17دسامبر/16

استفتائات از حضرت امام خمینی دام ظله

س: آیا افراد شاغل در یک اداره یا مؤسسه می توانند از امکاناتی مانند اتومبیل، تلفن و امثال آنها استفاده های شخصی  نمایند؟

ج: موقوف به اجازه قانونی مسئولین مربوطه است و بدون اجازه حکم غصب را دارد.

س: آیا در مواردی که انسان امام  جماعت را نمی شناسد و از عدالت یا فسق او اطلاعی ندارد  اقتداء صحیح است؟ و آنچه برای اثبات عدالت کفایت می کند چیست؟

ج: بدون احراز عدالت، جماعت صحیح نیست و  در احراز عدالت حسن ظاهر کفایت می کند.

س: کسی که در شهری غیر از وطن اصلی خود اقامت گزیده است ولی قصد ندارد که مادام العمر در آنجا بماند و ممکن است بعد از مثلاً    ده سال از آنجا منتقل شود آیا چنین شخصی می‌تواند در این شهر قصد توطن نماید؟

ج: نمی‌تواند و بدون قصد توطن دائم یا ماندن به مقداری که صدق عرفی وطن  تحقق یابد حکم وطن مترتب نمی شود.

س: آیا در تعیین مقدار مهریه توافق دختر و پسر شرط است یا اینکه والدین آنها هم حق اعمال نظر دارند؟

ج: بستگی به توافق دختر و پسر دارد.

س: اگر پدر یا مادر نسبت به اسلام و مقدّسات آن مخالف باشند ارتباط فرزند با آنها باید چگونه باشد؟

ج: قطع رحم نکنند و با احترام در ارشاد و راهنمائی آنان کوشش نمایند.

س: در بعضی کتابها در مورد محرمیت خواهر زن مسئله ای اشتباه چاپ شده است لطفاً حکم صحیح آن را بیان فرمائید.

ج: خواهر زن محرم نیست.

س: آیا در مکانی که نماز جماعت بر پاست، خواندن نماز به طور فرادی جایز است؟

ج: چنانچه موجب هتک نماز جماعت  یا امام جماعت باشد جایز نیست هر چند نماز صحیح است.

س: آیا سوسیس و کالباسهائی که در بازار جمهوری اسلامی  رایج است پاک و حلال است و آیا با عدم اطلاع  از چگونگی آن تحقیق لازم است؟

ج: اگر یقین به نجاست یا حرمت آن ندارید محکوم به طهارت و حلیّت است و تحقیق لازم نیست.

س: آیا کسی می‌تواند به بهانه آن که ممکن است گناه بزرگتری را مرتکب شود گناه کوچکتری را انجام دهد؟

ج: گناه هرچه باشد چون مخالفت فرمان خداست، بزرگ است و ارتکاب آن به هیچ وجه جایز نیست و توبه از آن واجب فوری است.

س: آیا زوجه می‌تواند در هنگام عقد ازدواج با شوهر شرط کند که در مواردی خاص طلاق به دست او باشد؟

ج: اگر در ضمن  عقد شرط کنند که زن از طرف شوهر وکیل باشد که در موارد خاصی خود را طلاق دهد صحیح است.

 

17دسامبر/16

امام خمینی ثابت و استوار از آغاز تا کنون

روز قدس

«روز قدس، روزی است که باید به این روشنفکران که در زیر پرده با آمریکا و عمال آْمریکا روابط دارند،‌ هشدار داد،‌ هشدار به اینکه اگر از فضولی دست بر ندارید، سرکوب خواهید شد».                                                                                ۲۵/۴/۵۸

«روز قدس  روز جهانی است،‌ روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد،‌روز مقابله مستضعفین و مستکبرین است».                                            ۲۵/۴/۵۸

«روز قدس، روز اعلام یک چنین مطلبی است: اعلام این است که شیاطین، ملتهای اسلام را می خواهند کنار بگذارند و ابرقدرتها را به میدان بیاورند. روز قدس روزی است که باید به همه ابر قدرتها هشدار داد که باید دست خود را از روی مستضعفین بردارید و سرجای خود بنشینید… روز قدس یک روز اسلامی و یک بسیج اسلامی بود و من امیدوارم که این امر مقدمه ای باشد برای حزب مستضعفین در تمام دنیا… روز قدس ملتها باید به  حکومتهایی که خائن هستند هشدار دهند.»                                        ۲۵/۴/۵۸

« روز قدس را باید مسلمانها زنده نگهدارند… امیدوارم که مسلمانها روز قدس را بزر گ بشمارند و در همه ممالک اسلامی در روز قدس در روز جمعه آخر ماه مبارک تظاهر کنند و مجالس داشته باشند. در مسجد فریاد بزنند. وقتی یک میلیارد جمعیت فریاد کرد، اسرائیل نمی‌تواند،‌از همان فریادش میترسد. اگر همه مسلمین که در دنیا هستند- که قریب یک میلیارد هستند، اگر در روز قدس همه بیرون بیایند از خانه ها و فریاد بکنند «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر اسرائیل»،«مرگ بر شوروی»، همین قول «مرگ بر شوروی» برای آنها مرگ می آورد».                                                                      ۱۵/۵/۵۹

«اگر در روز قدس، تمام کشورهای اسلامی، ملتها همه برخیزند و فریاد بزنند، نه برای قدس تنها، برای همه  ممالک اسلامی، پیروز خواهند شد».                     ۱۸/۵/۵۹

«روز قدس که همجوار شب قدر است، لازم است که در بین مسلمانان احیاء شود و مبدأ بیداری و هشیاری آنان باشد…در روز قدس که آخرین روزهای شهر الله اعظم است سزاوار است که مسلمانان جهان از قید اسارت و بردگی شیاطین بزرگ و ابرقدرتها رها شده و به قدرت لایزال الله بپیوندند و دست جنایتکاران تاریخ را از کشورهای مستضعفان قطع و رشته طمع آنان را بگسلانند».                                                               ۹/۵/۶۰

 

17دسامبر/16

انقلاب و رهبر از دیدگاه دیگران

پروفسور “بل” متخصص در علوم سیاسی از دانشگاه تکزاس آمریکا، در بیست و یک مه ۱۹۸۳ (۳۱/۲/۶۲) به کویت می آید و در دانشگاه اقتصاد و علوم سیاسی، تحت عنوان “انقلاب ایران و جنگ عراق- ایران”، سخنرانی مفصلی ایراد می کند.

دوست و دشمن برای شنیدن سخنان پروفسور آمریکائی به دانشگاه می آیند و در حالی که همه توقع داشتند، سخنرانی به نفع آمریکا و عراق باشد، به چشمهای حیرت زده ای که به سوی او دوخته شده بود،‌ناگهان دیدند تمام بحث در عظمت انقلاب و شخصیت خارق العاده امام و خلاصه، دفاع از ایران اسلامی و اعتراض به عراق جنایتکار است.

سفارت عراق، اعتراضی رسمی، تقدیم به دولت کویت می کند. دولت کویت به وحشت افتاده، پروفسور “بل” رامحترمانه! اخراج می نماید.

دوستان “پاسدار اسلام” متن سخنرانی را – که در سطح وسیعی توسط علاقمندان به انقلاب اسلامی در کویت پخش شده بود -برای ما ارسال نموده اند که گزیده هائی از آن را، در ارتباط با انقلاب و امام به عرض خوانندگان عزیز می رسانیم:

تحلیلگران و متخصصین علوم سیاسی، پیروزی انقلاب را باور نداشتند، بلکه هر لحظه منتظر نابودی آن بودند، تا اینکه جنگ عراق و ایران پیش آمد، انقلاب جوان  با سیل مشکلات توان فرسائی که به آن روی آورده بود،‌انتظار شکست آن در برابر عراق هر لحظه بیشتر می شد،‌زیرا گذشته از آن مشکلات گسترده، روحانیون نیز از اداره کشور و در امور سیاسی و اقتصادی چندان آگاهی نداشتند، ولی آنچه گذشت، عکس این تحلیل را نشان داد و برای همگان ثابت شد که روحانیون مهارت و تخصص کافی در امور سیاسی داشته و کشور را به بهترین وضعی می توانند اداره کنند. اینک همه می خواهند بدانند، دلیل این پیروزی و پایداری چیست؟ در اینجا فهرست وار به این چند عامل که در پیروزی و بقاء انقلاب مؤثر بود، اشاره می‌کنم:

  • شخصیت امام خمینی:

امام خمینی رهبری است نیرومند، هشیار،‌با استقامت، شجاع و سیاستمداری زبردست آنچه ضعفا و فقرا می خواهند، همان را می بیند و همان را می خواهد. اگر کلمه ای گفت، همان می شود و لا غیر.

به غربیها اعتنائی نمی کند و برای ایرانیان غرب زده نیز اهمیتی قائل نیست.

همواره از واژه ها و اصطلاحهای قرآنی در سخنان خود استفاده می کند، و با این روش فرش را از زیر پای چپ گرایان بیرون کشید، و اگر تا قبل ازامام واژه “مستضعفین” را به آنها آموخت.

به علت اعتکاف دائمی امام در منزل، غربیها را به این اندیشه واداشت که امام بیمار است و پیوسته خبرهای دروغی- در این زمینه- منتشر ساختند، ولی امروز که پنج سال از انقلاب می گذرد، امام کاملاً تندرست و سالم هستند و تا مدتی طولانی بین ما خواهد بود.

در هر صورت تا غرب شخصیت امام را نشناسد، بیچاره است.

در اینجا لازم است متذکر شوم که غربیها هر چندی یکبار ادعا می‌کنند،شخصیت امام کاهش یافته و مردم از ایشان اطاعت نمی‌کنند!! این سخن، تنها به این دلیل دروغ است که می بینیم همواره مردم به سوی جبهه های جنگ می شتابند و علاقه خود را به مرگ (شهادت)ابراز می دارند و تنها انگیزه ای که آنان را به چنین کاری وا می دارد علاقه فراوان به امام و اطاعت از اوامر ایشان است.

  • انقلاب ایران، انقلابی مردمی است و تکیه گاهش مردم است.
  • نیروهای مسلح در طول سالهای پس از انقلاب، آبدیده و با صلابت شدند. و جالب اینکه همگام با آنان، سپاه پاسداران نیز –که نیروئی است صددرصد مردمی- تشکیل شد. و ارتش و سپاه همه در خط امام و پیرو ایشان هستند.
  • ایدئولوژی تشیع از عوامل بسیار مهم در نیرو دادن و قدرت بخشیدن به انقلاب است. زیرا این ایدئولوژی، بر دلیل و برهان و عقل و منطق استوار است و در تمام موارد زندگی – حتی مرگ- بر تعهد کامل اعتماد دارد.
  • اقتصاد ایران در وضع بسیار خوبی قرار گرفته است، و تکنولوژی در حال پیشرفت می‌باشد.
  • استخراج نفت در سال گذشته بالا رفت و درآمد کشور به ۲۳ میلیارد دلار رسید که این درآمد بخوبی از پس جنگ و ادارۀ کشور ودیگر کارها بر می آید.
  • برنامه ۸ ماده ای اخیر امام در ۱۵ دسامبر ۸۲(۲۴/۹/۶۱)، ‌عاملی مهم در تثبیت و تقویت انقلاب است.
  • دولت در فرصتی مناسب، حزب توده را منحل کرد، و ۶ نفر از بزرگترین اعضای این حزب به جاسوسی به نفع شوروی اعتراف کردند. البته نباید این مسئله، به عنوان مصالحه ای با غرب تلقی شود زیرا هنوز شیطان بزرگ، آمریکا است.
  • جنگ ایران و عراق به جای اینکه ایران را به شکست بکشاند، عراق را –با طرز اعجاب آمیزی- با شکست روبرو ساخته است، و دیگر دیر شده است که عراق توان مقاومت در برابر ارتش و سپاه منسجم ایران را داشته باشد.

***

در کوتاه سخن: ایران یک کشور بزرگ است، ایران دارای بزرگترین نیروی مسلح در منطقه است، بنابراین، ایران را یک ابرقدرت می توان نام برد. و این انقلاب باقی خواهد بود و همچنان به پیش خواهد رفت حتی اگر امام خمینی نیز در بین مردم نباشد. و بر کشورهای منطقه است که در اینگونه مسائل احساساتی برخورد نکرده و با ایران همکاری نمایند و دیگر منتظر دگرگونیهای ریشه ای در ایران نباشند که برای آنها سودی ندارد و ایران هم از خط انقلابی خود دور نخواهد شد.

 

17دسامبر/16

انتخابات از نظر اسلام وقانون اساسی

آخرین قسمت

انتخاب اعضای شوراهای اسلامی

یکی دیگر از انتخاباتی که بر عهده مردم گذارده شده، انتخاب اعضای شوراهای اسلامی است.

بنابر اصل هفتم قانون اساسی، اعضای شوراها-شورای استان، شهرستان، شهر، محل، بخش، روستا و نظائر اینها- از ارکان تصمیم گیری کشورند، و این شوراها بنابر اصل یکصدم قانون اساسی برای پیشبرد  سریع برنامه های اجتماعی، اقتصادی، عمرانی، بهداشتی، فرهنگی و آموزشی و سایر امور رفاهی باید تشکیل شود و اعضای آنرا مردم همان محل باید انتخاب نمایند و بنا بر اصل یکصدو یکم: «بمنظور جلوگیری از تبعیض وجلب همکاری در تهیه برنامه های عمرانی و رفاهی استانها و نظارت بر اجرای هماهنگ آن، شورای عالی استانها مرکب از نمایندگان شوراهای استانها تشکیل می شود»

و بنابر اصل یکصد و چهارم:‌«بمنظور تأمین قسط اسلامی و همکاری در تهیه برنامه و ایجاد هماهنگی در پیشرفت امور در واحدهای تولیدی، صنعتی و کشاورزی، شوراهائی مرکب از نمایندگان کارگران و دهقانیان و دیگر کارکنان و مدیران، و در واحدهای آموزشی اداری، خدماتی و مانند اینها شوراهائی مرکب زا نمایندگان اعضای این واحدها تشکیل می شود.»

به طوری که ملاحظه می شود طبق اصول یاد شده، عمده کارهای کشور توسط شوراها که اعضای آنرا مردم انتخاب آنها بسیار قابل اهمیت و کار خطیر و پر مسئولیتی خواهد بود. برادران و خواهران انتخاب کننده و انتخاب شونده باید بدانند که در همۀ این انتخابات باید موازین شرعی و قانونی را رعایت کنند تا خدای ناخواسته افرادی که صلاحیت اسلامی و صلاحیت کاری و عملی ندارند، انتخاب نشوند.

در نوشته های گذشته بطور مفصل موازین اسلامی را در مورد انتخاب افراد شرح دادیم و نیازی به توضیح بیشتر نمی بینیم.

برای یاد آوری، بطور اجمال می گوئیم: از نظر اسلام، رعایت سه نکته برای انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان لازم و ضروری است:

نکتۀ  اول- اینکه انتخاب شونده باید از  نظر  کارائی برای کاری که انتخاب می شود صالح و بلکه اصلح از دیگران باشد.

نکتۀ دوم- اینکه از نظر تقوی و دیانت و اطلاع از قوانین اسلام باید مورد اعتماد باشد.

نکته سوم- اینکه در انتخاب نمودن افراد میزان فقط صلاحیت آنها است و اعمال تعصبات قومی و گروهی، زیان بار و برخلاف شرع است و با بودن فرد بهتر نباید فردی که بهتر نیست انتخاب گردد که این عمل طبق احادیثی که در گذشته آوردیم خیانت به خدا و رسول و امت اسلامی است.

وظائفی که قانون شوراهای اسلامی روستائی، مصوب مجلس شورای اسلامی، برای شوراها معین نموده وظائف بسیار مهم و خطیری است و باید انتخاب کنندگان، افرادی را برای عضویت شوراها انتخاب کنند که از عهدۀ وظائف محوله برآیند. برای توضیح بیشتر مناسب است عین مواد مصوبه را در اینجا نقل نمائیم و به توضیح آن بپردازیم:

وظایف و اختیارات کلی شوراها

  • «بررسی و شناخت کمبودها و نیازها و نارسائیهای اجتماعی، اقتصادی و عمرانی بهداشتی، فرهنگی، آموزشی و سایر امور رفاهی حوزۀ انتخابیه و ارائه راه حل ها به مقامات مسئول».

شناخت کمبودها و نارسائیها کار ساده ای نیست و معمولاً باید افرادی برای این کار انتخاب شوند که علاوه بر داشتن معلومات کافی و تخصص لازم، اهل تحقیق و جستجوگر و پرتوان و پرحوصله باشند و خود را دلسوز اجتماع بدانند، بگونه ای که کارهای اجتماع را بر منافع شخصی خود مقدم بدارند تا بتوانند با صرف وقت و تلاش پیگیر، دردهای اجتماع را درک نمایند و بر نارسائیها واقف شوند.

  • «تهیه طرحها و پیشنهادهای اصلاحی در امور اجتماعی و ارائه آن به شورای مافوق جهت اطلاع و برنامه ریزی، و به مقامات مسئول اجرائی جهت اقدامات ممکن».

طرح ریزی، یکی از کارهای دقیق و ظریف است که اگر در مورد همه برنامه ها با دقت، طرح ریزی گردد معمولاً نتیجۀ مطلوب می دهد. اگر اعضای شوراها اهل طرح و تهیه برنامه باشند بسیاری از بارها از دوش مسئولین برداشته می شود. در این زمینه نیز باید دقت کرد تا افرادی انتخاب شوند که طراح و برنامه ریز باشند و برای ادارۀ امور  مدیریت کافی داشته باشند.

  • «نظارت دقیق بر ادارۀ حوزۀ انتخابیه و حسن اجرای تصمیمات شوری و قوانین کشوری و طرحهای مصوب.»

برای انجام وظیفۀ فوق، اعضای شوراها باید از قوانین کشور و طرحهای تصویب شده مطلع باشند و حتی الامکان باید با سواد و اهل مطالعه باشند تا بتوانند روزنامه ها و جرائد را مطالعه کنند وباید اخبار ایران را از صدا و سیما گوش دهند تا از قوانین تصویب شده و کارهائی که باید صورت بگیرد مطلع شوند.

  • «ارائه پیشنهادهای لازم برای فعال سازی سازمانهای دولتی و ارگانهای انقلابی به شورای مافوق.»

یکی از وظائف ملت مخصوصاً اعضای شوراها، خیرخواهی و کمک به مسئولین و سازمانهای دولتی است و باید برای ایفای نقش سازنده خود از کارهائی که توسط مسئولین انجام می گیرد، مطلع باشند تا بتوانند پیشنهادهای لازم را در مواقع لزوم ارائه  دهند و نیز باید باسواد و باهوش باشند تا بتوانند بر نقص های احتمالی برنامه هائی که ارائه می شود واقف شوند.

  • «پیگیری شکایات مردم در مورد نارسائی سازمانها و ادارات حوزۀ مربوطه از طریق مقامات مسئول»

گاهی دیده می شود افرادی که با ادارات سروکار دارند به نارسائیهائی برخورد می‌کنند که آنها را از ادامۀ فعالیت‌ها دلسرد می کند، در اینگونه موارد شوراها باید بتوانند با مسئولین ادارات تماس بگیرند و شکایت ها را از طریق مسئولین مربوطه پیگیری نمایند تا اینکه حقی از بین نرود. در رابطه با انجام این مسئولیت اعضای شوراها باید دلسوز و اهل منطق و استدلال باشند و از هیچ مقامی واهمه ای به خود راه ندهند و سازش کار و بی تفاوت نباشند تا بتوانند برای احقاق حق ایستادگی نمایند.

  • «برنامه ریزی و اقدام در جهت مشارکت مردم در انجام خدمات اجتماعی، اقتصادی، عمرانی، بهداشتی، فرهنگی، آموزشی و سایر امور رفاهی با موافقت و هماهنگی مراجع ذیربط».
  • «ایجاد روحیه همکاری مردم با مسئولان کشوری در جهت تداوم انقلاب اسلامی».

یکی از کارهای شوراها،  بسیج مردم و مشارکت دادن آنها با مسئولین در جهت سازندگی و پیشبرد امور کشور و تداوم انقلاب است. بنا بر این بهتر است برای عضویت در شوراها، افرادی انتخاب شوند که در بین مردم، موجه و محترم باشند تا بتوانند مردم را آمادۀ همکاری نمایند و از همکاری و همیاری مردم در امور عمرانی، آموزشی، بهداشتی و غیره استفاده کنند. برای بهتر انجام شدن کارهای شوری در اینگونه موارد و سایر موارد دیگر لازم است از وجود روحانیون متعهد و موجه در شوراها استفاده شود و آنها را نیز به عضویت درآورند.

  • «بررسی برنامه های پیشنهادی ارگانهای اجرائی در زمینه های اجتماعی، اقتصادی،‌عمرانی، بهداشتی، فرهنگی، آموزشی و سایر امور رفاهی از نظر تطبیق با ضرورتهای موجود در حوزۀ انتخابیه شوری و جلوگیری از تبعیض در این زمینه بین مناطق مختلف و گزارش نارسائیها به شورای بالاتر و مراجع اجرائی ذیربط».
  • «نظارت بر اجرای هماهنگ و کامل برنامه های مصوب در زمینه های اجتماعی، اقتصادی، عمرانی، بهداشتی، فرهنگی، ‌آموزشی و سایر امور رفاهی».
  • «شوراها می توانند بنا به درخواست مسئولان، بخشی از اعمال اجرائی از قبیل پخش مواد سوختی و ارزاق عمومی،‌ آمارگیری و تحقیقات محلی را بر عهده بگیرند».

در رابطه با انجام وظائف فوق (مندرج در شماره های ۸-۹-۱۰) علاوه بر اینکه اعضای شوراها باید متخصص و اهل اطلاع باشند، حتی الامکان باید با تقوی و عادل باشند تا بتوانند از تبعیض بوجود نیاورند. تقسیم کالاهای کمیاب و ارزاق عمومی کار بسیار حساسی است و در اینگونه موارد لغزش ها فراوان است. اگر اعضای شوراها عادل و با تقوی و با تدبیر نباشند و ارزاق  را عادلانه تقسیم نکنند، حکومت، بدنام می گردد و نظام جمهوری اسلامی در بین تودۀ مردم زیر سؤال می رود و مردم را دلسرد می کند.

و کوتاه سخن: با توجه به اهمیت وظائف شوراها، افرادی که برای عضویت در شورا انتخاب می شوند باید دارای این صفات باشند: باسواد و فاضل، مدیر و مدبر عادل و باتقوی،‌دلسوز، پرتلاش،‌طراح و برنامه ریز، آگاه به قوانین شرع و قوانین مصوبه دولت جمهوری اسلامی و با اطلاع از مسائل سیاسی،  اجتماعی، اقتصادی و غیرۀ

خداوند همه را توفیق خدمت به اسلام و مسلمین عنایت فرماید:

و السلام علی من اتبع الهدی

 

17دسامبر/16

آداب سفر

حجه الاسلام اسدالله بیات

علمای اخلاق از جمله موضوعاتی که مورد بحث و بررسی قرار داده اند و درباره آن به نکات ارزنده اشاره نموده و به مراعات آنها توصیه کرده اند، آداب سفر است و با عنواند “کتاب آداب السفر” این موضوع را مطرح نموده و در ابعاد مختلف آن به بحث و بررسی پرداخته اند. در احادیث نبوی و سخنان اهل بیت(ع) نیز در این باره مطالب و دستور العملهای فراوانی وجود دارد که هر انسان طالب علم و عمل و هر فردی که در مسیر خود ساختن است،‌بدون توجه به آنها به آن مطلبی که علاقمند است برسد، نمی‌تواند نائل شود، و از طرف دیگر بعلت ویژگی یی که در ذات سفر و مسافرت وجود دارد، انسان مسافر با مشقتهای گوناگون و فراز و نشیبهای متعددی روبرو می شود و از آن حالت یکنواخت و یکسان بودن و سکون بیرون می آید و برخوردهای زیادی برایش پیش می آید که قبلاً با آنها آشنا نبوده و انس نداشته است. از این رو انسان در حال سفر خصوصیات درونی و نفسانی خودش را بروز داده و جوهره خویش را نشان می دهد و لذا بنظر،‌لازم و ضروری می رسد که بطور فشرده درباره تعریف و چیستی سفر و انواع و اقسام آن و اهداف آن و فوائد و آداب مسافرت و… بحث و بررسی بعمل آید تا با مراعات آنها انسان در حال سفر از لغزشها و خطاها، خودش را کنترل نماید. بویژه برای برادران و خواهرانی که برای حج بیت الله الحرام و زیارت قبر نبی اکرم اسلام(ص) و قبور ائمه بقیع(ع) مشرف شده و در حقیقت سفر الی الله را انجام می‌دهند و بسوی خدا مسافرت می‌کنند مراعات کردن یکعده دستورالعملها و آداب از شئون عبودیت و بندگی بحساب آمده و تمرد از آنها و مراعات ننمودن آنها بی اعتنائی به مقام مولویت و تجری و عصیان محسوب می گردد.

تعریف سفر

در فرهنگ عرب “سفر” بفتح سین را به کشف حجاب و برداشتن ساتر  معنی کرده اند و معمولاً‌در عیان خارجیه اطلاق می شود:

“سفر العمامه عن الرأس و الخمار عن الوجه “[۱]

یعنی عمامه را از سر، و روپوش را از صورت برداشت. و “سفر” به کسر سین عین کتاب است و اسفار در قرآن کریم جمع سفر است. “سافر” و “مسافر” از باب مفاعله است کانه انسان از مکان حجاب را بر می دارد و مکان هم از انسان. انسان مسافر با طی مسافت درهر لحظه در مکان جدید و مرحله نو قرار می گیرد و برای او مکشوف و روشن می شود.

علمای اخلاق سفر را اینطور تعریف کرده اند: مسافرت وسیله است برای اینکه انسان از آن چیزی که از آن هراس و نگرانی دارد رهائی یابد، و یا وسیله‌ست برای وصول و نیل به چیزی که علاقمند است به آن برسد و نایل شود.[۲]

بنابریان انسان با مسافرت از موضوعات و چیزهائی که از آنها نگرانی و نفرت دارد خلاص می شود و به آرمانها و مقاصد و اهدافش نایل می آید. به عبارت دیگر رد مسافرت انسان چیزهائی را از دست میدهد و چیزهائی را به دست می آورد، و اموری را می خواهد از دست بدهد و اموری را می خواهد بدست بیاورد، و در حقیقت در هر مسافرت انسان باید از خیلی چیزها دست کشیده و آنها را از خود دور بسازد و در ضمن چیزهائی که نقص آور و زشت است و خلاف شئون انسانی بایدبپرهیزد و دامنش را از آنها منزه بدارد و چیزهائی که کمال است و زیبا و از شئون انسانی به حساب می آید باید متصف به آنها باشد.

اقسام سفر

در ابتدا مسافرت و سفر را به دو قسم می توام تقسیم کرد: سفر ظاهری و جسمانی که انسان از محلی به محل دیگر و از جائی به جای دیگر منتقل شود و سفر کند. و سفر باطنی که انسان با پای قلب و دل از جهان ماده و اسفل سافلین و از مراحل پست مادیت و شهوت حیوانی حرکت کند و بسوی عالم غیب و ملکوت اعلی مسافرت نماید و بدون تردید مسافرت از نوع دوم سفرهای باطنی هم مشکل تر است و هم ارزشمندتر.

هر کدام از سفرها اهلی دارد و برای هر کدام از این مسافران ویژگیها و علائم خاصی هست که با آن علائم و نشانه ها می توانیم آنان را بشناسیم و به دیگران معرفی نمائیم و هر کدام از این سفرها همراهان و دلیلانی می خواهد که در انتقال از منازل و مراحل و حل معضلات کمک کنند و نقش هدایت راایفا نمایند. مهمترین مسئله در تمام اقسام مسافرتها داشتن همراه رفیق و هم جهت است. پیامبر اکرم اسلام(ص) دراین باره دارد:

“التمسوا الجار قبل شری الدار و الرفیق قبل الطریق”.[۳]

  • پیش از خرید خانه، همسایه بجوئید و پیش از سفر، رفیق بیابید.

در مسافرتها مشکلات فراوان و خطاها و لغزشهای متنوعی بوجود میآید، دوستان و همراهان گاهی تا آخر نمی توانند همراه باشند و در وسط می بُرند و از ادامه راه عاجز می شوند و انسان را تنها می گذارند و در مشکلات و حل آنها نه تنها یاری نمی‌کنند بلکه گاهی کارشکنی هم می‌کنند. شخص مسافر باید بکوشد در حل مشکلات کمک کند و خودش مشکلی بر مشکلات دیگر نیافزاید و از کسانی نباشد که به دیگران بگوید و از دیگران طلب داشته باشد و حال آنکه به گفتارش عمل ننماید مخصوصاً در سفرهائی که انگیزه الهی دارد و بدون قصد قربت و بدون نیت امتثال اوامر الهی سفر معنوی بحساب نیامده و باطل می شود و اعمال انسان هر قدر همراه بازحمات فراوان باشد هباء منثورا گشته و هیچ می شود و با قصد قربت و امتثال اوامر خداوندی برای انسان تعالی و کمال می آورد و انسان رااز عالم ماده و ناسوت به سوی عالم بالا وماوراء الطبیعه سوق می دهد .

سفر حج از سفرهائی است که هم دارای بعد سفر ظاهری است و هم دارای بعد سفر باطنی، هم سیر جسمانی است و هم سیر روحانی و معنوی و خدای نخواسته اگر سفر حج دارای آداب الهی نباشد و اخلاق الهی در سفر مراعات نگردد و مسافر از ویژگیهای مسافر در راه خدا و برای خدا برخوردار نباشد اگر چه در ظاهر انتقال جسمانی تحقق می یابد و انسان از جائی به جائی منتقل گشته و می رود اما از نظر معنی و روح به جای تعالی، هبوط و به جای حرکت تکاملی، سیر قهقرائی خواهد کرد و به جای اینکه حج سازنده باشد و مسافرت برای زیارت خانه خدا منشاء نزدیکی به الله باشد عامل دوری و سقوط خواهد شد.

تقسیمی دیگر

مسافرت و سفر با یکدیگر و با توجه به انگیزه ها و اهدافی که برای رسیدن به آنها انجام می گیرد، قابل انقسام به پنج قسم است:

  • گاهی مسافرت واجب می شود و ترک آن جایز نبوده و حرام است، مانند سفر برای حج بیت الله الحرام برای کسانی که شرایط آن را دارا باشند و یا مسافرت برای تحصیل علم به وظائف الهی که طلب آن برای هر مسلمان فریضه است.
  • گاهی حرام است و نباید انجام پذیرد و اگر مسافرت انجام پذیرد موجب غضب خداو عذاب الهی خواهد بود، مانند مواردی که در مسافرت مبتلی به ارتکاب گناه و معاصی بوده و آلوده به گناه می شود، و یا مسافرت می کند برای اینکه حقی را پایمال کند و از باطل و ظلم و ستم دفاع و حمایت نماید.
  • گاهی مسافرت مطلوب است و نیکو و به تعبیر فقهای اسلام مستحب و مندوب است، از قبیل مسافرت برای زیارت علمای الهی، و صله رحم، و عیادت مریضها و دید و بازدید از وضع محرومان و زیارت قبور ائمه(ع) و مشاهد آنان. بنا بر این در صورتی که مسافرت  با نیت و انگیزه تحصیل امر واجب صورت پذیرد، واجب می شود و اگر با انگیزه حرام باشد و اگر با انگیزه حرام باشد حرام و اگر با انگیزه مطلوب و مستحب واقع شود، مستحب می شود.

۵،۴- گاهی مکروه می شود و گاهی مباح روح مسافرت را انگیزه و نیت شکل و جهت می دهد، اگر نیت خیر شد و هدف خدایی، مسافرت خدایی و الهی می شود و سفر عبادت محسوب می گردد. نیت خیر، اعمال مباح را واجب و یا مستحب می سازد، و نیت شر و بد، اعمال مباح و حلال را حرام و لااقل مکروه می سازد اگر چه اعمال حرام، بانیت، حلال و مباح نخواهد شد، وحدیث معروف از حضرت نبی اکرم اسلام(ص) “انما الاعمال بالنیات” [۴] هم باین معنی دلالت دارد و مسلماً اعمال حرام را شامل نمی شود.

روی این حساب آنچه که در مسافرتها لازم است و بعنوان رکن مسافرت و روح مسافرت و سفرمحسوب می شود انگیزه و نیت خیر در مسافرت است، و مخصوصاً در سفر عبادی و سیاسی حج، چرا که این مسافرت علاوه بر جنبه سیاسی آن هر دو با هم هستند و باید با نیت تقرب به خدا انجام پذیرد و –العیاذ بالله- اگر در ضمن انجام دادن اعمال حج، قصد ریا داشته باشد و برای خدا بطور خالص انجام ندهد این سفر معنوی و ظاهری از اعمال آخرت بحساب نیامده و جزء اعمال شیطانی و دور کننده از خدا می شود، و اگر برای خدا انجام داده باشد و قصدش تقرب الی الله بشود خداوند برای او بصیرت نافذ و روشن بینی و تذکر عنایت می کند که هیچ موقع غافل نمی شود و ملائکه خداوند برای او طلب آمرزش می نمایند.[۵]

آثار و فوائد سفر

مسافرت مخصوصاً اگر با انگیزه های خالص الهی باشد آثار و فوائد فراوانی دربر دارد:

  • سیر و نظر در آیات الهی:

قرآن در موارد متعدد از مردم می خواهد سیر در زمین کنند و در آیات الهی و پدیده های عالم نظر و تأمل نمایند تا به عظمت خداوند عالم بیشتر واقف باشند.

در این باره آیات قرآن فراوان است در این زمینه واژه های سیر- تفکر- نظر- تعقل- تدبر- در قرآن مراجعه شود.

  • جلب قلوب برادران اسلامی:

در تورات آمده است: “سراربعه امیال زر اخا فی الله”[۶]

  • برای زیارت برادران اسلامی لازم است انسان مسلمان مصمم باشد و عازم، گرچه منتهای شود به اینکه مقدار زیادی طی مسافت بنماید.

و یکی از عالیترین آثار و فوائد مسافرت های عبادی و الهی زیارت برادران ایمانی و جلب قلوب آنها است.

  • عامل تندرستی و جلب منافع:

رسول اکرم(ص) می فرماید: “سافروا تصحوا و تغنموا”[۷]– سفر کنید تا تندرست شوید و غنیمت یابید.

  • توفیق زیارت اولیای الهی و نبی اکرم(ص):

زیارت امامان معصوم(ع) از بهترین عبادات الهی است. زیارت آنان بعد از وفاتشان مانند زیارت آنان در حال حیاتشان است، زیرا آنان همیشه زنده اند و فوائد و آثار زیادی برای زیارت آنان در روایات اسلامی ذکر شده است.

بعنوان نمونه به چند تای آنها قناعت می کنیم:

  • روی فی الفقیه عن ابی الحسن الرضا(ع) قال: ” ان لکل امام عهدا فی عنق اولیائه و شیعته و ان من تمام الوفاء بالعهد زیاره قبورهم، فمن زارهم رغبه فی زیارتهم و تصیدقاً بما رغبوا کان ائمتهم شفعاء هم یوم القیامه”.[۸]
  • شیخ صدوق از امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا(ع) نقل می کند که فرمود: هر امامی در گردن اولیا و پیروان خویش عهد و پیمانی دارد و این بیعت و پیمان ادامه می یابد و بامرگ و انتقال امام به ملاء اعلی قطع نمی شود و زیارت قبور و مشاهد شریفۀ آنان ادامه همان وفای به عهد و پیمان است و هرکس آنان را زیارت کند و در زیارت آنان رغبت و علاقه داشته باشد و آنچه را آنان راغب و مایل بودند تصدیق کند و به آنها باور داشته باشد، در روز قیامت امامان در پیشگاه خداوند شفیع او خواهند بود.
  • قال الصدوق “ره”: و روی صالح بن عقبه، عن زید الشحام قال: قلت لأبی عبدالله(ع): “ما لمن زار واحدا منکم؟ قال: کان کمن زار رسول الله(ص)”[۹].
  • شیخ صدوق می فرماید: صالح بن عقبه از زید شحام روایت کرده که من به امام صادق عرض کردم: اگر کسی یکی از شماها را زیارت کند چقدر ارزش دارد؟ امام فرمودند: مثل این است که خود رسول الله(ص) را زیارت کرده است.
  • قال موسی بن جعفر(ع):”ادنی ما یثاب به زوار ابی عبدالله(ع) بشط الفرات اذا عرف حقه و حرمته و ولایته ان یغفر له ما تقدم من ذنبه و نا تأخر”[۱۰]
  • امام موسی بن جعفر(ع) درباره ثواب زیارت مولی، حسین بن علی(ع) میفرماید: کمترین ثوابی که خداوند متعال برای زائرین قبر حسین در کنار شط فرات عطا می فرماید در صورتی که حق او را خوب بشناسند و حرمت او را مراعات نمایند و ولایت او را بپذیرند این است که گناهان گذشته و آینده او آمرزیده می شود.

زیارت قبور امامان دیگر نیز همین طور دارای فضیلت و ثواب عندالله است و حتی از بعضی روایات که ازامام جواد(ع) نقل شده است، زیارت قبر امام هشتم(ع) افضل است حتی از زیارت قبر حسین بن علی(ع)[۱۱]

بنابریان یکی از آثار و فوائد مسافرت به حج، زیارت قبر رسول خدا(ص) و زیارت ائمه بقیع(ع) و زیارت حضرت فاطمه زهرا(ع) و دیگر شهدای بقیع و بدر و احد است و همین طور زیارت سایر بقاع متبرکه در سایر جاها که نباید انسان از اینها غفلت ورزیده و از مزایا و ثوابهای آنها محروم بماند.

  • توفیق رؤیت و مشاهده آثار وحی و نبوت:

افرادیکه عازم زیارت و حج می شوند همین که وارد سرزمین حجاز شدند اگر چه مفاسد و ظلمهای حکام ارتجاع و وابستگی آنان را مشاهده می کند و رد پای شیاطین غربی را می بیند اما در عین حال وقتیکه نزدیکتر می شود و بوادی امن حرم الهی و یا حرم رسول خدا در مدینه می رسد، آثاری از سکینه قلوب و صفای دل ها و طمأنینه به چشم می خورد در کوچه ها و محله ها و خیابانهای مکه و مدینه نشانه هائی از وحی و نزول جبرئیل و نبوت مشاهده می شود بهر جائی انسان قدم بگذارد مثل اینکه ندا می زند وخطاب می کند اینجا جایگاه قدمهای رسول خدا است اینجا جای قدم های امام علی(ع) و فرزندان او و دختر رسول خدا(ص) و فرزندان او و صحابه پاک پیامبر اسلام(ص) است. ارزش و عظمت این مکانها را دریاب! مبادا دست خالی وارد این مکانهای عظیم بشوید و دستخالی برگردید. مبادا سعید وارد شوید و شقی برگردید مبادا مورد لعنت خدا و ملائکه الهی واقع شوید.

  • عبرت و اعتبار:

یکی از فواید و آثار مسافرتها، عبرت و اعتبار است که انسان با سیر و مطالعه در آثار گذشتگان از طاغوتان و وابستگان آنان بدست می آورد که این دنیا معبر است و راه گذر و عبور و مرور است و دار تزاحم و میدان نبرد میان حق و باطل و پیروان آنها است.

هیچ انسان عاقلی در این گذرگاه و معبر، قصد اقامت دائمی نکرده و در محل دیگری و ناامن خانه نمی سازد و همیشه در فکر جای دیگر و محل بهتر و امن تر است و در این فکر است سالم و راحت در جای مناسبتری زندگی کند و غفلت را روا نمی داند و بی توجهی را خطرناک می بیند و درک می کند.

کسانی در این نبرد سالم می مانند که پیروی از حق نمایند و از باطل گریزان باشند و برد مال کسانی است که با کمال هوشیاری در این دار تزاحم قدم گذاشته و دامنشان را آلوده و لکه دار نساختند و پاک آمدند و پاکیزه رفتند و به عهد و پیمانشان صادقانه وفا نمودند.

  • عادت بمشکلات و ساخته شدن:

انسان در میان موجودات جهان از ویژگیهای خاصی برخوردار است که هر کدام از آنها باید در خور اهمیت خویش مورد توجه قرار گیرد و در میان این ویژگیها این مسئله که انسان موجودی است عادت پذیر و قابل ساختن مشکلات. انسان با مسافرت های مکرر بامشکلات بصورت عینی برخورد نموده و گرفتاریها را از نزدیک لمس نموده و راه حلی برای آنها می اندیشد و این نوع فعالیت با توجه به انس گیری و عادت پذیری انسان بسیار ارزنده است و عادت بصورت طبیعت ثانوی در انسان بوجود آمده و آثار خودش رانشان می دهد. امام علی(ع) میفرماید:

“العاده طبع ثان” – عادت طبیعت ثانوی است، بهمین معنی دلالت دارد انسان وقتی دلالت دارد انسان وقتی که با مسافرتهای جهت دار برخورد کند و با انگیزه الهی مسافرت نماید و باتشکیلات آگاهانه و مسئولانه دست و پنجه نرم کند و چندین بار هم تکرار شود مانند آهن آبدیده و محکم شده، و در مقابل حوادث نمی لرزد و از مشکلات نمی هراسد.

  • آگاهی به رموز و باطنها:

از قدیم گفته بودند برای اینکه بهتر به باطن افراد آگاهی پیدا کنید و خصوصیات اخلاقی فردی رابدست بیاورید با آنها سفر کنید و در فراز و نشیب با آنها باشید.

مسافرت خفایای افراد را ظاهر ساخته و خصوصیات ناشناخته افراد راکاملاً می شناساند برای اینکه طبیعی است، این نقل و انتقالها و فراز و نشیبها و گرفتاریها جوهره باطنی انسان را واضح و هویدا ساخته و حقایق و ضمایر افراد رانوعاً برملا می سازد.

آفات سفر

مسافرت اگرچه فوائدی دارد و در عین حال مشکلات و گرفتاریهائی هم دارد ممکن است سفر را طوری وارونه کند و حرکت را کج و معوج نماید که مسافرت بطور کلی آن حالت سازندگی که باید داشته باشد از دست بدهد و سفر جز رنج و تعب چیز دیگری نداشته باشد،‌ هم انسان انرژی مصرف کندو هم به رنجها و تعبها تن دهد و هیچگونه سازندگی و ارزش معنوی والهی نداشته باشد چون هر مسافرتی دارای رنج و تعب است، رسول اکرم(ص) می فرماید:

“السفر قطعه من العذاب”[۱۲]

  • سفر پاره ای از عذاب است.

انسان در مسافرت اگر اخلاق ایثارگرانه و بردبارانه نداشته باشد و همیشه بخواهد دیگران کار کنند و زحمت را همراهان متحمل باشند و منزل رادیگران جارو نمایند و ظروف را دوستان بشویند و غذا را آنان تهیه کنند و این برادر هیچ کاری را بر عهده نگیرد و بر هیچ نوع کاری تن در ندهد، قهراً این سفر نه تنها سازندگی نداشته بلکه دارای آفات و تباهیها خواهد بود که هم باعث صرف عمر شده است و هم رنجها را متحمل گشته است.

انسان مسافر باید نمونه اخلاق و گذشت باشد و در تمام کارها سبقت بر دیگران بگیرد و بهانه جوئی ننماید و اهل سلم و گذشت باشد و از پرخاش و تندخوئی و عصبانیت بپرهیزد و طوری برخورد کند که معلم اخلاق و نشان دهنده آداب انسانی باشد و از اسراف و تبذیر و عیب جوئی و خورده گیری بیجا و زورگوئی و سلطه طلبی پرهیز کند  و شخص، خدمتگذار، دلسوز و رفیق باشد.

ادامه دارد.

 

[۱] مفردات راغب، صفحه ۲۳۳٫

[۲] – المحجه البیضاء ج ۴ ص ۳۹٫

[۳] – نهج الفصاحه، صفحه ۹۲، کلمه قصار شمارۀ ۴۸۰٫

[۴] – المحجه البیضاء، ج ۴ ص ۵۳٫

[۵] – المحجه البیضاء، ج ۴ ص ۵۳٫

[۶] – المحجه البیضاء ج ۴ ص ۵۰٫

[۷] – نهج الفصاحه صفحه ۳۶۵، کلمات قصار، شمارۀ ۱۷۲۵٫

[۸] – المحجه البیضاء ج ۴، صفحۀ ۴۵٫

[۹] – المحجه البیضاء ج ۴، صفحۀ ۴۵٫

[۱۰] – المحجه البیضاء ج ۴، صفحۀ ۴۷٫

[۱۱] – المحجه البیضاء ج ۴، صفحۀ ۴۷٫

[۱۲] – وسائل الشیعه ج ۸ صفحه ۳۳۰٫

17دسامبر/16

احسان در سخنان معصومین (ع)

 

کَلٰامُکُمْ نُوْرٌ وَ اَمْرُکُمْ رُشْدٌ

۱-رسول اکرم (ص):

الأیدی ثلاثه: سائله و منفقه و ممسکه و ” خیرالأیدی امنفقه ”

(بحارالانوار،ج۷۷،ص۱۵۱)

دست ها سه قسم اند: سؤال کننده و انفاق کننده و خودداری کننده (از شدت بخل) و بهترین دست ها دستی است که انفاق می کند و بخشش دارد.

 

۲-امیرالمؤمنین (ع):

“…ما اقبح الخضوع عند الحاجه و الجفاء عند الغنی، انما لک من دنیاک ما اصلحت به مثواک فانفق فی حق و لا تکن خازنا لغیرک ”

(کشف المحجه، سید بن طاوس، ص۱۵۷)

چه زشت و ناپسند است خضوع و کرنش در وقت نیاز و روی گردانی هنگام بی نیازی. آن چه از دنیای تو برای تو می باشد، همان است که به وسیله آن آخرتت را (و زندگی پس از مرگت را) اصلاح نمائی، بنابراین در راه صحیح پول خود را خرج کن و برای دیگران (ثروتت را) نیاندوزد.

۳ـ امام مجتبی (ع):

” المعروف ما لم یتقدمه مطل و لم یتعقبه من و البخل ان یری الرجل ما انفقه تلفا و ما امسکه شرفا ”

(بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۴۱۷)

احسان آن است که آغازش سستی و کندی و آخرش منت گذاری نباشد. و بخل آن است که انسان آن چه را انفاق کرده، تلف شده پندارد و آن چه را نگهداشته برای خود مایه ی افتخار پندارد.

 

۴ـ امام صادق (ع):

” اهل المعروف فی الدنیا اهل المعروف فی الآخره یقال لهم: ان ذنوبکم قد غفرت لکم فهبوا حسناتکم لمن شئتم. و المعروف واجب علی کل احد بقلبه و لسانه و یده، فمن لم یقدر علی اصطناع المعروف بیده فبقلبه و لسانه، فمن لم یقدر علیه بلسانه فلینوه بقلبه ”

(اختصاص،ص ۲۴۱)

اهل احسان در دنیا، اهل احسان در آخرت نیز می باشند، در آن جا به آنها گفته می شود: گناهان شما آمرزیده شد، پس حسناتتان را به هر کس می خواهید ببخشید. بر هر انسانی واجب است که با قلب و زبان و دستش احسان نماید، پس اگر با دست نتوانست احسان کند، با قلبش و زبانش، و اگر با زبانش نیز نتوانست، در قلبش نیت احسان کند.

 

۵ـ امام باقر (ع):

” صنایع المعروف تقی مصارع السوء و کل معروف صدقه و اهل المعروف فی الدنیا اهل المعروف فی الآخره و اهل المنکر فی الدنیا اهل المنکر فی الآخره و اول اهل الجنه دخولا الی الجنه اهل المعروف و ان اول اهل النار دخولا الی النار اهل المنکر ”

(امالی صدوق، ص۱۵۳)

کارهای خیر جلوگیری از مرگهای بد می کند و هر خیر و احسانی صدقه است و نیکوکاران در دنیا نیکوکاران در آخرتند و بدکاران در دنیا بدکاران در آخرتند. و اولین کسانی که به بهشت وارد می شوند اهل احسانند و اولین کسانی که وارد جهنم می شوند زشتکارانند.

 

۶ـ امام صادق (ع):

” من کان له دار و احتاج مؤمن الی سکناها فمنعه ایاها قال الله عزوجل: ملائکتی، عبدی بخل علی عبدی بسکنی الدنیا، و عزتی لا یسکن جناتی ابدا ”

(ثواب الاعمال، ص ۲۱۶)

اگر کسی در دنیا منزلی اضافی داشت و برادر مؤمنی نیاز به سکونت در آن داشت و او امتناع ورزید خدای عزوجل می فرماید: فرشتگان من! بنده من بر بنده دیگرم در سکونت دنیایی بخل ورزید، به عزتم قسم هرگز او را در بهشت مسکن ندهم.

 

17دسامبر/16

استفتائات از حضرت امام خمینی دام ظله

س ـ آیا احتکار و گران فروشی از نظر شرعی چه حکمی دارد؟

ج ـ احتکار و گران فروشی و هر عمل که برخلاف مقررات دولت اسلامی است جایز نیست.

 

س ـ تعیین مبدأ سال برای پرداخت خمس چگونه است؟

ج ـ کسانی که درآمد تدریجی روزانه دارند مبدأ سالشان روز شروع به کسب و کار است و کسانی که درآمد کارشان در زمان معینی به دست می آید مبدأ سالشان روزی است که درآمد در اختیارشان قرار می گیرد مانند کارمند وقتی که اولین حقوق به حسابش واریز می شود و کشاورز هنگام جمع آوری محصول و باغدار در زمان چیدن میوه.

 

س ـ آیا به وجهی که برای زیارت مستحب به حساب مربوطه واریز می شود. اگر در سالهای بعد مشرف شود، خمس تعلق می گیرد؟

ج ـ در فرض مذکور خمس دارد.

 

س ـ اگر شخصی در اولین سال استطاعت، برای حج ثبت نام کند، آیا به مبلغ واریز شده برای حج، خمس تعلق می گیرد ــ چه در همان سال مشرف شود یا سالهای بعدی ــ .

ج ـ در فرض مرقوم چنان چه در همان سال به حج نرود خمس دارد.

 

س ـ شخصی که در سال های قبل مستطیع بوده و اکنون برای حج ثبت نام می کند آیا به پولی که به این منظور از درآمد بین سال به حساب می ریزد ــ چه در همان سال مشرف شود یا در سالهای بعدی ــ خمس تعلق می گیرد؟

ج ـ چنان چه در همان سال مشرف شود یا انجام آن در سالهای بعدی منوط به باقی ماندن پول در حساب باشد خمس ندارد.

 

س ـ آیا گرفتن درصد بسیار کم مانند ۱٪ به عنوان کارمزد توسط صندوقهای قرض الحسنه جهت تامین مخارج صندوق چه صورتی دارد؟

ج ـ درصد کارمزد نیست هر چند کم باشد و بهره پول حرام است گرچه به اسم کارمزد گرفته شود ولی اگر آن چه گرفته می شود جدا مزد کار و به مقدار متعارف باشد با توافق طرفین اشکال ندارد.

 

س ـ آیا اجناسی را که افراد برحسب مقررات با قیمت دولتی دریافت می کنند می توانند در بازار آزاد به قیمت بیشتر بفروشند؟

ج ـ چنان چه برخلاف مقررات دولت اسلامی باشند جایز نیست.

 

17دسامبر/16

امام خمینی ثابت و استوار از آغاز تا کنون

لبنان

” فاجعه لبنان و مصیبات وارده بر برادران ایمانی ما به حدی نیست که بتوان تحریر کرد. اکنون جنگی که دستهای مرموز دشمن انسانیت به نفع استعمار و اسرائیل بر پا نمود و لبنان را به صورت مخروبه ای وحشتناک درآورد، قدری آرامش صوری پیدا کرده لکن هزارها خانواده محترم که دیروز با عزت و نعمت و رفاه به سر می بردند، با از دست دادن عزیزان خود و خراب شدن خانمان و فقدان اموال، بی سرپرست و بی پناه در این فصل سرما با آلام و دردهای ناگفتنی دست به گریبان هستند “.

(۲ صفر ۱۳۹۷)

” من چون مسائل لبنان را با اهمیت و متعهدانه تعقیب می کنم، خوف آن دارم که همان طور که ایران را به شکل مستعمره برای آمریکا در آورده است، با حیله های عمال خبیث سفارت، در لبنان نیز چون ایران عمل شود و اسرائیل با خیال راحت نقشه هایش را در منطقه پیاده کند “.

(۲۱ ذیعقده ۱۳۹۷)

” از مصیبت های بزرگ مسلمین قضیه اسرائیل تجاوز کار است که اکنون با مسلمین در حال جنگ و مشغول پیشروی در خاک لبنان است و از طرف شاه بر خوردار از کمک است و دول اسلامی غالبا در این امر مهم حیاتی بی تفاوت هستند، غافل ازآن که اگر در این پیشرویها ــ خدای نخواسته ــ توفیق پیدا کند، با سایر کشورها به همین نحو رفتار خواهد کرد “.

(۱۴ ربیع الثانی ۱۳۹۸)

” آیا… این حقوق بشری ها نمی دانستند که صهیونیست با لبنان و با فلسطین چه کرد یا خودشان شریک بودند؟! همه ادعا می کنند، و کسانی که مسلمان باشند و اهتمام به امور مسلمین داشته باشند، کم اند “.

(۲۹/۱۱/۵۹)

” از اول مبارزات، قضایای لبنان و فلسطین جزء مقاصد اصلی ما بوده است و از مسائل ایران جدا نبوده است، به طور کلی مسلمان نباید تنها نظرش طایفه ای از مسلمانان باشد… من به شما (لبنانیان) اطمینان می دهم که مسائل ما از شما جدا نیست ولی شما خوب می دانید که آمریکا و عوامل داخلیش یک لحظه ما را آرام نگذاشتند لذا اگر ما به شما کمک شایانی نکردیم، چون گرفتار این جنایتکاران هستیم، ما لبنان را از خودمان می دانیم. شیعیان لبنان و ایران و مسلمانان همه جهان یکی هستند “.

(۶/۸/۶۰)

” دشمن که حمله بر اسلام کرده است و حمله بر بلاد مسلمین کرده است و هر روز توسعه را زیاد می کند و قانع به یک کشور هم برای خودش نیست، مسلمین در مقابل او فشل هستند! شما ملاحظه می ـ کنید این کودکانی که از جنوب لبنان آمده اند و این کودکانی که وارث شهدای اسلام هستند ما در مقابل اینها چه جوابی داریم؟ وجدان زنده ی انسان در مقابل این کودکان که با دلهای کوچک خودشان اینجا آمده اند و در محلهای خودشان مورد ظلم و تعدی اسرائیل هستند، مسلمان ها در مقابل اینها چه جوابی دارند؟! “.

(۲۱/۱۱/۶۰)

 

17دسامبر/16

انتقادها و پیشنهادها

حجاب مسئولین

قبلا تذکری تحت عنوان حجاب مسئولین ارائه شد که لازم است برای روشنتر شدن مطلب توضیح بیشتری داده شود. اصل رعایت جهات امنیتی و حفظ شخصیت ها امری است ضروری و وجوب آن از نظر شرع و  عقل محرز و قطعی است و واجب است با هشیاری و قاطعیت تمام توطئه های جنایت بار دشمنان کینه توز اسلام را ناکام و در نطفه خفه کرد و حتی گذشته زمان نباید موجب فراموش شدن این امر مهم و حیاتی در جمهوری اسلامی شود چرا که دشمنان زخم خورده تا آنجا که در توان داشته باشند برای ضربه زدن به اسلام و انقلاب بزرگ و پرچمداران آن کمر همت بسته اند و همواره باید با عبرت از جنایات گذشته ی منافقان کینه توز و کافران جنایتکار و ضربه های جبران ناپذیری که به وسیله ترور بر اسلام وارد کرده اند ــ از ترور شقاوت بار حضرت امیرالمؤمنین ــ علیه السلام ــ تا همه ی ترورهای جنایت بار در انقلاب اسلامی ایران ــ هشیارتر و بیدارتر از هر زمان دیگر در حفاظت مسئولین و شخصیت های اسلامی تلاش و کوشش کنیم.

ضرورت استفاده از کلیه امکانات و به کار گرفتن انواع تدابیر امنیتی و حفاظتی نظیر اتومبیل های مجهز و اسکورت حفاظتی برای ناکام کردن توطئه های دشمن خون خوار روشن است و با آن که هیچ یک از این امور به خاطر تشریفات نیست و با این حال تا آنجا که نویسنده اطلاع و شناخت نسبت به مسئولین دارد نوعا آن ها از این که مجبور هستند با چنین شرائطی رفت و آمد و زندگی کنند، بیزار و متفرند و از نظر روحی شدیدا رنج می برند و همه در انتظار روزی هستند که با کوتاه کردن دست استکبار جهانی دوباره بتوانند مطابق شیوه ی طبیعی شان هم چون مردم کوچه و بازار به طور عادی و ساده زندگی کنند، لذا می بینیم که هیچ تناسبی بین اتومبیل فلان شخصیت که بر حسب ضرورت در آن می نشیند با سفره ی ساده ای که درون خانه کنار آن می نشیند نیست.

با وجود استفاده دشمنان زبون شکست خورد از شیوه ترور و حتی احتمال وجود آن، عدم رعایت جنبه های امنیتی و حفاظتی و حتی کوتاهی در آن نه فقط از نظر شرعی مردود و گناه است که خود مردم با خشمی که از جنایات گذشت منافقین مزدور دارند و با عشقی که به سرنوشت انقلاب خونبارشان دارند به هیچ وجه کوتاهی در این امر را جایز ندانسته و آنها خود مدعیان درجه اول این ضرورت می باشند و بر دهان هر کسی می کوبند که بخواهد با دست اندازی به این ضرورت و هو کردن آن راه را برای اهداف تروریسم هموار کند.

در اینجا نکته بسیار مهم این است که با توجه و رعایت کامل مساله فوق الذکر باید به گونه ای برنامه ریزی شود که مسئولین و به ویژه روحانیت که بزرگترین ویژگی آنان مردمی بودن آنان است، هم چنان ارتباط مستقیم و مباشر و ملموس آنان با متن جامعه و توده های مردم برقرار بماند. در شرائط کنونی خوف آن است که این وضع موجب شود اندک اندک مسئولین از دسترس مردم دور شوند و کم کم این حالت، تثبیت شود و دشمنان به بزرگترین آرزوی خود یعنی دور کردن مردم از مسئولین برسند که این خود نتیجه ی حتمی دور شدن مسئولین از مردم خواهد بود.

البته ما پیشنهاد نمی کنیم که همه و همیشه بار عام دهند ولی به عنوان الگو به یک نمونه ی جالب اشاره می کنیم:

در شهر مقدس مشهد که از شهرهای بزرگ و بسیار مهم کشور است ملاحظه شده که حضرت حجه الاسلام و المسلمین واعظ طبسی نماینده امام در آن شهر محبوبیت فوق العاده ای دارند ــ گرچه همه محبوب و عزیزندــ به نظر می رسد که یکی از جهات این محبوبیت همگانی ایشان این است که هر کسی در یک روز معین از هفته می تواند با ایشان ملاقات و مشکل خود را مطرح کند، با اینکه ایشان مسئولیت بزرگ و سنگینی دارد. حفظ ارتباط بدون واسطه و مستقیم با افراد جامعه نتایج مثبت فراوانی دارد که یکی از آن ها این است که از نظر روانی برای مردم بسیار مهم است که شخصیتی مسئول به طور حضوری آن ها را مورد تفقد و مشکل آنها را مورد مطالعه قرار دهد و مهم تر آن است که مسئولین بدون واسطه، مشکلات جامعه را لمس کرده و در تصمیمات خود، بهتر می توانند به رفع مشکلات جامعه بپردازند.

ما به هیچ وجه نمی گوئیم که مسئولین رده بالا ــ که وجودشان عزیز و وقت شان گرانبها است همیشه در مسجد جامع بنشینند و به سخنان شاکیان گوش دهند! این مطلب اگر در محیط کوچکی مانند مدینه یا کوفه ممکن بوده است در محیط بزرگی مانند کشور ایران با وسائل ارتباطی کنونی که روابط مردم را پیچیده و کارها را مشکل کرده است به هیچ وجه ممکن نیست و دیگر وقتی برای انجام دادن کارها نمی ماند، بلکه می گوئیم هر کس در هر مقام به گونه ای می تواند بی پرده با مردم و مشکلات آنان آشنا گردد، بعضی همان گونه که گفته شد با ملاقاتهای عمومی در اوقات مشخص، بعضی به وسیله ی تلفن در وقت و روز مشخص، و بعضی دیگر به وسیله ی نامه و امثال آنها به این امر مهم اهتمام ورزند ولی مشاهده شده است که حتی برخی از مسئولین ادارات هم اجازه نمی دهند مردم مشکل خود را با آنان در میان بگذارند و باید حتما بوسیله ی پارتی و واسطه ای به آن مسئول و یا … دست یابند!! این مساله خطرناکی است که باید جلو آن را گرفت.

امیرالمؤمنین ــ علیه السلام ــ در نامه ای به والی مکه نوشتند:

” اما بعد فاقم للناس الحج و ذکرهم بایام الله و اجلس لهم العصرین فافت المستفتی و علم الجاهل و ذاکر العالم و لا یکن لک الی الناس سفیر الا لسانک و لا حاجب الا وجهک و لا تحجبن ذا حاجه عن لقائک بها، فانها ان ذیدت عن ابوابک فی اول وردها لم تحمد فیما بعد علی قضائها “[۱].

ــ حج را برای مردم اقامه کن و آنان را به روزهای خدا یادآوری کن و صبح و عصر، آنان را به حضورت بپذیر و در آن محضر، پرسش کنندگان را پاسخ گوی و نادانان را آگاه ساز و با دانایان مذاکره کن و در میان خود و مردم واسطه ای قرار نده به جز زبانت و حاجب و دربانی قرار نده به جزه چهره ات و صاحب حاجتی را از ملاقات خود منع مکن که اگر حاجات مردم در اول ورودش به تو رد شود گرچه بعد از آن، آنها را برآوری مورد ستایش قرار نمی گیری.

و در روایتی از امام باقر ــ علیه السلام ــ نقل شده است که فرمودند:

” … ایما مسلم اتی مسلما زائرا او طالب حاجه و هو فی منزله فاستاذن علیه فلم یاذن له و لم یخرج الیه لم یزل فی لعنه الله حتی یلتقیا…”[۲]

ــ … هر مسلمانی به در خانه ی مسلمانی برای دیدار وی یا درخواست حاجتی بیاید و او اجازه ی ورودش ندهد و خود برای ملاقاتش خارج نشود هم چنان در لعنت خدا خواهد بود تا وقتی که او را ملاقات کند… .

در اصول کافی، وسائل الشیعه و بحار الانوار و سایر کتب حدیث بابی به عنوان (حجب مومن) اختصاص داده شده است.

با این مطلب تکرار می کنیم که با توجه به تراکم کارها و مشکلات فراوان و پیچیدگی اوضاع و روابط، باز گذاشتن در به روی همه کس در همه ی اوقات برای همه ی مسئولین ممکن نیست ولی این نباید بهانه شود برای همه افراد. ما بسیار دیده ایم و تذکر داده ایم که مسئولین بعضی ادارات با اینکه اشتغال مهمی نداشتند در را به روی مردم بسته بودند و اکثرا از پذیرفتن ملاقات ابا داشتند. البته این مطلب در رژیم گذشته یک امر بسیار معمولی بود و هیچ توقعی از آنها نبود. در نظام جمهوری اسلامی گرچه بسیارند آنهائی که این اخلاق و رفتار اسلامی را رعایت می کنند ولی هنوز هستند کسانی که در همان حال و هوا هستند. متاسفانه جو ترور و ناامنی که منافقین و دشمنان ایجاد کردند اندک اندک آن حالت را به مسئولین انقلابی ما نیز تحمیل کرد. تذکر ما بیشتر به همین جهت است که باید با رعایت دقیق جهات امنیتی و پیشگیری از توطئه های جنایت بار شرق و غرب و ایادی آنها برای نابودی انقلاب اسلامی و گردانندگان آن کمر همت بسته و در کمین نشسته اند، از وسعت دامنه این امر نیز جلوگیری شود. و خدای ناکرده چنین نشود که منافقین و اربابان آنها یا جو تروری که ایجاد کردند به هدف شوم دیگری دست یابند و بدین وسیله مسئولین را از مردم جدا و مجریان امور را از لمس واقعیات و مشکلات جامعه محروم سازند و این آرزوی دشمنان جنایتکار اسلام است که اگر به ترور مسئولین دست نیابند به این طریق به هدف دیگرشان که ضرر و زیان آن نیز برای انقلاب، هولناک دست یابند.

خلاصه اصل بر این باشد که: هر مسئول در هر مقام، مانعی از ملاقات با هیچ کس و در هیچ وقت نداشته باشد. پس از این که این مطلب را اصل قرار دادیم به حکم ضرورت و اشتغال زیاد و کثرت ارباب رجوع بر این اصل، استثناء وارد می شود. ولی باید همیشه توجه داشته باشیم که نباید با توسعه ی دامنه ی استثنا اصل ثانوی پیدا شود و آن عدم ملاقات با هر کس است!!

با امید توفیق همگان برای به کار بستن همه ی دستورات اسلام در همه ی زمینه ها.

” والسلام علی من اتبع الهدی ”

 

۱ـ نهج البلاغه صبحی الصالح، نامه ۶۷، ص ۴۵۷٫

۲ـ اصول کافی، ج ۲، ص ۳۶۵ .

17دسامبر/16

انقلاب و رهبر از دیدگاه دیگران

سید حسن نصرالله استاد مدرسه الامام المنتظر بعلبک:

” مسلمانان هنگامی که به ایران می آیند وسائل را در اینجا از نزدیک می بینند، اعتماد خودشان را نسبت به قدرت و عظمت اسلام باز می یابند و باورشان می شود که اسلام نیرومند است و قدرت این را دارد که همیشه پابرجا باشد. اعتماد بازیافته شده به قدرت اسلام یکی از بهترین عوامل حرکت دادن به جنبشهای اسلامی در جهان می باشد، زیرا روحیه قوی است که می تواند به جامعه حرکت بخشد و ما این روحیه را در ایران باز یافتیم “.

۲۴/۱۱/۶۱

استاد عبدالحمید ــ استاد علوم اجتماعی دانشگاه سانتیتاگ در فرانسه:

” انقلاب شما بالاتر از یک انقلاب فرهنگی است زیرا این انقلاب توسط یک نیروی روحی راهنمائی می شود… انقلاب اسلامی بیشتر بر کشورهای جهان سوم تاثیر داشته است ولی امواج این انقلاب به غرب نیز رسیده است… توده های مردم فرانسه اشتیاق خاص نسبت به اسلام نشان می دهند و ما باید در این راه قدم برداریم تا بتوانیم انقلاب اسلامی را در فرانسه معرفی کنیم “.

 

مولانا قاضی اسرار الحق امام جماعت مسلمانان اهل سنت راولپندی:

” انقلاب ایران فقط برای خاطر اسلام صورت گرفته و نصرت خداوند شامل حال مسلمانان ایرانی بوده است. ما باید خداوند را شکر کنیم که سیستم اسلامی را در یک کشور همسایه به اجرا در آمده است و باید کوشش کرد که در پاکستان نیز چنین شود “.

۲۴/۱۱/۶۱

معمر قذافی رئیس جمهور لیبی:

” این انقلاب علیه طغیان شاه و تسلط آمریکا بر ایران است که این کشور را به یک پایگاه نفوذ خود در منطقه تبدیل کرده بود… من در کنار انقلاب و مردم ایران خواهم ایستاد و این بدان معنا نیست که من خصومت شخصی با صدام یا رژیم وی دارم، بلکه به معنی ضدیت من با هر کس است که در ستیز با انقلاب اسلامی ایران قرار دارد. این انقلاب یک انقلاب مردمی و آزادی بخش است که آزادی مردم ایران را متحقق می سازد و ایران را از تسلط بیگانه آزاد می نماید “.

۲۱/۱۱/۶۱

ماره عبدالعزیز از مرکز اسلامی هامبورگ آلمان:

” من مطمئن هستم اگر مسلمانان جهان شخصیت بزرگ امام خمینی را دقیقا می شناختند، بی شک او را به عنوان رهبز بزرگ خود انتخاب می کردند. برای رسیدن به اهداف متعالی اسلام جز راهی که امام خمینی برای نجات مسلمین انتخاب کرده است وجود ندارد… برای شناختن امام خمینی تبلیغات زیاد لازم نیست بلکه هر انسان با هر معلوماتی به سادگی می تواند ایشان را بشناسد و ویژگیهای انسانی اسلامی وی را که برای نجات مستضعفین جهان به پا خواسته درک کند… ما تجربیات چند ساله مردم ایران در مبارزه با دشمنان اسلام را باید سرمشق و الگوی خود قرار دهیم و از اشتغال به امور فرعی خودداری کنیم “.

۱۹/۱۱/۶۱

سید ابراهیم امین از روحانیون مبارز لبنان:

” همه باید اعتراف کنند که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اسلام مجددا زنده شد و اگر این انقلاب با شکست مواجه شود، اسلام شکست خواهد خورد. دشمنان جمهوری اسلامی در واقع دشمنان اسلام اند و وظیفه کلیه مسلمانان مبارزه با دشمنان اسلام است “.

۲۰/۱۱/۶۱

 

17دسامبر/16

آداب سفر (۲)

حجه الاسلام اسدالله بیات

آداب سفر از موقع رفتن تا موقع برگشتن

برای مسافرت آدابی و دستوراتی از طریق اهل سنت و روش اهل بیت ذکر کرده اند و آن آداب و دستورات را طبق آن چه که در کتب اخلاق مخصوصا محجه البیضاء آمده است می آوریم و یکی یکی توضیح داده و در اختیار علاقمندان قرار می دهیم.

۱ـ اولین وظیفه ای که لازم است مسافر مراعات کند این است مسافر در مو قعی که می خواهد سفر کند باید بدهیها که دارد و امانتهائی که در پیش او وجود دارد و مظالمی که در عهده او آمده است به صاحبانش رد کرده و خودش را از آنها بری نماید و از بهترین و پاکیزه ترین و حلال ترین اموالش به عنوان نفقه و خرجی بردارد و در زاد و توشه وسعت نظر داشته و با سخاوت برخورد کند و با دوستان و همراهان با کمال خوشروئی و حسن اخلاق رفتار کند در حدیث آمده است در محضر امام ششم (ع) درباره ی موضوع ” فتوت ” (جوانمردی) مذاکره شده هر کدام مطلبی در آن باره عنوان کردند امام صادق (ع) فرمودند: شما گمان می کنید فتوت با فسق و فجور و گناه و عصیان تحقق می یابد و حال این چنین نیست بلکه مروت و فتوت دو نوع است یک نوع در حضر است و نوع دیگر در سفر معیار مروت و علائم و نشانه های آن در حضر این است مشغول تلاوت قرآن باشد و ملازم مسجد باشد و در برآوردن حوائج و نیازهای برادران دینی بکوشد و از امکانات موجود که دوست شادکن و دشمن خوار ساز است بهره برداری نموده و در اختیار دوستان و صدیقان قرار بدهد.

و اما علائم و نشانه های مروت و فتوت در مسافرت این است: زاد و توشه بیشتر همراه داشته و از اموال پاک و حلال بردارد و در اختیار همراهان قرار بدهد و بعد از جدا شدن از آن ها و مفارقت با آنها اسرار آنها را برای دیگران بازگو نکند و راز دار باشد و با بشاشت و مزاح به طوری که معصیت نباشد با افراد برخورد نماید. قسم به آن خداوندی که جدم نبی اکرم (ص) را برای اجراء حق و برای حق مبعوث گردانیده است. خداوند متعال روزی هر فردی را متناسب با مروت او عطا می نماید کمک ها و یاری کردنها به اندازه امکاناتی است که وجود دارد و صبر و بردباری به اندازه ی شدت بلاء و گرفتاریها است. دست و دل باز بودن و با جود و فراخ دستی برخورد کردن از آداب سفر است. [۱]

۲ـ دومین ادب و دستور از آداب سفر این است: فردی که می خواهد سفر کند مخصوصا در سفرهای الهی، رفیق خوب و متعهدی برای خودش انتخاب کند، رفیقی که در مواقع غفلت و بی توجهی یاد آورنده و هشدار دهنده باشد و در مواقعی که نیاز به مساعدت و کمک دارد یاری کند. از رسول خدا (ص) از طریق برادران اهل سنت وارد شده است که پیامبر اسلام (ص) از این که انسان به تنهائی سفر کند و رفیق برای خود انتخاب ننماید نهی فرموده است.[۲]

امام صادق (ع) می فرماید: رسول اکرم ــ صلی الله علیه و آله ــ چنین فرموده است: آیا می خواهید از بدترین انسان ها برای شما خبر بدهم و آن ها را معرفی نمایم. گفتند: آری یا رسول الله، فرمودند: بدترین انسانها سه دسته هستند:

اول ــ آنهایی که تنها و بدون رفیق سفر کنند.

دوم ــ کسانی که می توانند کمک به دیگران نموده و دست محرومان و مستمندان را بگیرند از این کار مضایقه نمایند.

سوم ــ افرادی که به زیر دستان خویش اذیت کرده و آنها را مورد آزار قرار دهند.

امام هفتم (ع) می فرماید: پیامبر اسلام در وصیتی به امیرالمؤمنین (ع) چنین فرمودند: مبادا به تنهائی مسافرت کنید زیرا که شیطان در این موقع همراهی می نماید و اگر دو نفر باشند باز احتمال لغزش و نفوذ عوامل شیطانی زیاد است اگر چه از تنها بودن بهتر و سالمتر است، سپس نبی اکرم ــ صلی الله علیه و آله ــ فرمود: یا علی! هر کس به تنهائی مسافرت کند به گمراهی و لغزش کشانده می شود و اقل تعداد همراهان سفر سه نفر هستند. [۳]

و از جمله کسانی که در لسان رسول اکرم ــ صلی الله علیه و آله ــ به آنها لعن فرستاده شده و مطرود شناخته شده اند افرادی هستند که توشه خودشان را به تنهائی مصرف می نمایند و یا به تنهائی در خانه می خوابند.[۴]

و در انتخاب رفیق باید کسانی را برگزیند که همراهی با آن ها به راحتی و به سادگی انجام پذیرد و سخت و تند و خشن نباشند و برای خود برتری بر دیگران و همراهان قائل نباشند، در تمام مراحل روحیه خدمت و معاونت به همراهان داشته باشند که پیامبر اسلام (ص) می فرماید:

” سید القوم خادمهم [۵] فی السفر ”

رهبر و بزرگ یک جمعیت کسی است که به آن ها خدمت کند و در خدمت آنان باشد و کسی باشد که در انجام کارها بر دیگران پیشی گرفته و از پذیرفتن مسئولیتها سرباز نزده و بلکه در انجام دادن کارهای سنگین تر و پائین تر بر دیگران و همراهان سبقت بگیرد کما اینکه پیامبر اسلام (ص) نمونه ی اعلای این نوع برخوردهای عالی الهی و انسانی بود.[۶]

و با کسانی طرح دوستی و همراهی در سفر بریزد که از نظر افق فکری و طرز برخورد هماهنگ بوده و نزدیک به هم باشند و به تعبیری که امام صادق (ع) دارند:

” فاصحب نظراءک “[۷]

با کسانی که نظیر و هم سطح تو هستند مصاحبت داشته باش و رفاقت نما.

همراهان انسان در سفر کسانی باید باشند که در داشتن امکانات و برخوردها قریب به هم بوده و با هم خیلی فاصله نداشته باشند والا در سفر اگر همراهان از نظر افق فکری خیلی با هم متفاوت باشند و حرف همدیگر را درک نکنند و با مسائل دو نوع برخورد نمایند و هماهنگی در قضایا و موضوعات نداشته باشند در چنین سفری هیچ موقع حقوق افراد تامین نگشته و بالاخره تعدادی از انسان ها به ذلت و خواری کشانده خواهند شد، و افرادی هم بدون صلاحیت و با فقدان شرایط سلطه پیدا خواهد کرد.

۳ـ از جمله آدابی که در حال سفر کردن لازم است مراعات شود، این است: درحال عزیمت و آهنگ سفر با دوستان و خانواده تودیع کرده و با آنها خداحافظی نماید و در موقع وداع دعا بخواند و بر آن ها نیز لازم است مسافر را بدرقه نموده همان طوری که امام علی (ع) در موقعی که اباذر را تبعید کرده بودند و اباذر عازم ربذه بود امام با فرزندان عزیزش حسن و حسین (ع) او را تشییع کردند و هر کدام سخنانی درباره اباذر ایراد فرمودند و در آن تودیع نامه ی امام علی (ع) می فرماید:

” للشاخص ان یمضی و للمشیع ان یرجع “[۸]

فردی که آماده عزیمت و رفتن است باید به مسیرش ادامه دهد و بدرقه کنندگان نیز باید برگردند. و در عین حال در حین بدرقه و تودیع به همدیگر دعا کرده و از خدا طلب خیر نمایند.

رسول اکرم (ص) هنگامی که مؤمنین را تودیع می فرمود و آنان را بدرقه می کرد چنین می گفت: خداوند توشه راه شما را تقوی قرار دهد و به سوی هر خیر و صلاحی هدایت و رهبری کند و کلیه نیازها و حوائج شما را برطرف سازد و دین و دنیای شما را سالم نگه دارد و صحیح و سالم به سوی خانواده خویش برگرداند.[۹]

آری چقدر زیبا است مسافر دعا کند بر کسانی که می آیند و او را بدرقه می کنند و از خدا بخواهد آنها را تا موقعی که او برگردد سالم نگهدارد و آنها نیز دعا کنند مسافر در مسافرتش موفق بوده و از هر خیری برخودار باشد.

اگر مسلمان ها به این دستورات عمل کنند و به توصیه های رهبران الهی گوش داده و مورد توجه قرار دهند، مسافرت آنان یک حرکت تکاملی و سازنده و جهت دار خواهد بود.

۴ـ از آن جا که در اسلام کلیه اعمال انسان در صورتی دارای ارزشی قرار می گیرد که با نیت خیر و انگیزه قرب به خدا انجام گیرد و دارای جهت خدائی و هدف الهی برنامه هایی پیش بینی شده است که توجه به آنها در عمل، این حالت را به وجود آورده و دارای عنصر تقرب به خدا و انگیزه ی خدائی می سازد و از این جهت می فرمایند: هر کس که علاقمند است مسافرت کند قبل از آنکه سفر را آغاز نماید بهتر است دو رکعت نماز به جا آورد و بعد از تشهد و سلام، دعا کند و این نماز بهترین یادگار و هدیه ی یک مسافر است برای خانواده او که می مانند. و بعد از آن که نماز را تمام کرد این دعا را بخواند:

” اللهم انی استودعک نفسی و اهلی و مالی و ذریتی و دنیای و اخرتی و امانتی و خاتمه عملی ”

پروردگارا من خودم و خانواده و اموالم و اولادم و دنیا و آخرتم و تمام امانتهایم و پایان کارم را به تو امانت سپرده و در پیشگاه ربوبیت ودیعه گذاشته ام. و هیچ کس این دعا را نخوانده است و صادقانه از او نخواسته است مگر اینکه پروردگار جهان خواسته های او را تامین و دعاهای او را مستجاب نموده است.

بسیار طبیعی است کسانی که این طور مسافرت می نمایند از آغاز سفر با یاد خدا سفر می کنند و سفر به نام خدا شروع نموده و با این دعا دست به کار می شوند. به طور یقین این سفر دارای روح تازه و عالی و خداپسندانه خواهد شد.

۵ـ و چون سفر یک نوع حرکت و سیر جهت دار است لازم است از اولین قدم که بر می دارد و از در خارج می شود و مراحل مختلفی را می پیماید و با فراز و نشیب های گوناگون برخورد می کند با آگاهی کامل و توجه خاص برخورد نموده و به تناسب هر کدام از آنها عکس العمل از خود نشان بدهد و در هر کدام از آن مراحل، متناسب با آن مرحله از خدا مدد خواهد و هماهنگ با آنها دعا کند و آنی از یاد خدا غافل نماند.

و به عنوان نمونه به چند حدیث اشاره می شود:

۱ـ ” و فی المکارم اذا بلغت جسرا فقل حین تضع قدمک علیه: بسم الله اللهم ادحر عنی الشیطان الرجیم “.

در کتاب مکارم الاخلاق آمده است: در مسافرت وقتی که به پل رسیدی و قدم روی آن گذاشتی، این ذکر را بگو ” بسم الله “. با یاد خدا و نام او شروع می کنم و از او مدد می گیرم، خداوندا شیطان رانده شده از پیشگاه قرب و رحمتت را از من دور فرما.

۲ـ ” و عن الصادق (ع) قال: کان رسول الله (ص) فی سفره اذا هبط سبح و اذا صعد کبر “[۱۰].

امام صادق (ع) می فرماید: رسول اکرم وقتی که در سفر به سرازیری می رسید تسبیح (سبحان الله ) می گفت و هنگامی که به بلندیها می رسید، خدا را به بزرگی یاد می کرد و ” الله اکبر ” می گفت.

و نظایر این ها در روایات اسلامی فراوان است و آنچه از مجموع آنها به دست می آید این است که انسان مسافر باید با کمال توجه و آگاهی و با نیت خداجویانه سفر را شروع کند و با یاد خدا و توجه به عنایات او ادامه دهد و در هر فرصتی تجلیات خاص و متناسب الهی را یافته و بر آنها سپاس گوید.

۶ـ و نیز در سفر، زمان مناسب را برگزیده و مسافرت را در آن زمان انجام دهد، روز مناسب را برای سفر انتخاب کند و در روز مسافرت ساعت مناسب را در نظر بگیرد و مسائل را ارزیابی نموده و با توجه به اهم و مهم اقدام به آن نماید. روز جمعه بعد از سپیده صبح مسافرت نکند زیرا که شرکت در نماز عبادی و سیاسی جمعه اهمیت زیادی دارد و مبادا در این اجتماع عظیم نتواند حضور داشته باشد که موجب حرمان و محرومیت از خیر و ثواب زیادی خواهد بود. اگر مسافرت منشاء محرومیت از کارهای مهم گردد مسافرت درست نبوده و نباید صورت پذیرد و یا در صورتی که سفر، سفر معصیت باشد و در آن انگیزه ی غیر خدائی مطرح باشد و غرض از سفر ــ العیاذ بالله ــ گناه کردن باشد و یا بداند در آن سفر گناهی صورت خواهد پذیرفت مسلما این نوع مسافرت صحیح نیست و در اصطلاح فقهای اسلام سفر معصیت نامیده می شود و آثار خاصی بر آن مترتب است. بنابراین یکی از آداب سفر توجه به زمان و شرایط زمانی و موضوعاتی است که در رابطه با آن ها مسافرت انجام می پذیرد.

خوب است مسافر در حین سفر از صدقه دادن غفلت نکند کما این که حماد بن عثمان از امام صادق (ع) نقل می کند که امام فرمود: مسافرت را با صدقه دادن آغاز کنید.

تا اینجا آداب شروع سفر مطرح بود و درباره دستوراتی بود که قبل از شروع سفر و یا در حین شروع و آغاز سفر لازم بود مورد توجه قرار گیرد. و از این به بعد وارد آدابی می شویم که در ادامه آن و در پایان سفر لازم است مراعات شده و مورد توجه قرار گیرد:

 

پس از رسیدن به مقصد

۱ـ انسان مسافر زمانی که سفرش منقضی شد و به مقصد رسید، به شهری که مورد نظرش بود وارد شد، مبادا عجول و شتابزده باشد و دست و پای خودش را گم کند بلکه با کمال صبر و حوصله هر موقع وارد جائی شد و دیوارهای شهر و روستای مورد نظر را مشاهده کرد، دعا کند و آرزو کند خداوند عالم از شرور و بدیهای آنجا او را حفظ کند و از خیرات آنجا به او عنایت فرماید.

در وصیت نامه رسول اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) آمده است:‌ یا علی! هر گاه وارد جائی شدی و دیوارهای آنجا را مشاهده کردی توجه به خدا کن و بگو: خدایا از تو خیرات اینجا را میخواهم و از شرور و بدیها و خطرات آن به تو پناه می برم. خداوندا دلهای اهالی آنجا را به سوی من جلب فرما و قلوب صالحان و افراد ارزشمند آنجا را با ما دوست بگردان [۱۱]

و در روایات ما آمده است: هر موقع خواستید از محلی که وارد شده اید کوچ کنید و آنجا را ترک نمائید به بعضی از آداب دیگر نیز باید توجه کنید و مورد توجه قرار بدهید از قبیل اینکه دو رکعت نماز به جا آورید و دعا کنید و بعد با آنجا وداع نموده و با اهلش خداحافظی نمائید و چون در هر نقطه از نقاط زمین مامورانی از ملائکه الهی هستند و از طرف خداوند عالم مسئولیت های خاصی به عهده آنان محول گشته است با آنها نیز تودیع به عمل آورده و با این جملات:

” السلام علی ملائکه الله الحافظین السلام علینا و علی عبادالله الصالحین و رحمه الله و برکاته ”

از ملائکه خداوند تودیع نموده و آنجا را ترک نماید. آری با این دید اگر کسی در سفر از یاد خدا و توجه به خدا غافل نشود و در هر مرحله از مراحل سفر مظاهر عنایات و اسماء الهی را مشاهده نماید و انس با خدای خویش داشته باشد، مکانها مکانهای خدائی و حرکت ها حرکتهای الهی خواهد بود. نشست و برخاستش با انگیزه های الهی و برای جلب رضای خدا است و به هر جا قدم بگذارد اثری از خود خواهد گذاشت که موجب رضایت خداوند خواهد شد.

۲ـ هنگامی که مسافرین می خوابند و همراه با عده ای استراحت می نمایند، نگهبان همدیگر باشند و سنگین نخوابند به طوری که اگر مورد هجوم و حمله و خطر قرار گیرند، متوجه نشوند. و در سفر هم باید در فکر هم باشند، اگر گرفتاری پیش بیاید و مشکلی اتفاق افتد، آن را برطرف ساخته و از بین ببرند. و در مسافرت به تنهائی زندگی نکنند بلکه با هم باشند و تنها به جائی که نمی شناسند نروند تا موجب نگرانی دیگران هم نگردند. گاهی اتفاق می افتد افرادی خودسرانه و بدون آشنائی قبلی تکروی کرده و از جمع کنار رفته و در نتیجه طوری مشکلات آفریده اند که به سادگی از کنار آنها، نمی توان گذشت و ما نمونه های فراوانی در سفر حج دیده ایم: حاجی به جای اینکه با جمع حرکت کند و برود به تنهائی مسیری را شروع می کند و راه را گم می کند هم باعث زحمت خود شده و هم باعث ناراحتی دیگران می گردد.

بنابراین مسافران در تمام سفرها و مخصوصا مسافران حج بیت الله الحرام بیش از هم در فکر هم و درصدد کمک به هم دیگر و رفع گرفتاری از همدیگر باشند، و از آن چه که از امکانات مالی و فکری و اخلاقی دارند برای دیگران مضایقه نکرده و در اختیار آنها قرار بدهند. و اگر عیبی از همراهان ببینند با نظر اصلاح و ارشاد تذکر دهند، و نصیحت نمایند.

 

۱ـ محجه الابیضاء، ج ۴، ص ۵۸ـ ۵۷٫

۱ـ محجه الابیضاء، ج ۴، ص ۵۸ـ ۵۷٫

۲ـ۳ـ ۴ـ محجه الابیضاء، ج۴، ص ۶۰ـ ۵۹٫

۵ـ محجه الابیضاء، ج۴، ص۶۱٫

۱ـ۲ـ۳ـ محجه الابیضاء، ج ۴، ص ۶۱٫

۱ـ محجه الابیضاء، ج ۴، ص ۶۴٫

۱ـ محجه الابیضاء، ج ۴، ص ۶۶٫

17دسامبر/16

آشنائی با سازمان حج و زیارت

جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس

فریضهٔ حج بیت الله الحرام یکی از فرایض بزرگ اسلامی است که با محتوای عظیم انسانی، روحانی، سیاسی، عبادی و اجتماعی بایستی مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. به همین جهت همزمان با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران ضرورت داشت که این فریضه عبادی سیاسی از جهات یاد شده نیز مورد توجه قرار گیرد و با محتوی حقیقی و معنوی خود تحقق یابد.

 

مقدمه

فکر تشکیل سازمانی مستقل و پویا که بتواند در جهت تحقق اهداف عالیه حج با توجه به مبانی اسلام فقاهتی و خط رهبری ولایت فقیه، حج و زیارت را اداره نماید و با نظارت و هدایت خود در توسعه روابط سیاسی مذهبی با کشورها و ملت های مسلمان اقدام و ضمن تحکیم ارزشهای معنوی اسلام و شناساندن ماهیت و ابعاد مختلف انقلاب اسلامی، مسائل رفاهی و ارشادی زائران بیت الله الحرام را نیز تامین می نماید،در

سال ۱۳۵۸ و در شورای انقلاب مطرح گردید و طرح لایحه قانونی تشکیل سازمان حج و زیارت وابسته به وزارت ارشاد اسلامی و انتزاع کلیه امور مربوط به حج و زیارت از سازمان اوقاف به سازمان مزبور تهیه و در آذر ماه سال ۱۳۵۸ به تصویب شورای انقلاب اسلامی جمهوری اسلامی ایران رسید. به موجب لایحهُ قانونی مذکور برای سازمان جدید التاسیس ارکان اصلی پیش بینی گردید:

۱ـ شورای عالی حج و زیارت

۲ـ شورای مدیریت

۳ـ هیئت حساب رسان.

و طبق آئین نامه ای که که متعاقب آن به تصویب شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران رسید برای هر یک از ارکان یاد شده وظایف و اختیاراتی پیش بینی شد. هم چنین مستند به یکی از مواد آئین نامه سازمان و تشکیلات وظایف و پستهای سازمانی و شرح وظایف آن تهیه و به تأیید سازمان امور اداری و استخدامی رسید. لیکن همزمان با آغاز فعالیت این سازمان جدید چون در عمل با کمبودها و نارسائیهای احتمالی مواجه و در مواردی مشکلاتی ناشی از نقص تشکیلات و سازمان مصوب مشاهده گردید، بر حسب مورد و عنداللزوم به تجدید نظر در تشکیلات یاد شده اقدام گردید و اصلاحاتی در خور نیاز سازمان در مجموعه وظایف و هدف و تشکیلات سازمان به وجود آمد.

به موجب لایحه قانونی و آئین نامه سازمان، شورای عالی حج و زیارت مرکب است از ۱۹ نفر مقامات و مسئولین کشور و معتمدین و افراد خبیر که در ارتباط با برگزاری حج ذیربط و دارای تجربه و ذیصلاح می باشند. مهمترین وظایف شورای عالی، تعیین خط مشی و تصویب برنامه حجاج بیت الله الحرام و اعتاب مقدسه و تصویب آئین نامه ها  و بودجه حج و زیارت پیش بینی شده و شورای عالی حج و زیارت و انجام کلیه امور فنی، اداری، و مالی است و رئیس شورای مدیریت بالاترین مقام اجرائی و مسئول اداره و حسن جریان امور و حفظ حقوق و اموال سازمان می باشد. هم چنین سازمان دارای سه تا پنج حسابرس یا بازرس حساب می باشد که موظفند به حساب های سازمان رسیدگی و نظر خود را اعلام نمایند. علاوه بر ارکان اصلی سازمان حج و زیارت که مختصرا به آن اشاره شد، در مجموعهٔ پستهای سازمانی و شرح وظایف سازمان که پس از اصلاحاتی در آن تجدید نظر و به تصویب رسیده است وظایفی به تفصیل برای سازمان پیش بینی و ضمن تعیین ادارات و پستهای سازمانی وظایف هر یک مشخص گردیده که می توان اهم آن را بطور مختصر بیان کرد:

 

تشکیلات و سازمان

۱ـ اداره کل امور اجرای حج و زیارت که بطور کلی امور تدارکاتی حجاج و زائران را با در اختیار داشتن سه اداره به اسامی اداره ثبت نام و انتخاب حجاج و زائران، ادارهٔ امور راهنمایان حج و زیارت اداره امور گذرنامه و برنامه مسافرت به عهده دارد. اهم وظایف این اداره کل که امور محوطه را توسط سه اداره انجام می دهد. ثبت نام متقاضیان حج و زیارت و تعیین زائران خانهٔ خدا و اعتاب مقدسه، انتخاب راهنمایان صلاحیت دار و تعیین مدیران کاروانهای حج و صدور پروانه برای آنان و نظارت بر انتخاب خدمه، انجام و تحصیل گذرنامه و روادید زائران، دریافت و تنظیم و استخراج آمار حجاج، تهیه وسائل و مسکن برای مامورین سازمان و زائران، ارزشیابی سطح هزینه زندگی در عربستان، ایجاد و تشکیل جلسات آموزشی جهت ارشاد راهنمایان و برنامه ریزی آموزش حجاج و بطور کلی کلیه اموری که در ارتباط با عزیمت زائران ضروری است، می باشد.

۲ـ اداره کل خدمات رفاهی حجاج و زائران که امور رفاهی را تحت نظر دارد و توسط دو اداره رفاه حجاج و زائران و اداره رسیدگی به پیشنهادات و شکایات، وظایف محوله را انجام می دهد. اهم وظایف این اداره کل انجام امور مربوط به تهیه و تدارک وسائل پزشکی و اعزام گروه پزشکی و بیمارستانی انجام امور مربوط به بیمه کردن زائران و نظارت در چگونگی امر تغذیه و مسکن حجاج و نظارت بر امور اجاره منازل مسکونی زائران و بازدید مستمر از انبارهای مواد غذائی و داروئی ــ نظارت بر کاروانهای حج در مواقع عمره ــ برقراری تماس با مقامات سفارت در زمینه امور مربوط به تسهیلات و رفاه زائران ایرانی بازرسی از کاروانهای حج ــ رسیدگی به شکایات حجاج و زائران و غیره می باشد.

۳ـ اداره تبلیغات و انتشارات که اهم وظایف آن به شرح زیر است:

انتخاب روحانیون کاروانها و مبلغین و تعیین شرح وظایف آنها و تهیه طرحهای کوتاه مدت تبلیغاتی و انتشاراتی اسلامی ــ مشارکت در جلسات تبلیغاتی و انتشاراتی اسلامی ــ تهیه نشریه و مجله و پوسترهای تبلیغاتی ــ انتخاب موضوع و نگارش مفاد کتب، بروشور، جزوه مقاله نشریه و شعار ــ مشارکت در برنامه‌ های تبلیغاتی و تحقیقاتی سازمان بین المللی اسلامی مبادله اطلاعات با سازمان های بین المللی اسلامی ــ  تماس و همکاری دائم با انجمنها، اتحادیه ها و شرکت در سمینارهای بین المللی اسلامی ــ جمع آوری مدارک و اسناد، عکس و اسلاید و کتاب و فیلم و میکروفیلم در زمینه فرهنگ و تمدن اسلامی ــ طبقه بندی و نگهداری مدارک و اسناد و فیلم و عکس و اسلاید و کتابهای جمع آوری شده نگارش متون کتاب، جزوه، بروشور، نشریه، مقاله، شعار.

۴ـ علاوه بر فعالیتهای سه گانه سازمان که می توان آنها را امور تدارکاتی ــ رفاهی و آموزشی و تبلیغاتی حجاج بیت الله الحرام و زائران اماکن مقدسه نامید امور اداری و مالی و ذیحسابی سازمان به عنوان ارگانهای ستادی در جهات تسهیل امور ادارات یاد شده بالا اقداماتی را انجام می دهند و به عنوان واحدهای سرویس دهنده امور ادارات اجرائی را سرعت می بخشند بدیهی است در کنار اجرای برنامه های حج و زیارت نقش امور اداری در انجام مکاتبات اداری و صدور احکام لازم و ایجاد ملزومات و تدارکات اداری و نقش امور مالی ذیحسابی در انجام امور حسابداری و تسویه حسابها و سایر امور رفاهی نمی تواند نادیده گرفته شود.

 

برنامه ریزی ها

با توجه به حجم کار و محدودیت امکانات و پرسنل موجود، سازمان حج و زیارت در سال گذشته (حج سال ۶۱) تصمیم گرفت علی رغم ادامه جنگ تحصیلی و تجاوزکارانه بحث عراق و مسائل و مشکلات ناشی از آن که بر امت شهید پرور ایران تحصیل شد و با توجه به فرمان امام امت، این برنامه الهی با شکوه هر چه تمامتر و با ابعاد وسیعتری نسبت به سنوات قبل انجام شود و به عنوان پیام واقعی انقلاب شکوهمند جمهوری اسلامی ایران به امت اسلامی و ملل مسلمانان جهان ارائه گردد. به این توضیح که از اسفند ماه ۱۳۶۰ ضمن تنظیم برنامه های زمان بندی شده کار ثبت نام عمومی از متقاضیان حج در سراسر کشور آغاز گردید که تا تاریخ ۲۴/۱۲/۶۰ تعداد ۳۶۳۰۰۰ نفر متقاضی و همراه جهت نام نویسی به شعب بانک ملی ایران در سراسر کشور مراجعه نمودند و در تاریخ ۲۶/۱/۶۱ قرعه کشی انجام شد و زائران پنج سال یعنی از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۵ به تفکیک تعیین گردیدند بطوری که در سال ۱۳۶۱ حدود ۸۶۰۰۰ نفر زائر و خدمه از چهار ایستگاه تهران، مشهد، شیراز و تبریز به حج مشرف شدند که با احتساب زائران بین المللی حدود ۹۰۰۰۰ نفر زیر پوشش خدماتی سازمان قرار گرفتند. در برنامه های زیر بنائی که در سال گذشته انجام شد و تحولاتی عمیق نسبت به اجرای برنامه های سازمان در سالهای قبل به عمل آمد نکاتی را باید نام برد که از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

 

اقدامات بنیادی سال گذشته

اول‌‌ ـ در زمینه تبلیغات برنامه ای وسیع تنظیم شد شورای تبلیغات حج تحت نظر تبلیغات و آموزش سازمان حج و زیارت تشکیل و نسبت به چاپ کتب و رسالات و عکس و پوستر، اقدام و برنامه هائی تدارک دیده شد. در این رابطه حدود ۳۵۰ نفر مبلغ به عربستان اعزام شدند و به تعداد هر یک از ۷۷۳ کاروان حج، یک نفر روحانی متعهد برگزیده شد. مبلغین اعزامی در دفتر تبلیغات حج در شهرهای مدینه و مکه اقداماتی را انجام دادند که به عنوان نمونه می توان چاپ و انتشار حدود ۰۰۰/۸۰۰ نسخه نشریه و پیام و غیره را نام برد.

دوم ـ هیئت تعیین صلاحیت مدیران کاروان در سال گذشته بر اساس ضوابط و دستورالعمهای صادره به صلاحیت مدیران کاروانهای حج رسیدگی و نسبت به انتخاب تعداد ۷۷۳ نفر مدیران کاروانهای حج اقدام نمود. همچنین کمیسیون رسیدگی به صلاحیت کاروانهای حج با مطالعه پرونده ها و دعوت از خدمه و انجام مصاحبه ها اقدام نمود. و نیز در حج سال گذشته بر اساس پیشنهادها سازمان و تصویب شورایعالی حج و زیارت، سه نفر ماموران پذیرائی کاروانها از نهادهای انقلابی انتخاب شدند که با این تصمیم متجاوز از ۲۳۰۰ نفر از برادران متعهد نهادها بمنظور ارائه خدمات به زائران بیت الله به عربستان اعزام شدند.

سوم ـ به منظور صرفه جوئی در هزینه های ارزی کاروانهای حج، تصمیم گرفته شد تعدادی از اقلام اساسی و ضروری توسط سازمان، تهیه و مستقیما به کاروانها تحویل شود. ستاد تدارکات مواد غذائی همزمان با اعزام گروه اجاره منازل به عربستان اعزام شدند قرار داد خرید گوشت و قرار داد خرید مرغ بطریقه ی ذبح اسلامی منعقد گردید که در جمع با این اقدامات حدود مبلغ یک میلیارد ایرانی صرفه جوئی به عمل آمد.

چهارم ـ به منظور کنترل امور مالی کاروانهای حج بالاخص هزینه های ارزی به تعداد هر یک از کاروانهای حج یک نفر انتخاب شد. ناظرین در طول مسافرت ضمن انجام وظایف محوله وظیفهٔ رابط بین ستادها و گروههای حج را نیز عهده دار شدند. و بدین ترتیب ارتباط سازمان با یکایک گروهها در مراسم حج بطور مستمر برقرار گردید.

پنجم ـ در سال گذشته تعدادی از برادران سپاه و جهاد (حدود۴۵۰ نفر) با دو گروه به عنوان زائر به حج اعزام شدند و حدود ۵۰۰۰ نفر از خانواده شهداء، ۸۰ نفر از قراء، ۱۰۰ نفر از برادران شاغل در اداره کل امور ترتیبی وزارت آموزش و پرورش و ۱۵۰ نفر از برادران ارتشی به حج مشرف شدند.

ششم ـ با توجه به کمبود پزشک که در گذشته با هر کاروان یک پزشک اعزام می شد در سال گذشته تعداد ۲۷ درمانگاه در شهرهای جده ــ مدینه ــ مکه ــ تاسیس شد، ۲ بیمارستان در مکه و مدینه و یکی در منی دایر گردید. جمع کادر درمانی و بهداشتی هلال احمر در سال گذشته ۵۰۳ نفر بود که در سال گذشته در مجموع، تعداد ۱۱۲۷۲۲ نفر به درمانگاهها و بیمارستانهای مستقر در عربستان مراجعه نمودند.

هفتم ــ در سال گذشته از پذیرش نرخهای غیر عادلانه که از طرف شرکتهای اتوبوسرانی تحمیل شده بود برخورداری گردید و طی جلسات مکرر، نامبردگان به قبول نرخ های رسمی مجبور شدند و از این بابت از پرداخت مبلغ ۰۰۰/۰۰۰/۱۳ ریال سعودی خودداری شد.

هشتم ـ در حج سال ۶۱ از طرف عده ای از مطوفین ناراحتیهای فراوانی برای زائرین ایرانی فراهم شد اکثرا یا اتوبوس کافی در اختیار نگذاشته بودند و یا چادرهای منصوبه ی آنان به تعداد مورد لزوم و بر طبق مفاد قرار داد منعقده فی مابین تهیه نشده بود. بدین لحاظ با توجه با شکایات واصله، دعاوی جداگانه مطرح و پس از مذاکرات فراوان، مطوفین با استرداد حدود ۰۰۰/۷۰۰ ریال سعودی مجبور شدند.

نهم ـ چون دولت عربستان در سال گذشته تضییقات فراوانی در مورد تبلیغات به وجود آورده بود خصوصا اینکه در باقیمانده مدت توقف زائران ستاد حج و اعضای آن و زائران شدیدا تحت نظر قرار داشتند لذا طی تلگرافی به این روش خصمانه شدیدا اعتراض شد و اقداماتی در مورد آزادی دستگیر شدگان و مصدومین و مجروحین به عمل آمد.

دهم ـ به منظور ارائه خدمات به زائران و مدیران کاروان درحج سال گذشته به تشکیل ستادهای حمل و نقل ــ ستاد اداری و مالی جده ــ ستاد تدارکات ــ ستاد حج مدینه ــ ستاد حج مکه و ستاد منی و عرفات اقدام شد. ستاد های مذکور ضمن استقرار و تنظیم اداره ستادها و برآورد مایحتاج اداری و تدارکاتی بر کاروان های حج نظارت لازمه را معمول داشته و اداره امور آن را تحت نظر گرفته و همکاری های لازم را معمول نمودند. جمع افرادی که در ستاد مکه با احتساب پیشاهنگان مشغول به خدمت بودند  ۱۱۷نفر در ستاد مدینه ۹۷ نفر و در ستاد منی و عرفات به طور ثابت ۹ نفر بوده اند در ستاد حمل و نقل در چهار ایستگاه پرواز ۲۲ نفر در ستاد مالی و اداری جده ۴۲ نفر مشغول انجام وظیفه بوده اند. سازمان حج و زیارت در سال گذشته در ستادهای خود از خدمات سایر سازمان ها نیز استفاده نموده و از همکاری پیشاهنگان ۵۰ نفر ــ واحد بسیج سپاه پاسداران ۱۰ نفر ــ پست و تلگراف ۴ نفر ــ جراید ۶ نفر از صدا و سیمای جمهوری اسلامی چهار نفر بهره مند بوده است. در سال گذشته سازمان حج و زیارت توانست با اجرای برنامه ای نوین و حساب شده به یاری خداوند برنامه حج را به انجام رساند و با همه ی مشکلات موجود تغییراتی اساسی در نحوه ی اداره امور کاروانهای حج به وجود آورد و با تلاش پیگیر و زحمات شبانه روزی همه ی موانع را مرتفع و این فریضه ی عبادی سیاسی را با پیروزی و موفقیت نسبی به پایان برساند لیکن در جهت تکمیل برنامه های قبلی و بهبود روشهای اجرائی در سال جاری همزمان با خاتمه ی مراسم حج تصمیم گرفت مطالعات مقدماتی را به موقع آغاز نماید و در فرصت های مقتضی برنامه ریزیهای لازم را اجام دهد و با تجاربی که در گذشته کسب نموده و با استفاده از نظرات افراد بصیر و مطلع برنامه های آینده را دقیق تر تنظیم و به مورد اجرا بگذارد. به این جهت از پایان مراسم حج سال ۱۳۶۱ اقداماتی را به شرح زیر انجام  داده است.

 

اقدامات اساسی در سال جاری

۱ـ در سال جاری هیئت تعیین صلاحیت مدیران تشکیل گردید. اعضای هیئت با مطالعه ی پرونده مدیران کاروان در سال ۶۱ و مطالعه ی گزارش ناظرین و نظریات و پیشنهادات واصله به پرونده های مدیران کاروان رسیدگی و نسبت به انتخاب مدیران ذیصلاح و واجد شرایط اقدام نموده است.

۲ـ هیئت تعیین نظار سال ۶۲ متشکل از افراد مجرب و ذیصلاح تشکیل و کلیه گزارش ها و پرونده های ناظرین سال ۶۱ را مطالعه و از آنان جهت همکاری برای حج سال ۱۳۶۲ دعوت به عمل آورده است ناظرین منتخب در سمینار و امتحان گزینش و مصاحبه شرکت نموده و در حال حاضر کار انتخاب آنان خاتمه پذیرفته و جهت تکمیل پرونده به منظور صدور گذرنامه به تدریج به سازمان دعوت می شوند. علاوه بر نظار سال گذشته که به ترتیب فوق الذکر انتخاب شده اند به کلیه تقاضاهای واصله ی جدید نیز رسیدگی و از طریق مصاحبه و امتحان، تعدادی از آنان انتخاب گردیده اند و بدین ترتیب با اجرای ضوابط دقیق و با توجه به شرایطی مقرر گردیده است افرادی به عنوان ناظری سال ۶۲ برگزیده شده اند.

۳ـ در قرار داد منعقده با مدیران کاروان های حج تجدید نظر به عمل آمده و با حضور نمایندگان مدیران کاروان های حج اصلاحاتی در آن به عمل آمده است در سال جاری کاروانهای حج به کاروانهای دویست ــ صدو پنجاه ــ صد نفری تقسیم شده اند، مدیران کاروان در سال جاری موظفند با دویست نفر زائر ۴ نفر و با ۱۵۰ نفر زائر ۳ نفر و با ۱۰۰ نفر زائر ۲ نفر از ماموران پذیرائی خود را از ۹ نهاد که اسامی آن ها اعلام گردیده است انتخاب نمایند.

۴ـ گروه تدارکات مواد غذائی تشکیل شده و به منظور تهیه و تدارک ده (۱۰) قلم مواد غذائی، برنامه ریزیهای لازم را به عمل آورده و هم اکنون در حال تهیه و تدارک آن می باشند.

۵ـ گروه اجاره منازل به تعداد محدود به کشور عربستان اعزام شده و سعی بر این است که با وجود محدودیتها و تضییقاتی که از طرف مقامات دولتی عربستان به وجود آمده به یاری خداوند مشکلات اجاره منازل حل شود. دولت عربستان علی رغم مذاکرات انجام شده با تاخیر زیاد گروه اجاره منازل را به تعداد ۱۰ نفر پذیرفته و هم اکنون مشکلات زیادی بر سر راه آنان ایجاد نموده است لیکن سازمان با تلاش پیگیر و همه جانبه درصدد است موانع را مرتفع و گروه بیشتری را به منظور جبران تاخیرهائی که پیش آمده است اعزام نماید.

۶ـ در سال جاری ۰۰۰/۱۰ نفر از خانواده ی شهداء به حج مشرف خواهند شد و با احتساب زائران سال جاری که بایستی مشرف شوند و نیز تعداد خدمه و اعضای ستادها و خدمتگزاران حج حدود ۹۵ هزار نفر به کشور عربستان اعزام خواهد شد که امید است به یاری خداوند حج امسال را با شکوه هر چه تمامتر برگزار نمائیم.

۷ـ امور اجرائی شامل ثبت نام واحد مدارک از زائران طبق برنامه در جریان است و کارکنان سازمان امیدوارند که با تجاربی که اندوخته اند روز به روز از نقائص خود بکاهند و در اجرای برنامه ی حج سال جاری هر چه موفقتر و سربلندتر باشند و حجی ارائه نمایند که در خورشان جمهوری اسلامی باشد بدین لحاظ برنامه ریزیهای لازم آغاز گردیده و سازمان ضمن اجرای برنامه های جاری در نظر دارد در جهت ارائه طریق آموزش زائران، مدیران کاروان نظار و خدمه ی کاروان ها اقداماتی به عمل آورد که به زودی در شماره آینده تذکرات و جزئیات آن به آگاهی زائران محترم خواهد رسید.

 

17دسامبر/16

بررسی و ترجمه آزاد محبث انفال

نوشته آیه الله العظمی منتظری

قسمت هشتم

حکم انفال و تصرف در آن

آیه الله محمدی گیلانی

در حکم انفال و تملک و تصرف در آن خصوصا در عصر غیبت امام عصر ــ عجل الله تعالی فرجه الشریف ــ است که در ضمن مسائلی متعرض می شویم:

۱ـ بر اهل بصیرت پوشیده نیست که همه ی اموال و املاک، اولا و بالذات ملک خداوند متعال است، و باری تعالی مالک وجود و هستی ما و همه ی چیزها و اموال است به ملکیت حقیقیه و تکوینیه (نه اعتباریه و مقولیه) و همه هستی قائم به او است، و بر همه ی موجودات به تمام ذواتشان و واقعیت وجودشان، عین تعلق و ربط به باری تعالی هستند و معنای ملکیت حقیقی (در مقابل ملکیت مقولی و اعتباری) همین است که بیان کردیم.

و اما ملکیت ما نسبت به اشیاء (غیر قوا و آلات نفسانی و غیر ملکیت مقولی) ملکیت اعتباری محض است، و آن یک نوع اختصاصی است که در سطح معیشت و روابط اجتماعی، عقلا اعتبار می کنند و شرع مقدس نیز در موضوعات و شروط مخصوصه مورد اعتبار قرار داده است که اثر آن جواز تصرفات است.

و شاید اساس ملکیت اعتباری نیز مرتبه ای از ملکیت تکوینی باشد، زیرا نظام تشریع صحیح آن نظامی است که منطبق بر نظام تکوین باشد و چنان که انسان تکوینا مالکت قوای نفسانی و آلات فعل و عمل خویش در شعاع ملکیت تکوینی خداوند متعال می باشد فرآورده های فعالیت وی نیز به تبع ملکیت حقیقی نسیت به قوا و ادوات فعلش، ملک او و به وی اختصاص دارد. بنابراین محصول افعال و نتایج اعمالش از قبیل احیاء زمین و حیازت مباحات، و آثار صنعتش در مواد اولیه، ملک او بوده و زمین احیاء شده، و اشیاء مورد حیازتش و مصنوعات وی در پرتو کار و عمل و صنعی که روی آنها انجام داده است به وی اختصاص دارند که می تواند شخصا بهره برداری یا مورد معامله و معاوضه قرار دهد یا ببخشد یا به ارث به دیگری منتقل شود.

و لازم بیان مذکور این است که هر چیزی که متعلق عمل و صنع وی واقع نگردیده مانند دریاها و بیابان ها و بیشه ها و معبرهای سیل و کوهها و معدن ها و نظائر اینها بلکه غنیمتهای جنگی، ملک وی نمی باشد و کلا به خداوند متعال تعلق دارد و در طول ملکیت حق تعالی، به رسول الله ــ صلی الله علیه و آله ــ اختصاص دارد، پس انفال چنان که به مقتضای کتاب و سنت و اجماع متعلق به خداوند و رسول الله است، به حسب اعتبار عقل نیز متعلق به جناب مالک الملوک ــ تبارک و تعالی ــ و رسول الله است و به مقتضای اخبار کثیره متواتره بعد از رسول الله متعلق به امام قائم مقام آن حضرت است که طبق تشخیص در مصلحت امامت و امت مصرف می نماید و اخبار بسیار در این زمینه قبلا نقل نمودیم، مراجعه شود.

ولی در خبر حریز از محمد بن مسلم است که گفت:

” سمعت اباعبدالله ــ علیه السلام ــ یقول و سئل عن الانفال: فقال: کل قریه یهلک اهلها او یجلون عنها فهی نفل لله ــ عزوجل ــ نصفها یقسم بین الناس و نصفها لرسول الله ــ صلی الله علیه و آله ــ فما کان لرسول الله فهو للامام “.

ــ شنیدم که امام صادق ــ علیه السلام ــ در پاسخ سوال از انفال می فرمودند: هر آبادی که اهل آن هلاک گردیده اند و یا از آنجا کوچ کرده اند، چنین آبادیها نفل و متعلق به خداوند به رسول الله ــ صلی الله علیه و آله ــ است و آن چه از آن رسول الله است به امام تعلق دارد، و نظیر این خبر است خبری که عیاشی از حریز نقل کرده که احتمال می رود هر دوی آنها یک خبر باشد ولی لفظ ” محمد بن مسلم ” از خبر دوم ساقط شده باشد.

باید خبر مزبور طوری تاویل شود به این معنا که مراد از تقسیم نصف بین مردم از باب تفضل است، یا بر تقیه حمل شود چنان که در حدائق احتمال داده است یا به واسطه مخالفت با اخبار کثیره و اجماعات طرح گردد.

و حمل نمودن آیه ی انفال بر مشارکت بین خداوند متعالی و رسول الله ــ صلی الله علیه و آله ــ که سهم خداوند متعال بین مردم تقسیم شود و سهم دیگر مختص به رسول الله باشد، مخالف است با اجماع و اخبار، مضافا به اینکه در خبر معاذ از امام صادق ــ علیه السلام ــ است که فرمودند: ” هر حقی که برای خداوند است همانا به ولی او تعلق دارد “.

و آن چه که مشکل را آسان می کند همانا بیانی است که متکررا ذکر نمودیم که فییء و انفال، متعلق به شخص امام نیست بلکه از سنخ اموال عمومی و متعلق به منصب امامت است که ناچار در مصالح امامت و امت مصرف می شود، پس مصالح امت و مردم از موارد مصرف انفال است و شاید مراد از نصف در دو خبر مذکور، جزئی از انفال باشد نه نصف حقیقی، نظیر آن چه که در باب خمس گفتیم که سهم سادات عظام ــ کثرالله تعالی نسلهم ــ نصف حقیقی خمس نیست بلکه مجموع خمس حق وحدانی است که به امام تعلق دارد ولی او می بایستی به وسیله خمس نیازمندیهای سادات محترم را رفع نماید، و نظیر این مطلب در آیه ی فییء (اموالی که بدون کارزار از کفار عاید می شود) در سوره ی حشر ملاحظه می شود که ایتام و مسکینان و ابن سبیل و بعدا فقراء مهاجرین را در فییء به مقتضای اخبار و فتاوی، همگی متعلق به رسول الله ــ صلی الله علیه و آله ــ و بعد از آن حضرت به امام (ع) تعلق دارد. مراجعه شود به آن چه ما در تقسیم خمس بیان نموده ایم.

۲ـ جائز نیست عقلا و شرعا تصرف در مال امام ــ علیه السلام ــ از قبیل خمس و انفال مگر به اذن آن بزرگوار، زیرا مقتضای مال غیر بودن حرمت تصرف است، پس اگر کسی تصرف در مال‌ آن جناب بدون اذن حضرتش کند غاصب است و چنان چه مال مغصوب فائده و نمائی داشته باشد، ملک امام ــ علیه السلام ــ است و در این حکم، فرقی نیست بین حضور و غیاب امام (ع) و اگر از ناحیه ی ائمه اطهار (علیهم السلام) تحلیل برای شخصی یا در عصری یا مطلقا به ثبوت برسد بدیهی است که تحلیل مفروض خود اذنی است از ناحیه ی مقدسه ی آنان و در این صورت از بحث موضوعا خارج است.

و اینک بحث ما در همین جهت است که از ناحیه ی مقدسه ی آنان تحلیل یعنی حلیت خمس و انفال مطلقا یا فقط در عصر غیبت یا در مناکح و مساکن و متاجر یا در مناکح فقط یا در انفال و سهم امام از خمس ــ نه سهم سادات ــ به ثبوت رسیده است یا اصلا تحلیلی ثابت نگردیده است؟ وجوهی بلکه اقوالی در این مسئله هست.

قبل از ورود به بحث می گوئیم: خمس چنان که پیش از این گذشت، یک نوع مالیات و حق مالی است که در اسلام مقرر گردیده است و در روایتی که در رساله محکم و متشابه نقل شده است از آن به ” وجه الاماره ” تعبیر شده یعنی مالی که در جهت زعامت و فرمان روائی تعیین شده است و غرض از تشریع آن ــ چنان که تعبیر مذکور نشان می دهد ــ اداره شئون امامت و حکومت اسلامی که از شاخصه های این شئون رفع نیازمندی سادات عظام است که از شاخه های شجره مبارکه رسالت می باشد.

و اما انفال، اموال عمومی است که خداوند متعال برای بشر آفریده و زمام اختیار آن را در دست امام ــ علیه السلام ــ قرار داده است که در مصالح امامت و امت بر طریق عدالت بهره برداری کند، و روشن است که نوع آدمی در حیات و ممات از آن بی نیاز نیست بلکه پایه های اساسی زندگی و معیشت بنی آدم بر آن استوار و بقاء آنان در گرو آن است.

 

ضرورت حکومت اسلامی در زمان غیبت

ممکن است گفته شود: چون در زمان غیبت بر مسلمین واجب نیست که حکومت اسلامی مجری احکام اسلام و حدودش تاسیس نمایند بلکه زمان غیبت زمان هرج و مرج است اگر چه به درازا بکشد و در چنین امتدادی از زمان، اسلام مردم را مهمل و رها نموده تا آنکه حضرت ولی الله منتظر ــ عجل الله تعالی فرجه ــ ظهور فرماید با توجه به چنین رای ــ که افتراء صریح بر خداوند است ــ می توان گفت که بر عهده ی تفضل ائمه طاهرین علیهم السلام بوده که انفال را بر جوامع بشری و لااقل بر مسلمین و خصوصا بر شیعیانشان حلال فرمایند، زیرا معیشت و بقاءشان بدون انفال ممتنع است، بلی تحلیل سهم سادات عظام صحیح به نظر نمی رسد چه آن که این طائفه محترم از زکات محرومند و خداوند متعال در عوض این حرمان سهمی از خمس را به آنان اختصاص داده است.

و اما وقتی که معتقد هستیم به اینکه اسلام دین کاملی است که متکفل سعادت دنیا و آخرت است و مردم را در هرج و مرج ولو به قدر یک ساعت هم رها و مهمل نمی گذارد بدون تردید در ادامه ی معیشت و اجراء احکام اسلام و حدود آن در ابواب مختلف و تامین عدالت اجتماعی، وجود حکومت امری است ضروری چنان که در نهج البلاغه است:

” انه لابد للناس من امیر بر او فاجر یعمل فی امرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر و یبلغ الله فیها الاجل و یجمع به الفییء و یقاتل به العدو و تامن به السبل و یؤخذ به للضعیف من القوی حتی یستریح بر و یستراح من فاجر “.

ــ مردم در زندگی دسته جمعی ناگزیر از فرمانروا ــ چه نیکوکار و چه فاسق ــ هستند، که مؤمن در زمان فرمانروائی وی به تکلیف الهی خود عمل می کند و کافر هم از حکومت وی بهره ور می شود و خداوند متعال در مدت امارت وی جامعه را به اجل خود می رساند و به واسطه فرمانروای او فییء جمع آوری می شود و با دشمن کارزار می گردد و راهها امن و حق ناتوان از زورمند گرفته می شود تا آن زمان که امیر نیکوکار بدرود حیات کند و راحت شود و یا با مرگ امیر فاجر مردم از شر وی آسوده شوند.

و در کتاب سلیم بن قیس هلالی از امیرالمؤمنین ــ علیه السلام ــ آمده است:

” و الواجب فی حکم الله و حکم الاسلام علی المسلمین بعد ما یموت اما مهم او یقتل ضالا کان او مهتدیا، مظلوما کان او ظالما، حلال الدم او حرام الدم، ان لا یعملوا عملا و لا یحدثوا حدثا و لا یقدموا یدا و لا رجلا و لا یبدوء بشیء قبل ان یختار و الانفسهم اماما عفیفا عالما ورعا، عارفا بالقضاء و السنه، یجمع امرهم، و یحکم بینهم، و یاخذ حق المظلوم من الظالم، و یحفظ اطرافهم و یجبی فیئهم، و یقم حجهم و جمعتهم، و یجبی صدقاتهم … “.

ــ در حکم خداوند متعال و اسلام بر مسلمین واجب است بعد از مردن و یا کشته شدن امامشان چه گمراه باشد یا راه یافته، مظلوم باشد یا ظالم، خونش حلال باشد یا حرام، هیچ گونه عمل و حادثه ای انجام ندهند، و دست و پائی نجنبانند، و به یک کلام به هیچ کاری شروع نکنند قبل از آن که برای خود اختیار کنند. امام عفیف دانا پرهیزکار، آشنای به قضا و سنت، که وحدت آنان را حفظ کند و بینشان داوری نماید و حق مظلوم را از ظالم بستاند و مرزهای کشورشان نگهدارد. و فریضه ی حج و جمعه در میانشان به پا دارد و فییء و صدقات آنان را جمع آوری نماید… .

مترجم: ملتی که قرنها در ظل یحموم نظام استبداد، پرورش یافتند، و در سرزمین خفقان اندیشه، رشد و نمو کردند روح انسانیت در برخی از آنان مسخ می شود، و به فرومایگی و خواری مبتلا میگردند، و مرکوب رام و آرام زمامداران استبداد و استعمار می گردند، و بسا که مسکنت و ذلت براساس حرکت جوهری، ضمیمه جوهر ذاتشان گردیده، و در نتیجه، مهانت و دنائت، صورت نفسانیه آنان شده و از سیادت و حکومت و آقائی، استیحاش داشته، بلکه احیانا از تصور عظیم شدن و عاصمه ی حکومت را به کف گرفتن، متوحشند، و ظل یحمومی استبداد را برای توجیه پستی خویش ظل الله! می خوانند.

شما خواننده عزیز آشنای با قرآن مجید نیک می دانید که نظام عصر استبداد فراعنه مصر آن چنان پیمبر زادگان صحیح النسب، یعنی بنی اسرائیل را مسخ کرده بود که ذلت و مسکنت طبع زوال ناپذیر شده بود که نه فقط عظمای استبداد را می پرستیدند بلکه در مقابل گوساله زرین نیز سجده نمودند و شگفت انگیزتر آنکه وقتی که رهبر نجات بخش حضرت کلیم الله «ع» برای انشای عظمت و مقاومت در روح آنان، مسئله سرزمین موعود را همراه با کارزار به آنان پیشنهاد کرد، ملکات زبونی و حقارتشان چنان باز شد که آرزوی عودت به بندگی و پرستش فرعون را نمودند که تورات در باب ۱۴ از سفر اعداد مفصلا نقل می کند که آن چنین است‌:

تمامی جماعت آواز خود را بلند کرده فریاد نمودند و قوم در آن شب می گریستند همهمه کردند و تمامی جماعت به ایشان گفتند: کاش که در زمین مصر می مردیم، یا در این صحرا وفات می یافتیم و چرا خداوند ما را به این زمین آورد تا به دم شمشیر بیفتیم و زنان و اطفال ما بیغما برده شود، آیا بازگشتن به مصر برای ما بهتر نیست؟؟!”.

تفو بر عافیت طلب ها و زبون ها! تو گوئی: “حمر مستنفره فرت من قسور” اند که از عظمت جمهورئ اسلامی ایران رنج می برند و در انتظار آغوش ننگ استعمارند و برای سرپوش نهادن روی این فضاحت بی شرمانه به خدا و رسول ــ صلی الله علیه و آله ــ و قرآن کریم و ائمه اطهار ــ علیهم السلام ــ افترا می بندند، و تاسیس حکومت الهی را در عصر غیبت جائز نمی دانند و به ناچار می گویند که هرج و مرج بیشتر و فساد گسترده تر چون دخیل در ظهور آن حضرت است، باید به آنها تن داد!

گویا آیه ی توبیخ بر فراز از نظام حکومت ــ که سال سوم هجرت در جنگ احد وقتی مسلمانان خبر شهادت پیغمبر! (صلی الله علیه و آله) را شنیدند، فرار کردند،ــ به گوششان نخورده و یا خورده و نفهمیده و یا فهمیده اند اما عافیت طلبی و زبونی به آنان تعامی داده است، که می فرماید:

” افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم ”

یعنی اگر پیغمبر بمیرد یا کشته شود شما به هرج و مرج جاهلیت بر می گردید؟!

” ربنا احکم بیننا و بین قومنا بالحق و انت احکم الحاکمین ”

ادامه دارد

 

17دسامبر/16

برنامه های درمانی و بهداشتی زائران خانه ی خدا در سال جاری

دفتر امور پزشکی حج وزارت بهداری

بسم الله الرحمن الرحیم

هم زمان با نزدیک شدن موسم حج و عزیمت بیش از ۹۵ هزار زائر ایرانی به کشور عربستان سعودی جهت انجام فریضه بزرگ عبادی سیاسی حج، دفتر امور پزشکی حج وزارت بهداری نیز به اعزام پرسنلی نزدیک به ۵۰۰ نفر شامل پزشک ــ پرستارــ کارشناسان بهداشت و دیگر رشته ـ های مخصوص کادر هیئت پزشکی حج همراه با وسائل و تجهیزات مورد نیاز در صدد تدارک برنامه های درمانی بهداشتی و سرویس دادن به حجاج محترم ایرانی و غیرایرانی به شرح زیر می باشد:

ــ در نظر است در هر یک از فرودگاههای مخصوص عزیمت زائران به کشور عربستان سعودی درمانگاههائی به صورت شبانه روزی در این فرودگاهها دائر گردد تا جوابگوی نیاز زائرین باشد. پس از ورود به فرودگاه جده، درمانگاهی نیز با تجهیزات و لوازم مورد نیاز جوابگوی زائرینی که در اثر هوای گرم و طاقت فرسای فرودگاه جده احتیاج به پزشک پیدا می کنند خواهد بود. در مدینه منوره نیز تعداد ۸ درمانگاه در نقاط مختلف این شهر مقدس و روحانی در نظر گرفته شده است که یک بیمارستان با ۵۰ تخت، مجهز به اتاق عمل و بخشهای قلب، سی سی یو، داخلی، جراحی و آزمایشگاه، رادیولژی و غیره در مواقع ضروری آماده پاسخگوئی به این عزیزان می باشد. و هم چنین در نظر است که در مکه مکرمه با توجه به ازدحام و وسعت بیشتر این شهر روحانی، تعداد ۹ درمانگاه و یک پلی کلینیک و یک بیمارستان با ۷۵ تخت آماده سرویس دادن به زائرین باشد. در ایام مراسم حج تعداد یک بیمارستان صحرائی در عرفات و یک بیمارستان صحرائی در منی با تجهیزات و امکانات لازم آماده پاسخگوئی به مراجعین و ارائه خدمات درمانی بهداشتی به زائرین در نظر گرفته شده است. لازم به یادآوری است که هم زمان با فعالیت این بیمارستانها تعدادی درمانگاه نیز در عرفات و منی در محل استقرار زائرین ایرانی شروع به کار خواهند نمود. انشاءالله.

تجربه های سالهای قبل نشان داده است که اکثر بیماران بستری در بیمارستانهای مکه مکرمه و مدینه منوره از افرادی تشکیل می شوند که قبلا مبتلا به بیماریهائی بوده اند که در شرایط سخت و گرمای طاقت فرسای آن دیار مقدس شدت یافته تا جائی که حتی جان بیمار در معرض خطر قرار گرفته است، به همین منظور وزارت بهداری شرعا وظیفه خود دانست تا برای جلوگیری از حوادث ناگواری که به علت شدت یافتن این گونه بیماریها برای زائرین اتفاق می افتد اقدام مؤثری نماید و بر این اساس جهت انجام این امر با در نظر گرفتن آزمایشات و معاینات نسبتا دقیق و جلوگیری از عزیمت بیماران قلبی، کلیوی، ریوی و پیشرفته و بیماران دارای فشار خون و قند خون با عوارض جانبی و صرع در سال ۱۳۶۲ این مهم را از ایران آغاز نموده است و هم چنین مشاهده ی حوادث سقط جنین در سالهای گذشته و زایمانهای مشکل در آن شرایط سخت باعث شد از تشرف خواهران باردار نیز در سال ۱۳۶۲ جلوگیری به عمل آید. در معاینات به عمل آمده در اردیبهشت ماه ۱۳۶۲ از بین ۷۴۸۵۰ نفر زائر تعداد ۴۰۹ نفر مردود شده اند. بدیهی است آمار خانواده های محترم شهدا و خدمه ی کاروانها جدا از این می باشد.

ــ دفترچه ای که در هنگام معاینات زائرین در اختیار آنان قرار گرفته است مانند یک دفترچه بیمه می باشد که نه فقط مخصوص معاینات در ایران است بلکه جهت درمان و یا ادامه ی آن در حالات ضروری در عربستان نیز در نظر گرفته شده است که زائرین محترم با مراجعه به درمانگاهها و بیمارستانهای هیئت پزشکی حج و ارائه دفترچه های مربوطه امکان معاینه و درمان آنها به صورت رایگان میسر می باشد.

این دفترچه ها با داشتن تعداد کافی نسخه، دریافت داروهای مجانی از طرف درمانگاه و یا بیمارستان را نیز تامین نموده است. بدیهی است که بدون داشتن دفترچه خدمات درمانی معاینه امکان پذیر نمی باشد. این دفترچه ها با داشتن خلاصه ای از سابقه بیمار که توسط پزشک معاینه کننده در ایران درج شده است کمک بزرگی برای پزشک معاینه کننده در عربستان جهت گذاشتن تشخیص صحیح و سریع نیز می باشد تا بتواند در پرتو معاینات و درمان قبلی، درمان جدید را ارائه نماید. چون گاهی اتفاق می افتد که بیمار در حالت اغماء به بیمارستان منتقل می شود که با توجه به ازدحام مراجعین و ضیق وقت و کمبود امکانات و هوای گرم آن دیار مقدس و پیشرفت سریع هر نوع بیماری نیاز پزشک را به اطلاعات اولیه درباره بیمار شدیدتر می نماید تا بتواند تشخیص یک حالت اغماء را که ممکن است نتیجه یک بیماری قلبی یا فشار خون بالا با کومای دیابتی و یا به علت گرمازدگی باشد سریع تر انجام دهد.

با توجه به اینکه هر کدام از این حالات درمان جداگانه ای دارد و از سوی دیگر گذشت زمان بر علیه بیمار است، لذا بودن دفترچه در جیب و یا همیان زائر به معنی گذاشتن تشخیص سریع از طرف پزشک معالج و دادن درمان صحیح می باشد که در نتیجه نجات دهنده ی جان زائر محسوب می گردد. از آنجائی که یکی از مهمترین علل مرگ در مراسم حج گرمازدگی است و هم چنین یکی از علل مهم گرمازدگی گم کردن محل اقامت به خصوص در مکه و عرفات و منی می باشد و با توجه به اینکه در صفحه ی اول این دفترچه ها آدرس زائر در هر کدام از این شهرهای مقدس جای گرفته است، لذا در حین گم شدن زائر با نشان دادن دفترچه به مقامات پیشاهنگی یا انتظامی امکان پیدا کردن محل اقامت به آسانی میسر می گردد. چون درمانگاهها و بیمارستانهای هیئت پزشکی حج در عربستان به طور شبانه روزی فعال خواهد بود، لذا زائرین محترم در هر ساعتی که نیاز پیدا کنند می توانند مراجعه بنمایند و لازم است از تلاش بیهوده جهت معاینه در ساعت معینی از روز خودداری نمایند.

زائرین محترم در صورت رعایت مقررات و ضوابط بهداشتی و هم چنین رژیم غذائی می توانند در سالم نگهداشتن خود مؤثر باشند.

با توجه به اینکه اغلب زائرینی که وارد مدینه می شوند مبتلا به برونشیت و عفونتهای مجاری تنفسی می گردند که با رعایت بعضی مقررات ساده از جمله:

۱ـ قرار نگرفتن در مقابل پنکه و کولر در هنگام وارد شدن از فضای گرم به فضای سرد.

۲ـ عدم آشامیدن آب سرد در هنگام تعریق.

۳ـ شستشوی دستها با آب و صابون قبل از صرف هر غذا.

۴ـ عدم استنشاق هوای غبار آلود.

۵ـ انجام طواف در ساعات شب و یا صبح زود.

۶ـ قرار نگرفتن در معرض آفتاب در اثنای روز.

می توانند کمک بزرگی در جلوگیری از این بیماریها بنمایند.

امیدوار است زائرین محترم با لطف خداوند متعال و با رعایت کلیه مقررات و توصیه های مسئولین بهداشتی از سلامتی کامل در طول ایام حج برخوردار باشند. انشاءالله

 

17دسامبر/16

پاسخ به نامه ها

  • عین خوش ــ برادر سرباز، سید کمال سید قربانی

۱ـ دروغ گفتن در مورد دفع ظلم ظالم، جایز بلکه گاهی واجب است، و هم چنین دروغ گفتن در مورد اصلاح بین دو نفر مؤمن جایز است، بلکه راست گفتن اگر موجب فساد باشد حرام است. خلاصه دروغ گفتن اگر موجب دفع مفسده بزرگتری باشد جایز بلکه گاهی واجب است ولی برای جلب مصلحت مادی جایز نیست.

۲ـ بنابر نظر امام، احتیاط واجب آن است که قضای روزه ماه رمضان را قبل از رمضان سال بعد بگیرند، و اگر تا رمضان بعد بدون عذر قضای روزه را نگرفت باید برای هر روز به علاوه قضا سه چهارم کیلو (۱۰ سیر) گندم یا جو و مانند آن به فقیر بدهد ولی اگر همه سال در مسافرت بود به فتوای امام کفاره واجب نیست، گر چه می فرمایند احوط دادن کفاره است.

۳ـ در تقلید باید از راه صحیح شرعی، مرجع خود را بشناسید یا از راهی مطمئن شوید. فعلا اگر کسی که از او تقلید می کنید به موجب تشخیص اهل اطلاع، صلاحیت تقلید را دارد نمی توانید رجوع کنید و گرنه باید رجوع نمائید.

۴ـ مسائلی که در شهر اتفاق می افتد اگر مورد استفاده ما باشد، می توانید به ما گزارش بدهید.                                          موفق باشید

 

  • رشت ــ برادر، کریم مسافر کیش

۱ـ شیطان یا از ماده شطن است به معنای دوری و به این لحاظ گفته شده است شیطان که از رحمت خدا دور است و یا از ماده ی شیط به معنای سوختن است و به این اعتبار گفته شده که او از آتش آفریده شده است یا از شدت غضب همیشه می سوزد، و شیطان به هر دارنده ی روح شریری گفته می شود، چه از انس و چه از جن، بلکه به حیوانات شرور نیز اطلاق شده است. ابلیس از ماده بلس است به معنای حزن و اندوه و شکستگی یی که از شدت فشار حاصل شود، به هر حال مراد از شیطان غالبا همان ابلیس است و آن موجودی است که سالها عبادت می کرد و مورد توجه ملائکه بود و با یک تکبر و سرباز زدن از دستور الهی، چنان سقوط کرد که مظهر و شر و ناپاکی شد.

۲ـ آخرین آیه از سوره ناس یک جمله تمام نیست که برای او معنای جدائی ذکر شود بلکه بیان از وسواس خناسی است که در دو آیه قبل آمده است یعنی: بگو پناه می برم به خدای مردم… از شر آن وسوسه انگیزی که می آید و (با ذکر خدا) دور می شود، آن که در دلهای مردم وسوسه می افکند خواه از جن باشد و خواه از انس. و این اشاره است به اینکه شیاطین وسوسه انگیز گاهی از همین جنس انسان اند. و چه فراوانند!

 

  • میانه ـ برادر، عبدالحمید صادق

۱ـ حمزه بن حمران از امام صادق (ع) روایت می کند که فرمود: کسی که به علم خود نان بخورد نیازمند و فقیر می شود. حمزه می گوید، گفتم: کسانی از دوستان شما روایات شما را در میان مردم منتشر می سازند و مردم به آنها کمک مادی می کنند. امام فرمود: آنها کسانی نیستند که با علم خود نان می خورند، مراد کسی است که فتوی می دهد به غیر علم و بدون ارشاد و هدایت الهی، برای اینکه حقوقی را پایمال کند و مال دنیا را جمع آوری نماید.

۲ـ زمین و دیگر سیارات منظومه شمسی به دور خورشید در گردشند ولی خورشید نیز به نوبه ی خود در گردش است، و اصلا چیزی در این فضای بی کران ساکن نیست.

 

  • کیاشهرــ برادر، حجت همتی

۱ـ ائمه (ع) لذت معنویی را که از نماز و طول دادن آن می بردند هزاران بار بیش از لذتی است که ما از امور دنیوی می بریم. البته آنها تمام وظائف فردی و اجتماعی خود را به نحو احسن انجام می دادند.

۲ـ قطعا مقامات شهدا مختلف است به اختلاف مراتب علم و تقوی و عمل و خلوص آنها در دنیا.

۳ـ اگر کسی نیتش برای خدا نباشد و در جبهه جنگ رسول الله (ص) نیز کشته شود، اجر شهید را ندارد.

۴ـ نیت اشخاص را واقعا، خدا می داند و اگر شما از راهی نیت کسی را حدس زدید حمل بر صحت کنید و بگوئید انشاءالله در آن آخرین لحظه نیتش خالص بوده است.

 

  • تهران ــ برادر مهران کاویانی

۱ـ کسی که شهید می شود، باید ولی او از اموالش، دیون و سایر حقوق مردم را که در ذمه او بوده است بپردازد.

۲ـ از تذکرات دلسوزانه و جالب شما بسیار سپاسگزاریم. امیدواریم این مسائل را تا اندازه ای که در مجله امکان چاپ آن هست، مورد استفاده قرار دهیم.

  • دورود ــ برادر حسین محمدی

چون پاسخ نامه ی شما مفصل است، با پست ارسال خواهد شد. ولی از اینکه دبیرستان تعطیل است، اگر آدرس دیگری دارید بنویسید تا جواب نامه شما پست شود.

 

  • رفسنجان ــ برادر محمدرضا باقری

در نماز جمعه و جماعت، باید به امام عادل اقتدا کرد و اگر امام منصوب به نظر کسی واجد شرائط نیست، نمی تواند به او اقتدا کند ولی اگر شک دارد، خود منصوب بودن آن امام از طرف ولی فقیه، می تواند دلیل دارا بودن شرایط باشد.

 

  • دزفول ــ پایگاه وحدتی، برادر عباس تبریزی خامنه

سوال شما از بانی کعبه بود. مرحوم علامه طباطبائی در المیزان ” ج ۳، ص ۳۵۸ ” فرموده اند که متواتر و قطعی است که خانه کعبه را حضرت ابراهیم بنا کرده است و در صحفه ی ۳۵۵ روایتی از امیرالمؤمنین (ع) نقل می کند در مورد آیه ” ان اول بیت .. ” که کسی از حضرتش پرسید: آیا کعبه اولین خانه است؟ فرمود: نه، قبل از آن خانه هائی بوده است ولی این اولین خانه ای است که برای مردم وضع شده و در آن هدایت و رحمت و برکت است برای مردم، و اولین کسی که آن را بنا کرده است حضرت ابراهیم ــ علیه السلام ــ می باشد… البته خطبه قاصعه دلالت دارد بر اینکه بنای کعبه از زمان حضرت آدم بوده است ولی ظاهرا متواتر یا مشهور همین است که حضرت ابراهیم کعبه را ساخته است.

 

  • قم ــ برادر شمس الدین اسدی

برای تشخیص قبله می توان از قبله نماها استفاده کرد، گرچه حجیت شرعی ندارد ولی گمانی که از آن حاصل می شود کافی است زیرا در جائی که علم به قبله ممکن نیست، باید به گمان عمل نمود. اما قرار دادن سوزن بر لیوان آب برای تعیین قبله قطعا درست نیست زیرا در این صورت باید جاذبه ای در خانه ی کعبه باشد که سوزن را به طرف خود بکشد! و چنین چیزی نیست.

 

  • باختران ــ برادر حشمت عیسائیان

سوال شما واضح نیست. ولی در هر صورت کتاب مقدمه ای بر جهان بینی استاد شهید مطهری را مطالعه بفرمائید، امیدواریم پاسخ خود را در آن بیابید.

 

  • بندر کنارک ــ برادر سید مصطفی مرتضی پور

متاهل بودن از شرائط امام جماعت نیست.

 

  • دزفول ــ برادر حسن عبدالملکی

۱ـ دختر عمو و دختر عمه و دختر دائی و دختر خاله نامحرمند و دست دادن به آنها جایز نیست ولو با هم بزرگ شده باشند و اما شنیدن صدای زن اگر شهوت انگیز نباشد و مرد به قصد لذت گوش ندهد اشکال ندارد.

۲ـ تصرف در اموال دولتی به هر نحو که باشد چه اموال مهم و چه غیر مهم ، باید با اجازه مسئول اداره باشد.

 

  • تهران ــ خواهر محترم تاج الدین

سوال خود را از ستاد نماز جمعه بپرسید.

 

  • زرین آباد ایلام ــ برادر سید منوچهر

سوال خود را از دفتر استفتاء امام بپرسید.

 

  • اراک ــ برادر مرتضی فراهانی

برادر! این روایت که از آن آقا شنیده اید سرتاسر دروغ و تهمت است و مستلزم نسبت ناروا به اهل بیت عصمت (ع) بلکه به خداوند عالم است. و اگر نه این بود که ما صفحات مجله را گرامی تر از این می دانیم که از این گونه مطالب ولو برای انتقاد، در آن ذکر کنیم، جاداشت نامه ی شما را درج می کردیم تا آن آقا که چنین سخنان یاوه و لا طائلاتی را بر فراز منبر مقدس برای مردم مسلمان بیان می کرده است قدری بیاندیشد و سنجیده و مسئولانه سخن بگوید.

 

  • سردشت ــ برادر جعفر عطارباشی مقدم

۱ـ کسی که نمازش تمام است، مکروه است به کسی که نمازش شکسته است اقتدا کند. این کراهت به این معنی نیست که فرادی خواندن برای او بهتر از جماعت باشد بلکه مراد این است که اقتدای به کسی که نمازش شکسته است از اقتدای به کسی که نمازش تمام است، ثوابش کمتر می باشد، پس اگر دو امام، حاضر بودند، یکی شکسته می خواند و دیگری تمام، بهتر است به دومی اقتدا کنید ولی به هر حال جماعت خواندن ولو با امام مسافر بهتر است از فرادی خواندن.

۲ـ ما هم با شما از مقامات مسئول می خواهیم، با توجه بیشتری نیازهای فرهنگی و مادی شدید آن منطقه حساس را برطرف کنند. موفق باشید.

 

  • قاین ــ برادر سید ابراهیم موسوی

۱ـ ما نیز از کارخانه ها و نهادها و ادارات می خواهیم که بر پاکتها و جعبه ها و اوراقی که معمولا به زباله دانها می افتند، آیات قرآن یا نام خدا و پیامبر و ائمه (ع) را ننویسند که موجب هتک حرمت و اهانت شود.

۲ـ اشکال خودتان را در رابطه با شورا و مانند آن، به مقامات مسئول برسانید و اگر نتیجه ندیدید به مقامات قضائی شکایت کنید.

 

  • بجنورد ــ خواهر دارنده شماره اشتراک ۸۷۰۴

از دفتر استفتاء امام بپرسید.

 

  • شوش دانیال ــ برادر غلامحسین مانگری

حباب سقف حمام اگر یقین ندارید که در اثر برخورد با نجاستی، نجس شده باشد، به خودی خود نجس نیست.

 

  • قزوین ــ برادر احمد گیلانیها

۱ـ قدرت مرتاضان و ساحران، یک قدرت طبیعی است که بر اثر اعمالی به دست می آورند، البته همه قدرتها را خدا داده است ولو اسباب طبیعی دارد، و این مانند سایر قدرتهای انسانی است که بر اثر پرورش جسم و جان به دست می آید. و این که سوال می کنید چرا خداوند قدرت کشف اتم را به انسان داده است و جواب هر دو سوال این است که خداوند انسان را آزاد آفریده و به او راه کسب همه ی قدرتها را داده است تا به دست خود راه خود را تعیین کند، پس اگر کسی روح یا جسم خود را در راه غیر صحیح پرورش دهد، خود راه خطا رفته است. و اما هیپنوتیزم (خوابانیدن مغناطیسی) از نظر شرعی حرام است، هم چنان که امام در تحریر الوسیه جلد ۱ صفحه ی ۴۹۸ فرموده اند.

۲ـ مساله پیدایش روح یک مساله فلسفی بسیار پیچیده و عمیقی است و این بخش جای بحث از آن را ندارد. نظریات فلاسفه اسلامی نیز در آن مختلف است و آیات و روایات در مورد آن قابل توجیه و تاویل می باشد.

۳ـ آرزو، شخصیت و روحیه و هدف و عقیده انسان را منعکس می کند. بنابراین برای خود انسان یک وسیله آزمایش مورد اطمینانی است. انسان باید همیشه خویشتن را مورد مطالعه قرار دهد و یک راه برای مطالعه در ذات خویش، ملاحظه آرزوها است. و لذا شیعه از روز اول سعی می کند که به خود آرزوی با سیدالشهداء بودن و شهید شدن در راه خدا را تلقین نماید، و اگر این آرزو واقعا در دل کسی باشد، خداوند او را شهدای کربلا قرار می دهد زیرا این نشانگر شخصیت واقعی او است و همین آرزو در زمان ما، که زمینه عینیت یافتن آن مناسب شد، مبدل به انگیزه ای بسیار قوی برای مبارزه با کفر جهانی گشت.

 

  • تهران ــ برادر محمد ابراهیم کریمی

در قرآن مجید آمده است:

” و لا یزالون مختلفین الا من رحم ربک و لذلک خلقهم ”

یعنی همچنان مردم گرفتار راههای پراکنده هستند و در دین اختلاف دارند به جز آنان که مورد رحمت الهی قرار گرفته و بر صراط مستقیم اویند و خداوند برای همین رحمت، آنها (بشر) را آفریده است. از این آیه استفاده می شود که غایت خلقت انسان رحمت است یعنی خداوند چون فیاض علی الاطلاق است، بشر را آفریده تا به او از رحمت خویش فیض برساند و نمی شود برای کارهای خداوند هدفی به جز این قائل شد زیرا کار او برای نفعی که به ذات مقدسش عائد گردد نمی تواند باشد چون او کمال مطلق است و از هر نقصی مبرا است. بنابر این ممکن نیست از غیر به او نفعی برسد.

 

  • قزوین ــ برادر خیر علی عنادی

۱ـ بیش از ۷۰٪ مجله، درسهائی از قرآن است.

۲ـ حجاب واجب بر زن، هر چیزی است که بدن زن را به جز صورت و کف دستها بپوشاند، به نحوی که برجستگی های بدن نمایان نباشد.

۳ـ جامعه توحیدی یعنی جامعه ای که در مسیر توحید و نفی همه شرکها است، نه جامعه بی طبقه مارکسیستی که البته خود آنها هم می دانند که این سخنان فقط شعار است و جامعه بی طبقه در هیچ جای دنیا به وجود نمی آید.

 

  • اهواز ــ جبهه کوشک، برادر احمد.ف

ما نمی توانیم به وسیله نامه در امر ازدواج و در خصوص موردی، نظر بدهیم، زیرا این متوقف است بر شناخت هر دو طرف. شما باید دلیل مخالفت خانواده خود را ملاحظه کنید، اگر دلیل آنها منطقی است، وجهی ندارد که با آنها مخالفت نمائید. به هر حال در امر ازدواج، تنها علاقمند بودن طرفین کافی نیست، زیرا این گونه امور، غالبا حالتهای زودگذر است، بلکه باید ملاحظه همه جهات و مصالح شرعی و عقلائی بشود، اگر به مصلحت بینی خانواده خود اطمینان دارد، نظر آنها از علاقه شما مهمتر است.

 

  • تهران ــ خیابان قزوین، برادر مرتضی…

با پوزش از اینکه فامیلی شما را نتوانستیم بخوانیم، پاسخ سئوالهای که کرده اید در رساله ی توضیح المسائل موجود است، به آنجا مراجعه کنید، مگر سوال پنجم شما که ربطی به فقاهت و شرع ندارد، و در این مورد نیز از کتابهای طبی استفاده نمائید.

 

  • رفسنجان ــ برادر، ق.ک.جلال

پاسخ به نامه شما را در مجله نمی توانیم چاپ کنیم. لطفا آدرس خود یا آدرس یکی از دوستان خود را بنویسید تا نامه برای شما پست شود.

 

  • خمین ــ برادر علی محمد سلوکی

پاسخ به سوال شما مستلزم نوشتن یک کتاب است. به کتاب مقدمه ای بر جهان بینی استاد مطهری مراجعه کنید.

 

  • اصفهان ــ برادر حسین ایزدپناه

۱ـ غسل جنابت بدون جنابن معنی ندارد و مشروع نیست و با چنین غسلی نمی شود نماز خواند.

۲ـ به کتاب قرآن در اسلام تالیف مرحوم علامه طباطبایی مراجعه نمائید.

۳ـ روایتی که نقل کرده اید، در جائی ندیده ایم.

 

  • قائم شهرــ برادر محمدباقر درزی

از ایده آلیستای واقعی پرسیده بودید: شاید بتوان گفت که ما ایده آلیست واقعی که جدا واقعیت خارجی را منکر باشند، نداشته باشیم، و کسانی که متهم به ایده آلیست بودن شده اند شاید غالبا منکر امکان درک حقایق بوده اند یا مانند ” برکلای ” معتقد بوده اند که معنای این که می گوئیم فلان چیز موجود است یعنی آن را در ادراک خود احساس می کنیم. به هر حال در میان متهمین به ایده آلیسم کسانی مانند ” ژرژ برکلای ” هستند که معتقد به وجود خدا و ذات انسان می باشند. وی می گوید: چون ما ادراک می کنیم، باید مدرک داشته باشیم و برای اثبات خدا نیز راهی دارد ولی کسانی هستند که منکر وجود خدا نیز می باشند.

 

  • اراک ــ برادر فرج الله شفیعی

بدون شک، کسی که ۱۵ سال شمسی تمام کرده است، ۱۵ سال قمری را نیز تمام کرده است و مکلف است ولی مساله این است که این شخص تازه اول تکلیفش نیست، بلکه قبلا مکلف شده است یعنی آن وقت که ۱۵ سال قمریش را تمام کرده بود بلکه ممکن است قبل از آن به وسیله ی جنابت یا روئیدن موی خشن مکلف شده باشد.

 

  • قزوین ــ برادر.ع.ا.ف

۱ـ اگر بیماری او تا قبل از رمضان سال بعد برطرف شده باشد باید روزه هائی را که در اثر بیماری خورد هاست، قضا نماید ولی روزه هائی که گرفته است ــ ولو برای رفع جنابت و غیره تیمم کرده باشد ــ قضا ندارد و هم چنین نمازهائی که با تیمم خوانده است قضا ندارد.

۲ـ سعی کنید شب زودتر بخوابید و اگر ممکن است از ساعت زنگ دار استفاده کنید تا برای نماز صبح بیدار شوید.

۳ـ نماز احتیاط به موجب اختلاف شکها مختلف است، به رساله مراجعه نمائید.

۴ـ دروغ گفتن جایز نیست مگر به هنگام ضرورت مانند دفع شر ظالم و امثال آن، و هیچ فرمانروایی حق ندارد دستور معصیت خدا بدهد و اگر دستور داد اطاعتش جایز نیست.

۵ـ از مسئول کارخانه یا بخش باید اجازه بگیرید و از تلفن استفاده کنید.

 

  • سواد کوه ــ برادر مهدی ایمانی

۱ـ سوال خود را در مورد پول از بانک مرکزی بپرسید.

۲ـ سوال دوم را از دفتر استفتاء امام بپرسید.

۳ـ پاسخ به سوال سوم خود را در شماره های گذشته بیابید.

۴ـ و سوال چهارم خود را از یک فیزیکدان بپرسید.

 

  • فردوس ــ برادر غلامرضا،د

۱ـ در ازدواج، سن مطرح نیست، نه نسبت به دختر و نه نسبت به پسر، حتی در کودکی نیز ازدواج صحیح است ولی به اذن ولی آنها که البته این مطلب تفصیلی دارد که جایش نیست ولی به هر حال شک نیست که در ازدواج دختر سن ۱۸ سال از نظر شرعی شرط نیست.

۲ـ حضرت رسول اکرم (ص) با خدیجه ــ سلام الله علیهاــ ازدواج کرد با اینکه ایشان سنش از پیغمبر (ص) بیشتر بود. و معیاری که شما در نظر گرفته اید و آن ” ایمان عفت و حجاب ” است، بالاترین معیارها در ازدواج است. موفق باشید.

 

  • بابل ــ برادر محمدحسین کامیاب

همه کارهای خداوند ــ جل شانه ــ براساس حکمت و مصلحت است، وجود ابلیس نیز براساس حکمتی است همچنان که مهلت دادن به او تا آن روز معین نیز براساس حکمت است. ابلیس باید باشد تا هم چنان که خودش گفت، بر سر راه مستقیم الهی بنشیند و مردم را فریب دهد تا ارزش آنان که بر صراط مستقیم الهی پایدار و پابرجا می مانند روشن گردد، زیرا این دنیا، جهان امتحان و بوته آزمایش است و بدون فریب های ابلیس و فریفتنهای شیاطین انس و فریبندگی های دنیا، خوب و بد از هم جدا نمی شود.

 

  • اندیمشک ــ برادر کامل جهانگیری

۱ـ راجع به پوسترها اختیار پخش و نصب آنها به دست ارگانی است که چاپ می کند، شما می توانید با اجازه ارگان مربوطه به هر جا که خواستید ببرید و نصب کنید.

۲ـ کتابهائی که نام بردید مربوط به ” دفتر تبلیغات اسلامی ” نیست، اگر مطلبی راجع به آنها می خواستید به آن مرکزی که آنها را منتشر می کند نامه بنویسید.

 

  • دامغان ــ برادر سید حسین مطهری

۱ـ خواندن قرآن بدون صوت هیچ مانعی ندارد و مطالعه قرآن هم خوب و مفید است. حدیثی را که نقل کرده اید که ” هر کس قرآن را با صوت نخواند از ما نیست ” صحت ندارد.

۲ـ از دفتر استفتاء امام بپرسید.

۳ـ بهترین راه برای توجه کامل هنگام نماز، تقید به آداب و سنن در حالات مختلف نماز است که در رساله آمده است.

۴ـ آن چه در حدیث و قرآن نفی شده است، فرق میان انسان ها و نژادها در برتری و فضیلت و کرامت انسانی و تطبیق قانون است ولی به هیچ وجه، ویژگیهای طبیعی نژادها را منکر نمی شود و نمی توان اختلاف نژادها در زیبائی و زشتی و حسن خلق و خوشروئی و خشونت و استعداد و ذوق سرشار یا کندی ذهن و کودنی و مانند آن را انکار نمود. و اگر پیامبر اکرم (ص) توصیه فرموده باشد که برای ازدواج سعی کنید که از نژادی چنین و چنان زن اختیار کنید، به لحاظ آثار طبیعی نژاد است نه فرقی از جهت کرامت و فضیلت، ولی به هر حال این که شما نوشته اید که پیامبر (ص) فرموده است از زن سیاه بپرهیزید، معلوم نیست صحیح باشد بلکه وارد شده است که زن را برای زیبائی و جمالش اختیار نکنید و برای دینش اختیار کنید یعنی ملاک، دین باشد نه زیبائی چهره، از آن گذشته، به عکس آن چه شما نقل کرده اید از پیامبر نقل شده است که این بخش، گنجایش تفصیل آن را ندارد.

 

  • دزفول ــ برادر دارنده شماره اشتراک۲۹۰۱

۱ـ سوال دوم خود را از دفتر استفتائ امام بپرسید.

۲ـ خمس، چه سهم امام و چه سهم سادات را، بنا به فتوای امام ــ مدظله ــ باید به مرجع تقلید برسانید و واریز کردن آنها به حساب جبهه و جنگ صحیح نیست.

۳ـ اگر اثبات حقی از حقوق متوقف باشد بر نبش قبر، جایز است آن را نبش کنند.

۴ـ در صورت مذکور که همسر مرحومه شما فرزند ندارد و پدر و مادر دارد، شما وارث نصفی دارائی او هستید و مادرش ــ در صورتی که همسر شما اقلا دو برادر یا چهار خواهر یا یک برادر و دو خواهر داشته باشدــ یک ششم را می برد و در غیر این صورت یک سوم را می برد. در هر حال هر چه باقی ماند از آن پدر است ولی برادر و خواهر وی ارث نمی برند.

۵ـ ورثه همسر شما از آن چه ملک شخصی او است ارث می برند، مِن جمله خود شما و دارائیهای شما به هیچ وجه منتقل به ورثه نمی شود مگر چیزی را که به او بخشیده اید و اثاث خانه نیز آن چه ملک او است تقسیم می شود نه چیزهائی که شما خریده اید.

۶ـ فوت همسرتان ربطی به ترتیب پرداخت خمس ندارد، شما خمس را از آنچه سر سال باقی می ماند، پس از مصارف معمولی خود می پردازید.

 

  • بوشهر ــ انجمن اسلامی شهید رجبی شنبه

بررسی مساله حدود مالکیت و توضیح آن از عهده این بخش خارج است.

 

  • لاهیجان ــ برادر یدالله پاکدل

۱ـ تناسخ این است که روح از جسمی به جسم دیگر منتقل شود. و اما خلقت روح قبل از جسم مستلزم قول به تناسخ نیست ولی اصل این مطلب از نظر فلسفی مورد بحث است، برخی معتقدند که روح قبل از جسم آفریده شده و برخی بر این عقیده اند که روح با تکامل جسم به وجود می آید. رساله نوین ــ همان گونه که نویسنده اش در تلویزیون اظهار داشت ــ اشتباهاتی دارد و اما آن چه معروف است از نسبت دادن مطالب آن به امام ــ دام ظله ــ نسبتی بی جا است بلکه فقط مسائلی از رساله ایشان در آن جا درج شده است که موجب این توهم گشته است.

۲ـ راجع به عالم در می توانید به تفسیر ” المیزان ” ضمن تفسیر آیه ۱۷۲ سوره اعراف مراجعه کنید.

۳ـ قبلیت عالم ذر نسبت به این عالم، قبلیت زمانی نیست بلکه قبلیت رتبی است و مراد از آن، غیب همین عالم است.

۴ـ مساله خلقت نور پیامبر اکم (ص) و اینکه اولین مخلوق خدا است، از مطالب عرفانی است که در اینجا جای بحث از آن نیست. مساله آکل و ماکول شبهه ای است که در معاد جسمانی ایراد شده و بحث از آن در کتابهای فلسفی آمده است.

 

  • اراک ــ خواهر ، پ.ف.ا

به نظر می رسد شما بیش از حد به پدرتان بدبین و به خودتان خوش بین هستید، البته تا اندازه ای این مطلب به حالت بحرانی دوران جوانی بر می گردد ولی به هر حال شما اگر می خواهید یک انسان باتقوا و حزب اللهی باشید، باید اخلاق اسلامی را در مورد پدر و مادرتان رعایت کنید اگر واقعا پدر شما نفقه واجب شما را نمی دهد می توانید از او شکایت کنید ولی اگر به سختی می دهد یا در چیزهای غیر واجب، خودداری می کند بر او اعتراض نکنید، شما باید پدرتان را خیلی بیش از این احترام و از وی اطاعت کنید مگر اینکه دستوری بر خلاف فرمان خدا بدهد. بنابراین، اگر شما را از شرکت در مراسم دعای کمیل یا نماز جمعه یا رفتن بر سر قبر شهدا منع کرد با کمال ادب بپذیرید و به او عملا بفهمانید که پیرو دستور اسلامید و سعی کنید با مهربانی و خدمت کردن به پدر و مادر، آنها را هدایت کنید.

 

  • قم ــ ک.ل.م

آیا اعتراف یک شخص به خیانت خود و این که قصد براندازی حکومت اسلامی را داشته است، کافی در سقوط عدالت وی نیست؟! و آیا چنین شخصی می تواند مرجع مسلمین باشد؟! به امید این که بیدارتر با اوضاع برخورد کنید.

 

  • تهران ــ برادر کرباسی

مگر شریعت مداری توانست ضربه به انقلاب الهی ما بزند که آن روحانی نمای بدبخت ــ که با شما ملاقات کرد بود ــ بتواند. ناراحت نباشید که اینان به هیچ وجه در جامعه انقلابی ما جائی ندارند.

 

  • قم ــ خواهر، م

حالتی که شما احساس می کنید موجب غسل نمی شود. برای راحت شدن از خیالات و اوهام، به مطالعه کتابهای سودمند بپردازید و برای این که خسته نشوید، کتابهای تاریخ و حالات معصومین (ع) و مانند اینها را مطالعه کنید و برای خود وقت فراغت باقی نگذارید که خیالات به سراغتان بیاید.

 

  • تهران ــ برادر امیر حسین قرنلی

توبه کنید و درصدد یاد گرفتن احکام اسلام و عمل کردن به آن ها باشید. سعی کنید تا حد مقدور گذشته را با عمل خالص و خدمت به مردم جبران کنید. خدا مهربان و بخشنده است. لطف و رحمت او از گناه شما خیلی بزرگتر است بلکه بی نهایت است و حد و مرزی ندارد. ناامید نباشید.

 

  • دزفول ــ برادر علی محمد صداقتی

سوال خود را از دفتر استفتاء امام بپرسید.

 

  • اصفهان ــ برادر محمد محمودی

می گویند شخصی که خود را زاهد جازده بود، برای اینکه در زندگی اسراف نکرده باشد، یک چشمش را بست که تنها با یک چشم استفاده کند ولی متاسفانه پس از مدتی که نیاز به آن چشم دیگر داشت، آن هم کور شده بود. امیدواریم در مسائل اخلاقی پابند معیارها و اندازه های آنها باشیم تا این که نه به حد افراط برسیم و نه تفریط.

 

  • ملایر ــ خواهر حاج خانم

چون این عکس را از دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی گرفته بودیم، لذا فیلم آن را نداریم، پوزش ما را بپذیرند.

سلام گرم ما را به خانواده آن شهید عزیز برسانید. پیروز و سربلند باشید.

 

  • ارومیه ــ برادر رحیم. ب

اگر فعلا وجود شما در آن ارگان بسیار گرامی و عزیز احتیاج هست دور از انصاف است که آنها را رها کنید، می توانید در کنار کارتان درس بخوانید هم چنان که در حوزه قم بسیارند طلابی که در ارگانهای مختلف خدمت می کنند و در کنار آن درس می خوانند.

 

  • شاهین شهر (شهید شهر) ــ خواهر نازیلا محبی

۱ـ احادیث قدسیه در کتب حدیث موجود است و باید هر یک جداگانه از نظر سند و متن بررسی شود. کتابی به نام حدیث قدسی چاپ شده است که در آن رعایت سند و غیر نشده است.

۲ـ شما به شوهر مادرتان محرمید ولو این که طلاق داده باشد. بلکه او با هر دختری که بعد از این هم از مادر شما متولد شود محرم است.

 

  • تهران ــ برادر فرامرز سعید کریمی

۱ـ در قرآن تصریح شده است که جن وجود درد و ادراک و شعور دارد و به آنها مانند انسان تکلیف شده است بعضی از آنها مؤمنند و بعضی کافر ولی بحث درباره حقیقت آنها فعلا چندان مهم نیست.

۲ـ مسائل شکیات نماز در توضیح المسائل آمده است، مراجعه نمائید.

۳ـ اگر انسان در معرض خطر مرگ قرار گرفت می تواند از هر چیز تغذیه کند ولو گوشت مردار ولی به مقدار ضرورت.

 

  • برادر رضا اثنی عشری ــ مشترک شماره ۸۸۴۹

اجتهاد یعنی قدرت استنباط احکام شرعیه و خیلی بعید است که در سنین کودکی به تعلم و درس خواندن حاصل شود البته کسانی را خداوند در کودکی به پیامبری یا امامت انتخاب فرموده است ولی اجتهاد که یک امر کسبی است و بسیار مشکل است خیلی بعید به نظر می رسد که در کودکی به دست بیاید.

 

  • منطقه جنگی ــ اهواز ــ برادر سرباز محمد روزبهانی بروجردی

۱ـ مجله جای جرح و تعدیل اشخاصی که برای ما موضوع تکلیف نیستند نمی باشد.

۲ـ سرباز باید هر جا که به او دستور داده شد برود تکلیف شرعی او همین است.

۳ـ هر ارگان برای خود قانون و نظمی دارد، مجلس هم برای خود آئین نامه ای دارد بر طبق آئین نامه کسانی را اخراج می کند و کسانی را نمی ـ تواند اخراج کند.

۴ـ می توانید قصد ۱۰ روز ماندن بنمائید ولی باید بدانید که می توانید ۱۰ روز بمانید.

۵ـ مطلبی که پرسیده اید حرام نیست و گناه ندارد ولی شدیدا مکروه است.

 

  • تهران ــ خواهر، ا.ر

برای مطالعه، بهترین سری کتابهائی که برای شما فعلا مفید و سودمند است، کتاب های استاد شهید آیه الله مطهری است. و اما درسهای حوزه ترتیبی دارد، همان روحانی که به شما درس می دهد حتما به ترتیب کتابها را درس خواهد داد.

 

  • تهران ــ جعفری

۱ـ جمله ی من طلبنی وجدنی، تا آخر متاسفانه آن چنان معروف و مشهور شده است که گویا خداوند در قرآن فرموده است. این جمله از راه حدیث قدسی به خداوند نسبت داده شده است و هیچ سندی ندارد و از نظر متن سخنی بی معنی است و هیچ تناسبی با ذات اقدس باری تعالی ندارد. باید این گونه شعارهای بی معنی را از فرهنگ خود بزدائیم.

۲ـ فرهنگ، یعنی علم و ادب و آثار علمی و ادبی یک قوم و ملت.

۳ـ راجع به گرداندن نگین انگشتری به طرف صورت در قنوت روایتی نیافتیم ولی در خصوص نگین عقیق روایتی نقل شده است که سندی ندارد بلکه در مورد دعای مخصوصی است که اول صبح خوانده می شود.

 

  • ورامین ــ برادر عباس شهبازی

۱ـ نماز شب مستحب است چه نافله ی شب که هشت رکعت است و چه دو رکعت شفع یا یک رکعت وتر.

۲ـ به شماره های گذشته مجله مراجعه فرمائید.

۳ـ نیت در نماز لازم نیست به زبان آورده شود چه مسافر باشد و چه در وطن. بلکه نیت یک امر قلبی است و نیت در نماز مسافر و غیر مسافر فرق نمی کند. مثلا هر دو قصد نماز ظهر می کنند یعنی انگیزه ی آنها برای عملی که انجام می دهند خواندن نماز ظهر است ولی یکی دو رکعت می خواند و دیگری چهار رکعت.

 

* برادران، کاشان ، سید مرتضی بنی هاشم * تهران ، محسن کشاورز ملکی * ارومیه، ابوالقاسم تلاوت * فسا، احمد شریعتی (بیدار) * مشهد، رضا نجف آبادی * ملایر، بهروز زارع گنبدی * اصفهان، علی رهبر:

با تشکر از نامه ها، شعرها، انتقادها و پیشنهادهای جالب شما، امیدواریم همواره از انتقادات سازنده و پیشنهادات ارزنده شما برخوردار شویم. موفق و پیروز باشید.

 

17دسامبر/16

پرسش ها و پاسخ ها

 

 

 

سوال: در میان مردم معامله ای شایع است به نام رهن کردن خانه. کیفیت این معامله از نظر شرعی چگونه است؟

جواب: متاسفانه مردم غالبا اصل این معامله را نمی دانند، و بدون توجه معامله ای انجام می دهند که خالی از اشکال نیست. کیفیت صحیح این معامله این است که ابتدا کسی که می خواهد در آن خانه سکنی گزیند پولی را به عنوان قبض به صاحب خانه می دهد واقعا باید قصد قرض دادن داشته باشد نه چیز دیگر. در مورد قرض، هر طلبکاری می تواند چیزی را به عنوان رهن مطالبه کند. رهن در لغت فارسی به معنای گرو است. در واقع طلبکار خانه را به عنوان گرو پول خود نگه می دارد و لذا تا آن شخص پول را به او رد نکرده است حق ندارد بدون اجازه ی وی خانه را بفروشد یا به کسی اجاره دهد. شرعا تصرف هر کدام از این دو در این خانه یا در هر چیزی که به عنوان رهن و گرو نزد طلبکار گذاشته باشد، بدون اجازه ی دیگری جایز نیست.

در اینجا یک معامله دیگری واقع می شود و آن اجاره کردن طلبکار است خانه ی گروی آن شخص را. این معامله ربطی به رهن گذاشتن خانه ندارد. در معامله اول پولی را قرضی داده است و برای اطمینان بر مال خود خانه ی بدهکار را گرو گرفته است و این هیچ ربطی به اجاره کردن خانه ندارد، در معامله ی دوم طلبکار مانند هر شخص دیگری خانه را اجاره می کند ولی بدهکار به منظور راضی ساختن آن شخص به قرض دادن خانه را به او قیمت کمتری اجاره می دهد بدون اینکه در ضمن قرض دادن شرط شده باشد که خانه را به قیمت کمتر اجاره دهد. زیرا اگر این شرط باشد این مقدار کم کردن اجاره، راهی و حیله ای است برای ربا خواری و به فتوای امام حرام است ولی اگر هیچ گونه شرطی در قرض نباشد و فقط به منظور راضی ساختن آن شخص به قرض دادن، خانه را به او به قیمت کمتری اجاره می دهد، اشکالی ندارد و مانند این است که جنسی را که از او بخرد ــ ولو بعد از قرض کردن باشد ــ به منظور تشکر از او، به قیمت ارزان تری می فروشد، و این هیچ اشکالی ندارد.

بنابراین، رهن کردن خانه که میان مردم شایع است، در واقع دو معامله جداگانه است که به یکدیگر هیچ ارتباطی ندارد پولی را قرض می دهد ــ در حقیقت ــ و خانه ای را گرو می گیرد. سپس خانه را از صاحبش اجاره می کند به هر قیمتی که توافق کرده اند. و اگر معامله فقط به این صورت باشد که شخص پول دهنده در مقابل پول خود که قرض داده در خانه ی رهنی بدون اجاره بنشیند در صورتی که صلح و مصالحه ای صورت نگرفته باشد، شرعا در حکم ربا و حرام است.

 

سوال ــ سوال شده است از شیر بها در ازدواج و حکم آن و دلیل اینکه در محضر از آن می پرسند و در عقدنامه ثبت می کنند.

جواب ــ امام در تحریر الوسیله، فصل مربوط به مهریه مساله ۹ درباره ی شیربها مطلبی ذکر فرموده اند که ما در اینجا ترجمه دقیق آن را می آوریم تا مردم وظیفه ی خود را بدانند و نیز محضر داران تکلیف خود را در این رابطه تشخیص دهند:

((آن چه در بعضی بلاد متعارف است که بعضی از نزدیکان دختر مانند پدر و مادر وی چیزی را از شوهر می گیرند ــ و به اصطلاح بعضی نام آن را (شیربها) و به اصطلاح بعضی نام آن چیز دیگری است ــ به عنوان مهر نیست و جزئی از آن نیز نمی باشد بلکه یک چیزی است که جدا از مهر گرفته می شود.

و حکم آن این است که اگر این داد و ستد به عنوان جعاله ای [۱] باشد برای یک عمل مباح، اشکالی نیست در جواز آن داد و ستد و حلال بودن آن مال، بلکه اشکالی نیست که شخص عامل، مستحق آن می باشد و شوهر به هیچ وجه حق باز پس گرفتن آن را پس از پرداخت ندارد.

ولی اگر به عنوان جعاله نباشد پس اگر شوهر در پرداخت آن به آن شخص که از نزدیکان زن است راضی است و با رضایت خاطر می پردازد ــ ولو برای جلب توجه و دوستی وی و رضایت خاطر او، زیرا که رضایت وی خود مطلوب است یا برای جلب رضایت دختر که متوقف بر رضایت آن شخص است که به ملاحظه این جهات، شوهر با رضایت خاطر می پردازد ــ (اگر چنین باشد) ظاهر گرفتن آن جایز است ولی مادامی که آن مال موجود است شوهر می تواند آن را باز پس بگیرد. اما اگر شوهر راضی نیست بلکه فقط برای رها کردن دختر از دست وی آن را می پردازد از این جهت که آن شخص مانع صورت گرفتن ازدواج می شود ــ با اینکه دختر راضی است به همان مقدار از مهر که به او پرداخته می شود ــ در این صورت گرفتن آن مال و خوردن آن حرام است و شوهر حق دارد آن را مطالبه کند ولو تلف شده باشد)).

بنابراین گرفتن شیربها در دو صورت جایز است: ۱ـ این که داماد از پدر زن یا مادر زن خود ــ مثلاــ کاری در رابطه با ازدواج خویش درخواست می کند مانند راضی کردن دختر و تهیه وسائل و مانند آن و قراری می بندد که اگر این کار را انجام دادی مقداری را به عنوان شیربها با هر عنوان دیگر به او بپردازد. در این صورت اگر آن شخص آن کار را انجام داد مستحق آن مال است و داماد باید به او بپردازد و حق ندارد آن را پس بگیرد.

۲ـ این که فقط برای جلب رضایت وی پولی را به او می دهد یا از این باب که رضایت و دوستی وی، خود مطلوب است با اینکه بدین وسیله دختر را به ازدواج راضی سازد ولی به هر حال داماد قلبا راضی است و با طیب خاطر می پردازد در این صورت گرفتن آن جایز است ولی مادامی که عین مال موجود است داماد می تواند از بخشش خود صرف نظر کند و آن را پس بگیرد.

اما اگر مطالبه پدر زن یا مادر زن فقط براساس یک سنت باشد و خود را مستحق مال در این رابطه بداند بدون اینکه در قبال کاری باشد و دختر با همان مهر خویش راضی به ازدواج باشد و شیربها وسیله ای برای رضای وی نباشد بلکه فقط برای ارضای پدر زن یا مادر زن باشد که اگر ندهد کارشکنی می کنند و مانع ازدواج می شوند با اینکه دختر راضی است و اگر گرفتند داماد می تواند مطالبه کند و در صورتی که عین مال تلف شده باشد باید مثل یا قیمت آن را بدهند.

 

سوال: چرا سوره توبه بسم الله ندارد؟

جواب: در این مطلب آراء و نظرات گوناگونی ارائه شده است. از آن جمله این که بسم الله تاکید بر رحمت الهی است و تناسب با سوره ی توبه که برای برداشتن امان از کفار و مشرکین و اعلام جنگ با آنها نازل شده است ندارد. و بعضی قائل شده اند که سوره توبه دنباله ی سوره انفال است و این هر دو با هم یک سوره است. علامه طباطبائی (قدس سره) در این مورد به استناد روایات اهل بیت علیهم السلام نظر دوم را ترجیح داده است. و این مطلب یک اثر فقهی دارد که باید در کتابهای فقهی مورد بحث قرار گیرد، همچنان که در مورد یکی بودن دو سوره ” و الضحی و الم نشرح “، و ” لایلاف قریش و سوره فیل ” بحث شده است ولی در مورد سوره انفال و توبه در کتب متداول فقهی بحثی نیست. ایشان نیز اشاره ای به مدرک آن روایات نکرده اند.

از ابن عباس نقل شده است که گفت: به عثمان گفتم چرا سوره انفال و توبه را در میان سوره های بزرگ قرار دادید و میان آن بسم الله ننوشتید. گفت: پیامبر هر گاه که آیاتی بر او نازل می شد، کسی را می خواست تا آن را بنویسد و می فرمود: این آیات را در فلان سوره قرار بده. و انفال در اوائل ورود حضرت به مدینه نازل شد و توبه از آخرین سوره های قرآن است و چون مطلب در دو سوره به هم نزدیک بود در کنار هم نوشته شدند ولی رسول اکرم (ص) در این مورد چیزی نفرمودند و از دنیا رحلت کردند ما این دو سوره را در میان سوره های بلند هفتگانه قرار دادیم و بسم الله را ننوشتیم… .

از این خبر چنین پیدا است که اصحاب نیز مردد بوده اند که اینها دو سوره اند یا یک سوره بلند و لذا در کنار یکدیگر بدون بسم الله قرار دادند ولی به طوری که دو بودن آنها محفوظ ماند.

 

۱ـ جعاله: آن است که انسان قرار بگذارد در مقابل کاری که برای او انجام می دهند، مال معینی بپردازد.

برای توضیح بیشتر به رساله توضیح المسائل و غیره مراجعه کنید.

17دسامبر/16

تاریخچه ای از حج و حرمین (۲)

دکتر سید جعفر شهیدی

در مقاله گذشته، مقدمه ای درباره تاریخچه حج و حرمین نوشته شد، بحث به استطاعت از دیدگاه حدیث و فقه منتهی شد، اینک بدنبال بحث گذشته، دگر بار از استطاعت سخن می گوئیم:

پس بار دیگر می پرسیم: استطاعت چیست؟

در آغاز بحث از استطاعت سخن گفتیم، و گفته شد باید توجه داشت استطاعتی را که فقها شرط دانسته اند، استطاعت مالی و جسمی است ، اما پیش از این دو، باید استطاعت دیگری تحصیل شده باشد.استطاعتی که مخصوص زائر خانهُ خدا نیست. استطاعتی که هر مسلمان مکلف باید دارا باشد استطاعت عملی، یعنی چه باید بکند و استطاعت اخلاقی یعنی آن چه را می داند چگونه انجام دهد. در شریعتی که دربارهُ اخلاق عملی آن کتاب هائی مانند: «مَحَجَه البیضا» و معراج السعاده و کیمیای سعادت نوشته شده است، در دینی که طلب علم را بر هر مسلمان واجب کرده است مسلما باید این استطاعت پیش از بلوغ فراهم گردد، و یا لااقل به تدریج در مدتی نه بسیار طولانی آماده شود. اما متاسفانه بسیاری از برادران مسلمان، بدین دو امر مهم توجه ندارند‌‌‌ ــ زائران خانه خدا به طور معمولی هنگامی که استطاعت مالی پیدا می کنند که بیش از نیمی از عمر طبیعی را پشت سر گذارده اند یعنی در سنین بالاتر از چهل سالگی. در چنین وقتی به فکر یاد گرفتن احکام حج می افتند، آن هم در روزهای معین و در ساعتهای معدود، می دانیم در چنین دوره از زندگی تعلیم گرفتن دشوار است، و آن چه روحانیان گروههای حج از حاجیان می خواهند تقریبا محال. دشواری کار تنها در آموختن واجبات حج، یعنی همان اعمال و گفتار ساده نیست. بسیاری از برادران و خواهران می خواهند حمد و سوره و اعمال نماز واجب را هم در همان مجالس یاد گیرند، مثل اینکه نماز هنگام بیرون شدن برای حج بر آنها واجب شده است. خوب به قول معروف از هر جای ضرر برگردیم منفعت است، اما چگونه بر گردیم؟ به تجربه دانسته شده است چون سنین عمر از پانزده گذشت و تار آواهای گلو ستبر شد، دیگر محال است بتوان حروف را مانند عرب زبانان از مخرج ادا کرد و چقدر آن روحانی محترم رنج می برد که می خواهد به پیرمرد هفتاد ساله ای از روستای دور افتاده ای تعلیم دهد تا به جای ” ان الهمت و النهمه “، ان الحمد و النعمه بگوید و یا ولاالضالین را و لاالزالین تلفظ نکند. اگر آن برادر مسلمان پیش از آغاز بلوغ شرعی، به یاد گرفتن و درست گفتن حمد و سوره می پرداخت و اگر در همان سالها احکام حج را که ممکن است روزی بر او واجب گردد می آموخت با چنین دشواریها روبرو نمی شد.

باید پذیرفت که مقدار توجه ما به فراگرفتن احکام و آداب دین نمایانگر درجه ی علاقه ی ما نسبت به دین است. اگر در مکه و مدینه اعمال بعضی حاجیان نشان می دهد که از دین و معارف اسلامی جز تعلیماتی سطحی ندارند، علامت این است که اجتماع مسلمان نسبت به آموختن احکام دین و فقه اسلام و اخلاق اسلامی بی اعتنا است. مگر نه این است  که در حدیث می خوانیم: مسلمان نسبت به مسلمان دیگر مانند اندامی از کالبد است که اگر فاسد شود به همه کالبد اثر می گذارد.[۱]

تاسف ما وقتی شدیدتر خواهد شد که بر چنین سهل انگاری این مطلب را نیز اضافه کنیم، که شاید صد و یک و بلکه هزار یک زائران خانه ی خدا و حرم شریف پیغمبر، از وضع این منطقه، آداب و رسوم مردم حرمین، مقرراتی که در آنجا حاکم است، اماکن زیارتی و آداب خاص آن اماکن اطلاع درست ندارند، تا چه رسد به وضع اقتصادی و موقعیت جغرافیایی حجاز و حرمین، در بین دیگر کشورهای اسلامی. و زیان این ندانستن مخصوصا در آن قسمت که به آداب و رسوم مذهبی مردم حجاز مربوط می شود کمتر از نقص ندانستن اعمال و فرایض حج نیست، و بسا مشکلاتی را پیش می آورد بدون شک اگر بازرگانی بخواهد کالائی را به ارزش همان مبلغ که یک حاجی در سرزمین حجاز مصرف می کند خریداری کند، اطلاعاتی وسیع تر از معلومات این برادر مسلمان درباره ی خصوصیات آن کالا، چگونگی تولید آن، بهای آن و بازار فروش آن به دست خواهد آورد.

بیشتر برادران مسلمان ما به حج می روند و بر می گردند و درست نمی دانند به کجا رفته اند و برای چه رفته اند. بلکه گروهی از آنان حتی به ظاهر هم نمی دانند کجا رفته اند. و اگر از آنان بپرسند شهر مقدس مکه و مدینه را از روی نقشه جهان بشناسانند که در کدام نقطه است، در می مانند، چه رسد به اینکه بدانند این دو شهر پیش از ظهور اسلام چه وضعی داشته و چگونه اداره می شده و اسلام چه تغییرهای بنیادی در آن پدید آورده است.

بیشتر حاجیان نمی دانند چه رژیمی بر این منطقه حکومت دارد نمی دانند مردم این شهرها بر چه مذهبی هستند. آنان که آشنائی مختصری به تاریخ داشته باشند، شنیده اند که مکه و مدینه جزء عربستان سعودی است و مذهب سعودیان وهابی است. اما سعودیان کیستند و وهابیت چیست؟ جزء مذهب های اسلامی است و یا خود مذهبی ابداع شده است؟ پاسخ می دهند به ما چه مربوط است؟ چرا باید این چیزها را بدانیم؟ ما آن چه در کتاب مناسک نوشته شده و یا آن چه روحانی کاروان بگوید انجام می دهیم و بر می گردیم! ما می خواهیم حاجی بشویم و برگردیم. دانستن تاریخ مکه و مدینه به چه کار می آید؟ عربستان سعودی چه نوع حکومتی داشته باشد و چگونه اداره شود به ما چه؟

اما حج چنان که می دانیم عبادت است، جهاد است، رکنی از ارکان اسلام است. مجاهد در میدان جهاد باید از همه سوء مواظب حمله دشمن باشد، و بنیان گزار رکن باید تا آنجا که می تواند پایه را استوار سازد.

حج عبادتی واجب است و در هر عبادت باید مراقب بود که با محظوری بر خورد نکند، چه اگر چنین برخوردی پیش آید تکلیف، دشوار خواهد شد. اما متاسفانه کمتر سالی است که چنین دشواریهائی برای حاجیان پیش نیاید. گاهی هم ممکن است کار از مرحله دشواری بالاتر رود و با فاجعه ای دلخراش پایان یابد چنان که نمونه ای از آن را در عمر خود دیدیم.

به خاطر جلوگیری از چنین پیش آمدهاست که در این سلسله مقاله سعی شد است زیارت کنندگان خانه کعبه را تا آنجا  که ضرورت ایجاب می کند از وضع جغرافیائی حجاز، کشور عربستان سعودی، مذهب و عادت و رسم های حاکم بر این منطقه، تاریخچه مختصر مکه و مدینه و توصیف مکان های مقدس و دیدنی این دو شهر دینی آگاه سازیم.

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

سر زنشها گر کند خار مغیلان غم مخور

حافظ

فهل لی الی ارض الحجاز و من به

بعاقبه، قبل الفوات سبیل [۲]

گذشته از شعرهای عربی، در شعر فارسی از رودکی و فردوسی گرفته تا شاعران عصر ما نام حجاز دیده می شود. بی هیچ تردید شهرت حجاز در سراسر شبه جزیره عربستان، به خاطر شهر مکه، و شهرت آن در ایران و جهان اسلام، به خاطر ظهور پیغمبر در این منطقه است. چنان که می دانیم بانگ اسلام نخست در شهر مکه پدید شد و سپس در شهر یثرب که بعدها مدینه نام گرفت حکومت اسلامی تاسیس گردید. مکه و مدینه از شهرهای معروف و مقدس حجاز است.

حجاز در لغت چند معنی دارد که یکی حاجز است، یعنی مانع، گویند چون این سرزمین میان ” نجد ” و ” تهامه ” قرار گرفته است، آن را ” حجاز ” نامیده اند، حجاز مرکب از وادی هاست که سلسله کوههای سراه از شام تا نجران در میان آن است. این منطقه اکنون در حوزه ی حکومت عربستان سعودی است.

 

عربستان سعودی

عربستان سعودی کشوری است پادشاهی، به مساحت دو میلیون و دویست و پنجاه هزار کیلومتر مربع و هفت میلیون جمعیت [۳] این کشور در جنوب غربی آسیا واقع است. از شمال به کشور اردن هاشمی، عراق و کویت، از شرق به خلیج فارس، شیخ نشین های خلیج فارس، امارات متحده عربی، دریای عمان، از جنوب به یمن و جمهوری خلق یمن و از مغرب به دریای سرخ محدود است.

عربستان سعودی به علت وضع نامساعد طبیعی اقلیمی، محصول عمده و ساخته های کافی ندارد. برابر نشریه ای که صندوق رشد مصنوعات سعودی انتشار داده در حال حاضر ۴۶۷ کارخانه کوچک و بزرگ تولیدی در این کشور موجود است. اما آن مصنوعات جوابگوی حداقل احتیاجات این هفت میلیون جمعیت هم نخواهد بود به علاوه گردش آن ها با فروش نفت خام بستگی دارد.

صحرانشینان در جاهائی که از لحاظ آب و علوفه مساعد باشد به پرورش شتر، گوسفند و بز می پردازند و در بعضی سواحل آن ماهی نیز صید می شود عمده ی نیازمندیهای مردم این کشور ــ چه در گذشته و چه در حال حاضر ــ باید از طریق واردات تامین شود.

در آمد عمومی کشور (پیش از پیدایش منابع نفتی) از گمرک و سود خرید و فروشی بود که به وسیله زائران انجام می گرفت، و یا مالیاتی که از حاجیان می گرفتند، اما این سالها چنان درآمد، در مقابل پولی که از فروش نفت به دست می آید قابل ذکر نیست. از برکت صادرات نفت خام، امروز فرآوردهای همه کشورهای جهان را در شهرهای حجاز می توان دید مخصوصا موسم حج که بازاری از ساخته های سراسر دنیا برای حاجیان آماده می شود. و به جای ” لیشهدوا منافع لهم ” که در قرآن کریم آمده است. [۴] حاجیان می توانند شاهد منافع مردم غیر مسلمان و زیان مسلمانان باشند، رژیم حاکم بر عربستان سعودی، پادشاهی (سلطنتی) است.

پادشاهی در عربستان سعودی موروثی است و شخص پادشاه بر وزیران ریاست دارد.

پایتخت پادشاهی عربستان، ریاض و پایتخت سیاسی (محل اقامت سفیران) بندر جده و مرکز دینی این کشور شهر مکه است. مردم عربستان سعودی ــ جز اندکی کارشناسان خارجی و کارگران ــ که در غیر سرزمین های مقدس به سر می برند، مسلمان هستند. در شهرهای مکه و مدینه کسی جز مسلمان اجازه درآمدن ندارد.

 

۱ـ اصول کافی، ج ۲، ص ۱۶۶٫ بخاری، ج ۴، ص ۴۵٫

۱ـ آیا ممکن است پیش از مرگ حجاز و کسی را که در آن سرزمین است ببینم؟

۲ـ نشریه وزارت اطلاع عربستان سعودی.

۱ـ سوره حج/۲۸٫

17دسامبر/16

جهاد در قرآن قسمت هفدهم

حجه الاسلام و المسلمین طاهری خرم آبادی

امدادهای غیبی در جهاد

در بحث های گذشته، در رابطه با امدادهای غیبی در جهاد، آیاتی از قرآن کریم تفسیر شد که این آیات به سه قسمت تقسیم می شوند:

گروه اول: آیاتی که وعده نصرت داده است.

گروه دوم: آیاتی که به چگونگی نصرت الهی اشاره فرموده است. این گروه به چند نوع تقسیم شد که نوع اول: فرو فرستادن جنود بود و تا اینجا بحث به پایان رسید و اینک، دنباله ی بحث مربوط به نوع دوم از گروه دوم است:

بسم الله الرحمن الرحیم

دوم: آیاتی که نصرت الهی را با نزول ملائکه در صحنه نبرد و شرکت آنان در جنگ بیان می کند و این آیات در خصوص جنگ بدر است:

۱ـ ” و لقد نصرکم الله ببدر و انتم اذله فاتقوا الله لعلکم تشکرون. اذ تقول للمؤمنین الن یکفیکم ان یمدکم ربکم بثلثه آلاف من الملائکه منزلین. بلی ان تصبروا و تتقوا و یاتوکم من فورهم هذا یمددکم ربکم بخمسه آلاف من الملائکه مسومین “.[۱]

ــ خداوند شما را در بدر یاری نمود در صورتی که شما به واسطه کمی نیرو در حال ذلت و مغلوب شدن بودید. پس در برابر این امداد غیبی و نصرت الهی تقوی داشته باشید تا سپاس گزار باشید. آنگاه که می گفتی (ای پیامبر) به موُمنین، آیا کفایت نمی کند شما را از اینکه خداوند با سه هزار فرشته ای که نازل می گردند شما را یاری نماید. آری، اگر صبر و تقوی داشته باشید و دشمن با سرعت و بدون درنگ در رسد، خداوند پنج هزار فرشته فرستاده شده (یا علامت گذاران) شما را یاری می کند.

برای تفسیر و بیان آیه، چند بحث باید مطرح شود:

بحث اول ــ ” بدر ” نام چاه آبی است که بین مکه و مدینه قرار دارد و آن چاه مال شخصی به نام بدر بوده است و به همین مناسبت،تمام آن محل را بدر نامیده اند اولین برخورد مسلمانها با مشرکین در آن مکان در ۱۷ ماه رمضان از سال سوم هجرت واقع شد و در این غزوه مسلمانها فاتح و پیروز شدند.

بحث دوم ــ منظور از ذلیل بودن مومنین در روز بدر که می فرماید ” و انتم اذله ” چیست؟ و آیا این جمله با آیه ای که می فرماید «و لله العزه و لرسوله و للمؤ منین “[۲]  یعنی برای خدا است عزت و برای رسول او و برای مؤمنین، منافات ندارد؟

در این جا دو پاسخ داده شده است:

۱ـ منظور از این ذلت، همان کمی نیرو و قدرت است که در جنگ بدر، مسلمانها با آن روبرو بودند و آن ذلتی که در نتیجه ی قهر و غلبه دشمن، بدان مبتلا شوند و کفار و ستمگران مسلمین را خار و زبون سازند و در این جا است که مسلمان نباید زیر بار ذلت برود و باید تحصیل قوا و نیرو در برابر دشمن نماید و تن به ذلت ندهد و چون در جنگ بدر، مسلمین در برابر کفار قرار داشتند و مقهور و مغلوب آنان نشده بودند بنابراین، آن قسم از ذلتی که نتیجه ی قهر و غلبه ی دشمن است، برای مؤمنین نبوده است.

۲ـ عزت مؤمنین ذاتی آنان نیست بلکه چیزی است که خدا به آنها می بخشد و انسان در ذات خود جز فقر و ذلت و نیستی چیز دیگری نیست ” فان العزه لله جمیعا ” عزت همه اش از آن خدا است. و مؤمنین هم به عزت خدا عزیزند و گرنه خود عزتی ندارند بنابراین آیه می خواهد بفرماید که: شما قطع نظر از نصرت و یاری الهی، ذلیل و ناتوان و مغلوب بودید و این خداوند است که شما را یاری نمود و به شما عزت بخشید.

بحث سوم ــ آیه متضمن یک بحث عمیق قرآنی است در زمینه نحوه چگونکی شکر و سپاسگزاری که در آیات زیاد بدان امر شده است.

در این جا می بینیم که مسئله تقوی و خود نگهداری از گناه و منحرف نشدن از خط صحیح اسلام و صراط مستقیم به عنوان سپاس و شکر خداوند در برابر یکی از نعمت ها و موهبت های بزرگ الهی ــ که نصرت و یاری از مؤمنین است ــ قرار گرفته است و شکر و سپاس عملی را از مؤمنین خواسته است، و با توجه به اینکه هر نعمتی اگر شکر و سپاس نشود ممکن است از انسان سلب گردد و یا تبدیل به نقمت و بدبختی شود و اساسا کفران نعمت، موجب خذلان و عذاب دردناک الهی است.

” لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید ”

بنابراین، نصرت الهی مشروط به تقوی و منحرف نگشتن مؤمنین از خط اصیل اسلام است همان گونه که در آیه دوم بدان تصریح شده است.

بحث چهارم ــ مسئله نزول ملائکه و یا وعده به نزول آنان که در این آیه مطرح شده است. آیا مربوط به غزوه بدر است یا احد؟

برخی از مفسرین که از جمله ی آنها صاحب ” المنار ” است، این آیه را به آیات قبل از آن مربوط می دانند که همه آن آیات درباره ی جریان احد است و آن آیات عبارتند از:

” و اذ غدوت من اهلک تبوی المؤمنین مقاعد للقتال و الله سمیع علیم “.

آن صبح گاه که از خانه خود خارج شدی و جاهای مؤمنین را در جنگ معین می نمودی و صفوف لشکر را تنظیم می کردی و خداوند شنونده و عالم است.

” اذ همت طائفتان منکم ان تفشلا و الله ولیهما و علی الله فلیتوکل المؤمنون “.

آن گاه که دو گروه از شما در فکرشان ضعف و فتوری پدید آمده بود با این که خدا ولی و یاور آنها بود ــ یعنی با اینکه خداوند ولی مؤمنین است ــ سزاوار نیست که گروهی از آنان ترس و ضعف به خود راه دهند بلکه باید مؤمنین بر خداوند توکل و اتکاء داشته باشند.

سپس برای اینکه این مطلب را تثبیت فرماید که مؤمنین با توکل و اتکاء بر خداوند نباید ترس و بیم به خود راه دهند می فرماید:

” و لقد نصرکم الله ببدر و انت اذله ”

یعنی خداوند شما را در ” بدر ” یاری نمود و حال آنکه شما ضعیف بودید. این جمله کوتاه شاهدی است برای اثبات مطلب قبل یعنی با توجه به اینکه خداوند ولی مؤمنین است و آنان را سرپرستی می نماید و باید مؤمنین بر او توکل کنند و با اینکه خداوند همیشه در مواقع خطرناک و حساس ــ چون داستان بدرــ مؤمنین را در سخت ترین شرایط یاری نموده است نباید مؤمنین حالت ضعف و سستی پیدا کنند.

سپس بر می گردد به بیان بقیه جریان احد و می فرماید: ” اذ تقول للمؤمنین … ” پس این آیه که با کلمه ” اذ ” شروع می شود مانند آیات قبل که آنها هم با همین کلمه شروع می شدند، مربوط به غزوه احد است. بنابراین، کلمه ” اذ ” که ظرف است و باید متعلق به فعلی از افعال باشد متعلق است به ” تبوی المؤمنین مقاعد للقتال ” یعنی جا می دادی مؤمنین را در مکانهای مناسب خود برای جنگ در وقتی که دو گروه از آنها بیم ناک و خائف بودند و در وقتی که تو  می گفتی به مؤمنین که آیا کفایت نمی کند اینکه خداوند مدد کند شما را به سه هزار ملک. و یا آن که این ” اذ ” بدل از ” اذ غدوت من اهلک ” می باشد و در نتیجه به هر فعلی که ” اذ غدوت “مربوط و متعلق است، این  ” اذ ” هم متعلق خواهد بود و بنابراین تفسیر، وعده امداد به ملائکه در روز احد چون مشروط به شروطی بوده است که آن شروط محقق نگردیده است لذا تحقق نیافته است.

اگر چه بعضی هم احتمال داده اند که ملائکه در روز احد به مدد و یاری مسلمین رسیده اند.

و بعضی دیگر از مفسرین آیه را دنباله داستان بدر می دانند و می گویند که آیه: ” و لقد نصرکم الله ببدر ” چه کلامی مستقل باشد و چه برای تتمیم و شاهد برای مطلبی که در آیات قبل ذکر شده است کلمه ی ” اذ یقول ” متعلق به آن است یعنی خداوند شما را یاری نمود در بدر و حال آن که ضعیف بودید آن گاه که می گفتی ” ای پیامبر برای مؤمنین آیا… “.

و ظاهر آیه هم قول دوم را تائید می کند و بنابراین وعده به نزول ملائکه مربوط به غزوه بدر می شود.

بحث پنجم ــ این آیه که از دو قسمت تشکیل می شود یکی وعده به نزول سه هزار ملک و دیگری وعده نزول پنج هزار. آیا این وعده تحقق یافته است؟

بعضی از مفسرین معتقدند که در ایه دلالتی بر تحقق این وعده و نزول ملائکه نیست و دلیلی هم بر نفی آن وجود ندارد و بعضی دیگر گفته اند که آیه وعده به نزول ملائکه در جنگ های دیگری که بعد از غروه بدر و احد اتفاق افتاده است، می دهد مانند ” حنین “و ” احزاب ” و ” بنی النضیر ” و “بنی قریظه “.

ولی آن چه از این آیه استفاده می شود این است که در مورد نزول سه هزار ملک ظاهرش خبر از تحقق این مطلب است زیرا این تعبیر که ” الن یکفیکم ان یمدکم ربکم بثلثه آلاف من الملائکه منزلین “. یعنی آیا کفایت نمی کند شما را اینکه خداوند مدد نماید شما را به سه هزار نفر از ملائکه در حالی که نازل گردیده اند، در مواردی گفته می شود که مطلب یا تحقق یافته و یا به طور حتم تحقق خواهد یافت.

ولی جمله ” بلی ان تصبروا و تتقوا ” چون شروطی برای نزول پنج هزار ملک ذکر نموده است، دلالت بر نزول و تحقق ندارد علاوه بر این که در آیه دیگری که در سوره انفال است تصریح شده است به نزول ملائکه در غزوه بدر آن جا که می فرماید:

” اذ تستغیثون ربکم فاستجاب لکم انی ممدکم بالف من الملائکه مردفین”[۳]

یعنی هنگامی که طلب نصرت و یاری می نمودید از خدای خودتان پس خداوند استجابت نمود شما را به این که یاری می کنم شما را با هزار نفر از ملائکه در حالی که پشت سر هم قرار گرفته اند.

ولی در این جا یک سوال مطرح می شود و آن اینکه آنچه آیات سوره آل عمران اثبات می کند نزول سه هزار ملک و یا پنج هزار ملک است ولی در آیه سوره انفال، سخن از نزول هزار ملک می باشد و بنابر اینکه آیه ی سوره آل عمران هم مربوط به جنگ بدر باشد این دو آیه با هم ظاهرا تنافی دارند.

در پاسخ این سوال گفته می شود که در سوره آل عمران سه هزار ملائکه را با وصف منزلین یعنی نازل شده گان آمده است و در سوره انفال با وصف مردفین.

معنی مردف که مفرد مردفین است و اسم فاعل از اَرْدَفَ یُرْدِفُ اِرْدٰافاً می باشد. آن است که سوار کسی را ردیف خود (پشت سر) قرار دهد.

قال الراغب فی المفردات: المردف المقدم الذی اردف غیره. مردف کسی است که در جلو قرار گرفته و غیر خود را پشت سر قرار داده است.

بنابراین، هزار ملکی که در سوره انفال مطرح شده است این وصف را دارا هستند که ردیف خود یعنی پشت سر خود غیر خود را قرار داده اند.

در نتیجه، معنی آیه این می شود که این هزار نفر در پی خود عده دیگری دارند و با آیه ای که می فرماید با سه هزار ملک نازل شونده یاری می شوید، کاملا منطبق است یعنی هزار نفر اول، دو هزار نفر دیگر را به دنبال دارد و مجموع سه هزار می شود.

البته احتمالات دیگری هم در این جا وجود دارد از قبیل اینکه هزار نفر با سه هزار نفری که در پی آن هزار نفر بوده اند مجموعا چهار هزار نفر می شوند و اگر پنج هزار نفر بعدی هم نازل شده باشند به نُه هزار نفر می رسد و احتمال دارد که مجموع آن چه نازل می شود پنج هزار نفر باشد در صورتی که صبر و تقوا دارا باشتد.

و هم چنین در معنی مردفین هم احتمالات دیگری داده اند از جمله اینکه منظور آن است که این هزار ملک یکی پس از دیگری یا دسته ای پس از دسته دیگر نازل شده اند و ردیف بودن آنها به آن است که خود آنها پی در پی و یکی پس از دیگری نازل شده اند پس ردیف قرار گرفتن بین خود آنها است نه آنها با عده ای دیگر.

و بنا بر این احتمال، این هزار نفر با این خصوصیت نازل گردیده اند در صورتی که سه هزار ملک دیگر این خصوصیت را نداشته اند و مجموع چهار هزار ملک می شوند.

و یا آنکه گفته اند معنی مردفین آن است که پشت سر مسلمانها قرار گرفته اند یا مسلمانها را ردیف خود قرار داده اند و آنها برای ایجاد رعب در دشمن، در جلو بوده و مسلمین را ردیف خود ساخته اند و در هر صورت این هزار تن این وصف را دارند و به اعتبار این وصف خصوص این عدد ذکر شده، و منافات ندارد که عده دیگری بدون این ویژگی نازل شده باشند.

ولی ظاهر آیه و کلمه ارداف آن است که ملائکه از جنس خود گروه دیگری را به دنبال داشته باشند. و قهرا مجموع ملائکه ای که نازل شده اند سه هزار نفر بوده است و یا پنج هزار نفر اگر شرط صبر و تقوی حاصل گردیده باشد.

 

بحث ششم ــ بحث دیگری که در ذیل این آیات وجود دارد این است که کار و روش عمل ملائکه در جنگهائی که نازل می گشتند چگونه بوده است؟ آیا آنها هم مانند مسلمانها مقاتله می کرده اند و آیا قتال آنها دیده می شد و یا آنکه وظیفه دیگری را عهده دار بوده اند؟

گر چه قتال ملائکه هیچ اشکالی از نظر عقل ندارد و امکان دارد ملائکه مانند انسان با سلاحهای بشری و یا سلاح غیر مادی و طبیعی، دشمن را از پا در آورد همان گونه که در جنگ بدر در روایات عامه (اهل سنت) وارد شده است که دیده می شد سرها از بدن جدا می شود ولی زننده آن دیده نمی شد.

ولی آن چه از ظاهر آیات در سوره انفال و سوره آل عمران استفاده می شود آن است که ملائکه برای تقویت روحی و معنوی مسلمین نازل می گشتند و با نزول ملائکه دلها محکم می گردید و قدمها استوارتر می شد.

در آیه سوره انفال پس از آن که استجابت دعای مؤمنین و استغاثه آنها را با فرو فرستادن هزار نفر از ملائکه بیان می کند چنین می فرماید:

” و ما جعله الله الا بشری و لتطمئن به قلوبکم و ما النصر الا من عند الله ان الله عزیز حکیم “[۴]

خداوند این نصرت و امداد را قرار نداد مگر بشارتی برای مؤمنین و برای آن که دلهای شما بواسطه آن مطمئن و آرام گردد و نصرت و یاری جز از طرف خداوند از دیگری نیست. و همانا خداوند غالب و حکیم است.

و در آیه ی سوره آل عمران نیز پس از بیان آنچه را که زبان رسول خدا در رابطه با امداد خداوند و وعده به نزول ملائکه نقل می کند، می فرماید:

” و ما جعله الله الا بشری لکم و لتطمئن قلوبکم به و ما النصر الا من عند الله العزیز الحکیم “.[۵]

منظور از این آیات، این است که نتیجه و هدف از نزول ملائکه، بشارت به مومنین و آرامش بخشیدن به دلهای آنان بوده است. پر واضح است که یکی از عوامل پیروزی، ثبات قدم و قوت قلب و نداشتن تزلزل و اضطراب است که با الهام و القاء ملائکه برای انسان ممکن است حاصل گردد.

و در سوره انفال پس از چند آیه می فرماید:

” اذ یوحی ربک الی الملائکه انی معکم فثبتوا الذین آمنوال سالقی فی قلوب الذین کفروا الرعب فاضربوا فوق الاعناق و اضربوا منهم کل بنان “.[۶]

آن گاه که خدای تو وحی نمود به ملائکه به اینکه من با شما هستم، پس ثابت و استوار نگهدارید آنها را که ایمان آورده اند و به همین زودی رعب و ترس را در دل آنها که کافر شدند قرار می دهیم پس بزنید سرها و دستهای آنان را.

این آیه به خوبی و روشنی، وظیفه ملائکه را ثابت نگهداشتن مؤمنین در رزم با کفار قرار داده است و در مقابل وعده داده است که در دل کفار ترس و وحشت قرار دهد.

ولی جمله ” فاضربوا فوق الاعناق ” اگر خطاب به ملائکه باشد، دستور به قتال و کشتن کفار است و اگر خطاب به مؤمنین باشد باید گفت که: وظیفه ملائکه در همان جمله اول بیان شده است و از جمله ” سالقی فی قلوب الذین کفروا ” مطلب جدیدی را بیان می فرماید و القاء رعب و وحشت، وظیفه ملائکه نیست بلکه عوامل دیگری برای تخویف و ترساندن وجود دارد و نتیجه دو مطلب یعنی تثبیت و استوار قرار دادن مؤمنین توسط ملائکه و ایجاد رعب و خوف در دل کفار این می شود که مؤمنین با جرات و شجاعت کامل باید با کفار قتال نمایند و سر و دستهای آنان را از دم شمشیر بگذارنند ” فا ” که بر سر ” اضربوا ” آمده است، نتیجه ی دو مطلبی را که از اول آیه استفاده می شود بیان می نماید.

 

بحث هفتم ــ در هر دو آیه ای که مورد بحث قرار گرفت پس از وعده به نزول ملائکه یا خبر دادن از نزول آنان می فرماید:

” و ما النصر الا من عندالله ان الله عزیز حکیم ”

نصرت و یاری فقط از طرف خداوند است. این جمله بیانگر یکی از معارف بسیار عالی و بلند توحیدی است و آن اینکه نزول ملائکه و یا عوامل دیگر پیروزی اعم از مادی و معنوی، همه و همه اسباب و وسائط هستند و فاعل نصرت و پیروزی، خداوند است. و این مطلب اختصاص به مسئله نصرت ندارد بلکه در کل افعال و امور چه مادی و چه معنوی، هیچ سبب و علتی استقلال در سبب بودن و فعل خود ندارد بلکه همه وسائط و علل نزدیک به فعل هستند و علت العلل و موثر در وجود، خداوند است.

البته این مطلب منافات ندارد با این که هر کدام از این علل و اسباب تاثیر در تحقق معلول خود دارند همان گونه که در مورد انسانی که با قلم می ـ نویسد، صحیح است گفته شود قلم می نویسد، دست می نویسد ولی در حقیقت انسان است که با دست و قلم می نویسد، حقیقت کتابت از آن انسان است ولی دست و قلم واسطه و مسخر او هستند. در عالم وجود و هستی هم با قبول تاثیر همه علل و عوامل ــ چه مادی و چه غیر آن ــ خداوند است که فاعل هستی و افاضه کننده وجود است و هر امری و هر حقیقتی به او منتهی می شود.

” و ما النصر الا من عندالله ”

 

بحث هشتم ــ کلمه مسومین که در آیه سوره آل عمران وصف برای ملائکه قرار گرفته است، هم به فتح واو قرائت شده است و هم به کسر آن که در فتح به عنوان اسم مفعول و در کسر به عنوان اسم فاعل است و آن چه مشهور است و در قرآنها نوشته شده، به کسر واو است.

در صورت اول چند معنا برای آن ذکر شده است: یکی به معنی ” مکلفین ” باشد یعنی تکلیف شده ها یعنی ملائکه ای که دارای وظائف و تکالیفی بودند از طرف خدا به استوار ساختن مؤمنین.

دیگر اینکه ممکن است از باب ” سوم الخیل ای ارسلها ” باشد یعنی اسبها را رها نمود و بنابراین مسومین به معنی مرسلین است یعنی ارسال شده و فرستاده شده و ملائکه از طرف خدا ارسال شده اند.

و ممکن است به معنی معلمین باشد یعنی ملائکه ای که دارای علامت هائی بودند و آنها را دارای نشانه و علامت نموده اند.

و اما اگر با کسر واو قرائت نمودیم یا به معنی معلمین به کسر لام است یعنی اینها برای خود علاماتی قرار داده بودند.

و یا از ” سوم علی القوم ” اذا اغار علیهم ففتک بهم، می باشد یعنی به طور ناگهانی و در حال غفلت بر سر قومی ریختن و آنان را غارت نمودن و بنابراین معنی این کلمه این می شود که ملائکه ای که این صفت دارند ناگهان و در حال غفلت بر دشمن حمله ور می شوند.

ادامه دارد

 

۱ـ سوره آل عمران/۱۲۴٫

۲ـ سوره منافقون/۸٫

۱ـ سوره انفال/۹٫

۱ـ سوره انفال/۱۰٫

۱ـ سوره آل عمران/۱۲۶٫

۲ـ سوره انفال/۱۲٫

17دسامبر/16

حجاب و ایرادهای مخالفین

آیت الله شهید مطهری

حجاب و اصل آزادی

یکی از ایرادهائی که بر حجاب گرفته اند این است که موجب سلب حق آزادی که یک حق طبیعی بشری است می گردد و نوعی توهین به حیثیت انسانی زن به شمار می رود.

می گویند احترام به حیثیت و شرف انسانی یکی از مواد اعلامیه حقوق بشر است، هر انسانی شریف و آزاد است، مرد باشد یا زن، سفید باشد یا سیاه، تابع هر کشور یا هر مذهبی باشد. مجبور ساختن زن به اینکه حجاب داشته باشد بی اعتنائی به حق آزادی او و اهانت به حیثیت انسانی او است و به عبارت دیگر، ظلم فاحش است به زن. عزت و کرامت انسانی و حق آزادی زن و هم چنین حکم متطابق عقل و شرع به اینکه هیچ کس بدون موجب نباید اسیر و زندانی گردد، و ظلم به هیچ شکل و به هیچ صورت و به هیچ بهانه نباید واقع شود، ایجاب می کند که این امر از میان برود:

پاسخ ــ یک بار دیگر لازم است تذکر دهیم که فرق است بین زندانی کردن زن در خانه و بین موظف دانستن او به اینکه وقتی می خواهد با مرد بیگانه مواجه شود پوشیده باشد. در اسلام محبوس ساختن و اسیر کردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام یک وظیفه ای است بر عهده ی زن نهاده شده که در معاشرت و برخورد با مرد باید کیفیت خاصی را در لباس پوشیدن مراعات کند. این وظیفه نه از ناحیه ی مرد بر او تحمیل شده است و نه چیزی است که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعی او که خداوند برایش خلق کرد است محسوب شود.

اگر رعایت پاره ای مصالح اجتماعی زن یا مرد را مقید سازد که در معاشرت روش خاصی را اتخاذ کنند و طوری راه بروند که آرامش دیگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقی را از بین نبردند چنین مطلبی را ” زندانی کردن ” یا ” بردگی ” نمی توان نامید و آن را منافی حیثیت انسانی و اصل ” آزادی ” فرد نمی توان دانست.

در کشورهای متمدن جهان در حال حاضر چنین محدودیتهائی برای مرد وجود دارد. اگر مردی برهنه یا در لباس خواب از خانه خارج شود و یا حتی با پیژامه بیرون آید، پلیس ممانعت کرده به عنوان اینکه آن عمل برخلاف حیثیت اجتماع است او را جلب می کند هنگامی که مصالح اخلاقی و اجتماعی، افراد اجتماع را ملزم کند که در معاشرت اسلوب خاصی را رعایت کنند تا مثلا با لباس کامل بیرون بیایند، چنین چیزی نه بردگی نام دارد و نه زندان، و نه ضد آزادی و حیثیت انسانی است و نه ظلم و ضد حکم عقل به شمار می رود.

برعکس، پوشیده بودن زن، در همان حدودی که اسلام تعیین کرده است، موجب کرامت و احترام بیشتر او است، زیرا او را از تعرض افراد جلف و فاقد اخلاق مصون می دارد شرافت زن اقتضاء می کند که هنگامی که از خانه بیرون می رود متین و سنگین و باوقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ گونه عملی که باعث تحریک و تهییج شود به کار نبرد، عملا مرد را به سوی خود دعوت نکند، زبان دار لباس نپوشد، زبان دار راه نرود، زبان دار و معنی دار به سخن خود آهنگ ندهد. چه آن که گاهی اوقات ژست ها سخن می گویند، راه رفتن انسان سخن می گوید، طرز حرف زدنش یک حرف دیگری می زند.

اول از تیپ خودم که روحانی هستم مثال می زنم: اگر یک روحانی برای خودش قیافه و هیکلی برخلاف آن چه عادت و معمول است بسازد، عمامه را بزرگ و ریش را دراز کند، عصا و ردائی با هیمنه و شکوه خاص به دست و به دوش بگیرد، این ژست و قیافه خودش حرف می زند، می گوید برای من احترام قائل شوید، راه برایم باز کنید، مؤدب بایستید دست مرا ببوسید.

هم چنین است حالت یک افسر با نشانه های عالی افسری که گردن می افرازد، قدم ها را محکم به زمین می کوبد، باد به غبغب می اندازد، صدای خود را موقع حرف زدن کلفت می کند. او هم زبان دار عمل می کند به زبان بی زبانی می گوید: از من بترسید، رعب من را در دلهای خود جا دهید.

همین طور ممکن است زن یک طرز لباس بپوشد یا راه برود که اطوار و افعالش حرف بزند، فریاد بزند که به دنبال من بیا، سر به سر من بگذار، متلک بگو، در مقابل من زانو بزن، اظهار عشق و پرستش کن.

آیا حیثیت ایجاب می کند که این چنین باشد؟ آیا اگر ساده و آرام بیاید و برود، حواس پرت کن نباشد و نگاههای شهوت آلود مردان را به سوی خود جلب نکند، برخلاف حیثیت زن یا برخلاف حیثیت مرد یا برخلاف مصالح اجتماع یا برخلاف اصل آزادی فرد است؟

آری اگر کسی بگوید زن را باید در خانه حبس و در را به رویش قفل کرد و به هیچ وجه اجازه ی بیرون رفتن از خانه به او نداد، البته این با آزادی طبیعی و حیثیت انسانی و حقوق خدادادی زن منافات دارد. چنین چیزی در حجاب های غیر اسلام بوده است ولی در اسلام نبوده و نیست.

شما اگر از فقهاء بپرسید آیا صرف بیرون رفتن زن از خانه حرام است؟ جواب می دهند نه. اگر بپرسید آیا خرید کردن زن ولو اینکه فروشنده مرد باشد حرام است؟ یعنی نفس عمل بیع و شراء زن اگر طرف مرد باشد حرام است؟ پاسخ می دهند حرام نیست. آیا شرکت کردن زن در مجالس و اجتماعات ممنوع است؟ باز هم جواب منفی است، چنان که در مساجد  مجالس مذهبی و پای منبرها شرکت می کنند و کسی نگفته است که صرف شرکت کردن زن در جاهائی که مرد هم وجود دارد حرام است. آیا تحصیل زن، فن و هنر آموختن زن و بالاخره تکمیل استعدادهائی که خداوند در وجود او نهاده است حرام است؟ باز جواب منفی است.

فقط دو مساله وجود دارد، یکی اینکه باید پوشیده باشد و بیرون رفتن به صورت خودنمائی و تحریک آمیز نباشد.

و دیگر این که مصلحت خانوادگی ایجاب می کند که خارج شدن زن از خانه توام با جلب رضایت شوهر و مصلحت اندیشی او باشد. البته مرد هم باید در حدود مصالح خانوادگی نظر بدهد نه بیشتر. گاهی ممکن است رفتن زن به خانه ی اقوام و فامیل خودش هم مصلحت نباشد. فرض کنیم زن میخواهد به خانه ی خواهر خود برود و فی المثل خواهرش فرد مفسد و فتنه انگیزی است که زن را علیه مصالح خانوادگی تحریک می کند. تجربه هم نشان می دهد که این گونه قضایا کم نظیر نیست. گاهی هست که رفتن زن حتی به خانه ی مادرش نیز برخلاف مصلحت خانوادگی است، همین که نفس مادر به او برسد تا یک هفته در خانه ناراحتی می کند، بهانه می گیرد، زندگی را تلخ و غیرقابل تحمل می سازد. در چنین مواردی شوهر حق دارد که از این معاشرت های زیان بخش ــ که زیانش نه تنها متوجه مرد است متوجه خود زن و فرزندان ایشان نیز می باشد ــ جلوگیری کند، ولی در مسائلی که مربوط به مصالح خانواده نیست دخالت مرد مورد ندارد.

 

رکود فعالیت ها:

ایراد دیگری که بر حجاب می گیرند این است که به سبب رکود و تعطیل فعالیت هائی است که خلقت در استعداد زن قرار داده است.

زن نیز مانند مرد دارای ذوق، فکر، فهم، هوش و استعداد کار است. این استعدادها را خدا به او داده است و بیهوده نیست و باید به ثمر برسد.

اساسا هر استعداد طبیعی دلیل یک حق طبیعی است. وقتی در آفرینش به یک موجود استعداد و لیاقت کاری داده شد، این به منزله ی سند و مدرک است که وی حق دارد استعداد خود را به فعالیت برساند، منع کردن آن ظلم است.

چرا می گوئیم همه ی افراد بشر اعم از زن و مرد حق دارند درس بخوانند و این حق را برای حیوانات قائل نیستیم؟ برای اینکه استعداد درس خواندن در بشر وجود دارد و در حیوانات وجود ندارد. در حیوان استعداد تغذیه و تولید مثل وجود دارد و محروم ساختن او از این کارها برخلاف عدالت است.

باز داشتن زن از کوششهائی که آفرینش به او امکان داده است نه تنها ستم به زن است خیانت به اجتماع نیز می باشد. هر چیزی که سبب شود قوای طبیعی و خدادادی انسان معطل و بی اثر بماند به زیان اجتماع است، عامل انسانی بزرگترین سرمایه ی اجتماع است، زن نیز انسان است و اجتماع باید از کار و فعالیت این عامل و نیروی تولید او بهره مند گردد. فلج کردن این عامل و تضییع نیروی نیمی از افراد اجتماع هم برخلاف حق طبیعی فردی زن است و هم برخلاف حق اجتماع و سبب می شود که زن همیشه به صورت سربار و کل بر مرد زندگی کند.

جواب این اشکال آن است که حجاب اسلامی که حدود آن را به زودی بیان خواهیم کرد، موجب هدر رفتن نیروی زن و ضایع ساختن استعدادهای فطری او نیست. ایراد مذکور بر آن شکلی از حجاب که در میان هندی ها یا ایرانیان قدیم یا یهودیان متداول بوده است وارد است. ولی حجاب اسلام نمی گوید که باید زن را در خانه محبوس کرد و جلوی بروز استعدادهای او را گرفت، مبنای حجاب در اسلام چنان که گفتیم این است که التذاذات جنسی باید به محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع، خالص برای کار و فعالیت باشد، به همین جهت، به زن اجازه نمی دهد که وقتی از خانه بیرون می رود موجبات تحریک مردان را فراهم کند و به مرد هم اجازه نمی دهد که چشم چرانی کند. چنین حجابی نه تنها نیروی کار زن را فلج نمی کند، موجب تقویت نیروی کار اجتماع نیز می باشد.

اگر مرد تمتعات جنسی را منحصر به همسر قانونی خود کند و تصمیم بگیرد همین که از کنار همسر خود بیرون آمد و پا به درون اجتماع گذاشت، دیگر درباره ی این مسائل نیندیشد، قطعا در این صورت بهتر می تواند فعال باشد تا اینکه همه ی فکرش متوجه این زن و آن دختر و این قد و بالا و این طنازی و آن عشوه گیری باشد و دائما نقشه طرح کند که چگونه با فلان خانم آشنا شود.

آیا اگر زن ساده و سنگین به دنبال کار خود برود برای اجتماع بهتر است یا آن که برای یک بیرون رفتن چند ساعت پای آئینه و میز توالت وقت خود را تلف کند و زمانی هم که بیرون رفت تمام سعیش این باشد که افکار مردان را متوجه خود سازد و جوانان را که باید مظهر اراده و فعالیت و تصمیم اجتماع باشند به موجوداتی هوسباز و چشم چران و بی اراده تبدیل کند؟

عجبا! به بهانه ی اینکه حجاب، نیمی از افراد اجتماع را فلج کرده است، با بی حجابی و بی بندو باری نیروی تمام افراد زن و مرد را فلج کرده اند، کار زن پرداختن به خودآرائی و صرف وقت در پای میز توالت برای بیرون رفتن، و کار مرد چشم چرانی و شکار چیگری شده است.

در اینجا بد نیست متن شکایت مردی را از زنش که در یکی از مجلات زنانه درج شده بود ذکر کنم تا معلوم شود اوضاع حاضر زنان را به صورت چه موجوداتی در آورده است در آن نامه چنین نوشته است:

” زنم در موقع خواب به یک دلقک درست و حسابی مبدل می گردد، موقع خواب برای این که موهایش خراب نشود یک کلاه توری بزرگ به سرش می بندد، بعد لباس خواب می پوشد، در این موقع است که جلو آئینه ی میز توالت می نشیند و گریم صورتش را با شیر پاک کن می شوید، وقتی رویش را بر می گرداند احساس می کنم او زن من نیست، زیرا اصلا شکل سابق را ندارد، ابروهایش را تراشیده و چون مداد ابرو را پاک کرده بی ابرو می شود، از صورتش بوی نامطبوعی به مشام من می رسد، زیرا کرمی که برای چین و چروک به صورتش می مالد بوی کافور می دهد و مرا به یاد قبرستان می اندازد. کاش کار به همین جا ختم می شد، ولی این تازه مقدمه ی کار است، چند دقیقه ای در اتاق راه می رود و جمع و جور می کند آن گاه کلفت خانه را صدا می کند و می گوید کیسه ها را بیاور، کلفت با چهار کیسه ی متقالی بالا می آید، خانم روی تخت می خوابد و کلفت کیسه ها را به دست و پای او می کند و بیخ آن را با نخ می بندد چون ناخن های دست و پایش مانیکور شده و دراز است، برای اینکه به لحاف نگیرد و چندشش نشود و احیانا نشکند دست و پای خود را در کیسه می کند و به همین ترتیب می خوابد “.

آری این است زنی که بر اثر به اصطلاح بی حجابی ” آزاد ” شده به صورت نیروی فعال اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی درآمده است! آن که اسلام نمی خواهد این است که به صورت چنین موجود مهملی در آید که کارش فقط استهلاک ثروت و فاسد کردن اخلاق اجتماع، و خراب کردن بنیان خانواده باشد. اسلام با فعالیت واقعی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی هرگز مخالف نیست متون اسلام و تاریخ اسلام گواه این مطلب است.

در اوضاع و احوال تجدد مآبی بی منطق حاضر جز در دهات و در میان افراد سخت متدین که اصول اسلامی را رعایت می کنند زنی پیدا نمی کنید که نیروی او واقعا صرف فعالیتهای مفید اجتماعی یا فرهنگی یا اقتصادی بشود.

آری یک نوع فعالیت اقتصادی رائج شده است که باید آن را ثمره ی بی حجابی دانست و آن این است که بنکدار به جای اینکه بکوشد جنس بهتر و مرغوب تر برای مشتریان خود تهیه کند، یک مانکن را به عنوان فروشنده می آورد، نیروی زنانگی و سرمایه ی عصمت و عفاف او را استخدام می کند وسیله ی پول در آوردن و خالی کردن جیبها قرار می دهد یک فروشنده باید کالا را همان طوری که هست به مشتری ارائه دهد ولی یک دختر خوشگل فروشنده با ادا و اطوار و ژستهای زنانه و در معرض قرار دادن جاذبه ی جنسی خود مشتری را جلب می کند. بسیاری از افراد که اصلا مشتری نیستند برای اینکه چند دقیقه با او حرف بزنند یک چیزی هم می خرند.

آیا این فعالیت اجتماعی است؟ آیا این تجارت است یا کلاهبرداری و رذالت؟

می گویند زن را توی کیسه ی سیاه نپیچید. ما نمی گوئیم زن خود را در کیسه ی سیاه بپیچد ولی آیا باید طوری لباس بپوشد و در اجتماع عمومی ظاهر شود که برجستگی پستانهایش را هم به مردان شهوتران و چشم چران نشان بدهد و از آن طور که هست بهتر و جاذب تر برای آنها جلوه دهد؟ از وسائل مصنوعی در زیر لباس استفاده کند تا چاقی و زیبائی مصنوعی را هم برای فریفتن و دل ربودن مردان بیگانه به مدد بگیرد؟ این مدها و لباسهای تحریک آمیز برای چه به وجود آمده است؟ آیا برای این است که بانوان آن لباسها را برای همسرانشان بپوشند؟! این کفش های پاشنه بلند برای چیست؟ جز برای این است که حرکات ماهیچه های کفل را به دیگران نشان دهد؟ آیا لباسهائی که نازک کاریها و برجستگی های بدن را نشان می دهد جز برای تهییج مردان و برای صیادی است؟ عملا غالب خانم هائی که از این نوع کفش ها و لباسها و آرایش ها استفاده می کنند، تنها مردی را که در نظر نمی گیرند شوهران خودشان است.

زن می تواند در میان زنان و در میان محارم خود از هر نوع لباس و آرایشی استفاده کند اما متاسفانه تقلید از زنان غربی برای هدف و منظور دیگری است.

غریزه ی خودآرائی و شکارچیگری در زن غریزه ی عجیبی است. وای اگر مردان هم به آن دامن بزنند و مدسازان و طراحان نواقص کار آنان را برطرف کنند و مصلحین اجتماع هم تشویق کنند؟

اگر دختران در اجتماعات عمومی لباس ساده بپوشند، کفش ساده به پا کنند، با چادر یا با پالتو و روسری کامل به مدرسه و دانشگاه بروند، آیا در چنین شرایطی بهتر درس می خوانند یا با وضعی که مشاهده می کنیم؟ اصولا اگر التذاذهای جنسی و منظورهای شهوانی در کار نیست چه اصراری است که بیرون رفتن زن به این شکل باشد؟ چرا اصرار می ورزند که دبیرستانهای مختلط به وجود آورند؟…

 

17دسامبر/16

دانستیهائی از قرآن

باطل

۱ـ حق، باطل را از بین می برد:

“… بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْبٰاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَاِذٰا هُوَ زٰاهِقٌ وَ لَکُمْ الْوَیْلُ مِمّٰا تَصِفُوْنَ “.

(سوره انبیاء ــ آیه ۱۸)

… بلکه حق را بر باطل می افکنیم تا درهمش بشکند، باطل یکباره نابود گردد. و وای بر شما از وصفی که می کنید.

 

۲ـ کارهای دنیا خواهان باطل است:

” مَنْ کٰانَ یُریدُ الْحیٰاهَ الدُّنْیٰا وَ زینَتَها نُوَفِّ اِلَیْهِمْ اَعْمٰالَهُمْ فیهٰا وَ هُمْ فیها لٰا یُبْخَسُوْنَ، اُولٰئکَ الذِّینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ اِلّا النّٰارُ وَ حَبِطَ مٰا صَنَعُوا فیهٰا وَ بٰاطلٌ مٰا کٰانُوا یَعْمَلُوْنَ “.

(سوره هودــ آیه ۱۵)

هر کس زندگی دنیا و زیور آن را می خواهد، (پاداش) اعمال آن ها را بدون کم و زیاد به آنها می دهیم و در آن نقصانی نخواهند یافت. همان کسانند که در آخرت جز آتش جهنم چیزی نصیب شان نخواهد شد و هر چه کرده اند، در آن جا نابود شود و آن چه می کرده اند باطل و هدر است.

 

۳ـ باطل همیشه از بین رفتنی است:

” وَ قُلْ جٰاءَ الْحَقَّ وَ زَهَقَ الْبٰاطِلْ اِنَّ الْبٰاطِلَ کٰانَ زَهُوْقاً “.

(سوره اسراء ــ آیه ۸۱)

بگو: حق آمد و باطل نابود شد که باطل نابود شدنی است.

 

۴ـ آن چه غیر از خداوند بخوانند باطل است:

” ذَٰلِکَ بِأنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ وَ اَنّ مٰا یَدْعُوْنَ مِنْ دُوُنِهِ الْبٰاطِلُ وَ أَنَّ اللهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبیر “.

(سوره لقمان ــ آیه ۳۰)

این از آن رو است که خدا حق است و آن چه غیر از او بخوانند باطل است و همانا تنها خداوند والا و بزرگ است.

 

۵ـ باطل راهی به قرآن ندارد:

“… وَ اِنِّهُ لَکِتٰابٌ عَزیزٌ لٰا یأتیهِ الْبٰاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لٰا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمیدٍ “.

(سوره فصلت ــ آیه ۴۲)

این است آن کتاب پیروزمندی که باطل از پیش و پس آن راه نیابد زیرا فرستاده ی خدای حکیم ستوده صفات است.

 

۶ـ کافران پیرو باطلند:

” ذَٰلِکَ بِأنَّ الَّذینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبٰاطِلَ وَ اَنَّ الَّذینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ “.

(سوره محمد (ص) ــ آیه ۳)

آنان که کافر شدند پیرو باطل شدند و آنان که ایمان آوردند (مؤمنان) پیرو حقی که از سوی پروردگارشان بود، شدند.

 

۷ـ خلقت آسمان و زمین باطل نیست:

” وَ مٰآ خَلَقْنٰا الَّمٰاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مٰا بَیْنَهُما بٰاطِلاً ذٰلِکَ ظَنُّ الَّذینَ کَفَروا فَوَیْلٌ لِلَّذینَ کَفَرُوا مِنَ النّٰارِ “.

(سوره ص ــ آیه ۲۷)

ما آسمان و زمین و هر چه میان آنها است، باطل و بیهوده نیافریدیم. این گمانی است که کافر شدند پس وای بر آن ها که کافر شدند از عذاب جهنم.

 

17دسامبر/16

درسهائی از نهج البلاغه خطبه سی ام

آیت الله العظمی منتظری

 

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث، خطبه سی ام نهج البلاغه است.

” و من کلام له ــ علیه السلام ــ فی معنی قتل عثمان “[۱]

ــ از فرمایشات حضرت امیر (ع) راجع به مسئله کشتن عثمان، و آن اشکالی که بر عثمان می گرفتند، و این اشکال به مرور زمان عمومی شد تا این که منجر به این شد که تمام مردم ــ حتی دوستانش ــ بر او یورش برده و او را به قتل رساندند.

اعتراضی که مسلمین بر عثمان می گرفتند این بود که او بسیاری از اشخاص را که فاسق و فاجر و گاهی هم کافر بودند، بر سرکار آورد و مورد مشاوره خود قرار داد، و حکام و ولات و فرمانداران را نیز از این ها انتخاب کرد.

برخی از آنها، هیچ سابقه خوبی نداشتند مانند عبدالله بن سعد بن ابی سرح، یا حکم و فرزندش مروان بن حکم که به دستور پیامبر اکرم (ص) تبعید شده بودند ولی همین که عثمان به خلافت رسید این پدر و پسر تبعید شده را به دربار خود آورد و مروان را وزیر مشاور خود قرار داد و همواره از بیت المال، پول های کلانی به آنها می داد. ضمنا چون در آن زمان بسیاری از کشورها فتح شده بود، و شامات و ایران و جاهای دیگر به کشور اسلامی ملحق شده بود، از این رو غنائم، پول و ثروت بی شماری نصیب بیت المال مسلمین شده بود، فاسقین هم دور عثمان را گرفته بودند، او هم مرتب جایزه های کلان از قبیل ۱۰۰ هزار درهم یا ۲۰۰ هزار درهم یا بیشتر به آنها می داد و نوعا همین آدم های منحرف را هم به عنوان فرماندار و استاندار روانه شهرها می ساخت.

عبدالله بن سعد بن ابی سرح که برادر مادری او و آدم فاسدی بود، که حتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) نیز مایل بود او کشته شود زیرا مرتد شده بود و پیامبر دستور داده بود: هر کس او را در هر جا دید، او را بکشد برای این که واجب القتل است، ولی در هر صورت کشته نشد. و امروز که عثمان حکومت را به دست گرفت، او را حاکم مصر قرار داد!

در هر صورت مسلمانان این وضع را نتوانستند تحمل کنند و از اطراف و اکناف (از مصر و کوفه و جاهای دیگر) جمع شدند و علیه عثمان قیام کردند، و اوضاع طوری شده بود که کسی نمی توانست از حرکت آنان جلوگیری نماید، زیرا بلوا و آشوب اگر خیلی اوج گرفت، به حالت انفجار می رسد و دیگر نمی توان جلویش را گرفت.

حضرت امیرالمؤمنین (ع) در این میان تقریبا نقش بی طرفانه ای داشت، نه جزو آنها بود که در قتل عثمان شرکت داشتند و نه چندان دفاعی از عثمان کرد برای این که در آغاز کار، حضرت از او دفاع کرد و خود عثمان، چندین مرتبه به حضرت توسل جست، و حضرت او را نصیحت می کرد. از جمله در تاریخ آمده است که روزی عثمان به خانه حضرت آمد و حضرت به او فرمود: روش خود را عوض کن و آدمهای فاسدی همچون مروان را از دور خود کنار بزن. عثمان هم منبر رفت و گفت: ایها الناس، من توبه کردم و از این پس روش و مشی خود را عوض می کنم. ولی به قول خود وفا نکرد و تخلف نمود. از این رو پس از چند بار تخلف عثمان و وساطت حضرت امیر (ع) دیگر طوری شده بود که قابل دفاع نبود.

 

دفع اتهام

در این خطبه، حضرت راجع به انگیزه مردم در قیام علیه عثمان و کشته شدن وی توضیح می دهند، و تهمتی را که معاویه و دیگران به آن حضرت می زدند و ایشان را قاتل عثمان یا شریک در قتل عثمان می دانستند، رد می کنند.

حضرت علی (ع) چنین می فرماید:

” لو امرت به لکنت قاتلا او نهیت عنه لکنت ناصرا ”

ــ اگر من به قتل عثمان دستور داده بودم، من قاتل او بودم ــ و ابائی هم از این امر نداشتم و اعتراف به آن می کردم، ولی من به قتل او امر نکردم ــ و اگر از قتل او نهی کرده بودم، یاورش بودم.

در اوائل کار، حضرت از کشتن او نهی می کردند ولی امروز که دیدند کار از کار گذشته و عثمان به هیچ وجه دست بردار نیست و دیگر قابل دفاع نمی باشد، از قتل او نهی نکردند بلکه نقش بی طرفانه ای داشتند.

” غیران من نصره لا یستطیع ان یقول: خذله من انا خیر منه، و من خذله لا یستطیع ان یقول: نصره من هو خیر منی ”

ــ ولی کسی که او را یاری کرد نمی تواند بگوید: من بهتر از آن کسی بودم که به او یورش برد، و آن کس که او را مورد حمله قرار داد نمی تواند بگوید: کسی که او را یاری نمود از من بهتر بود.

آدمهائی نظیر مروان و عبدالله بن سعد بن ابی سرح نمی توانستند بگویند: ما بهتر بودیم از آنها که به عثمان حمله کردند، زیرا به قدری آنان فاسد بودند که خودشان هم می دانستند فاسد و منحرفند و به هیچ وجه نمی توانستند بگویند ما از افرادی مانند مالک اشتر بودیم. و آنان که با عثمان مخالفت کردند و او را به مرگ سپردند، نمی توانستند بگویند: کسی عثمان را یاری کرد که از ما بهتر بود! در این جا، حضرت امیر در ضمن اینکه بی طرفی خود را ثابت می کنند، به این حقیقت نیز اعتراف می نمایند: آنان که عثمان را رها ساختند مسلمانانی پاک و مردانی با ایمان و اخلاص بودند و کار عثمان به جائی رسیده بود که یاورانش به قدری فاسد بودند که حتی خودشان هم نمی توانستند ادعا کنند که از رها کنندگان عثمان بهترند!! از این رو، دیگر عثمان قابل دفاع نبود.

 

سرانجام استبداد

” و انا جامع لکم امره ”

ــ من در یک جمله وضعیت عثمان را برای شما توضیح دهم:

” استاثر فاساء الاثره ”

ــ استبداد و دیکتاتوری داشت، و در این استبداد، بد کرد.

حضرت در این جمله کوتاه، علت قیام و یورش مردم علیه عثمان را بیان می کنند و چنین می خواهند بفرمایند: آن چه باعث قتل عثمان شد، دیکتاتوری و استبداد او بود. عثمان در هر کاری خودسرانه و مستبدانه عمل می کرد و استبداد بدی داشت انسان هر چقدر مقامش والا باشد، باید در مسائل با دیگران مشورت کند، بسا دیگران رای بهتری داشته باشند که باید پذیرفت. خودسرانه عمل کردن حاکم یعنی گسستن پیوند او و مردم، که در نتیجه چیزی جز سقوط حاکم نخواهد بود.

حضرت امیر (ع) در حکمت ۱۶۱ از نهج البلاغه چنین می فرماید:

” من استبد برایه هلک و من شاور الرجال شارکها فی عقولها ”

ــ هر کس تنها به رای خود عمل کند، هلاک می شود و از بین می رود، و هر کس با مردان مشورت کند، خودش را در عقل آن ها شریک کرده است. اگر در یک امری چندین نفر رای دهند، سپس نتیجه افکار همه را روی هم بریزند، مطلب کاملتر و پخته تر می شود. ای بسا زیردستان که در مسئله ای دشوار، رهگشا باشند، و ای بسا سربازانی ساده که فرماندهان را در میدان نبرد، با فکر خود یاری دهند. بنابراین فرماندهان باید با رده های پائین ارتش مشورت کنند، خصوصا آنان که مدتها در جبهه ها بوده اند پست و بلندیهای جبهه را می دانند، روحیه سربازان دشمن را می دانند و خلاصه بر اسرار جبهه واقفند، بایستی فرماندهان با اینان مشورت کنند، آن گاه تصمیم خود را بگیرند.

در جائی که خداوند به پیامبر اکرم (ص) که عقل کل است دستور می دهد:

” و شاورهم فی الامر ”

ــ ای پیامبر! با مردم مشورت کن، پس دیگر فرماندهان و پیشوایان ــ هر چقدر هم مقام عالی داشته باشند باید با دیگران در کارهای خود مشورت کنند و مستبدانه و دیکتاتور مآبانه عمل نکنند. و اصلا خود مشورت کردن، شخصیت دادن به افراد است. وقتی برای دیگران شخصیت قائل شدی، آنان در کارهای خود بیشتر موفق می شوند و کاربرد آنها چند برابر می ـ شود.

حضرت امیر (ع) در جمله ای کوتاه، نظام تشکیلاتی و حکومتی عثمان را بیان می کنند: او در کارهای خود استبداد به خرج داد و این استبداد هم در راه باطل بود. یعنی ممکن است انسان خودسرانه عمل کند و دنبال حق باشد ولی عثمان خودسرانه عمل کرد و پایش را هم در راه باطل گذاشت، مروان و پدرش حکم که به دستور حضرت رسول تبعید شده بودند، آنان را به مدینه بازگرداند، و ای کاش به همین امر اکتفا می کرد، بلکه به آنان وزارت داد، از بیت المال مسلمین، پول و ثروت کلان به آنها داد، آنان را که فاسد بودند، بر مؤمنین ترجیح داد و خلاصه کارهای کلیدی کشور بزرگ اسلامی را به دست آنان سپرد! ، پس او در ضمن اینکه دیکتاتوری کرده بود، راه باطلی را نیز پیموده بود.

استأثر: یعنی استبداد کرد و چیزی را به خود اختصاص داد.

” و جزعتم فاسأتم الجزع “.

ــ شما داد و فریاد کردید ــ یورش بردید ــ و سر سختی نشان دادید.

در این جا خطاب امام به مردم است که شما به عثمان حمله کردید، داد و فریاد کردید و خشونت به کار بردید. یعنی، خوب بود به جای اینکه او را بکشید، یک درجه تخفیف قائل می شدید و او را ــ مثلا ــ از خلافت عزل می کردید و دیگری را به جای او ــ که لیاقت این کار را نداشت ــ نصب می نمودید، ولی شما پرخاشگری را به حد اعلا رساندید. خوب بود وسیله علاج را همان مراحل پائین تر قرار دهید و به یک مرحله خطرناک نرسانید.

اگر استاندار یا فرمانداری کجروی داشت باید قبل از هر چیز ــ دوستانه ــ به او تذکر داد، نه این که در مرحله اول افشاگری و آبرو ریزی کنند. مریضی را که می شود با دوا و قرص خوب کرد، نباید به دست کارد و تیغ جراحی سپرد.

” ولله حکم واقع فی المستاثر و الجازع ”

ــ حکم عادلانه با خدا است در مورد آن کس که استبداد به خرج داده و آن که یورش برده است.[۲]

نه تنها حضرت می خواستند بی طرفی خود را حفظ کنند، بلکه شرایط زمان نیز چنین اقتضا می کرده است، لذا می فرمایند: این دیگر با خدا است، به عثمان می خواهد جزای خیر بدهد یا بد، قاتلین عثمان خوب کردند یا بد، اینها دیگر به من ربطی ندارد. کاری که تمام شده است، دیگر دعوا کردن ندارد.

آری! آن آشوبی که معاویه و طلحه و زبیر به اسم خونخواهی عثمان برپا کردند و جنگ جمل را به راه انداختند و مسلمان کشی کردند، اینها کارهای غلطی بود. اگر راست می گفتند،می خواستند از اول نگذارند عثمان کشته شود. چرا در آن وقت هیچ خدمتی به عثمان نکردند؟ اکنون که عثمان کشته شده است، با فتنه انگیزی آنها مگر می توانند او را زنده کنند؟!

در هر صورت، نسبت به کسی که دیکتاتوری کرده و آنان که یورش برده اند، خدا را حکمی است که خواه ناخواه واقع خواهد شد و جزای هر دو طرف را خدا خواهد داد.

 

 

۱ـ اینکه دیده می شود، بعضی از خطبه های نهج البلاغه کوچک است، به این معنی نیست که از اول کوچک و مختصر بوده است، بلکه ــ همان گونه که چندین بار تذکر داده ام ــ سید رضی ــ علیه الرحمه ــ بنا نداشتند. همه فرمایشات حضرت را بنویسند، بلکه آن قسمت هائی از خطبه ها که به نظرشان ــ از نظر ادبی ــ بسیار جالب و ممتاز می آمده است، آن ها را نقل کرده اند که اینک بصورت یک کتاب مستقل در آمده است. بنابراین، ممکن است، همین خطبه مورد نظر ما، از خطبه های مفصل امام باشد که در این جا خیلی مختصر نقل شده است.

۱ـ مستاثر و جازع به نحو لف و نشر مرتب است.

17دسامبر/16

دستاوردهای انقلاب اسلامی قسمت هفتم

حجه الاسلام و المسلمین موسوی خوئینیها

۱۵ـ اعطای مناصب حکومتی براساس ارزشهای مکتبی

۱۶ـ پذیرفتن مناصب حکومتی به عنوان تکلیف شرعی

۱۷ـ پیدایش یک قدرت سیاسی مستقل از شرق و غرب

همان طوری که از نام این سلسله مقالات پیدا است، ما در پی برشمردن دست آوردهای انقلاب اسلامی هستیم (البته برخی از آنها و نه تمامی آنها) نه عملکردها در نظام جمهوری اسلامی ایران. پس اگر مسئولی و یا ماموری بد عمل می کند و یا فردی ناصالح و غیر انقلابی و یا فرصت طلب و چاپلوس به گونه ای خود را در پستی مهم یا عادی، کلیدی و غیره جا زده و یا می زند آن را نباید به حساب انقلاب آورد بلکه این گونه امور از مجموعه مسائلی است که باید تحت عنوان ” آفات انقلاب ” مورد بحث و بررسی قرار گیرد، سپس شیوه های برخورد با این آفات و پیشگیری از آن ارائه شود که هر چند بحث در این دو مقوله ممکن است از اولویت بیشتری نسبت به موضوع این سلسله مقالات یعنی بیان دستاوردهای انقلاب برخوردار باشد لیکن انقلاب، این هدیه الهی چنان چشم ها و دلها را مجذوب جلال و جمال خود کرده است که فکر و ذکر و قلم را می برد آنجا که خاطر خواه اوست که البته عناصر فاسد و فرصت طلب و یا غیر انقلابی و یا هر گونه آفات دیگر هم از همین حالت جذبه و شور و شوق و سرمستی جامعه از شراب طهور انقلاب و در سایه خوش بینی به هر چیز و به هر کس و عفو و اغماض نسبت به گذشته، سوءاستفاده می کنند و خود را وارد جریان انقلاب می سازند، این یک واقعیت است ولیکن باز هم دل، کار خود را می کند و قلم در پی آن به ذکر دست آوردهای انقلاب ادامه می دهد.

 

۱۵ـ اعطای پستهای اداری و مناصب حکومتی براساس ارزشهای مکتبی:

ملت مسلمان و مستضعف ایران که به حکم سنت الهی مورد منت خداوند قرار گرفتند و با هدایت و رهبری موسای زمان و ید بیضایش بر فرعون ایران تاختند و به اذن الله سرنگوش نمودند، باز هم به حکم و مشیت الهی می بایست خود وارثان حکومت و پیشوایان زمان باشند و انقلاب هم به موجب همین اراده ازلی، پستها و مناصب حکومتی را به دست همان مستضعفان سپرد، دقت در لیست کلیه کسانی که از آغاز پیروزی انقلاب تا کنون در سطوح مختلف اداره کشور جز در مواردی که اشاره ای کوتاه به آن موارد خواهم کرد قرار گرفته اند نشان دهنده ی این واقعیت است که اسلام و ارزشهای مکتبی آن عمدتا ملاک واگذاری این مناصب حکومتی بوده است، اگر انسانی پاک از سلاله هابیلیان تاریخ از سیاهچال زندان بیرون کشیده می شود و تا مسند پر مسئولیت ریاست جمهوری عروج می کند و مردم دنیا می فهمند که دستفروش خیابان سر چشمه ی تهران و یتیم شهر، عزیز مصر جمهوری اسلامی ایران شده است،‌و یا اگر مطهریها و بهشتی ها و باهنرها و مدنیها و صدوقی ها و قدوسی ها و دهها فرزندان دیگر شیخ طوسی ها و شیخ انصاری ها تدوین کنندگان منشور نظام حکومتی اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی و زمامداران انقلاب و مسئولان کشور رسول الله (ص) می شوند، اگر طائفه کوچ کننده از دل روستاها به حوزه های امام صادق (ع) پس از تفقه در دین در سراسر کشور منتشر می شوند و با پذیرفتن مسئولیت دادگاههای انقلاب اقامه عدل می کنند، اگر خیل وزیران جمهوری، از تبار فقیران مظلوم تاریخند، اگر فرزندان محرومترین اقشار جامعه ی امروز فرماندهان و مدیران سپاه و جهادند، اگر روستا زادگان محروم در مجلس شورای اسلامی کرسی ها را پر کرده اند، همه ی اینها شاهد این حقیقت است که سپردن تمامی این مناصب و پست های اداری و حکومتی از طرف انقلاب به این یادشدگان تنها و تنها براساس ارزشهای مکتبی است نه چیز دیگر که این عزیزان چیز دیگری ندارند جز همین ارزشها و حتی آن تعداد معدودی که دارای این ارزشهای مکتبی نبودند و توانستد خود را چند روزی بر مردم تحمیل کنند و برای اشغال بعضی از مناصب و گاهی مهمترین مناصب، مردم را فریب دادند باز هم از ماسک پایبندی به مکتب و ریا کاری مذهبی استفاده کردند و مردم شیفته ی اسلام و ارزشهای مکتبی، خوشباورانه پذیرفتند، زیرا تجربه ی قبلی نداشتند و باور نمی کردند که پس از انقلاب هم افرادی منافقانه اعتقاد به مکتب و انقلاب و امام را تظاهر کنند و اما:

” اذ دخلوا الی شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزؤن “.

 

۱۶ـ پذیرفتن پست ها و مناصب حکومتی به عنوان یک تکلیف شرعی:

شاید به نظر خواننده گرامی برسد که این موضوع با مفاد دستاورد پانزدهم تفاوتی ندارد و یا چندان تفاوتی ندارد در صورتی که چنین نیست زیرا ممکن است فردی متعهد و دارای ارزشهای مکتبی کاری و مسئولیتی را که می پذیرد صرفا به عنوان یک کار و یک شغل که به هر حال هر کسی باید کاری داشته باشد بپذیرد و یا چون از او خواسته اند به عنوان تبادلات اجتماعی در برابر تقاضاهائی که هر فرد از جامعه دارد متقابلا کار مربوط به جامعه را که به وی پیشنهاد می شود می پذیرد و یا انگیزه های دیگر که می تواند دلیل پذیرفتن یک کار باشد و با تعهد مکتبی هم منافاتی نداشته باشد، اما آن چیزی که به عنوان دستاورد شانزدهم مطرح شده است خود یک ارزش است که فرد مؤمن و مخلص هم چنانکه عبادات دینی خود را صرفا به منظور اطاعت فرمان خدا انجام می دهد و در برابر آن عبادت صرفا از خدا پاداش خویش را می طلبد و از جامعه هیچ گونه تقاضای پاداشی ندارد و به همین دلائل سعی می کند که عبادت را هر چه بهتر و خالص تر انجام دهد که رضایت بیشتر خدای تبارک و تعالی را جلب کند و با انجام هر عبادتی تزکیه نفس و طهارت باطن خود را جستجو می کند و هر مرتبه ای از تزکیه نفس و قرب معنوی که به مبدأ اعلا تحصیل می نماید عبادات بعدی خود را کمال بیشتر می بخشد و این تاثیر متقابل هم چنان به پیش می رود و به کمال مطلق نزدیکتر می شود، چنین فردی با همین انگیزه یک مسئولیت و منصب حکومتی را بر عهده می گیرد همان گونه که در نماز و روزه و سایر عبادات تقرب به خدا را جستجو می کند، همان گونه در نشستن بر مسند حکومتی، قرب خدا را طلب می نماید. وقتی شخص معتقد است که نظام جمهوری اسلامی، نظامی است الهی و در راس تشکیلات حکومت شخصیتی نشسته است که به عنوان نیابت از امام معصوم مسئولیت رهبری کشور و نظام را پذیرفته است و برای اجرای احکام الهی بار سنگین اداره ی جامعه را بر عهده گرفته است و هر چه را که فرمان می دهد یک تکلیف شرعی و دینی است. این شخص با چنین اعتقادی هر کاری را در این نظام و در جهت خدمت به جمهوری اسلامی ــ که حفظ و نگهداری آن نیز یک تکلیف است ــ به عنوان یک وظیفه شرعی بر عهده می گیرد، چنین انگیزه ای در منصب پذیری و مسند نشینی جامعه را و مسئولین را از بسیای از آفات جاه طلبی و مفاسد مترتب  بر آن مصون نگه می دارد، در رفتار مسئولین با مردم تاثیر مثبت دارد، از رقابت بر سر تصاحب قدرت جلوگیری می کند، چنین مسئولیتی آن گونه یارانی برای امام و انقلاب می شوند که امیرالمومنین علیه السلام پس از شهادت آنان در کنار پیکر به خون خفته شان ضمن ابراز تاسف بر فقدانشان می فرمود:

” انه کان کثیر المعونه و قلیل المئونه ”

(یاریش برای اسلام فراوان بود ولی خرجش کم) چنین مسئولینی را هیچ تهدیدی از پای در نمی آورد حتی تهدید از دست رفتن مسند و مقام، این گونه مسئولین که با انگیزه ی تکلیف شرعی جایگاهی از حکومت را اشغال می کنند، می ایستند در مقام خدمت به جمهوری اسلام و به مسلمین مانند ایستادن به نماز که هم نماز می گذارد و هم شرمسار است که نتوانسته است نماز کامل بگذارد و دهها آثار مثبت دیگر که بر این دستاورد انقلاب مترتب است.

 

۱۷ـ پیدایش یک قدرت سیاسی مستقل از شرق و غرب:

یتیم خمین را دست تقدیر بیش از چهل سال به اینجا و آن جا کشاند و به هر جا از اراک تا قم، تا بروجرد، تا اصفهان، تا تهران و تا نجف می برد و کسی چه می دانست که در کف با کفایت ” خمینی ” تقدیر امتی رقم می خورد و همو انقلابی را بنیان می نهد که ریشه در آسمان دارد، نه شرقی است و نه غربی و هر دو با آن در ستیزند، پیر ما چنان هشیارانه طرح انقلاب را در انداخت که تا به امروز در طول بیش از بیست سال هیچ یک از دو قدرت سیاسی شرق و غرب نتوانسته اند آن را به دامن خود و در آغوش خویش کشند، انقلاب توسط سلسله جنبان روحانیتی در قرن ما پی ریزی می شود که اُمیّون جاهلیت سپاه سیاسی زمانه خویشند و تا زمان بلوغ سیاسی خود نه جای کرملین را می دانستند و نه راه واشنگتن را می شناختند و تنها سمت کعبه را می گرفتند که آن را هم از نشانه های آسمانی پیدا می کردند، از خورشید، از ستاره و از کهکشانها، طائفه ای که به هر جا و به هر شهر وارد می شدند تنها جائی که برایشان بود و در به رویشان گشوده می شد مسجد بود و اگر هوای تفریح به سر داشتند سالم ترین مکان کنار وادی السلامها بود و کسی نمی دانست که این قوم مطرود از دست تقدیر این چنین به دور از دنیای آلوده ی عصر خویش می سازد و می پروراند برای یک تحول عظیم در جهان معاصر، به هم ریختن نظم سیاسی بین المللی سیاستمدارانی که در فرا گرفتن سیاستهای شرقی و آن چنان از خود بی استعدادی نشان داده اند که حتی یک روز هم شاگردی این مدرسه های سیاسی را نکرده اند، شنیده اید که بعضی از نوابغ علمی جهان در دوران کودکی و در مدرسه آن قدر در فرا گرفتن درسها ضعیف بوده اند که از مدرسه بیرونشان کرده اند ولی امروز در همه مدرسه ها در سراسر جهان نتایج و آثار علمی آنان را تدریس می کنند. رهبر انقلاب اسلامی ایران و امام امت نیز در دنیای سیاست از این دست شاگردان است.

و اصولا نکته اصلی در سیاست مستقلی که انقلاب طراحی کرده است که نه شرقی است و نه غربی این است که مضمون انقلاب اسلامی ایران نفی سیاست منهای دین است، این انقلاب طراح مجدد اسلام است در مضمون اسلام پیامبر، طرح یک ایدئولوژی است  و این ایدئولوژی

مستقل از همه مکاتب است که همه مبتنی است به ماده گرائی و این انقلاب مبتنی است بر غیب باوری که دنیای ماده در برابرش خسی است در میقات و این چنین است که ایران شاه زده ی استعمار کشیده ی تحقیر شده ی در پرتو انقلاب الهی خویش در یک جهش چنان در صحنه سیاست جهانی را در تقسیم کردن جهان به دو بلوک سیاسی شرق و غرب به هم می ریزد و چنان شکستی به دیوارهای سیاسی واشنگتن و کرملین وارد می کند که شکستگی های طاق کسری را تداعی می کند.

نمی دانم دور نمای روز جهانی قدس را می توانید حدس بزنید یا نه؟ نمی دانم حماسه مسجدالاقصی را در روز جهانی قدس می توانید تفسیر کنید یا نه؟ نمی دانم توافق شرق و غرب و ارتجاع منطقه را در حمایت از صدام می توانید توجیه کنید یا نه؟ نمی دانم درماندگی طلایه دار حکومت پرولتاریا را در افغانستان تحلیل کرده اید یا نه؟ نمیدانم فضاحت هفت تیر بدستان کهنه کار سازمان فلسطین را ردیابی کرده اید یا نه و نمی دانم… همه ی این ها یک پاسخ دارد و آن ظهور یک قدرت سیاسی مستقل از شرق و غرب است در صحنه ی سیاسی جهان.

ادامه دارد

 

17دسامبر/16

راهنمایان مردم در سفر روحانی حج

حجه الاسلام و المسلمین ایروانی

جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس و الشهر الحرام و الهدی و القلائد ذلک لتعلموا ان الله یعلم ما فی السموات و الارض و ان الله بکل شیء علیم.

پروردگار عالم قرار داده است کعبه و بیت خود را ــ که حرمت دارد ــ محل قیام برای مردم و محل آموزش و حرکت مردم و یکپارچگی آنان، مردمی که به سوی الله می روند و برای کسب نور و معنویت حرکت می کنند، این مردم هادی و معلم و رهبر می خواهند معلمی که باید علم او و رهبریت او و آموزش او متصل باشد به علم انبیاء و ائمه اطهار ــ علیهم السلام ــ که همواره مردم را رهبری کرده و آموزش داده اند و آنان علما و روحانیونی می باشند که باید در این مسیر الهی و حرکت و قیام از بیت الله الحرام برای خودسازی و تعبد و برای کسب معنویت و فیض و بازگو کردن عظمت اسلام و مسلمین در آن کنگره ی عظیم اسلامی مردم را ارشاد نمایند.

 

ضرورت معلم

ضرورت معلم و عالمی دانشمند به مسائل حج و سیاست حج و فلسفه و حکمت حرکت مردم به سوی کعبه، مشهود و ملموس است، که این انسانهای عاشق الله را که با تمام شدائد رحل سفر می بندند و به سوی مکه و مدینه روانه می شوند، مورد آموزش قرار گیرند، همان گونه که خود رسول اکرم (ص) در مسافرتهای مکرر به سوی خانه ی خدا ــ چه برای حج و چه برای عمره ــ مردم را آموزش می دادند، و در آخرین سفری که به نام ” حجه الوداع ” معروف است، تمام مناسک حج را به مردم می آموزند و هر گونه اختلاف نظری وجود داشته عملا از بین می برند.

از این رو، بر معلمان و رهبرانی که در سفر حج برای هدایت و راهنمائی مردم می روند، واجب است که طبق اعمال پیامبر اکرم (ص) عمل نمایند و فلسفه حج را برای مردم بیان کنند.

ای بسا افرادی که از راه حق منحرف شده و مردم را به جای هدایت، گمراه می کنند، همان گونه که ابن ابی العوجاء در مجامع و محافل می نشست و مناسک حج را به استهزاء و مسخره می گرفت، که علمای اسلامی از او دوری می جستند، و هنگامی که امام صادق (ع) این مطالب را شنید به سخنان یاوه او که سرچشمه از ضلالت و گمراهی می گرفت، گوش فرا داد، و به یاوه گوئیها و انحرافات او پاسخ داد.

امام صادق (ع) در جوابهائی که به ابن ابی العوجاء می دهد چنین می فرماید: پروردگار عالم کعبه را محل آزمایش و اطاعت و قبله نمازگزاران قرار داده است. کعبه جای انبیاء و پیامبران است نه جای بطالین و یاوه گویان و ستمگران.

در نتیجه، این سفر پر بار و پر ارزشی که باید حاجیان در آن توشه بگیرند و کسب نور کنند و درسهائی فرا گیرند، و حرکت و قیامی که در آیه آمده است انجام دهند، معلم و آموزگاری دانا باید همراه آنها باشد که مواقف و مناسک و اعمال و مسائل حج را توأم با سیاست اصلی حج به مردم یاد دهند. بر این اساس است که برای علماء و دانشمندان گرامی که آمادگی خود را جهت ارشاد و هدایت مردم در این سفر پر رنج اعلام فرموده اند و برای رهبری مردم آمادگی دارند، شرایط و ضوابطی تعیین شده است که بر مبنای همان شرایط، روحانیون برای عزیمت به مکه و مدینه انتخاب می شوند و اولین شرطی که در انتخاب روحانیون در نظر گرفته شده، این است که حداقل یک بار به عنوان روحانی گروه، به حج مشرف شده باشد.

 

مسئولیتهای روحانیون اعزامی

درباره مسئولیت های معین و مشخص روحانیون اعزامی باید گفته شود که: آئین نامه و شرح وظائفی نسبت به روحانیون تدوین شده است، آن هم به این لحاظ که احیانا برخی از حجاج محترم نسبت به روحانی توقعات زیادی نداشته باشند و یا احیانا مدیران گروه خواسته هائی که در شأن و صلاحیت آنها نیست، درخواست نکنند و گاهی هم ــ به احتمال ضعیف ــ یک روحانی نسبت به وظائف محوله به او از طرف شرع مقدس و قرار دادی که با دائره ی روحانیون سازمان حج بسته است، کوتاهی نکند. ضمنا روحانی محترم باید همراه گروه خود به حج برود و پس از اتمام مناسک حج با آنها برگردد و هیچ وقت نباید قبل از گروه به کشور باز گردد. ممکن است برخی فکر کنند که در مدینه هیچ لزومی ندارد روحانی با گروه باشد زیرا دیگر عمل واجبی باقی نمانده است ولی این احتمال هم نباید برای کسی پیدا شود زیرا گر چه در مدینه عمل واجبی نیست ولی شاید ضرورت باقی بودن روحانی با گروه کمتر از ضرورت بودن ایشان با آنها در مکه نباشد.

مردم انقلابی و متدین ما همواره نیاز به ارشاد و هدایت روحانیون ــ چه در مکه و چه در مدینه ــ دارند. آری! نیاز به بازگو کردن تاریخ اسلام و تاریخ ائمه (ع) و قیام آنان در مقابل ظالمین و ستمگران و طاغوتیان زمانشان. مردم ما نیاز دارند که از حرکت و قیام امامان و شهادت آن بزرگواران در راه حق و عدالت، شناخت بیشتری داشته باشند و چه جائی بهتر از جوار قبر حضرت رسول اکرم (ص) و ائمه بقیع (ع) برای این امر.

 

لباس روحانیون در سفر حج

مطلب مهم دیگری که باید تذکر بدهم این است که ــ همان گونه که در آئین نامه نیز آمده است ــ روحانیون اعزامی باید در تمام اجتماعاتی که حاضر می شوند ــ چه در حرمین شریفین و بقاع متبرکه و چه در کوچه و خیابان و بازار ــ با همان لباس مقدس روحانیت باشند تا این که برای مردم عزیز ما شناخته شوند، و در این رابطه هیچ عذری از قبیل گرمی هوا یا دوری راه یا هر چیز دیگر پذیرفته نیست. باید دنیا ببیند که کشور اسلامی ایران پر از معلم و پر از دانشمند است و اینان برای ارشاد و هدایت و خدمت به مسلمانان در هر جا و در هر زمان حاضر و آماده اند.

 

17دسامبر/16

رهنمودها

امام

یکشنبه ۲۲/۳/۶۲:

* مصمم بایستید و مجهز باشید و هر روز خودتان را قوی تر کنید و برای جنگ و دفاع از اسلام مهیا باشید.

* روضه های سنتی را زنده نگه دارید، آن مصیبتها را زنده نگه دارید، کربلا را زنده نگه دارید و نام مبارک سیدالشهداء را زنده نگه دارید که با زنده بودن آن اسلام زنده می شود.

* اگر خدای ناخواسته ما با اعمالمان طوری بکنیم که این ملت از ما جدا شود و ما را زیر علامت سوال قرار دهد اسلام به انزوا کشیده می شود و این مسئولیت به عهده ماست.

* تمام مفاسدی که در عالم واقع می شود از این توجه به خود است در مقابل توجه به خدا.

 

یکشنبه ۲۹/۳/۶۲:

* سازمانهای به اصطلاح حقوق بشر نگهبان ظالمانه جنایتکاران هستند.

* اکثر حکام منطقه چشم و گوش بسته به جنایات اسرائیل و حزب بعث مشروعیت می دهند.

* محرومان باید انتظار نکشند که ستمکاران آنان را از بند نجات دهند.

* اگر به این ملحد مخالف بالذات با اسلام مهلت داده شود اسلام بزرگ و ملت عزیز عراق را در زیر چکمه دژخیمان جنایتکارش خرد خواهد کرد.

* ما در عصری هستیم که جنایت کاران به جای توبیخ و تادیب، تحسین و تائید می شوند.

* ما در محیطی گذران می کنیم که مظلومان که جرمی جز دفاع از حق ندارند زیر چکمه ی ستمگران خرد می شوند و آخوندهای کثیف درباری به این اعمال وجهه اسلامی می دهند.

 

چهارشنبه ۲۲/۴/۶۲:

* کمک کنید به این دولت و کمک کنید به این کشور و به این اسلامی که در کشور شما پای مبارکش را گذاشت.

* حکومت اسلام باید اقامه عدل کند و همه باید دولت را در این امر کمک کنند.

* وظیفه ی انبیاء این بوده که مردم را از اسارت نفس خارج کنند.

* یک دسته ی دیگر تزشان این است که بگذارید معصیت ها زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید، حضرت صاحب مگر برای چی می آید؟ حضرت صاحب می آید معصیت را بردارد.

* دولت باید معنویات را ترویج و در بین مردم اقامه عدل نماید و مظلومان را از دست ظالمان نجات دهد.

* اگر خدای ناکرده هواهای نفسانی ما اسباب این بشود که گله ها به شکایت ها و شکایتها به مخالفت ها برسد آن روزی است که عزای همه کشور را باید بگیریم و گناهش گردن ما است که نفسانیت خودمان را زیر پا نگذاشتیم.

* پیغمبر تا آن روزی که حکومت تشکیل نداده بود معنویات را تقویت می ـ کرد و به مجرد این که توانست حکومت تشکیل بدهد علاوه بر معنویات اقامه عدل کرد.

 

آیه الله العظمی منتظری

شنبه ۲۱/۳/۶۲:

* ضد انقلاب با شایعه پراکنی می خواهد افراد عالیقدری را که سالها در انقلاب نقش داشته اند منزوی و از صحنه خارج کند.

* اگر کسی بخواهد افکار ضد اسلامی را در ضمن تدریس القاء کند یا خدای ناکرده در دانشگاه توطئه نماید نباید به او مجال داده شود.

* هر چه مقام علمی و موقعیت اجتماعی ما بیشتر و والاتر باشد، باید تواضع و فروتنی مان هم بیشتر باشد.

 

دوشنبه ۲۳/۳/۶۲:

* تداوم و حفظ انقلاب از به دست آوردن آن مهمتر و مشکل تر است.

 

یکشنبه ۲۴/۳/۶۲:

* ملت مسلمان عراق اگر بیش از این به این رژیم خونخوار کافر مهلت دهند به صغیر و کبیر آنها رحم نخواهد کرد.

 

دوشنبه ۶/۴/۶۲:

*آن چه که امروز نیاز واقعی انقلاب است حفظ وحدت کلمه و خلوص نیت همه نیروهای مؤمن و لایق است.

* برخوردهای ناروا و اعمال و رفتار خود ماست که بیشترین نقش را ممکن است خدای ناکرده در شکست انقلاب داشته باشد.

 

 

17دسامبر/16

عملیات والفجر ۲ و تروریست های خطرناک

بسم الله الرحمن الرحیم

ناگهان در پگاه اولین روز مرداد ماه جاری، بعد از چندی، آهنگ مارش جنگی از صدای جمهوری اسلامی، پیروزی نوینی را به مستضعفان نوید داد و دیگر بار بر آمال پلید مستکبران خط بطلان کشید، و خفتگان را بیدار و غافلان را هشیار کرد.

رزمندگان پرتوان و والا مقام اسلام، هم چون صاعقه بر لشکریان استکبار جهانی تاختند و آنان را با تمام سلاح های مدرنشان در آتش خشم الهی شان سوزاندند و با آزاد سازی یکی از حساس ترین مناطق سوق الجیشی و صعب العبور و سقوط پادگان مهم «حاج عمران» ضربه ای مهلک بر پیکر ارتش وابسته صدام وارد آورده و برگ زرین دیگری را در تاریخ حماسه و ایثار ورق زدند.

عملیات پیروز «والفجر۲» نقشه های دشمن را در هم ریخت و تبلیغات دروغین آنها را مبنی بر خارج بودن منطقه کردستان از کنترل جمهوری اسلامی رسوا کرد و روشن ساخت که تا منتهی الیه منطقه کردستان از آن چنان وضعیت و ثباتی بر خوردار است که سپاهیان اسلام می توانند از همان منطقه دست به عملیاتی چنین بزرگ و موفقیت آمیز بزنند، و از سوی دیگر منطقه شمالی عراق و منابع و لوله های نفتی آن را بیش از پیش در معرض آسیب قرار دادند.

با این عملیات معلوم شد که آن همه سلاح های مدرن که اخیرا فرانسهٔ ورشکسته و شوروی رسوا و دیگران، سیل آسا به سوی عراق سرازیر کرده اند، در برابر قدرت الهی جمهوری اسلامی اثری جز شکست و ورشکستگی بیشتر برای آنان نخواهد داشت، و هشداری دیگر به حکام مرتجع خود فروخته منطقه داد. حکامی که اخیرا به غفلت بیشتر فرو رفته بودند (تا آن جا که رژیم دست نشانده ی سعودی تا قبل از عملیات، بیشرمانه از انجام مقدمات سفر حج برای حجاج ایرانی ممانعت به عمل می آورد) و … و بالاخره با این عملیات، بزرگترین گام در جهت نابودی نهائی ته ماندگان وابسته به گروهکهای محارب داخلی برداشته شد و مهمترین پایگاه تدارکاتی و تغذیه گروهکها در دست سپاه اسلام سقوط کرد.

امت شهید پرور اسلام با تقدیر و تشکر بی حد از رزمندگان سلحشور و تقدیس از خون شهیدان حماسه آفرین و با توجه کامل به اولویت جنگ به عنوان مهمترین مساله سرنوشت ساز برای اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی، و با تصمیم به ادامه جنگ تا پیروزی نهائی، هر گونه حرکتی را که موجب تضعیف جبهه اسلام باشد، تقویت جبهه کفر و خیانت بزرگ به اسلام و سرنوشت جمهوری اسلامی می داند.

اکنون مسلم است همان دستی که برای تقویت جبهه کفر سیل تجهیزات و امکانات را در اختیار رژیم صهیونیستی عراق قرار می دهد، می کوشد که به گمان خود از داخل نیز با ایجاد اختلاف و تنازع و شکست انداختن در صفوف فشرده و متحد امت اسلام از یک سو و با ایجاد نارضایتی بین توده های مردم به وسیله تررویسم اقتصادی، احتکار و گران فروشی از سوی دیگر، پشت جبهه و جبهه ها و بالاخره جمهوری اسلامی را تضعیف نماید. امت اسلام همان گونه که خود، جبهه و پشت جبهه را به بهترین وجه تا نابودی همه ی ستمگران، استوار و قاطع بر دوش گرفته است، انتظار دارد دولت اسلامی و دادگاههای انقلاب نیز به همان نحوی که تروریستهای دیگر را قاطعانه سرکوب کردند، تروریست های تفرقه افکن و تروریست های اقتصادی را نیز که شکلی خطرناکتر از همان تروریسم مزدور است، نابود و مضمحل کرده و آنها را هر چه زودتر از پیکر خونین جامعه اسلامی بزدایند. والسلام

رحیمیان

 

17دسامبر/16

فرازهائی از سخنان امام خمینی در دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان

هنگام افتتاح مجلس خبرگان، مجله آخرین لحظات چاپ خود را می گذراند ولی به علت اهمیت این مجلس و اهمیت مسئولیتی که بر عهده ی نمایندگان محترم آن هست، و برای این که در این رابطه ” پاسدار اسلام ” نیز خدمتی کرده باشد، بر آن شدیم که فرازهائی از سخنان مهم امام امت ارواحنا له الفداء (در دیدار با نمایندگان خبرگان) را تقدیم خوانندگان عزیز بنمائیم، و لذا صفحه ای را از آخرین صفحات مجله ــ که آماده چاپ بود ــ حذف کردیم و به این امر مقدس اختصاص دادیم. با آرزوی طول عمر امام عزیزمان و پیروزی رزمندگان اسلام.

… این انقلاب انشاءالله محفوظ می ماند و آسیبی از خارج به او نخواهد رسید. لکن آن چیزی که انسان را یک قدری نگران می کند دو تا مطلب است که این مربوط به عموم روحانیت است. یک مطلب این که من خوف این را دارم که در این انقلاب که باید روحانیت تقویت بشود و آن چه که شده است به هدایت آقایان بوده است، مبادا خدای نخواسته به واسطه بعضی از اعمالی که از بعضی از روحانیون و معممین صادر می شود این موجب این بشود که یک وقت یک سستی در روحانیت پیدا شود. یکی قضیه این که از آن زی روحانیت که زی طلبگی بوده است اگر ما خارج شویم، اگر روحانیون از آن زی که مشایخ ما در طول تاریخ داشته اند و ائمه هدی سلام الله علیهم داشته اند ما اگر خارج شویم خوف این است که یک شکستی به روحانیت بخورد و شکست به روحانیت شکست به اسلام است. اسلام با استثناء روحانیت محال است که به حرکت خودش ادامه بدهد . اینها هستند که اسلام را معرفی می کنند و به پیش می برند و از اول هم همین طور بوده است.

آقایان مبادا از زی طلبگی خارج شوند: اگر خدای نخواسته به واسطه اعمال روحانیون در عقاید بعضی اشخاص ضعیف که هستند سستی پیدا بشود آن وقت این چه مصیبتی است که ما تحملش را باید بکنیم این یک باب واسعی است که در حوزه ها باید اشخاص متقی و اشخاص آشنای به حقایق اسلام طلبه ها را تربیت کنند و آقایانی هم که در بلاد هستند دوستان خودشان را، طلبه هائی که در آنجا هستند، جوان هائی که در آنجا هستند آنها را ارشاد کنند به این که مبادا خدای نخواسته یک وقت از آن زی طلبگی خارج بشوند و خروج آنها موجب تزلزل عقیدتی در مردم بشود… .

مطلب دیگری که باز انسان را می ترساند که خدای نخواسته مبادا این انقلاب به واسطه آن مطلب صدمه ببیند و بدانید که می بیند اگر خدای نخواسته بشود و او این است که بین آقایان در بلاد اختلاف باشد.

 

ریشه اختلاف حب نفس است:

مائیکه همه دعوت می کنیم به اینکه مردم با هم باشند اتخاذ کلمه ملت را به اینجا رسانده است خودمان اختلاف پیدا کنیم و این را من به شما عرض کنم ما و شما نباید خودمان را به بازی بدهیم اختلاف ریشه اش از حب نفس است هر کس خیال می کند که من برای خدا این آقا را باهاش اختلاف پیدا می کنم یک وقت درست بنشیند در نفس خودش فکر کند ببیند ریشه کجاست حسن ظن به خودش نداشته باشد سوءظن داشته باشد ریشه همان ریشه شیطانی است که آن حب نفس انسان است و این اختلاف اگر در بین خدای نخواسته در بین آقایان پیدا بشود در هر شهری که پیدا بشود قهرا این اختلاف به بازار می کشد به خیابان می کشد و آن چیزی که این جمهوری را حفظ می کند وحدت و انسجام این جمعیت است. یعنی ملت همه با هم بودند که توانستند یک همچین معجزه ای را ایجاد کنند اگر چه چنان چه به واسطه اختلاف ماها یک وقت اختلاف به بازار هم بکشد به اصناف دیگری هم بکشد، این تمام وزرش به گردن ماست این که شما خیال کنید که نه من برای خدا این آقا را مثلا بهش چه می کنم این اشتباه است. برای خدا نیست انسان گول نفس اماره خودش را می خورد و گول شیطان را می خورد… .

 

همه گرفتاریها روی هوای نفس است:

من امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی به شما آقایان که برگزیده این ملت هستید برای این مساله که در قانون اساسی است و برای تعیین رهبر یا شورای رهبری توجه به این معنا بسیار داشته باشید که آیا تعیین فلان آدم که در ذهن من است برای خدای من می خواهم تعیین کنم یا چون دوست من است، چون رفیق من است و آن که می گوید این صلاحیت ندارد برای خدا دارد این حرف را می زند یا برای اینکه مثلا رقابتی با او دارد، مسئله را ما نباید پیش خودمان به خودمان تعمیه کنیم شک نکنید که اینها ریشه اش، اصل ریشه اش در نفس انسان است و انسان تا آن دم آخر آن وقتی که می خواهد بمیرد این ریشه هست آن وقت بیشتر هم شاید ظاهر بشود… .

… در تعیین رهبر، در تعیین رهبری نه دسته بندی باشد که خیر ما می خواهیم آن کسی که با ما دوست است باشد و نه اشکال باشد به این که او چون با من خیلی دوست نیست نباشد، حق را ملاحظه کنید آنکه مرضی خداست نه آنکه مرضی نفس شیطانی ماست. مساله مهم است اهمیت حیاتی دارد این مساله مهم الان در عهده شما آمده است شما قبول کرده اید این را و این مساله مهم را باید با توجه به خدا استغاثه به خدای تبارک و تعالی که مبادا خدای نخواسته لغزشی در انسان پیدا بشود و خودش هم توجه بهش نکند از باب اینکه ستارهایی بین انسان و نفس اماره اش هست با اخلاص به خدای تبارک و تعالی و خالی کردن ذهن از همه امور در این امر در این امر خطیر که اگر لغزشی درش پیدا بشود ممکن است لغزش در جمهوری اسلامی پیدا بشود و می شود و آن وقت به عهده ی شما آقایان است. این یک تکلیف الهی است به عهده تان آمده و قبول کرده اید وقتی قبول کردید باید از عهده اش برای خدای برآئید و هر چه فکر می کنید راجع به این مساله برای خدا باشد شایسته تر را نه آنکه با من دوست تر است آنکه برای اسلام بهتر است آنهائی که برای اسلام بهترند و البته ما حسن ظنی که به آقایان داریم و بسیاری از آقایان را از نزدیک هم می شناسیم همین معانی را امیدواریم که آقایان به وجه شایسته عمل کنند و موفق باشند…

 

17دسامبر/16

فرازهائی از سیستم قضائی اسلام قسمت نهم

ویژگیهای قاضی در اسلام

حجه الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری

در مقاله ی قبلی به طور مشروح و مستدل عرض کردیم که قضاوت در اصل حق ویژه ی خداوند متعال است، و انبیاء الهی و قضات منصوب از طرف آنها به نمایندگی از آفریدگار جهان حق قضاوت دارند. و نمایندگان خدا باید ولو به طور نسبی متخلق به اخلاق الهی باشند یعنی قانون تکامل انسان را بدانند و وارستگی از سلطه ی تمایلات داشته باشند، و بر این اساس گفتیم که دانستن قانون و وارستگی، دو شرط عمده قضاء در اسلام اند.

و نیز توضیح دادیم که علم به قوانین الهی [۱] از دو طریق ممکن است برای قاضی حاصل شود: یکی از طریق اجتهاد و دیگری از راه تقلید، راه اول را در مقاله ی قبلی بیان کردیم و اینک راه دوم:

 

قضا براساس تقلید

تقلید یعنی پذیرفتن و عمل کردن به نظریه ی دیگری و یا دیگران بدون مطالبه ی دلیل و برهان.

وقتی شما به دکتر می روید و دکتر پس از معاینه در رابطه با بیماری شما نسخه ای می نویسد و شما آن نسخه را به داروخانه می برید و داروهائی را که دکتر دستور داده می گیرید و طبق نظریه او عمل می کنید، شما از دکتر تقلید کرده اید، چون بدون اینکه بدانید دکتر براساس کدام دلیل چنین نسخه ای را برای شما نوشته نظریه او را پذیرفته اید و هم چنین در تمام مواردی که به متخصصین رشته های مختلف علوم در رابطه با نیازهای گوناگون اجتماعی و فردی مراجعه می کنید، نظریه های انان را به صورت تقلیدی می پذیرید تقلید در رابطه با قوانین و احکام الهی یعنی رجوع به متخصص شناخت قانون خدا، و عمل کردن به نظریه مجتهد جامع الشرائط.

قاضی می تواند در صورت ماذون بودن یعنی در صورتی که از طرف مجتهد جامع الشرائط به قضاوت منصوب شده باشد، براساس نظریه های او قضاوت کند.

نکته ای که در این رابطه توجه به آن ضروری است این است که قضاوت براساس تقلید، کار هر مقلدی نیست، چون از بس مسائل حقوقی پیچیده است، و مراجعه در هر مساله و در مورد هر حکم به مجتهد امکان پذیر نیست، لذا تا مقلد بهره ای از اجتهاد نداشته باشد نمی تواند قاضی ماذون باشد، و لذا امام صادق علیه السلام می فرماید:

” لا یعمعن قلیل الفقه فی القضاء ”

ــ یعنی: نباید کسی که از نظر فقهی ضعیف است طمع در منصب قضاوت کند.[۲]

زیرا همان طور که اشاره شد مسائل حقوقی بسیار پیچیده و دارای فروع و شاخه های مختلفی است که با دانستن چند مساله یا دانستن یک رساله عملیه به صورت تقلید محض قاضی نمی تواند به آن مسائل احاطه یابد و لذا هم موجب تضییع حقوق دیگران می شود، و هم خود را هلاک می کند.

 

عدالت در رابطه با قضا

پیش از این گفتیم یکی از شرائط اصلی قاضی در اسلام، وارستگی او از سلطه تمایلات و هوسرانی است که این وارستگی در بالاترین مرتبه، از آن تعبیر به عصمت می شود، و پائین ترین مراتب آن ملکه ی انجام واجبات و ترک گناهان است که از آن تعبیر به عدالت می گردد.

 

ملکه عدالت

بسیاری از متاخرین از فقهاء شیعه و از جمله امام خمینی ” عدالت ” را که یکی از شرائط مرجع تقلید و قاضی و امام جماعت و … است،‌به ملکه  انجام واجبات و ترک محرمات تعبیر می کنند، و این نظریه به مشهور فقهاء نسبت داده شده است.

و از ظاهر کلام تعدادی از فقهاء استظهار شده که عدالت عبارت است از ترک گناهان.[۳]

در رابطه با شناخت تفاوت میان این دو نظریه ضروری است که ابتداء کلمه ملکه را تفسیر کنیم:

 

ملکه یعنی چه؟

ملکه عبارت است از حالت روانی ویژه ای که موجب می شود فعل یا ترک عملی به آسانی انجام شود.

تکرار یک عمل خاص و یا ترک آن موجب می شود که در نتیجه تمرین، حالت خاصی در روان انسان ایجاد گردد که آن فعل یا ترک به آسانی از او صادر شود، به این حالتی که پس از تکرار و تمرین حاصل می شود، ملکه گفته می شود.

مثل کسی که می خواهد خیاطی یاد بگیرد، ابتدا دوختن لباس برایش مشکل است ولی به تدریج پس از تمرین های بسیار، به آسانی از عهده این کار بر می آید، و در صورتی به او خیاط می گویند که ملکه ی دوزندگی برای او حاصل شده باشد و به آسانی از عهده این کار برآید یا کسی که می خواهد خود را به خام خواری عادت دهد، ابتدا ترک خوردن غذاهای پخته برای او دشوار است، ولی به تدریج پس از تمرین های زیاد خام خواری برای او ملکه می شود، و حتی گاه ممکن است غذاهای پخته برایش ناگوار باشد.

در رابطه با انجام واجبات الهی و ترک محرمات نیز مساله همین طور است، ابتدا نماز خواندن یا روزه گرفتن یا زکات دادن و امر به معروف و یا سایر واجبات برای انسان مشکل است، و هم چنین ترک گناهان برای انسان دشوار است، ولی به تدریج پس از تمرین، حالتی برای انسان پیدا می شود که به آسانی واجبات را انجام می دهد و محرمات را ترک می کند، بلکه به تدریج به جائی می رسد که نه تنها نماز خواندن برای او دشوار نیست بلکه نماز نخواندن برای وی دشوار می شود، نه تنها واجبات را به آسانی انجام می دهد بلکه ترک واجبات برای او دشوار است، و نه تنها محرمات را به آسانی ترک می کند بلکه انجام محرمات برای او دشوار است، این حالت روانی ملکه عدالت و تقوا نامیده می شود.

فقهائی که می گویند در قاضی ملکه عدالت شرط است، منظورشان این است که تا انجام واجبات و ترک محرمات به صورت حالت راسخه ی نفسانی برای اوقاضی در نیامده باشد حق قضاوت ندارد، و فقهائی که می گویند ملکه شدن عدالت شرط نیست، منظورشان این است که صرفا انجام واجبات و ترک محرمات برای تحقق عدالت قاضی کافی است هر چند به صورت ملکه راسخه ی نفسانی در نیامده باشد.

تحقیق و بررسی در رابطه با این که کدام یک از این دو نظریه به واقع نزدیک تر است از حوصله این مقاله خارج است ولی اجمالا باید عرض کنم که سپردن مناصب اجتماعی حکومت اسلامی به ویژه منصب قضاوت به کسانی که ملکه ی عدالت و تقوا در آنها تحقق نیافته کاری بس خطرناک است، و بر کسانی که این ملکه را در خود نمی یابند ضروری است که از پذیرفتن این منصب خطرناک امتناع ورزند، و دین و دنیای خود را تباه نسازند که قاضی بر لب پرتگاه دوزخ است، و در مسیری که در لب پرتگاه دوزخ است رفتن و سالم ماندن، جز از کسانی که رفتن از این مسیر را تمرین کرده اند و واجد ملکه تقوا شده اند ساخته نیست ” اللهم اعصمنا “.

 

هشداری به قضات جور

روایت است که امیرالمؤمنین علیه السلام دچار چشم درد شدیدی شده بود و پیامبر اسلام ــ صلی الله علیه و آله ــ برای عیادت به دیدن او آمده بود که دید علی از شدت درد فریاد می زند!.

پیامبر فرمود:

” اجزعا ام وجعا ”

یعنی آیا بی تابی می کنی یا درد خیلی شدید است؟!.

امام عرض کرد: یا رسول الله تا کنون به دردی شدیدتر از این درد مبتلا نشده ام!.

در این جا پیامبر اسلام حدیثی هیجان انگیز برای امام بیان فرمود که حالتی برای امام پیش آمد که آن همه درد را فراموش کرد!.

فرمود: یا علی! وقتی ملک الموت برای قبض روح فاجر می آید سیخی آتشین همراه دارد که به وسیله ی آن روح او را قبض می کند، و بلافاصله پس از قبض روح او بدین ترتیب، دوزخ فریاد می کشد!.

امام علی ــ علیه السلام ــ با شنیدن این حدیث چنان هیجان زده شد که از بستر بیماری برخاست و نشست و فرمود که یا رسول الله سخنت را دوباره برای من تکرار کن که آن چه فرمودی دردم را از یاد برد!. و توضیح بدهید که آیا از امت شما هم کسانی هستند که با این ترتیب جان بدهند!.

پیامبر فرمود: آری، سه دسته هستند که به این شکل خواهند مرد.

” حاکم جائر، و آکل مال الیتیم و شاهد زور “.

این سه دسته عبارتند از حاکم جائر، و کسی که مال یتیم می خورد، و کسی که شهادت به دروغ می دهد.[۴]

از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده که:

” من ولی القضاء فقد ذبح نفسه بغیر سکین “.

کسی که متصدی امر قضا شود خود را بدون چاقو سر بریده است.[۵]

این حدیث را حسام الدین هندی که از محدثین عامه است در کتاب کنزالعمال نقل کرده، و مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه از محمد بن محمد بن مفید در کتاب مقنعه آن را به این شکل نقل نموده است:

” من جعل قاضیها فقد ذبح بغیر سکین “.

کسی که به قضاوت منصوب شود، بدون چاقو سر بریده شده است.[۶]

و محدث نوری در کتاب مستدرک الوسائل از ابن عباس نقل می کند که می گوید که از پیامبر شنیدم که فرمود: ” کسی که متصدی امر قضاوت شود بدون چاقو ذبح شده است “.

یکی از پیامبر پرسید که یا رسول الله منظور شما از این ذبح و سر بریدن بدون چاقو چیست؟

پیامبر فرمود: مقصود آتش دوزخ است.[۷]

بدیهی است که منظور از این احادیث این نیست که اگر کسی واجد شرائط قضا باشد، و قضاوت را به عنوان یک وظیفه الهی پذیرفته است کار خلافی کرده، زیرا همان طور که قبلا توضیح دادیم واجدین شرائط قضا با پذیرفتن نه تنها کار خلافی را مرتکب نشده اند بلکه خط انبیاء را دنبال کرده اند و مقام نمایندگی خدا را احراز نموده اند، و همان طور که امام صادق ــ علیه السلام ــ فرموده:

” خیر الناس قضاه الحق ”

بهترین مردم، قضات حق اند.[۸]

بلکه مقصود این است که کسانی که واجد شرائط قضا نیستند، و به قضاوت به عنوان یک موقعیت مادی می نگرند، و جهت ارضای مطامع مادی خویش متصدی این منصب می گردند، با دست خود و بدون اینکه چاقوئی در کف داشته باشند خود را ذبح کرده، و تسلیم آتش دوزخ نموده اند.

تاکنون دو ویژگی از ویژگیهای قاضی در اسلام را که یکی علم به قوانین الهی و دیگری عدالت بود مورد بررسی قرار دادیم، به خواست خدا در مقاله ی آینده ویژگیهای قاضی را از دیدگاه علی ــ علیه السلام ــ مورد بررسی قرار خواهیم داد.

 

۱ـ منظور از این قوانین اعم از احکام واقعی و ظاهری است.

۱ـ بحار الانوار، ج ۱۰۴، ص ۲۶۴٫

۲ـ نظریه های دیگری در رابطه با تفسیر عدالت وجود داد که نیازی به مطرح کردن آنها نیست و طالبین می توانند در این رابطه به متون مشروح فقهی مراجعه نمایند.

۱ـ وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۱۶۶٫

۲ـ کنز العمال، حدیث ۱۵۰۰٫

۳ـ وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۸٫

۴ـ مستدرک، ج ۳، ص ۱۷۳٫

۱ـ بحار الانوار، ج ۱۰۴، ص ۲۶۹٫

17دسامبر/16

فلسفه حج در سخنان معصومین (ع)

کَلٰامُکُمْ نُوْرٌ وَ اَمْرُکُمْ رُشْدٌ

 

۱ـ امیرالمومنین (ع):

” ان افضل ما توسل به المتوسلون الی الله سبحانه و تعالی الایمان به و برسوله … و حج البیت و اعتماره فانهما ینفیان الفقر و یرحضان الذنب … “.[۱]

در این خطبه امیرالمؤمنین علیه السلام ده چیز را برترین وسیله تقرب به خداوند تبارک و تعالی شمرده اند که یکی از آنها حج و عمره است و برای آن دو حکمت ذکر فرموده اند: یکی اینکه فقر و بینوائی را می زداید و دیگر آنکه گناه را می شوید.

 

۲ـ فاطمه زهرا (س) در ضمن خطبه فدکیه چنین می فرماید:

” …فجعل الله الایمان تطهیرا لکم من الشرک و … و الحج تشییدا للدین…”.[۲]

در این خطبه مبارکه حضرت زهرا سلام الله علیهما حکمت پاره ای از احکام دین را بیان فرمودند و حکمت تشریع حج را اعلای دین و استحکام بنای آن شمردند.

 

۳ـ امام زین العابدین (ع):

“حجوا و اعتمروا تصح اجسامکم و تتسع ارزاقکم و یصلح ایمانکم و تکفوا مؤنه الناس و مؤنه عیالاتکم “.[۳]

حج و عمره به جا بیاورید تا بدنهایتان سالم و روزی هایتان فراوان و ایمانتان صالح و مستحکم باشد و سختی ها و مشکلاتی که از سوی مردم یا زن و فرزند بر دوش شما است، حل گردد.

 

۴ـ امام رضا (ع):

” انما امروا بالحج لعله الوفاده الی الله ــ عزوجل ــ و طلب الزیاده و الخروج من کل ما اقترف العبد تائبا مما مضی، مستانفا لما یستقبل مع ما فیه من اخراج الاموال و تعب الابدان و الاشتغال عن الاهل و الولد و حظر النفس عن اللذات شاخصا فی الحر و البرد ثابتا علی ذلک دائما مع الخضوع و الاستکانه و التذلل مع ما فی ذلک لجمیع الخلق من المنافع لجمیع من فی شرق الارض و غربها و من فی البر و البحر ممن یحج و ممن لم یحج من بین تاجر و جالب و بائع و مشتر و کاسب و مسکین و مکار و فقیر و قضاء حوائج اهل الاطراف فی المواضع الممکن لهم الاجتماع فیه مع ما فیه من التفقه و نقل الاخبار الائمه علیهم السلام الی کل صقع و ناحیه کما قال الله ــ عزوجل ــ فلو لا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون و لیشهدوا منافع لهم “.[۴]

در این حدیث از امام هشتم علی بن موسی الرضا ــ علیه السلام ــ چند علت برای وجوب حج نقل شده است:

۱ـ فرود آمدن در ساحت عظمت و رحمت الهی و درخواست وفور و زیادتی روزی از حضرت احدیت و توبه و بازگشت و برون آمدن از گناهان که بنده خدا با رفتن حج از گناهان پیشین خود پاک می شود و زندگی و بندگی خویش را از سر می گیرد.

۲ـ ریاضت و مبارزه ی با نفس در مصرف کردن اموال در راه خدا و به زحمت انداختن بدنها و فراموش کردن زن و فرزند و خانمان و خویشتن داری از لذائذ زندگی در حالی که انسان مشقت گرما و سرما را بر خود هموار می سازد و بر تعهد خود استوار می ماند، در نهایت خضوع و خشوع و فروتنی و خاکساری.

۳ـ منافع مادی برای افراد مختلف در شرق و غرب عالم، در دریا و خشکی، چه آنها که خود حاجیند و چه آن ها که حاجی نیستند، از بازرگان و آورنده ی کالا و فروشنده و خریدار و کاسب و تهیدست و چاروادار و فقیر و نیازمند.

و در این میان نیازمندیهای کسانی که از سرزمین های مختلف در محل اجتماع حاجیان گرد آمده اند نیز بر آورده می شود.

۴ـ تفقه و یاد گرفتن احکام و معارف اسلامی و گسترش روایات ائمه علیهم السلام در همه شهرها و قصبات به وسیله ی نقل حاجیان[۵].

آن گاه امام استشهاد فرمودند به دو آیه از قرآن:

” چرا از هر گروه از مؤمنین دسته ای کوچ نکنند تا احکام و معارف دین بیاموزند و چون بازگشتند قوم خود را (از عذاب الهی) بترسانند، شاید آنان بترسند “.

” مردم را به حج فرا خوان… تا شاهد منافع خویشتن باشند “.

 

۱ـ نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه ۱۱۰، (ص۱۶۳).

۱ـ وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۳، ج۲۲٫

۲ـ وسائل الشیعه، ج۸، ص۹، حدیث۲۰٫

۳ـ وسائل الشیعه، ج۸، ص۷٫

۱ـ البته این فائده حج بدین جهت بوده است که ائمه (ع) غالبا در مدینه بوده اند و چون مردم در اثر فشار حکومت های عباسی نمی توانستند از محضر مبارک آنان استفاده کنند، حج بهترین بهانه برای این امر بود.

17دسامبر/16

قوانین کیفری در اسلام قسمت پانزدهم

حجه الاسلام و المسلمین موسوی تبریزی

کیفر محارب و مفسد

در مقاله گذشته در تفسیر آیه ی شریفه ” انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا “. گفته شد، ظاهر آیه این است که دو عنوان برای کیفرهای مذکور ذکر شده است:

” محارب ” و ” مفسد “، که دومی اگر چه به وسیله واو عطف شده است لیکن واو به معنای ” او ” در عبارات عرب زیاد آمده است.

علاوه بر آن، آیه شریفه ۳۲ سوره مائده که یک آیه قبل از آیه مورد بحث است به این مسئله دلالت دارد. خداوند پس از آنکه جریان فرزندان حضرت آدم و کشته شدن هابیل به دست قابیل را نقل می کند می فرماید:

” من اجل ذلک لک کتبنا علی بنی اسرائیل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانما احیا الناس جمعیا ”

ــ به جهت این جنایت بزرگی که انجام گرفت (و در میان فرزندان آدم برای اولین بار قتل و کشتار پایه گذاری شد) به بنی اسرائیل اعلام کردیم و موکدا گفتیم که هر کسی انسانی را بدون جهت قصاص یا فساد در زمین بکشد گویا همه ی مردم را کشته و کسی که انسانی را احیا و زنده کند گویا تمامی انسان ها را زنده ساخته است.

محل شاهد ما استثناء دو نوع قتل از حکم قتلی است که عندالله مبغوض و محکوم است:

۱ـ قتل در برابر قتل که همان قصاص است. قرآن می فرماید:

” کتب علیکم القصاص فی القتلی، الحر بالحر و العبد بالعبد و الانثی بالانثی “.

یعنی در رابطه با قتل و کشتار بر شما قصاص را نوشتیم که شخص آزاد و حر را در برابر کشته شدن شخص حر و عبد را در برابر عبد و زن را در برابر زن بتوانید قصاص کنید و انتقام خون خودتان را بگیرید.

۲ـ فساد فی الارض. که اگر کسی که به خاطر فساد فی الارض کشته شود برای کشنده و قاتل او عذاب و کیفری نیست و از خطابی که در این آیه شده است خارج است. می بینیم که خداوند متعال صرفا فساد فی الارض را مجوز کشتن و قتل مفسد دانسته و در کنارش عنوان محارب را ذکر نفرموده است و بلافاصله پس از این آیه کیفرهای مفسد و محارب را ذکر فرموده است. و خود این اقوی شاهد است بر این که افساد فی الارض یک عنوان مستقل برای کیفرهای چهار گانه در آیه شریفه است.

البته قول دیگری نیز در آیه هست و شاید بیشتر فقهای اسلام همان را اختیار کرده اند و گفته اند واو به معنی جمع است و غالبا در عبارات عرب واو به معنای جمع استعمال و شایع است و فرموده اند مادامی که قرینه محکم بر معنای دیگر نباشد همان معنای جمع را ــ که از واو عطف کرده استفاده می شود ــ باید انتخاب کرد.

در این صورت در خارج، مصداق محارب و مفسد یکی خواهد بود و اگر فرض کنیم که عنوان مفسد بدون صدق محارب و یا محارب بدون صدق مفسد در خارج پیدا شد کیفرهای چهارگانه را نمی شود بر او تحمیل کرد.

بحث دیگری که در آیه شریفه است و لازم است که اشاره شود مسئله محاربه با خدا و چگونگی آن و اصولا معنای محارب است.

بعضی از فقهای بزرگ اسلام معنای محارب را به طوری عام گرفته اند که بنابر آن هر کسی که به نحوی و با هر سلاحی و در هر جائی و در هر زمانی فردی یا افرادی را بترساند و تهدید کند و رعب و وحشت ایجاد نماید و امنیت را سلب نماید محارب است و موضوع آیه شریفه به حساب می آید ولی عده ای دیگر از فقهاء و مفسرین بزرگ فرموده اند که ظاهر آیه شریفه متعلق محاربه را خدا و رسول خدا قرار داده است این است که با احکام الهی و اجرای آن در جامعه و اجرای عدالت و حقوق مردم و آزادی و امنیت مردم مبارزه کند.

به طوری که ضرر و زیان خطر محاربه شخص محارب به اجتماع و جامعه اسلامی متوجه باشد و جامعه و عامه مردم را مورد ضرر و زیان قرار دهد و امنیت را از آنها سلب نماید. مانند کسی که جاده را می بندد و یک راه عمومی که همه مردم از آن استفاده می کنند مورد راهزنی و تجاوز مسلحانه خود قرار دهد و سلب امنیت از راهها و عبور و مرور مردم بنماید، و یا در برابر حرکتهای حق طلبانه مردم مقاومت کند و با ایجاد رعب و وحشت و قتل و کشتار بخواهد جلوی حرکت را بگیرد. مانند مقاومت شاه و دار و دسته اش در برابر حرکتهای حق طلبانه مردم مسلمان ایران و با مقاومت گروهکهای ملحد و محارب التقاطی و غیره در برابر مردم که همه اینها از مصادیق شاخص و بارز محارب و مفسد می باشد. ولی بنا بر این قول آیه شریفه شامل آن دزد مسلحی که شبانه یا در روز، مخفیانه وارد منزل کسی می شود و با ایجاد رعب و وحشت در میان آن خانواده اموال را جمع آوری می کند و می برد نمی شود اگر چه آن نیز کیفر دارد و باید به کیفر سنگین برسد لکن عنوان محارب بنابراین قول شامل آن دسته افراد نمی شود. در ابتدا اقوال بعضی از بزرگان را نقل می کنیم سپس روایات مطلب را بازگو می نمائیم و در نهایت آن چه به نظر می رسد بیان خواهیم کرد.

شیخ طوسی ــ رضوان الله علیه ــ در کتاب نهایه می فرماید:

” المحارب هو الذی یجرد السلاح و یکون من اهل الریبه، فی مصر کان او غیر مصر، فی بلاد الشرک کان او فی بلاد الاسلام، لیلا کان او نهارا فمتی فعل ذلک کان محاربا ”

یعنی محارب کسی است که سلاح بر دارد و از غلاف بکشد و اهل فساد و شبهه باشد. (یعنی کسی که اسلحه بر می دارد و یا می کشد اگر اهل ایمان و یا مامور برای حفظ نظم و انضباط از طرف حکومت اسلامی باشد آن شخص محارب نیست. محارب کسی است که اسلحه بکشد و خود اهل فسق و یا وضع مشکوکی داشته باشد) در شهر و میان مردم شهر این کار را انجام دهد محارب است در خارج شهر هم باشد محارب است، در شهرهای مسلمین باشد یا شهرهای شرک و کفر باشد، شب باشد یا روز فرقی نمی کند هر کس این گونه رفتار کند محارب است و احکام محارب بر او بار می شود.

و پس از چند مطلب می فرماید:

” و اللص ایضا محارب، فاذا دخل اللص علی انسان جاز له ان یقاتله و یدفعه عن نفسه … ”

یعنی دزدی که وارد منزل کسی می شود محارب است و صاحب خانه می تواند با او مبارزه کند و از خود دفاع کند و او را بکشد و اگر او را کشت دیه و قصاص ندارد و خون او هدر است.

همین طور که ملاحظه می کنید ظاهر کلام شیخ این است که هر کسی که اسلحه بر دارد و با زور و ایجاد رعب و وحشت و ترساندن مردم بخواهد به مال و جان و ناموس و امنیت مردم تجاوز کند اگر چه طرف تهدید یک نفر باشد محارب محسوب می شود.

مرحوم محقق صاحب شرائع می فرماید:

” المحارب کل من جرد السلاح لا خافه الناس، فی بر او بحر، لیلا کان او نهارا، فی مصر و غیره “.

یعنی محارب هر کسی است که سلاح بر کشد برای ترساندن مردم، در خشکی یا دریا، شب یا روز، در شهر یا در خارج شهر فرقی نمی کند.

مرحوم شهید ثانی در مسالک می فرماید:

” یشترط فی المحارب تجرید السلاح، و المراد به هنا ما یشمل المحدد حتی العصا و الحجاره و ان کان اطلاقه علی ذلک لا یخلو من تجوز، و قصد اخافه الناس. فلو اتفق خوفهم منه من غیر ان یقصده فلیس بمحارب “.

یعنی شرط محارب بودن دو چیز است:

۱ـ کشیدن سلاح هر سلاحی که تیز باشد حتی عصا و سنگ نیز شامل می شود…

۲ـ قصد ترساندن مردم را داشته باشد که اگر کسی سلاح بر کشد و قصدش ترساندن مردم نباشد اگر چه اتفاقا بترسند و هراس کنند به او محارب صدق نمی کند.

سپس می فرماید: فرقی ندارد بین این که عده ای بترسند و یا یک نفر بترسد و اصولا ترس حاصل بشود یا نه. به طوری که اگر کسی سلاح بر کشد و از منزل شخصی شبانه یا روز با زور از مال مردم بگیرد و ببرد محارب است. می بینیم که مرحوم شهید ثانی نیز به عمومیت مسئله معتقد است و محارب را شامل کسانی می داند که با سلاح کشیدن، خوف و هراس در مردم ولو یک نفر در یک خانه ایجاد کنند.

حضرت امام امت، رهبر کبیر انقلاب در تحریر الوسیله در فصل حد محارب می فرماید:

” المحارب هو کل من جرد سلاحه او جهزه لا خافه الناس و اراده الافساد فی الارض، من بر او بحر، فی مصر او غیره، لیلا او نهارا “.

یعنی محارب کسی است که سلاح خود را بر کشد و از غلاف بیرون بیاورد و یا آماده سازد برای ترساندن مردم و یا به قصد افساد در روی زمین، در خشکی یا دریا، در شهر یا غیر شهر، شبانه یا روزانه فرقی نمی کند.

بالاخره خوانندگان گرامی متوجه هستند که فقها مسئله محارب را تعمیم داده اند حتی بر کسانی که فقط موجبات ترس یک نفر را آماده سازند و با ارعاب و تهدید به اموال یا به جان او تجاوز نمایند. ولی بعضی از فقها و مفسرین بزرگ، مسئله محارب را مخصوص نموده اند به کسانی که مخل نظم اجتماع باشند و سلب امنیت از عموم بنمایند و مانع اجرای حدود الهی و برقراری نظم اسلامی در جامعه باشند، و به افرادی که ترساندن آنان فقط جنبه شخصی دارد و یک نفر یا چند نفر به خصوص را برای شرارت خاصی و یا اغراض خاصی بخواهند بترسانند محارب اطلاق نمی شود.

مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان پس از تفسیر آیه شریفه می فرماید:

با توجه به اینکه محاربه با شخص پروردگار متصور نیست باید از محاربه با خدا معنای مجازی را اراده کرد، یعنی محاربه با آثار و احکام الهی که همه احکام را شامل می شود، لکن این که پس از محاربه با خدا محاربه با رسول الله را نیز آورده است می تواند قرینه باشد بر اینکه مراد محاربه ی با ولایت و زعامت رسول الله و با آن چه که به عهده رسول گرامی است به عنوان حاکم مسلمین، مانند اجرای حدود الهی، ایجاد امنیت عمومی و اصلاح مردم، عمران و آبادی شهرها و غیر ذلک، که محاربه با رسول خدا یعنی جلوگیری از این مسائل و اخلال بر مسائل مذکور و این نوع محاربه بدون ایجاد خوف در میان عامه ی مردم امکان پذیر نیست و قهرا نیاز به سلاح های مخوف دارد. و لذا در تفسیر فساد فی الارض در روایات کلا کشیدن سلاح و ایجاد خوف و رعب مطرح شده است.

و بعضی دیگر از فقها و مفسرین نیز همین طور تفسیر کرده اند.

درباره ی محارب لازم است که دو مطلب را در نظر بگیریم: اول آیه ی شریفه دوم روایاتی که در تفسیر محارب با تعیین مصداق آن وارد شده است. اما آیه شریفه مقداری درباره ی آن بحث شد و کاملا روشن است که مبارزه با خدا و رسول خدا عام است از جهتی، و خاص است از جهتی. از جهت شمول محاربه با خدا به جمیع احکام الهی: کوچک و بزرگ عام است و هر نوع مبارزه و ایجاد مانع در برابر احکام اسلام، و اجرای آن، و برقراری نظام اسلامی، و احیای حقوق عامه مردم، و ایجاد امنیت عمومی اعم از شغلی ــ قضائی و سیاسی، و دفاع از حیثیت و کیان اسلامی و مقابله با دشمنان متجاوز، و جهاد برای دفع کفار و یا جهاد آزادی بخش برای نجات عموم مردم مظلوم و مستضعف از چنگال ظالمین، و عمران و آبادی در میان شهرهای مسلمین، و ایجاد فرهنگ صحیح و آموزش و پرورش صحیح اسلامی و بهداشت عمومی و غیر ذلک که از وظائف حکومت اسلامی و انبیاء و ولی مسلمین است محاربه با خدا و رسول خدا محسوب می شود و فرقی نمی کند که مبارزه با مسائل یاد شده با ایجاد رعب و وحشت در ملاءعام و لشکر کشی باشد یا در خفاء و به صورت انجام عملیات چریکی و مخفی باشد، با اسلحه گرم سنگین باشد و سبک جنگی باشد و یا اسلحه سرد باشد، و یا با آتش زدن منازل و مزارع و یا تخریب و انفجار پل ها و ساختمانهای عمومی و بانک ها و یا دزدیدن انسانها و مخفی نگهداشتن آنها و امثال اینها.

بالاخره هر وسیله ای که باعث ایجاد رعب و وحشت در میان مردم و سلب آسایش و امنیت از جامعه و سدی در برابر رشد فکری، اقتصادی، تولیدی، فرهنگی، سیاسی جامعه باشد اعمال کننده ی آن محارب محسوب می شود. و افرادی که در امور محاربه شرکت می کنند فرقی ندارند که اجرا کننده وسائل مخوف باشند مثلا تیراندازی بکنند، اسلحه بر کشندو نارنجک به دست بگیرند، و یا سمت آنها صرفا مقدماتی باشد، تهیه وسائل آتش زا و قتاله، مسکن برای محاربین امکانات مادی و مالی برای اداره ی آنها، جهت فکری دادن و تربیت و تعلیم آنان در جهت محاربه و تنظیم کننده امور آنان و رهبری فکری، سیاسی، نظامی آنان کلا محارب محسوب می شود و کیفرهای محاربه در حق آنها اعمال می گردد ولی از جهت این که باید مورد تهدید و اخافه عام باشد و ضرر محاربه به عموم مردم برسد نه افراد خاصی از این جهت خاص است در رابطه با آیه شریفه به همین مقدار در موضوع محاربه بسنده می کنیم لکن باید روایات موضوع را نیز بررسی کرد که به مقاله دیگر موکول می کنیم.

ادامه دارد

 

 

17دسامبر/16

گرمازدگی (۲)

دکتر سید حسن عارفی

در مقاله ی پیشین، درباره ی گرمازدگی، راههای مبادله حرارت بدن با محیط، علائم شوک به علت گرما و خلاصه مقداری راجع به درمان گرمازدگی بحث کردیم. اینک در دومین و آخرین قسمت این بحث، در مورد پیشگیری از ایجاد سندرمهای ناشی از گرما و گرمازدگی مطالبی را تقدیم خوانندگان عزیز می نمائیم. به امید اینکه زائران محترم بیت الله الحرام با مطالعه دقیق این بحث، از بیماری خطرناک گرمازدگی در آن هوای بسیار گرم عربستان، جلوگیری به عمل آورده، مناسک حج را با آرامش انجام دهند.

از آنجائی که در طب، همیشه پیشگیری بر درمان ارجح است و به قول معروف: در پیکار هستی بر نیستی، اول پیشگیری بعد درمان می باشد.

بنابراین در ذیل نکات لازم که از نقطه نظر پیشگیری، ارزش بسیار ارزنده دارد بیان خواهد شد.

پیشگیری از ایجاد سندرمهای ناشی از گرما و فعالیت های بدنی در محیط گرم:

۱ـ نوشیدن آب و خوردن موادی مثل نمک طعام قبل از وارد شدن در محیط گرم که با فعالیت بدنی نیز همراه است.

۲ـ پوشیدن لباس نازک و سبک و رنگ سفید و یا رنگ روشن.

۳ـ چون افراد مسن و افراد در سنین پائین بیشتر مستعد به بیماریها و سندرمهای ناشی از گرما می باشد، نکات متذکر شده در فوق بیشتر لازم الاجرائ است.

۴ـ استفاده مکرر از حمام و دوش آب سرد، و حتی الامکان کوشش کنند در شبانه روز حداکثر ایام خود را در محیطی خنک به سر برند و در صورت احتیاج در زمانی که هوای محیط خنک ترین زمانها را دارد از محل زندگی خود خارج شوند.

۵ـ کوشش کنید از نظر فیزیولوژیکی در حالت متعادل باشند، از پر خوری زیاد و یا کم خوری جلوگیری کنند.

۶ـ افرادی که مبتلا به بیماریهای مزمن قلبی، عروقی، کلیوی، کبدی پوستی و غیره هستند باید از انجام فعالیت های بدنی پرهیز کنند. تا زمانی که بدن انسان قادر به عرق کردن باشد می تواند در مقابل درجه حرارتهای بالا مقاومت کرد، و حرارت های بسیار بالا را تحمل کند. ولی به شرط آن که آب و کلرور سدیم که مهمترین ترکیبات تشکیل دهنده عرق است از خارج تامین و با خروج این مواد مجددا و مکررا تامین شود.

۷ـ لباس افرادی که در محیط گرم به فعالیت مشغولند باید علاوه بر نازک بودن و سبک بودن، از جنس نخی باشد تا عرق قابل نفوذ و حتی الامکان جریان هو از جدار آن قابل عبور باشد.

۸ـ از لباس هائی که غیر قابل نفوذ به عرق می باشند و از مواد نایلونی و یا مواد مشابه ساخته شده اند باید پرهیز کرد.

۹ـ همان گونه که ذکر شد باید به مقدار کافی و غیر محدود آب نوشید. بنابراین محدود کردن نوشیدن آب در افرادی که در محیط گرم مشغول فعالیت هستند صحیح نیست.

۱۰ـ در اثر فعل و انفعالات متعدد داخل سلولی و سوخت و ساز حاصل از مواد غذائی مقدار فراوان انرژی در سلول و میتوکندری ایجاد می شود که مقداری به مصرف فعل و انفعالات داخل و خارج سلولی می رسد ولی چنان که متذکر شده ایم مقداری حرارت که برای بدن، زائد و بی فایده است باید از بدن دفع شود. هر چه غذای مصرف شده بیشتر باشد و یا کار عضلانی بیشتر باشد مقدار انرژی تولید شده و در نهایت حرارت ایجاد شده زیاد خواهد بود.

بنابراین در محیط گرم که بدن قادر به دفع مقدار محدودی حرارت از بدن است، توصیه می شود که از یک طرف از مصرف غذا مقدار بیش از حد مواد غذائی که خود تولید کننده انرژی و حرارت است جلوگیری نمود و از طرف دیگر تا حد امکان از فعالیت عضلانی و کار سخت در محیط گرم پرهیز نمود. و بدین طریق انرژی و در نتیجه حرارت تولید شده را به حداقل امکان برسانیم تا بدن بتواند قدرت دفع حرارت زائد را داشته باشد.

۱۱ـ در اثر فعالیت های بدنی و یا بیماریهای تب زا، درجه حرارت بدن ممکن است بالاتر از حد طبیعی رود. ولی بالاترین درجه حرارت که اعمال مغز از بین نمی رود و بعد از پائین آمدن درجه حرارت، فونکسیونها و اعمال مغز قابل برگشت است ۴۲ درجه سانتی گراد است. درجه حرارت ۵/۳۴ سانتی گراد معمولا همراه با عوارض شدید و مرگ است. بنابراین باید از درجه حرارت های بالا و به خصوص نزدیک به ۵/۴۳ درجه جلوگیری نمود.

۱۲ـ چون یکی از عوارض ناشی از گرما، راشهای پوستی است و به خصوص نوع عفونی، بهداشتی درجه حرارت آب وان و دوش و استخر هر چه گرمتر باشد رشد باکتریها را مناسب تر میکند. از این رو، باید از وان آب گرم و شنا در استخر آب گرم و دوش آب گرم پرهیز کرد.

۱۳ـ چون در محیط گرم و در حال فعالیت بدنی تنها طریق از دست دادن حرارت به وسیله عمل تبخیر است، بنابراین باید کوشش شود این عمل تبخیر که به وسیله ترشح عرق از غدد اکرین انجام می مشود به خوبی انجام گیرد. و از فاکتورهائی که سبب کاهش عرق کردن مثل کم بودن آب بدن و له شدن مجاری خروجی غدد عرق به علت عرق ریزش فراوان و به مدت طولانی جلوگیری نمود. در صورتی که آب کافی در بدن انسان نباشد غدد عرق قادر به ترشح عرق کافی نخواهند بود.

۱۴ـ در فعالیت های بدنی مساوی، خانم ها در مقایسه با آقایان کمتر عرق می کنند و حرارت تولید شده را خانمها بیشتر نگه می دارند به خصوص اگر در دوره بعد از تخمک گذاری باشند. بنابراین در محیط گرم که همراه فعالیت بدنی است خانمها باید نکات پیشگیری شده را بیشتر رعایت کنند.

۱۵ـ مطابق مطالعات kerslake موقعی که عرق ریزش، به حد ماکزیم خود می رسد عمل تبخیر در این حد عرق ریزش به خوبی انجام نمی گیرد و مطابق محاسبه به یک سوم ظرفیت تبخیر می رسد. از این مطالعه چنین نتیجه گیری می توان کرد که در محیط گرم عرق ریزش به حد ماکزیم در انسان برای از دست دادن حرارت صددرصد مفید واقع نمی شود زیرا تمام عرق ایجاد شده تبخیر نمی شود. از طرفی افرادی که عادت به فعالیت بدنی ندارند اگر ناگهان وارد محیط گرم شوند و مجبور به فعالیت بدنی باشند مقدار فراوان عرق خواهند کرد. و این برعکس آن است که در افرادی که قبلا عادت به فعالیت داشته اند، زیرا این افراد که سابقه فعالیت بدنی داشته اند کمتر عرق می کنند.

از مطالعات فوق این نتیجه را نیز می توان گرفت که بهتر است قبل از آن که افراد وارد محیط گرم شوند و فعالیت بدنی در محیط گرم شروع کنند چند مدتی خود را وادار به فعالیت در محیط گرم نمایند و بدین طریق عرق ریزش آن ها در ورود به محیط جدید که گرم و توام با فعالیت بدنی است فراوان نخواهد بود و عرق ریزش فراوان که از طرفی عرق آنها تبخیر نخواهد شد. به عبارت دیگر تمرین و فعالیت در محیط گرم قبلی سبب می شود که با ورود به محیط گرم و فعالیت در چنین محیطی:

۱ـ مقدار عرق ریزش کمتر خواهد بود.

۲ـ مقدار کلرور سدیم چنین عرقی کمتر از مواردی خواهد بود که تمرین و فعالیت در محیط گرم نداشته اند.

۳ـ مقدار کم عرق تبخیر خواهد شد و چون درصد تبخیر عرق ریزشهای کم بیشتر است از دست رفتن حرارت بدن نیز زیادتر خواهد بود.

۱۶ـ تراکم یون سدیم که در عرق یافت می شود در حدود ۸۰ــ۲۰  میلی اکیوالان در لیتر است که در پلاسما در حدود ۱۴۰ میلی اکیوالان در لیتر است. بنابراین در موقع ترشح عرق به تدریج تراکم سدیم پلاسما بالا خواهد رفت. در این مرحله نوشیدن نوشابه ای غنی از نمک غیر از آن که لذت بخش است نتیجه دیگری برای بدن ندارد بلکه مضر است و توصیه می شود آب خالص بنوشند زیرا آب خالص مفیدتر و مؤثرتر است تا آب و نمک.

۱۷ـ این نکته را لازم است که متذکر شویم: چون به تدریج نمک بدن از راه عرق دفع می شود باید کمبود نمک بدن و تامین ذخیره نمک را با اضافه کردن نمک در غذای روزانه و حتی اضافه کردن نمک به سالاد و سبزیجات غیره جبران نمود.

۱۸ـ همراه دفع سدیم در عرق املاح و مواد دیگر نیز دفع می شود از آن جمله است پتاسیم. مقدار دفع پتاسیم از راه عرق بیش از ۵/۵ میلی آکیوالان در لیتر است و این بیش از مقداری است که در پلاسما وجود دارد ولی در عمل با عرق ریزش کمبود پتاسیم پلاسما مشاهده نمی شود.

نکته مهم آن است که پتاسیم از راههائی مثل غذاها و خشکبار وارد بدن می شود و نمک طعام معمولی نیز مقدار قابل ملاحظه ای پتاسیم به همراه دارد. بنابراین خوردن نمک طعام به مقدار کافی پتاسیم مورد احتیاج بدن را نیز تامین خواهد کرد. منبع های خوب پتاسیم برای جلوگیری از کمبود عبارت است از: میوه جات، مغز خشکبار، موز، مرکبات‌، خربزه و گردو.

۱۹ـ همراه عرق مقداری مگنزیوم نیز دفع می شود و در مواردی که عرق ریزش به مدت چند روز در محیط گرم ادامه یابد ممکن است ذخیره مگنزیوم بدن که در حدود ۲۰۰۰ میلی اکی والان است تخلیه شود و تغییرات الکتروکار دیوگرافی به وجود آورد بنابراین توصیه می شود برای جلوگیری از کمبود مگنزیوم از سبزیجات کلروفیل دار (سبز) به مقدار کافی استفاده شود.

۲۰ـ Costill Cote در ۱۹۷۵ افرادی را که در محیط گرم فعالیت عضلانی دارند به دو گروه تقسیم کرد:

۱ـ به یک عده فقط آب خالص در بین فعالیت های بدنی نوشانید.

۲ـ به گروه دیگر آب محتوی ۲۳ میلی اکیوالان نمک نوشانید. و به این نتیجه رسید که حجم پلاسما در هر دو گروه افزایش یافت ولی تجمع سدیم بدن در کسانی که فقط آب خالص نوشیده اند بیشتر بوده است. البته اگر فعالیت به مدت طولانی دوام یابد کمبود کل سدیم بدن بوجود خواهد آمد که باید با تجویز نمک اضافی در غذای روزمره تامین شود.

مطالعه فوق مجددا اهمیت نوشیدن آب خالص بر هر گونه نوشابه نمکی دیگر را در موقع فعالیت در هوای گرم نشان میدهد.

۲۱ـ می دانیم در حدود ۸۰ــ۶۰ درصد حجم کل خون بدن انسان قسمت وریدی جاری می باشد و در موقع فعالیت در گرما مقدار قابل ملاحظه ای عرق دفع می شود. بنابراین در مواردی که کاهش حجم خون که ثانویه به دفع مایعات از بدن و از جریان خون مرکزی می باشد ایجاد علائم نموده است صلاح است شخص را به حال درازکش و در حالی که پاها بالاتر از قلب قرار داشته باشد قرار دهیم و بدین طریق خون موجود در قسمت وریدی را وارد جریان خون نمائیم تا از سقوط فشار خون و نقصان جریان خون جلوگیری شود.

۲۲ـ به عقیده shephard و دیگران در (۱۹۷۵)، تعادل آب بدن و جلوگیری از کمی آب بدن را می توان در اشخاصی که عازم فعالیت بدنی شدید در محیط گرم می باشند به طریق ذیل حفظ و از کمبود آب جلوگیری نمود: قبل از شروع به فعالیت مایعات و به خصوص آب مقدار ۵۰۰ سانتی متر مکعب در حدود ۳۰ــ۱۵ دقیقه قبل از شروع به فعالیت عضلانی در محیط گرم نوشید و در ادامه فعالیت عضلانی در محیط گرم نوشیدن آب و مایعات به طور منظم و مکرر می تواند از کمی آب بدن جلوگیری نماید و بدین طریق آب کافی در اختیار بدن و غدد عرق برای جلوگیری از عدم تعادل حرارت بدن قرار داد.

۲۳ـ shephard و Costill در ۱۹۷۸ از مطالعات خود نتیجه گرفتند که معده انسان در موقع فعالیت های بدنی شدید قادر است تا حدود ۶۰۰ سانتی متر مکعب آب را به داخل روده تخلیه کند. به عبارت دیگر: معده قادر به تخلیه این مقدار آب در ساعت است، بنابراین نوشیدن آب بین فعالیت بدنی یا در طول مدت فعالیت بدنی سبب جذب روده ای آب به مقدار کافی شده که این مانع از کمبود آب بدن خواهد شد.

۲۴ـ فعالیت های عضلانی معمولی و کم مثل قدم زدن و راه رفتن سبب افزایش حرکات معده و خروج زودرس محتویات معده به داخل روده می شود، ولی فعالیت های شدید عضلانی سبب کاهش تخلیه محتویات معده به داخل روده خواهد شد.

۲۵ـ افزایش ضربان قلب در موقع فعالیت عضلانی به مدت طولانی در هوای گرم بیشتر از فعالیت در هوای معتدل خواهد بود ولی در اشخاصی که سابقه فعالیت بدنی داشته اند افزایش ضربان قلب کمتر است. موضوع فوق برای اشخاصی که در محیط گرم باید فعالیت های بدنی انجام دهند اهمیت پیدا می کند زیرا با تمرین و فعالیت بدنی قبلی می تواننداز افزایش ضربان قلب در موقع فعالیت در محیط گرم جلوگیری نمایند.

۲۶ـ فعالیت در محیط گرم سبب کم خونی احشاء کبد می شود که ممکن است منجر به ضایعاتی در کبد شود. تمرین و عادت به فعالیت بدنی قبل از ورود به محیط گرم می تواند از ضایعات کبدی جلوگیری کند.

۲۷ـ همان گونه که ذکر شد فعالیت بدنی طولانی به خصوص در محیط گرم سبب کاهش جریان خون کبد می شود. در مواردی که بازده قلب به علت نارسائی قلبی یا علل دیگر کاهش یافته است، فعالیت بدنی به مدت طولانی در محیط گرم در چنین اشخاصی می تواند مضرتر و مخرب تر برای بافت کبد آنها باشد تا افراد سالم.

۲۸ـ فعالیت شدید بدنی به خصوص در محیط گرم سبب کاهش دفع صفرا در کیسه صفرا می شود (این عمل تحت نظارت عصب واگ است) بنابراین ممکن است جذب و هضم غذا را مختل کند.

بنابراین در افرادی که ضایعات کیسه ی صفرا و کبدی دارند باید حتی الامکان از فعالیت بدنی در محیط گرم خودداری کنند.

۲۹ـ دفع ادرار و مقدار ادرار دفع شده با فعالیت بدنی تقلیل پیدا می کند ولی مقدار ادرار دفع شده با مقدار آب موجود و ذخیره آب بدن قبل از فعالیت در محیط گرم بستگی دارد. و نیز با اکلی ماتیزیشن بستگی نزدیک دارد.

بنابراین برای آن که در فعالیت بدنی در محیط گرم، مقدار دفع ادرار کاهش پیدا نکند صلاح است قبل از فعالیت، آب کافی نوشیده شده و قبل از ورود به محیط گرم مدتی در محیط گرم به فعالیت ادامه داد تا بدن انسان نسبت به محیط گرم آینده، اکلی ماتیزیشن پیدا کند. مثلا، حجاج محترمی که عازم خانه ی خدا هستند چند هفته قبل از وارد شدن به خاک عربستان کوشش کنند هر روز چند ساعت در زیر تابش آفتاب راهپیمائی کرده و قدم بزنند تا بدین طریق بدن آنها اکلی ماتیزیشن نسبت به گرما پیدا کند و قبل از این راهپیمائی در محیط گرم و آفتابی، مقدار کافی آب بنوشند. چنین افرادی با ورود به خاک عربستان احساس محیط گرم جدید را نخواهند کرد و چون بدن آنها عادت کرده گرمازده نخواهند شد.

۳۰ـ چون حرارت تولید شده مازاد بر احتیاج باید از بدن دفع شود، بنابراین راههای دفع حرارت از بدن انسان در محیط گرم باید افزایش یابد، مبادله حرارت بدن انسان با محیط از چند طریق انجام می گیرد:

۱ـ از دست دادن حرارت با مبادله ی حرارتی به طریق کنوکشن Convection که عبارت از انتقال حرارت داخل بدن به پوست و از آنجا با قشر احاطه شده نازک اطراف پوست مبادله حرارتی انجام می گیرد در اطراف پوست بدن قشر هوائی وجود دارد که در صورت دریافت حرارت از داخل بدن گرم می شود ولی این هوای گرم جای خود را با هوای سرد دورتر از پوست عوض خواهد کرد. در حالت طبیعی، این تغییر و جابجائی هوای گرم احاطه کننده بر پوست با هوای سرد دورتر از پوست انجام می شود ولی ناچیز و کند است اگر به وسیله باد پنکه یا بادبزن دستی یا هر گونه جریان هوا، این جابجائی افزایش یابد مسلما گرمای داخلی بدن سریعتر از بدن دفع خواهد شد.

بدین دلیل توصیه می شود افرادی که در محیط گرم در فعالیت هستند به وسائل ممکن جریان باد بر روی بدن ایجاد کنند تا در عمل کنوکشن و از دست دادن حرارت درونی تسریع به عمل آید. و از طرفی هر چه محیط خارج بدن خنک تر باشد و رطوبت کمتر داشته باشد انتقال حرارت بدن به خارج، بهتر انجام خواهد شد. بنابراین اقامت در مواردی که به فعالیت بدنی مشغولیم باید حتی الامکان در محیط خنک باشد.

۳۱ـ توصیه می شود در مواردی که در محیطی گرم به فعالیت بدنی مجبوریم در زمانی انجام شود که هوا خنک تر و جریان هوا بیشتر (باد) و نور خورشید مستقیما به بدن نتابد یا بهتر بگوئیم در شب باشد. مجددا نتیجه می گیریم برای جلوگیری از عوارض گرما مثلا در عربستان برای حجاج خانه ی خدا، اعمال و فرائض مذهبی در شب که هوا خنک تر و جریان و نسیم باد بیشتر است و خورشید در پس پرده افق پنهان شده و از نور آفتابی و حرارت افشانی به دور است انجام گیرد.

۳۲ـ به خصوص شدیدا توصیه می شود که در شدت گرمای روز در زیر آفتاب که در و دیوار زمین و زمان و حتی افراد به یکدیگر حرارت می دهند و شخص در این میان صددرصد حرارت دریافت می کند، از فعالیت بدنی و راه رفتن حتی الامکان بپرهیزند.

۳۳ـ عامل دیگر که در از دست دادن حرارت بدن مؤثر است چربی زیر پوست می باشد، اشخاصی که چاق هستند کمتر از اشخاص لاغر، حرارت داخل بدن را به طریق کنوکشن دفع می کنند. بنابراین توصیه می شود افرادی که در محیط گرم باید فعالیت بدنی داشته باشند کوشش کنند چربی اضافی در بدن را بسوزانند، به عبارت دیگر با رژیم غذائی لاغر شوند.

۳۴ـ عامل دیگر در از دست دادن حرارت بدن به طریق کنوکشن مقدار و نوع لباسی است که اشخاص در محیط گرم و در حال فعالیت بدنی باید بپوشند هر چه لباس کلفت تر و دارای منافذ کمتری باشد مبادله از دست دادن حرارت کمتر است. از پوشیدن لباسهای غیر نخی جدا باید پرهیز کرد. زیرا پارچه های مصنوعی به خصوص از جنس شیشه های مصنوعی و ابریشمی و مواد نفتی مانع دفع حرارت از بدن به خارج می شوند.

۳۵ـ از دست دادن حرارت یا مبادله ی حرارت به طریق رادیشن Radiation که عبارت از مبادله الکترومگناتیک انرژی ببین بدن شخص و محیط اطراف، به عبارت دیگر انژری حرارتی بدن به صورت انرژی الکترومگناتیک که از حرارت نوترن تشکیل شده، با سرعتی مشابه سرعت نور از بدن خارج یا از اطراف به بدن وارد می شود.

۳۵ـ از دست دادن حرارت یا مبادله ی حرارت به طریق رادیشن در حدود ۶۰ درصد انرژی حرارتی بدن به طریق رادیشن از بدن دفع می شود.

نور خورشید منبع رادیشن قوی برای انتقال حرارت است، بنابراین توصیه می شود در گرمای شدید محیط که از زمین و در و دیوار و افراد به طریق رادیش حرارت به انسان وارد می شود کوشش شود حتی الامکان از فعالیت بدنی در زیر نور آفتاب و پوشیدن لباسهای تیره و سیاه پرهیز کرد زیرا خاصیت جذب لباس با رنگ روشن کم و قابلیت انعکاس رادیشن آن زیادتر است.

۳۶ـ از دست دادن حرارت اضافی بدن از طریق تبخیر Evaporation اهمیت به سزائی دارد.

در محیطی مثل مسجدالحرام که آفتاب سوزان با رادیشن و زمین گرم با عمل کنوکشن (هدایتی) و عدم جریان هوا مانع کنوکشن می شود، تنها راه مبادله حرارتی تبخیر خواهد بود. به عبارت دیگر زمین گرمتر از بدن انسان است، بنابراین زمین به ما گرما می دهد و چون دیوار و زمین و اشیاء از بدن ما گرمای بیشتری دارند مسلما به طریق رادیش حرارت به بدن وارد می شود تا از بدن دفع شود و تکیه بر اشیاء یا نشستن و راه رفتن روی زمین با عمل هدایتی یا Conuction به ما حرارت می دهد. در اینجا تنها راه دفع حرارت از بدن به طریق تبخیر است. بنابراین باید بدن از ذخیره کافی آب تامین باشد تا به وسیله دفع عرق عمل تبخیر بهتر انجام شود. ضمنا باید پوست، عروق کافی داشته و سلامت پوست و غدد عرق و جریان خون وجود داشته باشد و باید سیستم قلبی و عروقی رسا باشد تا جریان خون، پوست و غدد عرق را تامین کند.

عرق روی پوست با تبخیر مقداری حرارت دریافت می کند تا از صورت مایع (عرق) به بخار تبدیل شود. بنابراین عرق روی پوست باید تبخیر شود تا به دفع حرارت از بدن کمک کند زیرا دفع عرق از پوست به صورت چکه چکه خارج شدن از پوست کمکی به دفع حرارت از بدن نخواهد کرد. از طرف دیگر تسریع در تولید عرق و تبخیر عرق به وسائل مکانیکی مثل پنکه یا بادبزن سبب دفع سریع حرارت از بدن خواهد شد. از طرفی پوشیدن لباس نازک سبب سهولت در عمل تبخیر می شود ولی در موقعی که لباس از آب اشباع شود. توانائی قدرت سردکننده تبخیر کاهش می یابد.

نتیجه آن که هر عاملی که مانع عمل تبخیر در محیط گرم شود باعث بالا رفتن درجه حرارت داخلی بدن و در نهایت سندرم های ناشی از عدم تعادل حرارتی و ازدیاد حرارت داخلی خواهد شد.

چنان که واضح است برای آن که عمل تبخیر به خوبی انجام شود باید جابجائی هوای گرم و مرطوب نیز به خوبی انجام شود، به عبارت دگیر عمل کنوکشن برای بهتر انجام شدن عمل تبخیر ضروری است.

در صورتی که لباس اشخاصی که در مناطق گرم فعالیت می کنند به وسیله آب، خیس و مرطوب شود، انتقال حرارت بدن از پوست و لباس خیس روی پوست سریع تر انجام می شود. زیرا قابلیت هدایتی آب بیش از سرعت انتقال حرارت از راه هوا می باشد و در حدود ۲۰ برابر بیشتر است. ولی در این حالت ضروری است که دائما به وسیله پنکه یا بهتر با بادبزن دستی جریان باد بر روی لباس خیس در بر به وجود آورد.

۳۷ـ انتقال یا مبادله حرارت به طریق Conuction یا هدایتی، در صورتی که روی صندلی یا زمین یا تخت خواب قرار گیریم در صورتی که حرارت صندلی با زمین یا تخت خواب از ما سردتر باشد ما به آن گرما می دهیم و بالعکس. بنابراین تکیه بر اشیاء سرد یا قرار گرفتن در هوای سرد سبب از دست دادن حرارت بدن خواهد شد. و غوطه ور شدن در آب سرد نیز سبب دفع حرارت از بدن می شود و چنین است دوش آب سرد ولی برهنه راه رفتن در روی زمین و ریگ گرم باعث انتقال حرارت از زمین به انسان می شود.

۳۸ـ مکانیز دیگری که در ورود به محیط گرم یا سرد جدید مانع از ایجاد سندرمهای ناشی از عدم تعادل حرارتی می شود، اکلی ماتیزیشن نامیده می شود. به عبارت دیگر شخص تازه وارد به محیط گرم یا سرد بعد از چند هفته تغییراتی در بدنش به وجود می آید که سرما یا گرما را بهتر تحمل می کند این عمل را Acclimatization مند مثلا در بدو ورود به محیط گرم، انسان ممکن است در ۲۴ ساعت در حدود ۳۰ــ۱۵ گرم نمک از راه پوست به وسیله عرق ریزش دفع کند ولی بعد از آن که در بدن او، اکلی ماتیزیشن انجام شده، دفع نمک  از غدد عرق به ۵ــ۳ گرم تقلیل می یابد، مجددا تکرار می کنیم برای آنکه اکلی ماتیزیشن به وجود آید از یک تا ۸ هفته لازم است که در آن محیط گرم قرار گیریم بنابراین توصیه می شود قبل از آن که به محیطی مثلا به عربستان عزیمت کنیم چند هفته در زیر نور خورشید در محیط گرم محیط شهر یا روستای محیط زیست خود راهپیمائی نموده یا فعالیت بدنی نمائیم تا موقع ورود به عربستان بدن اکلی ماتیزیشن انجام پذیرفته باشد.

با عمل اکلی ماتیزیشن تغییرات ذیل در انسان به وجود می آید:

۱ـ ضربان قلب کند می شود.

۲ـ استراک و الیوم افزایش می یابد.

۳ـ نمک موجود در عرق کاهش می یابد.

(تغییرات ۲ و ۳ ناشی از افزایش ترشح هورمون الدوسترون می باشد).

باید متوجه این نکته بود که با ترشح الدوسترون دفع سدیم از راه عرق و ادرار کاهش می یابد ولی در مقابل دفع متقابل یُن پتاسیم افزایش پیدا می کند.

۳۹ـ تغییرات فوق در بیماران قلبی اهمیت بسیار مهم دارد زیرا در صورتی که اکلی ماتیزیشن در بیماران قلبی به خوبی و کامل انجام شود استروک و الیوم افزایش یافته و از نارسائی جلوگیری به عمل می آید.

دوم آن که چون دفع نمک از راه ادرار و عرق به مقدار فراوان دفع نمی
شود، باید مواظب نمک وارد شده از طریق غذا و آب به بدن این بیماران بود و شاید احتیاج به خوردن نمک اضافی نبوده و رژیم غذائی این افراد از نظر محدودیت خوردن نمک باید رعایت شود.

۴۰ـ جالب است که توانائی اشخاص در مقابل به وجود آمدن اکلی ماتیزیشن کامل نسبت به گرما با کم خوابی کاهش می یابد. به عبارت دیگر افرادی که تازه وارد به محیط گرم می باشند اگر به مقدار کافی نخوابند، اکلی ماتیزیشن به گرما در بدن آنها به خوبی انجام نمی گیرد. بنابراین توصیه می شود در روزهای اول ورود به محیط گرم که ممکن است توام با فعالیت بدنی باشد استراحت کافی داشته و به مقدار کافی بخوابند.

۴۱ـ عمل اکلی ماتیزیشن در افراد سالم به خوبی انجام می گیرد. ولی در افراد مسن، به خوبی افراد جوان، و افراد چاق به خوبی افراد لاغر انجام نمی گیرد. بنابراین توصیه شد که افراد چاق تا می توانند قبل از وارد شدن در محیط گرم وزن اضافی خود را با قرار گرفتن در تحت رژیم غذائی کاهش داده و افراد مسن نیز با خوابیدن به مقدار کافی و مواظبت های لازم از عوارض عدم اکلی ماتیزیشن آگاه و تا می توانند در محیط خنک زندگی کنند و برای فعالیت و انجام فرائض مذهبی در موقع خنک  بودن هوا و به خصوص در شب از محل زندگی خود خارج شوند.

موقعی که اکلی ماتیزیشن به طور کامل نسبت به گرما انجام گیرد، ماکزیمم عرق ریزش افزایش یافته و چنان که گفتیم نمک دفع شده به وسیله عرق و ادرار نیز کاهش می یابد.

 

17دسامبر/16

مروری بر دستورات مهم امام به زائران خانه ی خدا

امام بزرگوار و عزیزمان که همواره در مناسبت ها و فرصت های گوناگون، مسلمانان را به وحدت و یگانگی و ” امت واحده ” و اعتصام به ریسمان الهی دعوت نموده است و از آنان خواسته است که دست از تفرقه ها و اختلافاتی که دشمنان برای آن ها خواسته اند، برداشته، با هم تفاهم و اخوت اسلامی داشته باشند، در آستانه برپائی بزرگترین و ارزشمندترین کنگره جهانی اسلام ” حج ” همه ساله پیام هائی به عموم مسلمین فرستاده، آنان را به وحدت کلمه و کلمه توحید فرا می خواند.

این پیام ها و سخنان که از منبع اصیل و پربار اسلام سرچشمه می گیرد و پرتوی از آیات قرآنی و سنت رسول الله (ص) و روایات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ می باشد، برای همگان در همه دوران ها  قابل استفاده و پیروی است، و باید در فرصت های مناسب مورد تحلیل و تفسیر قرار گیرد.

در بین آن همه پیام های عمومی امام، یک پیام به چشم می خورد که عبارت است از توصیه ها و سفارش هائی به حجاج محترم شیعی که از ایران یا از سایر کشورها برای شرکت در این مراسم بزرگ الهی و ادای فریضه عبادی سیاسی حج در مرکز وحی الهی و محل هبوط ملائکه الله گرد هم می آیند. این پیام که در حقیقت جز تاکیدهای پیوسته امام بر وحدت و اخوت مسلمانان نیست، بر برخی جزئیات امور انگشت گذاشته، تا اینکه امر وحدت در بهترین و زیباترین چهره خود جلوه کرده، مسلمانان را در ” صف واحد ” قرار دهد و از این راه، دست اختلاف اندازان و تفرقه افکنان را بریده، مشت محکم امت واحده اسلام بر دهان یاوه گویان و شایعه پراکنان وابسته به شیطان بزرگ بکوبد.

این پیام، از این نظر دارای اهمیت ویژه ای است که عمده ترین مواردی را که ممکن است سبب اختلاف شود یا دست آویزی برای بیگانه پرستان باشد، نام برده شده و به عنوان حکم واجب الاتباع از سوی حاکمی عادل، عالم، جامع الشرایط و رهبری بی همتا و بیدار، شیعیان را به پیروی ازآن می طلبد. این پیام راه گشا، اقتضای طبیعی ضرورتهای تاریخی، اجتماعی و مذهبی ما بود ولی در دوران قبل از انقلاب که پرچم حکومت اسلامی برافراشته نشده بود، گرچه آگاهان را به پیروی وا می داشت ولی وقت تصمیم آن به علت هائی نرسیده بود و اینک که انقلاب از یک سو در اوائل پیروزی و شکوفائی خود بود و از سوی دیگر مورد یورش ناجوان مردانه برخی روحانی نمایان و مفتیان درباری ــ که مهره های خود فروخته سادات معدوم و حسن مغربی و بالمئال بگین و کارتر بودند ــ قرار گرفته بود و از دیگر سوی، نابخردان مقدس ماب ــ آگاهانه یا ناآگاهانه ــ به جای جلب قلوب مسلمین، آتش تفرقه را افروخته تر می کردند، چنین موقعیتی که از هر نظر مناسب بود امام آگاه و هوشیار ما را بر آن داشت که توصیه ها و دستورات مهم خود را در چند جمله کوتاه صادر فرماید. این دستورات که در تاریخ ۲۸ شوال ۱۳۹۹ از طرف مقام رهبری صادر شد، از این قرار است:

۱ـ ” اگر اول ماه ذی حجه نزذ علماء اهل سنت ثابت شد و حکم کردند به اول ماه، حجاج شیعه از آن ها تبعیت کنند، و روزی را که سایر مسلمین به عرفات می روند آن ها نیز بروند و حج آن ها صحیح است ” .

در طول سالیان دراز، کمتر اتفاق می افتاد که در رویت هلال ماه ذی حجه توافق باشد،و این امر سبب پیدایش مشکلاتی در مناسک حج می شد که از طرفی چون اول ماه برای شیعیان ثابت نبود می بایست اعمال خود را یک روز ــ یا گاهی دو روز ــ پس از سایر مسلمین انجام دهند و در گذشته برخوردهای خونینی به جای می گذاشت و در سال های اخیر گر چه این اختلاف در اعمال حج، شیعیان را انگشت نما می کرد و در نتیجه بسیاری از تبلیغات سوء دشمنان جا می افتاد آیا با چنین وضعیتی شیعیان می توانستند انقلاب خود را به مسلمانان جهان ابلاغ کنند؟

آیا آنجا که یکی از فواید حج، رساندن اخبار و آثار ائمه معصومین (ع) و آگاهی دادن به زائران خانه خداست، شیعیان با این اختلاف در عرفات، مشعر و منی می توانستند در این امر مهم انجام وظیفه کنند و در آن مرکز الهی، در ایام حج که از سراسر شهرها و روستاهای دور و نزدیک جهان، مردم برای انجام مناسک حج در آن پایگاه بزرگ ” ناس ” جمع می شوند، چگونه می خواستند از مذهب اهل بیت تبلیغ و ترویج کنند؟:

۲ـ ” خارج شدن از مسجدالحرام یا مسجد مدینه به هنگام شروع نماز جماعت جایز نیست. و بر شیعیان واجب است که با آنان نماز جماعت بخوانند “.

شاید امام این مطلب را در گذشته نیز، یک بار تذکر داده اند ــ و در روایات ما نیز آمده است ــ ولی چون امر ارشادی بوده است، به عنوان یک حکم تلقی نمی شده و کم و بیش اخباری از حاضر نشدن شیعیان در نماز جماعت برادران اهل سنت به گوش می رسید. ولی امروز با قاطعیت تمام، نه تنها جایز بودن نماز جماعت با اهل سنت را بیان می کنند بلکه حرام بودن خروج از مسجدالحرام یا مسجدالنبی (ص) هنگام اقامه نماز جماعت را اعلام می دارند.

راستی چقدر تنفرزا و نفرت انگیز بود آن هنگام که صف جماعت بسته می شد ولی برخی از مسلمین با سرعت هر چه تمام تر از مسجد بیرون می رفتند. و همین امر بود که تبلیغات مسموم دشمنان اسلام را نسبت به شیعیان بیشتر می کرد و به آن جامه حقیقت می پوشاند. و از آن بدتر و چندش آورتر آن موقعی بود که که صف جماعت بسته بود و در حالی که که مسلمین مشغول نماز بودند، برخی نابخردان و مقدس مآبان نشسته بودند یا اینکه نماز را آشکارا فرادی می خواندند به نحوی که اگر نمازگزاران در حال قیام بودند او در حال رکوع یا سجود بود!!

امام در اینجا پا از فتوا نیز فراتر گذارده و حکم را نسبت به عموم شیعیان بیان می کنند: بر شیعیان واجب است که با آنان نماز جماعت بخوانند. و این یک حکم ولایتی است که برای همه واجب الاتباع است.

۳ـ ” برای شرکت در جماعت اهل سنت چنان چه برای تقیه، مطابق آن ها وضو بگیرد و دست بسته نماز بخواند و پیشانی بر فرش بگذارد، نمازش صحیح است و اعاده ندارد ”

این قدر رهبر عزیزمان برای وحدت مسلمین اهمیت قائل است که اگر مورد تقیه ای باشد حتی دست بسته نماز خواندن و سجده بر غیز خاک کردن را نیز جایز می دانند، و چقدر جالب می فرمایند نمازش صحیح است و اعاده نیز ندارد.

البته در اینجا این را متذکر می شویم که بهتر است برادران و خواهران قبل از ورود به مسجد وضو بگیرند، و ضمنا چون بر مذهب شافعی دست بسته نماز خواندن واجب نیست و انسان می تواند در هر دو صورت ـ چه دست بسته و غیر آن ـ نماز بخواند و در نماز جماعت مسجدین نیز بسیاری از مسلمانان دست بسته نماز نمی خوانند، لذا شیعیان نیز می توانند بدون دست بستن نماز بخوانند ولی اینجا که که امام می فرمایند، در مواردی استثنائی است که اگر برای شخصی مورد تقیه بودن ثابت شود باید ـ همان گونه که امام می فرمایند ـ در وضو و قیام و سجده از آنان تبعیت نماید.

و اما نسبت به سر بر فرش گذاشتن، این تذکر لازم است که برخی ــ متاسفانه ــ برای اینکه سر را بر فرش نگذارند بلکه بر سنگ مسجد ــ که سجده بر آن در هر حال جایز است ــ سجده کنند، فرش را طوری کنار می زنند که مورد سوال و گاهی اعتراض دیگر حاجیان قرار می گیرند، و اینجا قطعا تقیه واجب است ولی اگر در جائی قرار بگیرند که فرش نیست و با راحتی می توانند سر بر سنگ بگذارند، چه بهتر و هم چنین اگر بتوانند سجاده ی حصیری که در آن جا به فروش می رسد به گونه ای پهن کنند که هم بر آن بنشینند و هم بر آن سجده کنند که سوال برانگیز نباشد جایز بلکه گاهی واجب است و بسیارند برادران اهل سنت نیز که بر حصیر خود برای مراعات نظافت نماز می گذارند.

۴ـ ” در مسجد الحرام و مسجد رسول الله مهر گذاشتن و سجده کردن بر آن حرام است و نماز اشکال پیدا میکند “.

امام برای تاکید بیشتر بر مسئله سجده، با اینکه در فراز گذشته جواز سر بر فرش گذاشتن را بیان کردند، در اینجا این مطلب را تکرار می کنند که نباید در مسجدین سر بر مهر گذاشت، یعنی اگر در آنجا واژه ی تقیه آمده بود، در اینجا دیگر به طور کلی و به صورت عموم امام دستور می دهند که نباید در مسجدین سجده بر مهر کرد زیرا این حرام است و گذشته از این که گناه و معصیت است، نماز نیز اشکال پیدا می کند. دیگر بیانی از این روشن تر نیست برای این که شیعیان به هیچ وجه، مهر را در نماز جماعت مسجدین با خود نیاورند. برخی از افراد فکر می کنند که با بیان شیوا و رسای خود می توانند طرف مقابل را در این گونه موارد محکوم کرده و حقانیت مذهب را برای آنها ثابت کنند ولی آیا بهتر نیست به جای اینکه وقت گران بهای خود و دیگران را در این بحثهای عریض و طویلی که بیشتر به جدال و عناد کشیده می شود، صرف کنند، بحث از انقلاب و اسلام و دشمنهای مشترک و شیطان بزرگ و جنایت های اسرائیل غاصب و عراق خون آشام بنمایند؟ از آن گذشته اگر ما با بحثهای دامنه دار، یک مطلب ساده را توانستیم به یک فرد بفهمانیم، افراد بی شمار دیگری که در آن گوشه و کنار پراکنده اند و آن موارد اختلاف را از ما دیده اند و نه وقت گوش دادن به سخنان ما دارند و نه حوصله بحث کردن، آیا پیام آنان به هموطنان خود پس از بازگشت چه می تواند باشد؟!

۵ـ ” گفتن (اشهد ان علیا ولی الله ) جزء اذان و اقامه نیست و در جائی که خلاف تقیه است گفتن آن حرام است و نباید بگوید “. در رساله عملیه نیز آمده است که اشهد ان علیا ولی الله جزء اذان و اقامه نیست یعنی تنها شهادتین جزء اذان و اقامه است که بدون آنها اذان و اقامه باطل است ولی ” اشهد ان علیا ولی الله ” تنها برای تیمن و تبریک می توان گفت. بنابراین باید حاجیان محترم توجه داشته باشند ــ خصوصا آنهائی که هنگام اذان در مسجد بلند می شوند و با صدای بلند همراه با مؤذن اذان می گویند ــ که این جمله مقدس را که تمام شیعیان بدون استثناء آن را با دل و جان می پذیرند، آنجا تکرار نکنند، برای اینکه سبب تفرقه و اختلاف می شود و به فرموده ی امام حرام است و گناه دارد، به ویژه این که در هر حال، اذان و اقامه بدون گفتن ” اشهد ان علیا ولی الله ” جایز است بلکه در اصل شرع چنین است یعنی در زمان پیغمبر و ائمه این جمله در اذان و اقامه نبوده است و لذا در هر جا گفتن آن به قصد جزئیت جایز نیست بلکه مانند بسیاری از جملات اضافی که گفته می شود این جمله را نیز به قصد تیمن و تبرک می گویند.

۶ـ ” و نیز کسانی که به عنوان سوغات، مصارف ناروا می نمایند، با تشریفات و میهمانیهای خارج از رویه در وقت برگشت از حج می نمایند، مقتضی است این نحو هزینه ها را صرف احتیاج برادران و خواهران علیل و مستمند خود نمایند که خداوند تعالی به آنان اجر و برکت عنایت فرماید “. ارز مملکتی انقلابی و گرفتار جنگ با ابرقدرتها که با آن همه دشواری و سختی به دست می آید، آیا سزاوار است که صرف خرید سوغات ــ آن هم چه سوغاتیهائی ــ بشود؟ ما نمی گوئیم، هیچ کس در آن جا چیزی نخرد، بلکه گذشتی از برخی اشیاء نسبتا ضروری، اگر مقدار کمی صرف خرید سوغات نیز بنماید، شاید اشکالی نداشته باشد ولی این که ببینیم بازارهای عربستان پر از حاجیهای ایرانی بشود و هر چه خرید کنند باز هم ” هل من مزید ” بگویند، و اصلا گفته شود که بیشترین اعتماد کاسبهای سعودی بر ایرانیان است!، این دیگر خارج از حد و اندازه ای است که یک مسلمان انقلابی باید به آن مقید باشد.

 

17دسامبر/16

مصاحبه با: حجه الاسلام و المسلمین غیوری

مسئول دفتر تبلیغات حج

با تشکر فراوان از حضرت حجه الاسلام و المسلمین غیوری، مسئول دفتر تبلیغات حج که وقت خود را در اختیار ” پاسدار اسلام ” گذاشتند و به سوالات ما پاسخ گفتند، اینک اولین سوال:

ــ تقاضا می کنیم در مورد تبلیغات حج و علت تاسیس آن، مقداری توضیح دهید.

بسم الله الرحمن الرحیم

  • عمده کار سازمان حج، قسمت تبلیغات آن می باشد، و تبلیغات مهمترین کاری است که باید در کنگره عظیم جهانی حج مورد استفاده قرار گیرد، و اگر تبلیغات کارائی لازم را نداشته باشد و نتواند برنامه های منظمی را به مردم ارائه دهد و حجاج را از هر نظر اشباع نماید، آن منظور و هدفی که شارع مقدس از حج داشته، عملی نمی شود.

دفتر تبلیغات حج زیر نظر وزارت ارشاد اسلامی است که مستقیما حکم از وزیر می گیرد و کارش هم امسال به عهده ی این جانب گذاشته شد. در روزهای اول، جلساتی داشتیم و قسمت های تبلیغات را به چند بخش تقسیم کردیم. یک بخش مهمش، بخش روحانیون کاروانها است. روحانیون کاروان ها عده ای از روحانیون واجد صلاحیت هستند که سالها مشرف شده اند، و عده ای هم روحانیون جوان هستند که امسال مخصوصا در نظر گرفته شد که این روحانیون جوان همراه با حجاج باشند تا در آینده ای نزدیک دوره ببینند و بتوانند خودشان را برای اداره کاروانها آماده سازند.

کاروانها صد نفره و صد و پنجاه نفره و دویست نفره است که قرار بر این شد، کاروان های صد نفره یک روحانی و کاروانهای صد و پنجاه نفره یا دویست نفره دو روحانی داشته باشد. و آن روحانیونی که واجد شرایط هستند، در آینده نزدیکی از طریق روزنامه ها برای خدمت به کاروان ها، برنامه ی آنان اعلام می شود. در تعیین این روحانیون، هیئت صلاحیتی تشکیل شده از جامعه مدرسین، روحانیت مبارز تهران، نهاد ریاست جمهوری و بعضی نهادهای دیگر نظر می دهد. این هیئت در روزهای معینی و طبق شرایط و ضوابطی، روحانیون واجد شرایط را انتخاب می ـ کنند.

هم چنین در بخش تبلیغات، برخی از برادران و خواهران برای تبلیغ در خارج از کشور طبق شرایطی از پیش تعیین شده، به کار گرفته می ـ شوند. و بنا است در آینده ای نزدیک، سمیناری داشته باشند که روحانیون و مبلغین در آن سمینار شرکت کنند. در آن سمینار مسائل مهمی که در سفر حج رخ می دهد و تعهداتی که باید از روحانیون گرفته شود بحث می شود. البته مهمترین مسئله این است که حجاج در ایران ساخته شوند که بتوانند در آن جا (مکه و مدینه) انقلاب را عملا صادر کنند و تنها به گفتن چند شعار اکتفا نکنند. ضمنا از طریق رسانه های گروهی در آینده ای بسیار نزدیک برنامه هایی برای حاجیان خواهیم داشت که در این رابطه مجله پاسدار اسلام هم مقاله هایی مفید و سازنده منتشر خواهد کرد.

و هم چنین به همین مناسبت کتابی تهیه شده است تحت عنوان ” سفر الی الله ” که عبارت از مجموعه مسائلی است که مورد نیاز مردم در حج می باشد و ضمنا مشتمل بر مسائل بهداشتی و سیاسی نیز می باشد. این کتاب که هم وظائف حجاج و هم ارتباطات حجاج با مردم سایر کشورها و خلاصه وظائف شخصی و اجتماعی آنان را در بر دارد و شاید تا کنون نظیر آن چاپ نشده باشد، به زودی در اختیار راهیان خانه خدا قرار خواهد گرفت.

ــ با توجه به مسائلی که دولت عربستان در سال گذشته برای حجاج ایرانی آفرید چه برنامه ای امسال پیش بینی شده که آن مسائل پیش نیاید یا اینکه با برخورد صحیح تبلیغاتی بتوانیم آن ها را خنثی کنیم؟

  • اساسی ترین و مهمترین مسئله این است که ملتمان را آگاهی بیشتری به مسائل حج بدهیم و روش اسلامی برخورد و معاشرت و رفتار با دیگر برادران دینی را به آنان بیاموزیم که از این راه بهتر و بیشتر می توانیم مسائلمان را با سایر مسلمانان مطرح کرده، انقلاب خونبار اسلامی مان را برای آنان بازگو نمائیم و شخصیت رهبر عزیزمان را هر چه بهتر به مردم سایر بلاد بشناسانیم.

اکنون که تمام رسانه های گروهی دنیا در اختیار مخالفین ماست و آن ها هر چه بتوانند بر علیه این انقلاب و این ملت شهید پرور تبلیغات مسموم می کنند، هر یک از ما در آن کنگره ی جهانی باید سفیری لایق برای انقلابمان باشیم و حتی اگر با زبان مردم آشنائی نداریم با همان زبان اشاره که یک زبان بین المللی است مطالبمان را و ثمرات انقلابمان را به آنان برسانیم.

اگر احیانا کشور عربستان از تبلیغات گسترده ی ما جلوگیری کرد باید حاجیان ایرانی آن چنان ساخته شده باشند که لحظه ای هم در آن جا بیکار ننشینند و با مسلمان ها نشست و برخاست مثمر داشته باشند. یکی از مواردی که می توانیم تماس بیشتری با مردم داشته باشیم اتوبوس است. ما باید هر چه بیشتر با اتوبوسهای عمومی که افراد و نژادهای مختلف در آن ها دیده می شود رفت و آمد کنیم و هر چه کمتر با اتوبوسهای مخصوص ایرانیان.

ــ با توجه به اینکه اکثر حاجیان ــ که مستطیع شده اند ــ در سنین کهولت و پیری می باشند، آیا دفتر تبلیغات حج، برنامه ای ندارد که حداقل، از میانگین سنی پائین تر افرادی را به مکه ببرند که این خود گام بسیار موثری در صدور انقلاب و پیشرفت تبلیغات خواهد بود؟

  • همانطور که توجه دارید، استطاعت تنها از نظر مالی نیست، بلکه باید توان جسمی نیز داشته باشند ولی در هر صورت اگر پیرمردان مستطیعی باشند، هیچ وجه شرعی نداریم که آنان را از رفتن ممانعت کنیم، بلکه اگر می توانستیم تمام افراد سالخورده و پیر را که ثبت نام کرده اند می بردیم ولی متاسفانه کشور عربستان بیش از این مقدار (۰۰۰/۹۵) به ما اجاره نمی دهد که اعزام کنیم و برای اداره بیش از این مقدار نیز برای ما مشکلاتی ایجاد خواهد کرد. البته چه خوب بود که می توانستیم جوانان بیشتری را اعزام کنیم تا در مسئله تبلیغات، خدمت بیشتری به انقلاب بنمایند.

ضمنا توجه داشته باشید که ــ همان گونه که عرض کردم ــ کشور عربستان به ما اجازه نداد که حتی به جای ۰۰۰/۹۵ نفر، صد هزار نفر را اعزام کنیم و در مورد اجاره خانه نیز که در سال گذشته چهل نفر برای این منظور رفته بودند، امسال تنها اجازه دادند که ده نفر بروند و آنان نیز ــ که در ماه رمضان به عربستان مسافرت کردند ــ نتوانستند کار مثبتی انجام دهند و منزلهای خوبی اجاره نمایند، زیرا ما بیش از هزار منزل احتیاج داریم که باید کاملا بررسی شود چه از نظر اطاقها و راه روها و چه از نظر برق و آب و مسائل بهداشتیش. و در هر صورت ده نفر چقدر می توانند این منزلها را بررسی کنند. خدا می داند! خلاصه عربستان کارشکنی زیادی می کند و ما با مشکلات فراوانی در این رابطه مواجه هستیم که امیدواریم با لطف الهی، این مشکلات برطرف شود.

ــ درباره ارتباط دفتر تبلیغات حج با حوزه و نحوه ی تشکیل هیئتهای صلاحیت، اگر توضیحی دارید بفرمائید؟

  • در ارتباط با هیئت تعیین صلاحیت، از قم خواسته بودیم که با ما شرکت کنند. جامعه مدرسین و دیگر فضلای قم با ما همکاری به سزائی کردند، خصوصا که آنان شناخت بیشتری از طلاب و فضلای قم دارند لذا چند نفر از آن فضلا در هیئت تعیین صلاحیت هستند و صلاحیت ها را بررسی می کنند. به هر حال روحانیون و معاونین آنها برای کاروان های حج انتخاب شده اند که در آینده نزدیک انشاءالله اسامی آنها در روزنامه ها اعلام خواهد شد. و در آن سمیناری هم که قبلا تذکر دادم شرح وظائف روحانیون و مسائلی را که باید به حجاج محترم بیاموزند و آگاهی بدهند، مطرح خواهد شد.

ــ نقش مسئولین محترم حوزه استفتاء در سفر روحانی حج چیست؟

  • سال گذشته دو نفر از مسئولین دفتر استفتاء با ما همراهی می کردند ولی امسال قرار بر این شده است که چهار نفر از مسئولین محترم استفتائات برای پاسخ گوئی به مسائل شرعی حاجیان با ما باشند که ممکن است دو نفر در مدینه مستقر باشند و دو نفر در مکه. و امیدواریم که امسال حجاج در رفاه کامل از این نظر باشند و هیچ مشکلی در رابطه با مناسک و اعمال حج برای روحانیون کاروان ها نباشد.

ــ در رابطه با مسائل سیاسی و تبلیغاتی اگر مطلبی ناگفته مانده است، بفرمائید؟

  • امسال شیوه های جدیدی،غیر از شیوه های گذشت برای پیشبرد اهداف عالی اسلامیمان داریم که باید این شیوه ها با وضع زمان و مکان تطبیق داده شود. نسبت به این شیوه های جدید، برنامه ریزی شده است که در موسم حج ــ چه در مدینه و چه در مکه ــ به آنها به نحو احسن عمل شود که امیدواریم خداوند توفیق دهد و از عهده این کار مهم برآئیم.

ــ با توجه به این که حضرتعالی نماینده امام در جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران هستید و آن جمعیت هم در مسائل حج نقشی دارد، در این رابطه اگر مسائلی هست توضیح بفرمائید؟

  • کل پرسنلی که بنا است در کار درمانی حجاج برنامه ریزی کنند، امسال از سازمان حج و هلال احمر و وزارت بهداری انتخاب شده اند. این پرسنل که عبارت از چند طبیب و امدادگر و پرستار ــ چه زن و چه مرد ــ می باشند، سمیناری خواهند داشت که در آن جا برنامه های امسال را با هم بررسی کنند. البته این افراد طبق مقررات و ضوابط خودشان انتخاب شده اند و کارشان انشاءالله نقصی ندارد. و ضمنا نیازهای داروئی امسال تا حد زیادی برطرف شده است، زیرا در سال گذشته مقداری از نظر بعضی داروها در مضیقه بودند که امسال انشاءالله دارو به حد کافی در اختیار خواهند داشت.

ــ در رابطه با حاجیان دیگر کشورها که برای انجام مناسک حج مشرف می شوند، اگر مسئله ای هست بفرمائید؟

  • ما آمادگی کامل داریم که مسلمین کشورهای دیگر که میخواهند با جمهوری اسلامی آشنائی بیشتری پیدا کنند و ارتباط برقرار کنند، آنها را با آغوش باز بپذیریم و از بسیاری کشورها هم دعوت به همکاری کرده ایم و قرار است سمینارهائی در سه کشور داشته باشیم و برنامه های تبلیغاتی مربوط به حج را در آن جا ارائه دهیم و افرادی هم از این سه کشور برای همکاری دعوت شده اند.

در خاتمه از گروه تعیین صلاحیت ــ چه از قم و چه از تهران ــ که ساعتهای زیادی وقت گذاری کرده اند، نهایت تشکر را می کنم که کمال همکاری و نهایت لطف را در تعیین صلاحیتها نموده اند.

از مجله پاسدار اسلام هم تشکر می کنم مقالات مربوط به حج را در بهترین وجه به چاپ رسانده است و بحمدالله مجله در اقصی نقاط ایران می رود و با این مقالات ارزنده، مردم آگاهی بیشتری پیدا می کنند و ما امیدواریم که باسوادان، این مقالات را برای افراد بی سواد نیز بخوانند تا اینکه در آن جا هم از نظر معاشرت با مردم و هم از نظر بهداشتی و هم از نظر فرهنگی آگاهی و آشنائی بیشتری داشته باشند.

 

17دسامبر/16

معاد قسمت ششم

آیه الله جوادی آملی

موانع یاد معاد

هدف رسالت عامهٔ انبیاء نورانی شدن مردم است، هم چنان که خداوند به رسول الله ــ صلی الله علیه و آله‌ ــ فرمود:

« الر، کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید “.[۱]

به موسی کلیم (ع) فرمود:

” و لقد ارسلنا موسی بآیاتنا ان اخرج قومک من الظلمات الی النور و ذکرهم بایام الله ان فی ذلک لایات لکل صبار شکور “.[۲]

و در نتیجه نورانی شدن، مردم قیام به قسط می کنند و مهمترین عاملی که در تحقق این هدف نقش دارد ” ذکری الدار‌ ” است (نه فرد و جامعه). و قبلا شواهد زیادی از قرآن کریم ذکر شد که این عامل در مبارزه و جهاد اصغر افراد مستضعف علیه ظلم و در پیروز شدن در جبهه جهاد اکبر علیه هوس های درون نقش دارد.

 

موانع یاد معاد چیست؟

موانعی که قرآن مطرح می کند سه قسم است:

۱ـ موانع فکری و استدلالهای فکری.

۲ـ محرومیت ها و شکنجه ها و ناکامی ها.

۳ـ خوش گذرانیها و عیاشیها و خودکامگی ها و سرگرمی ها.

قرآن این موانع را یکی پس از دیگری بررسی می کند و می فرماید: شبهه های فکری را با بینائی که انبیاء آورده اند به خوبی می توان حل کرد و محرومیت ها را با یاد ” معاد ” به خوبی می شود تحمل کرد و از خوشگذرانیهای زود گذر هم با یاد معاد می توان صرف نظر نمود (که از هر نمونه شواهدی گذشت).

 

دنیا زدگی

در این جا برای تکمیل شدن آن بحث ها، نمونه رایجی را که اکثر مردم به آن گرفتارند و قرآن هم بیشتر در آن نمونه بحث می کند نقل می کنیم:

” و ما اوتیتم من شییء فمتاع الحیوه الدنیا و زینت ها و ما عندالله خیر و ابقی افلا تعقلون “.[۳]

ــ آن چه به شما داده شده تمتع و لذت بردن و بهره برداری دنیا است… اولا: هرگز می پندارید که خودتان کسب کرده اید، چون آن چه دارید به شما داده اند نه اینکه خودتان پیدا کرده اید. حرف قارون را نزنید که ما خودمان فراهم کردیم. ثانیا: آن چه عندالله است خیر است و عقل، آن را اختیار می کند که ابقی است و از بین نمی رود.

در جای دیگر می فرماید:

” زین للناس حب الشهوات من النسائ و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضه و الخیل المسومه و الانعام و الحرث ذلک متاع الحیوه الدنیا و الله عنده حسن المآب “[۴]

بعد از اینکه زینت ها را بر شمرده است می فرماید: این متاع حیات دنیا است و ” اوب ” و رجوع خوب پیش خدا است. نظیر این آیه:

” افمن وعدناه وعداً حسنا فهو لاقیه کمن متعناه متاع الحیوه الدنیا ثم هو یوم القیامه من المحضرین “.[۵]

ــ آن کس که ما به او وعده نیک دادیم و او هم حتما به این وعده، نیک می رسد آیا مثل کسی است که مقداری از تمتعات دنیا برخوردار بود و بعد برای سوال و بازخواست در قیامت احضار شده است این ها برابر همند؟

این یک خط کلی و برنامه ی اصیل است که اگر کسی به وعده های الهی اعتماد کرد و در مسیر بود، برابر نیست با کسی که سرگرم لذائذ دنیا شده است و در قیامت برای سوال احضار می شود.

عوالم هستی را که بررسی کنیم، نازل ترین عالم همین دنیا است که از این پائین تر عالمی نیست. علی (ع) می فرماید:” من هو ان الدنیا علی الله انه لا یعصی الا فیها و لا ینال ما عنده الا بترکها “[۶]

ــ در هیچ عالمی خدا معصیت نمی شود جز در دنیا، و از پستی آن همین بس که انسان به ما عندالله نمی رسد مگر به ترک آلودگی دنیا.

و از این نوع تعبیرات در جوامع روائی ما بسیار است.

” ان قارون کان من قوم موسی فبغی علیهم و آتیناه من الکنوز ما ان مفاتحه لتنوأ بالعصبه اولی القوه اذ قال له قومه لا تفرح ان الله لا یحب الفرحین “[۷]

ــ ” قارون ” سرمایه دار معروف از قوم موسی بود و به حسب ظاهر هم به موسی کلیم ایمان آورد ولی خودکامگی و ستم و بغی کرد، روی تکاثر در ثروت یا جهات دیگر، چون ثروت، بغی و ستم می آورد. آ‌ن قدر از کنوز دنیا به عنوان آزمایش به او دادیم که مفاتح [۸] آن را یک گروه نیرومند با زحمت حمل می کردند، قومش به او گفتند: اینقدر عیاش نباش، زیرا آنها که سرگرم لذائذ طبیعتند محبوب خدا نیستند.

در سوره فجر می فرماید:

” فاما الانسان اذا ما ابتلیه ربه فاکرمه و نعمه فیقول ربی اکرمن، و اما اذا ما ابتلیه فقدر علیه رزقه فیقول ربی اهانن “.[۹]

ــ ما به هر کس نعمت می دهیم جز عنوان آزمایش اثر دیگری ندارد. همه امتحان الهی است. هر کس را خدا به نعمت یا سلب نعمت امتحان کرد باید از عهده امتحان بدر آید بعد می فرماید: کلا… ” کلا ” حرف ردع است، یعنی هر دو گمان غلط است، نه آن ها عندالله مکرمند و نه اینها موهون عندالله هستند بلکه هر دو به عنوان امتحان است و بس.

” و ابتغ فیما اتیک الله الدار الاخره و لا تنس نصیبک من الدنیا و احسن کما احسن الله الیک و لا تبغ الفساد فی الارض ان الله لا یحب المفسدین “.[۱۰]

ــ قوم قارون او را نصیحت کردند که از این نعمتی که خدا به تو داده، راه آخرت را طی کن و یاد قیامت باش و کار خیر انجام بده که تا ابد راحت باشی و بهره ای هم که از دنیا داری فراموش نکن. اما هدفت این باشد که به ” یاد معاد ” باشی و آن جا را تامین کنی، همانطوری که خدا به تو نیکی کرده و نعمت را به تو داد، تو هم نیکی کن.

در آیه ۷۶ فرمود: انسان مسرور، محبوب نیست و در آیه ۷۷ می فرماید: انسان مفسد، محبوب نیست. فرق در این است که آنجا (آیه ۷۶) مقام وصف است یعنی نشاطی که در دل داری تو را از محبوبیت طرد نکند و اینجا (۷۷) در مقام فعل و کار است یعنی کاری که با دست و پایت انجام دادی تو را از محبوبیت طرد نکند.

 

لذائذ و متاع دنیا وسیله است

انسان برای لذت دنیا خلق نشده است بلکه لذائذ دنیا برای این است که انسان بتواند به حیات خویش ادامه دهد. یکی از حکماء در این قسمت بیانی دارد:

انسان وقتی لذت می برد این مزد باری است که برده است، خیال می کند برای این لذت زنده است.

 

توضیح این کلام

ــ انسان تا زنده نباشد نمی تواند در راه راست و تحصیل سعادت کوشش کند.

ــ انسان نظیر فرشته نیست که بدون خورد و خواب و پوشاک بتواند زنده بماند.

ــ تهیه پوشاک و خوراک دشوار است. اگر کار سخت را تحمل نکند و غذا تهیه نکند نمی تواند زنده بماند. حال چه زمینه ای لازم است که غذا تهیه کند و بخورد و بماند و به هدف برسد؟ باید لذتی هم ببرد! آن لذت مزد این کارها است.

در نظام آفرینش، خداوند به دنبال کارهائی که تحمل آن مشکلاتی دارد لذائذ موقتی قرار داده است تا انسان بار سنگین را ببرد نه این که برای این لذت موقتی خلق شده باشد و گرنه این در حیوانات و گیاهان نیز هست بلکه خیلی قویتر از انسان .

بنابراین آن چنان نیست که انسان برای خوردن باشد، ‌می خورد که زنده بماند نه اینکه زنده است که بخورد لذا از حکیمی پرسیدند چرا اینقدر کم غذا می خوری؟ گفت: ” هذا المقدار من الطعام یحملک و مازاد علیه تحمله ” ــ این برای ماندن است و همین مقدار کافی است، زیادتر از این انسان حمّال او است در فراهم کردن، انبار کردن، پختن، سرسفره آوردن و … .

انسان در ماه مبارک رمضان که یک مقدار کمتر غذا می خورد اگر حالش سالم تر از ایام دیگر نباشد یقینا بدتر نیست. تجربه نشان می دهد که انسان با اعتدال در خوراک می تواند خوب زندگی کند و بهتر بفهمد. هرگز آدم پرخور آن هوش الهی را ندارد که مطالب دقیق را بفهمد. در این قسمت روایتی وارد است:

” ما ملاء ابن آدم وعاءً شرا من بطنه ”

ــ انسان هیچ ظرفی را بدتر از شکم پر نمی کند. همیشه انسان تو خالی از شکم و فخر فروشی لذت می برد و همیشه لذت های بیرونی در اثر کمبود درونی (گوهر گران مایه ی علم و معرفت) است. اگر انسان در درونش کمبود نداشته باشد به فکر بیرون نیست، وقتی که انسان لذت می خواهد اگر در درون جانش لذت را پیدا نکرد، به فکر لذات کاذب می رود که آنها هرگز کمال او را تامین نمی کند. آنها بازدارنده ی اهداف انبیاء هستند، هدف انبیاء کمال درونی است:

” یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم “.[۱۱]

ــ به فکر جانتان باشید، اهل محاسبه باشید که چه چیز تهیه کرده اید، به فکر این نباشید که بیرون چه خبر است بلکه به فکر درون باشید ” ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون “.[۱۲]

ــ انسان باتقوی به فکر درون خویش است تا یک شیطانی با لباس مذهبی احرام بست و می خواهد از حرم کعبه او طواف کند می فهمد و طردش می کند.

دنباله ی جریان قارون ــ به قارون هم گفتند: قیامت را فراموش نکن در جواب گفت:

” انما اوتیته علی علم عندی او لم یعلم ان الله قد اهلک من قبله من القرون من هو اشد منه قوه و اکثر جمعا و لا یسئل عن ذنوبهم المجرمون “.[۱۳]

ــ من خودم با آن توان فکری و عملی که داشتم این مال را تهیه کردم و در مصرف آن هم آزادم، نیازی به ارشاد ندارم. در جواب به او گفته شد: آیا او سیری در عالم نکرد که از او سرمایه دارتر را خدا به خاک سپرد اگر چه او هم از نظر سرمایه قدرتمند است. ” و لا یسئل عن ذنوبهم المجرمون “.[۱۴]

” فخرج علی قومه فی زینته قال الذین یریدون الحیاه الدنیا یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون انه لذو حظ عظیم، و قال الذین اوتوا العلم ویلکم ثواب الله خیر لمن امن و عمل صالحا و لا یلقیها الا الصابرون “.[۱۵]

ــ او به عنوان تظاهر و تکاثر در ثروت با همراهانش غرق در زینت در بین مردم حرکت می کرد، کوته نظران وقتی این منظره را مشاهده می کردند می گفتند: ای کاش ما هم می داشتیم چون او بهره عظیمی دارد [۱۶] آن ها که از علم [۱۷] برخوردار بودند با لسان خیلی قاطع گفتند: این چه حرفی است که می زنید؟ چرا به یاد معاد نیستید؟

آنان خودشان هوس نکردند و جلوی هوسبازان را گرفتند.

این جا است که یاد معاد اثر دارد:

نمی گذارد انسان هوس باز باشد، جلو انسان هوسباز را می گیرد.

یاد معاد است که می گوید: در برابر قارون بایستید و این چنین حرف بزنید  پس ” ذکری الدار ” است که هم حافظ انسان است و هم عامل قیام در مقابل متکاثر که نمی گذارد به خودکامگیش ادامه دهد.

خردمندان گفتند:

” ثواب الله خیر لمن امن و عمل صالحا ”

و ثواب الله را کسانی که هم در طاعت صابرند و هم بر معصیت صابرند و هم عندالمعصیه صابرند، می توانند درک کنند.

عمل باید با حسن فعلی و فاعلی توام باشد. در سراسر قرآن کریم ایمان با عمل صالح کنار هم ذکر شده است:

” ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات “.[۱۸]

“من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه “[۱۹]

قرآن به مومن بها نمی دهد، قرآن به کسی که کار خوب می کند ارزش نمی دهد،‌ بلکه کار خوب (حسن فعلی) اگر از مؤمن (حسن فاعلی) صادر شود ارزش دارد. تنها ایمان و اعتقاد کافی نیست، چنان چه عمل بی عقیده هم کافی نیست.

ولی سیئه از هر کس صادر شود کیفر دارد (مومن و کافر):

” من عمل سیئه فلا یجزی الا مثلها “.[۲۰]

کسی که یک بیمارستان یا راهی ساخت یا برقی آورد یا خدمتی کرد این بهشت رفتن او را تامین نمی کند، گر چه هدر هم نمی رود ولی این چنین نیست که اگر یک کار خیری کرد ولو آدم بدی باشد بهشت برود!

” فخسفنا به و بداره الارض فما کان له من فئه ینصرونه من دون الله و ما کان من المنتصرین “.[۲۱]

ــ ما به وسیله زمین، قارون و منزل قارون را به خاک فرو بردیم ولی در روز خطر ــ گرچه گروه فراوانی دنباله رو داشت ــ کسی به نصرت او نیامد یعنی نه خود شخص می تواند انتقام بگیرد و دفاع کند و نه نصرتی از بیرون به او می رسد (نه ناصر هست و نه منتصر). سپس وقتی به تشکیلات قارون خاتمه داد فرمود:

” و اصبح الذین تمنوا مکانه بالامس یقولون و یکان الله یبسط الرزق لمن یشاء من عباده و یقدر لولا ان من الله علینا لخسف بنا و یکانه لا یفلح الکافرون “.[۲۲]

ــ آن ها که کوته نظر بودند و تا دیروز می گفتند: ای کاش ما هم می داشتیم حال می گویند: خدا است که روزی را به عنوان آزمایش گاهی بسط می دهد و گاهی می گیرد اگر خدا بر ما منت نمی گذاشت و این نعمت فقر را به ما مرحمت نمی کرد ما هم مثل قارون به کام زمین فرو می رفتیم، آن گاه فرمود:

” تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقین “.[۲۳]

ــ آن دار عظیم در برابر متاع دنیا مال کسی است که قصد فخر فروشی نداشته باشد.

 

فخر فروشی چند گونه است

بعضی ها قارون نیستند ولی قارون زده و مختال هستند، هم چنان که انسان گاهی نسبت به لباس یا کفش یا مقام خود که مثلا بند کفش من از بند کفش دیگری بهتر است! یا من باید بالای مجلس بنشینم چون مقام من بالاتر است! دست خوش فخر و خیالات می شود در صورتی که این بدتر از کار قارون است چون آن بالاخره یک لذتهای ظاهری دارد ولی این فقط خیال است که می بینیم کسی جلوتر یا عقب تر وارد شود، و این خیال ناشی از حمق و دنیازدگی است هم چنان که فرمود:

” زین للناس حب الشهوات من… ”

خیال بافی از درون خود آدم است و انسان خیال زده را در فرهنگ قرآن کریم مختال می گویند:

” ان الله لا یحب کل مختال فخور “.[۲۴]

و این یک سرطان و دردی است که باید آن را علاج کرد. و لذا در روایات آمده است که وقتی انسان لباس تازه در بر کرد، مستحب است جمله هائی بگوید: خدایا این لباس نو، ایمان مرا کهنه نکند که با پوشیدن آن فخرفروشی کنم، بگو تو را پوشیدم که سرما نخورم و آبرویم محفوظ باشد نه اینکه آبروی مرا ببری.

آری! در شرع مقدس هیچ دستوری فرو گذار نشده است.

ادامه دارد

 

۱ـ سوره ابراهیم/۱٫

۲ـ همان/۵٫

۱ـ سوره قصص/۶۰٫

۲ـ سوره آل عمران/۱۴٫

۳ـ سوره قصص/۶۱٫

۴ـ نهج البلاغه فیض، حکمت ۳۷۷٫

۱ـ سوره قصص/۷۶٫

۲ـ مفاتح جمع مفتح است که به معنی کلید یا مخزن است که بر هر تقدیر معنی فرق می کند اگر به معنی اول باشد یعنی کلیدهای خزانه او را یک گروه نیرومند به زحمت حمل می کردند و بنا بر معنای دوم یعنی مخازن موقع جابجا شدن یک گروه نیرومند را خسته می کرد.

۳ـ سوره فجر/۱۶ـ ۱۵٫

۴ـ سوره قصص/۷۷٫

۱ـ سوره مائده/۱۰۵٫

۱ـ سوره اعراف/۲۰۱٫

۲ـ سوره قصص/۷۸٫

۳ـ لا یسئل عن… این سوره (قصص) و سوره ی الرحمن با آیه سوره صافات (وقفوهم انهم مسئولون) تعارض ندارند چون موقف سوال و عدم سوال مختلف است.

۴ـ سوره قصص/۸۰ـ۷۹٫

۵ـ حظ در ثروت است و عظمت حظ در عظمت ثروت است.

۶ـ علم در این جا به معنی همان علمی است که در آیات متعدده قرآن از جمله: ” قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون ” آمده است.

۱ـ سوره والعصر/۲٫

۲ـ سوره نحل/۹۷٫

۳ـ سوره غافر/۴۰٫

۴ـ سوره قصص/۸۱٫

۵ـ همان/۸۲٫

۶ـ همان/۸۳٫

۱ـ سوره لقمان/۱۴٫

17دسامبر/16

معاشرت در حج

حجه الاسلام مجید انصاری

بسم الله الرحمن الرحیم

” جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس ”

با درود بر ارواح طیبه ی انبیاء و اولیای خداوند، و با سلام بر بنیانگذار اولین خانه ی خدا و مردم، حضرت آدم (ع) و بر مجدد آن، حضرت ابراهیم، خلیل الرحمن قهرمان توحید، و بر خاتم النبیین، حضرت محمد مصطفی (ص).

در ارتباط با عمل سیاسی ــ عبادی مقدس حج به تشریح یکی از مسائل مهم و اساسی آن که عبارت از معاشرت و نحوه برخورد با دیگر حجاج است می پردازیم تا با تشریح زمینه های مثبت و منفی آن آمادگی و ذهنیت بیشتری در کسانی که ــ انشاءالله ــ عازم این سفر روحانی هستد به وجود آید:

گر چه رعایت اصول اخلاق اسلامی و آداب معاشرت با هم نوعان و هم کیشان اختصاص به ایام حج ندارد و لازم است در تمام حالات و در همه جا رعایت شود، اما به لحاظ ویژگیهای خاصی که این مسافرت الهی دارد رعایت آنها از اهمیت خاصی برخوردار است که ذیلا به برخی از این ویژگیها در ارتباط با کیفیت برخورد و آداب معاشرت اشاره می کنم:

 

ویژگیهای معنوی حج

حج سفری است سراسر نورانی و معنوی که در آن بندگان سر در فرمان خداوند با جدائی از وابستگیهای زندگی و تعلقات و امتیازات مادی بی هیچ پیرایه ای به میهمانی خاص خداوند شتافته و بر گِرد معبد کهن تاریخ یعنی خانه ی خدا و مردم طواف عشق می کنند. سفری است روحانی در جهت وصول و قرب الی الله و جلب رضایت حضرت حق ــ جل جلاله، لذا رهروان این راه نور باید خویشتن را از تاریکی های وابستگی به دنیا، و ظلمتهای اخلاق رذیله حیوانی رهانیده و با چراغ نورانی فطرت خداجوی خویش تمامی موانع کمالی و صعود بر قله رفیع معرفه الله را از فرا راه خود دور کنند و به مصداق حدیث شریف:

” تخلقوا باخلاق الله ”

خویش را به اخلاق الهی آراسته نموه و اعمال و اندیشه خود را از هر چه که رنگ و صبغه غیر خدائی دارد پالایش نمایند و بتهای پنهان در سینه خویش را که همان تعلقات دنیوی و شهوات حیوانی و اخلاق غیر اسلامی است با دست توانای ولایت بشکنند و قلب خود را عرش الرحمن کنند و آن گاه عرش رحمن را به گرد خانه ی خدا به گردش در آورند، در غیر این صورت به هر میزان که اعمال و گفتار و حتی اندیشه، آلوده به غیر خدا بود از معنویت و نورانیت حج کاسته خواهد شد. و خلاصه این که باید در بیرون خانه و حرم قرب الهی، خود را ساخت و آن گاه آهنگ تشرف به حرم کبریائی نمود.

به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند

که تو در برون چه کردی، که درون خانه آئی

 

ویژگیهای اجتماعی و سیاسی

در کنگره عظیم که از سراسر جهان اسلام و از نژادها و ملیت های مختلف در آن گرد آمده اند، برخورد حجاج ایرانی به عنوان سفیران انقلاب اسلامی با هر یک از آنان از اهمیت و حساسیت خاصی برخوردار است، و آثار مثبت یا منفی این برخوردها در زمانی بسیار کوتاه در سرتاسر جهان اسلام و در دورترین روستاهای کشور اسلامی از طریق حجاج آن کشورها منتشر خواهد شد. به خصوص با توجه به این که تبلیغات مسموم و مداوم دشمنان جمهوری اسلامی ایران در طول چهار سال گذشته علیه انقلاب و رهبری آن و امت قهرمان ایران از یک سو و انعکاس خبرهای پیروزی جمهوری اسلامی در صحنه های نظامی، سیاسی و اقتصادی و سرسختی امام و امت در برابر استکبار جهانی و صهیونیسم از سوی دیگر توجه خاص جهانیان و خصوصا مسلمانان را به ایران و ملت قهرمان آن جلب نموده است. لذا حجاج کشورها با کنجکاوی فراوان مایل هستند از نزدیک روحیات انقلابی و اسلامی ملت ایران و آثار مثبت یا منفی انقلاب را در آنان ببینند و احیانا آن را به عنوان خبری تجربی، و سوغاتی ارزنده برای آشنایان خود ببرند. این جا است که کوچک ترین اشتباه در برخوردها و کمترین حرکت خلاف اسلام و اخلاق از یک حاجی ایرانی مستقیما به انقلاب و آبروی جمهوری اسلامی لطمه وارد خواهد کرد، پس همان گونه که امام صادق (ع) می فرمایند:

” کونوا لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا ”

مایه زینت ما باشید و موجب ننگ و عار بر ما نباشید، باید مواظب بود که مایه آبرو و عزت جمهوری اسلامی و انقلاب خوبنار کشورمان باشیم.

رعایت ادب، متانت، گذشت، تواضع و صداقت اسلامی در برخورد با دیگر مسلمانان از نکات مهم معاشرت در حج است و حتی با مامورین انتظامی سعودی نیز باید با محبت و مهربانی عمل نمود و حتی المقدور از برخوردهای تند و عصبی جدا امتناع ورزید. در رابطه با اعمال حج و به خصوص طواف و هم چنین زیارت قبر مطهر پیغمبر اکرم و دیگر قبور مطهر نکاتی است که رعایت آنها ضروری است:

۱ـ با توجه به تقید برادران و خواهران اهل سنت به اقامه نماز جماعت در مسجد النبی و مسجد الحرام و بنا بر فتوا و توصیه حضرت امام لازم است حجاج ایرانی یک پارچه و دسته جمعی در نماز جماعت شرکت نمایند.

۲ـ هنگام اقام نماز جماعت از هر گونه عمل دیگری از جمله خرید اجناس، رفت و آمد در خیابان و یا زیارت قبور ائمه بقیع ــ علیهم السلام ــ باید خودداری نمایند و برنامه ها را به گونه ای تنظیم کنند که هنگام نماز در یکی از حرمین شریفین باشد.

۳ـ پرهیز از کارهائی که موجب جلب توجه و یا حساسیت برادران اهل سنت می شود از جمله گذاشتن مهر، کاغذ (۱)‌ حصیر جهت سجده بخصوص با توجه به  فتوای امام امت مبنی بر صحت سجده بر فرش و امثال آن در نماز جماعت اهل سنت و یا بوسیدن ضریح پیغمبر اکرم و در و دیوار قبرستان بقیع و احد که در برخی موارد موجب هتک حرمت مسلمان و برخورد نامطلوب می شود.

۴ـ نماز خواندن در پشت قبرستان بقیع و کنار دیگر قبور مطهر با توجه به تبلیغات مغرضانه اسلام علیه شیعه مبنی بر پرستش قبور می تواند بهانه و سوژهُ تبلیغاتی منفی هم فراهم سازد ــ لذا حتی ــ المقدور از خواندن نماز در اماکن فوق الذکر باید پرهیز نمود و نماز زیارت را در مسجد النبی و یا منزل بجای آورد.

۵ـ از خواندن اشعار و مصیبتهائی که احیاناً موجب تفرقه و اختلاف شیعه و سنی می گردد جدا باید خودداری نمود و روحانیون محترم کاروانها و مداحین اهل بیت «ع» از جملات و اشعار پر محتوی و سازنده و در صورت امکان عربی استفاده کنند تا موجب جذب و جلب دیگر حجاج شوند.

۶ـ خودداری از اقامه نماز جماعت درون کاروانها و حتی المقدور شرکت نمودن در نماز جماعت حرمین شریفین و در صورت دوری راه شرکت کردن در نماز جماعت مساجد محل.

۷ـ هنگام طواف از حرکت دسته جمعی و سریع و عجولانه و تنه زدن به دیگران جدا باید خودداری نمود و روحانیون و راهنمایان محترم گروهها باید وقت بیشتری را مصروف نموده و حجاج را در دسته های کوچکتر و با آرامش بیشتر طواف دهنده و هم چنین هنگام حرکت از چادرهای منی به طرف حمرات از بلند کردن علامتهای مستهجن و ناهم آهنگ خودداری کنند و از پرچمهای خاص و با شعارهای اسلامی استفاده نمایند.

۸ـ شرکت یک پارچه در مراسم راهپیمائی و اجتماعتی که از جانب نماینده امام به منظور ابراز هم بستگی و وحدت با دیگر مسلمانان و یا به منظور ابراز انزجار و تنفر و افشاگری علیه آمریکا و صهیونیسم و دیگر جنایتکاران شرق و غرب اعلام می شود. چه اینکه فلسفه حج و بنای  خانه کعبه، قیام و قوام مردم است و با این اجتماعات عظیم و حرکت طوفنده امت اسلامی است که می توان موجبات قیام ملتها را فراهم نمود و شیوهٔ مبارز عملی و جدی با استکبار جهانی را به دیگر مسلمانان آموخت و خشم و وحشت ایادی آمریکا از حرکت عظیم حجاج ایرانی در سال گذشته خود نشانگر اهمیت و تاثیر آن در بیدار سازی امت اسلامی است . و البته باید در اینگونه مراسم کمال نظم و انتظام و متانت و آسایش دیگر مسلمانان را مراعات نمود و در عمل، ارزشهای والای انقلاب اسلامی را به نمایش در آورد تا به موجب فرموده امام صادق «ع» :

کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم

ــ مردم را با غیر زبان هایتان به خدا دعوت کنید. بتوانیم انقلاب شکوهمند اسلامی را به جهان صادر نمائیم.

۹ــ خرید سوغات و برخورد در بازار:

مسئله خرید سوغات حجاج ایرانی متاسفانه به دلیل عدم دقت در کیفیت و کمیت و نحوه برخورد با فروشندگان غالبا موجب بدبینیهائی گردیده است. صرف نظر از مسائل منفی اقتصادی که در این رابطه مطرح است و خود نیاز به بحث جداگانه ای دارد باید توجه داشت که حرکت دسته جمعی حجاج زن و مرد و گاهی کلیه اعضای یک گروه برای خرید جنس و تجمع آنان در یک نقطه، چانه زدنهای توام با خفت و خواری و خرید کالاهای غیر ضروری که مشابه آن در کشورمان موجود است و یا اینکه ساخت کشورهای دشمن همانند آمریکا است، مناسب با شئون ملت رشید و بزرگوار ایران نیست و کیان ابهت انقلاب و عزت نفس موُمن را خدشه دار می کند و توجه بیش از حد به امر خرید سوغات و اشتغال به آن خود موجب سلب توفیقات معنوی و حضور قلب لازم جهت اعمال حج می گردد.

و تاسف آور اینکه بعضی از عناصر سودجو و چه بسا ضد انقلاب در برخی از موارد تحت پوشش سفر حج اقدام به قاچاق ارز و یا فروش پول ایران در بازار ارزی سعودی می کنند و از این طریق موجبات وهن جمهوری اسلامی را فراهم می کنند که در این رابطه بر تمام برادران و خواهران لازم است از اینگونه اعمال رذیلانه و پست جلوگیری به عمل آورند.

 

ویژگی عاطفی حجاج ایرانی با یکدیگر

نوعا سفر حج خاطره ای فراموش نشدنی در زندگی یک مسلمان است که با شور و اشتیاق و با زحمت و مشکلات موفق به انجام آن گردیده و همواره یاد آن را با قداست خاص گرامی داشته و تمام لحظات تلخ شیرین آن و همه اماکن و زیارتگاهها و نیز نحوه معاشرت و برخورد همسفران با او در خاطرش می ماند، لذا این سفر ملکوتی و برخورد اسلامی همسفران می تواند اثر فوق العاده سازنده ای را در روحیه هر یک از حجاج داشته باشد. بدین جهت باید در این سفر مراقب کیفیت برخورد با دیگران و بخصوص افراد یک گروه نسبت به یکدیگر باشند تا خدای ناکرده رفتار ناشایست فردی موجب تاثیر منفی و یا رنجش خاطر مسلمانی نگردد و این سفر روحانی را بر خود و دیگران تلخ ننماید و با بزرگواری و گذشت، اختلاف سلیقه خود با دیگران و کمبودها و نارسائیها ی موجود را تحمل کند و در محیطی برادرانه و سرشار از محبت و صمیمیت موجبات سیر ملکوتی خود و همراهان را فراهم نموده از توجه بیش از حد به رفاه و آسایش و خوراک پرهیز نماید و با تعاون و همکاری عمومی که از آداب و رسوم سفر اسلام و از سنتهای پیغمبر اکرم «ص» است در تمام مراحل سفر از بار مشکلات و نارسائیها بکاهد.

در پایان به لحاظ اهمیت فوق العاده حج و گستردگی ابعاد این سفر معنوی، به روحانیون گروهها و مسئولین محترم تبلیغات حج و صدا و سیمای جمهوری اسلامی توصیه می کنم که آموزش مسائل حج را از هم اکنون آغاز نموده و ریزه کاریهای این عمل سیاسی عبادی را همراه با تفسیر و توجیه فلسفه آن به حجاج محترم و راهیان خانه خدا آموزش دهند.

با آرزوی توفیق روز افزون جهان اسلام و سربلندی جمهوری اسلامی ایران.

17دسامبر/16

نظام امامت طرح تشکل در اسلام قسمت دوم

حجه الاسلام یحیی سلطانی

وظایف کلی امام

برای امام (غیر از ولایت تکوینی که مخصوص امام معصوم است) وظائفی در اسلام معین شده که مهمترین آنها دو وظیفه است:

وظیفه اول ــ تعلیم و تربیت و هدایت و ارشاد مردم به سوی خدا و راهنمائی آنها در انجام وظائف مذهبی.

وظیفه دوم ــ تنظیم شئون سیاسی و اداره امور کشور براساس قوانین و مقررات اسلام.

از احادیث و مدارک مذهبی استفاده می شود که همه ی شئون سیاسی و مذهبی مردم باید در دست امام باشد. و اگر امام از طرف خدا نباشد که بندگان خدا به راهنمائی او، وظائف مذهبی خود را انجام دهند، راه عذر برای بندگان باز است و خداوند برای مؤاخذه آنها حجت و برهانی ندارد.

از حضرت رضا (ع) نقل شده که فرمود: حجت برای خدا بر خلق او تمام نمی شود مگر به وسیله ی امام که مردم او را به امامت شناخته باشند:

” عن ابی الحسن الرضا (ع) قال: ان الحجه لا تقوم لله علی خلقه الا بامام حتی (حی) یعرف ” . (اصول کافی باب الحجه).

از حضرت صادق (ع) نقل شده که هرگز زمین از حجت خالی نمی ماند (و همیشه در روی زمین از طرف خداوند راهنمای عالمی هست) که مردم را به حلال و حرام خدا آشنا می کند و آنها را به راه خدا دعوت می نماید:

” عن ابی عبدالله (ع) ما زالت الارض الا و لله فیها الحجه یعرف الحلال و الحرام و یدعوا الناس الی سبیل الله “.

و از ابی بصیر نقل شده که امام فرمود: هرگز خداوند زمین را بدون عالم نمی گذارد و اگر عالم نباشد حق از باطل شناخته نمی شود:

” عن ابی بصیر عن احدهما قال: قال ان الله لم یدع الارض بغیر عالم و لولا ذالک لم یعرف الحق من الباطل “.

و حتی از روایات استفاده می شود که اعمال بنده ی خدا قبول نمی شود مگر این که از طرف خدا راهنما داشته باشد و اعمال خود را طبق راهنمائی او انجام دهد.

محمد بن مسلم می گوید: شنیدم که امام باقر (ع) می فرمود: هر کس بخواهد به وسیله ی عبادت خدا دین داری کند و برای عبادت بکوشد ولی پیشوا از طرف خدا نداشته باشد، کوشش های او (به جائی نمی رسد) و مقبول نیست و او گمراه و سرگردان است و اعمال او در نزد خدا ناپسند و حق تعالی از کارهای او ناراضی است. و در آخر حدیث می فرماید: به خدا سوگند هر کدام از این امت، امام عادل را که از جانب خدا تعیین شده نشناخته و نپذیرفته باشد، گمراه و سرگردان است و اگر در این حال بمیرد با مرگ کفر و نفاق از دنیا رفته است:

” محمد بن مسلم قال: سمعت اباجعفر (ع) یقول: کل من دان الله عزوجل بعباده یجهد فیها نفسه و لا امام له من الله فسعیه غیر مقبول و هو ضال متحیر و الله شانیء لا عماله (الی ان قال) و کذالک و الله یا محمد بن اصبح من هذه الامه لا امام له من الله عزوجل ظاهر عادل اصبح ضالا تائها و ان مات علی هذه الحاله مات میته کفر و نفاق “.

(اصول کافی، کتاب الحجه)

در بحث امامت در کتاب های حدیث روایات فراوان داریم که مرجع امور مذهبی مردم را امام دانسته و می گوید: یکی از فلسفه های وجود امام این است که باید مردم در مسائل مذهبی به او مراجعه کنند و او باید حافظ احکام خدا باشد تا اگر افرادی بخواهند در دین خدا چیزی وارد کنند (و افکار التقاطی ایجاد نمایند) یا چیزی را از دین خدا کم کنند، امام از آنها جلوگیری نماید.

اسحاق بن عمار می گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود: زمین از امام خالی نمی ماند و این مطلب برای این است که هر گاه مؤمنین چیزی را (در دین) زیاد کردند، امام آنها را برگرداند و اگر چیزی را از دین کم نمودند،‌امام آن را کامل نماید:

” عن اسحاق بن عمار، عن ابی عبدالله (ع) قال: سمعته یقول ان الارض لا تخلوا الا و فیها امام کیما ان زاد المؤمنون شیئا ردهم و ان نقصوا شیئا اتمه لهم “.

(اصول کافی، کتاب الحجه)

از حضرت رضا (ع) نقل شده که فرمود: اصل امامت تکمیل کننده دین اسلام است و این مطلبی است که از کتاب خدا استفاده می شود، آن گاه فرمود: امامت، زمام دین و نظام مسلمین است کامل شدن نماز و زکوه (و سایر احکام) به وسیله امام است و امام است که حدود الهی را اجرا می کند و از دین خدا دفاع می نماید و مردم را به سوی خدا می خواند. حج و جهاد و تقسیم اموال و حفظ مرزهای اسلامی به وسیله ی او انجام می گیرد و حلال و حرام خدا را او به مردم معرفی می کند.

” عن الرضا (ع) (فی حدیث طویل) ان الله عزوجل لم یقبض نبّیه حتی اکمل له الدین … و انزل فی حجه الوداع و هی آخره عمره (ص) (الیوم اکملت لکم دینکم الایه) و امر الامامه من تمام الدین … ان الامام زمام الدین و نظام المسلمین… بالامام تمام الصلوه و الزکوه و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفییء و الصدقات و امضاء الحدود و الاحکام و منع الثغور و الاطراف الامام یحل حلال الله و یحرم حرام الله و یذب عن دین الله و یدعوا الی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه و الحجه البالغه ).

(اصول کافی، کتاب الحجه)

 

سازماندهی در نظام امامت

امام برای انجام این وظائف بزرگ و خطیر یک تشکیلات منظم و دقیق و سازمان یافته کامل لازم دارد تا بتواند اداره ی امور ملت را در همه ی ابعاد آن در سرتاسر کشور زیر نظر داشته باشد. امام بدون یک سازمان متشکل آن هم به گونه ای که اسلام دستو داده و از قرآن مجید و سخنان معصومین و شیوه حکومت علی (ع) استفاده می گردد، نمی تواند نقش اساسی خود را ایفا نماید و در حقیقت امامت، نفس تشکیلات و تشکیلات اسلامی همان نظام امامت است.

به طوری که از تاریخ اسلام و شیوه حکومت علی (ع) استفاده می شود سازماندهی در نظام امامت به این گونه بوده که از طرف امام در هر ولایتی به این گونه بوده که از طرف امام در هر ولایتی یک نفر به نام ” والی ” نصب می شده است که نماینده مستقیم امام بوده و ملت به وسیله ی او با امام مرتبط می شده اند.

والی با داشتن یک تشکیلات منظم متناسب با وضع آن روز، مرکب از دفتر داران و مشاورین و غیر هم، سرپرستی امور ولایت را بر عهده داشته و تصمیم های مرکز از طریق او به مردم اعلام می شده است.

دست والی در هر ولایت به جای دست امام بوده و افرادی که می خواستند با امام بیعت کنند با والی به نیابت از امام بیعت می کردند، به این گونه که والی از مردم برای امام بیعت می گرفت.

رابطه ی سیاسی مردم با امام از طریق والی برقرار می شده و گرد هم آئی های عمومی معمولا از طریق جمعه و جماعات انجام می گرفته است، و جالب این است که با اشراف کامل امام اداره امور هر ولایت به والی آنجا واگذار می شده است، به گونه ای که اکثر کارها در همان منطقه قابل حل بوده و با این طریق بوروکراسی و کاغذ بازیهائی که نتیجه ای جز اتلاف وقت و ایجاد نارضایتی ندارد بر مردم حاکم نبوده است.

 

وظایف والیان و نمایندگان امام

برای هر والی از طرف امام وظائفی بوده که مهمترین آنها وظائف زیر است:

۱ـ تشکیل نماز جمعه و جماعت و دعوت مردم به تقوی و پرهیزکاری و اصلاح جامعه به وسیله ی خطبه ها و سخنرانیها و برنامه ریزهای دیگر و نظارت بر تبلیغات و مراسم مذهبی.

۲ـ اعلام تصمیم های مرکز و ابلاغ خط سیاسی امام به مردم و ابلاغ خواسته های مردم به امام.

۳ـ نظارت بر کارهای اجرائی و هماهنگ نمودن ارگانها و مسئولین ادارات دولتی، و نظارت بر سایر کارهای اجتماعی مانند امور داد و ستد و معاملات شهر و تنظیم نرخ ها و جلوگیری از احتکار و گران فروشی ها و غیره.

۴ـ شناسایی افراد لایق و مورد اعتماد و استخدام آن ها در ادارات دولتی یا معرفی آنها به افراد مسئول.

 

و اینک دلائل مطلب

برحسب مدارک مذهبی و فتوای بزرگان فقهای اسلام، تشکیل جمعه و جماعت از وظائف مسلم امام و بر عهده ی والیان و کسانی بوده است که از طرف امام منصوب می شدند و با بودن آنها دیگران آن را انجام نمی دادند.

از علی (ع) نقل شده است که آن حضرت فرمود هر گاه خلیفه وارد شهر گردید باید مردم را برای تشکیل نماز جمعه گرد آورد و این کار با بودن او به دیگری نمی رسد.

” عن علی (ع) قال: (( اذا قدم الخلیفه مصرا من الامصار جمع بالناس لیس لاحد ذالک غیره )) “.

(جامع الاحادیث، ج ۶، ص ۸۰)

فضل ابن شاذان از حضرت رضا (ع) نقل نموده است که آن حضرت فرموده: اگر گفته شود چرا در نماز جمعه خطبه قرار داده شده جواب این است که جمعه روز حضور عمومی مردم است و شارع مقدس می خواسته است برای امیر وسیله ای باشد تا مردم را پند و اندرز دهد و بر‌ آن چه مصلحت دین و دنیای آنها است واقف سازد (و به عمل وادار سازد) و نیز آنها را در جریان رویدادهائی که به نفع یا ضرر آنها در گوشه و کنار جهان می گذرد قرار دهد … و اگر بگویند چرا باید دو خطبه خوانده شود جواب گفته می شود برای اینکه یک خطبه، مخصوص حمد و ثناء و تقدیس خداوند باشد و در خطبه ی دیگر پیرامون نیازهای مردم و مسائل اجتماعی و معذرت خواهی ها و دعاها و دعوت ها و بیم دادن ها صحبت شود و امیر در خطبه ی دوم مردم را در جریان تصمیم هائی که برای آنها گرفته و امر و نهی هائی که برای آنها صادر نموده است قرار دهد:

” عن فضل ابن شاذان عن الرضا (ع) قال: انما جعلت الخطبه یوم الجمعه لان الجمعه مشهد عام فاراد ان یکون للامیر سبب الی موعظتهم و ترغیبهم فی الطاعه و ترهیبهم من المعصیه و توقیفهم علی ما اراد من مصلحه دینهم و دنیاهم و یخبرهم بما ورد علیهم من الافاق و من الاهوال التی لهم فیها المضره و المنفعه … و انما جعلت خطبتین لیکون واحده للثناء علی الله و التمجید و التقدیس لله ــ عزوجل ــ و الاخری للحوائج و الاعذار و الانذار و الدعاء و لما یرید ان یعلمهم من امره و نهیه ما فیه الصلاح و الفساد “.

(وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۴۰)

از این حدیث شریف چند نکته مهم استفاده می شود، نکته اول این است که ائمه جمعه امرا و فرمانروایان بوده اند و امام جمعه بالاترین مقام در شهر بوده است، و به تعبیر دیگر نماز جمعه در اصل به امامت افرادی برگذار می شده که نماینده ی ولی امر بوده اند و امر و نهی ها و تصمیم گیری ها نیز در دست آنها بوده است. نکته دوم این که در گردهمایی عمومی در روز جمعه توسط امام جمعه که امیر هم بوده رویدادها و حوادث کشورها تحلیل می شده است و مردم در جریان امور قرار می گرفتند. نکته ی سوم این است که در نماز جمعه امیر، مردم را در جریان تصمیم هائی که برای آن ها می گرفته قرار می داده و آنها را بر مصالح و مفاسد کارها آگاه می نموده است و به طور کلی تمام خط مشی سیاسی و موضع گیریهای کلی و مقطعی در اختیار مردم قرار می گرفته است و مردم با وظائف اجتماعی و مشی سیاسی خود هر هفته در نماز جمعه آگاه می شدند. علاوه بر اینکه تشکیل نماز جمعه کار رسمی والیان بوده جماعت های معمولی نیز توسط آنها برپا می شده است و مردم به نماز آنها حاضر می شدند. بنابر نقل نهج البلاغه (نامه ۵۲) علی (ع) بخش نامه ای صادر نموده که در آن کیفیت اقامه ی نماز جماعت را به والیان ابلاغ فرموده است. از آن بخشنامه استفاده می شود که اصل تشکیل جماعت توسط والی، مسلم بوده و امام (ع) آن بخش نامه را به عنوان یک دستور برای کیفیت برگزاری آن صادر فرموده است، و همین مطلب از عهدنامه مالک اشتر نیز استفاده می شود. در آن عهدنامه امام (ع) می فرماید: هر گاه به نماز ایستادی به گونه ای نماز بخوان که مردم را متنفر نسازی و نماز خود را هم ضایع نکرده باشی (در عین حال که باید نماز را با طمانینه بخوانی، آن را طولانی نکن) زیرا در بین مردم افرادی هستند که بیمار و ناتوان می باشند و افرادی هم کارهای لازم دارند که باید به کار خود برسند:

” و اذا قمت فی صلوتک للناس فلا تکونن منفرا و لا مضیعا، فان فی الناس من به العله و له الحاجه… “.

از این دستور به خوبی استفاده می شود که والی در شهر عهده دار اقامه ی جماعت بوده است.

 

اهمیت حضور در نماز جمعه

برای این که هم بستگی کلیه اقشار ملت با والی محفوظ بماند و تشکل آنها محکم و استوار باشد اسلام تاکید نموده است که مردم در نماز جمعه حاضر شوند و نماز جمعه را هر چه با شکوهتر برپا نمایند. در بعضی از روایات آمده است که علت نامگذاری روز جمعه به نام جمعه این است که خداوند در روز میثاق، مردم را جمع کرده و از آنها پیمان ولایت گرفته است، بنابراین می توان گفت روز جمعه، روز تجدید عهد مردم با ولایت و روز تجدید همان میثاق است:

” عن الصادق (ع) سمیت الجمعه جمعه لان الله جمع الخلق لولایه محمد و اهل بیته (ص). و عن ابی جعفر (ع) قال له رجل کیف سمیت (ای جمعه) الجمعه؟ قال: قال ان الله عزوجل جمع فیها خلقه لولایه محمد (ص) و وصیه فی المیثاق فسماه یوم الجمعه لجمعه فیها خلقه “.

(جامع الاحادیث، باب ۴۱، صلاه الجمعه)

خداوند در سوره جمعه خطاب به مومنان می فرماید: (هر گاه در روز جمعه ندای (موذن) برای نماز بلند شود به سوی یاد خدا (یعنی نماز جمعه) بروید و دست از خرید و فروش بردارید که این کار برای شما بهتر است اگر آگاهی داشته باشید).

از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: هر قدمی که برای رفتن به نماز جمعه کوشیده باشد خداوند آن را در آتش نمی سوزاند:

” قال الصادق، جعفر ابن محمد (ع) ما من قدم سعت الی الجمعه الا حرم الله جسده علی النار “.

(جامع الاحادیث، ج ۶، ص ۴۹)

و نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود: … سبقت گرفتن و جلو افتادن شما به سوی بهشت (در قیامت) به اندازه ی سبقت گرفتن شما به سوی نماز جمعه است. و همین مضمون از امام باقر (ع) نیز نقل شده است:

” قال ابوعبدالله: فضل الله یوم الجمعه علی غیرها من الایام … و انکم تتسابقون الی الجنه علی قدر سبقکم الی الجمعه “.

(وسائل، ج ۵، ص ۷۰)

مردی خدمت رسول خدا (ص) عرض کرد من آماده ی حج شدم ولی برایم مقدر نیست. رسول خدا فرمود بر تو باد حضور در نماز جمعه که آن حج بینوایان است:

” علیک بالجمعه فانها حج المساکین “.

(جامع الاحادیث، ج ۶، ص ۴۷)

از علی (ع) نقل شده است که هر کس برای رفتن به نماز جمعه از خانه بیرون رود و در راه بمیرد برای او بهشت است:

” رجل خرج الی الجمعه فمات فله الجنه “.

و از رسول خدا نقل شده است که فرمود: شب معراج که مرا به آسمان بردند، فرشتگانی را دیدم که می گفتند خدایا بیامرز کسانی را که به نماز جمعه حاضر می شوند، خدایا بیامرز کسانی را که روز جمعه غسل می کنند:

” قال رسول الله: لما اسری بی الی السماء لیله المعراج رایت تحت العرش … و ملائکه ناشری اجنحتهم یسبحون الله و یهللونه و یقولون اللهم اغفر للذین یحضرون صلوه الجمعه، اللهم اغفر للذین یغتسلون یوم الجمعه “.

 

جمعه، مقدس ترین روز در هفته

روز جمعه از نظر اسلام دارای قداست خاصی می باشد که برای هیچ کدام از ایام هفته (به عنوان روز هفته) این قداست نمی باشد.

در روایات آمده است: (هر کس جمعه را به عظمت نشناسد و حق آن را ادا نکند سزاوار آتش است. خداوند از میان هر چیزی را و از میان روزها جمعه را برگزیده است. آفتاب هیچ روزی طلوع نکرده که بالاتر از روز جمعه باشد. خداوند روز جمعه کارهای نیک بندگان را چند برابر به حساب می آورد و بدیهای گذشته ی آنها را محو می کند. روز جمعه سید روزها است، خداوند درجات بندگان را در این روز بالا می برد و دعاهای آن ها را مستجاب می نماید و حوائج آنها را برآورده می کند و ناراحتی ها را برطرف می سازد (بندگانی را که در این روز به سوی خدا روند) از آتش دوزخ آزاد می کند. اگر در شب یا روز جمعه مسلمانی بمیرد او اجر شهید دارد و عذاب قبر از او برداشته می شود. روز جمعه برای مسلمانان عید است، موقتا برداشته می شود، روز جمعه رحمت خدا بر مؤمنان نازل می گردد، در روز جمعه ساعتی هست که در آن ساعت همه ی دعاها مستجاب می شود).

(جامع الاحادیث، صلوه الجمعه)

آری! در همین روز با عظمت، مردم با حضور یکپارچه خود در نماز جمعه نسبت به مقام ولایت امر اعلام وفاداری نموه و مراتب اطاعت خود را اعلام می نمایند و به وسیله ی ایراد خطبه ها و گزارشهای امام جمعه از سرنوشت خود مطلع می گردند و در صفوف متراکم در آن روز مقدس همبستگی خود را اعلام می نمایند و چه پر شکوه است این همبستگی که با معنویت و عرفان الهی توام شده و همه را به خدا متوجه می سازد.

 

کناره گیری از نماز جمعه

کناره گیری افراد از جماعت مسلمین اگر به منظور بی اعتنائی به جماعت و اعلام مخالفت با آن باشد گناه شمرده شده است، زیرا هر مسلمان وظیفه دارد با اجتماع مسلمین همراه باشد.

از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: من شما را به پنج کلمه امر می کنم که خداوند مرا به آنها امر فرموده است (یکی از آن پنج چیز) تشکیل جماعت است، سپس فرمود: هر کس به اندازه ی یک وجب از جماعت مسلمین خارج شود ریسمان اسلام از سر او برداشته می شود (این تعبیر کنایه از این است که دور شدن و کناره گیری مسلمان از تشکل مسلمین و اجتماعات آن ها با اسلام سازگار نیست اگر چه کناره گیری اندک باشد).

” قال رسول الله (ص): و انا آمرکم بخمس کلمات امرنی الله عزوجل بهن الجماعه و السمع و الطاعه‌و … فمن خرج من الجماعه قید شبر فقد خلع ربقه الاسلام من رأسه الا ان یراجع “.

(سنن بیهقی، ج ۸، ص ۱۵۷)

از امام هفتم نقل شده است که فرمود: سه چیز از گناهان هلاک کننده است، یکی از آنها شکستن بیعت و دیگری ترک سنت و سوم جدا شدن از جماعت است.

رهبران اسلام افرادی را که به نماز جمعه و جماعت حاضر نمی شوند نکوهش نموده و بی اعتنائی به شأن جماعت را گناه دانسته اند.

در روایات آمده است که هر کس بدون عذر، سه هفته نماز جمعه را ترک کند خداوند بر دل او مهر نفاق می زند:

” عن رسول الله (ص): من ترک ثلاث جمع متعمدا من غیر عله طبع الله علی قلبه بخاتم النفاق “.

از امام صادق و امام باقر (ع) نیز چند حدیث به همین مضمون نقل شده است.

(جامع الاحادیث، ج ۶، ص ۵۱)

ادامه دارد

 

17دسامبر/16

نگاهی به رویدادها

 

جنگ

* ۲۲ هزار مین در منطقه چنگوله مهران کشف و خنثی شد.

۲۵/۳/۶۲

* رزمندگان اسلام یک پاسگاه مرزی، ۳ تانک، ۴ خودرو و ۳۰ تن از قوای کفر را نابود کردند.

۲۹/۳/۶۲

* نیروهای اسلام در مرز سردشت بر دو شهر عراق مشرف شدند.

۲/۴/۶۲

* گردانهای ۳ و ۸ لشگر کرکوک عراق در عملیات ضربتی قرارگاه حمزه منهدم شدند.
۵/۴/۶۲

* ارتفاعات مهم و سوق الجیشی مشرف به شهرهای کرکوک و قلعه دیزه عراق به تصرف رزمندگان اسلام در آمد.

۵/۴/۶۲

* سکوی نفتی الامیه عراق در خلیج فارس به وسیله ی غرور آفرینان نیروی هوائی ارتش جمهوری اسلامی ایران بمباران شد.

* جنگنده های تیز پرواز ایران یک هواپیمای عراقی را شکار کردند.

۹/۴/۶۲

* خاکریز تماس و استراتژیک دشمن در اطراف پاسگاه شرهانی به تصرف نیروهای اسلام در آمد.

۱۳/۴/۶۲

* عراقیها در حمله به شرهانی با ۵۰۰ کشته عقب نشینی کردند.

۱۴/۴/۶۲

* مواضع نظامی دشمن در منطقه طویله عراق زیر آتش شدید توپخانه ارتش جمهوری اسلامی ایران منهدم شد.

۱۶/۴/۶۲

* جنگنده ی شکاری ایران، هلیکوپتر عراقی را بر فراز سکوهای الامیه و البکر سرنگون کرد.

۲۰/۴/۶۲

 

انقلاب و جهان

* ۸ تن از شیعیان مخالف رژیم سعودی که در آوریل گذشته در عربستان سعودی بازداشت شده بودند از داخل هواپیما به صحرای ربع الخالی پرتاب شدند.

۲۱/۳/۶۲

* در پی حملات انقلابیون، نیروهای صهیونیستی ۲۵۰ تن از مسلمانان لبنانی و فلسطینی را بازداشت کردند.

۲۱/۳/۶۲

* ترکیه تسهیلات جدید مالی و تجاری در اختیار عراق گذاشت.

۲۱/۳/۶۲

* هزار تن از مردم مصر در حالی که شعارهائی علیه قرار داد کمپ دیوید می دادند در خیابانهای مرکزی قاهره دست به راهپیمائی زدند.

۲۱/۳/۶۲

* مجاهدین افغانی یک کاروان نظامی در شرق کابل را مورد تهاجم قرار داده و ۱۵ دستگاه تانک و خودرو نظامی را منهدم کردند.

۲۳/۳/۶۲

* ۱۴ سرباز و مقام رسمی حزب کمونیست توسط مجاهدین افغان کشته و مجروح شدند.

۲۴/۳/۶۲

* ۷ هزار اسیر فلسطینی و لبنانی به زندان های نامعلوم در اسرائیل منتقل شدند.

۲۴/۳/۶۲

* صهیونیست ها اهالی شهرک دیر قانون را دسته جمعی شکنجه و ۲۵۰ تن از کودکان ۵ تا ۱۲ ساله ی این شهرک را باز داشت کردند.

۲۵/۳/۶۲

* در پی مقررات منع عبور و مرور مردم کشمیر ۲۴ ساعت در منازل حبس شدند.

۲۶/۳/۶۲

* پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دربار سعودی بودجه نظامی خود را به چهار برابر افزایش داده است.

۲۶/۳/۶۲

* ۱۸۰۰ کارمند پاکستانی برای بازآموزی به آمریکا می روند.

۲۶/۳/۶۲

* دختران مسلمان و مذهبی ترکیه حاضر نشدند بدون حجاب در جلسات امتحان شرکت کنند.

۲۸/۳/۶۲

* صهیونیست ها امام جمعه و ۷۸ تن از مردم شهر دیر قانون را به اسارت بردند.

۲۹/۳/۶۲

* درگیری مخالفان و موافقان عرفات ۱۰ کشته و مجروح به جای گذاشت.

۳۰/۲/۶۲

* آلمان و فرانسه عراق را به موشکهای پیشرفته زمین به هوای رونالد ۲ مجهز می کنند.

۳۱/۳/۶۲

* در یک حمله ی موشکی توسط انقلابیون مسلمان عراقی، تلمبه خانه لوله های نفت عراق که از ترکیه می گذرد منفجر شد.

۴/۴/۶۲

* میتران اعتراف کرد،شکست عراق در مقابل ایران به منزله شکست فرانسه است.

۵/۴/۶۲

* سوریه عرفات را متهم به مذاکره محرمانه با آمریکا، اسرائیل و اردن کرد.

۵/۴/۶۲

* پیشمردگان کرد مسلمان عراقی در یک درگیری در استان دهوک ۱۶ تن از مزدوران از جمله یک سرهنگ ارتش بعثی صهیونیستی عراق را به هلاکت رساندند.

۶/۴/۶۲

* رادیو رژیم صهیونیستی: حملات چریکی مسلمانان جنوب لبنان نیروهای اسرائیلی را گیج کرده است.

۷/۴/۶۲

* صدام: ما برای حفظ مناطقی که برای غرب از نظر استراتژیکی و اقتصادی حیاتی هستند می جنگیم.

۸/۴/۶۲

* هزاران ایرلندی با شعارهای مرگ بر آمریکا از معاون ریگان استقبال کردند.

۱۵/۴/۶۲

* صهیونیست ها تظاهرات گسترده مردم فلسطین در روز قدس را به گلوله بستند.

۱۸/۴/۶۲

* مسلمانان فیلیپین در تظاهرات روز قدس پرچسم رژیم اشغالگر قدس را به آتش کشیدند.

۱۸/۴/۶۲

* ۴۰۰ تن از دانشجویان ایرانی مقیم فیلیپین ستاره داود در سفارت اسرائیل در مانیل را پائین کشیدند و پرچم صهیونیستی و صورتکهائی از بگین، ریگان و صدام را به آتش کشیدند.

۱۸/۴/۶۲

* به مناسبت روز جهانی قدس صدها مسلمان مرد و زن روز جمعه با برپائی راهپیمائی در مرکز شهر دیترویت آمریکا اقدامات درد منشانه و تجاوزات رژیم بعثی صهیونیستی عراق را محکوم و حمایت خود را از جمهوری اسلامی اعلام کردند.

۱۸/۴/۶۲

* به مناسبت روز جهانی قدس مسلمانان ایرانی و غیر ایرانی مقیم پاریس با حضور در یکی از مساجد بزرگ این شهر و اقامه نماز جمعه، ضمن برپائی تظاهرات، نفرت و انزجار خود را از اشغال گران قدس و صهیونیسم بین اللملی ابراز داشتند.

۱۸/۴/۶۲

* مسلمانان فلسطینی با در دست داشتن قرآن کریم و شعار الله اکبر به مناسبت روز جهانی قدس در اطراف مسجد الاقصی به تظاهرات پرداختند.

۱۸/۴/۶۲

* مردم مسلمان کویت در مراسم روز جهانی قدس خواستار نبرد مسلحانه برای آزادی قدس شریف شدند.

۱۸/۴/۶۲

* روحانیون شیعه و سنی در مسجد حیدری راولپندی خواستار ایجاد نیروهای مشترک اسلامی برای مبارزه علیه اسرائیل شدند.

۱۹/۴/۶۲

* پلیس فرانسه چندین بار در صدد ایجاد مانع در طول مسیر راهپیمایان روز قدس بر آمد که در مقابل خروش تظاهر کنندگان و فریادهای اعتراض آمیز آنان عقب نشینی کرد.

۱۹/۴/۶۲

* در حالی که مردم مسلمان فلسطین اشغالی قرآن در دست داشتند و با فریاد الله اکبر رو در روی نیروهای ارتش صهیونیستی ایستاده بودند، صهیونیستها در شهر ابرون اعلام حکومت نظامی کردند.

۱۹/۴/۶۲

* مسلمانان فلسطینی قطار قدس ــ تل آویو را از خط خارج کردند.

۲۰/۴/۶۲

 

اخبار داخلی

* رئیس جمهور: اقتصاد ما مثل عراق به دلارهای حکام مرتجع منطقه وابسته نیست که هر وقت کاسه مان خالی شد دست به گدائی بزنیم.

۲۱/۳/۶۲

* جزئیات لایحه عملیات بانکی بدون ربا (بهره) تصویب شد.

۲۳/۳/۶۲

* از ابتدای جنگ تا کنون بیش از ۷۶۵۰۰ واحد مسکونی در خوزستان توسط صدامیان ویران شده است.

۲۴/۳/۶۲

* تنها زن مجتهده جهان اسلام در گذشت.

 

۲۴/۳/۶۲

* نخست وزیر: راز قدرت ما در برخورد با مسائل بین المللی همین ارزش گذشت و عشق به شهادت است.

۲۶/۳/۶۲

* توسط مزدوران بعثی در بمباران روستاهای پیرانشهر ۲ روستائی شهید و ۱۴ نفر مجروح شدند.

۲۸/۳/۶۲

* دادگاه انقلاب اسلامی مرکز پروانه وکالت ۵۷ وکیل دادگستری سابق را باطل اعلام کرد.

۳۱/۳/۶۲

* مردم نمازگزار تهران طی سه ماه ۷۰ میلیون تومان به جبهه ها کمک کردند.

۱۵/۴/۶۲

* هاشمی رفسنجانی: در این هواپیما ربائی که درست قبل از مراسم روز قدس انجام می گیرد، دست کویت، فرانسه و تحقیقا آمریکا در کار است.

* نخست وزیر: امت مسلمان ما گرایشهای ضد انسانی شیوخ پرخور منطقه را نابود خواهد کرد.

۱۸/۴/۶۲

* هاشمی رفسنجانی: تا شراین قارون های جنوب خلیج فارس از سر مردم مسلمان کنده نشود، شر اسرائیل کنده نخواهد شد.

۱۸/۴/۶۲

* کنسولگری و انجمن فرهنگی فرانسه در اصفهان و تهران تعطیل شد.

۱۹/۴/۶۲

 

اختراع و اکتشاف

* ترمز آنتن گیرنده دستگاه ماهواره ای به وسیله ی متخصصین ایرانی ساخته شد.

۲۱/۳/۶۲

* برای اولین بار در ایران، دستگاه کلیه مصنوعی ساخته شد.

۲/۴/۶۲

* یک دستگاه اورژانس سیار توسط کارگر مبتکر شیرازی ساخته شد.

۴/۴/۶۲

* برای اولین بار ده دستگاه پمپ بادی در سیستان و بلوچستان ساخته شد.

۵/۴/۶۲

* ترانس قدرت برقی برای اولین بار در ایران ساخته شد.

۱۵/۴/۶۲

 

عمران

* ۳۵ هزار خانه در مناطق جنگ زده بازسازی و احداث شد.

۲۲/۳/۶۲

* ۱۰۳ هزار هکتار از اراضی آماده کشت و ۵۷۱۷۷ هکتار زمین به زیر کشت برده شد.

۲۲/۳/۶۲

* ۵/۴۱ میلیارد ریال اعتبار امسال برای اجرای طرحهای عمرانی و رفاهی اصفهان اختصاص یافت.

۲۲/۳/۶۲

* ۱۰۰ روستا در سیستان و بلوچستان با تلاش جهاد سازندگی صاحب برق شد.

۲۳/۳/۶۲

* جهاد سازندگی، ۳۲۴ کیلومتر جاده نظامی و تدارکاتی در مناطق سر پل ذهاب قصر شیرین، هرسین احداث کرد.

۲۵/۳/۶۲

* ۲۱۱۷ قطعه زمین در استان اصفهان به متقاضیان واجد شرایط واگذار شد.

۲۵/۳/۶۲

* ۸۳۰۰ خانه در مناطق جنگ زده خوزستان بازسازی شد.

۲۹/۳/۶۲

* ۱۱۶۱۹۴ هکتار زمین به طور موقت و دائم به کشاورزان آذربایجان شرقی واگذار شد.

۳۰/۳/۶۲

* ۹۵۴ واحد مسکونی ویران شده جنگی در ایلام بازسازی شد.

۲/۴/۶۲

* ۴۶۰۰ شماره تلفن در استان مازندران واگذار شد.

۸/۴/۶۲

* تولیدات نور ذوب آهن از مرز ۱۲۰ هزار تن گذشت.

۱۵/۴/۶۲

 

پوزش و تصحیح:

در بعضی از نسخ مجله، کلمه ” گردانند ” در اول صفحه ۱۷ (مقاله آیه الله العظمی منتظری) آمده است که این کلمه زیادی است و موردی ندارد. با پوزش از خوانندگان عزیز، امیدواریم با توجه به این اشتباه، عذر ما را بپذیرند.

 

 

 

 

 

 

 

17دسامبر/16

یادی از شهدا

قسمتی از وصیت نامه شهید غلامرضا صادقی

مسئولیت ما بسیار سنگین است و با دادن هر شهیدی بر مسئولیت ما افزوده می گردد و ما باید از عهده اش برآئیم اگر می خواهیم رستگار باشیم که شهید مظلوم بهشتی (ره) فرمودند بهشت را به بهانه نمی ـ دهند.

مبادا درباره دین خدا برای خود بهانه ای بیاوریم و مسئله را برعکس واقعیت برای خودمان توجیه کنیم چون زمان ما زمانی است که اگر لحظه ای توقف و یا سستی داشته باشیم اگر لحظه ای غافل باشیم و خواب ما را در خود بگیرد اسلام به خطر می افتد باید جوابی برای خود آماده کنیم که فراد که می میریم در نزد شهدا شرمساز نباشیم ما که هم اکنون در ده کوچک خودمان که شاید ۱۰۰۰ نفر جمعیت دارد چهارده شهید داده آیا چه جوابی می توانیم در مقابل این خونها داشته باشیم. لطف کنید به دوستانم بگوئید که اگر فردا شهدا جلویتان را بگیرند و بگویند چه دلیلی قانع کننده داری که اسلحه ی خونین مرا در بغل نگرفتی و نشستی تا خون من بر زمین خشک شد و اگر سوال کنند تو در دنیا برای اسلام چه کرده ای چه جوابی خواهیم داشت؟؟ نمی دانم من از گناهانم به خدا پناه می برم و فقط به فضل خدا امیدوارم و این را به حق می دانم که اگر خدای ناکرده خداوند گناهان ما را نیامرزد چه کنم.

الهی عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک

خدایا ما را فردا پیش شهدا خجل و شرمنده نساز و ما را از شفاعت آنها محروم مگردان. که این را خوب می دانم که اصلا نمی توانم ادعا کنم که وظیفه ای که به گردنم است انجام داده ام چون مسئولیت بسیار سنگین و دشوار است.

 

قسمتی از وصیت نامه پاسدار شهید حسن ثقفی

“… خدایا ترا شکر می کنم که من به جهاد رفتم و گرنه من کجا و شهادت کجا، چگونه در مقابل رحمتت سپاسگزاری کنم که لایق و شایسته شکر تو باشد. هنگامی که روح الله تکیه بر سلاح الله اکبر،‌حسن وار ندای هل من ناصر ینصرنی را سر داد، تمام مسلمانان جهان واجب است که به یاریش به خاطر قرآن بشتابند، در غیر این صورت مسلمان نیستند چون احساس مسئولیت ندارند… سرانجام با امدادهای غیبی خداوند به جبهه شتافتم و در مقابل نیروهای کفر ایستادم و سرانجام به آرزوی خود که شب و روز در فکر آن بودم رسیدم و معشوق خود را یافتم و به او پیوستم.

… سلام مرا به برادران و خواهران معلم برسانید و بگوئید: بچه های معصوم و بیگناه را درست تعلیم و تربیت کنند و این ارزشها زمانی به دست می آید که قدم اول، خود را تزکیه و تقوا را پیشه خود نمائید.. ”

 

قسمتی از وصیت نامه طلبه و پاسدار شهید ابوالقاسم درویشی

… برادران و خواهران به گوش باشید و بیدار، دشمن در هر آن نقشه ای جدید طرح می کند و بیدار است تا شما را به خواب کند و به مسائل جزئی مشغولتان کند و از مسائل مهم غافلتان سازد پس گول عوام فریبیها و حیله های او را نخورید و ساده اندیش نباشید که خون این عزیزان را با بی توجهی خودتان و کنار کشیدن خود و عدم قبول مسئولیت پایمال نکنید که این خیانت و جنایتی نابخشودنی در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی خواهد بود.

برادران و خواهران این سربازان امام زمان سلام الله علیه که جان خود را فدای قران می کنند از شما انتظار دارند شما هم اقلا گامی برای شناخت قرآن و احکام آن و پیاده شدن آن ها بردارید و مسئولیت خویش را فراموش نکنید.

برادران و خواهران: گول این دو روز دنیا و وعده های دروغ شیطان را نخورید و زندگی را به بطالت نگذارنید و این وقت های عزیز و طلائی را که با خون شهیدانمان به دست شما رسیده از دست مدهید که فردا از همگی ما در مورد نعمت ها خواهند پرسید از نعمت ولایت علی (ع) و خاندانش و از نعمت وجود ولایت فقیه و امام بزرگوار و علمای ربانی و از نعمت بزرگ آزادی در موارد مشروعش و … از هزاران چیز دیگر.

سخنی با برادران پاسدارم: برادرانم سخنان امام را باید شما آن چنان عمل کنید که برای دیگر مردم الگو باشید از پاسداری خوب پاسداری کنید، شما وارث خون چندین هزار پاسدار عزیز در خون غلطیده هستید برادران مبادا احکام غیر خدا در میان شما رخنه پیدا کند و مسیر شما را عوض نماید، مواظب باشید چشم به رهبر بزرگوار بیندازید و هر جا او قدم برداشت پا جای پای او بگذارید. برادران ما پاسداران بسیار عزیزی را که از دست دادیم که هر یک از آنها نمونه یک سرباز واقعی امام زمان بودند سعی کنید شما نیز مانند آنها باشید که هستید.

 

17دسامبر/16

منافع اقتصادی حجّ

حجه السلام مجید انصاری

“واذن فی الناس بالحج یاتوک رجالا وعلی کل ضامر یاتین من کل فج عمیق لیشهدوا منافع لهم”. حج یکی از اعظم عبادات الهی وبه تعبیر  امام صادق«ع» از ارکان اسلام است. امام صادق می فرماید: “بنی الاسلام  علی خمس :الصلوه والزکوه والصوم والحج والولایه” . _اسلام بر پنج چیز بنیان نهاده شده است:نماز ،زکات ،روزه،حج وولایت که در عین برخورداری از بلندترین مفاهیم عرفانی والهی، دارای جنبه های وسیع سیاسی واجتماعی واقتصادی است که شناخت مجموعه آنها می تواند اهمیت ونقش اساسی این حرکت بزرگ اسلامی را مشخص نموده وعلت تاکیدات قرآن کریم وروایات اهل بیت _ علیه السلام _را در مورد این عبادت عظیم روشن نماید ، تا آنجا که در برخی از این روایات تارکین حج را از زمره مسلمانان خارج ودر صف کافران قلمداد نموده است. در این مقاله به مسائل اقتصادی حج و ابعاد گوناگون آن اشاره شده است. گرچه خود این موضوع به تنهائی می تواند عنوان دهها مقاله تحقیقی باشد. استطاعت اولین  مسئله اقتصادی که در ارتباط با حج مطرح است ،استطاعت وتوانائی مالی فردی است که می خواهد این عمل بزرگ را انجام دهد. استطاعت وتوانائی مالی بعنوان یکی از شرایط وجوب حج از سوی فقهاء بزرگ اسلام وبه استناد آیه مبارکه “ولله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا” عنوان شده است. مفهوم استطاعت وسیع وشامل مواردی غیر از استطاعت مالی ،از قبیل توانائی جسمی ، وقت کافی ونبود موانع قهری دیگر نیز می شود. حد استطاعت  مالی ومیزان توانائی عبارت از دارا بودن بودجه کافی برای رفتن وبرگشتن وقدرت اداره زندگی متعارف خود وخانواده خود پس از بازگشت از مکه است.بنابراین حج بر کسانی واجب است که علاوه بر داشتن هزینه سفر واقامت در ایام حج و مصارف حج ،قدرت اداره زندگی روزمره خود وخانواده خود را نیز داشته باشند و طبعا شامل کسانی که در این حد از تمکن نیستند ،نمی شود واگر در این حالت کسی  با استفاده از قرض وفروش مایحتاج اولیه زندگی خود به مکه مشرف شود بعنوان حج واجب مشرف نمی شود وبعد از استطاعت مجددا باید حج انجام دهد. البته منظور از استطاعت ، داشتن پول نقد آماده نیست بلکه منظور، مجموعه دارائی است. لذا اگر شخصی برای ادارۀ زندگی  خود از حقوق مستمر روزانه ویا ماهانه استفاده می کند واضافه بر آن املاک ویا مستغلاتی دارد،بر او نیز حج واجب می شود. حج زمینه ساز تعاون عمومی وعامل تحکیم روابط اقتصادی. هنگامی که صحبت از فوائد ودستاوردهای اقتصادی حج می کنیم ، سخن از حجی است که در قرآن مجید تعریف و در روایات اهل بیت«ع» تفسیر و در سیره و روش  پیغمبر اکرم«ص» ترسیم شده است، نه حجی که امروز بصورت ناقص ومسخ شده از سوی وعاظ السلاطین ترویج و از سوی مسلمانان ناآگاه یاآگاه اسیر ودر بند اجرا می گردد بنابراین،در این بخش به دستاوردها و پیامدهای مفید و سودمند اقتصادی می پردازیم که در صورت اجرا وتحقق حج  مفهوم واقعی کلمه بدست می آید. محور عملیات حج و نیرومندترین جاذبه مکه خانه سنگی سالخورده ای است که همزمان با تاریخ آدم وفرزندان او ساخته شده ودر طول تاریخ علیرغم تخریبهای مکرر،‌بدست پیامبران برجسته الهی بازسازی و تا امروز نگه داری شده است.این خانه را خداوند بعنوان مایه برکت نام می برد: “ان اول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا” وبا صراحت در آیات دیگر قرآن ، فلسفه وجوب حج  را در عواملی از جمله قیام مردم  “جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس ” وبدست آوردن منافع” لیشهدوا منافع لهم” ذکر فرموده است که طبعا یکی از وجوه برکت ومنفعت ،مسائل اقتصادی جامعه اسلامی است که در احادیث بطور روشن وآشکار به زمینه های فعالیتها  ودستاوردهای اقتصادی حج اشاره شده است که به ذکر دو نمونه آنها اکتفا می کنیم :‌_۱ هشام بن حکم از امام صادق«ع»  راجع به فلسفه وجوب حج سوال می کند.حضرت در بخشی از پاسخ خود چنین می فرماید: “… ولینزع کل قوم من التجارات من بلد الی بلد وینتفع بذلک المکاری والجمال”. یعنی برای اینکه هر گروهی از مسلمانان کالاهای خود را از شهری به شهر دیگر منتقل نموده ومبادله کنند تا از این رهگذر هم خود سود برند و هم آنها که امر حمل ونقل را به عهده دارند. ۲_عن ابان بن تغلب: قال قلت لابی عبدالله«ع»: “جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس ؟فقال جعلها الله  لدینهم و معایشهم ” ابان بن تغلب از امام صادق«ع»  راجع به تفسیر ومعنای این آیه که خداوند کعبه را وسیله قیام برای مردم قرار داد ،سئوال می کند.حضرت می فرماید: خداوند کعبه را برای دین و زندگی ومعشیت مردم قرار داد.سوغات.گرچه آوردن سوغات برای دوستان و خویشاوندان ،یک سنت دیرینه و پسندیده ای است که میان مسلمانان معمول ومتداول بوده است اما با توجه به وضعیت بازارهای سعودی وانعکاس این عمل در سایر حجاج ،حتی المقدور باید آن را کاهش داد. جنبه های منفی خرید سوغات: ۱_خروج مقدار زیادی ارز مملکت که با زحمت فراوان وبا فروش نفت آن هم با مشکلاتی که بعد از انقلاب با آن روبرو هستیم بدست می آید وبا توجه به تعداد زیاد حجاج ایرانی رقمی بزرگ را تشکیل می دهد اگر چه به هر حاجی ۳۰۰۰ریال سعودی داده شود وسالانه یکصد هزار نفر به مکه مشرف شوند،همه ساله ۳۰۰میلیون ریال سعودی برابر با ۷۸۰میلیون تومان از کشور خارج می شود واین رغم غیر از ۴۰۰۰ریال سعودی است که به ازاء هر نفر حاجی هزینه می شود که در این رابطه نیز باید مسئولین سازمان حج وزیارت از اسراف و تبذیر وتنوع بیش از حد در خوراک حجاج جلوگیری کنند.،واین مسئاله در سال گذشته مورد اعتراض  اکثر حجاج بود،و زیاده روی در امر تغذیه به گونه ای بود که معنویت وحال عبادت را بعد از صرف آن همه  اطعمه واشربه رنگارنگ صلب می نمود.۲_کمک به بیگانه: از آنجائی که کلیه کالاهای موجود در بازارهای سعودی حتی جای نماز وتسبیح واشیائی از این قبیل از کشورهای غیر اسلامی وارد می شود ،بخصوص کالاهای صنعتی که بیشترین مشتری را در میان حجاج از ایرانیان دارد همگی از کشورهای غربی وارد می شود وبدینوسیله سالانه میلیاردها دلار از سرمایه مسلمانان جهان در این بازار موقت چند روزه به جیب کمپانیهای صنعتی بیگانه می ریزد. ۳_تاثیر منفی بر روی سایر حجاج: نظر به اینکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، توجه جهانیان به ایران وملت قهرمان او معطوف گردیده لذا در ایام حج ،مسلمانان جهان با دقت وکنجکاوی ،حجاج ایرانی را زیر نظرگرفته تا آثار مثبت ویا منفی انقلاب را در آن مشاهده نمایند هجوم بیش از حد وحرکت گروهی کاروانهای ایرانی برای خرید کالا می تواند به حیثیت وآبروی جمهوری اسلامی ایران لطمه وارد کند، متاسفانه عدم توجه به این مسائل در ایام حج موجب می شود که نحوه خرید ایرانیان ، چشمگیر ومورد توجه قرار گیرد واز عظمت وکرامت انسانی بدست آمده از انقلاب کاسته وشخصیت معنوی جمهوری اسلامی تحت الشعاع اینگونه اعمال قرار گیرد، لذا می توان جهت خرید ؛سوغات را بگونه ای تغییر داد که خود عامل تبلیغ جمهوری اسلامی ونشانگر روحیه همبستگی واتحاد آنان باشد، کما اینکه در سال گذشته بارهنمود نماینده امام ودیگر روحانیون عالیقدر ،بسیاری از حجاج محترم ایرانی بخشی از ارز خود را اختصاص دادند به خرید اشیاء مورد نیاز جبهه ها ویا سوغات برای رزمندگان. ۴_ تحت الشعاع قرار گرفتن حالتهای عرفانی واز دست دادن توفیقات معنوی حج: در رژیم گذشته بعلت وحشت از توجه مردم به فلسفه واقعی حج وتلاش عوامل رژیم ومدیران وروحانیون وابسته بعضی از گروهها بر بی محتوا کردن این عمل سیاسی وعبادی وخلاصه کردن آن در اعمالی ظاهری وبی معنا ورفت وبرگشتی تفریح گونه وتاجر مآبانه بود،متاسفانه رسوبات این برخورد در برخی از مسلمانان ساده لوح باقی است.لذا بعضی از حجاج از همان روزهای اولیه ورود به عربستان در فکر بازاریابی و برآورد قیمت وبالاخره خرید اجناس رنگارنگ هستند وحتی در هنگام زیارت وطواف ودیگر اعمال مقدس این سفر روحانی توجه و فکرشان به مظاهر فریبنده دنیا است وبجای دل کندن از ماسوی الله وایجاد رابطه معنوی با حضرت حق سبحانه وتعالی ویا رسول الله «ص» وائمه معصومین«ع» دلداده کالاهای کم ارزش دنیوی هستند. امام صادق«ع»  فرمود: “اقلل النفقه فی الحج تنشط للحج ولا تکثر النفقه فی الحج فتمل الحج”‌هزینه ومخارج حج را سبک بگیرید تا موجب نشاط در انجام حج گردد واز زیاده روی  در مخارج حج که موجب ملالت وبی رغبتی وسنگینی در اعمال حج می شود پرهیز کنید.تاسف بارتر اینکه بعضی از عناصر ناآگاه ویا دنیاپرست برخلاف مقررات جمهوری اسلامی ایران اقدام به صرف تومان ایرانی به ریال سعودی در بازارهای آن کشور می کنند واین عمل زشت علاوه بر اینکه خلاف شرع مقدس است ،موجب هتک حرمت مسلمانان ونیز کاهش قیمت پول ایران می گردد.وقتی که صرافان فرصت طلب سعودی به ازاء هر ۱۰۰۰تومان پول ایرانی فقط ۶۰یا۷۰ وحداکثر ۱۰۰ ریال می پردازند موجب بی اعتبار کردن نظام اقتصادی ایران است ولذا با توجه به اثرات منفی فوق نه تنها قاچاق ریال، عملی خلاف شرع است بلکه فروش مبلغ پولی که قانونا حجاج می توانند با خود داشته باشند نیز خلاف شرع ومصلحت عمومی مسلمین است.

 

17دسامبر/16

نظام امامت طرح تشکل دراسلام

حجه الاسلام یحیی سلطانی

نماز جماعت گردهم آیی پرشکوه و مظهر تشکّل اسلامی   قسمت سوم

نماز جماعت بالاترین مظهر تشکل در جامعۀ اسلامی و یک گردهم آئی پر شکوه وهمیشگی است نمازجماعت درنمازهای واجب درهر حال مستحب است و هرکسی واجد شرائط امامت باشد میتواند امام باشد و مردم به او اقتدا نمایندولی مهمترین جماعتهاکه دربلاد اسلامی برپا میشده جماعت والیان بوده و اکثرمسلمانان به جماعت آنها حاضر می شدند  به طورکلی جماعت دراسلام بسیار پراهمیت شمرده شده و تاکید شده است که مسلمانان به نماز جماعت حاضر شوند و نسبت به آن بی اعتنا نباشند،مخصوصا جماعتهائی که به امامت پیشوایان اسلام برپا میشده  حضور درآن لازم تر بوده است و افرادیکه به آن جماعت ها حاضر نمی شدندبه کیفر مخصوصی تهدید شده اند.ازرسول خدا نقل شده است که آن حضرت به گروهی (که از جماعت مسلمین کناره گیری داشتند) فرمود:یا درمسجد حاضر گردید یا خانه را به روی شما آتش میزنم: ” قال رسول الله لقوم: لتحضرنّ المسجد اولأ حرقنّ علیکم منازلکم” ( جامع الاحادیث ج۶،ص ۳۹۶)  از امام صاد ق(ع) نقل شده که فرمود: رسول خدا (ص) تصمیم گرفت افرادی را که درمنزل نماز می خواندند و به جماعت حاضر نمی شدند به کیفر برساند،در این بین مرد نابینائی آمد و عرض کرد: چشمهای من نابینا شده است و چه بسا صدای اذان را هم می شنوم ولی کسی را پیدا نمیکنم که مرابه مسجد بیاورد تا با شما نماز جماعت بخوانم. رسول خدا (ص) فرمود : از خانۀ خود تا مسجد طنابی بکش و موقع نماز طناب را بگیر و از راه آن طناب خود را به جماعت برسان : “عن ابی عبدالله (ع)قال :همّ رسول الله بإحراق قوم فی منازلهم

کانوا یصلوّن فی منازلهم و لا یصلّون الجماعه فأتاه رجل اعمی فقال یا رسول الله :انی ضریر البصر و ربمااسمع النداءو لااجد من یقودنی الی الجماعه و الصلاه معک فقال له النبی (ص) شدّ من منزلک الی المسجد حبلا و احضر الجماعه”

( جامع الاحادیث ، ج ۶،ص۳۹۶) ونیز از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود : به امیرالمؤمنین  علی (ع) خبر دادندکه عده ای به نماز جماعت مسجد حاضر نمی شوند .امام (ع) خطابه ای ایراد نمودندو درضمن آن چنین فرمودند: گروهی هستند که در مسجد برای نماز با ما حاضر نمی شوند،این گروه با ما مسلمانان هم غذا نشوندوبا ما مشورت ننمایند و باما رابطۀ ازدواج برقرار نکنند و از بودجۀ ما نگیرند مگر اینکه در جماعت ما حاضر شوند.پس از سخنرانی امام (ع) مسلمانان از آن گروه کناره گیری کردند ،با آنها هم غذا نشدند،به آنها همسر ندادند و از آنها همسر نگرفتند تا اینکه به جماعت مسلمانان حاضر شدند: ” عن ابی عبدالله (ع) :ان امیر المؤمنین (ع) بلغه ان قوما لا یحضرون الصلاه فی المسجد فخطب فقال : ان قوما لایحضرون الصلاه معنا فی مساجدنا فلایؤاکلونا و لایشاربونا ولا یشاورونا و لایناکحونا و لایأخذوا من فیئنا شیئااو یحضروا معنا صلاتنا جماعه … قال فامتنع المسلمون عن مؤاکلتهم و مشاربتهم و مناکحتهم حتی حضروا الجماعه مع المسلمین”

(جامع الاحادیث ، ج۶،ص۳۹۵) احادیث یاد شده که حاکی از سختگیری و شدت عمل نسبت به متخلفین از جماعت است مورد آنها نماز شخص رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) بوده است و با توجه به احادیث دیگر و اصل مستحب بودن نماز جماعت چنین به نظر میرسد که این سختگیری نسبت به کسانی بوده که به منظور اظهار بی اعتنائی، به نماز پیشوایان و زمامداران اسلامی حاضر نمی شدند و کناره گیری آنها علاوه بر بی اعتنائی به شأن جماعت ، جنبه مخالفت وکارشکنی سیاسی نیز داشته است (والله العالم). فضیل وزراره می گویند: ازامام (ع) پرسیدیم آیا نماز با جماعت واجب است؟ امام (ع) فرمود:اصل نماز واجب است اما تشکیل جماعت در همه نمازها واجب نیست لکن مستحب است (ولی ) کسی که به منظور رورگردانی از نماز جماعت(وبی اعتنائی ) به جماعت مؤمنین بدون علت  آنرا ترک نماید نماز ندارد.  “عن زراره و الفضیل،قالا : قلنا له الصلاه فی جماعه فریضه هی؟ فقال: الصلاه فریضه ولیس الاجتماع بمفروض فی الصلوات کلها ولکنها سنه من ترکها رغبه عنها و عن جماعه المؤمنین من غیر عله فلاصلاه له”. (وسائل،ج۵،ص۳۷۱).  از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: نیست مؤمنی که برای اقامه جماعت به طرف محل جماعت برودمگر اینکه خداوند سختی ها و هول های قیامت را برای اوتخفیف میدهد واو را وارد بهشت مینماید: “عن رسول الله (ص) (فی حدیث) فما من مؤمن مشی الی الجماعه الا خفّف الله علیه اهوال یوم القیامه ثم یؤمر به الی الجنه ” (وسائل ،ج۵ ،ص۳۷۳).

وازامام صادق (ع) نقل شده است که فرمود هر کس به اندازۀ یک شبر از جماعت مسلمین دور گردد ریسمان اسلام ازگردن او برداشته می شود: “عن ابی عبدالله (ع) قال :من خلع جماعه المسلمین قدر شبر خلع ربق الایمان من عنقه” (جامع الاحادیث ،ج۶،ص۳۹۶).

ا زاحادیث استفاده میشود که یکی از مهمترین نشانه های صالح بودن افراد حضور آنها در جمعه و جماعت بوده است و اگر مسلمانی به جماعت حاضر نمیشد به صالح بودن اوشهادت نمیدادند،بلکه بنا بر مضمون بعضی از روایات یکی از علل تشریع جماعت این بوده است که مسلمانان با دیدن برادران خود در مسجد بتوانند به صالح بودن آنها شهادت بدهند. از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود:نماز جماعت برای این مقرر شده است که معلوم باشد چه کسی اهل نماز است و چه کسی اهل نماز نیست، چه کسی مراقب وقت نماز است و چه کسی وقت فضیلت را از دست میدهد ،و اگر این مطلب نبود(که معلوم گرددچه فردی به نماز اهمیت می دهد و چه فردی اهمیت نمی دهد)برای هیچکس ممکن نبود که به صالح بودن دیگری شهادت بدهد:”عن ابی عبدالله (ع) قال :انما جعلت الجماعه و الاجتماع الی الصلاه لکی یعرف من یصلی ممن لا یصلی ، و من یحفظ مواقیت الصلاه ممن یضیع ، و لو لا ذلک لم یمکن احدا ان یشهد علی احد بصلاح” .

(جامع الاحادیث ،ج۶،ص۳۹۴) از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: اگر دربارۀ کسیکه به جماعت حاضر نمیگرددازتوسئوال شود بگو: او را نمیشناسم. “عن النبی (ص) اذا سئلت عمن لایشهد الجماعه فقل لا اعرفه”. (جامع الاحادیث ، ج۶،ص۳۹۶)از مضمون این حدیث استفاده میشود که مسلمان دربارۀ صالح بودن کسیکه به جماعت حاضر نمیشود به آسانی نمیتواند اظهار نظر نماید. درمقابل ،افرادی که مرتب به جماعت حاضر می شدند معمولا در بین مسلمانان مورد اعتماد بوده اند. از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: هر کس نمازهای خود را به جماعت بخواند به او خوش بین باشید.و شهادت او رابپذیرید:”عن رسول الله (ص) انه قال : من صلی الصلاه فی جماعه فظنوا به کل خیرواجیزوا شهادته ”

(جامع الاحادیث ،ج ۶،ص۳۸۹)  واز همه روایات ، صریحتر روایتی است که از رسول خدانقل شده است که فرمود: مسلمانی که با مسمانان درمسجد نماز نمیخواند(و به تنهائی درمنزل نماز می گذارد) این نماز برای او نماز نیست مگر عذری داشته باشد،وغیبت هیچ مسلمانی جایز نیست مگر کسی که در خانه خود نماز می خواند واز جماعت ما روگردان است،کسی که از جماعت مسلمانان کناره گیری کند عدالت او ساقط است و بر مسلمانان لازم است که با او قطع رابطه نمایند و او را کنار بزنند، و اگر روگردانی او از جماعت به امام مسلمین  گزارش گردد امام باید او را بترساند و او از این عمل برحذر دارد،و هرکسی به جماعت مسلمین حاضرشود و به حضور خود درجماعت اهمیت بدهد غیبت او حرام است و عدالت او ثابت است.از مجموع روایات باب جماعت به خوبی استفاده می شود که حضوردرجماعت بسیار مورد تاکید بوده و کناره گیری از آن بسیار نکوهیده و ناپسند بوده است. متن حدیث یاد شده این است: ” عن رسول الله (ص)لاصلاه لمن لایصلی فی المسجد مع المسلمین الا من علّه و لا غیبه الا لمن صلیّ فی بیته و راغب عن جماعتنا و من رغب عن جماعه المسلمین سقطت عدالتهو وجب هجرانه و ان رفع الی امام المسلمین انذره وحذّره ومن لزم جماعه المسلمین حرمت غیبته و ثبتت عدالته” (جامع الاحادیث، ج ۶ ص ۳۹۴)

مرکز تجمع نیروهای مؤمن و مخلص

یکی از کارهای مهم و پرفائده ای که ازثمرات تشکل و کارهای تشکیلاتی است،جذب و انسجام نیروهای مؤمن ومخلص است. کسانی که صحبت از ضرورت تشکل می کنند ،عمدۀ هدف آنهااین است که مرکزی ایجاد شود تانیروهای مؤمن و فداکار شناسائی شده و گرد یکدیگر جمع شوند تا برای اداره کارها و بردوش گرفتن بارهای سنگین حکومت آماده باشند. این کار نیز در نظام امامت به وجه بهتر سابقه دارد ومرکز تجمع در اسلام،گرد رهبر بوده و طبعا در شهرها نیز نماینده رهبر عهده دار این کار بوده است. عده ای از مسلمانان پاک مانند سلمان فارسی و ابوذر غفاری و بلال و مقداد و مانند انها از افرادی بودندکه اطراف رسول خدا (ص) جمع بودند و تاریخ آنها را از اصحاب آنحضرت به شمار آورده است.هر کس تاریخ اسلام را مطالعه کرده باشد می داند که محور تجمع نیروهای مؤمن،شخص رسول خدا و ائمه معصومین علیهم السلام بوده اند ، صحابۀ رسول خدا(ص) افرادی بوده اند که دهها کتاب دربارۀ آنها نوشته شده و فصل مهمی از تاریخ اسلام رامعرفت صحابه تشکیل می دهد،صحابه رسول خدا در تاریخ به نام مهاجر و انصار یاد شده اند: مهاجرین صحابه ای بوده اند که از مکه و یا شهر دیگر به مدینه هجرت کرده اند و انصار کسانی را گفته اندکه در مدینه به آنحضرت پیوسته اند و همین افراد بوده اندکه سخنان رسول خدا را ضبط کرده و اکنون به عنوان حدیث در دسترس مسلمانان  قرار دارد.

شیوه جذب نیروهای مؤمن

جذب نیروهای مؤمن و تشکل آنها گرد رسول خدا به طور طبیعی و به انگیزه الهی بوده است بدین گونه که رسول خدا (ص) مردم را به دین اسلام دعوت  می کرد و افراد پس از تشرف به اسلام در محضر رسولخدا قوانین اسلام را فرا می گرفتند و به نماز جمعه و جماعت حاضر می شدند و بسیاری از آنها و شاید همه آنها در مناسبتهای مختلف با آنحضرت بیعت می کردند و پیمان وفاداری و همکاری میبستند.حضور آنهادر جماعت و استفادۀ مداوم آنها از محضر رسول خدا باعث می شد که بیشتر مجذوب آن حضرت گردند و در این بین افرادی که انس بیشتری با رسولخدا داشتند پایه ایمانی آنها نیز محکمتر می شد و به این کیفیت کسانی که منافق گونه عمل نمیکردند،درجات ایمان و اخلاص آنها برای مسلمانان روشن می شد وخود به خود یک وحدت و تشکل طبیعی گرد رسول خدا به وجود می آمد که از طرفی با استفاده از درسهای رسول خدا آموزش دیده بودند و از طرفی با حضور در جماعت مسلمین وانجام سایر مراسم مذهبی عقیده و ایمان آنها مشخص میشد و در ضمن معاشرت، میزان کارآئی و مدیریت آنها نیز به دست می آمد واین تجمع نیروهای مؤمن که برگرد رسول خدا به طور طبیعی انجام می گرفت بهترین کیفیت جذب و شناسائی افراد است زیرا این افراد غالبا به انگیزۀ الهی گرد پیامبر(ص) جمع می شدند واز این رو ،در بین آنها افراد بسیار مؤمن و فداکاری بودند که در همۀ جنگها و سختیها آن حضرت را یاری می کردند و پیامبر نیز برای عمده کارهای خود از همین افراد استفاده می کرد،آنها را برای غزوات و سریه ها میفرستاد،سفیران ونمایندگان آن حضرت که به شهرها وبلاد فرستاده می شدند از میان همان افراد انتخاب می شدند.همین طور ائمه معصومین نیزهر یک اصحابی داشتندکه با آنها کار میکردند و کار تبلیغ و آموزش دین ونشر احادیث و افکار ائمه علیهم السلام توسط همان اصحاب انجام می گرفت که شرح حال بیشتر آنها در تاریخ آمده است.

 

آمار تقریبی اصحاب رسول خدا و ائمۀ معصومین (ع)

مرحوم شیخ طوسی در کتاب رجال معروف خود اسامی اصحاب رسول خدا و ائمه (ع) را ذکر نموده که آمارتقریبی آنها ا زنظر  خوانندگان می گذرد.(وناگفته نماند که نظر ماتائید و یا رد هیچیک ا زنامبردگان نیست بلکه صرفا نظر مانقل آماری است که شیخ دررجال خود آورده است) تعداد اصحاب رسول خدا ۴۲۹مرد و ۳۸زن بودند وهمین افراد بودندکه در جنگها شرکت می کردند و به کمک رسول خدا آیات وحی را مینوشتند و برای اینکه بین آنها وحدت وانسجام کامل باشد پیغمبر(ص) بین بعضی از آنها با بعضی دیگر عقد برادری می بست از جمله ابی بن کعب بودکه رسولخدا بین او وسعید ابن زید عقدبرادری بست و از جمله بشر بن البر بود که بین او و وافد بن عبدالله عقد برادری بسته شد و در جنگ بدر واحد وجنگ خندق و حدیبیه و جنگ خیبر شرکت داشت و از گوشت مسمومی که به رسول خدا دادند اونیز خورد وبنا بر نقلی از همان سم کشته شد.وازجمله ثابت بن زید بود که او  یکی از شش نفری است که در زمان رسول خدا قرآن را جمع آوری کرد و از جمله جندب بن جناده ابوذر غفاری و سلمان فارسی بودندکه شرح حال آنها معروف است و از جملۀ زنان اسماء بنت عمیس همسر جعفر بن ابی طالب (جعفر طیار )است که با همسر خود جعفر به حبشه هجرت کرد و پس از جعفر به ازدواج ابوبکر در آمد و ازاو محمدابن ابی بکر راآورد و پس از ابی بکر به همسری علی (ع) درآمد و از آن حضرت فرزندی به نام یحیی آورد.اصحاب علی (ع) ۴۳۷مرد وسه زن بودند که تعدادی از آنها همان اصحاب رسول خدا بودندکه بعد از رسول خدا اطراف آن حضرت جمع بودند. اصحاب امام حسن(ع) چهل مرد و یک زن بودندکه تعدادی ازآنها همان اصحاب علی (ع) بودند از جمله میثم تمار ،آن شخصیت معروف که به دست عبیدالله زیاد کشته شد و از جمله کمیل بن زیاد نخعی بود که دعاء او معروف است(حضرت امیر (ع) آن دعا را به اوآموخت) و ازجمله رشید هجری است که او نیز از اصحاب علی(ع) بوده واز اصحاب امام حسین وامام سجاد نیز به شمار آمده وسرانجام عبیدالله زیاد دستها و پاها وزبان او راقطع کرد و او را به شهادت رسانید.اصحاب امام حسین (ع) ۶۵مرد و یک زن بودند که تعدادی از آنها همان یاران امام حسن(ع)  بودند از جمله همان یک زن است که فاطمه دختر حبابه و البیه است که از اصحاب امام حسن(ع) بوده وتعدادی از آنها مانند حبیب بن مظاهر و زاهر بن عمرو دیگران با آن حضرت در کربلا به شهادت رسیدند. اصحاب امام سجاد(ع) ۱۷۰مرد و یک زن و اصحاب امام باقر(ع) ۴۶۳مرد ودو زن و اصحاب امام صادق (ع) ۳۱۵۲مرد و ۱۲زن و اصحاب امام کاظم۳۴۰مردویک زن واصحاب حضرت رضا(ع) ۳۳۷مردواصحاب امام جواد (ع) ۱۱۱مرد ودو زن و اصحاب حضرت هادی (ع) ۱۸۹مرد و یک زن و اصحاب امام عسگری (ع)  ۱۰۲مرد بودند.دربین این افراد تعدادی از آنها با ائمه علیهم السلام تماس بسیار نزدیک و انس بیشتری داشتد واز محضر آنها بیشتر استفاده میکردند و درنشر احادیث و افکار ائمه سهم بیشتری داشتند ودر بین آنها نیزافرادی بودندکه تعداد کمی روایت نقل کرده اند وهمکاری آنها با امام در نشر فرهنگ اسلام کمتر بوده است. به هرحال شیعیان در طول تاریخ به صورت یک حزب منسجم و متشکل بوده و تجمع آنها برگرد شخص امام بوده است و چون غالبا دستگاه حکومت با آنها درستیز بوده بیشتر درحال تقیه بوده اند و کارهای خود را مخفیانه انجام می دادند و به همین علت بعید نیست که بعضی از اصحاب خاص ائمه نیز در تاریخ ناشناخته مانده باشند و آمار آنها به دست ما نرسیده باشد و هر کس با کتب رجال آشنا باشد میداند که بعضی از ائمه علیهم السلام که درشرائط آزادتری بودند،درشهر ها نمایندگانی داشتندکه مردم در کارهای مربوط به امام به آنها مراجعه مینمودند و خود آنها محور تجمع روات احادیث و نیروهای فداکار شیعه بودند.

ادامه دارد

 

17دسامبر/16

نگاهی به رویدادها

جنگ

*در عملیات و الفجر ۲پادگان مهم نظامی حاجی عمران عراق به محاصره رزمندگان اسلام درآمد. ۱/۵/۶۲

*ده پایگاه و روستای دشمن در عمق خاک عراق تصرف شد. ۱/۵/۶۲

*ارتفاعات مهم استراژیک  کینک در داخل خاک عراق تصرف شد. ۱/۵/۶۲

*نیروهای اسلام دردومین مرحله از عملیات والفجر تا عمق ۱۸کیلومتری شمال شرقی خاک عراق پیش رفتند. ۱/۵/۶۲

*روستاهای میتون بالا و میتون پائین و خووارو بالا و خووارو پائین در خاک عراق تصرف شد.۱/۵/۶۲

*شهرک های حاجی عمران،دربند و زینو تصرف شد.۲/۵/۶۲

*پادگان مهم نظامی حاجی عمران عراق سقوط کرد. ۲/۵/۶۲

*۲تیپ و ۳گردان کماندوئی عراق به کلی منهدم و ۳۶۰۰تن از نیروهای دشمن کشته یا زخمی شدند.۲/۵/۶۲

*۴۰پایگاه و ۴ارتفاع مهم عراق در منطقه عملیاتی والفجر ۲به تصرف قوای اسلام درآمد. ۲/۵/۶۲

*بیش از ده قبضه توپ یکصد میلیمتری مخصوص کوهستان ،ده قبضه آر،پی ،جی یازده و ۲۰دستگاه تانک ونفربر به غنیمت گرفته شد. ۳/۵/۶۲

*تعداد مجروحین و کشته های رژیم رو به زوال بعثیون کافر از مرز ۳۸۰۰نفر گذشت و بیش از ۱۵۰تن از اسرای عراق به پشت جبهه منتقل شدند.۳/۵/۶۲

*شمار پایگاههای آزاد شده دشمن در عملیات والفجر ۲به ۵۰ رسید.۵/۵/۶۲

*در عملیات والفجر ۲ـ ۴۸قبضه توپ ۱۰۶میلیمتری ،۱۲۰۰۰مسلسل کلاشینکف دست نخورده،۱۰۰دستگاه انواع خودرو ۱۸دستگاه لودر و بولدوزر،۱۸۰قبضه خمپاره انداز ۱۲۰ میلیمتری ،چندین کامیون نارنجک دستی ،چندین کامیون از انواع مین ضد تانک وضد نفر از بعثی ها غنیمت گرفته شد. ۶/۵/۶۲

*رزمندگان اسلام با تصرف ارتفاعات “کدو” بر مراکز مهم فرماندهی دشمن مسلط شدند. ۸/۵/۶۲

*شمار هواپیماها و هلیکوپترهای سرنگون شده دشمن در عملیات والفجر ۲به ۱۴فروند رسید. ۸/۵/۶۲

*۱۵پایگاه دیگر دشمن در داخل خاک عراق به تصرف رزمندگان اسلام درآمد ۸/۵

*ارتفاعت استراتژیک ۳۴۰و ۳۴۳نوار مرزی منطقه مهران و ۲۹پایگاه دیگر بعثی ها در شمال شرقی عراق آزاد شد. ۹/۵/۶۲

*یک گردان کوهستانی عراق درنخستین ساعات عملیات والفجر ۳به کلی منهدم شد. ۹/۵/۶۲

*سد کنجان چم و پایگاه مرزی فرح آباد به تصرف کامل رزمندگان اسلام درآمد. ۹/۵

*پاسگاه های دراجی ،زالو آب و کله شرقی به تصرف قوای اسلام درآمد. ۱۰/۵/۶۲

*تعداد کشته ها و زخمیهای مزدوران بعثی ازمرز ۳۰۰۰تن گذشت. ۱۰/۵/۶۲

*ارتفاعات حساس “کله قندی” مهران در پی نبرد تن به تن آزاد شد. ۱۰/۵/۶۲

*ارتفاعات مشرف به شهرهای “زرباتیه ” و “بدره” عرق به تصرف نیروهای اسلام درآمد. ۱۰/۵/۶۲

*۵تیپ پیاده و زرهی دشمن در ادامه عملیت والفجر ۳متلاشی شد. ۱۱/۵/۶۲

*۸تیپ و گردان زرهی، پیاده، گاردمرزی ،تانک و کماندویی دشمن متلاشی شد.۵تانک و ۳خودرو دشمن با ۹۰ سرنشین منهدم شد،۳فرمانده عراقی در عملیات والفجر ۳به هلاکت رسیدند. ۱۱/۵

*رزمندگان اسلام ۵۰ کیلومتر مربع از اراضی عراق درمنطقه عملیاتی والفجر ۳را آزاد کردند. ۱۲/۵/۶۲

*ارتفاعات ۲۵۱۹متری “گردمند”در عمق ۱۸کیلومتری خاک عراق آزاد شد. ۱۵/۵

*۲گردان کماندوئی و ۲گردان نیروی مخصوص عراق درحمله نیروهای اسلام به تپه “گردمند” به کلی نابودشد. ۱۵/۵/۶۲

*۷فروند هلیکوپتر عراق در ۲پاتک ناموفق برای باز پس گیری تپه “گردمند” سرنگون شد. ۱۵/۵/۶۲

*۷ فروند میراژ عراقی درمنطقه عملیاتی والفجر ۲(پیرانشهر) سرنگون شد. ۱۶/۵/۶۲

*عراق در ضد حمله ناموفق به جبهه مهران ۱۰۰۰کشته و مجروح داد. ۱۶/۵

*نیروهای اسلام با تصرف ارتفاعات تایچی گوران و قله های ۲۱۲۰ و ۱۹۷۰بر جاده حاجی عمران رواندوز تا تنگه دربند مسلط شدند. ۱۷/۵/۶۲

*ارتفاعات مهم ۳۹۰و ۳۴۱درمرحله دوم عملیات والفجر ۳آزاد شد. ۱۸/۵/۶۲

*شهر مهران از آتش توپخانه دشمن خارج شد. ۱۸/۵/۶۲

انقلاب و جهان

*محاکمه ۳۸تن از انقلابیون مسلمان تونس در بیدادگاه این رژیم آغاز شد ۱/۵/۶۲

*محاکمه ۲۸۰تن از مسلمانان انقلابی مصر دیروز دردادگاه امنیتی قاهره از سرگرفته شد. ۳/۵/۶۲

*۶۰روحانی و دانشجوی مسلمان مصری دستگیر شدند. ۴/۵/۶۲

*درپی حمله مبارزان مسلمان لبنان به مقر فرمانداری نظامی صهیونیستی دهها صهیونیست در صیدا به هلاکت رسیدند ۵/۵

*انقلابیون مسلمان عراقی بزرگترین کارخانه کاغذ سازی عراق را منفجر کردند. ۵/۵

*مجاهدین افغان ۴ هواپیمای جنگی دولتی را سرنگون کردند. ۱۱/۵/۶۲

*توسط مزدوران صهیونیزم و استکبار جهانی دهها نمازگزار جمعه شهر طرابلس در انفجا ریک اتوموبیل شهید و مجروح شدند.۱۵/۵/۶۲

*در حمله مجاهدین به پادگان هرات بیش از ۱۰۰تن از نیروهای مشترک شوروی و دولتی افغانستان هلاک شدند.۱۶/۵/۶۲

رئیس اداره امنیت شهرسماوه عراق توسط مجاهدین عراقی اعدام انقلابی شد. ۱۸/۵/۶۲

*پلیس آمریکا ۶۰نفر از نمازگزاران عید فطر را بازداشت کرد.۲۲/۴/۶۲

*اشغالگران شوروی ۷روستای افغانستان را بمباران کردند. ۲۳/۴/۶۲

*۲۰۰هزار عرب با دردست داشتن تصاویر امام خمینی در بیت المقدس راهپیمائی کردند. ۸/۵/۶۲

*هواپیماهای شوروی ۴۰۰خانه روستائی را در ۲۵کیلومتری کابل ویران کردند. ۱۰/۵

اخبار داخلی

*حجه السلام و المسلمین رفسنجانی برای چهارمین سال متوالی به ریاست مجلس انتخاب شد. ۲۲/۴/۶۲

*یک خواهر کویتی تمام جواهراتش را به بنیاد شهید اهدا کرد. ۲۲/۴/۶۲

*علی رغم وجود جنگ تحمیلی و هزینه های سنگین آن ایران ۱۲۱۵میلیون دلار سهم سال ۱۹۸۳خود را به صندوق اوپک پرداخت. ۲۶/۴/۶۲

*۲۰۰تن از روحانیون حوزه علمیه قم جهت تبلیغات اسلامی عازم جبهه ها شدند. ۳۰/۴/۶۲

*هاشمی رفسنجانی:ااگر خلیج فارس را برای ما نا امن کنند کاری میکنیم که یک کشتی نتواند وارد آن شود. ۴/۵/۶۲

*چک ۱میلیون تومانی و ۸۴قطعه طلا هدایای مردم زابل برای کمک به جبهه ها تقدیم رئیس جمهوری شد. ۵/۵/۶۲

*در پی کشف جاسوسی یکی از ماموران صلیب سرخ برای رژیم عراق اسرای عراقی مسئول صلیب سرخ را کتک زدند. ۵/۵/۶۲

*هیات دولت شرکت ورزشکاران ایرانی در المپیک ۸۴لوس آنجلس آمریکا را تحریم کرد. ۱۰/۵/۶۲

*هاشمی رفسنجانی :خطاب به حامیان صدام:اگر میخواهید کارتان رابه جائی برسانید که از عهده جوابگوئی اینهمه جنایت بر نیائید پیش بروید و الا دستتان را کوتاه کنید و بگذارید ملتهای منطقه بتوانند راه خودشان راکه راه خدا و مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم است ادامه دهند. ۱۰/۵/۶۲

*۲۸۸پزشک و پیراپزشک عازم جبهه شدند. ۱۰/۵/۶۲

*نخست وزیر :نباید از انگیزه های درونی انقلاب که حمایت از مظلوم در هرنقطه از جهان است، غافل باشیم. ۱۶/۵/۶۲

*رئیس جمهور :مادرهمۀ میدانها ،خود را برای یک مقاله جدی با آمریکاآماده می کنیم. ۱۷/۵/۶۲

عمران

*تلفن خودکار ۳۵۰۰شماره ای ساوه افتتاح شد. ۲۲/۴/۶۲

*فرودگاه بین المللی اصفهان با پرواز اصفهان مشهد افتتاح شد. ۲۲/۴/۶۲

*۲۴۰۰۰مدرسه پس از انقلاب ساخته شده است. ۲۸/۴/۶۲

*۳۳روستای کردستان از روشنائی برق بهره مند شدند. ۲۸/۴/۶۲

*معدن زغال سنگ زیر آب سواد کوه مورد بهر ه برداری قرار گرفت. ۱/۵/۶۲

۶۱میلیون ریال اعتبار به اجرای طرحهای عمرانی در مناطق جنگی خوزستان اختصاص یافت. ۵/۵/۶۲

*فازاول کارخانه سیم”شارلاک دار “تربت حیدریه با ظرفیت ۶۰۰تن درسال مورد بهره برداری قرار گرفت. ۵/۵/۶۲

*۱۰۰میلیون ریال برای ادامه عملیات بازسازی مناطق جنگی باختران،گیلان غرب واسلام آباد تخصص یافت. ۵/۵/۶۲

*۱۷۹۵هکتار ازاراضی سیستان و بلوچستان به زیرکشت برنج رفت .۱۰/۵/۶۲

*۵۷۴دستگاه تراکتور وماشین آلات کشاورزی در اختیار کشاورزان همدان قرار داده شد. ۱۸/۵/۶۲

۷۰۰کیلومترراه روستائی توسط جهادگران جهاد سازندگی آذربایجان غربی احداث شد.

۱۸/۵/۶۲

اختراع و اکتشاف

*دستگاه تلفن مادر توسط یک مبتکر شهرستانی ساخته شد. ۵/۵/۶۲

*یک دانشجو درکلاچای گیلان دستگاهای چاپ اوزالید ،اورهد و حشره کش برقی ساخت. ۸/۵/۶۲

*کارکنان سیلوی سبزواربیل مکانیکی ساختند. ۱۶/۵/۶۲

 

17دسامبر/16

یادی از شهدا

این وصیت نامه ها انسان را میلرزاند و بیدار میکند امام خمینی

قسمتی از وصیت نامه برادر شهید محمد امیری:

… پدر جان شاید بعد از کشته شدن من ناراحت شویداما این را بدانیدکه افتخار بزرگی نصیب شما گردید.افتخار میکنم که با جوانهایی هستم که فقط هدفشان نابودی جنایتکاران شرق وغرب و حکومتهای دروغین می باشد وجلوه و رشد نمو حکومت عدل اسلامی ،من میروم تا شاید با قطره خون ناچیز خودم،درخت اسلام را آبیاری کنم.می روم تا به دولتهای ارتجاعی بفهمانیم که بعد از ۱۴قرن چگونه علی اکبرها در جبهه جنگ می جنگند و چگونه علی اصغرها نارنجک به خود می بندند و برای نابودی کفار به میدان نبرد میشتابند…. و من اگر بدن ضعیفم هزاران تکه گردد باز برایم شیرینتر از آن است که در بستر بیماری از دنیا بروم وپدر جان هر چند می دانم که با کشته شدن من منافقین و فئودالها خوشحال می شوند،اما به آنها بگو که :این زندگی حیوانی که شما دارید نه تنها من بلکه هیچ جوانی که طعم اسلام و مردانگی را چشیده با شما دست بیعت و دوستی نخواهد داد.ایران ایران شاهنشاهی نیست.ایران ایران حزب الله است جوانان جوانان جندالله.

قسمتی از وصیتنامه شهید رحمت الله عالیشاهی:

… برادران و خواهران!امروز همۀ حرامیان جمع شدند تا خورشید جهانتاب اسلام را خاموش کنند.امروز همه قدرتهای استکبار هم قسم شدند تا انقلاب کفر ستیز و مستکبر شکن اسلامی ایران را شکست بدهند تا بتوانند دوباره به غارت وچپاول مستضعفین بپردازند. انقلاب اسلامی رسالتش شکستن همه زنجیرهائی است که مستکبرین بردست و پای مستضعفین بسته اند و بی تفاوتی نسبت به انقلاب اسلامی و کوتاهی درحمایت از انقلاب اسلامی و کوتاهی در حمایت از انقلاب اسلامی خیانتی بزرگ است و امروز امام خمینی که درد همۀ محرومین را درسینه دارد رهبری و امامت این حرکت اسلامی را دارد که با تمام وجود باید از این فرزند حسین حمایت و او را یاری کرد،زیرا او هر چه می گوید از اسلام می گوید فریاد او برای قرآن است،عدم حمایت از او عدم حمایت از اسلام و قرآن است… برادران و خواهران!اگر لحظه ای بین ما و نماز بین ما و دعا فاصله بیفتد آنروز روز شکست انقلاب اسلامی و روز پیروزی دشمنان است.با نماز و دعا تا اینجا آمده ایم و ضامن تداوم انقلاب اسلامی هم همین نمازها و دعاهای مااست.

قسمتی از وصیت نامه شهید محمد رضا صفریان

من در شرایطی این وصیت نامه را مینویسم که چند لحظه ای دیگر برای حمله به کافران به خط مقدم جبهه اعزام می شویم جبهه ای که درآن اکبرها- قاسمها و عباسها و سرداران رشید اسلام در حال ستیز با سپاه کفر هستندسرزمینی که هر متر آن با خون هزاران شهید به دست آمده است و من از روی آگاهی کامل این راه پر افتخار را انتخاب کرده ام و هیچ زور و زری مرا به این راه نکشانده است بلکه عشق به خدا و امام زمان(عج) وبه ندای “هل من ناصر ینصرنی”امام امت خمینی بت شکن لبیک گفتن و یاری کردن اسلام  و مسلمین و مستضعفین و رزمندگان درجبهه نبرد حق علیه باطل مرا به این راه کشانده است و ای ملت غیور وفداکار ایران سخنانی چندبا شما عزیزان دارم که مسئولیت بزرگی بر دوش شما ست و این مسئولیت را احساس کنید و لحظه ای از پا ننشینید.و امیدوارم خدا این امت را یاری و پیروز گرداند و ای مردم ایران به خاطر خدا و اسلام  تلاش و کوشش کنید ووحدت کلمه را حفظ کنید تا پیروز شوید اگر اختلاف در میان شما پیدا شود و خدای ناکرده اوج گیرد نهضت به شکست میانجامد و عزت شما تبدیل به ذلت می شود و مواظب باشید در میان صفهای مستحکم شما گروهکها نفاق و شکاف ایجاد نکنند که عملی فرعونی و شیطانی است زیرا منافقان دشمن خود را یعنی اسلام را شناخته اند ودرصدد نابودی اسلام را شناخته اند و درصدد نابودی اسلام هستند که این خود فکری پوچ و غلط است و ای مردم تا می توانید ازروحانیت پیرو خط امام و متعهد و آگاه که می توانند ما را به اسلام راهنمائی کنند پشتیبانی و دفاع کنید.

 

17دسامبر/16

غیبت در سخنان معصومین(ع)

کلا مکم نور وامرکم رشد

۱-رسول اکرم«ص» “…من اغتاب امرء مسلما بطل صومه ونقض وضووءه وجاء یوم القیامه یفوح من فیه رائحه انتن من الجیفه یتاذی به اهل الموقف وان مات قبل ان یتوب ،مات مستحلٌا لما حرم الله عزوجل الا ومن تطول علی اخیه فی غیبته سمعها فیه فی المجلس فردها عنه ردالله عنه الف باب من الشرٌفی الدنیا والاخره،فان هو لم یردها و هو قادر علی ردٌها کان علیه کوزر من اغتابه سبعین مرٌه”(من لایحضره الفقیه ج۲ص۱۹۵)کسی که مسلمانی را غیبت کند روزه ووضوی او باطل میشود (از درجه کمال ساقط میشود)وروز قیامت در حالی مهشور میشود که بوی دهان او از بوی مردار بدتر است و اهل محشر از بوی دهان او ناراحت میشوندواگر بمیرد قبل از اینکه توبه کند،مرده است در حالی که حرام خدای متعال را حلال دانسته است.هان اگر کسی بر برادر خود احسان نماید ودر مجلسی که از او غیبت میشود از او دفاع کند خداوند هزار باب شر در دنیا وآخرت از او دفع میکند واگر دفاع نکند با این که میتواند گناه او هفتاد برابر گناه غیبت کننده است.۲- رسول اکرم «ص»: “الغیبه اشد من الزنا،فقیل :یارسول الله ولم ذلک؟ قال :اما صاحب الزنا فیتوب الله علیه،واما صاحب الغیبه فیتوب فلا یتوب الله علیه حتی یکون صاحبه الذی یحلٌه”. (علل الشرایع ص ۱۸۶)پیامبر فرموده:غیبت از زنا سنگینتر است.گفتند چرا چنین است ای پیامبر خدا؟فرمود:زیرا زناکار میتواند توبه کندوگناه او بخشیده شود ولی غیبت کننده توبه میکندوبخشیده نمیشود مگر آن شخص وی را ببخشد.۳-امام صادق«ع»:”من عامل الناس فلم یظلمهم و حدثهم فلم یکذبهم و وعدهم فلم یخلفهم،کان ممن حرمت غیبته و” ” کلمت مروته وظهر عدله و وجبت اخوته”. (عیون اخبار الرضا ص۱۹۸)کسی که در معامله با مردم ستم نکند ودر سخن گفتن دروغ نگوید ودر وعده هایش خلاف نکند کسی است که غیبت او حرام ومردانگی او کامل  وعدالت او روشن وبرادری با او واجب است.۴- امام صادق«ع»:”ان من الغیبهان تقول فی اخیک ما ستره الله علیه وانٌ من البهتان ان تقول فی اخیک ما لیس فیه”(معانی الاخبار ص۵۷) از غیبت است که دربارۀ برادر دینی خود چیزی را نقل کنی که خداوند بر او پوشیده است واز بهتان است که دربارۀ او چیزی را که نیست بگوئی.۵- امام صادق«ع»:”فمن لم تره بعینک یرتکب ذنبا ولم یشهد علیه عندک شاهدان فهو من اهل العداله و السترو شهادته مقبوله ،وان کان فی نفسه مذنبا،ومن اغتابه بما فیه فهو خارج عن ولایه الله تعالی ذکره، داخل فی ولایه الشیطان”. (المجالس ص۶۳) کسی را که به چشم خود ندیدی مرتکب گناهی شده باشد ودو شاهد عادل نیز برآن شهادت نداده باشند،از اهل عدالت است وعیب او پوشیده وشهادت او باید پذیرفته شود گرچه خود گنهکار باشد وکسی که چنین شخصی را غیبت کنداز ولایت وسرپرستی خدای متعال خارج ودر ولایت شیطان داخل شده است. ۶_ امام صادق«ع»: “اذا جاهر الفاسق بفسقه فلا حرمه  له ولا غیبه” (وسائل الشیعه،ج۵ص۶۰۴) گنهکاری که آشکارا گناه کند،احترامی ندارد وغیبت اوجایز است.۷_ امام صادق«ع»:”سئل النبی«ص» ماکفاره الاغتیاب؟ قال.تستغفر الله لمن اغتبته کلما ذکرته”. (وسائل الشیعه ج۵ص۶۰۵) از پیامبر پرسیدند”کفارۀ غیبت چیست؟فرمود:کفارۀ آن این است که هرگاه کسی را که غیبت کرده ای بیاد بیاوری برای او طلب آمرزش کنی.

 

17دسامبر/16

فرازهائی از: سیستم قضائی اسلام قسمت دهم

حجه الاسلام والمسلمین محمد ری شهری

ویژگی های قاضی از دیدگاه علی(ع)

هنگامی که امام علی علیه السلام مالک اشتر را نامزد حکومت مصر نمود،آئین نامه ای در رابطه با شیوه حکومت اسلامی برای او نگاشت[۱] وضمن آن ویژگی هائی رابرای قاضی در نظام اسلامی مطرح نمود،وبه مالک دستور داد که برای قضاوت،کسانی را انتخاب کند که دارای این ویژگی ها باشند.رعایت این ویژگی ها در انتخاب قضات عموما وشورای عالی قضائی خصوصا در جمهوری اسلامی یک ضرورت است که بدون آن نمیتوان انتظار پیاده شدن سیستم قضائی اسلام را در جمهوری اسلامی داشت.این ویژگی ها تقریبا شرحی است بر دو ویژگی نخست ،یعنی علم به قوانین و وارستگی ،ولی در عین حال شامل نکات دقیق وقابل توجهی است که در فصلی جدا تحت عنوان ویژگی های قاضی از دیدگاه علی علیه السلام قابل بحث وبررسی میباشند.این ویژگی ها عبارتند از :۱-برتری علمی و عملی واخلاقی:نخستین ویژگی که امام برای قاضی در حکومت اسلامی مطرح  میکند این است که قاضی باید از نظر علمی و عملی واخلاقی،افضل وبرتر از دیگران باشد،ومسئولین حکومت موظفند که بهترین وشایسته ترین افراد جامعه را برای قضاوت انتخاب نمایند.متن فرمان امام این است:”ثم اختر للحکم بین الناس افضل رعیتک فی نفسک”.ای مالک!برای قضاوت وداوری میان مردم ،برترین افراد مردم خود را انتخاب کن. در نقل تحف العقول متن فرمان چنین آمده: “….افضل رعیتک فی نفسک و انفسهم للعلم والحلم والورع والسخاء”. یعنی برای قضاوت میان مردم کسی را انتخاب کن که هم به نظر تو وهم به نظر مردم افضل وبرتر  از دیگران باشند. به سخن دیگر طبق این نقل ،قاضی باید مقبولیت عمومی داشته باشد ونه تنها مسئولین حکومت بلکه مردم نیز او را بهتر وبرتر از دیگران بدانند.ودر توضیح ویژگی های برتری و افضلیت میفرماید:”للعلم والحلم والورع والسخاء”یعنی قاضی باید از نظر علم ،وحلم ،وتقوی،وسخاوت افضل وبرتر از سایر مردم باشد.برتری از نظر علم ،همان تفوق علمی در رابطه با شناخت قوانین الهی است،وبرتری از نظر تقوا،تفوق عملی، وبرتری از نظر حلم وسخاوت،تفوق اخلاقی است.تا آنجا که نگارنده به خاطر دارد ،شرط ویژگی برتری علمی و عملی واخلاقی تنها در دو مورد در متون اسلامی مطرح شده است یکی در مورد امام ورهبر ،دیگری در مورد قاضی ،واین بدان جهت است که همان طور که مشروحا گذشت ،قضاوت از شئون رهبری و امامت است و واگذاری آن به دیگری و یا دیگران از باب این است که امام شخصا نمی تواند کلیه امور قضائی کشور را اداره کند،ولذا باید ترتیبی دهد که نزدیکترین افراد به او از نظرعلم وعمل واخلاق برای این امر مهم انتخاب گردند.این ویژگی یعنی افضلیت وبرتری ،بمنزلۀ اساس و مادرسایر ویژگی های قضاء در اسلام است.ویژگیهائی که فروع وشاخه های ویژگی نخستین قاضی در کلام امام است،علاوه بر اینکه بیان کنندۀ دلیل شرطیت ویژگی افضلیت وبرتری در قاضی میباشند توضیح میدهند که منظور از برتری علمی واخلاقی چیست.ممکن است فردی از نظر علمی در رشته یا رشته های مختلفی از علوم سرآمد همۀ مردم باشد ولی از نظر قضائی اطلاعاتی نداشته باشد ،ویا از نظر اخلاق در بعضی از صفات کاملتر از دیگران باشد ولی صفاتی که برای یک قاضی لازم است در او وجود نداشته باشد ،بنابراین برتری علمی واخلاقی  نمیتوانند مطلق باشند،ولذا امام پس از مطرح کردن ویژگی های نخست،با کلمه “من” بیانیه، وبا ویژگی های که پس از آن برای قاضی مطرح میکند،ویژگی های نخست را تفسیر وتعیین مینماید.۲-توانائی قضائی:دومین ویژگی قاضی در کلام امام ، توانائی قضائی است،این ویژگی _همان طور که اشاره شد_  ویژگی برتر علمی را تفسیر مینماید ،یعنی توضیح میدهد که آنچه در انتخاب قاضی باید مورد توجه قرار گیرد ،برتری علمی او در رابطه با امر قضاءاست ،نه در رابطه با امور دیگر ،ونه در رابطه با سایر رشته های علوم . متن کلام امام این است: ممن لا یضیق به الامور””از کسانی که امور قضائی او را در تنگنا قرار نمیدهند “. واژۀ “من”بیانیه است،یعنی نشان میدهد که آنچه بعد از او آمده تفسیر کننده وبیان کننده چیزی است که قبل از آن است، قبل از آن ویژگی برتری علمی وعملی واخلاقی قاضی مطرح شده ،بنابراین ، ویژگیهائی که پس از آن مطرح میشود تفسیر وتبیین این برتری است.ودر کلام فوق الذکر امام توضیح میدهد که منظور از برتری علمی قاضی این است که قاضی باید از نظر علمی آنقدر توانایی  داشته باشد که امور قضائی ومسائلی که در این رابطه برای او مطرح میشود  اورا در تنگنا قرار ندهد و او به آسانی بتواند حکم الهی  در رابطه با قضایای مطرح شده را بفهمد ،ودستور اجراء دهد.امام به مالک توصیه میکند که قضات باید از میان اینگونه دانشمندان واز بهترین آنها انتخاب شوند. ۳- اجتناب از خشم:یکی از ویژگیهای اخلاقی که برای قاضی ضروری است ودر کلام امام مطرح شده اجتناب از عصبانیت وخشم در مجلس قضاء ودر جلسۀ دادگاه است.متن کلام امام این است:”ولا تحکمه الخصوم”یعنی قاضی در جلسه دادگاه باید چنان بر اعصاب خود مسلط باشد که مطالبی که متهم یا مدعی ویا مدعی علیه مطرح میکنند ،وقاضی آن را خلاف حق میپندارد ،یا آن را اهانت به خود تلقی میکند ،ویا به نحو دیگری زمینه عصبانیت او فراهم میشود ،تعادل خود را از دست ندهد وخشمگین نشود،بلکه با کمال متانت وخونسردی به سخن آنها گوش دهد ،وبر اساس آنچه که حق تشخیص میدهد قضاوت کند واظهار نظر نماید. اگر قاضی از این ویژگیها برخوردار نباشد ،طبیعی است که با عصبانیت در جلسه دادگاه نمیتواند به سخنان متهم یا مدعی ویا مدعی علیه خوب گوش دهد ،ودر نتیجه نمیتواند حق را درست تشخیص دهد ،وقضاوتی که بر این اساس است نمیتواند عادلانه و منطبق با موازین اسلامی باشد.۴-اجتناب از لجاجت واصرار بر خطا :قاضی معصوم نیست وممکن است اشتباه کند ،حتی اگر معصوم هم باشد مصلحت جامعه اقتضا میکند که طبق موازین قضائی اسلام قضاوت نماید نه بر اساس علم غیب ،چنانکه از پیامبر اسلام نقل شده که میفرماید:”من بر اساس بینه میان شما قضاوت میکنم نه بر اساس آنچه از غیب میدانم ،بنابراین اگر کسی بر اساس موازین قضائی حق با او بود وخود میداند که حق با او نیست اگر در این رابطه مالی نصیبش شد ،آتش نصیب او گردیده است”. بنابراین اگر قاضی حکمی را صادر کرد  وپس از صدور حکم  مشخص شد که اشتباه کرده ،باید از این شهامت اخلاقی برخوردار باشد که فورا به خطای خود اعتراف کند ودر صدد جبران آن برآید . امام این ویژگی اخلاقی را چنین بیان میکند:”ولا یتمادی فی الزّله،ولا یحصر من الفیء الی الحق اذا عرفه” –یعنی قاضی باید از این ویژگی برخوردار باشد که بر لغزشها اصرار نورزد،واحساس فشار وسختی در رابطه با بازگشت به حق  پس از کشف خطا وشناخت حقیقت در خود ننماید بلکه به آسانی بتواند به خطای خود وآنچه         حق است اعتراف نماید و خطای خود را جبران نماید.قضاتی که دارای این شهامت اخلاقی نیستند،بتصور اینکه اعتراف به خطا موجب هتک حیثیت قضائی آنها میشود،واز اعتبار وارزش آنها میکاهد،به خود اجازه اعتراف به خطا نمیدهد ودر نتیجه موجب تضییع حقوق مردم ولغزیدن خویش در آتش دوزخ میگردند،معمولا اینگونه افراد نمیتوانندحیثیت  واعتبار قابل توجهی در جامعه کسب کنند ،زیرا بر خلاف تصور آنها،اعتراف به خطا نه تنها به حیثیت قاضی لطمه ای نمیزند بلکه اعتبار قضائی او را افزوده میکند ،واصرار بر اشتباه نه تنها به ارزش واعتبار آنها نمی افزایدبلکه مقدمه سقوط قضائی واجتماعی آنها است. ۵-وارستگی از طمع:پنجمین ویژگی اخلاقی که برای قاضی ضروری است وارستگی از بند مطامع مادی است ،اگر قاضی در بند طمع بود،حال آن بند چه بند مال باشد،ویا بند جاه ،ویا بند شهوت ویا هر بندی دیگر،بالاخره در صدور احکام به همان سو خواهد غلطید که آن بند او را میغلطاند،نه به سوی حق و عدالت ،وبه سود همان رأی خواهد داد که مطامع او را تامین میکند،نه به سود آنکس که مقتضای عدل است وداد.امام در این رابطه میفرماید: “ولا تشرف نفسه علی طمع” قاضی باید از میان افرادی انتخاب شود که از بند طمع رسته،وبیم از دست دادن مطامع ومنافع مادی در دل آنها نیست.۶_ژرف اندیشی :یکی دیگر از ویژگیهائی که برای قاضی ضروری است ودر کلام امام مطرح شده ویژگی تعمق وژرف اندیشی است ،قاضی باید قبل از صدور رای وامضای حکم  تمام اطراف و ابعاد موضوع را دقیقا مورد تعمق وبررسی قرار دهد،وبا نگرشی سطحی به موضوع،حکم را امضاء ننماید.متن سخن امام این است: “ولا یکتفی بادنی فهم دون اقصاه” یعنی در انتخاب قضات این نکته باید مورد توجه باشد که افرادی برای این امر خطیر انتخاب شوند که اهل تعمق وتحقیر باشند افرادی که در تحقیقات به اندک قناعت نمی کنند،وتا بررسی ها را به نهایت درجۀ عمق نرسانند دربارۀ چیزی اظهار نظر نمی نمایند.اگر قضات محترم باین نکته توجه میفرمودند ،در مسائل مختلف قضائی خیلی زود برای آنها علم حاصل نمیشد، ومشکلاتی که تاکنون برای دستگاه قضائی جمهوری اسلامی در این رابطه پیش آمده ، رخ نمیداد،زیرا آنها که خیلی زودباورند،وبا کمترین دقت وبررسی برای آنها علم حاصل میشود ، افرادی هستند کوتاه نگر که در اظهار نظرها به کمترین بررسی و تحقیق اکتفا می کنند. ۷-توقف در شبهات :هفتمین توصیه ای که امام علی علیه السلام در رابطه با انتخاب قضات مینماید اینست که در سیستم قضائی اسلام باید کسانی برای امر قضاوت انتخاب شوند که بیش از دیگران اهل احتیاط وتوقف در شبهات هستند.این یک اصل عقلی ومنطقی است که در روایات هم آمده”توقف در شبهات بهتر از وارد شدن در مهلکه هاست”چه اینکه در صورت توقف وتحقیق ،نهایت چیزی که ممکن است پیش آید اینستکه مجرمی از کیفر بگریزد واین بهتر است از آنکه بیگناهی مجازات شود وهمان طور که در روایات آمده “اگر قاضی در عفو خطا کند بهتر از آنستکه در مجازات اشتباه نماید وبیگناهی را مجازات کند”. ولذا امام در رابطه با انتخاب قضات توصیه میکند که:” واوقفهم للشبهات” باید فرد یا افرادی برای قضاوت در حکومت اسلامی انتخاب شوند که در موارد شبه، یعنی در مواردیکه یک موضوع یا حکم به طور دقیق مشخص نیست ،بیش از دیگران احتیاط میکنند ودر اظهار نظر تامل وتوقف میکنند. ۸-مهارت دراحتجاج و استدلال هشتمین ویژگی که در کلام امام برای قاضی ضروری تشخیص داد شده توانائی وتبحر در احتجاج واخذ به حجت های شرعیه است.متن کلام اینست: “وآخذهم بالحجج”یعنی قاضی باید از میان افرادی انتخاب شود که بیش از دیگران در استنباط و استخراج فروع از اصول ،واخذ به حجت ها  وادلۀ احکام مهارت دارند. ۹-پر حوصله:یکی دیگر از  ویژگیهائی که برای قاضی ضروری است پرحوصلگی است،افراد کم حوصله وزود رنج نمیتوانند قضات کامل و شایسته ای باشند ،زیرا با مراجعات مکرر وبرخورد با مشکلات قضائی _باصطلاح_ زود از کوره بیرون میروند وتعادل خود را از دست میدهند ودر نتیجه نمیتوانند حق را تشخیص دهند ویا اجراءنمایند ،ولذا امام در این رابطه میفرمایند: “واقلهم تبرما بمراجعه الخصم”قاضی باید از میان کسانی انتخاب شود که کمتر از دیگران از مراجعات قضائی خسته می شوند. ۱۰_شکیبائی در رابطه با کشف حقیقت:یکی دیگر از ویژگی هائی که برای قاضی ضروری است اینستکه در رابطه با کشف حقیقت وامور مربوط به قضاء شکیبا وصابر باشد.افراد زود رنج وبی صبر طبعا تاب تحمل مشکلات ومطالعه وتحقیق وحوصله بررسی تمام ابعادمسائل  قضائی را ندارد ولذا امام میفرماید:”و اصبرهم علی  تکشف الامور”وقاضی باید از میان افرادی انتخاب شود که اهل تحقیق و مطالعه اند ،وبیش از دیگران در رابطه با کشف امور نهانی از خود صبر وشکیبائی نشان میدهند. ۱۱-قاطعیت یکی دیگر از ویژگیهائی که برای قاضی ضروری است قاطعیت در تصمیم گیری وصدور حکم است،بهمان میزان که دقت واحتیاط برای قاضی ضرورت دارد ،بهمان اندازه   قاطعیت در تصمصم گیری ضروری است.یعنی در عین اینکه قاضی باید فردی محتاط   وپرحوصله و دقیق باشد ،در عین حال ضروری است که وقتی موضوع وحکم برای او روشن شد ،با فوریت وقاطعیت حکم الهی را صادر کند،وهیچگونه وسوسه ودودلی به خود راه ندهد از ملالت هیچ ملال گری نهراسد ،واز مشکلاتی که ممکن است احیانا در رابطه با صدور حکم الهی برای او ایجاد شود بیم نداشته باشد.این ویژگی در کلام امام اینطور مطرح شده است: “و اصرمهم عند اتضاح الحکم” یعنی قاضی باید از میان افرادی انتخاب گردد  که بهنگام روشن شدن ومشخص شدن  حکم خدا بیش از دیگران قاطعیت بخرج میدهد و بدون تردید و دودلی وبدون تاخیر ودر اسرع وقت حکم خدا را اجرا مینماید. ۱۲_خود پسند نبودن:خود پسندی یکی از رذائل  بسیار نکوهیده اخلاقی است که همه بویژه قضات باید در زائل نمودن آن از خود تلاش کنند. قاضی اگر خودپسند باشد با ستایشهای بیجا خود را گم میکند  وکسی که خود را گم کرده طبیعی است که نتواند حق را پیدا کند وحق را باکسی بداند که بیشتر از او تعریف وتمجید میکند!.متن کلام امام در این رابطه اینست:”ممن لایزدهیه اطراء ” قضات باید از میان افرادی انتخاب شوند که ستایشها و تملق گوئیها وچاپلوسیها وچرب زبانی ها اورا بخودبینی وکبر وادار نمی سازد وباید توجه داشت  که انسان به سادگی نمیتواند چنین شود،مگر پس از ریاضتهای بسیار و تهذیب وتزکیه نفس.۱۳-ساده لوح نبودن .تیزهوشی وفطانت وزیرکی از اموری است که قضات بیش از دیگران به آن نیازمندند ،وآن مقدار از هوش وذکاوت که مانع از ساده لوحی است برای قاضی ضروری واجتناب ناپذیر است. افراد ساده لوح شایسته منصب قضاء نیستند زیرا شگردهای مختلفی که مجرمین برای فرار از مجازات بکار میگیرند اگر قاضی ساده لوح باشد فریب می خورد ونظریه های او کمتر میتواند با واقع منطبق باشد.امام در این رابطه می فرماید “ولا یستمیله اغراء”قاضی باید از میان افراد باهوش و زیرکی اتخاب شود که فریب فریبکاران ودغلبازی مکاران او را فریب نمی دهد وبسوی نظریه های ناصواب مایل نمی سازد. قضاتی با این ویژگیها را چگونه میتوان یافت!!. تا اینجا ویژگی های قاضی از دیدگاه علی علیه السلام مورد بررسی قرار گرفت ،پس از ملاحظه این  ویژگیها سئوالی که برای انسان مطرح میشود اینستکه ضرورت این ویژگیها برای قاضی غیرقابل انکار است ولی قضاتی  با این ویژگیها را چگونه میتوان یافت واز کجا باید سراغ آنها را گرفت؟! گویا امام هم در پایان ذکر  ویژگیهای قاضی میخواسته باین سئوال پاسخ دهد که میفرماید” واولئک قلیل” یعنی قضاتی که واجد این ویژگیها باشند اندکند،ولی باید سراغ همان اندک رفت  وبا برنامه ریزی  های صحیح این اندک را فراوان واین قلیل را تبدیل به کثیر نمود که تا قضاتی با چنین ویژگیها عهده دار منصب قضاء نباشد سیستم قضائی اسلام پیاده نشده ،وجمهوری اسلامی در بعد قضائی اسلام به آنجائی که اسلام میخواهد نرسیده است. به امید آنروز.ادامه دارد.[۲]

 

[۱]– نهج البلاغه نامه ۵۳٫

[۲]-امحک الخصوم فلانا:اغضبوه (المنجد).

17دسامبر/16

قوانین کیفری در اسلام قسمت شانزدهم

حجه الاسلام و المسلمین موسوی تبریزی

احکام محارب

در مقاله گذشته دررابطه با حکم محارب و معنی آن از نظر قرآن کریم بحث کردیم و گفتیم که مهمترین مستند و مدرک برای حکم محارب ،آیۀ شریفه ۳۲از سوره مائده است لکن روایات زیادی نیز در زمینه محارب وارد شده که لازم است مورد بحث و بررسی قرار گیرد.روایات این باب دو قسم هستند:قسمتی دربارۀ معنی و مصداق محارب وارد شده است و قسمتی دیگر دربارۀ احکام محارب فعلا قسم اول را مورد بحث قرار می دهیم و قسم دوم درجای خودش بحث خواهد شد.وسائل الشیعه، ابواب حدالمحارب باب ۲خبراول:

“عن ضریس ،عن ابی جعفر (ع)قال: من حمل السلاح باللیل فهو محارب الا ان یکون رجلا لیس من اهل الریبه”

ـ ضریس از امام باقر (ع) نقل می کند که فرمود:هر کسی شبانه با خود سلاح حمل کند محارب است مگر اینکه اهل ریبه نباشدیعنی کسیکه مردم درباره اش شک به خلاف نکنند مانند نگهبانان در شب (پاسبانان و پاسداران). در رابطه با معنای روایت باید گفت که :با توجه به روایت دیگر این باب،منظور این نیست که هر کس شناخته شده نباشد و با خودش سلاح حمل کند و لو مخفیانه و اظهار نکند و طوری مخفی کند که کسی نبیند تا بترسد،باز محارب است بلکه کسیکه سلاح حمل می کند و طوری باشد که مردم ببینند و حالت رعب و وحشت در دل مردم ایجاد کند،محارب است.روایت دوم:  “عن سوره بنی کلیب قال:

قلت لابی عبدالله (ع):رجل یخرج من منزله یرید المسجداو یرید الحاجه فیلقاه رجل و یستعقبه فیضربه و یاخذ ثوبه قال :ای شیی ء یقول فیه من قبلکم؟قلت:یقولون هذه دغاره معلنه و انما المحارب فی قری مشرکه فقال:ایهما اعظم؟حرمه دارالاسلام او دارالشرک؟ قال: فقلت: دارالاسلام ،فقال هؤلاء من اهل هذه الایه:انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله …”

ـ سوره بن کلیب می گوید از امام صادق (ع)پرسیدم درباره کسی که از منزلش خارج می شود و می خواهد به مسجد و یا دنبال حاجت و کاری برود،در این میان مرد دیگری او را تعقیب می کند و می زند و لباسش میگیرد،فرمود: مردم چه می گویند(مراد اهل سنت است)گفتم میگویند:این یک نوع اختلاس و سرقت علنی و اجباری و اعمال زور است و محارب کسی را می گویند که در شهرهای شرک و کفراعمال اختلاس و زور انجام دهد.فرمود:آیا احترام شهر های مسلمین و دارالاسلام زیادتر است یا احترام شهرهای شرک و کفر؟گفتم:یقینا احترام کشورهای اسلامی بیشتر است.فرمود:این افراد از مصادیق آیه شریفه “انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله…”هستند یعنی محارب هستند.

روایت سوم:

“عن ابی جعفر(ع) قال :من اشار بحدیده فی مصرقطعت یده و من ضرب بها قتل”.  کسی که در میان مردم شهر به آهن اشاره کند(یعنی تهدید کندو بخواهد با زور سر نیزه درمیان مردم به اهداف خود برسد)دستش قطع می شود و هر کسی به وسیله اسلحه مردم را مورد ضرب قرار دهد ،کشته می شود.

وسائل الشیعه باب سوم خبر اول :

“عن علی (ع) فی رجل اقبل بنار فاشعلها فی دار قوم فاحترقت و احترق متاعهم،انه یغرم قیمه الدار و ما فیها ثم یقتل.”

امیر المؤمنین (ع) دربارۀ کسی که منزل دیگران را به آتش کشیده است و خانه ها و وسائل موجود درآنها سوخته است.

فرمودند:باید قیمت منزل و وسائل سوخته شده را بپردازد سپس خودش (به جهت عمل خلافش)اعدام می شود.

وسائل باب ۷خبر اول: “عن ابی عبدالله (ع)قال: اللص محارب لله و لرسوله فاقتلوه، فما دخل علیک فعلیّ”.یعنی:دزد،محارب با خدا و رسول خدا است او را بکشید واگر ضرری ا زطرف او بر شما وارد شود به عهدۀ من است(یعنی اگر او را بکشید هیچ گونه کیفر و دیه و قصاصی دربارۀ شما نخواهد بود).

خبر سوم ازهمان باب : ابی ایوب ازامام صادق (ع) نقل می کند که فرمودند: “من دخل علی مؤمن داره محاربا له فدمه مباح فی تلک الحال ” کسی که وارد منزل مؤمنی بشود درحال محاربه و ارعاب وتهدید،خون او در این حال مباح است و صاحب خانه می توانداو را بکشد. روایات دیگری که در این زمینه وارد شده است زیاد است لکن با مختصر دقت روشن خواهد شد که روایات در مقام بیان معنا و تعریف محارب و مفسد نیستند.یعنی ائمه اطهار (ع) به عنوان یک معلم احکام اسلام و مفسر قرآن دربارۀ محارب و تعریف و تفسیر آیه شریفه مربوط به محارب صحبت نفرمودند،و آنچه در روایات ذکر شده است صرفا بعضی از  مصادیق محارب است و فرق است میان اینکه امام بفرماید:محارب کیست ،وبین اینکه بفرماید مثلا دزد مسلح محارب است.

دیگر اینکه ،تعریف باید جامع افراد و مانع اغیار باشد و هر چیزی که غیر از آن باشد خارج کند لکن دومی صرفا معرفی مورد خاصی است به عنوان محارب  اینکه کسی که به منزل دیگری آتش بیاندازد محارب است یا دزد،محارب است یا غیر ذلک.

بنابراین ،این روایات اگر چه ضعف سند بسیاری آنها با تواتر یکه در روایات است جبران بشود نمی توانند مخصص آیه شریفه “انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله” باشند و محارب را به مصادیق وارد شده در روایات منحصر نمایند بلکه ایه شریفه شامل هر کس که به هر نوعی محارب با خدا ورسول خدا باشد،می شود:کسانیکه شمشیر میکشند و در برابر اسلام و مسلمین ایستادگی می کنند ،کسانی که با نوشتن و قلم خود مردم را از جهت خدائی و حرکتهای اسلامی دور میسازند،کسانی که با اجرای برنامه های فاسد ومفسد ،بافیلمها،نمایشها ،مقالات،و تاتر و غیر ذلک مانع حرکت اسلامی مردم و رشد فکری آنها میشوند و کسانی که با اجرای برنامه های اقتصادی مضر و فاسد و خلاف شرع مسلمین را به واستگی و ذلت و اسارت میکشانندو کسانی که به هر نوعی در میان مردم ایجاد رعب و وحشت به نا حق می کنند و امنیت و آزادیهای مشروع را به هر نحوی از مردم ــ ولو ازیک خانواده سلب مینمایند،محارب محسوب می شوند.حال چنین افرادی مقاصد سودجوئی داشته باشند یا مقاصد الحادی و التقاطی و یا استعماری فرق نمی کند.مطلب دیگری که از آیه شریفه و روایات می فهمیم این است: محاربه در هر جائی باشد و در هر زمان باشد فرق نمی کند اگر چه در میان شهرهای اسلامی و در حکومت اسلامی جرمش سنگین تراست و نیز فرق نمی کند شخص محارب به ظاهر مسلمان باشد یا کافر،ادعای اسلام بکندیا نفی کند. دراین زمینه فتاوای فقهای شیعه را سابقا نقل کردیم و قریب به فتاوای شیعه ،فتاوای اهل سنت و جماعت است.برادران علمای اهل تسنن نیزدرمعنای محارب بحثهائی شبیه بحثهای گذشته ما دارند و بیشتر فقهای اهل تسنن معنای محارب را تسری داده اند و به هر کسی که به هر نوعی ایجاد اذیت و ناامنی درمیان مسلمین بکند،شامل می دانند.درکتاب “الفقه علی المذاهب الاربعه”از “مالکیه” که یکی از فرقه های چهارگانه مذاهب اهل تسنن است.نقل میکند که به علت طولانی بودن،به ترجمه آن اکتفا میکنیم:می گوید:مالکیه گفته اند:محارب کسی است که راه عبور و مرور مردم را ببندد اگر چه نخواهد از عابرین مالی بگیرد یا بخواهد مال محترمی را از مسلمان یا اهل ذمه با اجبار بگیرد یا حریم و حرز کسی را هتک کند به طوری که مردم با فرد خاصی که مورد ظلم قرار گرفته است فریادش به جائی نرسد،و شامل می شود ستمگران و جبارانی را که با اعمال زور وایجاد رعب و وحشت درمیان مردم حکومت می کنندو اموال مردم را می گیرند و به جان و اعراض مردم مسلط هستند و درمحارب تعدد شرط نیست بلکه محاربه گاهی گروهی است و گاهی فردی گاهی یک گروه محارب است در صورتی که گروه تصمیم گیرنده و خط دهنده باشد و گاهی فرد خود تصمیم میگیرد که خود محارب است و نیز در برابر عموم مردم بخواهند محاربه کنند یا فرد خاصی را مورد ظلم و تجاور قرار دهند فرق نمی کند.پس به کسی که عده ای رامورد تجاوز قرار دهد و با شمشیر و اسلحه آنها را بترساند و یا فردی را با اعمال زور وادار به خوردن حشیش و یا مشروبات الکلی بکند که او را مست کرده و یا بیهوش نموده و اموال او را بچپاول ببرد یا به وسیله کلاهبرداری و حیله و نیرنگ اموال مردم را اختلاس کند،محارب صدق می کند واحکام محارب درباره اش اجرا می شود.فتاوای شافعی و حنفی و حنبلی نیز شبیه مطالب مالکی است اگر چه در بعضی از احکام جزئی ،میانشان اختلاف است.دراینجا در رابطه با معنای محارب و مفسد و ریشه اصلی اسلامی و قرآنی این دو واژه،بحث ما به پایان می رسد و اینک به مطالبی دررابطه با احکام محارب از نظر اجرای حدود وکیفیت آن و شرایط اجرا و شرایط اثبات محارب بودن و مسائل دیگر در زمینه فوق درضمن مسائلی می پردازیم:

مسئله اول ــ

کیفیت اجرای حدّ محارب

علمای اسلام اعم از شیعه و سنی اختلاف دارند دراینکه در حق محارب مطلقا حاکم شرع مخیراست که یکی از کیفرهای چهار گانه مشخص شده در آیه شریفه را اعمال کند،یا به حسب مورد و شرایط خاص حاکم شرع موظف است یکی از چهار کیفر را انتخاب کند و یا اصلا از طرف شرع مقدس اسلام کیفرهای چهار گانه برای شرایط مختلفی معین شده است و حاکم شرع حق هیچگونه اختیار و انتخاب در میان کیفرهای چهارگانه  راندارد.ظاهر آیه شریفه تخییر را می رساندو اگرصرفا دلیلمان آیه شریفه بود،مسئله مورد اشکال و اختلاف نبود،ولی آنچه که باعث اختلاف میان فقهای اسلام شده وجود روایاتی است که به طور متعدد و مکرر وارد شده است و کیفرهای چهارگانه را با شرائط مختلف تعیین کرده است.قبل از آنکه به نقل روایات  بپردازیم چند جمله ای از فقهای اسلام و نظرات آنان رانقل میکنیم.مرحوم شیخ طوسی در کتاب “النهایه” میفرماید: اگر محارب تنها قتل انجام دهد و مالی را نگیرد کشته می شود و اولیاء مقتول نمیتوانند عفو کنند و اگر عفو کنند حاکم شرع باید حکم الهی را اجرا کند و محارب را بکشد.و اگر هم بکشد وهم اموال مردم را بگیرد اولا باید اموال را از او پس بگیرند،سپس به خاطر دزدی که انجام داده است انگشتان دست او راقطع می کنند سپس به جهت محارب بودنش او را می کشند و به دار می کشند، و اگر صرفا مال را بگیرد و قتل و ضرب و جرمی انجام ندهد،دستش بریده میشود و سپس از محل جرم به شهر دیگری تبعید میشود و اگر ایراد ضرب و جرح کند لکن اموالی از مردم نگیرد و کسی را نکشد به همان مقدار که زده یا مجروح کرده،قصاص می شود و سپس تبعید میگردد.و اگرصرفا بترساند و نکشد و نزند و مالی را نگیرد در این صورت صرفا از شهری که جرم انجام داده است تبعید میشود.

مرحوم محقق درشرایع می فرماید:

“وحدالمحارب القتل او الصلب او القطع مخالفا او النفی و قد تردد فیه الا صحاب فقال المفید با التخییر و قال الشیخ ابو جعفر ـ رحمه الله ـ بالترتیب ،الی ان قال: و استند فی التفصیل الی الاحادیث الداله علیه و تلک الاحادیث لا تنفک عن ضعف فی اسناد او اضطراب فی متن  او قصور فی دلاله، فالا ولی العمل با لا ولی تمسکا بظاهر الایه” حدمحارب : کشتن، دار آویختن ـ دست و پا را برعکس بریدن ، و تبعید است.و علمای امامیه دررابطه با اجرای کیفرهای مذکور دچار اختلاف شده اند.شیخ مفید ـ رضوان الله تعالی علیه ـ فرموده اند که حاکم شرع مخیر است یکی از آنها راانتخاب کند،و شیخ طوسی (ره)به ترتیب درکیفرها معتقد است و همان ترتیبی که از خود ایشان از کتاب نهایه نقل کردیم،و سپس فرموده است:مستند شیخ طوسی برای ترتیب،اخبار و احادیث وارده است لکن احادیث مذکوریا سندشان ضعیف است و یا ازنظر متن و دلالت و معنی اضطراب و ضعف دارد لذا بهتر همان قول اولی و قول شیخ مفید است که ظاهر آیه شریفه نیز به همان مطلب یعنی تخییر دلالت دارد.

ادامه دارد

 

17دسامبر/16

مصاحبه با :حجه الاسلام والمسلمین موسوی خوئینی ها

لازم است در جماعت اهل سنّت حاضر شوند واز انعقاد وتشکیل نماز جماعات در منازل وگذاشتن بلندگوهای خلاف رویه اجتناب نمایند.امام خمینی

مصاحبه با :حجه الاسلام والمسلمین موسوی خوئینی ها.نمایندۀ امام وسرپرست حجاج ایرانی

جنابعالی بعنوان نماینده امام وسرپرست حجاج ایرانی دیدگاه خود را نسبت به نقش حج در جامعه بین الملل اسلامی بویژه در شرایط کنونی ،توضیح دهید؟بسم الله الرحمن الرحیم .”واذان من الله ورسوله الی الناس یوم الحج الاکبر  ان الله بریء من المشرکین ورسوله”.اگر در این آیه وشان نزول آن دقت کنیم ،به این نتیجه میرسیم که در صدر اسلام وآغاز نهضت جهانی اسلام پیامبر اسلام«ص» مکه وبخصوص در ایام حج ،به عنوان مرکزی برای اعلام مواضع اصولی پیامبر اسلام «ص» در زمان خودشان بوده ودر همۀ زمانها به تناسب آن زمان ،بیان مواضع اصولی اسلام بویژه در برابر کفار ومشرکین_ودریک کلمه:تمام دشمنان اسلام _در این آیه ای که تلاوت کردم ،بر حسب دستور خداوند ،پیامبر «ص» مامور میشدند که در ایام حج در چنین مشهد عظیمی که از همه قبائل وهمه نقاط مردم برای زیارت خانه خدا می آیند ، مواضع خودشان را در برابر کفار ومشرکین و دشمنان اسلام اعلام کنند.اتفاقا در این آیه ،اکثر مفسرین از عامه واهل سنت ،یوم الحج الاکبر را به یک روز خاص در سال که در  زمان پیامبر«ص»  بوده ،تفسیر نکرده اند بلکه همه ساله در موسم حج تمتع که در مکه اجتماع میکنند ،یوم الحج الاکبر  را به آن روزهای خاص تفسیر کرده اند ،یعنی انتخاب مکه ،آن هم در آن یوم الحج الاکبر درست توجه شده، چرا که در آن اجتماع عمومی که در زمان پیامبر از همه نقاط شبه جزیره وخارج از شبه جزیره کسانی در آنجا می آمدند ،یک چنین روزی را پیامبر «ص» به حکم قرآن ودستور خداوند برای اعلام این موضع اساسی که “ان الله بریء من المشرکین ورسوله”. انتخاب میکند،که به تعبیر امروزی همان شعار مرگ بر کفار ومرگ بر مشرکین ومرگ بر منافق ومرگ بر استکبار جهانی ومرگ بر آمریکا و ومرگ بر اسرائیل است.در هر صورت امیرالمؤمنین «ع» موفق شد که در حضور تمام کفاری که در مکه جمع شده بودند _این آیه را بخواند وموضع اسلام  را در برابر آنها اعلام کند.این آیه به صراحت نشان می دهد که مکه در ایام حج ،جایی است برای اینکه مواضع مسلمین در برابر کفار اعلام شود واین آیه نیز نشان می دهد که حج ،کنگره ای است متعلق به تمام مسلمانها وبرای بیان کردن آن مسائلی که مربوط به همه مسلمین است.این آیه اعلام بیزاری خداوند ورسول خدا ازمشرکین ،آمریکا،شوروی واسراییل است،وهمچنین تمام قدرتهای وابسته به آنها وتمام حکومتهای مرتجعی است که شیطانکهای دور آن شیطانهای بزرگ وبخصوص شیطان بزرگشان آمریکا اجتماع کرده اند. بنابراین با توجه به این آیه ،ما به حکم قرآن موظفیم حج را به عنوان یک مجمع جهانی مسلمین  برای اعلام مواضع اصولی در برابر کفار جهانی انتخاب کنیم .واین وظیفه همه مسلمین است ،چیزی نیست که بخشی از مسلمین بپذیرندوبخشی دیگر معتقد نباشند .در همین جا مناسب است بگویم :در سال گذشته اولین روزی که وارد عربستان شدیم هنوز در جده بودیم که وزیر حج عربستان به دیدارمان آمد.البته در صورت ظاهر به عنوان دیدن آمده بود ولی در واقع آمده بود تهدید کند شما حق ندارید به وظائف اسلامیتان که در ارتباط با مسائل سیاسی است کاری انجام دهید.من گفتم :شما از کجا میگوئید که ما حق نداریم ونباید این شعارها را بدهیم ومسائل را برای مسلمانان بازگو کنیم؟گفت:برای اینکه این چیزها در قرآن وسیره پیامبر«ص» وجود ندارد! گفتم بنابراین ،شما قرآن را قبول دارید وهرچه قرآن دستور دهد می پذیرید؟ با تعجب گفت: بله قبول داریم . گفتم قرآن می گوید: “واذان من الله ورسوله الی الناس یوم الحج الاکبر ان الله بری من المشرکین ورسوله”  من از شما می پرسم:اینکه اعلام باید بشود که خدا و رسولش از مشرکین  بیزارند  این فقط وظیفه پیامبر اکرم«ص» بوده وبقیه مسلمین دیگر موظف نیستند که اعلام بیزاری کنند، به تبع از خداوند وبه تبع از رسول اکرم؟ شما میخواهید بگوئید که اصلا مسلمانان چنین وظیفه ای ندارند یا این وظیفه را دارند ولی بر خلاف پیامبر که این کار را در ایام حج  انجام میداد ،بروند در جای دیگر این کار را بکنند!؟ گفت:ما هم قبول داریم که باید این مسائل گفته شود ولی در جلساتی خصوصی بین سران کشورها وکسانی که متوجه مسائل سیاسی هستند ،نه بین عامه مردم! گفتم: اتفاقا این آیه بعکس  سخن شما گفته است برای اینکه میگوید در روز حج اکبر _که مردم در مکه اجتماع میکنند_پیغمبر به خود مردم بگوید،وگرنه پیغمبر هم میتوانست سران قریش وسران قبائل دیگر را دعوت کند وهیچ لزومی نداشت که روز حج اکبر باشد،در یک جلسه ای با آنان صحبت میکرد ولی قرآن به پیامبر دستور میدهد که در آن روزها که همه مردم در آن اجتماع عظیم شرکت دارند چه سیاسیها وچه غیر سیاسیها ،علما وغیر علما ،عربها وعجمها ،این مطلب را اعلام کند، این خود نشان میدهد که این مسائل مربوط به محافل خصوصی نیست ،بلکه دقیقا باید در محافل عمومی گفته شود .حرف ما که به اینجا رسید گفت:اصولا ما با شما اختلاف ریشه ای داریم! گفتم : اتفاقا ما معتقدیم که هیچ اختلافی  نداریم برای اینکه ما وشما قرآن را قبول داریم واگر اختلافی باشد باید یکی از ما،قرآن را قبول نداشته باشیم . ما می گوئیم همه قرآن را بپذیریم  وتسلیم آن شویم ،اگر شما قبول ندارید معنایش این است که نمی خواهید تسلیم قرآن شوید. این آیه نشان میدهد که حج یک پایگاه جهانی اسلامی است برای مقابله با تمام دشمنان اسلام،واز همین جا نتیجه میگیریم که مسلمین باید با هم متحد باشند ودر یک جبهه واحد ،مواضع خود را دربرابر کفر جهانی _که معلوم میشود کفر هم یک جبهه است_ اعلام کنند.بیش از دو جبهه در دنیا وجود ندارد: یکی جبهه مسلمین وحق و دیگری: جبهه کفار وباطل. اولین قدمی که مسلمین باید در آنجا بردارند ،این است که: فریاد انزجار از مشرکین وکفار  را به گوش جهانیان برسانند هرکس که میخواهد مسلمان شود، در قدم اول باید شهادتین بگویدیعنی اعلام مواضع  قبل از اینکه به مرحله عمل برسد. اگر کسی بگوید من مسلمان شده ام اما به زبان نخواهد اعلام کند ،اسلام از او نمی پذیرد. کسی بگوید من مسلمانم نماز می خوانم ،روزه می گیرم،طواف خانه خدا می کنم وجمرات هم می کنم اما حاضر نیستم اعلام مواضع کنم ،اسلام قبول ندارد تا شهادتین نگوید فایده ای ندارد .اعلام مواضع مساله ای اساسی در اسلام است،هر که می گوید من مسلمانم،بایست شهادتین را اعلام کند وبه دنبال آن بیزاری از کفار.در اینجا بد نیست نکته ای را بگویم: دولت عربستان از جمله حرفهائی که سال گذشته به ما میگفت این بودکه: اگر شما با آمریکا واسرائیل مخالفید، بروید با اسرائیل جنگ کنید ،گفتن تنها فایده ای ندارد. ما میگفتیم :اولین مرحله جنگ با دشمن اعلام دشمنی است.باید اعلام کنیم که با او دشمنیم واو با ما دشمن است وما از او بیزار هستیم وشما حاضر نیستید که این حداقل را هم گوش کنید،چطور تحمل میکنید که ما برویم با اسرائیل بجنگیم!! در عین حال ما برای جنگیدن حرفی نداریم ، شما موافقت کنید در همین مکه ،در ایام حج ما اعلام میکنیم که مردم برای جنگ با اسرائیل آماده شوند و شما خواهید دید که همه مردم می آیند.شما جلوگیری نکنید ،ما می توانیم از همین جا ، یک نیروی عظیم چند صد هزار نفری بسیج کنیم وبرای جنگ در برابر اسرائیل به جبهه بفرستیم. شما با شعارش مخالفید، آن وقت چطور حاضر می شوید که ما برویم جنگ کنیم. امیدواریم با این جرقه ای که از برکت جمهوری اسلامی ایران زده شده، کم کم حج از آن حالتی که دولت عربستان به تبعیت از آمریکا می خواهد ،بیرون بیاید وتبدیل شود به همان حجی که اسلام خواسته است و انشاءالله مسلمانان هم به این بعد عظیم حج توجه بیشتری ابراز دارند  واز همین مرکز به خواست خداوند جبهۀ نیرومندی علیه کفر جهانی آغاز خواهد شد وبسیج خواهد شد.در روایات اسلامی ما هم آمده است که انقلاب عظیم جهانی نهائی  مهدی موعود علیه السلام از مکه آغاز می شود،واین هم مژده ای است برای اینکه انشاءالله  حج به سوی چنین سمتی حرکت می کند ،وخانه کعبه دارد آماده می شود برای برخاستن آن فریادی که در روایات هست: حضرت مهدی “عج” تکیه به خانه کعبه می کند واعلام می فرماید که : من قیام خود را آغاز کردم . _رسالت ویژه حجاج ایرانی وهمچنین نکات اساسی و مهمی که  حجاج باید بصورت مؤکد مورد عمل ورعایت کامل قرار دهند در این کنگره بزرگ الهی چیست؟ با توجه به اینکه رژیم عربستان .اکثر قریب به اتفاق رژیم هایی که در کشورهای اسلامی حاکم هستند وجدای از مردم وفرهنگ اسلامی هستند ،سعی می کنند که شعار ضد اسلامی تفکیک دین از سیاست را در ذهن وفکر مسلمانها جا بیاندازند زیرا که قدرتهای بزرگ ووابستگان به آنها متوجه شده اند که در اثر قرار گرفتن مسائل سیاسی ومذهبی در یک کادر و به تعبیر دیگر پیداکردن دین محتوای واقعی خودش را که از سیاسیت جدا نیست،یک چنین اسلامی  خطر اساسی وجدی است برای منافع قدرتهای بزرگ وبرای موجودیت حکومت های وابسته به آنها.به دلیل این احساس خطر شدیدا روی این مسئله تبلیغ می کنند واز آنجائی که امروز در دنیا ،انقلاب اسلامی بهترین نمونه ونشانۀ بارز باهم بودن مسائل سیاسی و دینی است وپیروزیهائی  که مردم ایران با تکیه به این شعار که”سیاست ما عین دیانت ما است و دیانت ما عین سیاست ” موفق شدند که یک رژیم ریشه دار تاریخی  دوهزاروپانصدساله را با همۀ وابستگی اش به بزرگترین قدرت امروز که آمریکا هست سرنگون کنند، یک چنین مردمی در برابر آن تبلیغاتی که رژیمهای وابسته به آمریکا وسایر قدرتها میکنند طبیعی است که بزرگترین رسالتشان ومسئولیتشان زدودن این تفکر غلط وآثار تبلیغات ضد اسلامی این حکومتها از ذهن سایر مسلمانهائی است که به عربستان هنگام حج خواهند آمد . برای آنها توضیح بدهند که یکی از عوامل مهم عقب ماندن مسلمانها وتسلط این حکومتهای وابسته به شرق وغرب برما این است که ما مسائل سیاسی را جدای از مسائل اسلامی ودینی کردیم وبنابراین آن دینی که پیغمبر اسلام آورده آن دین را هم نداریم . چون آن دین را نداریم با اینکه مسلمان هستیم عقب مانده ایم واین حکومتهای مرتجع وحقیر و وابسته بر ما مسلط شده اند.پس در درجه اول ،بزرگترین رسالتشان این است که در تماسهائی که در کشور عربستان درایام حج با همۀ مسلمانها دارند در این تماسها راه ودلایل مختلف وگوناگون نشان بدهند که سیاست در متن اسلام است واسلام ودین بدون سیاست ،اسلام پیغمبر نیست . اسلام آمریکائی است ، اسلام ساختۀ این حکام وابسته به آمریکا است. پرهیز از اختلاف. و بدنبال این مسئله ای که حجاجمان باید به آن توجه کنند این است که هم دشمن وهم دوست ما را دقیقا زیر نظر گرفته است دوستان انقلاب به خاطر این علاقه ای که به انقلاب دارند وعشقی که به امام دارند به حجاج ایرانی به عنوان فرزندان امام وفرزندان این انقلاب نگاه میکنند وبه عنوان یک انسان که با مشت ودست خالی رفتند به جنگ یک رژیم تا دندان مسلح شاه به همۀ پشتیبانیهائی که آمریکا میکرد وساقطش کردند ، با یک دیدۀ اعجاب به مردم ایران نگاه میکنند ،همراه با علاقه ومحبت ودوستی . لذا آنها از هر حرکت ما درس میگیرند به عنوان اینکه ببینند ما چه میکنیم  وآنها خودشان را به شکل ما در بیاورند تا آنها هم به آن پیروزیهائی که ملت ایران به آن دست یافته ،برسند . ودشمن هم به دلیل ضربه هائی که از اسلام وانقلاب اسلامی واز امام خورده تلاش میکند تا با بزرگ جلوه دادن اشتباهات وخطاهای حتی کوچک ما ،امام را، انقلاب را و اسلام وایران را در ذهن سایر مسلمانها بدنام وخدشه دار کند. پس دشمن در صدد است که عیبهای کوچک ما را بزرگ جلوه دهد و خوبی های ما را به صورت بدی جلوه بدهد. در یک چنین شرایطی ،حجاج ما به شدت باید مراقب اعمال و رفتار خود باشند. دشمن سعی میکند که در دنیا تبلیغ کند ما انقلابمان یک انقلاب شیعی است که درصدد نفی برادران سنی خودمان هستیم وسعی میکند که تبلیغ کند ما به عنوان یک گروه اقلیت در میان اکثریت مسلمین دنیا راهی برخلاف راه اسلام داریم میرویم!دریک چنین شرایطی که دشمن اینطور می خواهد تبلیغ کند،باتوجه به اینکه ما اصول اسلامیمان مشترک است بین همه فرق مسلمین از شیعه و سنی ،ما میتوانیم در ایام حج بااتکاء به آن اصول ،از مسائل اختلافی پرهیز کنیم .ودر فتواهای حضرت امام هم که مراجعه میکنیم مخصوصا به دستوراتی که در پیامهای سال اول و سالهای اول پیروزی انقلاب برای حجاج میدادند ،به شدت تاکید فرمودند روی پرهیز از مسائل اختلاف برانگیز ،مثلا فرموده اندکه: در نماز جماعت آنها در حالی که منعقد میشود شرکت کنید ودر آن حال توی کاروانها ومنازل خودتان نماز جماعت برقرار نکنید ،در حالی که نماز اقامه می شود شما از مسجد خارج نشوید.در حالیکه در نماز آنها شرکت میکنید مهر نگذارید وامثال این دستوراتی که فرموده اند. طرح مسائلی که اختلاف برانگیز است بین برادران شیعه وسنی ، آنها را لزوما نباید در آنجا مطرح کرد بلکه ضرورتا باید از آنها پرهیز کرد .دشمن سعی میکند همیشه به این مسئله شیعه وسنی به عنوان یک مسئله جدی ومحل اختلاف دامن بزند  واز این دامن زدن به اختلافات ،منافع خود را تحصیل بکند.روش خرید وفروش در سفر حج . وهمچنین در معاشرتها در این مدت که درآنجا هستیم ،برادران وخواهران سعی کنند که اولا: در نحوۀ برخورد با مغازه داران وفروشندگانی که در آنجا هستند رعایت اصول واحکام اسلام در خرید و فروش ،مسائل حرام وحلال در اموال مردم را به شدت مراعات ومراقبت کنند ،خواهرانمان آن عزت وکرامت مخصوص زنان اسلام را در معاشرت و برخورد دقیقا رعایت کنند وآن وزانت ومتانتی که در شان یک زن مسلمان، آن هم از یک کشور انقلابی مثل ایران وآن هم تحت تربیتهای امام است برخوردار باشند. وتوجه کنند که اینها در واقع در آنجا نمایانگر زنهای یک ملتی هستند که هزارها جوانشان را در جبهه ها قربانی کرده اند ونثار راه خدا کرده اند. هنگام خریدن دقت کنند،چیزهایی نخرند که دشمنان ما تبلیغ کنند که حجاج ایرانی سطح افکارشان تا اینجا است که اگر به سفر حج هم آمدند برای کشورشان چیزهایی را میخرند که در شان انسانهائی نیست که در شرایط جنگ میباشند با نیازهای فراوان ضروری و اساسی که مملکت دارد ما پولهایمان راببریم آنجا چیزهایی بخریم که نه تنها ضروری نیست بلکه اساسا زاید است در زندگی انسان .درخرید باید شئون اسلامی و انقلابی کشورمان را بکنند وحتی آنجا می توانند بخشی از خریدهایشان را چیزهایی قرار بدهند که امروز جبهه ها نیاز دارد. چیزهای عادی وساده هم هست که امروز موردنیاز است ودر همین جا هم می بینند گاهی رسانه ها اعلام میکنند برای جبهه ها چه چیزهایی نیاز داریم. وهمچنین در مواقع خرید رعایت شئون اسلامی را بکنند ،در مواقعی که وقت نماز است ،ساعات عبادت است ومسلمانها مشغول نماز جماعت هستند،آنها توی مغازه ها مشغول گفت وگو و چانه زدن راجع به خرید حتما نباشند ،مسائلی از این قبیل.  همچنین با توجه به اینکه اگر جمهوری اسلامی مقرراتی راوضع می کند که هرفردی چقدر پول می تواند با خودش ببرد خارج ازان مقدار بر خلاف مقررات است و همانطوری که می دانند خلاف این مقررات عمل کردن امروز گناه دارد اینها را توجه داشته باشندکه چون دولت جمهوری اسلامی بخاطر مصالح خود مردم این مقررات را وضع مکند، با تخلف از مقررات دولت نشان ندهند به دیگران که ما از دولتمان حمایت نمی کنیم. وقتی انها ملاحظه کنند حجاج ما پول ایرانی را می برند آنجا و در بازارهای عربستان به قیمتهای نازل به فروش می رسانند،بااینکه آنها می دانند دولت ما منع کرده است و بردن این پولها رااز کشور و خرید و فروشش در آنجا ممنوع است،این احساس را حجاج مابه سایرین با این عملشان ندهندکه ما از دولتمان در قوانین و مقرراتش حمایت نمی کنیم و عملا خودمان تخلف می کنیم از این قوانین و مقررات.روش معاشرت در کاروانها  در معاشرت باخودشان در میان کاوانها به نحوی رفتارکنند که رفتار اینها و معاشرتشان با همدیگرعبرت ودرسی باشد برای حجاج سایر کشورها. در سال گذشته توصیه کردم که حجاج ما مقداری از اوقاتشان را صرف کنندبه رفتن به داخل کاروانهای حجاج سایر کشورها، به عنوان مهمان وارد کاروان آنها بشوند بدون اینکه برای آنها ایجاد زحمتی بکنند،بروند بنشینند،یک ساعت،بیشتر،کمتر،مترجم همراه خودشان ببرند،با هر زبانی که می توانند با آنها حرف بزنند،از وضع آنها و کشورشان بپرسند،وضع خودمان و کشور خودمان را برایشان تعریف بکنند آنهارا دعوت کنند به داخل کاروانهایشان،مثلا انها را برای یک وعده ی ظهریا شب به ضیافت دعوت کنند که این معاشرتها و این محبتها-ولو جزئی-نسبت به آنها اثرات مطلوب بسیارفراوانی دارد.امیدوارم حجاج ما تمامی آنچه را که تذکر دادم و آنچه را که خودشان می دانند رعایت کنند که انشا الله سفرای خوبی برای امام و انقلاب و جمهوری اسلامی در خارج کشور ودر مرآی و منظر مسلمین سایر بلاد باشندتحلیل جنابعالی نسبت به کارشکنی های رژیم سعودی در مشکلاتی که در کار حج جمهوری اسلامی ایجاد می کند چیست ؟دو مسئله اساسی است در کار شکنی های عربستان نسبت به حجاج ایرانی که محور کارهای عربستان است .یکی مسئله وابستگی رژیم عربستان به آمریکا است .دومی خود سیستم حکومتی و نظام حکومتی عربستان است که سلطنتی است .لبه تیزحمله انقلاب اسلامی به این دو محور بوده است اولا جمهوری اسلامی ایران با اتکاء به اسلام ،رژیم سلطنتی شاه را به عنوان یک رژیم   ضد اسلامی سرنگون کرد و دوم اینکه این رژیم سلطنتی غیر اسلامی را نه دلیل وابسته بودنش به آمریکا سرنگون کرد که در حقیقت آمریکا را هم از ایران بیرون کرد و نه تنها از ایران بلکه قدرت آمریکا و حیثیت و آبروی آمریکا را در منطقه به شدت به خطر انداخت .رژیم عربستان به این دو مسئله ،با این دو دلیل ،با انقلاب اسلامی ایران و طبعا با حجاج ایران در تضاد شدید قرار گرفته ، نمی خواهد حجاج ایرانی در عربستان حضور پیدا کنند ،یکی به دلیل اینکه مسلمانها و مخصوصا مسلمانهای حجاز به ایرانیها نگاه می کنند به عنوان یک ملتی که با تکیه بر ارزشهای اسلامی ،رژیم سلطنتی را به عنوان رژیم ضد اسلامی سرنگون کردند ،و خود حضور چنین مردمی در آنجا که همه وجودشان ضد سلطنت است و از یک رژیم سلطنتی صد در صد متنفرند الهام دهنده است به مردم عربستان که رژیم سلطنتی عربستان هم باید از بین برود ولو حجاج ایرانی این مطلب را تبلیغ هم نکنند عربستان می داند که صرف حضور یکصد هزار مردم از یک کشوری که سلطنت و رژیم سلطنتی را ضد اسلامی می دانستند و با فرمان اسلام ساقطش کردند ،این برای آنها خطرناک است .دوم اینکه حکومت عربستان به شدت وابسته به آمریکا است و مردم ایران شعارشان شب و روز”مرگ بر آمریکا”است و اینکه امروز تمام بدبختی های مسلمین زیر سر آمریکا است. طبیعتا رژیم عربستان میداند وقتی آمریکا در کشور عربستان و در بین مسلمانهای سایرکشورها مورد تنفرقرار بگیرد و مردم بیدار بشوند،این به خطرافتادن حیثیت آمریکا در منطقه،حکومتهای وابسته به آمریکارا هم به خطرمی اندازد.بنابراین هیچ دلیل دیگری نداشت جز اینکه دو دلیل کافی بود که کارشکنی های رژیم عربستان رادر سر راه حجاج ایرانی توجیه کند.هر چند رژیم عربستان به ظاهر می گوید که این حجاج ایرانی چون در اینجا تظاهرات می کنند و شعارات می دهند و این موجب به هم خوردن آسایش حجاج است از این جهت ما با آنها مخالفیم!اما واقعیت این نیست،حجاج ایرانی اگر شعار هم ندهند تظاهرات هم نکنند،اجتماعات هم نکنند حضور این حجاج ایرانی در آنجا برای رژیم عربستان حضور خطرناک است. بنابراین طبیعی است کارشکنی کنددرسر راه حجاج ایرانی،علاوه بر اینکه تنها مربوط به رژیم عربستان هم نیست بلکه بسیاری از رژیمهای دیگر منطقه را هم حضورایرانیها باز به خطرمی اندازد،برای اینکه سایر مسلمانها می آیند آنجا در این مجمع بزرگ جهانی اسلامی،ایرانیها را می بینند،از ایرانیها مطالبی را می شنوند و طبعا در آنها تاثیر می گذارد ،بر می گردند در کشورشان این مطالب را از زبان ایرانیها که شنیده اند به کشورشان منتقل می کنند و برای رژیم حاکم بر خودشان مسئله ساز می شوند . و با تزلزل هر یک از این کشورهای وابسته به آمریکا در منطقه رژیمهای دیگر هم آسیب پذیر است .یعنی رژیم اردن به خطر بیافتد ،این خطرسرایت می کند به عربستان ،اگر رژیم ملک حسن هم به خطر بیافتد سرایت میکند به آنجا ،فرق نمی کند ،همه آنها چون وابسته به یک محور هستند ،هر کدام ضربه بخورند دیگری هم این ضربه را باید تحمل بکند .مسئله دیگری که موجب کارشکنی های عربستان است،مسئله اسرائیل است ،عربستان در میان سایر کشورها بخصوص خیلی تلاش می کند که بگوید :من سردمدارمبارزه کشورهای اسلامی با اسرائیل هستم .یک رژیمی که به دورغ چنین شعاری را میدهد و تظاهر می کند حضور ایرانیها در عربستان با توجه به مواضع بسیار قدیمی و قاطع و سرسختانه ملت ایران در رابطه با اسرائیل و اعتقاد جازم و راسخ انقلاب و مردم ایران به اینکه اسرائیل باید از بین برود ،احساس می کند وقتی ایرانیها حضور پیدا می کنند در آنجا و مواضع رهبرشان را در رابطه با اسرائیل به گوش سایر مسلمانها می رسانند،رژیم عربستان طبعا در برابر این موضع گیری ایرانیها حالت انفعالی پیدا می کند و آن ماهیت واقعی اش که سازش با اسرائیل و قدرت مافوق اسرائیل که آمریکا است ،بر ملا می شود و افشا می شود .رژیم عربستان سخت وحشت دارد از اینکه در میان کشور های اسلامی ماهیت سازش کارانه اش با اسرائیل افشا بشود .

مسئله دیگر مسئله شوروی است :رژیم عربستان اولا به دلیل وابستگی اش به آمریکا مواضع مخالف شوروی دارد و ثانیا همان مواضع مخالف جدی و واقعی نیست به حسب ظاهر چنین مخالفت هایی را اعلام می کند و گرنه یک حکومت وابسته به آمریکا این استقلال را ندارد که بتواند پیش خودش تصمیم بگیرد که با یک قدرتی مثل شوروی مخالفت کند و همچنان که بین خود شوروی ،آمریکا و شوروی اختلافی در ماهیت و باطن نیست .اما دولت عربستان شدیدا می خواهد مانور بدهد روی این مسئله که چون شوروی یک کشور الحادی است و ما هم اینجا متولی خانه خدا هستیم بنا براین ما بیش از همه با شوروی دشمنیم مع ذلک می بینید عربستان در برابر تجاوز شوروی کمترین کاری نمی کند ولیکن مردم ایران علیرغم همه تجاوز شوروی به افغانستان سخت موضع قاطع و انقلابی هم دارند ،در همه جا هم فریاد “مرگ بر شوروی متجاوز “شان بلند است .و می بینید وقتی که ایرانیها حضور پیدا می کنند در آنجا و این شعار مرگ بر شوروی و اینکه شوروی متجاوز است را سر می دهند ،دولت عربستان را به حالت انفعال می اندازد و این ماهیت سازشکارانه اش حتی با شوروی هم افشاءمی شود.توصیه جنابعالی به عنوان نماینده امام و سرپرست حجاج ایرانی در رعایت مقررات ورود و خروج و همچنین مسائل گمرکی چیست؟مردم و حجاج محترم ایرانی باید توجه داشته باشند که انتقال صد هزار نفر از کشوری به کشور دیگر مشکلات فراوانی دارد و مسائل زیادی هم همراهش هست ،کار ساده ای نیست که دولت جمهوری اسلامی ایران این سفر را واگذار کند به اینکه خود مردم هرجور که مایلند از کشور خارج بشوند و یا برگردند به کشور!طبیعی است که همه حجاج ما توجه دارند چنین چیزی امکان پذیر نیست .طبعا دولت جمهوری اسلامی برای اینکه این انتقال از یک کشوری به کشور دیگر و مراجعتشان به شکل آبرومندی برگزار شود،مقرراتی را باید وضع کند.این مقررات اگر در بعضی از موارد-احساس میشود-ایجاد محدودیت میکند،صرف ایجاد محدودیت برای اشخاص لزوما به معنی بدبودن آن مقررات نیست بلکه حفظ حقوق افراد ایجاب میکند که مقرراتی محدودکننده وضع بشود. مثلا شما در رابطه با بهداشت ملاحظه کنید اینکه اگر دولت جمهوری اسلامی ایران آزاد بگذارد ،هر کسی میخواهد برود به عربستان هرچند که بیماری داشته باشد مانعی ندارد،یا نه،اشخاص با توجه به وضع جسمی اشان در هر شرایطی باشند میتوانند به عربستان بروند! در حالی که در عربستان  مسائل فروانی به لحاظ بهداشتی مطرح است مسئله گرما هست،مسئله تغییر آب وهوا هست، مسئله بیماریهائی که ممکن است سایر حجاج به عربستان بیاورند ،بنابراین نمیشود قبول کرد این معنی که وزارت بهداری مقرراتی وضع نکند وشرایطی قائل نشود. یا مثلا اگر در رابطه با مسئله اعتیاد ،دولت جمهوری اسلامی ایران مقرراتی دارد که افراد معتاد نمی توانند این سفر را بروند، چرا؟ زیرا چنین افرادی برای ما مسائل سیاسی ایجاد میکنند که به ضرر جمهوری اسلامی است، هم فرد معتاد اگر برود و در آنجا نتواند به اعتیاد خودش پاسخ مثبت بدهد طبعا گرفتار مشکلات فراوانی خواهد شد که برای سازمان حج هم گرفتاری درست میکند،اگر بخواهد با خودش حمل مواد مخدر بکند که هم جرم است ،هم باعث سوء استفاده دشمنان میشود علیه انقلاب وعلیه ایران وعلیه ملت.پس این مقررات ولو در یک جهت،محدود کننده است اما به نفع جامعه است. یا مثلا در گمرکات آزاد باشد گرچه مردم ما خوبند وسوء استفاده نمی کنند ولی همیشه یک مشت سودجوی بی بندو بار که به هیچ چیز جز منافع مادی فکر نمی کنند آنها می آیند به صحنه وسوء استفاده می کنند از آزادی گمرکات.در اینجا تذکر می دهم که مردم به ویژه مدیران کاروانها مقررات حج را توجه کنند،خدمۀ کاروانها همه رعایت کنند آنچه را که دولت جمهوری اسلامی ایران به عنوان مقررات وضع میکند و مطمئن باشند عده ای دلسوز می نشینند مسائل ومشکلات را بررسی می کنند ودر جهت حل مشکلات این مقررات را وضع می کنند البته باید تذکر بدهم به همۀ مسئولانی که در مشاغل مختلف در جمهوری اسلامی ایران در رابطه با سفر حج قرار میگیرند از مسئولان هواپیمائی از مسئولان گمرکات ،مسئولان سازمان حج وبانک و هرکسی  که به نحوی در رابطه با حج سروکارش با حجاج می افتد و در این سفر الهی باید خدمتی را ارائه بدهد، توجه کنند که اینها  مسافران معمولی نیستند،راهیان خانه خدا هستند اکثریتشان از طبقه مستضعف جامعه هستند،مستطیع که شدند معنایش این نیست که از طبقه ثروتمندان واشراف هستند اکثرشان از توی این روستاها آمده انداز این شهرهای کوچک آمده اند ،که عمری کار کرده اند وسخت ترین کارها را کرده اند، یک مقدار مالی فراهم کردند و بالاخره مستطیع شده اند، لذا وقتی اینها از سفر حج برمی گردند یا می خواهند بروند به سفر نسبت به آنها سخت گیری نکنند ونه تنها سخت گیری بلکه با چهرۀ گشاده وبا زبان ملایم برخورد کنند.اگر دیدند در بعضی از موارد یک فرد حاجی ،تخلفی کرده ، سعی نکنند به صورت ریختن آبروی او باآن تخلف برخورد کنند. من سال گذشته گفته ام امسال هم باز می گویم: اگر از مسئولان در هواپیمائی ،در گمرکات افراد اندکی پیدا بشوند که بارفتار ناهنجارشان بخواهند در حجاج ما این فکر را القا کنند  که همچنان در جمهوری اسلامی نسبت به حجاج بدرفتاری میشود،ما با این تعداد اندک به شدت برخورد خواهیم کرد ومطمئنیم اکثریت قاطع خدمتگزارانی که در فرودگاهات وگمرکات و هواپیمائی هستند علاقه مندان به جمهوری اسلامی وبه حج وبه خانه خدا هستند وانتظار میرود که جوری رفتار کنند که حجاج ما احساس بکنند که به دلیل اینکه زائر خانۀ خدا هستند، به همین دلیل تفاوتی دارند در نظر مسئولان مختلف با مسافرانی که به سایر کشورها برای تفریح وگردش می روند.امیدواریم هم مردم رعایت مقررات را بکنند وهم مسئولان، رعایت شئون وحدود حجاج خانۀ خدا را بکنند. انشاء الله.

 

17دسامبر/16

معاد قسمت هفتم

آیه الله جوادی آملی

یادمعاد وتحمل سختی ها

مهمترین عامل برای تحقق اهداف انبیاء «ع»یاد معاد است.هدف انبیاء نورانی شدن مردم است وبالنتیجه مردم قیام به قسط خواهند کرد.وقتی انسان نورانی شد .هیچ راهزنی نمیتواند اورا از راه باز دارد،راهزنهای انسان که نمیگذارند انسان به یاد معاد باشد،چند گونه اند:۱_سرگرمی لذت وعیش ونوش دنیا.۲سختی ها  وشکنجه ها وخستگی راه.۳-شبهات وانحرافات فکری.در بحث گذشته در مورداول گفتگو کردیم و در اینجا به مورد دوم میپردازیم. سختی راه برای نمونه جریان موسای کلیم«ع»را با فرعون که قرآن آن را در چند مورد (با مختصر فرقی)بیان فرموده است-نقل میکنیم:مورد اول _سوره ی اعراف از آیه ۱۰۶تا ۱۲۸٫مورد دوم –سوره ی طه از آیه ۶۴تا ۷۵٫مورد سوم –سوره ی شعراء از آیه ۲۹تا ۵۱ در سوره ی اعراف میفرماید “قال ان کنت جئت بآیه فاءت بها ان کنت من الصادقین .فرعون گفت :اگر در برابر داعیه نبوت ،بینه ای داری ،حاضر کن!”فالقی عصاه فاذا هی ثبان مبین”موسای کلیم «ع»عصا را افکند وبه صورت یک اژدهایی آشکار در آمد. “و نزع یده فاذا هی بیضا للناظرین” –دست را هم از بغل درآورد همانند آفتاب تابان شد. “قال الملاء من قوم فرعون ان هذا لساحر علیم” –آن ملاء و اشراف اسرافگر گفتند:این ساحر است. “یرید ان یخرجکم من ارضکم فماذا تاءمرون” –منظورش  آسیب زدن به استقلال و تمامیت ارضی است و میخواهد  تجزیه کند ومردم را از این دیار بیرون کند.نظرخواهی کرد.”قالو ارجه  واخاه وارسل فی المدائن حاشرین _یا توک بکل ساحر علیم” نتیجه نظر خواهی از ملاء ودرباریان این شد که گفتند :موسی وبرادرش «ع» را مهلت بده وساحران را از شهرها دعوت کن که با او به مبارزه برخیزند. “وَ جاءَ السحره فرعون قالوا ان لنا لاجرا ان کنا نحن الغالبین” – ساحران پیش فرعون آمدند و گفتند: اگر ما در این مسابقه پیروز بشویم، اجر و مزدی داریم؟ “قال نعم وانکم  لمن المقربین”.-فرعون گفت نه تنها اجرو مزد دارید بلکه مقرب درگاه من خواهید شد(هم اجر مادی هم مقام ).”قالو یا موسی اما ان تلقی واما ان نکون نحن الملقین”.-ساحران به موسی«ع» گفتند:یا اول تو عصایت را بیفکن یا ما این عصاها و طنابها را که به میدان آوردیم ،می افکنیم. “قال القوا  فلما القوا سحروا اعین الناس واسترهبوهم[۱] وجاؤوا بسحر عظیم ” فرمود شما بیاندازید.وقتی آنچه بهمراه آورده بودند در میدان انداختند،چون واقعیت که نداشت (چشم بندی کردند)مردم میپنداشتند که این چوبها وطنابها بصورت مار در آمده ،وگرفتار ترس و هراس شدند.”واوحینا الی الموسی ان الق عصاک فاذا هی تلقف[۲] ماءیافکون” آنگاه فرمود:ما از راه وحی به موسای کلیم «ع» تفهیم کردیم که عصا را بینداز ،اگر تو این عصا را انداختی ،آنچه را که اینها به دروغ نشان دادند از بین میبرد.”فوقع الحق وبطل ماکانوا یعلمون”-پس ظهور کرد بطلان سحر آنها وحق روشن شد .چون کار ساحران این بود که چوب وطناب را به صورت مار در آورندنه اصل احداث  چوب وطناب .وقتی اینچنین شد،”فغلبوا هنائک إنقلبوا صاغرین” – جناح مخالف مغلوب شدند وبا یک حالت خواری و حقارت برگشتند . و ساحران فهمیدند که کار  موسی«ع» سحر نیست وایمان آوردند: “والقی السحره الساجدین”خضوع کردند “قالوا آمنا برب العالمین ،رب موسی وهارون”. _وگفتند ایمان آوردیم به رب العالمین که از جمله بندگان او هارون وموسی است. این بود حسن ختام کار ساحران.در اینجا فرعون شروع به تهدید میکند،تهدید فرعون نه در حد لفظ است ،تهدید از یک مقام خشنی است که سالیان متمادی خون آشامی کار او بود.این اولین بار نیست که دهان به تهدید باز میکند . پس تهدید او خطر حتمی ویقینی  در بردارد.قال فرعون امنتم به قبل ان اذن لکم؟ان هذا لمکر مکرتموه فی المدینه لتخرجوامنها اهلها فسوف تعلمون”.- فرعون گفت:قبل از اینکه من به شما اذن دهم،تغیر عقیده دادید وایمان آوردید به موسی«ع» ؟این یک توطئه است که شما ساحران با آن ساحر بزرگ –معاذ الله- پیاده کردیدمنظورتان سلطه گری بر مردم این منطقه وحکومت بر این زمین است. به زودی میفهمید که من چه می کنم:”لا قطعن ایدیکم وارجلکم من خلاف ثم لاصلبنکم اجمعین” :-دست وپای شما را قطع میکنم  از خلاف نه از وفاق (یعنی دست راست وپای چپ یا بالعکس)وبعد از آن شما را به دار می آویزم ،این تهدید از فرعون که سالیان متمادی خون آشامی کار اوست،امری قطعی و حتمی است.شاهد قضیه در اینجاست : هدف با راهنمایی موسی«ع»  مشخص شده و معلوم است. رفتن این راه ورسیدن به این هدف (نورانی شدن[۳])که در ضمن آیه اول و پنجم سوره ی ابراهیم «ع»گذشت ،دست وپا بریدن وبدار آویختن راهم در بردارد  انسان تا خطر را تحمل نکند،به هدف نمیرسد.ولی چه مشوقی میتواند وادارش کند که این خطر را تحمل کند تا به هدف برسد؟باید از زبان رهروان این راه پرخطر بشنویم .چه گفتند؟آیا گفتند:بما مهلت بدهید؟آیا توبه کردند؟خیر. “قالو انا الی ربنا منقلبون”(با جمله اسمیه وتاکید بر آن).خیلی قاطع وصریح گفتند :ما را که اعدام نمیکنی ،مارا احیاء میکنی!(پیکری را رها میکنیم  وبرای ابد زنده خواهیم بود)در بعضی سوره ها ،همین جریان را نقل میکند،قبلش این است که “قالوا  لاضیرانا الی ربنا منقلبون”[۴] این اختلاف در نقل یا بخاطر این است  که حالات آنان مختلف بوده  یا افراد مختلف بوده اند وهمه یکنواخت  نبودند .بعضی عالی بودند وبعضی خیلی اعلی بودند.لحنها فرق میکند ولی لحن مشترکشان این است که :”انا ربنا منقلبون وما تنقتم منا الا ان آمنا بآیات ربنا لما جاءتنا،ربنا افرغ علینا صبرا وتوفنا مسلمین” ما هیچ جرمی نداریم که سبب انتقام تو بشود جز اعتقاد ما به مبداء و معاد(استثناءمؤکد بیگناهیشان است) که آیات خدا وقتی روشن شد ،ایمان آوردیم.در این هنگام به پروردگارشان متوسل شدند. عرض کردند:خدایا در ظرف جان ماآن فضیلت صبر را قرار بده که ما مسلمان بمیریم .این خطر وادارمان نکند که دست از عقیده برداریم .هم در طاعت و هم بر مصیبت پایدار باشیم. “وقال الملاء من قوم فرعون اتذر  موسی وقومه لیفسدوا فی الارض ویذرک والهتک قال سنقتل ابناءهم  ونستحیی نساءهم وانا فوقهم  قاهرون”. _اطرافیان فرعون گفتند :شما یک عده ای را که بلوا در این کشور کردند،رها میکنید که تو وخدایان تورا از صحنه بیرون ببرند.(چون خود فرعون هم گرچه میگفت:”انا ربکم الاعلی”.[۵] اما خودش بت پرست بود به قرینه این آیه “ویذرک والهتک “.آنگاه فرعون گفت:”سنقتل ابناءهم و…”ولی موسی«ع»  به قومش چه گفت: “قال موسی لقومه استعینوا بالله و اصبروا ،ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده والعاقبه للمتقین” در سوره ی  طه  همین جریان را با مختصر تفاوتی مطرح  میکند که آیات را نقل میکنیم : “قالوا یا موسی  اما ان تلقی  واما ان نکون   اول من القی ،قال بل القوا فاذا حبالهم وعصیهم یخیل الیه من سحرهم انها تسعی،فاوجس فی النفسه  خیفه موسی ” _… موسی«ع»  ترسید. ترس موسای کلیم . علی«ع»در این مورد بیانی دارد که میفرماید:”ما شککت فی الحق مذاریته”.[۶] _از آن لحظه ای که حق را به من ارائه دادند،من در حق شک و تردید نکردم . آنگاه به عنوان جواب یک سؤال که چرا موسای کلیم«ع»بعد از مشاهده صحنه مسابقه ترسید (فاوجس  فی نفسه خیفه موسی )آن را حضرت «ع» تفسیر میکند و میفرماید:”لم یوجس موسی _علیه السلام _” “علی نفسه”. _برخودش  نترسید بلکه موسی«ع»  فرمود:من اگر عصا را القاء کنم  وبه صورت یک مار در آید وتماشاچیان نتوانند بین اعجاز من با سحر این گروه  فرق بگذارند ،چه کنم ؟ترس موسی «ع»از ضعف فکر و فرهنگ تماشاچیان بود ،نه برای خودش.اگر یک ملتی نتوانست بین سحرو معجزه فرق بگذارد چه باید کرد؟”قلنا لا تخف  انک انت الاعلی “. _گفتیم تو نترس !ما این برهان را چنان آفتابی میکنیم  که آن طبقه ضعیف بفهمند این چنین نیست  که با القاء عصا یک ماری بر مارهای دیگر افزوده شود،نه بلکه سحر همه را ابطال میکند.خداوند میفرماید :در روز ظهور حق ،ما باطل را با حق میکوبیم که باطل از بین خواهد رفت: “بل نقذف بالحق علی باطل فیدمغه فاذا هوزاهق”.[۷] “والق ما فی یمینک تلقف  ما صنعوا انما صنعوا کید ساحر ولا یفلح الساحر حیث اتی ،فالقی السحره سجدا قالوا آمنا برب هارون وموسی قال آمنتم له قبل  ان اذن لکم انه لکبیرکم الذی علمکم السحر فلا قطعن ایدیکم وارجلکم  من خلاف و لا صلبنکم فی  جذوع النخل و لتعلمن اینا اشد عذابا وابقی ” در این حادثه چه چیزی به داد مؤمنین رسید که خطر را تحمل  کنند وبه هدف برسند ؟(از زبان خود اینها  میشنویم): “قالوا لن  نؤثرک علی ماجاءنا من البینات والذی  فطرنا فاقض ما انت  قاض انما تقضی  هذه الحیوه الدنیا” _هرگز ما ایثار نمیکنیم که تو وحکومت ترا ترجیح بدهیم بر این بینات الهی ،وهمچنین ترا بر خدا ترجیح نمیدهیم (یا سوگند به مبدأ فاطر)این کار را نمیکنیم ،هر کاری که از دست تو ساخته است بکن،چرا ما تحمل میکنیم؟برای اینکه توقلمرو قضا و نفوذت در همین حیات  دنیاست.” انا آمنا بربنا لیغفر لنا خطایانا وما اکرهتنا علیه من السحر والله خیر وابقی “. فرعون چنین گفته بود که خواهید دانست که :”اینا اشد عذابا و ابقی “اینها گفتند :”والله  خیرابقی”. اما اگر خواستی بفهمی کیست که” اشد عذابا” است،بدان که : “انه من یاءت ربه مجرما فان له ” “جهنم لایموت فیها ولا یحیی” آنروز معلوم میشود “اشدالمعاقبین وابقی” وجاویدان کیست واینکه دارد” لایموت فیها ولا یحیی”  یعنی  نه میمیرد که راحت بشود ونه حیاتش حیات گوارا و طیبه است،ولی: “ومن  یاءته مؤمنا قد عمل الصالحات فاولئک لهم الدرجات العلی ، جنات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک جزاءمن تزکی” هرکس در قیامت  مؤمن  محشور بشود که با عمل صالح زندگی کرده است،یعنی حسن فعلی وفاعلی با هم باشد به بهشت میرود(در درس قبل گذشت). وهمین معنی را با بیان دیگری در سوره شعراءبازگو فرموده است:”قال اولو جئتک بشیئ مبین؟قال فات به ان کنت من الصادقین ،فالقی عصاه فاذا هی ثعبان مبین و نزع یده فاذا هی بیضاءللناظرین ،قال للماء حوله ان هذا لساحر علیم ،یرید ان یخرجکم من ارضکم بسحره فماذا  تاءمرون ،قالوا ارجه واخاه وابعث فی المدائن حاشرین ،یا،توک بکل سحار علیم ،فجمع السحره لمیقات یوم معلوم ،وقیل للناس هل انتم مجتمعون ،لعنا نتبع السحره ات کانواهم الغالبین،فلما جاء السحره قالوا الفرعون انا لنحن الغالبین ،جاءفلما السحره قالوا الفرعون ائن لنا لا جرا ان کنا نحن الغالبین،قال نعم وانکو اذالمقربین، قال لهم موسی القوا ما انتم ملقون ،فالقوا حبالهم وعصیهم وقالوا بعزه فرعون انا لنحن الغالبون ،فالقی موسی عصاه فاذا هی تلقت ما یاءفکون،فالقی السحره ساجدین ،قالوا آمنا برب العالمین ،رب موسی وهارون ،قال آمنتم له قبل ان اذن لکم انه لکبیرکم الذی علمکم السحر فلسوف تعلمون لا تقطعن ایدیکم وارجلکم من خلاف ولاصلبنکم اجمعین ،قالوا لاضیر[۸]انا الی ربنا منقلبون”. _…گفتند هیچ عیب  وضرری متوجه ما نیست . ما در این دادوستد نفع میبریم وخسارت  نداریم .ما با دست وپا دادن به سعادت ابدی میرسیم ،چون به منزل میرسیم .ما در این تحول وشدن هستیم ،کسی که در حال رجوع و منقلب شدن به طرف “ارحم الراحمین”است ضرری به او نمیرسد.این یاد معاد وشوق لقا حق بودکه این خطر سخت را تحمل کردند. با یاد معاد ترس احساس نمیشود آنچه امروز جبهه ها را گرم  نگه میدارد تنها یاد قیامت است.آنکس که خمپاره میخورد وتکه تکه میشود هیچ رنجی احساس نمیکند.اینطور نیست که کسی خیال کند آنکس که سرش یا دستش جدا شده ودر خونش می غلطد،در عذاب باشد .اصلا درد نیست،نه اینکه درد هست و درد را در راه دوست تحمل میکند.وقتی از امام باقر «ع»سئوال کردند،یاران سیدالشهداء «ع»در برابر همه شمشیرها چه احساسی داشتند؟حضرت فرمود :خیلی سبک ،مثل اینکه یک نفربا دو انگشتش گوشت یکی از انگشتانش  خود را فشار دهد. برای مشتاق لقاء الله درد نیست ،شوق هدف نمیگذارد کسی درد را احساس کند.”انا نطمع ان یغفرلنا ربنا خطایانا” “ان کنا اول المؤمنین” ادامه دارد

 

[۱]– راهب یعنی هراسناک ،وترهیب در برابر ترغیب است ، ترغیب یعنی تشویق کردن وترهیب یعنی دور داشتن .

[۲]–  در معنای “تلقف”دو قول است ،قول اول به معنای اینکه آنچه ساحران آوردند عصا میبلعد واین قول مشهور است وجریان ثامن الحجج «ع» مؤید آن است . دوم،بعضی از بزرگان اهل تفسیر میگویند منظور بلعیدن نیست بلکه به معنای ابطال سحر است یعنی وقتی  موسای کلیم«ع»  عصا را انداخت آن چوبها وطنابها که بصورت مار آمده بودند باطل شد وبه همان حالت اول خود در آمد ،یعنی چوب چوب شد و طناب طناب شد .این تعبیر لطیف تر است ودیگر آن اشکال که چگونه  یک امر مادی اینهمه مواد را میخورد بدون کم وزیاد وارد نیست و آیۀ بعد نیز مؤید این قول است.

[۳]–  یکی از اهداف کوچک انبیاء قیام مردم به قسط است  وگرنه حیوانات هم که تربیت بشوند ،ستم نمیکنند .هدف والای  انبیاء  نورانی شدن وملکوتی شدن انسان است نه تنها ظلم نکردن ونه تنها عادل بودن،عدالت عادی.

[۴]–  سورۀ شعراء،آیه۵۰٫

[۵]–  سورۀ نازعات،آیه ۲۴٫

[۶]– نهح البلاغه،از خطبه۴٫

[۷]–  سورۀ انیاء،آیه۱۸٫

[۸]–  “لا”در لاضیر ،لای نفی جنس میباشد یعنی اصلا ما ضرر نمیکنیم.

17دسامبر/16

در خط امام به سوی کنگره جهانی اسلام

خارج شدن از مسجدالحرام یا مسجد مدینه به هنگام شروع نماز جماعت جایز نیست.وبر شیعیان واجب است که با آنان نماز جماعت بخوانند.امام خمینی در خط امام به سوی کنگره جهانی اسلام .قسمتهائی از رهنمودهای امام خمینی در سال ۱۳۹۹هجری قمری: …عموم خواهران وبرادران اسلامی باید توجه داشته باشند که یکی از مهمات فلسفه حج ایجاد تفاهم وتحکیم برادری بین مسلمین است وبردانشمندان ومعممین لازم است مسائل اساسی سیاسی واجتماعی خود را با دیگر برادران در میان گذارند ودر رفع آن طرحهائی تهیه کنند تا آنان در برگشت به کشورهای خود آنها را تحت نظر علماء وارباب نظر قرار دهند….لازم است آقایان علماء وخطباء و دانشمندان محترم با وسائل ممکن این نهضت را معرفی نمایند ومقصد مسلمانان ایران را  که همان برقراری حکومت اسلامی تحت پرچم اسلام وهدایت قرآن کریم و پیغمبر مکرم اسلام است گوشزد نمایند که برادران اسلامی ما بدانند ما به جز به اسلام وبرقراری حکومت  عدل اسلامی فکر نمیکنیم. لازم است برادران ایرانی و شیعیان سایر کشورها از اعمال جاهلانه که موجب تفرق صفوف مسلمین است احتراز کنند ولازم است در جماعات اهل سنت حاضر شوند واز انعقاد وتشکیل نماز جماعات در منازل و گذاشتن بلندگوهای مخالف رویه اجتناب نمایند واز افتادن روی قبور مطهره وکارهایی که گاهی مخالف شرع است جدا اجتناب کنند.نیابت برای نماز طواف صحیح نیست .باید هر کس خودش به هر نحو میتواند نماز بخواند ومجزی است.از گرفتن نایب و مزاحمت به نمازگذاران اجتناب نمایند.طواف را که همه حجاج بنحو متعارف به جای می آورند بجا آورند و از کارهائی که اشخاص جاهل میکنند احتراز شود ومطلقا از کارهائی که موجب وهن مذهب است باید احتراز شود.در وقوفین متابعت از حکم قضات اهل سنت لازم ومجزی است اگرچه قطع بخلاف داشته باشید.مقتضی است کسانی که میخواهند حج استحبابی بجای آورند هزینه آ‌ن را صرف در احتیاج برادران وخواهران خود کنند که ثواب آن نزد خدای تعالی  بسیار بر حج استحبابی ترجیح دارد ونیز کسانی که به عنوان سوغات مصارف ناروا مینمایند یا تشریفات  ومیهمانی های خارج از رویه در وقت برگشت از حج مینمایند مقتضی است این نحو هزینه ها را صرف احتیاج برادران وخواهران علیل ومستمند خود نمایند که خداوند تعالی به آنان اجروبرکت عنایت فرماید.۲۸ شوال ۱۳۹۹_روح الله الموسوی الخمینی.فرازهائی از پیام تاریخی امام بمناسبت فرا رسییدن مراسم حج (۱۵/۶/۶۰)…فریضۀ حج در بین فرائض الهی از ویژگیهای خاصی  برخوردار است وشاید جنبه های سیاسی واجتماعی آن بر جنبه های دیگرش غلبه داشته باشد .باآنکه جنبۀ عبادیش نیز ویژگی خاصی دارد.مسلمانان متعهد که در این مجمع عمومی وسازمان الهی با لغو امتیازات، متحدالشکل وبدون توجه به رنگ وزبان و کشور ومنطقه هرسال یک بار در مواقف شریفه مجتمع میشوند وبا ساده ترین وبی آلایش ترین جهات مادی با توجه به معنویت و وفود علی الله گرد هم میآیند وبه وظایف آداب اسلامی عمل میکنند باید از جهات سیاسی واجتماعی آن غافل نباشند. علماء اعلام وخطباء معظم،مسلمانان را به جهات سیاسی و وظایف بسیار خطیرشان آگاه سازند.وظایف خطیری که اگر مسلمانان جهان  بکوشند وبه آن توجه کرده وعمل کنند،عزتی که خداوند برای مؤمنین قرار داده است بازیابند  وبه مفاخر اسلامی الهی که حق مسلمین است برسند .ودر پناه اسلام عزیز وزیر بیرق توحید وپرچم لا اله الاالله از استقلال و آزادی حقیقی برخوردار شوند ودست مستکبران وعمال آنان را از کشورهای اسلامی قطع کنند ومجد وعظمت اسلامی را بازگردانند.خداوند تعالی در آیۀ‌ شریفه ای که در صدر ذکر شد سر وانگیزۀ حج وغایت قرار داد کعبه وبیت الحرام را نهضت وقیام مسلمانان برای مصالح ناس وتوده های مستضعف جهان ذکر می فرماید.باید در این اجتماع عظیم الهی که هیچ قدرتی جز قدرت لایزال خداوند نمیتواند آن را فراهم کند مسلمانان به بررسی مشکلات عمومی مسلمین پرداخته  ودر راه رفع آنها با مشورت  همگانی کوشش کنند. یکی از بزرگترین واساسی ترین مشکلات  عدم اتحاد بین مسلمین است که بعضی از به اصطلاح سران کشورهای اسلامی منشاءآن میباشند که مع الاسف برای رفع آن تاکنون اقدام چشمگیری نشده است ،بلکه جنایتکاران سودجو  که از اختلاف ملتها  ودولت ها به سود خودشان بهره برداری میکنند با دست عمال از خدا بی خبر به اختلافات دامن میزنند وهرگاه که شالوده وحدت بین مسلمانان ریخته میشود با تمام نیرو به مخالفت بر میخیزند وبذر اختلاف می افشانند…امروز دست جنایتکار آمریکا ودیگر قدرتهای چپاولگر از آستین بعضی عمال سرسپرده و از خدا بی خبرشان بیرون آمده واز داخل وخارج با اسلحه  وقلم های بدتر وجنایت بار تر از سلاح های گرم به این ملت مظلوم حمله ور شده و در صدد شکست انقلاب اسلامی وشکست اسلام عزیز برآمده اند واز هیچ تهمت وافترا به ملتی که بجز احکام  وقرآن کریم فکر نمیکنند خودداری نمیکنند وبا بهانه های بسیار موهوم به سرکوبی این انقلاب اسلامی به پا خاسته اند آنان که از اسلحۀ گرم برخوردارند همچون صدام با اسلحه  وآنان که سلاح گرم ندارند باقلمهای زهرآگین که از سلاح گرم جنایت بارتر است ملت مظلوم مارازیر ضربات خود قرار داده اند… هان ای مسلمانان جهان ومستضعفان تحت سلطۀ ستمگران بپا خیزید ودست اتحاد بهم دهید واز اسلام ومقدرات خود دفاع کنید واز هیاهوی قدرتمندان نهراسیدکه این قرن بخواست خداوند قادر قرن غلبۀ مستضعفان بر مستکبران وحق بر باطل است.جهان باید بداند که ایران راه خدا را پیدا کرده است وتا قطع منافع آمریکای جهانخوار این دشمن کینه توز مستضعفین جهان با آن مبارزه ای آشتی ناپذیر دارد وحوادث ایران نه تنها مارا برای لحظه ای عقب نخواهد نشاند که ملت مارا در نابودی منافع آن مصمم تر خواهد کرد. ما مبارزۀ سخت وبی امان خود را علیه آمریکا شروع کرده ایم وامیدواریم که فرزندانمان با آزادی از زیر یوغ ستمکاران پرچم توحید را در جهان بیافرازند.ما یقین داریم اگر دقیقا به وظیفه مان که مبارزه با آمریکای جنایتکار است ادامه دهیم فرزندانمان شهد پیروزی را خواهند چشید.آیا برای مسلمانان جهان ننگ نیست که با این همه سرمایه های انسانی ومادی ومعنوی وبا داشتن چنین مکتب مترقی وپشتوانه الهی تن به سلطه قدرتمندان مستکبر و دزدان دریائی وزمینی قرن بدهند؟آیا وقت آن نرسیده که هواهای نفسانیه را کنار گذاشته و بایکدیگر دست مودت و اخوت داده و دشمنان بشریت را از صحنه خارج و به حیات ننگین ستم بارشان خاتمه دهند؟آیا وقت آن نرسیده است که ملت مبارز و غیور فلسطین بازی های سیاسی مدعیان مبارزه با اسرائیل را شدیدا محکوم نموده وبا سلاح گرم سینه اسرائیل دشمن سرسخت اسلام ومسلمین را بشکافند؟آیا مسلمانان چه جوابی در مقابل خداوند عظیم که آنان را دعوت به اعتصام به حبل الله نموده واز تفرقه و نزاع نهی فرموده است دارند؟آیا تکلیف خود نمی دانند که از ملت ودولت ایران که با جهاد مقدس پرچم کفر را سرنگون وپرچم پرعظمت را برافراشته است پشتیبانی کند؟آیا وعاظ السلاطین سرکوبی انقلاب اسلامی ایران را از مخالفت با آمریکا واسرائیل لازمتر میشمارند؟ما از برادران اسلامی خود در مشارق ومغارب ارض میخواهیم که با جمهوری اسلامی ایران هم صدا وهم جهت شده وبا یاری خداوند متعال شر جنایتکاران را دفع و بساط چپاول گری را از کشورهای اسلامی وبلاد مستضعفین برچینند وبه ندای خداوند متعال در این امر حیاتی پاسخ مثبت دهند.واز حجاج بیت الله الحرام تقاضا داریم که برای پیروزی اسلام در مواقف شریفه دعا کنند وپیام ملت ایران وندای یا للمسلمین این ملت مظلوم را به  کشورهای خود برسانند .واز خداوند متعال عاجزانه میخواهیم که توفیق وحدت کلمه وآشنائی به وظایف اسلام را به همگان عنایت فرماید. والسلام علی عبادالله الصالحین ورحمه الله وبرکاته. روح الله الموسوی الخمینی.

 

17دسامبر/16

درسهایی از نهج البلاغه (خطبه سی و یکم)

سرسختی طلحه و اعطاف پذیری زبیر

آیت الله العظمی منتظری

بسم الله الرحمن الرحیم “ومن کلام له-علیه السلام-لما انفذ عبدالله بن عباس الی الزبیر قبل وقوع الحرب یوم الجمل لیستفیئه الی طاعته”. -از سخنان حضرت امیرالمومنین «ع»-قبل از جنگ جمل-هنگامی که عبدالله بن عباس را نزد زبیر فرستاد،تا از او بخواهد  که به اطاعت امام برگردد.این جنگ را به این دلیل “جمل” مینامند که عایشه سوار بر شتر بود وبه جنگ امیرالمؤمنین (ع) آمد. طلحه و زبیر با اینکه اولین کسانی بودند که با حضرت علی «ع»به عنوان  خلیفه ی مسلمین بیعت کردند وهمچنین زبیر پسر عمه ی حضرت واز خویشان نزدیک ایشان بود،با این وجود،عایشه ومردم بصره را تحریک کردند وجنگ خونین جمل را به راه انداختند.حضرت امیرالمؤمنین«ع»،عبدالله بن عباس را نزد زبیر به عنوان وساطت میفرستد تا شاید جنگ نشود،زیرا حضرت به هیچ وجه مایل نبود که جنگ برپاشود. یستفیئه: یسترجعه. ” استفاءه”از باب استفعال واز ماده فئ است که به معنای رجوع و بازگشتن میباشد.سایه بعداز ظهر را هم که فئ مینامندبه این دلیل است که سایه پس از اینکه تمام شد دوباره بر میگردد.آن اموالی را که به آنها” فئ” می گویند چون اموال عمومی است واز بیت المال و حکومت اسلامی است،هنگامی که به حاکم مسلمین بر میگردد ،آن را فئ  میگویند.فئ:”ما افاء الله علی رسوله من اهل القری”-چیزهایی که به  پیامبراکرم «ص»برگشت که می بایست از اول در اختیار آن حضرت باشد بنابراین” یستفیئه”یعنی اورا به اطاعت از حضرت برگرداند ،زیرا قبل از جنگ جمل ،اوبا حضرت بیعت کرده بود واینک ،حضرت برای اتمام حجت ،عبدالله بن عباس را پیش زبیر میفرستد که به او بگوید :تو که از آغاز با ما بیعت کردی ،چگونه امروز بیعت میشکنی ومسلمانان را به کشتن میدهی؟”لاتلقین طلحه ،فانک ان تلقه تجده کالثور عاقصاً قرنه” –با طلحه ابدا ملاقات مکن ،زیرا اگر با او روبرو شوی ،او را همانند گاو نری می یابی که شاخش در هم پیچیده است(ومیخواهد شاخ بزند). با زبیر صحبت کن ،زیرا تا اندازه ای رام تر از طلحه  است ولی طلحه چون آدم مغرور و متکبری  است ،نمیشود با او حرف زد،زیرا با او سخن گفتن باعث سخت ترشدن و خشونت بیشتر او میشود . او را اگر ملاقات کنی ،مانند گاو نری می یابی که شاخهای بزرگ وپیچیده ای دارد و همواره آماده ی شاخ زدن است. آن حالت غرور وتکبرش اقتضای شاخ زدن دارد. چنین گاوهائی اگر کسی را نیافتند که به او شاخ بزنند، به دیوار و درخت وهرچه جلوی آنها است ،شاخ میزنند. “انک ان تلقه”: اگر او را ملاقات کنی در بعضی از نسخه ها “تلفه”نقل کرده اند که آن هم به معنای یافتن است .اَلْفی ،یلفی یعنی یافت.در قرآن هم آمده است:”انا الفینا آباءنا علی امه” –ما پدران خود را بر عقیده ای یافتیم … “عاقصا قرنه”:شاخ خود را درهم پیچیده است . قرن به معنای شاخ و عاقص به معنای در هم پیچیدگی آن است.”یرکب الصعب ویقول :هوالذلول ” –شتر سرکش را سوار میشود و میگوید:این شتر رام است!! حضرت میخواهد بفرمایید :چون طلحه آدمی سر به هوا ومغرور است ،از این رو ،چیزهای بزرگ را کوچک میشمرد .اگر به او گفته شود :هیجده هزار (۱۸۰۰۰) مسلمان ممکن است در این جنگ کشته شوند، در نظر او هیچ جلوه ای نمی کند بلکه کوچکترین اهمیتی برای او ندارد که هزاران نفر مسلمان از بین بروند .او گناه های بزرگ را کوچک حساب میکند وبا چنین کسی نمیشود سخن گفت.”صعب “:شتر سرکش چموش را میگویند “ذلول”:شتر رام است. حضرت ،در این جمله ،طلحه را چنین تشبیه کرده است که بر شتر سرسخت چموشی سوار میشود و میگوید: چه شتر رامی است!! یعنی او چون غرور دارد ،هر چه از عواقب وخطرات جنگ برایش بشماری وبازگو کنی در مغز او تاثیری نخواهد داشت،پس با او ملاقات مکن. “ولکن الق الزبیر فانه الین عریکه” –ولی با زبیر ملاقات کن زیرا طبیعت او نرمتر است.در هر صورت ،طبیعت  زبیر نرم تر  از طلحه است ومیشود با او حرف زد،لذا با او ملاقات کن وبا او سخن بگو . الین:نرمتر. عریکه :به معنای طبیعت است .کوهان شتر را نیز عریکه میگویند،و اگر به این معنی باشد ،میخواهد بفرماید: شتری را میتوان سوار شد که کوهان او نرمتر باشد. “فقل له:یقول لک ابن خالک: عرفتنی بالحجازو انکرتنی بالعراق!” –به او بگو :پسر دائیت میگوید:مرا در حجاز شناختی  ودر عراق انکار کردی!در اینجا حضرت امیرالمومنین«ع» از نظر روانی،روی یک مساله عاطفی که خویشاوندی است تکیه میکند ،زیرا در این صورت تاثیرش زیادتر خواهد بود.اگر حضرت میفرمود :به زبیر بگو: امیرالمومنین چنین میگوید، بسا تأثیرش کمتر بود تا اینکه بگوید پسر دایی تو چنین می گوید یعنی ما با هم قوم و خویش هستیم و چنین روا نیست که این خویشاوندی را فراموش کنی .-در داستان حضرت موسی و حضرت هارون در قرآن چنین آمده است که حضرت موسی ریش هارون را گرفت .هارون به موسی عرض کرد :”یا ابن ام”ای فرزند مادرم!ای برادر من !اگر گفته بود “یا نبی الله”ای پیامبر خدا !تاثیر چندانی نداشت ولی وقتی بگوید :ای برادر من !من برادر توام وتو اینچنین ریش مرا میگیری ؟!این از نظر روانی تاثیر بسزائی دارد. در اینجا هم حضرت به ابن عباس نمیفرماید  بگو به زبیر که امیرالمومنین چنین فرموده بلکه میفرماید به او بگو :پسر دائیت چنین گفته که:با من در حجاز (مدینه)بیعت کردی وامروز در عراق مرا انکار میکنی وبا من مخالفت مینمائی؟! بعد از قتل عثمان با من بیعت کردی و امروز یاغی شده ای و با من به جنگ می آئی؟ گویا حضرت میخواست بفرماید :چرا داری تخلف میکنی؟ خلف وعده از گناهان کبیره است مخصوصا مخالفت با امام حق .عرب برای بیعت ارزش زیادی قائل است و تو که از بیعت تخلف کردی برای تو شکست ورسوائی است! “فما عدا مما بدا”_چه چیز تورا منصرف کرد از آنچه برای تو ظاهر وآشکار گشته بود؟این جمله مختصر پرمعنی است .سیدرضی (ره) میفرماید:حضرت امیر«ع»اولین کسی است که این جمله را فرموده،و پس از ایشان در عرب مثل شده است.حضرت در این جمله کوتاه میخواهد بفرماید:تو که از اول مرا شناختی،حقانیت من بر تو ثابت و لیاقت من برای تو ظاهر بود،اکنون چه چیز تو را منصرف کرده است از آنچه در گذشته بر تو روشن و هویدا بود؟با اینکه در عرب شکست بیعت خیلی بد است،انگیزه شکستن تو بیعت را چه بوده است؟بدا:ظهر،یعنی پدیدار وظاهر شد.عدا:صرف،به معنای برگرداندن چیزی است.فماعدا:یعنی فما عداک .مفعول” عدا”به نظر میرسد که محذوف است.ممابدا: (من مابدا)در اینجا “من”به معنای “عن”است،چون صرف به “عن”به معنای مجاوزت است وگاهی”من”به معنای “عن”می آید.چنین به نظر میرسد که میخواهد بفرماید:”فما عدا عما بدا”.قال السید الشریف:اقول هو اول من سمعت من هذه الکلمه اعنی فما عدا مما بدا”شریف رضی میگوید :حضرت علی «ع»اولین کسی است که این کلمه (فما عدا مما بدا)از او شنیده است وبعد به صورت مثلی در زبان عرب در آمده است.ملاقات ابن عباس در زبیراثر گذاشت وزبیر از صحنه جنگ کنار رفت .ولی آن کسانی که خیلی سرسختی میکردند طلحه و عبدالله  پسر زبیر بودند.این دو خیلی سرسختی میکردند وعبدالله ابن زبیر طمع ریاست در سر میپروراند.چون طلحه وزبیر هر دو همدوش وهمطراز بودند ،عایشه دیداگر بخواهد زبیر را به عنوان پیشنماز مردم معرفی کند طلحه ناراحت میشود وزیر بار نمیرودو همچنین اگر  می خواست آن دیگری را پیشنماز مردم سازد .از این رو عبدالله پسر زبیر را به عنوان امام جماعت مردم “جمل “نصب کرد واو هم آدم خشن و سرسختی بود .هنگامی که عبدالله فهمید پدرش دارد از جنگ کناره گیری میکند،گفت:هان!از شمشیر علی ترسیدی؟واین در صورتی بود که زبیر متوجه کار بد خود شده بود واز صحنه کنار رفته ،حاضر به ادامه جنگ نشد تا اینکه “ابن جرموز”او را ترور کرد. حضرت علی«ع»هنگامی که خبر ترور شدن زبیر را شنید ناراحت شد.نقل میکنند-راست ودروغش بر عهده ناقل-که حضرت فرمود:”القاتل والمقتول کلا هما فی النار” _قاتل ومقتول هر دو در جهنمند.

 

17دسامبر/16

رهنمودها

امام

*اگر اسلام عزیز و جمهوری نو پا به انحراف کشیده شود و سیلی بخورد و به شکست منتهی شود خدای نخواسته اسلام برای قرنها به طاق نسیان سپرده میشود ۲۳/۳

*شما ای فقهای شورای خبرگان وای برگزیدگان ملت ستمدیده درطول تاریخ شاهنشاهی و ستم شاهی مسئولیتی را قبول فرموده اید که درراس همه مسئولیتها است. ۲۳/۴/۶۲

*بالاترین انحراف که منجر به انحراف تمام ارگانها میشود انحراف رهبری است.

*به مجرد  احراز اشتباه و خطا از آن برگردید و اقرار به خطا کنید.

*درامور مهمه با کارشناسان مشورت کنید و جانب احتیاط را مراعات فرمائید.

*در تعیین رهبری دسته بندی و هوای نفس نباشد،حق راملاحظه کنید.۲۹/۴/۶۲

*اسلام باستثناء روحانیت محال است که به حرکت خودش ادامه دهد.۲۹/۴/۶۲

*حکومت ایران حکومت مستضعفین است و هیچ اعتنائی به آمریکا نمی کند. ۱۲/۵/۶۲

*حکومت حجاز کوچکتر از این است که جلوی حجاج را بگیرد یک روز به خود میآید که مسئله دیگر گذشته است. ۱۲/۵/۶۲

*امروز اگر رئیس جمهور آمریکا بیاید اینجا بخواهد به یک نفر از کارمندهای ما یک درشتی بکند یک سیلی می خورد.۱۲/۵

*خدا نکند که حجاج ایرانی امسال به مکه نروندکه دیگر نه از شیخی وجود پیدا بشود نه وابستگان آمریکا. ۱۲/۵/۶۲

*تفاهم بین  همه اقشار مردم تکلیفی است الهی . ۱۳/۵/۶۲

*امروز اختلاف موجب میشود به جبهه ها سرایت کندو اگر خدای نخواسته سرایت کرد مصیبت پیش میآید. ۱۳/۵/۶۲

*جنگی که الان در کار است جنگ سر نوشت ساز است،جوانهای ما باید سرنوشت جنگ را به آخر برسانند. ۱۸/۵/۶۲

*امروزهمه جوانهای ما موظفند که جبهه ها را گرم نگهدارند. ۱۸/۵/۶۲

آیه الله العظمی منتظری

ایمان مذهبی قویترین عامل تحرک و قیام توده هاست. ۲۶/۴/۶۲

*خرابکاری واشکالتراشی حکومت سعودی درانجام فریضه حج عملی کفر آمیز و به نفع صهیونیسم و جبهه کفر جهانی است.۱/۵/۶۲

*دولتها علمای بلاد اسلامی و نیروهای بیدار و مصمم ملت در جهان اسلام احساس تکلیف شرعی خواهند کرد و حساب دولت سعودی را از سایر دول اسلامی جدا خواهند ساخت. ۱/۵/۶۲

*مسئولین برای رضای خدا و رفاه مردم کارکنند و ازنق زدن بعضی ها خسته نشوند و از وقت کشی وهدردادن نیروها بپرهیزند. ۱/۵/۶۲

*هدف از تشکیل دادگاهها جلوگیری از ظلم و توطئه است نه انتقامجوئی .۴/۵/۶۲

*درمورد افراد فاسد وخطرناک که هنوز تنیبه نشده اند نباید  ساده اندیشی نمود وانها را از زندان آزاد کرد این هم خلاف اسلام و مصلحت است.۴/۵/۶۲

*حضور دائمی مردم در صحنه سیاست،انقلاب را در مسیر خود نگاه داشته است. ۵/۵

*اسناد مالکیت مراتع طبیعی که به شیوۀ خان بازی به دست آمده شرعا اعتباری ندارد.۶/۵/۶۲

*مراتع ،عمومی و متعلق به دولت است و باید دراختیار عشایر و افراد محروم قرار گیرد.۶/۵/۶۲

*اگر خدای ناکرده صفت خود محوری و غرور وخود بزرگ بینی درمابه وجود آید فاجعه خواهد بود.۹/۵/۶۲

*امروز خطر غرور وسقوط در دام خود بینی وخود محوری هم روحانیت و هم ارتش و سپاه ما راتهدید میکند. ۹/۵/۶۲

*تا وقتی مسائل روستائیان به دور از شعار حل نشود ،بسیاری از مشکلات کشور قابل حل نخواهد بود. ۱۵/۵/۶۲

*دولت باید به جای پرداخت کرایه اضافه برای کشتی های حامل گندم از خارج و تحمل بسیاری از ضررهای دیگر این پول را به روستائیان خودمان بدهد و گندم را از آنها گرانتر خریداری کند تا آنها به جای تولید محصولات غیرضروری گندم و جو و دیگر مایحتاج کشور را تولید کنند. ۱۵/۵/۶۲

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

17دسامبر/16

شهریور ،ماه خون

شهریور ماه شهادت ،خون، ایثار ،از خودگذشتگی وماه پیروزی است..ماه پیروزی خون بر شمشیر واسلام بر کفر وانقلاب بر ضد انقلاب.دوحرف نخستین “شهریور”بادو حرف اول شهادت بهم گره خورده است تا شهریور را ماه شهادت اعلام کند.روز هفدهم شهریور ۵۶که حماسۀ شهادت در روح و جان ملت دمیدن گرفت،آن روز کسی  زندگی را جزء خون دادن نمیدانست،مردمی مصمم قاطع،باشعارهائی کوبنده،وارسته از کلیه علائق جسمانی به میدان شرف وشهامت گام گذارند.گام اول با اولین گلوله دشمن توأم بود..اگر اینان ترس از کشته شدن داشتند،در برابر دژخیمان شاه ومزدوران استکبار جهانی با آن قیافه های کریه وشیطانی نمی ایستادند .مقاومت کردند واز همه چیز خود گذشتند،وندای حسین_ علیه السلام _را راد مردانه پاسخ دادند این زنان و مردان باایمان ،همچون کوهی استوار در راه مبارزه حق جویانه نلغزیدند وبر خود نلرزیدند ودرمیدان شهادت ،جان خود را در کف اخلاص  نثار جانان کردند  وآنچه خدا داده بود با همتی والا و روحی بزرگ به خالق خویش پس دادند..روا است اگر خدای هم به آنان بدهد آنچه را بخواهند . شهید کیست وشهادت چیست؟شهید سخاوتمندترین انسانی است  که خدا آفریده .بذل و بخشش شهید را نمیتوان روی کاغذ آورد زیرا اندازه ندارد ،آنکه مال خود را میبخشد هر چند هم زیاد باشد،مشخص است واندازه ومقداری دارد ،لذا حساب کردنش کار آسانی است ولی آنکه جان خود را فدا میکند ودریک لحظه از تمام آمال و آرزوهای مادی چشم میپوشد ..زن ،فرزند،پول ،لذائذ دنیوی وخلاصه زندگی وحیات همه را برای خدا کنار میگذارد واز هرچه نعمت خدادای هست صرف نظر میکندودر مقابل،تنها یک چیز را میخواهد :رضایت پرروردگار وخشنودی خالق متعال ،بخشهای اینچنین انسان والائی را چه کسی جزپروردگار میتواند حساب کند.اواز همه چیز خود گذشته است خدا هم به او بیحساب میدهد ونه تنها از رزق الهی برخوردار است که میهمان همیشگی خدا است ..خدا اورا نزد خود میبرد “عندربهم”وشاید این نکته جالبی که در کلمه “عند”باشد در کلمه “یرزقون “نباشد.آری!از تمام نعمتها در آن جهان برخوردارند ولی بالاترین نعمت این است که نزد پروردگار خود باشند این “عندیت”را اسراری نهان است که جز دل باختگان وجان نثاران کسی آن را نداند.شهدا خود تفسیر این آیه را میدانند که خود تفسیر آیه اند.واما شهادت.شهادت ..تفحه ای خداوندی است که به هرکس ندهندش تنها زبدگانی از مخلصان درگاه الهی به آن هدیه عظیم دست یابند وکام دل از آن برگیرند. شهادت..برترین درجه تکامل انسان. شهادت..آغاز زندگی سعادتمندانه جاودان. شهادت مرز مرگ وحیات..مرز ذلت وعزت.شهادت…از دنیا رفتنی اختیاری وبدون شک آن برتر است از موتی که انسان را دریابد.شهادت..تنها صلاحی است که دشمن هرچند قوی ونیرومند باشد،نمیتواند بر آن پیروز گردد.شهادت آخرین آرزوی عارفان ونهایت آمال صدیقان ومخلصان دربارالله وشهادت …رمز پیروزی اسلام در راستای تاریخ.شهادت،همان تفحه الهی بود که به دو بنده مخلص پروردگار در غروب روز هشتم شهریور، هدیه شدو ان دو بزرگوار چنان این هدیه الهی را در آغوش گرفتند که جانشان با هم به سرعتی مافوق سرعت صوت ومافوق هر سرعتی که در فرهنگ دنیا تصور میشود،به ملکوت اعلی پرواز کردورفت آنجا که سفره نعمتهای الهی گسترده شده ودر محضر حق انشالله به آن نعمتهای بی پایان دست یافتند.گویا رجائی وباهنر ،این دو دوست صمیمی ودو یار قدیمی باهم از ازل عهد اخوت بسته بودند،آنچنان که نه تنها در دنیا با هم باشند ،بلکه لحظه دیدار که فرا رسید،باهم به دیدار خدای خود روند،وچنان شد که بود.امام خمینی در پیامی به مناسبت شهادت این دو مجاهد فی سبیل الله چنین میفرماید:”آقای رجائی وآقای باهنر هر دو شهیدی هستند که باهم  در جبهه های نبرد با قدرتهای فاسد ،هم جنگ وهم رزم بودند ومرحوم شهید رجائی به من گفتند که بیست سال است با آقای باهنر همراه بودیم و خداوند خواست که با هم از دنیا هجرت کنند وبه سوی او هجرت کنند…من در عین حال که شهادت این دو بزرگوار ،برای من بسیار مشکل است در عین حال میدانم که آنها به رفیق اعلی متصل شده اند وبرای آنها آرامش هست واینطور گرفتاریهائی که الان برای ما هست ،دیگر برای آنها نیست وآنها رسیده اند به مطلوب خودشان واز این جهت به آنها وبه خانواده های آنها و ملت اسلامی تبریک عرض میکنم که چنین شهدائی تقدیم میکنند”.آری این دو مبارز خستگی ناپذیر سالهای متمادی با هم در نبردبا شاه ستمگر همکاری داشتند وگاهی تیمهای دو نفری یا سه نفری برای مبارزه تشکیل میدادند.شهید رجائی چندین بار در زندگی پرافتخار خود به زندان رفت وشدیدترین شکنجه ها را در راه الله تحمل کرد وهیچگاه حاضر نشد یاران باوفای امام را به دشمن معرفی کند.راجع به یکی از شکنجه هایش چنین میگوید:”روز تولد امام حسن«ع»مرا ساعت۸(صبح)بردندتا ساعت یک بعدازظهر که هنگام برگرداندن ،حالم طوری بود که مرا کشان کشان به سلول آوردند.آن روز یکی از روزهای خیلی خوب زندگی من بود وخیلی خوشحال بودم که روزه هستم وشکنجه میشوم آنها به نظر خودشان میخواستند روحیه مرا بکشند وحال اینکه حالتهای ایمانی واعتقادیم محکمتر میشد خیلی خوشحال بودم واکثر آیات ودعاهائی که روحیه ام را تقویت میکرد میخواندم وخاطرم هست که در اطاق شکنجه ویا در سلولم بیشتر اوقات آیه:”هوالذی انزل سکینه فی قلوب الم‍‍ؤمنین لیزدادوا ایمانا”را تکرار میکردم.وقتی شکنجه میشدم،مجبور میکردندکه برروی پاهای تاول زده راه روم،آنجا قسمتهایی از دعا که “قوّ علی خدمتک جوارحی…”این قسمتهای از دعا را تکرار میکردم…” در روحیه هائی اینچنین مصمم واستوار،شکنجه جز صلابت واستواری بیشتر واستقامتی افزونتر نمیبخشد.شهیدباهنر ،فقیه تلاشگر مبارز،همواره_چه پیش از انقلاب درزمان طاغوت وچه پس از انقلاب_در دوجبهه مبارزه باستمگران وطاغوتیان ومبارزه با جهالت وبی سوادی در تلاشی خستگی ناپذیر بود .تا آنجا که میتوانست سخنرانی میکردو هنگامی که از سخنرانی منع شد،در شیوه معلمی ،نسل آینده را با فرهنگ نیرومند اسلام آشنا می ساخت وگاهی هم در لابلای کتابهای دینی _که در مدارس تدریس میشد _نونهالان کشور را با کلمات وواژه هائی  از قبیل “جهاد”، “انفال”،”مبارزه با ظلمها وطاغوتها واستبدادها”،”لزوم کارزار دربرابر ظلم وبی عدالتی “،طاغوت”،”ضرورت مبارزه مخفی “،”تاریخ مبارزاتی وانقلابی ائمه” ، “توحید ،نفی استکبار،استبداد واستعمار”آشنا مینمود تا اینکه در آنها زمینه ای برای انقلاب اسلامی ایجاد کند.یاد این دو شهید عزیز،ودیگر شهدای اسلام وانقلاب گرامی باد.ماه شهریور چه پربار است در چهارم این ماه ،مرد جهاد وپیکار،حاج مهدی عراقی و فرزندش حسام به شهادت رسیدند در روز چهارم دادستان کل انقلاب اسلامی شهید حجه السلام والمسلمین قدوسی ،ورئیس کل شهربانی سرهنگ وحید دستگردی شهید شدند . بیست شهریور ،روز شهادت اولین شهیدمحراب ،آیت الله مدنی نماینده امام و امام جمعه تبریز ،در محراب نماز جمعه است.بیست ویکم شهریور از سال ۱۲۹۹،روز شهادت شیخ محمد خیابانی است. در بیست وششم این ماه،سال ۱۳۴۹سپتامبر سیاه وروز کشتار هزاران فلسطینی بیگناه به دست جلاد پلیدقرن شاه حسین اردنی است.امام خمینی درپیامی به مناسبت شهادت حجه السلام والمسلمین قدوسی وآقای وحید دستگردی چنین میفر ماید:”با کمال تأثر وتأسف ، حجه السلام والمسلمین شهیدقدوسی به دوستان شهید خود پیوست،شهیدی عزیز که سالیان دراز در خدمت اسلام بود واخیرا مجاهدات او در راه انقلاب بر همگان روشن است .اینجانب سالیان طولانی از نزدیک بااو سابقه داشتم واین بزرگوار را به تقوی وحسن عمل واستقامت ومقاومت وتعهد در راه هدف میشناختم .شهادت او مبارک وفودالی الله وخروج از ظلمات به سوی نوربر او ارزانی باد. راهی است که باید پیمود وسفری است که باید رفت وچه بهتر که در حال خدمت به اسلام وملت شریف اسلامی شربت شهادت نوشید وبا سرافرازی به لقاء الله رسید… اینجانب شهادت دادستان کل انقلاب سرهنگ وحید دستگردی که در رأس شهربانی وقوای انتظامی در حال انجام وظیفه بودند وبدین تحفه الهی نائل شدند را به ملت ایران وبه حوزه علمیه قم وبه قوای مسلح تبریک عرض میکنم واز خدای تعالی رحمت برای آنان وصبر وشکیبائی برای خانواده محترمشان خواستارم”.یادی هم از اولین شهید محراب، مرد عبادت وعلم وتقوی وپارسائی وخدمت ومبارزه ،مردی که از دوران طلبگی مبارزات سیاسی خود را برای سرنگونی رژیم منفور پهلوی آغاز کرد و به همین جهت از قم به آذر شهر تبعید شد.پس از تبعید،آیت الله مدنی ،آذربایجان را ترک کرد وبه سوی نجف اشرف روانه شد ودر آنجا به تدریس وتفسیر پرداخت.در مبارزات سال ۱۳۴۲،نخستین کسی بود که به تبعیت از امام ،مبارزه خود را در نجف آغاز کرد.در سال ۱۳۴۹از عراق عازم ایران شدو فعالیتهای سیاسی خود را ادامه داد ودر جریان مبارزات سیاسی خود ،در سال ۱۳۵۴از خرم آباد لرستان به نور آباد ممسنی فارس وسپس گنبد کاووس واز آنجا به بندر کنگان تبعید شد.در دوران اوج گیری مبارزه ملت مسلمان با طاغوت ،از تبعید به قم بازگشت وپس از پیروزی انقلاب از سوی مردم همدان به مجلس خبرگان راه یافت وپس از شهادت آیت الله طباطبائی،نماینده امام،وامام جمعه تبریز شد. پس از ۶۹ سال زندگی پر افتخار ،سرانجام،ظهر روز جمعه ۲۱شهریور ۱۳۶۰ در میدان نماز تبریز،در اثر انفجار نارجک منافقین در محراب نماز به شهادت رسید.خدا آن بزرگوار را با آبا واجداد طاهرینش محشور فرماید. امام در پیامی به مناسبت شهادت این روحانی مجاهد و باتقوی میفرماید:”باشهید نمودن یک تن دیگر از ذریه رسول الله «ص»و اولاد روحانی وجسمانی شهید بزرگ امیرالمؤمنین«ع» ،سند جنایت منحرفان ومنافقان به ثبت رسید. سیدبزرگوار وعالم عادل عالیقدر ومعلم اخلاق ومعنویات ،حجه السلام و المسلمین شهید عظیم الشأن مرحوم حاج سید اسدالله مدنی رضوان الله علیه همچون جد بزرگوارش در محراب به شهادت رسید.اگر با شهادت رسیدن مولای متقیان ،اسلام محو ومسلمانان نابود شدند ،شهادت امثال فرزند عزیزش شهید مدنی هم آرزوی منافقان را برآورده خواهد کرد…شهید مدنی با شهادت مظلومانه خود،ضد انقلاب ومنافقین ضداسلام را به کلی منزوی کرد…”.در ۱۹شهریور سال ۱۳۵۸، مجاهد نستوه ،ابوذر زمان ،آیت الله طالقانی پس از سالها مبارزه با طاغوت ومخالفت با چپ و راست،در سن ۶۹سالگی ،زندگی را بدرود گفت.طالقانی شخصیتی بود که امام او را خدمتگزار،متفکر،مفسر قرآن ،انسان متعهد،مخالف با چپ وراست وابوذر زمان می نامد، درسال ۱۲۸۹ در روستای کلیرد طالقان در یک خانواده روحانی متولد ودر سال ۱۲۹۹ عازم شهر مقدس قم شد و در مدرسه “رضویه “و “فیضیه”به تحصیل علوم دینیه پرداخت. از سال ۱۳۱۸ تا آبانماه ۵۷، همواره در مبارزه ای آشتی ناپذیر با رژیم سفاک پهلوی بود، و به علت فعالیتهای سیاسی ومبارزات اسلامی،بیشتر عمر خود را در زندانها گذراند.آیت الله طالقانی،علاقه خاصی به امام داشت.در این باره خود چنین میگوید:”من از دوران طلبگی از نزدیک با ایشان بوده ام و افکار ونظریات وحسن سوابق ایشان برای همه روشن وآشکار است.حضرت آیت الله العظمی خمینی از همان آغاز ،دارای تقدس خاص واز هر جهت ممتاز بوده اند وهستند”.

 

17دسامبر/16

چه کنیم تا بیمار نشویم؟

در مسجدالحرام ومسجد رسول الله (ص) مهر گذاشتن وسجده کردن بر آن حرام است و نماز اشکال پیدا می کند.امام خمینی.

طب پیشگری برای همه

دکتر سیدحسن عارفی

تعریف طب پیشگیری

بحث خود را برای سالم زیستن وپیشگیری از مبتلی شدن به بیماری های مختلف با جمله ذیل شروع می کنیم. “در پیکار هستی بر نیستی ،اول پیشگیری بعد درمان”‌ علم پزشکی باتمام پیشرفتهای چشمگیری که در تشخیص ودرمان بیماریها داشته است هنوز در مقابل درمان وتشخیص بیماریها زبون وناتوان است.کوشش دانشمندان ، محققین علوم پزشکی بر این است که مانع بیمار شدن اشخاص شوند. وبرای رسیدن به این هدف به نتایج خوبی رسیده اند. برای همه روشن وآشکار است که جلوگیری از حمله بیماریها صحیح تر از مبتلا شدن به یک بیماری ودرمان کردن آن است در این مقدمه کوشش خواهیم کرد با ذکر نمونه هائی ، اهمیت طب پیشگیری  وجلوگیری از بیمار شدن را ارائه دهیم ،ودر مباحث بعدی راههای پیشگیری  در بیماری های مختلف را بطور مبسوط شرح خواهیم داد: بیماریهای ارثی . هرانسانی که سلامت و تندرست وقوی وتوانا در ورطه گیتی فعالیت می کند وچون تند بادی سریع از سپیده دم تا شامگاهان در حرکت می باشد. هر انسانی که با استفاده از مغز سلیم  وسالم خود به دل ذرات راه یافته وبه شکستن اتم موفق می شود. هر انسانی که با داشتن حافظه قوی ،هزاران هزار صفحه مطالب نوشته شده را در مغز کوچک خود حفظ می کند  واز محفوظات مغزی خود هرروز ایده ای نو،عقیده ای نو وافکاری نوبدنیای علم عرضه می کند. هر انسانی که از تراوشات مغز  حسابگر خود اقمار به آسمانها می فرستد وهر انسانی که زیر میکروسکوپ الکترونیک به جزئی از رازهای خلقت آفرینش پی می برد. همه نشانه ای از سلامتی این انسانها می باشد. همه از نظمی عظیم ودقیق و ناظمی دانا وازلی صحبت می کنند. برعکس ، اگر خللی در نظم خلقتی انسانهابوجود آید ویا عوامل محیطی در دوران جنینی ویا در طول زندگی خارج  رحمی برروی اعضا واندامها ومغز اثر کند ویا بیماریهای عفونی به انسان حمله کند ویا ماده ای سمی وارد بدن انسان شود، تنظیم کار دستگاهها  واندامهای مختل شده وبیماریها به صور مختلف پیدا خواهد شد. وباعث بروز بیماریها ، ناتوانی  ها وکاهش بازده مغزی  ونقائص حافظه خواهد شد. برای آنکه از بروز بیماریها پیشگیری شود ،باید علل بوجود آورنده بیماریها به نحوی بررسی وشناخته شوند بنابراین موضوع بحث آینده ما بسیار وسیع وطولانی خواهد بود.برای بوجود آوردن زندگی سالم  ودور از بیماریها ودردها ،تنها جلوگیری از بیماریهای  بظاهر شناخته شده کافی نیست . برای نمونه طب پیشگیری محدود به بیماریهای انگلی ،رعایت بهداشت ونظافت شخصی نیست ،بلکه برای جلوگیری از بعضی بیماریها به رعایت اصولی در دوان حاملگی وحتی قبل از ازدواج برخواهد گشت.اگر طب پیشگیری را با دقت بیشتری بررسی کنیم به این مرحله می رسیم که برای جلوگیری از مبتلی شدن به بعضی بیماریها باید همسری انتخاب کنیم که از نظر وجود بعضی بیماریهای ارثی ،عاری باشد. گو اینکه چنین بحثی جالب واز نظر عملی مشکلاتی بوجود می آورد اما برای آنکه آینده نگر باشیم وبخواهیم از بروز بعضی بیماریها در نسلهای آینده جلوگیری کنیم باید نه تنها اصولی را از نظر بهداشتی وطبی در دوران زندگی رعایت کنیم بلکه باید مادران در دوران بارداری دقیق تر بگوئیم در انتخاب همسر ،اصولی را مراعات کنیم . در تائید مطالب فوق موارد ذیل را باهم مرور میکنیم:ازدواج دختری سالم  وعدم وجود بیماری  قند در نزدیکان وابسته او سبب می شود که با احتمال ۹۹درصد در طول عمر به بیماری قند مبتلا نخواهند شد. برعکس ازدواج دختر خانمی که نزدیکان او مثل پدر یا مادر ویا برادر وخواهر یا عمه ویا دائی وخاله او مبتلی به بیماری قند باشد  با جوانی ازدواج کند  که در فامیل پدری  یا مادری ویا شخص  او بیماری قند بارث منتقل می شود، سبب متولد شدن  نوزادانی می شود که یا در ابتدای زندگی  یا در طول زندگی تعدادی از اطفال آنها مطابق فرمول خاصی ونظام خاصی به بیماری قند مبتلا خواهد شد. ازدواج دختری مبتلی به بیماری روانی مثل اسکیزوفرنی  با مردی که چنین بیماری در خانواده پدری یا مادری بارث منتقل می شود سبب بروز و ظاهر شدن بیماری روانی اسکیزوفرنی در بعضی اطفال آنها خواهد شد. عامیانه بگوئیم تنها سیم وزر و ثروت پدری ومادری بارث نمیرسد بلکه مطابق قوانین منظم  و دقیق تعداد بیشماری از بیماری ها وجود دارند که از اجداد پدری  ویا مادری به اعقاب انسانها نسل به نسل به ارث خواهند رسید. بعضی صفات ارثی که از اجداد به اعقاب انسانها به ارث منتقل می شوند مشکل بزرگی را بوجود نمی آورند و تاثیر زیادی در طول عمر وزندگی آینده انسانها ندارند. مثلا قد بلند اجداد پدری ومادری به صورت غالب به اعقاب منتقل می شود. به عبارت ساده تر اگر اجداد پدری ومادری اکثرا دارای قدی بلند می باشند اکثر اعقاب  آنها قامتی بلند خواهند داشت. بنابراین در اجتماعی که ارزشهای انسانی تقوی وپرهیزگاری و اندوخته های علمی ومحفوظات والای مغزی مطرح است نه درازی قد، ونه کوتاهی قد مسئله مهمی بوجود نخواهد آورد. بعبارت بهتر، بلند قامتان ، انسانهائی هستند که علم آنها، تقوای آنها ،پرهیزگاری آنها ،انسانیت آنها ورابطه آنها با خدای متعال بلندتر وبالاتر از دیگر انسانها است. ویا بزرگ بینی از اجداد به اعقاب به شکل ارث  غالبا منتقل می شود، یعنی اگر اجداد شخصی دارای بینی بزرگ باشند احتمال آنکه اعقاب آنها در طول زندگی بینی آنها بزرگتر از دیگران باشد زیاد است. در اجتماعی که ارزش شخصی به زیبائی ظاهری او نیست بلکه به فداکاری وایثارگری و به درجه تقوی وپرهیزکاری وبستگی به پاکدامنی و پرهیز از گناه دارد ،بزرگ بودن بینی مسائله ساز نخواهد بود واگر هم روزی مسئله ایجاد کند چاقوی تیز وظریف وبخیه های ذره بینی جراحان پلاستیک ،موضوع را حل خواهد کرد. وبا جراحی پلاستیک ،بینی کوچک به هر نوع وشکل  وبا طرح بینی هر ستاره سینما بوجود خواهند آورد! برای آنکه نسلهای آینده بشر سالم تر وعاری تر از بیماری های ارثی باشند باید از نقطه نظر طب پیشگیری در انتخاب همسر دقت بیشتری نمود. گو اینکه هزاران بیماری ارثی وجود دارد که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود . از نظر تئوری تعداد زیادی از آنها قابل پیشگیری است. می دانیم افرادی که در اجتماع زندگی می کننداز نعمت هوش وحافظه بسیار بالا برخورد دارند وبرعکس اشخاصی زندگی می کنند که دارای حافظه خوبی نیستند.ازدواج جوانی با ضریب هوشی بالا با دختر خانمی نابغه، سبب تولد نوزادانی خواهد شد که اکثراً از نوابغ خواهند بود .وبر عکس ازدواج خانمی کودن وکم هوش با مردی که از نعمت خدادای حافظه وهوش سهمی ندارد سبب متولد شدن نوزادانی خواهد شد که اکثرا کم هوش وکم حافظه می باشند. بعبارت ساده تر ،پای شکسته پدر یک خانواده که بعلت تصادف اتومبیل شکسته است بفرزندان آنها منتقل نمی شود ولی مغز متفکر وحسابگر پدر خانواده وهوش وذکاوت مادر یک کانون گرم خانوادگی ومغز تهی و عاری از هوش وحافظه والدین بفرزندان آنها بارث خواهد رسید. همه می دانیم بیماریهائی مثل فشار خون شریانی ، نقرس، بعضی بیماری های قلبی وعروقی ،بیماری قند وهزاران بیماری دیگر در یک فامیل شایع تر از فامیل دیگر است.از نقطه نظر طب پیشگیری ، اگر افراد سالم از یک خانواده سالم با افراد سالم از یک خانواده سالم دیگر باهم ازدواج کنند احتمال بروز اکثر بیماریها در نوزادان آنها بسیار ناچیز خواهد بود. نتیجه گیری آنکه: با انتخاب همسری سالم از خانواده ای سالم سبب متولد شدن نوزادانی باحتمال زیاد سالم ودور از مبتلی بودن به بیماریهای ارثی خواهد شد. پیدایش بیماری در دوران حاملگی .مرحله بعدی در طب پیشگیری ، رعایت نکات واصولی است که مادران حامله در دوران حاملگی باید رعایت کنند.عدۀ زیادی از بیماریهای مادرزادی یعنی بیماریهائی که نوزادان در موقع تولد به آن مبتلی هستند ، ناشی از تاثیر عواملی است که در دوران جنینی از موقع تولد برروی جنین مؤثر واقع می شوند. برای نمونه چندمثال خواهیم زد. اگر مادری قبل از حاملگی به بیماری سرخجه مبتلی نشده است در دوران حاملگی بخصوص در ۲ماه اول به بیماری سرخجه مبتلی شود، نوزاد آینده او دچار نقایص خلقتی متعدد خواهد شد، به این ترتیب که نوزادان چنین مادران اکثرا دچار نقائص مادرزادی قلب ،مبتلی به آب مروارید در دوران اول زندگی ،عدم رشد مغز و پائین بودن ضریب هوش وحافظه خواهند بود. اگر مادری حامله بخصوص در دوران اول حاملگی در معرض اشعه ایکس (برای رادیو گرافی) قرار گیرد، نوزاد آینده او مبتلا به نقائص مادرزادی خواهد شد. مصرف بعضی داروها در دوران حاملگی بخصوص در ماه های اول سبب ایجاد نقائص مادرزادی شدید در جنین می شود معروفترین داروئی که سبب ایجاد نقائص خلقتی  ومتولد شدن هزاران طفل بدون دست ویا کوتاه بودن دست_ که آنرا pholomaliaنامند_ شده داروئی آرام بخش به نام تالیدوماید THALIDOMIDEبود که خانمهای حامله برای استفاده از خواص آرام بخش آن در دوران حاملگی مصرف کردند وامروز بالغ بر ۷۰۰۰ جوان بدون دست وپا نقائص مادرزادی دست وغیره در خیابانهای اروپا راه می روند که بعلت مصرف تالیدوماید در دوران جنینی بوده است. مصرف قرصهای جلوگیری از حاملگی در مادری که جنین دختر در رحم دارد ویکی دو ماه اول حاملگی بی اطلاع از حامله بودن خود است، سبب ایجاد سرطان رحم در دختر آینده او در سن بلوغ خواهد شد. مصرف دخانیات در دوران حاملگی سبب  متولد شدن نوزادان نارس وبا وزن کمتر از معمول  ومرگهای ناگهانی در اطفال آنها در هفته اول بعد از تولد خواهد شد.بنابراین ،بعضی از عوامل در دوران جنینی برروی جنین تاثیر کرده وسبب بروز بعضی بیماریها  خواهد شد . عدم استفاده از داروها ،قرار نگرفتن در جلوی بعضی از اشعه ها ،نخوردن بعضی مواد ومبتلا نشدن به بعضی از عفونتها در دوران بارداری مانع بروز ومبتلی شدن به بعضی بیماریهای مادرزادی خواهد شد.سکته قلبی بیماریهایی دیگر در سنین بالا انسانها را مبتلا می کنند وبا وجود ارثی بودن در دوران جنینی و کودکی مسئله ای ایجاد نمی کنند مثلا : انسداد عروق کرویز قلب و ایجاد سکته های قلبی در بعضی فامیلها زودرس تر و در سنین پائین اتفاق می افتد.

این مطلب صحیح است که در سکته های قلبی زود رس فاکتور ارث دخالت دارد، ولی در ایجاد سکته های قلبی معمولا شرکت چند فاکتور که آنها را “فاکتور خطر “نام گذاری کرده اند دخالت دارد. واضح است شخصی که از نقطه نظر ارثی اکثر فامیلهای پدری و یا مادری و یا هر دو طرف او در سنین حدود ۵۰سال به علت سکته قلبی فوت کرده اند.اگر یک شخص به خصوص در این خانواده علاوه بر داشتن فاکتور ارث معتاد به مصرف دخانیات باشد و نیز فشار خون بالا هم داشته باشد،به احتمال بیشتری سکته قلبی خواهد کرد تا آنکه این شخص دخانیات را ترک و فشار خون اوتحت درمان طبی باشد.به عبارت دیگر ،افزودن چند فاکتور خطر احتمال بروز سکته قلبی را چندین برابر بیشتر خواهد کرد.بنابراین ،راه جلوگیری از سکته قلبی زودرس در سنین پائین عبارت از حذف فاکتورهائی است که در بروز سکته قلبی دخالت دارند.می دانیم اشخاصی که دخانیات مصرف می کنندبیشتر از کسانی که دخانیات مصرف نمی کنند به سکته های قلبی مبتلا می شوندو این ظاهر شدن سکته قلبی در سن پائین و با احتمال مرگ ناگهانی زیاد توام است.ونیز می دانیم افرادی که سالهای طولانی مبتلی به فشار خون شریانی بالا بوده اند مبتلا به سکته های قلبی در سنین پائین تر و عوارض دیگر می شوند .بالا بودن چربی خون از نوع کلسترول نیز دربروز سکته های قلبی زودرس دخالت دارد.افرادی که در زندگی روزمره خود تحرک چندانی ندارند بیشتر به سکته قلبی مبتلی می شوند.برای مثال :شخصی که از صبح تا شام هر آنچه غذای مقوی و خوب و پرانرژی در دسترس او است می خورد و در سیستم ماشینی زندگی بدون فعالیت بدنی دارداز منزل تا محل کار را با ماشین سواری میپیماید!و از طبقه اول اداره یا تجارتخانه تا طبقات بالارا با آسانسور طی می کند! و ورزش و نرمش روزانه را در شان و منزلت خود نمی داند!و فعالیت بدنی را از آن کارگران و زحمتکشان می داند!آنچه در مخیله خود جای داده است: خوردن خوب به مقدار فراوان با کیفیت غذائی خوب و راه نرفتن و عدم فعالیت بدنی است.مسلما چنین شخصی به سکته قلبی مبتلا خواهد شدحال اگر چنین فردی با کوچکترین ناملایمات و مسائل جزئی و بزرگ عصبانی شود،احتمال سکته قلبی چندین برابر خواهد شد.افزودن فاکتورهائی مثل چاقی مفرط و بیماری قند بر فاکتورهای خطر فوق سبب افزایش احتمال مبتلا شدن به  سکته قلبی میشود .درست است که در حال حاضر معلومات پزشکی درباره تقلیل و تضعیف فاکتور ارث ناتوان است اما با درمان فشار خون و انجام فعالیتهای روزانه و حذف مصرف چربی های حیوانی و درمان بیماری قند و عدم عصبانیت در مقابل عوامل تحریکی محیط،می توان فاکتورهای خطر برای بروز سکته قلبی را حذف نمود و ایجاد سکته های قلبی را به تاخیر انداخت.طب پیشگیری به ما می آموزد سالها قبل از بروز سکته قلبی ،فشار خون بالای بیماران را درمان کنیم و از طفولیت چربی های حیوانی را مصرف نکنیم و پاکت دخانیات را سم مهلک و مضر بدانیم و به زباله دان بیاندازیم.روزانه مقداری کافی فعالیت بدنی انجام داده و در صورتی که سن ما تقاضا می کندنرمش صبحگاهی و ورزش روزانه داشته باشیم پروفسور و پزشک متخصص قلب معروف به نام”وایت dadley white” از نقطه نظر طب پیشگیری در بیماریهای قلبی چنین می گوید:بروز بیماری های قلبی قبل از سن ۸۰سالگی،ناشی از عدم توجه و عدم رعایت اصول بهداشتی و طبی ما انسانها است،مثلا فشار خون درمان نشده یا مصرف چربی زیاد یا عدم تحرک روزانه یا چاقی مفرط و مصرف دخانیات ولی مبتلی شده به بیماری های قلبی و عروقی بعد از سن ۸۰سالگی مربوط به سیر خلقتی انسانها می باشد.

ادامه دارد

 

17دسامبر/16

تحلیلی از عملیات و الفجر ۲و۳

حجه الاسلام انصاری کرمانی

تحلیل و بررسی عملیات والفجر۲و۳ امت حزب الله را به آغاز و سرفصل جدیدی از دورنمای پیروزی رزمندگان و شکست صدام عفلقی و هم حامیان او بشارت و نوید میدهد خصوصا اگر تحلیل دستاوردهای این عملیات نظامی با یک سلسله مسائل سیاسی دررابطه با جنگ ترکیب گردد که در این مبحث سعی می شود جریان پیروزیهای نظامی را همراه با مشکلات و خط مشی دنیا در رابطه با جنگ ترسیم کنم که خوانندگان عزیز به خوبی در می یابند عملیات والفجر۲و۳در نوع خود از بزرگترین و پرحجم ترین پیروزیهای تاریخ جنگ ما به شمار می رود.

انگیزه حمایت از صدام:

درارزیابی کلی جنگ به دو نوع حمایت و پشتیبانی قدرتهای بزرگ از رژیم بعث عراق و صدام برخورد میکنیم :یکی حمایت بی دریغ وهمه جانبه اما توام با احتیاط .دوم ـ پشتیبانی و تجهیز بی قید و شرط و توام با اظهار و اعلان صریح ابر قدرتها. اما نوع اول را باید درتدارک زمینه های هجوم و تامین مایحتاج عراق و زمینه سازی آن از سوی ابرقدرتها قبل از شروع جنگ تا عملیات فتح المبین و بیت المقدس جستجو کرد که دنیا علی رغم همه امکاناتی که در اختیار عراق قرارمی داد،مایل نبود که به زودی دست خود را درمسئله تهاجم به ایران رو کند و برای خود کسر شان قائل بودند که با همه اقتدار خیالیشان با یک کشورتازه

انقلاب کرده ،به جنگ برخیزند و همواره در تبلیغات و موضعگیری های سیاسی از بی طرفی سخن میگفتند تااینکه عملیات عظیم فتح المبین و بیت المقدس ابر قدرتها را ناخود آگاه بر سر یک دو راهی موضع گیری کشاند:یا پذیرفتن برتری و قدرت نظامی ایران و وادار نمودن صدام به قبول شرائط به حق ایران و یا قبول ننگ حمایت علنی و قبول جنایتکاری حزب بعث در ادامه جنگ جای شک نیست که اگر ابرقدرتها در جنگ تحمیلی بی طرف بودند و صدام تنها عامل آن همه جنایات بود،می بایست ابرقدرتها به خاطر حفظ مصالح و منافع خودشان هم که شده،از جناحی که تعادل و موازنه جنگ به سود او به هم خورده است، بیشتر طرفداری میکردند،و این مسئله ـ یعنی پیشروی عظیم ایران ـ هم چیزی نبود که بخواهد مخفی باشد.اسارت قریب چهل هزار نظامی و آنهمه کشته و مجروح از عراق همه فریاد می زنند که ایران پیروز است،درهمین حال برای عده ای این خوش باوری پیش آمده بودکه ابرقدرتها در حمایتشان از صدام احتیاط بیشتری به خرج می دهند که ناگهان همه رشته های به هم پیوسته طرحها و وابستگیها و پشتیبانی های مرتجعین و اربابان برملا گردید و دو بلوک شرق و غرب و دست نشانده های آنها از پیروزی ایران ابراز نگرانی تا آنجائی نمودند که باید به هر شکل ممکن از برتری ایران جلوگیری کرد،و شما گمان نکنید که اعلان این مطلب برای صاحبان زور و زر کم تمام می شد،آنها می بایست داغ ننگ شکست همه جانبه خود و نوکران خود را تاآن زمان و بعد ا زآن بر جبین بنهند و همه پیامدهای بی اعتباری و پوچی و پوکی اقتدار خود رادر انظار بشریت و تاریخ به نمایش بگذارند ولی چاره چیست؟باید برای جلوگیری از رسوائی بیشتر و آسیب پذیری صدام از شیوه حمایت مخفی،خودشان را به صحنه نبرد جدی و علنی درکنار صدام بکشانند و به دعواهای زرگری سوسیالیسم و کاپیتالیسم و غیره پایان دهند ودر یک صف شیطانی علیه ایران اسلامی قرار گیرند که همین کار دقیقا انجام گرفت که آگاهان سیاسی و نظامی به خوبی درک میکنند که چگونه اهرمهای فشار اقتصادی تبیغاتی و تسلیحاتی داخی و خارجی از نیمه سال ۶۱برما وارد گردید و اولین تجربه این هماهنگی شوم در عملیات رمضان بود که رزمندگان و مسئولین محترم به این تحلیل رسیدندکه جنگ ماهر روز حالت جدی تر و پیچیده تری خواهد داشت و عراق با اینکه درمدتی کوتاه دو ضربه بزرگ را از رزمندگان میدید و به آسانی نمی توانست آرایش جدیدی در میدان نبرد داشته باشد چگونه بازسازی گردیده و اطراف بصره به سخت ترین مواضع پدافندی درآمده و سلاح هائی در اختیار عراق قرار گرفت که تا آنروز سابقه و کاربردی نداشتند،و فرقی هم بین سلاحهای روس و فرانسه و آمریکا و سایرین نبودکه نمونه ها زیاد است ولی بد نیست اشاره ای شود:

نقش شوروی در پشتیبانی از صدام:

روسیه شوروی که تا عملیات بیت المقدس منافقانه جنگ را ثمره تحریکات امپریالیسم آمریکا و صهیونیسم قلمداد میکرد وهم برای ایران و هم برای عراق دلسوزی مینمود و اشک تمساح میریخت ،بعد از بیت المقدس آرام آرام زمینه حمله تبلیغاتی را به ایران ـ از طریق صدام ـ علنی ساخت و کم کم زمزمه صلح طلبی صدام و جنگ طلبی ایران زمینه سیاسی طعنهای آنان به انقلاب گردید،و همگام با این حرکت تبلیغتی، تسلیحات شوروی نیز در سطحی بسیار بالا به کمک صدام سرازیر شدو عراقی که اگر در روزهای اول جنگ اینهمه امکانات موشکی  با آن بردهای زیاد و امکانات هوائی چون میگهای ۲۳و۲۵و امکانات زرهی چون تانکهای تی ۷۲و۷۴و دهها وسائل دیگر داشت می توانست بسیاری از موانع را زودتر از سر راه خود بردارد امروز شما میبینید که چگونه بادست و دل بازی فراوان در تخریب شهرها و مناطق مسکونی از این سلاحهای پیشرفته شوروی استفاده میکند.مسلم این گونه تسلیحات در زاغه ها و انبار مهمات صدام آدمی نیست که سلاحی دردست داشته باشد و از کاربرد آن ابائی داشته باشد ومسلم همه اینها هدیه ها و سوغات اربابان شرقی و روسی صدام هستند و اگرصدام زخم خورده، امروز ادعای توانائی و استعداد تخریب  شهرهای ایران را میکند صرفا به جهت کسب این اعتبارات بالفعل و بالقوه است چه از شرق و چه از غرب که از کشورهای غربی،فرانسه بیشتر از دیگران پای خود را به معرکه کشیدو علنا و با کمال پرروئی اظهار نمود: ما باید به هر شکل ممکن از برتری ایران درجنگ جلوگیری کنیم! و پشتوانه این سخنها ارسال دهها سلاح مدرن از قبیل :موشک اگزوست،هلیکوپترهای فرلئون، ناوچه های او را ،هواپیماهای شکاری میراژ و سوپر اتاندار و ده ها وسیله دیگر میگردد انگلستان و سایر دولتها نیز به اندازه توان خودکمک کرده ومیکنند ،آمریکا که در حقیقت مادر بزرگ این توله هاست و همه این شیاطین از پستان کثیف و چرکین او تغذیه میشوند،یکی از پایه های مهم تصمیم گیریهای استراتژی و نظامی خود را دردنیا چه در لبنان و چه درچاد و شاخ آفریقا و خلیج فارس و سایر نقاط براساس تنگتر نمودن حلقه محاصره ایران وایجاد روزنه تنفس برای عراق پی ریزی کرده است وبااینکه این پیر گفتار می بایست دم سیاسی خود را به تله حمایت آشکار از عراق نیاندازد ولی ضربه های رزمندگان چنان برق آسا بود که فرصت ندادآمریکا منتظربماند که نوچه های او چه دسته گلی به اب میدهند او هم از موضع بالاتری وارد گردید و با مطرح ساختن منافع آمریکا در آبهای خلیج فارس و دهها بهانه دیگر چراغ سبز به صدام نشان داد و دست پرورده های او مانند مصر،اردن ،عربستان ،کویت و سودان هم به پیروی ا زارباب خود موجودی خود را در طبق اخلاص به صدام سفیه پیش کش میکنند و صحنۀ این حمایتها در بعد تسلیحات درجبهه ها به خوبی مشاهده میشود که بعد از هر عملیاتی با غنائم  به دست آمده از عراق میتوان یک نمایشگاه بین المللی از سلاحهای دنیا تشکیل داد و به دنیا نشان داد که تنها صدام نیست که با ما می جنگد. درهر حال رزمندگان با این تحلیل می بایست صحنه نبردها را یک میدان تمام عیار نظامی و تسلیحاتی تلقی کنند و یک دگرگونی درکلیه روشها و تاکتیکهای گذشته ایجاد شود.

قبل از عملیات والفجر ۲:

دشمنان ما که همه ابزار قدرت و مادیات رادر اختیار دارند علاوه بر کمکهای بی دریغ تسلیحاتی از تمامی امکانات تخریبی و تخدیری استفاده کردند،تمام سرمایه های نفوذی و چندین ساله خود را در داخل این کشور به کار گرفته و یک پیوند طولانی بین همه عواملی که به شکلی رو در روی انقلاب بودند ایجاد گردید و آنها به یک سری عملیات حساب شده دست زدند،منافقین و گروههای چپی و الحادی به همراه سلطنت طلبها و فراریها در یک طیف وسیعی مشغول حادثه آفرینی و ترور و تخریب و پذیرفتن حمایت علنی از صدام و عهده دار نقش ستون پنجم و سمپاتی در جبهه به نفع بیگانه گردیدند و در کنار این ها افراد دیگری هم از دست راستی ها و لیبرالها سعی کردند که از قافله خیانت به این ملت مظلوم عقب نمانند و با شیوه های مختلف درداخل صفوف مردم و رزمندگان به جو سازی و شایعه پراکنی وتخدیر مشغول شوند و بعضی از گروهها وانجمن های به ظاهر مکتبی به اسم حمایت از امام زمان علیه السلام ،با مطرح نمودن سئوالاتی از قبیل اینکه ایا اجازه جنگ در دست امام عادل است یا معصوم؟!و مسایلی از این قبیل،نیش خود را وارد می کردند.حزب خائن و کثیف توده نیز بعد از پیروزیها درخط جاسوسی و قبضه کردن این مملکت میافتد و عمال خبیث آنها با تمام تلاش ،سعی در کسب اطلاعات و جاسوسی به نفع بیگانه می کنند و عوامل تفرقه انداز دیگری نیزدر گوشه و کنار مملکت به فساد و ایجاد تفرقه و احتکار و گرانفروشی و دلالی دامن میزنند.کم کم شایعه ناتوانی رزمندگان از ادامه عملیات و مایوس بودن از ادامه جنگ والقاء شبهاتی ازاین قبیل شکل میگرفت، البته رکود نسبی جبهه ها نیز زمینه ها را آماده میساخت که همآهنگ با این شرائط سروصدای زیادی در دنیا تحت این عنوان که عراق نیرومندی خود راباز یافته واقتدار نظامی دردست او است!براه افتد و فشارهای زیاد سیاسی بر ایران تحمیل گردد،و شاید یکی از انگیره هائی که سازمان بین المللی هیئتی برای بررسی به عراق و ایران می فرستد و نتیجه تقریبی به نفع ایران می دهد این باشد که در مسئولین ایران حالت خوش باوری ایجاد کنند و تحت این شرائط ایران راوادار به صلح و متارکه دفاع و جهاد بنمایند!

عراق نیز برای شدت بخشیدن به جو فشار مرتب شهرها و مراکز مردمی را با موشک و بمب ویران میساخت و مردم را از پیامدهای بدتراز موشک درادامه نبرد میترساند. البته در کنار این تبلیغات مسئله دیگری را هم مطرح می کردند و آن اینکه ایران قصد دارد یک حمله سراسری درتمام جبهه ها آغاز کند که عمده مقصود از طرح این مسئله این بود که اگر ایران در یک جبهه عملیاتی هم صد درصد پیروز و موفق گردید آنها بگویند این پیروزی در کنار هدف بزرگ ایران که حمله سراسری است بسیار ناچیز است!همانطوریکه گاهی افراد ناآگاهانه و یا عواملی از روی عمد وآگهی همین شیوه را به کار می برند که قبل از عملیات یا در حین آن انگشت روی اهداف بزرگی می گذارند که هنوز منظور رزمندگان نیست.مثلا شایع می کنندکه ایران می خواهد فلان شهر بزرگ را تصرف کند بعد که رزمندگان هدف اصلی ـ ولی کوچکتر از آن را می گیرند ،ملاحظه می شود که سطح توقع مردم بالاتربوده و به کار عظیم آنها بهائی داده نمیشود!

نبرد در دو جبهه جنگ و تبلیغات :

و خلاصه کلام اینکه ادامه نبرد با صدام ایجاب می کرد با همه این عوامل به شدت مبارزه کرد و جبهه را گرم نگه داشت که هم دشمن گیج شود و هم دستاورد آن چشمگیر باشد و اولین نقطه ای که برای ادامه این سیاست نظامی انتخاب گردید منطقه سخت و صعب العبور کردستان و آذربایجان غربی بود،مسلم انتخاب این نقطه با توجه به تبلیغات ضد انقلاب و موفقیت ایران در جنگ می توانست امید تازه ای باشد که ایران علاوه برآزادی سرزمین عراق و مناطق مهم از خاک آن کشور، دربی اعتباری گروهکهای اجیر شده صدام بسیار مؤثر و قدرت رزمی و کار آئی ارتش و سپاه را به نمایش بگذارد و مهم تر از هر چیز ،تنها رگ حیات اقتصاد عراق را از طریق ترکیه پاره و در مخاطره جدی قراربدهد که این تصمیم با قاطعیت دنبال گردید و مسئولین برای تامین امکانات لازم در مناطق صعب العبور و کوهستانی تلاشهائی انجام دادند تاهدف خود را دنبال نمایند درمنطقه حاجی عمران نیروهای ویژه صدام با برتری جغرافیائی برهمه ارتفاعات کاملا مسلط بودند اما کارها و طرح عملیات چنان دقیق و توام با معنویت واخلاص بود که دشمن با آنکه از جریان عملیات باخبرشده بود ولی در همان ساعات اولیه حمله از هر گونه مقابله ای عاجز ماند و ابتکار عمل در دست رزمندگان اسلام قرار گرفت.دراین اثناء عراق ناگهان از خواب بیدار شد که مسئله حاجی عمران و در بند برایش یک شکست بزرگ به شمار می رود که اگر جدی با آن برخورد نکند همه چیزش برباد میرود،لذا عراق تصمیم میگیرد که به هر قیمتی که هست منطقه را پس بگیرد که با تکیه بر نیروی هوائی و هلیکوپترها و نیروهای کماندوئی خود وبه کار بردن یک دنیا مهمات و پرواز ده ها فروند هواپیما و هلی برد کردن در منطقه یک عملیات جنون آمیز را انجام می دهد که پس از دادن تلفات سنگین و سقوط چند فروند هواپیما و هلیکوپتر موفق می شود در یک ارتفاق ۵۰در۵۰متری نیرویش را مقابل ماقرار دهد، و این درحالی است که همه  ارتفاعت مشرف در اختیار ما است. حزب بعث این حرکت کور را در بوق می کند و فرمانده سپاه از بالای ارتفاع پیام به صدام می دهد،از خبرنگاران دعوت میشود که به منطقه عزیمت کنند که در این رابطه جمعی از عکاسان و

گزارشگران وابسته و بی اطلاع از همه جا حرکت میکنند به منطقه والفجر ۲که آنها را در فاصله ده کیلومتری حاجی عمران سرگرم میکنند و درجواب سئوالات آنان که چرا ما را به پادگان حاجی عمران نمیبرید،میگویند چون منطقه زیر آتش است ،ممکن است ایجاد خطر کند!

آغاز عملیات والفجر ۳:

صدام سرش به این جبهه گرم شده بود که رزمندگان، جبهه دیگری را به نام والفجر۳ درشمال وجنوب مهران باز می کنندکه به خاطر اهمیت این مسئله ،توجه صدام به جنوب معطوف میشود ولی کار تعقیب و پاکسازی و تصرف در منطقه والفجر ۲همچنان ادامه پیدا می کند و رزمندگان اسلام طی یک عملیات متهورانه ،آن ارتفاع را هم از عراق باز پس می گیرند و صدام از دست ارتشیهای زبون خود سخت دلخور می شود و ضمن پذیرائی به وسیله جوخه ها ی اعدام از افسران و درجه داران و مردم آن منطقه تقریبا دو روزدر جمع فرماندهان ارتش و سپاه سکوت نسبی ارتش عراق در جبهه ها را دلیلی بریک تصمیم جدی برحرکتی نظامی از ناحیه عراق می دانستند که همین گونه بود.صدام درپی این نشست طولانی به این نتیجه می رسد که درمنطقه جنوب ،قدرت جابجائی و مانور خیلی زیاد است و نزیکی مهران هم به جبهه میتواند کمک بزرگی به تبلیغات او بنماید. او برای انحراف اذهان رزمندگان از این جبهه، ازناحیه شلمچه تک میزند و با به کارگیری نیروی بزرگی ،به یکی از خاکریزهای متروکۀ جبهه درناحیه شلمچه حمله می کند و این خاکریز بدون نفر را که از جبهه اصلی بیش از یک کیلومتر فاصله دارد،تصرف می نماید که دو ساعت بعد از آن رزمندگان مثل عقاب بر سرو کلۀ عراقیها ریخته و عده زیادی از آنان را کشته و زخمی و عده ای را اسیر مینمایند ولی اینجا هم تا اندازه ای انحرافی بود،اما مسئله بزرگی باقی است و آن جنوب و شمال جبهه مهران است.عراق چون به نیروی زرهی و تجهییزات آن زیاد تکیه دارد و از قدرت واستعداد جابجائی خوبی برخوردار است،تصمیم می گیرد نیروی مجهز و بزرگی را که حدود ۳لشکر زرهی است به منطقه اعزام نماید،صدام در جمع فرماندهان روی مسئله تبلیغات خارجی خیلی تکیه میکند و از آنها اکیدا میخواهد که با تمام توان بجنگند و پیشروی نمایند و غرور قدرت چنان آنها را گرفته بود که مسئله باز پس گیری مناطق را یک چیزی ساده تلقی می کردند. و قبل از این عملیات برای اینکه زمینه تبلیغات خوبی داشته باشد و بعد از آنهمه دروغها ،کسب اعتبار بنماید ،خبر باز پس گیری ارتفاع گردمند را بوسیله ایران رسما طی اطلاعیه نظامی پخش می کند وهمه چیز بر وفق مراد صدام پیش می رود.و لازم به تذکر است که در شمال مهران دو گردان از نیروهای دشمن در محاصره رزمندگان بود که نیروهای اسلام با بستن کلیه راهها ی ورودی وخروجی ارتفاعات کله قند سعی کردند برای تصرف آن تلفاتی نداشته باشند و کم کم با اتمام آذوقه و آب تسیلم بشوند که قهرا این نیرو در میان رزمندگان می توانست یک عامل بزرگ اطلاعاتی عراق باشد و نقاط ضعف و کیفیت و کمیت رزمندگان را از طریق بی سیم منتقل کند که همین عامل ،باعث شد به افراد محاصره شده وعده های ژنرالی و سرتیپی بدهندو از مجموع اطلاعات عراق با بکار گیری آن نیروی عظیم خود را فاتح میدانست.وزیر اطلاعات عراق که از هول حلیم به دیگ افتاده بود قبل از آنکه حرکت مهمی انجام گیرد از کلیه خبرنگاران و گزارشگران دعوت میکند که بیائید و از نزدیک پیروزی عراق را مشاهده کنید،رادیو و تلویزیون بغداد هم برنامه های عادی را قطع و پشت سرهم اطلاعیه نظامی و پیروزی میدهد و مرتب دادمی زندکه عراق به پیروزی رسید!مهران محاصره شد!دهها هزار ایرانی کشته شدند!دهها هزار درحلقه محاصره قرار گرفتند!وخلاصه یک سری هوچی گریها و تبلیغات کاذب.

البته طبق ظواهرامر صدام میبایست موفق باشدچون آنچه را زر و زور و اسلحه و نیرو داشت به کار گرفته بود وهنگامی که ما از نیرو و استعداد دشمن سئوال کردیم، فرماندهان ارتش وسپاه گفتند: همین قدر بس که تا آنجا که چشم کار می کرد تانک و توپ و خودرو دیده میشد.بعثی های کثیف از پشت سرنیروها را مجبور و تهدید به پیشروی می کردند،پروازهای هوایی وبمباران و آتش پرحجم توپخانه ها و خمپاره انداز های دشمن بیابان رامثل آتش سرخ کرده بود ولی رزمندگان عزیز با اتکال برخداوند بزرگ واستمداد از عنایات خاصه حضرت بقیه الله ـ روحی فداه ـ و تحت فرماندهی حضرت امام خمینی ،چنان استقامت می کردندکه زبان و قلم قاصراز بیان آنها است و گاهی در فاصله کمتر از ۲۰۰متر مستقیما با تانکهای دشمن روبرو می شدند و بالاتراز این گاهی پنج گلوله آرپی جی به تانک میزدند ولی تانکهای تی ۷۴همچنان به پیشروی ادامه میدادندتااینکه به خاکریز رزمندگان می رسید،آنوقت رزمندگان نارنجک رادربرجک تانک انداخته و نفرات آنرا نابود می کردند و عراق هر گردان یا تیپی را جلو می فرستاد، در عقب نشینی یا شکست یک تیپ یا گردان تازه نفس به میدان می آورد و گاهی حملات و پاتکها از ساعت ۳ بامداد تا ساعت ۷ شب به طور متوالی انجام می گرفت ولی فرزندان این امت حزب الله همچنان در سنگر مقاومت باقی بودند.دشمن از شمال مهران حمله می کرد و ناتوان میشد، از جنوب مهران پاتک میزد تا در شب قبل از تصرف ارتفاعت کله قندی فشار زیادی وارد می شودکه به هر قیمت که شده ولو برای چند دقیقه در مهران باید وارد شوید وچون تصمیم کور صدام این بود پای نابودی بسیاری از نیروهای خود ایستاده بودکه حرف محاصره مهران را برکرسی بنشاندکه دلیل این دیوانگی انهدام و وجود صدها لاشه تانک و خودرو سوخته در معرکه است که نهایتا بعد از سه روز تبلیغات و فشارهای زیاد،صدام دستور حمله را صادر می کند این دفعه حمله و جابجائی از ساعت ۱۲شب شروع میگردد و بین محاصره شوندگان و نیروهای عراق هماهنگی میشود ،دشمن از ناحیه جنوبی که به مهران نزدیکتراست حمله می کند ونقشه هم این است که بیایند و از خط پدافندی لشکر اسلام بگذرند و جاده مهران ـ دهلران را تصرف نمایند و از آنجا شهر مهران را بگیرند و حرکت خود را به طرف جبهه شمال هم برای تصرف مواضع و هم برای آزادی محاصره شوندگان ادامه دهند و نقشه این بود که هم زمان با این حرکت ، نیروهای محاصره شده عراقی به دو دسته تقسیم شوندکه یک گروه پانصد نفری از پشت جبهه به رزمندگان درخط مقدم شمالی حمله کنند و عراق هم از ناحیه روبرو و اینها در این وسط فرار کنند و گروه دیگر مواضع ارتفاعات را نگه داری نمایندکه کلیه آن پانصد نفر اول در مصاف با رزمندگان نابود می شوند.همانطور که گفته شد عملیات از ۱۲نیمۀ شب شروع گردید و تا ساعت ۷بعد از آنروز باشدت هر چه تمامتر ادامه داشت،رزمندگان دلاور اسلام با کمترین امکانات و مهمات مانندکوه درمقابل آنها ایستادند و به حدی از تانکها وخودروهای دشمن را نابود کردند که نزریک غروب به قرارگاه زنگ زدیم که وضع جبهه چگونه است؟یکی از برادران گفت :الان بیابان را گرد وغبار و دود بزرگی پوشانده است وما نمیدانیم در آنجا چه میگذرد وهمه جا سخن از پایمردی و استقامت واخلاص و دعا است،لحظه لحظه مسائل جنگ گزارش میگردید،برادران رزمنده از امام تقاضای دعا کردند،من بعد از گزارش والتماس دعای برادران به قرآن کریم تفال زدم که دلم را تشفی دهم که آیه مبارکه ذو القرنین و سخن او درارتباط با مردم آمدکه دنبال آن تقاضا کردن ذوالقرنین آهن ونیروی انسانی برای ایجاد سدی جلو یاجوج و ماجوج بودکه دقیقا جبهه ماهمین حالت را پیدا کرده بود و نیروهای عراق با تکیه بر سلاح میجنگیدند بانزدیکی غروب،ودعای خیر امام ،دشمن روی دشت باز زمین گیر شده و طبق ظواهر امر به نظر میرسد که رزمندگان بعداز خستگی مفرط شب آرامی را بگذارانند ولی آنها میدانستند که اگر کار ارتفاعات کله قندی تمام نشود فردا با آرایش جدید صدامیان روبرو هستند ، از اینرو طرح سریع حمله به کله قندی بررسی شد و بدون فوت وقت در آن شب به مرحله اجرا درآمد و با کمترین تلفات باور نکردنی،این نقطه مهم به تصرف نیروهای اسلام درآمد وعراق هم درغرب و هم در جنوب متحمل سخت ترین ضربه ها گردید  و متجاوز از ۱۰هزار نیروی خود را در یک جبهه از دست داد.

تاثیر پیروزی بر ضد انقلاب:

فردای آنروز اعلام عقب نشینی افتخار آمیز !نمود و به سوی اهداف از پیش تعیین شده فرار کرد و نه تنها دل و دماغ صدام و اربابانش سوخت ،بلکه سمپاتهای آنان مثل منافقین و سلطنت طلبها به عزا نشستند و برای ترمیم سرشکستگی ها و رسوائیها دست به یک سلسله تبلیغات وبه قول خودشان کارهای انقلابی!زدند،سلطنت طلبها اعلام راهپیمائی ملی کردند که شاید  بعضی از خوانندگان به متن اعلامیه و سفارشات آنان دست یافته باشند که به گوشه ای از سفارشات آنان اشاره میکنیم.شرایط راهپیمائی بدین شرح بودکه راهپیمائی به صورت جمعی نباشد،افراد باهم تماس نگیرند،اگر ماشین دارند درمیان ماشین راهپیمائی کنند،از روشن کردن چراغ ماشین و هرگونه سوژه دست ملت حزب الله دادن خودداری شود،و اگر احساس خطر کردند لازم نیست که در خیابان بیایند بلکه در محله گردش کنند.البته اینجا دیگر آقایان خجالت کشیده اند که بفرمایند هواداران اگر از بیرون رفتن هم ترس دارند بهتر است در منزل خود دور حوض یا منقل و افور بگردند وراهپیمائی کنند که با پخش این اعلامیه مسعود رجوی میبیند ای داد و بی داد که از قافله عقب ماند وهر چه زودتر باید اظهار وجودی بکند و در حالیکه رفقای او درزندان از منافقین بریده اند و اظهار ندامت میکنند ،او از مسئله اعدامها و حقوق بشر در ایران و فرستادن نیروها به جبهه ها ی جنگ به این طرف و آن طرف نامه پراکنی می کند و عراق هم که ازهمه جا دربه در گردیده است چاره ای جز بمباران مردم بی دفاع شهرها و پرتاب موشک نمی بینند با اینکه به خوبی میداندکه با این اعمال و شیوه ها دراراده ملت ایران هیچ خللی وارد نخواهد آمدو سرنوشت جنگ را رزمندگان درمیدان نبرد رقم خواهندزد که انشاءالله زمان زیادی به اجرای آن باقی نیست.نتیجه ای که از بحث گرفته می شود این است که رزمندگان ما پابه پای حمایت جهانخواران از صدام هرروز فتح جدید و افتخاردیگری نصیب مردم میکنند و داغ ننگ و ذلت بیشتری بر جبین صدامیان و حامیان او مینهند. ان تنصرو الله ینصرکم و یثبت اقدامکم.

 

17دسامبر/16

حج،پایگاه انقلاب جهانی اسلام

بدون شک،حج یکی از مهمترین وجامعترین عبادات در اسلام است که اگر به طور کامل وهمه جانبه مورد عمل قرار گیرد بزرگترین نقش را در سرنوشت مسلمانان ورفع مشکلات وپیشرفت وتکامل وتوسعه جامعه اسلامی در ابعادمعنوی ،سیاسی و اجتماعی دارا میباشد.در طول زمان دستهای پلیدورژیمهای مسلمان نما وجریان های منحرف در بی خاصیت کردن حج وبرگزاری آن به صورت خشک وبی محتوا تلاش بسیار کرده اند ولی با طلوع انقلاب اسلامی و پیروزی آن در جمهوری اسلامی ایران وبیداری ملتهای مسلمان وشرکت امت مسلمان ایران در این کنگره عظیم،درسالهای اخیر ،تحولی بزرگ وچشمگیر در جهت تحقق واقعی حج بوجود آمد وحوادثی که سالهای اخیر در طی ایام حج اتفاق افتادوکارشکنی های فراوان رژیم سعودی درسفر حجاج ایرانی درسال جاری و واردشدن ۱۵۰۰۰مامور امنیتی مصر به عربستان و…نشانه هایی از این تحول وهراس روزافزون استکبارجهانی از تحقق واقعی این عبادت بزرگ الهی میباشد .در این فراز حساس وسرنوشت ساز  از تاریخ اسلام وانقلاب اسلامی و جنگ همه جانبه کفر جهانی در ابعاد نظامی ،سیاسی ،تبلیغاتی ،اقتصادی و…علیه انقلاب وجمهوری اسلامی و زمینه بسیار مساعد و امید بخشی که در سرتاسر کشورهای اسلامی برای رشد و توسعه انقلاب اسلامی فراهم شده است،جمهوری اسلامی ایران بزرگترین رسالت را در شرکت گسترده در این مجمع بزرگ واستفاده ازآن در سرعت بخشیدن به انقلاب جهانی اسلام  وپیروزی آن درسراسرگیتی بر عهده دارد.دراین اجتماع بزرگ الهی که صدها هزارمسلمان متعهدو انقلابی از جمهوری  اسلامی ایران وتماس هماهنگ وبرنامه ریزی شده باهمه آنها وانتقال تجربیات موفقیت آمیز  انقلاب اسلامی به دیگر مسلمانان وارائه الگوهای علمی وعملی وبرگزاری پرشکوه مراسم وراهپیمائی ها چنان نقشی در صدور انقلاب خواهند داشت که هرگز با هیچ برنامه و از هیچ کانال دیگر نمیتوان به آن دست یافت.درچنین شرایطی ،حجاج ایرانی به عنوان سفیران اسلام وانقلاب اسلامی باید هرکدام بااعمال ورفتار واخلاق خود الگوی کامل ونموداری عینی از تجسم اسلام و انقلاب اسلامی باشند.بدیهی  است  آمادگی کامل حجاج برای شرکت گسترده وعمیقی است که انجام آن درچندروز نزدیک به سفر حج ،امکان پذیر نمی باشد.وبه همین جهت«پاسدار اسلام»با پیشنهاد شورای عالی حج و همکاری دفتر تبلیغات حج ،گام اول را در ارائه آموزش های لازم مربوط به حج -به صورت تدریجی ومستمر-برداشت وبخشی از مجله را از دو ماه قبل به این امر مهم اختصاص داد،امید که امت پاسدار اسلام به ویژه حجاج محترم باارائه پیشنهادات وهمفکری وهمکاری با پاسدار اسلام نقش خود را در تداوم این مسئله مهم ایفا نمایند،باشدتا در پرتو برگزاری صحیح حج وبا اعلان تبری همه جانبه از مشرکین ومبارزه فراگیر با استکبار جهانی،راه را برای حکومت جهانی  اسلام بدست حضرت مهدی(عج)از آن مکان مقدس هموار کنیم . والسلام –رحیمیان.

 

17دسامبر/16

حجّ در سخنان معصومین(ع)

کلامکم نور وأمرکم رشد

۱-رسول اکرم «ص»:”الحجّه ثوابها الجنته والعمره کفاره لکل ذنب” (فروع کافی ج۱ص۲۳۵)ثواب حج بهشت است وعمره،کفاره هر گناه است.۲- رسول اکرم «ص»:”یاتی علی الناس زمان یکون فیه حج الملوک نزهه و حج الاغنیاء تجاره وحج المساکین مسأله”. (تهذیب ج۱ص ۵۷۹)زمانی بر مردم خواهد آمد که حج پادشاهان برای گردش وحج ثروتمندان برای تجارت وحج مستمندان برای گدائی است.۳_امیرالمؤمنین«ع»: “لاتترکوا حج بیت ربکم فتهلکوا”. (محاسن برقی ص۸۸)حج خانه خدایتان را ترک نکنید که هلاک می شوید(سقوط میکنید) ۴_امام صادق«ع» “…وهذا بیت استعبدالله به خلقه لیختبر طاعتهم فی اتیانه ،فحثّهم علی تعظیمه وزیارته وجعله محل انبیائه وقبله للمصلمین له ،فهو شعبه من رضوانه،وطریق یؤدّی الی غفرانه” (فروع کافی ج۱ص۲۱۹-من لا یحضره الفقیه ج۲ص۱۶۲)امام صادق علیه السلام با اشاره به کعبه معظمه فرمودند :این خانه ای است که خداوند،مردم را وسیلۀ آن به پرستش دعوت کرده است تا اطاعت آنان را در آمدن نزد آن بیازماید وآنها را ترغیب فرمود برزیارت وتعظیم این خانه وآن را محل پیامبران و قبله گاه نمازگزاران قرار داد.این خانه شاخه ای از رضوان الهی و راهی است به سوی آمرزش ورحمت حق. ۵- امیرالمؤمنین«ع»: “ان رسول الله «ص» لما حجّ حجه الوداع وقف بعرفه واقبل علی الناس بوجهه وقال:مرحبا بوفدالله (ثلاث مرات)الذین ان سألوا أعطوا وتخلف نفقاتهم ویجعل لهم فی الآخره بکل درهم الف من الحسنات.ثم قال:ایها الناس الا ابشرکم؟قالوا:بلی یا رسول الله !قال :انه اذا کانت هذه العشیه ،باهی الله بأهل هذا الموقف الملائکه فیقول: یا ملائکتی !انظروا الی عبادی وامئی أتونی من أطراف الأرض شعثـا غبرا،هل تعلمون ما یسألون ؟فیقولون : وما یسألون؟فیقولون :ربنا یسألونک المغفره فیقول  اشهدکم انّی قدغفرت لهم فانصرفوا من موقفهم مغفورأ لهم ما سلف”. (بحارالانوارج۹۹ص۴۹) حضرت امیرالمؤمنین«ع» نقل میکند که حضرت رسول اکرم«ص» هنگامی که در حجه الوداع (آخرین حج پیامبر )بود،به سوی مردم شتافت وسه بار گفت:خوش آمدید! ای مهمانان خدا ای کسانی که هرچه بخواهید به شما داده میشود و در آخرت به جای هر درهم (که در اینجا مصرف کرده اید)هزار حسنه برای شما خواهد بود.سپس فرمود ای مردم آیا میخواهید شما را بشارت دهم؟گفتند :آری!ای پیامبر خدا.فرمود همین امشب که فرا رسید .خداوند با اهل این موقف (این مردمی که در اینجا جمع شده اند)بر فرشتگان مباهات میکند،میفرماید:ملائکه من!بنگرید بندگان وکنیزان مرا ببینید،از گوشه وکنار زمین با موهای ژولیده وآشفته وبا چهره های خاک گرفته به سوی من آمده اند ،آیا میدانید چه درخواستی دارند؟ملائکه میگویند:چه می پرسند؟خدایا از تو آمرزش میخواهند.خداوند میفرماید:شما را گواه میگیرم به اینکه من آنها را بخشیدم ومورد عفو قرار دادم ،آنان از این موقف گذشتند  در حالی که گناهان گذشته شان بخشیده شد. ۶- امام صادق«ع» :” الحج حجان :حج لله وحج للناس،فمن حج لله کان ثوابه علی الله الجنه ومن حج للناس کان ثوابه علی الناس یوم القیامه” (ثواب الاعمال ص۲۶) حج بر دو گونه است:حجی است برای خدا وحجی است برای مردم.پس اگر کسی حجی را برای خدا انجام دهد،خدا ثواب او را بهشت خواهد داد وکسی که حج را برای مردم انجام دهد ثواب او روز قیامت بر مردم است.

17دسامبر/16

دانستنیهای قرآن

مستکبران

۱-ابلیس نخستین مستکبر:

“…y‰yf|¡sù èps3Í´¯»n=yJø۹$# öNßg=à۲ tbqãèuHødr& *HwÎ) }§ŠÎ=ö/Î) uŽy9õ۳tFó™$# tb%x.ur z`ÏB tûï͍Ïÿ»s3ø۹$# * tA$s% ߧŠÎ=ö/Î*¯»tƒ $tB y7yèuZtB br& y‰àfó¡n@ $yJÏ۹ àMø)n=yz £“y‰u‹Î/ ( |N÷Žy9õ۳tGó™r& ÷Pr& |MZä. z`ÏB tû,Î!$yèø۹$# * tA$s% O$tRr& ׎öyz çm÷ZÏiB ( ÓÍ_tFø)n=yz `ÏB 9‘$¯R ¼çmtGø)n=yzur `ÏB &ûüÏÛ * tA$s% ólã÷z$$sù $pk÷]ÏB y7¯RÎ*sù ×LìÅ_u‘ * ¨bÎ)ur y7ø‹n=tã ûÓÉLuZ÷ès9 4’n<Î) ÏQöqtƒ ÈûïÏd‰۹$# ”

(سوره ص، آیه ۷۲،۷۸)

 

…پس تمام فرشتگان (بامر خدا،برای حضرت آدم)سجده کردند، مگر ابلیس که تکبر ورزید واز کافران شد.خدا فرمود :ای ابلیس ،چه تورا منع کرد که برای آن موجودی که با دستهای (قدرت) خودم آفریده بودم سجده کنی؟ آیا تکبر ورزیدی یا از بلندمرتبگان بودی؟شیطان پاسخ داد: من از او بهترم ! مرا از آتش آفریدی واورا از خاک! خداوند فرمود:از این جایگاه بیرون رو که تو رانده شده (درگاه مائی ) وبرتو لعنت باد تا روز قیامت.

۲-عذابی ذلت بار در انتظار مستکبرین:

“tPöqtƒur ÞÚt÷èムtûïÏ%©!$# (#rãxÿx. ’n?tã ͑$¨Z9$# ÷Läêö۷ydøŒr& óOä۳ÏG»t6Íh‹sÛ ’Îû â/ä۳Ï?$uŠym $u‹÷R‘‰۹$# Läê÷ètFôJtFó™$#ur $pkÍ۵ tPöqu‹ø۹$$sù tb÷rt“øgéB z>#x‹tã Èbqßgø۹$# $yJÎ/ ÷LäêZä. tbrçŽÉ۹õ۳tGó¡n@ ’Îû ÇÚö‘F{$# ΎötóÎ/ Èd,ptø:$# $oÿÏ۳ur óOçFZä. tbqà)Ý¡øÿs? ”

(احقاف- آیه ۲۰)

وروزی که کافران بر آتش عرضه می شوند، (بآنها گفته می شود ) خوشیها ولذات خود را در زندگی دنیا از بین بردید (وبا شهوترانی گذراندید ) وبه آن لذتها برخوردار بودید ، و امروز به عذاب ذلت وخواری مجازات می شوید زیرا در زمین بدون حق استکبار ورزیدید وهمچنین فسق وتباهی را پیشه خود ساختید.

۳-درهای آسمان به روی مستکبران بسته است:

“¨bÎ) šúïɋ©۹$# (#qç/¤‹x. $uZÏG»tƒ$t«Î/ (#rçŽy9õ۳tFó™$#ur $pk÷]t㠟w ßx­Gxÿè? öNçlm; Ü>ºuqö/r& Ïä!$uK¡¡۹$# Ÿwur tbqè=äzô‰tƒ sp¨Yyfø۹$# ۴Ó®Lym ykÎ=tƒ ã@yJpgø:$# ’Îû ÉdOy™ ÅÞ$u‹Ïƒø:$# … ”

(سوره اعراف، آیه ۴۰)

آنانکه آیات خدا را تکذیب کردند واز آن سرپیچی نمودند ،درهای آسمان به روی آنها باز نشود وداخل بهشت نگردند همچنانکه شتر در سوراخ سوزن خیاطی در نیاید.

۴-مستکبران به پیامبران ایمان نیاوردند:

“tA$s% šúïÏ%©!$# (#ÿrçŽy9ò۶tFó™$# $¯RÎ) ü“Ï%©!$$Î/ NçGZtB#uä ¾ÏmÎ/ šcrãÏÿ»x. ”

(سوره اعراف، آیه ۷۶)

مستکبران (به ایمان آورندگان)گفتند:ما به  آنچه شما ایمان آوردید کافریم!

۵-مستکبران بهانه های بیهوده میگیرند:

” tA$s%ur tûïÏ%©!$# Ÿw šcqã_ötƒ $tRuä!$s)Ï۹ Iwöqs9 tA̓Ré& $uZøŠn=tã èps3Í´¯»n=yJø۹$# ÷rr& 3“ttR $oY­/u‘ ۳ ωs)s9 (#rçŽy9õ۳tGó™$# þ’Îû öNÎgÅ¡àÿRr& öqtGtãur #vqçGãã #ZŽÎ۷x. ”

(سوره فرقان، آیه ۲۱)

 

وآنانکه دیدار مارا باور نداشتند گفتند:چه میشود اگر فرشتگان برما نازل میشدند یا پروردگارمان را میدیدیم .آنان در نفس خود تکبر ورزیدند وبه سرکشی شدید شتافتند.

۶-وجود مستکبران تو را (ای پیامبر ) نگران نسازد:

“… ÈbÎ*sù (#rçŽy9ò۶tFó™$# tûïÏ%©!$$sù y‰YÏã y7În/u‘ tbqßsÎm7|¡ç„ ¼çms9 È@øŠ©۹$$Î/ ͑$pk¨]۹$#ur öNèdur Ÿw tbqßJt«ó¡o„ ”

(سوره فصلت، آیه ۳۸)

اگر کافران از بندگی خدا تکبر ورزیدند (تورا نگران نسازد)آنانکه نزد پروردگارت میباشند(فرشتگان)هرشب وروز خدا را تسبح میگویند وهیچ خسته وملمول نمیشوند

۷-منافقان مستکبرند:

#sŒÎ)ur” Ÿ@‹Ï% öNçlm; (#öqs9$yès? öÏÿøótGó¡o„ öNä۳s9 ãAqߙu‘ «!$# (#÷r§qs9 ÷Làiy™râä①öNßgtG÷ƒr&u‘ur tbr‘‰ÝÁtƒ Nèdur tbrçŽÉ۹õ۳tGó¡•B *   íä!#uqy™ óOÎgøŠn=tæ |NöxÿøótGó™r& óOßgs9 ÷Pr& öNs9 öÏÿøótGó¡n@ öNçlm; `s9 tÏÿøótƒ ª!$# öNçlm; 4 ¨bÎ) ©!$# Ÿw “ωöku‰ tPöqs)ø۹$# š”úüÉ)Å¡»xÿø۹$#

(سوره منافقون، آیه ۵و۶)

 

واگر به آنها (منافقین)گفته شود بیائید ،تا پیامبربرای شما طلب آمرزش از خدا کند، سر بپیچند وآنها راببینی که چگونه مستکبرانه روی برگردانند. ای پیامبر :چه برای آنان استغفار کنی و چه نکنی ،خدا  هرگز آنها را نمیبخشد،همانا خداوند فاسقان را هدایت نمیکند.

 

17دسامبر/16

بهداشت در کنگرۀ اسلامی حجٌ

دفتر امور پزشکی حج وزارت بهداری .

میدانیم که فریضه الهی حج در هر سال یکبار در اوقات معین و در مکان معین با شرایط خاص برگزار میگردد.این کنگره عظیم اسلامی ویژگیهای خاص خود دارد که با هیچ یک از برنامه ها و مراسم مذهبی دیکر قابل مقایسه نیست.عظمت و گسترش جمعیت اتحاد و هم بستگی افراد و آحاد مسلمانان برداشته شدن هرگونه ظواهر مادی و تشریفات ،یکسان شدن و در یک خط قرار گرفتن کلیه افراد اعم از سفیدوسیاه ، فقیر و غنی،عالم و عامی ،دارای مقام و منصب با اشخاص عادی به طوری که همه و همه در یک صف واحد در پیشگاه خداوند قادر متعال سر بر خاک نهاده و خدای جهان را سپاس می گویند،همه باخلوص نیت به گرد حرم باریتعالی طواف می کنند،همه به یادهمسرو فرزند ابراهیم خلیل در بین کوه صفا و مروه هفت مرتبه سعی می کنند،در صحرای عرفات مشعرو منی وظایف الهی و اسلامی خویش را انجام می دهندو از کل این برنامه ها و با وجود مشقات عدیده فقط و فقط لطف ذات اقدس کبریائی را می جویند و رضایت دوست را می طلبند.درست است که همه افراد و آحاد مسلمانان شرکت کننده در اولین کنگرۀعظیم ،فارغ از کل جهان در فکر انجام هر چه بهتر و دقیقتر وظایف و برنامه های این مراسم هستند ولی افرادی هم وجود دارند که علاوه بر اینکه در انجام فرایض با دیگر مسلمانان شریک و سهیم می باشند، یک وظیفه خطیر دیگری نیز دارند و آن حفظ سلامت و بهداشت حجاج محترم می باشند،بطوری که  در این مدت حتی المقدور از بروز مشکلات بهداشتی و درمانی جلوگیری نموده و با فعالیت شبانه روزی و ایثاگری خود سلامت افراد را با عنایت خداوند منان حفظ نمایند و بدینوسیله هموطنان خود را در هر چه بهتر برگزار کردن مراسم حج یاری نمایند.با توجه به تعداد کثیر زائرین محترم بیت الله الحرام وعدم امکانات کافی از نظر کلیه مسائل و نیازهای موجود و همچنین تعداد پرسنل محدود و هیئت پزشکی حج،می توان گفت در این مدت زمان کوتاه بخصوص از نظر وجود برنامه های متعدد و نقل وانتقال زائرین از مدینه منوره به مکه معظمه  و بالعکس و همچنین مراسم عرفات و منی و غیره سرویس خدمات پزشکی و بهداشتی چقدر با مشکلات  و مسائلی مواجه خواهد بود،ناگفته نماند که هرسال با استفاده از تجارب سالهای گذشته و بابهره گیری از اطلاعات و آمارو ارقام ،سعی بر این بوده و هست که هرچه بیشتر و بهتر برنامه ها بمورد اجراءگذارده شده و از حجم نارسائیها و مشکلات قبلی کاسته گردد. دفتر امور پزشکی حج در سال جاری با تشکیل جلسات عدیده وبا حضور افراد مطلع وآگاه وبینا در مسائل پزشکی وبهداشتی وبا بهره گیری از آمار وتجارب گذشته برنامه هائی تدوین نموده که با مقایسه باسالهای قبل از امتیاز وویژگی های خاص برخوردار می باشد. همانطور که گفته شد مدت زمان کوتاه انجام مراسم حج بهمراه  فشردگی برنامه ها ومسائل دیگر حجم فعالیتهای درمانی بهداشتی را دو چندان نموده وپرسنل را وادار میکند که هرچه در توان دارند جهت رفع نیازهای درمانی وبهداشتی زائرین محترم کوشش نمایند. یکی از این برنامه ها، برنامه های بهداشتی است. فعالیت پرسنل بهداشتی در این زمینه به دو صورت انجام می گیرد: ۱_فعالیتهای بهداشت محیط. همه ساله زائرین بیت الله الحرام بصورت کاروانی عازم عربستان می گردند و هرکاروان شامل مدیر وتعدادی خدمه کاروان می باشد کلیه کاروانها ودر تمام مراحل اعم از مدت زمان استقرار در شهرهای مدینه ومکه یا در زمان انجام مراسم در عرفات ومنی تحت پوشش فعالیتهای بهداشتی کادر بهداشت محیط قرار دارند. بدین ترتیب که پرسنل بهداشت در محیط مستقر در درمانگاهها که شامل کارشناس وتکنسین فنی می باشد روزانه بین ۲۰تا ۲۵کاروان را مورد بازدید قرار می دهند.در این بازدید دستورات بهداشتی همراه با صورت نواقص بهداشتی موجود کتبا به مدیر کاروان اعلام می گردد ومدیر کاروان موظف است سریعا نسبت به رفع نواقص اعلام شده وانجام دستورات بهداشتی اقدام نماید. هرکاروان در هر شهر مورد بازدیدهای مکرر گروه بهداشتی بوسیله مدیر وخدمه کاروان کنترل می شود از طرفی چون در شهرهای مکه ومدینه جهت انجام امور درمان زائرین علاوه بر بیمارستانهای هیئت پزشکی تعدادی درمانگاه نیز در نقاط مختلف شهر و با توجه به گسترش کاروانها وجود دارد پرسنل بهداشتی مستقر در این درمانگاهها ضمن بازدید بهداشتی کاروان زائرین محترم را نیز راهنمائی می نمایند که در صورت نیاز به  خدمات درمانی به نزدیکترین درمانگاه  که در محل وجود دارد مراجعه نموده واز خدمات پزشکی بهره مند شوند. پرسنل بهداشتی در ضمن دارای وسائل ولوازم کار از قبیل کلرسنج وآزمایش میزان کلر آب مصرفی وآشامیدنی کاروانها وهمچنین مواد ضدعفونی کننده از قبیل دتول لیزول وغیره می باشد. برنامه های سمپاشی به کمک سموم موجود نیز از دیگر وظائف محوله کادر بهداشتی است. کلیۀ کاروانها بایستی بطور مرتب وروزانه نسبت به شستشو وضدعفونی توالتها ،کف آشپزخانه وغیره اقدام نمایند همچنین رعایت نظافت در رابطه با بهداشت فردی ومحیط سکونت زائرین نیز بعهده مدیر کاروانها وکلیه زائرین است که با توجه به لزوم حفظ سلامت وبهداشت محیط کاروان بایستی دقیقا تذکرات ماموران بهداشتی را اجراء نموده وتوصیه های بهداشتی آنها را نصب العین خود قرار دهند. وظیفۀ دیگر پرسنل بهداشتی انجام آموزش اصول بهداشت به زائرین محترم در طی جلسات مختلف است. همکاری وارشاد روحانی کاروان در هر چه بهتر برگزار شدن  این برنامه ضرورت دارد. ۲_فعالیتهای پیشگیری. با توجه به اهمیت بهداشت  وپیشگیری از بیماریهای واگیر در جهان امروز شک نیست با در نظرگرفتن شرائط سخت اقلیمی در منطقه عربستان وعدم وجود امکانات لازم بخصوص در طول برگزاری فریضه مقدس حج بهنگام تجمع میلیونها انسان که از اقصی نقاط جهان  از کشورهای مختلف اسلامی  با بینشها وآگاهیهای متفاوت از مسائل اجتماعی بخصوص جنبه های بهداشتی باعنایت باینکه بعلت به استضعاف کشیدن آنان توسط ابرقدرتها اکثرا وارث انواع بیماریهای واگیر می باشند در بزرگترین پایگاه اسلام گرد آمده واز طرفی با در نظرگرفتن مشکلات فراوانی که در راه تامین امکانات لازم جهت ارائه درمان صحیح وبموقع که برای این عاشقان الله وجود دارد، تدابیر وبرنامه ریزی های صحیح ووسیعی  رابرای ارائۀ خدمات بهداشتی ایجاب می نماید که خوشبختانه در چندسال اخیر بخصوص در سال گذشته قدمهای بزرگی در این راه برداشته شده که البته کافی بنظر نمی رسد از جمله تغییرات اساسی در برنامۀ غذائی حجاج وتامین مواد اساسی وضروری اولیه با کمیت وکیفیتی در حدی بالا از طرف سازمان حج وزیارت که نقش ارزنده ای در تامین سلامت حجاج داشته است ونیز تیم بهداشتی هیئت مذکور تلاش پیگیرو خستگی ناپذیر را تا سرحد امکان در جهت ارائه خدمات بهداشتی به زائران عزیز کشور اسلامی مان آغاز کرده که اهم فعالیتهای انجام شده بوسیله تیم مذکور با همه موانع ومشکلاتی که وجود داشت در جدول زیر نشان داده شده و حاصل این تلاش و کوشش نداشتن  مشکلی بنام بیماریهای واگیر ومسمومیت غذائی در بین هشتادو پنج هزار زائر را شاهد بوده ایم که خود موفقیتی است بزرگ .امید است در پیشگاه خدای مبارک وتعالی مورد قبول واقع گردیده وانگیزه ای باشد تا در سال جاری شاهد تلاش بیشتر وخدمتی بهتر وارزنده تر از گذشته باشیم بخصوص در زمینه اجرای برنامه های آموزش  بهداشت به زائرین عزیز ، بهسازی محیط کاروانها واقدامات لازم جهت پیشگیری از بیماریهای واگیر و بهداشت مواد غذائی حجاج ،بدیهی است همکاری روحانیون محترم وبرادران ناظر ومدیران متعهد کاروانها  در انجام این وظیفه الهی یار ومددکارمان باشد. امید است که زائرین محترم با رعایت دستورات بهداشتی بخصوص با توجه به اهمیتی که دین مبین اسلام به مسائل بهداشتی داده است سلامت خویشتن را حفظ نمایند چنانکه پیامبر گرامی اسلام می فرماید: النظافه من الایمان یعنی (نظافت از ایمان است) همچنین با اولویت پیشگیری وبهداشت و درمان می فرماید: “الوقایه خیر من العلاج” یعنی (پیشگیری به از درمان است). در رابطه با نکات بهداشتی در مصرف اغذیه نیز در قرآن کریم می خوانیم : “فلینظر الانسان الی طعامه” (بدرستی که لازم است انسان به غذای خود بنگرد. وبادیده بصیرت در آن تحقیق نماید. دقت درباره مطالب فوق میزان اهمیت حفظ بهداشت را در تامین سلامت انسان بخصوص از نظر اسلام روشن می سازد. ۳_توصیه های بهداشتی به زائرین محترم . نظر به اینکه پیشگیری از بیماریهای روده ای مانند وبا، حصبه ونیز مسمومیتهای غذائی در ایجاد سلامت حجاج نقش ارزنده ای دارد، لذا بطورخلاصه نکات لازم که رل مهمی در جلوگیری از ابتلاء وشیوع بیماری فوق الذکر بازی می کندیاددآوری می گردد: ۱_استفاده از آب سالم بهداشتی. ۲_خودداری از  خوردن سبزی خام مگر پس از شستشو با محلولهای ضدعفونی کننده. ۳_خودداری از مصرف میوه ها مگر پس از شستشو با محلولهای ضد عفونی کننده. ۴_دستهای خود را روزی چندبار با آب وصابون بشوئید بخصوص پس از رفتن به توالت. ۵_ناخنهای خود را کوتاه نگه داریدزیرا اگر ناخن بلند باشد ممکن است پس از توالت وانجام طهارت مقداری مدفوع زیر ناخن ها باقی بماند و باعث بروز بیماری بشود. ۶_بهتر است قبل از عزیمت سرخود رااصلاح وحتی المقدور کوتاه نگه دارید. ۷_پوشیدن البسه نظیف ومرتب معرف شخصیت شما خواهد بود. ۸_از انداختن آب دهان وبینی در معابر عمومی خودداری فرمائید. ۹_آشغال وزباله را در اطراف محل سکونت خود پراکنده ننموده آنرا در داخل آشغالدانی وکیسه های زباله بریزید.۱۰_ از غذاهای مانده ومشکوک به فساد هیچوقت استفاده نفرمائید. ۱۱_حتی الامکان از غذاهای خارج از کاروان استفاده ننمائید چون بهیچ وجه قابل اطمینان نمی باشد. ۱۲_اگر از قوطیهای آب میوه استفاده نمودید اولا درب قوطی را با یک دستمال پارچه ای تمیز پاک نموده پس از مصرف قوطی خالی را داخل زباله دان بیاندازید، زیرا پراکنده شدن این قوطی های خالی ممکن است در ازدحام جمعیت حوادثی را بوجود آورد. ۱۳_ بعلت عرق کردن دستها وصورت بهتر است از دست دادن وبوسیدن دوستان خودداری شود. ۱۴_همیشه چندعدد دستمال نازک همراه داشته باشید تا هنگام عبور از خیابانها ومواجه شدن باگردو غبار بتوانید جلوی دهان وبینی خود را بپوشانید. ۱۵_از پرخوری احتراز نمائید زیرا اگر تغییر محیط زیست با پرخوری توام باشد از نظر گوارشی مشکلاتی رابوجود خواهد آورد. ۱۶_از مصرف داروهای بی مورد بدون نظر پزشک خودداری نمائید. ۱۷_به محض احساس کسالت فورا به درمانگاههای هیئت پزشکی حج مراجعه نمائید.۱۸_ دستورات بهداشتی را که از طرف  اکیپهای هیئت پزشکی حج بشما داده می شود خصوصا در مورد قرصها وکپسولهای پیشگیری دقیقا اجراء نمائید. زیرا صددر صد به نفع شما خواهد بود.۱۹_ اگر طرز استفاده از توالت فرنگی را نمی دانید از مدیر گروه نحوۀ استفاده از آنها را بپرسید. ۲۰_از خرید البسه کهنه بعلت آلوده بودن اکیدا خودداری نمائید. ۲۱_ وسائل خواب خود را همیشه تمیز نگهدارید واز مدیر گروه بخواهید که هفته ای چندبار ملحفه ها راتعویض نماید. ۲۲_در مورد رعایت کلیه موازین بهداشتی با خدمه کاروان ومدیران گروهها همکاری نمائید. دستورات بهداشتی در مورد منی وعرفات:۲۳_ برای تراشیدن موی سر در منی از وسائل تمیز بهداشتی شخصی استفاده نمائید واجازه ندهید سلمانیهای دوره گرد با آن وسائل کثیف وآلوده سر شما را بتراشند. ۲۴_پس از تراشیدن موی سر موها رابه اطراف پراکننده ننمائید وحتما آنها رادر یک کیسه زباله بریزید. ۲۵_از حرکت زیاد در آفتاب خصوصا پس از تراشیدن موی سر در منی خودداری بعمل آورید زیرا پوست سر شما دچار سوختگی و خودتان گرمازده خواهید شد. ۲۶_حتی الامکان سعی شود که مراسم رمی جمرات در مواقعی که نسبتا خلوت وهوا خنک می باشد با راهنمائی مدیران کاروان انجام گیرد. ۲۷_از آوردن گوشت قربانی بداخل چادرها خودداری بعمل آورید. شهر مکه مکرمه :کاروانهای بازدید شده ۱۹۲۲ ،تست کلر  باقیمانده آب ۱۶۱۵،ضدعفونی منابع آب بمتر مکعب ۳۳۲۰،مواد معدومی مواد غذائی مشکوک ۹۹۰، گندزدائی محیط بمتر مکعب ۴۰۵۰، توزیع لیتر ۵۵، مواد گندزدائی  کیلوگرم ۸۰ .شهر مدینه منوره: کاروانهای بازدید شده ۲۵۵۱، تست کلر  باقیمانده آب ۱۳۳۷، ضدعفونی منابع آب بمتر مکعب۱۲۱۹، مواد معدومی مواد غذائی مشکوک۲۴۵، گندزدائی محیط بمتر مکعب ۱۹۷۴۶ ، توزیع لیتر۱۳۰، مواد گندزدائی  کیلوگرم ۱۴۲٫ نیابت برای نماز طواف صحیح نیست.باید هرکس بهر نحو می تواند نماز بخواند ومجزی است.امام خمینی.

17دسامبر/16

پاسداران بزرگ اسلام

سید محمد جواد مُهری

وحید بهبهانی

آنجه تاکنون مکتب تشیع را از گزند فتنه ها و پیشامدها ی خطرناک دورانهای گوناگون حفظ کرده و آنچه تا امروزاین کشتی نجات رااز تلاطم دریاهای فساد و ستم مصون نگه داشته،وجودفقهای دانشمند این مکتب است .فقها بودندکه درطول تاریخ پر فراز و نشیب تشیع ،آن رادست نخورده و سالم نگهداشتند و از سیل بدعتها ،انحرافها ،خودخواهیها ، کژیها ، ستمها و ستمگرها و خلاصه آنچه به نحوی می خواست درآن رخنه کند یا آن را آلوده سازد یا آثار آن را از بین ببرد ،نگهبانی کردند. آری !تاریخ ما و مکتب ما و بقای ارزشهای معنوی ما به این فقیهان بستگی داشته و دارد .اینان بودند که با سلاح دانش و دین ،با کمال قدرت دربرابر آن همه خطوط فکری و اندیشه های باطل بدخواهان ایستادند ومقاومت کردند و بساعمر خویش را در این راه فدا کردند و تا آنجا که در توانشان بود، نگذاشتند انحرافها از سوئی و بی عدالتیهاو زورگوئیها از سوئی دیگر ،مکتب رااز راه پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم به در برد با خدشه ای درآن وارد سازد.تاریخ آن رویدادها را و آن مقاومتها را نگاشته و ستوده است،که خود بحثی مفصل و درخور گوش دادن دارد. مادر این سری مقالات که به نام پاسداران بزرگ اسلام مزین شده،بنابراین داریم که نظری گذرا بربرخی از آن شخصیتهای والا و بزرگ بنمائیم و آنان را از دیدگاه زندگی ساده و معمولی خویش بشناسیم  ،زیرا غور درمقام علمی آنان نه در توان مااست و نه این چند صفحه ، گنجایش آن را دارد . و از آنجا که نام بسیاری از آن نگهبانان عظیم الشان برده نشده ،در این مقدمه کوتاه، فهرست وار فقه و فقاهت رااز نظر تاریخی تنها با ذکر نام آن بزرگان ،سیر می کنیم:

سیر فقه و فقاهت

۱ ـ شیخ صدوق ، علی بن بابویه قمی ،متوفای سال ۳۲۹٫

۲ـ ابن جنید اسکافی ،متوفای سال ۳۸۱هجری قمری .

۳ ـ شیخ مفید،  محمد بن محمد بن نعمان بغدادی در سال ۴۱۳وفات کرده است.

۴ـ سید مرتضی ،علم الهدی ،علی بن الحسین موسوی ، درسال ۴۳۶درگذشته است.

۵ـ شیخ الطائفه،شیخ طوسی ،ابوجعفر محمد بن حسن ،متوفای سال ۴۶۰در نجف اشرف.

۶ـ شیخ ابو الصلاح حلبی ،متوفای سال ۴۴۷٫

۷ـ سلار دیلمی ،حمزه بن عبدالعزیز دیلمی ،متوفای سال ۴۶۳ درتبریز.

۸ـ ابن زهره ، سیدابوالمکارم حلبی ،متوفای سال۵۸۵٫

۹ـ ابن ادریس حلی ،در سال۵۹۸درگذشته است .

۱۰ـ محقق حلی ، شیخ ابوالقاسم، جعفر بن حسن بن یحیی درسال ۶۷۶وفات کرده است.

۱۱ـ علامه حلی، حسن بن یوسف بن علی بن مطهر درسال ۷۲۶وفات کرده است.

۱۲ـ فخر المحققین ،محمد بن حسن حلی ، پسر علامه حلی ، متوفای سال۷۷۱٫

۱۳ـ شهید اول ،محمد بن مکی عاملی درسال ۷۸۶درداخل قلعه دمشق به شهادت رسیده است.

۱۴ـ فاضل مقداد حلی ،درسال ۸۲۶ وفات کرده است.

۱۵ ـ ابن فهد حلی ،جمال السالکین ،ابو العباس احمد بن فهد،در سال۸۴۱وفات یافته است.

۱۶ـ محقق کرکی (محقق ثانی ) شیخ علی بن عبدالمعالی عاملی ،درسال ۹۴۵در اثر مسموم شدن به شهادت رسیده است.

۱۷ـ شهیدثانی ، زین الدین علی بن احمد عاملی ،در سال ۹۴۶شهید شده است.

۱۸ـ مقدس اردبیلی ،احمد بن محمددر سال ۹۹۳در نجف اشرف درگذشته است.

۱۹ـ شیخ بهائی ، بهاءالدین محمد بن حسین بن عبدالصمد عاملی درسال ۱۰۳۱وفات یافته است .

۲۰ـمحقق سبزواری ،ملا محمد باقر ،متوفای سال ۱۰۹۰٫

۲۱ـ محقق خوانساری ، آقا حسین خوانساری درسال ۱۰۹۸در گذشته است.

۲۲ـ جمال المحققین،آقا جمال خوانساری فرزند محقق خوانساری.

۲۳ـفاضل هندی ،شیخ بهاء الدین محمد بن حسن اصفهانی درسال ۱۱۳۷در گیرودارافغان در گذشت.

۲۴ـ وحید بهبهانی ،محمد باقر بن محمد اکمل اصفهانی[۱]

وحید بهبهانی کیست

وحید بهبهانی :بزرگمردی که در فقه اهل بیت تبحر داشت.

وحید بهبهانی :شخصیت والامقامی که در تخصص  فقهیش نظریاتی ارزنده دارد.

وحید بهبهانی:مجتهد بزرگ ،مرجع مسلمانان جهان در سدۀ ۱۲هجری .

وحید بهبهانی:نابغه تشیع و افتخار اسلام و الگوی تقوی و استاد مجتهدان.

وحید بهبهانی : “استاد کل”،” استاد اکبر” ،محقق بهبهانی ” و”آقای همه ” که اورا به هر چهار لقب خوانده اند. گر چه او را به بهبهان منسوب کرده اند ولی بازهم اصفهان افتخار این را دارد که زادگاه چنین استاد بلند مرتبه ای است.پنج سال از وفات علامه مجلسی می گذشت که دگر بار ستاره ای درخشان در اصفهان پدید آمد ودیری نپائید که همچون آفتابی عالمتاب، جهان را از نور پر فروغش ،روشن و منور ساخت. پیشوا و مرجع  تقلید شیعیان و سرآمد مجتهدین وفقهای قرن دوازدهم،آقا محمد باقر اصفهانی (وحید بهبهانی)درسال ۱۱۱۷هجری در اصفهان دیده به دنیا گشود.ادبیات ومقدمات فقه و اصول را نزد پدرش محمد اکمل اصفهانی که از دانشمندان سترگ اصفهان بود،آموخت،وهنچنین نزد سایر علمای آن دیاربه تحصیل علوم دین پرداخت. اوبا اینکه خود،افتخار خاندانش بود،در خانواده ای مشهور به علم و دانش پرورش یافت. از طرفی پدرش یکی از مفاخر علمی تشیع به شمار می آید و از طرفی دیگر ،نوه دختری ملا صالح مازندرانی از همسر او”آمنه بیگم “دختر” مجلسی اول” (ملا محمد تقی مجلسی) می باشد.[۲]

هجرت

هنوز ۱۸سال از عمر پربرکتش نمی گذشت که “محمود افغان”[۳] به شهر اصفهان یورش برده ،آن دارالعلم را محاصره کرد،و سرانجام درسال ۱۱۳۵،محقق بهبهانی با تمام افراد خانواده اش به سوی بهبهان مهاجرت کردو از آنجا که “افغان” فتنه وآشوب زیادی برپا کرده بود،برخی دیگر از علما وفقها نیز آن دیار را ترک کردند،از جمله استاد وحید بهبهانی ،سید صدرالدین رضوی قمی که به عتبات مهاجرت کرد.از این رو حوزۀ علمیه بزرگ اصفهان از مرکزیت افتاد.وحید بهبهانی ازاین نظر بهبهان را انتخاب کرد،که آن شهر در محل امن وامانی بود وازنظر دفاعی برج و باروی مورد اطمینانی داشت .از سوی دیگر،همانگونه که سید عبدالله جزایری نوۀ دختری سید نعمت الله جزائری میگوید: درهمان اوقات،آقا محمد رضا پسر آقا محمد هادی فرزند ارشد ملاصالح مازندرانی که فاضلی محقق و متکلمی بلند مقام بوده،یعنی پسر عموی مادروحید بهبهانی در بهبهان اقامت داشته و در مدرسه خیر آباد آن شهر تدریس میکرده است.وحید بهبهانی بیش از ۳۰سال دربهبهان اقامت و به تحقیق و تدریس اشتغال داشت،به اینمناسبت ،او را “وحیدبهبهانی”می نامند.این بزرگوار ،پس از گذشت سی سال از اقامت در بهبهان ،به سوی حرم حسینی شتافت و راهی کربلا شدوازآن تاریخ کربلا مرکز علم و دانش و مقر حوزه علمیه گردید و علما و پژوهشگران وطالبان فضیلت به آنجا شتافتند واز محضر مقدس محقق بهبهانی استفاده های شایان بردند.

آثار علمی وعملی

از آنجا که استعمار فکری هر زمان درشکل وشمایل خاصی در می آید وهمواره منحرفان در صدد ضربه زدن به پیکره تنومند وسستی ناپذیر فقه آل محمدهستند،در زمان وحید بهبهانی، اخباریان برای شکستن اجتهاد قد برافراشته بودندواخباریگری کم و بیش در جهان تشیع رواج پیدا کرده بود،وحید بهبهانی با نیروی علمی و نفوذ معنوی خود،در برابرآنان ایستاد و پایه های اخباریگری را در هم شکست ،و در مدتی کوتاه توانست بیش از سی مجتهد مبرّز ـ که هریک رکنی متین از عالم اسلام تشکیل میدادند ـ تربیت کند،و همین امر باعث شدکه آن بزرگوار را “استاد کل” بخوانند.نه تنها قدرت علمی ایشان در تربیت شاگردان والا مقامش تاثیر داشته بلکه بدون شک مهمترین تاثیر از ایمان فوق العاده و تقوای زاید الوصفش بود که شاگردانش را به خود مجذوب ساخته و از انفاس طیبه اش بیشترین بهره را می بردند،و همان تقوای او بود که او را محبوب قلوب عالم و عامی ،بزرگ و کوچک ،عرب وعجم کرده بود وبرای او احترام بسیاری قائل بودند. برخی ازشاگردن آن بزرگوار که هر یک در زمان خویش مرجعی برای مسلمین بودند عبارتند از:  ۱ـ علامه سید مهدی بحرالعلوم،که در علمای شیعه تالی معصوم به شمار می آید و برای او کرامتهای بسیار قائلند،منظومه او در فقه مشهور است.

۲ـ شیخ جعفر کاشف الغطاء ،صاحب کتاب معروف “کشف الغطاء ” و صاحب نظریات ارزنده درفقه.

۳ـ آخوند ملا محمد مهدی نراقی کاشانی متفکر و محق بزرگ کتابهای کوامع و انیس و معتمد در فقه از او است.

۴ـ میرزا ابوالقاسم قمی معروف به میرزای قمی ،از فقهای زبر دست و صاحب کتاب معروف “قوانین الاصول “که همواره مدار تدریس علماء بوده است.

۵ـ حاج ملا احمد نراقی فرزند ملا مهدی نراقی ،صاحب کتاب مناهج الاصول و عین الاصول.

۶ـ سید علی طباطبائی اصفهانی صاحب شرح کبیر و صغیر.

۷ـ میرزا مهدی شهرستانی.

۸ـ سید محمد باقر شفتی اصفهانی معروف به حجه الاسلام شفتی ،استاد فقه ورجال و درایه و صاحب کتاب مطالع الانوار.

۹ـ سید جواد صاحب مفتاح الکرامه.

۱۰ـ سید محسن اعرجی .

۱۱ـ میرزا مهدی مشهدی شهید.

۱۲ـ سید دلدار علی نصیر آبادی هندی از بزرگترین فقهای هند.

۱۳ـ میرزا محمد تقی قاضی طباطبائی .

۱۴- حاج محمد ابراهیم کلباسی .

۱۵ ـ ملا عبدالصمد همدانی  ۱۶ـ شیخ اسدالله کاظمینی .

وحید بهبهانی ،دارای تالیفات ارزشمند بسیار در فقه، اصول ،کلام،حدیث و رجال است که برخی بیش از ۷۳کتاب برای آن بزرگوار قائل شده اند.از جمله کتابهای معروف ایشان : اجتهاد الاخبار ،شرح مفاتیح فیض،فوائد حائریه ،تعلیقات رجالی ، حاشیه بر شرح ارشاد اردبیلی ،رساله در اصل برائت، رساله درحجیت استصحاب ،حاشیه بر کتاب معالم و رساله در طهارت و صلاه که این دو از آخرین تالیفات او است. از تقوای فوق العاده آن بزرگوار ،همین بس که به هنگام سالخوردگی و پیری وقتی دید قوای فکریش ضعیف شده است از تدریس منصرف شد برخی چنین نوشته اند که خود اعلام کرد: چون بسیار پیر شده ام وقوای فکریم فرسوده شده است از تقلید من دست بردارید وخلاصه مرجعیت را به علامه بحرالعلوم سپرد ولی در هر صورت برای تیّمن و تبّرک به همان تدریس شرح لمعه (که در دوره سطح می خوانند)اکتفا کرد،و علمای بزرگ نیز برای اینکه از محضراو فیض ببرند در مجلس درسش شرکت کرده و با نگاه به سیمای مبارکش برمعنویات خود می افزودند. وحید بهبهانی دارای دو فرزند بود به نامهای آقا محمد علی و آقا عبدالحسین که هردو از علما و شخصیتهای برجسته و از مفاخر تشیع می باشند اقا محمد علی مؤلف کتاب مشهور” مقامع الفضل “در سال ۱۲۱۶در کرمانشاه وفات کرد و آقا عبدالحسین د رهمان سال در اثر یورش و هابیها به کربلا از آن دیار مقدس هجرت کرده به ایران آمد و در همدان اقامت گزید و همانجا وفات کرد.

وفات

آقا محمد باقر وحید بهبهانی  پس از ۸۸ سال عمر پر برکت که درخدمت به دین و مذهب گذراند و فقه را رونق و صفائی تازه بخشید ،سرانجام در سال ۱۲۰۵در کربلا رخت از دنیای فانی بربست و به ملاء اعلی پیوست .جسد مبارکش را درپائین پای شهدای کربلا در حرم امام حسین (ع) دفن کردند. سلام و درود خدا براو باد.

 

[۱] ـ دنباله سیر فقه و فقاهت را در مقاله آینده خواهیم داشت.

[۲] ـ ملا صالح مازندرانی با اینکه از فحول علمای شیعه است،مع ذلک گاهی مشکلات علمی را با همسر خود “آمنه بیگم”درمیان میگذاشته است و ایشان مشکلات شوهر خود را حل می کرده  و او را یاری می نموده است.

[۳] ـ پس از سلطان حسین صفوی ،محمود افغان دو سال وهفت ماه حکومت کرد،و درطی این مدت کوتاه به قدری ظلم کرد و به کارهای جنون آمیز دست زد که حتی خود افغانها از او بیزار شده ودر حالی که بیش از ۲۷سال از عمر پلیدش نمیگذشت اورا به قتل رساندند.

17دسامبر/16

پیدایش آمریکائیان در عربستان

تاریخ  پیدایش آمریکائیان در عربستان سعودی به جنگ جهانی دوم برمی گردد ،آن هنگام که عبدالعزیز آل سعود قرارداد “عقیر”‌ رابا ایزنهاور رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۹۴۳(۱۳۲۲) امضا کرد ، آمریکائیان در مناطق نفت خیز  شهر بزرگ “ظهران”پیدا شدند. واز سال ۱۹۴۶ (۱۳۲۵) تا سال ۱۹۱۵ (۱۳۳۰) چندگروه نظامی آمریکائی به کارکنان آمریکائی شرکت نفت افزوده شدند ودر سال ۱۹۶۲  در پایگاه نظامی “اجلیت”‌ مستقر گشتند. واز آن تاریخ کم کم عدد آمریکائی ها در شبه جزیره عربستان وسرزمین مهد اسلام وخانه خدا ومسجد پیامبر اکرم«ص» رو به افزایش شد،به سرزمینی قدم گذاردند که خداوند در قرآن کریم می فرماید: انما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا”. _همانا مشرکین نجس وپلید هستند، ونباید پس از این سال نزدیک مسجدالحرام شوند. “ژیمنس اکیز” هنگامی که سفیر ایالات متحده آمریکا در جده بود،در سال ۱۹۷۵ اعتراف کرد به اینکه بیش از ۲۰۰۰۰ آمریکائی در عربستان وجود دارند مقامات مطلع اظهار داشتند که این عدد در سال ۱۹۸۰ (۱۳۵۹) به صدهزار نفر (۱۰۰۰۰۰_رسید ،وبرنامه این است که تا پایان سال ۱۹۸۲(۱۳۶۱) از ۱۵۰۰۰۰ آمریکائی  تجاوز کند.زیرا نقشه جدیدی که از تغییرات منطقه ای در اثر روشن بینی  وحرکت اسلامی  حاصل شده این را می طلبد.این آمریکائیان در پایگاه های نظامی ومرکز اقتصادی ونهادهای حکومتی گوناگونی مستقر هستند، که مشروح آن چنین است: فعالیتهای نظامی الف_از سال ۱۹۵۰، یک هیئت اعزامی نظامی (ترننگ مشنز) در عربستان مستقر هست که وظیفه اش نظارت بر کمکهای نظامی آمریکائی است که به عربستان داده می شود، ورئیس این هیئت به عنوان نمایندۀ “پنتاگون” (وزارت دفاع آمریکا) در عربستان است. حکومت آمریکا ،سالانه بیش از ۱۲میلیون دلار ، هزینه کار  این هیئت را می پرداخت ، ولی از سال ۱۹۷۷،‌حکومت   عربستان ،خود این مبلغ را می پردازد،که تاکنون هم ادامه دارد. ب_گروه تاچمنت۲۲، از نیروی هوائی آمریکا، به سرپرستی ونظارت بر برنامه های  آماده سازی نیروی هوائی سعودی ، که مخصوصا با شرکت “نورتروپ” همکاری می کند اشتغال دارد این شرکت ارتش عربستان  را مجهز به هواپیماهای “اف-۱۵ واف-۱۶” وهمچنین پنج هواپیمای “اواکس” کرد که برای بودجه دولت ۸/۵میلیارد دلار هزینه برداشت ، و این مبلغ معادل است با یک چهارم بودجه دولت در سال ۷۶-۷۷ . وتمام این هواپیماهای ( اف-۱۵ واف- ۱۶ اواکس) بوسیله یک هیئت ویژه آمریکائی  اداره می شود واین هیئت نیز فرمانها را از پنتاگون تحویل می گیرد ، وخدا می داند که چه هزینه سرسام آوری بر دولت عربستان  تحمیل می کند. ج_ هیئت اعزامی آمریکائی  در گارد نگهبانی ملی (حرس وطنی) مستقر در ریاض ،که کار این هیئت ، ترتیب دادن برنامه های نگهبانان ملی !سعودی می باشد ونظارت بر آموزش دادن آنها بر سلاحهای مدرن.

د_گروههای مهندسی نظامی آمریکائی  (یو-اس-آرمی کورپسنگ) : به فعالیتهای گسترده ای در عربستان دست می زنند. بیشتر این افراد در خارج از آمریکا بویژه در عربستان  می باشند واینها باوضعیت ویژه ای از نظر رفاهی برخوردارند.کار این گروه مهندسی ،طراحی وساختن پایگاههای نظامی وسپس نظارت بر آنها واداره آنها می باشد. تاکنون ترتیب ساختن بیش از ۲۵ پایگاه نظامی در عربستان را داده است که هزینه احمالی آنها چیزی کمتر از ۲۵میلیارد دلار نیست یعنی در حدود ۸۶ هزار میلیون ریال سعودی. مهمترین پایگاهای نظامی آمریکا در عربستان به شرح زیر است: ۱- شهر نظامی “خالد” (مدینه خالد العسکریه). هزینه اش ۴میلیارد دلار بوده است. ۲-دانشکده نظامی عبدالعزیز با هزینه ای معادل ۲میلیارد دلار. ۳-دانشسرای پرواز ۲میلیارد دلار. دیگر فعالیتهای این گروهها در عربستان به شرح زیر بوده است: ۱_ساختن شهرها وشهرکهای نظامی شبیه به شهرهای نظامی آمریکا،که شامل پایگاهها،بیمارستان ها، ورزشگاههاو استخرهای شنا می شود،در تبوک وجده وخمیس مشیط وباطن وظهران از شهرهای مهم عربستان . ۲_تشکیل دادن نیروی دریائی دردمام وجبیل وجده. ۳_ایجاد پایگاه های حرس الوطنی ۴_ایجاد پایگاه های پدافند هوائی که گروه تاچمنت ۲۲ برآن نظارت دارد. ۵_طرح وبرنامه ریزی .این گروه مهندسی بیش از ۳۰سال است که در کشور مستقر هستند، واختیارات کامل دارند ، وبیشترین دور را در سیاست مسلح کردن کشور ایفا می کنند وهمچنین بر عهده آنها است،گرفتن تصمیم های نظامی با تکنیک های بسیار دقیق، زیرا کلیه اختیارات را برنامه ریزی نظامی در عربستان  دارا هستند، وخلاصه ویژگی هائی دارند که هیچ یک از افراد ارتش عربستان از آنها برخوردار نیستند بلکه کاملا از آن امتیازها محروم هستند. (مگر برخی از نظامیان که از خانواده شاه می باشند) از این رو می توان گفت ،وجود همیشگی پنتاگون در عربستان سعودی ،از مهمترین عاملهای مؤثر در پیدایش رویدادهای منطقه می باشد. ۵_این نهادهای نظامی آمریکائی در کارهای ساختمانی وتکنیکی خود، بر شرکتهای خاصی اعتماد داردکه با آنها قرار دادهای کوتاه مدت امضاء کرده  ولی در حقیقت این قرار داداها یک حالت استمراری بخود گرفته  وتا امروز که شاید فرداها هم ادامه داشته باشد . این شرکتها عبارتند از: لوکهید،‌نورتروپ ،ریتیون، وینیل وپندیکس .فعالیتهای اقتصادی الف_ بخش نفتی: بالاترین فعالیتهای اقتصادی آمریکائیان در عربستان  راتشکیل می دهد ، مخصوصا شرکت “آرامکو” که در آن بیش از ۲۵هزار آمریکائی با خانواده هایشان وجود دارند.وهمچنین برخی به عنوان کارمند در وزارت نفت ،مشغول به کار هستند. واز آن گذشته ،اخیرا به صورت گسترده ای ،آمریکائیان در شرکتهای “سایک” پیدا شده اند، وبرای پیشرفت کارشان ،شرکت سایک را وادار به عقد قراردادهائی برای شرکتهای: شل ،اکسون وموبل نموده اند.واین شرکت نیز،همان برنامه شرکت آرامکو را در غارت کردن ثروتهاو خیرات کشور و بیکار نمودن کارگران بومی کرده ودر نتیجه فرصت بیشتری به آمریکائیها داده است که هرچه بیشتر تاخت وتاز کنند وآنجا را استثمار نمایند. هزینه برنامه های این شرکت تاکنون از۱۵ میلیون دلار تجاوز کرده است. از آن گذشته بیش از ۷۰شرکت آمریکائی در عربستان  مشغول به کارند که بالاتر از ۶۰ میلیارد دلار از حکومت دریافت می کنند. ب_شرکتهای دولتی دیگری مانند “شرکه النقد السعودی” وجود دارد که با “مورگان تراست گرانتی” قرار داد بسته وهمچنین  آژانس پرواز سعودی که با “تی –دبلیو-آ” قرار داد دارد. علاوه برآن ،بسیاری از آمریکائیها در بندر ها،فرودگاهها ،مؤسسه های خصوصی ودانشگاه نفت ومعادن کار می کنندوبرخی نیز به هنوان نگهبانان ویژه خاندان سلطنتی مشغول به کارند! درکوتاه سخن،آمریکائیان در عربستان بیشترین نسبت را در رابطه با دیگر کشورها در جهان ،نشان می دهند واین سرسپردگی کامل این کشور را به آمریکا می رساند. به نقل از مجله”الطلیعه الاسلامیه”_ لندن شماره۶_سال اول.

 

17دسامبر/16

تاریخچه ای از حج وحرمین(۳)

دکتر سید جعفر شهیدی

عربستان سعودی چگونه تشکیل شد؟

چنانکه در تاریخ مکه خواهید خواند،تا سدۀ یازدهم هجری قسمت های جنوب وشرق شبه جزیره ونیز شهر مکه ومدینه گاه بوسیلۀ حکومت هائی از مرکز خلافت فرستاده می شد، وگاه بوسیلۀ حاکمان محلی اداره می گردید. تاسیس دولت عربستان سعودی را باید باروی کار آمدن آل سعود یکی دانست، وآن هنگامی بود که قدرت استعماری به فکر دست اندازی بر تجارت از راه دریای سرخ وخلیج فارس برآمد. سپس مصمم شد که با بیرون آوردن منطقه ای عرب نشین از سلطۀ حکومت آل عثمان ،وتاسیس حکومتهای  محلی عرب، امپراتوری عثمانی را درهم بشکند. در آغاز سدۀ دهم هجری، سلطان سلیم اول فاتح مصر خود را خادم الحرمین نامید ویمن، وساحل های غربی شبه جزیره را بتصرف درآورد .اما در سدۀ یازدهم حجری امامان یمن ،ترکان را از این منطقه راندند. در سمت شرق نیز مردم احساء، واحه هاو چراگاهها را از تصرف عثمانیان خارج کردهند ،که البته کمک خارجیان در این پیروزی دخالت داشته است. در سدۀ دوازدهم هجری با نهضت محمدبن عبدالوهاب (۱۱۱۵-۱۲۰۶)فصل تازه ای در شبه جزیره عربستان گشوده شد. محمدبن عبدالوّهاب کیست؟ محمدبن عبدالوهاب در شهر عیینه از بلاد نجد متولد شد.فقه حنبلی را از پدر خود آموخت،سپس در بلاد اسلام گردشها کرد. علوم دینی را از علمای متعدد فرا گرفت .سرانجام بر اثر خواندن کتابهای ابن تیمیه (۶۶۱-۷۲۸ هجری) وشاگرد او ابن قیم (۶۹۱-۷۵۱هجری) روش آنان را پذیرفت.این دو عالم در اصطلاح، معروف به (ظاهری) هستند. یعنی بر ظاهر قرآن واحادیث  اعتماد می کنند.هنگامی که محمد به حجاز برگشت ،مکه ومدینه وضع خاصی داشت . پیروان مذهب های چهارگانه برسر مسائل فرعی فقهی با یکدیگر در جدال ،وموسم حج ،حرمین مرکزی برای برخورد پیروان این مذهب ها بود. نفوذ فرقه های تصوف ودراویش در شهرهای مکه ومدینه وگرد آمدن گروهی بگرد هریک از دعویداران و درگیری ها که لازمه چنین محیط است_بخصوص از سوی خارجیان آتش این کینه توزی هادامن زده شود مجموع این حادثه ها زمینه را برای دعوت پسر عبدالوهاب آماده کرد. محمدبن عبدالوّهاب چه می گفت؟محمد در آغاز دعوت خود مدعی بودکه می خواهد اسلام را از بدعت  وشرک که بوسیله دشمنان اسلام،ویا مردم نادان در آن داخل شده پاک سازد. اما در عمل دست بکارهائی زد که با روش همۀ مذاهب اسلامی بلکه در مواردی با ظاهر قرآن کریم و سنت پیغمبر هم مخالفت داشت. محمد پس از گردش در بلاد اسلامی به زادگاه خود دهکده (عیینه)برگشت که به نشر افکار واعتقادات خود بپردازد. مذهب او با مخالفت گروهی از علما در داخل وخارج عربستان روبرو گردید.ولی در نجد پیروانی یافت. محمد می گفت: اسلام چیزی است که در صریح قرآن وسنت پیغمبر دیده می شود وهر چه جز این باشد شرک وکفر است. از جمله می گفت: شفاعت حق خدا است وکسی نمی تواند از پیغمبر و یا از دیگری بخواهد تا پیش خدا شفیع او شوند، اما می تواند از خدا بخواهد تا پیغمبر را شفیع او گرداند. واگر بگوئید ای پیغمبر یا ولی خدا از تو می خواهم شفیع من باشی شرک است!! ساختن قبه  وهرگونه نما روی قبرها را بدعت وکفر می داند ،بدین جهت آثار قبرهائی را که در بقیع ،احد،مکه ودیگر جاها بود ویران کردند وقبرها را با زمین هموار ساختند. بوسیدن قبرها ودست مالیدن بدان ونذر ونیاز برای قبور را ( از آن هر کس که باشد) بدعت می شمارند، وهرکسی که مرتکب چنین کارهائی شود به شدت مؤاخذه خواهد شد . در مدخل قبرستان بقیع واحد ودیگر جاها تابلوهائی دیده می شود که به زبانهای عربی ،انگلیسی وفارسی وارد وفاتحه خوانان را از دست مالیدن بر روی قبر ها ویا افکندن پول برروی قبور ویا بوسیدن قبر برحذر می دارد تا آنجا که بوسیدن ضریح پیغمبر را نیز رخصت نمی دهند وپاسبانان مراقبند مبادا زائری (پیرو هر مذهب اسلامی که باشد) از این دستور تخلف کند. تنها دست مالیدن به خانه کعبه و حجرالاسود و بوسیدن از نظر آنان مانعی ندارد چه می گویند سنت رسول آنرا تأیید کرده است. هنگام اذان نمازها_ که در پنج وقت ادا می شود_ پاسبانان موظفند مردم را برای نماز به مسجدها بفرستند (اما در این سالها از شدت عمل کاسته شده است) . هنگام انعقاد صفوف نماز جماعت (مسافر یا مقیم) باید نمازگزاران  داخل در صف جماعت شود و یا پیش از شروع نماز از مسجد واز میان صفوف خارج گردد. در این سالها رفت وآمد بهنگام نماز_ بیرون از محل صفوف_ معمولا مانعی نخواهد داشت ودیده می شود که بهنگام نماز ، بازرگانان وکاسبکارها مشغول دادو ستدند.در کشور عربستان سعودی حل وفصل دعاوی  وخصومات ،بدست قاضیان است وقدرت قضائی در دست علمائی است که تربیت شده بر روش محمد بن عبدالوهاب اند.بدین نکته باید توجه داشت که یکی از ادله اثبات نزد قاضی شهادت گواه است.قاضی سعودی  شهادت مسلمان را می پذیرد( عدالت نزد او معتبر نیست) از آنجهت که هر مسلمان را عادل می داند. باری هنگامی که محمدبن عبدالوهاب به حجاز بازگشت محمد بن سعود سرسلسۀ خاندان سعودی که در دهکدۀ‌ درعیه (نزدیک ریاض فعلی ) اقامت داشت واز سال۱۱۳۷ هجری قمری امارت این منطقه را بعهده داشت بدو گرویدند ، وبدین ترتیب دورۀ اول حکومت سعودیان تاسیس شد. پس از مرگ محمد پسرش عبدالعزیز کار او را دنبال کرد، و در آغاز سدۀ‌سیزدهم هجری آئین وهابی در “نجد”‌شیوع یافت وجدال میان آنان وحاکمان مکه (شریف ها) آغاز شد وجنگی طولانی در گرفت که پانزده سال طول کشید. در سالی که محمدبن عبدالوهاب (۱۲۰۶ه.ق) در گذشت قدرت آل سعود از جانب شرق تا کنار خلیج  فارس واز سمت جنوب تا یمن رسیده بود ودر قسمت شمال شبه جزیره سوریه و عراق را تهدید می کرد، سعودیان در کشورها وسرزمین های مسلمان نشین به تاخت وتاز و کشتار پرداختند وبه شهرهای مقدس حجاز وعراق حمله بردند ومردم این شهر را قتل عام کردند[۱] دولت عثمانی که خود را مقابل وهابیان ناتوان می دید، از محمد علی پاشا نایب السلطنه مصر خواست تا آشوب آنانرا بنشاند محمد علی  فرزند خود ابراهیم پاشا را بجنگ وهابیان فرستاد واو به سال ۱۲۳۳ ه.ق “درعیه” را تصرف کرد ونخستین دولت سعودی را برانداخت. اقدام ابراهیم پاشا بر دولت بریتانیا گران افتاد وبسال ۱۲۵۴ عدن را اشغال کرد وبه دخالت در ساحل های جنوبی و شرقی عربستان  پرداخت. از طرفی  پس از سقوط “درعیه” بوسیلۀ ابراهیم پاشا.ترکی بن عبدالله پسر محمد بن سعود (۱۲۴۹-۱۳۳۵) که در ریاض مستقر بود ،دورۀ دوم حکومت سعودیان را بنیان نهاد وریاض را پایتخت خود قرار داد (از این تاریخ ریاض پایتخت عربستان سعودی گردید) ترکی در ۱۲۴۹ کشته شد ومشاری بن عبدالرحمان بجای او نشست، لکن حکومت او چهل روز بیشتر دوام نیافت وفیصل بن ترکی او را کشت وخود جانشین او شد. اندکی پس از این تاریخ، یکی از یاران فیصل بن ترکی بنام  عبدالله بن رشید که در کوهای نجد (جبل شمر) امارت داشت،حایل را گرفت (۱۲۵۰ ه.ق) وسلسله آل رشید را تاسیس کرد. محمدبن رشید یکی دیگر از امیران این خاندان بسال ۱۳۰۷ توانست ریاض را بگیرد وبا تسخیر ریاض بوسیله او دولت دوم آل سعود منقرض شد. حکومت آل رشید از     ۱۲۵۰تا  ۱۳۴۰ ه.ق دوام یافت وسرانجام بدست عبدالعزیز سعود از میان رفت عبدالعزیز به سال ۱۳۱۹ ریاض  وبه سال ۱۳۴۰ حایل را از عبدالعزیز بن متعب آخرین امیر آل رشید پس گرفت و دورۀ سوم حکومت آل سعود را تاسیس کرد که هنوز هم برپاست. تاریخ مکّه معظّه. “ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلوه فاجعل افئده من الناس تهوی الیهم” . “ابراهیم آیه ۳۷” ناصر خسرو قبادیانی که در سلخ جمادی الاخر سال چهارصدوچهل و دو مکه را دید، این شهر را چنین توصیف می کند: “شهر مکه اندر میان کوهها نهاده است بلند ،واز هر جانب که به شهر روند به مکه نرسند ،نتوان دید وبلندترین کوهی که به مکه نزدیک است ، کوه ابوقبیس است . وآن چون گنبدی گرد است چنانکه اگر از پای آن تیری بیندازند ،بر سر رسد. ودر مشرقی شهر افتاده است ، چنانکه چون در مسجدالحرام باشند ،به دی ماه ،آفتاب از سر آن بر آید. وبر سر آن میلی است از سنگ برآورده .گویند ابراهیم«ع» برآورده است. واین عرصه که در میان کوهست شهرست ، دوتیر پرتاب در دو بیش نیست ومسجدالحرام بمیانۀ این فراخنای اندرست. وگرد بر گرد مسجدحرام شهرست وکوچه ها وبازارها” .[۲]

 

[۱]– در نامه ای که محمدبن عبدالوهاب در پاسخ پرسش کننده نوشته ، موضوع قتل عام وسوزاندن کتابخانه ها را تکذیب کرده است (شیخ  محمدبن عبدالوهاب نوشته احمد بن حجر با مقدمه عبدالعزیز بن عبدالله بن باز. چاپ مکه ۱۳۹۵ ه.ق) .

[۲]–  سفرنامه. فصل وصف شهر مکه.

17دسامبر/16

اخلاق در اسلام قسمت بیست ودوم

آیت الله مشکینی

تربیت در کلاس داخلی

“قدافلح من زکاها وقدخاب من دساها” (والشمس ۱۲) روان انسانی که بنام روح ونفس وقلب نیز نامیده میشود، همانند کودکی است دبستانی که بدست پدر عقل ومعلم خرد سپرده شده،این طفل  خردسال بسی باهوش وخوش استعداد وقابل ترقی وتعالی است،مراحل نهائی درسش  قابل درک وتوصیف نیست وبسا میشود که مقامش در ابعاد مربوطه تحصیلش از برخی انبیاء نیز فراتر رود ودر یک افقی مافوق تصور قرار گیرد.ابتدا تحصیل وی از بدو حالت تمییز است وتربیت اجباری اش از اول زمان بلوغ شروع میشود وتا آنگاه که دعوت کننده حق را اجابت گوید ایام تحصیل وتربیتش ادامه دارد.مهمترین بخش برنامه تحصیلی او سه قسمت از علوم انسانی است که باید از الفبای آنها شروع کند وتا تاء تمٌت ،همه ابواب وفصول این دروس را فرا گیرد ،قسمت اول:علوم اعتقادی وبخشی از باورهای درونی است که باید با استدلال وتحقیق بدانها برسد وبیاموزد وحفظ کند.قسمت دوم:علوم اخلاقی وصفات روحی وفضائل روانی است که باید با بررسی کامل ،آنچه از آنها در خویشتن بیابد توجه کند وتربیت نماید ورشد دهد وآنچه در خود نمی بیند به سراغش رود  وبدست آورد.قسمت سوم:بخش کردار است که باید برنامه صحیح آن را فرا گیرد وبکار بندد وتوضیح هریک ار بخشها در مورد خود بتفضیل بیان شده است وبخشهای تحصیلی بی شماری هم در این میان هست که آنها در رتبه های بعدی باید طبق اقتضای زمان ومکان مورد توجهش قرار گیرد.معلم این کودک در ابتدا وبلاواسطه یکنفر بیشتر نیست که همه در ایام تحصیل باید خصوص او مواظبش باشد وغیر اواحدی حق دخالت در کار تربیت وتکاملش نداردواگر احیانا دیگران بنحو اجبار درباره او دخالت کنند،چندان موثر وقابل استفاده نخواهد بود ،لکن این معلم منحصر بفرد را معلمانی بیشمار دیگر هستندکه اغلب آنها از نیکوترین وپر ارجترین دانشمندان جهان محسوب میشوند . آری !معلم ومربی روان انسانی ،خود انسان در شکل وقیافه عقل وخرد وتحت عنوان موجودی عاقل ومرید ومختار است ویکی از شگفتیهای قابل تامل ودقت در انسان همین امر است که خود ،آموزگار وشاگرد خود ،معلم وتلمیذواستادودانشجو است یعنی بدین عنوان که موجودی است دارای قوه عاقله وتمیز دهنده نیک وبد ومشخٌص حسن و قبح ودارای نیروی اراده واختیار آموزگار ومعلم ،استاد ومربی است،وبدین جهت که موجودی است دارای قوی واستعدادهای مختلف وهوسها وکششهای گوناگون ودر مسیر راههای متعدد وپرپیچ وخم ودر معرض خطرات وفراز ونشیبهای مختلف ،کودکی است نادان وشاگردی است مبتدی ودانش آموزی است قابل تربیت وترقی وتکامل ویا سقوط وانحراف تا مربیش چه فکری کند و وجهه اراده او چه باشد؟واما معلمان واساتیدی که تعلیم دهنده و تربیت کننده خرد انسان و قوه عاقله ومعلم اول این کودک میباشند بسیارند که ازآن جمله: خداوند،نخستین معلم مرحله اول :خود خداوند منان است که پیوسته نیروی خرد انسان را بطرق مختلف تحت هدایت وتربیت قرار میدهد وبا الهام ورهنمودها وتوفیق وتایید ،الطاف ومراحم خود را درباره وی مبذول میدارد. “فاذکرو الله کما علمکم مالم تکونوا تعلمون”.خدا را پیوسته بیاد آورید که بشما انسانها آنچه را که نمیدانستید تعلیم فرمود. “علم الانسان مالم یعلم” او خداوند کریم است که از فضای فکر انسانی ظلمات جهل ونادانی بزدود و آشنا بدانش وعلم فرمود. فرشتگان رتبه دوم:فرشتگان وماموران غیبی عالم تکوین اند که پیوسته بوسیله الهام درونی وهدایتهای باطنی ،انسان را تعلیم میکنند وتربیت میدهند که شاید خود انسان از وجود وخدمات این معلمان مهربان ودلسوز و دائم الرفاقه خود بی اطلاع باشد. “ان للقلب اذنین، ینفث من احدیهما الملک” قلب و روان انسانی را دو گوش است که پیوسته از یکی از آنها که گوش راست او است،فرشته های الهی با وی نجوی میکنند ودر اوقات حساس زندگی  وبر سر دو راهیهای هر حرکتی که آینده سعادت وشقاوت بر آن مترتب است،اورا تذکر میدهند. به کردار نیک راهنمون می شوند و تشویق می کنند و از عمل زشت زجر می نمایند و بر عواقب وخیم آن هشدار می دهند. این رفیقان شایسته واساتید بی مزد وپر مهر علی الدوام با وی هستند تا آنگاه که شقاوت وی بجائی برسد که تنبه وتذکر وهشدار وبیم وتشویق درباره او بینفع وبی اثر باشد.پیامبران سومین گروه از معلمان وی که در دستگاه آفرینش وکلاس تعلیمات بشری ،اساتید رسمی الهی محسوب میگردند سلسله عظیم انبیاء «ع» هستند که موظفند قافله بشری را هادی واطفال دبستان جهان ودانشجویان دانشسرای این عالم را آموزگار ومعلم واستاد باشند .آنان قبل از خود بشر باید به این کلاس وارد شوند تا فردی از این موجود در صحنه گیتی قابل تربیت واصلاح است.باید باشند وتا حال چنین بوده والی  الابد نیز چنین خواهد بود. آن روزی که تنها دو نفر در این فضای کره خاکی قدم نهادند خداوند بدانها ونسلهای آینده آنها –که در علم ازلی الهی با خداوند بدانها ونسلهای آینده آنها –که در علم ازلی الهی با تمام جزئیات وحالات وجودی خود ثابت بودند-چنین فرمود: “فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلا خوف علیهم” ای آدم وای حوا!شما در این آب وخاک ،رشد وتکاثر پیدا میکنیدوفرزندان بیشماری بمرحله وجود می آورید ولی بهوش باشید که از طرف من برای همه شماها ،هادیان، راهنمایان ،معلمان،مربیان ومجسمه های هدایت ورهبری خواهد آمد. “ویعلکم مالم تکونوا تعلمون” هان ای انسانها!این پیامبر ما است که بمنظور تعلیم شما آمده است وآنچه را که جاهلید بشما می آموزد ،حال در اینکه وظیفه  این معلمان بزرگ الهی تعلیم در چه رشته هائی است ودر اینکه شاگردان کلاس جهان تا چه حدی توانستند از آنان فرا بگیرند وچه حدودی از مراحل انسانیت را پیموده اند ویا چه مقداری از آنان بر سر کلاس حاضر شده وچه اندازه غایب بوده اند واینکه بسا میشده که برخی از این معلمان وژرف اندیشان الهی کسی را بر سر کلاس پیدا نمیکرده اندویا از انبوه جمعیت محیط خود بیش از هفت و هشت نفر را پیدا نمیکرده اندمطلبی است نیاز به مراجعه تاریخ داردو از محل بحث ما بیرون است. کتابهای آسمانی  چهارمین گروه تعلیم کننده  ومربی خرد وفکر بشری ،کتابهای آسمانی است که هریک به نوبه خود وبه تناسب زمان ومحیط وجو و افکار واستعدادهای وقت ،بهترین آموزگار وتربیت دهنده بوده است:”و انزلنا معهم الکتاب لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه” کتابهای آسمانی را برای جوامع انسانی بدان جهت فرود آوردیم که در مقام اختلاف وتردید و درهمۀ موارد نیاز آنان ،جاکم باشد وآنها را به راه حق و هدف حق  وتفکر حق و رفتار وگفتار حق رهنمون باشد. دانشمندان علوم دینی گروه پنجم علماءالهی دانشمندان علوم دینی وکمالات و فضائل بشری میباشند که آنان پیوسته بهترین وسیله وقوی ترین واسطه وامن ترین طریق برای انتقال علوم انبیا به افکار انسانی و مهمترین ودلسوزترین معلمان طایفه بشر بوده اند.حقا که آنان در این راه،مجدانه ومخلصانه و عاشقانه و رئوفانه قدم برداشته اند وهمانند خود انبیاء از هیچ تلاشی دریغ نورزیده اند وپیوسته در ادوار مختلف زمان وسیر تاریخی دوران که خود انبیاءدر میان بشر نبوده اند متکفل تمام شئون آنها بوده وبهترین نوع خلافت و جانشینی را در ابعاد مربوطه انجام داده اند.این گروه از میان جوامع بشری به توفیق الهی ،خود جوش و بنحو انتخاب طبیعی اصلح برگزیده شده ومشغول  فعالیت بوده اند وسلسله آنان از اولین روز بعثت انبیاء بروز کرده وتا حال  منقرض نشده و بخواست خداوند تا جهان انسانیت باقی است باقی خواهند بود چه انکه اینان بخواست خداوند بوده و وجودشان از لوازم الوجود شرایع آسمانی وبقای تکالیف بشری میباشد  ودین الهی تا انسانی در جهان هست باقی خواهد بود. جهان هستی گروه ششم خود جهان هستی است که آئینه ای بس بزرگ وتمام نما وصاف وروشنگر .هدایت کننده وتعلیم دهنده انسانها است،وحقا که هر ذره ای از اجزاء این جهان ،معلمی است دقیق وگوینده ای است عمیق ،حاکی از عظمت حق وکاشف از صفات و متکلم از کمالات او ونه فقط از وجود حق وتوحید ذات او حکایت دارد بلکه در نزد اهل تامل و دقت نظر،معلم توحید ورسالت ومعاد وآموزگار صفات جلال و جمال خداوند است .این معلم سکوتش سخن،سکونش حرکت،حرکتش گفتار وگفتارش بیان حقایق بی شماراست. “ان فی خلق  السموات والارض و اختلاف الیل والنهار لایات لاولی الالباب”. همانا در کیفیت آفرینش آسمانها و زمین ورفت وآمد شب وروز آیه ها و نشانه هائی برای صاحبان  تعقل و ادراک است.نام این جهان در زبان قرآن واهل بیت ،” کتاب تکوین” نیز گفته شده چنانچه “کتاب مبین”نیز اطلاق شده است “ولارطب ولایابس الا فی کتاب مبین”-مافرطنا فی الکتاب من شییء”همه علوم ومعارف در این کتاب نوشته شده وما در این کتاب از درج هیچ حقیقتی  فرو گزار نکردیم.در قرآن مجید راجع بمطالعه این کتاب  وفراگرفتن دانش ها وبینش های گوناگون ترغیب شده است،درسی که این استاد برای بشر میدهد منحصر بدرس  توحید ومعارف دینی نیست بلکه همه علوم متنوع روز را تدریس میکند.این استاد،تاریخدان است واز فلسفه تاریخ نیز سخن میگوید او فیزیکدان وشیمیست وفلسفی و کیهان شناس و طبیب ودکتر در همه فنون است وانسانها تا حال هر چه فراگرفته اند،از سفره گشوده انعام این استاد عظیم الشان است.رویدادهای جهان گروه هفتم:حوادث ووقایع عالم هستی است که پیوسته بوده وهست وخواهد بود وبی تردید هر حاثه ای برای انسان عاقل کمالی است وهر رویداد تلخ وشیرین برای انسان کامل عقلی است.حواث مربوط به گذشتگان ،تاریخ است ودقت در اسباب وقوع وپی آمدها ونتائج آن ،توجه بفلسفه تاریخ ودر هر تاریخی درسی  ودر هر حاثه ای تجربه ای ودر هر تجربه ای علمی ودر پی هر علمی تربیت وتکاملی است،وانسان عاقل کسی است که از حواث تلخ دیگران درس عبرت بیاموزد ونه آنکه دیگران از حوادث تلخ وی درس عبرت گیرند،وانسان کامل انسانی است که سطور مختلف  حوادث را بدقت بخواند واز مطالب مختلف آن نیکوهایش را بعنوان سرمشق انتخاب نماید”الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه”هر رویدادی در این صحنه ،گفتاری است وشما آنچه نیکو است فرا بگیرید وآنچه زشت است رها کنید.ودراین موضوع سخنان بزرگان وروایات اهل بیت خاصه در کتاب عظیم  نهج البلاغه ،دستوری بلیغ است که یکی از بهترین استادان انسان ،رویدادهای جهان است و هر انسانی از آن باید تجربه اندوزد و آگاهی تحصیل کند.محیط زندگی گروه هشتم :محیط وجوی است که انسانی از روز اول تمییز وادراکش خود را در میان آن میبیند وبا افرادی مختلف واشخاصی گوناگون و روحیات و اخلاق وآداب ورسوم و روشهای متعدد وبیشمار روبرو میشود  که هریک میتواند در افکار انسانی  اثری بگذارد واورا بنحوی بسازد وبشکلی در آورد .این استاد گاهی بسیار خوب ویک سخن ویک فکر ونیکو روش و خوش آموز است وگاهی بسیار بد و انحرافی ومختلف القول و بدآموز است.نام این استاد را گاهی زمان  وعصر میگذارندومیگویند: “اذا صلح الزمان صلح الفرد واذا فسد الزمان فسدالفرد” صالح بودن این استاد در شاگردان  محیطش اثری بسزا دارد وفساد او نیز در فساد آنها.وسخن درباره تحقیق ماهیت این استاد وکیفیت تحصیل در کلاس درس او ودر چگونگی اصلاح خود بطوری که در تلامذه وی نیز اثر نیکو بگذارداز موضوع سخن ما بیرون است. معلمان و دبیران گروه نهم :معلمان ودبیران واساتید شخصی هر انسانی در کلاس تحصیلی وی از دبستان تا دانشگاه واز مکتب تا حوزه علمیه واز الفبا تا مقام شامخ استادی وتدریس ،کیفیت تعلیم واثرات تربیت اینان در افکار و اندیشه های  محصل نیاز به بیان ندارد. پدران ومادران وبالاخره گروه دهم پدران ومادران هرفردی از انسانها که اثری روشن در تعلیم ابتدائی و تربیت اعتقادی و اخلاقی وعملی فرزندان وشاگردان کلاس این جهان دارند.همۀ افراد وگروههای فوق معلمان عقل وخرد وافکار انسان اند وچنانچه گفته شد انسان نیز بعنوان موجودی عاقل و دارای اراده و اختیار ،معلم روان خویشتن و مربی نفس  وروح و جان خویش است و سخن  دراین بود که این طفل خردسال و کودک قابل هرگونه تعلیم وتربیت  را چگونه باید درس آموخت وتربیت نمود وتکامل بخشید تا آن باشد که خدا میخواهد وآن شود که او گفته وآن گوید که او میخواهد وآن خواهد که او میگوید وآن کند که او دستور میدهد و آن دستور دهد که میکند.آن هدفی که خداوند از خلقت نوع وی دارد همان باشد وآن رتبه ای  که خدا را در آفرینش او در نظر است به آنجا برسد وآن راهی را که برای او تعیین نموده انتخاب کند وآن رفتار وگفتار وپنداری را که بدو آموخته است اختیار نماید. عمدۀ مطلب این است و همه حرفها در اینجا است و همه دشواریها در این راه است و همه سعادتها رهین پیروزی در این گام و همه شقاوتها در گرو شکست در این مرحله است.باشد ما در آینده سخنی در این باره بگوئیم که خود گوینده را تلقین انسانیت شود وشنونده را قدمی در کمالات نفسانی پیش ببرد.انه خیر موفق ومعین. ادامه دارد.

 

17دسامبر/16

استفتائات از حضرت امام خمینی دام ظله

س_آیا نماز خواندن در اماکنی که وضعیت ملکی انها مشخص نیست صحیح است یا خیر؟ ج_در صورتی که غصب بودن محل محرز نباشد نماز صحیح است.   س­­_کسی که از محل خود به شهر دیگری رفته و در انجا سکونت گزیده است ،هنگامی که برای دیدار بستگان خود یا کار دیگری به محل اصلی خود می اید، حکم نماز و روزه ی او چگونه است؟ج_اگر آن محل،وطن او بوده و از انجا اعراض نکرده است یعنی قصد نکرده است برای سکونت به انجا برنگردد،به حکم وطن باقی است.  س_آیا به چه شهرهایی بلاد کبیره گفته میشودوآیا در ایران بجز تهران از بلاد کبیره محسوب میشود؟ ج_به شهرهایی  که از نظر عرف بسیار بزرگ و خارق العاده هستندمانند تهران فعلی بلاد کبیره گفته میشود و در حال حاضر در ایران فقط تهران از بلاد کبیره محسوب میشود.س_آیا رفتن به سربازی برای مشمولینی که مشکلاتی دارنداز نظر شرعی لازم است؟ج_باید به سربازی بروند و یا مطابق مقررات معافی بگیرندوتخلف جایز نیست. س_اگر شخصی در عبادات یا طهارت ونجاست دچار وسواس شده باشدو زیادشک کند تکلیف شرعی او چیست؟ج_نباید به شکهای خود اعتناء کند واگر اعتنا کند کار حرامی کرده است و هرعمل را بیش ازیک بار نباید انجام دهد واگر انجام دهد حرام است،وهرگاه شک در نجاست چیزی  یا صحت عملی کرد باید بنابر طهارت وصحت بگذارد واگر بر خلاف آن عمل کرد جایز نیست. س_آیا به وسائلی (جهیزیه) که دختربا درآمد کارش برای زندگی آینده تهیه می کند و ممکن است تا چندین سال مورد استفاده قرار نگیرد خمس تعلق میگیرد؟ج­­_اگر مورد نیاز اوست وباید آن را تدریجا تهیه کند خمس ندارد.  س_آیا برای فرزند (دختر یا پسر)در انجام مستحبات وشرکت در مراسم وشعائر اسلامی رضایت والدین شرط است؟ج_رضایت والدین در امر مذکور لازم نیست ولی نباید موجب اذیت آنها شود.  س_رزمندگانی که در جبهه ها هستندویا امثال آنها که صددر صد نمیدانند چند روز در یک محل میمانند ودر عین حال احتمال دارد که ده ها روز در همانجا بمانندآیا میتوانند قصداقامت ده روز کنند؟ج_اگر یقین به ماندن ده روز در یک محل نداشته باشند نمیتوانند قصد اقامت ده روز کنند ولی اگر به حال تردید سی  روز در یک محل ماندند از روز سی ویکم  نماز ایشان تمام و روزه شان صحیح است.

 

17دسامبر/16

امام خمینی ثابت و استوار از آغاز تا کنون

اختلاف

«شماها که بحق خود قیام نکردید، خیره سران بی دین از جای برخاستند ودر هر گوشه زمزمه بدبینی را آغاز  کردند وبه همین  زودی به شما تفرقه زده ها  چنان  چیره شوند که از زمان … روزهایتان سخت تر شود»   (۱۱جمادی الاول ۱۳۶۳ه.ق چهل سال پیش)

«تفرقه بین مجتمع معنایش این است  که خدای نخواسته در اسلام ،خللی واقع شود واستعمار به آرزوی خودش برسد.»

(دوم ذیحجـه ۱۳۸۳ه.ق)

«لازم است از اختلافات داخلی که بنظر میرسد که اکثرش با دستهای سازمان خیانتکار ایجاد میشودتا با خیال راحت به زندگانی  کثیف ظالمانه ی  خود ادامه دهند جداً احتراز کنید و کسانی که به همین نحو، اختالافات را دامن میزنند تقبیح کنید.»

(۲۳ربیع الاول ۱۳۹۱ ه.ق)

«از اختلافات مطلقا بطور حتم خودداری کنید که آن چون سرطانی ساری و مهلک، قشرها را فرا میگیرد وفعالیتها را فلج میکند وهدف را از یاد میبرد وچه بسا که مسیر را عوض وباعث زیان به مقصد و هدف میشود.اشخاصی را که اختلاف می اندازند یا به آن دامن می زنند از خود برانید که یا مأمورند یا سوء نیت دارند .»

(۲۳/۱۱/۵۶)

«عزیزان من !از اختلاف  که الهام ابلیس است اجتناب نمائید.»

(۱۹/۷/۵۷)

«این خیانت بر اسلام است که ما بین خودمان اختلاف بیندازیم واختلاف کنیم.این خیانت به یک ملت است که بواسطۀ اختلافات ما،این  حرکتی که در ایران پیدا شده است ،خنثی بشود….اگر خدای نخواسته این نهضت به نتیجه خودش نرسدوبخوابد،ایران واسلام ومسلمین تا ابد زیر سلطه اروپا و امریکا جان خواهد داد.اگر یک چنین نقشه ای(اختلاف اندازی)هست-هست!اگری ندارد!-اگر یک چنین چیزی را ماآن را احرازکردیم ویا احتمالش را دادیم،حکم شرع و عقل این است که باید همه با هم ،همصدا باشیم و جایز نیست که ما باهم اختلاف داشته باشیم و هر کسی یک راهی برود.»

(۹آبان ۵۷)

«تمام بدبختیهای مسلیمین برای این تفرقه ای است که بینشان هست.ملتهای مسلم باهم اجتماع کنند و حکومتها را الزام کنند که دست از تفرقه بردارند…»

(۲۰آبان ۵۷)

«خدای نخواسته بااختلاف،تمام این کشوراز بین می رود وتمام جوانهای ما باز به آن حالی که در سابق بودند مبتلا می شوند کوشش کنید در اینکه همه با هم برادر باشید.»

(۱۵/۹/۵۹)

«…هرگونه اختلاف به ضرراسلام و به نفع دشمن وبه نفع امریکا و شوروی است.من از همه توقع دارم که به حرف مفسدین گوش نکنندو هر کس ایجاد اختلاف کند،بدانید که از خارج الهام گرفته است و مقصودش از بین بردن اسلام است تا باز مثل سابق شود که در تحت سلطۀ اجانب باشیم.»

(۹/۳/۶۰)

«هرکس در محل خودش مردم را تنّبه بدهد به اینکه این اختلاف جزبرای اینکه بهم بزنند اوضاع ایران را وبازهم مسلط کنندبه ما قدرتهای بزرگ را ،چیزدیگری عایدمان نمیشود والبته ازاول هم این اختلافات یا ازجهل پیدا شده است ویا از اینکه بازدستهائی در کار بوده است که نگذارندیک مملکتی وحدت کلمه داشته باشد.»

(۱۰/۹/۶۰)

 

17دسامبر/16

انقلاب و رهبر از دیدگاه دیگران

محمد عیسی شاهدی مدیر سازمان پژوهشهای اسلامی شهر شیتاگونک بنگلادش : اکثر مسلمانان بنگلادش علاقه عجیبی به انقلاب اسلامی داشته و آرزوی برقراری حکومتی به سبک جمهوری اسلامی ایران را دارند”.  ۲۰/۱۱/۶۱

زینب ،خواهر اتریشی مسلمانی که در مراسم دهه فجر به ایران آمده بود: “هنگامی که وارد ایران شدم و چند روزی زندگی روزمره مردم ایران را از نزدیک دیدم سخت تحت تاثیر جو اسلامی حاکم بر این سرزمین اسلامی واقع شدم،به طوری که کاملا منقلب و دگرگون شدم زیرا زمانی که در اتریش بودم ،چهره رهبران اسلامی ایران را برایمان عکس واقعیت ها و حقیقت ها نشان میدادندبه طوری که کاملا منقلب و دگرگون شدم… وقتی به دیدار امام رفتم و ایشان را از نزدیک زیارت کردم برخود لرزیدم و به شدت گریستم، به طوری که این احساس ،مراتکان داد. ۲۶/۱۱/۶۱

ابراهیم عمر نماینده فدراسیون دانشجویان مسلمان کانادا:

“درغرب تبلیغات بسیار شدیدی علیه انقلاب اسلامی صورت میگیرد که از جمله روش رادیو تلویزیون ودیگر رسانه های گروهی در کانادا است که مسائل انقلاب اسلامی و همچنین جنگ تحمیلی را تحریف می کنند… برای من به  عنوان یک مسلمان که قلبش برای انقلاب اسلامی می تپد، دیدار امام بسیار امید بخش و دلپذیر و با شکوه بود وهمه آن لحظاتی که نزد امام بودم ، گرامی و عزیز است”.   ۲۶/۱۱/۶۱

عبدالرؤوف امام جمعه مسجد “صوفی شهر” درافریقای جنوبی :

در دیداری که با امام داشتیم متوجه شدم رهبر میلیونها نفر از مردم،بسیار ساده و با آرامش کامل در محیطی ساده و بی آلایش وسراسر تقوی با مردم به سر می برند و این مساله مرا تحت تاثیر فراوان قرار داد.”  ۲۶/۱۱/۶۱

رشید بن عیسی محقق و متفکر بزرگ الجزایری :

“من عاشق و شاگرد این انقلاب هستم و اخبار این انقلاب  را هر روز به وسیله روزنامه های انگلیسی که در ایران به چاپ میرسد و یا به وسیله رادیو دنبال میکنم ما اخبار این انقلاب را بطور مستمر پیگیری می کنیم چرا که هر آسیبی به آن برسد به معنی این است که به ماآسیب رسیده است… ما میدانیم که انقلاب اسلامی پیشتاز قیام جهانی اسلامی است و آنچه آن را تهدید می کند و آنچه را به عنوان تجربیات کسب میکند ، ملک مسلمانان است و باید این مسلمانان در سرتاسر جهان آن را درک کرده و از آن تجربیات استفاده کنند. برای اولین بار درمیان مسلمانان رهبر یتی در سطح عالی به وجود میآید ،رهبریتی که از میراث فرهنگی خویش برخاسته است.این رهبریت از دانشگاه های اروپا و آمریکا فارغ التحصیل نشده و با آثار غرب مخلوط نگشته است .این رهبریت در حوزه های علمی رشد کرده و دارای صفاتی است که فقهای مسلمین تعیین کرده اند : این صفات یک صفات فکری و اجتهادی و ذهنی نیست بلکه صفات اخلاقی است که شامل تقوی و زهد واجتهاد و علم مییاشد .بنابراین ، این رهبری از سیزده قرن پیش تا به حال نظیری نداشته است .ازدوران امام علی علیه السلام ـ تابه حال چنین  حکومتی وجود نداشته است. ودنبال امام خمینی پیشتازانی حرکت می کنند که دارای تقوی و شجاعت می باشند.بنابراین  هدف از تبلیغات مارساندن صدای انقلاب اسلامی به برادران مسلمان ما است. ۱/۱۲/۶۱

 

17دسامبر/16

آداب سفر(۳)

حجه الاسلام اسدالله بیات

۹- از جمله آدابی که در سفر لازم است مراعات شود وظائفی است که انسان در رابطه با وسائل نقلیه دارد وباید مورد توجه قرار بدهد مخصوصا در این عصرو زمان نوع وسائل نقلیه از قبیل اتومبیل و وانت بار می باشد ،بیش از ظرفیت بار نزند وبیش از حد افراد را سوار نکند ومقررات راهنمائی ورانندگی را با دقت مراعات کند واگر ماشین از بیت المال یا مربوط به شخص دیگری غیر از خودش است ، مثل مال خودش با آن رفتار نماید ، بیش از حد سرعت نرود ودر مصرف بنزین وروغن وغیره دقت کند که در غیر این صورت خیانت کرده و روز قیامت باید حساب پس بدهد. مراعات اینها در فرهنگ بعنوان عدالت معرفی شده است:فیض از ابن فضال از حماد گوشت فروش نقل میکند قافله شتری از کنار امام صادق«ع» عبور کرد حضرت ملاحظه فرمودند شتر بار سنگینی بار کرده است به گونه ای که از سنگینی بار، شتر نمی تواند صاف راه برود وبار حمل کند،امام«ع» خطاب به شتربان کردند وفرمودند عدالت را در مورد این شتر مراعات کن زیرا خداوند عدالت را دوست دارد. ودر حالات امام سجاد«ع»‌ نقل شده است،شترماده ای داشت با آن ناقه چهل بار بزیارت خانه خدا مشرف شده بود ویک تازیانه در آن  مدت به آن نزده بود. ودر صورتی که وسیله نقلیه مال شخصی است ودر موقع صحبت وقرار داد کاملا مشخص نماید  زمان رفت وبرگشت وتعداد بار اگر بار است وتعداد نفرات را اگر ماشین سواری است روشن نماید واز مقررات هیچ گونه تخلف نکند وبه حدیث “المؤمنون عند شروطهم”  عمل نماید واز طمع وفکر بهره کشی پرهیز کند. ۱۰-دهمین ادب از آداب سفر این است : اشیاء ضروری ومورد نیاز را از وطن با خودش ببرد تا در سفر به مشکل برخورد نکند ودر مضیقه نماند. علاوه بر اینکه زادوتوشه باندازۀ ضروری ولازم  باخود همراه داشته باشد آلت دفاع ووسائل دوخت ودارو وابزار غذاخوری ولیوانهای آب آشامیدنی وامثال ذلک هم باخود همراه داشته باشد که در سفر همۀ اینها لازم است ونبود اینها مشکل فراهم می سازد. در من لایحضره الفقیه حمادبن عیسی از امام جعفر صادق«ع» که امام در این باره اینطور دارد:لقمان روزی در وصیتی که به فرزندش داشت چنین گفت:فرزندم هر موقع که خواستی مسافرت کنی شمشیر ،چکمه ،عمامه ،کمربند،لیوان و وسائل دیگری که به وسیله آنها آب می خورند ونخ برای دوختن لباس و سوزن وداروهائی که برای خود انسان وهمراهان لازم  ومفید است با خودت همراه داشته باش وبا همراهان ،دوست و مدارا باش و زندگی مسالمت آمیز وهماهنگ با همه انتخاب کن وموافق میل آنها رفتارنما  مگر در مواردی که مطابقت میل آنها باعث عصیان وگناه الهی باشد. اسلام در این حال اجازه نمی دهد که انسان به خاطر رضایت مخلوق معصیت خالق را مرتکب شود. وهر موقع که می خواهد مسافرت داشته باشد با کمال آرامش وبا مطالعه وتدبر کارها را بررسی کندوعجله وشتابزدگی را از خود دور سازد وبا کمال طمانینه به مسافرت برود زیرا هرنوع شتابزدگی وعجله در مسافرت ومخصوصا در آغاز سفر باعث پشیمانی وندامت همیشگی خواهد بود ومعمولا به این سادگی هم قابل جبران نخواهد شد.در خاتمه آداب سفر روایتی را حماد بن عیسی از امام صادق«ع» نقل میکند وامام صادق«ع»بعنوان توصیه لقمان آورده که بسیار جامع ودقیق است که ماعین روایت رابه صورت ترجمه در اینجا نقل می کنیم وآداب سفر را پایان میدهیم تا به ابعاد دیگر حج که نیز مهم است بپردازیم : حماد بن عیسی از امام صادق«ع» نقل میکند که فرمودند:لقمان پسرش را این چنین سفارش میکند:فرزندم هنگامی که با گروهی مسافرت می کنید وبا هم کاری آغاز می نمائید در کارهای خود و کارهائی که در رابطه با آنها است که می خواهی انجام بپذیرد،با آنان مشورت کن وهیچ گاه به تنهائی تصمیم نگیر ،وبا آنها در برخوردها به شادی وخوشروئی ونشاط برخورد کن زاد وتوشه را کریمانه در میان بگذار وخسیس نباش. وقتی که از تو دعوت کردند اجابت نما واگر طلب یاری کردند کمکشان کن وبیشتر سکوت را ترجیح بده ونماز زیاد بخوان وبا مرکب و وسیله نقلیه سخاوتمندانه معامله کن ووقتی خواستند بحق گواهی بدهی ، بپذیر وبحق شهادت بده ودر مقام مشورت رای ونظر خود راصریح اعلام کن وبدون تامل ومطالعه نکرده اقدام به کاری منما واگر تو را درجلسۀ شور ومشورتی دعوت کردند،صادقانه وصریح در نشست وبرخواستها وخوردن وخوابیدنها و نماز خواندن ها با تامل وتفکر رفتار کن ،واگر نظری داری حکیمانه نظر خود را اعلام نما برای اینکه هرکسی طرف مشورت قرار گیرد و نظر خیرخواهانه وصلاح اندیشانه  خویش را اعلام نکند خداوند عالم امانت خود را از دل او بیرون می برد و درست اندیشی را از او میگیرد. واگر دوستانت صدقه ای دادند یا وامی به دیگری خواستند دهند ،با آنها همراه باش (واز کمک مالی مضایقه نکن) وبه افراد سالمندتر (ودنیا دیده تر) احترام بگذار ونصایح آنها را گوش کن واگر تو را امری کردند واز تو چیزی درخواست نمودند پاسخ مثبت ده ودست رد به سینه آنها مزن زیرا “نه” گفتن تنبلی وفرومایگی است.وقتی در محلی ودر راهی مردد شدید (و نتوانستید به تعیین برسید) بایستید وباهم مشورت کنید .وبا شور و مشورت به یک نقطه معین ومشخص که رسیدید حرکت کنید (ودر حال مسافرت هوشیارانه با مسائل برخورد کنید واز احتیاط دست برندارید و افرادی که می آیند ودیده می  شوند حرکتشان را دقیق کنترل نموده واگر حرکتهای مشکوک از آنان دیدید زیر نظر بگیرید)واگر فرد واحدی را در وسط راه دیدید مبادا راه را از او سئوال نمائید زیرا در بیابان ودور از آبادی ،یکنفر تنها مشکوک به نظر می رسد ومعمولا احتمال خطر ولغزش وانحراف وجود دارد وشاید یکی از دزدان باشد یاشیطانی باشد که شما را بحیرت وا داشته است وحتی از دونفر نیز بپرهیزید(منظور این است که افراد مشکوک وحرکتهای مشکوک وبرخوردهای مظنون را کاملا زیر نظر گرفته وکنترل نمائید).مگر اینکه به اطمینانی برسید که من نمی توانم (از اینجا)آن راببینیم زیرا انسان عاقل اگر چیزی را دید،می تواند حق را از آن درک کند،وکسی که شاهد امری است، میبینید آنچه غائب نمی بیند.اوقات نمازها را مراعات کنید فرزندم!وقتی که نماز میرسد وموقع انجام فریضه الهی میشود آن را بخاطر چیزهای دیگر به تاخیر مینداز بلکه فورا نماز را بجای بیاور وخود را از آن راحت کن زیرا نماز دین است(وباید دین را فورا ادا کرد) ونماز را با جماعت بخوان واز شرکت در جماعت غفلت نکن گرچه زیر سرنیزه باشی (در حال خطر باشی)… وقتی که در جائی می خواهی پیاده شوی ومنزل اختیار کنی قبل از آنکه بخودت برسی بوسیله نقلیه ات بپرداز  وآن را ملاحظه کن که مبادا در وسط راه معطل بماند( خوانندگان عزیز توجه داشته باشند این قسمت ترجمه به معنی است زیرا در روایت ،مرکب سواری آمده است) اگر وسیله نقلیه سالم باشد وبی عیب ، به مقصد اصلی می رساند واگر ناسالم و معیوب باشد در وسط راه می ماند ومسافر به مقصد نمی رسد واحتمالات فراوانی دنبال دارد . ودر تعبیر لقمان اینطور دارد:‌مرکب عین مسافر است یعنی سلامت ماشین و مرکب باعث سلامتی مسافر است واگر مرکب سالم نشد ومعیوب شد خطر مرکب خطر خود مسافر است چه راننده وچه بقیه مسافران قبل از آنکه سوار شوند باید باین نکات توضیح داده شده کاملا توجه کنند. کتاب الهی را تلاوت کنید. درحال سفر مواظب قرائت وتلاوت کتاب الهی باش واز تسبیح وتقدیس مولی سبحانه آنی غفلت نورز ودقت خویش را با انوار تسبیح وحمدالهی ودعاء در مقابل ذات مقدس پروردگار عالم در مواقعی که بکارهای دیگر اشتغال ندارند روشنتر گردانیده واز برکاتش بهره مند شو. (انسان مسافر  در این دید مقصدی جز خدا ندارد باید از سر تا پا مجسمه آداب اسلامی واخلاق الهی باشد وحتی در مسیر داد وفریاد نکند وآداب حرف زدن وسخن گفتن را هم کاملا مراعات نماید).[۱] اینها مجموعه دستورات وآدابی است که باید افراد در آغاز وادامه سفرشان آنها را مراعات نمایند واینها دستورات وآداب عمومی است که در تمام سفرها باید مراعات شودچه سفر بیت الله الحرام باشد ویا سفر دیگر.

 

[۱]– من لا یحضره الفقیه صفحه ۲۳۱٫

17دسامبر/16

آشنائی با سازمان حج وزیارت(۲)

تذکرات ضروری

در شماره قبل ، خوانندگان گرامی باوظائف وتشکیلات سازمان حج وزیارت آشنا شدند وشمه ای از چگونگی ونحوه انجام وظیفه وگردش کار درسازمان به اطلاع رسید . در این شماره در نظر است نکات ومواردی که معمولا بایستی در این سفر الهی مورد توجه زائران بیت الله الحرام  وخدمت گزاران حج –اعم از :خدمه کاروانها،نظار ،هیئت پزشکی ،گروه امداد،روحانیون واعضای ستادها وبه طور کلی کلیه افرادی که بنحوی در ایفای وظیفه خود خدمتی رامتقبل شده اند تذکر داده شود تا به یاری خداوند بزرگ این سفر الهی هر چه باشکوه تر برگزار شود وثمرات بیشتری عاید همه ما گردد : ۱_بطوری که در شماره قبل عنوان گردید در سال جاری به منظور انتخاب مدیران کاروان واجدشرایظ ذی صلاح ،هیئت تعیین صلاحیت تشکیل شد وبر اساس شرایط وضوابطی که به تصویب شورای عالی حج وزیارت رسید، کار رسیدگی به پرونده ها را آغاز نمود وبا توجه به عملکرد مدیران گروه سال گذشته ومطالعه گزارش نظار ونظرات حجاج ،نمراتی را برای آنان به عنوان امتیاز در نظر گرفت وواجدین نمرات بیشتر را بعنوان مدیر کاروان حج سال ۱۳۶۲ انتخاب نمود. ضمنا چون در نظر بود که در سال جاری تعداد بیشتری از زائران در این کاروان اعزام شوند، کاروانها به سه دسته ۱۰۰،۱۵۰و۲۰۰ تقسیم شدند وبر مبنای نمرات بیشتر طبق ضابطه به مدیرانی که امکان پذیرائی وکارائی بیشتری دارند ،به ترتیب ۲۰۰ و۱۵۰ویکصد نفر زائر داده شد وقرار داد لازم با آنها منعقد گردید و هم اکنون مدیران کاروان نسبت به ثبت نام زائران خود اقدام نموده ومدارک لازم را جهت صدور گذرنامه به سازمان تسلیم نموده اند که بلافاصله جهت صدور به اداره گذرنامه تحویل و متدرجا بدون فوت وقت جهت ویزا به سفارت عربستان تسلیم می شود. ۲- چون در سال جاری قرار داد منعقده با مدیران کاروان به صورت امانی خواهد بود ، با توجه به تجربیات سال گذشته برای هر یک از کاروانها ناظری در نظر گرفته شده که اهم وظائف ناظر ،کنترل وثبت اقلام هزینه کاروان می باشد. ناظرین در گروههای حج مستقر می شوند وهر ۲۵نفر آنها تحت نظر یک سر ناظر انجام وظیفه می نمایند. شورای سرناظرین در شهرهای مکه ومدینه مستقر شده وبه کلیه امور مربوط به نظار رسیدگی واتخاذ تصمیم خواهند نمود ضمنا به منظور آموزش نظار ، کلاسهای توجیحی تشکیل شده واخیرا نیز در سمینار سه روزه ای که در تهران تشکیل گردیده شرکت کرده اند در این سمینار پس از اعلام دروس کلی برنامه وذکر هدف وتشکیل این سمینار،به نظار شرکت کننده نحوه گزارس نویسی ،حسابداری ،حدود وظائف آنان ،فلسفه  حج در بعد عبادی و عرفانی ، شناخت ملل اسلامی ، جغرافیای عربستان ، فلسفه حج در بعد سیاسی واجتماعی و جهان بینی واصول عقاید آموزش داده شده وسعی گردیده که ناظرین در انجام وظیفه ای به عهده خواهند گرفت توجیه شوند. ۳-هیئت تعیین صلاحیت وانتخاب خدمه کاروانهای حج  تشکیل شده وجهت رسیدگی و تحقیق پیرامون صلاحیت خدمه به استانها  اعزام شده و کار انتخاب خدمه نیز رو بپایان است و بطوریکه در شماره قبل گفته شد ، مدیران کاروان موظفند در گروهای ۱۰۰و۱۵۰ و ۲۰۰ نفری بترتیب ۲-۳-۴نفر از ماموران پذیرائی خود را از ۱۰نهاد که اسامی آنها اعلام شد، انتخاب ومعرفی نمایند. افراد معرفی شده بایستی عضو وشاغل  در نهاد معرفی کننده باشند.بقیه خدمه  کاروان شامل معاون ، دستیار ، آشپز، کمک آشپز، آبدار، کمک آبدار  و سایر ماموران پذیرائی باید دارای ضوابط و شرایطی باشند که قبلا به دفاتر حج وزیارت استانها ابلاغ شده ،این افراد از طرف مدیر کاروان انتخاب ومعرفی شده اند وتاکید گردیده هیچ مقام وارگانی آنها را به مدیران گروه معرفی ننمایند. بدیهی است از خدمه کاروانهاتعهد لازم کسب می شود ودر صورتی که بعدا مشخص گردد که خدمه کاروان در واقع بعنوان زائر ودر ظاهر به صورت خدمه به حج اعزام شده ، تصمیمات مقتضی درباره مدیران کاروان مربوط اتخاذ خواهند شد. لازم به توضیح است که از خدمه کاروان به هنگام معرفی مصاحبه از نظر کلی ووظیفه ای که به عهده آنان محول خواهد شد ودر ارتباط با سفر حج آزمون به عمل آمده وافراد واجد شرایط لازم برگزیده شده اند. ۴-دفتر تبلیغات حج در سال جاری با تشکیل کمیسیونها وجلسات متعدد کار بررسی متقاضیان روحانی کاروان را انجام داده وبر اساس ضوابطی که قبلا به تصویب رسیده نسبت به انتخاب افراد ذی صلاح اقدام نموده ، واسامی آنها را ابلاغ واعلان نموده است. مدیران کاروان مجازند روحانیون کاروان خود را از بین افرادی که مورد تایید دفتر تبلیغات قرار گرفته اند انتخاب نمایند. بدیهی است مسئولیت ووظیفه روحانیون کاروانهای ارشاد وراهنمائی  زائران وآموزش اعمال و مناسک حج بوده وشرح وظایف آنان بتفصیل از طرف دفتر تبلیغات تهیه ودر اختیار آنان قرار خواهد گرفت واز طرف دفتر تبلیغات حج جلسات آموزشی ترتیب داده خواهد شد تا هرچه بیشتر روحانیون به وظایف خطیری که دارند آشنا شوند ۵_به منظور اعمال نظارت واداره امور حج در کشور عربستان ، ستادهای حج در شهرهای جده ،مدینه ومکه مستقر می شوند. ستادهای مذکور با استفاده از خدمات امداد گران –گروه رسیدگی به شکایات_ بازرسان –ماموران پست وتلگراف- گروههای ایمنی –خبرنگار وغیره در خدمت زائران به طور شبانه روزی فعالیت داشته وآماده خدمت وکمک رسانی می باشند.ترتیب رفت وبرگشت زائران توسط ستادهای –حمل ونقل در یک برنامه منظم با هکاری هواپیمائی جمهوزی اسلامی ایران داده شده وقسمت اعظم  برنامه های اجرائی انجام وبقیه در شرف اتمام است. ۶_در سال جاری سازمان مصمم است اهم اقلام غذائی مصرف کاروانهای حج را راسا تهیه نموده ودر اختیار کاروانهای حج قرار دهد . به همین جهت گروه تدارکات مواد غذائی را به طور محدود به کشور عربستان اعزام نموده تا گروه با استفاده از تجارب گذشته نسبت به تهیه وتامین مصرف گوشت ،مرغ ،ماهی،نوشابه ،برنج ،قند،شکر،چای ؛روغن ومیوه زائران اقدام نمایند این اقلام علاوه بر یکنواخت کردن پذیرائی در کاروانها در مصرف ارز وکاهش قیمتها نیز تاثیر فراوان خواهد داشت ودر هزینه ها صرفه جوئی بعمل خواهد آمد. ومهمتر از همه ،چون بااعزام نمایندگان سازمان در ذبح گوسفند ومرغ خریداری شده نظارت خواهد شد، برای زائران این اطمینان حاصل خواهد گردیدکه مقررات ذبح اسلامی کاملا رعایت شده است ۷_هیئت پزشکی حج متشکل از کادر درمانی وبهداشتی مجهز به تخصصهای  پزشکی وبیمارستانها ودرمانگاهها با پرسنل مربوط در جده ،مدینه ،مکه ،منی وعرفات آماده انجام هرگونه کمکهای درمانی وبهداشتی می باشند.این هیئت قبل از عزیمت زائران با تجهیزات کافی به عربستان اعزام خواهد شد ودستورالعمل درمانی وبهداشتی را برای حجاج بیت الله الحرام ارائه خواهند نمود. سازمان حج وزیارت از خواهران وبرادران زائر تقاضا دارد به لحاظ حفظ سلامت وتندرستی خود به نکات بهداشتی ودرمانی دقیقا توجه فرمایند. ۸_ گروه اجارد منازل در شهرهای مکه ومدینه با وجود تضییقات وکارشکنی های دولت عربستان به تعداد محدود اعزام شده وبه دلایل مذکور عزیمت این گروه با تاخیر زیاد انجام گردید وطبیعی است که در سال جاری با مشکلات زیادی در مورد دوری خانه ها از حرمین شریفین ونامناسب بودن قسمتی از خانه ها ونداشتن تجهیزات کافی از جمله وسایل خنک کننده مواجه خواهیم بود. زائران محترم بایستی با روح ایثارگر خود وبا توجه به حقایق یاد شده با این قبیل مسائل برخورد منطقی داشته باشند. البته سازمان کمال سعی وکوشش  خود را به کار خواهد بست تا موجبات رفاه وآسایش حجاج بیت الله الحرام را فراهم نماید. ۹_برنامه عزیمت پرواز های زائران از پنج ایستگاه که عبارتند از فرودگاه مهرآباد تهران _تبریز_ مشهد _اصفهان وشیراز تا ورود به عربستان به انجام مناسک وبازگشت ومراجعت آنان به ایران دقیقا با ذکر جزئیات پیش بینی شده وحتی چگونگی پذیرائی آنان در منی وعرفات تبیین وبه مدیران کاروان ابلاغ گردیده ونسخه ای از دستورالعمل اجرائی نیز در اختیار ناظرین کاروانها قرار خواهد گرفت. بنابراین در صورتی که خواهران وبرادران زائر بوجود نارسائی ومشکلی در این زمینه برخورد می نمایند، جا دارد با کمال خونسردی ومتانت  درآغاز تذکرات لازم را به مدیر کاروان بدهند ودر صورت ترتیب اثر ندادن به ناظر وحتی ستادهای حج مراجعه ورفع مشکل نمایند وسعی نمایند باخودداری از هر گونه درگیری ومناقشه، صبر وحوصله کافی به کار بندند وبا شتابزدگی به قضاوت یکطرفه ننشینند ووظائف وتعهدات سازمان ومدیر کاروان را با توجه به امکانات وشرایط اقلیمی مورد نظر داشته باشند. ۱۰_روحانیون کاروانها که هریک یا دونفر (حسب تعداد زائران گروه) از آنها در کاروانها مستقر هستند ،وظیفه ارشاد وراهنمائی وپاسخ گوئی به سئوالات خواهران وبرادران در زمینه اعمال و مناسک و احکام دینی هستند. زائران محترم بایستی دقیقا به مسائل خود توجه نمایند که خدای نکرده به علت سهل انگاری ویا نداشتن حکم مسئله ای با بطلان اعمال ویا نقص آن مواجه نشوند و انشاءالله حجی مقبول بجای آورند. ۱۱_چون مسائل ایمنی در این سفر روحانی نیز حائز اهمیت است زائران بایستی دقیقا به دستورات ایمنی که از افراد سازمان امور ودفاع غیر نظامی انتخاب واعزام می شوند وبه موقع جهت ارائه طریق ودادن تعلیمات لازم درباره محل نصب واستفاده وسائل خاموش کننده وسایر پیشگیریهای لازم مراجعه می نمایند .توجه فرمایند تا خدای نکرده حادثه ناگواری برای آنان وکاروان آنها ایجاد نشود ۱۲_برخورد  زائران گرامی ونحوه ظاهر شدن آنان در انظار عمومی ،آن هم در محیطی خارج از کشور خودشان که هزاران نفر از خواهران وبرادران مسلمان بازبان فرهنگ وملیت متفاوت شرکت دارند، معرف شخصیت آنها است. زائران ایرانی باید توجه داشته باشند که بعنوان پیام آور انقلاب شکوهمند اسلامی ایران در این کنفرانس عظیم جهانی شرکت می نمایند وباید از هر جهت در رفتار وگفتار ونحوه برخورد ولباس پوشیدن ،اردو وسرمشق سایر زائران باشند.

17دسامبر/16

بررسی وترجمه آزاد مبحث انفال قسمت نهم

آیت الله محمدی گیلانی

نوشته آیت العظمی منتظری

وجوب تأسیس حکومت اسلامی

ازبیان گذشته روشن شد که در هر عصری از اعصار ولودر در عصر غیبت امام زمان «ع»-ناگزیر فردی را که شایستگی حکومت واجرای احکام اسلام وحدودش را دارد موجود خواهد بود که در صورت تصدی زعامت وفرمانروائی اطاعتش واجب است ،وقدر متقین از فرض مذکور همانا فقیه شجاع صاحب تدبیر زمان شناس،خبیر به نیازمندیهای انسان،توانا اجرای  حدود واحکام اسلام است.اخباری که بر مقام ارجمند ولایت فقیه دلالت دارد بسیار است که در جای خود ذکر گردیده است و از آن جمله این عبارتست که در تحف العقول از سبط شهید رسول الله _صلی الله علیه و آله _سیدالشهداء «ع» نقل نموده است :”ذلک بانٌ مجاری الامور والاحکام علی ایدی العلماءبالله الامناء علی حلاله و حرامه”. _اینکه گفتم در میان مصائب مردم مصیبت شما علما از همه بزرگتر است) بدین جهت است که مجرای امور واحکام پیاده نمودن آنها در سطح جامعه بدست دانشمندان الهی وفقها که امین خداوند متعال بر حلال و حرام اویند میباشد_که متاسفانه در حفظ چنین مقامی مغلوب گردیده اید و دیگران بر آن مقام چیره شده اند. وفوق بیان امام شهید«ع» ،بیان خداوند متعال است که در آیه ۳۵از سورۀ مبارکه یونس«ع»میفرماید:” `yJsùr& ü“ωöku‰ ’n<Î) Èd,ysø۹$# ‘,ymr& cr& yìt6­Gム`¨Br& žw ü“Ïd‰Íku‰ HwÎ) br& 3“y‰ökç‰ ( $yJsù ö/ä۳s9 y#ø‹x. šcqßJä۳øtrB ”

-آیا کسی که خود راهنمای بسوی حق است به پیروی

سزاوارتر است یا آنکس که راه نمیبرد مگر آنکه راهنمایی شود؟!چه شده شما را،چگونه داوری میکنید؟.و از کتاب سلیم بن قیس از امیرالمؤمنین_علیه السلام_است که رسول الله «ص » فرمودند: “ما ولٌت امٌه قطٌ امرها رجلاوفیهم اعلم منه الا لم یزل امرهم یذهب سفا لا حتی یرجعوا الی ما ترکوا” _هرگز امتی مردی را ولایت دار بر امورشان قرار ندادند در حالی که دانشمندتر از آن مرد در میانشان بوده ،مگر آنکه همواره امورشان رو به سراشیبی وسقوط خواهد بود تا آنکه بازگشت به آن کسی که اورا ترک کرده اند بنمایند. چرا چنین نباشد؟وحال آنکه فقهاء ما _رضوان الله علیهم_اموری بنام امور حسبیه ذکر کرده اند و فرموده اند که این امور بالضروره اهمالشان جائز نیست وتولی وتصدی نسبت به آنها لازم است مانند تصرف در اموال یتیمان وغائبان وقاصران بطریقه احسن،وقدر متقٌین از اشخاصی که میتوانند در این امور تصرف نمایند فقیه عادل را قرار داده اند. این جا است که سئوال انگیز است ومیگوئیم : آیا مهمل گذاشتن مال صغیر وسفیه  وغائب حرام و مقطوع الفساد است و اما مهمل گذاشتن جوامع اسلامی حرام و مقطوع الفساد نیست؟!! واین همه هرج ومرج ها وسلطه طاغوتیان را بر آنان باید نادیده گرفت وآنان را با همۀ این گرفتاریها یله و رها نمود تا آنکه حضرت صاحب الامر «ع» ظهور فرماید و فقهاء عظام نسبت به تدبیر امور و ادارۀ شئونشان هیچگونه وظیفه ای ندارند؟!! (ای لعنت خدا بر عافیت طلبی و تن آسائی) پس  روشن گردید که تأسیس حکومت اسلامی بهر نحوی که ممکن است واجب میباشد، وبخاطر عدم تمکن از تأسیس حکومت تام،جائز نیست که قدر میسور وممکن آنرا متروک گذاشت ،وعقلائی نیست که بجهت عدم توانائی وادراک وپیاده نمودن تمام حکومت اسلامی در همۀ ابعاد _ همه حکومت را در همه ابعادحتی ابعاد میسورش یله و رها کنیم وبدیهی است که در اینصورت حکومت اسلامی برای اداره شئون امت محتاج به امور مالی ومالیات است ولزوما مرجع ودعاوی ومشاجرات ومخاصمات امت وخمس که در روایت محکم ومتشابه از آن به “وجه الاماره”یعنی مالی  که مربوط به حکومت وفرمانروایی است تعبیر گردیده است وهمچنان سایر امور مالی باید در اختیار حکومت اسلامی قرار گیرد که از ان جمله است انفال یعنی اموال عمومی که باید تحت سلطه حکومت قرار داده شود تا از آن در مصالح حکومت و امت بهره برداری نماید،زیرا همان ملاک ومناطی که ایجاب میکند تا انفال ودیگر اموال در اختیار امام –علیه السلام_در زمان ظهورش قرار گیرد ،همان مناط وملاک است که ایجاب مینماید که در عصر غیبت آن حضرت –ارواحنا فداء-در اختیار نواب آن بزرگوار قرار گیرد و الا اداره شئون حکومت و اجرای عدالت اجتماعی وقطع ریشه های اختلاف وفصل خصومات و تشاجرات امکان پذیر نمیباشد.بلی امامهای دوازده گانه ما _ علیه السلام_معصومند ونواب گرام-دامت برکاتهم – معصوم نیستند اما عمال و کارگردانان حکومت معصوم و ولی فقیه ،تماما غیر معصومند واز این جهت متساویند وبسا که در انجام وظائف معصیت یا خطا میکنند  ولی با این همه ،اهمال ولایت امور وعدم تاسیس حکومت حقه ،حرام است وبه یقین که حکومت ناقص ،اولی  از هرج ومرج است  وهمانطور که گفتیم :عقلائی نیست که بدلیل ناتوانی  بر تشکیل حکومت تام ،حکومت ناقص را یله ورها کنیم وجمله نورانی مشهور “مالا یدرک کله لا یترک کله”بیانگر همین اصل عقلائی است. علیهذا انفال در عصر غیبت امام عصر _عجل الله تعالی  فرجه الشریف_برای مسلمین عموما ویا شیعه خصوصا حلال است النهایه زمام آن بدست حکومت حقه است که طبق نظر خویش در آن تصرف نموده ومتصدی  توزیع وتقسیم وبهره گیری از آن به نفع اسلام ومسلمین گردد ،وناچار بر مردم واجب  است که از آن اطاعت نموده و اوامرش  را اجراء  کنند وچه فرقی است بین سهم امام  که وجوب ایصال  آن را به فقیه ،فتوی داده اند ،و بین انفال  در صورتی که هر دومربوط به منصب امام و حکومت میباشد  نه به شخص امام؟این بود خلاصه نظر ما در همۀ انفال وجمیع مالیاتهای اسلامی در عصر غیبت امام_علیه السلام_واکنون که با نظر ما آشنا شدی  میگوئیم :که در مسئله اخیر .از کتاب خمس نقل برخی از اقوال در تحلیل مناکح ومساکن و متاجر وتفسیر آن به مقداری که مرتبط به باب خمس بود گذشت،و اینک اقوالی را که مرتبط به انفال است ذکر میکنیم وناگریز نقل بعضی از آنها تکراری خواهد بود که از خوانندگان گرامی پوزش میخواهیم وامید است که در تفسر عناوین سه گانه :”مناکح ومساکن ومتاجر “به آنچه که در کتاب خمس ذکر کرده ایم مراجعه فرمایند.[۱] از غوالی اللئالی نقل شده که از امام صادق «ع» سئوال شد و به آن حضرت گفته شد :”یا ابن رسول الله ،ما حال شیعتکم فیما خصٌکم الله به اذاغاب غائبکم واستتر قائمکم ؟ فقال «ع» :ما انصفناهم ان آخذناهم  ولا احببناهم ان عاقبناهم بل نبیح لهم المساکن لتصح عباداتهم ،و نبیح لهم المناکح لتطیب ولادتهم ،ونبیح لهم المتاجر لیزکٌوا اموالهم” _ای فرزند رسول الله ،چگونه خواهد شد حال شیعیانتان دربارۀ اموالی که خداوند متعال آنها ر ا به شما اختصاص داده ،هنگامی که امام غائب شما پنهان وحضرت قائم از انظار مستور گردد؟فرمودند:در چنین صورت اگر ما شیعیان را مؤاخذه کنیم با آنان به نهضت و عدالت عمل نکرده ایم ودوستار آنان نیستیم  اگر آنان را مورد عقوبت قرار دهیم بلکه مسکن ها را برایشان در حال غیبت امام قائم_ علیه السلام _مباح میکنیم تا عبادتشان صحیح واقع شود ،مناکح را جهتشان حلال میکنیم که طیب ولادت یابند ومتاجر را اباحه مینمائیم تا اموالشان پاکیزه شود.سند خبر مذکور ضعیف است وعناوین سه گانه یاد شده جز در این خبر مرسل در اخبار دیگر  نیست. وشیخ الطائف  _قدس سره_در کتاب نهایه میفرماید:”اما در حال غیبت،برای شیعیانشان تجویز فرموده اندکه در حقوق ائمه اطهار _ علیه السلام _از قبیل  خمس و غیره وتصرف نمایند،النهایه در آن چیزی از ضروریات معشیت آنان به شمار می آید مانند مناکح ومتاجر و مساکن ،واما در غیر این امور  به هیچ وجه ودر هیچ حال برایشان تصرف جایز نیست. ومثل  همین بیان را در مبسوط نیز دارد .ودر کتاب تهذیب میفرماید:”اما غنائم ومتاجر ومناکح وآنچه که جاری  مجرای اینها است که خمس آن متعلق به امام_ علیه السلام _است ،برای ما شیعیان مباح فرموده اند واجازه تصرف در آن به ما داده اند… واما زمینهای خراج وزمینهای انفال  و اراضی که اهل آن از آن کوچ کرده اند ،تصرف در آنها را نیز ما مباح میدانیم مادامی که امام  _ علیه السلام _غائب است ووقتی ظهور میفرمایدحسب رای مبارک خود عمل خواهد فرمود”. وسلار _رضوان الله علیه _در کتاب مراسم میفرماید:”وانفال نیز متعلق به امام _ علیه السلام _است و آن عبارتست از هر زمینی که به وسیله ی فتح بچنگ آمده … و جایز نیست بر احدی که در آن تصرف نماید مگر به اذن امام _ علیه السلام _و چنانچه  با اذن امام در آن تصرف کند چهار پنجم در آمدخود و یک پنجم آن به امام تعلق دارد ولی در این عصر غیبت ،تصرف در آن را برای ما حلال فرموده اند از باب کرم وتفضل  خاصی که بما دارند”،ظاهر کلام سلار تحلیل انفال است نه خمس چنانکه مخفی نیست . وحلی _علیه الرحمه_در سرائر میفرماید:”و اما در حال غیبت و زمان غیبت ،برای شیعیانشان تجویز فرموده اند که در حقوقشان از آنچه متعلق  به خمس و غیره است تصرف نمایند،النهایه در آن اموری که برای معشیت ضروری است از قبیل  مناکح ومتاجر ومساکن…واما در غیر این امور سه گانه،تصرف در هیچ حالی جایز نیست”.و محقق _قدس سره_در شرایع میفرماید:”اباحه  مناکح ومساکن ومتاجر در حال غیبت ثابت است اگر چه تمام اینها  یا بعضی از اینها متعلق به امام«ع»باشد ،و قدر سهم افراد موجود از باب خمس واجب نیست که اخراج شود”. و در کتاب جهاد  شرایع فرموده :آنچه که در وقت فتح موات بوده اختصاص به امام _ علیه السلام _دارد واحیاء آن بدون اذن امام _ علیه السلام _در حال حضور جائز نیست و در غیبت احیاء کننده بدون  اذن امام _ علیه السلام _مالک آن میگردد”. و در کتاب نافع ،بعداز  ذکر انفال فرموده:”تصرف دراموال مختص به امام علیه السلام در حال حضورش بدون اذنش جایز نیست و در حال غیبت ،تصرف در مناکح بلا مانع است ،وشیخ الطائفه_ علیه الرحمه_مساکن و متاجر را بجواز تصرف الحاق  کرده اند”. و علامه _قدس سره_در تذکره میفرماید”ائمه اطهار _علیهم السلام_چه در حال حضور و چه در حال غیبت تصرف در مناکح ومساکن ومتاجر را برای شیعیانشان مباح فرموده اند،زیرا خلاصی از گناهان بدون اباحه این امور امکان پذیر نیست چه آنکه این امور سه گانه از بزرگترین انواع مورد نیاز است”. ودر کتاب جهاد تذکره فرموده :”زمین مخروبه وموات وفراز کوهها ومعبرهای سیل و بیشه ها که از انفال ومختص به امام«ع» است ،جائز نیست بر احدی که بدون اذن در حال حضور امام«ع»در آنها تصرف کند ودر حال غیبت امام«ع» برای شیعه تصرف در آنها جایز است زیرا ائمه اطهار _ علیهم السلام _برای شیعه در عصر غیبت تصرف در این امور را مباح فرموده اند”ودر کتاب منتهی فرموده:”ائمه«ع»برای شیعیانشان چه در حال ظهور وچه در حال غیبت ،مناکح را مباح فرموده اند،و همه علماء ما رأیشان  همین است و شیخ الطائفه _قدس سره_مساکن ومتاجر را بجواز تصرف ملحق فرموده اند”.ودر مبحث جهاد منتهی فرمود:”بیان کردیم که زمین مخروبه و موات وفرازکوهها و معبرهای سیل وبیشه وجنگلها از انفال و مختص به امام «ع» است بر احدی جائز نیست که در حال ظهور امام بدون اذنش در آنها تصرف کند و در عصر غیبت امام _ علیه السلام _برای شیعه بمجرد اذن تصرف آنها جائز است”.وپوشیده نماند آنکه بعضی از عبارات مذکوره اختصاص به انفال داردوبعضی شامل خمس و انفال هر دو میباشد.ولی در کتاب مختلف از ابی الصلاح الحلبی «ره»مطلبی ذکر فرموده که حاصل آن این است: “و لازم است بر کسی که چیزی از اموال انفال را عهده دار است آنکه طبق دستوری که بیان کرده ایم عمل نماید باین تقریر  که حصه خمس را جدا کند زیرا تمام انفال حق امام «ع»است و چناچه مکلف اخلال به تکلیف واجبش از پرداخت خمس و انفال ،بنماید خداوند متعال را معصیت نموده و مستحق لعن عاجل و عقوبت اخروی است وتصرف در آنها بصرف ورود بعضی از اخبار جائز نیست زیرا وجوب خمس وانفال ثابت است بنص قرآن واجماع امت وبدلیل اجماع آل محمد_صلوات الله علیه وعلیهم_بر ثبوت خمس وکیفیت استحقاقشان وحمل آن به محضرشان وبقبض آنان رساندن و مدح پرداخت کننده وذم اخلال کننده ،علیهذا رجوع وبازگشت از این تکلیف ثابت شده،به محض اخبار شاذه جائز نیست “. چنانکه ملاحظه میفرمائید ابوالصلاح _قدس سره_منکر اباحه و رخصت در مطلق خمس وانفال است.وشخ مفید _علیه الرحمه_در مقنعه میفرماید:”بر احدی جائز نیست در اموال انفال که بر شمردیم بدون اذن امام«ع»عمل و تصرف نماید و چناچه با اذن امام عمل کند چهار پنجم از در آمد آن متعلق به خود ویک پنجم آن متعلق به امام است واگر کسی بدون اذن امام «ع»در انفال تصرف وعمل کند ،حکم وی حکم عاملی است که در ملک غیر بدون اذن او عمل کرده است”. ودر همین مقنعه نیز فرموده :”انفال چنانکه قبلا گفتیم از خالصه جات امام_ علیه السلام _است اگر بخواهد تقسیم کند واگر خواست میبخشد واگر خواست وقف می  فرماید،و هیچ فردی از امت بهره واستحقاقی در آن از غیر ناحیه مقدس او ندارد”. وشهید اول _قدس سره _در دروس میفرماید:”اشبه بقواعد تعمیم اباحه انفال در حال غیبت است،مانند تصرف در زمینهای موات وبیشه ها وجنگلها ومعدنها ودرختها وگیاهانی که در آنها است ودلیل  بر آن  فحوای روایت یونس وحارث است بلی میراث من لاوارث  له مباح نیست مگر از برای  فقراءبلد میت”. وشهید ثانی در کتاب روضه میفرماید:”مشهور آن است که این انفال در حال غیبت مباح است،بنابراین تصرف در زمینهای انفال با احیاءو اخذ هرچه در آن است از قبیل درخت وغیره جایز است بلی میراث بلا وارث،به فقراء بلد میت و همسایگان وی اختصاص دارد چون روایت بخصوص وارد شده است و بعضی ها فرموده اند که به مطلق فقراء اختصاص دارد چون مخصص ضعیف است و همین رأی بنظر ما قوی است وبعضی ها فرموده اند فرقی بین میراث مذکور وانفال دیگر نیست”. ودر کتاب حدائق است:”ظاهر فتوای مشهور در اینجا تحلیل  انفالی است که فقط متعلق به مناکح و مساکن و متاجر است واما در غیر این امور خلاف جاری است بنحوی که در خمس گذشت. وظاهر بیان گروهی از متاخرین رای به تحلیل انفال است مطلقا که ظاهراخبار هم همان است”. میگویم :که در نقل اقوال سخن بدرازا کشید وظاهرا موجب ملال خاطر خوانندگان گرامی شد ولی چون مسئله مذکور،عام البلوی میباشد ،چاره ای از استقصاء اقوال نبوده است.وما قبلا بیان کردیم که انفال،اموال عمومی است که دست توانای آفرینش ،برای رفع نیازمندی های بشر آفریده است،النهایه زمام اختیار آن بدست امام «ع»سپرده است که بنحو عادلانه تر وشایسته تری توزیع  فرماید،و عدم تحلیل  از جانب ائمه اطهار در عصر غیبت ،برای همۀ مسلمین ولااقل جهت شیعیانشان که دست بدامان  آنانند ،غیر متصور است خصوصا نسبت به زمینها ومعادن وبیشه ها و جنگلها که معشیت انسانی برآنها توقف دارد،واکثر اصحاب ما اگرچه اباحه را به مناکح ومساکن ومتاجر اختصاص داده اند ولی گمان نمیرود که آنان تحلیل اراضی ومعادن ونحو آنها را ممنوع دانسته باشند. وشگفت از ابی الصلاح است که منکر تحلیل مطلقا گردیده بلکه از شیخ مفید نیز که متعرض تحلیل  زمینها  ونظیر آن نشده است در صورتی که ادله تخمیس معادن واحیاء اراضی موات از واضحترین دلائل بر تحلیل است مضافا بر آن ،سیرۀ مستمره از عصر ائمه_ علیه السلام _بر تصرف در انفال بدون ردع ومنع از ناحیۀ مقدس آنان ،خود دلیلی دیگر بر اباحه وتحلیل است. ادامه دارد.

 

[۱]–  مترجم :برای آنکه خوانندگان ارجمندبر عناوین سه گانه اجمالا مطلع شوند،قطعه ای از عبارت استادمعظم ،مؤلف محترم-مدظله العالی-را از کتاب خمس ترجمه میکنم. تفسیر عنوانهای سه گانه در کلمات قدماء از فقهاء ما دیده نمیشود اما متاخرین از فقها متعرض تفسیر آنها شده اند مانند شهید اول وثانی .در دروس ومسالک ،ودر حاشیه شهید بر قواعد علامه ،وصاحب حدائق و بعض دیگر با ختلاف تعبیر وتفسیری که در بیان آنان است.در مناکح دو تفسیر از رؤسای مذهب ما در دست است:۱-مراد از حلال بودن منکوحه ها در عصر غیبت طبق روایات ،همانا کنیزکانی است که از دارالحرب اسیر گردیده اند-گرچه همه آنها ملک امام است چنانچه بدون اذن آن حضرت به غنیمت گرفته شده اند وبرخی از آنها ملک امام است  اگر با اذن او بوده  است-که جائز است خریداری و آمیزش با آنها .۲- مراد کنیزکانی است که  ثمن آنها از ارباح مکاسب یا از اموال دیگری  که در آنها خمس است پرداخت شود وهمچنین تادیه مهریه های  زنان از اینگونه اموال ،پس این اصناف منکوحات در عصر غیبت حلال میباشد. ودر مساکن سه جور تفسیر شده است:۱-مراد از حلال بودن  مساکن در عصر غیبت  طبق روایات مسکن هایی  است که از کفار به غنیمت گرفته شده است.۲- مسکنهایی که در زمینهای مختص به امام مانند اراضی موات وفراز کوهها وامثال اینها بنا میشود یعنی زمینهائی که از اقسام انفال است.۳-مسکن هایی که با ثمن ومالی که متعلق خمس بود.مانند ارباح مکاسب وغیر آن،قبل از پرداخت خمس خریداری شود ودربارۀ متاجرچهار تفسیر است ۱- آنکه مراد از حلال بودن متاجر در زمان غیبت امام_ علیه السلام _حسب اخبار همانا غنائم جنگی است که در عصر غیبت خریداری میشود.۲-مالی است که از اکتساب زمین واشجار مختص به امام «ع»بچنگ آید که از بازگشت آن به انفال است .۳-مالی است که از اهل خلاف یا کفار که بخمس معتقد نیستند،خریداری شود.۴-مال خریداری از کسی که خمس نمیدهداگر چه معتقد بخمس است،میباشد.

17دسامبر/16

نگاهی به رویدادها

جنگ

  • ۵۰درصد از پادگان چومان عراق و شش انبار مهمات دشمن منهدم شد ۲۰/۵
  • یک فروند هلی کوپتر توپ دار مزدوران صدام سرنگون شد.۲۰/۵/۶۲
  • مزدوران بعثی ،اندیمشک را با دو موشک به خاک و خون کشیدند.۲۲/۵/۶۲
  • گلوله های منور ایران ۴۵ دقیقه آسمان شهر بصره را روشن کردند .۲۵/۵/۶۲
  • ستون موتوری دشمن در منطقه دربند عراق زیر آتش ایران متلاشی شد.۱/۶/۶۲
  • ارتفاعات استراتژیک مثلث سنقر قروه و کامیاران آزاد شد.۳/۶/۶۲
  • یک فروند هلی کوپتر صدامیان درمنطقه عملیاتی پیرانشهر سرنگون شد.۵/۶/۶۲
  • بمبارانهای هوایی مزدوران بعثی صهیونیستی ۴۶ نفر را در مریوان به خاک و خون کشید. یک ستون از خودروهای نظامی عراق در جاده فاو- بصره بکلی متلاشی شد.۱۳/۶/۶۲
  • تاسیسات پادگان گرمک عراق زیر آتش سیگین ایران قرار گرفت.۱۶/۶/۶۲

عمران

  • تولید برق کشور بعد از انقلاب با سه برابر افزایش به ۵ هزار مگاوات رسیده است . ۱۹/۵/۶۲
  • ۳۳۷میلیون ریال اعتبار برایب باز سازی مناطق جنگی خوزستان اختصاص یافت. ۲۲/۵/۶۲
  • ۲۱۴مدرسه در مناطق محروم آذربایجان غربی احداث شد.۳۰۵/۶۲
  • ۴ میلیون و ۴۴۰هزار متر مربع زمین به کشاورزان استان یزد واگذار شد.۱/۶/۶۲
  • ۷۲۰میلیون تومان اعتبار دراختیار جهاد سازندگی آذربایجان شرقی قرار گرفت. ۲/۶/۶۲
  • ۲۵هزار هکتار زمین به کشاورزان کردستان واگذار شد.۳/۶/۶۲
  • ۱۳ میلیارد ریال اعتبار برای اجرای طرحهای عمرانی سال ۶۳سیستان و بلاچستان اختصاص یافت. ۵/۶/۶۲
  • بهره برداری از ترانس ۹۰مگاوات آمپر نیروگاه گرگان غاز شد. آغاز شد .۱۳/۶/۶۲
  • ۱۸۴میلیارد ریال وام درسال ۶۱به کشاورزان ایران پرداخت شد.۱۶/۶/۶۲

جهان

  • مراسم دعای کمیل زائران ایرانی در قبرستان بقیع مدینه انجام شد .۵/۶۶۲
  • کیانوری سوابق نیم قرن خیانت شوروی مارکسیست ها و حزب توده را افشا کرد. ۶/۶ مجلس از ۵ وزیر پیشنهادی به ۲ وزیر رای اعتماد داد .۷/۶/۶۲
  • زائران درمدینه با فریاد مرگ بر امریکا مرگ براسرائیل و مسلمانان اتحاد،اتحاد راهپیمایی کردند. ۸/۶/۶۲
  • پلیس سعودی ۲۰ ایرانی را بجرم داشتن عکس امام وتماس با مسلمانان سایر کشورها بازداشت کرد. ۹/۶/۶۲
  • به تصویب هیات دولت میلیارد ریال لوازم التحریر بطور رایگان در روستاهای کشور توزیع می شود.۱۰/۶/۶۲
  • پلیس سعودی زایران غیر ایرانی راکه به بعثه امام می آیند دستگیر کرد.
  • حقوقدانان دادگاه بین الملل سلامی از دزفول و اندیمشک باز دید کردند.۳/۶/۶
  • کنسولگری ، انجمن فرهنگی ، دفتر هواپیمایی و محل استقرار نیروهای مداخله گر فرانسوی دربرلن و بیروت بر اثر انفجار ویران شد.۵/۶/۶۲
  • ۱۲حزب ترکیه از شرکت در انتخابات منع شدند.۵/۶/۶۲
  • سوریه یک هواپیمای جاسوسی اسرائیل راسرنگون کرد.۱۹/۵/۶۲
  • ۱۸۴مسلیارشتمتشهب اسرائیل یک هزار هکتار از اراضی مسلمانان کرانه باختری رود اردن را مصادره کرد.۶/۶/۶۲
  • دردراتدسنتیشبشهنهنیبنتلرشم۳۲۳۴۲۴۵۵تر تطر ظتئتربتبلادلانتنعتتدتتتتنندریک راهپیمایی عظیم در و اشنگتن ،۳۰۰ هزار آمریکایی مخالفت خود را با سیاستهای ریگان اعلام کردند.۷/۶۶۲
  • در یک حادثه کشکوک هوایی هواپیمای مسالفری کره جنوبی با ۲۹۶۹سرنشین د ردریای ژاپن سقوط کرد. در یک حادثه مشکوک هوایی هواپیمای مسافری کره جنوبی با ۲۶۹سرنشین در دریای ژاپن سقوط کرد .۱۲/۵/۶۲
  • فالانژیستها به کمکسهعل تصشکهثقفالانژها به کمک ارتش لبنان مسلامانان (کفر متی ) و (انبیه ) را قتل عام کردند.
  • عراقبعشهخبعیبمنهعتقهفلقلعراق ۴ میلیارد دلار از ذخائر طلای خود را بفروش رساند.۲۰/۵/۶۲
  • ۱۵۰تن از مخالفان رژیم پاکستان دستگیر شدند.
  • ۱۵هزار مامور امنیتی مصر برای سرکوب حرکتهای ضد استکباری حجاج وارد عربستان شدند.۲۶/۵/۶۲
  • اجتماع بیش از ۴ نفر در ۴ شهر پاکستان ممنوع شد.۲۶/۵/۶۲
  • تطاهر کنندگان مخالف حکومت نظامی درپاکستان باحمله به یک زندان ۱۰۰نفر را آزادکردند.۲۷/۵/۶۲
  • برای هدایت ۶۰ فروند هلی کوپتر آمریکایی ۱۲ مستشار آمریکایی وارد بغداد شدند.۲۷/۵/۶۲
  • آمریکا امور نظامی عمان را به مدت ۱۰ سال در دست گرفت.۲۷/۵/۶۲
  • به علت گسرش حرکتهای اعتراض آمیز موسسات دولتی دانشگاهها و مدارس پاکستان به حال تعطیل در آمد .۳/۶/۶۲
  • ۹ هزار تن از مخالفان دولت نظامی پاکستان دستگیر شدند.۵/۶/۶۲
  • ضد انقلاب
  • ۲گردان چریکی دمکراتها درعملیات پاکسازی روستاهای سنقر نابود شد.۱۰/۶/۶۲
  • ۵ کیلو هروئین و دو قبضه اسلاحه از دو عراقی کشقف شد.۲/۶/۶۲
  • ۴۶ روستا ، ۷ پایگاه و چند ارتفاع از لوث وجود اشرار مسلح پاکسازی شد.۵/۶/۶۲
  • ۵ پایگاه گروهکهای وابسته کومله و دمکرات درمنطقه کل کرده سقوط کرد.۵/۶
  • ۳۵ تن ازاعضای اصلی گروهک کومله درباختران دستگیر شدند.۱۳/۶/۶۲
  • تشکیلات شهری گروهک کومله “،رزمندگان ،پیکار و جامعه سوسیالیستها در باختران منهدم شد.۱۴/۶/۶۲
  • ۱۰۶۵کیلو مواد مخدر درکردمان و سیستان وبلوچستان کشف شد.۱۴/۶/۶۲
  • اخبار داخلی
  • آقای هاشمی رفسنجانی:تنظیم برنامه ۵ ساله توسط دولت در شرایط جنگ و محاصره اقتصادی در دنیا اعجاب انگیز است.۲۶/۵
  • رئیس جمهور : حرف دل مردم را بخوانید و به سوالات آنها پاسخ دهید تا این جمهوری بماند و پیش برود.۲۶/۵/۶۲
  • با وجود کار شکنی های رژیم سعودی اولین گروه پزشکی حج از ایران عازم عربستان شد.۲۷/۵/۶۲

 

17دسامبر/16

مهر ماه حوادث

مهر ماه سراسر حوادث و رویدادها است و تاریخ چند ساله انقلاب شهادتبارمان چهره این ماه را گلگون کرده است از طرفی دیگر، بیست و پنجم مهر ماه امسال مصادف است با عظیم ترین، دردناکترین، مصیبت بارترین، مؤثرترین و فداکارانه ترین رویداد تاریخ عاشورای حسین بن علی(ع) که در این روز، امام حسین با آن فداکاری بزرگ درخت اسلام را که با دست پلید امویان و یزیدیان در حال پژمرده شدن و خشکیدن بود با خون پاک خود و ۷۲ تن از یاران با وفایش که ۱۷ تن آنان را خویشان نزدیک امام از بنی هاشم تشکیل می داد آبیاری کرده، اسلام را بار دیگر به جهانیان معرفی نمود و شاید اشاره به همین مطلب باشد که حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید:

حسین منی و انا من حسین

حسین از من است و من از حسینم. آری اگر حسین نبود، صدای شهادتین از مناره های مساجد و معابد شنیده نمی شد و اگر خون مقدس حسین(ع) نبود، اسلام محمّد(ص) بدست ستمگران خون آشام بنی امیه محو و نابود شده بود.

امام حسین(ع) در روز شنبه، دهم محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری پس از نماز ظهر با لبی تشنه و در حالی که تمام یاران و خویشان او شهید شده بودند، در سن پنجاه و هشت سالگی به شهادت رسید و با خون سرخ خود، دین جدش را احیا کرد.

ای سرور و سالار شهیدان: اگر در عاشورای ۶۱ هجری کسی نبود که ندای «هل من ناصر ینصرنی» تو را پاسخ گوید، امروز در سراسر جبهه های کربلای ایران، شیعیان با وفایت عاشقانه، قاطعانه و بی صبرانه به یزدیان زمان می تازند و با نثار خون خود، ندای جاودانت را «لبیک» می گویند، و تنها آرزویشان این است که تو از آن ها راضی باشی و این دلباختگان را نزد خدایت شفاعت کنی.

 

عید غدیر

چهارم مهر ماه امسال مصادف است با ۱۸ ذی حجه یکی از پر شکوهترین و مبارکترین روزها در تاریخ اسلام یعنی عید سعید غدیر در این روز مبارک بود که حضرت رسول اکرم(ص) برای تکمیل رسالت، پس از ۲۳ سال تبلیغ، در جائی به نام غدیر ایستادند و با صدای بلند در ملاء عام اعلام کردند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه …» و با این فریاد، حجت را بر مسلمین تمام کردند زیرا جانشین و خلیفه خود را تعیین نمودند. ما این روز فرخنده را گرامی داشته، به عموم مسلمین تبریک عرض می کنیم.

ولادت امام هادی(ع):

اولین روز مهر مصادف است با ۱۵ ذیحجه الحرام، روز ولادت با سعادت دهمین آفتاب تابناک ولایت و امامت امام هادی صلوات الله علیه.

حضرت ابوالحسن، علی بن محمد الهادی (ع)در نیمه ماه ذیحجه سال دویست و دوازده هجری قمری، در جائی به نام «صریا» نزدیک شهر مدینه بدنیا آمد. سی و یک سال از عمر شریفش می گذشت که متوکل عباسی با نیرنگ و فریب و وعده های زیاد طی نامه ای از حضرت خواست که به سامرا بیاید تا اینکه از نزدیک امام را تحت نظر گرفته مانع اقدامات ایشان در رهبری جامعه اسلامی گردد.

امام با اینکه از نیرنگهای متوکل با خبر بود ولی چاره ای جز رفتن به سامرا نداشت، از این رو با یحیی بن هرثمه که از طرف متوکل برای همین امر به مدینه آمده بود، رهسپار سامرا شد.

حضرت هادی(ع) در مدت اقامت ۱۱ ساله خود در سامرا با اینکه در ظاهر مورد احترام بود، ولی مشکلات و دشواریهای زیادی را توسط هیئت حاکمه وقت تحمل می نمود، و همواره مامورین متوکل، شیعیان را از تماس با امام جلوگیری و منع می کردند تا اینکه در ماه رجب سال دویست و پنجاه و چهار امام را مسموم کرده و به شهادت رساندند.

شهادت میثم تمار

صحابی مبارز، متعهد و جلیل القدر پیامبراکرم(ص) و حضرت امیرالمؤمنین (ع)که عمر شریف و پر برکت خود را در خدمت به اسلام و وفاداری نسبت به اهل بیت(ع) سپری کرده، سرانجام ده روز پیش از آمدن امام حسین(ع) به عراق، توسط عبیدالله بن زیاد، و همانگونه که حضرت امیرالمؤمنین (ع) به او خبر داده بود، به دار آویخته شد، پس از آنکه بر دهان مبارکش دهانه زدند و او نخستین کسی است که در اسلام توسط دشمنان مکتب محمّدی، دهانه بردهانش زدند. میثم تمار در آخرین لحظه زندگی تکبیر گفت و سپس به شهادت رسید.

هجرت امام از عراق به پاریس

در پگاه روز ۱۳ مهر ماه ۱۳۵۷، امام بزرگوار از منزل خود در نجف اشرف به قصد مهاجرت به یکی از کشورهای اسلامی و رهبری انقلاب از آنجا، بیرون آمده و در حالی که چند یار با وفا ایشان را بدرقه می کردند، به نزدیکترین مرز خارجی عراق که کویت باشد رسیدند ولی از آنجا که سرسپردگان بدون اجازه اربابان کاری نمی کنند، این مزدوران نیز از ورود امام امتناع ورزیده تا آنجا که اجازه ندادند ایشان به فرودگاه نیز، برای خروج از کویت بروند. ناچار امام به عراق بازگشته و از آنجا با هواپیما رهسپار فرانسه شدند.

امام در فرانسه با مصاحبه ها وسخنرانی های پی در پی، مظلومیت ملّت ایران را به جهانیان اعلام کرده مقدمات پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی را پایه ریزی می نمودند، و سرانجام در ۲۲ بهمن ماه همان سال، با رهبریهای حکیمانه و انفاس قدسیه امام و همکاری ملت شهید پرور و در اثر خون پاک شهیدانمان، انقلاب خونبار اسلامی ایران به پیروزی رسید که امیدواریم همچنان تا ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه در پرتو عنایات حضرتش مصون و محفوظ و پا بر جا بماند و سایه امام عزیزمان بر سر ما مستدام باشد.

شهادت آیت الله اشرفی اصفهانی

آیت الله حاج آقا عطاء الله اشرفی در سال ۱۲۷۹ در خمینی شهر اصفهان متولد شد و در سن ۱۲ سالگی رهسپار حوزه علمیه اصفهان گردید. در سن ۲۰ سالگی وارد قم شد و ۱۰ سال از محضر درس مرحوم آیت الله حجت، آیت الله خوانساری و آیت الله صدر استفاده کرده و از آن پس به محضر درس مرحوم آیت الله بروجردی و امام خمینی راه یافت و مورد علاقه و اطمینان این دو بزرگوار قرار گرفت.

آیت الله اشرفی از طرف مرحوم آیت الله بروجردی به باختران مسافرت کرده و در آنجا بوظیفه خود در تشکیل و نظم دادن به حوزه علمیه باختران و خدمت به مردم به نحو احسن عمل کردند. در زمان طاغوت همواره بر علیه هیئت حاکمه به مبارزه ادامه داده و یکبار هم به زندان افتادند. پس از پیروزی انقلاب، در سال ۱۳۵۸ از طرف امام امت، به امامت جمعه باختران منصوب و مدت ۳۴ ماه امامت جمعه را بر عهده داشتند تا اینکه در ماه رمضان سال ۱۳۶۰ هنگام رفتن به مسجد مورد سوء قصد منافقین قرار گرفت و در این ماجرا به ایشان آسیبی نرسید ولی یک زن و یک دختر بچه شهید شدند.

سرانجام، در سوء قصد دوم، در روز جمعه ۲۳ مهرماه ۱۳۶۱ در حالی که قصد رفتن به جایگاه مخصوص جهت ایراد خطبه جمعه داشتند، توسط نارنجک منافقی کوردل به شهادت رسیده مدال افتخار چهارمین شهید محراب را دریافتند.

خدا او را غریق رحمت گرداند.

شهادت استاد هاشمی نژاد

هفتم مهرماه مصادف است با دومین سالگرد شهادت حجت الاسلام هاشمی نژاد، روحانی فداکار و مبارزی که از آغاز نهضت همواره در مبارزه بی وقفه و مستمر با طاغوت خون آشام بود، و با تحمل شکنجه های طاقت فرسا و سلول های وحشتناک، چندین بار تا مرز شهادت رفت و استقامت نمود تا اینکه بحمد الله انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به پیروزی رسید. هاشمی نژاد شخصیتی است برجسته که در شناسائی و کوبیدن خطوط انحرافی و التقاطی در منطقه خراسان فعالیتهای زیادی کرده، با قلم و بیان با آنها مبارزه کرد تا اینکه سرانجام بدست منافقین به شهادت رسید.

خداوند او را با اجداد طاهرینش محشور فرماید.

شهادت سرداران اسلام

هشتم مهرماه مصادف است با شهادت چند تن از سرداران اسلام (شهید فلاحی، شهید نامجو، شهید کلاهدوز، شهید فکوری، و شهید جهان آرا) که همراه با عده ای از رزمندگان اسلام در سانحه سقوط هواپیمای ارتشی در سال ۱۳۶۰ به شهادت رسیدند. خداوند آنها را رحمت کند و با شهدای صدر اسلام محشور فرماید.

 

17دسامبر/16

نشانه های منافقین در سخنان معصومین(ع)

۱- رسول اکرم(ص)

(«من خالفت سریرته علانیته فهو منافق کائنا من کان، و حیث کان و فی أی ارض کان و علی ای رتبه کان»). (مصباح الشریعه)

هر که درونش با برونش مخالف بود (در ظاهر چیزی وانمود می کرد که واقعیت نداشت) منافق است، هر که می خواهد باشد و در هر زمان و هر سرزمین باشد و هر مقام و منزلتی داشته باشد.

 

۲- امیرالمؤمنین(ع):

(«و المنافق ینهی و لا ینتهی، و یأمر بما لایاتی، اذا قام فی الصَّلاه اعترض، و اذا رکع ربض، و اذا سجد نقر، و اذا جلس شغر. یمسی و همه الطعام و هو مفطر، و یصبح و همه النوم و لم یسهر. ان حدثک کذبک و ان وعدک اخلفک و ان ائتمنته خانک و ان خالفته اغتابک») (امالی صدوق)

منافق نهی می کند ولی خود از آن مطلب نهی شده پرهیز نمی کند، و امر می کند به چیزی که خود عمل به آن نمی کند. اگر برای نماز بایستد با تکلف و فشار ایستاده است، و اگر به رکوع رود، از ناراحتی بدن خود را سست می کند (که گوئی دارد بزمین می خورد) و اگر به سجده رود، مانند مرغی است که منقار می زند، و اگر بنشیند شتابزده است (عجله دارد که زودتر از نماز فارغ شود) شب می کند و تمام آرزویش خوردن است در حالی که سیر است، صبح می کند و تمام همش خوابیدن است در حالی که شب بیدار نبوده است. اگر با تو سخنی گوید دروغ می گوید و اگر وعده ای دهد وفا نمی کند و اگر او را امین دانستی خیانت می کند و اگر در مسأله ای با او مخالفت کردی غیبتت می نماید.

 

۳- امیرالمؤمنین (ع)

(«… و احذرکم اله النفاق فانهم الضّالّون المُضِلُّون، و الزالون المزلون، یتلوّنون الوانا، و یفتنون افتناناً … قلوبهم دویه و صفا حهُم نقیَّه، یمشون الخفاء و یدبونَ الضّراء. و صفْهُمْ دواءٌ و قولهم شفاء و فعلهم الداء العیاء. حسده الرّخاء و مؤکدوا البلاء و مقنطوا الرَّجاء. لهم بکلّ طریق صریعٌ، و الی کلّ قلب شفیع و لکلّ شجودموع. بتقارضون الثناء و یتراقبون الجزاء. ان سألوا الحفوا و ان عذلوا کشفوا  و ان حکموا اسرفوا … یقولون فیشبّهون و یصفون فیموهون. قد هونوا الطّریق و اضلَعوا المضیق فهم لمه الشیطان و حمه النّیران ـ اولئک حزب ـ الشیطان، الا انَّ حزب الشیطان هم الخاسرون.»)

«… از مردمان دو رو و منافق شما را بر حذر می دارم (زنهار گول آنها را نخورید) زیرا آنها گمراهان گمراه کننده اند (از دین) لغزیده و لغزاننده اند. به رنگ های گوناگون و حالات مختلف در آیند… دلها و باطنشان بیمار و ظاهرشان آراسته است. در پنهانی راه روند و آرام آرام (میان درخت ها) پنهان شوند (تا شکاری بدست آرند. وصفشان درمان و گفتارشان شیرین ولی رفتار و کردارشان دردی است بی درمان.

رشکبران خوشیهایند و بر گرفتاری مردم کوشش دارند و امیدها را نومید می کنند. در هر راهی به خاک افتاده ای دارند وسوی هر دلی شفیعی و در هراندوهی اشک هائی ریزان دارند. هر کدام دیگری راستایش می کند که در عوض او نیز ستایشش نماید و همیشه چشم براه پاداشند. در خواهشهای خود اصرار می ورزند و اگر اعتراض داشته باشند پرده دری نمایند و اگر در موردی حکمی نمودند اجحاف و ستم روا دارند … اگر سخنی گفتند باطلی می گویند که شبیه حق است و اگر وصفی کردند واقع را پوشیده ظاهر سازی می کنند. راه باطل را آسان نشان می دهند و چون راه تنگ شد آن را کج می کنند (تا راه فرار باقی نماند) همانا آنان پیروان شیطان و شعله های آتشند.

(خداوند در قرآن می فرماید): آنان گروه شیطانند، آگاه باشید پیروان شیطان زیانکارانند.

 

۴- امام باقر(ع):

(«لا تقم الی الصّلاه متکاسلاً و لا متناعِساً و لا متثاقِلاً فَإنها من خلل النّفاق قال الله تعالی للمنافقین: و اذا قاموا الی الصّلاه قاموا کسالی.») (تفسیر عیاشی)

سست یا خواب آلود و یا سنگین بنماز نایست زیرا اینها از نشانه های نفاق است. خدای تعالی درباره منافقین می فرماید: (هر گاه برای نماز ایستادند با حالت سستی می ایستند).

 

17دسامبر/16

نظام امامت

طرح تشکل در اسلام

نظارت والی بر امور کارمندان و مسئولین

قبلاً یادآور شدیم که یکی از مهمترین وظائف والیان و نمایندگان امام در نظام امامت هماهنگ نمودن مسئولین ادرات و نهادهای دولتی بوده است، و اینک همان مطلب را با توضیح لازم دنبال می کنیم.

علی(ع) در عهدنامه خود به مالک اشتر می فرماید: بدان! کسانی که تحت سرپرستی والی هستند به چند طبقه تقسیم می شوند که هیچکدام از یکدیگر بی نیاز نیستند و صالح بودن و درستی کار هر طبقه بستگی به صالح بودن طبقه دیگر دارد.

«و اعلم ان الرعیه طبقات لا یصلح بعضها الا ببعض و لا غنی ببعضها عن بعض»

در این فراز از عهدنامه امام(ع) گوشزد می کند که باید بین این طبقات هماهنگی کامل برقرار باشد، بدینگونه که همه آنها صالح باشند و رو به رشد و صلاح بروند تا فسادی ببار نیاید.

سپس امام(ع) طبقات ملت را باین شرح بیان فرموده است:

  1. نیروهای مسلح و لشگریان خدا.
  2. دفترداران و مسئولان دبیرخانه های خصوصی و عمومی.
  3. قاضیان دادگستری و مجریان عدالت
  4. مالیات پردازان از مسلمانان واقلیت های مذهبی.
  5. تجار و بازرگانان.
  6. کارگران و پیشه وران.
  7. مستمندانی که باید از صدقات اداره شوند.

امام (ع) پس از شرح طبقات ملّت در توضیح اینکه اصلاح هر طبقه بستگی به اصلاح دیگر دارد سخنی دارند که خلاصه مضمون آن این است:

نیروهای مسلح به اذن خدا حصار رعیت و باعث امنیت کشور و عزت اسلامند، و قوام ملت بستگی به آنها دارد، و نیروهای مسلح نمی توانند پا برجا بمانند مگر اینکه دارای بودجه کافی باشند تا بتوانند در مقابل دشمن مقاومت کنند، و بودجه دولت فراهم نمی گردد مگر اینکه قضات و مالیات پردازان و مسئولین در آمدهای دولتی‌ـ آنها که قراردادهای معاملات و مالیات های دولتی را منعقد می کنند ـ درستکار باشند، و قوام همه اینها بستگی به صالح بودن و سالم بودن بازار و بازاریان دارد. و کوتاه سخن اینکه : آنگاه عدالت در جامعه مستقر می گردد که همه طبقات صالح و سالم باشند و هماهنگ در مسیر صحیح گام بردارند.

پس از بیانات فوق، امام(ع) به مالک اشتر دستور می دهد که بر همه کارها نظارت کند و امور مسئولین و کارمندان و امور تجارت و بازار را زیر نظر داشته باشد و مطلب را باین شرح ادامه می دهد:

برای سرپرستی نیروی نظامی و مسئولان امنیتی شخصی را انتخاب کن که در نظر تو خیر خواه ترین افراد برای خدا و رسول و امام تو باشد و در بین افراد، پاکدل تر و در حلم و بردباری از دیگران افضل باشد.

«فولّ من جنودک انصحهم، فی نفسک لله و لرسوله ولا مامک و انقاهم جیبا و افضلهم حلما»

در این فصل، امام(ع) عنایت زیادی دارد که باید مسئولان امنیتی مورد توجه خاص والی باشند و باید والی آنها را اهمیّت بدهد و مورد توجه خاص خود قرار دهد.

امام، درباره انتخاب قاضی می فرماید: برای حکومت و داوری بین مردم، فردی را انتخاب کن که در نظر تو از همه ملت تو افضل و دارای اینگونه صفات باشد.

(صفاتی را که امام(ع) توضیح داده اند حدود ۱۲ صفت می باشد که شرح آن از موضوع بحث خارج است).

«ثم اختر للحکم بین الناس افضل رعیتک فی نفسک ممن لاتضیق به الامور و …»

و درباره انتخاب کارمندان می فرماید: در امور کارمندان خود نظر کن و آنان را بعد از امتحان به کار بگمار و با میل نفسانی خود بدون مشورت آنان را انتخاب مکن که این عمل خیانت محسوب می شود.

«ثم انظر فی امور عمالک فاستعملهم اختبارا و لا تولهم محاباه و اثره فانهما جماع من شعب الجوروالخیانه»

و پس از انتخاب کارمندان برای آنان بازرس مخفی قرار بده تا کارهای آنها را زیر نظر داشته باشند که این عمل آنان را وادار می کند که امانت را رعایت کنند و با ملت با رفق و مدارا رفتار نمایند.

«و ابعث العیون من اهل الصدق و الوفاء علیهم فان تعاهدک فی السر لأمورهم حدوه لهم علی استعمال الامانه و الرفق بالرعیه»

و در مورد نظارت بر امور مالی می فرماید: جمع مالیاتها و امور مالی را زیر نظر داشته باش که به صلاح پرداخت کنندگان باشد و به مردم اجحاف نشود … و بیش از کوشش خود برای جمع مالیات برای آبادانی زمین کوشش کن زیرا مالیات بدون آبادانی بدست نمی آید.

«وتفقدا امرا الخراج بما یصلح اهله من نظرک فی استجلاب الخراج لان ذلک لا یدرک الا بالمعماره»

و درباره نظارت بر امور بازار و بازاریان می فرماید:

درباره تجار و پیشه وران و صاحبان صنایع سفارش های آنها را بپذیر و آنها را به خیر و نیکی سفارش نما و بر نرخ ها نظارت داشته باش و از احتکار و گرانفروشی و سایر اجحافات جلوگیری کن که نابسامان بودن این کارها برای والیان ننگ است.

ثم استوص بالتجار و ذوی الصناعات و اوص بهم خیراً … فامنع من الاحتکار، ولیکن البیع بیعا سمحا بموازین عدل و اسعار لا تجحف بالفریقین»

نرخها باید بگونه ای باشد که نسبت به فروشنده و خریدار هیچکدام اجحاف نشود. و درباره مستمندان می فرماید:

«ثم الله الله فی الطبقه السفلی من الذین لاحیله لهم من المساکین و المحتاجین».

خدا را درباره مستمندان و بیچارگان در نظر داشته باش (درباره این طبقه امام (ع) سفارش بسیاری دارد که شرح آن از موضوع این بحث خارج است.

از مجموع مطالب یاد شده چنین بدست می آید که والی و نماینده امام در هر شهر و شهرستان باید به جمیع کارها نظارت داشته باشد و همه را سرپرستی کند، و یا حداقل می توانیم بگوئیم شیوه حکومت علی(ع) اینچنین بوده است و از اینکه امام(ع) به مالک اشتر می فرماید سرپرست نیروی نظامی باید «در نظر تو» خیر خواه ترین افراد باشد و قاضی باید «در نظر تو» افضل افراد باشد و می فرماید کارمندان را «تو» با امتحان انتخاب کن به خوبی استفاده می شود که مسئولین باید مورد اعتماد والی باشند و با تأئید و نظر او انتخاب شوند تا بتواند بر آنان اشراف داشته باشد و با آنان کار کند.

انتخاب مشاور برای والی

همانطوری که در گذشته شرح دادیم تنها تجمع نیروهای مؤمن برگرد رهبر و نمایندگان او بوده است و مردم با اخلاص معمولاً از یاران امام و نمایندگان او بوده اند.

از عهد نامه امام(ع) استفاده می شود که عده ای از افراد باید بعنوان مشاور و همفکر با والی در ارتباط باشند و امور شهر باید با مشورت و همفکری افراد صالح اداره شود.

والی ناگزیر باید از فکر و اندیشه دیگران استفاده کند زیرا معمولاً فکر واحد جز در افراد استثنائی نمی تواند همه ابعاد مسائل را بخوبی تحلیل نماید و تصمیم بگیرد.

امام(ع) می فرماید: در مشورت خود، انسان بخیل و ترسو را راه نده که تو را از بخشش منع می کنند و در کارها تو را به ضعف و سستی می کشانند.

«و لا تدخلن فی مشورتک بخیلاً یعدل بک عن الفضل و یعدک الفقر و لا جبانا یضعفک عن الامور»

از این عبارت استفاده می شود که اصل مشاور داشتن برای والی یک امر مسلم بوده و امام(ع) مالک اشتر را در انتخاب مشاور راهنمائی می کند.

و نیز امام(ع) می فرماید: بدترین وزیران تو کسانی هستند که قبل از تو وزیر اشرار بوده اند.

«ان شرّ وزرائک من کان للاشرار قبلک وزیرا»

از این عبارت نیز استفاده می شود که داشتن وزیر برای والی مرسوم بوده و امام (ع)مالک را در انتخاب وزرا ارشاد فرموده است.

وزیر در لغت کسی را گفته اند که به رای و نظر او اعتماد می شود:

«وزیر الخلیفه معناه الذی یعتمد علی رأیه فی اموره» (لسان العرب)

وزیر گویا از ماده وزر بمعنای سنگینی گرفته شده و به این معنی وزیر به افرادی می گویند که رأی و نظر خود را در اختیار مسئول می گذارند و به او در کارها و برنامه ریزی ها کمک می کنند و به این ترتیب قسمتی از سنگینی های بار مسئولیت را از دوش او بر می دارد و بر دوش خود می گیرند:

«الوزیر الموازر لانه یحمل عنه وزره» (لسان العرب)

والی باید عده ای از متفکرین و اندیشمندان و صاحبنظران از همان نیروهای مؤمن و مخلص را به دور خود جمع کند و با آنها جلسات متعدد داشته باشد تا بتواند به وجه نیکوتر مسئولیت خود را انجام دهد. استبداد رای و انحصار طلبی والیان خطرناک است.

 

وجوب اطاعت از والیان

آیه شریفه:

«اطیعوالله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم»

ارشاد به وجوب اطاعت از خدا و رسول و امام مسلمین است، و بضمیمه احادیث وارده که نمونه آن نقل می شود وجوب اطاعت از والیان نیز مسلم می گردد. بعضی از صاحب نظران نیز گفته اند «اول یالامر» در آیه شریفه عام است و همه فرمانروایان بر حق را که فرمانروائی آنان ولو به نصب امام مورد تأئید خداوند باشد شامل می گردد.

به هر حال همانطوری که اطاعت از امام در اسلام واجب شده اطاعت از والیان نیز که نماینده امام و نماینده دولت اسلامی هستند واجب می باشد.

از رسول خدا نقل شده که فرمود: هر کس مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده، و هر کس امیر مرا اطاعت کند مرا اطاعت کرده، و هر کس از فرمان من سرپیچی کند نافرمانی خدا کرده و هر کس از فرمان امیر من سرپیچی کند از من نافرمانی کرده است.

«عن رسول الله (ص) من اطاعنی فقد اطاع الله، و من عصانی فقد عصی الله و من اطاع امیری فقد اطاعنی و من عصی امیری فقد عصانی» (صحیح مسلم باب الاماره)

از حضرت علی(ع) در خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه که گویا امام(ع) آنرا در صفین ایراد فرموده است مطالب مفصل و عمیقی نقل شده که وظائف مردم را نسبت به والیان و بالعکس بیان فرموده است. آن خطبه شریف، امام(ع) با بیان بسیار صریح و رسا گوشزد فرموده اند: تنها چیزی که می تواند حافظ حکومت و عدالت باشد همبستگی کامل مردم با والی و انجام وظیفه توسط والیان و اطاعت نمودن مردم از آنان است. و فرموده اند: اگر رابطه مردم با والی تیره باشد و حقوق متقابل یکدیگر را رعایت نکنند ظلم و جرو جای عدالت را می گیرد (و خیانت ها زاید می شود) و احکام اسلام معطل می ماند.

«فاذا ادت الرعیه الی الوالی حقه وادی الوالی الیها حقها عز الحق بینهم و قامت مناهج الدین و اعتدلت معالم العدل … و اذا غلبت الرعیّه و الیها او اجحف الوالی بر عیته اختلفت هنالک الکلمه و ظهرت معالم الجورو … عطلت الاحکام …»

 

استانداران و فرمانداران

هر کس احکام اسلامی مطالعه کرده باشد و تاریخ حکومت علی(ع) و خلفائی را که بنام اسلام حکومت می کرده اند دیده باشد به وضوح درک می کند که در نظام اسلام یک تشکل مقدس و سازمان یافته ای به اینگونه بوده است که رهبر یآن در دست ولی امر بوده و تنها تجمع نیروهای مؤمن برگرد مقام رهبری بوده و رابطه رهبر با مردم از طریق والیان که امام جمعه نیز بوده اند برقرار می شده و گرد هم آئی های لازم به صورت جمعه و جماعت در مساجد صورت می گرفته است. والیان هماهنگ کننده نهادها و سایر مسئولین ادارات بوده و بر همه کارها اشراف داشته اند آنان رساننده پیام امام به امت، و مسئول دعوت مردم به اطاعت از امام و مسئول هدایت آنان و عهده دار نشر فرهنگ اسلامی بوده اند و این مطلب جای هیچگونه تردیدی نمی باشد. با توجه به نظام فعلی جمهوری اسلامی و مسئولیت وزارت کشور و بدون نهاد نماز جمعه این سئوال مطرح می شود که آیا والیان اسلامی در نظام فعلی استانداران و فرمانداران هستند و یا امام جمعه ها؟ اگر استانداران را والی بدانیم مناسب تر است که مستقیماً نماینده امام باشند و جمعه و جماعت نیز توسط آنان اداره شود. و اگر امام جمعه ها را والی بدانیم قاعد تا باید اختیار هماهنگ کردن مسئولان به آنان واگذار شده باشد. اگر بگوئیم امام جمعه مسئول ارشاد و هدایت مردم و مسئول اقامه نماز و کارهای مذهبی است و امور سیاسی بر عهده استانداران و فرمانداران گذارده شده بدون اینکه با یکدیگر رابطه ای داشته باشند این امر موجب جدائی دین از سیاست است که سال ها از آن می ترسیدیم و با آن در ستیز بودیم، در صورتی که از فرمایش منسوب به امام حسین(ع) در تحف العقول استفاده می شود که باید اجرای امور در دست علمای دین باشد.

امام حسین(ع) خطاب به علما و دانشمندان می فرماید:

«ثم انتم ایتها العصابه عصابه بالعلم مشهوره و بالخیر مذکوره و بالنصیحه معروفه»

شما (ای گروه دانشمندان) گروهی هستید که به علم و دانش شهرت یافته اید و به خیر و نیکی یاد شده اید و به خیر خواهی معروف هستید. و پس از یک سخن طولانی می فرماید:

«ان مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله، الامناء علی حلاله و حرامه فانتم المسلوبون تلک المنزله»

مجاری امور و احکام بدست علما و دانشمندانی است که امین خدا بر حلال و حرام او هستند و شما افرادی هستید که این منزلت از شما گرفته شده است.

توضیح سخنان امام(ع)

امام حسین این بیانات را با علما و دانشمندان در روزگاری فرموده که حکومت دردست دیگران نبوده و ائمه معصومین و علما دین ازصحنه سیاست بر کنار بوده اند . امام (ع) در ضمن آن بیانات آنها را به مبارزه علیه ستم و ایستادگی برای گرفتن حق دعوت می کند و آنان را از اینکه  از مرگ میترسند و در مقابل زورگویان ایستادگی ندارند توبیخ می نماید.

آنچه در سخنان امام مورد استشهاد ما و قابل دقت است این است که می فرماید:

« مجاری امور بدست علما دین است».

مجاری جمع مجری و مجری مصدر میمی است ومعنای آن جریان یافتن او اجرا شدن است و خلاصه مفاد این است که امور و احکام باید بدست علما اجرا گردد زیرا آنان امین خدا بر حلال و حرام او هستند. اگر «مجری» در این جمله اسم مکان باشد معنای  این جمله این است که محل جریان امور و جایی که باید جریان امر ازآنجا نشئت بگیرد دست علمای امین است. آری تنها کافی نیست که قانون اساسی و سایر قوانین بدست علما تدوین گردد. مهم اجرای آن است. اگر اجرای قوانین در دست علمای دین و یا با نظارت کامل آنان نباشد بیم آن هست که در دراز مدت همان بلائی برسر قوانین بیاید که پس از انقلاب مشروطه آمد.

بنابر توضیح یاد شده ، باید بگوییم  استاندار با امام جمهه مرکز استان و یا فرماندار با امام جمعه  شهرستان هر دو در حکم یک والی هستند وکارهای یک والی بین آنها تقسیم شده و باید  بایکدیگر در ارتباط کامل باشند و به گفته یکی ا زصاحبنظران  اگر صحیح تر فکر کنیم و بخواهیم نظام فعلی  را با روند مرسوم آن که درزمان علی (ع) معمول بوده منطبق نماییم بهتر است والی نماینده ولی امر و امام جمع باشد و استاندار یا فرماندار بمنزله معاون اجرایی او محسوب گردد، زیرا اولا امام جمعه (در صورتی که درعموم کارها نیابت داشته باشد) نماینده مستقیم امام  است اشراف او  بر کارها  اشراف امام حسین (ع) اوردیم مجاری امور باید در دست علمای دین باشد و این عنوان بیشتر با ائمه جمع منطبق می گردد، و ثالثا یکی از کارهای امام جمعه در نماز جمعه این است که مردم را به مصالح و مفاسد کارها آگاه نماید و آنان را بر امر ونهی ها و تصمیم  هایی که گرفته شده و می شود مطلع نماید  تا مردم از سرنوشت خود باخبر باشندتا اگر نظراصلاحی دارند آنرا بامسئولین در میان بگذارند، واین امر ایجاب میکند که ائمه جمعه بر کارها  شراف داشته باشند و از امر ها و نهی ها کاملا مطلع باشند و چه  مانعی داشت اگر وزارت کشور حکم استانداری و فرمانداری را به ائمه  جمعه  می دارد و آنان ، افرادی رابعنوان  جانشین خود مسئول اداره استانداری و فرمانداری می نمودند.

نهاد نماز جمعه رامتشکلتر کنیم

اگر بخواهیم نظام ولایت حاکم باشد به همانگونه که درزمان علی (ع)  بوده است باید نهاد نماز  جمعه رامتشکلتر و نماز جمعه ها را پربارتر کنیم.

امام جمعه ها باید کاملا حساب شده انتخاب شوند و دقیقا در خط  رهبری باشند و رهبر به آنها نیابت بدهد. ستادهای نماز جمعه باید امر نماز را زیر نظر داشته  باشند، وسائل تسهیل برگزاری نماز را مطابق باشرائط زمان فراهم نمایند، باتبلیغات منطم و دقیق مردم رابا وظائف عبادی و سیاسی خود آشنا سازند و بارفتار اسلامی و اخلاق پسندیده مردم را به نماز راغبتر نمایند، امام جمعه ها رابطه خود را با مردم محکمتر کنند و خانه خود راخانه امید مردم قرار  دهند،مامورین محافظ، امام جمعه را در چهار دیوار منزل محصور نکنند بلکه با حفظ رابطه آنان با مردم از آنان حفاظت نمایند . حافظ امام جمعه باشند نه حاجب آنان که حجاب بین والی و مردم خطرناک است.

ائمه جمعه هر کدام دفتر منظم و سازمان یافته داشته باشند و به امور مردم رسیدگی کنند.مسئولین امور اداری نصیحت های ائمه جمعه را گوش دهند  و نظرخیر خواهانه آنان را بپذیرند و حتی الامکان کارهای مردم رافرمانداران و ائمه حجمعه با تشریک مساعی حل کنند و آنان را به این مقام و ان مقام ارجاع ندهند که اینکار مردم را به ستوه می آورد و آنان را از نظام دلسرد میکند.

ائمه جمعه د رسراسر کشور بایکدیگر مرتبط و هماهنگ و همه با امام  امت درارتباط باشند، وسیله  ارتباط جمعی دلاشته باشندو هماهنگ امت را را خط سیاسی امام آشنا نمایند. حضرت امام –دام ظله – و مراجع عالی قدر و روحانیون عزیز همه می دانند و بارها تذکر داده اند که اگر کارها با اشراف دقیق روحانیون مطابق با موازین اسلامی انجام نگیرد عواملی در صدد هستند که مردم  را ناراضی کنند و به نام اسلام تمام نمایند و از این راه ضربه ای به نظام اسلامی وارد کنند. اگر بر اثر  مسامحه روحانیون مسئول خدای ناخواسته ضربه ای بر اسلام وارد شود جوابی برای خدا و امام زمان (عج) نداریم . ائمه محترم جمعه همه می دانندکه اشراف آنها بر کارها فقط مقام و منصب نیست که به عنوان  زهد از آن دست بردارندبلکه یک وظیفه خطیر الهی است که باید انجام دهند .

ما ، در این نوشته در مقام انتقاد و عیب جویی نیستیم و می دانیم  که عمده کارها باروال صحیح اسلامی پیش می رود ومسئولین معمولا دلسوز و گاه می باشندول ی اط باب تذکذ میگوییم  همه باهم بکوشیم تا کارها بههسعسهافافقفاقفال۴۵غث۳۴آگاه می باشند ولی از باب تذکر می گوییم و همه باهم بکوشیم تا کارها بهتر و سریعتر و مطابق با شرائط انقلابی کشور به پیش برود. انشاءالله

ادامه دارد

 

17دسامبر/16

درس هائی از نهج البلاغه خطبه سی و دوّم

گروه های دنیا خواه و گروه آخرت گرا

آیت الله منتظری

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت امیر المؤمنین (ع) در این خطبه، زمان خود را به ظلم و ستم توصیف می کند و مردم را به پنج دسته تقسیم می نماید که چهار گروه، اهل دنیا و یک گروه، اهل آخرت هستند، سپس مردم را به پارسائی و زهد در دنیا سفارش می کند:

 

ستمگری روزگار

«ایها الناس انا قد اصبحنا فی دهر عنود و زمن کنود»

– ای مردم! ما در دورانی ستمگر و زمانی ناسپاس قرار گرفته ایم.

حضرت امیر(ع) زمانی را که خودشان به خلافت رسیده اند، مقایسه می کنند با زمان حضرت رسول اکرم(ص) بویژه در مدینه که در آن زمان، مسلمانان با آن همه خلوص و صفا و از خود گذشتگی بسر می بردند و این خلوص و صفا در زمان حضرت امیر(ع) تقریبا از بین رفته و مردم به دنیا رو آورده بودند و کمتر به حق و حقیقت توجه داشتند.

این حقیقتی است که در انقلابات و تحولهای جهان پدید می آید. عده ای در آغاز از روی ایمان و خلوص و فداکاری قیام کرده و انقلاب می کنند و تحولی در اجتماع ایجاد می نمایند و تمام قصد و هدفشان خدا است، ولی هنگامی که انقلاب جا افتاد و حکومت بدستشان رسید، ریاست و مال دنیا غالباً انسان ها را عوض می کند مگر اینکه خیلی پاک و با اخلاص باشند که ریاست و ثروت در آنها تاثیری نگذارد. وقتی انسان، تاریخ را مطالعه می کند، افرادی را می یابد که با خلوص و صفا قیام می کنند ولی پس از به ثمر رسیدن حرکت و قیامشان بسیاری از آن ها عوض شده، اهل دنیا می شوند.

اسلام یکی از بزرگترین تحول ها و انقلاب های جهان بوده که بوسیله پیامبر اکرم(ص) در عربستان بپا شد، و آن مسلمانان نخستین که گرداگرد وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) جمع شده بودند، جز فداکاری و خلوص نداشتند ولی پس از آن که اسلام بسط پیدا کرد و روم و ایران را فتح کرد و غنائم جنگی و ثروتها به سوی کشور اسلامی سرازیر شد، خیلی از افراد توجه به دنیا کرده و صفا و خلوص در آنها از بین رفت. اینک حضرت علی(ع) می بیند چه جنگ ها و نزاعها بر سر پست و مقام در حکومت اسلامی پیدا شده و مردم به جای اقبال به اسلام و علم، به دنیا اقبال کرده و مادیات را بر معنویات ترجیح می دهند. از این رو، حضرت گله می کنند که زمان عوض شده است.

البته واضح است که نسبت دادن گناه و انحراف به زمان مجازی است، و زمان هیچگاه گنهکار نمی شود ولی از اینکه افراد گناه می کنند و زمان را آلوده می سازند، چون گناه ها و خطاها در زمان واقع می شود، گفته می شود. زمان بد شده است. زمان از معدات وجود اشیاء است، یعنی اشیاء در زمان پیدا می شود. همانگونه که موجودات مادی مکان دارند، زمان هم دارند و به فرموده صدرالمتألهین، بعد چهارم موجودات مادی است. سه بعد در موجودات مادی قائلند: طول، عرض، عمق. این سه بعد، بعد مکانی است، یک بعد زمانی هم دارند ایشان می گویند اصل موجودات مادی چهار بعد دارند، در «اسفار» تعبیر جالبی آمده است: «فللجسم امتدادان»

– جسم دو امتداد دارد، یکی امتداد مکانی که طول و عرض و عمق است و این فضا را اشغال کرده است و دیگری امتداد زمانی است. موجودات مادی از زمان جدا نیستند بنابراین، چون زمان با موجودات مادی در هم آمیخته است، من و شما و دیگران وقتی بد شدیم، بدی ما را نسبت به زمانه می دهند و می گویند. زمانه بد شده است! ولی در حقیقت این اصطلاح مجازی است و خوبی و بدی افراد مربوط به خودشان است حضرت امیر(ع) هم، روی همین اصطلاح عمومی مردمی، بدیها را به زمانه نسبت می دهند.

دهر عنود: روزگاری سرکش و ستمگر.

زمن کنود: دورانی نا سپاس و پر از کفران.

عند اگراز عَنَد یَعنُد باشد، صفت مشبهه اش می شود «عنود» مثل ذلول یعنی ظلم کننده و سرکش، و اگر از عند یعنِدُ باشد مثل ضرب یضرب، صفت مشبهه اش می شود «عاند» و «عنید» یعنی کسی که از حق روگردانده و ضد حق است.

کنود به معنای ناسپاس است. در سوره «والعادیات» می خوانیم: «ان الانسان لربه لکنود» – همانا انسان در برابر نعمت های پروردگار ناسپاس است، یعنی آن جدیت و کوششی که باید در انجام وظایف داشته باشد ندارد. تقریبا این از ریشه «کُند» است در زبان فارسی. در برخی از نسخ بجای «کنود» کلمه «شدید» آمده است. شدید معنایش بخیل است. در سوره «والعادیات» راجع به انسان می گوید:

«و انه لحب الخیر لشدید»

– انسان (بواسطه اینکه محبت و خیر و مال دنیا دارد) نسبت به مال دنیا بخیل است.

«یعد فیه المحسن مسیئا و یزداد الظالم فیه عتوّا»

– روزگار به گونه ای است که آدم خوب و نیکوکار در آن بدکار شمرده می شود و آدم ستمگر بر سرکشی و ظلم خود می افزاید.

فرهنگ مردم آنقدر عوض شده است که اگر کسی کار خوب کند، او را بدکار معرفی می کنند. قبل از پیروزی انقلاب، یادم می آید کارهائی می کردیم که در هر صورت نتیجه اش یا زندان و یا تبعید بود، عده ای می گفتند: اینها دیوانه اند! سرتان را پائین بیاندازید و مشغول کار خود باشید! شما را چه کار به شاه … به قانون … به سیاست؟!!

آری! در دورانی که اغلب مردم به کارهای خلاف خو می گیرند، اگر آدم مخلص و با ایمانی پیدا شود که بخواهد امر به معروف و نهی از منکر کند، او را مسخره و کارش را تخظئه می کنند.

وقتی نوع مردم بد شدند و حکومت، حکومت ناجوری شد و نوع افراد حکومت و فرمانداران (با اینکه حضرت علی هم در رأس کار باشد) به وظیفه خود عمل نمی کنند راه، جلوی ستمگران باز شده، طغیان و ظلمشان زیادتر می شود. روحیه ستمگران مبتنی بر ظلم و سرکشی است ولی چنانچه حکومت حقی باشد، آنها را کنترل کرده جلو ظلم و ستمشان را می گیرد ولی فرض کنید زمان حضرت علی (ع) را، با آنکه آن بزرگوار در مقام شامخ حکومت است، اما فرمانداران حکومت که در گوشه و کنار هستند و دور از مرکز می باشند، اگر آدم های بی ایمان و بی شهامت باشند به وظیفه خود عمل نکنند، ستمگران از موقعیت سوء استفاده کرده، به ظلم و ستم خود ادامه می دهند بلکه برآن هم می افزایند. پس اگر محیط و اجتماع بد شد، ظلم و ستم افزونتر می شود.

 

ارزش پرسش و سئوال

«لا ننتفع بما علمنا و لانسأل عما جهلنا»

– در این روزگار، از علم و دانشمان استفاده ای نمی بریم و آنچه را نمی دانیم از دیگران نمی پرسیم.

وقتی علم داریم و می دانیم که اعمال و رفتارمان مورد توجه خداوند است، و هر سخنی که بگوئیم یا هر کاری بکنیم در روز قیامت حساب می شود، ولی در مقام علم به آن ترتیب اثر نمی دهیم، پس ما از علممان سودی نبرده ایم. بسیاری هستند که در همین علوم دنیائی و در تکنیک می توانند دانشمندانی برجسته باشند ولی در اثر بی اعتنائی به استقلال کشور، از آن علوم استفاده نمی کنند، در نتیجه صنعت و تکنیک کشور بدست بیگانگان می افتد و این انحطاط و بدبختی یک ملت است. علم دین هم همین گونه است، اگر از علم صنعت استفاده نگردد، کشور خود کفا نمی شود همچنین اگر احکام دین را بدانیم و بدانها علم نکنیم و به دیگران نیاموزیم، از علم خود استفاده نکرده ایم.

در دورانی که اغلب مردم به کار های خلاف خو می گیرند، اگر آدم مخلص و با ایمانی پیدا شود که بخواهد امر به معروف و نهی از منکر کند، او را مسخره و کارش را تخطئه می کنند.

انسان، مجهولات زیادی دارد که باید از دیگران بپرسد:

«فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون»

قرآن دستور می دهد که: اگر چیزی را نمی دانید از دانایان و علما بپرسید. سئوال و پرسش برای انسان عار نیست ولی در جهل و بی سوادی ماندن عار است. خیلی بد است که انسان چیزی را نداند و حاضر نباشد از دیگران بپرسد.

اینک به دو حدیث راجع به سئوال کردن توجه کنید.

۱- قال ابو عبدالله(ع) ـ لحمران بن اعین فی شیء ساله ـ «انما یهلک الناس لانهم لایسألون.»(۱)

حمران بن اعین از امام صادق(ع) چیزی پرسید. حضرت فرمود: چیزی که مردم را هلاک می کند، این است که (از آنچه نمی دانند) سئوال نمی کنند! مردم در زمان امام باقر و امام صادق(ع) نوعا زیر بار سئوال کردن و چیز فهمیدن نمی رفتند و سراغ عترت رسول اکرم(ص) نمی آمدند که استفاده کنند، لذا حضرت می فرماید که آنها هلاک شدند یعنی در مسیر باطل افتادند چرا که می بایست از احکام دین سئوال کنند ولی سئوال نمی کنند.

۲- در اصول کافی ج۱، ص ۴ این روایت نیز آمده است:

عن ابی عبدالله(ع) قال: «قال رسول الله(ص): اف(۲) لرجل لایفرغ نفسه فی کل جمعه لأمر دینه فیتعاهده(۳) و یسأل عن دینه»

این حدیث بسیار خوبی است و حتماً برادران و خواهران مورد توجه قرار دهند. امام صادق(ع) می فرماید که حضرت رسول (ص) فرمود: من خوشم نمی آید از کسی که خودش را برای یاد گرفتن و سئوال کردن از احکام و مسائل دینش در هر جمعه ای فارغ نمی کند. چه خوب است که انسان در روز جمعه که روز تعطیل است چند برگی از توضیح المسائل یا کتاب های دیگر که مربوط به اصول و فروع دین است بخواند و استفاده کند.

آری! در ثواب تعلم و یاد گرفتن روایات بسیار است، از جمله روایتی از امام سجاد(ع) است که می فرماید: «لو یعلم الناس ما فی طلب العلم لطلبوه و لو بسفک المهج(۴) و خوض اللجج».(۵)

– اگر مردم می دانستند در فراگیری و طلب علم چه فضیلت و ثواب و ارزشی است همانا آن را طلب می کردند گرچه با ریختن خون دل و فرو رفتن در گردابها باشد. غرض این است که اگر مردم می دانستند که علم در دنیا و آخرت چه فایده و نتیجه ای برای آنها دارد، در راه فراگیری آن، خود را به هر خطری می انداختند.

من همواره به برادران و خواهران توصیه کرده ام که همیشه یک کتاب با خود داشته باشند، هر وقت و هر جا بیکار شدند، مطالعه کنند تا اینکه مقداری از مجهولاتشان کم شود، و قطعاً اگر برای خدا باشداجر و ثواب هم دارند.

 

پیش بینی حوادث

«و لا نتخوف قارعه حتی تحلّ بنا»

– و نمی هراسیم از هیچ حادثه کوبنده ای تا اینکه بر ما نازل شود.

یکی از چیزهائی که لازمه عقل است، این است که همیشه امور را پیش بینی کرده، اینده نگر باشد. عقل به ما دستور می دهد که اگر در چیزی احتمال خطر بدهیم، از آن پرهیز کنیم، چه رسد به اینکه آن امر مربوط به آخرت باشد که قرآن، کتاب های آسمانی و ۲۴۰۰۰ پیامبر ما را از آن حوادث برحذر داشته اند.

در مورد گرفتاریها و حوادث روزگار نیز باید آینده نگر بود. یک نفر رئیس جمهوری یا نخست وزیر یا هر کس که در رأس حکومت است، بایستی حوادث آینده را پیش بینی کند نه اینکه صبر کند تا گرفتاری پیش آید، آن وقت فکر چاره افتد.

لانتخوّف: هراس نداریم.

قرع، یعنی کوبیدن، «القارعه ما القارعه» یعنی آن روزکوبنده. «و ما ادریک ما القارعه» و تو چه می دانی که آن روز کوبنده چیست؟

قارعه بر حوادث کوبنده اطلاق می شود چه این حوادث دنیائی باشد از قبیل جنگ ها، اختلاف ها و خشکسالیها و چه حوادث مربوط به آخرت و حساب و کتاب و قیامت باشد.

حتی تحل بنا: تا وقتی که بر ما نازل شود و حلول کند.

یکی از چیزهائی که لازمه عقل است، این است که همیشه امور را پیش بینی کرده، آینده نگر باشد. عقل به ما دستور می دهد که اگر در چیزی احتمال خطر دهیم، از آن پرهیز کنیم.

«و الناس علی اربعه اصناف»

– مردم چهار دسته اند.

حضرت، مردم را به پنج دسته تقسیم می کند که چهار دسته، اهل دنیا هستند و یک گروه اهل آخرت است و اینکه در آغاز حضرت می فرمایند مردم چهار دسته اند و در آخر، دسته پنجم را نام می برند، برای این است که عموماً مردم، اهل دنیا و متاع دنیایند.

ناس: توده مردم، و چون بیشتر مردم به فکر دنیا هستند، لذا مثل اینکه همه مردم دنیا طلب اند و تنها یک گروه از خواص هستند که اینان اهل آخرتند و در دنیا زهد می ورزند.

 

دنیا خواهان زبون

«منهم من لا یمنعه الفساد فی الارض الا مهانه نفسه و کلاله حدّه و نضیض وفره».

– گروهی از آنان ـ که اهل دنیایند ـ از فساد در زمین امتناع نمی ورزند مگر به جهت ضعف نفس، و کندی شمشیر، و کمی مال و ثروت.

این گروه دنیا طلب، دلشان برای دنیا می تپد ولی نیروئی ندارند که بوسیله آن دنیا را تهیه کنند، خواه این نیرو مربوط به مال و ثروت باشد، یا ضعف نفس و کمبود شخصیت و پستی ذاتی. اینها اگر دستشان برسد، زمین را پر از فساد می کنند ولی چون ذاتا زبون هستند و اعتماد به نفس خود ندارند و برای خود ارزشی قائل نیستند و از اموال دنیا نیز چندان برخوردار نمی باشند از این رو فساد نمی کنند، نه اینکه خود بیزار از فسادند.

غربیها همواره می خواستند شرقیها را توسری خور خود قرار داده، به خود بدبین و به دیگران نیازمند جلوه دهند، اولین کاری که کردند این بود که به ما تلقین کردند که ما نمی توانیم کاری بکنیم! فرهنگ ما دور از ترقی است! و خلاصه این اروپا و آمریکا است که در صنعت و تکنیک پیشرفته است و ما باید دست نیاز به سوی آنان دراز کنیم!! وقتی ما اعتماد به نفس را از دست دادیم، خواه ناخواه از پیشرفت باز ماندیم. در این بخش از خطبه، می بینیم این مسأله نسبت به هر کس همینطور است، چه در راه خدمت و تعالی کشور باشد و چه در راه ظلم و ستم. آن کسانی که اهل دنیایند، اگر اعتماد به نفس خود نداشته باشند، در ظلم و ستم نیز نمی توانند پیشرفت کنند، چرا که در خود احساس زبونی می کنند و تیغشان برا نیست، زور و نیرو ندارند و از مال دنیا نیز چندان بهره ای نبرده اند.

مهانه: زبونی و خواری

کلاله حده: کلاله بمعنای کندی است و حد، قسمت تیز شمشیر را گویند. بنابراین کلاله حده یعنی کندی شمشیر او، و این کنایه است از اینکه زور و نیروئی ندارد.

نضیض و فره: نضیض یعنی کم بودن. وفر به معنای مال است و معنای جمله می شود تهیدستی او از مال دنیا. در اینجا از باب اضافه صفت به موصوف است. قاعده اش این بود که بفرماید نضاضه و فره، بر وزن کلاله، ولی حضرت، صفت مشبهه آورده و اضافه صفت به موصوف شده است.

 

دنیا خواهان سرکش

«و منهم المصلت لسیفه و المعلن بشرّه و المجلب بخیله و رجله»

– و گروهی شمشیر را از غلاف بر کشیده و شرش را آشکار نموده و سوار و پیاده خود را آماده ـ هجوم ـ ساخته است.

دومین دسته از مردم دنیا طلب، مردمی هستند که شمشیر خود را از غلاف کشیده و آماده یورش نموده اند و شر خود را علنی می سازند و ارتش خود را ـ چه سواره و چه پیاده ـ بسیج کرده اند، همانند صدام که در مغز خود جانشینی شاه و ژاندارمی خاور میانه را می پروراند، لذا سواره نظام و پیاده نظامش را جمع کرد و به غرب و جنوب ایران آورده و به سرزمین اسلامی هجوم کرد.

رجل و رجل، یعنی کسی که پیاده راه می رود.

«قد اشرط نفسه و اوبق دینه لحطام ینتهزه او مقنب یقوده او منبر یفرعه»

– نفس خود را ـ برای فساد ـ مهیا کرده و دین خود را از بین برده است برای بدست آوردن چیز بی ارزشی از مال دنیا یا برای فوج سربازی که به آنها فرمان دهد و یا منبری که بر فراز آن بالا رود.

آری! این چنین شخص دنیا پرستی، برای رسیدن به پشیزی از مال زودگذر دنیا یا برای اینکه به فرماندهی فوجی از ارتشیان برسد و یا منبری که بر فراز آن امر و نهی کند، نفس خود را برای هر گونه فسادی آماده می سازد و پا روی دین وجدان گذاشته، همواره به فکر ریاست و ژاندارم شدن است.

اشرط: مهیا کرد و آماده ساخت.

اوبق: نابود کرد.

حطام: چیز بی ارزش. معمولا بوته هائی که می خشکد و خرد می شود، اینها را حطام می گویند.

از این رو، متاع دنیا را چون زودگذر و از بین رفتنی است، حطام می نامند.

ینتهز: ای یغتنم، بدست آوردن چیزی را گویند.

مقنب قسمتی از ارتش را می گویند که بین ۳۰ تا ۴۰ نفر باشند یعنی یک فوج نظامی.

منبر یفرعه: ای منبر یعلوه، منبری که بر آن بالا رود.

اینچنین آدمی گرچه بر منبر می نشیند و مردم را امر و نهی می کند ولی قصدش خدا نیست، بلکه تنها نظرش به این است که مرید های بیشتری داشته باشد یا اینکه بوسیله منبرش و سخنرانیهایش مردم را به فساد و گمراهی بکشاند.

«و لبئس المتجران تری الدنیا لنفسک ثمنا و مما لک عندالله عوضا».

– و چه بد تجارتی است که دنیا را قیمت خود بدانی و آن را به جای آن چه خدا برای تو قرار داده تلقی کنی.

کسی که دنیای بی ارزش را قیمت خود قرار داد و آنچه را خدا برای او معین کرده از اجر و ثواب و زندگی جاودان، همه را برای ریاست بی ارزش دنیا یا مال دنیا فروخته است، راستی چنین آدمی چه سوداگر نادانی است؟! در هر حال، دنیا منحصر به این نیست که کسی ژاندارمی منطقه ـ همانند محمد رضا پهلوی ـ داشته باشد و آن همه جنایت کند، بلکه یک آخوند دنیا طلب نیز از راه منبر مقدسی که باید وسیله تبلیغ و هدایت و ارشاد مردم باشد به همان راه منحرفی می رود که محمد رضا رفت. تنها چیزی که این دو را از هم تمیز می دهد، زور و توان و نیروی اضافه ای است که او داشت و این منبری بیچاره ندارد. او از راه ارتش خود مردم را از بین می برد و این از راه منبر و سخنرانیهای اغوا کننده، ایمان مردم را از آن ها می گیرد. این هم اگر کشور را بدست گیرد، به همان جنایت های او دست می زند و از هیچ گناهی فروگذار نخواهد بود.

در این فراز از خطبه که بیان شد، حضرت دو گروه از دنیا پرستان را نام بردند که دو گروه دیگر را به اضافه گروه پنجم که اهل آخرتند، در آینده انشا ء الله مورد بحث قرار خواهیم داد.

۱- اصول کافی، جلد اول، ص ۴۰٫

۲- «اف» یعنی «اتضجر»: من از دست تو ملول و ناراحتم. البته نه اینکه واقعاً کسی که این کلمه را می گوید، این جمله را بعینه می خواهد بگوید. من از دست تو ملولم ولی گفتن کلمه «اف» چنین معنایی را تداعی می کند و لذا آن را اسم فعل می گویند،  و مرادف این کلمه در فارسی «اه» می باشد یعنی من از کار تو خوشم نمی آید و گاهی هم همان کلمه «اف» اطلاق می شود.

۳- معنای تعاهد، بررسی کردن است. در روایت است که وقتی می خواهید وارد مسجد شوید «تعاهدوا نعالکم» یعنی کفش های خود را بررسی کنید (که یک وقت نجاستی به آن نباشد و کف مسجد را آلوده کند).

۴- مهج، جمع مهجه به معنای خون قلب است.

۵- لجج، جمع لجه به معنای گرداب است. این روایت در صفحه ۴۴ از جلد اول کتاب کافی آمده است.

 

17دسامبر/16

رهنمودها

 

امام

تبلیغات باید براساس معنویات باشد. ۳/۶/۶۲ *

*باید حوزه ها وقت وافرشان را صرف فقه و اصول  و فلسفه مباحثه کنند زیرا فقه در راس دروس است و لی مسائل دیگر هم مهم است که باید به آنها عمل شود. ۳/۶/۶۲

*ماکه می گوییم می خواهیم انقلابمان راصادر کنیم نمی خواهیم با شمشیر  باشد بلکه می خواهیم با تبلیغ  باشد. سعی کنیدمعنویات رازیادکنیدو ازتشریفات تا آتجاکه مقدور است بکاهید همه اش در فکر درست کردن سالن و ساختمان نباشید بلکه درفکر معنویات اسلام باشید.۳/۶/۶۲

*توجه داشته باشید کتابها و چیزهایی که از قم منشر می شود غیر ازکتابهایی است که درسایر شهرهاممنشرمی شود . ازقم مباید چیز خلافی منتشر شود.

*فقه رانباید فراموش کرد فقه بهمان صورتی که بوده است باید باشدو فقه جواهری باید تقویت شود.۳/۶/۶۲

*مادامی که رئیس جمهور،مجلس ،رئیس مجلس، دولت ،قوه قضائیه ،ارتش و پاسدار ،رو به اسلام باشند، این کشور رو به آنهاست.۸/۶/۶۲

*دولت باید همیشه به مستضعفین و محرومین خدمت کند،بگوید و بگفته اش عمل کند. ۸/۶/۶۲

*آن روزی که شما احساس کردیدکه می خواهید فشار به مردم بیاورید بدانید که دیکتاتور دارید می شویدو بدانیدکه معلوم میشود مردم از شما رو برگردانیده اند.

*جوانان عزیز دانشگاهی ننگذارندمحیظ مقدس دانشگاه آلوده به اغراض منحرفان رو و ابستگان به اجانب  گردد.۹/۶/۶۲

*ماباید ندای توحید کلمه وکلمه توحید را از آن مکان مقدس سر دهیم و بافریادها و دعوتها و تظلم ها  وافشاگریها و احتماعات زنده و کوبنده درمجمع مسلمین درمکه مکرمه بتها رابشکنیم و سلاطینی راکه در راس آنها شیطان بزرگ است درعقبات رمی کمیم و طرد نماییم تاحج خلیل الله  و حبیب الله و ولی الله مهدی عزیز را بجا آورده باشیم و الا درحق ما گفته می شود :

«ما اکثر الضجیج و اقل الحجیج»

*قربانی درراه خدا پیش از آنکه جنبه توحیدی و عبادی داشته باشد جنبه ها ی سیاسی و ارزشهای اجتماعی دارد.۱۲/۶/۶۲

*مکه مکرمه را با هماهنگی زائران سراسر جهان به کانون فریاد علیه ستمگران تبدیل کنیدکه این یکی از اسرار حج  است.۱۲/۶/۶۲

*امروز حوزه ها بادیروز فرق دارد ،همه حوزه ها باید کمر همت ببندندو عقب افتادگی های سابق را جبران کنند.

*قضاوت واجب کفایی است برای همه.۱۶/۶/۶۲

*ماموظفیم که اسلام را در همه جای دنیا معرفی کنیم ،اسلام مظلوم است الان دردنیا غریب است دردنیا.

آیه الله منتظری

*نگذاریدکار حمایت از محرومین و مستضعفین در پیچ و خم های  اداری نیفتد

*امروز مردم تمام حرکات و اعمال روحانیون باید از بسیاری کارهای مباح که برای دیگران شرعا مانعی نداردپرهیز کنند.۳۰/۵/۶۲

*فلسفه و هدف بزرگ مناسک عظیم حج قیام مردم و آمادگی آنان برای مبارزه باسردمداران کفر و مظاهر شرک است.۵/۶/۶۲

*مامی خواهیم تمام محرومین رامتوجه و آگاه سازیم که می شود با اسلام  کشورهای زیر ستم را‌ازادساخت.۶/۶/۶۲

 

*مشرکین و سردمداران کفرجهانی امروز ریگان و اندروپوف هستندکه بنابر نص صریح قرآن باید با آنها مبارزه همه جانبه کرد.۶/۶/۶۲

*اگر ما این روحیه رابوجود آوریم که حتی به مخالف خود احترام بگذاریم و به او مسئولیت بدهیم ،مطمئن باشید انقلاب حفظ خواهد شد.۶٫۶٫۶۲

*اگر انقلاب اسلامی کاری به سیاست و اقتصاد و سرنوشت ملل و کشورهای اسلامی نداشت قدرتهای بزرگ مشکلی پیش نمی آوردند.۱۵/۶/۶۲دتعهتبلرتتتدعاتعاهنتمنتتتتتتتتنبتعغاغعهاغهعلاعغ

 

17دسامبر/16

طب پیشگیری برای همه(۲)

چه کنیم تا بیمارنشویم؟

دکتر سید حسن عارفی

خطر دخانیات

علت شایع برونشیت مزمن در بزرگ سالان و آمنیزم رویی که با تنگی نفس و خارج کردن خلط و ناتوانی و ضعف توام است، مصرف دخانیات است.

طب پیش گیری به ما می آموزد که برای آنکه ریه سالم داشته باشیم و در طول عمر نفس راحت بکشیم و با سرفه و خلط مزاحم دیگران نشویم، باید دخانیات مصرف نکنیم.

بیماری های متعددی وجود دارند که با رعایت اصول بهداشتی و گوش دادن به نکات طبی بهداشتی از بروز آنها می توان جلو گیری نمود.

مصرف و نوشیدن آب آلوده چاه و یا قنات سبب مبتلی شدن افراد به بیماری های انگلی و میکروبی و بیماری های تب زا مثل حصبه (تب روده) می شود و یا نوشیدن شیر آلوده به میکروب تب مالت بدون آن که جوشیده شود سبب بروز بیماری تب مالت خواهد شد و نوشیدن شیر خام که حاوی میکروب سل گاوی باشد و نجوشیده یا پاستوریزه نباشد، سبب بروز بیماری سل گاوی در انسان می شود.

عدم شستشوی صحیح پوست بدن و سر ممکن است سبب ظاهر شدن بیماری پوستی و کچلی سر شود.

عدم رعایت اصول بهداشتی و استفاده از وسائل آلوده به میکروب تراخم سبب بروز بیماری عفونی تراخم چشم می شود.

مسواک دندانها و تمیز کردن لابلای دندانها و خارج کردن بقایای غذائی از دهان بخصوص قبل از خوابیدن در شب، مانع خراب شدن دندانها می شود. بقول دندان پزشکان: اگر اصول بهداشتی چه از نظر مواد غذائی لازم و چه از نظر رعایت بهداشت دهان و دندان اجرا شود، اکثر انسان ها در سنین بالا با دندانهای خدادادی خود خواهند مرد نه با دندان های مصنوعی.

طب پیشگیری به ما می آموزد که با عدم مصرف دخانیات، مانع ایجاد سرطان ریه و برونشیت مزمن و امنیزم ریوی و عوارض قلبی و عروقی آن شویم.

محققین همه معتقدند که علت شایع سرطان ریه مصرف دخانیات است بنابراین با ترک دخانیات، احتمال سرطان ریه در انسان کاهش چشم گیری دارد.

مصرف مشروبات الکلی در ممالکی که شرب آن آزاد است سبب بروز بیماریهای گوارشی کشنده مثل سیروز کبد، بیماری قلبی ناشی از الکل و خرابی سلولهای مغز و ایجاد نارسائی و اختلالات مغزی عمیق و شدید خواهد کرد. عدم استفاده از مشروبات الکلی مانع بروز بیماریهای فوق خواهد شد.

مصرف دخانیات نه تنها باعث خرابی بافت ریه و بروز برونشیت مزمن و امنیزم ریوی و سرطانهای کشنده ریه و مری، حنجره و حلق و زبان و معده و روده می شود.

بلکه دود حاصل از سوختن توتون، سمی است که برای یک یک سلول های بدن ایجاد بیماری می کند. زخمهای معده و روده و سکته های قلبی و مغزی زودرس در سنین جوانی و عدم رسیدن خون به پاها و دستها در نتیجه انسداد عروق اندام ها از اثرات سمی دود حاصل از سوختن توتون است.

طب پیشگیری به ما می آموزد که با اراده خود و با دسترنج خود با آتش زدن بر سیگار آتش بر خرمن کانون گرم خانوادگی خود نزنیم. و با دود حاصل از سوختن این گیاه کشنده، بیماری های مختلف قلبی و عروقی و ریوی و گوارشی برای خود به ارمغان نیاوریم و با دود حاصل از سوختن توتون مرگ زودرس برای خود بوجود نیاوریم، و فرزندان عزیز و خانواده خود را با مرگ خود بماتم ننشانیم. و با این باروت زرد که تحفه استعمار و نابود کننده انسان ها است قلب، مغز، ریه، و اعضای دیگر خود را هدف نابودی قرار ندهیم.

طب پیشگیری بما می آموزد که با درمان گلودردهای میکروبی بخصوص در سنین ۱۳-۴ سالگی با پنی سیلین می توان مانع مبتلی شدن به روماتیسم حاد مفصلی و گرفتاری های دریچه قلب شد.

می دانیم ضایعات دریچه های قلب بعلت روماتیسم حاد مفصلی و گرفتاری قلب در مجامعی که از اصول بهداشتی خوب برخوردار نیستند و بعلت شرایط اجتماعی چند نفر که در یک اطاق زندگی می کنند و با یک لیوان و چند قاشق همه غذا می خورند و آب می نوشند، فراوان تر است.

طب پیشگیری بما می آموزد که استفاده از لیوان شخصی خود و استفاده از قاشق شخصی خود و عدم زندگی چند نفر در یک محیط بسته و رعایت اصول بهداشتی دیگر و درمان زودرس گلودرد های چرکی، مانع از گرفتاریهای دریچه قلب و جلوگیری از جراحی های قلب خواهد شد.

بروز علائم بعضی بیماریها مثل مرض قند در سنین متوسط با درمان طبی و رژیم غذائی تحت کنترل قرار می گیرد کنترل مناسب با متد درمان های طبی جدید ممکن است از بروز ضایعات عروقی بیماری قند جلوگیری کند.

بنابراین طب پیشگیری بما خواهد آموخت که درمان صحیح و بموقع بعضی بیماری ها سبب عدم ظاهر شدن یا ظاهر شدن دیررس تر عوارض آن بیمای خواهد شد. و گاهی با درمان بعضی بیماری ها مانع بیماری کشنده دیگری خواهیم شد.

مثلاً درمان عفونت استخوانی که سال ها چرک از استخوانی خارج می شده است سبب عدم مبتلی شدن به بیماری امیلوئیدوز ثانویه که کلیه‌ها مبتلی خواهند شد، می شود.

پیشگیری از بیماری های گوارشی

پیشگیری اسهالها که ناشی از بیماریهای عفونی روده یا انگل ها می باشند بسیار ساده است. عدم استفاده از سبزیجات آلوده به میکروها و انگل ها و عدم استفاده و نوشیدن آب های آلوده میکروبها و انگل ها (آب چاه ها و قنات ها) مانع بروز اسهالهای عفونی می شود.

طب پیشگیری به ما می آموزد که استفاده از لیوان شخصی خود و قاشق شخصی خود و عدم زندگی چند نفر در یک محیط بسته و رعایت اصول بهداشتی دیگر و درمان زودرس گلودردهای چرکی، مانع از گرفتاری های دریچه قلب و جلوگیری از جراحیهای قلب خواهد شد.

در مواردی که علت اسهال پرخوری و مصرف غذاهای نا مناسب است با کم خوردن و مصرف غذاهای سازگار با دستگاه گوارش درمان پذیر خواهد بود.

برای مثال اشخاصی که با خوردن ادویه جات دچار اسهال و دردهای گوارشی می شوند، راه پیشگیری و درمان راحتی گوارشی این اشخاص عدم مصرف ادویه جات است. یا شخصی که با نوشیدن شیر به اسهال مبتلی می شود و یا نفخ شکم و درد شکم او را ناراحت می کند تنها راه پیشگیری از درد و نفخ و اسهال در چنین شخصی ننوشیدن شیر و مشتقات آن است.

همانگونه که پرخوری در انسان ها سبب بروز ناراحتی های زیاد می شود. کم خوری نیز باعث بروز علائم و عوارضی خواهد کرد.

بنا بر این یکی از راه های پیش گیری و سالم زیستن مصرف غذا و نوشابه ها بمقدار متعادل است. هر شخصی آن غذا و آن نوشا به هائی را باید بخورد و بنوشد که می داند دستگاه گوارش او قادر به هضم و جذب آنها می باشد.

برای مثال با آنکه خوردن عسل برای اغلب مردم مفید و ایجاد ناراحتی نمی کند برای عده معدود افراد بشر ایجاد دل پیچش و نفخ و درد شکم می کند، بنابراین تنها راه پیشگیری از بروز ناراحتی دستگاه گوارش مصرف غذاهائی است که برای شخص معین بدون شایعه و ناراحتی است.

پیشگیری از بیماریهای گوارشی با خوردن و نوشیدن مواد غذائی قابل هضم و جذب برای هر شخص معین و خوردن غذا در سه وعده صبح ظهر و شب ممکن خواهد بود. مصرف بعضی مواد غذائی مثل پیاز و سیر در شخصی ممکن است ایجاد نفخ و درد شکم و طپش قلب نماید و در شخص دیگر بدون ایجاد مشکلی هضم و جذب شود.

مشکل بزرگی که دنیای متمدن و صنعتی امروز را تهدید می کند، یبوست مزاج است بقول معروف و مطابق نوشته های مجلات آمریکائی یبوست مزاج بعد از پرداخت مالیات، دومین مشکل مردم آمریکا می باشد! یبوست مزاج غیر از موارد نادری که ناشی از بیماریهای عضوی یا متابولیک می باشد، در اکثر موارد ناشی از عدم خوردن و نوشیدن مواد غذائی مناسب است.

برنج از مواد نشاسته ای تشکیل شده است بنابراین مصرف آن در بدن سوخته و به انرژی تبدیل می شود و یا بصورت چربی در بدن جمع خواهد شد و چون تفاله ای ندارد چیزی در مدفوع باقی نخواهد ماند.

آب میوه از مقداری آب و ویتامینها و املاح آن در بدن بمصرف سوخت و ساز می رسد. مجدداً ملاحظه می کنیم با خوردن آب میوه تفاله ای تحویل روده بزرگ داده نشده است تا دفع شود بهمین ترتیب مصرف گوشت که با خوردن آن به اسیدهای امینه تبدیل شده و در جایگزین شدن پروتئین های بدن و در سوخت و ساز شرکت خواهد کرد. بزبان ساده تر: آنچه مدفوع را تشکیل می دهد عبارت از تفاله غذاها می باشد، و اگر غذائی مصرف کنیم که تفاله نداشته باشد به یبوست مزاج مبتلی خواهیم شد.

علّت آن که بعضی اشخاص متجدد و مطابق آمار مردم آمریکا و اروپا به یبوست مزاج مبتلی می شوند، این است که در غذای روزانه آنها مقداری آب میوه وجود دارد که از راه ادرار دفع می شود و کمی برنج یا نان بدون سبوس می خورند که چون نشاسته خالص است در بدن می سوزد و از بین می رود بنابراین تفاله ای در مدفوع ندارد. و مقداری گوشت می خورند که آن هم می سوزد و یا جایگزین کننده پروتئین های بدن خواهد بود. بنابراین با غذای فوق باید یبوست مزاج ظاهر شود. چنانکه در عمل دیده ایم افرادی که سیب را با پوست و همراه با چوب و تخمه های آن می خورند و روزانه از انواع سبزیجات استفاده می کنند و یک پاکت انگور را با چوب و هسته های آن می بلعند نه تنها به یبوست مبتلی نمی شوند بلکه از اسهالهای مکرر یا دفع مدفوع مکرر شاکی می باشند.

طب پیشگیری به ما می آموزد که با شستن دست ها و صورت قبل از خوردن غذا می توان میکروبهائی که موجود است میکروسکپی ریزی هستند و دستها و صورتها را در فعالیت روزانه آلوده کرده اند، از خود دور نمود.

طب پیشگیری به ما می آموزد که چه بخوریم و چه بنوشیم تا نه به اسهالهای مزاحم و نه به یبوست های سمج مبتلی شویم.

می دانیم با پیشگیری از یبوست مزاج می توان از بروز بواسیرها و ناراحتی متعدد مقعد و روده بزرگ جلوگیری نمود. پیشگیری از یبوست مزاج بخصوص در دوران جوانی و بلوغ می تواند از بروز بیماریهای بیضه و عدم تولید مثل جلوگیری کند، زیرا یبوست مزاج در دوران بلوغ می تواند سبب واریس وریدهای بیضه و وجود این واریسها سبب خرابی اسپرم شود که در نازائی مردان اهمیّت بسزائی دارد.

بنابراین پیشگیری از یبوست مزاج و جلوگیری از عوارش ان، عبارت از خوردن غذا و سبزیجات و میوه جات بمقدار کافی و مناسب و نوشیدن آب بمقدار کافی و فعالیت بدنی مناسب بشکل نرمش صبحگاهی یا ورزش و راه پیمائی بمقدار کافی خواهد بود.

طب پیشگیری بما می آموزد که با شستن دست ها و صورت قبل از خوردن غذا می توان میکروبهائی که موجودات میکروسکپی ریزی هستند و دست ها وصورت ها را در فعالیت روزانه آلوده کرده اند از خود دور نمود. تعداد زیادی بیماری های عفونی و انگلی و ویروسی فقط با شستن دستها قبل از مصرف غذا قابل پیشگیری می باشند.

چند نکته مهم

با دقت بیشتر در طب پیشگیری، طبیب و مریض و توده مردم می توانند مانع از بروز بعضی بیماریها شوند، عدم استفاده از قرص های جلوگیری از حاملگی سبب عدم مبتلی شدن به بعضی بیماری های قلبی و عروقی و کبدی و سکته های مغزی می شود.

عدم استفاده از قنداق در دوران ابتدائی زندگی مانع عفونت های ادراری و ضایعات پوستی و ناراحتی های عصبی در نوزاد می شود.

ثابت شده است علت شیوع عفونت های ادراری در بعضی خانم ها بعلت عدم تخلیه مثانه در اولین دقایق احساس دفع ادرار است و با دفع و تخلیه ادرار از مثانه در ابتدائی ترین لحظات احساس دفع می توان از عفونت ها ی ادراری جلوگیری نمود.

با علم به اینکه مبتلی شدن به سنگ های ادراری اکثراً مبنای ارثی دارد، ولی اکثر محققین معتقدند که مصرف مایعات و آب معمولی به مقدار ۱۲ لیوان بزرگ در روز مانع بوجود آمدن اکثر سنگ های مجاری ادرار خواهد شد.

طب پیشگیری بما آموخته است که بزرگی پروستات در مردان و ایجاد انسداد در دفع ادرار و تخلیه کامل مثانه سبب بروز بیماری های کشنده کلیه می شود. بنابراین درمان طبی و یا اکثراً جراحی پروستات سبب جلو گیری از بیماریهای متعدد در مردان مسن خواهد شد.

افراط در دفع شهوت یا عدم ارضاء غریزه جنسی سبب بوجود آمدن بیماریهای عضوی و روانی متعدد می شود.

اخیراً گزارش می کنند که دفع شهوت از راه غیر طبیعی در مردان جوان (و طی) سبب بوجود آمدن بیماری های متعدد و بخصوص سرطان مخصوصی بنام Kaposi’s sarcoma می شود.

اخیراً متعتقدند که زندگی در محیط سرد سبب افزایش احتمال پر کاری تیروئید و مصرف آب و مواد غذائی که محتوی «ید» کمتر از مقدار مورد احتیاج باشد سبب بروز گواتر و بزرگی غده تیروئید می شود.

و نیز طب پیشگیری بما می آموزد که بدی تغذیه و کم غذائی سبب ایجاد بیماری های متعدد مغزی، عصبی، کبد و کلیوی، قلبی و عروقی می شود. و با مصرف غذائی مناسب می توان از بروز یک عده بیماریها جلوگیری نمود.

طب پیشگیری بما می گوید: قبل از بیمار شدن هر چند وقت یکبار باید توسط پزشک داخلی از کلیه اندام ها و اعضا بررسی کامل بعمل آید.

برای مثال بالا رفتن فشار داخل چشمها ممکن است در ابتدا علائم مختصری در شخص پیر بوجود آورد که توجه کافی به آن نکند و با مرور زمان آب سیاه که آنرا کلوکوم نامند کوری غیر قابل علاج بوجود آورد. یا بروز سردرد در شخصی بالاتر از سن ۵۴ ساله ممکن است در صورت عدم توجه، به کوری چشم منجر شود که کوری او ناشی از بیماری معروف تمپورال ارتیت است. و یا بررسی منظم اشخاص بظاهر سالم باعث تشخیص بیماریهای قلبی و عروقی و گوارشی و ریوی و غیره شود که در صورت تشخیص می توان از پیشرفت آن بیماری ها جلوگیری نمود.

مصرف بی مورد بعضی داروها و بر عکس عدم استفاده از داروهای ضروری می تواند سبب بروز بعضی بیماریها و یا پیشرفت بعضی بیماریهای خطرناک شود.

مثلاً خوردن داروهای مسکن برای درد های مختصر عضلات و استخوان ها ممکن است سبب ایجاد خونریزی معده یا اثنی عشر و یا ایجاد بیماری های گوارشی و کلیوی نماید و عدم مصرف داروهای تجویز شده برای درمان فشار خون شریانی در آینده باعث افزایش احتمال سکته های قلبی و مغزی خواهد شد.

طب پیشگیری به ما می آموزد که بدی تغذیه و کم غذائی سبب ایجاد بیماری های متعدد مغزی، عصبی، کبد و کلیوی، قلبی و عروقی می شود و با مصرف غذائی مناسب می توان از بروز یک عده بیماریها جلوگیری نمود.

طب پیشگیری تنها بمطالب فوق ختم نمی شود و با رعایت اصول بهداشتی و درمانی در محدوده یک فرد خاتمه نمی پذیرد برای آنکه از تصادفات حادث شده در کارخانه های صنعتی بکاهیم، استفاده از وسائل ایمنی برای کارگران ضروری است. عدم دقت در بهداشت کار سبب بروز ضایعاتی مثل قطع انگشتان یا زیر چرخ له شدن اندامها و یا مرگ کارگران می شود. رعایت اصول رانندگی مانع تصادفات جاده ها و شکستگی و قطع عضوها و مرگ و میر ناشی از خونریزی های مغزی و غیره خواهد شد.

رعایت اصول پیشگیری در کانون گرم خانواده مانع سوختن اطفال معصوم با آب جوش کتری و سماور و مانع از خفه شدن نور چشمان عزیزمان در آب استخر ها و حوض ها خواهد شد.

رعایت اصول پیشگیری از بروز بیماری ها در اجتماع مثل عدم انداختن خلط سینه یا آب دهان در معبر عبور مردم یا در کوچه و خیابانها و پارک ها و عدم استعمال دخانیات در اماکن عمومی و عدم ریختن زباله های خود در معابر عموم، سبب پیشگیری از بیماری های متعدد خواهد شد.

عدم روبوسی و دست دادن با مردم در مواردی که مبتلی به سرماخوردگی هستیم مانع انتقال بیماری به اشخاص سالم خواهیم شد.

آنچه در قبل نوشتیم ذکر بعضی مطالب در ارتباط با علم پیشگیری بود. آنچه باید دقت شود برای پیشگیری و جلوگیری از ظاهر شدن بیماریها در نسل های آینده بشری و بشر زنده موجود فعلی رعایت اصولی است که دقیقاً باید رعایت نمود و برای رسیدن به این هدف، قبل از ازدواج در انتخاب همسر و در دوران بارداری و در تمام طول عصر مسائل مختلف راجع به پیشگیری از بیماریهای مختلف و سالم زیستن را مورد بررسی و دقت قرار داد.

 

17دسامبر/16

مصاحبه با : حجه الاسلام و المسلمین موحدی کرمانی

نماینده امام و امام جمعه باختران

آینده جنگ، روحیه رزمندگان، اوضاع کنونی کردستان، رهبری و مرجعیت در نظام اسلامی، امید انقلاب و امّت، انسجام، تشکل و وحدت.

بسم الله الرحمن الرحیم

با تشکر از جناب مستطاب حجه الاسلام و المسلمین آقای موحدی کرمانی نماینده امام و امام جمعه باختران، عضو منتخب مجلس خبرگان، عضو شورای داوری حزب جمهوری اسلامی و عضو مرکزی آن که وقت خودشان را در اختیار مجله پاسدار اسلام قرار داده اند.

جنابعالی آینده جنگ را چگونه ترسیم می کنید و چگونه می بینید؟

بسم الله الرحمن الرحیم با سلام به رزمندگان فداکار و جانبار و درود به حضرت امام مدظله. تصور می کنم مسئله جنگ و سرنوشت جنگ برای ملت ما روشن است، مخصوصاً با توجه به پیروزیهای چشم گیری که رزمندگان ما در این عملیات و الفجر ۲ و ۳ داشتند، و پیروزی هایی که در سرکوب کردن ضد انقلاب داخلی در کردستان و مرز کردستان و باختران داشتند، مسئله تقریبا برای مردم روشن هست، الان خوشبختانه صد در صد ابتکار عمل در جنگ با رزمندگان ما است، و اینها هستند که می توانند تصمیم بگیرند و پیروز شوند، و در مقابل این تصمیم هم هر نیرویی که قرار گرفته و خواسته مقاومت کند، بحمدالله آن نیرو، در هم شکسته شده، و هر توطئه ای که دشمن بکار برده برای منصرف کردن رزمندگان ما از رسیدن به مراحل تصمیم شان آن توطئه ها ناموفق مانده است.

در هر حال در مجموع باید در یک کلمه کوتاه عرض کنم که وضع جبهه ها بحمد الله بسیار خوب است، روحیه ها بسیار بالاست و خدا هم که با ماست، موفقیّت هم نصیب رزمندگان شده و باز هم در انتظار موفقیت بیشتر هستیم.

از روحیه این برادران عزیز هم یک کلمه عرض کنم: همین دیروز بود که رفتم بیمارستان شهید مصطفی خمینی و از تعدادی از مجروحین عیادت کردم، این عزیزان را که بعضی بالای تخت و بعضی در پله ها در حال بالا رفتن و پائین آمدن بودند دیدم، متوجه مطلب شدم، مثلاً برادری را دیدم روی تخت، دو پایش از زانو و یک دستش از مرفق قطع بود، رفتم نزدیک و سلام کردم با اینکه سنش پائین بود، شاید بیش از هفده هیجده سال نداشت، احوالش را پرسیدم، عین تعبیرش این بود. بی خیال (هیچ ناراحت نباش). چیزی نیست! خیلی مرا تکان داد، مادرش هم آنجا نشسته بود. گفت چیزی نیست اینها در راه خدا بوده و ما شرمنده هستیم چون هنوز کاری نکرده ایم!

خلاصه در بین تمام مجروحین عزیزی که عیادت کردم و آن ها را بوسیدم یک چهره پژمرده ای که متأثر باشد نیافتم. آنچه یافتم روحیه بود، قدرت معنوی بود، ایمان بود، نورانیت بود. به یکی از برادرها که لابلای پتوها سرش فقط نمایان بود، دست پیچیده شده و پا پیچیده شده و شکم آسیب دیده بود که از وسط این پوشیدگی ها هر چه نگاه می کنم یک پارچه نور می بینم. آری! با چنین رزمندگانی موفقیت نهائی قطعی است. این صحنه هائی که از رزمندگان عزیزمان دیدم: دستها به گردن بسته، پاها آویزان، ولی لبها خندان و زبانها شاکر و چهره ها شاداب.

این منظره ها است که برای فرشتگان زیبندگی دارد و نزد آنان بسیار محبوب و جذّاب است این برادران رزمنده آسیب دیده بالای تختمان هستند و آن هم برادرانمان در جبهه ها، یکی از آنها را دیدم که لب تشنه است و گویا آب به او نرسیده است، اما یک مقدار یخ دارد که گرد و خاک بیابان هم رویش نشسته است، یخ را می شکند به صورت حبه قند و در فاصله هائی توی دهانش می گذارد که خود را از تشنگی نجات دهد و با این حال مسرور و خوشحال است. آن رزمنده های ما، این جانبازان ما و آن شهدای ما و این هم ملّت ما، ملّت حاضر در صحنه ما و این هم پیروزیهایی که الحمد الله جلوی چشم ماست و باید بگویم: مطمئن هستم که خداوند یاری می کند این امت ایثارگر فداکار را و فقط همان جمله ای که حضرت زینب (س) فرمود، من هم تکرار می کنم: والله ما رأیت الا جمیلاً، هر چه می بینم زیبا است، و تمام اینها نوید پیروزی نهائی را بطور کامل می دهد ان شاء الله.

لطفاً ترسیمی از اوضاع کنونی کردستان و مسئله وحدت بین شیعه و سنی در آن منطقه به خصوص وضع روحانیت اهل تسنن را بیان بفرمائید.

دشمنان ما در گذشته کوشش می کردند از کردستان مسئله ای بسازند و خیلی سعی می کردند منعکس کنند که بخشی از مردم ایران از انقلاب جدا هستند، ولی الحمد لله الان این انقلاب به ما نشان داد که مردم کردستان و مسلمان کرد بحمد الله با انقلاب و همراه انقلاب و در خدمت انقلابند و ضد انقلاب امکان دارد در هر گوشه ای یک رخنه ای احیاناً بکند، من جمله در کردستان هم بی خیانت نیست و امروز با حرکات کوبنده و توفنده ای که رزمندگان ما در داخل داشته اند، موفق شده اند ضد انقلاب را در حد بسیار چشمگیری سرکوب کنند. در این زمینه تصور می کنم که مردم بخوبی آگاه هستند.

اخیراً هم در مرز بین کردستان و باختران در حوالی سنقر و کامیاران، ضربات بسیار کوبنده و مهلکی به پیکر ضد انقلاب وارد شد تعداد زیادیشان کشته شدند. و تعداد زیادی اسیر و در مجموع باید عرض کنم که هم ملت کُرد با انقلاب هست و هم ضد انقلاب در آنجا در حد بسیار خوبی سرکوب شده و برادران عزیزما چه از ارتش و سپاه و کمیته و چه نیروی بسیج خوب کار می کند، عشایر هم نسبتاً موفق هستند.

راجع به عشایر هم عرض کنم که سرانشان ملاقاتهای متعددی در باختران با من داشتند و شدیداً استقبال می کردند که بطور کامل صد در صد با انقلاب باشند و در این زمینه هم برنامه هائی داریم که انشاء لله بنا است اجرا کنیم و اگر ذره ای هم سوء تفاهم وجود دارد آن ها هم برطرف شود انشاء الله.

منظور عشایر کرد است؟

بله و امّا در رابطه با وحدتی که سئوال فرمودید در بین شیعه و سنی آن هم باید عرض کنم: در این مدتی که مخصوصاً من در باختران بودم و مسائل را از نزدیک لمس کردم، بحمدالله با آغوش باز برادران اهل سنت از وحدت استقبال می کنند و اهل وحدت هستند و تحقیقاً باید بگویم که ما الان مشکلی بنام تسنن و تشیع نداریم و این برادران اهل سنت هستند که در جبهه حضور دارند، پشت جبهه ها حضور دارند، کمک های بسیار شایانی به جبهه ها می کنند، روحانیت تسنن و تشیع در کنار هم و با هم کار می کنند که مکرر من دعوت کرده ام از روحانیین اهل تسنن و جمع شده اند، من آن مجمع را بسیار مجمع خوبی یافتم، تفاهم و صفا و همکاری و صمیمیت بر آن جمع حاکم بود و این مایه مسرت و خوشحالی است.

به نظر شما، مسئله رهبری و مرجعیت در نظام و جامعه اسلامی آیا قابل تفکیک است یا نه؟

این از مسائل بسیار مهمی است که باید برای جامعه ما خوب باز بشود و جامعه درک کند که معنای مرجعیت چیست و معنای رهبریت چیست. بعد از آنکه این دو کلمه مفهومش خوب روشن شد، آن وقت ببینیم که آیا اینها می تواند از هم جدا باشد یا نه؟

قبل از آنکه توضیح بدهم باید عرض کنم اگر معنای این دو کلمه برای مردم ما روشن بشود، همه به اتفاق آراء خواهند گفت که امکان ندارد رهبریت از مرجعیت جدا باشد.

معنای مرجعیت این است که یک فرد در کل کارها، کسب ها، عبادت ها، حرکات و سکناتش یک مرجع تقلید دارد و وظیفه دینی خود را از او سئوال می کند، از نماز و روزه و عبادت و راه صحیح پول در آوردن گرفته تا برسد به مسائل سیاسی و شرکت در جبهه و صلح و جنگ و …

پس مرجع کسی است که به عنوان نایب امام زمان صلوات الله و سلام علیه، تعیین کننده جمیع وظائف یک انسان مقلد در جمیع ابعاد زندگی فردی، اجتماعی، نظامی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی باید باشد. از سوی دیگر رهبر کسی است که خط مشی به جامعه می دهد، خط نظامی را مشخص می کند در بعد اجتماعی نظر می دهد و خط می دهد و مشخص می کند که باید چه باشد، فرهنگ باید چگونه باشد، جامعه بسوی چه هدفی سوق داده شود و افعال اینها، و دقیقاً ما می بینیم که این دو امر (مرجعیت و رهبری تداخل با هم دارند، پس اگر چنانچه رهبریت را از مرجعیت جدا کنیم. معنایش همان جدا بودن دیانت از سیاست است. و آنانکه می خواهند دین را از سیاست جدا کنند، می گویند، رهبر مسئول مسائل سیاسی است و باید در آن مسائل نظر بدهد و مرجع تقلید باید در وظائف فردی نظر بدهد. با اینکه به هیچ وجه نمی توان مسائل فرد را از جامعه جدا کرد و این یکی از برنامه های بسیار خطرناک استعمار گذشته بوده که الان هم شدیداً علاقمند است این طرز فکر در جامعه بوجود بیاید، که بدنبال بوجود آمدن این طرز تفکر فاجعه ها خواهد بود، و من اضافه می کنم که مسئله حادتر از این هم می شود برای اینکه اگر بپذیریم که مثلاً سیاست را رهبر تعیین کند و دیانت را مرجع تقلید، مسئله برگشتش به این می شود که مرجع تقلید باید خطوط سیاسی را هم مشخص کند، یعنی وظیفه مقلد را در مورد مسائل سیاسی هم باید تعیین نماید و این مقلد است که در کل مسائل من جمله مسائل سیاسی از مرجع تقلید خود نظر خواهی کند در این صورت دیگر چه محلی از اعراب برای رهبری باقی می ماند؟! اگر در کل مسائل بنا باشد مقلد مراجعه کند به مرجع تقلید و از او نظر خواهی بکند، دیگر محصل رهبریت چه خواهد بود؟! پس اگر رهبر نظرش این باشد که فرض بفرمائید در اینجا به این شیوه باید عمل شود، مرجع تقلید می گوید که نه! نظر من چیز دیگری است! مقلد هم نه تنها متحیر و سرگردان می شود بلکه طبعاً ناچار است نظر مرجع تقلید خود را عمل کند، و این بزرگترین فاجعه است برای جامعه ما!

بنده معتقد هستم که صد در صد رهبریت و مرجعیت باید یکجا جمع شود و ما برای تداوم انقلاب هیچ راهی نداریم جز همین وحدت مرجعیت و رهبری.

در این انقلاب چشم به حضرت آیت الله العظمی منتظری دوخته ایم و دل امید به ایشان بسته ایم … ابعاد مختلفی که باید در یک روحانی به تمام معنا باشد در شخص ایشان هست … ایشان در قلّه ای بلند از علمیت و قدرت استنباط می باشند و شایستگی های معنوی و اخلاقی در ایشان بسیار بالا است.

اگر صلاح می دانید بعضی از چهره های درخشانی را که مایه امید انقلاب و امّت هستند نام ببرید؟

از آنجا که این انقلاب قدرت معنوی فوق العاده دارد، امید به افراد فراوان داریم و روحانیت بحمدالله در خدمت انقلاب است و با کمال ایثار و علاقه، وظائف خود را انجام می دهد و شخصیت های زیادی هستند که در دل مردم جا دارند و از محبوبیت فوق العاده ای برخوردارند، مجالی برای اینکه من نام از این افراد ببرم نیست، ولی می توانم از یک شخصیت بزرگ نام ببرم و آن حضرت آیت الله العظمی منتظری است که ما در این انقلاب چشم به ایشان دوخته ایم، و دل امید به ایشان بسته ایم. ایشان شخصیتی هستند که از همان هنگام در انقلاب و حرکت توفنده مردم در جامه ما مطرح بود، چهره ایشان از همان وقت مشخص بود، فداکاری های ایشان، کلمات روشن ایشان، زندان هایی که رفتند رنجها و ناراحتی هائی که دیدند، دشواری هایی که متحمّل شدند، حضور کاملی که در انقلاب و پس از پیروزی انقلاب داشتند همه را می بینیم و مشاهده می کنیم، نه تنها مسئله مبارزه مطرح است، ابعاد مختلفی که باید در یک روحانی به تمام معنی در جامه انقلابی باشد، در شخص ایشان هست تصور می کنم مراتب علمی ایشان بر کسی پوشیده نیست، با آنکه آن روحیه معنوی و قداست ذاتی ایشان دارند ایجاب می کند که خیلی مایل نباشند در جامعه مطرح شوند ولی آن وزن علمی ایشان دهها سال است که برای فضلاء اساتید و بزرگان حوزه علمیه مشخص و روشن است، مخصوصاً بحث هایی که اخیراً داشتند، از طریق رادیو پخش می شد تحقیقاً باید بگویم که کافی است کسی خوب به این بحث ها گوش کند تا اوج قدرت فکری و علمی ایشان را در یابد که در چه قله ای بلند از علمیت و قدرت استنباط می باشند  و چطور مدارک فقه و اصول در دست ایشان است.

در هر حال بعد علمی ایشان چیزی نیست که شخصی مثل من بتواند بیان کند. این ما فوق بیان من است. جنبه های زهد و آن شایستگی های معنوی و اخلاقی در ایشان به حد بسیار بالا است.

در مجموع باید عرض کنم: ما و روحانیت و حوزه و انقلاب و مردم همه چشم به ایشان داریم و امیدوار هستیم انقلاب ما از افراد وزینی چون ایشان و امثال ایشان انشاء الله بهره مند شود، و بتوانیم شاهد مو نهائی و پیروزیهای نهائی و پیروزی های نهائی که به زحمات و خدمات اینطور شخصیت های بزرگ بدست می آید باشیم.

با عرض معذرت از اینکه زیاد وقت جنابعالی را گرفتیم، آخرین سئوال را از شما می پرسیم: جنابعالی به عنوان عضو شورای داوری حزب و عضو مرکزی حزب جمهوری اسلامی، بنظر شما حزب چه رسالتی نسبت به انقلاب دارد؟

یکی از چیزهائی که برادران بنیانگذار حزب از همان روزهای اول به آن توجّه داشتند، این بود که انقلاب نیاز به تشکل دارد، و اگر تشکل نباشد ممکن است خطراتی انقلاب را تهدید کند و از طرفی دیگر نیروهای عظیم انقلاب بسیارند و اگر این نیروها منسجم و متشکل نشوند و حالت مقابله با دشمن را نداشته باشند، بدیهی است که شکست می خورند، مثلش مثل این می ماند که دشمن در جبهه جنگ منسجم است و برنامه هایش را ریخته کاملاً صف بندی کرده، صفوف منظم است، مسئولیتها مشخص است، اما اینطرف، جبهه اسلام از هم پاشیده و متفرق و پراکنده باشد، بدیهی است که اینها هر قدر هم زیاد باشند، چون متفرقند و منسجم نیستند در مقابل آن حرکت منسجم دشمن ضربه می خورند و نابود می شوند. این طرز تفکری وجود داشت که بدلیل تشخیص ضرورت تشکل، این حزب به وجود آمد و مردم استقبال عظیمی کردند و آمادگی خود را برای همکاری اعلام داشتند و از همان وقت حزب یک قدرت شد در کشور ولی در خدمت اسلام و انقلاب. و انصافاً باید بگویم که در هر مقطعی که یک برنامه یا وظیفه ای بود، این حزب با حساب و برنامه ریزی و دقت، وظیفه خودش را خوب انجام داد و در جمیع صحنه های انقلاب حضور داشت.

اکنون هم من معتقدم این انقلاب بیش از روز های اول به تشکل و انسجام نیاز دارد و از وظائف حتمی و قطعی است که باید این است انقلابی با تشکل و انسجام کار کنند.

مؤسسین حزب چهره های شناخته شده ای هستند و در این کنگره ای که تشکیل شد انتخاباتی را انجام دادند و شورای مرکزی را انتخاب کردند، شورای داوری را انتخاب کردند که چهره ها، چهره های شناخته شده ای برای جامعه ما می باشند و در مجموع ما به حزب خیلی امیدها داریم و بیش از حزب به مردم. و در این صورت انشاء الله انقلاب ما با پشتوانه الله و با سرمایه های ایمان و فداکاری و ایثار در صورتی که این تشکل و انسجام هم زمینه بشود بیمه شده است و من برای اهمیّت این تشکل آن جمله امیر المؤمنین (ع) را یاد آوری می کنم که در آن وصیتنامه بعد از تقوی، دومین سفارش راجع به نظم کرده اند:

اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم»

نظم امور همان عبارت است از تشکل که انسان ها شناخته شوند، صلاحیتها و لیاقتها روشن شود و از هر انسانی در آن حدی که صلاحیت و لیاقت خدمت دارد اسفاده شود. امیدوار هستم انشاء الله خداوند امت انقلابی را به سوی تشکلی که مورد رضایت اوست یاری دهد و بتوانند به آن اهداف عالیه انقلاب نائل شوند.

در پایان اگر صلاح می دانید پیامی را برای امّت پاسدار اسلام، مخصوصاً در مورد ضرورت حفظ وحدت که یکی از مهمترین ارکان دوام انقلاب است بیان بفرمائید؟

این نکته بسیار مهمی است که در مورد تشکل بیان فرمودید و من معتقد هستم که اگر این تشکل در سایه وحدت باشد، اثر بسیار مطلوبش را خواهد داد، یعنی با این بیانی که بنده عرض کردم تشکل ضرورت دارد، ممکن است جامعه انقلابی ما بگوید که هیچ لازم نیست یک تشکل باشد، بلکه تشکل ها می تواند باشد، هر جمعی با یک تشکلی، با یک برنامه ریزی در خدمت انقلاب باشند، گروه ها، احزاب، دسته ها جمعیّت ها، همه باشند. البته ما مخالف نیستیم و حتی پیدایش احزاب و گروه ها در قانون اساسی هم پیش بینی شده و اینکه فعالیت گروه ها و احزاب آزاد هستند ولی در اینجا سخنی عرض می کنم و آن این است که اگر دو گروه یا چند گروه وجود داشته باشند که این همه گروه ها در خدمت انقلاب باشند آنوقت آنچه می تواند باعث شود که این چند گروه از هم متمایز بشوند، وجه تمایز چه می تواند باشد، اگر گفته بشود به اینکه این گروه و آن گروه هم در خدمت انقلاب و گروه سومی هم در خدمت انقلاب و همچنین … اگر همه در خدمت انقلاب هستند طبعاً انقلاب که یک فکر بیشتر و یک هدف بیشتر ندارد، یک خط مشی بیشتر ندارد، یک رهبر بیشتر ندارد، یک مکتب است. با جمیع این وحدت ها اگر همه این وحدت ها بخواهد حفظ و مراعات بشود دیگر بنظر من از کجا دیگر معقول نیست دوئیتی اینجا پیدا شود، با حفظ همه وحدت ها، من امیدوارم انشاء الله جامعه انقلابی ما روزی به این نتیجه برسد که اگر بنا است جمیع خطوط انقلاب حفظ شود که طبعاً هم باید اینطور باشد باید امت، امت واحده باشد و دیگر در آن دوئیتی مطرح نباشد. و در این صورت است که صد در صد آمریکا و شوروی و ابر قدرتها و جمیع غارتگرها و ستمگرها نا امید می شوند.

با کمال تشکر و آرزوی سلامتی و عافیت برای شما و پیروزی همه رزمندگان اسلام.

 

17دسامبر/16

معاد

انکار معاد از موضع شبهه و شهوت

آیت الله جوادی آملی

بعد از اینکه قرآن کریم اهداف انبیاء(ع) را مشخص نمود تحلیلی کرد و فرمود: موانع رسیدن به این هدف در فراموشی قیامت خلاصه می شود که این موانع سه قسم است:

اول: عده ای با سرگرمی به لذائذ دنیا از یاد قیامت باز می مانند.

دوم: عده ای با مشکلات و سختیها و خستگی راه از یاد معاد باز می مانند.

سوم: عده ای هم موانع فکری سبب می شود که از یاد معاد باز مانند.

البته ممکن است در بعضی، یک مانع و در بعضی، دو و یا هر سه مانع وجود داشته باشد.

از طرف دیگر یاد معاد هم منشأش سه چیز است:

اول: امید به بهشت و سعادت آینده.

دوم: ترس از عذاب و کیفر اخروی.

سوم: مسائل فکری و اعتقادی.

 

انکار معاد از روی شبهه

در اینجا به حال کسانی که معاد را از روی شبهه یا شهوات انکار می کنند اشاره می کنیم و در سوره قیامت چنین می خوانیم:

«بسم الله الرحمن الرحیم، لا(۱) اقسم بیوم القیامه و لا اقسم بالنفس اللوامه.»

تناسب دو آیه: روز قیامت در محکمه الهی جای اعمال نفوذ نیست که انسان بتواند مشکلش را حل کند مگر شفاعت، آن هم به اذن خدا، همچنان که قرآن می فرماید:

«لا یشفعون الا لمن ارتضی.» (۲)

بر خلاف دنیا که مشکلات آن را با روابط دوستی و یا بیع و شراء می توان حل کرد، اما در روز قیامت «لا بیع و لاخلّه.» (۳)

آنجا دیگر دوستبازی و خرید و فروش مطرح نیست پس قیامت جای هیچ عامل بیگانه ای نیست.

در محکمه نفس لوامه نیز جائی برای اعمال نفوذ نیست، وقتی انسان کار خلافی انجام داد، اگر به مرحله نفس لوامه رسیده است در درون او یک عامل ملامت کننده هست که توبیخش می کند و انسان گرچه در بیرون، خودش را «ذیحق» نشان می دهد ولی در محکمه درونی و در حضور وجدان، خود را محکوم می بیند و در برابر نفس لوامه، دوستبازی و خرید و فروش ممکن نیست و جای شفاعت هم نیست که خود را در آنجا ذیحق بداند، در آنجا خود را ملامت و سرزنش می کند، روی این تناسبی که بین نفس لوامه و روز قیامت موجود است هر دو آیه را کنار هم ذکر فرموده است، آنگاه می فرماید:

«ایحسب الانسان ان لن تجمع عظامه».

اینها که منکر معادند از روی «شبهه» می گویند: انسان که مهمترین و محکمترین اعضای بدن او استخوانهای آن است، پوسیده و خاک می شود، چگونه خداوند این استخوان های پوسیده را دوباره جمع می کند؟!

قرآن در جواب می فرماید:

«بلی قادرین علی ان نسوی بنانه»

نه تنها استخوان های او که محکمترین اعضای بدن اوست، ما آنها را جمع می کنیم بلکه ما می توانیم سر انگشتان او را هم مساوی حال او کنیم.(۴) پس انکار معاد از روی شبهه وجهی ندارد در برابر قدرت مطلقه الهی.

آنها که بخاطر شبهه ای، معاد را انکار می کنند جزم و یقین ندارند به حرفشان:

«و ما نحن بمستیقنین»(۵).

و می گفتند: «ذلک رجع بعید» (۶)

فقط در حد استبعاد بوده است. همان مبدئی که اینها را آفریده دوباره اعاده می دهد و این کار به حسب ظاهر آسانتر است گرچه نسبت به خدا نمی شود گفت کاری آسان تر است و لذا فورا استنزاه کرد و فرمود:

«و له المثل الاعلی».(۷)

در برابر قدرت نا محدود، آسان و آسانتر معنی ندارد. او به دقیقترین حقائق علمی همانطور علم دارد که به ساده ترین مسائل علمی آگاه است. او کل این نظام آسمان و زمین را آنطور نگه می داد که این ذرات زیر در هوا را نگه می دارد.

 

انکار معاد از روی شهوت

«بل یرید الانسان لیفجر امامه».

در اینجا می گوید: اشکال علمی وادارش نکرد که به یاد معاد نباشد بلکه شهوت دنیا وادارش می کند که دست از روز حساب بر دارد، می خواهد رها باشد که عصیان کند، چون اگر به یاد معاد باشد باید از این لذت های زودگذر بگذرد، باید تن به سختی ها دهد. می خواهد فاجرانه زندگی کند، به مقداری که بیاد معاد هست راهش بسته است، به مقداری که معاد را فراموش کند با فجور پیش رفت می کند، آنگاه می پرسد قیامت کی بر پا می شود؟

«یسئل ایان یوم القیامه».

در چه تاریخی قیامت برپا می شود؟ او خیال می کند قیامت گوشه ای از گوشه های دنیا است یا روزی از روزهای دنیا است. او نمی داند که هنگام ظهور قیامت کل این نظام دگرگون می شود:

«یوم تبدّل الارض غیر الارض و السموات»(۸)

که بحث آن گذشت.

آنگاه نمونه هائی از ظهور قیامت را تشریح می کند:

«فاذا برق البصر، و خسف القمر، و جمع الشمس و القمر، یقول الانسان یومئذ این المفر».

وقتی نور چشم کم شد و رفت که دیگر انسان جائی را نبیند و نور ماه هم تیره و محو شد، و آفتاب و ماه هم به یکدیگر نزدیک شدند که نظام این جهان پیچیده بشود آنجا که فرمود: ما آسمان و زمین را جمع می کنیم، اینها را بهم می کوبیم این طلیعه جمع آسمان و زمین است که نظام دنیا به آخرت تبدیل می شود.

آنکه معاد را بخاطر شهوت یا شبهه ای انکار می کرد امروز می گوید: راه فرار کجا است؟ اما در مقابل این دسته، مؤمنین هستند که قیامت کبری با همه عظمتی که دارد هرگز آن ها را محزون نمی کند، اصلاً برای مؤمنین گویا حادثه ای پیش نیامده است نه اینکه آن صحنه ها برای مؤمنین قابل تحمل می باشد.

خلاصه اینکه صحنه فعلی آسمان که باز است پیچیده می شود و عاملی نو افکنده خواهد شد.

آنگاه فرمود: «کلا لاوزر» (۹).

نه راهی است که خودت بروی و نه کسی هست که بار تو را ببرد، هم بار زیاد است و هم راه نیست.

بخواهید فرار کنید کجا بروید؟ فقط یک راه هست و آنهم بسوی محکمه الهی:

«الی ربک یومئذ المستقر.»

که آن قرارگاه است، جای فرار نیست چون قیامت «دارالقرار» است.

«ینبوء الانسان یومئذ بماقدم واخر».

آنگاه تمام کارهائی را که در دنیا از اول تا پایان عمرش انجام داده به او گزارش می دهند یا اینکه آثار سوئی را که گذاشته و بعد از خود بصورت سنت سیئه ادامه دارد. مؤخرات کار او را هم به او گزارش می دهند چون کسی که سنت سوئی بگذارد و بمیرد تا آن سنت سیئه هست، گناه آن را برای صاحب سنت هم می نویسند.

آنگاه فرمود: ما چرا گزارش دهیم؟ او خودش می داند:

«بل الانسان علی نفسه بصیره»(۱۰)

او خودش می داند چه کرده چون خودش می بیند در گذشته گفتیم: متن عمل در قیامت حاضر است. بخواهد انکار کند معقول نیست. عین عمل را حاضر می بیند بخواهد فرار کند (کلا لا وزر) جائی هم برای پنهان شدن نیست. نیازی نیست که به او بگوئیم: تو این کار را کردی. او خود آگاه است.

وقتی از رسول الله(ص) سئوال شد که این کوه ها در قیامت چه می شود؟ در جواب فرمود: خدا این کوه ها را نصف و پراکنده می کند و می کوبد و ریز می کند و تمام ذره ها را هموار می کند، دشت قیامت صاف خواهد بود و هیچ انحرافی نیست:

«لاتری فیها عوجا و لا امتا» (۱۱)

در اینجا چند نکته قابل اهمیت است:

۱- صحنه قیامت باز است و حجابی وجود ندارد.

۲- چشم بینندگان هم تیز است.

۳- متن عمل را هم انسان حاضر میبیند. آنوقت انسان شرمنده، دردشت بی حجاب در حضور میلیاردها چشمهای تیز کجا می تواند فرار کند؟ راهی برای فرار نیست. جائی برای حفظ آبرو نیست. ممکن نیست کسی قیامت را خوب بفهمد و دستش به گناه آلوده شود، آن لحظه ای که انسان آلوده است یقینا از یاد معاد غافل است.

بهر حال انسان، خود، آگاه است که چه کرده، گرچه عذر تراشی می کند: «ولو القی معاذیره»، می گوید نمی دانستم یا معذور بودم یا مرادم چیز دیگری بود، فایده ندارد.

«لاتحرک به لسانک لتعجل به. ان علینا جمعه و قرآنه، فاذا قراناه فاتبع قرآنه، ثم ان علینا بیانه» (۱۲)

تو بدون اینکه وحی تتمیم شود از ناحیه خودت یا شتابزده زبانت را حرکت نده، بگذار این زبان هم به وحی نطق کند، تا ما نگفتیم تو از پیش خودت نگو، بگذار ما جمع و تنظیم آن را بعهده بگیریم، ما وقتی جمع کردیم تو تابع باش، بیان و تفسیرش هم بعهده ماست.

دنباله بحث: «کلا، بل تحبون العاجله». اینچنین نیست، صحبت اینکه می گفتند: چگونه این بدنهای خاک شده را خدا دوباره احیاء می کند؟ اینها بهانه است. آن خدائی که انسان را از هیچ آفرید.

«هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا» (۱۳)

آیا او نمی تواند خاک ها را بحالت اول برگرداند؟ اینها بهانه است «کلا، بل تحبون العاجله». این متاع نقد زود گذر دنیا فریبتان داد، این متاع زودگذر محبوب شما است. انسان هم دارای دو قلب نیست که با یکی دنیا را و با دیگری آخرت را دوست داشته باشد.

عالَمی از دنیا پست تر نیست زیرا اگر دنی تر از آن بود، دیگر به آن دنیا نمی گفتند. هر چه که انسان را از یاد خدا می اندازد دنیا است گرچه درس و بحث باشد یا زیادی شاگرد باشد، تجلیل و احترام باشد. از رسول اکرم(ص) در این مورد بیانی رسیده است: «مَنْ أحَبَّ أنْ یَتَمَثَّلَ لَهُ الرِّجالُ فلْیَتَبَوَّأ مقعَدَهُ مِنَ النَّارِ» کسی که خوشش بیاید، عده ای جلوی او بلند شوند، جایگاه او در آتش است.

«ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه» (۱۴)

که بحث آن گذشت.

انسان اگر محب عاجل، و دنیای زود گذر شد آنوقت: «و تذرون الاخره» آخرت را رها خواهد کرد.

ممکن نیست انسان محبت دنیا و آخرت را با هم داشته باشد. از امیرالمؤمنین (ع) در این زمینه بیانی رسیده است:

«هما بمنزله المشرق و المغرب» (۱۵)

قشری که بسمت آخرت رفت، دیگر به سمت دنیا نیست یا بالعکس.

آنچه انسان را از یاد خدا باز می دارد، دنیاست، انسان ممکن نیست هم به طرف گناه و هم بطرف ثواب برود.

 

پست ترین عالم

عالمی از دنیا (۱۶) پست تر نیست زیرا اگر دنی تر از آن بود، دیگر به آن دنیا نمی گفتند. هر چه که انسان را از یاد خدا می اندازد، دنیاست گرچه درس و بحث باشد، ولو زیادی شاگرد باشد، ولو تجلیل و احترام باشد. از رسول اکرم(ص) در این مورد بیانی رسیده است:

«من احب ان یتمثل له الرجال فلیتبوء مقعده من النّار»

کسی که خوشش بیاید یک عده ای جلوی او بلند شوند، جایگاه او در آتش است.

در قیامت از ما سئوال نمی کنند آنجا ربا گرفتی یا قمار کردی؟ اینها مال ما نیست ما گرفتار گناهان سنگین تر از اینها هستیم. اینکه کسی به القاب خوشش می آید و از ترقی دیگران رنج می برد و از این قبیل گناهان ما به اینها گرفتاریم.

در جوامع روائی ما مطالعه کنید میفرماید احمق، کسی را گویند که خوشش بیاید دیگران دست او را ببوسند ولی نتواند جواب سئوالات مردم را بدهد. ما به گناهان فکری و خیالی که بدتر است خدای نکرده آلوده می شویم.

اگر اشکالی به ما وارد است و به ما تذکر دادند، و ما نرنجیدیم و در برابر حق نایستادیم، معلوم می شود درس و بحث ما برای رضای خداست.

بسیار اتفاق می افتد که در بحث، انسان می فهمد حق با رفیق است اما ساکت نمی شود! می خواهد خودش را پیروز نشان دهد.

این اگر به مقامی برسد، همین وضع است، زیرا الان هم که بجائی نرسیده است حاضر نیست در مجلس دو نفری بگوید: حق با شماست.

این اگر در یک شهری یا کشوری، سمتی پیدا کرد، در حضور میلیون ها انسان هرگز حاضر نیست بگوید، حق با توست. این است که باید از ریشه شروع کرد.

امرالمؤمنین (ع) به فرزندش امام حسن(ع) فرمود:

«و انما قلب الحدث کالارض الخالیه» (۱۷)

تو جوان هستی و قلب جوان مثل زمین موات (۱۸) است، هر چه بکارند سبز می شود خواه علف هرزه، خواه گل باشد.

قبل از اینکه دیگران در دل تو چیزی بکارند، من در دل تو بذر معرفت می پاشم، این فرمایش علی (ع) نظیر آن حکم فقهی است که:

«من احیی ارضا میته فهی له».

هر کس زمین مرده ای را زنده کند، مال اوست. خوب اگر شیطان زمین قلب را زنده کرد، مال اوست ولی اگر فرشته ها آبیاری کردند که مال فرشته هاست…

۱- «لا» در اینجا اگر زائد باشد معنی چنین می شود: قسم به روز قیامت و اگر «لا» زائد نباشد یعنی نه قسم به روز قیامت، نیازی به قسم نیست چون مطلب روشن است.

۲- سوره انبیاء، آیه ۲۸٫

۳- سوره بقره، آیه ۲۵۴٫

۴- طنطاوی در تفسیرش نقل می کند: یکی از دانشمندان آلمانی ضمن مطالعه این بخش از قرآن کریم، اسلام را پذیرفت. وی می نویسد این آیه ناظر به اهمیّت انگشت نگاری می باشد که فوق مسئله امضاء است. امضای افراد را می توان جعل کرد اما مانند انگشت مهر کسی نمی شود انگشت مهر زد، زیرا خطوط ظریف و دقیق سر انگشتان هر انسانی با انسان دیگر جدا است و ممکن نیست در بین چند میلیارد بشر روی زمین دو نفر سر انگشتان آن ها عین و شبیه همدیگر باشند. این فکر حساس باعث شد که بشر به فکر انگشت نگاری بیفتد.

۵- سوره جاثیه، آیه ۳۲٫

۶- سوره ق، آیه ۳٫

۷- سوره مریم، آیه ۲۷٫

۸- سوره ابراهیم، آیه ۴۸٫

۹- وزر یعنی باربر، وزر یعنی بار سنگین و وزیر کسی را گویند که سنگینی مسئولیت مملکت روی دوش اوست.

۱۰- تاء در «بصره» برای مبالغه است نه برای تانیث. یعنی خیلی بینا است.

۱۱- سوره طه، آیه ۱۰۷٫

۱۲- «قرء ناه» بمعنی «جمعناه» می باشد و قرآن از قرء بمعنی جمع است.

۱۳- سوره انسان، آیه ۱٫

۱۴- سوره احزاب، آیه ۴٫

۱۵- نهج البلاغه فیض، حکمت

  1. «دنیا» صفت تفضیلی و مؤنث است و «ادنی» مذکر آن است.
  2. نهج البلاغه فیض، نامه ۳۱٫
  3. زمین موات، زمینی را گویند که هنوز چیزی در آن کشت نشده و برای اولین بار بخواهند در آن زراعت کنند.

امام صادق(ع):

«مَنْ سَعی فِی حاجَهِ أخِیهِ المُسْلِمِ فَاجْتَهَدَ فِیها فَأجْری اللهُ عَلی یَدَیْهِ قَضاءها کَتَبَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ حَجَّهً وَ عُمرَهً وَاعْتِکَافَ شَهرَینِ فِی المَسجِدِ الحَرامِ وَصیامَهُما، وَ إنِ اجتَهَدَ فِیها وَ لَمْ یَجِرِ اللهُ قَضَاء ها عَلی یَدَیْهِ کَتَبَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ حَجَّهً وَ عُمرَهً» (کافی، ج۲، ص ۱۹۸)

کسی که کوشش در حاجت برادر مسلمانش کند و جدّیت نماید، پس اگر آن حاجت به دست او برآورده شد، خدای عزوجل برای او ثواب یک حج و یک عمره و ثواب اعتکاف دو ماه در مسجد الحرام با روزه آن دو ماه را می نویسد و اگر کوشش خود را نمود ولی بوسیله او برآورده نشد، خداوند برای او ثواب یک حج وی یک عمره می نویسد.

 

17دسامبر/16

تحلیلی از واقعه عاشورا

 

آیت الله شهید مطهری

بسم الله الرحمن الرحیم

حادثه عاشورا مثل بسیاری از حقایق این عالم است که در زمان خودشان بسا هست آنچنانکه باید شناخته نمی شوند. و بلکه فلاسفه تاریخ مدعی هستند که شاید هیچ حادثه تاریخی را نتوان در زمان خودش آنچنانکه هست، ارزیابی کرد. بعد از آنکه زمان زیادی گذشت و تمام عکس العملها و جریانات مربوط به این حادثه، خود را بروز دادند، آنگاه آن حادثه، بهتر شناخته می شود. همچنانکه شخصیتها هم همینطورند شخصیتهای بزرگ غالباً در زمان خود شأن آن موجی که شایسته وجود آنهاست پیدا نمی شود، بعد از مرگشان تدریجاً شخصیتشان بهتر شناخته می شود. بعد از دهها سال که از مرگشان می گذرد، تدریجاً شناخته می شوند و معمولاً اینطور است که افرادی که در زمان خودشان خیلی شاخصند، بعد از فوتشان فراموش می شوند و بسا افرادی که در زمان خودشان آنقدرها شاخص نیستند ولی بعد از مرگشان تدریجاً شخصیت اینها گسترش پیدا می کند و بهتر شناخته می شوند …

در کلمات مولا در نهج البلاغه، جزء کلماتی که حضرت در فاصله ضربت خوردن و شهادت یعنی در آن فاصله چهل و چهار پنج ساعت آخر زندگی فرموده اند، یکی این دو سه جمله است که تعبیر خیلی عجیبی است. می فرماید:

«غدا تعرفوننی و یکشف لکم سرائری»

فردا مرا خواهید شناخت، یعنی امروز مرا نشناخته اید، زمان من مرا نشناخت، آینده مرا خواهد شناخت. و یکشف لکم سرائری» سرائر یعنی سریره ها، امور مخفی، اموری که در این زمان چشم ها نمی تواند آنها را ببیند، مثل گنجی که در زیر زمین باشد. مخفیات وجود من فردا برای شما کشف خواهد شد. و همینطور هم شد. علی را مردم، بعد از زمان خودش بیشتر شناختند از زمان خودش، کی علی را در زمان خودش شناخت؟ یک عده بسیار معدود. شاید تعداد آنهایی که علی را در زمان خودش واقعاً می شناختند، از عدد انگشتان دو دست هم تجاوز نمی کرد.

پیغمبر اکرم راجع به کلمات خودشان این جمله را که در حجه الوداع است، فرمود (ببینید چه کلمات بزرگی:)

«نصر الله عبدا سمع مقالتی فوعاها و بلغها من لم یسمعها فرب حامل فقه غیر فقیه و رب حامل فقه الی من هوا فقه منه»

خدا خرّم کند چهره آنکس را (خدایار آنکس باد) که سخن مرا بشنود و حفظ و ضبط کند و به کسانی که سخن مرا نشنیده اند، به آنهائیکه زمان من هستند ولی اینجا نیستند یا افرادی که بعد از من می آیند، برساند. یعنی حرفهای من را که می شنوید، حفظ کنید و به دیگران برسانید. «فرب حامل فقه غیر فقیه» بسا کسانی که حامل یک حکمت و حقیقتند در صورتیکه خودشان اهل این حقیقت نیستند، یعنی آن عمق و معنی این حقیقت را درک نمی کنند. «و رب حامل فقه الی من هو افقه منه» و چه بسا افرادی که فقهی را، حکمتی را، حقیقتی را حمل می کنند، حفظ می کنند، بعد منتقل می کنند به کسانی که از خودشان داناترند.

معنای جمله این است که شما اینها را حفظ کنید و به دیگران برسانید. بساهست که شما اصلاً عمق حرف مرا درک نمی کنید ولی آن دیگری که می شنود، می فهمد. شما فقط ناقلی هستید، نقل می کنید. و باز بسا هست که شما چیزی بفهمید ولی آن کسی که بعد شما برای او نقل می کنید، بهتر از شما می فهمد. مقصود این است که سخنان مرا برسانید به نسل های آینده که معنای سخن مرا از شما بهتر می فهمند. علی(ع) فرمود آینده، من را بهتر خواهد شناخت.

پیغمبر(ص) هم فرمود، در آینده، معانی سخن مرا بهتر از مردم حاضر درک خواهند کرد. این است معنای اینکه ارزش یک چیز در زمان خودش آنچنانکه باید، درک نمی شود. باید زمان بگذرد. بعدها آیندگان تدریجا ارزش یک شخص، ارزش یک کتاب یا سخن یک شخص، ارزش عمل یک شخص را بهتر درک می کنند.

اقبال لاهوری شعری دارد که گویی ترجمه جمله مولا علی(ع) است. حضرت می فرماید: «غدا تعرفوننی» فردا مرا خواهید شناخت (این را روزی می گوید که دارد از دنیا می رود) بعد از مرگ من مرا خواهید شناخت. اقبال می گوید:

«ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد»

مقصودش از شاعر، نه هر کسی است که چند کلمه سر هم بکند، بلکه مقصود، کسی است که پیامی دارد…

ملاصدرای شیرازی که امروز تازه بعد از حدود سیصد و پنجاه سال که از مرگش می گذرد (مرگش در سال ۱۰۵۰ هجری قمری بوده و الان ۱۳۹۸ است) دارد شناخته می شود، تا صد و پنجاه سال بعد از مرگش اصلاً در حوزه های علمیه هم کتاب هایش تدریس نمی شد. فقط یک عده شاگرد داشت کم کم که حکمای بعد از او آمدند، به ارزش افکارش پی بردند و افکار او بتدریج افکار امثال بوعلی را عقب زد و پیش افتاد.

دنیای مغرب زمین هم تازه اکنون دارد با افکار این مرد آشنا می شود. این معنای این است که اشخاص خیلی بزرگ، افرادی هستند که در زمان خودشان موجی جنجالی آنچنانکه شایسته خود آنهاست، ایجاد نمی کنند، ولی در زمان های بعد تدریجا مثل گنجی که از زیر خاک بیرون بیاید، بیرون می آیند و شناخته می شوند.

مثال دیگر، سید جمال است الان در جهان لااقل هفته ای یک مقاله درباره سید جمال الدین اسدآبادی نوشته می شود. کشورهای اسلامی هم به او افتخار می کنند. ایرانیها می گویند سید جمال مال ماست، افغانیها می گویند مال ماست، ترک ها می گویند مال ماست چون در ترکیه مرده است. آخرش افغانها پیروز شدند، رفتند استخوانهای سید جمال را از ترکیه به افغانستان بردند. در صورتی که سید جمال خودش را نه به ایران می بست، نه به افغان، نه به ترک و نه به عرب (البته ظاهراً ایرانی بوده) نه به مصر می بست و نه به جای دیگر.

مصریها افتخار می کنند که، سید جمال آمد به کشور ما و قدرش را شناختند و در اینجا بود که علمایی مثل محمد عبده به او گرایش پیدا کردند و در اینجا بود که او توانست یک حزب تشکیل بدهد و اصلاً اوج گرفتن سید جمال، از اینجا بود. پس ما از همه به سید جمال نزدیکتر هستیم. ولی در زمان خودش به هر جا که می رفت، او را طرد می کردند. به ایران خود ما که آمد، با چه وضع نکبت باری او را تبعید کردند. مدتها در حضرت عبدالعظیم متحصن بود. در زمستان خیلی سردی که برف بسیار سنگینی زمستان خیلی سردی که برف بسیار سنگینی هم آمده بود، ریختند و او را از بست خارج کردند، سوار قاطر کردند و مثل جدش زین العابدین، پاهایش را به شکم قاطر بستند و در آن هوای سرد، او را از طریق غرب ایران (همدان و کرمانشاه) از مرز خارج کردند. حتی یکنفر هم چیزی نگفت حالا هر کسی افتخار می کند که من درباره سید جمال مقاله ای خواندم…

الان که حساب می کنم، می بینم نهضتهایی که یکی بعد از دیگری در جهان اسلام پیدا شد، مرهون زحمات او بود. (بعضی از قسمت های این مطلب، هنوز درست رسیدگی نشده است.) یعنی تخمهایی که او کاشت، یکی از آنها هم در زمان خودش ثمر نداد، ولی بعد از مرگش همه آنها ثمر دادند. نهضتهایی که بعد در مصر شد، نهضتهایی که در هند شد، نهضت مشروطیت و حتی نهضت تنباکو در ایران، از ثمرات تلاش های اوست. و از جمله مطالبی که در شرح حال او ننوشته اند، این است که نهضت استقلال عراق که بعد از مشروطیت روی داد، مدیون اوست، چون اکنون ما در تاریخ کشف می کنیم که کسانی که این نهضت را رهبری می کرده اند، از دوستان سید جمال بوده اند. این است که می گوئیم مردان خیلی بزرگ، هر مقدار هم که در زمانشان شناخته بشوند، شناخته نمی شوند. در زمان های بعد، بهتر شناخته می شوند و ارزششان بهتر درک می شود و همچنین است حوادث و وقایع. ابعاد حوادث و وقایع نیز در زمان خودش، انچنان که هست، تشخیص داده نمی شود. بسا هست که یک حادثه، کوچک تلقی می شود، ولی بعد از مدتی، تدریجا ابعاد و عمق و لایه های این حادثه، عظمت و اهمیّت این حادثه، بهتر شناخته می شود. حادثه عاشورا از این جمله حوادث است، در ردیف اینکه شخص می میرد، بعد از مرگش شناخته می شود. یا اثری خلق می شود، بعد از سالها، ارزش آن شناخته می شود. حادثه اجتماعی هم رخ می دهد، بعدها ماهیت آن درست شناخته می شود و ارزش آن درک می گردد. در بعضی از حوادث، شاید هزار سال باید بگذرد تا ماهیت آنها، درست آنچنان که هست، شناخته شود. و باز حادثه عاشورا از اینگونه حوادث است.

جمله ای از امام حسین(ع) هست که با اینکه خودم این جمله را بارها تکرار کرده ام ولی به معنی و عمق آن خیلی فکر نکرده بودم. این جمله در آن وصیتنامه معروفی است که امام به برادرشان محمد بن حنفیه می نویسند. محمد بن حنفیه بیمار بود، به طوری که دستهایش فلج شده بود و لهذا از شرکت در جهاد معذور بود. ظاهراً وقتی که حضرت می خواستند از مدینه خارج شوند، وصیتنامه ای نوشتند و تحویل او دادند.

البته این وصیتنامه نه به معنای وصیتنامه ای است که ما می گوئیم، بلکه به معنای سفارشنامه. به معنای اینکه، وضع خودش را روشن می کند، که حرکت و قیام من چیست و هدفش چیست. ابتدا فرمود:

«انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی»

اتهاماتی را که می دانست بعدها به او می زنند، رد کرد. خواهند گفت حسین دلش مقام می خواست، دلش نعمت های دنیا می خواست، حسین یک آدم مفسد و اخلالگر بود، حسین یک آدم ستمگر بود. دنیا بداند که حسین جز اصلاح امت، هدفی نداشت، من یک مصلحم بعد فرمود:

«ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی»

هدف من یکی امر به معروف و نهی از منکر است و دیگر اینکه سیر کنم، سیره قرار بدهم همان سیره جدم و پدرم را.

در آن زمان، در دنیای اسلام، گذشته از امر به معروف و نهی از منکر، مسئله دیگری وجود داشت و آن اینکه: اکنون سال شصت هجری است. از سال یازدهم هجری تا کنون، حدود پنجاه سال است که پیامبر از میان مردم رفته است. در چهل سال و چند ماه از این پنجاه سال یعنی از سال سی و شش تا سال چهل و یک، علی بن ابیطالب رهبری کرده است که در آن مدت، رهبری، به روش پیغمبر بازگشت کرده است…

پنجاه سال بر امت اسلام گذشته است که علاوه بر مسئله کتاب الله و سنت رسول الله، روش رهبری تغییر کرده و عوض شده است. سخن امام حسین که فرمود: «اسیر بسیره جدی و ابی» می خواهم سیره ام، سیره جد و پدرم باشد، نه سیره هیچکس دیگر. این است که در حادثه عاشورا، ما در امام حسین(ع) جلوه هایی می بینیم که نشان می دهد علاوه بر مسئله امر به معروف و نهی از منکر و مسئله امتناع از بیعت و مسئله اجابت دعوت مردم کوفه، کار دیگری هم هست و آن این است که می خواست سیره جدش را زنده کند…

در زمان امام حسین(ع)، روش رهبری خیلی عوض شده بود، از زمین تا آسمان تغییر کرده بود. یک خط که می خواهد به موازات خط دیگر امتداد پیدا کند، اگر یک ذره از موازات خارج شود، ابتدا فاصله کمی پیدا می کند، ولی هر چه ادامه پیدا کند، فاصله اش از خط دیگر زیادتر می شود. در شصت سال قبل، در زمان پیغمبراکرم(ص) وقتی مردم می خواهند مرکز دنیای اسلام را ببینند، چه می بینند؟ حتی در زمان ابوبکر و عمر همانطور بود. ولی در زمان عثمان تغییر کرد و شکل دیگری پیدا نمود بیشترین کار خلاف خلیفه مسلمین در عمل کردن او به کتاب الله و سنت رسول الله نبود، بلکه در روشش بود. اختلاف ابوذر و معاویه هم بیشتر در روش بود.

حالا (زمان امام حسین) وقتی می خواهند خلیفه مسلمانان را ببینند، چه می بینند؟ افراد مسن که پیغمبر را درک کرده اند، حتی آنها که ابوبکر و عمر را درک کرده اند، و مخصوصاً کسانی که علی(ع) را در دوره خلافت دیده اند، وقتی می آیند در مرکز دنیای اسلام، جوانی را می بینند که سی و دو سه سال بیشتر از عمرش نگذشته است. جوان خیلی بلند قدی که می گویند خوش سیما و خوش منظر بوده، ولی لکه هایی در صورتش داشته است. جوانی شاعر مسلک و خیلی هم عالی شعر می گوید، ولی اشعارش همه در وصف می و معشوق و در وصف سگ و اسب و میمونش است. هفت در را باید طی کرد تا رسید به جایگاه او. کسی که می خواهد به ملاقات او برود، ابتدا دربانها می آیند جلویش را می گیرند، بعد از تفتیش اگر بتواند از اینجا بگذرد، باید از چند در دیگر و دربانهای دیگر بگذرد تا برسد به جایگاه او. وقتی به آنجا می رسد، مردی را می بیند که در یک محیط مجلل روی تحت طلا نشسته و دورش را کرسیهایی با پایه هایی از طلا و نقره گذاشته اند. رجال و اعیان و اشراف و سفرای کشورهای خارجی که می آیند، باید روی آن کرسیها بنشینند. بالا دست همه رجال و اعیان و اشراف، یک میمون را پهلو دست خودش نشانده و لباسهای فاخر زربفت هم به او پوشانده است. چنین شخصی می گوید، من خلیفه پیغمبرم! می خواهد مجری دستورات الهی باشد!

برای مردم خطبه می خواند و حتی مردم را موعظه می کرد! اینجاست که انسان می فهمد که نهضت حسینی چقدر برای جهان اسلام مفید بود و چگونه این پرده ها را درید.

در آن زمان، وسائل ارتباطی که نبود. مثلاً مردم مدینه نمی دانستند که در شام چه می گذرد. رفت و امد خیلی کم بود. افرادی هم که احیاناً از مدینه به شام می رفتند، از دستگاه یزید اطلاعی نداشتند. بعد از قضیه امام حسین، مردم مدینه تعجب کردند که عجب! پیر پیغمبر را کشتند. هیئتی را برای تحقیق به شام فرستادند که چرا امام حسین کشته شد. پس از بازگشت این هیئت، مردم پرسیدند: قضیه چه بود؟ گفتند همین قدر در یک جمله به شما بگوئیم که ما در مدتی که در آنجا بودیم، دائم می گفتیم خدایا! نکند از آسمان سنگ ببارد و ما به این شکل هلاک بشویم. و نیز به شما بگوئیم که ما از نزد کسی می آئیم که کارش شرابخواری و سگ بازی و یوز بازی و میمون بازی است، کارش نواختن تار و سنتور و لهو لعب است، کارش زناست حتی با محارم. دیگر حال تکلیف خودتان را می دانید.

این بود که مدینه قیام کرد، قیامی خونین. و چه افرادی که بعد از حادثه کربلا به خروش امدند. ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد امام حسین تا زنده بود، چنین سخنانی را می گفت:

و علی الاسلام و السلام اذ قد بلیت

الامه براع مثل یزید

دیگر فاتحه اسلام را بخوانید اگر نگهبانش این شخص باشد. ولی آنوقت کسی نمی فهمید. اما وقتی شهید شد، شهادت او دنیای اسلام را تکان داد. تازه افراد حرکت کردند و رفتند از نزدیک دیدند و فهمیدند که آنچه را که آنها در آئینه نمی دیدند حسین در خشت خام می دیده است. آنوقت سخن حسین(ع) را تصدیق کردند و گفتند او آن روز راست می گفت. و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

 

17دسامبر/16

حجّ در سخنان معصومین(ع)

۱- پیامبر اکرم(ص)

(«الحج ثلاثه فافضلهم نصیباً رجلُ غفر له ما تقدَّم من ذنبه و ما تأخَّرَ و وَقاهُ الله عذابَ النّار و امّا الَّذی یلیه فرجُلُ غفرَ لهُ ما تقدَّم من ذنبه و یستأنِفُ العَمَلَ فیما بقی من عمره و اَمّا الَّذی یلیه فرجلُ حفظ فی اهله و مالِهِ»). (خصال صدوق، ج ۱، ص ۹۶)

حج سه تا است (آنان که به حج رفته اند سه دسته اند): آنکه بالاترین بهره را دارد، مردی است که گناهان گذشته و آینده او بخشیده شده و خدا او را از آتش دوزخ رها کرده است، و پس از آن مردی است که گناهان گذشته اش آمرزیده شده و کار را در باقیمانده از عمرش از سر می گیرد، و پس از آن مردی است که خدا اهل و عیال او را حفظ و اموالش را نگه می دارد.

 

۲- امیرالمؤمنین(ع):

(«الحاجُّ و المعتمر و فدالله و حقُّ علی الله تعالی ان یکرمَ وفدَهُ و یَحْبُوَهُ بالمغْفره»)

(بحارالانوار جلد۹۹، صفحه ۹۸)

کسی که به حج یا عمره رفته میهمان خدا است و خدا بر خود لازم دانسته که میهمانش را گرامی بدارد و گناهانش را بیامرزد.

 

۳- امیرالمؤمنین(ع)

(«… و فرض علیکم حجَّ بیته الحرام الَّذی جعله قبلهً للأنام، یردونه ورود الأنعام و یألهون الیه ولوه الحمام جعله سبحانه علامهً لتواضعهم لعظمته و اذعانهم لعزته و اختار من خلقه سماعاً اجابوا الیه دعوته و صدقوا کلمته و وقفوا مواقف انبیائه و تشبَّهوا بملائکته المطیفین بعرشه یحرزون الأرباح فی متجر عبادته و یتبادرون عنده موعد مغفرته جعله سبحانه و تعالی للاسلام علما و للعائذین حرماً. فرض حجه و اوجب حقّه و کتب علیکم وفادته فقال سبحانه: و الله علی اناس حجَّ البیت من استطاع الیه سبیلاً و من کفر فإنَّ الله غنیُّ عنِ العالمین).

(نهج البلاغه، شرح محمد عبده ج۱، ص ۲۱)

خداوند حج خانه مقدس خود را که آن را قبله مردم قرار داده بر شما واجب کرد تا گرد آن چنان ازدحام کنند همچون چهارپایان که خود را به آب می رسانند و چنان مشتاقانه بدان روی آورند همچون کبوتر بسوی آشیانه خود، خداوند آن را نشانه ای قرار داد که مردم در برابر عظمتش سر فرود آرند و عزت کبریائی او را اذعان نمایند و از بندگانش شنوندگانی را برگزید که دعوت او را اجابت کرده، فرمان او را پذیرفته و در جایگاه پیامبرانش ایستادند و به فرشتگان طواف کنندگان گرد عرش کبریائیش تشنه نمودند، در سوداگری عبادت الهی سودها نصیبشان می شود و به وعده گاه بخشش و مغفرتش می شتابند و بر هم سبقت می گیرند.

خداوند سبحان آن خانه را برای اسلام شعار و علامت و برای پناهندگان، پناهگاه امن قرار داد. حجش را واجب و احترامش را لازم قرار داد و بر شما حتم نمود که به عزم انجام وظایف و مناسک حج بسوی آن روی آورید و فرمود: خداوند بر کسانی که توانائی رهسپار شدن به سوی خانه خدا دارند، حج آن را واجب کرده است، و هر کس کفر بورزد، خداوند از جهانیان بی نیاز است.

 

۴- امام صادق(ع):

(من مات و لم حجَّه الاسلام، لم یمنعه من ذلک حاجه تجحف به او مرض لا یطیق فیه الحجَّ او سلطان یمنعه، فلیمت یهودیاً او نصرانیا») (فروع کافی جلد ۴، صفحه ۲۶۹)

هر کس بمیرد و حجه الاسلام (حج واجب) را بجا نیاورد، در صورتی که عذری نداشته، نه حاجتی داشته که بر او فشار آورده و نه مرضی که توان حج رفتن را از او سلب کرده و نه حاکم (ستمگری) که او را منع نموده است، پس بمیرد به دین یهود یا نصاری.

 

۵- عیسی بن منصور از امام صادق(ع) نقل می کند که فرمود:

(«یا عیسی انی احبُّ ان یراک الله عزَّوجلَّ فیما بین الحجَّ الی الحَجَّ و انت تَتَهَیّأ لِلْحَجّ»)

(فروع کافی جلد ۴ صفحه ۲۸۱)

ای عیسی! من دوست دارم خداوند تو را ببیند که بین هر حج تا وقت حج دیگر آماده حج باشی.

 

17دسامبر/16

حَجه الوداع، آخرین حج پیامبر(ص)

به دستور پیامبر اکرم(ص) روز یازدهم ذی قعده از سال دهم هجرت، در میان قبائل اعلام کردند که حضرت امسال عازم حج و زیارت خانه خدا هستند. مسلمانان ساکن مدینه و اطراف آن با شور و شوقی فراوان، تدارک سفر دیدند تا در رکاب حضرت رسول(ص) و همراه با ایشان عازم خانه خدا شوند.

روز ۲۵ ذیقعده از همان سال، کاروان عظیم زائران خانه خدا به رهبری برترین و والاترین بندگان و پیامبران پروردگار، رسول اکرم(ص) از مدینه حرکت کرده و در مسجد شجره محرم و از آنجا رهسپار مکّه شدند. در بین راه نیز عده زیادی از قبایل به این افتخار نائل شده، با حضرت به سوی مکّه عزیمت نمودند. طبق روایات مختلف، در این زمینه، عدد افراد این کاروان از هشتاد هزار تا ۱۲۰ هزار نقل نموده اند.

پیامبر و دیگر مسلمانان اعمال عمره را به جای آوردند، تا اینکه روز هشتم ذی حجه که آن روز را روز ترویه می نامند. فرا رسید. پیامبر از منی عازم عرفات شدند و تا طلوع آفتاب روز عرفه ـ نهم ذی حجه ـ  در منی ماندند. سپس بر شتر خود سوار شده راه عرفات را پیش گرفتند و در نقطه ای به نام «عمره» فرود آمدند. در آن اجتماع با شکوه، پس از تمام شدن نماز ظهر و عصر، در حالی که حضرت روی شتر نشسته بودند، و یکی از اصحاب ایشان، با صدای بلند خود، سخنان حضرت را ـ برای اینکه به گوش تمام حاضرین برسد ـ تکرار می کرد:

خطبه پیامبر در حجه الوداع

حضرت خطبه را با حمد و ثنای پروردگار آغاز و چنین فرمود:

حمد خدای را، او را حمد می کنیم و از او یاری می خواهیم و آمرزش و مغفرت طلبیده به سوی او توبه کنان باز می گردیم و از شر نفس های خود و بدیهای اعمال خود به سوی او پناه می بریم. گواهی می دهم که جز الله، معبودی نیست و شهادت می دهم که محمد بنده و پیغمبر خدا است.

ای بندگان خدا! شما را به تقوای خدا سفارش می کنم و شما را وادار می کنم که در اطاعت از او کوشا باشید. سخن خود را با هر چه بهتر هست آغاز می کنم:

امّا بعد، ای مردم! سخنان مرا بشنوید زیرا من نمی دانم شاید پس از امسال، شما را در این موقف نبینم!

هان ای مردم! همانگونه که امروز حرام است و این شهر حرام است، خون ها و اعراض شما نیز تا روزی که پروردگارتان را ملاقات نمائید بر یکدیگر حرام است. هان! آیا ابلاغ کردم؟ خدایا شاهد باش.

ای مردم! هر کس امانتی پیش او است باید به صاحبش برگرداند.

ای مردم! بدانید ربا در اسلام شدیداً حرام است و کسانی که سرمایه های خود را برای گرفتن ربا، به کار انداخته اند، فقط می توانند سرمایه خود را باز ستانند، نه ستم کنند و نه ستم بکشند و سودی که عباس فرزند عبدالمطلب، قبل از اسلام از بدهکاران خود می خواست اکنون ساقط است و حق مطالبه ندارد.

ای مردم! شیطان از اینکه در سرزمین شما مورد پرستش قرار گیرد، نا امید گشته ولی اگر در امور کوچک از او پیروی کنید از شما خرسند خواهد شد. از پیروی شیطان بپرهیزید.

تغییر و تبدیل در ماه های حرام ناشی از افراط در کفر است «انّما النّسئُ زیادَهُ فی الکفر» و افراد کافری که با ماه های حرام آشنائی ندارند، بر اثر این تبدیل گمراه می شوند و این تغییر باعث می شود. ماه حرام، یکسال، حلال گردد و سال دیگر حرام، خدا را حلال و حلال خدا را حرام می کنند.

«اِنَّ عدّهَ الشهورِ عندالله اثنا عشر شهراً فی کتاب اللهِ یوم خلق السَّموات وَ الارض منها اربعهُ حرم» باید ترتیب ماه های حرام و حلال در سال به سان روزی باشد که خداوند در آن روز، آسمان ها و زمین را آفرید، شماره ماه ها نزد خدا دوازده تا است که چهارماه آنها ماه های حرام اند. این چهار ماه عبارتند از: ذی القعده، ذی الحجه و محرم که پشت سر هم قرار گرفته اند و ماه رجب.

هان ای مردم! زنان شما بر شما حق دارند، شما نیز بر زنانتان حقی دارید. حق شما این است که بدون رضایت شما، کسی را به خانه راه ندهند و مرتکب خلافی نشوند، در غیر این صورت، خدا به شما اجازه داد که بستر آن ها را ترک کنید و آنان را تأدیب نمائید و اگر به راه حق بازگشتند آنان را مورد لطف و محبت خود قرار دهید و وسائل زندگی آنها را به طور مرفه فراهم سازید.

من در این سرزمین به شما سفارش می کنم که به زنان خود نیکی کنید زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی بر شما حلال شده اند.

هان ای مردم! در سخنان من دقت کنید و بیندیشید: من در میان شما دو چیز را به یادگار می گذارم که اگر به آنها چنگ بزنید گمراه نمی شوید. آن دو چیز کتاب خدا و عترت من است.

ای مردم! سخنان مرا بشنوید و در آنها دقت کنید هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان برای مسلمانی دیگر حلال نیست مگر اینکه آن را به طیب خاطر به دست آورده باشد.

ای مردم! پروردگار شما یکی است و پدر شما یکی است. همه از آدم هستید و آدم از خاک است و برترین شما نزد خدا با تقواترین شما است. و هیچ فضیلتی برای عربی بر عجمی نیست مگر باتقوی.

ای مردم! از بیگانگان پیروی ننمائید که هر کس زیر پرچم بیگانه برود ملعون است و همچنین اگر کسی خود را به غیر پدران و نیاکان خویشتن انتساب دهد و دیگری را به نا حق، پدر خود معرفی کند ملعون است. و نیز اگر به کارگر خود ظلم کند و اجرت او را به طور کامل نپردازد ملعون است.

ای مردم! حاضران به غائبان برسانند، پس از من پیامبری نیست و پس از شما مسلمانان امتی نیست.

ای مردم! بدانید من امروز اعلام می کنم: کلیه مراسم و عقائد دوران جاهلیّت را زیر پای خود نهاده، بطلان آن را به اطلاع شما می رسانم.

بارالها! پیامهای تو را رساندم! خدایا گواه باش! خدایا گواه باش! خدایا گواه باش!

لازم به تذکر است که این خطبه حضرت رسول(ص) با اختلافهای زیادی در روایات گوناگون آمده است، و در بضعی از روایات، قسمت های دیگری نیز وجود داشت که در اینجا متذکر نشدیم. و تذکر دیگر اینکه این خطبه غیر از خطبه «غدیر» است که در بازگشت حضرت به مدینه در منطقه ای به نام «غدیر» ایراد فرمودند و اما خطبه حجه الوداع را در روز عرفه ایراد فرمودند که قسمت هائی از آن نقل شد.

 

17دسامبر/16

دانستنیهایی از قرآن

اسراف

۱- اسراف در خوردن و آشامیدن:

وکُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ (اعراف، آیه ۳۱)

بخورید و بنوشید و اسراف نکنید که خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد.

 

۲- حق روز برداشت کشت و میوه ها را بدهید و اسراف نکنید:

وَهُوَ الَّذِی أَنشَأَ جَنَّاتٍ مَّعْرُوشَاتٍ وَغَیْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُکُلُهُ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ کُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُواْ حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ (انعام، آیه ۱۴۱)

او است خدائی که باغ های داربستی و غیر آن و درخت های خرما و زراعتهائی که میوه های گوناگون دارند و زیتون و انار، همانند و غیر همانند، را آفریده است، از میوه های آنها بخورید هرگاه میوه دهد و حق آن را هنگام درو کردن بپردازید و اسراف نکنید که خدا مسرفان را دوست ندارد.

۳- اسراف در انتقامگیری:

وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا (اسراء آیه ۳۳)

هر که مظلومانه کشته شود برای ولی امر تسلط بر قاتل قرار دادیم، پس در کشتن زیاده روی و اسراف نکند چرا که او نصرت یافته است.

۴- مسرفان هلاک می شوند:

ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَیْنَاهُمْ وَمَن نَّشَاء وَأَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ (انبیاء، آیه ۹)

ما به وعده ای که به آنان (پیامبران) دادیم وفا کردیم و آنان را هر کس که خواستیم نجات دادیم و مسرفان را هلاک کردیم.

۵- سرنوشت مسرفان:

… و انّ مَرَدَّنا اِلیَ اللهِ و انّ المُسرفینَ هُمْ اَصحابُ النّار» (مومن، آیه ۴۲)

بازگشت ما به سوی خدا است و مسرفان اهل دوزخند.

۶- پیام به آنان که به نفس خود اسراف کردند:

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (زمر، آیه ۵۳)

ای پیامبر بگو ای بندگانم که بر خویشتن (از کثرت گناه) اسراف کردید، از رحمت خدا نا امید نباشید زیرا خدا تمام گناهان را می آمرزد. و او است خدای بسیار آمرزنده و مهربان.

۷- خدا هرگز مسرفان دروغگو را هدایت نمی کند:

اِنَّ اللهَ لا یَهدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذّابٌ (مومن آیه ۲۸)

خداوند هرگز کسی را که مسرف و دروغگو است، هدایت نمی کند.

۸- مسرفان را اطاعت نکنید:

وَلَا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ. (شعراء، آیه ۱۵۱)

هرگز فرمان مسرفان را اطاعت نکنید (و از آنها پیروی ننمائید)

۹- فرعون هم از مسرفان است:

وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ (یونس، آیه ۸۳)

همانا فرعون در زمین سرکشی می کرد و به تاکید از متجاوزان بود.

۱۰- اسراف در انفاق:

وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا (سوره فرقان، آیه ۶۷)

و آنان که اگر انفاق کنند نه اسراف و زیاده روی می کنند و نه بخل می ورزند بلکه – در انفاق کردن – میانه رو و معتدل هستند.

 

17دسامبر/16

پرسشها و پاسخ ها

عدالت چیست؟

محرمان و نامحرمان کدامند؟

عدالت امام جماعت

س: عدالت چیست؟ مراد از حسن ظاهر» که در مورد امام جماعت کفایت می کند چه می باشد؟

ج: عدالت، در مواردی از احکام فقهی بصورت یک شرط ذکر شده است مثلاً یکی از شرط های امام جماعت، عدالت است. همچنین در شاهد، عدالت شرط است چه شاهد طلاق و چه شاهد قضایا در دادگاه و نیز در مرجع تقلید و قاضی عدالت شرط است مواردی دیگر.

عدالت از صفات نفسانی است، و صفات نفسانی انسان بر دو گونه است: برخی از آنها زودگذر است مانند شرم و ترس. این گونه صفات را در اصطلاح، «حال» گویند و برخی دیگر از صفات، ثابت و پابرجا است مانند علم و شجاعت و سخاوت. این گونه صفات را «ملکه» گویند.

عدالت، بنا بر نظر جمعی از فقها ملکه ای است که انسان را از ترک واجبات و عمل به محرمات و امور منافی با مروت باز می دارد. یعنی انسان را وا می دارد که واجبی را ترک نکند و حرامی را مرتکب نشود و عمل منافی مروت را انجام ندهد. و این صفت در اثر مجاهدت و مواظبت بر ترک محرمات و دوری جستن از گناهان و انجام دادن واجبات و وظایف شرعی برای انسان حاصل می شود.

شاید بتوان گفت که عدالت مرحله و مرتبه ای از عصمت اکتسابی است که همیشه مانند سدی محکم در برابر انگیزه های شر و فساد و شهوترانی و تجاوز که بصورت غرائز در نهاد انسان است یا در اثر عوامل برونی در نفس پیدا می شود، مقاومت می کند. و لذا می بینیم شخص عادل به آسانی از دامهای فساد دور می شود و از کنار صحنه های شهوت انگیز بسلامت می گذرد.

بنابراین نظر، در تحقق عدالت تنها کافی نیست که انسان عملاً واجبات را انجام دهد و محرمات را ترک کند بلکه باید با مواظبت و مداومت بر آن، صفت نفسانی ثابتی در انسان بوجود آید که مانع از انجام گناه باشد.

البته بعضی از فقها تنها خود اجتناب از محرمات، و انجام دادن واجبات را عدالت دانسته اند.

در اینجا باید اضافه کنیم که مراد از محرمات عمل به گناهان کبیره و اصرار بر گناهان صغیره است.

در مورد امور منافی مروت که اکثر فقهاء ذکر نموده اند اختلاف است بعضی چنین گفته اند که مراد از آن، اعمال غیر مناسب با شأن انسان متدین است که عرفا دلالت بر لاابالی بودن وی می کند. حضرت امام (ره) در تحریر الوسیله با اینکه اجتناب از چنین اعمالی را در تفسیر عدالت معتبر دانسته اند ولی اجتناب از امور منافی مروت را موافق با احتیاط دانسته و فرموده اند: اقوی عدم اعتبار آن است. و ظاهراً مراد از امور منافی مروت، اعمالی است که با شئون شخص به لحاظ وضع اجتماعی او مناسب نمی باشد مانند پوشیدن لباس ناجور یا خوردن در کوچه و بازار برای اشخاصی که موقعیت اجتماعی حساسی دارند اطلاع یافتن از چنین عدالتی بنا بر این تفسیر که ملکه ای است نفسانی و صفتی است درونی برای دیگران فقط از راه آثارش ممکن است، مانند سخاوت که یک صفت نفسانی است و فقط از راه آثارش می توان به وجود آن پی برد. البته گاهی تظاهر به یک صفت ممکن است انسان را گول بزند و شخص ریاکار را عادل، و فرصت طلب را بردبار یا سخاوتمند نشان دهد.

بنابراین، بهترین راه شناخت عادل مجالست و رفت و آمد با او است که بملاحظه رفتار و کارهای شخص و مواظبت او بر انجام واجبات و اجتناب از گناهان، عدالت وی بدست می آید.

راه دیگر شناخت آن، شهادت بر عدالت شخص است از جانب دو نفر عادلی که عدالت آنها از راهی برای انسان ثابت شده است.

راه دیگر، شیاع و شهرت به عدالت است به گونه ای که موجب اطمینان گردد. بلکه اطمینان به عدالت از هر راهی که بدست آید کافی است، همچنانکه در اکثر رساله ها ذکر شده است.

اما مراد از «حسن ظاهر» آن است که شخص، به صورت ظاهر درستکار و دیندار باشد گرچه از اوضاع درونی و برخوردها و شئون شخصی او اطلاعی در دست نباشد. در اینجا نیز میان فقها اختلاف است که آیا حسن ظاهر، خود، علامت عدالت است و می توان به شخصی که ظاهر خوبی دارد اقتدا کرد بدون این که تحقیق در حال او بشود، یا حسن ظاهر در صورتی دلیل بر عدالت است که موجب ظن و گمان گردد، یا باید موجب اطمینان و وثوق به عدالت وی باشد؟ امام (ره) در تحریر الوسیله، حسن ظاهر را دلیل تعبدی بر عدالت دانسته اند و فرموده اند لازم نیست از آن گمان به عدالت حاصل شود، گرچه احوط است، بلکه بعضی از علما شرط امام جماعت را همان حسن ظاهر دانسته اند نه عدالت.

البته مراد همه علما هم از کفایت حسن ظاهر موردی است که انسان از باطن شخص اطلاع نداشته باشد تا بتواند حسن ظاهر، علامت حسن باطن باشد یا حسن ظاهر بخودی خود موضوع حکم باشد و اما کسی که ظاهر خوبی دارد و انسان می داند که او دغل باز و ریاکار است نه تنها عادل محسوب نیست و نمی توان به او اقتدا نمود بلکه یک فرد منافق است که باید از او پرهیز کرد.

محرم ها و نامحرمها

س: محارم به چه کسانی گفته می شود و محرومیت چه حکمی دارد؟

ج: محارم، زنان و مردانی هستند که ازدواجشان با یکدیگر حرام ابدی است در صورتی که آن حرمت به سبب نسب، یا رضاع یا مصاهرت باشد.

توضیح مطلب این است که: بعضی از زنان و مردان بر یکدیگر حرامند ولی حرمت ابدی نیست. به این معنی که ممکن است روزی مانع ازدواج آنان بر طرف شود و در آن صورت ازدواج آنها جایز است. مانند هر مرد یا زن شوهردار که تا وقتی شوهردار است ازدواج وی با مرد دیگر جایز نیست ولی ممکن است روزی طلاق داده شود یا شوهرش بمیرد، که پس از انقضاء عده می تواند ازدواج کند.

همچنین هر مرد با خواهر همسر خود نمی تواند ازدواج کند ولی این حرمت، ابدی نیست. برای این که اگر همسر خود را طلاق داد یا وفات نمود آن مرد می تواند با خواهر همسر سابق خود ازدواج کند. بنا بر این حرمت ازدواج میان این دو، ابدی نیست و لذا نامحرمند. و گاهی حرمت ازدواج ابدی است ولی بسببی غیر از نسب و رضاع و مصاهرت، که توضیح آنها خواهد آمد.

مثلاً اگر مردی ـ نعوذ بالله ـ با زن شوهر داری زنا کند، آن زن بر او حرام ابدی می شود ولی در عین حال، نا محرم است یعنی جایز نیست به او نگاه کند.

بنابراین محارم ـ یعنی زنانی که مرد می تواند به آن ها نگاه کند یا مردانی که زن می تواند به آنها نگاه کند و لازم نیست خود را از آنها بپوشاند زنان و مردانی هستند که به حرمت ابدی، حرام است با یکدیگر ازدواج کنند و به هیچ وجه، این حرمت، به حلیت تبدیل نمی شود و سبب این حرمت، نسب یا رضاع یا مصاهرت می باشد.

محارم به نسب، هفت دسته هستند. محارم نسبی زن عبارتند از: ۱- پدر ۲- پسر، ۳- برادر ۴- عمو ۵- دائی ۶- پسر برادر ۷- دختر خواهر باید در اینجا به این نکته توجه داشت که مراد، پدر و مادر و عمو و دائی و عمه و خاله است هر چه بالا روند و نیز مقصود، پسر و دختر است هر چه پائین آیند.

توضیح آنکه پدر بزرگ چه پدر مادر و چه پدر پدر هر چه بالا روند محرمند و همچنین مادر بزرگ. و خلاصه مراد از پدری مادر هر کسی است که بنحوی نسب این شخص به او می رسد چه از راه پدرش و چه از راه مادرش و مراد از عمو هر مردی است که برادر این گونه پدری باشد. بنابراین برادر جد، عمو است چه جد پدری و چه جد مادری از هر طرف و هر چه بالا رود.

بعبارت دیگر عمو برادر هر مردی است که از راهی نسب این شخص به او می رسد. و مراد از دائی هر مردی است که برادر آن گونه مادری باشد یعنی مادر یا مادر ما دریا ما در پدر و همچنین هر زنی که از راهی نسب این شخص به او برسد. و همچنین خاله و عمه.

البته باید توجه داشت که عموی عمو اگر عموی پدر نباشد محرم نیست و دائی دائی اگر دائی مادر نباشد محرم نیست و همچنین عمه عمه اگر عمه پدر نباشد و خاله خاله اگر خاله مادر نباشد محرم نیستند.

مثلاً ممکن است کسی برادر مادری پدر باشد، در این صورت او عموی این شخص است ولی عموی وی عموی پدر نیست زیرا از سوی پدر برادر نیستند.

و اما مراد از مصاهرت، آن خویشاوندی است که به سبب ازدواجی حاصل می شود و موجب حرمت ابدی ازدواج می گردد یا حرمت جمع بین دو زن و این در چند مورد است:

  1. زنی که عقد پدر درآید، بر پسر حرام است و همچنین زنی که بعقد پسر در آید بر پدر حرام است، این حرمت ابدی است و موجب محرمیت. البته همان گونه که گفته شد، پدر شامل اجداد و پسر شامل نوادگان نیز می شود.
  2. مادر زن محرم است و به محض عقد کردن دختر او ازدواج داماد با وی حرام همیشگی می شود چه آن عقد دائم باشد و چه موقت. در اینجا نکته ای باید تذکر داد که گاهی برای ایجاد محرمیت، دختر بچه ای را به عقد موقت یک ساعته یا دو ساعته به ازدواج مردی در می آورند که مادرش به او محرم شود این در مواردی مشکل است و آن در جائی است که آن دختر قابلیت استمتاع نداشته باشد مثلاً عمرش از شش سال کمتر باشد. در این گونه موارد، باید احتیاط نمود یعنی آن مرد با مادر آن دختر ازدواج نکند و در عین حال معامله نامحرم بنماید.
  3. دختر همسر (از شوهری دیگر) که آن را (ربیبه) می گویند محرم است و ازدواج آن مرد با او حرام است در صورتی که با مادر او نزدیکی کرده باشد ولی اگر فقط عقد شده باشد، تا آن عقد باقی است آن دختر بر او حرام است یعنی جمع بین مادر و دختر حرام است ولو فقط عقد شده باشد ولی حرمت همیشگی ازدواج با دختر، متوقف است بر نزدیکی با مادر وی که پس از آن محرم می شود.
  4. ازدواج با خواهر همسر حرام است

ولی تا وقتی که خواهر وی (همسر مرد) در عقد مرد باشد پس اگر او را طلاق داد یا وفات نمود، ازدواج با خواهرش حلال می شود و لذا خواهر همسر نا محرم است.

و اما رضاع یعنی شیر خواری با شرایطی که در رساله ها بتفصیل ذکر شده است موجب محرمیت همه دسته هائی است که ذکر شد یعنی با تحقق شرائط رضاع مادر و خواهر و … رضاعی محرمند و همچنین مادر رضاعی همسر و همسر پدر رضاعی و همسر پسر رضاعی و سایر مواردی که ذکر شد محرم می باشند.

از بیانات فوق ـ معلوم شد که محارم زن که جایز است به او نگاه کنند و لازم نیست خود را از آنها بپوشاند عبارتند از:

  1. شوهر ۲٫ پدر بمعنائی که شامل همه اجداد می باشد.
  2. پسر بمعنائی که شامل همه نوادگان می باشد.
  3. برادر ۵- عمو ۶- دائی ۷- پسر برادر ۸- پسر خواهر ۹- پدر شوهر و اجدادش ۱۰- پسر شوهر و نوادگانش. ۱۱- شوهر دختر و شوهر دختر دختر و شوهر دختر پسر هر چه پائین رود. ۱۲- شوهر مادر صورت نزدیکی کردن.

و اما حکم محرمیت یکی این است که ازدواج با وی تا ابد حرام است و حکم دیگر آن جواز نگاه کردن است، که در اینجا باید به این نکته توجه داشت که نگاه کردن از روی شهوت جایز نیست ولو بصورت و دستهای زن محرم باشد. تا چه رسد به وضع بعضی از خانم ها که به محض این که راهی برای محرمیت پیدا شد آراسته و نیمه برهنه در حضور فامیل حاضر می شوند، غافل از اینکه این محرمها نیز مردند و نگاه آنها خالی ار ریبه نیست. چندی پیش نامه ای داشتیم که شخصی شکایت از وضع مادر خانم خویش می کرد که بدین منظور که جلو دوستان شوهر خویش بی تکلف حاضر شود دختر کوچک خود را برای هر کدام صیغه عقد موقت خوانده است تا برای همه محرم شود! و اکنون با وضعی که هر محرم واقعی را تحریک می کند در مجلس حاضر می شود!! در اینجا باید توجه داشت که اولاً عقد دختر کوچک موجب اشکال است از نظر محرم بودن همان گونه که گذشت و ثانیا جایز نیست زن در مقابل محارم خود به وضع تحریک آمیز بیرون آید.

در اینجا نکته دیگری لازم است تذکر دهیم و آن اینکه متأسفانه بسیاری از خواهران و بردران، رعایت نامحرمی هم نمی کنند، چه رسد به محارم! برای نمونه دیده می شود که برخی از مردها با خواهرهای خانم خود و برخی از زنها با برادرهای شوهر معامله محرم می کنند، می نشینند و می گویند و شوخی می کنند و هیچ توجهی به احکام الهی ندارند. در صورتی که  سبک شمردن احکام، گناه کبیره است.

 

17دسامبر/16

پیام مهم امام بمناسبت عید قربان

به مناسبت کنگره عظیم حج و در آستانه فرا رسیدن عید سعید قربان از سوی امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران پیام مهمی خطاب به کلیه شرکت کنندگان در این کنگره و نیز به دولت مردان کشورهای اسلامی انتشار یافت متن کامل این پیام بدین شرح است.
بسم الله الرحمن الرحیم
فرا رسیدن عید بزرگ اسلامی قربان را به همه مسلمین تبریک عرض می کنم عیدی که انسان های آگاه را به یاد قربانگاه ابراهیمی می اندازد، قربانگاهی که درس فداکاری و جهاد در راه خدای بزرگ را به فرزندان آدم و اصفیاء و اولیاء خدا می دهد عمق جنبه های توحیدی و سیاسی این عمل را جز انبیاء عظام و اولیاء کرام علیهم الصلوه و السلام و خاصه عبادالله کس دیگری نمی تواند ادراک کند. این پدر توحید و بت شکن جهان به ما و همه انسان ها آموخت که قربانی در راه خدا پیش از آن که جنبه توحیدی و عبادی داشته باشد جنبه های سیاسی و ارزش های اجتماعی دارد.
به ما و همه آموخت که عزیزترین ثمره حیات خود را در راه خدا بدهید و عید بگیرید خود و عزیزان خود را فدا کنید و دین خدا و عدل الهی را برپا نمائید به همه ماذریّه آدم فهماند که مکّه و منی قربانگاه عاشقان است و اینجا محل نشر توحید و نفی شرک که دلبستگی به جان و عزیزان نیز شرک است. به فرزندان آدم درس آموزنده جهاد در راه حق را داد که از این مکان عظیم نیز فداکاری و از خود گذشتن را به جهانیان ابلاغ کنید. به جهانیان بگوئید در راه حق و اقامه عدل الهی و کوتاه کردن دست مشرکان زمان باید سر از پا نشناخت و از هر چیز حتی مثل اسمعیل ذبیح الله گذشت که حق جاودانه شود این بت شکن و فرزند عزیزش بتن شکن دیگر سید انبیاء محمد مصطفی (ص) به بشریت آموختند که بتها ه رچه هست باید شکسته شود و کعبه که ام القری است و آنچه از آن بسط پیدا کرده تا آخرین نقطه زمین تا آخرین روز جهان باید از لوث بتها تطهیر شود بت هر چه باشد چه هیاکل و چه خورشید و ماه و چه حیوان و انسان و چه بتی بدتر و خطرناکتر از طاغوت های در طول تاریخ از زمان آدم صفی الله تا ابراهیم خلیل الله تا محمد حبیب الله (ص)تا آخرالزمان که بت شکن آخر از کعبه ندای توحید سر دهد مگر ابر قدرتهای زمان ما بتهای بزرگی نیستند که جهانیان را به اطاعت و کرنش و پرستش خود می خوانند و با زور و زر و تزویر خود را به آنان تحمیل می نمایند؟
کعبه معظمه یکتا مرکز شکستن این بتها است. ابراهیم خلیل در اول زمان و حبیب خدا و فرزند عزیزش مهدی موعود روحی فداه در آخر زمان از کعبه ندای توحید سردادند و می دهند خداوند تعالی به ابراهیم فرمود: «و اِّن فی الناس بالحج یاتوک رجالاً و علی کل ضامریاتین من کل فج عمیق» و فرمود: «و طهربیتی للطائفین و القائمین و الرکع السجود» و این تطهیر از همه ارجاس است که بالاترین آنها شرک است که در صدر آیه کریمه است و در صوره توبه می خوانیم:
«و اذان من الله و رسوله الی الناس یوم الحج الاکبر ان الله برئ من المشرکین و رسوله» و مهدی منتظر در لسان ادیان و باتفاق مسلمین از کعبه ندا سر می دهد و بشریت را به توحید می خواند همه فریادها را از کعبه و مکّه سر می دهند و ما باید از انها تبعیت کنیم و ندای توحید کلمه و کلمه توحید را از آن مکان مقدس سردهیم و با فریادها و دعوت ها و تظلم ها و افشاگریها و اجتماعات زنده و کوبنده در مجمع مسلمین در مکّه مکرمه بت ها را بشکنیم و شیاطین را که در رأس آنها شیطان بزرگ است در عقبات رمی کنیم و طرد نمائیم تا حج خلیل الله و حبیب الله و ولی الله مهدی عزیز را بجاآورده باشیم و الا در حق ما گفته می شود ما اکثراً الضجیج و اقل الحجیج امید است حجاج محترم بیت اله الحرام از هر فرقه هستند و اهل هر مذهب می باشند در مواقف و مشاعر محترمه دسته جمعی برای پیروزی اسلام بر کفر جهانی دعا کنند و برای بیداری مسلمانان و حکومت های آنان فریاد کنند و دعای بلیغ نمایند شاید به برکت دعا در محیط وحی و محل کسر اصنام جاهلیت خداوند تبارک و تعالی بر مسلمین تفضل کند و مجد و عظمت صدر اسلام را به آنان برگرداند و دست اجانب و جهانخواران را از بلاد آنان کوتاه فرماید و ابر رحمت و غفران خود را بر سر عموم مسلمین بباراندانه عفوٌ غفور اینک تذکر بعض مطالب برای زائران بیت الله الحرام و عموم مسلمین لازم است گرچه کراراً عرض شده است.
۱٫ از امور مهمه ای که لازم است حجاج محترم و علمای کاروان ها وقت شریفشان را صرف آن کنند یاد دادن و یاد گرفتن مسایل حج است که کوتاهی از آن ممکن است موجب زحمت های فراوان شود از قبیل بطلان حج یا باقی ماندن به احرام. علمای اعلام کاروانها از زوار کاروان خویش دعوت نمایند و برای آنان مجلس درس مناسک قرار دهند و حجاج واجب است برای یاد گرفتن لحظه ای کوتاهی نکنند و با تمام توان مسایل را یاد بگیرند و با علم به مسایل مناسک را عمل کنند.
۲٫ همه می دانیم و باید بدانیم که آنچه از قرن ها پیش تا کنون به سر مسلمین آمده خصوصاً در یکی دو قرن اخیر که دست دولت های اجنبی به کشورهای اسلامی بازشده و سایه شوم آنان بلاد مسلمین را به تاریکی و ظلمات کشانده است و ذخایر خداداد آنان را به باد فنا داده و بطور مداوم میدهد غفلت مسلمانان محروم تحمیل شده است که حتی غالب علمای اسلام گمان می کردند و می کنند که اسلام از سیاست منزه است و یک شخص مسلمان نباید در سیاست دخالت کند چپاولگران حیله گر کوشش کردند بدست عمال به اصطلاح روشنفکر خود اسلام را همچون مسیحیت منحرف به انزوا کشانند و علما را در چارچوب مسایل عبادی محبوس کنند و ائمه جماعات را در مساجد و محافل عقد و ازدواج منزوی و مقدسین از توده را سرگرم ذکر و دعا و جوانان عزیز را سر گرم عیش و نوش از صحنه امور سیاسی و اجتماعی و اهتمام به امور مسلمین و گرفتاری بلاد اسلامی خارج نمایند و در این امر توفیق به سزائی پیدا کردند و از این جهالت و غفلت ما سوء استفاده نمودند و بلاد مسلمین را یا مستعمره خویش نمودند یا به استثمار کشیدند و بسیاری از سلاطین و حکام مسلمین را استخدام نموده و با دست آنان ملت ها را به استضعاف و استثمار کشاندند و وابستگی و فقر وفاقه و پیامدهای آنها گریبانگیر توده های در بند گردید و اکنون نیز مسلمین به غفلت خود و عمال استعمار به تبلیغات خود و ابر قدرتها به سلطه و چپاول خود ادامه می دهند و آخوندهای مزدور و درباری به عقب نگهداشتن مسلمانان و جهالت و عفلت آنان دامن می زنند و انا لله و انا الیه راجعون
مسلمانان در علم و تمدن پیش قدم بوده اند
۳٫ از جمله مسائلی که به مسلمانان و مستضعفان جهان اجازه هیچگونه فعالیت برای خروج از قید و بند استثمارگران را نمی دهد و آنان را به حال رکود و عقب افتادگی نگاه می دارد تبلیغات همه جانبه ای است که غربزدگان و شرق زدگان یا به امر ابر قدرتها یا با کوتاه نظری خود در سراسر کشورهای اسلامی و استضعافی به راه انداختند و می اندازند آن است که علم و تمدن و پیشرفت مختص به دو جناح امپریالیسم و کمونیسم است و آنان خصوصاً غربیها و اخیراً آمریکائیها نژاد برتر هستند و دیگران نژاد پست و ناقص هستند و ترقی آنان در اثر والانژادی آنان است و عقب افتادگی اینان در اثر نقص نژادی است و به تعبیر دیگر آنان انسان های تکامل یافته هستند و اینان در حال تکامل که پس از میلیون ها سال به تکامل نسبی می رسند پس کوشش برای پیشرفت بی فایده است و آزادگان یا باید وابسته به سرمایه داری غرب باشند یا کمونیسم شرق و به بیان دیگر ما از خود هیچ نداریم و باید همه چیز را از ابر قدرت غرب یا شرق بگیریم علم را، تمدن را، قانون را، و پیشرفت را و شما امروز سیاه ما را می بینید که در اثر این تفکر که بر ما تحمیل کرده اند هر چیز اگر چه ممتاز باشد و از خودی باشد بهمین جرم مشتری اش کم است و همین را اگر اسم غربی به آن بگذارند مشتری زیاد پیدا می کند پارچه ایران حتماً باید در حاشیه اش حروف خارجی و لاتین داشته باشد تا مشتری پیدا کند و مرض هایی که در خود کشور به نحو شایسته معالجه می شود باید به خارج سفر کرد تا معالجه شود و این باور در حالی است که بعض دانشمندان و نویسندگان غیر مسلمان با شواهد زنده ثابت نموده اند که تمدن و علم از اسلام به اروپا رفته و مسلمانان در این امور پیش قدم بوده اند باید گفت که دانشگاه های ما به دست یک مشت غرب زده خود باخته یا مزدور اداره می شد و دانشمندان متعهد در اقلیت بودند و قدرت را از آنان سلب کرده بودند و آن دسته اکثریت غرب زده جوانان را عاشق غرب می کردند و فوج فوج به خارج می فرستادند و در خارج دست استعمار کار خود را می کرد و جوانان را در حدی که مطلوب استعمارگران بود نگه می داشتند و با افکار غربی و غیر اسلامی و غیر ملّی به کشور باز می گرداندند و این فاجعه قرن اخیر برای ممالک اسلامی و اشباه آنها بود و حدیث مفصل را از این مجمل باید خواند.
جرم خودباختگان ملی نما کمتر از مجرم اصلی نیست
۴٫ و از جمله چیزهایی که مانع دفاع مسلمین از کشورهایشان است تبلیغات دامنه دار برای هر چه بزرگتر جلوه دادن قدرت های خارجی است در سابق از انگلیس به دست به اصطلاح روشنفکران و تحصیل کردگان غرب زده یک غول ساخته شده بود و به دولت های بی اطلاع و ملتهای دربند تحمیل کرده بودند که اگر به یک فراش سفارتخانه انگلیس یک حرف درشت زده شود ایران به باد فنا می رود و پرچم سفارت بر سرخانه هر مجرمی که افراشته می شد از مجازات مصون می گشت و اشاره سفیر انگلیس به دولت یا صدراعظم کافی بود برای اجرای اوامر و اطاعت بی چون و چرای او و امروز از این دو قدرت خصوصاً آمریکا در بلاد مسلمین همان غول را بسیار بزرگتر و شاخ دارتر ساخته اند و گمان می کنند اگر به یکی از این دو قطب گفته شود بالای چشمت ابرو است کشور از بین می رود و با خیال های خام و مقایسه عصر حاضر با عصرهای گذشته و دامن زدن وابستگان غرب زده به این نحو شایعه ها مسلمین را از دفاع به حق خود مایوس نمودند و جرم این خود باختگان ملی نما کمتر از مجرم اصلی نیست.
۵٫ امروز چاره چیست و برای شکستن این بت ها چه تکلیفی متوجه مسلمانان جهان و مستضعفان می باشد؟ یک چاره که اساس چاره ها است و ریشه این گرفتاریها را قطع می کند و فساد را از بن می سوزاند وحدت مسلمانان بلکه تمام مستضعفان و در بند کشیدگان جهان است و این وحدت که اسلام شریف و قرآن کریم بر آن پافشاری کرده اند با دعوت و تبلیغ دامنه دار باید به وجود آید مرکز این دعوت و تبلیغ مکّه معظمه در زمان اجتماع مسلمین برای فریضه حج است که ابراهیم خلیل الله و محمد حبیب الله شروع و در آخرالزمان حضرت بقیه الله ارواحنا لمقدمه الفدا تعقیب می کند به ابراهیم خلیل الله خطاب می شود که مردم را به حج بخوان تا برای شهود منافع خود از همه اقطار بیایند این منافع جامعه است ، منافع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، بیایند و ببینند تو که بر آنان پیغمبری عزیزترین ثمره حیات خود را در راه خدا تقدیم کردی و همه ذریه آدم باید به تو تاسی کنند ببینند که بتها را شکستی و آنچه جز خداوند بود به دور افکندی شمس باشد یا قمر هیاکل حیوانات یا انسان ها و گفتی و از روی حقیقت گفتی «وجهت وجهی للذی فطرالسموات و الارض حنیفاً و ما انا من المشرکین» و همه باید به پدر توحید و پدر پیمبران عظیم الشان تاسی کنند و در سوره توبه که امر شد در مجمع عمومی در مکّه خوانده شود می خوانیم: «و اذان من الله و رسوله الی الناس یوم الحج الاکبران الله بری من المشرکین و رسوله.» فریاد برائت از مشرکان در مراسم حج و این یک فریاد سیاسی ـ عبادی است که رسول الله(ص) به آن امر فرمود. حال باید به آن آخوند مزدور که فریاد مرگ بر آمریکا و اسرائیل و شوروی را خلاف اسلام می داند گفت تاسی به رسول خدا و متابعت از امر خداوند تعالی خلاف مراسم حج است؟ آیا تو و امثال تو آخوند آمریکایی فعل رسول الله(ص) و امر خداوند را تخطئه می کنید و تاسی به آن بزرگوار و اطاعت فرمان حق تعالی را بر خلاف می دانید؟ و مراسم حج را از برائت از کفار تنزیه می کنید و اوامر خدا و رسول را برای منافع دنیای خود به طاق نسیان می سپارید و برائت و نفرین را نسبت به دشمنان اسلام و محاربان با مسلمانان و ستمگران بر مسلمین کفر می دانید. ما امیدواریم که دولت سعودی به وسوسه این آخوندهای از خدا بی خبر گوش فرا ندهد و مسلمین را همانطور که وعده نموده است در مراسم حج و برائت از کفار و مشرکان آزاد گذارد و در این عمل الهی با آنان خصوصاً زائران ایرانی و فلسطینی و لبنانی و افغانی که مورد تجاوز کفار قرار گرفته اند هماهنگ شود تا دشمن مشترک همه مظلومان را با ندای واحد به عالمیان معرفی کنند و من موکداً از زوار ایرانی و دیگر زائرین بیت الله الحرام می خواهم که نظم و آرامش را مراعات کنند و به دستورات نماینده این جانب جناب حجت الاسلام آقای خوئینی ها عمل کنند و همه مسلمانان را برادر خود بدانند و با آنان به طوری که شایسته یک مسلمان متعهد است عمل نمایند امید است دولت سعودی نیز با حجاج ایرانی که از ستمکاران غدار که به کشورهای اسلامی تجاوز و دخالتهای بیجا می کنند تظلم نمایند به نحوی شایسته هماهنگی نموده و با همکاری و وحدت کلمه کفار متجاوز بحریم اسلامی را محکوم کنند تا حج امسال انشاء الله بطوری که مرضی خداوند و رسول الله (ص) است انجام گیرد.
مسلمانان و دولت های کشورهای اسلامی از ایران عبرت بگیرند.
۶٫ از جمله چیزهائی که برای قیام مسلمانان و مستضعفان جهان علیه چپاولگران جهانی و مستکبران جهان خوار لازم به تذکر است آن است که نوعاً قدرت های ستمگر از راه ارعاب و تهدید یا بوسیله بوقهای تبلیغاتی خودشان و یا بوسیله عمال مزدور بومی خائنشان مقاصد شوم خود را اجراء می کنند در صورتی که اگر ملت ها با هوشیاری و وحدت در مقابلشان بایستند موفق به اجرای آن نخواهند شد. شواهد بر این مدعی زیاد است و زنده ترین شاهد در کشورهای منطقه ایران و افغانستان است. ایران چنانچه می دانیم و می دانید دست بسته تسلیم آمریکا بود و شاه مخلوع خائن این کشور را در تمام ابعاد وابسته به آمریکا کرده بود و ایران یکی از پایگاه های نظامی آمریکا بود ارتش در دست مستشاران آن و فرهنگ در دست جیره خواران و شاه و دولت و مجلس از نوکران و سرسپردگان بودند. اقتصاد در وابستگی از آنها بدتر و شاه مخلوع در منطقه نیرومند ترین ژاندارم بود و پشتیبان او آمریکا و دیگر کشورهای وابسته به آن بودند و از حیث تجهیزات نظامی بسیار غنی بود با این همه ملّت معظم ایران که فاقد قدرت نظامی و تجهیزات رزمی و حزبی بود با دست خالی و ایمانی قوی فرا گرفته از اسلام و عزمی راسخ و اتکای به خدای تعالی و اعتماد به نفس در مدتی کوتاه به طور معجزه آسا بت های تخیلی ساخته و پرداخته غرب زدگان را فرو ریخت و طومار ستمگریهای دو هزار و پانصد ساله را در هم پیچید و بر اسطوره های تاریخ سازان و بت تراشان خط ابطال کشید و افغانستان هجوم ناجوانمردانه شوروی آن قدرت اسطوره ای و ارتش قدرتمند حکومت غاصب و حزب خائن را با قدرت ایمان و اتکال به خدای بزرگ و اعتماد به خویش در هم کوبید بطوری که باید گفت شوروی با پریشانی و پشیمانی از هجوم ظالمانه خود بسر می برد و در حیرت است که چگونه از افغانستان بدون آبروریزی جا خالی کند. و هم چنین ملّت قدرتمند و علمای متعهد بودند که فرانسه و انگلستان غاصب را از الجزایر و عراق بیرون کردند اینها و امثال اینها برای فرو ریختن رعبهای ساختگی به دست استعمار و استثمار گران کافی است که مسلمانان و دولت های کشورهای اسلامی را از خواب گران بیدار کند و این طلسم های ساختگی را و سحرهای شیطانی را ابطال نماید و مسلمانان و دولت های آنان را با داشتن یک میلیارد جمعیت و در دست داشتن شریان حیات غرب و شرق و دارا بودن کشورهای وسیع و غنی از سحر و وحشت زدگی خارج کند و از ایران که با جمعیت ناچیز سی و چند میلیونی دست همه قدرتها را از کشور خود قطع و تمام قید و بندهای استعماری را گسیخت و مستشاران و مفتخواران را از میهن عزیز راند عبرت بگیرند و به بوقهای استعماری که یکصدا از اوّل پیروزی انقلاب تا کنون با شایعه پردازی ها و نشر اکاذیب ایران را یک کشور در حال سقوط و ورشکسته معرفی کرده و می کنند گوش فرا ندهند و از یک قدرت اسلامی که هدفش سر افرازی مسلمین و کوتاه کردن دست ستمگران از ذخائر خدا داد آنان است و پیوسته می خواهد بین برادران اسلامی صلح و صفا و اخوت ایمانی بر قرار باشد قدردانی کنند و بدانند که کشورهای قدرتمند فرصت طلب که غایت آمالشان دست یافتن به کشورهای اسلامی و مستضعف است آنان را در مواقع گرفتاری تنها میگذارند و کلمه وفا در قاموس آنان راهی ندارد.
ایران قریب یک میلیون رزمنده ذخیره تعلیم دیده دارد
۷٫ اگر انشاء الله آن وحدت بین مسلمین و دولت های کشورهای اسلامی که خداوند تعالی و رسول عظیم الشانش خواسته اند و امر به آن و اهتمام در آن فرمودند حاصل شود دولت های کشورهای اسلامی با پشتیبانی ملت ها می توانند یک ارتش مشترک دفاعی بیش از صد میلیون تعلیم دیده ذخیره و یک ارتش دهها میلیونی زیر پرچم داشته باشند ک بزرگترین قدرت را در جهان بدست آورند و اکنون که این حاصل نیست دولت های اسلامی منطقه و حواشی آن می توانند یک ارتش ذخیره دهها میلیونی و یک ارتش بیش از ده میلیون تحت پرچم برای دفاع از کشورهای اسلامی داشته باشند که این نیز فوق قدرتها است و امید است دولت های منطقه با قطع نظر از زبان و نژاد و مذهب فقط تحت پرچم اسلام در این امر فکر کنند و طرح آن را بریزند و از ننگ خضوع در برابر قدرتها نجات یابند و شیرینی استقلال و آزادی را بچشند و برای بدست آوردن چنین قدرتی لازم است هر یک از دولت ها با تفاهم با ملت خود برای دفاع از کشورشان یک چنین طرح حیاتبخشی را در دست مطالعه قرار دهند و از کشور اسلامی ایران در این امر که مدافع کشورهای خود و برادران اسلامی خویش است الهام بگیرند امروز ایران با همه گرفتاریها و کارشکنی ها و حصر و سدها درصدد است تمام جوانان خود را تعلیم نظامی دهد و تا کنون بطوری که گزارش می دهند قریب یک میلیون ذخیره تعلیم دیده دارد که به محض آن که لازم شود با یک هشدار برای دفاع از میهن اسلامی خود مجهز و مسلح می شوند دولت های اسلامی و منطقه نیز اگر مثل دولت ایران با ملت رفتار کنند و خود در کنار ملت باشند و مردم احساس خدمتگذاری آنان را نمایند این امر در کشورهای آنان نیز حاصل می شود و مقدمه است برای آنچه اسلام بزرگ به آن امر کرده و طرح داده است و باید متأسف بود که اسلام در همه ابعادش نا شناخته است و زیر پرده های استعماری در طول تاریخ می باشد از خدای بزرگ می خواهیم که این پرده های سیاه را بر چیند و چشم مسلمانان را به جمال جمیل اسلام روشن فرماید تا دنیا بداند اسلام برای جهان چه آورده است و آنچه غایت تعلیمات اسلامی است هم زیستی مسالمت آمیز در سطح جهان است که امید است با تعجیل در ظهور مهدی آخر الزمان ارواحنا فداه حاصل شود و رسیدن انسان ها به کمال و سعادت اخروی است که خداوند نصیب همگان فرماید.
۸٫ مسلمانان و خصوصاً مظلومان منطقه بدانند که اسرائیل با تغییر و تبدیل مهره ها که شاید برای اغفال رزمندگان فلسطینی و لبنانی باشد هیچ گاه از مقصد شوم خود که حکومت بر کشورهای مسلمین از نیل تا فرات است، منصرف نخواهد شد و آمریکا که چنگ و دندان در منطقه نشان می دهد از مهره ای چون اسرائیل که مجری جنایت های آن در منطقه است بطور کامل پشتیبانی می کند و بازیهای سیاسی اینان را نباید از نظر دور داشت و کسانیکه از اسرائیل حمایت می کنند باید بدانند که افعی گزنده را در حمایت خود قوی می کنند که در صورت فرصت خدای نخواسته حرث و نسل منطقه را به هلاکت می کشاند و باید به این افعی خزیده خطرناک مهلت ندهند چنانچه صدام جنایتکار اگر فرصت پیدا کند خطرش برای منطقه از اسرائیل کمتر نیست و لازم است برای آرامش منطقه اکنون که بیاری خداوند متعال قوای مسلح ایران ایدهم الله تعالی این جرثومه فساد را تالبه پرتگاه هلاکت سازنده اند و از سردار قادسیه یک موجود مفلوک ساخته اند دولت های منطقه از کمک به او دست بردارند که صلاح دین و دنیای آنان است و در صورتی که مهلت پیدا کند بر هیچیک از دولت های خلیج فارس و دیگران رحم نخواهد کرد شما دیدید اکنون که با شکست مفتضحانه روبرو است در یک سخنرانی گفت: اعراب باید رهبری عراق را بپذیرند و شک نکنید که اگر قدرت پیدا کند به مسأله رهبری اکتفا نخواهد کرد و بوقهای تبلیغاتی دولت هایی که از ایران سیلی خورده اند برای مصالح خودشان در بند کشیدن هر چه بیشتر ملت ها شماها را از ایران می ترساند ولی دولت ها بدانند که ایران به پیروی از تعالیم اسلامی با تمام آنها در صورتی که به موازین اسلامی گردن نهند یا برادری و برابر رفتار می نماید ولی هرگز بخود اجازه نمیدهد با کسی که نسبت بما آن همه خسارات و جنایات وارد کرده است مسالمت کند و ملت عزیز عراق در انتظار پیروزی ایران است تا از نیش های این عقرب جراره نجات پیدا کند و امید است که با یاری خداوند این انتظار بطول نینجامد. «الیس الصبح بقریب».
حجاج ایرانی تحت مراقبت برادران اسلامی هستند.
۹٫ حجاج محترم ایرانی و زائران حرمین شریفین بدانند که آنها از کشوری که برای اهداف اسلامی و بیرون راندن ستمگران از کشور عزیز خویش قیام کرده است بسوی خانه خدا و حرم شریف رسول الله (ص) و قبور معظم فرزندان پیامبر (ص) میروند تحت مراقبت برادران اسلامی سراسر جهان هستند و خبرگزاریها و دروغ پردازان بوقهای تبلیغاتی و دشمنان اسلام در کمین نشسته و مراقب اعمال و اقوال آنان هستند و در صددند که از کاه کوهی بسازند و سرتا سر جهان را از شایعه های خود پر نمایند در این صورت جزئی انحراف و خطا و لغزش آنان علاوه بر آنکه در پیشگاه خداوند بزرگ و رسول عظیم الشأنش می باشد در حضور سایر زائران حرمین شریفین است که بواسطه پی آمد آن گناهی بزرگ و خطائی عظیم است زیرا علاوه بر آنکه بعض اعمال و گفتار خلاف حرمت حرمین شریفین است موجب وهن جمهوری اسلامی است که خدای نخواسته این جمهوری اسلامی که برای حکومت الله و برقراری احکام مقدس آسمانی قرآن و سنت تشکیل شده بواسطه بعضی اعمال و رفتار آنان بگونه ای دیگر معرفی شود و عیب جویانی که مراقب خورده گیری و بهانه هستند بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی به شایعه پراکنی و مشوه نمودن چهره نورانی اسلام و جمهوری اسلامی بپردازند و گناه آن درنامه اعمال آنان که برای عبادت و فریضه حج رفته اند نوشته شود لازم است مراقب باشند که اعمال بی رویه و گفتار باطل تحقق پیدا نکند و هر کس مراقب دوستان و نزدیکان خود باشد و از برنامه های انسانی اسلامی صحیح که از طرف نماینده اینجانب جناب حجت الاسلام آقای خوئینی ها ترتیب داده می شود تبعیت کنند و از آنها تخطی نکنند که موجب هرج و مرج و ناراحتی زائرین فراهم شود و پلیس کشور سعودی و متصدیان امور حج و زیارت و دولت سعودی باید توجه کنند که زائران ایرانی که از یک کشور انقلابی تحت ستم غرب و شرق و غارت زده که با تأیید خداوند متعال و قیام و نهضت همگانی خود را از چنگال ابر قدرتها نجات داد و با همت والای مرد و زن و کوچک و بزرگ استقلال و آزادی را بدست آورد و رژیم ستم شاهی آمریکائی را به رژیم اسلامی مردی تبدیل کرد و مستشاران و جاسوسان آمریکائی و شوروی را یا از کشور راند و یا به بند کشید به زیارت بیت الله الحرام و مرقد مطهر رسول خدا (ص) و ائمه مسلمین (ع) مشرف می شوند و میهمانان خدا و رسولند و اهانت و جسارت به آنان اهانت و جسارت به میزبانان بزرگ آنان است خصوصاً که این میهمانان آمده اند تا همراه با مناسک حج به ندای ابراهیم خلیل الله و محمد رسول الله (ص) لبیک گویند که لبیک به آنان نیز لبیک بخدای تعالی است با اینانی که از «کل فج عمیق» هجرت بسوی خدا و رسول بزرگ او کرده اند با مهر و صفا و محبت و وفا و اخوت اسلامی رفتار کنید و میمانان خدا و رسول را آزار ندهید، اینان برای مناسک حج و برائت از مشرکان و کافران که خدا و رسول او از آنان برائت جسته است آمده اند، این میمانان متعهد راگرامی دارید و از قدرت یک رژیم مقتدر اسلامی برای سرکوب دشمن اسلام و مسلمین اسرائیل غاصب و قطع ید ارباب او آمریکا رأس دشمنان اسلام و کشورهای اسلامی بهره برداری کنید و مکه مکرمه را با هماهنگی زائران سراسر جهان به کانون فریاد علیه ستمگران تبدیل کنید که این یکی از اسرار حج است و خداوند غنی از لبیک ها و عبادات بشر است.
بارالها ما را از پیروی شیطان و نفس اماره حفظ فرما، ما از حب جاه و مقام و دنیا و نفس خویش بازدار، دولت های کشورهای اسلامی را از وحشت زدگی در مقابل دو قدرت چپ و راست نجات مرحمت فرما، و آنان را به وظائف اسلامی، انسانی آشنا نما، و ملت ها و دولت های کشورهای اسلامی را برای حصول وحدت و اخوت راهنمائی فرما و حجاج ایرانی را که در راه هدف بزرگ تو تحمل رنج و زحمت و اهانت و حبس و زجر می نمایند از رحمت و جلوه خاص خود بهره مند فرما و دست قدرت های چپاولگر را از بلاد مسلمین کوتاه فرما، و ما را به آنچه رضای تو است هدایت نما و لشکریان اسلام را در دفاع از سرزمین خود و مظلومان منطقه نصرت عنایت فرما و اسرائیل غاصب متجاوز و آمریکا و شوروی ستمگر را مخذول فرما و اسلام و مسلمین را تقویت فرما و از شر اجانب حفظ کن.
«انک ولی النصر و النعمه و السلام علی رسول الله (ص) و علی اولیاء المعصومین سیما بقیه الله فی الارضین ارواحنا فداه» روح الله الموسوی الخمینی

17دسامبر/16

تاریخچه ای از حج و حرمین(۴)

تاریخ مکّه و مدینه
مکه: بکه. بلد حرام. بلد امین، حرم امن. ام القری مرکز ظهور دین اسلام و یکی از شهرهای کشور عربستان سعودی و مهمترین و مشهورترین شهر آن کشور است. مکّه در طول ۳۹ درجه و عرض ۲۱ درجه و ۲۵ دقیقه و در ارتفاع ۳۳۰ متر از سطح دریا قرار دارد. (۱) شهر مکّه را رشته کوههای متعدد فرا گرفته است چنانکه تا نزدیک شهر ساختمان های آنرا درست نمی توان دید. اگر کوههای گرداگرد مکّه را از جانب شمال آغاز کنیم و بطرف غرب دور بزنیم نخست به کوه فلج یا فلق سپس بکوه های قعیقعان، لعلع، کدا (در بالای مکّه) می رسیم.
از جانب جنوب بطرف شرق کوه های ابو حدیده، کدی، ابو قبیس و خندمه قرار دارد.(۲)
مکه در مشرق دریای سرخ واقع و فاصله آن تا بندر جده هشتاد کیلومتر است. شمار ساکنان دائمی مکّه سیصد هزار تن است (۳) ولی در موسم حج به بیشتر از یک میلیون و نیم می رسد.
مردم شهر بلا استثناء مسلمان اند (جز مسلمان کسی رخصت درآمدن به حرم را ندارد) و این سنت از زمان نزول سوره مبارکه برائت تا امروز رعایت می شود. از مغرب زمینیان کسانی که خود را به مکه و مدینه رسانده سپس درباره این دو شهر کتاب نوشته اند، بظاهر ادعای مسلمانی کرده اند. مکه تاریخی قدیم و طولانی دارد بطلمیوس نام آنرا مکربا نوشته است (۴) و احتمال می دهند این کلمه از لهجه سائیان (ساکنان جنوب عربستان) است که معنی مقدس و محترم می دهد(۵) هر چند این شهر از هزاران سال پیش به قداست معروف بوده است، اما از سراسر این تاریخ جز آغاز و اخیر آن بدرستی روشن نیست. بموجب قرآن کریم نخستین کس ابراهیم(ع) بود که خانواده خود را در این سرزمین بی آب و علف جای داد. ابراهیم(ع) به خدای خود چنین گفت:
پروردگارا! من تنی چند از فرزندانم را در دره ای بی آب و علف نزدیک خانه با حرمت تو جای دادم. ای پروردگار ما تا نماز را بر پا دارند.(۶)
و در باره شهر مکّه از خدا چنین خواست:
پروردگار من! این شهر را ایمن گردان و از مردم آن آنان را که بخدا و روز رستاخیز گرویده اند میوه ها روزی کن (۷) از دوره ابراهیم تا آنگاه که مهاجران جنوب عربستان در مکه سکونت کردند، بر این شهر چه گذشته است؟ خدا می داند، تاریخ آن بدرستی روشن نیست. چز آنکه در این فترت طولانی از تیره ای که بر آن مسلط شدند و عمالیق نام داشتند سخن رفته است.
عمالیق: یا عمالقه (صحرا نشینان) که نام آنان در سفرهای پیدایش، اعداد، سموئل و مواضع دیگر از تورات آمده. گروهی بیابان گرد و جنگجو بودند که با بنی اسرائیل دشمنی داشتند، و چند بار میان آنان و این قوم درگیری پیدا شده است. در سده چهارم میلادی بر اثر بهم خوردن اوضاع اجتماعی و اقتصادی جنوب عربستان، دسته هائی از مردم آن سرزمین به دیگر نقاط شبه جزیره مهاجرت کردند. تیره ای که بنام جرهم معروف بودند در مکّه ساکن شدند و کار شهر را بدست گرفتند سپس تیره جنوبی دیگری بنام خزاعه جرهم را بکنار زد و خود بر شهر مسلط شد(۸)
در آغاز سده ششم میلادی (احتمالاً قصی فرزند کلاب که نیای پنجم رسول اکرم است قبیله خزاعه را به کنار زد و خویشاوندان خود قریش را که در بیابان ها و دره های بیرون مکه می زیستند به شهر در آورد و ریاست شهر را بدست گرفت (۹) و دارالندوه را تأسیس کرد.
دار الندوه آنروز نخستین و تنها مجلس مشاوره در سراسر عربستان بشمار می رفت. این مجلس سپس منزلگاه خلفا و امرا گردید سپس اندک اندک بنای آن رو به ویرانی نهاد و سرانجام جزو مسجد گردید.

حاکمان مکّه
چون یثرب (مدینه) مرکز حکومت اسلامی گردید و در سال هشتم هجری مکّه گشوده شد پیوسته از جانب پیغمبر(ص) و یا از سوی خلفا حاکمانی برای اداره کار مکّه گماشته می شد.(۱۰)
پس از مرگ معاویه در سال شصتم هجری عبدالله بن زبیر خود را خلیفه خواند و مکّه را مرکز خلافت قرار داد. در سال شصت و چهارم هجری از سوی شام حصین بن نمیر مأمور سرکوبی عبدالله بن زبیر گردید.
حصین شهر مکه و خانه کعبه را زیر سنگ باران منجنیق گرفت. اما در این هنگام یزید مرد و حصین به شام بازگشت.
چون عبدالملک بن مروان خلافت یافت. در سال ۷۳ هجری حجاج بن یوسف را مامور سرکوبی ابن زبیر ساخت. حجاج مکّه را محاصره کرد. خانه کعبه را با سنگ پرتاب ویران ساخت، و سر انجام ابن زبیر را کشت و بدار آویخت(۱۱) از این پس تا سال ۱۳۲ که مکه در اداره امویان بود. حاکم این شهر از جانب خلیفه دمشق تعیین شد، و در طول خلافت امویان بیست و هفت تن به اصالت و یا به نیابت حکومت مکّه راه یافتند. در دوره عباسیان از سال ۱۳۲ تا سال ۳۰۶ حاکم مکّه از جانب بغداد معین می شد (۱۲) و گاهی هم حاکمی از وضع آشفته بغداد استفاده می کرد و ادعای استقلال می نمود.
در آغاز قرن چهارم هجری (سال ۳۱۷) قرامطه که فرقه ای از اسماعیلیه اند و مرکز آنان جنوب عربستان بود بر این شهر مسلط شدند. این دسته که مردمی تند خو، ماجراجو و بظاهر اسلام بی اعتنا و در احکام شرع معتقد به تأویل بودند مکّه را ویران کردند. پس از خاموش شدن فتنه قرمطیان و کوتاه گشتن دست انان از شهر مکّه تقریباً مدت ده قرن (تا استیلای آل سعود بر حجاز) شُرفا (جمع شریف) حکومت مکّه را بدست گرفتند این حکومت ها بر حسب توسعه سلطه مرکز خلافت بغداد، قاهره یا استانبول بظاهر از خلفای عباسی فاطمی و یا عثمانی متابعت می کردند و گاه خود حکومتی مستقل داشتند. (۱۳) پس از تأسیس دولت سعودی پیوسته حکومت شهر مکّه را یک تن از خاندان پادشاهی عهده دار می شود.
«و المسجد الحرام الذی جعلناه للناس سواء العاکف فیه والباد»
مسجد الحرام
نام مسجد گرداگرد خانه کعبه است. این مسجد قدیمی ترین و معروف ترین مسجد در تاریخ اسلام بشمار می رود. چنانکه در تاریخ کعبه نوشته ایم، این خانه هزاران سال پیش از اسلام ساخته شد. مسلم است که در همان روزگار و یا لااقل سالیانی پس از آن، گرداگرد خانه کعبه فضائی داشته است، و زیارت کنندگان خانه در آن فضا گرد می آمده اند، و یا از آنجا بزیارت خانه می رفته اند. اما بدان فضا، نام مسجد و مسجد الحرام در اسلام، داده شده است و مسجد با حرمت که آن را برای مردمان قرار دادیم، مقیم یا مسافر (۱۴) مساحت این فضا پیش از اسلام و در آغاز فتح مکّه چه مقدار بوده است؟ بدرستی معلوم نیست. تاریخ نشان می دهد تا پس از رحلت رسول اکرم(ص) هم، مردم خانه های خود را نزدیک به خانه کعبه می ساختند، لیکن عمر آنان را از این کار باز داشت. و گفت کعبه خانه خداست، و هر خانه فضای خارجی می خواهد. این فضا پیش از شما بوده و شما بدان در آمده اید.
آنگاه خانه هایی را خرید و داخل مسجد در آورد. خانه کسانی را هم که حاضر بفروش نشدند ویران کرد، و بهای آن را برای صاحبان خانه نگاهداشت، تا سرانجام بگرفتن آن راضی شدند. عمر برای مسجد دیواری ساخت بطول یک قامت، که بر سر آن دیوار چراغها را می گذاشتند. سپس عثمان خانه های دیگری را به بهای گران خرید و به مسجد افزود. کسانی را که نمی خواستند خانه های خود را بفروشند نکوهش کرد، و بزندان انداخت، و به آنانان گفت: شما از مدارای من سوء استفاده می کنید. گویند عثمان نخستین کسی بود که برای مسجد رواق ساخت.(۱۵)
چون عبدالله بن زبیر خود را خلیفه خواند و مکه را محل اقامت کرد، دیوارهای مسجد را مرمت نمود اما بر وسعت مسجد نیفزود.
در دولت امویان، عبدالملک پسر مروان و فرزند عبدالملک ولید، که به ایجاد ساختمان علاقه ای بسیار داشت، در ترمیم، وسعت و زیبائی مسجد کوشیدند، و بدستور عبدالملک دیوار مسجد را بالاتر بردند. در دولت عباسیان نیز چند تن از خلفا، مسجد الحرام را وسیع تر کردند. و در زیبائی آن کوشیدند. مخصوصاً مهدی عباسی که در سال ۱۶۰ هجری به مکّه رفت و خانه های بسیاری را خرید و داخل مسجد کرد، و کوشید که در این نو سازی خانه کعبه در وسط مسجد قرار گیرد. نوشته اند مهدی خود بر کوه ابو قبیس بالا رفت تا بنگرد و مطمئن شود که خانه در مرکز مسجد قرار گرفته است. (۱۶)
در سال ۳۳۲ هجری بعضی ستونهای رواق گرداگرد مسجد را تغییر دادند و ستون های سنگی زرد رنگ در آن بکار بردند. در دیوارها و راهروها نیز سنگ های مرمر نصب کردند و حجر اسماعیل را با مرمر سبز فرش نمودند.
سنگی را که جای پای ابراهیم است (مقام ابراهیم) در زر گرفتند.
ناصر خسرو در وصف مسجد الحرام شرحی نوشته است که از لحاظ اطلاع بر وضع مسجد در نیمه اول سده پنجم و مقایسه آن با اوضاع بعدی قابل توجه است:
«مسجد حرام در میان شهر مکّه و طول آن از مشرق بمغرب است و عرض آن از شمال بجنوب اما دیوار مسجد قائمه نیست و رکنها در مالیده است تا به مدوری مایلست زیرا که چون در مسجد نماز کنند از همه جوانب روی بخانه باید کرد و آنجا که مسجد طولانی تر است از باب ابراهیم(ع) است تا به باب بنی هاشم چهار صد و بیست و چهار ارش است و عرضش از باب الندوه که سوی شمالست تا به باب الصفا که سوی جنوب است، و فراخ تر جایش سیصد و چهار ارش است … مسجد حرام را هیجده در است همه به طاق ها ساخته اند بر سر ستون های رخام و بر هیچکدام دری ننشانده اند که فراز توان کرد.»(۱۷)
تعمیر ها و ترمیم های اساسی مسجد الحرام در دوره عثمانیان بود.
سلطان سلیمان قانونی معمار مشهور و سازنده مسجد سلیمانیه استانبول (سنان) را به مکه فرستاد تا برای نوسازی خانه نقشه ای تهیه کند ولی سلیمان خود موفق باجرای آن نشد. در سال ۹۹۰ هجری یکی از معماران ترکیه بنام محمد آغا صحن مسجد را وسعت داد و مساحت آن را به بیست و پنج هزار متر مربع رسانید. در این نوسازی درهای مسجد را که نوزده در بود از نو ساختند. رواقهای مسجد و اطراف حرم را با ستون های مرمر و ستونهای از سنگ زرد تعویض کردند.
سپس در سال ۹۹۴ یکی از نقاشان ترک داخل گنبد رواق ها را با نقش ها و خط های خوش تزئین کرد. هر یک از امامان مذهب های چهارگانه سنت و جماعت: شافعی، مالکی، حنفی و حنبلی در داخل مسجد برای خود مقامی داشتند. سالی که صحن مسجد را نوسازی کردند (۹۹۴) مقامهای این پیشوایان را نیز بشکل کوشک ساختند(۱۸) این مقام ها تا آغاز حکومت سعودیان بر حجاز وجود داشته است، مخصوصاً مخبر السلطنه در سفر نامه خود از این مقام ها نام برده و از اینکه مذهب شافعی چون نزدیک تر به حقیقت (مذهب شیعه) است، مقامی ندارد، دریغ می خورد(۱۹).
پس از تأسیس حکومت عربستان سعودی در دوره ملک عبد العزیز و ملک فیصل تغییرات مهمی در مسجد الحرام صورت گرفت. دولت عربستان سعودی با هزینه ای در حدود هشتصد میلیون ریال (سعودی) مساحت مسجد را از بیست و هفت هزار به یکصد و هشتاد هزار متر مربع رسانید. در این نوسازی بر درهای مسجد نیز تعدادی افزودند و اکنون مسجد دارای شصت و دو در بزرگ و کوچک است. سه در اصلی و بزرگ بنامهای: باب ملک عبدالعزیز باب العمره و باب السلام معروف است. بر هر یک از این سه در دو مناره بارتفاع ۹۲ با قاعده ای به ابعاد ۷در۷ متر قرار دارد و بر تارک هر منار هلالی بارتفاع ۶/۵ متر از برنز طلا کاری است.
هفتمین منار مسجد بر باب الصفاست. در کنار آن سقفی دارای قبه است که قطر خارجی آن ۳۵ متر است و بر این قبه نیز هلالی برنزی طلا کاری شده قرار دارد. گرداگرد مسجد، رواق سه طبقه است و مسجد با وسعت فعلی گنجایش پانصد هزار نمازگزار دارد.
۱- بر اساس نوشته دائره المعارف بریتانیکا، اما در مرآه الحرمین و به تبع آن دائره المعارف فرید وجدی ۲۱ درجه و ۲۸ عرض و ۳۷ درجه و ۵۴ دقیقه طول نوشته شده است.
۲- مرآه الحرمین ج۱ ص ۱۷۸ و نیزرک فرید وجدی ذیل مکه.
۳- نشریه وزارت اطلاعات عربستان سعودی.
۴- دائره المعارف بریتانیکا.
۵- تاریخ عرب پیش از اسلام فلیب حتی ج ص ۱۴۴٫
۶- ابراهیم: ۳۷
۷- بقره ۱۲۶
۸- مرآه الحرمین ج ۱ ص ۱۵۱-۱۵۲٫ فید وجدی و دائره المعارف فرانکلین ذیل مکّه.
۹- تحلیلی از تاریخ اسلام ج ۱ ص ۲۳ به بعد و نیز رجوع به ذیل کعبه شود.
۱۰- رک مرآه الحرمین ج ۱ ص ۳۵۵ و معجم الانساب فصل حاکمان مکّه.
۱۱- تحلیلی از تاریخ اسلام ج ۲ ص ۸۵٫
۱۲- معجم الانساب فصل حاکمان مکه.
۱۳- فرید وجدی: ذیل مکه فرانکلین، ذیل عربستان مرآه الحرمین ج ۱ ص ۳۵۵ به بعد.
۱۴- سوره بیست و هشتم (حج) آیه ۲۵٫
۱۵- یاقوت ذیل مسجد الحرام، و نگاه کنید به دائره المعارف فرید وجدی، ذیل مکه.
۱۶- دائره المعارف فرید وجدی ذیل مکه و نگاه کنید به مکه مکرمه ترجمه آقای احمد آرام صفحه ۱۴۹٫
۱۷- سفرنامه دکتر دبیرستانی، چاپ زوار ص ۹۱-۹۲٫
۱۸٫ مکه مکرمه ص ۱۷۹٫
۱۹- سفرنامه ص ۱۵۹٫

17دسامبر/16

استفتائات از حضرت امام خمینی (دام ظله)

س : کسی که از دنیا رفته و بر عهده او خمس هست آیا ورثه می توانند در ما ترک او تصرف کنند؟
ج : اگر معلوم است که در مال متوفی یا بر ذمه او خمس هست تا اداء نشده ورثه نمی توانند در ترکه تصرف کنند.
س : آیا ماهیهائی که از خارج وارد می شود از نظر شرعی چه حکمی دارد و آیا در تذکیه ماهی لازم است صید کننده مسلمان باشد؟
ج : اگر معلوم نیست که ماهی از کجا وارد شده و همچنین اگر معلوم باشد که از بلاد اسلامی وارد شده است حلال است ولی اگر معلوم است که از بلاد کفر آورده اند در صورتی حلال است که احتمال بدهند وارد کننده مسلمان تذکیه آن را احراز کرده و در دسترس مسلمین قرار داده است و صید کننده ماهی لازم نیست مسلمان باشد و کافی است که ماهی زنده از آب اخراج و در خارج آب بمیرد.

س: آیا ملاک سال برای پرداخت خمس، شمسی است یا قمری؟
ج : میزان سال شمسی است.

س: اگر شخصی با رعایت شرائط، در محلی قصد اقامت ده روز کند ولی بعداً برای کاری پیش بینی نشده بخواهد بیش از یک بار و بیشتر از چند ساعت تا کمتر از مسافت ۵/۲۲ کیلومتر از محل اقامت خود خارج شود آیا به اقامت او ضرر می زند؟
ج : اگر از اول قصد خروج نداشته و حداقل یک نماز چهار رکعتی را با نیت اقامت خوانده است بعد از آن خارج شدن به مقدار کمتر از مسافت شرعی، هر چند بار و چند ساعت به قصد اقامت ضرر نمی زند.

س: در بیشتر مدارس راهنمائی نماز جماعت برقرار می شود با توجه به اینکه اکثر دانش آموزان در سنین ۱۱ تا ۱۴ سال هستند آیا نماز خواندن همراه آنها صحیح است و شرائط آن چیست؟
ج : اگر امام جماعت باطل و عادل باشد با مراعات اتصال صفوف میتوانید جماعت بخوانید.

س: کسی که بر خلاف مقررات قانونی، از اموال دولتی استفاده شخصی یا غیر شخصی نموده است، تکلیف شرعی او چیست؟
ج : استفاده از اموال دولتی بر خلاف مقررات موجب ضمان است و باید عوض آن را به صندوق همان بخش واریز نماید.

س: آیا کسی که می خواهد در غیر وطن خود قصد اقامت ده روز کند، تا چه اندازه ای قصد خروج از محل اقامت اشکال ندارد؟ به مدت یکی دو ساعت تا کمتر از ۵/۲۲ کیلومتر برای یک بار در طول ده روز به قصد اقامت ضرری نمی زند و بیشتر از آن مضر است.
ج:قصد خروج ازمحل اقامت.

17دسامبر/16

یادی از شهدا

این وصیت نامه هات انسان رامی لرزاندو بیدار می کند. امام خمینی
قسمتی از وصیتنامه شهید سید اسدالله فیاض
… امیدواریم راهی راکه برگزیده ام مورد قبول خداوند امام بزرگوارمان و این امت شهید پرور و پدر و ماردم که نتوانستم ذره ای ازمحبتهای بی دریغ آنها راجبران کنم باشد آرزویم این بود که روزی امام بزرگوارمان را ازنزدیک زیارت کنم ولی افسوس تاکنون این افتخار نصیبم نشده و شاید لیاقت اینکه دیدگان من بجمال نورانی آن بزرگوار روشن شود را نداشته است و تنها خواسته ام ازاین امت بزرگوار آن است که قدر این اسطوره ایمان و جهاد و مقاومت در راه الله را ببدانندو از وجود گرامی حضرتش استفاده شایان بنماید …
پدر عزیز صبر کن وخدای را شکر گزار . و شما ای مادر ای آرام من توان سخن گفتن درباره ترا ندارد و هرچه فکر می کنم می بینم سخنی نمی توانیم بگویم که با آن قدردانی از محبتهای بی دریغ تو بکنم مادر جان ا ی فرشته خوبیها بعد از من چشمهای معصوم و پاک خود را آلوده به اشک مکن گریه برای من که بنده ای گنهکار بوده ام و جز زحمت برای تو چیز دیگری نداشتم مکن جامه سیاه بپوش و درحجله دامادی فرزند خطاکار خود ماتم زده مباش شیر پاکت را برمن حلال گردان و برایم دعا کن شاید خداوند ازگناهانم بگذرد.
قسمتی از وصیت نامه شهید محمد حسن هدایت
امروز که دارم وصیتنامه می نویسم ،در یکی از سنگرهای جبهه های جنوب بسر می برم و منتظر دیدار با معشوقم می باشم آمده ام اینجا چون تشخیص داده ام که فعلا تنها جای دیدار با معبود اینجا است آمده ام شاید سهمی داشته باشم در ریشه کن کردن ضد انقلاب و بیرون کردن متجاوزین ، آمده ام تا من نیز در احیا دین مبین اسلام و به ثمر رسیدن انقلاب شریک باشم دراین احظه خون دررگ هایم می جوشد و نمی توانی درست چیز بنویسم چون مسئولیتی که بر عهده گرفته ام بر دوشم سنگینی می کند و از طرفی خوشحالم که شاید بنوانم به اسن صورت کمی ازممسئولیت سنگینی که بر دوشم است ادا کنم .در این لحظه می دانم که دیگرشبهای آخر است که با بچه ها دور هم هستیم و پس از آن دیگر بسیاری از بچه ها را نمیبینم ولی من که گنهکارم ومن که در جامانده ام می دانم که خداوند کالایی راخوب می خرد و آن هم جان است ولی می ترسم که کالای من گندیده باشد وای بر من چه کنم که کالایما زبین رفته است حالا دیگر چگونه و با چه رویی روبروی معبودم بایستم و آیا حالا دیگرچگونه درخانه خدا رابزنم یا ارحم الراحمین یا غیاث المستغیثین
زندیگینامه شهید محمد سعید محققی رفسنجانی
محمد سعید دربهار سال ۱۳۴۶ دریک خانواده روحانی و متعهد به ولایت فقیه و پاسدار اسلام و فقاهت بدنیا آمد.
محمد سعید تحت اربیت روحانی و جسمانی این خانواده اصیل قرار گرفت و نهال کینه و عداوت با دشمنان سرسخت اسلام از آغاز ولادت در وجودش رشد نمود و روز بروز بارور گردید.
در سال ۱۳۵۲ به همراه خانواده اش به تهران هجرت کرد. علت مهاجرت در فشار های روز افزون و محدودیت های فراوان در جهت فعالیتهای علمی و تبلیغاتی حجه الاسلام و محققی در شهرستانه رفسنجان ازطرف ساواک و ماموران رژیم ملعون و نیز احساس تعهد و مسئولیت درقبال اسلام و انقلاب بود.
در دروران انقلاب فعالیت ها یوی در جهت نشر اعلامیه های حضرت امام خمینی وتبلیغ پیام و فرهنگ انقلاب درمحدوده مدراس مرکزی و شرقی تهران آغاز شد.
…دراولین روزهایی که بسیج مستضعفین به امر امام خمینی تشکیل شد،با عضویت در بسیج به فراگیری فنون دفاعی و آشنایی با سلاح های مربوطه پرداخت و بلافاصله پس از تکمیل دره آموزش در امور مربوطه وظائف محموله را بعهده گرفت.
علاوه بر این محمد سعید محصل علوم شرعیه و معارف اسلامی نیز بود و احکام شرع مقدس اسلام را نزد والد معظم خود می آموخت…
در جریان عملیات پیروزمندانه والفجر مرحله اول درخطوط مقدم نبرد به همراه سایر رزمندگان شرکت داشت و پس از قریب ۱۸ ساعت نبرد رودررو با دشمن سرانجام درساعت ۴ بعدازظهر ۲۴ فروردین ماه ۶۲ به شهادت رسید.

17دسامبر/16

اقتصاد اسلامی

آیت الله حسین نوری
در راه ریشه کن ساختن فقر
فاجعه بزرگ بشری
اگر بگوئیم: مسئولین ساخت جامعه انسان ها تا با کوشش پی گیر و طرح های مؤثر و نتیجه بخش خود «فقر» را از میان بر ندارند و همه افراد را در یک زندگی نسبتاً مرفه و بدون نگرانی و درد سر اقتصادی سهیم نکنند در راه ساختن جامعه، موفقیت بدست نیاورده اند سخن گزاف نگفته ایم.
روی همین اصل است که دین اسلام ـ چنانکه مشروحاً خواهیم گفت ـ از آغاز، «فقر» را یکی از مصیبتهای بزرگ و بلایای عظیم جامعه بشری که تا سر حد نابود کردن و ساقط نمودن آنها تأثیر دارد معرفی کرد و ریشه کن ساختن آن را از اجتماع، هدف و وجهه همت خود قرار داد.
زیرا این موضوع روشن است تا هنگامی که افرادی در جامعه در آتش «فقر» میسوزند استعداد آنها به شکوفائی نمی رسد و رشد فکری و فرهنگی درباره آنها تحقق پیدا نمی کند و نیز تا «فقر» و کمبودهای اقتصادی وجود دارد تهذیب اخلاق و تربیت صحیح در سطح عموم جامعه بطور کامل و جامع صورت نمی گیرد و در نتیجه زمینه حکومت فساد و فحشاء باقی می ماند.
و تا هنگامی که تهی دستی و احتیاج شدید زندگی روح و فکر افرادی را سرکوب می کند و به آنها مجال توجه به علم و دانش و فرصت برداشتن گامهائی در راه تکنیک و صنعت نمی دهد چنین افرادی هرگز به تکامل لازم و لایق خود نمی رسند.
و نیز تا وقتی که «فقر» در جامعه وجود دارد، اجتماع از بهداشت کامل محروم و در معرض انواع بیماریهائی که خود زمینه ای برای رشد عامل انحطاط است وجود خواهد داشت.
و بالاخره تا زمانی که «فقر» وجود دارد راه نفوذ استثمار و استعمار مسدود نگردیده است و تا این راه های اهریمنی بسته نشده است، پروژه ها و طرح های دیگر دردها را چندان درمان نمی کند و کشتی جامعه را به ساحل سلامت نمی رساند.
ما در اینجا لازم نمی بینیم که در روشن ساختن مفهوم «فقر» بحث کنیم زیرا برای همه روشن است که «فقر» به معنای شدت احتیاج است و هر انسانی تا هنگامی که در لوازم زندگی خود از قبیل خوراک و پوشاک و مسکن و دارو و دوا … (در حد رفع احتیاج نه در حد تجمل) محتاج است فقیر است و لازم است که گام های مؤثری در راه تأمین این قبیل نیازمندی ها برداشته شود تا این بلای بزرگ بکلی از میان برود.
تذکر این نکته نیز لازم است که هر چند «فقر» چنانکه گفته شد منحصر به احتیاج انسان ها از لحاظ مواد غذائی نیست ولی برای منعکس ساختن گوشه ای از این مصیبت عظیم، امروز کتاب های فراوانی در مورد «گرسنگی» برداشته تألیف درآورده اند تا نموداری از فقر یعنی فاجعه بزرگ بشری و آثار آن را منعکس سازند و مخصوصاً بر این موضوع تأکید دارند که دو سوم مردم جهان گرسنه اند! و ما هم اکنون در این مقاله مقداری در مورد همین موضوع یعنی «گرسنگی» بحث می کنیم و بقیه مطالب مربوط به موضوع «فقر» را بتوفیق خداوند متعال به آینده موکول می کنیم.
«گرسنگی» پدیده ای است که خود را با سیماهای گوناگون نشان می دهد: گاهی بصورت بی غذائی کامل و بنیان برانداز که قربانی های فراوانی در سطح بزرگ جامعه بشری بوجود می آورد و گاهی بصورت های مختلف کمبود مواد لازم غذائی جلوه گر می شود.
برای توضیح این مطلب باید گفت:
هنگامی که درباره گرسنگی بحث می شود فوراً تصویری از مردمی که در نتیجه قحطیهای مربوط به کمبود باران و آب و پدیده خشکسالی گرفتار کم و کسر غذائی که احیاناً آنها را تا سر حد مرگ می کشاند در نظر مجسم می گردد تا تجسمی از انسان های نیمه جان که در نتیجه جنگ های ویران کننده یا زلزله و طوفان ها با مرگ دست بگریبانند بنظر می رسد.
اما بحث ما مربوط به این نوع گرسنگی که مخصوصاً برای خبرنگاران و خوانندگانشان فقط جالب است نیست زیرا نوع دیگری از گرسنگی وجود دارد که بظاهر تا این اندازه تکان دهنده و جالب نیست اما از لحاظ تاثیر اجتماعی بمراتب مهمتر است زیرا توده های وسیعی از مردم را در بر می گیرد و به گونه ای مداوم و نسلی بعد از نسل را مورد حمله قرار می دهد بطوری که قربانیان این نوع گرسنگی که ما آنرا «گرسنگی کیفی» می نامیم از قربانیان گرسنگی نوع اول که «گرسنگی کمی» نامیده می شود بیشتر است.
مثلاً در چین گرسنگی باندازه ای شایع است که آن کشور را «سرزمین گرسنگی» می نامند که بموجب مطالعات تاریخی دقیقی که در «دانشگاه نانکن» بعمل آمده ثابت شده است که در طی دوهزار سال گذشته مردم چین مجموعاً ۱۸۲۹ بار با قحطیهای بزرگ روبرو شده اند و یا بعبارت دیگر تقریباً هر سال یک قحطی در چین روی داده است و در طی این قحطیها میلیون ها افراد انسانی از گرسنگی جان سپرده اند، اما در جنب این واقعیت نکته دیگر این است که با تجزیه آماری که از مرگ و میرهای عمومی و مرگ و میر کودکان در کشورهای مختلف بعمل آمده است معلوم شده که قسمت اعظم مرگ ها بعلت کمبود مواد غذائی و «گرسنگی کیفی» بوده است این نوع گرسنگی در چین مدام کشتار می کند و مبالغه نیست اگر بگویم که در حدود پنجاه درصد از مرگ و میرهای کشور چین مستقیم یا غیر مستقیم بر اثر گرسنگی روی می دهد و آنجا که می گوئیم غیر مستقیم از این رو است که گرسنگیهای تدریجی بدن را فرسوده و ضعیف می کند و از مقاومتش می کاهد و آن را برای ابتلا به هر نوع بیماری آماده می سازد.
تعداد افرادی که باین ترتیب فدای تغذیه ناقص در یک دوران طولانی می شوند ده ها مرتبه بیشتر از کسانی است که فدای قحطیهای حاد و یا فدای بیماری های همه گیر می شوند.
در گینه جدید از هر ده کودکی که بدنیا می آید هشت نفر آن ها پیش از رسیدن به سن بلوغ می میرند بموجب بررسیهائی که بتازگی در این ناحیه بعمل آمده است علت این مرگ و میر خارق العاده ناشی از آن است که نوزادان هنگامی که بدنیا می آیند بر اثر گرسنگی طولانی مادر و پدر خود، موجودات نحیفی هستند و پس از ولادت نیز بر اثر تغذیه ناقص و ناچیز نمی توانند بدرستی رشد کنند.
اگر فرض کنیم که قحطی وحشتناکی ناگهان بر کشور «گینه جدید» مستولی شود باز باید گفت که نتیجه آن کم زیان تر از این گرسنگی مزمنی است که در آنجا حکمفرمائی می کند.
گرچه گرسنگی حاد که همان «گرسنگی کمی» است ممکن است انسان را متأثر بسازد ولی بطور قطع در هر نقطه ای از جهان که «گرسنگی کیفی» پا بصحنه بگذارد بیشتر بیداد می کند.
اخیراً کمیسیونی از متخصصین ماموریت یافت تا درباره شرائط زندگی در عقب مانده ترین نواحی جهان تحقیقات کند و بالاخره باین نتیجه رسید که شایع ترین و شدید ترین بیماری که افراد بشر را رنج می دهد همان کم غذائی است یعنی مشتمل نبودن غذاهائی که مصرف می شود بر موادی که برای بدن لازم است می باشد زیرا این بیماری آن ها را علیل می کند و برای ابتلاء به یک سلسله بیماری های دیگر هم مستعد و آماده می سازد.
اگر تعجب نکنید در حال حاضر کمبود مواد غذائی همچنان سلامت دست کم هشتاد و پنج درصد از افراد انسانی را مورد حمله قرار می دهد!(۱)
برای اینکه بطرز عمل و مکانیزم این گرسنگی مخفی که عامل وحشتناک چنین بیدادها است پی ببریم لازم است طی یک بررسی روشن کنیم که پدیده های تغذیه انسان چیست؟
ما در اینجا آن پدیده هائی را که برای حفظ سلامت اعمال حیاتی بدن روی میدهد در طی این مثال روشن می سازیم:
مجموعه اعضای بدن انسان ماشینی را بوجود می آورد که شباهت زیادی به ماشین های دیگر دارد همه اعمالی که بوسیله این ماشین انجام می گیرد همواره نتیجه یک تغییر شکل نیرو است که در خلال مکانیسم پیچیده آن صورت می گیرد، سوختی که ماشین انسانی مصرف می کند «غذا» است و این غذا بوسیله موتور انسانی سوخته می شود و نیروی لازم برای انجام اعمال حیاتی را تهیه می کند همچنانکه در هر ماشین برای تولید حرارت «زغال» یا «بنزین» سوزانده می شود.
اما این ماشین زنده یک ویژگی دارد که آنرا از ماشین های دیگر ممتاز می سازد. این ماشین قدرت آن را دارد که مواد فرسوده خویش را به وسیله کار خودش دوباره احیا و تجدید کند.
این همان معجزه ظاهری رشد و نمو و تعادل حیاتی است که دستگاه بدن انسان بوسیله خوراک به تحقق می رساند.
بنابراین غذا و خوراک است که وسائل لازم برای کار و حفظ و ترمیم ماشین انسانی را فراهم می کند.
و بدین قرار اهمیّت فوق العاده خوراک از لحاظ بیولوژی و این واقعیت مهم که خوراک حیاتی ترین نیاز بدن انسان است از همین جا سر چشمه می گیرد.
بوسیله غذا است که انسان نیروی لازم برای انجام اعمال مختلف و مواد لازم برای ترمیم بافت های بدن و تأمین مصارف فیزیولوژیکی را فراهم می آورد.
اگر غذا فقط منبع نیرو بود انسان می توانست تنها با یک نوع ماده غذائی زندگی کند همانطور که ماشین تنها با یک نوع سوخت بحرکت در می آید اما برای انسان «غذا» نه تنها سوخت است بلکه یگانه منبعی است که می تواند مصالح گوناگون تشکیل دهنده ساختمان پیچیده بدن را تأمین کند.
و از آنجا که هیچ نوع مواد دیگر نمی تواند جانشین این مواد شوند و بدن انسان نیز قادر نیست خود بخود آن ها را تولید کند بنابراین آنها را باید فقط از راه غذا به بدن برساند و در غیر این صورت است که عواقب وخیم کسر مواد غذائی در ماشین بدن پدیدار می گردد.
پس به این نتیجه می رسیم که تغذیه برای اینکه پاسخگوی نیاز بدن گردد باید کافی و کامل باشد.
یعنی: باید بتواند به مجموعه دستگاه های بدن همه نیروهای مورد نیاز و همه مواد متنوع لازم برای حفظ تعادل مادی آن را برساند.
بطوری که اهل تحقیق حساب کرده اند حدود ۴۰ ماده اساسی مهم برای حفظ تعادل کامل دستگاه بدن لازم است و این مواد باید از راه «غذا» به بدن برسد.
فردی که باندازه نیروی مصرف شده نیروی غذائی به بدنش نمی رساند از گرسنگی رنج می برد و این همان «گرسنگی کیفی» یا «گرسنگی نیروئی» است که دارای عواقب فوق العاده زیانبار است و این عواق و آثار گاهی آشکار و گاهی احتیاج به کاوش دارد بطوری که در عالم پزشکی نوین فصل جالب و پر شوری را بوجود آورده که در این میدان پژوهشگران و محققان به پژوهش فراوان پرداخته و به نتائج مهمی نائل گردیده اند.
ما بتوفیق خداوند بزرگ، مهمترین انواع این عواقب را با ویژگیهای مخصوص خود ذکر خواهیم کرد.
۱- کتاب ژئوبلیتیک گرسنگی ص ۷۱٫

17دسامبر/16

امام خمینی ثابت و استوار از آغاز تا کنون

شهادت
«اگر ما به ماورای این عالم اعتقاد داشته باشیم، باید شکر کنیم که در راه خدا کشته شویم و به صف شهدا ملحق گردیم … آقای ما فرمود: «والله لا بن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی اُمه» ایشان فرمودند، ما البته نمی توانیم چنین ادعائی بکنیم لکن ما شیعه او هستیم. ما اگر از مرگ بترسیم معنایش این است که ماوراء الطبیعه را قبول نداریم». (۲ ذیحجه ۱۳۸۳ ه‍ . ق)
«جوانهای ما شهادت را می خواهند و گاهی که با من ملاقات می کنند مرا قسم می دهند ـ حتی بعضی از خانم ها‌ـ که دعا کنید شهید شویم و من دعا می کنم که ثواب شهید را ببرند و پیروز شوند». (۲۸/۱/۵۹)
«برای لشکر اسلام هیچ وقت شکست نیست: شهادت شکست نیست، پیروزی هم شکست نیست. شما یا پیروز می شوید و یا شهید، در هر دو جهت پیروزی با ما است.» (۲۱/۴/۵۹)
«ملّت ما اکنون به شهادت و فداکاری خوگرفته است و از هیچ دشمنی و هیچ قدرتی و هیچ توطئه ای هراس ندارد… ملتی که شهادت برای او سعادت است پیروز است. ملتی که خود و همه چیز خود را برای اسلام می خواهد پیروز است»
«اکنون اسلام به این شهیدان و شهید پروران افتخار می کند و با سرافرازی همه مردم را دعوت به پایداری می نماید و ما مصمم هستیم که روزی رخش ببینیم و این جان که از اواست تسلیم وی کنیم.» (۹/۴/۱۳۶۰)
«خط سرخ شهادت، خط آل محمد و علی است و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ذریّه طیّبه آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است… اینان پیروان سید شهیدانند که در راه اسلام و قرآن کریم از طفل ۶ ماهه تا پیر مرد ۸۰ ساله را قربان کرد و اسلام عزیز را با خون پاک خود، آبیاری و زنده نمود.» (۲۱/۶/۱۳۶۰)
«این جانب هر وقت به این عزیزان معظم (خانواده شهدا) بر خورد می کنیم و یا وصیت نامه انسان ساز شهیدی را می بینم، احساس حقارت و زبونی می کنم. اینان سند ایمان و تعهدشان را به اسلام دردست دارند.» (۲۱/۱۱/۱۳۶۰)
«هر شهادتی ملت را به هدف بزرگ نزدیکتر می کند… لازمه یک انقلاب، شهادت و مهیا بودن برای شهادت است … ما در هر جمعه و در هر جماعت و در هر محفل اسلامی و در هر گردهمائی برای یاری الله در انتظار قربانی هستیم و در انتظار شهادت». (۱۲/۱۴/۶۱)
«همین شهادت‌ها پیروزی را بیمه و دشمن را رسوا می کند.» (۲۶/۷/۶۱)

17دسامبر/16

آغاز و پایان جنگ

جنگ بین حق و باطل یک ضرورت اجتناب ناپذیر و طبیعی است همچنانکه نور سینه ظلمت را می شکافد حق نیز بر باطل فرو می کوبد و آن را زایل می کند ولی از آنجا که انسان های سرکش حق را بر خلاف خواسته های نفسانی خود می دانند همواره در مقابل آن به جنگ برخاسته اند و در طول تاریخ می بینیم در برابر پیامبران و اولیاء بر حق الهی، نمرودها، فرعونها، ابوجهل ها، یزیدها و … طغیان کردند و برای نمونه در عصر پیامبر اسلام و حضرت امیر و امام حسین(ع) ده ها جنگ در برابر آنان براه انداختند و آن نیز با استواری تمام و تا سر حد فدا کردن خود و بهترین عزیزانشان ایستادند تا حق را زنده نگهدارند. و در عصر ما نیز که خورشید اسلام و نور حق در انقلاب اسلامی تجلّی یافت، تمام ظلمت های ظلم و کفر که خود را در برابر اشعه تابان نور اسلام، در معرض زوال دیدند، برای مقابله با این خطر بسیار جدی و در جریان توطئه های زنجیره ای برای خاموش کردن این کانون نور، به یک جنگ جهانی و مشترک دست زدند و بار دیگر جنگ احزاب شیطانی در سطحی وسیع تر علیه اسلام و حزب الله به راه افتاد.
احزابی با شعارهای گوناگون: دمکرات، جمهوری خواه، کمونیسم، سوسیالیسم، صهیونیسم، بعث عفلقی و … و گروهک های دست پرورده آنان که هر یک متناسب با شرایط و امکانات خود در این جنگ شرکت جستند، ولی اکنون در آستانه چهارمین سالگرد جنگ و «هفته جنگ» جمهوری اسلامی ایران در اوج عظمت و قدرت و ثبات در ارکان کاخ های ظلم و استکبار لرزه انداخته و ملت های مسلمان و مستضعف در لبنان، افغانستان و … و افریقا و امریکای لاتین، با الهام از انقلاب اسلامی و پشتگرمی آن، نبرد آزادیبخش و انقلاب جهانی علیه باطل و کفر را هر روز اوج بیشتری می بخشند، و دشمن در حالی که دیوانه وار به سرکوب نهضتهای آزادیبخش در سرتاسر جهان پرداخته است (که نمونه بارز آن را در لبنان بدست تفنگداران آمریکا و فرانسه و صهیونیستها و فالانژها و در افغانستان بدست امپریالیسم شرق شاهد هستیم) چون شیشه عمر خود را در سرنوشت این جنگ می بیند و کم کم دریافته است اگر اسلام پیروز و صدام نابود و جمهوری اسلامی در عراق برپا شود، ادامه طبیعی این راه همه چیز را در منطقه و جهان دگرگون خواهد کرد و دیگر نه رژیمهای مزدور باقی می ماند و نه از نفت و منابع دیگر خبری خواهد بود و این یعنی نابودی ابرقدرتها و پیروزی مستضعفین در جهان. دشمن برای جلوگیری از ادامه این روند دو راه بیشتر ندارد: جنگ باتمام توان و بکار بستن بی دریغ مدرنترین هواپیماها، موشک ها، تانک ها و … که ناتوانی همه آنها در برابر قدرت ایمان و پیروزی های متوالی جمهوری اسلامی بدون اتکاء و کمک هیچ قدرت خارجی و شکست های پی در پی دشمن متجاوز با پشتیبانی و مشارکت تمام قدرتهای شیطانی، آنها را به هراس و جنون کشیده است و بناچار در همان حال که دیوانه وار مردم غیر نظامی را بمباران و موشکباران می کنند، برای نجات از تنگنای موجود و آینده وحشتناک آن به ترفند دیگری متوسل شده و ملتمسانه پیشنهاد صلح می کنند تا با آمادگی بیشتر با یک تهاجم فراگیر از چهار سو به گمان خود ضربه نهائی را وارد کنند مگر آنکه صلح همانگونه که دشمن می خواهد به معنی تسلیم باشد که این به معنی پایان جنگ است و در این صورت اسلام و خون شهدا و شرافت و همه چیز باید فنا شود همانگونه که با رژیم آمریکائی شاه پلید.
ولی آنان که چنین پایانی را برای جنگ می خواهند: اسلام را و پیغمبر و علی را و راه راهروان آن ها را و مکتب حسین و کربلا و عاشورا را و معنی ایمان و شهادت و ایثار را نفهمیده اند و نخواهند فهمید (و همین رمز شکست قطعی و نهائی آن ها است.) آنها چه می دانند که امام و امّت اسلام پیروان پاک باخته حسینی هستند که فرمود: الا إن الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السِّله و الذِّله و هیهات منا الذّله، یأبی الله لنا ذلک و رسوله و المؤمنون ـ هان! این زنازاده فرزند زنازاده، ما را بر سر دو راهی شمشیر و ذلت قرار داده است. ذلّت از ما بسی دور است، نه خدا نه پیامبرش و نه مؤمنین ذلّت را بر ما می پذیرند.
و امروز امت اسلام در کربلای ایران و عاشورای زمان و در آغاز چهارمین سال جنگ و ماه محرم، ماه پیروزی خون بر شمشیر، که تمام حق در برابر تمام باطل قرار گرفته است، علی وار و حسین گونه مصمّم است اگر جنگ ۲۰ سال هم طول بکشد و اگر میلیونها قربانی دیگر هم بدهد، ننگ ذلت و تسلیم در برابر شرق و غرب را نپذیرد و تا پیروزی نور بر همه ظلمتها و غلبه حق بر تمام باطلها و تا سپردن این امانت الهی به دست صاحب الامر «عج» به راه الهی و مستقیم خود ادامه دهد انشاء الله و السلام. رحیمیان

17دسامبر/16

برخورد اسلام با مسأله بردگی

مرحوم آیت الله علامه طباطبائی
اسلام دستور می دهد که با بردگان به مهربانی رفتار نمایند و بر آنها سختگیری نکنند و به آنها دشنام ندهند و آنان را شکنجه و آزار ننمایند و در موقع نیاز وسائل ازدواجشان را فراهم کنند.
نامه های زیادی داشتیم که در مورد بردگی در اسلام سئوال کرده بودند و برخی از دشمنان آن را به عنوان یک اعتراض به اسلام تلقی می کردند، لذا بر آن شدیم که در این باره پاسخی بنویسم. و چون در نوشته های مرحوم آیت الله علامه طباطبائی مقاله ای ارزنده به این مناسبت یافتیم، لذا مقاله ایشان را برای استفاده برادران و خواهران نقل می کنیم:

راه های برده گیری
طبق شواهدی که در دست است، تا انسان بوده این فکر نیز با وی بوده است که انسان را نیز مانند کالاهای دیگر می توان تملک نمود.
در مصر قدیم و هند و ایران و عربستان و روم و یونان و سایر ممالک اروپا و آمریکا برده گیری رواج داشت و میان یهود و نصاری نیز معمول بود، اسلام هم با تعدیلاتی که در این موضوع به عمل آورد، آن را مجاز دانست.
دولت انگلستان اولین دولتی بود که با روش برده گیری مخالفت کرده و در سال ۱۸۳۳ رسماً برده گیری را لغو نمود، و پس از آن دول دیگر یکی پس از دیگری از این روش پیروی کردند تا در سال ۱۸۹۰ در مجلسی که در بروکسل منعقد شد به عنوان یک قانون عمومی بردگی را منع کردند و بدین ترتیب برده فروشی از جهان رخت بر بست.
چنین تصور می شود که این رسم کهن در میان بشر به طور خود سرانه و گزاف جاری نبوده که هر کس بهر جور که بخواهد می تواند دیگری را به ملک خود در آورد، بلکه بردگی با یکی از این راه ها انجام می شده:
۱- جنگ و پیروزی: از روزگار پیشین اگر یکی از دو دشمن حیاتی بر دیگری چیره می گشت و افرادی را به اسارت می برد، برای این اسیران جنگی ارزش و احترام انسانی قائل نبود بلکه به خود حق می داد که هر طور بخواهد با آنان رفتار نماید: بکشد یا ببخشد یا آزاد نماید یا به عنوان بردگی نزد خود نگهدارد و از او بهره برداری نماید.
۲- تولید و تربیت: پدران خانواده چون سرپرست خانواده بودند و فرزندان خود را دارای شخصیت اجتماعی ندانسته بلکه تابع خانواده و مملوک محض خود می شمردند، و هر تصمیمی که درباره آنان می گرفتند، خود را ذی حق می دانستند، از اینرو در هنگام احتیاج، فرزندان خود را می فروختند و به استناد همین اصل گاهی زنان را نیز بفروش می رساندند!
۳- مردمان نیرومند که خود را فوق دیگران می پنداشتند، فرمان خود را در اداره و عمل مردم نافذ دیده، ایشان را بنده و برده به شمار می آوردند، حتی بسیاری از شاهان نیرومند، خود را شایسته خدائی دیده! مردم را به پرستش خویش وا می داشتند اینان در برده گرفتن مطلق العنان بوده هر کس از زیر دستان را که می خواستند به بردگی خود اختصاص می دادند!

نظر اسلام در موضوع برده
اسلام بردگی را از راه فروش فرزند و زن و نیز از راه زورگوئی و قلدری منع نموده است.
به نظر اسلام، هر انسانی که در راه انسانیت قدم می گذارد و لااقل دشمن اصول انسانیت نیست آزاد می باشد و هیچکس نمی تواند او را به بردگی بگیرد.
ولی آنکس که دشمن جان انسانیت است و دانسته و فهمیده زیر بار اصول آدمیت نمی رود و با هستی خود آن را به نابودی تهدید می کند، هرگز دارای ارزش و احترام انسانی نیست و نباید در اراده و عمل خود آزاد باشد، و بردگی جز این نیست که آزادی عمل و اراده از انسان سلب شود و اراده دیگری بر وی حکومت نماید.
و بسبب همین اصل جهانی که همواره مورد تصدیق جهانیان بوده و هست، اسلام اسیران جنگی را که از کافران حربی گرفته می شوند چون دشمن حقیقی انسانیت هستند به بردگی یعنی سلب آزادی اراده و عمل محکوم می کند. و این روش که اسلام با اسیران جنگی معمول داشته همان است که دیگران معمول می دارند، ملتی که پس از جنگ تسلیم بی قید و شرط ملت فاتح می شود تا وقتی که صلح رسمی میانشان برقرار نشده به سلب آزادی اراده و عمل محکوم می نمایند.
به نظر اسلام، هر انسانی که در راه انسانیت قدم می گذارد و لااقل دشمن اصول انسانیت نیست آزاد می باشد و هیچ کس نمی تواند او را به بردگی بگیرد ولی آن کس که دشمن جان انسانیت است و دانسته و فهمیده زیر بار اصول آدمیت نمی رود، هرگز دارای ارزش و احترام انسانی نیست.
تنها اختلافی که این ملل با اسلام دارند این است که اسلام آنان را بنام برده می خواند و این ملت ها از بکار بردن این لفظ سرباز می زنند. و البته روشی که خود را زنده و راهنمای جامعه بشر می داند نباید اساس تعلیمات خود را بر اساس نامگذاری استورا نماید.

بررسی نظر اسلام و دیگران
از بحث گذشته معلوم شود که قرار داد همگانی الغاء بردگی به جای اینکه گرهی تازه در کار اسلام بزند، گرهی را گشوده است، زیرا در حقیقت اجراء یکی از مواد دینی اسلام، است، زیرا موضوع فروش زن و فرزند که این وسیله از بین رفته همان است که اسلام در سیزده قرن پیش آن را لغو نموده است و راه بردگی اسرای جنگی را که اسلام باز گذاشته از آنجا که بشر همیشه به چنین حکمی نیاز دارد، هرگز بسته نخواهد شد، تنها چیزی که هست، اسلام آن را برده نامیده ولی دیگران اسم برده را بزبان نیاورده و رسم بندگی را تثبیت می نمایند و استفاده ای را که مسلمانان صدر اسلام از بردگان می نمودند، دولت های امروز از اسیران جنگی و ملت های شکست خورده می کنند.

رفتار اسلام با برده
طبق مقررات اسلام، کفار حربی که اسیر شده اند ممکن است به دستور سرپرست مسلمانان آزاد یا به بردگی گرفته شوند.
در جنگ «هوازن» پیغمبر اکرم(ص) چندین هزار زن و بچه را یکجا آزاد فرمود، و در جنگ بنی المصطلق، مسلمانان چندین هزار اسیر را آزاد نمودند.
در اسلام، بردگان مانند سایر اعضاء خانواده اند و همانطور که با دیگران رفتار می شود باید با آنان رفتار نمایند.
پیغمبر اکرم (ص) دو پیراهن می خرید بهتر آن دو را به غلام خویش می داد و پست تر را خودش می پوشید.
حضرت رضا(ع) با غلامان و کنیزان خود بر سر یک سفره غذا می خورد.
اسلام دستور می دهد که با بردگان به مهربانی رفتار نمایند، و برایشان سختگیری نکنند، و به ایشان دشنام ندهند، آنانرا شکنجه و آزار ننمایند، و در موقع نیاز، وسائل ازدواجشان را فراهم کنند یا خود با آنان ازدواج نمایند. خدای متعال در این مورد می فرماید: «بعضکم من بعض» (سوره نساء آیه ۲۴٫)
در اسلام بردگان می توانند با اذن مالک یا از راهی دیگر مالک شوند و مالی را به تصرف و ملک خود در آورند، و پس از آزادی هیچ ننگ و عاری برای آنان نیست همانطور که در زمان بندگی هم نبوده، زیرا اسلام میزان بزرگی و فضیلت را تنها تقوی میداند و پرهیزکارترین مردم را بهترین آنان می شناسد. و در نظر اسلام یک بنده با تقوی بهتر از هزار آزاد بی تقوی است.
عده ای از شخصیت های مهم اسلام مانند سلمان فارسی و بلال حبشی از بردگان آزاد شده بودند.
اسلام همیشه آزاد شده بندگان را مورد نظر داشته و برای این کار راه های مختلفی را باز نموده است، از آن جمله جریمه و کفاره مقداری از گناهان را آزاد کردن بنده قرار داده است، و نیز تاکید بسیار بر آزاد کردن بندگان نموده و آن را از مستحبات مهم قرار داده تا به این وسیله سالیانه گروهی بسیار از بندگان، آزاد شده و جزء جامعه آزاد شوند.
و نتیجه این بود که اسلام تا می توانست از جامعه های غیر اسلامی (کافران حربی) گروهی را به شکل اسیر جنگی می گرفت و در جامعه حق و عدالت وارد می ساخت و به تعلیم و تربیتشان می پرداخت سپس از راه های مختلف به تدریج آنان را آزاد ساخته جزء جامعه اسلامی می نمود.
و بدین ترتیب هر که اسیر جنگی بود برده بود تا آزاد شود، و اگر بمحض مسلمان شدن آزاد می شد ممکن بود هر که از کفار اسیر می شود ظاهراً مسلمان شود و بدینوسیله خود را نجات دهد و باز به اندک فرصتی بهمان وضعی که داشت برگردد.

طبقات دیگر اجتماع
اختلافاتی که در دیگر طبقات جامعه طبعاً بوجود می آید مثل طبقه رعیت و حاکم، خادم و مخدوم و کارگر و کارفرما از دو راه است:
۱- تعدی یکی بر حقوق دیگری مثل آنکه کارفرما مزد کارگر را ندهد یا مخدومی مقرری خادم و نوکر را بطور کامل نپردازد یا در حق او اجحاف و بی انصافی نماید یا حاکم در حق یکی از رعایا حکمی ظالمانه اجراء نماید.
اسلام برای حل این مشکل، مقررات فراوانی وضع فرموده که با اجراء آنها حقوق حقه هر کس محفوظ می ماند، و هر فردی به حقوق از دست رفته خود می رسد. برای این کار، به هر فردی از اجتماع اجازه داده است که هر که به او تعدی کرد (گرچه حاکم و فرماندار وقت باشد) به قاضی شکایت برده و داد خواهی نماید.
در ایام خلافت امیرالمؤمنین(ع) یکی از مسلمانان با آن حضرت اختلافی پیدا کرده نزد قاضی دادخواهی کرد، آن حضرت مانند یکی از مردم عادی پیش قاضی (که خود نصب کرده بود) حاضر شده و محاکمه انجام گرفت، تعجب اینجاست که حضرت از قاضی خواست که بین او و خصمش در رفتار به هیچ وجه فرقی نگذارد.
۲- گرد نفرازی مردی نیرومند بر مردی ضعیف و زیر دست مانند اینکه کارفرمائی کارگران خود را خوار شمارد یا مخدومی نوکرهای خود را پیش خود ایستاده نگهدارد یا آنان را در برابر خویش به کرنش و تعظیم وادارد، یا حاکم حق اعتراض و داد خواهی را از رعیت سلب نماید.
چون اینگونه رفتارها جنبه پرستش غیر خدا را دارد اسلام بشدت از آنها جلوگیری می کند و اکیداً نهی می نماید. در اسلام هیچ مافوقی حق ندارد از زیردستان خود بیش از انجام وظیفه توقعی داشته باشد یا بر آنان بزرگی و عظمت بفروشد.
در اسلام دستورهای اخلاقی فراوانی است که مردم را بدرستی و صفا و عدالت و حسن خلق دعوت می کند. مراعات عهد و پیمان و تشویق نیکوکاران و خدمتگزاران و مجازات بدکاران و دوری از معاشرت با نا اهلان و بدان را بسیار سفارش می نماید.
اینها یک رشته از اخلاق پسندیده است که اگر از جامعه ای رخت بر بندد آن جامعه راه بدبختی را پیش می گیرد و در دره هولناک انحطاط و بدبختی دو جهانی سقوط می کند.
بی اعتنائی و عمل نکردن کسی به این قوانین ممکن است بصورت ظاهر نفع ناچیزی برای او داشته باشد ولی از طرف دیگر محیطی ناپاک و هولناک بوجود می آورد که همین منافع ناچیز را از دستش گرفته و سودهای بسیار دیگری را نیز از وی سلب می نماید و این فرد مانند کسی است که آجرهای زیر بنا را یکی یکی بکند و بر فراز آن بنا ساختمانی تازه بسازد که با این کار خود در ویرانی بنا می کوشد.

17دسامبر/16

پاسداران بزرگ اسلام

سیر فقه و فقاهت
در مقاله گذشته با ذکر نام اساتید بزرگ فقه از آغاز غیبت کبرای امام زمان(عج)، سیری بر فقه و فقاهت از نظر تاریخی داشتیم، که با نام وحید بهبهانی (ره) ختم شد. اینک به دنباله این سیر تاریخی می پردازیم.
۲۵٫ سید مهدی بحرالعلوم، صاحب آراء و نظرات فقهی ارزنده و مورد احترام فوق العاده شیعه در سال ۱۲۱۲ وفات کرده است.
۲۶٫ شیخ جعفر کاشف الغطاء، نویسنده کتاب معروف «کشف الغطاء» در فقه متوفای سال ۱۲۲۸ هجری قمری.
۲۷٫ شیخ محمد حسن صاحب جواهر، صاحب دائره المعارف بزرگ فقه بنام «جواهر الکلام» که مورد نیاز تمام فقها است. در سال ۱۲۶۶ در گذشته است.
۲۸٫ شیخ مرتضی انصاری، که او را لقب خاتم الفقهاء و المجتهدین داده اند. دو کتاب معروف «رسائل» و «مکاسب» او از کتابهای درسی طلاب است. در سال ۱۲۸۱ در نجف اشرف در گذشته است.
۲۹٫ میرزای شیرازی، حاج سید محمد حسن معروف به میرزای شیرازی بزرگ، صاحب فتوای معروف تحریم تنباکو، متوفای سال ۱۳۱۲ هجری قمری.
۳۰٫ آخوند ملا محمّد کاظم خراسانی معروف به «آخوند» نویسنده کتاب درسی معروف «کفایه الاصول» در سال ۱۳۲۹ در گذشته است.
۳۱٫ میرزای نائینی، حاج میرزا حسین، استاد بزرگ علم اصول و نویسنده کتاب تنزیه الامه یا حکومت در اسلام. در سال ۱۳۵۵ در نجف اشرف وفات کرده است.
۳۲٫ حائری یزدی، شیخ عبدالکریم، مؤسس حوزه علمیه قم و استاد امام خمینی(ره)، در سال ۱۳۵۵ هجری وفات کرده است.
۳۳٫ امام خمینی(ره) روح الله موسوی، رهبر انقلاب اسلامی ایران، شخصیتی با ابعاد گوناگون که پس از انبیاء و ائمه معصومین، نظیری در تاریخ نداشته است. امام دارای مبانی محکم و ارزنده در فقه و اصول است و یکی از استوانه های بزرگ فقه و فقاهت به شمار می آید. دوام عمر پر برکت امام عزیزمان را تا قیام حکومت مهدی(عج) از خدای بزرگ خواستاریم.(۱)

سید محمد جواد مهری
بحرالعلوم
اینک سخن ما درباره شخصیتی است بزرگ که او را بحر العلوم (دریای دانش) می خوانند، شخصیتی که با آن شهرت جهانیش، هنوز برای جهانیان شناخته نشده است چرا که مصداق بارزی از رویات «ان العلماء ورثه الانبیاء» عالمان وارثان پیامبرانند، می باشد و کسی که علم، ایمان، اخلاق و سایر صفات برجسته انسانی را از پیامبران ارث برد، باید برای ما نا شناخته بماند و هیچ جای شگفتی نیست چون آفتاب را نیز با آن همه روشنی و وضوح، نمی توان با چشم دید، تنها از پرتو نورش جهان روشن است و همان گونه است شخصیت دانشمندان علمی ما تنها به شعاعی از نور پرفروغشان استناره می کنیم، و اگر برخی دانشمندان را به آفتاب مثال می زنند، بحرالعلوم نه یک آفتاب بلکه چندین آفتاب درخشان است، زیرا در هر علمی سرآمد معاصران خود بود، او استاد بزرگ فقه، اصول، تفسیر، تاریخ، حدیث، رجال، کلام، ادبیات و دیگر دانش های اسلامی است. در هر فنی که وارد می شد دریائی از علم بود و با هر استادی بحث می کرد، او را به حیرت و شگفتی وا می داشت.
بحرالعلوم کیست؟
سید مرتضی طباطبائی بروجردی(ره) که از علما و مراجع کربلا بود، دارای دو فرزند می باشد، یکی سید جواد که جد مرحوم آیت الله العظمی بروجردی است و دیگری سید محمد مهدی بحر العلوم.
سید محمد مهدی بحرالعلوم، پیش از پگاه عید فطر سال ۱۱۵۵ هجری قمری در شب جمعه چشم به دنیا گشود. پدر ارجمندش می گوید: «در آن شب ـ که شب ولادت فرزندم مهدی بود ـ امام هشتم صلوات الله علیه را دیدم شمع بزرگی را به شاگردش محمد بن اسماعیل بن بزیع می دهد، محمد آن شمع را بر فراز بام منزل ما برده و روشن می کند، ناگهان نور آن شمع به آسمان بالا رفته، دنیا را فرا می گیرد.»
آری! شمعی که توسط امام رضا(ع) افروخته شود، باید نورش جهان را روشن سازد.
بحرالعلوم مقدمات نحو و صرف و ادبیات و منطق و فقه و اصول را با کوششی بی نظیر، نزد پدر خود و سایر فضلا و دانشمندان آن زمان در مدتی کمتر از چهار سال فرا گرفته، در اوائل بلوغ، به درس خارج پدر خود و همچنین استاد کل وحید بهبهانی و شیخ یوسف بحرانی صاحب حدائق، راه یافته از محضر آن بزرگان استفاده شایانی برد، و پس از پنج سال درس و بحث فشرده و عمیق، به درجه اجتهاد نائل آمد و هر سه استاد بزرگ، اجتهاد او را امضاء کردند.
پس از آن، از کربلا به نجف مهاجرت کرده و در مرکز بزرگ دانشهای اسلامی به بررسی و تحقیق پرداخت و در مدتی کم ـ که هنوز سنش از ۳۰ سال تجاوز نکرده بود ـ زعامت و رهبری ملت مسلمان را به عهده گرفت و در حالی که به تدریس و تالیف و تحقیق اشتغال داشت، به امور فقرا و مستمندان نیز رسیدگی کرده، قضایا و مشکلات اجتماعی مردم را حل و فصل می نمود.
بحرالعلوم دارای اخلاقی خدا پسند و پیامبر گونه بود، تواضع و فروتنی او زبانزد خاص و عام، عطوفت و مهربانی او نسبت به بی نوایان و مستمندان در بالاترین حد خود و خلاصه اخلاق پسندیده او شاگردان و مریدان را بیشتر مجذوب خود ساخته بود. کم سخن می گفت، سکوتش از حرف زدنش بیشتر بود، همواره در حال تفکر و اندیشیدن به سر می برد، اگر سخنی بر زبان می آورد یا ذکر خدا بود و یا پاسخ به پرسشهای علمی، در بین مردم که می نشست، نشستنش حالت تشهد در نماز را داشت، هنگام راه رفتن هیبت و وقار خاصی داشت، هیچگاه به پشت سر خود یا به اطراف خود نگاه نمی کرد مگر در حال ضرورت، گام های استوار خود را بیشتر با اندیشه های شگرف می آمیخت. دریافته بود که هیبتش مانع از سخن گفتن مردم با وی می شود، لذا همیشه ملازمان خود را سفارش می کرد، باب سخن گفتن با مردم بگشایند تا از راز دل آنان با خبر شده، در رفع گرفتاری هایشان بیشتر بکوشد.
صبحها همواره در بحث و تدریس و قضاوت بین مردم و شب ها در مطالعه و تحقیق می گذاراند و پس از اندکی خواب و استراحت، برای عبادت و مناجات به درگاه خداوند ذی الجلال خود را کاملاً آماده می ساخت و بسیاری دیده می شد که پس از نیمه شب از نجف تا کوفه پیاده می رفت که هنگام مناجات در مسجد کوفه باشد و پس از نماز صبح به نجف باز می گشت و قبل از هر کار به حرم مطهر جد بزرگوارش امیرالمؤمنین(ع) مشرف می شد و با آن حالت معنوی و عرفانی که داشت به زیارت مشغول می شد. و برخی از کتب رجال در حالات آن بزرگوار نوشته اند که گاهی سئوالهائی از امام می کرد و به نحوی که ما نمی دانیم پاسخ دریافت می نمود.
آثار علمی و عملی بحرالعلوم
سید بحرالعلوم پس از وفات استادش وحید بهبهانی (قدس سره) رهبری و زعامت و مرجعیت شیعه را بدست گرفت و دنیا در برابر این دریای دانش و بینش و تقوی و پارسائی و فضیلت خضوع نمود و آوازه او آفاق را پر کرد.
اینک بحر العلوم بر اوضاع و امور مسلمین مسلط شده و هنگام آن است که به مسائل اجتماعی و مشکلات گوناگون و فراوان امت اسلام رسیدگی نموده، نظمی به حوزه های علمیه بدهد، لذا خود را برای این کار وقف نمود و با کمال اخلاص و جدّیت، مشغول خدمت شد و برای اینکه بهتر به کارهایش برسد و از شخصیتهای برجسته ای که معاصر او بودند، کمال احترام و تجلیل بعمل آورد، شاگرد بزرگوارش شیخ جعفر کاشف الغطاء (ره) را برای فتوا و پاسخ به احکام شرعی تعیین نمود.
و همچنین مرحوم شیخ حسین نجف را که از علمای مقدس و پارسای نجف اشرف بود به عنوان امام جماعت در مهمترین و مشخص ترین مسجد «مسجد هنید» نصب نمود. شیخ شریف محی الدین را برای قضاوت و حل و فصل دعاوی گماشت و خود بار سنگین تدریس و مشکلات حوزه و اداره امور مردم را بر دوش گرفت.
و اما اینکه چرا به او بحرالعلوم می گویند، مورخین نقل کرده اند که بحرالعلوم برای استفاده از محضر درس فیلسوف بزرگ میرزا سید محمد مهدی اصفهانی به خراسان مسافرت کرده، مدت ۶ سال در آنجا اقامت گزید و بالاترین بهره ها را از استاد خود گرفت، میرزای اصفهانی که از هوش سرشار شاگردش شگفت زده شده بود، روزی در اثنای درس خطاب به او گفت: «انما انت بحرالعلوم» براستی تو بحرالعلومی، و از آن لحظه سید به این لقب مشهور شد، و امروزه خانواده بحرالعلوم، از خانواده های معروف و مشهور نجف اشرف می باشند.
استادش وحید بهبهانی در ستایش او چنین گوید: عزیز ترین و گرامی ترین فرزندانم، پژوهشگر و محقق بزرگ، فرزند روحانی من، دانشمند با اطلاع و با هوش، عالم با تقوا، سید نجیب محمد مهدی…
محقق خوانساری، سید حسینی، در اجازه ای که به او داده است متذکر می شود که ایشان مجتهد در فروع و اصول و مقتدای خاص و عام و یگانه روزگار می باشد.
صاحب منتهی المقال می نویسد… رهبری که دوران، مانند او سراغ ندارد، و شخصیتی که روزگار از آوردن نظیر او عقیم ماند سید دانشمندان و عالمان، و ولی فاضلان، علامه دهر و یگانه عصر کسی که اگر در معقول سخن گوید، می پندارم شیخ الرئیس ابوعلی سینا است و اگر در منقول بحث کند، بگویم: این علامه محقق است که در فروع و اصول دریا آسا است و اگر در «کلام» مناظره کند نخواهم گفت جز اینکه او به خدا سید مرتضی (علم الهدی) است و اگر قرآن را تفسیر کند و به او گوش فرا دهم، حیرت زده خواهم گفت: گویا خدا قرآن را بر او نازل کرده که اینچنین از رموز آن آگاه است.
در ستایش و مدح او سخنها بسیار است و نوشته ها بی شمار چرا که او در عین اینکه دانشمندی بزرگ بود، در زهد و عبادت نیز نظیری نداشت، در همان حال که به تدریس و تألیف با جدّیتی فراوان مشغول بود، دمی از خدمت به بندگان خدا نیاسائید. داستان مفصلی از مناظره او با دانشمندان یهود، در کتاب ها نقل کرده اند که بیشتر شباهت به مناظره و احتجاج ائمه معصومین با علمای یهود و نصاری دارد، این مناظره که در ۱۴ صفحه از قطع وزیری چاپ شده است و علمای یهود را به تسلیم و خضوع وا می دارد بیانگر اطلاع و آگاهی‌های فوق العاده سید می باشد.
علما و دانشمندان بسیاری از محضر درس ایشان استفاده کرده و به مقامات والائی رسیدند که نام برخی از آنها را بیان می کنیم:
۱- شیخ جعفر کاشف الغطاء بزرگ، شخصیت برجسته جهان اسلام. ۲- سید محمد جواد عاملی صاحب مفتاح الکرامه. ۳- شیخ محمد تقی اصفهانی صاحب حاشیه بر معالم. ۴- شیخ احمد نراقی. ۵- شیخ ابو علی حایری مولف کتاب منتهی المقال در علم رجال. ۶- شیخ اسدالله تستری نویسنده مقابیس ۷- شیخ محمد علی زینی عاملی نجفی. ۸- سید میر علی طباطبائی صاحب ریاض. ۹- مولی محمد شفیع استرآبادی. ۱۰- شیخ حسین نجف ۱۱- شیخ شمس الدین بن جمال الدین بهبهانی ۱۲- شیخ مهدی نراقی.
بحرالعلوم دارای کتاب های ارزنده ای در علوم گوناگون است که برخی از آن ها را تاریخ به یادگار گذاشته است. مهمترین آن آثار علمی را نقل می کنیم:
۱- «مصابیح»: کتابی ارزنده در فقه (در عبادات و معاملات)
۲- «الدره النجفیه» منظومه ای در فقه (طهارت و نماز) مشتمل است بر دو هزار بیت شعر و چندین بار تفسیر و شرح شده است.
۳- «مشکاه الهدایه»: شیخ جعفر کاشف الغطاء به امر بحرالعلوم بر آن شرحی نوشته است. ۴- الفوائد الاصولیه. ۵- حاشیه علی طهاره شرائع المحقق الحلی. ۶- الفوائد الرجالیه ۷- رساله فی الفرق و الملل. ۸- تحفه الکرام فی تاریخ مکه و البیت الحرام. ۹- شرح باب الحقیقه و المجاز. ۱۰- قواعد احکام الشکوک ۱۱- الدره البهیّه فی نظم بعض المسائل الاصولیّه ۱۲- دیوان شعر که دارای بیش از یکهزار بیت است.
رسیدگی به حال بینوایان
داستان های بسیاری درباره دستگیری بحرالعلوم از بی نوایان و رسیدگی به مستمندان نقل شده است. برخی از نویسندگان نوشته اند که شب ها ـ همانند «جدش امیرالمؤمنین(ع) کوله باری از مواد غذائی بر دوش می گرفت و از تاریکی شب استفاده کرده، در کوچه های نجف راه می رفت و بر در خانه هر فقیر مستمندی که می رسید، مقداری از غذا و پول به او و خانواده اش می داد، و همواره از حال مردم سئوال می کرد و به بی نوایان رسیدگی می نمود.
نوشته اند، شبی سید محمد جواد عاملی(ره) را که از شاگردان برجسته اش بود، فراخوانده او را توبیخ و سرزنش نمود. مرحوم عاملی دلیل نگرانی استادش را پرسید، استاد در پاسخ گفت: یکی از برادران مسلمان شما که همسایه شما است تهیدست است. او هر شب خرمای بد ارزان قیمتی از بقال می گرفت و بچه های خود را سیر می کرد، امروز که رفته است از بقال بگیرد، بقال از دادن خرما امتناع ورزیده زیرا بدهکاری های آن بیچاره زیاد شده است، و امشب او و بچه هایش بی شام مانده اند. سید عاملی از آقای بحرالعلوم معذرتخواهی می کند و از اینکه خبر نداشته است پوزش می طلبد. بحرالعلوم در پاسخ می گوید: اگر با علم به حال آن بیچاره، شام می خوردی و به او اعتنا نمی کردی، کافر بودی، ولی آنچه مرا نگران و ناراحت کرده است که تو خبر از برادر مسلمانت نداری! باید از حال برادرانت جستجو کنی و آنان را دریابی.
راستی چه خوب است این جمله مرحوم بحرالعلوم را هر انسانی بویژه مسئولین مملکت درشت کنند و در اطاق خود آویزان نمایند. اگر هر کس به فکر همسایگان خود باشد، دیگر فقیری در مملکت باقی نمی ماند.
در هر حال سید، سینی بزرگی پر از غذا با مقداری پول به آقای عاملی داد و از او خواست که به منزل آن مؤمن برود و با هم شام بخورند، و این پول را هم به او بپردازد تا قرضهای خود را ادا کند. و خود همچنان منتظر ماند و شام تناول نکرد تا اینکه آقای عامل برگشت و به او خبر داد که غذا را با همسایه اش تناول کرده و پول را هم به او داده است، و جالب اینجا است که انعام بحرالعلوم درست به اندازه قرضها و دیون آن مؤمن بود!
وفات بحرالعلوم
… سرانجام در ماه رجب سال ۱۲۱۲ هجری قمری (۱۹۱ سال پیش) در سن ۵۷ سالگی سید مهدی بحرالعلوم، نابغه تاریخ، جهان فانی را وداع و ندای حق را لبیک گفته به سوی خدای خود شتافت. جسد پاکش را کنار قبر شیخ طوسی(ره) در مسجد طوسی به خاک سپردند، که امروزه این مقبره به اسم «مقبره الطوسی و بحرالعلوم» معروف است.
۱) نا گفته نماند که در این سده اخیر، مراجع و علمای بسیاری از حوزه علمیه نجف اشرف و قم برخاسته اند و رونق زیادی به فقه داده اند ولی چون مبنای ما در این مجموعه بر اختصار است، لذا از ذکر نام یک یک آن بزرگان خودداری می کنیم.

17دسامبر/16

نظام امامت

طرح تشکل در اسلام
رابطه تشکلهای دیگر با نظام امامت
نظام امامت همانطوری که مشروحاً بیان شد، یک تشکل فراگیراست و هر مسلمان معتقد به اسلام ناگزیر است خود را در آن تشکل وارد نماید و کناره گیری از آن، گناه محسوب می گردد، بنابراین تشکلهای دیگر باید بگونه ای تنظیم گردد که در داخل حوزه امامت جناج بندی بوجود نیاورد. هر تشکیلاتی که در داخل حوزه امامت جناه بندی بوجود بیاورد و امت را به دو شق و دو گروه تقسیم نماید –و به اصطلاح معروف- موجب شق عصای مسلمین گردد خلاف شرع است و وارد شدن درآن تشکیلات، گناهی بزرگ محسوب می گردد.
اگر می گوئیم نظام امامت یک تشکل فراگیر است به آن معنی نیست که بخواهیم تشکل های دیگر را نفی کنیم زیرا برای انجام هرکار و هر عمل اجتماعی، تشکیلات مخصوصی لازم است، هر نظام اداری یک تشکل مخصوصی است که با اساس‌نامه و آئین نامه مخصوصی اداره می شود. در واحدهای صنعتی، آموزشی، نظامی، کشاورزی و غیره اگر تشکیلات نباشد اداره آن امور مُعَوَّق می ماند و ناگزیر برای اداره آنها تشکلهای متعدد و مختلف لازم است. احزاب سیاسی نیز در نظام امامت می توانند با شرائط مخصوصی به صورت یک نهاد ارشادی استعدادها را شناسائی و جذب نمایند و آنها را با نظام امامت آشنا کنند بدون اینکه جناج بندی بوجود بیاورند و خود را از دیگران جدا بدانند.
درباره این موضوع توضیح بیشتری داریم که ذیلا مطرح می کنیم:
جناح بندی و شق عصای مسلمین.
شق عصای مسلمین که بمعنای دو نیم کردن و شکستن وحدت مسلمانان تعبیر می شود، یک عنوان معروف بین مسلیمن است که علمای اسلامی آن را ناپسند و گناه می دانند در قسمتی از بحثهای گذشته در ضمن روایاتی که نقل کردیم به این مطلب نیز اشاره کردیم و اینک با استفاده از دو بحث قرآنی موضوع را تکمیل می کنیم:
الف- لزوم تبعیت از راه مسلمین
قرآن مجید در سوره نساء آیه ۱۱۵، می فرماید: کسی که با رسول خدا در شقاق باشد و بعد از آنکه حق برای او روشن شد با وی مخالفت نماید و غیر از راه مؤمنین راه دیگری را پیروی کند ما ( در دنیا او را به خودش واگذار می کنیم) و بهمان راهی که رفته است می بریم و (در آخرت) او را به جهنم می سپاریم و بدجایگاهی است جهنم. در آیه شریفه دو چیز مطرح شده و از گناهان بزرگ به حساب آمده است: یکی مسئله شقاق و مخالفت با رسول خدا و دوم مسئله انتخاب راه غیر از راه (حقی) را که مؤمنین می روند: “و من یشاقق الرسول من بعد ما تبین له الهدی و یتبع غیر سبیل المؤمنین نوله ما تومل و نصله جهنم و سائت مصیرا”
اگرچه بعضی از مفسرین گفته اند مجازاتی که در آیه شریفه تعیین شده (یعنی سلب توفیق در دنیا و عذاب دوزخ در آخرت) مخصوص کسانی است که هر دو عنوان را دارا باشند، یعنی بعد از روشن بودن حق، با علم و آگاهی با رسول خدا مخالفت نمایند و نیز راه خود را از مؤمنین جدا کنند ولی خیلی روشن است که انتخاب راهی غیر از راه حقی را که مؤمنی می روند و خداوند آنها را به رفتن آن راه امر نموده و در پیش گرفتن یک مشی خاص سیاسی که جامعه را به دو نیم می کند و جناح بندی خطرناک به وجود می آورد و عده ای را از مؤمنین جدا می سازد، خود عنوانی است مستقل که اطلاق آیه شریفه “ویتبع غیر سبیل المؤمنین” آن را شامل می شود. بنابراین از آیه شریفه به خوبی استفاده می شود که : جناح بندی در حوزه امامت و جداکردن عده ای را از مؤمنان در خط اسلام و امام و ضربه زدن به جماعت مسلمین و متلاشی کردن تشکل فراگیر اسلامی گناهی است که موجب گمراهی انسان در دنیا و موجب عقاب او در آخرت است.
برحسب نقل نهچ البلاغه، نامه ۶ بعد از آنکه مردم با امام علی (ع) بیعت کردند و ولایت او را پذیرفتند، حضرت نامه ای به معاویه نوشتند که در آن نامه چنین آمده است: همان مردمی که با خلفای قبل از من بیعت کردند با من نیز بیعت نمودند (و پس از اینکه مردم بیعت نمودند و با امام خود پیمان وفاداری بستند) نه برای کسانی که در بیعت حاضر بوده اند اختیار هست که بیعت او را بشکنند و نه کسی که غائب بوده می تواند امامت او را رد نماید. اگر کسی بخواهد بعنوان اعتراض یا بدعت گذاری و شکستن بیعت از امر مردم خارج گردد (و راه دیگری را انتخاب کند) مردم او را به راهی که از آن خارج شده برمی گردانند و اگر از برگشتن امتناع ورزد و روی موضع خود سرسختی کند با او می جنگند زیرا او غیر از راه مؤمنین راه دیگری را انتخاب کرده و از آن تبعیت نموده است و خداوند (از او سلب توفیق می کند) و او را به همان راهی که رفته می برد.
در این نامه علی (ع) شکستن بیعت و کناره گیری از امام و ایجاد تفرقه در صفوف مسلمین را گناه دانسته و این عمل را بعنوان تبعیت از غیر راه مؤمنین، عملی خطرناک معرفی نموده و خاطرنشان ساخته است که مؤمنان باید با تفرقه افکنان که به راه مؤمنین بر نمی گردند و به آنها نمی پیوندند پیکار نمایند تا آنها را به راه خود برگردانند و از جملات امام (ع) کاملاً مشهود است که در ادای این مطلب ،به آیه شریفه نظر داشته و آن را مستند فرمایش خود قرار داده است و آنچه در نظر آن حضرت مهم بوده و به معاویه اعلام خطر نموده است جدا شدن او است از راه حقی که امت انتخاب کرده است. قسمتی از متن نامه این است:
“فلم یکن للشاهد ان یختار ولا للغائب ان یرد… فان خرج من امرهم خارج بطعن او بدعهٍ ردّوه الی ما خرج منه فان ابی قاتلوه علی اتباعه غیر سبیل المؤمنین و ولاّه الله ما تولّی”
اصحاب جمل که می خواستند نظام امامت علی (ع) را متلاشی کنند و جبهه دیگری تشکیل دهند، وارد بصره شدند. عثمان ابن حنیف فرماندار بصره جریان آنها را به عرض امام رسانید، امام در جواب فرماندار نامه ای به این شرح نوشتند: “فان عادوا الی ظل الطاعه فذاک الذی نحب و ان توافت الامور بالقوم الی الشقاق و العصیان فانهد بمن اطاعک الی من عصاک”
اگر به اطاعت برگشتند این همان است که ما دوست داریم (و باید از تعرض مصون باشند) و اگر کار آنها به دشمنی و نافرمانی کشید با کمک کسانی که فرمان تو را می برند بپاخیز و درمقابل آنها ایستادگی کن.
با توجه به مدارک مذهبی جای هیچگونه تردیدی نیست که اگر مردم برگرد امامی که مورد تأئید اسلام است و یا برگرد نماینده آن امام، در یکی از بلاد اسلامی جمع شده اند و تشکل مذهبی بوجود آمده است، متفرق کردن آنها از گرد امام و ضربه زدن به آن تشکل حرام و از گناهان بزرگ است. بنابراین همانطوری که اشاره کردیم: هر تشکلی که به نظام امامت ضربه می زند و مردم را به راهی غیراز راه امام و امت می برد و یا جماعت مسلمین را از هم می پاشد و جناح بندی بوجود می آورد، آن تشکل غیراسلامی و هرگونه کمک به آن گناه و خلاف شرع محسوب می گردد.
ب- داستان مسجذ ضرار
همانگونه که از قرآن مجید و روایات وارده استفاده می شود، در زمان رسول خدا (ص) عده ای که قصد ایجاد تفرقه بین مسلمانان را داشتند خدمت حضرت رسیده و از ایشان اجازه خواستند تا مسجدی جداگانه بسازند و اظهار آنها این بود که بعضی از پیرمردان و افراد علیل و ناتوان هستند که به علت دوری راه نمی توانند به مسجد حاضر شوند و نیز گاهی از شبها هوا بارانی است و برای افراد حضور در مسجد از راه دور مشکل است ولی باطن امر این بود که قصد ایجاد تفرقه بین مسلمانان را داشتند و می خواستند پایگاهی برای دشمنان خدا و رسول بسازند! پس از اینکه مسجد را آماده کردند خدمت رسول خدا رسیدند و از آن حضرت خواستند که به عنوان افتتاح مسجد اولین نماز به امامت شخص ایشان اقامه شود.
در آن هنگام رسول خدا عازم مسافرت برای تبوک بودند لذا فرمودند: فعلا در آستانه مسافرت هستم، انشاء الله پس از مراجعت از سفر ترتیب کار داده می شود. هنگامی که رسول خدا (ص) از تبوک مراجعت فرمودند خداوند با پیامی به رسول خود پرده از روی کار آنها برداشت و آیاتی به این شرح بر پیغمبر نازل فرمود: “والذین اتخذوا مسجدا ضرارا و کفروا و تفریقا بین المؤمنین و ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل و لیحلفن ان اردنا الا الحسنی و الله یشهد انهم لکاذبون. لا تقم فیه ابدا لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم احق ان تقوم فیه”
گروهی دیگر از منافقان کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان (به مسلمانان) و (تقویت) کفر و ایجاد تفرقه در بین مؤمنان و کمینگاه برای کسانی که از پیش با خدا و رسول او می چنگنید . آنها سوگند یاد می کنند که جز نیکی نظری نداشته ایم اما خداوند گواهی می دهد که آنها دروغگو هستند. هرگز در آن مسجد به عبادت قیام نکن (نماز نخوان). آن مسجدی که از روز اول برپایه تقوی بنا شده شایسته تر است که در آن قیام و عبات کنی.
از آیات یاد شده که پرده از روی کار منافقان و مخالفان رسول خدا برداشته استفاده می شود که این مسجد دارای چهار خصوصیت بوده است:
۱-برای اجتماع مسلمانان ضرر داشته و باعث می شده که تجمع آنها کمتر باشد.
۲-باعث تقویت کفر بوده است.
۳- در بین مؤمنان ایجاد تفرقه می کرده و آنها را از یکدیگر جدا می نموده است.
۴-سنگری برای دشمنان خدا بوده و مخالفان آن را آماده می کردند تا محلی باشد برای فعالیت های ضد اسلامی شخصی که سابقه ستیز با خدا و رسول را داشته است، خداوند به پیامبر خود اعلام می کند که هرگز در آن مسجد نماز نخواند و عمل آنها را تأیید ننماید اگرچه ظاهر کار ‌آنها نشان دهد که قصد خدمت داشته اند.بطوری که دربعضی از تفاسیر آمده پس از نزول این آیات رسول خدا (ص) دستور دادند تا آن مسجد را خراب کنند. مسلمانان ابتدا سقف آن را آتش زدند و بعد بنای آن را ویران نمودند و زمین آن را زباله دان شهر قرار دادند.
از آیات یاد شده استفاده می شود:
هر تشکیلاتی که برای اجتماع مسلمانان ضرر داشته باشد و عده ای را از گرد رهبر و جمع مؤمنان جدا کند و آنها را بصورت گروه خاصی در آورد بگونه ای که خود را از دیگران جدا و دیگران را از خود بیگانه بدانند، آن تشکیلات مورد رضای خدا نبوده و مسلمانان باید برای متلاشی کردن آن قاطعانه برخورد نمایند، اگرچه ظاهر آن نشان بدهد که بمنظور خدمت بنا شده است. و از این داستان استفاده می شود: به تشکیلات و سازمانهائی که مسلمانان را از رهبر جدا می کند و به وحدت آنها لطمه می زند نباید خوشبین بود زیرا با همه ظاهر فریبنده ای که دارد ممکن است توسط عوامل ناشناخته ای به منظور تقویت دشمن و تضعیف اسلام بوجود آمده باشد و سنگری برای دشمنان خدا باشد . ضرر زدن به وحدت مسلمانان و کم نمودن جمعیت آنها و ایجاد تفرقه و جناح بندی و رودررو قرار دادن مؤمنان و تقویت کفر و ساختن پایگاه برای دشمنان اسلام که مجموع آن در آیات شریفه آمده هرکدام عنوان مستقلی است که برای اسلام خطرناک معرفی شده و مورد نهی قرار گرفته است.
آزادی احزاب و حفظ وحدت در امت
با توجه به بحث های گذشته این سؤال مطرح می شود که تعدد احزاب معمولا موجب جناح بندی می گردد و این مطلبی است که تجربه نشان داد و غالبا هر حزبی یک جناج مخصوص را تشکیل داده است، پس چگونه در اصل بیست و ششم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تعدد احزاب آزاد اعلام شده؟ آیا این امر برخلاف نظام امامت نیست؟! جواب این است که در اصل یاد شده چنین آمده است:
«احزاب، جمعیتها، انجمن های سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی… آزادند مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند ».
چنانکه ملاحظه می کنید این اصل آزادی احزاب را در صورتی صحیح می داند که موازین اسلامی رعایت شود و اساس جمهوری اسلامی نقض نگردد و در اصل دوم قانون اساسی می گوید: «جمهوری اسلامی نظامی است برپایه ایمان به خدای یکتا و … و امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلامی».
در این اصل، امامت جزء پایه و اساس جمهوری اسلامی معرفی شده است. بنابراین از نظر قانون اساسی آزادی احزاب مشروط است به اینکه نظام امامت را جزء پایه و اساس جمهوری اسلامی است نقض نکند و به وحدت امت لطمه ای وارد نسازد. اگر برنامه احزاب بگونه ای تنظیم گردد که از خط رهبری بیرون نروند و به جماعت مسلمین لطمه ای نزنند و رهبر را – برطبق موازین شرعی و قانونی – انتخاب نمایند، تعدد آنها مانعی ندارد و اگر احزاب بخواهند به وحدت مسلمین آسیبی نرسد باید از کلیه کارهائی که جناح بندی بوجود می آورد و مسلمانها را از یکدیگر جدا می سازد مانند رقابتهای منفی و گروه گرائیها و خودمحوریها و قدرت طلبی ها و تعصبات گروهی به شدت جلوگیری نمایند، در این صورت حزب تبدیل به یک کانون ارشادی و تربیتی می گردد بدون اینکه موضع خاص سیاسی جدای از سیاست عموم امت داشته باشد. بنابراین حساب حزب در اسلام از حزب به شیوه های غربی جدا است. احزاب غربی معمولا در کسب قدرت و بدست گرفتن امر سیاست با یکدیگر رقابت دارند و هر حزبی می کوشد قدرت را بدست گیرد ولی دراسلام قدرت باید در دست امام به پشتیبانی امت باشد و احزاب باید بکوشند که قدرت امام را بیشتر و امت را متشکلتر و حوزه امامت را گسترده تر نمایند، و اگر غیر از این راهی را انتخاب کردند باید بدانند به غیرراه مؤمنین می روند و برخلاف نظام امامت گام برمی دارند و مؤمنین حق دارند در مقابل آنها موضع بگیرند تا آنها را به راه مؤمنین برگردانند.

شرح عوامل جناح بندی
عوامل جناح بندی در احزاب چند چیز است که قبلاً به آنها اشاره کردیم و شرح کوتاه آنها را ذیلا از نظر خوانندگان می گذرانیم:
عامل اول – رقابت های منفی و موضعگیریهای خصمانه
رقابت منفی این است که گروهی برای بالا بردن خود رقیب را بکوبد و با آنها خصمانه برخورد کند و همیشه درصدد تضعیف آن باشد. این نوع رقابت معمولا منجر به اختلاف و دسته بندی می شود و در اوج خود به زد و خوردها و جنگ و نزاعها نیز منتهی می گردد.
عامل دوم – قدرت طلبی و برتری جوئی
اگر یک گروه بخواهد قدرت طلب باشد و برتری جوئی داشته باشد بگونه ای که خود را از دیگران برتر بداند و بخواهد قدرت ها را دردست بگیرد و دیگران را از دور خارج کند. این عمل علاوه بر اینکه خلاف شرع است موجب دلسردی دیگران و موضع گیری آنها می شود و سرانجام به دسته بندی های خطرناک منتهی می گردد.
عامل سوم – خودمحوری و انحصارطلبی
خود محوری آن است که فردی یا گروهی خود را محور حق بداند و معتقد باشد که آنچه ما می فهمیم حق است و راه فقط همان است که ما می رویم دیگران نه شعوری دارند و نه حق را درک می کنند و انحصار طلبی آن است که گروهی یا شخصی بخواهد همه پستها را در انحصار خود در آورد، این اخلاق نیز از روح شیطانی و هوای نفس سرچشمه می گیرد و دراحزاب، عامل جناح بندی می گردد.
عامل چهارم – تعصبات حزبی و گرایشهای گروهی
یکی از مؤثرترین عوامل جناح بندی، گرایشها و تعصبات گروهی است که معمولا در احزاب دنیا وجود دارد. تعصب گروهی آن است که هر گروه از افراد گروه خود بی مورد حمایت کند و برای آنها در برابر قانون، امتیازی قائل باشد! این عمل نیز موجب جدائی و تفرقه می گردد و برای وحدت امت زیان بار است. امید است خداوند توفیق اتحاد بیشتر عنایت فرماید.
ادامه دارد

17دسامبر/16

نگاهی به رویداها

جنگ
*توپخانه دوربرد عراق مناطق مسکونی سردشت را زیر آتش گرفت و ۱۲ شهید و مجروح بجای گذاشت.
۱۹/۶/۶۲
*یک هلیکوپتر عراقی در منطقه پیرانشهر سرنگون شد. ۱۹/۶/۶۲
*یک فروند هواپیمای متجاوز عراقی در غرب سرنگون شد. ۲۰/۶/۶۲
*۹ منطقه حساس عراق در عملیات جبهه مریوان به تصرف و کنترل نیروهای اسلام در آمد. ۲۸/۶/۶۲
*پاسگاه مرزی عراق در منطقه مریوان تصرف شد. ۲۸/۶/۶۲
*۱۰۰مزدور بعثی در حملات توپخانه ایران در جبهه سومار کشته و مجروح شدند. ۲۹/۶/۶۲
*ارتفاعات استراتژیک “سورکو” در محور بانه به تصرف رزمندگان اسلام درآمد. ۲۹/۶/۶۲
*رزمندگان اسلام در یک عملیات سنگین چریکی ۲۰۰ مزدور بعثی را کشتند.۶/۷/۶۲
*۲هلیکوپتر توپدار رژیم بعثی سرنگون شد و شماری از مزدوران عراقی زخمی شدند. ۶/۷/۶۲
*جاده تدارکاتی سید صادق- حلبچه در عمق ۳۰ کیلومتری خاک عراق بدست رزمندگان اسلام بسته شد. ۶/۷/۶۲
*چریکهای اسلام در حمله به پادگان (سراب سلیمان) در ۳۰ کیلومتری عمق خاک عراق ۲۰۰مزدور را کشتند و ۶۷ خودرو عراقی را نابود کردند. ۶/۷/۶۲
*با آتش توپخانه رزمندگان اسلام در جبهه غرب یک انبار مهمات، ۱۰ سنگر صدا میان و ۴۵مزدور بعثی نابود شد. ۱۰/۷
*جنگنده های عراق ۴ بار منطقه سرپل ذهاب را بمباران کردند.۱۲/۷/۶۲
*با آتش رزمندگان اسلام و تیزپروازان نیروی هوائی میراژ ۲۰۰۰ عراق در آسمان پاوه منهدم شد. ۱۳/۷/۶۲
*۵۰سنگر انفرادی و اجتماعی و یک موضوع خمپاره انداز صدا میان منهدم شد. ۱۴/۷/۶۲
*۳۰ تن از نیروهای عراقی زیر آتش ایران در جبهه های غرب به هلاکت رسیدند. ۱۶/۷/۶۲
عمران
*۶/۴ میلیارد ریال اعتبار برای اجرای طرحهای عمرانی روستاهای کردستان اختصاص یافت. ۱۷/۶/۶۲
*۳۱۰دستگاه تراکتور بین کشاورزان همدان توزیع شد. ۱۹/۶/۶۲
*خط ۲۳۰ کیلوولت شمال اصفهان مورد بهره برداری قرار گرفت. ۱۹/۶/۶۲
*۶۱۴هکتار زمین به کشاورزان سیستانی و بلوچستانی واگذار شد. ۲۳/۶/۶۲
*۲۴۷۰ قطعه زمین در مشهد بین خانواده های هفت نفره و شرکتهای تعاونی واگذار شد. ۲۳/۶/۶۲
*۶ میلیارد و ۲۰۰ میلیون ریال اعتبار جهت بهسازی راههای سیستان و بلوچستان اختصاص یافت. ۲۹/۶/۶۲
*بیش از یک میلیارد و ۶۲۵ میلیون ریال اعتبار جهت احداث واحداهای آموزش در استان مرکزی اختصاص یافت. ۲/۷/۶۲
*بیش از ۱۵۰۰ واحد آموزشی و پرورشی در استان گیلان احداث شده است. ۲/۷/۶۲
*۵۷ درمانگاه و خانه بهداشت و یک بیمارستان ۵۰ تختخوابی در استان ایلام احداث شد. ۵/۷/۶۲
*۲۲۴ کیلومتر راه فرعی و روستایی در استان فارس احداث شد.۹/۷/۶۲
*۴۹۸ واحد آموزش در آذربایجان غربی احداث شد.۱۲/۷/۶۲
انقلاب و جهان
*پادگان بیت الدین به تصرف نیروهای مسلمان لبنانی درآمد. ۱۹/۶/۶۲
*مأموران امنیتی عربستان با دوربین های تلویزیونی مدار بسته بعثه امام در مکه را تحت کنترل گرفتند. ۲۰/۶/۶۲
*انقلابیون و مسلمان لبنانی بخش ساحلی جنوب بیروت را متصرف شدند. ۲۱/۶/۶۲
*مأموران رژیم سعودی حجاجی را که با بعثه امام تماس می گیرند مورد ضرب و شتم قرار می دهند. ۲۱/۶/۶۲
*توسط مجاهدین عراقی ۶ تن از سردمداران رژیم بغداد اعدام انقلابی شدند.۲۲/۶/۶۲٫
*در حمله پلیس به حجاج گروهی مجروح و در بیمارستان بستری شدند. ۲۲/۶/۶۲
*در تظاهرات خشونت آمیز پاکستان ۵۰تن کشته و زخمی شدند. ۲۳/۶/۶۲
*نماینده امام بخاطر حوادث راهپیمائی بزرگ مکه تقاضای ملاقات معاون وزیر حج و زیارت عربستان را رد کرد. ۲۳/۶/۶۲
*توسط انقلابیون مسلمان عراقی یک عضو بلندپایه مجلس رژیم عراق اعدام انقلابی شد. ۲۳/۶/۶۲
*انقلابیون مسلمان لبنانی یک جنگنده ارتش لبنان را سرنگون و به دو جنگده دیگر آسیبی رساندند. ۲۶/۶/۶۲
*شهر سوق الجیشی “سوق الغرب” به تصرف مسلمانان لبنان درآمد. ۲۹/۶/۶۲
*کاخ رئیس جمهوری، اقامتگاه سفیر آمریکا، وزارت دفاع لبنان و یک پادگان ارتش لبنان بوسیله انقلابیون گلوله باران شد. ۳۰/۶/۶۲
*پادگان مهم نیروهای دولتی در منطقه جاگی به تصرف مجاهدین افغانی درآمد. ۱۰/۷/۶۲
*در زد و خورد مسلحانه بین سربازان و تظاهر کنندگان ضددولتی در شهر سرکند پاکستان بیش از ۱۰۰ تن کشته و زخمی شدند. ۱۱/۷/۶۲
*۱۰۰۰سرباز ارتش لبنان به انقلابیون مسلمان شیعه پیوستند. ۱۳/۷/۶۲
جهان
*ارتش فرانسه مستقیما در لبنان علیه مسمانان وارد جنگ شد. ۱۷/۶/۶۲
*پلیس یوگوسلاوی به غرفه ایران در نمایشگاه زاگروب یورش برد. ۲۰/۶/۶۲
*پینوشه با گشودن آتش بسوی مردم دهمین سالگرد کودتایش را جشن گرفت. ۲۲/۶/۶۲
*دادگاه نظامی ترکیه ۵۳ تن از اسقلال طلبان کرد را به اعدام محکوم کرد. ۲۳/۶/۶۲
*پلیس های ژنرال پینوشه ۸۰ کشیش و راهبه را بازداشت کرد. ۲۴/۶/۶۲
*اعتراض علیه همکاری های نظامی واشنگتن- توکیو سراسر ژاپن را فرا گرفت. ۱۰/۷/۶۲
*انفجار بمب در نمایشگاه بین المللی فرانسه ۲۷ کشته و زخمی برجای گذاشت. ۱۰/۷
*”سیا” ده هواپیمای نظامی در اختیار ضدانقلابیون نیکاراگوئه گذاشت. ۱۶/۷/۶۲
ضد انقلاب
*پایگاههای ضدانقلابیون کامیاران و سنقر به تصرف نیروهای انقلاب درآمد. ۲۹/۶
*یک انبار بزرگ تدارکاتی ضدانقلاب به همراه ۱۰دستگاه خودرو سبک و سنگین بدست نیروهای اسلام درآمد. ۳/۷/۶۲
*ارتفاعات مهم و استراتژیک غزال در محور مهاباد-پیرانشهر از لوث وجود اشرار مسلح پاکسازی شد. ۶/۷/۶۲
*یک روحانی اهل تسنن توسط مزدوران آمریکائی کومله به شهات رسید. ۷/۷/۶۲
*عضو شورای اسلامی یکی از روستاهای ارومیه بدست منافقین ضد خلق شهید شد. ۱۳/۷/۶۲
*یک باند گروهکهای محارب قاچاق مواد مخدر در سیستان و بلوچستان دستگیر شدند. ۱۳/۷/۶۲
*۹ تن از ضدانقلابیون مسلح در اشنویه دستگیر شدند. ۱۹/۶/۶۲
اخبار داخلی
*آقای هاشمی رفسنجانی: تا زمانی که نظام اداری اصلاًح نشود، محال است بقیه زحمت ها به ثمر برسد. ۱۹/۶/۶۲
*چاه شماره ۳ نوروز در خیلج فارس توسط متصصین ایرانی مهار شد. ۳۰/۶/۶۲
*انفجار موشکهای عراق در دزفول و اندیمشک ۳۱۰شهید و مجروح بجای گذاشت. ۹/۷/۶۲
*۲۸تن از حجاج ایرانی از عربستان اخراج شدند. ۱۰/۷/۶۲
اختراع و اکتشاف
*دستگاه انژکتور آب سیلورهای چغندر برای اولین بار درایران در کارخانه قند شاهرود ساخته شد. ۲۰/۶/۶۲
*یک مبتکر کاشانی دستگاه کنترل کننده دیگ بخار ساخت. ۲۲/۶/۶۲
*توسط چندین از جوانان شهرستان سبزوار یک دستگاه کمباین چین کوب غلات ساخته شد. ۲۹/۶/۶۲
*هنرستان صنعتی اهواز موفق به ساخت فرمان هیدرولیک پرس و پمب آب مارپیچ شد. ۱۳/۷/۶۲
*یک مبتکر سبزواری دستگاه آب شیرین کن ساخت. ۱۳/۷/۶۲
*اولین بلندگوی ایرانی درقزوین ساخته شد. ۱۶/۷/۶۲
*اولین دستگاه خشک کن (پودر کننده) مواد شیمیائی کشور در اصفهان ساخته شد. ۱۷/۷/۶۲

آقای هاشمی رفسنجانی: اگر در خلیخ فارس ماجراجوئی پیش بیاید، این زمستان برای دنیای غرب، زمستان بسیار سردی خواهد بود… تهدید ایران تو خالی نیست اگر ما بخواهیم، جنگ سوم جهانی هم نمی تواند تنگه هرمز را باز کند. ۱۸/۷/۶۲
نگاهی به رویداها
جنگ
*توپخانه دوربرد عراق مناطق مسکونی سردشت را زیر آتش گرفت و ۱۲ شهید و مجروح بجای گذاشت.
۱۹/۶/۶۲
*یک هلیکوپتر عراقی در منطقه پیرانشهر سرنگون شد. ۱۹/۶/۶۲
*یک فروند هواپیمای متجاوز عراقی در غرب سرنگون شد. ۲۰/۶/۶۲
*۹ منطقه حساس عراق در عملیات جبهه مریوان به تصرف و کنترل نیروهای اسلام در آمد. ۲۸/۶/۶۲
*پاسگاه مرزی عراق در منطقه مریوان تصرف شد. ۲۸/۶/۶۲
*۱۰۰مزدور بعثی در حملات توپخانه ایران در جبهه سومار کشته و مجروح شدند. ۲۹/۶/۶۲
*ارتفاعات استراتژیک “سورکو” در محور بانه به تصرف رزمندگان اسلام درآمد. ۲۹/۶/۶۲
*رزمندگان اسلام در یک عملیات سنگین چریکی ۲۰۰ مزدور بعثی را کشتند.۶/۷/۶۲
*۲هلیکوپتر توپدار رژیم بعثی سرنگون شد و شماری از مزدوران عراقی زخمی شدند. ۶/۷/۶۲
*جاده تدارکاتی سید صادق- حلبچه در عمق ۳۰ کیلومتری خاک عراق بدست رزمندگان اسلام بسته شد. ۶/۷/۶۲
*چریکهای اسلام در حمله به پادگان (سراب سلیمان) در ۳۰ کیلومتری عمق خاک عراق ۲۰۰مزدور را کشتند و ۶۷ خودرو عراقی را نابود کردند. ۶/۷/۶۲
*با آتش توپخانه رزمندگان اسلام در جبهه غرب یک انبار مهمات، ۱۰ سنگر صدا میان و ۴۵مزدور بعثی نابود شد. ۱۰/۷
*جنگنده های عراق ۴ بار منطقه سرپل ذهاب را بمباران کردند.۱۲/۷/۶۲
*با آتش رزمندگان اسلام و تیزپروازان نیروی هوائی میراژ ۲۰۰۰ عراق در آسمان پاوه منهدم شد. ۱۳/۷/۶۲
*۵۰سنگر انفرادی و اجتماعی و یک موضوع خمپاره انداز صدا میان منهدم شد. ۱۴/۷/۶۲
*۳۰ تن از نیروهای عراقی زیر آتش ایران در جبهه های غرب به هلاکت رسیدند. ۱۶/۷/۶۲
عمران
*۶/۴ میلیارد ریال اعتبار برای اجرای طرحهای عمرانی روستاهای کردستان اختصاص یافت. ۱۷/۶/۶۲
*۳۱۰دستگاه تراکتور بین کشاورزان همدان توزیع شد. ۱۹/۶/۶۲
*خط ۲۳۰ کیلوولت شمال اصفهان مورد بهره برداری قرار گرفت. ۱۹/۶/۶۲
*۶۱۴هکتار زمین به کشاورزان سیستانی و بلوچستانی واگذار شد. ۲۳/۶/۶۲
*۲۴۷۰ قطعه زمین در مشهد بین خانواده های هفت نفره و شرکتهای تعاونی واگذار شد. ۲۳/۶/۶۲
*۶ میلیارد و ۲۰۰ میلیون ریال اعتبار جهت بهسازی راههای سیستان و بلوچستان اختصاص یافت. ۲۹/۶/۶۲
*بیش از یک میلیارد و ۶۲۵ میلیون ریال اعتبار جهت احداث واحداهای آموزش در استان مرکزی اختصاص یافت. ۲/۷/۶۲
*بیش از ۱۵۰۰ واحد آموزشی و پرورشی در استان گیلان احداث شده است. ۲/۷/۶۲
*۵۷ درمانگاه و خانه بهداشت و یک بیمارستان ۵۰ تختخوابی در استان ایلام احداث شد. ۵/۷/۶۲
*۲۲۴ کیلومتر راه فرعی و روستایی در استان فارس احداث شد.۹/۷/۶۲
*۴۹۸ واحد آموزش در آذربایجان غربی احداث شد.۱۲/۷/۶۲
انقلاب و جهان
*پادگان بیت الدین به تصرف نیروهای مسلمان لبنانی درآمد. ۱۹/۶/۶۲
*مأموران امنیتی عربستان با دوربین های تلویزیونی مدار بسته بعثه امام در مکه را تحت کنترل گرفتند. ۲۰/۶/۶۲
*انقلابیون و مسلمان لبنانی بخش ساحلی جنوب بیروت را متصرف شدند. ۲۱/۶/۶۲
*مأموران رژیم سعودی حجاجی را که با بعثه امام تماس می گیرند مورد ضرب و شتم قرار می دهند. ۲۱/۶/۶۲
*توسط مجاهدین عراقی ۶ تن از سردمداران رژیم بغداد اعدام انقلابی شدند.۲۲/۶/۶۲٫
*در حمله پلیس به حجاج گروهی مجروح و در بیمارستان بستری شدند. ۲۲/۶/۶۲
*در تظاهرات خشونت آمیز پاکستان ۵۰تن کشته و زخمی شدند. ۲۳/۶/۶۲
*نماینده امام بخاطر حوادث راهپیمائی بزرگ مکه تقاضای ملاقات معاون وزیر حج و زیارت عربستان را رد کرد. ۲۳/۶/۶۲
*توسط انقلابیون مسلمان عراقی یک عضو بلندپایه مجلس رژیم عراق اعدام انقلابی شد. ۲۳/۶/۶۲
*انقلابیون مسلمان لبنانی یک جنگنده ارتش لبنان را سرنگون و به دو جنگده دیگر آسیبی رساندند. ۲۶/۶/۶۲
*شهر سوق الجیشی “سوق الغرب” به تصرف مسلمانان لبنان درآمد. ۲۹/۶/۶۲
*کاخ رئیس جمهوری، اقامتگاه سفیر آمریکا، وزارت دفاع لبنان و یک پادگان ارتش لبنان بوسیله انقلابیون گلوله باران شد. ۳۰/۶/۶۲
*پادگان مهم نیروهای دولتی در منطقه جاگی به تصرف مجاهدین افغانی درآمد. ۱۰/۷/۶۲
*در زد و خورد مسلحانه بین سربازان و تظاهر کنندگان ضددولتی در شهر سرکند پاکستان بیش از ۱۰۰ تن کشته و زخمی شدند. ۱۱/۷/۶۲
*۱۰۰۰سرباز ارتش لبنان به انقلابیون مسلمان شیعه پیوستند. ۱۳/۷/۶۲
جهان
*ارتش فرانسه مستقیما در لبنان علیه مسمانان وارد جنگ شد. ۱۷/۶/۶۲
*پلیس یوگوسلاوی به غرفه ایران در نمایشگاه زاگروب یورش برد. ۲۰/۶/۶۲
*پینوشه با گشودن آتش بسوی مردم دهمین سالگرد کودتایش را جشن گرفت. ۲۲/۶/۶۲
*دادگاه نظامی ترکیه ۵۳ تن از اسقلال طلبان کرد را به اعدام محکوم کرد. ۲۳/۶/۶۲
*پلیس های ژنرال پینوشه ۸۰ کشیش و راهبه را بازداشت کرد. ۲۴/۶/۶۲
*اعتراض علیه همکاری های نظامی واشنگتن- توکیو سراسر ژاپن را فرا گرفت. ۱۰/۷/۶۲
*انفجار بمب در نمایشگاه بین المللی فرانسه ۲۷ کشته و زخمی برجای گذاشت. ۱۰/۷
*”سیا” ده هواپیمای نظامی در اختیار ضدانقلابیون نیکاراگوئه گذاشت. ۱۶/۷/۶۲
ضد انقلاب
*پایگاههای ضدانقلابیون کامیاران و سنقر به تصرف نیروهای انقلاب درآمد. ۲۹/۶
*یک انبار بزرگ تدارکاتی ضدانقلاب به همراه ۱۰دستگاه خودرو سبک و سنگین بدست نیروهای اسلام درآمد. ۳/۷/۶۲
*ارتفاعات مهم و استراتژیک غزال در محور مهاباد-پیرانشهر از لوث وجود اشرار مسلح پاکسازی شد. ۶/۷/۶۲
*یک روحانی اهل تسنن توسط مزدوران آمریکائی کومله به شهات رسید. ۷/۷/۶۲
*عضو شورای اسلامی یکی از روستاهای ارومیه بدست منافقین ضد خلق شهید شد. ۱۳/۷/۶۲
*یک باند گروهکهای محارب قاچاق مواد مخدر در سیستان و بلوچستان دستگیر شدند. ۱۳/۷/۶۲
*۹ تن از ضدانقلابیون مسلح در اشنویه دستگیر شدند. ۱۹/۶/۶۲
اخبار داخلی
*آقای هاشمی رفسنجانی: تا زمانی که نظام اداری اصلاًح نشود، محال است بقیه زحمت ها به ثمر برسد. ۱۹/۶/۶۲
*چاه شماره ۳ نوروز در خیلج فارس توسط متصصین ایرانی مهار شد. ۳۰/۶/۶۲
*انفجار موشکهای عراق در دزفول و اندیمشک ۳۱۰شهید و مجروح بجای گذاشت. ۹/۷/۶۲
*۲۸تن از حجاج ایرانی از عربستان اخراج شدند. ۱۰/۷/۶۲
اختراع و اکتشاف
*دستگاه انژکتور آب سیلورهای چغندر برای اولین بار درایران در کارخانه قند شاهرود ساخته شد. ۲۰/۶/۶۲
*یک مبتکر کاشانی دستگاه کنترل کننده دیگ بخار ساخت. ۲۲/۶/۶۲
*توسط چندین از جوانان شهرستان سبزوار یک دستگاه کمباین چین کوب غلات ساخته شد. ۲۹/۶/۶۲
*هنرستان صنعتی اهواز موفق به ساخت فرمان هیدرولیک پرس و پمب آب مارپیچ شد. ۱۳/۷/۶۲
*یک مبتکر سبزواری دستگاه آب شیرین کن ساخت. ۱۳/۷/۶۲
*اولین بلندگوی ایرانی درقزوین ساخته شد. ۱۶/۷/۶۲
*اولین دستگاه خشک کن (پودر کننده) مواد شیمیائی کشور در اصفهان ساخته شد. ۱۷/۷/۶۲

آقای هاشمی رفسنجانی: اگر در خلیخ فارس ماجراجوئی پیش بیاید، این زمستان برای دنیای غرب، زمستان بسیار سردی خواهد بود… تهدید ایران تو خالی نیست اگر ما بخواهیم، جنگ سوم جهانی هم نمی تواند تنگه هرمز را باز کند. ۱۸/۷/۶۲

17دسامبر/16

نگاهی به مراسم حج امسال و دستاوردهای آن

شماره ۲۳ آبان ۱۳۶۲
حجه الاسلام و المسلمین موسوی خوئینی ها
پیامدهای حج امسال برای انقلاب
با تشکر از جناب حجه الاسلام و المسلمین موسوی خوئینی ها نماینده امام و سرپرست حجاج ایرانی که وقت عزیز خودشان را در اختیار مجله پاسدار اسلام و مخصوصاً بخش مربوط به حج قرا دادند، سؤالات زیر را تقاضا می کنیم پاسخ بدهند.
-به نظر جنابعالی مراسم حج در سال جاری چگونه برگزار شد و چه آثار و پیامدهائی برای اسلام و انقلاب اسلامی در بر داشت؟
بسم الله الرحمن الرحیم “ولله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا و من کفر فان الله غنی عن العالمین”
انقلاب همانطوری که در تمامی ابعاد زندگی جامعه ما تحول ایجاد کرده است، در بخش عبادات هم این تحول را ایجاد کرده است، در بخش عبادات هم این تحول را ایجاد کرده ،به این معنی که عبادات اسلامی را بر گردانده است به آن اصالت صدر اسلام خودش، و عباداتی را که در طول قرنها هم غفلت مسلمین و هم تبلیغات سوء دشمنان اسلام، آنها را از محتوای واقعی خود خالی کرده بود و تنها شکلی از عبادت را نگه داشته بود، انقلاب این عبادات را از این حالت بیرون آورد و محتوای واقعی آنها را به آنها بخشید، همچنانکه باز هم به مناسبت ایام محرم و عاشورا که الان ما در آن ایام واقع شدیم بد نیست اشاره کنم که انقلاب عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) که چندین قرن است در میان شیعیان –مخصوصاً ایرانیها- وجود دارد، در رِژیم گذشته این عزادری تنها مراسمی بود که آن اثر واقعی خودش را نمی گذاشت و تنها شکلی از عزاداری بود بدون محتوائی که باید داشته باشد، البته خالی از اثر هم نبود چون کار خیر و کار خوب به هر اندازه اش که انجام بشود به همان مقدار هم اثراتی دارد، اما عزاداری پیش از انقلاب – در سالهای سکوت – چه حالتی داشت؟ در دوران انقلاب چه اثراتی دارد ؟ عزاداری در دوران انقلاب خودش انقلاب آفرین شده بود. یاد حماسه عاشورا خودش حماسه آفرین شده بود و حرکتهای سیاسی مردم ما در محرم سال ۵۷ کار رژیم شاهنشاهی را ساخت.
حج هم تحت تأثیر انقلاب قرا گرفت و از شکل یک عبادت خشک و بی محتوا بیرون آمده است و آرام آرام محتوای واقعی خودش را پیدا می کند و این هم از برکات انقلاب و رهنمودهای امام است . و وقتی که ما مقایسه می کنیم اظهار نظر رژیم عربستان و مسؤلانش را در رابطه با حج و رهنمودهایی را که امام در رابطه با حج در پیامشان در طول این چند سال برای جامعه اسلامی و امت اسلامی بیان کرده اند، درست بیانگر این حقیقت است که حج از لسان مسؤلان عربستان و رژیم حاکم بر حجاز و حکام وابسته به آمریکا عبارت است از اعمالی بی محتوا و پوچ که اساساً حاضر نیستند به محتوای حج بیندیشند. ولی وقتی در پیام امام ملاحظه می کنید که به این مضمون می فرمایند:
قربانی در روز عید در دهم ذی الحجه قبل از آنکه یک مراسم عبادی باشد، ابعاد سیاسی آن مورد توجه است و حائز اهمیت است، یا رمی جمرات قبل از آنکه یک عبادت باشد به آن معنائی که حکام سعودی می فهمند یک حرکت سمبلیک سیاسی است. خیلی روشن است که رفتن در یک نقطه ای و سنگ زدن به یک ستون، این معنای عبادت به آن شکلی که – مثلاً – در نماز است ندارد و یا در حین دعا خواندن، این چیزی نیست که یک حالت نیایش و گفتگوی با خدا باشد، به نقطه ای رفتن و سنگی را به آن زدن، بیشتر یک حرکت سمبلیک سیاسی است.
و همچنین بعضی دیگر از اعمال مناسک حج که به روشنی فهمیده می شود سیاسی است، در حالی که رژیم عربستان و آخوندهای وابسته به آن رژیم سعی دارند که بگویند اصلاً سیاسی نیست ! و بجای آن حاضر نیستند حتی این اعمال را هم تفسیر کنند. به هیچ وجه در کتاب های آنها تا آنجا که من دقت کردم چیزی دیده نمی شود که بگویند این مناسک حج چه معنائی دارد.
درست است که ما نمی توانیم روح و فلسفه عبادات را به تمام معنا تعقل کنیم و بیان کنیم و توجیه کنیم امام اینطور هم نیست که عبادات شرعی بهیچ وجه و در هیچ حدی در دسترس تعقل و اندیشه بشری نباشد صرفاً یک کارهایی است که هیچ کس نمی‌فهمد که آن کارها چه معنی و مفهومی دارد و همه موظفند که آن کارها را انجام بدهند، به این صورت هم نیست . اما بسیاری از روحانیون وهابی وابسته به دربار رژیم عربستان اساساً حاضر نیستند نسبت به روح و فلسفه عبادات – و ازجمله حج – سخنی بگویند و بحث بکنند.
بنابراین می بینیم پس از انقلاب درمورد حج هم این تحول ایجاد شده است و از آن حالت قبل خودش به یک صورت زنده فعال درآمده است و انقلاب در این زمینه موفقیتهائی هم کسب کرده است بخصوص در رابطه با همین مسئله که: آیا حج سیاسی عبادی است یا صرفاً یک حرکت عبادی؟ تا آنجا انقلاب پیش رفته که در سال جاری، رژیم عربستان هم علیرغم تبلیغاتی که در سالهای گذشته می کرد و تأکیداتی که داشت شاه عربستان هم مجبور شد که در عمل، قبول کند که حج سیاسی است، ولیعهدش هم قبول کردو بدلیل اینکه هر کدام جداگانه یک پیامی سیاسی برای حج در روز عید قربان صادر کردند که رد همانجا هم من در گفتگوئی به آنها گفتم که: اگر حج عبادی است و سیاسی نیست پس چرا پیامی که ملک فرستاده است برای حجاج، در آن مسائل
سیاسی دنیای اسلام را تذکر داده است؟! اگر حج فقط عبادی بود، خوب بود ایشان مقداری از مناسک حج را در پیامشان ذکر می کردند!! شما وقتی به پیام امام نگاه کنید متوجه می شوید که محتوایش هم عبادی است هم سیاسی. هم سفارش کرده اند که علما مناسک حج را تعلیم بدهند به حجاج و حجاج موظفند در جلسات شرکت کنند و یاد بگیرند و اعمال را صحیح انجام دهند و توجه داشته باشند که در کجا هستند، وهم ابعاد سیاسی را متذکر شده بودند. اما رژیم عربستان و پادشاه سعودی اصلاً آن بخش عبادیش را مورد توجه قرار نداده بود بلکه تمام پیامش سیاسی بود. و همچنین در روز عید قربان ولیعهد رژیم عربستان هم پیامی برای حجاج فرستاد که سراسر این پیام، مسائل سیاسی بود. از قبیل مسائل لبنان، جنگ ایران و عراق و مسائل افغانستان . کاری ندارم به اینکه در رابطه با مسائل سیاسی چه گفته بودند که اگر این پیام را نمی دادند برای حجاج بهتر بود زیرا در پیامهای خود، حقایق سیاسی دنیای اسلام را وارونه جلوه داده بودند، اما بهرحال می خواهم بگویم که : رژیم عربستان پذیرفت که حج عبادی سیاسی است و مخصوصاً پذیرفت که بعد سیاسیش هم قوی تر است، برای اینکه اکثر مضمون پیام این دو نفر که نام بردم، جنبه سیاسی داشت و این موفقیت بزرگی بود برای انقلاب که علیرغم همه تبلیغاتی که همه طرفداران اسلام آمریکائی راه انداخته بودند که حج تنها یک عمل عبادی است! و این مسؤلان ایران هستند که می خواهند حج را به صحنه درگیری ها و آشوب ها دربیاورند! ! علیرغم همه این تبلیغات، امام با اصالت پیام و سخنشان به همه فهمانده اند که حج سیاسی عبادی است، و در سال جاری اساساً در مکه و مدینه در همه جا کاملاً مشهود بود که حج دارد آرام آرام آن واقعیت خودش را پیدا می کند، یعنی در کنار زیارت حرم پیغمبر (ص) و زیارت خانه خدا، حجاج با مسائل دیگری نیز رابطه پیدا کردند.
در مسجد الحرام که وارد می شدید مواجه بودید با تعداد بسیار زیادی از شرطه (پلیس) عربستان که مسلح و مجهز به بی سیم ها بودند و با مراقبتهای شدید در مسجد الحرام گشت می زدند و این نشان دهنده این بود که در مسجد الحرام غیراز طوافی که انجام می شود، مسئله دیگری هم وجود دارد و آن مسئله هم محل اختلاف است. مردم چیزی می گویند و حکام عربستان چیزی دیگر! لذا بین مردم و حکام سعودی اختلاف است. در حالیکه در مورد طواف هیچ اختلاف نیست. همه این تشدیدها از سوی رژیم عربستان که داخل مسجد را بصورت یک صحنه سیاسی نظامی در بایودر و آنقدر پلیس و شرطه مسلح و افراد مجهز به بی سیم بگمارد و آن همه مراقبتهای شدید و گشتن اثاثیه و لباس و بدن کسانی که می خواهند وارد مسجد الحرام بشوند، همه اینها – بحمدالله – نشان دهنده این بود که حج دارد بصورت یک حج زنده متحول می‌شود و با روندی که در این چند، سال اخیر ملاحظه شده، می توان پیش بینی کرد که در سالهای آینده بحول و قوه الهی بصورتی جهش وار، حج به سمت آن حجی که در هر سال تأثیری اساسی در سرنوشت دنیای اسلام داشته باشد، در حرکت است.
-در مورد پیامی که فرمودید این آقایان دادند آیا فقط مربوط به امسال بود و آن اولین بار بود یا قبلاً بصورت سنتی به این مناسبت پیام می دادند؟
نه ! همانطور که اشاره کردم، این اولین بار بود یعنی درسال گذشته چنین پیامی نبود و در سال های قبل هم من خودم آنجا نبودم اما تا آنجا که همه دوستانی که سالهای زیادی است حج مشرف می شوند تا آنجا که آنها هم اطلاع داشتند سابقه نداشت و این اولین بار بود که دو سه روز قبل از عید قربان پادشاه عربستان و ولیعهد هر دو پیام می دادند و تبلیغات وسیعی هم کرده بودند و پیام را یکی از وزراء خواند که نشان دهنده اهمیت پیام باشد. و در روز عید قربان هم که روز تعطیل بود و طبعا مطبوعاتی در کار نبود بصورت ویژه نامه ای پیام ولیعهد را منتشر کرده بودند.
برخورد رژیم با حجاج ایرانی
-لطفاً بفرمائید که امسال برخورد رژیم عربستان سعودی با حرکت سیاسی عبادی حجاج ایرانی چگونه بود؟
امسال رژیم عربستان در یک تضاد جدیدی –علاوه بر تضادهای قبلیش که در ماهیت این رژیم مشکلتر کرده بود. آن مسئله جدید این بود که به علت مواضع نادرست و غیرمنطقی سال گذشته عربستان در برابر حجاج ایرانی بشدت در بعضی کشوها مطرح شد که اداره حرمین شریفین باید بدست کی باشد؟ آیا رژیم عربستان حق دارد که هرگونه خودش مایل است حرمین را اداره کند یا باید به نظر مجمعی از علمای کشورهای اسلامی باشد؟که آغاز این مطلب هم از آیت الله العظمی منتظری بود که سال گذشته بعد از بازداشت و اخراج جمعی از حجاج ایرانی در اطراف بعثه امام، در اطلاعیه ای که ایشان صادر کردند – که بیانیه شدید اللحنی بود بر علیه رژیم عربستان- ایشان در آنجا برای اولین بار این مسئله را طرح کردند و بدنبالش دیگران هم، هم در ایران و هم در سمینارهائی که در کشورهای اسلامی مطرح شد، تذکر دادند که اداره حرمین شریفین باید بدست مجمعی از علمای کشورهای اسلامی باشد و یا نمایندگان کشورهای اسلامی.
رژیم عربستان در برابر این مسئله جدید که مطرح شده بود، می خواست پاسخی علمی و مناسب بدهد یعنی طوری با مسأله حج برخورد کند که نشان بدهد لیاقت اداره حرمین را دارد و به شکلی می تواند آنجا را اداره کند که حجاج کشورهای مختلف اسلامی اعمالشان را به راحتی انجام بدهند و هیچ مشکلی برای آنها نباشد.
این یک مسئله بود. مسئله دیگر هم این بود که به هر حال انقلاب –که باید در حقیقت گفت که این فرمان انقلاب است – در حج دست به یک حرکت سیاسی می زنند. رژیم عربستان مطالعه و بررسی کرده بود آیا برای آنها امکان دارد که همه ساله حجاج ایرانی را اجازه بدهند که بروند و وارد کشور عربستان بشوند بعد هم یک کاری را انجام بدهند و آنها هم برخورد خشن داشته باشند، عده ای اخراج و عده ای بازداشت بشوند یا نه؟ بهر حال برای رژیم عربستان تا چند سال امکان چنین کاری وجود دارد؟! از طرفی نمی تواند جلوگیری کند از اصل حج یا نمی تواند جلوگیری کند از رفتن حجاج ایرانی به حجاز یا موفق
نشده است که حجاج ایرانی را متقاعد کند که در حج کار سیاسی انجام ندهند. این کارها را که نمی تواند بکند، تنها کاری که برایش باقی مانده این است که هر سال بر نیروهای انتظامی و نظامیش بیفزاید و تمام خیابانها و اطراف مسجدین را در اطراف مکه و مدینه پرکند از نیروهای امنیتی و پلیس و وسائل ضد حرکت های سیاسی – به اصطلاح- ضد شورش و تا چه حد می تواند موفق باشد بخصوص وقتی که رژیم عربستان بررسی می کرد که در این یکی دو سال، ایرانیها بنا به دستورات امام و توصیه مسؤلان در برابر حملات رژیم عربستان و پلیس عربستان عکس العمل جز همان ادامه شعارهای خودشان نداشتند، یعنی وقتی آنها حمله می کنند به حجاج ایرانی و آنها را کتک می زنند، تا به حال، حجاج ایرانی بنا بر دستورات اما بر نگشته اند و دست دراز نکرده اند که آنها را بزنند، یعنی هنوز آن منطقی که قرآن می گوید از قول هابیل:
“لئن بسطت الی یدک لتقتلنی”
” ما انا بباسط یدی الیک”
“لا قتلک انی اخاف الله”
هنوز حجاج ایرانی با این فلسفه و با این منطق برخورد می کنند حالا اگر رژیم عربستان بخواهد ادامه بدهد به این برخوردهای خشونت آمیز با حجاج ایرانی و آنها روزی تصمیم بگیرند که پاسخ متقابل بدهند، درآن روز چه خواهد شد؟! اینها هم مشکلاتی بود که رژیم عربستان امسال روی آنها مطالعه و بررسی می کرد و در میان انبوه این مشکلات می باید تصمیم بگیرد که برابر حجاج ایرانی چگونه برخورد کند.
اما نسبت به آن مسئله ای که امسال بخصوص برایش پیش آمده بود، مسئله اداره حرمین شریفین، از طرفی ملاحظه می کرد اگر برخوردهای سال گذشته را تکرار کند، در سال جاری این مسئله طرحش وسیع تر و جدی تر خواهد شد و مسلمانهای دنیا بیشتر روی این مسئله توجه خواهند کرد و اگر چنانچه بصورت جدی مسئله اداره حرمین شریفین مطرح بشود که از دست رژیم عربستان خارج شود، اینطور نیست که فقط اداره حرمین و آن هم در ایام حج از دست رژیم عربستان درمی آید بلکه اگر چنین زمانی برسد و چنین طرحی پیاده بشود، اساساً مشروعیت رژیم عربستان هم زیر سؤال خواهد رفت! بطور کلی یک علامت منفی روی آن می خورد و دیگر برای رژیم عربستان ادامه حکومت کار مشکلی خواهد بود. یعنی دولتی در کشوری آنقدر بی لیاقت باشد که مرجع یا مرکز توجه مسلمین، یا قبله مسلمین در آنحا باشد و مسلمانها به این نتیجه رسیده باشند که این رژیم لیاقت و صالحیت آنجا را ندارد، باز هم بخواهد بعنوان یک رژیم اسلامی سرپای خودش بماند، ممکن نیست.
بنابراین مشکلات زیادی برای آنها پیش خواهد آمد و در نتیجه به اینجا رسیده بودند که مواضعی مسالمت آمیز با حجاج، مخصوصاً حجاج ایرانی داشته باشند.
رژیم سعودی امسال می خواست این معنا را ثابت کند که نه تنها برای یک حج آرام لیاقت دارد که اداره کند مکه و مدینه را بلکه برای حجی که صدهزار نفرشان آنچنان حرکتهایی را ایجاد می کنند، و بقول آنها بلوا و آشوب بپا می کنند، آنقدر با کفایتند! که از این بلوا و آشوب ها می توانند عبور کنند و مشکلی ایجاد نشود. عربستان می خواست این معنا را درست ثابت کند، نتیجه اینکه باید اجازه بدهد ما کارهایی که به اعتقادمان وظیفه داریم انجام بدهیم، آن کارها بدرستی انجام شود. پس اگر به چنین نقطه ای برسد که حجاج ایرانی را آزاد بگذارند برای انجام آنچه را که وظیفه خودشان می دانند، نتایج و پیامدهای آن هم برای عربستان و هم برای رژیم های مشابه تهدید کننده است، برای اینکه اگر حجاج ایرانی آزاد بمانند و حجاج غیر ایرانی هم آزاد باشند، تماسهائی که با هم می گیرند در کنار هم حرکتهای سیاسی انجام می دهند و این حرکتها فزاینده خواهد بود و رشد خواهد داشت و الهامات جدیدی به حجاج و همچنین به مردم عربستان می دهد، و بعد از ایام حج چه خواهد کرد با اثراتی که این حرکتهای سیاسی در میان مردم خواهد گذاشت! پس اگر جلو این حرکتها را باز بگذارد برای اینکه ثابت کند که لیاقت اداره حرمین را دارد با پیامدهای آن در دراز مدت چه باید کرد؟
این آن تضادی بود که رژیم عربستان را گرفتار کرده و نمی توانست تصمیم روشنی بگیرد لذا ملاحظه می شود که مقداری که آزاد می گذاشند، می دیدند اثرات نامطلوبی برای حکومتشان دارد، فوراً برخورد خشن می کردند! عدم تعادل کاملاً محسوس بود.مثلاً درسال گذشته وقتی ما وارد مدینه شدیم، در ایامی که ما در مدینه بودیم تمام خیابانها مخصوصاً آنجائیکه ایرانیها بودند و اطراف مسجدالنبی پر بود از نیروهای مسلح، همه با وسائل مجهز کلاه خودها، سپر و باطوم، وسایلی که گاز اشک آور را میان مردم پرتاب می کرد با ماشینهای آب پاش و حتی از ماشین آب پاش دربعضی جاها که لوله های آب فشار قوی داشت. وسایلی را بصورت ثابت نصب کرده بودند که همان کار ماشین آب پاش را انجام می‌داد این در همه جا بود و هرکه وارد شهر مدینه می شد متوجه می شد که اوضاع، غیر عادی است، و بیشتر در شهری که تضاد و درگیری شدید بین رژیم و مردم هست و رژیم مجبور است دائماً نیروهای خودش را در خیابانها حاضر نگه دارد و آماده باش. به این حالت دیده می شد. امسال این حالت نبود، یعنی رژیم در نقاط مختلف شهر مخصوصاً در نزدیک های حرم، قرارگاه هایی را درست کرده بود و داخل حصارهائی همین نیروها در حال آماده باش بودند اما جلوی چشم نبودند و بجای اینها نیروهای مخفی خودش را در خیابانها ریخته بود در میان حجاج و دائماً حرکتها و برخوردها و تماسها، ملاقاتها و رفت و آمدها را کنترل می کرد و زیر نظر داشت و مراقبت می کرد و آن دستگیریهای پر سر و صدا و زد و خوردهای خیابان را نداشت اما دائماً تعدادی را برای چند ساعت یا چند روز دستگیر می کردند سپس آزاد می ساختند، در بعضی از موارد هم شاید تاآخر نگه می‌داشتند و اگر اهالی خود مکه یا مدینه بود یعنی اهالی عربستان، برخوردهایشان خشن تر و رفتارشان خیلی سخت تر بود. بجای آن حضور پلیس در خیابانها، این برخورد را داشتند و در بعضی جاها سعی می کردند با رفتار دوستانه! و مسالمت آمیز نشان بدهند که ما از موضع قدرت به شما اجازه می دهیم این کارها را انجام بدهید!! نه اینکه در برابر شما ضعیفیم!
مثلاً در سال گذشته در وقتی که حجاج ایرانی در شب جمعه برای دعای کمیل اجتماع کرده بودند، اینها بدون مقدمه وارد شدند، جمعیت را بهم ریختند و گاز اشک آور پرتاب کردند، بعد هم زد و خورد و آن مشکلات را برای ایرانیها فراهم کردند و امسال در مورددعای کمیل رفتاری داشتند که نشان دهنده این بود که چون دعای کمیل مراسم عبادی است که شما به آن معتقد هستید ما کاملاً موافقیم که این مراسم انجام بشود وقتی که دعای کمیل تشکیل می شد، بطور مسلم ۴۵ هزار حجاج ایرانی در آن شرکت می کرد و غیر ایرانیها هم حضور چشمگیری داشتند اما طبیعی بود، جائی که ایرانی ها هستند حتماً قبل از دعا و بعد از دعا – بمناسبتها- شعارها سیاسی بود. اتفاقاً شعارهای سیاسی ثابت و تجا افتاده است یعنی می بینند که همه ساله حجاج ایرانی می آیند و همه ساله یک سخن بیشتر ندارند و این بسیار مؤثر بود که نشان دهنده ثبات انقلاب در شعارهای اصولی و اساسی خود بود و جالب است که هر وقت توی کوچه و خیابانها، بچه های شهر مدینه ایرانیها را می دیدند. مشتهاشان را گره می کردند و می گفتند:
“الموت لامریکا، الموت لروسیه” یعنی شعار ضد روسیه و ضد آمریکا و ضد اسرائیل تداعی دارد با ایرانیها که هرجا ایرانیها را می بینند این شعارها در ذهن شان تداعی می شود.
در هر صورت این اجتماع عظیم (دعای کمیل) را مراقبت کرده بودند یعنی حتی پلیس سرچهار راه هایی که در دو طرف بقیع بود، نرده های آهنی گذاشته بودند که ماشین وارد نشود، جلوی ماشین ها را می گرفتند حتی جلوی بوق زدن ماشین ها را نزدیک اجتماع ایرانیها که مشغول دعا بودند، می گرفتند و غیر ایرانیهائی که شرکت می کردند کاری به آنها نداشتند، برخلاف سال گذشته که تا یک غیر ایرانی را تشخیص می دادند فوراً دستگیر می کردند گاهی همانجا می زدند و بالاخره از صحنه خارجش می کردند. دعای کمیل را موافقت کرده بودند برای اینکه بگویند ما می توانیم مدینه را طوری اداره کنیم که حجاج مراسم عبادیشان را که دعای کمیل است انجام دهند در حالی که می دیدند بلافاصله این کار مشکلاتی ایجاد می کند! اولاً –جلوی بقیع است و هرشب جمعه این اجتماع عظیم در آنجا انجام شود، مسئله بقیع را زنده می کند و آن سیاست محو آثار بزرگان اسلام و تاریخ اسلام که در ماهیت وهابیت وجود دارد، آن سیاست را خنثی می کند. یعنی آنها می‌خواهند بقیع فراموش شود اما می‌بینند که هرشب جمعه اجتماع عظیم در آنجا برگزار می شود در حالی که مسجدالنبی در مدینه وجود دارد ولی چرا به آنجا نمی‌روند و جلوی بقیع اجتماع می کنند این مشکلی جدید برای آنها بود، چرا که وهابیها از طرف استعمار مأموریت دارند که آثار بزرگان اسلام را محو کنند، تا اسلام از این اعتباری که درذهن مسلمین دارد پائین بیاید.
شما می دانید که هر مکتبی و هر ملتی را شخصیتهای تاریخی آنها مایه قوام آنها است مثلاً پیامبر اسلام و آثار و زندگی و تاریخ و سیره او از ضمانت های تداوم اسلام است. که رهبر یک مکتبی و آورنده یک دین و آئینی، زندگیش، آثارش باشد تا همه آیندگان ببینند، خانه‌اش کجا بوده؟
چگونه زندگی می کرد؟ چه رفتار و روشی داشته است؟، یا امام صادق (ع) خانه اش کجا بود؟ چگونه می زیسته است؟ امام صادقی که نه تنها یک شخصیت مذهبی است بلکه از چهره ای علمی جهان است. تمام آثارش را از بین ببریم! قبرش را از بین ببریم! اصلاً چیزی از امام صادق باقی نماند، فقط نامش آن هم آرام آرام فراموش شود!!.
این یکی از مأموریت های وهابیت است از طرف استعمار برای خیانت به دنیای اسلام از جمله در رابطه با بقیع که درقبرستا بقیع تنها قبر چهار امام شیعیان نیست بلکه قبر بسیاری از بزرگان صدر اسلام در آنجا می باشد. اینها همه آنها را به صورتی در آورده اند که بسیار اهانت وار است و اجتماع حجاج در برابر بقیع – توی خیابان- بعد هم دعای کمیلی که با آن مضامین بسیار عالی است، همه اش نیایش با خدا است و در طول سال در تبلیغاتی که وهابی دارند چه در مجلاتشان و چه در کتابها و مطبوعاتشان پر است از تبلیغات ضد شیعه و اینکه اینها را مشرک! معرفی می کنند و اینکه اینها به یک سلسله خرافات پای بندند و اصلاً قبول ندارند اسلامی را که در قرآن هست! ولی مردم می‌بینند همین ایرانیهایی که علیه آنها اینقدر تبلیغ کرده اند، می آیند جلوی چشم مسلمانهای دنیا، یک ساعت، دو ساعت دعایی را می خوانند مثل دعای کمیل که دارای آن مضامین عالی است و در میان کتابهای هیچ یک از فرق غیر شیعه چنین دعایی با این مضامین عالی وجود ندارد.
این مشکلی بود که امسال با آن دست بگریبان بودند و همچنین در ارتباط با راهپیمایی حجاج ایرانی،این مشکلی بود که امسال برای آنها بصورت مشکلی جدی پیش آمده بود و مشکل دیگر هم که از سالهای قبل بوده که اساساً با این حرکتهای سیاسی چگونه باید برخورد کرد؟ برخورد خشونت آمیز تا کی می تواند دوام داشته باشد؟ آن هم همیشه یکطرفه نخواهد بود. اگر ایرانیها هم خواستند عکس العملی نشان بدهند ابعاد قضیه تا چه حد گسترده خواهد شد و این تضادهایی که رژیم عربستان در آن گرفتار بود یکی از عوامل موفقیت حرکت های سیاسی عبادی حجاج بود؟ یعنی برای رژیم روشن نبود که چه می خواهد بکند در حالی که حجاج ایرانی خیلی روشن و راحت می دانستند که چه می خواهند بکنند زیرا ابتکار در دست اینها بود.
از این رو، در مدینه جلوگیری نکردند و آن راهپیمائی بسیار منظم و با شکوه انجام گرفت که همه تبلیغات سوء یکساله را بر باد داد و اینکه آنها می گفتند که این حجاج ایرانی شهرمدینه را به آشوب کشیده اند و ما برای جلوگیری از آشوب، آنها را از مدینه بیرون کردیم! همه مردم دنیا و حجاجی که آمده بودند، دیدند که حداقل ۵۰ هزار حجاج ایرانی با کمال آرامش چند کیلومتر راهپیمائی کردند با همه‌آن شعارها و فریادها و هیچ نظمی هم بهم نزدند ویک نفر از بینی اش خون نیامد، یک مغازه مورد تعرض قرا نگرفت، یک حاجی از هر کشوری مورد اذیت و آزار قرار نگرفت، سپس این جمعیت عظیم آنچنان منظم و با انضباط حرکت می کردند که به محض اینکه می رسیدند به نقطه ای که نزدیک حرم بود یکمرتبه همه سکوت را اختیار می کردند و شعار را قطع می کردند، چون برحسب دستور بنا بود که در نزدیکی های حرم سر و صدا و فریاد نباشد که احترام حرم و آرامش زوار در حرم محفوظ بماند. همه دیدند که این حرکت عظیم انجام گرفت بدون اینکه مزاحمتی برای کسی پیش بیاید، پس نتیجه این می شود که همه هم فهمیدند که در سال گذشته این پلیس عربستان بوده است که در مدینه بی نظمی ایجاد کرده بود نه حجاج ایرانی.
وقتی که دیدند این تفسیرها روی راهپیمائی مدینه گذاشته شد، ناچار در مکه باز هم آمدند همان روش سال گذشته را در پیش بگیرند. تصمیم گرفتند بهرشکلی شده در ابتدای راهپیمائی مکه بی نظمی ایجاد کنند و بعد بگویند ما برای جلوگیری از بی نظمی، پلیس را وارد صحنه کردیم، اما در مکه هجوم جمعیت به طرف مرکز اجتماع آنقدر عظیم بود که در همان دقایق اول پلیس به مقامات بالا، از بی سیم ها یش -که ایرانیها شنیده بودند- قضیه را اطلاع داد و آنها دستور می دادند به پلیس که در مواضع خودتان محکم باشید! مراقب باشید! اینها به بالا گزارش می کردند: هجوم جمعیت خیلی زیاد است! و تعبیرشان این بود که ۲۰۰ هزار نفر مثل سیل در حرکت است بسوی محل بعثه که قابل جلوگیری و کنترل نیست. در همان دقایق اول متوجه شدند قدرت ندارند. من از داخل ساختمان بعثه نگاه می کردم، وقتی جمعیت اجتماع کردند، این نیروی ۶ هزار نفری پلیس عربستان در میان این جمعیت کم بود که اصلاً به چشم نمی آمد. وقتی از هواپیما به دریا نگاه می کنید، قطعه هایی از خشکی و یا یک بلمی در توی دریا چگونه دیده می شود، این نیروهای انتظامی که در ستونهای ۲۰۰ نفری و ۱۵۰ نفری بودند – من از آن بالا ملاحظه می کردم- درست همچنان حالتی داشت و لذا احساس کردم که قدرت برخورد ندارند. و با اینکه من بعلت تذکرات مکرر به حجاج ایرانی که شما هرگز به سمت پلیس حمله نکنید و اگر حمله کرد متقابلاً به سمتش دست دراز نکنید، علیرغم این تذکرات خود آنها احساس می کردند که اگر این جمعیت عظیم یک تکان بخورد و اگر کسی دستی بسوی پلیس دراز کند بقیه هم حمله کنند این تعداد پلیس در برابر این جمعیت عظیم چه کار کنند، لذا کاملاً وحشت آنها را گرفته بود. نکته اصلی این بود که اولاً آنها در مکه نتوانند آن سیاست مدینه را تعقیب کنند. در نتیجه، در مکه هم آبروی خودشان را بردند، برای اینکه اگر در مکه هم برخورد مدینه را داشتند شاید می توانستند بگویند: ما امسال نشان دادیم که می توانیم با همه این جنجالها که درست می شود مکه و مدینه را اداره کنیم! ولی نتوانستند آن سیاست را تعقیب کنند بدلیل همان عدم تعادل که تذکر دادم. لذا ابتدا تصمیم گرفتند بهم بریزند، بعد دیدند توان این را ندارند و در برابر این سیل جمعیت کاری از پیش نمی برند، عقب نشین کردند!
در مدینه هر غیر ایرانی با ما تماس می گرفت، دستگیرش می کردند، حتی علما را و علمای سالخورده را که از شخصیت های کشورهای خودشان بودند، در سالهای گذشته هم به دیدن ایرانیها می آمدند و برای ملاقات با نماینده امام امسال هم آمده بودند، حتی اینها را هم بدون ملاحظه اینکه از علما هستند، موجهند و مورد احترام مردم هستند، دستگیر و بازداشت می کردند و یا در خیابان مدتی نگه می داشتند بعد آزاد می‌کردند. در مکه این روش را تغییر دادند چون دیدند در مدینه اثرات نامطلوب داشت طبعاً تنها سال گذشته ایرانیها را می گرفتند و می بردند زندان و غیر ایرانیها را در صورتی که در فعالیتهای سیاسی اجتماعی مثل راهپیمائی ها شرکت می کردند می گرفتند.

17دسامبر/16

وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ

بسمه تعالی
انّا لله و الّا الیه راجعون
در روز یکشنبه نهم شهر ذی‌القعده الحرام ۱۳۹۷ مصطفی خمینی نور بصرم و مهجه قلبم دارفانی را وداع کرد و بجوار رحمت حق تعالی رهسپار شد الهم ارحمه و اغفر له واسکنه الجنه بحق اولیائک الطاهرین علیهم الصلوه و السلام.
آنگاه که لطف خفی الهی با شهادت مرحوم آیه الله شهید مصطفی خمینی به وقوع پیوست و نجف با تمام وجودش در سوگ او گریست و بر انبار باروت خشم امت اسلام جرقه افکند و ناگهان مشعل بزرگترین انقلاب تاریخ اسلام و بشریت را در ایران شعله ور ساخت و آنگاه که امام، مظهر عاطفه و محبت، میوه دل و نوردیده، فرزند برومند، مجتهد، متّقی، فداکار و یار همیشگی خویش را که برای آینده اسلام و انقلاب به او دل بسته بود از دست داد و… و آنگاه که دنیای اسلام در سوگ او می گریست، امام، این کوه ایمان و صلابت در اولین لحظه ای که از مرگ چنین فرزندی آگاه می شود فقط چند بار لاحول و لا قوه الاّ با لله بر زبانش جاری و بر صفحه اول مفاتیح اش جملات فوق را به عنوان تاریخ و یادبود این حادثه بزرگ و غم‌انگیز می نگارد.

17دسامبر/16

یادی از شهدا

این وصیت نامه ها انسان را میلرزاند و بیدار می کند (امام خمینی)
قسمتی از وصیتنامه محمد جواد رشید فرخی
… ای حسین عزیز می بینی که چگونه ملت ایران ندای هل من ناصر ینصرنی نورا بعد از هزار و چهار صد سال لبیک گفت و به یاری فرزند عزیز شما خمینی روح خدا شتافت و در این راه از نثار جان و مال و زن و فرزند و پدر و مادر و… هیچگونه دریغی نورزید. لذا ای عزیز زهرا (ع) همه ما انتظار داریم شما هم شفاعت امت اسلامی ایران را بنمائید. حسین جان شما خوب میدانید که در این عصر امت شهیدپرور ایران در جهان غریب و تنها است. تنها خدا و شما عزیزان را دارد و بس.
که خدا را شکر اگر سالهای سال شما را گم کرده بودیم و از شما فاصله می گرفتیم ولی توسط امام عزیزمان روح خدا خمینی کبیر لطف خدا شامل حال ما شد و ما توانسته ایم به دامان پاک شما عزیزان کشیده شویم و از گمراهی و ذلت دور شویم.
حسین جان: حال که امت اسلامی ایران راه خود را شناخته شما هم همواره از خدا بخواهید که بلاو درد و گرفتاری و فساد و ذلت و تنگ دستی را از این مردم دور کند.
در عوض ایمان و تقوی، ایثار و از خود گذشتگی در راه خدا به این مردم عطا بفرمایید آمین رب العالمین .
اما سخنی کوتاه با امت قهرمان و شهید پرور ایران.
خواهران و برادران عزیز و محترم و متعهدم همانطور که شما می دانید از اینکه توبه کردیم و به دامان اسلام برگشتیم خداوند هم- لطفش را شامل حال ما نمود و نعمات زیادی را به ما ارزانی داشت حال بر شما عزیزان است که از این نعمات الهی حراست و پاسداری کنید و به نحو احسن بهره برداری کنید. که موجب رضای خدا قرار گیرد.
قسمتی از وصیتنامه شهید محمد رضا رشید فرخی
… امیدوارم آن روز برسد که با یاری خدا و رهبر امام و همت و پشتکار تمامی رزمندگان اسلام، شیاطین را از خاک گهربار جمهوری اسلامی ایران بیرون برانیم و خود را برای آزادی قدس عزیز مهیا نمائیم به امید آن روزی که حکومت واحد جهانی به رهبری حضرت مهدی (عج) در سراسر گیتی بر قرار شود و ظالمین و جنایتکاران به سزای اعمال خائنانه شان برسند.
این وصیت را هم به امت قهرمان و شهیدپرور ایران دارم که لحظه ای از یاد اسلام و قرآن و خدا و امام بروند، که آنی غفلت عمری پشیمانی به همراه دارد. منافقین و کفار جهانی را به جای خود بنشانید و همواره رهنمودهای امام را الگو و سرلوحه زندگی خود قرار دهید که پیروزی از آن اسلام است و نابودی هم برای کفار می باشد.
قسمتی از وصیتنامه شهید محمدرضا محمدخانی
ای مادر! خوشحالم که خداوند شهادت را نصیبم گرداند تا شما نیز بتوانی به افتخار مادر شهید شدن برسی و امیدوارم که رسالت مادر یک شهید را که همان زینب وار بودن است انجام دهی و هر که را که ضد ولایت فقیه و مخالف رهبریت امام و امید امت و امام آیت … منتظری می باشد خورد کرده و بر سر مزارم اگر مزاری داشته باشم به جای گریه سخنرانی نمایی. و تو ای همسرم! از تو می خواهم حال که فرزندی ندارم و به افتخار پدر شدن نرسیدم تا بتوانم سربازی برای اسلام تربیت نمایم تو خود مانند زینب و مانند شیرزنان صدر اسلام به میدان کارزار بروی و در سپاهیان که سپاه امام زمان (عج) می باشد بپیوندی و راه مرا ادامه دهی و به تقوا و ایمان خود بیفزائی و هیچگاه به فرامین و رهنمودهای امام خمینی بی توجهی نشان ندهی… و از تمام برادران و خواهران و شوهر خواهرها و زن برادرهایم می خواهم که در اطراف خود با هرگونه خطی که مخالف خط امام است مبارزه نموده و همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشید.

17دسامبر/16

لبیک یا خمینی

بسم الله الرحمن الرحیم
امروز جمهوری اسلامی ایران در سایه اسلام و رهبری امام و یکپارچگی، ایمان و ایثار امت حزب الله، بصورت نیرومند ترین و مستقل ترین کشور در صحنه جهانی ظهور کرده است و با تمسک انعطاف ناپذیر به سیاست اسلامی نه شرقی، نه غربی، به دژی نفوذناپذیر در برابر تمام قدرتهای شیطانی استعمارگر درآمده و با برخورداری از دیگر ویژگیهای مکتب آسمانی اسلام که همگی برای دشمنان اسلام ناشناخته است، درحالی که همواره ابتکار عمل را به دست داشته با قدرت و صلابت تمام به پیش تاخته و دشمنان را در وضع انفعالی و عکس العملی قرار داده است.
توطئه ها و جنایتهای زنجیره‌ای و بی شمار دشمنان اسلام و ناکامیهای متوالی آنان و به موازات آن، پیروزیهای پی در پی جمهوری اسلامی ایران، اوضاع منطقه و جهان را به حساسترین فراز خود رسانده است، و بالاخره امروز، جهان بیش از هر زمان دیگر دریافته است که بر سر دو راهی سرنوشت قرار گرفته که راه سومی در پیش ندارد: با کنار آمدن با جمهوری اسلامی که در طبیعت آن تداوم، صدور و گسترش انقلاب اسلامی در گستره زمین است و در آن صورت سرنوشت همه مستکبرین بهتر از سرنوشت شاه معدوم نخواهد بود.
و یا نابودی جمهوری اسلامی و خاموش شدن نور اسلام و انقلاب که این یعنی برباد رفتن امید همه ملتهای مستضعف و هموار شدن راه استکبار و ستم و ادامه غارت و چپاول جهانخواران.
بخاطر همین شرایط است که می بینیم تمام شیطانهای بزرگ و کوچک با وجود همه اختلاف و جدائیهایی که در بین خود دارند، در قبال انقلاب و جمهوری اسلامی موضعی هماهنگ و مشترک گرفته و همۀ آنها با تمام توان و امکانات در جنگی که بر جمهوری اسلامی تحمیل کرده‌اند، شرکت جسته و در این رابطه انواع سلاحهای پیشرفته از فرانسه، شوروی، انگلیس، آلمان،چین و … و دلارهای نفتی رژیمهای مرتجع و کثیف منطقه و نیروهای انسانی مصر، سودان، اردن و … همراه با بوقهای تبلیغاتی جهانی و در کنار همه آنها بحران آفرینیها، ماجراجوئیها و جوسازیهائی از قبیل بمباران شهرها، زدن چاههای نفتی و غوغای نشت نفت و هیاهوی پنج ! فروند سوپراتاندار!! ودهها ماجرای دیگر، همه و همه نشانگر دو مسئله مهم است:
یکی – احساس ضعف و زبونی آنان و هراس و وحشت از کابوس آینده تاریکی که در صورت پیروزی نهائی جمهوری اسلامی در انتظار آنان است. و دیگر – آنکه این بسیج همگانی جهان استکبار و به اصطلاح ابرقدرتها و قدرتها بخوبی بیانگر نیرو و عظمت و ثبات و هیبت انقلاب و جمهوری اسلامی است.
در همین جا باید یادآور شویم معدود عناصری که هنوز همچون مگسهای کثیف در دامنه کوه عظیم دماوند در حالی که از شیرینی طبیعت انقلاب اسلامی تمتع می برند، می خواهند با خرابکاریهای خود در اقتصاد و ادارات و … مردم را ناراضی و برخی دیگر با القائات شیطانی و احیاناً مقدس مآبانه همچون خوارج نهروان، پایه های کوه پرصلابت انقلاب را متزلزل کنند! چقدر احمقانه و خام فکر می کنند و اگر اعمال آنان از روی خیانت و مزدوری نباشد، بدانند که ناآگاهانه آب به آسیاب کفر جهانی ریخته و عملاً با آنها در یک صف قرار دارند و سرانجام آنان نیز با عاقبت دیگر جباران پیوند خواهد خورد. و باید توجه کنند که امروز انقلاب اسلامی یک محک است و دافعه و جاذبه آن همه مردم جهان را در صف متمایز قرار داده و آنکس که در این سو نباشد باید بداند که در صف آمریکا و شوروی و دیگر جباران قرار دارد.
امروز تاریخ صدر اسلام در حال تکرار است. تکراری بس شگفت انگیزتر و عظیم. در حالی که دشمنان صدر اسلام از نظر کّمّی و کیفی و امکانات و تجهیزات و قدرت نظامی قابل مقایسه با دشمنان امروز اسلام نیستند و مسلمانان صدر اسلام بطور مستقیم از خورشید هدایت الهی یعنی وجود مقدس رسول الله (ص) نور هدایت و حرارت ایمان می گرفتند و همواره معجزات آشکار حضرتش، ایمان آنها را استوارتر می ساخت. امروز امت مسلمان ایران با فاصله زمانی چهارده قرن از پیامبر بزرگ اسلام، با ایمان به غیب و اعتقاد به امام غایب «عج» با اهتدا و اقتدا به امام خمینی که پرتو و انعکاسی از خورشید وجود رسول الله (ص) و امام زمان است، بزرگترین حماسه های شور انگیز جهاد و ایثار و شهادت را در تاریخ بشریت آفریده اند و از خود امّتی بی نظیر و اسوه برای جهانیان ساخته و قدرت اسلام و ایمان به غیب را بر همگان آشکار ساخته و راه آزادی همه انسانها را گشوده و اکنون مصمم است تا با اجرایث طرح «لیک یا خمینی» و تشکیل بزرگترین ارتش نیرومند جهان از انقلابی که دستاویز و میراث فداکاریها و خون تمام شهدای تاریخ است، پاسداری نموده و پوزه تمام جباران و مستکبران و ابرقدرت های پوشالی شرق و غرب را به خاک مذلّت مالیده و تا آزادی و وراثت تمام مستضعفان در زمین با ظهور حضرت مهدی «عج» به راه استورا خود ادامه دهد. والسلام. رحیمیان

17دسامبر/16

مسائل فقهی حج

مجموعه مسائل فقهی مربوط به حج که در این بخش به چاپ می رسد مسائلی است که عموما در رساله ها و مناسک حج مطرح نشده است و آیه الله شیخ محمد حسن قدیری عضو حوزه استفتاء امام در سال گذشته در مراسم حج بر حسب برخورد به سؤالات مطروحه از سوی حجاج محترم آنها را یادداشت نموده و بر حسب فتوای حضرت امام خمینی مدظله جواب داده اند و بعد از جمع آوری در یک مجموعه و باز نگری دوباره آیه الله سید عباس خاتم یزدی دیگر عضو حوزه استفتاء امام و تأیید این دو بزرگوار به عرض حضرت امام دام ظله العالی رسیده است و با تأیید و اجازه معظم له در اختیار برادران و خواهران مسلمان بویژه آنهائی که انشاء الله عازم بیت الله الحرام می باشند قرار می گیرد.
س- حاجی بعد از مُحِل شدن و به وطن برگشتن یقین پیدا کرد که قرائت نمازش صحیح نبوده آیا عمل او صحیح است یا خیر، و آیا از احرام بیرون آمده یا هنوز محرم است؟
ج- اگر شخص نمی تواند قرائت و اذکار نماز را بطور صحیح ادا نماید، لکن می تواند طول چند روزی یاد بگیرد اگر چنین شخصی مشرف به مکه معظمه بشود و وقت یادگرفتن اذکار و قرائت را داشته باشد، جایز است محرم به عمره بشود یا نه و در صورت جوایز جایز است طواف و نماز با همان قرائت ناصحیح یا اینکه باید صبر کند تا وقت تنگ شود به این معنی که وقت برای ماندن در مکه نباشد؟
ج- جایز است محرم شود و طواف به جا آورد و بعد از طواف اگر طوری باشد که یاد گرفتن منافات با فوریت عرفیه نماز داشته باشد، همانطور که می تواند بخواند.
س- نماز در مسجد الحرام و مسجد النبی که مخیر است بین شکسته و تمام آیا منحصر به حدود زمان رسول اکرم (ص) است و یا زمان ائمه (ع) را هم شامل می شود و یا اعم است حتی با توسعه فعلی هم شامل است.
ج- احوط اقتصار بر مسجد اصلی است گرچه در تمام مسجد فعلی هم همان حکم را دارد.
س- در باب نماز یکی از مکانهای تخییر از جهت قصر و اتمام مسجد الحرام و مسجد النبی(ص) می باشد این حکم اختصاص به مسجد الحرام و مسجد النبی دارد یا درتمام مکه و مدینه تخییر می باشد؟
ج- اختصاص به مسجد دارد.
س- آیا در مکه و مدینه نماز را به جماعت درمسافرخانه و هتل بخوانند یا در مسجدالحرام و مسجدالنبی (ص) فرادی، کدام افضل است؟
ج- در مسافرخانه و هتل نماز جماعت نخوانند و چنانچه خلاف تقیه باشد، صحت جماعت مشکل است.
س- مقصود از دوخته نبودن لباس احرام و گره نداشتن آن مطلق دوز و گره است یا دوز و گره قطعات آن به یکدیگر؟
ج- مقصود مطلق لباسی است که صدق کند دوخته شده یا در آن گره هست.
س- آیا برای زنان پوشیدن پشت پا در حال احرام جایز است؟
ج- مانع ندارد.
س- آیا می توان روی احرام از کمربند دوخته نشده و یا از یک نوع کمربند که حتی قلاب هم ندارد و معروف به کمربند سربازی است جهت بستن آن استفاده نمود؟
ج- مانع ندارد.
س- پوشیدن تعلینی که بندهای عریض داشته باشد در حال احرام جایز است؟
ج- اگر تمام روی پا را نمی گیرد مانع ندارد.
س- حاجی در حال احرام برای سردرد دستمالی بدور سر می بندد اگر تمام سر را بگیرد یا فقط بدور سر ببندد کفاره دارد یا خیر؟
ج- کفاره ندارد.
س- در تمام اوقات احرام پوشیدن دو جامه لازم است یا در شروع آن؟
ج- پوشیدن در تمام اوقات لازم نیست و تجرد در بعضی اوقات مانع ندارد.
س- چون رفتن به جحفه مشکل است آیا اجازه می فرمائید که از رابغ به نذر محرم شوند یا خیر؟
ج- اگر ثابت نیست که محاذی میقات است جایز نیست.
س- حضرتعالی می فرمائید به احتیاط باید از خود مسجد شجره احرام بسته شود البته مسجد را توسعه داده اند فعلاً از همه محوطه داخل مسجد احرام جایز است یا باید از محل اصلی مسجد محرم شود؟
ج- احتیاط آنست که در محل اصلی مسجد احرام ببندد اگرچه از مسجد مطلقاً جایز است.
س- حاجی در وسعت وقت و در حال اختیار چه برای عمره تمتع و چه برای عمره مفرده آیا مجاز است که در جده محرم شود یا خیر؟
ج- چون محاذات جده با یکی از مواقیت معلوم نیست، نمی توانند از جده محرم شوند.
س- کسانی که برای حج واجب و یا عمره مفرده می خواهند از ایران به مکه معظمه مشرف شوند و می تواند قبل از سوار شدن بطیاره نذر کنند به این طریق که اگر به سلامت به جده برسم در جده محرم شوم و حال آنکه هم در وسعت وقت است و هم محاذات جده نزد او ثابت نیست آیا چنین عملی جایز و صحیح است یا خیر؟
ج- این نذر صحیح نیست و باید از میقات محرم شوند.
س- حجاجی که مدینه بعد هستند آیا از جده و یا یکی از میقاتهای نزدیک مثل حدیبیه برای عمره تمتع محرم شوند یا نه البته عزیمت به جحفه مشقت دارد؟
ج-باید به یکی از مواقیت معروفه مثل جحفه بروند و اگر ممکن نیست با نذر از جده محرم شوند و احتیاطاً در “جده ” تجدید احرام کنند.
س-آیا از جحفه و یا از حدیبیه می شود محرم شد و حضرتعالی اجازه می فرمائید یا نه؟
ج- کسانی که با هواپیما به جده می روند باید به یکی از مواقیت مثل جحفه بروند و از آنجا محرم شوند ولی اگر از مدینه می روند باید از مسجد شجره محرم شوند و حدیبیه میقات عمره مفرده است برای کسانی که در مکه هستند.
س- عده کثیری از مردم چند ماه قبل از حج با عمره مفرده وارد مکه می شوند و عمره مفرده بجا می آورند وقتی اوان حج رسید اگر بعللی از رفتن به میقات عمره تمتع ممنوع شدند و در تمام این مدت در مکه بودند وظیفه این گروه چیست آیا عمره مفرده ای که چند ماه قبل بجا آورده اند کفایت از عرمه تمتع می کند یا نه و بر فرض دوم آیا احرام عمره تمتع ازادنی الحل کافی است یا خیر؟
ج- عمره مفرده کفایت نمی کند و اگر متمکن از رفتن به میقات نیست لازم است به خارج حرم برود و از آنجا محرم شود و ازادنی الحل کافی است.
س- چونکه میقات برای ما مشخص نیست آیا به گفته بلد که می گوید اینجا جحفه است می شود محرم شد یا نه؟
ج- اگر از گفته او اطمینان حاصل شود مانع ندارد و الا باید بعرف محل مراجع شود.
س- مستخدمین کاروان که زودتر به مکه معظمه می روند برای کرایه کردن منزل، بعد برمی گردند با حجاج می روند از کجا باید محرم شوند؟
ج- باید از میقات محرم شوند.
س- شخصی پس از مراجعت از اعمال حج واجب متوجه شده است که وضوی او صحیح نبوده به این کیفیت که اول با قصد وضو آب را روی ابروها می ریخته و بطرف پائین دست می کشیده و بعد از آن فقط قسمت پیشانی را تا روی ابرو بقصد وضو دست می کشیده این وضو چه صورتی دارد و تکلیف نمازهای گذشته چه می شود؟
ج- اگر تمام صورت شسته شده درفرض مذکور وضو صحیح است و قضای نمازها لازم نیست اگرچه احتیاط مطلوب است.
س- شخصی که پس از اتمام حج واجب در مراجعت به وطن متوجه شود وضو های ایام حج باطل بوده است تکلیف حج چه می شود باعث بطلان طواف است یا تمام اعمال حج باطل است توضیح فرمائید و در حال حاضر به احرام باقی است یا از احرام خارج شده است؟
ج- طواف ها را باید اعاده کند و تا طواف نساء را بجا نیاورده از احرام خارج نشده است ولی حج او باطل نیست.
س-در صورتی که در حال احرام باشد کدامیک از تروک و محرمات احرام بر او باقی است؟
ج- فقط از جهت نساء و طیب محرم است.
س-تا مدتی که متوجه این اشکال نشده است مبتلا به بعضی از تروک احرام شده آیا کفاره بر او هست و چه چیز است؟
ج- کفاره ندارد.
س- اگر بعد از توجه به اشکال از باب ناچاری یا گمان عدم حرمت بعضی از تروک احرام را مرتکب شده باشد چطور است؟
ج- اگر علم پیدا کرده و از جهت نساء مخالفت کرده، باید کفاره بدهد.
س- فعلاً اگر در حال احرام باقی است راه خروج از آن که برایش ممکن و بی مشقت باشد چیست؟
ج- باید خود طواف را اعاده کند و اگر خودش نمی تواندبرود، می تواند نائب بگیرد.
س- آیا بطلان وضو که موجب ترک شرط طواف است بحکم ترک خود طواف است جهلا و موجب بدنه و اعاده حج است چنانکه درتحریر الوسیله ج۱ ص ۴۵۴ مسأله ۱۳ فرموده اید یا حکم دیگری دارد؟
ج- بدنه واجب نیست.
س- آیا جاهل قاصر یا مقصر در اینجا فرق دارند یا نه و چنین شخصی قاصر است یا مقصر؟
ج- فرقی نمی کند.
س- شهر مکه توسعه پیدا کرده است ولی محل ها همه بهم متصل است آیا احرام بستن از آن مکانها صحیح است یا خیر؟
ج- برای حج تمتع مانع ندارد.
س- پاسدارانی که به حج می آیند برای حفظ انتظامات و رساندن حجاج گمشده به منازلشان آیا می توانند بین عمره و تمتع و حج برای یاد گرفتن مراکز و مواضع سکنای حجاج ایرانی و راههای منی و عرفات بدون احرام بیرون روند یا خیر؟
ج- جایز نیست مگر در مورد حاجت محرما به احرام حج.
س- چه می فرمائید در این مسأله که افراد کارمند در ماه ذی قعده برای آوردن اثاثیه می روند مکه موقع ورود آیا می تواند محرم بشود به احرام عمره مفرده بعد از انجام اعمال عمره مفرده بیاید جده و یا مدینه یا حجاج که وارد می شوند مکه، محرم بشود به احرام عرمه تمتع؟
ج- اگر عمره مفرده بجا آورد می تواند از مکه خارج شود و بعد عمره تمتع بجا آورد و حج او صحیح است.
س- برای بهتر انجام دادن اعمال مکه در حج مثل طواف حج آیا می توان بعد از روز ۱۳
ذی حجه انجام دهد بخصوص اشخاص ناتوان چون در روز عید یا روز یازدهم وسیله رفتن به مکه موجود نیست و یا کثرت جمعیت به حدی است که موجب مشقت زیاد است
ج- جایز است تأخیر تا آخر ذیحجه.

17دسامبر/16

مصاحبه با حجه الاسلام و المسلمین احسان بخش نماینده امام و امام جمعه رشت و عضو مجلس خبرگان

آینده جنگ کمک به جبهه ها
وضعیت کشاورزان گیلان و مازندران
امید بخش ترین شاگردان و رهروان امام امت
با تشکر از جناب مستطاب حجه الاسلام و المسلمین آقای احسانبخش نماینده امام در استان گیلان و امام جمعه رشت و عضو محترم مجلس خبرگان از اینکه وقتشان را در اختیار مجله پاسدار اسلام قرار دادند تقاضا می شود که به سئوالات ذیل برای آگاهی امت پاسدار اسلام جواب بفرمایند:
-نظر جنابعالی نسبت به شرایط کنونی جنگ و آینده آن چیست و استان گیلان در این جنگ سرنوشت ساز چه نقش داشته و تا کنون چه کمکهایی به جبهه جنگ نموده است؟
بسم الله الرحمن الرحیم و الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله قال امیرالمؤمنین (ع) “سیرو الی اعداء الله و سیروا الی اعداء القرآن و سیرو الی اعداء النبی”.
ما در فرمایشات ائمه اطهار می بینیم هر وقتی که کیان اسلام و یا احکام قرآن یا سنت رسول خدا(ص) در معرض خطر و دستبرد قرار می گیرد، امیرالمؤمنین (ع) فرمان به حرکت و قیام داده و فرموده: سیروا الی اعداء الله و سیرو الی اعداء القرآن. این یک تکلیف الهی است که هروقت انسان احساس کند که اسلام و احکام اسلام در خطر است، باید فداکاری کند و قربانی بدهد.
آنچه که در گذشته در کشور ما پیاده نمی شد واقعیات اسلام بود. ما که در حوزه ای علمیه درس می خواندیم و از کتب فقهی و متون اهل بیت عصمت و طهارت برایمان درس می گفتند، وقتی به احکام اسلام و قصاص و حدود و دیات و حرب و جهاد اسلامی می رسیدیم یک پسوندی می زدند که مثلاً : اگر حاکم شرع مبسوط الید شد تکلیف شرعی این است !! یعنی به نظر فقهای ما تعلیق امر بر محال بوده است! از اینجا معلوم بوده است که بعد از پیغمبر خدا و ائمه اطهار حکومت در دست ناشایستگان و نالایقان و بدور از حریم اسلام و قرآن بوده است.
بعد از اینکه انقلاب اسلامی در ایران پیاده شد و وظیفه ای که قیام کنندگان داشتند و مخصوصاً رهبرانقلاب، آن کس که مردم را در خط انقلاب کشانده، و برای این کار سالها دربدری و آوارگی و زندان و مشقتها و اذیتها را بر خود همواره کرد، تمام این مشقتها برای این بود که بتواند احکام اسلام را پیاده کند و پیاده کردن احکام اسلام فداکاری دارد، رنج دارد خود پیغمبر (ص) در پیاده کردن احکام اسلام چه رنجها که کشیدند و شاید نگذاشتند روزی را آرام داشته باشد و تازه بعد از خلافت حقه امیرالمؤمنین (ع) در حدود ۵ سال حکومتش، جنگ جمل، چنگ صفین و چنگ نهروان رخ داد.
پس پیاده کردن احکام اسلام اینطور نیست که ما بگوئیم و بخواهیم احکام اسلام پیاده شود و در کمال آسایش و راحتی باشیم باید بها بدهیم، باید فدا بدهیم . در روز اول انقلاب ما این معنی را می دانستیم، اینجانب یادم هست ایامی را که در راهپیمایی ها و انقلاب بودیم، بعضی از همین گروهکها و منافقین چپی و راستی گیلان بما می گفتند شما امروز سردمدارید و پیشگامید و در جلوی راهپیمایی هستید و آخوندها جلو دارند اما بدانید اگر انقلاب پیروز بشود خود ما با مشت می کوبیم توی سر شما و نمی گذاریم آب خنگ به گلویتان فرو برود!! ببینید این ضد انقلاب داخلی که در کنار انقلاب ما بود این فکر را داشت. جهانخواران چطور؟ آنهایی که جهان را بین خودشان تقسیم کرده اند آیا می گذاشتند ما آب خنک به گلویمان فرو برود؟! بعد از انقلاب هر که آمد گفت من سهم خودم را می خواهم! گروهکهای منافق، گروهکهای فدائی، توده، کردستان وو … همه سهم خود را می خواستند و هر گروهی می خواست خط خودش را و سیاست خودش را حاکم کند. مثلاً لیبرالها و نهضتی ها و امثا اینها دیدند نه اینکه این رهبر از آنها خط نمی گیرد، بلکه آنها باید از او خط بگیرند وقتی که آن نخست وزیر بی اجازه رهبر انقلاب و مردم انقلابی می رود در الجزایر با برژنسکی ملاقات می کند، ملت و رهبر، آن نخست وزیر را پس گردنی می زنند از گردنه سیاست بیرون می کنند و اگر یک روزی می گفتند بازرگان صد در صد، الان او را با چشم نفرت نگاه می کنند که چرا چنین کرده است و لذا چهانخواران به این نتیجه رسیدند که باید مسائل ایذائی این انقلاب را در داخل فراهم کنند.
وقتی که از وسایل ایذایی داخل کشور دیدند که طرفی نمی بندند، گفتند که باید از خارج به او هجمه و حمله کرد. با توجه به اینکه مأموری هم داشتند در اینجا بنام بنی صدر و بعنوان اینکه فرماندهی کل قوا علی الظاهر بود، جنگ عراق را بر ما تحمیل کردند و بنی صدر، شهری پس از شهر دیگر را در اختیار آنها می گذاشت و عقب نشینی مظفرانه! می کرد و می گفت: ما دشمن را باید به داخل کشور راه بدهیم! تا آنجائیکه دشمن تا اندیمشک و ۱۲ کیلومتری اهواز آمد و تا آنجائیکه من در نقشه مطالعه کردم و کشور با کشورهای دیگر تطبیق کردم، دیدم به اندازه کشور شیلی از خاک کشور ما در دست عراقی افتاده بود و با توجه به آنهایی که در نظام جنگ واردند و تکنیک جنگی را می دانند ویا سیاست نظام مطالعاتی دارند کشوری که بتواند خاکی از کشوری را بدست بیاورد پس گرفتن آن خاک کاری است یا دشوار و یا از محالات است، چنانکه دیدیم که یک قطعه کوچکی را اسرائیلیها از فلسطینیها گرفتند و تا امروز نتوانسته اند پس بگیرند!
فکر می کنم با این مقدمه کوتاهی که عرض کردم اگر بخواهیم شاخصی بگذاریم قطعات گرفته شده را و بعد شهرهای پس گرفته را، این نمودار و شاخص بما می تواند نشان بدهد که ما در چه شرایطی از جنگ هستیم. در شرایطی هستیم که اختیار جنگ با ما است. همیشه حمله با ما است و هرگز دشمن نتوانسته است حمله کند و او هر وقت پاتک می زند، پاتکهایش موفق نبوده است چنانکه در گرفتن خرمشهر، در گرفتن اطراف بستان و اطراف غرب یا همین حاجی عمران و امثال ذلک که حدود ۵/۲ سال است یعنی بعد از رفتن بنی صدر لعنتی، اصلاً حرکت جنگی با ما است. این ما هستیم که هر وقت بخواهیم حمله می کنیم و هر وقت بخواهیم از حمله دست بر می داریم.
مرا عقیده بر این است که الان در پنتاگون می نشینند، درباره نظام ایران فکر می کنند که این چه نوع نظامی است در عالم پیدا شده است، زیرا تمام این سلاحهای مدرن که ساخته می شود از اتم و غیر اتم و موشکها و طیاره ها میراژها و فانتوم ها و تانکها و همه این ها که ساخته می شود برای ارعاب و وحشت و ترس از مرگ است ولی مردم ما با مرگ عجین شده اند، با صدای رسا می گویند: “مرگ اگر مرد است، گو نزد من آی”
مجروحان ما وقتی به عیادتشان می رویم گریه می کنند که چرا شهید نشده اند، تانکهای تی ۷۲ و تی ۷۶ شوروی ها که آرپی جی هم در مورد آنها کاری نیست. با مشت می روند و الله اکبر گویان راننده را می فرستند پایین و خودشان پشتش می نشینند! اینها برای دنیا اعجاب آور است و شگفتی آور است که این چه نوع تاکتیک است! و لذا الان به نظر من جهان شرق و غرب درباره نظام ما در اندیشه است که تمام این تاکتیکها برای وحشت و رعب مردم است ولی رعب و وحشت را امام از دل مردم برداشت یکی اینکه خوف از مرگ و خوف از ابرقدرتها را از دل مردم ما برداشت و یکی دیگر عشق به شهادت را در ما ایجاد کرد.
بنابراین شرایط کنونی جنگ را می توانیم در یک جمله برای شما خلاصه بکنم که: موفقیت با ما است، و زبونی و خواری با صدام است. و لذا زبونیش را در قالب کلمات صلح و آشتی ظاهر می سازد و از طرفی نیز تمام دوستدارانش، طرفدارانش، اربابانش فرانسه، آمریکا، آلمان، همه کشورها می گویند چرا ایران صلح نمی کند؟! ما به عراق و طرفداران عراق آن حرفی را می زنیم که جبرئیل به فرعون گفت، وقتی که فرعون خود را در حصار دیوار نیل دید و آنها از هر طرف او را محاصره کردند گفت: “امنت برب موسی و هارون” به پرودگار موسی و هارون ایمان آوردم! جبرئیل با مشت در دهانش زد و گفت الان وقد عصیت من قبل. الان که صدام می بیند سپاهیان اسلام از آبادان تا ارومیه را محاصره کره اند و او آخرین لحظات زندگیش را می پیماید الان می گوید صلح! آنروزی که به بستان می رفت به زنان و دختران مظلوم ما تجاوز می کرد، آنروز که نخلستانهای ما را قطع می کرد، آنروز که هویزه ما را تراکتور می انداخت و ویران می کرد، آنروز کجا بودند این طرفدارانش که بگویند بیائید صلح کنید! نه، ما تا انتقام خون شهدایمان را از صدام نگیریم از جنگ دست برنمی داریم و اختیار جنگ با ما است.
ولی درباره دنباله سؤال شما من فکر می کنم جهان نسبت به پشتوانه جنگی ما باز متحیر است. زیرا در هرجا و در هر کشوری که جنگ می شود، در کشورهای جنگزده در جنگ آلمان و انگلیس و شوروی و آمریکا اگر تاریخ جنگ را بخوانید می بینید که مردم روزی کی دانه سیب زمینی داشتند، روزی با دو تا سیب زمینی زندگی می کردند، دنیا را فقر و فاقه گرفته بود و همه کشورها اینطور بود. الان همه کشورها دارند ما را می زنند و برای صدام آنچه که وسایل رفاهی است می دهند، با اینکه کمکهای مالی عربستان سعودی، شیوخ مرتجع و فرانسه پشت جبهه را نگه داشته اند، هم اسلحه می دهند، هم مواد غذایی می دهند هم نیروی کمکی می دهند، و با اینکه همه چیز می دهند، می گویند باز صدام حدود /۳۰ میلیارد دلار کسر بودجه دارد و تا خرخره گرفتار قرض کشورها است. ولی ما دست تعلق و گدایی و دریوزگی به هیچ کشوری از کشورها دراز نکردیم، و این ملت ایران جنگ را نگه داشته است.
روز عید از این شهر بعنوان عیدی حدود صد کامیون جنس به جبهه های جنگ فرستادند . این فقط مال رشت است، لاهیجان فرستاد، انزلی فرستاد، فومن فرستاد، صومعه سرا فرستاد، شهرها و بخش های دیگر فرستادند. همین هفته ای که گذشت بمجرد اینکه والفجر ۲ پیروز شد، خود من ۱۰ کامیون شاید پیش از صد میلیون تومان جنس برای عزیزمان که حاجی عمران را گرفتد، گفتم ببرید آنجا بگویید این چشم روشنی است. ستاد برگزاری نماز جمعه رشت بیش از ۵۰۰ میلیون تومان و شاید میلیاردها تومان دیکر از شهرها و استانهای دیگر فرستاده اند این مردم ما در پشت جبهه از جهت کمک مالی دریغ نفرمودند و از جهت کمک افرادی خدا می داند ما اینجا گاهی از اوقات با مشکلاتی درگیر هستیم که بچه ها را با زبان بتوانیم قانع بکنیم که حالا فعلاً نیاز به جبهه نداریم و نمی خواهیم! اینها خواهند جهان را به تنگ آورد و تنها راهی که من نظرم هست، ما در این جنگ یک راه و کانال پیدا کردیم به جهان و آن این است که جهان سوم را متوجه به حال خودمان کردیم، جهان سومی که عموماً مستعمره و مستضعف و اسیر چنگال ابرقدرتها هستند، ما با این کار، جهان سوم را الان متوجه ایران کردیم و اگر جهان سوم بیدار شوند – اگر چه حکام اغلب جهان سوم حکام و ابسته و مرتجح و خود فروخته اند انقلابمانرا چون آب روان به جهان سوم صادر خواهیم کرد.
-با توجه به شناخت و سوابق ممتدی که جنابعالی از حوزهای علمیه و شاگردان حضرت امام مدظله العالی دارید نظرتان را نسبت به امید بخش ترین شاگردان و رهروان امام امت برای اسلام و انقلاب، بیان فرمائید؟
من با حضرت امام از سال ۱۳۳۲ آشنا شدم و در محضر درس خارج امام استفاده می کردم. سجایای اخلاقی امام از روزهای اول آنقدر گیرا بود. کمتر کسی که با امام یک آشنایی مختصری پیدا می کرد و یا چند صباحی حلاوت و مزه گفتار شیرینشان را می دید محال بود که او را حاج آقا صدا نکند مانند همان کسی که پدر خودش را به چه ناز صدا می زند. درس حاج آقا دیگر برای ما مانند درس پدر خویش بود. اینطور محبوبیتی امام نزد شاگران داشت.
درس حضرت امام پربارتر از درس حضرت آیت الله بروجردی در اصول بود و بالاتر اینکه وقتی درس امام در صحنه حوزه علمیه آمد، درس ادبیات و علوم پایه مرحوم نائینی نیز تحت الشعاع قرار گرفت مخصوصاً وقتی که مطالب بکر امام درباره احکام عنوان می شد برای پیرمردها که بعضی ها درس نائینی دیده بودند عجیب بود.
یکی از پیرمردها می گفت: در آئیینه علم اصول هیچ کس مانند او نبوده، من بعضی از نظرات امام را به او می گفتم، می گفت: حیف! می گفتم چرا؟ می گفت: درس نائینی را خوب توجه نکره این اندازه مقلد بودند درباره نظرات مرحوم نائینی ولی امام با آنروح قوی، با آن ادب اسلامی که در احترام به بزرگان و اشخاص داشت، نظرات علمی خودش را بیان می داشت. و دیگر اینکه از خیلی تکلفاتی که سایر مراجع داشتند به خصوص رفت و آمد کردن، دست بوسی کردن، تعظیم و تکریم نمودن،در خانه را باز کردن، از این معنی برحذر بود و شاگرد هم که تربیت می کرد بنایش بر این بود که شاگرد اتکا به نفس داشته باشد.
در سال ۴۱ بعد از آنکه دفتر دارالتبلیغ شریعتمداری در قم باز شد، بعضی از آقایان که از قم به اینجا اعزام شده بودند تصمیم داشتند دارالتبلیغی پیاده کنند. من به خدمت امام در یخچال قاضی رفتم و حضرت امام در زیر کرسی تشریف داشتند من هم درخدمتشان در زیر کرسی نشستم و مطالب زیادی عرض کردم، از جمله مطالبی که یادم هست این جلمه است، از ایشان سؤال کردم: تکلیف شرعی من در مقابل دارالتبلیغ چیست ؟ آیا حمایت کنم یا ساکت بمانم یا اینکه مخالفت کنم؟ یک جواب آموزنده ای را به من داد فرمود:
خانه از پای بست ویران است
خواجه در فکر نقش ایوان است
این تفسیر از من است: یعنی این روبنائی است، یعنی از زیر دارند پایه و اساس قرآن را می زنند و شما مسئولیت حفظ اساس دارید و حفظ بنیاد دارید نه اینکه ریشه را بگذارید بخشکد و شاخ و برگها ارائه دهید!!
در هر صورت تربیت شدگان امام قلیل بودند بعضی از آنها پیراهن تقیه پوشیده بودند ولی بعضی توانستند خصوصیات اخلاقی و روند فکری امام را طابق النعل بالنعل با تفاوت مراتب فضلی، مقداری از امام بگیرند.
روح آقا منشی، روح بزرگواری، روح اخلاق اسلامی، روح تربیت صحیح، روح تدریس، روح انقلابی، روح زیربار ستم نرفتن، روح ترس و وحشت در دل از ابرقدتها نداشتن روح درک زمان واینکه اسلام یک آئین حکومت است نه تنها یک آئین فتوا، پیغمبر (ص) حکومت کند، قرآن را قانون حکومتی معرفی کند نه کتاب مقدس تشریفاتی بالاسری، نه برای خواندن در مقابر، این را کتاب عمل قرار دارد، سنن رسول و احکام رسول (ص) بخاطر تشریفات نیامده بود بلکه آمده بود که ابه اینها عمل بشود نه اینکه استنباط و استدلال را یک کسی ۵۰ سال اصل برائت، حجیت ظن، حجیت الفاظ و… بعد از یک عمر یادگرفتن بعد بروند در شهرها و روستاها بگویند بسم الله الرحمن الرحیم شک بین ۳ و ۴ این است، فتوا هم نقل بکنند، هرچه هم یاد گرفتند بعد از طی ده پانزده سال همه را فراموش کنند!!
این خصوصیتهای وجودی امام بود، معمولاً در هر باغی که گلی بروید شکوفاتر می شود و خوشبوتر و عطرش بهتر می شود و همچنین بعضی از شاگردان گل سرسبد می شوند.
شاگردان زیادی از امام در حوزه داشتیم و داریم ولی اگر بخواهیم نمونه ای را از امام پیدا بکنیم که بالاترین فیض را از امام گرفته باشد، بتواند آن نور که در امام هست و آن قدرت روح که در امام هست، آن جلوه که در امام هست، آن محبت که در امام هست آن شناخت که نسبت به شاگردانش در امام هست، آن رابطه که با روحانیت در امام هست، آن صلابت که در امام هست، آن نفوذ کلمه در امام هست، آن بینش سیاسی که در امام هست آن حدت و شدت که در امام هست، آن لطف و مهر که در امام هست، آن خشم و قهر که در امام هست، آن چه که می توانیم الان در امام پیدا بکنیم، آن فیضان، آن فوران، می توانیم جلوه ای ازآن را در وجود:
حضرت آیت الله العظمی منتظری پیدا بکنیم. اما آیت الله منتظری را نه امروز بعنوان یک آیت الله منتظری بدانیم، ما که از کوچکی پای درس و بحثش می رفتیم یک روح پدرانه و یک روح دوستانه و یک بینش عالمانه و یک خط سازنده داشته است و شناخت من با آقای منتظری از سال ۱۳۲۷ است و من در سال ۲۸-۲۷ پیش آقای منتظری لمعه خواندم پس شناختم درباره آیت الله منتظری مربوط به بعد از انقلاب نیست، از سال ۱۳۲۷ و ۲۸ که ما مدرسه حاجی بودیم ایشان هم در مدرسه رفت و آمد زیاد داشتند و خانه شان هم در همان کوچه بود. وقتی که اعلامیه شان پارسال در عربستان سعودی پخش می شود برای ملک فهد از هر بمب اتمی کشنده تر و خطرناکتر بوده است که مستقیم نشانه را می زند زیرا که دید سیاسی و جهانی دارد. برداشت حکومت ها و نحوه افکار حکومتها را تشخیص می دهد، در ملتها شناخت دارد، در خود جامعه امروز زندگی می کند، جامعه اش را می شناسد و با علما رابطه اش رابطه حسنه است.
در هر حال گلی که بوی امام برای ما داشته باشد آیت الله منتظری است.
-با توجه به شناخت عمیقی که جنابعالی از منطقه گیلان بعنوان یکی از مهمترین مراکز ارزی کشور دارید، مهمترین مشکلات روستایی، کشاورزی و اقتصادی این منطقه را همراه با راه حلهای آن در جهت رفع مشکلات و پیشرفت امور کشاورزی و اقتصادی و بهبود امور روستاها و رسیدن به خودکفایی کامل بیان بفرمائید؟
درباره امور کشاورزی من عقیده مخصوص بخودم دارم، و عقیده من این است که اگر برای ایران یک سفره گسترده ای را ما فرض کنیم، آن سفره گسترده گیلان و مازنداران است و اگر بخواهیم برای این دو استان در قرآن آیه ای پیدا بکنیم آیه ” ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً قَریَهً کانَت آمِنَهً مُطمَئِنَّهً یَاتیها رِزقُها رَغَدا مِن کُلِّ مَکانٍ” این دو استان است که یک شبر از خاکش را شما خالی نخواهید دید. در استانهای دیگر ما امکان دارد نعمتهای زیاد داشته باشیم، اما فلات و زمینهای لم یزرع و غیر بارور و غیر حاصلخیز هم کم داریم ولی یا دریا داریم حوض است پر از نعمت یا کوههای داریم، بهترین درختهای سرسبز یا جلگه داریم بهترین محصول برنج، چای، مرکبات، توتون، کنف، ابریشم، صیفی جات، مراتع و بهترین زمینها را ما داریم. من نمی گویم دولت در سیستان و بلوچستان سرمایه گذاری نکند، باید بکند اما در سیستان و بلوچستان سرمایه گذاری صد است درآمد ده، ولی در گیلان سرمایه گذاری ۱۰ است و بازدهی ۱۰۰٫ پس در اینجا دولت می تواند درباره امر کشاورزی آنقدر خودش را مشغول کند که نیاز به کشورهای دیگر برای برنج نداشته باشد. آماری که ما در گیلان داریم شاید بتوانیم حدود/۲۰۰ هزار هکتار زمین را زیر کشت ببریم و /۲۰۰ هزار هکتار زیر کشت برود /۵۰۰ هزار تن برنج می دهد و می تواند دولت این کار را بکند. پس باید دولت وسایل را فراهم کند و کشاورزان گیلانی را در امر انواع کشاورزی حمایت کند. خود دولت تشخیص می دهد هر هکتار زمین دو تن بیشتر برنج نمی دهد با قیمتی که دولت از ۱۴ تومان تا ۲۵ تومان قرار داده، اگر میانگین بگیریم می شود ۴۰ هزار تومان.
الان زمانی نیست که کشاورزی به حساب نرسد. وقتی یک کشاورز می رسد می بینند که توتون را هر یک کیلویش دولت ۳۵۰ تومان معامله می کند، هزار نخ سیگار می شود، اگر دربازار آزاد فروخته بشود ۳۵۰ تومان می شود ۳۰۰۰ تومان، دولت از دستش می خرد کیلوئی ۲۵ تومان. طبعا کشاورز بی رغبت می شود بجایش سعی می کند چیزی بکارد که درآمد بیشتری برایش داشته باشد، مرکبات می کارد، هندوانه می کارد، جنسی می کارد که کنارش استفاده بکند.
کاشتن چای هر کیلوئی ۵/۷ تومان خرج دارد، به حضرت عباس(ع) قسم که خرج دارد ( اینکه حضرت عباسی می گویم تحقیق کرده ام) ۵ یا ۵/۶ تومان چای را از او می خرد در نتیجه باغات جایشان را تبدیل به مزارع ،صنایع یا مرکبات می کنند . پس دولت اگر بخواهد برای گیلان در امر کشاورزی گام بردارد، می تواند از سفره خوبی برای ایران استفاده کند . ولی متأسفانه در این کار، گرجه فعالیت می شود ولی بنظر من فعالیت صد درصد موفق نیست.
بعنوان اینکه گیلان یک استان مرفه هست کمتر به استان توجه می شود، ما نمی گوئیم که استان مرفه نیست، اما استان مرفهی که بتواند استانهای دیگر را در رفاه ببرد چرا وسایل ضروری بیشتر در آن فراهم نشود. چرا باید دست دراز کنیم به سوی کشورهای دیگر تا برنج بیاوریم و در کشتیها بگذاریم و در کنار دریاها آن ها را پارک کنیم و هر روزی دهها هزار دلار فقط مزد و اجرت تأخیر تخلیه بدهیم و در ماه شاید صدها میلیون تومان بابت تأخیر بدهیم؟ آیا بهتر نیست این سرمایه ها را دریک استانی که بنظر دولت مرفه است سرمایه گذاری بکنیم. من چون مجله شما را چنین یافتم که از متن انقلاب برخاسته است و نوسندگانش عموماً انقلابی هستند و انقلابی اصیل هستند و انقلابی بعد از انقلاب نیستند، نویسندگان شما نویسندگانی هستند که سوز این انقلاب دارند، راه انقلاب را به مردم نشان می دهند،یک مجله ای است که واقعا دلش برای انقلاب می تپد، واقعا دلش می خواهد این انقلاب، جهانی بشود و واقعا دلش می خواهد که انقلاب هیچ جا کمبود نداشته باشد، من با شما درد دل می کنم: آیا سزاوار است که ما الان با این طریقی که دولت در امر برنج گذاشته است، کشاورزان را ناراحت کنیم؟ من بعنوان نماینده امام یک روحانی که با پای معلول به تمام قراء و قصبات یا خود و یا نمایندگان خود را می فرستم، به شما این را عرض می کنم: کشاورزان عموما از طریق برنج ناراضی هستند نه اینکه چرا برنج ما را ارزان می خرید بلکه می گویند چرا ما دخل و خرج نمی کنیم؟ کشاورز باید بتواند زندگی کند، حالت گریزو فرار برای او پیش نیاید، اگر در زمان طاغوت تمام وسایل رفاهی در مراکز استان ها بود است الان این وسایل رفاهی باید در میان روستاها پخش بشود.
اگر شما به مردم روستای مشهد، به مردم روستای کاشان بگوئید: به شما برنج نمی دهیم! می گویند چرا بما برنج نمی دهید؟ می گوئیم : بخاطر اینکه روستا باید خودکفا باشد!! این خنده آور است. روستای کاشان می گوید : من اصلاً کشت برنج نمی دانم چطور است، تو می گویی باید خود کفا بشویم!! یک پیشنهاد من این است که دولت سعی کند وسایل رفاهی را طوری فراهم کند که بتواند روستایی با قیمتی که دولت برای برنج می گذارد، دخل و خرج کند، اقلا بتواند بچه اش را به مدرسه ببرد، اقلا بتواند برای خانه خودش فرش و زندگی و لباسی تهیه کند. دیگر با لباس کهنه و با کفش کهنه، احساس حقارت در جامعه انقلاب اسلامی نکند! دولت تعدیلی کند بین دخل و خرج و وسایل رفاهی مردم نه اینکه صدها میلیون تومان خرج کرایه کشتی ها را برای تخلیه قند و شکر و آهن و وسایل لوازم مایحتاج بکند؟ دولتی که میلیاردها تومان سوبسید می دهد به مرفهین این جامعه و سوبسید را آنها استفاده می کنند، چه می شود اگر دولت به قیمتی که بتواند کشاورز خودش را راضی کند و برنج را با آن قیمت بخرد و به مردم ارزانتر بدهد و سوبسید حساب کند.

17دسامبر/16

میزان الحکمه

تألیف حجه الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری
میزان الحکمه، دائره المعارفی است که متون اصیل اسلامی را در رابطه با مسائل اجتماعی، اخلاقی، اعتقادی، سیاسی، اقتصادی و ادبی با سبکی کاملاً ابتکاری مطرح می کند.
در این کتاب روایات با ۵۶۴ واژه و ۴۲۶۰ باب به ترتیب حروف هجاء در حدود ۱۰جلد گردآوری شده است.
این کتاب علاوه بر اینکه اکثر قریب به اتفاق احادیث را که در زمینه مسائل اجتماعی قابل طرح است نقل نموده، آیات قرآن را با حدیث تفسیر می نماید و آدرس مراجعی را که محقق برای تحقیق بیشتر بدان نیازمند است نشان داده است.
درا ین کتاب منابع خاصه و عامه در کنار هم مورد استفاده واقع شده است، از این رو می تواند در کلیه کشورهای اسلامی مورد بهره برداری قرار گیرد.
هم اکنون جلد ۱ و ۲ این کتاب توسط مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی منتشر گردیده و جلدهای بعدی زیر چاپ و بزودی منتشر می شود.

17دسامبر/16

نشانه های مؤمنان در سخنان معصومین(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

۱-پیامبر اکرم(ص):
“اَلإِیمانُ اِقرارٌ بِاللِّسانِ وَ مَعرِفَهٌ بِالقَلبِ وَ عَمَلٌ بِالأَرکانِ” (بحار الانوار، ج ۶۹ صفحه ۶۳۰)
ایمان، اقرار با زبان و شناخت با قلب و عمل کردن با اعضای بدن است.
۲- امیرالمؤمنین (ع):
” اَلمُؤُمِنُ بِشرُهُ فی وَجِهِه وَ حُزنُهُ فی قَلبِه” (نهج البلاغه-حکمت ۳۳۳)
خرسندی و خوشحالی مؤمن درسیمای او است و غم و اندوهش در قلبش (اندوهش را ظاهر نمی سازد)
۳-امیرالمؤمنین (ع):
” المُومِنُ مَن طابَ مَکسَبهُ وَ حَسنَت خَلیقَتُهُ وَ صَحَّت ”
” سَریرَتُهُ وَ اَنفَقَ الفَصلَ مِن مالِهِ وَ اَمسَکَ الفَضلَ مِن”
” کَلامِهِ وَ کَفیَ النّاسُ شَرَّهُ وَ اَنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِه” (خصال صدوق جلد ۲ صفحه ۷)
مؤمن کسی است که کسب و کارش حلال و باطنش پاک باشد. زیادی اموالش را انفاق کند و از سخن زیادی (و بیهوده ) خودداری نماید. بدی او به مردم نرسد و با مردم آنگونه رفتار کند که با خویشتن.
۴-امیرالمؤمنین (ع):
” عَلامَهُ الإیمانِ اَن تُؤثِرَ الصِّدقَ حَیثُ یَضُرُّکَ عَلی”
” الکِذبِ حَیثُ یَنفَعُکَ، وَ اَن لا یَکونَ فی حَدیثِکَ”
” فَضلٌ عَن عِلمیکَ وَ اَن تَتَّقِی اللهَ فی حَدیثِ غَیرِکَ” (نهج البلاغه)
نشانه ایمان این است که راستگوئی را گرچه به ضررت باشد، مقدم بر دروغ بداری گرچه به سودت باشد و بیش از اندازه فهم و دانشت سخن نگوئی و از خدا بترسی هنگامی که سخن دیگری را بازگو می کنی (که در آن سخن زیاد و کم نکنی).
۵-امام باقر (ع):
” اِنَّمَا المُؤمِن الذی اِذا رَضیَ لَم یُدخِلهُ رضاهُ فی اِثمٍ”
” وَ لا باطِلِ وَ اِذا سَخِطَ لَم یُخرِجهُ سَخَطُهُ مِن قَول الحَقّ”
” وَ الَّذی اِذا قَدَرَ لَم یُخرِجهُ قُدرَتُهُ اِلیَ التـَّعدی اِلی ما”
” لَیسَ لَهُ بِحَقٍّ “. (کافی-ج۲، صفحه ۲۳۴)
همانا مؤمن کسی است که اگر خشنود شد، خشنودیش او را داخل در گناه یا باطلی نمی کند و اگر خشمگین شد، خشمش او را از گفتن حق خارج نمی سازد(یعنی در هنگام غضب، خود را کنترل کرده و پا را از حق فراتر نمی گذارد) و اگر قدرتی یافت، قدرتش او را به ستم نسبت به چیزی که حقش نیست، وا نمی دارد.
۶-امام صادق:
” اِنَّ المُومِنَ اَشَدَّ مِن زُبُرِ الحَدیدِ، اِنَ زُبُرِ الحَدیدِ”
” اذا دَخَلَ النّارَ تَغَیَّرَ وَ اَنَّ المُؤمِن لو قُتل ثُمَّ نُشِرَ”
” ثُمَّ قُتِلَ لَم یَتَغَیَّرُ قَلبُهُ” ( صفات الشیعه ص ۱۷۹)
مؤمن از پاره های آهن شدیدتر و مقام تر است زیرا پاره های آهن اگر در آتش رود، تغییر می کند ولی مؤمن اگر کشته شود سپس زنده شود و بار دیگر کشته شود، قلبش تغییر نمی کند ( و همچنان پا برجا و با استقامت می ماند).
۷-امام صادق(ع):
” قالَ: سِتَّهٌ لاتَکونُ فی مؤمِن. قیلَ: وَ ماهِیَ ؟ قالَ: ”
“العُسر، وَ النَّکَدُ، وَ اللّجاجَهُ، والکَذِبُ، وَالحَسَدُ، وَالبَغیُ” ( محاسن برقی ص۱۵۸)
شش صفت است که در مؤمن یافت نمی شود. سئوال شد که آن شش صفت چیست؟ حضرت پاسخ فرمود: شدت و انعطاف ناپذیری ( در رفتار با دوستان)، خشونت ( در معاشرتها)، لجاجت و ستیزگی، دروغ، حسد و ستم.
۸-امام صادق (ع):
” اَلمُؤمِن صَبوُرٌ فِی الشَّدائِدِ، وَ قُورٌ فِی الزَّلازِل، قَنُوعٌ”
” بِما اوتی، لا یَعظُمُ عَلَیهِ المصائِبُ، وَ لا یَحیفُ عَلی”
“مُبغِِضٍ وَ لا یَأثمُ فی مُحِبَ. النّاسُ مِنهُ راحَهٍ وَ”
“لنَّفسُ مِنهُ فی شِدَّهٍ” ( بحار الانوار ج ۶۷ ص۳۱۴)
مؤمن صبور و بردبار است در سختیها، با متانت و وقار است در مشکلات، قانع و خشنود است به آنچه از خدا به او می رسد. مصیبتها بر او سنگینی نمی نماید. و بر دشمن ستم روا نمی دارد. و در دوستیش نسبت به دوستان گناه نمی کند. مردم از دست او در آسایشند و خویشتن خویش در زحمت.

17دسامبر/16

اخلاق در اسلام

قسمت بیست و سوم
آیت الله مشکینی
کیفیت آموزش نخستین معلم
در سخن گذشته، انسان را بدان نظر که شخصیتی عاقل و دارای خرد و هوش و ادراک است، معلم و مربی و بدان دید که موجودی صاحب هوی و هوس و امیال گوناگون و کششهای مختلف بسوی شهوات هست، کودک و شاگرد کلاس خواندیم.
و در ضمن اشارت رفت بدانکه این معلم خود نیازمند معلمان و مربیانی متعدد است که علوم و معارف را از آنها فرا بگیرد و سپس درباره شاگرد دبستانی خویش پیاده نماید. نخستین معلم او که متصدی خلقت و رشد و تکامل جسمی وی نیز می باشد خداوند عالم است.

خداوند عالم و معلم است
ذات اقدس حق، عالم است نه بدان گونه که ماها عالم چیزی هستیم، چه آنکه عالم چیزی هستیم، چه آنکه علم ما انتقالش صورتی است از اشیاء در آیینه فکر و عرضی است نیازمند محل غیر ثابت و فعل و حرکتی است قابل زوال و حادثی است فناپذیر و عارضی است در محدوده زمان و مکان و بالاخره تابشی است محدود و محصور.
و اما خدا دانا علمش ازلی، غیر مأخوذ از نقش عالم هستی عاری از مسائل عارض و معروض، دائم و ابدی، خارج از حیطه زمان و مکان، محیط به همه موجودات گسترده در تمام ابعاد و مطلق از همه قیود است.
کمترین اشعه ای از انوار علم حضرتش بر جهانیان تافته است و نور ضعیفی از فروغ ذات لایزالش بر ذرات عالم منعکس شده است که تمام دانایان جهان از آن نور، دانش یافته و همه نوابغ روزگار از اشعه آن نصیبی فرا گرفته اند او خود چنین می فرماید:
” و لو انّ ما فی الأرض من شجره اقلام و البحر یمّده”
” من بعده سبعه ابحر ما نفدت کلمات الله”
قبل از ترجمه آیه باید متذکر شد که خداوند گاهی از علم خود تعبیر به کلمه می کند چه آنکه کلمات تدوینی کتاب او و کلمات تکوینی آفرینش او حکایت از دانش ذات دارند و اسم حاکی بر سبیل مجاز اطلاق بر محکی شده است. او می فرماید: سعه علم خداوندی آنچنان است که اگر درختها قلم و اقیانوسها دوات گردند و بالملازمه نویسندگان ماهر بنویسند و برجوهر خود نویسشان چندین دریای دیگر اضافه گردد، سخنان حق تعالی و کلمات حضرتش پایان نپذیرد. پس علم هر عالمی از اوست و با اینهمه ” و ما أوتیتم من العلم الا قلیلا”
در سخنان قبل اشاره شد که بشر را معلمانی بسیار است و هر یک نوعی از دانش را بر وی تعلیم می کنند و باید معلوم شود که آنها از ماموران تربیتی خداوند هستند که علاوه برتعلیمات بلاواسطه حق، آنها نیز به تعلیم و تربیت این موجود کریم النفس و شریف الذات مشغولند و حال در تعقیب آن سخن، شمه ای از کیفیت تعلیمات معلم اول هستی گوش می دهیم:
پی ریزی تکوینی تعلیم و تربیت
مهمترین طرز تعلیم از بعد فلسفی و دیدگاه عقلانی، تشکیل زمینه و آماده کردن محل مناسب برای انتقاش صور از خارج و تأسیس کارخانه ای در داخل که از مواد اولیه کالاهای وارده خود، ابتکاراتی بخرج می‌دهد و اموری قابل استفاده را که حقیقت و جوهره دانش را تشکیل می دهد بوجود آورد . این زمینه، استعداد روح و قوه خرد انسان است که از مناظر بی شمار جهان خارج، و از همه محسوسات مختلف آن، صوری اتخاذ می کند. و از آنها مطالبی بنام ” دانش تصوری” و از مونتاژ کردن آنها دانشی والاتر بنام ” تصدیقات علمی” تهیه می کنند و علاوه بر آن در کمون ذات بشری استعدادی به ودیعت نهاده که خودکار و خودجوش و مولد دانش است و معلم حقیقی آن این است که وسیله تولید علم را مبذول دارد و از علم تولید شده وسیله را.
این مثل را نیکو گفته اند که: فرق بسیار است میان کسی که به شما یک جفت جوراب دهد و کسی که یک دستگاه جوراب بافی و یا یک کارخانه تولید کننده دستگاه جوراب بافی.
خداوند معلمی است که بر انسان کارگاه تولید دانش عنایت فروده و انسان را خود کفا و خودجوش و او را کارگاهی از دانش آفریده است، گرچه انسان ابتداءً نیاز بخارج دارد و باید شاگرد شود و استادان مختلف ببیند لکن در نهایت وی بجائی می رسد که افکارش آنچنان ترقی و تعالی دارد که از حضیض این محسوسات ظاهر بیرون می آید و از مظاهر جهان مادی پا فراتر می نهد و قدرت فکریش و طائر نبوغش از آنجا سخن می گوید که گویا از این محیط نیست و از عالم دیگر سخن می گوید و از جهان مافوق محسوس بیان دارد . و این است معنی آنکه خداوند معلم نخستین انسان است که بوسیله کارگاه نبوغش انبوهی از معارف و سیلی از علوم را تحویل جوامع بشری می دهد.
آری، تردیدی نیست که این موجود ناشناخته در هر دسته ای کوشش کند و حرکت و نهضت آغازد و با پای همت و قدم فتوت پیش تازد بفضائی خواهد رسید که خود خواهد فهمید و به انبوهی از دانش و صحرائی از علم و فضائی از حقائق نائل خواهد شد، این شما و این دانشمندان و متخصصان و دانش‌پژوهان و محققان علوم مختلف جهان که پس از مدتی زحمات و راهپیمائی در طریق دانش، معلمان و منبع دانش و مخزن علوم و آموزگاران جهان می گردند. بی تردید این مرحله از دانش را نخستین معلم آموخته و غیر از وی احدی را یارای بذل این عطیه نیست. و بویژه انسانی که رشته شناخت نفس خویش و معلم توحید خویش را تعقیب کند و از وطن منحط خاکی و محیط محصور هواهای خویش بسویش سفر نماید و با آب توبه وضو سازد و لباس تقوی در بر روح کند بدین قصد که در میدان سالکان راه وارد شود و در مدرسه صالحان، درس کمال خواند و بتواند از اسارت نفس و اخلاد در ارض و حفره های کثیف هوی و زباله دان هوس و لجن زار شهوت بیرون رود و با حقایق و معارف آشنا شود و از راه دشوار و دراز جهل و ظلمت و شهوت عبور کند . از کرانه های صعب العبور بگذرد قرآن می فرماید:
” فلا اقتتحم العقبه و ماادریک ما العقبه فک رقبه”
جرا این انسان از عقبه ها بالا نمی رود و با سختیها در نمی افتد و برآنها پیروز نمی شود تا اینکه رقبه خویش را از اسارت هوی و گردن خود را از بوغ هوس آزاد سازد و در این مبارزه و حرکت دراز مدت، هدف پیروزی را تحصیل کند و این انسان است که دانشهای دیگری را فرا خواهد گرفت و لذا وارد شده است:
“العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء”
دانش، خود روشنی است و حقیقت آن نور است درهر دلی پیدا شود فضایش منور و محیطش نورانی است.
این نعمت از سوی حق بدلهائی بذل می گردد که مشیت حق بدانها عنایت دارد.
در قرآن کریم راجع به قصه موسی و عبد صالح یعنی آن سرگذشت عجیب و شگفت انگیز و پرمحتوی و مملو از اشارات لطیف و معانی عمیق چنین آمده که: پیامبری بنام موسی و همراه جوانش مأمور آن شدند بنده صالحی را در کنار تلاقی دو اقیانوس دریابند و از حضورش در مدتی که حد آن تعیین نشده استفاده نمایند. خداوند درباره این معلم چنین می گوید:
“فوجد اعبدا من عبادنا آتیناه رحمه من عندنا و علمناه من لدنا علما”
موسی و همسفرش پس از تحمل زحماتی در راه یافتن استاد، انسانی را یافتند که او بنده ای از بندگان ما بود. ما از الطاف خویش مشمول رحمتش کرده و از خزائن بیکران علوم خویش او را دانش آموخته بودیم.
آری آن عبد الهی بدان جهت که از صالحان بود، آموزگارش حق و معلمش الله بود. در تفسیر آیه شریفه، برخی گفته اند: علمی که خدایش به وی آموخته بود، علم به بواطن امور بود که به دو معنی قابل توجیه است. اول آنکه از اسرار حوادث جهان و فلسفه وقایع و مفاسد افعال و مصالح کردار هر فرد و جامعه ای مطلع بود و به اقتضای این علم، کشتی مردم را سوراخ نمود و بچه غیر بالغ را بکشت و دیوار خانه ناشناسی را ترمیم فرمود چه آنکه قلب نورانیش از حوادث پشت پرده ی ظواهر اطلاع داشت.
دوم آنکه از حالات روح انسان که در پشت حجاب چشمش نهان است مطلع بود. طبیبی بود حاذق که امراض روانی بشر را به نگاهی تشخیص می داد و به نسخه ای از دستورش بهبود می بخشید، و هر دو علم، شریف است لکن دانش دوم بدان جهت که انسان ساز است و بهبود بخش، گل سرسبد موجودات، شریفتر و فاضل¬تر است و بالجمله خداوند آن عبد صالح را خود تعلیم داده بود. حال شما بگوئید او بذاته صالح بود که خدا تعلیمش داد و با تعلیمش فرمود تا آنکه صالح شد، بهر حال این دو مطلب از هم انفکاک ناپذیر است چنانکه در روایات دارد:
“من علم عمل و من عمل علم”
آن کس که بداند، عمل کند و آن کس که عمل نماید بداند مراد از این علم، علم توحید و کمالات معنوی و مراد از این عمل، رفتار صالح انسانی نسبت به خود او و جامعه است که هر یک جاذب دیگری و هر دو بال طیران یک روح و چرخ جریان یک موتور در تحرک باطنی و معنوی است.
اینجا خواننده محترم متوجه باشد که چون وجهه کلام درباره تعلیم ذات اقدس حق است و سخن در کیفیت آموزش نخستین معلم، بدان جهت خواستیم که تاحد میسور از هدف اصل دور نشویم و مثالها و شواهد را تا می توانیم در تعالیم بلاواسطه حق بیاوریم وگرنه همه تعالیم بشری بهر وسیله انجام بگیرد از سوی خداوند و از اشعه الطاف او است، لکن اغلب آنها را باید در تحت تعالیم معلمان دیگر جستجو کرد که قبلاً در مقاله ای نسبتاً مفصل توضیح دادیم، و بدین لحاظ باید گفت: علمی که خداوند متکفل تعلیم آن است و او خود بذات اقدسش معلم او است، علمی است مخصوص چنانچه مرحوم شیخ بهائی می گوید (علمی بطلب که ترا فانی) (سازد و علایق حسمانی) و کسانی که توفیق شرکت در این کلاس را دارند، بندگانی هستند خالص و خداوند در موضوع این علم چنین می فرماید: ” ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا”
شما ای انسان ها! اگر سپری از تحفظ بالای سر گیرید وزرهی از تحرز بر پیکر روح کنید و جامعه ای از تقوی براندام روان پوشید، بدان سان که نفس انسانی تان آسیب نپذیرد، ما دانشی مبذولتان داریم که هر نیک و بد را بدان تشخیص دهید و هر حق و باطل را در مراحل اشتباه جدا سازید و اینجا است که او خود درتعلیم چنین معارفی اقدام می فرماید و تعلیم این بندگان را خود برعهده می گیرد اینک دراین مقام به دوستانی که زحمات مطالعه عرایض ما را متحمل اند معروض می دارم:
اگر بخواهید وارد این کلاس شوید و افتخار شاگردی بدون واسطه حضرت حق را همانند انبیاء عظام الهی پیدا کنید و از علومی که بندگان صالح او برخوردارند بهره ای برگیرید، شرایط حضور در این محضر را تحصیل فرمائید و آن تقوی است بدانید که انجام هر فرمانی، نوری است و ترک هر عصیانی تابشی تا آنگاه که دل، تجلیگاه حق گردد و خود را در کلاس انسانیت کامل ببینید.
اینجا روایتی از اهل بیت بخاطرم رسید که مضمون آن را متذکرم و نه عبارت را، که امام فرمود: بر موسی گناهی پیش آمد و از انگیزه تقوی از انجام آن چشم پوشید بلافاصله نوری از آن کف نفس در دلش تابش کرد و شعاعی از غیب برصفحه قلبش پرتو افکند.
خواننده محترم در محیط و در هرجو و در هر شرایطی هستی: اندکی در حال خویش دقت کن و از انگیزه خلقت خویش یادآور شو و بی تردید بدان که قافله بشری برحسب طبع تکوینی در حرکت است و از بعد روانی و روحی با اکثریت قاطع با در وقف و یا در عقب گرد بدن ها از حال طفولیت بسوی جوانی و پیری و فنا روانند و روانها قدمی بسوی آن انگیزه عظیم که برای تحقق آن خلقت یافته‌اند، بر نمی داردند و کاش چنین بودند که راکد و در حال وقفه بودند بلکه از آن حین که بار تکلیف بردوش آنان گذاشته شد و مأمور حرکت بسوی هدف اصلی شدند، از راه مستقیم بسوی راست و یا چپ منحرف شدند و هرچه پیش می روند، انحراف و دوری از سعات و نزدیکی به شقاوتشان بیشتر می گردد.
عجبا! آیا کسی هست که چشم دل باز کند و این حرکت ها را ببیند؟ ایا کسی هست که از خطر انحراف خویش مطلع گردد؟ آیا کسی هست که ببیند قافله انسانها را بگودالی از آتش می کشانند؟ آیا انسانی هست که بحال انسانها بنگرد ؟ آیا انسانی هست که از اول و آخر قافله انسانها بپرسد؟ آیا گوشی هست که صدای جرس این حرکت را بشنود؟ آیا دلی هست که سخنان انبیاء را فرا گیرد و هضم کند؟ آیا کسی هست که این بیچارگان غفلت زده را از خواب غفلت بیدار سازد؟ آیا انسانی هست که به اسیران خاکی حالی کند که شما در اسارت شیاطین جهان هستید و بلاخره آیا بیدرای هست که بفهمد همه خوابند و وقت خواب نیست؟
خوانندگان عزیز! امروز را فردائی است و فردا را حسابی و حساب را مسئولیتی و مسئولیت را کیفری و از آن حساب و سؤال و کیفر بترسید . بپاخیزید و انجام وظیفه نمائید وگرنه مطلب آن است که علی (ع) فرمود: ” الفرصه سریعه الفوت”
سلام بر شما و بر هر بیدار دلی که دلها را بیدار سازد.
والسلام ۲۰/۷/۶۲
ادامه دارد