آن بود که قبلا اصرار داشتید و باورتان شده بود که ماندنی هستید. قرآن جریان آن سرمایه دار را نقل میکند:

“و دخل جنّته و هو ظالم لنفسه قال ما اظنّ ان تبید هذه ابدا، و ما اظنّ الساعه قائمه و لئن رددت الی ربّی لاجدنّ خیرا منها منقلبا. . . “[۶]

وقتی داخل باغ شد گفت :گمان نمی کنم این باغ ازبین برود و دربارۀ قیامت هم گمان نمی کنم معادی باشد و اگر هم باشد همانطوری که الان متنعمیم، آنجا هم از نعمتها برخوردار خواهیم بود.

“اولم تکونوا اقسمتم من قبل. . . “[۷]

در جواب تبهکاران گفته می شود :مگر شما آنهائی نبودید که با قسم و سوگند می گفتید ما از بین نمی رویم با اینکه گذشتگان خود را دیدیدازبین رفتند و شما جانشین آنها شدید و ما آنها را بخاک کشیدیم در صورتیکه آنها فکر نمیکردند از بین بروند و این صحنه ها را از نزدیک مشاهده کردید ولی متنبه نشدید.

“وقدمکروا مکرهم و عندالله مکرهم و””انّ کان مکرهم لتزول منه الجبال”[۸]

تبهکارانی بودند که هر چه را در توان داشتند از لحاظ توطئه و نقشه اعمال کردند نقشه های اینها در مهار قدرت خدا است و او میداند چگونه توطئه میکنند و بر فرض اینکه خدا بر همه چیز آگاه است پس این توطئه و مکرشان بی اثر خواهد بود اگر چه در حدی باشد که کوهها از آن زیر و رو شود،  و از بین برود، چون در حضور خدا است.

 

یک نکتۀ ادبی

اگر “ان ” در آیه “وان کان مکرهم. . . ” وصلیه باشد معنی چنین میشود :”اگر چه مکر آنها بطوری باشد که کوه را فرو ریزد، باز هم چون نزد خداست بی اثر است، برای اینکه نظام آفرینش در اختیار او است و همه این پیچ و مهره ها را او عالم است و به تمام راههای نفوذی این نقشه آگاه است. ولی اگر “ان” نافیه باشد معنی چنین میشود:مکر آنها این طور نیست که بتواند کوه را فرو ریزد. اگر دین به منزله جبال است و اگر مؤمن “کالجبل الراسخ”است، مکر اینها نمی تواند کوه را زیروروکند!ونمونه های این معجزه الهی را انقلاب اسلامی خوب تبیین کرد. کسیکه با آیات الهی در تماس است و آیات را تلاوت میکند،  میبیندکه هر لحظه تازه است.

“فلا تحسبنّ الله مخلف وعده رسله””انّ الله عزیزٌ ذوانتقام”. [۹]

هرگز نپندارید که خدا نسبت به انبیائش خلف وعده کند، اصلا در هیچ موردی خلف وعده نیست تا چه رسد به انبیاءش خلف وعده شود چون فرموده:”انّا لننصر رسلنا والّذین آمنوا

فی ــ “”الحیوه الدّنیا و یوم یقوم الاشهاد”[۱۰] هیچ پیامبر و هیچ مؤمنی لله قیام نکرد مگر اینکه پیروز شد، هم در دنیا و هم در آخرت. و خدای متعال هرگز خلف وعده ندارد، چرا؟چون “انّ الله عزیز ذوانتقام” ازتبهکاران انتقام میگیرد، عزیز است و راه برای بیگانه  ها بازنیست که قدرت خدای را بگیرند.

کسی که از شرح صدربرخوردار نبود، روحش پرواز نکردو در تنگنای طبیعت ماند، در همه ادوار وجودی، در حلقه و سلسله زنجیر بسته است.

 

مجرمین در روزقیامت در فشارند

“وتری المجرمین مقرّنین فی الاصفاد”[۱۱]

تبهکاران در همه نشئات در فشارند، نه تنها در حال مردن، نه تنهادر قبر، نه تنها در قیامت جائی برای ایستادن ندارند و در فشار هستندبلکه در جهنم نیز جای وسیع ندارند و در فشار هستند. آنکس که از شرح صدر برخوردار نبود، روحش پرواز نکرد و در تنگنای طبیعت ماند، در همه این ادوار وجودی در حلقه و سلسلۀ زنجیر بسته است، در دنیا هم بسته است برای اینکه خداوند فرمود:

“من اعرض عن ذکری فانّ له معیشه” “ضنکا و نحشره یوم القیامه اعمی”[۱۲]

کسیکه  از یاد خدا روی برگرداند و اعراض کند در معیشت تنگ قرار میگیرد. معیشت تنگ به معنای فقر نیست همچنانکه علی (ع) فرموده:

“ولا کنزاغنی من القناعه. . . “[۱۳]

هیچ گنجی غنی تراز قناعت نیست. ولی ازآنجائیکه تبهکار به اینفکر است که ثروت اندوزی کند، درخروش این است که چگونه بیفزاید و چگونه گم یا کم نشود و لذا همیشه در فشار است، هیچ آسایشی ندارد، خوابش نمی برد، احساس ایمنی وآرامش پیدا نمی کند،  در هنگام مردن هم به تعبیر این آیه:

“و لو تری اذ یتوفّی الّذین کفروا” “الملئکه یضربون وجوههم و ادبارهم”

“وذوّقوا عذاب الحریق”. [۱۴]

بافشار، و باسیلی خوردن به صورت و پشت وآسیب دیدن، جان میدهد. در آیه :

“واذا القوا منها مکانا ضیّقا مقرّنین ” “دعوا هنا لک ثبورا”. [۱۵]

در مکان تنگ جای دارندودست و پای آنها در قید وزنجیر بسته است.

 

خوراک و پوشاک مجرمین

“سرابیلهم من قطران و تغشی وجوههم” ” النّار، لیجزی الله کلّ نفس ماکسبت” “انّ الله سریع الحساب”[۱۶]

پوشاک آنان از قطران است. قطران ماده سیاهی است مانند قیر که بدنه کشتیها را با آن روغن مالی می کنند. “لیس لهم طعام الّا من ضریع لا یسمن” “ولایغنی من جوع”. [۱۷] خوراکشان ضریع است. ضریع به تیغهای بیابانی میگویند که خوراک حیوانات است مثل شتر

و امثال آن که هم سیر میشوند و هم چاق،  اماضریع جهنم حیوان انسان نما رانه سیر میکند، نه فربه.  شریفترین عضو اینها که چهره و صورت است زیر پوشش آتش قرار دارد چون عمری با صورت معصیت کردندنه پیشانی به خاک مالیدند، نه چهرۀ بشاش نسبت به مؤمنین داشتند و این نشان میدهدکه همان عمل است که به این صورت در می آید همچنانکه درسورۀ مبارکه بقره داشت:

“کذالک یریهم الله اعمالهم حسرات” ” علیهم وما هم بخارجین من النّار ” [۱۸]

در سوره زلزال فرموده:

“یومئذ یصدر النّاس اشتاتالیروا اعمالهم” “فمن یعمل مثقال ذرّه خیرا یره ومن ــ ” ” یعمل مثقال ذرّه شرّا یره” [۱۹]

“هذا بلاغ للناس و لینذروا به و””لیعملوا انّما هو اله واحد و لیذّکر. ” “اولوالالباب “. [۲۰]

این بهترین تبلیغی است برای مردم برای اینکه انذار شودکه رسالت وقتی اهدافش محقق میشود که مردم یادمعاد باشند.  امیدواریم که یاد معادرا خدا به عنوان بهترین نعمت به همه  اعطا کند.  و السلام علی من اتّبع الهدی.

ادامه دارد

 

[۱] سوره احزاب ــ آیه ۴۵، ۴۷٫

 

[۲] سوره قیامت ــ آیه ۳۶٫

[۳] ــ نهج البلاغه ــ خطبه ۱۷۶٫

[۴] ــسوره احزاب ــآیه ۴۷٫

[۵] ــ سوره ابراهیم ــ آیه۵ ۴۴، ۴٫

[۶] ــ سوره کهف ــ آیه ۳۵، ۳۹

[۷] ــ در زمان جاهلیت مرسوم بود، به اشیائی که مقداری عظمت و دوام داشت

میگفتند :این از بین رفتنی نیست الان هم گاهی شنیده میشود. فرش محکم بافت،

نمیر است:که این از فرهنگ طاغوت است.

[۸] ــ سوره ابراهیم ــ آیه ۴۶٫

[۹] ــ سوره ابراهیم ــ آیه ۴۷٫

[۱۰] ــ سوره مؤمن ــ آیه ۵۱٫

 

[۱۱] ــ سوره ابراهیم ــ آیه ۴۹، اصفاد به معنای قید و زنجیره هائی است که به دست و پای مجرمین می بندند.

[۱۲] ــ سوره طه ــ آیه ۱۲۴٫

[۱۳] ــ نهج البلاغه ــ کلمات قصار۳۷۱٫

[۱۴] ــ سوره انفال ــ آیه ۵۰٫

[۱۵] ــ سوره فرقان ــ آیه ۱۳٫

[۱۶] ــ سوره ابراهیم ــ آیه ۵۰، ۵۱٫

[۱۷] ــ سوره غاشیه ــ آیه ۷، ۶٫

[۱۸] ــ سوره بقره ــ آیه ۱۶۷٫

[۱۹] ــ سوره زلزال ــ آیه ۸، ۶٫

[۲۰] ــ سوره ابراهیم ــ آیه ۵۲٫

18دسامبر/16

جهاددر قران

قسمت شانزدهم

حجه الاسلام و المسلمین طاهری خرم آبادی

امدادهای غیبی در جهاد

در مقاله گذشته،  بحث ما دربارۀ امدادهای غیبی الهی بود که در جنگ احزاب پیامبر اکرم(ص) ویارانشان از آن برخوردار بودند.  قسمتی ازآیات مربوط به این جنگ راتفسیر کردیم و اینک به دنباله آن بحث:

سپس به بررسی شرائط حساس این واقعه و بیان عواملی که موجب شدت و حساس شدن وضع مسلمانها گردید میپردازد:

“اذ جاوءکم من فوقکم و من اسفل منکم و اذ زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر و تظنّون بالله الظّنونا” (احزاب ۱۰)

ــ آنگاه که آمدندشما را از بالای سرتان، (بالای سر مردم مدینه طرف شرق مدینه است که طائفه غطفان ویهود بنی قریظه و بنی النضیر آمدند) و از طرف پائین (که طرف غرب مدینه است قریش و طوائف دیگر) وارد شدند. بعد حالت مسلمانها را در آن روزهای نخستی که از همه طرف مود هجوم قرار گرفتند تشبیه میفرماید به شخصی که در حال مرگ افتاده است چشمان او فروغی ندارد و به سقف اطاق گویا خیره خیره نگاه می کند و روح به حلقوم و گلوگاهش می رسدو نفسهای آخرین را میکشد:

“و اذ زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر”

– و آنگاه که چشمهای شما از خوف و وحشت حالت کجی و برگشت پیدا نموده بود مانند چشمان مرده و روح به  حلقوم شما رسیده بود”وتظنّون بالله الظنونا” ودر باره خدا گمانهائی بردید، بعضی فکر می کردند که کفار بر مدینه تسلط می یابند و بعضی می گفتند اسلام تمام شد و ازبین رفت و دین پایان یافت، بعضی فکر جاهلیت و برگشت دوران گذشته را در سر می پروراندند و گروهی می گفتند خدا و رسول این مردم را مغرور ساختند توجه بوضع مسلمانها د راین جنگ انسان را بیاد روزهای حمله عراق که از شرق و غرب تقویت می شد می اندازد و کسانی که فکر می کردند چند روزی بیشتر طول نمی کشد که عراق برایران مسلط و یا لااقل خوزستان را تصرف می کند و در نتیجه دولت جمهوری اسلامی کارش خاتمه یافته است و صدها گمان و ایراد و اشکال را در دل و یا برزبان می آوردند.  البته همانگونه که در صدر اسلام آنها که ایمان و اعتقاد به اسلام و نصرت الهی داشتند و خصوص رهبر و قائد بزرگ اسلام رسول خدا هیچ نگرانی نداشته

و با امید به پیروزی قدم بر می داشتند و در تابستان و هوای گرم آنهم ماه رمضان به کندن خندق از پیر و جوان پرداختندو آنقدر رسول الله ایمان به آینده اسلام دارد که ازپیروزی آینده اسلام و گسترش آن و تسلط بر ایران و روم و یمن در هنگام کندن خندق و جستن برق از برخورد کلنگ با سنگ خبر می دهد.  همچنین ملت مسلمان و انقلابی ایران از همان روزهای نخست با امید به پیروزی و راه ندادن هیچ یک از این اندیشه های خانمان برانداز بلکه با دلی پر از عشق و علاقه به شهادت به استقبال دشمن شتافتند و دشمن را متوقف ساختندو تا امروز با او می جنگند و پیروزیهای بزرگی که در تاریخ کم سابقه است بدست آورده اند و سرزمینهای اشغالی را یکی پس از دیگری پس گرفتند و درهمان شب اولی که هواپیماهای عراقی به فرودگاه مهر آباد حمله کرد امام امت با قاطعیت هر چه تمامتر وعده نصر و ظفر داد و مردم رابه استقامت دعوت نمود و روحیه ای در ملت ایران دمید.

آری این روزهای سخت و هراس انگیز روزهای آزمایش مؤمنین بلکه همه اقشار ملت است چنانکه قرآن می فرماید:

“هنالک ابتلی المؤمنون و زلزلوا””زلزالا شدیدا”. (احزاب ۱۱)

یعنی در آن هنگام آزمایش شدند مؤمنین و مضطرب گردیدند اضطرابی شدید.  البته مؤمن هرگاه ایمانش قوی باشد اضطرابش با توجه به خدا برطرف می گردد،  واگر ایمانش قوی نباشد در حال اضطراب باقی خواهد ماند، و دراینجا منظور جمعیت مؤمن و مسلمانی است که مجموعه ای از افراد ضعیف و متوسط و قوی را تشکیل می دهد باتفاوتهائی که در هریک از این درجات وجود دارد. مسئله آزمایش و امتحان از مسائل اساسی جهاد و مبارزه است که خودبحثی جدا را نیازمنداست و در ضمن فصول بعدی خواهد آمد.

“و اذ یقول المنافقون و الّذین فی قلوبهم مرض و عدنا الله و رسوله الّا غرورا” (احزاب ۱۲)

دومین عامل برای سخت شدن و حساس گردیدن شرائط سم پاشی هائی بود که منافقین و آنها که در دلشان مرض بود در بین مسلمانها می نمودند منظور از آنهاکه در دلشان مرض هست کسانی است که با شک و تردید به مسائل می نگرند و از ایمانی قوی یا متوسط برخوردار نیستند و ضعف اعتقادی دارند.

اینها میگفتند آنچه خداو رسول او به ما وعده داد جز غرورچیز دیگری نبود. غرور عبارت است از اینکه انسان شری را بصورت خیر و خوبی ارائه دهد و دیگری را با آن مغرور سازد. این نوع  سم پاشی ها و اخلال ها در درون جامعه اسلامی همیشه از تاکتیک های منافقین بوده و هست و اساسا فلسفه نفاق و هدف از دو چهره داشتن برای بیشترمنافقینی که برنامه تخریبی و براندازی اسلام را دارند و با تشکل خاصی عمل می کنند همین است که از چهره اسلامی و همرنگ و همدم شدن بامسلمانها استفاده کنند و برای نقشه و هدف خود بهره برداری نمایندکه یکی از موفقیت های آنها همین است که در شرائط حساس مخصوصا بحرانهای جنگی و مبارزات، با سم پاشی و اخلال و دروغ پردازی و شایعه سازی رعب و وحشت در دل مردم پدید آورندو اتحاد و هماهنگی را بر هم زنند چنانکه در جنگهای اسلام حضور منافقین بیشتر بهمین منظور بود و در سوره توبه در مورد کسانیکه از منافقین از شرکت در جنگ تبوک خودداری نمودندکه آنهم طبق نقشه دیگری بود که میخواستند در غیاب رسول خدا توطئه ای علیه حکومت مرکزی بچینندبه

این مطلب اشاره فرموده است.  می فرماید:

“لو خرجوا فیکم مازادوکم الّا خبالا و لا وضعوا خلالکم یبغونکم الفتنه و فیکم

سمّاعون لهم و الله علیم بالظّا لمین” (۴۷ توبه)

– اگر دربین شما اینها هم بسوی جنگ حرکت میکردندچیزی جز فساد برای شما نداشت و ایجاد عداوت و دشمنی در بین شما می نمودند خصوصاً اینکه در بین شما کسانی هستند که گوش به حرفهای آنها می دهند وتحت تاثیر قرار میگیرند. این سم پاشی تا باینجارسیدکه گروهی از منافقین می گفتند:

“یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا”

– ای اهل یثرب(یثرب نام مدینه قبل از اسلام بوده است)اینجا جای ماندن و توقف نیست یعنی درمقابل لشکر عظیم کفار ماندن شما بی فائده و بی جهت است زیرا غلبه با آنها خواهدبود پس چه خوب است که هرچه زودتر به منازل خودبرگردید.

دسته ای ازهمین منافقین آمدند حضور پیغمبر و از آنحضرت اجازه میخواستند برای برگشت به شهر

“و یستأذن فریق منهم النّبی

یقولون انّ بیوتنا عوره و ماهی بعوره ان یریدون الّا فرارا”.

– یعنی گروهی از همین جمعیت منافقین و بیماران روحی از رسول خدا اذن می خواستند برای برگشت به شهر و بهانه آنها این بود که خانه‌های ما در و دیوار درستی ندارد و راه برای دزد و دشمن باز است در حالیکه چنین نبود و خانه های آنها مصون و محفوظ بود و غرضی جز فراراز دشمن نداشتند.

در این آیات به دو عامل اساسی از عواملی که مسلمانها را در تنگنا و شدت قرار میداد اشاره شده است یکی کثرت دشمن و تهاجم از هر طرف بر مدینه و دیگر اخلال و سم پاشی های منافقین که موجب سستی و از هم پاشیدگی صفوف مسلمین می گردید، عامل مهم دیگری هم وجود داشت و آن اخلال و ضربه هائی بود که یهود بنی قریضه ای که در داخل مدینه بودند وارد می ساختند ولی با وجود همه این عوامل و کمبودنیروی مسلمانها خداوند با جنودی که دیده نمیشدندو فرستادن بادو طوفان لشکر کفر را در همکوبید و آنان را مجبور به فرار نمود.

د ــ “لقد نصرکم الله فی مواطن کثیره و یوم حنین اذ اعجبتکم کثرتکم فلم تغن عنکم شیئا وضاقت علیکم الارض بما رحبت ثمّ ولیتم مدبرین* ثمّ انزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و انزل جنودا لم تروها و عذّب الّذین کفروا و ذلک جزاء الکافرین”.  (۲۶ توبه)

رسول خدا پس ازفتح مکه با ۱۲۰۰۰نفر سرباز مسلح به سوی قبائل هوازن،  و ثقیف که برای نبرد با مسلمانان آماده میشدند و تصمیم داشتندبه استقبال ارتش اسلام بروندو ضربت مهلکی بر آنان وارد سازند رهسپار گردید.

دشمن در انتهای دره ای که به منطقه حنین منتهی می شدفرود آمد و در صخره ها و شکاف کوهها وپشت سنگها مخفی شدو تصمیم بر این بود که با ورود ارتش اسلام همگی از مخفیگاه خود بیرون آیند و سربازان اسلام را زیر رگبار تیر و سنگ قرار دهند.  ارتش اسلام صبحگاه قبل از روشن شدن کامل هوا وارد درّه حنین گردید که ناگاه صدای

غرش تیرها و فریاد مردان جنگجو از پشت سنگرها هراس و وحشت عجیبی در دل مسلمانان پدید آورد،  و تیر مانند باران بر سر و صورت آنان می بارید و گروهی به سربازان اسلام حمله بردند.

این حمله غافلگیرانه کفار آنچنان مسلمانان را وحشت زده ساخت که پا به فرار نهادند و صفوف آنان در هم ریخت، منافقین از این پیش آمد، سخت خوشحال گردیدند و بعضی از آنان تصمیم به کشتن پیغمبر در آن گیر و دار گرفتند پیغمبر روی مرکب خود ایستاد و با صدای بلند فرمود:

“یا انصار الله و انصار رسوله انا عبدالله “” و رسوله”

ای یاران خدا ویاران رسول خدا من بنده خدا ورسول او هستم. شاید نظر رسولخدا در گفتن این جمله این بوده است که به مسلمانها بفهماندکه او هنوز حیات دارد، امیر المؤمنین و عباس و چند تن دیگر در اطراف رسول خدا بودند پیغمبر به عباس که صدای بلندی داشت دستور داد که مسلمانها را فراخواند ندای عباس که به گوش آنها رسید و وسلامت پیامبر رانوید می داد سبب شد که سربازان فراری به سوی پیامبر باز گردندو صفوف خود را دربرابر دشمن منظم سازندو به یک حمله عمومی که منجر به فرار و عقب نشینی دشمن گردید دست بزنند.  این آیات نصرت و یاری خداوند را در این جنگ تذکر میدهد و می فرماید:” لقدنصرکم الله فی مواطن کثیره ” و “یوم حنین”

– خداوند شما را در مواضع و موارد زیادی یاری فرمود این موارد و مواضع اشاره به جنگهای مسلمین است مانند بدر و احد و احزاب و خیبر و دیگر غزوات و جنگها که یکی از این غزوات جنگ حنین بود. “حنین”اسم بیابانی که بین مکه و طائف واقع شده و در آن، این غزوه اتفاق افتاد ولذا می فرماید”و یوم حنین” یعنی از مواردی که خدا شما را یاری نمود روزی بودکه جنگ بین شما و کفار در وادی حنین رخ داد. کلمۀ یوم که به معنی روز است گاهی به حادثه ای که در آن روز اتفاق افتاده است نسبت داده می شود، مانند “یوم فتح مکه ” ــ روز فتح مکه، و گاهی به مردمی که در حادثه ای شرکت داشته اند نسبت می دهندمانند “یوم الاحزاب” ــ روز احزاب،  و گاهی به مکانی که د ر آن اتقافی رخ داده است نسبت داده می شود، مانند “یوم بدر” “یوم احد” “یوم حنین “.

طرف خطاب در آیه همه مسلمین بوده است که از گروههای مختلفی از جهت مراتب ودرجات ایمان تشکیل می گردیدند،  بعضی منافق بودند واسلام ظاهری داشتند، و برخی از ایمانی ضعیف برخوردار بودند،  عده ای هم متوسط، و عده دیگری هم دارای ایمانی قوی بودند با تفاوتی که در همه این مراحل از جهت درجه ایمان وجوددارد.  واگر در جمعیتی عده ای وجود داشته باشند که مشمول حکمی باشند صحیح است که طرف خطاب همه آن جمعیت قرار گیرند اگر چه همه مشمول آن حکمی که به آنها خطاب می شود نباشند، مثلا اگر می فرماید:

“یا ایّها الّذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون ” (سوره صف)

ای کسانی که ایمان آورده اید چرامیگوئید چیزی را که بدان عمل نمی کنید، لازم نیست که همه کسانیکه ایمان دارند ومورد خطاب هستند چنین خصلتی داشته باشند، و یا اگر می فرماید:

“یاایّها الّذین آمنوا لاتتّخذوا عدوّی و عدوّکم اولیاء” (سوره ممتحنه)

ــ ای کسانی که ایمان آورده اید دشمن من وخود را دوستان خود قرار ندهید، معنی آن این نیست که همه مؤمنین چنین برای صحّت چنین خطابی کافی است.

“اذ اعجبتکم کثرتکم”

ــ آنگاه که زیادی و کثرت جمعیت شما را به اعجاب و سرور کشانید و بخودبالیدید و تصور می کردید که تجهیزات نظامی وزیادی نیرو تنها سبب و عامل پیروزی شما است.

یعنی شما اعتماد و اطمینان به جمعیت زیادی که دارا بودید نمودید و فکر می کردید که این جمعیت با این تجهیزات به تنهائی قادر است بر دفع دشمن و ضامن پیروزی شما است،

واز اعتماد و توکل بر خداوند غافل گردیدید در حالیکه زیادی سرباز و مجهز بودن قوا و نیروی نظامی یکی از اسباب و علل ظاهری است که تا خدا نخواهد به نتیجه و ثمر نمی رسد.

انسان موحدی که از درجات والائی از توحید وایمان برخوردار است هیچگاه اسباب و عللی که برای موفقیت او مهیا شده است او را ازخدائی که سبب ساز و سبب سوز است غافل نمی نماید،  و چنین تصوری ندارد که اسباب و علل ظاهری صددر صد به نتیجه مثبت خواهد رسید و هیچ سبب و علل دیگری ورای  آنها  وجود نداردو بدون اراده خدا می تواند مؤثر باشد. “فلم تغن عنکم شیئا”یعنی شما کثرت و زیادی ارتش را تنها عامل ظفروپیروزی

دانستید و آنرا سببی مستقل و بی نیاز از خدا فرض نمودید و ازخدا غفلت ورزیدید وبرآن تکیه کردید پس بر شما روشن شد که قدرت و کارآئی آن تا چه اندازه است و دیدید که شما را بی نیاز نکرد از چیزی و هیچ اثر و نتیجه ای بشما نبخشید.

بعد به بعضی ازخصوصیات روحی وشرائطی که در آن قرار گرفته بودند اشاره می فرماید: و ضاقت علیکم الارض بما رحبت”

یعنی زمین با همه وسعتی که دارد بر شما تنگ گشته بود اشاره به آن است که دشمن آنان را احاطه کرده بود به طوری که هیچ پناهگاه و مامنی برای آنان وجودنداشت این جمله را در موردی بکار میبرند که انسان چاره ای برای نجات خود نتواند بیاندیشد وهمه راهها بر او بسته شود، بطوری که زمین گویا با همه وسعتی که دارد بر او تنگ و ضیق گردیده است. آری محاصره دشمن و موقعیتی که در آن قرار داشتند به گونه ای بودکه فرار کردن هم به حال آنها نتیجه ای نداشت،  زیرا موضعی

که بتواندمصون از دشمن باشد و به سوی آن فرار کنند نبود ولی با این حال فرار کردند:

“ثمّ ولّیتم مدبرین” ــ یعنی دشمن  رادر پشت سر قرار دادید و فرار نمودید.

“ثّم انزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و انزل جنودا لم تروها وعذّب الّذین کفروا و ذلک جزاء الکافرین” (۲۶ توبه)

– سپس خدا نازل فرمود آرامش خود را بر رسولش و بر مؤمنین و فرو فرستاد لشکریانی که نمی دیدید آنها را و کفار را معذب ساخت و اینست پاداش مردم کافر.  مقصود ازعذابی که در اینجا به کفار وارد آمده است شکستی است که توسط لشکریان الهی نصیب آنها شد.  این بود آیاتی که تصریح به فرو فرستادن جنود و لشکریان ناپیدا می فرماید که در سه موردخداوند،  مسلمانها را به آنها یاری فرموده است.

حال منظور از این جنود ملائکه باشند یا موجودات دیگر،  و یاملائکه به ضمیمه موجودات

دیگر این جنود را تشکیل می دهند مطلبی است که آیات در این موارد بدان صراحت و دلالتی ندارد گرچه در جنگ بدر و احد تصریح به نزول ملائکه شده است ولی دلیل بر اینکه جنود خدا منحصر در ملائکه باشند نیست بلکه امکان موجوداتی دیگر  که مانند ملائکه نادیدنی باشند وجود دارد.                                                                    ادامه دارد

 

18دسامبر/16

سرگذشتهای ویژه از زندگی امام

 

آیه الله خاتم یزدی

عضو حوزۀ استفتاء امام

بسم الله الرحمن الرحیم

من نمی دانم درباره امام چه بگویم! میگویند: گاهی یک چیزازبس ظاهر و هویدا است، پنهان می شود.  حضرت امام به قدری ابعاد مختلف و جهات گوناگون دارد که انسان نمیداند چه جهتی را مورد بحث قرار دهد. انسان هنگامی که می خواهد درباره امام صحبت کند،  به یاد حضرت امیرالمؤمنین (ع) می افتد که میگویند: او مجمع اضداد است،  یعنی دارای صفات متضاد،  اگر با دقت،  نظری به زندگانی پربار امام خمینی بیفکنیم،  ابعاد گوناگون انسانی را در وجود او می‌یابیم.  در عبادت و راز و نیاز به درگاه خداوند ذوالجلال،  اولین عابد است و در مقام زهد پارساترین مردم ود رمقام علم سرآمد دیگران.  پرعاطفه ترین مردم نسبت به بندگان خدا وخشن ترین آنان دربرابر ستمگران خدا و ظالمان.  با یتیمان و فقیران و بینوایان پدری رؤوف و مهربان و در برابر زورگویان و جباران روزگار آشتی ناپدیر نقل میکنند: در اوایل طلبگی و در سنین جوانی،  هر جا امام بود،  جائی برای غیبت کردن نبود، باشدت ازبدگوئی کردن دیگران جلوگیری می کرد.

مرحوم شیخ نصرالله خلخالی گفت: من چهل سال با امام دوست بودم، هیچ گاه ندیدم نماز شب او ترک شود.  همیشه قبل از اذان صبح بیدار بود و در حال عبادت و مناجات به سر میبرد.  همواره در نمازهای جماعت شرکت می کرد و به دیگران اقتدا می نمود.  در مورد سهم امام و وجوهات شرعیه بیشترین دقت و ملاحظه را داشت.  برخی از آقایان بودند که نسبت به تملق گویان و آنان که وجوهات بیشتری می آوردند نوعی خضوع یا لااقل تواضع بیش از حد نشان می دادند، ولی امام در تمام دوران مرجعیت،  در مقابل کسانی که سهم امام یا سایر وجوهات شرعیه می آوردند،  نه اینکه خضوعی نمی کرد،  بلکه میتوان گفت: با یک نوع بی اعتنائی برخورد مینمود.  البته این تعبیر درست نیست که

بگوئیم بی اعتنائی میکرد ولی در هر صورت این وجوهات دادن دلیلی برای احترام فوق العاده نداشت، زیرانظر امام این بودکه:شما وظیفه خود راانجام می دهید، خیال نکنیدکه منتی برمن دارید!شما با این پول دادن راحت میشوید و من که میخواهم این پولها را در راه خودش مصرف کنم درزحمت قرار میگیرم، بنابراین شما ایجاد زحمت برای من کرده اید، دیگر نباید منتی بر من داشته باشید.

مرحوم خلخالی نیز میگفت:یکی از ثروتمندان اصفهان که مرد متشخص و آدم خوبی هم بود علاوه بر وجوه  سرشار خویش به حوزه ها همواره کمک می کرد ضمنا علاقه زیادی به امام داشت. در زمان طاغوت، که فشار زیادی بر مردم می آوردندکه کسی از ایران با ایشان تماس نگیرد آن ثروتمند اصفهانی که سالهای طولانی بامن رفیق بود به نجف آمد میخواست خدمت امام برسد که هم زیارت ایشان کرده باشد و هم مبلغی پول به عنوان کمک به شهریۀ طلاب به امام بپردازد، ولی چون من می دانستم که معمولا امام در چنین مواردی به افراد با نوعی بی اعتنائی برخورد می کنند و ممکن است در روحیه آن شخص اثر معکوسی داشته باشد، لذاناچار شدم خودم با ایشان به خدمت امام برسیم.

*   *    *

نجف اشرف از دیر زمانی مرکز فقه و اصول و جایگاه فقهای بزرگ عالم تشیع بوده است حوزه علمیه نجف که سابقه هزار ساله دارد و آن همه افتخار برای اسلام آفریده است،  ولی مع الاسف در آن دوران، حزب بعث پلید، این حوزه کهنسال را از بین برده است.  هنگامی که امام را به نجف تبعید کردند، ماخیال می کردیم امام با آن همه مشکلات و فشارهای سیاسی از طرف دولت ایران و عراق چندان حال بررسی کردن مسائل و معضلات فقه و اصول را ندارند و با این شعله های سیاسی و آن همه کارهای اجتماعی شاید وقت رسیدن به تدریس فقه و اصول رانداشته باشند، ولی هنگامی که امام درس را شروع کردند،  دیدیم در برابر دریائی بیکران واقع شده ایم که هر چند مشکلات هم زیاد بود، موقع درس دادن تو گوئی کاری جز درس وبحث ندارد احاطۀ بر تمام جوانب درسی و آن موشکافیها و تحقیقهای ارزنده ای که از مغز این بزرگمرد عالم بشریت تراوش می کرد دوست و دشمن را به اعجاب و حیرت واداشته بود. دشمنان می پنداشتندکه امام دیگر حال درس دادن ندارند یا اینکه چندان موفق نمی توانند باشندولی پای درسش که حاضر می شدند، انگشت حیرت به دهان گرفته، خود را از آن بدبینی ها سرزنش می کردند.

البته چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است.  آنان که نوشتجات امام رادر نجف دیده اندمیدانندکه ایشان چه شخصیت برجسته ای است،  و براستی جای بسی تعجب است که باآن همه گرفتاریها و فشارها و بررسی مشکلات مسلمین و دنبال کردن اخبار از گوشه و کنار دنیا،  وقتی به کتابهائی که ایشان در نجف نوشته اند می نگریم، می بینیم این در توان یک انسان معمولی نیست بلکه گویا از مبداء وحی سخن می گوید. وقتی مسأله ای را بررسی میکند و آن را برای شنونده باز میکند،  خیال میکنی این مردچیزی جزاین مسالۀ فقهی ندارد،  آنچنان مشکلات فقه را برای شنونده از هم باز می کند، که گویاامام صادق(ع)

دارداین مسأله را رسیدگی میکند.  تا انسان ۶جلد مکاسب ایشان را از اول بیع تا آخر و یک جلد کتاب الخلل فی الصلاه راکه امام در نجف نوشته اند مطالعه نکند،  نمی تواندبه عظمت روح این بزرگوار پی ببرد. من معتقدم که تاکنون همانند مکاسب ایشان، نه علمای قدیم و نه معاصرین، کسی نتوانسته است، به رشته تحریر درآورد و اصلا مقام فکری و مقام استنباط و تدبر و تدقیق و تحقیق ایشان را نمی توان طرف نسبت بادیگران قرار داد. یکی از روشهای جالب امام در تدریس که امیدوارم اهل علم این روش را پیروی کنند این بود که قبل از درس دادن،  مدتی ملاقاتهای خود را کاملا تعطیل می کردند و به کسی اجازه ملاقات نمیدادند بلکه به هیچ کار دیگری جز مطالعه مشغول نبودند و همچنین پس از تمام شدن بحث نیز برای مدتی ملاقات نداشتند، برای اینکه بلافاصله، مطالبی را که فرموده بودند مشغول نوشتن و تحریر آن مطالب میشدند اینجانب و حجه الاسلام و المسلمین آقای کریمی که افتخار تصحیح آن نوشتجات راداشتیم در نوشتجات امام هیچ خط خوردگی نمی دیدیم با اینکه درسها را به زبان عربی می نوشتند، مع ذلک مطالب،  بسیار رسا و با شیوه ای جالب و بدون هیچ خط خوردگی بود البته این به زبان عربی بود ولی در تسلط ایشان بر ادبیات فارسی که برای کسی پوشیده نیست.  حقیر نزد بسیاری از بزرگان درس خوانده ام و با بسیاری بحث کرده ام کسی رادر تحقیق و تدقیق مانند امام ندیده ام البته این چیزی نیست که من ادعا کنم آقایان میتوانند به کتابهای فقهی امام مراجعه کنندتا خودبه این مطلب اعتراف نمایند.

درس دیگری که از زندگی امام باید یاد بگیریم و از طلاب عزیز میخواهم که از آن پیروی کنند تا به مقامات عالیه برسند،  این است که امام هیچگاه وقت خود را بیهوده صرف نمی کردندو بدون جهت از دست نمی دادندبلکه بیشترین استفاده را از اوقات گرانبهای خود می نمودند این جهت راحتما باید طلاب پیروی کنند، خصوصا در این دوران که حوزه نجف از بین رفته است، و حوزه قم چشم چراغ عالم تشیع شده است و تمام ممالک اسلامی نظر به حوزه قم دارند. طلاب مخصوصا جوانان باید بیشترین بهره را ازاوقات خود ببرند. امام به فقاهت اهمیت زیادی قائلند و همیشه سفارش می کردندکه حوزه باید تقویت شود و طلاب باید وقت گرانبهای خود را وقف این راه مقدس بکنند، زیراامروز نیاز کشور بلکه نیاز اسلام به فقیه خیلی زیاد است.  امیدواریم توجه جوانان به درس و بحث بیشتر شود تااینکه فقه آل محمد ـ علیهم السلام ـ به سیر صعودی بلکه به اعلا مرتبه خودبرسد،  انشاءالله.

خداوند وجودحضرت امام رابرای تمام مسلمین محفوظ بدارد و دشمنان دین و اسلام را مخذول و منکوب و رزمندگان عزیز ما را پیروز وسرافراز بگرداند و ما را هم توفیق دهد که پیوسته در خط امام حرکت کنیم.

 

18دسامبر/16

شعر

حجله ای ز برگ شقایق

بر سر هر کوچه ای ز برگ شقایق                 حجله نهادند بهر عاشق صادق

در گذر از قتلگاه عشق چه خوش گشت          خون شرف، زینت کلالۀ عاشق

جوشد و گلگون کند کرانۀ میهن                     چشمۀ رخشان خون عشق ز مشرق

از بر این جمع، صد فسوس که رفتند               زخمه نوازان تا رجان خلایق

معتکف بزم عشق،  شمع شهادت                  شعله به تن زد گسست جان ز علایق

باغ سحر مرغزار خرمن نور است                    چشم شفق جویبار خون شقایق

عارف گلچهره چون به خاک سپارند                 مرغ دلش پر کشد بر اوج حقایق

با قلم نور بر قبور نوشتند                               زنده جاوید باد شاهد لایق

زکریا اخلاقی

هیهات منا الذله

من آفتاب غیرتم، شب را به آتش میکشم          با خون سرخم خط بطلان روی سازش می کشم

من مرد خون و خنجرم شوق شهادت بر سرم     بار امانت الغرض در این کشاکش می کشم

بهر وصال یار خود برشهپرگفتار خود                  با سوز و ساز سینه ام طرح نیایش می کشم

*                       *                   *

در کربلا من با قیام خود قیامت می کنم                      در شط سرخ خون خود غسل شهادت می کنم

من بنده زر نیستم،  غافل زمحشر نیستم                     زیرا مسلمانم خدا را من عبادت می کنم

هان من حسینم ای یزید  ای دشمن پست و پلید          این خیل امت رامن از دست تو راحت می کنم

*              *           *

ای دشمن دین و بشر پایان رسیده کار تو                     با خون خود ویران کنم بنیاد استکبار تو

از صفحه دل برکشم فریاد مظلومیتم                            آزاد سازم خلق را از حیطۀ آزار تو

ای خصم رب ذوالمنن،  از صلح و سازش دم مزن              ای ننگ و نفرت باد براین صلح ذلت با ر تو

*                    *               *

غلامرضا رحمدل

 

18دسامبر/16

اقتصاد اسلامی

قسمت بیست و سوم

آیت الله حسین نوری

مفاسد سیستم سرمایه داری

ایجاد و اشاعه ی فقر و محرومیت

در قسمت های پیشین سلسله بحث های اخیر به بحث از سیستم “اقتصاد سرمایه داری” وبه بیان دیگر “اقتصاد امپریالیستی”پرداختیم و به طرح وتحلیل انواع مفاسد و زشتیهای  ناشی از این سیستم اقتصادی دست زدیم.

آنچه تا کنون دراین رابطه مطرح کرده و به اینوسیله مفاسد”سرمایه داری “راشرح داده ایم عبارت است از:

۱ـ بروزاختلاف فاحش طبقاتی.

۲ـ رواج ظلم وبیدادگری.

۳ـ شیوع فساد وفحشاء.

۴ـ ایجادسلطۀ استعماری و استکباری.

۵ـ ایجاد اختلاف و جنگها برای هدفهای شوم استکباری از جمله فروش محصولات اسلحه کشورهای سرمایه داری.

اکنون قسمت دیگری از این مفاسد را بتوفیق خداوند بزرگ مورد بررسی قرار می دهیم،  و آن ایجاد” فقر و محرومیت ” است.

در راستای سیستم “اقتصاد سرمایه داری “نخست لازم است که این گروه از افراد یعنی مستضعفین را بطور مشخص شناسائی کنیم و معلوم داریم که زیر فشار حاکمیت پول وسرمایه، و بدنبال آن زور و استعمار و استثمار، عنوان ضعیف و محروم به چه کسانی اطلاق میشود؟

در یک تعریف کوتاه میتوان گفت:در اجتماعاتی که پول و سرمایه حکومت می کند ضعیف و محروم کسی است که این حاکم طغیانگر و بیرحم او را از این وسیله خلع کرده است. به سخن دیگر طبق مطالبی که همۀ اقتصاد دانان و جامعه شناسان بدون استثناء دربارۀ سیستم سرمایه داری بیان کرده اند بایدگفت:

جامعه ای که تحت حکومت و حاکمیت پول و سرمایه به سر می برد، در یک نگاه کلی به دو دسته تقسیم می شود:اقلیتی صاحب ثروت و نفوذ که استثمار و استکبار و ستمگری می کند، و اکثریتی فاقد ثروت که تحت استثمار و ستم قرار دارد و در سخت ترین شرائط زندگی بسر می برد.

راستی یکی از درد ناک ترین و فاجعه آمیزترین مفاسد موجود در سیستم داری امپریالیستی این است که در این جوامع اقلیتی ناچیز در کمال رفاه و آسایش و غرق در ثروت و سرمایه زندگی می کنند، و در مقابل آنها اکثریتی عظیم در فقر و محرومیت شدید به سر میبرند.

این اکثریت عظیم که رنج و مرارت ناشی از اختلاف طبقاتی را بر دوش دارد ازسه گروه عمده تشکیل می شود:

۱ ــ کسانی که نیروی بدنی لازم برای انجام کارهای طاقت فرسا را دارند و با دستمزدی اندک به لقمۀ نانی قناعت میکنند و در عوض  با کار وتولید خود بر ثروت اقلیت سرمایه دار می افزایند.

۲ ــ کسانی که نیروی فعال وتوانائی انجام کار وتولید دارند اما در سیستم پیچیدۀ سرمایه داری ــ که همیشه میخواهدنیرومندترین افراد رابا کمترین دستمزدها استخدام کند و برای استخدام افرادیکه اجرت کمتر بگیرندبین کارگران یک نوع مسابقه و رقابت بوجود میآورد ــ شغلی بدست نمی آورند و در بیکاری و فقر غوطه می خورند.

۳ ــ کسانی که بیش از همه در چنگال فقر و گرسنگی دست وپا می زنند، اینها افراد عاجز ــ اعم از سالخوردۀ بیمار، معلول و ناقص العضو و بطور کلی کسانی که قدرت انجام کار ندارند ــ هستندکه جوامع سرمایه داری هیچگونه فکری بحال آنها نکرده است!

بطوری که این افراد با شدید ترین شکل فقر و گرسنگی روبرو هستند وغالبا در گوشۀ خرابه ها، درکنار خیابانها و کوچه‌ های محلات فقیرنشین، در بیغوله های نمناک و لجن آلود، و در حاشیۀ شهرها و کنار پارکهای عمومی، زندگی می کنند. با لقمه نانی که از راه سئوال و اظهار احتیاج و اضطرار بدست می آید،  یا ته ماندۀ خوراکیها که در زباله ها پیدا می شود،  شکم خود و خانواده شان را نیمه پر می کنند،  و درمیان منشاء انواع بیماریها و آلودگیها بسر می برند و به انواع امراض خطرناک و گاه مسری ــ که جامعه را نیز آلوده میسازد ــ مبتلا می شوندو در همان مخروبه ها بیغوله یا در کنار کوچه و خیابان جان می ــ

سپارند!

رابطۀ فقر با فساد و فحشاء

از سه گروهی که نام بردیم گروههای دوم وسوم، گاه از فرط فقر و گرسنگی،  به دامن فساد وآلودگی و تباهی پناه میبرندو از این طریق به صورت یکی از علل ترویج فساد در جوامع سرمایه داری در می آیند.  این قبیل افراد اگر توانائی و قدرت لازم برای دزدی و تجاوز و قتل و گانگستریسم را داشته باشند به سارقین می پیوندند یا با عضویت در باندهای گانگستری به قتل و تجاوز و آدم ربائی و قاچاق مواد مخدر می پردازند،  و اگر دارای چنان قدرت و جسارتی نباشند به طرق دیگر آلودۀ فساد و تباهی میشوند یا به سرقتهای کوچک دست می زنند و یا به صورت پادوهای کم اجرتی برای قاچاقچیان بزرگ در می آیند و مواد

مخدر را به محلات فساد و شرارت و بیغوله های معتادین میبرند و بین مصرف کنندگان درمانده و قربانیان فساد سرمایه، پخش می کنند و گاهی بساطهای قمار بر پا می دارندو ولگردان را در محلی که برای این کار تدارک دیده اند گرد هم می آورند، و از این گونه راهها برای خود عوائدی فراهم میسازند.  در این میان عده ای نیز سرانجام قبح عمل را از حد گذرانده به ارتکاب فحشا اشتغال می ورزند و فجیع تر و دلخراش تر از همه اینکه اینگونه افراد گاهی فساد و فحشاء را به خانوادۀ خود رسوخ می دهند.

گرچه حتی سخن گفتن از این مسائل نیز درد آور و تأثر انگیز است اما واقعیت تلخ حاکم بر جوامع سرمایه داری این است که گفته شد بالاتر از همه فقر فرهنگی است که گریبانگیر این قبیل افراد می شود و چون نسلهای اینها نیز از یک زندگی آبرومندانه و از فرصت و امکانات لازم برای تحصیل دانش و کسب آگاهی و ترقی اندیشه و تعالی فرهنگی بی نصیب می باشند در فقر فرهنگی غوطه ور می گردند. در نتیجه قدرت شوم سرمایه داری سلطۀ استعماری و استثماری خود را برآنها ادامه می دهدو حتی روز بروز خود را مجهز و قوی تر می سازد و قدرت و تسلط خود را افزون تر میکند.

 

محرومان و فقیران هندوستان

برای اینکه از افزایش مداوم و روز افزون این محرومیت دردناک و افزایش دائمی شمار این گونه محرومان در جوامع فقیر وتحت ستم مثالی در دست داشته باشیم به یک نمونۀ آشکار و مشهور اشاره می کنیم که در سطح جهانی دربارۀ آن گفتگوهائی بوجود آمده ولی متاسفانه هیچیک از جوامعی که قدرت لازم برای مقابله با آنرا دارند فکری برای حل آن نمی کنند!

آن نمونۀ آشکار،  فقیران و محرومان و گرسنگان هندوستان است که ازسالها پیش در کنار خیابانهای چند شهر بزرگ همچون “دهلی ” “بمبئی “”و” کلکته” زندگی می کنند. این افراد در کنار خیابانها بسر میبرند،  در کنار خیابانها میخوابند، کنار خیابان فرزندان خود را بزرگ می کنند، کنار خیابان لقمه ای نان خشکیده و غذای ته مانده می خورند کنار خیابان قضای حاجت می کنند وسرانجام این افرادی که شاید تا آخر عمر سقفی بر سرشان سایه نیفکنده و هیچ دیواری آنها را در پناه خود نگرفته، کنار خیابان نیز میمیرند تا بیست سال پیش اینها عده ای در حدود یک میلیون نفر بودند، ده سال پیش عده آنها افزایش یافت و به حدود سه میلیون نفر رسید و اکنون از این مرز نیز گذشته و به نزدیک پنج میلیون نفر بالغ شده است.

و این تازه مربوط به کشوری است که سالها پیش، علیه استعمار کهن و سنتی انگلیس قیام کرده و در پی یک نهضت عمومی از زیر بار و فشار مستقیم و علنی بیرون آمده است بطوری که امروزه دیگر، با کشورهای سلطه جو رابطه ای جز روابط متقابل سیاسی و معاملات بازرگانی ندارد، اما سیستم جهانی سرمایه داری منحط، از طریق همین روابط نیز، چنان وابستگی های متعددی در کشور های فقیر ایجاد می کند که گروههای گرسنه و تحت ستم آن، هرگز نمی توانند از وضع موجود خویش رهائی یابند.

با توجه به وضعی که فقرا و محرومان هندی دچار آن هستند، بهتر می توان پی برد که در کشورهای فقیری که حتی استقلال سیاسی هندوستان را نیز ندارند و هنوز تحت استعمار مستقیم و آشکار قرار دارند. بخصوص در کشورهای استعمار زدۀ آفریقای سیاه، چه فجایع و جنایاتی جریان دارد و چه نمونه ها ی شرم آور و تاسف انگیزی بوجودمی آید و فقر و محرومیت و فلاکت در آن نقاط چه بیدادی می کند.

حتی از عکسهائی که مطبوعات کشورهای سلطه جو و استعمار گر از گرسنگان آفریقای سیاه و کودکان فقیر بخش هائی چون “بیافرا” چاپ می کنند ــ تاظاهرا بحال آنها دل بسوزانندو در حقیقت برای دو اثر طرفداران باصطلاح حقوق بشر و عفو بین المللی خود تبلیغ کنند ــ می توان بخوبی وسعت و ابعاد فقر و محرومیت را درآن نقاط دریافت. هنوز مردم فراموش نکرده اند عکسهائی را که چند سال پیش درمطبوعات داخلی ما نیز از گرسنگان آفریقا چاپ می شد و کودکان “بیافرائی” رانشان می داد که از

فرط گرسنگی امعاء و احشایشان ورم کرده است و در حالی که پوستی براستخوانی دارند و دنده هایشان نیز از زیر پوست شمرده میشود شکم های متورمشان به صورت طبلی تو خالی آماس کرده است، یا عکسهای مردم آفریقای سیاه را که مشت مشت علف می خورند و حتی جائی که علف سبز پیدا نمی شود همچون شتر به خوردن خارهای خشک قناعت می کنند یا لاشه های حیواناتی راکه آنها نیز از بی آب و علف و گرسنگی مرده اند، مانند مطبوع ترین غذاها به دندان می کشند نیز نباید فراموش کرد.

در صفحه ۱۲ روزنامه اطلاعات (۲۷ــفروردین ماه ۱۳۶۲)این نمونه تحت این تیتر به چشم میخورد:”هرسال ۴۰ میلیون انسان از گرسنگی می میرند، نیمی از افرادی که از گرسنگی جان خود را از دست می دهندکودک هستند”.

در زیر عنوان فوق نوشته بود:سازمان خواربار وکشاورزی سازمان ملل(فائو) اعلام کرد که در هر سال در اثر گرسنگی و سوءتغذیه حدود ۴۰میلیون نفر در سطح جهان میمیرند و وضع تولیدات کشاورزی کشورهای در حال رشد در مقایسه با سال ۱۹۸۰بیست و هشت در صد بدتر شده است!!

رئیس فائو گفت بیشترین تلفات انسانها ناشی از گرسنگی، مربوط به قارۀ افریقا می باشد.  هر سال سی هزار نوزاد سیاه پوست در آفریقای جنوبی به علت گرسنگی جان خود را از دست می دهند.

بر اساس آمار به دست آمده از ۸میلیون کودک سیاه پوستی که در آفریقای جنوبی وجود دارد هرسال ۳۰هزار کودک یا به عبارت دیگر هرساعت سه تا چهار کودک بر اثر سوء تغذیه و گرسنگی تلف میشوند!وی گفت پزشکان آفریقای جنوبی قادر به حل مشکل گرسنگی نیستند، چرا که این مسأله به اوضاع اجتماعی و سیاسی بستگی دارد.

آری اینها فقط نمونه ها ی کوچکی است ازاشکال و انواع گرسنگی و محرومیت ضعفا و فقرادر کشورهای تحت ستم که سیستم فاسد و شوم سرمایه داری امپریالیستی و فرهنگ شوم آن و تسلط اقتصادی آنها بوجود آورده و برای دوام و بقای آن ازهیچگونه اعمال زور و جنایتی خودداری نمی کند،  زیرا سیستم سرمایه داری تنها به بقای خود می اندیشد و برای ادامۀ سلطه و افزایش ثروت و قدرتش حاضر است روزانه میلیونها نفر را درگوشه و کنار جهان به فجیع ترین صورتی به مرگ و نیستی بکشاند.

*              *                 *

بحث درباره “انواع فقر”، از قبیل فرهنگی وفقر اقتصادی و به عبارت دیگر معنوی ومادی و پی آمدهای ناگوار و درد انگیزی که دامنگیر فقرا و محرومین می گردد، وهمچنین بحث در بارۀ علل و عوامل این فاجعۀ خطرناک بشری و اینکه چه دستهای مرموز و چه نقشه های استعماری واستثماری آنرا ایجاد میکند ویا به آن دامن میزندو توسعه و تداوم میبخشد، و همچنین بیان این مطلب مهم که در سیستم اقتصادی اسلام با این ضایعۀ دردناک تا سرحد ازبین رفتن و ریشه کن شدن آن چگونه مبارزۀ قاطع و نتیجه بخش بعمل آمده است،  بتوفیق خداوند متعال به مقالاتی که بعدا تقدیم خوانندگان محترم خواهد شد موکول می گردد.                                                                                            ادامه دارد

 

18دسامبر/16

اخلاق در اسلام

قسمت بیستم

آیت الله مشکینی

یقین و باور درونی

یقین، ازصفات روحی ویکی از حالات و عوارض روانی انسان است انسان ها در این صفت مختلف اند :برخی سریع الیقین و زود باورند. چنانچه خود یقین نیز از نظرمراتب، مختلف است گاهی سریع الحصول است و بزودی زوال پذیر و گاهی ثابت و مستحکم.

بهر حال یقین،  صفتی است که درمقابل دو صفت متضاد آن استعمال می شود،  بدین معنی که وقتی در مقابل شک و تردید و حیرت قرار میگیرد،  می گوئید:من به فلان مطلب یقین دارم و شک و تردیدی ندارم،  و وقتی دیگر در مقابل جهل مرکب و علم بر خلاف واقع،  میگوئید فلانی یقین داردو نه باور اشتباهی،  و بنابراین بیان،  یقین عبارت است از باوری که مطابق واقع باشد و به اصطلاح، میان علم ویقین، عموم مطلق است یعنی هریقینی علم است ولی هر علمی یقین نیست.

بعبارت بهتر، یقین دانشی است مطابق واقع ومحکم واستوار که بزودی آسیب پذیر نیست، وزش بادهای مخالف شبهات و ایرادات،  ریشه محکم آنرا که در  مزرعه سرسبزقلب روئیده است،  ازپای درنمی آورد.

روی این بیان، کسانیکه عقایدقلبی خلاف حق دارندباورهای آنها گرچه متکی بر مشتی استدلال واقامه دلیل باشد بنام یقین نامیده نمی شود و بایدبه اسم جهل مرکب نامید،  چنانچه واقع مطلب نیزهمین است وهمه معتقدات ادیان و مذاهب و شرایع و مسلکها ومکتبهای انحرافی وضداسلامی ازنظراسلام و منطق حق الهی،  عقائد انحرافی و جهل مرکب است. وچنانچه بدقت بنگریم دنیای امروز،  عقائد اصولی معنوی و مکتبی خود را روی پایه های سست و لرزان براهین ثنویت و تثلیث و یا خرافات ضدعقلی انکار مبدأ و معاد بنا نهاده اند،  و به راستی باید بحال بشر امروز جهان سخت گریست که چگونه این قافله عظیم آن سر نا پیدا و این سو نا متناهی،  راه به انحراف و کژی می پیمایند و صدای رسای انبیاء  تاریخ و راهنمایان طریقه توحید را گوش فرا نمیدهند؟! و بی تردید حق با کسانی است که درصحرای بیکران وجوددلیل راهشان انبیاء عظام، وخلیل وهمراهشان رهبران معنویت و تقوی هستند.

 

ملاک ومتعلق باور

ناگفته پیدا است که غرض از  یقین در امثال این ابحاث اخلاقی علم مطلق و یقین بهرامر نیست بلکه مراد در مرحله اول  یقین به معتقدات ایمانی است و باور نمودن به وجود خداوندو توحیداو و سایر آنچه یک انسان کامل بایدبدان باور کند،  واین باور است  که کمال آور است و هر چه نورش در صحنه دل بیشتر گردد مراتب ایمانش تعالی و تکامل می یابد و اسباب سعادتش جامع تر و مقدمات وصولش به ساحت قدس حق فراهم تر است،  بل این باور است که عین ایمان است ونه غیر آن و عین توحیدو نفس تکامل وهدف اصلی خلقت وغرض اتمّ آفرینش ومحط دعوت انبیاء و اشرف فضائل وکمالات بشری است.

 

کبریت احمر

در زبانها متداول است ودر برخی نوشته ها آمده که داروئی بنام کیمیا موجود است بدین خاصیت که اگر مس خالص را در آتش گداخته سازند و قبل از سرد شدن از داروی مزبور بر وی بپاشند قلب ماهیت دهد و رنگ و خاصیت عوض کند و چون سرد شود طلائی ناب وزری خالص ازهرغش وعیب باشد که زرگران دقیق النظر را خلوصش اعجاب انگیزد. این مطلب راگرچه شیمیستهای عصراخیر محال می دانند و قلب ماهیت را از افسانه های پیشینیان خوانند ــو ما فعلا بحثی در اثبات و نفی آن نداریم ـ لکن ما از کیمیایی نظیر این اطلاع داریم که تحصیلش از آن کیمیا سهل تر، و اثرش سریعتر، وطلای حاصله اش ناب تر وپرارزش تر است،  و آن همان یقین باطنی به توحید حق، ومبادی اموراعتقادی است که اگر شمه ای از آن در فلز وجود انسانی تزریق شود ذاتش  رامنقلب نماید وقلب ماهیت دهد و حیاتش بخشد و آنچنانش کند که زرها درمقابل چشمش خزف نماید و طلاهای ناب را کمتر ازمس بیند واز این کیمیا اگر در کسی پیدا شود قیمتش را جزاهل نظر ندانند.

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

“اقلّ مااوتیتم الیقین وعزیمه الصّبر”.

کمترین گوهری که در میان شما تقسیم شده است و صبری ژرف که اثر مستقیم آن است.

“من اوتی حظّه منها لم یبال مافاته من صیام النّهار””وقیام اللّیل”

-و کسی که ازنعمت یقین بهره وافی دریافته است اگرگهگاهی به لغزشی حتی در روزه روز و قیام شب مبتلا شود آسیب شکننده ای بر روانش وارد نیاید، چه آن که درخشش آفتاب یقین را لکه ابری مانع نخواهد بود.

در سخنان اهل بیت (ع)چنین آمده است:

“الیقین الایمان کلّه”

-صفت یقین همان ایمان است و بلکه همه ایمان است.  چنان چه از نبی گرامی سخنی بدین منوال منقول است:

“ما من آدمیّ الّا وله ذنوب ولکن من کانت غریزه”

“العقل وسجیّه الیقین لم تضرّه الذنوب”

هیچ انسانی خالی ازگناه ویاگناهان نیست(چه آن که درمیدان مبارزه با نفس کسانی

که همیشه پیروز آمده اند و در مصاف نبرد با شیطان پیوسته غالب بوده اند و هیچ گاهی مغلوب نگشته اند تنها طائفه  انبیاء هستند ) لکن فردی که زیر بنای فطرتش خرد و دسترنج فعالیتش یقین قلبی باشد گناهش اثرسوئی دروی نمی گذاردودامن روحش را آلوده نمی سازد،  چه آنکه صاحب خرد را لغزشها سبب تنبه و تدارک است،  و ارباب یقین را گناهان اتفاقی، وسیله توبه وتجدید قوی. آری پیکرروح اینان را چنین حوادثی واکسینه میکند ودر برابر هواهای نفس مقاومت میبخشد.

نگارنده را بخاطر است که در کلمات معصومین (ع) چنین آمده:بسا انسانها که گناه میکنند و بدان وسیله اهل بهشت میشوند چه آنکه بمجرد گناه،  نفس لوامه آنان همانند حاکمی قاطع آنها را به محاکمه می کشد،  و مورد عتاب و خطاب میسازد،  و گاهی محکوم  به عملی شاق  می کند،  و روح تحفظ  و تقوی در آنان  تقویت می شود و تصمیم باطنی بر مراقبت از خویش و  تقوی ازهوی و لغزش قوی تر میگردد، و بدین جهت مقامی بهتر ازمراحل قبل پیدا میکند، وهمه این آثار در سایه صفت یقین و از اشعه انوار آن گوهر تابناک است.

امام ششم،  صادق اهل بیت(ع) چنین می فرماید:

“انّ العمل الداقم القلیل علی الیقین افضل عند

الله” “من العمل الکثیر علی غیر الیقین”

-هرگونه عمل ــ از گفتار وکردار ــ که از سرچشمه یقین جاری شود وازانگیزه باورمحکم

نشأت یابد گرچه بسیار کم باشد بسیار زیاد است و گرچه بظاهر اندک باشد بمحتوی بسیار است و اندکش بیش از عمل بیش است که برمبنای یقین استوار نگردد.

آری،  تو ای انسان جوینده کمال باید آنچنان باشی که انسانهای شایسته،  بودند،  و آن راه را روی که آنان می رفته اند، ایمان باطنت، وباور روحت، و اطمینان خاطرت، و حقیقت ایمانت بمرتبه ای باشد که گویاهمه پرده های ظواهر از جلو چشمت بر کنار است و در حضور الله، و فوج فرشتگان جندالله، درمیدان آزمایش، چشمها بسویت دوخته،  قلم‌ها در ثبت اعمالت بدستها، وکوچک ترین حرکاتت مورد مداقه و بررسی است، وعکاسان غیبی در همه حال ناظر حال، و ناظران الهی که ازاعماق فکر و مکنون ضمیرت با خبرند شاهد مقال تو می باشند،  و این حالت را عرفا معنی “شهود”گویند، و علما به عبارت”یقین”تعبیر نمایند، و پاکان “حالت اخلاص” نامند، و فقها به معنی “عدالت”دانند، وعقلا “بیداری فکر”خوانند، آیا ممکن است در چنین حالی انسانی راه به انحراف و کژی پیماید، و مرتکب انجام گناهی که دست یازیدن به پلیدی است گردد؟

ازلقمان بزرگ، که مرغ روحش به قله حکمت پرواز داشت و صحنه  قلبش از پهنه خاک  وسیع تر بود در  ضمن وصیتی به فرزندش چنین  آمده  است:

“یا بنیّ!لا یستطاع عمل الا بالیقین، ولا یعمل المرء”

“الّا بقدریقینه،  ولا یقصّرعامل حتی ینقص یقینه”

– فرزند عزیزم !بدون انگیره یقین تحویل دادن هیچ عملی بدرگاه الهی امکان پذیر نیست، وقماش عملت از نظر کیف و کم و ارزش و قیمت وابسته به اندازه درجه یقین است اگر فروغ یقینت کاسته است کارهای خود را در نزد حقتعالی پرارج نخواهی یافت. در اخبار اهل بیت(ع) چنین آمده است که اگر درختی درنهایت پرباری باشد وهر شاخه ای از آن دارای چندین برابر میوه درحال عادی شود لکن همه میوه ها آسیب دیده،  کرم زده،  کم آب و  بدمزه باشد ارجی به زیادتی میوه آن داده نخواهد شد،  ولی درختی که اتفاقا کم بار و

قلیل الثمار باشد لکن آنچه دارد همه زیبا و درشت و پر آب و خوش خوراک شود مورد توجه باغبان قرار میگیرد وکم بودن میوه و قلّت کمّی آن را زیادتی کیفی آن جبران میکند واین شجره سیار وجود انسانی نیز چنین است، اگر روحی سالم و ایمانی قوی  و یقینی استوار در این کالبد متحرک تحقق یابد هر عمل خیری از وی گرچه اندک باشدخالص، وبی شائبه، وقرب آور، ومورد قبول ودر نتیجه نافع روح و مفید حال او خواهد بود.  پس بر ما است که در تصفیه باطن بکوشیم و  با مواظبت کامل،  نورایمان، قوی و تابناک  سازیم و  از گزند شیطان که به هر گناهی ظلمتی در صحنه قلب،  ایجاد  میکند ــ  در حذر باشیم  و پیوسته مراقبت از  خویشتن کنیم. باشد ما را نیز نصیبی از یقین بدهند و از خوان کرم حق بهره ای که نیکان بردند ببریم و البته در این راه مجاهده کامل و دائم شرط است. خدای توانا ما را نیز توفیق آن که در این میدان مسابقه جهانی و انسانها از جرگه پیشتازان طریقه الله باشیم عنایت فرماید و از اسارت نفس وهوی،  نجات بخشد.  شما را بخدا میسپارم و اگر شما بخواست خداوند به جائی رسیدید ازعقب ماندگان طریق سعادت نیز یادی بکنید. سلام بر بندگان شایسته حق و درود فراوان به امام امت و امت امام.             ادامه دارد

 

18دسامبر/16

تجسم ایثار

س ـ در خدمت خانواده شهید هستیم، از ایشان میخواهیم که خودشان را معرفی بفرمایند؟

ج:بسم الله الرحمن الرحیم، اینجانب سید مهدی صدیقی یکی از طلاب حوزه مقدسه علمیه اصفهان.

س ـ شنیده ایم که چند نفر از فرزندان شما به شهادت رسیده اند، لطفا اسامی و مختصری از زندگی این عزیزان را برایمان شرح دهید؟

ج ـ الحمدلله کثیرا کثیرا، شکر خدای متعال را که لیاقت اینکه فرزندام جزو شهدا اسلام باشند به من عطا فرمود، حقیر ۶فرزند دارم، یکی از آنها مریض است و یکی دیگر به نام سید علیرضا صدیقی ستوان دوم در ارتش که حدود پنج بار به جبهه رفته یعنی سه بار با موافقت ارتش و دو بار بدون موافقت و در نهایت او را اجبارا از جبهه برگرداندند که تو باید در قسمت سیاسی  ایدئولوژیک مشغول فعالیت بشوی و خیلی ناراحت است که چرا به جبهه نمی رود!

و دیگری به نام شهید سید ابوالفضل صدیقی که اولین فرزند من بود که به لقاءالله پیوست.  ایشان درزمان طاغوت چندین بار تحت تعقیب قرار گرفت که موفق به فرار شد ولی سه نوبت دستگیر شد و سپس آزاد گردید وقبل ا زپیروزی انقلاب گروه مخفی داشت و با دیگر برادران که اکثر آنها به لقاءالله پیوستند،  فعالیت داشتند و تا بعد از پیروزی انقلاب فعالیت خود را بیشتر و گسترده تر همراه با برادران دیگرش شهید سید محمد علی (کریم) صدیقی،  سید علیرضا صدیقی و سیداکبر صدیقی که مفقود الاثر است ادامه دادند. تا اینکه در تشکیل سپاه پاسداران چون در منطقۀ سیستان و بلوچستان کمتر کسی می رفت به آنجا رفت و عضو سپاه پاسداران و در مدت کوتاهی ـ چونکه به عملیات نظامی تسلط کامل داشت و در رهنان آموزش داده بود ـ به عنوان فرمانده عملیات سپاه مشغول فعالیت شد و ازابتدای جنگ تحمیلی عراق در جبهه ها بود.  در جبهه الله اکبر فرمانده عملیات جبهه بود و در فتح تپه های الله اکبر نقش بسزائی داشت و بعد در عملیات آبادان درایستگاه  ۷آبادان در اثر ترکش خمپاره به درجه رفیعه  شهادت نائل آمد.  و از خصوصیات بارز اخلاقی این شهید اینکه همیشه به بی نوایان کمک می کردو بعد از پیروزی انقلاب یک

نفر جنبشی توبه کرده بود و پو ل نداشت با اینکه خود شهید سید ابوالفضل دوچرخه نداشت و نیاز داشت، برای او دوچرخه تهیه کرد تا به مدرسه برود و درسش را ادامه دهد که وقتی شهید شد آن شخص آمد و گفت و ما بعدا خبر پیدا کردیم که این دوچرخه خریده برای آن شخص که توبه کرده و سید ابوالفضل در مسجد محل کلاس ایدئولوژی و اسلحه شناسی و سیاسی برای برادران محل داشت.

فرزند دیگرم شهید سید محمد علی صدیقی که دومین نفر از افراد خانواده بود که شهید

شد، وقتی جنازه برادرش سید ابوالفضل را آوردند خیلی ناراحت بود که من از او بزرگترم و باید من شهید میشدم، این برای من ناراحت کننده است که او برود شهید شود و من سالم باشم و تصمیم گرفت که انتقام خون برادرش را بگیرد، به جبهه رفت، چندین بار در عملیات فتح المبین شرکت کرد و در عملیات رمضان شرکت کرد و دو مرتبه زخمی شد که او را در مرتبه اول به  بیمارستان آمل و درمرتبه دوم به بیمارستان بابلسر بردند.  البته قبل از شهادت برادرش ۶ماه دوره احتیاط را گذراندو درجبهه فرمانده توپخانه ۱۰۶سیاه بود.  شهید سیدمحمد علی ـ در میان فرزندانم ـ ازدواج کرده بود و از او دو فرزند به جای مانده است.

فرزند دیگرم سید اکبر صدیقی که خبری که بنیاد شهید به ما داده، مفقود الاثر است و لی خیلی از برادران پاسدار که همراه او بودند دیده اند که به بدنش ترکش اصابت کرده و افتاده، یعنی زیر خط آتش دشمن بوده است. ایشان قبل از شهادت شهید سید محمد علی به جبهه رفته بود،  او را به اجبار برگرداندند، با او مخالفت کردند که شما ۲برادر داده اید برگردید، و بعد از مدت کوتاهی عاشقانه به جبهه رفت و در قسمت اول و دوم عملیات و الفجر شرکت کرد و در قسمت سوم به قول همرزمانش شهید شده ولی جسدش زیر آتش است و بنیاد شهید مفقود الاثر بودنش را تأئید کرده است و فرزند دیگرم سید سعید

صدیقی است که سه مرتبه به جبهه های جنوب رفته ولی اکنون به هیچ عنوان، مسئولین راضی نمی شوندکه به جبهه برود.

س ـ برادر سعید صدیقی،  بااینکه شما سه برادر خود را از دست داده اید،  نظرتان را راجع به جنگ تحمیلی بفرمائید؟

ج ـ بسم الله الر حمن الرحیم،  من در جستجوی موقعیت جهت اعزام به جبهه هستم ولی چه کنم که مسئولین میگویند از خانواده شما سه شهید رفته کفایت است ولی اسلام این را نمی پذیرد.  من جان خود راجهت احیای توحید و حق فدا می کنم.  در جبهه بودن برای من آرزو است.  شهادت هدف نهائی من است.  مگر خون من از خون حضرت اباعبدالله حسین (ع) و علی‌اکبر و علی اصغر سرخ‌تر است؟ و مگر نباید از آنها درس شهادت و شهامت و شجاعت و مردانگی بیاموزیم ؟ لذا امیدوارم بتوانم مسئولین را راضی کنم و به جبهه بروم تا خدمتی به اسلام کرده باشم.

 

18دسامبر/16

جدیدترین استفتائات از امام

س:چنانچه به خاطرسفر یا عذر شرعی دیگر روزه واجب رمضان افطارشده باشد تأخیر قضای آن تارمضان بعد چه حکمی دارد و در صورت تأخیر تکلیف شرعی چیست؟

ج:بنابر احتیاط واجب تأخیر جایز نیست و چنانچه تأخیر افتادبرای هر روز یک مدّ طعام که ده سیر است به فقیر بدهند.

س:کسیکه از سالهای قبل تهران وطن او بوده است اکنون که تهران از بلاد کبیره شده چه محدوده ای وطن او محسوب میشود؟

ج:محدودۀ قبل از کبیره شدن وطن او محسوب می شود.

س:کسی که در سالهای اخیر که تهران از بلاد کبیره شده است به تهران آمده وقصددارد دراین شهرزندگی کندبا چه شرائطی تهران وطن اومحسوب می شود و آیا داشتن خانه ملکی یا استیجاری دخالتی در این جهت دارد یا خیر؟

ج:چنانچه در یکی از محله های تهران قصد سکونت دائم کند همان محله وطن او محسوب می شود و فرقی بین داشتن خانه ملکی و یا استیجاری نیست.

س:حد حجاب واجب برای بانوان چیست؟

ج:پوشاندن تمام بدن به جز وجه و کفین برای زن واجب است.

س:آیا خمس (سهمین)را مکلف می تواند خودش مستقیما در موارد مقرره یا حسابهای متفرقه ای که مربوط به امور مهمه در جمهوری اسلامی اعلام شده واریز نماید؟

ج:نمی تواند و باید اجازه بگیرد.

س:آیا تصرف در مالی که خمس آن پرداخت نشده است جایز است؟

ج:جایز نیست مگر آن که با اجازه مرجع تقلید یا وکیل او باشد.

س:آیا الکل صنعتی که در انواع ادکلن ها و عطرها و برخی رنگها و داروها و امثال آن به کار میرود پاک است یا خیر؟

ج:الکل صنعتی پاک است مگر آن که یقین به نجاست آن پیدا شود.

س:کسی که تهران وطن اوست ولی محل کار ومنزل او دردو محله تهران میباشد تکلیف نماز و روزه او چیست؟

ج:چنانچه تهران، قبل از کبیره شدن وطن او بوده اگراز منزل تا محل کاربه حدمسافت شرعی است، درخارج محدودۀ قبل ازکبیره شدن حکم سفرمترتب میشود وچنانچه بعدازکبیره شدن تهران،  یکی از محلات را وطن قرار داده اگراز منزل تامحل کاربحدمسافت

شرعی است وقتی که ازمحله خارج شد حکم سفر مترتب میشود و در هردو صورت اگرازمنزل تا محل کار در حد مسافت نیست حکم سفرمترتب نمیشود.

س:کسی که تهران ــ که از بلاد کبیره است ــ وطن او نیست و محل کار و اقامت او درد و محله تهران است با چه شرائطی میتواند (قصد اقامت ده روز نماید) نماز را تمام بخواند و روزه بگیرد ؟

ج:بدون قصد ماندن ده روز در یکی از دو محل حکم مسافر دارد و چنانچه فاصلۀ دو محل کمتر از۵/۲۲کیلومتر است و در یکی از دو محل قصد اقامت کند بماند،  تا زمانی که مسافرت جدید نکرده است رفت و آمد بین آن دو محل اشکال ندارد و نماز او تمام و روزه صحیح است.

س:آیا ظاهر کردن عکس های خانوادگی توسط مرد نامحرم جایز است؟

ج:اگر صاحب عکس را نشناسد و موجب مفسده نشود اشکال ندارد.

 

18دسامبر/16

جمهوری اسلامی راهگشای استقلال و آزادی ملتها

در جهان امروز تقریبا تمام رژیم با اندکی شدت و ضعف به یکی از دو ابر قدرت شرق و غرب وابستگی دارند و این دو نیز به نوبه خود در کشمکش سلطه‌جوئی بر کشورهای دیگر و در مواردی که هر یک نقطه ضعفی نسبت به طرف مقابل داشته باشند یا انعطاف و باج دادن به هم،  وابسته به یکدیگرند و در حقیقت میتوان گفت در دنیا از استقلال واقعی خبری نیست و حتی ابرقدرت

شرق به نوعی تحت سلطه غرب و ابر قدرت غرب در حدی تحت تأثیر ابر قدرت شرق می‌باشد.

در آشفته بازار سیاست و حاکمیت زور در صحنه جهانی،  ناگهان انقلاب اسلامی با شعارنه شرقی،  نه غربی توجه جهانیان را با شگفتی و ناباوری فراوان به خود جلب کرد و با پیروزی آن،  نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان اولین دستاورد شکل گرفت و در آغازین سالهای برقراری و در کوران مشکلات انقلاب،  جنگ تحمیلی و توطئه‌های بیشمار و در حالی که جهان استکبار و در  رأس آنها آمریکا و شوروی و صهیونیسم بین الملل هماهنگ و متحد برای نابودی آن کمر همت بسته بودند،  با قامتی استوار و با اتکاء به قدرت الهی اسلام و ایمان و ایثار توده های میلیونی در مقابل همه آن ها ایستاد و چنان پوزۀ آمریکا را بر خاک مذلت مالید که حتی شوروی هم جرأت تصور آن را به خود راه نمی داد و آنگونه شرق و مکتب پوچ و ادعاهای فریبکارانه اش را رسوا ساخت که غرب را هرگز توان آن نبود و حماسه دلاوران شهادت جویش برجان ستمگران متجاوز شرر افکند و سنگریزه های طبس ارکان کاخ سفید شیطان بزرگ را متزلزل کرد و سربازان گمنامش تبهکاران ومنافقان و سرانجام جنایتکاران جاسوس را برجایگاه رسوائی و اعتراف نشانید و درهمان حال که درجبهۀ جنگ خارجی ـ که ازسوی غرب و شرق حمایت میشودـ حماسۀ شهادت و پیروزی آفرید،  در جبهۀ داخلی شبکۀ بر اندازی و جاسوسی و خیانت شرق را در دام مذلت افکند و با دست گیری سران حزب توده و اعترافات رسوا کنندۀ آنان و اخراج ۱۸تن از عناصر وابسته به سفارت شوروی در ایران،  روشن تر از هر زمان دیگر،  راه را دربرابر مستضعفان جهان گشود که نه تنها ملتها میتوانند بدون اتکاء به ابر قدرتی در مقابل ابر قدرت دیگر بایستند بلکه با تکیه به خود و حفظ وحدت می توانند در یک زمان در مقابل هر دو ابر قدرت بایستند. امروز ملتها شاهد هستند که همزمان با ملاقات وزرای خارجۀ بعث صهیونیستی و آمریکای جهانخوار در پاریس،  مهد حقوق بشر،  موشکهای روسی،  کودکان و زنان و مردم غیرنظامی را صبحگاه در اندیمشک و شامگاه در دزفول به آتش و خون می کشد و باز هم فریاد ملت ما رساتر و عزمشان برای جنگ با همۀ جنایتکاران ستمگر راسخ تر می شود واین نشانی است گویا از استقلال و آزادی جمهوری اسلامی و درنده خوئی همۀ ابرقدرتها و ایادی کثیف آنها.  امید که در آستانۀ عید میلاد حضرت ولی عصر(عج) فراهم نمایند.        والسلام                                                                                          رحیمیان

 

18دسامبر/16

درسهائی از نهج البلاغه (خطبه ۲۸)

قسمت دوم

دنیا، پلی به سوی آخرت

آیت الله العظمی منتظری

بسم الله الرحمن الرحیم

در شماره گذشته،  قسمت اول خطبه ۲۸ نهج‌البلاغه با مقدمه‌ای تحت عنوان”جایگاه دنیا در عوالم وجود”تفسیر شد.  اینک به بیان قسمت دوم این خطبه می پردازیم: “الا و انکم فی ایام امل من ورائه اجل” آگاه باشید! شما در روزگاران آرزو هستید که دنبالش است.

“فمن عمل فی ایام امله قبل حضور اجله””نفعه عمله و لم یضرره اجله” ــ هرکس در این روزگاران آرزویش کار کند،  قبل ازآنکه مرگش برسد،  کارش به نفع او است و اجلش و مرگش هم به او ضرری نمی رساند.

هر کس این آرزوهای دور و دراز گولش نزد بلکه به فکر کار خیر افتاد،  مالش رادرراه خیرانفاق کرد،  دخترهای بی شوهر را به شوهر رساند،  به پسرها زن داد، به خویشان و همسایگان فقیرش کمک کرد،  مریض های آن ها را معالجه نمود،  به مؤسسات فرهنگی  بهداشتی و اجتماعی کمک کرد و قصدش هم خدا بود، این کارها است که برای او منفعت دارد،  این کارها برای او می ماند.  هیچ وقت نگوئید اگر در راه خیر انفاقی کردیم،  اموال ما کم می شود! خیر شما در همان است که در راه خیر وبرای خدا مصرف کنید.  قبل از آنکه مرگ برسد خانۀ آخرت را بسازید،  زندگی آنجا را دراینجا فراهم نمائید.  خیر شما در این است،  نه آن پولی راکه میگذارید و میروید،  و وارثین شما می خورند و بر سر آنها کشمکش می کنند و شما در آنجا باید جوابگو باشید.

امّا بعد،  فانّ الدنیاادبرت،  و آذنت بوداع،  و انّ الآخره قد اقبلت و اشرفت باطلاع،  الا و انّ الیوم امضمار،  وغداًالسباق،  والسبقه الجنه،  والغایه النّار،  افلا تائب من خطیئته قبل منیّته! الا عامل لنفسه قبل یوم بؤسه!الاوانّکم فی ایّام امل من ورائه اجل، فمن عمل فی ایّام امله قبل حضور أجله فقدنفعه عمله، ولم یضرره اجله، ومن قصّرفی ایّام امله قبل حضور أجله، فقد خسرعمله، وضرّه اجله. الّا فاعملوا فی الرّغبه کما تعملون فی الرّهبه، الا وانّی لم أرکالجنّه نام طالبها، ولا کالنّار نام هاربها، الا و انّه من لا ینفعه الحقّ یضرّه الباطل، ومن لا یستقیم به الهدی، یجرّبه الضّلال إلی الرّدی. الا وإنّکم قدأمرتم بالظّعن، ودللتم علی الزّاد، وإنّ أخوف ماأخاف علیکم اثنتان:اتباع الهوی. وطول الأمل، فتزوّدوا فی الدّنیا من الدّنیا ماتحرزون به انفسکم غداً

روایتی است از حضرت رسول اکرم (ص) میفرماید: هرکس یک بار”سبحان الله”بگوید، درختی برایش دربهشت کاشته می شود،  اگر یک بار”الحمدلله”بگوید، یک درخت برایش کاشته میشود، اگریک “لااله الاالله”بگوید درختی در بهشت برایش کاشته می شود

و اگرکسی یک بار”الله اکبر”بگوید، یک درخت برای او دربهشت کاشته می شود عرض کردند:یا رسول الله!پس ما در آن جا خیلی باغ و درخت داریم فرمودند: به شرطی که آتشی نفرستیدآنها را بسوزاند![۱]

این اعمال شما نیز برایتان در آنجا قصرمی شود ودرخت می شود به شرط اینکه آنها را آتش نزنید، بلکه تا آخرنگهداریدآن درختان و قصرهائی که با اعمال خوبتان در آنجا کاشته اید و بنا کرده اید.

“ومن قصّرفی ایام امله قبل حضور” “اجله فقد خسرعمله و ضرّه اجله”

ــ و هرکس کوتاهی کند در روزگاران آرزوی خویش، پیش از آنکه مرگش فرارسد، عملش را باخته است و مرگش به زیان او است و اول بدبختی و گرفتاریش می باشد.

فقد خسرعمله :عملش را باخته است.  اینجا اسناد، ــ به اصطلاح ــ اسناد مجازی است.  خسران و زیان ازآن آدم است آدم باخته است ولی چون کارهای او سبب این زیان وخسران شده،  وظایفش رادرست انجام نداده،  این کارها برای او و زر و وبال می شود خسران باید نسبت به شخص داده شود ولی مجازا نسبت به عمل داده می شود.

“الا فاعملوا فی الرغبه کما تعملون” “فی الرهبه”.

ــ هان!در ایام خوشی ــ برای آخرتتان ــ کارکنید، همانگونه که در ایام سختی وترس کارمی کنید. این یک امرطبیعی است که ما تا هنگامی که صحیح و سالم هستیم، زندگیمان با رفاه و آسایش می گذردومال ومنال هم داریم، نه به فکر خدا هستیم و نه به فکر مرگ و قیامت!همه چیز ازیادمان می رود، ولی همین که بیمارشدیم یابدبخت وبیچاره شدیم به گریه وزاری وتوبه می افتیم و قول می دهیم که از این پس کار خوب انجام دهیم!!حضرت می خواهد بفرماید: هنر نیست در ایام بیچارگی خدا را یاد کردن،  بلکه امروز که سالم هستی، در رفاه می باشی و پول هم داری به فکر آخرت باش،  آیه شریفه،  خوی انسان ها را چنین بیان می کند:

“و اذا انعمنا علی الانسان اعرض” “نآبجانبه واذا مسّه الشرّ فذودعاء عریض”

ــ هنگامی که انسان را نعمت دهیم،  اعراض می کند و روی بر می گرداندو چون به او شری برسد(گرفتار و بیچاره گردد یا بیماری سختی به او برسد) آن وقت دعاهای مفصل و طولانی خواهد داشت. [۲]

“رغبه: روز خوشی “رهبه”:روز سختی و ترس در قرآن نیز چنین تعبیر می کند:سرّاء وضرّاءکه سرّاء به معنای روزخوشی است و ضرّاء یعنی روز بدبختی و گرفتاری

“الا و انی لم أر کالجنّه نام طالبها” “و لا کالنّار نام هاربها”

هان! من ندیدم چیزی را مثل بهشت که طلب کنندگانش درخواب باشندوندیدم همانند جهنم که فرار کنندگان از آن به خواب فرو رفته باشند! با اینکه طبع بشراینچنین است که اگر در امری احتمال خطر بدهد،  گرچه به قول یک بچه هم باشد،  دیگر به آن راه پا

نمی گذارد، با این حال چه شده است او را که با آن همه تبلیغاتی که ازجانب انبیاء (ع)شده است، با آن همه وعدو وعیدها،  باز هم بفکر آن روزنیست ودست به جنایت می زند؟!حضرت در اینجا تعجب می کنند شما با اینکه یقین به بهشت دارید چرا خود را برای آن مهیا نمی کنید؟چرا به فکر خریدن بهشت برای خودتان نیستید؟ چرا شیطان،  برنفس شما مسلط است؟ شما که یقین به جهنم دارید چرا راهی برای دور شدن از آن نمی یابید؟چرا ظلم و تعدی می کنید؟چرا حقوق خدا و حقوق مردم نمی دهید؟

چرا زکات و خمس اموالتان را نمی پردازید؟ای انسان!توبرای یک متاع جزئی وزودگذرـ دردنیاـ اینقدربه جستجووحرکت می افتی ولی برای بهشتی که منزلگاه همیشگی تو است هیچ به فکرنیستی، بلکه در خواب غفلت فرو رفته ای؟!

باید ازجهنم فرارکنی یعنی در همین دنیا، کارهای بدی که برای تو جهنم را درست می کند، انجام ندهی، اجل انسان که سررسید،  دیگر مهلت به او نمی دهد،  لذا باید در همین دنیا کاری بکند که از جهنم دور شود:

“انّ الذین یأکلون اموال الیتامی ظلماً””انّما یأکلون فی بطونهم ناراً”[۳]

ــ آنانکه اموال یتیمان را ظالمانه می خورند، آتشی درشکمهای خویش فرو می برندومی خورند (و در آخرت نیز به جهنم خواهند رفت).

“انّ الذین یحبّون ان تشیع الفاحشه ” “فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم” “فی الدّنیا والآخره”[۴]

ــ آنانکه دوست دارند،  فحشا دربین مؤمنان شیوع پیدا کند،  عذابی دردناک برای آنها در دنیا و آخرت فراهم شده است.  دو به هم زنی، تهمت زدن، اشاعه فحشاء، تهمت به شخصیتهای مذهبی و شخصیتهای فداکاربرای اسلام ودین،  تمام اینها جنایت است و جهنم در بردارد. از رسول اکرم (ص)نقل شده است که می فرماید:

“و هل یکبّ الناس علی مناخرهم” “الا حصائد السنتهم ؟”

ــ آیا چیزی مردم را به رو در جهنم می افکند،  مگر دروشده های زبانهایشان؟خلاصه اگر انسان دست از کارهای بدبر ندارد و در همین دنیا از جهنم فرار نکند یک وقت از خواب بیدار می شود که در جهنم فرو رفته است!

“الا و انه من لا ینفعه الحق یضره الباطل”

– آگاه باشید!کسی که حق برای او منفعتی ندارد، باطل به اوضرر می رساند،  اگر تو در

جمهوری اسلامی نتوانی زندگی کنی، چگونه در حکومت طاغوت با آن ساواک جهنمی می توانی به زندگی خود ادامه دهی ؟.

“ومن لا یستقیم به الهدی، یجرّبه” “الضلال الی الردی ”

کسی که هدایت، مستقیمش نکند، گمراهی اورابه هلاکت می افکند.

“الا وانکم قدامرتم[۵]بالظعن و “دللتم علی الزاد”

آگاه باشید! شما ــ تکوینا  مامور به مسافرت هستید و برزاد و توشه آخرت هم راهنمائی شده اید.

خواه ناخواه انسان باید به سوی عالم آخرت مسافرت کند. پس ازجوانی،  پیری وپس از آن،  مرگ است،  تازه اگر تصادف و پیش آمد یا ترور وکشتاری نباشد و گر نه دیریا زود انسان باید برود.

هم اکنون ــ توای انسان!ــ درحال سفر هستی مرگ تنها برای اینان که در قبرها دفن شده اندنبوده است، مرگ برای من و شما هم هست.  حال که باید به آن دیار آخرت بروی توشه راهت را با خودت ببر.  نگو که توشه آخرت چیست؟ تو را راهنمائی به توشه آخرت کرده اند و امروز این تو هستی که برای خودت تصمیم می گیری اینقدر آرزوهای دور و دراز و متابعت از هوای نفس،  شما را از سعادت جاودانی باز ندارد. به این آرزوهای زود گذر دل خوش نکنید که یک وقت می بینید کار از کار گذشت:

ظعن و ظعن:هر دوکلمه به معنای مسافرت است. در قران آمده است:

“یوم ظعنکم و یوم اقامتکم”

“وانّ اخوف ما اخاف علیکم”

“اتباع الهوی و طول الامل”

– ترسناکترین هراسی که بر شما دارم دو چیز است:پیروزی از هوای نفس و درازی آرزو در جهت کسب ریاست ومال حرام و حلال و. . .

“هوی”: یعنی خواست نفس و گرچه ممکن است برخواست خوب هم اطلاق شودولی معمولا هوی به آن خواستهای زشت میگویند که انسان رااز سعادت باز میدارد.

“فتزوّدوا فی الدنیا من الدنیا”

“ما تحرزون به انفسکم غدا ”

در این دنیا از خود دنیا توشه ای بردارید که به وسیله آن فردا بتوانید خودتان را حفظ کنید و نگهدارید.

حرس و حرزهردو به معنای نگهداری است.

به فکر فردایتان باشید. آرزوهای دور و درازشما را گول نزند.  نگوئید:آخرعمر به فکر آخرت می افتیم!!عده ای هستند که زندگی مرفهی دارند، می گویند:حالاچهارصباحی راخوشمی گذارنیم،  آخرعمرمان بالاخره می رویم قم،  خانه ای می خریم و مجاور حضرت معصومه (س)می شویم وآن وقت توبه میکنیم و کارخیر انجام میدهیم!!تو از کجا میدانی که هشتاد سال زنده باشی ؟!مگر از خداسند زنده ماندن گرفته ای ؟

در حدیث دارد که وقتی آیات توبه، نازل شدشیطان خیلی ناراحت شد،  رفت روی تپه ی ایستاد بچه شیطان ها را ندا کرد که بیائید می خواهیم کنفرانسی تشکیل دهیم!وقتی جمع شدند به آنها گفت:ما اینقدر زحمت می کشیم، اولادآدم را گول می زنیم، اغوایش میکنیم،  او را به دنبال شهوات ودنیا می اندازیم، یکدفعه پشیمان می شود و توبه می کند و دیگر تمام زحمتهای ما هدر می رود و آن چه بافته ایم پنبه می شود!باید فکری کرد. هرکدام ازبچه شیطانها پیشنهادی دادند ولی شیطان بزرگ نپسندید تا “خنّاس” [۶]   آمد،  گفت:من پیشنهادی دارم وآن اینست که :ما همینطور که بر اولادآدم مسلطیم، هرکس خواست به فکر توبه بیفتدبه اومیگوئیم: حق با  تو است ! باید توبه کردولی هنوز زود است! خلاصه آنقدر تأخیر می اندازیم و آرزوها و شهوات دنیارا پیش رویش مجسم  می کنیم  تا  این که موفق به توبه نشود و بی توبه از دنیا برود! شیطان بزرگ را  این پیشنهاد خوش  آمد و از او  تشکر کرد  که مشکل را حل نموده است !

آری! انسان گاهی به فکر خدا و قیامت می افتد ولی می گوید: سال دیگرانشاءالله به مکه میروم،  امسال خوب است که این باغ را بخرم،  سال دیگر وجوهاتم را میدهم. . .  و همین طور سال به سال میکند واعمال خود را انجام  نمیدهد، یک وقت هم اجل سر رسید وخواجه مرد!! کسی که از خدا سند زنده ماندن را نگرفته است،  پس چه بهتر که درهمین

دنیا، برای فردای آخرتش توشه ای برگیرد که او را از عذاب جهنم برهاند. سید رضی ــ علیه الرحمه ــ درادامه این خطبه،  سخنان مفصلی راجع به امتیازات کلامی این خطبه ازنظر فصاحت وبلاغت ونکات ادبی داردکه خوب است برادران اهل ادب، آن رامطالعه کنند.

 

[۱] وسائل الشیعه ج۴ص۱۲۰۶٫

[۲]– سوره فصلت، آیه ۵۱٫

[۳] سوره نساء، آیه ۱۰٫

[۴] سوره نور، آیه ۱۹٫

[۵] امردراینجا تشریعی نیست، بلکه تکوینی است، یهنی طبق نظام تکوین ما مسافربه عالم آخرت هستیم، چه بخواهیم چه نخواهیم.

[۶] ـ خنّاس، صیفه مبالغه است و معنایش تأخیر اندازنده است.

18دسامبر/16

رهنمودها

امام:

*خدمت متقابل دولت و ملت از واجبات بزرگ و ترک آن از بزرگترین گناهان کبیره است.

* از امور لازم رسیدگی به حال زندانیان و پرونده های آنان است که برای تسریع دراین امر لازم است هیأتهائی تعیین گردد.

*ما در مقابل هرمهاجمی، برای دفاع ا ز کشورو دفاع از اسلام عزیز ایستاده ایم.

*چون درحال دفاع هستیم، مادامی که جبهه احتیاج به کمک دارد، بر همه واجب است که به جبهه ها بروند و دفاع کنند.

*ما آمریکا را زیر پا می گذاریم  و اجازه نمی دهیم درامورمان دخالت کند.

*تا اخوت اسلامی را حفظ نکنید، نمی توانید درمقابل ابر قدرتها بایستید.

* اگر امروز اسلام یک سیلی بخورد در این کشور، تا آخر دیگر ملتها باید تحت این فشارها باشند.

*رفتن در خاک عراق، هجوم به عراق نیست، دفاع از اسلام وکشور اسلامی است.

*اگر چنانچه (ابر قدرتها ) بخواهند هجمه کنند، نمی گذاریم از طیاره هایشان پیاده بشوند، چتر بازهایشان را بین هوا می کشیم و از بین می بریم.

*باید محکم بایستید درمقابل قدرتها باید مهیا کنید خودتان را در مقابل مشکلات باید ارزشهای انسانی را به همه جا صادر کنید.           ۴/۲/۶۲

*لازم است که برادران کارگر متعهد در داخل کارخانه ها با این جهاد بزرگ اسلامی با آنها مقابله کنند و نگذارند تبلیغات سوء آنها جوانهای عزیز ما را منحرف کند. ۴/۲/۶۱

*آنکه تمام ارزشهای اسلامی را و ملی خودش را فدای شوروی می کند یا تمام ارزشهای خودش را فدای آمریکا می کند، او را ما ایرانی نمی دانیم.  ۴/۲/۶۲

*به برکت جوانهای عزیز، کشور را به جائی می رسانیم که احتیاجش از کشورهای دیگر منقطع گردد.  ۸/۲/۶۲

*باید جوانانی که لیاقت دینی و اخلاقی آنان مورد تأئید است جهت ادامه تحصیل علوم دینی پذیرفته شوند ۱۰/۲/۶۲

*سرودهائی که از رادیو و تلویزیون پخش می شود باید بیشتر جنبه حماسی داشته باشد.  ۱۲/۲/۶۲

*سربازان گمنام ما در تمام جبهه ها و پشت جبهه ها شب و روز و جوانی و هستی خود را برای اسلام و مکتب الهی فدا می کنند و نام و نشانی نمی خواهند و ندارند ۱۵/۲/۶۲

*اساساً سربازان اسلام اگرچه نامدار باشند دراین جهان گمنامند.  ۱۵/۲/۶۲

*به دام انداختن سران خیانتکار حزب توده موجب سرافرازی امت اسلامی است. ۱۵/۲

*همه افراد این ملت باید یک زندگی متوسطی داشته باشند.  ۱۹/۲/۶۲

*امیدوارم آنهائیکه دارای مکنتی هستند توجه داشته باشند که به این مستمندان که ولی نعمت ما هستند،  رسیدگی کنند.  ۱۹/۲/۶۲

*کسانیکه در طول تاریخ محروم بودند نباید در جمهوری اسلامی محرومیت بکشند.  ۱۹/۲/۶۲

 

آیت العظمی منتظری:

*دولت و قوه قضائیه،  اراضی موات را در اختیار روستائیان محروم قرار دهند. آقایان بکوشند حتی المقدور اراضی موات را به افراد محروم و بدون زمین واگذار نمایند.  ۳/۲/۶۲

*مردم مسلمان و قهرمان دزفول در این جنگ تحمیلی که در حقیقت امتحان و آزمایش بزرگ از طرف خداوندمتعال است، به شکل افتخار آمیزی عمل کرده اند.  ۳/۲/۶۲

*باید خط فکری و فلسفی شهید مطهری در حوزه های علمیه و دانشگاهها همچنان تعقیب شود و الگو قرار گیرد. ۱۱/۲/۶۲

*تمام کتابهای شهید مطهری مفید و منشاء اثر است و ایشان از محکمات انقلاب بودند.  ۱۱/۲/۶۲

* شما عضو هر گروه و حزبی که هستید هر چند هم که محترم باشید ولی اسلام و کشور اهمیتش بیشتر است.  ۱۱/۲/۶۲

*بکوشید تفکر و حالات باند بازی و گروه گرائی را در سپاه از بین ببرید.  نباید در سپاه پاسداران که مردم به آن عشق می ورزند. اینگونه مسائل وجود داشته باشد ۱۱/۲/۶۲

*با متلاشی شدن لانه های جاسوسی حزب توده ابهامی که دشمنان روی آن تبلیغ می کردند که نکند ایران به شوروی و شرق گرایش دارد از اذهان زدوده شد.  ۱۷/۲/۶۲

 

18دسامبر/16

روزه در سخنان معصومین (ع)

کلامکم نور و امرکم رشد

حضرت رسول (ص) :

“شهر رمضان شهر الله عزوجل و هو شهر یضاعف الله”
“فیه الحسنات و یمحو فیه السیئات و هو شهر البرکه”

“وهو شهرالا نابه و هو شهر التوبه و هو شهر المغفره”

“و هوشهر العتق من النار و الفوز بالجنه. الا فجتنبوا”

“فیه کل حرام، و اکثروا فیه من تلاوه القرآن. . . . . . . . ”  (بحارالنوار ج ۹۶ص۳۴۰)

ماه رمضان ماه خدای عزوجل است و در آن ماه خداوندحسنات رادو برابر میکند و گناهان را می آمرزد، و آن ماه برکت است وماه توبه و برگشت به سوی خدااست، و آن ماه مغفرت و آمرزش است،  و آن ماه آزادی از آتش و دستیابی به بهشت است. هان!در این ماه از هر حرامی دوری جوئید و درآن ماه بسیار قرآن بخوانید.

پیامبر اکرم(ص): “الصائم فی عباده وان کان علی فراشه مالم یغتب مسلما” (تهذیب الاحکام ــ ج ۴ص۱۹۰) روزه دار (همواره) در عبادت است گرچه در رختخواب خود باشد،

البته تا هنگامی که غیبت مسلمانی را نکرده باشد.

حضرت امیرالمؤمنین(ع):

“لکل شییء زکاه وزکاه البدن الصیام” (نهج البلاغه ح۱۳۶)

برای هرچیزی زکاتی است و زکات بدن روزه است.

حضرت امیرالمؤمنین (ع) :

“علیکم فی شهر رمضان بکثره الاستغفار و الدعاء، ” “فاما الدعاء فیدفع البلاء عنکم و اما الاستغفار” “فتمحی به ذنوبکم”.  (وسائل الشیعه ج ۷ص۲۲۰)

بر شما باد ــ ماه رمضان ــ به زیادی دعا و استغفار. اما دعا بلا را از شما دور میکندو اما بوسیله استغفار گناهان شما آمرزیده میشود.

حضرت فاطمه زهرا(س) :

“فرض الله الصیام تثبیتا للاخلاص” (علل الشرایع ج۱ص۲۳۶)

خداوند روزه را برای پا برجائی اخلاص واجب کرده است.

امام باقر (ع):

“لکل شییء ربیع القرآن شهررمضان”(امالی صدوق ص۳۶)

برای هر چیزی بهاری است و بهار قرآن، ماه رمضان است.

امام صادق(ع):

“افضل الجهاد، الصوم فی الحرّ” (بحارالنوار ج۹۶ص۲۵۶)

برترین جهاد(بانفس) روزه درتابستان است.

امام صادق (ع) :

” نوم الصائم عباده و نفسه تسبیح”(تهذیب ج ۴ـ ص ۱۹۰)

خوابیدن روزه دارعبادت است و نفس کشیدنش تسبیح خدا گفتن.

امام موسی بن جعفر(ع):

” فطرک اخاک الصائم افضل من صیامک” (محاسن ص ۳۹۶)

افطار دادن تو برادر روزه دارت را فضیلتش از روزه ات بیشتر است.

امام حسن عسکری (ع) :

درپاسخ کسی که پرسیده بود: چرا خداوند روزه را واجب گردانید؟فرمود:

“لیجدالغنی مس الجوع فیمن علی الفقیر” ( امالی صدوق ص ۲۶)

(خداوند روزه را واجب نمود) برای اینکه ثروتمند، گرسنگی را احساس کند، پس بر تهیدست انفاق نماید.

 

18دسامبر/16

بررسی اهداف جنگ و پیامدهای آن برای عراق و ایران

حجه الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی

در این مقطع،  وضع جنگ و جبهه ها  و نتایجی که دشمن جنگ افروز  به دست آورده و پی آمدهای مثبت یا منفی جنگ برای ما همچنین نتایج منفی یا مثبتی که جنگ می تواند برای ما وعراق در آینده داشته باشد مورد ارزیابی قرار می گیرد.

 

اهداف استراتژیک عراق درآینده

بدون شک رژیم حاکم بر عراق در همان ماه اول جنگ متوجه شد که رسیدن به هدف اصلی از جنگ برایش مقدور  نیست که هدف  اصلی سقوط جمهوری اسلامی یا تاسیس دولت دست نشانده ای به  نام  عربستان در  شمال خلیج فارس  به جای خوزستان و تجزیه کشور جمهوری اسلامی بود  و یا  لااقل  تعویض حکومت جمهوری اسلامی به نحوی که متناسب با اهداف ابر قدرتها باشد لیکن متوجه شدند که نمی توانند به این هدف برسند و جمهوری  اسلامی میماند و  می تواند جنگ را  ادامه دهد.

بعد از روشن شدن این وضع در همان اوائل جنگ،  آنها روش جدیدی را در پیش گرفتند وآن عبارت بودازسیاست رذیلانه ای که شعار صلح بدهند و برنامه خاصی را تعقیب کنند.

آنها فکر می کردند اگر اهداف اصلی شان تأمین نمی شود لااقل با حضور مستقیم در استانهای خوزستان،  ایلام،  باختران تا عمق نزدیکی اهواز  و اشغال  شهرهائی مانند خرمشهر، سوسنگرد، هویزه،  بستان، قصر شیرین،  مهران، دهلران و. . .  و غیر قابل استفاده بودن شهرهایی مانند آبادان،  دزفول،  اندیمشک و. . . و  مورد تهدید بودن  ایلام و باختران و با توجه به وجود نیروهای تجزیه طلب ضد انقلاب دمکرات،  کومله،  منافقین،  پیکاریهاو. . . ــ که همگی در اختیار رژیم عراق بودند و همان نقش مطلوب عراق را  بازی می کردند ــ در کردستان و  آذربایجان غربی مجموعا چهار یا  پنج استان را فلج کرده و فکر می کردند با حضور در این مناطق می توانند به اهداف استراتژیک درجه دوم دست یابند آنها  این گونه

محاسبه می کردند که جمهوری اسلامی بدون در اختیار داشتن این استانها و با داشتن یک و نیم میلیون آواره در آن روزها و با مشکلات دیگر جنگ نمی تواند به طور طولانی صبر کند و خیلی آسان زیر بار خواسته های آنها می رود که حداقل آن گرفتن شط العرب و بدست آوردن امتیازاتی در غرب بود یعنی ارتفاعات سوق الجیشی و گرفتن سه جزیره معروف در خلیج فارس که می بایست درمبادله ای که قبلا انجام شده  بود درازاء مخارجی که کشورهای خلیج فارس برای تامین جنگ می دادندبه آنها می داد.

 

خواسته ها و مقاومتهای ما

سیاست این بود که همان هائی که جنگ افروز اصلی بودند و برای گرفتن امتیازمانع اصلی صلح، شعار صلح بدهندو دیدید که  ناگهان اوج حرکت میانجیهاشروع شدمبعوثان کنفرانس اسلامی، نماینده سازمان ملل متحد، متفرقه ها و شخصیتهای چاق و چله دنیابایدوارد مذاکره شوند.

روشن بودکه برای ماجای مذاکره نبودبامذاکره روح حماسی وجهادی مردم راازدست میدادیم و حالت ضعف و رخوت بر ما حاکم می شدو ملت احساس ضعف وذلت می کرد چرا که دشمن آمده و چند استان ما را اشغال کرده و از ما امتیاز می خواهد طبعا یک ملت انقلاب کردۀ مغرور با روح  و نشاط  به یک ملت ضربه خورده تحت فشار برای دادن امتیاز تبدیل میشد و در نتیجه شاید برایتان چنین مطرح می شد که اگر حکومت شاه بود چنین چیزی نبود. این ازضعف مدیریت حکومت انقلاب اسلامی است. . .  و کل مسأله را  زیر سئوال می بردند.

دشمن آینده روشنی را برای خود پیش بینی می کرد بویژه آن که در همان موقع تحت محاصره و  فشار اقتصادی نیز بودیم و بنادر ما هم از سوی ابر قدرتها تحت فشار بود ودر داخل نیز  عوامل  فراوانی داشتند که روی ما فشار می آوردند و بدین  ترتیب تصور می کردند پذیرش خواسته های آن ها سرنوشت محتوم ما است.  در آن شرائط هر قدر هم مذاکرات طول می کشید برای آن ها مشکلی نداشت چون آن ها فرض می کردند با تحمیل آتش بس نمی شود آن را  به آسانی نقض کرد و  با  قبول  آتش بس از  سوی ما،  با شروع مجدد جنگ،  ما جنگ افروز معرفی می شدیم  و از طرفی تجدید روحیه برای رزمندگان کار آسانی نبود و  به یقین مراکز شناخته شده بین المللی هم  با راه انداختن هیاهو  نمی گذاشتند چنین کاری بشود و اگر جنگ سرد می شد، عراقیها و محرکین آنها و ارتجاع منطقه و هر دو ابر قدرت خواسته های شان را تحقق یافته می دیدند وما می بایست امتیاز می دادیم و امتیاز چیزی کمتر از دادن سه جزیره و شط العرب و ارتفاعات غرب و شاید هم تجزیه منطقۀ کرد نشین کردستان نبود.

این ها همه از انگیزه های جنگ بود و بعید بود بدون آن ها ازجنگ صرفنظر کنند و البته در آن صورت شاید بلوچستان و آذربایجان و ترکمن صحرا نیز می توانست همان وضع را داشته  باشد.

با همین مقدار  توضیح،  خیلی خوب روشن می شود که راه منحصر به فرد این بود که در آن زمان  پیشنهادهای میانجی را قبول نکنیم و حالت جنگ را حفظ کنیم و از ملتمان بخواهیم که جنگ را  به خوبی پیش  ببرند.  البته  لازم  بود که ما میانجی و میانجی گریها را به کلی رد نکنیم تا جلو بعضی تبلیغات آنها گرفته شود ما با سیاست صحیحی آنها را پذیرفتیم آنها آمدند و ما حرفهایمان را صریح بیان کردیم و چیزهائی را مطرح کردیم که هیچ یک از آنها نمی توانستند بگویند شما زور میگوئید،  خواسته های  صریح  و مشخص و عادلانه ای را  مطرح کردیم: نیروهای اشغالگر تا همان نقطه ای که شروع کرده بودند بیرون

بروند، خساراتی که وارد آورده اند بپردازند و کیفر مناسبی هم برای کسی  که این ظلم وتجاوزرا مرتکب شده واین همه انسان کشته شده است در نظر گرفته شود، این سه شرط اصلی ما بود البته در کنار آن بازگشت آواره های عراقی و چیزهای دیگری هم بود که همه مسائل انسانی است که گفته ایم و همیشه باید بگوئیم و چیزی نیست که بتوانیم از آن صرفنظر کنیم.

در آن موقع، ما موضع بسیار روشنی گرفتیم.  هرکس آمد و با ما در جلسات صحبت کرد وقتی بحث می شد غیر از این نمی توانست بگوید که شما گذشت کنید حتی یک مورد برخورد نکردیم که یک میانجی بگوید حرفهائی که شما میگوئید حقتان نیست.  چون روشن  بود که عراق،  متجاوز است و روشن بود که متجاوز باید برگردد و دست از تجاوز بردارد و هم چنین روشن است خسارت از هم باید بپردازد.  البته  گاهی میانجی ها این را می گفتند که عراق امکانات و پول دارد و حمایت می شود ارتجاع عرب به او

پول  می دهد،  ابر قدرتها به او اسلحه می دهند و کشورهای دلال  مانند سودان،  مصر و اردن به او سرباز می دهند و  شما نمی توانید مقاومت کنید آن ها با این تعبیرات می گفتند پذیرفتن صلح مصلحت خودتان است و مصلحت جویانه برخورد میکردند.

ما که خودمان را می شناختیم و  به نیرو های عظیم مردممان ایمان داشتیم می گفتیم این به خود ما مربوط  می شود.  شما روی خط  عدالت رفتار کنید.  اگر تسلیم حق نشوید ما خود حق خودمان رامی گیریم.  مردم تایید بسیار خوبی داشتند، و آنچه ما
می گفتیم خواست  مردم هم بود،  و به این راه ایمان داشتند و حاضر بودند روی آن مایه بگذارند و فداکاری کنند.  البته  این خط مشی روشن خیلی ساده به دست نمی آمد و درآن کوران گرفتاری ها وتبلیغات عظیمی که می شد،  پیدا کردن این راه نیاز به یک  ژرف اندیشی و آینده نگری صحیحی داشت که ما خوشبختانه با  برخورداری از راهنمائی های امام موفق به آن شدیم که این خود برای انقلاب جزء مواهب الهی است که خداوند راهنمائی های امام را دراختیار این انقلاب قرار داده است،  در بسیاری از مقاطع بود که امام به موقع خط مشی را روشن می کردندو سخن لازم رامی گفتند که اگر کوچک ترین اشتباهی رخ می داد یک  انحراف کلی در جنگ به وجود می آمد.

در اینجا خیلی لازم  نیست دیگر  مسائل را  توضیح دهم ما  با همین شیوه  مدتی دفاع را  ادامه دادیم تا توانستیم حالات  تهاجمی بگیریم،  جبهه داخلی را محکم کردیم،  مسئله لیبرالها را حل کردیم مشکلی را که در ارتش با فرماندهی بنی صدر داشتیم حل شد،  اتحاد بین سپاه و ارتش بوجود آمد.  وضع آوارگان را در حدی که می شد در شهر های مختلف سروسامان دادیم. مسئله مهمات و اسلحه را در حداقل مورد نیاز تامین کردیم و ارزاق عمومی،  بنادر،  راه ها و. . .  را تاحدی منظم ومسئله ارز را که کار بسیار مشکلی بود، کم کم حل کردیم.  لازم بود همه این امور انجام گیرد.

اخیرا عراقیها روی شوروی ها بیشتر تکیه کرده اند و شورویها با کمک بیشتر،  برای آینده شروع به باج گیری کرده اند.

تهیه تدارکات و ادامۀ جنگ به این شکل برای عراق بسیار دشوار است،  ابر قدرتها هم تا زمانی پول واسلحه میدهند که بیشتر استفاده کنند.

 

 

تهاجم ها شروع میشود

آنگاه تهاجم ها شروع شد و قدم به قدم و میدان دشمن را تحت فشار،  بیرون راندیم. عملیات کوچک نامنظم در عمق جبهه ودر صفوف دشمن آغاز کار بود و به محض خلع بنی صدر اولین  عملیات بسیار خوب دارخوین  و  بعد از آن عملیات بسیار بزرگ خوب

و زیبای  شکستن محاصره آبادان و گرفتن شرق کارون که ضربه عظیمی به عراقیها وارد آورد و سپس گرفتن بستان در عملیات طریق القدس که دو جبهه شمال و جنوب عراق را  از هم جدا کرد  مشکلات عظیم  تدارکاتی و مواصلاتی برای دشمن به وجود آورد  و عملیات بسیار موفق فتح المبین و بعد عملیات موفق تر بیت المقدس که به فتح خرمشهر انجامید این مرحله  تهاجمی شدید  برای گرفتن شرائطی بود که دشمن در اختیار داشت و  با آن عملیات  عوامل فشار دشمن را از  بین  بردیم.  بعد از فتح خرمشهر و استقرار در بعضی نقاط سوق الجیشی در مرز و حرکتهای نسبتا خوب در غرب و به موازات آنها پاک سازی بسیاری از مناطق آلوده در کردستان این ها همه کارهائی بود که موجب شد جای پای دشمن و عمالش ازایشان گرفته شود و هر یک از این ها به ما روحیه و به ملتمان نشاط می داد و از سوی دیگر ضربه روحی و مادی شدیدی بر عراقی هابود چون درهر یک از این عملیات تعداد زیادی از نیروهای انسانی و مقدار زیادی مهمات و اسلحه آنها از دست می رفت.  افرادشان یا کشته میشدند یا اسیر و امکانات جنگی زیادی هم به دست ما می افتاد ولااقل سپاه که نیروی عظیمی را همراه با بسیج درجبهه ها متمرکز کرده بود و امکانات زیادی لازم داشت، امکاناتش را از زرهی سنگین تا سلاح های سبک از غنائم تامین می کرد.

از آن مرحله به بعد وضع جنگ عوض شد و سیاست جدیدی در جنگ و هم وضع جدیدی در دنیا پیش آمد و اوضاع کاملا معکوس شد تا آن موقع سیاست دشمن بر این بود که در خاک ما باشد و  شعار صلح بدهد و ما را برای گر فتن خواسته هایش تحت فشار بگذارد ولی

از آن به بعد سیاست دشمن این شد که راهی برای نجات خود پیدا کندو خود را خلاص  نماید. دولت بعث عراق تحت فشار قرار می گیرد و در پی آن دولتهای مرتجع منطقه نیز تحت فشار قرار می گیرند چرا که آنها خودسرنوشت شان رابه هم دوخته بودند فکر می کردند اگر ما در یک جا پیروز  شدیم بقیه شرکای جنگ را معاف نمی کنیم و سرنوشت خودشان را یکی می دیدند هم آنها و  هم  ابر قدرت ها دست پاچه شدند اما ارتجاع منطقه، برای این که مستقیما در معرض خطر قرار گرفتند و اما  ابر قدرتها برای این که اهدافی که در سرکوبی انقلاب اسلامی ایران داشتند درست معکوس از آب درآمدوصیادی که می خواست ماهی را در دامش ببیند خود در دام افتاد و تور در دست رقیب.

در چنین شرائطی این ما بودیم که باید سیاست جنگ را تنظیم کنیم و تصمیم بگیریم که چه بکنیم البته با تفاوت بسیار زیاد زیرا که آن زمان که عراق می خواست تصمیم بگیرد از سوی شرق وغرب ارتجاع منطقه و دلال ها حتی اسرائیل ــ که آن را باید جزء غرب به حساب آوردــ حمایت میشد و پشتش به آنها گرم بود ولی،  ما باید به تنهائی در مقابل همه این ها تصمیم بگیریم در این مرحله راههای مختلفی در پیش ما بود. ورودبه خاک عراق اسقاط نظام صدام،  فشار نظامی، سیاسی و اقتصادی روی عراق ــ بدون ورود در خاک آنها ــ ویا گرفتن امتیازاتی غیرازاینها. این مرحله هنوز به همان حال باقی است و از آن مدت هم نزدیک یک سال گذشته که وضع جبهه ها علی رغم عملیات رمضان، مسلم بن عقیل، محرم، والفجر مقدماتی و الفجریک هنوز به صورت ظاهر تغییر مهمی نکرده است و پیش روی چشمگیری نداشته ایم،  در بعضی مناطق که لازم دیدیم مقداری از خاک عراق را گرفتیم، بعضی از مناطق سوق الجیشی خودمان که در مرز دست عراق بود گرفتیم و خودمان را به اهدافی که داشتیم نزدیک تر کردیم،  به بصره در حدی که لازم بود و به عماره،  زر باطیه، علی غربی،  مندلی و خانقین نزدیک شدیم. بخشی از مناطق را از زیر تیر رس مستقیم یا تیر رس توپهای دورزن خارج و آنهارابرای بازسازی امن کردیم تا بتوانیم مقداری از نیروهای موجودمان را برای بازسازی مناطق تخریب شده به کار گیریم وهم بخشی از مهاجرین جنگی را ــ که بار سنگینی برای ما بودند و برای زندگی کلی جامعه وبرای ما بودند و برای زندگی کلی جامعه و برای خودشان هم دردسر فراوانی بود هنوز هم هست ــ بر گردانیم.

 

وضع موجود

اکنون باید به بررسی وضع موجود خودمان وعراقیهابپردازیم چرا که ارزیابی این مرحله مهم در تصمیم گیریهای آینده مان بسیار مؤثر است. یک دسته مسائل هست که الان نمی توان بیان کرداینها از اهداف سری واسرار جنگ است وممکن است دشمن سوء استفاده کند ولی چیزهای روشنی هست که از دید دشمن هم دور نیست و شاید بسیاری از آنها واکثر ملت ما هم آنها  رامیدانند و بدنیست ما هم مطرح کنیم تا مورد رسیدگی و  توجه قرار گیرد. به نظر می رسد که حالت تدافعی وجنگ و گریز یک ساله برای عراق و حالت  تهاجم و دست بالای ما در جنگ در این مدت در یک بخش اثرات خود را گذاشته و نتایج بسیار خوبی را به بار آورده است وشاید مطلوب تر این بود که زودتر مسئله حزب عراق حل شود و منطقه از شر آن راحت شود عراقیها آزاد شوند و جنگ تمام شود و اسرا آزاد شوند و زندگی عادی در منطقه آغاز شودو این بسیار زیبا و شیرین، مطلوب وایده آل است امامی دانیم برای نیروهای شیطانی دنیا مخصوصا ابر قدرتها و ارتجاع وحشتناک است البته دولتهای ارتجاعی بیجهت وحشت می کنندچون ما که برنده جنگ هستیم برای آنها اگر حاضر باشندزندگی شرافتمندانه ای داشته باشند خطرآنچنانی نخواهیم داشت و میتوانند زندگی کنند و نباید از ما وحشتی داشته باشندبلکه آن ها باید نفس راحتی بکشند چون رژیم عراق به خاطر اغراض و اهداف  توسعه طلبانه ای که در منطقه داشت بیش تر برای آن ها خطر داشت می دانید که عراق در مرزهای کویت،  سوریه، اردن  و حتی عربستان سعودی ادعای ارضی دارد بلکه با ترکیه هم دعوا دارد. منطقه  نمی توانست از  شر حزب بعث توسعه طلب و دست نشاندۀ ابر قدرتها وضع روشنی داشته باشد در حالی که ما در مورد هیچ یک از جاهای حساس ادعائی نداریم غیر از این که از آن ها میخواهیم که عامل استعمار نباشند و همراه ملتهایشان باشند و علیه اسرائیل واردمعرکه شوند این خواسته هم ضرری برای آنها ندارد بلکه به نفع آنها است و بهر حال آنها بیخود می ترسند.  ولی ابر قدرتها از حکومت ملتها می ترسند، چون منافعشان تهدید میشود و اگر بخواهند حقوق ملت ها را  بدهند با ماهیت استعماری آنها سازگار نیست،  ابر قدرتها برای حفظ مهره هائی  مثل عفلقیها در عراق حتی سرمایه گذاری می کنند و به آسانی حاضر نیستند آنها را از دست بدهند به ویژه که با رفتن  بعث عراق امکان تداوم  وجود اسرائیل هم  زیر سئوال می رود چون ممکن است با رفتن بعث عراق یک دستی و  یک پارچگی در منطقه به وجود آید  و در چنین وضعی در منطقه مشکل است اسرائیل  بتواند دوام داشته باشد،

اسرائیل نان تفرقه مسلمانها و کشورهای منطقه را می خوردو عوامل تفرقه همین رژیمهاهستند روی این حساب ابرقدرت ها و خود بعثیها حق دارندوحشت داشته باشند.  اما کشورهای ارتجاعی منطقه اگر نترسند بهتراست زیرا ما مطمئنا برای آنها و برای  اهداف اسلامی در منطقه مفیدتر  از دیگران  هستیم حال چرا  از  چنین وضعی می ترسند و  الان جنگ می خواهد  بر سرعراق چه بیاورد؟ وضع اینطوراست که عراق درست در تنگنا قرار گرفته و هر روزی که می گذرد تنگنابرای عراق شدیدترمی شود که برای ما  این تنگناها نیست.  البته ما هم  از جنگ صدمه  می بینم  با  نداشتن بندر خرمشهر و آبادان و  فعال  نبودن بندرامام مشکلات زیادی داریم، گر چه مقداری  با بندر جدیدی که ساخته ایم و توسعه بندرهایمان واستفاده بیشتر از راههای زمینی  و کم کردن میزان مصرف وریاضتی که به خاطرجنگ می کشیم  وهمکاری وتشخیص صحیح  مردممان جبران کرده ایم،  بعلاوه مخارج سنگینی که برای جنگ می پردازیم ومسائل انسانی جنگ شهدای فراوان، معلولها و جانبازان فراوان، مهاجرین و آوارگانی که به این درد سر افتاده اند،  همه این ها برای ما مشکلات جنگ است ولی ما به خاطر همکاری مردممان و  وسعت کشور و تعددمراکز امکاناتی که داریم این وضع برایمان قابل تحمل است ودر بخشی قابل استفاده وسازنده است برای عراقیها این وضع نیست والان از چندجهت سخت در مضیقه قرار گرفته اند.

 

مشکلات عراق

نیروی انسانی جنگ

عراق از جهت تامین نیروی انسانی برای جنگ دچار مشکل است در یک جبهه هشتصدــ نهصدکیلومتری باید به مقدار وسیعی آمادگی داشته باشد که در هر گوشه از آن اگر آماده نباشد احتمال ورود ما را می دهد و با این وضع باید از نظر نیروی انسانی سرمایه گذاری بسیاری بکند با توجه به این که جمعیت عراق  یک سوم جمعیت ما است و مردمش هم همکاری  نمی کنند و سربازان زیادی از جبهه فرار می کنند و الان سرباز گیری در عراق کار بسیاردشواری است گرچه دوره سربازی آنها چهار ساله است ولی در عین حال سربازهای فراوانی نمی توانند به دست بیاورند.  جوانها به روستاها وبستانها و باغها و نخلستانها  فرار می کنند و گاهی هم در گیری به وجود می آید برخی به کشورهای مجاور رفته اند و تازه بردن چنین افرادی به جبهه دردی را دوا نمی کند. از طرفی بخش عظیمی از مردم عراق یا شیعه هستند یا کرد که آنها اصولا حاضر نیستند جنگ کنند و حضورشان

در جبهه اجباری است و اهل سنت نیز دل خوشی از بعثیها ندارند زیرا آنها هم می دانند بعث، مسلمان نیست و به آن ها هم دروغ میگوید و اصولا مایه اش الحادی است بنابراین برای رژیم عراق تامین نیرو کار بسیار مشکلی است.

 

تأمین اسلحه و مهمات

جنگیدن عراق نظیر جنگیدن ما نیست،  عراق  بسیار گران  می جنگد چون متکی به اسلحه های پیچیده ای است که  قیمت آن ها سرسام آور است یک موشک که پرتاب می کندبا  محاسبه قیمت خود موشک و موشک انداز و کارشناسانی که به کار می گیرد و امتیازهائی که برای دریافت آن می دهد و آموزش های قبلی، هزینه مجموع اینها چیزی در حد یک عملیات محدود برای پرتاب  یک موشک می شود  و این کار آسانی نیست.  با هواپیماهای بسیار گران جنگیدن که در هر عملیاتی یکی دو  تا از آن ها را باید از دست بدهد باز کار بسیار دشواری است. حتی جنگ  زمینی برای عراق بسیار گران است:مین کاری، سیم خاردار زدن، کانال زدن، ابزار پیچیده برای استفاده از آن هاکه باید همه آنهارابا دلار بخرند و گلوله هائی که شبانه روز بکار میبرند این  همه دلار را باید دود کنند.  بنابراین تامین  این همه تدارکات جنگی برای  عراق کار  بسیار  سختی شده است، تا  مدتی

متکی به  ارز های ذخیره اش بود که می گفتند سی و  پنج میلیارد دلار  بود و مبالغ  عظیم که از کشورهای همسایه اخاذی  کرده بود که کم کم این ها هم تمام شده، متکی بود به سه ونیم ملیون بشکه نفت که روزانه صادر می کرد که حالا اگر راست بگویند  به ششصد هزار بشکه در  روز رسیده است  آنهم با  یک خط  لوله که هر لحظه در خطر است از خلیج فارس و سوریه نفت نمی تواند صادر کند و ادعای این که ما از عربستان خط لوله می کشیم می دانیم که احداث آن سالها به طول می کشد و تا  آن موقع  رژیم  موجود عراق ماندنی  نیست و اگر  هم احداث  شود به  درد آینده  ملت عراق می خورد که خوب است  و بهتر است انجام گیرد، از طرفی با  توجه به این که احداث چنین خط  لوله ای میلیارد ها دلار خرج دارد که نه عراق چنین پولی را الان دارد و نه امکانات فنی آن را و نه شرکت های بزرگ دنیا حاضرند چنین سرمایه گذاری و ریسکی را  بکنند. بنابر این تهیه

تدارکات و ادامه جنگ به این شکل برای عراق بسیار دشوار است ابر قدرتها هم تا زمانی پول و اسلحه می دهند که بیش تر استفاده کنند ولی اگر احتمال دهند که آن چه را می دهند فردا نمی توانند پولش را  پس  بگیرند یاممکن است دولت  دیگری روی کار بیاید یا در تامین  اهدافشان اثر نداشته باشد هرگز چیزی نمی دهند  به علاو ه اصولا طبع سرمایه دارها و شرکتهای بزرگ دنیا این است که یک لحظه هم حاضر نیستند ریسک کنند مادیگر اینهارا خوب می شناسیم.  طبع سرمایه دار این است که هر جا پول نقد به دستش بیاید، می دهد و این که زیاد گفته می شود که عرق می تواند از هر جهت برای همیشه  تامین شود بسیار اشتباه است حفظ  سلاح های پیچیده  مشکل است،  قطعاتش بسیار گران است  قطعه گذاری این ها از اصلشان گرانتر تمام می شود تعمیر و نگهداری این ها احتیاج به کارشناسان ورزیده و در سطح بالای تخصص دارد که تامین آن همیشه آسان نیست و بسیار گران تمام می شود نگهداری، تامین قطعات، موشکها وامکانات راداری یک اسکادران هواپیمای سطح بالا بسیار گران  تمام می شود، این کار مثل تامین یک  گردان سرباز از جان گذشته ای که از مرز حفاظت میکنند نیست. یکی  از تنگناهای بسیار مهم عراق که همیشه به عنوان نقطه  قوت آن نام برده می شود همین است. این  نقطه ضعفی است که از همین ناحیه دارند به بن بست می رسند.

برای ما تشدید بحران در داخل عراق بازیر گلولۀ توپ گرفتن شرق عراق، آسان است ولی تاکنون چنین ضرورتی راتشخیص نداده ایم و اگر امام تشخیص دهند و اجازه فرمایند این کار انجام خواهد شد.

 

مشکلات داخلی عراق،  بحران اقتصادی

کارهای عمرانی و ساختن کشور که قبل از جنگ در سطح وسیعی درعراق راه افتاده بود با امکانات زیادی که در اختیارداشتند و همانگونه که گفتیم سه ونیم میلیون بشکه نفت در روز با قیمت بالای نفت که در پرتو انقلاب اسلامی حاصل شده بودو برای سیزده میلیون جمعیت، یک منبع عظیم اقتصادی به حساب میرفت واز سوئی زمینه های طرحهای عمرانی، بسیار فراوان بود و سرزمین عراق هم نسبتا بزرگ و جائی بود که کشورهای مختلف شرق و غرب به سرمایه گذاری در آن  و پیاده کردن طرح ها  مشغول بودند ولی اکنون با این وضعی که پیش آمده ازیک سو امنیت در آن جا نیست و آینده روشنی نداردو ازسوی دیگر عراق نمیتواند ارز لازم را برای ادامه راه سازیها، کارخانه سازیها،  سد سازیهاو ساختمان های بزرگ و امثال آنها پرداخت کند. طرحهای کشاورزی، طرحهای نفتی و پتروشیمی و امثال آنها را دیگر نمی تواند ادامه دهد و بدیهی است که تعطیل شدن این کارها چه صدماتی میزند، شرکتها قراردادها را طوری چهار میخ می کنند که برای هر روز تعطیلی کار، خسارت عمده ای را برکشور میزبان تحمیل می کنند و صدمات خودشان را  نیز به این طرف منتقل می کنند و  نوعا شیوه قرار دادهای استعماری این گونه  است.

اکنون  عده زیادی متخصص، کارمند و کارگر بیکار  شده اند. کارگرهای خارجی به  سرعت از عراق بیرون میروند. اصولا خود طرح با  معطل ماندن خسارت  می بیند از طرفی این شرکتها بیکار نمی مانند به جاهای دیگر می روند و کارهای دیگری می گیرند.

و دوباره آمدنشان مشکل می شود و درنتیجه این وضع باعث شده است که یک بحران بسیارقوی در عراق پدید آید.

درسال اول جنگ که امیدوار بودند عراق در ایران امتیاز خواهد گرفت شرکتها روی کارشان فشار آورده بودند و وضع کار بسیار خوب بودولی الان معکوس شده و  همه کارها خوابیده و با  فرار اکثر نیروهای خارجی که نزدیک دو میلیون  کارگر  و کارمند و متخصص بودند

زمینه کار به جائی رسیده که حتی سربازان فراری را هم  نیاز دارند به کار گیرند.

خبرهای بسیار موثقی از  منابع خود عراقیها داریم که حزب بعث که مدعی سوسیالیستی کردن کشور بود و بسیاری از طرح ها،  دولتی بود حتی به خاطر تامین دینار یعنی پول داخلی طرحهای دولتی را به بخش خصوصی منتقل میکند،  کارخانه های سیمان سازی و فروشگاههای بزرگ را  به خاطر پول و این که نمیتواند اداره کند و بخاطر این که مجبور شده نیروهای شاغل در آنجا را به جبهه منتقل کند و فلج شده، به بخش خصوصی منتقل کرده است. این مشکلات برای عراق کمرشکن است و قابل دوام نیست.

 

مشکل تأمین ارزاق

مشکل دیگری که تدریجا دارد سر و صدای آن بلند می شود مسئله تامین ارزاق است.  در اوائل جنگ با تهیه قبلی و کمکهای فراوانی که میشد بازار عراق را از اجناس مصرفی پر کرده بودند تا مردم رنج جنگ را احساس نکنند. آن ها فکر می کردند دوران کوتاهی در پیش دارند کمی  روحیه مصرف را در  مردم بالا بردند تا مردم را راضی کنند ولی الان منابع  تولید داخلی بسیار کم شده کارخانه ها به وضعی که اشاره کردیم افتاده، شرق عراق امنیت ندارد و بندرهای آن درخلیج فارس ازدستش گرفته شده است و به بندرهای کشورهای جنوب خلیج فارس و اردن و عربستان سعودی متکی است.  سوریه هم کار بسیار به جائی کرد و با بستن بنادر و راههای خود بر عراق، عراق را قفل کرد چون عراق مقدارزیادی از امکاناتش را ازبنادر لبنان یا بنادر خود سوریه می آورد یا از بندرهای ترکیه و راههای زمینی و راه آهن ترکیه می آورد و از سوریه عبور می داد وبا این کار همه این ها بر روی عراق بسته شد.  اکنون امکانات ترابری و  بندری عراق به هیچ  وجه متناسب  با نیازهای عراق نیست و با توجه به این که باید اولویت را به نیازهای جنگی اختصاص دهد واردکردن این همه چیز برای عراق ازدشوارترین کارها است. مغازه های عراق خالی شده و قیمت ها خیلی بالا رفته است. از باب مثال از داخل عراق گزارش داریم که الان قیمت پرتقال بیش از صد تومان است.  اجناس وارداتی بسیار گران است. تولید داخلی هم کم است و گرانتر و تامین زندگی مردم برای عراق یک مشکل بسیارجدی است.

 

عدم همکاری مردم

در کنار این مشکلات، چیزهای دیگری هم بود که از عوارض جنگ نیستندو حالاخود را نشان میدهند که یکی ازآنها مشکل عدم همکاری اکثریت مردم است، همان گونه که قبلا گفتیم اکثریت مردم با دولت مخالفند و با آن همکاری نمی کنند زندانیان فراوان سیاسی که طبق ارقام واصله نزدیک ۱۰۰الی ۱۵۰هزار نفر هستندــ البته رقم دقیق را من نمیدانم ولی نقل میکنندــ آن هم با وضعی که رژیم عراق دارد که معمولا با زندانیان سیاسی آن نهایت قساوت و شدت اعمال می شود و خانوادۀ اکثر این زندانیها تبعید شده اند و اموالشان مصادره شده است و اگر هم در داخل هستند تحت محاصره می باشندفشار آنچنان است که برای نمونه اخیرا یک جا شصت نفر از خانواده مرحوم آیه الله حکیم که سی و چند نفرشان از علماء و شخصیت ها هستند دستگیر و یک دفعه خانوادۀ ایشان رابدون سرپرست کردند و بسیاری ازخانواده ها و عشیره ها هستندکه با آنها این گونه برخوردمیشود کردها را میدانیم که با حزب بعث نیستند و باآنها می جنگند و مشکل در حدی است که گفته می شود به کردهای طالبانی باج  می دهندوجلال طالبانی را کم و بیش با خودشان دارندتابتوانند باکردهای دیگربجنگندیابامنافقین ماهمکاری کنند. . . درصورتی که قبلا هیچ اعتنائی به آنها نمی کردند.

 

مشکل دریافت کمک

در این شرائط و با مشکلاتی که عراق دارد طبعا حمایت کشورهای مرتجع منطقه هم ضعیف می شود،  آن ها امکاناتشان کم شده و منبع  لایزال نیستند. کشورهای کوچکی هستند که مقداری ذخیره ارزی داشتند و دادند و بنادر و راه هایشان کشش محدودی دارد که نمی تواند به طور طولانی در اختیار بعثیها باشد آنها به نوبه خود مشکلات راه و بندر و. . .  دارند و برخی ازآنها مشکلات ارزی پیدا میکنند و برای همیشه نمیتوانند دوام بیاورند. از طرفی آنها هم خیلی بیشتر از آنچه را گفتیم می دادند و به آینده عراق خوشبین نیستند. کم کم می خواهند خودشان را تا حدی از شر آینده شوم عراق، نجات دهند و ازحرف های صدام هم پیدا است که اخیرا بعضی از کشورهای خلیج را به همکاری با ما وکمک به ما متهم  و ازآنها گله کرده است  و اخیرا میبینیم که عراقیها روی شورویها

بیشتر تکیه کرده اند و مسافرتها زیادتر شده و شورویها هم دارند کمک بیشتری به آنها می کنندو این دلیل آن است که حمایت این طرف را ضعیف می بیند و برای رژیم بعث هم فرقی نمیکند آنها حمایت می خواهنددر دامن هرکس که باشد مرتجع یا غیر مرتجع ابرقدرت غرب یا شرق، به هرجا دست میزند و حالا شوروی برای آینده شروع به باجگیری کرده است.

درب ها از اطراف به روی عراق در حال بسته شدن است حتی فرانسه که آن همه در آنجا سرمایه گذاری کرده و آبرویش را در گرو گذاشته، اخیرا مثل گذشته حاضر به کمک نیست و مسئولان عراق به آنجا رفتند و التماس کردند که اقساط  بدهی شان را به  تاخیر بیندازند و پیشنهاد کردندکه فرانسه سه میلیون بشکه نفت را به طور سلف از آنها بخرد که در آینده به فرانسه تحویل دهند یابه وسیله کشورهای عربی دیگر تحویل دهند تا بتوانند اقساط بدهی شان را پرداخت نمایند. شرکت های فرانسوی نیز به نوبه خود دچار مشکلات اقتصادی هستند.  مشکلات اقتصادی دارد دولت سوسیالیست فرانسه را از پا در می آورد و یکی از عوامل آن، سرمایه گذاریهای بی حساب در عراق است بنابراین آنها هم نمی توانند به کمکهای خود ادامه دهند. اینها همه با سیلی صورت خود را سرخ نگهداشته اند و واقعیت را رو نمیکنند، نمیخواهند این همه به ما بها بدهند و قبول کنند که مقاومت ما در میدان های جنگ چه مشکلاتی برای همه اینها فراهم کرده است. عراق حتی ژاپن را تهدید می کند که اگر بخواهید پتروشیمی ایران رابسازیدما میزنیم یعنی ژاپن که آن همه همکاری با عراق داشته و میدانیم اگر عراقی ها بخواهند در مقابل آن ها بایستند چه مشکلاتی برایشان بوجود می آید، بن بست به جائی رسیده که ناچاراست این گونه تهدید کند البته ژاپنی ها هم رسما به عراق گفته اند که اینجا یکی از مراکز مهم منافع ما است و اگر بزنید روی روابط ما با شما اثر می گذارد  و همین جواب برای رژیم عراق کافی است.

 

 

روند جنگ

ممکن است ملت ما از رکود ظاهری جبهه ها گاهی رنج ببرند و بگویند چرا جبهه ها فعال نیست ولی بااین مقدمات وتوضیحاتی که بیان شد می توانیم به روشنی بگوئیم که ما جنگ را  با حساب، و به مصلحت دو ملت عراق و ایران پیش می بریم. برای ما امکان دارد در این شرائط  هجومی بکنیم  ولی مقداری از  نیرو های خوب حزب اللهی مان را از دست بدهیم و تعدادی هم  از عراقیها کشته شوند که ما تمایل به آن هم نداریم چون اینها کسانی هستند که می مانند و در آینده می توانند مفید باشند همان گونه که اسرای عراقی موجود در اردو گاههای ما اکثرشان می توانند در آینده در خدمت مردم عراق باشندو به همین جهت ما از تلف کردن این نیروها از دو طرف پرهیز داریم گرچه از بعثیها که عناصر کثیفی هستند هر تعداد که در جنگ کشته می شوند و هر چه به سرشان بیاید به مصلحت کشور است لیکن بعثیها بیشتر در پشت جبهه ها و در سطوح فرماندهی هستند وکمتر در  دسترس نیروهای ما می آیند بنابراین ما  مصلحت نمی دانیم که در یک حرکت قوی  بخواهیم  یک دفعه با دادن تلفات زیاد از طرفین و خرابیهای زیاد کار را تمام کنیم گرچه باید بگوئیم که اگر هم بخواهیم همچنان کار آسانی نیست و اگر هم به  این گونه بخواهیم بجنگیم باز هم طولانی و با مخاطره است.  در چنین شرائطی باید منتظر بود که عراق برای نجات از این مخمصه به ماجراجویی‌هائی دست بزند تا بحران به وجود آید و دیگران دخالت کنند و او را نجات دهند و الان در مجموع، حرکات عراقی ها می تواند حالت بحران آفرینی را نشان دهد.  در خلیج فارس علی رغم این که می دانند دوستان و حامیان خود را می رنجانند دست به ماجراجوئی  می زنند و هر روز تلاش می کنند تا بتوانند یک چاه نفت دیگری را منفجر کنند تا نفت زیادتر ی در آب ها بریزد و در نتیجه فشار دنیا برای صلح روی ما زیاد شود و از طرفی قضیه را به هم مربوط کردند و گفتند مسأله جنبه سیاسی دارد و باید درکل حل شود نه فقط در خلیج فارس. این یک ماجراجوئی بود که همه هم پیمانان رژیم عراق مخصوصا کشور های خلیج فارس فهمیدند و طبعا چنین کارهائی آثار معکوس در پی دارد و کسانی که سه سال به عراق کمک کردندو ا ز او حمایت نمودنداینک انتظار نداشتندکه عراق این گونه آن ها را تحت فشار قرار دهد و آن ها را با خطر کم آبی مواجه کند و از طرفی اگر بندر های آن ها دچار مشکل  شود برای خود عراق هم  مشکلات می آفریند  با  این خصوصیات روشن است که این کار چیزی جزماجراجوئی نمیتواندباشدهمچنین است موشکهائی که به شهرهای دزفول واندیمشک میزندو شایددر آینده نیز به شهرهای دیگر  بتواند بزند این کار صرفا به منظور  ایجاد بحرانی است که وجدان جهانی را تحریک و ما را  وارد به عمل تندی کند تا بحران تشدید شود و امکان دخالت نیروهای بزرگتر یا اعمال فشارهای شدید بین المللی را فراهم کند.  عراق این گونه ماجراجوئیها را خواهدداشت و باید دانست که این تنهاراه اوست وراه دیگری برای او متصورنیست ولی راه مااین نیست.  البته اگر نمیخواستیم  مسائل اسلامی و انسانی را مراعات کنیم، برای ما تشدید بحران در داخل عراق خیلی آسان بود. اگر ما شرق عراق رازیر گلوله توپ بگیریم و یکی دو میلیون آواره را در قسمتهای مرکزی عراق سرازیر کنیم یک دفعه بحران در عراق بالا می گیرد. مهاجرین جا نخواهند داشت، قیمت ها بالا می رود امکاناتی که اکنون درشرق دارند ازدستشان گرفته می شود، بسیاری ازکارخانه ها خراب

میشودتولیدات پائین می آید و مشکلات فراوانی رابه وجود می آورد و شاید سقوط رژیم عراق را بسیارنزدیک کند. البته به خاطر مسلمان های عراق و بویژه شرق آن که بالمآل متحدان آینده جمهوری اسلامی هستند و نباید رنجیده شوند و صدمه ببینند ما این کار را نمی کنیم، گر چه نمی توان گفت برای همیشه این کار را نمی کنیم چون میدانیم که وقتی کفار در یکی از جنگها با پیغمبر (ص)مسلمانهای اسیر  را آورده بودند و سپر خود قرار داده بودند، در هنگام جنگ دستور اسلام چنین بود که برای پیروزی لشگر اسلام  مانعی ندارد چند نفر مسلمان شهید شوند،  بنابراین اگر لازم شد ما هم  مانعی نمی بینیم ولی تاکنون ما چنین ضرورتی را تشخیص نداده ایم و اگر امام تشخیص دهندو اجازه فرماینداین کارانجام خواهدشد.  بنابراین سیاست جنگی مامیتواند  باشد که در مرزها روی دشمن فشار وارد کنیم تا آنها نتوانند مشکلاتشان رابرطرف کنند و هر جا هم لازم بود وممکن است تلفات کمتری از طرفین داشته باشد ما میتوانیم جلو برویم نگذاریم جنگ در حال رکود بماند چون ممکن است رکودجنگ برای دشمن ایجاداعتمادکندو بتواندمقداری دنبال حل مشکلاتش برود. بنابراین ما از حادثه آفرینی و بحران ایجادکردن عراق نباید بترسیم و ملت ما باید این راتحمل کند بخصوص من به شهرهائی که در معرض این خطر هستندعرض می کنم که فداکاری در این است که مقاومت  کنند. تفاوتی نداردکه انسان در جبهه شهید شود یا در آن شهرها چون آنجا هم جبهه است. بهر حال اگر بنا باشد که این جنگ، پیروزمندانه ختم شود و بتوانیم ثمرات خون شهدا را برای انقلاب بگیریم و ارواح شهدا را راضی کنیم اینگونه نارحتی ها را باید تحمل کنیم و وقتی حساب کنیم این حرکتها در مجموع به اندازه یکی از عملیات کوچک برای ما تلفات ندارد. البته چون افراد غیرنظامی وزن و بچه ها  صدمه می بینند و کسانی که در خانه هایشان در حال زندگی کردن هستند احساس امنیت لازم را نمی کنند، دشوار است ولی جنگ این مسائل را دارد و اگر واقعا بخواهیم جنگ را پیروزمندانه تمام کنیم اینگونه امور را داریم و اگر بخواهیم از اهدافمان دست برداریم و تسلیم خواسته های دشمنانمان شویم طبعا باید از این گونه مشکلات بترسیم.  ضمنا همان گونه که گفتیم برای مانیز، جنگ مشکلاتی را دارد و اینطور نیست که ما راحت باشیم ولی مشکلاتی که عراق دارد ما نداریم. ما مشکل ارزی نداریم، مشکل خرید در دنیا هیچ نداریم، ملت ما آمادگی همکاری و تحمل مشکلات جنگ را دارد، مشکلات منافقین و ضد انقلاب داخلی را حل کردیم. در حالیکه مجاهدین عراقی همواره فعالیتشان راتشدید می کنند و تلاششان زیادتر می شود، در سطح جهانی دنیا اعتمادش به مابه عنوان یک  کشور ماندنی همواره بیشتر می شود و عراق را کشوری رو به زوال می بینند، در مجموع عراق در جهت منفی پیش می رود و مادر همه ابعاد آینده بهتری در پیش داریم. می بینیم که از روز اول جنگ تابه حالا بسیاری ازطرحهای عمرانی مان که راکد بود فعال و تولیدکارخانه هایمان را بالا بردیم،  وضع  کشاورزی و شیلاتمان را بهتر کردیم، دانشگاه ها را  باز  و مراکز آموزشی فعال شده و در مجموع  یک حالت سازندگی کامل وجود دارد و  معکوس این در عراق است.

 

18دسامبر/16

پاسداران بزرگ اسلام (۱۸)

اگر روحانیون نبودند ما الان از اسلام اطلاعی نداشتیم.

امام خمینی

سید محمد جواد مُهری

علامه مجلسی (۲)

آثار علامۀ مجلسی:

علامه مجلس دانشمندی پرمایه و فقیهی دریا آسا و محدثی بلند مرتبه و دانشمندی سترگ و پیشوای دین و دنیای مردم بود در علوم گوناگون دست داشت و در فقه و حدیث سرآمد دیگران بود.  بزرگترین و والاترین خدمتی که علامه به اسلام و تشیع نمود گرد آوری احادیث و اخبار اهلبیت عصمت و طهار (ع) در دائره المعارفی بزرگ به نام ” بحارالانوار” بود،  او در علوم مختلف اسلامی بحث وتحقیق کرده است و تنها کتاب “مرآه العقول ” وی را اگر دانش پژوهان مطالعه کنند، کافی است که قدر و منزلت علامه برای آنان آشکار شود، ولی آن بزرگوار به تالیف کتابهائی درفقه و اصول و رجال و عقاید و ادعیه وعلوم قرآنی بسنده نکرد، بلکه خواست تا احادیث رسول اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) را ازکتابهای گوناگونی که شرایط زمان آنها را از دسترس مردم دور کرده بود، در یک کتاب جامع و بزرگی جمع کند، بدون اینکه قصد تحقیق درباره آنها را داشته باشد، ازاین رو در گوشه و کنا ر بحارالانوار به روایتهای ضعیفی نیز برخورد میکنیم که دلیلی بر ضعف مؤلف نیست. البته برخی از روایات را شاید مانتوانیم درک کنیم، لذا نباید هر چه به عقل خود ناقص دیدیم، ناقص بخوانیم.

 

نظر امام دربارۀ بحار:

در این باره خوب است نظر امام خمینی رهبر عزیز انقلاب را درباره بحارالانوار بدانیم : امام چنین می فرمایند:

“کتاب بحارالانوار که تالیف عالم بزرگوار، و محدث عالی مقدار محمد باقر مجلسی است،  مجموعه ای است از قریب به چهار صد کتاب و رساله که درحقیقت یک کتابخانه کوچکی است که با یک اسم نام برده میشود،  صاحب این کتاب چون دیده کتابهای بسیاری از احادیث است که  بواسطه کوچکی و گذشتن زمانها از دست می رود تمام آن کتابها را بدون آنکه التزام به صحت همۀ آنها داشته باشد در یک مجموعه به اسم بحارالانوار فراهم کرده و نخواسته کتاب عملی بنویسدیا  دستورات و قوانین اسلام را در آنجا جمع کند تا در اطراف آن بررسی کرده و درست را از غیر درست جداکند. درحقیقت بحار،  خزانه  همۀ اخباری است که به پیشوایان اسلام نسبت داده شده،  چه درست باشد یا نادرست، در آن کتاب هائی هست که خود صاحب بحار، آنها را درست نمیداندو او نخواسته کتاب عملی بنویسد تا کسی اشکال کند که چرااین کتابها را فراهم کردی؟ پس نمی توان هر خبری که در بحار است به رخ دینداران کشید که آن خلاف عقل یا حس است،  چنانچه نتوان بی جهت اخبار آن را رد کردکه موافق سلیقۀ ما نیست، بلکه در هر روایتی باید بررسی شود و آنگاه با میزانهائی که علما در اصول تعیین کردند، عملی بودن یا نبودن آن را اعلان کرد. [۱] و براستی امام چه زیبا تعریفی از بحاردارد،  و گویا سخنانش رانه تنها برای آن زمان نوشته، بلکه نظر به زمان ما نیز داشته است.  با مطالعه کتاب مرآه العقول علامه، که باکنجکاوی و دقت بی نظیری روایتهای “کافی” را تحقیق کرده و درجه صحت و درستی هرحدیث را بررسی نموده است، میتوانیم دریابیم که علامه،  به تمام معنی علامه است،  و تحقیق پیرامون احادیث، از آسانترین کارهای او است ولی قطعا اگر ایشان می خواستند “بحارالانوار” رابا چنین موشکافی و دقت نظری بررسی کنند،  عمر نوح هم کفایت نمی کرد، زیرا او نه تنها یک کتاب نویس ساده بود، بلکه گذشته از تالیف و تصنیف،  مجلس درسی داشت که برخی از مورخین نوشته اند: گاهی بیش از هزار طلبه در مجلس علامه مجلسی کسب فیض می کرده،  علوم اهل بیت را فرا می گرفتند، و تازه این هم یکی از کارهای جزئی او بود،  علامه حافظ دین و دنیای مردم و ملجاء و پناهگاه یتیمان و بی نوایان، و حلّال مشکلات پیچیده و لاینحل مسلمانان و خلاصه در کوتاه سخن،  رهبر و پیشوای مردم بود، حتی درکارهای جزئی ملت نیز دخالت میکرد و گرفتاریهای آنها را  برطرف نموده، اختلافاتشان را حل و فصل می نمود.  علامه مجلسی نه یک شخصیت بود، که شخصیتهای گوناگون در شخص او جمع شده بود،  او یکنفر بود در برابر هزار نفر (واحد کالالف). و اینچنین اندبزرگان و پیشوایان ما که تاریخ در برابر آن همه عظمت و بزرگواری چاره ای جز تعظیم و سرفرود آوردن ندارد.

 

علت تألیف بحار از زبان علامۀ مجلسی:

علامه مجلسی در مقدمه “بحاراالانوار” چنین میگوید:

“در ایام جوانی سخت علاقه داشتم به فرا گرفتن انواع علوم، و میخواستم ازهمه فنون بهره ای داشته باشم، به فضل خداوند سبحان موفق شدم واطلاع برآن علوم یافتم تا آنکه دامنم از علوم گوناگون پرشد، و گریبانم از بهترین دانشها اشباع گردید، از هر چشمه، جرعه ای گوارا نوشیدم و از هرخوانی و خرمنی لقمه ای لذیذ برگرفتم دراین میان به نتیجۀ دانشها نگران شدم و اغراض دانشمندان را از تحصیل علوم و فنون و تخصص آنها مطالعه کردم، اندیشیدم درآنچه برای روز رستاخیز سودمند است و وسیله رشد و هدایت انسان است، به لطف پروردگار و الهام خداوندم به این نتبجه رسیدم که اگر علم و دانش از منبع زلالی نجوشد، عطش انسان را برطرف نمی سازدو چار ه ای نیست جز آنکه ازمنابع وحی الهام گرفته شود. هم چنانکه حکمت وقتی از رهبران دین که عقلای بشریت اند، گرفته نشود گوارا نیست. تمام علوم را درکتاب خدای عزیز ـ که به هیچ وجه و هیچگاه  باطلی به آن راه  نداردـ و در اخبار اهل بیت عصمت و طهارت (ع) که خزینه علم و ترجمان وحی مکنون خداوندی اند یافتم، و باور کردم که عقول بندگان برای استنباط و درک معانی بلند قرآن کفایت نمی کند وجزپیغمبر و ائمه دین(ع) که خداوند آنها را برگزیده و پیک وحی الهی در خانه آنان فرود آمده است، کسی به آن احاطه کامل پیدا نمی کند، لذا یکباره ترک گفتم آنچه راکه  زمانی در راه آموختنش عمر صرف کردم، با اینکه آن علوم در زمان من رائج و مشتریانش فراوان بودند،  به علمی روی آوردم که در سرای  دیگر مرا نفع می بخشد با اینکه دراین عصر بازار آن کساد و مشتری آن بسیار کم است.

از میان همه علوم اخبار آل محمد(ع) را برای کار و پیشرفت خود برگزیدم. در آن باره به بحث و تحقیق و مطالعه پرداختم و چنانکه می باید با دقت آنهارا از نظر گذاراندم، و به اندازه توانائیم، نیروی فکر خویش را به کار گرفتم، به جان خودم سوگند اخبار و آثار خاندان پیغمبر اکرم (ص) راکشتی نجاتی یافتم که پر است از خوشبختیها و نیک فرجامیها، به راستی آسمانی دیدم مزین به ستارگان فروزان و نجات بخش از تاریکیها و نادانی ها. راهها ی علوم و اخبار اهل بیت عصمت (ع) روشن و پرچمهای هدایت و رستگاری در آنها برافراشته، و صدای دعوت کنندگان آن برای سعادت و نجات از مهالک در راههای آن شنیده می شود. من در طی طریق به گلزارهای پرگل و بوستانها ی سرسبزی رسیدم که با شکوفه های هر علم و میوه های هر حکمتی زینت یافته بود. . . .  اخبار و آثار خاندان پیامبر(ص) از هر علم و فن دیگر جامعتر و کافی تر و کاملتر است، لذا کوشیدم و نزد هر کس گمان بردم حدیثی هست برای به دست آوردن آن اصرار ورزیدم. عده ای از برادران دینی من دراین راه به من کمک کردند، و برای دریافت احادیث به شهرها سفر نمودند، و به هرنقطه و ناحیه ای که امکان داشت سرزدند،  تا آنکه به فضل خداوندی بسیاری از کتب قدیمه و اصول معتبره که در زمانهای گذشته مورد استفاده و استناد علما بوده و دانشمندان ما درزمانهای فترت به آنها رجوع می کردند در نزد من جمع شد.

چون در آنها دقت نمودم دیدم مشتمل بر فوائد زیادی است که کتب مشهور و متداول کنونی خالی از آن است.  درمیان آنها بر بسیاری از مدارک احکام دین آگاه شدم با اینکه اکثر علما اعتراف نموده اندکه کتب موجود ا زوجود مدرکی که بتواند به تنهائی مأخذ حکم قرار گیرد، خالی است. به همین جهت نهایت سعی و کوشش خود را به عمل آوردم تا آن اخبار و اصول معتبر شیعه را رواج داده و تصحیح کنم و منظم و منقح گردانم، زیرا من میبینم  که زمان در منتهای فساد،  غوطه ور است و اکثر اهل زمان هم ازآنچه موجب ترقی معنوی آنها است روگردانند، لذا ترسیدم مبادا این کتابها به زودی به همان سرنوشت و فراموشی و هجران سابق خود بازگردد!و بیم آن دارم که به واسطۀ عدم مساعدت روزگار خیانت پیشه این آثار ذی قیمت،  دستخوش تشتت و پراکندگی گردد[۲] .

مقدمه بحار الانوار، بسیار جالب و خواندنی است ولی چون نظر ما براختصار است، تنها فرازی از آن را که گویای انگیزۀ آن بزرگوار درنوشتن این کتاب بود نقل کردیم، و آنچه میتوان از این مقدمه یافت در چند جمله کوتا ه خلاصه می کنیم:

۱ ـ کتابهای دانشمندان شیعه به عللی که شاید یکی از آنها رواج مکتبها و آئینها ی منحرف  ـ از جمله تصوف  ـ بود در معرض تلف شدن و از بین رفتن قرار گرفته بود و با تلف شدن آنها قسمت بزرگی از احادیث معصومین (ع) از دسترس مردم خارج می شد.

۲ـ رواج مشتریهای فلسفی د رزمان علامه، جوانان را به حدی به سوی فلسفه روانه کرده بود، که رفته رفته اعتماد مردم به حدیث کم می شد و درنتیجه جزیک سری اصطلاحات و واژه های تو خالی چیزی نصیب آنان نمی شد. و بدین صورت دین در معرض خطر و افکا رمردم در گردبادی از ابهام و تردید قرار می گرفت.

۳ـ  کتاب جامعی که حاوی روایات معصومین (ع) درتمام شئون دنیا و آخرت باشد وجود نداشت، و جای چنین کتابی خالی بود. علامه با بحار الانوارش این کمبود را به بهترین وجهی جبران کرد.

۴ ـ چون عمر علامه اکتفا نمی کرد که در سند روایات دقت کند و صحت و سقم یک یک آنها را مشخص سازد لذا تمام راویان احادیث را بدون کم و زیاد نقل مینمود، زیرا با مشخص بودن راویان، دانشمندان می توانند درجه صحت حدیث را تعیین کنند. درمقدمه بحار چنین می گوید: انسان به وسیله شناخت راویان و خبردهندگان به خبر اعتماد و اطمینان پیدا میکند،  لذا ماتمام اسناد را در هر خبری با رعایت اختصار ذکر نمودیم تا فوائد اصولی فوت نشود و از درجه قبول ساقط نگردد.

۵ـ برای اینکه کتب اربعه به قوت خود باقی باشد و همچنان در دسترس مردم قرار بگیرد، علامه مجلسی روایتهای این چهار کتاب را در بحار نقل نکرده است.

۶ـ بعضی ا زروایتها که نیاز به شرح و تفسیر داشته، با بیانی  شیوا و قلمی محققانه، به بررسی و تفسیر آنها پرداخته است.

******

فهرست بحارالأنوار

بحار الانوار در ۲۵جلد بزرگ به چاپ قدیم و ۱۱۰ جلد در چاپ جدید که هرجلدی در حدود ۴۰۰  صفحه و  به قطع وزیری ا ست به چاپ رسیده است. این کتاب دارای مطالب زیر است:

جلد اول : کتاب عقل و جهل، فضیلت علم، حجیت اخبار.

جلد دوم : کتاب توحید، صفات ثبوتیه و سلبیه، عدل.

جلد سوم:مشیت و اراده، قضا و قدر، هدایت و ضلالت، توبه،  فلسفه احکام، مقدمات مرگ، عالم برزخ، قیامت، شفاعت و بهشت و دوزخ.

جلد چهارم : احتجاجات و مناظرات پیامبر (ص) و ائمه دین (ع) و برخی از دانشمندان.

جلد پنجم :احوال و تاریخ و داستانهای پیامبران،  اثبات عصمت انبیا و پاسخ به اشکالات وارده.

جلد ششم : در حالات پیامبراسلام (ص) شرح حقیقت معجزه، شرح حال برخی از اصحاب پیامبر.

جلد هفتم : دربیو گرافی ائمه معصومین (ع) وشرح حال آنها، شرایط امامت،  مناظرات شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی (ره) دربار ه امامان.

جلد هشتم: حوادث پس ا زوفات پیامبر اکرم(ص) جنگهای اسلامی.

جلد نهم: شرح حال امیرالمؤمین (ع)، ایمان ابو طالب و زندگینامه برخی از اصحاب حضرت امیر (ع).

جلد دهم: درحالات حضرت زهرا (س) و امام حسن و امام حسین (ع).

جلد یازدهم :زندگینامه امام چهارم، امام پنجم، امام ششم و امام هفتم ـ علیهم السلام ـ.

جلد دوازدهم: شرح حال چهار امام قبل از امام عصر (ع).

جلد سیزدهم : شرح حال امام زمان (عج ) و اثبات رجعت.

جلد چهاردهم:آسمان و جهان، فرشتگان، جن و انس، حیوانات، عناصر، خوردنی ها و آشامیدنی ها و طب النبی (ص) و طب الرضا(ع).

جلد پانزدهم:ایمان  وکفر و صفات مؤمنین.

جلدشانزدهم: آدا ب و سنن، زینتها، تجملات و منهیات.

جلد هفدهم:پندها و حکمتها.

جلد هیجدهم:طهارت و نماز.

جلد نوزدهم: فضائل قرآن، اعجاز قرآن، آداب ادعیه و شروط آن، دعاهای هفته و ماه و سال، صحیفه ادریس پیغمبر.

جلد بیستم: زکات، صدقات، خمس، روزه و اعمال سال.

جلدبیست و یکم: حج و عمره و جهاد، امر به معروف و نهی از منکر.

جلد بیست ودوم:زیارتهائی که از ائمه معصومین (ع) نقل شده است  و آداب زیارت.

جلد بیست وسوم: احکام عقود و ایقاعات.

جلد بیست و چهارم:احکام شرعیه تاکتاب دیات.

جلد بیست و پنجم:اجازات.

درباره بحارالانوارآنچه بگویند و بنویسند کم است. مؤلف کتاب خود چنین گوید:” این کتاب جامع مقاصد و دارای نکات بی نظیری است که روزگار به خوبی و روشنی آنها نیاورده است و ستارگانی است که از افق غیب درخشیده و چشم بندگان به روشنی و درخشندگی آن ندیده است. . . ”

 

[۱] ـ کشف الاسرار امام خمینی ـص ۳۱۹٫

[۲] ـقسمتی ا زمقدمه بحارالانوار به نقل از کتاب کارنامه علامه مجلسی.

18دسامبر/16

پرسشها و پاسخها

سئوال : درقرآن آمده است که “انّ الصّلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر” چگونه نماز انسان را از منکرات و گناهان باز میدارد؟

جواب : اعمال انسان چه خوب و چه بد، گر چه به اراده و اختیار وی انجام می گیرد ولی معلول انگیزه های روانی او نیز هست نه به نحو علیّت تامّه بلکه به نحو اقتضاء.  انسان اگر شهوت و غضب و حس جاه پرستی و تفوق طلبی و سایر غرایز نداشته باشد، واضح است که کارهای ناشایستی که مترتب براین غرائز است از او سر نمی زند از سوی دیگر اگر در انسان حیا و  پاکدامنی و تقوی و ترس از قانون و رحم و جوانمردی و امثال اینها از عوامل بازدارنده از گناه، تقوی و ترس از خداست زیرا اگر انسان خداوند راناظر بر همۀ اعمال خود بداند واضح است که در هیچ حال از او گناهی سرنمیزند، ولی ترس از قانون و توجه به آبرو و ت و مانند آنها اینچنین نیستند.  وظایفی که خداوند متعال به عنوان عبادت بر ما واجب فرموده است، به وجود آورندۀ نیروی تقوی در انسان است و نماز از همه عبادتها مؤثرتر است زیرا روزی پنج بار مداومت برآن می نماید و در آنحال باید لباس و بدن او پاک باشد و لباس و جای او غصبی نباشد، چنین کسی به ناچار از نجاستها و پلیدیها دوری می جوید و از دستبرد به مال مردم پرهیز می کند و حقوق واجب خود را می پردازد و در اثر ذکر مداوم همیشه به یاد خدا خواهد بود. در نتیجه نیروی تقوی در او بوجود می آید.  ممکن است گفته شود که بسیارند نماز گزارانی که گناهکارند. جواب این است که شک نیست نمازگزاران بسیار دورترند از گنا ه نسبت به آنها که نماز نمی گذارند. البته چنین نیست که نماز سدّی جلو گناهان باشد بلکه انگیزه ترک گناه را قوی تر می کند و اگر میان نمازگزاران در این جهت فرقی هست، این ناشی از فرق میان نمازها است، آن انسان که نماز را با توجه و با شناخت کامل و با درک معانی الفاظ و با رعایت آداب و مستحبات به ویژه اگر با جماعت

بخواند،  بدون تردید در درجۀ والاتری از تقوی خواهد بود. و هر چه این جهات را کمتر ملاحظه کنندتقوای وی ضعیف تر میشود.

*         *           *

سئوال : در یکی از آیات سوره “رحمن ” آمده است:  “یا معشرالجنّ و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السّموات والارض فانفذوا لا تنفذون الّا بسلطان” آیا این آیه دلالت دارد براین که انسان میتواند به فضای بالا مسافرت کند؟

جواب: ا زآیه قبل یعنی آیه ” سنفرغ لکم ایّه الثقلان ” چنین استنبا ط می شود که این آیه نیز مربوط به آخرت است  و خطابی است درآن عالم که به جن و انس می شود و مراد از این خطاب، اظهار عجز آنها است. میفرماید : اگر میتوانید ازتمام جوانب آسمانها و زمین خارج شوید! و این کنایه از آن است که از زیر سلطه الهی خارج شوید! ” نفذ” در لغت گاهی به ” فی” متعدی  می شود و گاهی به “من “.  در مورد اول به معنای فرو رفتن در چیزی است و ماندن درآن. و درمورد دوم به معنای فرو رفتن از یک سو و خارج شدن از سوی دیگر است.  آنچه موجب اشتباه شده است همین است که برخی پنداشته اند “نفذ” به معنای فرو رفتن است و توجه به این اختلاف نکرده اند و لذا خیال کرده اند که این آیه مؤید این معنی است که انسان می تواند به فضای بالا برود ولی با سلطان یعنی وسیله.  و از این گذشته،  آیه بعد نقض غرض متوهمین مینماید آنجا که می فرماید:

” یرسل علیکما  شواظ من نار  و نحاس فلا تنتصران ” خدابر سرشما ” جن و انس”

شراره های آتش و مس گداخته فرود آورد و پیروز نخواهید شد. اگر مراد ازآیه قبل مسافرتهای  فضائی باشد این آیه دلالت خواهد نمود بر اینکه انسان نمی تواند به فضاهای بالا برود، زیرا می فرماید : بر شما شراره ها ی آتش خواهد ریخت. البته حق این است که اصلا آیه ربطی به این معنی ندارد نه نفیا و نه اثباتا.

 

18دسامبر/16

امام خمینی ثابت و استوار تا کنون

کمونیسم

(اگرقشرهای جوان از هر طبقه ای که هستند،  جهت حکومت اسلام را که با کمال تأسف،  جزچند سالی در زمان پیغمبر اسلام (ص)و در حکومت بسیار کوتاه أمیرالمؤمنین(ع)جریان نداشت،  بفهمند،  أساس حکومتهای ظالمانه استعماری و مکتبهای منحرف کمونیستی و غیره،  خودبخود بر چیده میشود. )                                                 (۲۳/۳/۱۳۹۱ه. ق)

(من صریحاً اعلام میکنم که از این دستجات خائن چه کمونیست و چه مارکسیست و چه منحرفین از مذهب تشیع و از مکتب مقدس أهل بیت عصمت علیهم الصلاه والسلام،  به هر اسم و رسمی باشد،  متنفّر و بیزارم و آنها را خائن به مملکت و اسلام و مذهب می دانم)                                                                                     (۲/صفر/۱۳۹۷ه. ق)

(کمونیستی یک مخدّری است برای مردم،  نه این که عقده هائی را حل کند! مگر میشود کسی که خودش آدم نیست،  برای آدمها کار کند؟!. . .  کمونیستی برای این است که مردم را بازی بدهند.  مگر میشود کسی به مبادی غیبی اعتقاد نداشته باشد و در فکر مردم باشد؟!)                                                                                            (۱۹/۱۱/۵۶)

(کمونیسم در ایران با دست آمریکا،  چنانکه حزب توده به دست انگلیس ایجاد شد. )                                          (۲۰/۳/۵۷)

(الآن توده‌ای‌هائی که اسمی بودند و رسمی بودند،  در دستگاه ایشان (شاه) نوکرند. )                                      ( ۴/۸/۵۷)

(ما نمی توانیم کمونیستها را بپذیریم،  برای اینکه خطر آنان برای کشور ما کمتر ازخطر شاه نیست،  ما آنها را نمی‌توانیم بپذیریم. )                                                    (۲۱/۸/۵۸)

(مارکسیستها و کمونیستها هیچ نقشی در ایران ندارند و ما هیچ خوفی از آنها نداریم. )                                    (۲۵/۸/۵۷)

(ما با کمونیسم بین الملل به همان اندازه در ستیزیم که با جهانخواران غرب به سرکردگی آمریکا و با صهیونیسم و  اسرائیل شدیداً مبارزه می کنیم.  دوستان عزیزم بدانید که خطر قدرتهای کمونیستی از آمریکا کمتر نیست. )                                                (۱/۱/۵۹)

(بعضی از اینها که خودشان را از کمونیسم می دانستند یا خیال کرده اند چنین بودند،  در دربار شاه خدمت می کردند. )                                                                  (۲/۳/۵۹)

خطر کمونیسم از سرمایه داری غرب کمتر نیست.  مردم عزیز ایران باید در مقابل دسیسه های آنان هوشیارباشند. )                                                                    (۲۲/۱۱/۵۹)

(به دام انداختن سران خیانتکار حزب توده،  موجب سرافرازی امت اسلامی است. )                                           (۱۵/۲/۶۲)

 

18دسامبر/16

انتخابات از نظر اسلام وقانون اساسی قسمت یازدهم

حجه الاسلام یحیی سلطانی

انتخاب اعضای شورای عالی قضائی

یکی از انتخابات دیگری که در قانون اساسی داریم انتخاب اعضای شورای عالی قضائی است که بر عهدۀ قضات محترم کشور گذارده شده که با توجه به اهمیت دستگاه قضائی باید با دقت کامل انجام شود تا شورای عالی کارآئی لازم رابرای ادارۀ دستگاه قضائی کشور داشته باشد.

اهمیت دستگاه قضائی

همانطوری که یاد آو رشده ایم زندگی اجتماعی برای انسانها یک ضرورت اجتناب ناپذیر است، زیرا هیچ انسانی نمی تواند به طور معمول، همۀ نیازهای زندگی خود رابه تنهائی برطرف نماید و تامین نیازهای زندگی برای انسانها جز از را ه همزیستی و تعاون با یکدیگر امکان پذیر نیست.  از طرفی در زندگی اجتماعی برخوردهای حقوقی واصطکاک منافع و پیدایش اختلافها و کشمکشها یک امر طبیعی است،  ولی در عین حال اگر کشمکشها ادامه یابد کم کم جامعه را به هرج و مرج می کشاند و زندگی را برانسانها ناگوار می سازد.  برای رفع اختلافها و کشمکشها و قطع ظلمها و تجاوزها جامعه به دو چیز احتیاج دارد:

اول ــ قانونی که اختیارات افراد را به گونه ای محدود کرده باشد که با حفظ حقوق حقه افراد هیچ تعدی و تجاوزی صورت نگیرد.

دوم ــ یک دستگاه قضائی که در صورت بروز تعدی و تجاوز و پیدا شدن اختلاف و مشاجره اعمال افراد را با میزان قانون بسنجد و جلوی تعدیات رابگیرد و متجاوز را به کیفر اعمال خود برساند و به اختلافات و نزاعها پایان دهد.  وجود یک دستگاه قضائی سالم برای هر اجتماع لازم و ضروری است.  یک دستگاه قضائی سالم علاوه براینکه می تواند حقوق از دست رفتۀ افراد را برگرداندو متجاوز را تنبیه کند، وجود آن در اجتماع یک حالت پیشگیری نیز دارد،  زیرا اگر افراد از متن قانون اطلاع داشته باشند و مطمئن باشند که بدون هیچگونه ملاحظه ای در دستگاه قضائی مؤاخذه می شوند، طبعا می کوشندبر خلاف قانون کاری را انجام ندهند و عدالت به طور ملموس در جامعه گسترش پیدا میکند. در مقابل، اگر در جامعه ای قانون نباشد یا دستگاه قضائی نباشد همیشه هرج و مرج است و معمولا قدرت زورمندان حاکم است، همینطور اگر دستگاه قضائی سالم نباشد و کارآئی لازم رانداشته باشد بازهم قدرت زورمندان حاکم و ضعیف پایمال است.

 

مسئول دستگاه قضائی در جمهوری اسلامی:

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران  مسئول دستگاه قضائی را شورایعالی قضائی می داند. دراصل یکصد و پنجاه و هفتم می گوید: ” به منظور انجام مسئو لیتها ی قوه قضائیه، شورائی به نام شورای عالی قضائی تشکیل می گردد که بالاترین مقام قضائی کشور است و وظائف آن به شرح زیر میباشد:

۱ ــ ایجاد تشکیلات لازم در دادگستری به تناسب مسئولیتهای اصل یکصد و پنجاه و ششم.

۲ ـ تهیه لوایح قضائی متناسب با جمهوری اسلامی.

۳ ـ استخدام قضات عادل و شایسته و عزل و نصب آنهاو تغییر محل ماموریت و تعیین مشاغل و ترفیع آنان و مانند اینها از امور اداری طبق قانون”.  ودر اصل یکصدو پنجاه و هشتم میگوید: “شورایعالی قضائی از پنج عضو تشکیل می شود :

۱ ـ رئیس دیوان عالی کشور.

۲ ــ دادستان کل کشور.

۳ـ سه نفر قاضی مجتهد و عادل به انتخاب قضات کشور”.

و در اصل یکصدو شصت و دوم می گوید:

“رئیس دیوان عالی کشور، و دادستان کل باید مجتهد عادل و آگاه به امور قضائی باشند، و رهبری با مشورت قضات دیوان عالی کشور آنها رابرای مدت پنج سال به این سمت منصوب می کند”.  و در اصل یکصدو پنجاه وشش که مسئولیت قوه قضائیه،  قوه ای است مستقل که پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی، و مسئول تحقق بخشیدن به عدالت،  و عهده دار وظائف زیر است:

۱ ـ رسیدگی و صدور حکم در مورد تظلمات، تعدیات، شکایات، حل و فصل دعاوی و رفع خصومات و اخد تصمیم و اقدام لازم در آن قسمت از امور حسبیه که قانون معین می کند.

۲ ـ احیای حقوق عامه وگسترش عدل وآزادیهای مشروع

۳ـ نظارت بر حسن اجرای قوانین.

۴ ـ کشف جرم و تعقیب و مجازات و تعزیر مجرمین و اجرای حدود و مقررات مدون جزائی اسلام

۵ ـ اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمین”.

بنابراین شورایعالی قضائی عالی ترین مقام قضائی کشور است و باید برجسته‌ترین افراد از بین مجتهدین عادل که سابقۀ قضائی دارند برای عضویت آن انتخاب شوند دو نفراز آنها را همانطور که در قانون اساسی آمده است ولی امر و فقیه رهبر با مشورت قضات یاد شده انتخاب میکند ولی سه نفر از آنها باید با رای قضات کشور انتخاب شوند.

قضات محترم کشو رهمه می دانندکه شورایعالی قضائی اساس گسترش عدالت و تنهاامید ملت است و باید تجسم عدالت اسلام و نماینده عدل علی (ع) باشد. اگر از امام عادل در اسلام تعریف شده و اگراسلام می گوید رهبری پس از امام معصوم مخصوص فقیه عادل است، بیشتر به خاطر علم و عدالت او است. در زمان حاضردر حکومت جمهوری اسلامی که رهبر شخصا نمیتواند عهده دار همه کارها گردد شورایعالی قضائی  باید مظهر عدالت امام، و مجلس و شورای نگهبان باید مظهر علم امام باشند به همانگونه که نیروهای مسلح ارتش و سپاه مظهر شجاعت امامند.

بنابراین انتخاب اعضای این شورای

پراهمیت را نباید سرسری گرفت و حد اعلای دقت راباید به کار برد. در این نوشته از باب یادآوری صفاتی راکه لازم و شایسته است در یک قاضی مسلمان باشد مورد بررسی قرار می دهیم تا مسئولین و قضات محترم برا ساس آن ضابطه بهترین افرادی را که می شناسندبرای دادگاهها و عضویت در شورایعالی قضائی انتخاب نمایند.

 

آشنائی با شیوۀ قضائی اسلام

اولین شرط برای قاضی، علم است که در اسلام روی آن بسیار تکیه شده و قانون اساسی در اعضای شورای عالی قضائی اجتهاد و صاحب نظر بودن راشرط دانسته است، بلکه فقهاء اسلام درهمۀ قضات ( در صورت امکان) اجتهاد را شرط میدانند، یک قاضی باسواد و صاحبنظر و با تجربه اگر خدای ناخواسته تقوی کافی را هم نداشته باشد، ضررو زیانش برای دستگاه قضائی کمتر است از یک قاضی که با تقوی باشد ولی مسلط به مسائل قضائی اسلام نباشد، زیرا یک قاضی مسلط به امور قضائی اگر ــ نعوذ بالله ـ تقوای کافی نداشته باشدممکن است در بین ده ها پرونده یک پرونده راکه منفعت کلانی برای او دارد به ناحق مختوم نماید ولی بیشتر پرونده ها را با دقت بررسی می کند و مطابق ضابطه تنظیم می نماید، زیرا عاقل است و به شغل و آبروی خود علاقه دارد، اما یک قاضی ناشی و کم تجربه ـ اگر چه عادل هم باشد ـ چه بسیار احکامی را ندانسته به ناحق صادرمی کند و از راه نادانی ضربۀ بزرگی به دستگاه قضائی وارد می سازد.

از احادیث اسلامی که دربارۀ علم قاضی آمده است به خوبی استفاده می گردد که علم برای قاضی در بالاترین درجه از اهمیت قرار گرفته است. از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: قاضیان چهار گروه هستند که سه گروه آنها در آتش و تنها یک گروه آنها اهل نجات می باشند:

گروه اول کسانی که دانسته قضاوت ناحق می کنند، و دستۀ دوم کسانی که ندانسته به ناحق حکم میدهند، و دسته سوم کسانی که ندانسته به حق حکم می کنند. این سه گروه در آتش هستند، گروه چهارم که اهل نجات هستند کسانی می باشند که ا زروی علم و دانائی صحیح و برحق قضاوت مینمایند:

“عن ابی عبدالله (ع) : القضاه اربعه، ثلاثه فی النّار و واحد فی الجنّه : رجل قضی بجور و هو یعلم فهو فی النّار،  و رجل قضی بجور و هو لایعلم فهو فی النّار،  ورجل قضی بالحق و هو یعلم فهو فی الجنه[۱]

در این حدیث می گوید آن قاضی که از روی جهالت حکم صادر می کند چه حکم او حق باشد وچه ناحق، در قیامت مؤاخده میشود.

در مقابل، از احادیث دیگر استفاده می شود که اگر قاضی علم قضا و شرائط لازم را داشته باشد خطای او باید توسط دولت جبران شود.  اصبغ بن نباته می گوید علی (ع) حکم فرمودند که اگر قاضی اشتباها خونی رابریزد یا عضوی را قطع نماید باید خسارت آن از بیتالمال داده شود:

” عن الاصبغ بن نباته قال : قضی امیرالمؤمنین انّ مااخطأت القضاه فی دم او قطع فهو علی بیت مال المسلمین “.  [۲]

البته این حکم در صورتی است که قاضی همۀ  شرایط لازم را داشته باشد و دقت لازم را هم در مسئله انجام داده باشد و خطای او ناشی از نارسائی هائی باشد که احیانا درپرونده ها پیش می آید. این مطلب در اصل یکصد و هفتاد و یکم قانون اساسی نیز ذکر شده است، درآن اصل چنین آمده :

” هر گاه در اثر تقصیر یا اشتباه قاضی در موضوع یا درحکم یا در تطبیق حکم برمورد خاصی، ضرر مادی یا معنوی متوجه کسی گردد در صورت تقصیر، مقصر طبق موازین اسلامی ضامن است و در غیر این صورت خسارت به وسیله دولت جبران می شود و در هرحال از متهم اعاده حیثیت می گردد”.

این مطلب، بسیارشایان اهمیت و قابل دقت است که ا زنظر اسلام قاضی بی سواد مؤاخذه میشود اگر چه بر حق حکم داده باشد، ولی آن قاضی که اهلیت دارد اگر خطا هم کرده باشدو به ناحق هم حکم داده باشد خطای او رادولت اسلامی جبران می کندو او را مورد مؤاخذه قرار نمی دهد و این امر کاشف ا زآنست که اسلام روی علم قاضی بیشتر تکیه داشته است.

 

منابع علوم قضائی:

علم و دانش قاضی که در اسلام روی آن تکیه شده باید متکی به علوم اسلامی و ماخو ذ ا زمنابع شرعی، آنهم از طریق اهل بیت ـ علیهم السلام  ـ باشد. عمر بن حنظله از امام صادق (ع) نقل کرده که هر کس منازعۀ خود را نزد سلاطین و حکام جور ببرد به طاغوت مراجعه نموده و برخلاف دستور خداونداست، وی می گوید امام صادق (ع) فرمود: اگر به حکم قاضی طاغوت حق شما هم به شما برگردد و شما آنرا بگیرید آنرا به حرام گرفته اید، بنا بر این هر کدام ا زشما که حدیث ماراروایت می کند (و باعلوم ما سرو کار دارد) و در حلال و حرام ما نظر می کند او به عنوان قاضی انتخاب شود، و آن دو نفر که منازعه دارند نزاع خود را نزد او ببرندکه من او را قاضی بر شما قرار دادم:

” عن عمر بن حنظله، قال : سألت ابا عبدالله عن رجلین من اصحابنا بینهما منازعه فی دین او میراث فتحاکما الی السّلطان و الی القضاه ایحلّ ذلک ؟ قال : من تحاکم الیهم فی حقّ او باطل فانّما تحاکم الی الطّاغوت وما یحکم له فانّما یاخذسحتا و ان کان حقّا ثابتا له. ..  قلت فکیف یصنعان ؟ قال ینظران من کان منکم ممّن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکما فانّی قد جعلته علیکم حاکما “. [۳]

از این حدیث شریف سه نکتۀ مهم استفاده  می شود: نکتۀ اول اینست که امام (ع) احکام صادره از طرف حکامی را که علوم آنها مستند به روایات صادره از رسول خدا(ص) و اهل بیت (ع) نبوده باطل دانسته است اگر چه آن حکم منطبق با حق باشد. با اینکه می بینیم قاضیان منصوب ا زطرف سلاطین د رآن زمان غالبا افراد با سواد و با اطلاع بودند، ولی علوم و اطلاع آنها از طریق صحیح نبوده و غالبا مستند به اجتهادها و رای ها و نظرهای باطل و متکی به سیستم های دیگر بوده است.

نکتۀ دوم اینکه اما م (ع) رسما اعلام فرموده : که باید مردی از میان خودتان انتخاب شود که با روایات اهل بیت سر و کا ردارد و درحلال و حرام آنها صاحبنظر است و او مرجع رسیدگی به امور مردم باشد امام منحصرا او را شایسته قضاوت دانسته است.

نکته سوم این است که امام (ع) با تعبیر (انی جعلته علیکم حاکما) منصب قضاوت را به آنها تفویض نموده و آنها را به این سمت منصوب فرموده است.  در خطبه ۱۷نهج البلاغه از علی (ع) نقل شده که فرمود:مبغوضترین افراد نزد خداوند دو گروه هستند:

گروه اول افرادی که مردم را گمراه می‌کنند و  گروه دوم کسانی که بدون داشتن علم صحیح قضاوت را در دست می گیرند. اما م (ع) پس ا زتوضیحات در بارۀ اینگونه افراد می فرماید :به خدا شکوه می کنم ا زگروهی که با جهل ونادانی زندگی می کنند و با گمراهی ا زدنیا می روند.

تفصیل سخنان امام (ع) که آنر ابه طو رآزاد ترجمه می کنیم اینست :

” گروه دوم از کسانی که جزء مبغوضترین افراد نزد خداوند می باشند کسانی هستند که جهالت ها را جمع کرده اند و خود را از نادانان جلو انداخته و در بین آنها با عوام فریبی زندگی می کنند و با سرعت در تاریکیها قدم میگذارند، ا زدیدن نور صلح و صفا کور هستند و فایدۀ اصلاح بین مردم را نمی دانند،  مردم نماها آنها را عالم مینامند درحالیکه علمی ندارند، زحمت تحصیل را کشیده و چیزهائی را به نام علم جمع آوری کرده اندولی آنها علومی است که اندک آن بهتر از بسیار آن است.  با جمع آن علوم گویا شکم خود را از آب گندیده پرکرده و آنگاه به قضاوت نشسته اند،  اگر یک واقعۀ مبهمی به نظرآنها برسد با رای های کهنه و نامربوط و بی فائدۀ  خود روی آنها نظر می دهند، در میان شبهه ها مانند مگس در میان تار عنکبوت خود را گرفتار کرده اند و نمی دانند راه صواب رفته یا خطا نموده اند به علت مسلط نبودن به مسائل قضا اگر رای صوابی داشته باشند میترسندخطا باشد و اگر رای خطائی داده باشند چون نادرستی آن را نمی دانند امید آن دارند که آن رای از خطا به دور باشد، هیچ علمی را به یقین در نیافته اند، روایات را زیر و رو کرده ولی از آنها بهرۀ علمی نبرده اندو همچون تند بادی که برگهای خزان را زیر و رو میکند و آنها را از هم پاره می کند روایات را زیرو رو کرده و آنها را تحریف نموده اند، به خدا سوگند اینها اهلیت برای صدور حکم در مسائلی که به دست آنها میرسد و لیاقت برای منصبی که به آنها داده شده ندارند،  آنها دارای اخلاقی هستند که آنچه را نمی پسندند علم نمی پندارند، و گمان نمی برندو رای آنچه به آنها رسیده و به آن دست یافته اند نظریه های دیگری نیز باشد،  اگر امری برای آنها مشکل و در نظر آنها تاریک و مبهم بود آنرا پوشیده می دارند، زیرا می دانند که ا زیافتن حکم آن عاجز و در اینگونه موارد نادانند و اگرآنرا اظها رنمایند رسوا می گردند،  فریاد و شیون خونهائی که با حکم اینگونه قاضیان ریخته شده و نالۀ میراثهائی که با حکم اینها بر باد رفته بلنداست، به خدا شکوه می کنم ا زگروهی که نادان زندگی می کنند و گمراه میمیرند”.

 

قاضی شایسته از دیدگاه علی (ع)

علی (ع) در عهد نامۀ معروف خود به مالک اشتر می فرماید: برای قضاوت در بین مردم،  فردی را برگزین که ا زهمۀ آنها فاضلتر باشد و او را از بین افرادی انتخاب کن که دارای این صفات باشند:

۱ ـ مشکلات امور قضائی، کار را برآنان تنگ ننماید.  یعنی قاضی باید بردبار و پرحوصله و تیز هوش و مدبر و مدیر باشد تا بتواند قضایا را تجزیه و تحلیل کند و به آسانی راه های حل آنها را بیابد، از تراکم کارها و کثرت ارباب رجوع از میدان بیرون نرود و در کار خویش درمانده نگردد.

۲ ـ ارباب رجوع و طرفین دعوی، آنان را به لجبازی وادارنکنند.  قاضی در عین حالی که باید پر صلابت باشدنباید خودخواه و خودپسند باشد که با عناد و لجاجت، حقی را از بین ببرد و نباید به گونه ای باشدکه نادانی مراجعه کنندگان،  او رابه لجبازی وادار نماید و باید  ـ باکمال بردباری ـ همۀ سخنان آنها را اگر چه بی ادبانه و نیش دار هم باشد بشنودو تحمل نماید.

۳ـ از کسانی باشند که بر اشتباه خود اصرار نورزند.  اگر برای قاضی خطا و لغزشی پیش آمد نباید روی آن اصرار داشته باشد و حق را نپذیرد و خود را در آن اشتباه نگاه دارد،  لغزش برای قاضی یک امر غیر طبیعی نیست زیرا غالب مردم با توسل به انواع حیله و نیرنگ می خواهند خواسته ها و گفته های خود را حق جلوه دهندو طرف را محکوم نمایند و چه بسیار قاضیها که در میان حیله ها و نیرنگها و قرائن و شواهدی که صاحبان دعوی اقامه می کند امر بر آنها مشتبه می گرددوناحق به نظرآنها حق جلوه می کند در اینگونه موارد اگر قاضی حکمی از صادر نمود و بعد خلاف آن برایش روشن شد باید با کمال شهامت، اشتباه خود را بپذیرد و از کسی که اشتباه او را گوشزدنموده سپاسگزاری نماید و خدا را برای رفع این اشتباه شکر گوید.

۴ ـ ازکسانی باشند که از بازگشت به حق امتناع نورزند.  قاضی نبایدا زبازگشت به حق امتناع ورزدو هنگامیکه حق برای او روشن شد فورا باید در حکم خود تجدید نظر کند و ترتیبی اتخاذ نماید که ا زمحکوم اعادۀ حیثیت شود و اگر ضرر مادی براو وارد آمده از راه قانونی جبران گردد.

۵ـ نفس خود را به طمع نزدیک نکنند قاضی نباید در فصل خصومات به طرفین نزاع، طمع داشته باشد که ازمال یا نفوذ آنها استفاده کند، زیرا این طمع موجب  می گرددکه هنگام صدور حکم به آن طرف که مال و جاه بیشتری دارد متمایل گردد واز عدالت خارج شود.

۶ـ درفهم قضایا به کشف و اطلاع اندک اکتفا نکنند.  قاضی باید اطراف و جوانب قضیه را دقیقا بررسی کند و تا میتواند در کشف حقیقت با دقت عمل نماید و از هر طریق مشروع برای کشف قضیه استفاده کند( و البته مخفی نماند که دقت برای کشف واقع در مسائلی که مربوط به حق الناس است خیلی لازم است  ولی در مسائلی که مربوط به حق الله است تفصیلی هست که باید درمورد هر کدم طبق دستور خاصی که در کتاب قضا آمده عمل نماید).

۷ـ باید درموقع شبهه از هرکس محتاط تر باشند.  قاضی باید تا می تواند برای رفع شبهه کوشش کند و در صدور حکم شتاب نماید و یک طرف شبهه را بدون دلیل نباید برطرف دیگر ترجیح دهد و باید بکوشد تا درمسئله علم یا حجت شرعی داشته باشد.

۸ـ  ا زهمۀ  مردم منطقی تر و از همه بیشتر پایبند به دلیل و برهان باشند.  قاضی نباید هیچ سخنی را بدون دلیل بپذیرد بلکه باید با دقت تمام در جمع دلائل بکوشد.

۹ـ ا زمراجعه مردم ناراحت نگردند.  قاضی نباید مردم را از خورد دور کند و نباید از آنان ابراز انزجار نماید بلکه باید با کمال خونسردی  به آنها میدان سخن گفتن بدهد تا بتوانندبا کمال اطمینان و آزادی سخن خود را بگویند، قاضی باید به گونه‌ای با متهم روبرو شود که او پای میز قاضی احساس آرامش کند و قاضی را طرف مخاصمه خویش نداند و از او به خاطر قاضی بودن نترسد بلکه اگر ترس داشته باشد از اجرای عدالت بترسد.

۱۰ـ باید صبرواستقامت آنان برای کشف حقیقت ا زهمۀ مردم بیشتر باشد.  قاضی باید براعصاب خود مسلط باشد و از تحقیق در مورد پرونده ای خسته نگردد و طولانی شدن تحقیق در اطراف پرونده صبر او راتمام نکند.

۱۱ ـ باید قاطعیت داشته باشند.  هنگامی که حق برای قاضی روشن شد نباید در صدور حکم مسامحه کند و آنرا به تاخیر بیندازد و نباید تحت تاثیر احساسات و عواطف قرار گیرد.

۱۲ـ مدح و ثنای دیگران نباید درآنها مؤثر باشد.  تشویش‌ها و تاییدهای مردم نباید در قاضی اثر بگذارد و به طو رکلی قاضی نباید تحت تاثیر جو محیط قضاوت کند و شعارهای کوبندۀ (اعدام بایدگردد !یاآزاد باید گردد!) نباید اختیار را از دست قاضی بگیرد. به تعبیر روایات پای قاضی نزدیک پرتگاه دوزخ ایستاده است و ممکن است با کمترین  لغزش که ناشی از مسامحه او شده خود را در آتش جهنم قرار دهد. خداوند همه را از شر شیطان و نفس اماره حفظ نماید. [۴]

ادامه دارد

 

[۱] ـ وسائل الشیعه، ج ۱۸، صفحه ۱۱٫

[۲] ـ وسائل، ج ۱۸، صفحه ۱۶۵٫

[۳] ـ وسائل،  ج ۱۸، صفحه ۹۹٫

[۴] ـ متن سخنان امام (ع) این است : ” ثم اختر للحکم بین الناس افضل رعیتک فی نفسک ممن لا تضیق به الامور و لا تمحکه الخصوم و لا یتمادی  فی الزله و لا یحصر من الفی ء الی الحق اذا عرفه و لا تشرف نفسه علی طمع و لا یکتفی بادنی فهم دون اقصاه و اوقفهم فی الشبهات و أخذهم بالحجج و اقلهم تبرما بمراجعه الخصم و اصبرهم علی تکشف الامور و اصرمهم عند اتضاح الحکم ممن لا یزدهیه اطراء و لا یستمیله اغراء “.

 

18دسامبر/16

انتقادها و پیشنهادها

حجاب

با توجه به شیوهائی که احیانا پیش گرفته می شود و در نهایت اثر سوء می گذارد ــ چرا که گر چه سوء نیت درکار نیست ولی به هر صورت هر اثر سوئی منشائی دارد ــ به حکم آیه کریمه ” ان الذکری تنفع المؤمنین ” برآن شدیم که برای رفع نابسامانی ها و بهبودی اوضاع،  طرحها و برنامه هائی ـ طبق موازین کتاب و سنت ــ ارائه دهیم، باشد که وظیفه تذکر و ارشاد را  که برهمه لازم است انجام داده باشیم. از اینرو بار دیگر از تمامی فضلا،  دانشمندان، طلاب و صاحبنظران خیراندیش می خواهیم با ارائه پیشنهادات،  نظرات و طرحهای خود ما رادراین امر یاری نمایند.  این قسمت از مجله را برای این کار اختصاص

داده ایم به امید اینکه این مختصر خدمت، با استمداد از سخنان آموزنده و سازنده امام بزرگوارمان کاملت رو جالبتر شده و مورد قبول آن رهبر عزیزمان قرار گیرد.

یکی از مسائلی که در جمهوری اسلامی با آن برخوردهای گوناگون شده است  مسأله حجاب یا پوشش بانوان است.  گاهی برخوردهای خشن با این مسأله موجب عکس العمل زنان بی حجاب بود و گاهی آزادی به طور کامل به آنها داده میشد که از سوی متدینین شکایتها و فریادها بلند شد و گاهی با بایکوت کردن زنان بی حجاب و در مضیقه گذاشتن آنها د رمورد عدم استفاده از تاکسی و اتوبوس و خرید از مغازه ها و ورود به ادارات، آنها ناچار با یک حجاب دروغین تظاهر به حجاب کردند.  البته بعضی از این کارها در مقطع خاصی شاید به جا بوده است ولی آن چه اهمیت دارد این است که ابتدائی ترین برخورد اسلامی با این مسأله ــ که با سایر مسائل اجتماعی فرقی ندارد ـ  نادیده گرفته شده است وآن ارشاد و هدایت و راهنمائی و تبلیغ و تربیت است.

گرچه در مدارس دخترانه بطور عموم هدایتهائی انجام گرفته است ولی به نظر می رسد آن هم در حد دختران خردسال  بوده است و نسبت به جوانان فقط جنبۀ اجبار و تهدید و فشار داشته است و روشن است که فشار در این گونه مسائل نتیجۀ مطلوبی نخواهد داشت مگر اینکه همراه با ارشاد و تبلیغ باشد، مخصوصا نسبت به نسل جوان که مانند فنر،  با فشار بیشتر، حرکت شدیدتری بر خلاف مسیر مینماید.  البته منظور این نیست که فشارها و بایکوتها برداشته شودبلکه ما معتقدیم باید ادامه داده شود بلکه بیشتر و دامنه دارتر شود ولی همراه با تبلیغ و ارشاد پیشنهاد ما این است که مجلات و روزنامه ها با نشرمقالات مختلف فلسفۀ حجاب در اسلام و دلیل شرعی آنرا به گونه ای روشن و بدون ابهام بیان کنندو جوانان رااز مفاسد بی حجابی آگاه سازند و اعترافات غربیها به صدمه های گوناگون که در اثر بی حجابی و بی عفتی و بی بندو باری در زمینه ها ی مختلف به جامعۀ آنها وارد شده است رامنعکس نمایند.

آثار سوء بی حجابی در دوران طاغوت را برای مردم روشن کنندو توضیح دهند که پوشش اسلامی مزاحم با کارها و شئون زندگی نیست و اما رادیو و تلویزیون که باید در هر مسأله بالاترین نقش را داشته باشد، متاسفانه در این مسأله نه تنها نقش مطلوب را ایفا نکرده است بلکه در بعضی موارد نقش تبلیغ منفی داشته، فیلمهای مبتذل که هنوز هم ادامه دارد کمترین  اثر معکوسی که داشته باشد بی اهمیت نمودن مسأله حجاب است، گوئی اگر هدف ارائه وضع طاغوتیان بود مانعی نداردحجاب کنار گذاشته شود زیرا هدف وسیله را توجیه میکند!! انتظار ما ازرادیو وتلویزیون این است که با برنامه های مختلف،  ضررهای بی حجابی و بی بندو باری را برای عموم مردم ـ بخصوص نسل جوان ـ منعکس کنند و فیلمهائی را که بهر نحو ترویج کنندۀ بی بندو باری و بی عفتی است پخش ننمایند و در مواردی که فیلمهای خارجی برای سرگرمی و غیره پخش می شود تا آنجا که میسور است قسمتهای غیر مجاز آنرا سانسور کنند.  واضح ا ست که فیلمهای خارجی از یک صحنه یا دو صحنه نمایش های جنسی خالی نیست و باید به این گونه فیلمها پس از پاکسازی اجازه پخش داده شود.

ضمنابه خوانندگان عزیز سفارش می کنیم کتاب (مسالۀ حجاب ) تالیف استاد شهید آیه الله مطهری را به دقت بخوانند مخصوصا جوانان متعهد که

بتوانند د رامر بمعروف و نهی از منکر نسبت به این مسأله با تسلط کامل بر ابعاد گوناگون آن دیگران را راهنمائی کنند.

 

باز هم حجاب

این بار حجاب نه به معنای پوشش بانوان مطرح است،  بلکه به معنای پرده داری برای مسئولین.  از مسائل بسیار خطرناکی که انقلاب ما با آن روبرو  است، دور نگهداشتن مسئولین بلکه شخصیتهائی از روحانیون محترم، از تودۀ مردم است. شک نیست که باید جهات امنیتی درمورد شخصیتها مراعات شود ولی نباید گذاشت که دشمنان اگر به ترور آنها دست نیافتند به هدف دیگرشان برسند که شاید آن برای انقلاب خطرناکتر از ترور آنهاست، و آن دوری آنان از مردم است. گفته شده است : دو لتها در بدو تاسیس بامردم ارتباط محکمی دارند ولی رفته رفته ا زآنها فاصله می گیرند و در دوران پیری به کلی از مردم دور میشوند و برهمین اساس در روایات ما تاکید شده است که مسئو لین دولتی ــ چه در رده های بالا و چه در رده های پائین ـ نباید بین خود و مردم حجاب و پرده ای قرار دهند مواردی دیده شده است که برای شکایت بردن به یک مدیر اداره یا رئیس یک

شعبه روزها باید منتظر ماند باز هم اجازه داده نمی شود مگر اینکه معرفی در کار باشد. امیر المؤمنین (ع)درعهدنامه معروف خود به مالک اشتر چنین می فرماید: و اما بعد، فلا تطوّلنّ احتجابک عن رعیتک فان احتجاب الولاه عن الرعیه شعبه من الضیق،  و قلّه علم با لامور،  و الاحتجاب منهم یقطع عنهم علم ما احتجبوا دونه فیصغر عندهم الکبیر، و یعظم الصغیر، و یقبح الحسن، و یحسن القبیح، و یشاب الحق بالباطل. و انما الوالی بشرلا یعرف ما تواری عنه الناس به من الامور، و لیست علی الحق سمات تعرف بها ضروب الصدق من الکذب و انما انت احد رجلین : اما امرو سخت نفسک بالبذل فی الحق، ففیم احتجابک

من واجب حق تعطیه،  او فعل کریم تسدیه ! او مبتلی بالمنع،  فما اسرع کف الناس عن مسألتک اذا ایسوا من بذلک ! مع ان اکثر حاجات الناس الیک مما لا مؤونه فیه علیک،  من شکاه مظلمه،  او طلب انصاف فی معامله.

ترجمه : خود رازیاد از مردم پنهان مکن (درمیان مردم باش ) که دوری جستن والی از مردم قسمی تنگی و بخل و آگاه نبودن به امور است. پنهان شدن از مردم آنها را از اطلاع یافتن به پشت پرده ها دور میسازد و در نتیجه امور مهم و بزرگ به نظر آنان کوچک جلوه می کند و چیزهای کوچک و بی اهمیت به نظر آنان بزرگ می نماید نیکیها به صورت زشتی در می آید و بدیها خوب بنظر می رسد و حق و باطل به هم آمیخته می گردد. والی و حکمران انسانی (همانند دیگر انسانها ) است که نمیداند مردم چه چیزهائی از او پنهان داشته اندحق راهم نشانه هائی نیست که راستها از دروغها تشخیص داده شود و تو یکی از دو صنف هستی : یا مردی هستی سخاوتمند که در راه حق از بخشش دریغ نمی کنی پس چرا خود را از دادن حق واجب به صاحب حقی یا از کردار نیکی که در حق کسی انجام دهی، پنهان داری یا کسی هستی بخیل دراین صورت نیز دلیلی برای پنهان شدن نیست زیرا چه زود است که مردم تو را به این صنف می شناسند و از تو نومید گشته چیزی نحواهند.  علاوه براین اکثر احتیاجات مردم به تو برای تو مایه و زحمتی ندارد مانندشکایت کردن از ستمی یادر خواست انصاف در معامله ای. . . ) ای کاش مسئولین به جای خواندن و ترجمه کردن این سخنان روزی هم به فکر عمل کردن به این سفارشها بیافتند که اگر

این عهدنامه را سرمشق کارها قرار دهند برای دنیا و آخرت خود بهترین برنامه را اختیار کرده اند.  روایات در مورد نکوهش از پنهان شدن از مردم و ارباب رجوع زیاد است ولی در آنچه ذکر شد کفایت است اگر کسی در صدد اصلاح خویشتن باشد.  گاهی شنیده شده است که دست بعضی شاکیان حتی به امام جمعه شهرنیز نرسیده است،  البته به دلیل جلوگیری محافظین ولی باید ائمه جمعه خود به فکر این مطلب باشند و از این جلوگیریها جلوگیری کنند. در اینجااین مطلب را دوباره تکرار میکنیم که منظور ما صرفا تذکر دادن است که شیوۀ امر به معروف و نهی از منکردرمیان جامعه زنده شود و نباید احترام مسئولین و محبوبیت آنها مانع گوشزد کردن تذکرات شود زیرا به هر حال انسانند و در معرض غفلت.  از این دو فریضۀ مهم اسلامی(امر به معروف و نهی از منکر ) غفلت نکنند و قداست جمهوری اسلامی موجب رکود و عمل نکردن به وظائف شرعی نشود.

 

18دسامبر/16

انقلاب و رهبر از دیدگاه دیگران

مولانا سید حسین از رهبران مسلمانان هند:

” انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی تحولات و تغییرات عظیمی را در جامعه ایران که شدیدا تحت تاثیر غرب بود،  ایجاد کرده است. . .  امام خمینی توده مردم ایران را به مبارزه علیه ستم و استبداد حکومت شاه برانگیخت.  به رغم تبلیغات دروغین مطبوعات صهیونیستی، ایشان که ۱۴سال از عمر خود رادر تبعید گذرانده، اجازه نخواهند داد که قدرتهای امپریالیستی حرکت انقلاب اسلامی در ایران را خدشه دار سازند.  و کلیه تلاشهای مغرضانه برای بد جلوه دادن وجهه و شخصیت ایشان در میان مسلمانان خنثی شده است.

**                      **

محمد تیجان از علمای تونس: “پیروزی بزرگ انقلاب اسلامی ایران که عامل اصلیش همان ایمان به الله بود و این پیروزی از طرف خدا بود و خدا این ملت را دوست داشت و عامل دومش رهبریت امام هست، رهبریتی که تمام خصوصیات امامت را دارا بود و این پیروزی یک روشنائی بود که تمام دنیا را روشن ساخت. من دو سالی که در فرانسه مشغول فعالیت تبلیغاتی بودم با تمام گروههای اهل کتاب و غیر اهل کتاب برخورد داشتم و همه اینها نسبت به عظمت امام واقف هستند هر چندکه یک عده ای این مسئله را اظهار نمی کنند ولی در باطن به امام معتقد هستند و برای ایشان احترام زیادی قائل اند، و خود آنها می گویند که همین بس برای انقلاب که برخودش متکی هست. . . از نظر دیگر، تمام مسلمانان جهان نسبت به مسلمانان ایران، دیدگاه خاصی دارند. . .

انقلاب اسلامی باعث شد که این مردمی که دم از ایدئو لوژیهای مختلفی می زدند، به خودشان بازگردند وآن ارزشهای گذشته رادور بریزند. ”

**                  **

شیخ احمد حسین از رهبران اندونزی :

“هیچ یک ازمسمانان در هیچ کجای اندونزی نیست که انقلاب اسلامی ایران را دوست

نداشته باشد، زیرا انقلاب اسلامی ایران در همه جنبه ها پیروز شد و توانست کاخ سیاه آمریکا را به زانو در آورد.  ثانیاً: شعارهائی که انقلاب اسلامی برپا داشته، شعارهائی بسیار خوبی است، مثل شعار “نه شرقی نه غربی، ” این شعار بسیار خوبی است که همه مردم آن را می پذیرند.  و در انقلاب اسلامی ارج می نهند و به آن احترام می گذارند. . .  همه مردم اندونزی امام را دوست دارند و می گویند ای کاش از عمر ما کاسته شود و بر عمر امام افزوده گردد. . .  چنین رهبری در عرض هفتصد، هشتصد سال پیش تا به حال پیدا نشده و رهبر والا مقام وبسیار بزرگی است و شما باید تا آنجا که می توانید او را یاری دهید و دشمنانش را ازبین ببرید. . .  امام از نظر اخلاق و شجاعت و سادگی به حضرت امیرالمؤمنین (ع) شباهت زیادی دارد.  عظمت

امام را می توانیم از اینجا پی ببریم که هر شعاری که تا به حال گفته است  به آن عمل کرده وانشاءالله وحدت مسلمانان نیز بدست امام تحقق پیدا کند”.

**                                  **

هدا ژونل، از مسلمانان برجسته فرانسوی: “فرانسه و دو ابر قدرت جهانی با تبلیغات مسموم خود تلاش می کنند که وانمود کنند عامل اصلی جنگ،  اهمیت استراتژیک و منابع اقتصادی غنی ایران است،  در حالی که ما به خوبی فهمیده ایم،  بهانه همه جنگ افروزیها،  رشد انقلاب اسلامی ایران و در پرتو آن احیاء اسلام در جهان است،  زیرا ابر قدرتها از رشد انقلاب اسلامی می ترسند و می دانند اگر اسلام احیا شود،  دیگر اجازه نخواهد داد،  مستضعفین تحت سلطه آنها باشند. ”

 

17دسامبر/16

گرمازدگی

دکتر سید حسن عارفی

برای عاشقان خانه کعبه که پروانه وار فارغ  از همه اندیشه ها و افکار دنیوی – بدور خانه خدا طواف می‌کنند، برای این دل سوختگان که خانه کعبه را چون نگین انگشتری در بر گرفته و با تمام تارو پود وجود به دور قبله مسلمین طواف می‌کنند و لحظه ای یاد خدا و ذکر خدا را فراموش نمی‌کنند، غیر از خدا چیز دیگری مطرح نیست. بی خود از خود در گرمای سوزان و طاقت فرسا چون عاشقی سوخته دل، وقتی به حجر الاسود میرسد، خواهان در برگرفتن آن سنگ سیاه براق با عمر هزاران ساله هست، ولی ازدحام جمعیت و گرمای داغ محیط به او چنین توفیقی راکمتر می دهد یا ابدا نمی دهد.

وقتی زیر ناودان طلا می رسد، گوئی دامن معشوق را یافته است، پنجه در سینه سنگ خارای کعبه می افکند و آنرا با تمام وجود می فشارد،‌در حالی که ناله می کند و اشک شوق از چشمان او جاری می شود، آنچه در نهان دارد با خدای خود مطرح می کند، و در این حال غیر از خدا هیچ چیز در جلوی دیدگانش جلوه گر نمی شود.

به زمین می افتد، سجده می کند، سینه و صورت بر زمین گرم خانه خدا می مالد، با خالقش راز و نیاز می کند، و در حالی که گرما از زمین و زمان او  رااحاطه کرده است،‌آنچه با دیگران نگفته است با خدا می گوید. و گاه گاهی بخیال خود شعله های آتش دل سوخته خود را با بوسه ای بر خانه خدا کم شعله تر می کند، ولی غافل از آن است که بوسۀ عاشق بر دامن معشوق، شعله های آتش درون را سرکش تر و افزون تر خواهد کرد.

از نقطه نظر پزشکی، در خدمت این عاشقان دلسوخته و میهانان عزیز خدا بودن لذتی روحانی و غیر قابل توصیف است.

برای آنهائیکه در رشته پزشکی مخلصانه بخدمت مشغولند، راهنمائی کردن و در خدمت این شیفتگان زیارت خانه خدا بودن و تأمین سلامتی آنها برای ادامه اعمال حج و زیارت مرقد مطهر حضرت رسول اکرم(ص) و دیگر ائمه(ع) لذت بخش و آرام بخش جسم و روح می‌باشد.

وارد شدن در خاک عربستان از جده تا جحفه (برای محرم شدن)، یک معلم علوم تجربی را به فکر وا می دارد که این منبع تولید کننده حرارت یعنی بدن انسان، در این محیط گرم و داغ چگونه باید تحمل آورده و در حالیکه در و دیوار، زمین و آسمان و هزاران انسانهای رنگارنگ به او حرارت می‌دهند، او با چه مکانیسمی می‌تواند درجه حرارت داخلی خود رامتعادل حفظ کرده و زنده بماند، و بعبارت ساده تر گرمازده نشود.

برای آنکه بهتر در خدمت زائران خانۀ خدا و عاشقان خانه الله باشیم، دراین مقاله- درارتباط با مطالب بهداشتی و پزشکی و درمانی بخصوص پیشگیری- مطالب لازم را مختصراً برشته تحریر در خواهیم آورد. امید است مورد قبول ذات اقدس احدیت قرار گیرد.

آمین یارب العالمین

راههای مبادله حرارت بدن با محیط

درجه حرارت بدن انسان در شبانه روز در حدود معینی ثابت است و سلامتی آدمی در صورتی تأمین است که درجه حرارت بدن دستخوش نوسانات شدید نشود.

بالا رفتن درجه حرارت بهمان قدر برای اعضای بدن زیان آور است که سقوط درجۀ حرارت.

بنابراین  در محیط گرم و یا محیط سر باید بدن انسان مطابق مکانیسم مبادله حرارتی منظمی، حرارت بدن را در حدود ثابتی نگاه دارد.

از طرفی برای آنکه مبادله حرارتی بدن با محیط بخوبی انجام پذیرد باید نکاتی چند را دقیقاً در نظر داشت.

درجه حرارت بدن انسان موقعی در حدود ثابت باقی می ماند که مقدار حرارت تولید شده در بدن با مقدار حرارت از دست رفته  در تعادل حرارتی باشد. بعبارت دیگر، انسان برای آنکه بتواند ادامه حیات دهد باید مطابق نظم و قوانین از پیش معین شده، غذا و مواد لازم واردبدن او بشود تا حرات ناشی از فعل و انفعالات پیچیده داخلی بمصرف اعمال گوناگون بدن برسد.

همیشه باید تعادل حرارتی بین مقدار حرارت تولید شده و مصرف شده موجود باشد تا انسان قادر به ادامه فعالیتهای روزمره باشد.

عدم دفع حرارت مازاد بر احتیاج از بدن انسان سبب ایجاد بیماریهای ناشی از گرما خواهد شد. و در موارد شدید شوک ناشی از گرما و مرگ خواهد رسید. اگر در محیط گرم قرار گیریم، حرارت تولید شده در بدن انسان باید بنحوی از بدن دفع شود.

راههای مبادله حرارت بین بدن انسان و محیط عبارتند از راه هدایت، راه جابجایی هوای گرم شده محیط بر پوست بدن انسان، راه مبادله حرارت بطریق اشعه و مهمترین راه مبادله حرارتی، عرق کردن و تبخیر عرق از بدن می‌باشد.

برای مثال اگر شخصی در محیطی قرار گیرد،  با نشستن روی صندلی مقداری مبادله حرارتی بین بدن و صندلی انجام می شود، اگر صندلی سردتر از بدن باشد بدن انسان مقداری از گرمای خود را به صندلی منتقل می کند. این طریق مبادله حرارتی را مبادله حرارتی به طریق هدایتی یا Conduction نامند. انسانی که درمحیط سردتر قرار دارد مقداری از حرارت بدن او که بسطح پوست رسیده است بصورت قشری از هوای گرم در اطراف بدن وجود دارد، که این قشر هوای گرم محاط بر بدن که با پوست در تماس است با محیط سرد هوای دورتر، مبادلۀ حرارتی انجام می دهد و جابجا می شود. بنابراین، این طریق مبادله حرارتی را بنام کنوکشن Convection نامند.

خورشید بعنوان یک کانون حرارتی قوی،‌ حرارت خود را بطریق تابش اشعه به همه جا منتشر می کند. بدن انسان نیز مشابه خورشید بعنوان یک منبع حرارتی کوچک حرارت مازاد بر احتیاج خود را بطریق تابش اشعه از خود دفع می کند که آنرا رادیشن Radiation نامند.

و قرار گرفتن در محیط گرم سبب عرق ریزش می شود و تبخیر این عرق ایجاد شده باعث سرد شدن بدن خواهد شد اینطریق از دست دادن حرارت از بدن را بنام تبخیر یا Evaporation نامند.

اگر شخصی در محیط گرم قرار گیرد در ابتدا تحمل محیط گرم برای او مشکل است و ممکن است سبب ایجاد گرمازدگی نماید ولی اکثراً بعد از چند روز اقامت در محیط گرم تغییراتی در بدن بوجود می آید که گرما برای او ایجاد ناراحتی نمی کند. این خاصیت تطبیق با محیط که طی مکانیسم معین و دقیقی انجام می گیرد را بنام  Acclimatization نامند.

در صورتی که در مبادله حرارتی بدن با محیط، عوامل و فاکتورهای فوق بخوبی انجام نگیرد شخص مبتلا به انواع بیماری های ناشی از گرما خواهد شد که بطور خلاصه عبارتند از:

  • گرفتگی دردناک عضلات( Heat cramps)

فعالیت در محیط گرم ممکن است سبب عرق کردن شدید و دفع زیاد نمک از بدن شود و بدین طریق نمک ذخیره بدن انسان تخلیه می شود. این تخلیه نمک بدن، سبب درد عضلانی خواهد شد که آنرا علاوه بر اصطلاح فوق بیماری معدنچیان Miners Cramps نیز نامید.

افراد سالم که دارای بدنی با رشد خوب و عضلانی می باشند بیشتر به بیماری فوق مبتلا می شوند و برای ایجاد بیماری فوق، فعالیت عضلانی کافی است و ممکن است بدون تابش نور خورشید و گرمای زیاد بوجود آید.

درد عضلات شکم با بیماریهای شکمی حاد نباید اشتباه شود. بنابراین در صورتی که بیماری در محیط گرم با درد شکم رجوع کند علاوه بر بیماریهای حاد شکمی باید به درد عضلانی شکم نیز فکر کرد، و قبل از انجام عمل جراحی شکمی باید از سرم نمکی استفاده نمود.

درمان: تجویز سرم نمکی و در صورت خفیف بودن تجویز آب و مقداری نمک اضافی در آب و سالاد و غذاها کافی خواهد بود.

بنابراین با مراجعه بیماران مبتلا به کرامپ عضلانی،‌اگر بیماری شدید است سرم نمکی ۱۰۰۰ سانتی متر مکعب آهسته داخل وریدی تجویز می شود و سرعت و تعداد و مقدار سرم بستگی به شدت و ادامه باقی ماندن علائم بیماری دارد.

و در مواردی که درد عضلانی خفیف باشد با نوشیدن آب و مقداری نمک و خوردن سالاد و غذا همراه مقداری نمک برای بهبودی بیمار کافی خواهد بود. و برای پیشگیری از بروز انقباض دردناک عضلانی تجویز نمک طعام بمقدار بیش از مقدار عادی توصیه می شود. (در صورتی که بیماری قلبی، کلیوی، کبدی تجویز نمک طعام را منع نکرده باشد)

  • احساس خستگی شدید( Heat)

(Exhaution بعلت گرمای زیاد محیط  (Heat Prostaration) یا کولاپس بعلت گرمای زیاد (Heat Collapse)

این بیماری ناشی از نارسائی عکس العمل قلب و عروق نسبت به درجه حرارت بالای محیط خارجی در اشخاصی است که یا سن زیاد دارند یا از داروهای زیاد کننده ادرار استفاه می‌کنند.

علائم بیماری: عبارت از احساس ضعف سرگیجه، سردرد،‌بی اشتهائی،‌تهوع،‌استفراغ و احساس فوری برای اجابت مزاج، احساس ضعف بسیار شدید ممکن است مقدم بر کولاپس Collapse باشد.

در صورتی که ناراحتی بیمار بمرحلۀ کولاپس برسد، بیمار زنگ خاکستری پیدا می کند و پوست بدن او سرد و مرطوب خواهد بود،  مردمک چشمها گشاد،‌فشار خون ممکن است سقوط کند و فشار نبض افزایش یابد.

درجه حرارت بدن ممکن است نه تنها بالا نبوده بلکه طبیعی و حتی پائین تر از طبیعی باشد.

بروز علائم فوق در بیماران را گاهی تحت عنوان سنکوپ در مقابل گرمای زیاد Heat Syncopeنوشته اند.

فرمهای خفیف از بیماری فوق نیز وجود دارد که علائم آن شامل احساس خستگی و تحریک پذیری شدید و عدم تحمل صدا و بطور کلی صداهای محیط و شلوغی محیط سبب ناراحتی و رنج بیمار می شود،‌این حالت را بنام Mild Heat Exhustion نامند و در صورتی که به علائم بیماری فوق بها داده نشود و بیمار تحت درمان قرار نگیرد ممکن است بیماری بمرحله بعدی وارد شود که آنرا Chronic Ncurotic Reaction  نامند و این مرحله بیماری را بنام Heat Neurasthenia یا ضعف اعصاب ناشی از گرما نامگذاری کرده اند.

در این حالت علائم شامل: از بین رفتن انرژی لازم برای حرکت، عدم علاقه به فعالیتهای روزمره،  شکایت از سرگیجه و سیاه رفتن چشمان می‌باشد.

شکل دیگری از بیماری فوق تحت عنوان Salt.Deficiency Exhaustion که علائم آن بصورت ضعف مزمن عمومی و اگر حاد باشد بصورت لاغر شدن و یبوست مزاج تظاهر می کند، مقدار ادرار کم، سردرد و در مراحل بعدی که همراه کاهش آب بدن است تهوع، استفراغ، فرورفتگی چشمها و خاصیت الاستیک پوست طبیعی از بین می رود و در مراحل پیشرفته تر بعلت استفراغ و دفع کلرومحتویات معده، نارسائی جریان خون و در نهایت مرگ خواهد رسید.

درمان: قرار دادن بیمار در وضع درازکش در محیطی سرد در حال استراحت  کامل و بستگی به حال عمومی بیمار ممکن است تجویز سرم نمکی و در مواردنادر تزریق داخل وریدی خون ضرورت پیدا کند.

گواینکه علت و پاتوژنز این بیماری تخلیه آب و نمک از بدن معلوم نیست ولی در تعادل نگاهداشتن بدن از آب و نمک، مانع از بروز مراحل بعدی بیماری خواهد شد.

توصیه می شود با بروز اولین علائم بیماری این افراد را ازمحیط گرم به محیط سرد منتقل و در وضع درازکش در حالیکه پاها کمی بالاتر از سر باشد قرار داد. قرار دادن حوله آغشته به آب خنک بر روی بدن و تجویز مایعات از راه خوراکی سبب بهبودی این بیماران خواهد شد.

  • شوک بعلت گرما Heat Stroke که آنرا گرمازدگی Heat Hyperpyrexicو SUN STROKEیا Heat Pyrexia نامیده اند.

شوک بعلت گرمای زیاد محیط در بعضی اشخاص و دربعضی بیماریها بیشتر دیده میشود شوک بعلت گرمای زیاد در افراد مسن و در کسانیکه مبتلا به بیماریهای مزمن قلبی، کلیوی، ریوی، کبدی و مغزی و مبتلایان به ارتریواسکلروز و در نارسائی احتقانی قلب و بخصوص افرادی که داروهای زیاد کننده ادرار مصرف می‌کنند شایعتر دیده می شود.

افراد مبتلا به بیماری قند و بیماریهای پوستی که مبتلا به بیماری عدم وجود غدد عروق در پوست می باشند و یا مبتلایان به اسکلرو درمی و در صورت تجویز آتروپین بیشتر در معرض ابتلای به شوک ناشی از گرما می باشند. علت اصلی شوک ناشی از گرمای زیاد را ناشی از خستگی غدد عرق  Sweat Fatigue می دانند.

بیمار مبتلا به شوک ناشی از گرما بعلت خرابی مرکز تنظیم کننده حرارتی بدن در هیپوتالاموس عرق ریزش کردن آنها متوقف می شود، و این وقفه در عرق کردن ناگهانی است.

طعمه شوک بعلت گرما، اغلب اشخاص چاقی می باشند که چاقی نامتناسب داشته و تطبیق بامحیط گرم Acclimatization در بدن آنها بوجود نیامده و در محیط گرم فعالیت بدنی نموده اند.

علائم شوک به علت گرما

از بین رفتن هوشیاری، ممکن است اولین علامت بیماری باشد. ولی ممکن است بصورت سردرد، سرگیجه، ضعف شدید، ناراحتی داخل شکم، کنفوزیون یانفس کشیدن تندتر از معمول تظاهر کند.

گاهی هذیان، تب بسیار بالا و ناتوانی بسیار شدید Pyrexia Prostration علائم مهمی می باشند که بیماری،‌خود را بدین وسیله نشان می دهد.

درجه حرارت بیماران معمولاً بیش از ۱۰۶ درجه فارنهایت یا ۱/۴۱ درجه سانتی گراد می‌باشد. ولی با درجه حرارت ۴/۴۴ درجه سانتیگراد یا ۱۱۲ تا ۱۱۳ درجه فارنهایت عاقبت بیماران وخیم خواهد بود.

پوست بدن این بیماران گرم و خشک و آنچه مهم است عدم عرق کردن بیمار است.

تعداد نبض، افزای یافته و تنفس بیمار  سریع و ضعیف و کم عمق است.

فشار خون سیستولیک ممکن است افزایش یابد. و تونیسیته عضلات بدن کاهش یافته و رفلکس های تاندونی کاهش و در مراحل پیشرفته علائم بی حالی شدید Stupor Lethargy و حتی بیهوشی COMA تظاهر کند.

مرحله شوک بتدریج پیشرفت کرده و بالاخره با عدم درمان مناسب یا در صورت عدم تأثیر درمان، مرگ فرا خواهد رسید.

یافته های آزمایشگاهی و پاراکلینیکی عبارتند از:

لکوسیتوز،‌پروتئین اوری، سیلنه اوری، بالا بودن اوره خون، آلکالوز تنفسی، هیپوکالیمی، و هیپوکالسمی و گاهی هیچ یک از علائم فوق موجود نیست و کاملاً در حدود طبیعی می باشند.

الکتروکاردیوگرام ممکن است طبیعی و یا علاوه بر تاکی کاردی، اریتمی سینوسی و یا امواج آ،‌تغییراتی بصورت مسطح شدن یا معکوس شدن نشان دهد.

قطعه ‌ST ممکن است پائین افتاده،‌نکروز وسیع میوکارد که با ظاهر شدن امواج Qدر الکتروکاردیگرام دال بر انفار کتوس قلبی می‌باشد مشخص می شود.

در بعضی بیماران مبتلا به شوک بعلت گرما تغییرات وسیع انعقادی و اختلالات گسترده عناصر خونی بصورت ترمبوسیتوپنی طولانی شدن زمانهای خونریزی و طولانی شدن زمان انعقاد و طولانی شدن زمان پروترمبین و حتی Afibrinogenemie, Fibrinolysis دیده می شود.

در مراحل پیشرفته Consumptive /Coagulopathy پیش می آید.

تمام تغییرات و اختلالات فوق ممکن است مسئول خونریزی وسیع در جاهای مختلف بدن انسان شود. خرابی کار کبد و نارسائی شدید کبدی شایع است. تظاهرات ناشی از تخریب کار کبد ۳۶-۲۴ ساعت بعد از بستری شدن در بیمارستان ظاهر می شود و از مشخصات آن ظاهر شدن زردی و بالا رفتن آنزیم های هپاتوسلولر کبد است.

از عوارض شایع شوک بعلت گرما، نارسائی کلیه ها می‌باشد.

بعضی بیماران مبتلا به شوک بعلت گرما در عرض چند ساعت فوت می‌کنند و عده ای دیگر از این بیماران چند روز بعد یا چند هفته بعد در نتیجه انفارکتوس قلبی، نارسائی قلبی، نارسائی کلیوی،‌برونکوپنومونی یا عوارض باکتریمی فوت خواهند کرد. یافته های کالبد شکافی بیمار اینکه در نتیجه شوک بعلت گرما مرده اند خرابی وسیع بافتهای ارگانهای مختلف را نشان می دهد که این خرابی یا در نتیجه هیپرپیرکسی (درجه حرارت بالا) یا بعلت خونریزی یا پتشی در مغز،‌قلب، کلیه و کبد می‌باشد.

بعضی دانشمندان معتقدند که نارسائی کلیه و فوق کلیه و ارگانهای دیگر ناشی از انقباض عروق احشاء و نارسائی جریان خون ارگانها می‌باشد.

آنزیمهائی مثل LDH,SGOT,SGPT در افرادی که در  محیط گرم فعالیت بدنی دارند حتی تا دو برابر طبیعی بالا می رود (مثلاً در دونده ها) ولی در شوک ناشی از گرما Heat Stroke  آنزیمهای فوق ممکن است تا ۲۰-۱۰ برابر طبیعی بالا روند.

هماتوری، پروتئین اوری، افزایش سریع اوره خون در فعالیت بدنی در محیط گرم و ایجاد شوک ناشی از گرما شایع است.

در فعالیت های شدید بدنی درمحیط گرم LDH بالا میرود ولی LDH3,Ldh4,Ldh5 بیشتر بالا خواهد رفت، در حالکیه بیماران قلبی و کلیوی LDH2LDH1 بالا خواهد رفت.

درمان

شوک ناشی از گرمازدگی،‌احتیاج به تشخیص سریع و درمان فوری دارد. سرعت عمل در نجات بیمار بسیار اهمیت دارد.

باید بیمار را در محل سرد که داراری جریان هوای آزاد کافی باشد،‌در حالیکه اغلب لباسهای بیمار را از بدنش خارج نموده، قرار داد.

چون پاتوژنز شوک ناشی از گرمازدگی عدم کنترل تنظیم حرارت و وقفه عرق کرن میباشد،

باید وسائلی بکار برد تا درجه حرارت داخلی بدن را که برای ارگانهای بدن، مخرب و مضر است هر چه زودتر از بدن دفع و خارج نمود.

مؤثرترین طرق درمان عبارت است غوطه ور کردن بیمار در یک وان آب یخ و جایگزین کردن این متد با هیچ یک از متد دیگر قابل مقایسه نیست. نکته مهم آنکه وان آب یخ ایجاد شوک نمی کند و نیز عمل انقباضی عرق نیز قابل ملاحظه نیست.

بنابراین بمجرد تشخیص شوک بعلت گرما باید بیمار را داخل وان آب و یخ غوطه ور نود ولی باید انجام اعمال فوق تحت نظر پزشک و یا نرس ورزیده باشد.

درجه حرارت مقعدی او باید مکرراً و دائماً کنترل شود و یادداشت شود. و موقعی که درجه حرارت مقعدی بیمار به ۱۰۱ درجۀ فارنهایت (۳/۳۸ درجه سانتی گراد) سقوط کرد، وان آب و یخ را باید قطع نمود ولی درمان بیمار هنوز ادامه دارد که عبارت از تجویز سرم نمکی و در صورت احتیاج، تجویز بی کربنات و پتاسیم داخل سرم و آنتی پیرتیک (تب بر) و غیره می‌باشد.

درمان بیماران با متدهائی غیر از غوطه ور کردن در آب و یخ، کمتر مؤثر است.

در صورت عدم وجود حمام و یا وان آب و یخ، با قرار دادن حوله آغشته به آب و یخ و قرار دادن بیمار در زیر پنکه و یا در مقابل بادبزن می توان بدرمان ادامه داد.

بعد از آنکه درجه حرارت بدن (درجۀ حرارت مقعدی) به ۳/۳۸ درجه سانتیگراد رسید و بیمار را از داخل وان و یخ  خارج نمودیم بایدبیمار را در محلی خنک و اطاقی که دارای جریان هوای خوب و آزاد است قرار داد.

ماساژ پوست،‌ کمک در سرعت از دست دادن حرارت و سبب تحریک در برگشت خون محیطی سرد شده به مغز و احشاء می شود. در  صورت وجود لرز می توان Phenothiazine بصورت آمپول استفاده نمود.

مصرف مواد محرک مثل اپی نفرین و داروهای مخدر مثل مرفین و مشابه مضر بوده و نباید مصرف شوند.

تجویز مایعات داخل وریدی باید با کنترل فشار وریدی مرکزی و کنترل مقدار دفع ادرار باشد.

در تجویز مایعات باید دقیق در محاسبه کمبود آب بدن بود تااز  دهیدراتاسیون و در طرف دیگر از تجویز بیشتر از احتیاج مایعات بخصوص در بیماران قلبی پرهیز کرد.

در صورت خونریزی باید به بیماران، خون تازه تزریق نمود و اگر بیمار، علائم کلینیکی و آزمایشگاهی دال بر (D.I.C) Disseminated Intravascular Coagulpathy دارد باید از هپارین Heparin استفاده شود. در صورتیکه بیمار مبتلا به الیگوری می‌باشد و با تجویز مایعات از راه داخل ورید و جبران کمبود مایعات بدن و بحد طبیعی رساندن فشار وریدی مرکزی ادرار دفع نمی شود،‌باید از دیالیز سفاقی یا همو دیالیز استفاده نمود.

در درمان بیماران باید متوجه این نکته بود که عکس العمل غده فوق کلیه و ترشح الدوسترون و ایجاد Hyper Aldost ronism ممکن است سبب از دست دادن مقدار زیادی پتاسیم از راه عرق و ادرار شود. در این حالت تجویز سدیم بدون تجویز همزمان پتاسیم، کمبود پتاسیم بدن تشدید می یابد.

باید متذکر شد که بمجرد مشاهده شخص گرمازده باید سرم نمکی (دربیماران قلبی با احتیاط) متصل و راه هوائی و تنفسی بیمار را تمیز و باز نگهداشت و مقدار و نوع سرم یا تجویز خون یا داروهای دیگر، بستگی به مراحل بیماری و تصمیم پزشک معالج در محل دارد.

ادامه دارد

 

17دسامبر/16

خدمات آستان قدس رضوی

مصاحبه با حجه الاسلام و المسلمین واعظ طبسی

نماینده امام و تولیت آستان قدس رضوی

 

خطراتی که انقلاب را تهدید می کند و راه مقابله با آنها جنگ و آینده آن عدم کیفیت رهبری و مرجعیت اثر روز قدس در سرنوشت انقلاب

بسم الله الرحمن الرحیم

  • برآورد و ترسیمی کلی از وضعیت آستان قدس رضوی در جمهوری اسلامی نسبت به آنچه در رژیم گذشته بوده، بیان فرمائید؟
  • آستان قدس رضوی در گذشته در کل، تشکیلاتی بوده در خدمت رژیم چه از جنبه های مادی و چه از جنبه های معنوی و فکری،‌همۀ نیروهای تبلیغاتی از اینجا تغذیه می شدند و از این سرمایه های عظیم مادی حداکثر استفاده را می بردند. رژیم از این طریق سعی می کرد احساسات دینی مردم را در حدی تأمین کند ولی از آن طرف به زیربنای فکری و اعتقادی ضربه می زد: ظواهر حرم را، ظواهر آستان قدس را روز به روز بر شکوه و تجلیلش می افزودند ولی از آن طرف با پول آستان قدس، کسانی که علیه برنامه های اسلامی بسیج می شدند مورد حمایت و کمک قرار می گرفتند.

امروز سعی ما بر این است که برادران و خواهرانی که سالها محرومیت دیده اند، چه از جنبۀ مادی و چه از جنبه معنوی، بتوانیم از طریق آستان قدس، استضعاف مادی فکری معنوی آنان را برطرف کنیم.

از جنبه های مادی که بنظر من خیلی هم مهم نیست که مکرر بیلان دادیم، بسیار حجم و بعد کار وسیع است. ما تا الان رقمی در حدود دویست و هشتاد میلیون تومان از نذورات آستان قدس مستمری داریم، کمک های بلاعوض کردیم و به مساجد و ساختمانهای مذهبی کلاً کمک کردیم، صرف نظر از این، شهرک رضوی را ساختیم که پانصد و بیست و شش واحد مسکونی دارد و هر واحد مسکونی برای آستان قدس آنروز (درسال پنجاه و هشت، از اول خرداد شروع شد و در ظرف نه ماه این شهرک را ما تحویل دادیم).

حدود هشتاد هزار تومان خرج برداشت که بعد از تحقیق و بررسی دراختیار افراد نیازمندی که زمین نداشتند، خانه نداشتند قرار دادیم و بیست هزار تومان نقد گرفتیم و بقیه را ماهی پانصد تومان. البته بعضی همان بیست هزار تومان را هم نداشتند بدهند، که یا نگرفتیم و یا از نذورات به آنها دادیم. داراشفای امام را احداث کردیم. داروخانۀ امام ساختیم که داروخانه امام ماهی دویست هزار تومان خرج برمی داشت برای آستان قدس، و کل بیمارانی که بررسی می شد و نیاز داشتند نسخه های آنها مجانی و رایگان پیچیده می شد، و دارالشفای امام که از مجهزتیرین و مدرنترین وسائل درمانی و طبی برخوردار است، مریض های مستمند و مستضعف را مورد معاینه قرار می داد و قرار می دهد. در حال حاضر هم ساختمانی بعنوان داروخانه مرکزی  امام ساختیم که خود این ساختمان، ساختمان نمونه است است، داروخانۀ شبانه روزی خواهد بود، و هر داروئی که در کشور نباشد ان شاء الله این داروخانه خواهد داشت.

در رابطه با زمین، در حدود ده، دوازده هزار قطعه زمین به رایگان و بدون دریافت حق تقدیمی بین خانواده هایی که نیاز داشتند و خانه و زمینی نداشتند توزیع شده است.

مسئله دیگر بازسازی هویزه است که به فرمان امام شروع کردیم و قریب یک میلیارد تومان خرج دارد. هویزه را بعنوان شهری سمبل و نمونه و الگو ان شاء الله خواهیم ساخت. همچنین شهرک ابوذر است که باز با شرائط بسیار آسانی در بین افراد واجد شرائط قرار دادیم و زمین های مزروعی بسیاری را در بین روستائیانی که آمادگی داشتند برای کار کشاورزی و روستائی تقسیم کردیم و این برنامه ها بهمین شکل ان شاء الله ادامه خواهد داشت. صرف نظر از کارهای بنیادی و بنیانی که آستان قدس در زمینه های اقتصادی و کشاورزی خواهد داشت که امیدواریم ان شاء الله بزودی ثمراتش را ببینیم. البته من اینجا فهرست وار گفتم.

در این رابطه کتابی که بزودی منتشر خواد شد مجموعۀ تلاشها و فعالیتهای آستان قدس رضوی در طول مدت چهارسال بعد از پیروزی انقلاب در آنجا درج شده که برادران و خواهران اسلامی آن را خواهند خواند و خواهند دید.

و اما در رابطه با خدمات فرهنگی، کتابخانۀ عظیم آُستان قدس الان در دست احداث است که در کشور بی نظیر خواهد بود، روی کتابخانه های داخل کشور و خارج کشور مطالعه شده و طرح جامعی پیاده می شود، این کتابخانه یک میلیون جلد کتاب ظرفیت دارد، در کنار دانشگاه علوم اسلامی خواهد بود و امیدواریم این ساختمان  و این بنا هم در تربیت محققین و اندیشمندان اسلامی و فقها و مراجع بزرگ نقش بسزائی داشته باشد.

  • بنظر شما در شرائط فعلی، بعد از ناکامی شرق و غرب در نابودی جمهوری اسلامی،‌چه خطراتی ممکن است از سوی دشمنان، انقلاب را تهدید کند؟
  • بنظر من بزرگترین خطری که می‌تواند انقلاب را تهدید کند، حربه ای است که از این حربه رژیم شاه هم قبل از پیروزی انقلاب حداکثر استفاده را می کرد، و این حربه از حربه هائی است که نمی شود گفت کهنه می شود و بالاخره در یک مقطع خاصی ولو در کوتاه مدت می‌تواند مؤثر باشد، و آن حربه ایجاد اختلاف در بین عناصر و چهره هائی است که وجودشان برای انقلاب خیلی می‌تواند نافع باشد، و توجه هم داریم که منشأ اختلافات و تضادهای غیر قابل حل، نوعاً بی توجهی به خدا است، توجه به دنیا است و دشمن خیلی خوب می داند از چه راهی وارد شود و بین دو نفر، دو گروه، دو سازمان و تشکیلات ایجاد اختلاف و ناهماهنگی بکند، یکی این است و دیگر اینکه به چهره ها و عناصر مفیدی که می‌تواند سرمایۀ علمی و فکری برای انقلاب باشند مارک بزنند، برچسب بزنند، و زمینه ای را فراهم کنند که از آن طریق مردم بدبین بشوند و عقائد قشر کم آگاه اجتماع ما را تضعیف کنند، که امیدورم ان شاء الله با بهوش بودن همۀ مسئولین و خدمتگزاران به انقلاب، دشمن نتواند از این طریق هم به ما ضربه بزند.
  • راه مقابله و برخورد با این خطر احتمالی که می‌تواند دشمن برای ما ایجاد بکند، برای مردم و برای کسانی که میتوانند در مقابله و حل این مسائل نقشی داشته باشند، بیان بفرمائید؟
  • بنظر ما راهش این است که آن عوامل نفوذی شناسائی بشوند چون وقتی که احساس کردند که مردم بخاطر اعتقاد عمیقی که به خدمت گزاران به انقلاب دارند و شناختی که از گذشته داشتند، تحت تأثیر جو و شرائط خاص قرار نمی گیرند، و افرادی نیستند زودباور، تأثیرپذیر، انعطاف پذیر در برابر این تلاشهای مذبوحانه، طبیعی است که دست بردارند.

باید عوامل اینطوری شناسائی بشوند و از طریق مراجع قانونی هم تحت تعقیب قرار بگیرند و برخوردی قاطع با آنان بشود.

  • نظر شما در مورد جنگ و آیندۀ جنگ چیست؟
  • نظر من این است که کلاً هر گروه و جمعی، و هر فردی که به خدا متکی باشد و روی تفکر و اندیشه ای بعنوان حق تکیه بکند و مقاوم و پایدار در برابر دشمن بایستد سرانجام آن گروه پیروز است ولو پیروزی برای او بسیار گران تمام بشود. و من تردید ندارم که اگر ملت ما به خداوند متکی باشد و با وحدت و هماهنگی و همکاری مقاوم و پایدار بایستد و گوش بفرمان امام باشد و تحت تأثیر هواها و امیال نفسانی قرار نگیرد تجمل پرست نباشد، دنیا پرست نباشد، مادیات او را فریب ندهد پیروز خواهد شد.

آینده جنگ را من بسیار روشن و درخشان می بینم و بی تردید با پیروزی نهائی سپاهیان اسلام ان شاء الله تمام خواهد شد.

  • جمعه آخر این ماه(رمضان) روز قدس است، بفرمائید که فلسفه طرح روز قدس و اثری که روز قدس می‌تواند داشته باشد در سرنوشت انقلاب و منطقه و رسالت انقلاب اسلامی و اصولاً ارتباط انقلاب و ایران با مسئله قدس چیست؟
  • بنده نظر خودم را می گویم: موقعی که سیاست آمریکا و انگلستان و دیگر قدرتهای بزرگ ایجاب می کرد که اسرائیلی را در منطقه مطرح بکنند و با توجه به آن روحیه قدرت، رویش کار بکنند و با توجه به آن روحیه قدرت طلبی و توسعه طلبی که دارد خواستند اسرائیل تقویت شود و بخش مهمی از منطقه را در بر گیرد، از طرفی انقلاب اسلامی را ما بعنوان قدرتی در برابر همۀ قدرتهای بزرگ با کمک خداوند به ثمر رسانیدم، و همیشه شعار: “نه شرقی نه غربی” را مطرح کرده ایم و مسئله صدور انقلاب را با توجه به اینکه قدس مقام و موضعی بسیار مقدس از نظر مسلمین دنیا داشته و دارد، و مورد طمع دشمنان است، بهترین موردی که می‌تواند زمینه را برای نوید دادن و امید دادن به مسلمین و محرومان فراهم بیاورد و زمینه را برای صدور انقلاب اسلامی فراهم بکند، مطرح کردن قدس است.

مطرح کردن قدس به این معنی که اگر مسلمین بگونه ای که دراینجا عمل کردند یعنی جز فکر و اندیشه اسلامی و مکتب، چیزی برایشان مطرح نبوده است و روی ملیتها و نژادها و قومیتها تکیه نکرده اند، با همین روش و منش اگر ما انقلاب رامطرح بکنیم طبیعی است که بخوبی بتوانیم بیت المقدس را آزاد کنیم و برادران فلسطینی ما که سالها است  در این جهات تلاش میکنند متأسفانه بخاطر انگیزه های غیر اسلامی که بر بعضی از رهبران آنها حاکم است نتوانسته اند به اهداف و مقاصد عالیه شان برسند،‌آنها و همه محمرومان و مسلمانان بدانند و بفهمند که تنها حرکتی که می‌تواند برای آنها مفید باشد و آنها را به آرمان مقدس خودشان برساند انقلاب اسلامی ایران است،‌آنهم در رابطه با قدس که بنظر من اگر ما بتوانیم آن ملت را نجات بدهیم و به سرزمین مقدس خودشان برگردند و بیت المقدس را رها و آزاد بکنیم، بهترین سمبل و بهترین نمونه بارز ظهور اسلام و صدور انقلاب اسلامی است ان شاء الله.

  • در مورد عدم تفکیک رهبری و مرجعیت در تشیع و اینکه طبعاً همیشه عناصری بوده اند که می خواسته اند این دو را از هم تفکیک کنند، نظر جنابعالی در این مورد چیست؟
  • تفکیک رهبری و مرجعیت، هیچگونه تحلیل علمی در نظام جمهوری اسلامی ندارد. اساساً از نظر فقهی ناتمام است و درست نیست، چه آنکه در جامعه اسلامی کسی رهبر است که آشنا با فرهنگ اسلام باشد. فرهنگ اسلامی از بعد اخلاق، اقتصاد، سیاست و همه مسائلی که در اسلام از جهات گوناگون مطرح است. ما معتقدیم که اسلام در همه زمینه ها قانون دارد و می‌تواند آئینی جهانی باشد و در تمام ادوار زندگی انسانها قابل انطباق و تطبیق است. و بالاخره تنها دینی که می‌تواند سعادت انسانها راتأمین کند، اسلام است.

اسلام را ما خلاصه در مسائل سیاسی و جهاد و مبارزه نمی کنیم و در عبادات هم خلاصه نمی شود، بنابراین کسی می‌تواند در رأس جامعه اسلامی‌باشد و کسی می‌تواند چنین نظامی را اداره کند که واقف باشد بر همۀاین قوانین و اصول اسلامی، و آن کسی که تمام این قوانین و اصول را بداند و قدرت استنباط را داشته باشد و آشنا با همۀ این قوانین و ضوابط فقهی و اسلامی‌باشد، او شخصیتی خواهد بود که شایستگی اداره امور مملکت را  دارد. از یکسو اگر کسی با احکام عبادات فی الجمله آشنا باشد مثلاً –فرض بفرمائید- در زمینه احکام و آداب نماز بتواند مراجعه بکند به منابع و صاحب نظر باشد، اما درک سیاسی و اجتماعی نداشته باشد، در برخورد با جنایتکاران بزرگ تاریخ در برخورد با ابرقدرتها نداند چگونه باید برخورد کرد، و تحت تأثیر شرایط خاصی قرار بگیرد، طبیعی است که چنین فردی ناخودآگاه به جامعه اسلامی خیانت خواهد کرد، از آنطرف اگر کسی با سیاستها آشنا باشد،‌اما در رابطه با پدیده ها و حوادثی که پیش می آید، هنگام مراجعه به مراجع و فنون اسلامی نتنواند از متن استنباط کند و تشخیص بدهد و تکلیف مسلمین را مشخص بکند، باز او هم نمی‌تواند رهبری چنین جامعه ای را بعهده بگیرد. بنابراین بنظر من مسئله کاملاً بدیهی است که فردی میتواند نقش یک رهبر را درنظام اسلامی و در جامعه اسلامی ایفا بکند که بر همۀ اصول و قوانین اسلامی احاطه داشته باشد (وقوف و آگاهی) و چنین فردی نیست مگر آن فقیه و مجتهد جامع الشرائط. بر این اساس ما استنتاج می کنیم و نتیجه می گیریم: کسانی که تفکیک می‌کنند رهبری را از مرجعیت، بنظر من یا واقعاً توجه ندارند و ناآگاهند یا آنگه در جوامعی است که رهبر، رهبر ملی باشد و جنبه های ملیت را در نظر بگیرند و روی جنبه های مذهبی و علمی تکیه نکنند، یا آنکه می فهمند و متوجهند و براساس انگیزه های خاص مسئله را به این شکل مطرح می‌کنند و الا کسی که تکیه بکند بر فقه و اصول جز این راهی نیست، رهبر کسی می‌تواند باشد که مجتهد و جامع الشرائط باشد.

همانگونه که خود رسول اکرم(ص) رهبر جامعۀ اسلامی بوده و این را حق خودش می دانسته و هیچکس جز پیغمبر چنین شایستگی را نداشته است. درزمان ائمه معصومین(ع) نیز امامت حق کسانی است که اعلم و اخبر و آگاهتر باشند به ضوابط و مبانی اسلامی و از نظر تقوی و شایستگی و صلاحیت اخلاقی هم نمونه باشند که تنها مصداق آن، خود امامان معصوم ما می باشند.

  • اگر برای امت اسلامی در ایران ودر دنیا وبرای امت پاسدار اسلام پیامی دارید، بیان بفرمائید؟
  • پیام من برای همۀ برادران و خواهران اسلامی این است: ضمن این که به خداوند بیشتر متکی باشند، به خودشان اعتماد داشته باشند، اعتماد به نفس داشته باشند. بدانند که اگر کسی به اسلام و به فکر اسلامی تکیه بکند، و توجه او به خدا باشدو از همۀ علقه های مادی و دنیوی واقعاً ببرد و قلب او متوجه خدا باشد و بس، چنین فردی و چنین گروهی و ملتی از قدرت بسیاری برخورداند.

در مبارزه و نبردی که با دشمن خواهند داشت چون مبارزه را یک اصل و یک تکلیف و یک وظیفۀ الهی می دانند و چون ارتباط دارد با فکر و اندیشه ای که بر همۀ مکاتیب و افکار و اندیشهها تفوّق و امتیاز دارد، و چون مرتبط با خداوندی است که مرکز قدرتها و نیروها است، انسانی که با توجه به این اصول مبارزه می کند از دو حال خارج نیست: یا می‌تواند به آنچه که فکر می کند و می اندیشد آرمانهای خودش را تحقق بدهد، طبیعی است که پیروز است، یا در راه این هدف مقدس به افتخار شهادت می رسد که بالاخره “احدی الحسنیین” است. بنابراین من اصرار و تأکید دارم که این اصل مقدس که مبارزه در راه پیاده کردن اهداف و مقاصد اسلامی است با همۀ قدرت ادامه پیدا بکند و به خدا و خود متکی باشند، از مقام رهبری الهام بگیرند، از اختلاف و تضاد و تشتت برحذر باشند، به خداوند بیاندیشند، دینا و آنچه که در او است را رفتنی بدانند، چرا که کسانی که بیش از ما ذخائر دنیوی و سرمایه های مادی داشتند گذاشتند و رفتند، بنابر این آنها نمی توانند باقی باشند. دلبسته به این ذخائر دنیوی نباشند، و اطمینان به پیروزی نهائی داشته باشند، و امیدوارم که همۀ ما توفیق داشته باشیم که این راه مقدس را ادامه بدهیم و انقلاب اسلامی را به همۀ کشورها و مناطق دوردست دنیا صادر کنیم و انقلاب ما نوید و امیدی برای همۀ محرومان و مستضعفان امت اسلامی ان شاء الله باشد.

 

17دسامبر/16

نظام امامت طرح تشکل در اسلام

حجه الاسلام یحیی سلطانی

تذکر لازم:

آنچه در این نوشته آمده است مربوط به اصل نظام امامت در اسلام است و مدارک آن غالباً به ولایت امام معصوم مربوط است انطباق آن با نظام ولایت فقیه مربوط به مبنای فقهائی است که ادله مربوط به نظام امامت راتعمیم می‌دهند و فقیه را دارای  همان ولایت می دانند.

ضرورت تشکل در اجتماع

یکی از عوامل شکست برای هر قوم وملتی تفرقه و اختلاف است تنها اختلافی که می‌تواند مفید باشد اختلاف آراء در مسائل علمی است که اگر رنگ سیاسی به خود نگیرد و بصورت معقول آن بدون برخوردهای کوبنده و غرض آلود مطرح گردد موجب رشد و کمال علم است ولی در موارد دیگر تشتت و اختلاف مضر و موجب رکود یا شکست است زیرا در اختلاف و کشمکش ها به طور معمول نیروهای طرفین برای کوبیدن یکدیگر به کار گرفته می شود و هر کدام، آثار مثبت دیگری را خنثی می کند و حداقل باعث کندی  پیشرفت کارها می گردد و در بسیاری از موارد هم به زد و خوردها و جنگ و کشتارهای خانمانسوز منتهی می شود و اگر تفرقه ها بدون برخورد و کشمکش باشد، کمترین زیان آن این است که ملت از داشتن نیروئی که در اثر اجتماع و تکشل به دست می آید محروم است زیرا هیچگاه قدرت اجتماع، در افراد پراکنده، به وجود نخواهد آمد.

اجتماع متشکل مانند سیل خروشانی است که هیچ سدی تاب مقاومت در مقابل آنرا ندارد و این نیرو می‌تواند بر همۀ مشکلات پیروز گردد. و نیز در یک اجتماع متشکل و سازمان یافته کارها به طور منظم تقسیم می گردد و نیروها به کار گرفته می شوند و از اتلاف نیرو و زمین ماندن کارها جلوگیری می شود.

خطرناکترین اختلافها

یکی از اختلافها و تفرقه هائی که بسیار مضر و خطرناک و از همه خطرناکتر می‌باشد اختلاف در نظام رهبری و خط مشی سیاسی در جهت ادارۀ امور کشور است به همین علت هر نظامی باید یک تشکل بسیار نیرومند داشته باشد و همه نهادها و توده های ملت را هماهنگ کند تا همۀ آنها با صراط مستقیم در حرکت باشند و در نظم رهبری آنها خللی وارد نگردد و به گروه های مختلف و رو در رو تقسیم نشوند.

اساسی ترین راه تشکل در اسلام

قوانین و احکام اسلام با توجه به جهان بینی ویژه اسلام تنظیم شده و در همۀ قوانین اسلامی رابطۀ انسان با مبدأ و معاد منظور بوده است و از اینجهت مسلمان رد انجام هر کار به طور معمولی انگیزه الهی دارد و برای خشنودی خدا و رسیدن به کمال و سعادت نهائی (معاد) در تلاش است و جز این هم اسلام برای او وظیفۀ لازمی معین نکرده است، و یک مسلمان معتقد برای انجام هر عملی که او را در راه رسیدن به مقصود نهائی کمک نماید عاشقانه می کوشد اگرچه بر خلاف میل ها و خواسته های نفسانی او باشد. و هر کاری که جنبۀ قداست مذهبی نداشته باشد و او را به کمال مطلق نزدیک نکند برای او قابل اهمیت نیست و به دنبال آن نمی رود مگر مقاصد نفسانی او را در حد مشروع تأمین نماید. کوتاه سخن این که مسلمان با دعوت الهی به پا میخیزد و به سوی انجام فرمان خدا حرکت می کند.

با توجه به این مبنی یک تشکل صحیح و مفید اسلامی باید دارای سه ویژگی باشد تا بتواند مفید و مؤثر باشد: اولاً –باید دارای قداست مذهبی باشد تا هر مسلمان به عنوان پاسخ به ندای الهی در آن تشکل وارد گردد. ثانیاً رهبری آن باید در دست افرادی باشد که مسلمانان را به خدا دعوت می‌کنند و اسلام نیز اطاعت از آنها را لازم دانسته باشد تا مسلمان خود را در اطاعت از دستورات آنها ملزم بداند  ثالثاً- رهبری تشکیلات باید در دست یک فرد باشد تا اختلاف در درون تشکل راه پیدا نکند.

هر تشکیلاتی که فاقد ویژگیهای یاد شده باشد معمولاً نمی‌تواند به طور طبیعی یک نظام هماهنگ در همۀ جامعه به وجود بیاورد، برخوردهای نامعقول احزاب سیاسی و جنگ و ستیزها و تقسیم شدن بعضی از گروه ها به چند گروه- آن هم به گروه های متخاصم به صورت حاد و خطرناک- به همین دلیل است، زیرا در نظام های حزبی هیچ کس به عنوان یک تکلیف الهی خود را در پیوستن به حزب و گروه معینی ملزم و موظف نمی داند و حتی هر فردی به خود حق می دهد در انتخاب یک مشی سیاسی، حزب جدیدی تأسیس نماید و راه دیگری راانتخاب کند.

اسلام برای حفظ وحدت و ادارۀ نظام سیاسی، یک تشکل مخصوصی را دستور داده که عبادت را با سیاست توأم نموده و به آن قداست مذهبی بخشیده است به گونه ای که هر مسلمان برای محکمتر نمودن رابطۀ خود با مبدأ و معاد وارد آن تشکیلات می گرددو در آن تشکیلات با سایر برادران و خواهران ایمانی برای تلاش در راه خدا و جهاد فی سبیل الله و یافتن راه بهتر برای زندگی و رسیدن به کمال نهائی، خود راهماهنگ می کند.

تشکل اسلامی در منابع مذهبی بهترین راه برای تحصیل رضای خدا معرفی شده و نردبان رسیدن انسان به کمال مطلق است.

درنظام اسلامی – به شرحی که ذکر خواهد شد- رهبری تشکیلات در دست یک فرد قرار دارد که او بهترین و صالحترین فرد و مورد تأیید خداوند و امین خدا در میان خلق است و همۀ افراد، خود را در اطاعت از او موظف و مکلف می دانند و این تشکل به گونه ای است که هر مسلمان به منظور انجام یک عبادت بزرگ به آن می پیوندند و ایجاد تفرقه در درون آن تشکیلات گناهی نابخشودنی محسوب می گردد. این تشکل اگر به همان گونه که اسلام می خواسته انجام گردد، بسیار محکم و قوی و پر صلابت و خلل ناپذیر خواهد بود و هرگز متلاشی نشده و به شعبه های گوناگون تبدیل نمی گردد.

ارکان اصلی تشکل در نظام امامت

تشکل در نظام امامت بر سه رکن اساسی استوار است:

رکن اول: قرآن مجید است که به عنوان دستورالعمل و تعیین کنندۀ خط مشی امت اسلامی از جانب خداوند نازل شده و باید همراه با احادیث و سخنان رسول خدا(ص) و ائمه معصومین(ع) تفسیر گردد و به وسیلۀ فقها و صاحب نظران، احکام اسلام از آنها استخراج و به صورت زنده و گویا در اختیار امت اسلام قرار گیرد.

رکن دوم، مقام ولایت است که رهبر تشکیلات و نظام دهندۀ اجتماع و تعیین کننده خط مشی سیاسی براساس کتاب و سنت می‌باشد و امور کشور زیر نظر او اداره می گردد.

رکن سوم، امت اسلامی است که باید با تمسک به قرآن و الهام از مقام ولایت، همه با هم با انسجام و هماهنگی کامل در خط رهبری حرکت کنند.

اطاعت از امام عادل و تمسک به قرآن کریم برای هر مسلمان تکلیف الهی و فریضه مذهبی است، و همین تکلیف هر مسلمان را موظف می کند تا در تشکیلات وارد گردد. از دیدگاه اسلام، پیوستن هر مسلمان به اجتماع مسلمین به عنوان انجام وظیفۀ الهی موجب تحکیم رابطۀ او با مبدأ و ضامن تأمین سعادت و کمال مادی و معنوی او می‌باشد و این بهترین انگیزه است که مسلمان را به تلاش برای پیوستن به اجتماع و تشکل وادار می کند.

از مدارک مذهبی و سخنان معصومین(ع) چنین استفاده می شود که آئین اسلام اصل امامت را موجب حفظ وحدت و تشکل امت اسلامی و جلوگیری از تفرقه دانسته و آن را تنها وسیلۀ تجمع امت، معرفی کرده است. و به تعبیر دیگر عامل تشکل در نظام امامت همان نظام امامت است. در نهج البلاغه آمده است که حضرت امیرالمؤمنین(ع) در ضمن بیان فلسفه بعضی از احکام فرمود: خداوند ایمان را برای پاکی از شرک بر مسلمان لازم نموده و نماز را واجب فرموده تا انسان از کبر پیراسته گردد. و پس  از بیان فلسفۀ بعضی از احکام دیگر می فرماید:

خداوند امامت را نظام ملت قرار داده و برای عظمت بخشیدن به امامت، اطاعت از اما را واجب دانسته است:

“فرض الله الایمان تطهیرا من الشرک و الصلوه تنزیها عن الکبر… و الامامه نظاما للأمه و الطاعه تعظیماً للإمامه”. (نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت ۲۴۴٫)

از همسر با وفای آن حضرت، بانوی اسلام صدیقه طاهره(س) نیز همین مطلب نقل شده، جز اینکه در تعبیر آن حضرت آمده است که:

خداوند امامت ما را وسیلۀ ایمنی مردم از تفرقه و مصونیت از پراکندگی قرار داده است:

“جعل الله الایمان تطهیراً لکم من الشرک … و امامتنا امانا من الفرقه”.

در تعبیرها دقت کنید

علی(ع) می فرماید:

خداوند امامت را” نظام” ملت قرار داده است. واژۀ نظام در اصل لغت به ریسمانی معنی شده که دانه های مروارید را به یکدیگر ربط می دهد:

“النظام: الخیط الذی ینظم به اللؤلؤ”                                         (لسان العرب)

و در حقیقت نظام همان بند گردن بند یا بند تسبیح است که دانه های آنرا به یکدیگر نزدیک کرده و هر کدام را در جای مناسب قرار داده و از پراکندگی آنها جلوگیری می کند، و این واژه در استعمالهای خود به معنای تشکیلات و سازمان و معانی دیگر نیز به کار رفته است. بنابر این در نظر حضرت علی(ع) اصل امامت، سازمان دهندۀ ملت است و همان نظام است که باید با تربیت مخصوص خود، بین توده های میلیونی امت، وحدت به وجود آورد و نیروهای پراکنده را گرد یکدیگر جمع کند.

قرآن مجید چه می گوید

قرآن مجید، محور تجمع و اجتماع را “حبل الله دانسته و در احادیث، حبل الله به امام و قرآن و دین خدا و ولایت تفسیر شده است. از تعبیر حبل الله در کلام خدای تبارک و تعالی با ملاحظۀ روایات وارده و تعبیر علی(ع) چنین استفاده می شود که برای پیوستن مسلمانان به یکدیگر و پیوستن همۀ آنها به خداوند، در متن دستورات اسلام امامت لازم شده و امام به دستور خداوند برای امت تعیین گردیده است چرا که او وسیلۀ ارتباط بندگان با خداوند برای امت تعیین گردیده است چرا که او وسیلۀ ارتباط بندگان با خداوند است و هم او به وسیلۀ نظام امامت جمیع امت را متشکل می کند و همۀ آنها را هماهنگ به سوی خدا هدایت نموده و آنها را در خط اسلام که همان صراط مستقیم است، به سوی مقصد نهائی با یک زندگی پرتلاش در خط واحد به حرکت در می آورد.

و اینک متون آیات و روایات:

قرآن مجید در سورۀ آل عمران  آیه ۱۰۳ می فرماید: ” واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا”.

(برای جلوگیری از تفرقه) به حبل الله چنگ زنید و پراکنده نشوید. حبل در لغت چیزی را گفته اند که وسیلۀ ارتباط و همبستگی باشد: (الحبل: الرباط –الرباط: ما یربط به) “المنجد” و بهمین دلیل به طناب هم حبل گفته اند. با توجه به معنای کلمۀ “حبل الله” مفاد آیه شریفه چنین می شود «بکوشید وسیلۀ ارتباط و همبستگی خود را چیزی قرار دهید که از جانب خداوند معین شده و از پراکندگی بپرهیزید».

از امام باقر(ع) نقل شده که فرمود: حبل الله، آل محمد هستند[۱]، و از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: حبل الله ما هستیم.[۲] از امام سجاد(ع) نقل شده که حبل الله قرآن است[۳]، و از تفسیر علی ابن ابراهیم نقل شده که حبل الله توحید و ولایت است[۴] و از امام باقر(ع) نقل شده که در بیان آیه شریفه مسلمین تفرقه ایجاد می گردد، به همین جهت به آنها امر نموده که بر محور ولایت آل محمد گرد آیند و پراکنده نشوند.[۵]

از مجموع احادیث وارده و گفتار مفسران استفاده می گردد که در نظر شارع مقدس اسلام، تنها وسیله ارتباط مردم با خداوند و ارتباط آنها با یکدیگر قرآن و ولایت است و تمسک به این دو چیز است که می‌تواند تشکل و همبستگی مردم را تضمین نماید، و از این جهت می بینیم که رسول خدا قرآن و عترت را در کنار هم به عنوان دو چیز سنگین و گرانبها یاد کرده و مردم را به تمسک به آن امر نموده و تأکید فرموده که این دو چیز تا قیامت از یکدیگر جدا نشوند.

«حدیث ثقلین از طریق شیعه و سنی متواتر نقل شده است.»

برای اینکه تشکل در نظام امامت در بُعد وسیع خود شکل گیرد و در نظام رهبری، وحدت محفوظ بماند، اسلام، امام شناسی و بیعت با امام را بر هر مسلمان واجب دانسته و هیچکس را در تخلف از نظام امامت معذور نمی داند.

در احادیث شیعه از رسول خدا و ائمه معصومین(ع) کرارا نقل شده که فرموده اند: هر کس بمیرد و امام خود رانشناخته باشد مرگ او مرگ جاهلیت است. و در بعضی از روایات می گوید هر کس بمیرد در حالیکه امام نداشته باشد مرگ او مانند مرگ جاهلیت است. و از طریق عامه از رسول خدا نقل شده که فرمود: هر کس بمیرد در حالی که درگردن او بیعت نباشد مرگ او مرگ جاهلیت است (و مسلم است که منظور رسول خدا بیعت با ولی امر و امام مسلمین است)

“عن الفضیل بن یسار قال: ابتدءنا ابو عبدالله یوما و قال: قال رسول الله: من مات و لیس له امام فمیتته میته الجاهلیه”

“عن الحارث بن المغیره قال: قلت لابی عبدالله(ع)، قال رسول الله(ص) من مات لا یعرف امامه مات میته جاهلیه؟ قال نعم”.                           اصول کافی کتاب الحجه

“عن رسول الله(ص) فی حدیث: من مات و لیس فی عنقه بیعه مات میته جاهلیه”

(صحیح مسلم باب الاماره)

بنا بر مضمون احادیث مذکور بر هر مسلمانی واجب است که با تحقیق کافی امامی را که واجد شرائط رهبری است و صلاحیت او از طرف خداوند تأیید شده بشناسد و به او – که حبل الله است- تمسک جوید.

هنگامی که مسلمان امام خود را شناخت و با او بیعت کرد و اعلام وفاداری نمود دیگر اسلام اجازه نمی دهد که بیعت خود را بشکند و از او کناره گیری کند و به این طریق تشکل، خلل ناپذیر می گردد و در داخل خود نیز به شعبه های گوناگون و رودر رو تبدیل نمی شود. از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: هر کس دست از اطاعت (رهبر) بردارد در قیامت خدا را ملاقات می کند در حالی که هیچ عذری برای این کار ندارد:

“عن رسول الله(ص) من خلع یداً من طاعه لقی الله یوم القیامه لا حجّه له”

(صحیح مسلم باب الاماره)

و نیز از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: بعد از شرک به خدا یکی از بزرگترین خیانتها این است که انسان با مردی بر شیوه ای که خدا و رسول گفته اند بیعت کند و سپس بیعت خود را بشکند:

“عن رسول الله (فی حدیث) ان من اعظم الغدر بعد الاشراک بالله ان یبایع رجل رجلا علی بیع الله و الرسول ثم ینکث بیعته”             (سنن بیهقی جلد ۸ ص ۱۵۹)

از حضرت کاظم(ع) نقل شده که فرمود:

سه چیز از گناهان (بزرگ) و تباه کننده است: یکی از آنها شکستن بیعت است:

“عن علی بن جعفر عن اخیه قال: ثلاث موبقات : نکث الصفقهو …”

(بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۵۰)

عین این عبارت از رسول خدا نیز روایت شده است.

از حضرت رضا(ع) نقل شده که فرمود: مرد با شکستن بیعت از دائره شر خارج نمی شود، یعنی کسی که بیعت شکن باشد همیشه گرفتار آثار سوء مادی و معنوی آن می‌باشد:

“قال الرضا(ع) لا یعدم لامرء دائره السوء مع نکث الصفقه” بحار،‌ج ۱۵  ص ۵۰)

از حضرت صادق(ع) نقل شده که فرمود: هر کس از جماعت مسلمین جدا شود و بیعت با امام را بشکند در حالی بر خدا وارد می شود که مبتلی به جذام می‌باشد:

“عن ابی عبدالله(ع) من فارق جماعه المسلمین و نکث صفقه الامام جاء الی الله تعالی اجذم”.                                                (بحار الانوار ج ۱۵ ص ۵۰)

تفرقه افکنی و کیفر آن در اسلام

تفرقه افکنی در اسلام از گناهان بزرگ شمرده شده و کیفر آن تا حد اعدام است. و بر حسب استفاده از مدارک مذهبی آن تفرقه افکنی که گناه آن تا این حد بزرگ است همان شق عصای مسلمین و اخلال در نظم امامت و جدا کردن امت از امام و از جماعت مسلمین است.

همانطوری که برای هر مسلمانی کناره گیری از امام و جدا شدن از تشکیلات امامت، گناه بزرگ محسوب می شود،‌به طریق اولی کسانی هم که مردم را از اطراف امام پراکنده می‌کنند و صفوف مسلمین را از هم می پاشند گناهکار شمرده شده و برای آنها کیفر سختی تعیین شده است. آن کس که بر امام عادل خروج می کند و سوۀ قصد دارد و مردم را از گرد امام پراکنده می نماید و می خواهد صفوف مسلمین را از هم بپاشد، یاغی شمرده می شود و از نظر کیفری در اسلام محکوم به اعدام است. از رسول خدا نقل شده که فرمود: هر کس بخواهد (به منظور اخلال) جماعت شما را پراکنده کند او را بکشید.

و نیز در روایت نبوی آمده است که هر کس بخواهد در امر این امت، تفرقه ایجاد کند در حالیکه امت (در خط صحیح امامت و به حق) گرد آمده اند او را با شمشیر بزنید:

“عن رسول الله(ص) من اتاکم و امرکم جمیع علی رجل واحد یرید ان یشق عصاکم او یفوق جماعتکم فاقتلوه”.

“و عنه(ص) (فی حدیث) من ارادان یفرق امر هذه الامه و هی جمیع فاضربوه بالسیف”.

از روایات استفاده  می شود که اخلال در نظم امامت و خروج به امام عادل و بر حق موجب قتل است اگرچه اخلال کننده، خود را مسلمان بداند.

تذکر و توضیح

  • ناگفته نماند آنچه از رسول خدا نقل شده که به طور مطلق فرموده است (کسیکه شق عصای مسلمین کند و در جماعت مسلمین تفرقه ایجاد کند و آنها را از اطراف امام پراکنده کند مستوجب اعدام است) متیقن آن امامی را فرموده که امامت او مورد رضای خدا باشد، زیرا بر حسب روایاتی که از ائمه معصومین(ع) رسیده و مفسر کلام رسول خدا می‌باشد خروج بر امام جائر،مشمول حکم نمی‌باشد بلکه پذیرفتن امامت جائر، گناه و موجب عذاب الهی است.

از امام باقر(ع) نقل شده که در حضور علی(ع) صحبت از حروریه (که گروهی از خوارجند) به میان آمد،‌علی(ع) فرمود: اگر بر امام عادل یا جماعت (مسلمین) خروج کردند با آنها بجنگید و اگر بر امام جائر خروج نمودند با آنها وارد جنگ نشوید زیرا اگر آنها را بخاطر خروج بر امام جائر کشتید آنها دیه خود را طلبکار می باشند.

“عن جعفر عن ابیه قال: ذکرت الحروریۀ عند علی فقال ان خرجوا علی امام عادل او جماعه فقاتلوهم… و ان خرجوا علی امام جائر فلا تقاتلوهم فان لهم فی ذالک عقالا”.

و نیز از امام باقر(ع) نقل شده که خداوند می فرماید: ملتهائی که در اسلام ولایت امام جائر را بپذیرند و به فرمان او گردن نهند – با اینکه آن امام جائر و از جانب خدا نیست- محققاً همۀ آنها را مورد عذاب قرار می دهیم، اگر چه در کارهای دیگر خود با تقوی و نیکوکار باشند.

” عن ابی جعفر(ع) قال: قال الله تبار ک و تعالی لأعذبنّ کل رعیه فی الاسلام دانت بولایه کل امام جائر لیس من الله و ان کانت الرعیه فی اعمالها بره تقیّه”.

(اصول کافی کتاب الحجه)

  • پوشیده نماند کارهائی که در اسلام موجب کیفر می‌باشد باید در دادگاه صالح اسلامی مطرح گردد و بعد از ثبوت موضوع کیفر آنرا دادگاه معین کند و برای افراد عادی اقدام در اینگونه موارد مجاز نمی‌باشد آنها فقط می توانند افراد اخلالگر را به دادسرا معرفی نمایند.

ادامه دارد.

 

[۱] – عن جابر، عن ابی جعفر(ع) قال آل محمد(ع) هم حبل الله الذی امر بالاعتصام به فقال: و اعتصموا بجبل الله الخ”.

[۲] – تفسیر الثقلین یرفعه باسناده الی جعفر ابن محمد فی قوله تعالی (واعتصموا بحبل الله الخ قال نحن حبل الله الذی قال الله و اعتصموا. تفسیر برهان ج ۱ ص ۳۰۷٫

[۳] – عن علی بن الحسین(ع) (فی حدیث) المعصوم هو معتصم هو معتصم بحبل الله و حبل الله هو القران لا یفترقان الی یوم القیامه.

[۴] – و فی تفسیر علی ابن ابراهیم قوله: و اعتصموا بحبل الله الخ قال التوحید و الولایه.

[۵] – و فی روایه ابی الجارود عن ابی جعفر(ع) فی قوله (و لا تفرقوا) فان الله تبارک و تعالی علم انهم سیفترقون یعذبنهم و یختلفون فنهاهم عن التفرق کما نهی من کان قبلهم فامرهم ان تجتمعوا علی ولایه آل محمد(ص) و لا یتفرقوا.                                 (تفسیر نورالثقلین ج ۱ ص ۳۱۳).

17دسامبر/16

نگاهی به رویدادها

جنگ

*یک فروند هواپیمای جنگی دشمن در حمله به چاههای نفتی ابوذر سرنگون شد ۲۲/۲/۶۲

*بر اثر حملات موشکی وحشیانه صدام بعثی به اندیمشک ۲۲ نفر شهید و ۱۲۰ نفر مجروح و ۵۰دستگاه خانه و ۳۰ دستگاه مغازه آسیب دید.       ۲۴/۲/۶۲

*بر اثر حملات موشکی مزدوران صدامی به دزفول ۸۰ نفر شهید و مجروح و ۴۰ خانه و مغازه ویران و ۲۰۰ دستگاه خانه و مغازه آسیب دید.                                   ۲۴/۲/۶۲

*رزمندگان اسلام ارتفاعات مهم کوچ طلا در منطقه تکاب را آزاد کردند.             ۲۸/۲/۶۲

*رزمندگان چریک عشایر در یک محور قصر شیرین به قلب مواضع دشمن نفوذ کردند.

۲/۳/۶۲

*توسط سپاهیان اسلام شهر بصره با گلوله منور، نورانی گردید.        ۸/۳/۶۲

*رزمندگان اسلام با نفوذ بخاک عراق، گروهی از مزدوران دشمن را به اسارت گرفتند. ۸/۳/۶۲

*شکاریهای ایران سوخوی ۲۲ عراق را بر فراز یک روستای جوانرور سرنگون کردند. ۱۱/۳/۶۲

*با آتش یک فروند از جنگنده های نیروی هوایی، یک شناور جنگی دشمن در جنوب شرقی الامیه نابود شد.        ۱۴/۳/۶۲

*رزمندگان اسلام در حمله چریکی به پایگاه (مانی غدل) در خاک عراق ۱۴ افسر و سرباز عراقی را بهلاکت رساندند.  ۱۹/۳/۶۲

انقلاب و جهان

*انقلابیون مسلمان افغانی به سه پایگاه اشغالگران حمله کرده و ۵ تانک و ۶ تانکر سوخت نیروهای متجاوز را نابود کردند ۲۹/۲

*در جریان تظراهرات خونین مسلمان بیروت با صهیونیستها پوسترهایی از امام خمینی خیابانها و ساختمانهای جنوب بیروت را پوشانده بود. ۲۹/۲/۶۲

*مولانا محمد تقی خان یکی از روحانیون هند:

امام خمینی ترس از ابرقدرتها را در قلوب مردم ایران از بین برد.   ۳/۳/۶۲

*انقلابیون مسلمان لبنان مرکز فرماندهی مزدوران سعد حداد و صهیونیستها در نبطیه را به توپ و موشک بستند.   ۳/۳/۶۲

* توسط انقلابیون مسلمان عراقی ۳ تن از افسران مزدور سازمان امنیت جاسوسی عراق اعدام شدند. ۴/۳/۶۲

*۸ نفر از نظامیان عراقی با اسلحه و مهمات به انقلابیون مسلمان عراقی پیوستند. ۹/۳/۶۲

*انقلابیون مسلمان لبنانی ۲ تانک و زرهپوش صهیونیستها را نابود کردند.۱۹/۳

اختراع و اکتشاف

*هورمون تیروئید برای اولین بار در ایران ساخته شد.  ۲۵/۲/۶۲

*نمونه آزمایشگاهی گوگرد محلول در آب برای اولین بار در ایران تهیه شد. ۲۸/۲/۶۲

*یک متخصص ایرانی سیستم جدیدی برای آبیاری مزارع مناطق کم آب با کامپیوتر اختراع نمود.  ۳۱/۲/۶۲

* داروی ضد چربی خون و آهکی شدن عروق توسط یک پزشک ایرانی کشف شد. ۱۷/۳

* یک مبتکر ایرانی موفق شد روغن ترمز با استاندارد بین المللی بسازد ۱۷/۳/۶۲

*برای اولین بار شعله پوش توپ ۱۳۰ میلی متری در ذوب آهن اصفهان ساخته شد.  ۱۸/۳/۶۲

*توسط یک مبتکر ایرانی مدرن ترین ماشین برش آجر در اصفهان ساخته شد. ۱۹/۳

عمران

*کارخانه باطری سازی نور با ظرفیت سالانه ۴/۲ میلیون باطری اتومبیل آغاز بکار کرد.۲۲/۲/۶۲

*خطوط تولید سبک کارخانه نورد آلومینیوم اراک افتتاح شد. ۲۵/۲/۶۲

* ۳۲ دبستان و دبیرستان توسط جهاد سازندگی تالش احداث شد. ۲۵/۲/۶۲

*سه پست ۶۳ هزار ولتی برق اردکان و یزد افتتاح شد. ۲۷/۲/۶۲

*طی فروردین ماه گذشته ۵۹۹۳۳ تن شمش فولادی در بخش فولادسازی ذوب آهن تولید شده. ۴/۳/۶۲

*سیلوی ۲۷ هزار تنی جیرفت بنام شهید آیت الله صدوقی افتتاح شد. ۱۲/۳/۶۲

* ۶۶۸ هزار تن فولاد ذوب آهن اصفهان تولید شد.   ۱۶/۳/۶۲

*بیش از ۳۵ هزار واحد مسکونی در مناطق جنگزده احداث گردیده است. ۱۶/۳/۶۲

*۵۰۴ واحد مسکونی با ۲ میلیارد ریال هزینه در سیستان و بلوچستان احداث شد.۱۸/۳/۶۲

جهان

*در پی اعتصابات و شورشهای دانشجوئی مغازه داران وکشاورزان فرانسوی علیه دولت میتران دست به شورش زدند. ۲۸/۲/۶۲

*بیدادگاه قاهره برای ۲۹۷ عضو گروه اسلامی الجهاد تقاضای اعدام کرد.۳۱/۲

*بدستور مستقیم صدام صهیونیست، نیروی هوائی ارتش بعثی چندین شهر و روستا در نواحی جنوب شرقی عراق را بشدت بمباران کرد. ۳۱/۲/۶۲

*ارتجاع عرب، قرارداد فالانژها با صهیونیست ها را نشانه اراده آزاد منشانه لبنان نامید! ۳۱/۲/۶۲

*در نبرد خیابانی جوانان ایرلندی و پلیس انگلیس ۵۰۰ بمب بنزینی بر سر پلیس انگلیس فرو ریخت. ۲/۳/۶۲

*جنگنده های رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی پایتخت موزامبیک را بمباران کردند. ۳/۳/۶۲

*۱۵ هزار تن از دانشجویان فرانسوی بعنوان اعتراض به سیاست های دولت سوسیالیستی فرانسه در اطراف پارلمان این کشور دست به تظاهرات زدند.۴/۳/۶۲

*دو دیپلمات اسرائیلی و عراقی به جرم سرقت مشترک در ترکیه به زندان محکوم شدند.۵/۳/۶۲

*اسرائیل ۹۰۰هزار دلار از رژیم لبنان برای بمبهای منفجر نشده در جنگ بیروت مطالبه کرد.۸/۳/۶۲

*مستشاران روسی و فرانسوی خلبانان عراقی را آموزش می‌دهند.۱۲/۳/۶۲

*کویت و عربستان سعودی روزانه ۹۶۰هزار بشکه نفت به حساب عراق می فروشند.۱۲/۳

*۶۰هزار تبعه ترکیه از آلمان غربی تقاضای پناهندگی کردند.۱۷/۳/۶۲

*معاون صدام به شرکت ۱۵ هزار مزدور مصر در جنگ علیه ایران اعتراف کرد.۱۹/۳

ضد انقلاب

*عضو نادم حزب منحله دموکرات پس از کشتن سه تن از مزدوران این حزب، خود را به سپاه پاسداران معرفی کرد.۲۵/۳/۶۲

*۲۵۲ کیلو ناس از یک کارخانه تولید ناس در جنوب شهر تهران کشف شد.۲۵/۲/۶۲

*۵۰۰کیلو هروئین از ۱۵ قاچاقچی بین المللی کشف شد.۲۹/۲/۶۲

*طی دو عملیات توسط مأموران کمیته مبارزه با مواد مخدر و ژاندارمری سیستان و بلوچستان ۱۱۰۰کیلوگرم هروئین و تریاک کشف شد.۱/۳/۶۲

*یکصد و پنجاه تن از اعضای رده اول و دوم حزب منحله توده در گیلان دستگیر شدند.۲/۳/۶۲

 

17دسامبر/16

یادی از شهدا

قسمتی از وصیت نامه شهید سید حسین هاشمی از روستای محمد عامری درتنگستان

در قاموس شهادت واژه وحشت معنی ندارد راهی است که باید پیمود و سفری است که باید رفت چه بهتر که در حال خدمت به رضای خداو اسلام وملت شریف اسلامی شربت شهادت بنوشم و باسرافرازی به لقاء الله روم و این همان است که اولیاءالله آرزوی آن را می کردند و از خدای بزرگ در مناجات خود طلب می کردند، گوارا باد شربت شهادت بر شهدای انقلاب اسلامی برهبری نائب الامام خمینی.

من از پدر و مادر و برادران و خواهران و خویشان و مردم می خواهم که در هر کجا هستند از اسلام و روحانیت مبارز خط امام دفاع کنند تا اسلام به تمام جهانیان شناسانده شود. ای مسلمین! شما هنگامی می توانید رژیمهای حاکم و دست نشاندۀ آمریکا و منافقین ضد اسلام و متکبرین و خودخواهان و خان صفتان را به زانو درآورید که تمام فکر و عقل و مکتبتان منحصر به خدا شده باشد.

من بنده حقیر خدا از شما می خواهم که به منافقین هیچ فرصت ندهید اگر گفتید ما ایمان آوردیم، گفته های آنها را رد کنید چون گفته های آنان ریائی است  بلکه صدای دوروئیشان که حکایت از بی ایمانی شان می کند در گلو خفه کنید که اگر آنها فرصت پیدا کنند صدای شما را در گلو خفه خواهند کرد.

شما هنگامی عشق به شهادت پیدا می کنید که از شکیبائی و نماز استقامت جوئید و آن (نماز) بسی سنگین است مگر برای خاشعین.

وصیت می‌کنم شما را که برخیزید و بنیاد شرک را براندازید و از بیراهه نروید که گمراه می شوید که خط اصیل همان خط ویژه و راستین امام امت است….

قسمتی از وصیت نامه شهید مصطفی مقدس

ای پدر و مادرم و برادرانم و خواهرانم و دوستان عزیزم! همینطوری که تا بحال در جهت اطاعت از خدا و رسولش و ائمه اطهار و ولایت فقیه بودید همچنان به راه خود ادامه دهید که سعادت دنیوی و اخروی شما در این اطاعتها است. پدر و مادرم! اگر من شهید شدم بدانید که راه امام حسین(ع) را رفتم. راه علی اکبر و علی اصغر را رفته ام، راه حضرت ابوالفضل(ع) را رفتم، راه بهشتی، رجائی، باهنر، مطهری و راه تمام شهیدان صدر اسلام تا کنون را رفتم و خون من بسیار ناقابل است در برابر خونهای ریخته شده دیگر شهدا. پس بجای اینکه برای من گریه کنید، برای امام حسین گریه کنید و برای رهروان پاک و عالیقدر آن گریه کنید.

امیدوارم که بتوانیم تا با جهاد با دشمنان راهی بسوی کربلا بگشائیم. برای زیارت به کربلا بروید و یادی هم از من کنید.

قسمتی از وصیت نامه سالار وسردار منطقه دلیران تنگستان شهید حاج اسماعیل رستمی

الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدینا الله. خدای را شکر که این نعمت را برای ما کرامت فرمود و وجود شخصیتی بی نظیر همچون امام خمینی بین ملت ما ظاهر فرمود این بزرگترین عنایتی بود که خداوند عالم به ما کرامت فرموده است و الا ما اکثراً اشخاصی را به چشم ایمان داشتن به حساب می آوردیم و در نمازهای خود طلب سلامتی آنها را از خدا می کردیم که خود مورد عذاب خداو ملائکه بودند…. حالا که در این مقام مقدس یعنی جبهه آمده ام هیچگونه آرزوئی ندارم بجز این که آرزو داشتم به خدمت امام برسم و به واسطه قصور در خدمت، جرأت آنرا به خود نمی دادم و خود را شایسته اتلاف وقت ایشان نمی دیدم…

قسمتی از وصیت نامه شهید حسین رستمی:

درود بر قائد اعظم امام خمینی و سالم بر آیت الله منتظری امید امت و امام و کلیه روحانیون اصیل، متعهد و در خط امام. به خانواده ام توصیه می‌کنم که امام را بشناسند و قدرش را بدانند. به مادرم توصیه می‌کنم که به جای گریه لبخند پیروزی بزند و امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکند. از برادرانم می خواهم که نگذارند اسلحه من بر زمین بماند. از خواهرم  می خواهم که حجابش را کاملاً حفظ نماید و در تقویت ایمانش بکوشد…

خدایا تمام کوشش من این است که به تو نزدیک شوم مرا یاری ده.

 

17دسامبر/16

معاد

قسمت پنجم

آیت الله جوادی آملی

تجارت نجات بخش از عذاب الهی

یادآوری می شود که بحثهای معاد تهیه شده از درس هائی است که حضرت آیت الله جوادی آملی در کلاسهائی که دفتر تبلیغات اسلامی ترتیب داده بود، بیان فرموده اند.

خدای متعال که برای انبیاء برنامه هائی تنظیم کرد و اهداف معینی را به ما اعلام نمود، موقعی ما به این برنامه ها عمل می کنیم و به آن اهداف عالیه می رسیم که به روز حساب اعتقاد داشته باشیم و یاد معاد در ما زنده باشد که اگر روز حساب از یاد فراموش شد، برنامه های انبیاء (ع) ضامن اجرائی ندارد و رسیدن به اهداف آنها هم ممکن نیست.

مهمترین عامل برای تحقق اهداف انبیا”ذکری الدار” و به یاد منزل و قیامت بودن است، و قرآن از چند راه، اهمیت یاد معاد را مطرح کرد و نقش یاد معاد در تحقق  برنامه ها و اهداف انبیاء(ع) تا حدودی روشن شد، مهمترین برنامه های  انبیاء را قرآن بوسیله یاد معاد محقق می کند.

تجارت نجات بخش از عذاب الهی:

“یا ایها الذین آمنوا هل ادلکم عی تجاره تنجیکم من عذاب الیم؟ تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم ذلکم خیرلکم ان کنتم تعلمون، یغفر لکم ذنوبکم و یدخلکم جنات  تجری من تحتها الانهار و مساکن طیبه فی جنات عدن ذلک الفوز العظیم، و اخری تحبونها نصر من الله و فتح قریب و بشر- المؤمنین”.[۱]

ای مؤمنان آیا شما را به یک داد و ستد و تجارتی که شما را از عذاب دردناک نجات می دهد، راهنمائی بکنم یا نه؟

تجارت انسان، یا بیع و مانند آن است که کالائی حلال می دهد و بهائی دریافت می کند، یا اجاره و مانند آن است که کار حلال می کند و اجرت دریافت می دارد و در هر دو حال باید آن بایع، مالک” کالا” یا “کار”  باشد با اینکه انسان مالک چیزی نیست، حتی چشم و گوش انسان هم ملک خدای متعال است، زیرا خدا فرموده است:

“…امن  یملک السمع و الابصار”[۲]

آن کس که مالک چشم و گوش است، خدا است، انسان مالک چیزی نیست تا بفروشد و از خدا، ثمن دریافت کند،  این از روی تنزل رحمت حق است که به مؤمنین می فرماید: با خدا تجارت کنید، به خدا بفروشید، خدا از شما می خرد، یا خدا به شما اجر و مزد می دهد. شما برای تکامل خود کار می کنید و خدا مزد می دهد.

این زبان، زبان تشویق است، مثل اینکه به کودکتان می گوئید: شما اگر اینمقدار درس خواندید، آنمقدار اجرت می گیرید،‌او برای کمال خودش می کوشد ولی شما تشویقش می کنید به اجرت و مانند آن.

“تنجیکم من عذاب الیم”. آن عذاب الیم، مسئله معاد است.(این جمله محلاً مجرور است تا صفت”تجاره” باشد، یعنی “تجاره منجیه” وصفش نجات بخشی است).

تجارت منجیه چیست؟

آن تجارت این است:

“تؤمنون بالله و رسوله..”

ایمان به الله و رسالت رسو ل الله…

اصول دین سه امر است: توحید، نبوت و معاد. این سه اصل گاهی درکنار هم ذکر می شود(تغییرات مختلف در قرآن هست) و گاهی دو تا در یک جا و دیگری در کنار آن ذکر شده است و چون معاد بازگشت به همان مبدأ است: “انا لله و انا الیه راجعون”.

پس”ایمان کامل به الله” ایمان به توحید و معاد است و در بحثهای قبل از سورۀ “زمر” استشهاد شد آنها که قیامت را منکرند، خدا را درست نشناخته اند و نیز در سورۀ حدید، آیه ۳ می فرماید:

“هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن…”

ابعاد تجارت منجیه

این تجارت دو بعد دارد ۱- مراحل اعتقادی و اخلاقی ۲- مراحل عملی.

در بعد اعتقادی فرمود:”تؤمنون بالله و رسوله” یعنی باید جانش از ظرف اعتقاد به مبدأ و معاد و نبوت قرار دهد، این مربوط به جان و قلب است و در بعد عملی فرمود “و تجاهدون فی سبیل الله…”

این تتمیم معنی تجارت و مربوط به جسم و تن است، پس به قلب و قالب خود باید خود را در اختیار الله قرار دهد.

قرار دادن جسم و جان در اختیار خدا، تجارت منجیه از عذاب الیم است. اگر مسئله معاد و یاد معاد، نجات از عذاب الیم نباشد، این تجارت مطرح نخواهد بود و هرگز انسان حاضر نمی شود جانش را در اختیار دیگری قرار دهد که او هر چه گفت بپذیرد و جسمش را در راه او قرار بدهد که هر راهی را او انتخاب کرد، این برود.

پس،‌همان یاد معاد است که این تجارت و داد و ستد را تنظیم می کند.

“تجاهدون فی سبیل الله باموالکم”

“و انفسکم”

یا در جبهه،‌جهاد با جان، یا در پشت جبهه،‌جهاد با مال، و الا معلوم می شود تجارتی نبوده است، وقتی تجارتی نبود، منجی از عذاب الیم هم نیست،‌پس عذاب الیم دامنگیر خواهد شد.

ثمن جهاد با جان و مال چیست؟

“تؤمنون بالله…” این یک طرف تجارت،‌این تاجر و بایع که جان و مال داد چه چیز دریافت می کند؟ چون آن ثمن، اضعاف مضاعف است و بالاتر و بیشتر از این ارزش دارد، قبل از اینکه بفرماید در برابر این جهاد خدا به شما چه می دهد، فرمود:

“ذالکم خیر لکم ان کنتم تعلمون”

اگر بدانید این چه برکت و خیری دارد آن چیست؟ “یغفر لکم ذنوبکم…”

لغزشهای شما و گناهان شما را می بخشد،‌وقتی گناهان شما آمرزیده شد و پاک شدید آنگاه: “و یدخلکم جنات…”، بعد از غفران “رحمت” است، غفران شستشو و لکه گیری کردن است و رحمت، آن فیض خاص را رساندن و متنعم ساختن است.

معمولاً در قرآن کریم “غفور” قبل از رحیم ذکر می شود “ان الله غفور رحیم” سورۀ بقره آیه های ۱۷۳، ۱۸۲ و ۱۹۹و ۲۳۵ و…

یک لباس یا اتاقی را که خواستید رنگ کنید،  اول شستشو و لکه گیری می کنید،‌آن لکه را که بر طرف کردید آنگاه رنگش می کنید.

اگر رنگ “رحمت” بخواهد انسان را به “صبغۀ الهی” در آورد اول گردگیری و شستشو کردن و زدودن لغزشها و مغفرت مطرح است، وقتی مغفرت شد و گذشته ها بخشوده و لکه گرفته شد آنگاه به “صبغۀ رحمت”، رنگ آمیزی می شود. چون تا وقتی انسان طیب و طاهر نشود، به بهشت طیب و طاهر راه ندارد، بهشت، عالمی است که در آن نه لغو است و نه تاثیم.

“یتنازعون فیها کاسا لا لغو فیها”

“و لا تاثیم” . (سوره طور، آیه ۲۳).

“لا یسمعون فیها لغوا و لا تاثیما”. (سوره واقعه،‌آِه ۲۵).

اصلاً لغوی در آنجا نیست، نه گناه است و نه خیال گناه. انسان باید آن کاری را که ائمه معصومین (ع) دردنیا می کردند، نظیر  آن کارها را بمقدار درجه خودش انجام دهد (و هرچه بخواهد باذن الله برای او میسر باشد) و هرگز خلاف نکند و هرگز زشتی از خاطرۀ او عبور نکند. چون ممکن نیست کسی در آنجا پا بگذارد که طیب و طاهر نشده باشد، تا انسان به جائی نرسد که تمام آن غل و خیانت و حسد و کینه و خیال بافیها همه و همه از صفحۀ نفس کنده نشود به بهشت راه پیدا نمی کند:

“و نزعنا ما فی صدورهم من غل تجری”

“من تحتهم الانهار”. (اعراف، ۴۳)

“و نزعنا ما فی صدورهم من غل اخوانا”

“علی سرر متقابلین” (سوره حجر، ۴۷)

و از طرفی ملائکه در استقبال اهل بهشت می گویند: سلام علیکم”:

“الذین تتوفّیهم الملائکه طیّبین”

“یقولون سلام علیکم” (سوره نحل، ۳۲)

“و قال لهم خزنتها سلام علیکم طبتم”

“فادخلوها خالدین”.(سوره زمر، ۷۳)

اینطور نیست که با همین اوهام و خیالات ما راهی به آن بهشت داشته باشیم، لذا در برزخ مشکلاتی در پیش است تا این خاطرات و اوهام زدوده نشود وانسان به آن مرحله از طهارت نرسد، راه برای بهشت پیدا نمی کند.

جنات

“و یدخلکم جنات…” این باغهائی که درختان فراوانی دارند و این درختها به هم مرتبطند که فضا آنچنان سبز است که گویا سقف سبزی، بر این فضا سایه افکنده است، این را می گویند “جنات” و برای تأکید این مطلب، “جنات الفافا” در قرآن آمده که یعنی خیلی لفیف و پیچیده است.

آنگاه از زیر درختهایش نهر جاری است نهری که از چشمه هائی می جوشد که مؤمن بخواهد، مثل باغ های دنیا نیست که از جاهای معین چشمه می جوشد، در دنیا صاحب باغ تابع آن نهر و آن چشمه است ولی در بهشت چشمه ها در اختیار اهل بهشت است:

“عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها”

“تفجیرا” (سوره ۷۶، آیۀ ۶)

انسان از هر کجا که بخواهد، چشمه می جوشد.

اگر موسی کلیم (ع) باذن الله اراده کرد که از این سنگ خاص، آب بجوشد، مؤمن در بهشت اگر اراده کرد، از جای مخصوص آب بجوشد، همانجا جوشش می کند و مساکن طیبه مسکن وسیع رفاه بخش،‌غیر از طیبه است مسکنی که همه نوع میوه در آن باشد غیر از طیبه است، طیب چیز دیگر است مصالح ساختمانی آن مساکن اذکار الهی و اعمال صالح مؤمنین است، همین “سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر” آجری است برای آن مسکن. چنانچه رسول الله(ص) درمعراج ملاحظه کردند که فرشتگانی مشغول ساختن یک ساختمانند که گاهی کار می‌کنند و گاهی دست از کار می کشند، رسول الله(ص) پرسید چرا اینها گاهی می چینند و گاهی دست از کار می کشند؟ به او عرض شد: هر وقت مصالح ساختمانی باشد اینها کار می‌کنند و الا تعطیل می‌کنند و مصالح ساختمانی آن اذکار و اعمال مؤمنین است.

مصالحش این توحید محض است، خواه بصورت تسبیحش یا تهلیلش یا تکبیر و تحمیدش که سراسر نور است، وقتی با این مصالح، آن بناها ساخته شد، می شود مساکن طیبه.

“…یدخلکم جنات..” کجا؟

“فی جنات عدن…” [۳]

  • بهشت آرام، جای عدن که دیگر کند و کاوی برای دیگر ان نیست، دیگر انتقالی و تحولی در آنجا نیست.

“ذلک هو الفوز العظیم”

  • این فوز عظیم است، این می شود تجارت که طلیعه آنرا یاد معاد تشکیل داد.

ثار الله

تازه اهل بیت عصمت و طهارت(ع) می گویند: ما برای این هم تجارت نمی کنیم اینجا بازار عمومی است. تجارت اینها چیز دیگر است، برای آنها که خواصند بازار “ثار الله” است،‌او هرگز برای این شهید نمی شود که وارد بهشت شود،‌او می گوید: چون دین جز به شهادت حفظ نمی شود،‌به استقبال شهادت می روم، او می شود “ثار الله”. ثار، یعنی خونبها و آنچه در برابر خون گرفته می شود(دیه). دیه شهدای عادی “جنات عدن تجری من تحتها الانهار ” است اما دیه سید الشهداء من الاولین و الاخرین ،”لقاء الله” است.

خونبهای سید الشهداء(ع) سید خونبهای شهدای دیگر است، ثار الله ،‌لقاء الله است.

“تجاره تنجیکم…” اگر انسان ایمان به خدا و معاد و رسالت نداشت و در راه خدا با جان و مال جهاد نکرد و آن تجارت را انجام نداد، منجی از عذاب الیم ندارد  عذاب الیم دامنگیر او می گردد.

این تجارت نفع حقیقتش، همان است که مسئله معادتان را حل می کند، این نفع گر چه فوز عظیم است، امام چیز دیگری هم به شما می دهد آن چیست؟

نصرت خداوند

“و اخری تحبونها…” یک نعمت دیگری هم هست، آن چیست؟ نصر من الله و فتح قریب، این کمک الهی است چون کمک جز از ناحیه الله ممکن نیست:

“و ما النصر الا من عندالله العزیز”

“الحکیم”(سوره آل عمران آیه ۱۲۶)

“و ما النصر الا من عندالله ان الله”

“عزیز حکیم” (سوره انفال آیه ۱۰)

محال است نصرت نصیب کسی بشود که خدا نمی خواهد. اگر سراسر نظام هستی سربازان الهیند:

“و لله جنود السموات و الارض و کان الله”

“علیما حکیما”(سوره فتح، آیه ۴)

“و لله جنود السموات و الارض و کان الله”

“عزیزاً حکیما” (سوره فتح،‌آیه ۷)

انسان از کجا می‌تواند کمک بگیرد و در برابر خدا بایستد؟

مسئله پیروزی انقلاب اسلامی و پیروزی جنگ تحمیلی، هشتاد درصد و نود درصد و نود و نه درصد نیست، بلکه مسئله صد در صد و لا ریب فیه است.

مسئله این نیست که از جای دیگر به آنها کمک می شود و شاید پیروز شوند، این محال است، ما که برای آب و خاک نمی جنگیم، این یکی از نتائج فرعی این جنگ است، اگر مردمی برای حفظ دین خدا قیام کردند، محال است شکست بخورند و اگر دیدید این قانون یکجا شکست خورد، تخصصی است نه تخصیصی.

“الحق یعلوا و لا یعلی علیه”

“الاسلام یعلو…”

پیروزی حق، مسئله ای نیست که تخصیص بردار باشد که مثلاً در آنجا استثنائاً مسلمین (حق) شکست خوردند، این ممکن نیست. در مواردی از تاریخ هم که مسلمانها فاتح نشدند،‌تخصصاً خارج است نه تخصیصاً و این استثناها منقطع است، ممکن نیست مسلمین بما هم مؤمنون و مسلمون قیام بکنند و حق را اجرا کنند و پیروز نشوند، چون وعدۀ الهی است و وعده الهی تخلف ندارد.

یکی  از مفسرین می گوید: اگر اسلام هرگز شکست نمی خورد پس چرا مسلمین در جنگ احد شکست خوردند؟ بعد می گوید در آنجا که مسلمین شکست خوردند، حق با آنها نبود،‌حق با مخالفین بود،‌مخالفین متحد، هماهنگ و بدون اختلاف ولی مسلمین با اختلاف و پراکندگی و طریقه های گوناگون به میدان رفتند. این اختلاف که باطل است، عامل شکست مسلمین شد و آن اتحاد که حق است، عامل پیروزی مخالفین شد.

اتحاد، با عالم خارج و حقیقت جهان سازگار است، آن حق بر این باطل پیروز شد، حق همیشه پیروز و باطل همیشه شکست خورده است.

مسئلۀ بیشتر بودن و کمتر بودن نیست که بگوئیم در بسیاری از موارد حق پیروز است و در بعضی موارد هم شکست می خورد، حق قابل شکست نیست چون بسته به قدرت لایزال “لله جنود السموات و الارض” است ممکن نیست شکست بخورد.

البته شکست نخوردن به معنای این نیست که شهید نشود و گرنه به یک نعمت عالیه نرسیده است. این یک امتحان الهی است،‌این چنین نیست که انسان در میدانی که رفت هرگز کشته نشود،‌نه، شکست نمی خورد نه اینکه کشته نمی شود.

این شهادت و پیروزی و بکمال رسیدن یک مسئله است و با این شهادت دین خدا تثبیت شده است، مسئله ای دیگر.

بنابراین ممکن نیست در یک جائی مسلمین از آن بُعد که مسلم و مؤمند و حق با آنها است قیام کنند و نتوانند دین را تثبیت نمایند.

در جنگ بدر هم شهید داشتند، در جنگهای دیگر هم شهید داشتند اما قرآن روی بعضی از غزوه ها خطاب می کند، می فرماید:

چون شما در اینجا بی حساب رفتید، شکست خوردید، نه چون کشته دادید. کشته شدن و شهید شدن فضیلت است. اما تثبیت دین، پیروزی است.[۴]

بنا بر این اگر آن تجارت، منجی از عذاب الیم است،‌یک ره آورد دیگری هم دارد و آن “نصر من الله و فتح قریب” است که پیروزی و فتح مکه در پیش بود.

آنگاه برای اینکه جنبه رحمت را یاد آور شود، در ذیل فرمود:

“و بشر المؤمنون”

به مؤمنین بشارت ده که اینچنین تجارتی  دارند.

ادامه دارد.

 

[۱] –  سوره صف آیه های ۱۱-۱۳ گاهی خدا مستقیماً مؤمنین را مورد خطاب قرار می دهد و گاهی به وسیله رسول اکرم(ص) می فرماید: قل یا ایها الذین آمنوا…، این آیه از قسم اول است.

[۲] – سوره یونس، آیه ۳۱، این “ام” منقطعه است مثل”اَمَّن یُجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ” (سورۀ النمل،‌آِه ۶۲) آنکس که  قدرت اجابت مضطر را دارد او خدا است. (ام منقطعه معنایش اضراب است).

[۳] – عدن بمعنی بهشت، جایگاه ، قرارگاه،‌قرار داشتن و آرام بودن و معدن، و آنجا که فلز در آن آرام گرفت،‌جای ” عدن” این فلز است.

[۴] – اگر یک کسی با اختلاف برود و کشته هم بشود و دین را نتواند تثبیت و عرضه کند، شکست خورده است و وقتی انسان شهید می شود و دین را تثبیت می کند، پیروز شده است.

17دسامبر/16

قوانین کیفری در اسلام

قسمت چهاردهم

حجه الاسلام و المسلمین موسوی تبریزی

کیفر محارب و مفسد

در مقالات گذشته با لطف خداوند-به مطالبی از مسائل عمومی کیفر در اسلام آشنا شدیم و مسائلی را که در کیفیت اجرای حدود و تعزیرات کلاً لازم بود بیان کردیم.

و از این پس مقالاتی در رابطه با کیفرها وجرائم بالخصوص خواهیم داشت که مسائل و شرایط کیفر هر جرم را جداگانه بیان خواهیم کرد.

همانطور که قبلاً در آغاز مقالات ذکر کردیم، جرائم از نظر آثار  مفاسد آن در جامعه به دو نوع تقسیم می شود:

  • جرائمی که اثر مستقیم در اجتماع دارد، مانند سلب امنیت از جامعه، ایجاد اغتشاش و آشوب، ایجاد رعب و وحشت، خدشه دار کردن حیثیت اجتماعی، جاسوسی به نفع اجانب، فعالیت علیه آزادی و استقلال، ایجاد وابستگی اقتصادی و فرهنگی و نظامی به اجانب و ترویج فحشاء و منکر و به فساد کشانیدن مغزها و فکرها و اخلاق جامعه اسلامی و انسانی و تخدیر افکار و امثال اینها که در جوامع امروز متأسفانه بسیار زیاد است.
  • جرائمی که مستقیماً در جامعه اثر منفی و ناگوار نمی گذارد و صرفاً در خور شخص گناهکار آثار نامطلوبی دارد و گاهی در رابطه با افراد خاص، اثر ناگوار ممکن است داشته باشد مانند: زنا، مشروب خواری قمار بازی و سرقت های فردی بدون تهدید و ارعاب اگرچه این نوع جرائم نیز غیر مستقیم در جامعه آثار نامطلوبی ایجاد می‌کنند.

اما قسم اول که آثار اجتماعی دارد در فقه اسلامی با سه عنوان مطرح شده است:

  • باغی ۲- محارب ۳- مفسد.

در رابطه با باغی در سلسله مقالات گذشته مطالبی ذکر شد، امیدواریم که نیازی برای تکرار نباشد.

عنوان دوم که مورد بحث در این مقاله است، محارب است.

فقهای بزرگ اسلام،  ریشه و اصل این عنوان را از قرآن کریم از آیات ۳۳ و ۳۴ سورۀ مبارکه مائده گرفته اند، میفرماید:

“انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض، ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الاخره عذاب عظیم الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم فاعلموا ان الله غفور رحیم.”

کیفر کسانی که با خدا و رسول خدا به محاربه و ستیز برخیزند و در روی زمین برای ترویج فساد و افساد تلاشگرانند، تحقیقاً یا باید کشته شوند و یا به دار آویخته گردند و یا دست و پای آنان بطور عکس (یک چپ و یک راست) بریده شود و یا تبعید و نفی از روی زمین بشوند، بجز کسانی که پیش از دستگیری توبه کنند،‌پس بدانید که خداوند بخشاینده و رحیم است.

محاربه از مادۀ حرب در لغت به معنای: جنگ، ستیز،  دمشنی، مقابله و نقیض سلم است. لسان العرب، در ماده حرب می گوید: الحرب: نقیض السلم. حرب نقیض و بر عکس سلم است. و در برابر مسالمت، محاربه گفته می شود.

محاربه با هر شخص یا محاربه با وجود آن شخص است و یا با آثار و دستورات و حاکمیت آن با توجه به اینکه با وجود خدا نمی شود مبارزه و محاربه نمود، قهراً معنای آیه شریفه این می شود که کسانی که با حاکمیت الله در روی زمین و اجرای برنامه های الهی و مقررات اسلامی و ترویج دین مقدس اسلام و تبلیغ عقاید و افکار اسلامی در جامعه به هر نحوی و در هر بعدی، مبارزه نمایند و سدی در برابر پیشرفت اسلام و تکامل انسانها باشند و امنیت اجماع را بوسائل ارعاب به خطر بیاندازد، محارب با خدا و رسول خدا شمرده می شوند. و این معنا را بوضوح از آیات متعدد قرآن کریم می توانیم دریابیم، مانند آیه شریفۀ ۲۷۷ سورۀ بقره:

“یا ایها الذین آمنوا اتقوالله و ذروا”

“ما بقی من الربوا ان کنتم مؤمنین”

“فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله”

“و رسوله و ان تبتم فلکم رؤوس اموالکم”

“لا تظلمون و لا تظلمون”

ای کسانی که ایمان آورده اید بپرهیزید از پروردگار و رها کنید آن  مقدار ربا را که باقی مانده است اگر مؤمن هستید و اگر رها نکنید و به رباخواری خود ادامه دهید. پس بدانید که خداوند و رسول خدا با شما در محاربه و ستیز هستند و شما می توانید اصل مال خودتان را بگیرید و سود اضافی را رها کنید، در این صورت است که نه ظلم کردید و نه بر شما ظلمی رفته است. با توجه به اینکه رباخواری از محرمات بزرگ و از گناهان کبیره است و موجب فساد اقتصادی و عدم رشد جامعه و ایجاد نفاق و شکاف در اجتماع می شود، پس از نهی پروردگار کسیکه با توجه به مفاسد و زیانهای رباخواری در جامعۀ اسلامی باز اصرار بورزد و ربا بخورد خدا و رسول با او ستیزه یا دشمنی می‌کنند و در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیۀ شریفه می فرماید:

“فاذنوا بحرب من الله و رسوله” ای فایقنوا و اعلموا بقتال من الله و رسوله و المعنی: ایقنوا انکم تستحقون القتل فی الدنیا و النار فی الاخره.”

یعنی یقین کنید و بدانید که قتال و بارزه ای از سوی پروردگار با شما هست  شما کسانی که ربا را ترک نمی کنید – مستحق قتل و کشته شدن در دنیا و آتش در روز قیامت هستید. و پس از آن در معنای حرب می فرماید:

“و معنی الحرب عداوه الله و عداوه رسوله”

یعنی معنای محاربه با خدا، دشمنی با خدا و رسول خدا است. و واضح است که اگر کسی با توجه به این آیه و اعلام جنگ از سوی خدا، باز هم ربا را ترک نکند، این پاسخ مثبت دادن به اعلام حکایت از این می کند که این شخص خود به جنگ و ستیز با خدا و رسولش برخاسته است.

و نیز در آیۀ شریفه ۱۰۷ توبه می فرماید: “و الذین اتخذوا مسجدا ضرارا و کفرا و تفریقا بین المؤمنین و ارصاد المن حارب الله و رسوله من قبل و لیحلفن ان اردنا الا الحسنی و الله یشهد انهم لکاذبون”.

هنگامی که عده ای از مسلمین متعهد از قبیله بین عمرو بن عوف،مسجد قبا را ساختند، از رسول گرامی(ص) درخواست نمودند که در آنجا نماز بخواند و حضرت به آنجا تشریف بردند و نماز را اقامه کردند و این امر باعث شد که عده ای از اشرار منافقین که در باطن کفر و عناد خود رانسبت به اسلام و مسلمین و شخص رسول الله پنهان نموده و در ظاهر متظاهر به اسلام بودند از قبیلۀ بنی غنم به عوف برای ایجاد شکاف و اختلاف و پراکندگی در میان مسلمین و ایجاد محل تجمع بظاهر اسلامی و برای اجرای برنامه های شوم خود از قبیل توطئه علیه اسلام و حکومت اسلامی به رهبری حضرت رسول اکرم(ص) و طرح براندازی حکومت مسجدی رابنا کردند و این عمل را با همکاری ابن عامر راهب انجام دادند که او قبلاً یکی از راهبهای مدینه بود و پس از ورود رسول الله حسد ورزید و با ایشان مخالفت نمود و از ترسش فرار کرد به طائف و پس از آنکه اهل طائف مسلمان شدند به روم فرار کرد و می خواست با قیصر روم صحبت کند تا لشکری در اختیارش بگذراد و علیه مسلمین حمله کند و به قبیلۀ بنی غنم وعده داده بود که از روم با لشکر و افراد زیادی وارد مدینه شده و با رسول الله مبارزه خواهد کرد و اسلام راشکست خواهد داد و برای اطمینان خاطر بیشتر و اینکه بتوانند مردمی رابعنوان مسلمین و دعوی اسلام برای تبلیغ کفر و الحاد و ترویج توطئه های خود به آنجا بکشانند، از رسول گرامی(ص) دعوت نمودند که در آن مسجد نیز مانند مسجد قبا نماز اقامه کنند و حضرت در حال تهیه دیدن و خروج برای جنگ تبوک بودند، لذا وعده فرمودند که پس از بازگشت از تبوک به آن مسجد تشریف ببرند که پیش از مراجعت رسول الله(ص) این آیات نازل گشت.

معنای آیه: آنانکه برای ضرر زدن به مسلمین و ترویج کفر و نفاق و ایجاد شکاف و اختلاف میان مؤمنین و برای انتظار کسی که از قبل با خدا و رسول خدا در حال مبارزه و محربه بوده و وعدۀ همکاری به او داده بودند، مسجدی را بنا کردند و همواره قسم می خوردند که جز نیکی و احسان قصد دیگری ندارند در حالی که خداوند می داند و شاهد است که آنان دروغ می گویند هرگز در آن مسجد نماز اقامه نکن. چرا که در مسجدی که براساس تقوی و پاکدامنی و با نیت خالص از ابتدا ساخته شده است بهتر است که نماز اقامه کنی و در آنجا مردان خوبی هستند که دوست دارند پاک باشند و خداوند پاکمردان را دوست می دارد.

از این آیۀ شریفه نیز معلوم شد که کسی که در حال توطئه علیه اسلام و حکومت اسلامی‌باشد و برای براندازی آن مهیا شود و لشکر وعده وعُده آماده نماید و با عده ای قرار داد همکاری برای این مطلب ببندد، اگرچه هنوز جنگ مسلحانه ای به مرحله عمل نرسیده باشد، محارب با خدا و رسول خدا بر او صادق است و احکام محارب بر او بار می شود زیرا ابن عامر راهب که مقصود از محارب در این آیه اوست، هنوز عملاً جنگ به وجود نیاورده بود و فقط نقشه کشی کرده بود.

ما به همین دو نمونه از قرآن اکتفا می کنیم و در هر صورت معنای لغوی و عرفی محاربه با نسبتی که به خدا و رسول خدا داده می شود بسیار روشن و واضح است و عمومیت آیه و شمول آن بهر نوع از انوع محاربه نیز روشن است و اگر در روایاتی که بعداً نقل می کنیم مواردی ذکر شده است، ذکر مورد خاصی در یک یا چند روایت نمی‌تواند عمومیت لفظ عام را تخصیص و یا اطلاق مطلق را تقیید نماید.

“و یسمعون فی الارض فسادا”.

دومین موضوعی که در آیه برای چهار کیفر مذکور ذکر شده، عنوان “مفسد فی الارض” است. یسعون: از مادۀ سعی به معنای تلاش و کوشش است و فساد شامل هر نوع مفسده ای می شود. پس به هر کسی که از طریقی برای ایجاد فساد اخلاقی، فرهنگی اقتصادی، نظامی و سیاسی تلاش کند و جامعه را در یکی از ابعاد مختلف مذکور به فساد و تباهی بکشاند، مفسد اطلاق می شود و “یسعون فی الارض فسادا” بر او صادق است کسی که فیلمهای سکسی و فاسد را وارد می سازد و در معرض دید و نمایش جوانهای مسلمین قرار می دهد و از نظر اخلاقی آنانرا به پوچی و فساد می کشاند، اگرچه نظری جز جمع آوری مال و ثروت و اندوختن سرمایه و تکاثر نداشته باشد، نیز مفسد است و همینطور کسی که مواد مخدر (هروئین، تریاک، حشیش و یا هر نوع مخدر دیگر) را وارد، تولید، یا پخش می کند و به جوانهای مسلمین و مردم مسلمان خیانت می نماید و انسانهای با اراده و مصمم و قاطع و با فکر  و تدبیر را به انسانهای بی فکر و بی اراده و ذلیل و غیر مصمم و انگلهای جامعه تبدیل می سازد، خواه برای اجرای برنامه های استکبار جهانی و استعمار باشد و یا صرفاً برای سودجوئی و بهره کشی و زراندوزی باشد، مفسد است، لیکن اگر برای هدف اول باشد محارب نیز هست واگر برای هدف دوم باشد فقط مفسد صدق میکند و اگر کسی برنامه هائی برای وابستگی صنعت و کشاورزی مسلمین پیاده کند و از نظر تولید و صنعت و مایحتاج مردم مسلمان کاری کند که به اجانبت و جهانخواران وابسته باشند و برای نابودی آنان در داخل کشور اسلامی به هر نحوی طرح و برنامه ریزی کند، مفسد محارب است. و همینطور است برنامه های دیگری که به هر شکلی فحشا و منکر را در اجتماع رواج دهد و یا در ترویج و تبلیغ افکار الحادی و عقاید انحرافی تلاش و کوشش کند.

بنابراین، ظاهراً دو عنوان در آیه شریفه ذکر شده است: اول- محاربه، دوم- افساد و دومی بوسیله او به اولی عطف شده و غیر از آن است و معنای آیه این است که کسی که محارب و یا مفسد باشد، حکمش آن چهار کیفر است نه آنکه کسیکه هم محارب و هم مفسد باشد حکمش همانها است و اگر کسی یکی از آنها باشد حکمش چیز دیگر.

البته نظرات دیگری نیز بزرگان دارند که در مقالۀ دیگر نقل خواهد شد.

 

17دسامبر/16

دستاوردهای انقلاب اسلامی قسمت ششم

حجه السلام و المسلمین موسوی خوئینی ها

۱۲- شکوفائی استعدادهای داخلی در همۀ زمینه ها

۱۳- تنفر عمومی از زندگی تجمّلی

۱۴- محکوم بودن معیارهای نظامها و ارزشهای طاغوتی

دوازدهم: شکوفائی استعدادهای داخلی در تمامی زمینه ها و بی نیاز شدن از متخصصین خارجی:

انقلاب اسلامی ایران با فرمان جلودار خود نه تنها لرزه بر اندام استکبار جهانی انداخت و اندیشه سیاه ستم شاهنشاهی را با اندیشه سازانش درهم کوبید و ذلت و زبونی و تحقیر را بر سرشان کوفت،بلکه چنان تکان شدیدی بر اندیشه مستضعفان بویژه مردم محروم و تحقیر شده ایران وارد آورد که مغزهای خفته را بیدار ساخت و با به نمایش گذاشتن قدرت همین تحقیر شدگان تاریخ در نواختن سیلیهای پی در پی بر چهره سیاه ستم مستکبران و درهم کوبیدن تفکر نظام شاهنشاهی و تخت و تاج آن در برابر چشمان از خواب پریده آنان،‌عزت و کرامت انسانیشان را بازگردانید. استعدادهای درونی ایران اسلامی در زمستان کشنده حکومت مستبد شاهنشاهی چنان رو بنابودی گذاشته بود که  در باور خود ایرانیان، کشوری بی استعداد و در خور عقب ماندگی بحساب می آمد.

شکوفائی و رشد استعدادهای وجود انسان درگرو احیای شخصیت انسانی اوست که حکومتهای استبدادی اولین ضربه ای که بر جامعه وارد می‌کنند، لگدمال کردن شخصیت انسانها است که یک نمونه آن حکومت فراعنه مصر است که جامعه بنی اسرائیل را تا مرز قبول ذلت عبودیت در برابر فرعون مصر،‌ فرا می خواند و آنچنان شخصیت آنان را نابود کرده بودند که زمینه را برای پذیرش الوهیت یکفرد از انسان – این دروغترین مسئله تاریخ- آماده کرده بود و براحتی عربده” انا ربکم الاعلی” سر می داد بدنبال آن شخصیت زدائی و این پوچی اندیشه است که هرگونه استعدادی در وجود انسان نابود می شود و شما تاریخ گرفتاریهای موسی بن عمران –رهبر انقلاب بنی اسرائیل- را پس از پیروزی، خوانده و یا شنیده اید که یک نمونه از آثار آسیب دیدگی مغز و اندیشه شان تقاضای ساختن یک خدا از گونه خدایان قبطیان از رهبر انقلاب بود! و در بی استعدادیشان و یا در جمله ای بهتر در نابود شدن استعدادهایشان همین بس که با استعداترینشان خیلی که از خود هنرمندی نشان داد به ساختن گوساله ای پرداخت که تازه برای به ثمر رساندن توطئه و ترفندش ناگزیر شد که با دهان خود در جای دیگر گوساله جوری بدمد که از دهان این مجسمه زبان بسته، صدای گوساله بگوش خلق الله برسد! و جالب است که بنی اسرائیل استعداد مرده، در برابر این ثمرۀ بی استعدادی سامری به سجده می افتد.

جلودار انقلاب اسلامی ایران اولین کاری که می کند شخصیت انسانی لگد مال شده ملت را احیا می کند و با تمام قدرت، دشمن را در نظرشان بی اعتبار می سازد، ملتی که استعداد خود را در ناتوان ساختن قدرتمندترین حاکم مسلط جهان در حمایت از نیرومندترین حکومت دست نشانده اش در منطقه می آزماید و در این آزمون پیروزمندانه می درخشد، به همه استعدادهای سرشار وجود خود ایمان می آورد و همین ایمان منشأ شکوفائی آنها می شود و شما امروز در ایران انقلاب و اسلام، این شکفتن استعدادها را در همه زمینه ها می بیند،‌از میدانهای جنگ تا درون کارخانجات صنایع نظامی، از اعماق چاههای نفت تا قله کوههای مس، از موفقیتهای بزرگ پزشکان در کارهای دقیق و حساس مربوط بخودشان تا مسائل مهم داروسازی و درسراسر کشور در درون کارخانجات و صنایع مختلف که البته باید گفت”باش تا صبح دولتت بدمد، که این هنوز از نتایج سحر است و آغاز کار.

سیزدهم: تنفر عمومی از زندگی اشرافی و تجملی و تنفر از مترفین:

در این زمینه نمی خواهم مقدمه چینی کنم، اما یادتان هست آن همه مسابقه در کاخسازی و ساختن قصرهای مجلل!!! به یاد دارید که یکی از کارهای رائج برای جمعی،‌تغییر دائمی مدلهای اتومبیلشان بود!، لباس پوشیدنها را! از جنس پارچه ها گرفته تا رنگ ها تا مد و دوخت و تا تنوع لباس دختران برای پسرها و گاهی بعکس، رسوائی عجیبی بود، همه چیز از مصالح ساختمانی گرفته تا لباس و فرش و لوازم زندگی و …

همه با شخصیت بودند جز انسان که برای کسب جزئی شخصیت و احترام و اعتبار باید یا پول دار و ثروتمند باشد و یا تظاهر به این چیزها بکند و  یا با اشراف و ثروتمندان سر و سری داشته باشد و یا چنین وانمود کند که با آنان رابطه دارد حتی در زمان آن اعلیحضرت مفقود! حضرت علم و دانش که در همه اعصار مایه شرف و شخصیت صاحبانش بوده است، چنان گرفتار سردرگمی شده بود که ارزش و اعتبار او در گرو میزان پول آوری و سوددهی آن بود که اگر پول آور نبود از جهل هم ارزانتر بود.

فضاحت آن زمان در این دیار فقط دیدنی بود‌، گفتنی و نوشتنی نیست و اما امروز فقط آنها که آرزو می کند، به ثواب مصادره اموالشان برسند، باید بدنبال کاخ سازی و قصر برافراشتن بروند! امروز جز علی امینی کسی هوس نمی کند خود رااز قاجاریه معرفی کند که آن بخت برگشته هم اگر بخت پاسداران کمیته یاری کند و به ایران برگردد، حاضر است ننگ ولادت نامشروع از یک مرد ناشناس را بپذیرد تا از بدنامی انتساب به اشراف قاجاریه در امان باشد.

ازدواجهای ساده را که ننگ سوداگری از دامن این پیوند الهی زدوده است، ملاحظه کنید و با آن عروسیهای زمان شاه بمقایسه بگذارید که آن پیوند عشق است و پیمان وفاداری دو انسان در راه تکامل و وصول بحق و این معامله بر سر کالائی که در بازار اشرافیت شاهنشاهی به حراج رفته بود.

انسان جمهوری اسلامی آنچنان سرگرم تماشای عظمتهای الهی خویش است که اشرافیت و تجمل زندگی اشرافی را سقوط انسان می داند و با همه وجود، از آن متنفر است، از جوانها بپرسید که چه می کنید؟ با کمال افتخار پاسخشان این است که: در جهاد هستم و یا در سپاه، کمیته،‌بنیاد شهید، نهضت سوادآموزی در روستاها و … و دیده اید که چشمان پرفروغ جوانان خداجو چگونه با تنفر اندام ناموزون یک ثروتمند زراندوز را ورانداز می کند و لابد طنزها و لبخندهای معنادارشان را هم در برخورد با این قبیله پول تبار دیده و شنیده اید و گمان می‌کنم حتی ریاکاری بسیاری از این قوم و قبیله قارون را دیده اید که سعی می‌کنند خود را از طبقات زحمتکش و یا روستا زاده و یا کارگر و امثال اینها معرفی کنند که این خود دلیلی است بر اینکه فرهنگ جامعه فرهنگ ضد اشرافیت است. امتی که امامش می گوید:

“همین زاغه نشینها بودند که این”

“انقلاب را به پیروزی رساندند”

“این کشاورزان، این کارگران، این”

“پابرهنه ها،  اینها ولی نعمت ما هستند”

“ما هرچه داریم از اینها داریم”

و یا می گوید:

“مراقب باشید که مسئولان و ”

“نمایندگان مجلس از همین طبقه”

“پائین و حداکثر از متوسط ها”

“باشند”

چنین امتی طبیعی است که از مترفین و اشراف و زندگی تجملی آنان متنفر باشد.

چهاردهم: محکوم بودن معیارهای نظامها و ارزشهای طاغوتی:

ابتدا به برخی از معیارهای ارزش در نظامهای طاغوتی اشاره می کنیم.

شهوتپرستی و لذتجوئی مطلق، تسلیم مطلق در برابر قدرت،‌قدرتنمائی در برابر ضعیف، توانائی بر فریب و اسارت دیگران، آمادگی برای پذیرفتن هرگونه عمل غیر انسانی، سود بردن از جامعه بدون بازدهی برای آن، قبول هرگونه ننگ و عار برای ادامه حیات، نپذیرفتن حق، حمایت از باطل، زیر پا گذاشتن عواطف انسانی، حقیر شمردن دیگران، نپذیرفتن هرگونه حقی جز برای خود و تصاحب بیشترین امکانات مادی جامعه و ..

اینها و هر معیار دیگری که ملاک ارزش در نظامهای طاغوتی است همه و همه در نظام الهی جمهوری اسلامی ایران محکوم است. در این نظام الهی، افراد بیشترین خدمت را به جامعه می‌کنند، بدون کمترین توقعی از ملت، به خیل شهیدان گمنام نگاه کنید که با ایثار جان، از شرف و عزت یک ملت و بلکه از آرمانهای اصیل انسانی قافله بشری پاسداری می‌کنند و حتی توقع نامی و یادی هم ندارند و عظمت خویش را در شهادت بی نام و نشان جستجو می‌کنند. یک لحظه ننگ و عار را حتی برای عمری زندگی کردن تحمل  نمی‌کنند، در برابر چیزی جز حق تسلیم نمی شوند و با قدرتی که بحق متصل نباشد، هرچه عظیمتر باشد سخت تر می ستیزند، با همه وجود بر سر باطل می کوبند و سرشار از عواطف انسانی هستند باز هم به جبهه ها نگاه کنید، هم به آن صحنه ای که سپاهیان ستم را در هم می کوبند و هم به آن صحنه ای که زخمی دشمن را که تا چند لحظه پیش سینه اش را نشانه رفته بود،‌بر دوش می کشد و به پشت جبهه می رساند و از خون خویش نثارش می کند تا زنده بماند، نه تنها جبهه های جنگ که جبهه های جهادگران سازندگی در دل روستا ها هم سراسر در عمل، محکوم کردن معیارهای نظام طاغوتی است، و نه تنها در این دو جبهه که در  پشت جبهه نیز مردم ایران با لحظه لحظه زندگیشان معیار ارزشهای نظامهای طاغوتی را محکوم می‌کنند.

 

17دسامبر/16

فرازهائی از: سیستم قضائی اسلام

قسمت هشتم

حجه الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری

ویژگیهای قاضی در اسلام

در قسمتهای گذشته تعدادی از ویژگیهای قضای اسلامی را برای خوانندگان گرامی توضیح دادیم، و وعده دادیم که از این بعد ویژگیهای قاضی را از دیدگاه اسلام مورد بررسی قرار دهیم.

ویژگیهای قاضی در اسلام نیز یکی از مهمترین ویژگیهای قضای اسلامی است، زیرا در سیستمهای قضائی غیر اسلامی، این ویژگیها برای قاضی ضروری نیست.

در سیستمهای قضائی امروز و دیروز جهان تنها شرطی که برای قاضی ضرورت دارد حقوقدان بودن است و چه بسا این شرط هم برای بسیاری از قضاتی که در حساس ترین مسائل قضائی باید رأی صادر کنند، یعنی قضات دادگاههای نظامی، ضرورتی ندارد، و همانطور که در سیستم قضائی کشور ما قبل از انقلاب عمل می شد، افراد نظامی را که رشتۀ آنها حقوق نیست از پشت توپ و تانک می آورند و حتی با یک ماه دوره دیدن و آشنا شدن به کتاب قانون به آنها ابلاغ قضاوت می‌دهند! زیرا که آنها بهتر می توانند دستورات قضائی نظامی را طبق آنچه به آنها دیکته می شود پیاده کنند!!

به سخن دیگر، در سیستم قضائی جهان شایستگی علمی و اخلاقی و خانوادگی قاضی، شرط قضاوت نیست، هر کس را که حکومت برای قضاوت تعیین کرد،‌با صدور یک فرمان قاضی می شود!

ولی در سیستم قضائی اسلام،  قاضی باید از نظر علمی و اخلاقی و خانوادگی دارای ویژگیهائی باشد که بدون آن ویژگیها حق قضاوت و صدور رأی ندارد.

ویژگیهای قاضی نیز مانند سایر ویژگیهای قضای اسلامی از شاخه ها و فروع الهی بودن منصب قضا در اسلام است.

بهترین قاضی

بهترین قاضی کسی است که بیش از دیگران با نیازهای فردی و اجتماعی مردم و قوانین تکامل انسان آشنا باشد و بهتر از دیگران بتواند قانون را در جامعه پیاده کند.

کسی بهتر از همه قانون تکامل انسان را می داند که انسان شناس باشد و اصول تکامل انسان را براساس شناخت دقیق حقیقت انسان کشف کرده باشد.

و کسی بهتر از همه می‌تواند طبق قانون رأی صادر کند و دستور اجرای آنرا بدهد که تحت تأثیر تمایلات نباشد و وارستۀ از هوس وترس باشد.

و بر این اساس، قرآن کریم خداوند متعال را بعنوان بهترین حاکم و قاضی معرف می کند.[۱]

زیرا خداوند بدلیل اینکه آفرینندۀ انسان است به همۀ نیازهای فردی و اجتماعی و اصول تکامل و قوانینی که ضامن سعادت اوست مطلع است، و بدلیل اینکه بی نیاز است، وارسته از هوس و ترس است.

و براین، اساس قرآن کریم قضا و حکم را ویژه خدا می داند، و از دیدگاه اسلام،جز آفریدگار جهان کسی اصالهً حق قضاوت و حکومت بر انسان را ندارد.

نمایندگان خدا

از آنجا که سنت خدا بر این نیست که بدون واسطه در این جهان میان مردم قضاوت کند، نمایندگانی را معین فرموده است که به نمایندگی و خلافت او قضاو ت نمایند ولی بدیهی است که هر کس نمی‌تواند خلیفۀ خدا شود، تنها کسانی شایستۀ نمایندگی خدا در این امر هستند که از نظر علمی و عملی واجد شرائط قضا باشند یعنی همانطور که خداوند قانون قضا را می داند، آنها هم بدانند،‌چیزی که هست خداوند علمش ذاتی است ولی علم قاضی اکتسابی و از طرف خدا به او افاضه می شود، و همانطور که خداوند وارسته از هوس و ترس است، قاضی هم باید وارستۀ از هوس و ترس باشد،‌چیزی که هست وارستگی خداوند ذاتی است، و وارستگی قاضی بتوفیق الهی و اکتسابی است.

و به سخن دیگر، تنها انسانهائی که متخلق به اخلاق الهی هستند، شایستگی نمایندگی الهی را دارند، و آنان در مرتبه اعلی، پیامبران و ائمه(ع) و در مراتب بعدی، مجتهدین جامع الشرائط می باشند.

در رابطه با نمایندگی پیامبران از جانب خداوند در امر قضا، در مورد حضرت داوود(ع) در قرآن کریم آمده است:

“یا داود، انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق و لا تتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله”. (سوره ص، آیه ۲۶).

  • ای داود نا ترا نمایندۀ خود در زمین قرار دادیم پس میان مردم بحق قضاوت کن و از هوس پیروی مکن که پیروی از هوس ترا از راه خدا گمراه می کند.

گویا خداوند می فرماید من که بهترین قاضی برای احقاق حقوق فردی و اجتماعی مردم هستم ترا بعنوان نمایندۀ خود تعیین می‌کنم که به خلافت و نمایندگی از من میان مردم قضاوت کنی، ولی نه بر اساس تمایلات و آرا و نظرات شخصی خود، که اگر تمایلات شخصی خود را در امر قضا دخالت دهی این تمایلات ترا از راه خدا که همان راه تکامل انسان است، منحرف می سازد.

بلکه نمایندگان الهی فقط حق دارند که بر اساس موازین و قوانین خدا و دقیقاً طبق آنچه خدا به آنها گفته است قضاوت کنند.[۲]

دو شرط عمده قضا

کسانی که از سوی نمایندگان بلاواسطه الهی –یعنی پیامبران- به قضاوت منصوب می شوند، آنان نیز باید شاستگی نمایندگی خداوند را، هر چند در مراتب ضعیف آن، داشته باشند، یعنی هم باید قانون خدا را بدانند و هم وارستۀ از تمایلات باشند،  بنابر این دانستن قانون و وارستگی دو شرط عمدۀ قضای اسلامی، و دو ویژگی اصلی برای قاضی در اسلام است.

علم به قوانین الهی برای قاضی از دو طریق، ممکن است حاصل شود: یکی از طریق اجتهاد و دیگر از طریق تقلید، و هر یک از این دو طریق مراتبی دارند، از بالاترین مرتبۀ اجتهاد تا پائین ترین مرتبۀ تقلید.

وارستگی نیز که دومین شرط اصلی قضای اسلامی است، مراتبی دارد که بالاترین مرتبۀ آن در عصمت مطلقه است که این مرتبه، ویژۀ انبیا و اوصیای آنهااست، و پائین ترین مرتبۀ آن عبارت است از ملکۀ انجام واجبات واجتناب از محرمات که از ان تعبیر به عدالت می شود.

بنابراین، در رابطه با تبیین دو شرط اصلی قضای اسلامی ضروری است که واژه های اجتهاد، تقلید، و عدالت را تفسیر کنیم:

اجتهاد

اجتهاد عبارت است از نوعی توانائی علمی که انسان با برخورداری از آن قادر است قوانین الهی رااز منابع اصلی آن –یعنی قرآن و حیدث- استباط و استخراج نماید.

مرحوم “شهید ثانی” در کتاب گرانقدر “شرح لمعه” در کتاب “قضا” پس از اینکه اجتهاد را بعنوان یکی از شرائط قاضی مطرح می کند، در رابطه با تفسیر اجتهاد و اینکه چگونه انسان مجتهد می شود، می فرماید:

“و یتحقق بمعرفه المقدمات الست و هی الکلام، و الاصول، و النحو، و التصریف، و لغه العرب، و شرائط الأدله.

و الاصول الاربعه،‌و هی الکتاب، و السنه، و الاجماع، و دلیل العقل”.

یعنی اجتهاد با شناخت مقدمات ششگانه و شناخت اصول چهارگانه تحقق می یابد.

مقدمات ششگانه عبارتند از: علم کلام، علم اصول، علم نحو، علم صرف، علم لغت و علم منطق.

و اصول چهارگانه عبارتند از: قرآن،‌ حدیث اجماع، و دلیل عقل.

سپس مرحوم شهید در رابطه با توضیح این اموری که شناخت آنها شرط اجتهاد است، بطور خلاصه می فرمایند:

مقدمات ششگانه اجتهاد

در مورد شرط اول اجتهاد، یعنی علم کلام آنقدری که از این علم برای مجتهد ضروری است این است که اصول عقاید اسلامی را بر اساس ادله عقلیه بطور کامل و قاطع بداند و بیش از این مقدار، شرط اجتهاد نیست.

و در رابطه با شرط دوم یعنی علم اصول، آن اندازه از این علم برای مجتهد ضروری است که بوسیلۀ آن بتواند ادلۀ احکام الهی را بفهمد، یعنی بتواند اوامر الهی و نواهی او را تشخیص دهد و بتواند بفهمد کدام سخن خدا و یا رسول و یا امام معصوم، عام است و کدام خاص، کدام مطلق است تو کدام مقید، کدام مجمل است و کدام مبین، و امثال این امور که در شناخت ادله احکام الهی نقش دارند.

و از علم نحو و علم صرف برای مجتهد آنمقداری ضروری است که معانی دقیق کلمات را بتواند بفهمد، و همچنین از علم لغت آنمقداری ضروری است که بتواند معانی کلمات خدا و رسول او و جانشینان او را درک نماید، ولی ضرورتی ندارد که بالفعل معانی تمام لغات قرآن و حدیث را بداند بلکه اگر بتواند با رجوع به کتب لغت هم معانی قرآن و حدیث را بدست بیاورد کافی است.

و از علم منطق آنمقدار برای اجتهاد ضروری است که در رابطه با شناخت صحت و سقم استدلال و برهان لازم است.

اصول چهارگانه اجتهاد

در رابطه با شناخت اصول چهارگانه ای که پس از شناخت مقدماتی که قبلاً ذکر شد برای اجتهاد ضروری است مرحوم شهید ثانی می فرماید:

آنقدری که از شناخت قرآن در رابطه با اجتهاد ضروری است، شناخت آیاتی است که در رابطه با احکام و قوانین،‌ نازل شده اند و این آیات حدود پانصد آیه است. و آنقدری که از شناخت حدیث در رابطه با اجتهاد ضرورت دارد، شناخت کلیۀ احادیثی است که به احکام و قوانین مربوط می شوند. البته ضرورت ندارد که تمام این احادیث را حفظ باشد یا به همۀ آنها مراجعه کرده باشد بلکه همین مقدار که بتواند از منابع موجود، احادیثی را که در رابطه با قوانین الهی است استخراج کند و صحت و سقم آنها را تشخیص دهد کافی است.

و در مورد شناخت اجماع آنمقداری که در رابطه با  اجتهاد ضروری است این است که بداند فتاوی و آرائی را که در رابطه با احکام الهی صادر می کند بر خلاف نظریه همۀ فقها نیست.

و از شناخت ادلۀ عقلیه در رابطه با اجتهاد آنقدری ضروری است که در علم اصول بیان شده مانند برائت عقلیه و قبح عقاب بلا بیان.

ملکۀ اجتهاد

شهید ثانی، پس از اینکه امور ده گانه ای را که ذکر شد بعنوان شرائط تحقق اجتهاد مطرح می کند، می فرماید:

«علاوه بر آنچه ذکر شد شرط دیگری برای تحقق اجتهاد ضروری است، و آن شرط این است که کسی که شرائط مذکور را تحصیل نموده است باید از نیروئی برخوردار باشد که بوسیلۀ آن بتواند مسائل فرعی را از اصول کلی استنباط و استخراج نماید، و شرط عمده در رابطه با تحقق اجتهاد همین شرط اخیر است. وگرنه دستیابی به امور دهگانه ای که ذکر آن گذشت در زمان ما ساده و آسان است، زیرا دانشمندان و فقها در رابطه با این علوم تحقیقات کامل و جامعی نموده اند و بصورت دسته بندی شده در اختیار محققان و طالبان آن قرار داده اند.»

و این قدرت  استنباط و استخراج مسائل فرعی از اصول کلی، در دست خدای تعالی است که بر اساس حکمت خویش بهر کس که بخواهد عنایت می کند، و کثرت مجاهدت و ممارست در رابطه با تحقق ملکه اجتهاد و قدرت استنباط می‌تواند نقش مؤثر و بزرگی داشته باشد که قرآن کریم تصریح می کند.

“و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین”.

آنانرا که در راه ما تلاش کنند، قطعاً به راههای خویش رهنمون می گردیم که حتماً خداوند با نیکو کاران است.[۳] /[۴]

ادامه دارد.

 

[۱] – “هو الخیر الحاکمین” سورۀ اعراف، آیه ۸۷، سوره یونس، آیه ۱۰۹،سوره یوسف آیه ۸۰٫

[۲] – اناانزلنا لیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بمااریک الله .(سوره نساء آیه ۱۰۵).

[۳] – سوره عنکبوت،  آیه ۶۹٫

[۴] – شرح لمعه، کتاب القضا.

17دسامبر/16

بررسی و ترجمه آزاد مبحث انفال

قسمت هفتم

آیت الله محمدی گیلانی

نوشته آیت الله العظمی منتظری

تعلّق میراث بلا وارث به امام

درباره تعالق میراث بلا وارث به امام(ع) اخبار دیگری غیر از آنچه که گذشت، موجود است. در اینجا اخبار دیگری هست که بسا با اخبار مذکور، تعارض نما است از آنجمله خبری است که معاویۀ بن عمار از امام صادق(ع) روایت کرده می گوید:

“سمعته یقول: من اعتق سائبه فلیتوال منشاء، و علی من والی جریرته وله میراثه فان سکت حتی یموت اخذ میراثه فجعل فی بیت مال المسلمین اذا لم یکن له ولی”.

  • شنیدم که آنحضرت می فرمود: کسی که عتق کند سائبه ای را- یعنی بنده ای را بعنوان کفاره یا نذر به یک کلام تحت عنوان واجبی آزاد کند- آزاد شدۀ اینچنینی با هر که دلخواه او است می‌تواند پیمان ولاء ضمان جنایت ببندند، و آنکس که پیمان ولاء ضمان جنایت و بزه او را پذیرفته است، میراث آزاد شده از آن اوست و چنانچه سکوت اختیار نمود و با کسی پیمان نبست تا آنکه مرد، میراث وی ماخوذ می گردد و در بیت المال مسلمین قرار داده می شود، در صورتی که برای او وارث دیگری نباشد. و مانند این خبر است، خبر سلیمان بن خالد موضع تعارض، جمله : “فجعل فی بیت مال المسلمین” می‌باشد که مرجع میراث مذکور را بیت مال مسلمین دانسته، نه امام.

صاحب وسائل الشیعه –علیه الرحمه- در مقام رفع تعارض می فرماید: این خبر محمول است یا بر اینکه مراد از بیت مال مسلمین همان بیت مال امام است، زیرا آن حضرت متکفل احوال مسلمین است، و یا بر تقیه و یا بر تفضل از ناحیه آنجناب که اذن فرموده اند مال اختصاصی مقام امامت برای نیازمندان مسلمین مصرف گردد”

و صاحب جواهر- قدس سره- در جواهر چنین توجیه فرموده: شاید در تعبیر نقل به بیت المال این اشعار و دلالت باشد که آن اموالی که بعنوان حق امامت گرفته می شود غیر سایر اموال شخصی امام است که از راه کسب و مانند آن تحصیل فرموده اند، و بهمین خاطر است که از غنیه و سرائر حکایت گردیده: وقتی که امام رحلت فرمودند، میراث وی به امام بعدی منتقل می گردد نه به سایر وارثان وی، بلکه صاحب غنیه، ادعای اجماع طائفه شیعه را بر این مطلب نموده است”.

و در میراث غُنْیَه آمده است : “چنانچه همه طبقات وارث معدوم باشند، میراث به امام تعلق دارد، و چنانچه امام رحلت فرماید، میراث مذکور به کسی که قائم مقام او در امامت است منتقل می گردد نه به وارث ترکه او… دلیل ما بر همه این مدعا اجماع است”.

و در سرائر، بعد از بیان ولاء امامت و میراثش فرموده: ” اما وقتی که امام رحلت فرمودند، ارث مذکور منتقل می گردد به امامی که قائم مقام او در امر امت است نه به کسانی که وارث ترکه و اموال شخصی او باشند”.

تذکراً می گویم: این عباراتی که از این اعلام و رؤسای مذهب هم اکنون حکایت کردم، بذهنتان نزدیک می کند آن مطلبی را که قبلاً بر آن اصرار داشتیم و مدعی بودیم که انفال ملک شخصی امام نیست، بلکه متعلق به منصب امامت است و ناگزیر در مصالح امامت و امت مصرف می شود و بین اینکه مال متعلق به امام بعنوان منصب امامت باشد و بین آنکه مال مسلمین باشد و زمام آن به دست امام باشد فرق اساسی نیست، و همانا فرق مفروض جز یک فرق اعتباری نیست که موجب فرق جوهری نمی‌باشد، زیرا ولی امور مسلمین و متولی صرف اموالشان ایضا امام است و آن  اموالی نیز که بعنوان امامت به امام تعلق می گیرد در مصارف شخصی وی – مگر اندکی- صرف نمی شود و چنانچه از این گونه اموال بعد از رحلت وی چیزی بماند، به امام بعد از وی منتقل می شود نه به وارث اموال شخصی او، و بهمین جهت است که می بینی شیخ مفید-علیه الرحمه- در مقنعه گاهی می فرماید: میراث بلاوارث به بیت المال تعلق دارد”. و گاهی می فرماید:”میراثش به امام مسلمین تعلق دارد و طبق رأی خویش در مصالح مسلمین مصرف می نماید.”

و آیا در ذهن احدی خطور می کند که خداوند متعال، همۀ دریاها و بیابانها و جنگلها و بیشه ها و میراث بلا وارثها و ۵/۱ یا ۱۰/۱ همه اموال را ملک شخصی انسان خاصی کند؟!

پس لزوماً معنای تعلق مال به امام همانا تعلق آن به حیثیت و عنوان امامت است،‌نظیر آنچه که در همه کشورها معمول است که آنچه متعلق به اشخاص و افراد نیست، ملک دولت و حکومت می شمرند، و خبر ابی علی بن راشد در اوائل خمس گذشت که می گوید:

“قلت لابی الحسن الثالث(ع) انا نؤتی بالشئ فیقال: هذا کان لابی جعفر(ع) عند نا فکیف نصنع؟ فقال: ما کان لابی(ع) بسبب الإمامه فهو لی،‌و ما کان غیر ذلک فهو میراث علی کتاب الله و سنّه نبیه”.

  • به امام هادی(ع) عرض کردم: گاهی چیزی نزد ما آورده می شود و می گویند که این چیز متعلق به جوادالائمه (ع) است که نزد ما است. چگونه عمل کنیم؟ در پاسخ فرمودند: آنچه که به سبب امامت به پدرم(ع) تعلق دارد به من تعلق می گیرد و آنچه که غیر آن باشد میراثی است که بحکم کتاب الله و سنت پیمبر گرامی با آن عمل می شود”.

و از اخبار ظاهر التعارض در این باب، خبر ابی بصیر از امام صادق(ع) است که فرمودند:

“السائبه لیس لأحد علیها سبیل فان والی احدا فمیراثه له و جریرته علیه و ان لم یوال احدا فهو لأقرب النای لمولاه الذی اعتقه”.

  • در بندۀ آزاد شدۀ بعنوان کفاره و نذر و یا تحت هر عنوان واجبی، کسی را بر وی راهی نیست، پس اگر با کسی پیمان ولاء بست میراث وی به هم پیمان او می رسد، چنانکه ضمان بزه و جنایت وی نیز بر عهده هم پیمان اواست و اگر با کسی ولاء نبندد میراث وی به نزدیکترین مردم به مولای عتق کننده اش تعلق می گیرد”. صاحب وسائل بعد از ذکر خبر مزبور می گوید: “شیخ الطایفه فرموده که این خبر نیز مورد عمل واقع نشده و احتمال می رود که امام(ع) از باب تفضل مال خود را اعطاء فرموده باشد”.

واز اخبار  متوهم التعارض در این باب، خبر خلاد سندی از امام صادق(ع) است که فرمودند:

“کان علی(ع) یقول فی الرجل یموت و یترک مالا و لیس له احد: اعط المال همشاریجه”.

  • امیرالمؤمنین(ع) درباره کسی که می میرد و مالی گذاشته و هیچ وارثی ندارد می فرمودند: مالش را به همشریان وی بدهید”.

اینطور در وسائل از کافی شریف نقل فرموده، و مانند آن را شیخ الطائفه(ره) در تهذیب از خلاد از سری مرفوعا از امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده است و احتمال تصحیف در لفط “سندی”و “سرّی” در یکی از دو نسخه می رود.

و درخبر داود، بواسطه از امام صادق(ع) است که فرمودند:

“مات رجل علی عهد امیر المؤمنین(ع) لم یکن له وراث،‌فدفع امیر المؤمنین(ع) میراثه الی همشهریجه- همشیرجه (نسخه بدل).

-” مردی در زمان امیرالمؤمنین(ع) مرد و هیچ ارثی نداشت، آنحضرت میراثش را به همشهریان وی داد”.

شیخ بزرگوار(ره) در استبصار بعد از نقل دو خبر فوق می فرماید:

“منافاتی بین دو خبر مذکور و بین آنچه که قبلاً بیان کرده ایم نیست، زیرا مضمون دو خبر مزبور حکایت از فعل امام است و می شود که فعل مذکور بخاطر برخی از مصالح از آنحضرت صادر گردیده باشد، زیرا وقتی که مال اختصاص به آنحضرت داشته باشد جائز است بهر کیفیتی عمل فرماید و بهر کسی عطا نماید”.

و باید دانست که فقهای عظام ما چنانکه ملاحظه نمودید طبق اخبار مذکوره در این باب، میراث بلاوارث را متعلق به امام دانسته اند و آنکه امام حسب ارادۀ مبارک خویش در مال مزبور عمل می فرماید، و دو خبر اخیر را بر حکایت فعل از امام(ع) حمل فرموده اند که از آنحضرت از باب تفضل و تبرع و نظیر این تعبیرات، صادر گردیده است، و با چنین صورتی در حکم میراث بلا وارث در غیبت امام(عج) اختلاف کرده اند:

شیخ الطائفه(ره) در مسئلۀ پانزدهم از فرائص کتاب خلاف فرموده: چنانچه امام حاضر نباشد واجب است در نزد ما مال مذکور حفظ شود برای آن حضرت مانند حفظ بقیه  اموالش”.

و شیخ صدوق(ره) در کتاب فقیه فرموده: “اگر امام غائب باشد مال بلاوارث به اهل بلدش می رسد”.

و شیخ مفید- علیه الرحمه- در مقنعه فرموده اگر کسی مرد و ما ترکی در دست انسانی گذاشت و وارثی ندارد به فقرا و مساکین می رسد و محقق علیه الرحمه در کتاب نافع می فرماید:”در صورت غیبت امام(ع) بین فقرا تقسیم می شود”

و در شرائع می فرماید:”اگر امام(ع) غائب است بین فقرا و مسکینان تقسیم می شود.”

و علامه حلی-رضوان الله علیه- در قواعد فرموده: ” اگر امام(ع) غائب است مال مفروض برای او حفظ می شود و یا در نیازمندان مصرف می شود”.

و شهید اول(ره) در لمعه فرموده: در صورت غیبت امام(ع) مصرف فقرا و مسکینان می شود.

و در دروس فرموده: “اگر امام(ع) غائب است جماعتی از اصحاب ما فرموده اند که برای آن حضرت بطریق وصایت سلف بخلف حفظ می شود یا بوسیلۀ دفن محفوظ می گردد تا زمان ظهور آن حضرت، ولی اظهر، جواز تقسیم آن است بین فقرا و مسکینان”.

و صاحب جواهر “ره” در کتاب جوهر احتمال داده که می شود میراث بلا وارث از انفالی باشد که تحلیل آنها از برای شیعه از جانب ائمه اطهار(ع) ثابت شده است، سپس فرموده: “اصل، بقاء آن بر حکم خود یعنی ملکیت امام(ع) است و مصرف آن صدقه دادن از ناحیه آن حضرت است مانند غیر آن از مالهائی که وصول آن به صاحبش معتذر است، و اخیراً فرموده: اولی ایصال آن،‌در عصر غیبت به امین آنحضرت است که بر حسب مصلحت و رضا که از احوال آن مولای بزرگوار استنباط می نماید، مصرف کند”.

این بوده آراء اعلام فقاهت در این مسئله اما می گویم: که هیچ دلیلی بر آنچه ذکر فرموده اند –که مصرفش فقرا و مسکینانند- وجود ندارد مگر همان دو چیز که از فعل امیر المؤمنین(ع) حکایت می کرده اند، یا توهم آنکه مقام مذکور از قبیل اموالی است که ایصالش به صاحب آن متعذر است و باید از ناحیه وی صدقه داد چنانکه در جواهر است.

اما اولی – یعنی دو خبر حاکی- ممنوع است، زیرا فرض بر این شد که تعارض این دو خبر با اخباری که میراث بلا وارث را از انفال و متعالق به امام می دانست رفع گردید به این تقریر که دو خبر مذکور را حمل بر حکایت فعل امام نمودیم و گفتیم که اخذ به آن لازم نیست و در این دو خبر اسمی از زمان غیبت و تعذر ایصال به امام نیست.

و اما بطلان دومی – یعنی توهم آنکه مقام مقام تعذر وصول مال به صاحب آن است واضح و محتاج به بیان نیست، چه آن که بنای این استدلال بر ملکیت مال مفروض جهت شخص امام است نه منصب امامت، و بر این مبنی باید صدقه داده شود ولی قبلاً برایتان روشن گردید که مبنای مذکور، فاسد است.

و حاصل آنکه پایه و اساس بیان اصحاب ما و آراء ایشان درباب خمس و انفال آن است که خمس و انفال از اموال شخصی امام معصوم(ع) است، و آنکه در عصر غیبت گرچه هر اندازه طولانی هم باشد تأسیس حکومت اسلامی که عهده دار اجرای احکام و حدود اسلام باشد و وضع مالیات و درآمدهای مشروع برای شئون مقام رهبری و اصلاح امت و رفع نیازهای آنان را واجب نمی دانسته اند؟

وانگهی چه فرقی است بین سهم امام، و میراث بلاوارث و سائر انفال با فرض آنکه همه متعلق به امام است، تا موجب شود که فقط میراث بلاوارث را در جهت مصرف فقرا اختصاص دهند؟! و بر فرض استدلال به دو خبر مفروض، چرا مصرف آن را مطلق گذاشته اند و مقید به فقرای بلاد چنانکه در دو خبر مزبور است نفرموده اند؟

۱۰-از انفال واموال عمومی، چنانکه شیخ مفید- علیه الرحمه- در مقنعه ذکر فرموده، دریاها

و بیابانهای بی آب و علف است،  و از ابی الصلاح حلبی(ره) نیز نقل شده است که دریاها را از انفال شمرده اند و اما مفاوز، یعنی بیابانهای بی آب و علف ظاهراً از مصادیق زمین موات است ولی راجع به دریاها فقهای بعد از این دو بزرگوار فرموده اند شاید ماخذ قول دو فقیه اخباری است که دلالت دارند بر آنکه همه دنیا ملک خداوند متعال و رسول الله(ص) و ائمه اطهار(ع) است (در اینجا استاد مؤلف-مدظله- به بعضی از آنها اشاره فرموده که نقل آن را ضروری نمی بینیم و سپس فرموده اند:

می گویم: که هیچ جای شک نیست که دریاها از انفال و اموال عمومی است، چه آنکه قبلاً متکرراً بیان نمودیم که ملاک بودن چیزی از انفال، آن است که متعلق به شخص خاصی نباشد که طبعاً از اموال عمومی خواهد بود و انیکه نامی از دریاها در اخبار برده نشده بدین جهت است که در آن عصر مورد ابتلاء و بهره برداری زیادی نبوده است ولی در عصر ما از اهم منابع است که همۀ دول به آنها اهتمام داشته و استفاده های گوناگون از قبیل صید انواع ماهی و دانه های گرنبها و معادن موجود در آنها و راههای عبور و مرور از دریاها می‌کنند، و بعد از چند جمله ای می فرماید:

از بیان مذکور در مسئله دریاها ظاهر می شود که فضا نیز بلحاظ راههای فضائی در اختیار امام است و می توان آنها را از انفال شمرد و هم چنان شطها و نهرهای بزرگ بلکه آبهای زیر زمین را نیز می توان از انفال محسوب داشت، علیهذا آن چیزهائی که بعنوان انفال در اخبار، نامبرده شده اند از باب مثال است.

ادامه دارد.

 

17دسامبر/16

شب قدر در سخنان معصومین(ع)

کَلامُکُمْ نُورٌ وَ اَمْرُکُمْ رُشْدٌ

 

  • پیامبر اکرم(ص):

“ان الله اختار من الایام الجمعه و من الشهور شهر”

“رمضان و من اللیالی لیله القدر” (بحار، ج ۹۷، ص ۸)

خداوند از میان روزها، روز جمعه و از میان ماهها، ماه رمضان و از میان شبها،‌شب قدر را برگزیده است.

  • امیر المؤمنین(ع):

“سلوا الله الحج فی لیله سبع عشره من شهر رمضان و”

“فی تسع عشره، و فی احدی و عشرین و فی ثلاث و”

“عشرین فانه یکتب الوفد فی کل عام لیله القدر و فیها”

“یفرق کل امر حکیم” (دعائم الاسلام- ج ۱ ص ۲۸۱)

از خداوند توفیق حج را بخواهید در شب هفدهم ماه رمضان و در شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم زیرا نام حاجیان،‌هر سال در شب قدر نوشته می شود و در آن شب هر امر مهمی مقدّر می گردد.

  • امیر المؤمنین(ع):

“ان رسول الله (ص) کان یطوی فراشه و یشدّ مئزره”

“فی العشر الأواخر من شهر رمضان و کان توقظ اهله”

“لیله ثلاث و عشرین و کان یرش وجوه النیام بالماء”

“فی تلک اللیله”. (بحار الانوار-  ج ۹۷ ص ۱۰)

پیامبر اکرم(ص) در دهۀ آخر ماه رمضان، رختخواب خویش را می پیچید و کمر خود را محکم می بست و خانوادۀ خویش را در شب بیست و سوم بیدار می نمود و آنان که در آن شب خواب آلود بودند بر صورتشان آب می پاشید.

  • امام محمد باقر(ع):

“زراره عن ابی جعفر(ع) قال: سألته عن لیله القدر”

“قال: هی احدی و عشرین او ثلاث و عشرین. قلت:”

“الیس انما هی لیله؟ قال: بلی. قلت: فاخبرنی بها”

“قال: و ما علیک ان تفعل خیراً فی لیلتین”

(امالی طوسی ج ۲ ص ۳۰۱)

زراره گوید از امام باقر(ع) در مورد شب قدر پرسیدم- فرمود: یا بیست و یکم است و یا بیست  وسوم. گفتم: مگر آن یک شب نیست؟ فرمود: آری. گفتم: آن شب را مشخص کنید فرمود: چه می شود تو را اگر عمل خیر در دو شب انجام دهی.

  • امام محمد باقر(ع):

“عن حمران، انه سأل ابا جعفر(ع) عن قول الله عزوجل ”

“إنّا انزلناه ی لیله مبارکه” قال: نعم،‌هی لیله القدر و”

“هی فی کل سنه فی شهر رمضان فی لاعشر الأواخر،‌فلم ینزل”

“القرآن الا فی لیله القدر،. قال الله عزوجل:” فیها یُفْرقُ”

“کل امر حکیم”. قال: یقدر فی لیله القدر کلّ شیئ یکون”

“فی تلک السنه الی مثلها من قابل من خیر او شر او”

“طاعه او معصیه او مولود او اجل او رزق، فما قدر”

“فی تلک اللیله و قضی فهو من المحتوم و لله فیه المشّیه”

“قال: قلت له، “لیله القدر خیرٌ من الف،‌شهر”ای”

“شیئ عنی بها؟ قال: العمل الصالح فیها من الصلوه”

“و الزکاه و انواع الخیر خیر من العمل فی الف شهر”

“لیس فیها لیله القدر، و لو لا ما یضاعف الله للمؤمنین”

“لما بلغوا،‌و لکن الله عزوجل یضاعف لهم الحسنات”

(ثواب الاعمال صفحه ۶۱)

از حمران بن اعین نقل شده است که از امام باقر پرسید از آیه “انا انزلنا فی لیله مبارکه..” (ما آن را در شب مبارکی نازل نمودیم…” فرمود: آری مراد شب قدر است که در هر سال در دهه آخر ماه رمضان است و قرآن نازل نشده است مگر درشب قدر خداوند متعال می فرماید: “فیها یفرق کل امر حکیم”. (در آن شب هر امر مهمی تقدیر می شود) فرمود: در شب قدر هر امری که در آن سال واقع می شود تا سال آینده مقدر می شود از خیر و  شر و اطاعت و معصیت و زایش و مرگ و روزی، پس هر چیز که در آن شب تقدیر شود از قضای حتمی است و در عین حال وابسته به مشیت الهی می‌باشد.

حمران گوید گفتم مراد از این آیه چیست که می فرماید: “لیله القدر خیر من الف شهر” (شب قدر بهتر از هزار ماه است) فرمود عملی نیکو در آن شب از نماز و زکات و سایر اعمال صالحه بهتر از عملی است که در هزار ماه که در آنها شب قدر نیست، انجام دهند. و اگر چنین نبود که خداوند حسنات مؤمنین را دو برابر می کند. آنان (به کمال مقصود) نمی رسیدند ولی خداوند حسنات را دو برابر می کند (تا برسند).

 

17دسامبر/16

شهد افطار بقا نوشش باشد

خواند چاووش سحر بار دگر                      قصۀ رجعت سر دار دگر

ماه بر ماتم عشاق گریست                     چشم خورشید در آفاق گریست

زاستین گشت برون دست نفاق               تا نهد بر دل ما داغ فراق

شعله در گلشن محراب زدند                    تیغ بر سینۀ مهتاب زدند

گلبن باغ شرف پژمردند                           خاطر روح خدا آزردند

بلبل از دوری گل زار گریست                    ناله ها کردو بر خار گریست

صد چمن لاله ز خوناب شکفت                 گل خورشید به محراب شکفت

طشت گلهای چشم سرتاسر                  پرشد از خون دل و لخت جگر

پیر صدیق به هنگام سجود                      نغمۀ خونی پرواز، سرود

در سحرگاه گل افشانی عشق                پیر ما رفت به مهمانی عشق

از لب تیغ شهادت چه نکو                                گشت سیراب لب تشنۀ او

عارفان را تن صد چاک خوش است            سفر از خاک به افلاک خوش است

آه، کز سوگ “صدوقی” عزیز                    ساغر لاله ز خون شد لبریز

خورده از جام علی(ع) باده وصل                       خفته بر ساحت سجادۀ وصل

تلخی دهر فراموشش باد                                شهد افطار بقا نوشش باد

علم عشق بود بار دیگر                           بر سر دوش علمدار دگر

در ره دوست نگیریم قرار                         مقصد ماست تجلیگه یار

زکریا اخلاقی

 

17دسامبر/16

علی (ع) در بستر شهادت

 

أُوصِیکُمَا بِتَقْوَی اللهِ، وأَلَّا تَبْغِیَا الدُّنْیَا وَإِنْ بَغَتْکُمَا، وَلاَ تَأْسَفَا عَلَی شَیْءٍ مِنْهَا زُوِیَ عَنْکُمَا، وَقُولاَ بِالْحَقِّ، وَاعْمَلاَ لِلْأجْرِ، وَکُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً، وَلِلْمَظْلُومِ عَوْناً. أُوصِیکُمَا، وَجَمِیعَ وَلَدِی وَأَهْلِی وَمَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی، بِتَقْوَی اللهِ، وَنَظْمِ أَمْرِکُمْ، وَصَلاَحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ، فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکُمَا ـ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ ـ یَقُولُ: “صَلاَحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّهِ الصَّلاَهِ الصِّیَامِ”. اللهَ اللهَ فِی الأََیْتَامِ، فَلاَ تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ، وَلاَ یَضِیعُوا بِحَضْرَتِکُمْ. وَاللهَ اللهَ فِی جِیرَانِکُمْ، فَإِنَّهُمْ وَصِیَّهُ نَبِیِّکُمْ، مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ حَتَّی ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ. وَاللهَ اللهَ فِی الْقُرْآنِ، لاَ یَسْبِقْکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ. وَاللهَ اللهَ فِی الصَّلاَهِ، فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُمْ. وَاللهَ اللهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ، لاَ تُخْلُوهُ مَا بَقِیتُمْ، فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا. وَاللهَ اللهَ فِی الْجِهَادِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ وَأَلْسِنَتِکُمْ فِی سَبِیلِ اللهِ. وَعَلَیْکُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَالتَّبَاذُلِ، وَإِیَّاکُمْ وَالتَّدَابُرَ وَالتَّقَاطُعَ. لاَ تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّی عَلَیْکُمْ أَشْرَارُکُمْ، ثُمَّ تَدْعُونَ فَلاَ یُسْتَجَابُ لَکُمْ. ثمّ قال: یَا بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ، لاَ أُلْفِیَنَّکُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِینَ خَوْضاً، تَقُولُونَ: قُتِلَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ. أَلاَ لاَ تَقْتُلُنَّ بِی إِلاَّ قَاتِلِی. انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هذِهِ، فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَهً بِضَرْبَهٍ، وَلاَ یُمَثَّلوُا بِالرَّجُلِ، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَمَ یَقُولُ:( إِیَّاکُمْ وَالْمُثْلَهَ وَلَوْ بَالْکَلْبِ الْعَقُورِ).

علی (ع) در بستر شهادت

شب ۱۹ ماه رمضان، نزدیک صبح، سال چهلم هجری قمری، امام علی(ع)، مردی که دنیا او را نشناخت، بدست یکی از شقی ترین فرزندان آدم در محراب عبادت مجروح شد و پس از دو روز از دنیا رحلت فرمود و جهان بشریت از فیض عدالت او محروم گشت.

در آن هنگام که در بستر بیماری قرار گرفت و به ابدیت چشم دوخته و هر لحظه انتظار ملاقات رسول خدا(ص) را می کشید،‌ فرزندان خود، مخصوصاً دو فرزند برومند خود حسن و حسین(ع) را مورد خطاب قرار داده و چنین فرمود:

حسنم و حسینم!، شما را به تقوی و پرهیزکاری و پروای از خدا سفارش می‌کنم.

به طلب دنیا نروید اگرچه دنیا به طلب شما بیاید.

اگر چیزی از دنیا از دست شما برود بر آن افسوس نخورید.

(همیشه) حق بگویید و برای پاداش آخرت(و رضای خدا) کار کنید.

برای ستمکاران، دشمن، و برای ستم دیدگان، یاور باشید.

حسنم و حسینم!(بار دیگر) شما دو فرزند و همۀ فرزندانم و همه بستگانم و هر کس را که نامۀ من به او می رسد به تقوی و پروای از خدا و نظم در کارها و صلاح ذات البین سفارش می‌کنم. (بکوشید تا بین شما صلح و صفا برقرار باشد و اگر در بین مسلمانان جدائی و اختلاف است آنها را آشتی دهید.) زیرا من از جد شما شنیدم که می فرمود: صلح و آشتی بین مسلمانان از هر گونه نماز و روزه ای بهتر است.

دربارۀ یتیمان، خدا را در نظر داشته باشید(از خدا بترسید). برای پذیرائی آنهانوبت قرار ندهید که گاهی به آنها برسید و گاهی نرسید.(مبادا آنها گرسنه بمانند) و در حضور شما نابود گردند.

دربارۀ همسایگان خدا را در نظر داشته باشید، زیرا آنان همواره موردسفارش پیغمبر شما بودند و همواره آن حضرت سفارش همسایگان را می نمود، حتی(از کثرت سفارش آن حضرت) ما گمان کردیم که همسایه را وارث همسایه قرار می دهد.

دربارۀ قرآن خدا را در نظر داشته باشید(از خدابترسید). مبادا دیگران در عمل به قرآن بر شما سبقت بگیرند.

دربارۀ نماز خدا را در نظر داشته باشید(از خدا بترسید و نماز را بپا دارید) زیرا نماز ستون دین شما است.

از خدا بترسید درباره خانه پروردگارتان (حج خانه خدا بروید.) و تا زنده هستید خانه خدا رااز زائر خالی نگذارید،‌ زیرا اگر خانه خدا از زائر خالی گردد، شما مهلت نمی یابید (و سقوط می کنید).

خدا را دربارۀ جهاد در نظر داشته باشید: با مالتان و جانتان در راه خدا جهاد کنید.

بر شما باد که به یکدیگر نزدیک شوید و به یکدیگر بذل و بخشش داشته باشید و نترسید از اینکه به یکدیگر پشت کنید و از یکدیگر جدا شوید.

امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که بدان شما بر شما مسلط شوند و سپس هر چه دعا کنید مستجاب نگردد.

سپس امام (ع) فرمودند:

ای فرزندان عبد المطلب! مبادا بیابم شما را که بکشتار مسلمانان دست بزنید و بگوئید:  امیر المؤمنین کشته شد(و به بهانۀ شرکت در قتل امیر المؤمنین عده ای را بناحق بکشید)، آگاه باشید غیر از کشندۀ من احدی را نباید بکشید.

(قاتل مرا مهلت دهید و) نگاه کنیداگر من با این ضربت او از دنیا رفتم او را یک ضربت در مقابل آن ضربت بزنید، و او را مثله نکنید(گوش و بینی و سایر اعضای او را قطع نکنید)، زیرا از جد شما رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: از مثله نمودن بترسید و لو درباره سگ گزنده باشد.

 

17دسامبر/16

فاجعۀ ۷ تیر

از زبان حجه الاسلام فردوسی پور

نمایندۀ مجلس شورای اسلامی و نماینده مجلس خبرگان

بسم الله الرحمن الرحیم

  • لطفاً شما به عنوان یکی از بازماندگان و مجروحین حادثه جان خراش هفت تیر ترسیمی از کیفیت وقوع حادثه و شهادت یاران و نجات خودتان را ارائه فرمائید.

*بسم الله الرحمن الرحیم، با درود و سالم به پیشگاه مقدس ولی عصر امام زمان (عج) و نایب بر حقش رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، و با درود و سلام فراوان به شهدای انقلاب اسلامی ایران بخصوص شهدای هفت تیر، و با درود و سلام به رزمندگان جبهه های جنگ و امت شهیدپرور ایران و ضمن تشکر از برادران محترم مجلۀ پاسدار اسلام که این مصاحبه راترتیب دادند، و با تشکر از امت حزب الله که این انقلاب اسلامی را با جان و مال خود پاس می دارند.

لازم می دانم برای ترسیم حادثه و واقعۀ دلخراش و جانگداز هفت تیر مقداری به عقب برگردن و از اوضاع سیاسی آن روز و علل این حادثه کاملاً روشن شود و سپس ترسیمی از اصل حادثه به عرضتان برسانم.

موقعیت انقلاب قبل از حادثه

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آمریکا از نظر سیاسی امیدوار بود که بتواند انقلاب ما را بوسیلۀ جاسوسها و اشخاصی که در داخل دولت موقت داشت منحرف کند. بعد از آنکه دانشجویان مسلمان پیرو خط امام دومین انقلاب عظیم را در ایران بوجود آوردند و لانۀ جاسوسی شیطان بزرگ را اشغال کردن و سیلی محکمی به آمریکا زدند، آمریکا به این نتیجه رسید که از طریق این عوامل و این جاسوسان نمی‌تواند انقلاب را به انحراف بکشاند، لذا دست به کار توطئه های دیگری شد از قبیل حملۀ مستقیم نظامی به بیابان طبس، و بعد از شکست در این حملۀ مستقیم به تحریک صدام و تحمیل جنگ بر ما پرداخت، و در این جنگ هم چون ناکام از ‌آب درآمد، از طریق عاملی که اگر با سوء نیت بنگیریم، می توانیم بگوییم آمریکا مدت هفده سال این عامل را در خارج از کشور(در فرانسه) تربیت کرده بود برای چنین روزی که نقش بعد از شاه و بعد از بختیار را در ایران به نفع آمریکا بتواند بخوبی بازی کند، و یا اگر با حسن نیت بنگریم، و بگوئیم این مدتی که در خارج بودنه تحت تربیت مستقیم آنان نبوده، ولی بوسیلۀ خودخواهی ها و خودبینی هائی که در این فرد بود، در دامن ضد انقلاب و منافقین و گروهکها و در نتیجه عوامل آمرکائی غلطید بلی آمریکا از طریق این فرد خائن یعنی “بنی صدر” تصمیم داشت که انقالب ما را به انحراف بکشاند.

امام در رابطه با این مسئله کوشش شان بر این بود که بنی صدر رااز طریق ارشاد و هدایت و نصیحت به راه انقلاب بکشانند و او را راهنمائی کنند، لذا همیشه تذکر می دادند که من نمی خواهم اولین رئیس جمهوریمان بد از آب در بیاید، زیرا این به ضرر جمهوری اسلامی است، تا می توانید او را ارشاد و هدایت کنید، اما بالاخره کار به آنجا رسید که ارشاد و هدایت نتیجه ای نبخشید و این مرد خودخواه  و می توانیم بگوئیم عامل خودفروختۀ به خارج، تصمیم گرفت که بوسیلۀ عوامل و ایادی آمریکا، انقلاب ما را از خط اصیل خویش منحرف کند، لذا تصمیم مجلس بر این شد که دربارۀ او رأی به عدم اعتماد بدهد و امام امت او را از مقام فرماندهی کل قوا عزل کردند.

بعد از فرمان امام مبنی بر عزل بنی صدر و بعد از رأی مجلس به عدم کفایت سیاسی او و تأیید امام و برکنار شدن بنی صدر، آمریکا به بن بست رسید و دید از طریق عوامل و ایادی سیاسی در داخل ایران کاری را از پیش نمی برد،‌از این رو دستور داد جنگ مسلحانه صادر شد. و به گروهکها فرمان داد که در روز سی خرداد به جان حزب الله و انقلابیون مسلمان بیافتند و درگیری های خیابانی درست کنند و ترورها و انفجار بوجود بیاورند، و شخصیتهای ما رااز بین ببرند.

بعد از این جریان می بینیم، اولین انفجار در روز پنجم تیر ماه در جلسۀ سخنرانی حجه الاسلام آقای خامنه  ای بوجود می آید، که ایشان سخت مجروح و منتقل به بیمارستان می شوند. بعد از آن با یک توطئه خائنامه ای که بنی صدر و دیگر گروهکها و در رأُس آنها منافقین و ابرقدرتها در آن دست داشتند، در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، انفجار عظیمی بوقوع می پیوندد.

چگونگی وقوع انفجار

اما ترسیم اصل واقعه دلخراش هفت تیر به این کیفیت بود که هر هفته،شبهای دوشنبه جلسه ای بود در دفتر مرکزی حزب و شخصیتهای مختلف، نمایندگان، وزرا، قضات علی مرتبۀ حزب اللهی و آیت الله شهید مظلوم دکتر بهشتی در این جلسه شرکت می کردند،  و هدف از تشکیل این جلسه – درواقع- بررسی مشکلات کشور و رسیدن به راه حل برای مشکلات ممکلت بود و همچنین بررسی طرحها و لوایحی که در مجلس مطرح می شود.

این جلسه معمولاً پس از نماز مغر ب و عشا تشکیل می شد، و آن شب هم نماز خوانده شد و اعلام شد که چون موضوع مهمی در دستور جلسه قرار گرفته، برادران زودتر در جلسه شرکت کنند همه حاضر شدند، و بنظر من در آن شب افراد شرکت کننده از هر شب بیشتر بودند. جلسه مملو از جمعیت بود بنحوی که یک صندلی خالی دیده نمی شد.

موضوعی که قبلاً برای جلسه تعیین شده بود عوض شد، و بنا شد که دربارۀ مقام ریاست جمهوری و شخص رئیس جمهوری بحث شود، به این معنی که آیا در این دوره –دومین دورۀ ریاست جمهوری- امام باز نظرشان بر این بود که روحانی نباید رئیس جمهوری باشد، یا اجازه می‌دهند که باشد، و اگر اجازه دادند آیا آن روحانی که لیاقت و شایستگی این مقام را دارد از بین آقایان، کدام شخصیت است؟ و اگر اجازه ندادند، باز از این غیر روحانیین مقام شایستۀ ریاست جمهوری کدام شخصیت است؟

بعد از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید و اعلام موضوع جلسه، برای عوض شدن موضوع جلسه رأی گیری شد و همه به اتفاق رأی دادند که موضوع عوض شود و گفتند: حالا که بنا است در این باره بحث کنیم، آن کسی که لیاقت دارد این موضوع را در جلسه مطرح کند و بررسی نماید، قهراً شخص آیت الله دکتر بهشتی اند.

ایشان تشریف بردند پشت تریبون و ناظم جلسه هم شهید استکی، در کنار ایشان نشسته بود، جلسه هم پر بود از شخصیتها، شهید بهشتی شروع کردند به صحبت کردن و طرح موضوع بحث. من فکر می‌کنم فقط موضوع جلسه را ایشان مطرح کردند که آِیا صلاح هست روحانی مقام ریاست جمهوری را بدست بگیرد یا صلاح نیست؟ آیا امام اجازه می‌دهند یا اجازه نمی‌دهند؟ و در صورتی که صلاح باشد و امام اجازه بدهند چه شخصیتی باید این مقام را بدست بگیرد؟

در اینجا نکته ای یادم می آید که البته خیلی برایم روشن نیست، و آن این است: ایشان سخن را قطع کرد و فرمود: بچه ها! بوی بهشت می آید. شما هم می فهمید بوی بهشت را؟ فاصله ای نشد، بلافاصله من احساس کردم که زیر آوار هستیم و سقف روی سر اعضای جلسه قرار گرفته است. یک طرف که دیوار بود فرو ریخته بود، یک طرف هم که ستونهایی بود،ستونها در رفته و دیوار شیشه ای هم شکسته بود، وسقف هم روی سر اعضای جلسه بود. کسانی که جلو بودند بر اثر موج انفجار در همان لحظۀ اول به شهادت رسیدند، خود آیه الله شهید مظلوم بهشتی قطعه قطعه شده بود،‌شهید استکی به صندلی پیچیده شده بود، ردیفهای اول و دوم و سوم جلو شهید شده بودند، اما به محض اینکه من به خود آمدم  که زیر آوار هستم و دیدم که سرم شکسته و از سرم خون جاری است، مثل اینکه نورافکن انداخته بانشد از یک گوشۀ این ساختمان زیر سقف تمام زیر زیر سقف برای من نورانی و روشن بود و من چون عقب سالن نشسته بودم، تا نصف سالن را کاملاً می دیدم و مشاهده می کردم که نصف افراد زنده هستند و مشغول ذکرند،‌تکبیر می گویند لا اله الا الله می گویند،‌آیه الکرسی می خوانند، و خلاصه مشغول راز ونیاز با پروردگار خویش می باشند.

در این بین، افرادی که برای نجات ما آمده بودند، روی سقف راه می رفتند ولی راهی برای نفوذ به داخل این سالن نداشتند که از کجا برای نجات افراد وارد شوند؟ از کجا راه باز کنند؟ تا بالاخره من صدای مته را شنیدم که گذاشتند روی سقف و خیال اینکه سقف، سقفی است بتونی و با مته باید آن را برید و بلند کرد،‌بعد افراد را درآورد! اول من حساب می کردم ممکن است که در حدود یک ساعت و نیم، دو ساعت ما زیر سقف صبر کنیم و هوا بقدر کافی وجود داشت، اما به محض اینکه شروع کردند با مته سقف را ببرند، چون سقف یک سقف قدیمی و ستون آهن و آجر نیز قدیمی بود، حتی آجر مربع و چهار گوش و گلهای غبار کهنه و قدیمی که رویش را آسفالت کرده بودند- یک چنین سقفی بود- ناگهان غبار بسیار غلیظی داخل سالن شد که من احساس کردم ظرف چند دقیقه ممکن است ما خفه شویم و از بین برویم.

در این هنگام یک مرتبه، دیدم گوشۀ یک آجری از داخل سقف بیرون آمد، من گوشۀ آجر را گرفتم کشیدم، پشت سر این آجر چند آجر دیگر افتاد و یک روزنه ای باز شد، برادرهائی که بالای سقف یا پشت سقف بودند این روزنه رادیدند فوراً آمدند راهی باز کردند، کسی که پهلوی من بود (آقای تاج گردان) ایشان را بیرون آوردند من نفر دوم بودم، بعد از من آقای محمودی را بیرون آوردند، در همان حال من شنیدم که شهید دکتر دیالمه پشت  سرمن بفاصله یک ردیف صندلی نشسته بود، فریاد می زد: کمک! کمک! آخرین جمله ای که گفت این بود: کسی به داد ما نمی رسد.

ما را که از آنجا بیرون آوردند، من گفتم: اینجا آقای محمودی و دیگران هستند آنها را هم بیرون بیاورید ولی مثل اینکه یا نتوانسته بودند، یا آن راهی که برای نجات باز شده بود بر اثر ریزش سقف دوباره مسدود شده بود، و بنظر من عده ای از افرادی که زنده بودند بر اثر نبودن هوا دچار خفگی شده و شهید شدند و یا….

و در نتیجه حدود ۷۳ نفر در این حادثه شربت شهادت نوشیدند که در رأس این ۷۳ نفر شهید مظلوم آیه الله دکتر بهشتی و شهید حجه الاسلام محمد منتظری بودند که دو نیروی بسیار عظیم برای انقلابمان به شما رمی آمدند. عده ای هم مجروح شدند و به بیمارستان انتقال یافتند و در بیمارستان معالجه شدند. البته بعضی چشمشان و بعضی پایشان از بین رفت، برخی جراحات دیگری داشتند که هنوز هم بهبودی نیافته و مدت معالجه شان خیلی طولانی شد و عدهای هم بعد از معالجه حالشان –بحمدالله- خوب شد.

آثار مثبت و منفی حادثه

  • آثار مثبت و منفی این حادثۀ جانخراش را برای جمهوری اسلامی و برای ضد انقلاب بیان فرمائید.

*با توجه به موقعیت و جوی که در آن روز بوجود آمده بود   و بنی صدر با همکاری منافق درجه ۱ رجوی و پیروانش درست کرده بودند بر علیه چهره های درخشان انقلاب ما چهره هائی که بعد از امام بسیار ارزنده و ذی قیمت بودند، با توجه به آن جو می توانیم آثار مثبت این حادثه و جریان را برای انقلاب و جمهوری اسلامی کاملاً لمس و درک کنیم و برای اینکه در آن روز جوی را که منافقین بوجود آورده بودند و شعارهائی که در شهرستانها و خیابانهای تهران می دادند و تحریکاتی که ایجاد می نمودند، کاری می کردند که چهره هائی مانند شهید بهشتی، و حجه الاسلام خامنه ای و حجهالاسلام هاشمی در جامعۀ ما مورد سوء ظن قرار گیرند و از این طریق انقلاب ما رامنحرف کنند و تضعیف نمایند. کما اینکه در یک جریان در خراسان عده ای بر علیه این سه شخصیتی که نام بردم شعار داده بودند و در یک ملاقاتی که من با امام داشتم، امام فرمودند:

“اینها که علیه بهشتی و خامنه ای و هاشمی شعار می دند نظرشان به این سه نفر نیست، نظرشان من هستم، بلکه من هم نظر آنهانیستم، نظر آنها اسلام است.”

۷ تیر، علت مبقیه انقلاب

آری! آنها با انقلاب مخالفند ولی چون نمی توانند علیه انقلاب اسلامی، علیه رهبر حرفی بزنند، لذا به چهره های بعد از امام می چسبند و می خواهند آنها را لکه دار کنند و در نتیجه از طریق لکه دار کردن آنان و کوبیدن و ترور شخصیت آنها، انقلاب را در واقع ترور کنند و منحرف نمایند.

آنها خیال می کردند که با ایجاداین حادثه، انقلاب بکلی از بین می رود و نظام منقلب می شود و خبرگزاریها وقتی این جریان را مخابره کنند، و این حادثه بگوش امام برسد، انعکاس آن بنفع ضد انقلاب خواهد بود!! اما با حضور ملت شهیدپرور ما در صحنه انقلاب با آن روحیه و با آن شعارهائی که همه مشاهده کردند، این حادثه درواقع به منزله حادثه کربلا بود برای اسلام و جمهوری اسلامی، همچنانکه در زمان امام حسین(ع) یزید می خواست اسلام و آثار اسلام و آثار پیامبر اسلام را از بین ببرد و نسل آن بزرگوار را محو و نابود کند، ولی با شهادت ۷۲ تن در کربلا و شهادت اباعبدالله الحسین(ع) انقلاب اسلامی که به دست پیامبر اکرم(ص) پایه ریزی شده بود، این انقلاب تداوم پیدا کرد و درواقع این شهادت علت مبقیه اسلام شد در جهان.

می توانیم بگوئیم که شهادت ۷۲ تن در حادثه دلخراش دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی هم از عوامل مبقیه انقلاب اسلامی در ایران شد.

اما اثری که برای ضد انقلاب داشت این بود که آنها با این حادثه آزمایش کردند ملت ایران را و فهمیدند که این انقلاب بستگی  به شخص ندارد بلکه بستگی به اشخاص هم ندارد، زیرا این انقلاب وابسته به چهل میلیون جمعیت است بدلیل آنکه اگر یک حادثه ای پیش آمد، همه در صحنه حاضرند. بنا بر این معارضه با این انقلاب بوسیلۀ معارضه با یک عدۀ صد نفری یا صد و پنجاه نفری ممکن  میسر نیست،‌بلکه معارضه بااین انقلاب معراضه با چهل میلیون جمعیت است ولذا تا آن روز اگر توطئه هاو نقشه های شومی برای انقلاب داشته اند از نظر انفجارهای دسته جمعی و عمومی و ترورهای اشخاص، از آن روز به بعد برنامه ها و توطئه های خودشان را عوض کردند و لذا ما باید از این پس کاملاً هوشیار باشیم و انقلابمان را از گزند دشمنان نگهداری کنیم.

در خاتمه لازم  می دانم از تمام اعضا و برادرانی که دست اندر کار مجلۀ پاسدار اسلام هستند و زحمت می کشند تشکر کنم و همچنین تشکر کنم از خوانندگان محترمی که با صبر و حوصله این مصاحبه رامطالعه می‌کنند.                               و السلام.

 

17دسامبر/16

اقتصاد اسلامی

قسمت بیست و چهارم

آیت الله حسین نوری

مفاسد سیستم سرمایه داری

ایجاد و اشاعه فقر و محرومیت

قسمتی از کلمات پیشوای بزرگ اسلام حضرت امیر مؤمنان(ع) دربارۀ ضایعۀ دردناک “فقر” ،‌این بلای بزرگ جهان بشریت است.

حضرتش با تعبیرهای صریح و دردآمیز از “فقر” و عواقب آن بارها سخن گفته و رهنمودهای بسیار مؤثر و کاملی را برای از بین بردن این کابوس وحشتناک ارائه نموده ولی افسوس که این رهنمودها مورد عمل قرار نگرفته است.

ایشان در یک مورد به منظور تهییج افکار برای ریشه کن ساختن آن فرموده است:

“الفقر الموت الاکبر”[۱]

یعنی “فقر” بزرگترین مرگ برای افراد و جوامع بشری است، یعنی آن نابود کننده آثار و نمودهای حرکت و حیات، خاموش کنندۀ چراغهای امید و کشندۀ استعدادها است.

در مورد دیگر فرمودند:

“استعذ بالله من الفقر فان الفقر”

“منقصه للدین مدهشه للعقل”

“داعیه للمقت”[۲]

یعنی از فقر به خدا پناه ببر که آن موجب پیدایش کمبودها و نارسائیها در امور معنوی و دینی، و باعث سرگردانی و ضعف عقل و انحطاط فکری،‌و علت پدید آمدن نفرتها و جدائی ها است.

و نیز فرمودند:

“الغنی فی الغربه وطن”

“و الفقر فی الوطن غربه”[۳]

یعنی: توانگری و قدرت اقتصادی آنقدر در پیشرفت زندگی مؤثر است که قدرتمند اقتصادی در هر نقطه ای از جهان که باشد دارای زندگی توام با عزت و رفاه است ولی “فقر” باندازه ای در سلب رفاه و راحتی زندگی نقش دارد که افراد فقیر در وطن خویش نیز غریب و از وسائل  رفاه بی بهره می باشند.

از طرفی این موضوع نیز روشن است که “دین اسلام” به این منظور از جانب خداوند جهان فرود آمده است که به مردم حیات، آن هم حیات طیبه یعنی زندگی پاکیزه بدهد، دین اسلام می خواهد عقائد کامل با مفاهیم صحیح خود مورد گرایش قرار بگیرد و انسانها از لحاظ اخلاق به سرحد کمال برسند و از جهت اعمال دارای اعمالی شایسته باشند.

دین اسلام کوشش فراوانی بخرج می دهد تا عقل مردم را تقویت کند و انسانها را به عالیترین درجه از رشد فکری و فرهنگی برساند و واضح است که چنین دینی باید در گام اول خود برای ساختن جامعۀ  انسانی و اسلامی “فقر” را از میان بردارد زیرا بر اساس منطق پیشوایان بزرگ دین تا “فقر” هست حیات و حرکت نیست،‌تا فقر هست انحطاط فکری و ضعف فرهنگی هست،‌تا “فقر” وجود دارد نارسائی اخلاقی و عملی نیز وجود دارد.

البته ممکن است تعدادی از افراد در هر شرائطی بتوانند راه تکامل انسانی را بپیمایند ولی می دانیم این قبیل اشخاص نادر و اندک می باشند و در اینجا روی سخن با نوع و اغلب افراد است.

و بالاخره این نکته روشن است که هر چیزی در محیط مساعد و مناسب خود رشد می کند و ما علاوه بر تجارب و اطلاعات خود این واقعیت را از کلمات پیشوایان بزرگ اسلام (ع) بدست آورده ایم که محیط “فقر و محرومیت”، ضعف مالی و عدم استقلال اقتصادی هرگز محیط مناسبی برای رشد فرهنگی و تحقق مفاهیم دینی از قبیل عدالت، محبت،‌مساوات و صداقت و …. نیست.

بنابراین برای رشد کامل فرهنگی و تحقق مفاهیم دینی در درجه اول از بین بردن فقر و ریشه کن ساختن بیکاری و قلع و قمع محرومیت اقتصادی لازم است.

امیدواریم مسئولان جمهوری اسلامی ایران بفضل خداوند متعال بتوانند گامهای مثبت و سریع  و مؤثری بر اساس برنامه های اقتصادی اسلام بردارند تا برای از بین بردن این فاجعۀ تلخ بشریت توفیق پیدا کنند.

امت اسلامی و متعهد ایران می داند که غلبه بر همۀ دشواریها و نارسائیهائی که از رژیم گذشته بیادگار مانده کار سهل و ساده ای نیست و مخصوصاً این جنگ تحمیلی که نمایانگر صف بندی جبهۀ استکبار و الحاد و سرمایه داری و صهیونیستی در برابر جبهۀ اسلام است بر حجم مشکلات اقتصادی چندین برابر افزوده است اما توفیق الهی در این صحنه نیز مانند صحنه های دیگر ما را مدد خواهد کرد و در این رابطه با برنامه ریزی های کامل اسلامی کابوس وحشتناک فقر و محرومیت از جامعۀ اسلامی رخت برخواهد بست: “انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا”.

اکنون به مناسبت بحث اقتصادی خود لازم است به انجام این چند بحث بپردازیم:

  • مفهوم فقر

در این مورد باید این موضوع کاملاً روشن شود که “فقر” یعنی چه، و انسانها در چه پایه از اقتصاد زندگی، فقیر محسوب می شوند و به چه حدی از اقتصاد اگر برسند از فقر و عواقب خطرناک آن نجات پیدا می‌کنند. و از طرفی هم باید توجه داشته باشیم که: این موضوع بر حسب زمانها و دورانهای مختلف نیز فرق می کند.

  • در سطح جهان بلکه در هر یک از کشورهای مختلف دنیا براساس آمار و ارقام موجود، “فقر” تا چه اندازه ای وجود دارد و در چه نقطه ای نسبت به نقاط دیگر “فقر” مزمن تر و وسیع تر است.
  • “فقر و محرومیت” دارای چه عواقب و آثار وخیمی است و رابطۀ فقر با عدم امکان رعایت اصول بهداشت که در نتیجه موجب پیدایش بیماریها و امراض می گردد تا چه اندازه است و این امراض چه پی آمدهای مادی و معنوی و جسمی و عقلی دارد و همچنین رابطۀ فقر با عدم امکان معالجه و رفع امراض و در نتیجه فرا رسیدن مرگ و میرهای زودرس تا چه پایه است.

و نیز لازم است ارتباط فقر با جهل و عدم پیشرفت فکری و فرهنگی مورد توجه قرار بگیرد و معلوم گردد که “فقر” تا چه میزانی موجب از دست رفتن قدرت تحصیل و کسب علوم است، و همچنین رابطۀ “فقر” با عدم رشد استعدادها و از بین رفتن قدرت ابداع و اختراع و در نتیجه تسلط نیروهای استعمار و استثمار تا چه پایه است.

و نیز ارتباط “فقر و محرومیت” با نارسائی هایی که در زمینۀ انجام وظائف دینی و معنوی و فرهنگی گریبانگیر انسانها می گردد تا چه میزان است.

و بالاخره “فقر” چه رابطه ای با عدم استقلال و از دست رفتن خودکفائی و تا چه اندازه تأثیر در ارتکاب جرائم و جنایات دارد.

  • علت فقر چیست؟

آیا عوامل طبیعی در پیدایش آن تأثیر و نقش مهمی دارد و یا اینکه بطور کل فقر مولود سیاست های شوم و مکاتب و سیستم های اقتصادی ناقص ومنحط بشری است.

  • تأثیر سیستمها در ایجاد یا رفع فقر:

لازم است این بحث نیز بطور روشن انجام بگیرد که کدام یک از سیستمهای اقتصادی در ایجاد و اشاعۀ فقر مؤثر و کدام یک از آنها در جلوگیری از شیوع آن تأثیر دارد، و بالاخره اثبات این مطلب که اسلام تنها مکتبی است که با برنامه های کامل در راه قلع و قمع فقر و محرومیت در همه ابعاد زندگی گامهای مؤثر و نتیجه بخشی برداشته است نیز جزء این بحث مهم است .

بطور خلاصه انجام این قبیل مباحث برای اینکه این غول خطرناک از سر راه زندگی بشر برداشته شود و انسانها برای همیشه از عوارض شوم این اهریمن فساد نجات پیدا کنند لازم و مهم است.

و اکنون برای اینکه دورنمای مختصری از وضع جهان کنونی در رابطه با فقر را در نظر داشته باشیم این آمار را می خوانیم و بقیه مباحث را به توفیق الهی به آینده موکول می سازیم:

گرسنگی هر سال میلیونها نفر را در جهان می کشد:

هر سال ۴۰ میلیون نفر انسان از گرسنگی می میرند، تا زندگی بر اقلیت غارتگر جهان نلذت بخش تر شود.

آمار مرگ و میر ناشی از سوء تغذیه و گرسنگی تنها در سال ۱۹۸۰ قریب ۵۰ میلیون نفر بود: رقمی بالاتر از کشتگان جنگ های اول و دوم جهانی، روند و افزایش فقر و گرسنگی در دنیای بحران زدۀ کنونی چنان است که از هم اینک گفته اند در صورت ادامه سلطۀ استکبار جهانی در سال ۲۰۰۰ (۱۷ سال دیگر) هزار میلیون نفر در فقر کامل بسر خواهند برد، بعبارت دیگر اگر وضعیت بد غذائی که در طول ۲۰ سال گذشته وجود داشته ادامه یابد تا سال ۱۹۸۵ رقم افراد گرسنه دو برابر خواهد شد.[۴]

و این فاجعۀ قرنی است که تنها در اکتبر ۱۹۸۱ آن “جامعه اقتصادی اروپا یک میلیون تن مواد غذائی را نابود کرد” تا کاهشی در بهای محصولات غذائی ایجاد نشود!

در سال ۱۹۸۱ (تقریباً دو سال قبل) نزدیک به ۵۰ میلیون نفر از مردم جهان از گرسنگی و سوء تغذیه مردند، رقمی بالاتر از شمار قربانیان جنگهای اول و دوم جهانی

بیماری گرسنگی و سوء تغذیه که ۸۶% از جمعیت کشورهای تحت سلطه ابرقدرتها را رنج می دهد،‌زائیدۀ سیستم هائی است که استکبار جهانی بوجود آورده تا منافع اقلیت ممتاز و بهره مند جهان را در قبال اکثریت مستضعف آن حفظ کند.

براساس آمارهای موجود تنها ۲۸ درصد از جمعیت جهان قادر به تأمین “کالری” مورد نیاز خود هستند لازم به یادآوری است که هر فرد در روز بطور متوسط به ۲۷۰۰ کالری نیازمند است.

حال آنکه در مقابل ۱۲ درصد از جمعیت جهان که قادر به تأمین ۲۲۰۰ تا ۲۷۰۰کالری هستند،‌۶۰ درصد از ساکنین روی زمین به بیش از ۲۲۰ کالری غذا دسترسی ندارند و این یک بحران واقعی است.

از سوی دیگر گفته شده که نیاز روزانۀ انسان به پروتئین حدود ۳۰ گرم است و بر اساس آمارهای سازمان خواربار جهانی ۵۶ درصد از جمعیت جهان کمتر از ۱۵ گرم پروتئین مصرف می‌کنند!

گزارش سازمان جهانی خواربار از تقسیم گرسنگی و سوء تغذیه در جهان حاکی است که ۳۰درصد از گرسنگان در آسیای جنوب شرقی، ۱۸ درصد در خاورمیانه، ۱۳درصد در آمریکای لاتین و ۲۵درصد آنها در آفریقا زندگی می‌کنند بیماری سوء تغذیه که بر پایه آمارهای فوق ۸۶ درصد آن در کشورهای جهان سوم وجود دارد بیش از همه کودکان را تلف می کند. به گزارش “یونیسف” از هر ۵ کودکی که در سال ۱۹۷۹ به دنیا آمده اند بک نفر بر اثر گرسنگی جان خود را از دست داده است، طی همانسال بیش ار ۸ میلیون کودک کمتر از ۵ سال در جنوب آسیا تلف شده اند که علت مرگ بیش از نیمی از آنان گرسنگی بوده است!!

بر اساس تخمین بانک جهانی ۵۰درصد مرگ و میر کودکان در “آمریکای لاتین” بطور مستقیم یا غیر مستقیم ناشی از کمبو تغذیه می‌باشد.[۵]

چندی قبل پروفسور علی موسی سرپر ست بخش اطفال در بیمارستان “ناثال ژوها نسبورک” اعلام داشت که از ۸میلیون کودک سیاه پوستی که در آفریقای جنوبی وجود دارد هر سال سی هزار کودک یا بعبارت دیگر هر ساعت سه تا چهار کودک بر اثر سوء تغذیه و گرسنگی جان خود را از دست می‌دهند.[۶]

همچنین گزارش سازمان جهانی “یونیسف” حاکی است که سالانه نزدیک به ۲۰درصد کودکان پاکستانی به علت کمبود امکانات بهداشتی و بدی تغذیه جان خود را از دست می‌دهند، در گزارشی که “یونیسف” درباره پاکستان انتشار داده آمده است هر سال ۲/۳ میلیون کودک در این کشور بدنیا می آیند که ۷۰۰ هزار تن از آنان پیش از رسیدن به ۵ سالگی می میرند!

“ادوارد سائوما” رئیس سازمان “فائو” خواربارجهانی تأکید کرده است که نیمی از افرادی که در اثر گرسنگی جان خود را از دست می‌دهند کودک می باشند و این در حالی است که وضع تولیدات کشاورزی کشورهای در حال رشد در مقایسه با سال ۱۹۸۰، بیست و هشت درصد بدتر شده است.[۷]

بهر تقدیر اگر بحران تغذیه بهمین شکل ادامه یابد احتمال دارد که شمار گرسنگان جهان در سال ۲۰۰۰میلادی به ۶۵۰ میلیون نفر برسد.[۸]

به این موضوع نیز باید کاملاً توجه داشت که استکبار جهانی اجازه نمی  دهد که کشورهای وابستۀ جهان سوم، حداقل در بخشهای کشاورزی خود، به خودکفائی و استقلال برسند لذا نخستین راه خروج از بحران تغذیه، کسب استقلال واقعی و خلع ید از کشورهای استکباری است.

بموجب یک برآورد  تکان دهنده اگر تمام منابع نباتی جهان را مورد استفاده قرار دهیم می توانیم ۵۰۰ برابر جمعیت کنونی زمین را خوراک بدهیم.[۹]

گزارش دیگری در هیمن زمینه حاکی است که “مجموع پروتئین فرآوردهای گوشتی و لبنیات در جهان، بیش از ۰۰۰/۷۳۶/۱۰ تن در روز است در حالیکه پروتئین مورد نیاز جمعیت کنونی جهان بیش از ۰۰۰/۴۳۹/۱۰ تن در روز نمی‌باشد “این واقعیت هولناک نشانگر آنست که نه تنها تولید پروتئین جهانی ۳۰۰ هزار تن بیش از مصرف تمامی جمعیت آنست بلکه کشورهای امپریالیستی میلیونها تن مواد پروتئینی را عمداً نابود می‌کنند تا قیمت فرآورده های غذائی خود را  در حالت تورمی آن نگاه دارند!!

بعنوان شاهد مثال بار دیگر یادآور می شویم که در اکتبر سال ۱۹۸۱ جامعۀ اقتصادی اروپا یک میلیون تن مواد غذائی را نابود کرده است!!

جان کلام اینکه علت اصلی گرسنگی کمبود تولید مواد غذائی یا رشد سریع جمعیت در جهان سوم نیست و علت اصلی آن نظام سیاسی- اقتصادی است که تولید صنعتی و کشاورزی مواد غذائی را عمدتاً در انحصار ابرقدرتها قرار داده است.

این را هم باید در نظر داشت که حتی در ایالات متحده آمریکا نیز”بیش از ۱۰ میلیون نفر به گرسنگی مزمن مبتلا هستند.[۱۰]

ادامه دارد.

 

[۱] نهج البلاغه، کلمات قصار، ۱۵۴٫

[۲] – نهج البلاغه ،‌کلمات قصار،‌۳۱۱٫

[۳] – نهج البلاغه، کلمات قصار،‌۵۵٫

[۴] –  اطلاعات، ۵/۲/۶۱٫

[۵] -اطلاعات، ۵/۲/۶۱٫

[۶] – صبح آزادگان، ۲۵/۱/۶۲٫

[۷] – اطلاعات فروردین ۶۲٫

[۸] – جمهوری اسلامی ،۹/۹/۶۱٫

[۹] – اطلاعات، ۵/۲/۶۱٫

[۱۰] – اطلاعات، ۲۲/۲/۶۲

17دسامبر/16

درسهایی از نهج البلاغه (خطبه ۲۹)

آیت الله العظمی منتظری

شکوۀ دردآلود امیر المؤمنین(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث ما خطبه بیست و نهم نهج البلاغه است:

جمگ صفین با مسأله حکمین پایان یافت حکمین، عمرو بن عاص و ابو موسی اشعری بودند.ابوموسی با فریب عمرو، حضرت علی(ع) را از خلافت خلع و عمرو،‌معاویه را به خلافت  نصب نمود! پس از آن حضرت امیر(ع) مردم را به جنگ با معاویه تحریص و تشویق فرمود. هنگامی که خبر به معاویه رسید،  مردم را از گوشه و کنار و اطراف دمشق گرد آورد و به آنان گفت: علی بن ابی طالب قصد یورش به شما را  دارد! برخی گفتند: مرکز جنگ را صفین قرار دهیم،‌زیرا از آنجا خاطره خوشی داریم، در آنجا گرچه شکست خوردیم ولی در نهایت موفق شدیم. عده ای گفتند: به کوفه برویم  و کار را یکسره کنیم ولی معاویه می دانست که اگر با علی(ع) مستقیماً وارد جنگ شود شکست می خورد،‌ و لذا سیاستش مبتنی بر این بود که – به اصطلاح امروز- جنگهای پارتیزانی راه بیاندازد و افرادی را به شهرهای تحت سیطرۀ علی(ع) بفرستد تا با غارتگری، مردم را مرعوب سازند و ایجاد آشوب و ناامنی نمایند، و بدین وسیله حکومت حضرت علی(ع) تضعیف شود و نتواند لشکری متشکل و هماهنگ علیه او ترتیب دهد. بر همین اساس نیز، سفیان بن عوف غامدی را قبلاً فرستاده بود که او هم در بیشتر شهرها غارت کرده،‌ مردم را به قتل رسانده و به دمشق برگشته بود.

گزارش جاسوس معاویه

در این میان که فرماندهان معاویه سرگرم مذاکره  بودند، نامه ای از عماره بن عقبه بن ابی معیط که جاسوس معاویه در کوفه بود، برای او رسید و او را از مسأله خوارج آگاه ساخت.[۱]

عماره به معاویه نوشت:

“اما بعد،‌فان علیا خرج علیه قراء”

“اصحابه و نساکهم”

(معاویه! ترا بشارت باد که ) قاریان قرآن و مقدسان ارتش علی بر وی خروج کرده اند.

این که می گوید، مقدسان ارتش علی، به این دلیل است که خوارج، تندروهائی بودند که ظواهر شرع را رعایت می کردند! تالی قرآن بودند نماز شب را برپا می داشتند! و همیشه افراد تند  رو که نتوانند فکر خود را با فکر امام هماهنگ کنند، خطرشان زیادتر از دیگر دشمنان است.

“فخرج الیهم فقتلهم و قد فسد علیه”

” جنده و اهل مصره و وقعت بینهم العداوه”

-علی با آنها جنگید و آنان را کشت.

از این رو میان ارتش هماهنگ علی اختلاف و دشمنی افتاد، دسته ای جزو خوارج و دسته ای با علی شدند.

“و احببت اعلامک لتحمد الله و السلام”

  • من خواستم به تو- ای معاویه- اطلاع دهم تا خوشحال شوی!

معاویه از این خبر بسیار خرسند گردید و با نگاهی به برادر عماره،‌خطاب به او گفت: برادرت راضی شد که برای ما جاسوسی کند!

سرانجام جنگ خوارج پایان پذیرفت، در حالی که برای حضرت علی(ع) بسیار دشوار بود کهن افرادی که جزو ارتش خود او بودند و ظواهر شرع را رعایت می کردند، به دست او کشته شوند، ولی چاره ای جز این نبود: فتنه و آشوب را می بایست از میان برداشت. خوارج نهروان حدود چهار هزار نفر بودند که همگی بجز نه نفر که فرار کردند، در نهروان کشته شدند،‌ولی همان نه نفر ،‌عقاید خاص خود را منتشر کردند که هنوز هم بقایائی از آنها در مسقط و عمان و جاهای دیگر موجود است.

برنامه معاویه برای غارتگری

پس از جنگ خوارج، معاویه در تعقیب همان سیاستی که ذکر شد، ضحاک بن قیس فهری را با لشکری متشکل از سه تا چهار هزار نفر گسیل داشت،‌و به او دستور داد که: “سر حتی تمر بناحیه الکوفه و ترتفع عنها ما استطعت ” – به سوی کوفه برو ولی تا می توانی به خود شهر کوفه وارد نشو.

“فمن وجدته من الاعراب فی طاعه علی فاغر علیه” .-بر اعرابی[۲] که اطاعت از علی می‌کنند یورش بر.” و ان وجدت له مسلحه او خیلا فاغر علیها” . –اگر مرکزی  یا پادگانی برای ارتش علی دیدی، بر آنها یورش بر.”و اذا اصبحت فی بلده فامس فی اخری”. –در جائی توقف مکن که درگیر شوی. شبانه یورش بر، مردم را بکش و آنها را غارت کن، پیش از آنکه از خواب بیدار شوند، در جای دیگر باش. اگر صبح را در شهری بودی، شب را در شهر دیگر سپری کن! این سیاست برای این بود که نیروی زیادی تلف نشود و حکومت حضرت امیر(ع) نیز تضعیف گردد.

“و لا تقیمن لخیل بلغک آنها قد سرحت الیک لتلفاها فتقاتلها”. – اگر به تو اطلاع دادند که ارتشی از سوی علی، متوجه تو شده است، درجایت نمان که با آنها روبرو شوی بلکه به جای دیگر رو و در آنجا غارت و آشوب برپا کن!!

آیا کسی می‌تواند این دستور معاویه را توجیه کند؟! اینها مطالبی است که مورخین نقل کرده اند، ابن ابی الحدید معتزلی، که خود از علمای بزرگ اهل سنت است، از کتاب غارات ابراهیم بن محمد ثقفی نقل کرده است.

ضحاک بن قیس،‌طبق دستور معاویه، در شهرها و روستاها غارت و آشوب را به راه انداخت و آنقدر جنایت کرد که نوشته اند: عدۀ زیادی از مردم کوفه که رهسپار حج بودند، بر آنها نیز یورش برده، اموال آنان را غارت کرد و بسیاری را بقتل رساند.

تعقیب نیروهای اعزامی معاویه

این اخبار که به حضرت امیر(ع) رسید مردم را به جهاد ترغیب و تحریص نمود ولی آنان بیش از آنکه آماده جنگ و جهاد شوند، حرف می زدند و وعده می دادند و سخنان بیهوده می گفتند،‌و این امر حضرت علی(ع) را ناراحت کرده بود. بدین جهت این خطبه را ایراد فرمود.

در هر صورت، حضرت علی(ع) حجر بن عدی را با سه هزار نفر برای مقابله و نبرد با ضحاک بن قیس،‌گسیل داشت.

دو لشکر در جایی به هم برخوردند و جنگ شروع شد. در آن جنگ دو نفر از ارتش حجر و هیجده نفر از لشکریان ضحاک کشته شدند شبانگاه ضحاک- بنا به دستور معاویه- پا بفرار گذاشت و به سوی شام گریخت.

سیاست معاویه این بود که با آشوبگری، حکومت حضرت امیر(ع) را تضعیف کند.

و اینچنین است سیاست کسانی که نیرویشان کم است و می دانند اگر مستقیماً وارد جنگ شوند شکست می خورند، لذا شبانه در شهرهای مختلف با ترور و غارت، ایجاد وحشت کرده، روحیه مردم را تضعیف می نمایند که مردم خیال کنند خبری هست در حالی که آنها چهار نفر تروریست بیش نیستند.

***

ضعفها و زیانها

حضرت علی(ع) در این خطبه می فرماید

“اَیُّهَا النَّاسُ لْمُجتَمِعَهُ اَبْدانُهُم الْمُخْتَلِفَهُ اَهْوائُهُم”.

  • ای مردمی که بدنهایتان در یک جا جمع است- مثلاً در مسجد کوفه بیست هزار یا سی هزار نفر،‌کنار هم هستید- ولی هواها و امیالتان گوناگون است. اهواء جمع هوی به معنای میل نفس است، چه خوب باشد و چه بد، گرچه معمولاً هوای نفس در مورد امیال شیطانی گفته می شود.

المختلفه اهواؤهم، یعنی هر کدام، نسبت به جنگ نظری دارید و با هم هماهنگ نیستید.

” کَلامُکُمْ یُوْهِی الصُّمَّ الصِّلابَ”.

  • سخن شما سنگهای بسیار سخت را سست می کند.

یوهی: از باب افعال به معنای سست- کردن است. کلام واهی یعنی کلام ضعیف و سست.

صم: جمع اصم به معنای کر است.

صلاب: جمع صلیب[۳]، یعنی سنگ بسیار سخت و آن را کر می گویند به این لحاظ که مانند گوش کر که صدا  در آن نفوذ نمی کند، این نیز نفوذ ناپذیر است.

می فرماید: سخنان محکم شما، سنگهای بسیار سخت را سست می کند ولی در هنگام عمل، شما سست هستید. و شاید مراد از سنگهای سخت، دلهای سخت باشد یعنی رجز خوانی شما، مردان قوی را به وحشت می اندازد ولی در مقام عمل ضعیف هستید.

” وَ فِعْلُکُمْ یُطْمِعُ فیکُمُ الاَعْداءَ”.

  • کارتان، دشمنان را نسبت به شما به طمع می اندازد. وقتی دشمن می بیند که شما هیچ حرکتی ندارید، در شما طمع می کند و لذا معاویه روزی سفیان بن عوف غامدی را می فرستد و روزی دیگر ضحاک بن قیس را، و شهرهای شما را غارت می کند. افرادی که بسیار حرف می زنند کمتر اهل عملند. کسی که اهل عمل است به فکر وظیفه خویشتن است و قصدش خالص است ولی افرادی که می خواهند از زیر بار در روند، برای اینکه خودشان را از پا نیدازند، سخنان پر هیاهو دارند. و روی این اصل من همیشه به برادرانی که مسئول هستند و برای کشور زحمت می کشند تذکر داده ام که نباید رفتار ما مثل رژیم سابق باشد که وعده های تو خالی می دادند و دروازه های تمدن بزرگ! را به رخ مردم می کشیدند ولی خبری نبود! هر وقت کاری را انجام دادید، آن وقت اعلام کنید که –مثلاً- کجا دارای راه هموار یا برق و آب شده است، اما وعده ندهید. ما با این همه گرفتاری که داریم، آمریکا، شوروی، فرانسه و دیگر کشورهای سلطه گر برای ما ایجاد زحمت می‌کنند،‌هر روز مسئله ای می آفرینند،‌محاصره اقتصادی می‌کنند، با این وضع، چرا وعده ای بدهیم که نتوانیم به انجام برسانیم؟! بنابراین بهتر است برادران مسئول قصدشان را خالص کنند،‌سخن کمتر بگویند و به اندازه قدرتشان کار کنند و کار را پس از اتمام، به مردم اطلاع دهند تا آنان خوشحال شوند ولی وعدۀ کاری را که نمی دانیم می توانیم انجام دهیم یا نه، ندهند که حرف باشد و عمل نباشد! این ضعف ما را می رساند.

“تَقُوْلُونَ فِی المَجالِسِ کَیْتَ و کَیْتَ فَاِذا” جاءَ القِتالُ قُلْتُمْ حیدی حَیادِ”.

  • هنگامی که در مجالس می نشینید می گوئید: چه ها خواهیم کرد! ولی هنگامی که جنگ پیش می آید می گوئید: ای جنگ! از ما دور شو!

کَیْتَ، کیتِ، کیتُ بهر سه نحو ضبط شده است و این کنایه است. هرگاه کنایه از اشخاص باشد می گویند: “فلان” و هرگاه در مورد عدد کنایه می آورند می گویند “کذا و کذا” و هر وقت از کارها کنایه آورده شود می گویند: “کیت و کیت” در فارسی هم می گوئیم: چه ها خواهیم کرد.

حیدی: مفرد مؤنث است از حادَ یَحیدُ یعنی از چیزی میل پیدا کردن و منصرف شدن، و حَیادِ (مبنی بر کسر) از همان باب است و کنایه از فرار می‌باشد. و خطاب به مردم است یعنی فرار کنید مانند “الفرار، الفرار”.

“ما عَزَّت دَعْوَهٌ مَنْ دَعاکُمْ وَ لاَ اسْتَراحَ”

“قَلْبُ مَنْ قاساکُمْ”.

  • هر کس به شما امیدوار باشد و شما را به جنگ دعوت کند، پیروزی نصیبش نخواهد شد، و هر کس بخواهد شما را به زور وادار به کار و جنگ کند، چنین انسانی دلش آرام نیست، زیرا کسی که به زور به جنگ آمده است بهانه جوئی می کند و از زیر بار جنگ شانه خالی می کند.

عز: به معنای غلبه در مقابل ذلت بمعنای شکست خوردن است. و عزیز یعنی غالب.

“اَعالیلُ بِأَضالیلَ “.

  • تا شما را به سوی جهاد دعوت می‌کنند هر کدام بهانه ها یا علتهای باطل و نابجا می آورید. مثلاً یکی می گوید بچه ام بیمار است، یکی می خواهد حاصل باغش را جمع کند، دیگری سرما را و آن یکی گرما را بهانه می آورد!!

اعالیل: ممکن است جمع اعلول به معنای بهانه باشد . اضالیل : جمع اضلوله یعنی سخن باطل است. برخی گفته اند اعالیل جمع اعلال و اعلال جمع علت است.

“دِفاعَ ذِی الدَّیْنِ المَطُولِ”.

  • بهانه جوئی شما مانند کسی است که بدهکار است و می‌تواند دینش را ادا کند ولی بهانه می آورد.

مطول:  صفت مشبهه است از مماطله.

مماطل: کسی است که بدهی مردم را نمی پردازد و پیوسته بهانه جوئی می کند.

دفاع در  اینجا مفعول مطلق است برای فعل محذوف یعنی تدافعون دفاع…- بهانه می آورید بهانه آوردن…

“لا یَمنَعُ الضَّیْمَ الذَّلیلُ وَ لا یُدْرَکُ”

“الْحَقُّ اِلَّا بِالجِدِّ”.

  • کسی که ذلیل و خوار است، نمی‌تواند جلو ظلم و ستم را بگیرد، و حق بدون جدیت بدست نمی آید.

حقیقت همین است، آدمی که ذاتاً ذلیل و خوار است، نمی‌تواند در مقابل ظالم بایستد و از ظلم جلوگیری کند. مردم کوفه قدرتمند بودند ولی شجاعت و شهامت لازم را نداشتند. اعتماد به خدا و اعتماد به نفس در آنها دیده نمی شد، اینچنین انسانها نمی توانند از حق دفاع کنند. از این رو ما بارها گفته ایم: استعمار گران شرق و غرب علاوه بر ثروتهای ما که به یغما برده اند، خود ما را نیز از خودمان گرفته اند! به ما تلقین کرده اند که ما خوار و ذلیل و ناتوانیم و سرنوشت ما را باید کاخ سفید یا کاخ کرملین تعین کنند!! اگر ما اعتماد به نفس داشته باشیم، کارهای زیادی را می توانیم انجام دهیم. کسی که بخواهد در مقابل مستکبرین و طاغوتها قیام کند، در درجه اول باید اعتماد به نفس داشته باشد.

“اَیَّ دار بَعدَ دارِکُمْ تَمنَعُونَ وَ مَعَ اَیِّ ”

“اِمام بَعْدی تُقاتِلُونَ”.

  • اگر از کشور و وطن خود دفاع نکنید از کجا دفاع خواهید کرد، و با کدامین امامی پس از من، به میدان جنگ خواهید رفت؟! شما که از کوفه خودتان دفاع نمی کنید،‌پس این قدرت و نیرو را برای کجا گذاشته اید؟

و شما که از رهبری عادل و معصوم- که اولین ایمان آوردنده به پیامبر و پسر عم و داماد آن حضرت است- اطاعت نمی کنید، پس از این، زیر پرچم کدامین رهبر خواهید جنگید؟!

“الْمَغرُوْرُ- وَ اللهِ- مَنْ غَرَرل تُمُوهُ”.

  • بخدا قسم فریب خورده، کسی است که فریب شما را بخورد. شما قابل اعتماد نیستید.

“وَ مَنْ فازَ بِکُمْ فَقَدْ فازَ- وَ اللهِ- “بِالسَّهْمِ الأَخْیَبِ”.

  • کسی که شما را دارد، بخدا قسم نومید کننده ترین سهم را برگزیده است.

یک نوع قمار در میان عرب معروف بود که آن را”ازلام” می گفتند و در قرآن نیز ذکرش آمده است: ده نفر شتری را میان خود می گذاشتند و آن را می کشتند. سپس شتر را به ۲۸ سهم تقسیم می کردند و ده چوبه تیر آورده بر اولی، یک سهم و بردو می دو سهم و بر سومی، سه سهم و همچنین… می نوشتند. مجموع آنها تا چوبۀ هفتم ۲۸ سهم می شود، سه تیر دیگر بی سهم بود. سپس قرعه می زدند، آن سه نفر بیچاره ای که تیرهای بی سهم نصیبشان می شد باید پول شتر را بپردازند و آن هفت نفر هر کس به سهم خود، گوشت شتر را بر می داشت. سهم اخیب سهم آن سه نفر است که پول داده اند و چیزی نصیبشان نشده است. حضرت می خواهد بفرماید هر کس که شما را داشته باشد مانند کسی است که در آن قمار سهم اخیب را برده است اخیب افعل التفضیل از خیبه بمعنی خسران و زیان است، و این از تشبیهات و استعاراتی است که جنبه بلاغت در کلام را دارد،  و لذا سید رضی- رحمه الله- آن را در نهج البلاغه آورده است.

“وَ مَنِْ رَمی بِکُم فَقَدْ رَمی بِأَفوَقَ ناصِلٍ”.

  • کسی که شما ابزار جنگش باشید و بوسیله شما بخواهد تیر بیاندازد مانند کسی است که با تیر سر شکسته بی پیکان تیر اندازی کرده که این تیر رد نمی شود و اگر رد شد اثر نمی کند. یعنی شما را نمی شود وارد جنگ کرد و اگر وارد شدید اثری ندارید، زیرا از میدان نبرد فرار می کنید.
  • تیرهای سابق چیزی داشت که به زه کمان گیر می کرد و بوسیله زه پرتاب می شد و آن را در عربی “فوق” می گویند. آن تیر، سر تیزی داشت که در بدن دشمن فرو می رفت و آن را “نصل” می گویند.تیری که فوق نداشته باشد “ناصل” می گویند و این نامگذاری معکوس است زیرا باید تیری را که دارای فوق باشد افوق و آنکه دارای نصل باشد ناصل نامند. تیری که افوق و ناصل باشد از کمان رد نمی شود و بر فرض اینکه رد شود و به دشمن اصابت کند، در او تأثیر نخواهد داشت زیرا نصل ندارد، و حضرت در این بیان، مردم را به چنان تیری تشبیه می‌کنند.

“اَصْبَحتُ –وَ اللهِ- لا اُصَدِّقُ قَولَکُمْ وَ” “لا اَطْمَعُ  فی نَصرِکُمْ وَ لا اُوعِدُ العَدُوَّ بِکُمْ”.

آن قدر به حضرت امیر(ع) وعده دادند و تخلف کردند که حضرت می فرماید: بخدا قسم من دیگر سخنان شما را باور ندارم و هیچ طمع ندارم که مرا یاری کنید. من نمی توانم دشمن را بوسیلۀ شما بترسانم، زیرا دشمن از چنین ارتشی وحشت ندارد.

“ما بالُکُمْ؟” –شما را چه شده است؟

“ما دَواؤُکُمْ؟” –دوای درد شما چیست؟

“ما طِبُّکُمْ؟” از چه راهی می شود  شما را علاج کرد؟

“اَلقَوْمُ رِجالٌ اَمْثالُکُمْ! –آن دشمنان مردانی مانند شما هستند!(پس چرا می ترسید؟)

“اَقَولاً بِغَیرِ عِلمٍ؟” -آیا سخنی می گوئید که نمی دانید توان انجام آن را دارید یا خیر؟

“وَ غَفْلَهً مِنْ غَیْرِ وَرَعٍ؟” –و آیا غفلتی  دارید بدون ترس و هراس از خدا؟

“وَ طَمَعاً فی غَیْرِ حَقِّ؟” –آیا طمع دارید در چیزی که استحقاق و لیاقت آن را ندارید؟ پول و ریاست می‌خواهید ولی کار و فعالیت نمی کنید!

این بود خطبه حضرت امیر المؤمنین(ع) در مورد تحریک مردم و گله از آنان پس از غارتهای ضحاک بن قیس فهری به دستور معاویه و انیچنین افرادی بودند ارتشیان آن حضرت!!

و صلی الله علی محمّد و آله الطاهرین

[۱] – خوارج از لشکریان حضرت امیر(ع) بودند و با اینکه خود آنها بر پذیرفتن حکمیت اصرار داشتند ولی پس از آن به همین بهانه که چرا حضرت امیر(ع) حکمیت را پذیرفتند علیه آن حضرت قیام کردند و جنگ داخلی به راه افتاد.

[۲] – اعراب، عشایری را می گویند که در مرکز شهر نبودند،‌بلکه در روستاها و شهرهای کوچک یا در بیابانها چادر نشین بودند.

[۳] – صلاب جمع صلیب مانند ظراف جمع ظریف و شراف جمع شریف است.

17دسامبر/16

رهنمودها

 

امام:

*پنجشنبه ۲۲/۲/۶۲:

*بعثت رسول خدا برای این است که راه مقابله با قدرتهای بزرگ را بمردم بفهماند.

*تا مستضعفان دستشان را بهم ندهند سلطه های شیطانی رفع نخواهد شد.

* ما مسئول هستیم روی غرضهای نفسانی خودمان پا بگذاریم و همه باید برای خدا باشیم.

*سه شنبه ۲۷/۲/۶۲:

*ما باید به همه سفارش کنیم که برای اسلام خدمت کنند و همه در صف واحدی قرار بگیریم که انحرافی پیش نیاید.

*پنجشنبه ۲۹/۲/۶۲:

* اگر ما وحدت خودمان را حفظ کنیم و همصدا و همجهت  باشیم از هیچ چیز نباید بترسیم،و ترس آن موقعی است که رؤسا با هم اختلاف کنند و مردم در صحنه نباشند.

* باید بحکم  خدا عمل کنیم و به این هم کاری نداشته باشیم که چه کسی بدش می آید.

*یکشنبه ۱/۳/۶۲:

* شما جهادگران برای میلیونها مستمند و محروم خدمت می کنید و لطف خداوند شامل حال شماست.

*دوشنبه ۲/۳/۶۲:

شما چند نفر باصطلاح روشنفکر جای خودتان بنشینید و اینقدر توطئه نکنید، دیگر نه آمریکا بر می گردد و نه شوروی.

*امروز نغمه ایکه برای ایران، دولت ایران هیچ کاری نکرده است و مستکبر مستکبر تر شده است و مستضعف مستضعفتر این نغمه شوم را که باید از دهن آمریکا و از دهن شوروی خارج شود اینهائی که در ایران خودشان را مسلم می دانند از گلوی خودشان بیرون بیندازند.

 

 

*دوشنبه ۲/۳/۶۲:

*به شما چند نفر روشنفکر که می‌خواهید کمونیسم را تقویت کنید یا آمریکا باز برگردد عرض می‌کنم تا شما زنده اید آمریکا بر نمی گردد، شوروی هم بر نمی گردد.

*هواداران شرق و غرب بنظر می رسد که با هم تفاهم کرده و یک عده ساده لوح را چه در مجلس و چه در خارج وادار می‌کنند یک مسائلی را مطرح کنند که هرچه بیشتر ملت ایران را مأیوس کنند.

*چهارشنبه ۴/۳/۶۲:

*ائمه جمعه مثل مردم ساده زندگی کنند در خطبه ها امر بتقوی کرده مسایل کشور را برای مردم بگویند.

*اگر از نظر زندگی از مردم عادی بالاتر رفتید بدانید که دیر یا زود مطرود می شوید.

*پنجشنبه ۵/۳/۶۲:

*مردم را در صحنه نگهدارید که آنچه انقلاب ایران را حفظ کرده حضور مردم در صحنه است.

*یکشنبه ۸/۳/۶۲:

*توطئه آزاد نیست، انتقاد آزاد است.

*تضعیف جمهوری اسلامی تضعیف اسلام است و ما با این مخالفیم.

*دوشنبه ۱۶/۳/۶۲:

*ملت ایران، در صورت ادامه کمک دولتها به صدام، راه دیگری را که هیچگاه خواست آنان نیست در پیش خواهند گرفت.

آیه الله العظمی منتظری

*اگر کیان جمهوری اسلامی در خطر باشد، تجسس و اطلاع از توطئه ها از اهم واجبات است.۲۴/۲/۶۲

*تمام صاحبان قلم و فکر که در خط اسلام و انقلاب اسلامی هستند توان خود را در نشر یک یا چند مجلۀ محدود و وزین و علمی پر محتوی بکار برند.۳۱/۲/۶۲

*یکشنبه-۱/۳/۶۲:

*یکی از مسائل مهم و ظریف انتخاب اساتید، پرهیز از راستگرائی و چپگرائی است.

*اگر باز می بینیم فردی در کلاس و یا جاهای دیگر از هر فرصتی برای تبلیغ افکار غیر اسلامی خود استفاده می کند باید عذر او خواسته شود.

*یکشنبه-۸/۳/۶۲:

*دادگاهها نباید اجازه دهند زمین های واگذار شده به کشاورزان پس گرفته شود.

*خدمت جهاد در طول چهار سال گذشته پس از پیروزی انقلاب اسلامی به اندازه ۲۰ الی ۳۰ سال رژیم قبل می‌باشد.۱۴/۳/۶۲

*صدا و سیما در صورت حفظ بیطرفی و دخالت ندادن حب و بغضهای شخصی و گروهی می‌تواند اعتماد مردم را حفظ کند.

*کارهای مردم را بدون اتلاف وقت، ضربتی و انقلابی انجام دهید.۱۶/۳/۶۲

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

17دسامبر/16

سخنی با راهیان خانه خدا

دفتر تبلیغات حج

تلاش این مجله نیز بخشی از این وظیفه است که با همت دانشمندان، نویسندگان و … ابعاد مختلف مسأله حج را از این شماره در اختیار خواهران و برادران عازم خانه خدا قرار دهیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

“جَعَلَ‌اللهُ الکَعْبَهَ البَیْتَ‌ الحَرامَ”

“قِیاماً لِلنَّاس”  (قرآن کریم)

از رازهای بزرگ آفرینش، وجود پربرکت کعبه است که در طول تاریخ مایه استواری قافله بشری بوده و نیز اولین خانه ای است که در روی زمین برای مردم نهاده شده.

“اِنَّ اوّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ  لَلّذی بِبَکَّهَ”

“مُبارَکاً”

خانه ای پر از اسرار بوسعت اسرار وجود انسان بویژه آنگاه که با خدا پیوند می خورد هم خانه خدا و هم خانه مردم، مرکز عظیمترین انقلابی که در جهان اتفاق افتاده است، انقلاب خاتم الانبیاء(ص) و مظهر نهائی ترین انقلاب جهانی که اتفاق خواهد افتاد، انقلاب قائم آل محمد «ص».

تنها خانه ای که از دورترین زمانها در طول هزاران سال بیشترین و بهترین بندگان شایسته خدا از انبیاء عظام و اولیاء گرام و همه عاشقان جلال و جمال الهی بدورش طواف کرده و می‌کنند، چه اسرارآمیز است این خانه، خانه خدا و مردم، صدها میلیون مسلمان هر شب و روز در  بهترین حالات رو به سویش دارند و هنگام مردن نیز بسوی او می میرند. چه توطئه ها  در طول حیاتش برای نابودیش که نکردند اما خدا نگهداریش کرده و می کند و همچنان زنده و استوار مانده و مایه استواری مردم است.

آری، کعبه خانه ای اسرار آمیز است، دوست داشتنی است، بی اختیار دوستش داری اما نمی توانی بفهمی که چرا تا این حد بی اختیار عاشق این خانه هستی. بی جهت نبوده است که پیامبر گرامی در فراقش می گریسته است. آری، نه تنها کعبه اسرار آمیز است که حج این خانه هم پر از رازها و رمزها است: از شروع احرام تا  طوافها، سعی صا و مروه، تقصیر، وقوف در عرفات،‌مشعر و منی و ذبح و حلق، هدف چیست؟ همراهی با کیست؟ پاسداری از چیست؟ چگونه آزمایشی است؟ پس از این آزمایشها چه خواهد شد؟ مقام ابراهیم، حجر اسماعیل، ابتلاء و آزمایش ابراهیم منتهی به امامت آنجناب شد و اسماعیل نیز، و این همه اعمال و مناسک اسرار آمیز در یک زمان برای همه مقرر شده است. اجتماعی الهی کنگره ای عظیم، یعنی عظیمترین کنگرۀ جهانی متشکل از انسانهائی از سراسر جهان کنگره ای متشکل از خود مردم و نه نمایندگان آنان، مردمی که همه بخانه خود آمده اند، بخانه خدای خود و همه‌ی کارهایشان در این خانه معنی دار است و جهت دار و ایام اعلام بیزاری از مشرکین، از تمامی مشرکین عالم “وَ اَذانٌ مِنَ اللهِ وَ‌رَسولِهِ یَومَ الحَجِّ الاَکبَر اَنَّ اللهَ بَرئٌ مِنَ المُشرِکینَ‌وَ رَسولُهُ” پس مگر اینجا میدان جنگ است؟ صحنه مواضع است؟ موضعگیری در برابر مشرکین، در برابر قدرتهای ضد خدا، در برابر آمریکا، در برابر شوروی و در برابر همه مشرکین عالم و خدای کعبه فرمان می دهد به ابراهیم که خانه مرا پاکیزه کن و پاکیزه نگهدار برای صاحبانش، برای میهمانان من، برای آنان که عزم طواف آن را دارند  پس میهانان نیز باید پاکیزه وارد این خانه شوند، این طواف کنندگان هم میهمانند و هم صاحب خانه، پس هر کدام هم میهمان یکدیگرند و هم میزبان همدیگر و همه میهمان خدا. پس هرگز مبادا که به میهمان خدا و خودت بی احترامی کنی، بی خدمتی و یا کم خدمتی کنی، آدابش را بیاموز و خود را آماده کن و ما نیز بنوبه خود در پی آموختن آنیم و در صدد آموزش دادن آن از هر طریقی و بهر شکلی، که تلاش این مجله هم بخشی از این وظیفه است تا به همت دانشمندان، نویسندگان،‌فقیهان، جامعه شناسان، تاریخ شناسان، بحج رفتگان، روحانیان، مدیران و مسئولان برگزاری این سفر الهی، ابعاد مختلف  بیت الله الحرام  و مناسک آن را و آداب سفر و هر گونه مسائلی که باید راهیان خانه خدا در این سیر الی الله بدانند و رعایت کنند از آداب معاشرت و مسائل بهداشتی و مشکلات این سفر و موقعیت کنونی مسلمانان شرکت کننده در مراسم حج بخصوص راهیان از جمهوری اسلامی در جهان و مواضع حکومتها بخصوص حکومت آل سعود و برخورد با سایر مسلمین و با مسائل سیاسی  و مدارا با برادران از اهل سنت و شرکت در جماعات و جمعه و دهها مسئله دیگر را تهیه و از این شماره در اختیار خواهران و برادران عازم خانۀ خدا قرار دهیم، باشد که در پیشگاه خدای کعبه مقبول افتد و السلام.

 

17دسامبر/16

اخلاق در اسلام قسمت بیست و یکم

آیت الله مشکینی

یقین و باور درونی

سخن در صفت یقین بود و این حالت نفسانی راسخ،‌که اگر متعلق آن، توحید مبدأ و ثبوت معاد و سایر  امور مربوطه باشد از بهترین و پرارزش ترین صفات انسان و جمال روح و کمال روان او خواهد بود. و اینک مناسب آن است که در باره اسباب و وسائل تحصیل این گوهر پر ارج از دیدگاه اسلام، اندکی بررسی و فحص شود، باشد که از خلال آیات و ادله به راهی راهنمون شویم که طالب حرکت را به قله قاف این مقام، مسیری مستقیم تر و طریقی نزدیکتر بدست آِید.

تأثیر یقین باطنی و عمل خارجی دیگر:

آیۀ شریفه “و اعبد ربک حتی یاتیک الیقین “[۱]را معانی و تفاسیری است،‌از آنجمله آنکه این آیه دستور العملی است برای رسیدن به مرحله یقین و پیدا کردن این صفت عظیم،‌زیرا معنی آیه این است که: ای مخاطب و ای انسان! پروردگار خود را پرستش کن تا آنکه صفت یقین در قلبت پیدا شود، و هر درجه ای از یقین را بوسیله طاعت خویش دریافتی باز بر طاعت خود بیفزای تا بدرجه ای دیگر نائل آئی.

توضیح سخن آنکه بی تردید، عمل و طاعت در تحقق صفت یقین اثری مستقیم دارد، چنانچه صفت یقین نیز در تحقق عمل خارجی مؤثر است. بنابراین یقین باطنی و عمل خارجی نسبت بیکدیگر تأثیری متقابل دارند گرچه در اولین مرحلۀ تصور، باید بذر یقین در دل-ولو در مرحله ضعیف آن- پاشیده شود تا غنچه عمل شکوفا گردد، لکن در مراحل بعدی، اعمال خارجی انسان، درجات یقین او را تعالی می بخشد و تکامل یقینش به عملهای خارج او تزاید و خلوص می دهد. پس هر عملی از انجام  وظایف دینی و اخلاقی گویا چراغ تازه در صحنه قلب می افروزد و هر چراغ قلب و باطنی،‌حرکت معنوی او را سریعتر می سازد. و بدین جهت است که در مقام پیمودن راه کمال انسانی نه حرکت عملی او از نظر کم و کیف، حد “یقف” و محل ایست دارد و نه صفا و تجلی و کمال یقین باطنه، و لذا امر” و اعبد” کانه یک امر نیست، بلکه هزاران امر است، بعد مراحل قدرت انسانی در مراحل مختلف عبادت که نتیجه هر قدم، درجه ای از یقین است. و این است معنی آنکه گفته می شود:

کمالات معنوی و درجات تکاملی انسانی، لایتناهی است، چنانکه سقوط  و انحطاط و درکات باطنی وی نیز چنین است.

راهی برای تحصیل یقین:

در اخبار اهل بیت(ع) است که خدا فرموده:

“لم یزل یتقرب الی عبدی بالنوافل حتی اکون سمعه الذی”

“یسمع به و بصره الذی یبصر به و یده التی یبطش بها”

  • بنده مؤمن من در طریق تقرب خویش بتدریج بجائی می رسد که گویا کوشش “اذن الله”،‌و چشمش “عین الله” و دستش “یدالله” شده اند، یعنی در تمام ایام و ساعات عمر خویش جز آنچه را که مرضی حق است نمی شنود،‌جز آنچه را که رضای حق در آنست نمی نگرد، و بغیر رضای او اعضا و اندامش حرکت نمی کند و بالاخره همه حرکات و سکونهای وجودش در مسیر رضای “الله” و در طریق اوامر و نواهیش قرار گرفته و حتی امور عادی او از قبیل خوردن و آشامیدن و خوابیدن و غیره جزء عبادات و پرستش او شده اند، و این حالت ملکوتی است که در ضمن دعای کمیل از خداوند می خواهیم:

“حتی تکون اعمالی و اورادی کلها وردا واحدا”

  • خدای من! عملهایم در پیشگاهت تا آنجا به مرحله قبول آید که همه کردارم و گفتارم یک “ورد” باشد و همه حرکات مختلفم در زندگی یک عبادت گردد.

آری، آن کس که روح توحید در همه عملهای بدنیش دمیده شود و آنچه را که می گوید در طاعت او گوید و آنچه را که می کند در مسیر رضای او کند،‌او فرشته ای است زمینی که عملهایش مورد غبطه فرشتگان آسمان است، و ای انسان! چنین باش تا خلیفه الله شوی.

نتیجه آنکه، یکی از طرق تحصیل یقین،‌کوشش در عمل و سعی در عبادت است.

در آیۀ شریفه دیگر،‌خداوند درباره بنده خلیلش چنین می فرماید:

“و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون”

“من الموقنین”[۲]

  • ما سلطه و قدرت خویش را نسبت به آسمانها و زمین،‌برای ابراهیم پیامبر ارائه نمودیم،‌این مطلب را به عللی انجام دادیم که یکی از آنها این بود: وی در زمره اهل یقین باشد و این صفت کمال رابیابد. ملکوت،‌سلطنت و احاطه تام است. و از آیه مبارکه چنین بر می آید که خداوند، کیفیت سلطه خویش را به عالم وجود در مقابل چشم دل و دیده باطل ابراهیم خلیل آنچنان ارائه فرمود که جمال معنوی و کمال مطلق حق را در این آئینه شهود به روشنی مشاهده کرد و همچنانکه ناظر آئینه،‌صورت و نقش را می بیند و نه آئینه را و دیده اش در صورت، فانی و خود آئینه گویا از دیده اش زائل است،‌ابراهیم خلیل از مشاهده جهان هستی، آفریننده هستی،‌و از دین مظاهر تجلی،‌جمال و کمال متجلی و از مشاهده آثار،‌صاحب آثار را دیده است. و این است مفهوم نظر بندگان خالص حق، و این است نتیجه نگرش آنان به ظواهر جهان

یا ربی پرده از درو دیوار                        در تجلی است یا اولی الابصار

و این حسین بن علی(ع) امام عظیم الشان است که عرضه می دارد:

“الهی علمت باختلاف الاثار و تنقلات الاطوار ان مرادک”

“منی ان تتعرف الی فی کل شیئ حتی لا اجهلک فی شی”[۳]

  • خدای من! از دگرگونی آثار هستی و انتقالات احوال عالم وجود، چنین فهمیدم که خواستت نسبت به من این است که در تمام شئون این عالم خود را به من معرفی کنی و ذرات عالم هستی را برای من آئینه صاف گردانی و در آن مرآه، زیبائیهای خویش را ارائه نمائی تا آنجا که در دیدن هیچ موجودی،‌از مشاهده جمالت غفلت نکنم.

سپس خداوند نتیجه ارائه ملکوت را بر خلیل خویش در قسمت عمده، این معنی قرار می دهد که: وی واجد صفت یقین باشد و در زمره موقنان درآید.

و خداوند در آیه دیگر می فرماید:

“یدبر الامر یفصل الایات لعلکم بلقاء ربکم توقنون”.[۴]

  • خدای بزرگ تدبیر کارگاه عظیم آفرینش را بر عهده دارد و بنحو تدریج، امور جهان را تنظیم و اداره می کند و آیات و نشانه های خویش را –از توحید گرفته تا معاد- جداگانه در صحنه جهان ارائه می دهد و این عمل وسیع و قدرت و تدبیر گسترده که تمام ذرات هستی را در بر گرفته، بدان جهت است که شما انسانها به لقای خدای خویش باور کنید و نور یقین در جلوه گاه دلتان بتابد.

امام سجاد(ع) در یکی از مناجاتهایش با خداوند خویش چنین عرض می کند:

“فاجعلنا من الذین کشف الغطاء عن ابصارهم و انجلت”

“ظلمه الریب عن عقائدهم و ضمائرهم …و تیقنت”

“بالفوز و الفلاح اوراحهم”

  • خدای من!ما را از آن گروه گردان که پرده همه حواجب و حجاب همه پرده ها از مقابل چشم حق بینشان کنار رفته، و از آسمان پاک قلبشان ظلمات و تاریکی هر شک و شبهه ای زائل گشته و روح و روانشان به صفت علم و یقین متصف شده است، آری، یقین به رستگاری و نجات و کامیابی و فلاح.

راه دیگر برای تحصیل یقین:

خواننده گرامی! یکی از راههای تحصیل یقین، دعا و توسل به خود حضرت منان است که از این نعمت عظیم خویش بر قلوب بی بهره ماها مبذول دارد. خواستن و اصرار کردن و ادامه دادن سؤال را نتیجه و اثری مسلم است در به هدف رسیدن انسان، خاصه بوسیله دعاهای وارده که آشنا شدن به سخنان اهل بیت و سخن گفتن به زبان آنان و عرض حاجت به میان آنان،‌خود مولد صفت یقین و تکامل بخش این فضیلت است.

و این نکته را در این مقام باید تذکر دهیم گرچه چندان ارتباطی با مقام ندارد، که اصولاً رسیدن بهر مقام فضیلت و قربی، و یافتن هر صفت کمال معنوی و انسانی که روح بشر را با مبدأ اعلی مرتبط می کند جز از راه توسل به دامن پربرکت اهل بیت(ع) امکان پذیر نیست. آری! آنان خود، بما تعلیم فرموده اند:

“من اراد الله بداءبکم  و من وحده قبل عنکم”.

  • کسی که بخواهد با مبدأ فیض ازلی حق مربوط شود و از نعمت قرب آن ذات اقدس بهره مند گردد، بی تردید باید از شما اهل بیت شروع کند، چه آنکه آن منتهی را جزء این مبدأ نباشد،‌و کسی که بخواهد به توحید ذات و صفاتش نائل آید،‌توحیدش جز از راه اعتقاد به قداست شما مقبول نشود.

و بالجمله خواننده عزیز، بوسیله اهل بیت عصمت و از راه توسل به آنان، از ذات ربوبی حق در تحصیل این صفت بکوش که طبق وعده الهی به هدف پرارج خویش خواهی رسید.

سلام بر صاحبان یقین که شایستگان بندگان حق که صاحبان یقین اند.

“اللهم اجعلنا من الذین یؤمنون بالغیب  و بالاخره هم”

“یوقنون”

آمین یا رب العالمین.

 

[۱] – سوره حج،‌آیه ۹۹٫

[۲] – سوره انعام،‌آیه ۷۵٫

[۳] – از دعای عرفه

[۴] – سوره رعد- آیه ۲٫

17دسامبر/16

تاریخچه ای از حج و حرمین

دکتر سید جعفر شهیدی

” و اذن فی الناس بالحج یاتوک رجالا و علی کل ضامر یاتین من کل فج عمیق[۱]

مردم ایران از آنروز که دین حنیف اسلام را از روی اعتقاد و ایمان پذیرفتند، و با احکام تکلیفی آن آشنا گشتند، فریضۀ حج را که رکنی مهم از ارکان مسلمانی است شناختند. و آنانکه توانستند به ادای این واجب پرداختند. در این سرزمین هیچ مسلمانی نیست که آرزوی زیارت خانه خدا و تشرف به حرم رسول(ص) را در سر نداشته باشد.

با آنکه حج –بر طبق موازین فقهی- شرائطی دارد،  و بر کسی  واجب است که مستطیع باشد در گذشته دور، هر سال گروهی با پای پیاده قدم در راه کعبه نهاده، و از سرزنش خار مغیلان شکوه نکرده حرم را در پیش دیده و از بودن حرامی در پس نهراسیده اند.

در طول هزار و چند صد سال، بسا زائران که دانشی داشته و یا از ذوقی لطیف برخوردار بوده اند، دیده ها و شنیده های خود را در قالب نظم و یانثر فارسی ریخته و از این راه ارمغانی گرانبها برای همشهریان خود آورده اند که به تعبیر نصر الله منشی “روی رزمه آن” و یا به تعبیر امروز، گل سر سبد این ره آورد ها وصف مکه و مدینه در سفرنامه ناصر خسرو قبادیانی است که هر چند مجموع کتاب، شیوا و زیباست، اما این فصل، خواندنی و در زیبائی از شاهکاری نثر فارسی بشمار می رود!

پس از آن باید از قصیدۀ کنز الرکاز خاقانی نام برد. این قصیده براستی گنجینه ای است از دُرهای گرانبها که شنوندگان را آویزۀ گوش است،‌ و در دل مشتاقان حرم امن خدا آسمانی سروش:

مقصد اینجاست ندای طلب اینجا شنوند

بختیانرا جرس صبحدم آوا شنوند

عارفان نظری را فدی اینجا خواهند

هاتفان سحری راندی اینجا شنوند

تا آنکه گوید:

مشتری قرعه توفیق زند بر ره حاج

بانگ آن قرعه بر این رقفه غبرا شنوند

عرشیان بانگ و لله علی الناس زنند

پاسخ از خلق سمعنا و اطعنا شنوند

از سرپای در آیند سراپا به نیاز

تا تعال از ملک العرش تعالی شنوند

و در صفت حرم پیغمبر(ص) گوید:

بسلام آمدگان حرم مصطفوی

ادخلوها بسلام از حرم آوا شنوند

النبی النبی آرند خلایق بزبان

امتی امتی از روضۀ غرا شنوند

اگر متتبع پر حوصله در گنجینه های نظم و نثر فارسی جستجوئی کند ا زاین نمونه های شیوا فراوان خواهد دید که نشانۀ ایمان و اخلاص گوینده و یا نویسنده از یکسو و موجب تحریک خواننده به پای نهادن در این راه مقدس از سوی دیگر خواهد بود.

کشته شد دیو بپای علم لشکر حاج

شاید ار تهنیت از کوس مفاجا شنوند

کوس حاج است که دیو از فزعش گردد کر

زوچو کرنای سلیمان دم عنقا شنوند

خاقانی

چنانکه نوشته شد بسیاری مسلمانان ایران، از سده نخستین هجرت،  بار سفر بسته و با دشواری های زیاد، این واجب دینی را ادا کرده اند. لیکن گمان نمی رود، کاروان حج به همراهی کاروان سالار یاامیر حاج از همان تاریخ –چنانکه در ایالت های عربی اسلامی معمول بوده است- براه افتاده باشد، گویا نخستین بار در دوره حکومت غزنویان است که حاجیان به سرپرستی امیری حرکت کرده اند. چنانکه در شرح حال حسنک وزیر میخوانیم که قافله حاج را از راه بادیه نبرد و به شام رفت و فاطمیان بدو خلعت دادند، و موجب خشم محمود شد.[۲]

پس از آن بارها چنین کاروانها را یکی از بزرگان و یا دانشمندان  و یا علویان با تشریفات خاص رهبری کرده است. اما چنین نیست که چنان سفرها با خطر روبرو نشده نه خطر میان  راه و ناامن بودن منزلها، چه آن خطری همگانی بوده و اختصاص به سفر حج نداشته است، بلکه خطر درگیری در حجاز با حکومت و دست نشاندگان خلیفه ها به خصوص سالهائی که این حاکمان از قدرت برخوردار بوده اند.

مثلاً در آغاز سده چهارم هجری که قرمطیان بر حجاز دست یافتند و حجر الاسود را –چنانکه خواهم نوشت- به بحرین بردند و ابن محارب حکومت شهر را بدست گرفت تا سالی که بنی موسی زمام حکومت مکه را در دست گرفتند(۳۴۴هـ.ق) برای حاجیان دشواری ها پدید آوردند.

در حکومت فاطمیان نیز زیارت ایرانیان خالی از دشواری نبود چه در آن روزگار، مذهب غالب در ایران حنفی بوده است و میدانیم که فاطمیان مذهب باطنی داشته اند و طبیعی است که برخوردهائی پدید آید –و پدید آمده است- که اگر بنویسم بحث بدرازا خواهد کشید.

پس از سقوط بغداد و بهم خوردن خلافت عباسی در منطقه عربی و روی کار آمدن حکومت عثمانی در استانبول و هم پس از برچیده شدن حکومت مغولان در ایران، و رواج مذهب تشیع در این کشور، حاجیان ایرانی با مشکلاتی روبرو می شده اند. و این مشکلات با تأسیس حکومت صفوی از سال ۹۰۶ به بعد بیشتر گشت. حکومت عثمانی مذهب های چهارگانه: حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی را برسمیت می شناخت و شیعه را رافضی،‌و اهل بدعت می دانست، تا آنجا که در بعضی متصرفات عثمانیان آنانرا کافر بشمار می آوردند.

اما اگر در این فاصله ها نفوذ قدرت عثمانی در حجاز رو بزوال می رفت، و حکومت های محلی قدرت را بدست می گرفتند کار آسان تر بود. چنانکه در سفرنامه ها و تاریخ های قرن دوازدهم و سیزدهم به چنین نمونه ها بر می خوریم.

“و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا”[۳]

برای پذیرفتن این دعوت آسمانی که از تأکید گونه ای هم خالی نیست، همه ساله صدها هزار تن از کشورهای مسلمان و مسلمان نشین جهان، روانۀ خانۀ خدا می شوند. خود را با هواپیما، کشتی و یا اتومبیل به بندر جده و مدینه الحاج می رسانند، تا عمرۀ تمتع و سپس حج تمتع را انجام دهند. اینان کسانی هستند که خود را مستطیع می دانند، و چون استطاعت یافته اند باید این فریضۀ الهی را ادا کنند. حج امانتی الهی و رکنی از ارکان اسلام و چهارمین رکن این دین است. سه رکن پیش از آن، نماز، زکات و روزه است.[۴]

دربارۀ حج تا آنجا تأکید شده است که گفته اند: اگر مسلمانی مستطیع به مکه نرود و بمیرد، شایستۀ نام مسلمان نیست و دم مرگ بدو می گویند: به هر دین که خواهی بمیر! ترسا یا جهود.[۵]

استطاعت

گفتیم که حج- چنانکه فقها بیان داشته اند- وظیفه مستطیعان است.

استطاعت چیست؟ تعریف آنرا در رساله عملی چنین می خوانیم: آنقدر پول که بتواند به مکه برود و برگردد. آن اندازه تمکن مالی که زن و بچه او تا بازگشت وی از سفر بدان زندگی کنند.

بعلاوه هزینۀ تا پایان آن سال. بعلاوه استطاعت بدنی و باز بودن راه و مانند آن همین و همین! کاری ساده، تا آنجا که بسیاری از مسلمانان خود را برانجام دادن این تکلیف قادر می بینند، و شاید به خاطر همین آسان شمردن است که همه ساله صدها هزار، و در عصر ما میلیونها مسلمان از گوشه و کنار جهان به راه می افتند، تا خود را به یکی از میقات گاهها برسانند.

اما اعمال حج، بظاهر، آن اعمال نیز آسان تر از مستطیع شدن است: در یکی از میقات گاهها محرم شود و به مکه برود. هفت بار به دور خانۀ کعبه طواف کند، دو رکعت نماز در مقام ابراهیم بخواند، هفت بار بین دو کوه صفا و مروه برود و برگردد، اندکی از موی یا ناخن را بچیند و از لباس احرام بیرون آید، کار عمره تمتع پایان یافته است، و باید منتظر احرام حج باشد. سپس روز نهم ذوالحجه از مسجد الحرام یا از شهر مکه محرم شود برای ظهر روز نهم ذی حجه خود را به عرفات برساند. تا غروب آفتاب در عرفات بماند،  شب دهم به مشعر الحرام رسد، و تا طلوع خورشید در آنجا توقف کند سپس عازم منی گردد، هفت بار به جمرۀ عقبه سنگ بیندازد گوسفندی قربانی کند. سر را بتراشد یا اندکی از موی یا ناخن بگیرد (در غیر بار اول) برای طواف زیارت و نماز طواف و سعی و طواف نساء و نماز طواف به مکه برگردد، شب یازدهم و روز آن و شب دوازدهم و نیمۀ روز دوازدهم را در منی توقف کند و به جمره های سه گانه هر یک هفت سنگ بیفکند،[۶] از این به بعد تا پایان عمر حاجی است! استطاعتی که بظاهر تحصیل آن بسیار آسان است، و اعمالی که انجام دادن آن آسانتر از استطاعت می نماید. آنچه در مناسک حج می خوانیم، آنچه در کتابهای فقهی نوشته شده همین است و همین. ولی راستی تحصیل استطاعت این چنین ساده است. و اعمال حج آنچنان آسان؟ پس چرا ناصر خسرو قبادیانی چنین گفته است:

حاجیان آمدند با تعظیم                                 شاکر از رحمت خدای رحیم

مرمرا در میان قافله بود                                 دوستی مخلص و عزیز و کریم

گفتم او را بگو که چون رستی                        زین سفر کردن برنج و به بیم…

چون همی خواستی گرفت احرام                   چه نیت کردی اندر آن تحریم؟

جمله بر خود حرام کرده بدی                         هر چه مادون کردگار قدیم

گفت نی، گفتمش زدی لبیک                         از سر علم و از سر تعظیم

می شنیدی ندیا حق و جواب                        باز دادی چنانکه داد کلیم؟

گفت نی، گفتمش چو در عرفات                     ایستادی و یافتی تقدیم

عارف حق شدی و منکر خویش                      بتو از معرفت رسید نسیم؟

گفت نی، گفتمش چو می کشتی                  گوسفند از پی یسیر و یتیم

قرب خود دیدی اول و کردی                            قتل و قربان نفس شوم لئیم؟

گفت نی، گفتمش چو می رفتی                    درحرم همچو اهل کهف و رقیم

ایمن از شر نفس خود بودی                          و زغم فرقت و عذاب جحیم؟

از خودانداختی برون یکسر                            همه عادات و فعلهای ذمیم؟

گفت نی، گفتمش چو گشتی تو                    مطلع بر مقام ابراهیم

کردی از صدق و اعتقاد و یقین                        خویشی خویش را بحق تسلیم؟

گفت نی، گفتمش به وقت طواف                    که دویدی به هر وله [۷]چو ظلیم

از طواف همه ملائکتان                                  یاد کردی به گرد عرش عظیم؟

گفت نی، گفتمش چو کردی سعی                 از صفا سوی مروه بر تقسیم

دیدی اندر صفای خود کونین                          شد دلت فارغ از جحیم و نعیم؟

گفت نی، گفتمش چو گشتی باز                   مانده از هجر کعبه بر دل،ریم

کردی آنجا به گور مر خودرا                          همچنان کسی که گشته رمیم؟

گفت از این باب هر چه گفتی تو                   من ندانسته ام صحیح  و سقیم

گفتم ای دوست پس نکردی حج                   نشدی در مقام محو مقیم

رفته ای مکه دیده،  آمده باز                         محنت بادیه خریده به سیم

اگر حاجی شدن بدان آسانی است که نوشتیم این شاعر متکلم چه میگوید؟ آیا حجی را که از دوستش خواسته بر روش تفسیر باطنیان از احکام فقهی است؟ درست است که ناصر خسرو اسماعیلی و بر مذهب باطنی است.

اما در خبرهایی که از طریق ائمه معصومین(ع) رسیده است شرایط حج کامل تقریباً آنچنان است که در قطعه ناصر خسرو می بینیم. نهایت آنکه مضمون خبر آن شرایط را در عبارتی کوتاه اما پرمعنی بیان می کند:

“هرگاه خواستی حج کنی بر آن باش که دلت را برای خدا از چیزی که ترا به خود مشغول سازد و از هر چه میان تو و او درآید خالی کنی! همه کارهای خود را بآفریدگارت واگذار و درهر حرکت و سکون که از تو پدید می شود بر او توکل کن! تسلیم حکم خدا و قضا و قدر او باش! دنیا،  و آسایش و آفریدگان را رهاساز.[۸]

و باز  در روایت ابن عباس از رسول اکرم(ص) می خوانیم که:

“حج جهاد و عمره تطوع است”[۹]

ادامه دارد

 

[۱] – و بانگ زن مردمان را برای حج تا آیند بسوی تو پیاده و برشتر نزار از راه دور. (سوره حج- آیه ۲۷).

[۲] – تاریخ بیهقی دکتر فیاضی چاپ دوم ص ۲۲۷٫

[۳] – آل عمران آیه ۷۹٫

[۴] – اصول کافی، تهران چاپ دوم ج ۱، ص ۱۸٫

[۵] – سفینه البحار ج ۱ ص ۲۱۱٫

[۶] – البته یک نمودار اجمالی از اعمال حج است و برای هر کدام از این مسائل شرح مفصلی است که بر حسب موارد، احکام متفاوتی دارد و برای عمل باید به رساله و مناسک مراجعه شود.

[۷] – هر وله در طواف نیست بلکه در سعی است.

[۸] – سفینه البحار، ج ۱ ص ۲۱۳٫

[۹] – کنز العمال، حج. حدیث ۴٫

17دسامبر/16

حج بهترین محور فعالیتهای ارشادی و تبلیغی

حجه الاسلام دکتر محمد خاتمی وزیر ارشاد اسلامی

در دنیای سرسام زدۀ کنونی که عزت انسان آزداه، در پای معبد هوس خداوندگاران زر و زور قربانی می شود و قدرتهای وحشی و ویرانگر- که تبلور آزمندی بنگان شیطانند- می کوشند تا سرنوشت عالم و آدم را در دست گیرند، کعبه، رمزهائی و نشانۀ استوار پایمردی انسان خداجو است که لذت آزادگی را در بندگی خدا و بریدن از برگی “ما سوی الله” جستجو می کند.

نگاه گره خورده کعبۀ سرفراز در چشم آسمان خدا، راه کمال را به انسان خاکی می نمایاند تا با پرواز دادن جان به سوی فضای بیکرانۀ ملکوت، از تنگنای تعلقات ناسوتی رهائی یابد.

چهره گرفته اما مصمم خانۀ خدا – که مطمئن ترین پناهگاه بندگان خدا بر روی زمین است- جلوه گاه خشمی است مقدس و خدائی علیه همه ستمکاران کفر پیشه و راهزنان شرف انسانی در طول تاریخ، چنانکه نشانی است از همدردی و هم پیمانی کعبه با انسانهائی که مصممانه، استقرار دین خدا بر سرنوشت انسان را هدف گرفته اند و در راه آن عالیترین حد فدارکاری و ایثار و جهاد و اجتهاد را به کار بسته اند و….و طواف عاشقانۀ میلیونها انسان برگرد بلندترین پایگاه توحید – که راز کوششهای خدایمردان و شورشهای بی امان طاغوت ستیزان را از کهن ترین ادوار تاریخ تا به امروز در سینه دارد – خود بزرگترین دلیل بر پایائی و جاودانگی حس خداپرستی و رمز اقتدار و ماندگاری امت اسلامی است که وارث عظمت و حقانیت همه دینهای خدائی است و در سراسر تاریخ خونبار و رنج آلودش گرچه زندگیش بیشتر محکوم سلطه یا مورد توطئه و هجوم نیروهای طاغوتی و انسان ستیز و ضد خدائی بوده است اما، از مجرای اراده و پیکار فرزندان آگاه و درد آشنا و حقیقت یافتۀ خویش دمی از مبارزه برای استقرار دین خدا بر صحنۀ زمین نیاسوده است.

مبارزه ای که از آدم تا خاتم و از خاتم تا آخر الزمان همچون سیلی زوال ناپذیر جریان داشته و خواهد داشت و در عصر پرآشوب ما که مهیب ترین قدرتهای آدم خوار، سایه سنگین فرمانروائی ننگین خویش را بر حیات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جوامع بشری تحمیل کرده اند، در شکل انقلاب پرفروغ و ستم سوز اسلامی ایران تداوم یافته است و به پیروزیهای بزرگی در سراسر تاریخ مبارزه کم نظیر است،‌نائل آمده است.

و کعبه اینک نگران پیکار عظیمی است که گرچه کانون آن ایران اسلامی است اما سراسر دنیای اسلام بلکه جهان مستضعفین را بنحوی در برگرفته است و بار دیگر چون صدر اسلام تمامی کفر را رویاروی تمامی اسلام قرار داده است، و در چنین حال و هوائی است که حج بعنوان بزرگترین پایگاه وحدت امت، شرائط ذهنی تازه ای را می طلبد و مسلمانان بخصوص ملت مسلمانان و بپاخاسته ایران که برای اسلام و عزت مسلمانان تمام توش و توان خود را بکار گرفته است،‌لازم است که به تناسب بیداری فزاینده ای که امروز سراسر دنیای اسلام را فراگرفته است و نیز به تناسب خطرات بزرگی که اسلام و مسلمین را تهدید می کند نسبت به عمق و گستردگی و سرنوشت سازی حج بیشتر و بهتر بیاندیشد.

بدون تردید حج و مراسم شکوهمندان بزرگترین نقش را در زنده نگهداشتن شور توحید و شعور آزادگی در میان جوامع اسلامی امضاء کرده است و علیرغم همه بدآموزیها و اسلام زدائیهائی که بخصوص با ظهور کابوس استعمار و سلطۀ وابستگان اجانب بر کشورهای اسلامی شکل تازه ای گرفته است، مراسم والای حج و اجتماع بی همانندی که حج زمینه ساز آن است،‌بصورت دژی تسخیر ناپذیر، حافظ حریت فرهنگی امت و تأمین کنندۀ حس اعتماد بنفس  و افتخار به سرمایه های دینی و ارزشهای الهی در میان ملتهای مسلمان بوده است.

در میان عبادات اسلامی که حج از مهمترین آنها است، ثقل و پایگاه سیاسی –اجتماعی این عبادت چهرۀ ممتازی را به حج بخشیده است که آشنایان به کتاب و سنت و سیرۀ سلف صالح به اهمیتی که در شرع مقدس اسلام به این جنبه از حج داده شده است به خوبی واقفند.

در متن حج است که انسان مؤمن، بریده از هر چه زمین گیر کننده است با روحی صفا یافته از آتش عشق و ایمان و دلی لبریز از شکوه پرستش و بالی سبک شده در پرتو نزدیکی به خدا – که حاصل عبادت است در میان جمعی پاکباخته از هم کیشان هم هدف به عالیترین نوع آگاهی سیاسی و اجتماعی می رسد و قدرت مطلق خداوند و تجلی گاه آن کعبۀ مقدس است برای رویاروئی با نیروهای ضد خدائی و ضد بشری درک و لمس می کند.

اسلام که دین جهانی است و به “امت واحده” می اندیشد، طبیعی است که باید زمینه ای را فراهم آورد  تا قومیت و ملیت گرائی (که در حد مطلوبش نیز در اسلام نفی نشده است) مانع تحقق آرمان وحدت نگردد و پیوندهای اصیل اجتماعی که ریشه در وحی و ارزشهای جهانشمول اسلامی دارد در سایۀ انسانیت یا قوم و ملت گرائی رنگ نبازد. و حج تجسم جامعۀ آرمانی اسلامی و زمینه ساز تحقق “امت واحده” و تجربه ای عملی است برای سیر به سوی هدفی که خدای اسلام برای انسان مسلمان معین فرموده است.

علیرغم  مرزبندیهای جغرافیائی که نوعاً متکی بر منافع سیاسی –اقتصادی حاکمان غاصب زمین است و بر خلاف سنت رایج سیاسی که تنها به نمایندگان دولتهاو نظام ها حق ورود به مجامع بین المللی را می دهد، حج تنها کنگرۀ جهانی است که ملتها شخصاً و مستقیماً از سوی خدای هستی بحضور در آن فرا خوانده شده اند و طبیعی است که در دنیای اسلام که دولتهای آن اکثراً ریشه در اراده و انتخاب ملتهای خود ندارند و بجای نمایندگی از ملت برای تأمین نامشروع شخصی یا به حکم وابستگی خود را “قیم” ملتها می دانند و برای تحمیل این قیومیت به زور و چماغ و پلیس و سلاح متوسل می شوند،‌طبیعی است که در چنین جوی کنگرۀ عظیمی چون حج تا چه حد می‌تواند در سرنوشت صدها میلیون مسلمان اثر تعیین کننده داشته باشد.

بنظر می رسد با پایگاه و نقش عظیمی که حج در زندگی و سرنوشت ملمانان دارد، اگر ذهن مسلمانان نسبت بابعاد گوناگون این کنگرۀ عظیم روشن شود و موقعیت عبادی ممتاز و جنبۀ سیاسی –اجتماعی بی همانند آن برای مسلمین مشخص گردد، بزرگترین گام در جهت نیل به “امت یگانه” اسلامی و نیز رهائی ملتهای مسلمان از قید سلطۀ کفر و استکبار و وابستگی برداشته شده است.

حج با چنین نقشی که از نظر فرهنگی و اجتماعی دارد، مهمترین موضوعی است که باید بدان توجه کرد. و چنین توجهی از سوی انقلاب اسلامی ایران که بیش از پیش از هر چیز، انقلابی فرهنگی است و نیز در کار سازمان دهی نظامی الگو برای همۀ مسلمانان می‌باشد، گریز ناپذیر می‌باشد.

اگر هدف از کار فرهنگی، اعتلاء شخصیت انسانهای جامعه و زمینه سازی برای سیر شتابان آنان به سوی صلاح مادی و کمال معنوی است کدام جریان در اسلام و جامعه مسلمین چون حج (اگر بنحو مطلوب انجام گیرد) می‌تواند چنین هدف والای فرهنگی را تأمین کند.

و اگر اساس رابطه جمهوری اسلامی ایران – که زاده قیام خونین زنان و مردان مسلمان ایرانی است – با دیگر ملتها و کشورها را مصالح ملتهاو پیوند با آنان تشکیل می دهد و اگر جمهوری اسلامی ایران که رویاروی ابرقدرتهای توسعه طلب و درگیر مبارزه ای بی امان با استکبار و صهیونیسم است پایگاه و پشتیبانی جز ملتها ندارد در کجا چون مراسم حج می توان باملتها و مردم مسلمان جهان رابطه ای بی پرده و کارساز داشت.

و بدینسان چه از نقطه نظر فرهنگی و چه از جنبۀ سیاسی حج باید محور فعالیتهای ارشادی و تبلیغاتی ما قرار گیرد. و همۀ ارگانهای دست اندرکار تبلیغ و ارشاد و سیاست می بایستی پرداختن به امر حج را در سرلوحۀ فعالیتهای فکری و عملی خود قرار دهند که در درجۀ اول، وزارت ارشاد و سیاست اسلامی و سازمان حج و زیارت در این زمینه وظیفۀ سنگینی را بر عهده دارند و باید تمامی امکانات خود را بسیج کنند تا امت شهید پرور مسلمان که در سایه انقلاب اسلامی بر قله شرف و آزادگی ایستاده است بتواند حداکثر بهره برداری معنوی وانسانی را از این کنگرۀ عظیم الهی بنماید.

گام شایسته و قابل تقدیر مجله پاسدار اسلام در این زمینه آغاز مبارکی است بر یک جریان گستردۀ ارشادی و تبلیغی نسبت به این مراسم بزرگ اسلامی که انشاء الله همچنان ادامه خواهد یافت و امید است که سایر رسانه ها و ارگانهای ذی ربط نیز بااقتدار به این عمل خداپسندانه، دین خود را در این زمینه بمردم مسلمان ایران و جهان اسلام اداء کنند.

کاری که مجله وزین پاسدار اسلام انجام می دهد در خور شأن بلند مجله ای است که خاستگاه آن حوزۀ علمیه قم این چشمۀ جوشان اسلام اصیل و پرورشگاه عالمان دین پرور و مجاهدان نستوه می‌باشد. و طبیعی است که مجله ای با هدف و محتوای مجله “پاسدار اسلام”، جایگاه شایسته ای است برای طرح آموزشها و مباحث گوناگون شرعی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مربوط به حج و توجیه حجاج محترم ایرانی نسبت به وظایفی که در این سفر بزرگ الهی بر عهده دارند.

بدون شک، همت اندیشمندان و صاحب نظران بلند قدر اسلامی در حوزه و خارج از حوزه، برادران مخلص ما را دراین مجله یاری خواهد کرد تا افقهای تازه ای را نسبت بابعاد گوناگون حج در برابر دیدگان ملت مسلمان ایران که خود گشایندۀ افق تازه ای در صحنۀ مبارزه با کفر و استکبار برای بشریت است، بگشایند.

بحث گسترده و همه جانبه پیرامون حج و جنبه های مختلف آن ضرورتی است انکارناپذیر و ناگفته نماند که نیل به هدفی که از طرح این مباحث در نظر است در سایه تداوم واستمرار این مباحث بصورت یک کار دراز مدت فرهنگی میسر است. چرا که این مراسم گرچه در هر سال بیش از چند روز عدهای از مسلمانان را در بر نمی گیرد ولی اثرات عظیم آن برای همیشه شامل حال همۀ مسلمانان می شود.

والسلام علی من اتبع الهدی

گام شایسته و قابل تقدیر مجله «پاسدار اسلام» در این زمینه آغاز مبارکی است بر یک جریان گستردۀ ارشادی و تبلیغی نسبت به این مراسم بزرگ اسلامی که انشاء الله همچنان ادامه خواهد یافت. و امید است که سایر رسانه ها و ارگانهای ذی ربط نیز با اقتداء به این عمل خداپسندانه، دین خود را در این زمینه به مردم مسلمان ایران و جهان اسلام اداء کنند.

کاری که مجله وزین پاسدار اسلام انجام می دهد، درخور شأن مجله ای است که خاستگاه آن حوزه علمیه قم، این چشمه جوشان اسلام اصیل و پرورشگاه عالمان دین پرور و مجاهدان نستوه می‌باشد.

و طبیعی است که مجله ای با هدف و محتوای مجله «پاسدار اسلام»،‌ جایگاه شاسته ای است برای طرح آموزشها و مباحث گوناگون شرعی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مربوط به حج و توجیه حجاج محترم ایرانی نسبت به وظایفی که در این سفر بزرگ الهی بر عهده دارند.

 

17دسامبر/16

حق

  • حق را به باطل نپوشانید:

Ÿwur (#qÝ¡Î۶ù=s?  Yysø۹$# È@ÏÜ»t7ø۹$$Î/ (#qãKçGõ۳s?ur ¨,ysø۹$# öNçFRr&ur tbqçHs>÷ès? ÇÍËÈ

و حق را با باطل نیامیزید! حق را با اینکه می دانید پنهان نکنید. (بقره-۴۲)

  • راه خدا حق است:

‘,ysø۹$# `ÏB y7Îi/¢‘ ( Ÿxsù ¨ûsðqä۳s? z`ÏB tûïΎtIôJßJø۹$# ÇÊÍÐÈ

این (فرمان تغییر قبله) حکم حقی از طرف پروردگار توست، بنابراین، هرگز از تردیدکنندگان در آن مباش! (بقره- ۱۴۷)

  • کتاب حق:

!$uZø۹t“Rr&ur y7ø‹s9Î) |=»tGÅ۳ø۹$# Èd,ysø۹$$Î/ $]%Ïd‰|ÁãB $yJÏj9 šú÷üt/ Ïm÷ƒy‰tƒ z`ÏB É=»tGÅ۶ø۹$# $·YÏJø‹ygãBur Ïmø‹n=tã (    (مائده-۴۸)

و این کتاب (قرآن) را به حق بر تو نازل کردیم؛ در حالی که این کتاب، تصدیق به درستی کتابهایی که در برابر او است نموده و برحقیقت آنها گواهی می دهد.

  • بعد از حق گمراهی است:

#sŒ$yJsù y‰÷èt/ Èd,ysø۹$# žwÎ) ã@»n=žÒ۹$# ( ۴’¯Tr’sù šcqèùuŽóÇè? ÇÌËÈ

پس از حق و درستی، غیر از گمراهی چه می خواهد باشد،‌پس شما را به کجا می کشانند (و چگونه چشم پوشی از حق می نمائید)؟                           (یونس-۳۲)

  • احقاق حق از جانب پروردگار حتمی است:

߉ƒÌãƒur ª!$# br& ¨,Ïtä† ¨,ysø۹$# ¾ÏmÏG»yJÎ=s3Î/ yìsÜø)tƒur tÎ/#yŠ tûï͍Ïÿ»s3ø۹$# ÇÐÈ   ¨,ÅsãŠÏ۹ ¨,ysø۹$# Ÿ@ÏÜö۷ãƒur Ÿ@ÏÜ»t7ø۹$# öqs9ur on̍x. šcqãB̍ôfßJø۹$# ÇÑÈ                                                                                                            (انفال-۷-۸)

و به خدا می خواهد حق را با کلمات خویش ثابت گرداند و بنیاد کافران را قطع نماید تا اینکه حق استقرار یابد و باطل نابودشود گرچه بدکاران را خوش نیاید.

  • خدا به سوی حق هدایت می کند:

۴ È@è% ª!$# “ωöku‰ Èd,ysù=Ï۹ ۳ `yJsùr& ü“ωöku‰ ’n<Î) Èd,ysø۹$# ‘,ymr& cr& yìt6­Gム`¨Br& žw ü“Ïd‰Íku‰ HwÎ) br& 3“y‰ökç‰ ( $yJsù ö/ä۳s9 y#ø‹x. šcqßJä۳øtrB ÇÌÎÈ

بگو- ای پیامبر- خدا به سوی حق هدایت می کند. آیا آن که به سوی حق هدایت می کند، شایسته تر به پیروی است یا کسی که هدایت نمی کند مگر که خودش هدایت شود. پس چه شده است شما را ؟ چگونه قضاوت می کنید؟                  (یونس-۳۵)

  • گمان، بی نیازی از حق نیارد:

$tBur ßìÎ۷­Gtƒ óOèdçŽsYø.r& žwÎ) $‡Zsß ۴ ¨bÎ) £`©à۹$# Ÿw ÓÍ_øóムz`ÏB Èd,ptø:$# $º«ø‹x©                        (یونس-۳۶)

اکثر این مرد م جزاز گمان از چیزی پیروی نمی‌کنند، و گمان بی نیازی از حق نمی آورد.

  • وعده خدا حق است:

šúïÏ%©!$#ur (#qãYtB#uä (#qè=ÏJtãur ÏM»ysÎ=»¢Á۹$# óOßgè=Åzô‰ãZy™ ;M»¨Zy_ “̍øgrB `ÏB $ygÏFøtrB ㍻yg÷RF{$# tûïÏ$Î#»yz !$pkŽÏù #Y‰t/r& ( y‰ôãur «!$# $y)ym 4 ô`tBur ä-y‰ô¹r& z`ÏB «!$# WxŠÏ% ÇÊËËÈ

آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، آنان را به بهشتهائی خواهیم برد که جویها در زیر آن روان است و برای همیشه در آن بهشتها جاودان خواهند بود. وعده خدا حق است و کیست که در گفتار از خدا راستگوتر است.                (نساء-۱۲۲)

 

17دسامبر/16

در خط امام به سوی کنگره جهانی اسلام

رهنمودهای امام درباره حج

….بر شما ملت عزیز اسلام که برای اداء مناسک حج در این سرزمین وحی اجتماع کرده اید، لازم است از فرصت استفاده کرده به فکر چاره باشید برای حل مسائل مشکلۀ مسلمین تبادل نظر و تفاهم کنید.

باید توجه داشته باشید که این اجتماع بزرگ که به امر خداوند تعالی در هر سال در این سرزمین مقدس فراهم می شود، شما ملتهای مسلمان را مکلف می سازد که در اهداف مقدّسه اسلام مقاصد عالیۀ شریعت مطهره و در راه ترقی و تعالی مسلمین و اتحاد و پیوستگی جامعه اسلامی کوشش کنید، در راه استقلال و ریشه کن کردن سرطان استعمار، همفکر و هم پیمان شوید، گرفتاریهای ملل مسلم را از زبان اهالی هر مملکت شنیده و در راه حل مشکلات آنان از هیچگونه اقدامی فروگذار نکنید. برای فقرا و مستمندان کشورهای اسلامی فکری کنید،‌برای آزادی سرزمین اسلامی فلسطین از چنگال صهیونیسم- دشمن سرسخت اسلام و انسانیت- چاره اندیشی کنید. از مساعدت و همکاری با مردان فداکاری که در راه آزادی فلسطین مبارزه می‌کنند، غفلت نورزید.

بر دانشمندانی که در این اجتماع شرکت می‌کنند –از هر کشوری که هستند- لازم است برای بیداری ملتها بیانیه های مستدلی با تبادل نظر صادر کرده و در محیط وحی بین جامعه مسلمین توزیع نمایند، و نیز در کشورهای خود پس از مراجعت نشر دهند و در آن بیانیه ها از سران کشورهای اسلامی بخواهند که اهداف اسلام را نصب عین خود قرار داده،‌اختلافات را کنار گذاشته برای خلاصی از چنگال استعمار چاره بیاندیشند….

(ازپیام امام به زائران خانۀ خدا در ۱۹/۱۱/۴۹-ذیحجه ۱۳۹۰)

تذکر به زائران بیت الله الحرام

(گزیده هائی از پیام مهم امام در سال ۶۱)

  • لازم است حجاج، مسائل حج را از واجبان و محرمات نزد علمای اعلام به خوبی یاد گیرند تا خدای نخواسته تخلفاتی حاصل نشود که موجب هدر رفتن زحمات آنان گردد. یا موجب مُحِل نشدن آنان شود و برای خودشان اشکالاتی پیش آید.
  • لازم است زائران محترم ایرانی توجه کنند که از کشوری انقلابی و اسلامی و متعهد به احکام اسلام، راهی حج شده اند و چشمان دوستان و دشمنان به آنها دوخته شده است. دوستان برای آن که ببینند، زائران محترم به تعهد اسلامی خود باقی هستند و در رفتار و گفتار و برخورد با مسلمانان جهان آبروی انقلاب اسلامی شکوهمند خود را حفظ می نمایند و در زحمت ها و مشقت ها و کمبودها که لازمه قهری این سفر مقدس است، بردباری و شکیبائی دارند و خداوند متعال رادر امور، حاضر و ناظر می دانند و با سرافرازی به کشور خود باز می گردند و کشور و انقلاب اسلامی کشور عزیز خود را به مسلمانان جهان و کشورهای اسلامی صادر می نمایند، یا خدای نخواسته، بر خلاف اخلاق و کردار اسلامی از بعض آنان در مرآی و منظر برادران اسلامی، عمل و یا گفتاری ولو کوچک صادر می شود که موجب هتک اسلام و جمهوری اسلامی که از گناهان بزرگ نابخشودنی است و دشمنان برای آنکه در گفتار و کردار و اخلاق آنان خدشه کنند و خدای نخواسته اگر امری گرچه بسیار ناچیز از آنان صادر شود،‌بهانه به دست آورند و با بوقهای تبلیغاتی خود، مطالب کوچک را بزرگ و بزرگتر جلوه دهند و بیش از پیش چهره اسلام و انقلاب را در نظر اجانب و جهانیان واژگون و مسلمانان ایران رادر نظر مسلمانان جهان مردمی بی بند و بار معرفی کنند و اسلام رامکتبی بدور از ارزشهای والای انسانی و ملت شریف ایران را ملتی منحط و دور از تمدن و تعالی به خورد جهانیان دهند و باید بدانند مسئولیت حجاج محترم در پیشگاه مقدس خداوند متعال و در مقابل ملت شریف و مجاهد در راه اسلام و تعالیم انسانی آن بسیار خطیر و بزرگ است و هرگز گمان نکنند امسال که هم میدانیم چنگال برقدرتها و وابستگان به آنان به کشورهای اسلامی و مظلومان جهان بیش از پیش فرو ریخته و خون جوانان مظلوم مسلمین بیشتر از هر وقت از چنگال آنان می چکد، مشابه سال های دیگر است و اکنون قدرتهای بزرگ جهان از اسلام و برنامه های غرب و شرق زدائی آن به وحشت افتاده اند و شیطان بزرگ جوجه شیطانها را فرا خوانده و به تمام توطئه ها برای خاموش کردن نور خدا دست یازیده است.
  • لازم است زائران محترم بیت الله الحرام از هر ملت و مذهبی که هستند به فرامین قرآن کریم گردن نهند و در مقابل سیل شیطانی بنیان کن اسلام زدائی شرق و غرب و وابستگان بی اراده آنان دست اخوت اسلامی بهم دهند و به ‌آیات شریف الهی که آنان را به اعتصام به حبل الله فرا خوانده و از تفرقه و اختلاف تحذیر و نهی فرموده است توجه کنند و از این فریضه عبادی سیاسی اسلام در آن امکنه شریفه به بحق برای مصالح موحدین و مسلمین جهان بنا شده است بیشترین استفاده معنوی و سیاسی را نموده و به سر قربانگاه ابراهیمی اسماعیلی توجه کنند که برای خدای تبارک و تعالی و هدف مقدس اسلام تا سر حدد فدای عزیزترین ثمرۀ وجود خود باید ایستاد و از هدف الهی دفاع نمود و باید شیطان بزرگ و میانه و کوچک اولی وسطی و عقبه را از حریم مقدس اسلام و کعبه و حرم کشورهای اسلامی که حریم آن است قطع کرد و باید دعوت خداوند متعال را لبیک گفت و باید حجاج محترم کشور انقلاب اسلامی ایران فریاد مجاهدین شجاع و فداکار ملت شریف مجاهد را بر مسلمانان جهان در آن مجمع عمومی مسلمین برسانند و آنان  را موظف نمایند که حامل پیام ملت ایران به تمام ملتهای مظلوم جهان باشند و فریاد یاللمسلمین این ملت انقلابی را به گوش همه جهانیان برسانند و به آنان بفهمانند که ملت ایران از تمام مسلمین نه برای مصالح شخصی و منطقه ای که برای اسلام استغاثه می کند و امروز اسلام گرفتار توطئه های جنایت کاران جهانخوار است و اگر مسلمین با پیوند اسلامی سدی آهنین در مقابل آنها ایجاد نکنند این سیل بنیان کن الحاد و کفر همه را خواهد برد.
  • مسلمانان باید بدانند که پس از انقلاب اسلامی و توجه به قدرت خارق العاده اسلام توطئه ها و نقشه های آمریکا از ایجاد تفرقه بین برادران اهل سنت و تشیع و هجوم به ایران که مرکز ثقل نهضت اسلامی است تا نقشه عمیق و گسترده هجوم به لبنان و آن جنایات عظیم همه و همه برای اسلام زدائی و تضعیف این قدرت الهی است و باید بدانند نقشه آمریکا که بدست خبیث اسرائیل در جریان است به بیروت و لبنان خلاصه نمیشود، که اسلام در همه جا و کشورهای اسلامی خصوصاً منطقه خلیج فارس و حجاز مرکز وحی الهی هدف است و هدف اول آن است که حکام منطقه گوش و چشم بسته در فرمان آمریکا و از آن دردناک تر اسرائیل باشند و ننگ هر تحقیر و نوکری را بپذیرند و در چنین جو و فاجعه عظیمی ملتهای اسلامی نباید بی تفاوت باشند و از هیچ کوشش در راه حفظ اسلام و کشورهای اسلامی نباید دریغ کنند….

 

17دسامبر/16

و لا تنازعوا فتفشلوا….

بسم الله الرحمن الرحیم

در فراز حساس و سرنوشت ساز کنونی انقلاب و جمهوری اسلامی که تمام توطئه های جبهه کفر جهانی ناکام مانده و بلکه به تجلّی و ثبات روز افزون جمهو ری اسلامی انجامیده است، امت اسلام باید هشیار تر از هر زمان دیگر مراقب شیوه های جدید توطئه جهانی استکبار علیه اسلام باشد؛ چرا که بعد از تجربه های تلخ و شکستهای پی در پی آنان در ماجراهائی مانند طبس، کودتا، موج تروریست و  جنگ و …و پیروزیهای شگفت انگیز جمهوری اسلامی در صحنه های فرهنگی، نظامی،‌ اقتصادی و … اکنون به یقین،‌ مثلث شوم شرق و غرب و صهیونیسم بین الملل با برنامه ریزی دقیق تر و عمیق تر و با هماهنگی کامل در صدد به کار گرفتن شکلهای حساب شده دیگری از توطئه علیه اسلام می باشند.

دشمنان به خوبی دریافته اند که اگر به همین گونه، جمهوری اسلامی به پیش رود مرگ تدریجی همه آنانان را در پی خواهد داشت و انقلاب اسلامی خواه ناخواه، و حتی اگر ما هم در صدد نباشیم- صادر خواهد شد و رژیم عراق و ارتجاع منطقه و اسرائیل غاصب و سرانجام همه آنان را در کام نابودی فرو خواهد برد.

امروز با توجه به شرایط فوق می توانیم یقین کنیم: دشمن دریافته است که فقط با ایجاد اختلال در  ارکانی که موجب پیروزی انقلاب شد، می‌تواند به هدف شوم خود دست یابد و این بار گویا بیشترین کوشش خود را در جهت درهم ریختن یکی از مهمترین ارکان انقلاب یعنی رکن وحدت به کار بسته و از ین رو با ارزیابی دقیق تمام مسائل کهنه دورانهای گذشته در ابعاد و مناطق گوناگون – که اکثراً میراث فرهنگ ضد اسلامی رژیم گذشته بود- و سعی در زنده کردن و دامن زدن به آنها و با استفاده از انواع نقاط ضعف و حساسیتهای فردی، اجتماعی، قومی و اقلیمی و …. و نیز تحریک هواهای نفسانی و شیطانی و شایعه پراکنی ها و تعصب ها و غفلت ها و جهالتها و گرایشهای غیر اسلامی فردی و گروهی، ‌بیش از گذشته سعی خود را در ایجاد اختلاف و تنازع و درگیری بین آنهایی که بی شک همگی علاقمند به اسلام و انقلاب و مقام معظم رهبری می باشند، به کار گرفته است.

به طور مسلّم همه می دانیم که کوچکترین توفیق دشمن در این هدف شوم در همه جبهه ها شکستهای جبران ناپذیری برای اسلام خواهد داشت و در پی آن آمال همۀ اولیا و شهدا و امیدی که همه ملتهای در بند جهان به اسلام و انقلاب نجات بخش آن بسته اند به باد فنا خواهد رفت.

بدون تردید، امت اسلام همچون گذشته با الهام از اسلام عزیز به ویژه در روزهای سازنده ماه مبارک رمضان و شبهای قدر و به منظور پاسدار ی از اسلام و خون همۀ شهدای راه حق بالاخص شهید گمنام تاریخ، حضرت امیرالمؤمنین(ع) و شهدای فاجعۀ ۷ تیر، بیدارتر و هشیارتر از هر زمان دیگر، این توطئه را همچون دیگر توطئه ها، ناکام خواهد کرد و با برخورد ارشادی و سازنده با غافلان،‌ راه را بر عوامل پشت پرده خواهد بست. و از سوی دیگر با شناسائی عناصر اصلی و پشت پرده دشمن کهن بی گمان این بار کلاهی ها و کشمیری های دیگری را در این صحنه وارد عمل کرده است و معرفی آنان به ارگانهای مسئول، راه را برای پیروزی نهائی در جبهۀ جنگ حق علیه باطل و آزادی قدس عزیز و نابوی همه قدرتهای شیطانی هموار خواهد کرد. انشاءالله.                                                         رحیمیان

 

17دسامبر/16

بهداشت در سفر حج

خلاصه آمار فعالیتهای درمانی هیئت پزشکی حج سال ۱۳۶۱

آمار مراجعین به بیمارستان و درمانگاههای مکه و مدینه و عرفات و منی                          ۱۰۲۶۸۳ نفر

آمار بستری شدگان در مکه و مدینه و منی                                                               ۱۴۳۶نفر

آمار مراجعین به تزریقات و پانسمان                                                                         ۹۳۶۳نفر

آمار مراجعین به آزمایشگاه                                                                                    ۱۶۷۳نفر

آمار بیماران اعزامی به بیمارستان عربستان                                                               ۱۱۲نفر

آمار مراجعین به رادیولژی                                                                                       ۱۰۷۱نفر

آمار مراجعین به دندانپزشکی                                                                                  ۹۶۶نفر

آمار کل فوتیها در مکه و مدینه و منی و عرفات                                                             ۷۵ نفر

تعداد زایمان                                                                                                         ۲۲نفر

آمار مراجعین اطاق عمل                                                                                         ۱۲۷ نفر

تعداد مراجعین غیر ایرانی به بیمارستانهای هیئت پزشکی حج                                        ۱۰۰۰نفر

ضمناً از مراجعین فوق به علت عدم امکانات مورد نیاز ۱۲۰ نفر به بیمارستانهای عربستان جهت مداوا منتقل شدند و تعداد ۹۰ نفر بیماران به علت عدم تحمل به ایران اعزام گردیدند.

بااندکی دقت و آمار و مسائل پزشکی و بهداشتی حج سال ۶۱ و با توجه به تلاش پیگیر و شبانه روزی هیئت پزشکی حج در عربستان که از آغاز تا پایان مراسم حج در نقاط مختلف و پرجمعیت مکه معظمه و مدینه منوره و سرزمین مقدس منی و عرفات و فرودگاههای جده و ایران خدمات پزشکی و درمانی و بهداشتی را به بیش از ۱۲۰۰۰۰ زائر و حتی تعدادی از زائران دیگر کشورهای اسلامی ارائه داده است و همواره بر این خدمت افتخار نموده، اینک با الهام از مکتب نجات بخش اسلام و فتوای مبارک حضرت آیت الله العظمی امام خمینی مدظله العالی بمنظور سلامت حجاج و جلوگیری از تلفات احتمالی و خطرات ناشی از عدم رعایت بهداشتی و درمانی موارد و مسائلی را توصیه مینماید انتظار دارد امت انقلابی ایران اسلامی همواره در جهت تحقق اهداف عالیۀ اسلام کوشا باشند.

گزارشی اجمالی از چگونگی فعالیت هیئت پزشکی حج جمهوری اسلامی ایران در مراسم حج سال ۱۳۶۱:

از آنجا که همه ساله تعداد چشمگیر و قابل توجه زائر ایرانی جهت انجام اعمال حج به آن دیار مقدس مشرف میشوند و با توجه به شرایط سخت آب و هوای گرم آن منطقه مقتضی است که یک گروه پزشکی و بهداشتی همراه با این زائرین جهت انجام خدمات پزشکی بهداشتی. و درمانی به عربستان عزیمت نمایند.

لازم به یادآوری است که قبل از پیروزی انقلاب هر یک از کاروانها یک نفر پزشک همراه خود داشتند که این پزشک با امکانات خیلی کم و داروی محدود خدمات درمانی راارائه می نمود.

لکن از سال ۱۳۵۸ به بعد یعنی همگام با پیشرفتهای همه جانبه که به برکت انقلاب در کشورمان بوجود آمد حرکتی نیز در این امر مهم انجام گرفت که با اعزام هیئت بهداشتی درمانی ۵۰۰ نفره و تجهیزات کافی، بیمارستانهای مدینه منوره و با ۶۰ تخت و بیمارستان مکه مکرمه با ۷۵ تخت و همچنین بیمارستانهای صحرائی عرفات و منی و تعداد معتنا به درمانگاه در هر کدام از این شهرها در طول برنامه مراسم حج در خدمت زائرین برگزار گردید. در سال ۶۱ در مدینه منوره تعداد ۱۲ درمانگاه و در مکه مکرمه تعداد ۱۳ درمانگاه ایجاد شد که با آمدن زائرین از مدینه به مکه تعداد درمانگاهها به ۲۵ واحد افزایش می یافت که همگی بطور شبانه روز فعالیت می نمودند.

بیمارستانهای مدینه و مکه با تخصصهای جراحی- ارتوپدی- داخلی- زنان و زایمان دندانپزشکی رادیولژی، آزمایشگاه، قلب و سی سی یو داروخانه و تزریقات و دستگاههای مورد نیاز تجهیز شده بود، بیمارستانها نیز مانند درمانگاهها شبانه روز جهت ارائه خدمات درمانی به زائرین محترم انجام وظیفه می نمودند.

ضمناً تعداد ۱۵ دستگاه آمبولانس نیز جهت حمل بیماران از درمانگاهها به بیمارستانها و دیگر مراکز درمانی خدمات مربوطه را انجام می دادند و نیز تعدادی از این آمبولانسها بطور شبانه روز بین درمانگاهها بصورت گشت در حال فعالیت بودند.

در سال گذشته به علت عدم انجام دقیق معاینات و عدم وجود محدودیت در عزیمت زائرین به عربستان با مسافرت صدها نفر از سالمندان و بیماران و زنان باردار باعث گردید تا بیمارستانهای هیئت پزشکی حج جمهوری اسلامی ایران در مدینه منوره و مکه مکرمه از همان روزهای اول با ازدحام این بیماران مواجه شود و  چون گرمای طاقت فرسای آن دیار مقدس بسیاری از بیماریها را شدت می دهد  این امر باعث شد که تلفات جانی نیز داشته باشیم. گروهی از این بیماران ناگزیر بوسیله هیئت پزشکی به ایران بازگردانده شدند با اینکه مسئولین هیئت پزشکی حج در سال گذشته قبل از عزیمت توصیه های لازم را به خواهران باردار داده بودند ولی عدم توجه به این مسئله باعث گردید تا در مدت اعمال حج ۲۲ زایمان که ۶ مورد آن بصورت سزارین در مراکز درمانی هیئت پزشکی حج انجام شد که با کوشش بی نظیر کادر پزشکی و با وجود گرمای شدید و عدم امکانات کافی کلیه نوزادان سالم به ایران اعزام گشتند و تعداد سقط جنین در حدود ۶۵ مورد بود که تعداد ۶ مورد آن سقط های ۶ تا ۷ ماهه بوده است که این تلفات احتمالاً ایجاد عوارض ناگواری برای خواهران نیز داشت. یکی از فعالیتهای دیگر هیئت پزشکی حج اعزام اکیپهای بهداشتی به کاروانها بوده تا نظارت کاملی  بر امور بهداشتی و غذائی حجاج داشته باشد.

توجه

در این شماره اوّلین قسمت از بخش مربوط به حج، برای استفاده عموم برادران و خواهران در مجله پاسدار اسلام به چاپ می رسد. در این برنامه، کوشش شده است، مطالبی جالب و مفید در رابطه با حج و مناسک آن چگونگی استفاده از این فریضه مهم عبادی – سیاسی، برای کلّیه زائران و راهیان خانه خدا و علاقمندان به مکتب و آنانکه در پی فراگیری آموزشهای دینی هستند، توسط دانشمندان متعهد،  متخصصین مسائل دینی و نویسندگان مؤمن، منتشر شود، که امید است مورد توجه قرار گیرد.

در اینجا این نکته را لازم می دانیم متذکر شویم که به علت فشردگی مقالات مجلّه و کمبود فرصت در این ماه قسمت اول بخش مربوط  به حج از نظر تنوع مقالات به حد تکامل نرسیده است، که امیدواریم در ماههای آینده، با تنوع بیشتر و رعایت ضرورتها و اولویتها مقالات جامعتری در این رابطه با عرض خوانندگان عزیز برسانیم، و امیدواریم آنان نیز متقابلاً اهمیت بیشتری داده، کلیه انتقادات، پیشنهادات سیاسی، اجتماعی و تبلیغاتی،‌طرحهای فرهنگی و هنری، عکسها و خلاصه، آنچه در زمینه مسائل گوناگون حج داشتند، برای ما ارسال دارند تا در مجله مورد استفاده قرار گیرد.

 

17دسامبر/16

پاسخ به نامه ها

*گرگان- برادر،‌صفر علی برزمینی:

روایات، صحیح دارد و ضعیف، و کتاب های حدیث مسئولیتشان نقل احادیث است نه نقد آنها. کسی می‌تواند از کتب حدیث استفاده  کامل ببرد که قدرت نقد آنها را داشته باشد. مطالبی که شما نقل کرده اید ممکن است از روایات ضعیف باشد.

*آذربایجان شرقی- برادر دارای شماره اشتراک ۱۰۲۱۱:

بهتر است شما هرچه زودتر ازدواج کنید و تا آن وقت برای جلوگیری از این مشکل، سعی کنید خود را از اموری که شهوت انگیز است دور نگهدارید،‌داستانها و مطالب جنسی را نخوانید. شب غذاهای سنگین نخورید. در ضمن مطلب شما چندان مهم نیست، خود را سرزنش نکنید. خجالت از خانواده عذر نیست. تکلیف شرعی را باید انجام داد.

*گلپایگان-خواهر، زهرا حسینی:

۱- تقیه یعنی محافظت انسان برجان و سایر متعلقات  خود از دشمن به انسان می‌تواند در جائی که جانش یا مالش یا ناموسش در خطر است واجباتی را ترک یا محرماتی را انجام دهد، البته تقیه در جائی که اساس دین در خطر باشد جایز نیست زیرا در آنجا باید جان و مال را فدا کرد. تقیه موارد دیگری نیز دارد که شرحش مفصل است.

۲-گوش دادن به صدای زن نامحرم اگر از روی شهوت نباشد برای مرد جایز است و همچنین خواندن زن نیز اگر شهوت انگیز نباشد و علم نداشته باشد که نامحرم بقصد لذت صدای او را گوش می دهد جایز است.

۳-ذکر خدا در هر جای نماز مستحب است.

*تبریز –خواهر آرزو ایمانی:

تنها کسی که تمام کتابهای او مورد اعتماد است، آیه الله شهید مرتضی مطهری است، کتابهای ایشان را مطالعه کنید که مایه خوشبختی دنیا و آخرت شما است.

*آبادان- برادر ص.چ:

باید هرچه زودتر به یک روانپزشک مراجعه کنید و وضع خودتان را برای ایشان بگوئید و ناامید نباشید که درد شما دوا دارد:

*ابرقوه –برادر،‌سید خلیل جلیل زاده:

متأسفانه در قضایای جزئی ما نمی توانیم حکم کنیم. شما باید با ارائه مدارک به دادگاه مراجعه کنید. اگر ثابت شد که ملک شما است البته تصرف دیگران بدون رضایت شما در آن جایز نیست.

*تهران –برادر، سید اسدالله نور حسینی

۱- ما در مورد فرقه ای که از آن هیچ اطلاعی نداریم و  شما نیز از آنان هیچ نمی دانید چه بگوئیم؟ بهر حال، کسانی که از اجتماعات مسلمین بکلی برکنارند، قطعاً منحرفند.

۲-تجسس در اعمال شخصی دیگران حرام است. اگر شما بدانید کسی در پنهانی عمل نامشروعی انجام می دهد وظیفه شما نهی و جلوگیری او است بهر وسیله ممکن، اگر شد با نصیحت و اگر نشد با تهدید و اگر نشد، در صورت امکان و نبودن مفسده، با زور ولی بشرطی که به حد زخمی کردن یا کشتن نرسد و گرنه باید با اجازه حاکم شرع باشد و در صورتی که بدانید آن شخص عادت به عمل نامشروعی دارد که از خودش تجاوز می کند مانند تجاوز به ناموس دیگران اگر نتوانستید او را از آن کار باز دارید به – به نصیحت و مانند آن که گفته شد- می‌تواند شهود عدول به مقدار لازم (که در موارد، مختلف است) تهیه کنید و اگر آنان مشاهده کردند از وی شکایت کنید تا به جزای خود برسد، و این در صورتی است که واقعاً آن شخص به حدی برسد که موجب فساد جامعه باشد ولی گناههای شخصی ولو موجب فساد بیش از یک نفر است، تکلیفی بیش از نهی و جلوگیری در حد مقدور نمی آورد. ضمناً بدانید که اگر بدون شهود عدول –بمقدار لازم- شکایت کنید، خودتان مورد حد قذف قرار می گیرید. فلسفه این گونه احکام، خود شرح مفصلی دارد ولی همین مقدار بدانید که خداوند از ما نخواسته است که جلو گناه را به زور بگیریم و گرنه خود می توانست این کار را بکند، زیرا دنیا دار امتحان است و حدود جزائی شرعی فقط برای جلوگیری از تباهی جامعه است نه جلوگیری از گناههای شخصی گرچه برای آنها نیز به صورت یک انگیزۀ منفی مؤثر است.

*تفرش –برادر علی اصغر جباری:

اگر شکایت از ارگانها یا ادارات دارید، می توانید به مسئولین مربوطه مراجعه فرمائید و اگر مطالبی دارید که برای نشر در مجله مفید است، می توانید با پست ارسال فرمائید. پیروز باشید.

*اصفهان –برادر حسین قاسمی:

به جای بحث در مسائل اختلاف انگیز، بهتر است به دستور رهبر عزیزمان عمل کرده و همه با هم متحد باشیم.

*قم –برادر احمد علی روحانی:

متأسفانه نتوانستیم نامه جنابعالی را بخوانیم. امیدواریم در آینده با خطی روشن تر و خواناتر بنویسید. این بار پوزش ما را بپذیریذ.

*گلپایگان –برادر، ع. زینلی:

یکی از شرایط محرمیت بوسیله شیردادن این است که شیر پس از ولادت بچه بوجود آمده باشد پس اگر دختر باکره ای بر فرض که ممکن باشد دارای شیر شود، بچه ای را شیر بدهد موجب محرمیت نمی شود.

*اسکو –برادر خلیل سینائی اسکوئی:

۱- امام درباره آیت الله شهید مطهری می فرمایند: من کس دیگری جز شهید مطهری سراغ ندارم که بتوانم بگویم بی استثنا آثارش خوب است.

۲-معلومات دانشگاهی را از خود دانشگاه بخواهید.

۳-صفات قاضی از نظر اسلام، در شماره (۱۸) آمده است، با دقت مطالعه فرمائید.

*تهران –برادر، اسرافیل عشوری:

رفتن به خدمت سربازی برای همه مشمولین، یک وظیفه شرعی است و نمی توان از آن سر باز زد.

*اهر –برادر، قنبر نواپوی:

۱- گرفتن ماه و خورشید ربطی به ساعت ندارد. هر وقت ماه یا خورشید گرفته شد باید نماز آیات خواند. برای یادگیری دستور نماز آیات به توضیح المسائل مراجعه کنید.

۲-“ابورافع” خزانه درا امیرالمؤمنین(ع) بوده است.

*جبهه میشداغ –برادر سرباز،حسین احمدی فروغ:

۱- اطاعت از مقام بالاتر در ارتش لازم است مادامی که دستوری بر خلاف حکم خدا ندهد. بی نمازی او را به مقام بالاتر گزارش کنید.

۲-شهید اول، محمد بن مکی عاملی و شهید دوم، زین الدین بن علی عاملی است و هر دو از لبنان هستند.

۳-سجده بر هر خاک پاکی جایز است.

*جیرفت –برادر، کرامت الله جهانشاهو

۱- مسأله توافق خونی برای ازدواج از این نظر مهم است که بعداً به لحاظ فرزندان و زنده ماندن آنها دخالت دارد.

۲-خداوند متعال کمال مطلق است و هیچ منفعتی از خلقت موجودات عاید او نمی شود و از هر نقصی مبرا است، ولی چون فیاض علی الاطلاق است، عالم را خلق کرده است و برای هر موجودی در این نظام حکمتی است، ندانستن ما دلیل بر بی حکمت بودن آن نیست.خداوند در مورد انسان می فرماید: من جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا بپرستند و یا (به تفسیری) مرا بشناسند.

۲-مستحب است پس از تکبیره الاحرام قبل از شروع در خواندن حمد، در رکعت اول استعاذه گفته شود، یعنی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

*فریدن –برادر، علی معصومی:

۱- حضرت صالح برای قوم ثمود فرستاده شد.

۲-خداوند قربانی قابیل را نپذیرفت شاید برای اینکه قصدش خالص برای خدا نبوده بلکه برای خودنمائی بوده است.

۳-“غزوه” در سیره پیغمبر اکرم(ص) اصطلاحاً به جنگهائی گفته می شود که آن حضرت در آن شرکت داشته و (سریه) به لشکرهائی که می فرستادند و خود حاضر نبودند.

۴-در تاریخ است که امام جواد(ع) به زهری که معتصم عباسی بوسیله همسران حضرت،‌ام الفضل،‌دختر مأمون عباسی فرستاد،‌به شهادت رسید.

*زیراب داراب – برادر محمد علی رحیمی

آزمایش انسانها از طرف خداوند برای این نیست که از واقعیت آنها آگاه شود، او بر همه چیز آگاه است بلکه برای بروز قابلیتها است. قابلیتهای نهفته تا به مرحله فعلیت و خارجیت نرسد آن ارزش را ندارد که موجب کمال شود و مستحق ثواب و قرب درگاه الهی گردد، همچنانکه شجاعت و سخاوتی که به مرحلۀ خارج و عملی نرسد موجب مدح و ثناگوئی مردم نمی شود.

*اژیه اصفهان –برادر، حسین نظام زاده

۱- نمازهای مستحبی را می شود به صدای بلند و یا آهسته خواند.

۲-گویند سلمان فارسی از دهی بنام “جی” بوده که فعلاً یکی از مناطق اصفهان است.

*روستای شیراز عجب شیر –برادر، منصور آشتاب:

قرآن خواندن برای اموات، برای آنان مفید است و به آنها ثواب داده می شود و لذا مستحب است.

*اراک –برادر، جواد ف.ف:

۱- نماز جمعه دو رکعت است و خطبه های پیش از نماز جمعه واجب است ولی جزء نماز نیست و اگر مأموم در رکعت دوم رسید می‌تواند اقتدا کند و رکعت دوم را فرادی بخواند بهر سوره ای که می خواهد.

۲-برای خود، سال تعیین کنید، در میان سال از حقوق خود هر چه به مقدار متعارف مصرف کنید خمس ندارد و سرسال باید باقیمانده پول خود را حساب کنید و خمس (یک پنجم) آن را به مجتهد مرجع یا وکیل ایشان برسانید.

۳-اگر پیشنهادی در مورد روز شمار انقلاب داشتید،‌به دفتر تبلیغات اسلامی قم، میدان شهدا، بفرستید.

*همدان –برادر، ع.ک:

انسان به جان و روان خویش بیش از هر کس دیگر آشنا است، سعی کیند با دقت در وضع خود، سرّ ناراحتی خود را بیابید، اگر یک امر دنیوی است با توجه به بی اهمیت بودن و گذرا بودن دنیا، خود را قانع کنید که چیزی نیست که برای آن غصه بخورید یا نگران باشید، و اگر یک امر اخروی است به خدا پناه ببرید و در صدد رفع آن نگرانی از راه توجه به خدا باشید:

“اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطْمَئِنُِّ القُلُوبُ”

یاد خدا دلها را آرامش می بخشد.

*تهران –برادر، سید علی اصغر قاضی میر سعید:

۱- اگر انسان در این زندگی، هدف شرافتمندانه ای  نداشت و به معاد و زندگی دیگر هم معتقد نبود زندگی را هیچ و پوچ می داند و به مرحله بسیار خطرناکی می رسد.

۲-معاد یعنی بازگشت، و چون ما همه از خدائیم، ورود ما در آن زندگی را بازگشت می نامند.

۳-جن یعنی موجود نامرئی و آیات قرآن دلالت دارد که موجودی نامرئی در روی زمین هست که مانند انسانها مکلف است، برخی از آنها مؤمن و برخی کافرند.

۴-آن چه از سرودها به نظر شما همان صداهای طرب انگیز مناسب مجلس لهو و لعب است، حرام می‌باشد و آنچه را نمی دانید چنین است، حرام نیست. ما نیز از اینجا به رادیو و تلویزیون تذکر می دهیم که در پخش سرودها دقت بیشتری شود. به امید آن روز که همه ارگانها در به کار بستن احکام اسلام اهتمام بیشتری ورزند و احکام خدا را سرسری نگیرند.

۵-ما همه سیاستمدارانی که پیوند وابستگی به شرق یا غرب دارند گرچه به ظاهر مسلمان هم باشند،‌محکوم می کنیم و مردود می دانیم، ولی در روابط سیاسی بین المللی مصالحی است که باید آنها را مراعات کرد.

*گچساران –برادر، پشتدار:

۱-  جبایه به معنای جمع آوری زکات و سایر مالیات ها است.

۲-سئوال از وضع شخصی افراد وجهی ندارد، ممکن است کسی مریض باشد یا وضع مادی یا اجتماعی او به وی اجازه ندهد ازدواج کند.

۳-وفا نکردن به وعده هائی که به مردم داده می شود کفاره یا مجازاتی ندارد، ولی علت آن باید برای مردم روشن شود تا موجب بی اعتمادی و تخلف نشود.

۴-گناهان مختلف است،‌بعضی از آنها با توبه پاک می شود، البته توبه واقعی با عزم قلبی بر ترک گناه نه توبه زبانی فقط، و بعضی از آنها کفاره دارد و بعضی قضا دارد مانند ترک نماز، و آن قسمت از گناهان که در رابطه با حقوق مردم است، بعلاوه توبه باید حق مردم را ادا کرد.

*پارس آباد –برادر، فرامرز شکاری:

۱- به حکم شرع، حمد و سوره در نماز ظهر و عصر باید آهسته خوانده شود. حکمت تشریع در اصل چه بوده است ربطی به تشریع حکم ندارد، یعنی حکم دائر مدار حکمت تشریع نیست،‌گو اینکه برای این حکم وجه دیگری –غیر از آن چیزی که شما نقل کردید- در روایات آمده است.

۲-دیدن امام زمان(عج) برای کسانی که دیدۀ “جان بین” دارند، هیچ بعدی ندارد.

۳-پیامبر اکرم(ص) مطلبی را به دلخواه خود نفرموده است: وَ ما‌ یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی اِنْ هُوَ اِلاَّ وَحْیٌ یُوحی”، بنابراین حرمت ازدواج امیرالمؤمنین(ع)  حتماً بدستور الهی بوده است و هیچ مانعی ندارد که خداوند حکم خاصی برای حضرت زهرا قرار داده باشد.

*مشهد مقدس –برادر،محمد حسین موحدی:

۱- صفات جلال خدا صفات سلبی است یعنی صفاتی است که گویای تنزیه خداوند از اموری است که از ذات مقدس او بدور است، مانند اینکه بگوئیم خدا جسم نیست و دیده نمی شود “لا تدرکه الابصار” و صفات جمال، صفات ثبوتی خداوند است مانند اینکه بگوئیم عالم و قادر و حی و خالق است.

۲-از نظر حکم اولی اسلام،‌هیچ مانعی ندارد که انسان زمینی یا هر چیز دیگری را در زمان ارزانی بخرد و در وقت گرانی آن بفروشد و نفع سرشاری- بگفته شما- ببرد ولی ضرورتهای جامعه و مصالح مسلمین گاهی ایجاب می کند که ولی امر در این قانون محدودیتهائی برای مردم ایجاد کند.

۳-امر به معروف و نهی از منکر واجب است تا وقتی که احتمال تأثیر داده شود، پس اگر یقین یا اطمینان داشتید که مؤثر نیست، وجوب آنها ساقط می شود.

۴-بحث درباره جفر و جامعه و مصحف فاطمه(س) طولانی است و احتیاج به مقاله بلکه کتابی مستقل دارد ولی بهر حال مطلبی را که شما نوشته اید هیچگونه استبعادی ندارد و اتفاقاً این مطلب در حدیث پنجم از آن باب که ذکر کرده اید آمده است و آن حدیث از نظر سند بسیار عالی و معتبر است.

*برادر، سید تقی موسوی:

کتابی که نوشته اید تا کنون مطالعه نکرده ایم که مورد تأیید یا عدم تأیید ما باشد، ولی گفته های کعب الاحبار ارزش و اعتباری ندارد.

*قصر شیرین –برادر، علی جبار بیگرضائی:

مرگ و زندگی دست شما نیست که چنین پیمانی ببندید،‌بلکه بدست خدا است و لذا این عهد و پیمان شما ارزشی ندارد که وفای به آن لازم باشد.

*بروجرد –برادر، ی.د:

۱- پایاکفشی که در اثر راه رفتن در جای نجسی یا بر چیز نجسی،‌نجس شده باشد، با راه رفتن بر خاک یا سنگ یا آجر و مانند اینها که در اصل از خاک یا سنگ است و پاک می‌باشد بمقداری که عین نجاست از بین برود پاک می شود ولی راه رفتن بر روی آسفالت یا چوب و مانند اینها پاک نمی کند.

۲-در مورد استبرا،  به رساله مراجعه کنید. این عمل را این قدر تکرار نکنید که هم به خود ضرر بزنید و هم وسواستان زیاد شود. دستور شرع سه بار است، از دستور شرع تجاوز نکنید. همین تعهد به انجام دادن دستورات شرع، بزرگترین علاج برای رفع وسواس است، زیرا کارهائی که موجب وسواس باشد از نظر شرع زشت و ناپسند است.

۳-به مسأله شماره ۱۶۰ توضیح المسائل مراجعه کنید.

*اصفهان –برادر عبدالرحیم معمار:

۱- سخن امام حسین(ع) (اگر مرغ قطا را آزاد می گذاشتند، می خوابید) یعنی اگر مرا تعقیب نمی کردند من باز می گشتم، زیرا حجت را بر مردم تمام کرده بود و چون یاوری نداشت از پذیرفتن مسئولیت معذور بود.

۲-ولایت فقیه نوعی ولایت تشریعی است، به شماره های گذشته مجله مراجعه کنید.

۳-جمله “ان الحیاه عقیده و جهاد” منسوب به امام حسین(ع) است و این یک نوع اعتبار ادبی است، اگر این نسبت صحیح باشد مراد این است که کسانی که در راه عقیده سعی و کوشش می‌کنند زندگانند و اما کسانی که فقط برای جمع آوری ثروت یا رسیدن به شهوات سعی  می‌کنند مرگانند.

۴-سئوال چهارم شما وجود مختلفی دارد، اگر پاسخ مشروح خواستید به رساله مراجعه کنید و گرنه سئوال را روشنتر بنویسید تا پاسخ داده شود.

*قاسم آباد علیا- برادر، محمد حسین نعمتی:

۱- توبه نصوح یعنی توبه خالص و محکم که انسان از آن برنگردد.

۲-خداوند می فرماید: عفو بطور کلی به تقوی نزدیکتر است. البته این درجاتی است که مسأله شخصی باشد و مفسده اجتماعی نداشته باشد یا موجب جرأت متجاوز نباشد.

۳-غسل تعمید از اعمال مسیحیان است که بچه را به نام پدر و پسر و روح القدس می شویند و این عقیده ای است خرافی و مبتنی بر تثلیث که کفر است.

۴-مکه را ام القری می گویند زیرا مرکز آبادی های آن منطقه بوده است و ام به معنای اصل است.

۵-آخرین سئوال خود را از دفتر استفتاء امام بپرسید.

*تهران –خواهر، ن.عطائی:

معامله شما بدون اجازه مالک آن پول صحیح نیست ولی چون او راضی شده است که به جای آن پول، پول دیگری دریافت کند، آن وجه ملک ما در شما می شود و اکنون اگر ما در شما به آن معامله یعنی خریدن کتاب رضایت داد، کتابها ملک ما در شما می شود آن وقت اگر بخشید، ملک شما است و گرنه باید به او تحویل دهید.

*آباده فارس –برادر، ع.کاظمی:

سعی کنید با یک مقدار کوتاه آمدن و کم کردن توقع، همسر خود را راضی کنید، مثلاً اصرار نداشته باشید که با خانواده شما رفت و آمد داشته باشد یا از فامیل شما پذیرائی کند یا با مادر شما خوشرفتاری نماید، زیرا این امور بر او از این لحاظ که همسر شما است واجب نیست گرچه از نظر اخلاق اسلامی وظیفه او همین است، ‌ولی بهرحال همه افراد به وظائف خود عمل نمی‌کنند، شما مقداری از این توقعات صرف نظر کنید و رسماً به او نشان دهید که در این گونه امور بی تفاوتید، خواهید دید که او در سایر امور نرمی بیشتری از خود نشان خواهد داد و در آن صورت می توانید که کم در اخلاق او تأثیر گذاشته و او را به راه راست و اخلاق او تأثیر گذاشته و او را به راه راست و اخلاق اسلامی راهنمائی کنید، ان شاء الله

*گرگان –برادر، اصغر فلکی:

۱- “اله” یعنی معبود و کسی که او را می پرستند و “الله” نام مقدس پروردگار است.

۲-چندین بار تذکر داده ایم که ما دربارۀ افراد نظر ی نخواهیم داد ولی  اینقدر بدانید که هرکس در خط امام نباشد از نظر ما مردود است. البته شایعات درباره افراد هست مواظب باشید بدون دقت کسی را متهم نکنید . خداوند همه را به راه راست هدایت کند.

*چالوس –برادر، عهد الله کیالاویجی:

۱- گوش دادن به صدای زن نامحرم در صورتی که شهوت انگیز نباشد و گوش دهنده قصد لذت نداشته باشد، اشکال ندارد.

۲-معنای توجه به خدا این نیست که انسان نداند در اطرافش چه می گذرد، بلکه به این معنی است که به چیزی غیر از خدا فکر نکند و در اینجا حضرت علی(ع) به فکر انفاق در راه خدا افتاد که از توجه به خدا جدا نبود.

*شیراز –برادر محمد رضا حیدری:

مجله هائی که می خرید، خمس ندارد.

*تهران –برادر غلامحسین آذری:

آنان که به این انقلاب دهن کجی کرده و خواستند انقلاب را با ایسم های گوناگون منحرف کنند‌، گروه گروه از میدان بیرون رفته یا به دیار اربابانشان شتافتند و یا اینکه در گوشه هائی از عزلت خزیدند زیرا با رهبریهای حکیمانه امام و رشدی که ملت ما پیدا کرد‌، دیگر حنای آنها رنگی ندارد و مردم مسلمان با راهی که یافته اند، دیگر به راه ملی گرایان و شرق زدگان و غرب پرستان نخواهند رفت.

*لارستان فارس –برادر ح.ح:

آری و صد آری.

*رودسر –برادر عظیم جعفری:

به بخش پاسخ به نامه های شماره ۱۷ مراجعه کنید.

*زرند کرمان- خواهر مهوش غنی زاده:

لطفاً سئوال خود را از مکتب توحید –قم بپرسید.

*خواهر ز.صدیق آرانی:

با تشکر از محبتهای شما، عکسهای جالب یادگاری از مدینه منوره رسید. پیروز باشید.

*اردبیل –برادر عبدالله احدی:

به ادارات مربوطه مراجعه فرمائید.

*مشهد –برادر امیر پور یزدی و برادر رضائی:

لطفاً سئوالهای خود را از دفتر استفتاء امام – قم بپرسید.

*الیگودرز –برادر محمد.ب:

پاسخهای خود را در شماره های گذشته بیابید.

*بابل –برادر سید حسن طاهری:

به مفاتیح الجنان مراجعه فرمائید.

*مراغه –برادر علی حیدری:

شما را به مطالعه کتابهای ارزشمند استاد شهید مطهری سفارض می کنیم که به فرموده امام کتابهای ایشان بی استثناء خوب و انسان ساز است.

*مشهد – شهره رضویزاده*اسلام آباد غرب- علی حاتم پورگراویانی*لاهیجان- محمد اثنی عشری*فسا حبیب عابدینی*بوشهر –عالی رنده بودی *تهران- مسعود کلانتر*تهران- محمود ارژمند*اقلید فارس- سید فضل الله میرقادری*تهران- محمد حسن پور زارعی*تهران –حسن بزری* صالح آباد ایلام –ناصر گذشته* عین خوش- امان الله کلانتری *مهدی شهر سمنان- اسماعیل عبد الحسینی *قم- علی غیبی یزدی*تهران – مهدیقلی بیات* خوی – سلیمان علیزاده *هیدج ابهر – علی کمک خدائی، برادر محسن خلیلی*زازران –فرج الله مختاری:

برادران و خواهران عزیز، نامه ها، مقاله ها، شعرها، عکس ها، انتقادها و پیشنهادهای جالب و ارزنده شما رسید. از همکاریهای صمیمانه و بی شائبه شما سپاسگزاریم. امیدواریم بیش از این ما را مورد لطف و محبت قرار دهید. پیروز باشید.

 

17دسامبر/16

پاسداران بزرگ اسلام

سید محمد جواد مُهری

 

علامه مجلسی (۳)

آثار علامه مجلسی

در شماره گذشته، بحثی درباره کتاب ارزشمند و نفیس بحار الانوار داشتیم که این کتاب بزرگترین دائره المعارف اسلامی است و شامل احادیث و اخبار اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در علوم و فنون گوناگون می‌باشد. اینک، به سایر کتابها و تألیفات علامه مجلسی(ره) می پردازیم.

تألیفات عربی

  • مرآه العقول فی شرح اخبار الرسول: کتابی تحقیقی، فقهی و بسیار پرارج که علامه در شرح کتاب کافی شیخ کلینی رضوان الله علیه،‌با دقتی بی نظیر تحریر فرموده است. آنانکه می خواهند، تا اندازه ای به مقام علمی این بزرگوار پی ببرند،‌خوب است این کتاب شریف را مطالعه نمایند و دقت نظر و توانائی علمی علامه را دریابند. علامه مجلسی در این کتاب، تک تک احادیث را نقل فرموده سپس در یک کلمه نظر خود را نسبت به سند حدیث (صحیح حسن، موثق، مرسل، ضعیف، مجهول و مرفوع) بیان نموده سپس به شرح و تفسیر آن می پردازد، و در احادیثی که نظرات مختلف علما آمده است، در ابتدا آنها را بررسی نموده، و پس از آن نظر خود را اظهار می نماید. در برخی از احادیثی که مورد اختلاف است یا نیاز به تفسیر مبسوط دارد، بیش از چند صفحه به شرح و بررسی آنها اختصاص می دهد. و در کوتاه سخن می توان گفت این کتاب از آثار بسیار مفید و مورد علاقه علما و دانشمندان و فقها و طلاب علوم دینی بوده و هست.
  • ملاذ الاخیار: شرح ” تهذیب” سومین کتاب از کتب اربعه حدیث تألیف شیخ طوسی(ره).
  • شرح الأربعین
  • الوجیزه فی الرجال
  • الفوائد الطریقه فی شرح الصحیفه “السجادیه”.
  • رساله الأوزان.
  • المسائل الهندیه.
  • رساله الاعتقادات: این کتاب که حدود ۷۵۰ سطر و در اعتقادات است، در یک شب نگاشته شده است.
  • رساله فی الشکوک.

تألیفات فارسی

  • حق الیقین
  • عین الحیاه
  • حلیه المتقین
  • حیاه القلوب
  • مشکاه الانوار
  • جلاء العیون
  • زاد المعاد
  • تحفه الزائر
  • مقیاس المصابیح
  • ربیع الاسابیع
  • رساله در شکوک
  • رساله دیات
  • رساله در اوقات
  • رساله در جفر
  • رساله در بهشت و دوزخ
  • رساله اختیارات ایام
  • ترجمه عهدنامه امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر
  • مشکاه الانوار در آداب قرائت قرآن و دعا
  • شرح دعای جوشن کبیر
  • رساله در رجعت
  • رساله در آداب نماز
  • رساله در زکوه

و بیش از ۳۰ رساله دیگر در مسائل مختلف و ترجمه دعاها و کتابهائی مختصر در عقاید و احکام.

استادان علامه مجلسی

هر چند علامه مجلسی، با سعی و کوشش خود و توفیقات الهی به آن مقام شامخ رسید، ولی قطعاً انفاس قدسیه بزرگانی که در محضر آنان دانش  آموخت، در رسیدن وی به چنین مقام والائی مؤثر بوده و گذشته از علوم مختلفی که علامه از آن دانشمندان فرا گرفت، از اخلاق پسندیده و صفات خوب آنان نیز در طول سالهای تحصیل بهره برده است. برای اینکه یادی از آن علمای والا مقام بکنیم، برخی از آنان را نام می بریم:

  • عالم جلیل القدر ملا محمدتقی، مجلسی اول،‌پدر علامه مجلسی.
  • دانشمند وارسته مولی محمد صالح مازندرانی.
  • حکیم متاله سید محمد حسنی طباطبائی نائینی.
  • علامه حسنعلی شوشتری مؤلف کتاب تبیان در فقه.
  • شیخ علی نواد شهید ثانی.
  • امیر محمد مؤمن استرآبادی.
  • مولی محمد شریف وریدشتی اصفهانی.
  • میرزای جزائری مؤلف کتاب جوامع الکلم.
  • امیر شرف الدین علی بن حجه الله حسنی شوستانی.
  • محدث عالیقدر شیخ حر عاملی صاحب کتاب وسائل الشیعه.
  • عالم عارف ملا محسن فیض کاشانی.
  • مولی محمد محسن بن محمد مؤمن استرآبادی.

شاگردان علامه مجلسی

برخی از علما، شاگردان نامی علامه از بیش از هزار تن نوشته اند البته در بین آنان،‌چهره های برجسته ای به چشم می خورد که لازم است فهرست وار یادی از آنان شود:

  • میر محمد حسین خاتون آبادی، نوه مجلسی و مؤلف کتب حدائق المقربین.
  • میر محمد صالح بن الواسع، داماد علامه مجلسی.
  • شیخ محمد اردبیلی مؤلف کتاب معروف “جامع الرواه” در علم رجال.
  • مولی ابوالحسن شریف بن محمد طاهر عاملی نجفی، جد مادری شیخ محمد حسن صاحب جواهر.
  • شیخ محمد اکمل پدر وحید بهبهانی.
  • مولی محمد رفیع گیلانی.
  • میرزا محمد مشهدی مؤلف تفسیر “دقایق”.
  • حاج محمد طاهر بن حاج مقصود علی اصفهانی.
  • شیخ سلیمان ماحوزی بحرانی.
  • شیخ محمد بن یوسف نعیمی بلادری.

ولادت و وفات علامه مجلسی

در تاریخ وقایع الایام و السنن آمده است: ولادت رئیس محققین، عالم کامل و شیخ الاسلام و المسلمین، مولای ما، محمد باقر مجلسی فرزند مولانا محمد تقی مجلسی در سال ۱۰۳۷ در دارالعلم” اصفهان واقع شد. و از حواشی بحار الانوار نقل شده است که خود آن بزرگوار فرموده است: از عجایب اینکه تاریخ ولادت من، مطابق است با عدد “جامع کتاب بحارالانوار”.[۱]

علامه، سومین و کوچکترین فرزند پسر مرحوم ملا محمد تقی مجلسی اول می‌باشد[۲]. علامه کودکی نزد پدر خود، دانش آموخت و در سن جوانی در علوم گوناگون متبحر شد. پس از آن به جمع آوری آثار و اخبار اهل بیت عصمت و طهارت و تحقیق و بررسی درباره آنها، عمر خود را سپری کرد.

برخی از شاگردان علامه در حسابی که کرده اند، نوشته های آن بزرگوار را که تقسیم بر ایام عمرش نموده اند، هر روز در حدود ۵۳ خط شده است، که قطعاً چنین خدمتی بی توفیق الهی برای احدی میسر نیست.

پس از ۷۳ سال عمر پربرکت، سرانجام در سال ۱۱۱۰، هجری قمری، شب ۲۷ ماه مبارک رمضان، علامه مجلسی دنیای فانی را وداع گفته، زندگی جاویدان را آغاز کرد.

علامه در اصفهان نزدیک قبر پدرش به خاک سپرده شد، که علاقمندان همواره به زیارت قبر مقدسش مشرف شده، اظهار ادب و احترام می‌کنند. خداوند درجاتش را در آخرت بلندتر گرداند و ما را موفق به استفاده از کتابها و آثار ارزشمندش بنماید.

 

[۱] – جامع کتاب بحار الانوار، یعنی گردآورنده کتاب بحار الانوار، که اگر با حروف ابجدی حساب کنیم، ۱۰۳۷ می شود که همان سال ولادت علامه است.

 

[۲] – مرحوم مجلسی اول دارای سه فرزند پسر بنامهای ملا عزیز الله و ملا عبد الله و ملا محمد باقر و چهار دختر بوده است که همه از علما و فضلای زمان خود بودند. دامادان آن بزرگوار نیز از شخصیتهای علمی مشهور بودند که هر یک فقیه و محقق و صاحب نظر و دارای تألیفات پر ارزشند. نام آنان از اینقرار است.

۱- ملا محمد صالح مازندرانی.

۲- ملا محمد علی استرآبادی.

۳- وحید شیروانی معروف به ملا میرزا.

۴- کمال الدین فسوی (فسائی).

17دسامبر/16

پرسشها و پاسخها

بنا به پیشنهاد خوانندگان، “پاسدار اسلام” تصمیم گرفت صفحاتی را تحت عنوان “پرسشها و پاسخها” بگشاید.

امید که مورد توجه علاقه مندان قرار بگیرد. قابل ذکر است که سئوالات این بخش از بین سئوالهای مطرح شده از طرف شما خوانندگان عزیز بمقتضای اهمیت و شرایط، انتخاب خواهد شد.

منتظر سئوالات جالب شما هستیم.

سئوال- استفتائاتی که در مجله پاسدار اسلام به چاپ می رسد،‌آیا فتواهای جدید حضرت امام است و فتاوی معظم له تغییر یافته است یا آنکه این فتواها از سابق بوده و جدید مطرح شده است؟

جواب- باید توجه داشت که درصدر صفحه مذکور، کلمه استفتاء جدید ذکر شده است و استفتاء یعنی طلب فتوی و سئوال از آن، که از میان استفتائاتی که از حضرت امام شده و جواب داده شده، انتخاب می شود و بعد از کنترل دقیق و مجدد اعضای حوزه استفتاء امام و بازبینی شخص امام(ره) و اجازه معظم له به چاپ می رسد. بنابراین ممکن است استفتاء جدید باشد ولی فتوی که همان جواب استفتاء است، جدید نیست و غالباً در رساله هائی مانند تحریر الوسیله و عروه الوثقی بیان شده و تغییری نیز در آن پیش نیامده است.

سئوال: چرا دیه قتل زن نصف دیۀ مرد است؟

جواب: مکرر گفته ایم که علت احکام الهی روشن نیست و نباید ما در تعبد به آنها در پی تحقیق از فلسفۀ آنها باشیم بلکه معنای تعبد، تسلیم محض در قبال احکام الهی است گرچه غالباً حکمتی برای آنها ذکر شده است و گاهی در روایات نیز آمده است.

در خصوص موضوع دیه، روایت جالبی است که مشایخ ثلاثۀ حدیث (شیخ کلینی و شیخ طوسی و شیخ صدوق) قدس الله اسرارهم به اسانید معتبر نقل کرده اند، از ابان بن تغلب که از بزرگان اصحاب ائمه(ع) است که گفت: از امام صادق(ع) پرسیدم در مورد مردی که انگشتی را از انگشتان زنی قطع کرده است،  چه مقدار دیه باید بدهد؟ فرمود: ده شتر گفتم: سبحان الله! در قطع سه انگشت سی شترو در قطع چهار انگشت بیست شتر باید بدهد! این مطلب به ما می رسید هنگامی که در عراق بودیم و ما از گویندۀ آن تبری می جستیم و می گفتیم که آوردندۀ این مطلب شیطان است!! این حکم رسول الله(ص) است. دیۀ زن و مرد متساوی است تا به یک سوم دیه برسد، از یک سوم که تجاوز کند نصف دیۀ مرد است. ای ابان! تو با من از راه قیاس بحث می کنی و اگر سنت با قیاس سنجیده شود، دین از بین می رود.(وسائل الشیعه جلد ۱۹ صفحۀ ۲۶۸)

در این مسأله، روایات گوناگونی وارد شده است که شیخ مفید(ره) آنها را متواتر دانسته، همچنانکه اصل نهی از قیاس در دین از نظر مذهب شیعه متواتر و قطعی است و این اصل که در احکام تعبد باید مسلمان تسلیم محض باشد و نباید آنها را با عقل خویش بسنجد، مورد اجماع مسلمین بلکه شاید ضروری دین باشد زیرا اصولاً معنای اسلام همان تسلیم امر شارع مقدس است.

در عین حال می توان برای حکم مورد سئوال، حکمتی یافت. و آن این است که معمولاً مرد متکفل و سرپرست خانواده است و با از دست رفتن او غالباً صدمۀ مالی به بازماندگان می رسد ولی زن غالباً سرپرست خانواده نیست و از دست رفتن او صدمۀ مالی ندارد. روی این اساس، دیه مرد دو برابر دیه زن است. گرچه گاهی مسأله بر عکس است و زن احتیاجات خانواده را تأمین می کند وممکن است مرد اصلاً قدرت کارکردن نداشته باشد. و اصولاً دیه نفعی برای مرده ندارد تا این اختلاف بحساب اختلاف زن و مرد گذاشته شود و بهیچ وجه دیه،  قیمت یک انسان نیست تا گفته شود چرا اسلام برای زن ارزش کمتری قائل شده است!! بلکه دیه جبران خسارت وارده بر بازماندگان است، و چون غالباً این خسارت با از دست دادن مردی از خانواده بیشتر است، دیۀ مرد را دو برابر قرار داده اند. و شاید بهمین دلیل سهم زن در ارث نیز نصف  سهم مرد است.

ناگفته نماند که این گونه حکمتها ملاک حک نیست یعنی در مقام قانونگذاری گرچه ممکن است همین جهت مورد ملاحظه قرار گرفته باشد ولی حکم بطور عموم جعل میشود همچنانکه در قانونگذاری های بشری نیز نکته ای که موجب جعل قانون می شود گرچه خاص است ولی قانون عمومیت دارد، مثلاً اگر جائی را به ملاحظۀ ازدحام از سوی ادارۀ راهنمائی بعنوان “توقف ممنوع” اعلام کنند، اگر کسی در آنجا توقف کند و عذر بیاورد که اکنون ازدحام نیست و آن چه دلیل تشریع قانون است ایجاب نمی کند که در این مورد نیز وقوف ممنوع باشد! پلیس راهنمائی عذر او را نمی پذیرد و او را جریمه می کند.

احکام شرعیه نیز در این جهت همانند قانونگذاری عرفی است و ملاکات واقعیه که احکام شرع دائر مدار آنها است اگر در بیانات شارع مقدس به آنها تصریح نشده باشد با عقل نمی توان کشف کرد و آن چه عقل ما به آن می رسد تنها می‌تواند حکمت جعل حکم باشد نه علت آن.

 

17دسامبر/16

استفتائات از حضرت امام خمینی دام ظله

س: آیا افراد شاغل در یک اداره یا مؤسسه می توانند از امکاناتی مانند اتومبیل، تلفن و امثال آنها استفاده های شخصی  نمایند؟

ج: موقوف به اجازه قانونی مسئولین مربوطه است و بدون اجازه حکم غصب را دارد.

س: آیا در مواردی که انسان امام  جماعت را نمی شناسد و از عدالت یا فسق او اطلاعی ندارد  اقتداء صحیح است؟ و آنچه برای اثبات عدالت کفایت می کند چیست؟

ج: بدون احراز عدالت، جماعت صحیح نیست و  در احراز عدالت حسن ظاهر کفایت می کند.

س: کسی که در شهری غیر از وطن اصلی خود اقامت گزیده است ولی قصد ندارد که مادام العمر در آنجا بماند و ممکن است بعد از مثلاً    ده سال از آنجا منتقل شود آیا چنین شخصی می‌تواند در این شهر قصد توطن نماید؟

ج: نمی‌تواند و بدون قصد توطن دائم یا ماندن به مقداری که صدق عرفی وطن  تحقق یابد حکم وطن مترتب نمی شود.

س: آیا در تعیین مقدار مهریه توافق دختر و پسر شرط است یا اینکه والدین آنها هم حق اعمال نظر دارند؟

ج: بستگی به توافق دختر و پسر دارد.

س: اگر پدر یا مادر نسبت به اسلام و مقدّسات آن مخالف باشند ارتباط فرزند با آنها باید چگونه باشد؟

ج: قطع رحم نکنند و با احترام در ارشاد و راهنمائی آنان کوشش نمایند.

س: در بعضی کتابها در مورد محرمیت خواهر زن مسئله ای اشتباه چاپ شده است لطفاً حکم صحیح آن را بیان فرمائید.

ج: خواهر زن محرم نیست.

س: آیا در مکانی که نماز جماعت بر پاست، خواندن نماز به طور فرادی جایز است؟

ج: چنانچه موجب هتک نماز جماعت  یا امام جماعت باشد جایز نیست هر چند نماز صحیح است.

س: آیا سوسیس و کالباسهائی که در بازار جمهوری اسلامی  رایج است پاک و حلال است و آیا با عدم اطلاع  از چگونگی آن تحقیق لازم است؟

ج: اگر یقین به نجاست یا حرمت آن ندارید محکوم به طهارت و حلیّت است و تحقیق لازم نیست.

س: آیا کسی می‌تواند به بهانه آن که ممکن است گناه بزرگتری را مرتکب شود گناه کوچکتری را انجام دهد؟

ج: گناه هرچه باشد چون مخالفت فرمان خداست، بزرگ است و ارتکاب آن به هیچ وجه جایز نیست و توبه از آن واجب فوری است.

س: آیا زوجه می‌تواند در هنگام عقد ازدواج با شوهر شرط کند که در مواردی خاص طلاق به دست او باشد؟

ج: اگر در ضمن  عقد شرط کنند که زن از طرف شوهر وکیل باشد که در موارد خاصی خود را طلاق دهد صحیح است.

 

17دسامبر/16

امام خمینی ثابت و استوار از آغاز تا کنون

روز قدس

«روز قدس، روزی است که باید به این روشنفکران که در زیر پرده با آمریکا و عمال آْمریکا روابط دارند،‌ هشدار داد،‌ هشدار به اینکه اگر از فضولی دست بر ندارید، سرکوب خواهید شد».                                                                                ۲۵/۴/۵۸

«روز قدس  روز جهانی است،‌ روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد،‌روز مقابله مستضعفین و مستکبرین است».                                            ۲۵/۴/۵۸

«روز قدس، روز اعلام یک چنین مطلبی است: اعلام این است که شیاطین، ملتهای اسلام را می خواهند کنار بگذارند و ابرقدرتها را به میدان بیاورند. روز قدس روزی است که باید به همه ابر قدرتها هشدار داد که باید دست خود را از روی مستضعفین بردارید و سرجای خود بنشینید… روز قدس یک روز اسلامی و یک بسیج اسلامی بود و من امیدوارم که این امر مقدمه ای باشد برای حزب مستضعفین در تمام دنیا… روز قدس ملتها باید به  حکومتهایی که خائن هستند هشدار دهند.»                                        ۲۵/۴/۵۸

« روز قدس را باید مسلمانها زنده نگهدارند… امیدوارم که مسلمانها روز قدس را بزر گ بشمارند و در همه ممالک اسلامی در روز قدس در روز جمعه آخر ماه مبارک تظاهر کنند و مجالس داشته باشند. در مسجد فریاد بزنند. وقتی یک میلیارد جمعیت فریاد کرد، اسرائیل نمی‌تواند،‌از همان فریادش میترسد. اگر همه مسلمین که در دنیا هستند- که قریب یک میلیارد هستند، اگر در روز قدس همه بیرون بیایند از خانه ها و فریاد بکنند «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر اسرائیل»،«مرگ بر شوروی»، همین قول «مرگ بر شوروی» برای آنها مرگ می آورد».                                                                      ۱۵/۵/۵۹

«اگر در روز قدس، تمام کشورهای اسلامی، ملتها همه برخیزند و فریاد بزنند، نه برای قدس تنها، برای همه  ممالک اسلامی، پیروز خواهند شد».                     ۱۸/۵/۵۹

«روز قدس که همجوار شب قدر است، لازم است که در بین مسلمانان احیاء شود و مبدأ بیداری و هشیاری آنان باشد…در روز قدس که آخرین روزهای شهر الله اعظم است سزاوار است که مسلمانان جهان از قید اسارت و بردگی شیاطین بزرگ و ابرقدرتها رها شده و به قدرت لایزال الله بپیوندند و دست جنایتکاران تاریخ را از کشورهای مستضعفان قطع و رشته طمع آنان را بگسلانند».                                                               ۹/۵/۶۰

 

17دسامبر/16

انقلاب و رهبر از دیدگاه دیگران

پروفسور “بل” متخصص در علوم سیاسی از دانشگاه تکزاس آمریکا، در بیست و یک مه ۱۹۸۳ (۳۱/۲/۶۲) به کویت می آید و در دانشگاه اقتصاد و علوم سیاسی، تحت عنوان “انقلاب ایران و جنگ عراق- ایران”، سخنرانی مفصلی ایراد می کند.

دوست و دشمن برای شنیدن سخنان پروفسور آمریکائی به دانشگاه می آیند و در حالی که همه توقع داشتند، سخنرانی به نفع آمریکا و عراق باشد، به چشمهای حیرت زده ای که به سوی او دوخته شده بود،‌ناگهان دیدند تمام بحث در عظمت انقلاب و شخصیت خارق العاده امام و خلاصه، دفاع از ایران اسلامی و اعتراض به عراق جنایتکار است.

سفارت عراق، اعتراضی رسمی، تقدیم به دولت کویت می کند. دولت کویت به وحشت افتاده، پروفسور “بل” رامحترمانه! اخراج می نماید.

دوستان “پاسدار اسلام” متن سخنرانی را – که در سطح وسیعی توسط علاقمندان به انقلاب اسلامی در کویت پخش شده بود -برای ما ارسال نموده اند که گزیده هائی از آن را، در ارتباط با انقلاب و امام به عرض خوانندگان عزیز می رسانیم:

تحلیلگران و متخصصین علوم سیاسی، پیروزی انقلاب را باور نداشتند، بلکه هر لحظه منتظر نابودی آن بودند، تا اینکه جنگ عراق و ایران پیش آمد، انقلاب جوان  با سیل مشکلات توان فرسائی که به آن روی آورده بود،‌انتظار شکست آن در برابر عراق هر لحظه بیشتر می شد،‌زیرا گذشته از آن مشکلات گسترده، روحانیون نیز از اداره کشور و در امور سیاسی و اقتصادی چندان آگاهی نداشتند، ولی آنچه گذشت، عکس این تحلیل را نشان داد و برای همگان ثابت شد که روحانیون مهارت و تخصص کافی در امور سیاسی داشته و کشور را به بهترین وضعی می توانند اداره کنند. اینک همه می خواهند بدانند، دلیل این پیروزی و پایداری چیست؟ در اینجا فهرست وار به این چند عامل که در پیروزی و بقاء انقلاب مؤثر بود، اشاره می‌کنم:

  • شخصیت امام خمینی:

امام خمینی رهبری است نیرومند، هشیار،‌با استقامت، شجاع و سیاستمداری زبردست آنچه ضعفا و فقرا می خواهند، همان را می بیند و همان را می خواهد. اگر کلمه ای گفت، همان می شود و لا غیر.

به غربیها اعتنائی نمی کند و برای ایرانیان غرب زده نیز اهمیتی قائل نیست.

همواره از واژه ها و اصطلاحهای قرآنی در سخنان خود استفاده می کند، و با این روش فرش را از زیر پای چپ گرایان بیرون کشید، و اگر تا قبل ازامام واژه “مستضعفین” را به آنها آموخت.

به علت اعتکاف دائمی امام در منزل، غربیها را به این اندیشه واداشت که امام بیمار است و پیوسته خبرهای دروغی- در این زمینه- منتشر ساختند، ولی امروز که پنج سال از انقلاب می گذرد، امام کاملاً تندرست و سالم هستند و تا مدتی طولانی بین ما خواهد بود.

در هر صورت تا غرب شخصیت امام را نشناسد، بیچاره است.

در اینجا لازم است متذکر شوم که غربیها هر چندی یکبار ادعا می‌کنند،شخصیت امام کاهش یافته و مردم از ایشان اطاعت نمی‌کنند!! این سخن، تنها به این دلیل دروغ است که می بینیم همواره مردم به سوی جبهه های جنگ می شتابند و علاقه خود را به مرگ (شهادت)ابراز می دارند و تنها انگیزه ای که آنان را به چنین کاری وا می دارد علاقه فراوان به امام و اطاعت از اوامر ایشان است.

  • انقلاب ایران، انقلابی مردمی است و تکیه گاهش مردم است.
  • نیروهای مسلح در طول سالهای پس از انقلاب، آبدیده و با صلابت شدند. و جالب اینکه همگام با آنان، سپاه پاسداران نیز –که نیروئی است صددرصد مردمی- تشکیل شد. و ارتش و سپاه همه در خط امام و پیرو ایشان هستند.
  • ایدئولوژی تشیع از عوامل بسیار مهم در نیرو دادن و قدرت بخشیدن به انقلاب است. زیرا این ایدئولوژی، بر دلیل و برهان و عقل و منطق استوار است و در تمام موارد زندگی – حتی مرگ- بر تعهد کامل اعتماد دارد.
  • اقتصاد ایران در وضع بسیار خوبی قرار گرفته است، و تکنولوژی در حال پیشرفت می‌باشد.
  • استخراج نفت در سال گذشته بالا رفت و درآمد کشور به ۲۳ میلیارد دلار رسید که این درآمد بخوبی از پس جنگ و ادارۀ کشور ودیگر کارها بر می آید.
  • برنامه ۸ ماده ای اخیر امام در ۱۵ دسامبر ۸۲(۲۴/۹/۶۱)، ‌عاملی مهم در تثبیت و تقویت انقلاب است.
  • دولت در فرصتی مناسب، حزب توده را منحل کرد، و ۶ نفر از بزرگترین اعضای این حزب به جاسوسی به نفع شوروی اعتراف کردند. البته نباید این مسئله، به عنوان مصالحه ای با غرب تلقی شود زیرا هنوز شیطان بزرگ، آمریکا است.
  • جنگ ایران و عراق به جای اینکه ایران را به شکست بکشاند، عراق را –با طرز اعجاب آمیزی- با شکست روبرو ساخته است، و دیگر دیر شده است که عراق توان مقاومت در برابر ارتش و سپاه منسجم ایران را داشته باشد.

***

در کوتاه سخن: ایران یک کشور بزرگ است، ایران دارای بزرگترین نیروی مسلح در منطقه است، بنابراین، ایران را یک ابرقدرت می توان نام برد. و این انقلاب باقی خواهد بود و همچنان به پیش خواهد رفت حتی اگر امام خمینی نیز در بین مردم نباشد. و بر کشورهای منطقه است که در اینگونه مسائل احساساتی برخورد نکرده و با ایران همکاری نمایند و دیگر منتظر دگرگونیهای ریشه ای در ایران نباشند که برای آنها سودی ندارد و ایران هم از خط انقلابی خود دور نخواهد شد.

 

17دسامبر/16

انتخابات از نظر اسلام وقانون اساسی

آخرین قسمت

انتخاب اعضای شوراهای اسلامی

یکی دیگر از انتخاباتی که بر عهده مردم گذارده شده، انتخاب اعضای شوراهای اسلامی است.

بنابر اصل هفتم قانون اساسی، اعضای شوراها-شورای استان، شهرستان، شهر، محل، بخش، روستا و نظائر اینها- از ارکان تصمیم گیری کشورند، و این شوراها بنابر اصل یکصدم قانون اساسی برای پیشبرد  سریع برنامه های اجتماعی، اقتصادی، عمرانی، بهداشتی، فرهنگی و آموزشی و سایر امور رفاهی باید تشکیل شود و اعضای آنرا مردم همان محل باید انتخاب نمایند و بنا بر اصل یکصدو یکم: «بمنظور جلوگیری از تبعیض وجلب همکاری در تهیه برنامه های عمرانی و رفاهی استانها و نظارت بر اجرای هماهنگ آن، شورای عالی استانها مرکب از نمایندگان شوراهای استانها تشکیل می شود»

و بنابر اصل یکصد و چهارم:‌«بمنظور تأمین قسط اسلامی و همکاری در تهیه برنامه و ایجاد هماهنگی در پیشرفت امور در واحدهای تولیدی، صنعتی و کشاورزی، شوراهائی مرکب از نمایندگان کارگران و دهقانیان و دیگر کارکنان و مدیران، و در واحدهای آموزشی اداری، خدماتی و مانند اینها شوراهائی مرکب زا نمایندگان اعضای این واحدها تشکیل می شود.»

به طوری که ملاحظه می شود طبق اصول یاد شده، عمده کارهای کشور توسط شوراها که اعضای آنرا مردم انتخاب آنها بسیار قابل اهمیت و کار خطیر و پر مسئولیتی خواهد بود. برادران و خواهران انتخاب کننده و انتخاب شونده باید بدانند که در همۀ این انتخابات باید موازین شرعی و قانونی را رعایت کنند تا خدای ناخواسته افرادی که صلاحیت اسلامی و صلاحیت کاری و عملی ندارند، انتخاب نشوند.

در نوشته های گذشته بطور مفصل موازین اسلامی را در مورد انتخاب افراد شرح دادیم و نیازی به توضیح بیشتر نمی بینیم.

برای یاد آوری، بطور اجمال می گوئیم: از نظر اسلام، رعایت سه نکته برای انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان لازم و ضروری است:

نکتۀ  اول- اینکه انتخاب شونده باید از  نظر  کارائی برای کاری که انتخاب می شود صالح و بلکه اصلح از دیگران باشد.

نکتۀ دوم- اینکه از نظر تقوی و دیانت و اطلاع از قوانین اسلام باید مورد اعتماد باشد.

نکته سوم- اینکه در انتخاب نمودن افراد میزان فقط صلاحیت آنها است و اعمال تعصبات قومی و گروهی، زیان بار و برخلاف شرع است و با بودن فرد بهتر نباید فردی که بهتر نیست انتخاب گردد که این عمل طبق احادیثی که در گذشته آوردیم خیانت به خدا و رسول و امت اسلامی است.

وظائفی که قانون شوراهای اسلامی روستائی، مصوب مجلس شورای اسلامی، برای شوراها معین نموده وظائف بسیار مهم و خطیری است و باید انتخاب کنندگان، افرادی را برای عضویت شوراها انتخاب کنند که از عهدۀ وظائف محوله برآیند. برای توضیح بیشتر مناسب است عین مواد مصوبه را در اینجا نقل نمائیم و به توضیح آن بپردازیم:

وظایف و اختیارات کلی شوراها

  • «بررسی و شناخت کمبودها و نیازها و نارسائیهای اجتماعی، اقتصادی و عمرانی بهداشتی، فرهنگی، آموزشی و سایر امور رفاهی حوزۀ انتخابیه و ارائه راه حل ها به مقامات مسئول».

شناخت کمبودها و نارسائیها کار ساده ای نیست و معمولاً باید افرادی برای این کار انتخاب شوند که علاوه بر داشتن معلومات کافی و تخصص لازم، اهل تحقیق و جستجوگر و پرتوان و پرحوصله باشند و خود را دلسوز اجتماع بدانند، بگونه ای که کارهای اجتماع را بر منافع شخصی خود مقدم بدارند تا بتوانند با صرف وقت و تلاش پیگیر، دردهای اجتماع را درک نمایند و بر نارسائیها واقف شوند.

  • «تهیه طرحها و پیشنهادهای اصلاحی در امور اجتماعی و ارائه آن به شورای مافوق جهت اطلاع و برنامه ریزی، و به مقامات مسئول اجرائی جهت اقدامات ممکن».

طرح ریزی، یکی از کارهای دقیق و ظریف است که اگر در مورد همه برنامه ها با دقت، طرح ریزی گردد معمولاً نتیجۀ مطلوب می دهد. اگر اعضای شوراها اهل طرح و تهیه برنامه باشند بسیاری از بارها از دوش مسئولین برداشته می شود. در این زمینه نیز باید دقت کرد تا افرادی انتخاب شوند که طراح و برنامه ریز باشند و برای ادارۀ امور  مدیریت کافی داشته باشند.

  • «نظارت دقیق بر ادارۀ حوزۀ انتخابیه و حسن اجرای تصمیمات شوری و قوانین کشوری و طرحهای مصوب.»

برای انجام وظیفۀ فوق، اعضای شوراها باید از قوانین کشور و طرحهای تصویب شده مطلع باشند و حتی الامکان باید با سواد و اهل مطالعه باشند تا بتوانند روزنامه ها و جرائد را مطالعه کنند وباید اخبار ایران را از صدا و سیما گوش دهند تا از قوانین تصویب شده و کارهائی که باید صورت بگیرد مطلع شوند.

  • «ارائه پیشنهادهای لازم برای فعال سازی سازمانهای دولتی و ارگانهای انقلابی به شورای مافوق.»

یکی از وظائف ملت مخصوصاً اعضای شوراها، خیرخواهی و کمک به مسئولین و سازمانهای دولتی است و باید برای ایفای نقش سازنده خود از کارهائی که توسط مسئولین انجام می گیرد، مطلع باشند تا بتوانند پیشنهادهای لازم را در مواقع لزوم ارائه  دهند و نیز باید باسواد و باهوش باشند تا بتوانند بر نقص های احتمالی برنامه هائی که ارائه می شود واقف شوند.

  • «پیگیری شکایات مردم در مورد نارسائی سازمانها و ادارات حوزۀ مربوطه از طریق مقامات مسئول»

گاهی دیده می شود افرادی که با ادارات سروکار دارند به نارسائیهائی برخورد می‌کنند که آنها را از ادامۀ فعالیت‌ها دلسرد می کند، در اینگونه موارد شوراها باید بتوانند با مسئولین ادارات تماس بگیرند و شکایت ها را از طریق مسئولین مربوطه پیگیری نمایند تا اینکه حقی از بین نرود. در رابطه با انجام این مسئولیت اعضای شوراها باید دلسوز و اهل منطق و استدلال باشند و از هیچ مقامی واهمه ای به خود راه ندهند و سازش کار و بی تفاوت نباشند تا بتوانند برای احقاق حق ایستادگی نمایند.

  • «برنامه ریزی و اقدام در جهت مشارکت مردم در انجام خدمات اجتماعی، اقتصادی، عمرانی، بهداشتی، فرهنگی، آموزشی و سایر امور رفاهی با موافقت و هماهنگی مراجع ذیربط».
  • «ایجاد روحیه همکاری مردم با مسئولان کشوری در جهت تداوم انقلاب اسلامی».

یکی از کارهای شوراها،  بسیج مردم و مشارکت دادن آنها با مسئولین در جهت سازندگی و پیشبرد امور کشور و تداوم انقلاب است. بنا بر این بهتر است برای عضویت در شوراها، افرادی انتخاب شوند که در بین مردم، موجه و محترم باشند تا بتوانند مردم را آمادۀ همکاری نمایند و از همکاری و همیاری مردم در امور عمرانی، آموزشی، بهداشتی و غیره استفاده کنند. برای بهتر انجام شدن کارهای شوری در اینگونه موارد و سایر موارد دیگر لازم است از وجود روحانیون متعهد و موجه در شوراها استفاده شود و آنها را نیز به عضویت درآورند.

  • «بررسی برنامه های پیشنهادی ارگانهای اجرائی در زمینه های اجتماعی، اقتصادی،‌عمرانی، بهداشتی، فرهنگی، آموزشی و سایر امور رفاهی از نظر تطبیق با ضرورتهای موجود در حوزۀ انتخابیه شوری و جلوگیری از تبعیض در این زمینه بین مناطق مختلف و گزارش نارسائیها به شورای بالاتر و مراجع اجرائی ذیربط».
  • «نظارت بر اجرای هماهنگ و کامل برنامه های مصوب در زمینه های اجتماعی، اقتصادی، عمرانی، بهداشتی، فرهنگی، ‌آموزشی و سایر امور رفاهی».
  • «شوراها می توانند بنا به درخواست مسئولان، بخشی از اعمال اجرائی از قبیل پخش مواد سوختی و ارزاق عمومی،‌ آمارگیری و تحقیقات محلی را بر عهده بگیرند».

در رابطه با انجام وظائف فوق (مندرج در شماره های ۸-۹-۱۰) علاوه بر اینکه اعضای شوراها باید متخصص و اهل اطلاع باشند، حتی الامکان باید با تقوی و عادل باشند تا بتوانند از تبعیض بوجود نیاورند. تقسیم کالاهای کمیاب و ارزاق عمومی کار بسیار حساسی است و در اینگونه موارد لغزش ها فراوان است. اگر اعضای شوراها عادل و با تقوی و با تدبیر نباشند و ارزاق  را عادلانه تقسیم نکنند، حکومت، بدنام می گردد و نظام جمهوری اسلامی در بین تودۀ مردم زیر سؤال می رود و مردم را دلسرد می کند.

و کوتاه سخن: با توجه به اهمیت وظائف شوراها، افرادی که برای عضویت در شورا انتخاب می شوند باید دارای این صفات باشند: باسواد و فاضل، مدیر و مدبر عادل و باتقوی،‌دلسوز، پرتلاش،‌طراح و برنامه ریز، آگاه به قوانین شرع و قوانین مصوبه دولت جمهوری اسلامی و با اطلاع از مسائل سیاسی،  اجتماعی، اقتصادی و غیرۀ

خداوند همه را توفیق خدمت به اسلام و مسلمین عنایت فرماید:

و السلام علی من اتبع الهدی

 

17دسامبر/16

آداب سفر

حجه الاسلام اسدالله بیات

علمای اخلاق از جمله موضوعاتی که مورد بحث و بررسی قرار داده اند و درباره آن به نکات ارزنده اشاره نموده و به مراعات آنها توصیه کرده اند، آداب سفر است و با عنواند “کتاب آداب السفر” این موضوع را مطرح نموده و در ابعاد مختلف آن به بحث و بررسی پرداخته اند. در احادیث نبوی و سخنان اهل بیت(ع) نیز در این باره مطالب و دستور العملهای فراوانی وجود دارد که هر انسان طالب علم و عمل و هر فردی که در مسیر خود ساختن است،‌بدون توجه به آنها به آن مطلبی که علاقمند است برسد، نمی‌تواند نائل شود، و از طرف دیگر بعلت ویژگی یی که در ذات سفر و مسافرت وجود دارد، انسان مسافر با مشقتهای گوناگون و فراز و نشیبهای متعددی روبرو می شود و از آن حالت یکنواخت و یکسان بودن و سکون بیرون می آید و برخوردهای زیادی برایش پیش می آید که قبلاً با آنها آشنا نبوده و انس نداشته است. از این رو انسان در حال سفر خصوصیات درونی و نفسانی خودش را بروز داده و جوهره خویش را نشان می دهد و لذا بنظر،‌لازم و ضروری می رسد که بطور فشرده درباره تعریف و چیستی سفر و انواع و اقسام آن و اهداف آن و فوائد و آداب مسافرت و… بحث و بررسی بعمل آید تا با مراعات آنها انسان در حال سفر از لغزشها و خطاها، خودش را کنترل نماید. بویژه برای برادران و خواهرانی که برای حج بیت الله الحرام و زیارت قبر نبی اکرم اسلام(ص) و قبور ائمه بقیع(ع) مشرف شده و در حقیقت سفر الی الله را انجام می‌دهند و بسوی خدا مسافرت می‌کنند مراعات کردن یکعده دستورالعملها و آداب از شئون عبودیت و بندگی بحساب آمده و تمرد از آنها و مراعات ننمودن آنها بی اعتنائی به مقام مولویت و تجری و عصیان محسوب می گردد.

تعریف سفر

در فرهنگ عرب “سفر” بفتح سین را به کشف حجاب و برداشتن ساتر  معنی کرده اند و معمولاً‌در عیان خارجیه اطلاق می شود:

“سفر العمامه عن الرأس و الخمار عن الوجه “[۱]

یعنی عمامه را از سر، و روپوش را از صورت برداشت. و “سفر” به کسر سین عین کتاب است و اسفار در قرآن کریم جمع سفر است. “سافر” و “مسافر” از باب مفاعله است کانه انسان از مکان حجاب را بر می دارد و مکان هم از انسان. انسان مسافر با طی مسافت درهر لحظه در مکان جدید و مرحله نو قرار می گیرد و برای او مکشوف و روشن می شود.

علمای اخلاق سفر را اینطور تعریف کرده اند: مسافرت وسیله است برای اینکه انسان از آن چیزی که از آن هراس و نگرانی دارد رهائی یابد، و یا وسیله‌ست برای وصول و نیل به چیزی که علاقمند است به آن برسد و نایل شود.[۲]

بنابریان انسان با مسافرت از موضوعات و چیزهائی که از آنها نگرانی و نفرت دارد خلاص می شود و به آرمانها و مقاصد و اهدافش نایل می آید. به عبارت دیگر رد مسافرت انسان چیزهائی را از دست میدهد و چیزهائی را به دست می آورد، و اموری را می خواهد از دست بدهد و اموری را می خواهد بدست بیاورد، و در حقیقت در هر مسافرت انسان باید از خیلی چیزها دست کشیده و آنها را از خود دور بسازد و در ضمن چیزهائی که نقص آور و زشت است و خلاف شئون انسانی بایدبپرهیزد و دامنش را از آنها منزه بدارد و چیزهائی که کمال است و زیبا و از شئون انسانی به حساب می آید باید متصف به آنها باشد.

اقسام سفر

در ابتدا مسافرت و سفر را به دو قسم می توام تقسیم کرد: سفر ظاهری و جسمانی که انسان از محلی به محل دیگر و از جائی به جای دیگر منتقل شود و سفر کند. و سفر باطنی که انسان با پای قلب و دل از جهان ماده و اسفل سافلین و از مراحل پست مادیت و شهوت حیوانی حرکت کند و بسوی عالم غیب و ملکوت اعلی مسافرت نماید و بدون تردید مسافرت از نوع دوم سفرهای باطنی هم مشکل تر است و هم ارزشمندتر.

هر کدام از سفرها اهلی دارد و برای هر کدام از این مسافران ویژگیها و علائم خاصی هست که با آن علائم و نشانه ها می توانیم آنان را بشناسیم و به دیگران معرفی نمائیم و هر کدام از این سفرها همراهان و دلیلانی می خواهد که در انتقال از منازل و مراحل و حل معضلات کمک کنند و نقش هدایت راایفا نمایند. مهمترین مسئله در تمام اقسام مسافرتها داشتن همراه رفیق و هم جهت است. پیامبر اکرم اسلام(ص) دراین باره دارد:

“التمسوا الجار قبل شری الدار و الرفیق قبل الطریق”.[۳]

  • پیش از خرید خانه، همسایه بجوئید و پیش از سفر، رفیق بیابید.

در مسافرتها مشکلات فراوان و خطاها و لغزشهای متنوعی بوجود میآید، دوستان و همراهان گاهی تا آخر نمی توانند همراه باشند و در وسط می بُرند و از ادامه راه عاجز می شوند و انسان را تنها می گذارند و در مشکلات و حل آنها نه تنها یاری نمی‌کنند بلکه گاهی کارشکنی هم می‌کنند. شخص مسافر باید بکوشد در حل مشکلات کمک کند و خودش مشکلی بر مشکلات دیگر نیافزاید و از کسانی نباشد که به دیگران بگوید و از دیگران طلب داشته باشد و حال آنکه به گفتارش عمل ننماید مخصوصاً در سفرهائی که انگیزه الهی دارد و بدون قصد قربت و بدون نیت امتثال اوامر الهی سفر معنوی بحساب نیامده و باطل می شود و اعمال انسان هر قدر همراه بازحمات فراوان باشد هباء منثورا گشته و هیچ می شود و با قصد قربت و امتثال اوامر خداوندی برای انسان تعالی و کمال می آورد و انسان رااز عالم ماده و ناسوت به سوی عالم بالا وماوراء الطبیعه سوق می دهد .

سفر حج از سفرهائی است که هم دارای بعد سفر ظاهری است و هم دارای بعد سفر باطنی، هم سیر جسمانی است و هم سیر روحانی و معنوی و خدای نخواسته اگر سفر حج دارای آداب الهی نباشد و اخلاق الهی در سفر مراعات نگردد و مسافر از ویژگیهای مسافر در راه خدا و برای خدا برخوردار نباشد اگر چه در ظاهر انتقال جسمانی تحقق می یابد و انسان از جائی به جائی منتقل گشته و می رود اما از نظر معنی و روح به جای تعالی، هبوط و به جای حرکت تکاملی، سیر قهقرائی خواهد کرد و به جای اینکه حج سازنده باشد و مسافرت برای زیارت خانه خدا منشاء نزدیکی به الله باشد عامل دوری و سقوط خواهد شد.

تقسیمی دیگر

مسافرت و سفر با یکدیگر و با توجه به انگیزه ها و اهدافی که برای رسیدن به آنها انجام می گیرد، قابل انقسام به پنج قسم است:

  • گاهی مسافرت واجب می شود و ترک آن جایز نبوده و حرام است، مانند سفر برای حج بیت الله الحرام برای کسانی که شرایط آن را دارا باشند و یا مسافرت برای تحصیل علم به وظائف الهی که طلب آن برای هر مسلمان فریضه است.
  • گاهی حرام است و نباید انجام پذیرد و اگر مسافرت انجام پذیرد موجب غضب خداو عذاب الهی خواهد بود، مانند مواردی که در مسافرت مبتلی به ارتکاب گناه و معاصی بوده و آلوده به گناه می شود، و یا مسافرت می کند برای اینکه حقی را پایمال کند و از باطل و ظلم و ستم دفاع و حمایت نماید.
  • گاهی مسافرت مطلوب است و نیکو و به تعبیر فقهای اسلام مستحب و مندوب است، از قبیل مسافرت برای زیارت علمای الهی، و صله رحم، و عیادت مریضها و دید و بازدید از وضع محرومان و زیارت قبور ائمه(ع) و مشاهد آنان. بنا بر این در صورتی که مسافرت  با نیت و انگیزه تحصیل امر واجب صورت پذیرد، واجب می شود و اگر با انگیزه حرام باشد و اگر با انگیزه حرام باشد حرام و اگر با انگیزه مطلوب و مستحب واقع شود، مستحب می شود.

۵،۴- گاهی مکروه می شود و گاهی مباح روح مسافرت را انگیزه و نیت شکل و جهت می دهد، اگر نیت خیر شد و هدف خدایی، مسافرت خدایی و الهی می شود و سفر عبادت محسوب می گردد. نیت خیر، اعمال مباح را واجب و یا مستحب می سازد، و نیت شر و بد، اعمال مباح و حلال را حرام و لااقل مکروه می سازد اگر چه اعمال حرام، بانیت، حلال و مباح نخواهد شد، وحدیث معروف از حضرت نبی اکرم اسلام(ص) “انما الاعمال بالنیات” [۴] هم باین معنی دلالت دارد و مسلماً اعمال حرام را شامل نمی شود.

روی این حساب آنچه که در مسافرتها لازم است و بعنوان رکن مسافرت و روح مسافرت و سفرمحسوب می شود انگیزه و نیت خیر در مسافرت است، و مخصوصاً در سفر عبادی و سیاسی حج، چرا که این مسافرت علاوه بر جنبه سیاسی آن هر دو با هم هستند و باید با نیت تقرب به خدا انجام پذیرد و –العیاذ بالله- اگر در ضمن انجام دادن اعمال حج، قصد ریا داشته باشد و برای خدا بطور خالص انجام ندهد این سفر معنوی و ظاهری از اعمال آخرت بحساب نیامده و جزء اعمال شیطانی و دور کننده از خدا می شود، و اگر برای خدا انجام داده باشد و قصدش تقرب الی الله بشود خداوند برای او بصیرت نافذ و روشن بینی و تذکر عنایت می کند که هیچ موقع غافل نمی شود و ملائکه خداوند برای او طلب آمرزش می نمایند.[۵]

آثار و فوائد سفر

مسافرت مخصوصاً اگر با انگیزه های خالص الهی باشد آثار و فوائد فراوانی دربر دارد:

  • سیر و نظر در آیات الهی:

قرآن در موارد متعدد از مردم می خواهد سیر در زمین کنند و در آیات الهی و پدیده های عالم نظر و تأمل نمایند تا به عظمت خداوند عالم بیشتر واقف باشند.

در این باره آیات قرآن فراوان است در این زمینه واژه های سیر- تفکر- نظر- تعقل- تدبر- در قرآن مراجعه شود.

  • جلب قلوب برادران اسلامی:

در تورات آمده است: “سراربعه امیال زر اخا فی الله”[۶]

  • برای زیارت برادران اسلامی لازم است انسان مسلمان مصمم باشد و عازم، گرچه منتهای شود به اینکه مقدار زیادی طی مسافت بنماید.

و یکی از عالیترین آثار و فوائد مسافرت های عبادی و الهی زیارت برادران ایمانی و جلب قلوب آنها است.

  • عامل تندرستی و جلب منافع:

رسول اکرم(ص) می فرماید: “سافروا تصحوا و تغنموا”[۷]– سفر کنید تا تندرست شوید و غنیمت یابید.

  • توفیق زیارت اولیای الهی و نبی اکرم(ص):

زیارت امامان معصوم(ع) از بهترین عبادات الهی است. زیارت آنان بعد از وفاتشان مانند زیارت آنان در حال حیاتشان است، زیرا آنان همیشه زنده اند و فوائد و آثار زیادی برای زیارت آنان در روایات اسلامی ذکر شده است.

بعنوان نمونه به چند تای آنها قناعت می کنیم:

  • روی فی الفقیه عن ابی الحسن الرضا(ع) قال: ” ان لکل امام عهدا فی عنق اولیائه و شیعته و ان من تمام الوفاء بالعهد زیاره قبورهم، فمن زارهم رغبه فی زیارتهم و تصیدقاً بما رغبوا کان ائمتهم شفعاء هم یوم القیامه”.[۸]
  • شیخ صدوق از امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا(ع) نقل می کند که فرمود: هر امامی در گردن اولیا و پیروان خویش عهد و پیمانی دارد و این بیعت و پیمان ادامه می یابد و بامرگ و انتقال امام به ملاء اعلی قطع نمی شود و زیارت قبور و مشاهد شریفۀ آنان ادامه همان وفای به عهد و پیمان است و هرکس آنان را زیارت کند و در زیارت آنان رغبت و علاقه داشته باشد و آنچه را آنان راغب و مایل بودند تصدیق کند و به آنها باور داشته باشد، در روز قیامت امامان در پیشگاه خداوند شفیع او خواهند بود.
  • قال الصدوق “ره”: و روی صالح بن عقبه، عن زید الشحام قال: قلت لأبی عبدالله(ع): “ما لمن زار واحدا منکم؟ قال: کان کمن زار رسول الله(ص)”[۹].
  • شیخ صدوق می فرماید: صالح بن عقبه از زید شحام روایت کرده که من به امام صادق عرض کردم: اگر کسی یکی از شماها را زیارت کند چقدر ارزش دارد؟ امام فرمودند: مثل این است که خود رسول الله(ص) را زیارت کرده است.
  • قال موسی بن جعفر(ع):”ادنی ما یثاب به زوار ابی عبدالله(ع) بشط الفرات اذا عرف حقه و حرمته و ولایته ان یغفر له ما تقدم من ذنبه و نا تأخر”[۱۰]
  • امام موسی بن جعفر(ع) درباره ثواب زیارت مولی، حسین بن علی(ع) میفرماید: کمترین ثوابی که خداوند متعال برای زائرین قبر حسین در کنار شط فرات عطا می فرماید در صورتی که حق او را خوب بشناسند و حرمت او را مراعات نمایند و ولایت او را بپذیرند این است که گناهان گذشته و آینده او آمرزیده می شود.

زیارت قبور امامان دیگر نیز همین طور دارای فضیلت و ثواب عندالله است و حتی از بعضی روایات که ازامام جواد(ع) نقل شده است، زیارت قبر امام هشتم(ع) افضل است حتی از زیارت قبر حسین بن علی(ع)[۱۱]

بنابریان یکی از آثار و فوائد مسافرت به حج، زیارت قبر رسول خدا(ص) و زیارت ائمه بقیع(ع) و زیارت حضرت فاطمه زهرا(ع) و دیگر شهدای بقیع و بدر و احد است و همین طور زیارت سایر بقاع متبرکه در سایر جاها که نباید انسان از اینها غفلت ورزیده و از مزایا و ثوابهای آنها محروم بماند.

  • توفیق رؤیت و مشاهده آثار وحی و نبوت:

افرادیکه عازم زیارت و حج می شوند همین که وارد سرزمین حجاز شدند اگر چه مفاسد و ظلمهای حکام ارتجاع و وابستگی آنان را مشاهده می کند و رد پای شیاطین غربی را می بیند اما در عین حال وقتیکه نزدیکتر می شود و بوادی امن حرم الهی و یا حرم رسول خدا در مدینه می رسد، آثاری از سکینه قلوب و صفای دل ها و طمأنینه به چشم می خورد در کوچه ها و محله ها و خیابانهای مکه و مدینه نشانه هائی از وحی و نزول جبرئیل و نبوت مشاهده می شود بهر جائی انسان قدم بگذارد مثل اینکه ندا می زند وخطاب می کند اینجا جایگاه قدمهای رسول خدا است اینجا جای قدم های امام علی(ع) و فرزندان او و دختر رسول خدا(ص) و فرزندان او و صحابه پاک پیامبر اسلام(ص) است. ارزش و عظمت این مکانها را دریاب! مبادا دست خالی وارد این مکانهای عظیم بشوید و دستخالی برگردید. مبادا سعید وارد شوید و شقی برگردید مبادا مورد لعنت خدا و ملائکه الهی واقع شوید.

  • عبرت و اعتبار:

یکی از فواید و آثار مسافرتها، عبرت و اعتبار است که انسان با سیر و مطالعه در آثار گذشتگان از طاغوتان و وابستگان آنان بدست می آورد که این دنیا معبر است و راه گذر و عبور و مرور است و دار تزاحم و میدان نبرد میان حق و باطل و پیروان آنها است.

هیچ انسان عاقلی در این گذرگاه و معبر، قصد اقامت دائمی نکرده و در محل دیگری و ناامن خانه نمی سازد و همیشه در فکر جای دیگر و محل بهتر و امن تر است و در این فکر است سالم و راحت در جای مناسبتری زندگی کند و غفلت را روا نمی داند و بی توجهی را خطرناک می بیند و درک می کند.

کسانی در این نبرد سالم می مانند که پیروی از حق نمایند و از باطل گریزان باشند و برد مال کسانی است که با کمال هوشیاری در این دار تزاحم قدم گذاشته و دامنشان را آلوده و لکه دار نساختند و پاک آمدند و پاکیزه رفتند و به عهد و پیمانشان صادقانه وفا نمودند.

  • عادت بمشکلات و ساخته شدن:

انسان در میان موجودات جهان از ویژگیهای خاصی برخوردار است که هر کدام از آنها باید در خور اهمیت خویش مورد توجه قرار گیرد و در میان این ویژگیها این مسئله که انسان موجودی است عادت پذیر و قابل ساختن مشکلات. انسان با مسافرت های مکرر بامشکلات بصورت عینی برخورد نموده و گرفتاریها را از نزدیک لمس نموده و راه حلی برای آنها می اندیشد و این نوع فعالیت با توجه به انس گیری و عادت پذیری انسان بسیار ارزنده است و عادت بصورت طبیعت ثانوی در انسان بوجود آمده و آثار خودش رانشان می دهد. امام علی(ع) میفرماید:

“العاده طبع ثان” – عادت طبیعت ثانوی است، بهمین معنی دلالت دارد انسان وقتی دلالت دارد انسان وقتی که با مسافرتهای جهت دار برخورد کند و با انگیزه الهی مسافرت نماید و باتشکیلات آگاهانه و مسئولانه دست و پنجه نرم کند و چندین بار هم تکرار شود مانند آهن آبدیده و محکم شده، و در مقابل حوادث نمی لرزد و از مشکلات نمی هراسد.

  • آگاهی به رموز و باطنها:

از قدیم گفته بودند برای اینکه بهتر به باطن افراد آگاهی پیدا کنید و خصوصیات اخلاقی فردی رابدست بیاورید با آنها سفر کنید و در فراز و نشیب با آنها باشید.

مسافرت خفایای افراد را ظاهر ساخته و خصوصیات ناشناخته افراد راکاملاً می شناساند برای اینکه طبیعی است، این نقل و انتقالها و فراز و نشیبها و گرفتاریها جوهره باطنی انسان را واضح و هویدا ساخته و حقایق و ضمایر افراد رانوعاً برملا می سازد.

آفات سفر

مسافرت اگرچه فوائدی دارد و در عین حال مشکلات و گرفتاریهائی هم دارد ممکن است سفر را طوری وارونه کند و حرکت را کج و معوج نماید که مسافرت بطور کلی آن حالت سازندگی که باید داشته باشد از دست بدهد و سفر جز رنج و تعب چیز دیگری نداشته باشد،‌ هم انسان انرژی مصرف کندو هم به رنجها و تعبها تن دهد و هیچگونه سازندگی و ارزش معنوی والهی نداشته باشد چون هر مسافرتی دارای رنج و تعب است، رسول اکرم(ص) می فرماید:

“السفر قطعه من العذاب”[۱۲]

  • سفر پاره ای از عذاب است.

انسان در مسافرت اگر اخلاق ایثارگرانه و بردبارانه نداشته باشد و همیشه بخواهد دیگران کار کنند و زحمت را همراهان متحمل باشند و منزل رادیگران جارو نمایند و ظروف را دوستان بشویند و غذا را آنان تهیه کنند و این برادر هیچ کاری را بر عهده نگیرد و بر هیچ نوع کاری تن در ندهد، قهراً این سفر نه تنها سازندگی نداشته بلکه دارای آفات و تباهیها خواهد بود که هم باعث صرف عمر شده است و هم رنجها را متحمل گشته است.

انسان مسافر باید نمونه اخلاق و گذشت باشد و در تمام کارها سبقت بر دیگران بگیرد و بهانه جوئی ننماید و اهل سلم و گذشت باشد و از پرخاش و تندخوئی و عصبانیت بپرهیزد و طوری برخورد کند که معلم اخلاق و نشان دهنده آداب انسانی باشد و از اسراف و تبذیر و عیب جوئی و خورده گیری بیجا و زورگوئی و سلطه طلبی پرهیز کند  و شخص، خدمتگذار، دلسوز و رفیق باشد.

ادامه دارد.

 

[۱] مفردات راغب، صفحه ۲۳۳٫

[۲] – المحجه البیضاء ج ۴ ص ۳۹٫

[۳] – نهج الفصاحه، صفحه ۹۲، کلمه قصار شمارۀ ۴۸۰٫

[۴] – المحجه البیضاء، ج ۴ ص ۵۳٫

[۵] – المحجه البیضاء، ج ۴ ص ۵۳٫

[۶] – المحجه البیضاء ج ۴ ص ۵۰٫

[۷] – نهج الفصاحه صفحه ۳۶۵، کلمات قصار، شمارۀ ۱۷۲۵٫

[۸] – المحجه البیضاء ج ۴، صفحۀ ۴۵٫

[۹] – المحجه البیضاء ج ۴، صفحۀ ۴۵٫

[۱۰] – المحجه البیضاء ج ۴، صفحۀ ۴۷٫

[۱۱] – المحجه البیضاء ج ۴، صفحۀ ۴۷٫

[۱۲] – وسائل الشیعه ج ۸ صفحه ۳۳۰٫

17دسامبر/16

احسان در سخنان معصومین (ع)

 

کَلٰامُکُمْ نُوْرٌ وَ اَمْرُکُمْ رُشْدٌ

۱-رسول اکرم (ص):

الأیدی ثلاثه: سائله و منفقه و ممسکه و ” خیرالأیدی امنفقه ”

(بحارالانوار،ج۷۷،ص۱۵۱)

دست ها سه قسم اند: سؤال کننده و انفاق کننده و خودداری کننده (از شدت بخل) و بهترین دست ها دستی است که انفاق می کند و بخشش دارد.

 

۲-امیرالمؤمنین (ع):

“…ما اقبح الخضوع عند الحاجه و الجفاء عند الغنی، انما لک من دنیاک ما اصلحت به مثواک فانفق فی حق و لا تکن خازنا لغیرک ”

(کشف المحجه، سید بن طاوس، ص۱۵۷)

چه زشت و ناپسند است خضوع و کرنش در وقت نیاز و روی گردانی هنگام بی نیازی. آن چه از دنیای تو برای تو می باشد، همان است که به وسیله آن آخرتت را (و زندگی پس از مرگت را) اصلاح نمائی، بنابراین در راه صحیح پول خود را خرج کن و برای دیگران (ثروتت را) نیاندوزد.

۳ـ امام مجتبی (ع):

” المعروف ما لم یتقدمه مطل و لم یتعقبه من و البخل ان یری الرجل ما انفقه تلفا و ما امسکه شرفا ”

(بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۴۱۷)

احسان آن است که آغازش سستی و کندی و آخرش منت گذاری نباشد. و بخل آن است که انسان آن چه را انفاق کرده، تلف شده پندارد و آن چه را نگهداشته برای خود مایه ی افتخار پندارد.

 

۴ـ امام صادق (ع):

” اهل المعروف فی الدنیا اهل المعروف فی الآخره یقال لهم: ان ذنوبکم قد غفرت لکم فهبوا حسناتکم لمن شئتم. و المعروف واجب علی کل احد بقلبه و لسانه و یده، فمن لم یقدر علی اصطناع المعروف بیده فبقلبه و لسانه، فمن لم یقدر علیه بلسانه فلینوه بقلبه ”

(اختصاص،ص ۲۴۱)

اهل احسان در دنیا، اهل احسان در آخرت نیز می باشند، در آن جا به آنها گفته می شود: گناهان شما آمرزیده شد، پس حسناتتان را به هر کس می خواهید ببخشید. بر هر انسانی واجب است که با قلب و زبان و دستش احسان نماید، پس اگر با دست نتوانست احسان کند، با قلبش و زبانش، و اگر با زبانش نیز نتوانست، در قلبش نیت احسان کند.

 

۵ـ امام باقر (ع):

” صنایع المعروف تقی مصارع السوء و کل معروف صدقه و اهل المعروف فی الدنیا اهل المعروف فی الآخره و اهل المنکر فی الدنیا اهل المنکر فی الآخره و اول اهل الجنه دخولا الی الجنه اهل المعروف و ان اول اهل النار دخولا الی النار اهل المنکر ”

(امالی صدوق، ص۱۵۳)

کارهای خیر جلوگیری از مرگهای بد می کند و هر خیر و احسانی صدقه است و نیکوکاران در دنیا نیکوکاران در آخرتند و بدکاران در دنیا بدکاران در آخرتند. و اولین کسانی که به بهشت وارد می شوند اهل احسانند و اولین کسانی که وارد جهنم می شوند زشتکارانند.

 

۶ـ امام صادق (ع):

” من کان له دار و احتاج مؤمن الی سکناها فمنعه ایاها قال الله عزوجل: ملائکتی، عبدی بخل علی عبدی بسکنی الدنیا، و عزتی لا یسکن جناتی ابدا ”

(ثواب الاعمال، ص ۲۱۶)

اگر کسی در دنیا منزلی اضافی داشت و برادر مؤمنی نیاز به سکونت در آن داشت و او امتناع ورزید خدای عزوجل می فرماید: فرشتگان من! بنده من بر بنده دیگرم در سکونت دنیایی بخل ورزید، به عزتم قسم هرگز او را در بهشت مسکن ندهم.

 

17دسامبر/16

استفتائات از حضرت امام خمینی دام ظله

س ـ آیا احتکار و گران فروشی از نظر شرعی چه حکمی دارد؟

ج ـ احتکار و گران فروشی و هر عمل که برخلاف مقررات دولت اسلامی است جایز نیست.

 

س ـ تعیین مبدأ سال برای پرداخت خمس چگونه است؟

ج ـ کسانی که درآمد تدریجی روزانه دارند مبدأ سالشان روز شروع به کسب و کار است و کسانی که درآمد کارشان در زمان معینی به دست می آید مبدأ سالشان روزی است که درآمد در اختیارشان قرار می گیرد مانند کارمند وقتی که اولین حقوق به حسابش واریز می شود و کشاورز هنگام جمع آوری محصول و باغدار در زمان چیدن میوه.

 

س ـ آیا به وجهی که برای زیارت مستحب به حساب مربوطه واریز می شود. اگر در سالهای بعد مشرف شود، خمس تعلق می گیرد؟

ج ـ در فرض مذکور خمس دارد.

 

س ـ اگر شخصی در اولین سال استطاعت، برای حج ثبت نام کند، آیا به مبلغ واریز شده برای حج، خمس تعلق می گیرد ــ چه در همان سال مشرف شود یا سالهای بعدی ــ .

ج ـ در فرض مرقوم چنان چه در همان سال به حج نرود خمس دارد.

 

س ـ شخصی که در سال های قبل مستطیع بوده و اکنون برای حج ثبت نام می کند آیا به پولی که به این منظور از درآمد بین سال به حساب می ریزد ــ چه در همان سال مشرف شود یا در سالهای بعدی ــ خمس تعلق می گیرد؟

ج ـ چنان چه در همان سال مشرف شود یا انجام آن در سالهای بعدی منوط به باقی ماندن پول در حساب باشد خمس ندارد.

 

س ـ آیا گرفتن درصد بسیار کم مانند ۱٪ به عنوان کارمزد توسط صندوقهای قرض الحسنه جهت تامین مخارج صندوق چه صورتی دارد؟

ج ـ درصد کارمزد نیست هر چند کم باشد و بهره پول حرام است گرچه به اسم کارمزد گرفته شود ولی اگر آن چه گرفته می شود جدا مزد کار و به مقدار متعارف باشد با توافق طرفین اشکال ندارد.

 

س ـ آیا اجناسی را که افراد برحسب مقررات با قیمت دولتی دریافت می کنند می توانند در بازار آزاد به قیمت بیشتر بفروشند؟

ج ـ چنان چه برخلاف مقررات دولت اسلامی باشند جایز نیست.

 

17دسامبر/16

امام خمینی ثابت و استوار از آغاز تا کنون

لبنان

” فاجعه لبنان و مصیبات وارده بر برادران ایمانی ما به حدی نیست که بتوان تحریر کرد. اکنون جنگی که دستهای مرموز دشمن انسانیت به نفع استعمار و اسرائیل بر پا نمود و لبنان را به صورت مخروبه ای وحشتناک درآورد، قدری آرامش صوری پیدا کرده لکن هزارها خانواده محترم که دیروز با عزت و نعمت و رفاه به سر می بردند، با از دست دادن عزیزان خود و خراب شدن خانمان و فقدان اموال، بی سرپرست و بی پناه در این فصل سرما با آلام و دردهای ناگفتنی دست به گریبان هستند “.

(۲ صفر ۱۳۹۷)

” من چون مسائل لبنان را با اهمیت و متعهدانه تعقیب می کنم، خوف آن دارم که همان طور که ایران را به شکل مستعمره برای آمریکا در آورده است، با حیله های عمال خبیث سفارت، در لبنان نیز چون ایران عمل شود و اسرائیل با خیال راحت نقشه هایش را در منطقه پیاده کند “.

(۲۱ ذیعقده ۱۳۹۷)

” از مصیبت های بزرگ مسلمین قضیه اسرائیل تجاوز کار است که اکنون با مسلمین در حال جنگ و مشغول پیشروی در خاک لبنان است و از طرف شاه بر خوردار از کمک است و دول اسلامی غالبا در این امر مهم حیاتی بی تفاوت هستند، غافل ازآن که اگر در این پیشرویها ــ خدای نخواسته ــ توفیق پیدا کند، با سایر کشورها به همین نحو رفتار خواهد کرد “.

(۱۴ ربیع الثانی ۱۳۹۸)

” آیا… این حقوق بشری ها نمی دانستند که صهیونیست با لبنان و با فلسطین چه کرد یا خودشان شریک بودند؟! همه ادعا می کنند، و کسانی که مسلمان باشند و اهتمام به امور مسلمین داشته باشند، کم اند “.

(۲۹/۱۱/۵۹)

” از اول مبارزات، قضایای لبنان و فلسطین جزء مقاصد اصلی ما بوده است و از مسائل ایران جدا نبوده است، به طور کلی مسلمان نباید تنها نظرش طایفه ای از مسلمانان باشد… من به شما (لبنانیان) اطمینان می دهم که مسائل ما از شما جدا نیست ولی شما خوب می دانید که آمریکا و عوامل داخلیش یک لحظه ما را آرام نگذاشتند لذا اگر ما به شما کمک شایانی نکردیم، چون گرفتار این جنایتکاران هستیم، ما لبنان را از خودمان می دانیم. شیعیان لبنان و ایران و مسلمانان همه جهان یکی هستند “.

(۶/۸/۶۰)

” دشمن که حمله بر اسلام کرده است و حمله بر بلاد مسلمین کرده است و هر روز توسعه را زیاد می کند و قانع به یک کشور هم برای خودش نیست، مسلمین در مقابل او فشل هستند! شما ملاحظه می ـ کنید این کودکانی که از جنوب لبنان آمده اند و این کودکانی که وارث شهدای اسلام هستند ما در مقابل اینها چه جوابی داریم؟ وجدان زنده ی انسان در مقابل این کودکان که با دلهای کوچک خودشان اینجا آمده اند و در محلهای خودشان مورد ظلم و تعدی اسرائیل هستند، مسلمان ها در مقابل اینها چه جوابی دارند؟! “.

(۲۱/۱۱/۶۰)

 

17دسامبر/16

انتقادها و پیشنهادها

حجاب مسئولین

قبلا تذکری تحت عنوان حجاب مسئولین ارائه شد که لازم است برای روشنتر شدن مطلب توضیح بیشتری داده شود. اصل رعایت جهات امنیتی و حفظ شخصیت ها امری است ضروری و وجوب آن از نظر شرع و  عقل محرز و قطعی است و واجب است با هشیاری و قاطعیت تمام توطئه های جنایت بار دشمنان کینه توز اسلام را ناکام و در نطفه خفه کرد و حتی گذشته زمان نباید موجب فراموش شدن این امر مهم و حیاتی در جمهوری اسلامی شود چرا که دشمنان زخم خورده تا آنجا که در توان داشته باشند برای ضربه زدن به اسلام و انقلاب بزرگ و پرچمداران آن کمر همت بسته اند و همواره باید با عبرت از جنایات گذشته ی منافقان کینه توز و کافران جنایتکار و ضربه های جبران ناپذیری که به وسیله ترور بر اسلام وارد کرده اند ــ از ترور شقاوت بار حضرت امیرالمؤمنین ــ علیه السلام ــ تا همه ی ترورهای جنایت بار در انقلاب اسلامی ایران ــ هشیارتر و بیدارتر از هر زمان دیگر در حفاظت مسئولین و شخصیت های اسلامی تلاش و کوشش کنیم.

ضرورت استفاده از کلیه امکانات و به کار گرفتن انواع تدابیر امنیتی و حفاظتی نظیر اتومبیل های مجهز و اسکورت حفاظتی برای ناکام کردن توطئه های دشمن خون خوار روشن است و با آن که هیچ یک از این امور به خاطر تشریفات نیست و با این حال تا آنجا که نویسنده اطلاع و شناخت نسبت به مسئولین دارد نوعا آن ها از این که مجبور هستند با چنین شرائطی رفت و آمد و زندگی کنند، بیزار و متفرند و از نظر روحی شدیدا رنج می برند و همه در انتظار روزی هستند که با کوتاه کردن دست استکبار جهانی دوباره بتوانند مطابق شیوه ی طبیعی شان هم چون مردم کوچه و بازار به طور عادی و ساده زندگی کنند، لذا می بینیم که هیچ تناسبی بین اتومبیل فلان شخصیت که بر حسب ضرورت در آن می نشیند با سفره ی ساده ای که درون خانه کنار آن می نشیند نیست.

با وجود استفاده دشمنان زبون شکست خورد از شیوه ترور و حتی احتمال وجود آن، عدم رعایت جنبه های امنیتی و حفاظتی و حتی کوتاهی در آن نه فقط از نظر شرعی مردود و گناه است که خود مردم با خشمی که از جنایات گذشت منافقین مزدور دارند و با عشقی که به سرنوشت انقلاب خونبارشان دارند به هیچ وجه کوتاهی در این امر را جایز ندانسته و آنها خود مدعیان درجه اول این ضرورت می باشند و بر دهان هر کسی می کوبند که بخواهد با دست اندازی به این ضرورت و هو کردن آن راه را برای اهداف تروریسم هموار کند.

در اینجا نکته بسیار مهم این است که با توجه و رعایت کامل مساله فوق الذکر باید به گونه ای برنامه ریزی شود که مسئولین و به ویژه روحانیت که بزرگترین ویژگی آنان مردمی بودن آنان است، هم چنان ارتباط مستقیم و مباشر و ملموس آنان با متن جامعه و توده های مردم برقرار بماند. در شرائط کنونی خوف آن است که این وضع موجب شود اندک اندک مسئولین از دسترس مردم دور شوند و کم کم این حالت، تثبیت شود و دشمنان به بزرگترین آرزوی خود یعنی دور کردن مردم از مسئولین برسند که این خود نتیجه ی حتمی دور شدن مسئولین از مردم خواهد بود.

البته ما پیشنهاد نمی کنیم که همه و همیشه بار عام دهند ولی به عنوان الگو به یک نمونه ی جالب اشاره می کنیم:

در شهر مقدس مشهد که از شهرهای بزرگ و بسیار مهم کشور است ملاحظه شده که حضرت حجه الاسلام و المسلمین واعظ طبسی نماینده امام در آن شهر محبوبیت فوق العاده ای دارند ــ گرچه همه محبوب و عزیزندــ به نظر می رسد که یکی از جهات این محبوبیت همگانی ایشان این است که هر کسی در یک روز معین از هفته می تواند با ایشان ملاقات و مشکل خود را مطرح کند، با اینکه ایشان مسئولیت بزرگ و سنگینی دارد. حفظ ارتباط بدون واسطه و مستقیم با افراد جامعه نتایج مثبت فراوانی دارد که یکی از آن ها این است که از نظر روانی برای مردم بسیار مهم است که شخصیتی مسئول به طور حضوری آن ها را مورد تفقد و مشکل آنها را مورد مطالعه قرار دهد و مهم تر آن است که مسئولین بدون واسطه، مشکلات جامعه را لمس کرده و در تصمیمات خود، بهتر می توانند به رفع مشکلات جامعه بپردازند.

ما به هیچ وجه نمی گوئیم که مسئولین رده بالا ــ که وجودشان عزیز و وقت شان گرانبها است همیشه در مسجد جامع بنشینند و به سخنان شاکیان گوش دهند! این مطلب اگر در محیط کوچکی مانند مدینه یا کوفه ممکن بوده است در محیط بزرگی مانند کشور ایران با وسائل ارتباطی کنونی که روابط مردم را پیچیده و کارها را مشکل کرده است به هیچ وجه ممکن نیست و دیگر وقتی برای انجام دادن کارها نمی ماند، بلکه می گوئیم هر کس در هر مقام به گونه ای می تواند بی پرده با مردم و مشکلات آنان آشنا گردد، بعضی همان گونه که گفته شد با ملاقاتهای عمومی در اوقات مشخص، بعضی به وسیله ی تلفن در وقت و روز مشخص، و بعضی دیگر به وسیله ی نامه و امثال آنها به این امر مهم اهتمام ورزند ولی مشاهده شده است که حتی برخی از مسئولین ادارات هم اجازه نمی دهند مردم مشکل خود را با آنان در میان بگذارند و باید حتما بوسیله ی پارتی و واسطه ای به آن مسئول و یا … دست یابند!! این مساله خطرناکی است که باید جلو آن را گرفت.

امیرالمؤمنین ــ علیه السلام ــ در نامه ای به والی مکه نوشتند:

” اما بعد فاقم للناس الحج و ذکرهم بایام الله و اجلس لهم العصرین فافت المستفتی و علم الجاهل و ذاکر العالم و لا یکن لک الی الناس سفیر الا لسانک و لا حاجب الا وجهک و لا تحجبن ذا حاجه عن لقائک بها، فانها ان ذیدت عن ابوابک فی اول وردها لم تحمد فیما بعد علی قضائها “[۱].

ــ حج را برای مردم اقامه کن و آنان را به روزهای خدا یادآوری کن و صبح و عصر، آنان را به حضورت بپذیر و در آن محضر، پرسش کنندگان را پاسخ گوی و نادانان را آگاه ساز و با دانایان مذاکره کن و در میان خود و مردم واسطه ای قرار نده به جز زبانت و حاجب و دربانی قرار نده به جزه چهره ات و صاحب حاجتی را از ملاقات خود منع مکن که اگر حاجات مردم در اول ورودش به تو رد شود گرچه بعد از آن، آنها را برآوری مورد ستایش قرار نمی گیری.

و در روایتی از امام باقر ــ علیه السلام ــ نقل شده است که فرمودند:

” … ایما مسلم اتی مسلما زائرا او طالب حاجه و هو فی منزله فاستاذن علیه فلم یاذن له و لم یخرج الیه لم یزل فی لعنه الله حتی یلتقیا…”[۲]

ــ … هر مسلمانی به در خانه ی مسلمانی برای دیدار وی یا درخواست حاجتی بیاید و او اجازه ی ورودش ندهد و خود برای ملاقاتش خارج نشود هم چنان در لعنت خدا خواهد بود تا وقتی که او را ملاقات کند… .

در اصول کافی، وسائل الشیعه و بحار الانوار و سایر کتب حدیث بابی به عنوان (حجب مومن) اختصاص داده شده است.

با این مطلب تکرار می کنیم که با توجه به تراکم کارها و مشکلات فراوان و پیچیدگی اوضاع و روابط، باز گذاشتن در به روی همه کس در همه ی اوقات برای همه ی مسئولین ممکن نیست ولی این نباید بهانه شود برای همه افراد. ما بسیار دیده ایم و تذکر داده ایم که مسئولین بعضی ادارات با اینکه اشتغال مهمی نداشتند در را به روی مردم بسته بودند و اکثرا از پذیرفتن ملاقات ابا داشتند. البته این مطلب در رژیم گذشته یک امر بسیار معمولی بود و هیچ توقعی از آنها نبود. در نظام جمهوری اسلامی گرچه بسیارند آنهائی که این اخلاق و رفتار اسلامی را رعایت می کنند ولی هنوز هستند کسانی که در همان حال و هوا هستند. متاسفانه جو ترور و ناامنی که منافقین و دشمنان ایجاد کردند اندک اندک آن حالت را به مسئولین انقلابی ما نیز تحمیل کرد. تذکر ما بیشتر به همین جهت است که باید با رعایت دقیق جهات امنیتی و پیشگیری از توطئه های جنایت بار شرق و غرب و ایادی آنها برای نابودی انقلاب اسلامی و گردانندگان آن کمر همت بسته و در کمین نشسته اند، از وسعت دامنه این امر نیز جلوگیری شود. و خدای ناکرده چنین نشود که منافقین و اربابان آنها یا جو تروری که ایجاد کردند به هدف شوم دیگری دست یابند و بدین وسیله مسئولین را از مردم جدا و مجریان امور را از لمس واقعیات و مشکلات جامعه محروم سازند و این آرزوی دشمنان جنایتکار اسلام است که اگر به ترور مسئولین دست نیابند به این طریق به هدف دیگرشان که ضرر و زیان آن نیز برای انقلاب، هولناک دست یابند.

خلاصه اصل بر این باشد که: هر مسئول در هر مقام، مانعی از ملاقات با هیچ کس و در هیچ وقت نداشته باشد. پس از این که این مطلب را اصل قرار دادیم به حکم ضرورت و اشتغال زیاد و کثرت ارباب رجوع بر این اصل، استثناء وارد می شود. ولی باید همیشه توجه داشته باشیم که نباید با توسعه ی دامنه ی استثنا اصل ثانوی پیدا شود و آن عدم ملاقات با هر کس است!!

با امید توفیق همگان برای به کار بستن همه ی دستورات اسلام در همه ی زمینه ها.

” والسلام علی من اتبع الهدی ”

 

۱ـ نهج البلاغه صبحی الصالح، نامه ۶۷، ص ۴۵۷٫

۲ـ اصول کافی، ج ۲، ص ۳۶۵ .

17دسامبر/16

انقلاب و رهبر از دیدگاه دیگران

سید حسن نصرالله استاد مدرسه الامام المنتظر بعلبک:

” مسلمانان هنگامی که به ایران می آیند وسائل را در اینجا از نزدیک می بینند، اعتماد خودشان را نسبت به قدرت و عظمت اسلام باز می یابند و باورشان می شود که اسلام نیرومند است و قدرت این را دارد که همیشه پابرجا باشد. اعتماد بازیافته شده به قدرت اسلام یکی از بهترین عوامل حرکت دادن به جنبشهای اسلامی در جهان می باشد، زیرا روحیه قوی است که می تواند به جامعه حرکت بخشد و ما این روحیه را در ایران باز یافتیم “.

۲۴/۱۱/۶۱

استاد عبدالحمید ــ استاد علوم اجتماعی دانشگاه سانتیتاگ در فرانسه:

” انقلاب شما بالاتر از یک انقلاب فرهنگی است زیرا این انقلاب توسط یک نیروی روحی راهنمائی می شود… انقلاب اسلامی بیشتر بر کشورهای جهان سوم تاثیر داشته است ولی امواج این انقلاب به غرب نیز رسیده است… توده های مردم فرانسه اشتیاق خاص نسبت به اسلام نشان می دهند و ما باید در این راه قدم برداریم تا بتوانیم انقلاب اسلامی را در فرانسه معرفی کنیم “.

 

مولانا قاضی اسرار الحق امام جماعت مسلمانان اهل سنت راولپندی:

” انقلاب ایران فقط برای خاطر اسلام صورت گرفته و نصرت خداوند شامل حال مسلمانان ایرانی بوده است. ما باید خداوند را شکر کنیم که سیستم اسلامی را در یک کشور همسایه به اجرا در آمده است و باید کوشش کرد که در پاکستان نیز چنین شود “.

۲۴/۱۱/۶۱

معمر قذافی رئیس جمهور لیبی:

” این انقلاب علیه طغیان شاه و تسلط آمریکا بر ایران است که این کشور را به یک پایگاه نفوذ خود در منطقه تبدیل کرده بود… من در کنار انقلاب و مردم ایران خواهم ایستاد و این بدان معنا نیست که من خصومت شخصی با صدام یا رژیم وی دارم، بلکه به معنی ضدیت من با هر کس است که در ستیز با انقلاب اسلامی ایران قرار دارد. این انقلاب یک انقلاب مردمی و آزادی بخش است که آزادی مردم ایران را متحقق می سازد و ایران را از تسلط بیگانه آزاد می نماید “.

۲۱/۱۱/۶۱

ماره عبدالعزیز از مرکز اسلامی هامبورگ آلمان:

” من مطمئن هستم اگر مسلمانان جهان شخصیت بزرگ امام خمینی را دقیقا می شناختند، بی شک او را به عنوان رهبز بزرگ خود انتخاب می کردند. برای رسیدن به اهداف متعالی اسلام جز راهی که امام خمینی برای نجات مسلمین انتخاب کرده است وجود ندارد… برای شناختن امام خمینی تبلیغات زیاد لازم نیست بلکه هر انسان با هر معلوماتی به سادگی می تواند ایشان را بشناسد و ویژگیهای انسانی اسلامی وی را که برای نجات مستضعفین جهان به پا خواسته درک کند… ما تجربیات چند ساله مردم ایران در مبارزه با دشمنان اسلام را باید سرمشق و الگوی خود قرار دهیم و از اشتغال به امور فرعی خودداری کنیم “.

۱۹/۱۱/۶۱

سید ابراهیم امین از روحانیون مبارز لبنان:

” همه باید اعتراف کنند که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اسلام مجددا زنده شد و اگر این انقلاب با شکست مواجه شود، اسلام شکست خواهد خورد. دشمنان جمهوری اسلامی در واقع دشمنان اسلام اند و وظیفه کلیه مسلمانان مبارزه با دشمنان اسلام است “.

۲۰/۱۱/۶۱

 

17دسامبر/16

آداب سفر (۲)

حجه الاسلام اسدالله بیات

آداب سفر از موقع رفتن تا موقع برگشتن

برای مسافرت آدابی و دستوراتی از طریق اهل سنت و روش اهل بیت ذکر کرده اند و آن آداب و دستورات را طبق آن چه که در کتب اخلاق مخصوصا محجه البیضاء آمده است می آوریم و یکی یکی توضیح داده و در اختیار علاقمندان قرار می دهیم.

۱ـ اولین وظیفه ای که لازم است مسافر مراعات کند این است مسافر در مو قعی که می خواهد سفر کند باید بدهیها که دارد و امانتهائی که در پیش او وجود دارد و مظالمی که در عهده او آمده است به صاحبانش رد کرده و خودش را از آنها بری نماید و از بهترین و پاکیزه ترین و حلال ترین اموالش به عنوان نفقه و خرجی بردارد و در زاد و توشه وسعت نظر داشته و با سخاوت برخورد کند و با دوستان و همراهان با کمال خوشروئی و حسن اخلاق رفتار کند در حدیث آمده است در محضر امام ششم (ع) درباره ی موضوع ” فتوت ” (جوانمردی) مذاکره شده هر کدام مطلبی در آن باره عنوان کردند امام صادق (ع) فرمودند: شما گمان می کنید فتوت با فسق و فجور و گناه و عصیان تحقق می یابد و حال این چنین نیست بلکه مروت و فتوت دو نوع است یک نوع در حضر است و نوع دیگر در سفر معیار مروت و علائم و نشانه های آن در حضر این است مشغول تلاوت قرآن باشد و ملازم مسجد باشد و در برآوردن حوائج و نیازهای برادران دینی بکوشد و از امکانات موجود که دوست شادکن و دشمن خوار ساز است بهره برداری نموده و در اختیار دوستان و صدیقان قرار بدهد.

و اما علائم و نشانه های مروت و فتوت در مسافرت این است: زاد و توشه بیشتر همراه داشته و از اموال پاک و حلال بردارد و در اختیار همراهان قرار بدهد و بعد از جدا شدن از آن ها و مفارقت با آنها اسرار آنها را برای دیگران بازگو نکند و راز دار باشد و با بشاشت و مزاح به طوری که معصیت نباشد با افراد برخورد نماید. قسم به آن خداوندی که جدم نبی اکرم (ص) را برای اجراء حق و برای حق مبعوث گردانیده است. خداوند متعال روزی هر فردی را متناسب با مروت او عطا می نماید کمک ها و یاری کردنها به اندازه امکاناتی است که وجود دارد و صبر و بردباری به اندازه ی شدت بلاء و گرفتاریها است. دست و دل باز بودن و با جود و فراخ دستی برخورد کردن از آداب سفر است. [۱]

۲ـ دومین ادب و دستور از آداب سفر این است: فردی که می خواهد سفر کند مخصوصا در سفرهای الهی، رفیق خوب و متعهدی برای خودش انتخاب کند، رفیقی که در مواقع غفلت و بی توجهی یاد آورنده و هشدار دهنده باشد و در مواقعی که نیاز به مساعدت و کمک دارد یاری کند. از رسول خدا (ص) از طریق برادران اهل سنت وارد شده است که پیامبر اسلام (ص) از این که انسان به تنهائی سفر کند و رفیق برای خود انتخاب ننماید نهی فرموده است.[۲]

امام صادق (ع) می فرماید: رسول اکرم ــ صلی الله علیه و آله ــ چنین فرموده است: آیا می خواهید از بدترین انسان ها برای شما خبر بدهم و آن ها را معرفی نمایم. گفتند: آری یا رسول الله، فرمودند: بدترین انسانها سه دسته هستند:

اول ــ آنهایی که تنها و بدون رفیق سفر کنند.

دوم ــ کسانی که می توانند کمک به دیگران نموده و دست محرومان و مستمندان را بگیرند از این کار مضایقه نمایند.

سوم ــ افرادی که به زیر دستان خویش اذیت کرده و آنها را مورد آزار قرار دهند.

امام هفتم (ع) می فرماید: پیامبر اسلام در وصیتی به امیرالمؤمنین (ع) چنین فرمودند: مبادا به تنهائی مسافرت کنید زیرا که شیطان در این موقع همراهی می نماید و اگر دو نفر باشند باز احتمال لغزش و نفوذ عوامل شیطانی زیاد است اگر چه از تنها بودن بهتر و سالمتر است، سپس نبی اکرم ــ صلی الله علیه و آله ــ فرمود: یا علی! هر کس به تنهائی مسافرت کند به گمراهی و لغزش کشانده می شود و اقل تعداد همراهان سفر سه نفر هستند. [۳]

و از جمله کسانی که در لسان رسول اکرم ــ صلی الله علیه و آله ــ به آنها لعن فرستاده شده و مطرود شناخته شده اند افرادی هستند که توشه خودشان را به تنهائی مصرف می نمایند و یا به تنهائی در خانه می خوابند.[۴]

و در انتخاب رفیق باید کسانی را برگزیند که همراهی با آن ها به راحتی و به سادگی انجام پذیرد و سخت و تند و خشن نباشند و برای خود برتری بر دیگران و همراهان قائل نباشند، در تمام مراحل روحیه خدمت و معاونت به همراهان داشته باشند که پیامبر اسلام (ص) می فرماید:

” سید القوم خادمهم [۵] فی السفر ”

رهبر و بزرگ یک جمعیت کسی است که به آن ها خدمت کند و در خدمت آنان باشد و کسی باشد که در انجام کارها بر دیگران پیشی گرفته و از پذیرفتن مسئولیتها سرباز نزده و بلکه در انجام دادن کارهای سنگین تر و پائین تر بر دیگران و همراهان سبقت بگیرد کما اینکه پیامبر اسلام (ص) نمونه ی اعلای این نوع برخوردهای عالی الهی و انسانی بود.[۶]

و با کسانی طرح دوستی و همراهی در سفر بریزد که از نظر افق فکری و طرز برخورد هماهنگ بوده و نزدیک به هم باشند و به تعبیری که امام صادق (ع) دارند:

” فاصحب نظراءک “[۷]

با کسانی که نظیر و هم سطح تو هستند مصاحبت داشته باش و رفاقت نما.

همراهان انسان در سفر کسانی باید باشند که در داشتن امکانات و برخوردها قریب به هم بوده و با هم خیلی فاصله نداشته باشند والا در سفر اگر همراهان از نظر افق فکری خیلی با هم متفاوت باشند و حرف همدیگر را درک نکنند و با مسائل دو نوع برخورد نمایند و هماهنگی در قضایا و موضوعات نداشته باشند در چنین سفری هیچ موقع حقوق افراد تامین نگشته و بالاخره تعدادی از انسان ها به ذلت و خواری کشانده خواهند شد، و افرادی هم بدون صلاحیت و با فقدان شرایط سلطه پیدا خواهد کرد.

۳ـ از جمله آدابی که در حال سفر کردن لازم است مراعات شود، این است: درحال عزیمت و آهنگ سفر با دوستان و خانواده تودیع کرده و با آنها خداحافظی نماید و در موقع وداع دعا بخواند و بر آن ها نیز لازم است مسافر را بدرقه نموده همان طوری که امام علی (ع) در موقعی که اباذر را تبعید کرده بودند و اباذر عازم ربذه بود امام با فرزندان عزیزش حسن و حسین (ع) او را تشییع کردند و هر کدام سخنانی درباره اباذر ایراد فرمودند و در آن تودیع نامه ی امام علی (ع) می فرماید:

” للشاخص ان یمضی و للمشیع ان یرجع “[۸]

فردی که آماده عزیمت و رفتن است باید به مسیرش ادامه دهد و بدرقه کنندگان نیز باید برگردند. و در عین حال در حین بدرقه و تودیع به همدیگر دعا کرده و از خدا طلب خیر نمایند.

رسول اکرم (ص) هنگامی که مؤمنین را تودیع می فرمود و آنان را بدرقه می کرد چنین می گفت: خداوند توشه راه شما را تقوی قرار دهد و به سوی هر خیر و صلاحی هدایت و رهبری کند و کلیه نیازها و حوائج شما را برطرف سازد و دین و دنیای شما را سالم نگه دارد و صحیح و سالم به سوی خانواده خویش برگرداند.[۹]

آری چقدر زیبا است مسافر دعا کند بر کسانی که می آیند و او را بدرقه می کنند و از خدا بخواهد آنها را تا موقعی که او برگردد سالم نگهدارد و آنها نیز دعا کنند مسافر در مسافرتش موفق بوده و از هر خیری برخودار باشد.

اگر مسلمان ها به این دستورات عمل کنند و به توصیه های رهبران الهی گوش داده و مورد توجه قرار دهند، مسافرت آنان یک حرکت تکاملی و سازنده و جهت دار خواهد بود.

۴ـ از آن جا که در اسلام کلیه اعمال انسان در صورتی دارای ارزشی قرار می گیرد که با نیت خیر و انگیزه قرب به خدا انجام گیرد و دارای جهت خدائی و هدف الهی برنامه هایی پیش بینی شده است که توجه به آنها در عمل، این حالت را به وجود آورده و دارای عنصر تقرب به خدا و انگیزه ی خدائی می سازد و از این جهت می فرمایند: هر کس که علاقمند است مسافرت کند قبل از آنکه سفر را آغاز نماید بهتر است دو رکعت نماز به جا آورد و بعد از تشهد و سلام، دعا کند و این نماز بهترین یادگار و هدیه ی یک مسافر است برای خانواده او که می مانند. و بعد از آن که نماز را تمام کرد این دعا را بخواند:

” اللهم انی استودعک نفسی و اهلی و مالی و ذریتی و دنیای و اخرتی و امانتی و خاتمه عملی ”

پروردگارا من خودم و خانواده و اموالم و اولادم و دنیا و آخرتم و تمام امانتهایم و پایان کارم را به تو امانت سپرده و در پیشگاه ربوبیت ودیعه گذاشته ام. و هیچ کس این دعا را نخوانده است و صادقانه از او نخواسته است مگر اینکه پروردگار جهان خواسته های او را تامین و دعاهای او را مستجاب نموده است.

بسیار طبیعی است کسانی که این طور مسافرت می نمایند از آغاز سفر با یاد خدا سفر می کنند و سفر به نام خدا شروع نموده و با این دعا دست به کار می شوند. به طور یقین این سفر دارای روح تازه و عالی و خداپسندانه خواهد شد.

۵ـ و چون سفر یک نوع حرکت و سیر جهت دار است لازم است از اولین قدم که بر می دارد و از در خارج می شود و مراحل مختلفی را می پیماید و با فراز و نشیب های گوناگون برخورد می کند با آگاهی کامل و توجه خاص برخورد نموده و به تناسب هر کدام از آنها عکس العمل از خود نشان بدهد و در هر کدام از آن مراحل، متناسب با آن مرحله از خدا مدد خواهد و هماهنگ با آنها دعا کند و آنی از یاد خدا غافل نماند.

و به عنوان نمونه به چند حدیث اشاره می شود:

۱ـ ” و فی المکارم اذا بلغت جسرا فقل حین تضع قدمک علیه: بسم الله اللهم ادحر عنی الشیطان الرجیم “.

در کتاب مکارم الاخلاق آمده است: در مسافرت وقتی که به پل رسیدی و قدم روی آن گذاشتی، این ذکر را بگو ” بسم الله “. با یاد خدا و نام او شروع می کنم و از او مدد می گیرم، خداوندا شیطان رانده شده از پیشگاه قرب و رحمتت را از من دور فرما.

۲ـ ” و عن الصادق (ع) قال: کان رسول الله (ص) فی سفره اذا هبط سبح و اذا صعد کبر “[۱۰].

امام صادق (ع) می فرماید: رسول اکرم وقتی که در سفر به سرازیری می رسید تسبیح (سبحان الله ) می گفت و هنگامی که به بلندیها می رسید، خدا را به بزرگی یاد می کرد و ” الله اکبر ” می گفت.

و نظایر این ها در روایات اسلامی فراوان است و آنچه از مجموع آنها به دست می آید این است که انسان مسافر باید با کمال توجه و آگاهی و با نیت خداجویانه سفر را شروع کند و با یاد خدا و توجه به عنایات او ادامه دهد و در هر فرصتی تجلیات خاص و متناسب الهی را یافته و بر آنها سپاس گوید.

۶ـ و نیز در سفر، زمان مناسب را برگزیده و مسافرت را در آن زمان انجام دهد، روز مناسب را برای سفر انتخاب کند و در روز مسافرت ساعت مناسب را در نظر بگیرد و مسائل را ارزیابی نموده و با توجه به اهم و مهم اقدام به آن نماید. روز جمعه بعد از سپیده صبح مسافرت نکند زیرا که شرکت در نماز عبادی و سیاسی جمعه اهمیت زیادی دارد و مبادا در این اجتماع عظیم نتواند حضور داشته باشد که موجب حرمان و محرومیت از خیر و ثواب زیادی خواهد بود. اگر مسافرت منشاء محرومیت از کارهای مهم گردد مسافرت درست نبوده و نباید صورت پذیرد و یا در صورتی که سفر، سفر معصیت باشد و در آن انگیزه ی غیر خدائی مطرح باشد و غرض از سفر ــ العیاذ بالله ــ گناه کردن باشد و یا بداند در آن سفر گناهی صورت خواهد پذیرفت مسلما این نوع مسافرت صحیح نیست و در اصطلاح فقهای اسلام سفر معصیت نامیده می شود و آثار خاصی بر آن مترتب است. بنابراین یکی از آداب سفر توجه به زمان و شرایط زمانی و موضوعاتی است که در رابطه با آن ها مسافرت انجام می پذیرد.

خوب است مسافر در حین سفر از صدقه دادن غفلت نکند کما این که حماد بن عثمان از امام صادق (ع) نقل می کند که امام فرمود: مسافرت را با صدقه دادن آغاز کنید.

تا اینجا آداب شروع سفر مطرح بود و درباره دستوراتی بود که قبل از شروع سفر و یا در حین شروع و آغاز سفر لازم بود مورد توجه قرار گیرد. و از این به بعد وارد آدابی می شویم که در ادامه آن و در پایان سفر لازم است مراعات شده و مورد توجه قرار گیرد:

 

پس از رسیدن به مقصد

۱ـ انسان مسافر زمانی که سفرش منقضی شد و به مقصد رسید، به شهری که مورد نظرش بود وارد شد، مبادا عجول و شتابزده باشد و دست و پای خودش را گم کند بلکه با کمال صبر و حوصله هر موقع وارد جائی شد و دیوارهای شهر و روستای مورد نظر را مشاهده کرد، دعا کند و آرزو کند خداوند عالم از شرور و بدیهای آنجا او را حفظ کند و از خیرات آنجا به او عنایت فرماید.

در وصیت نامه رسول اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) آمده است:‌ یا علی! هر گاه وارد جائی شدی و دیوارهای آنجا را مشاهده کردی توجه به خدا کن و بگو: خدایا از تو خیرات اینجا را میخواهم و از شرور و بدیها و خطرات آن به تو پناه می برم. خداوندا دلهای اهالی آنجا را به سوی من جلب فرما و قلوب صالحان و افراد ارزشمند آنجا را با ما دوست بگردان [۱۱]

و در روایات ما آمده است: هر موقع خواستید از محلی که وارد شده اید کوچ کنید و آنجا را ترک نمائید به بعضی از آداب دیگر نیز باید توجه کنید و مورد توجه قرار بدهید از قبیل اینکه دو رکعت نماز به جا آورید و دعا کنید و بعد با آنجا وداع نموده و با اهلش خداحافظی نمائید و چون در هر نقطه از نقاط زمین مامورانی از ملائکه الهی هستند و از طرف خداوند عالم مسئولیت های خاصی به عهده آنان محول گشته است با آنها نیز تودیع به عمل آورده و با این جملات:

” السلام علی ملائکه الله الحافظین السلام علینا و علی عبادالله الصالحین و رحمه الله و برکاته ”

از ملائکه خداوند تودیع نموده و آنجا را ترک نماید. آری با این دید اگر کسی در سفر از یاد خدا و توجه به خدا غافل نشود و در هر مرحله از مراحل سفر مظاهر عنایات و اسماء الهی را مشاهده نماید و انس با خدای خویش داشته باشد، مکانها مکانهای خدائی و حرکت ها حرکتهای الهی خواهد بود. نشست و برخاستش با انگیزه های الهی و برای جلب رضای خدا است و به هر جا قدم بگذارد اثری از خود خواهد گذاشت که موجب رضایت خداوند خواهد شد.

۲ـ هنگامی که مسافرین می خوابند و همراه با عده ای استراحت می نمایند، نگهبان همدیگر باشند و سنگین نخوابند به طوری که اگر مورد هجوم و حمله و خطر قرار گیرند، متوجه نشوند. و در سفر هم باید در فکر هم باشند، اگر گرفتاری پیش بیاید و مشکلی اتفاق افتد، آن را برطرف ساخته و از بین ببرند. و در مسافرت به تنهائی زندگی نکنند بلکه با هم باشند و تنها به جائی که نمی شناسند نروند تا موجب نگرانی دیگران هم نگردند. گاهی اتفاق می افتد افرادی خودسرانه و بدون آشنائی قبلی تکروی کرده و از جمع کنار رفته و در نتیجه طوری مشکلات آفریده اند که به سادگی از کنار آنها، نمی توان گذشت و ما نمونه های فراوانی در سفر حج دیده ایم: حاجی به جای اینکه با جمع حرکت کند و برود به تنهائی مسیری را شروع می کند و راه را گم می کند هم باعث زحمت خود شده و هم باعث ناراحتی دیگران می گردد.

بنابراین مسافران در تمام سفرها و مخصوصا مسافران حج بیت الله الحرام بیش از هم در فکر هم و درصدد کمک به هم دیگر و رفع گرفتاری از همدیگر باشند، و از آن چه که از امکانات مالی و فکری و اخلاقی دارند برای دیگران مضایقه نکرده و در اختیار آنها قرار بدهند. و اگر عیبی از همراهان ببینند با نظر اصلاح و ارشاد تذکر دهند، و نصیحت نمایند.

 

۱ـ محجه الابیضاء، ج ۴، ص ۵۸ـ ۵۷٫

۱ـ محجه الابیضاء، ج ۴، ص ۵۸ـ ۵۷٫

۲ـ۳ـ ۴ـ محجه الابیضاء، ج۴، ص ۶۰ـ ۵۹٫

۵ـ محجه الابیضاء، ج۴، ص۶۱٫

۱ـ۲ـ۳ـ محجه الابیضاء، ج ۴، ص ۶۱٫

۱ـ محجه الابیضاء، ج ۴، ص ۶۴٫

۱ـ محجه الابیضاء، ج ۴، ص ۶۶٫

17دسامبر/16

آشنائی با سازمان حج و زیارت

جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس

فریضهٔ حج بیت الله الحرام یکی از فرایض بزرگ اسلامی است که با محتوای عظیم انسانی، روحانی، سیاسی، عبادی و اجتماعی بایستی مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. به همین جهت همزمان با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران ضرورت داشت که این فریضه عبادی سیاسی از جهات یاد شده نیز مورد توجه قرار گیرد و با محتوی حقیقی و معنوی خود تحقق یابد.

 

مقدمه

فکر تشکیل سازمانی مستقل و پویا که بتواند در جهت تحقق اهداف عالیه حج با توجه به مبانی اسلام فقاهتی و خط رهبری ولایت فقیه، حج و زیارت را اداره نماید و با نظارت و هدایت خود در توسعه روابط سیاسی مذهبی با کشورها و ملت های مسلمان اقدام و ضمن تحکیم ارزشهای معنوی اسلام و شناساندن ماهیت و ابعاد مختلف انقلاب اسلامی، مسائل رفاهی و ارشادی زائران بیت الله الحرام را نیز تامین می نماید،در

سال ۱۳۵۸ و در شورای انقلاب مطرح گردید و طرح لایحه قانونی تشکیل سازمان حج و زیارت وابسته به وزارت ارشاد اسلامی و انتزاع کلیه امور مربوط به حج و زیارت از سازمان اوقاف به سازمان مزبور تهیه و در آذر ماه سال ۱۳۵۸ به تصویب شورای انقلاب اسلامی جمهوری اسلامی ایران رسید. به موجب لایحهُ قانونی مذکور برای سازمان جدید التاسیس ارکان اصلی پیش بینی گردید:

۱ـ شورای عالی حج و زیارت

۲ـ شورای مدیریت

۳ـ هیئت حساب رسان.

و طبق آئین نامه ای که که متعاقب آن به تصویب شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران رسید برای هر یک از ارکان یاد شده وظایف و اختیاراتی پیش بینی شد. هم چنین مستند به یکی از مواد آئین نامه سازمان و تشکیلات وظایف و پستهای سازمانی و شرح وظایف آن تهیه و به تأیید سازمان امور اداری و استخدامی رسید. لیکن همزمان با آغاز فعالیت این سازمان جدید چون در عمل با کمبودها و نارسائیهای احتمالی مواجه و در مواردی مشکلاتی ناشی از نقص تشکیلات و سازمان مصوب مشاهده گردید، بر حسب مورد و عنداللزوم به تجدید نظر در تشکیلات یاد شده اقدام گردید و اصلاحاتی در خور نیاز سازمان در مجموعه وظایف و هدف و تشکیلات سازمان به وجود آمد.

به موجب لایحه قانونی و آئین نامه سازمان، شورای عالی حج و زیارت مرکب است از ۱۹ نفر مقامات و مسئولین کشور و معتمدین و افراد خبیر که در ارتباط با برگزاری حج ذیربط و دارای تجربه و ذیصلاح می باشند. مهمترین وظایف شورای عالی، تعیین خط مشی و تصویب برنامه حجاج بیت الله الحرام و اعتاب مقدسه و تصویب آئین نامه ها  و بودجه حج و زیارت پیش بینی شده و شورای عالی حج و زیارت و انجام کلیه امور فنی، اداری، و مالی است و رئیس شورای مدیریت بالاترین مقام اجرائی و مسئول اداره و حسن جریان امور و حفظ حقوق و اموال سازمان می باشد. هم چنین سازمان دارای سه تا پنج حسابرس یا بازرس حساب می باشد که موظفند به حساب های سازمان رسیدگی و نظر خود را اعلام نمایند. علاوه بر ارکان اصلی سازمان حج و زیارت که مختصرا به آن اشاره شد، در مجموعهٔ پستهای سازمانی و شرح وظایف سازمان که پس از اصلاحاتی در آن تجدید نظر و به تصویب رسیده است وظایفی به تفصیل برای سازمان پیش بینی و ضمن تعیین ادارات و پستهای سازمانی وظایف هر یک مشخص گردیده که می توان اهم آن را بطور مختصر بیان کرد:

 

تشکیلات و سازمان

۱ـ اداره کل امور اجرای حج و زیارت که بطور کلی امور تدارکاتی حجاج و زائران را با در اختیار داشتن سه اداره به اسامی اداره ثبت نام و انتخاب حجاج و زائران، ادارهٔ امور راهنمایان حج و زیارت اداره امور گذرنامه و برنامه مسافرت به عهده دارد. اهم وظایف این اداره کل که امور محوطه را توسط سه اداره انجام می دهد. ثبت نام متقاضیان حج و زیارت و تعیین زائران خانهٔ خدا و اعتاب مقدسه، انتخاب راهنمایان صلاحیت دار و تعیین مدیران کاروانهای حج و صدور پروانه برای آنان و نظارت بر انتخاب خدمه، انجام و تحصیل گذرنامه و روادید زائران، دریافت و تنظیم و استخراج آمار حجاج، تهیه وسائل و مسکن برای مامورین سازمان و زائران، ارزشیابی سطح هزینه زندگی در عربستان، ایجاد و تشکیل جلسات آموزشی جهت ارشاد راهنمایان و برنامه ریزی آموزش حجاج و بطور کلی کلیه اموری که در ارتباط با عزیمت زائران ضروری است، می باشد.

۲ـ اداره کل خدمات رفاهی حجاج و زائران که امور رفاهی را تحت نظر دارد و توسط دو اداره رفاه حجاج و زائران و اداره رسیدگی به پیشنهادات و شکایات، وظایف محوله را انجام می دهد. اهم وظایف این اداره کل انجام امور مربوط به تهیه و تدارک وسائل پزشکی و اعزام گروه پزشکی و بیمارستانی انجام امور مربوط به بیمه کردن زائران و نظارت در چگونگی امر تغذیه و مسکن حجاج و نظارت بر امور اجاره منازل مسکونی زائران و بازدید مستمر از انبارهای مواد غذائی و داروئی ــ نظارت بر کاروانهای حج در مواقع عمره ــ برقراری تماس با مقامات سفارت در زمینه امور مربوط به تسهیلات و رفاه زائران ایرانی بازرسی از کاروانهای حج ــ رسیدگی به شکایات حجاج و زائران و غیره می باشد.

۳ـ اداره تبلیغات و انتشارات که اهم وظایف آن به شرح زیر است:

انتخاب روحانیون کاروانها و مبلغین و تعیین شرح وظایف آنها و تهیه طرحهای کوتاه مدت تبلیغاتی و انتشاراتی اسلامی ــ مشارکت در جلسات تبلیغاتی و انتشاراتی اسلامی ــ تهیه نشریه و مجله و پوسترهای تبلیغاتی ــ انتخاب موضوع و نگارش مفاد کتب، بروشور، جزوه مقاله نشریه و شعار ــ مشارکت در برنامه‌ های تبلیغاتی و تحقیقاتی سازمان بین المللی اسلامی مبادله اطلاعات با سازمان های بین المللی اسلامی ــ  تماس و همکاری دائم با انجمنها، اتحادیه ها و شرکت در سمینارهای بین المللی اسلامی ــ جمع آوری مدارک و اسناد، عکس و اسلاید و کتاب و فیلم و میکروفیلم در زمینه فرهنگ و تمدن اسلامی ــ طبقه بندی و نگهداری مدارک و اسناد و فیلم و عکس و اسلاید و کتابهای جمع آوری شده نگارش متون کتاب، جزوه، بروشور، نشریه، مقاله، شعار.

۴ـ علاوه بر فعالیتهای سه گانه سازمان که می توان آنها را امور تدارکاتی ــ رفاهی و آموزشی و تبلیغاتی حجاج بیت الله الحرام و زائران اماکن مقدسه نامید امور اداری و مالی و ذیحسابی سازمان به عنوان ارگانهای ستادی در جهات تسهیل امور ادارات یاد شده بالا اقداماتی را انجام می دهند و به عنوان واحدهای سرویس دهنده امور ادارات اجرائی را سرعت می بخشند بدیهی است در کنار اجرای برنامه های حج و زیارت نقش امور اداری در انجام مکاتبات اداری و صدور احکام لازم و ایجاد ملزومات و تدارکات اداری و نقش امور مالی ذیحسابی در انجام امور حسابداری و تسویه حسابها و سایر امور رفاهی نمی تواند نادیده گرفته شود.

 

برنامه ریزی ها

با توجه به حجم کار و محدودیت امکانات و پرسنل موجود، سازمان حج و زیارت در سال گذشته (حج سال ۶۱) تصمیم گرفت علی رغم ادامه جنگ تحصیلی و تجاوزکارانه بحث عراق و مسائل و مشکلات ناشی از آن که بر امت شهید پرور ایران تحصیل شد و با توجه به فرمان امام امت، این برنامه الهی با شکوه هر چه تمامتر و با ابعاد وسیعتری نسبت به سنوات قبل انجام شود و به عنوان پیام واقعی انقلاب شکوهمند جمهوری اسلامی ایران به امت اسلامی و ملل مسلمانان جهان ارائه گردد. به این توضیح که از اسفند ماه ۱۳۶۰ ضمن تنظیم برنامه های زمان بندی شده کار ثبت نام عمومی از متقاضیان حج در سراسر کشور آغاز گردید که تا تاریخ ۲۴/۱۲/۶۰ تعداد ۳۶۳۰۰۰ نفر متقاضی و همراه جهت نام نویسی به شعب بانک ملی ایران در سراسر کشور مراجعه نمودند و در تاریخ ۲۶/۱/۶۱ قرعه کشی انجام شد و زائران پنج سال یعنی از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۵ به تفکیک تعیین گردیدند بطوری که در سال ۱۳۶۱ حدود ۸۶۰۰۰ نفر زائر و خدمه از چهار ایستگاه تهران، مشهد، شیراز و تبریز به حج مشرف شدند که با احتساب زائران بین المللی حدود ۹۰۰۰۰ نفر زیر پوشش خدماتی سازمان قرار گرفتند. در برنامه های زیر بنائی که در سال گذشته انجام شد و تحولاتی عمیق نسبت به اجرای برنامه های سازمان در سالهای قبل به عمل آمد نکاتی را باید نام برد که از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

 

اقدامات بنیادی سال گذشته

اول‌‌ ـ در زمینه تبلیغات برنامه ای وسیع تنظیم شد شورای تبلیغات حج تحت نظر تبلیغات و آموزش سازمان حج و زیارت تشکیل و نسبت به چاپ کتب و رسالات و عکس و پوستر، اقدام و برنامه هائی تدارک دیده شد. در این رابطه حدود ۳۵۰ نفر مبلغ به عربستان اعزام شدند و به تعداد هر یک از ۷۷۳ کاروان حج، یک نفر روحانی متعهد برگزیده شد. مبلغین اعزامی در دفتر تبلیغات حج در شهرهای مدینه و مکه اقداماتی را انجام دادند که به عنوان نمونه می توان چاپ و انتشار حدود ۰۰۰/۸۰۰ نسخه نشریه و پیام و غیره را نام برد.

دوم ـ هیئت تعیین صلاحیت مدیران کاروان در سال گذشته بر اساس ضوابط و دستورالعمهای صادره به صلاحیت مدیران کاروانهای حج رسیدگی و نسبت به انتخاب تعداد ۷۷۳ نفر مدیران کاروانهای حج اقدام نمود. همچنین کمیسیون رسیدگی به صلاحیت کاروانهای حج با مطالعه پرونده ها و دعوت از خدمه و انجام مصاحبه ها اقدام نمود. و نیز در حج سال گذشته بر اساس پیشنهادها سازمان و تصویب شورایعالی حج و زیارت، سه نفر ماموران پذیرائی کاروانها از نهادهای انقلابی انتخاب شدند که با این تصمیم متجاوز از ۲۳۰۰ نفر از برادران متعهد نهادها بمنظور ارائه خدمات به زائران بیت الله به عربستان اعزام شدند.

سوم ـ به منظور صرفه جوئی در هزینه های ارزی کاروانهای حج، تصمیم گرفته شد تعدادی از اقلام اساسی و ضروری توسط سازمان، تهیه و مستقیما به کاروانها تحویل شود. ستاد تدارکات مواد غذائی همزمان با اعزام گروه اجاره منازل به عربستان اعزام شدند قرار داد خرید گوشت و قرار داد خرید مرغ بطریقه ی ذبح اسلامی منعقد گردید که در جمع با این اقدامات حدود مبلغ یک میلیارد ایرانی صرفه جوئی به عمل آمد.

چهارم ـ به منظور کنترل امور مالی کاروانهای حج بالاخص هزینه های ارزی به تعداد هر یک از کاروانهای حج یک نفر انتخاب شد. ناظرین در طول مسافرت ضمن انجام وظایف محوله وظیفهٔ رابط بین ستادها و گروههای حج را نیز عهده دار شدند. و بدین ترتیب ارتباط سازمان با یکایک گروهها در مراسم حج بطور مستمر برقرار گردید.

پنجم ـ در سال گذشته تعدادی از برادران سپاه و جهاد (حدود۴۵۰ نفر) با دو گروه به عنوان زائر به حج اعزام شدند و حدود ۵۰۰۰ نفر از خانواده شهداء، ۸۰ نفر از قراء، ۱۰۰ نفر از برادران شاغل در اداره کل امور ترتیبی وزارت آموزش و پرورش و ۱۵۰ نفر از برادران ارتشی به حج مشرف شدند.

ششم ـ با توجه به کمبود پزشک که در گذشته با هر کاروان یک پزشک اعزام می شد در سال گذشته تعداد ۲۷ درمانگاه در شهرهای جده ــ مدینه ــ مکه ــ تاسیس شد، ۲ بیمارستان در مکه و مدینه و یکی در منی دایر گردید. جمع کادر درمانی و بهداشتی هلال احمر در سال گذشته ۵۰۳ نفر بود که در سال گذشته در مجموع، تعداد ۱۱۲۷۲۲ نفر به درمانگاهها و بیمارستانهای مستقر در عربستان مراجعه نمودند.

هفتم ــ در سال گذشته از پذیرش نرخهای غیر عادلانه که از طرف شرکتهای اتوبوسرانی تحمیل شده بود برخورداری گردید و طی جلسات مکرر، نامبردگان به قبول نرخ های رسمی مجبور شدند و از این بابت از پرداخت مبلغ ۰۰۰/۰۰۰/۱۳ ریال سعودی خودداری شد.

هشتم ـ در حج سال ۶۱ از طرف عده ای از مطوفین ناراحتیهای فراوانی برای زائرین ایرانی فراهم شد اکثرا یا اتوبوس کافی در اختیار نگذاشته بودند و یا چادرهای منصوبه ی آنان به تعداد مورد لزوم و بر طبق مفاد قرار داد منعقده فی مابین تهیه نشده بود. بدین لحاظ با توجه با شکایات واصله، دعاوی جداگانه مطرح و پس از مذاکرات فراوان، مطوفین با استرداد حدود ۰۰۰/۷۰۰ ریال سعودی مجبور شدند.

نهم ـ چون دولت عربستان در سال گذشته تضییقات فراوانی در مورد تبلیغات به وجود آورده بود خصوصا اینکه در باقیمانده مدت توقف زائران ستاد حج و اعضای آن و زائران شدیدا تحت نظر قرار داشتند لذا طی تلگرافی به این روش خصمانه شدیدا اعتراض شد و اقداماتی در مورد آزادی دستگیر شدگان و مصدومین و مجروحین به عمل آمد.

دهم ـ به منظور ارائه خدمات به زائران و مدیران کاروان درحج سال گذشته به تشکیل ستادهای حمل و نقل ــ ستاد اداری و مالی جده ــ ستاد تدارکات ــ ستاد حج مدینه ــ ستاد حج مکه و ستاد منی و عرفات اقدام شد. ستاد های مذکور ضمن استقرار و تنظیم اداره ستادها و برآورد مایحتاج اداری و تدارکاتی بر کاروان های حج نظارت لازمه را معمول داشته و اداره امور آن را تحت نظر گرفته و همکاری های لازم را معمول نمودند. جمع افرادی که در ستاد مکه با احتساب پیشاهنگان مشغول به خدمت بودند  ۱۱۷نفر در ستاد مدینه ۹۷ نفر و در ستاد منی و عرفات به طور ثابت ۹ نفر بوده اند در ستاد حمل و نقل در چهار ایستگاه پرواز ۲۲ نفر در ستاد مالی و اداری جده ۴۲ نفر مشغول انجام وظیفه بوده اند. سازمان حج و زیارت در سال گذشته در ستادهای خود از خدمات سایر سازمان ها نیز استفاده نموده و از همکاری پیشاهنگان ۵۰ نفر ــ واحد بسیج سپاه پاسداران ۱۰ نفر ــ پست و تلگراف ۴ نفر ــ جراید ۶ نفر از صدا و سیمای جمهوری اسلامی چهار نفر بهره مند بوده است. در سال گذشته سازمان حج و زیارت توانست با اجرای برنامه ای نوین و حساب شده به یاری خداوند برنامه حج را به انجام رساند و با همه ی مشکلات موجود تغییراتی اساسی در نحوه ی اداره امور کاروانهای حج به وجود آورد و با تلاش پیگیر و زحمات شبانه روزی همه ی موانع را مرتفع و این فریضه ی عبادی سیاسی را با پیروزی و موفقیت نسبی به پایان برساند لیکن در جهت تکمیل برنامه های قبلی و بهبود روشهای اجرائی در سال جاری همزمان با خاتمه ی مراسم حج تصمیم گرفت مطالعات مقدماتی را به موقع آغاز نماید و در فرصت های مقتضی برنامه ریزیهای لازم را اجام دهد و با تجاربی که در گذشته کسب نموده و با استفاده از نظرات افراد بصیر و مطلع برنامه های آینده را دقیق تر تنظیم و به مورد اجرا بگذارد. به این جهت از پایان مراسم حج سال ۱۳۶۱ اقداماتی را به شرح زیر انجام  داده است.

 

اقدامات اساسی در سال جاری

۱ـ در سال جاری هیئت تعیین صلاحیت مدیران تشکیل گردید. اعضای هیئت با مطالعه ی پرونده مدیران کاروان در سال ۶۱ و مطالعه ی گزارش ناظرین و نظریات و پیشنهادات واصله به پرونده های مدیران کاروان رسیدگی و نسبت به انتخاب مدیران ذیصلاح و واجد شرایط اقدام نموده است.

۲ـ هیئت تعیین نظار سال ۶۲ متشکل از افراد مجرب و ذیصلاح تشکیل و کلیه گزارش ها و پرونده های ناظرین سال ۶۱ را مطالعه و از آنان جهت همکاری برای حج سال ۱۳۶۲ دعوت به عمل آورده است ناظرین منتخب در سمینار و امتحان گزینش و مصاحبه شرکت نموده و در حال حاضر کار انتخاب آنان خاتمه پذیرفته و جهت تکمیل پرونده به منظور صدور گذرنامه به تدریج به سازمان دعوت می شوند. علاوه بر نظار سال گذشته که به ترتیب فوق الذکر انتخاب شده اند به کلیه تقاضاهای واصله ی جدید نیز رسیدگی و از طریق مصاحبه و امتحان، تعدادی از آنان انتخاب گردیده اند و بدین ترتیب با اجرای ضوابط دقیق و با توجه به شرایطی مقرر گردیده است افرادی به عنوان ناظری سال ۶۲ برگزیده شده اند.

۳ـ در قرار داد منعقده با مدیران کاروان های حج تجدید نظر به عمل آمده و با حضور نمایندگان مدیران کاروان های حج اصلاحاتی در آن به عمل آمده است در سال جاری کاروانهای حج به کاروانهای دویست ــ صدو پنجاه ــ صد نفری تقسیم شده اند، مدیران کاروان در سال جاری موظفند با دویست نفر زائر ۴ نفر و با ۱۵۰ نفر زائر ۳ نفر و با ۱۰۰ نفر زائر ۲ نفر از ماموران پذیرائی خود را از ۹ نهاد که اسامی آن ها اعلام گردیده است انتخاب نمایند.

۴ـ گروه تدارکات مواد غذائی تشکیل شده و به منظور تهیه و تدارک ده (۱۰) قلم مواد غذائی، برنامه ریزیهای لازم را به عمل آورده و هم اکنون در حال تهیه و تدارک آن می باشند.

۵ـ گروه اجاره منازل به تعداد محدود به کشور عربستان اعزام شده و سعی بر این است که با وجود محدودیتها و تضییقاتی که از طرف مقامات دولتی عربستان به وجود آمده به یاری خداوند مشکلات اجاره منازل حل شود. دولت عربستان علی رغم مذاکرات انجام شده با تاخیر زیاد گروه اجاره منازل را به تعداد ۱۰ نفر پذیرفته و هم اکنون مشکلات زیادی بر سر راه آنان ایجاد نموده است لیکن سازمان با تلاش پیگیر و همه جانبه درصدد است موانع را مرتفع و گروه بیشتری را به منظور جبران تاخیرهائی که پیش آمده است اعزام نماید.

۶ـ در سال جاری ۰۰۰/۱۰ نفر از خانواده ی شهداء به حج مشرف خواهند شد و با احتساب زائران سال جاری که بایستی مشرف شوند و نیز تعداد خدمه و اعضای ستادها و خدمتگزاران حج حدود ۹۵ هزار نفر به کشور عربستان اعزام خواهد شد که امید است به یاری خداوند حج امسال را با شکوه هر چه تمامتر برگزار نمائیم.

۷ـ امور اجرائی شامل ثبت نام واحد مدارک از زائران طبق برنامه در جریان است و کارکنان سازمان امیدوارند که با تجاربی که اندوخته اند روز به روز از نقائص خود بکاهند و در اجرای برنامه ی حج سال جاری هر چه موفقتر و سربلندتر باشند و حجی ارائه نمایند که در خورشان جمهوری اسلامی باشد بدین لحاظ برنامه ریزیهای لازم آغاز گردیده و سازمان ضمن اجرای برنامه های جاری در نظر دارد در جهت ارائه طریق آموزش زائران، مدیران کاروان نظار و خدمه ی کاروان ها اقداماتی به عمل آورد که به زودی در شماره آینده تذکرات و جزئیات آن به آگاهی زائران محترم خواهد رسید.

 

17دسامبر/16

بررسی و ترجمه آزاد محبث انفال

نوشته آیه الله العظمی منتظری

قسمت هشتم

حکم انفال و تصرف در آن

آیه الله محمدی گیلانی

در حکم انفال و تملک و تصرف در آن خصوصا در عصر غیبت امام عصر ــ عجل الله تعالی فرجه الشریف ــ است که در ضمن مسائلی متعرض می شویم:

۱ـ بر اهل بصیرت پوشیده نیست که همه ی اموال و املاک، اولا و بالذات ملک خداوند متعال است، و باری تعالی مالک وجود و هستی ما و همه ی چیزها و اموال است به ملکیت حقیقیه و تکوینیه (نه اعتباریه و مقولیه) و همه هستی قائم به او است، و بر همه ی موجودات به تمام ذواتشان و واقعیت وجودشان، عین تعلق و ربط به باری تعالی هستند و معنای ملکیت حقیقی (در مقابل ملکیت مقولی و اعتباری) همین است که بیان کردیم.

و اما ملکیت ما نسبت به اشیاء (غیر قوا و آلات نفسانی و غیر ملکیت مقولی) ملکیت اعتباری محض است، و آن یک نوع اختصاصی است که در سطح معیشت و روابط اجتماعی، عقلا اعتبار می کنند و شرع مقدس نیز در موضوعات و شروط مخصوصه مورد اعتبار قرار داده است که اثر آن جواز تصرفات است.

و شاید اساس ملکیت اعتباری نیز مرتبه ای از ملکیت تکوینی باشد، زیرا نظام تشریع صحیح آن نظامی است که منطبق بر نظام تکوین باشد و چنان که انسان تکوینا مالکت قوای نفسانی و آلات فعل و عمل خویش در شعاع ملکیت تکوینی خداوند متعال می باشد فرآورده های فعالیت وی نیز به تبع ملکیت حقیقی نسیت به قوا و ادوات فعلش، ملک او و به وی اختصاص دارد. بنابراین محصول افعال و نتایج اعمالش از قبیل احیاء زمین و حیازت مباحات، و آثار صنعتش در مواد اولیه، ملک او بوده و زمین احیاء شده، و اشیاء مورد حیازتش و مصنوعات وی در پرتو کار و عمل و صنعی که روی آنها انجام داده است به وی اختصاص دارند که می تواند شخصا بهره برداری یا مورد معامله و معاوضه قرار دهد یا ببخشد یا به ارث به دیگری منتقل شود.

و لازم بیان مذکور این است که هر چیزی که متعلق عمل و صنع وی واقع نگردیده مانند دریاها و بیابان ها و بیشه ها و معبرهای سیل و کوهها و معدن ها و نظائر اینها بلکه غنیمتهای جنگی، ملک وی نمی باشد و کلا به خداوند متعال تعلق دارد و در طول ملکیت حق تعالی، به رسول الله ــ صلی الله علیه و آله ــ اختصاص دارد، پس انفال چنان که به مقتضای کتاب و سنت و اجماع متعلق به خداوند و رسول الله است، به حسب اعتبار عقل نیز متعلق به جناب مالک الملوک ــ تبارک و تعالی ــ و رسول الله است و به مقتضای اخبار کثیره متواتره بعد از رسول الله متعلق به امام قائم مقام آن حضرت است که طبق تشخیص در مصلحت امامت و امت مصرف می نماید و اخبار بسیار در این زمینه قبلا نقل نمودیم، مراجعه شود.

ولی در خبر حریز از محمد بن مسلم است که گفت:

” سمعت اباعبدالله ــ علیه السلام ــ یقول و سئل عن الانفال: فقال: کل قریه یهلک اهلها او یجلون عنها فهی نفل لله ــ عزوجل ــ نصفها یقسم بین الناس و نصفها لرسول الله ــ صلی الله علیه و آله ــ فما کان لرسول الله فهو للامام “.

ــ شنیدم که امام صادق ــ علیه السلام ــ در پاسخ سوال از انفال می فرمودند: هر آبادی که اهل آن هلاک گردیده اند و یا از آنجا کوچ کرده اند، چنین آبادیها نفل و متعلق به خداوند به رسول الله ــ صلی الله علیه و آله ــ است و آن چه از آن رسول الله است به امام تعلق دارد، و نظیر این خبر است خبری که عیاشی از حریز نقل کرده که احتمال می رود هر دوی آنها یک خبر باشد ولی لفظ ” محمد بن مسلم ” از خبر دوم ساقط شده باشد.

باید خبر مزبور طوری تاویل شود به این معنا که مراد از تقسیم نصف بین مردم از باب تفضل است، یا بر تقیه حمل شود چنان که در حدائق احتمال داده است یا به واسطه مخالفت با اخبار کثیره و اجماعات طرح گردد.

و حمل نمودن آیه ی انفال بر مشارکت بین خداوند متعالی و رسول الله ــ صلی الله علیه و آله ــ که سهم خداوند متعال بین مردم تقسیم شود و سهم دیگر مختص به رسول الله باشد، مخالف است با اجماع و اخبار، مضافا به اینکه در خبر معاذ از امام صادق ــ علیه السلام ــ است که فرمودند: ” هر حقی که برای خداوند است همانا به ولی او تعلق دارد “.

و آن چه که مشکل را آسان می کند همانا بیانی است که متکررا ذکر نمودیم که فییء و انفال، متعلق به شخص امام نیست بلکه از سنخ اموال عمومی و متعلق به منصب امامت است که ناچار در مصالح امامت و امت مصرف می شود، پس مصالح امت و مردم از موارد مصرف انفال است و شاید مراد از نصف در دو خبر مذکور، جزئی از انفال باشد نه نصف حقیقی، نظیر آن چه که در باب خمس گفتیم که سهم سادات عظام ــ کثرالله تعالی نسلهم ــ نصف حقیقی خمس نیست بلکه مجموع خمس حق وحدانی است که به امام تعلق دارد ولی او می بایستی به وسیله خمس نیازمندیهای سادات محترم را رفع نماید، و نظیر این مطلب در آیه ی فییء (اموالی که بدون کارزار از کفار عاید می شود) در سوره ی حشر ملاحظه می شود که ایتام و مسکینان و ابن سبیل و بعدا فقراء مهاجرین را در فییء به مقتضای اخبار و فتاوی، همگی متعلق به رسول الله ــ صلی الله علیه و آله ــ و بعد از آن حضرت به امام (ع) تعلق دارد. مراجعه شود به آن چه ما در تقسیم خمس بیان نموده ایم.

۲ـ جائز نیست عقلا و شرعا تصرف در مال امام ــ علیه السلام ــ از قبیل خمس و انفال مگر به اذن آن بزرگوار، زیرا مقتضای مال غیر بودن حرمت تصرف است، پس اگر کسی تصرف در مال‌ آن جناب بدون اذن حضرتش کند غاصب است و چنان چه مال مغصوب فائده و نمائی داشته باشد، ملک امام ــ علیه السلام ــ است و در این حکم، فرقی نیست بین حضور و غیاب امام (ع) و اگر از ناحیه ی ائمه اطهار (علیهم السلام) تحلیل برای شخصی یا در عصری یا مطلقا به ثبوت برسد بدیهی است که تحلیل مفروض خود اذنی است از ناحیه ی مقدسه ی آنان و در این صورت از بحث موضوعا خارج است.

و اینک بحث ما در همین جهت است که از ناحیه ی مقدسه ی آنان تحلیل یعنی حلیت خمس و انفال مطلقا یا فقط در عصر غیبت یا در مناکح و مساکن و متاجر یا در مناکح فقط یا در انفال و سهم امام از خمس ــ نه سهم سادات ــ به ثبوت رسیده است یا اصلا تحلیلی ثابت نگردیده است؟ وجوهی بلکه اقوالی در این مسئله هست.

قبل از ورود به بحث می گوئیم: خمس چنان که پیش از این گذشت، یک نوع مالیات و حق مالی است که در اسلام مقرر گردیده است و در روایتی که در رساله محکم و متشابه نقل شده است از آن به ” وجه الاماره ” تعبیر شده یعنی مالی که در جهت زعامت و فرمان روائی تعیین شده است و غرض از تشریع آن ــ چنان که تعبیر مذکور نشان می دهد ــ اداره شئون امامت و حکومت اسلامی که از شاخصه های این شئون رفع نیازمندی سادات عظام است که از شاخه های شجره مبارکه رسالت می باشد.

و اما انفال، اموال عمومی است که خداوند متعال برای بشر آفریده و زمام اختیار آن را در دست امام ــ علیه السلام ــ قرار داده است که در مصالح امامت و امت بر طریق عدالت بهره برداری کند، و روشن است که نوع آدمی در حیات و ممات از آن بی نیاز نیست بلکه پایه های اساسی زندگی و معیشت بنی آدم بر آن استوار و بقاء آنان در گرو آن است.

 

ضرورت حکومت اسلامی در زمان غیبت

ممکن است گفته شود: چون در زمان غیبت بر مسلمین واجب نیست که حکومت اسلامی مجری احکام اسلام و حدودش تاسیس نمایند بلکه زمان غیبت زمان هرج و مرج است اگر چه به درازا بکشد و در چنین امتدادی از زمان، اسلام مردم را مهمل و رها نموده تا آنکه حضرت ولی الله منتظر ــ عجل الله تعالی فرجه ــ ظهور فرماید با توجه به چنین رای ــ که افتراء صریح بر خداوند است ــ می توان گفت که بر عهده ی تفضل ائمه طاهرین علیهم السلام بوده که انفال را بر جوامع بشری و لااقل بر مسلمین و خصوصا بر شیعیانشان حلال فرمایند، زیرا معیشت و بقاءشان بدون انفال ممتنع است، بلی تحلیل سهم سادات عظام صحیح به نظر نمی رسد چه آن که این طائفه محترم از زکات محرومند و خداوند متعال در عوض این حرمان سهمی از خمس را به آنان اختصاص داده است.

و اما وقتی که معتقد هستیم به اینکه اسلام دین کاملی است که متکفل سعادت دنیا و آخرت است و مردم را در هرج و مرج ولو به قدر یک ساعت هم رها و مهمل نمی گذارد بدون تردید در ادامه ی معیشت و اجراء احکام اسلام و حدود آن در ابواب مختلف و تامین عدالت اجتماعی، وجود حکومت امری است ضروری چنان که در نهج البلاغه است:

” انه لابد للناس من امیر بر او فاجر یعمل فی امرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر و یبلغ الله فیها الاجل و یجمع به الفییء و یقاتل به العدو و تامن به السبل و یؤخذ به للضعیف من القوی حتی یستریح بر و یستراح من فاجر “.

ــ مردم در زندگی دسته جمعی ناگزیر از فرمانروا ــ چه نیکوکار و چه فاسق ــ هستند، که مؤمن در زمان فرمانروائی وی به تکلیف الهی خود عمل می کند و کافر هم از حکومت وی بهره ور می شود و خداوند متعال در مدت امارت وی جامعه را به اجل خود می رساند و به واسطه فرمانروای او فییء جمع آوری می شود و با دشمن کارزار می گردد و راهها امن و حق ناتوان از زورمند گرفته می شود تا آن زمان که امیر نیکوکار بدرود حیات کند و راحت شود و یا با مرگ امیر فاجر مردم از شر وی آسوده شوند.

و در کتاب سلیم بن قیس هلالی از امیرالمؤمنین ــ علیه السلام ــ آمده است:

” و الواجب فی حکم الله و حکم الاسلام علی المسلمین بعد ما یموت اما مهم او یقتل ضالا کان او مهتدیا، مظلوما کان او ظالما، حلال الدم او حرام الدم، ان لا یعملوا عملا و لا یحدثوا حدثا و لا یقدموا یدا و لا رجلا و لا یبدوء بشیء قبل ان یختار و الانفسهم اماما عفیفا عالما ورعا، عارفا بالقضاء و السنه، یجمع امرهم، و یحکم بینهم، و یاخذ حق المظلوم من الظالم، و یحفظ اطرافهم و یجبی فیئهم، و یقم حجهم و جمعتهم، و یجبی صدقاتهم … “.

ــ در حکم خداوند متعال و اسلام بر مسلمین واجب است بعد از مردن و یا کشته شدن امامشان چه گمراه باشد یا راه یافته، مظلوم باشد یا ظالم، خونش حلال باشد یا حرام، هیچ گونه عمل و حادثه ای انجام ندهند، و دست و پائی نجنبانند، و به یک کلام به هیچ کاری شروع نکنند قبل از آن که برای خود اختیار کنند. امام عفیف دانا پرهیزکار، آشنای به قضا و سنت، که وحدت آنان را حفظ کند و بینشان داوری نماید و حق مظلوم را از ظالم بستاند و مرزهای کشورشان نگهدارد. و فریضه ی حج و جمعه در میانشان به پا دارد و فییء و صدقات آنان را جمع آوری نماید… .

مترجم: ملتی که قرنها در ظل یحموم نظام استبداد، پرورش یافتند، و در سرزمین خفقان اندیشه، رشد و نمو کردند روح انسانیت در برخی از آنان مسخ می شود، و به فرومایگی و خواری مبتلا میگردند، و مرکوب رام و آرام زمامداران استبداد و استعمار می گردند، و بسا که مسکنت و ذلت براساس حرکت جوهری، ضمیمه جوهر ذاتشان گردیده، و در نتیجه، مهانت و دنائت، صورت نفسانیه آنان شده و از سیادت و حکومت و آقائی، استیحاش داشته، بلکه احیانا از تصور عظیم شدن و عاصمه ی حکومت را به کف گرفتن، متوحشند، و ظل یحمومی استبداد را برای توجیه پستی خویش ظل الله! می خوانند.

شما خواننده عزیز آشنای با قرآن مجید نیک می دانید که نظام عصر استبداد فراعنه مصر آن چنان پیمبر زادگان صحیح النسب، یعنی بنی اسرائیل را مسخ کرده بود که ذلت و مسکنت طبع زوال ناپذیر شده بود که نه فقط عظمای استبداد را می پرستیدند بلکه در مقابل گوساله زرین نیز سجده نمودند و شگفت انگیزتر آنکه وقتی که رهبر نجات بخش حضرت کلیم الله «ع» برای انشای عظمت و مقاومت در روح آنان، مسئله سرزمین موعود را همراه با کارزار به آنان پیشنهاد کرد، ملکات زبونی و حقارتشان چنان باز شد که آرزوی عودت به بندگی و پرستش فرعون را نمودند که تورات در باب ۱۴ از سفر اعداد مفصلا نقل می کند که آن چنین است‌:

تمامی جماعت آواز خود را بلند کرده فریاد نمودند و قوم در آن شب می گریستند همهمه کردند و تمامی جماعت به ایشان گفتند: کاش که در زمین مصر می مردیم، یا در این صحرا وفات می یافتیم و چرا خداوند ما را به این زمین آورد تا به دم شمشیر بیفتیم و زنان و اطفال ما بیغما برده شود، آیا بازگشتن به مصر برای ما بهتر نیست؟؟!”.

تفو بر عافیت طلب ها و زبون ها! تو گوئی: “حمر مستنفره فرت من قسور” اند که از عظمت جمهورئ اسلامی ایران رنج می برند و در انتظار آغوش ننگ استعمارند و برای سرپوش نهادن روی این فضاحت بی شرمانه به خدا و رسول ــ صلی الله علیه و آله ــ و قرآن کریم و ائمه اطهار ــ علیهم السلام ــ افترا می بندند، و تاسیس حکومت الهی را در عصر غیبت جائز نمی دانند و به ناچار می گویند که هرج و مرج بیشتر و فساد گسترده تر چون دخیل در ظهور آن حضرت است، باید به آنها تن داد!

گویا آیه ی توبیخ بر فراز از نظام حکومت ــ که سال سوم هجرت در جنگ احد وقتی مسلمانان خبر شهادت پیغمبر! (صلی الله علیه و آله) را شنیدند، فرار کردند،ــ به گوششان نخورده و یا خورده و نفهمیده و یا فهمیده اند اما عافیت طلبی و زبونی به آنان تعامی داده است، که می فرماید:

” افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم ”

یعنی اگر پیغمبر بمیرد یا کشته شود شما به هرج و مرج جاهلیت بر می گردید؟!

” ربنا احکم بیننا و بین قومنا بالحق و انت احکم الحاکمین ”

ادامه دارد

 

17دسامبر/16

برنامه های درمانی و بهداشتی زائران خانه ی خدا در سال جاری

دفتر امور پزشکی حج وزارت بهداری

بسم الله الرحمن الرحیم

هم زمان با نزدیک شدن موسم حج و عزیمت بیش از ۹۵ هزار زائر ایرانی به کشور عربستان سعودی جهت انجام فریضه بزرگ عبادی سیاسی حج، دفتر امور پزشکی حج وزارت بهداری نیز به اعزام پرسنلی نزدیک به ۵۰۰ نفر شامل پزشک ــ پرستارــ کارشناسان بهداشت و دیگر رشته ـ های مخصوص کادر هیئت پزشکی حج همراه با وسائل و تجهیزات مورد نیاز در صدد تدارک برنامه های درمانی بهداشتی و سرویس دادن به حجاج محترم ایرانی و غیرایرانی به شرح زیر می باشد:

ــ در نظر است در هر یک از فرودگاههای مخصوص عزیمت زائران به کشور عربستان سعودی درمانگاههائی به صورت شبانه روزی در این فرودگاهها دائر گردد تا جوابگوی نیاز زائرین باشد. پس از ورود به فرودگاه جده، درمانگاهی نیز با تجهیزات و لوازم مورد نیاز جوابگوی زائرینی که در اثر هوای گرم و طاقت فرسای فرودگاه جده احتیاج به پزشک پیدا می کنند خواهد بود. در مدینه منوره نیز تعداد ۸ درمانگاه در نقاط مختلف این شهر مقدس و روحانی در نظر گرفته شده است که یک بیمارستان با ۵۰ تخت، مجهز به اتاق عمل و بخشهای قلب، سی سی یو، داخلی، جراحی و آزمایشگاه، رادیولژی و غیره در مواقع ضروری آماده پاسخگوئی به این عزیزان می باشد. و هم چنین در نظر است که در مکه مکرمه با توجه به ازدحام و وسعت بیشتر این شهر روحانی، تعداد ۹ درمانگاه و یک پلی کلینیک و یک بیمارستان با ۷۵ تخت آماده سرویس دادن به زائرین باشد. در ایام مراسم حج تعداد یک بیمارستان صحرائی در عرفات و یک بیمارستان صحرائی در منی با تجهیزات و امکانات لازم آماده پاسخگوئی به مراجعین و ارائه خدمات درمانی بهداشتی به زائرین در نظر گرفته شده است. لازم به یادآوری است که هم زمان با فعالیت این بیمارستانها تعدادی درمانگاه نیز در عرفات و منی در محل استقرار زائرین ایرانی شروع به کار خواهند نمود. انشاءالله.

تجربه های سالهای قبل نشان داده است که اکثر بیماران بستری در بیمارستانهای مکه مکرمه و مدینه منوره از افرادی تشکیل می شوند که قبلا مبتلا به بیماریهائی بوده اند که در شرایط سخت و گرمای طاقت فرسای آن دیار مقدس شدت یافته تا جائی که حتی جان بیمار در معرض خطر قرار گرفته است، به همین منظور وزارت بهداری شرعا وظیفه خود دانست تا برای جلوگیری از حوادث ناگواری که به علت شدت یافتن این گونه بیماریها برای زائرین اتفاق می افتد اقدام مؤثری نماید و بر این اساس جهت انجام این امر با در نظر گرفتن آزمایشات و معاینات نسبتا دقیق و جلوگیری از عزیمت بیماران قلبی، کلیوی، ریوی و پیشرفته و بیماران دارای فشار خون و قند خون با عوارض جانبی و صرع در سال ۱۳۶۲ این مهم را از ایران آغاز نموده است و هم چنین مشاهده ی حوادث سقط جنین در سالهای گذشته و زایمانهای مشکل در آن شرایط سخت باعث شد از تشرف خواهران باردار نیز در سال ۱۳۶۲ جلوگیری به عمل آید. در معاینات به عمل آمده در اردیبهشت ماه ۱۳۶۲ از بین ۷۴۸۵۰ نفر زائر تعداد ۴۰۹ نفر مردود شده اند. بدیهی است آمار خانواده های محترم شهدا و خدمه ی کاروانها جدا از این می باشد.

ــ دفترچه ای که در هنگام معاینات زائرین در اختیار آنان قرار گرفته است مانند یک دفترچه بیمه می باشد که نه فقط مخصوص معاینات در ایران است بلکه جهت درمان و یا ادامه ی آن در حالات ضروری در عربستان نیز در نظر گرفته شده است که زائرین محترم با مراجعه به درمانگاهها و بیمارستانهای هیئت پزشکی حج و ارائه دفترچه های مربوطه امکان معاینه و درمان آنها به صورت رایگان میسر می باشد.

این دفترچه ها با داشتن تعداد کافی نسخه، دریافت داروهای مجانی از طرف درمانگاه و یا بیمارستان را نیز تامین نموده است. بدیهی است که بدون داشتن دفترچه خدمات درمانی معاینه امکان پذیر نمی باشد. این دفترچه ها با داشتن خلاصه ای از سابقه بیمار که توسط پزشک معاینه کننده در ایران درج شده است کمک بزرگی برای پزشک معاینه کننده در عربستان جهت گذاشتن تشخیص صحیح و سریع نیز می باشد تا بتواند در پرتو معاینات و درمان قبلی، درمان جدید را ارائه نماید. چون گاهی اتفاق می افتد که بیمار در حالت اغماء به بیمارستان منتقل می شود که با توجه به ازدحام مراجعین و ضیق وقت و کمبود امکانات و هوای گرم آن دیار مقدس و پیشرفت سریع هر نوع بیماری نیاز پزشک را به اطلاعات اولیه درباره بیمار شدیدتر می نماید تا بتواند تشخیص یک حالت اغماء را که ممکن است نتیجه یک بیماری قلبی یا فشار خون بالا با کومای دیابتی و یا به علت گرمازدگی باشد سریع تر انجام دهد.

با توجه به اینکه هر کدام از این حالات درمان جداگانه ای دارد و از سوی دیگر گذشت زمان بر علیه بیمار است، لذا بودن دفترچه در جیب و یا همیان زائر به معنی گذاشتن تشخیص سریع از طرف پزشک معالج و دادن درمان صحیح می باشد که در نتیجه نجات دهنده ی جان زائر محسوب می گردد. از آنجائی که یکی از مهمترین علل مرگ در مراسم حج گرمازدگی است و هم چنین یکی از علل مهم گرمازدگی گم کردن محل اقامت به خصوص در مکه و عرفات و منی می باشد و با توجه به اینکه در صفحه ی اول این دفترچه ها آدرس زائر در هر کدام از این شهرهای مقدس جای گرفته است، لذا در حین گم شدن زائر با نشان دادن دفترچه به مقامات پیشاهنگی یا انتظامی امکان پیدا کردن محل اقامت به آسانی میسر می گردد. چون درمانگاهها و بیمارستانهای هیئت پزشکی حج در عربستان به طور شبانه روزی فعال خواهد بود، لذا زائرین محترم در هر ساعتی که نیاز پیدا کنند می توانند مراجعه بنمایند و لازم است از تلاش بیهوده جهت معاینه در ساعت معینی از روز خودداری نمایند.

زائرین محترم در صورت رعایت مقررات و ضوابط بهداشتی و هم چنین رژیم غذائی می توانند در سالم نگهداشتن خود مؤثر باشند.

با توجه به اینکه اغلب زائرینی که وارد مدینه می شوند مبتلا به برونشیت و عفونتهای مجاری تنفسی می گردند که با رعایت بعضی مقررات ساده از جمله:

۱ـ قرار نگرفتن در مقابل پنکه و کولر در هنگام وارد شدن از فضای گرم به فضای سرد.

۲ـ عدم آشامیدن آب سرد در هنگام تعریق.

۳ـ شستشوی دستها با آب و صابون قبل از صرف هر غذا.

۴ـ عدم استنشاق هوای غبار آلود.

۵ـ انجام طواف در ساعات شب و یا صبح زود.

۶ـ قرار نگرفتن در معرض آفتاب در اثنای روز.

می توانند کمک بزرگی در جلوگیری از این بیماریها بنمایند.

امیدوار است زائرین محترم با لطف خداوند متعال و با رعایت کلیه مقررات و توصیه های مسئولین بهداشتی از سلامتی کامل در طول ایام حج برخوردار باشند. انشاءالله

 

17دسامبر/16

پاسخ به نامه ها

  • عین خوش ــ برادر سرباز، سید کمال سید قربانی

۱ـ دروغ گفتن در مورد دفع ظلم ظالم، جایز بلکه گاهی واجب است، و هم چنین دروغ گفتن در مورد اصلاح بین دو نفر مؤمن جایز است، بلکه راست گفتن اگر موجب فساد باشد حرام است. خلاصه دروغ گفتن اگر موجب دفع مفسده بزرگتری باشد جایز بلکه گاهی واجب است ولی برای جلب مصلحت مادی جایز نیست.

۲ـ بنابر نظر امام، احتیاط واجب آن است که قضای روزه ماه رمضان را قبل از رمضان سال بعد بگیرند، و اگر تا رمضان بعد بدون عذر قضای روزه را نگرفت باید برای هر روز به علاوه قضا سه چهارم کیلو (۱۰ سیر) گندم یا جو و مانند آن به فقیر بدهد ولی اگر همه سال در مسافرت بود به فتوای امام کفاره واجب نیست، گر چه می فرمایند احوط دادن کفاره است.

۳ـ در تقلید باید از راه صحیح شرعی، مرجع خود را بشناسید یا از راهی مطمئن شوید. فعلا اگر کسی که از او تقلید می کنید به موجب تشخیص اهل اطلاع، صلاحیت تقلید را دارد نمی توانید رجوع کنید و گرنه باید رجوع نمائید.

۴ـ مسائلی که در شهر اتفاق می افتد اگر مورد استفاده ما باشد، می توانید به ما گزارش بدهید.                                          موفق باشید

 

  • رشت ــ برادر، کریم مسافر کیش

۱ـ شیطان یا از ماده شطن است به معنای دوری و به این لحاظ گفته شده است شیطان که از رحمت خدا دور است و یا از ماده ی شیط به معنای سوختن است و به این اعتبار گفته شده که او از آتش آفریده شده است یا از شدت غضب همیشه می سوزد، و شیطان به هر دارنده ی روح شریری گفته می شود، چه از انس و چه از جن، بلکه به حیوانات شرور نیز اطلاق شده است. ابلیس از ماده بلس است به معنای حزن و اندوه و شکستگی یی که از شدت فشار حاصل شود، به هر حال مراد از شیطان غالبا همان ابلیس است و آن موجودی است که سالها عبادت می کرد و مورد توجه ملائکه بود و با یک تکبر و سرباز زدن از دستور الهی، چنان سقوط کرد که مظهر و شر و ناپاکی شد.

۲ـ آخرین آیه از سوره ناس یک جمله تمام نیست که برای او معنای جدائی ذکر شود بلکه بیان از وسواس خناسی است که در دو آیه قبل آمده است یعنی: بگو پناه می برم به خدای مردم… از شر آن وسوسه انگیزی که می آید و (با ذکر خدا) دور می شود، آن که در دلهای مردم وسوسه می افکند خواه از جن باشد و خواه از انس. و این اشاره است به اینکه شیاطین وسوسه انگیز گاهی از همین جنس انسان اند. و چه فراوانند!

 

  • میانه ـ برادر، عبدالحمید صادق

۱ـ حمزه بن حمران از امام صادق (ع) روایت می کند که فرمود: کسی که به علم خود نان بخورد نیازمند و فقیر می شود. حمزه می گوید، گفتم: کسانی از دوستان شما روایات شما را در میان مردم منتشر می سازند و مردم به آنها کمک مادی می کنند. امام فرمود: آنها کسانی نیستند که با علم خود نان می خورند، مراد کسی است که فتوی می دهد به غیر علم و بدون ارشاد و هدایت الهی، برای اینکه حقوقی را پایمال کند و مال دنیا را جمع آوری نماید.

۲ـ زمین و دیگر سیارات منظومه شمسی به دور خورشید در گردشند ولی خورشید نیز به نوبه ی خود در گردش است، و اصلا چیزی در این فضای بی کران ساکن نیست.

 

  • کیاشهرــ برادر، حجت همتی

۱ـ ائمه (ع) لذت معنویی را که از نماز و طول دادن آن می بردند هزاران بار بیش از لذتی است که ما از امور دنیوی می بریم. البته آنها تمام وظائف فردی و اجتماعی خود را به نحو احسن انجام می دادند.

۲ـ قطعا مقامات شهدا مختلف است به اختلاف مراتب علم و تقوی و عمل و خلوص آنها در دنیا.

۳ـ اگر کسی نیتش برای خدا نباشد و در جبهه جنگ رسول الله (ص) نیز کشته شود، اجر شهید را ندارد.

۴ـ نیت اشخاص را واقعا، خدا می داند و اگر شما از راهی نیت کسی را حدس زدید حمل بر صحت کنید و بگوئید انشاءالله در آن آخرین لحظه نیتش خالص بوده است.

 

  • تهران ــ برادر مهران کاویانی

۱ـ کسی که شهید می شود، باید ولی او از اموالش، دیون و سایر حقوق مردم را که در ذمه او بوده است بپردازد.

۲ـ از تذکرات دلسوزانه و جالب شما بسیار سپاسگزاریم. امیدواریم این مسائل را تا اندازه ای که در مجله امکان چاپ آن هست، مورد استفاده قرار دهیم.

  • دورود ــ برادر حسین محمدی

چون پاسخ نامه ی شما مفصل است، با پست ارسال خواهد شد. ولی از اینکه دبیرستان تعطیل است، اگر آدرس دیگری دارید بنویسید تا جواب نامه شما پست شود.

 

  • رفسنجان ــ برادر محمدرضا باقری

در نماز جمعه و جماعت، باید به امام عادل اقتدا کرد و اگر امام منصوب به نظر کسی واجد شرائط نیست، نمی تواند به او اقتدا کند ولی اگر شک دارد، خود منصوب بودن آن امام از طرف ولی فقیه، می تواند دلیل دارا بودن شرایط باشد.

 

  • دزفول ــ پایگاه وحدتی، برادر عباس تبریزی خامنه

سوال شما از بانی کعبه بود. مرحوم علامه طباطبائی در المیزان ” ج ۳، ص ۳۵۸ ” فرموده اند که متواتر و قطعی است که خانه کعبه را حضرت ابراهیم بنا کرده است و در صحفه ی ۳۵۵ روایتی از امیرالمؤمنین (ع) نقل می کند در مورد آیه ” ان اول بیت .. ” که کسی از حضرتش پرسید: آیا کعبه اولین خانه است؟ فرمود: نه، قبل از آن خانه هائی بوده است ولی این اولین خانه ای است که برای مردم وضع شده و در آن هدایت و رحمت و برکت است برای مردم، و اولین کسی که آن را بنا کرده است حضرت ابراهیم ــ علیه السلام ــ می باشد… البته خطبه قاصعه دلالت دارد بر اینکه بنای کعبه از زمان حضرت آدم بوده است ولی ظاهرا متواتر یا مشهور همین است که حضرت ابراهیم کعبه را ساخته است.

 

  • قم ــ برادر شمس الدین اسدی

برای تشخیص قبله می توان از قبله نماها استفاده کرد، گرچه حجیت شرعی ندارد ولی گمانی که از آن حاصل می شود کافی است زیرا در جائی که علم به قبله ممکن نیست، باید به گمان عمل نمود. اما قرار دادن سوزن بر لیوان آب برای تعیین قبله قطعا درست نیست زیرا در این صورت باید جاذبه ای در خانه ی کعبه باشد که سوزن را به طرف خود بکشد! و چنین چیزی نیست.

 

  • باختران ــ برادر حشمت عیسائیان

سوال شما واضح نیست. ولی در هر صورت کتاب مقدمه ای بر جهان بینی استاد شهید مطهری را مطالعه بفرمائید، امیدواریم پاسخ خود را در آن بیابید.

 

  • بندر کنارک ــ برادر سید مصطفی مرتضی پور

متاهل بودن از شرائط امام جماعت نیست.

 

  • دزفول ــ برادر حسن عبدالملکی

۱ـ دختر عمو و دختر عمه و دختر دائی و دختر خاله نامحرمند و دست دادن به آنها جایز نیست ولو با هم بزرگ شده باشند و اما شنیدن صدای زن اگر شهوت انگیز نباشد و مرد به قصد لذت گوش ندهد اشکال ندارد.

۲ـ تصرف در اموال دولتی به هر نحو که باشد چه اموال مهم و چه غیر مهم ، باید با اجازه مسئول اداره باشد.

 

  • تهران ــ خواهر محترم تاج الدین

سوال خود را از ستاد نماز جمعه بپرسید.

 

  • زرین آباد ایلام ــ برادر سید منوچهر

سوال خود را از دفتر استفتاء امام بپرسید.

 

  • اراک ــ برادر مرتضی فراهانی

برادر! این روایت که از آن آقا شنیده اید سرتاسر دروغ و تهمت است و مستلزم نسبت ناروا به اهل بیت عصمت (ع) بلکه به خداوند عالم است. و اگر نه این بود که ما صفحات مجله را گرامی تر از این می دانیم که از این گونه مطالب ولو برای انتقاد، در آن ذکر کنیم، جاداشت نامه ی شما را درج می کردیم تا آن آقا که چنین سخنان یاوه و لا طائلاتی را بر فراز منبر مقدس برای مردم مسلمان بیان می کرده است قدری بیاندیشد و سنجیده و مسئولانه سخن بگوید.

 

  • سردشت ــ برادر جعفر عطارباشی مقدم

۱ـ کسی که نمازش تمام است، مکروه است به کسی که نمازش شکسته است اقتدا کند. این کراهت به این معنی نیست که فرادی خواندن برای او بهتر از جماعت باشد بلکه مراد این است که اقتدای به کسی که نمازش شکسته است از اقتدای به کسی که نمازش تمام است، ثوابش کمتر می باشد، پس اگر دو امام، حاضر بودند، یکی شکسته می خواند و دیگری تمام، بهتر است به دومی اقتدا کنید ولی به هر حال جماعت خواندن ولو با امام مسافر بهتر است از فرادی خواندن.

۲ـ ما هم با شما از مقامات مسئول می خواهیم، با توجه بیشتری نیازهای فرهنگی و مادی شدید آن منطقه حساس را برطرف کنند. موفق باشید.

 

  • قاین ــ برادر سید ابراهیم موسوی

۱ـ ما نیز از کارخانه ها و نهادها و ادارات می خواهیم که بر پاکتها و جعبه ها و اوراقی که معمولا به زباله دانها می افتند، آیات قرآن یا نام خدا و پیامبر و ائمه (ع) را ننویسند که موجب هتک حرمت و اهانت شود.

۲ـ اشکال خودتان را در رابطه با شورا و مانند آن، به مقامات مسئول برسانید و اگر نتیجه ندیدید به مقامات قضائی شکایت کنید.

 

  • بجنورد ــ خواهر دارنده شماره اشتراک ۸۷۰۴

از دفتر استفتاء امام بپرسید.

 

  • شوش دانیال ــ برادر غلامحسین مانگری

حباب سقف حمام اگر یقین ندارید که در اثر برخورد با نجاستی، نجس شده باشد، به خودی خود نجس نیست.

 

  • قزوین ــ برادر احمد گیلانیها

۱ـ قدرت مرتاضان و ساحران، یک قدرت طبیعی است که بر اثر اعمالی به دست می آورند، البته همه قدرتها را خدا داده است ولو اسباب طبیعی دارد، و این مانند سایر قدرتهای انسانی است که بر اثر پرورش جسم و جان به دست می آید. و این که سوال می کنید چرا خداوند قدرت کشف اتم را به انسان داده است و جواب هر دو سوال این است که خداوند انسان را آزاد آفریده و به او راه کسب همه ی قدرتها را داده است تا به دست خود راه خود را تعیین کند، پس اگر کسی روح یا جسم خود را در راه غیر صحیح پرورش دهد، خود راه خطا رفته است. و اما هیپنوتیزم (خوابانیدن مغناطیسی) از نظر شرعی حرام است، هم چنان که امام در تحریر الوسیه جلد ۱ صفحه ی ۴۹۸ فرموده اند.

۲ـ مساله پیدایش روح یک مساله فلسفی بسیار پیچیده و عمیقی است و این بخش جای بحث از آن را ندارد. نظریات فلاسفه اسلامی نیز در آن مختلف است و آیات و روایات در مورد آن قابل توجیه و تاویل می باشد.

۳ـ آرزو، شخصیت و روحیه و هدف و عقیده انسان را منعکس می کند. بنابراین برای خود انسان یک وسیله آزمایش مورد اطمینانی است. انسان باید همیشه خویشتن را مورد مطالعه قرار دهد و یک راه برای مطالعه در ذات خویش، ملاحظه آرزوها است. و لذا شیعه از روز اول سعی می کند که به خود آرزوی با سیدالشهداء بودن و شهید شدن در راه خدا را تلقین نماید، و اگر این آرزو واقعا در دل کسی باشد، خداوند او را شهدای کربلا قرار می دهد زیرا این نشانگر شخصیت واقعی او است و همین آرزو در زمان ما، که زمینه عینیت یافتن آن مناسب شد، مبدل به انگیزه ای بسیار قوی برای مبارزه با کفر جهانی گشت.

 

  • تهران ــ برادر محمد ابراهیم کریمی

در قرآن مجید آمده است:

” و لا یزالون مختلفین الا من رحم ربک و لذلک خلقهم ”

یعنی همچنان مردم گرفتار راههای پراکنده هستند و در دین اختلاف دارند به جز آنان که مورد رحمت الهی قرار گرفته و بر صراط مستقیم اویند و خداوند برای همین رحمت، آنها (بشر) را آفریده است. از این آیه استفاده می شود که غایت خلقت انسان رحمت است یعنی خداوند چون فیاض علی الاطلاق است، بشر را آفریده تا به او از رحمت خویش فیض برساند و نمی شود برای کارهای خداوند هدفی به جز این قائل شد زیرا کار او برای نفعی که به ذات مقدسش عائد گردد نمی تواند باشد چون او کمال مطلق است و از هر نقصی مبرا است. بنابر این ممکن نیست از غیر به او نفعی برسد.

 

  • قزوین ــ برادر خیر علی عنادی

۱ـ بیش از ۷۰٪ مجله، درسهائی از قرآن است.

۲ـ حجاب واجب بر زن، هر چیزی است که بدن زن را به جز صورت و کف دستها بپوشاند، به نحوی که برجستگی های بدن نمایان نباشد.

۳ـ جامعه توحیدی یعنی جامعه ای که در مسیر توحید و نفی همه شرکها است، نه جامعه بی طبقه مارکسیستی که البته خود آنها هم می دانند که این سخنان فقط شعار است و جامعه بی طبقه در هیچ جای دنیا به وجود نمی آید.

 

  • اهواز ــ جبهه کوشک، برادر احمد.ف

ما نمی توانیم به وسیله نامه در امر ازدواج و در خصوص موردی، نظر بدهیم، زیرا این متوقف است بر شناخت هر دو طرف. شما باید دلیل مخالفت خانواده خود را ملاحظه کنید، اگر دلیل آنها منطقی است، وجهی ندارد که با آنها مخالفت نمائید. به هر حال در امر ازدواج، تنها علاقمند بودن طرفین کافی نیست، زیرا این گونه امور، غالبا حالتهای زودگذر است، بلکه باید ملاحظه همه جهات و مصالح شرعی و عقلائی بشود، اگر به مصلحت بینی خانواده خود اطمینان دارد، نظر آنها از علاقه شما مهمتر است.

 

  • تهران ــ خیابان قزوین، برادر مرتضی…

با پوزش از اینکه فامیلی شما را نتوانستیم بخوانیم، پاسخ سئوالهای که کرده اید در رساله ی توضیح المسائل موجود است، به آنجا مراجعه کنید، مگر سوال پنجم شما که ربطی به فقاهت و شرع ندارد، و در این مورد نیز از کتابهای طبی استفاده نمائید.

 

  • رفسنجان ــ برادر، ق.ک.جلال

پاسخ به نامه شما را در مجله نمی توانیم چاپ کنیم. لطفا آدرس خود یا آدرس یکی از دوستان خود را بنویسید تا نامه برای شما پست شود.

 

  • خمین ــ برادر علی محمد سلوکی

پاسخ به سوال شما مستلزم نوشتن یک کتاب است. به کتاب مقدمه ای بر جهان بینی استاد مطهری مراجعه کنید.

 

  • اصفهان ــ برادر حسین ایزدپناه

۱ـ غسل جنابت بدون جنابن معنی ندارد و مشروع نیست و با چنین غسلی نمی شود نماز خواند.

۲ـ به کتاب قرآن در اسلام تالیف مرحوم علامه طباطبایی مراجعه نمائید.

۳ـ روایتی که نقل کرده اید، در جائی ندیده ایم.

 

  • قائم شهرــ برادر محمدباقر درزی

از ایده آلیستای واقعی پرسیده بودید: شاید بتوان گفت که ما ایده آلیست واقعی که جدا واقعیت خارجی را منکر باشند، نداشته باشیم، و کسانی که متهم به ایده آلیست بودن شده اند شاید غالبا منکر امکان درک حقایق بوده اند یا مانند ” برکلای ” معتقد بوده اند که معنای این که می گوئیم فلان چیز موجود است یعنی آن را در ادراک خود احساس می کنیم. به هر حال در میان متهمین به ایده آلیسم کسانی مانند ” ژرژ برکلای ” هستند که معتقد به وجود خدا و ذات انسان می باشند. وی می گوید: چون ما ادراک می کنیم، باید مدرک داشته باشیم و برای اثبات خدا نیز راهی دارد ولی کسانی هستند که منکر وجود خدا نیز می باشند.

 

  • اراک ــ برادر فرج الله شفیعی

بدون شک، کسی که ۱۵ سال شمسی تمام کرده است، ۱۵ سال قمری را نیز تمام کرده است و مکلف است ولی مساله این است که این شخص تازه اول تکلیفش نیست، بلکه قبلا مکلف شده است یعنی آن وقت که ۱۵ سال قمریش را تمام کرده بود بلکه ممکن است قبل از آن به وسیله ی جنابت یا روئیدن موی خشن مکلف شده باشد.

 

  • قزوین ــ برادر.ع.ا.ف

۱ـ اگر بیماری او تا قبل از رمضان سال بعد برطرف شده باشد باید روزه هائی را که در اثر بیماری خورد هاست، قضا نماید ولی روزه هائی که گرفته است ــ ولو برای رفع جنابت و غیره تیمم کرده باشد ــ قضا ندارد و هم چنین نمازهائی که با تیمم خوانده است قضا ندارد.

۲ـ سعی کنید شب زودتر بخوابید و اگر ممکن است از ساعت زنگ دار استفاده کنید تا برای نماز صبح بیدار شوید.

۳ـ نماز احتیاط به موجب اختلاف شکها مختلف است، به رساله مراجعه نمائید.

۴ـ دروغ گفتن جایز نیست مگر به هنگام ضرورت مانند دفع شر ظالم و امثال آن، و هیچ فرمانروایی حق ندارد دستور معصیت خدا بدهد و اگر دستور داد اطاعتش جایز نیست.

۵ـ از مسئول کارخانه یا بخش باید اجازه بگیرید و از تلفن استفاده کنید.

 

  • سواد کوه ــ برادر مهدی ایمانی

۱ـ سوال خود را در مورد پول از بانک مرکزی بپرسید.

۲ـ سوال دوم را از دفتر استفتاء امام بپرسید.

۳ـ پاسخ به سوال سوم خود را در شماره های گذشته بیابید.

۴ـ و سوال چهارم خود را از یک فیزیکدان بپرسید.

 

  • فردوس ــ برادر غلامرضا،د

۱ـ در ازدواج، سن مطرح نیست، نه نسبت به دختر و نه نسبت به پسر، حتی در کودکی نیز ازدواج صحیح است ولی به اذن ولی آنها که البته این مطلب تفصیلی دارد که جایش نیست ولی به هر حال شک نیست که در ازدواج دختر سن ۱۸ سال از نظر شرعی شرط نیست.

۲ـ حضرت رسول اکرم (ص) با خدیجه ــ سلام الله علیهاــ ازدواج کرد با اینکه ایشان سنش از پیغمبر (ص) بیشتر بود. و معیاری که شما در نظر گرفته اید و آن ” ایمان عفت و حجاب ” است، بالاترین معیارها در ازدواج است. موفق باشید.

 

  • بابل ــ برادر محمدحسین کامیاب

همه کارهای خداوند ــ جل شانه ــ براساس حکمت و مصلحت است، وجود ابلیس نیز براساس حکمتی است همچنان که مهلت دادن به او تا آن روز معین نیز براساس حکمت است. ابلیس باید باشد تا هم چنان که خودش گفت، بر سر راه مستقیم الهی بنشیند و مردم را فریب دهد تا ارزش آنان که بر صراط مستقیم الهی پایدار و پابرجا می مانند روشن گردد، زیرا این دنیا، جهان امتحان و بوته آزمایش است و بدون فریب های ابلیس و فریفتنهای شیاطین انس و فریبندگی های دنیا، خوب و بد از هم جدا نمی شود.

 

  • اندیمشک ــ برادر کامل جهانگیری

۱ـ راجع به پوسترها اختیار پخش و نصب آنها به دست ارگانی است که چاپ می کند، شما می توانید با اجازه ارگان مربوطه به هر جا که خواستید ببرید و نصب کنید.

۲ـ کتابهائی که نام بردید مربوط به ” دفتر تبلیغات اسلامی ” نیست، اگر مطلبی راجع به آنها می خواستید به آن مرکزی که آنها را منتشر می کند نامه بنویسید.

 

  • دامغان ــ برادر سید حسین مطهری

۱ـ خواندن قرآن بدون صوت هیچ مانعی ندارد و مطالعه قرآن هم خوب و مفید است. حدیثی را که نقل کرده اید که ” هر کس قرآن را با صوت نخواند از ما نیست ” صحت ندارد.

۲ـ از دفتر استفتاء امام بپرسید.

۳ـ بهترین راه برای توجه کامل هنگام نماز، تقید به آداب و سنن در حالات مختلف نماز است که در رساله آمده است.

۴ـ آن چه در حدیث و قرآن نفی شده است، فرق میان انسان ها و نژادها در برتری و فضیلت و کرامت انسانی و تطبیق قانون است ولی به هیچ وجه، ویژگیهای طبیعی نژادها را منکر نمی شود و نمی توان اختلاف نژادها در زیبائی و زشتی و حسن خلق و خوشروئی و خشونت و استعداد و ذوق سرشار یا کندی ذهن و کودنی و مانند آن را انکار نمود. و اگر پیامبر اکرم (ص) توصیه فرموده باشد که برای ازدواج سعی کنید که از نژادی چنین و چنان زن اختیار کنید، به لحاظ آثار طبیعی نژاد است نه فرقی از جهت کرامت و فضیلت، ولی به هر حال این که شما نوشته اید که پیامبر (ص) فرموده است از زن سیاه بپرهیزید، معلوم نیست صحیح باشد بلکه وارد شده است که زن را برای زیبائی و جمالش اختیار نکنید و برای دینش اختیار کنید یعنی ملاک، دین باشد نه زیبائی چهره، از آن گذشته، به عکس آن چه شما نقل کرده اید از پیامبر نقل شده است که این بخش، گنجایش تفصیل آن را ندارد.

 

  • دزفول ــ برادر دارنده شماره اشتراک۲۹۰۱

۱ـ سوال دوم خود را از دفتر استفتائ امام بپرسید.

۲ـ خمس، چه سهم امام و چه سهم سادات را، بنا به فتوای امام ــ مدظله ــ باید به مرجع تقلید برسانید و واریز کردن آنها به حساب جبهه و جنگ صحیح نیست.

۳ـ اگر اثبات حقی از حقوق متوقف باشد بر نبش قبر، جایز است آن را نبش کنند.

۴ـ در صورت مذکور که همسر مرحومه شما فرزند ندارد و پدر و مادر دارد، شما وارث نصفی دارائی او هستید و مادرش ــ در صورتی که همسر شما اقلا دو برادر یا چهار خواهر یا یک برادر و دو خواهر داشته باشدــ یک ششم را می برد و در غیر این صورت یک سوم را می برد. در هر حال هر چه باقی ماند از آن پدر است ولی برادر و خواهر وی ارث نمی برند.

۵ـ ورثه همسر شما از آن چه ملک شخصی او است ارث می برند، مِن جمله خود شما و دارائیهای شما به هیچ وجه منتقل به ورثه نمی شود مگر چیزی را که به او بخشیده اید و اثاث خانه نیز آن چه ملک او است تقسیم می شود نه چیزهائی که شما خریده اید.

۶ـ فوت همسرتان ربطی به ترتیب پرداخت خمس ندارد، شما خمس را از آنچه سر سال باقی می ماند، پس از مصارف معمولی خود می پردازید.

 

  • بوشهر ــ انجمن اسلامی شهید رجبی شنبه

بررسی مساله حدود مالکیت و توضیح آن از عهده این بخش خارج است.

 

  • لاهیجان ــ برادر یدالله پاکدل

۱ـ تناسخ این است که روح از جسمی به جسم دیگر منتقل شود. و اما خلقت روح قبل از جسم مستلزم قول به تناسخ نیست ولی اصل این مطلب از نظر فلسفی مورد بحث است، برخی معتقدند که روح قبل از جسم آفریده شده و برخی بر این عقیده اند که روح با تکامل جسم به وجود می آید. رساله نوین ــ همان گونه که نویسنده اش در تلویزیون اظهار داشت ــ اشتباهاتی دارد و اما آن چه معروف است از نسبت دادن مطالب آن به امام ــ دام ظله ــ نسبتی بی جا است بلکه فقط مسائلی از رساله ایشان در آن جا درج شده است که موجب این توهم گشته است.

۲ـ راجع به عالم در می توانید به تفسیر ” المیزان ” ضمن تفسیر آیه ۱۷۲ سوره اعراف مراجعه کنید.

۳ـ قبلیت عالم ذر نسبت به این عالم، قبلیت زمانی نیست بلکه قبلیت رتبی است و مراد از آن، غیب همین عالم است.

۴ـ مساله خلقت نور پیامبر اکم (ص) و اینکه اولین مخلوق خدا است، از مطالب عرفانی است که در اینجا جای بحث از آن نیست. مساله آکل و ماکول شبهه ای است که در معاد جسمانی ایراد شده و بحث از آن در کتابهای فلسفی آمده است.

 

  • اراک ــ خواهر ، پ.ف.ا

به نظر می رسد شما بیش از حد به پدرتان بدبین و به خودتان خوش بین هستید، البته تا اندازه ای این مطلب به حالت بحرانی دوران جوانی بر می گردد ولی به هر حال شما اگر می خواهید یک انسان باتقوا و حزب اللهی باشید، باید اخلاق اسلامی را در مورد پدر و مادرتان رعایت کنید اگر واقعا پدر شما نفقه واجب شما را نمی دهد می توانید از او شکایت کنید ولی اگر به سختی می دهد یا در چیزهای غیر واجب، خودداری می کند بر او اعتراض نکنید، شما باید پدرتان را خیلی بیش از این احترام و از وی اطاعت کنید مگر اینکه دستوری بر خلاف فرمان خدا بدهد. بنابراین، اگر شما را از شرکت در مراسم دعای کمیل یا نماز جمعه یا رفتن بر سر قبر شهدا منع کرد با کمال ادب بپذیرید و به او عملا بفهمانید که پیرو دستور اسلامید و سعی کنید با مهربانی و خدمت کردن به پدر و مادر، آنها را هدایت کنید.

 

  • قم ــ ک.ل.م

آیا اعتراف یک شخص به خیانت خود و این که قصد براندازی حکومت اسلامی را داشته است، کافی در سقوط عدالت وی نیست؟! و آیا چنین شخصی می تواند مرجع مسلمین باشد؟! به امید این که بیدارتر با اوضاع برخورد کنید.

 

  • تهران ــ برادر کرباسی

مگر شریعت مداری توانست ضربه به انقلاب الهی ما بزند که آن روحانی نمای بدبخت ــ که با شما ملاقات کرد بود ــ بتواند. ناراحت نباشید که اینان به هیچ وجه در جامعه انقلابی ما جائی ندارند.

 

  • قم ــ خواهر، م

حالتی که شما احساس می کنید موجب غسل نمی شود. برای راحت شدن از خیالات و اوهام، به مطالعه کتابهای سودمند بپردازید و برای این که خسته نشوید، کتابهای تاریخ و حالات معصومین (ع) و مانند اینها را مطالعه کنید و برای خود وقت فراغت باقی نگذارید که خیالات به سراغتان بیاید.

 

  • تهران ــ برادر امیر حسین قرنلی

توبه کنید و درصدد یاد گرفتن احکام اسلام و عمل کردن به آن ها باشید. سعی کنید تا حد مقدور گذشته را با عمل خالص و خدمت به مردم جبران کنید. خدا مهربان و بخشنده است. لطف و رحمت او از گناه شما خیلی بزرگتر است بلکه بی نهایت است و حد و مرزی ندارد. ناامید نباشید.

 

  • دزفول ــ برادر علی محمد صداقتی

سوال خود را از دفتر استفتاء امام بپرسید.

 

  • اصفهان ــ برادر محمد محمودی

می گویند شخصی که خود را زاهد جازده بود، برای اینکه در زندگی اسراف نکرده باشد، یک چشمش را بست که تنها با یک چشم استفاده کند ولی متاسفانه پس از مدتی که نیاز به آن چشم دیگر داشت، آن هم کور شده بود. امیدواریم در مسائل اخلاقی پابند معیارها و اندازه های آنها باشیم تا این که نه به حد افراط برسیم و نه تفریط.

 

  • ملایر ــ خواهر حاج خانم

چون این عکس را از دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی گرفته بودیم، لذا فیلم آن را نداریم، پوزش ما را بپذیرند.

سلام گرم ما را به خانواده آن شهید عزیز برسانید. پیروز و سربلند باشید.

 

  • ارومیه ــ برادر رحیم. ب

اگر فعلا وجود شما در آن ارگان بسیار گرامی و عزیز احتیاج هست دور از انصاف است که آنها را رها کنید، می توانید در کنار کارتان درس بخوانید هم چنان که در حوزه قم بسیارند طلابی که در ارگانهای مختلف خدمت می کنند و در کنار آن درس می خوانند.

 

  • شاهین شهر (شهید شهر) ــ خواهر نازیلا محبی

۱ـ احادیث قدسیه در کتب حدیث موجود است و باید هر یک جداگانه از نظر سند و متن بررسی شود. کتابی به نام حدیث قدسی چاپ شده است که در آن رعایت سند و غیر نشده است.

۲ـ شما به شوهر مادرتان محرمید ولو این که طلاق داده باشد. بلکه او با هر دختری که بعد از این هم از مادر شما متولد شود محرم است.

 

  • تهران ــ برادر فرامرز سعید کریمی

۱ـ در قرآن تصریح شده است که جن وجود درد و ادراک و شعور دارد و به آنها مانند انسان تکلیف شده است بعضی از آنها مؤمنند و بعضی کافر ولی بحث درباره حقیقت آنها فعلا چندان مهم نیست.

۲ـ مسائل شکیات نماز در توضیح المسائل آمده است، مراجعه نمائید.

۳ـ اگر انسان در معرض خطر مرگ قرار گرفت می تواند از هر چیز تغذیه کند ولو گوشت مردار ولی به مقدار ضرورت.

 

  • برادر رضا اثنی عشری ــ مشترک شماره ۸۸۴۹

اجتهاد یعنی قدرت استنباط احکام شرعیه و خیلی بعید است که در سنین کودکی به تعلم و درس خواندن حاصل شود البته کسانی را خداوند در کودکی به پیامبری یا امامت انتخاب فرموده است ولی اجتهاد که یک امر کسبی است و بسیار مشکل است خیلی بعید به نظر می رسد که در کودکی به دست بیاید.

 

  • منطقه جنگی ــ اهواز ــ برادر سرباز محمد روزبهانی بروجردی

۱ـ مجله جای جرح و تعدیل اشخاصی که برای ما موضوع تکلیف نیستند نمی باشد.

۲ـ سرباز باید هر جا که به او دستور داده شد برود تکلیف شرعی او همین است.

۳ـ هر ارگان برای خود قانون و نظمی دارد، مجلس هم برای خود آئین نامه ای دارد بر طبق آئین نامه کسانی را اخراج می کند و کسانی را نمی ـ تواند اخراج کند.

۴ـ می توانید قصد ۱۰ روز ماندن بنمائید ولی باید بدانید که می توانید ۱۰ روز بمانید.

۵ـ مطلبی که پرسیده اید حرام نیست و گناه ندارد ولی شدیدا مکروه است.

 

  • تهران ــ خواهر، ا.ر

برای مطالعه، بهترین سری کتابهائی که برای شما فعلا مفید و سودمند است، کتاب های استاد شهید آیه الله مطهری است. و اما درسهای حوزه ترتیبی دارد، همان روحانی که به شما درس می دهد حتما به ترتیب کتابها را درس خواهد داد.

 

  • تهران ــ جعفری

۱ـ جمله ی من طلبنی وجدنی، تا آخر متاسفانه آن چنان معروف و مشهور شده است که گویا خداوند در قرآن فرموده است. این جمله از راه حدیث قدسی به خداوند نسبت داده شده است و هیچ سندی ندارد و از نظر متن سخنی بی معنی است و هیچ تناسبی با ذات اقدس باری تعالی ندارد. باید این گونه شعارهای بی معنی را از فرهنگ خود بزدائیم.

۲ـ فرهنگ، یعنی علم و ادب و آثار علمی و ادبی یک قوم و ملت.

۳ـ راجع به گرداندن نگین انگشتری به طرف صورت در قنوت روایتی نیافتیم ولی در خصوص نگین عقیق روایتی نقل شده است که سندی ندارد بلکه در مورد دعای مخصوصی است که اول صبح خوانده می شود.

 

  • ورامین ــ برادر عباس شهبازی

۱ـ نماز شب مستحب است چه نافله ی شب که هشت رکعت است و چه دو رکعت شفع یا یک رکعت وتر.

۲ـ به شماره های گذشته مجله مراجعه فرمائید.

۳ـ نیت در نماز لازم نیست به زبان آورده شود چه مسافر باشد و چه در وطن. بلکه نیت یک امر قلبی است و نیت در نماز مسافر و غیر مسافر فرق نمی کند. مثلا هر دو قصد نماز ظهر می کنند یعنی انگیزه ی آنها برای عملی که انجام می دهند خواندن نماز ظهر است ولی یکی دو رکعت می خواند و دیگری چهار رکعت.

 

* برادران، کاشان ، سید مرتضی بنی هاشم * تهران ، محسن کشاورز ملکی * ارومیه، ابوالقاسم تلاوت * فسا، احمد شریعتی (بیدار) * مشهد، رضا نجف آبادی * ملایر، بهروز زارع گنبدی * اصفهان، علی رهبر:

با تشکر از نامه ها، شعرها، انتقادها و پیشنهادهای جالب شما، امیدواریم همواره از انتقادات سازنده و پیشنهادات ارزنده شما برخوردار شویم. موفق و پیروز باشید.

 

17دسامبر/16

پرسش ها و پاسخ ها

 

 

 

سوال: در میان مردم معامله ای شایع است به نام رهن کردن خانه. کیفیت این معامله از نظر شرعی چگونه است؟

جواب: متاسفانه مردم غالبا اصل این معامله را نمی دانند، و بدون توجه معامله ای انجام می دهند که خالی از اشکال نیست. کیفیت صحیح این معامله این است که ابتدا کسی که می خواهد در آن خانه سکنی گزیند پولی را به عنوان قبض به صاحب خانه می دهد واقعا باید قصد قرض دادن داشته باشد نه چیز دیگر. در مورد قرض، هر طلبکاری می تواند چیزی را به عنوان رهن مطالبه کند. رهن در لغت فارسی به معنای گرو است. در واقع طلبکار خانه را به عنوان گرو پول خود نگه می دارد و لذا تا آن شخص پول را به او رد نکرده است حق ندارد بدون اجازه ی وی خانه را بفروشد یا به کسی اجاره دهد. شرعا تصرف هر کدام از این دو در این خانه یا در هر چیزی که به عنوان رهن و گرو نزد طلبکار گذاشته باشد، بدون اجازه ی دیگری جایز نیست.

در اینجا یک معامله دیگری واقع می شود و آن اجاره کردن طلبکار است خانه ی گروی آن شخص را. این معامله ربطی به رهن گذاشتن خانه ندارد. در معامله اول پولی را قرضی داده است و برای اطمینان بر مال خود خانه ی بدهکار را گرو گرفته است و این هیچ ربطی به اجاره کردن خانه ندارد، در معامله ی دوم طلبکار مانند هر شخص دیگری خانه را اجاره می کند ولی بدهکار به منظور راضی ساختن آن شخص به قرض دادن خانه را به او قیمت کمتری اجاره می دهد بدون اینکه در ضمن قرض دادن شرط شده باشد که خانه را به قیمت کمتر اجاره دهد. زیرا اگر این شرط باشد این مقدار کم کردن اجاره، راهی و حیله ای است برای ربا خواری و به فتوای امام حرام است ولی اگر هیچ گونه شرطی در قرض نباشد و فقط به منظور راضی ساختن آن شخص به قرض دادن، خانه را به او به قیمت کمتری اجاره می دهد، اشکالی ندارد و مانند این است که جنسی را که از او بخرد ــ ولو بعد از قرض کردن باشد ــ به منظور تشکر از او، به قیمت ارزان تری می فروشد، و این هیچ اشکالی ندارد.

بنابراین، رهن کردن خانه که میان مردم شایع است، در واقع دو معامله جداگانه است که به یکدیگر هیچ ارتباطی ندارد پولی را قرض می دهد ــ در حقیقت ــ و خانه ای را گرو می گیرد. سپس خانه را از صاحبش اجاره می کند به هر قیمتی که توافق کرده اند. و اگر معامله فقط به این صورت باشد که شخص پول دهنده در مقابل پول خود که قرض داده در خانه ی رهنی بدون اجاره بنشیند در صورتی که صلح و مصالحه ای صورت نگرفته باشد، شرعا در حکم ربا و حرام است.

 

سوال ــ سوال شده است از شیر بها در ازدواج و حکم آن و دلیل اینکه در محضر از آن می پرسند و در عقدنامه ثبت می کنند.

جواب ــ امام در تحریر الوسیله، فصل مربوط به مهریه مساله ۹ درباره ی شیربها مطلبی ذکر فرموده اند که ما در اینجا ترجمه دقیق آن را می آوریم تا مردم وظیفه ی خود را بدانند و نیز محضر داران تکلیف خود را در این رابطه تشخیص دهند:

((آن چه در بعضی بلاد متعارف است که بعضی از نزدیکان دختر مانند پدر و مادر وی چیزی را از شوهر می گیرند ــ و به اصطلاح بعضی نام آن را (شیربها) و به اصطلاح بعضی نام آن چیز دیگری است ــ به عنوان مهر نیست و جزئی از آن نیز نمی باشد بلکه یک چیزی است که جدا از مهر گرفته می شود.

و حکم آن این است که اگر این داد و ستد به عنوان جعاله ای [۱] باشد برای یک عمل مباح، اشکالی نیست در جواز آن داد و ستد و حلال بودن آن مال، بلکه اشکالی نیست که شخص عامل، مستحق آن می باشد و شوهر به هیچ وجه حق باز پس گرفتن آن را پس از پرداخت ندارد.

ولی اگر به عنوان جعاله نباشد پس اگر شوهر در پرداخت آن به آن شخص که از نزدیکان زن است راضی است و با رضایت خاطر می پردازد ــ ولو برای جلب توجه و دوستی وی و رضایت خاطر او، زیرا که رضایت وی خود مطلوب است یا برای جلب رضایت دختر که متوقف بر رضایت آن شخص است که به ملاحظه این جهات، شوهر با رضایت خاطر می پردازد ــ (اگر چنین باشد) ظاهر گرفتن آن جایز است ولی مادامی که آن مال موجود است شوهر می تواند آن را باز پس بگیرد. اما اگر شوهر راضی نیست بلکه فقط برای رها کردن دختر از دست وی آن را می پردازد از این جهت که آن شخص مانع صورت گرفتن ازدواج می شود ــ با اینکه دختر راضی است به همان مقدار از مهر که به او پرداخته می شود ــ در این صورت گرفتن آن مال و خوردن آن حرام است و شوهر حق دارد آن را مطالبه کند ولو تلف شده باشد)).

بنابراین گرفتن شیربها در دو صورت جایز است: ۱ـ این که داماد از پدر زن یا مادر زن خود ــ مثلاــ کاری در رابطه با ازدواج خویش درخواست می کند مانند راضی کردن دختر و تهیه وسائل و مانند آن و قراری می بندد که اگر این کار را انجام دادی مقداری را به عنوان شیربها با هر عنوان دیگر به او بپردازد. در این صورت اگر آن شخص آن کار را انجام داد مستحق آن مال است و داماد باید به او بپردازد و حق ندارد آن را پس بگیرد.

۲ـ این که فقط برای جلب رضایت وی پولی را به او می دهد یا از این باب که رضایت و دوستی وی، خود مطلوب است با اینکه بدین وسیله دختر را به ازدواج راضی سازد ولی به هر حال داماد قلبا راضی است و با طیب خاطر می پردازد در این صورت گرفتن آن جایز است ولی مادامی که عین مال موجود است داماد می تواند از بخشش خود صرف نظر کند و آن را پس بگیرد.

اما اگر مطالبه پدر زن یا مادر زن فقط براساس یک سنت باشد و خود را مستحق مال در این رابطه بداند بدون اینکه در قبال کاری باشد و دختر با همان مهر خویش راضی به ازدواج باشد و شیربها وسیله ای برای رضای وی نباشد بلکه فقط برای ارضای پدر زن یا مادر زن باشد که اگر ندهد کارشکنی می کنند و مانع ازدواج می شوند با اینکه دختر راضی است و اگر گرفتند داماد می تواند مطالبه کند و در صورتی که عین مال تلف شده باشد باید مثل یا قیمت آن را بدهند.

 

سوال: چرا سوره توبه بسم الله ندارد؟

جواب: در این مطلب آراء و نظرات گوناگونی ارائه شده است. از آن جمله این که بسم الله تاکید بر رحمت الهی است و تناسب با سوره ی توبه که برای برداشتن امان از کفار و مشرکین و اعلام جنگ با آنها نازل شده است ندارد. و بعضی قائل شده اند که سوره توبه دنباله ی سوره انفال است و این هر دو با هم یک سوره است. علامه طباطبائی (قدس سره) در این مورد به استناد روایات اهل بیت علیهم السلام نظر دوم را ترجیح داده است. و این مطلب یک اثر فقهی دارد که باید در کتابهای فقهی مورد بحث قرار گیرد، همچنان که در مورد یکی بودن دو سوره ” و الضحی و الم نشرح “، و ” لایلاف قریش و سوره فیل ” بحث شده است ولی در مورد سوره انفال و توبه در کتب متداول فقهی بحثی نیست. ایشان نیز اشاره ای به مدرک آن روایات نکرده اند.

از ابن عباس نقل شده است که گفت: به عثمان گفتم چرا سوره انفال و توبه را در میان سوره های بزرگ قرار دادید و میان آن بسم الله ننوشتید. گفت: پیامبر هر گاه که آیاتی بر او نازل می شد، کسی را می خواست تا آن را بنویسد و می فرمود: این آیات را در فلان سوره قرار بده. و انفال در اوائل ورود حضرت به مدینه نازل شد و توبه از آخرین سوره های قرآن است و چون مطلب در دو سوره به هم نزدیک بود در کنار هم نوشته شدند ولی رسول اکرم (ص) در این مورد چیزی نفرمودند و از دنیا رحلت کردند ما این دو سوره را در میان سوره های بلند هفتگانه قرار دادیم و بسم الله را ننوشتیم… .

از این خبر چنین پیدا است که اصحاب نیز مردد بوده اند که اینها دو سوره اند یا یک سوره بلند و لذا در کنار یکدیگر بدون بسم الله قرار دادند ولی به طوری که دو بودن آنها محفوظ ماند.

 

۱ـ جعاله: آن است که انسان قرار بگذارد در مقابل کاری که برای او انجام می دهند، مال معینی بپردازد.

برای توضیح بیشتر به رساله توضیح المسائل و غیره مراجعه کنید.

17دسامبر/16

تاریخچه ای از حج و حرمین (۲)

دکتر سید جعفر شهیدی

در مقاله گذشته، مقدمه ای درباره تاریخچه حج و حرمین نوشته شد، بحث به استطاعت از دیدگاه حدیث و فقه منتهی شد، اینک بدنبال بحث گذشته، دگر بار از استطاعت سخن می گوئیم:

پس بار دیگر می پرسیم: استطاعت چیست؟

در آغاز بحث از استطاعت سخن گفتیم، و گفته شد باید توجه داشت استطاعتی را که فقها شرط دانسته اند، استطاعت مالی و جسمی است ، اما پیش از این دو، باید استطاعت دیگری تحصیل شده باشد.استطاعتی که مخصوص زائر خانهُ خدا نیست. استطاعتی که هر مسلمان مکلف باید دارا باشد استطاعت عملی، یعنی چه باید بکند و استطاعت اخلاقی یعنی آن چه را می داند چگونه انجام دهد. در شریعتی که دربارهُ اخلاق عملی آن کتاب هائی مانند: «مَحَجَه البیضا» و معراج السعاده و کیمیای سعادت نوشته شده است، در دینی که طلب علم را بر هر مسلمان واجب کرده است مسلما باید این استطاعت پیش از بلوغ فراهم گردد، و یا لااقل به تدریج در مدتی نه بسیار طولانی آماده شود. اما متاسفانه بسیاری از برادران مسلمان، بدین دو امر مهم توجه ندارند‌‌‌ ــ زائران خانه خدا به طور معمولی هنگامی که استطاعت مالی پیدا می کنند که بیش از نیمی از عمر طبیعی را پشت سر گذارده اند یعنی در سنین بالاتر از چهل سالگی. در چنین وقتی به فکر یاد گرفتن احکام حج می افتند، آن هم در روزهای معین و در ساعتهای معدود، می دانیم در چنین دوره از زندگی تعلیم گرفتن دشوار است، و آن چه روحانیان گروههای حج از حاجیان می خواهند تقریبا محال. دشواری کار تنها در آموختن واجبات حج، یعنی همان اعمال و گفتار ساده نیست. بسیاری از برادران و خواهران می خواهند حمد و سوره و اعمال نماز واجب را هم در همان مجالس یاد گیرند، مثل اینکه نماز هنگام بیرون شدن برای حج بر آنها واجب شده است. خوب به قول معروف از هر جای ضرر برگردیم منفعت است، اما چگونه بر گردیم؟ به تجربه دانسته شده است چون سنین عمر از پانزده گذشت و تار آواهای گلو ستبر شد، دیگر محال است بتوان حروف را مانند عرب زبانان از مخرج ادا کرد و چقدر آن روحانی محترم رنج می برد که می خواهد به پیرمرد هفتاد ساله ای از روستای دور افتاده ای تعلیم دهد تا به جای ” ان الهمت و النهمه “، ان الحمد و النعمه بگوید و یا ولاالضالین را و لاالزالین تلفظ نکند. اگر آن برادر مسلمان پیش از آغاز بلوغ شرعی، به یاد گرفتن و درست گفتن حمد و سوره می پرداخت و اگر در همان سالها احکام حج را که ممکن است روزی بر او واجب گردد می آموخت با چنین دشواریها روبرو نمی شد.

باید پذیرفت که مقدار توجه ما به فراگرفتن احکام و آداب دین نمایانگر درجه ی علاقه ی ما نسبت به دین است. اگر در مکه و مدینه اعمال بعضی حاجیان نشان می دهد که از دین و معارف اسلامی جز تعلیماتی سطحی ندارند، علامت این است که اجتماع مسلمان نسبت به آموختن احکام دین و فقه اسلام و اخلاق اسلامی بی اعتنا است. مگر نه این است  که در حدیث می خوانیم: مسلمان نسبت به مسلمان دیگر مانند اندامی از کالبد است که اگر فاسد شود به همه کالبد اثر می گذارد.[۱]

تاسف ما وقتی شدیدتر خواهد شد که بر چنین سهل انگاری این مطلب را نیز اضافه کنیم، که شاید صد و یک و بلکه هزار یک زائران خانه ی خدا و حرم شریف پیغمبر، از وضع این منطقه، آداب و رسوم مردم حرمین، مقرراتی که در آنجا حاکم است، اماکن زیارتی و آداب خاص آن اماکن اطلاع درست ندارند، تا چه رسد به وضع اقتصادی و موقعیت جغرافیایی حجاز و حرمین، در بین دیگر کشورهای اسلامی. و زیان این ندانستن مخصوصا در آن قسمت که به آداب و رسوم مذهبی مردم حجاز مربوط می شود کمتر از نقص ندانستن اعمال و فرایض حج نیست، و بسا مشکلاتی را پیش می آورد بدون شک اگر بازرگانی بخواهد کالائی را به ارزش همان مبلغ که یک حاجی در سرزمین حجاز مصرف می کند خریداری کند، اطلاعاتی وسیع تر از معلومات این برادر مسلمان درباره ی خصوصیات آن کالا، چگونگی تولید آن، بهای آن و بازار فروش آن به دست خواهد آورد.

بیشتر برادران مسلمان ما به حج می روند و بر می گردند و درست نمی دانند به کجا رفته اند و برای چه رفته اند. بلکه گروهی از آنان حتی به ظاهر هم نمی دانند کجا رفته اند. و اگر از آنان بپرسند شهر مقدس مکه و مدینه را از روی نقشه جهان بشناسانند که در کدام نقطه است، در می مانند، چه رسد به اینکه بدانند این دو شهر پیش از ظهور اسلام چه وضعی داشته و چگونه اداره می شده و اسلام چه تغییرهای بنیادی در آن پدید آورده است.

بیشتر حاجیان نمی دانند چه رژیمی بر این منطقه حکومت دارد نمی دانند مردم این شهرها بر چه مذهبی هستند. آنان که آشنائی مختصری به تاریخ داشته باشند، شنیده اند که مکه و مدینه جزء عربستان سعودی است و مذهب سعودیان وهابی است. اما سعودیان کیستند و وهابیت چیست؟ جزء مذهب های اسلامی است و یا خود مذهبی ابداع شده است؟ پاسخ می دهند به ما چه مربوط است؟ چرا باید این چیزها را بدانیم؟ ما آن چه در کتاب مناسک نوشته شده و یا آن چه روحانی کاروان بگوید انجام می دهیم و بر می گردیم! ما می خواهیم حاجی بشویم و برگردیم. دانستن تاریخ مکه و مدینه به چه کار می آید؟ عربستان سعودی چه نوع حکومتی داشته باشد و چگونه اداره شود به ما چه؟

اما حج چنان که می دانیم عبادت است، جهاد است، رکنی از ارکان اسلام است. مجاهد در میدان جهاد باید از همه سوء مواظب حمله دشمن باشد، و بنیان گزار رکن باید تا آنجا که می تواند پایه را استوار سازد.

حج عبادتی واجب است و در هر عبادت باید مراقب بود که با محظوری بر خورد نکند، چه اگر چنین برخوردی پیش آید تکلیف، دشوار خواهد شد. اما متاسفانه کمتر سالی است که چنین دشواریهائی برای حاجیان پیش نیاید. گاهی هم ممکن است کار از مرحله دشواری بالاتر رود و با فاجعه ای دلخراش پایان یابد چنان که نمونه ای از آن را در عمر خود دیدیم.

به خاطر جلوگیری از چنین پیش آمدهاست که در این سلسله مقاله سعی شد است زیارت کنندگان خانه کعبه را تا آنجا  که ضرورت ایجاب می کند از وضع جغرافیائی حجاز، کشور عربستان سعودی، مذهب و عادت و رسم های حاکم بر این منطقه، تاریخچه مختصر مکه و مدینه و توصیف مکان های مقدس و دیدنی این دو شهر دینی آگاه سازیم.

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

سر زنشها گر کند خار مغیلان غم مخور

حافظ

فهل لی الی ارض الحجاز و من به

بعاقبه، قبل الفوات سبیل [۲]

گذشته از شعرهای عربی، در شعر فارسی از رودکی و فردوسی گرفته تا شاعران عصر ما نام حجاز دیده می شود. بی هیچ تردید شهرت حجاز در سراسر شبه جزیره عربستان، به خاطر شهر مکه، و شهرت آن در ایران و جهان اسلام، به خاطر ظهور پیغمبر در این منطقه است. چنان که می دانیم بانگ اسلام نخست در شهر مکه پدید شد و سپس در شهر یثرب که بعدها مدینه نام گرفت حکومت اسلامی تاسیس گردید. مکه و مدینه از شهرهای معروف و مقدس حجاز است.

حجاز در لغت چند معنی دارد که یکی حاجز است، یعنی مانع، گویند چون این سرزمین میان ” نجد ” و ” تهامه ” قرار گرفته است، آن را ” حجاز ” نامیده اند، حجاز مرکب از وادی هاست که سلسله کوههای سراه از شام تا نجران در میان آن است. این منطقه اکنون در حوزه ی حکومت عربستان سعودی است.

 

عربستان سعودی

عربستان سعودی کشوری است پادشاهی، به مساحت دو میلیون و دویست و پنجاه هزار کیلومتر مربع و هفت میلیون جمعیت [۳] این کشور در جنوب غربی آسیا واقع است. از شمال به کشور اردن هاشمی، عراق و کویت، از شرق به خلیج فارس، شیخ نشین های خلیج فارس، امارات متحده عربی، دریای عمان، از جنوب به یمن و جمهوری خلق یمن و از مغرب به دریای سرخ محدود است.

عربستان سعودی به علت وضع نامساعد طبیعی اقلیمی، محصول عمده و ساخته های کافی ندارد. برابر نشریه ای که صندوق رشد مصنوعات سعودی انتشار داده در حال حاضر ۴۶۷ کارخانه کوچک و بزرگ تولیدی در این کشور موجود است. اما آن مصنوعات جوابگوی حداقل احتیاجات این هفت میلیون جمعیت هم نخواهد بود به علاوه گردش آن ها با فروش نفت خام بستگی دارد.

صحرانشینان در جاهائی که از لحاظ آب و علوفه مساعد باشد به پرورش شتر، گوسفند و بز می پردازند و در بعضی سواحل آن ماهی نیز صید می شود عمده ی نیازمندیهای مردم این کشور ــ چه در گذشته و چه در حال حاضر ــ باید از طریق واردات تامین شود.

در آمد عمومی کشور (پیش از پیدایش منابع نفتی) از گمرک و سود خرید و فروشی بود که به وسیله زائران انجام می گرفت، و یا مالیاتی که از حاجیان می گرفتند، اما این سالها چنان درآمد، در مقابل پولی که از فروش نفت به دست می آید قابل ذکر نیست. از برکت صادرات نفت خام، امروز فرآوردهای همه کشورهای جهان را در شهرهای حجاز می توان دید مخصوصا موسم حج که بازاری از ساخته های سراسر دنیا برای حاجیان آماده می شود. و به جای ” لیشهدوا منافع لهم ” که در قرآن کریم آمده است. [۴] حاجیان می توانند شاهد منافع مردم غیر مسلمان و زیان مسلمانان باشند، رژیم حاکم بر عربستان سعودی، پادشاهی (سلطنتی) است.

پادشاهی در عربستان سعودی موروثی است و شخص پادشاه بر وزیران ریاست دارد.

پایتخت پادشاهی عربستان، ریاض و پایتخت سیاسی (محل اقامت سفیران) بندر جده و مرکز دینی این کشور شهر مکه است. مردم عربستان سعودی ــ جز اندکی کارشناسان خارجی و کارگران ــ که در غیر سرزمین های مقدس به سر می برند، مسلمان هستند. در شهرهای مکه و مدینه کسی جز مسلمان اجازه درآمدن ندارد.

 

۱ـ اصول کافی، ج ۲، ص ۱۶۶٫ بخاری، ج ۴، ص ۴۵٫

۱ـ آیا ممکن است پیش از مرگ حجاز و کسی را که در آن سرزمین است ببینم؟

۲ـ نشریه وزارت اطلاع عربستان سعودی.

۱ـ سوره حج/۲۸٫

17دسامبر/16

جهاد در قرآن قسمت هفدهم

حجه الاسلام و المسلمین طاهری خرم آبادی

امدادهای غیبی در جهاد

در بحث های گذشته، در رابطه با امدادهای غیبی در جهاد، آیاتی از قرآن کریم تفسیر شد که این آیات به سه قسمت تقسیم می شوند:

گروه اول: آیاتی که وعده نصرت داده است.

گروه دوم: آیاتی که به چگونگی نصرت الهی اشاره فرموده است. این گروه به چند نوع تقسیم شد که نوع اول: فرو فرستادن جنود بود و تا اینجا بحث به پایان رسید و اینک، دنباله ی بحث مربوط به نوع دوم از گروه دوم است:

بسم الله الرحمن الرحیم

دوم: آیاتی که نصرت الهی را با نزول ملائکه در صحنه نبرد و شرکت آنان در جنگ بیان می کند و این آیات در خصوص جنگ بدر است:

۱ـ ” و لقد نصرکم الله ببدر و انتم اذله فاتقوا الله لعلکم تشکرون. اذ تقول للمؤمنین الن یکفیکم ان یمدکم ربکم بثلثه آلاف من الملائکه منزلین. بلی ان تصبروا و تتقوا و یاتوکم من فورهم هذا یمددکم ربکم بخمسه آلاف من الملائکه مسومین “.[۱]

ــ خداوند شما را در بدر یاری نمود در صورتی که شما به واسطه کمی نیرو در حال ذلت و مغلوب شدن بودید. پس در برابر این امداد غیبی و نصرت الهی تقوی داشته باشید تا سپاس گزار باشید. آنگاه که می گفتی (ای پیامبر) به موُمنین، آیا کفایت نمی کند شما را از اینکه خداوند با سه هزار فرشته ای که نازل می گردند شما را یاری نماید. آری، اگر صبر و تقوی داشته باشید و دشمن با سرعت و بدون درنگ در رسد، خداوند پنج هزار فرشته فرستاده شده (یا علامت گذاران) شما را یاری می کند.

برای تفسیر و بیان آیه، چند بحث باید مطرح شود:

بحث اول ــ ” بدر ” نام چاه آبی است که بین مکه و مدینه قرار دارد و آن چاه مال شخصی به نام بدر بوده است و به همین مناسبت،تمام آن محل را بدر نامیده اند اولین برخورد مسلمانها با مشرکین در آن مکان در ۱۷ ماه رمضان از سال سوم هجرت واقع شد و در این غزوه مسلمانها فاتح و پیروز شدند.

بحث دوم ــ منظور از ذلیل بودن مومنین در روز بدر که می فرماید ” و انتم اذله ” چیست؟ و آیا این جمله با آیه ای که می فرماید «و لله العزه و لرسوله و للمؤ منین “[۲]  یعنی برای خدا است عزت و برای رسول او و برای مؤمنین، منافات ندارد؟

در این جا دو پاسخ داده شده است:

۱ـ منظور از این ذلت، همان کمی نیرو و قدرت است که در جنگ بدر، مسلمانها با آن روبرو بودند و آن ذلتی که در نتیجه ی قهر و غلبه دشمن، بدان مبتلا شوند و کفار و ستمگران مسلمین را خار و زبون سازند و در این جا است که مسلمان نباید زیر بار ذلت برود و باید تحصیل قوا و نیرو در برابر دشمن نماید و تن به ذلت ندهد و چون در جنگ بدر، مسلمین در برابر کفار قرار داشتند و مقهور و مغلوب آنان نشده بودند بنابراین، آن قسم از ذلتی که نتیجه ی قهر و غلبه ی دشمن است، برای مؤمنین نبوده است.

۲ـ عزت مؤمنین ذاتی آنان نیست بلکه چیزی است که خدا به آنها می بخشد و انسان در ذات خود جز فقر و ذلت و نیستی چیز دیگری نیست ” فان العزه لله جمیعا ” عزت همه اش از آن خدا است. و مؤمنین هم به عزت خدا عزیزند و گرنه خود عزتی ندارند بنابراین آیه می خواهد بفرماید که: شما قطع نظر از نصرت و یاری الهی، ذلیل و ناتوان و مغلوب بودید و این خداوند است که شما را یاری نمود و به شما عزت بخشید.

بحث سوم ــ آیه متضمن یک بحث عمیق قرآنی است در زمینه نحوه چگونکی شکر و سپاسگزاری که در آیات زیاد بدان امر شده است.

در این جا می بینیم که مسئله تقوی و خود نگهداری از گناه و منحرف نشدن از خط صحیح اسلام و صراط مستقیم به عنوان سپاس و شکر خداوند در برابر یکی از نعمت ها و موهبت های بزرگ الهی ــ که نصرت و یاری از مؤمنین است ــ قرار گرفته است و شکر و سپاس عملی را از مؤمنین خواسته است، و با توجه به اینکه هر نعمتی اگر شکر و سپاس نشود ممکن است از انسان سلب گردد و یا تبدیل به نقمت و بدبختی شود و اساسا کفران نعمت، موجب خذلان و عذاب دردناک الهی است.

” لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید ”

بنابراین، نصرت الهی مشروط به تقوی و منحرف نگشتن مؤمنین از خط اصیل اسلام است همان گونه که در آیه دوم بدان تصریح شده است.

بحث چهارم ــ مسئله نزول ملائکه و یا وعده به نزول آنان که در این آیه مطرح شده است. آیا مربوط به غزوه بدر است یا احد؟

برخی از مفسرین که از جمله ی آنها صاحب ” المنار ” است، این آیه را به آیات قبل از آن مربوط می دانند که همه آن آیات درباره ی جریان احد است و آن آیات عبارتند از:

” و اذ غدوت من اهلک تبوی المؤمنین مقاعد للقتال و الله سمیع علیم “.

آن صبح گاه که از خانه خود خارج شدی و جاهای مؤمنین را در جنگ معین می نمودی و صفوف لشکر را تنظیم می کردی و خداوند شنونده و عالم است.

” اذ همت طائفتان منکم ان تفشلا و الله ولیهما و علی الله فلیتوکل المؤمنون “.

آن گاه که دو گروه از شما در فکرشان ضعف و فتوری پدید آمده بود با این که خدا ولی و یاور آنها بود ــ یعنی با اینکه خداوند ولی مؤمنین است ــ سزاوار نیست که گروهی از آنان ترس و ضعف به خود راه دهند بلکه باید مؤمنین بر خداوند توکل و اتکاء داشته باشند.

سپس برای اینکه این مطلب را تثبیت فرماید که مؤمنین با توکل و اتکاء بر خداوند نباید ترس و بیم به خود راه دهند می فرماید:

” و لقد نصرکم الله ببدر و انت اذله ”

یعنی خداوند شما را در ” بدر ” یاری نمود و حال آنکه شما ضعیف بودید. این جمله کوتاه شاهدی است برای اثبات مطلب قبل یعنی با توجه به اینکه خداوند ولی مؤمنین است و آنان را سرپرستی می نماید و باید مؤمنین بر او توکل کنند و با اینکه خداوند همیشه در مواقع خطرناک و حساس ــ چون داستان بدرــ مؤمنین را در سخت ترین شرایط یاری نموده است نباید مؤمنین حالت ضعف و سستی پیدا کنند.

سپس بر می گردد به بیان بقیه جریان احد و می فرماید: ” اذ تقول للمؤمنین … ” پس این آیه که با کلمه ” اذ ” شروع می شود مانند آیات قبل که آنها هم با همین کلمه شروع می شدند، مربوط به غزوه احد است. بنابراین، کلمه ” اذ ” که ظرف است و باید متعلق به فعلی از افعال باشد متعلق است به ” تبوی المؤمنین مقاعد للقتال ” یعنی جا می دادی مؤمنین را در مکانهای مناسب خود برای جنگ در وقتی که دو گروه از آنها بیم ناک و خائف بودند و در وقتی که تو  می گفتی به مؤمنین که آیا کفایت نمی کند اینکه خداوند مدد کند شما را به سه هزار ملک. و یا آن که این ” اذ ” بدل از ” اذ غدوت من اهلک ” می باشد و در نتیجه به هر فعلی که ” اذ غدوت “مربوط و متعلق است، این  ” اذ ” هم متعلق خواهد بود و بنابراین تفسیر، وعده امداد به ملائکه در روز احد چون مشروط به شروطی بوده است که آن شروط محقق نگردیده است لذا تحقق نیافته است.

اگر چه بعضی هم احتمال داده اند که ملائکه در روز احد به مدد و یاری مسلمین رسیده اند.

و بعضی دیگر از مفسرین آیه را دنباله داستان بدر می دانند و می گویند که آیه: ” و لقد نصرکم الله ببدر ” چه کلامی مستقل باشد و چه برای تتمیم و شاهد برای مطلبی که در آیات قبل ذکر شده است کلمه ی ” اذ یقول ” متعلق به آن است یعنی خداوند شما را یاری نمود در بدر و حال آن که ضعیف بودید آن گاه که می گفتی ” ای پیامبر برای مؤمنین آیا… “.

و ظاهر آیه هم قول دوم را تائید می کند و بنابراین وعده به نزول ملائکه مربوط به غزوه بدر می شود.

بحث پنجم ــ این آیه که از دو قسمت تشکیل می شود یکی وعده به نزول سه هزار ملک و دیگری وعده نزول پنج هزار. آیا این وعده تحقق یافته است؟

بعضی از مفسرین معتقدند که در ایه دلالتی بر تحقق این وعده و نزول ملائکه نیست و دلیلی هم بر نفی آن وجود ندارد و بعضی دیگر گفته اند که آیه وعده به نزول ملائکه در جنگ های دیگری که بعد از غروه بدر و احد اتفاق افتاده است، می دهد مانند ” حنین “و ” احزاب ” و ” بنی النضیر ” و “بنی قریظه “.

ولی آن چه از این آیه استفاده می شود این است که در مورد نزول سه هزار ملک ظاهرش خبر از تحقق این مطلب است زیرا این تعبیر که ” الن یکفیکم ان یمدکم ربکم بثلثه آلاف من الملائکه منزلین “. یعنی آیا کفایت نمی کند شما را اینکه خداوند مدد نماید شما را به سه هزار نفر از ملائکه در حالی که نازل گردیده اند، در مواردی گفته می شود که مطلب یا تحقق یافته و یا به طور حتم تحقق خواهد یافت.

ولی جمله ” بلی ان تصبروا و تتقوا ” چون شروطی برای نزول پنج هزار ملک ذکر نموده است، دلالت بر نزول و تحقق ندارد علاوه بر این که در آیه دیگری که در سوره انفال است تصریح شده است به نزول ملائکه در غزوه بدر آن جا که می فرماید:

” اذ تستغیثون ربکم فاستجاب لکم انی ممدکم بالف من الملائکه مردفین”[۳]

یعنی هنگامی که طلب نصرت و یاری می نمودید از خدای خودتان پس خداوند استجابت نمود شما را به این که یاری می کنم شما را با هزار نفر از ملائکه در حالی که پشت سر هم قرار گرفته اند.

ولی در این جا یک سوال مطرح می شود و آن اینکه آنچه آیات سوره آل عمران اثبات می کند نزول سه هزار ملک و یا پنج هزار ملک است ولی در آیه سوره انفال، سخن از نزول هزار ملک می باشد و بنابر اینکه آیه ی سوره آل عمران هم مربوط به جنگ بدر باشد این دو آیه با هم ظاهرا تنافی دارند.

در پاسخ این سوال گفته می شود که در سوره آل عمران سه هزار ملائکه را با وصف منزلین یعنی نازل شده گان آمده است و در سوره انفال با وصف مردفین.

معنی مردف که مفرد مردفین است و اسم فاعل از اَرْدَفَ یُرْدِفُ اِرْدٰافاً می باشد. آن است که سوار کسی را ردیف خود (پشت سر) قرار دهد.

قال الراغب فی المفردات: المردف المقدم الذی اردف غیره. مردف کسی است که در جلو قرار گرفته و غیر خود را پشت سر قرار داده است.

بنابراین، هزار ملکی که در سوره انفال مطرح شده است این وصف را دارا هستند که ردیف خود یعنی پشت سر خود غیر خود را قرار داده اند.

در نتیجه، معنی آیه این می شود که این هزار نفر در پی خود عده دیگری دارند و با آیه ای که می فرماید با سه هزار ملک نازل شونده یاری می شوید، کاملا منطبق است یعنی هزار نفر اول، دو هزار نفر دیگر را به دنبال دارد و مجموع سه هزار می شود.

البته احتمالات دیگری هم در این جا وجود دارد از قبیل اینکه هزار نفر با سه هزار نفری که در پی آن هزار نفر بوده اند مجموعا چهار هزار نفر می شوند و اگر پنج هزار نفر بعدی هم نازل شده باشند به نُه هزار نفر می رسد و احتمال دارد که مجموع آن چه نازل می شود پنج هزار نفر باشد در صورتی که صبر و تقوا دارا باشتد.

و هم چنین در معنی مردفین هم احتمالات دیگری داده اند از جمله اینکه منظور آن است که این هزار ملک یکی پس از دیگری یا دسته ای پس از دسته دیگر نازل شده اند و ردیف بودن آنها به آن است که خود آنها پی در پی و یکی پس از دیگری نازل شده اند پس ردیف قرار گرفتن بین خود آنها است نه آنها با عده ای دیگر.

و بنا بر این احتمال، این هزار نفر با این خصوصیت نازل گردیده اند در صورتی که سه هزار ملک دیگر این خصوصیت را نداشته اند و مجموع چهار هزار ملک می شوند.

و یا آنکه گفته اند معنی مردفین آن است که پشت سر مسلمانها قرار گرفته اند یا مسلمانها را ردیف خود قرار داده اند و آنها برای ایجاد رعب در دشمن، در جلو بوده و مسلمین را ردیف خود ساخته اند و در هر صورت این هزار تن این وصف را دارند و به اعتبار این وصف خصوص این عدد ذکر شده، و منافات ندارد که عده دیگری بدون این ویژگی نازل شده باشند.

ولی ظاهر آیه و کلمه ارداف آن است که ملائکه از جنس خود گروه دیگری را به دنبال داشته باشند. و قهرا مجموع ملائکه ای که نازل شده اند سه هزار نفر بوده است و یا پنج هزار نفر اگر شرط صبر و تقوی حاصل گردیده باشد.

 

بحث ششم ــ بحث دیگری که در ذیل این آیات وجود دارد این است که کار و روش عمل ملائکه در جنگهائی که نازل می گشتند چگونه بوده است؟ آیا آنها هم مانند مسلمانها مقاتله می کرده اند و آیا قتال آنها دیده می شد و یا آنکه وظیفه دیگری را عهده دار بوده اند؟

گر چه قتال ملائکه هیچ اشکالی از نظر عقل ندارد و امکان دارد ملائکه مانند انسان با سلاحهای بشری و یا سلاح غیر مادی و طبیعی، دشمن را از پا در آورد همان گونه که در جنگ بدر در روایات عامه (اهل سنت) وارد شده است که دیده می شد سرها از بدن جدا می شود ولی زننده آن دیده نمی شد.

ولی آن چه از ظاهر آیات در سوره انفال و سوره آل عمران استفاده می شود آن است که ملائکه برای تقویت روحی و معنوی مسلمین نازل می گشتند و با نزول ملائکه دلها محکم می گردید و قدمها استوارتر می شد.

در آیه سوره انفال پس از آن که استجابت دعای مؤمنین و استغاثه آنها را با فرو فرستادن هزار نفر از ملائکه بیان می کند چنین می فرماید:

” و ما جعله الله الا بشری و لتطمئن به قلوبکم و ما النصر الا من عند الله ان الله عزیز حکیم “[۴]

خداوند این نصرت و امداد را قرار نداد مگر بشارتی برای مؤمنین و برای آن که دلهای شما بواسطه آن مطمئن و آرام گردد و نصرت و یاری جز از طرف خداوند از دیگری نیست. و همانا خداوند غالب و حکیم است.

و در آیه ی سوره آل عمران نیز پس از بیان آنچه را که زبان رسول خدا در رابطه با امداد خداوند و وعده به نزول ملائکه نقل می کند، می فرماید:

” و ما جعله الله الا بشری لکم و لتطمئن قلوبکم به و ما النصر الا من عند الله العزیز الحکیم “.[۵]

منظور از این آیات، این است که نتیجه و هدف از نزول ملائکه، بشارت به مومنین و آرامش بخشیدن به دلهای آنان بوده است. پر واضح است که یکی از عوامل پیروزی، ثبات قدم و قوت قلب و نداشتن تزلزل و اضطراب است که با الهام و القاء ملائکه برای انسان ممکن است حاصل گردد.

و در سوره انفال پس از چند آیه می فرماید:

” اذ یوحی ربک الی الملائکه انی معکم فثبتوا الذین آمنوال سالقی فی قلوب الذین کفروا الرعب فاضربوا فوق الاعناق و اضربوا منهم کل بنان “.[۶]

آن گاه که خدای تو وحی نمود به ملائکه به اینکه من با شما هستم، پس ثابت و استوار نگهدارید آنها را که ایمان آورده اند و به همین زودی رعب و ترس را در دل آنها که کافر شدند قرار می دهیم پس بزنید سرها و دستهای آنان را.

این آیه به خوبی و روشنی، وظیفه ملائکه را ثابت نگهداشتن مؤمنین در رزم با کفار قرار داده است و در مقابل وعده داده است که در دل کفار ترس و وحشت قرار دهد.

ولی جمله ” فاضربوا فوق الاعناق ” اگر خطاب به ملائکه باشد، دستور به قتال و کشتن کفار است و اگر خطاب به مؤمنین باشد باید گفت که: وظیفه ملائکه در همان جمله اول بیان شده است و از جمله ” سالقی فی قلوب الذین کفروا ” مطلب جدیدی را بیان می فرماید و القاء رعب و وحشت، وظیفه ملائکه نیست بلکه عوامل دیگری برای تخویف و ترساندن وجود دارد و نتیجه دو مطلب یعنی تثبیت و استوار قرار دادن مؤمنین توسط ملائکه و ایجاد رعب و خوف در دل کفار این می شود که مؤمنین با جرات و شجاعت کامل باید با کفار قتال نمایند و سر و دستهای آنان را از دم شمشیر بگذارنند ” فا ” که بر سر ” اضربوا ” آمده است، نتیجه ی دو مطلبی را که از اول آیه استفاده می شود بیان می نماید.

 

بحث هفتم ــ در هر دو آیه ای که مورد بحث قرار گرفت پس از وعده به نزول ملائکه یا خبر دادن از نزول آنان می فرماید:

” و ما النصر الا من عندالله ان الله عزیز حکیم ”

نصرت و یاری فقط از طرف خداوند است. این جمله بیانگر یکی از معارف بسیار عالی و بلند توحیدی است و آن اینکه نزول ملائکه و یا عوامل دیگر پیروزی اعم از مادی و معنوی، همه و همه اسباب و وسائط هستند و فاعل نصرت و پیروزی، خداوند است. و این مطلب اختصاص به مسئله نصرت ندارد بلکه در کل افعال و امور چه مادی و چه معنوی، هیچ سبب و علتی استقلال در سبب بودن و فعل خود ندارد بلکه همه وسائط و علل نزدیک به فعل هستند و علت العلل و موثر در وجود، خداوند است.

البته این مطلب منافات ندارد با این که هر کدام از این علل و اسباب تاثیر در تحقق معلول خود دارند همان گونه که در مورد انسانی که با قلم می ـ نویسد، صحیح است گفته شود قلم می نویسد، دست می نویسد ولی در حقیقت انسان است که با دست و قلم می نویسد، حقیقت کتابت از آن انسان است ولی دست و قلم واسطه و مسخر او هستند. در عالم وجود و هستی هم با قبول تاثیر همه علل و عوامل ــ چه مادی و چه غیر آن ــ خداوند است که فاعل هستی و افاضه کننده وجود است و هر امری و هر حقیقتی به او منتهی می شود.

” و ما النصر الا من عندالله ”

 

بحث هشتم ــ کلمه مسومین که در آیه سوره آل عمران وصف برای ملائکه قرار گرفته است، هم به فتح واو قرائت شده است و هم به کسر آن که در فتح به عنوان اسم مفعول و در کسر به عنوان اسم فاعل است و آن چه مشهور است و در قرآنها نوشته شده، به کسر واو است.

در صورت اول چند معنا برای آن ذکر شده است: یکی به معنی ” مکلفین ” باشد یعنی تکلیف شده ها یعنی ملائکه ای که دارای وظائف و تکالیفی بودند از طرف خدا به استوار ساختن مؤمنین.

دیگر اینکه ممکن است از باب ” سوم الخیل ای ارسلها ” باشد یعنی اسبها را رها نمود و بنابراین مسومین به معنی مرسلین است یعنی ارسال شده و فرستاده شده و ملائکه از طرف خدا ارسال شده اند.

و ممکن است به معنی معلمین باشد یعنی ملائکه ای که دارای علامت هائی بودند و آنها را دارای نشانه و علامت نموده اند.

و اما اگر با کسر واو قرائت نمودیم یا به معنی معلمین به کسر لام است یعنی اینها برای خود علاماتی قرار داده بودند.

و یا از ” سوم علی القوم ” اذا اغار علیهم ففتک بهم، می باشد یعنی به طور ناگهانی و در حال غفلت بر سر قومی ریختن و آنان را غارت نمودن و بنابراین معنی این کلمه این می شود که ملائکه ای که این صفت دارند ناگهان و در حال غفلت بر دشمن حمله ور می شوند.

ادامه دارد

 

۱ـ سوره آل عمران/۱۲۴٫

۲ـ سوره منافقون/۸٫

۱ـ سوره انفال/۹٫

۱ـ سوره انفال/۱۰٫

۱ـ سوره آل عمران/۱۲۶٫

۲ـ سوره انفال/۱۲٫

17دسامبر/16

حجاب و ایرادهای مخالفین

آیت الله شهید مطهری

حجاب و اصل آزادی

یکی از ایرادهائی که بر حجاب گرفته اند این است که موجب سلب حق آزادی که یک حق طبیعی بشری است می گردد و نوعی توهین به حیثیت انسانی زن به شمار می رود.

می گویند احترام به حیثیت و شرف انسانی یکی از مواد اعلامیه حقوق بشر است، هر انسانی شریف و آزاد است، مرد باشد یا زن، سفید باشد یا سیاه، تابع هر کشور یا هر مذهبی باشد. مجبور ساختن زن به اینکه حجاب داشته باشد بی اعتنائی به حق آزادی او و اهانت به حیثیت انسانی او است و به عبارت دیگر، ظلم فاحش است به زن. عزت و کرامت انسانی و حق آزادی زن و هم چنین حکم متطابق عقل و شرع به اینکه هیچ کس بدون موجب نباید اسیر و زندانی گردد، و ظلم به هیچ شکل و به هیچ صورت و به هیچ بهانه نباید واقع شود، ایجاب می کند که این امر از میان برود:

پاسخ ــ یک بار دیگر لازم است تذکر دهیم که فرق است بین زندانی کردن زن در خانه و بین موظف دانستن او به اینکه وقتی می خواهد با مرد بیگانه مواجه شود پوشیده باشد. در اسلام محبوس ساختن و اسیر کردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام یک وظیفه ای است بر عهده ی زن نهاده شده که در معاشرت و برخورد با مرد باید کیفیت خاصی را در لباس پوشیدن مراعات کند. این وظیفه نه از ناحیه ی مرد بر او تحمیل شده است و نه چیزی است که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعی او که خداوند برایش خلق کرد است محسوب شود.

اگر رعایت پاره ای مصالح اجتماعی زن یا مرد را مقید سازد که در معاشرت روش خاصی را اتخاذ کنند و طوری راه بروند که آرامش دیگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقی را از بین نبردند چنین مطلبی را ” زندانی کردن ” یا ” بردگی ” نمی توان نامید و آن را منافی حیثیت انسانی و اصل ” آزادی ” فرد نمی توان دانست.

در کشورهای متمدن جهان در حال حاضر چنین محدودیتهائی برای مرد وجود دارد. اگر مردی برهنه یا در لباس خواب از خانه خارج شود و یا حتی با پیژامه بیرون آید، پلیس ممانعت کرده به عنوان اینکه آن عمل برخلاف حیثیت اجتماع است او را جلب می کند هنگامی که مصالح اخلاقی و اجتماعی، افراد اجتماع را ملزم کند که در معاشرت اسلوب خاصی را رعایت کنند تا مثلا با لباس کامل بیرون بیایند، چنین چیزی نه بردگی نام دارد و نه زندان، و نه ضد آزادی و حیثیت انسانی است و نه ظلم و ضد حکم عقل به شمار می رود.

برعکس، پوشیده بودن زن، در همان حدودی که اسلام تعیین کرده است، موجب کرامت و احترام بیشتر او است، زیرا او را از تعرض افراد جلف و فاقد اخلاق مصون می دارد شرافت زن اقتضاء می کند که هنگامی که از خانه بیرون می رود متین و سنگین و باوقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ گونه عملی که باعث تحریک و تهییج شود به کار نبرد، عملا مرد را به سوی خود دعوت نکند، زبان دار لباس نپوشد، زبان دار راه نرود، زبان دار و معنی دار به سخن خود آهنگ ندهد. چه آن که گاهی اوقات ژست ها سخن می گویند، راه رفتن انسان سخن می گوید، طرز حرف زدنش یک حرف دیگری می زند.

اول از تیپ خودم که روحانی هستم مثال می زنم: اگر یک روحانی برای خودش قیافه و هیکلی برخلاف آن چه عادت و معمول است بسازد، عمامه را بزرگ و ریش را دراز کند، عصا و ردائی با هیمنه و شکوه خاص به دست و به دوش بگیرد، این ژست و قیافه خودش حرف می زند، می گوید برای من احترام قائل شوید، راه برایم باز کنید، مؤدب بایستید دست مرا ببوسید.

هم چنین است حالت یک افسر با نشانه های عالی افسری که گردن می افرازد، قدم ها را محکم به زمین می کوبد، باد به غبغب می اندازد، صدای خود را موقع حرف زدن کلفت می کند. او هم زبان دار عمل می کند به زبان بی زبانی می گوید: از من بترسید، رعب من را در دلهای خود جا دهید.

همین طور ممکن است زن یک طرز لباس بپوشد یا راه برود که اطوار و افعالش حرف بزند، فریاد بزند که به دنبال من بیا، سر به سر من بگذار، متلک بگو، در مقابل من زانو بزن، اظهار عشق و پرستش کن.

آیا حیثیت ایجاب می کند که این چنین باشد؟ آیا اگر ساده و آرام بیاید و برود، حواس پرت کن نباشد و نگاههای شهوت آلود مردان را به سوی خود جلب نکند، برخلاف حیثیت زن یا برخلاف حیثیت مرد یا برخلاف مصالح اجتماع یا برخلاف اصل آزادی فرد است؟

آری اگر کسی بگوید زن را باید در خانه حبس و در را به رویش قفل کرد و به هیچ وجه اجازه ی بیرون رفتن از خانه به او نداد، البته این با آزادی طبیعی و حیثیت انسانی و حقوق خدادادی زن منافات دارد. چنین چیزی در حجاب های غیر اسلام بوده است ولی در اسلام نبوده و نیست.

شما اگر از فقهاء بپرسید آیا صرف بیرون رفتن زن از خانه حرام است؟ جواب می دهند نه. اگر بپرسید آیا خرید کردن زن ولو اینکه فروشنده مرد باشد حرام است؟ یعنی نفس عمل بیع و شراء زن اگر طرف مرد باشد حرام است؟ پاسخ می دهند حرام نیست. آیا شرکت کردن زن در مجالس و اجتماعات ممنوع است؟ باز هم جواب منفی است، چنان که در مساجد  مجالس مذهبی و پای منبرها شرکت می کنند و کسی نگفته است که صرف شرکت کردن زن در جاهائی که مرد هم وجود دارد حرام است. آیا تحصیل زن، فن و هنر آموختن زن و بالاخره تکمیل استعدادهائی که خداوند در وجود او نهاده است حرام است؟ باز جواب منفی است.

فقط دو مساله وجود دارد، یکی اینکه باید پوشیده باشد و بیرون رفتن به صورت خودنمائی و تحریک آمیز نباشد.

و دیگر این که مصلحت خانوادگی ایجاب می کند که خارج شدن زن از خانه توام با جلب رضایت شوهر و مصلحت اندیشی او باشد. البته مرد هم باید در حدود مصالح خانوادگی نظر بدهد نه بیشتر. گاهی ممکن است رفتن زن به خانه ی اقوام و فامیل خودش هم مصلحت نباشد. فرض کنیم زن میخواهد به خانه ی خواهر خود برود و فی المثل خواهرش فرد مفسد و فتنه انگیزی است که زن را علیه مصالح خانوادگی تحریک می کند. تجربه هم نشان می دهد که این گونه قضایا کم نظیر نیست. گاهی هست که رفتن زن حتی به خانه ی مادرش نیز برخلاف مصلحت خانوادگی است، همین که نفس مادر به او برسد تا یک هفته در خانه ناراحتی می کند، بهانه می گیرد، زندگی را تلخ و غیرقابل تحمل می سازد. در چنین مواردی شوهر حق دارد که از این معاشرت های زیان بخش ــ که زیانش نه تنها متوجه مرد است متوجه خود زن و فرزندان ایشان نیز می باشد ــ جلوگیری کند، ولی در مسائلی که مربوط به مصالح خانواده نیست دخالت مرد مورد ندارد.

 

رکود فعالیت ها:

ایراد دیگری که بر حجاب می گیرند این است که به سبب رکود و تعطیل فعالیت هائی است که خلقت در استعداد زن قرار داده است.

زن نیز مانند مرد دارای ذوق، فکر، فهم، هوش و استعداد کار است. این استعدادها را خدا به او داده است و بیهوده نیست و باید به ثمر برسد.

اساسا هر استعداد طبیعی دلیل یک حق طبیعی است. وقتی در آفرینش به یک موجود استعداد و لیاقت کاری داده شد، این به منزله ی سند و مدرک است که وی حق دارد استعداد خود را به فعالیت برساند، منع کردن آن ظلم است.

چرا می گوئیم همه ی افراد بشر اعم از زن و مرد حق دارند درس بخوانند و این حق را برای حیوانات قائل نیستیم؟ برای اینکه استعداد درس خواندن در بشر وجود دارد و در حیوانات وجود ندارد. در حیوان استعداد تغذیه و تولید مثل وجود دارد و محروم ساختن او از این کارها برخلاف عدالت است.

باز داشتن زن از کوششهائی که آفرینش به او امکان داده است نه تنها ستم به زن است خیانت به اجتماع نیز می باشد. هر چیزی که سبب شود قوای طبیعی و خدادادی انسان معطل و بی اثر بماند به زیان اجتماع است، عامل انسانی بزرگترین سرمایه ی اجتماع است، زن نیز انسان است و اجتماع باید از کار و فعالیت این عامل و نیروی تولید او بهره مند گردد. فلج کردن این عامل و تضییع نیروی نیمی از افراد اجتماع هم برخلاف حق طبیعی فردی زن است و هم برخلاف حق اجتماع و سبب می شود که زن همیشه به صورت سربار و کل بر مرد زندگی کند.

جواب این اشکال آن است که حجاب اسلامی که حدود آن را به زودی بیان خواهیم کرد، موجب هدر رفتن نیروی زن و ضایع ساختن استعدادهای فطری او نیست. ایراد مذکور بر آن شکلی از حجاب که در میان هندی ها یا ایرانیان قدیم یا یهودیان متداول بوده است وارد است. ولی حجاب اسلام نمی گوید که باید زن را در خانه محبوس کرد و جلوی بروز استعدادهای او را گرفت، مبنای حجاب در اسلام چنان که گفتیم این است که التذاذات جنسی باید به محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع، خالص برای کار و فعالیت باشد، به همین جهت، به زن اجازه نمی دهد که وقتی از خانه بیرون می رود موجبات تحریک مردان را فراهم کند و به مرد هم اجازه نمی دهد که چشم چرانی کند. چنین حجابی نه تنها نیروی کار زن را فلج نمی کند، موجب تقویت نیروی کار اجتماع نیز می باشد.

اگر مرد تمتعات جنسی را منحصر به همسر قانونی خود کند و تصمیم بگیرد همین که از کنار همسر خود بیرون آمد و پا به درون اجتماع گذاشت، دیگر درباره ی این مسائل نیندیشد، قطعا در این صورت بهتر می تواند فعال باشد تا اینکه همه ی فکرش متوجه این زن و آن دختر و این قد و بالا و این طنازی و آن عشوه گیری باشد و دائما نقشه طرح کند که چگونه با فلان خانم آشنا شود.

آیا اگر زن ساده و سنگین به دنبال کار خود برود برای اجتماع بهتر است یا آن که برای یک بیرون رفتن چند ساعت پای آئینه و میز توالت وقت خود را تلف کند و زمانی هم که بیرون رفت تمام سعیش این باشد که افکار مردان را متوجه خود سازد و جوانان را که باید مظهر اراده و فعالیت و تصمیم اجتماع باشند به موجوداتی هوسباز و چشم چران و بی اراده تبدیل کند؟

عجبا! به بهانه ی اینکه حجاب، نیمی از افراد اجتماع را فلج کرده است، با بی حجابی و بی بندو باری نیروی تمام افراد زن و مرد را فلج کرده اند، کار زن پرداختن به خودآرائی و صرف وقت در پای میز توالت برای بیرون رفتن، و کار مرد چشم چرانی و شکار چیگری شده است.

در اینجا بد نیست متن شکایت مردی را از زنش که در یکی از مجلات زنانه درج شده بود ذکر کنم تا معلوم شود اوضاع حاضر زنان را به صورت چه موجوداتی در آورده است در آن نامه چنین نوشته است:

” زنم در موقع خواب به یک دلقک درست و حسابی مبدل می گردد، موقع خواب برای این که موهایش خراب نشود یک کلاه توری بزرگ به سرش می بندد، بعد لباس خواب می پوشد، در این موقع است که جلو آئینه ی میز توالت می نشیند و گریم صورتش را با شیر پاک کن می شوید، وقتی رویش را بر می گرداند احساس می کنم او زن من نیست، زیرا اصلا شکل سابق را ندارد، ابروهایش را تراشیده و چون مداد ابرو را پاک کرده بی ابرو می شود، از صورتش بوی نامطبوعی به مشام من می رسد، زیرا کرمی که برای چین و چروک به صورتش می مالد بوی کافور می دهد و مرا به یاد قبرستان می اندازد. کاش کار به همین جا ختم می شد، ولی این تازه مقدمه ی کار است، چند دقیقه ای در اتاق راه می رود و جمع و جور می کند آن گاه کلفت خانه را صدا می کند و می گوید کیسه ها را بیاور، کلفت با چهار کیسه ی متقالی بالا می آید، خانم روی تخت می خوابد و کلفت کیسه ها را به دست و پای او می کند و بیخ آن را با نخ می بندد چون ناخن های دست و پایش مانیکور شده و دراز است، برای اینکه به لحاف نگیرد و چندشش نشود و احیانا نشکند دست و پای خود را در کیسه می کند و به همین ترتیب می خوابد “.

آری این است زنی که بر اثر به اصطلاح بی حجابی ” آزاد ” شده به صورت نیروی فعال اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی درآمده است! آن که اسلام نمی خواهد این است که به صورت چنین موجود مهملی در آید که کارش فقط استهلاک ثروت و فاسد کردن اخلاق اجتماع، و خراب کردن بنیان خانواده باشد. اسلام با فعالیت واقعی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی هرگز مخالف نیست متون اسلام و تاریخ اسلام گواه این مطلب است.

در اوضاع و احوال تجدد مآبی بی منطق حاضر جز در دهات و در میان افراد سخت متدین که اصول اسلامی را رعایت می کنند زنی پیدا نمی کنید که نیروی او واقعا صرف فعالیتهای مفید اجتماعی یا فرهنگی یا اقتصادی بشود.

آری یک نوع فعالیت اقتصادی رائج شده است که باید آن را ثمره ی بی حجابی دانست و آن این است که بنکدار به جای اینکه بکوشد جنس بهتر و مرغوب تر برای مشتریان خود تهیه کند، یک مانکن را به عنوان فروشنده می آورد، نیروی زنانگی و سرمایه ی عصمت و عفاف او را استخدام می کند وسیله ی پول در آوردن و خالی کردن جیبها قرار می دهد یک فروشنده باید کالا را همان طوری که هست به مشتری ارائه دهد ولی یک دختر خوشگل فروشنده با ادا و اطوار و ژستهای زنانه و در معرض قرار دادن جاذبه ی جنسی خود مشتری را جلب می کند. بسیاری از افراد که اصلا مشتری نیستند برای اینکه چند دقیقه با او حرف بزنند یک چیزی هم می خرند.

آیا این فعالیت اجتماعی است؟ آیا این تجارت است یا کلاهبرداری و رذالت؟

می گویند زن را توی کیسه ی سیاه نپیچید. ما نمی گوئیم زن خود را در کیسه ی سیاه بپیچد ولی آیا باید طوری لباس بپوشد و در اجتماع عمومی ظاهر شود که برجستگی پستانهایش را هم به مردان شهوتران و چشم چران نشان بدهد و از آن طور که هست بهتر و جاذب تر برای آنها جلوه دهد؟ از وسائل مصنوعی در زیر لباس استفاده کند تا چاقی و زیبائی مصنوعی را هم برای فریفتن و دل ربودن مردان بیگانه به مدد بگیرد؟ این مدها و لباسهای تحریک آمیز برای چه به وجود آمده است؟ آیا برای این است که بانوان آن لباسها را برای همسرانشان بپوشند؟! این کفش های پاشنه بلند برای چیست؟ جز برای این است که حرکات ماهیچه های کفل را به دیگران نشان دهد؟ آیا لباسهائی که نازک کاریها و برجستگی های بدن را نشان می دهد جز برای تهییج مردان و برای صیادی است؟ عملا غالب خانم هائی که از این نوع کفش ها و لباسها و آرایش ها استفاده می کنند، تنها مردی را که در نظر نمی گیرند شوهران خودشان است.

زن می تواند در میان زنان و در میان محارم خود از هر نوع لباس و آرایشی استفاده کند اما متاسفانه تقلید از زنان غربی برای هدف و منظور دیگری است.

غریزه ی خودآرائی و شکارچیگری در زن غریزه ی عجیبی است. وای اگر مردان هم به آن دامن بزنند و مدسازان و طراحان نواقص کار آنان را برطرف کنند و مصلحین اجتماع هم تشویق کنند؟

اگر دختران در اجتماعات عمومی لباس ساده بپوشند، کفش ساده به پا کنند، با چادر یا با پالتو و روسری کامل به مدرسه و دانشگاه بروند، آیا در چنین شرایطی بهتر درس می خوانند یا با وضعی که مشاهده می کنیم؟ اصولا اگر التذاذهای جنسی و منظورهای شهوانی در کار نیست چه اصراری است که بیرون رفتن زن به این شکل باشد؟ چرا اصرار می ورزند که دبیرستانهای مختلط به وجود آورند؟…

 

17دسامبر/16

دانستیهائی از قرآن

باطل

۱ـ حق، باطل را از بین می برد:

“… بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْبٰاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَاِذٰا هُوَ زٰاهِقٌ وَ لَکُمْ الْوَیْلُ مِمّٰا تَصِفُوْنَ “.

(سوره انبیاء ــ آیه ۱۸)

… بلکه حق را بر باطل می افکنیم تا درهمش بشکند، باطل یکباره نابود گردد. و وای بر شما از وصفی که می کنید.

 

۲ـ کارهای دنیا خواهان باطل است:

” مَنْ کٰانَ یُریدُ الْحیٰاهَ الدُّنْیٰا وَ زینَتَها نُوَفِّ اِلَیْهِمْ اَعْمٰالَهُمْ فیهٰا وَ هُمْ فیها لٰا یُبْخَسُوْنَ، اُولٰئکَ الذِّینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ اِلّا النّٰارُ وَ حَبِطَ مٰا صَنَعُوا فیهٰا وَ بٰاطلٌ مٰا کٰانُوا یَعْمَلُوْنَ “.

(سوره هودــ آیه ۱۵)

هر کس زندگی دنیا و زیور آن را می خواهد، (پاداش) اعمال آن ها را بدون کم و زیاد به آنها می دهیم و در آن نقصانی نخواهند یافت. همان کسانند که در آخرت جز آتش جهنم چیزی نصیب شان نخواهد شد و هر چه کرده اند، در آن جا نابود شود و آن چه می کرده اند باطل و هدر است.

 

۳ـ باطل همیشه از بین رفتنی است:

” وَ قُلْ جٰاءَ الْحَقَّ وَ زَهَقَ الْبٰاطِلْ اِنَّ الْبٰاطِلَ کٰانَ زَهُوْقاً “.

(سوره اسراء ــ آیه ۸۱)

بگو: حق آمد و باطل نابود شد که باطل نابود شدنی است.

 

۴ـ آن چه غیر از خداوند بخوانند باطل است:

” ذَٰلِکَ بِأنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ وَ اَنّ مٰا یَدْعُوْنَ مِنْ دُوُنِهِ الْبٰاطِلُ وَ أَنَّ اللهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبیر “.

(سوره لقمان ــ آیه ۳۰)

این از آن رو است که خدا حق است و آن چه غیر از او بخوانند باطل است و همانا تنها خداوند والا و بزرگ است.

 

۵ـ باطل راهی به قرآن ندارد:

“… وَ اِنِّهُ لَکِتٰابٌ عَزیزٌ لٰا یأتیهِ الْبٰاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لٰا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمیدٍ “.

(سوره فصلت ــ آیه ۴۲)

این است آن کتاب پیروزمندی که باطل از پیش و پس آن راه نیابد زیرا فرستاده ی خدای حکیم ستوده صفات است.

 

۶ـ کافران پیرو باطلند:

” ذَٰلِکَ بِأنَّ الَّذینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبٰاطِلَ وَ اَنَّ الَّذینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ “.

(سوره محمد (ص) ــ آیه ۳)

آنان که کافر شدند پیرو باطل شدند و آنان که ایمان آوردند (مؤمنان) پیرو حقی که از سوی پروردگارشان بود، شدند.

 

۷ـ خلقت آسمان و زمین باطل نیست:

” وَ مٰآ خَلَقْنٰا الَّمٰاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مٰا بَیْنَهُما بٰاطِلاً ذٰلِکَ ظَنُّ الَّذینَ کَفَروا فَوَیْلٌ لِلَّذینَ کَفَرُوا مِنَ النّٰارِ “.

(سوره ص ــ آیه ۲۷)

ما آسمان و زمین و هر چه میان آنها است، باطل و بیهوده نیافریدیم. این گمانی است که کافر شدند پس وای بر آن ها که کافر شدند از عذاب جهنم.

 

17دسامبر/16

درسهائی از نهج البلاغه خطبه سی ام

آیت الله العظمی منتظری

 

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث، خطبه سی ام نهج البلاغه است.

” و من کلام له ــ علیه السلام ــ فی معنی قتل عثمان “[۱]

ــ از فرمایشات حضرت امیر (ع) راجع به مسئله کشتن عثمان، و آن اشکالی که بر عثمان می گرفتند، و این اشکال به مرور زمان عمومی شد تا این که منجر به این شد که تمام مردم ــ حتی دوستانش ــ بر او یورش برده و او را به قتل رساندند.

اعتراضی که مسلمین بر عثمان می گرفتند این بود که او بسیاری از اشخاص را که فاسق و فاجر و گاهی هم کافر بودند، بر سرکار آورد و مورد مشاوره خود قرار داد، و حکام و ولات و فرمانداران را نیز از این ها انتخاب کرد.

برخی از آنها، هیچ سابقه خوبی نداشتند مانند عبدالله بن سعد بن ابی سرح، یا حکم و فرزندش مروان بن حکم که به دستور پیامبر اکرم (ص) تبعید شده بودند ولی همین که عثمان به خلافت رسید این پدر و پسر تبعید شده را به دربار خود آورد و مروان را وزیر مشاور خود قرار داد و همواره از بیت المال، پول های کلانی به آنها می داد. ضمنا چون در آن زمان بسیاری از کشورها فتح شده بود، و شامات و ایران و جاهای دیگر به کشور اسلامی ملحق شده بود، از این رو غنائم، پول و ثروت بی شماری نصیب بیت المال مسلمین شده بود، فاسقین هم دور عثمان را گرفته بودند، او هم مرتب جایزه های کلان از قبیل ۱۰۰ هزار درهم یا ۲۰۰ هزار درهم یا بیشتر به آنها می داد و نوعا همین آدم های منحرف را هم به عنوان فرماندار و استاندار روانه شهرها می ساخت.

عبدالله بن سعد بن ابی سرح که برادر مادری او و آدم فاسدی بود، که حتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) نیز مایل بود او کشته شود زیرا مرتد شده بود و پیامبر دستور داده بود: هر کس او را در هر جا دید، او را بکشد برای این که واجب القتل است، ولی در هر صورت کشته نشد. و امروز که عثمان حکومت را به دست گرفت، او را حاکم مصر قرار داد!

در هر صورت مسلمانان این وضع را نتوانستند تحمل کنند و از اطراف و اکناف (از مصر و کوفه و جاهای دیگر) جمع شدند و علیه عثمان قیام کردند، و اوضاع طوری شده بود که کسی نمی توانست از حرکت آنان جلوگیری نماید، زیرا بلوا و آشوب اگر خیلی اوج گرفت، به حالت انفجار می رسد و دیگر نمی توان جلویش را گرفت.

حضرت امیرالمؤمنین (ع) در این میان تقریبا نقش بی طرفانه ای داشت، نه جزو آنها بود که در قتل عثمان شرکت داشتند و نه چندان دفاعی از عثمان کرد برای این که در آغاز کار، حضرت از او دفاع کرد و خود عثمان، چندین مرتبه به حضرت توسل جست، و حضرت او را نصیحت می کرد. از جمله در تاریخ آمده است که روزی عثمان به خانه حضرت آمد و حضرت به او فرمود: روش خود را عوض کن و آدمهای فاسدی همچون مروان را از دور خود کنار بزن. عثمان هم منبر رفت و گفت: ایها الناس، من توبه کردم و از این پس روش و مشی خود را عوض می کنم. ولی به قول خود وفا نکرد و تخلف نمود. از این رو پس از چند بار تخلف عثمان و وساطت حضرت امیر (ع) دیگر طوری شده بود که قابل دفاع نبود.

 

دفع اتهام

در این خطبه، حضرت راجع به انگیزه مردم در قیام علیه عثمان و کشته شدن وی توضیح می دهند، و تهمتی را که معاویه و دیگران به آن حضرت می زدند و ایشان را قاتل عثمان یا شریک در قتل عثمان می دانستند، رد می کنند.

حضرت علی (ع) چنین می فرماید:

” لو امرت به لکنت قاتلا او نهیت عنه لکنت ناصرا ”

ــ اگر من به قتل عثمان دستور داده بودم، من قاتل او بودم ــ و ابائی هم از این امر نداشتم و اعتراف به آن می کردم، ولی من به قتل او امر نکردم ــ و اگر از قتل او نهی کرده بودم، یاورش بودم.

در اوائل کار، حضرت از کشتن او نهی می کردند ولی امروز که دیدند کار از کار گذشته و عثمان به هیچ وجه دست بردار نیست و دیگر قابل دفاع نمی باشد، از قتل او نهی نکردند بلکه نقش بی طرفانه ای داشتند.

” غیران من نصره لا یستطیع ان یقول: خذله من انا خیر منه، و من خذله لا یستطیع ان یقول: نصره من هو خیر منی ”

ــ ولی کسی که او را یاری کرد نمی تواند بگوید: من بهتر از آن کسی بودم که به او یورش برد، و آن کس که او را مورد حمله قرار داد نمی تواند بگوید: کسی که او را یاری نمود از من بهتر بود.

آدمهائی نظیر مروان و عبدالله بن سعد بن ابی سرح نمی توانستند بگویند: ما بهتر بودیم از آنها که به عثمان حمله کردند، زیرا به قدری آنان فاسد بودند که خودشان هم می دانستند فاسد و منحرفند و به هیچ وجه نمی توانستند بگویند ما از افرادی مانند مالک اشتر بودیم. و آنان که با عثمان مخالفت کردند و او را به مرگ سپردند، نمی توانستند بگویند: کسی عثمان را یاری کرد که از ما بهتر بود! در این جا، حضرت امیر در ضمن اینکه بی طرفی خود را ثابت می کنند، به این حقیقت نیز اعتراف می نمایند: آنان که عثمان را رها ساختند مسلمانانی پاک و مردانی با ایمان و اخلاص بودند و کار عثمان به جائی رسیده بود که یاورانش به قدری فاسد بودند که حتی خودشان هم نمی توانستند ادعا کنند که از رها کنندگان عثمان بهترند!! از این رو، دیگر عثمان قابل دفاع نبود.

 

سرانجام استبداد

” و انا جامع لکم امره ”

ــ من در یک جمله وضعیت عثمان را برای شما توضیح دهم:

” استاثر فاساء الاثره ”

ــ استبداد و دیکتاتوری داشت، و در این استبداد، بد کرد.

حضرت در این جمله کوتاه، علت قیام و یورش مردم علیه عثمان را بیان می کنند و چنین می خواهند بفرمایند: آن چه باعث قتل عثمان شد، دیکتاتوری و استبداد او بود. عثمان در هر کاری خودسرانه و مستبدانه عمل می کرد و استبداد بدی داشت انسان هر چقدر مقامش والا باشد، باید در مسائل با دیگران مشورت کند، بسا دیگران رای بهتری داشته باشند که باید پذیرفت. خودسرانه عمل کردن حاکم یعنی گسستن پیوند او و مردم، که در نتیجه چیزی جز سقوط حاکم نخواهد بود.

حضرت امیر (ع) در حکمت ۱۶۱ از نهج البلاغه چنین می فرماید:

” من استبد برایه هلک و من شاور الرجال شارکها فی عقولها ”

ــ هر کس تنها به رای خود عمل کند، هلاک می شود و از بین می رود، و هر کس با مردان مشورت کند، خودش را در عقل آن ها شریک کرده است. اگر در یک امری چندین نفر رای دهند، سپس نتیجه افکار همه را روی هم بریزند، مطلب کاملتر و پخته تر می شود. ای بسا زیردستان که در مسئله ای دشوار، رهگشا باشند، و ای بسا سربازانی ساده که فرماندهان را در میدان نبرد، با فکر خود یاری دهند. بنابراین فرماندهان باید با رده های پائین ارتش مشورت کنند، خصوصا آنان که مدتها در جبهه ها بوده اند پست و بلندیهای جبهه را می دانند، روحیه سربازان دشمن را می دانند و خلاصه بر اسرار جبهه واقفند، بایستی فرماندهان با اینان مشورت کنند، آن گاه تصمیم خود را بگیرند.

در جائی که خداوند به پیامبر اکرم (ص) که عقل کل است دستور می دهد:

” و شاورهم فی الامر ”

ــ ای پیامبر! با مردم مشورت کن، پس دیگر فرماندهان و پیشوایان ــ هر چقدر هم مقام عالی داشته باشند باید با دیگران در کارهای خود مشورت کنند و مستبدانه و دیکتاتور مآبانه عمل نکنند. و اصلا خود مشورت کردن، شخصیت دادن به افراد است. وقتی برای دیگران شخصیت قائل شدی، آنان در کارهای خود بیشتر موفق می شوند و کاربرد آنها چند برابر می ـ شود.

حضرت امیر (ع) در جمله ای کوتاه، نظام تشکیلاتی و حکومتی عثمان را بیان می کنند: او در کارهای خود استبداد به خرج داد و این استبداد هم در راه باطل بود. یعنی ممکن است انسان خودسرانه عمل کند و دنبال حق باشد ولی عثمان خودسرانه عمل کرد و پایش را هم در راه باطل گذاشت، مروان و پدرش حکم که به دستور حضرت رسول تبعید شده بودند، آنان را به مدینه بازگرداند، و ای کاش به همین امر اکتفا می کرد، بلکه به آنان وزارت داد، از بیت المال مسلمین، پول و ثروت کلان به آنها داد، آنان را که فاسد بودند، بر مؤمنین ترجیح داد و خلاصه کارهای کلیدی کشور بزرگ اسلامی را به دست آنان سپرد! ، پس او در ضمن اینکه دیکتاتوری کرده بود، راه باطلی را نیز پیموده بود.

استأثر: یعنی استبداد کرد و چیزی را به خود اختصاص داد.

” و جزعتم فاسأتم الجزع “.

ــ شما داد و فریاد کردید ــ یورش بردید ــ و سر سختی نشان دادید.

در این جا خطاب امام به مردم است که شما به عثمان حمله کردید، داد و فریاد کردید و خشونت به کار بردید. یعنی، خوب بود به جای اینکه او را بکشید، یک درجه تخفیف قائل می شدید و او را ــ مثلا ــ از خلافت عزل می کردید و دیگری را به جای او ــ که لیاقت این کار را نداشت ــ نصب می نمودید، ولی شما پرخاشگری را به حد اعلا رساندید. خوب بود وسیله علاج را همان مراحل پائین تر قرار دهید و به یک مرحله خطرناک نرسانید.

اگر استاندار یا فرمانداری کجروی داشت باید قبل از هر چیز ــ دوستانه ــ به او تذکر داد، نه این که در مرحله اول افشاگری و آبرو ریزی کنند. مریضی را که می شود با دوا و قرص خوب کرد، نباید به دست کارد و تیغ جراحی سپرد.

” ولله حکم واقع فی المستاثر و الجازع ”

ــ حکم عادلانه با خدا است در مورد آن کس که استبداد به خرج داده و آن که یورش برده است.[۲]

نه تنها حضرت می خواستند بی طرفی خود را حفظ کنند، بلکه شرایط زمان نیز چنین اقتضا می کرده است، لذا می فرمایند: این دیگر با خدا است، به عثمان می خواهد جزای خیر بدهد یا بد، قاتلین عثمان خوب کردند یا بد، اینها دیگر به من ربطی ندارد. کاری که تمام شده است، دیگر دعوا کردن ندارد.

آری! آن آشوبی که معاویه و طلحه و زبیر به اسم خونخواهی عثمان برپا کردند و جنگ جمل را به راه انداختند و مسلمان کشی کردند، اینها کارهای غلطی بود. اگر راست می گفتند،می خواستند از اول نگذارند عثمان کشته شود. چرا در آن وقت هیچ خدمتی به عثمان نکردند؟ اکنون که عثمان کشته شده است، با فتنه انگیزی آنها مگر می توانند او را زنده کنند؟!

در هر صورت، نسبت به کسی که دیکتاتوری کرده و آنان که یورش برده اند، خدا را حکمی است که خواه ناخواه واقع خواهد شد و جزای هر دو طرف را خدا خواهد داد.

 

 

۱ـ اینکه دیده می شود، بعضی از خطبه های نهج البلاغه کوچک است، به این معنی نیست که از اول کوچک و مختصر بوده است، بلکه ــ همان گونه که چندین بار تذکر داده ام ــ سید رضی ــ علیه الرحمه ــ بنا نداشتند. همه فرمایشات حضرت را بنویسند، بلکه آن قسمت هائی از خطبه ها که به نظرشان ــ از نظر ادبی ــ بسیار جالب و ممتاز می آمده است، آن ها را نقل کرده اند که اینک بصورت یک کتاب مستقل در آمده است. بنابراین، ممکن است، همین خطبه مورد نظر ما، از خطبه های مفصل امام باشد که در این جا خیلی مختصر نقل شده است.

۱ـ مستاثر و جازع به نحو لف و نشر مرتب است.

17دسامبر/16

دستاوردهای انقلاب اسلامی قسمت هفتم

حجه الاسلام و المسلمین موسوی خوئینیها

۱۵ـ اعطای مناصب حکومتی براساس ارزشهای مکتبی

۱۶ـ پذیرفتن مناصب حکومتی به عنوان تکلیف شرعی

۱۷ـ پیدایش یک قدرت سیاسی مستقل از شرق و غرب

همان طوری که از نام این سلسله مقالات پیدا است، ما در پی برشمردن دست آوردهای انقلاب اسلامی هستیم (البته برخی از آنها و نه تمامی آنها) نه عملکردها در نظام جمهوری اسلامی ایران. پس اگر مسئولی و یا ماموری بد عمل می کند و یا فردی ناصالح و غیر انقلابی و یا فرصت طلب و چاپلوس به گونه ای خود را در پستی مهم یا عادی، کلیدی و غیره جا زده و یا می زند آن را نباید به حساب انقلاب آورد بلکه این گونه امور از مجموعه مسائلی است که باید تحت عنوان ” آفات انقلاب ” مورد بحث و بررسی قرار گیرد، سپس شیوه های برخورد با این آفات و پیشگیری از آن ارائه شود که هر چند بحث در این دو مقوله ممکن است از اولویت بیشتری نسبت به موضوع این سلسله مقالات یعنی بیان دستاوردهای انقلاب برخوردار باشد لیکن انقلاب، این هدیه الهی چنان چشم ها و دلها را مجذوب جلال و جمال خود کرده است که فکر و ذکر و قلم را می برد آنجا که خاطر خواه اوست که البته عناصر فاسد و فرصت طلب و یا غیر انقلابی و یا هر گونه آفات دیگر هم از همین حالت جذبه و شور و شوق و سرمستی جامعه از شراب طهور انقلاب و در سایه خوش بینی به هر چیز و به هر کس و عفو و اغماض نسبت به گذشته، سوءاستفاده می کنند و خود را وارد جریان انقلاب می سازند، این یک واقعیت است ولیکن باز هم دل، کار خود را می کند و قلم در پی آن به ذکر دست آوردهای انقلاب ادامه می دهد.

 

۱۵ـ اعطای پستهای اداری و مناصب حکومتی براساس ارزشهای مکتبی:

ملت مسلمان و مستضعف ایران که به حکم سنت الهی مورد منت خداوند قرار گرفتند و با هدایت و رهبری موسای زمان و ید بیضایش بر فرعون ایران تاختند و به اذن الله سرنگوش نمودند، باز هم به حکم و مشیت الهی می بایست خود وارثان حکومت و پیشوایان زمان باشند و انقلاب هم به موجب همین اراده ازلی، پستها و مناصب حکومتی را به دست همان مستضعفان سپرد، دقت در لیست کلیه کسانی که از آغاز پیروزی انقلاب تا کنون در سطوح مختلف اداره کشور جز در مواردی که اشاره ای کوتاه به آن موارد خواهم کرد قرار گرفته اند نشان دهنده ی این واقعیت است که اسلام و ارزشهای مکتبی آن عمدتا ملاک واگذاری این مناصب حکومتی بوده است، اگر انسانی پاک از سلاله هابیلیان تاریخ از سیاهچال زندان بیرون کشیده می شود و تا مسند پر مسئولیت ریاست جمهوری عروج می کند و مردم دنیا می فهمند که دستفروش خیابان سر چشمه ی تهران و یتیم شهر، عزیز مصر جمهوری اسلامی ایران شده است،‌و یا اگر مطهریها و بهشتی ها و باهنرها و مدنیها و صدوقی ها و قدوسی ها و دهها فرزندان دیگر شیخ طوسی ها و شیخ انصاری ها تدوین کنندگان منشور نظام حکومتی اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی و زمامداران انقلاب و مسئولان کشور رسول الله (ص) می شوند، اگر طائفه کوچ کننده از دل روستاها به حوزه های امام صادق (ع) پس از تفقه در دین در سراسر کشور منتشر می شوند و با پذیرفتن مسئولیت دادگاههای انقلاب اقامه عدل می کنند، اگر خیل وزیران جمهوری، از تبار فقیران مظلوم تاریخند، اگر فرزندان محرومترین اقشار جامعه ی امروز فرماندهان و مدیران سپاه و جهادند، اگر روستا زادگان محروم در مجلس شورای اسلامی کرسی ها را پر کرده اند، همه ی اینها شاهد این حقیقت است که سپردن تمامی این مناصب و پست های اداری و حکومتی از طرف انقلاب به این یادشدگان تنها و تنها براساس ارزشهای مکتبی است نه چیز دیگر که این عزیزان چیز دیگری ندارند جز همین ارزشها و حتی آن تعداد معدودی که دارای این ارزشهای مکتبی نبودند و توانستد خود را چند روزی بر مردم تحمیل کنند و برای اشغال بعضی از مناصب و گاهی مهمترین مناصب، مردم را فریب دادند باز هم از ماسک پایبندی به مکتب و ریا کاری مذهبی استفاده کردند و مردم شیفته ی اسلام و ارزشهای مکتبی، خوشباورانه پذیرفتند، زیرا تجربه ی قبلی نداشتند و باور نمی کردند که پس از انقلاب هم افرادی منافقانه اعتقاد به مکتب و انقلاب و امام را تظاهر کنند و اما:

” اذ دخلوا الی شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزؤن “.

 

۱۶ـ پذیرفتن پست ها و مناصب حکومتی به عنوان یک تکلیف شرعی:

شاید به نظر خواننده گرامی برسد که این موضوع با مفاد دستاورد پانزدهم تفاوتی ندارد و یا چندان تفاوتی ندارد در صورتی که چنین نیست زیرا ممکن است فردی متعهد و دارای ارزشهای مکتبی کاری و مسئولیتی را که می پذیرد صرفا به عنوان یک کار و یک شغل که به هر حال هر کسی باید کاری داشته باشد بپذیرد و یا چون از او خواسته اند به عنوان تبادلات اجتماعی در برابر تقاضاهائی که هر فرد از جامعه دارد متقابلا کار مربوط به جامعه را که به وی پیشنهاد می شود می پذیرد و یا انگیزه های دیگر که می تواند دلیل پذیرفتن یک کار باشد و با تعهد مکتبی هم منافاتی نداشته باشد، اما آن چیزی که به عنوان دستاورد شانزدهم مطرح شده است خود یک ارزش است که فرد مؤمن و مخلص هم چنانکه عبادات دینی خود را صرفا به منظور اطاعت فرمان خدا انجام می دهد و در برابر آن عبادت صرفا از خدا پاداش خویش را می طلبد و از جامعه هیچ گونه تقاضای پاداشی ندارد و به همین دلائل سعی می کند که عبادت را هر چه بهتر و خالص تر انجام دهد که رضایت بیشتر خدای تبارک و تعالی را جلب کند و با انجام هر عبادتی تزکیه نفس و طهارت باطن خود را جستجو می کند و هر مرتبه ای از تزکیه نفس و قرب معنوی که به مبدأ اعلا تحصیل می نماید عبادات بعدی خود را کمال بیشتر می بخشد و این تاثیر متقابل هم چنان به پیش می رود و به کمال مطلق نزدیکتر می شود، چنین فردی با همین انگیزه یک مسئولیت و منصب حکومتی را بر عهده می گیرد همان گونه که در نماز و روزه و سایر عبادات تقرب به خدا را جستجو می کند، همان گونه در نشستن بر مسند حکومتی، قرب خدا را طلب می نماید. وقتی شخص معتقد است که نظام جمهوری اسلامی، نظامی است الهی و در راس تشکیلات حکومت شخصیتی نشسته است که به عنوان نیابت از امام معصوم مسئولیت رهبری کشور و نظام را پذیرفته است و برای اجرای احکام الهی بار سنگین اداره ی جامعه را بر عهده گرفته است و هر چه را که فرمان می دهد یک تکلیف شرعی و دینی است. این شخص با چنین اعتقادی هر کاری را در این نظام و در جهت خدمت به جمهوری اسلامی ــ که حفظ و نگهداری آن نیز یک تکلیف است ــ به عنوان یک وظیفه شرعی بر عهده می گیرد، چنین انگیزه ای در منصب پذیری و مسند نشینی جامعه را و مسئولین را از بسیای از آفات جاه طلبی و مفاسد مترتب  بر آن مصون نگه می دارد، در رفتار مسئولین با مردم تاثیر مثبت دارد، از رقابت بر سر تصاحب قدرت جلوگیری می کند، چنین مسئولیتی آن گونه یارانی برای امام و انقلاب می شوند که امیرالمومنین علیه السلام پس از شهادت آنان در کنار پیکر به خون خفته شان ضمن ابراز تاسف بر فقدانشان می فرمود:

” انه کان کثیر المعونه و قلیل المئونه ”

(یاریش برای اسلام فراوان بود ولی خرجش کم) چنین مسئولینی را هیچ تهدیدی از پای در نمی آورد حتی تهدید از دست رفتن مسند و مقام، این گونه مسئولین که با انگیزه ی تکلیف شرعی جایگاهی از حکومت را اشغال می کنند، می ایستند در مقام خدمت به جمهوری اسلام و به مسلمین مانند ایستادن به نماز که هم نماز می گذارد و هم شرمسار است که نتوانسته است نماز کامل بگذارد و دهها آثار مثبت دیگر که بر این دستاورد انقلاب مترتب است.

 

۱۷ـ پیدایش یک قدرت سیاسی مستقل از شرق و غرب:

یتیم خمین را دست تقدیر بیش از چهل سال به اینجا و آن جا کشاند و به هر جا از اراک تا قم، تا بروجرد، تا اصفهان، تا تهران و تا نجف می برد و کسی چه می دانست که در کف با کفایت ” خمینی ” تقدیر امتی رقم می خورد و همو انقلابی را بنیان می نهد که ریشه در آسمان دارد، نه شرقی است و نه غربی و هر دو با آن در ستیزند، پیر ما چنان هشیارانه طرح انقلاب را در انداخت که تا به امروز در طول بیش از بیست سال هیچ یک از دو قدرت سیاسی شرق و غرب نتوانسته اند آن را به دامن خود و در آغوش خویش کشند، انقلاب توسط سلسله جنبان روحانیتی در قرن ما پی ریزی می شود که اُمیّون جاهلیت سپاه سیاسی زمانه خویشند و تا زمان بلوغ سیاسی خود نه جای کرملین را می دانستند و نه راه واشنگتن را می شناختند و تنها سمت کعبه را می گرفتند که آن را هم از نشانه های آسمانی پیدا می کردند، از خورشید، از ستاره و از کهکشانها، طائفه ای که به هر جا و به هر شهر وارد می شدند تنها جائی که برایشان بود و در به رویشان گشوده می شد مسجد بود و اگر هوای تفریح به سر داشتند سالم ترین مکان کنار وادی السلامها بود و کسی نمی دانست که این قوم مطرود از دست تقدیر این چنین به دور از دنیای آلوده ی عصر خویش می سازد و می پروراند برای یک تحول عظیم در جهان معاصر، به هم ریختن نظم سیاسی بین المللی سیاستمدارانی که در فرا گرفتن سیاستهای شرقی و آن چنان از خود بی استعدادی نشان داده اند که حتی یک روز هم شاگردی این مدرسه های سیاسی را نکرده اند، شنیده اید که بعضی از نوابغ علمی جهان در دوران کودکی و در مدرسه آن قدر در فرا گرفتن درسها ضعیف بوده اند که از مدرسه بیرونشان کرده اند ولی امروز در همه مدرسه ها در سراسر جهان نتایج و آثار علمی آنان را تدریس می کنند. رهبر انقلاب اسلامی ایران و امام امت نیز در دنیای سیاست از این دست شاگردان است.

و اصولا نکته اصلی در سیاست مستقلی که انقلاب طراحی کرده است که نه شرقی است و نه غربی این است که مضمون انقلاب اسلامی ایران نفی سیاست منهای دین است، این انقلاب طراح مجدد اسلام است در مضمون اسلام پیامبر، طرح یک ایدئولوژی است  و این ایدئولوژی

مستقل از همه مکاتب است که همه مبتنی است به ماده گرائی و این انقلاب مبتنی است بر غیب باوری که دنیای ماده در برابرش خسی است در میقات و این چنین است که ایران شاه زده ی استعمار کشیده ی تحقیر شده ی در پرتو انقلاب الهی خویش در یک جهش چنان در صحنه سیاست جهانی را در تقسیم کردن جهان به دو بلوک سیاسی شرق و غرب به هم می ریزد و چنان شکستی به دیوارهای سیاسی واشنگتن و کرملین وارد می کند که شکستگی های طاق کسری را تداعی می کند.

نمی دانم دور نمای روز جهانی قدس را می توانید حدس بزنید یا نه؟ نمی دانم حماسه مسجدالاقصی را در روز جهانی قدس می توانید تفسیر کنید یا نه؟ نمی دانم توافق شرق و غرب و ارتجاع منطقه را در حمایت از صدام می توانید توجیه کنید یا نه؟ نمی دانم درماندگی طلایه دار حکومت پرولتاریا را در افغانستان تحلیل کرده اید یا نه؟ نمیدانم فضاحت هفت تیر بدستان کهنه کار سازمان فلسطین را ردیابی کرده اید یا نه و نمی دانم… همه ی این ها یک پاسخ دارد و آن ظهور یک قدرت سیاسی مستقل از شرق و غرب است در صحنه ی سیاسی جهان.

ادامه دارد

 

17دسامبر/16

راهنمایان مردم در سفر روحانی حج

حجه الاسلام و المسلمین ایروانی

جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس و الشهر الحرام و الهدی و القلائد ذلک لتعلموا ان الله یعلم ما فی السموات و الارض و ان الله بکل شیء علیم.

پروردگار عالم قرار داده است کعبه و بیت خود را ــ که حرمت دارد ــ محل قیام برای مردم و محل آموزش و حرکت مردم و یکپارچگی آنان، مردمی که به سوی الله می روند و برای کسب نور و معنویت حرکت می کنند، این مردم هادی و معلم و رهبر می خواهند معلمی که باید علم او و رهبریت او و آموزش او متصل باشد به علم انبیاء و ائمه اطهار ــ علیهم السلام ــ که همواره مردم را رهبری کرده و آموزش داده اند و آنان علما و روحانیونی می باشند که باید در این مسیر الهی و حرکت و قیام از بیت الله الحرام برای خودسازی و تعبد و برای کسب معنویت و فیض و بازگو کردن عظمت اسلام و مسلمین در آن کنگره ی عظیم اسلامی مردم را ارشاد نمایند.

 

ضرورت معلم

ضرورت معلم و عالمی دانشمند به مسائل حج و سیاست حج و فلسفه و حکمت حرکت مردم به سوی کعبه، مشهود و ملموس است، که این انسانهای عاشق الله را که با تمام شدائد رحل سفر می بندند و به سوی مکه و مدینه روانه می شوند، مورد آموزش قرار گیرند، همان گونه که خود رسول اکرم (ص) در مسافرتهای مکرر به سوی خانه ی خدا ــ چه برای حج و چه برای عمره ــ مردم را آموزش می دادند، و در آخرین سفری که به نام ” حجه الوداع ” معروف است، تمام مناسک حج را به مردم می آموزند و هر گونه اختلاف نظری وجود داشته عملا از بین می برند.

از این رو، بر معلمان و رهبرانی که در سفر حج برای هدایت و راهنمائی مردم می روند، واجب است که طبق اعمال پیامبر اکرم (ص) عمل نمایند و فلسفه حج را برای مردم بیان کنند.

ای بسا افرادی که از راه حق منحرف شده و مردم را به جای هدایت، گمراه می کنند، همان گونه که ابن ابی العوجاء در مجامع و محافل می نشست و مناسک حج را به استهزاء و مسخره می گرفت، که علمای اسلامی از او دوری می جستند، و هنگامی که امام صادق (ع) این مطالب را شنید به سخنان یاوه او که سرچشمه از ضلالت و گمراهی می گرفت، گوش فرا داد، و به یاوه گوئیها و انحرافات او پاسخ داد.

امام صادق (ع) در جوابهائی که به ابن ابی العوجاء می دهد چنین می فرماید: پروردگار عالم کعبه را محل آزمایش و اطاعت و قبله نمازگزاران قرار داده است. کعبه جای انبیاء و پیامبران است نه جای بطالین و یاوه گویان و ستمگران.

در نتیجه، این سفر پر بار و پر ارزشی که باید حاجیان در آن توشه بگیرند و کسب نور کنند و درسهائی فرا گیرند، و حرکت و قیامی که در آیه آمده است انجام دهند، معلم و آموزگاری دانا باید همراه آنها باشد که مواقف و مناسک و اعمال و مسائل حج را توأم با سیاست اصلی حج به مردم یاد دهند. بر این اساس است که برای علماء و دانشمندان گرامی که آمادگی خود را جهت ارشاد و هدایت مردم در این سفر پر رنج اعلام فرموده اند و برای رهبری مردم آمادگی دارند، شرایط و ضوابطی تعیین شده است که بر مبنای همان شرایط، روحانیون برای عزیمت به مکه و مدینه انتخاب می شوند و اولین شرطی که در انتخاب روحانیون در نظر گرفته شده، این است که حداقل یک بار به عنوان روحانی گروه، به حج مشرف شده باشد.

 

مسئولیتهای روحانیون اعزامی

درباره مسئولیت های معین و مشخص روحانیون اعزامی باید گفته شود که: آئین نامه و شرح وظائفی نسبت به روحانیون تدوین شده است، آن هم به این لحاظ که احیانا برخی از حجاج محترم نسبت به روحانی توقعات زیادی نداشته باشند و یا احیانا مدیران گروه خواسته هائی که در شأن و صلاحیت آنها نیست، درخواست نکنند و گاهی هم ــ به احتمال ضعیف ــ یک روحانی نسبت به وظائف محوله به او از طرف شرع مقدس و قرار دادی که با دائره ی روحانیون سازمان حج بسته است، کوتاهی نکند. ضمنا روحانی محترم باید همراه گروه خود به حج برود و پس از اتمام مناسک حج با آنها برگردد و هیچ وقت نباید قبل از گروه به کشور باز گردد. ممکن است برخی فکر کنند که در مدینه هیچ لزومی ندارد روحانی با گروه باشد زیرا دیگر عمل واجبی باقی نمانده است ولی این احتمال هم نباید برای کسی پیدا شود زیرا گر چه در مدینه عمل واجبی نیست ولی شاید ضرورت باقی بودن روحانی با گروه کمتر از ضرورت بودن ایشان با آنها در مکه نباشد.

مردم انقلابی و متدین ما همواره نیاز به ارشاد و هدایت روحانیون ــ چه در مکه و چه در مدینه ــ دارند. آری! نیاز به بازگو کردن تاریخ اسلام و تاریخ ائمه (ع) و قیام آنان در مقابل ظالمین و ستمگران و طاغوتیان زمانشان. مردم ما نیاز دارند که از حرکت و قیام امامان و شهادت آن بزرگواران در راه حق و عدالت، شناخت بیشتری داشته باشند و چه جائی بهتر از جوار قبر حضرت رسول اکرم (ص) و ائمه بقیع (ع) برای این امر.

 

لباس روحانیون در سفر حج

مطلب مهم دیگری که باید تذکر بدهم این است که ــ همان گونه که در آئین نامه نیز آمده است ــ روحانیون اعزامی باید در تمام اجتماعاتی که حاضر می شوند ــ چه در حرمین شریفین و بقاع متبرکه و چه در کوچه و خیابان و بازار ــ با همان لباس مقدس روحانیت باشند تا این که برای مردم عزیز ما شناخته شوند، و در این رابطه هیچ عذری از قبیل گرمی هوا یا دوری راه یا هر چیز دیگر پذیرفته نیست. باید دنیا ببیند که کشور اسلامی ایران پر از معلم و پر از دانشمند است و اینان برای ارشاد و هدایت و خدمت به مسلمانان در هر جا و در هر زمان حاضر و آماده اند.

 

17دسامبر/16

رهنمودها

امام

یکشنبه ۲۲/۳/۶۲:

* مصمم بایستید و مجهز باشید و هر روز خودتان را قوی تر کنید و برای جنگ و دفاع از اسلام مهیا باشید.

* روضه های سنتی را زنده نگه دارید، آن مصیبتها را زنده نگه دارید، کربلا را زنده نگه دارید و نام مبارک سیدالشهداء را زنده نگه دارید که با زنده بودن آن اسلام زنده می شود.

* اگر خدای ناخواسته ما با اعمالمان طوری بکنیم که این ملت از ما جدا شود و ما را زیر علامت سوال قرار دهد اسلام به انزوا کشیده می شود و این مسئولیت به عهده ماست.

* تمام مفاسدی که در عالم واقع می شود از این توجه به خود است در مقابل توجه به خدا.

 

یکشنبه ۲۹/۳/۶۲:

* سازمانهای به اصطلاح حقوق بشر نگهبان ظالمانه جنایتکاران هستند.

* اکثر حکام منطقه چشم و گوش بسته به جنایات اسرائیل و حزب بعث مشروعیت می دهند.

* محرومان باید انتظار نکشند که ستمکاران آنان را از بند نجات دهند.

* اگر به این ملحد مخالف بالذات با اسلام مهلت داده شود اسلام بزرگ و ملت عزیز عراق را در زیر چکمه دژخیمان جنایتکارش خرد خواهد کرد.

* ما در عصری هستیم که جنایت کاران به جای توبیخ و تادیب، تحسین و تائید می شوند.

* ما در محیطی گذران می کنیم که مظلومان که جرمی جز دفاع از حق ندارند زیر چکمه ی ستمگران خرد می شوند و آخوندهای کثیف درباری به این اعمال وجهه اسلامی می دهند.

 

چهارشنبه ۲۲/۴/۶۲:

* کمک کنید به این دولت و کمک کنید به این کشور و به این اسلامی که در کشور شما پای مبارکش را گذاشت.

* حکومت اسلام باید اقامه عدل کند و همه باید دولت را در این امر کمک کنند.

* وظیفه ی انبیاء این بوده که مردم را از اسارت نفس خارج کنند.

* یک دسته ی دیگر تزشان این است که بگذارید معصیت ها زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید، حضرت صاحب مگر برای چی می آید؟ حضرت صاحب می آید معصیت را بردارد.

* دولت باید معنویات را ترویج و در بین مردم اقامه عدل نماید و مظلومان را از دست ظالمان نجات دهد.

* اگر خدای ناکرده هواهای نفسانی ما اسباب این بشود که گله ها به شکایت ها و شکایتها به مخالفت ها برسد آن روزی است که عزای همه کشور را باید بگیریم و گناهش گردن ما است که نفسانیت خودمان را زیر پا نگذاشتیم.

* پیغمبر تا آن روزی که حکومت تشکیل نداده بود معنویات را تقویت می ـ کرد و به مجرد این که توانست حکومت تشکیل بدهد علاوه بر معنویات اقامه عدل کرد.

 

آیه الله العظمی منتظری

شنبه ۲۱/۳/۶۲:

* ضد انقلاب با شایعه پراکنی می خواهد افراد عالیقدری را که سالها در انقلاب نقش داشته اند منزوی و از صحنه خارج کند.

* اگر کسی بخواهد افکار ضد اسلامی را در ضمن تدریس القاء کند یا خدای ناکرده در دانشگاه توطئه نماید نباید به او مجال داده شود.

* هر چه مقام علمی و موقعیت اجتماعی ما بیشتر و والاتر باشد، باید تواضع و فروتنی مان هم بیشتر باشد.

 

دوشنبه ۲۳/۳/۶۲:

* تداوم و حفظ انقلاب از به دست آوردن آن مهمتر و مشکل تر است.

 

یکشنبه ۲۴/۳/۶۲:

* ملت مسلمان عراق اگر بیش از این به این رژیم خونخوار کافر مهلت دهند به صغیر و کبیر آنها رحم نخواهد کرد.

 

دوشنبه ۶/۴/۶۲:

*آن چه که امروز نیاز واقعی انقلاب است حفظ وحدت کلمه و خلوص نیت همه نیروهای مؤمن و لایق است.

* برخوردهای ناروا و اعمال و رفتار خود ماست که بیشترین نقش را ممکن است خدای ناکرده در شکست انقلاب داشته باشد.

 

 

17دسامبر/16

عملیات والفجر ۲ و تروریست های خطرناک

بسم الله الرحمن الرحیم

ناگهان در پگاه اولین روز مرداد ماه جاری، بعد از چندی، آهنگ مارش جنگی از صدای جمهوری اسلامی، پیروزی نوینی را به مستضعفان نوید داد و دیگر بار بر آمال پلید مستکبران خط بطلان کشید، و خفتگان را بیدار و غافلان را هشیار کرد.

رزمندگان پرتوان و والا مقام اسلام، هم چون صاعقه بر لشکریان استکبار جهانی تاختند و آنان را با تمام سلاح های مدرنشان در آتش خشم الهی شان سوزاندند و با آزاد سازی یکی از حساس ترین مناطق سوق الجیشی و صعب العبور و سقوط پادگان مهم «حاج عمران» ضربه ای مهلک بر پیکر ارتش وابسته صدام وارد آورده و برگ زرین دیگری را در تاریخ حماسه و ایثار ورق زدند.

عملیات پیروز «والفجر۲» نقشه های دشمن را در هم ریخت و تبلیغات دروغین آنها را مبنی بر خارج بودن منطقه کردستان از کنترل جمهوری اسلامی رسوا کرد و روشن ساخت که تا منتهی الیه منطقه کردستان از آن چنان وضعیت و ثباتی بر خوردار است که سپاهیان اسلام می توانند از همان منطقه دست به عملیاتی چنین بزرگ و موفقیت آمیز بزنند، و از سوی دیگر منطقه شمالی عراق و منابع و لوله های نفتی آن را بیش از پیش در معرض آسیب قرار دادند.

با این عملیات معلوم شد که آن همه سلاح های مدرن که اخیرا فرانسهٔ ورشکسته و شوروی رسوا و دیگران، سیل آسا به سوی عراق سرازیر کرده اند، در برابر قدرت الهی جمهوری اسلامی اثری جز شکست و ورشکستگی بیشتر برای آنان نخواهد داشت، و هشداری دیگر به حکام مرتجع خود فروخته منطقه داد. حکامی که اخیرا به غفلت بیشتر فرو رفته بودند (تا آن جا که رژیم دست نشانده ی سعودی تا قبل از عملیات، بیشرمانه از انجام مقدمات سفر حج برای حجاج ایرانی ممانعت به عمل می آورد) و … و بالاخره با این عملیات، بزرگترین گام در جهت نابودی نهائی ته ماندگان وابسته به گروهکهای محارب داخلی برداشته شد و مهمترین پایگاه تدارکاتی و تغذیه گروهکها در دست سپاه اسلام سقوط کرد.

امت شهید پرور اسلام با تقدیر و تشکر بی حد از رزمندگان سلحشور و تقدیس از خون شهیدان حماسه آفرین و با توجه کامل به اولویت جنگ به عنوان مهمترین مساله سرنوشت ساز برای اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی، و با تصمیم به ادامه جنگ تا پیروزی نهائی، هر گونه حرکتی را که موجب تضعیف جبهه اسلام باشد، تقویت جبهه کفر و خیانت بزرگ به اسلام و سرنوشت جمهوری اسلامی می داند.

اکنون مسلم است همان دستی که برای تقویت جبهه کفر سیل تجهیزات و امکانات را در اختیار رژیم صهیونیستی عراق قرار می دهد، می کوشد که به گمان خود از داخل نیز با ایجاد اختلاف و تنازع و شکست انداختن در صفوف فشرده و متحد امت اسلام از یک سو و با ایجاد نارضایتی بین توده های مردم به وسیله تررویسم اقتصادی، احتکار و گران فروشی از سوی دیگر، پشت جبهه و جبهه ها و بالاخره جمهوری اسلامی را تضعیف نماید. امت اسلام همان گونه که خود، جبهه و پشت جبهه را به بهترین وجه تا نابودی همه ی ستمگران، استوار و قاطع بر دوش گرفته است، انتظار دارد دولت اسلامی و دادگاههای انقلاب نیز به همان نحوی که تروریستهای دیگر را قاطعانه سرکوب کردند، تروریست های تفرقه افکن و تروریست های اقتصادی را نیز که شکلی خطرناکتر از همان تروریسم مزدور است، نابود و مضمحل کرده و آنها را هر چه زودتر از پیکر خونین جامعه اسلامی بزدایند. والسلام

رحیمیان

 

17دسامبر/16

فرازهائی از سخنان امام خمینی در دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان

هنگام افتتاح مجلس خبرگان، مجله آخرین لحظات چاپ خود را می گذراند ولی به علت اهمیت این مجلس و اهمیت مسئولیتی که بر عهده ی نمایندگان محترم آن هست، و برای این که در این رابطه ” پاسدار اسلام ” نیز خدمتی کرده باشد، بر آن شدیم که فرازهائی از سخنان مهم امام امت ارواحنا له الفداء (در دیدار با نمایندگان خبرگان) را تقدیم خوانندگان عزیز بنمائیم، و لذا صفحه ای را از آخرین صفحات مجله ــ که آماده چاپ بود ــ حذف کردیم و به این امر مقدس اختصاص دادیم. با آرزوی طول عمر امام عزیزمان و پیروزی رزمندگان اسلام.

… این انقلاب انشاءالله محفوظ می ماند و آسیبی از خارج به او نخواهد رسید. لکن آن چیزی که انسان را یک قدری نگران می کند دو تا مطلب است که این مربوط به عموم روحانیت است. یک مطلب این که من خوف این را دارم که در این انقلاب که باید روحانیت تقویت بشود و آن چه که شده است به هدایت آقایان بوده است، مبادا خدای نخواسته به واسطه بعضی از اعمالی که از بعضی از روحانیون و معممین صادر می شود این موجب این بشود که یک وقت یک سستی در روحانیت پیدا شود. یکی قضیه این که از آن زی روحانیت که زی طلبگی بوده است اگر ما خارج شویم، اگر روحانیون از آن زی که مشایخ ما در طول تاریخ داشته اند و ائمه هدی سلام الله علیهم داشته اند ما اگر خارج شویم خوف این است که یک شکستی به روحانیت بخورد و شکست به روحانیت شکست به اسلام است. اسلام با استثناء روحانیت محال است که به حرکت خودش ادامه بدهد . اینها هستند که اسلام را معرفی می کنند و به پیش می برند و از اول هم همین طور بوده است.

آقایان مبادا از زی طلبگی خارج شوند: اگر خدای نخواسته به واسطه اعمال روحانیون در عقاید بعضی اشخاص ضعیف که هستند سستی پیدا بشود آن وقت این چه مصیبتی است که ما تحملش را باید بکنیم این یک باب واسعی است که در حوزه ها باید اشخاص متقی و اشخاص آشنای به حقایق اسلام طلبه ها را تربیت کنند و آقایانی هم که در بلاد هستند دوستان خودشان را، طلبه هائی که در آنجا هستند، جوان هائی که در آنجا هستند آنها را ارشاد کنند به این که مبادا خدای نخواسته یک وقت از آن زی طلبگی خارج بشوند و خروج آنها موجب تزلزل عقیدتی در مردم بشود… .

مطلب دیگری که باز انسان را می ترساند که خدای نخواسته مبادا این انقلاب به واسطه آن مطلب صدمه ببیند و بدانید که می بیند اگر خدای نخواسته بشود و او این است که بین آقایان در بلاد اختلاف باشد.

 

ریشه اختلاف حب نفس است:

مائیکه همه دعوت می کنیم به اینکه مردم با هم باشند اتخاذ کلمه ملت را به اینجا رسانده است خودمان اختلاف پیدا کنیم و این را من به شما عرض کنم ما و شما نباید خودمان را به بازی بدهیم اختلاف ریشه اش از حب نفس است هر کس خیال می کند که من برای خدا این آقا را باهاش اختلاف پیدا می کنم یک وقت درست بنشیند در نفس خودش فکر کند ببیند ریشه کجاست حسن ظن به خودش نداشته باشد سوءظن داشته باشد ریشه همان ریشه شیطانی است که آن حب نفس انسان است و این اختلاف اگر در بین خدای نخواسته در بین آقایان پیدا بشود در هر شهری که پیدا بشود قهرا این اختلاف به بازار می کشد به خیابان می کشد و آن چیزی که این جمهوری را حفظ می کند وحدت و انسجام این جمعیت است. یعنی ملت همه با هم بودند که توانستند یک همچین معجزه ای را ایجاد کنند اگر چه چنان چه به واسطه اختلاف ماها یک وقت اختلاف به بازار هم بکشد به اصناف دیگری هم بکشد، این تمام وزرش به گردن ماست این که شما خیال کنید که نه من برای خدا این آقا را مثلا بهش چه می کنم این اشتباه است. برای خدا نیست انسان گول نفس اماره خودش را می خورد و گول شیطان را می خورد… .

 

همه گرفتاریها روی هوای نفس است:

من امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی به شما آقایان که برگزیده این ملت هستید برای این مساله که در قانون اساسی است و برای تعیین رهبر یا شورای رهبری توجه به این معنا بسیار داشته باشید که آیا تعیین فلان آدم که در ذهن من است برای خدای من می خواهم تعیین کنم یا چون دوست من است، چون رفیق من است و آن که می گوید این صلاحیت ندارد برای خدا دارد این حرف را می زند یا برای اینکه مثلا رقابتی با او دارد، مسئله را ما نباید پیش خودمان به خودمان تعمیه کنیم شک نکنید که اینها ریشه اش، اصل ریشه اش در نفس انسان است و انسان تا آن دم آخر آن وقتی که می خواهد بمیرد این ریشه هست آن وقت بیشتر هم شاید ظاهر بشود… .

… در تعیین رهبر، در تعیین رهبری نه دسته بندی باشد که خیر ما می خواهیم آن کسی که با ما دوست است باشد و نه اشکال باشد به این که او چون با من خیلی دوست نیست نباشد، حق را ملاحظه کنید آنکه مرضی خداست نه آنکه مرضی نفس شیطانی ماست. مساله مهم است اهمیت حیاتی دارد این مساله مهم الان در عهده شما آمده است شما قبول کرده اید این را و این مساله مهم را باید با توجه به خدا استغاثه به خدای تبارک و تعالی که مبادا خدای نخواسته لغزشی در انسان پیدا بشود و خودش هم توجه بهش نکند از باب اینکه ستارهایی بین انسان و نفس اماره اش هست با اخلاص به خدای تبارک و تعالی و خالی کردن ذهن از همه امور در این امر در این امر خطیر که اگر لغزشی درش پیدا بشود ممکن است لغزش در جمهوری اسلامی پیدا بشود و می شود و آن وقت به عهده ی شما آقایان است. این یک تکلیف الهی است به عهده تان آمده و قبول کرده اید وقتی قبول کردید باید از عهده اش برای خدای برآئید و هر چه فکر می کنید راجع به این مساله برای خدا باشد شایسته تر را نه آنکه با من دوست تر است آنکه برای اسلام بهتر است آنهائی که برای اسلام بهترند و البته ما حسن ظنی که به آقایان داریم و بسیاری از آقایان را از نزدیک هم می شناسیم همین معانی را امیدواریم که آقایان به وجه شایسته عمل کنند و موفق باشند…

 

17دسامبر/16

فرازهائی از سیستم قضائی اسلام قسمت نهم

ویژگیهای قاضی در اسلام

حجه الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری

در مقاله ی قبلی به طور مشروح و مستدل عرض کردیم که قضاوت در اصل حق ویژه ی خداوند متعال است، و انبیاء الهی و قضات منصوب از طرف آنها به نمایندگی از آفریدگار جهان حق قضاوت دارند. و نمایندگان خدا باید ولو به طور نسبی متخلق به اخلاق الهی باشند یعنی قانون تکامل انسان را بدانند و وارستگی از سلطه ی تمایلات داشته باشند، و بر این اساس گفتیم که دانستن قانون و وارستگی، دو شرط عمده قضاء در اسلام اند.

و نیز توضیح دادیم که علم به قوانین الهی [۱] از دو طریق ممکن است برای قاضی حاصل شود: یکی از طریق اجتهاد و دیگری از راه تقلید، راه اول را در مقاله ی قبلی بیان کردیم و اینک راه دوم:

 

قضا براساس تقلید

تقلید یعنی پذیرفتن و عمل کردن به نظریه ی دیگری و یا دیگران بدون مطالبه ی دلیل و برهان.

وقتی شما به دکتر می روید و دکتر پس از معاینه در رابطه با بیماری شما نسخه ای می نویسد و شما آن نسخه را به داروخانه می برید و داروهائی را که دکتر دستور داده می گیرید و طبق نظریه او عمل می کنید، شما از دکتر تقلید کرده اید، چون بدون اینکه بدانید دکتر براساس کدام دلیل چنین نسخه ای را برای شما نوشته نظریه او را پذیرفته اید و هم چنین در تمام مواردی که به متخصصین رشته های مختلف علوم در رابطه با نیازهای گوناگون اجتماعی و فردی مراجعه می کنید، نظریه های انان را به صورت تقلیدی می پذیرید تقلید در رابطه با قوانین و احکام الهی یعنی رجوع به متخصص شناخت قانون خدا، و عمل کردن به نظریه مجتهد جامع الشرائط.

قاضی می تواند در صورت ماذون بودن یعنی در صورتی که از طرف مجتهد جامع الشرائط به قضاوت منصوب شده باشد، براساس نظریه های او قضاوت کند.

نکته ای که در این رابطه توجه به آن ضروری است این است که قضاوت براساس تقلید، کار هر مقلدی نیست، چون از بس مسائل حقوقی پیچیده است، و مراجعه در هر مساله و در مورد هر حکم به مجتهد امکان پذیر نیست، لذا تا مقلد بهره ای از اجتهاد نداشته باشد نمی تواند قاضی ماذون باشد، و لذا امام صادق علیه السلام می فرماید:

” لا یعمعن قلیل الفقه فی القضاء ”

ــ یعنی: نباید کسی که از نظر فقهی ضعیف است طمع در منصب قضاوت کند.[۲]

زیرا همان طور که اشاره شد مسائل حقوقی بسیار پیچیده و دارای فروع و شاخه های مختلفی است که با دانستن چند مساله یا دانستن یک رساله عملیه به صورت تقلید محض قاضی نمی تواند به آن مسائل احاطه یابد و لذا هم موجب تضییع حقوق دیگران می شود، و هم خود را هلاک می کند.

 

عدالت در رابطه با قضا

پیش از این گفتیم یکی از شرائط اصلی قاضی در اسلام، وارستگی او از سلطه تمایلات و هوسرانی است که این وارستگی در بالاترین مرتبه، از آن تعبیر به عصمت می شود، و پائین ترین مراتب آن ملکه ی انجام واجبات و ترک گناهان است که از آن تعبیر به عدالت می گردد.

 

ملکه عدالت

بسیاری از متاخرین از فقهاء شیعه و از جمله امام خمینی ” عدالت ” را که یکی از شرائط مرجع تقلید و قاضی و امام جماعت و … است،‌به ملکه  انجام واجبات و ترک محرمات تعبیر می کنند، و این نظریه به مشهور فقهاء نسبت داده شده است.

و از ظاهر کلام تعدادی از فقهاء استظهار شده که عدالت عبارت است از ترک گناهان.[۳]

در رابطه با شناخت تفاوت میان این دو نظریه ضروری است که ابتداء کلمه ملکه را تفسیر کنیم:

 

ملکه یعنی چه؟

ملکه عبارت است از حالت روانی ویژه ای که موجب می شود فعل یا ترک عملی به آسانی انجام شود.

تکرار یک عمل خاص و یا ترک آن موجب می شود که در نتیجه تمرین، حالت خاصی در روان انسان ایجاد گردد که آن فعل یا ترک به آسانی از او صادر شود، به این حالتی که پس از تکرار و تمرین حاصل می شود، ملکه گفته می شود.

مثل کسی که می خواهد خیاطی یاد بگیرد، ابتدا دوختن لباس برایش مشکل است ولی به تدریج پس از تمرین های بسیار، به آسانی از عهده این کار بر می آید، و در صورتی به او خیاط می گویند که ملکه ی دوزندگی برای او حاصل شده باشد و به آسانی از عهده این کار برآید یا کسی که می خواهد خود را به خام خواری عادت دهد، ابتدا ترک خوردن غذاهای پخته برای او دشوار است، ولی به تدریج پس از تمرین های زیاد خام خواری برای او ملکه می شود، و حتی گاه ممکن است غذاهای پخته برایش ناگوار باشد.

در رابطه با انجام واجبات الهی و ترک محرمات نیز مساله همین طور است، ابتدا نماز خواندن یا روزه گرفتن یا زکات دادن و امر به معروف و یا سایر واجبات برای انسان مشکل است، و هم چنین ترک گناهان برای انسان دشوار است، ولی به تدریج پس از تمرین، حالتی برای انسان پیدا می شود که به آسانی واجبات را انجام می دهد و محرمات را ترک می کند، بلکه به تدریج به جائی می رسد که نه تنها نماز خواندن برای او دشوار نیست بلکه نماز نخواندن برای وی دشوار می شود، نه تنها واجبات را به آسانی انجام می دهد بلکه ترک واجبات برای او دشوار است، و نه تنها محرمات را به آسانی ترک می کند بلکه انجام محرمات برای او دشوار است، این حالت روانی ملکه عدالت و تقوا نامیده می شود.

فقهائی که می گویند در قاضی ملکه عدالت شرط است، منظورشان این است که تا انجام واجبات و ترک محرمات به صورت حالت راسخه ی نفسانی برای اوقاضی در نیامده باشد حق قضاوت ندارد، و فقهائی که می گویند ملکه شدن عدالت شرط نیست، منظورشان این است که صرفا انجام واجبات و ترک محرمات برای تحقق عدالت قاضی کافی است هر چند به صورت ملکه راسخه ی نفسانی در نیامده باشد.

تحقیق و بررسی در رابطه با این که کدام یک از این دو نظریه به واقع نزدیک تر است از حوصله این مقاله خارج است ولی اجمالا باید عرض کنم که سپردن مناصب اجتماعی حکومت اسلامی به ویژه منصب قضاوت به کسانی که ملکه ی عدالت و تقوا در آنها تحقق نیافته کاری بس خطرناک است، و بر کسانی که این ملکه را در خود نمی یابند ضروری است که از پذیرفتن این منصب خطرناک امتناع ورزند، و دین و دنیای خود را تباه نسازند که قاضی بر لب پرتگاه دوزخ است، و در مسیری که در لب پرتگاه دوزخ است رفتن و سالم ماندن، جز از کسانی که رفتن از این مسیر را تمرین کرده اند و واجد ملکه تقوا شده اند ساخته نیست ” اللهم اعصمنا “.

 

هشداری به قضات جور

روایت است که امیرالمؤمنین علیه السلام دچار چشم درد شدیدی شده بود و پیامبر اسلام ــ صلی الله علیه و آله ــ برای عیادت به دیدن او آمده بود که دید علی از شدت درد فریاد می زند!.

پیامبر فرمود:

” اجزعا ام وجعا ”

یعنی آیا بی تابی می کنی یا درد خیلی شدید است؟!.

امام عرض کرد: یا رسول الله تا کنون به دردی شدیدتر از این درد مبتلا نشده ام!.

در این جا پیامبر اسلام حدیثی هیجان انگیز برای امام بیان فرمود که حالتی برای امام پیش آمد که آن همه درد را فراموش کرد!.

فرمود: یا علی! وقتی ملک الموت برای قبض روح فاجر می آید سیخی آتشین همراه دارد که به وسیله ی آن روح او را قبض می کند، و بلافاصله پس از قبض روح او بدین ترتیب، دوزخ فریاد می کشد!.

امام علی ــ علیه السلام ــ با شنیدن این حدیث چنان هیجان زده شد که از بستر بیماری برخاست و نشست و فرمود که یا رسول الله سخنت را دوباره برای من تکرار کن که آن چه فرمودی دردم را از یاد برد!. و توضیح بدهید که آیا از امت شما هم کسانی هستند که با این ترتیب جان بدهند!.

پیامبر فرمود: آری، سه دسته هستند که به این شکل خواهند مرد.

” حاکم جائر، و آکل مال الیتیم و شاهد زور “.

این سه دسته عبارتند از حاکم جائر، و کسی که مال یتیم می خورد، و کسی که شهادت به دروغ می دهد.[۴]

از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده که:

” من ولی القضاء فقد ذبح نفسه بغیر سکین “.

کسی که متصدی امر قضا شود خود را بدون چاقو سر بریده است.[۵]

این حدیث را حسام الدین هندی که از محدثین عامه است در کتاب کنزالعمال نقل کرده، و مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه از محمد بن محمد بن مفید در کتاب مقنعه آن را به این شکل نقل نموده است:

” من جعل قاضیها فقد ذبح بغیر سکین “.

کسی که به قضاوت منصوب شود، بدون چاقو سر بریده شده است.[۶]

و محدث نوری در کتاب مستدرک الوسائل از ابن عباس نقل می کند که می گوید که از پیامبر شنیدم که فرمود: ” کسی که متصدی امر قضاوت شود بدون چاقو ذبح شده است “.

یکی از پیامبر پرسید که یا رسول الله منظور شما از این ذبح و سر بریدن بدون چاقو چیست؟

پیامبر فرمود: مقصود آتش دوزخ است.[۷]

بدیهی است که منظور از این احادیث این نیست که اگر کسی واجد شرائط قضا باشد، و قضاوت را به عنوان یک وظیفه الهی پذیرفته است کار خلافی کرده، زیرا همان طور که قبلا توضیح دادیم واجدین شرائط قضا با پذیرفتن نه تنها کار خلافی را مرتکب نشده اند بلکه خط انبیاء را دنبال کرده اند و مقام نمایندگی خدا را احراز نموده اند، و همان طور که امام صادق ــ علیه السلام ــ فرموده:

” خیر الناس قضاه الحق ”

بهترین مردم، قضات حق اند.[۸]

بلکه مقصود این است که کسانی که واجد شرائط قضا نیستند، و به قضاوت به عنوان یک موقعیت مادی می نگرند، و جهت ارضای مطامع مادی خویش متصدی این منصب می گردند، با دست خود و بدون اینکه چاقوئی در کف داشته باشند خود را ذبح کرده، و تسلیم آتش دوزخ نموده اند.

تاکنون دو ویژگی از ویژگیهای قاضی در اسلام را که یکی علم به قوانین الهی و دیگری عدالت بود مورد بررسی قرار دادیم، به خواست خدا در مقاله ی آینده ویژگیهای قاضی را از دیدگاه علی ــ علیه السلام ــ مورد بررسی قرار خواهیم داد.

 

۱ـ منظور از این قوانین اعم از احکام واقعی و ظاهری است.

۱ـ بحار الانوار، ج ۱۰۴، ص ۲۶۴٫

۲ـ نظریه های دیگری در رابطه با تفسیر عدالت وجود داد که نیازی به مطرح کردن آنها نیست و طالبین می توانند در این رابطه به متون مشروح فقهی مراجعه نمایند.

۱ـ وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۱۶۶٫

۲ـ کنز العمال، حدیث ۱۵۰۰٫

۳ـ وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۸٫

۴ـ مستدرک، ج ۳، ص ۱۷۳٫

۱ـ بحار الانوار، ج ۱۰۴، ص ۲۶۹٫

17دسامبر/16

فلسفه حج در سخنان معصومین (ع)

کَلٰامُکُمْ نُوْرٌ وَ اَمْرُکُمْ رُشْدٌ

 

۱ـ امیرالمومنین (ع):

” ان افضل ما توسل به المتوسلون الی الله سبحانه و تعالی الایمان به و برسوله … و حج البیت و اعتماره فانهما ینفیان الفقر و یرحضان الذنب … “.[۱]

در این خطبه امیرالمؤمنین علیه السلام ده چیز را برترین وسیله تقرب به خداوند تبارک و تعالی شمرده اند که یکی از آنها حج و عمره است و برای آن دو حکمت ذکر فرموده اند: یکی اینکه فقر و بینوائی را می زداید و دیگر آنکه گناه را می شوید.

 

۲ـ فاطمه زهرا (س) در ضمن خطبه فدکیه چنین می فرماید:

” …فجعل الله الایمان تطهیرا لکم من الشرک و … و الحج تشییدا للدین…”.[۲]

در این خطبه مبارکه حضرت زهرا سلام الله علیهما حکمت پاره ای از احکام دین را بیان فرمودند و حکمت تشریع حج را اعلای دین و استحکام بنای آن شمردند.

 

۳ـ امام زین العابدین (ع):

“حجوا و اعتمروا تصح اجسامکم و تتسع ارزاقکم و یصلح ایمانکم و تکفوا مؤنه الناس و مؤنه عیالاتکم “.[۳]

حج و عمره به جا بیاورید تا بدنهایتان سالم و روزی هایتان فراوان و ایمانتان صالح و مستحکم باشد و سختی ها و مشکلاتی که از سوی مردم یا زن و فرزند بر دوش شما است، حل گردد.

 

۴ـ امام رضا (ع):

” انما امروا بالحج لعله الوفاده الی الله ــ عزوجل ــ و طلب الزیاده و الخروج من کل ما اقترف العبد تائبا مما مضی، مستانفا لما یستقبل مع ما فیه من اخراج الاموال و تعب الابدان و الاشتغال عن الاهل و الولد و حظر النفس عن اللذات شاخصا فی الحر و البرد ثابتا علی ذلک دائما مع الخضوع و الاستکانه و التذلل مع ما فی ذلک لجمیع الخلق من المنافع لجمیع من فی شرق الارض و غربها و من فی البر و البحر ممن یحج و ممن لم یحج من بین تاجر و جالب و بائع و مشتر و کاسب و مسکین و مکار و فقیر و قضاء حوائج اهل الاطراف فی المواضع الممکن لهم الاجتماع فیه مع ما فیه من التفقه و نقل الاخبار الائمه علیهم السلام الی کل صقع و ناحیه کما قال الله ــ عزوجل ــ فلو لا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون و لیشهدوا منافع لهم “.[۴]

در این حدیث از امام هشتم علی بن موسی الرضا ــ علیه السلام ــ چند علت برای وجوب حج نقل شده است:

۱ـ فرود آمدن در ساحت عظمت و رحمت الهی و درخواست وفور و زیادتی روزی از حضرت احدیت و توبه و بازگشت و برون آمدن از گناهان که بنده خدا با رفتن حج از گناهان پیشین خود پاک می شود و زندگی و بندگی خویش را از سر می گیرد.

۲ـ ریاضت و مبارزه ی با نفس در مصرف کردن اموال در راه خدا و به زحمت انداختن بدنها و فراموش کردن زن و فرزند و خانمان و خویشتن داری از لذائذ زندگی در حالی که انسان مشقت گرما و سرما را بر خود هموار می سازد و بر تعهد خود استوار می ماند، در نهایت خضوع و خشوع و فروتنی و خاکساری.

۳ـ منافع مادی برای افراد مختلف در شرق و غرب عالم، در دریا و خشکی، چه آنها که خود حاجیند و چه آن ها که حاجی نیستند، از بازرگان و آورنده ی کالا و فروشنده و خریدار و کاسب و تهیدست و چاروادار و فقیر و نیازمند.

و در این میان نیازمندیهای کسانی که از سرزمین های مختلف در محل اجتماع حاجیان گرد آمده اند نیز بر آورده می شود.

۴ـ تفقه و یاد گرفتن احکام و معارف اسلامی و گسترش روایات ائمه علیهم السلام در همه شهرها و قصبات به وسیله ی نقل حاجیان[۵].

آن گاه امام استشهاد فرمودند به دو آیه از قرآن:

” چرا از هر گروه از مؤمنین دسته ای کوچ نکنند تا احکام و معارف دین بیاموزند و چون بازگشتند قوم خود را (از عذاب الهی) بترسانند، شاید آنان بترسند “.

” مردم را به حج فرا خوان… تا شاهد منافع خویشتن باشند “.

 

۱ـ نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه ۱۱۰، (ص۱۶۳).

۱ـ وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۳، ج۲۲٫

۲ـ وسائل الشیعه، ج۸، ص۹، حدیث۲۰٫

۳ـ وسائل الشیعه، ج۸، ص۷٫

۱ـ البته این فائده حج بدین جهت بوده است که ائمه (ع) غالبا در مدینه بوده اند و چون مردم در اثر فشار حکومت های عباسی نمی توانستند از محضر مبارک آنان استفاده کنند، حج بهترین بهانه برای این امر بود.

17دسامبر/16

قوانین کیفری در اسلام قسمت پانزدهم

حجه الاسلام و المسلمین موسوی تبریزی

کیفر محارب و مفسد

در مقاله گذشته در تفسیر آیه ی شریفه ” انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا “. گفته شد، ظاهر آیه این است که دو عنوان برای کیفرهای مذکور ذکر شده است:

” محارب ” و ” مفسد “، که دومی اگر چه به وسیله واو عطف شده است لیکن واو به معنای ” او ” در عبارات عرب زیاد آمده است.

علاوه بر آن، آیه شریفه ۳۲ سوره مائده که یک آیه قبل از آیه مورد بحث است به این مسئله دلالت دارد. خداوند پس از آنکه جریان فرزندان حضرت آدم و کشته شدن هابیل به دست قابیل را نقل می کند می فرماید:

” من اجل ذلک لک کتبنا علی بنی اسرائیل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانما احیا الناس جمعیا ”

ــ به جهت این جنایت بزرگی که انجام گرفت (و در میان فرزندان آدم برای اولین بار قتل و کشتار پایه گذاری شد) به بنی اسرائیل اعلام کردیم و موکدا گفتیم که هر کسی انسانی را بدون جهت قصاص یا فساد در زمین بکشد گویا همه ی مردم را کشته و کسی که انسانی را احیا و زنده کند گویا تمامی انسان ها را زنده ساخته است.

محل شاهد ما استثناء دو نوع قتل از حکم قتلی است که عندالله مبغوض و محکوم است:

۱ـ قتل در برابر قتل که همان قصاص است. قرآن می فرماید:

” کتب علیکم القصاص فی القتلی، الحر بالحر و العبد بالعبد و الانثی بالانثی “.

یعنی در رابطه با قتل و کشتار بر شما قصاص را نوشتیم که شخص آزاد و حر را در برابر کشته شدن شخص حر و عبد را در برابر عبد و زن را در برابر زن بتوانید قصاص کنید و انتقام خون خودتان را بگیرید.

۲ـ فساد فی الارض. که اگر کسی که به خاطر فساد فی الارض کشته شود برای کشنده و قاتل او عذاب و کیفری نیست و از خطابی که در این آیه شده است خارج است. می بینیم که خداوند متعال صرفا فساد فی الارض را مجوز کشتن و قتل مفسد دانسته و در کنارش عنوان محارب را ذکر نفرموده است و بلافاصله پس از این آیه کیفرهای مفسد و محارب را ذکر فرموده است. و خود این اقوی شاهد است بر این که افساد فی الارض یک عنوان مستقل برای کیفرهای چهار گانه در آیه شریفه است.

البته قول دیگری نیز در آیه هست و شاید بیشتر فقهای اسلام همان را اختیار کرده اند و گفته اند واو به معنی جمع است و غالبا در عبارات عرب واو به معنای جمع استعمال و شایع است و فرموده اند مادامی که قرینه محکم بر معنای دیگر نباشد همان معنای جمع را ــ که از واو عطف کرده استفاده می شود ــ باید انتخاب کرد.

در این صورت در خارج، مصداق محارب و مفسد یکی خواهد بود و اگر فرض کنیم که عنوان مفسد بدون صدق محارب و یا محارب بدون صدق مفسد در خارج پیدا شد کیفرهای چهارگانه را نمی شود بر او تحمیل کرد.

بحث دیگری که در آیه شریفه است و لازم است که اشاره شود مسئله محاربه با خدا و چگونگی آن و اصولا معنای محارب است.

بعضی از فقهای بزرگ اسلام معنای محارب را به طوری عام گرفته اند که بنابر آن هر کسی که به نحوی و با هر سلاحی و در هر جائی و در هر زمانی فردی یا افرادی را بترساند و تهدید کند و رعب و وحشت ایجاد نماید و امنیت را سلب نماید محارب است و موضوع آیه شریفه به حساب می آید ولی عده ای دیگر از فقهاء و مفسرین بزرگ فرموده اند که ظاهر آیه شریفه متعلق محاربه را خدا و رسول خدا قرار داده است این است که با احکام الهی و اجرای آن در جامعه و اجرای عدالت و حقوق مردم و آزادی و امنیت مردم مبارزه کند.

به طوری که ضرر و زیان خطر محاربه شخص محارب به اجتماع و جامعه اسلامی متوجه باشد و جامعه و عامه مردم را مورد ضرر و زیان قرار دهد و امنیت را از آنها سلب نماید. مانند کسی که جاده را می بندد و یک راه عمومی که همه مردم از آن استفاده می کنند مورد راهزنی و تجاوز مسلحانه خود قرار دهد و سلب امنیت از راهها و عبور و مرور مردم بنماید، و یا در برابر حرکتهای حق طلبانه مردم مقاومت کند و با ایجاد رعب و وحشت و قتل و کشتار بخواهد جلوی حرکت را بگیرد. مانند مقاومت شاه و دار و دسته اش در برابر حرکتهای حق طلبانه مردم مسلمان ایران و با مقاومت گروهکهای ملحد و محارب التقاطی و غیره در برابر مردم که همه اینها از مصادیق شاخص و بارز محارب و مفسد می باشد. ولی بنا بر این قول آیه شریفه شامل آن دزد مسلحی که شبانه یا در روز، مخفیانه وارد منزل کسی می شود و با ایجاد رعب و وحشت در میان آن خانواده اموال را جمع آوری می کند و می برد نمی شود اگر چه آن نیز کیفر دارد و باید به کیفر سنگین برسد لکن عنوان محارب بنابراین قول شامل آن دسته افراد نمی شود. در ابتدا اقوال بعضی از بزرگان را نقل می کنیم سپس روایات مطلب را بازگو می نمائیم و در نهایت آن چه به نظر می رسد بیان خواهیم کرد.

شیخ طوسی ــ رضوان الله علیه ــ در کتاب نهایه می فرماید:

” المحارب هو الذی یجرد السلاح و یکون من اهل الریبه، فی مصر کان او غیر مصر، فی بلاد الشرک کان او فی بلاد الاسلام، لیلا کان او نهارا فمتی فعل ذلک کان محاربا ”

یعنی محارب کسی است که سلاح بر دارد و از غلاف بکشد و اهل فساد و شبهه باشد. (یعنی کسی که اسلحه بر می دارد و یا می کشد اگر اهل ایمان و یا مامور برای حفظ نظم و انضباط از طرف حکومت اسلامی باشد آن شخص محارب نیست. محارب کسی است که اسلحه بکشد و خود اهل فسق و یا وضع مشکوکی داشته باشد) در شهر و میان مردم شهر این کار را انجام دهد محارب است در خارج شهر هم باشد محارب است، در شهرهای مسلمین باشد یا شهرهای شرک و کفر باشد، شب باشد یا روز فرقی نمی کند هر کس این گونه رفتار کند محارب است و احکام محارب بر او بار می شود.

و پس از چند مطلب می فرماید:

” و اللص ایضا محارب، فاذا دخل اللص علی انسان جاز له ان یقاتله و یدفعه عن نفسه … ”

یعنی دزدی که وارد منزل کسی می شود محارب است و صاحب خانه می تواند با او مبارزه کند و از خود دفاع کند و او را بکشد و اگر او را کشت دیه و قصاص ندارد و خون او هدر است.

همین طور که ملاحظه می کنید ظاهر کلام شیخ این است که هر کسی که اسلحه بر دارد و با زور و ایجاد رعب و وحشت و ترساندن مردم بخواهد به مال و جان و ناموس و امنیت مردم تجاوز کند اگر چه طرف تهدید یک نفر باشد محارب محسوب می شود.

مرحوم محقق صاحب شرائع می فرماید:

” المحارب کل من جرد السلاح لا خافه الناس، فی بر او بحر، لیلا کان او نهارا، فی مصر و غیره “.

یعنی محارب هر کسی است که سلاح بر کشد برای ترساندن مردم، در خشکی یا دریا، شب یا روز، در شهر یا در خارج شهر فرقی نمی کند.

مرحوم شهید ثانی در مسالک می فرماید:

” یشترط فی المحارب تجرید السلاح، و المراد به هنا ما یشمل المحدد حتی العصا و الحجاره و ان کان اطلاقه علی ذلک لا یخلو من تجوز، و قصد اخافه الناس. فلو اتفق خوفهم منه من غیر ان یقصده فلیس بمحارب “.

یعنی شرط محارب بودن دو چیز است:

۱ـ کشیدن سلاح هر سلاحی که تیز باشد حتی عصا و سنگ نیز شامل می شود…

۲ـ قصد ترساندن مردم را داشته باشد که اگر کسی سلاح بر کشد و قصدش ترساندن مردم نباشد اگر چه اتفاقا بترسند و هراس کنند به او محارب صدق نمی کند.

سپس می فرماید: فرقی ندارد بین این که عده ای بترسند و یا یک نفر بترسد و اصولا ترس حاصل بشود یا نه. به طوری که اگر کسی سلاح بر کشد و از منزل شخصی شبانه یا روز با زور از مال مردم بگیرد و ببرد محارب است. می بینیم که مرحوم شهید ثانی نیز به عمومیت مسئله معتقد است و محارب را شامل کسانی می داند که با سلاح کشیدن، خوف و هراس در مردم ولو یک نفر در یک خانه ایجاد کنند.

حضرت امام امت، رهبر کبیر انقلاب در تحریر الوسیله در فصل حد محارب می فرماید:

” المحارب هو کل من جرد سلاحه او جهزه لا خافه الناس و اراده الافساد فی الارض، من بر او بحر، فی مصر او غیره، لیلا او نهارا “.

یعنی محارب کسی است که سلاح خود را بر کشد و از غلاف بیرون بیاورد و یا آماده سازد برای ترساندن مردم و یا به قصد افساد در روی زمین، در خشکی یا دریا، در شهر یا غیر شهر، شبانه یا روزانه فرقی نمی کند.

بالاخره خوانندگان گرامی متوجه هستند که فقها مسئله محارب را تعمیم داده اند حتی بر کسانی که فقط موجبات ترس یک نفر را آماده سازند و با ارعاب و تهدید به اموال یا به جان او تجاوز نمایند. ولی بعضی از فقها و مفسرین بزرگ، مسئله محارب را مخصوص نموده اند به کسانی که مخل نظم اجتماع باشند و سلب امنیت از عموم بنمایند و مانع اجرای حدود الهی و برقراری نظم اسلامی در جامعه باشند، و به افرادی که ترساندن آنان فقط جنبه شخصی دارد و یک نفر یا چند نفر به خصوص را برای شرارت خاصی و یا اغراض خاصی بخواهند بترسانند محارب اطلاق نمی شود.

مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان پس از تفسیر آیه شریفه می فرماید:

با توجه به اینکه محاربه با شخص پروردگار متصور نیست باید از محاربه با خدا معنای مجازی را اراده کرد، یعنی محاربه با آثار و احکام الهی که همه احکام را شامل می شود، لکن این که پس از محاربه با خدا محاربه با رسول الله را نیز آورده است می تواند قرینه باشد بر اینکه مراد محاربه ی با ولایت و زعامت رسول الله و با آن چه که به عهده رسول گرامی است به عنوان حاکم مسلمین، مانند اجرای حدود الهی، ایجاد امنیت عمومی و اصلاح مردم، عمران و آبادی شهرها و غیر ذلک، که محاربه با رسول خدا یعنی جلوگیری از این مسائل و اخلال بر مسائل مذکور و این نوع محاربه بدون ایجاد خوف در میان عامه ی مردم امکان پذیر نیست و قهرا نیاز به سلاح های مخوف دارد. و لذا در تفسیر فساد فی الارض در روایات کلا کشیدن سلاح و ایجاد خوف و رعب مطرح شده است.

و بعضی دیگر از فقها و مفسرین نیز همین طور تفسیر کرده اند.

درباره ی محارب لازم است که دو مطلب را در نظر بگیریم: اول آیه ی شریفه دوم روایاتی که در تفسیر محارب با تعیین مصداق آن وارد شده است. اما آیه شریفه مقداری درباره ی آن بحث شد و کاملا روشن است که مبارزه با خدا و رسول خدا عام است از جهتی، و خاص است از جهتی. از جهت شمول محاربه با خدا به جمیع احکام الهی: کوچک و بزرگ عام است و هر نوع مبارزه و ایجاد مانع در برابر احکام اسلام، و اجرای آن، و برقراری نظام اسلامی، و احیای حقوق عامه مردم، و ایجاد امنیت عمومی اعم از شغلی ــ قضائی و سیاسی، و دفاع از حیثیت و کیان اسلامی و مقابله با دشمنان متجاوز، و جهاد برای دفع کفار و یا جهاد آزادی بخش برای نجات عموم مردم مظلوم و مستضعف از چنگال ظالمین، و عمران و آبادی در میان شهرهای مسلمین، و ایجاد فرهنگ صحیح و آموزش و پرورش صحیح اسلامی و بهداشت عمومی و غیر ذلک که از وظائف حکومت اسلامی و انبیاء و ولی مسلمین است محاربه با خدا و رسول خدا محسوب می شود و فرقی نمی کند که مبارزه با مسائل یاد شده با ایجاد رعب و وحشت در ملاءعام و لشکر کشی باشد یا در خفاء و به صورت انجام عملیات چریکی و مخفی باشد، با اسلحه گرم سنگین باشد و سبک جنگی باشد و یا اسلحه سرد باشد، و یا با آتش زدن منازل و مزارع و یا تخریب و انفجار پل ها و ساختمانهای عمومی و بانک ها و یا دزدیدن انسانها و مخفی نگهداشتن آنها و امثال اینها.

بالاخره هر وسیله ای که باعث ایجاد رعب و وحشت در میان مردم و سلب آسایش و امنیت از جامعه و سدی در برابر رشد فکری، اقتصادی، تولیدی، فرهنگی، سیاسی جامعه باشد اعمال کننده ی آن محارب محسوب می شود. و افرادی که در امور محاربه شرکت می کنند فرقی ندارند که اجرا کننده وسائل مخوف باشند مثلا تیراندازی بکنند، اسلحه بر کشندو نارنجک به دست بگیرند، و یا سمت آنها صرفا مقدماتی باشد، تهیه وسائل آتش زا و قتاله، مسکن برای محاربین امکانات مادی و مالی برای اداره ی آنها، جهت فکری دادن و تربیت و تعلیم آنان در جهت محاربه و تنظیم کننده امور آنان و رهبری فکری، سیاسی، نظامی آنان کلا محارب محسوب می شود و کیفرهای محاربه در حق آنها اعمال می گردد ولی از جهت این که باید مورد تهدید و اخافه عام باشد و ضرر محاربه به عموم مردم برسد نه افراد خاصی از این جهت خاص است در رابطه با آیه شریفه به همین مقدار در موضوع محاربه بسنده می کنیم لکن باید روایات موضوع را نیز بررسی کرد که به مقاله دیگر موکول می کنیم.

ادامه دارد

 

 

17دسامبر/16

گرمازدگی (۲)

دکتر سید حسن عارفی

در مقاله ی پیشین، درباره ی گرمازدگی، راههای مبادله حرارت بدن با محیط، علائم شوک به علت گرما و خلاصه مقداری راجع به درمان گرمازدگی بحث کردیم. اینک در دومین و آخرین قسمت این بحث، در مورد پیشگیری از ایجاد سندرمهای ناشی از گرما و گرمازدگی مطالبی را تقدیم خوانندگان عزیز می نمائیم. به امید اینکه زائران محترم بیت الله الحرام با مطالعه دقیق این بحث، از بیماری خطرناک گرمازدگی در آن هوای بسیار گرم عربستان، جلوگیری به عمل آورده، مناسک حج را با آرامش انجام دهند.

از آنجائی که در طب، همیشه پیشگیری بر درمان ارجح است و به قول معروف: در پیکار هستی بر نیستی، اول پیشگیری بعد درمان می باشد.

بنابراین در ذیل نکات لازم که از نقطه نظر پیشگیری، ارزش بسیار ارزنده دارد بیان خواهد شد.

پیشگیری از ایجاد سندرمهای ناشی از گرما و فعالیت های بدنی در محیط گرم:

۱ـ نوشیدن آب و خوردن موادی مثل نمک طعام قبل از وارد شدن در محیط گرم که با فعالیت بدنی نیز همراه است.

۲ـ پوشیدن لباس نازک و سبک و رنگ سفید و یا رنگ روشن.

۳ـ چون افراد مسن و افراد در سنین پائین بیشتر مستعد به بیماریها و سندرمهای ناشی از گرما می باشد، نکات متذکر شده در فوق بیشتر لازم الاجرائ است.

۴ـ استفاده مکرر از حمام و دوش آب سرد، و حتی الامکان کوشش کنند در شبانه روز حداکثر ایام خود را در محیطی خنک به سر برند و در صورت احتیاج در زمانی که هوای محیط خنک ترین زمانها را دارد از محل زندگی خود خارج شوند.

۵ـ کوشش کنید از نظر فیزیولوژیکی در حالت متعادل باشند، از پر خوری زیاد و یا کم خوری جلوگیری کنند.

۶ـ افرادی که مبتلا به بیماریهای مزمن قلبی، عروقی، کلیوی، کبدی پوستی و غیره هستند باید از انجام فعالیت های بدنی پرهیز کنند. تا زمانی که بدن انسان قادر به عرق کردن باشد می تواند در مقابل درجه حرارتهای بالا مقاومت کرد، و حرارت های بسیار بالا را تحمل کند. ولی به شرط آن که آب و کلرور سدیم که مهمترین ترکیبات تشکیل دهنده عرق است از خارج تامین و با خروج این مواد مجددا و مکررا تامین شود.

۷ـ لباس افرادی که در محیط گرم به فعالیت مشغولند باید علاوه بر نازک بودن و سبک بودن، از جنس نخی باشد تا عرق قابل نفوذ و حتی الامکان جریان هو از جدار آن قابل عبور باشد.

۸ـ از لباس هائی که غیر قابل نفوذ به عرق می باشند و از مواد نایلونی و یا مواد مشابه ساخته شده اند باید پرهیز کرد.

۹ـ همان گونه که ذکر شد باید به مقدار کافی و غیر محدود آب نوشید. بنابراین محدود کردن نوشیدن آب در افرادی که در محیط گرم مشغول فعالیت هستند صحیح نیست.

۱۰ـ در اثر فعل و انفعالات متعدد داخل سلولی و سوخت و ساز حاصل از مواد غذائی مقدار فراوان انرژی در سلول و میتوکندری ایجاد می شود که مقداری به مصرف فعل و انفعالات داخل و خارج سلولی می رسد ولی چنان که متذکر شده ایم مقداری حرارت که برای بدن، زائد و بی فایده است باید از بدن دفع شود. هر چه غذای مصرف شده بیشتر باشد و یا کار عضلانی بیشتر باشد مقدار انرژی تولید شده و در نهایت حرارت ایجاد شده زیاد خواهد بود.

بنابراین در محیط گرم که بدن قادر به دفع مقدار محدودی حرارت از بدن است، توصیه می شود که از یک طرف از مصرف غذا مقدار بیش از حد مواد غذائی که خود تولید کننده انرژی و حرارت است جلوگیری نمود و از طرف دیگر تا حد امکان از فعالیت عضلانی و کار سخت در محیط گرم پرهیز نمود. و بدین طریق انرژی و در نتیجه حرارت تولید شده را به حداقل امکان برسانیم تا بدن بتواند قدرت دفع حرارت زائد را داشته باشد.

۱۱ـ در اثر فعالیت های بدنی و یا بیماریهای تب زا، درجه حرارت بدن ممکن است بالاتر از حد طبیعی رود. ولی بالاترین درجه حرارت که اعمال مغز از بین نمی رود و بعد از پائین آمدن درجه حرارت، فونکسیونها و اعمال مغز قابل برگشت است ۴۲ درجه سانتی گراد است. درجه حرارت ۵/۳۴ سانتی گراد معمولا همراه با عوارض شدید و مرگ است. بنابراین باید از درجه حرارت های بالا و به خصوص نزدیک به ۵/۴۳ درجه جلوگیری نمود.

۱۲ـ چون یکی از عوارض ناشی از گرما، راشهای پوستی است و به خصوص نوع عفونی، بهداشتی درجه حرارت آب وان و دوش و استخر هر چه گرمتر باشد رشد باکتریها را مناسب تر میکند. از این رو، باید از وان آب گرم و شنا در استخر آب گرم و دوش آب گرم پرهیز کرد.

۱۳ـ چون در محیط گرم و در حال فعالیت بدنی تنها طریق از دست دادن حرارت به وسیله عمل تبخیر است، بنابراین باید کوشش شود این عمل تبخیر که به وسیله ترشح عرق از غدد اکرین انجام می مشود به خوبی انجام گیرد. و از فاکتورهائی که سبب کاهش عرق کردن مثل کم بودن آب بدن و له شدن مجاری خروجی غدد عرق به علت عرق ریزش فراوان و به مدت طولانی جلوگیری نمود. در صورتی که آب کافی در بدن انسان نباشد غدد عرق قادر به ترشح عرق کافی نخواهند بود.

۱۴ـ در فعالیت های بدنی مساوی، خانم ها در مقایسه با آقایان کمتر عرق می کنند و حرارت تولید شده را خانمها بیشتر نگه می دارند به خصوص اگر در دوره بعد از تخمک گذاری باشند. بنابراین در محیط گرم که همراه فعالیت بدنی است خانمها باید نکات پیشگیری شده را بیشتر رعایت کنند.

۱۵ـ مطابق مطالعات kerslake موقعی که عرق ریزش، به حد ماکزیم خود می رسد عمل تبخیر در این حد عرق ریزش به خوبی انجام نمی گیرد و مطابق محاسبه به یک سوم ظرفیت تبخیر می رسد. از این مطالعه چنین نتیجه گیری می توان کرد که در محیط گرم عرق ریزش به حد ماکزیم در انسان برای از دست دادن حرارت صددرصد مفید واقع نمی شود زیرا تمام عرق ایجاد شده تبخیر نمی شود. از طرفی افرادی که عادت به فعالیت بدنی ندارند اگر ناگهان وارد محیط گرم شوند و مجبور به فعالیت بدنی باشند مقدار فراوان عرق خواهند کرد. و این برعکس آن است که در افرادی که قبلا عادت به فعالیت داشته اند، زیرا این افراد که سابقه فعالیت بدنی داشته اند کمتر عرق می کنند.

از مطالعات فوق این نتیجه را نیز می توان گرفت که بهتر است قبل از آن که افراد وارد محیط گرم شوند و فعالیت بدنی در محیط گرم شروع کنند چند مدتی خود را وادار به فعالیت در محیط گرم نمایند و بدین طریق عرق ریزش آن ها در ورود به محیط جدید که گرم و توام با فعالیت بدنی است فراوان نخواهد بود و عرق ریزش فراوان که از طرفی عرق آنها تبخیر نخواهد شد. به عبارت دیگر تمرین و فعالیت در محیط گرم قبلی سبب می شود که با ورود به محیط گرم و فعالیت در چنین محیطی:

۱ـ مقدار عرق ریزش کمتر خواهد بود.

۲ـ مقدار کلرور سدیم چنین عرقی کمتر از مواردی خواهد بود که تمرین و فعالیت در محیط گرم نداشته اند.

۳ـ مقدار کم عرق تبخیر خواهد شد و چون درصد تبخیر عرق ریزشهای کم بیشتر است از دست رفتن حرارت بدن نیز زیادتر خواهد بود.

۱۶ـ تراکم یون سدیم که در عرق یافت می شود در حدود ۸۰ــ۲۰  میلی اکیوالان در لیتر است که در پلاسما در حدود ۱۴۰ میلی اکیوالان در لیتر است. بنابراین در موقع ترشح عرق به تدریج تراکم سدیم پلاسما بالا خواهد رفت. در این مرحله نوشیدن نوشابه ای غنی از نمک غیر از آن که لذت بخش است نتیجه دیگری برای بدن ندارد بلکه مضر است و توصیه می شود آب خالص بنوشند زیرا آب خالص مفیدتر و مؤثرتر است تا آب و نمک.

۱۷ـ این نکته را لازم است که متذکر شویم: چون به تدریج نمک بدن از راه عرق دفع می شود باید کمبود نمک بدن و تامین ذخیره نمک را با اضافه کردن نمک در غذای روزانه و حتی اضافه کردن نمک به سالاد و سبزیجات غیره جبران نمود.

۱۸ـ همراه دفع سدیم در عرق املاح و مواد دیگر نیز دفع می شود از آن جمله است پتاسیم. مقدار دفع پتاسیم از راه عرق بیش از ۵/۵ میلی آکیوالان در لیتر است و این بیش از مقداری است که در پلاسما وجود دارد ولی در عمل با عرق ریزش کمبود پتاسیم پلاسما مشاهده نمی شود.

نکته مهم آن است که پتاسیم از راههائی مثل غذاها و خشکبار وارد بدن می شود و نمک طعام معمولی نیز مقدار قابل ملاحظه ای پتاسیم به همراه دارد. بنابراین خوردن نمک طعام به مقدار کافی پتاسیم مورد احتیاج بدن را نیز تامین خواهد کرد. منبع های خوب پتاسیم برای جلوگیری از کمبود عبارت است از: میوه جات، مغز خشکبار، موز، مرکبات‌، خربزه و گردو.

۱۹ـ همراه عرق مقداری مگنزیوم نیز دفع می شود و در مواردی که عرق ریزش به مدت چند روز در محیط گرم ادامه یابد ممکن است ذخیره مگنزیوم بدن که در حدود ۲۰۰۰ میلی اکی والان است تخلیه شود و تغییرات الکتروکار دیوگرافی به وجود آورد بنابراین توصیه می شود برای جلوگیری از کمبود مگنزیوم از سبزیجات کلروفیل دار (سبز) به مقدار کافی استفاده شود.

۲۰ـ Costill Cote در ۱۹۷۵ افرادی را که در محیط گرم فعالیت عضلانی دارند به دو گروه تقسیم کرد:

۱ـ به یک عده فقط آب خالص در بین فعالیت های بدنی نوشانید.

۲ـ به گروه دیگر آب محتوی ۲۳ میلی اکیوالان نمک نوشانید. و به این نتیجه رسید که حجم پلاسما در هر دو گروه افزایش یافت ولی تجمع سدیم بدن در کسانی که فقط آب خالص نوشیده اند بیشتر بوده است. البته اگر فعالیت به مدت طولانی دوام یابد کمبود کل سدیم بدن بوجود خواهد آمد که باید با تجویز نمک اضافی در غذای روزمره تامین شود.

مطالعه فوق مجددا اهمیت نوشیدن آب خالص بر هر گونه نوشابه نمکی دیگر را در موقع فعالیت در هوای گرم نشان میدهد.

۲۱ـ می دانیم در حدود ۸۰ــ۶۰ درصد حجم کل خون بدن انسان قسمت وریدی جاری می باشد و در موقع فعالیت در گرما مقدار قابل ملاحظه ای عرق دفع می شود. بنابراین در مواردی که کاهش حجم خون که ثانویه به دفع مایعات از بدن و از جریان خون مرکزی می باشد ایجاد علائم نموده است صلاح است شخص را به حال درازکش و در حالی که پاها بالاتر از قلب قرار داشته باشد قرار دهیم و بدین طریق خون موجود در قسمت وریدی را وارد جریان خون نمائیم تا از سقوط فشار خون و نقصان جریان خون جلوگیری شود.

۲۲ـ به عقیده shephard و دیگران در (۱۹۷۵)، تعادل آب بدن و جلوگیری از کمی آب بدن را می توان در اشخاصی که عازم فعالیت بدنی شدید در محیط گرم می باشند به طریق ذیل حفظ و از کمبود آب جلوگیری نمود: قبل از شروع به فعالیت مایعات و به خصوص آب مقدار ۵۰۰ سانتی متر مکعب در حدود ۳۰ــ۱۵ دقیقه قبل از شروع به فعالیت عضلانی در محیط گرم نوشید و در ادامه فعالیت عضلانی در محیط گرم نوشیدن آب و مایعات به طور منظم و مکرر می تواند از کمی آب بدن جلوگیری نماید و بدین طریق آب کافی در اختیار بدن و غدد عرق برای جلوگیری از عدم تعادل حرارت بدن قرار داد.

۲۳ـ shephard و Costill در ۱۹۷۸ از مطالعات خود نتیجه گرفتند که معده انسان در موقع فعالیت های بدنی شدید قادر است تا حدود ۶۰۰ سانتی متر مکعب آب را به داخل روده تخلیه کند. به عبارت دیگر: معده قادر به تخلیه این مقدار آب در ساعت است، بنابراین نوشیدن آب بین فعالیت بدنی یا در طول مدت فعالیت بدنی سبب جذب روده ای آب به مقدار کافی شده که این مانع از کمبود آب بدن خواهد شد.

۲۴ـ فعالیت های عضلانی معمولی و کم مثل قدم زدن و راه رفتن سبب افزایش حرکات معده و خروج زودرس محتویات معده به داخل روده می شود، ولی فعالیت های شدید عضلانی سبب کاهش تخلیه محتویات معده به داخل روده خواهد شد.

۲۵ـ افزایش ضربان قلب در موقع فعالیت عضلانی به مدت طولانی در هوای گرم بیشتر از فعالیت در هوای معتدل خواهد بود ولی در اشخاصی که سابقه فعالیت بدنی داشته اند افزایش ضربان قلب کمتر است. موضوع فوق برای اشخاصی که در محیط گرم باید فعالیت های بدنی انجام دهند اهمیت پیدا می کند زیرا با تمرین و فعالیت بدنی قبلی می تواننداز افزایش ضربان قلب در موقع فعالیت در محیط گرم جلوگیری نمایند.

۲۶ـ فعالیت در محیط گرم سبب کم خونی احشاء کبد می شود که ممکن است منجر به ضایعاتی در کبد شود. تمرین و عادت به فعالیت بدنی قبل از ورود به محیط گرم می تواند از ضایعات کبدی جلوگیری کند.

۲۷ـ همان گونه که ذکر شد فعالیت بدنی طولانی به خصوص در محیط گرم سبب کاهش جریان خون کبد می شود. در مواردی که بازده قلب به علت نارسائی قلبی یا علل دیگر کاهش یافته است، فعالیت بدنی به مدت طولانی در محیط گرم در چنین اشخاصی می تواند مضرتر و مخرب تر برای بافت کبد آنها باشد تا افراد سالم.

۲۸ـ فعالیت شدید بدنی به خصوص در محیط گرم سبب کاهش دفع صفرا در کیسه صفرا می شود (این عمل تحت نظارت عصب واگ است) بنابراین ممکن است جذب و هضم غذا را مختل کند.

بنابراین در افرادی که ضایعات کیسه ی صفرا و کبدی دارند باید حتی الامکان از فعالیت بدنی در محیط گرم خودداری کنند.

۲۹ـ دفع ادرار و مقدار ادرار دفع شده با فعالیت بدنی تقلیل پیدا می کند ولی مقدار ادرار دفع شده با مقدار آب موجود و ذخیره آب بدن قبل از فعالیت در محیط گرم بستگی دارد. و نیز با اکلی ماتیزیشن بستگی نزدیک دارد.

بنابراین برای آن که در فعالیت بدنی در محیط گرم، مقدار دفع ادرار کاهش پیدا نکند صلاح است قبل از فعالیت، آب کافی نوشیده شده و قبل از ورود به محیط گرم مدتی در محیط گرم به فعالیت ادامه داد تا بدن انسان نسبت به محیط گرم آینده، اکلی ماتیزیشن پیدا کند. مثلا، حجاج محترمی که عازم خانه ی خدا هستند چند هفته قبل از وارد شدن به خاک عربستان کوشش کنند هر روز چند ساعت در زیر تابش آفتاب راهپیمائی کرده و قدم بزنند تا بدین طریق بدن آنها اکلی ماتیزیشن نسبت به گرما پیدا کند و قبل از این راهپیمائی در محیط گرم و آفتابی، مقدار کافی آب بنوشند. چنین افرادی با ورود به خاک عربستان احساس محیط گرم جدید را نخواهند کرد و چون بدن آنها عادت کرده گرمازده نخواهند شد.

۳۰ـ چون حرارت تولید شده مازاد بر احتیاج باید از بدن دفع شود، بنابراین راههای دفع حرارت از بدن انسان در محیط گرم باید افزایش یابد، مبادله حرارت بدن انسان با محیط از چند طریق انجام می گیرد:

۱ـ از دست دادن حرارت با مبادله ی حرارتی به طریق کنوکشن Convection که عبارت از انتقال حرارت داخل بدن به پوست و از آنجا با قشر احاطه شده نازک اطراف پوست مبادله حرارتی انجام می گیرد در اطراف پوست بدن قشر هوائی وجود دارد که در صورت دریافت حرارت از داخل بدن گرم می شود ولی این هوای گرم جای خود را با هوای سرد دورتر از پوست عوض خواهد کرد. در حالت طبیعی، این تغییر و جابجائی هوای گرم احاطه کننده بر پوست با هوای سرد دورتر از پوست انجام می شود ولی ناچیز و کند است اگر به وسیله باد پنکه یا بادبزن دستی یا هر گونه جریان هوا، این جابجائی افزایش یابد مسلما گرمای داخلی بدن سریعتر از بدن دفع خواهد شد.

بدین دلیل توصیه می شود افرادی که در محیط گرم در فعالیت هستند به وسائل ممکن جریان باد بر روی بدن ایجاد کنند تا در عمل کنوکشن و از دست دادن حرارت درونی تسریع به عمل آید. و از طرفی هر چه محیط خارج بدن خنک تر باشد و رطوبت کمتر داشته باشد انتقال حرارت بدن به خارج، بهتر انجام خواهد شد. بنابراین اقامت در مواردی که به فعالیت بدنی مشغولیم باید حتی الامکان در محیط خنک باشد.

۳۱ـ توصیه می شود در مواردی که در محیطی گرم به فعالیت بدنی مجبوریم در زمانی انجام شود که هوا خنک تر و جریان هوا بیشتر (باد) و نور خورشید مستقیما به بدن نتابد یا بهتر بگوئیم در شب باشد. مجددا نتیجه می گیریم برای جلوگیری از عوارض گرما مثلا در عربستان برای حجاج خانه ی خدا، اعمال و فرائض مذهبی در شب که هوا خنک تر و جریان و نسیم باد بیشتر است و خورشید در پس پرده افق پنهان شده و از نور آفتابی و حرارت افشانی به دور است انجام گیرد.

۳۲ـ به خصوص شدیدا توصیه می شود که در شدت گرمای روز در زیر آفتاب که در و دیوار زمین و زمان و حتی افراد به یکدیگر حرارت می دهند و شخص در این میان صددرصد حرارت دریافت می کند، از فعالیت بدنی و راه رفتن حتی الامکان بپرهیزند.

۳۳ـ عامل دیگر که در از دست دادن حرارت بدن مؤثر است چربی زیر پوست می باشد، اشخاصی که چاق هستند کمتر از اشخاص لاغر، حرارت داخل بدن را به طریق کنوکشن دفع می کنند. بنابراین توصیه می شود افرادی که در محیط گرم باید فعالیت بدنی داشته باشند کوشش کنند چربی اضافی در بدن را بسوزانند، به عبارت دیگر با رژیم غذائی لاغر شوند.

۳۴ـ عامل دیگر در از دست دادن حرارت بدن به طریق کنوکشن مقدار و نوع لباسی است که اشخاص در محیط گرم و در حال فعالیت بدنی باید بپوشند هر چه لباس کلفت تر و دارای منافذ کمتری باشد مبادله از دست دادن حرارت کمتر است. از پوشیدن لباسهای غیر نخی جدا باید پرهیز کرد. زیرا پارچه های مصنوعی به خصوص از جنس شیشه های مصنوعی و ابریشمی و مواد نفتی مانع دفع حرارت از بدن به خارج می شوند.

۳۵ـ از دست دادن حرارت یا مبادله ی حرارت به طریق رادیشن Radiation که عبارت از مبادله الکترومگناتیک انرژی ببین بدن شخص و محیط اطراف، به عبارت دیگر انژری حرارتی بدن به صورت انرژی الکترومگناتیک که از حرارت نوترن تشکیل شده، با سرعتی مشابه سرعت نور از بدن خارج یا از اطراف به بدن وارد می شود.

۳۵ـ از دست دادن حرارت یا مبادله ی حرارت به طریق رادیشن در حدود ۶۰ درصد انرژی حرارتی بدن به طریق رادیشن از بدن دفع می شود.

نور خورشید منبع رادیشن قوی برای انتقال حرارت است، بنابراین توصیه می شود در گرمای شدید محیط که از زمین و در و دیوار و افراد به طریق رادیش حرارت به انسان وارد می شود کوشش شود حتی الامکان از فعالیت بدنی در زیر نور آفتاب و پوشیدن لباسهای تیره و سیاه پرهیز کرد زیرا خاصیت جذب لباس با رنگ روشن کم و قابلیت انعکاس رادیشن آن زیادتر است.

۳۶ـ از دست دادن حرارت اضافی بدن از طریق تبخیر Evaporation اهمیت به سزائی دارد.

در محیطی مثل مسجدالحرام که آفتاب سوزان با رادیشن و زمین گرم با عمل کنوکشن (هدایتی) و عدم جریان هوا مانع کنوکشن می شود، تنها راه مبادله حرارتی تبخیر خواهد بود. به عبارت دیگر زمین گرمتر از بدن انسان است، بنابراین زمین به ما گرما می دهد و چون دیوار و زمین و اشیاء از بدن ما گرمای بیشتری دارند مسلما به طریق رادیش حرارت به بدن وارد می شود تا از بدن دفع شود و تکیه بر اشیاء یا نشستن و راه رفتن روی زمین با عمل هدایتی یا Conuction به ما حرارت می دهد. در اینجا تنها راه دفع حرارت از بدن به طریق تبخیر است. بنابراین باید بدن از ذخیره کافی آب تامین باشد تا به وسیله دفع عرق عمل تبخیر بهتر انجام شود. ضمنا باید پوست، عروق کافی داشته و سلامت پوست و غدد عرق و جریان خون وجود داشته باشد و باید سیستم قلبی و عروقی رسا باشد تا جریان خون، پوست و غدد عرق را تامین کند.

عرق روی پوست با تبخیر مقداری حرارت دریافت می کند تا از صورت مایع (عرق) به بخار تبدیل شود. بنابراین عرق روی پوست باید تبخیر شود تا به دفع حرارت از بدن کمک کند زیرا دفع عرق از پوست به صورت چکه چکه خارج شدن از پوست کمکی به دفع حرارت از بدن نخواهد کرد. از طرف دیگر تسریع در تولید عرق و تبخیر عرق به وسائل مکانیکی مثل پنکه یا بادبزن سبب دفع سریع حرارت از بدن خواهد شد. از طرفی پوشیدن لباس نازک سبب سهولت در عمل تبخیر می شود ولی در موقعی که لباس از آب اشباع شود. توانائی قدرت سردکننده تبخیر کاهش می یابد.

نتیجه آن که هر عاملی که مانع عمل تبخیر در محیط گرم شود باعث بالا رفتن درجه حرارت داخلی بدن و در نهایت سندرم های ناشی از عدم تعادل حرارتی و ازدیاد حرارت داخلی خواهد شد.

چنان که واضح است برای آن که عمل تبخیر به خوبی انجام شود باید جابجائی هوای گرم و مرطوب نیز به خوبی انجام شود، به عبارت دگیر عمل کنوکشن برای بهتر انجام شدن عمل تبخیر ضروری است.

در صورتی که لباس اشخاصی که در مناطق گرم فعالیت می کنند به وسیله آب، خیس و مرطوب شود، انتقال حرارت بدن از پوست و لباس خیس روی پوست سریع تر انجام می شود. زیرا قابلیت هدایتی آب بیش از سرعت انتقال حرارت از راه هوا می باشد و در حدود ۲۰ برابر بیشتر است. ولی در این حالت ضروری است که دائما به وسیله پنکه یا بهتر با بادبزن دستی جریان باد بر روی لباس خیس در بر به وجود آورد.

۳۷ـ انتقال یا مبادله حرارت به طریق Conuction یا هدایتی، در صورتی که روی صندلی یا زمین یا تخت خواب قرار گیریم در صورتی که حرارت صندلی با زمین یا تخت خواب از ما سردتر باشد ما به آن گرما می دهیم و بالعکس. بنابراین تکیه بر اشیاء سرد یا قرار گرفتن در هوای سرد سبب از دست دادن حرارت بدن خواهد شد. و غوطه ور شدن در آب سرد نیز سبب دفع حرارت از بدن می شود و چنین است دوش آب سرد ولی برهنه راه رفتن در روی زمین و ریگ گرم باعث انتقال حرارت از زمین به انسان می شود.

۳۸ـ مکانیز دیگری که در ورود به محیط گرم یا سرد جدید مانع از ایجاد سندرمهای ناشی از عدم تعادل حرارتی می شود، اکلی ماتیزیشن نامیده می شود. به عبارت دیگر شخص تازه وارد به محیط گرم یا سرد بعد از چند هفته تغییراتی در بدنش به وجود می آید که سرما یا گرما را بهتر تحمل می کند این عمل را Acclimatization مند مثلا در بدو ورود به محیط گرم، انسان ممکن است در ۲۴ ساعت در حدود ۳۰ــ۱۵ گرم نمک از راه پوست به وسیله عرق ریزش دفع کند ولی بعد از آن که در بدن او، اکلی ماتیزیشن انجام شده، دفع نمک  از غدد عرق به ۵ــ۳ گرم تقلیل می یابد، مجددا تکرار می کنیم برای آنکه اکلی ماتیزیشن به وجود آید از یک تا ۸ هفته لازم است که در آن محیط گرم قرار گیریم بنابراین توصیه می شود قبل از آن که به محیطی مثلا به عربستان عزیمت کنیم چند هفته در زیر نور خورشید در محیط گرم محیط شهر یا روستای محیط زیست خود راهپیمائی نموده یا فعالیت بدنی نمائیم تا موقع ورود به عربستان بدن اکلی ماتیزیشن انجام پذیرفته باشد.

با عمل اکلی ماتیزیشن تغییرات ذیل در انسان به وجود می آید:

۱ـ ضربان قلب کند می شود.

۲ـ استراک و الیوم افزایش می یابد.

۳ـ نمک موجود در عرق کاهش می یابد.

(تغییرات ۲ و ۳ ناشی از افزایش ترشح هورمون الدوسترون می باشد).

باید متوجه این نکته بود که با ترشح الدوسترون دفع سدیم از راه عرق و ادرار کاهش می یابد ولی در مقابل دفع متقابل یُن پتاسیم افزایش پیدا می کند.

۳۹ـ تغییرات فوق در بیماران قلبی اهمیت بسیار مهم دارد زیرا در صورتی که اکلی ماتیزیشن در بیماران قلبی به خوبی و کامل انجام شود استروک و الیوم افزایش یافته و از نارسائی جلوگیری به عمل می آید.

دوم آن که چون دفع نمک از راه ادرار و عرق به مقدار فراوان دفع نمی
شود، باید مواظب نمک وارد شده از طریق غذا و آب به بدن این بیماران بود و شاید احتیاج به خوردن نمک اضافی نبوده و رژیم غذائی این افراد از نظر محدودیت خوردن نمک باید رعایت شود.

۴۰ـ جالب است که توانائی اشخاص در مقابل به وجود آمدن اکلی ماتیزیشن کامل نسبت به گرما با کم خوابی کاهش می یابد. به عبارت دیگر افرادی که تازه وارد به محیط گرم می باشند اگر به مقدار کافی نخوابند، اکلی ماتیزیشن به گرما در بدن آنها به خوبی انجام نمی گیرد. بنابراین توصیه می شود در روزهای اول ورود به محیط گرم که ممکن است توام با فعالیت بدنی باشد استراحت کافی داشته و به مقدار کافی بخوابند.

۴۱ـ عمل اکلی ماتیزیشن در افراد سالم به خوبی انجام می گیرد. ولی در افراد مسن، به خوبی افراد جوان، و افراد چاق به خوبی افراد لاغر انجام نمی گیرد. بنابراین توصیه شد که افراد چاق تا می توانند قبل از وارد شدن در محیط گرم وزن اضافی خود را با قرار گرفتن در تحت رژیم غذائی کاهش داده و افراد مسن نیز با خوابیدن به مقدار کافی و مواظبت های لازم از عوارض عدم اکلی ماتیزیشن آگاه و تا می توانند در محیط خنک زندگی کنند و برای فعالیت و انجام فرائض مذهبی در موقع خنک  بودن هوا و به خصوص در شب از محل زندگی خود خارج شوند.

موقعی که اکلی ماتیزیشن به طور کامل نسبت به گرما انجام گیرد، ماکزیمم عرق ریزش افزایش یافته و چنان که گفتیم نمک دفع شده به وسیله عرق و ادرار نیز کاهش می یابد.

 

17دسامبر/16

مروری بر دستورات مهم امام به زائران خانه ی خدا

امام بزرگوار و عزیزمان که همواره در مناسبت ها و فرصت های گوناگون، مسلمانان را به وحدت و یگانگی و ” امت واحده ” و اعتصام به ریسمان الهی دعوت نموده است و از آنان خواسته است که دست از تفرقه ها و اختلافاتی که دشمنان برای آن ها خواسته اند، برداشته، با هم تفاهم و اخوت اسلامی داشته باشند، در آستانه برپائی بزرگترین و ارزشمندترین کنگره جهانی اسلام ” حج ” همه ساله پیام هائی به عموم مسلمین فرستاده، آنان را به وحدت کلمه و کلمه توحید فرا می خواند.

این پیام ها و سخنان که از منبع اصیل و پربار اسلام سرچشمه می گیرد و پرتوی از آیات قرآنی و سنت رسول الله (ص) و روایات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ می باشد، برای همگان در همه دوران ها  قابل استفاده و پیروی است، و باید در فرصت های مناسب مورد تحلیل و تفسیر قرار گیرد.

در بین آن همه پیام های عمومی امام، یک پیام به چشم می خورد که عبارت است از توصیه ها و سفارش هائی به حجاج محترم شیعی که از ایران یا از سایر کشورها برای شرکت در این مراسم بزرگ الهی و ادای فریضه عبادی سیاسی حج در مرکز وحی الهی و محل هبوط ملائکه الله گرد هم می آیند. این پیام که در حقیقت جز تاکیدهای پیوسته امام بر وحدت و اخوت مسلمانان نیست، بر برخی جزئیات امور انگشت گذاشته، تا اینکه امر وحدت در بهترین و زیباترین چهره خود جلوه کرده، مسلمانان را در ” صف واحد ” قرار دهد و از این راه، دست اختلاف اندازان و تفرقه افکنان را بریده، مشت محکم امت واحده اسلام بر دهان یاوه گویان و شایعه پراکنان وابسته به شیطان بزرگ بکوبد.

این پیام، از این نظر دارای اهمیت ویژه ای است که عمده ترین مواردی را که ممکن است سبب اختلاف شود یا دست آویزی برای بیگانه پرستان باشد، نام برده شده و به عنوان حکم واجب الاتباع از سوی حاکمی عادل، عالم، جامع الشرایط و رهبری بی همتا و بیدار، شیعیان را به پیروی ازآن می طلبد. این پیام راه گشا، اقتضای طبیعی ضرورتهای تاریخی، اجتماعی و مذهبی ما بود ولی در دوران قبل از انقلاب که پرچم حکومت اسلامی برافراشته نشده بود، گرچه آگاهان را به پیروی وا می داشت ولی وقت تصمیم آن به علت هائی نرسیده بود و اینک که انقلاب از یک سو در اوائل پیروزی و شکوفائی خود بود و از سوی دیگر مورد یورش ناجوان مردانه برخی روحانی نمایان و مفتیان درباری ــ که مهره های خود فروخته سادات معدوم و حسن مغربی و بالمئال بگین و کارتر بودند ــ قرار گرفته بود و از دیگر سوی، نابخردان مقدس ماب ــ آگاهانه یا ناآگاهانه ــ به جای جلب قلوب مسلمین، آتش تفرقه را افروخته تر می کردند، چنین موقعیتی که از هر نظر مناسب بود امام آگاه و هوشیار ما را بر آن داشت که توصیه ها و دستورات مهم خود را در چند جمله کوتاه صادر فرماید. این دستورات که در تاریخ ۲۸ شوال ۱۳۹۹ از طرف مقام رهبری صادر شد، از این قرار است:

۱ـ ” اگر اول ماه ذی حجه نزذ علماء اهل سنت ثابت شد و حکم کردند به اول ماه، حجاج شیعه از آن ها تبعیت کنند، و روزی را که سایر مسلمین به عرفات می روند آن ها نیز بروند و حج آن ها صحیح است ” .

در طول سالیان دراز، کمتر اتفاق می افتاد که در رویت هلال ماه ذی حجه توافق باشد،و این امر سبب پیدایش مشکلاتی در مناسک حج می شد که از طرفی چون اول ماه برای شیعیان ثابت نبود می بایست اعمال خود را یک روز ــ یا گاهی دو روز ــ پس از سایر مسلمین انجام دهند و در گذشته برخوردهای خونینی به جای می گذاشت و در سال های اخیر گر چه این اختلاف در اعمال حج، شیعیان را انگشت نما می کرد و در نتیجه بسیاری از تبلیغات سوء دشمنان جا می افتاد آیا با چنین وضعیتی شیعیان می توانستند انقلاب خود را به مسلمانان جهان ابلاغ کنند؟

آیا آنجا که یکی از فواید حج، رساندن اخبار و آثار ائمه معصومین (ع) و آگاهی دادن به زائران خانه خداست، شیعیان با این اختلاف در عرفات، مشعر و منی می توانستند در این امر مهم انجام وظیفه کنند و در آن مرکز الهی، در ایام حج که از سراسر شهرها و روستاهای دور و نزدیک جهان، مردم برای انجام مناسک حج در آن پایگاه بزرگ ” ناس ” جمع می شوند، چگونه می خواستند از مذهب اهل بیت تبلیغ و ترویج کنند؟:

۲ـ ” خارج شدن از مسجدالحرام یا مسجد مدینه به هنگام شروع نماز جماعت جایز نیست. و بر شیعیان واجب است که با آنان نماز جماعت بخوانند “.

شاید امام این مطلب را در گذشته نیز، یک بار تذکر داده اند ــ و در روایات ما نیز آمده است ــ ولی چون امر ارشادی بوده است، به عنوان یک حکم تلقی نمی شده و کم و بیش اخباری از حاضر نشدن شیعیان در نماز جماعت برادران اهل سنت به گوش می رسید. ولی امروز با قاطعیت تمام، نه تنها جایز بودن نماز جماعت با اهل سنت را بیان می کنند بلکه حرام بودن خروج از مسجدالحرام یا مسجدالنبی (ص) هنگام اقامه نماز جماعت را اعلام می دارند.

راستی چقدر تنفرزا و نفرت انگیز بود آن هنگام که صف جماعت بسته می شد ولی برخی از مسلمین با سرعت هر چه تمام تر از مسجد بیرون می رفتند. و همین امر بود که تبلیغات مسموم دشمنان اسلام را نسبت به شیعیان بیشتر می کرد و به آن جامه حقیقت می پوشاند. و از آن بدتر و چندش آورتر آن موقعی بود که که صف جماعت بسته بود و در حالی که که مسلمین مشغول نماز بودند، برخی نابخردان و مقدس مآبان نشسته بودند یا اینکه نماز را آشکارا فرادی می خواندند به نحوی که اگر نمازگزاران در حال قیام بودند او در حال رکوع یا سجود بود!!

امام در اینجا پا از فتوا نیز فراتر گذارده و حکم را نسبت به عموم شیعیان بیان می کنند: بر شیعیان واجب است که با آنان نماز جماعت بخوانند. و این یک حکم ولایتی است که برای همه واجب الاتباع است.

۳ـ ” برای شرکت در جماعت اهل سنت چنان چه برای تقیه، مطابق آن ها وضو بگیرد و دست بسته نماز بخواند و پیشانی بر فرش بگذارد، نمازش صحیح است و اعاده ندارد ”

این قدر رهبر عزیزمان برای وحدت مسلمین اهمیت قائل است که اگر مورد تقیه ای باشد حتی دست بسته نماز خواندن و سجده بر غیز خاک کردن را نیز جایز می دانند، و چقدر جالب می فرمایند نمازش صحیح است و اعاده نیز ندارد.

البته در اینجا این را متذکر می شویم که بهتر است برادران و خواهران قبل از ورود به مسجد وضو بگیرند، و ضمنا چون بر مذهب شافعی دست بسته نماز خواندن واجب نیست و انسان می تواند در هر دو صورت ـ چه دست بسته و غیر آن ـ نماز بخواند و در نماز جماعت مسجدین نیز بسیاری از مسلمانان دست بسته نماز نمی خوانند، لذا شیعیان نیز می توانند بدون دست بستن نماز بخوانند ولی اینجا که که امام می فرمایند، در مواردی استثنائی است که اگر برای شخصی مورد تقیه بودن ثابت شود باید ـ همان گونه که امام می فرمایند ـ در وضو و قیام و سجده از آنان تبعیت نماید.

و اما نسبت به سر بر فرش گذاشتن، این تذکر لازم است که برخی ــ متاسفانه ــ برای اینکه سر را بر فرش نگذارند بلکه بر سنگ مسجد ــ که سجده بر آن در هر حال جایز است ــ سجده کنند، فرش را طوری کنار می زنند که مورد سوال و گاهی اعتراض دیگر حاجیان قرار می گیرند، و اینجا قطعا تقیه واجب است ولی اگر در جائی قرار بگیرند که فرش نیست و با راحتی می توانند سر بر سنگ بگذارند، چه بهتر و هم چنین اگر بتوانند سجاده ی حصیری که در آن جا به فروش می رسد به گونه ای پهن کنند که هم بر آن بنشینند و هم بر آن سجده کنند که سوال برانگیز نباشد جایز بلکه گاهی واجب است و بسیارند برادران اهل سنت نیز که بر حصیر خود برای مراعات نظافت نماز می گذارند.

۴ـ ” در مسجد الحرام و مسجد رسول الله مهر گذاشتن و سجده کردن بر آن حرام است و نماز اشکال پیدا میکند “.

امام برای تاکید بیشتر بر مسئله سجده، با اینکه در فراز گذشته جواز سر بر فرش گذاشتن را بیان کردند، در اینجا این مطلب را تکرار می کنند که نباید در مسجدین سر بر مهر گذاشت، یعنی اگر در آنجا واژه ی تقیه آمده بود، در اینجا دیگر به طور کلی و به صورت عموم امام دستور می دهند که نباید در مسجدین سجده بر مهر کرد زیرا این حرام است و گذشته از این که گناه و معصیت است، نماز نیز اشکال پیدا می کند. دیگر بیانی از این روشن تر نیست برای این که شیعیان به هیچ وجه، مهر را در نماز جماعت مسجدین با خود نیاورند. برخی از افراد فکر می کنند که با بیان شیوا و رسای خود می توانند طرف مقابل را در این گونه موارد محکوم کرده و حقانیت مذهب را برای آنها ثابت کنند ولی آیا بهتر نیست به جای اینکه وقت گران بهای خود و دیگران را در این بحثهای عریض و طویلی که بیشتر به جدال و عناد کشیده می شود، صرف کنند، بحث از انقلاب و اسلام و دشمنهای مشترک و شیطان بزرگ و جنایت های اسرائیل غاصب و عراق خون آشام بنمایند؟ از آن گذشته اگر ما با بحثهای دامنه دار، یک مطلب ساده را توانستیم به یک فرد بفهمانیم، افراد بی شمار دیگری که در آن گوشه و کنار پراکنده اند و آن موارد اختلاف را از ما دیده اند و نه وقت گوش دادن به سخنان ما دارند و نه حوصله بحث کردن، آیا پیام آنان به هموطنان خود پس از بازگشت چه می تواند باشد؟!

۵ـ ” گفتن (اشهد ان علیا ولی الله ) جزء اذان و اقامه نیست و در جائی که خلاف تقیه است گفتن آن حرام است و نباید بگوید “. در رساله عملیه نیز آمده است که اشهد ان علیا ولی الله جزء اذان و اقامه نیست یعنی تنها شهادتین جزء اذان و اقامه است که بدون آنها اذان و اقامه باطل است ولی ” اشهد ان علیا ولی الله ” تنها برای تیمن و تبریک می توان گفت. بنابراین باید حاجیان محترم توجه داشته باشند ــ خصوصا آنهائی که هنگام اذان در مسجد بلند می شوند و با صدای بلند همراه با مؤذن اذان می گویند ــ که این جمله مقدس را که تمام شیعیان بدون استثناء آن را با دل و جان می پذیرند، آنجا تکرار نکنند، برای اینکه سبب تفرقه و اختلاف می شود و به فرموده ی امام حرام است و گناه دارد، به ویژه این که در هر حال، اذان و اقامه بدون گفتن ” اشهد ان علیا ولی الله ” جایز است بلکه در اصل شرع چنین است یعنی در زمان پیغمبر و ائمه این جمله در اذان و اقامه نبوده است و لذا در هر جا گفتن آن به قصد جزئیت جایز نیست بلکه مانند بسیاری از جملات اضافی که گفته می شود این جمله را نیز به قصد تیمن و تبرک می گویند.

۶ـ ” و نیز کسانی که به عنوان سوغات، مصارف ناروا می نمایند، با تشریفات و میهمانیهای خارج از رویه در وقت برگشت از حج می نمایند، مقتضی است این نحو هزینه ها را صرف احتیاج برادران و خواهران علیل و مستمند خود نمایند که خداوند تعالی به آنان اجر و برکت عنایت فرماید “. ارز مملکتی انقلابی و گرفتار جنگ با ابرقدرتها که با آن همه دشواری و سختی به دست می آید، آیا سزاوار است که صرف خرید سوغات ــ آن هم چه سوغاتیهائی ــ بشود؟ ما نمی گوئیم، هیچ کس در آن جا چیزی نخرد، بلکه گذشتی از برخی اشیاء نسبتا ضروری، اگر مقدار کمی صرف خرید سوغات نیز بنماید، شاید اشکالی نداشته باشد ولی این که ببینیم بازارهای عربستان پر از حاجیهای ایرانی بشود و هر چه خرید کنند باز هم ” هل من مزید ” بگویند، و اصلا گفته شود که بیشترین اعتماد کاسبهای سعودی بر ایرانیان است!، این دیگر خارج از حد و اندازه ای است که یک مسلمان انقلابی باید به آن مقید باشد.

 

17دسامبر/16

مصاحبه با: حجه الاسلام و المسلمین غیوری

مسئول دفتر تبلیغات حج

با تشکر فراوان از حضرت حجه الاسلام و المسلمین غیوری، مسئول دفتر تبلیغات حج که وقت خود را در اختیار ” پاسدار اسلام ” گذاشتند و به سوالات ما پاسخ گفتند، اینک اولین سوال:

ــ تقاضا می کنیم در مورد تبلیغات حج و علت تاسیس آن، مقداری توضیح دهید.

بسم الله الرحمن الرحیم

  • عمده کار سازمان حج، قسمت تبلیغات آن می باشد، و تبلیغات مهمترین کاری است که باید در کنگره عظیم جهانی حج مورد استفاده قرار گیرد، و اگر تبلیغات کارائی لازم را نداشته باشد و نتواند برنامه های منظمی را به مردم ارائه دهد و حجاج را از هر نظر اشباع نماید، آن منظور و هدفی که شارع مقدس از حج داشته، عملی نمی شود.

دفتر تبلیغات حج زیر نظر وزارت ارشاد اسلامی است که مستقیما حکم از وزیر می گیرد و کارش هم امسال به عهده ی این جانب گذاشته شد. در روزهای اول، جلساتی داشتیم و قسمت های تبلیغات را به چند بخش تقسیم کردیم. یک بخش مهمش، بخش روحانیون کاروانها است. روحانیون کاروان ها عده ای از روحانیون واجد صلاحیت هستند که سالها مشرف شده اند، و عده ای هم روحانیون جوان هستند که امسال مخصوصا در نظر گرفته شد که این روحانیون جوان همراه با حجاج باشند تا در آینده ای نزدیک دوره ببینند و بتوانند خودشان را برای اداره کاروانها آماده سازند.

کاروانها صد نفره و صد و پنجاه نفره و دویست نفره است که قرار بر این شد، کاروان های صد نفره یک روحانی و کاروانهای صد و پنجاه نفره یا دویست نفره دو روحانی داشته باشد. و آن روحانیونی که واجد شرایط هستند، در آینده نزدیکی از طریق روزنامه ها برای خدمت به کاروان ها، برنامه ی آنان اعلام می شود. در تعیین این روحانیون، هیئت صلاحیتی تشکیل شده از جامعه مدرسین، روحانیت مبارز تهران، نهاد ریاست جمهوری و بعضی نهادهای دیگر نظر می دهد. این هیئت در روزهای معینی و طبق شرایط و ضوابطی، روحانیون واجد شرایط را انتخاب می ـ کنند.

هم چنین در بخش تبلیغات، برخی از برادران و خواهران برای تبلیغ در خارج از کشور طبق شرایطی از پیش تعیین شده، به کار گرفته می ـ شوند. و بنا است در آینده ای نزدیک، سمیناری داشته باشند که روحانیون و مبلغین در آن سمینار شرکت کنند. در آن سمینار مسائل مهمی که در سفر حج رخ می دهد و تعهداتی که باید از روحانیون گرفته شود بحث می شود. البته مهمترین مسئله این است که حجاج در ایران ساخته شوند که بتوانند در آن جا (مکه و مدینه) انقلاب را عملا صادر کنند و تنها به گفتن چند شعار اکتفا نکنند. ضمنا از طریق رسانه های گروهی در آینده ای بسیار نزدیک برنامه هایی برای حاجیان خواهیم داشت که در این رابطه مجله پاسدار اسلام هم مقاله هایی مفید و سازنده منتشر خواهد کرد.

و هم چنین به همین مناسبت کتابی تهیه شده است تحت عنوان ” سفر الی الله ” که عبارت از مجموعه مسائلی است که مورد نیاز مردم در حج می باشد و ضمنا مشتمل بر مسائل بهداشتی و سیاسی نیز می باشد. این کتاب که هم وظائف حجاج و هم ارتباطات حجاج با مردم سایر کشورها و خلاصه وظائف شخصی و اجتماعی آنان را در بر دارد و شاید تا کنون نظیر آن چاپ نشده باشد، به زودی در اختیار راهیان خانه خدا قرار خواهد گرفت.

ــ با توجه به مسائلی که دولت عربستان در سال گذشته برای حجاج ایرانی آفرید چه برنامه ای امسال پیش بینی شده که آن مسائل پیش نیاید یا اینکه با برخورد صحیح تبلیغاتی بتوانیم آن ها را خنثی کنیم؟

  • اساسی ترین و مهمترین مسئله این است که ملتمان را آگاهی بیشتری به مسائل حج بدهیم و روش اسلامی برخورد و معاشرت و رفتار با دیگر برادران دینی را به آنان بیاموزیم که از این راه بهتر و بیشتر می توانیم مسائلمان را با سایر مسلمانان مطرح کرده، انقلاب خونبار اسلامی مان را برای آنان بازگو نمائیم و شخصیت رهبر عزیزمان را هر چه بهتر به مردم سایر بلاد بشناسانیم.

اکنون که تمام رسانه های گروهی دنیا در اختیار مخالفین ماست و آن ها هر چه بتوانند بر علیه این انقلاب و این ملت شهید پرور تبلیغات مسموم می کنند، هر یک از ما در آن کنگره ی جهانی باید سفیری لایق برای انقلابمان باشیم و حتی اگر با زبان مردم آشنائی نداریم با همان زبان اشاره که یک زبان بین المللی است مطالبمان را و ثمرات انقلابمان را به آنان برسانیم.

اگر احیانا کشور عربستان از تبلیغات گسترده ی ما جلوگیری کرد باید حاجیان ایرانی آن چنان ساخته شده باشند که لحظه ای هم در آن جا بیکار ننشینند و با مسلمان ها نشست و برخاست مثمر داشته باشند. یکی از مواردی که می توانیم تماس بیشتری با مردم داشته باشیم اتوبوس است. ما باید هر چه بیشتر با اتوبوسهای عمومی که افراد و نژادهای مختلف در آن ها دیده می شود رفت و آمد کنیم و هر چه کمتر با اتوبوسهای مخصوص ایرانیان.

ــ با توجه به اینکه اکثر حاجیان ــ که مستطیع شده اند ــ در سنین کهولت و پیری می باشند، آیا دفتر تبلیغات حج، برنامه ای ندارد که حداقل، از میانگین سنی پائین تر افرادی را به مکه ببرند که این خود گام بسیار موثری در صدور انقلاب و پیشرفت تبلیغات خواهد بود؟

  • همانطور که توجه دارید، استطاعت تنها از نظر مالی نیست، بلکه باید توان جسمی نیز داشته باشند ولی در هر صورت اگر پیرمردان مستطیعی باشند، هیچ وجه شرعی نداریم که آنان را از رفتن ممانعت کنیم، بلکه اگر می توانستیم تمام افراد سالخورده و پیر را که ثبت نام کرده اند می بردیم ولی متاسفانه کشور عربستان بیش از این مقدار (۰۰۰/۹۵) به ما اجاره نمی دهد که اعزام کنیم و برای اداره بیش از این مقدار نیز برای ما مشکلاتی ایجاد خواهد کرد. البته چه خوب بود که می توانستیم جوانان بیشتری را اعزام کنیم تا در مسئله تبلیغات، خدمت بیشتری به انقلاب بنمایند.

ضمنا توجه داشته باشید که ــ همان گونه که عرض کردم ــ کشور عربستان به ما اجازه نداد که حتی به جای ۰۰۰/۹۵ نفر، صد هزار نفر را اعزام کنیم و در مورد اجاره خانه نیز که در سال گذشته چهل نفر برای این منظور رفته بودند، امسال تنها اجازه دادند که ده نفر بروند و آنان نیز ــ که در ماه رمضان به عربستان مسافرت کردند ــ نتوانستند کار مثبتی انجام دهند و منزلهای خوبی اجاره نمایند، زیرا ما بیش از هزار منزل احتیاج داریم که باید کاملا بررسی شود چه از نظر اطاقها و راه روها و چه از نظر برق و آب و مسائل بهداشتیش. و در هر صورت ده نفر چقدر می توانند این منزلها را بررسی کنند. خدا می داند! خلاصه عربستان کارشکنی زیادی می کند و ما با مشکلات فراوانی در این رابطه مواجه هستیم که امیدواریم با لطف الهی، این مشکلات برطرف شود.

ــ درباره ارتباط دفتر تبلیغات حج با حوزه و نحوه ی تشکیل هیئتهای صلاحیت، اگر توضیحی دارید بفرمائید؟

  • در ارتباط با هیئت تعیین صلاحیت، از قم خواسته بودیم که با ما شرکت کنند. جامعه مدرسین و دیگر فضلای قم با ما همکاری به سزائی کردند، خصوصا که آنان شناخت بیشتری از طلاب و فضلای قم دارند لذا چند نفر از آن فضلا در هیئت تعیین صلاحیت هستند و صلاحیت ها را بررسی می کنند. به هر حال روحانیون و معاونین آنها برای کاروان های حج انتخاب شده اند که در آینده نزدیک انشاءالله اسامی آنها در روزنامه ها اعلام خواهد شد. و در آن سمیناری هم که قبلا تذکر دادم شرح وظائف روحانیون و مسائلی را که باید به حجاج محترم بیاموزند و آگاهی بدهند، مطرح خواهد شد.

ــ نقش مسئولین محترم حوزه استفتاء در سفر روحانی حج چیست؟

  • سال گذشته دو نفر از مسئولین دفتر استفتاء با ما همراهی می کردند ولی امسال قرار بر این شده است که چهار نفر از مسئولین محترم استفتائات برای پاسخ گوئی به مسائل شرعی حاجیان با ما باشند که ممکن است دو نفر در مدینه مستقر باشند و دو نفر در مکه. و امیدواریم که امسال حجاج در رفاه کامل از این نظر باشند و هیچ مشکلی در رابطه با مناسک و اعمال حج برای روحانیون کاروان ها نباشد.

ــ در رابطه با مسائل سیاسی و تبلیغاتی اگر مطلبی ناگفته مانده است، بفرمائید؟

  • امسال شیوه های جدیدی،غیر از شیوه های گذشت برای پیشبرد اهداف عالی اسلامیمان داریم که باید این شیوه ها با وضع زمان و مکان تطبیق داده شود. نسبت به این شیوه های جدید، برنامه ریزی شده است که در موسم حج ــ چه در مدینه و چه در مکه ــ به آنها به نحو احسن عمل شود که امیدواریم خداوند توفیق دهد و از عهده این کار مهم برآئیم.

ــ با توجه به این که حضرتعالی نماینده امام در جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران هستید و آن جمعیت هم در مسائل حج نقشی دارد، در این رابطه اگر مسائلی هست توضیح بفرمائید؟

  • کل پرسنلی که بنا است در کار درمانی حجاج برنامه ریزی کنند، امسال از سازمان حج و هلال احمر و وزارت بهداری انتخاب شده اند. این پرسنل که عبارت از چند طبیب و امدادگر و پرستار ــ چه زن و چه مرد ــ می باشند، سمیناری خواهند داشت که در آن جا برنامه های امسال را با هم بررسی کنند. البته این افراد طبق مقررات و ضوابط خودشان انتخاب شده اند و کارشان انشاءالله نقصی ندارد. و ضمنا نیازهای داروئی امسال تا حد زیادی برطرف شده است، زیرا در سال گذشته مقداری از نظر بعضی داروها در مضیقه بودند که امسال انشاءالله دارو به حد کافی در اختیار خواهند داشت.

ــ در رابطه با حاجیان دیگر کشورها که برای انجام مناسک حج مشرف می شوند، اگر مسئله ای هست بفرمائید؟

  • ما آمادگی کامل داریم که مسلمین کشورهای دیگر که میخواهند با جمهوری اسلامی آشنائی بیشتری پیدا کنند و ارتباط برقرار کنند، آنها را با آغوش باز بپذیریم و از بسیاری کشورها هم دعوت به همکاری کرده ایم و قرار است سمینارهائی در سه کشور داشته باشیم و برنامه های تبلیغاتی مربوط به حج را در آن جا ارائه دهیم و افرادی هم از این سه کشور برای همکاری دعوت شده اند.

در خاتمه از گروه تعیین صلاحیت ــ چه از قم و چه از تهران ــ که ساعتهای زیادی وقت گذاری کرده اند، نهایت تشکر را می کنم که کمال همکاری و نهایت لطف را در تعیین صلاحیتها نموده اند.

از مجله پاسدار اسلام هم تشکر می کنم مقالات مربوط به حج را در بهترین وجه به چاپ رسانده است و بحمدالله مجله در اقصی نقاط ایران می رود و با این مقالات ارزنده، مردم آگاهی بیشتری پیدا می کنند و ما امیدواریم که باسوادان، این مقالات را برای افراد بی سواد نیز بخوانند تا اینکه در آن جا هم از نظر معاشرت با مردم و هم از نظر بهداشتی و هم از نظر فرهنگی آگاهی و آشنائی بیشتری داشته باشند.

 

17دسامبر/16

معاد قسمت ششم

آیه الله جوادی آملی

موانع یاد معاد

هدف رسالت عامهٔ انبیاء نورانی شدن مردم است، هم چنان که خداوند به رسول الله ــ صلی الله علیه و آله‌ ــ فرمود:

« الر، کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید “.[۱]

به موسی کلیم (ع) فرمود:

” و لقد ارسلنا موسی بآیاتنا ان اخرج قومک من الظلمات الی النور و ذکرهم بایام الله ان فی ذلک لایات لکل صبار شکور “.[۲]

و در نتیجه نورانی شدن، مردم قیام به قسط می کنند و مهمترین عاملی که در تحقق این هدف نقش دارد ” ذکری الدار‌ ” است (نه فرد و جامعه). و قبلا شواهد زیادی از قرآن کریم ذکر شد که این عامل در مبارزه و جهاد اصغر افراد مستضعف علیه ظلم و در پیروز شدن در جبهه جهاد اکبر علیه هوس های درون نقش دارد.

 

موانع یاد معاد چیست؟

موانعی که قرآن مطرح می کند سه قسم است:

۱ـ موانع فکری و استدلالهای فکری.

۲ـ محرومیت ها و شکنجه ها و ناکامی ها.

۳ـ خوش گذرانیها و عیاشیها و خودکامگی ها و سرگرمی ها.

قرآن این موانع را یکی پس از دیگری بررسی می کند و می فرماید: شبهه های فکری را با بینائی که انبیاء آورده اند به خوبی می توان حل کرد و محرومیت ها را با یاد ” معاد ” به خوبی می شود تحمل کرد و از خوشگذرانیهای زود گذر هم با یاد معاد می توان صرف نظر نمود (که از هر نمونه شواهدی گذشت).

 

دنیا زدگی

در این جا برای تکمیل شدن آن بحث ها، نمونه رایجی را که اکثر مردم به آن گرفتارند و قرآن هم بیشتر در آن نمونه بحث می کند نقل می کنیم:

” و ما اوتیتم من شییء فمتاع الحیوه الدنیا و زینت ها و ما عندالله خیر و ابقی افلا تعقلون “.[۳]

ــ آن چه به شما داده شده تمتع و لذت بردن و بهره برداری دنیا است… اولا: هرگز می پندارید که خودتان کسب کرده اید، چون آن چه دارید به شما داده اند نه اینکه خودتان پیدا کرده اید. حرف قارون را نزنید که ما خودمان فراهم کردیم. ثانیا: آن چه عندالله است خیر است و عقل، آن را اختیار می کند که ابقی است و از بین نمی رود.

در جای دیگر می فرماید:

” زین للناس حب الشهوات من النسائ و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضه و الخیل المسومه و الانعام و الحرث ذلک متاع الحیوه الدنیا و الله عنده حسن المآب “[۴]

بعد از اینکه زینت ها را بر شمرده است می فرماید: این متاع حیات دنیا است و ” اوب ” و رجوع خوب پیش خدا است. نظیر این آیه:

” افمن وعدناه وعداً حسنا فهو لاقیه کمن متعناه متاع الحیوه الدنیا ثم هو یوم القیامه من المحضرین “.[۵]

ــ آن کس که ما به او وعده نیک دادیم و او هم حتما به این وعده، نیک می رسد آیا مثل کسی است که مقداری از تمتعات دنیا برخوردار بود و بعد برای سوال و بازخواست در قیامت احضار شده است این ها برابر همند؟

این یک خط کلی و برنامه ی اصیل است که اگر کسی به وعده های الهی اعتماد کرد و در مسیر بود، برابر نیست با کسی که سرگرم لذائذ دنیا شده است و در قیامت برای سوال احضار می شود.

عوالم هستی را که بررسی کنیم، نازل ترین عالم همین دنیا است که از این پائین تر عالمی نیست. علی (ع) می فرماید:” من هو ان الدنیا علی الله انه لا یعصی الا فیها و لا ینال ما عنده الا بترکها “[۶]

ــ در هیچ عالمی خدا معصیت نمی شود جز در دنیا، و از پستی آن همین بس که انسان به ما عندالله نمی رسد مگر به ترک آلودگی دنیا.

و از این نوع تعبیرات در جوامع روائی ما بسیار است.

” ان قارون کان من قوم موسی فبغی علیهم و آتیناه من الکنوز ما ان مفاتحه لتنوأ بالعصبه اولی القوه اذ قال له قومه لا تفرح ان الله لا یحب الفرحین “[۷]

ــ ” قارون ” سرمایه دار معروف از قوم موسی بود و به حسب ظاهر هم به موسی کلیم ایمان آورد ولی خودکامگی و ستم و بغی کرد، روی تکاثر در ثروت یا جهات دیگر، چون ثروت، بغی و ستم می آورد. آ‌ن قدر از کنوز دنیا به عنوان آزمایش به او دادیم که مفاتح [۸] آن را یک گروه نیرومند با زحمت حمل می کردند، قومش به او گفتند: اینقدر عیاش نباش، زیرا آنها که سرگرم لذائذ طبیعتند محبوب خدا نیستند.

در سوره فجر می فرماید:

” فاما الانسان اذا ما ابتلیه ربه فاکرمه و نعمه فیقول ربی اکرمن، و اما اذا ما ابتلیه فقدر علیه رزقه فیقول ربی اهانن “.[۹]

ــ ما به هر کس نعمت می دهیم جز عنوان آزمایش اثر دیگری ندارد. همه امتحان الهی است. هر کس را خدا به نعمت یا سلب نعمت امتحان کرد باید از عهده امتحان بدر آید بعد می فرماید: کلا… ” کلا ” حرف ردع است، یعنی هر دو گمان غلط است، نه آن ها عندالله مکرمند و نه اینها موهون عندالله هستند بلکه هر دو به عنوان امتحان است و بس.

” و ابتغ فیما اتیک الله الدار الاخره و لا تنس نصیبک من الدنیا و احسن کما احسن الله الیک و لا تبغ الفساد فی الارض ان الله لا یحب المفسدین “.[۱۰]

ــ قوم قارون او را نصیحت کردند که از این نعمتی که خدا به تو داده، راه آخرت را طی کن و یاد قیامت باش و کار خیر انجام بده که تا ابد راحت باشی و بهره ای هم که از دنیا داری فراموش نکن. اما هدفت این باشد که به ” یاد معاد ” باشی و آن جا را تامین کنی، همانطوری که خدا به تو نیکی کرده و نعمت را به تو داد، تو هم نیکی کن.

در آیه ۷۶ فرمود: انسان مسرور، محبوب نیست و در آیه ۷۷ می فرماید: انسان مفسد، محبوب نیست. فرق در این است که آنجا (آیه ۷۶) مقام وصف است یعنی نشاطی که در دل داری تو را از محبوبیت طرد نکند و اینجا (۷۷) در مقام فعل و کار است یعنی کاری که با دست و پایت انجام دادی تو را از محبوبیت طرد نکند.

 

لذائذ و متاع دنیا وسیله است

انسان برای لذت دنیا خلق نشده است بلکه لذائذ دنیا برای این است که انسان بتواند به حیات خویش ادامه دهد. یکی از حکماء در این قسمت بیانی دارد:

انسان وقتی لذت می برد این مزد باری است که برده است، خیال می کند برای این لذت زنده است.

 

توضیح این کلام

ــ انسان تا زنده نباشد نمی تواند در راه راست و تحصیل سعادت کوشش کند.

ــ انسان نظیر فرشته نیست که بدون خورد و خواب و پوشاک بتواند زنده بماند.

ــ تهیه پوشاک و خوراک دشوار است. اگر کار سخت را تحمل نکند و غذا تهیه نکند نمی تواند زنده بماند. حال چه زمینه ای لازم است که غذا تهیه کند و بخورد و بماند و به هدف برسد؟ باید لذتی هم ببرد! آن لذت مزد این کارها است.

در نظام آفرینش، خداوند به دنبال کارهائی که تحمل آن مشکلاتی دارد لذائذ موقتی قرار داده است تا انسان بار سنگین را ببرد نه این که برای این لذت موقتی خلق شده باشد و گرنه این در حیوانات و گیاهان نیز هست بلکه خیلی قویتر از انسان .

بنابراین آن چنان نیست که انسان برای خوردن باشد، ‌می خورد که زنده بماند نه اینکه زنده است که بخورد لذا از حکیمی پرسیدند چرا اینقدر کم غذا می خوری؟ گفت: ” هذا المقدار من الطعام یحملک و مازاد علیه تحمله ” ــ این برای ماندن است و همین مقدار کافی است، زیادتر از این انسان حمّال او است در فراهم کردن، انبار کردن، پختن، سرسفره آوردن و … .

انسان در ماه مبارک رمضان که یک مقدار کمتر غذا می خورد اگر حالش سالم تر از ایام دیگر نباشد یقینا بدتر نیست. تجربه نشان می دهد که انسان با اعتدال در خوراک می تواند خوب زندگی کند و بهتر بفهمد. هرگز آدم پرخور آن هوش الهی را ندارد که مطالب دقیق را بفهمد. در این قسمت روایتی وارد است:

” ما ملاء ابن آدم وعاءً شرا من بطنه ”

ــ انسان هیچ ظرفی را بدتر از شکم پر نمی کند. همیشه انسان تو خالی از شکم و فخر فروشی لذت می برد و همیشه لذت های بیرونی در اثر کمبود درونی (گوهر گران مایه ی علم و معرفت) است. اگر انسان در درونش کمبود نداشته باشد به فکر بیرون نیست، وقتی که انسان لذت می خواهد اگر در درون جانش لذت را پیدا نکرد، به فکر لذات کاذب می رود که آنها هرگز کمال او را تامین نمی کند. آنها بازدارنده ی اهداف انبیاء هستند، هدف انبیاء کمال درونی است:

” یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم “.[۱۱]

ــ به فکر جانتان باشید، اهل محاسبه باشید که چه چیز تهیه کرده اید، به فکر این نباشید که بیرون چه خبر است بلکه به فکر درون باشید ” ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون “.[۱۲]

ــ انسان باتقوی به فکر درون خویش است تا یک شیطانی با لباس مذهبی احرام بست و می خواهد از حرم کعبه او طواف کند می فهمد و طردش می کند.

دنباله ی جریان قارون ــ به قارون هم گفتند: قیامت را فراموش نکن در جواب گفت:

” انما اوتیته علی علم عندی او لم یعلم ان الله قد اهلک من قبله من القرون من هو اشد منه قوه و اکثر جمعا و لا یسئل عن ذنوبهم المجرمون “.[۱۳]

ــ من خودم با آن توان فکری و عملی که داشتم این مال را تهیه کردم و در مصرف آن هم آزادم، نیازی به ارشاد ندارم. در جواب به او گفته شد: آیا او سیری در عالم نکرد که از او سرمایه دارتر را خدا به خاک سپرد اگر چه او هم از نظر سرمایه قدرتمند است. ” و لا یسئل عن ذنوبهم المجرمون “.[۱۴]

” فخرج علی قومه فی زینته قال الذین یریدون الحیاه الدنیا یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون انه لذو حظ عظیم، و قال الذین اوتوا العلم ویلکم ثواب الله خیر لمن امن و عمل صالحا و لا یلقیها الا الصابرون “.[۱۵]

ــ او به عنوان تظاهر و تکاثر در ثروت با همراهانش غرق در زینت در بین مردم حرکت می کرد، کوته نظران وقتی این منظره را مشاهده می کردند می گفتند: ای کاش ما هم می داشتیم چون او بهره عظیمی دارد [۱۶] آن ها که از علم [۱۷] برخوردار بودند با لسان خیلی قاطع گفتند: این چه حرفی است که می زنید؟ چرا به یاد معاد نیستید؟

آنان خودشان هوس نکردند و جلوی هوسبازان را گرفتند.

این جا است که یاد معاد اثر دارد:

نمی گذارد انسان هوس باز باشد، جلو انسان هوسباز را می گیرد.

یاد معاد است که می گوید: در برابر قارون بایستید و این چنین حرف بزنید  پس ” ذکری الدار ” است که هم حافظ انسان است و هم عامل قیام در مقابل متکاثر که نمی گذارد به خودکامگیش ادامه دهد.

خردمندان گفتند:

” ثواب الله خیر لمن امن و عمل صالحا ”

و ثواب الله را کسانی که هم در طاعت صابرند و هم بر معصیت صابرند و هم عندالمعصیه صابرند، می توانند درک کنند.

عمل باید با حسن فعلی و فاعلی توام باشد. در سراسر قرآن کریم ایمان با عمل صالح کنار هم ذکر شده است:

” ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات “.[۱۸]

“من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه “[۱۹]

قرآن به مومن بها نمی دهد، قرآن به کسی که کار خوب می کند ارزش نمی دهد،‌ بلکه کار خوب (حسن فعلی) اگر از مؤمن (حسن فاعلی) صادر شود ارزش دارد. تنها ایمان و اعتقاد کافی نیست، چنان چه عمل بی عقیده هم کافی نیست.

ولی سیئه از هر کس صادر شود کیفر دارد (مومن و کافر):

” من عمل سیئه فلا یجزی الا مثلها “.[۲۰]

کسی که یک بیمارستان یا راهی ساخت یا برقی آورد یا خدمتی کرد این بهشت رفتن او را تامین نمی کند، گر چه هدر هم نمی رود ولی این چنین نیست که اگر یک کار خیری کرد ولو آدم بدی باشد بهشت برود!

” فخسفنا به و بداره الارض فما کان له من فئه ینصرونه من دون الله و ما کان من المنتصرین “.[۲۱]

ــ ما به وسیله زمین، قارون و منزل قارون را به خاک فرو بردیم ولی در روز خطر ــ گرچه گروه فراوانی دنباله رو داشت ــ کسی به نصرت او نیامد یعنی نه خود شخص می تواند انتقام بگیرد و دفاع کند و نه نصرتی از بیرون به او می رسد (نه ناصر هست و نه منتصر). سپس وقتی به تشکیلات قارون خاتمه داد فرمود:

” و اصبح الذین تمنوا مکانه بالامس یقولون و یکان الله یبسط الرزق لمن یشاء من عباده و یقدر لولا ان من الله علینا لخسف بنا و یکانه لا یفلح الکافرون “.[۲۲]

ــ آن ها که کوته نظر بودند و تا دیروز می گفتند: ای کاش ما هم می داشتیم حال می گویند: خدا است که روزی را به عنوان آزمایش گاهی بسط می دهد و گاهی می گیرد اگر خدا بر ما منت نمی گذاشت و این نعمت فقر را به ما مرحمت نمی کرد ما هم مثل قارون به کام زمین فرو می رفتیم، آن گاه فرمود:

” تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقین “.[۲۳]

ــ آن دار عظیم در برابر متاع دنیا مال کسی است که قصد فخر فروشی نداشته باشد.

 

فخر فروشی چند گونه است

بعضی ها قارون نیستند ولی قارون زده و مختال هستند، هم چنان که انسان گاهی نسبت به لباس یا کفش یا مقام خود که مثلا بند کفش من از بند کفش دیگری بهتر است! یا من باید بالای مجلس بنشینم چون مقام من بالاتر است! دست خوش فخر و خیالات می شود در صورتی که این بدتر از کار قارون است چون آن بالاخره یک لذتهای ظاهری دارد ولی این فقط خیال است که می بینیم کسی جلوتر یا عقب تر وارد شود، و این خیال ناشی از حمق و دنیازدگی است هم چنان که فرمود:

” زین للناس حب الشهوات من… ”

خیال بافی از درون خود آدم است و انسان خیال زده را در فرهنگ قرآن کریم مختال می گویند:

” ان الله لا یحب کل مختال فخور “.[۲۴]

و این یک سرطان و دردی است که باید آن را علاج کرد. و لذا در روایات آمده است که وقتی انسان لباس تازه در بر کرد، مستحب است جمله هائی بگوید: خدایا این لباس نو، ایمان مرا کهنه نکند که با پوشیدن آن فخرفروشی کنم، بگو تو را پوشیدم که سرما نخورم و آبرویم محفوظ باشد نه اینکه آبروی مرا ببری.

آری! در شرع مقدس هیچ دستوری فرو گذار نشده است.

ادامه دارد

 

۱ـ سوره ابراهیم/۱٫

۲ـ همان/۵٫

۱ـ سوره قصص/۶۰٫

۲ـ سوره آل عمران/۱۴٫

۳ـ سوره قصص/۶۱٫

۴ـ نهج البلاغه فیض، حکمت ۳۷۷٫

۱ـ سوره قصص/۷۶٫

۲ـ مفاتح جمع مفتح است که به معنی کلید یا مخزن است که بر هر تقدیر معنی فرق می کند اگر به معنی اول باشد یعنی کلیدهای خزانه او را یک گروه نیرومند به زحمت حمل می کردند و بنا بر معنای دوم یعنی مخازن موقع جابجا شدن یک گروه نیرومند را خسته می کرد.

۳ـ سوره فجر/۱۶ـ ۱۵٫

۴ـ سوره قصص/۷۷٫

۱ـ سوره مائده/۱۰۵٫

۱ـ سوره اعراف/۲۰۱٫

۲ـ سوره قصص/۷۸٫

۳ـ لا یسئل عن… این سوره (قصص) و سوره ی الرحمن با آیه سوره صافات (وقفوهم انهم مسئولون) تعارض ندارند چون موقف سوال و عدم سوال مختلف است.

۴ـ سوره قصص/۸۰ـ۷۹٫

۵ـ حظ در ثروت است و عظمت حظ در عظمت ثروت است.

۶ـ علم در این جا به معنی همان علمی است که در آیات متعدده قرآن از جمله: ” قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون ” آمده است.

۱ـ سوره والعصر/۲٫

۲ـ سوره نحل/۹۷٫

۳ـ سوره غافر/۴۰٫

۴ـ سوره قصص/۸۱٫

۵ـ همان/۸۲٫

۶ـ همان/۸۳٫

۱ـ سوره لقمان/۱۴٫

17دسامبر/16

معاشرت در حج

حجه الاسلام مجید انصاری

بسم الله الرحمن الرحیم

” جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس ”

با درود بر ارواح طیبه ی انبیاء و اولیای خداوند، و با سلام بر بنیانگذار اولین خانه ی خدا و مردم، حضرت آدم (ع) و بر مجدد آن، حضرت ابراهیم، خلیل الرحمن قهرمان توحید، و بر خاتم النبیین، حضرت محمد مصطفی (ص).

در ارتباط با عمل سیاسی ــ عبادی مقدس حج به تشریح یکی از مسائل مهم و اساسی آن که عبارت از معاشرت و نحوه برخورد با دیگر حجاج است می پردازیم تا با تشریح زمینه های مثبت و منفی آن آمادگی و ذهنیت بیشتری در کسانی که ــ انشاءالله ــ عازم این سفر روحانی هستد به وجود آید:

گر چه رعایت اصول اخلاق اسلامی و آداب معاشرت با هم نوعان و هم کیشان اختصاص به ایام حج ندارد و لازم است در تمام حالات و در همه جا رعایت شود، اما به لحاظ ویژگیهای خاصی که این مسافرت الهی دارد رعایت آنها از اهمیت خاصی برخوردار است که ذیلا به برخی از این ویژگیها در ارتباط با کیفیت برخورد و آداب معاشرت اشاره می کنم:

 

ویژگیهای معنوی حج

حج سفری است سراسر نورانی و معنوی که در آن بندگان سر در فرمان خداوند با جدائی از وابستگیهای زندگی و تعلقات و امتیازات مادی بی هیچ پیرایه ای به میهمانی خاص خداوند شتافته و بر گِرد معبد کهن تاریخ یعنی خانه ی خدا و مردم طواف عشق می کنند. سفری است روحانی در جهت وصول و قرب الی الله و جلب رضایت حضرت حق ــ جل جلاله، لذا رهروان این راه نور باید خویشتن را از تاریکی های وابستگی به دنیا، و ظلمتهای اخلاق رذیله حیوانی رهانیده و با چراغ نورانی فطرت خداجوی خویش تمامی موانع کمالی و صعود بر قله رفیع معرفه الله را از فرا راه خود دور کنند و به مصداق حدیث شریف:

” تخلقوا باخلاق الله ”

خویش را به اخلاق الهی آراسته نموه و اعمال و اندیشه خود را از هر چه که رنگ و صبغه غیر خدائی دارد پالایش نمایند و بتهای پنهان در سینه خویش را که همان تعلقات دنیوی و شهوات حیوانی و اخلاق غیر اسلامی است با دست توانای ولایت بشکنند و قلب خود را عرش الرحمن کنند و آن گاه عرش رحمن را به گرد خانه ی خدا به گردش در آورند، در غیر این صورت به هر میزان که اعمال و گفتار و حتی اندیشه، آلوده به غیر خدا بود از معنویت و نورانیت حج کاسته خواهد شد. و خلاصه این که باید در بیرون خانه و حرم قرب الهی، خود را ساخت و آن گاه آهنگ تشرف به حرم کبریائی نمود.

به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند

که تو در برون چه کردی، که درون خانه آئی

 

ویژگیهای اجتماعی و سیاسی

در کنگره عظیم که از سراسر جهان اسلام و از نژادها و ملیت های مختلف در آن گرد آمده اند، برخورد حجاج ایرانی به عنوان سفیران انقلاب اسلامی با هر یک از آنان از اهمیت و حساسیت خاصی برخوردار است، و آثار مثبت یا منفی این برخوردها در زمانی بسیار کوتاه در سرتاسر جهان اسلام و در دورترین روستاهای کشور اسلامی از طریق حجاج آن کشورها منتشر خواهد شد. به خصوص با توجه به این که تبلیغات مسموم و مداوم دشمنان جمهوری اسلامی ایران در طول چهار سال گذشته علیه انقلاب و رهبری آن و امت قهرمان ایران از یک سو و انعکاس خبرهای پیروزی جمهوری اسلامی در صحنه های نظامی، سیاسی و اقتصادی و سرسختی امام و امت در برابر استکبار جهانی و صهیونیسم از سوی دیگر توجه خاص جهانیان و خصوصا مسلمانان را به ایران و ملت قهرمان آن جلب نموده است. لذا حجاج کشورها با کنجکاوی فراوان مایل هستند از نزدیک روحیات انقلابی و اسلامی ملت ایران و آثار مثبت یا منفی انقلاب را در آنان ببینند و احیانا آن را به عنوان خبری تجربی، و سوغاتی ارزنده برای آشنایان خود ببرند. این جا است که کوچک ترین اشتباه در برخوردها و کمترین حرکت خلاف اسلام و اخلاق از یک حاجی ایرانی مستقیما به انقلاب و آبروی جمهوری اسلامی لطمه وارد خواهد کرد، پس همان گونه که امام صادق (ع) می فرمایند:

” کونوا لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا ”

مایه زینت ما باشید و موجب ننگ و عار بر ما نباشید، باید مواظب بود که مایه آبرو و عزت جمهوری اسلامی و انقلاب خوبنار کشورمان باشیم.

رعایت ادب، متانت، گذشت، تواضع و صداقت اسلامی در برخورد با دیگر مسلمانان از نکات مهم معاشرت در حج است و حتی با مامورین انتظامی سعودی نیز باید با محبت و مهربانی عمل نمود و حتی المقدور از برخوردهای تند و عصبی جدا امتناع ورزید. در رابطه با اعمال حج و به خصوص طواف و هم چنین زیارت قبر مطهر پیغمبر اکرم و دیگر قبور مطهر نکاتی است که رعایت آنها ضروری است:

۱ـ با توجه به تقید برادران و خواهران اهل سنت به اقامه نماز جماعت در مسجد النبی و مسجد الحرام و بنا بر فتوا و توصیه حضرت امام لازم است حجاج ایرانی یک پارچه و دسته جمعی در نماز جماعت شرکت نمایند.

۲ـ هنگام اقام نماز جماعت از هر گونه عمل دیگری از جمله خرید اجناس، رفت و آمد در خیابان و یا زیارت قبور ائمه بقیع ــ علیهم السلام ــ باید خودداری نمایند و برنامه ها را به گونه ای تنظیم کنند که هنگام نماز در یکی از حرمین شریفین باشد.

۳ـ پرهیز از کارهائی که موجب جلب توجه و یا حساسیت برادران اهل سنت می شود از جمله گذاشتن مهر، کاغذ (۱)‌ حصیر جهت سجده بخصوص با توجه به  فتوای امام امت مبنی بر صحت سجده بر فرش و امثال آن در نماز جماعت اهل سنت و یا بوسیدن ضریح پیغمبر اکرم و در و دیوار قبرستان بقیع و احد که در برخی موارد موجب هتک حرمت مسلمان و برخورد نامطلوب می شود.

۴ـ نماز خواندن در پشت قبرستان بقیع و کنار دیگر قبور مطهر با توجه به تبلیغات مغرضانه اسلام علیه شیعه مبنی بر پرستش قبور می تواند بهانه و سوژهُ تبلیغاتی منفی هم فراهم سازد ــ لذا حتی ــ المقدور از خواندن نماز در اماکن فوق الذکر باید پرهیز نمود و نماز زیارت را در مسجد النبی و یا منزل بجای آورد.

۵ـ از خواندن اشعار و مصیبتهائی که احیاناً موجب تفرقه و اختلاف شیعه و سنی می گردد جدا باید خودداری نمود و روحانیون محترم کاروانها و مداحین اهل بیت «ع» از جملات و اشعار پر محتوی و سازنده و در صورت امکان عربی استفاده کنند تا موجب جذب و جلب دیگر حجاج شوند.

۶ـ خودداری از اقامه نماز جماعت درون کاروانها و حتی المقدور شرکت نمودن در نماز جماعت حرمین شریفین و در صورت دوری راه شرکت کردن در نماز جماعت مساجد محل.

۷ـ هنگام طواف از حرکت دسته جمعی و سریع و عجولانه و تنه زدن به دیگران جدا باید خودداری نمود و روحانیون و راهنمایان محترم گروهها باید وقت بیشتری را مصروف نموده و حجاج را در دسته های کوچکتر و با آرامش بیشتر طواف دهنده و هم چنین هنگام حرکت از چادرهای منی به طرف حمرات از بلند کردن علامتهای مستهجن و ناهم آهنگ خودداری کنند و از پرچمهای خاص و با شعارهای اسلامی استفاده نمایند.

۸ـ شرکت یک پارچه در مراسم راهپیمائی و اجتماعتی که از جانب نماینده امام به منظور ابراز هم بستگی و وحدت با دیگر مسلمانان و یا به منظور ابراز انزجار و تنفر و افشاگری علیه آمریکا و صهیونیسم و دیگر جنایتکاران شرق و غرب اعلام می شود. چه اینکه فلسفه حج و بنای  خانه کعبه، قیام و قوام مردم است و با این اجتماعات عظیم و حرکت طوفنده امت اسلامی است که می توان موجبات قیام ملتها را فراهم نمود و شیوهٔ مبارز عملی و جدی با استکبار جهانی را به دیگر مسلمانان آموخت و خشم و وحشت ایادی آمریکا از حرکت عظیم حجاج ایرانی در سال گذشته خود نشانگر اهمیت و تاثیر آن در بیدار سازی امت اسلامی است . و البته باید در اینگونه مراسم کمال نظم و انتظام و متانت و آسایش دیگر مسلمانان را مراعات نمود و در عمل، ارزشهای والای انقلاب اسلامی را به نمایش در آورد تا به موجب فرموده امام صادق «ع» :

کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم

ــ مردم را با غیر زبان هایتان به خدا دعوت کنید. بتوانیم انقلاب شکوهمند اسلامی را به جهان صادر نمائیم.

۹ــ خرید سوغات و برخورد در بازار:

مسئله خرید سوغات حجاج ایرانی متاسفانه به دلیل عدم دقت در کیفیت و کمیت و نحوه برخورد با فروشندگان غالبا موجب بدبینیهائی گردیده است. صرف نظر از مسائل منفی اقتصادی که در این رابطه مطرح است و خود نیاز به بحث جداگانه ای دارد باید توجه داشت که حرکت دسته جمعی حجاج زن و مرد و گاهی کلیه اعضای یک گروه برای خرید جنس و تجمع آنان در یک نقطه، چانه زدنهای توام با خفت و خواری و خرید کالاهای غیر ضروری که مشابه آن در کشورمان موجود است و یا اینکه ساخت کشورهای دشمن همانند آمریکا است، مناسب با شئون ملت رشید و بزرگوار ایران نیست و کیان ابهت انقلاب و عزت نفس موُمن را خدشه دار می کند و توجه بیش از حد به امر خرید سوغات و اشتغال به آن خود موجب سلب توفیقات معنوی و حضور قلب لازم جهت اعمال حج می گردد.

و تاسف آور اینکه بعضی از عناصر سودجو و چه بسا ضد انقلاب در برخی از موارد تحت پوشش سفر حج اقدام به قاچاق ارز و یا فروش پول ایران در بازار ارزی سعودی می کنند و از این طریق موجبات وهن جمهوری اسلامی را فراهم می کنند که در این رابطه بر تمام برادران و خواهران لازم است از اینگونه اعمال رذیلانه و پست جلوگیری به عمل آورند.

 

ویژگی عاطفی حجاج ایرانی با یکدیگر

نوعا سفر حج خاطره ای فراموش نشدنی در زندگی یک مسلمان است که با شور و اشتیاق و با زحمت و مشکلات موفق به انجام آن گردیده و همواره یاد آن را با قداست خاص گرامی داشته و تمام لحظات تلخ شیرین آن و همه اماکن و زیارتگاهها و نیز نحوه معاشرت و برخورد همسفران با او در خاطرش می ماند، لذا این سفر ملکوتی و برخورد اسلامی همسفران می تواند اثر فوق العاده سازنده ای را در روحیه هر یک از حجاج داشته باشد. بدین جهت باید در این سفر مراقب کیفیت برخورد با دیگران و بخصوص افراد یک گروه نسبت به یکدیگر باشند تا خدای ناکرده رفتار ناشایست فردی موجب تاثیر منفی و یا رنجش خاطر مسلمانی نگردد و این سفر روحانی را بر خود و دیگران تلخ ننماید و با بزرگواری و گذشت، اختلاف سلیقه خود با دیگران و کمبودها و نارسائیها ی موجود را تحمل کند و در محیطی برادرانه و سرشار از محبت و صمیمیت موجبات سیر ملکوتی خود و همراهان را فراهم نموده از توجه بیش از حد به رفاه و آسایش و خوراک پرهیز نماید و با تعاون و همکاری عمومی که از آداب و رسوم سفر اسلام و از سنتهای پیغمبر اکرم «ص» است در تمام مراحل سفر از بار مشکلات و نارسائیها بکاهد.

در پایان به لحاظ اهمیت فوق العاده حج و گستردگی ابعاد این سفر معنوی، به روحانیون گروهها و مسئولین محترم تبلیغات حج و صدا و سیمای جمهوری اسلامی توصیه می کنم که آموزش مسائل حج را از هم اکنون آغاز نموده و ریزه کاریهای این عمل سیاسی عبادی را همراه با تفسیر و توجیه فلسفه آن به حجاج محترم و راهیان خانه خدا آموزش دهند.

با آرزوی توفیق روز افزون جهان اسلام و سربلندی جمهوری اسلامی ایران.

17دسامبر/16

نظام امامت طرح تشکل در اسلام قسمت دوم

حجه الاسلام یحیی سلطانی

وظایف کلی امام

برای امام (غیر از ولایت تکوینی که مخصوص امام معصوم است) وظائفی در اسلام معین شده که مهمترین آنها دو وظیفه است:

وظیفه اول ــ تعلیم و تربیت و هدایت و ارشاد مردم به سوی خدا و راهنمائی آنها در انجام وظائف مذهبی.

وظیفه دوم ــ تنظیم شئون سیاسی و اداره امور کشور براساس قوانین و مقررات اسلام.

از احادیث و مدارک مذهبی استفاده می شود که همه ی شئون سیاسی و مذهبی مردم باید در دست امام باشد. و اگر امام از طرف خدا نباشد که بندگان خدا به راهنمائی او، وظائف مذهبی خود را انجام دهند، راه عذر برای بندگان باز است و خداوند برای مؤاخذه آنها حجت و برهانی ندارد.

از حضرت رضا (ع) نقل شده که فرمود: حجت برای خدا بر خلق او تمام نمی شود مگر به وسیله ی امام که مردم او را به امامت شناخته باشند:

” عن ابی الحسن الرضا (ع) قال: ان الحجه لا تقوم لله علی خلقه الا بامام حتی (حی) یعرف ” . (اصول کافی باب الحجه).

از حضرت صادق (ع) نقل شده که هرگز زمین از حجت خالی نمی ماند (و همیشه در روی زمین از طرف خداوند راهنمای عالمی هست) که مردم را به حلال و حرام خدا آشنا می کند و آنها را به راه خدا دعوت می نماید:

” عن ابی عبدالله (ع) ما زالت الارض الا و لله فیها الحجه یعرف الحلال و الحرام و یدعوا الناس الی سبیل الله “.

و از ابی بصیر نقل شده که امام فرمود: هرگز خداوند زمین را بدون عالم نمی گذارد و اگر عالم نباشد حق از باطل شناخته نمی شود:

” عن ابی بصیر عن احدهما قال: قال ان الله لم یدع الارض بغیر عالم و لولا ذالک لم یعرف الحق من الباطل “.

و حتی از روایات استفاده می شود که اعمال بنده ی خدا قبول نمی شود مگر این که از طرف خدا راهنما داشته باشد و اعمال خود را طبق راهنمائی او انجام دهد.

محمد بن مسلم می گوید: شنیدم که امام باقر (ع) می فرمود: هر کس بخواهد به وسیله ی عبادت خدا دین داری کند و برای عبادت بکوشد ولی پیشوا از طرف خدا نداشته باشد، کوشش های او (به جائی نمی رسد) و مقبول نیست و او گمراه و سرگردان است و اعمال او در نزد خدا ناپسند و حق تعالی از کارهای او ناراضی است. و در آخر حدیث می فرماید: به خدا سوگند هر کدام از این امت، امام عادل را که از جانب خدا تعیین شده نشناخته و نپذیرفته باشد، گمراه و سرگردان است و اگر در این حال بمیرد با مرگ کفر و نفاق از دنیا رفته است:

” محمد بن مسلم قال: سمعت اباجعفر (ع) یقول: کل من دان الله عزوجل بعباده یجهد فیها نفسه و لا امام له من الله فسعیه غیر مقبول و هو ضال متحیر و الله شانیء لا عماله (الی ان قال) و کذالک و الله یا محمد بن اصبح من هذه الامه لا امام له من الله عزوجل ظاهر عادل اصبح ضالا تائها و ان مات علی هذه الحاله مات میته کفر و نفاق “.

(اصول کافی، کتاب الحجه)

در بحث امامت در کتاب های حدیث روایات فراوان داریم که مرجع امور مذهبی مردم را امام دانسته و می گوید: یکی از فلسفه های وجود امام این است که باید مردم در مسائل مذهبی به او مراجعه کنند و او باید حافظ احکام خدا باشد تا اگر افرادی بخواهند در دین خدا چیزی وارد کنند (و افکار التقاطی ایجاد نمایند) یا چیزی را از دین خدا کم کنند، امام از آنها جلوگیری نماید.

اسحاق بن عمار می گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود: زمین از امام خالی نمی ماند و این مطلب برای این است که هر گاه مؤمنین چیزی را (در دین) زیاد کردند، امام آنها را برگرداند و اگر چیزی را از دین کم نمودند،‌امام آن را کامل نماید:

” عن اسحاق بن عمار، عن ابی عبدالله (ع) قال: سمعته یقول ان الارض لا تخلوا الا و فیها امام کیما ان زاد المؤمنون شیئا ردهم و ان نقصوا شیئا اتمه لهم “.

(اصول کافی، کتاب الحجه)

از حضرت رضا (ع) نقل شده که فرمود: اصل امامت تکمیل کننده دین اسلام است و این مطلبی است که از کتاب خدا استفاده می شود، آن گاه فرمود: امامت، زمام دین و نظام مسلمین است کامل شدن نماز و زکوه (و سایر احکام) به وسیله امام است و امام است که حدود الهی را اجرا می کند و از دین خدا دفاع می نماید و مردم را به سوی خدا می خواند. حج و جهاد و تقسیم اموال و حفظ مرزهای اسلامی به وسیله ی او انجام می گیرد و حلال و حرام خدا را او به مردم معرفی می کند.

” عن الرضا (ع) (فی حدیث طویل) ان الله عزوجل لم یقبض نبّیه حتی اکمل له الدین … و انزل فی حجه الوداع و هی آخره عمره (ص) (الیوم اکملت لکم دینکم الایه) و امر الامامه من تمام الدین … ان الامام زمام الدین و نظام المسلمین… بالامام تمام الصلوه و الزکوه و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفییء و الصدقات و امضاء الحدود و الاحکام و منع الثغور و الاطراف الامام یحل حلال الله و یحرم حرام الله و یذب عن دین الله و یدعوا الی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه و الحجه البالغه ).

(اصول کافی، کتاب الحجه)

 

سازماندهی در نظام امامت

امام برای انجام این وظائف بزرگ و خطیر یک تشکیلات منظم و دقیق و سازمان یافته کامل لازم دارد تا بتواند اداره ی امور ملت را در همه ی ابعاد آن در سرتاسر کشور زیر نظر داشته باشد. امام بدون یک سازمان متشکل آن هم به گونه ای که اسلام دستو داده و از قرآن مجید و سخنان معصومین و شیوه حکومت علی (ع) استفاده می گردد، نمی تواند نقش اساسی خود را ایفا نماید و در حقیقت امامت، نفس تشکیلات و تشکیلات اسلامی همان نظام امامت است.

به طوری که از تاریخ اسلام و شیوه حکومت علی (ع) استفاده می شود سازماندهی در نظام امامت به این گونه بوده که از طرف امام در هر ولایتی به این گونه بوده که از طرف امام در هر ولایتی یک نفر به نام ” والی ” نصب می شده است که نماینده مستقیم امام بوده و ملت به وسیله ی او با امام مرتبط می شده اند.

والی با داشتن یک تشکیلات منظم متناسب با وضع آن روز، مرکب از دفتر داران و مشاورین و غیر هم، سرپرستی امور ولایت را بر عهده داشته و تصمیم های مرکز از طریق او به مردم اعلام می شده است.

دست والی در هر ولایت به جای دست امام بوده و افرادی که می خواستند با امام بیعت کنند با والی به نیابت از امام بیعت می کردند، به این گونه که والی از مردم برای امام بیعت می گرفت.

رابطه ی سیاسی مردم با امام از طریق والی برقرار می شده و گرد هم آئی های عمومی معمولا از طریق جمعه و جماعات انجام می گرفته است، و جالب این است که با اشراف کامل امام اداره امور هر ولایت به والی آنجا واگذار می شده است، به گونه ای که اکثر کارها در همان منطقه قابل حل بوده و با این طریق بوروکراسی و کاغذ بازیهائی که نتیجه ای جز اتلاف وقت و ایجاد نارضایتی ندارد بر مردم حاکم نبوده است.

 

وظایف والیان و نمایندگان امام

برای هر والی از طرف امام وظائفی بوده که مهمترین آنها وظائف زیر است:

۱ـ تشکیل نماز جمعه و جماعت و دعوت مردم به تقوی و پرهیزکاری و اصلاح جامعه به وسیله ی خطبه ها و سخنرانیها و برنامه ریزهای دیگر و نظارت بر تبلیغات و مراسم مذهبی.

۲ـ اعلام تصمیم های مرکز و ابلاغ خط سیاسی امام به مردم و ابلاغ خواسته های مردم به امام.

۳ـ نظارت بر کارهای اجرائی و هماهنگ نمودن ارگانها و مسئولین ادارات دولتی، و نظارت بر سایر کارهای اجتماعی مانند امور داد و ستد و معاملات شهر و تنظیم نرخ ها و جلوگیری از احتکار و گران فروشی ها و غیره.

۴ـ شناسایی افراد لایق و مورد اعتماد و استخدام آن ها در ادارات دولتی یا معرفی آنها به افراد مسئول.

 

و اینک دلائل مطلب

برحسب مدارک مذهبی و فتوای بزرگان فقهای اسلام، تشکیل جمعه و جماعت از وظائف مسلم امام و بر عهده ی والیان و کسانی بوده است که از طرف امام منصوب می شدند و با بودن آنها دیگران آن را انجام نمی دادند.

از علی (ع) نقل شده است که آن حضرت فرمود هر گاه خلیفه وارد شهر گردید باید مردم را برای تشکیل نماز جمعه گرد آورد و این کار با بودن او به دیگری نمی رسد.

” عن علی (ع) قال: (( اذا قدم الخلیفه مصرا من الامصار جمع بالناس لیس لاحد ذالک غیره )) “.

(جامع الاحادیث، ج ۶، ص ۸۰)

فضل ابن شاذان از حضرت رضا (ع) نقل نموده است که آن حضرت فرموده: اگر گفته شود چرا در نماز جمعه خطبه قرار داده شده جواب این است که جمعه روز حضور عمومی مردم است و شارع مقدس می خواسته است برای امیر وسیله ای باشد تا مردم را پند و اندرز دهد و بر‌ آن چه مصلحت دین و دنیای آنها است واقف سازد (و به عمل وادار سازد) و نیز آنها را در جریان رویدادهائی که به نفع یا ضرر آنها در گوشه و کنار جهان می گذرد قرار دهد … و اگر بگویند چرا باید دو خطبه خوانده شود جواب گفته می شود برای اینکه یک خطبه، مخصوص حمد و ثناء و تقدیس خداوند باشد و در خطبه ی دیگر پیرامون نیازهای مردم و مسائل اجتماعی و معذرت خواهی ها و دعاها و دعوت ها و بیم دادن ها صحبت شود و امیر در خطبه ی دوم مردم را در جریان تصمیم هائی که برای آنها گرفته و امر و نهی هائی که برای آنها صادر نموده است قرار دهد:

” عن فضل ابن شاذان عن الرضا (ع) قال: انما جعلت الخطبه یوم الجمعه لان الجمعه مشهد عام فاراد ان یکون للامیر سبب الی موعظتهم و ترغیبهم فی الطاعه و ترهیبهم من المعصیه و توقیفهم علی ما اراد من مصلحه دینهم و دنیاهم و یخبرهم بما ورد علیهم من الافاق و من الاهوال التی لهم فیها المضره و المنفعه … و انما جعلت خطبتین لیکون واحده للثناء علی الله و التمجید و التقدیس لله ــ عزوجل ــ و الاخری للحوائج و الاعذار و الانذار و الدعاء و لما یرید ان یعلمهم من امره و نهیه ما فیه الصلاح و الفساد “.

(وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۴۰)

از این حدیث شریف چند نکته مهم استفاده می شود، نکته اول این است که ائمه جمعه امرا و فرمانروایان بوده اند و امام جمعه بالاترین مقام در شهر بوده است، و به تعبیر دیگر نماز جمعه در اصل به امامت افرادی برگذار می شده که نماینده ی ولی امر بوده اند و امر و نهی ها و تصمیم گیری ها نیز در دست آنها بوده است. نکته دوم این که در گردهمایی عمومی در روز جمعه توسط امام جمعه که امیر هم بوده رویدادها و حوادث کشورها تحلیل می شده است و مردم در جریان امور قرار می گرفتند. نکته ی سوم این است که در نماز جمعه امیر، مردم را در جریان تصمیم هائی که برای آن ها می گرفته قرار می داده و آنها را بر مصالح و مفاسد کارها آگاه می نموده است و به طور کلی تمام خط مشی سیاسی و موضع گیریهای کلی و مقطعی در اختیار مردم قرار می گرفته است و مردم با وظائف اجتماعی و مشی سیاسی خود هر هفته در نماز جمعه آگاه می شدند. علاوه بر اینکه تشکیل نماز جمعه کار رسمی والیان بوده جماعت های معمولی نیز توسط آنها برپا می شده است و مردم به نماز آنها حاضر می شدند. بنابر نقل نهج البلاغه (نامه ۵۲) علی (ع) بخش نامه ای صادر نموده که در آن کیفیت اقامه ی نماز جماعت را به والیان ابلاغ فرموده است. از آن بخشنامه استفاده می شود که اصل تشکیل جماعت توسط والی، مسلم بوده و امام (ع) آن بخش نامه را به عنوان یک دستور برای کیفیت برگزاری آن صادر فرموده است، و همین مطلب از عهدنامه مالک اشتر نیز استفاده می شود. در آن عهدنامه امام (ع) می فرماید: هر گاه به نماز ایستادی به گونه ای نماز بخوان که مردم را متنفر نسازی و نماز خود را هم ضایع نکرده باشی (در عین حال که باید نماز را با طمانینه بخوانی، آن را طولانی نکن) زیرا در بین مردم افرادی هستند که بیمار و ناتوان می باشند و افرادی هم کارهای لازم دارند که باید به کار خود برسند:

” و اذا قمت فی صلوتک للناس فلا تکونن منفرا و لا مضیعا، فان فی الناس من به العله و له الحاجه… “.

از این دستور به خوبی استفاده می شود که والی در شهر عهده دار اقامه ی جماعت بوده است.

 

اهمیت حضور در نماز جمعه

برای این که هم بستگی کلیه اقشار ملت با والی محفوظ بماند و تشکل آنها محکم و استوار باشد اسلام تاکید نموده است که مردم در نماز جمعه حاضر شوند و نماز جمعه را هر چه با شکوهتر برپا نمایند. در بعضی از روایات آمده است که علت نامگذاری روز جمعه به نام جمعه این است که خداوند در روز میثاق، مردم را جمع کرده و از آنها پیمان ولایت گرفته است، بنابراین می توان گفت روز جمعه، روز تجدید عهد مردم با ولایت و روز تجدید همان میثاق است:

” عن الصادق (ع) سمیت الجمعه جمعه لان الله جمع الخلق لولایه محمد و اهل بیته (ص). و عن ابی جعفر (ع) قال له رجل کیف سمیت (ای جمعه) الجمعه؟ قال: قال ان الله عزوجل جمع فیها خلقه لولایه محمد (ص) و وصیه فی المیثاق فسماه یوم الجمعه لجمعه فیها خلقه “.

(جامع الاحادیث، باب ۴۱، صلاه الجمعه)

خداوند در سوره جمعه خطاب به مومنان می فرماید: (هر گاه در روز جمعه ندای (موذن) برای نماز بلند شود به سوی یاد خدا (یعنی نماز جمعه) بروید و دست از خرید و فروش بردارید که این کار برای شما بهتر است اگر آگاهی داشته باشید).

از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: هر قدمی که برای رفتن به نماز جمعه کوشیده باشد خداوند آن را در آتش نمی سوزاند:

” قال الصادق، جعفر ابن محمد (ع) ما من قدم سعت الی الجمعه الا حرم الله جسده علی النار “.

(جامع الاحادیث، ج ۶، ص ۴۹)

و نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود: … سبقت گرفتن و جلو افتادن شما به سوی بهشت (در قیامت) به اندازه ی سبقت گرفتن شما به سوی نماز جمعه است. و همین مضمون از امام باقر (ع) نیز نقل شده است:

” قال ابوعبدالله: فضل الله یوم الجمعه علی غیرها من الایام … و انکم تتسابقون الی الجنه علی قدر سبقکم الی الجمعه “.

(وسائل، ج ۵، ص ۷۰)

مردی خدمت رسول خدا (ص) عرض کرد من آماده ی حج شدم ولی برایم مقدر نیست. رسول خدا فرمود بر تو باد حضور در نماز جمعه که آن حج بینوایان است:

” علیک بالجمعه فانها حج المساکین “.

(جامع الاحادیث، ج ۶، ص ۴۷)

از علی (ع) نقل شده است که هر کس برای رفتن به نماز جمعه از خانه بیرون رود و در راه بمیرد برای او بهشت است:

” رجل خرج الی الجمعه فمات فله الجنه “.

و از رسول خدا نقل شده است که فرمود: شب معراج که مرا به آسمان بردند، فرشتگانی را دیدم که می گفتند خدایا بیامرز کسانی را که به نماز جمعه حاضر می شوند، خدایا بیامرز کسانی را که روز جمعه غسل می کنند:

” قال رسول الله: لما اسری بی الی السماء لیله المعراج رایت تحت العرش … و ملائکه ناشری اجنحتهم یسبحون الله و یهللونه و یقولون اللهم اغفر للذین یحضرون صلوه الجمعه، اللهم اغفر للذین یغتسلون یوم الجمعه “.

 

جمعه، مقدس ترین روز در هفته

روز جمعه از نظر اسلام دارای قداست خاصی می باشد که برای هیچ کدام از ایام هفته (به عنوان روز هفته) این قداست نمی باشد.

در روایات آمده است: (هر کس جمعه را به عظمت نشناسد و حق آن را ادا نکند سزاوار آتش است. خداوند از میان هر چیزی را و از میان روزها جمعه را برگزیده است. آفتاب هیچ روزی طلوع نکرده که بالاتر از روز جمعه باشد. خداوند روز جمعه کارهای نیک بندگان را چند برابر به حساب می آورد و بدیهای گذشته ی آنها را محو می کند. روز جمعه سید روزها است، خداوند درجات بندگان را در این روز بالا می برد و دعاهای آن ها را مستجاب می نماید و حوائج آنها را برآورده می کند و ناراحتی ها را برطرف می سازد (بندگانی را که در این روز به سوی خدا روند) از آتش دوزخ آزاد می کند. اگر در شب یا روز جمعه مسلمانی بمیرد او اجر شهید دارد و عذاب قبر از او برداشته می شود. روز جمعه برای مسلمانان عید است، موقتا برداشته می شود، روز جمعه رحمت خدا بر مؤمنان نازل می گردد، در روز جمعه ساعتی هست که در آن ساعت همه ی دعاها مستجاب می شود).

(جامع الاحادیث، صلوه الجمعه)

آری! در همین روز با عظمت، مردم با حضور یکپارچه خود در نماز جمعه نسبت به مقام ولایت امر اعلام وفاداری نموه و مراتب اطاعت خود را اعلام می نمایند و به وسیله ی ایراد خطبه ها و گزارشهای امام جمعه از سرنوشت خود مطلع می گردند و در صفوف متراکم در آن روز مقدس همبستگی خود را اعلام می نمایند و چه پر شکوه است این همبستگی که با معنویت و عرفان الهی توام شده و همه را به خدا متوجه می سازد.

 

کناره گیری از نماز جمعه

کناره گیری افراد از جماعت مسلمین اگر به منظور بی اعتنائی به جماعت و اعلام مخالفت با آن باشد گناه شمرده شده است، زیرا هر مسلمان وظیفه دارد با اجتماع مسلمین همراه باشد.

از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: من شما را به پنج کلمه امر می کنم که خداوند مرا به آنها امر فرموده است (یکی از آن پنج چیز) تشکیل جماعت است، سپس فرمود: هر کس به اندازه ی یک وجب از جماعت مسلمین خارج شود ریسمان اسلام از سر او برداشته می شود (این تعبیر کنایه از این است که دور شدن و کناره گیری مسلمان از تشکل مسلمین و اجتماعات آن ها با اسلام سازگار نیست اگر چه کناره گیری اندک باشد).

” قال رسول الله (ص): و انا آمرکم بخمس کلمات امرنی الله عزوجل بهن الجماعه و السمع و الطاعه‌و … فمن خرج من الجماعه قید شبر فقد خلع ربقه الاسلام من رأسه الا ان یراجع “.

(سنن بیهقی، ج ۸، ص ۱۵۷)

از امام هفتم نقل شده است که فرمود: سه چیز از گناهان هلاک کننده است، یکی از آنها شکستن بیعت و دیگری ترک سنت و سوم جدا شدن از جماعت است.

رهبران اسلام افرادی را که به نماز جمعه و جماعت حاضر نمی شوند نکوهش نموده و بی اعتنائی به شأن جماعت را گناه دانسته اند.

در روایات آمده است که هر کس بدون عذر، سه هفته نماز جمعه را ترک کند خداوند بر دل او مهر نفاق می زند:

” عن رسول الله (ص): من ترک ثلاث جمع متعمدا من غیر عله طبع الله علی قلبه بخاتم النفاق “.

از امام صادق و امام باقر (ع) نیز چند حدیث به همین مضمون نقل شده است.

(جامع الاحادیث، ج ۶، ص ۵۱)

ادامه دارد

 

17دسامبر/16

نگاهی به رویدادها

 

جنگ

* ۲۲ هزار مین در منطقه چنگوله مهران کشف و خنثی شد.

۲۵/۳/۶۲

* رزمندگان اسلام یک پاسگاه مرزی، ۳ تانک، ۴ خودرو و ۳۰ تن از قوای کفر را نابود کردند.

۲۹/۳/۶۲

* نیروهای اسلام در مرز سردشت بر دو شهر عراق مشرف شدند.

۲/۴/۶۲

* گردانهای ۳ و ۸ لشگر کرکوک عراق در عملیات ضربتی قرارگاه حمزه منهدم شدند.
۵/۴/۶۲

* ارتفاعات مهم و سوق الجیشی مشرف به شهرهای کرکوک و قلعه دیزه عراق به تصرف رزمندگان اسلام در آمد.

۵/۴/۶۲

* سکوی نفتی الامیه عراق در خلیج فارس به وسیله ی غرور آفرینان نیروی هوائی ارتش جمهوری اسلامی ایران بمباران شد.

* جنگنده های تیز پرواز ایران یک هواپیمای عراقی را شکار کردند.

۹/۴/۶۲

* خاکریز تماس و استراتژیک دشمن در اطراف پاسگاه شرهانی به تصرف نیروهای اسلام در آمد.

۱۳/۴/۶۲

* عراقیها در حمله به شرهانی با ۵۰۰ کشته عقب نشینی کردند.

۱۴/۴/۶۲

* مواضع نظامی دشمن در منطقه طویله عراق زیر آتش شدید توپخانه ارتش جمهوری اسلامی ایران منهدم شد.

۱۶/۴/۶۲

* جنگنده ی شکاری ایران، هلیکوپتر عراقی را بر فراز سکوهای الامیه و البکر سرنگون کرد.

۲۰/۴/۶۲

 

انقلاب و جهان

* ۸ تن از شیعیان مخالف رژیم سعودی که در آوریل گذشته در عربستان سعودی بازداشت شده بودند از داخل هواپیما به صحرای ربع الخالی پرتاب شدند.

۲۱/۳/۶۲

* در پی حملات انقلابیون، نیروهای صهیونیستی ۲۵۰ تن از مسلمانان لبنانی و فلسطینی را بازداشت کردند.

۲۱/۳/۶۲

* ترکیه تسهیلات جدید مالی و تجاری در اختیار عراق گذاشت.

۲۱/۳/۶۲

* هزار تن از مردم مصر در حالی که شعارهائی علیه قرار داد کمپ دیوید می دادند در خیابانهای مرکزی قاهره دست به راهپیمائی زدند.

۲۱/۳/۶۲

* مجاهدین افغانی یک کاروان نظامی در شرق کابل را مورد تهاجم قرار داده و ۱۵ دستگاه تانک و خودرو نظامی را منهدم کردند.

۲۳/۳/۶۲

* ۱۴ سرباز و مقام رسمی حزب کمونیست توسط مجاهدین افغان کشته و مجروح شدند.

۲۴/۳/۶۲

* ۷ هزار اسیر فلسطینی و لبنانی به زندان های نامعلوم در اسرائیل منتقل شدند.

۲۴/۳/۶۲

* صهیونیست ها اهالی شهرک دیر قانون را دسته جمعی شکنجه و ۲۵۰ تن از کودکان ۵ تا ۱۲ ساله ی این شهرک را باز داشت کردند.

۲۵/۳/۶۲

* در پی مقررات منع عبور و مرور مردم کشمیر ۲۴ ساعت در منازل حبس شدند.

۲۶/۳/۶۲

* پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دربار سعودی بودجه نظامی خود را به چهار برابر افزایش داده است.

۲۶/۳/۶۲

* ۱۸۰۰ کارمند پاکستانی برای بازآموزی به آمریکا می روند.

۲۶/۳/۶۲

* دختران مسلمان و مذهبی ترکیه حاضر نشدند بدون حجاب در جلسات امتحان شرکت کنند.

۲۸/۳/۶۲

* صهیونیست ها امام جمعه و ۷۸ تن از مردم شهر دیر قانون را به اسارت بردند.

۲۹/۳/۶۲

* درگیری مخالفان و موافقان عرفات ۱۰ کشته و مجروح به جای گذاشت.

۳۰/۲/۶۲

* آلمان و فرانسه عراق را به موشکهای پیشرفته زمین به هوای رونالد ۲ مجهز می کنند.

۳۱/۳/۶۲

* در یک حمله ی موشکی توسط انقلابیون مسلمان عراقی، تلمبه خانه لوله های نفت عراق که از ترکیه می گذرد منفجر شد.

۴/۴/۶۲

* میتران اعتراف کرد،شکست عراق در مقابل ایران به منزله شکست فرانسه است.

۵/۴/۶۲

* سوریه عرفات را متهم به مذاکره محرمانه با آمریکا، اسرائیل و اردن کرد.

۵/۴/۶۲

* پیشمردگان کرد مسلمان عراقی در یک درگیری در استان دهوک ۱۶ تن از مزدوران از جمله یک سرهنگ ارتش بعثی صهیونیستی عراق را به هلاکت رساندند.

۶/۴/۶۲

* رادیو رژیم صهیونیستی: حملات چریکی مسلمانان جنوب لبنان نیروهای اسرائیلی را گیج کرده است.

۷/۴/۶۲

* صدام: ما برای حفظ مناطقی که برای غرب از نظر استراتژیکی و اقتصادی حیاتی هستند می جنگیم.

۸/۴/۶۲

* هزاران ایرلندی با شعارهای مرگ بر آمریکا از معاون ریگان استقبال کردند.

۱۵/۴/۶۲

* صهیونیست ها تظاهرات گسترده مردم فلسطین در روز قدس را به گلوله بستند.

۱۸/۴/۶۲

* مسلمانان فیلیپین در تظاهرات روز قدس پرچسم رژیم اشغالگر قدس را به آتش کشیدند.

۱۸/۴/۶۲

* ۴۰۰ تن از دانشجویان ایرانی مقیم فیلیپین ستاره داود در سفارت اسرائیل در مانیل را پائین کشیدند و پرچم صهیونیستی و صورتکهائی از بگین، ریگان و صدام را به آتش کشیدند.

۱۸/۴/۶۲

* به مناسبت روز جهانی قدس صدها مسلمان مرد و زن روز جمعه با برپائی راهپیمائی در مرکز شهر دیترویت آمریکا اقدامات درد منشانه و تجاوزات رژیم بعثی صهیونیستی عراق را محکوم و حمایت خود را از جمهوری اسلامی اعلام کردند.

۱۸/۴/۶۲

* به مناسبت روز جهانی قدس مسلمانان ایرانی و غیر ایرانی مقیم پاریس با حضور در یکی از مساجد بزرگ این شهر و اقامه نماز جمعه، ضمن برپائی تظاهرات، نفرت و انزجار خود را از اشغال گران قدس و صهیونیسم بین اللملی ابراز داشتند.

۱۸/۴/۶۲

* مسلمانان فلسطینی با در دست داشتن قرآن کریم و شعار الله اکبر به مناسبت روز جهانی قدس در اطراف مسجد الاقصی به تظاهرات پرداختند.

۱۸/۴/۶۲

* مردم مسلمان کویت در مراسم روز جهانی قدس خواستار نبرد مسلحانه برای آزادی قدس شریف شدند.

۱۸/۴/۶۲

* روحانیون شیعه و سنی در مسجد حیدری راولپندی خواستار ایجاد نیروهای مشترک اسلامی برای مبارزه علیه اسرائیل شدند.

۱۹/۴/۶۲

* پلیس فرانسه چندین بار در صدد ایجاد مانع در طول مسیر راهپیمایان روز قدس بر آمد که در مقابل خروش تظاهر کنندگان و فریادهای اعتراض آمیز آنان عقب نشینی کرد.

۱۹/۴/۶۲

* در حالی که مردم مسلمان فلسطین اشغالی قرآن در دست داشتند و با فریاد الله اکبر رو در روی نیروهای ارتش صهیونیستی ایستاده بودند، صهیونیستها در شهر ابرون اعلام حکومت نظامی کردند.

۱۹/۴/۶۲

* مسلمانان فلسطینی قطار قدس ــ تل آویو را از خط خارج کردند.

۲۰/۴/۶۲

 

اخبار داخلی

* رئیس جمهور: اقتصاد ما مثل عراق به دلارهای حکام مرتجع منطقه وابسته نیست که هر وقت کاسه مان خالی شد دست به گدائی بزنیم.

۲۱/۳/۶۲

* جزئیات لایحه عملیات بانکی بدون ربا (بهره) تصویب شد.

۲۳/۳/۶۲

* از ابتدای جنگ تا کنون بیش از ۷۶۵۰۰ واحد مسکونی در خوزستان توسط صدامیان ویران شده است.

۲۴/۳/۶۲

* تنها زن مجتهده جهان اسلام در گذشت.

 

۲۴/۳/۶۲

* نخست وزیر: راز قدرت ما در برخورد با مسائل بین المللی همین ارزش گذشت و عشق به شهادت است.

۲۶/۳/۶۲

* توسط مزدوران بعثی در بمباران روستاهای پیرانشهر ۲ روستائی شهید و ۱۴ نفر مجروح شدند.

۲۸/۳/۶۲

* دادگاه انقلاب اسلامی مرکز پروانه وکالت ۵۷ وکیل دادگستری سابق را باطل اعلام کرد.

۳۱/۳/۶۲

* مردم نمازگزار تهران طی سه ماه ۷۰ میلیون تومان به جبهه ها کمک کردند.

۱۵/۴/۶۲

* هاشمی رفسنجانی: در این هواپیما ربائی که درست قبل از مراسم روز قدس انجام می گیرد، دست کویت، فرانسه و تحقیقا آمریکا در کار است.

* نخست وزیر: امت مسلمان ما گرایشهای ضد انسانی شیوخ پرخور منطقه را نابود خواهد کرد.

۱۸/۴/۶۲

* هاشمی رفسنجانی: تا شراین قارون های جنوب خلیج فارس از سر مردم مسلمان کنده نشود، شر اسرائیل کنده نخواهد شد.

۱۸/۴/۶۲

* کنسولگری و انجمن فرهنگی فرانسه در اصفهان و تهران تعطیل شد.

۱۹/۴/۶۲

 

اختراع و اکتشاف

* ترمز آنتن گیرنده دستگاه ماهواره ای به وسیله ی متخصصین ایرانی ساخته شد.

۲۱/۳/۶۲

* برای اولین بار در ایران، دستگاه کلیه مصنوعی ساخته شد.

۲/۴/۶۲

* یک دستگاه اورژانس سیار توسط کارگر مبتکر شیرازی ساخته شد.

۴/۴/۶۲

* برای اولین بار ده دستگاه پمپ بادی در سیستان و بلوچستان ساخته شد.

۵/۴/۶۲

* ترانس قدرت برقی برای اولین بار در ایران ساخته شد.

۱۵/۴/۶۲

 

عمران

* ۳۵ هزار خانه در مناطق جنگ زده بازسازی و احداث شد.

۲۲/۳/۶۲

* ۱۰۳ هزار هکتار از اراضی آماده کشت و ۵۷۱۷۷ هکتار زمین به زیر کشت برده شد.

۲۲/۳/۶۲

* ۵/۴۱ میلیارد ریال اعتبار امسال برای اجرای طرحهای عمرانی و رفاهی اصفهان اختصاص یافت.

۲۲/۳/۶۲

* ۱۰۰ روستا در سیستان و بلوچستان با تلاش جهاد سازندگی صاحب برق شد.

۲۳/۳/۶۲

* جهاد سازندگی، ۳۲۴ کیلومتر جاده نظامی و تدارکاتی در مناطق سر پل ذهاب قصر شیرین، هرسین احداث کرد.

۲۵/۳/۶۲

* ۲۱۱۷ قطعه زمین در استان اصفهان به متقاضیان واجد شرایط واگذار شد.

۲۵/۳/۶۲

* ۸۳۰۰ خانه در مناطق جنگ زده خوزستان بازسازی شد.

۲۹/۳/۶۲

* ۱۱۶۱۹۴ هکتار زمین به طور موقت و دائم به کشاورزان آذربایجان شرقی واگذار شد.

۳۰/۳/۶۲

* ۹۵۴ واحد مسکونی ویران شده جنگی در ایلام بازسازی شد.

۲/۴/۶۲

* ۴۶۰۰ شماره تلفن در استان مازندران واگذار شد.

۸/۴/۶۲

* تولیدات نور ذوب آهن از مرز ۱۲۰ هزار تن گذشت.

۱۵/۴/۶۲

 

پوزش و تصحیح:

در بعضی از نسخ مجله، کلمه ” گردانند ” در اول صفحه ۱۷ (مقاله آیه الله العظمی منتظری) آمده است که این کلمه زیادی است و موردی ندارد. با پوزش از خوانندگان عزیز، امیدواریم با توجه به این اشتباه، عذر ما را بپذیرند.

 

 

 

 

 

 

 

17دسامبر/16

یادی از شهدا

قسمتی از وصیت نامه شهید غلامرضا صادقی

مسئولیت ما بسیار سنگین است و با دادن هر شهیدی بر مسئولیت ما افزوده می گردد و ما باید از عهده اش برآئیم اگر می خواهیم رستگار باشیم که شهید مظلوم بهشتی (ره) فرمودند بهشت را به بهانه نمی ـ دهند.

مبادا درباره دین خدا برای خود بهانه ای بیاوریم و مسئله را برعکس واقعیت برای خودمان توجیه کنیم چون زمان ما زمانی است که اگر لحظه ای توقف و یا سستی داشته باشیم اگر لحظه ای غافل باشیم و خواب ما را در خود بگیرد اسلام به خطر می افتد باید جوابی برای خود آماده کنیم که فراد که می میریم در نزد شهدا شرمساز نباشیم ما که هم اکنون در ده کوچک خودمان که شاید ۱۰۰۰ نفر جمعیت دارد چهارده شهید داده آیا چه جوابی می توانیم در مقابل این خونها داشته باشیم. لطف کنید به دوستانم بگوئید که اگر فردا شهدا جلویتان را بگیرند و بگویند چه دلیلی قانع کننده داری که اسلحه ی خونین مرا در بغل نگرفتی و نشستی تا خون من بر زمین خشک شد و اگر سوال کنند تو در دنیا برای اسلام چه کرده ای چه جوابی خواهیم داشت؟؟ نمی دانم من از گناهانم به خدا پناه می برم و فقط به فضل خدا امیدوارم و این را به حق می دانم که اگر خدای ناکرده خداوند گناهان ما را نیامرزد چه کنم.

الهی عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک

خدایا ما را فردا پیش شهدا خجل و شرمنده نساز و ما را از شفاعت آنها محروم مگردان. که این را خوب می دانم که اصلا نمی توانم ادعا کنم که وظیفه ای که به گردنم است انجام داده ام چون مسئولیت بسیار سنگین و دشوار است.

 

قسمتی از وصیت نامه پاسدار شهید حسن ثقفی

“… خدایا ترا شکر می کنم که من به جهاد رفتم و گرنه من کجا و شهادت کجا، چگونه در مقابل رحمتت سپاسگزاری کنم که لایق و شایسته شکر تو باشد. هنگامی که روح الله تکیه بر سلاح الله اکبر،‌حسن وار ندای هل من ناصر ینصرنی را سر داد، تمام مسلمانان جهان واجب است که به یاریش به خاطر قرآن بشتابند، در غیر این صورت مسلمان نیستند چون احساس مسئولیت ندارند… سرانجام با امدادهای غیبی خداوند به جبهه شتافتم و در مقابل نیروهای کفر ایستادم و سرانجام به آرزوی خود که شب و روز در فکر آن بودم رسیدم و معشوق خود را یافتم و به او پیوستم.

… سلام مرا به برادران و خواهران معلم برسانید و بگوئید: بچه های معصوم و بیگناه را درست تعلیم و تربیت کنند و این ارزشها زمانی به دست می آید که قدم اول، خود را تزکیه و تقوا را پیشه خود نمائید.. ”

 

قسمتی از وصیت نامه طلبه و پاسدار شهید ابوالقاسم درویشی

… برادران و خواهران به گوش باشید و بیدار، دشمن در هر آن نقشه ای جدید طرح می کند و بیدار است تا شما را به خواب کند و به مسائل جزئی مشغولتان کند و از مسائل مهم غافلتان سازد پس گول عوام فریبیها و حیله های او را نخورید و ساده اندیش نباشید که خون این عزیزان را با بی توجهی خودتان و کنار کشیدن خود و عدم قبول مسئولیت پایمال نکنید که این خیانت و جنایتی نابخشودنی در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی خواهد بود.

برادران و خواهران این سربازان امام زمان سلام الله علیه که جان خود را فدای قران می کنند از شما انتظار دارند شما هم اقلا گامی برای شناخت قرآن و احکام آن و پیاده شدن آن ها بردارید و مسئولیت خویش را فراموش نکنید.

برادران و خواهران: گول این دو روز دنیا و وعده های دروغ شیطان را نخورید و زندگی را به بطالت نگذارنید و این وقت های عزیز و طلائی را که با خون شهیدانمان به دست شما رسیده از دست مدهید که فردا از همگی ما در مورد نعمت ها خواهند پرسید از نعمت ولایت علی (ع) و خاندانش و از نعمت وجود ولایت فقیه و امام بزرگوار و علمای ربانی و از نعمت بزرگ آزادی در موارد مشروعش و … از هزاران چیز دیگر.

سخنی با برادران پاسدارم: برادرانم سخنان امام را باید شما آن چنان عمل کنید که برای دیگر مردم الگو باشید از پاسداری خوب پاسداری کنید، شما وارث خون چندین هزار پاسدار عزیز در خون غلطیده هستید برادران مبادا احکام غیر خدا در میان شما رخنه پیدا کند و مسیر شما را عوض نماید، مواظب باشید چشم به رهبر بزرگوار بیندازید و هر جا او قدم برداشت پا جای پای او بگذارید. برادران ما پاسداران بسیار عزیزی را که از دست دادیم که هر یک از آنها نمونه یک سرباز واقعی امام زمان بودند سعی کنید شما نیز مانند آنها باشید که هستید.

 

17دسامبر/16

منافع اقتصادی حجّ

حجه السلام مجید انصاری

“واذن فی الناس بالحج یاتوک رجالا وعلی کل ضامر یاتین من کل فج عمیق لیشهدوا منافع لهم”. حج یکی از اعظم عبادات الهی وبه تعبیر  امام صادق«ع» از ارکان اسلام است. امام صادق می فرماید: “بنی الاسلام  علی خمس :الصلوه والزکوه والصوم والحج والولایه” . _اسلام بر پنج چیز بنیان نهاده شده است:نماز ،زکات ،روزه،حج وولایت که در عین برخورداری از بلندترین مفاهیم عرفانی والهی، دارای جنبه های وسیع سیاسی واجتماعی واقتصادی است که شناخت مجموعه آنها می تواند اهمیت ونقش اساسی این حرکت بزرگ اسلامی را مشخص نموده وعلت تاکیدات قرآن کریم وروایات اهل بیت _ علیه السلام _را در مورد این عبادت عظیم روشن نماید ، تا آنجا که در برخی از این روایات تارکین حج را از زمره مسلمانان خارج ودر صف کافران قلمداد نموده است. در این مقاله به مسائل اقتصادی حج و ابعاد گوناگون آن اشاره شده است. گرچه خود این موضوع به تنهائی می تواند عنوان دهها مقاله تحقیقی باشد. استطاعت اولین  مسئله اقتصادی که در ارتباط با حج مطرح است ،استطاعت وتوانائی مالی فردی است که می خواهد این عمل بزرگ را انجام دهد. استطاعت وتوانائی مالی بعنوان یکی از شرایط وجوب حج از سوی فقهاء بزرگ اسلام وبه استناد آیه مبارکه “ولله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا” عنوان شده است. مفهوم استطاعت وسیع وشامل مواردی غیر از استطاعت مالی ،از قبیل توانائی جسمی ، وقت کافی ونبود موانع قهری دیگر نیز می شود. حد استطاعت  مالی ومیزان توانائی عبارت از دارا بودن بودجه کافی برای رفتن وبرگشتن وقدرت اداره زندگی متعارف خود وخانواده خود پس از بازگشت از مکه است.بنابراین حج بر کسانی واجب است که علاوه بر داشتن هزینه سفر واقامت در ایام حج و مصارف حج ،قدرت اداره زندگی روزمره خود وخانواده خود را نیز داشته باشند و طبعا شامل کسانی که در این حد از تمکن نیستند ،نمی شود واگر در این حالت کسی  با استفاده از قرض وفروش مایحتاج اولیه زندگی خود به مکه مشرف شود بعنوان حج واجب مشرف نمی شود وبعد از استطاعت مجددا باید حج انجام دهد. البته منظور از استطاعت ، داشتن پول نقد آماده نیست بلکه منظور، مجموعه دارائی است. لذا اگر شخصی برای ادارۀ زندگی  خود از حقوق مستمر روزانه ویا ماهانه استفاده می کند واضافه بر آن املاک ویا مستغلاتی دارد،بر او نیز حج واجب می شود. حج زمینه ساز تعاون عمومی وعامل تحکیم روابط اقتصادی. هنگامی که صحبت از فوائد ودستاوردهای اقتصادی حج می کنیم ، سخن از حجی است که در قرآن مجید تعریف و در روایات اهل بیت«ع» تفسیر و در سیره و روش  پیغمبر اکرم«ص» ترسیم شده است، نه حجی که امروز بصورت ناقص ومسخ شده از سوی وعاظ السلاطین ترویج و از سوی مسلمانان ناآگاه یاآگاه اسیر ودر بند اجرا می گردد بنابراین،در این بخش به دستاوردها و پیامدهای مفید و سودمند اقتصادی می پردازیم که در صورت اجرا وتحقق حج  مفهوم واقعی کلمه بدست می آید. محور عملیات حج و نیرومندترین جاذبه مکه خانه سنگی سالخورده ای است که همزمان با تاریخ آدم وفرزندان او ساخته شده ودر طول تاریخ علیرغم تخریبهای مکرر،‌بدست پیامبران برجسته الهی بازسازی و تا امروز نگه داری شده است.این خانه را خداوند بعنوان مایه برکت نام می برد: “ان اول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا” وبا صراحت در آیات دیگر قرآن ، فلسفه وجوب حج  را در عواملی از جمله قیام مردم  “جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس ” وبدست آوردن منافع” لیشهدوا منافع لهم” ذکر فرموده است که طبعا یکی از وجوه برکت ومنفعت ،مسائل اقتصادی جامعه اسلامی است که در احادیث بطور روشن وآشکار به زمینه های فعالیتها  ودستاوردهای اقتصادی حج اشاره شده است که به ذکر دو نمونه آنها اکتفا می کنیم :‌_۱ هشام بن حکم از امام صادق«ع»  راجع به فلسفه وجوب حج سوال می کند.حضرت در بخشی از پاسخ خود چنین می فرماید: “… ولینزع کل قوم من التجارات من بلد الی بلد وینتفع بذلک المکاری والجمال”. یعنی برای اینکه هر گروهی از مسلمانان کالاهای خود را از شهری به شهر دیگر منتقل نموده ومبادله کنند تا از این رهگذر هم خود سود برند و هم آنها که امر حمل ونقل را به عهده دارند. ۲_عن ابان بن تغلب: قال قلت لابی عبدالله«ع»: “جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس ؟فقال جعلها الله  لدینهم و معایشهم ” ابان بن تغلب از امام صادق«ع»  راجع به تفسیر ومعنای این آیه که خداوند کعبه را وسیله قیام برای مردم قرار داد ،سئوال می کند.حضرت می فرماید: خداوند کعبه را برای دین و زندگی ومعشیت مردم قرار داد.سوغات.گرچه آوردن سوغات برای دوستان و خویشاوندان ،یک سنت دیرینه و پسندیده ای است که میان مسلمانان معمول ومتداول بوده است اما با توجه به وضعیت بازارهای سعودی وانعکاس این عمل در سایر حجاج ،حتی المقدور باید آن را کاهش داد. جنبه های منفی خرید سوغات: ۱_خروج مقدار زیادی ارز مملکت که با زحمت فراوان وبا فروش نفت آن هم با مشکلاتی که بعد از انقلاب با آن روبرو هستیم بدست می آید وبا توجه به تعداد زیاد حجاج ایرانی رقمی بزرگ را تشکیل می دهد اگر چه به هر حاجی ۳۰۰۰ریال سعودی داده شود وسالانه یکصد هزار نفر به مکه مشرف شوند،همه ساله ۳۰۰میلیون ریال سعودی برابر با ۷۸۰میلیون تومان از کشور خارج می شود واین رغم غیر از ۴۰۰۰ریال سعودی است که به ازاء هر نفر حاجی هزینه می شود که در این رابطه نیز باید مسئولین سازمان حج وزیارت از اسراف و تبذیر وتنوع بیش از حد در خوراک حجاج جلوگیری کنند.،واین مسئاله در سال گذشته مورد اعتراض  اکثر حجاج بود،و زیاده روی در امر تغذیه به گونه ای بود که معنویت وحال عبادت را بعد از صرف آن همه  اطعمه واشربه رنگارنگ صلب می نمود.۲_کمک به بیگانه: از آنجائی که کلیه کالاهای موجود در بازارهای سعودی حتی جای نماز وتسبیح واشیائی از این قبیل از کشورهای غیر اسلامی وارد می شود ،بخصوص کالاهای صنعتی که بیشترین مشتری را در میان حجاج از ایرانیان دارد همگی از کشورهای غربی وارد می شود وبدینوسیله سالانه میلیاردها دلار از سرمایه مسلمانان جهان در این بازار موقت چند روزه به جیب کمپانیهای صنعتی بیگانه می ریزد. ۳_تاثیر منفی بر روی سایر حجاج: نظر به اینکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، توجه جهانیان به ایران وملت قهرمان او معطوف گردیده لذا در ایام حج ،مسلمانان جهان با دقت وکنجکاوی ،حجاج ایرانی را زیر نظرگرفته تا آثار مثبت ویا منفی انقلاب را در آن مشاهده نمایند هجوم بیش از حد وحرکت گروهی کاروانهای ایرانی برای خرید کالا می تواند به حیثیت وآبروی جمهوری اسلامی ایران لطمه وارد کند، متاسفانه عدم توجه به این مسائل در ایام حج موجب می شود که نحوه خرید ایرانیان ، چشمگیر ومورد توجه قرار گیرد واز عظمت وکرامت انسانی بدست آمده از انقلاب کاسته وشخصیت معنوی جمهوری اسلامی تحت الشعاع اینگونه اعمال قرار گیرد، لذا می توان جهت خرید ؛سوغات را بگونه ای تغییر داد که خود عامل تبلیغ جمهوری اسلامی ونشانگر روحیه همبستگی واتحاد آنان باشد، کما اینکه در سال گذشته بارهنمود نماینده امام ودیگر روحانیون عالیقدر ،بسیاری از حجاج محترم ایرانی بخشی از ارز خود را اختصاص دادند به خرید اشیاء مورد نیاز جبهه ها ویا سوغات برای رزمندگان. ۴_ تحت الشعاع قرار گرفتن حالتهای عرفانی واز دست دادن توفیقات معنوی حج: در رژیم گذشته بعلت وحشت از توجه مردم به فلسفه واقعی حج وتلاش عوامل رژیم ومدیران وروحانیون وابسته بعضی از گروهها بر بی محتوا کردن این عمل سیاسی وعبادی وخلاصه کردن آن در اعمالی ظاهری وبی معنا ورفت وبرگشتی تفریح گونه وتاجر مآبانه بود،متاسفانه رسوبات این برخورد در برخی از مسلمانان ساده لوح باقی است.لذا بعضی از حجاج از همان روزهای اولیه ورود به عربستان در فکر بازاریابی و برآورد قیمت وبالاخره خرید اجناس رنگارنگ هستند وحتی در هنگام زیارت وطواف ودیگر اعمال مقدس این سفر روحانی توجه و فکرشان به مظاهر فریبنده دنیا است وبجای دل کندن از ماسوی الله وایجاد رابطه معنوی با حضرت حق سبحانه وتعالی ویا رسول الله «ص» وائمه معصومین«ع» دلداده کالاهای کم ارزش دنیوی هستند. امام صادق«ع»  فرمود: “اقلل النفقه فی الحج تنشط للحج ولا تکثر النفقه فی الحج فتمل الحج”‌هزینه ومخارج حج را سبک بگیرید تا موجب نشاط در انجام حج گردد واز زیاده روی  در مخارج حج که موجب ملالت وبی رغبتی وسنگینی در اعمال حج می شود پرهیز کنید.تاسف بارتر اینکه بعضی از عناصر ناآگاه ویا دنیاپرست برخلاف مقررات جمهوری اسلامی ایران اقدام به صرف تومان ایرانی به ریال سعودی در بازارهای آن کشور می کنند واین عمل زشت علاوه بر اینکه خلاف شرع مقدس است ،موجب هتک حرمت مسلمانان ونیز کاهش قیمت پول ایران می گردد.وقتی که صرافان فرصت طلب سعودی به ازاء هر ۱۰۰۰تومان پول ایرانی فقط ۶۰یا۷۰ وحداکثر ۱۰۰ ریال می پردازند موجب بی اعتبار کردن نظام اقتصادی ایران است ولذا با توجه به اثرات منفی فوق نه تنها قاچاق ریال، عملی خلاف شرع است بلکه فروش مبلغ پولی که قانونا حجاج می توانند با خود داشته باشند نیز خلاف شرع ومصلحت عمومی مسلمین است.

 

17دسامبر/16

نظام امامت طرح تشکل دراسلام

حجه الاسلام یحیی سلطانی

نماز جماعت گردهم آیی پرشکوه و مظهر تشکّل اسلامی   قسمت سوم

نماز جماعت بالاترین مظهر تشکل در جامعۀ اسلامی و یک گردهم آئی پر شکوه وهمیشگی است نمازجماعت درنمازهای واجب درهر حال مستحب است و هرکسی واجد شرائط امامت باشد میتواند امام باشد و مردم به او اقتدا نمایندولی مهمترین جماعتهاکه دربلاد اسلامی برپا میشده جماعت والیان بوده و اکثرمسلمانان به جماعت آنها حاضر می شدند  به طورکلی جماعت دراسلام بسیار پراهمیت شمرده شده و تاکید شده است که مسلمانان به نماز جماعت حاضر شوند و نسبت به آن بی اعتنا نباشند،مخصوصا جماعتهائی که به امامت پیشوایان اسلام برپا میشده  حضور درآن لازم تر بوده است و افرادیکه به آن جماعت ها حاضر نمی شدندبه کیفر مخصوصی تهدید شده اند.ازرسول خدا نقل شده است که آن حضرت به گروهی (که از جماعت مسلمین کناره گیری داشتند) فرمود:یا درمسجد حاضر گردید یا خانه را به روی شما آتش میزنم: ” قال رسول الله لقوم: لتحضرنّ المسجد اولأ حرقنّ علیکم منازلکم” ( جامع الاحادیث ج۶،ص ۳۹۶)  از امام صاد ق(ع) نقل شده که فرمود: رسول خدا (ص) تصمیم گرفت افرادی را که درمنزل نماز می خواندند و به جماعت حاضر نمی شدند به کیفر برساند،در این بین مرد نابینائی آمد و عرض کرد: چشمهای من نابینا شده است و چه بسا صدای اذان را هم می شنوم ولی کسی را پیدا نمیکنم که مرابه مسجد بیاورد تا با شما نماز جماعت بخوانم. رسول خدا (ص) فرمود : از خانۀ خود تا مسجد طنابی بکش و موقع نماز طناب را بگیر و از راه آن طناب خود را به جماعت برسان : “عن ابی عبدالله (ع)قال :همّ رسول الله بإحراق قوم فی منازلهم

کانوا یصلوّن فی منازلهم و لا یصلّون الجماعه فأتاه رجل اعمی فقال یا رسول الله :انی ضریر البصر و ربمااسمع النداءو لااجد من یقودنی الی الجماعه و الصلاه معک فقال له النبی (ص) شدّ من منزلک الی المسجد حبلا و احضر الجماعه”

( جامع الاحادیث ، ج ۶،ص۳۹۶) ونیز از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود : به امیرالمؤمنین  علی (ع) خبر دادندکه عده ای به نماز جماعت مسجد حاضر نمی شوند .امام (ع) خطابه ای ایراد نمودندو درضمن آن چنین فرمودند: گروهی هستند که در مسجد برای نماز با ما حاضر نمی شوند،این گروه با ما مسلمانان هم غذا نشوندوبا ما مشورت ننمایند و باما رابطۀ ازدواج برقرار نکنند و از بودجۀ ما نگیرند مگر اینکه در جماعت ما حاضر شوند.پس از سخنرانی امام (ع) مسلمانان از آن گروه کناره گیری کردند ،با آنها هم غذا نشدند،به آنها همسر ندادند و از آنها همسر نگرفتند تا اینکه به جماعت مسلمانان حاضر شدند: ” عن ابی عبدالله (ع) :ان امیر المؤمنین (ع) بلغه ان قوما لا یحضرون الصلاه فی المسجد فخطب فقال : ان قوما لایحضرون الصلاه معنا فی مساجدنا فلایؤاکلونا و لایشاربونا ولا یشاورونا و لایناکحونا و لایأخذوا من فیئنا شیئااو یحضروا معنا صلاتنا جماعه … قال فامتنع المسلمون عن مؤاکلتهم و مشاربتهم و مناکحتهم حتی حضروا الجماعه مع المسلمین”

(جامع الاحادیث ، ج۶،ص۳۹۵) احادیث یاد شده که حاکی از سختگیری و شدت عمل نسبت به متخلفین از جماعت است مورد آنها نماز شخص رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) بوده است و با توجه به احادیث دیگر و اصل مستحب بودن نماز جماعت چنین به نظر میرسد که این سختگیری نسبت به کسانی بوده که به منظور اظهار بی اعتنائی، به نماز پیشوایان و زمامداران اسلامی حاضر نمی شدند و کناره گیری آنها علاوه بر بی اعتنائی به شأن جماعت ، جنبه مخالفت وکارشکنی سیاسی نیز داشته است (والله العالم). فضیل وزراره می گویند: ازامام (ع) پرسیدیم آیا نماز با جماعت واجب است؟ امام (ع) فرمود:اصل نماز واجب است اما تشکیل جماعت در همه نمازها واجب نیست لکن مستحب است (ولی ) کسی که به منظور رورگردانی از نماز جماعت(وبی اعتنائی ) به جماعت مؤمنین بدون علت  آنرا ترک نماید نماز ندارد.  “عن زراره و الفضیل،قالا : قلنا له الصلاه فی جماعه فریضه هی؟ فقال: الصلاه فریضه ولیس الاجتماع بمفروض فی الصلوات کلها ولکنها سنه من ترکها رغبه عنها و عن جماعه المؤمنین من غیر عله فلاصلاه له”. (وسائل،ج۵،ص۳۷۱).  از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: نیست مؤمنی که برای اقامه جماعت به طرف محل جماعت برودمگر اینکه خداوند سختی ها و هول های قیامت را برای اوتخفیف میدهد واو را وارد بهشت مینماید: “عن رسول الله (ص) (فی حدیث) فما من مؤمن مشی الی الجماعه الا خفّف الله علیه اهوال یوم القیامه ثم یؤمر به الی الجنه ” (وسائل ،ج۵ ،ص۳۷۳).

وازامام صادق (ع) نقل شده است که فرمود هر کس به اندازۀ یک شبر از جماعت مسلمین دور گردد ریسمان اسلام ازگردن او برداشته می شود: “عن ابی عبدالله (ع) قال :من خلع جماعه المسلمین قدر شبر خلع ربق الایمان من عنقه” (جامع الاحادیث ،ج۶،ص۳۹۶).

ا زاحادیث استفاده میشود که یکی از مهمترین نشانه های صالح بودن افراد حضور آنها در جمعه و جماعت بوده است و اگر مسلمانی به جماعت حاضر نمیشد به صالح بودن اوشهادت نمیدادند،بلکه بنا بر مضمون بعضی از روایات یکی از علل تشریع جماعت این بوده است که مسلمانان با دیدن برادران خود در مسجد بتوانند به صالح بودن آنها شهادت بدهند. از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود:نماز جماعت برای این مقرر شده است که معلوم باشد چه کسی اهل نماز است و چه کسی اهل نماز نیست، چه کسی مراقب وقت نماز است و چه کسی وقت فضیلت را از دست میدهد ،و اگر این مطلب نبود(که معلوم گرددچه فردی به نماز اهمیت می دهد و چه فردی اهمیت نمی دهد)برای هیچکس ممکن نبود که به صالح بودن دیگری شهادت بدهد:”عن ابی عبدالله (ع) قال :انما جعلت الجماعه و الاجتماع الی الصلاه لکی یعرف من یصلی ممن لا یصلی ، و من یحفظ مواقیت الصلاه ممن یضیع ، و لو لا ذلک لم یمکن احدا ان یشهد علی احد بصلاح” .

(جامع الاحادیث ،ج۶،ص۳۹۴) از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: اگر دربارۀ کسیکه به جماعت حاضر نمیگرددازتوسئوال شود بگو: او را نمیشناسم. “عن النبی (ص) اذا سئلت عمن لایشهد الجماعه فقل لا اعرفه”. (جامع الاحادیث ، ج۶،ص۳۹۶)از مضمون این حدیث استفاده میشود که مسلمان دربارۀ صالح بودن کسیکه به جماعت حاضر نمیشود به آسانی نمیتواند اظهار نظر نماید. درمقابل ،افرادی که مرتب به جماعت حاضر می شدند معمولا در بین مسلمانان مورد اعتماد بوده اند. از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: هر کس نمازهای خود را به جماعت بخواند به او خوش بین باشید.و شهادت او رابپذیرید:”عن رسول الله (ص) انه قال : من صلی الصلاه فی جماعه فظنوا به کل خیرواجیزوا شهادته ”

(جامع الاحادیث ،ج ۶،ص۳۸۹)  واز همه روایات ، صریحتر روایتی است که از رسول خدانقل شده است که فرمود: مسلمانی که با مسمانان درمسجد نماز نمیخواند(و به تنهائی درمنزل نماز می گذارد) این نماز برای او نماز نیست مگر عذری داشته باشد،وغیبت هیچ مسلمانی جایز نیست مگر کسی که در خانه خود نماز می خواند واز جماعت ما روگردان است،کسی که از جماعت مسلمانان کناره گیری کند عدالت او ساقط است و بر مسلمانان لازم است که با او قطع رابطه نمایند و او را کنار بزنند، و اگر روگردانی او از جماعت به امام مسلمین  گزارش گردد امام باید او را بترساند و او از این عمل برحذر دارد،و هرکسی به جماعت مسلمین حاضرشود و به حضور خود درجماعت اهمیت بدهد غیبت او حرام است و عدالت او ثابت است.از مجموع روایات باب جماعت به خوبی استفاده می شود که حضوردرجماعت بسیار مورد تاکید بوده و کناره گیری از آن بسیار نکوهیده و ناپسند بوده است. متن حدیث یاد شده این است: ” عن رسول الله (ص)لاصلاه لمن لایصلی فی المسجد مع المسلمین الا من علّه و لا غیبه الا لمن صلیّ فی بیته و راغب عن جماعتنا و من رغب عن جماعه المسلمین سقطت عدالتهو وجب هجرانه و ان رفع الی امام المسلمین انذره وحذّره ومن لزم جماعه المسلمین حرمت غیبته و ثبتت عدالته” (جامع الاحادیث، ج ۶ ص ۳۹۴)

مرکز تجمع نیروهای مؤمن و مخلص

یکی از کارهای مهم و پرفائده ای که ازثمرات تشکل و کارهای تشکیلاتی است،جذب و انسجام نیروهای مؤمن ومخلص است. کسانی که صحبت از ضرورت تشکل می کنند ،عمدۀ هدف آنهااین است که مرکزی ایجاد شود تانیروهای مؤمن و فداکار شناسائی شده و گرد یکدیگر جمع شوند تا برای اداره کارها و بردوش گرفتن بارهای سنگین حکومت آماده باشند. این کار نیز در نظام امامت به وجه بهتر سابقه دارد ومرکز تجمع در اسلام،گرد رهبر بوده و طبعا در شهرها نیز نماینده رهبر عهده دار این کار بوده است. عده ای از مسلمانان پاک مانند سلمان فارسی و ابوذر غفاری و بلال و مقداد و مانند انها از افرادی بودندکه اطراف رسول خدا (ص) جمع بودند و تاریخ آنها را از اصحاب آنحضرت به شمار آورده است.هر کس تاریخ اسلام را مطالعه کرده باشد می داند که محور تجمع نیروهای مؤمن،شخص رسول خدا و ائمه معصومین علیهم السلام بوده اند ، صحابۀ رسول خدا(ص) افرادی بوده اند که دهها کتاب دربارۀ آنها نوشته شده و فصل مهمی از تاریخ اسلام رامعرفت صحابه تشکیل می دهد،صحابه رسول خدا در تاریخ به نام مهاجر و انصار یاد شده اند: مهاجرین صحابه ای بوده اند که از مکه و یا شهر دیگر به مدینه هجرت کرده اند و انصار کسانی را گفته اندکه در مدینه به آنحضرت پیوسته اند و همین افراد بوده اندکه سخنان رسول خدا را ضبط کرده و اکنون به عنوان حدیث در دسترس مسلمانان  قرار دارد.

شیوه جذب نیروهای مؤمن

جذب نیروهای مؤمن و تشکل آنها گرد رسول خدا به طور طبیعی و به انگیزه الهی بوده است بدین گونه که رسول خدا (ص) مردم را به دین اسلام دعوت  می کرد و افراد پس از تشرف به اسلام در محضر رسولخدا قوانین اسلام را فرا می گرفتند و به نماز جمعه و جماعت حاضر می شدند و بسیاری از آنها و شاید همه آنها در مناسبتهای مختلف با آنحضرت بیعت می کردند و پیمان وفاداری و همکاری میبستند.حضور آنهادر جماعت و استفادۀ مداوم آنها از محضر رسول خدا باعث می شد که بیشتر مجذوب آن حضرت گردند و در این بین افرادی که انس بیشتری با رسولخدا داشتند پایه ایمانی آنها نیز محکمتر می شد و به این کیفیت کسانی که منافق گونه عمل نمیکردند،درجات ایمان و اخلاص آنها برای مسلمانان روشن می شد وخود به خود یک وحدت و تشکل طبیعی گرد رسول خدا به وجود می آمد که از طرفی با استفاده از درسهای رسول خدا آموزش دیده بودند و از طرفی با حضور در جماعت مسلمین وانجام سایر مراسم مذهبی عقیده و ایمان آنها مشخص میشد و در ضمن معاشرت، میزان کارآئی و مدیریت آنها نیز به دست می آمد واین تجمع نیروهای مؤمن که برگرد رسول خدا به طور طبیعی انجام می گرفت بهترین کیفیت جذب و شناسائی افراد است زیرا این افراد غالبا به انگیزۀ الهی گرد پیامبر(ص) جمع می شدند واز این رو ،در بین آنها افراد بسیار مؤمن و فداکاری بودند که در همۀ جنگها و سختیها آن حضرت را یاری می کردند و پیامبر نیز برای عمده کارهای خود از همین افراد استفاده می کرد،آنها را برای غزوات و سریه ها میفرستاد،سفیران ونمایندگان آن حضرت که به شهرها وبلاد فرستاده می شدند از میان همان افراد انتخاب می شدند.همین طور ائمه معصومین نیزهر یک اصحابی داشتندکه با آنها کار میکردند و کار تبلیغ و آموزش دین ونشر احادیث و افکار ائمه علیهم السلام توسط همان اصحاب انجام می گرفت که شرح حال بیشتر آنها در تاریخ آمده است.

 

آمار تقریبی اصحاب رسول خدا و ائمۀ معصومین (ع)

مرحوم شیخ طوسی در کتاب رجال معروف خود اسامی اصحاب رسول خدا و ائمه (ع) را ذکر نموده که آمارتقریبی آنها ا زنظر  خوانندگان می گذرد.(وناگفته نماند که نظر ماتائید و یا رد هیچیک ا زنامبردگان نیست بلکه صرفا نظر مانقل آماری است که شیخ دررجال خود آورده است) تعداد اصحاب رسول خدا ۴۲۹مرد و ۳۸زن بودند وهمین افراد بودندکه در جنگها شرکت می کردند و به کمک رسول خدا آیات وحی را مینوشتند و برای اینکه بین آنها وحدت وانسجام کامل باشد پیغمبر(ص) بین بعضی از آنها با بعضی دیگر عقد برادری می بست از جمله ابی بن کعب بودکه رسولخدا بین او وسعید ابن زید عقدبرادری بست و از جمله بشر بن البر بود که بین او و وافد بن عبدالله عقد برادری بسته شد و در جنگ بدر واحد وجنگ خندق و حدیبیه و جنگ خیبر شرکت داشت و از گوشت مسمومی که به رسول خدا دادند اونیز خورد وبنا بر نقلی از همان سم کشته شد.وازجمله ثابت بن زید بود که او  یکی از شش نفری است که در زمان رسول خدا قرآن را جمع آوری کرد و از جمله جندب بن جناده ابوذر غفاری و سلمان فارسی بودندکه شرح حال آنها معروف است و از جملۀ زنان اسماء بنت عمیس همسر جعفر بن ابی طالب (جعفر طیار )است که با همسر خود جعفر به حبشه هجرت کرد و پس از جعفر به ازدواج ابوبکر در آمد و ازاو محمدابن ابی بکر راآورد و پس از ابی بکر به همسری علی (ع) درآمد و از آن حضرت فرزندی به نام یحیی آورد.اصحاب علی (ع) ۴۳۷مرد وسه زن بودند که تعدادی از آنها همان اصحاب رسول خدا بودندکه بعد از رسول خدا اطراف آن حضرت جمع بودند. اصحاب امام حسن(ع) چهل مرد و یک زن بودندکه تعدادی ازآنها همان اصحاب علی (ع) بودند از جمله میثم تمار ،آن شخصیت معروف که به دست عبیدالله زیاد کشته شد و از جمله کمیل بن زیاد نخعی بود که دعاء او معروف است(حضرت امیر (ع) آن دعا را به اوآموخت) و ازجمله رشید هجری است که او نیز از اصحاب علی(ع) بوده واز اصحاب امام حسین وامام سجاد نیز به شمار آمده وسرانجام عبیدالله زیاد دستها و پاها وزبان او راقطع کرد و او را به شهادت رسانید.اصحاب امام حسین (ع) ۶۵مرد و یک زن بودند که تعدادی از آنها همان یاران امام حسن(ع)  بودند از جمله همان یک زن است که فاطمه دختر حبابه و البیه است که از اصحاب امام حسن(ع) بوده وتعدادی از آنها مانند حبیب بن مظاهر و زاهر بن عمرو دیگران با آن حضرت در کربلا به شهادت رسیدند. اصحاب امام سجاد(ع) ۱۷۰مرد و یک زن و اصحاب امام باقر(ع) ۴۶۳مرد ودو زن و اصحاب امام صادق (ع) ۳۱۵۲مرد و ۱۲زن و اصحاب امام کاظم۳۴۰مردویک زن واصحاب حضرت رضا(ع) ۳۳۷مردواصحاب امام جواد (ع) ۱۱۱مرد ودو زن و اصحاب حضرت هادی (ع) ۱۸۹مرد و یک زن و اصحاب امام عسگری (ع)  ۱۰۲مرد بودند.دربین این افراد تعدادی از آنها با ائمه علیهم السلام تماس بسیار نزدیک و انس بیشتری داشتد واز محضر آنها بیشتر استفاده میکردند و درنشر احادیث و افکار ائمه سهم بیشتری داشتند ودر بین آنها نیزافرادی بودندکه تعداد کمی روایت نقل کرده اند وهمکاری آنها با امام در نشر فرهنگ اسلام کمتر بوده است. به هرحال شیعیان در طول تاریخ به صورت یک حزب منسجم و متشکل بوده و تجمع آنها برگرد شخص امام بوده است و چون غالبا دستگاه حکومت با آنها درستیز بوده بیشتر درحال تقیه بوده اند و کارهای خود را مخفیانه انجام می دادند و به همین علت بعید نیست که بعضی از اصحاب خاص ائمه نیز در تاریخ ناشناخته مانده باشند و آمار آنها به دست ما نرسیده باشد و هر کس با کتب رجال آشنا باشد میداند که بعضی از ائمه علیهم السلام که درشرائط آزادتری بودند،درشهر ها نمایندگانی داشتندکه مردم در کارهای مربوط به امام به آنها مراجعه مینمودند و خود آنها محور تجمع روات احادیث و نیروهای فداکار شیعه بودند.

ادامه دارد

 

17دسامبر/16

نگاهی به رویدادها

جنگ

*در عملیات و الفجر ۲پادگان مهم نظامی حاجی عمران عراق به محاصره رزمندگان اسلام درآمد. ۱/۵/۶۲

*ده پایگاه و روستای دشمن در عمق خاک عراق تصرف شد. ۱/۵/۶۲

*ارتفاعات مهم استراژیک  کینک در داخل خاک عراق تصرف شد. ۱/۵/۶۲

*نیروهای اسلام دردومین مرحله از عملیات والفجر تا عمق ۱۸کیلومتری شمال شرقی خاک عراق پیش رفتند. ۱/۵/۶۲

*روستاهای میتون بالا و میتون پائین و خووارو بالا و خووارو پائین در خاک عراق تصرف شد.۱/۵/۶۲

*شهرک های حاجی عمران،دربند و زینو تصرف شد.۲/۵/۶۲

*پادگان مهم نظامی حاجی عمران عراق سقوط کرد. ۲/۵/۶۲

*۲تیپ و ۳گردان کماندوئی عراق به کلی منهدم و ۳۶۰۰تن از نیروهای دشمن کشته یا زخمی شدند.۲/۵/۶۲

*۴۰پایگاه و ۴ارتفاع مهم عراق در منطقه عملیاتی والفجر ۲به تصرف قوای اسلام درآمد. ۲/۵/۶۲

*بیش از ده قبضه توپ یکصد میلیمتری مخصوص کوهستان ،ده قبضه آر،پی ،جی یازده و ۲۰دستگاه تانک ونفربر به غنیمت گرفته شد. ۳/۵/۶۲

*تعداد مجروحین و کشته های رژیم رو به زوال بعثیون کافر از مرز ۳۸۰۰نفر گذشت و بیش از ۱۵۰تن از اسرای عراق به پشت جبهه منتقل شدند.۳/۵/۶۲

*شمار پایگاههای آزاد شده دشمن در عملیات والفجر ۲به ۵۰ رسید.۵/۵/۶۲

*در عملیات والفجر ۲ـ ۴۸قبضه توپ ۱۰۶میلیمتری ،۱۲۰۰۰مسلسل کلاشینکف دست نخورده،۱۰۰دستگاه انواع خودرو ۱۸دستگاه لودر و بولدوزر،۱۸۰قبضه خمپاره انداز ۱۲۰ میلیمتری ،چندین کامیون نارنجک دستی ،چندین کامیون از انواع مین ضد تانک وضد نفر از بعثی ها غنیمت گرفته شد. ۶/۵/۶۲

*رزمندگان اسلام با تصرف ارتفاعات “کدو” بر مراکز مهم فرماندهی دشمن مسلط شدند. ۸/۵/۶۲

*شمار هواپیماها و هلیکوپترهای سرنگون شده دشمن در عملیات والفجر ۲به ۱۴فروند رسید. ۸/۵/۶۲

*۱۵پایگاه دیگر دشمن در داخل خاک عراق به تصرف رزمندگان اسلام درآمد ۸/۵

*ارتفاعت استراتژیک ۳۴۰و ۳۴۳نوار مرزی منطقه مهران و ۲۹پایگاه دیگر بعثی ها در شمال شرقی عراق آزاد شد. ۹/۵/۶۲

*یک گردان کوهستانی عراق درنخستین ساعات عملیات والفجر ۳به کلی منهدم شد. ۹/۵/۶۲

*سد کنجان چم و پایگاه مرزی فرح آباد به تصرف کامل رزمندگان اسلام درآمد. ۹/۵

*پاسگاه های دراجی ،زالو آب و کله شرقی به تصرف قوای اسلام درآمد. ۱۰/۵/۶۲

*تعداد کشته ها و زخمیهای مزدوران بعثی ازمرز ۳۰۰۰تن گذشت. ۱۰/۵/۶۲

*ارتفاعات حساس “کله قندی” مهران در پی نبرد تن به تن آزاد شد. ۱۰/۵/۶۲

*ارتفاعات مشرف به شهرهای “زرباتیه ” و “بدره” عرق به تصرف نیروهای اسلام درآمد. ۱۰/۵/۶۲

*۵تیپ پیاده و زرهی دشمن در ادامه عملیت والفجر ۳متلاشی شد. ۱۱/۵/۶۲

*۸تیپ و گردان زرهی، پیاده، گاردمرزی ،تانک و کماندویی دشمن متلاشی شد.۵تانک و ۳خودرو دشمن با ۹۰ سرنشین منهدم شد،۳فرمانده عراقی در عملیات والفجر ۳به هلاکت رسیدند. ۱۱/۵

*رزمندگان اسلام ۵۰ کیلومتر مربع از اراضی عراق درمنطقه عملیاتی والفجر ۳را آزاد کردند. ۱۲/۵/۶۲

*ارتفاعات ۲۵۱۹متری “گردمند”در عمق ۱۸کیلومتری خاک عراق آزاد شد. ۱۵/۵

*۲گردان کماندوئی و ۲گردان نیروی مخصوص عراق درحمله نیروهای اسلام به تپه “گردمند” به کلی نابودشد. ۱۵/۵/۶۲

*۷فروند هلیکوپتر عراق در ۲پاتک ناموفق برای باز پس گیری تپه “گردمند” سرنگون شد. ۱۵/۵/۶۲

*۷ فروند میراژ عراقی درمنطقه عملیاتی والفجر ۲(پیرانشهر) سرنگون شد. ۱۶/۵/۶۲

*عراق در ضد حمله ناموفق به جبهه مهران ۱۰۰۰کشته و مجروح داد. ۱۶/۵

*نیروهای اسلام با تصرف ارتفاعات تایچی گوران و قله های ۲۱۲۰ و ۱۹۷۰بر جاده حاجی عمران رواندوز تا تنگه دربند مسلط شدند. ۱۷/۵/۶۲

*ارتفاعات مهم ۳۹۰و ۳۴۱درمرحله دوم عملیات والفجر ۳آزاد شد. ۱۸/۵/۶۲

*شهر مهران از آتش توپخانه دشمن خارج شد. ۱۸/۵/۶۲

انقلاب و جهان

*محاکمه ۳۸تن از انقلابیون مسلمان تونس در بیدادگاه این رژیم آغاز شد ۱/۵/۶۲

*محاکمه ۲۸۰تن از مسلمانان انقلابی مصر دیروز دردادگاه امنیتی قاهره از سرگرفته شد. ۳/۵/۶۲

*۶۰روحانی و دانشجوی مسلمان مصری دستگیر شدند. ۴/۵/۶۲

*درپی حمله مبارزان مسلمان لبنان به مقر فرمانداری نظامی صهیونیستی دهها صهیونیست در صیدا به هلاکت رسیدند ۵/۵

*انقلابیون مسلمان عراقی بزرگترین کارخانه کاغذ سازی عراق را منفجر کردند. ۵/۵

*مجاهدین افغان ۴ هواپیمای جنگی دولتی را سرنگون کردند. ۱۱/۵/۶۲

*توسط مزدوران صهیونیزم و استکبار جهانی دهها نمازگزار جمعه شهر طرابلس در انفجا ریک اتوموبیل شهید و مجروح شدند.۱۵/۵/۶۲

*در حمله مجاهدین به پادگان هرات بیش از ۱۰۰تن از نیروهای مشترک شوروی و دولتی افغانستان هلاک شدند.۱۶/۵/۶۲

رئیس اداره امنیت شهرسماوه عراق توسط مجاهدین عراقی اعدام انقلابی شد. ۱۸/۵/۶۲

*پلیس آمریکا ۶۰نفر از نمازگزاران عید فطر را بازداشت کرد.۲۲/۴/۶۲

*اشغالگران شوروی ۷روستای افغانستان را بمباران کردند. ۲۳/۴/۶۲

*۲۰۰هزار عرب با دردست داشتن تصاویر امام خمینی در بیت المقدس راهپیمائی کردند. ۸/۵/۶۲

*هواپیماهای شوروی ۴۰۰خانه روستائی را در ۲۵کیلومتری کابل ویران کردند. ۱۰/۵

اخبار داخلی

*حجه السلام و المسلمین رفسنجانی برای چهارمین سال متوالی به ریاست مجلس انتخاب شد. ۲۲/۴/۶۲

*یک خواهر کویتی تمام جواهراتش را به بنیاد شهید اهدا کرد. ۲۲/۴/۶۲

*علی رغم وجود جنگ تحمیلی و هزینه های سنگین آن ایران ۱۲۱۵میلیون دلار سهم سال ۱۹۸۳خود را به صندوق اوپک پرداخت. ۲۶/۴/۶۲

*۲۰۰تن از روحانیون حوزه علمیه قم جهت تبلیغات اسلامی عازم جبهه ها شدند. ۳۰/۴/۶۲

*هاشمی رفسنجانی:ااگر خلیج فارس را برای ما نا امن کنند کاری میکنیم که یک کشتی نتواند وارد آن شود. ۴/۵/۶۲

*چک ۱میلیون تومانی و ۸۴قطعه طلا هدایای مردم زابل برای کمک به جبهه ها تقدیم رئیس جمهوری شد. ۵/۵/۶۲

*در پی کشف جاسوسی یکی از ماموران صلیب سرخ برای رژیم عراق اسرای عراقی مسئول صلیب سرخ را کتک زدند. ۵/۵/۶۲

*هیات دولت شرکت ورزشکاران ایرانی در المپیک ۸۴لوس آنجلس آمریکا را تحریم کرد. ۱۰/۵/۶۲

*هاشمی رفسنجانی :خطاب به حامیان صدام:اگر میخواهید کارتان رابه جائی برسانید که از عهده جوابگوئی اینهمه جنایت بر نیائید پیش بروید و الا دستتان را کوتاه کنید و بگذارید ملتهای منطقه بتوانند راه خودشان راکه راه خدا و مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم است ادامه دهند. ۱۰/۵/۶۲

*۲۸۸پزشک و پیراپزشک عازم جبهه شدند. ۱۰/۵/۶۲

*نخست وزیر :نباید از انگیزه های درونی انقلاب که حمایت از مظلوم در هرنقطه از جهان است، غافل باشیم. ۱۶/۵/۶۲

*رئیس جمهور :مادرهمۀ میدانها ،خود را برای یک مقاله جدی با آمریکاآماده می کنیم. ۱۷/۵/۶۲

عمران

*تلفن خودکار ۳۵۰۰شماره ای ساوه افتتاح شد. ۲۲/۴/۶۲

*فرودگاه بین المللی اصفهان با پرواز اصفهان مشهد افتتاح شد. ۲۲/۴/۶۲

*۲۴۰۰۰مدرسه پس از انقلاب ساخته شده است. ۲۸/۴/۶۲

*۳۳روستای کردستان از روشنائی برق بهره مند شدند. ۲۸/۴/۶۲

*معدن زغال سنگ زیر آب سواد کوه مورد بهر ه برداری قرار گرفت. ۱/۵/۶۲

۶۱میلیون ریال اعتبار به اجرای طرحهای عمرانی در مناطق جنگی خوزستان اختصاص یافت. ۵/۵/۶۲

*فازاول کارخانه سیم”شارلاک دار “تربت حیدریه با ظرفیت ۶۰۰تن درسال مورد بهره برداری قرار گرفت. ۵/۵/۶۲

*۱۰۰میلیون ریال برای ادامه عملیات بازسازی مناطق جنگی باختران،گیلان غرب واسلام آباد تخصص یافت. ۵/۵/۶۲

*۱۷۹۵هکتار ازاراضی سیستان و بلوچستان به زیرکشت برنج رفت .۱۰/۵/۶۲

*۵۷۴دستگاه تراکتور وماشین آلات کشاورزی در اختیار کشاورزان همدان قرار داده شد. ۱۸/۵/۶۲

۷۰۰کیلومترراه روستائی توسط جهادگران جهاد سازندگی آذربایجان غربی احداث شد.

۱۸/۵/۶۲

اختراع و اکتشاف

*دستگاه تلفن مادر توسط یک مبتکر شهرستانی ساخته شد. ۵/۵/۶۲

*یک دانشجو درکلاچای گیلان دستگاهای چاپ اوزالید ،اورهد و حشره کش برقی ساخت. ۸/۵/۶۲

*کارکنان سیلوی سبزواربیل مکانیکی ساختند. ۱۶/۵/۶۲

 

17دسامبر/16

یادی از شهدا

این وصیت نامه ها انسان را میلرزاند و بیدار میکند امام خمینی

قسمتی از وصیت نامه برادر شهید محمد امیری:

… پدر جان شاید بعد از کشته شدن من ناراحت شویداما این را بدانیدکه افتخار بزرگی نصیب شما گردید.افتخار میکنم که با جوانهایی هستم که فقط هدفشان نابودی جنایتکاران شرق وغرب و حکومتهای دروغین می باشد وجلوه و رشد نمو حکومت عدل اسلامی ،من میروم تا شاید با قطره خون ناچیز خودم،درخت اسلام را آبیاری کنم.می روم تا به دولتهای ارتجاعی بفهمانیم که بعد از ۱۴قرن چگونه علی اکبرها در جبهه جنگ می جنگند و چگونه علی اصغرها نارنجک به خود می بندند و برای نابودی کفار به میدان نبرد میشتابند…. و من اگر بدن ضعیفم هزاران تکه گردد باز برایم شیرینتر از آن است که در بستر بیماری از دنیا بروم وپدر جان هر چند می دانم که با کشته شدن من منافقین و فئودالها خوشحال می شوند،اما به آنها بگو که :این زندگی حیوانی که شما دارید نه تنها من بلکه هیچ جوانی که طعم اسلام و مردانگی را چشیده با شما دست بیعت و دوستی نخواهد داد.ایران ایران شاهنشاهی نیست.ایران ایران حزب الله است جوانان جوانان جندالله.

قسمتی از وصیتنامه شهید رحمت الله عالیشاهی:

… برادران و خواهران!امروز همۀ حرامیان جمع شدند تا خورشید جهانتاب اسلام را خاموش کنند.امروز همه قدرتهای استکبار هم قسم شدند تا انقلاب کفر ستیز و مستکبر شکن اسلامی ایران را شکست بدهند تا بتوانند دوباره به غارت وچپاول مستضعفین بپردازند. انقلاب اسلامی رسالتش شکستن همه زنجیرهائی است که مستکبرین بردست و پای مستضعفین بسته اند و بی تفاوتی نسبت به انقلاب اسلامی و کوتاهی درحمایت از انقلاب اسلامی و کوتاهی در حمایت از انقلاب اسلامی خیانتی بزرگ است و امروز امام خمینی که درد همۀ محرومین را درسینه دارد رهبری و امامت این حرکت اسلامی را دارد که با تمام وجود باید از این فرزند حسین حمایت و او را یاری کرد،زیرا او هر چه می گوید از اسلام می گوید فریاد او برای قرآن است،عدم حمایت از او عدم حمایت از اسلام و قرآن است… برادران و خواهران!اگر لحظه ای بین ما و نماز بین ما و دعا فاصله بیفتد آنروز روز شکست انقلاب اسلامی و روز پیروزی دشمنان است.با نماز و دعا تا اینجا آمده ایم و ضامن تداوم انقلاب اسلامی هم همین نمازها و دعاهای مااست.

قسمتی از وصیت نامه شهید محمد رضا صفریان

من در شرایطی این وصیت نامه را مینویسم که چند لحظه ای دیگر برای حمله به کافران به خط مقدم جبهه اعزام می شویم جبهه ای که درآن اکبرها- قاسمها و عباسها و سرداران رشید اسلام در حال ستیز با سپاه کفر هستندسرزمینی که هر متر آن با خون هزاران شهید به دست آمده است و من از روی آگاهی کامل این راه پر افتخار را انتخاب کرده ام و هیچ زور و زری مرا به این راه نکشانده است بلکه عشق به خدا و امام زمان(عج) وبه ندای “هل من ناصر ینصرنی”امام امت خمینی بت شکن لبیک گفتن و یاری کردن اسلام  و مسلمین و مستضعفین و رزمندگان درجبهه نبرد حق علیه باطل مرا به این راه کشانده است و ای ملت غیور وفداکار ایران سخنانی چندبا شما عزیزان دارم که مسئولیت بزرگی بر دوش شما ست و این مسئولیت را احساس کنید و لحظه ای از پا ننشینید.و امیدوارم خدا این امت را یاری و پیروز گرداند و ای مردم ایران به خاطر خدا و اسلام  تلاش و کوشش کنید ووحدت کلمه را حفظ کنید تا پیروز شوید اگر اختلاف در میان شما پیدا شود و خدای ناکرده اوج گیرد نهضت به شکست میانجامد و عزت شما تبدیل به ذلت می شود و مواظب باشید در میان صفهای مستحکم شما گروهکها نفاق و شکاف ایجاد نکنند که عملی فرعونی و شیطانی است زیرا منافقان دشمن خود را یعنی اسلام را شناخته اند ودرصدد نابودی اسلام را شناخته اند و درصدد نابودی اسلام هستند که این خود فکری پوچ و غلط است و ای مردم تا می توانید ازروحانیت پیرو خط امام و متعهد و آگاه که می توانند ما را به اسلام راهنمائی کنند پشتیبانی و دفاع کنید.

 

17دسامبر/16

غیبت در سخنان معصومین(ع)

کلا مکم نور وامرکم رشد

۱-رسول اکرم«ص» “…من اغتاب امرء مسلما بطل صومه ونقض وضووءه وجاء یوم القیامه یفوح من فیه رائحه انتن من الجیفه یتاذی به اهل الموقف وان مات قبل ان یتوب ،مات مستحلٌا لما حرم الله عزوجل الا ومن تطول علی اخیه فی غیبته سمعها فیه فی المجلس فردها عنه ردالله عنه الف باب من الشرٌفی الدنیا والاخره،فان هو لم یردها و هو قادر علی ردٌها کان علیه کوزر من اغتابه سبعین مرٌه”(من لایحضره الفقیه ج۲ص۱۹۵)کسی که مسلمانی را غیبت کند روزه ووضوی او باطل میشود (از درجه کمال ساقط میشود)وروز قیامت در حالی مهشور میشود که بوی دهان او از بوی مردار بدتر است و اهل محشر از بوی دهان او ناراحت میشوندواگر بمیرد قبل از اینکه توبه کند،مرده است در حالی که حرام خدای متعال را حلال دانسته است.هان اگر کسی بر برادر خود احسان نماید ودر مجلسی که از او غیبت میشود از او دفاع کند خداوند هزار باب شر در دنیا وآخرت از او دفع میکند واگر دفاع نکند با این که میتواند گناه او هفتاد برابر گناه غیبت کننده است.۲- رسول اکرم «ص»: “الغیبه اشد من الزنا،فقیل :یارسول الله ولم ذلک؟ قال :اما صاحب الزنا فیتوب الله علیه،واما صاحب الغیبه فیتوب فلا یتوب الله علیه حتی یکون صاحبه الذی یحلٌه”. (علل الشرایع ص ۱۸۶)پیامبر فرموده:غیبت از زنا سنگینتر است.گفتند چرا چنین است ای پیامبر خدا؟فرمود:زیرا زناکار میتواند توبه کندوگناه او بخشیده شود ولی غیبت کننده توبه میکندوبخشیده نمیشود مگر آن شخص وی را ببخشد.۳-امام صادق«ع»:”من عامل الناس فلم یظلمهم و حدثهم فلم یکذبهم و وعدهم فلم یخلفهم،کان ممن حرمت غیبته و” ” کلمت مروته وظهر عدله و وجبت اخوته”. (عیون اخبار الرضا ص۱۹۸)کسی که در معامله با مردم ستم نکند ودر سخن گفتن دروغ نگوید ودر وعده هایش خلاف نکند کسی است که غیبت او حرام ومردانگی او کامل  وعدالت او روشن وبرادری با او واجب است.۴- امام صادق«ع»:”ان من الغیبهان تقول فی اخیک ما ستره الله علیه وانٌ من البهتان ان تقول فی اخیک ما لیس فیه”(معانی الاخبار ص۵۷) از غیبت است که دربارۀ برادر دینی خود چیزی را نقل کنی که خداوند بر او پوشیده است واز بهتان است که دربارۀ او چیزی را که نیست بگوئی.۵- امام صادق«ع»:”فمن لم تره بعینک یرتکب ذنبا ولم یشهد علیه عندک شاهدان فهو من اهل العداله و السترو شهادته مقبوله ،وان کان فی نفسه مذنبا،ومن اغتابه بما فیه فهو خارج عن ولایه الله تعالی ذکره، داخل فی ولایه الشیطان”. (المجالس ص۶۳) کسی را که به چشم خود ندیدی مرتکب گناهی شده باشد ودو شاهد عادل نیز برآن شهادت نداده باشند،از اهل عدالت است وعیب او پوشیده وشهادت او باید پذیرفته شود گرچه خود گنهکار باشد وکسی که چنین شخصی را غیبت کنداز ولایت وسرپرستی خدای متعال خارج ودر ولایت شیطان داخل شده است. ۶_ امام صادق«ع»: “اذا جاهر الفاسق بفسقه فلا حرمه  له ولا غیبه” (وسائل الشیعه،ج۵ص۶۰۴) گنهکاری که آشکارا گناه کند،احترامی ندارد وغیبت اوجایز است.۷_ امام صادق«ع»:”سئل النبی«ص» ماکفاره الاغتیاب؟ قال.تستغفر الله لمن اغتبته کلما ذکرته”. (وسائل الشیعه ج۵ص۶۰۵) از پیامبر پرسیدند”کفارۀ غیبت چیست؟فرمود:کفارۀ آن این است که هرگاه کسی را که غیبت کرده ای بیاد بیاوری برای او طلب آمرزش کنی.

 

17دسامبر/16

فرازهائی از: سیستم قضائی اسلام قسمت دهم

حجه الاسلام والمسلمین محمد ری شهری

ویژگی های قاضی از دیدگاه علی(ع)

هنگامی که امام علی علیه السلام مالک اشتر را نامزد حکومت مصر نمود،آئین نامه ای در رابطه با شیوه حکومت اسلامی برای او نگاشت[۱] وضمن آن ویژگی هائی رابرای قاضی در نظام اسلامی مطرح نمود،وبه مالک دستور داد که برای قضاوت،کسانی را انتخاب کند که دارای این ویژگی ها باشند.رعایت این ویژگی ها در انتخاب قضات عموما وشورای عالی قضائی خصوصا در جمهوری اسلامی یک ضرورت است که بدون آن نمیتوان انتظار پیاده شدن سیستم قضائی اسلام را در جمهوری اسلامی داشت.این ویژگی ها تقریبا شرحی است بر دو ویژگی نخست ،یعنی علم به قوانین و وارستگی ،ولی در عین حال شامل نکات دقیق وقابل توجهی است که در فصلی جدا تحت عنوان ویژگی های قاضی از دیدگاه علی علیه السلام قابل بحث وبررسی میباشند.این ویژگی ها عبارتند از :۱-برتری علمی و عملی واخلاقی:نخستین ویژگی که امام برای قاضی در حکومت اسلامی مطرح  میکند این است که قاضی باید از نظر علمی و عملی واخلاقی،افضل وبرتر از دیگران باشد،ومسئولین حکومت موظفند که بهترین وشایسته ترین افراد جامعه را برای قضاوت انتخاب نمایند.متن فرمان امام این است:”ثم اختر للحکم بین الناس افضل رعیتک فی نفسک”.ای مالک!برای قضاوت وداوری میان مردم ،برترین افراد مردم خود را انتخاب کن. در نقل تحف العقول متن فرمان چنین آمده: “….افضل رعیتک فی نفسک و انفسهم للعلم والحلم والورع والسخاء”. یعنی برای قضاوت میان مردم کسی را انتخاب کن که هم به نظر تو وهم به نظر مردم افضل وبرتر  از دیگران باشند. به سخن دیگر طبق این نقل ،قاضی باید مقبولیت عمومی داشته باشد ونه تنها مسئولین حکومت بلکه مردم نیز او را بهتر وبرتر از دیگران بدانند.ودر توضیح ویژگی های برتری و افضلیت میفرماید:”للعلم والحلم والورع والسخاء”یعنی قاضی باید از نظر علم ،وحلم ،وتقوی،وسخاوت افضل وبرتر از سایر مردم باشد.برتری از نظر علم ،همان تفوق علمی در رابطه با شناخت قوانین الهی است،وبرتری از نظر تقوا،تفوق عملی، وبرتری از نظر حلم وسخاوت،تفوق اخلاقی است.تا آنجا که نگارنده به خاطر دارد ،شرط ویژگی برتری علمی و عملی واخلاقی تنها در دو مورد در متون اسلامی مطرح شده است یکی در مورد امام ورهبر ،دیگری در مورد قاضی ،واین بدان جهت است که همان طور که مشروحا گذشت ،قضاوت از شئون رهبری و امامت است و واگذاری آن به دیگری و یا دیگران از باب این است که امام شخصا نمی تواند کلیه امور قضائی کشور را اداره کند،ولذا باید ترتیبی دهد که نزدیکترین افراد به او از نظرعلم وعمل واخلاق برای این امر مهم انتخاب گردند.این ویژگی یعنی افضلیت وبرتری ،بمنزلۀ اساس و مادرسایر ویژگی های قضاء در اسلام است.ویژگیهائی که فروع وشاخه های ویژگی نخستین قاضی در کلام امام است،علاوه بر اینکه بیان کنندۀ دلیل شرطیت ویژگی افضلیت وبرتری در قاضی میباشند توضیح میدهند که منظور از برتری علمی واخلاقی چیست.ممکن است فردی از نظر علمی در رشته یا رشته های مختلفی از علوم سرآمد همۀ مردم باشد ولی از نظر قضائی اطلاعاتی نداشته باشد ،ویا از نظر اخلاق در بعضی از صفات کاملتر از دیگران باشد ولی صفاتی که برای یک قاضی لازم است در او وجود نداشته باشد ،بنابراین برتری علمی واخلاقی  نمیتوانند مطلق باشند،ولذا امام پس از مطرح کردن ویژگی های نخست،با کلمه “من” بیانیه، وبا ویژگی های که پس از آن برای قاضی مطرح میکند،ویژگی های نخست را تفسیر وتعیین مینماید.۲-توانائی قضائی:دومین ویژگی قاضی در کلام امام ، توانائی قضائی است،این ویژگی _همان طور که اشاره شد_  ویژگی برتر علمی را تفسیر مینماید ،یعنی توضیح میدهد که آنچه در انتخاب قاضی باید مورد توجه قرار گیرد ،برتری علمی او در رابطه با امر قضاءاست ،نه در رابطه با امور دیگر ،ونه در رابطه با سایر رشته های علوم . متن کلام امام این است: ممن لا یضیق به الامور””از کسانی که امور قضائی او را در تنگنا قرار نمیدهند “. واژۀ “من”بیانیه است،یعنی نشان میدهد که آنچه بعد از او آمده تفسیر کننده وبیان کننده چیزی است که قبل از آن است، قبل از آن ویژگی برتری علمی وعملی واخلاقی قاضی مطرح شده ،بنابراین ، ویژگیهائی که پس از آن مطرح میشود تفسیر وتبیین این برتری است.ودر کلام فوق الذکر امام توضیح میدهد که منظور از برتری علمی قاضی این است که قاضی باید از نظر علمی آنقدر توانایی  داشته باشد که امور قضائی ومسائلی که در این رابطه برای او مطرح میشود  اورا در تنگنا قرار ندهد و او به آسانی بتواند حکم الهی  در رابطه با قضایای مطرح شده را بفهمد ،ودستور اجراء دهد.امام به مالک توصیه میکند که قضات باید از میان اینگونه دانشمندان واز بهترین آنها انتخاب شوند. ۳- اجتناب از خشم:یکی از ویژگیهای اخلاقی که برای قاضی ضروری است ودر کلام امام مطرح شده اجتناب از عصبانیت وخشم در مجلس قضاء ودر جلسۀ دادگاه است.متن کلام امام این است:”ولا تحکمه الخصوم”یعنی قاضی در جلسه دادگاه باید چنان بر اعصاب خود مسلط باشد که مطالبی که متهم یا مدعی ویا مدعی علیه مطرح میکنند ،وقاضی آن را خلاف حق میپندارد ،یا آن را اهانت به خود تلقی میکند ،ویا به نحو دیگری زمینه عصبانیت او فراهم میشود ،تعادل خود را از دست ندهد وخشمگین نشود،بلکه با کمال متانت وخونسردی به سخن آنها گوش دهد ،وبر اساس آنچه که حق تشخیص میدهد قضاوت کند واظهار نظر نماید. اگر قاضی از این ویژگیها برخوردار نباشد ،طبیعی است که با عصبانیت در جلسه دادگاه نمیتواند به سخنان متهم یا مدعی ویا مدعی علیه خوب گوش دهد ،ودر نتیجه نمیتواند حق را درست تشخیص دهد ،وقضاوتی که بر این اساس است نمیتواند عادلانه و منطبق با موازین اسلامی باشد.۴-اجتناب از لجاجت واصرار بر خطا :قاضی معصوم نیست وممکن است اشتباه کند ،حتی اگر معصوم هم باشد مصلحت جامعه اقتضا میکند که طبق موازین قضائی اسلام قضاوت نماید نه بر اساس علم غیب ،چنانکه از پیامبر اسلام نقل شده که میفرماید:”من بر اساس بینه میان شما قضاوت میکنم نه بر اساس آنچه از غیب میدانم ،بنابراین اگر کسی بر اساس موازین قضائی حق با او بود وخود میداند که حق با او نیست اگر در این رابطه مالی نصیبش شد ،آتش نصیب او گردیده است”. بنابراین اگر قاضی حکمی را صادر کرد  وپس از صدور حکم  مشخص شد که اشتباه کرده ،باید از این شهامت اخلاقی برخوردار باشد که فورا به خطای خود اعتراف کند ودر صدد جبران آن برآید . امام این ویژگی اخلاقی را چنین بیان میکند:”ولا یتمادی فی الزّله،ولا یحصر من الفیء الی الحق اذا عرفه” –یعنی قاضی باید از این ویژگی برخوردار باشد که بر لغزشها اصرار نورزد،واحساس فشار وسختی در رابطه با بازگشت به حق  پس از کشف خطا وشناخت حقیقت در خود ننماید بلکه به آسانی بتواند به خطای خود وآنچه         حق است اعتراف نماید و خطای خود را جبران نماید.قضاتی که دارای این شهامت اخلاقی نیستند،بتصور اینکه اعتراف به خطا موجب هتک حیثیت قضائی آنها میشود،واز اعتبار وارزش آنها میکاهد،به خود اجازه اعتراف به خطا نمیدهد ودر نتیجه موجب تضییع حقوق مردم ولغزیدن خویش در آتش دوزخ میگردند،معمولا اینگونه افراد نمیتوانندحیثیت  واعتبار قابل توجهی در جامعه کسب کنند ،زیرا بر خلاف تصور آنها،اعتراف به خطا نه تنها به حیثیت قاضی لطمه ای نمیزند بلکه اعتبار قضائی او را افزوده میکند ،واصرار بر اشتباه نه تنها به ارزش واعتبار آنها نمی افزایدبلکه مقدمه سقوط قضائی واجتماعی آنها است. ۵-وارستگی از طمع:پنجمین ویژگی اخلاقی که برای قاضی ضروری است وارستگی از بند مطامع مادی است ،اگر قاضی در بند طمع بود،حال آن بند چه بند مال باشد،ویا بند جاه ،ویا بند شهوت ویا هر بندی دیگر،بالاخره در صدور احکام به همان سو خواهد غلطید که آن بند او را میغلطاند،نه به سوی حق و عدالت ،وبه سود همان رأی خواهد داد که مطامع او را تامین میکند،نه به سود آنکس که مقتضای عدل است وداد.امام در این رابطه میفرماید: “ولا تشرف نفسه علی طمع” قاضی باید از میان افرادی انتخاب شود که از بند طمع رسته،وبیم از دست دادن مطامع ومنافع مادی در دل آنها نیست.۶_ژرف اندیشی :یکی دیگر از ویژگیهائی که برای قاضی ضروری است ودر کلام امام مطرح شده ویژگی تعمق وژرف اندیشی است ،قاضی باید قبل از صدور رای وامضای حکم  تمام اطراف و ابعاد موضوع را دقیقا مورد تعمق وبررسی قرار دهد،وبا نگرشی سطحی به موضوع،حکم را امضاء ننماید.متن سخن امام این است: “ولا یکتفی بادنی فهم دون اقصاه” یعنی در انتخاب قضات این نکته باید مورد توجه باشد که افرادی برای این امر خطیر انتخاب شوند که اهل تعمق وتحقیر باشند افرادی که در تحقیقات به اندک قناعت نمی کنند،وتا بررسی ها را به نهایت درجۀ عمق نرسانند دربارۀ چیزی اظهار نظر نمی نمایند.اگر قضات محترم باین نکته توجه میفرمودند ،در مسائل مختلف قضائی خیلی زود برای آنها علم حاصل نمیشد، ومشکلاتی که تاکنون برای دستگاه قضائی جمهوری اسلامی در این رابطه پیش آمده ، رخ نمیداد،زیرا آنها که خیلی زودباورند،وبا کمترین دقت وبررسی برای آنها علم حاصل میشود ، افرادی هستند کوتاه نگر که در اظهار نظرها به کمترین بررسی و تحقیق اکتفا می کنند. ۷-توقف در شبهات :هفتمین توصیه ای که امام علی علیه السلام در رابطه با انتخاب قضات مینماید اینست که در سیستم قضائی اسلام باید کسانی برای امر قضاوت انتخاب شوند که بیش از دیگران اهل احتیاط وتوقف در شبهات هستند.این یک اصل عقلی ومنطقی است که در روایات هم آمده”توقف در شبهات بهتر از وارد شدن در مهلکه هاست”چه اینکه در صورت توقف وتحقیق ،نهایت چیزی که ممکن است پیش آید اینستکه مجرمی از کیفر بگریزد واین بهتر است از آنکه بیگناهی مجازات شود وهمان طور که در روایات آمده “اگر قاضی در عفو خطا کند بهتر از آنستکه در مجازات اشتباه نماید وبیگناهی را مجازات کند”. ولذا امام در رابطه با انتخاب قضات توصیه میکند که:” واوقفهم للشبهات” باید فرد یا افرادی برای قضاوت در حکومت اسلامی انتخاب شوند که در موارد شبه، یعنی در مواردیکه یک موضوع یا حکم به طور دقیق مشخص نیست ،بیش از دیگران احتیاط میکنند ودر اظهار نظر تامل وتوقف میکنند. ۸-مهارت دراحتجاج و استدلال هشتمین ویژگی که در کلام امام برای قاضی ضروری تشخیص داد شده توانائی وتبحر در احتجاج واخذ به حجت های شرعیه است.متن کلام اینست: “وآخذهم بالحجج”یعنی قاضی باید از میان افرادی انتخاب شود که بیش از دیگران در استنباط و استخراج فروع از اصول ،واخذ به حجت ها  وادلۀ احکام مهارت دارند. ۹-پر حوصله:یکی دیگر از  ویژگیهائی که برای قاضی ضروری است پرحوصلگی است،افراد کم حوصله وزود رنج نمیتوانند قضات کامل و شایسته ای باشند ،زیرا با مراجعات مکرر وبرخورد با مشکلات قضائی _باصطلاح_ زود از کوره بیرون میروند وتعادل خود را از دست میدهند ودر نتیجه نمیتوانند حق را تشخیص دهند ویا اجراءنمایند ،ولذا امام در این رابطه میفرمایند: “واقلهم تبرما بمراجعه الخصم”قاضی باید از میان کسانی انتخاب شود که کمتر از دیگران از مراجعات قضائی خسته می شوند. ۱۰_شکیبائی در رابطه با کشف حقیقت:یکی دیگر از ویژگی هائی که برای قاضی ضروری است اینستکه در رابطه با کشف حقیقت وامور مربوط به قضاء شکیبا وصابر باشد.افراد زود رنج وبی صبر طبعا تاب تحمل مشکلات ومطالعه وتحقیق وحوصله بررسی تمام ابعادمسائل  قضائی را ندارد ولذا امام میفرماید:”و اصبرهم علی  تکشف الامور”وقاضی باید از میان افرادی انتخاب شود که اهل تحقیق و مطالعه اند ،وبیش از دیگران در رابطه با کشف امور نهانی از خود صبر وشکیبائی نشان میدهند. ۱۱-قاطعیت یکی دیگر از ویژگیهائی که برای قاضی ضروری است قاطعیت در تصمیم گیری وصدور حکم است،بهمان میزان که دقت واحتیاط برای قاضی ضرورت دارد ،بهمان اندازه   قاطعیت در تصمصم گیری ضروری است.یعنی در عین اینکه قاضی باید فردی محتاط   وپرحوصله و دقیق باشد ،در عین حال ضروری است که وقتی موضوع وحکم برای او روشن شد ،با فوریت وقاطعیت حکم الهی را صادر کند،وهیچگونه وسوسه ودودلی به خود راه ندهد از ملالت هیچ ملال گری نهراسد ،واز مشکلاتی که ممکن است احیانا در رابطه با صدور حکم الهی برای او ایجاد شود بیم نداشته باشد.این ویژگی در کلام امام اینطور مطرح شده است: “و اصرمهم عند اتضاح الحکم” یعنی قاضی باید از میان افرادی انتخاب گردد  که بهنگام روشن شدن ومشخص شدن  حکم خدا بیش از دیگران قاطعیت بخرج میدهد و بدون تردید و دودلی وبدون تاخیر ودر اسرع وقت حکم خدا را اجرا مینماید. ۱۲_خود پسند نبودن:خود پسندی یکی از رذائل  بسیار نکوهیده اخلاقی است که همه بویژه قضات باید در زائل نمودن آن از خود تلاش کنند. قاضی اگر خودپسند باشد با ستایشهای بیجا خود را گم میکند  وکسی که خود را گم کرده طبیعی است که نتواند حق را پیدا کند وحق را باکسی بداند که بیشتر از او تعریف وتمجید میکند!.متن کلام امام در این رابطه اینست:”ممن لایزدهیه اطراء ” قضات باید از میان افرادی انتخاب شوند که ستایشها و تملق گوئیها وچاپلوسیها وچرب زبانی ها اورا بخودبینی وکبر وادار نمی سازد وباید توجه داشت  که انسان به سادگی نمیتواند چنین شود،مگر پس از ریاضتهای بسیار و تهذیب وتزکیه نفس.۱۳-ساده لوح نبودن .تیزهوشی وفطانت وزیرکی از اموری است که قضات بیش از دیگران به آن نیازمندند ،وآن مقدار از هوش وذکاوت که مانع از ساده لوحی است برای قاضی ضروری واجتناب ناپذیر است. افراد ساده لوح شایسته منصب قضاء نیستند زیرا شگردهای مختلفی که مجرمین برای فرار از مجازات بکار میگیرند اگر قاضی ساده لوح باشد فریب می خورد ونظریه های او کمتر میتواند با واقع منطبق باشد.امام در این رابطه می فرماید “ولا یستمیله اغراء”قاضی باید از میان افراد باهوش و زیرکی اتخاب شود که فریب فریبکاران ودغلبازی مکاران او را فریب نمی دهد وبسوی نظریه های ناصواب مایل نمی سازد. قضاتی با این ویژگیها را چگونه میتوان یافت!!. تا اینجا ویژگی های قاضی از دیدگاه علی علیه السلام مورد بررسی قرار گرفت ،پس از ملاحظه این  ویژگیها سئوالی که برای انسان مطرح میشود اینستکه ضرورت این ویژگیها برای قاضی غیرقابل انکار است ولی قضاتی  با این ویژگیها را چگونه میتوان یافت واز کجا باید سراغ آنها را گرفت؟! گویا امام هم در پایان ذکر  ویژگیهای قاضی میخواسته باین سئوال پاسخ دهد که میفرماید” واولئک قلیل” یعنی قضاتی که واجد این ویژگیها باشند اندکند،ولی باید سراغ همان اندک رفت  وبا برنامه ریزی  های صحیح این اندک را فراوان واین قلیل را تبدیل به کثیر نمود که تا قضاتی با چنین ویژگیها عهده دار منصب قضاء نباشد سیستم قضائی اسلام پیاده نشده ،وجمهوری اسلامی در بعد قضائی اسلام به آنجائی که اسلام میخواهد نرسیده است. به امید آنروز.ادامه دارد.[۲]

 

[۱]– نهج البلاغه نامه ۵۳٫

[۲]-امحک الخصوم فلانا:اغضبوه (المنجد).

17دسامبر/16

قوانین کیفری در اسلام قسمت شانزدهم

حجه الاسلام و المسلمین موسوی تبریزی

احکام محارب

در مقاله گذشته دررابطه با حکم محارب و معنی آن از نظر قرآن کریم بحث کردیم و گفتیم که مهمترین مستند و مدرک برای حکم محارب ،آیۀ شریفه ۳۲از سوره مائده است لکن روایات زیادی نیز در زمینه محارب وارد شده که لازم است مورد بحث و بررسی قرار گیرد.روایات این باب دو قسم هستند:قسمتی دربارۀ معنی و مصداق محارب وارد شده است و قسمتی دیگر دربارۀ احکام محارب فعلا قسم اول را مورد بحث قرار می دهیم و قسم دوم درجای خودش بحث خواهد شد.وسائل الشیعه، ابواب حدالمحارب باب ۲خبراول:

“عن ضریس ،عن ابی جعفر (ع)قال: من حمل السلاح باللیل فهو محارب الا ان یکون رجلا لیس من اهل الریبه”

ـ ضریس از امام باقر (ع) نقل می کند که فرمود:هر کسی شبانه با خود سلاح حمل کند محارب است مگر اینکه اهل ریبه نباشدیعنی کسیکه مردم درباره اش شک به خلاف نکنند مانند نگهبانان در شب (پاسبانان و پاسداران). در رابطه با معنای روایت باید گفت که :با توجه به روایت دیگر این باب،منظور این نیست که هر کس شناخته شده نباشد و با خودش سلاح حمل کند و لو مخفیانه و اظهار نکند و طوری مخفی کند که کسی نبیند تا بترسد،باز محارب است بلکه کسیکه سلاح حمل می کند و طوری باشد که مردم ببینند و حالت رعب و وحشت در دل مردم ایجاد کند،محارب است.روایت دوم:  “عن سوره بنی کلیب قال:

قلت لابی عبدالله (ع):رجل یخرج من منزله یرید المسجداو یرید الحاجه فیلقاه رجل و یستعقبه فیضربه و یاخذ ثوبه قال :ای شیی ء یقول فیه من قبلکم؟قلت:یقولون هذه دغاره معلنه و انما المحارب فی قری مشرکه فقال:ایهما اعظم؟حرمه دارالاسلام او دارالشرک؟ قال: فقلت: دارالاسلام ،فقال هؤلاء من اهل هذه الایه:انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله …”

ـ سوره بن کلیب می گوید از امام صادق (ع)پرسیدم درباره کسی که از منزلش خارج می شود و می خواهد به مسجد و یا دنبال حاجت و کاری برود،در این میان مرد دیگری او را تعقیب می کند و می زند و لباسش میگیرد،فرمود: مردم چه می گویند(مراد اهل سنت است)گفتم میگویند:این یک نوع اختلاس و سرقت علنی و اجباری و اعمال زور است و محارب کسی را می گویند که در شهرهای شرک و کفراعمال اختلاس و زور انجام دهد.فرمود:آیا احترام شهر های مسلمین و دارالاسلام زیادتر است یا احترام شهرهای شرک و کفر؟گفتم:یقینا احترام کشورهای اسلامی بیشتر است.فرمود:این افراد از مصادیق آیه شریفه “انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله…”هستند یعنی محارب هستند.

روایت سوم:

“عن ابی جعفر(ع) قال :من اشار بحدیده فی مصرقطعت یده و من ضرب بها قتل”.  کسی که در میان مردم شهر به آهن اشاره کند(یعنی تهدید کندو بخواهد با زور سر نیزه درمیان مردم به اهداف خود برسد)دستش قطع می شود و هر کسی به وسیله اسلحه مردم را مورد ضرب قرار دهد ،کشته می شود.

وسائل الشیعه باب سوم خبر اول :

“عن علی (ع) فی رجل اقبل بنار فاشعلها فی دار قوم فاحترقت و احترق متاعهم،انه یغرم قیمه الدار و ما فیها ثم یقتل.”

امیر المؤمنین (ع) دربارۀ کسی که منزل دیگران را به آتش کشیده است و خانه ها و وسائل موجود درآنها سوخته است.

فرمودند:باید قیمت منزل و وسائل سوخته شده را بپردازد سپس خودش (به جهت عمل خلافش)اعدام می شود.

وسائل باب ۷خبر اول: “عن ابی عبدالله (ع)قال: اللص محارب لله و لرسوله فاقتلوه، فما دخل علیک فعلیّ”.یعنی:دزد،محارب با خدا و رسول خدا است او را بکشید واگر ضرری ا زطرف او بر شما وارد شود به عهدۀ من است(یعنی اگر او را بکشید هیچ گونه کیفر و دیه و قصاصی دربارۀ شما نخواهد بود).

خبر سوم ازهمان باب : ابی ایوب ازامام صادق (ع) نقل می کند که فرمودند: “من دخل علی مؤمن داره محاربا له فدمه مباح فی تلک الحال ” کسی که وارد منزل مؤمنی بشود درحال محاربه و ارعاب وتهدید،خون او در این حال مباح است و صاحب خانه می توانداو را بکشد. روایات دیگری که در این زمینه وارد شده است زیاد است لکن با مختصر دقت روشن خواهد شد که روایات در مقام بیان معنا و تعریف محارب و مفسد نیستند.یعنی ائمه اطهار (ع) به عنوان یک معلم احکام اسلام و مفسر قرآن دربارۀ محارب و تعریف و تفسیر آیه شریفه مربوط به محارب صحبت نفرمودند،و آنچه در روایات ذکر شده است صرفا بعضی از  مصادیق محارب است و فرق است میان اینکه امام بفرماید:محارب کیست ،وبین اینکه بفرماید مثلا دزد مسلح محارب است.

دیگر اینکه ،تعریف باید جامع افراد و مانع اغیار باشد و هر چیزی که غیر از آن باشد خارج کند لکن دومی صرفا معرفی مورد خاصی است به عنوان محارب  اینکه کسی که به منزل دیگری آتش بیاندازد محارب است یا دزد،محارب است یا غیر ذلک.

بنابراین ،این روایات اگر چه ضعف سند بسیاری آنها با تواتر یکه در روایات است جبران بشود نمی توانند مخصص آیه شریفه “انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله” باشند و محارب را به مصادیق وارد شده در روایات منحصر نمایند بلکه ایه شریفه شامل هر کس که به هر نوعی محارب با خدا ورسول خدا باشد،می شود:کسانیکه شمشیر میکشند و در برابر اسلام و مسلمین ایستادگی می کنند ،کسانی که با نوشتن و قلم خود مردم را از جهت خدائی و حرکتهای اسلامی دور میسازند،کسانی که با اجرای برنامه های فاسد ومفسد ،بافیلمها،نمایشها ،مقالات،و تاتر و غیر ذلک مانع حرکت اسلامی مردم و رشد فکری آنها میشوند و کسانی که با اجرای برنامه های اقتصادی مضر و فاسد و خلاف شرع مسلمین را به واستگی و ذلت و اسارت میکشانندو کسانی که به هر نوعی در میان مردم ایجاد رعب و وحشت به نا حق می کنند و امنیت و آزادیهای مشروع را به هر نحوی از مردم ــ ولو ازیک خانواده سلب مینمایند،محارب محسوب می شوند.حال چنین افرادی مقاصد سودجوئی داشته باشند یا مقاصد الحادی و التقاطی و یا استعماری فرق نمی کند.مطلب دیگری که از آیه شریفه و روایات می فهمیم این است: محاربه در هر جائی باشد و در هر زمان باشد فرق نمی کند اگر چه در میان شهرهای اسلامی و در حکومت اسلامی جرمش سنگین تراست و نیز فرق نمی کند شخص محارب به ظاهر مسلمان باشد یا کافر،ادعای اسلام بکندیا نفی کند. دراین زمینه فتاوای فقهای شیعه را سابقا نقل کردیم و قریب به فتاوای شیعه ،فتاوای اهل سنت و جماعت است.برادران علمای اهل تسنن نیزدرمعنای محارب بحثهائی شبیه بحثهای گذشته ما دارند و بیشتر فقهای اهل تسنن معنای محارب را تسری داده اند و به هر کسی که به هر نوعی ایجاد اذیت و ناامنی درمیان مسلمین بکند،شامل می دانند.درکتاب “الفقه علی المذاهب الاربعه”از “مالکیه” که یکی از فرقه های چهارگانه مذاهب اهل تسنن است.نقل میکند که به علت طولانی بودن،به ترجمه آن اکتفا میکنیم:می گوید:مالکیه گفته اند:محارب کسی است که راه عبور و مرور مردم را ببندد اگر چه نخواهد از عابرین مالی بگیرد یا بخواهد مال محترمی را از مسلمان یا اهل ذمه با اجبار بگیرد یا حریم و حرز کسی را هتک کند به طوری که مردم با فرد خاصی که مورد ظلم قرار گرفته است فریادش به جائی نرسد،و شامل می شود ستمگران و جبارانی را که با اعمال زور وایجاد رعب و وحشت درمیان مردم حکومت می کنندو اموال مردم را می گیرند و به جان و اعراض مردم مسلط هستند و درمحارب تعدد شرط نیست بلکه محاربه گاهی گروهی است و گاهی فردی گاهی یک گروه محارب است در صورتی که گروه تصمیم گیرنده و خط دهنده باشد و گاهی فرد خود تصمیم میگیرد که خود محارب است و نیز در برابر عموم مردم بخواهند محاربه کنند یا فرد خاصی را مورد ظلم و تجاور قرار دهند فرق نمی کند.پس به کسی که عده ای رامورد تجاوز قرار دهد و با شمشیر و اسلحه آنها را بترساند و یا فردی را با اعمال زور وادار به خوردن حشیش و یا مشروبات الکلی بکند که او را مست کرده و یا بیهوش نموده و اموال او را بچپاول ببرد یا به وسیله کلاهبرداری و حیله و نیرنگ اموال مردم را اختلاس کند،محارب صدق می کند واحکام محارب درباره اش اجرا می شود.فتاوای شافعی و حنفی و حنبلی نیز شبیه مطالب مالکی است اگر چه در بعضی از احکام جزئی ،میانشان اختلاف است.دراینجا در رابطه با معنای محارب و مفسد و ریشه اصلی اسلامی و قرآنی این دو واژه،بحث ما به پایان می رسد و اینک به مطالبی دررابطه با احکام محارب از نظر اجرای حدود وکیفیت آن و شرایط اجرا و شرایط اثبات محارب بودن و مسائل دیگر در زمینه فوق درضمن مسائلی می پردازیم:

مسئله اول ــ

کیفیت اجرای حدّ محارب

علمای اسلام اعم از شیعه و سنی اختلاف دارند دراینکه در حق محارب مطلقا حاکم شرع مخیراست که یکی از کیفرهای چهار گانه مشخص شده در آیه شریفه را اعمال کند،یا به حسب مورد و شرایط خاص حاکم شرع موظف است یکی از چهار کیفر را انتخاب کند و یا اصلا از طرف شرع مقدس اسلام کیفرهای چهار گانه برای شرایط مختلفی معین شده است و حاکم شرع حق هیچگونه اختیار و انتخاب در میان کیفرهای چهارگانه  راندارد.ظاهر آیه شریفه تخییر را می رساندو اگرصرفا دلیلمان آیه شریفه بود،مسئله مورد اشکال و اختلاف نبود،ولی آنچه که باعث اختلاف میان فقهای اسلام شده وجود روایاتی است که به طور متعدد و مکرر وارد شده است و کیفرهای چهارگانه را با شرائط مختلف تعیین کرده است.قبل از آنکه به نقل روایات  بپردازیم چند جمله ای از فقهای اسلام و نظرات آنان رانقل میکنیم.مرحوم شیخ طوسی در کتاب “النهایه” میفرماید: اگر محارب تنها قتل انجام دهد و مالی را نگیرد کشته می شود و اولیاء مقتول نمیتوانند عفو کنند و اگر عفو کنند حاکم شرع باید حکم الهی را اجرا کند و محارب را بکشد.و اگر هم بکشد وهم اموال مردم را بگیرد اولا باید اموال را از او پس بگیرند،سپس به خاطر دزدی که انجام داده است انگشتان دست او راقطع می کنند سپس به جهت محارب بودنش او را می کشند و به دار می کشند، و اگر صرفا مال را بگیرد و قتل و ضرب و جرمی انجام ندهد،دستش بریده میشود و سپس از محل جرم به شهر دیگری تبعید میشود و اگر ایراد ضرب و جرح کند لکن اموالی از مردم نگیرد و کسی را نکشد به همان مقدار که زده یا مجروح کرده،قصاص می شود و سپس تبعید میگردد.و اگرصرفا بترساند و نکشد و نزند و مالی را نگیرد در این صورت صرفا از شهری که جرم انجام داده است تبعید میشود.

مرحوم محقق درشرایع می فرماید:

“وحدالمحارب القتل او الصلب او القطع مخالفا او النفی و قد تردد فیه الا صحاب فقال المفید با التخییر و قال الشیخ ابو جعفر ـ رحمه الله ـ بالترتیب ،الی ان قال: و استند فی التفصیل الی الاحادیث الداله علیه و تلک الاحادیث لا تنفک عن ضعف فی اسناد او اضطراب فی متن  او قصور فی دلاله، فالا ولی العمل با لا ولی تمسکا بظاهر الایه” حدمحارب : کشتن، دار آویختن ـ دست و پا را برعکس بریدن ، و تبعید است.و علمای امامیه دررابطه با اجرای کیفرهای مذکور دچار اختلاف شده اند.شیخ مفید ـ رضوان الله تعالی علیه ـ فرموده اند که حاکم شرع مخیر است یکی از آنها راانتخاب کند،و شیخ طوسی (ره)به ترتیب درکیفرها معتقد است و همان ترتیبی که از خود ایشان از کتاب نهایه نقل کردیم،و سپس فرموده است:مستند شیخ طوسی برای ترتیب،اخبار و احادیث وارده است لکن احادیث مذکوریا سندشان ضعیف است و یا ازنظر متن و دلالت و معنی اضطراب و ضعف دارد لذا بهتر همان قول اولی و قول شیخ مفید است که ظاهر آیه شریفه نیز به همان مطلب یعنی تخییر دلالت دارد.

ادامه دارد

 

17دسامبر/16

مصاحبه با :حجه الاسلام والمسلمین موسوی خوئینی ها

لازم است در جماعت اهل سنّت حاضر شوند واز انعقاد وتشکیل نماز جماعات در منازل وگذاشتن بلندگوهای خلاف رویه اجتناب نمایند.امام خمینی

مصاحبه با :حجه الاسلام والمسلمین موسوی خوئینی ها.نمایندۀ امام وسرپرست حجاج ایرانی

جنابعالی بعنوان نماینده امام وسرپرست حجاج ایرانی دیدگاه خود را نسبت به نقش حج در جامعه بین الملل اسلامی بویژه در شرایط کنونی ،توضیح دهید؟بسم الله الرحمن الرحیم .”واذان من الله ورسوله الی الناس یوم الحج الاکبر  ان الله بریء من المشرکین ورسوله”.اگر در این آیه وشان نزول آن دقت کنیم ،به این نتیجه میرسیم که در صدر اسلام وآغاز نهضت جهانی اسلام پیامبر اسلام«ص» مکه وبخصوص در ایام حج ،به عنوان مرکزی برای اعلام مواضع اصولی پیامبر اسلام «ص» در زمان خودشان بوده ودر همۀ زمانها به تناسب آن زمان ،بیان مواضع اصولی اسلام بویژه در برابر کفار ومشرکین_ودریک کلمه:تمام دشمنان اسلام _در این آیه ای که تلاوت کردم ،بر حسب دستور خداوند ،پیامبر «ص» مامور میشدند که در ایام حج در چنین مشهد عظیمی که از همه قبائل وهمه نقاط مردم برای زیارت خانه خدا می آیند ، مواضع خودشان را در برابر کفار ومشرکین و دشمنان اسلام اعلام کنند.اتفاقا در این آیه ،اکثر مفسرین از عامه واهل سنت ،یوم الحج الاکبر را به یک روز خاص در سال که در  زمان پیامبر«ص»  بوده ،تفسیر نکرده اند بلکه همه ساله در موسم حج تمتع که در مکه اجتماع میکنند ،یوم الحج الاکبر  را به آن روزهای خاص تفسیر کرده اند ،یعنی انتخاب مکه ،آن هم در آن یوم الحج الاکبر درست توجه شده، چرا که در آن اجتماع عمومی که در زمان پیامبر از همه نقاط شبه جزیره وخارج از شبه جزیره کسانی در آنجا می آمدند ،یک چنین روزی را پیامبر «ص» به حکم قرآن ودستور خداوند برای اعلام این موضع اساسی که “ان الله بریء من المشرکین ورسوله”. انتخاب میکند،که به تعبیر امروزی همان شعار مرگ بر کفار ومرگ بر مشرکین ومرگ بر منافق ومرگ بر استکبار جهانی ومرگ بر آمریکا و ومرگ بر اسرائیل است.در هر صورت امیرالمؤمنین «ع» موفق شد که در حضور تمام کفاری که در مکه جمع شده بودند _این آیه را بخواند وموضع اسلام  را در برابر آنها اعلام کند.این آیه به صراحت نشان می دهد که مکه در ایام حج ،جایی است برای اینکه مواضع مسلمین در برابر کفار اعلام شود واین آیه نیز نشان می دهد که حج ،کنگره ای است متعلق به تمام مسلمانها وبرای بیان کردن آن مسائلی که مربوط به همه مسلمین است.این آیه اعلام بیزاری خداوند ورسول خدا ازمشرکین ،آمریکا،شوروی واسراییل است،وهمچنین تمام قدرتهای وابسته به آنها وتمام حکومتهای مرتجعی است که شیطانکهای دور آن شیطانهای بزرگ وبخصوص شیطان بزرگشان آمریکا اجتماع کرده اند. بنابراین با توجه به این آیه ،ما به حکم قرآن موظفیم حج را به عنوان یک مجمع جهانی مسلمین  برای اعلام مواضع اصولی در برابر کفار جهانی انتخاب کنیم .واین وظیفه همه مسلمین است ،چیزی نیست که بخشی از مسلمین بپذیرندوبخشی دیگر معتقد نباشند .در همین جا مناسب است بگویم :در سال گذشته اولین روزی که وارد عربستان شدیم هنوز در جده بودیم که وزیر حج عربستان به دیدارمان آمد.البته در صورت ظاهر به عنوان دیدن آمده بود ولی در واقع آمده بود تهدید کند شما حق ندارید به وظائف اسلامیتان که در ارتباط با مسائل سیاسی است کاری انجام دهید.من گفتم :شما از کجا میگوئید که ما حق نداریم ونباید این شعارها را بدهیم ومسائل را برای مسلمانان بازگو کنیم؟گفت:برای اینکه این چیزها در قرآن وسیره پیامبر«ص» وجود ندارد! گفتم بنابراین ،شما قرآن را قبول دارید وهرچه قرآن دستور دهد می پذیرید؟ با تعجب گفت: بله قبول داریم . گفتم قرآن می گوید: “واذان من الله ورسوله الی الناس یوم الحج الاکبر ان الله بری من المشرکین ورسوله”  من از شما می پرسم:اینکه اعلام باید بشود که خدا و رسولش از مشرکین  بیزارند  این فقط وظیفه پیامبر اکرم«ص» بوده وبقیه مسلمین دیگر موظف نیستند که اعلام بیزاری کنند، به تبع از خداوند وبه تبع از رسول اکرم؟ شما میخواهید بگوئید که اصلا مسلمانان چنین وظیفه ای ندارند یا این وظیفه را دارند ولی بر خلاف پیامبر که این کار را در ایام حج  انجام میداد ،بروند در جای دیگر این کار را بکنند!؟ گفت:ما هم قبول داریم که باید این مسائل گفته شود ولی در جلساتی خصوصی بین سران کشورها وکسانی که متوجه مسائل سیاسی هستند ،نه بین عامه مردم! گفتم: اتفاقا این آیه بعکس  سخن شما گفته است برای اینکه میگوید در روز حج اکبر _که مردم در مکه اجتماع میکنند_پیغمبر به خود مردم بگوید،وگرنه پیغمبر هم میتوانست سران قریش وسران قبائل دیگر را دعوت کند وهیچ لزومی نداشت که روز حج اکبر باشد،در یک جلسه ای با آنان صحبت میکرد ولی قرآن به پیامبر دستور میدهد که در آن روزها که همه مردم در آن اجتماع عظیم شرکت دارند چه سیاسیها وچه غیر سیاسیها ،علما وغیر علما ،عربها وعجمها ،این مطلب را اعلام کند، این خود نشان میدهد که این مسائل مربوط به محافل خصوصی نیست ،بلکه دقیقا باید در محافل عمومی گفته شود .حرف ما که به اینجا رسید گفت:اصولا ما با شما اختلاف ریشه ای داریم! گفتم : اتفاقا ما معتقدیم که هیچ اختلافی  نداریم برای اینکه ما وشما قرآن را قبول داریم واگر اختلافی باشد باید یکی از ما،قرآن را قبول نداشته باشیم . ما می گوئیم همه قرآن را بپذیریم  وتسلیم آن شویم ،اگر شما قبول ندارید معنایش این است که نمی خواهید تسلیم قرآن شوید. این آیه نشان میدهد که حج یک پایگاه جهانی اسلامی است برای مقابله با تمام دشمنان اسلام،واز همین جا نتیجه میگیریم که مسلمین باید با هم متحد باشند ودر یک جبهه واحد ،مواضع خود را دربرابر کفر جهانی _که معلوم میشود کفر هم یک جبهه است_ اعلام کنند.بیش از دو جبهه در دنیا وجود ندارد: یکی جبهه مسلمین وحق و دیگری: جبهه کفار وباطل. اولین قدمی که مسلمین باید در آنجا بردارند ،این است که: فریاد انزجار از مشرکین وکفار  را به گوش جهانیان برسانند هرکس که میخواهد مسلمان شود، در قدم اول باید شهادتین بگویدیعنی اعلام مواضع  قبل از اینکه به مرحله عمل برسد. اگر کسی بگوید من مسلمان شده ام اما به زبان نخواهد اعلام کند ،اسلام از او نمی پذیرد. کسی بگوید من مسلمانم نماز می خوانم ،روزه می گیرم،طواف خانه خدا می کنم وجمرات هم می کنم اما حاضر نیستم اعلام مواضع کنم ،اسلام قبول ندارد تا شهادتین نگوید فایده ای ندارد .اعلام مواضع مساله ای اساسی در اسلام است،هر که می گوید من مسلمانم،بایست شهادتین را اعلام کند وبه دنبال آن بیزاری از کفار.در اینجا بد نیست نکته ای را بگویم: دولت عربستان از جمله حرفهائی که سال گذشته به ما میگفت این بودکه: اگر شما با آمریکا واسرائیل مخالفید، بروید با اسرائیل جنگ کنید ،گفتن تنها فایده ای ندارد. ما میگفتیم :اولین مرحله جنگ با دشمن اعلام دشمنی است.باید اعلام کنیم که با او دشمنیم واو با ما دشمن است وما از او بیزار هستیم وشما حاضر نیستید که این حداقل را هم گوش کنید،چطور تحمل میکنید که ما برویم با اسرائیل بجنگیم!! در عین حال ما برای جنگیدن حرفی نداریم ، شما موافقت کنید در همین مکه ،در ایام حج ما اعلام میکنیم که مردم برای جنگ با اسرائیل آماده شوند و شما خواهید دید که همه مردم می آیند.شما جلوگیری نکنید ،ما می توانیم از همین جا ، یک نیروی عظیم چند صد هزار نفری بسیج کنیم وبرای جنگ در برابر اسرائیل به جبهه بفرستیم. شما با شعارش مخالفید، آن وقت چطور حاضر می شوید که ما برویم جنگ کنیم. امیدواریم با این جرقه ای که از برکت جمهوری اسلامی ایران زده شده، کم کم حج از آن حالتی که دولت عربستان به تبعیت از آمریکا می خواهد ،بیرون بیاید وتبدیل شود به همان حجی که اسلام خواسته است و انشاءالله مسلمانان هم به این بعد عظیم حج توجه بیشتری ابراز دارند  واز همین مرکز به خواست خداوند جبهۀ نیرومندی علیه کفر جهانی آغاز خواهد شد وبسیج خواهد شد.در روایات اسلامی ما هم آمده است که انقلاب عظیم جهانی نهائی  مهدی موعود علیه السلام از مکه آغاز می شود،واین هم مژده ای است برای اینکه انشاءالله  حج به سوی چنین سمتی حرکت می کند ،وخانه کعبه دارد آماده می شود برای برخاستن آن فریادی که در روایات هست: حضرت مهدی “عج” تکیه به خانه کعبه می کند واعلام می فرماید که : من قیام خود را آغاز کردم . _رسالت ویژه حجاج ایرانی وهمچنین نکات اساسی و مهمی که  حجاج باید بصورت مؤکد مورد عمل ورعایت کامل قرار دهند در این کنگره بزرگ الهی چیست؟ با توجه به اینکه رژیم عربستان .اکثر قریب به اتفاق رژیم هایی که در کشورهای اسلامی حاکم هستند وجدای از مردم وفرهنگ اسلامی هستند ،سعی می کنند که شعار ضد اسلامی تفکیک دین از سیاست را در ذهن وفکر مسلمانها جا بیاندازند زیرا که قدرتهای بزرگ ووابستگان به آنها متوجه شده اند که در اثر قرار گرفتن مسائل سیاسی ومذهبی در یک کادر و به تعبیر دیگر پیداکردن دین محتوای واقعی خودش را که از سیاسیت جدا نیست،یک چنین اسلامی  خطر اساسی وجدی است برای منافع قدرتهای بزرگ وبرای موجودیت حکومت های وابسته به آنها.به دلیل این احساس خطر شدیدا روی این مسئله تبلیغ می کنند واز آنجائی که امروز در دنیا ،انقلاب اسلامی بهترین نمونه ونشانۀ بارز باهم بودن مسائل سیاسی و دینی است وپیروزیهائی  که مردم ایران با تکیه به این شعار که”سیاست ما عین دیانت ما است و دیانت ما عین سیاست ” موفق شدند که یک رژیم ریشه دار تاریخی  دوهزاروپانصدساله را با همۀ وابستگی اش به بزرگترین قدرت امروز که آمریکا هست سرنگون کنند، یک چنین مردمی در برابر آن تبلیغاتی که رژیمهای وابسته به آمریکا وسایر قدرتها میکنند طبیعی است که بزرگترین رسالتشان ومسئولیتشان زدودن این تفکر غلط وآثار تبلیغات ضد اسلامی این حکومتها از ذهن سایر مسلمانهائی است که به عربستان هنگام حج خواهند آمد . برای آنها توضیح بدهند که یکی از عوامل مهم عقب ماندن مسلمانها وتسلط این حکومتهای وابسته به شرق وغرب برما این است که ما مسائل سیاسی را جدای از مسائل اسلامی ودینی کردیم وبنابراین آن دینی که پیغمبر اسلام آورده آن دین را هم نداریم . چون آن دین را نداریم با اینکه مسلمان هستیم عقب مانده ایم واین حکومتهای مرتجع وحقیر و وابسته بر ما مسلط شده اند.پس در درجه اول ،بزرگترین رسالتشان این است که در تماسهائی که در کشور عربستان درایام حج با همۀ مسلمانها دارند در این تماسها راه ودلایل مختلف وگوناگون نشان بدهند که سیاست در متن اسلام است واسلام ودین بدون سیاست ،اسلام پیغمبر نیست . اسلام آمریکائی است ، اسلام ساختۀ این حکام وابسته به آمریکا است. پرهیز از اختلاف. و بدنبال این مسئله ای که حجاجمان باید به آن توجه کنند این است که هم دشمن وهم دوست ما را دقیقا زیر نظر گرفته است دوستان انقلاب به خاطر این علاقه ای که به انقلاب دارند وعشقی که به امام دارند به حجاج ایرانی به عنوان فرزندان امام وفرزندان این انقلاب نگاه میکنند وبه عنوان یک انسان که با مشت ودست خالی رفتند به جنگ یک رژیم تا دندان مسلح شاه به همۀ پشتیبانیهائی که آمریکا میکرد وساقطش کردند ، با یک دیدۀ اعجاب به مردم ایران نگاه میکنند ،همراه با علاقه ومحبت ودوستی . لذا آنها از هر حرکت ما درس میگیرند به عنوان اینکه ببینند ما چه میکنیم  وآنها خودشان را به شکل ما در بیاورند تا آنها هم به آن پیروزیهائی که ملت ایران به آن دست یافته ،برسند . ودشمن هم به دلیل ضربه هائی که از اسلام وانقلاب اسلامی واز امام خورده تلاش میکند تا با بزرگ جلوه دادن اشتباهات وخطاهای حتی کوچک ما ،امام را، انقلاب را و اسلام وایران را در ذهن سایر مسلمانها بدنام وخدشه دار کند. پس دشمن در صدد است که عیبهای کوچک ما را بزرگ جلوه دهد و خوبی های ما را به صورت بدی جلوه بدهد. در یک چنین شرایطی ،حجاج ما به شدت باید مراقب اعمال و رفتار خود باشند. دشمن سعی میکند که در دنیا تبلیغ کند ما انقلابمان یک انقلاب شیعی است که درصدد نفی برادران سنی خودمان هستیم وسعی میکند که تبلیغ کند ما به عنوان یک گروه اقلیت در میان اکثریت مسلمین دنیا راهی برخلاف راه اسلام داریم میرویم!دریک چنین شرایطی که دشمن اینطور می خواهد تبلیغ کند،باتوجه به اینکه ما اصول اسلامیمان مشترک است بین همه فرق مسلمین از شیعه و سنی ،ما میتوانیم در ایام حج بااتکاء به آن اصول ،از مسائل اختلافی پرهیز کنیم .ودر فتواهای حضرت امام هم که مراجعه میکنیم مخصوصا به دستوراتی که در پیامهای سال اول و سالهای اول پیروزی انقلاب برای حجاج میدادند ،به شدت تاکید فرمودند روی پرهیز از مسائل اختلاف برانگیز ،مثلا فرموده اندکه: در نماز جماعت آنها در حالی که منعقد میشود شرکت کنید ودر آن حال توی کاروانها ومنازل خودتان نماز جماعت برقرار نکنید ،در حالی که نماز اقامه می شود شما از مسجد خارج نشوید.در حالیکه در نماز آنها شرکت میکنید مهر نگذارید وامثال این دستوراتی که فرموده اند. طرح مسائلی که اختلاف برانگیز است بین برادران شیعه وسنی ، آنها را لزوما نباید در آنجا مطرح کرد بلکه ضرورتا باید از آنها پرهیز کرد .دشمن سعی میکند همیشه به این مسئله شیعه وسنی به عنوان یک مسئله جدی ومحل اختلاف دامن بزند  واز این دامن زدن به اختلافات ،منافع خود را تحصیل بکند.روش خرید وفروش در سفر حج . وهمچنین در معاشرتها در این مدت که درآنجا هستیم ،برادران وخواهران سعی کنند که اولا: در نحوۀ برخورد با مغازه داران وفروشندگانی که در آنجا هستند رعایت اصول واحکام اسلام در خرید و فروش ،مسائل حرام وحلال در اموال مردم را به شدت مراعات ومراقبت کنند ،خواهرانمان آن عزت وکرامت مخصوص زنان اسلام را در معاشرت و برخورد دقیقا رعایت کنند وآن وزانت ومتانتی که در شان یک زن مسلمان، آن هم از یک کشور انقلابی مثل ایران وآن هم تحت تربیتهای امام است برخوردار باشند. وتوجه کنند که اینها در واقع در آنجا نمایانگر زنهای یک ملتی هستند که هزارها جوانشان را در جبهه ها قربانی کرده اند ونثار راه خدا کرده اند. هنگام خریدن دقت کنند،چیزهایی نخرند که دشمنان ما تبلیغ کنند که حجاج ایرانی سطح افکارشان تا اینجا است که اگر به سفر حج هم آمدند برای کشورشان چیزهایی را میخرند که در شان انسانهائی نیست که در شرایط جنگ میباشند با نیازهای فراوان ضروری و اساسی که مملکت دارد ما پولهایمان راببریم آنجا چیزهایی بخریم که نه تنها ضروری نیست بلکه اساسا زاید است در زندگی انسان .درخرید باید شئون اسلامی و انقلابی کشورمان را بکنند وحتی آنجا می توانند بخشی از خریدهایشان را چیزهایی قرار بدهند که امروز جبهه ها نیاز دارد. چیزهای عادی وساده هم هست که امروز موردنیاز است ودر همین جا هم می بینند گاهی رسانه ها اعلام میکنند برای جبهه ها چه چیزهایی نیاز داریم. وهمچنین در مواقع خرید رعایت شئون اسلامی را بکنند ،در مواقعی که وقت نماز است ،ساعات عبادت است ومسلمانها مشغول نماز جماعت هستند،آنها توی مغازه ها مشغول گفت وگو و چانه زدن راجع به خرید حتما نباشند ،مسائلی از این قبیل.  همچنین با توجه به اینکه اگر جمهوری اسلامی مقرراتی راوضع می کند که هرفردی چقدر پول می تواند با خودش ببرد خارج ازان مقدار بر خلاف مقررات است و همانطوری که می دانند خلاف این مقررات عمل کردن امروز گناه دارد اینها را توجه داشته باشندکه چون دولت جمهوری اسلامی بخاطر مصالح خود مردم این مقررات را وضع مکند، با تخلف از مقررات دولت نشان ندهند به دیگران که ما از دولتمان حمایت نمی کنیم. وقتی انها ملاحظه کنند حجاج ما پول ایرانی را می برند آنجا و در بازارهای عربستان به قیمتهای نازل به فروش می رسانند،بااینکه آنها می دانند دولت ما منع کرده است و بردن این پولها رااز کشور و خرید و فروشش در آنجا ممنوع است،این احساس را حجاج مابه سایرین با این عملشان ندهندکه ما از دولتمان در قوانین و مقرراتش حمایت نمی کنیم و عملا خودمان تخلف می کنیم از این قوانین و مقررات.روش معاشرت در کاروانها  در معاشرت باخودشان در میان کاوانها به نحوی رفتارکنند که رفتار اینها و معاشرتشان با همدیگرعبرت ودرسی باشد برای حجاج سایر کشورها. در سال گذشته توصیه کردم که حجاج ما مقداری از اوقاتشان را صرف کنندبه رفتن به داخل کاروانهای حجاج سایر کشورها، به عنوان مهمان وارد کاروان آنها بشوند بدون اینکه برای آنها ایجاد زحمتی بکنند،بروند بنشینند،یک ساعت،بیشتر،کمتر،مترجم همراه خودشان ببرند،با هر زبانی که می توانند با آنها حرف بزنند،از وضع آنها و کشورشان بپرسند،وضع خودمان و کشور خودمان را برایشان تعریف بکنند آنهارا دعوت کنند به داخل کاروانهایشان،مثلا انها را برای یک وعده ی ظهریا شب به ضیافت دعوت کنند که این معاشرتها و این محبتها-ولو جزئی-نسبت به آنها اثرات مطلوب بسیارفراوانی دارد.امیدوارم حجاج ما تمامی آنچه را که تذکر دادم و آنچه را که خودشان می دانند رعایت کنند که انشا الله سفرای خوبی برای امام و انقلاب و جمهوری اسلامی در خارج کشور ودر مرآی و منظر مسلمین سایر بلاد باشندتحلیل جنابعالی نسبت به کارشکنی های رژیم سعودی در مشکلاتی که در کار حج جمهوری اسلامی ایجاد می کند چیست ؟دو مسئله اساسی است در کار شکنی های عربستان نسبت به حجاج ایرانی که محور کارهای عربستان است .یکی مسئله وابستگی رژیم عربستان به آمریکا است .دومی خود سیستم حکومتی و نظام حکومتی عربستان است که سلطنتی است .لبه تیزحمله انقلاب اسلامی به این دو محور بوده است اولا جمهوری اسلامی ایران با اتکاء به اسلام ،رژیم سلطنتی شاه را به عنوان یک رژیم   ضد اسلامی سرنگون کرد و دوم اینکه این رژیم سلطنتی غیر اسلامی را نه دلیل وابسته بودنش به آمریکا سرنگون کرد که در حقیقت آمریکا را هم از ایران بیرون کرد و نه تنها از ایران بلکه قدرت آمریکا و حیثیت و آبروی آمریکا را در منطقه به شدت به خطر انداخت .رژیم عربستان به این دو مسئله ،با این دو دلیل ،با انقلاب اسلامی ایران و طبعا با حجاج ایران در تضاد شدید قرار گرفته ، نمی خواهد حجاج ایرانی در عربستان حضور پیدا کنند ،یکی به دلیل اینکه مسلمانها و مخصوصا مسلمانهای حجاز به ایرانیها نگاه می کنند به عنوان یک ملتی که با تکیه بر ارزشهای اسلامی ،رژیم سلطنتی را به عنوان رژیم ضد اسلامی سرنگون کردند ،و خود حضور چنین مردمی در آنجا که همه وجودشان ضد سلطنت است و از یک رژیم سلطنتی صد در صد متنفرند الهام دهنده است به مردم عربستان که رژیم سلطنتی عربستان هم باید از بین برود ولو حجاج ایرانی این مطلب را تبلیغ هم نکنند عربستان می داند که صرف حضور یکصد هزار مردم از یک کشوری که سلطنت و رژیم سلطنتی را ضد اسلامی می دانستند و با فرمان اسلام ساقطش کردند ،این برای آنها خطرناک است .دوم اینکه حکومت عربستان به شدت وابسته به آمریکا است و مردم ایران شعارشان شب و روز”مرگ بر آمریکا”است و اینکه امروز تمام بدبختی های مسلمین زیر سر آمریکا است. طبیعتا رژیم عربستان میداند وقتی آمریکا در کشور عربستان و در بین مسلمانهای سایرکشورها مورد تنفرقرار بگیرد و مردم بیدار بشوند،این به خطرافتادن حیثیت آمریکا در منطقه،حکومتهای وابسته به آمریکارا هم به خطرمی اندازد.بنابراین هیچ دلیل دیگری نداشت جز اینکه دو دلیل کافی بود که کارشکنی های رژیم عربستان رادر سر راه حجاج ایرانی توجیه کند.هر چند رژیم عربستان به ظاهر می گوید که این حجاج ایرانی چون در اینجا تظاهرات می کنند و شعارات می دهند و این موجب به هم خوردن آسایش حجاج است از این جهت ما با آنها مخالفیم!اما واقعیت این نیست،حجاج ایرانی اگر شعار هم ندهند تظاهرات هم نکنند،اجتماعات هم نکنند حضور این حجاج ایرانی در آنجا برای رژیم عربستان حضور خطرناک است. بنابراین طبیعی است کارشکنی کنددرسر راه حجاج ایرانی،علاوه بر اینکه تنها مربوط به رژیم عربستان هم نیست بلکه بسیاری از رژیمهای دیگر منطقه را هم حضورایرانیها باز به خطرمی اندازد،برای اینکه سایر مسلمانها می آیند آنجا در این مجمع بزرگ جهانی اسلامی،ایرانیها را می بینند،از ایرانیها مطالبی را می شنوند و طبعا در آنها تاثیر می گذارد ،بر می گردند در کشورشان این مطالب را از زبان ایرانیها که شنیده اند به کشورشان منتقل می کنند و برای رژیم حاکم بر خودشان مسئله ساز می شوند . و با تزلزل هر یک از این کشورهای وابسته به آمریکا در منطقه رژیمهای دیگر هم آسیب پذیر است .یعنی رژیم اردن به خطر بیافتد ،این خطرسرایت می کند به عربستان ،اگر رژیم ملک حسن هم به خطر بیافتد سرایت میکند به آنجا ،فرق نمی کند ،همه آنها چون وابسته به یک محور هستند ،هر کدام ضربه بخورند دیگری هم این ضربه را باید تحمل بکند .مسئله دیگری که موجب کارشکنی های عربستان است،مسئله اسرائیل است ،عربستان در میان سایر کشورها بخصوص خیلی تلاش می کند که بگوید :من سردمدارمبارزه کشورهای اسلامی با اسرائیل هستم .یک رژیمی که به دورغ چنین شعاری را میدهد و تظاهر می کند حضور ایرانیها در عربستان با توجه به مواضع بسیار قدیمی و قاطع و سرسختانه ملت ایران در رابطه با اسرائیل و اعتقاد جازم و راسخ انقلاب و مردم ایران به اینکه اسرائیل باید از بین برود ،احساس می کند وقتی ایرانیها حضور پیدا می کنند در آنجا و مواضع رهبرشان را در رابطه با اسرائیل به گوش سایر مسلمانها می رسانند،رژیم عربستان طبعا در برابر این موضع گیری ایرانیها حالت انفعالی پیدا می کند و آن ماهیت واقعی اش که سازش با اسرائیل و قدرت مافوق اسرائیل که آمریکا است ،بر ملا می شود و افشا می شود .رژیم عربستان سخت وحشت دارد از اینکه در میان کشور های اسلامی ماهیت سازش کارانه اش با اسرائیل افشا بشود .

مسئله دیگر مسئله شوروی است :رژیم عربستان اولا به دلیل وابستگی اش به آمریکا مواضع مخالف شوروی دارد و ثانیا همان مواضع مخالف جدی و واقعی نیست به حسب ظاهر چنین مخالفت هایی را اعلام می کند و گرنه یک حکومت وابسته به آمریکا این استقلال را ندارد که بتواند پیش خودش تصمیم بگیرد که با یک قدرتی مثل شوروی مخالفت کند و همچنان که بین خود شوروی ،آمریکا و شوروی اختلافی در ماهیت و باطن نیست .اما دولت عربستان شدیدا می خواهد مانور بدهد روی این مسئله که چون شوروی یک کشور الحادی است و ما هم اینجا متولی خانه خدا هستیم بنا براین ما بیش از همه با شوروی دشمنیم مع ذلک می بینید عربستان در برابر تجاوز شوروی کمترین کاری نمی کند ولیکن مردم ایران علیرغم همه تجاوز شوروی به افغانستان سخت موضع قاطع و انقلابی هم دارند ،در همه جا هم فریاد “مرگ بر شوروی متجاوز “شان بلند است .و می بینید وقتی که ایرانیها حضور پیدا می کنند در آنجا و این شعار مرگ بر شوروی و اینکه شوروی متجاوز است را سر می دهند ،دولت عربستان را به حالت انفعال می اندازد و این ماهیت سازشکارانه اش حتی با شوروی هم افشاءمی شود.توصیه جنابعالی به عنوان نماینده امام و سرپرست حجاج ایرانی در رعایت مقررات ورود و خروج و همچنین مسائل گمرکی چیست؟مردم و حجاج محترم ایرانی باید توجه داشته باشند که انتقال صد هزار نفر از کشوری به کشور دیگر مشکلات فراوانی دارد و مسائل زیادی هم همراهش هست ،کار ساده ای نیست که دولت جمهوری اسلامی ایران این سفر را واگذار کند به اینکه خود مردم هرجور که مایلند از کشور خارج بشوند و یا برگردند به کشور!طبیعی است که همه حجاج ما توجه دارند چنین چیزی امکان پذیر نیست .طبعا دولت جمهوری اسلامی برای اینکه این انتقال از یک کشوری به کشور دیگر و مراجعتشان به شکل آبرومندی برگزار شود،مقرراتی را باید وضع کند.این مقررات اگر در بعضی از موارد-احساس میشود-ایجاد محدودیت میکند،صرف ایجاد محدودیت برای اشخاص لزوما به معنی بدبودن آن مقررات نیست بلکه حفظ حقوق افراد ایجاب میکند که مقرراتی محدودکننده وضع بشود. مثلا شما در رابطه با بهداشت ملاحظه کنید اینکه اگر دولت جمهوری اسلامی ایران آزاد بگذارد ،هر کسی میخواهد برود به عربستان هرچند که بیماری داشته باشد مانعی ندارد،یا نه،اشخاص با توجه به وضع جسمی اشان در هر شرایطی باشند میتوانند به عربستان بروند! در حالی که در عربستان  مسائل فروانی به لحاظ بهداشتی مطرح است مسئله گرما هست،مسئله تغییر آب وهوا هست، مسئله بیماریهائی که ممکن است سایر حجاج به عربستان بیاورند ،بنابراین نمیشود قبول کرد این معنی که وزارت بهداری مقرراتی وضع نکند وشرایطی قائل نشود. یا مثلا اگر در رابطه با مسئله اعتیاد ،دولت جمهوری اسلامی ایران مقرراتی دارد که افراد معتاد نمی توانند این سفر را بروند، چرا؟ زیرا چنین افرادی برای ما مسائل سیاسی ایجاد میکنند که به ضرر جمهوری اسلامی است، هم فرد معتاد اگر برود و در آنجا نتواند به اعتیاد خودش پاسخ مثبت بدهد طبعا گرفتار مشکلات فراوانی خواهد شد که برای سازمان حج هم گرفتاری درست میکند،اگر بخواهد با خودش حمل مواد مخدر بکند که هم جرم است ،هم باعث سوء استفاده دشمنان میشود علیه انقلاب وعلیه ایران وعلیه ملت.پس این مقررات ولو در یک جهت،محدود کننده است اما به نفع جامعه است. یا مثلا در گمرکات آزاد باشد گرچه مردم ما خوبند وسوء استفاده نمی کنند ولی همیشه یک مشت سودجوی بی بندو بار که به هیچ چیز جز منافع مادی فکر نمی کنند آنها می آیند به صحنه وسوء استفاده می کنند از آزادی گمرکات.در اینجا تذکر می دهم که مردم به ویژه مدیران کاروانها مقررات حج را توجه کنند،خدمۀ کاروانها همه رعایت کنند آنچه را که دولت جمهوری اسلامی ایران به عنوان مقررات وضع میکند و مطمئن باشند عده ای دلسوز می نشینند مسائل ومشکلات را بررسی می کنند ودر جهت حل مشکلات این مقررات را وضع می کنند البته باید تذکر بدهم به همۀ مسئولانی که در مشاغل مختلف در جمهوری اسلامی ایران در رابطه با سفر حج قرار میگیرند از مسئولان هواپیمائی از مسئولان گمرکات ،مسئولان سازمان حج وبانک و هرکسی  که به نحوی در رابطه با حج سروکارش با حجاج می افتد و در این سفر الهی باید خدمتی را ارائه بدهد، توجه کنند که اینها  مسافران معمولی نیستند،راهیان خانه خدا هستند اکثریتشان از طبقه مستضعف جامعه هستند،مستطیع که شدند معنایش این نیست که از طبقه ثروتمندان واشراف هستند اکثرشان از توی این روستاها آمده انداز این شهرهای کوچک آمده اند ،که عمری کار کرده اند وسخت ترین کارها را کرده اند، یک مقدار مالی فراهم کردند و بالاخره مستطیع شده اند، لذا وقتی اینها از سفر حج برمی گردند یا می خواهند بروند به سفر نسبت به آنها سخت گیری نکنند ونه تنها سخت گیری بلکه با چهرۀ گشاده وبا زبان ملایم برخورد کنند.اگر دیدند در بعضی از موارد یک فرد حاجی ،تخلفی کرده ، سعی نکنند به صورت ریختن آبروی او باآن تخلف برخورد کنند. من سال گذشته گفته ام امسال هم باز می گویم: اگر از مسئولان در هواپیمائی ،در گمرکات افراد اندکی پیدا بشوند که بارفتار ناهنجارشان بخواهند در حجاج ما این فکر را القا کنند  که همچنان در جمهوری اسلامی نسبت به حجاج بدرفتاری میشود،ما با این تعداد اندک به شدت برخورد خواهیم کرد ومطمئنیم اکثریت قاطع خدمتگزارانی که در فرودگاهات وگمرکات و هواپیمائی هستند علاقه مندان به جمهوری اسلامی وبه حج وبه خانه خدا هستند وانتظار میرود که جوری رفتار کنند که حجاج ما احساس بکنند که به دلیل اینکه زائر خانۀ خدا هستند، به همین دلیل تفاوتی دارند در نظر مسئولان مختلف با مسافرانی که به سایر کشورها برای تفریح وگردش می روند.امیدواریم هم مردم رعایت مقررات را بکنند وهم مسئولان، رعایت شئون وحدود حجاج خانۀ خدا را بکنند. انشاء الله.

 

17دسامبر/16

معاد قسمت هفتم

آیه الله جوادی آملی

یادمعاد وتحمل سختی ها

مهمترین عامل برای تحقق اهداف انبیاء «ع»یاد معاد است.هدف انبیاء نورانی شدن مردم است وبالنتیجه مردم قیام به قسط خواهند کرد.وقتی انسان نورانی شد .هیچ راهزنی نمیتواند اورا از راه باز دارد،راهزنهای انسان که نمیگذارند انسان به یاد معاد باشد،چند گونه اند:۱_سرگرمی لذت وعیش ونوش دنیا.۲سختی ها  وشکنجه ها وخستگی راه.۳-شبهات وانحرافات فکری.در بحث گذشته در مورداول گفتگو کردیم و در اینجا به مورد دوم میپردازیم. سختی راه برای نمونه جریان موسای کلیم«ع»را با فرعون که قرآن آن را در چند مورد (با مختصر فرقی)بیان فرموده است-نقل میکنیم:مورد اول _سوره ی اعراف از آیه ۱۰۶تا ۱۲۸٫مورد دوم –سوره ی طه از آیه ۶۴تا ۷۵٫مورد سوم –سوره ی شعراء از آیه ۲۹تا ۵۱ در سوره ی اعراف میفرماید “قال ان کنت جئت بآیه فاءت بها ان کنت من الصادقین .فرعون گفت :اگر در برابر داعیه نبوت ،بینه ای داری ،حاضر کن!”فالقی عصاه فاذا هی ثبان مبین”موسای کلیم «ع»عصا را افکند وبه صورت یک اژدهایی آشکار در آمد. “و نزع یده فاذا هی بیضا للناظرین” –دست را هم از بغل درآورد همانند آفتاب تابان شد. “قال الملاء من قوم فرعون ان هذا لساحر علیم” –آن ملاء و اشراف اسرافگر گفتند:این ساحر است. “یرید ان یخرجکم من ارضکم فماذا تاءمرون” –منظورش  آسیب زدن به استقلال و تمامیت ارضی است و میخواهد  تجزیه کند ومردم را از این دیار بیرون کند.نظرخواهی کرد.”قالو ارجه  واخاه وارسل فی المدائن حاشرین _یا توک بکل ساحر علیم” نتیجه نظر خواهی از ملاء ودرباریان این شد که گفتند :موسی وبرادرش «ع» را مهلت بده وساحران را از شهرها دعوت کن که با او به مبارزه برخیزند. “وَ جاءَ السحره فرعون قالوا ان لنا لاجرا ان کنا نحن الغالبین” – ساحران پیش فرعون آمدند و گفتند: اگر ما در این مسابقه پیروز بشویم، اجر و مزدی داریم؟ “قال نعم وانکم  لمن المقربین”.-فرعون گفت نه تنها اجرو مزد دارید بلکه مقرب درگاه من خواهید شد(هم اجر مادی هم مقام ).”قالو یا موسی اما ان تلقی واما ان نکون نحن الملقین”.-ساحران به موسی«ع» گفتند:یا اول تو عصایت را بیفکن یا ما این عصاها و طنابها را که به میدان آوردیم ،می افکنیم. “قال القوا  فلما القوا سحروا اعین الناس واسترهبوهم[۱] وجاؤوا بسحر عظیم ” فرمود شما بیاندازید.وقتی آنچه بهمراه آورده بودند در میدان انداختند،چون واقعیت که نداشت (چشم بندی کردند)مردم میپنداشتند که این چوبها وطنابها بصورت مار در آمده ،وگرفتار ترس و هراس شدند.”واوحینا الی الموسی ان الق عصاک فاذا هی تلقف[۲] ماءیافکون” آنگاه فرمود:ما از راه وحی به موسای کلیم «ع» تفهیم کردیم که عصا را بینداز ،اگر تو این عصا را انداختی ،آنچه را که اینها به دروغ نشان دادند از بین میبرد.”فوقع الحق وبطل ماکانوا یعلمون”-پس ظهور کرد بطلان سحر آنها وحق روشن شد .چون کار ساحران این بود که چوب وطناب را به صورت مار در آورندنه اصل احداث  چوب وطناب .وقتی اینچنین شد،”فغلبوا هنائک إنقلبوا صاغرین” – جناح مخالف مغلوب شدند وبا یک حالت خواری و حقارت برگشتند . و ساحران فهمیدند که کار  موسی«ع» سحر نیست وایمان آوردند: “والقی السحره الساجدین”خضوع کردند “قالوا آمنا برب العالمین ،رب موسی وهارون”. _وگفتند ایمان آوردیم به رب العالمین که از جمله بندگان او هارون وموسی است. این بود حسن ختام کار ساحران.در اینجا فرعون شروع به تهدید میکند،تهدید فرعون نه در حد لفظ است ،تهدید از یک مقام خشنی است که سالیان متمادی خون آشامی کار او بود.این اولین بار نیست که دهان به تهدید باز میکند . پس تهدید او خطر حتمی ویقینی  در بردارد.قال فرعون امنتم به قبل ان اذن لکم؟ان هذا لمکر مکرتموه فی المدینه لتخرجوامنها اهلها فسوف تعلمون”.- فرعون گفت:قبل از اینکه من به شما اذن دهم،تغیر عقیده دادید وایمان آوردید به موسی«ع» ؟این یک توطئه است که شما ساحران با آن ساحر بزرگ –معاذ الله- پیاده کردیدمنظورتان سلطه گری بر مردم این منطقه وحکومت بر این زمین است. به زودی میفهمید که من چه می کنم:”لا قطعن ایدیکم وارجلکم من خلاف ثم لاصلبنکم اجمعین” :-دست وپای شما را قطع میکنم  از خلاف نه از وفاق (یعنی دست راست وپای چپ یا بالعکس)وبعد از آن شما را به دار می آویزم ،این تهدید از فرعون که سالیان متمادی خون آشامی کار اوست،امری قطعی و حتمی است.شاهد قضیه در اینجاست : هدف با راهنمایی موسی«ع»  مشخص شده و معلوم است. رفتن این راه ورسیدن به این هدف (نورانی شدن[۳])که در ضمن آیه اول و پنجم سوره ی ابراهیم «ع»گذشت ،دست وپا بریدن وبدار آویختن راهم در بردارد  انسان تا خطر را تحمل نکند،به هدف نمیرسد.ولی چه مشوقی میتواند وادارش کند که این خطر را تحمل کند تا به هدف برسد؟باید از زبان رهروان این راه پرخطر بشنویم .چه گفتند؟آیا گفتند:بما مهلت بدهید؟آیا توبه کردند؟خیر. “قالو انا الی ربنا منقلبون”(با جمله اسمیه وتاکید بر آن).خیلی قاطع وصریح گفتند :ما را که اعدام نمیکنی ،مارا احیاء میکنی!(پیکری را رها میکنیم  وبرای ابد زنده خواهیم بود)در بعضی سوره ها ،همین جریان را نقل میکند،قبلش این است که “قالوا  لاضیرانا الی ربنا منقلبون”[۴] این اختلاف در نقل یا بخاطر این است  که حالات آنان مختلف بوده  یا افراد مختلف بوده اند وهمه یکنواخت  نبودند .بعضی عالی بودند وبعضی خیلی اعلی بودند.لحنها فرق میکند ولی لحن مشترکشان این است که :”انا ربنا منقلبون وما تنقتم منا الا ان آمنا بآیات ربنا لما جاءتنا،ربنا افرغ علینا صبرا وتوفنا مسلمین” ما هیچ جرمی نداریم که سبب انتقام تو بشود جز اعتقاد ما به مبداء و معاد(استثناءمؤکد بیگناهیشان است) که آیات خدا وقتی روشن شد ،ایمان آوردیم.در این هنگام به پروردگارشان متوسل شدند. عرض کردند:خدایا در ظرف جان ماآن فضیلت صبر را قرار بده که ما مسلمان بمیریم .این خطر وادارمان نکند که دست از عقیده برداریم .هم در طاعت و هم بر مصیبت پایدار باشیم. “وقال الملاء من قوم فرعون اتذر  موسی وقومه لیفسدوا فی الارض ویذرک والهتک قال سنقتل ابناءهم  ونستحیی نساءهم وانا فوقهم  قاهرون”. _اطرافیان فرعون گفتند :شما یک عده ای را که بلوا در این کشور کردند،رها میکنید که تو وخدایان تورا از صحنه بیرون ببرند.(چون خود فرعون هم گرچه میگفت:”انا ربکم الاعلی”.[۵] اما خودش بت پرست بود به قرینه این آیه “ویذرک والهتک “.آنگاه فرعون گفت:”سنقتل ابناءهم و…”ولی موسی«ع»  به قومش چه گفت: “قال موسی لقومه استعینوا بالله و اصبروا ،ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده والعاقبه للمتقین” در سوره ی  طه  همین جریان را با مختصر تفاوتی مطرح  میکند که آیات را نقل میکنیم : “قالوا یا موسی  اما ان تلقی  واما ان نکون   اول من القی ،قال بل القوا فاذا حبالهم وعصیهم یخیل الیه من سحرهم انها تسعی،فاوجس فی النفسه  خیفه موسی ” _… موسی«ع»  ترسید. ترس موسای کلیم . علی«ع»در این مورد بیانی دارد که میفرماید:”ما شککت فی الحق مذاریته”.[۶] _از آن لحظه ای که حق را به من ارائه دادند،من در حق شک و تردید نکردم . آنگاه به عنوان جواب یک سؤال که چرا موسای کلیم«ع»بعد از مشاهده صحنه مسابقه ترسید (فاوجس  فی نفسه خیفه موسی )آن را حضرت «ع» تفسیر میکند و میفرماید:”لم یوجس موسی _علیه السلام _” “علی نفسه”. _برخودش  نترسید بلکه موسی«ع»  فرمود:من اگر عصا را القاء کنم  وبه صورت یک مار در آید وتماشاچیان نتوانند بین اعجاز من با سحر این گروه  فرق بگذارند ،چه کنم ؟ترس موسی «ع»از ضعف فکر و فرهنگ تماشاچیان بود ،نه برای خودش.اگر یک ملتی نتوانست بین سحرو معجزه فرق بگذارد چه باید کرد؟”قلنا لا تخف  انک انت الاعلی “. _گفتیم تو نترس !ما این برهان را چنان آفتابی میکنیم  که آن طبقه ضعیف بفهمند این چنین نیست  که با القاء عصا یک ماری بر مارهای دیگر افزوده شود،نه بلکه سحر همه را ابطال میکند.خداوند میفرماید :در روز ظهور حق ،ما باطل را با حق میکوبیم که باطل از بین خواهد رفت: “بل نقذف بالحق علی باطل فیدمغه فاذا هوزاهق”.[۷] “والق ما فی یمینک تلقف  ما صنعوا انما صنعوا کید ساحر ولا یفلح الساحر حیث اتی ،فالقی السحره سجدا قالوا آمنا برب هارون وموسی قال آمنتم له قبل  ان اذن لکم انه لکبیرکم الذی علمکم السحر فلا قطعن ایدیکم وارجلکم  من خلاف و لا صلبنکم فی  جذوع النخل و لتعلمن اینا اشد عذابا وابقی ” در این حادثه چه چیزی به داد مؤمنین رسید که خطر را تحمل  کنند وبه هدف برسند ؟(از زبان خود اینها  میشنویم): “قالوا لن  نؤثرک علی ماجاءنا من البینات والذی  فطرنا فاقض ما انت  قاض انما تقضی  هذه الحیوه الدنیا” _هرگز ما ایثار نمیکنیم که تو وحکومت ترا ترجیح بدهیم بر این بینات الهی ،وهمچنین ترا بر خدا ترجیح نمیدهیم (یا سوگند به مبدأ فاطر)این کار را نمیکنیم ،هر کاری که از دست تو ساخته است بکن،چرا ما تحمل میکنیم؟برای اینکه توقلمرو قضا و نفوذت در همین حیات  دنیاست.” انا آمنا بربنا لیغفر لنا خطایانا وما اکرهتنا علیه من السحر والله خیر وابقی “. فرعون چنین گفته بود که خواهید دانست که :”اینا اشد عذابا و ابقی “اینها گفتند :”والله  خیرابقی”. اما اگر خواستی بفهمی کیست که” اشد عذابا” است،بدان که : “انه من یاءت ربه مجرما فان له ” “جهنم لایموت فیها ولا یحیی” آنروز معلوم میشود “اشدالمعاقبین وابقی” وجاویدان کیست واینکه دارد” لایموت فیها ولا یحیی”  یعنی  نه میمیرد که راحت بشود ونه حیاتش حیات گوارا و طیبه است،ولی: “ومن  یاءته مؤمنا قد عمل الصالحات فاولئک لهم الدرجات العلی ، جنات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک جزاءمن تزکی” هرکس در قیامت  مؤمن  محشور بشود که با عمل صالح زندگی کرده است،یعنی حسن فعلی وفاعلی با هم باشد به بهشت میرود(در درس قبل گذشت). وهمین معنی را با بیان دیگری در سوره شعراءبازگو فرموده است:”قال اولو جئتک بشیئ مبین؟قال فات به ان کنت من الصادقین ،فالقی عصاه فاذا هی ثعبان مبین و نزع یده فاذا هی بیضاءللناظرین ،قال للماء حوله ان هذا لساحر علیم ،یرید ان یخرجکم من ارضکم بسحره فماذا  تاءمرون ،قالوا ارجه واخاه وابعث فی المدائن حاشرین ،یا،توک بکل سحار علیم ،فجمع السحره لمیقات یوم معلوم ،وقیل للناس هل انتم مجتمعون ،لعنا نتبع السحره ات کانواهم الغالبین،فلما جاء السحره قالوا الفرعون انا لنحن الغالبین ،جاءفلما السحره قالوا الفرعون ائن لنا لا جرا ان کنا نحن الغالبین،قال نعم وانکو اذالمقربین، قال لهم موسی القوا ما انتم ملقون ،فالقوا حبالهم وعصیهم وقالوا بعزه فرعون انا لنحن الغالبون ،فالقی موسی عصاه فاذا هی تلقت ما یاءفکون،فالقی السحره ساجدین ،قالوا آمنا برب العالمین ،رب موسی وهارون ،قال آمنتم له قبل ان اذن لکم انه لکبیرکم الذی علمکم السحر فلسوف تعلمون لا تقطعن ایدیکم وارجلکم من خلاف ولاصلبنکم اجمعین ،قالوا لاضیر[۸]انا الی ربنا منقلبون”. _…گفتند هیچ عیب  وضرری متوجه ما نیست . ما در این دادوستد نفع میبریم وخسارت  نداریم .ما با دست وپا دادن به سعادت ابدی میرسیم ،چون به منزل میرسیم .ما در این تحول وشدن هستیم ،کسی که در حال رجوع و منقلب شدن به طرف “ارحم الراحمین”است ضرری به او نمیرسد.این یاد معاد وشوق لقا حق بودکه این خطر سخت را تحمل کردند. با یاد معاد ترس احساس نمیشود آنچه امروز جبهه ها را گرم  نگه میدارد تنها یاد قیامت است.آنکس که خمپاره میخورد وتکه تکه میشود هیچ رنجی احساس نمیکند.اینطور نیست که کسی خیال کند آنکس که سرش یا دستش جدا شده ودر خونش می غلطد،در عذاب باشد .اصلا درد نیست،نه اینکه درد هست و درد را در راه دوست تحمل میکند.وقتی از امام باقر «ع»سئوال کردند،یاران سیدالشهداء «ع»در برابر همه شمشیرها چه احساسی داشتند؟حضرت فرمود :خیلی سبک ،مثل اینکه یک نفربا دو انگشتش گوشت یکی از انگشتانش  خود را فشار دهد. برای مشتاق لقاء الله درد نیست ،شوق هدف نمیگذارد کسی درد را احساس کند.”انا نطمع ان یغفرلنا ربنا خطایانا” “ان کنا اول المؤمنین” ادامه دارد

 

[۱]– راهب یعنی هراسناک ،وترهیب در برابر ترغیب است ، ترغیب یعنی تشویق کردن وترهیب یعنی دور داشتن .

[۲]–  در معنای “تلقف”دو قول است ،قول اول به معنای اینکه آنچه ساحران آوردند عصا میبلعد واین قول مشهور است وجریان ثامن الحجج «ع» مؤید آن است . دوم،بعضی از بزرگان اهل تفسیر میگویند منظور بلعیدن نیست بلکه به معنای ابطال سحر است یعنی وقتی  موسای کلیم«ع»  عصا را انداخت آن چوبها وطنابها که بصورت مار آمده بودند باطل شد وبه همان حالت اول خود در آمد ،یعنی چوب چوب شد و طناب طناب شد .این تعبیر لطیف تر است ودیگر آن اشکال که چگونه  یک امر مادی اینهمه مواد را میخورد بدون کم وزیاد وارد نیست و آیۀ بعد نیز مؤید این قول است.

[۳]–  یکی از اهداف کوچک انبیاء قیام مردم به قسط است  وگرنه حیوانات هم که تربیت بشوند ،ستم نمیکنند .هدف والای  انبیاء  نورانی شدن وملکوتی شدن انسان است نه تنها ظلم نکردن ونه تنها عادل بودن،عدالت عادی.

[۴]–  سورۀ شعراء،آیه۵۰٫

[۵]–  سورۀ نازعات،آیه ۲۴٫

[۶]– نهح البلاغه،از خطبه۴٫

[۷]–  سورۀ انیاء،آیه۱۸٫

[۸]–  “لا”در لاضیر ،لای نفی جنس میباشد یعنی اصلا ما ضرر نمیکنیم.

17دسامبر/16

در خط امام به سوی کنگره جهانی اسلام

خارج شدن از مسجدالحرام یا مسجد مدینه به هنگام شروع نماز جماعت جایز نیست.وبر شیعیان واجب است که با آنان نماز جماعت بخوانند.امام خمینی در خط امام به سوی کنگره جهانی اسلام .قسمتهائی از رهنمودهای امام خمینی در سال ۱۳۹۹هجری قمری: …عموم خواهران وبرادران اسلامی باید توجه داشته باشند که یکی از مهمات فلسفه حج ایجاد تفاهم وتحکیم برادری بین مسلمین است وبردانشمندان ومعممین لازم است مسائل اساسی سیاسی واجتماعی خود را با دیگر برادران در میان گذارند ودر رفع آن طرحهائی تهیه کنند تا آنان در برگشت به کشورهای خود آنها را تحت نظر علماء وارباب نظر قرار دهند….لازم است آقایان علماء وخطباء و دانشمندان محترم با وسائل ممکن این نهضت را معرفی نمایند ومقصد مسلمانان ایران را  که همان برقراری حکومت اسلامی تحت پرچم اسلام وهدایت قرآن کریم و پیغمبر مکرم اسلام است گوشزد نمایند که برادران اسلامی ما بدانند ما به جز به اسلام وبرقراری حکومت  عدل اسلامی فکر نمیکنیم. لازم است برادران ایرانی و شیعیان سایر کشورها از اعمال جاهلانه که موجب تفرق صفوف مسلمین است احتراز کنند ولازم است در جماعات اهل سنت حاضر شوند واز انعقاد وتشکیل نماز جماعات در منازل و گذاشتن بلندگوهای مخالف رویه اجتناب نمایند واز افتادن روی قبور مطهره وکارهایی که گاهی مخالف شرع است جدا اجتناب کنند.نیابت برای نماز طواف صحیح نیست .باید هر کس خودش به هر نحو میتواند نماز بخواند ومجزی است.از گرفتن نایب و مزاحمت به نمازگذاران اجتناب نمایند.طواف را که همه حجاج بنحو متعارف به جای می آورند بجا آورند و از کارهائی که اشخاص جاهل میکنند احتراز شود ومطلقا از کارهائی که موجب وهن مذهب است باید احتراز شود.در وقوفین متابعت از حکم قضات اهل سنت لازم ومجزی است اگرچه قطع بخلاف داشته باشید.مقتضی است کسانی که میخواهند حج استحبابی بجای آورند هزینه آ‌ن را صرف در احتیاج برادران وخواهران خود کنند که ثواب آن نزد خدای تعالی  بسیار بر حج استحبابی ترجیح دارد ونیز کسانی که به عنوان سوغات مصارف ناروا مینمایند یا تشریفات  ومیهمانی های خارج از رویه در وقت برگشت از حج مینمایند مقتضی است این نحو هزینه ها را صرف احتیاج برادران وخواهران علیل ومستمند خود نمایند که خداوند تعالی به آنان اجروبرکت عنایت فرماید.۲۸ شوال ۱۳۹۹_روح الله الموسوی الخمینی.فرازهائی از پیام تاریخی امام بمناسبت فرا رسییدن مراسم حج (۱۵/۶/۶۰)…فریضۀ حج در بین فرائض الهی از ویژگیهای خاصی  برخوردار است وشاید جنبه های سیاسی واجتماعی آن بر جنبه های دیگرش غلبه داشته باشد .باآنکه جنبۀ عبادیش نیز ویژگی خاصی دارد.مسلمانان متعهد که در این مجمع عمومی وسازمان الهی با لغو امتیازات، متحدالشکل وبدون توجه به رنگ وزبان و کشور ومنطقه هرسال یک بار در مواقف شریفه مجتمع میشوند وبا ساده ترین وبی آلایش ترین جهات مادی با توجه به معنویت و وفود علی الله گرد هم میآیند وبه وظایف آداب اسلامی عمل میکنند باید از جهات سیاسی واجتماعی آن غافل نباشند. علماء اعلام وخطباء معظم،مسلمانان را به جهات سیاسی و وظایف بسیار خطیرشان آگاه سازند.وظایف خطیری که اگر مسلمانان جهان  بکوشند وبه آن توجه کرده وعمل کنند،عزتی که خداوند برای مؤمنین قرار داده است بازیابند  وبه مفاخر اسلامی الهی که حق مسلمین است برسند .ودر پناه اسلام عزیز وزیر بیرق توحید وپرچم لا اله الاالله از استقلال و آزادی حقیقی برخوردار شوند ودست مستکبران وعمال آنان را از کشورهای اسلامی قطع کنند ومجد وعظمت اسلامی را بازگردانند.خداوند تعالی در آیۀ‌ شریفه ای که در صدر ذکر شد سر وانگیزۀ حج وغایت قرار داد کعبه وبیت الحرام را نهضت وقیام مسلمانان برای مصالح ناس وتوده های مستضعف جهان ذکر می فرماید.باید در این اجتماع عظیم الهی که هیچ قدرتی جز قدرت لایزال خداوند نمیتواند آن را فراهم کند مسلمانان به بررسی مشکلات عمومی مسلمین پرداخته  ودر راه رفع آنها با مشورت  همگانی کوشش کنند. یکی از بزرگترین واساسی ترین مشکلات  عدم اتحاد بین مسلمین است که بعضی از به اصطلاح سران کشورهای اسلامی منشاءآن میباشند که مع الاسف برای رفع آن تاکنون اقدام چشمگیری نشده است ،بلکه جنایتکاران سودجو  که از اختلاف ملتها  ودولت ها به سود خودشان بهره برداری میکنند با دست عمال از خدا بی خبر به اختلافات دامن میزنند وهرگاه که شالوده وحدت بین مسلمانان ریخته میشود با تمام نیرو به مخالفت بر میخیزند وبذر اختلاف می افشانند…امروز دست جنایتکار آمریکا ودیگر قدرتهای چپاولگر از آستین بعضی عمال سرسپرده و از خدا بی خبرشان بیرون آمده واز داخل وخارج با اسلحه  وقلم های بدتر وجنایت بار تر از سلاح های گرم به این ملت مظلوم حمله ور شده و در صدد شکست انقلاب اسلامی وشکست اسلام عزیز برآمده اند واز هیچ تهمت وافترا به ملتی که بجز احکام  وقرآن کریم فکر نمیکنند خودداری نمیکنند وبا بهانه های بسیار موهوم به سرکوبی این انقلاب اسلامی به پا خاسته اند آنان که از اسلحۀ گرم برخوردارند همچون صدام با اسلحه  وآنان که سلاح گرم ندارند باقلمهای زهرآگین که از سلاح گرم جنایت بارتر است ملت مظلوم مارازیر ضربات خود قرار داده اند… هان ای مسلمانان جهان ومستضعفان تحت سلطۀ ستمگران بپا خیزید ودست اتحاد بهم دهید واز اسلام ومقدرات خود دفاع کنید واز هیاهوی قدرتمندان نهراسیدکه این قرن بخواست خداوند قادر قرن غلبۀ مستضعفان بر مستکبران وحق بر باطل است.جهان باید بداند که ایران راه خدا را پیدا کرده است وتا قطع منافع آمریکای جهانخوار این دشمن کینه توز مستضعفین جهان با آن مبارزه ای آشتی ناپذیر دارد وحوادث ایران نه تنها مارا برای لحظه ای عقب نخواهد نشاند که ملت مارا در نابودی منافع آن مصمم تر خواهد کرد. ما مبارزۀ سخت وبی امان خود را علیه آمریکا شروع کرده ایم وامیدواریم که فرزندانمان با آزادی از زیر یوغ ستمکاران پرچم توحید را در جهان بیافرازند.ما یقین داریم اگر دقیقا به وظیفه مان که مبارزه با آمریکای جنایتکار است ادامه دهیم فرزندانمان شهد پیروزی را خواهند چشید.آیا برای مسلمانان جهان ننگ نیست که با این همه سرمایه های انسانی ومادی ومعنوی وبا داشتن چنین مکتب مترقی وپشتوانه الهی تن به سلطه قدرتمندان مستکبر و دزدان دریائی وزمینی قرن بدهند؟آیا وقت آن نرسیده که هواهای نفسانیه را کنار گذاشته و بایکدیگر دست مودت و اخوت داده و دشمنان بشریت را از صحنه خارج و به حیات ننگین ستم بارشان خاتمه دهند؟آیا وقت آن نرسیده است که ملت مبارز و غیور فلسطین بازی های سیاسی مدعیان مبارزه با اسرائیل را شدیدا محکوم نموده وبا سلاح گرم سینه اسرائیل دشمن سرسخت اسلام ومسلمین را بشکافند؟آیا مسلمانان چه جوابی در مقابل خداوند عظیم که آنان را دعوت به اعتصام به حبل الله نموده واز تفرقه و نزاع نهی فرموده است دارند؟آیا تکلیف خود نمی دانند که از ملت ودولت ایران که با جهاد مقدس پرچم کفر را سرنگون وپرچم پرعظمت را برافراشته است پشتیبانی کند؟آیا وعاظ السلاطین سرکوبی انقلاب اسلامی ایران را از مخالفت با آمریکا واسرائیل لازمتر میشمارند؟ما از برادران اسلامی خود در مشارق ومغارب ارض میخواهیم که با جمهوری اسلامی ایران هم صدا وهم جهت شده وبا یاری خداوند متعال شر جنایتکاران را دفع و بساط چپاول گری را از کشورهای اسلامی وبلاد مستضعفین برچینند وبه ندای خداوند متعال در این امر حیاتی پاسخ مثبت دهند.واز حجاج بیت الله الحرام تقاضا داریم که برای پیروزی اسلام در مواقف شریفه دعا کنند وپیام ملت ایران وندای یا للمسلمین این ملت مظلوم را به  کشورهای خود برسانند .واز خداوند متعال عاجزانه میخواهیم که توفیق وحدت کلمه وآشنائی به وظایف اسلام را به همگان عنایت فرماید. والسلام علی عبادالله الصالحین ورحمه الله وبرکاته. روح الله الموسوی الخمینی.